عصر انتظار

قسمت هشتم برنامه عصر انتظار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین موسوی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:12/09/1400

برنامه:عصر انتظار

مجری:

أعوذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ.

آشنای غروب آدینه

ای صفای غروب آدینه

 

به تو نزدیک می شوم آقا

با دعای غروب آدینه

«اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا وَهَبْ لَنا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ»

عرض سلام و ادب و احترام و آدینه بخیر حضور همۀ بینندگان عزیز برنامه عصر انتظار از شبکه جهانی حضرت ولی عضر، با برنامه دیگر در خدمت شما عزیزان هستیم به کارشناسی جناب حجت الإسلام والمسلمین حاج آقا موسوی حسن رودی که إن شاءالله از بیان ارزشمندشان بهرمند خواهیم شد.

حاج آقا سلام علیکم خیر مقدم عرض می کنم.

حجت الاسلام و المسلمین موسوی:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سلام الله علی المهدی و علی أبائه.

بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت شما و همۀ بینندگان این برنامه، در خدمت شما هستم.

مجری:

سپاسگذارم، قبل از آغاز برنامه صحبتی داشتیم با حاج آقا و موضوع برنامه را سؤال کردم فرمودند که راجع به شرایط ظهور إن شاءالله می خواهند کلماتی داشته باشند و بینندگان عزیزمان بهرمند بشوند.

حاج آقا ظهور چه شرایطی دارد؟ و ما چه نقشی می توانیم در تحقق آن شرایط ایفا بکنیم؟

حجت الاسلام و المسلمین موسوی:

چندتا مقدمه را خدمت شما عرض بکنم:

مقدمه اول اینکه حواس مان باشد همانطور که بقیه اساتید هم فرمودند که شرایط با علائم متفاوت هستند علائم ظهور مال زمانی هست که در واقع نزدیک است به ظهور یا بعضی از علائم بعد از ظهور و قبل از قیام حضرت حجت (صلوات الله علیه) هست علامت های هست که ما بفهمیم این امر در واقع قرار هست تحقق پیدا کند به زودی یا اینکه تحقق پیدا کرده بدانیم که این شخص همان مهدی موعود (علیه السلام) هست، در بحث شرایط یعنی بستر را فراهم کردن برای آمدن حضرت حجت، حالا در بحث این که ما باید شرایط را فراهم کنیم اولین کلمه ای که خیلی مهم هست و زیاد به ذهن می آید کلمه انتظار هست یعنی قبل از اینکه ما در مورد شرایط ظهور بخواهیم صحبت کنیم باید در مورد انتظار صحبت بکنیم، در روایات وقتی نگاه می کنیم یک در واقع جمله بسیار مهمی هست که فرمودند در روایات

«أفضل الأعمال انتظار الفرج»

مقام معظم رهبری در مورد این در واقع در تفسیر این روایت یا بهتر بگویم فقه الحدیثش نکته جالبی دارند که خیلی از بزرگان هم به این نکته در واقع اشاره کردند و آن اینکه در روایت فرموده:

«أفضل الأعمال»

نفرموده مثلاً مهم ترین مسئله، یک کلمه عمل آورده یعنی انتظار بی عملی نیست یک عمل هست و لذا فرمودند که «أفضل الأعمال» هست انتظار فرج فلذا همراه با انتظار برای فرج حضرت صاحب یا کلاً فرج یک عملی باید در پی او باشد، از این جمله و از روایات دیگر در واقع اینطور برداشت می کنند که حتماً باید  بستر سازی بشود برای ظهور حضرت حجت در بحث شرایط هم وقتی که قرار است امام زمان (عج) تشریف بیاورند و ظهور پیدا کنند، این چهار چوب را با هم یک مرور داشته باشیم، شاید قبلاً هم گفته شده، برای یک حکومت جهانی که ما مدعی آن هستیم، قرآن مدعی او هست، چهارتا عنصر و چهارتا پایه اصلی دارد؛ اول آنها یک قانون و یک گزاره هایی که طبق آن قرار است حاکمیت اتفاق بیفتد که آن برای ما کتاب خدا قرآن و سیره اهل بیت هست، سیره عملی باشد یا گفتاری باشد، نکته بعدی یک رهبر است، خب رهبر هم که معلوم است حضرت حجت (ع) هستند. رکعن بعدی بحث یاران حضرت هست، یارانی که حضرت در این اتفاق مهم از آنها استفاده می کند، که داریم در حلقه اول 313 نفر هست، یاران خاص حضرت، کارگزاران خاص حضرت، بعد در حلقه های بعدی 10 هزار نفر و بقیه عموم جامعه را داریم که به او می پیوندند، این هم سومین رکن. و آخرین رکن را می گویند مردم و بستر عمومی جامعه هست که باید محیا باشد، هر کدام از آنها حرف برای گفتن دارند زیاد هم هست، اما آنچه که بیشتر در بحث شرایط ظهور پیرامونش بحث می شود این قسمت آخر است، یعنی آن بستری که باید فراهم شود تا امام زمان ان شاء الله تشریف بیاورند، این یک نکته ای هست که خیلی حائض اهمیت است.

حالا در بحث جامعه منتظر، چونکه جامعه خودش تشکیل شده از افراد و کوچکترین عضو جامعه که یک فرد است بعد خانواده و بعد تشکل ها تا می شود جامعه، ما از دو جهت ان شاء الله اگر خدا بخواهد لطف کند و توفیق داشته باشیم در مورد این قضیه بحث می کنیم که من فرد باید چکار بکنم برای بحث شرایط ظهور، برای بحث بستر سازی و جامعه باید چه اتفاقی درش رخ بدهد، وقتی که می گویم من فرد خب اول از خودم باید شروع کنم ببینم من باید چه کارهای شخصی انجام بدهم در وجود خودم، چه اتفاقاتی باید بیافتد تا من بشوم یک فرد منتظر، وقتی از جامعه صحبت می کنیم باید ببینیم جامعه باید چه ویژگی هایی داشته باشد تا به آن بگوییم که این جامعه ای هست که جامعه منتظر هست، حالا ان شاء الله بیشتر پیرامون این قضیه صحبت خواهیم کرد؛ اما باز برگردیم به من شخص خودم خدا رحمت کند استاد صفایی را ایشان یک جمله ای دارند می فرمایند که: انتظار صحیح این هست که از خودم اول از همه انتظار داشته باشم، یعنی من نشنینم سر جایم بگویم خب چه خواهد شد من منتظر هستم امام زمان بیاید، نه اول از خودم  انتظار داشته باشم که یک سری تغیراتی را در درون خودم ایجاد بکنم، بزرگان ما فرمودند که معنای درست انتظار، این است که شما نسبت به شرایط کنونی یا بهتر بگویم ما عدم رضایت به وضعیت فعلی داشته باشیم،  و حرکت کردم به سمت وضعیت مطلوب، این خیلی ارزشمند است که انسان همیشه نسبت به شرایط موجود خودش عدم رضایت داشته باشد، این عدم رضایت نه اینکه حالا به آن معنای منفی خودش یعنی ایستادن در کارش نباشد، مخصوصاً در مسائل معنوی، بخواهد برود بالا و بالاتر، در مسائل اجتماعی، مادی، هر آنچه که به اجتماع هم مربوط می شود همین قضیه است، من اگر آدم هدفمندی باشم، از جهت فکری و معرفتی آدم قوی باشم، اصلاً به اینکه هستم اکتفا نمی کنم و می خواهم درجات بیشتری با طی بکنم، در آموزده های دینی مان هم همین شکلی است شما نگاه می کنید حتی بهشت را خدا برای ما درجه بندی کرده، یا خیلی جالب است در زیارت حضرت معصومه (س) ما می خوانیم «یَا فَاطِمَةُ اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ‏» یعنی حتی در بهشت هم خانم جان شفاعت من را بکنم من درجه درجه بروم بالاتر؛ پس این یک مفهومی است که از درون دین در واقع می شود برداشت کرد که از وضعیت کنونی ما به این راحتی راضی نباشیم، پس انتظار چه شد؟ عدم رضایت نسبت به وضیعت موجود، و حرکت به سمت وضعیت مطلوب، این آدم می تواند بگوید من آدم منتظری هستیم، مثال زیاد زدند در بحث انتظار، مثال های عرفی بخواهیم بزنیم، مثلاً می گویم ان شاء الله قسمت و روزی شما بشود یا خانواده تان، پدر یک خانواده وقتی میرود سفر حج، تماس می گیرند، کی می آیید، می گوید من فلان روز پروز مان می نشیند تا بیایم فلان ساعت می شود، حتی ساعتش را می پرسیم فکر می کنید دقیقاً چه ساعتی برسی؟ بعد در انتظار هستیم که الآن کجایی، الآن کاجایی، تا برسد سر کوچه و برسد دم در خانه، آیا آن کسی که در خانه نشسته، اگر بنشیند بگوید پدر یا همسر، می آید دیگر حالا، این منتظر واقعی هست یا نه، بلند می شود خانه را آب و جارو می کند، مقدماتی را فراهم می کند، مهمان قرار است بیاید، اینجا قرار است شلوغ بشود، همه شرایط باید فراهم بشود، این را می گویند منتظر یا آن حالت را؟ استاد عزیزمان حاج آقای قرائتی یک مثال خیلی قشنگی می زدند می فرمودند که داستان ما و امام زمان این شکلی است که یک پدری با خانواده اش قرار است بروند یک سفری را یا یک جایی بروند پدر لباسهایش را پوشیده محیا آماده رفته داخل ماشین نشسته برای اینکه حرکت کنند برسند به آن مقصد مطلوب خودشان، پدر نشسته داخل ماشیند منتظر اعضای خانواده تا آنها آماده بشوند بیایند، ایشان می فرمودند که آن پدر، آن پدر معنوی ما امام زمان هست، حضرت آماده است، حضرت هر لحظه آماده است اینکه شکی درش نیست، حضرت منتظر است که ما بیاییم، بیش از آنکه ما بخواهیم بگوییم ما منتظر حضرت هستیم، حضرت منتظر حرکت ما هست. می فرماید که ما ییم که در غیبت کبری ماندیم، این حقیقتی هست، این نکته در مورد انتظار.

یک نکته دیگری که باز خدمت تان بگویم در بحث آینده پژوهی فقط اشاره می کنم خدمت شما ما یک علمی را داریم به اسم آینده پژوهی، یک سری گزاره هایی دارد، مبانی دارد در مورد اینکه آینده به چگونه خواهد بود، ما باید چکار بکنیم در مورد آینده، خب اصل این آینده پژوهی، که به صورت مدون و به صورت علم و به صورت قانون مند در آمده خب از  غرب آمده، اما یک تفاوتی است بین آینده پژوهی ما بعنوان مسلمان و شیعه، و آینده پژوهی آنها، آنها می آیند یک نقشه راهی را برای خودشان ترسیم می کنند با مبانی فکری خودشان که زایده از عقل بشر هست بعد به سمت آن می روند، اصتلاحاً در واقع می توانیم بگوییم که طبق آن آینده را از الآن می سازند، ما چند قدم جلوتر هستیم یک اینکه آینده برای ما قبلاً ترسیم شده این خیلی مهم است این نقشه راه برای ما آماده است نکته بعدی که مهم است این است که آینده ای که برای ما ترسیم شده با عقل بشری یا بدون خدا و اینها اصلاً بسته نشده نقشه، نقشه اتفاقاً کاملاً ایدئولوژی اش آن چشم اندازی که بسته شده دینی و فرا انسانی هست و لذا از این جهت هم ما خیال مان راحت هست، آینده پژوهی ما باید چطوری باشد ما آینده برایمان مرسوم است باید برویم به سمت همان جامعه مطلوب؛ یک وقتی ما باید در مسائل شخصی و فردی ببینیم چکارها باید انجام بدهیم، در بحث اجتماع هم همینطور، حالا در بحث فردی نکاتی را إن شاءالله خدمت شما عرض می کنیم، نکته اولی که عرض کردیم همین بود که افضل الأعمال انتظار فرج هست این خودش در واقع باعث این می شود که این روزنه امید همیشه در وجود ما روشن باشد و این امید یک نیروی محرکی هست برای اینکه ما پیش برویم.

نکته بعدی که در روایت زیاد به آن اشاره شده این هست که ما در بحث های حالا اخلاقی من بیشتر ورود پیدا کنم یکی بحث تکافل و تَعاضُد هست که از وظیفه های ما برای اینکه بستر و شرایط ظهور را بخواهیم آماده بکنیم این تکافل تَعاضُد اند؛ تکافل از در واقع کفیل همدیگر شدن، تَعاضُد از عضد می آید یعنی بازوی همدیگر شدن؛ برویم به کمک همدیگر، این خیلی ارزشمند هست که یک جامعه یا بهتر بگویم قبل از جامعه یک فرد این روحیه را در خودش داشته باشد که من دوست دارم به دیگران کمک بکنم حواسم به دیگران باشد؛ یعنی من به خودم اکتفا نمی کنم و این خیلی نکته مهمی هست هر شخصی باید این ویژگی را داشته باشد، در بحث های اخلاقی دیگر باز من روایتی را خدمت شما عرض بکنم؛ در روایت داریم که یک شخصی آمد پیش امام صادق (علیه السلام) عرض کرد که

«جُعِلتُ فِداكَ مَتَى الْفَرَجُ؟»

از حضرت سؤال پرسید گفت آقا جان

 من فدای تان بشوم این فرج چه زمانی اتفاق می افتد؟

حضرت یک جوابی به او دادند خیلی این جای تأمل دارد؛ حضرت فرمودند:

«يَا أَبَا بَصِيرٍ وَ أَنْتَ مِمَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا»

أبا بصیر تو هم از آنهایی هستی که دنیا را می خواهند

یعنی چه؟ یعنی این باید برای من حل بشود که اگر من فرج می خواهم من اگر ظهور حضرت حجت (علیه السلام) را می خواهم برای خودم نمی خواهم دیگر منی وجود ندارد من برای آن اتفاق خاص می خواهم چون گاهی وقت ها در وجود ما این حس هست که من دوست دارم امام زمان بیاید، از ما می پرسند چرا امام زمان بیاید؟ می گوییم بخاطر اینکه شرایط خیلی شرایط خوب می شود دیگر فقیر نیست وضع مالی همه خوب می شود، آسمان ها می بارند، گنج های زمین مثلاً همه معلوم می شود، همه جا سر سبز می شود؛ یعنی من می خواهم در خوشی هایش فقط باشم و حال اینکه در روایات این را به ما نگفتند اتفاقاً روایات ما را این سمت سوق می دهند که از منِ وجودی خودت بیا بیرون، یک روایت دیگری هست خیلی زیباست در «غیبت نعمانی» می فرماید که برادران یوسف دوبار حضرت یوسف را دیدند، فلمش را سریالش که دیدیم، آیه قرآنش هست، می فرماید که امام صادق (علیه السلام) فرمودند برادران یوسف دو بار حضرت یوسف را دیدند ولی نشناختند ولی حضرت یعقوب یک بار پیراهن برای آوردند از دور گفت من بوی پیراهن یوسف را دارم احساس می کنم، بعد حضرت فرمود چرا؟ بخاطریکه یعقوب منتظر بود دیگر اصلاً من برایش مهم نبود، این انتظار خیلی مهم هست ما اگر بحث انتظار مان یا بهتر بگویم احساس نیاز مان را بتوانیم در درون خودمان یک مقدار پر رنگ بکنیم بسیار می توانیم در این زمینه موفق باشیم بگوییم من منتظر هستم، من یک مثال برای تان بزنم؛ فرض کنید من مثلاً موتور سوار هستم با موتور می روم این طرف آن طرف، در مسیر هر روزه خودم مخصوصاً و مسیرهای دیگری که می روم، چون موتور سوار هستم و احتمالاً موتور من ممکن هست مثلاً چند وقت یک بار خراب بشود در مسیر هر جا مغازه تعمیر موتوری چیزی هست همه اش در ذهنم می ماند یعنی مثلاً به من می گویند از مسیر فلان جا تا فلان جا تعمیرگاه موتور نیست؟ می گویم چرا من سه تا سراغ دارم یکی فلان جا هست، یکی اینجا، حتی خصوصیاتش را هم ممکن هست بگویم، اما چیزیکه دغدغه من نباشد شاید بارها من از کنارش رد شده باشم ولی اصلاً به آن دقت نداشتم مثلاً بگویم بگویند در همان مسیر یک آرایشگاه زنانه ندیدی؟ دقت نکردم نمی دانم، این اتفاق شاید در محله خودمان هم افتاده باشد گاهی وقت ها می رویم تا چیزیکه به آن نیاز احساس نکردیم و به آن دغدغه ما نشده به آن در واقع توجه خاص پیدا نکردیم اصلاً به چشم مان هم نمی آید، داستان همین هست ما هم اگر بتوانیم این اتفاق نسبت به امام زمان برای ما بیفتد خیلی ارزشمند هست آن وقت می توانیم بگوییم ما یک منتظر واقعی هستیم، قرآن داستان های مختلفی را نقل می کند بعضی از آنها خیلی در واقع تلخ هم هست یکی از داستان ها این هست؛ وقتی خدا لطف کرد به قوم بنی اسرائیل و حضرت موسی را فرستاد برای اینکه آنها از ظلم و جور فرعونی ها نجات پیدا کنند؛ آنها اصطلاحاً انقلاب کردند دیگر، خروج کردند انقلاب کردند و از مصر آمدند بیرون، اینهمه معجزه؛ دریا شکافته شد، چه، چه، فلان این حرف ها، بعد از یک مدتی یک عده اش آمدند پیش حضرت موسی عرض کردند که یا موسی دست شما درد نکند حالا اینهمه اتفاقات افتاد و اینها، اگر می شود یک مکانی یک جای برای ما قرار بده آنجا بشود مأمن و آرامشگاه ما، این خیلی خواسته خوبی هست دیگر ما حالا انقلاب کردیم می خواهیم به آرامش برسیم بعد از آنهمه دغدغه ها و فلان و اینها، همین قومی که کلی معجزه هم دیدند، حضرت موسی با خدا در میان گذاشت خدا به او فرمود که یک مقدار بروید جلوتر یک شهری هست خلاصه هر کاری کردیم اینها درست نشدند و اینها، بروید حمله کنید به این شهر، آن شهر مال شما و خدا ضمانت کرد که آن شهر به راحتی به تصرف شما در می آید در روایت داریم قرار نبود خیلی خون و خونریزی و سختی آنچنانی بکشند، خدا دارد ضمانت می کند، حضرت موسی خیلی خوشحال شد آمد به قومش پیام خدا را رساند، می دانید قومش چه به او جواب دادند؟ عربی که می خوانم آیه قرآن هست آیه 24 سوره مائده؛ قومش به موسی گفتند موسی

«فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»

24/مائده

موسی تو با خدا با همدیگر بروید بزنید اینها را بیرون کنید ما اینجا نشستیم تمام که شد خلاصه به ما خبر بدهید ما می آییم، خیلی خنده دار هست اولش اما خیلی تلخ هست حاضر نبودند برای اینکه به آرامش برسند ذره ای زحمت بکشند و چه اتفاقی افتاد؟ جالب هست عذاب خدا نازل شد چهل سال در آن بیابان سرگردان بودند از هر طرف می رفتند به جای نمی رسیدند برای اینکه حاضر نبودند برای اینکه به آرامش برسند زحمت بکشند، حالامن سؤالم این هست؛ اگر یکی بیاید به من بگوید فلانی شما که حالا مدعی هستی الآن چند سال هست که امام زمان غائب هست؟ می گوییم حدوداً هزار و صد و هشتاد و مثلاً سه سال، شما مگر نداشتید با خدا که اگر شرائط فراهم شد امام زمان بیاید؟ بله، چندتا چهل سال هست شیعه در بیابان زندگی خودش سرگردان هست و هنوز به آن مأمن و آرامشگاه خودش نرسیده؟ این هست که خیلی جای تأمل دارد ما نباید قائد باشیم باید بلند بشویم و خیزش داشته باشیم و بستر را فراهم کنیم برای آمدن امام زمان (علیه السلام).

داشتیم در مورد فرج صحبت می کردیم در مورد انتظار داشتیم صحبت می کردیم باز روایتی را به ذهنم رسید خدمت شما بزرگواران عرض بکنم؛ یک روایتی هست از امام صادق (علیه السلام)؛ حضرت فرمود:

«مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأَمرِ كَمَن هوُ مَعَ»

آن اسم امام زمان که بلند می شود، من حالا می گویم امام مهدی (علیه السلام)

«مَعَ المَهدی (علیه السلام) في فُسطاطِه»

حضرت فرمود هر کس که بمیرد در حالی که منتظر این امر باشد منتظر با همان ویژگی های که گفتیم یعنی قائد نباشد در واقع یک انتظار فعال، نه منفعل، حضرت فرمود که هر کس بمیرد در حالی که منتظر این امر فرج باشد مثل این می ماند که در کنار حضرت و در خیمه حضرت هست، ما چه از این بالاتر می خواهیم؟ خیلی جالب هست ادبیات حضرات معصومین طوری هست طوری با ما صحبت کردند که ما چه فرج را ببینیم چه نبینیم دل مان نسوزد ما خیال مان راحت باشد ما وظیفه خودمان را انجام دادیم، من آرزویم این هست که مثلاً ظهور را ببینیم در کنار حضرت باشم حالا جدای از بحث اینکه امکان رجعت برای ما هست و این خیلی ارزشمند هست، حضرت می فرماید که تو اگر منتظر باشی حتی اگر به مرگ طبیعی از دنیا بروی مثل آن کسی هستی که در خیمه حضرت هستی، این خیلی ارزشمند هست، من یک داستانی را نقل کنم خدمت تان می خواهم منتهی کنم به روایت چون در واقع مبنای روایی پشت آن هست؛ یکی از اساتید بزرگوار چند سالی پیش به رحمت خدا رفتند در یک حادثه ای، ایشان بسیار آدم دوستداشتنی بودند کار ایشان این بود که معمولاً چه برای طلبه ها چه برای دیگران صحبت می کرد همیشه سعی می کرد دغدغه امام زمان داشته باشد خیلی وقت ها حواسش به این بود که از امام زمان (علیه السلام) صحبت بکند، ویژگی های خوبی داشتند و بسیار فعالانه در جامعه خدمت می کردند مخصوصاً در بحث امام زمان، ایشان وقتی که از دنیا رفتند یکی از اساتید فرمودند که من خواب ایشان را دیدم، نمی خواهم حالا خواب را بگویم می خواهم آخرش روایت را خدمت تان عرض بکنم؛ می گوید خواب ایشان را دیدم که به ایشان گفتم فلانی آن طرف چه خبر؟ حالا چون شبکه هست نمی خواهیم اسم بیاوریم، گفتم به ایشان چه خبر آن طرف؟ مثلاً اوضاع چه شکلی هست از دنیا رفتید؟ گفت الحمد الله خدا را شکر ما را با شهدای بدر محشور کردند، می گوید وقتی از خواب بیدار شدم نفهمیدم منظورش چه هست چرا مثلاً این شکلی گفت؟ چرا نگفت مثلاً با شهدای حنین، با شهدای مثلاً خندق؟ می گوید گذشت تا اینکه یک روایت را دیدم، روایت را دیدم تازه متوجه شدم یعنی چه؛ روایت در «کمال الدین» شیخ صدوق آمده جلد دو، صفحه 285، امام سجاد (علیه السلام) فرمود:

«مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلايتِنا أو مُوَالاَتِنَا فِي غَيْبَةِ»

کمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 285

آن اسم امام زمان که بلند می شود یعنی امام مهدی (علیه السلام)، خیلی جالب هست می فرماید که

«مَنْ ثَبَتَ عَلَى وَلايتِنا أو مُوَالاَتِنَا»

هر کس در ولایت و دوستی ما اهل بیت در زمان غیبت امام زمان ثابت قدم باشد

«أعطاهُ اللّه أجرَ ألفِ مثلِ شُهَداءِ بدرٍ و اُحدٍ»

خدا اجر هزار شهید، نه یک شهید، هزار شهید از شهدای بدر به او می دهد، کسی که در زمان غیبت در ولایت ما اهل بیت ثابت قدم بماند چون این خیلی ارزشمند هست می گویند اینکه ما ندیده عاشق شدیم این خودش خیلی حرف برای گفتن دارد، این یک نکته.

نکته بعدی یکی از ویژگی های خیلی خوب یک فرد منتظر این هست که برای اینکه حواسش باشد این طرف و آن طرف نرود اشتباه کاری را انجام ندهد این هست که خودش را در محضر امام زمان ببیند این در بحث شخصی خیلی راهگشا هست خودمان را در محضر امام زمان (علیه السلام) ببینیم، قرآن آیه 105 سوره توبه می فرماید:

«قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللهُ‌ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»

105/توبه

ای پیامبر برو به مردم بگو عمل کنید حالا هر کار خواستید انجام بدهید، خدایا هر کار خواستیم؟ بله اما

«فَسَيَرَى اللهُ‌»

بلافاصله «ف» می آید؛ خواس تان باشد خدا دارد نگاه تان می کند

«وَرَسُولُهُ»

پیامبر دارد شما را نگاه می کند شاهد بر اعمال و رفتارشما هست

«وَ الْمُؤْمِنُونَ»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند مؤمنون در این آیه ما اهل بیت هستیم ما داریم شما را نگاه می کنیم اعمال شما را ناظر هستیم، این خیلی ویژگی خوبی هست اگر ما بتوانیم این را در وجود خودمان داشته باشیم که امام زمان (علیه السلام) را در تمام شئونات زندگی هر زمانی هر مکانی هر کاری خواستم انجام بدهم بدانم که امام زمان دارد من را نگاه می کند یا من در محضر امام زمان هستم در محضر خدا هستم، این خیلی ارزشمند هست، آن وقت در روایت داریم من این روایت را هم خدمت تان عرض بکنم؛ امام صادق (علیه السلام) فرمودند در «غیبت نعمانی» باب 11، حدیث 16، فرمودند:

«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَکونَ مِنْ أَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَلْيَعْمَلُ بِالْوَرَعِ»

غیبت نعمانی، ب 11، ح 16

اینها در واقع فعل امر غائب هست؛ باید اینطوری باشد منتظر باشد و باید ورع داشته باشد

«وَمَحاسِنِ الْأَخْلاقِ»

باید حسن خلق هم داشته باشد

اگر این شکلی بودیم می توانیم بگوییم ما منتظر هستیم؛ یعنی ویژگی خاص منتظر این هست که اهل گناه نباشد، اینها را داریم فعلاً مسائل شخصی را در واقع در حیطه شخصی بحث می کنیم، من یک نکته دیگر هم باز عرض بکنم در مورد اینکه بیشتر حواس مان باشد؛ قرآن داستان های زیادی را نقل کرده خیلی از آن داستان ها برای ما تکراری هست، یکی از آن داستان هایی که در واقع برای ما زیاد گفته شده داستان خلقت حضرت آدم هست که وقتی خداوند حضرت آدم أبو البشر را آفرید دستور داد به همۀ فرشته ها و إبلیس شیطان بزرگ که حضرت آدم را سجده کنید، می دانید این سجده به عنوان قبله گاه بود وگرنه که سجده بر غیر خدا که حرام هست مثل همین الآن که إن شاءالله قسمت و روزی همۀ ما بشود با نابودی آل سعود برویم مکه، شما وقتی دور خانه خدا هستید به آن مکعب سنگی سجده می کنید اما برای خدا، قبله گاه شما آنجا هست، خداوند دستور داد که به حضرت آدم به عنوان قبله گاه سجده کنید که امام رضا (علیه السلام) ذیل همین آیه فرمودند که این نه به خاطر خود حضرت آدم، به خاطر نور ما که در صُلب حضرت آدم بود که خدا خواست به تمام عالمیان این نکته را متذکر بشود که قبله گاه عالم هستی چهارده نور مقدس هستند، همۀشان سجده کردند مگر إبلیس شیطان بزرگ، بعد خدا به او فرمود که برو از درگاه من بیرون

«قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ»

برو از درگاه من بیرون که تو رانده شده هستی

«وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَىٰ يَوْمِ الدِّينِ»

از رحمت من تا روز قیامت به دور هستی

«قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَىٰ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»

یک درخواستی شیطان از خدا کرد گفت خدایا به من مهلت بده تا روز قیامت باشم خلاصه هر کار خواستم انجام بدهم

«قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ»

خدا جوابش را داد اما نفرمود باشد تا روز قیامت، خدا اینطور به او فرمود:

«إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»

38/حجر

81/ص

آیه 38 سوره حجر، همین داستان با همین الفاظ در سوره ص هم آیه 81 آمده، خدا به او فرمود:

 تا یک زمان حاصی به تو مهلت می دهم

«إِلَىٰ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»

یک شخصی هست به اسم وهب بن جمیع آمد محضر امام صادق (علیه السلام) عرض کرد که آقا جان این وقت معلوم در این آیه قرآن در واقع چه زمانی هست؟ حضرت فرمودند:

«الوقت المعلوم یوم قیام الإمام المهدی»

زمان قیام امام مهدی (علیه السلام) هست

بعد حضرت ادامه دادند که وقتی که امام زمان ظهور می کنند شیطان از بین می رود و اینها، حالا ممکن هست یک شبهه ای در ذهن مخاطب پیش بیاید در مورد اینکه فرق ما با آنها چه هست؟ که آن موقع شیطان نیست الآن مثلاً هست خب سختر تر هست کار دیگر، این هست که اولاً ما انسان ها از دو جنبه ضربه می خوریم در بحث گناه؛ یکی شیطان (وسوسه بیرونی)، یکی هم نفس اماره (وسوسه درونی)، آن موقع شیطان طبق حالا این روایت، تفسیرهای مختلفی هم گفته شده، نیست اما بعضی گفتند قدرتش گرفته می شود، بعضی گفتند اینقدر عقول بالا می رود که عملاً دیگر کار خاص نمی تواند انجام بدهد، اینها را حالا نمی خواهیم تفسیر بکنیم، ولی نفس اماره آن موقع سر جایش هست، نکته بعدی اینکه خداوند هر کسی را به نسبت آن شرایطی که در آن هست در واقع در آینده باز خواست خواهد کرد مثل آن آیه قرآن که خدا خطاب به زنان پیامبر می فرماید که دیگران اگر گناه بکنند یک طور ما برایش می نویسیم ولی شماها چون منسوب به پیغمبر هستید یک طور دیگر هست، طبق این آیه قرآن و این روایت که ذیلش آمده از امام صادق (علیه السلام) آیا می توانیم بگوییم بزرگ ترین دغدغه شیطان، ببینید شیطان در اصل ظهور که نمی تواند تصرف بکند چون ایراده خاص خدا هست، اما در زمانش آیا می تواند مؤثر باشد؟ چه شکلی؟ به این شکل که ما را در واقع یا جامعه افراد را طوری بستر را فراهم کند که ظهور به تأخیر بیفتد، ببینید شیطان چون حُب نفس دارد و می داند اگر امام زمان تشریف بیاورند او از بین خواهد رفت پس تمام دغدغه اش یا بهتر بگویم مهم ترین دغدغه شیطان تأخیر در ظهور هست، مهم ترین عامل تأخیر چه هست؟ گناه هست، شاید یکی پیش خودش بگوید حالا من یک گناهی می کنم شاید به آنجاها بر نخورد شاید یک ثانیه مثلاً فرض می گیریم ظهور به تأخیر بیفتد بله یک ثانیه من، یک ثانیه یک شخص دیگر، یک ثانیه، ثانیه ها دقیقاً می شود ساعت ها، روزها، ماها و سال ها که همین الآن که ما اینجا نشستیم دور همدیگر هزار و صد هشتاد و چند سال هست که امام زمان غائب هستند، این هست که باید خیلی حواس مان را جمع بکنیم در بحث شخصی که اول از خودم باید شروع بکنم.

و نکته بعدی هم که خیلی مهم هست این هست که حواس مان باشد شیطان همه را یک طور قرار نیست گول بزند هر کسی را دست می گذارد روی نقطه ضعف خودش، این خیلی نکته مهمی هست هر کسی را دست می گذارد روی نقطه ضعف خودش و از همان طریق در واقع گول می زند، گاهی وقت ها من خودم را مثال می زنم همیشه به دوستان عزیزانم می گویم که ببینید شاید شیطان هیچ وقت نیاید روی من این شکلی برنامه ریزی بکند که من از دیوار خانه مردم بروم بالا، این کار را معمولاً انجام نمی دهم دیگر، چه شکلی می آید بخواهد من را زمین بزند؟ مثلاً می گویم یک جا من را منبر دعوت می کنند می روم می نشینم روی منبر؛ من قرار هست برای خدا صحبت بکنم نیتم فقط رضای خدا باشد، نگاه می کنم می بینم جمعیت زیاد هست در دلم می گویم ماشاءالله چه جمعیتی بعد پیش خودم می گویم نه مثل اینکه ما هم برای خودمان کسی شدیم من چقدر خوب حرف می زنم، تمام شد زمین خوردم من، یا نه مثال می زنم من همین الآن با همین ظاهری که دارم مردم فکر می کنند آدم خوبی هستم و خیلی هم من هم ادعایم می شود و فلانی حرف ها، من دوست دارم به مردم خدمت کنم، من فلان، من بیسار، اما فقط کافی هست یک مسؤلیتی بگیرم و خدای نکرده غافل بشوم، از همان مسؤلیت ممکن هست نقطه سقوط من باشد ولذا این نکته خیلی مهم هست، اینهم را هم دوست داشتم متذکر بشوم.

 اما نکته بعدی در بحث اخلاق که عرض کردیم امام صادق (علیه السلام) فرمودند که ما باید محاسن اخلاق داشته باشیم سعی بکنیم که با ورع زندگی بکنیم این خیلی نکته مهمی هست که نخ تسبیح ویژگی هایی یاران امام زمان دقیقاً همین معرفت، ایمان، تقوا و اخلاق هست، این خیلی مهم هست که ما زمانی می توانیم بگوییم که من منتظر امام زمان هستم که خودم را تابع امام زمان بدانم معرفتم را برم بالا نسبت به امام زمان و چون معرفتم را می برم بالا محبتم نسبت به امام زمان زیاد می شود و به همان میزان من تابع امام زمانم می شوم، من یک مثال بزنم در روایت آمده بعد در مورد کلام قبلی ام در مورد معرفت و رابطه اش با محبت یک صحبتی را خواهیم داشت؛ یک شخصی هست به اسم حسن بن سهل خراسانی، این بنده خدا از منطقه خراسان آمد محضر امام صادق (علیه السلام)، وقتی آمد محضر امام صادق احوال پرسی فلان و این حرف ها، بعد شروع کرد به آقا یک نوع خاصی صحبت کردن من نمی دانم اسمش را چه بگذارم، شروع کرد با امام گفت آقا چرا شما قیام نمی کنید؟ اینهمه یار دارید اینهمه موالی دارید بیایید منطقه ما صد هزارتا یار دوست آماده اند شما فقط قیام کنید خلاصه همۀشان غلام حلقه به گوش و خلاصه کلی تعریف کرد، حضرت هم خیلی توجه آنچنانی که مثلاً نستجیر باالله حالا من می گویم با زبان خودم حضرت ذوق کنند که چه خوب پس ما قیام، نه، حضرت فرمودند که دیگر چه خبر؟ شروع کرد دوباره مثلاً با آب و تاب بیشتر و اینها، در همان حین یک تنوری در واقع حضرت مهیا کرده بودن شعله ور شده بود، حضرت به او فرمودند که برو داخل تنور، گفت آقا مگر من چه گفتم؟ مگر من حرف بد زدم؟ ببخشید عذرخواهی می کنم و اینها، در همین گفتگوها و رد و بدل شدن این کلام ها یک شخصی هست یکی از یاران امام صادق هست معلوم می شود خیلی با معرفت بوده به اسم هارون مکی آمد وارد جمع شد بدون هیچ گونه مقدمه ای حضرت به او فرمود که هارون برو داخل تنور، گفت چشم آقا، خم شد حالا نعین اش دمپای ها کفش هایش را مثلاً گرفت زیر بغلش رفت داخل تنور نشست، آقا درب تنور، حالا تنور شعله ور هست مثلاً ذغال ها سرخ، آن بنده خدا همینطور مانده بود بعد حضرت فرمودند خب داشتی می گفتی از منطقۀتان، ادامه بحث و اینها، بعد از چند لحظه حضرت درب تنور را برداشتند گفتند بیا بیرون، آمد بیرون یک تار مویشهم نسوخته بود و هیچ آسیبی اصلاً، بعد حضرت رو کرد به آن شخص گفت از اینها چندتا دارید؟ گفت آقا الله هیچ چه، این هست که تبعیت خیلی شرط مهمی هست من اینهمه ادعا می کنم اما پایش که بیفتد معلوم نیست چند چندم.

نکته ای را در قسمت قبل عرض کردم و آن این بود که یکی دیگر از ویژگی های بسیار مهم و شاید بگوییم مثلاً جزء اولی ویژگی های یک شخص منتظر بحث معرفت هست، حالا گاهی وقت ها ما اینقدر بدیهی می گیریم این بحث معرفت و شناخت را کمتر به آن توجه می شود، اما یک نکته ای از درونش بکشم بیرون، گاهی به ما می گویند آن چیزی که خیلی ارزشمند هست معرفت نسبت به امام هست، می گوید معرفت یعنی چه؟ می گویند یعنی شناخت، مثلاً شما باید بشناسید، از شناخت شناسنامه ای شروع می شود که حضرت در چه سالی به دنیا آمد، پدرش که بود، مادرش که بود، مثلاً چه خصوصیاتی و اینها؛ اما این آن چیزی نیست که غایت ما از معرفت است، معرفت یک خاصیتی دارد که بخاطر همین اینقدر به آن توجه شده و تأکید شده، شما نگاه کنید امام جواد(ع) وقتی که در مورد زیارت پدر بزرگوار شان امام رضا بحث می شود، حضرت می فرمایند که هر کس برود زیارت پدرم و حق معرفتش را بجا بیاورد، یعنی معرفتش را آنگونه که باید بشناسد، «وجب له الجنة» یا مثلاً می فرمایند که تمام گناهانش پاک می شود، بعد از حضرت می پرسند که کدام معرفت است، می فرماید که بدانی که این امامت هست، بدانی که حجت خدا بوده، بدانی که بعد خصوصیات، معرفت چه کمکی به ما می کند، ببینید یک روند یا یک مبنای فکری با همدیگر مرور بکنیم،  حضرات معصومین، (ع) تمام شان تمام وجودشان نور خوبی هست، اینکه برای ما ثابت شده است، اینها را ما در اعتقادات در اصول و مبانی خودمان می دانیم، می گوییم اصول دین چندتا است برای ما؟ پنج تا در بحث امامت به این مطلب می پردازیم که تمام وجود حضرات معصومین فقط خوبی هست، انسان ذاتاً طوری آفریده شده، که ذاتاً میل به خوبی ها دارد، میل به کمالات دارد، شما وقتی یک گل زیبایی را می بینی ذاتاً دوستش داری، وقتی یک نقاشی زیبایی را می بینید، حتی می خواهم به شما بگویم که خیلی دم دستی و سطح پایینش، یک انسان زیبا می بینی ذوق می کنی، جذب می شوی، و بقیه چیزها، خب پس انسان ذاتاً میل به خوبی ها و کمال دارد، حضرات معصومین تمام وجودشان خوبی ها و کمالات است، و لذا رابطه مستقیمی بین معرفت و محبت هست، یعنی چه؟ یعنی هرچقدر معرفت ما نسبت به امام می رود بالاتر، من می شناسم بیشتر امامم را بیشتر پی می برم به خوبی هایش به کمالاتش، فلذا ناخد آگاه بیشتر دوستش دارم، این خیلی مهم است، حالا من محبتم نسبت به امام زیاد شد، چه اتفاقی در درون من می افتد، شما وقتی که محبت در درونت زیاد بشود انگیزده پیدا می کنید برای عمل کردن، فرض کنید، همین الآن یک شخصی را بگویید که خیلی دوستش دارید، در اوج دوست داشتن

مجری:

مثلاً پدر انسان

حجت الاسلام و المسلمین موسوی:

بیش از این حرف ها را می خواهم به شما بگویم، اصلاً بیایید در مورد خود حضرت مثال بزنیم، فرض کنید ما اینجا نشستیم، با دوستان پشت صحنه ان شاء الله، خود حضرت تشریف می آورند، همه مان کلی ذوق می کنیم خوشحال می شویم، دوستش داریم،  بعد حضرت رو می کنند به حضرتعالی می گویند که فلانی می شود یک لیوان آب برای من بیاوری؟ شما چه حسی بهتون دست می دهد؟ اصلاً از خود بی خود می شویم کیف می کنی، می گویی آقا چشم، بلند می شوی می روی آب می آروی، من سؤآلم این است، وقتی شما حضرت به شما فرمودند که آب بیاورید، خب باید یک زحمتی بکشی، باید بلند شوی بروی آب بیاوری، این خودش یک زحمتی است، اصتلاحاً یک کتلفی دارد برای انسان، حال من سؤالم این است، وقتی حضرت به شما این حرف را می زنند، بروی بیایی در طول این مسیر این زحمت را هم کشیدی، زره ای پیش خودتان فکر می کنید که من به سختی افتادم؟ اصلاً تمامش لذت است، یعنی آن تکلیف آن زحمت، تمامش می شود لذت؛ بعد وقتی پیش خودمان می نشینیم فکر می کنیم که چه شد که خیلی از بزرگان نه خیلی از شهدای مان خیلی از کسانی که حتی دم دست مان هم بودند می بینیم که وقتی به آنها می گفتند که نماز بخوانید روزه بگیرید این کار را بکنید این کار را نکنید، می گفتند چشم و اصلاً احساس تکلف و سختی نمی کردند، اصلاً معنا برایشان نداشت بگویند تکلیف من این است، تکلیف از تکلُّف و سختی اصلاً معنا ندارد، عاشقانه این کار را انجام می دهیم، تازه شما وقتی می رویم آب را می آوری برای حضرت بعد رو می کنید به حضرت می گویید آقا کار دیگری ندارید؟ نه شما به زحمت افتادین، آقا چه زحمتی من دوست دارم برای شما کار کنم، ببینید این ویژگی محبت هست، اینکه اینقدر تأکید شده در روایات ما به اینکه سعی کنید معرفت تان را ببرید بالا چون رابطه مستقیمی بین معرفت و محبت هست، معرفت که درست بشود، شما دیگر احساس تکلُّف نمی کنید، وانگیزده شما برای خیلی از کارها می رود بالا، پس اینطور بگویم خیلی خلاصه معرفت محبت می آورد، محبت حرکت و تکاپو می آورد حرکت انگیزده می آورد، و انگیزده برای ما حرکت می آورد، حرکت را هم ما را می برد سمت وصال و این اتفاقی که باید می افتد، این است که ان شاء الله حواس مان به این قضیه باشد که اینقدر تأکید شده در بحث معرفت کجا در ذهن ما باید بنشیند و چه اتفاقی می افتد که اینقدر تأکید شده.

اما چون بیشتر وقت مان رفته اجازه بدهید که یک مقداری از زمان بحث مان را بگذاریم برای جامعه، تا همینجا کفایت می کند، ان شاء الله اگر توفیقی بود یا دوستان دیگر می آیند پیرامون این قضیه بیشتر صحبت می کنند. اما جامعه؛ تک تک افراد یک جامعه از کوچکترین جامع که خانواده باشد تا تشکل هایی که بیاید بالاتر اینها همه شان باهمدیگر یک جامعه را می سازند، گاهی وقت ها شما نگاه می کنید فرد فرد منتظری هست،  امام جامعه هنوز آن بستر فراهم نشده برای آمدن امام زمان (ع) ما برای اینکه ببینیم که آیا جامعه ما آن جامعه ترازی هست که توقع هست، که امام زمان تشریف بیاورند، برای بحث جامعه مخصوصاً باید یک نگاهی به بعد از ظهور داشته باشیم، در روایات چه داریم بعد از اینکه امام زمان تشریف می آورند، جامعه آن موقع چه شکلی می شود؟ که ما خودمان را شبیه آن کنیم، من نمی گویم قرار است به آن برسیم، مطمئناً هم نمی رسیم تا حضرت نیاید، ولی حداقل شبیه آن باشیم، خب یک سری ویژگی هایی گفته شده برای آن جامعه ببنیم آن ویژگی ها چه هست و ما باید برویم به سمت آن،خیلی جالب است، امام خمینین یک جمله ای دارند خیلی زیبا است این جمله، ایشان می فرمایند که هر کس در هر پستی از نظام اگر نگاهش به زمینه سازی برای تحقق آن امر و آمدن امام زمان نباشد خیانت کرده است، خیلی این حرف بلند است و اگر ای تابلو در ذهن مسؤلین ما از صدر تا ذیل یعنی از کوچکترین مسؤل در شهر ما و روستای ما تا آن بالا، اگر واقعاً این در ذهن شان باشد اصلاً یک طوری دیگر عمل می کنند، جامعه ما یک شکل دیگری می شود، اگر ما می بینیم آنچیزی که ما می خواهیم هنوز نشده، بخاطر این است که این نگاه هنوز که هنوز است وجود ندارد، خیلی این جمله امام خمینی مهم است، شما در بیانیه گام دوم انقلاب هم نگاه می کنید، مقام معظم رهبری اتفاقاً اشاره دارند، می فرمایند که ما می رویم به سمت تمدن اسلامی که زمینه ساز ظهور منجی عالم بشریت بشود، در بحث های مختلف می توانیم قضیه را مورد مداقه قرار بدهیم، در موردش بحث بکنیم، در بحث های اخلاقی و اجتماعی و چه و چه، من می خواهم اگر اجازده بدهید، بحث اقتصادی را من اولویت قرار می دهم، چون یکی از دغدغه های امروز جامعه ما هم هست، ببینید در بحث های اقتصادی وقتی نگاه می کنیم به سیره اهل بیت، نکاتی را می بنیم که متأسفانه ما بچه مذهبی ها کمتر به آن توجه داریم، ما وقتی سیره اهل بیت در مسائل اقتصادی را نگاه می کنیم می بینیم اهل بیت دنبال تولید حد اکثری بودند، اما در مصرف بسیار زاهدانه و حداقلی بودند این خیلی نکته مهمی است، گاهی وقت ها ما می آییم بعضی از آموزه های دینی را بد برداشتی می کنیم، می گوییم مثلاً فلان معصوم ما خیلی ساده زیست بوده فلذا ما هم باید به کم اکتفا کنیم، در صورتی که اینطور نبوده، مثلاً خود امیرالمؤمنین (ع) شما نگاه کنید سیره شان را، حضرت از جهت اقتصادی بسیار قوی بودند، شما نگاه نکنید به سالهای اول ازدواج شان با بی بی حضرت زهرا (س) هر چقدر می رفته جلوتر فوق العاده در بحث اقتصادی حضرت قوی بودنأ، شما نگاه بکنید در مصرف حداقلی که گفتم خدمت شما، در آن داستان هست یک شخصی به حضرت رسید گفت آقا با شما هم سفره بشویم، یا یک چیزی بیاورید بخوریم حضرت یک نان جو خشک کلفتی که با زانو شان شکستند آن را تناول کردند، بعد حضرت به او گفتند که این خیلی به درد شما نمی خورد، حالا حضرت کجا بود؟ در نخلستان خودشان بود، آقایی که به پول امروز یقین بدانید حضرت میلیاردر بودند، حضرت به او فرمودند که این یک مقدار برای شما سخت است خوردنش بروید در شهر بگویید خانه حسن بن علی را می خواهم آدرس امام حسن (ع) را داد، آنجا از شما بهتر پذیرایی می شود، من الآن چیزی همراهم نیست، یا مثلاً نگاه می کنید در روایت داریم وقتی حضرت را دیدند که یک گونی پشت شان هست دارند می روند، به حضرت گفتند که چه هست؟ حضرت فرمود هسته خرما گفتند چکارش می خواهی بکنید، گفت می روم بکارم، در روایت داریم صد هزارتا نخل کاشتند، در آن مدتی که در این قضیه آمده، یا مثلاً نگاه می کنید حضرت چاه می کندند، به آب می رسیدند هنوز دست و پایش گلی بود، می آمدند بالا، قنبر، بله آقا سریع دوات بیاورید، و کاغذ به رسم آن روز بیاورید وقف نامه اش را می نویسم، این برای فقراء این برای شیعیان، این برای فلانی، یا شما نگاه می کنید در سیره امام سجاد(ع)، خب امام سجاد بعد از داستان کربلا در یک دوره بسیار خفه قان دیگر هیچ حرکتی نمی توانستند انجام بدهند ولی شما وقتی نگاه می کنید سیره امام سجاد را می خوانی که حضرت اینقدر برده و کنیز می خریدند و آزاد می کردند، اصلاً سبک مبارزاتی یا بهتر بگویم  سبک تبلیغ دین حضرت این شکلی بودند، برده می خریدند غلام یا کنیز تربیت می کردند با آموزه های شیعی آشنا می کردند، بعد آزادش می کردند می گفتند برو به شهرهای مختلف، اینها می شدند مبلغین حضرت. شما در بعضی از روایات می بینید چند صدتا یا هزاران برده غلام کنیز، حضرات از کجا می آوردند، اینها همه پولهای غیبی بوده، وقتی سیره اهل بیت می بنیم اصلاً اینطوری نبوده ولذا حضرات معصومین بسیار در بحث های اقتصادی قوی بودند در روایات مختلف داریم که توصیه می کردند حضرات معصومین به یارانشان تا آنجایی که می توانید اینقدر وضع مالی تان خوب بشود که اصلاً از بیت المال استفاده نکنید، و حال اینکه متأسفانه گاهی وقت ها بین ما بچه مذهبی ها یک گزاره ای در ذهن ما هست به اسم فرهنگ فقر، ما فکر می کنیم که فقر خوب است باید با آن بسازیم، بله یک موقع آدم زحمت خودش را می کشد، وظیفه خودش را انجام می دهد و با این حال فقیر هست، آن اشکال ندارد اتفاقعاً کلی هم توصیه شده که چکار بکن، چکار نکن، صبر داشته باشد ثواب دارد، یک وقتی نه، آدم اینطور برداشت می کند خب ما به کم اکتفا می کنیم، و حال اینکه این شکلی اصلاً در واقع نبوده،  اما باز در بحث های اقتصادی شما نگاه می کنید که، این نکته را گفتم برای این رفع توهم از ما بشود که اینطور نیست که ما باید در بحث اقتصادی ضعیف باشیم، اتفاقاً ما خیلی باید قوی باشیم، اگر قرار است به سیره اهل بیت عمل کنیم، ما باید در بحث تولید ثروتمند باشیم، حداکثری باشیم، در بحث مصرف بله ما باید زهد به خرج بدهیم و کم مصرف باشیم، وجالب است بدانید حضرات معصومین همه شان اینقدر در بحث تولید قوی بودند و همه ما زادش را خرج دیگران می کردند، خرج شیعیان شان محبین شان و بقیه مردم حتی کسانی که همفکر شان نبودند، و این را از ما خواستند یعنی فرمودند جامعه باید به یک شکلی باشد که شما مازاد درآمد خود بتوانید را بین دیگران تقسیم بکنید؛ باز مثلاً داریم که حضرت شدید الأُمال هستند حضرت که تشریف می آورند نسبت به کارگزاران شان بسیار شدید رفتار می کنند، سختگیر هستند، رحیم بر عموم مردم هستند، بسیار مهربان، بعد دارد که حضرت خیلی راحت اموال را بین مردم تقسیم می کنند،باز در روایت داریم که حضرت عهد می گیرند از یاران شان که طلا و نقره ای ذخیره نکنند، آیا واقعاً مسؤلین ما این شکلی هستند؟ یعنی از وقتی که می روند سر مسؤلیت تا زمانی که از مسؤلیت فارغ می شوند هیچ فرقی نمی کند زندگی او، من اگر مسؤل بشوم اینگونه خواهم بود؟ حالا به کسی برنخورد من خودم را می گویم، آیا واقعاً این روحیه در من هست، و بتوانم این روحیه را در جامعه خودم گسترش بدهم، اول عرایضم عرض کردم یکی ویژگی های جامعه منتظر بحث تکافل و تعاضد هست، ما تا می توانیم، یک جامعه متنظر جامعه ای هست که همه به فکر هم دیگر باشند، از منیت بیایند بیرون، شما نگاه می کنید سیره اهل بیت دقیقاً این شکلی بوده؛ شما داستان حضرت زهرا (س) یا خانواده حضرت زهرا، آن سه روزی که روزه گرفتند فقیر و مسکین و یتیم، یعنی کاملاً از خودش، منیتی وجود ندارد، بعد جالب است بدانید شما در دعای برای فرج، همه اش هم دارد، فرجهم یعنی من اصلاً مهم نیستم، در دعای «اللهم کل لولیک؛ و تمتئه»، او مهم است اصل من مهم نیستم، جامعه منتظر این شکلی هست، یعنی از منیت ها آمده بیرون همه اش به فکر دیگران است، یک شخصی آمد پیش امام صادق (ع) عرض کرد که آقا در شهر ما خیلی وضعیت خوب است، یک عده هستند خیلی شما را دوست دارند، شیعه شما هستند،  بعد حضرت رو کردند به او گفتند که اینطور هست که بدون اجازه بروید سر جیب همدیگر؟ گفت نه آقا این چه کاری است، بعد حضرت فرمودند پس ادعا نکنید، بعد در روایت داریم خیلی جالب است، زمانی که حضرت تشریف می آورند، اینقدر همدلی ها در جامعه زیاد می شود که برادر  دینی می رود سر جیب برادرش بدون اجازه، اصلاً برایشان مهم نیست این حرفها، در روایت درایم که جامعه منتظر آن جامعه ای هست که طرف به فکر سود خودش نیست اصلاً به فکر این است که کار تو راه بیفتد، کار طرف مقابلم راه بیفتند، مثلاً فرض کنید من یک جنسی دارم، شما هم یک جنسی دارید می خواهیم با همدیگر تبادل کنیم، مهم این نیست که من به جنس شما نیاز دارم یا نه، مهم این است که شما به جنس من نیاز دارید، من باید کار شما را راه بیاندازم، این خیلی نکته مهمی است. یک حاج عباس زغالی بود قدیم همین قم هم ظاهراً دفن هست، نقل می کنند یک موقعی ایشان آمد خانه یک مقدار سبزی گندیده و میوه هایی که خیلی خوب نبود، خانمش به او گفت اینها چیست حاج عباس آوردی، تعجب می کنند این چرا اینطور خرید کرده، گفت خانم بیا برویم بعد می گویم، گفت چیست داستانش، گفت ببین من داشتم می آمدم دم غروبی این بنده خدا بار فروش سر محه، اینها دیگر ته بارش بود سودش هم در همین ها است، گفت من با این کار دل چندتا را شاد کردم، گفت چی؟ گفت اول اینکه این بنده خدا تا بارش فروش نرود، نمی رود باید تا آخر شب بماند، من گرفتم پول را به او دادم خیالش راحت شد، مثلاً سرمایه امروزش درست شد تا فردا، گفت دل یک نفر دیگر را هم شاد کردم، گفت که؟ گفت زن و بچه اش، این باید می ماند تا آخر شب بارش فروخته می شد، شب که می رود بچه هایش همه خوابند گناه دارند نمی بینند، این الآن می رود در آغوش خانواده کنار همدیگر هستند، دل را نگاه کنید، گفت دل یک کس دیگر را هم شاد کردم، گفت کی؟ گفت آن حیوانی که این بارها رویش بود، این باید می ماند تا آخر شب موقع خوابش بود دم غروب، این قشنگ سبک می شود می رود خانه آن پالانش را بر می داد؛ ببینید کسی که منتظر هست، و این جامعه باید برود به سمت همین، چقدر نگاه مهربانانه است، اصلاً بسیار فوق العاده است.

مجری:

ان شاء الله که برسیم به آن جامعه.

جمع بندی برنامه امشب را در خدمت حاج آقا هستیم،

حجت الاسلام و المسلمین موسوی:

بحث هایی را مطرح کردیم، بحث روایت بود که «افضل الأعمال انتظار الفرج» که در واقع انتظار یک عمل هست، یک عمل فعالانه، باید یک کاری انجام بدهیم، طبق آیه قرآن نباید بنشینیم تا فرج حاصل بشود، ما باید برویم به سمت این اتفاق؛ نکته بعدی این بود که ویژگی منتظر این هست که از من خودش بیاید بیرون و بیشتر به فکر دیگران باشد، بیشتر به فکر امام زمانش و بعد به فکر جامعه و دوستان حضرت باشد، نکته بعدی که عرض کردیم این بود که چقدر خوب است ما معرفت مان را نسبت به امام زمان بالا ببریم گفتیم خواصیت معرفت این است که انسانها ذاتاً میل به خوبی ها داریم و حضرات معصومین تمام وجودشان خوبی هست، هرچقدر آنها بیشتر می شناسیم بیشتر دوستشان داریم، و هر چقدر نسبت به آنها محبت مان بیشتر باشد انگیزه مان بیشتر می شود، انگیزه باعث حرکت می شود و حرکت هم نتیجه اش می شود وصال ان شاء الله؛ اینهم نکته بعدی بود که عرض کردیم.

نکته بعد این است که ما بعد از اینکه خودمان بعنوان یک فرد را سعی کنیم اصلاح بکنیم، و برویم به سمت این که منتظر باشیم، باید برویم به سمت اینکه جامعه هم منتظر باشد، که لازمه اش این است که همه مان به همدیگر کمک بکنیم همدلی داشته باشیم، تواصی داشته باشیم، قرآن می فرماید که «و تواصوا بالحق» چه حقی بالاتر از اینکه ما الآن بحث انتظار را داشته باشیم، چه حقی بالاتر از امام زمان که مردم را بخواهیم توصیه بکنیم به اینکه حواسمان به امام زمان باشد، اما زمانی که همواره حواسش به ما هست، یک روایت بسیار بلند بالایی هست از امام رضا (ع) خیلی این روایت فوق العاده است، خیلی طولانی است در مورد معرفت امام هست من یکی دوتا گزاره اش را خدمت شما عرض بکنم ببینید چقدر زیبا است، امام رضا وقتی می خواهند امام زمان را معرفی کنند اینطور به ما معرفی می کنند، می فرمایند «الإمام الأنیس الرفیق» امام انیس ما است، مونس و همدم ما است؛ یک روایتی را از پیامبر (ص) داریم که حضرت فرمود «الذکر مفتاح الأنس» ذکر و یادکر مفتاح الأنس است، کلید انس است، یعنی شما اگر می خواهید با یک چیزی انس پیدا کنی، باید زیاد یادت بیاید باید متذکرش بشوی، مثلاً شما فرزندتان را زیاد در ذهن تان می آورید مثلاً می آیید سر کار می آید در ذهن تان، اصلاً انس خاصی دارید، یا خیلی چیزهای دیگری که دوست دارید، ماشین یا هر چیزی که می توانید با آن انس داشته باشید، پیامبر فرمود «الذکر مفتاح الأنس» یعنی اگر می خواهی با چیزی انس پیدا کنی، باید زیاد یادش بکنی، حالا آنجا امام رضا می فرماید امام زمان انیس ما است، انیس اسم مبالغه است، یعنی بسیار همدم و همدل، آیا می شود با آن روایت این معنا را برداشت کرد؟ که امام زمان خیلی یاد ما هست، که حالا انیس ما هست، آن وقت امام زمانی که این شکلی یاد ما هست، حیف است که ما یادش نباشیم، امام زمان خطاب به شیخ مفید فرمودند «إنا غیر محملین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم»، شیخ مفید برو به مردم بگو به شیعیان مان بگو ما هیچ وقت شما را فراموش نکردیم همیشه به یاد شما هستیم، باز در فراز دیگری دارد که امام رضا فرمود «الإمام الأب شفیق، أخ الشقیق کالأم البر بالولد الصغیر» امام مثل یک پدر مهربان است، مثل یک برادر بسیار نزدیک و دوست داشتنی هست، امام زمان مثل یک مادری نسبت به فرزند صغیر و کوچکش هست، فقه الحدیثش را بخواهم برایتان بگویم، چرا روایت فرموده که امام زمان نسبت مادری نسبت به فرزند صغیر، ببینید بچه  کوچک مثلاً بچه یک یا دو ماه را در نظر بگیرید علی الظاهر هیچ سودی برای مادر ندارد، اما مادر عاشقانه دوستش دارد، مادر از عصاره وجود خودش به او رزق و روزی می دهد به او شیر می دهد، این بچه ممکن است در روز خودش را کثیف کند، دیگران که ببینند می گویند خراب کرد خودش را، بو می دهد اذیت کننده است، اما مادر تا می بیند، می گوید باز هم خودت را خراب کردی اشکال ندارد دوباره تمیزش می کند، این است که من خیلی وقت ها با اشتباهاتی که داشتم، روح خودم را کثیف کردم، اما امام زمان با دعایش برای ما با مهربانی هایش، با توجهش برای ما، در واقع همیشه برای ما دعاگو بوده است، حیف است حواس مان به این نکات نباشد، تا می توانیم، سطح معرفتی مان را نسبت به امام زمان بالا ببریم، به خودمان هم اکتفا نکنیم، اول در قرآن فرمود «انفسکم و اهلکم» اول خودتان بعد برویم سراغ دیگران چقدر خوب است آدم آن عشق و محبت امام زمان را بچشد و بعد برود سراغ دیگران، دیگران را هم مبطلا بکند به همین محبت و به همین عشق، جا دارد که اینجا حقیقتاً تشکر بکنم از تمام دوستانی که دست اندر کار این نوع برنامه ها هستند که بنوعی شما  دارید همین کار را انجام می دهید که همین عشق و همین محبت را و همین معرفت را در سطح جامعه گسترش می دهید، ان شاء الله که شاهد این باشیم که همۀ افراد جامعه ما و بعد عموم جامعه ما یک جامعه منتظر باشد، که خوب وظیفه خودش را بشناسد، به وظیفه خودش خوب عمل بکند، و ان شاء الله دل امام زمان را شاد بکنیم، به فضل الهی.

مجری:

سپاس گذارم خیلی بهره مند شدیم، با توجه به اینکه 4-5 دقیقه فرصت داریم بفرمایید که جامعه و مردم را چطور ارزیابی می کنید، یعنی چقدر منتظر هستند.

حجت الاسلام و المسلمین موسوی:

اولاً بنده که نه محلی از اعراب دارم که بخواهم قضاوت بکنم جامعه را نه خط کش دستم هست، یعنی معیار ها بصورت خاص دست من نیست، ما وظیفه مان هست که توصیه کنیم از آنچه که بزرگتر ها به ما یاد دادند، ما در بعضی از حیته ها وقتی نگاه می کنیم، بله الحمد لله ما موفق بودیم بتوانیم در خیلی از ضمینه ها برویم به سمت آن چیزی که باید و شاید، خود مقام معظم رهبری بارها فرمودند، فرمودند که ما اصلاً آن چیزی که می خواستیم الآن نیستیم، این به این معنا نیست که بگوییم بی خیال، اما می رویم به این سمت، الحمد الله وقتی به قبل نگاه می کنیم بله پیشرفت کردیم، اما آیا آن چیزی که می خواستیم هستیم؟ خیر، همان نکته ای که خدمت تان عرض کردم، انتظار به این معنا هست که ما از شرایط الآن راضی نباشیم برویم به سمت شرایط مطلوب مان حرکت کنیم، چقدر خوب است که از خودمان شروع بکنیم، برویم به همین سمتی که عرض کردم خدمت شما، حالا می گویم ما نمی توانیم جامعه را بگویم لوزماً ما در خیلی از زمینه ها کم کاری کردیم این یک واقعیتی هست، کم کاری ما در روایت داریم که اگر ما کم کاری کنیم از آنطرف دشمن خوب بلد است، کار بکند، این است که هر کسی باید در جایگاه خودش ببیند چکار می تواند بکند برای امام زمان، یک دفعه هست من پول زیادی ندارم بخواهم هزینه بکنم، یا علم زیادی هم ندارم اما می توانم یکجا آبرو بگذارم می توانم  واسطه خیر بشوم همانجا همان کار را انجام بدهیم، این خیلی نکته مهمی هست، من می گویم هر کسی نسبت به هر شغل هر کسوتی که دارد ببنید می تواند چکار بکند برای امام زمانش، من یک مثال برایتان بزنم ببینید در سطح جامع چقدر می تواند این فرهنگ گسترش پیدا بکند، من یک موقعی در یک شهری با یکی از اساتید مان با همدیگر رفتیم یک مغازه لبنیاتی بود اصطلاح قدیمی ها یک پیرمردی بود، به او می گفتند ماست بندی، ماست داشت، کشک و شیر، ارده، یک مقدار سنتی هم بود، یک پیرمرد نازنینی فروشنده بود آنجا، یک پیر مردی هم بود کمکش می کرد، معلوم بود چند دقیقه ای آمده کمک، رفیقش بود فروشنده نبود، خیلی جالب بود ما ایستاده بودیم آنجا، مثلاً طرف می آمد ماست می گرفت، می شد 11هزار و 200 تومان، به همان میزانی که گفته بود، این بنده خدا پیر مرد عزیز و نورانی 11تومان می گرفت بعد آن بنده خدا می گفت آقا ببشخید پول خورد ندارم، گفت چه کسی پول خورد خواست، 200 تومان را برو 14 تا صلوات به نیت سلامتی و فرج امام زمان بفرست، یکی دیگر می آمد یک طور دیگر، اصلاً خورده هایش را نمی گرفت، می گفت برو مثلاً اینقدر صلوات بفرست، ما چون نوبت مان می خواستیم بشود چند دقیقه ای ایستاده بودیم، آن بنده خدایی که کنارش بود گفت اینطوری که کم می آوری، اینطوری که ضرر می کنی، گفت چه می گویی، من این همه سال هست این شکلی دارم کاسبی می کنم، کلی هم برکت داشتم، ببنید این آقا در مغازه لبنیاتی خودش با ماست فروشی خودش اینقدر توانسته این کار را انجام بدهد، راننده تاکسی ما می تواند چکار بکند، معلم ما، دانش آموز ما، من طلبه می توانم چکار بکنم، آقای وزیر شما می توانید چکار بکنید، آقای مسؤل هر کسی ببیند در هر جایگاهی که هست چکار می تواند برای امام زمان انجام بدهد.

من این هدیه را همیشه به دوستان خودم حالا منبر باشد جایی کلاسی چیزی باشد می گویم، این هدیه را از من داشته باشید خدا رحمت کند آقا سید محمد تقی موسوی اصفهانی را یک کتابی دارد به اسم مکیال المکارم فی فوائد الدعا» برای آن اسمی که امام زمان بلند می شود، معروف است، انتشارات جمکران دارد، کتاب خوبی است، آنجا می آورد می گوید هر کس برای سلامتی و فرج امام زمان دعا بکند، بیش از 80-90 تا خاصیت می آورد، می گویدطبق آیات و روایات اینها گیرتان می آید، یعنی من می گویم «اللهم عجل لولیک الفرج» یا مثلاً در نمازم در قنوتم، اینها همه را می گویم، یا قرآن می خوانم به نیست سلامتی و فرج، زیارت می روم صدقه می دهم، یک اش را من خدمت شما عرض می کنم، می گوید امام زمان برایش دعا می کند، این خیل ارزشمند است، ببینید ما تک تک لحظات زندگی مان تجارت است و ما زندگی مان با انتخاب هایمان معنا می شوم یک کفه ترازو خودم می خواهم برای خودم دعا کنم، یک نمی دانم به صلاحم هست یا نه، دو نمی دانم مستجاب می شود یا نمی شود، آن کفه ترازو وقتی امام زمان برای من دعا می کند، قطعاً به صلاحم هست قطعاً مستجاب می شود، خوشبحال آنهایی که هر روز شان پر از دعاهای امام زمان هست، که آنها هم برای امام زمان دعا می کنند، ان شاء الله که همه مان عاقبت مان ختم به خیر بشود یار امام زمان مان باشیم به فضل الهی.

مجری:

ان شاء الله، چه چیزی بهتر از اینکه امام زمان مان برایمان دعا بکند، خب خیلی ممنونیم از همراهی وهمدلی همه شما بینندگان عزیز و خیلی ممنون و سپاسگزاریم از کارشناس محترم برنامه جناب حجت الإسلام والمسلمین موسوی حسن رودی که کلمات ارزشمندی فرمودند و بهره بردیم تا عصر انتظاری دیگر همه شما بینندگان خوب را به خدای بزرگ و مهربان می سپاریم در پناه خدا و ذیل عنایات حضرت ولیعصر (عج) باشید.

اللهم عجل لولیک الفرج.

 

 

 

 

 

 


عصر انتظار>

شبکه ولی عصر عصر انتظار انتظار ظهور مهدویت