شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)
ویژه برنامه پیامبر رحمت

ویژه برنامه پیامبر رحمت با کارشناسی حجت الاسلام قادری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:09/12/1400

ویژه برنامه پیامبر رحمت

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بیننده های عزیز سروران گرامی بیننده های برنامه پیامبر رحمت از اینکه امشب شب بعثت شب مبعث مبعث آقا جان مان حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) بیننده برنامه خودتان شدید در شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) بسیار متشکر و سپاسگذارم خیلی خوشحالم که خدمت شما بیننده های عزیز هستم در چنین شبی شبی که درهای آسمان و درهای رحمت به سوی همه بندگان باز است، عیدتان مبارک باشد امشب ما محتاج دعای شما بیننده های عزیز هستیم، برنامه خودمان را آغاز کردیم با یاد و نام خدای بزرگ و مهربان.

اجازه بفرمایید در خدمت حجت الإسلام و المسلمین جناب آقای قادری عزیز مهمان گرامی برنامه ما با ایشان سلام علیکی داشته باشیم و بپردازیم به موضوع برنامه امشب، استاد من سلام می کنم خدمت شما، خیلی خوش آمدید و عرض تبریک دارم خدمت تان.

حجت الاسلام قادری:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت حضرت عالی و همچنین همه عزیزانی که در شب مبعث وجود مقدس رسول گرامی اسلام با این برنامه ارتباط برقرار کردند تبریک و تهنیت عرض می کنم.

مجری:

در چنین ایامی خیلی از مردمان ما و عزیزان ما هستند که دوست دارند استاد از شخصیت والای بزرگان و عزیزان بدانند، یک سؤالی را خدمت استاد من آماده کردم می خواستم بدانم که حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) چه خصوصیاتی در واقع داشته که ایشان و این بزرگوار به عنوان خاتم انبیاء و سید المرسلین انتخاب شدند؟

حجت الاسلام قادری:

اینکه چه شد در بین همه انبیاء از آدم تا وجود مقدس رسول الله که رسول خاتم است ایشان به عنوان آقا و سید همه انبیاء برگزیده بشود به عبارت دیگر حلقه نبوت از آدم شروع بشود ولی به حضرت رسول به عنوان خاتم انبیاء پایان بپذیرد و او به عنوان افضل انبیاء برگزیده بشود و به تعبیر سوم تجلی همه انبیاء او باشد اینکه الآن در سؤال حضرت عالی بود که سؤال به جا و به موردی است و شاید پرداخته نمی شود احتمال دارد تنها همین برنامه است دارد پرداخته می شود چون معمولاً در شب مبعث بیشتر به این سمت بحث ها هدایت می شود که فلسفه بعثت چه هست ولی بسیار نادر است که سؤال از اینجا شروع بشود حالا فلسفه بعثت هر چه می خواهد باشد چرا خدا دست روی این شخصیت گذاشته؟ او را به عنوان خاتم انتخاب کرده او را به عنوان افضل انبیاء انتخاب کرده، حتماً باید یک خصوصیت ویژه ای در او وجود داشته باشد که او انتخاب بشود، اگر ما بخواهیم به این سؤال دقیق پاسخ بدهیم حتماً نیاز به بیان دو نکته مهم دارد، همه عزیزانی که وقت گذاشتند در شب مبعث رسول الله با این برنامه ارتباط برقرار کردند می خواهم خواهش کنم وقت شان را آزاد کنند به این بحثی که تقدیم شان می شود تا آخر گوش کنند، نکته اول این است که از نظر عارفان سالکان یعنی مانند شخصیتی مانند میرزا جواد ملکی تبریزی، مرحوم فیض کاشانی، حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) صفات خدا دو دسته است دسته اول صفات جمال خدا است یعنی صفاتی که شما وقتی ارتباط با آن صفات برقرار می کنی هر چه می بینی لطف بی کران خداست رحمت واسعه خداست و اصلاً شگفت زده می شوی از اینهمه لطف از اینهمه رحمت، به عنوان مثال بندگان خدا روی سفره بی منت خدا می نشینند از نعمت خدا استفاده می کنند و معصیت می کنند، خدا می تواند همان لحظه مجازات شان کند؛ یعنی چه کند؟ کافی است همان لحظه سلامتی را از آنها بگیرد، همین مقدار، می تواند همان لحظه سلامتی را نگیرد خلافی را که مرتکب شده عریان مانند یک تصویر تلویزیونی روبروی همه قرار بدهد، اصلاً او را همانگونه که هست نشان بدهد نه آن گونه که خودش را نشان می دهد و از چشم همه ساقط بشود یعنی اگر فرزند است پدر مادر او را تحمل نکنند، اگر پدر است فرزندان و همسرش تحمل نکند، اگر همسر و مادر است همسرش و فرزندانش تحمل نکنند اصلاً، ببینید نکته عجیب اینجاست خدا نه تنها این کار را نمی کند، می خواهم لطف بی کران خدا حل بشود؛ چیکار می کند؟ به پیغمبر می گوید

«قُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»

سلام من را به این بنده معصیت کار برسان و به او بگو اگر از این تخلفی که کرده توبه کند من بر خودم واجب می دانم حتماً ببخشم اش، حالا بالاتر از این؛ ممکن است این وسط شیطان بیاید وسوسه کند، چون شب مبعث است شنیدن این مباحث بهترین هدیه برای ماها است و از ته دل باید بگوییم سلام بر رسول الله که این فضا را برای ما به وجود آورده، نه تنها این کار را می کند چون ممکن است این وسط شیطان بیاید لنگ مقدس بودن را پهن کند بگوید اینهمه شما گناه کردی خجالت نمی کشی توبه کنی؟ انسان را مأیوس کند از رحمت خدا، فوراً خدا وارد قضیه شد می گوید

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا»

فکر نکنید گناه تان خیلی بزرگ است ولی از رحمت من بزرگتر نیست مأیوس نشوید، حالا اوج اش کجاست؟ اوج اش اینجاست می گوید اگر شما توبه کردید من آبروی به شما می دهم که فکرش نکنید، چند نفر ما حاضر هستیم آبروی مردم را جمع کنیم؟ معمولاً هنر ما این است که آبرو را ببریم هنر ما این است که نقطه ضعف مردم را پر رنگ کنیم، می گوید نخیر

«یُبَدِّلُ اللهُ السَیِّئَاتِ بالحَسَنَاتٍ»

من سیئۀشما را تبدیل به حسنه می کنم، یعنی چه سیئۀشما را تبدیل به حسنه می کنم؟ حتی اگر فهمیده باشند مردم هم شما گناه کردید با توبه کاری می کنم پرونده گذشتۀشما را از صفحه ذهن مردم پاک کنم، حالا اگر بخواهیم یک مثال سادۀ برجسته نشان بدهیم مگر چند روز روز شهادت امام موسی بن جعفر نبود؟ بشر حافی یک آدم در واقع فاسد به معنای واقعی کلمه بود مشروب می خورد رقاصی و عیاش بود ولی با نفس مسیحیایی حضرت موسی بن جعفر موفق به توبه شد آن قدر این آبرومند شد، شد استاد عارفان و سالکان، حالا ببین چقدر خدا آبرو می دهد لذا صفات جمال خدا یعنی آن صفاتی که انسان وقتی راه پیدا می کند لذت می برد بنده چنین خدای هست لذت می برد از اینکه با چنین خدای ارتباط برقرار کند.

دسته دوم صفات جلال خداست؛ صفات جلال خدا یعنی آن صفاتی که شما وقتی ارتباط با آن صفات برقرار می کنید هیبت، عظمت، اقتدار خدا را می بینید و آن قدر این هیبت و قدرت خدا بالاست اگر کسی بتواند درست ارتباط برقرار کند ممکن همه چیز را از دست بدهد یعنی از فرط عظمت خداوند متعال، به عنوان مثال کبریایی خدا، متکبر و بزرگی خدا، بالاتر از همه منتقم بودن خدا، اگر ما بخواهیم این را پیاده کنیم که خدا اگر در موضع رحمت بود اگر موضع غضب قرار بگیرد جلال قرار بگیرد کاری می کند فکر نکند کسی؛ چقدر مردم دعا می کردند صدام را خدا بردارد دعا جواب نمی داد، نوبت خدا رسید کاری کرد که درس عبرت باشد برای همه مستکبرین جهان برای همه متکبرین جهان، این چه هست؟ این عظمت و هیبت خدا انتقام جویی خدا است، صدام زنده بود بچه هایش کشته شدند، صدام زنده بود دوتا دخترش بی شوهر شدند، شما در نظر بگیرید صدام زنده بود دخترش فرار از عراق کرد در بین راه یعنی کسی که با شیر حمام می گرفت وسط بیابان زایمان کرد صدام روی زمین نماند رفت زیر زمین یعنی دفن شد در واقع، از زیر زمین کشیدند بیرون با آن ذلت خواری، اینها چه هست؟ اینها هیبت و عظمت خدا هست؛ یعنی نوبت خدا برسد دیگر، لذا صفات خدا به دو دسته تقسیم می شود صفات جلال و جمال، عزیزان داشته باشند این نکته اول من را که حتماً می گویند این چه ارتباطی حالا به آن سؤال دارد؟ اوج اش همینجاست اگر کسی این را دقیقاً بگیرد آن وقت متوجه می شود که چرا پیغمبر افضل انبیاء است چرا سید الأوصیا است.

اینکه گفتم واقعاً انتقام خدا چون مسئله اوکراین هم مطرح هست ایشان وقتی اسرائیل جرم و جنایت انجام می داد رئیس جمهور آنجا حمایت می کرد از اسرائیل، حالا امروز چشم ها می بینند که رئیس جمهور یک کشور نمی تواند کشورش را اداره کند خودش نمی تواند آنجا بماند اینها عظمت خدا، انتقام های خدا، هیبت خدا هست که ما معمولاً متأسفانه کم به این مسائل ارتباط برقرار می کنیم.

اما نکته دوم که مهم است؛ نکته دوم این است انبیائی که با صفات جمال و جلال خدا ارتباط برقرار کردند و اولیایی که ارتباط برقرار کردند اینها سه دسته هستند؛ عده ی از اولیاء خدا و به خصوص انبیاء الهی اینها در این سلوک قدسی، سلوک عرفانی، سلوک ملکوتی، سلوک عرشی شان ارتباط شان فقط با صفات جمال است یعنی بیشترین نگاه شان به صفات جمال خداست یعنی غرق در صفات جمال خدا هستند خدا را لطیف می بینند خدا را رحمان می بینند تواب می بینند ستار می بینند غفار می بینند، خدا را می بینند و مهربانی ها، غرق در رحمت خدا هستند مانند حضرت عیسی بن مریم؛ عیسی بن مریم غرق در صفات جمال خدا هست هم خودش فقط امیدوار هست اگر نگاه کنیم مسیحیت هم با همین روحیه معمولاً تربیت می شوند بیشترین نگاه شان به این لطیف بودن خدا هست.

دسته دوم از انبیاء کسانی هستند به دلیل لطافت روحی رقت قلبی خاصی که دارند اینها بیشترین ارتباط شان با صفات جلال خدا هست کبریایی خدا را زیاد می بینند عظمت خدا را زیاد می بینند و چون غوق و محو در صفات جلال خدا هستند لذا دل بی قراری دارند از نیایش های آنها به راحتی می شود این را به دست آورد از نیایش های که اینها انجام دادند مثل حضرت شعیب پیغمبر یک بار آنقدر گریه کرد در مناجات نابینا شد، خداوند او را شفا داد، دو مرتبه باز نابینا شد، بار سوم باز نابیناشد، بار چهارم خداوند متعال به او بینایی داد و بعد از طریق جبرئیل امین پیام برایش فرستاد پیامش این بود که اگر برای جهنم شما نگرانی که اینهمه بی تابی می کنی جهنم برای اهل جهنم است تو که معصیت نکردی اینهمه بی قراری می کنی، اگر برای بهشت است اصلاً بهشت مگر برای چه کسی ساخته شد؟ برای مثل تو ساخته شد، اصلاً بهشت منتظر است تو را ببیند می گوید من را برای چه ساخته اند، پس برای چه اینقدر بی تابی می کنی؟ ایشان جواب داد

«إلهي و سَيّدي ، أنتَ تَعلَمُ أنّي ما بَكَيتُ خَوفا مِن نارِكَ و لا شَوْقا إلى جَنَّتِكَ»

تو بهتر از هر کسی می دانی من به دلیل ترس از جهنم اشک نمی ریزم به دلیل اینکه علاقه به بهشت داشته باشم هم اشک نمی ریزم، نخیر، پس برای چه اینقدر اشک می ریزم؟ گفت فقط بخاطر یک مسئله؛ عشق تو باعث شده است من دل بی قرار پیدا کنم، این عشق است صبر را از من گرفت خواب را از من گرفت و علتش این است، این دسته دوم از انبیاء.

می دانید امشب شب چه کسی هست؟ حالا روشن می شود چرا سیدالأنبیاء؟ چرا افضل الأنبیاء؟ چرا حق تعالی دست گذاشت روی پیغمبر اکرم و او را به عنوان خاتم انتخاب کرد؟ رسول گرامی اسلام ویژگی اش این هست چون شما دنبال این بودید؛ ویژگی اش این هست که او در این سلوک معنوی سلوک عرفانی قبل از اینکه به مقام پیغمبری برسد آنچنان این سلوک عرفانی را طی کرد نیامد غرق بشود در صفات جمال خدا بلکه هنرش این است که در صفات جمال خدا جلال را می دید، هضمش بسیار مهم است؛ یعنی ضمن اینکه ستار را می بیند ضمن اینکه غفار را می بیند در همان انتقام را هم می بیند در همان هم دارد کبریایی خدا را می بیند، در همان حال که غرق در صفات جلال خدا هست می بیند که خدا اگر بخواهد انتقام بگیرد بد انتقام می گیرد انتقامی که کسی فکرش را نکند که قبلاً توضیح دادیم، از درون این صفات جلال یعنی انتقام، رحمت الهی را می بیند لذا رسول گرامی اسلام تفاوتش با همه انبیاء در این است دارای مقام جمع الجمع هست، إن شاءالله که جواب سؤال شما را داده باشم، چرا رسول الله اعظم همه انبیاء هست؟ چرا افضل همه انبیاء هست؟ رازش و سِر وجود مقدس رسول الله این هست که او دارای مقام جمع الجمع هست، یعنی چه دارای مقام جمع الجمع هست؟ او نه عیسی بن مریم است که غرق در صفات جمال شده باشد نه موسی بن عمران هست و شعیب پیغمبر است غرق در صفات جلال شده باشد، نه، از صفات جمال پول می زند و پنجره ای باز می کند به روی خودش به صفات جلال، از صفات جلال عبور می کند به صفات جمال، می دانید چه زمانی این برای ما قابل هضم است؟ ماه رمضان نزدیک است شب های احیا که می رسد دعای جوشن کبیر را می خوانیم ما، مگر هزار بند ندارد؟ خود پیغمبر این را انشا کرد برای امیرالمؤمنین، امیرالمؤمنین هم انشا کرد برای فرزندانش، مردم اصولاً توجه ندارند که این مناجات خود پیغمبر است یعنی اصلاً ذهن شان نمی آید، شما وقتی این مناجات را باز می کنید می بینید عجب مناجاتی است از صفات جمال به جلال، از جلال به جمال، گاهی چنان این صفات جا به جا می شوند آدم نمی داند وارد صفات جمال است یا صفات جلال، یکدفعه می گوید

«یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ»

می رود در صفات جمال، همان لحظه می برد شما در صفات جلال می گوید خدای من به تو حق می دهم من را کشان کشان به جهنم ببری، چرا؟ برای اینکه این حق تو هست من از موقعیت سوءاستفاده کردم، ولی در همان حال می گوید خدای من به حداییت من جهنم نمی روم، ببینید؛ به تو حق می دهم از من انتقام بگیری من را مجازات کنی ولی به خدایی خودت من جهنم نمی روم، چرا؟ برای اینکه لب جهنم برسم می گویم تو همان خدای هستی گفتی

«قُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۖ كَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»

تو همان خدای هستی گفتی

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ»

تو همان خدای هستی گفتی

«یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ»

دیگر بهترین از این می خواهی پیغمبری را؟ لذا به همین دلیل چون پیغمبر دارای مقام جمع الجمع هستند و به همین دلیل شدند افضل الأنبیاء سید الأولیاء.

مجری:

بسیار عالی، استاد جناب آقای قادری عزیز چقدر زیبا شخصیت والای آقا جان مان رسول اکرم (ص) را در این برنامه توصیف کردند و بیان کردند واقعاً لذت بردیم، امشب شب زیبای هست با این کلام حضرت استاد چقدر هم ما در واقع لذت می بریم از اینکه مسلمان هستیم.

استاد من در خدمت تان هستم، با این صفات زیبایی که از حضرت رسول بیان شد و جلال و جمال حضرت آقا بیان شد در جامعه حضرت آقا چه سلوکی داشته، در متن جامعه؟

حجت الاسلام قادری:

اگر ما بخواهیم پیغمبر را بعد از بعثت ببینیم که چه نوع رفتاری با مردم اجتماع داشت، بعنوان رهبر جامعه، چه سلوکی با مردم جزیرة العرب داشت، باید بدانیم مردم جزیرة العرب با فرهنگ خودشان داشت، به نظر می رسد که من اگر دو سه نکته کلیدی را عرض نکنم حل نمی شود، نکته اول این است که آن عاملی که باعث شده مجموعه عالم هستی هر کدامش در محور خودش حرکت بکند، تا این عالم هستی بتواند استمرار حیات بدهد زنده بماند، عبارت است از یک اصل قانونی فراگیر جاذبه و دافعه، یعنی اگر جاذبه می بود دافعه نبود، دافعه می بود جاذبه نبود، خیلی ساده است، نه روزی دیگر وجود داشت، نه شبی وجود داشت، یعنی زمین از محور خودش خارج می شد، آفتاب هم از محور خودش خارج  می شد، نه روزی تولید می شد نه شبی ایجاد می شد، همه چیز به هم می ریخت، نه فصول بوجود می آمد بعنوان فصل زمستان و فصل تابستان، اگر اینها بوجود نیاید حیاتی دیگر وجود نداشت، عملاً دیگر هیچ موجودی به وجود نمی آمد، یعنی آن چیزی که عالم کلیدی و اصلی هست، که هر چیزی درعالم هستی در محور خودش حرکت بکند،  و جامعه حیات داشته باشد، جاذبه و دافعه است، الآن بنده و شما در این برنامه هستیم، عالمی که من و شما را روی پای خودمان نگه داشته جاذبه و دافعه است، چرا؟ برای اینکه اگر معده ما فقط قدرت جذب داشت، زنده می ماندیم، قدرت دفع داشت باز هم زنده نمی ماندیم،  جاذبه دارد در دایر خودش، دافعه دارد در دایره خودش، نکته دوم که نکته اصلی این قضیه است، و آن این است که آن چیزی که جامعه را به هم پیوند می دهد یعنی افراد یکدیگر را تحمل کنند، بنده شما را تحمل کنم، شما مرا تحمل کنید، مجموعه جامعه ما را تحمل کنند، و این جامعه بتواند این مسیر زندگی را ادامه بدهد، واقعاً چیست این، فقط عبارت است از جاذبه، باز عبارت است از دافعه، یعنی عامل حیات اجتماعی را هم که شما نگاه بکنید،  که می تواند این مجموعه جامعه با توجه به سلیقه های مختلف، اندیشه های  مختلف، باورهای مختلف مسیر زندگی را ادامه بدهند، باز جاذبه و دافعه است، یعنی اگر این دوتا نباشد، مطمئن باش باز جامعه حیات خودش را از دست می دهد.

حالا می رسیم به نکته دوم که شما دنبال این سؤال هستید که بسیار مهم اسـت که جامعه ما از همین جهت هم از رسول الله خیلی فاصله دارد، و آن این است مردم از نظر جاذبه و دافه به چهار گروه تقسیم می شوند، گروه اول کسانی هستند، فاقد هم جاذبه هستند، هم دافعه، یعنی ظاهر شان ظاهر انسانی است ولی باطن شان کاملاً از انسانیت منسلخ است، مثل توپ فوتبالی می مانند، هر کسی می تواند او را لگد بزند به نفع خودش، چرا؟ برای اینکه اینکه این نه قدرت جاذبه دارد یک نفر دوست به خودش اضافه کند، نه قدرت دافعه دارد دشمن را دفع بکند، اگر بخواهیم مثال بزنیم، اینها به مانند یک گوسفندی می مانند که اینها را هم در عزا می کشند و گوشتش را می خورند، هم در عروسی می کشتند، گوشت شان را می خورند، یعنی فدای هر دو گروه و هردو جریان می شود از این صنف آدم ها در جامعه زیاد هستند، یعنی آدم های بی خاصیت، آدم هایی که از انسانیت کاملاً خارج هستند، چون نمی شود انسان بتواند انسانی زندگی کند،  کار به دینی بودن نداریم، انسانی زندگی کند ولی فاقد جاذبه و دافعه باشد، گروه دوم کسانی هستند که جاذبه دارند بی نهایت، ولی فاقد دافعه هستند، یعنی از نظر جاذبه برای خودشان توجیه دارند، می گویند آدم باید اجتماعی باشد، آدم باید مردم دار باشد، لذا اینها فقط جاذبه دارند، در نتیجه این شخص به گونه ای هست، که با نفاق زندگی می کند و با نفاق هم می میرد، شخصیت های مزدوج دو رنگ در نتیجه اینها برایشان فرق نمی کند، با هر دینی از ادیان هم گروه خون شان می خواند، با هر طیف هم از افراد جامعه هم گروه خونی شان می خواند، بعنوان مثال وقتی با یک انقلابی می نشیند آن چنان انقلابی صحبت می کند شما فکر می کنید اصلاً انقلابی تر از او کسی نیست،  با ضد انقلاب هم بنشیند، چنان ضد انقلابی حرف می زند شما فکر می کنید، اصلاً تئوریسین ضد انقلابی این است، لذا تعبیری دارد استاد مطهری در کتاب جاذبه و دافعه،  که تعبیر خیلی قشنگی هست، می گوید اینها کسانی هستند که وقتی بمیرند مسیحیت حاضر است غسل تعمیدش را بدهد، و هندو ها هم حاضر هستند که این را بسوزانند، چون نصف از بدن ایشان واقعاً مسیحی هست، نصف بدن ایشان هندو است، مسلمان ها هم حاضر هستند که ایشان را غسل بدهند و کفن و دفنش کنند، چون با همه گروه ها می خواند، می فرماید که اینها کسانی هستند که گروه خونی شان با همه افراد و اشخاص می خواند، اینها شاید بی خاصیت تر از آن گروه قبلی باشند، یعنی گفتم با نفاق زندگی می کند با نفاق هم می میرد.

گروه سوم کسانی هستند، که اینها قدرت دافعه شان فوق العاده قوی است، یعنی اصلاً مثل اینکه ناف طرف را گرفتند که همه را دفع بکند،  به تعبیر امام امیرالمؤمنین بی عرضه ترین افراد بی خاصیت ترین افراد این گروه هستند، که می رود دنبال نقطه ضعف افراد آن را پیدا می کند و آن را برجسته می کند، به گونه ای که از خودش ترد بکند، حاضر نیست در محیط زندگی اش دوتا دوست پیدا بکند، به تعبیر روان تر امروز دشمن سازی اش خیلی قوی است، تا می تواند دشمن درست می کند بجای اینکه برای خودش دوستی را درست بکند، قدرت دافعه را دارد، آن چیزی که جناب آقای سرتی دنبالش هست،در شب مبعث رسول الله می خواهد همه ما را ببرد ببنید که و جود مقدس رسول ا لله بعد از بعثت چگونه توانست این قلب ها را تسخیر بکند، همه بحث ها این است، چقدر پیغمبر اکرم می تواند همه را با خودش متوجه کند، وجود مقدس رسول الله شخصیتی است جاذبه دارد تا بی نهایت، اگر من الآن نمونه هایی از آن عرض کنم، همه مان متحیر می مانیم ولی دافعه دارد در حد ضرورت، وقتی این را می گویم، همه عزیزانی که با این برنامه ارتباط برقرار می کنند خوب گوش کنند که چه می گویم، یک مرتبه من طلبه جاذبه دارم، خیلی مهم نیست، من طلبه دافعه دارم بسیار مهم نیست، رسول الله است، یعنی فاصله اش با مردم از عرش تا فرش است، او خاتم النبیین است، او کسی است لحظه لحظه جبرئیل برایش نازل می شود، آیات قرآن را همه شان را نازل می کند، از نظر موقعیت قدرت به نقطه ای رسید دارد جهان را تسخیر می کند، یعنی اینها را باید داشته باشیم که هیچ تناسب و سنخیتی با افراد جامعه ندارد،  یعنی از نظر معنوی نگاه می کنی در اوج و قله اسـت، از نظر موقعیت اجتماعی می بینید در اوج وقدرت است،  اما همین رسول الله با چنین فاصله ای جاذبه دارد تا بی نهایت، عزیزان من می دانید چرا می گویم بی نهایت، یعنی آن چنان مردمی آن چنان خاکی زندگی می کند همه دنیا را در مقابلش شرمنده می کند، می شود این همه آدم تعین داشته باشد، ولی بی تعین زندگی کند؟ طرف یک درجه اش بالا می رود، یک مسئولیتش بالا می رود کاملاً از مردم فاصله می گیرد، هست یا نیست؟ آقای سیرتی ما در این جامعه زندگی می کنیم، یک مقدار طرف تحصیلاتش می رود بالا، دیگر می خواهد همه او را پرستش بکنند، یک مقدار مسئولیتش بالا می رود، می خواهد فاصله بگیرد، ثروتش زیاد می شود، می خواهد فاصله بگیرد، پیغمبر اکرم هرچه تعیناتش بالاتر رفت بی تعین زندگی کرد، و این کار مهمی است کاری کرد که مردم در ارتباط با پیغمبر با مقام پیغمبری اش ارتباط برقرار نکنند،  با شخص اینکه او فرزند عبد الله است،  و مادرش آمنه هست ارتباط برقرار کنند، بله این معجزه است، معجزه درحد بی نهایت، اینکه می گویم جاذبه، جاذبه ای است بی نهایت، باز در نظر بگیرید تکرار می کنیم، او در عرش قرار دارد، او در ملکوت قرار دارد، مردم همه فرشی هستند، او تمام تعیناتی که می تواند طرف را بلغزاند وجود دارد، ولی آنچنان بی اعتناء هست به تعینات و موقعیت ها، خاکی و مردمی هست، می خواهم نمونه ای را الآن خدمت تان بگویم خیلی عجیب است،  یک کسی وارد مسجد النبی شد، واقعاً کدام رهبر جهان همچین چیزی برایش امتحان شده، یک نفر را معرفی کنند،  مال پیغمبر است این، وارد شد به پیغمبر گفت من مستمندم به من کمک کن، پیغمبر فرمود که من چیزی ندارم به شما بدهم، گفت از بیت المال بده، گفت اتفاقاً اسمش هست بیت المال این مال همه مردم است، مال شخص شما نیست، من نمی توانم از آن بردارم، چون مثل شما فراوان هستند، به نظر شما چکار کرده باشد؟ مردمی که امشب شب مبعث با این برنامه زیبا ارتباط برقرار کردید، لذت ببرید شما امت این پیغمبر هستید، این رهبر هستید، او کوتاه نیامت، عبا داشت، با این نخ عبا گردن پیغمبر را پیچید،  خب یاران پیغمبر نمی توانستند تحمل کنند، پیغمبر گفت نه کاری به او نداشته باشید کار را به جایی رساند که این نخ عبا گردن پیغمبر را آسیب رساند بعد پیغمبر تحمل کرد، او خودش خسته شد، پیغمبر گفت البته من از بیت المال نمی توانم بدهم، ولی مشکل تو را حل می کنم، خب عذر می خواهم، آن آقا از روی جهلش این کار را می کرد، ولی کدام رهبر است که این همه اهل مدارا و رفق باشد، و بعد او شد یکی از مریدان سر سخت پیغمبر اکرم، یا مثلاً اینکه می گویند پیغمبر اهل جاذبه بود، پیغمبر بعد از سالیان سال یعنی 13سال در اثر فشار مشرکین از مکه هجرت کرد، وارد مکه شد، حالا شما در نظر بگیرید.

مجری:

استاد ببخشید یک مقدار برگردیم عقب چه شد که ایشان مرید پیغمبر خدا شدند؟

حجت الاسلام قادری:

اینکه مرید شد علتش این بود،این بنده خدا بعد از اینکه پیغمبر فرمود من مشکل شما را حل می کنم، یکدفعه جا خورد، می دانی مقابل چه کسی این کار کردم؟ کسی که همین الآن می توانست مرا بازداشت بکند،  می توانست همین الآن کار من را تمام بکند، ولی نه تنها تحمل کرد، اهانت مرا اصلاً اهانت ندید، نکته اصلی اینجا است، که این آقا متحیر ماند، واقعاً این رسول خدا است؟ این همان خاتم النبیین است؟ آن کسی است که الآن حاکمیت در دست او است، بحث سر این است که حاکم جامعه است، چند نفر از شماها حاکمی را می توانید تصور بکنید که در این موقعیت قرار بگیرد، اصلاً یک چیز فوق العاده اینجا عجیب است که پیغمبر با آن جایگاه با آن عظم تحمل بکند، وقلب این را تسخیر بکند، چرا علت چه بود؟  علت این بود که پیغمبر مخالفین را با معاندین تفکیک کرده بود، جاهلین را با افرادعالم تفکیک کرده بود، البته تفکیک کردن کار بسیار سختی است، نمی آمد همان برخوردی را که باید با معاندین کرد با مخالفین کرد، کسی ممکن است مخالف باشد انتقاد به شما داشته با شد، اما معاند نداشته باشد، و برانداز نباشد، این دوتا با هم برخوردش خیلی متفاوت است، یک کسی ممکن است به شما اهانت می کند از سر جهل و نادانی است، نه از سر آگاهی، شما اگر بخواهید همان برخورد را بکنید، با آدم عالم و عامد می کنید، یقیناً نتیجه عکس می دهد، ولی خب تشخیص این نیاز به یک صبر نیاز به یک ظرفیت بالا نیاز به یک جاذبه بسیار قوی این مبینیم در وجود مقدس رسول الله است که رفق و مدارا مثل اینکه اصلاً شناسنامه پیغمبر اکرم است، یعنی طرف فکر می کند فقط پیغمبر است و جاذبه، حالا من در جاذبه می گویم، دافعه را بعد می گویم، این پیغمبر با این جاذبه وقتی در موضع دافعه قرار می گیرد، سر سوزن کوتاه نمی آید، یعنی آنجایی که جای دفع است، به هیچ وجه حاضر نیست، حالا وارد مکه شدند، سعد بن عباده بعنوان فرمانده این   پرچم را در دست گرفت، فریاد می زد داخل کوچه و پس کوچه های مکه« أَلْیوْمُ یوْمُ الْمَلْحَمَةِ» امروز، روز انتقام جویی است، ما باید 13 سال جنایتی که شما بر علیه پیغمبر انجام دادید، حالا از شما انتقام جویی کنیم، پیغمبر دستور داد گفت نه بگوییم، الیوم یوم المرحمة، امروز روز رحمت است، چرا پیغمبر می گوید روز رحمت اسـت، شما اگر از موضع قدرت گذشت کردید مهم است، این مهم است، پیغمبر در موضع قدرت قرار گرفت، خود پیغمبر گفت همه را جمع کنید، هم مردم مکه را جمع کردند پیغمبر هم فرمود من با شما چه معامله ای باید بکنم،  آنها گفتند که شما فرزند این مکه بودی، ما هم فرزند شما هستیم، شما می دانید چکار باید بکنی، پیغمبر فرمود من همان کاری می کنم که یوسف با برادرانش کرد، چقدر زیبا است، همه شما را بخشیدم،  از جمله ابی سفیان، یعنی رأس همه نفاق و از همه بالاتر و بسیار دقیق این است پیغمبر نه تنها ابی سفیان را بخشید بلکه فرمود هرکس برود خانه ابی سفیان بنشیند من او را می بخشم، یعنی او را وسیله ای قرار داد برای بخشیدن دیگران، چند نفر ما از این کار ها می کنیم؟ ابی سفیان چه کسی هست؟ رهبر همه جرم و حنایت است، جنگ احد را او راه انداخت، جنگ بدر را او راه انداخت، او و همسرش آمدند حمزه سید الشهداء را به شهادت رساندند، همسرش آمد جگر حضرت حمزه سید الشهدا را به دندان گرفت، ولی پیغمبر جاذبه، شما الآن با این توضیحاتی که من دادم چه می بینید که شما فرمودید ارتباط پیغمبر هست، امروز در جامعه ما چه چیزی کمبود داریم، ما این بخش از خصوصیات پیغمبر اکرم را کمبود داریم، کنارش دافعه هست، دافعه اش این است، پیغمبر در آنجایی که معامله بر سر اصول باشد به هیچ وجه کوتاه نمی آمد، اگر چه آسمان و زمین دست به دست هم می دادند، تحت هیچ عنوان کوتاه نمی آمد، و حاضر نمی شد به روی اصول معامله کند، زنی از زنان اشراف دزدی کرد، پیغمبر فرمود باید حد خورده بشود، تمام اشراف جمع شدند، یا رسول الله اگر این حد بخورد آبروی ما هست، پیغمبر فرمود، اگر فاطمه من نعوذبالله، چنین خطایی کرده باشد، حد می زدم، حالا که این دختر شما است، دافعه البته در حد ضرورت، اما جاذبه درحد بی نهایت، دعا بفرمایید حضرت آقا سیرتی،شما که سیرتی هستید،  الحمد الله دعا کنید که ما هم با سیره و منش رسول الله نزدیک و نزدیک تر بشویم، ان شاء الله.

مجری:

ان شاء الله،استاد عزیز اینقدر زیبا صحبت می کنند،  حقیر اصلاً متوجه از دست دادن تایم نشدم.

استاد عزیز بسیار زیبا در مورد شخصیت والای آقا جان مان حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (ص) صحبت می کنند، استاد یکی از برجسته ترین خصوصیاتی که حضرت پیامبر نسبت به تمامی رهبران سیاسی در واقع داشته چه بوده؟

حجت الاسلام قادری:

بله اگر ما می خواهیم ببینیم در بین رهبرانی که در دنیا آمدند و رفتند پیغمبر را قطع نظر از مقام نبوت، این دیگر جایگاهش روشن است بعنوان یک کسی که در مصدر رهبری قرار گرفته، او را بعنوان یک شاخص نگاه بکنیم، رهبران را با او بسنجیم، ببینیم تفاوتش چیست، تفاوتش در این است که وجود مقدس رسول الله عرفان را گره زده بود با سیاسیت سیاست را گره زده بود با عرفان، و به تعبیر زیبا تر، به تعبیر قشنگ تر، پیامبر وجه تمایزش، گفتم یک مربته شما نگاه اینکه او برگزیده خدا است نگاه می کنی، یک مرتبه با قطع نظر از این نگاه می کنید، اگر ما با قطع نظر از آن نگاه کنیم، می بینیم رسول گرامی اسلام که سرآمد همه رهبران هست، در این است که او از دل عرفان سیاست را بیرون می آورد، و از دل سیاست عرفان را بیرون می آورد، لکن نیاز به یک توضیح دارد و آن توضیح این است که از وجه ممیز پیغمبر اکرم مسئله عبادت است، یعنی شما ممکن است رهبران سیاسی فراوانی در طول تاریخ ببینید حتی خدمتگذار باشند، ما کاری نداریم رهبران سیاسی ممکن است جائر باشند نه اصلاً فرض می گیریم خدمتگذار باشند، ولی پیامبر اکرم سیاست تحت هیچ عنوانی موجب نمی شد که ایشان از عبادت از عرفان فاصله بگیرد، از آنطرف عرفان و عبادت هم موجب نمی شد که پیامبر شخصیتی ساخته بشود، متحجر و پیامبر شخصیت ساخته بشود، شما او را گوشه خانقاه ببینی یا گوشه کلیسا ببینی، نه در متن جامعه، من نمی دانم درست توانستم منتقل کنم یا نه، یعنی پیامبر از آن جهت پیامبر است که عرفان و عبادت اصلاً او را تبدیل نمی کند به یک شخص منزوی گوشه گیری که کنار گوشه مسجد فقط سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ بگوید و نسبت به درد اجتماع بی تفاوت باشد، خدمتگذاری کردن به جامعه در متن اجتماع قرار گرفتن او را تبدیل نکرد به یک شخصیت عمل زده و عمل گرا ولی به هیچ وجه به خودش نپردازد، معنویتش زیر سؤال می رود، اگر ویژگی های عبادت پیغمبر را بدانیم اینطوری آدم می فهمد که این شخصیت باید گوشه خانقاه باشد،  نه در میدان جنگ، فرمانده جنگ بشود اصلاً، عبادت پیغمبر را اگر درست ترسیم بکنیم، ذهن ما می آید که این باید گوشه کلیسا باشد در آنجا فقط برود عبادت کند، نه بیاید متن جامعه بشود خدمتگذار جامعه،  و اجرای عدالت بکند، عکسش، شما نمی توانی این شخصت را با چنین جایگاهی که دائماً از این جنگ به آن جنگ 75 قزوه در ده سال از دوران حیات پیغمر اکرم در مدینه انجام شد تحت هیچ عنوانی روحیه عارفانه بودن عاشقانه بودن ایشان را مورد سؤال قرار نداد، این نکته ظریفی است بخصوص برای کسانی که می خواهند، روش منش و سیره زندگی آنها همانند سیره وجود مقدس رسول الله باشد، حالا بعنوان مثال من سه تا از مشخصه های  پیغمبر اکرم را بگویم از نظر عبادت، اولین خصوصیت  عبادت پیغمبر اکرم این است که پیغمبر عبادت را از سر تکلیف انجام نمی داد، یعنی چه از سر تکلیف انجام نمی داد؟ یعنی اینکه قبل از اینکه او را وحی بشود بر او قبل از اینکه آداب نماز خواندن به این شکلی که  در اسلام تشریع شده به پیغمبر آموخته بشود، قبل از این پیغمبر رد پایش را کجا می بینید، در غار حرا آنجا اعتکاف می نشیند، نه یک روز نه دو روز، چهل روز، یعنی چهل شبانه روز پیغمبر آنجا خلوت می کند می پرداز به اعتکاف، در آن اعتکاف چکار می کند؟ فقط مشغول عبادت است، از آن اعتکاف بیرون می آید می شود رهبر مسلمین، دائماً در حال جنگ و در حال بحث و مذاکره و گفت و گو هست، دائماً وقتش مشغول است، اما همین پیغمبر تحت هیچ عنوانی، تحت تأثیر شرایط موجود قرار نمی گیرد، به محض اینکه وقت اذان می شود به بلال می گفت  بلال اذان بگو جگر تشنه من را سیرآب بکن،  شما چه می بینید، این عبادت را از  اینکه سر تکلیف باشد انجام نمی دهد، عبادتش عاشقانه است، نه از سر تکلیف، ویژگی دوم عبادت پیغبر اکرم این است،  که این عبادت از آغاز تا پایان، بینید ما هم گاهی عبادت می کنیم، ممکن است این حالت را اول نماز داشته باشیم، وسط نماز داشته باشیم، از اول تا پایان نماز پیغمبر اکرم حضور قلبی کافی و لازم است، یعنی پیغمبر اکرم وقتی به عبادت می نشست محو در صفات جمال و جلال الهی می شد، اصلاً یک کلمه خودش را اصلاً فراموش می کرد، یعنی اینقدر آدم یعنی یک شخصیت بخواهد در عبادت محو تماشای جمال و جلای الهی باشد، بعد از بعث با توجه به حجم کار معمولاً از حضور قلب انسان کاسته می شود،  ولی به هیچ وجه عوامل بیرونی در نماز پیغمبر تأثیر گذار نیست، به گونه ای است که نقل در تاریخ آمده هم اهل سنت هم شیعه هردو نقل کردند پیغمبر وقتی به نماز می ایستاد به گونه ای در حال نماز قرار می گرفت مثل اینکه فکر می کردند یک پارچه ای روی زمین افتاده، یعنی آن چنان بی حال می شد، از خود بی خود می شد، من اینها را  که می گویم می خواهم ببینم که آن نکته اصلی که دنبالش هستم که شما از دل این عرفان بخواهید سیاست بیرن بیاورید بسیار بعید به نظر می رسد، تجربه هم همین را نشان داده، که افرادی که معمولاً اهل سیر و سلوک عرفانی هستند، شما معمولاً آنها را منزوی می بینید، گوشه گیر می بینید، سومین خصوصیت پیغمبر اکرم این است، ما بسیاری از مردم را داریم، اتفاقاً حالت عارفانه دارند، سالکانه دارند، فراوان هستند، همه دست پرورده خود وجود مقدس رسو الله هستند، در این مکتب تربیت شدند، اما یک امایی دارد این عارفانه بودن و عاشقانه بودن پیغمبر اکرم همراه با کثرت عبادت است، یعنی شما نماز را زیاد بخوانی، نه اینکه از صدر و ذیلش بکاهی و بخواهی نماز بخوانی، پیغمبر آنقدر کثیر الصلاح بود که پاهای مبارکش ورم می بست، شاید برای ما اصلاً قابل وصف نباشد که شخص بخواهد در اثر کثر نماز پایش ورم ببندد، خب این شخص را شما می توانی واقعاً در متن سیاست گیربیاوری اصلاً ، نکته مهم این است، پیغمبر نماز را بگونه ای می خواند که این نماز باعث بشود تمام رفتارش دیگر عبادی بشود، من فکر می کنم دیگر زیباتر از این نمی شود یعنی هر فعل و حرکتی انجام می داد این حرکت و فعل آینۀ تمام نمای از آن عبادت عارفانه و عاشقانه پیغمبر اکرم بود؛ خب حالا پیغمبری که نمازش با این  خصوصیتی که دارد، می بینیم این پیغمبر با چنین حالت عارفانه با همین حالت عاشقانه در کجا قرار می گیرد؟ در متن جنگ بشود فرمانده یک جنگ، یعنی آنقدر زیبا؛ خدا رحمت کند شهید بزرگوار شهید سردار سلیمانی را که یکی از معاونین ایشان دهه محرم به من گفت، از معاونینی که سالها با هم کنار هم بودن، به من می گفت که حاج آقای قادری یک روز ایشان داشت نماز می خواند من پشت سر نشسته بودم از پشت سر وقتی نگاه می کردم، باورم نمی آمد این همان فرمانده نظامی است، این همان ژنرال 4 ستاره است، که اگر کسی این لحظه را با دوربین ببنید فکر نمی کند اینقدر بی تابی بکند، اینقدر عاشقانه باخدا نماز بخواند اصلاً؛لذا مقدس رسول الله وقتی نگاه می کنید می بینیم در عرفان اوج است ولی همین پیغمبر در سیاست هم در اوج هست، اوج به معنای واقعی کلمه، سرسوزنی از سیاست کاسته نمی شود سیاستش را هم که نگاه می کنید، می بینید آمیخته شده است با عرفان، لذا اینکه شما فرمودید تفاوت پیغمبر اکرم با رهبران سیاسی جهان چیست، این است که بعضی از افراد عارف هستند سالک هستند، ولی نمی توانند سیاستمدار باشند،  بعضی سیاستمدار هستند ولی نمی توانند سالک الی الله باشند، عارف باشند، وجود مقدس رسول الله آن چیزی که او را محبوب دلها قرار داده، او را بعنوان یک شخصیت استثنائی تبدیل کرده این است که توانست سیاست را آمیخته کند با عرفان، عرفان را آمیخته کند با سیاست.

مجری:

بسیار عالی، خب خیلی متشکرم استاد از اینکه محبت کردید دعوت ما را پذیرفتید، و دربرنامه حضور پیدا کردید، خدا قوت به شما بدهد، و اینکه عید را هم خدمت شما تبریک عرض می کنم.

حجت الاسلام قادری:

خدمت جناب عالی و همه عزیزانی که امشب با این برنامه ارتباط برقرار کردند متشکریم خداوند ان شاء الله به همه شان توفیق بدهد و ما را هم از مخلصین و ارادت مندان حضرت رسول قرار بدهد.

مجری:

ان شاء الله؛ خب بیننده های عزیز به لحظات پایانی برنامه رسیدیم، امشب شب مبعث هست شب بسیار بزرگی است، و حیف است که ما امشب را به همین راحتی از دست بدهیم دوستان عزیز ما خیلی التماس دعا داشتند و فرمودند که در این برنامه حتماً دعا بفرمایید، لزومی ندارد حقیر در این برنامه ظاهر بشود و خدمت استاد باش دعا کنم، امشب شب استجابت دعا است، می دانیم خدای بزرگ پیامبر رحمت را خیلی دوست دارد، آقا رسول الله را خیلی دوست دارد، امشب می توانیم توبه کنیم حضرت استاد در برنامه بسیار زیبا فرمودند، شب توبه هست می توانیم توبه کنیم می توانیم بهترین باشیم، و خدای بزرگ و مهربان هم ان شاء الله از ما راضی و خوشنود باشد، لحظات پایانی برنامه من یک بار دیگر خدمت شما تبریک عرض می کنم و از خدای بزرگ عاجزانه درخواست می کنم و خدا را قسم می دهم به حق محمد و آل محمد، به حق خاتم پیامبران حضرت رسول دعای ما را به استجابت برساند.

اللهم عجل لولیک الفرج

الهی آمین،تاجلسه آینده شما بیننده های عزیز خودم را به خدای بزرگ و مهربان می سپارم یا علی مدد و خدا نگهدار همه شما.

 

 

 

 


ویژه برنامه پیامبر رحمت>

عید مبعث رسول خاتم نبوت تجلی انبیاء رسول الله پیامبر رحمت سلوک عرفانی رهبر جامعه نبوی جبرئیل جاذبه مدارا و رفق