کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت پنجم برنامه کاوش با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روستایی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش

عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 29/ 12/ 1401

استاد: حجت الاسلام و المسلمین دکتر روستایی

مجری: سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه محمد و عَجِل فَرَجَهُم وَاحشُرنا مَعَهم و لَعن اعدائَهم . عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما تمام فارسی زبانان و ایرانیان موحد و مومن در اقصی نقاط ایران و جهان بسیار مفتخرم در خدمت شما هستم با برنامه دیگری از سری برنامه های کاوش ویژه پاسخ به شبهات باستان گرایان از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه  معصومه سلام الله علیها و از شبکه جهانی ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف.

خب دیگه بعد از این چند قسمتی که از برنامه کاوش پخش شده و تقدیم حضورتان شده احتمالا با روال و سیر برنامه آشنا شدید برنامه اخصاص داره به پاسخ به بعضی از کلیپ هایی که از برخی شبکه های ماهواره ای باستان گرا پخش میشه پیرامون تاریخ صدر اسلام و دراین برنامه هم مانند برنامه های سابق استفاده میکنیم از محضر کارشناس ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روستایی

سلام علیکم آقای دکتر خیلی خوش آمدید بفرمایید در خدمت شما هستیم

 

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله،

بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر اروحناه له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و امیدوارم در هر جای عالم که هستند خادمان خودشان را در شبکه حضرت ولیعصر اروحناه له الفدا از دعای خیرشان فراموش نکنند و امیدوارم که بتونیم با یک برنامه خوب دیگری مهمان لحظه های خوششون باشیم  

 مجری:

خیلی ممنون و مچکرم خب برنامه گذشته اختصاص داده شد به شخصیت مبارک حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام و شبهاتی که پیرامون حضرت مطرح میشد یکی از کلیپ ها باقی موند جناب استاد پیرامون جنگ جمل و برخودری که یکی از همسران پیامبر با ایشان داشت اشاره کرده بودند اون فردی که در اون کلیپ آمده بودند به این برخوردهای امیر المومنین و همسر پیامبر فکر میکنم اون کلیپ آمده است یکی از کلیپ ها باقی مانده است از جلسه گذشته حالا توضیح دارید پیرامون آن بفرمایید تا ان شالله ببینیم کلیپ رو

استاد روستایی:

ببینید یک مسئله ای که در جریان شناسی شبهاتی که این آقایون به اسم باستان گرا مطرح می کنند قابل توجه هست این هست که این آقایون به بهانه های مختلف میان شخصیت های برتر اسلامی رو زیر سوال میبرن مثلا به بهانه اینکه بیاد از امیر المومنین انتقاد بکنه و به ایشون توهینی کرده باشه و حضرت رو یک فردی جنگ جو یک فردی خون ریزی نمایش بده شروع میکنه از طرف مقابل دفاع کردن

مجری:

تعریف و تمجید کردن برخی ویژگی ها رو مطرح کردن

استاد روستایی:

در حالیکه نه به اون طرف این آقا باور داره نه به این طرف منتها میخواد اون نظر خودش رو پنهان کنه اون ظاهر خودش رو اون چیزی که در واقع در وجودش هست پنهان کنه مردم رو لذا میاد با یک ظاهر آراسته در دفاع از یک طرف طرف دوم رو شروع میکنه تخریب کردن در این کلیپ هم از همین قراره ماجرا یعنی ایشون در قالب دفاع از عایشه سعی میکنه امیر المومنین رو مورد خدشه قرار بده و تاریخ رو وارونه جلوه بده لذا ما میخواهیم این رو واکاوی بکنیم ببینیم چه میزان حرف این آقا ارزش داره درسته و عیار بالاخره سخنان این فرد تا چه میزان قابل راستی و درستی هست آیا واقعا درسته میگه یا خیر تقطیع میکنه اشتباه میگه تاریخ رو وارونه جلوه میکنه بر این اساس لازمه اول کلیپ رو ببینیم و بعد با همدیگه به نقد بشینیم

مجری:

احسنتم خیلی هم خوب خیلی ممنون و مچکر پس کلیپ اول رو باهم دیگه ببینیم و ان شالله برمیگردیم   

کلیپ اول:

عایشه شیر زنی بوده یعنی زاده روزگاز جاهلی و عرض کنم هنوز آزادی زنان به یادش بود و زیر بار رسول الله نمی رفت و متلک هم زیاد بهش میگفت تمسخر هم می کرد میگفت حالت خوش نیست دو تا زن بیاری چرا آیه نازل نمی کنی از این حرفا از عایشه بسیار صادر شده است و روزگار گذشت حضرت رسول هم فوت شدند و رسید خلافت به علی بن ابی طالب بله عرض کردم سه جنگ با مسلمانان کردند یک صد نفری بییشتر به قتل رسوند بعد طلحه و زبیر این دوتا امدند پیشش برای اینکه شغلی بگیره به اینا شغل نداد به آدم لایق شغل نمی داد یک نماز خونی پیدا میکرد یک گوشه ای اینها این دو تن آمدند گفتند یا علی اجازه بده ما میخواهیم بریم مکه رفتند با عایشه یکی شدند لشکری از این درست کردند و عایشه در کجاوه نشست سوار شتر به همین دلیل میگن جنگ جمل و بستر رو گرفتن سر این نماینده علی رو تراشیدن و بیت المال رو تقسیم کردند و علی هم لشکر کشید به جنگ عایشه

مجری:

خب ببینندگان عزیز شنیدید همانطور که جناب استاد فرموند در حقیقت ایشون میاد از این حربه استفاده میکند برای اینکه امیر المومنین رو جایگاهشون رو تنزل بده جایگاه طرف مقابل رو میبره بالا و شروع میکنه به مدح کردن در حالیکه قطعا با طرف مقابل هم ایشون از اساس مشکل داره منتتها حالا جناب استاد چندتا گزینه و گزاره مطرح کرد ایشون دیگه فکر می کنم بر خلاف حتی گزاره ای که در کلیپ جلسه گذشته هم دیده بودیم اینکه عایشه شیر زنی بوده است از دوران جاهلیت در حالیکه  در مورد سن و سالش فکر میکنم در جلسه گذشته گفته بود که سن و سال عایشه کم بود پس حالا چطور میشه دوران جاهلیت رو درک کرده باشه تناقضاتی هم متعدد بود در همین کلیپ بله بفرمایید

استاد روستایی:

بله عرض کنم خدمت شما بله خب این آقا وقتی به قول معروف میخواد صحبت بکنه میاد میخواد امیر المومنین رو بهشون توهین بکنه و تضعیف بکنه به دفاع از عایشه برمیخره و یک جا میخواد عایشه یا پیامبر رو تخریب بکنه میاد میگه عایشه سنش کم بود اینجا میخواد امیر المومنین رو تخریب بکنه میگنه نه آقا دوران جاهلیت یادش بود شیر زن بود از گذشته یادش بود حالا اینو بعدا ببینندگان عزیز توی ذهنشون باشه ما کار داریم با این عبارت این آقا و حرف های این آقا اما ببینید همین جور که ببینندگان عزیزمون ملاحظه فرمودند ایشون در این کلیپ آمد و ذکر کرد بله امیر المومنین آمد سه تا جنگ کرد با مردم امیر المومنین آمد با اینها مقابله کرد و بالاخره به جنگ عایشه آمد طلحه و زبیر پستی میخواستن امیر المومنین به اونها نداد میگه رفت یک گوشه ای نمازخون پیدا میکرد حالا خوشدم نمیفهمه که مدح داره میکنه مذمت میکنه خودشم نمیفهمه حالا ما بریم این و بررسی بکنیم ببینیم اصلا ماجرای به قول معروف اینا چی بوده آیا مسئله طلحه و زبیر صرفا این بود که اینها پست بود میخواستن آیا صرفا این بود یا مسئله چیز دیگری است خب ما اول باید اینو واکاوی بکنیم اینو مورد بررسی قرار بدیم و بعد بیاییم ببینیم مسئله جناب عایشه در جنگ جمل چی بوده و بالاخره آیا امیر المومنین جنگید یا اونا آمدند جنگ شروع کردند و شورش کردند و امثالهم ما لازمه که اول بیاییم مسئله آقای طلحه و زبیر رو مطرح بکنیم ببینید مثلا یک نمونه کتاب البدء و التاریخ مقدسی مطهر بن طاهر مقدسی در جلد پنجم مسئله ای رو میاد ذکر میکنه درباره در واقع اون تبانی معاویه با طلحه و زبیر تبانی که اینها با همدیگه دارند میگه جلد پنجم در صفحه 211

واجتَمَعُوا عِند عائِشَه

میگه اینا جمع شدن

و اَرادَ رَعیبَ بینهم ان یَسِیر البَصره

میگه آقا بریم بصره کجا بریم

فَاِنَّهم شیعَهُ عثمان

اونا طرفدارای عثمان هستند

و اونا طالب خون عثمان هستند

و کَتَبَ مُعاوِیه اِلَی الزُبَیر

معاویه نامه به زبیر نوشت

اِنِّی بَایَعتُک و لطلحَهِ من بعدِک

من با تو بیعت می کنم بیا با علی بجنگ من با تو بیعت میکنم و بعد از تو هم با طلحه بیعت می کنم

 کتاب البدء و التاریخ جلد پنجم در صفحه 211

هواستون باشه فقط عراق رو رها نکنید خب یعنی اینا اساسا سودای حکومت دارند با معاویه تبانی کردند این نیست که صرفا یک مسئولیتی بخواد که علی بن ابی طالب صلوات الله علیه بر اساس شایستگی افراد مسئولیت به اونا میده نه بر اساس طمع افراد اینا دنبال خدمت نبودند دغدغه اینها خدمت نبود اینا به دنبال فرصت بودند

مجری:

یا به تعبیری دنبال خود خلافت بودند

استاد روستایی:

بله اینها دنبال خلافت بودند خودشون میخواسند اگر کسی تاریخ صدر اسلام رو ملاحظه بکنه در ماجرایی که عمر بن خطاب ضربت  میخوره و شورای 6 نفره رو دور خودش جمع میکنه یک نگاهی به این افراد میکنه میگه جوری نگاه میکنید گویا همه تون طمع خلافت دارید اینجا زبیر میگه ما چی مون از تو کمتره قبیله مون از تو پایین تره خودمون از تو پایین تر هستیم یعنی سودای خلافت داشت مسئله اینها این نبود که مثلا بگن آقا فلان روستا یا فلان شهر رو ما والی اش بشیم بله در این پوشش آمدند مطرح کردند اما مسئله اینا چیز دیگری بود اینا جایگاه امیر المومنین رو میخواستند مجبور شدند با حضرت بیعت کردند در حالیکه طبق مبانی شیعه و اهل سنت اینا چنین حقی نداشتند امیر المومنین صلوات الله سلامه علیه باهاشون بیعت شده بود حداقل ما شیعیان میگیم امامت الهی است خلافت الهی است مبانی اهل سنت اونیه که نه آقا مردمیه بیعت خب حضرت هم که باهاش بیعت کرده بودند ما در کتاب صحیح بخاری هم داریم

من کَرَهَ من اَمیرِهِ شیئا فلیصبر

هر کی که از امیر خودش نارحته و مشکلی داره باید صبر کنه و

فانه مَن خَرجَ مِنَ السُلطان قید شَبر ماتَ مِیتَةَ جاهِلِیَة

هر کسی که یک وجبی از اطاعت سلطان بیاد بیرون اون با مرگ کفر از دنیا رفته

یعنی مرگ جاهلی یعنی طبق مبانی اهل سنت اینا باید صبر میکردن

مجری:

باید بر سر بیعت قبلی باقی میماندند سر بیعت خودشون

استاد روستایی:

باید بر بیعت خودشون باقی می ماندند اصلا چرا به اینا میگن ناکثین ناکثین یعنی کسی که بیعت شکن هست اینا بیعت کرده بودن و شکستن خب مسئله شون مسئله فرمانروایی یک شهر و یک استان نبود

مجری:

خودشون رو اصلا در جایگاه بالاتر می دیدند

استاد روستایی:

اینا اصل خلافت رو میخواستن کما اینکه اصلا قبل از اینکه عثمانی انتخاب بشود زبیر این در ذهنش بود طبق گزارشی که در منابع تاریخی آمده خب این تبانی اینا با معاویه که معاویه بالاخره نامه مینویسه میگه بیایید ببینید بالاخره من پشتتون هستم خود آقای طلحه هم عرض کنم خدمت شما مواردی رو داره که در تاریخ باز ذکر شده من نمونه اش رو از طلحه نمایش بدم خدمت شما ببینید کتاب البدء و التاریخ باز همین آقای مقدسی و جلد پنجم در همین کتاب ببینید در اینجا یک عبارتی رو نقل میکنه در صفحه 208 میگه

فَلَما قُتِلَ عُثمان جَلَسَ طَلحَه فِی دارِهِ یُبایِعُ الناس

میگه اصلا عثمان که کشته شد آقای طلحه توی خونه خودش نشسته بود با مردم بیعت میکرد

وَ کانَ مفاتیحُ بیتِ المال عندَهَ

میگه کلیدهای بیت المال نزد طلحه بود

 من همیشه آقای صفایی برام سوال بود که چرا آقا امیر المومنین سلام الله علیه وقتی آمدند و خلافت کردند چرا قفل بیت المال رو شکستن گفتن بابا شخصیت تاریخی امیر المومنین نمی سازه که بخوان اسراف بکنن حالا سوای بحث های کلامی که آقا ایشون معصومه گناه نمیکنه اینکار این اصلا با شخصیت این آدم نمی سازه اصلا عصمتش رو هم بذاریم کنار این آدم یک آدم اقتصادی است نمیاد اسراف بکنه اما ببینید میره قفل بیت المال رو می شکنه چرا؟ کلیدا رو آقا برداشته بود

وَ کانَ مفاتیحُ بیتِ المال عندَهَ

کلیدهای بیت المال طلحه برداشته بود

مجری:

و نمی داد

استاد روستایی:

و نمی داد یعنی مسئله ی طلحه و زبیر صرف این نیست که آقا مثلا حکمرانی اون روستا را به من بده یا اون شهر رو به من بده این نیست اینا اصل جایگاه رو میخوان

مجری:

یا حداقل در اون جایگاهی بودند باقی میموندن مثلا یا در همان بیت المال مسلمین طلحه بماند

استاد روستایی:

نه اصلا ببینید بیت المال المسلمین دست طلحه نیست که بماند دست طلحه نیست

مجری:

کلیداش که دست طلحه بود

استاد روستایی:

نه برداشته بود خب این برداشته بود قبلش در اختیار عثمان بود این برداشته بود میگه مفاتیح دست این بوده رفته بود بالاخره

مجری:

یعنی کلیدها دست خلیفه می ماند

استاد روستایی:

ببینید اون حاجب خلیفه اون کسی که خلیفه معین میکنه

مجری:

یعنی کلیدها در دست کسی است کانه اون خلیفه است

استاد روستایی:

نه ببینید در اختیار خلیفه است خلیفه فردی رو انتخاب میکنه میگه آقا تو مسئول بیت المال هستی اینم کلید حالا عثمان کشته شده کی باعث کشته شدن عثمانه یکی از افراد درجه یک طلحه است و آقای زبیر اینا آب بستن به عثمان لذا شما در جنگ جمل می بینید که مروان وقتی طلحه رو میزنه اصلا توی لشکر خودیه اینا به هم هستن ولی مروان هدف میگیره طلحه رو میزنه میگه زدمت بخاطر چی؟ بخاطر عثمان تو باعث قتل عثمان شدی حالا زدمت خب خود این طلحه اوضاع رو بغرنج کرده شرایط رو بهم ریخته کلیدها رو هم برداشته به امیر المومنین هم نمی ده اصلا سودای خلافت داره علاوه بر طلحه عرض کنم شخصیت دیگری هم که علاقه مند بود طلحه خلیفه بشه شخصیت جنگ جمل بود خب ببینید دقت کنید در کتاب تاریخ مختصر الدول نقل میکنه میگه عایشه بالاخره علیه عثمان بود

وَ کانَ هَواها فی طَلحَه

عایشه هم دلش میخواست طلحه خلیفه بشه

 خب دلش میخواست طلحه خلیفه بشه لذا وقتی با اون آقای محمود بن لبیب اینجوری خاطرم هست روبرو میشن اینها بالاخره عایشه داره میاد و میگه

ما وراعُک

چه خبر؟

عایشه بالاخره سمت مکه است حالا داره میاد سمت مدینه بین راه با این آدم روبرو میشه

ما وراعُک

چه خبر؟

مدینه چه خبر؟

قَالَ قُتِلَ عُثمان

عثمان کشته شد

عایشه میگه

کاَنِّی انظُرُ اِلی الناس یُبایِعُون طَلحَه

چون طلحه پسر عموی باباش بود

مجری:

رابطه نسبی دارن با همدیگه

استاد روستایی:

رابطه فامیلی طلحه، طلحه پسر عموی ابوبکر است عایشه هم بالاخره میشه پسر عموی باباش دیگه درسته میگه

کاَنِّی انظُرُ اِلی الناس یُبایِعُون طَلحَه

مردم دارند با طلحه بیعت می کنند

فَجَاءَ راکبٌ آخر

یکی دیگه اومد

فقالَت ما وراعُک؟

چه خبر از مدینه؟

قال بایِعَ الناس عَلیا

 مردم با علی بیعت کردند

همین رو که گفت، گفت

واعثمانا ما قَتَلَه الا علی

وای عثمان نکشت او را جزء علی

با اینکه ما در منابع اهل سنت داریم که خود جناب عایشه فتوای میداد به قتل عثمان

مجری:

مشکل داشته با عثمان

استاد روستایی:

اقتلوا نعثلا بله یک اختلافی باهم خورده بودند در بحث اموال پیامبر و اینا با او به مشکل خورد حالا تحلیلش طولانی میشه و وقت برنامه گرفته میشه وگرنه عرض میکردم که اصلا این نقطه افتراق اینا از کجاست چون اینا یک موقعی ارتباطشون حسنه بود نقطه اختلاف از کجا شروع شد خب ایشون خودش فتوای میداد که بالاخره عثمان باید کشته بشه و اصلا این معروفه در تاریخ اما عرض کنم دوست داشت طلحه خلیفه بشه اما همینکه فهمید امیر المومنین خلیفه شده ندای واعثماناش رفت بالا و تمام طرحش این بود که در واقع طلحه خلیفه بشه لذا شما نگاه کنید وقتی باز در کتاب انساب الاشراف بلاذری است میگه وقتی از اون طرف پرسید

ما وراعُک

پشت سرت چه خبر؟

قال قتل عثمان

عثمان کشته شد

عبارتش اینه

کاَنِّی انظُرُ اِلی الناس یُبایِعُون طَلحَه

من گویا می بینم که مردم دارند با طلحه بیعت می کنند

و اِصبعوه فحُصُ ایدیهم

انگشتان طلحه میخوره به دست مردم گویا دارم میبینم همه با طلحه بیعت کردند تمام هدفش این بود لذا وقتی نفر بعدی سوار بعدی او عایشه گفت چه خبر؟ این گفت عثمان کشته شد و با امیر المومنین بیعت شد ندای وا عثمانا

مجری:

سر دادند

استاد روستایی:

سر دادند پس ببینید طلحه سودای حکومت داشت زبیر سودای حکومت داشت معاویه هم که در پشت صحنه با اینها هماهنگ کرده بود عایشه هم که علاقمند بود طلحه در واقع خلیفه بشود و عرض کنم خدمت شما در حالی که قبلش ندای چی سر میداد

اقتلُوا نعثَلا

در منابع تاریخی این مسئله کاملا ذکر شده دقت بکنید اینجا رو این کتاب الکامل فی التاریخ ابن اثیر است چاپ دارالکتب العلمیه در جلد سوم صفحه شماره 199 حوادث سال 36 اصلا دقت بکنید بعد از ماجرای کشته شدن عثمان میگه عایشه حالا اینجا داره که عرض کنم عایشه آمد به منطقه صَرِف و یکی از اقوام خودش رو  از بنی لیث دید که بهش گفتند عبید بن ابی سلمه  حالا نقل ها درباره اسم این آدم یک مقداری با هم دیگه به قول معروف تفاوت هایی داره و هو ابن ام کلاب این پسر ام کلاب بود بعد گفت چه خبر؟ چه اتفاقی افتاده

قالَ قُتِلَ عُثمَان وَ بَقُوا ثَمانِیا

عثمان کشته شد مردم هشت روز بی خلیفه ماندند

قالت ثُمَ صَنَعُوا مَا ذا

خب بعدش چه کردند

قالَ: اجتَمِعُوا عَلَی بَیعَةِ عَلِیّ

اینا اجتماع کردند بر بیعت علی

 اجتمعوا یعنی همه اجماع کردند بر بیعت امیر المومنین

فَقَالَت: لَیتَ هذه انطَبقَت علی هذه ان تَمَّ الاَمر لِصاحَبک

اگر صاحب تو یعنی همین علی بن ابی طالبی که گفتی خلیفه بشه سنگ رو سنگ بند نمیشه

رُدُونِی رُدُونِی

منو برگردونید مکه منو برگردونید

 فَانصَرَفَت الی مکه

برگشت مکه

و ای تقول قتل عثمان مظلوما

عثمان بخدا مظلوم کشته شد والله بخدا قسم که من طلب خونش را خواهم کرد

فقال له

این فامیلشون گفت

و لمَ؟

برای چی

چی میگی

والله اِنَّ اولَ من امالَ حرفه لِاَنتَ

اولین کسی که اتفاقا صحبت قتل عثمان میکگرد تو بودی

و لَقَد کُنتَ تَقُولِی اُقتُلُوا نَعثلا فَقَط کَفَر 

شما اینجوری میگفتی حالا میگی به خدا قسم مظلوم کشته شد با هم نمی خونه بعد میگه نه اونا توبه اش دادند بعد کشتنش تو که اونجا نبودی تو که خبر نداشتی این حرفا داری میزنی بعد الی آخر ماجرا

مجری:

این نعثل یک صفتی رو برای ایشون گذاشتن

استاد روستایی:

بله حالا دیگه اجازه بدید این تیکه رو دیگه باز نکنم ببینید خلاصه حرفم اینه یعنی ایشون خودش فتوا به قتل عثمان میداد دغدغه داشت که طلحه خلیفه بشه نمایش دادم سندش رو خود طلحه برای خودش بیعت جمع میکرد زبیر برای خودش بیعت جمع میکرد یعنی مسئله ی اینها یک مسئله ی در واقع عرض کنم خدمت شما

مجری:

مسئله ی محلی نبود و مختصر که یک شهری رو به ما بده

استاد روستایی:

نه این نبود ببینید یک جمله ای یک دیالوگی به قول امروزی آقای عمرو عاص داره با عایشه بعد از جنگ جمل میگه که ای کاش

 کُنتُ تَمُوتِین یَومَ الجَمَل

ای کاش در در واقعه جنگ جمل کشته میشدی عایشه میگه

و لِمَ لا ابَن لک

بی پدر برای چی؟

من کشته میشدم میگه

کنتِ تموتین باجلک

تو با مرگ خودت کشته میشدی

و تدخلین الجنه

و میرفتی بهشت

 و ما این رو چکار میکردیم اینو یک دستاویزی قرار میدادیم

اَکبَرُ تَشنِیعٍ لِعَلِی

اینو بدترین دستاویز علیه علی قرار می دادیم

 می گفتیم این جرم علی است که عایشه رو کشته

مجری:

به جای پیراهن عثمان پیراهن عایشه این سری درست میکردند

استاد روستایی:

این سری یعنی برای سقوط امیر المومنین

مجری:

هر کاری میکردند

استاد روستایی:

یعنی یک در واقع اتلافی شکل گرفته اتلاف اموی ها قرشی یعنی در واقع اینجا آقای طلحه و آقای زبیر بعضی طیف های قریش هستند معاویه اموی است و با عمرو عاص معاویه اینا همه باهم یک اتلافی رو شکل دادند لعلی برای از بین بردن امیر المومنین پس بنابراین این زمینه ی در واقع این جنگه اینه این نکته ی اول

اما نکته ی دومی که شایسته است بهش دقت بکنیم آقای طبری نقل میکنه میگه اینا اصلا خودشون گفتن ما باید بریم با علی بجنگیم این آقا میاد میگه بله امیر المومنین علی علیه السلام اومد گفت جنگ راه انداخت صد هزار آدم کشت

مجری:

یکی یکی مخالفین رو شناسایی کرد مثلا هر کی با او نبود

استاد روستایی:

خب ببینید تاریخ طبری میگه شیعه و سنی بالاخره این کتاب رو میشناسن تاریخ طبری جلد چهارم چاپ دارالمعارف مصر صفحه چهار صد و پنجاه و دو حوادث سال 36 ملاحظه بفرماید

فَاجتَمَعُوا فِی بَیتِ عَائِشه فَارادُ رایَ

در خانه عایشه جمع شدند با همدیگه هم نظر شدند

فَقَالوا نُصِیرُ اِلَی عَلِی فَنُقَاتِلوه

میریم با علی بجنگیم

خب آقای مشیری کجاش نوشته علی گفت من با اینا میجنگم کجاش نوشته اینا گفتن ما میریم بعد ایشون میاد تقلیل میده ماجرا رو کوچکش میکنه بله اینا اومدن سر استاندار امیر المومنین رو تراشیدن ایشون نمیاد بگه نه بابا داستان این نبود اینا به هدف قتل امیر المومنین رفتن و قتل این نبود که ما بریم با علی بجنگیم نه خیر شما ملاحظه بفرماید این انساب الاشراف آقای بلاذری است از کتاب های تاریخی مهم در جلد سوم چاپ دار الفکر یک عبارتی رو در صفحه 46 نقل میکنه ببینید عبارت از امیر المومنین است خب میگه ابن حاطب میگه من با علی در روز جنگ جمل رفتیم کنار هودج عایشه و این هودج و اون کجاوه ای که روی شتر قرار داده بودن و ایشون درش نشسته بود مانند خارپشت شده بود اینقدر تیر به این کجاوه خورده بود بعد عرض کنم خدمت شما میرسه به اینجا که امیر المومنین فرمودند که

 اَرادَت اَن تَقتُلَنِی کما قَتَلت عُثمان بنِ عَفَان

اصلا میگه هدف اینا قتل منه علی بود همانجوری که عثمان رو کشتن

هدف این بود دقت بکنید خب آقای مشیری اینا رو دیگه نمیگه میگه نه علی بن ابی طالب اومد جنگ راه انداخت و کشت صد هزار آدم کشت علی بن ابی طالب جنگ راه انداخت تاریخ اینو نمیگه که شما میگی بعد آقا بله اینا موهای او را تراشیدن انگار یک ماشین موزر دست گرفتن مثلا بگن آقا موهات بلنده بیا کوتاه کنیم مرتب کنیم برات اینو که نمیگه میخواستن بکشنش اولا حبسش کردن گفتن بکشیمش بعد یک فردی اومد به عایشه گفت بابا صحابی پیغمبر است نکن این کار رو مشکل درست میشه گفتن چه کنیم گفتم شکنجه اش بدیم اومدن کلی به این آدم شلاق زدند بعد تاریخ میگه میگه دونه دونه موهاش مژه هاش ابروهاش محاسنش و سبیل او را دونه دونه کندند نه اینکه تراشیدن خیلی فرقه شما یک موقعی میخواهی موهای یکی رو مرتب بکنی یک قیچی دست میگیری مرتب میکنی یا مثلا با یک ماشین میتراشی یک زمانی نه دونه دونه مژه های طرف رو ابروهای طرف رو محاسن طرف رو سبیل های طرف رو موهای طرف رو دونه دونه میکنی اینا با هم یکیه که ایشون میگه بله سر رو تراشیدن فلان کردن خب میخواد تقلیل بده ماجرا رو میخوای امیر المومنین رو تو تضعیف بکنی خب چه مدل برخورده این خلاف شرافت علمی که تو تاریخ رو بیایی تحریف بکنی بخاطر نفست بخاطر دو هزار آخه این ارزش داره آقای مشیری این درسته خب مردی واقعا بیا درست تاریخ رو روایت بکن خب اینم از این خب آقا آقایون صحابه  فهمشون چی بود؟

آیا فهم صحابه این بود که امیر المومنین جنگ راه انداخته یا یکی دیگه جنگ راه انداخته

مجری:

ناظران بیرونی شخص سوم از شخص ثالث

استاد روستایی:

حتی قبل از ماجرای جمل خب بعضی از صحابه از پیامبر شنیده بودن که یک خانمی جنگ راه می اندازه دقت بکنید مثلا آقای حذیفه بن یمان یکی از اون صحابه است خب حذیفه از اصحاب سر پیامبر بود یعنی یک آدم فوق العاده بود حذیفه بسیار صحابی جلیل القدر مورد اعتماد پیامبر در دوره خودشون خب ببینید منافقین رو به حذیفه نشون داد و اینا در کتاب مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری جلد چهارم چاپ دارالکتب العلمیه و در صفحه 517 یک روایتی رو در پایین صفحه میاره ببینید روایت هشت هزار و چهارصد و پنجاه و سه محقق کتاب که در واقع یا به تعبیر دقیق تر بگم اون که پاورقی کتاب رو زده که آقای شمس الدین ذهبی هست که از علمای بزرگ رجال اهل سنت هست میگه آقا این روایت شروط بخاری و مسلم رو داره یعنی روایت معتبره و قبوله روایت خب این روایت چیه ماجراش خود حاکم هم میگه صحیحه این روایت اینه

آقای خصیمه بن عبدالرحمان میگه پیش حذیفه بودیم یک عده ای بودیم دور بر حذیفه نشسته بودیم بعضی از ما گفتن

یا ابا عبدالله حَدِثنا مَا سَمِعتَ مِن رَسُولِ الله

اون چیزی  که از پیامبر شنیدی برای ما بگو گفت

لو فَعلتُ لرجَمتُمُونی

بگم چی شنیدم سنگسارم میکنید

گفتند بابا سبحان الله ما همچین کاری نمی کنیم گفت اگر بهتون بگم بعضی از مادران شما در یک لشکر خیلی عریض و طویل میان قبول میکنید

صَدَقتُم به

تصدیق میکنید اینو

گفتند سبحان الله

و ما یُصَدِقُ بهذا

کی همچین چیزی باور میکنه؟

کی تصدیق میکنه مگر میشه حذیفه گفت بله

عتطکم  حُمَیرا

عایشه میاد با یک لشکری که خلاصه چه ویژگی داره میگه اینا رو گفت و به قول معروف گفت شما هم ناراحت میشید ولی اینا رو گفت و بلند شد رفت توی اتاق حذیفه کی از دنیا رفته چهل روز اول حکومت امیر المومنین اصلا قبل از جمل از دنیا رفته اما جلو جلو اینو پیش بینی کرد اونم از پیش بینی خودش نبود چون اینا یک چیزی بهش گفتن

یا ابا عبدالله حَدِثنا مَا سَمِعتَ مِن رَسُولِ الله

یعنی پیامبر اینو فرموده بودند و توی منابع اهل سنت هم داریم که با سند معتبر هم داریم که حضرت میفرمایند که امیر المومنین

 اُمِرتُ بِقَتالِ ناکِثِین و القاسطین و المارقین

اصلا من مامور شدم از طرف پیامبر

یا بعضی صحابه دیگه امثال اینجوری که خاطرم هست ابو ایوب انصاری و امثالهم میگن نه آقا اصلا پیامبر دستور به علی بن ابی طالب داد خودشون فقط نفرموند پیامبر فرمود آقا یک همچین داستانی قرار اتفاق بیفته یک عده بعنوان ناکثین بیعت شکنان هستند اینا بیعت تو رو میشکنند باهاشون بجنگ که اینا شدن اهل جمل یکسری قاسطین هستند اینا ظامند با اینا بجنگ که اینا شدن اهل صفین و یکسری مارقین هستند که از دین خراج شده اند

مجری:

نهروان و خوارج

استاد روستایی:

با اینا هم بجنگ خوارج اهل نهروان دستور از پیامبر بود حذیفه هم اینو فرمود باز ما مثلا یک نقل دیگری در کتاب المحاسن بیهقی داریم که در جلد اول این کتاب اگر دوتسان ملاحظه بفرمایند صفحه شماره 35 یک ماجرایی رو نقل میکنه که میگه آقای احنف بن قیس اومد پیش عایشه

یوم الجمل

چی گفت

قال لعائشه یا ام المومنین

گفت ای مادر مومنان

هَل احدَ الیکَ رَسُول الله هذَا المَسِیر

پیامبر به شما گفته توی این راه بیفتی

قال: اللهم لا

گفت نه

فهل وَجَدتَنِیهِ فِی شَئٍ مِن کِتابِ الله

آیا این رو تو قرآن دیدی بالاخره در قرآن دیدی ذکر همچین ماجرایی که تو باید بیایی قالت ما نقرأ الا ما تقروا

من همون قرآنی رو میخونم که شما میخونید  

مجری:

همونی رو میخونم که شما میخونید

استاد روستایی:

اگر شما در مورد خروج من و جنگ جمل چیزی دیدید منم دیدم بعید هم نیست توی قرآن هم نیست

قالَ: فَهَل رَأَیت رَسُول الله

آیا پیامبر رو دیدی؟

اِستَعَانَ بِشَئٍ مِن نَسائِه اِذَا کَانَ فِی قِلَه و المُشرِکون فِی کَثرَه

آیا شما دیدی که پیامبر وقتی که کم بودند و مشرکین زیاد بودند پیامبر بیاد از زنانش کمک بگیره زنش رو ببره بعنوان فرمانده جنگ قرار بده

مجری:

ببره در جنگ ها و ازش استفاده کنه

استاد روستایی:

زنان می آمدن برای مداوای مجروحین

مجری:

یا مثلا حضرت خدیجه پشتیبانی میکردن

استاد روستایی:

آیا شما دیدی که پیامبر از زنش کمک بگیره بگه شما بیاد شمشیر دست بگیر تو بیا فرمانده جنگ

مجری:

تو لشکر بیا وارد بشو

استاد روستایی:

تو بیا فرمانده جنگ بشو توی لشکر وارد بشو بدین معنا

قالت اللهم لا

اینم نیست

قالَ الاَحنَف فاذا مَا هَو ذَنبُنا

پس گناه ما چیه مارو انداختی وسط

 دقت می کنید یعنی فهم این افراد چیه فهم حذیفه چیه اینکه امیر المومنین جنگیده یا نه یکی دیگه اومده

مجری:

اینها آمدند بر اساس اجتهادات خودشون باصطلاح

استاد روستایی:

ببینید بر اساس اون نظر خودشون اینا اومدن من نمیگم آقای مشیری بیاد مثلا در یک جایگاهی قرار بگیره جناب عایشه رو نقد کردن نمیخواد این کار رو بکنه اما تاریخ رو هم وارونه نکن خب به قول معروف اگر نمیخوای از هیچ شخصیت اسلامی به درستی حرف بزنی نه حق علی رو بگی نه دیگران رو نقد بکنی اقلش اینه که دیگه وارونه صحبت نکن

مجری:

وارونه جلوه نده

استاد روستایی:

نکن وارونه تاریخ رو جلوه نده  و عرض کنم خدمت شما باز همین آقای زبیر در همین جنگ جمل این آقا میگه امیر المومنین جنگ رو راه انداخت امیر المومنین رسول خدا صلوات الله و سلامه علیه یک چیزی بهش فرمودند درباره همین آقای زبیر به زبیر هم فرمودند قبلا امیر المومنین در جنگ جمل اینو یاد زبیر میاره

مجری:

هشدار دادند

استاد روستایی:

ملاحظه بفرمایید در مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری در جلد سوم در اینجا در صفحه 413 خب حدیثی رو حاکم میاره روایت پنج هزار پانصد و هفتاد و چهار بعد هم میگه

هذا حدیثٌ صحیح خب بعد بیاییم پاورقی 5574 ذهبی چی میگه صحیحٌ آقا این معتبره گزارش معتبره خب گزارش چیه

 ابی حرب بن ابی اسود دوئلی اب الحرب پسر ابی اسود دوئلی شَهِدتُ زُبَیر خرَجَ یُریدُ عَلیا

میگه من دیدم زبیر از لشکر جمل اومد بیرون که میخواست بره با امیر المومنین مقابله کنه بیاد مقابل حضرت بایسته

فقال له علی

اینا اومدن مقابل هم ایستادن نه برای جنگ بلکه برای صحبت اینا اومدن مقابل هم ایستادن امیر المومنین علی علیه السلام فرمودند

اُشهِدُک الله

زبیر تورو به خدا قسم

هَل سَمِعتَ رَسُول الله یقول

آیا از پیامبر شنیدی که میفرمود

تُقاتِلُهُ و أَنتَ لَه ظالِم

زبیر تو با علی می جنگی در حالی که تو ظالمی زبیر تو به علی ظلم کردی

فقالَ لَم اَذکُر ثُمَّ مَضَی الزُبیر مُنصَرَفا

گفت یادم نمیاد ولی سرش رو انداخت زیرو رفت

مستدرک الصحیحین صفحه 413 حدیث 5574

توی بعضی از نقل ها داریم گفت بله

مجری:

تایید کرد

استاد روستایی:

داریم که گفت بله

این معلومه که اینم بله بوده وگرنه اگر میگفت یادم نیست خب میجنگید دیگه برای چی دیگه برگرده برای چی خارج بشه که بعد برن بکشنش چون زبیر دیگه واینستاد شمشیر بزنه

مجری:

مقابله نکرد

استاد روستایی:

بله حالا رفت البته البته ببینید اگر میخواست این واقعا عاقبت درستی داشتی باشه باید می آمد در رکاب امیر المومنین

مجری:

اظهار پشیمانی اگر میکرد بله باید می آمد توبه میکرد بعدش

استاد روستایی:

اما حالا به هر صورت از هر دو لشکر رفت بیرون و طبق نقلی بعضیا میگن پسرش بعضیا میگن یکی دیگه زبیر رو کشتن اما صحبت اینجاست امیر المومنین فرمودند یادته پیامبر این جمله رو گفت همین رو یاد آوری کردن پس بنابراین پیامبر هم اینو فرموده بودند و امیر المومنین یادآوری کردندیعنی اینکه طرف مقابل امیر المومنین ظالم بودند نه شخص امیر المومنین و اما آخرین محور که من خدمتتون نمایش بدم عرض کردم که ما روایت داریم اینکه امیر المومنین به دستور پیامبر رفت با اینها جنگید شما ملاحظه بفرمایید مثلا این کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه مال آقای ابن اثیر در جلد چهارم چاپ دار الکتب العلمیه صفحه صد و هشت از ابو سعید خُدری نقل میکنه

عن ابی سعید الخدری قال اَمَرَنا رسول الله

ابو سعید نمیگه امر علی امرنا  

مجری:

همه ی ما

استاد روستایی:

همه ی ما صحابه رو دستور داد پیامبر به قتال ناکثین و القاسطین و المارقین با اینها بجنگید میگه گفتیم یا رسول الله

امَرت بِقتالِ هَولَاءِ

شما ما رو دستور دادید که با اینها بجنگیم خب

فَمَعَ مَن

آقا توی رکاب کی بریم ما

اصلا صرف نظر از اینکه ناکثین و قاسطین و مارقین اصلا هر کی میخوان باشن

چه افرادی هستند تو رکاب کی باشیم ما اون موقع

فقالَ مَعَ علیُ بن ابی طالب

شما کنار علی باشید

 معه یُقتَلُ عَمَار ُبنِ یاسِر

در رکاب علی است که عمار کشته میشه

 اینجا باشید ببینید خب امیر المومنین با کیا جنگیدن ناکثین قاسطین مارقین فی جمل صفین نهروان

مجری:

کاملا مشخصه

استاد روستایی:

باز روایت داریم از ابو ایوب انصاری

اَمَرَنِی رَسُول الله

پیامبر به من دستور داد

بقتل ناکثین و القاسطین و المارقین

روایت از امیر المومنین علی بن ربعیه میگه

سَمِعتُ علیا علی منبرکم هذا

علی ابن ابی طالب روی همین منبر داشت به شما میگفت

عهدی الیه رسول الله ان اُقاتِلَ ناکثین و القاسطین و المارقین

پیامبر با من عهد بست که این کار رو انجام بدم با اینها مقابله بکنم

 خب این یک نقل است و نقل های فراوان دیگه هم در این زمینه داریم که من از نمایش اونها صرف نظر میکنم بنابراین ببینید جناب آقای صفایی عزیز این حرفایی که آقای مشیری آمد و ذکر کرد جزء وارونه کردن تاریخ چیز دیگری نبود و در واقع یک حرفی بود که این آقا به بهانه ی تخریب امیر المومنین آمد و عایشه رو ازش دفاع کرد در حالیکه نه دفاعش درست بود نه تخریبش

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و مچکرم جناب دکتر روستایی در حقیقت قول رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و اینها مرارا و کرارا شنیده بودن که

علی مع حق و الحق مع علی

و می دانستند که امیر المومنین همیشه با حق است و حق با علی است علی عدل قرآن است ولی خب متاسفانه در مقابل این هم ایستادگی کردند خب برای اینکه طولانی نشه یک میان برنامه رو ببینیم و یک تنفسی هم داشته باشیم ان شالله مجدد در خدمتت شما بر می گردیم

میان برنامه

مجری:

نادِ عَلیاً مَظهَرَالعَجائِب تَجِدهُ عَوَناً لَکَ فِی النَوّائِب

عرض خیر مقدم مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه کاوش همچنان در خدمتتون هستم از شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خب در بخش قبلی برنامه کلیپی رو دیدید و شبهاتی که پیرامون جنگ جمل بود و نسبت به جایگاه امیر المومنین علی بن ابی طالب مطرح شده و اینکه وقتی میخواهند بیایند جایگاه حضرت رو تنزل بدهند میایند افرادی رو که در مقابل حضرت ایستادند رو بزرگ کنند ارزشمند کنند در حالیکه خب قطعا نمی توانند و نخواهند توانست خب جناب آقای دکتر روستایی همچنان در خدمتتون هستم کلیپ های دیگری هم آماده شده دوتا کلیپ دیگه داریم حداقل تا پایین برنامه اونا رو هم بلکه برسیم ببینیم حالا اگر صحبتی هست پیرامون اونها بفرمایید

استاد روستایی:

ببینید خب این آقایون نکته ی دیگری که ما می خواهیم بهش بپردازیم عرض کردم اینا به هر بهانه ای شخصیت های برتر تاریخ اسلام رو زیر سوال میبرن در اون کلیپ امیر المومنین رو سعی کرد تخریب بکنه  در این کلیپ و کلیپ بعدی اگر برسیم این فرد سعی در تخریب پیامبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه داره خب میاد یک بحثی رو مطرح میکنه درباره ازدواج پیامبر با حضرت خدیجه که بله نعوذ بالله این بیکار و بیعار بود بعد پدر حضرت خدیجه دختر به این نمی داد و امثال این حرفا و بالاخره یک شخصیتی بود که بعد هم که با حضرت خدیجه ازوداج کرد جرات نداشت کس دیگه ای باهاش ازدواج بکنه و حالا این حرفای از این دست بدون تحلیل تاریخی بدون دقت در منابع میاد یک همچین ادعایی رو مطرح میکنه من پیشنهادم اینکه که کلیپ رو با هم دیگه ببینیم و بعد در موردش مفصل با همدیگه صحبت بکنیم

مجری:

خیلی ممنون و مچکر پس کلیپ دوم امشب رو ببینیم

کلیپ دوم:

خدیجه ثروت داشت و زن مدیری بود ایشون هم یک جوون بیکار بود ایشون آمده بود باهاش ازدواج کرده بود یعنی این به نفعش شد چون زن تحصیل کرده ای بود قوم خویشایی داشت که تاریخ یهود رو خوب میدانستند تاریخ مسیح رو خوب میدانستند اینها داستان ازدواجشون هم جالبه می گوید که بیا با من ازدواج کن محمد می گوید که شما ثروتمند و پدرت اینا فکر نکنم موافقت کنه میگه تو چکار داری اینا میاد خواستگاری خواستگاری رو با خشم و خروش میگه نه حضرت نا امید میشه و بهش میگه چه باید بکنیم گفت شب جمعه من بزرگان عرب رو دعوت میکنم مست میکنم همه رو توی مست من ازش تورو میگیرم ناراحت نباش همین کارم کرد همین کارم کردو گزارش طبری هست ها گزارش من نیست و دوتا گوسفند سر بریدن و شراب آوردن تا اونجایی که میشد خوراندن و در جوش مستی پدر همین خانم خدیجه میگه که دختر چه جوریه محمد میگه دادم و تموم شد و مدعوین میرن منزل نصفه شب بیدار میشه سحر میبینه سر و صدا میاد توی پستو میگه کی اینجاست میگه منم و شوهرم هستیم خدیجه منم و شوهرم هستیم میگه شوهر کیه داستان چیه؟ میگه تو منو دادی به محمد یادت رفته  میگه من دادم دست به خنجر میکنه میگه آقا تو پیش همه بزرگان عرب چندتا صفت عالی داشت  یکی اینکه زیر قولش نمی زد وقتی که می گفت من با تو بیعت کردم مثل ما ایرانی ها پشتش میگفت من کلک زدم یعنی دروغ گفتم اینجوری نبوده لذا بخصوص در حضور دیگران بخاطر همین بود اگر کسی بیعت میکرد دیگه نمی تونست زیر بیعتش بزنه در حالیکه ما مرتب زیر بیعت می زنیم

مجری:

بله شنیدیم صحبت ها رو من واقعا برام تکان دهنده بود یعنی همچین صحبت هایی که ایشون وقتی که به جایگاه عایشه میرسه نوبت به عایشه میرسه شروع میکنه به مدح کردن حالا اینا هم جالبه از حالت های این فرد نشات میگیره بعد میرسه به ام المومنین حضرت خدیجه چنین تهمت هایی رو روانه حضرت خدیجه میکنه میگه که تو اگر راستی به قول معروف میخواستی دفاع کنی به قول حضرتعالی یا از همه دفاع کن یا اگر دفاع نمیخوای بکنی اصلا سکوت کن چرا میایی این تهمت ها رو وارد میکنی و بعد هم فقط میایی میگویی اینایی که من میگم از تاریخ طبری میگم ها نه سندی نشون میده نه مدرکی نشون میده نه چیزی رو میخونه نه نشون میده فقط صرفا میگه من دارم از تاریخ طبری میگم ها در تاریخ طبری یک چیزی آمده است بفرمایید شما

استاد روستایی:

بله ببینید عرض کردم محضر مبارکتون اصلا ایشون اصلا خصلتش اینه میاد  تقطیع میکنه نصف و نمیه میگه اینور و نمیگه اونور رو نمیگه اصلا سندش رو نمیگه همینجوری فقط یک چیزی گفته باشه یعنی میخواد این راجیف قطع نشه قصه اینه ببینید وگرنه خب کسی که محقق باشه قشنگ میره بررسی میکنه بله حضرت خدیجه رو متهم میکنه به اینکه مثلا یک آدمی هست که میخواد پدرش رو مست بکنه ازدواج کنه خب ازدواج کنه به چه دلیل خب ببینید دوتا حالت داره دیگه نستجیر بالله من نمی خوام جسارتی باشه به ذوات مقدس اما نستجیر بالله حضرت خدیجه رو داره دختری نشون میده که آدم نعوذ بالله آدم عیاشی است و بالاخره از یک پسری خوشش اومده

مجری:

بله مثلا جوان تر از اون بوده

استاد روستایی:

بله پدرش رو مست کنه که بتونه یک جوری به این برسه این لازمه این مدل تحلیل اینکه که پیامبر در جاهلیت یک آدم لاابالی باشه دیگه در بین مردم در حالیکه همه می دانند شیعه میدونه سنی میدونه بی دین میدونه که پیامبر معروف بود به محمد امین امین یعنی چه آیا فقط امانت داره؟ نه خیر خب برو آقای مشیری ببین این آقای نبوی و دیگران آمده اند امین رو تعریف کرده اند یعنی یک آدم پاک و مطهر و خلاصه چشم پاک و خلاصه حسابی

مجری:

در همه زمینه ها امینه امانت دار بود

استاد روستایی:

در همه زمینه ها امینه نه فقط صرف امانت دار مال مردمه

مجری:

ناموس مردم

استاد روستایی:

ناموس مردم اموال مردم در این زمینه آیا پیامبر امین هستش خب این شخصیتی که این چنین ویژگی داره چه لزومی داره که خویلد بخواد دخترش رو به این نده

مجری:

چرا نده اصلا میخواد مستش کنه

استاد روستایی:

چرا نده اصلا چون میخواد مستش کنه آخه این چه  حرفیه که تو میزنی آیا شخصیت نه فقط در اون برهه ای که ازواج نکرد در جاهلیت هم معروف بود به امین حتی این شخصیت بعد از بعثت هم امتحان خودش رو پس داد ماجرایی که میگن آقا بیا دخترانمان رو بهت بدیم بیا مال بهت بدیم قبول نمیکنه یعنی یک شخصیتی است که ثابته توی این بحث امین بودن این امین بودنش مخصوص این برهه یا اون برهه نیست در طول زندگی اش اینگونه است این شخصیت خب یک آدمی که در جاهلیت معروفه به امین تو خودت بگو چرا باید خویلد دخترش رو نده

مجری:

به صرف اینکه حالا فقیر است دارایی خاصی نداره

استاد روستایی:

اصلا اینجوری نیست این نکته ای که میگن آقا فقیر است کی گفته فقیر است اینا اوسط قریش هستند حسب و نسب درستی دارند

مجری:

هر چی خانواده خانواده ای در طراز بودند

استاد روستایی:

بله اینا بزرگان قریش بودند سال ها ماجرای ابرهه که اومد به قول معروف آمدند با لشکر فیل خب کی و فرستادن مقابل ابرهه اون عربی که به امور مالی به امور طایفه ای به همه چی اهمیت میده در اون دوران جاهلی رئیس اون شهر کیه آیا جزء پدر بزرگ ایشونه

مجری:

حضرت عبدالمطلب سلام الله علیه

استاد روستایی:

حضرت عبدالمطلب سلام الله علیه آیا غیر از اینه آیا حضرت عبدالمطلب آدم فقیری بود نه بابا رئیس شهر بود کی گفته بله گزارشاتی اگر در مورد فقر آمده اینا ساختگیه اینکه بگیم آقا اینا فقیر بودن نه آقا اینجوری نیست ما گزارش های دیگه هم داریم از ثروتمندی اینا

مجری:

حالا شاید زهد داشتن سیره زاهدانه رو داشتن ولی اینکه فقر بعنوان نداری و یا مسئله فلاکت اینا  

استاد روستایی:

و علاوه بر این آقای خویلد اصلا دنبال پول نبود میدونی چون ما در تاریخ داریم من از آقای مشیری میخوام بیاد اینو ثابت بکنه اگر پژوهشگر هست و متوجه میشه تاریخ بیاد ثابت کنه حضرت خدیجه قبلا ازدواج کرده بیاد اینو ثابت بکنه بیاد با سند معتبر درسته کنه اون وفت با هم گفت و گو بکنیم ببینیم به قول معروف این درست میگه یا ما درست میگیم بیاد اینو ثابت بکنه بیاد ثابت بکنه بابا حضرت خدیجه چقد اشراف اومدن ازش خواستگاری کردن اصلا قبول نمی کرد اگر صحبت این حرفا بود خویلد اون موقع که مست نبود میومد با اونا دخترش رو به اونا میداد اما این حرفا نبود مسئله این نبود اینا دنبال اتفاقا آدم خوب بودند این نکته اول امانکته دوم بیبنید ما بریم تاریخ رو ببینیم این کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه آقای ابن حجر عسقلانی نوشته صحابه نگاری یکی از شاخه های تاریخ نگاری است در این کتاب در جلد 13 ملاحظه بفرمایید یک گزارشی رو نقل میکنه در صفحه شماه سیصد و پانزده خب میگه از آقای مدینی نقل میکنه میگه

انَّ النساءَ اهل المکه اجتَمَعنَّ فِی عِید لَهُنَّ فِی الجاهِلیَه

میگه زنان مکه در یک عیدی در دوران جاهلیت دور هم جمع شده بودند

فتَمثَلَ لَهُنَّ رَجُلٌ

میگه یک مردی تمثل پیدا کرد

نمیگه اومد تمثل پیدا کرد که خودش معنا داره خب بعید نیست که این فرستاده الهی باشه چون ببینید ما وقتی میخواهیم بگوییم یک مردی آمد عرب مثلا چی میگه جاء الرجل خب اما مثلا توی قرآن ببینید

فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا

سوره مریم آیه 17

میگه در مقابل حضرت مریم تمثل پیدا کرد تمثل مجسم شد که اون کیه توی روایت میگه جبرئیل هست اینجا هم میگه 

 

مجسم شد مقابل شون

فلما قَرُبَ

زمانی که این مرده نزدیک شد به این زنان

نادی باهل صوته

با صدای بلند گفت

یا نساء مکه

ای زنان مکه

اِنَّه سَیَکُون فِی بَلَدکُنَّ نبیٌ

در آینده درشهر  شما یک پیامبر خواهد آمد

یقالُ له احمد

اسمش احمد است

چه کلمه ای است این احمد توی قرآن داریم

مجری:

فی السماء

استاد روستایی:

نه توی قرآن وقتی بحث انجیل و حضرت عیسی رو مطرح میکنه میگه بعد از من پیامبری خواهد آمد اسمه احمد  یعنی یک واژه ای رو بکار میبره این نام آشنا است برای گوش اینا

 

 

مجری:

در ادیان گذشته آمده که کی هست

استاد روستایی:

بله آشناست برای اینا در کتب ادیان گذشته آمده ولی یک همچین پیامبری هم خواهد آمد

فَمَنِ استَطاعَ مِنکُنَّ اَن تَکُونَ زَوجا لَه فَتَفعَل

هر کدوم تون می تونید زنش بشید بشید داره که

فحسبنه الا خَدیجَه

میگه اینا سنگ بلند کردند انداختن طرف او مرده 

مجری:

ترسیده بودند یا حالا هر چیزی

استاد روستایی:

الا حضرت خدیجه

فَاِنَّها  عَغضَت عَلَی قَولِهِ و لَم تَعَرَف لَه

تو بعضی از نقل ها داریم

وَاقرَءَ ذلک فِی صَدرک خَدیجَه

میگه حضرت خدیجه سلام الله علیها این توی قلب شون جا گرفت و متعرض این مرد نشد بعد میاد ادامه میده میگه بله حضرت خدیجه آدم باشرافتی بود زیبا بود به لحاظ ظاهری و اصلا خودش قبلا پیامبر رو فرستاده بود برای امور تجاری در بازار بشری بعد تجارت پیامبر رو دیده بود سود آوری پیامبر رو دیده بود هم از این ور این آدم امینه هم از اونور دو برابر دیگران سود کرده خب ادامه اش داره میاره اون چیزی که اون تجارتی که پیامبر انجام داده بود

ضَعفَ ما کَانَ خَیرُهَ یُربَح

  دو برابر اون چیزی که دیگران سود کرده بودند پیامبر سود کرده بود یک خانمی به نام نفیسه آمد با حضرت خدیجه صحبت کرد گفت بالاخره با این ازدواج کن این یک نقل خب نقل دیگر در کتاب البدایع و النهایه ابن کثیر جلد چهارم در اینجا در صفحه 35 یک عبارتی رو میاره این عبارته خیلی جالبه میگه حضرت خدیجه موقعی که رسول خدا به پیامبری رسید یعنی سال ها بعد از ازدواج چی گفت به پیامبر گفت

اَشهَدُ اَنَک نَبِیُ هَذِهِ الاُمَه

به قول معروف من شهادت میدم که شما پیامبر این امت هستی

الَّذِی تَنتَظِرُ الیَهُود

پیامبری هستی که یهود منتظرش بودند

قد اخبرنی به ناصح غلامی

غلام من ناصح به من گفته بود

و بحیرا الراهب

بحیرا راهب هم به من گفته بودند

کتاب البدایع و النهایه ابن کثیر جلد چهارم در صفحه 35

در اون ماجرای سفر پیامبر به شام و اون دیدن مهر نبوت و بالاخره اینها اینا دیده بودند بحیرا دیده بود بعد میگه اینا به من گفته بودند

وَ اَمَرَنی کی امرنی آقای بحیرا میگه بحیرا به من دستور داده بود که

ان اتزوجک منذ اکثر من عشرین سنه

میگه بیش از بیست سال پیش بحیرا به من دستور داده بود که باید با تو ازدواج بکنم بیش از بیست سال پیش پیامبر اون موقع ده دوازده ساله بود که رفته اونجا میگه بیش از بیست سال پیش به من دستور داده بودند که باشما ازدواج بکنم خب الان این چه زمانیه سال اول بعثت زمانی که حضرت خدیجه پانزده ساله با پیامبر ازدواج کرده میگه بیش از بیست سال پیش قبل از اینکه شما بیست سالت بشه قبل از اینکه طبق یک نقلی حضرت خدیجه هم سن پیامبر بود طبق یک نقل دیگه سه سال از پیامبر بزرگ بود این نقل چهل ساله ی خورده شاذ و یک قیل هست در واقع مشهور شده این درست نیست حضرت خدیجه در زمان ازدواج با پیامبر 25 ساله بوده یا نهایت دیگه 28 ساله بوده خب اینجا داره میگه من دستور داشتم و جالبه در بعضی از منابع دیگر برادران اهل سنت داریم که وقتی حضرت خدیجه فرستاد سراغ ابوطالب که بیا من میخوام با برادر زاده ات ازدواج بکنم من تقاضای ازدواج دارم حضرت ابوطالب فرمودند مسخره میکنی مگر دختر میره خواستگاری پسر

 

مجری:

یک امر نادری است مثلا

استاد روستایی:

حضرت خدیجه فرمودند

ذلک صُنعُ الله

این کار خداست

مجری:

خدا اینو قرار داده

استاد روستایی:

کار خداست یک دستور الهی است ببینید اونجا داره تمثل مردی میآید به این صورت اونجا اینجوری داره اینجا اینجوری داره که من دستور داشتم با تو ازدواج بکنم توی اون یک نقل داره که صنع الله اصلا کار خداست دستور الهی است چیزی نیست اون وقت اینا میگه بیکار و بیعار بود مستش کردن باباشو و اومد گفت قول داده بودی فلان بودی و بیسار بودی اینا رو چرا نمایی بگی اینارو ندیدی واقع در تاریخ یا دیدی و نمیخوای بگی این یعنی به لحاظ علمی این یک ناجوانمردی است خب حضرت خدیجه بخاطر همین مسئله اساسا با کسی ازدواج نکرده بود و باکره بود حتی توی منابع اهل سنت داریم این مطالب رو دلائل السنه اصفهانی میگه

و کانَت خَدیجَه

حضرت خدیجه چی بود؟

امرءه باکره

خانم دوشیزه ای بود دختر بود

و مالٍ کثیر و تجاره

مال زیاد داشت تجارت داشت

و بعد میگه افراد رو بکار میگرفت برای تجارت یکی از اون افرادی هم که بکار گرفت رسول خدا بود پیامبر تاجر بود اینکه میگه بیکار بود و ازدواج به نفعش شد و اصلا قبل از ازدواج خیلی ها برای حضرت خدیجه کار می کردند من جمله رسول خدا نه اینکه یک جوان بیکاری باشد اتفاقا خوب کار میکرد خوب تجارت میکرد دوبرابر دیگران هم سود میکرد این اصلا سود آوری و تجارت پیامبر رو نمیگه اینی که این ازدواج به دستور الهی بود اصلا بیست سال پیش چنین ماجرایی بوده دستور خداست اون تمثل و از امثال اینا رو نمیگه بعد میگه طبری داره خب اگر طبری داره بیا نشون بده بیا نشون بده اون وقت با هم دیگه بررسی کنیم بینیم کجاست این چیزی است که من از برادران اهل سنت دارم نشون میدم علاوه بر اینکه عقیده شیعه هم همینه شیعه هم داره که حضرت خدیجه دختر بود با پیامبر میخواست ازدواج بکنه از قبل من فقط یک سند و یک نمونه سند نمایش بدم کتاب مناقب آل ابی طالب آقای ابن شهر آشوب اینجا ملاحظه بفرمایید صفحه 206 میاد میگه احمد بالذری و ابوالقاسم کوفی و سعید مرتضی الشاوی و ابو جعفر در التلخیص اینا نقل کردند که

انَّ النبی تَزَوَجَّ بها و کانَت عَذرا

عذرا یعنی دوشیزه

پیامبر با اون ازدواج کرد در حالیکه دوشیزه بود یعنی این نبوده که اقا مثلا بگیم این قبلا ازدواجی داشته و بعد حالا پولی از شوهرش رسیده بود بعد پیامبر حالا آمد با او دید به نفعش هست ازدواج کرد و این حرفا نیست اون دستور داشت که با پیامبر ازدواج بکنه حالا این یک نقله اونا هم نقل های دیگه بودن اینایی بود که خدمت شما عرض کردم بنابراین با تمام این موارد که بریم جلو این آقا دروغ داره میگه

مجری:

خیلی ممنون و مچکرم جناب دکتر روستایی و دارید می شنوید و میبینید واقعا چگونه حقایق تاریخی ور تحریف میکنند از اساس بعضی ها رو هم اصلا جعل می کنند یعنی جعل سازی در این دورانی که الحمدلله همه دسترسی دارند به منابع تاریخی افرادی می آیند این جوری بعضی روایات سازی می کنند داستان سرایی می کنند دیگه میان برنامه نبینیم

استاد روستایی:

توضیحی رو اگر اجازه بدید من راجب کلیپ بعدی بدم

مجری:

بله خواهش میکنم

استاد روستایی:

ببینید کلیپ بعدی هم این آقا داره خط تخریب پیامبر رو دنبال میکنه میگه بله حضرت خدیجه بالاخره همسر پیامبر بود بعد از اینکه حضرت خدیجه از دنیا رفت پیامبر رفت و با یک تعبیر زشتی میگه رفت با عایشه ازدواج کرد و ابوبکر هم وقتی شنید میخواست سکته بکنه حرفش اینه حالا کلیپ رو باهم دیگه ببینیم تا انشالله بعدش

مجری:

ماجرای ازدواج پیامبر پس بریم ببینیم با همدیگه کلیپ بعدی رو

کلیپ بعدی:

اصلا نگفتنی است ایشون که توی سن حدود پنجاه و اندی رسیده بود طمع کنه به یک دختر هفت ساله دختر ابوبکر ابوبکر وقتی شنید میخواست سکته کنه

مجری:

سنشم کم کرد خنده مجری از 9 سال کرد هفت سال

استاد روستایی:

نه نه حالا ببینید توی کلیپ اول چی میگفت           گفت عایشه شیر زنی بود دوران جاهلیت رو دیده بود

مجری:

دوران جاهلیت رو درک کرده بود

استاد روستایی:

خب آقا عایشه چه موقع با پیامبر عقد پیامبر حالا ازدواجشون میگم کی آمده خونه پیامبر عقد پیامبر خودعایشه میگه

تَزَوَجَنی بعدها بثلاث

میگه سه سال بعد از حضرت خدیجه من رو عقد کرد

 حضرت خدیجه سال دهم

مجری:

ده هجری

استاد روستایی:

نه ببینید ده بعثت ده بعثت از دنیا رفت سه سال بعد میشه سیزده بعثت درسته؟ ایشون گفت شیر زنی بوده در دوران جاهلیت خب سیزده بعثت هفت سالش هست؟

مجری:

خب اگر هفت سالش باشه یعنی عایشه باید ششم بعثت به دنیا آمده باشه حال

استاد روستایی:

حال که گفت شیر زن در دوران جاهلیت خب ببینید ما یک موقعی اساتید شبکه می گفتند که این شبکه های وهابی با خودشون هم هماهنگ نیستند مثلا این کارشناس شون یک چیزی می گفت اون یکی یک چیز دیگه میگه باهم مثلا هماهنگ نیستن این دوزش بالاتره این با خودش هماهنگ نیست حالا اونا با همدگیه هماهنگ نبودن این با خودش هماهنگ نیست یکجا میاد میگه که شیر زنی بود دوران جاهلیت رو درک کرد یکجا میگه آقا پیامبر هفت ساله به این طمع کرد خب بابا اینو سال سیزده هم عقدش کرده باشه خب با یک شیر زن جاهلی نمیخونه خب لااقل خودت قبلش کلیپ هاتو ببین بعد بیا حرف بزن این نکته اول اما نکته دوم ما بریم سن جناب عایشه رو ببینیم و بعد هم ببینیم حالا ابوبکر هم میخواست سکته بکنه یا خود ابوبکر هم اصلا اومد اینو داد به پیامبر کدومه

مجری:

اصلا داشت بال در می آورد 

استاد روستایی:

ببینید اول آقای النووی تهذیب الاسماء نقل میکنه میگه

ذَکَرَ اَبُو بَکر بنِ ابِی خُصَیمه فِی تارِیخِه عَن اِبن اِسحَاق

ابن اسحاق بالاخره مورخ مشهوری است میگه ابوبکر بن ابی خصیمه در تاریخش از اسحاق نقل کرده

انَّ عائشه اسلَمَ الصغیره بعد ثمانیه عشر ان شالله

عایشه موقعی که مسلمون شد بچه بود بعد از 18 تا آدم خب همون اول بعثته دیگه فرض کنید اوائل بعثت اون دو سه سال اول بعثت خب شما فرض بکنید که مثلا سه سال بیعت مخفی بوده باشه اون سال چهارم که دیگه آشکار شد یواش یواش دیگه اومدن پیروان اینم هجدهمین نفر است این سال چهارم چی شده باشه مسلمان شده باشه سال چهارم خب بعد میگه بچه بود بابا این بچه بخواد بفهمه اقلا باید هفت سالش باشه

مجری:

هشت سال یا هفت سال

استاد روستایی:

حالا ما میگیم هفت سال تخمین می زنیم منظور بچه اول ابتدایی که بالاخره مدرسه میره یک چیزهایی رو یادش میدن یک چیز هایی رو درک میکنه اقلا هفت سال درسته  این سال چهارم اگر هفت سالش باشه یعنی چی یعنی باید سه سال قبل از بعثت به دنیا اومده باشه سال سیزده هم باهاش ازدواچ شده سه با سیزده میشه شانزده که این زمان ازدواج میگم یعنی زمان عقدشون هست چون داریم که در خانه پیامبر بعد رفت سال دو هجری رفته خونه پیامبر خب این اقلا موقع عقد اقلا شانزده سالش هست نه هفت ساله چیو میای کتمان میکنی چیو نادرست نقل میکنی این یکی اما اجازه بدید ما یک ذره دقیق تر بریم جلو و سن رو دقیق تر معلوم کنیم

مجری:

صرف گمان نباشه دقیق تر مشخص بشه

استاد روستایی:

ببینید در کتاب معجم الکبیر طبرانی در جلد 24 صفحه 207 و خیلی منابع دیگه ببینید معرفه الصحابه دارد تاریخ مدنی استرغابه داره و جاهای دیگه اصلا ببینید چی میگه میگه اسماء خواهر عایشه خب بحث مرگ اسماء رو مطرح میگه میگه

مات اسماء بنت ابی بکر سنه ثلاث سبعین

سال 73 بعد از پسرش از دنیا رفت چند شب بعد از پسرش این خواهر پدری عایشه بود پدرشون یکی بود مادر اسماء قُتیله بود اسمش بعد میگه اسماء زمانی که از دنیا رفت صد سالش بود سال 73 صد سالش بود بعد میگه قبل از تاریخ هجرت یعنی 27 سال قبل از تاریخ هجری به دنیا اومده 27 سال قبل از تاریخ هجری و قبل از مبعث پیامبر چندسال قبل از بعثت 17 سال قبل از بعثت درست شد این چیزی که اینجا میاد نقل میکنه خب این نقل این آدم آقای ابوعین میگه این خواهر عایشه بود خواهر پدریش بود از عایشه سنش بود 27 سال قبل از تاریخ به دنیا آمده بود و اینجا میگه قبل از مبعث پیامبر ده سال خب حالا کار نداریم این نقلی که اینجا وجود داره درست شد اینو من ببندمش نقل بعدی خب این خانم آقا میگه 27 سال قبل از هجرت یعنی چی یعنی 14 سال قبل از بعث سال 13 مکه است بعد هجرت رخ میده شما وقتی بگی 27 سال قبل از هجرت یعنی چی یعنی این خانم 14 سال قبل از بعثت به دنیا اومده سیزده سال هم بعثت هست این 27 سال بعد میشه هجرت پس این 14 سال قبل از بعثت به دنیا اومده خب چند سال این خانم از عایشه بزرگتر است میگه سنن بیهقی داره

اَنَّ الاَسماء بِنت اَبِی بَکر کانَ اکبَر مِن عائِشَه بِعَشر سِنِین

ده سال از عایشه بزرگتر است خب این 14 سال قبل از بعثت به دنیا اومده

یعنی عایشه چند سال قبل از بعثت به دنیا اومده؟

مجری:

چهار سال قبل از بعثت

استاد روستایی:

چهار سال ما تو اون نقل ابن اسحاق گفتیم شما فرض کن هفت ساله بوده یعنی اسلامش سه سال قبل از بعثت بوده توی این نقل دقیق میگه چهار سال قبل از بعثت خب چهار سال خانم عایشه قبل از بعثت به دنیا آمده و سیزده سال هم دوران مکی است میشه

مجری:

میشه هفده سال

استاد روستایی:

هفده سال در هفده سالگی پیامبر چکار کرده این خانم رو عقدش کرده نه هفت سالگی

مجری:

تازه عقدش کرده توی این سن

استاد روستایی:

عقدش در هفده سالگی بعد میگه طمع کرد در یک دختر هفت ساله کی هفت ساله بود این اقلا موقع عقد هفده سالش هست این تاریخه خب نقل دیگه هم هست  من وقت برنامه رو در نظر میگیرم و نمیخوام به قول معروف بیشتر از اینا هی توضیح بدم و گرنه ببینید کتاب های دیگه نقل های دیگه همه اینو آوردن من از این عبور میکنم خب چقدر بعد از حضرت خدیجه پیامبر با این ازدواج کرد عبارت رو خوندم براتون

تَزَوَجنی بعدها بثلاث سنین

بعد از سه سال اصلا ماجرا ماجرای حضرت خدیجه است میگه عایشه میگه سند عایشه درش هست عایشه ذکر میکنه میگه رسول خدا سه سال بعد از حضرت خدیجه حضرت خدیجه سال دهم بعثت از دنیا رفته سه سال بعد میشه سیزدهم بعثت ایشون هم چهار سال قبل از بعثت به دنیا اومده بود یعنی موقع عقد دقیقا چند ساله است هفده ساله است خب اینم از این حالا کی رفت خونه پیامبر  

مجری:

چند سالش بود چقد توی عقد بود

استاد روستایی:

چند سال توی عقد بود اینجا ابن ملقن نقل میکنه در غایة السؤل فی خصائص الرسول فقط هم این نیست دیگرانی هم هستن من همین یک دونه رو نمایش میدم بیشتر خواست آقای مشری روی سایت ولیعصر موجوده کار کردیم ما اونجا

و بنا بها بالمدینه فی شوال فی السنه الثانیه

اصلا ماجرا ماجرای عایشه است میگه پیامبر در سال دوم هجری اونو آورد توی خونه خودش اونجا این خانم هفده سالش بود موقعی که اومد خونه پیامبر شد نوزده سالش تازه این یک نقله میدونید مگر ما نقل های متعدد داریم مثل نقل داریم که همون سال وفات حضرت خدیجه پیامبر با من ازدواج کرد و نقل داریم که سن عایشه بیشتره نقل های متعددی هست تا 22 سال هست که ما در شبکه ولایت اینو کامل کار کردیم من بخاطر زمان برنامه نمی خوام تمام اینا رو یکی یکی نمایش بدم بنابراین ببینید ایشون هفت ساله نیست که این آقا اینجوری جلز ولز میکنه میگه بله ببینید پیامبر به یک دختر هفت ساله طمع کرده نه این نیست تاریخ اینو نمیگه اما یک ادعای دیگه  هم کرد گفت ابوبکر وقتی اینو شنید میخواست سکته کنه خب حالا بریم بینیم این واقعا اینجوریه یا خیر این کتاب الطبقات الکبیر ابن سعد ببینید نویسنده آقای صفایی متوفای 230 هجری است الان 1444 یعنی قریب به بیش از 1200 سال قبل خب هزار و دویست سال قبل خب جلد دهم این کتاب در مورد زنان هست ببینید صفحه 59 اینجا رو ببینید آقای عبدالله بن ابی مُلَیکه میگه

خطب رسول الله عائشه الی ابی بکر

رسول خدا خواستگاری کرد

خب تازه توی بعضی از نقل ها داریم که آقا خود ابوبکر اومد گفت بیا دخترم رو بگیر توی بعضی از نقل ها اینجوریه اما اینجا حالا ما اینو میخونیم میخواهیم همراه باشیم با آقای مشیری میگه رسول خدا خواستگاری کرد ابوبکر گفت

يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي كُنْتُ أَعْطَيْتُهَا مُطْعِمًا لابْنِهِ جُبَيْرٍ

میگه من اینو میخوام  دادم متعه برای پسر شبیر خب

فَدَعْنِي حَتَّى أَسُلَّهَا مِنْهُمْ

شما اجازه بدید من اینو طلاقش رو بگیرم و بعد بیام به شما بدم

فَطَلَّقَهَا فَتَزَوَّجَهَا رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ –

میگه رفت گفت نه آقا دختر نمیدم به شما من میخوام به پیغمبر دختر بدم

 آمد داد به پیغمبر خودش رفت حَتَّى أَسُلَّهَا مِنْهُمْ گرفت خودش آمد داد به پیامبر کجاش سکته بود کجاش نوشته بود توی بعضی نقل های دیگه حتی اینو نداریم که پیامبر خواستگاری کرد نه بابا اون از پیامبر درخواست کرد گفت میخوام دخترم رو به شما بدم نقل ها مختلفه ولی این آقا میاد میگه ابوبکر وقتی شنید میخواست سکته کنه خب کجاش مردی بیا سندش رو معتبر نشون بده یک سند معبر نشون بده  که ابوبکر میخواسته سکته کنه وقتی شنید پیامبر میخواسته با عایشه ازدواج کنه یعنی ببینید ما تمام این چیز هایی که داریم آقای صفایی عزیز داریم بررسی میکنیم این آدم درست حرف نمی زنه کار به جایی رسیده با خودش هم هماهنگ نیست یک موقعی میگه جاهلیت شیر زدن بود الان میگه دختر هفت ساله

مجری:

هفت ساله بود در جنگ جمل

استاد روستایی:

فکر می کنم بینندگان اینجا خوب میتونن قضاوت کنند و عیار حرف های این فرد رو بشناسند و پیدا بکنند که اینها چه جور آدم هایی هستند در خدمت شما هستم

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و مچکر جناب آقای دکتر روستایی کاملا واضح شد در این برنامه جایگاه چند شخصیت باز مورد بررسی قرار گرفت خب جایگاه امیر المومنین علی علیه السلام بررسی شد دوباره پیرامون حضرت خدیجه سلام الله علیها چه مطالب و اتهاماتی وارد کردند و پیرامون ازدواج آقا رسول الله با حضرت خدیجه متاسفانه برخی اتهامات رو وارد کرد ایشون که الحمدلله اون هم بررسی شد و این نقل پایانی و آخری هم اشاره فرمودید حالا اگر نکته هست چون در حد یکی دو دقیقه فرصت داریم تا پایان برنامه اگر نکته هست بفرمایید

استاد روستایی:

فقط من تقاضا دارم از بینندگان عزیز و ارجمندمون که وقت شما عزیزه چشم شما ارزش داره گوش شما ارزش داره عمر شما ارزش داره نه چشمتون رو به هر کسی بدوزید نه گوشتون رو به هر کسی بسپارید و نه عمرتون رو به پای هر کسی تلف بکنید پای شبکه های اینها نشستن اینه حاصلش یعنی یکسری مطالب دروغ غلط و بریده رو میان به شما میگن و شما هم فکر میکنید راست میگن در حالیکه اصلا اینجوری نیست و بینندگان عزیزمون قضاوت بکنید واقعا ببینید ما هر مطلبی داریم میگیم سند مدرک نشون میدیم روی آنتن صحبت می کنیم آقای مشیری ما ازش خواهش میکنیم آقای مشیری اشکالی نداره در همین مورد آخرت بقیه پیشکش که گفتی ابوبکر وقتی شنید میخواست سکته کنه بیاد سند و مدرک اینو دقیق منطقی مورد پذیرش ارباب تاریخ بیا نمایش بده منم پای برنامه ات می شینم از این به بعد هم تقاضا هم اینه که بالاخره خود بیننده ها ببینند و قضاوت کنند

مجری:

ان شالله رب العالمین و عقل هم بسیار ارزشمند است و از خداوند متعال تقاضا می کنیم که این خرد را ان شالله به این افرادی که ازش محروم هستند سریعا عنایت بشه تا کمی تامل کنند کمی دقت کنند در صحبت های خودشون در موضع گیری های خودشون و متوسل می شویم به آن عقل کل مصلح کل آقا و مولامون حضرت بقیه الله الاعظم اروحناه فدا که باظهور و فرج ایشان عقول تمام جهانیان و انسانیان کامل خواهد شد خیلی ممنون و مچکرم از شما بینندگان عزیز و ارجمند که همراهی کردید با ما ان شالله با ما باشید در هفته های آینده و در روزهای آینده باز هم خدمت شما خواهیم رسید از همه شما التماس دعا دارم و شما را تا برنامه آینده به خالق متعال میسپارم  والسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته

 


کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

پاسخ به شبهات امیرالمومنین علی ع بنی مصطلق عایشه اسلام صحابی اتهام زدن عروه بن زبیر آیه افک آیات امامت