کلمه طیبه

قسمت هفتاد برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام یزدانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

12/02/1401

برنامه: کلمه طیبه

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و درود بر روان پاک پیامبر اکرم و خاندان مطهر ایشان خدمت شما عزیزان بیننده شبکه جهانی حضرت ولیعصر عرض سلام و ادب و احترام دارم خوش آمدید به برنامه خودتان کلمه طیبه، ان شاء الله در خدمت شما باشیم و در این ایام مبارک و در شب میمونی چون امشب شب عید فطر ان شاء الله که طاعات و عبادات شما در ماه مبارک رمضان مقبول درگاه الهی قرار گرفته باشد، و همچین شبی و فردا ان شاء الله جایزه آن را بگیرید و ان شاء الله هرچه زودتر از دست خود آقا امام زمان (عج) تقدیم حضور شما عزیزان بشود، امیدوارم که برنامه های ما در ماه مبارک رمضان مقبول درگاه الهی و برای شما عزیزان مورد پسند قرار گرفته باشد.

امشب هم چون هفته های گذشته در برنامه کلمه طیبه میزبان جناب آقای دکتر یزدانی هستیم، و ان شاء الله از محضر ایشان بهره مند می شویم و از مباحث ایشان و از نقدها و تعلیقاتی که بر کلیپ هایی که از شبکه ها موسوم به وهابیت انتخاب شده پخش می شود و از ایشان استفاده خواهیم کرد، جناب آقای دکتر  یزدانی سلام وقت شما بخیر، عیدتان مبارک باشد و طاعاتتان در ماه مبارک رمضان مقبول درگاه الهی.

استاد یزدانی:

سلام علیکم و رحمة الله

اَعُوذُ بِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ  بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّیّبین الطّاهرین المعصومین لا سیَّما مولانا و مقتدانا الحجة بن الحسن المهدي (عج).

من هم به نوبه خودم تبریک عرض می کنم عید سعید فطر را خدمت همه بینندگان عزیز امیدوار هستم که خداوند طاعات و عبادات همه ما را مقبول درگاه حضرت حق قرار بده، و قبول کند طاعات و عبادات همه ما را و ان شاء الله که همه ما جزو روزه داران واقعی اسم مان ثبت بشود و ان شاء الله که امسال هم به زودی آقا و مولای ما حضرت صاحب الزمان (عج) تشریف بیاورند و عید واقعی ما عیدی است که روزی است که ان شاء الله حضرت برگردد و همه دنیا را پر از عدل و داد کند ان شاء الله.

مجری:

ان شاء الله به زودی زود، خب بلاخره همچین شبی، شب عید فطر متعلق به آقا امام عصر هست به عنوان کسی که باقی مانده از آن سیزده معصوم دیگر، و قرآن و اهل بیت، حضرت آقا امام عصر  تنها کسی است که از اهل بیت در میان ما زندگی می کنند و هستند و ما هم در نماز عید فطر معمولاً می گوییم که همچین روزی که برای مسلمین عید است بهترین چیزی هایی که به محمد و آل محمد می دهی به ما عنایت بفرمایید.

مطلب بحث را شما فرمودید در خصوص آقا امام عصر بیشتر در این خصوص بشنویم در ابتدای برنامه و بعد ان شاء الله به مباحث بعدی بپردازیم.

استاد یزدانی:

یک روایت بسیار زیبایی با سند معتبر از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) هست در باب حضرت صاحب الزمان روایت بسیار روایت قشنگی است، سند هم معتبر هست، که شیخ صدوق (رض) در کتاب شریف کمال الدین خودش، روایت 16 از روایات امیرالمؤمنین نقل می کند، چون امشب هم کلیپ های مان همه مرتبط  هست با امیرالمؤمنین (ع)، روایت را هم می خواهیم از زبان امیرالمؤمنین درباره حضرت حجت (ع) خدمت تان بخوانیم.

احمد بن زیاد بن جعفر همدانی از علی بن ابراهیم از ابراهیم بن هاشم، از علی بن معبد از حسین بن خالد از امام علی بن موسی الرضا (ع)  از امام موسی بن جعفر از امام صادق، از امام باقر، از امام سجاد، از امام حسین (ع) از امیرالمؤمنین علی بن  ابی طالب (ع) همه سلسلة الذهب هست و سند معتبر است،

«عن ابیه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) إنه قال التاسع من ولدک یا حسین هو القائم بالحق»

آن فرزند 9 از نسل تو او کسی است که حق را برپا می دارد

کمال الدین، شیخ صدوق، روایت 16، روایات امیرالمؤمنین

«المظهر لدین»

او کسی است که دین را پیروز می کند،

او کسی است که دین را آشکار می کند و اظهار می کند بر همه پیروز می شود، دین اسلام در عصر او به نتیجه می رسد

«و الباسط للعدل»

او کسی است که عدالت را گسترده می کند

می گستراند در عالم و گستراننده عدل و داد در عالم هست، امام حسین می گوید

«قال الحسین فقلت له یا امیرالمؤمنین إن ذلک لکائن»

آیا چنین اتفاقی خواهد افتاد یا نه؟

سؤال کردم از امیر المؤمنین از پدرم که آیا  چنین اتفاقی خواهد افتاد؟

«فقال علیه السلام: اى والذى بعث محمداً بالنبوة و الصطفاه على جمیع البریّة»

بله قسم به آن کسی که پیغمبر را به نبوت فرستاد و او را بر همه خلائق برتری داد و برگزید

«ولکن بعد غیبة و حیرة»

اما این ظهور به آسانی به دست نمی آید بعد از مدتی غیبت

بعد از مدتی سرگردانی مردم این ظهور اتفاق خواهد افتاد

«فلا یثبت فیها على دینه الا المخلصون المباشرون لروح الیقین»

چقدر این جملات نیاز به توضیح دارد آن وقت ما فرصت توضیح دادن نداریم،  چه کسانی در عصر غیبت بر ولایت اهل بیت (ع) پای بند می مانند، انسان های مخلصی که مباشر لروح القین، اینها به درجه یقین رسیدند به روح الیقین رسیدند،

«الذین اخذ الله میثاقهم بولایتنا»

خدا از آنها میثاق گرفته تعهد گرفته به ولایت ما

«و کتب فی قلوبهم الایمان و ایَّدهم بروح منه»

خدا ایمان را در قلب آنها کاشته

خدا حک کرده در قلب کسانی که در عصر غیبت بر ولایت اهل بیت باقی بمانند و بر امامت حضرت مهدی باقی بمانند و انتظار بکشند در این عصر غیبت و حیرت خدا این ایمان را در  قلب آنها حک کرده و آنها را با روح خودش که همان جبرئیل باشد یا هر کس دیگر یا آن فرشته روح یا جبرئیل هست یا فرشته دیگری از فرشتگان مقرب خدا که آنها را تأیید کرده، هم در این روایت اوصاف حضرت مهدی (ع) آمده که او عدل را گسترش می دهد او حق را برپا می دارد، او دین اسلام را بر همه ادیان پیروز می کند، اما این قصه چه زمانی اتفاق می افتد، بعد از یک غیبتی و بعد از یک حیرت و سرگردانی، و آنهایی که در دوران غیبت و در دوران حیرت باقی بمانند، ثابت قدم بمانند بر این امر اینها مخلصانی هستند که المباشرون لروح الیقین اینها به درجه یقین رسیدند، اینها کسانی هستند که خداوند از اینها میثاق گرفته بر ولایت ما و ایمان را در قلب اینها حک کرده و آنها را با روح خود تأیید کرده، خوشبحال شیعیانی که در عصر غیبت بر ولایت اهل بیت (ع) باقی می مانند ثابت قدم می مانند بر ولایت حضرت حجت (ع) که فوض و رستگاری نهایی از آن کسانی است که در این مسیر ثابت قدم بمانند و ان شاء الله که ما هم بتوانیم ثابت قدم بمانیم تا آخر عمر مان و خداوند توفیق بدهد که تا آخر عمر تا آخرین لحظه مان دست از ولایت اهل بیت برنداریم و ان شاء الله در عصر ظهور هم در خدمت آن حضرت باشیم.

مجری:

ان شاء الله که عاقبت همه ما بخیر باشد و بتوانیم سرباز واقعی باشیم برای آقا امام عصر (عج)؛ متشکریم از این بابی که فتح کردید و مطلب امام زمانی داشتیم در این برنامه همچون برنامه های قبلی.

اگر اجازه بدهید برویم سراغ کلیپ ها، در این مقطع اول می خواهیم ببینیم یک ادعایی شده از این عالم وهابی ببینیم چه گفته و برگردیم

کلیپ:

علی بعنوان خلیفه من هست، و وصی من هست، خب الآن دیگر وقت برنامه تمام شد، اگر دیگر بعنوان خلیفه و وصی بود که دیگر ما مشکلی نداشتیم، می گوید که در منابع اهل سنت آمده اگر در منابع اهل سنت بود و درست بود که دیگر کسی از ما مشکلی نداشتیم، خب وقتی خدا و پیامبر یک چیزی گفتند امر کردند عمل کردند،  گفتند بروید بجنگید خب با پدران شان جنگیدند با خانواده خودشان جنگیدند، مال شان را رها کردند زن و فرزندشان را رها کردند، بخاطر خدا بخاطر پیامبر حالا وقتی خدا و پیغمبر گفتند که بعد از من این یکی جانشین من هست چه مشکلی دارند، کسی که می آید مالش را در راه خدا می دهد، جانش را در راه خدا می دهد، چه مشکلی دارد اگر در منابع اهل سنت بود این، ما که دیگر مشکلی نداشتیم، اگر واقعاً در منابع اهل سنت این روایت درست است خب چرا دیگر بیایند نقلش کنند، برای چه نقل کنند، نمی آید نقلش نمی کند دیگر، خب اهل سنت که معتقد هستند که ابوبکر عمر عثمان علی، و خلافت حق مردم هست، حق کسی از طرف خدا بعنوان جانشین تعیین نکرده،  حق مردم هست مردم انتخاب کردند.

مجری:

جناب آقا دکتر یزدانی ایشان چندتا ادعا دارد اولاً که بحث خلافت امیرالمؤمنین در منابع اهل سنت نیست، اگر هم باشد روایتش صحیح نیست، و ثانیاً خلافت را بعهده مردم ادعا کرد که برای مردم هست نه از سوی خدا، که آن بحث ها را از شما بشنویم دیگر خلیفه ای که  مردم انتخاب می کنند آیا خلیفه خدا می شوند یا نه، و مباحث اینچنینی و حالا یک سری ادعاتی هم کرد که آنها مطیع پیامبر بودند،  این ادعا تا چه حد درست است بفرمایید.

استاد یزدانی:

لب سخنش این بود که روایتی در منابع اهل سنت نیامده که ثابت کند امیرالمؤمنین خلیفه بعد از پیغمبر هست اگر بود که ما می پذیرفتیم، مگر می شود نپذیرد کسی روایت باشد، چرا اصلاً اهل سنت اینها را نقل کردند، مگر می شود اهل سنت اینها را نقل کنند، چرا حذف نکردند؛ حالا من روایات را از منابع اهل سنت می خوانم با سند معتبر که خود علمای اهل سنت تصریح کردند این روایت را هست الآن هم در کتاب های شما ولی باز شما می پذیرید، سند صحیح هست، خیلی روایت ما با سندهای معتبر در منابع اهل سنت داریم که از کلمه خلیفه برای امیرالمؤمنین استفاده شده، ولی خب ما فرصت نیست همه اینها را بخوانیم و من تا جایی که فرصت هست چندتا از اینها را بخوانم؛ روایت اول در کتاب های متعدد نقل شده من فقط از مجمع الزوائد حیثمی نقل کنم، جلد 9، صفحه 98 روایتی که سندش صحیح است، از خود امیرالمؤمنین نقل شده که فرمود

«خلفتک أن تکون خلیفتی»

من تو را جای خودم گذاشتم که خلفیه من باشی

مجمع الزوائد، حیثمی ، ج 9، ص 98

«قال أتخلف عنک یا رسول الله؟ قال أما ترضی أنتکون منی بمنزلة هارون من موسی إلّا أنه لا نبی بعدی»

طبرانی هم می گوید روایانش همه راویان صحیح بخاری هستند، سند روایت صحیح هست، همان مقامی را که حضرت هارون داشت و خلیفه حضرت موسی بود، همان مقام را دقیقاً امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب هم طبق این روایت دارد، خلیفه است، حالا این یک روایت، نمی خواهیم خیلی روی این رویات مانور بدهیم.

مجری:

بلاخره این روایت در منابع اهل سنت آمد سندش هم صحیح است،

استاد یزدانی:

بله سندش هم صحیح است؛ باز روایت دیگر که تعداد زیادی از علمای اهل سنت این روایت را نقل کردند و تصحیح کردند، بارها ما این روایت را خواندیم، بارها هم اینها دیدند ولی می گویند نیست، بابا هست ولی شما قبول نمی کنید، هست ولی نمی بینند اینها، من فقط برای اینکه حجت برای مردم تمام بشود دارم این روایت را خدمت تان نشان می دهم بارها و بارها تا نگویند ما ندیدیم این روایت را، کتاب المستدرک آقای حاکم نیشابوری جلد3، صفحه 143، روایتی که با سند صحیح نقل شده، آقای شمس الدین ذهبی  در تلخیص المستدرک می گوید سند این روایت صحیح اسـت، روایت چه هست، آقای ابو بلج از عمرو بن میمون نقل می کند می گوید ما پیش ابن عباس نشسته بودیم که 9 گروه پیش آن آمد و رفتند باهم صحبت کردند وقتی برگشت خیلی ناراحت بود ابن عباس، و شروع کرد به حرف زدن و گفت

«اف وقعوا فی رجل له یضع عشرة فضائل لیست لأحد غیره»

اینها دارند به چه کسی توهین می کنند، به چه کسی دارند جسارت می کنند،

المستدرک، حاکم نیشابوری ج 3، ص 143،

این افرادی که آمده بودند به امیرالمؤمنین جسارت می کردند به کسی که بیش از ده فضیلت دارد که احدی این فضائل را ندارد دانه دانه می شمارد حالا ما می رسیم به آن جایی که مورد بحث ما است، صفحه 144، که آقای حاکم نیشابوری می گوید سندش صحیح است، ولی بخاری و مسلم نقل نکردند، چه بوده؟

«فقال بن عباس و خرج رسول الله فی غزوة تبوک و خرج بالناس معه فقال له علی اخرج معک»

جنگ تبوک بود، پیغمبر می خواست جنگ تبوک برود مسلمانها هم با او داشتند می رفتند، امیرالمؤمنین آمد پیش پیغمبر گفت من هم با شما بیایم،

«فقال نبی لا»

پیغمبر گفت نه تو نیا

«فبکی علی»

علی گریه اش گرفت

می شود آدم از پیغمبر جدا بشود بعد از این همه سال،

«فقال له أما ترضی أن تکون منی بمنزلة هارون من موسی إلا أنه لیس بعدی نبی»

فرقش این هست که تو همه منزلة های هارون را داری جز اینکه تو پیغمبر نیستی

«إنه لا ینبغی أن أذهب إلا و انت خلیفتی»

اصلاً شایسته نیست، سزاوار نیست که من نباشم و تو خلیفه ام نباشی،

من بروم و تو خلیفه من نباشی، یعنی خلافت فقط و فقط شایسته تو هست، پیراهن خلافت فقط شایسته اندام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب هست، آقای ذهبی گفته بود صحیح است، این راهم آقای حاکم نیشابوری می گوید صحیح اسـت، همین روایت در مسند احمد بن حنبل آمده جلد3، با تحقیق آقای احمد محمد شاکر، چاپ دارالحدیث قاهره، صفحه 331، اقای احمد محمد شاکر می گوید

«اسناده صحیح»

سند روایت صحیح است

مسند، احمد بن حنبل، تحقیق احمد محمد شار، چاپ دار الحدیث قاهره، ج3، ص 331

همان روایت که خدمت تان نشان دادم، آقای وصی الله محمد عباس در کتاب فضائل الصحابه در تحقیق خودش بر کتاب فضائل الصحابه احمد بن حنبل، جلد2، صفحه 849 می گوید سند این روایت معتبر است؛ باز آقای ابو اسحاق حوینی اثری از اهل حدیث است، در تهذیب خصائص امیرالمؤمنین، اصل کتاب برای آقای نسائی هست، و آقای ابو اسحاق حوینی کتاب را تحقیق کرده، ایشان در صحفه 34 همین روایت را می آورد می گوید

«اسناده حسن»

سند این روایت حسن هست

تهذیب خصائص امیرالمؤمنین، نسائی، تحقیق ابو اسحاق حوینی، ص34

و بعد تا صفحه 36 اصل روایت هست؛ شعیب الأرنعوط وهابی که از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت هست و سختگیر ترین افراد نسبت به حدیث هست، ایشان هم در شرح مشکل الآثار آقای طحاوی همین روایت را می آورد، جلد9، صفحه 219، حدیث 3586، می گوید

«حدیث حسن»

سند این روایت حسن است

مشکل الآثار، طحاوی، تحقیق شعیب الأنعوط، ج 9، ص 219، حدیث 3586

و تعداد زیادی از علمای اهل سنت، پس ما یک روایت داریم که پیغمبر می فرماید اصلاً شایسته نیست من خارج بشوم مگر اینکه تو خلیفه و جانشین من باشی

مجری:

لفظ خلیفه در آن هست، درست است در منابع خودشان هست،

استاد یزدانی:

خودشان هم گفتند سندش صحیح است؛ باز روایت با تعبیر دیگر، در کتاب السنة آقای ابن ابی عاصم، ابوبکر احمد بن‌ عمروبن‌ ابی‌ عاصم‌، با تحقیق آقای محمد ناصر الدین البانی وهابی، جلد2، صفحه 565، دقیقاً همان روایت هست که پیغمبر می فرماید تو همه منزلة های هارون نسبت به موسی را داری با دوتا تفاوت یک تو پیغمبر نیستی،

«و أنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»

بعد از من

السنة، ابوبکر احمد بن‌ عمروبن‌ ابی‌ عاصم‌، تحقیق محمد ناصر الدین البانی وهابی، ج 2، ص 565،

چون حضرت هارون در زمان زندگی حضرت موسی از دنیا رفت طبق یک نقل، که البته شیخ طوسی می گوید این افسانه است، ولی باز پیغمبر می فرماید این تفاوت و جود دارد

«و أنت خلیفتی فی کل مؤمن من بعدی»

تو بعد از من در میان همه مؤمنین خلیفه من هستی،

اقای البانی هم می گوید

«اسناده حسن»

سند آن حسن است

خب هر کسی که خودش را مؤمن می داند باید بپذیرد که امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب خلیفه پیغمبر هست، و اگر نپذیرد مؤمن بحساب نمی آید، چون پیغمبر می گوید در بین همه مؤمنین امیرالمؤمنین خلیفه بعد از من هست، سند روایت هم حسن هست؛ باز آقای پروفسور باسم بن فیصل الجوابره استاد حدیث در دانشکده اصول دین در دانشگاه امام محمد بن سعود، در تعلیقه خودش بر همین کتاب السنة ابن ابی عاصم جلد 1، صفحه 799، همین روایت را می آورد می گوید

«اسناده حسن»

سند این روایت حسن هست

تعلیق بر کتاب السنة بن عاصم، باسم بن فیصل الجوابره، ج1، 799

این هم یک تعبیر دیگر که نشان دادیم، حالا ین از اینها گذشته ما یک روایت داریم که صریح است دیگر، خیلی واضح است در اینکه اهل بیت علیهم السلام در کنار قرآن خلیفه پیغمبر هستند، حالا با سندهای متعدد نقل شده، از زید بن ثابت نقل شده با سندهای متعدد، از ابو سعید خدری نقل شده، من چندتا از اینها را نشان بدهم، با تصحیح خود علمای اهل سنت، اولاً ابن ابی شیبه از زید بن ثابت این روایت را نقل کرده، با تحقیق های مختلف من اینها را گشتم پیدا کردم، در مصنف ابن ابی شیبه، چاپ ریاض عربستان  سعودی، با تحقیق پرفسور سعد بن ناصر الشثری که این از وهابی های معروف است، الآن کارشناس هست در شبکه های وهابی، جلد17،  چاپ اول، چاپ ریاض عربستان سعودی هست در سال 1436 چاپ شده، صفحه 427، ببینید چقدر روایت زیبا هست و سند روایت هم معتبر هست، از زید بن ثابت

«قال قال رسول الله (ص) إنی تارک فیکم الخلیفتین من بعدی»

من در میان شما بعد از خودم دوتا خلیفه می گذارم

مصنف، ابن ابی شیبه، چاپ ریاض عربستان  سعودی، تحقیق سعد بن ناصر، ج 17،  چاپ اول، سال 1436 ، ص427

مجری:

یعنی اینجا لفظ خلیفه آمده دیگر،

استاد یزدانی:

بعد از خودم دوتا خلیفه می گذارم، یکی کتاب خدا و دو اهل بیت من هستند،

«و إنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

این دوتا از هم جدا نمی شوند

یعنی قرآن و اهل بیت از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت، عصمت را ثابت می کند، اینکه یک نفر از اهل بیت همیشه باید تا قیامت باشند اینها را ثابت می کند، و آقای پروفسور شثری هم می گوید سند روایت حسن هست که می بینیم در پاورقی شماره 4 گفته سند روایت حسن هست، واضح و روشن دیگر از این واضح تر چه بگوید پیغمبر تا شما وهابی ها بپذیرید. حالا بقیه هم همین روایت را تصحیح کردند، دیگر من تصحیح بقیه را نمی آورم، فقط یک تصحیح از تصحیحات را می آورم، همین روایت را آقای احمد بن حنبل نقل کرده، جلد 35، چاپ مؤسسه الرسالة، صفحه 456، باز از زید بن ثابت

«قال قال رسول الله (ص) إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ خَلیفَتَیْنِ كِتَابَ اَللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ ما بَیْنَ اَلسَّماءِ وَ اَلْأَرْضِ، وَعِتْرَتی أَهْلَ بَیْتی، وَ إِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّاَلْحَوْضَ»

مسند،احمد بن حنبل، ج 35، چاپ مؤسسه الرسالة، ص 456

اقای شعیب الأنعوط هم می گوید

«حدیث صحیح بشواهده»

یعنی این حدیث صحیح لغیر هست، فرقی ندراد،

«حسن لذاته و صحیح  لغیره»

سند روایت صحیح است و معتبر هست، و صریح پیغمبر گفته من در میان شما دوتا خلیفه می گذارم، دیگر بهتر از این چه بگوید تا شما وهابی ها و شما پیروان معاویه بپذیرید حرف پیغمبر را، اگر گفته بود ما می پذیرفتیم، اگر در کتاب های ما بود ما می پذیرفتیم، خب بپذیرید دیگر این در کتاب های شما است علمای شما گفتند سندش صحیح است.

مجری:

حالا جالب این است که با هر دو روایتی که شما فرمودید چه آن مضمون قبلی و چه مضمون دوم هردوتا را احمد بن حنبل هم نقل کرده، و اینها خیلی خودشان را به او نسبت می دهند

استاد یزدانی:

بله امام حنابله این روایت را نقل کرده؛ باز همین در مسند احمد، صفحه 512، دقیقاً آمده

إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ خَلیفَتَیْنِ كِتَابَ اَللَّهِ و اهل بیتی وَ إِنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّاَلْحَوْضَ»

مسند،احمد بن حنبل، ج 35، چاپ مؤسسه الرسالة، ص 512

حدیث «صحیح بشواهده»، شعیب الأرنعوط وهابی که از پلیدترین وهابی های تاریخ است از سختگیر ترین وهابی ها در تاریخ در فضائل اهل بیت است می گوید سند روایت با شواهدش صحیح است؛ باز حمزه احمد الزین این روایت را تصحیح کرده، وصی الله محمد عباس این روایت را تصحیح کرده، حیثمی تصحیح کرده، در مجمع الزوائد و منبع الفوائد جلد 18، چاپ دار المنهاج در جده،  در عربستان سعودی چاپ اول، چاپ 1436، صفحه 446، همین روایت را می آورد که پیغمبر بزرگوار اسلام فرموده

«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ خَلیفَتَیْنِ»

من در میان شما دو خلیفه می گذارم

مجمع الزوائد و منبع الفوائد،حیثمی، ج 18، چاپ دار المنهاج جده، چاپ اول، چاپ 1436، ص 446

دیگر هر کلمه ای اینها بگویند ما برایشان آوردیم، کتاب خدا و اهل بیت من و این دوتا از هم جدا نمی شود، اقای حثمی می گوید

«رواه احمد و إسناده جید»

این روایت را احمد نقل کرده و سندش هم جید هست

محقق کتاب آقای حسین سلیم اسد الدارانی در صفحه 447، می گوید

«و هذا اسناد حسن»

 سند روایت حسن هست

معتبر است به هر حال با صحیح در حجیت تفاوتی ندارد، این هم  تصحیح آقای حیثمی، حالا خیلی های دیگر هم هستند، ابن ابی عاصم نقل کرده، البانی تصحیح کرده، باسم الجوابره تصحیح کرده، طبرانی همین روایت را نقل کرده و تحصیح کرده، عبد بن حمید  آورده این روایت را، آقای مناوی تصحیح کرده، آلوسی تصحیح کرده، تصحیح آلوسی تصحیح جالبی هست،  در روح المعانی آقای آلوسی، تفسیر مهمی از تفاسیر اهل سنت است این  کتاب بسیار برای سلفی ها

مجری:

دیگر کسی بخواهد بگوید آلوسی از اهل سنت نیست دیگر

استاد یزدانی:

سلفی هم هست تازه، یک قدم جلوتر،

مجری:

آن آقا چون ادعا می کرد یک همچین روایتی در منابع اهل سنت نیست، الآن همه منابعی که شما فرمودید و همه کسانی که این روایت را تصحیح کردند، از بزرگان اهل سنت هستند.

استاد یزدانی:

بله دقیقا و از بزرگان سلفی، مصححین همه سفلی هستند؛ روح المعانی، آقای علامه ابوالفضل شهاب الدین سید محمود آلوسی بغدادی متوفای 1127، جلد 11، چاپ دار الکتب علمیه بیروت لبنان، صفحه 197،

«و أنت تعلم ما صح من قوله»

و تو می دانی که صحیح است این کلام از پیغمبر

روح المعانی، ابوالفضل شهاب الدین سید محمود آلوسی، متوفای 1127، ج 11، چاپ دار الکتب علمیه بیروت لبنان، ص 197،

«و أنت تعلم أن ظاهر ما صح من قوله (ص) إنی تارک فیکم خلیفتین و فی روایة تقلین کتاب الله جبل ممنود ما بین السماء و الأرض و عتریتی اهل بیتی و إنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

تو می دانی که این روایت سندش صحیح است،

ظاهر این روایت صحیح چه چیزی را ثابت می کند؟

«یقتضی أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم احد الثقلین»

ظاهر این روایت علاوه بر اینکه خلافت اهل بیت (ع) را ثابت می کند، ثابت می کند زنهای پیغمبر هم جزء اهل بیت نیستند

چون آنها که نمی توانستند خلافت بکنند،  زنها می توانند خلافت بکنند؟ نه ،همه می دانیم که زنها، یعنی خداوند آنها را خلق نکرده برای همچین کاری، کار خلافت کاری است که باید با همه مردم سرو کار داشته باشی، با همه زد و بند داشته باشی، صحبت بکنی، اداره بکنی مردها را، و کار زنها نیست، بنابر این طبق این روایتی که پیغمبر می گوید، من دوتا خلیفه گذاشتم در میان شما و از تعبیر دیگر ثقلین هم استفاده می کند معلوم می شود که اهل بیت فقط شامل پنج تن می شود، و زنها شامل اهل بیت نمی شوند، حالا کاری به آن بحثش نداریم در جای خودش، ولی اینکه آقای آلوسی وهابی می گوید صحیح است این سخن از پیغمبر، صحتش را برای ما ثابت می کند

مجری:

همین که صحتش را می گوید ما می خواهیم جواب این آقا را بدهیم،  هم کافی است

استاد یزدانی:

بله، آقای البانی که نشان دادم خدمت تان تصحیح کرده در کتاب های متعدد خودش از جمله در صحیح جامع الصغیر، چاپ المکتب الإسلامی در بیروت لبنان،  جلد1، صفحه 482، که پیغمبر می فرماید

«إنی تارک فیکم خلیفتین کتاب الله جبل ممنود ما بین السماء و الأرض و عتریتی اهل بیتی و إنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

صحیح جامع الصغیر، البانی، چاپ المکتب الإسلامی بیروت لبنان،  ج 1، ص 482

و خودش می گوید سند صحیح است،  این هم تصحیح آقای محمد ناصر الدین البانی وهابی، در سلسلة الأحادیث صحیحه هم این روایت را آورده از علمای امروزی شان باز عالمی هست استاد دانشگاه است در قدس، در فلسطین مفتی است، کتابی دارد بنام یسألونک، کتاب فتاوایش هست در این جمع کرده، استاد دکتر حسام الدین بن موسی عفانه،  رئی دائره فقه  و تشریع، در دانشکده دعوة و امور دین در دانشگاه قدس در فلسطین هست، جلد دوم از این کتاب، در فلسطین هم این کتاب چاپ شده، در الخلیل، چاپ اول، چاپ 1428،  صفحه 424،

«و الحدیث الذی انکره المعلق هود حدیث صحیح الثابت عن الرسول  ورد بروایات کثیرة اذکر بضها»

این حدیثی که آقای تعلیق کنند انکار کرد این حدیث ثابت و صحیح است، و روایات کثیری وارد شده با این تعبیر که من بعضی از آنها را می گویم

یسألونک، استاد دکتر حسام الدین بن موسی عفانه، ج 2، الخلیل، چاپ اول، چاپ 1428،  ص 424،

از جمله

«وعن زید بن ثابت قال قال رسول الله إنی تارک فیکم خلیفتین»

إلی آخر قصه، این یک تعبیر که در این روایت آمده و بعد هم می گوید مراد از حدیث این هست که

«و المراد بالحدیث إن عملتم بالقرآن»

اگر شما به قرآن عمل بکنید

«و اهتدیتم بعد عترتی الذین عاملین»

و اگر دنبال هدایت اهل بیت باشید و آنطور که اهل بیت هدایت می کند دنباله رو اهل بیت باشید

«لن تضلوا»

گمراه نمی شوید

و بعد حرف های دیگری که به علمای شان باید تمسک کنیم، به هدی و این مسائل، حالا فرصت نیست من همه مطالب ایشان را بخوانم و همه مطالبش را خدمت تان توضیح بدهم؛ حالا تعبیر دیگری هم بود در  مسند آقای ابن ابی شیبه، تعبیر یک خورده فرق دارد این هم تعبیر جالبی هست، متوفای 235، از قدما هست، جزو اولین کسانی است که کتاب حدیث نوشته،  کتاب هم با تحقیق آقای عادل بن یوسف الغزاوی چاپ شده، جلد 1، در ریاض هم چاپ شده، چاپ اول، چاپ 1418، حدیث 135، صفحه 108،

«عن زید بن ثابت»

مسند، ابن ابی شیبه، متوفای 235، تحقیق عادل بن یوسف الغزاوی، ج 1،  ریاض ، چاپ اول، چاپ 1418، حدیث 135، ص 108،

که از پیغمبر نقل می کند

«إنی ترکت فیکم الخلیفتین کاملتین»

دو خلیفه کامل،

این خلفایی که من برایتان بجای می گذارم نقصی در آنها نمی بینید شما، یکی کتاب خدا است یکی عترت من و اهل بیت من هست، و این دو از هم جدا نمی شوند تا روز قیامت کامل هستند، همانطور که قرآن کامل هست، همانگونه که قرآن کامل هست، اهل بیت هم کامل هستند، هیچ نقصی در قرآن ما نمی بینیم، می بینید نقصی در قرآن مسلمان ها؟ اهل بیت هم مثل قرآن هیچ نقصی نباید در آنها باشد، نه در علم شان و نه در اینکه باطل در آنها راه ندارد،  در هر طوری قرآن را شما کامل ببینید،  اهل بیت هم همانطور کامل هستند،  سند روایت می گوید این روایت هست آقای شریک نخعی هست، ولی حدیث صحیح است، آقای حیثمی گفته سندش جید هست،

«قلت و الحدیث صحیح له شواهد»

این حدیث صحیح است و شاهد زیاد دارد،

مجری:

ابن ابی شیبه وقتی حدیثی را نقل کند دیگر کسی در آن خدشه نمی آورد،

استاد یزدانی:

به هر حال آدم کله گنده ای هست، معروف است، همین روایت از ابو سعید خدری هم نقل شده، در کتاب الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، تفسیر آقای ثعلبی معروف هست،  خیلی نمی خواهیم روی سند این روایت بحث بکنیم،  مهم نیست برایمان، برای اینکه مؤید آن روایات هست، متوفای 428، مجلد9،  صفحه 89، حدیث 486،  که نقل می کند

«عن ابی سعید الخدری قال سمعت رسول الله یقول یا ایها الناس إنی قد ترکت فیکم خلیفتین»

من در میان شما دوتا خلیفه می گذارم

کتاب الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ابو سعدی خدری، متوفای 428، ج 9،  ص 89، حدیث 486

«إن اخذتم بهما لن تضلوا بعدی»

اگر به این دوتا اخذ بکنید

یعنی از اینها تبعیت بکنید پیروی بکنید،  هرگز گمراه نمی شوید، یکی از اینها، از آنها بزرگتر است

«کتاب الله حبل ممدود من السماء إلی الأرض و عترتی اهل بیتی و إنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

که یکی کتاب خد است که ریسمانی است که تا آسمان کشیده شده و شما را به آسمان می برد، به معراج می برد اگر به کتاب خدا چنگ بزنید، و او رشته بین شما و آسمان است، و یکی همسنگ آن اهل بت است، و این دو از هم جدا نمی شوند

قرآن و اهل بیت خلاف قرآن هیچ وقت حرف نمی زند، شما در قرآن چیزی پیدا نمی کنی مخالف قول اهل بیت، درکلام اهل بیت چیزی پیدا نمی کنید مخالف قرآن باشد، هردو عصمت دارند هردو معصوم هستند، باطل در این دوتا راه ندارد، این هم سند دوم از آقای ابو سعدی خدری،

مجری:

در همه اینها تعبیر خلیفه آمده است، یعنی شما الآن در همین مدتی که در خدمت شما هستیم و هرچه این روایت را دارید از هر منبعی می خوانید و هر کس از علمای اهل سنت و از آن صاحب فن ها چه در حدیث چه در رجال الآن نقل کردید در عبارات خلیفه و خلیفتین مشترک بوده،

استاد یزدانی:

بله همه هم می گویند سند معتبر هست، همه هم محققین امروزی تان هست،

مجری:

پس چطوری این ادعا کرد؟ گفت همچین کلمه ای ما ندیدیم و ندارم و اگر داریم ما قبول می کردیم، این چطوری است؟

استاد یزدانی:

اگر قبول می کرد که باید جمع می کرد، اینها اگر قبول کنند باید بساط را جمع کنند،

مجری:

با وجود همچین تعبیرها و همچین سندهایی باز اینها ادعای اینطوری می کنند

استاد یزدانی:

خب باید بیایند سمت اهل بیت ولی نمی آیند؛ بعضی از علمای اهل سنت، سلفی ها حرف های جالبی در شرح این روایت زده اند من بعضی از آنها را بخوانم قشنگ است، از جمله علامه محمد عبد الرئوف مناوی، که خیلی سلفی ها برایش ارزش قائل هستند، در کتاب فیض القدیر، شرح جامع الصغیر، اصل جامع الصغیر برای آقای سیوطی هست و فیض القدیر برای آقای محمد عبد الرئوف مناوی، با تحقیق احمد عبد السلام، جلد3، چاپ دار الکتب علمیه بیروت لبنان، صفحه 19، روایت را در بالا می آورد اولاً تصحیح می کند روایت را می گوید روایت صحیح است،

«إنی تارک فیکم خلیفتین حبل الممدود مابین السماء و الأرض»

فیض القدیر، شرح جامع الصغیر، محمد عبد الرئوف مناوی، با تحقیق احمد عبد السلام، ج 3، دار الکتب علمیه بیروت لبنان، ص 19

احمد بن حنبل نقل کرده، طبرانی نقل کرده از زید بن ثابت و سند صحیح است، رمز گذاشته صاد – حاء یعنی همان صحیح، در پایین همین را می آید دانه دانه توضیح می دهد،  می گوید

«(وعترتی) بمثناه فوقیه (أهل بیتی)تفصیل بعد إجمال بدلا أو بیانا»

این اهل بیت یا تفصیل بعد از اجمال یا عطف بیان هست برای عترت

 خب اینها چه کسانی هستند، مقصود از اهل بیت و عترت چه کسانی هستند؟

«وهم أصحاب الکساء»

اینها همان هایی هستند که پیغمبرعبا کشید روی همه شان و گفت اینها اهل بیت من هستند

«الذین أذهب الله عنهم الرجس»

همان هایی که خدا از آنها پلیدی را دور کرده

«وطهرهم تطهیرا»

و آنها را از هرگونه پلید پاک کرده،

بعد می گوید بعضی ها هم گفتند آنهایی که  زکات بر آنها حرام است که حرف قرطبی این هست

«یعنی إن ائتمرتم بأوامر کتابه وانتهیتم بنواهیه واهتدیتم بهدی عترتی واقتدیتم بسیرتهم اهتدیتم فلم تضلوا»

مقصود روایت چیست؟

اگر شما از دستورات قرآن اطاعت کنید، از چیزهایی که قرآن نهی  کرده دوری کنید، و به هدی اهل بیت اقتدی کنید، اقتدی کنید به سیره اهل بیت (ع)، هدایت می شوید و گمراه نمی شوید،

بعد توضیح می دهد که این وصیتی از پیغمبر بود که باید ما این را احترام می کردیم،

«وهذا التأکید العظیم یقتضی وجوب احترام أهله»

وقتی پیغمبر این همه دارد تأکید می کند اهل بیت من اهل بیت من، واجب بود که ما حرف پیغمبر را گوش می کردیم، و احترام می کردیم اهل بیت را

توقیر می کردیم، محبت می کردیم، واجب است محبت به اهل بیت (ع)، واجب مؤکد هست،

«وتوقیرهم ومحبتهم وجوب الفروض المؤکده التی لا عذر لأحد فی التخلف عنها»

کسی حق ندراد از این دستور پیغمبر تخلف بکند،

حالا برای حضرت زهرا (س) «فاطمه بضعه منی» را می آورد

«ومع ذلک فقابل بنو أمیه عظیم هذه الحقوق بالمخالفه والعقوق»

اما بنی امیه چه کار کردند؟ دقیقاً نقطه مقابل دستور پیغمبر عمل کردند، پیغمبر می گوید اهل بیت من را احترام کنید، از اهل بیت من قدردانی بکنید، اقتدا کنید به اهل بیت من، سیره اهل بیت من را عمل بکنید، بنی امیه دقیقاً مخالفش را انجام دادند،

«فسفکوا من أهل البیت دماءهم»

خون اهل بیت را ریختند

«وسبوا نساءهم»

زنان اهل بیت را ناموس پیغمبر را اینها اسیر کردند

«وأسروا صغارهم»

بچه های کوچک اهل بیت را اینها اسیر کردند

«وخربوا دیارهم»

خانه های اهل بیت را خراب کردند

«وجحدوا شرفهم»

شرف اهل بیت را انکار کردند

« وفضلهم واستباحوا سبهم»

فحش دادن به اهل بیت را اینها مباح اعلام کردند

و لعن اهل بیت را اینها مباح اعلام کردند،

«فخالفوا المصطفى فی وصیته وقابلوه بنقیض مقصوده»

با حضرت مصطفی (ص) در وصیتش مخالفت کردند دقیقاً مقابلش را انجام دادند

هرچه پیغمبر گفته بود اینها دقیقاً مخالفش را انجام دادند،

«فواخجلهم إذا وقفوا بین یدیه ویا فضیحتهم یوم یعرضون علیه»

چقدر اینها باید خجالت بکشند روز قیامت که در برابر پیغمبر بایستند،

وقتی در برابر پیغمبر می ایستند چقدر باید خجالت بکشند اینها، می کشند اصلاً خجالت؟ بعد توضیحات دیگری می دهد می گوید اینکه پیغمبر می فرماید

«حتی یردا علی الحوض»

منقصود از این حوض، حوض کوثر هست در قیامت، می گوید در روایت دیگری آمده که هاتین پیغمبر دوتا انگشتش را نشان داد و گفت قرآن واهل بیت اینطوری باهم هستند، هیچ وقت از همدیگر جدا نمی شوند،

«و فی هذا مع قوله أولا إنی تارک فیکم تلویح بل تصریح بأنهما کتوأمین»

این دوتا همیشه باهم هستند، باید ما با هردوی اینها معامله درست انجام بدهیم، حق هردو را باید ادا کنیم، باید به هردوی اینها در دین مان

«و استمساک بهما فی الدین»

 در دین باید به هردوی اینها تمسک کنیم

هم به قرآن و هم به اهل بیت، قرآن چرا؟ قرآن معدن علوم دینی است،  قرآن معدن اصرار الهی است، قرآن مصدر و حکم شرعی است، کنز حقایق هست،

«أما عترة فإن النعصر إذا طاب أعان علی فهم الدین فطیب العنصر یؤدی إلیحسن الأخلاق و محاسنها و...»

جملات مهمی که فرصت نیست من اینها را توضیح بدهم،حالا حرف های دیگری هم هست

مجری:

به هر حال اگر به یکی از آنها بخواهیم تمسکل کنیم فایده ندارد، چون تأکید شده بهما، لن یفترقا

استاد یزدانی:

بله نمی شود، امکان ندارد که یکی از اینها را ما بتوانیم هدایت بکنیم، قرآن به تنهایی هدایتگر نیست، قرآن در کنار اهل بیت هدایتگر هست، اهل بیت هم بدون قرآن نمی شود، نمی شود ما بگوییم طرفدار اهل بیت هستیم طرفدار قرآن نیستیم، قابل قبول نیست، قرآن و اهل بیت هردو جانشین پیغمبر هستند،  خب این وهابی چرا اینها را نمی بیند در کتاب های خودش، ندیده؟ دیده و خودش را به ندیدن زده،  می گوید ما در کتاب های مان نیست، چطور ما اینها را نقل کردیم حذف نکردیم، خب اگر شما می توانستی حقایق را حذف کنی، دربرار خدا بایستید که خودت خدا بودی،

مجری:

خیلی از حقایق را مخفی کردند دیگر

استاد یزدانی:

خیلی را مخفی کردید ولی اینها معجزات اهل بیت است، که این مطالب صریح واضح روشن در کتاب های شما آمده و بزرگان شما آمدند این روایات را تصریح کردند،  بزرگان سنی و بزرگان وهابی آمدند گفتند این روایت معتبر است،  خب آقا معتبر هست پس چه می شود؟ نظرت چیست، چرا به اهل بیت تمسک نمی کنی؟ چرا از اهل بیت پیروی نمی کنی، چرا به جای اینکه از اهل بیت پیروی کنی می روی سراغ بقیه؟ سراغ کسانی که پیغمبر هیچ وقت به آنها ما را ارجاء نداده، چرا سراغ آنها می روی، چرا حرف پیغمبر را گوش نمی دهی، اگر روز قیامت اهل بیت و پیغمبر شما را کنار حوض کوثر نگهدارد می گوید دیدید مردم من گفته بودم «انی تارک فیکم خلیفتین کاملتین من بعدی» من گفته بودم چرا گوش نکردی؟ وجداناً شما چه جوابی در برابر پیغمبر دارید، شما کلاه خودتان را قاضی بکنید، فرض کنید پیغمبر جلوی روی شما نشسته پیغمبر از تو می پرسد، من گفتم، إنی تارک فیکم خلیفتین کاملتین» شما چرا نپذیرفتی؟ چه جواب داری برای پیغمبر؟ ندید؟ خب هست در کتاب های تان، سندش معتبر نیست، خب سندش هم معتبر است، هم دیدید و هم سندش معتبر است در کتاب های خودش شما هم هست.

مجری:

خیلی ممنون خیلی استفاده کردیم و بهره بردیم؛ استاد خسته نباشید، اجازه بدهید یک تماسی داریم، الآن آقای محمد از شهر کرد سلام علیکم و رحمة الله

بیننده:

سلام خدمت شما و استاد گرامی دوتا سؤال داشتم از محضرتان اگر فرصت هست دوتا را عرض کنم اگر فرصت نیست یکی را عرض کنم، یکی از دلایل بزرگی که مخالفین ما می آیند برای رد امامت مطرح می کنند این است که این امامت در قرآن نیامده،  آیه صریحی در قرآن نداریم که در باره امامت 12 امام باشد،  این شبهه را می خواهم استاد عزیز برای کسانی که مشتاق هستند جواب بدهند، کامل مستدل محکم، که دیگر راه شبهه بسته بشود؛ سؤال دوم هم درباره علامه مجلسی اعلی الله مقامه هست که در کتاب رجعت ایشان درباره دولت صفویه گفته بودند که این دولت به ظهور حضرت ولیعصر متصل می شود،  در حالی که اینجا هم یک سؤال پیش می آید، اینکه ایشان آنجا وقت تعین کردند در حالی که ما روایت داریم که کذب الوقاتون، این را هم اگر می شود جواب بدهید،

مجری:

خیلی متشکرم محمد آقای عزیز با این دو سؤالی که مطرح کردید؛ اما این مباحث خصوصاً مبحث اول من خودم در این شبکه چندین بار دیدم هم جناب آقای دکتر یزدانی هم اساتید دیگر بسیار مفصل این بحث را مطرح کردند،  حالا جناب آقای دکتر خودشان پاسخ مقتضی را خواهند داد.

استاد یزدانی:

بله، این سؤال مهمی است، که چرا امامت در قرآن نیامده، و علاوه بر این غیر شیعیان یعنی اهل سنت می گویند پیغمبر هم در باره امامت بعد از خودش چیزی نگفته، نه خدا در قرآنش چیزی درباره اهل بیت گفته، و نه پیغمبرش و واگذار کرده به مردم، اینکه واگذار کرده به مردم در کجا هست؟ خب هیچ آیه ای هیچ روایتی  نداریم که پیغمبر گفته باشد که بعد از من سقیفه تشکیل بدهید و خودتان یک کسی را بنشانید، چنین روایتی اصلاً وجود ندارد، از آن طرف این سؤال مهم است چرا خدا و پیغمبر اصلاً درباره امامت بعد از پیغمبر هیچ سخنی نگفتند،  مهم است این سؤال، اصلاً سؤال من شیعه هم هست، سؤال شما هم هست، سؤال سنی هم هست، خدا در قرآن می گوید

«ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَيْ‌ءٍ»

انعام/38

آیه زیاد داریم که قرآن کامل هست هیچ نقصی در قرآن نیست همه چیز در قرآن هست، ما در قرآن خیلی از مباحث را می بینیم، خیلی از مسائل خیلی پیش پا افتاده را می بینیم در قرآن هست وجود دارد، درباره خون حض صحبت شده، درباره فلان صحبت شده، درباره فلان صحبت شده، از زبان پیغمبر هم دارد، من یکبار اینجا نشان دادم، مثلاً یکی از کتاب های حدیثی اینها را بیاورید مثلاً ابواب التخلی،

مجری:

در پایین ترین و پست ترین مسائل داریم

استاد یزدانی:

بله، مثلاً سنن ابن ابی داود را بیاورید، کتاب الطهارة ابواب التخلی بیش از صدتا روایت از پیغمبر درباره اینکه ما چطور دستشویی برویم و چطور بیاییم بیرون چطور بنشینیم پای راست برویم جلو پای چپ برویم همین مسائل جزئی را پیغمبر جزئیات را گفته، درباره مسواک زدن، درباره آب خوردن،  درباره فلان، درباره همه چیز گفته، ولی یک چیز را پیغمبر حتی اشاره هم نکرده، و آن خلافت بعد از خودش هست، چرا خلافتی که منشاء تمام اختلافات هست، منشاء تمام بدبختی های بشر است، قدرت منشاء تمام بدبختی های بشر هست،  الآن اگر این همه گرفتاری داریم، این همه بدبختی داریم سر همین قضیه است از روز اول، جنگ سر قدرت هست، چه کسی قدرت دستش باشد چه کسی ریاست بکند، چه کسی خلافت بکند، ولی نه خدا درباره این مسئله ای به این مهمی حرفی زده نه پیغمبرش، اصلاً خدا و پیغمبری که درباره امامت حرفی  نزده باشد من آن خدا و پیغمبر را قبول ندارم، مگر می شود خدا عقل که دارد، مگر می شود خدای عاقل خدایی که علق کل هست، خدایی که خالق عقل است، درباره همه چیز گفته باشد اما این یکی را رها کرده باشد،  پیغمبر بزرگوار اسلام درباره همه چیز صحبت کرده جزو مهم ترین مشکل مسلمان ها، مهم ترین مشکل مسلمان ها تا امروز همین است دیگر، ملیونها صدها ملیون نفر در صدر اسلام تا امروز سر همین قضیه کشته شده، جنگ های بنی امیه و بنی عباس و حکومت هایی که تا امروز هست، به محضی که پیغمبر از دنیا رفت این اختلافات شروع شد همدیگر را زدند صحابه کتک زدند و کشتند سر همین قضایا بود، چرا پیغمبری که عاقل هست درباره همچین چیزی تکلیف مردم را مشخص نکرده؟ خب این خیلی حرف نابخردانه ای است که ما فکر بکنیم خدا در قرآنش درباره امامت چیزی نگفته، پیغمبر هم درباره امامت هیچ حرفی نزده، ما این هم روایت خواندیم همین امروز، سندهایش صحیح است، حتی وهابی ها هم تصحیح کردند که پیغمبر می گوید خلیفه بعد از من چه کسی هست؟ اهل بیت من هست، به امیرالمؤمنین می گوید تو بعد از من در میان همه مؤمنین خلیفه من هستی، خلیفه من هستید در میان همه مؤمنین،  خب چرا مردم قبول نمی کنند؟ خدا در قرآنش نگفته

«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»

مائده/55

 از این واضح تر بگوید، پیغمبرش همین را تشریح نکرده در حق امیرالمؤمنین شیعه و سنی، گفته در حق امیرالمؤمنین نازل شده،  آیه ابلاغ، آیه اکمال، آیه تطهیر، آیه مباهله، اما اگر ما بخواهیم نبینیم، دو جلد قرآن دیگر هم اگر می آمد در فضائل امیرالمؤمنین و فضائل اهل بیت اینها قبول نمی کردند، نخواهیم قبول نمی کنیم، من همین امروز نزدیک 40 دقیقه فقط سریع مستند نشان دادم از منابع اهل سنت که پیغمبر می گوید، فقط سه تا از روایات را آوردم که پیغمبر می گوید خلیفه بعد از من چه کسی هست؟ امیرالمؤمنین هست، خلیفه بعد از من اهل بیت هست، کلمه خلیفه کلمه ولی کلمه مولاً کلمه اولی، کلمه وصی، کلمه وزیر، کلمه حاکم، همه این کلمات را ما با سند صحیح در منابع اهل سنت داریم اما چرا قبول نمی کنند، چون نمی خواهند قبول کنند، اگر قبول کنند باید دست بکشند از مذهب شان و بیایند سمت اهل بیت (ع)  و اینها هیچ وقت سمت اهل بیت نخواهند آمد، چون از روز اول سنگ بنا را گذاشته بنی امیه  و رفتن به سمت بنی امیه، نبنی امیه که دقیقاً مخالف حرف پیغمبر حرف زدند، هرچه پیغمبر  گفت اینها مخالفش را انجام دادند هرچه وصیت کرد، پیغمبر، اینها دقیقاً مخالفش را انجام دادند

مجری:

خودشان هم تصریح کردند همین که شما فرمودید

استاد یزدانی:

بحث اینکه کجا آمده در قرآن بحث امامت در قرآن را

مجری:

حتی به صراحت اینکه هرچه درمورد اهل بیت باید انجام می شد برعکس آن را انجام دادند در کتاب های خودشان هم اعتراف کردند، شما در منابعی که اشاره داشتید به این بحث هم اشاره کردید، اما در  خصوص بحث دومی که مطرح کردند که مرحوم علامه چنین چیزی فرمودند اینکه تفاعل بر خیر هست و رجاء هست.

استاد یزدانی:

من باید ببینم کلام علامه مجلسی که مذهب شیعه واقعاً مدیون علامه مجلسی هست، واقعاً شیعه را زنده کرد مرحوم علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه خودش و پدرش و فرزندش سه تایی در خب در اصفهان هستند، افتخار اصفهان واقعاً همین علامه مجلسی هست، نمی دانم چه گفته، من اینطوری احتمال می دهم که ایشان آرزو کرده باشد، خب تنها دولتی است که بعد از هزار سال از شهادت پیغمبر یک مکتب و دولتی آمد که  کمی شبیه بود به دولت شیعه، نمی گوییم دولت شیعه کامل بود، اشتباهات زیادی هم داشتند، اشکالات زیادی هم داشتند که طبیعی است کسی نمی تواند غیر از امام معصوم حکومتی تشکیل بدهد که حکومت صد در صد شیعی باشد فقط امام معصوم می تواند، یک شباهت هایی داشت دوران صفویه به مذهبی که به اعتقادات شیعه به حکومت شیعی و ایشان آرزویش این بود که این حکومت متصل بشود به حکومت واقعی اهل بیت، ولی دیگر نشد، با اشتباهاتی که صفویه کرده نشد

مجری:

این قضیه ربطی به تعین وقت هم ندارد، تعین وقت یک چیز دیگر است

استاد یزدانی:

ما امیدوار هستیم که این حکومت متصل بشود به حکومت حضرت صاحب الزمان (ع) این دلیل بر این نیست که ما وقت تعین کردیم، و اگر تعین وقت کرده بود برایمان فرقی نمی کرد علامه مجلسی باشد یا شیخ مفید باشد، یا سید بن طاووس باشد، هر کسی تعین وقت بکند ما وظیفه مان را انجام می دهیم می گوییم نه این حرفت درست نیست، دوستت داریم قبولت داریم ولی تعین وقت را از تو نمی پذیریم

مجری:

الحمد الله علمای ما هیچ کدام تعین وقت نکردند، و این که حالا برداشتی بعضی کردند آن اشتباه برداشت است، متشکریم آقای یزدانی عزی، اجازه بدهید کلیپ بعدی را هم ببینیم در آن خصوص باهم گفت و گو کنیم، ببینیم در این چه ادعایی شده

کلیپ:

مهم این است که علی بن ابی طالب (رض)، خلاصه و چکیده اش را من می گویم و بعد به آن قسمتش می پردازم که با آخوندها ارتباطی ندارد، نزد اهل سنت و جماعت ایشان یکی از عشرة مبشره است، یعنی یکی از ده نفری که نبی اکرم (ص) در دنیا به آنها بشارت به بهشت دادند، فاتح خیبر هست، کسی که رسول الله (ص) در مورد او فرمودند که پرچم را فردا به دست کسی می دهم که او خدا و رسول را دوست دارد، و خدا و رسول او را دوست دارند،  و همه صحابه با توجه به این فضیلی که ذکر کرده بوند، آرزو داشتند که پرچم به دست آنها سپرده بشود اما محمد رسول الله (ص) پرچم را به دست علی بن ابی طالب (رض) دادند شیر مرد و مرد دلیر و شجاعی که در میادین مبارزه و در میادین نبرد در مدینه منوره درخشید و بسیار خوش درخشید و در این هیچ شک و تردیدی نیست که علی بن ابی طالب (رض) یکی از توانمندترین بزرگترین فرماندهان سپاه اسلام در دوران محمد رسول الله (ص) بشمار می رود.

مجری:

خب جناب آقای دکتر اینجا حداقل یک اعترافی می کند و قبول می کند فضیلت های امیرالمؤمنین (ع) را در خیبر و کارهایی که کرده و برخی از فضائل را

استاد یزدانی:

بله خیلی جالب بود ما این را انتخاب کردیم فقط بخاطر اینکه فضیلتی از فضائل امیرالمؤمنین بگوییم، خب داریم از ماه امیرالمؤمنین داریم خارج می شویم، گفتیم امشب را غنیمت بشماریم شب عید هست و آخرین لحظات هست که ما در شبی از شبهای ماه رمضان هستیم و ماه رمضان متعلق به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب است، این فضیلت را ایشان خواند ما هم این فضیلت را بخوانیم و بعد یک سری سؤال از او بپرسیم درباره این فضیلت بسیار بسیار مهم.

روایت در صحیح بخاری نقل شده که ایشان خواند، چاپ وزارات اوقاف عربستان سعودی، چاپ ریاض، چاپ اول، چاپ 1417، که مشخصاتش را بینندگان عزیز کامل و واضح می بینند، صفحه 610، روایت شماره 3009،  از ابی حازم، از سهل بن حنیف باید باشد،

«قال النبی (ص) یوم خیبر»

پیغمبر در روز خیبر فرمود

صحیح بخاری، چاپ وزارات اوقاف عربستان سعودی، چاپ ریاض، چاپ اول، چاپ 1417، ص 610، روایت 3009

چه فرمودند

«لأعطینَّ الرایة غداً رجلاً»

من فردا پرچم را به دست کسی می دهم

«یفتح الله علی یدیه»

خدا فتح و پیروزی را به دست او نصیب مسلمان ها می کند

«یحب الله و رسوله»

خب این کس چه کسی هست، چکاره هست؟ او کسی است که خدا و پیغمبرش را دوست دارد،

«و یحبّه الله و رسوله»

خدا و پیغمبرش هم او را دوست دارند

سه تا ویژگی برایش می شمارد، این مردی که قرار هست، فردا پرچم پیغمبر را به دست بگیرد، سه تا خاصیت دارد، سه تا ویژگی ممتاز دارد که بقیه ندارند، چون روایت طولانی است، این بخشی از روایت را نقل کرده، روایت اصلش در مسند احمد آمده که روزهای قبل، خب جنگ خیبر یک جنگی بود که طول کشید، امیرالمؤمنین (ع) در آن جنگ چشم درد داشتند، حالا روایتش را از صحیح مسلم خدمت تان می خوانم، در جنگ بود ولی نرفت برای فتح قلعه خیبر، هر کس رفت برگشت، مدتها طول کشید، هر روز پیغمبر پرچم را به دست یک کسی می داد، می رفت شکست خورده برمی گشت، فردا به دست دیگری می داد مرحب یهودی جلوی قلعه خیبر می آمد و با یک شمشیر می زد و بعضی ها به قلعه نرسیده فرار می کردند، حالا نمی خواهیم اسم هایشان را ببریم، شب شب امیرالمؤمنین هست نمی خواهیم نام دشمنانش را ببریم، بعضی ها نرسیده به قلعه فرار می کردند، تا اینکه پیغمبر دید دیگر راهی نیست، چکار کند، حالا مفصلش در صحیح مسلم آمده، چاپ وزارت اوقاف

مجری:

جریانش خیلی شنیدنی هست

استاد یزدانی:

بله حدیث رایت از آن حدیث های خیلی شنیدنی هست،

مجری:

اینکه این حدیث را از منابع خودمان بگوییم خب برای ما که ما منابع خودمان حجت است، برای دیگرانی که خارج از این مذهب هستند بیاییم از کتاب خودشان بگوییم، واقعاً شیرین هست.

استاد یزدانی:

از صحیح ترین منابع شان، لذت بخش هست، صحیح مسلم باز چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ دوم، در سال 1421، این کتاب چاپ شده، با وزارت اوقاف عربستان را تنویل کرده، حدیث شماره 1807، روایت طولانی هست، شاید بگوییم طولانی ترین حدیث صحیح مسلم این روایت هست که مفصل داستان خیبر را نقل می کند، تا در صفحه شماره 810،  داستان عامر را نقل می کند که ایشان به جنگ رفت و شکست خورد  رجزهای مرحب یهودی را می آورد، و رجزهای این را که مرحب با یک ضربه حسابش را می رسد، مسلمان هست ولی آنجا شکس می خورد و برمی گردد، حالا بقیه را نگفتم آنها که خیلی مضحک هست شکست هایشان، دیگر مهم نیست چه کسانی هستند، تا آنجایی که می گوید

«ثم ارسلنی إلی علیٍ»

پیغمبر من را فرستاد دنبال امیرالمؤمنین

صحیح مسلم،چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ دوم، سال 1421، حدیث 1807، ص 810،

دیگر پیغمبر هر کاری می کرد هر کسی را می فرستاد شکست خورده دست از پا درازتر برمی گشت، تا اینکه فرستاد که دیگر در هر جنگ همه گره ها فقط به دست امیرالمؤمنین شیر خدا حیدر کرار باز می شود.

مجری:

دیگر اینجا پیامبر کسی را نگذاشت که فردا بگوید خب به من  می دادی من می رفتم، من این کار را می کردم

استاد یزدانی:

بله هر کسی که مدعی بود رفت و دست از پا درازتر برگشت؛ امیرالمؤمنین چشم داشت پیغمبر فرمود

«لأعطینَّ الرایة غداً رجلاً یحب الله تعالی و رسوله أو یحبه الله و رسوله»

من فردا پرچم را به دست یک مردی می دهم که خدا و پیغمبرش را دوست دارد، و خدا و پیغمبر هم او را دوست دارد

خب وقتی کسی خدا و پیغمبر را دوست داشته باشد کسی پیغمبر را دوست داشته باشد، هرگز از جنگ شکست خورده برنمی گردد، چون شکست او شکست پیغمبر است، دشمن می آید سمت پیغمبر، جان پیغمبر به خطر می افتد، این کسی که خدا را دوست دارد امر خدا را قبول می کند، هرگز فرار نمی کند، بنابر این آنهایی که روزهای قبل فرار کرده بودند اگر خدا و پیغمبر را دوست داشتند فرار نمی کردند، و اگر خدا و پیغمبر هم آنها را دوست داشت فتح و پیروزی را به دست آنها نصیب مسلمان ها می کرد، چون خدا آنها را دوست نداشت فتح و پیروزی به دست آنها نصیب مسلمان ها نشد.

خب می گوید من رفتم پیش امیرالمؤمنین تا او را بیاورم دستش را گرفتم آوردم، چشم درد داشت پیغمبر بزرگوار اسلام

«فبسق فی عینیه فبرأ»

پیغمبر همانجا آب دهان مبارکش را به چشمان امیرالمؤمنین مالید و امیرالمؤمنین دیگر چشم درد نداشت

فوراً چشم دردش خوب شد، پرچم را به دستش داد و محب وقتی امیرالمؤمنین را دید آمد آنجا و رجز خوانی،

«قد علمت خیبر أنی مرحب شاکی السّلاح بطل مجرّب»

مجری:

همان رجزی که روزهای قبل هم برای دیگران می خواند

استاد یزدانی:

برای بقیه خوانده بود دقیقاً همین ها را خوانده بود، و بقیه فرار کرده بودند، حالا در همین صفحه هست، اصلاً رجزش همین بوده، روزهای قبل هم همین ها را می خواند

«قد علمت خیبر أنی مرحب شاکی السلاح بطل مجرب،          إذا الحروب أقبلت تلهّب»

بعد امیرالمؤمنین جواب داد

«إنا الذی سمّتنی أمی حیدره»

من همان هستم که مادرم من را حیدر نامیده من حیدرم

«کلیث غابات کریه المنظره          اوفیهم بالصّاع کیل السّندره»

«قال فضرب رأس مرحب فقتله»

یک ضربت بیشتر نزد همان لحظه اول دیگر مهلت نداد او چیز دیگر بخواند و حرف بزند،  با یک ضربت مرحب را کشت

«ثم کان الفتح علی یدیه»

پیروزی به دست امیرالمؤمنین نصیب مسلمان ها شد، خب این روایت خیلی قشنگ است، در صحیح ترین کتاب های شما آمده، و اینقدر واضح است، خب چرا از خودتان سؤال نمی کنید که آنهایی که دیروز رفتند، آنهایی که فراری بودند در جنگ خیبر چرا از آنها پیروی می کنید؟ چرا از امیرالمؤمنین پیروی نمی کنید، از کسی که خدا و پیغمبر را دوست دارد، خدا و پیغمبرش هم او را دوست دارد،  خب دیروزی ها پریروزی ها مدت طولانی که همه می رفتند آنجا و شکس می خوردند دست از پا درازتر برمی گشتند، تهمت هم می زدند که ما فرار نکردید، سرباز ها فرار کردند، سربازها می گفتند نه تو فرار کردی، اصلاً نرسیده به قلعه خیبر فرار می کرد، تا مرحب  را از دور می دیدند فرار می کردند، خب چرا از آنها پیروی می کنید، شما که اینقدر بلبل زبان هستی فضائل امیرالمؤمنین را به این خوبی می خوانی، قبول می کنی، چرا عمل نمی کنی؟ چرا نمی پذیری ولایت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب را؟ چرا از بقیه ای که خدا و پیغمبر را دوست نداشتند و خدا و پیغمبر هم آنها را دوست نداشت و خدا پیروزی را به دست آنها نصیب مسلمان ها نکرد پیروی می کنی؟، این هم روایت زیبایی بود، در صحیح بخاری و صحیح مسلم همین روایت در مسند احمد بن حنبل هم آمده، مسند امام شان استاد بخاری و مسلم است، و امام اهل حدیث است، و احمد حنبل خیلی حق دارد به گردن اهل سنت او اهل سنت را زنده کرد، اگر احمد بن حنبل نبود اهل سنتی وجود نداشت، این را مثل کسانی که تحقیق کردند در تاریخ حدیث و در تاریخ اهل سنت، اگر احمد بن حنبل نبود امروز اهل سنتی وجود نداشت، ایشان بود که زنده کرد در زمان مأمون و بعد زمان متوکل و همدستی با متوکل و کارهایی که انجام داد که در جای خودش باید بحث بشود، در مسند خودش جلد 38، چاپ مؤسسه الرسالة بیروت، چاپ اول، چاپ 1421، با تحقیق آقای شعیب الأرنعوط وهابی، صفحه 97، روایت 22993، این روایت را نقل می کند، کاری نداریم به این صفحه، حالا اسم می برد که چه کسانی فرار کردند، در صفحه بعد دقیقاً همین قضیه را نقل می کند و آقای شعیب الأنعوط هم می گوید حدیث صحیح است

«إنی دافع اللواء غداً إلی رجل یحب الله و رسوله، و یحب الله و روسله»

من فردا پرچم را به دست کسی خواهم سپرد، که خدا و پیغمبرش را دوست دارد و خدا و پیغمبرش هم او را دوست دارند

مسند، احمد بن حنبل، ج 38، چاپ مؤسسه الرسالة بیروت، چاپ اول، چاپ 1421، تحقیق شعیب الأرنعوط ، ص 97، روایت 22993

«لا یرجع حتی یفتح له»

این کسی است که اصلاً برنمی گردد تا پیروز نشود

بقیه می گفتند

«فبتنا طیبة أنفسنا أن الفتح غداً»

دیگر ما مطمئن شدیم که فردا فتح و پیروزی نصیب مسلمان ها می شود

با این حرف هایی که پیغمبر گفت، فردا صبح پیغمبر نماز صبح را خواند و ایستاد و پرچم را به چه کسی داد؟

«فدعا باللواء و الناس علی مصافهم»

پیغمبر پرچم را آورد بالا همه منتظر بودند که پرچم به دست آنها داده بشود،

اما علی را دعوت کرد

«و هود أرمد فتفل فی عینیه و دفع إلیه اللواء، و فتح له»

امیرالمؤمنین چشم درد داشت پیغمبر با آب دهان مبارک مالید به جشم امیرالمؤمنین پرچم را به دست او داد و پیروزی نصیب مسلمان ها شد، حدیث سندش صحیح است، این روایت به این واضحی که حق بودن امیرالمؤمنین و باطل بودن بقیه را ثابت می کند را شما چرا نمی پذیرید؟ مثل بلبل می آیید این فضائل را می خوانید ولی چرا عمل نمی کنید؟ چرا توجه نمی کنید، چرا تدبر نمی کنید در این روایت.

مجری:

جالب این است اگر همچین روایتی یا هر فضیلت دیگری در مورد امیرالمؤنین که می شود صرفاً بعنوان فضیلت این را داخل یک قابی می گذارند که فضیلت امیرالمؤمنین است ولی اگر یک مقداری از این در مورد شخص دیگری غیر از امیرالمؤمنین بعنوان نص و سند و اینکه دلیل بر خلافت و امامت و بزرگی او است علم می کنند  و این بحث را به آنجا می رسانند که باید از او اطاعت کنیم، خیلی جالب است این نکته ای که اشاره فرمودید و این مبحثی را که داشتید.

ما مقاطع دیگری هم داشتیم در این برنامه که ارائه کنیم متأسفانه چون وقت مان به پایان رسید و فرصت کمی است،

استاد یزدانی:

اگر فرصت هست من فقط همین روایت را از زبان حضرت هادی بخوانم، شنیدنش از زبان بقیه هم یک لطفی دارد که وقتی دشمنان اهل بیت به یک مسئله ای  اعتراف می کنند، خیلی مهم است، اما از زبان اهل بیت (ع) هم لطف دیگری دارد، نور علی نور است، در کتاب المزار الکبیر محمد بن جعفر مشهدی، با سند صحیح این روایت نقل شده، شیخ ابو عبدالله محمد بن جعفر مشهدی، با تحقیق جواد قیومی اصفهانی، نشر القیوم در سال 1419چاپ شده این کتاب، سند روایت صحیح، حالا فرصت این که ما برویم سندش را بررسی بکنیم نیست، اولاً بحث جنگ احزاب و حنین و اینها را می آورد، دانه دانه آیاتی که در آن مسائل نازل شده تا می رسد به جنگ خیبر می گوید

«و یوم خیبر إذ أظهر الله خور المنافقین»

المزار الکبیر، شیخ ابو عبدالله محمد بن جعفر مشهدی، با تحقیق جواد قیومی اصفهانی، نشر القیوم، سال 1419

خیلی مهم است این جمله

«و قطع دابر الکافرین»

در روز خیبر چه اتفاقی افتاد؟ دوتا اتفاق افتاد یک کفار را خدا نابود کرد، منافقین را خار کرد، منافقین چه کسانی بودند؟ آنهایی که پیغمبر را خار کردند، آنهایی که دستور پیغمبر را انجام ندادند، آنهایی که پیغمبر پرچم را به دست شان داد سرشکسته و دست از پا درازتر برگشتند، آن روز خدا آشکار کرد که اینهایی که حرف پیغمبر را گوش نمی دهند چه کسانی هستند،

«و قطع دابر الکافرین»

یهود کافر خیبر را هم خدا دستش را قطع کرد

«و الحمد الله رب العالمین»

اینجا جمله امام هادی (ع) هست؛ سپاس خدایی که با جنگ خیبر این دو اتفاق مهم را انجام داد

«و لقد کانود عاهد الله من قبل لا یولون الإدبار و کان عهد الله مسئولا»

اینها قبلاً تعهد داده بودند

همین هایی که فرار کردند تعهد داده بودند که هرگز دیگر فرار نکنند در جنگ ها، و خداوند از آنها عهد گرفته بود پیمان گرفته بود، و از این پیمانش سؤال هم خواهد کرد در قیامت، شما تعهد دادید، تعد کجا بود؟ در صلح حدیبیه، پیغمبر مسلمان ها را در زیر آن درخت با همه بیعت کرد از همه تعهد گرفت، که بعد از این در هیچ جنگی فرار نکنید،  ولی چکار کردند؟ بعد از آن صلح حدیبیه در سال 6 هجری هست، جنگ خیبر در سال 7 هست، در سال 7 دقیقا اینها فرار کردند، باز در جنگ حنین هم اینها فرار کردند، در جنگ تبوک هم اینها فرار کردند

مجری:

حالا در جنگ حنین موقعی است که دیگر مسلمان ها مسلط بر همه چیز بودند، فتح مکه صورت گرفته

استاد یزدانی:

بله بزرگان اینها مثل خالد بن ولید که این همه ادعا می کند و این همه کبکبه و دبدبه داشت در جنگ حنین جزو فراری ها است جزو آنهایی است که فرار کردند، همان لحظه اولی که رفتند با مشرکین روبرو شدند و مشرکین پاتک زدند و جلوی اینها را  پاتک زده بودند، همانجا اینها همه در رفتند، هیچ کس باقی نماند فقط امیرالمؤمنین هست و یک عده کمی،

« مَوْلایَ أَنْتَ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ وَ الْمَحَجَّهُ الْوَاضِحَهُ وَ النِّعْمَهُ السَّابِغَهُ وَ الْبُرْهَانُ الْمُنِیرُ فَهَنِیئاً لَکَ بِمَا آتَاکَ اللَّهُ مِنْ فَضْلٍ وَ تَبّا لِشَانِئِکَ ذِی الْجَهْلِ»

خوشبحال تو که خدا این همه فضیلت به تو داده

امام هادی (ع) دارد به امیرالمؤمنین می گوید، خوشبحال تو که این همه فضیلت داری، و بدا به حال دشمنانت که به این فضائل همه جاهل هستند، خب خیلی واقعاً زیارت غدیریه یک زیارت بسیار مهمی است،  من پیشنهاد می کنم، هرجا رفتید به زیارت امیرالمؤمنین، زیارت دیگری نخوانید، بنشینید در عیوان طلا ان شاء الله خدا قسمت همه مان بکند، رو به ضریح امیرالمؤمنین اصلاً همه را دعوت بکنید  همه پیامبران را دعوت بکنید همه ائمه را دعوت بکنید، می خواهیم باهم بنشینیم فضائل امیرالمؤمنین را بخوانیم، از زبان امام عسکری که از امام هادی نقل می کند، چقدر زیبا است، سراسرش فضائل امیرالمؤمنین هست با دقت آدم با توجه کلمه به کلمه این را بخواند کیف می کند و لذت می برد، حتی سامرا هم که رفتیم ما خیلی وقت ها از دوستان را که می بینیم در سامرا که می روند همین زیارت غدیریه را می خوانند از زبان امام هادی و امام عسکری که آنجا هستند، می خواهند فضائل امیرالمؤمنین را بخوانند.

مجری:

خود عسکریین از زبان خودشان

استاد یزدانی:

از زبان خودشان در کنار خودشان آنها را دعوت می کنند اینهایی که شما گفتید ما داریم اینها را می خوانیم و خیلی لذت بخش هست و من توصیه می کنم حتی امام رضا می روید هم، اصلاً روزانه بخوانید در خود همین آمده که هر روز می شود زیارت غدریه را خواند، فوقش 40 دقیقه یا نیم ساعت بیشتر طول نمی کشد، که اگر کسی زیاد بخواند کلمه به کلمه اش را حفظ می شود، نیم ساعت بیشتر طول نمی کشد، ولی چقدر فضائل در آن هست، چقدر مناقب امیرالمؤنین هست، چقدر لذت بخش هست خواندن این فضائل اگر با توجه خوانده بشود

مجری:

که ذکر علی عبادة هست،

استاد یزدانی:

قطعاً عبادت هست

مجری:

بله خیلی ممنونیم جناب آقای دکتر یزدانی من یک نکته ای را هم می خواستم یادآوری کنم با اجازه تان الحمد الله در این چند روز اخیر زیاد ذکر علامه مجلسی شد، 27 رمضان یعنی جمعه ای که گذشت سالگرد رحلت ایشان بود، سلام خدا بر روان پاک ایشان، و تشکر می کنیم از حضرت عالی بخاطر حضورتان در این برنامه و وقتی را که گذاشتید و مطالبی را که ارائه فرمودید بسیار شیرین بود و ان شاء الله دوباره خدمت شما تبریک عرض کنم که عید فطر مبارکی داشته باشید و مقبول درگاه الهی باشد عبادات شما و همچنین همه بینندگان عزیز که ان شاء الله  جایزه شان را آنگونه که شایسته هست بگیرند از دست آقا امام عصر (عج).

از همه شما عزیزان بینند هم تشکر می کنم امیدوارم که ساعات خوبی را برای شما فراهم کرده باشیم و جزء صالح اعمال ما و شما عزیزان بیننده قرار گرفته باشد، با تشکر از همه کسانی که در این برنامه کمک کردند تا بتوانیم ما این برنامه را خدمت شما عزیزان ارائه کنیم از همه شما التماس دعا داریم و شما را به خدای منان می سپاریم و دعا همه ما تعجیل فرج آقا امام زمان.

اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

خدا حافظ.


کلمه طیبه>

عصر غیبت یقین پاسخ به شبهات شبکه های وهابی امیرالمومنین علیه السلام خلیفه جانشین منزلت هارون نسبت به حضرت موسی علیه السلام مومن عترت امامت در قرآن