ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی

قسمت چهل و یکم برنامه ایستگاه اندیشه به کارشناسی حجت الاسلام روستایی


 

بسم الله الرحمن الرحيم

تاریخ: 1400/06/10

عنوان برنامه: ایستگاه اندیشه

موضوع برنامه: شبهاتی پیرامون وقایع عاشوراء و ماجرای «کربلا»

استاد: حجت الاسلام والمسلمین روستایی
مجری: آقای خدا بنده

 

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عشاق چون به درگه معشوق رو کنند/ با آب دیدگان تن خود شستشو کنند/ قربان عاشقی که شهیدان کوی عشق/ در روز حشر رتبه او آرزو کنند/ عباس نامدار که شاهان روزگار/ از خاک کوی او طلب آبرو کنند.

السلام علیک یا ابا عبدالله، عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما همراهان گرامی شبکه جهانی حضرت ولی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، با برنامه ایستگاه اندیشه در خدمت شما هستیم. قبل از هر سخنی لازم می‌دانم عرض ادب و احترامی خدمت کارشناس محترم برنامه استاد روستایی داشته باشم، حاج آقا سلام علیکم وقت شما بخیر خسته نباشید.

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی‌عصر (ارواحنا له الفداه) عرض سلام و ادب و احترام دارم و عزاداری عزیزان آرزو دارم تا به این لحظه مورد قبول درگاه حضرت حق واقع شده باشد و خادمان خودشان را در شبکه جهانی ولی‌عصر از دعای خیرشان فراموش نکنند. امیدوارم که با برنامه خوب دیگری بتوانیم مهمان لحظه‌های این عزیزان باشیم.

مجری:

استاد خیلی ممنون، ان شاء الله که این جلسه، همان‌طور که موضوع برنامه مهم است شب پر برکتی برای‌مان باشد و آن‌طور که مطلع هستند کلیپ‌های تدارک دیده شده در خصوص شبهاتی که پیرامون حضرت ابا الفضل العباس مطرح کردند، استاد اگر قبل از پخش کلیپ‌ها‌ سخنی را لازم می‌دانید بفرمایید و اگر نه باهم کلیپ شماره اول را تماشا می‌کنیم.

استاد روستایی:

خواهش می‌کنم کلیپ را ببینیم.

مجری:

پس باهمدیگر کلیپ شماره یک را باهم تماشا می‌کنیم.

(کلیپ شماره 1)

جالب این است که فقهاء و نوحه خوانان شیعه، «عثمان» را که یکی از دلاورترین برادران حسین و آن‌طور که «ابو حنیفه دینوری» در «اخبار الطوال» آورده در کنار حسین، رشادت‌های زیادی را کرد به کنار نهادند اصلاً نامی از او نمی‌آورند، شاید به این دلیل که نامش «عثمان» است و اگر کسی «عثمان» بگوید یا «عثمان ابن علی» بگوید این شائبه در میان شیعیان ایجاد می‌شود که مگر علی نام فرزندان خود را عثمان هم می‌گذاشت؟ سعی می‌کند این نام‌ها را کنار بگذارد نام‌های دیگر را برجسته کنند «حبیب ابن مظاهر» را بزرگ بکند و افراد دیگر بنابراین این افراد هم بودند که در رکاب حسین به نوعی مبارزه کردند و کشته شدند.

مجری:

کلیپ را به اتفاق به تماشا نشستیم استاد، آن‌طور که در این کلیپ این آقا ادعا می‌کند که شیعیان نام «عثمان ابن علی» را که یکی از شهدای «کربلا» است در روضه‌ها و اشعارشان مطرح نمی‌کنند تا مبادا شبهه نشود که چرا حضرت امیر المؤمنین علی ابن ابی‌طالب اسم فرزند‌شان را عثمان گذاشتند؟

استاد روستایی:

من لازم می‌دانم یک توضیحی راجع به خود این آقا بدهم و بعد بحث نقدش را مطرح بکنم، اولاً ایشان یک شخصیت آتئیست است یعنی خودش را این‌طوری معرفی می‌کند من البته سابقه ایشان را دارم. این شخص سعی می‌کند تاریخ نخوانده شبهات تاریخی مطرح بکند این هم یکی از عجائب روزگار این جماعت آتئیست است.

می‌آید یک سری شبهاتی مطرح می‌کند من جمله همین شبهه‌ی که ملاحظه فرمودید، اما ما در دو ساحت این سخن ایشان را می‌خواهم نقد بکنیم یک: به لحاظ روش بحث و دو: از نظر محتوا، من می‌خواهم بینندگان عزیزمان به دقت گوش بدهند چون معتقد هستم بینندگان ما فرهیخته هستند توقع‌شان فقط از ما این نیست که یک محتوای را این شخص می‌گوید نقدش بکنیم نه به لحاظ روشی هم باید به این بپردازیم.

در بحث روشی در دو بخش می‌خواهیم گفتگو بکنیم یک: اصول بحث چه است؟ یعنی اگر شما می‌خواهید بحث علمی بکنید چه اصولی را باید رعایت بکنید. و دوم: استانداردهای تاریخ نگاری چه است؟ این‌جا یک بحث تاریخی دارد مطرح می‌کند طبیعتاً وقتی یک کسی می‌خواهد یک بحث تاریخی مطرح بکند باید به استانداردهای تاریخ نگاری توجه داشته باشد.

مجری:

بدون علم به آن‌ها نمی‌تواند ورود بکند

استاد روستایی:

بله نمی‌تواند ورود پیدا کند، شما وقتی می‌خواهی یک بحث فقهی مطرح بکنی استانداردهای فقه را باید بدانی، اصول همین‌طور، منطق همین‌طور، فلسفه همین‌طور، تاریخ همین‌طور هر علمی یک استاندارد‌ها و اصولی برای خودش دارد با توجه به این‌ها و با اشراف بر این‌ها این باید بیاید بحث مورد نظر خودش را مطرح بکند.

اما به لحاظ اصول بحث، اولین اصلی که در یک بحث مورد توجه باید باشد این است که فرد مستند صحبت بکند این بنده خدا یک منبعی را نام می‌برد و غلط هم نام می‌برد به اسامی مسلط نیست اسامی را بلد نیست ببینید می‌گوید «اخبار الطوال» نمی‌دانم به قول معروف «حبیب ابن مظاهر»، اسامی را هم بلد نیست. آن وقت ادعای این دارد که می‌خواهد شیعه را نقد بکند. بنده خدا تو قبل از این‌که بخواهی شیعه را نقد بکنی باید یاد بگیری اولاً مستند صحبت بکنی.

«اخبار الطوال» می‌گوی کجایش، کدام قسمتش؟ این را به خوبی ذکر کن عبارت «عربی» را بگو که امکان نقد و بررسی را بینندگان شما داشته باشند، شما یک ادعا می‌کنی یکی از اصولی که در روش تحقیق و روش پژوهش در تاریخ مد نظر است غیر از بحث اصول تاریخ نگاری ما نقد درونی و بیرونی داریم.

ما در نقد بیرونی اصالت نسخه و این‌ها را بررسی می‌کنیم انتساب کتاب و مؤلف و این‌ها و در نقد درونی می‌آییم آن محتوا را به لحاظ سند، به لحاظ شواهد و قرائن، به لحاظ همخوانی با سایر گزاره‌های تاریخی، به لحاظ همخوانی با خرد، قرآن، روایات دیگر بررسی می‌کنیم، این‌ها نقدهای درونی است وقتی یک کسی بدون سند فقط یک کتابی را نام می‌‌برد که اسمش را هم خوب بلد نیست «اخبار الطَوال» می‌گوید

مجری:

یعنی مشخص است در تاریخ کار نکرده

استاد روستایی:

کار نکرده فقط یک اسمی به او گفتند و اگر در طول کلیپ بینندگان عزیزمان به چشم‌های این بنده خدا دقت بکنند مدام چشم‌ها سمت مانیتور می‌رود و بر می‌گردد؛ یعنی دارد از روی یک متنی می‌خواند یک متنی را جلوی این بنده خدا گذاشتند که از رویش بخواند اعراب هم برایش نزدند مستند هم نگفتند مثلاً کدام صفحه، کدام جلد؟ اگر چندین جلد دارد.

پس اولین نکته در نقد روشی در اصول بحث است شما بیا اول مستند حرف بزن دو: اسامی را درست بگو. نکته دوم منبعی که تو می‌خواهی ارائه بدهی باید مورد قبول باشد.

مجری:

همه این‌ها در اصول بحث می‌آید، چون حواسم به آن تقسیم بندی هست، هنوز به استانداردهای تاریخ نگاری نرسیدیم؟

استاد روستایی:

بله، الان ما در نقد روشی هستیم می‌خواهیم روش ارائه بحث را بگوییم آقای خدابنده عزیز خیلی مهم است من به نگاه آکادمیک خیلی معتقد هستم وقتی یک کسی می‌خواهد جلو برود پله پله، قدم به قدم دقیق باید این اجزاء مشخص بشود که معلوم بشود دارد چه کار می‌کند، پس ما الان این آقا را نقد روشی می‌کنیم.

گفتیم یکی از مباحثی که در نقد روشی مد نظر است اصول و استانداردهای بحث علمی است، شما بخواهی بحث علمی بکنی الفبای بحث علمی این است که مستند حرف بزنی آنی که ادعا است بحث علمی نیست روی دیوار ادعا نمی‌شود چیزی را بنا کرد. روی این حساب اول باید مستند صحبت بکنیم.

ثانیاً حداقل اسامی که به کار می‌بری باید با دقت بیش‌تری باشد که اشتباه نشود ما نمی‌گوییم سبق لسان یا اشتباه لفظی پیش نمی‌آید ممکن است برای هر کسی پیش بیاد حتی که مسلط باشد؛ اما وقتی یک کسی مجموع کارش را می‌بینی، می‌بینی در اصل مستند صحبت کردن هم مشکل دارد این نشان دهنده این است که آن اسامی را که دارد غلط می‌خواند از روی عدم تخصص است نه از باب سبق لسان!

مجری:

پس این نکته مهمی است که توجه بکنیم به این‌که طرف آیا خروجی داشته یا نه کلاً روشش بر همین است، شما می‌فرمایید که ایشان کلاً روشش این است؟

استاد روستایی:

بله روش‌اش این است مستند و معتبر باشد عبارت عربی را بیاورد

مجری:

ولی اگر خروجی داشت و اشتباه می‌کرد طبیعی بود

استاد روستایی:

بله ممکن است به طور مثال یک چیزی را نشان بدهد بر اساس متد و روشی علمی بیاید بررسی بکند یک کلمه‌ی را غلط بگوید این طبیعی است برای هر کسی ممکن است پیش بیاید خود من ممکن است یک زمانی یک کلمه‌ی را اشتباه بگویم؛ اما ما آن فضای حاکم کلی بر بحث را می‌بینیم پس مستند صحبت نمی‌کند.

اصل دومی که در اصول بحث مد نظر است این است که منبع مورد قبول باشد، آقا شما وقتی می‌خواهی در مقابل یک فرقه بزرگی به نام شیعه اثنی عشری صحبت بکنی که وهابی‌ها می‌گویند «اکبرُ فرقةً فی العالم»، بزرگ‌ترین فرقه عالم است تو باید یک منبعی برای این بیاوری که مورد قبول باشد.

من در جلسه قبل هم اشاره کردم یک عبارتی آقای «ابن حزم آندلسی» دارد در کتاب «الفِصل في الملل والأهواء والنحل» در جلد 4 حرف زیبای می‌زند «ابن حزم» رابطه‌اش با شیعه اصلاً خوب نیست، نه تنها خوب نیست بلکه «ابن حزم» علیه شیعه دروغ‌های زیادی را در یکی از کتاب‌هایش مطرح می‌کند این دو تا. نه تنها علیه شیعه، عبارات خیلی بد و دروغی را مطرح می‌کند نسبت به امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) هم نظر مساعدی ندارد. عمل «ابن ملجم» را توجیه می‌کند قائل است که «ابن ملجم» ثواب می‌برد واقعه غدیر را زیر سوال می‌برد یعنی یک شخصیت «ناصبی» که رابطه با شیعه ندارد.

 اما همین شخصیت «ناصبی» همین آدمی که علیه شیعه دروغ می‌بندد در بحث روشی، به یک نکته جالب اشاره می‌کند نکته دقیقی است در «الفصل في الملل والأهواء والنحل» جلد 4، در صفحه شماره 159دارد:

 «قال ابو محمد»

 «ابو محمد» خودش است.

«لا معنى لاحتجاجنا عليهم برواياتنا فهم لا يصدقونا ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها»

الفصل في الملل والأهواء والنحل؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الطاهري أبو محمد الوفاة: 548، دار النشر: مكتبة الخانجي – القاهرة، ج 4، ص 78 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

می‌گوید معنا ندارد که ما علیه شیعه با روایات خودمان احتجاج بکنیم، مثلاً‌ من به شیعه بگویم که فلانی این عقیده‌ات باطل است چون در «صحیح بخاری» این آمده می‌گوید چه حرفی است

«فهم لا يصدقونا»

 آن‌ها ما را تصدیق نمی‌کنند این منبع چه ربطی به من داشت از منبع خودت می‌خواهی من را نقد بکنی؟

«ولا معنى لاحتجاجهم علينا بروياتهم فنحن لا نصدقها»

معنا ندارد که آن‌ها با روایات خودشان ما را نقد بکنند، آقا همان‌طوری که او «صحیح بخاری» را قبول ندارد، من هم «اصول کافی» را قبول ندارم حرف «ابن حزم» این است. در ادامه مطالب دیگری بیان می‌کند به بحث مرتبط است اما همین میزان کفایت می‌کند.

 ما حرف‌مان این است این آقا مستند صحبت نکرد از یک کتابی به نام «اخبار الطول» نام برد که به غلط «اخبار الطَوال» ایشان تلفظ کرد. این کتاب آیا کتاب تاریخ شیعه است؟ آیا مثلا فرض کنید کتاب «ارشاد شیخ مفید» است؟ یک زمانی شما می‌خواهی یک نقدی به شیعه وارد بکنی می‌گوی مثلاً «شیخ مفید» در «الارشاد» این را گفته است، ما می‌آییم گزارش «شیخ مفید»‌ را بررسی می‌کنیم آیا با روایات دیگر تاریخی سازگاری دارد یا ندارد؟ با مباحث اعتقادی و کلامی سازگاری دارد یا ندارد؟ و آن متدهای که باید در بحث تاریخ نگاری راجع به آن بحث کنیم آن‌جا صحبت می‌کنیم.

اما شما در همین پله اول، داری نام یک منبعی را می‌بری که اساساً مورد قبول شیعه نیست، یا به تعبیر دیگری خدمت شما عرض کنم منبع شیعی نیست. بله این به این معنا نیست که ما مطلقا حرف‌های «اخبار الطوال» را قبول نمی‌کنیم نه ممکن است یک حرفش از باب اعتراف و از باب اقاریر قبول بشود، یک حرفش با قرآن و با روایات و گزاره‌های تاریخی دیگر سازگاری داشته باشد آن‌ها را می‌پذیریم مشکلی در آن‌ها نداریم.

اما می‌خواهم بگویم به طور کل، یکی از اصول بحث در بحث روشی این‌که منبع مورد قبول باشد این را باید این آقا توجه بکند که ایشان توجه به این ندارد، اما در ادامه آن نقد روشی، ما یک بحثی داریم شما داری در فضای علم تاریخ در یک کانتکس مشخص صحبت می‌کنی و قدم می‌زنی استانداردهای تاریخ نگاری باید این‌جا دقت بشود.

مجری:

شد همان شاخه دومی که اول فرمودید

استاد روستایی:

در نقد روشی ما یک بحث، اصول بحث است دوم استانداردهای تاریخ نگاری، البته در نقد روشی نسبت به این شخص خاص ما این را مطرح می‌کنیم فرض کنید اگر شبهه فقهی بود  سراغ استانداردهای فقه می‌رفتیم، اگر شبهه اصولی بود اصول، اگر فلسفی بود فلسفه بستگی دارد ما الان در مقام نقد این شبهه تاریخی باید به استانداردهای تاریخ نگاری توجه بکنیم.

ببینید یکی از استانداردهای تاریخ نگاری چه است؟ ما در بحث تاریخ نگاری به خیلی چیزها باید توجه بکنیم، ما در بحث استانداردهای تاریخ نگاری گاهی اوقات یک حرف‌های ناظر به مورخ داریم، یعنی باید دقت بکنیم که این مورخ ما دارد این صحبت را می‌کند یک فیلترهای باید در نظر بگیریم که ببینیم آیا می‌شود حرفش را پذیرفت یا خیر؟ این یک. دو گاهی اوقات ناظر به متن گزارش است متن گزارش را بررسی می‌کنیم.

گاهی اوقات ناظر به جنس گزارش است و عصر نقل است این‌ها یک مواردی است که باید به آن توجه بکنیم ما در این‌جا کار به بحث مورخ داریم ایشان دارد از آقای «دَینوری» صاحب «اخبار الطِوال» نقل می‌کند؛ پس ما در این‌جا ناظر به خود مورخ باید یک سری موارد را دقت کنیم که بینندگان عزیزمان دقت می‌کنند قریب به 10 مورد این‌جا من آوردم.

مجری:

میان کلام‌تان یادم هست در همین برنامه خدمت‌تان بودم و شما این اصول را در یک گزاره تاریخی تماماً پیاده کردید، فکر می‌کنم چند جلسه‌ی هم ما در خدمت‌تان بودیم این خیلی مهم است کسی اگر می‌خواهد به تاریخ نگاه بکند حتماً باید به اصولش قدم بر دارد والا دچار همین گرفتاری‌ها خواهد داشت.

استاد روستایی:

 بله همین‌طور است، ببینید من این‌جا همه‌اش را نمی‌گویم چون به بحث‌مان هم ارتباط ندارد زمان‌مان را هم باید در نظر بگیریم. اما یکی از مواردی که ما در تاریخ نگاری باید به آن توجه بکنیم و این مسئله می‌تواند در گزارش تاریخی دخالت داشته باشد، ما می‌خواهیم یک گزارش تاریخی را راستی آزمایی بکنیم لذا باید به خیلی چیزهای توجه کنیم به مذهب فقهی و اعتقادی مورخ باید توجه بکنیم.

مجری:

باید ببینیم چه کسی گفته مهم است

استاد روستایی:

بله خیلی مهم است این شخص چه مذهبی فقهی و اعتقادی دارد، شاید شما بگوی مذهب چه ربطی دارد؟ مثلاً در علم حدیث می‌گویند طرف همین که راستگو باشد کافی است. ولی ما می‌گوییم این‌جا ربط دارد گاهی اوقات بین مذهب فقهی و اعتقادی فرد با آن گزاره تاریخی که دارد می‌آورد ارتباط مستقیم برقرار است.

زودتر در بحث اصلی‌مان برویم که بینندگان عزیز و ارجمندمان بیش‌تر از این منتظر نمانند من این‌جا می‌خواهم یک چیزی را بگویم ایشان دارد از چه کسی نقل می‌کند؟ از آقای «دینوری» در کتاب «الاخبار الطول ابی حنیفه احمد ابن داود الدَینوری» نقل می‌کند. این آقا در واقع ثقل اصلی بحثش و اولین کسی که بیش‌ترین نقل را این فرد از او دارد آقای «هیثم ابن عدی» است.

یعنی «اخبار الطوال» از خیلی افراد نقل می‌کند اما شاید بیش از 10 بار نام «هیثم ابن عدی» در این کتاب می‌آید. این کتاب را آقای «عبد المنعم عامر» تحقیق کرده آقای «عبد المنعم عامر» می‌آید راجع به روش آقای «دینوری» صحبت می‌کند می‌گوید از چه کسی نقل می‌کند این خیلی مهم است. در صفحه شماره «واو» بر اساس حروف ابجد در مقدمه می‌گوید:

 «ولَقد»

 می‌گوید آقای «ابو حنیفه دینوری» حریص است بر این‌که در «اخبار الطوال» مصادری را که:

 «یرضی عنها»

 از آن مصادر روایت کرده بگوید خیلی حریص است بگوید از کجا گفتم

«ولکنه لا یرد السند فیها کاملا»

سند را به صورت کامل نمی‌آورد.

 بعد می‌گوید:

 «إنما یذکُر»

 این ذکر می‌کند مثلاً می‌گوید:

 «قال الهیثم، قال اسماعیل، قال کلبی، قال اسمعی، قال القعقاء»

 می‌گوید این‌ها را ذکر می‌کند. بعد می‌گوید:

«وإن ابرز مؤرخ روا عنه ابو حنیفه هو الهیثم بن عدی»

بارزترین، آشکارترین، قوی‌ترین مورخی که آقای ‌«ابو حنیفه دینوری» از او نقل می‌کند آقای «هیثم ابن عدی» است

«وقد ورد اسمه في عشر مواضع من کتاب اخبار الطوال»

در ده موضع اسمش آمده است.

«وکان الهیثم راویه»

می‌گوید این راوی است بسیاری از کلام «عرب» را نقل می‌کند الی آخر و یک مقداری به معرفی «هیثمی» می‌پردازد. پس آقای «دینوری» یک تاریخ نگار است، ایشان دارد از چه کسی نقل می‌کند؟ «ابرز» مورخش چه کسی است؟ «هیثم ابن عدی» است از این آدم خیلی نقل می‌کند خیلی هم به «هیثم ابن عدی» اعتماد دارد

«وإذا کان ابو حنیفه قد افاد کثیراً من مصنفات الهیثم بن عدی فإنه اعتمد الی حد ما علی الشعبی ابی عمرو عامر بن شراحیل»

می‌گوید این‌قدر به «هیثم» اعتماد دارد که به «عامر شعبی» این اعتماد را ندارد.

 «عامر شعبی» از نظر اهل‌سنت هم تابعی است و علم زیادی دارد، کثیر الروایة، عظیم الداریه یعنی خیلی سندش شناس و تاریخ شناس خیلی عمیقی است می‌گوید آن اعتمادی که به این شخص دارد به این ندارد. این بخش اول.

«عامر شعبی» بی ارتباط به تاریخ نیست این را دقت داشته باشیم، «عامر شعبی» یک شخصیتی است که خودش جزء مکاتب تاریخ نگاری است شما مکاتب تاریخ نگاری را که بررسی می‌کنی آقای «عامر شعبی» معروف هم است از «مکتب عراق» است؛ یعنی ما در «مکتب عراق» چند تا شخصیت تاریخی داریم از جمله «سیف ابن عمر»، «عامر ابن شراحیل شعبی» است، یکی «ابان ابن حکم» است و یکی «هیثم ابن عدی» است هردو از یک مکتب تاریخ نگاری هستند، چون ما چهار تا مکتب تاریخ نگاری داریم هر دو از یک مکتب تاریخ نگاری هستند.

اما آن اعتمادی که این به «هیثم» دارد به «عامر» ندارد با این‌که به لحاظ علمی «عامر شعبی» از «هیثم ابن عدی» بالاتر است حرف‌مان چه است؟ می‌گوییم آقای‌ «دینوری» که این آقا اسمش را فقط بلد است و اسمش را هم درست نمی‌گوید، این آقا از بیشترین که نقل کرده «هیثم ابن عدی» است ببینیم عقاید آقای «هیثم ابن عدی» چطور است، آیا ما می‌توانیم از او نقل بکنیم یا خیر؟ می‌شود به گزارش‌اش اعتماد یا خیر؟

آقای «ابن قطیبه» در کتاب «المعارف» در صفحه 538 یک حرفی دارد می‌گوید:

«الهيثم بن عدي من طيء»

از این قبیله است

«وكان يرى رأي الخوارج»

این خارجی است، نظرش، نظر خوارج است.

المعارف؛ اسم المؤلف: ابن قتيبة أبو محمد عبد الله بن مسلم  الوفاة: 276هـ، دار النشر: دار المعارف  - القاهرة، تحقيق: دكتور ثروت عكاشة، ج1، ص538

این آدم از دشمنان اهل‌‌بیت است. اگر این آدم یک گزارشی درباره اهل‌‌‌بیت کرد می‌شود پذیرفت یا با اما و اگر باید نگاه بکنیم؟

مجری:

قطعاً با اما و اگر، کسی که دشمن است طبیعتا این‌طوری نگاه شود.

استاد روستایی:

یکی از سابقه‌هایش را بگویم «جسر بغداد» وقتی جنازه مطهر آقا موسی ابن جعفر را روی زمین گذاشتند «هارون» حضرت را شهید کرده بود، این آمد شهادت داد گفت نه به مرگ طبیعی از دنیا رفته، این آدم این‌طوری است این آدم متهم است در پرونده‌اش این اتهام را داریم که شهادت مُسَلّم امام موسی ابن جعفر را زیر سوال می‌‌برد.

این آدمی که نظر و رأیش خوارجی است، آیا بر فرض جناب آقای «سلیمان امیری» که این حرف را میزنی اصلاً در گزارشات درباره اهل‌بیت می‌شود به این آدم اعتماد کرد؟ آقای «ابن قطیبه» که در «المعارف» دارد این خارجی است این شیعه نیست این اهل‌سنت است ولی می‌گوید این خارجی است، من نیامدم از «شیخ مفید» نقل کنم که شما بگویی هر که را خودتان بخواهید می‌زنید و هر که را خودتان بخواهید قبول می‌کنید نه آقا، آقای «ابن قطیبه» با ما سر و سرّی ندارد کتاب المعروفش هم معلوم است انتشارات و چاپش هم معلوم است، این‌ می‌آید می‌گوید این‌طوری است؛ پس ما در نقد روشی باید دقت بکنیم مورخی که حرفی دارد می‌زند عقیده فقهی و اعتقادیش چه است؟

مجری:

چقدر می‌تواند زاویه داده باشد به آن حرفی که زده است.

استاد روستایی:

بله همین‌طور است، اگر به من اجازه بدهید در نقد روشی یک پله عقب‌تر بروم ان شاء الله با بینندگان فرهیخته‌ی که داریم با دقت گوش بدهند ما می‌خواهیم ریشه «هیثم ابن عدی» را هم در بیاوریم، «هیثم ابن عدی» از چه کسی نقل می‌کند؟ پس مبرزترین مورخ که آقای «ابو حنیفه دینوری» از او نقل می‌کند «هیثم» بود حالا «هیثم» حرف‌هایش را از کجا در می‌آورد؟ باز در همان «المعارف ابن قطیبه» صفحه 539 یک صفحه بعدش «ابن عیّاش»:

«إبن عياش الذي يروي عنه الهيثم وهو عبد الله بن عياش»

«هیثم» از این آدم نقل می‌کند «عبدالله ابن عیّاش»

«ويعرف بالمنتوف»

به او منتوف می‌گفتند.

 چرا؟

«لأنه كان ينتف لحيته»

ریشش را می‌تراشید.

«وكان خاصا بأبي جعفر المنصور»

این آقا مورخ درباری «منصور دوانیقی» است.

المعارف؛ اسم المؤلف: ابن قتيبة أبو محمد عبد الله بن مسلم  الوفاة: 276هـ، دار النشر: دار المعارف  - القاهرة، تحقيق: دكتور ثروت عكاشة، ج1، ص539

تمام شد! ببینید «هیثم ابن عدی» حرف‌هایش را از مورخ درباری «منصور دوانیقی» می‌گیرد، حداقل بخشی از حرف‌هایش، آقای «ابو حنیفه دینوری» از «هیثم ابن عدی» می‌گیرد. این درباری است آن هم که خارجی است، «منصور دوانیقی» هم رابطه‌اش با اهل‌بیت معلوم است «منصور» امام صادق را به شهادت رسانده است.

«منصور» کسی است که «ابو جعفر دیباج» پسر امام صادق را روی زمین گذاشت گفت یک ستون روی سینه‌اش بگذارید «مسعودی» و دیگران نقل کردند یعنی یک ستون بزرگ بتونی روی سینه این بنا کردند و او در آن زیر از دنیا رفت با پسر امام صادق این‌طور برخورد می‌کند این «منصور» است این هم مورخ درباری‌ او است گمان نکنید «منصور» شیعه در دربارش راه می‌دهد نه این‌طوری نیست!

یک آدمی که عالم است یک زمان یک عوام باشد یک زمانی کسی باشد که عقیده‌اش معلوم نباشد، ولی این عقیده‌اش معلوم است آقای «سلیمان امیری» این محتوای علمی شما است شما به لحاظ روش علمی مشکلات خاص خودتان را دارید اما بحث روش محتوای است فرصت دارم؟

مجری:

اگر اجازه بدهید یک فاصله کوتاهی داشته باشیم دوباره در خدمت تان هستیم. بینندگان عزیز خیلی ممنونیم که تا به این لحظه با ما همراه بودید برویم باهمدیگر یک میان برنامه کوتاه ببینیم دوباره در خدمت تان ان شاء الله هستیم.

 (میان‌برنامه)

مجری:

روزی که عطش به جان گل‌ها افتاد/ از جوش و خروش خویش دریا افتاد/ وقتی که فرات از لبت دوری کرد/ آب از نظر حضرت زهرا افتاد.

خیلی خوشحالیم بینندگان عزیز و محترم که تا به این لحظه با ما همراه شدید، در خدمت استاد روستایی با ادامه بحث هستیم، استاد رسیدیم به نقد محتوای کلیپ شماره 1 در خدمت‌تان هستیم

استاد روستایی:

ببینید من یک توضیحی بدهم برای بینندگان عزیزی که تاکنون همراه ما نبودند و از الان با ما همراه شدند این آقای که ادعای تاریخی دارد می‌آید یک حرف‌های مطرح می‌کند در عین حال که تاریخ نخوانده، آمد گفت شیعیان اسم «عثمان ابن علی» را در روضه‌های‌شان نمی‌برند از ترس این‌که نکند برای مردم این شبهه پیش بیاید که چرا حضرت علی نام فرزندش را «عثمان» گذاشته؟

مجری:

و ادعا کرد که در یک کتاب تاریخ آمده

استاد روستایی:

بله کتاب تاریخی به نام «اخبار الطِوال» را به غلط «اخبار الطَوال» خواند و گفت در این کتاب دلاوری‌های این شخص آمده چرا نمی‌گویند؟ ما آمدیم به لحاظ روشی کلاً اصول بحث این آقا را نقد کردیم گفتیم تو اصول بحث را بلد نیستی اولاً باید مستند صحبت کنی، ثانیاً باید اسامی را درست بگوی، ثالثاً منبعی که داری نسبت به من احتجاج می‌کنی بر فرضی که درست هم باشد آن منبع را شما باید جوری بیاوری من قبول داشته باشم.

منبعی باشد که با متُدهای تاریخ نگاری بخواند بعد گفتیم این شخصیتی که تو داری سنگش را به سینه میزنی و از او نقل می‌کنی تاریخش یک همچنین وضعیتی دارد این‌ها را باید دقت بکنی اما سراغ اصل شبهه این آقا برویم

مجری:

در واقع نقد محتوای است.

استاد روستایی:

بله، ایشان گفت چرا روضه این را نمی‌خوانند؟ ما چند تا حرف این‌جا داریم تا بعد سراغ آن کتاب بیرویم. اولاً ما در «کربلا» قریب به 100 شهید داریم، تا 102 و 103 نفر گفتند 70 نفر مشهور است؛ اما بیش‌تر از این حرف‌ها است. آیا ما روضه همه این‌ها را می‌خوانیم؟ اسم‌های‌شان هم چیزهای مختلف است بعضی از این‌ها از یاران ابا عبدالله هستند مثلاً «زهیر ابن قین» ایشان یار امام است، «مسلم ابن عوسجه» یار امام است و خیلی از افراد دیگر این‌ها یاران امام هستند.

شما کجا شنیدی کسی روضه «زهیر» را بخواند؟ بله می‌گوییم «زهیر» با همسرش بین راه بود همسرش «دُلهه» گفت وقتی امام حسین دنبال تو فرستاد برو این را داریم آن بیش‌تر تجلیل از همسرش است به عنوان یک خانم فرهیخته و بصیر!

مجری:

یک درس اخلاقی و تاریخی برای ما دارد

استاد روستایی:

کسی روضه «زهیر» نمی‌خواند این یک مسئله؛ پس ما روضه همه را نمی‌خوانیم گاهی اوقات بعضی‌ها بستگان امام هستند و ما روضه‌های‌شان را نمی‌خوانیم. آقا ما طبق بعضی نقل‌ها داریم که «حسن مثنی» در «کربلا» بوده به شدت هم مجروح شد که حتی دشمن فکر کرد شهید شده ما از جراحات او نمی‌گوییم، در بعضی نقل‌ها این را داریم با این که برادر زاده امام است؛ اما از «قاسم ابن حسن» می‌گوییم. 10 شب محرم است قرار نیست که روضه کل این‌ها خوانده بشود.

مجری:

به عبارت دیگر در واقع این‌ها نمادین هستند، یا یک خصوصیت تاریخی بوده که برای شیعه یک عُلقه‌ی ایجاد شده می‌شود این را گفت؟

استاد روستایی:

نه، اولاً‌ همه خوانده نمی‌شود و ثانیاً علتش چه است؟ یکی از عللش این است در مورد همه این افراد به تفصیل در تاریخ مطلب نیامده است.

مجری:

نکته خیلی مهمی است باید چیزی باشد که ما مطرح بکنیم

استاد روستایی:

این یک نکته است در مورد همه این‌ها در تاریخ آن‌قدر نیامده؛ اما به طور کلی می‌خواهم بگویم ما روضه همه را نمی‌خوانیم ما این همه از رشادت‌های حضرت زینب (سلام الله علیها) می‌خوانیم آیا به همین میزان از «ام کلثوم» هم می‌خوانیم؟ با این‌که طبق گزارش‌ها یک «ام کلثومی» در «کربلا» است البته این غیر آن «ام کلثومی» است که بعضی‌ها ادعا می‌کنند با عمر ابن خطاب ازدواج کرد، این غیر از آن است.

من آن را هم قبول ندارم اما این غیر از آن است آن «ام کلثومی» که می‌گویند با عمر ازدواج کرده می‌گویند زمان امام حسن مجتبی از دنیا رفت، این «ام کلثومی» که در «کربلا» است کس دیگری است؛ اما آن میزانی که ما از حضرت زینب (سلام الله علیها) می‌گوییم آیا از ایشان هم می‌گوییم؟ نه، آیا با ایشان دشمنی داریم؟ نه، مشکلی نداریم اما قرار نیست که همه را بگوییم روضه همه را نمی‌خوانیم.

ما روضه «حر» را می‌خوانیم من یک مثال بزنم، «حر»، توبه کرده جزء یاران امام حسین شده طبق نقل «تاریخ طبری»، «زهیر» هم توبه کرده چون وقتی «عزرة بن قيس» مقابل «زهیر» قرار می‌گیرد می‌گوید:

«يا زهير ما كنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت إنما كنت عثمانيا»

تو شیعه این خاندان نبودی تو «عثمانی» بودی!

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص314

شاخصه «عثمانی‌»ها چه است؟ دشمنی با اهل‌‌بیت است.

مجری:

اصلاً نمی‌تواند با امام حسین جمع بشود که بخواهد خونش را در راه حضرت بدهد

استاد روستایی:

با امام حسین جمع نمی‌شود این آدم توبه کرده «حر» هم توبه کرده ما روضه «حر» را می‌خوانیم روضه این را نمی‌خوانیم، آیا با «زهیر» مشکل داریم؟ نه، هم «زهیر» خوب است (رحمة الله علیه)  و هم «حر» خوب است (رحمة الله علیه)!

مجری:

البته به شخصه این قسمت که فرمودید به جهت کمبود گزارشات تاریخی در خصوص بقیه است این را بیش‌تر می‌پسندم، با توجه به این‌که خودم مقتل را گاهی مطالعه می‌کنم برخورد دارم فکر می‌کنم این خیلی حرف دقیق و درست و منطقی هم است.

استاد روستایی:

همین‌طور است سوای این، می‌خواهم عرض بکنم در فضای کلی، ما 10 شب محرم داریم در این 10 شب یک تعدادی را که گزارشات بیش‌تری از آن‌ها رسیده نمی‌گوییم در مورد «زهیر» هیچی نرسیده برای «زهیر» یک خط خواندم

«يا زهير ما كنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت إنما كنت عثمانيا»

در یک بخشی نبرد «زهیر» آمده؛ اما آن میزانی که در مورد «حر» روایت داریم

مجری:

یا کیفیت توبه «حر» خودش ممتاز است.

استاد روستایی:

بله در مورد «زهیر» این میزان را نداریم، لذا علمای شیعه روضه افراد خاصی را انتخاب می‌کنند، اما در کتب شیعه ببین در مورد «زهیر» است، در مورد «حر» است و بقیه شهدای «کربلا» است شما «مقتل لهوف» را ببین همه «بنی هاشم» شهید شدند اسم‌شان را می‌برد این آقا می‌گوید فقهای شیعه فلان و فلان برای خودت چه می‌گوی؟

مجری:

اصلاً برای شیعه گریه برای ابا عبدالله مهم است و هر چیزی که در این مسیر تعریف بشود معنی پیدا می‌کند، حالا این‌که این را بخواند یا آن را نخواند خیلی موضوعیت ندارد.

استاد روستایی:

ما هدف اصلی‌مان فقط صرف گریه هم نیست، حجت خدا مورد ظلم واقع شده مظلومانه خودش و اهل‌بیتش به شهادت رسیدند، یک سری از اهل‌‌بیتش هم به اسارت رفتند در واقع گریه ما برای دین است، گریه ما برای آن جامعه‌ی است که این حجت خدا را نشناختند و گریه ما برای خودمان است که این حجت خدا را درک نکردیم حرف ما این است.

راجع به این شخص و آن شخص خیلی موضوعیت ندارد؛ لذا لزومی ندارد که روضه تک تک این‌ها خوانده بشود این نکته اولی که باید به آن توجه بکنیم. نکته دوم در پاسخ به این شبهه ایشان گفت «عثمان ابن علی» دلاوری‌هایش در «اخبار الطوال» ثبت شده و شیعه نمی‌گوید ببینیم قدر ثبت شده؟ این صفحه 257 کتاب «اخبار الطوال» است ببینید یکی یکی دارد می‌گوید:

«قتل عبدالله بن مسلم قتل علی بن عبدالله بن جعفر قتل عبدالرحمن بن عقیل قتل قاسم بن الحسن»

تا به این‌جا می‌‌رسد بحث برادران حضرت ابا الفضل را مطرح می‌کند می‌گوید:

«ورمى يزيد الأصبحي عثمان بن علي بسهم فقتله»

مجری:

همین گزارش فقط

استاد روستایی:

تمام!

«ثم خرج إليه، فاحتز رأسه»

یک تیری زد او را کشت و بعد رفت سرش را جدا کرد (رحمة الله علیه)

الأخبار الطوال؛ اسم المؤلف: أبو حنيفة أحمد بن داود الدينوري الوفاة: 282هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية  - بيروت/لبنان - 1421هـ-2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عصام محمد الحاج علي، ج1، ص380 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

این یک خط است می‌گفت دلاوری‌هایش در «اخبار الطَوال» به قول ایشان، که صحیحش «اخبار الطِوال» است آمده، همین یک خط است. عزیز من آن کسی که برای تو نوشته مدام چشمت را سمت مانیتور می‌بری و نگاه می‌کنی لااقل دقت کن برایت چه نوشتند؟ لااقل خودت «اخبار الطوال» را ورق بزن در نرم افزار «نور السیره» بعضی از کتاب‌های تاریخی را ترجمه هم کرده، ممکن است «عربی» تسلط نداشته باشند، نمی‌خواهم تنقیص کنم،ممکن است تسلط نداشته باشد، آقا جان تسلط نداری اشکالی ندارد برو ترجمه‌اش را ببین.

مجری:

ولی اگر ادعای را می‌گذارد گردن فقهای شیعه باید پاسخگو باشد

استاد روستایی:

بله باید پاسخ بدهد، آقا بیا بسم الله بیا این را برای ما بیان کن این هم نسبت به این مسئله؛ اما نسبت به بخش سوم حرف ایشان

مجری:

در حقیقت یک اتهامی به شیعیان زد

استاد روستایی:

ایشان گفت شیعه، علت این‌که این را نمی‌گوید چه است؟ ما داریم می‌گوییم یک خط در موردش آمده، آن میزانی که در مورد حضرت ابا الفضل آمده آیا در مورد ایشان آمده؟ ما برای حضرت ابا الفضل می‌خوانیم و خیلی هم خوب می‌خوانیم چرا؟ آن بحث علمداری حضرت، آن بحث کیفیت آب آوردن، رجزهای حضرت ابا الفضل آن‌ها ثبت در تاریخ است این نیست مشکل من هستم؟

ما سراغ کتاب‌های دیگر نرفتیم همین کتابی که ایشان اسمش را برد و گفت دلاوری‌هایش در این کتاب آمده، ما به این دلیل نمی‌گوییم یک خط است ایشان گفت نه، شیعه از ترس این نمی‌گوید که اسم فرزند امیر المؤمنین اِیْ چرا اسمش «عثمان» است؟

مجری:

ببخشید استاد یک سوالی بپرسم، این کتاب «اخبار الطوال» که ایشان نام برد آیا نویسنده‌اش شیعه است؟

استاد روستایی:

خیر

مجری:

پس نویسنده‌اش شیعه نیست که این اتهام متوجه می‌شود، حتی نویسنده کتاب هم نخواسته زیاد مطرح بکند چون نبوده نیاورده و گزارشی به دستش نرسیده نیاورده

استاد روستایی:

بله، آقای «دینوری» هم مال دیروز و امروز نیست 12 قرن برو عقب!

مجری:

سوال از این جهت بود که واضح بشود یعنی شبهه ایشان واقعاً وارد نیست

استاد روستایی:

یک نکته‌ی را فقط لازم است این‌جا اشاره بکنم که بینندگان عزیزمان بدانند آقای «دینوری» متوفای 282 هجری است؛ یعنی به رخداد عاشوراء هم نزدیک است رخداد عاشوراء سال 61 است

مجری:

اصولاً کتاب‌های قرن 2 و 3 همیشه یک اعتبار خاصی دارند

استاد روستایی:

حدود 210- 220 سال بعد از واقعه عاشوراء است؛ یعنی این آقا امروز ننوشته من نیامدم بگویم کتاب «منتهی الآمال» مرحوم «آشیخ عباس قمی»، نیامدم بگویم «جلال العیون» مرحوم «مجلسی»، حتی نیامدم بگویم «الإرشاد شیخ مفید» که متوفای 413 است

مجری:

اصلاً از شیعه مطلب نیاوردید

استاد روستایی:

نه از شیعه معاصر، نه از شیعه متقدم، آمدیم از «دینوری» آوردیم که خودش هم اسمش را آورد و هم مذهبش با ما فرق می‌کند و هم تاریخ فوتش زودتر از «شیخ مفید» است، صد و خرده‌ی سال زودتر از «شیخ مفید» ایشان از دنیا رفته، به واقعه عاشوراء نزدیک است متوفای 282 است شما می‌گوی دلاوری‌های این آقا در این کتاب ثبت شده، مراجعه کردیم یک خط بود.

نکته بعدی و مهمی که ما این‌جا می‌خواهیم رویش بحث بکنیم این‌که ایشان گفت بله فقهای شیعه از ترس این‌‌که این فرد برای مردم سوال و اما و اگر نشود اسم این آدم را نمی‌آورند ما می‌گویم نه آقا خود علمای اهل‌سنت باز جوابت را دادند ما یک مورخی داریم هم ادیب و هم مورخ در بین اهل‌سنت است که این آدم از نوادگان «مروان حکم» است.

آقای «ابو الفرج اصفهانی» است و اسم کتابش «مقاتل الطالبیین» است، این آقا «اموی» است این آقا می‌آید سرّ نامگذاری این بچه را می‌گوید. جناب آقای «سلیمان امیری» ببینید ما یک «عثمان ابن عفوان» داریم و یک «عثمان ابن مظعون» داریم، آنی که «عثمان ابن عفوان» است و شیعه به آن انتقاداتی دارد و حتی بعضی از اهل‌سنت و حتی صحابه به او انتقاد داشتند و خلیفه سوم اهل‌سنت است آن عثمان، ‌«عثمان ابن عفوان» است.

این عثمانی که به قول معروف امیر المؤمنین به خاطر محبت به او اسمش فرزندش را عثمان گذاشته «عثمان ابن مظعون» است، در صفحه 89 کتاب «مقاتل الطالبیین» چاپ مؤسسة اعلمیه للمطبوعات می‌گوید:

 «وعثمان بن علي»

 همین «عثمان ابن علی» که در «کربلا» بوده.

 «امُهُ ام البنین»

 فرزند «ام البنین» است.

 ایشان:

 «الذي»

این «عثمان ابن علی» کسی است که:

 «روی عن علي»

 روایت شده از علی

«أنه قال إنما سميته باسم أخي عثمان ابن مظعون»

اصلاً من اسم این را «عثمان» به خاطر اسم برادر رضاعی‌ و برادر شیری‌ام گذاشتم!

كتاب: مقاتل الطالبيين؛ نويسنده: أبي الفرج الأصفهاني (وفات: 356)، تحقيق: تقديم وإشراف: كاظم المظفر، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1965 م، ص55(براساس نرم افزار مکتبه اهل بیت)

«عثمان ابن مظعون» از شهدا عصر پیامبر است صحابی جلیل القدری است، می‌گوید به محبت این که برادر شیری‌ام بود اسم فرزندم را گذاشتم، آقا بین ما هم مرسوم است طرف اسم پدر یا برادرش را روی فرزندش می‌گذارد، علاقه دارد حتی طرف ممکن است اسم دوستش را روی فرزندش بگذارد این‌ها شدنی است.

امیر المؤمنین به خاطر ایشان اسمش را «عثمان» گذاشته من از چه بترسم این را نقل نکنم؟ ما مثلاً می‌خواهیم بگوییم امیر المؤمنین رابطه‌اش با عثمان ابن عفوان خوب بوده! نه. تاریخ تأیید نمی‌کند شما ببینید امیر المؤمنین با عثمان ابن عفوان بر سر سنت پیامبر درگیر می‌شود در «صحیح بخاری» روایتش است امیر المؤمنین مقید به سنت بودند عثمان نبود حضرت با عثمان دعوایش شد گفت که:

«لا أدع سُنَّةَ النبي صلى الله عليه وسلم لِقَوْلِ أَحَدٍ»

سنت پیامبر را به خاطر قول هیچ کسی کنار نمی‌گذارم!

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص 567، ح1487

من ترسی ندارم از این‌که بگویم این بچه اسمش «عثمان» است اسمش «عثمان» است به خاطر «عثمان ابن مظعون» نه عثمان ابن عفوان.

مجری:

در واقع شیعه، نیازی به کتمان ندارد

استاد روستایی:

نه ندارد، علی رغم این‌که فقط همان یک عثمان در تاریخ بود؟ ما در آن دوره عثمان‌های زیادی را بین صحابه داریم که اگر ایشان یک تورقی در کتاب‌های صحابه نگاری بکند، که یک شاخه از کتاب‌های تاریخ نگاری هستند با عثمان‌های زیادی در تاریخ ایشان می‌تواند مواجه بشود فقط عثمان ابن عفوان نیست، من این‌جا فقط از کتاب «الإصابه» سرچ می‌زنم و نمایش می‌دهم صحابه‌ی که عثمان نام داشتند، 21 عثمان آمد.

مجری:

در واقع آن عثمانی که این آقا ادعا می‌کند به علت این‌که خلیفه شد مشهور شده است.

استاد روستایی:

بله آن عثمان ابن عفوان بود یعنی شما فرض بکنید اگر حضرت می‌خواست اسم عثمان بگذارد یک اسم رایج در آن عصر بوده و خود حضرت هم می‌گوید من به خاطر محبت برادرم «عثمان ابن مظعون» این اسم را روی فرزندم گذاشتم.

مجری:

شاید حضرت این روزها را می‌دیده که حتی تصریح می‌کند

استاد روستایی:

تصریح می‌کند نه عثمان ابن عفوان و این همه عثمان در تاریخ آمده تو برو ببین بعد بیا شبهه کن! در خدمت شما هستم

مجری:

استاد خیلی ممنونم و ممنون از شما بینندگان عزیز که تا به این لحظه با ما همراه شدید، استاد اگر اجازه بفرمایید یک فاصله کوتاه داشته باشیم دوباره در خدمت تان هستیم.

 (میان‌برنامه)

مجری:

عرض وقت بخیر مجدد خدمت شما بینندگان عزیز و محترم شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) دارم، در خدمت شما با ادامه برنامه ایستگاه اندیشه هستیم، و در محضر استاد روستایی عزیز، استاد اگر اجازه بفرمایید قبل از هر چیزی سراغ دیدن کلیپ شماره 2 برویم

(کلیپ شماره 2)

اما شرح داستان هم جالب است زمانی که این 4 برادر دیدند بسیاری از یاران حسین کشته شدند و زمان مصاب آن‌ها است «عباس» به برادران خود می‌گوید شما زن و فرزندی ندارید به همین دلیل شما وارد میدان جنگ بشوید که اگر کشته شدید میراث شما یعنی آن پول و سرمایه و ثروتی که دارید به من برسد و اگر من به میدان رفتم و کشته شدم میراث بماند برای فرزندان من چون اگر من بروم و در ابتدا کشته بشوم فقط میراث من به فرزندانم می‌رسد و اگر شما بعد از من کشته بشوید طبق قانون ارث دیگر فرزندان من از مال شما سهمی نخواهند برد، بنابراین می‌رسد به بقیه برادران ما مثل «محمد حنفیه» و دیگران که به «کربلا» نیامدند. بنابراین این یار و برادر امام باب الحوائج شیعیان در آن بحبوحه جنگ به دنبال ارث و میراث بوده که سعی بکند حداقل اموالی هم برای فرزندان خود به جای بگذارد

مجری:

باهم این کلیپ را تماشا کردیم، استاد من نمی‌دانم این بنده خدا رشادت‌ها و جان فشانی‌ها و ادب و احترام حضرت ابا الفضل العباس (سلام الله علیه) را در «کربلا» ندیده، نشنیده که این‌طور ادعا می‌کند که حضرت عباس برادرانش را به میدان فرستاد تا از آن‌ها ارث ببرد.

استاد روستایی:

ببینید باز همان غلط قبل، یعنی نه مستند صحبت می‌کند و نه حداقلش آن منبعی که این حرف در آن است مثلا از منظر نویسنده یا از منظر افرادی که این منابع را قبول دارند برود آن گزارش را ارزیابی بکند، خیلی مهم است. ببینید نسبت به این مسئله دو تا نقل وجود دارد، نقل اول در کتاب «تاریخ طبری»‌ آمده، من جلسه گذشته عرض کردم، ببینید «تاریخ طبری» جزء کتاب‌های تواریخ عمومی است که یک سری تاریخ‌ها را آقای «طبری» با سند هم می‌نویسد.

این فرصت را در فضای بحث نقد درونی به مخاطب خودش می‌دهد که این سند را ارزیابی بکند؛ اما امروزه آقایان «سلفی» یا «وهابی» این کتاب را به لحاظ سندی مورد بررسی قرار دادند، یک بخشی چاپ کردند به نام صحیح تاریخ طبری یک بخشی به عنوان ضعیف و مسکوتٌ عنه این گزارشی که این آقا دارد می‌گوید در کتاب «ضعیف تاریخ طبری» آمده، ملاحظه بفرمایید «ضعیف المسکوتٌ عنه تاریخ طبری» آقای «محمد بن طاهر البرزنجی، محمد صبحی حسن حلاق» این‌ها محققینی هستند که اسناد را بررسی کردند در جلد 9 این کتاب چاپ دار ابن کثیر، چاپ اول در صفحه 252 سند این رخداد آمده

«قال أبو مخنف قال عقبة بن بشير الأسدي قال لي أبو جعفر محمد بن علي بن الحسين»

می‌گوید «ابو مخنف» از «عقبة ابن بشیر اسدی» نقل کرده، او ظاهرا از امام باقر نقل کرده، حالا این «ابو جعفر» احتمالاً امام باقر است. برویم گزارش را ببینیم بعد با این راوی‌ها این‌جا کار داریم در صفحه 253 این مطلب نقل اولش در «طبری» است.

«وزعموا»

گمان کردند

مجری:

«وزعموا» یعنی حتی کسی که نقل می‌کند با گمان نقل کرده؟

استاد روستایی:

آن که دارد نقل می‌کند می‌گوید «زعموا» دیگران یک همچنین گمانی کردند، این آقا این‌قدر انصاف علمی ندارد که نمی‌آید این «زعموا» را دقت بکند و بگوید، البته عرض کردم ما توقع از این شخص نداریم چون برایش نوشتند اما همانی که برایش نوشته این «زعموا» را نمی‌آید به مردم نشان بدهد.

«أن العباس بن علي قال لإخوته من أمه عبدالله وجعفر وعثمان»

برادران مادری‌اش «عبدالله و جعفر و عثمان»

«يا بني أمي تقدموا حتى أرثكم»

بروید تا من از شما ارث ببرم.

«فإنه لا ولد لكم ففعلوا فقتلوا»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص332 (براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

این‌ها رفتند و کشته شدند، و بعد ادامه ماجرا را می‌گوید چه کسی به چه کسی حمله کرد و چطوری این‌ها کشته شدند، این نقل اول است.

 اما نقل دوم که وجود دارد نقلی در کتاب «مقاتل الطالبیین ابو الفرج اصفهانی» صفحه 88 است.

«قال أبو مخنف في حديث الضحاك المشرفي»

آقای «ابو مخنف» در نقل آقای «ضحاک مِشرقی» گفته

  «إن العباس بن علي قدم أخاه جعفرا بين يديه لأنه لم يكن له ولد»

برادرش «جعفر» را آورد چون او فرزندی نداشت

«لأنه لم يكن له ولد ليحوز ولد العباس بن علي ميراثه»

او فرزندی نداشت که بچه‌های حضرت ابا الفضل ارث و میراثش را ببرند.

كتاب: مقاتل الطالبيين؛ نويسنده: أبي الفرج الأصفهاني (وفات: 356)، تحقيق: تقديم وإشراف: كاظم المظفر، ناشر: منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1965 م، ص54 (براساس نرم افزار مکتبه اهل بیت)

الی آخر، پس یک نقل این است می‌گوید این را مقدم کرد چون بچه نداشت، برای چه؟

«لأنه لم يكن له ولد»

این بچه نداشت!

چرا حضرت ابا الفضل مقدش کرد؟

«ليحوز ولد العباس بن علي ميراثه»

به خاطر این‌که فرزندان حضرت ابا الفضل از او ارث ببرند.

 این دو نقل وجود دارد اما برویم نقل‌ها را به لحاظ سندی ارزیابی بکنیم ابتدا نقل اول ببینید خود آقای «برزنجی» و آقای «حلاق» در پاورقی یک نکته می‌گویند، در پاورقی 1 خورده بیرویم ببینیم خودشان چه می‌گویند، می‌گویند:

«في اسنادها لوط بن یحیی التالف الهالک»

«ابو مخنف» را رد می‌کند، ما کاری نداریم، ما خودمان «ابو مخنف» را قبول داریم البته، البته، البته «مقتل ابو مخنف» به دست ما نرسیده آنی که روایت شده معمولاً از «طبری» است، ولی خودشان گفتند ما «ابو مخنف» را قبول نداریم، سندش این است علاوه بر این‌که اول روایت «زعموا» هم دارد ولی این‌ها این‌طوری گفتند؛ اما یک راوی دیگری این‌جا وجود داشت به نام «عقبة ابن بشیر اسدی» این راوی دوم است.

ما به لحاظ سندی این را هم بررسی بکنیم، کتاب «لسان المیزان» آقای «ابن حجر عسقلانی» جلد 5، صفحه 452، چاپ مکتبة المطبوعات الإسلامیه، در این کتاب چاپ اول:

«عقبة بن بشير الأسدي عن أبي جعفر»

آن‌جا هم «ابی جعفر» بود.

 «مجهول»

من چه کار کنم؟

مجری:

اصلاً شناخته شده نیست

استاد روستایی:

« وقال عثمان بن سعيد عن يحيى بن معين ما اعرفه»

«عثمان ابن سعید» از «یحیی ابن معین» نقل می‌کند که «ما اعرفُهُ» من نمی‌شناسمش!

 «وقال بن عدي مجهول»

لسان الميزان؛ اسم المؤلف:  أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل العسقلاني الشافعي الوفاة: 852، دار النشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - 1406 - 1986، الطبعة: الثالثة، تحقيق: دائرة المعرف النظامية - الهند -، ج4، ص177(براساس نرم افزار الجامع الکبیر)

مجهول است این وضعیت سندی نقلی که این آقا دارد مطرح می‌کند. آدم باید یک مقدار دقت و انصاف داشته باشد این چه مدل گزارش کردن است؟ اما نقل دوم، نقل دوم «مقاتل الطالبیین» بود

«قال أبو مخنف في حديث الضحاك المشرفي»

«ضحاک مشرقی» چه کسی است؟ «ضحاک ابن عبدالله مشرقی»، کسی که روز عاشوراء یک مقدار کنار امام شمشیر زد بعد فرار کرد گفت من این‌جا وایستم شما زنده می‌مانید؟ حضرت گفت نه من کشته می‌شوم، گفت پس خدا حافظ. حالا من راجع به اصل این آدم حرف دارم چون حضرت همان شب عاشوراء فرموده بودند که همه کشته می‌شوند حتی «عبدالله رضیع»، حتی «علی اصغر» و در همان شب عاشوراء امثال «زهیر» و دیگران آمدند گفتند اگر ما بارها کشته بشویم باز در رکاب شما خواهیم بود.

حضرت «قاسم» در همان شب آمد گفت «احلیٰ من العسل» و حرف‌های این چنینی، بنابراین این می‌خواست فرار کند باید همان شب فرار می‌کرد اما یک همچنین شخصیتی گفتند ما هم نمی‌خواهیم بگوییم غلط یا درست است کاری نداریم، می‌گوید در حدیث «ضحاک مشرقی» که همان «عبدالله ابن ضحاک مشرقی» است می‌گوید یک چنین چیزی گفته شده.

«ابو مخنف» چه موقع از دنیا رفته؟ بعضی‌ها می‌گویند «ابو مخنف» قبل از سال 170، واقعه عاشوراء کی است؟

مجری:

61 هجری قمری

استاد روستایی:

چقدر باید او عمر بکند؟ قریب 110 سال باید عمر بکند تا آقای «عبدالله ابن ضحاک» را ببیند بعضی‌ها گفتند 157 فوت کرده قریب 100 سال بعد از عاشوراء در منابع اهل‌سنت نگفتند این آدم سنش چقدر بوده؟ آیا می‌تواند «عبدالله ابن ضحاک مشرقی» را بر فرض وجود همچنین شخصیتی ببیند و بعد یک همچنین گزارشی بگوید؟

مجری:

اگر چه ... سال عمر کرده باشد در قنداق می‌تواند دیده باشد

استاد روستایی:

از این بگذریم فرض کنید این آقا را دیده این فردی که دارد همچنین گزارشی می‌کند از فراری‌ها «کربلا» است.

مجری:

و اصولاً از دیدگاه شیعه سلیم النفس نیست

استاد روستایی:

این را می‌خواهم بگویم، آیا ما تمام گزارش‌های دشمنان را یا فراری‌ها را قبول نمی‌کنیم؟ چرا یک جاهای قبول می‌کنیم و یک جاهای قبول نمی‌کنیم، من جمله این‌جا چرا قبول نمی‌کنیم؟ چون این با فقه شیعه سازگاری ندارد شما نگاه کنید عبارتی که در این‌جا آمده می‌‌گوید «عباس ابن علی» گفت:

«تقدموا حتى أرثكم»

شما بروید کشته بشوید که من از شما ارث ببرم!

 اولاً: شب گذشته که امام حسین گفت همه کشته می‌شوند کسی باقی نمی‌ماند. دوماً: حضرت ابا الفضل اگر می‌خواست زنده بماند و ارث ببرد امان نامه «شمر» را قبول می‌کرد. سوماً: خودش نمی‌آمد عرض ارادت بکند بگوید یا ابا عبدالله ما همه جوره در رکابت هستیم؛ یعنی با شخصیت تاریخی حضرت ابا الفضل این نقل نمی‌خواند چون یکی از متدهای که ما باید به آن در نقد یک گزارش تاریخی دقت بکنیم این‌که با شخصیت تاریخی بخواند.

مجری:

و شواهد تاریخی دیگر هم تأییدش بکند

استاد روستایی:

بله، ما وقتی داریم حضرت ابا الفضل (علیه الصلات والسلام) به امام حسین می‌گوید بعد از شما زندگی معنا ندارد و پای امام می‌ماند، امان نامه «شمر» را هم رد می‌کند آیا این فرد اساساً می‌تواند بگوید شما بروید کشته بشوید تا من از شما ارث ببرم؟ می‌گوید بله باب الحوائج شیعیان فکر ارث و میراث بوده، بفهم چه می‌گوی!! آقای «خدابنده» شما با روحیه من آشنا هستید من دوست ندارم به کسی توهین بکنم

مجری:

ولی چیزی مطرح می‌کند که با اولیات نمی‌سازد

استاد روستایی:

نمی‌سازد من وقتی می‌خواهم ببینم باید تمام گزارشات تاریخی را کنار هم بگذارم آنالیز بکنم بعد به یک نتیجه برسم

مجری:

آخر یک ظاهر خوبی برای خودش درست کرده کراوات زده و فکر می‌کند هر چه مطرح بکند بدون جواب می‌ماند.

استاد روستایی:

تو بیا اول متدهای تاریخی و ارزیابی گزارش تاریخی را یاد بگیر بعد برو آن‌جا، من که می‌دانم از کجا فرار کرده؟ دوست ندارم به این عرصه‌ها وارد بشوم وگرنه من سابقه آقا را دارم نمی‌خواهم در این عرصه‌ها وارد بشوم بگذار بماند ولش کن؛ اما حرفم این است این سخن با گزاره‌های تاریخی و با فقه شیعه سازگاری ندارد اگر فرصت دارم بگویم اگر نه من خدمت شما هستم.

مجری:

اگر اجازه بدهید یک تماسی داریم ارتباط بر قرار بشود، دوباره در خدمت تان با ادامه بحث خواهیم بود، آقا «محمد» از «شهرکرد» پشت خط هستند سلام علیکم

بیننده آقا محمد از شهر کرد:

سلام ورحمة الله محضر شما و حضرت استاد، یک مسئله‌ی وجود دارد این‌که حضرت ولی‌عصر (روحی له الفداه) قطعی است

مجری:

صدای شما اصلاً واضح نیست متوجه نمی‌شویم

بیننده محمد:

این‌که حضرت ولی‌عصر علم غیب دارد و هر کسی هر جای عالم کاری انجام بدهد توان دیدنش را یک جا دارد درست است؟

مجری:

آقا «محمد» همکاران من در پشت صحنه ارتباط را قطع می‌کنند دوباره با شما تماس می‌گیرند که صدای‌تان را روی آنتن بهتر داشته باشیم خیلی ممنون، استاد بفرمایید

استاد روستایی:

عرضم این است، پس اولاً این گزارش به لحاظ سند ضعیف بود به لحاظ محتوا، با شخصیت تاریخی حضرت ابا الفضل (علیه الصلات والسلام) سازگاری ندارد این یکی از متدهای بررسی گزاره تاریخی است، باید بخواند مثال می‌زنم اگر یکی به شما بگوید «ابو جهل» موحد بوده قبول می‌کنید؟ نمی‌خواند «ابو جهل» سراسر کفر است، یک کسی بگوید «ابو سفیان» نماز شب خوان بوده کسی قبول می‌کند؟ نه کسی قبول نمی‌کند.

مجری:

به خود «معاویه» هم بگوی قبول نمی‌کند

استاد روستایی:

به خود «معاویه» هم بگوی که «ابو سفیان» نماز شب می‌خوانده قبول نمی‌کند با شخصیت تاریخی این آدم نمی‌خواند این آدم عیاش است، یا آقای «ابو جهل» یک شخصیتی است که سراسر کفر است در بعضی نقل‌ها من شنیدم البته الان خاطرم نیست اگر هم خواندم مطالعه خیلی سال قبلم است که می‌گویند «ابو جهل» به آن کسی که او را کشت گفت سر من را که می‌برید از بیخ ترقوه استخوان‌های این‌جا ببرید گفت برای چه؟ گفت می‌خواهم یک سر و گردن از بقیه بالاتر باشم آن تکبر و غرور!

این آدمی که بعد از مرگش هم این مدلی است اگر کسی بگوید این موحد است کسی قبول می‌کند؟ نه با شخصیت تاریخی‌اش نمی‌خوند، حالا حضرت ابا الفضل (علیه الصلات والسلام) هم با شخصیت تاریخی‌شان نمی‌خواند که بخواهند دنبال ارث و میراث باشند این نکته اول. تماسی وصل شده است؟

مجری:

مثل این‌که ارتباط‌مان با آقا «محمد» برقرار شده سلام دوباره

بیننده محمد:

سلام مجدد خدمت شما، خدمت شما عرض شود این مسئله که حضرت ولی‌عصر (روحی له الفداه) در یک زمان علم به این دارند که چه اتفاقاتی در عالم می‌افتد و در احوالات با خبر هستند قطعی است این مسئله درست است، بعد آیا حضرت می‌توانند در یک لحظه چند جا باشند روایتی در این‌باره به سند صحیح آیا وارد است و علماء پذیرفتند که حضرت ولی‌عصر در یک لحظه چند جا باشد؟

استاد روستایی:

امکانش را می‌خواهید بسنجید که در معارف شیعی است یا خیر؟

بیننده محمد:

بله می‌خواهم ببینم همچنین چیزی برای حضرت ولی‌عصر وارد شده؟

استاد روستایی:

چطور مگر؟

مجری:

این نفس سوال‌تان است یا سوال دیگری بر این مترتب است؟

بیننده محمد:

همین سوال است فقط می‌خواهم ببینم در یک زمان قطعی است یکی از اهل‌سنت این مسئله را پرسیده و گفته بود.

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم آقا «محمد» از «شهر کرد» از بابت تماس‌تان

استاد روستایی:

اگر مانعی ندارد من این بحث را، پرنده‌اش را ببندم بعد پاسخ آقا ‌«محمد» را بدهم، این‌طوری بهتر است که بینش گسست ایجاد نشود پس این مسئله با شخصیت تاریخی حضرت ابا الفضل نمی‌سازد.

نکته دیگری که باید به آن توجه بکنیم این است که اصلا این مسئله با فقه شیعه نمی‌سازد، آقا تا زمانی که مادر وجود دارد، این آقا اگر به شهادت برسد چه کسی وارثش است؟ مادرش است اصلا برادر ارث نمی‌برد تا طبقه اول است. ما در شیعه این بحث را داریم وقتی طبقه اول وجود دارد که مادر است دیگر اصلا نوبت به طبقه بعدی نمی‌رسد که او ارث ببرد اصلا این با فقه شیعه هم نمی‌خواند.

آن گزارش اول که سندش ضعیف بود، این گزارش دوم هم اصلا سندش معلوم نبود کیه و چی است. آیا این «ضحاک» اصلا «ابو مخنف» را دیده یا ندیده؟ اصلا معلوم نیست. تازه آن هم می‌گوید در روایت «ضحاک» این آمده است. خب این روایت ضحاک به چه سندی برای «ابو مخنف» نقل شده چطوری به دستش رسیده است؟ معلوم نیست.

و این روایت اگر هم «ابو مخنف» از خود ضحاک شنیده باشد برای مان مورد قبول نیست؛ چون ضحاک که فراری «کربلا» است وقتی فقه شیعه را نمی‌فهمد چطوری می‌خواهد نقل کند؟

مجری:

چیزی که اصلا با فقه شیعه سازگاری ندارد.

استاد روستایی:

بله با فقه شیعه سازگاری ندارد حضرت ابو الفضل که شیعه بود، حضرت ابو الفضل فدایی امام حسین بود، اصلا شاخصه‌ی کسانی که در لشکر امام حسین بودند، شیعه بودن بود؛ لذا «عزرة بن قيس» به «زهیر» گفت:

«يا زهير ما كنت عندنا من شيعة أهل هذا البيت إنما كنت عثمانيا»

تاريخ الطبري؛ اسم المؤلف: لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري الوفاة: 310، دار النشر: دار الكتب العلمية – بيروت، ج3، ص314

تو که شیعه نبودی چرا این‌جا رفتی؟ آن‌های که دور امام بودند شیعیان بودند که خودشان رافدایی امام کردند. ابو الفضل هم یکی از آن شیعیان و سرآمد آن‌ها و آقای آن‌ها بود. در آن‌جا ایشان حضور دارد آیا می‌آید چیزی را ادعا می‌کند که خلاف عقیده و فقه شیعه است، این شدنی است؟ این هم شدنی نیست.

و اما حقیقت ماجرا چیست؟ ما می‌خواهیم از یک کتابی نام ببریم که آقای «سلیمان امیری» نامش را برده و معتقد است که کتاب خوبی است. ببینید همان کتاب «اخبار الطوال» را ما ببینیم در کتاب اخبار الطوال این ماجرای «کربلا» و گفتگوی حضرت ابا الفضل با برادرانش چطوری نقل شده است؟ البته در کتاب‌های تاریخ دیگر هم است ما این یکی را نام می‌بریم با توجه به فرصت‌مان و با توجه به این‌که شبهه بیننده عزیزمان را می‌خواهیم پاسخ بدهیم.

ببینید در همین کتاب «اخبار الطوال» در صفحه 257 می‌گوید:

«ولما رأى ذلك العباس بن علي»

چه را حضرت عباس دید؟ این‌که افراد کشته شدند ببینید قُتِلَ، قتل، قتل زمانی که این‌ها را دید

 «قال لإخوته عبد الله، وجعفر، وعثمان، بني علي»

به این‌ها گفت:

 «عليه وعليهم السلام، وأمهم جميعا أم البنين العامرية من آل الوحيد»

به این‌ها چه گفت؟ گفت:

«تقدموا، بنفسي أنتم»

جانم به فدایتان، بروید

«فحاموا عن سيدكم حتى تموتوا دونه»

بروید از آقاتان حمایت کنید تا این‌که در رکاب او به شهادت برسید

نه این‌که بروید تا من ارث تان را ببرم، این است.

«فتقدموا جميعا»

همه‌شان رفتند

 «فصاروا أمام الحسين عليه السلام»

این‌ها مقابل حضرت قرار گرفتند

یعنی خودشان را سپر کردند.

«يقونه بوجوههم ونحورهم»

با صورت‌ها و گردن‌های خودشان امام را حفظ کردند

  الأخبار الطوال؛ اسم المؤلف: أبو حنيفة أحمد بن داود الدينوري الوفاة: 282هـ، دار النشر: دار الكتب العلمية  - بيروت/لبنان - 1421هـ-2001م، الطبعة: الأولى، تحقيق: د.عصام محمد الحاج علي، ج1، ص380

یعنی تیرها به سر و صورت این‌ها می‌خورد

مجری:

به این آقا باید بگویم که این کلیپ را ساخته‌ چطور جرئت می‌کند همچنین قضاوتی از چنین شخصیت‌های بکند.

استاد روستایی:

ببینید مشکل همین‌جا است، نگاه کنید وقتی که تقوا گرفته شد، وقتی شکم از مال حرام پر شد از این قضاوت‌ها هم می‌آید، کسی که شکمش از مال حرام پر بشود امام کُش می‌شود حضرت فرمودند:

 «مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَام‏»

شکم شما از حرام پر شده است.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج45، ص8

این کسی که می‌آید این‌گونه ناجوانمردانه کار را به جای می‌برد حتی قضاوتش از عالم غیر شیعی هم نادرست‌تر است. ببینید ما اگر فرض کنیم که بگوییم آقای مثلا «ابن قطیبه دینوری» یک چیزی را بیان کند خلاف عقیده ما باشد می‌گویم خب این اصلا شیعه نیست.

فرض کن اصلا این ناصبی است آخرش این است؛ اما تویی که در این کشور بودی و فضای معنوی این کشور را درک کردی و من سابقه‌ات را دارم.

مجری:

این پرچم و بیرق را دیدی

استاد روستایی:

تو چرا این‌گونه قضاوت می‌کنی؟

مجری:

یک نکته‌ی که استاد در فرمایش شما برایم جالب بود، در کلیپ اول ایشان از «اخبار الطوال» ادعای کرد که فرمودید نیست و در کلیپ دوم چیزی را گفت که شما از «اخبار الطوال» خلافش را ثابت کردید و این خیلی نکته‌ی زیبایی بود و من از شما استفاده کردم.

استاد روستایی:

عرض من همین است آقا شما می‌خواهی از هرکتابی بگوی مرد باش، امام حسین (علیه الصلاة والسلام) وقتی می‌خواستند به خیمه‌شان حمله کنند بالاخره یک رمقی در بدنشان بود به نیزه یا در بعضی از نقل‌ها دارد به شمشیر تکیه دادند و بلند شدند و فرمودند: "اگر دین ندارید آزاده باشید" ما حرف‌مان این است. حرف با دشمن این است آقا تو می‌خواهی آتیئست باشی مرد باش، نمی‌گویم عقیده من را قبول کن.

مجری:

آزاد باش!

استاد روستایی:

نمی‌گویم برو عقیده‌ی اهل‌سنت را قبول کن، نمی‌گویم برو عقیده مسیحی، یهودی و زرتشتی را قبول کن، آقا مرد باش، آزاد باش. لا اقل به تاریخ نبند، می‌خواهی تاریخ بگویی بیا کتاب تاریخ باز کن سوادش را داری بخوان، روشمند علمی بررسی کن بر اساس متدهای تاریخ نگاری بعد ما جوابت را بدهیم.

ولی این‌که شما بیایی این‌طوری به تاریخ ببندی و یک مشت یاوه برایت بنویسند همان را بخوانی این نامردی است، این با آزاده بودن انسان سازگاری ندارد.

اما سوال عزیزمان «محمد» آقایی عزیز که پرسیدند، این‌که امکان این وجود داشته باشد که حجت خدا بتواند احاطه بر عالم داشته باشد این در احادیث ما آمده است، هم به لحاظ دانشی و هم به لحاظ ولایتی.

به لحاظ دانشی علم ما کان و ما یکون ماهو کائن، اگر «محمد» عزیز برود در اصول کافی مراجعه کند، ما روایاتی درباره اهل‌بیت داریم که این‌ها علم به ما کان و ما یکون و ماهو کائن داشتند، علم گذشته، حال و آینده.

مجری:

تحت عنوان علم امام است درسته؟

استاد روستایی:

بله، بحث علم امام است اصلا ما کان و مایکون ایشان بزنند یا ماهو کائن سرچ بکنند پیدا می‌کنند. این‌ها یک سری از روایات است وقتی ما می‌گوییم علم دارد یعنی می‌داند در کجای عالم در چه زمان، چه اتفاقی رخ خواهد داد. و این مسئله در روایت اهل‌سنت هم آمده است هم نسبت به اهل‌بیت (علیهم السلام) و هم نسبت به غیر اهل‌بیت.

نسبت به اهل‌بیت (علیهم الصلاة والسلام) شما ملاحظه بکنید آقا امیر المؤمنین (صلوات الله و سلامه علیه) در «تفسیر القران - عبدالرزاق صنعانی» جلد دوم صفحه 241 در آن‌جا می‌فرماید:

«سلوني فوالله لا تسألوني عن شيء يكون إلى يوم القيامة إلا حدثتكم به»

تفسير القرآن؛ اسم المؤلف: عبد الرزاق بن همام الصنعاني الوفاة: 211، دار النشر: مكتبة الرشد - الرياض - 1410 ، الطبعة: الأولى، تحقيق: د. مصطفى مسلم محمد، ج 3، ص 241

شما از هر چیزی تا روز قیامت از من علی بپرسید می‌گویم؛ یعنی احاطه و اشراف علمی به قسمت‌های مختلف وجود دارد نسبت به تمامی اشیاء. این نسبت به اهل‌بیت.

نسبت به یاران رسول خدا در «صحیح مسلم» این روایت را داریم که اصحاب پیامبر نقل می‌کنند می‌گویند حضرت منبر رفت از صبح تا ظهر و از ظهر تا عصر و غروب و این‌ها تا حوادث روز قیامت را برای ما گفت.

ما کاری به درستی و یا غلطی این گزارش نداریم، می‌خواهم به محمد عزیز بگویم که این اشراف علمی و احاطه علمی نه تنها به حضرت علی (ارواحنا له الفداه) است بلکه حتی نسبت به صحابه به عنوان یک عقیده‌ی است که در کتب اهل‌سنت آمده در شیعه نسبت به اهل‌بیت آمده و نسبت به اهل‌بیت هم در کتب شیعه و هم در کتب اهل‌سنت این آمده است. این یک نکته.

نکته دوم بحث احاطه ولایتی است. آیا این‌ها می‌توانند در آن واحد همه جا باشند؟ آیا این‌ها می‌توانند در آن واحد صدای همه را بشنوند یا نمی‌شود؟ ما در معارف‌مان داریم که می‌شود.

مجری:

البته این را که شما گفتید اضافه بر سوال اقا «محمد» بود. دو تا شد هم صدای همه را بشنوند و هم این‌که همه جا باشند.

استاد روستایی:

عرض من همین است، من می‌گویم حاق مطلب حرف آقا «محمد» چه است؟

مجری:

احاطه است

استاد روستایی:

احاطه، وقتی احاطه باشد می‌دانیم آن‌جا چه می‌گذرد می‌شنوی آن‌چه را در آن‌جا است و می‌توانی در آن‌جا باشی. من گفتم به لحاظ دانشی که شدنی است روایتش را عرض کردم. اما به لحاظ شنیدنی بسیار ساده است محمد عزیز! السلام علیک ایها النبی ورحمة الله و برکاته یک میلیارد و اندی مسلمان نماز که می‌خوانند السلام علیک، سلام می‌دهند. خیلی‌هایشان هم نماز جماعت می‌خوانند.

یعنی وقتی من کاف خطاب به کار می‌برم مگر جواب سلام واجب نیست، جواب سلام متوقف بر این است که او بشنود. پس او می‌تواند در آن واحد جواب همه این‌ها را بشنود و بعد جواب همه این‌ها را در آن واحد بدهد؛ پس این هم شدنی است. این به لحاظ معارفی.

اما به لحاظ ولایتی که آقا این امام ولایت تکوینی داشته باشد نه تشریعی، تشریعی به کنار. ولایت تکوینی داشته باشد بتواند در عالم تصرف کند، این هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل‌سنت آمده است.

این‌که اهل‌بیت امان ارض هستند، این‌که اگر حجت نباشد زمین اهلش را فرو می‌برد، تمام این مواردی که ناظر به بحث ولایت تکوینی است این‌ها ثابت می‌کند که امام می‌تواند در عالم تصرف داشته باشد وقتی که تصرف داشته باشد می‌تواند در جاهای مختلف هم حضور داشته باشد.

ما بحث ولایت تکوینی را حتی در کتب اهل‌سنت هم داریم و وجود دارد من نمونه‌های را خدمت شما نمایش بدهم

مجری:

فکر می‌کنم کلا ما یک دقیقه فرصت داریم

استاد روستایی:

چه کنیم؟ من فقط نمایش می‌دهم، بینندگان عزیز فقط صفحه‌مان را ببینند که بدانند ما برای محمد عزیز جواب داشتیم، این یک، دو، سه، پوشه‌های مختلف است و هشت تا پوشه من این‌جا دارم که به قول معروف درباره ولایت تکوینی اهل‌بیت در منابع اهل‌سنت مطلب است این‌های که می‌بینید کتب اهل‌سنت است. اهل‌بیت ولایت تکوینی دارند که یعنی می‌توانند تصرف در عالم داشته باشند و وقتی توانست تصرف در عالم داشته باشد یک جلوه اش این است که در آن‌جا حاضر بشود جلوه‌های دیگر هم دارد.

مجری:

خیلی ممنون از شما استاد عزیز و محترم امشب از محضرتان استفاده کردیم خدا به شما همیشه توفیق بدهد. ممنونم از شما بینندگان عزیز و محترم که امشب هم با ما همراه شدید تا برنامه دیگر یا علی مدد خدا نگهدار.

 


  
  • حسن امیدی

    14 شهریور 1400 - ساعت 01:39

    با سلام ضمن تشکر از زحمات شما باید عرض کنم که در برنامه قبل در مورد شبهه عثمان بن علی کارشناس مترم بیش از اندازه توضیح دادند که باعث خستگی میشه همین سوال را از اقای جباری میکنند کمتر از ۵دقیقه جواب میده ولی اقای روستایی بیش از نیم ساعت داشت حرف میزدکه ما اصلا نفهمیدیم چی میخواد بگه غیر از اینکه این شبهات قدینیه و در شلکه ولایت بحث شده دیگه لزومی نداره اینقدر روش ماتور بدید ممنون از زحمات بسیار ارزنده شما مروجین تشیع

    0 0

ایستگاه اندیشه>

شبکه ولی عصر ایستگاه اندیشه حجت الاسلام روستایی