آفتاب یلدا

قسمت نهم برنامه آفتاب یلدا به کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:21/09/1400

برنامه:آفتاب یلدا

مجری:

اَلسَّلامُ عَلی مَهْدِیِّ الاُمَمِ وَجامِعِ الْکَلِمِ

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا را شکر که یک بار دیگر توفیق داریم از برنامه آفتاب یلدا شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداء) در خدمت تان هستیم در محضر استاد عزیز و ارجمند، ابتدای صحبت در خدمت استادیم سلام عرض می کنیم و إن شاءالله ادامه بحث را با هم پیگیری خواهیم داشت.

سلام استاد وقت شما بخیر.

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

سلام علیکم

بنده هم خدمت شما و همکاران تان و بینندگان عزیز و ارجمند عرض سلام دارم و امیدوارم که بتوانیم مطالبی را عرض بکنیم که مرضی رضای خدا، امام زمان و مورد توجه مردم محترم قرار بگیرد إن شاءالله.

مجری:

إن شاءالله، آنچه که در برنامه های قبلی در موردش صحبت کردیم اجازه بدهید یک کم با این تعبیر بگویم که صحبت از تاریکی ها بود صحبت از جهل ها بود صحبت از کارهای غیر حق، این برنامه إن شاءالله طبق قراری که داشتیم و تتمه صحبت جلسه قبلی صحبت های مان موضوع نورانی خواهد داشت هر چند که باز از چهارچوب و تحلیل و نگاه آن فرقه بهائیت قرار هست به موضوع مهدویت بپردازیم اما اصل بحث شیرین هست و اصل بحث نورانی و حق خواهد بود خدا را قسم می دهیم به حق حقیقت مولای مان صاحب الزمان به ما کمک کند هم این جلسه و هم در مسیری که در نظر هست برای ارائه حق توفیق باشد بهترین مطالب را ارائه بدهیم.

استاد هفته قبل یک اشاره کلی شد یکی دوتا مورد در عین تعبیر نویسنده ها و کتاب های اولیه ی صاحبان فرقه بهائیت با موضوع مهدویت حتی عین تعبیرهایی که اشاره به تأیید پذیرفتن و اعتراف به وجود نازنین آن حضرت بود در متون داشتیم، اما جلوتر می  رویم؛ الآن سؤالی که پیش می آید این هست که مهدویت اگر بخواهیم موضوع موعود را در نظر بگیریم تقریباً پذیرفته عموم ادیان توحیدی هست، یک پله جلوتر برویم موضوع مهدی مورد پذیرش عموم مسلمانان شیعه و سنی هست، وقتی در نگاه شیعه نگاه می کنیم حضرت ولی عصر (ارواحنا فداء) یک شخص مشخص تعریف شدۀ نشان شدۀ آدرس داده شده هست با تمام جزئیات از پدر و مادر، از سال دقیقاً تعریف شده، الآن وقتی که ما از بهائیت صحبت می کنیم اولاً بهائیت تعریفش از مهدی و موعود آخرالزمان چه هست؟ دوم تناسبش و تحلیلش و ارائه اش از آن مهدی شیعه چه هست.

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

بسم الله الرحمن الرحیم

ببینید نکته ای که در رابطه با موضوع مهم مهدویت در آئین باب و بهاء از آن صحبت می شود آغازین ادعاهای علی محمد شیرازی اشاره مستقیم به وجود نازنین حضرت ولی عصر دارد؛ یعنی اولین ادعای که از علی محمد شیرازی در تاریخ ثبت شده در منابع بهائی در منابع بابی در منابع اسلامی کتاب «تفسیر سوره یوسف» یا به قول خودشان «قیوم الأسماء» یا «أحسن القصص» که در آنجا علی محمد شیرازی به وضوح اعلام می کند که از سوی امام زمان شیعه یعنی به نام مقدس حضرت مهدی اشاره می کند.

مجری:

نام خاص حضرت؟

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

نام خاص حضرت یعنی نام حضرت محمد (ص) هست که پیغمبر فرمودند نهمین فرزند از نسل حسین هم نام من هست لقبش مهدی هست و آمدن او را به جهانیان و به عالمیان بشارت می دهم؛ یعنی بشارت داد به ظهور حضرت مهدی که هم نام حضرت رسول خدا هست، علی محمد شیرازی در اولین سوره از کتاب خودش حالا ایشان کتابش را به زعم باطل خودش سوره سوره ساخته که مثلاً شباهت به قرآن داشته باشد و به نوعی بتواند عوام فریبی بکند و در اینجا می گوید که:

«الله قد قدر أن یخرج ذلک الکتاب فی تفسیر احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علی عبده لیکون حجة الله من عند الذکر علی العالمین بلیغا»

که در اینجا به وضوح به نام حضرت امام زمان (عج) اشاره می کند و جالب هست تک تک این افراد را هم به نام صدا می کند، در جلسه پیش هم یادم هست عرض کردیم که چون به نام حضرت اشاره می کند یعنی دارد خودش را می گوید دیگر لقب نیست کنیه نیست که مثلاً فرض کنید بگوییم حالا لقب ممکن هست دیگری باشد کنیه ممکن هست دیگری، نه، این لقب انحصار دارد به حضرت چون نام پدر هم همین هست نام پدر بزرگ تا آباء کرامش تا حضرت أبی طالب (علیه السلام)، این تعبیری که در اینجا گفته می شود اشاره مستقیم دارد به همان مهدی که من و شما و سایر شیعیان ارادتمندش هستیم و خودمان را در جرگه منتظران و دوستدارانش معرفی می کنیم، منحصر به این هم نیست علی محمد گام های بعدی را هم که بر می دارد ادعاهای بعدی هم که دارد خودش را در واقع باب الحجة معرفی می کند باب امام زمان باب المهدی باب المنتظر و در واقع با این عنوان خودش را معرفی می کند حتی جالب هست اولین کسی هم که به علی محمد شیرازی می پیوندد یعنی ملا حسین بشریه به او هم لقب باب الباب می دهد یعنی باب بودن خودش همچنان پا برجاست و او باب الباب هست و علی محمد شیرازی در واقع از بابیت امام زمان نمی خواهد دست بردارد، زمانی که ایشان در خانه خودش بعد از لو رفتن ادعایش و مجازات شدنش و محکوم شدنش در خانه خودش محبوس است در شیراز می آید و مقاله ای می نویسد تحت عنوان إبلاغیه ألف إبلاغیه هزار، حالا چرا این عنوان را انتخاب می کند بماند جای بحثش نیست، اما چیزی که هست این هست که در این ابلاغیه ألف به وضوح هر چه تمام تر به یک مهدیی اشاره می کند که هم من و هم شما به او معتقدیم و به ابواب مقدسه ایشان و به یاران نزدیک ایشان نایبان چهارگانه حضرت اشاره می کند و آنها را ابواب اربعه حضرت حجت می داند، نه تنها به وجود حضرت حجت اعتراف دارد و إذعان دارد که به نایبان حضرت هم إذعان دارد و جالب تر اینهایش این هست که علی محمد شیرازی در این إبلاغیه ألف می گوید که غیر از آن ابواب

«و أشهد أن بعد الأبواب الأربعه لیس له باب منصوص ولا نائب مخصوص»

یعنی حتی باب، فقط همین چهارتا باب را دارد، این امام زمان این آدم هست با این مشخصات با این ویژگی ها، بعد این فرد وقتی که امام زمان را با این ویژگی با این مشخصات یاد می کند بر اساس عقیده شیعه صحبت می کند بقیة الله ایشان را می نامد و أسماء و القاب و صفات و هر چه که می خواهد بگوید در واقع حضرت مهدی هست، این ادعای علی محمد شیرازی در زمانی هست که علی محمد تصورش از این بالاتر نمی رفت و قصد داشت خودش را با این عنوان و این جایگاه معرفی بکند و کتاب «صحیفه عدلیه» را هم بعد از این می نویسد و جالب هست در این کتاب «صحیفه عدلیه» که الآن هم موجود هست و این کتاب هست در دسترس هست در دست افراد، بنده خودم دو سه نسخه از این کتاب را در کتابخانه شخصی خودم دارم، کتاب «صحیفه عدلیه» را که شما نگاه کنید حالا صرف نظر از ایراداتی که دارد حالا به جهت مهتوای که ناشی از کم سوادی و کم دانشی این فرد هست، اما در موضوع انتظار در موضوع مهدی در واقع «صحیفه عدلیه» انگا که یک مسلمان شیعه إثنی عشری این کتاب را نوشته، اگر هم دارم از یک سری اشکالاتش حرف می زنم ربطی به موضوعات ندارد اشکالات ادبی هست که دارد یا اشکالات مفهومی هست که دارد که در موضوع مهدی و در موضوع انتظار همین مفهوم مهدی با این عنوان با این شخصیت یعنی پسر حضرت عسکری (علیه السلام) پسر حضرت نرجس خاتون (علیها السلام) سال تولد، تمام مشخصاتی که آن مهدی که ما باید بشناسیم و در واقع به آن مذعن و معترف باشیم همان ها را اذعان و اعتراف می کند، این مهدیی که علی محمد شیرازی ادعا می کند، اما وقتی که علی محمد به تبریز می آید در آنجا پس از اینکه از بیان ادعای خودش مبنی بر بابیت حضرت مهدی باز می ماند و تواند در واقع اثبات ادعا را ندارد به جای عقب نشینی که قبلاً عقب نشینی البته کرده هم توبه کرده هم با آن ابلاغیه ألف عقب نشینی کرده اما به هر صورت چون روانش روان نا آرامی هست و دچار گرفتاری های روحی روانی هست ایشان بر می گردد و ادعاهای خودش را انکار می کند نه اینکه بگوید آنها را که گفتم دروغ بوده، هیچ به آنها کار ندارد، می آید یک ادعای می کند که این ادعا در واقع نفس این ادعا انکار ادعای پیشین هست که

 نظر کن در فضل حضرت منتظر که چقدر رحمت خود را در حق مسلمین واسع فرموده

دلائل سبعه، ص 29

صفحه 29 «دلائل سبعه»، که در اینجا علی محمد شیرازی به وضوح و به آشکاری خودش را امام زمان (علیه السلام) معرفی می کند و حضرت منتظر معرفی می کند، در روزی هم که رفتند به تبریز در شب اول وصول شان به تبریز به شیخ علی عظیم بر می گردد که شیخ علی عظیم می خواهم امشب ادعای مهدویت و قائمیت کنم که در آنجا شیخ علی عظیم تردید می کند خدایا این تا دیروز می گفت من باب امام زمانم الآن می گوید من خود امام زمانم، ببینید یعنی اینقدر مهدی و نائب مهدی بودن و باب بودن و اینکه امام مهدی کسی دیگری هست بین باب و یارانش امر عادی بود که نزدیک ترین آدم به باب که ملا علی عظیم باشد این آدم دچار حیرت می شود، بعد علی محمد می گوید که ببین امر چقدر عظیم است که امثال عظیم هم مثلاً تعجب می کند، امر عظیم نیست ادعای تو خیلی بی ربط هست ادعای تو خیلی تعجب برانگیز هست و حالا مثلاً شیخ علی عظیم که حالا شما می گویید شیخ علی عظیم ملا علی عظیم ممکن هست کسی، بینندگان تصور کنند حالا مثلاً یک مرجعی یک عالمی یک فاضلی، اینها کسانی بودند که چهارتا کتاب به قول معروف شاید خوانده بودند یا در چهارتا کلاس درس شرکت کرده بودند، اینکه مثلاً افراد عالِم برجسته صاحب اثر صاحب توان علمی باشند هیچ کدام اثبات نشده، حالا اینجا یک فلش بک بزنم؛ همین آقای ملا حسین بشریه ایشان بعضی موقع ممکن هست این حرف ها شبهه ایجاد بکند و بعضی ها در ذهن شان بیاید چون شنیدم اینها را که عرض می کنم؛ مثلاً ما می گوییم تفسیر سوره یوسف نوشته یا مثلاً ملا حسین بشریه یا ملا محمد علی بارفروشی یا مثلاً ملا علی عظیم، اینها را اسم می بریم بعضی ها گمان می کنند نکند علی محمد شیرازی مثلاً یک مفسر بوده یا مثلاً ایشان یاران و شاگردانش ملاها و علماء و اینها بودند، ببینید اولاً تفسیر علی محمد الآن موجود هست چیزی که الآن هست دیگر می گوید چیزی که عیان چه حاجت به بیان هست اصلاً نیازی نیست که ما بخواهیم ادعای اضافه بکنیم این کتاب ایشان، این مفسرین، این نحویون، اُدبا، فصحا، عقلا بنشینند در مورد این اثر صحبت بکنند و ارزش علمی و جهات معنوی این اثر بررسی بشود ببینیم واقعاً جز شرمندگی چیزی برای اینها باقی خواهد گذاشت؟ پس اینکه می گوییم تفسیر نوشته خودش اسمش را گذاشته تفسیر، ما به بیان خودش داریم می گوییم؛ یعنی آن چیزی که خودش نامگذاری کرده این هست که اسمش را گذاشته «تفسیر سوره یوسف»، خب بگذارد، مگر ایشان اسم کتاب را گذاشت تفسیر، می گوید «بر عکس نهند نام زنگی کافور» اگر به آدم سیاه پوستی گفتند تو کافور، کافور مظهر سپیدی هست دیگر، گفتند کافور این سفید می شود؟ نه سفید نمی شود، خیلی از قدیم ها بود که مثلاً به غلامان سیاهی که داشتند اسم کافور را می گذاشتند، این یک سنتی بود یک شوخی بود در حقیقت، حالا علی محمد شیرازی هم با نوشتن کتاب تفسیر در واقع نمی شود مفسر این اولاً و این تصور باطل را از ذهن خودتان بیرون کنید، بعضی موقع ها می آیند چنان این مسئله را عنوان می کنند و بعضی از افراد هم که آشنایی زیادی ندارند بعضاً از ما می پرسند گاهی اوقات از ما می پرسند که فلانی این تفسیراتی که ایشان نوشته اینها چه می شود؟ بابا کدام تفسیر؟ از کدام تفسیر حرف می زنید؟ یک سری نوشته جات، یک سری مسودات، یک سری سیاهه ها درست کرده که خیلی از این ها ربط و معنای درستی ندارد از واژگانی گاهی اوقات استفاده کرده که خود اعراب اگر این کلمات را بشنوند برای شان خنده دار هست.

مجری:

استاد دوتا مثال خدمت تان بزنم؛ من شخصاً یک فردی را می شناختم که این بنده خدا کلاً منحرف شد یک فضایی، با یک پول و پَلی یک کتابی با هجم و قطر بزرگ چاپ کرده بود اشعار؛ کل این کتاب یک دانه شعری که اصلاً بحث فنی اش هیچ، یک حداقلی دلنشینی داشته باشد نبود، مثال دومش شاید ایرانی ها زود به ذهن شان بیاید یک سلبریتی هست خیلی در فضایی هست برای خودش، یک کتابی چاپ کرده شعر؛ مجموعه ای از لغت ها را به یک ترکیب شاذی کنار هم چیده و حس می کند که کتابی نوشته و کتاب شعری دارد، وقتی هم به او نقد شود می گوشد شما متوجه نمی شوید من خیلی مطالب سنگینی گفتم از حدشما بالا هست، حالا بنده خدا اصلاً سواد دانشگاهی اش و اینها پایین هست، یک بار هم خدمت تان گفتم جالب هست این تیپ آدم ها را اصلاً یک تحلیل روانشناسی روی شان بشود، من از اول تا حالا یکی از چیزهای که برایم خیلی جالب بود ادبیاتی هست که ایشان به کار می برده اسامی که استفاده می کرده، اگر ایشان در دنیای تجارت بود خیلی آدم موفقی بود یعنی این بازی با لغت ها، این متفاوت حرف زدن ها، این شاذ بودن ها شاید از دور یک جاذبه های که همان به درد دنیای تجارت و دنیای جذب های لحظه ای باشد به درد می خورد، اما این هست دیگر بازی با لغت بکند اسمش را بگذارد کتاب، بازی با لغت بکند لقب درست بکند این خیلی با مزه هست.

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

در کتاب پنج تن ایشان یک واژگانی به کار برده که شما اگر اینها را به عرب ها بگویید باور کن جز لبخند کار دیگر نخواهند کرد مثلاً

«شمیخاً ذوالإجتماخ»

مثلاً شمیخ بر وزن فعیل از شَمَخ

«شمیخاً ذو الإجتماخ، بزیخاً ذوالإبتزاخ»

مجری:

این چه بود ریشه اش این چه هست؟

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

این از «بزخ» هست از شَمَخَ هست شَمَخَ مثلاً مقام اولیاء، حالا ببینید شاید از نظر معنایی هم بشود یک معنی برایش درست کرد این کلمات به اصطلاح مجهول الاستعمال و قریب الاستعمال، کلمات عجیب و غریب استفاده کردن فقط بخاطر اینکه بگویی من، می گوید یک بنده خدای می خواست برود خواستگار؛ به او گفتند آنجا حرف های بزرگ بزرگ بزن، آنجا می گفت که لودر، بولدزر که مثلاً حرف های بزرگ زده باشد، حالا ما کاری به اینها نداریم، بحثم این هست که این تفسیری که ایشان نوشته آقا من دارم اشتباه می کنم کتابش هست انواع آثار ایشان موجود هست و قابل بررسی، بررسی بشود، آقای عباس افندی می گوید که آثار هم پدرم هم علی محمد، مخصوصاً مال پدرش را می گوید، می گوید محیرالعقول فصحا و بلغا هست و کل مغیر و معترف اند که مثل و مانندی ندارد، بله واقعاً ما هم حیرت زده ایم که چگونه یک آدمی رویش می شود به اینها بگوید آیات؟ و مثل و مانند هم ندارد چون هیچ کس همچین مطالبی را در واقع منتشر نمی کند و شرم می کند از چهره انسان های صاحب خرد و اندیشه، ایشان می آید و این اثر را معرفی می کند تحت عنوان آثار خودش و این آثار تماماً قابل نقد هست، یا مثلاً یارانی که ایشان می گوید که مثلاً ملا حسین بشریه یا مثلاً ملا فلانی؛ اینها شاید خیلی های شان از نظر سن طبیعی سن خیلی پایینی دارند یعنی این معلوم هست که تازه وارد این فضاها شدند این یک طرف قضیه، طرف دیگرش این هست که اصلاً پیره مرد اصلاً 90 ساله؛ این فرد فرهیخته باید یک کتابی نوشته باشد یک مجلس درسی حلقه درسی باید داشته باشد یک چهارتا شاگرد از ایشان به نیکی یاد کنند بگویند مثلاً من شاگرد فلانی بودم من پیش ایشان تحصیل کردم من این کتاب را از ایشان خواندم یا استادی دارد بگوید این شاگرد من بود بله در درس من شرکت می کرد و این توانمندی ها را داشت، ایشان هیچ کدام نه خودش نه یارانش هیچ کدام در این مرتبه و جایگاه که نیستند هیچ بلکه به عکس هم هست یعنی عمدتاً صحبت شده از اینکه اینها اصلاً اهل درس و بحث نبوده همین ملا حسین برشیه کسی نبود که اهل درس و بحث باشد مدام در سفر و در پی اوامر و فرامین سید کاظم رشتی بوده کجا او فرست کرده بخواند درس بخواند یا علمی را بیندوزد، کلمه به ملا به تعبیر این بود که در این فضا و در این جمع چرخیده و گشته و این تن پوش را به تن کرده، به هر تقدیر علی محمد شیرازی در همان آثار و در همان کتاب های که حالا اسم شان را تفسیر گذاشته اسم شان را فلان و بیسار گذاشته در این کتاب ها علی محمد بر اساس همان اطلاعاتی که یک فردی که در این کلاس ها در این جلسات شرکت کرده و آموزه های را آموخته مطالبی را بیان می کند دقیقاً به مقتضای اعتقاد شیعه، بعداً وقتی یاران علی محمد در صحرای به دشت می آیند آن داستان را به پا می کنند و بحث نسخ اسلام را پیش می کشند علی محمد می بیند خب حالا که گوش شنوای برای ادعاهای بالاتر او هست و کسانی هستند که مشتاق ایشان باشند و این تعبیر تجارت که شما به کار بردید برای من هم جذاب و جالب بود اتفاقاً که ایشان أبا اجدادی تاجرند دیگر؛ یعنی خانداناً تاجرند، این آقای تاجر شاید خودش، تاجر این هست دیگر یعنی ویژگی های شخصیتی اش این هست که حالا این جنس نشد جنس دیگری می فروشم، شاید علی محمد شیرازی وقتی که احساس می کند از بیان ادعای نیابت حضرت مهدی ناتوان هست ادعای خود مهدویت را به ذهنش خطور می کند که با این کالای جدید به بازار اندیشه های آن زمان خودش را معرفی بکند؛ علی محمد می آید و ادعای مهدویت می کند و خودش را مهدی موعود می نامد و نظر کن در فضل حضرت منتظر؛ یعنی از کلمه منتظر کسی مردم انتظارش را می کشند، یا مثلاً در مجلس تبریز در منابع بهائی آمده که آنجا بلند شد و گفت که من موعودی هستم که شما بیش از هزار سال هست منتظرش هستید و در واقع خودش را به عنوان نوعود منتظَر به اینها معرفی کرد و هر موقع اسمش را می شنوید به احترامش بلند می شوید چنین چنان و خودش را مهدی معرفی می کند هر چند که در همان مجلس به اعتراف خود آثار بهائی علی محمد شیرازی از کوچکترین قدرتی برای اثبات ادعای خودش عاجز هست اما به هر صورت ادعا هست دیگر چه اشکالی دارد؟ ادعا می کند ادعا کردن که هزینه ای ندارد برایش مخصوصاً کسی که شاید، چطوری عبارت را بکار ببریم که واقعاً انسان بعضی موقع ها می ماند که چطوری ادب را رعایت بکند برای بیان یک مسئله، ایشان قادر نیست ناتوان است از ادعای خودش از اثبات ادعای خودش، یک ادعای عجیب و غریبی می کند و در آن ادعا هم باز می ماند و ناچار به نوشتن توبه می شود؛ در مجلس شیراز توبه شفاهی می کند، در مجلس تبریز توبه کتبی می کند، آن توبه شفاهی اش در «تاریخ نبیل زرندی» ثبت شده و این توبه کتبی اش در «کشف الغطاء» نوشته شده توسط أبوالفضل گلپایگانی و سید مهدی گلپایگانی، این توبه نامه الآن موجود هست و نوشته شده حالا بهائی ها هر چه به سر خود شان بزنند بخواهند انکار بکنند دیگر با خودشان است یا أبوالفضل گلپایگانی و سید مهدی دروغ نوشتند یا اینکه شما دارید دروغ می گویید حالا هر کدام پسندتان است انتخاب بکنید، حالا ما به اینها کار نداریم برویم سراغ فاز بعدی.

مجری:

تا اینجا رسیدیم این آقای که شم بازرگانی خوبی داشت و به قول علم بارزگانی می گویند اسلوگان شعارهای تبلیغاتی خوبی طراحی می کرد با لغت خوب بازی می کرد آمد از ادبیات مهدویت دارد استفاده می کند، ادامه بحث در خدمت استادیم.

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

بحث ما روی این بود که آقای علی محمد شیرازی می آید و ادعای مهدویت می کند و خودش را مهدی موعود می نامد ولی در آثار ما می بینیم که در کتاب های مختلفی که توسط این فرد به ریشته تحریر آمده و نوعاً هم اینقدر دچار تشویش و دوگانگی و دوگانگی مفهومی دوگانگی عبارت و مسائل مختلف هست که واقعاً انسان هیرت زده می شود از این مطالب، حالا این آقای علی محمد شیرازی ما هستیم با اینکه ایشان یک اعتراف دارد به وجود حضرت مهدی، یک اعتراف دارد به نواب حضرت مهدی، بعد یک ادعای مهدویت دارد، این تناقض را چطوری شما می خواهید حل بکنید؟ شما یا مهدی هستی یا مهدی نیستی، اگر مهدی هستی و امام زمان هستی پس چرا تا دیروز خودت را باب معرفی  می کردی؟ و اگر مهدی هستی پس چرا فرزند امام حسن نیستی؟ پس چرا حضرت نرجس خاتون مادر تو نیست؟ پس چرا متولد سامرا در سال 255 هجری نیستی؟ این مشخصات را چرا نداری؟ می خواهد بگوید که پس آن مهدی که شما می گویید آن دروغ هست و آن مهدی اساساً وجود ندارد، پس اگر آن مهدی وجود ندارد آثار قبلی تو که دارد او را بیان می کند و از او سخن می گوید، پس شما به قصد فریب دادن ما و به قصد به اشتباه انداختن ما این حرف ها می زدی؟ یا واقعاً در ادعای خودت یک صداقتی داشتی؟ که قطعاً و یقیناً شما برای فریب ما اینها را به کار می بردی و تو یک شخصیت فریبکاری و نمی توانی این جایگاه را داشته باشی، این از این.

نکته دیگر اینکه آقای علی محمد شیرازی که اشاره مستقیم دارد به وجود حضرت مهدی اشاره مستقیم دارد به وجود نواب اربعه، آقای حسین علی نوری می آید و کل اینها را در واقع انکار می کند می گوید نواب اربعه العیاذ باالله یک سری انسان های کاذب و دروغگو اند که اینها باعث شدند که حضرت باب کشته بشود اگر اینها این دروغ را آن موقع نمی گفتند و نمی گفتند ما با امام زمان در ارتباط هستیم و با حضرت مهدی در اتباط هستیم که اصلاً حضرت مهدی وجود نداشته کدام حضرت مهدی؟ اصلاً کسی نبوده و شما دارید دروغ می گویید می گویید که حضرت مهدی بوده، این دروغگویانی که می گفتند حضرت مهدی هست و دروغ می گفتند و نبوده اینها باعث شدند که باب کشته شد اگر اینها این حرف را نمی زدند کشته نمی شد، بعد می آییم از آن طرف به حرف های باب نگاه می کنیم باب می گوید هر کس اعتقاد نداشته باشد به نواب اربعه کافر هست و زندیق هست.

مجری:

این تعبیر عیناً در نوشته هایش هست؟

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

بله در عین تعبیرات علی محمد شیرازی هست ایشان در «تفسیر سوره کوثر» که این تفسیر سوره کوثر را برای سید یحی دارابی می نویسد و در واقع به عنوان یک سند به ایشان ارائه می کند در اینجا می آید و به نواب اربعه اشاره می کند و نواب اربعه حضرت مهدی (عج) را مقام شان و شأن شان را در این حد می بیند که اگر کسی اینها را انکار بکند کافر هست مشرک هست مرتد هست چنین و چنان هست، اینجا آقای علی محمد شیرازی دارد پیشاپیش حکم شرک و کفر و زندقۀ آقای میراز حسین علی نوری را به تصویر می کشد و بیان می کند، ما الآن در این وسط چیکار باید بکنیم؟ ما هستیم و علی محمد باب، ما هستیم و حسین علی نوری و این ادعاهای متناقض و متضاد و متعارض و متزاحم و از هر بابی که نگاه بکنیم اینها دچار مسئله هستند، بالاخره وضعیت چه هست؟ یا حضرت مهدی حجت بن الحسن العسکری (عج) وجود خارجی دارد وجود دارد و امام ما هست یا چنین کسی وجود ندارد و چنین امامی ما نداشتیم و صرف یک اتهام و یک موهوم بوده، آقای علی محمد شیرازی اگر واقعاً امام زمان بود و واقعاً اعتقاد ما اعتقاد نا صحیحی بود خب ایشان باید می آمد و آرام و آرام گام به گام نه اینکه خودش را بیاید باب امام زمان معرفی کند بعد بگوید نه آن نیستم خودش هستم، می آمد بیان را به گونه ی مطرح می کرد یک چهارتا یار و نیرو پیدا کرده بود با همین ها صادقانه می گفت آقایان خانم ها شما که مرید من شدید از آغاز کار پنهانی سری مخفی به اینها می گفت که من خودم امام زمان هستم و این تصوری که این مردم دارند اشتباه هست، حتی ما نداریم که مخفیانه هم به اینها گفته باشد، به آنها هم می گفت که شما، چون همان ها وقتی که دیدند علی محمد شیرازی ادعایش را عوض کرد برگشتند ملا عبدالخالق یزدی از نزدیک ترین یاران علی محمد شیرازی هست و جالب هست که علی محمد شیرازی ایمان ملا عبدالخالق یزدی را می آید و دلیل اعتبار ادعای خودش و دلیل حجیت ادعای خودش مطرح می کند می گوید اگر من ادعایم اعتبار دارد چون ملا تقی هراتی ملا عبدالخالق یزدی به من ایمان آوردند و خیلی با مزه هست که هر دوی اینها از او برگشتند.

مجری:

در همان زمان زنده بودنش؟

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

در همان زنده بودن علی محمد شیرازی هم ملا عبدالخالق یزدی از او برگشت یعنی زمانی که علی محمد ادعای قائمیت کرد و نامه ای نوشت برای ملا عبدالخالق، ملا عبدالخالق تا خواند نامه علی محمد را آن را به زمین کوبید، ایشان داشت وضو می گرفت و آماده می شد برای نماز که پیک رسید و نامه را به او داد گفت از طرف کسی، این نامه را باز کرد و این را خواند؛ وقتی نامه را باز کرد و این متن را خواند دچار هیرت شد و اعصابش به هم ریخت نامه را زمین کوبید گفت افسوس و وای بر من که پسرم در راه باطل این آدم کشته شد، این را چه کسی می گوید؟ این را کسی می گوید که علی محمد شیرازی او را حجتی برای ادعای خودش می داند، ملا تقی هراتی چطوری برگشت، اینها یک دفعه هم برنگشتند که بروند و یکی کسی گولشان بزند، جالب است که همین ها که موقعی که با خود علی محمد سر و کار داشتند، برگشتند، هم ملاتقی هراتی هم ملا عبد الخالق یزدی، ملاتقی هراتی داشت آثار باب را ترجمه می کرد، یکی از کتاب های باب را داشت ترجمه می کرد و وقتی که داشت اینها را می نوشت، شوقی افندی می گوید خوف شدیدی بر او موستولی شد و از امر کناره گرفت خب چه خوفی بر او مستولی شد، اگر ایشان از جانش می ترسید، باید یک کسی می آمد ایشان را می ترساند، یعنی شاهی وزیری عالمی مخالفی کسی می آمد می  گفت من تو را می کشتم، بعد ایشان خوف می کرد و می گفت من ترسیم، مرا تهدید کردند من دیگر کشیدم کنار

مجری:

مواجه فیزیکی نه مواجه نقل، در یک مواجه سخت باید می ترسید،

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

شما یک متنی را می خوانید و دارید این را ترجمه می کنید، خب می بینید که همین شمیخ و اشتماخ و بزیخ و ابتزاخ و این کلمات اینطوری که می بیند، خب واقعاً هیرت می خورد که من دنبال چه کسی راه افتادم، دارم کجا می روم، به چه سرانجامی می خواهم برسم، و با این دلایل و با این براهین آقای علی محمد شیرازی، نمی تواند یاران نزدیک خودش را قانع بکند، خب علی محمد دست به یک ترفندی می زند، بحث موعودی که گفتید این را هم عرض بکنم، ایشان می آید دست به یک ترفند می زند، برای اینکه آن ادعاهای قبلی اش را که اصلاً نتوانسته آنها را به نوعی پاک سازی بکند، یک زره اش را حداقل جواب داده باشد، می آید و خودش را صاحب شرع جدید معرفی می کند، که یعنی من اساساً مهدی هستم که با یک شریعت جدید و با یک آرمان جدیدی آمدم، و اگر این علما من را نمی پذیرند، علتش این است که در روز ظهور حضرت مهدی عدۀ زیادی از علما با حضرت نمی سازند، ببنیداگر علما با حضرت ارتباط نمی گیرند، احیاناً در بعضی از روایات آمده، این الزاماً که علمای شیعه نیستند، بلاخره عالم اسلام علمای بسیاری دارد، ممکن است علمای مذاهب دیگر باشند با ایشان کنار نیایند، این یک، بر فرض که همین علمای شیعه باشند، و با امام زمان هم کنار نیایند، اما حداقلش این است که آن امام زمان ویژگی ها و مشخصه ها و آن چیزی که باید داشته باشد را دارد حالا اینها استکبار می کنند، ولی مسئله تو این است، ولی مسئله تو این است، اصلاً ما کاری به استکبار نداریم، اصلاً اینها دارند کار بدی می کنند، یعنی با انگیزه بدی هستند، ما خب تو هم دلیلی نداری برای حقانیتت، مثل اینکه بگویم که شما در این خانه الآن ساکن هستید بعد یک کسی بیاید به شما بگوید که آقای صاحب خانه، شما مالک این خانه نیستید، شما نتوانید ثابت بکنید که مالک این خانه هستید، بعد من بیرونی بیایم بگویم من هستم، خب اصلاً تو برای چه آمدی جلو تو روی چه حسابی می خواهی خودت را معرفی بکنید، خی تو هم نمی توانی خودت را ثابت بکنید بعنوان امام مهدی، اگر تو توانستی خودت را بعنوان امام مهدی ثابت بکنی یا حداقل ادله و دلایلت منطقی بود، تو می آیی می گویی من «من یظهره الله» از طرف او آمدم، و امام مهدی را کسی معرفی می کند که باز در آینده دورتر خواهد آمد، یعنی تا الآن که شما داشتید از این امام زمان صحبت می کردید،  و بشارت به ظهورش می دادید، یک دفعه کاملاً منصرف می شود می گوید که «من یظهره الله» بعد از من خواهد آمد، عدد غیاس یا مستغاس که اگر عدد غیاس آمد همه وارد باید بشود و الّا داخل نار می شوید، و اگر وارد نشدید عدد مستغاس که آمد باید وارد بشودی و الّا داخل نار می شوید، خب چه هست این؟ عدد غیاس می شود 1511، عدد مستغاس می شود 2001، به عدد متغاس یعنی 1266 که علی محمد مرده، 1511 سال بعد، یعنی سال 2777 یک پیامبر دیگری می خواهد باید بنام من یظهره الله خب او چه ربطی به امام زمان دارد، چه ربطی به ادعای قبلی دارد،  بعد مضحک تر و خنده دار تر اینکه میرزا حسین علی نوری می آید می گوید من همان من یظهر الله هستم، و طی زمان می کند، و می آید و ادعای، در داعیه مهدویت و در داعیه امام زمانی علی محمد شیرازی و جریان بابیت وبهائیت، اساساً هیچ سخن مقبولی ندارد و ادعاهای دیگری هم مثلاً در رابطه با خود حضرت مهدی چندتا روایت هست، و جایگاه قایمیت که فکر می کنم در این جلسه فرصت پرداختن به آنها نباشد و این را ان شاء الله وعده می دهیم که برای جلسات آینده پیرامون این موضوع صحبت بکنیم و بحث مهدویت و قائمیت حضرت مهدی (ع) که در روایات آمده ودر روایات مورد بررسی قرار گرفته، این مباحث را ان شاء الله در جلسات آینده به آن بپردازیم، در این جلسه مباحث دیگری اگر مد نظرتان هست می توانید بپرسید که به آن هم بپردازیم.

مجری:

یک بخشی را که سؤال کردم خدمت تان باز دقیق تر بدانی وام گرفتن از ادبیات شیعی در رویه باب یا حسین علی نوری دیده می شود، ظاهراً در باب بیشتر هست این استفاده از ادبیات شیعی این ادبیات در موضوع موعود چقدر دقیقاً نعل به نعل است، مثلاً یک جایی هست که با همین لغت بگوید من امام زمان هستم، یا نه می گوید من مهدی هستم، می گوید من حجت بن الحسن هستم، دقیقاً از چه بخش هایی از ادبیات شیعی در موضوع مهدویت استفاده می کند.

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

ببینید آقای علی محمد شیرازی،حالا تفاوت دیدگاهی که گفتید باب و بهاء دارند را عرض بکنم، علی محمد شیرازی چون اساساً با محیط های حوزوی در سالهایی که در کربلا و اینها گذراند و زمانه ای که در آن به سر می برد و محیطی که در آن به سر می برد، خب دوران مکتب خانه را با شیخ محمد عابد کازرونی می گذراند و بعد با این تیپ افراد سر و کار دارد، ادبیاتش به ادبیات حوزه و مطالب درسی و اینها شاید یک شباهت های بیشتری داشته باشد هرچند که مرور ادبیات ایشان بیشتر به همان ادبیات شیخیه که حالا آن هم متأثر از ادبیات شیعه است، نزدیکتر است، و به ذوق آنها نزدیکتر است حتی خود اشقاق خاوری هم می گوید، مزاق به اشراقیون که شیخ احمد انصاری با مکتب اشراق یک تناسباتی دارد، علی محمد شیرازی به آن دلیل ادبیاتش به  شیعیان و مخصوصاً به شیخی ها نزدیکتر است، اما باز هم عرض می کنم نه اینکه فکر بکنید ادبیات دقیقی با ادبیات شعیه دارد، دیگر در این فضا بوده و یک سری تأثیر گرفته، اما حسین علی نوری چون در محیط های عرفانی و صوفیانه چرخش داشته، یعنی حظورش در بین عرفا و بین صوفیه و بین اینها بوده خب صرف نظر از آن دوسالی که در سلیمانیه بوده، بعضی فکر می کنند مثلاً حسین علی نوری فقط در همان دو سالی که در سلیمانیه بوده رفته با عرفان و با این مبادی آشنا شده، نه ایشان حتی زمانی که در تهران هم بوده دوران نوجوانی و جوانی اش خواهرش حزیه خانم نوری می گوید که ایشان مدام در خانه قاح ها و بین مراشد و اقطاب و اینها رفت و آمد داشت، و اطلاعاتی از اینها می گرفت و تأثیراتی هم از آنها داشت، ادبیات حسین علی بیشتر به مزاق صوفیه و عرفا و اینها نزدیک است،  تا به مزاق اهل حوزه و اهل علم و دانش، اما اینکه علی محمد شیرازی آیا خودش را با ادبیات دقیق شیعی مثلاً  اینکه بگوید من حجت بن الحسن هستیم معرفی کرده؟ نه علی محمد شیرازی خودش را منتظری معرفی کرده که شیعه در انتظارش هست، خودش را مهدی معرفی کرده، که 1000 سال است مردم به احترامش برمی خیزند، این شخص همان مهدی است که من و شما منتظرش هستیم، یعنی ما به احترام حضرت مهدی می ایستیم و دست روی سر می گذاریم، ما به احترام حضرت حجت بن الحسن العسکری بن حضرت نرجس خاتون (س) و مشخصه هایی که داریم از این مولود مبارک ما به این احترام می کنیم، علی محمد شیرازی در اینجا که می گوید من همان موعود هستم، نظر کن در فضل حضرت منتَظَر، اما اینکه بگوییم تصریح دارد که من حجت بن الحسن مهدی هستم، این تصریح دیده نمی شود، و توجیهاتی خواستند بکنند مریدانش، مثلاً فرض کنید گفتند که ایشان اگر می گوید من محمد هستم، چون ستوده هستم، چون ستایش شده هستم، چون برگزیده هستم، اگر می گوید ابن حسنم، چون حسن یعنی نیکی، حسن یعنی خیر، و در واقع من پسر نیکی و خیر هستم، من برگزیده هستم، با این شکل خواستند این را توجیه کنند بگویند اگر این اسم پدرش محمد رضا هست، و اسم خودش علی محمد است، این علی محمد می تواند همان محمد باشد، چون حقیقت محمدیه را داشته، چونکه پیغمبر فرمود «اولنا محمد آخرنا محمد اوسطنا محمد و کلنا محمد» که از حضرت نقل شده، چون این تعبیر از حضرت نقل شده پس علی محمد...، فرض را بگیریم بر صحت این که جای انقلت دارد، که ما فرض را می گیریم بر صحتش، محمد بودن شما باید اثبات بشود یک شباهت تو هم باید با محمد باید روشن بشود نه اینکه چونکه تو بتوانیم اینطوری این را درست بکنیم تو درست شدی، تو ادعایت که مخدوش است، ادعایت که متزلزل هست، یعنی اگر ما بخواهیم به بهائیت به عنوان ادعایشان نگاه بکنیم به کارهای دیگر شان اصلاً کار نداشته باشیم، و همه آنها را خوب بدانیم همین تزلزل در ادعا کفایت می کند برای نقد اینها که بلاخره جایگاه خودتان را معرفی بکنید، مقام و منزلت و رتبه اجتماعی خودتان را مشخص بکنید که ما بدانیم تو چه کسی هستی تو در چه جایگاهی هستی، تو نتوانستی آن را ثابت بکنی، بعد آمدی می گویی که من به ا ستناد روایت اولنا محمد پس من هم محمد هستم، اگر اینطور هست خب من هم هستم، هر کس می تواند ادعا بکند، اگر ادعا باشد و هیچ دلیلی پشتش نباشد خب ادعا کردن که کار سختی نیست، من هم الآن می گویم خلیج فارس ایران آسفالت باید گردد کار خیلی پیچیده و سنگین نیست، شعار دادن آسان است اما، اگر تو بتوانی اثبات مدعا بکنید این درست است، شما بیایید اثبات کن ادعای خودت را.

مجری:

یک نکته جالبی هم که به نظر می رسد آنچه که حالا من برداشت دارم، شما اصلاح بفرمایید اگر اشکال دارد، رویه پیامبران توحیدی هیچ کدام فضای تدریجی ندارد یعنی مثلاً اول بیاید بگوید که من مثلاً حضرت مسیح بگوید که من نایب حضرت موسی هستم یا یک تعبیر این چنینی بعد آرام آرام بگوید نه از امروز آنهایی که گفتنم نه از امروز من دینم جدید است،

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

بنی اسرائیل منتظر ماشیح همان مسیح بودند، حضرت مسیح (ع) باید می آید می گفت من باب هستم چو یهودی ها به سلیب هم کشیدند، حالا درست است که اشتباه بود «و ما سلو وما قتلو» ولی بلاخره این پسر مریم را اینها می خواستند بکشند، و آن بدبختی که به سلیب کشیده شد به اعتبار اینکه پسر مریم هست این را بردند به سلیب آویختند، ایشان هم می توانست بگوید من باب مسیح هستم، بعد آرام آرام تا مردم را آماده بکند چنین بکند، چنان بکند، نگفت این را «قال إنی عبد الله آتانی الکتاب» در مهد در گهواره از همان لحظه یعنی از لحظه ای که به دنیا آمد، حضرت یحی (ع)،

«يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»

مریم /12

حضرت یحی (ع) از دوران کودکی همان است که هست، حضرت رسول اکرم روزی که آمد گفت «قولوا لااله الا الله تفلحوا» روزی هم که رفت گفت «قولوا لااله الا الله تفلحون»  پیام محمدی (ص) تا آخر همین بود، یعنی حضرت رسول از روی که آمد و ادعایش را مطرح کرد و حرفش را زد حرفش همان بود که روز آخری که در حجة الوداع با مردم جمع شد و گفت و گو کرد را زد، پس رسول خدا و ائمه طاهرین و جمیع انبیاء اصلاً همه شان هیچ نداریم چنین چیزی، اینها می آیند می گوید که پیغمبر آمد حکم شراب را، اولاً آن حکم در شریعت است، نه در مقام پیامبری،

مجری:

نه در توصیف خودش، نه در جایگاه خودش

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

بعد هم آنجا هیچ تعارضی باهم ندارند مراحلش گفت که این شراب نجس هست نخورید، این شراب موجب دردسر می شود، «لاتقرب الصلاة و انتم» یعنی اگر شما تمام مراتب حرمت شراب را اگر بررسی کنید، هیچ جا نگفته که شراب  مثلاً این آب انگور است الآن بعد هم بیاید بگوید نه اینطور نیست، یعنی از همان اول تا آخرش این شراب به رجس بودنش به پلید بودنش به مایه دردسر بودنش، به اینکه نماز  را از ارزش و اعتبار می اندازد تا برسد به جایی که بگوید شراب حرام است و نخورید، این تدریج یک حکم است و این حکم هم هیچ تنافی این سرش با آن سرش ندارد یعنی اگر همان روز اول هم شما نگاه بکنید که گفته شراب نجس است، رجس است مِن عمل شیطان است، روز آخر هم رجس من عمل شیطان است تفاوتی ندارد،  این قیاس کردن یک حکم شرعی به رسالت یک پیامبر به امامت یک امام، با هم جور در نمی آید، حالا ما یک بحث دیگر هم که باید مطرح بکنیم یکی بحث قائمیت حضرت  هست، که آیا علی محمد شیرازی اصلاً می تواند حائض این مقام باشد، این یک بحث است، یک بحث دیگر هم که باز قابل بحث و بررسی است اگر فرصت بشود در برنامه های ما اینها را بررسی بکنیم، یکی بحث جایگاه قائمیت ایشان هست.

مجری:

این نکته را استفاده بکنم در این چهار دقیقه ای که مانده آنچه که مخصوصاً در این جلسه در موردش به آن پرداختیم خیلی قالب فکری و منش فکری آقای ماکیاولی را هم من اینجا حس می کنم، هدف وسیله را توجیه می کند، یعنی من یک مسیری را می گویم بعد می گویم نه من چون یک هدف بالاتری دارم یا دوباره این را نقضش کنم دوباره برگردانم بعد با لغت بازی بکنم، این رویه ماکیاولی است، هدف وسیله را توجیه می کند، برای تناقض های مشهود اگر به این ما اصالت بدهیم دیگر چه چیزی سنگ روی سنگ باقی می ماند، آیا نمی شود همین امروز یک آقای باب دیگر یک آقای بهائی دیگر درست بشود و با لغت بازی بکند و بیاید همین دین بهائیت را نسخ بکند، بیاید بگوی آنکه ایشان گفته  هزار سال دیگر، منظور از هزار سال  عرفانی است، این هزار سال می تواند یک سال باشد.

حجت الاسلام و المسلمین روزبهانی:

یک کسی بود که در اندونزی بلند شد، جمشید معانی که دانش آموخته مدارس ایران بود، بعد رفت مبلغ بهائیت شد در اندونزی در آنجا گفت که حسین علی گفته «من یدعی بعد اکمال الف السنة» که قبل از اتمام «الف سنة فإنه کذب المفتر» این الف سنه، الف به معنای هزار نیست، الف از نظر عددی می شود 111 یعنی باید 111 سال بعد خودش را به عنوان سماء الله معرفی کرد، یک عده هم به او پیوستند، یعنی ادعا کردن اینطوری خب با این مبنا که هر کس هر ادعای دلش خواست بکند و بیاید و افرادی را بدنبال خودش بکشد، علی محمد شیرازی ادعا می کند که من باب امام زمان (ع) هستم و در تعریف معنای باب دچار مشکل می شود و بعداً می آید یک موجود خیالی را به نام من یظهر الله طراحی می کند که خودش را از آن ادعایی که کرده به نوعی خلاصی بدهد، و بعد هم حسین علی نوری می آید از این ادعای من یظهر الله استفاده می کند و گامی را به جلوتر می برد.

مجری:

استاد بسیار استفاده کردیم، جلسه جالبی بود، هرچه جلوتر آمدیم مجموعه چینش این پازل تفکر این فرقه در این قسمت ها خودش را شفاف تر نشان می دهد، یعنی یک جاهایی آن اوایل می شود با لغت هایی بازی کرد، و یک مسیر را تا یک جایی طی کرد همانطور که بعضی از نزدیکان باب و آقای نوری، اما زمان که می گذرد این تناقض ها تضادها بیشتر می شود.

خدایا دراین عصر و در همه اعصار جهل نادانی، شیطان، ابلیس با ادبیات با قالب ها با فضاهای گول زننده و ظاهر جذاب و فریبنده به دنبال دزدیدن اعتقادات ما است به تو پناه می بریم و از سویدای دل آرزو می کنیم طلوع عینی و ظهور آفتاب یلدا را یا علی.

 

 


آفتاب یلدا>

شبکه ولی عصر آفتاب یلدا استاد روزبهانی بهائیت فرق