-
حجت الاسلام روستایی
01:25:14 دقیقه
ایستگاه اندیشه 13 مرداد 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:26:08 دقیقه
ایستگاه اندیشه 30 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:21:03 دقیقه
ایستگاه اندیشه 23 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:25:10 دقیقه
ایستگاه اندیشه 16 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:23:26 دقیقه
ایستگاه اندیشه 9 تیر 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:22:03 دقیقه
ایستگاه اندیشه 26 خرداد 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:18:13 دقیقه
ایستگاه اندیشه 15 اردیبهشت 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:23:00 دقیقه
ایستگاه اندیشه 25 فروردین 1400 -
حجت الاسلام روستایی
01:23:57 دقیقه
ایستگاه اندیشه 13 اسفند 1399
ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی
قسمت چهلم برنامه ایستگاه اندیشه به کارشناسی حجت الاسلام روستایی
دیگر قسمت ها
بسم الله الرحمن الرحيم
تاريخ: 03/ 06/ 1400
عنوان برنامه: ایستگاه اندیشه
موضوع برنامه: شبهاتی پیرامون وقایع عاشوراء و ماجرای «کربلا»
استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی
مجری: آقای اکبری
مجری:
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت یکایک شما بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، وقت تان بخیر به برنامه خودتان خوش آمدید.
با یکی دیگر از برنامههای «ایستگاه اندیشه» در خدمت شما هستیم، به رسم هر چهارشنبه با محوریت تاریخ صدر اسلام و کارشناسی جناب استاد روستایی عزیز، پیش از هر چیز عرض و ادب و احترام و سلامی دارم خدمت جناب استاد، جناب استاد سلام علیکم خوش آمدید
استاد روستایی:
سلام علیکم ورحمة الله بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداه) عرض سلام و ادب و احترام دارم و ایام سوگواری و عزاداری حضرت آقا ابا عبدالله الحسین (صلوات الله وسلامه علیه) را خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیزمان عرض تسلیت دارم، و امیدوارم که عزاداری عزیزانمان تا به این لحظه قبول درگاه حضرت حق واقع شده باشد و خادمان خودشان را در شبکه جهانی حضرت ولیعصر (ارواحنا له الفداه) فراموش نکنند. در خدمت شما هستم
مجری:
بنده هم همچنین خدمت شما و بینندگان عزیز عرض تسلیت دارم فرا رسیدن عزای آل الله را ان شاء الله که عزاداریهای همه ما مقبول درگاه احدیت قرار گرفته باشد و ان شاء الله که اسم ما را در زمره شیعیان واقعی آن حضرت بنویسند.
به مناسبت ماه محرم سلسله مباحثی را ما در پیش گرفتیم کارشناسان عزیز برنامه مباحث مختلفی را مطرح میفرمایند مبحثی که امشب میخواهیم خدمت حاج آقای روستایی باشیم پرداختن به برخی شبهاتی است که پیرامون وقایع عاشوراء و ماجرای «کربلا» مطرح میشود، در جریان هستید این شبهات کم نیست از زوایای مختلف شبهه پراکنی میکنند و افکار عمومی را آماج حملات خودشان قرار میدهند.
من از جناب استاد میخواهم که یک مقدمهی را برای ما بفرمایند، اگر که بتوانیم ورود بکنیم به برخی از شبهاتی که باستان شناسان طی این ادوار مطرح کردند شبهاتی را پیرامون واقعه عاشوراء به آنها بپردازیم استفاده میکنیم جناب استاد در خدمت شما هستیم.
استاد روستایی:
همانطوری که فرمودید در بحث و رخداد عاشوراء و کلاً مباحث اسلامی بعضی از افراد یک سری شبهاتی را مطرح میکنند، طبیعتاً این شبهات دست به دست میشود ممکن است در ذهن بعضیها قرار بگیرد، اما سخن اینجا است اگر یک شبههی و یک سوالی از روی غرض نباشد و روشمند باشد، طبیعتاً یک مقدمات صحیحی برای آن چیده میشود و سوالی مطرح میشود.
اما وقتی ما بعضی از این افراد که شبهه افکنی میکنند ملاحظه میکنیم، میبینیم که شبهاتی مطرح میکنند که آن مقدمات و آن مبادی را به درستی طی نمیکنند، و در واقع غیر روشمند یک چیزی را مطرح میکنند گویا هدفشان فقط القاء شبهه است یعنی هدفشان رسیدن به جواب نیست.
البته ما کسی را متهم نمیکنیم اما به نظر میرسد که اینچنین است، بر این اساس ما تصمیم گرفتیم در برنامه ایستگاه اندیشه در ایام محرم و صفر یک سری از شبهاتی که بعضی از افراد اسم خودشان را بعضاً «زرتشتی» یا «باستانگرا» میگذارند و شبهاتی در زمینه تاریخ تشیع، در زمینه مباحث عزاداری امام حسین مطرح میکنند، اینها را مورد وا کاوی قرار بدهیم و بررسی بکنیم. در این زمینه کلیپهای آماده شده از دوستان اتاق فرمان خواهش میکنم که کلیپ اول را نمایش بدهند
کلیپ شماره 1
یکی دیگر از کسانی که در این نبرد کشته میّشود و شاید برای ما ایرانیان مهم باشد «مسلم ابن عوسجه» است او جزء یاران حسین بود «مسلم ابن عوسجه» در زمان که «مسلم» در «کوفه» بود مسئول امور مالی او بود تهیه سلاح و ... زمانی که «مسلم ابن عوسجه» در روز عاشوراء کشته میشود سپاهیان «عمر سعد» شادی میکنند. اما جالب این است که یکی از سرداران «عمر سعد» یعنی «شبث ابن ربعی» میبینیم که در «صفین» در رکاب علی میجنگید، بسیار ناراحت میشود و میگوید چگونه شما خوشحال هستید زمانی که من میدیدم این یعنی در مورد شخص «مسلم ابن عوسجه» این مرد در نبرد «آذربایجان» که در برابر کفار داشتیم طبیعتاً منظورش «زرتشتیان» و «ایرانیان» بودند چگونه چندین نفر از این کفار را به خاک افکند. اینها یاران حسین بودند که در قتل «ایرانیان» و تصاحب سرزمینهایمان دست داشتند اما امروزه ما از آنها به عنوان قهرمانان، آزادگان، وارستگان نام میبریم و سعی میکنیم از آنها به عنوان الگو نام ببریم چه بسا برای آنها سفره میاندازیم و عزاداری میکنیم و به سر و سینه میزنیم.
مجری:
صحبتهای این شخص را شنیدیم که شبهاتی پیرامون وقایع عاشوراء مطرح میکرد، جناب استاد فرمایشاتتان را میشنویم.
استاد روستایی:
همانطوری که بینندگان عزیز و ارجمند ما ملاحظه فرمودند این شخصیت یک سری شبهات را نسبت به رخداد عاشوراء و جناب «مسلم ابن عوسجه» مطرح کرد و با این مسئله میخواهد علیه ما شیعیان ایراد وارد بکند هیچ سندی ارائه نمیدهد فقط ادعا یک ادعائی را مطرح میکند نه یک رفرنس علمی، نه یک چیزی در این گفتار خودش ارائه نمیدهد، و بعد هم میگوید ببینید این فردی که به نام «مسلم ابن عوسجه» از یاران خالص ابا عبدالله (علیه الصلات والسلام) کشته شده این همانی است که ما ایرانیان را کشته چرا برایش سفره میاندازید؟ خطاب به چه کسانی هست؟ چه کسانی برای ابا عبدالله (علیه الصلات والسلام) نذری میدهند؟ شیعیان.
ایشان میگوید این ایرانیان را کشته چرا شما برای این سفره میاندازید؟ صرف نظر از اینکه ما برای این شخص سفره نیانداختیم، ولی به هر صورت ایشان میآید این را مطرح میکند ما در دو بخش سخنان ایشان را نقد میکنیم. نکته اول نقد روشی و دوم نقد محتوای البته یک نقد سومی هم داریم که به نقد محتوای بر میگردد چون به نقد محتوای بر میگردد اسم دیگری رویش نگذاشتم وگرنه قابل تقسیمبندی است.
اما نقد روشی: طبیعی است ما وقتی بخواهیم یک فرقهی را مورد انتقاد قرار بدهیم، باید به کتب و نوشتهجاتی آدرس بدهیم که مورد قبول آن فرقه است. صرف نظر از اینکه ایشان اصلاً آدرس نداده اما اگر هم قرار باشد که آدرسی داده شود باید به کتبی آدرس داده بشود که مورد قبول آن فرقه است که ایشان این اصول را اصلاً رعایت نکرد، یعنی نه آدرس داد و نه به کتابی آدرس داد که مورد قبول شیعه باشد.
اما این گزارش کجا آمده؟ باید راجع به آن بحث بکنیم من قبل از اینکه وارد این بحث بشوم این بحث را میخواهم مطرح کنم، شما به لحاظ روشی باید به چیزی آدرس میدادی که ما قبول داریم آیا این مطلبی که تو گفتی در کتب شیعه موجود است؟ اگر موجود است یک و دو به نحو معتبر موجود است گزارش تاریخی را ما همینطوری نمیتوانیم بپذیریم.
مجری:
یک وقت آمده ما خودمان هم قبول نداریم
استاد روستایی:
نه، در کتب شیعه نیامده؛ یک: آیا موجود است و دو: اگر موجود است فرض کنید که موجود باشد معتبر است یا نه؟ ما وقتی یک گزارش تاریخی را میخواهیم بپذیریم و بخواهیم مورد سنجش قرار بدهیم همینطوری هر گزارشی از هر جا بیاید نمیپذیریم، درست است که تاریخ مثل فقه یک علم حجیت محور نیست که حتماً دنبال سند صحیح باشیم نه اما تاریخ هم برای پذیرش گزارشات خودش متُد و روش خاص خودش را دارد.
شما ببینید یک گزارش تاریخی که ما میخواهیم بیان بکنیم باید یک نگرش جامع به منابع داشته باشیم، یعنی بیاییم همه منابع را ببینیم نقلهای متعدد را بسنجنیم آن بیاییم به یک چیزی نسبت بدهیم این یکی از متدهای پذیرش گزارش تاریخی است عرضه بر روایات دیگر دارد عرضه بر خرد و عقل دارد عرضه بر قرآن دارد و متدها و راهکارهای مختلفی وجود دارد که تاریخ پژوهان اینها را بحث کردند.
ما اگر بخواهیم گزارشات تاریخی را بپذیریم باید به اینها توجه بکنیم همینطوری نمیتوانیم هر گزارشی که آمد بگوییم بسم الله الرحمن الرحیم پس اتفاق افتاده است، اینطوری نمیشود. نکته اولی که عرض کردم گفتم به لحاظ روشی ایشان ایراد دارد گفتم ایشان سوای اینکه منبعی به کار نبرده محتوای این گزارشی که دارد به کار میبرد اصلاً در کتب شیعه نیست این در کتب اهلسنت است.
آیا میتوان با کتب اهلسنت منِ شیعه را متهم بکنی؟ اینها مقدمات کار تحقیقی و پژوهشی است، ببینید ما یک شخصیت متعصب تندی در طول تاریخ به نام آقای «ابن حزم اندلسی» داشتیم که با شیعه هم بسیار بد است، «ابن حزم اندلسی» به هیچ عنوان رابطهاش با شیعه خوب نیست دروغهای خیلی شاخداری را علیه شیعه مطرح میکند رابطه حسنهی بعضاً با دشمنان امیر المؤمنین مثل «ابن ملجم» دارد، یعنی به گونهی کارهای او و شهادت امیر المؤمنین را توجیه میکند.
مجری:
ایشان متعلق به چه قرنی هستند، متأخر است؟
استاد روستایی:
نه متأخر نیست متعلق قرن 5 است، متوفای 456 ایشان یک کتابی دارد به نام « الفصل في الملل والأهواء والنحل» یک حرفی میزند حرف روشی است؛ یعنی یک حرف معقولی در این کتاب مطرح کرده که به لحاظ روش تحقیق یک حرف دقیقی است.
در جلد 4 «الفِصَل» در صفحه 159 یک عبارتی میگوید در مورد اینکه آیا ما میتوانیم در نقد شیعه به کتابهای اهلسنت آدرس بدهیم؟ یا آیا میشود در نقد اهلسنت به کتابهای شیعه آدرس داد؟ ایشان این حرف را اینجا مطرح میکند میگوید:
«لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا»
اصلاً معنا ندارد که ما علیه شیعه به روایات خودمان احتجاج بکنیم.
چرا؟
«فهم لا يصدقونا»
چون اینها روایات ما را تصدیق نمیکنند راوی ما را قبول ندارند.
«ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم»
و معنا هم ندارد که آنها بر علیه ما با روایات خودشان احتجاج بکنند.
چرا؟
«فنحن لا نصدقها»
ما هم روایات آنها را تصدیق نمیکنیم
الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج 4، ص 78
مجری:
اصطلاحاً میگویند اختلاف مبنای میشود.
استاد روستایی:
یک بحثی است که من به قول شما مبنای شما را قبول ندارم، تو هم مبنای من را قبول نداری و یک روایتی اگر تو بخواهی بپذیری برای خودت متد خاص خودت را داری، چه در زمینه پذیرش سند روایت، پذیرش متن روایت و من هم متد خاص خودم را دارم به این صورت وقتی است ما نمیتوانیم بگوییم من بر اساس کتاب خودم تو را نقد میکنم. آیا تو کتاب من را قبول داری؟ اول بیا کتاب خودت را برای من ثابت بکن بعد بیا نقدم بکن. این حرفی است که «ابن حزم» متعصب دروغگوی ناصبی هم میفهمد و این آقا به این مسئله توجه ندارد، اگر توجه داشته باشم بسم الله شما یک رفرنس از کتب شیعه بده و ثابت کن که این معتبر است پس به لحاظ روشی کار ایشان صد در صد مردود است.
اما به لحاظ محتوای گزارشی که ایشان دارد مطرح میکند در کتابهای تاریخی اهلسنت در دو کتاب آمده، اگر بقیهی هم نقل کردند از اینها گرفتند.
من در نرم افزار آن کتابها را آدرس میدهم بینندگان عزیزمان ببینند اولین کتاب، کتاب «انساب الاشراف بلاذری» است میگوید وقتی که آقای «مسلم ابن عوسجه» کشته شد یعنی «عمرو ابن حجاج» آمد بر امام حسین از سمت راست لشکر «عمر سعد» کنار «فرات» حمله کرد.
«واضطربوا ساعة»
تقریباً یک ساعتی درگیر بودند.
«فصرع مسلم بن عوسجة الأسدي»
«مسلم ابن عوسجه اسدی» از یاران خیلی مخلص ابا عبدالله است ضربه خورد و افتاد.
بعنوان:
«أول أصحاب الحسين»
میگوید از دنیا رفت یک کنیزی داشت فریاد زد
«يا بن عوسجياه يا سيداه»
این پسر «عوسجه» ای آقای من!
بعد هم میگوید کسانی که او را کشتند آقای «مسلم ابن عبدالله ضبابی» و «عبدالرحمن ابن خشکاره بجلی» بودند. بعد میگوید وقتی «مسلم ابن عوسجه» کشته شد اصحاب «عمرو ابن حجاج» به قتل «مسلم» خوشحالی کردند، یک مرتبه در این میان «شبث ابن ربعی» آمد و گفت وای بر شما:
«أتفرحون بقتل مسلم»
آیا به «قتل ابن عوسجه» شما شاد شدید؟
«والله لقد رأيته يوم سلق اذربيجان قتل ستة من المشركين»
من در روز جنگ «آذربایجان» دیدم که او 6 تا از مشرکان را کشت!
أنساب الأشراف؛ اسم المؤلف: أحمد بن يحيى بن جابر البلاذري (المتوفى: 279هـ) الوفاة: 279، دار النشر: ج 1، ص 420
حالا شما دارید در کشته شدن او شادی میکنید؟ «شبث» جزء لشگر «یزید» است «مسلم ابن عوسجه» جزء لشکر امام حسین است، ایشان آدرس نمیدهد این گزارش اول در «انساب الاشراف بلاذری» آمده بینندگان دقت بکنید آقای «بلاذری» هیچ سندی برای این عبارتش ارائه نمیدهد، بفرمایید ما همینطوری بالا میرویم ببینید این صفحه تمام شد به صفحه قبل بر گردیم، از پایین صفحه دوباره شروع کنیم به سمت بالا بیاییم، ببینید اصلاً ماجرا فرق کرده یک ماجرای دیگر است بخش دیگر قیام را دارد میگوید اما سندی ارائه نداده است.
صحبت امام حسین، خطبه امام حسین سندی ارائه نمیدهد، برویم صفحه قبل از پایین دوباره شروع میکنیم و بالا میرویم، فقط اینجا «قالوا» گفته، «انت» گفته، چه کسی گفته؟ معلوم نیست، آن وقت تازه ماجرا هم ربطی به او ندارد، آن یک چیز دیگری است این یک چیز دیگری است «قالوا» گفتهاند چه کسی گفته معتبر است؟ از این آقا باید بپرسیم «بلاذری» هیچ سندی ارائه نداده.
کتاب بعدی که این را آورده کتاب «تاریخ طبری» است همان ماجرا را «تاریخ طبری» میآورد دیگر من عبارت را نمیخوانم همین قسمت را که میگوید:
«لقد رأيته يوم سلق أذربيجان قتل ستة من المشركين»
دیدم که این تعداد افراد را او کشت و چرا شما شاد هستید؟
برگردیم ببینیم آیا «طبری» سندی ارائه داده است یا خیر؟ از پایین صفحه دوباره شروع کنیم به اینجا میرسد، آقای «طبری» سند ارائه داده
«أبو مخنف حدثني الحسين بن عقبة المرادي قال الزبيدي إنه سمع عمرو بن الحجاج ....»
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص 324 و 325
آقای «ابو مخنف» 3 نفر را در این سند میآورد. یک کتاب دیگر هم فقط این را نقل کرده «الکامل فی التاریخ ابن اثیر» است بینندگانی که با روش «ابن اثیر» آشنا هستند «ابن اثیر» از «طبری» گرفته.
در منابع شیعه هم سند مستقلی این ماجرا ندارد، مثلاً فرض بکنید کتابهای متأخری مثل «قاموس الرجال» مرحوم «تستری» خواسته شرح حال «مسلم ابن عوسجه» را بگوید این ماجرا را میآورد؛ ولی قبلش «قال الطبری» میگوید همه را از «طبری» گرفتند. سندی که آقای «طبری» دارد ارائه میدهد این است.
اما سراغ بقیه ماجرا برویم این آقا تحقیقاتش اینقدر کامل نشده که بیاید لااقل این سند را بررسی بکند، تو وقتی یک چیزی را میگوی اولاً ادعا کردی هیچ آدرسی ندادی. ثانیاً تنها کتابهای که سند برای این دارند یا ندارند کتب اهلسنت است، بر اساس کتب اهلسنت تو نمیتوانی علیه من احتجاج بکنی این دو. سه سند را هم نیامدی بررسی بکنی.
آقا نمیخواهد سند بررسی بکنی لااقل برو ببین آقایان «سلفی» خودشان اسناد «طبری» را بررسی کردند، آمدند «طبری» را دو بخش کردند «صحیح تاریخ طبری»، «ضعیف والمسکوت العنه تاریخ طبری» یک بخشی آمدند بر اساس مبانی خودشان روایاتی از «طبری» صحیح است آوردند، در یک جای دیگر آمدند آن روایاتی از «طبری» را آوردهاند که سندش یا ضعیف است یا درباره آنها سکوت شده.
این آقا حداقل نرفته آن را هم بگردد نه اینکه راویها را بررسی نکرده، نه اینکه نگرش جامع به منابع نداشته بلکه حتی آن را هم بررسی نکرده من فکر میکنم با توجه به اینکه ابتدای بحث هستیم یک فاصلهی از اتاق فرمان بگیریم و بر گردیم.
مجری:
بسیار خوب، خیلی ممنون از جناب استاد، چند دقیقهی میان برنامه ببینیم با ما همراه باشید.
(میانبرنامه)
مجری:
صلی الله علیک یا ابا عبدالله عرض خوش آمد مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز شبکه ولیعصر، شب و روز تان بخیر باشد ان شاء الله طاعات تان مورد قبول درگاه حضرت احدیت قرار گرفته باشد، با ما در ارتباط باشید با راههای ارتباطی که همکاران بنده در ادامه زیر نویس خواهند کرد. اگر احیاناً سوال و نکتهی دارید و مبحثی را میخواهید با برنامه ما و جناب استاد روستایی در میان بگذارید با ما تماس بگیرید و روی خط حاضر بشوید ما صدای شما را خواهیم شنید و ان شاء الله استفاده خواهیم کرد. عزیزانی که تازه به ما ملحق شدند کلیپی در دقایق ابتدای برنامه پخش شد و شبههی به بحث گذاشته شد در واقع شبههی را پیرامون جناب «مسلم ابن عوسجه» مطرح کرده بود که ایشان «ایرانی» کش بوده و چطور شده که مورد تکریم و تعظیم شیعیان «ایرانی» قرار میگیرد.
جناب استاد پاسخهای را تحت عنوان پاسخهای نقد روشی و نقد محتوای تایتلش را مطرح کردند نقد روشی را به بحث گذاشتند و الان میخواهیم نقد محتوای این شبهه را از جناب استاد روستایی بشنویم جناب استاد در خدمت شما هستیم.
استاد روستایی:
خدمت بینندگان عزیزمان عرض میکردم که این آقا هیچ رفرنس و آدرس علمی نداد، و آن روایتی را هم دارد میخواند ما به جای او رفتیم زحمت کشیدیم گفتیم در منابع شیعی نیست سند معتبری هم ندارد و اگر کسی هم در شیعه نقل کرده از «طبری» نقل کردند. آن هم که در «طبری» یا در «انساب الاشراف» آمده «انساب الاشراف» هیچ سندی برای آن ارائه نداده، آقای «طبری» که سند ارائه داده 3 تا راوی دارد یعنی آن راویانی که «طبری» دارد ذکر میکند آقای «ابو مخنف»، «حسین ابن عقبه» و «زبیدی» است این 3 نفر راوی که اینجا نقل شده.
ایشان اصلاً بررسی سندی هم نکرده، افزون بر اینکه بررسی سندی انجام نداده اما این روایاتی هم که ایشان ذکر کرده حداقل نرفته ببیند که آقایان «سلفی» ارزیابی خودشان از این روایت «طبری» چه است؟ آیا «سلفی»ها این روایت را میپذیرند یا خیر یا نقد میکنند؟ ما رفتیم بررسی کردیم ایشان که بررسی نکرده، آقایان «سلفی» یعنی آقای «محمد بن طاهر البرزنجی» و آقای «محمد صبحی حسن حلاق»، «طبری» را تقسیمبندی کردند.
یک سری گزارشهایش را به عنوان گزارش صحیح انتخاب کردند، یک سری گزارشها را به عنوان «الضعیف والمسکوت عنه» معرفی کردند.
مجری:
دو شخصیت از شخصیتهای معاصر سلفی
استاد روستایی:
بله، جالب اینجا است بگوییم از بدشانسی این آقا در این کتابی که اینها تقسیمبندی کردند در «الضعیف والسکوت العنه» این گزارش آمده؛ یعنی آنها هم این گزارش را قبول ندارند یعنی ایشان یک چیزی علیه شیعه دارد مطرح میکند که به لحاظ سندی نه شیعه قبول دارد نه سنی! اگر همه محققهای اینها از این دست باشند عالی است یعنی دیگر ما نیازی به هیچ نقدی نداریم خودشان اینطوری مطرح میکنند مردم میفهمند که اینها روش تحقیق را اصلاً بلد نیستند.
مجری:
استاد با توجه به اینکه این موضوع مهمی است اگر تمایل دارید میانبرنامه ببینیم که مشکل فنی برطرف بشود در خدمت شما هستیم.
(میانبرنامه)
مجری:
وقت شما بخیر باشد، بینندگان شبکه جهانی حضرت ولی عصر عذر خواهی میکنیم بابت مشکل فنی که پیش آمد، همکاران مشکل فنی را بر طرف کردند، الان میتوانیم منابع و مصادری که جناب استاد میخوانند را ما و شما هم بینیم جناب استاد در خدمت شما هستیم
استاد روستایی:
خدمت بینندگان عزیزمان عرض کردم که این آقا آدرس نمیدهد هیچی و آن آدرس را هم ما رفتیم پیدا کردیم که این گزارش کجا آمد؛ اما نه شیعه و نه سنی قبول دارد ایشان بررسی سندی هم نکرده ما رفتیم از دیدگاه «سلفیها» آوردیم، «سلفیها» با ما فامیل نیستند که بگوییم به نفع ما میآیند روایتی را تصحیح میکنند نه یا به نفع ما روایتی را تضعیف میکنند خیر اینطوری نیست.
ما آمدیم بررسی کردیم این آقا به خودش این زحمت را نمیدهد، شاید به قواعد علم رجال مسلط نباشد مشکلی نیست؛ اما حداقل کتابهای که این را تقسیم کرده اینها را ببیند کتاب «تاریخ طبری» چند جلدش را تقسیمبندی کردند آقای «محمد بن طاهر برزنجی» و «محمد صبحی حسن حلاق» بررسی یک سری را به عنوان «صحیح تاریخ طبری» اما یک سری را به عنوان «الضعیف والمسکوت عنه» که بالای «تاریخ طبری» نوشته، این ماجرا در جلد 9، چاپ اول، چاپ 1428 هجری قمری، انتشارات دار ابن کثیر، صفحه 241 سند این ماجرا را میآورد. سند این است «ابو مخنف» گفته:
«حدثني الحسين بن عقبة المرادي قال الزبيدي»
ما حرفمان اینجا این است، ما اگر بخواهیم از دیدگاه اینها بررسی بکنیم برویم گزارش را ببینیم گزارش در پایین صفحه 241 گزارش شروع میشود و میگوید آقای «مسلم ابن عوسجه» کشته شد وقتی که «عمرو ابن حجاج» از طرف «میمنه» لشکر «عمر سعد» و از طرف «فرات» بر امام حسین حمله کرد اینها با همدیگر یک ساعتی درگیر جنگ بودند بعد دارد:
«فصرع مسلم بن عوسجة الأسدي أول أصحاب الحسين»
ضربه خورد و افتاد «عمرو ابن حجاج» و اصحابش برگشتند
«وارتفعت الغبرة»
گرد و خاک رفت بعد دیدند که «مسلم ابن عوسجه» به زمین افتاده، امام حسین بالای سرش آمد دید نیمه رمقی در بدنش است و جملاتی را حضرت از آیات قرآن در وصف او گفتند بعد «حبیب ابن مظاهر» که دوست او بود آمد و به او بشارت بهشت داد و «مسلم ابن عوسجه» با صدای خیلی ضعیفی گفت:
«بشرك الله بخير»
بعد «حبیب» گفت اگر من میدانستم توصیه و یا چیزی داری من برای تو انجام میدادم، اگر دَیْن و یا حرفی داری داری به من بگو تا برایت انجام دهم ایشان گفت که:
«بل أنا أوصيك بهذا رحمك الله»
من تو را به این آقا توصیه میکنم
«وأهوى بيده إلى الحسين»
اشاره به امام حسین کرد گفت توصیه میکنم شما حواست به این آقا باشد.
«أن تموت دونه»
در رکاب این آقا به شهادت برسید.
آقای «حبیب ابن مظاهر» هم گفت:
«أفعل ورب الكعبة»
به خدای «کعبه» قسم همین کار را خواهم کرد.
بعد آقای «طبری» ادامه میدهد در صفحه 242 میگوید:
«فما كان بأسرع من أن مات في أيديهم»
مدتی نگذشت که ایشان به دست آنها کشته شد یک کنیزی داشت که این کنیز فریاد زد:
«يابن عوسجتاه يا سيداه»
اصحاب «عمرو ابن حجاج» گفتند ما «مسلم ابن عوسجه» را کشتیم «شبث» گفت:
«ثكلتكم أمهاتكم إنما تقتلون أنفسكم بأيديكم»
مادرتان به عزایتان بنشیند شما با دست خودتان از خودتان را کشتید.
یعنی مسلمانی را کشتید و به دست خودتان، خودتان را ذلیل کردید.
«تفرحون أن يقتل مثل مسلم بن عوسجة»
آیا شاد میشوید که مثل «مسلم ابن عوسجه» کشته بشود؟ به خدا قسم و به آن خدای که من دینش را پذیرفتم
«رأيته يوم سلق أذربيجان قتل ستة من المشركين»
ایشان را دیدم در روز جنگ «آذربایجان» شش نفر از مشرکین را کشت.
تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص 324 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)
این همان نقلی است که ما در نرم افزار هم نمایش دادیم اما در کتاب «ضعیف تاریخ طبری» هم آمده در صفحه بعد ماجرا ادامه پیدا میکند و مطالبی گفته میشود تا به صفحه 243 میرسد در این صفحه شماره 1 زده در پایین نویسنده میگوید:
«وفي اسنادها لوط بن یحیی التالف الهالک»
منظورش «ابو مخنف» است میگوید در سند این «لوط ابن یحیی ابو منخف» است که او هلاک شده و مورد قبول نیست.
از نظر این آقایان، این روایت به لحاظ «ابو مخنف» ضعیف است؛ اما ما اینجا کاری با «ابو مخنف» نداریم حرفمان چیز دیگر است ما از این آقا تقاضا داریم شرح حال «حسین به عقبه مرادی» را برای ما پیدا بکند.
«ابو مخنف» از او نقل کرده و شرح حال «زبیدی» را برای ما بیاورد، و ثابت بکند این «زبیدی» همانی است که «حسین ابن عقبه» از او نقل کرده اینها را بررسی بکند و بیاورد. واقعاً اگر شما روشمند میخواهی بحث بکنی اینکه در خانهتان روی صندلی بنشینی و یک وبکم هم جلویت بگذاری شروع کنی ادعا بکنی این بحث علمی نشد، بحث علمی قاعده و مِتُد دارد روشمند باید باشی اگر حرفی مطرح میکنی بسم الله بیا ارائه بده سند معتبری داری بیا ارائه بده.
متأسفانه این سندش معتبر نیست، حتی آقایان هم نقد کردند؛ اما یک نکته اینجا آقای «طبری» دارد از چه کسی نقل میکند؟ از «ابو مخنف» ما فرض میکنیم که «طبری» راستگو است ما نمیخواهیم تخطئه بکنیم و نمیخواهیم اشکال وارد بکنیم اما از «طبری» یک چیزهای در تاریخ دیدهایم که نمیتوانیم به گزارش او اعتماد بکنیم اما اینجا ایشان دارد از «ابو مخنف» نقل میکند.
آیا کتاب «ابو مخنف» دست ما است؟ خیر. کتاب «ابو مخنف» که الان چاپ شده چه کسی روایت کرده؟ همه آن چیزهای است که از آقای «طبری» گرفته شده. آیا آن اعتبار دارد؟ حرف «طبری» است آیا «طبری» چیزی به این افزوده یا نیفزوده؟ نمیدانیم ما باید بیاییم بررسی بکنیم و منابع دیگر را در این زمینه ببینیم، یا حداقل یک راهی برای بازسازی کتاب «ابو مخنف» پیدا بکنیم غیر از راهی که آقای «طبری» رفته است.
امشب هر دو راه را میخواهیم اینجا بگوییم آیا میشود یک کمکی به این آقا بکنیم یا اینکه نه به ضرر این آقا است؟ وقتی من بخواهم بفهمم این گزارشی که این آقا نقل کرده درست است یا خیر باید نگرش جامع به منابع داشته باشیم ما یک منبع شیعی را راجع به شهادت جناب «مسلم ابن عوسجه» بررسی میکنیم.
مجری:
جناب استاد الان وارد نقد محتوای شدیم؟
استاد روستایی:
بله داریم محتوا را بررسی میکنیم کتاب «الارشاد شیخ مفید» جلد 2 مؤسسه آل البیت این کتاب را تحقیق کرده چاپ 1416 هجری قمری، صفحه 103 ماجرای شهادت «مسلم ابن عوسجه» و حمله «عمرو ابن حجاج» و لشکرش را ذکر کرده است.
«ثم حمل عمرو بن الحجاج في أصحابه على الحسين عليه السلام من نحو الفرات فاضطربوا ساعة»
ببینید تا اینجایش شبیه است، اینها از طرف «فرات» با اصحابشان بر امام حسین حمله کردند یک ساعتی با هم درگیر بودند
«فصرع مسلم بن عوسجة الأسدي (رحمة الله عليه)»
«مسلم ابن عوسجه» ضربه خورد و از بالا افتاد
«وانصرف عمرو وأصحابه»
«عمرو ابن حجاج» و اصحابش رفتند
«وانقطعت الغبرة»
گرد و غبار قطع و تمام شد.
«فوجدوا مسلما صريعا»
آقا ابا عبدالله و یارانش دیدند که «مسلم ابن عوسجه» روی زمین افتاده
«فمشى إليه الحسين عليه السلام»
امام حسین به سمتش رفتند
«فإذا به رمق»
یک مقداری رمق داشت
«فقال: رحمك الله يا مسلم»
ای «مسلم» خدا تو را رحمت کند
(فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ينْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا)
بعضي پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند)، و بعضي ديگر در انتظارند؛ و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند.
سوره احزاب (33): آیه23
آیه قرآن را درباره او خواندند که بعضیها در راه خدا شهید میشوند بعضیها منتظر هستند و اینها هیچ تغییر و تبدیلی نداشتند.
«ودنا منه حبيب بن مظاهر»
«حبیب ابن مظاهر» که دوست صمیمی «مسلم ابن عوسجه» بود آمد
«فقال: عز علي مصرعك يا مسلم»
بر من سخت است «مصرعك» اینکه شما افتادی یا مسلم!
«أبشر بالجنة»
بشارت باد بر شما بهشت.
«فقال مسلم قولا ضعيفا»
«مسلم» با صدای خیلی ضعیف جواب «حبیب» داد
«بشرك الله بخير»
خدا به خیر به تو بشارت بدهد
«فقال له حبيب: لولا أني أعلم أني في أثرك من ساعتي هذه، لأحببت أن توصيني بكل ما أهمك»
«حبیب» به او گفت: اگر من میدانستم که بعد از تو، زنده هستم، دوست داشتم که شما هر توصیه و مسئلهی داری به من بگوی من برایت انجام بدهم.
تمام بعدش میگوید:
«ثم تراجع القوم إلى الحسين عليه السلام فحمل شمر بن ذي الجوشن لعنه الله على أهل الميسرة...»
كتاب: الإرشاد؛ نويسنده : الشيخ المفيد (وفات : 413)، تحقيق: مؤسسة آل البيت (ع) لتحقيق التراث، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان: 1414 - 1993 م، ج2، ص103 و 104
و ادامه جنگ رخ میدهد در کتاب مرحوم «شیخ مفید» در صفحه 104 است. گرچه «شیخ مفید» هم هیچ سندی اینجا ارائه نداد اما این قسمت را در مورد «مسلم ابن عوسجه» است که معرفی کرده و چیز دیگری در اینجا ما نداریم.
آقای «طبری» گزارشی نقل کرده حتی از دیدگاه «سلفیها» هم سندش ضعیف است، این آقا بدون آدرس به آن استناد میکند اسمش را هم نمیآورد سندش را هم بررسی نمیکند؛ یعنی روایتی را میآورد میخواهد علیه شیعه جو سازی بکند که آی ایرانیان! میخواهد دست روی ملیگرای و حس ناسیونالیستی بگذارد و بگوید ببینید این کسانی که شما برایشان در روضهها گریه میکنید اینها کسانی هستند که ما ایرانیان را کشتهاند.
در حالی که اگر به این متن روایت دقت میکرد، اصلاً این آقا نگفته من «ایرانی» کشتم در همان نقل ضعیف «طبری» میگوید این آقا: «ستة من المشرکین» را کشته است. اصلاً صحبت از نژاد نیست که تو بحث نژادی مطرح میکنی، صحبت بر سر کفر و ایمان است. حالا من روی این قسمتش در بحث نقد محتوای حرف دارم؛ اما اجازه بدهید به بخش بعدی عرائضم موکول بکنم.
اما حرف دیگر گفتیم آقای «طبری» با سند ضعیف نقل کرده، «ابو مخنف» را هم خودشان قبول ندارند آقای دیگری که در سند بود گفتیم شما برو شرح حالش را بیاور، شرح حال را اگر آورد و سند روایت معتبر بود آن وقت راجع به محتوا صحبت میکنیم؛ اما شرح حال «حسین ابن عقبه مرادی» و «زبیدی» را بیاورد و اگر «زبیدی» را در کتب رجال پیدا کرد ثابت کند این همانی است که از «حسین ابن عقبه» روایت کرده است.
از اینها که بگذریم گفتیم به آقای «طبری» اعتماد نداریم دارد میگوید «ابو مخنف» گفته گزارش را با کتاب «شیخ مفید» بررسی کردیم دیدیم یک مقداری با هم تفاوت دارد آن قسمت آخر در کتاب «شیخ مفید» نیست. گفتیم از شیعیان هم کسانی که نقل کردهاند از «طبری» گرفتهاند ولا غیر، «مقتل ابو مخنف» که «طبری» بخواهد روایت کند ما قبول نداریم.
باید یک راه دیگری برای بازسازی «مقتل ابو مخنف» وجود داشته باشد، آن راه چه است؟ کتابی به نام «علی نامه» است این کتاب را آقای «فردوسی» شاعر معروف یک شاگردی داشته که ایشان آمده جنگها امیر المؤمنین را به سبک آقای «فردوسی» سروده، «فردوسی» راجع به «ایران» میگوید «رستم» و «اسفندیار» و «سهراب» و یک سری مطالب اسطورهی و افسانهی را مطرح میکند.
نویسنده «علی نامه» که شاگرد «فردوسی» است جنگهای امیر المؤمنین را مطرح کرده، ایشان در مقدمه یعنی در اشعارش ذکر میکند میگوید کتاب اصلی «ابو مخنف» پیش من بوده، من اشعاری که دارم میگویم بر اساس روایات معتبر است و از کتاب «ابو مخنف» گرفتهام.
کتاب «علی نامه» که یک منظومه کهن است چاپی که در «مرکز تحقیقات رایانهی قائمیه اصفهان» منتشر کردند. این تصویر کتاب «علی نامه» که شاگرد «فردوسی» این کتاب را نوشته، و نویسندهاش شخصی به نام «ربیع» است و آقای «شفیعی کدکنی» که از اساتید ادبیات هستند این کتاب را تحقیق و بررسی کردند در اینجا نویسنده میگوید من بر اساس روایت معتبر و بر اساس «ابو مخنف» چیزی آوردم این نشان دهنده این است که در آن عصر، «مقتل ابو مخنف» دست این آقا بوده است.
مثلا به عنوان نمونه خدمت شما مثال بزنم، ایشان 3 تا گزارش از حضور حضرت ابا الفضل العباس در «صفین» میآورد، من یک بررسی اجمالی انجام دادم دیدم امروز یک دانهاش است، یعنی از آن 3 تا «طبری» 1 دانه آورده 2 تای دیگر را نیاورده؛ ولی این آقا به «مقتل ابو مخنف» دسترسی داشته و از حضور حضرت ابا الفضل 3 تا آورده، نه فقط «ابو مخنف» میگوید من از کتابها و روایات معتبر آوردم، ولی امروز اصلاً نیست.
یکی از راههای بازسازی «مقتل ابو مخنف» این کتاب است، این آقای که خیلی ادعای ایرانیگری دارد برود در این کتاب ببیند، ببیند اصلاً ماجرای «مسلم ابن عوسجه» را آن آقا آورده یا نیاورده، آن آقا دوست داشت بیاورد از امام حسین و حضرت ابا الفضل و امیر المؤمنین آورده حضور آنها را حداقل در «صفین» آورده است.
آقا ایشان برود ببیند آیا راجع به «مسلم ابن عوسجه» این کتاب حرفی دارد یا ندارد؟ یا کلمه «عوسجه» را در این کتاب سرچ بزند، من جلوی بینندگانمان «عوسجه» را سرچ میزنم ببینیم پیدا میکند، ببینید صفحه به صفحه جلو میرود. همینطور صفحه بالا میرود تا به آخر کتاب برسد به این سبک پیدا نکرد، حالا از آخر به اول بر میگردد که پیدا بکند همینطور دارد جلو میرود این هم پیغام آخرش است چیزی پیدا نکرد.
مجری:
این دال بر چه است که شما میفرمایید
استاد روستایی:
عرضم این است این آقا «مقتل ابو مخنف» دستش بوده و مواردی را راجع به ابا الفضل (علیه الصلاة والسلام) و امام حسین (علیه الصلاة والسلام) در این کتاب ذکر کرده، ببنید من حسین اینجا سرچ کردم، کشته شدن «عبدالله» به دست حسین، ببینید یکی یکی حسینها را پیدا میکند نگاه کنید.
مجری:
مشکل سرچ ندارد.
استاد روستایی:
بله مشکل سرچ نیست. ببینید:
بدست حسین نور چشم نبی/ امید بتول آفتاب وصی
و الی آخر... این چیزهای است که آمده خروج سپاه کوفه به یاری علی، موارد را ذکر میکند و تا آخر کتاب جلو میرود. من حرفم این است شما وقتی میخواهی یک چیزی را مطرح بکنی «طبری» که سندش معتبر نبود، اصلاً به «ابو مخنف» ایراد نمیگرفتند سندش که معتبر نبود به «ابو مخنف» هم اینها ایراد گرفتند وقتی سندش نامعتبر است آیا میتوانی روایت «طبری» را پیرامون «مقتل ابو مخنف» قبول بکنی؟ نه نمیتوانی.
ما دیدمان به «طبری» این نیست هر چه بگوید درست است «طبری» واقعه غدیر را در کتابش نمیآورد لذا مورد پذیرش نیست؛ پس باید «مقتل ابو مخنف» را باسازی بکنیم این آقا «مقتل ابو مخنف» دستش بوده کلمه «عوسجه» زدیم پیدا نکرد؛ بنابراین اگر کسی روشمند بخواهد بحث بکند طبیعتاً باید به این مسائل توجه داشته باشد. فرصت دارم من بحثم را ادامه بدهم؟
مجری:
فرصت که است اگر اجازه بدهید یک میان برنامه ببینیم بر گردیم در خدمت شما هستیم. با ما همراه باشید
(میانبرنامه)
مجری:
صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین، در خدمت شما هستیم با برنامه ایستگاه اندیشه، پرداختیم به مباحث شبهاتی که پیرامون واقعه عاشوراء از سوی یکی از آقایانی که از منظر باستان شناسانه، به مباحث تاریخی اسلام ورودی داشته و شیعیان ایرانی را محکوم میکند به اینکه شما چرا جناب «مسلم ابن عوسجه» از اصحاب مکرم حضرت ابا عبدالله الحسین را تکریم میکنید؟
در حالی که ایشان ایرانی کش بوده جناب استاد روستایی پاسخهای مفصلی را چه به لحاظ روشی و چه به لحاظ محتوای به بحث گذاشتند و مباحث این شخص را به نقد کشیدند. تتمه مباحث جناب استاد باقی ماند در خدمت جناب استاد هستیم و میشنویم
استاد روستایی:
نکته دیگر درباره محتوای این گزارش داریم، همین سخنی است که «شبث ابن ربعی» گفته، این آقا نسبت داد که «شبث» چنین حرفی زده بر فرض که نقل، معتبر باشد آیا اساساً «شبث» میتواند همچنین حرفی بزند؟ الان «شبث» کجاست؟ ایشان در لشکر «یزید» است آقای «مسلم ابن عوسجه» کجا است؟ در لشکر امام حسین است. اعتقاد لشکر «یزید» بر لشکر امام حسین چه است؟ خارجی است میگویند اینها بر خلیفه خروج کردند اینها را از دین بیرون میدانند. آن وقت این آقا بگوید آی وا اسلاما شما مسلمان کشتید! اصلاً این آمده مقابل این قرار گرفته چون این را غیر مسلمان میداند، این یک نکته.
نکته دوم: فرض بکنید این اشکال را نادیده بگیریم اگر آقای «شبث ابن ربعی»، «مسلم ابن عوسجه» را قبول دارد، چرا به کمک «مسلم ابن عوسجه» نرفت تا او را نکشند؟ حداقلش بیاید واسطه بشود این یکی را نکشید چرا نرفت همچنین کاری بکند؟ بعد که کشته شد شما شاد هستید که او را کشتید، این فلان کار را کرده. این حرفها چه است. اینها مقابل هم قرار گرفتند آقای «شبث» این آقا را مسلمان نمیداند بعد بگوید شما مسلمان کشتید.
مجری:
این تناقض حاکی از چه است؟
استاد روستایی:
این را اصلاً «شبث» نگفته، این با آن منظومه فکری «شبث» سازگاری ندارد، «شبث» در لشکر «یزید» است لشکر مقابل را مسلمان نمیداند وقتی مسلمان نمیداند وقتی قبول ندارد اینها را خارجی میدانند کسی که خروج بر خلیفه کرده و اگر کشته بشود به مرگ جاهلی مرده و و و... وقتی منظومه فکری «شبث» این است آیا این آدم میآید بگوید این شخص مسلمان بود؟ نه اصلا نمیخواند.
اما نکته دیگر نسبت به خود این آقای که شبهه میکند این آقا میگوید آی ایرانیها شما چرا برای این آقایان سفره میاندازید؟ اینها «ایرانی»ها را کشتند ببینیم آیا این آقا، نسبت به کشتار ایرانیها در جای دیگری هم حساسیت نشان میدهد یا نمیدهد؟
شما ملاحظه بفرمایید من یک کتابی را میخواهم نمایش بدهم که برای این آقا خیلی آشنا است.کتاب زرتشتیها «اوستا، کهنترین سرودههای ایرانیان» چاپ نوزدهم، در این کتاب در صفحه 301 از کشتار ایرانیان صحبت میکند، حرف آقای «کوروش» است: "مرا این کامیابی ارزانی دارد که من بزرگترین شهریار همه کشورها شوم، که بر همه دیوان و مردم «دوروند» و جاودان و پریان - و الی آخر - چیرگی یابم که دو سوم از دیوان «مرزندری» و «دوروندان وَرنه» را بر زمین افکنم." خدا به من این کامیابی را بده که دو سوم اینها را بر زمین افکنم.
ما باید ببینیم «مرزندری» و «وَرنَه» به چه معنا است؟ طبیعتاً باید به یک دانشنامهی که واژگان اینها را توضیح داده مراجعه بکنیم و یک دانشنامه معتبر باشد نه هر کتابی، ما مثل این آقایان نمیآییم غیر روشمند عمل بکنیم در «دانشنامه مزد ایسنا، واژنامه توضیحی آیین زرتشت» اسم نویسنده آمده در این کتاب دو تا واژه را معنا میکند در صفحه 421 اول «مرزندری» بود، «مازَنَه» سرزمین دیوان «مازندران»، «مازندران» یکی از استانهای شمالی «ایران» در ساحل دریای خزر است که در قدیم محل دیوان دانسته شده است.
بعد میگوید: "در «اوستا» غالباً از دیوهای «مازندران» یعنی مشرکین «مازندران» یاد شده که نشان میدهد آنان هنوز به دین زرتشتی در نیامده پیرو دین قدیم بودهاند." اینجا صحبت کشتن ایرانی است ولو مشرک آنجا هم صحبت کشتن ایرانی است مشرک. گفت 6 تا مشرک کشته اما چرا آقای «سلیمان امیری» آنجا صدایش در آمده و وا ایرانا سر داد اینجا وا ایرانا سر نمیدهد، چه فرقی میکند؟
اگر شما دنبال نژاد ایرانی هستی چه مشرک غیر «زرتشتی» چه مشرک «زرتشتی» چه مشرک از نظر مسلمان، چه مشرک از نظر «زرتشتیان» مشرک، مشرک است دیگر اگر شما دنبال نژاد هستی چرا آنجا صدایت در نمیآید؟ این نسبت به «مازندران». بعد جلو برویم در صفحه 469 واژه بعد «وَرنَه» بود، عبارت این بود دو سوم دیوان «مزندری» و «دوروندان ورنَه» را بر زمین افکنم «مزندری» را گفتیم یعنی «مازندرانی»، «ورَنَه» چه است؟
میگوید «ورَنَه» همان سرزمین «دیلم» و «گیلان» است و محدوده «قزوین» است که در «اوستا» جای دیوان و دروغ پرستان دانسته شده است «دیلم» و «گیلان» و «مازندران» آیا جزء «ایران» هست یا نیست؟ آیا اینها ایرانی بودند یا نبودند؟ چطور این آقا وقتی در یک کتابی با سند ضعیفی که خود سلفیها هم قبول ندارند یک کلمهی میآید که 6 تا از مشرکین را در «آذربایجان» کشته میگوید اینها ایرانیها را کشتند چرا برایشان سفره میاندازید؟
کوروشی هم که تو قبول داری آرزوی مرگ همین ایرانیها را داشت و دنبال کشتن همینها بود چرا اینجا رگ غیرتت بالا نمیآید؟ این یک تناقضی است که اینها به لحاظ روشی دارند در خدمت شما هستیم.
مجری:
خیلی ممنون از توضیحات جامع و مفصل جناب استاد. ظاهرا تماسی داریم، جناب آقای «شادفر» از «خوستان» روی خط شبکه ما هستند اگر ارتباطشان بر قرار است، جناب اقای «شادفر» سلام عرض میکنیم
بیننده آقای شادفر از خوزستان:
سلام علیکم ورحمة الله، در تکمیل سخن حاج آقا من فقط خواستم یک مطلبی را بیان کنم که حاج آقا هم نکته بسیار درستی فرمایش کردند که میخواهند از مباحث نژادی و باستانی استفاده کنند اعتقادات مسلمانها مخصوصاً شیعیان را بزنند حاج آقا از «اوستا» سند دادند من میخواهم یک شخصیتی را در باستان نام ببرم که دقیقاً اینها خیلی بُلدش میکنند آقا «رستم فرخزاد» در مقابل فلان بود و از «ایران» دفاع کرده باید مقامش را پاس داریم چرا از عاشوراء یاد میکنیم از «رستم فرخزاد» نام ببریم، من از کتاب «تاریخ بلعمی» سند میدهم ببینید همین آقای «رستم فرخزاد» چه بلای سر ایرانیها آورده و به قول حاج آقا شما اول بیایید مشرکین خودمان و ایرانیهای که کشتند را برطرف بکنید بعد بیایید در مورد عاشوراء و مطالب ما نظر بدهید.
در مورد «رستم فرخزاد» میخواهم بگویم شخصیتی است که میشود برای پاسخ دادن به اینها از او استفاده کرد این آدم را در حوزه «ایران باستان» و حمله اعراب و مسلمانها زیاد برجسته میکنند که ببینید ایشان با خود ما چه کرده و چقدر از ایرانیها کشته بعد از باستان دفاع کنند و عاشوراء را نقد کنند و مطالبی از این دست. عزیزان شاید کم و بیش آشنای داشته باشند ما شخصیتی به اسم «خسرو پرویز» داشتیم «خسرو پرویز» وقتی میمیرد یک اتفاقی در حکومت میافتد که اکثر جانشینانش از بین میروند، به ناچار دو تا از دخترهای «خسرو پرویز» به اسم «بانو آذر میدخت» و «بانو پوران دخت» را برای مدت کوتاهی به پادشاهی میگذارند اما سرنوشت یکی از این بانوان، «بانو آذر میدخت» را ببینید این را چه کسی میگوید؟ «تاریخ بلعمی» همین آقایانی که از این تاریخها سند میدهند این هم بگویند؛ رستم فرخزادی که از ایران باستان برجسته میکنند ببینند ابتدا با خودمان چه کرده بعد بیایند در مقابل اعراب نشانش بدهند و آن حس ناسیونالیستی را برجسته بکنند در کتاب «تاریخ بلعمی» آمده وقتی «بانو آذر میدخت» به پادشاهی میرسد جناب «رستم فرخزاد» با لشکرش به پایتخت حمله میکند از این عبارتی که به کار میبرم معذرت میخواهم. میگوید پس از تصرف دربار «آذر میدخت» را پس از کام ستانی در واقع به پادشاه «ایران» تجاوز میکند آقایانی که رگ غیرتتان باد میکند وقتی میگویید «رستم فرخزاد» در مقابل اعراب چه کرده؟ «آذر میدخت» پادشاه «ایران» بوده به پایتخت حمله میکند و به بانو «آذر میدخت» تجاوز میکند بعد میگوید نخست او را کور کرد و بعد ایشان را کشت این حقایق تاریخی است و در تاریخ «بلعمی» این آمده است.
مجری:
آدرس دقیق را لطف میکنید بیان کنید
شادفر:
یک حس عجیب و غریبی درست میکنند در مقابل عاشوراء قرارش میدهند، یک تقابل باستانِ اسلام درست میکنند در صورتی که اگر قرار باشد حقایق باستانی گفته شود به قول حاج آقا از خود «اوستا» سند داده بشود واقعاً اینها هیچ حرفی برای گفتن ندارند
مجری:
اگر رفرنس دقیق را محبت کنید شاید بینندگان مایل باشند ببینند
شادفر:
من بر اساس کتاب «هزارههای گمشده - دکتر پرویز رجبی» میگویم که نقل «تاریخ بلعمی» را آورده در جلد 5، صفحه 398 پاورقی زده نوشته «تاریخ بلعمی» 1202- 1206 بر اساس پانوشت جناب آقای دکتر «پرویز رجبی» میگویم، کسی که فوت کرده ولی استاد سرشناس تاریخ «ایران باستان» بوده. در کتاب «هزارههای گمشده» جلد 5، صفحه 398 این آمده و مواردی از این دست ما زیاد داریم که اگر قرار باشد گفته بشود حرف زیاد است ولی متأسفانه وقتی حقایق گفته نمیشود اینها میآیند دروغ را نسبت به اسلام و تشیع گسترش میدهند.
مجری:
خیلی ممنون از جناب آقای «شادفر» از «خوزستان»، مباحثی را پیرامون «رستم فرخزاد» طرح کردند و جنایاتی که بر علیه خود ایرانیها انجام داده جناب استاد در خدمت شما هستیم.
استاد روستایی:
همانطوری که بینندگان عزیز ما ملاحظه فرمودند اگر بنا به نژاد باشد این آقایان باید به این مسئله دقت بکنند و مورد بررسی قرار بدهند اینکه یک جای یک گزارش ضعیفی یک گوشهی پیدا بکنند و علیه مسلمانها این را مطرح بکنند این که نشد مبحث علمی، متُد و روش خاص خودش را دارد و طبیعتاً باید بر اساس آن حرکت کرد.
در برنامههای دیگرمان ان شاء الله کلیپهای بیشتری از این آقا پخش خواهیم کرد تا برای بینندگان واضح و روشن و مبرهن بشود که این دست آدمها سرمایه علمیشان چقدر است! اگر یک نقد علمی روشی بکند اشکال ندارد من یک تتمهی فقط عرض بکنم که مسئله حل بشود، ببینید این حرفی که من زدم به هیچ عنوان تأیید فتوحاتی که علیه «ایران» شده نبود.
چون ما سیره نظامی اهلبیت را با سیره نظامی خلفاء جدا میدانیم سیره نظامی اهلبیت (علیهم الصلات والسلام) پیرو سیره نظامی رسول خدا است که میگفتند دنبال اسیر نروید اگر کسی فرار کرد به او کاری نداشته باشید حتی اگر اسیر فرار کرد اگر در میدان جنگ کسی فرار کرد دنبالش نروید اگر اسیر گرفتید نکشید، اگر مجروحی در میدان پیدا کردید او را نکشید، او را برهنه نکنید.
موارد خیلی زیادی از این دست در سنت اهلبیت (علیهم الصلات والسلام) است یا وقتی اسراء را میگرفتند ان شاء الله در برنامههای بعد خواهم گفت وقتی اهلبیت میدانستند که با آنها به نادرستی میخواهد برخورد بشود میگفتند:
«أَكْرِمُوا كَرِيمَ قَوْم»
بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج45، ص330
با بزرگزاده درست برخورد کنید و مانع برخوردهای ناپسند میشدند در حد وسع خودشان؛ اما در جنگها خلفاء اینطوری نیست ما در جنگهای خلفاء حملههای ناجوانمردانه میبینیم، مثلاً در جنگ «ذات العیون» میبینیم که یک میلیون چشم کور میکنند در جنگ دیگر همه افراد را میکشند یک نفر را فقط زنده نگه میدارند، یا در جای میروند فرض بکنید میگویند ما به دنبال آذوقه هستیم و یا موارد اینچنینی ما اینها را مطلقا تأیید نمیکنیم.
اگر انتقادی نسبت به فتوحات باشد خودمان مطرح و نقد و بررسی میکنیم، ما کلام آقای «غزالی» را میگوییم که خود آقای «غزالی» وقتی فتوحات خلیفه دوم را ارزیابی میکند، میآید ذکر میکند میگوید بله هوا و هوس و حب ریاست بر او غلبه کرد کشور گشائی خواست بکند همه اینها را بیان میکنیم. ما میآییم بیان میکنیم که امیر المؤمنین کراهت داشتند از حضور در میدانهای که خلفاء دارند شمشیر میزنند آن را قبول نداشتند اینها را بیان میکنیم.
همانطوری که ما روشمند و علمی نقد میکنیم توقعمان این است که این آقا یا هر کس دیگری میخواهد به اسم زرتشتی باشد میخواهد لائیک یا آتئیست باشد هر چه میخواهد باشد میخواهد به اسم هر دین و مذهب و مسلکی باشد «وهابی» باشد، «مسیحی» باشد، «کاتولیک»، «ارتدکس»، «پروتستان» هر چه میخواهد باشد روشمند بحث بکند.
اما اینکه بیاید یک چیزی را مطرح بکند یک گزارش ضعیفی را ذکر بکند بگوید بر اساس این، من میخواهم حکم بکنم که شما مشکل دارید شما فلان هستید آی وا ایرانا، آی وا زرتشتا، ایرانیها را کشتند شما سفره برای «مسلم ابن عوسجه» میاندازید و امثال اینها یک حرفها بچگانهی است که کسی نمیپذیرد.
مجری:
بسیار خوب، خیلی ممنون از شما. بله ما همواره دفاع میکنیم و طرف این هستیم که نقد و انتقاد بشود به بحث گذاشته بشود، حتی اعتقادات ما، این باعث رشد و تعالی میشود در کتب بزرگان ما از متأخرین من جمله «شهید مطهری» خیلی به این اصرار داشتند که این مباحث مطرح بشود. از شبهه ما ترس و واهمهی نداریم چون که موضع خودمان را دارای قدرت و قوت میدانیم.
خیلی ممنون از جناب استاد که تا این لحظه ما را مستفیض کردند و از شما بینندگان عزیز هم ممنون هستیم، ان شاء الله که در عزاداریهایتان و ذکر توسلهای که این شبها دارید ما را هم فراموش نفرمایید
یا علی مدد شب تان بخیر، خدا نگهدار