آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی

قسمت سی و چهارم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


• سوال : در اسناد تاريخي به جز فدك ، چه اموال ديگري از حضرت فاطمه (س) غصب شده است ؟
• سخنان ابوبكر وعمربن خطاب با اميرمومنان علي (ع) در مورد ميراث رسول اكرم (ص) و تاكيد عمربن خطاب به غصب آنها با استناد به مجمع الزوائد از هيثمي
• اموال رسول اكرم (ص) چه مواردي هستند ؟
• يهوديان در مدينه در سال چهارم هجري چه گروه هايي بودند ؟
• في چيست و تكليف آن اموال چگونه است ؟
• فدك چگونه و با چه حكمي به حضرت فاطمه (س) داده شد ؟
• سهم خواهي عمربن خطاب از رسول اكرم (ص) بعد از غزوه بني نضير
• سوال : عده اي ميگويند حالا زميني به نام فدك گرفته شده از حضرت فاطمه (س) ، اينكه ايشان به مسجد بروند و خطبه بخوانند ، آيا با سيره و شأن رسول اكرم (ص) تعارض ندارد ؟
• تفاوت ( مظلوم ) با ( منظلم ) چيست و چه حكمي در مورد آن در نظر رسول اكرم (ص) و ائمه اطهار ( عليهم السلام ) و قرآن كريم وجود دارد ؟
• دستور رسول اكرم (ص) به ظلم پذير بودن ! در صحيح مسلم و ديگر منابع معتبر اهل سنت
• حجاب حضرت فاطمه (س) در هنگام خطبه خواندن در مسجد ( خطبه فدكيه ) چگونه بوده است ؟
• سوال : آيا صحيح است كه ابوبكر 500 روايت از رسول اكرم (ص) را آتش زده است ؟
• ابوبكر 500 روايت از رسول اكرم (ص) را آتش زد به نقل شمس الدين ذهبي
• دلايل و نيت واقعي ابوبكر در از بين بردن روايات رسول اكرم (ص)
• ابوبكر دستور داد كه هيچ يك از صحابه روايتي از رسول اكرم (ص) نقل نكند و ... به نقل شمس الدين ذهبي
• ( حسبنا كتاب الله ) از زبان ابوبكر ! به نقل شمس الدين ذهبي
• پيش بيني و گوشزد كردن رفتار ابوبكر و عمربن خطاب ( حسبنا كتاب الله ) توسط رسول اكرم (ص) با استناد به منابع معتبر اهل سنت
• ( احاديث اريكه ) چيست ؟ با استناد به منابع معتبر اهل سنت
• بدانيد آنچه را كه رسول اكرم (ص) حرام كرده است مثل آن چيزي است كه خدا حرام كرده است با استناد به منابع معتبر اهل سنت
• عمربن خطاب در زمان خلافتش ، نقل حديث و تدوين حديث را منع رسمي كرد !
• ماجراي دستور عمربن خطاب به قرظه بن كعب انصاري و صحابه به نقل نكردن احاديث رسول اكرم (ص)
• ماجراي ( ابو شاه ) و دستور رسول اكرم (ص) به كتابت و مكتوب كردن
• حساسيت عمربن خطاب به نقل نكردن احاديث مربوط به ايّام النّبي ، حوادث تاريخي ، رخدادها و توصيه هاي رسول اكرم (ص) نسبت به موضوعات خلافت و امامت و رفتار صحابه
• ابوبكر در زمان خلافتش ، احاديثي كه از رسول اكرم (ص) داشت را سوزاند !
• عمربن خطاب در زمان خلافتش به صحابه گفت كه هركس هرچه حديث از رسول اكرم (ص) دارد را بياورد تا تصميم بگيريم در مورد اختلافاتي كه در روايات هست و سپس دستور به اتش زدن احاديث داد و همچنين دستور به عدم كتابت حديث داد !
• عثمان بن عفان در زمان خلافتش دستور داد كه جز احاديثي كه در زمان ابوبكر و عمربن خطاب نقل ميشده ، حديث ديگري نقل نشود !
• معاويه در زمان خلافتش دستور به جعل احاديث داد !
• سوال : چرا برخي به ابوبكر ، صديق ميگويند و به اميرمومنان علي (ع) ، صديق اكبر ميگويند ؟
• اميرمومنان علي (ع) : من صديق اكبر هستم و هركس غير از من چنين ادعايي كند كذاب و دروغگوست و ... با استناد به منابع متعدد و معتبر اهل سنت
• در مورد شروع زمان نماز خواندن مردم و شروع نماز خواندن اميرمومنان علي (ع)
• اميرمومنان علي (ع) و معرفي خودشان با عنوان صديق اكبر در منبر بصره و نظر ايشان در مورد جعل حديث و صديق خواندن ابوبكر با استناد به منابع متعدد و معتبر اهل سنت


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:04/10/1400

برنامه:آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

بینندگان محترم شبکه جهانی ولی عصر خواهران و برادران گرامی سلام وقت شما بخیر خوش آمدید به برنامه خودتان آینه تاریخ، تقدیم حضورشما عزیزان می شود این برنامه با حضور جناب استاد جباری جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه، متخصص در مباحث تاریخی و سیره، إن شاءالله در خدمت ایشان هستیم و سؤالات شما را مطرح خواهیم کرد و پاسخ کافی را إن شاءالله استاد مرحمت می فرمایند.

جناب آقای دکتر سلام وقت شما بخیر اعظم الله أجورنا و أجورکم در ایام فاطمیه هستیم و این مناسبت جانگداز.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب دارم حضور حضرت عالی جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه، از خداوند متعال توفیقات روز افزون برای همۀشما عزیزان خواستارم، بنده هم تسلیت عرض می کنم این ایام را ایام حزن و اندوه اهل بیت (علیهم السلام) به مناسبت شهادت صدیقه کبرا فاطمه زهرا (سلام الله علیها) چه ما قائل به شهادت آن حضرت در فاطمیه اول باشیم سیزده جمادی الأولی و یا در فاطمیه دوم سوم جمادی الثانی به هر حال در هر دو حالت ایام حزن و غم و اندوه اهل بیت هست بنابر فاطمیه اول که شهادت رخ داده و خانواده آن حضرت امیرالمؤمنین فرزندان در سوگ از دست دادن صدیقه کبرا هستند و بنابر فاطمیه دوم ایام بیماری و شدت بیماری فاطمه (سلام الله علیها) و اینکه روزهای آخر عمر آن حضرت هست، إن شاءالله که همه مشمول توجهات خاص صدیقه کبرا قرار بگیریم و إن شاءالله در آخرت هم مشمول شفاعت آن حضرت، در خدمت تان هستم.

مجری:

خیلی متشکرم، من هم خدمت بینندگا مجدداً عرض تسلیت می گویم إن شاءالله که بتوانیم از فرصت برنامه کمال استفاده را ببریم و بهره کافی را از جناب آقای جباری.

جناب استاد سؤال شده در خصوص اموال حضرت زهرا (سلام الله علیها) که فدک غصب شده و همه می دانیم جریانش را، آیا اموال دیگری هم بوده که غصب شده باشد از اموال حضرت زهرا (سلام الله علیها)؟ تاریخ چه سندهای برای ما و چه گزارش های دارد؟

استاد جباری:

شاید غالباً در ذهن شریف شنوندگان عزیز همان فدک باشد چون زیاد گفته شده آن حضرت برای باز پس گرفتن فدک تشریف بردند نزد أبی بکر و أبی بکر هم مخالفت کرد اما در واقع نه میراث پیامبر، أبو بکر در واقع یک شعری گفت که قافیه اش را باید پیش می برد و آن این بود که ادعا کرد که من از پیامبر شنیدم که

«إنا مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکناهُ صَدَقَة»

این دیگر فقط شامل فدک و اینها نمی شد هر چه که از پیامبر مانده، همه میراث پیامبر، من قبل از اینکه شرح اموال پیامبر را اشاره ای داشته باشم روایتی را که هیثمی در «مجمع الزوائد» جلد نُه، صفحه 39 نقل می کند از عمر آن را عرض می کنم که:

«عَن عُمَرَ قالَ: لَمّا قُبِضَ رَسُولُ اللهِ صلّی الله علیه و سلّم جِئتُ أنَا وَ أبُوبَکرٍ إِلی عَلِیٍّ»

عمر می گوید بعد از رحلت پیامبر من و أبو بکر رفتیم نزد علی

مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 39

«فَقُلنا: ما تَقُولُ فِی ما تَرَکَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه وسلم؟»

در باره ماترک پیامبر اموالی که از پیامبر مانده نظرت چه هست؟

«قالَ: نَحنُ أَحَقُّ النَّاس بِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وسلم»

علی (علیه السلام) فرمود که ما سزاوارترین مردم نسبت به ماترک پیامبرهستیم

چون به هر حال دختر پیامبر فرزند آن حضرت هست که از آن حضرت مانده

«قال: فَقُلتُ: وَالَّذِی بِخَیبَرَ؟»

عمر می گوید به علی گفتم که حتی آنی که در خیبر هست؟

 یعنی دو سه تا قلعه ای که در خبیر بوده و متعلق به پیامبر

«قالَ: وَالَّذِی بِخَیبَرَ»

علی فرمود که بله همان

«قُلتُ: وَالَّذِی بِفَدَ کَ؟»

گفتم آنی که در فدک هم هست؟

زمین فدک؟

«قالَ: وَالَّذِی بِفَدَ کَ»

عمر می گوید:

«فَقُلتُ: أما وَاللهِ حَتّی تَحُزوا رِقابَنا بِالمَناشِیرِ فَلا»

این اموال را به شما نخواهیم داد حتی اگر گردن ما را با اره ببرید قطع بکنید

و این حالا یک نمونه را از غیر فدک دارد اشاره می کند که خیبر باشد، حالا توضیح اش را من عرض می کنم که وقتی که خیبر مطرح می شود یعنی کل غیر فدک هم آن چیزهایی که اموال پیامبر بوده اینها را مانع شدند که به اهل بیت (علیهم السلام) برسد، اموال پیامبر متعدد بوده یکی از آنها مثلاً زمین های بنی نضیر هست باغات و قلعه ها و زمین های یهود بنی نضیر، عزیزان بیننده که تاریخ را مطالعه کردید حوادث سال چهارم هجری یهودیان در مدینه سه طائفه بودند یهودیان بنی قَینُقاع، بنی نضیر، بنی قریظه، بنی قَینُقاع در سال دوم بعد از جنگ بدر کوچ کردند از مدینه بعد از آن خیانتی که کردند، بنی نضیر سال چهارم و بنی قریظه سال پنجم، در مورد بنی نضیر چون اراضی اینها و قلعه های اینها به صلح در واقع به دست پیامبر افتاد

«وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ»

به تعبیر سوره مبارکه حشر آنچه که خداوند متعال باز گردانده است «منهم» از آنها از این یهودیان از این دشمنان، اینکه فیء تعبیر شده باز به معنای رجعت، رجوع، بازگرداندن می تواند ناظر بر این باشد که در واقع این زمین کُلِّش و این اراضی که در اختیار اینها است مِلک خدا هست و خداوند مِلک پیامبرش قرار می دهد موقتاً دست دیگرانی هست دست یهود بوده دست دشمنان بوده و بعد از کوچیدن یهود بنی نضیر دوباره برگشت به دست پیامبر، چرا به دست پیامبر برگشت؟ دلیلش این بود که

«فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ»

یعنی اسب نتاختید جنگ نکردید بدون جنگ با صلح در واقع به دست آمد که مسئله فیء مطرح می شود در فقه اسلامی و فقه نظامی که اگر زمین های  مفتوح عنوتاً اصتلاحاً نباشند،  یعنی با جنگ فتح نشوند بلکه نهایتاً صلح بشود بین طرفین، فدک هم از  همین قبیل بوده، با صلح فتح بشود به دست پیامبر بیفتد طبق همین آیات سوره حشر، این اختیارش دست پیامبر هست که مصرف کند یا به کسانی که مناسب می بیند از اینها ببخشد، زمین های بنی نظیر یک چنین وضعی داشته، سال هفتم قلعه های خیبر خب حداقل می گویند 7، گاهی 8تا باز داخل آنها قلعه های کوچکتری بوده، چندتا از این قلعه ها به جنگ فتح شد از جمله آن قلعه قموس که امیرالمؤمنین (ع) با مرحب خیبری شجاع شان را وقتی به قتل رساند و در خیبر را کند وقتی وارد شدند با جنگ فتح شد، وقتی که اینها فتح شدند دیگر یهود تسلیم شدند، تسلیم که شدند دو قلعه از اینها مانده بود، قله وطیح  و سلالم اینطور که یادم هست و یک قلعه هم کتیبه، این دو قلعه چون به صلح فتح شده بود طبق همین حکم فیء به پیامبر می رسید، قلعه کتیبه هم به حکم خمس، قلعه های دیگر به جنگ ختم شده بود، خمسش به پیامبر می رسد طبق آیه 41 سوره مبارکه انفال آیه خمس،

«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَىٰ...»

انفال/41

سه قلعه از قلعه های خیبر به پیامبر رسیده بود در اختیار پیامبر بود این هم باز جزو میراث پیامبر محسوب می شود چون ملک پیامبر بود و همینطور أراضی وادی القراء، یعنی بعد از خیبر چند منطقه بادیه نشین باز بود وادی القراء تیمی فدک که اینها بعضی به صلح به دست پیامبر رسید بعضی به جنگ، خود وادی القراء یک جنگی ابتدا شد اما تیما و فدک و اینها به صلح به دست پیامبر رسید که خود فدک در اختیار پیامبر بود مثل تیماء و اینها منتهی فدک را بطور خواص طبق روایات اهل سنت و شیعه با نزول آیه 26 سوره مبارکه اسراء پیامبر مأمور شد به فاطمه ببشخد، «آتی ذی القربی حقه» اینجا پیامبر فاطمه را فرا خواند و دستور رسید از ناحیه خدا «أعطی فاطمة فدک» فدک را به فاطمه ببخش، اعطا کن این دیگر معنای این نیست که موقتاً داده از باب حکومت داده و اینها بلکه ملکیت پیدا کرد فاطمه نسبت به أراضی فدک، این هم پس فدک و غیر فدک در اختیار پیامبر بود فدک را در همان سال هفتم به فاطمه بخشید، غیر فدک جاهای مثل تیماء و اینها که با صلح فتح شده بود اینها در اختیار پیامبر بود، به ارث بعد از رحلت پیامبر به فاطمه می رسد و برخی از زمین ها در خود مدینه بود ، گفتند برخی از زمین هایی بوده که غیر آبگیر بوده، بصورت دیمی می کاشتند اینها انصار بخشیده بودند به پیامبر (ص) اموال مخیریق، مخیریق یکی از یهودیان بود که معروف است در جنگ احد بنابر پیمانی که پیامبر با یهودیان بسته بودند اگر مدینه در معرض خطر قرار گرفت اینها هم دفاع بکنند و مخیریق آمد به کمک مسلمان ها و اعلام کرد، و مسلمان هم شده بود، «اسلم فستشهده» دارد، مسلمان شد و به شهادت رسید و اعلام کرد اگر من کشته شدم در این جنگ، اموالم همه از آن محمد (ص) و همینطور شد در جنگ اُحد شهید شد اموال او که عمدتاً مهم ترین اموالش هفت تا باغ بود «حوائط سبعه» معروف هست اینها به پیامبر (ص) رسید که یکی از آنها معروف تر شده مشربه ام إبراهیم چون ام إبراهیم ماریه قبطیه را که صاحب إبراهیم شد فرزند پیامبر، او را پیامبر موقتاً بردند بخاطر اذیت عایشه و حفصه بالخصوص اینها یک مقدار حسادت می کردند و اینها، دور کردند ماریه را از اینها و بردند در آن مشربه ساکن کردند به نام مشربه ام إبراهیم معروف شد، اینها پس حوائط سبعه هم باز ارث به فاطمه می رسد.

 و باز یک زمینی بوده به نام محضور از اراضی یهود بنی قریظه که اینها وقتی باز کوچانده شدند از مدینه اراضی در منطقه عوالی مدینه بوده باز اینها به پیامبر رسیده بود، و خود فدک و دوتا خانه در مکه؛ خانه خود پیامبر که به ارث به حضرت رسیده بود که خانه عبدالله بود و آمنه والدین پیامبر که الآن هم یک کتابخانه ای جایش درست کردند مکتبة المکة المکرمه خارج آن مسعی مشخص هست، و یکی هم خانه خدیجه که الآن ویرانش کردند اما به هر حال بعد از خدیجه این به ارث به پیامبر (ص) می رسید یعنی به فرزندان خدیجه، حالا وقتی که دخترانش از دنیا رفتند و حضرت زهرا (سلام الله علیها) ماند یعنی به فرزندان و شوهر خدیجه به ارث می رسید و طبیعتاً اینها هم جزء ماترک پیامبر بود این دو خانه (خانه خدیجه و خانه عبدالله)، اینها مجموع ماترک رسول خدا (ص) هست که از این روایتی که در آغاز خواندم و شواهد دیگر بر می آید، از روایاتی که در خود بخاری هست چند روایتی که در بخاری هست که فاطمه (سلام الله علیها) و عباس آمدند نزد أبی بکر و میراث شان را از پیامبر طلب می کردند؛ عباس عموی پیامبر هم مدعی میراث بود حالا طبق تصور اینکه عمو هم ارث می برد اما خب فاطمه (سلام الله علیها) میراث بر واقعی بود از پیامبر، رفتند نزد أبی بکر و أبی بکر با إستناد آن حدیث مجعول من در آوردی که راویش هم فقط خودش بود

«إنا مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکناهُ صَدَقَة»

«لم یؤت فاطمة شیئی»

طبق تعبیر یا تصریح بخاری هیچ چیزی به فاطمه نداد لذا

«فاطمه هَجَرَتْهُ»

یا

«فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ على أبی بَکْرٍ حتى تُوُفِّیَتْ»

تا زمان رحلت شان فاطمه (سلام الله علیها) ترک أبی بکر کردن در اعتراض به أبی بکر، و فقط فدک نبود لذا اینها طمع کردند در این اموال و عمر با آن صراحت به امیرالمؤمنین همان آغاز حرف دلش را مطرح می کند می گوید حتی ما اگر گردن مان را بزنید حاضر نیستیم که این اموال را به شما بدهیم.

مجری:

حاج آقا فهوای کلامی که آنجا شما فرمودید که با امیرالمؤمنین شخص صحبت می کند و خطاب می کند این تداعی را دارد کأنه در همان زمان حیات پیامبر همچین دل خوشی نداشتند که این اموال در اختیار حضرت پیامبر هست، نوع کلامش اینطوری می گوید که این اموال مثلاً پیامبر حتی آن زمین خیبر، یک طوری سؤال می شود یک همچین تداعی به ذهن نمی آید استاد؟

استاد جباری:

اتفاقاً یک شاهدی داریم از خود عمر بعد از غزوه بنی نضیر؛ عمر تصور می کرد که اینجا هم مثل مثلاً غنائم بدر باید یک چهار پنجم اش به رزمنده ها و نیروها مسلمان ها داده بشود، یک پنجم اش به عنوان خمس پیامبر بردارد و خود عمر شخصاً آمد از پیامبر طلب کرد که آیا تخمیس نمی کنید این اموال را؟ خمس من،  پیامبر فرمود که نه به دلیل اینکه خداوند متعال اینها را به من عطا کرده طبق همان آیات سوره حشر که اشاره کردم

«وَ ما أَفاءَ اللهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ»

طبق این اموال در اختیار من هست که من به هر کسی بخواهم عطا می کنم، البته در برخی روایات دارد که بخشی از این اموال بنی النضیر را پیامبر به برخی از صحابه از جمله عمر و أبو بکر و عبدالرحمن بن عوف و یک چند نفر دیگر اسامی شان هست بخش های از اینها را داد در زمان حیات خودش، شاید هم دلیلش همین نکته بود که اینها معترض بودند نسبت به این مسئله، یک نوعی به هر حال طمع داشتند در این اموال، پیامبر اکرم به نحوی خواسته از باب تألیف قلوب چنانکه بعد از فتح مکه از باب تألیف قلوب اموالی را به امثال أبو سفیان و اینها داد، در آنجا هم باز به همین ترتیب.

مجری:

خیلی متشکرم استاد، حالا عده ای آمدند می گویند که حالا یک زمین گرفته شده و بالاخره حالا که فدک را گرفتند از اموال حضرت زهرا، حالا مثلاً اینکه حضرت زهرا (سلام الله علیها) ظاهر بشود در مسجد و آنطوری خطبه بخواند و اینها، آیا این با سیره و منش پیامبر و شأن پیامبر تعارض ندارد؟ البته این سؤال را در مورد عایشه و قضیه جمل هم داریم قرآن می گوید

«وَ قَرْنَ في‌ بُيُوتِكُنَّ»

او چگونه آنجا آمده رهبری آنجا را می کند و اینها کسی آنجا این اعتراض ها را نمی کند؟

استاد جباری:

بله سخن در این هست که در مورد عایشه نهی آمده و نهی را زیر پا گذاشت، در مورد حضرت زهرا امر آمده و حضرت طبق امر عمل کرده؛ کدام امر است؟ این امر مقابله با ظلم هست احقاق حق هست اینکه منظلم نباشد یعنی رسول خدا (ص) شخصیتی بودند که هم بر اساس قرآن و هم سنت پیامبر اکرم از إنظلام نهی می کردند، إنظلام یعنی ظلم پذیری، انسان ممکن هست مظلوم باشد اما نباید منظلم باشد، منظلم یعنی قبول ظلم؛ دیگر بگوییم حالا آمدند دیگر گرفتند دیگر زدند دیگر پس دیگر ما هم تحمل می کنیم، نه شما تا آنجا که می توانید باید اعتراض تان را بکنید اقدام تان را بکنید، یک وقت دیگر نمی شود بله مثل امیرالمؤمنین که یاری خواهی اش را انجام داد شبانه درِ خانه این و آن و تا آنجا که می توانست حضرت مبارزه اش را انجام داد، آنجا که مردم دیگر همراهی نکردند دیگر بحث دیگر هست، لذا منظلم بودن را ما در سیره هیچ یک از معصومان نداریم همه معصومین مظلوم بودند همه مظلوم بودند از دم از خود پیامبر بگیریم تا خود حضرت حجت (سلام الله علیه) مظلوم اند حضرت حجت الآن مظلوم اند به جهت اینکه اگر ظلمی موجود نبود حضرت ظهور می کردند اگر زمینه فراهم بود ظهور می کردند بخاظر ظلم هایی آن حضرت پس پرده غیبت هستند، به پیامبر کم ظلم نشد در مکه و در مدینه و پیامبر تحمل می کردند و اما هیچ گاه پیامبر دستور إنظلام نداده که ظلم پذیر بشوید، این نکته که عرض می کنم کاملاً از آیات قرآن بر می آید

«لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا»

و امثال اینها آیات متعدد که در جای خودش می شود آنها را بیان کرد، متأسفانه در متون اهل سنت از صحاح شان از بخاری، مسلم، دیگران روایاتی متأسفانه آمدند جعل کردند دال بر اینکه پیامبر اکرم دستور إنظلام داده دستور داده که شما ظلم پذیر باشید همان روایتی که حذیفه نقل می کنند که لزوم طاعت حاکم

«ولو کان جائراً»

حاکم حتی اگر جائر باشد لازم هست که از او اطاعت بشود، جالب هست آن روایتی که در صحیح مسلم آمده در همان باب مربوط به لزوم اطاعت حاکم آنجا از حذیفه نقل می کنند که ما معتقدیم بخش اول روایت درست هست، به دنبال  روایت یک چیزی بستند که بخش اول روایت این هست که پیامبر می فرماید که بعد از من کسانی می آیند که اینها بر اساس خلاف سنت و سیره من عمل می کنند خلاف عمل می کنند ظلم می کنند و امثال اینها و حذیفه دنباله اش می پرسد که اگر چنین زمانی را درک کردم چه کنم؟ این را بستند به روایت که پیامبر فرموده باشد که باید صبر بکنی

«وَإِنْ ضُرِبَ ظَهْرُكَ وَأُخِذَ مَالُكَ»

حتی اگر پشت تو با شلاق آزردند یا مثلاً مالت را اخذ کردند صبر بکن تحمل کن جامعه را به هم نریز و امثال اینها، این مشخص هست که بسته شده به پیامبر یعنی پیامبر دارد توصیه می کند که تحمل ظلم بکن نسبت به ظلم اعتراض نکن حتی اگر تو را زدند تو را اموالت را گرفتند، این کجا با سیره پیامبر سازگار هست؟ کجا با دستورات قرآن دال بر مقابله با ظلم سازگار هست؟ این که در متون اهل سنت خب مسیر مسیر دیگری بنا بود طی بشود دیگر؛ مسیر مسیر حاکمیت ظالمان بود طبیعتاً باید چنین روایاتی هم جعل بشود، فاطمه (سلام الله علیها) در چنان مکتبی تربیت نشده در مکتب پیامبر تربیت شده و لذا فاطمه بر ضد ظلم بر می خیزد و این ظلم هم صرف غصب یک زمین نبود قطعاً این نبود یک فدک که مثل امیرالمؤمنین که در دوران حاکمیت شان در نامۀشان به عثمان بن حنیف فرمودند که اصلاً چه نیازی ما را به فدک هست؟ که نسبت به فدک یک گروهی کریمانه از کنارش رد شدند و گروهی هم بخیلانه با آن برخورد کردند آمدند فدک را تصرف کردند، اصلاً فدک اگر موضوعیت داشت که امیرالمؤمنین زمان خلافت شان باید آن را تصرف می کردند تصرف شخصی می کردند، کریمانه از کنارش رد شدند اصلاً چه نیازی ما را به فدک هست؟ فدک یک سمبل بود یک وسیله بود که در آغاز حاکمیت امیرالمؤمنین دستگیری بکند دست حضرت باشد برای درآمدهایی که از آنجا هست برای اینکه حاکمیتش را بتواند راه بی اندازد و إلی اگر بنا بود تصرف شخصی در فدک بکنند که در آن سه سالی که دست فاطمه (سلام الله علیها) بود آن حضرت باید یک کاخی برای خودش در مدینه می ساخت دیگر، درآمد فدک کم نبود حداقل 70 هزار مثلاً درهم حداقل در سال درآمدش بیش از اینها بود، در طبق یک نقلی اینقدر آمده إبن طاوس ظاهراً نقل می کند، درآمد زیادی داشت فدک به هر حال آن خرماهای مرغوب آنجا را 50 درصد محصولش را می فرستادند برای حضرت زهرا، این حضرت زهرا همان چادر وصله دار را تا آخر دارد و در همان خانه محقر زندگی می کند و فدک سهم فقرای مسلمان ها بود در زمان حیات شان، در زمان حاکمیت شان همینطور می شد دیگر؛ صرف مصالح حکومت می شد، اینکه آمدند به مسجد برای مقابله با آن منشأ غصب فدک بود نه صرف فدک، منشأ غصب فدک چه بود؟ انحراف امت از مسیر حاکمیت و خلافتی که پیامبر اکرم (ص) ترسیم کرده بودند، ریشه را فاطمه می خواست با آن مقابله بکند و انحرافات فکری، بدعت ها و خطبه فدکیه را جا دارد که حالا یک وقتی انسان به تفسیر وارد این خطبه بشود و مضامین خطبه را که فاطمه (سلام الله علیها) به چه دارد اعتراض می کند و بازگشت اینها را به دوره جاهلیت به رخ شان می کشد در آن خطبه.

مجری:

در واقع آنجا این نکته مهم هست درست هست.

استاد جباری:

بله که شما برگشتید به عقب، عقبگرد کردید به دوره ای که رسول خدا (ص) با اینهمه زحمت شما را آورد به تمدن اسلامی و دارد مترقی تان می کند شما دوباره برگشتید به عصر جاهلیت، این یک نکته که بنابراین خلافت آنچه که تصور می شود اینطور نبود که نعوذ باالله بخاطر دنیا طلبی سر یک زمین بلند شده رفته در مسجد با مردها دارد بحث می کند، ضمن اینکه حالا آنجا هم باز بنا بود سیره فاطمه ترسیم بشود برای طول تاریخ برای زنان، زنان می توانند حضور اجتماعی داشته باشند ظلم ستیزی داشته باشند در جای خودش با مردان محاجه داشته باشند اما چگونه؟ می گوید فاطمه (سلام الله علیها) حجاب بر سر کرد حجابی که سه قسمت دارد، سه قسمت بود حجاب فاطمه؛ یکی اینکه مقنعه بر سر کره، مقنعه فاطمه را امام باقر (سلام الله علیه) توصیف کرده تا کمر فاطمه (سلام الله علیها) را می پوشاند، روی آن چادر سر کرده جلباب بر سر کرده، شاید از نقلی هم استفاده بشود نقاب هم بر صورت زده

«فی لمّة من النساء»

در یک گورهی از زنان، زنان بنی هاشم شاید ام سلمه، این برخی از همسران پیامبر، فضه، کنیز حضرت و برخی از زنان بنی هاشم اسماء و امثال اینها، به هر حال برخی از زنان همراهی می کردند حضرت را، پس تنها نیامده، و وارد مسجد شد

«فَنِیطَتْ دُونَهَا مُلَاءَةٌ»

پرده زدند پرده ای زده شد و پشت پرده فاطمه (سلام الله علیها) شروع به خطبه کردند، بنابراین زن می تواند و باید حضور اجتماعی داشته باشد ظلم ستیزی داشته باشد در جای خودش احتجاج و خطبه خوانی داشته باشد اما با یک چنین با رعایت حروم شؤون و حریم ها حضور داشته باشند، فاطمه بناست الگو برای جهانیان به خصوص زنان در طول تاریخ بشود پس باید یک چنین صحنه های را رقم بزند که معلوم بشود زن اگر خواست حضور پیدا بکند مبارزه بکند چگونه باید انجام بدهد که از تک تک افعال فاطمه و اقوال فاطمه می توان یک اصل ثابتی را از سیره آن حضرت استنباط کرد.

مجری:

خیلی متشکرم، استاد حالا چون بحث همین حدیث «لا نورث» و اینها را هم که فرمودید أبو بکر فقط تنها کسی که راویش بوده، سؤالی در مورد خود همین شخص أبو بکر هم هست که سؤال شده آیا درست هست این روایت که أبو بکر 500 روایت از روایات پیامبر را آتش زده؟

استاد جباری:

بله من حالا متن روایتش را از متون آقایان اهل سنت، اصلاً این نقل را اهل سنت نقل کردند جالب هست ما شیعه نقل نکردیم خودشان نقل کردند در متون اهل سنت آمده در «تسکرة الحفاظ» ذهبی جلد یک، صفحه 3 آمده.

مجری:

در خصوص اینکه نقل شده ابوبکر 500 روایت از روایات پیامبر را آتش زده در این خصوص برایمان می خواستیم یک توضیح بفرمایید.

استاد جباری:

همانطور که عرض کردم این نقل از طرق خود اهل سنت نقل شده ذهبی در تذکرة الحفاظ از حاکم نقل می کند و متن حدیث را می خوانم و یک تحلیل کوتاهی در این ارتباط خواهیم داشت؛ در جلد1 تذکرة الحفاظ ذهبی، صفحه 5، طبق این چاپی که من دارم، چاپ دار الإحیاء تراث العربی بیروت، در آنجا صفحه 5 از جلد یک

«فقد نقل الحاکم فقال حدثنی بکر بن محمد السیرفی بمرو، حدثنا محمد بن موسی البریری، حدثنا مفضل... قاسم بن محمد قالت عایشه»

کذکرة الحفاظ، ذهبی، دار التراث عربی بیروت، ج1، ص 5

طبعاً شاید قاسم بن محمد بن ابی بکر باشد برادر زاده عایشه،

«قالت عایشه جمعت ابی الحدیث عن رسول الله»

پدرم احادیثی از پیامبر را جمع کرد

«و کانت خمس مأة حدیث»

پانصد حدیث را جمع کرده بود

«فبات لیلته ینقلب کثیراً»

یک شب دیدم که بی قرار است

«قالت فغمنی»

من ناراحت شدم

نگران شدم که چرا پدرم خوابش نمی برد، مضطرب این طرف و آنطرف می رود

«فقلت اتتقلب لشکو أو لشیء و بلغک»

بخاطر بیماری ناراحتی یا خبر بدی به تو رسیده

«فلما اصبح قال ای بنیه هل امی الأحادیث التی عندک»

صحبت که شد گفت دخترم آن احادیثی که نزدت هست بیاور

«فجعته بها فدعا بنارٍ فحرقها»

آوردم آنها را و همه را آتش زد

آتشی خواست و همه را به آتش کشید

«فقلت لما أحرقتها»

گفتم چرا اینها را آتش زدی

«قال خشیت لأموت و هی عندی»

می ترسم من از دنیا بروم و اینها پیش من باشد

و در آنها

«فیکون فی احادیث عن رجل قد اعتمادته»

در آن احادیثی باشد از یک کسی که من به او اعتماد کردم

«و وفقت و لم یک کما حدثنی»

مطابق واقع نباشد و احادیث نادرستی باشد

«فأکون قد نقلت ذلک»

من هم این را نقل کرده باشم

«فهذا لا یصح و الله الأعلم»

این متن روایتی است که آقای ذهبی در تذکرة الحفاظ نقل می کند؛ ابوبکر عملاً رفت به جنگ حدیث با سوزاندن کل 500 حدیث، قبل از اینکه نقدش را عرض بکنم، و رفتار ابوبکر با احادیث صحابه این سؤآل مطرح است، «لافرق»، بر فرض سلمنا که در این احادیث، احادیث نادرستی هم باشد ابوبکر از کسی شنیده و واقعاً دروغ نگفته، آیا باید کل این احادیث را آتش بزند؟ خب بقیه صحابه هم اگر این کار را می کردند از میراث پیامبر چه می ماند برای دیگران، ابوبکر به این اکتفا نکرد، که روایتی که الآن بعد از این عرض می کنم معلوم می کند که نیت واقعی چه بوده، و نیت واقعی این نبوده که داریم الآن بیان می کنیم برای عایشه و عایشه الآن بیان می کند که می ترسم حدیث نادرستی نقل شده باشد، بلکه قصه چیز دیگری است. روایت دیگری را ذهبی در همین تذکرة الحفاظ نقل می کند که

«عن الصدیق جمع الناس بعد وفات نبیهم»

ابوبکر مردم را بعد از وفات پیامبر جمع کرد

تذکرة الحفاظ، ذهبی

«فقال إنکم تحدثون عن رسول الله (ص)  احادیث تختلفون فیها»

شما از پیامبر احادیثی را نقل می کنید که در آن اختلاف دارید

«و الناس بعدکم اشد اختلافاً»

مردم بعد از شما ممکن است اختلاف شان بیشتر بشود

«فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا»

هیچ چیز از پیامبر نقل نکنید

مجری:

اصل صورت مسئله را پاک کنیم و  دیگر در سر بیشتر ندهیم.

جناب آقای بهادری سلام وقت شما بخیر.

بیننده:

بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض می کنم خدمت حضرت عالی و جناب آقای دکتر جباری، جناب آقای دکتر همانطور که مستحضر هستید این تاریخ اسلام بعضی جاها یا به قلم حاکمان نوشته شده یا کسانی که در خدمت حاکمان مزدور بودند، قلم فرسایی کردند، همانطور که فرمودید جناب خلیفه یک قانونی را وضع کرد یا بعضی نسبت می دهند به معاویه بعضی نسبت می دهند به خود عمر ولی این نشأت گرفته است، دستور از طرف یهود بوده، که

«لا تجتمع رسالتاً و خلافتاً  فی بیت واحد»

اگر بنی هاشم رسالت آمده دیگر خلافت در بنی هاشم نباید اتفاق بیافتد، این را توضیح بدهید به قبائل که این دستور آقای خلیفه دوم بود، حالا آقای ابن عساکر در جلد4، صفحه 345 می فرمایند وقتی که عمر از دنیا رفت عبد الله بن سلّام یهودی گفت، اگرچه شما زودتر از من بر جنازه عمر نماز خواندید اما در شکر گزار بودن به مقام ما اهل کتاب (یهود) نمی رسید، یعنی خدمت آقای عمر خطاب به ما اهل کتاب ستودنی است، رسول خدا هم فرمود پرچم خدا در دست ما است، یعنی بنی هاشم، و پرچم شیطان در دست بنی امیه است، اما همین جناب خلیفه دوم پس از خلافت خود، پرچم خلافت را به دست چه کسی داد؟ عثمان، این یک مطلب، چطور این آتش زدنی که دستور دادند آقای ابوبکر و عمر تمام احادیث رسول خدا را آتش زدند، و قیاس را آورد جای احادیث، یعنی به هر کسی گفت صحابه هرچه بگوید حجت است،  چطور بعد از یک قرن این روایات ها توسط آقای عمر عبد العزیز بوده هر کسی بوده، این روایت ها جمع شد، آنجا اشکالی ایجاد نمی کرد با قرآن من می خواستم حضرت عالی یک توضیح راجع به اینجا بدهید ممنون و متشکر.

مجری:

خیلی متشکرم آقای بهادری عزیز، خب شما تکمیل فرماید استاد.

استاد جباری:

بله این روایت را تکمیل کنم بعد عرض می کنم فرمایش آقای بهادری را.

ادامه روایت این است که ابوبکر اکتفا به این نکرد که عملاً فقط احادیث خودش را از بین ببرد بلکه طبق این روایت که باز ذهبی نقل می کند در تذکرة الحفاظ می گوید، آمد سراغ اصحاب پیامبر و گفت که شما احادیثی نقل می کنید که آیا در آن اختلاف دارید، لذا « فلا تحدثوا عن رسول الله شیئا» صورت مسئله را کلاً پاک کرد، هیچ چیز از پیامبر نقل نکنید

«فمن سألکم نقولوا بیننا و بینکم کتاب الل»

همان حسبنا کتاب الله که عمر مطرح کرد در یوم الخمیس، اینجا دارد به لسان ابوبکر در آغاز خلافتش مطرح می شود،

«فستحل حلاله و حرموا حرامه»

این کتاب خدا هرچه که حلال در آن هست آن را حلال می گیریم و حرامش را هم همینطور، فقط کتاب خدا

خب این در حالی است که یک سلسله احادیثی داریم با نام احادیث اریکه که باز خود حضرات اهل سنت از رسول خدا (ص) در منابع  متعدد اهل سنت نقل شده، احادیث اریکه که مضمونش اینها را سند بعضی را من عرض می کنم، از مسند احمد گرفته جلد4، صفحه 131، سنن ابی داوود،کتاب السنة باب5، لزوم السنة، جلد4، صفحه 200، حدیث 4604، سنن ابن ماجه، سنن دارمی، سنن بیهقی، دلایل النبوه بیهقی، مستدرک حاکم نیشابوری، فراوان اینها را همه نقل کردند این حدیث را از رسول خدا (ص) که با سندی که دارند، کرب کندی، می گوید

«إن رسول الله (ص) قال یشک الرجل متکئاً  فی اریکته»

در بعضی روایات دارد که پیامبر «لا انفی أنّ»، نیاید زمانی نبینم چنین زمانی را که کسی بیاید یک مردی کسی «متکئاً فی اریکته» به اریکه خودش تکیه بزند،

«یحدثوا بحدیثٍ»

کسی بیاید حدیثی از احادیث من را کسی برایش نقل بکند

این هم در جواب بگوید که

«فیقول بیننا و بینکم کتاب الله عزوجل»

عیناً رفتار ابی بکر را پیامبر پیشاپیش دارد گوش زد می کند، می بیند روزی را که ابوبکر و عمر به منع حدیث روی خواهند آورد، که بگویند

«بیننا و بینکم کتاب الله عزوجل، فما وجدنا فیه من حلال استحللنا، و ما وجدنا فیه من حرام  حرّمنا»

همین عیناً کلام ابوبکر را پیامبر پیشاپیش فرموده در این حدیث اریکه، این جمله آخر پیامبر جالب است،

«ألا و إنّما حرّم رسول الله (ص) مثل ما حرّم الله»

بدانید آنچه که رسول خدا حرام می کند مثل آن چیزی است که خدا حرام کرده،

امروزه گاهی به بعضی از افراد، بعضی از احکام را می گویید، می گوید در کجای قرآن نوشته، خب بنا نبود که همه احکام در قرآن نوشته شده باشد، جواب رایجی که برای این می دهند این است که نماز صبح را که دو رکعت می خواندی در کجای قرآن نوشته، کلیت اقامه نماز آمده اما باید سراغ سنت رفت، سراغ پیامبر رفت و تبیین و تفسیر وحی را  از پیامبر سؤال کرد، این تز بسیار خطرناک و غلط حسبنا کتاب الله که پیدا است یک تز حساب شده بود، کار شده بود، با یک برنامه از پیش طراحی شده بود، پیامبر پیشاپیش دارد تذکر می دهد چنین خواهد شد.

مجری:

و تأکید پیامبر بر کنار هم بودن قرآن کریم و اهل بیت است،

استاد جباری:

بله «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» این تأکیدات را پیامبر می کرد برای اینکه از همین می ترسید که زمانی بیایند و فقط بگویند کتاب خدا، چون سنت بنا است مبین کتاب باشد برایشان خطرناک خواهد بود، و لذا این دو سه تا روایت را من خواندم یکی اقدام عملی خود ابی بکر در سوزاندن احادیثش، ادعا می کرد می ترسم این احادیث ناصحیح باشد، به این بسنده نکرد صحابه را منع می کند که یک وقت نبینم کسی از شما چیزی از پیامبر نقل می کنید، «لا تحدثوا عن رسول الله شیئاً» و به مردم بگویید «بیننا و بینکم کتاب الله فأستحل حلال و حرّموا حراماً» این را قیاس بکنید با همین جمله ای که پیامبر در حدیث اریکه فرموده که کسانی می آیند بعد از من چنین خواهنند گفت، «بیننا و بینکم کتاب الله فما وجدنا فیه من حلال استحلنا و ما وجدنا فیه من حرام حرّمنا» این هشدار پیامبر بود نسبت به فعل ابوبکر، ابوبکر در زمان خودش در این حد که صحابه را منع کرد و اقدام عملی برای خودش کرد، زمان عمر که رسید همانطور که جناب آقای بهادری هم اشاره کردند عمر واقعاً تیشه را زد به ریشه مسئله نقل حدیث و تدوین حدیث منع رسمی کرد، حالا الآن فرصت ذکر روایات است چون بحث منع حدیث خودش یک بحث مفصلی است که انگیزه ها را باید کشف بکنیم چونکه به ظاهر گفت که شما مشغول به کتاب خدا بشوید، پیشینیان شما بغیر کتاب الله شان مشغول شدند و منحرف شدند، بپردازید به کتاب خدا لزومی ندارد، صحابی می خواست از مدینه خارج بشود برود به یک شهری، قرظة کعب انصاری نقل می کند می گوید من می خواستم از مدینه برویم به یک شهری مأموریت داشتیم، عمر تا خارج مدینه به بدرقه ما آمد، بعد که می خواست جدا بشود گفت که می دانید برای چه آمدم تا اینجا بدرقه تان، گفتیم شاید برای احترام ما آمدی، گفت بله برای این هست، اما هدف اصلی من این هست که به شما توصیه کنم به آنجایی که می روید مردم قریب العهد به اسلام هستند، برای آنها از حدیث پیامبر چیزی نقل نکنید هرچه که نقل می کنید از کتاب خدا نقل بکنید، تا خارج مدینه به بدرقه صحابی می رود برای اینکه تأکید کند حدیث نقل نکنند، چرا؟ این در حالی است که اگر بنا بود حدیث نقل نشود پیامبر حدیث نمی فرمود چرا پیامبر احادیثی می فرمود، و می فرمود بنویسید، کتابت کنید، تأکید بر کتابت می کرد آن جریان ابو شاط معروف است بعد از فتح مکه پیامبر خطبه خواند و خوشش آمد از آن خطبه به پیامبر عرض کرد یا رسول الله این را کاش برای من می نوشتند، فرمود «اکتبوا لأبی شاط» برای ابی شاط بنویسید.

مجری:

خود آن روایتی هم که نقل می کند ابوبکر 500 روایت نوشته را آتش زده، نوشته را از کجا آورده؟

استاد جباری:

بله اینهایی که نوشتید خلاف امر پیامبر عمل کردی، که یک حرام مرتکب شدی، اگر نه پس چرا آتش زدی، کلش باطل بود یا باید می رفتی به عرض صحابه به عرض اهل بیت پیامبر می رساندی که این احادیث من کدام صحیح است کدام نا صحیح است، این یک توطئه بود، و جالب است که در این احادیثی هم که عمر اصرار داشت اینها را از بین ببرد، من نقل نکنم، در نقل آمده که نسبت به بعضی از احادیث حساسیت بیشتر داشت، آن احادیثی که مربوط به حالا و حرام نمی شد، یعنی احادیث مربوط به ایام رسول الله، بعضی در توصیف آوردند عمر نسبت به احادیثی که مربوط به ایام النبی بود حوادث تاریخی رخداد ها توصیه های پیامبر نسبت به مسائل خلافت و امامت، رفتارهای صحابه و امثال اینها، اینها را تأکید داشت که نقل نشود، اما اینهایی که می دانست فقه و حلال و حرام و اینها بود اینها را خیلی حساسیت زیادی نداشت، و این قصه در زمان عمر به همین ترتیب پیش رفت تا بعد از مرگ عمر که حالا اینجا می خواهم عرض بکنم که عمر چیزی شبیه ابوکر انجام داد منتهی نسبت به احادیث صحابه، ابوبکر احادیث خودش را سوزاند، عمر به صحابه گفت که هر کس هرچه حدیث از پیامبر دارد بیاورد، نگفت می خواهم بسوزانم، گفت می خواهم در باره اش تصمیم بگیریم چکار کنیم اختلافاتی که بین اینها افتاده، نیت را نگفت، همه که احادیث را آوردند یا اکثر آوردند بعد از یک مدت گفت که اینها را بسوزانید و آتش بزنید، و از بین برد آن احادیث را و تأکید می کرد دیگر کسی کتابت حدیث نداشته باشد، و لذا هم با نقل حدیث مخالفت کرد هم با کتابت حدیث مخالفت کرد، زمان عثمان که رسید عثمان هم گفت که جز احادیثی که در زمان ابوبکر و عمر نقل می شده کسی حدیث دیگری حق ندارد نقل بکند، زمان معاویه رسید که کار دیگر خیلی سخت تر شد، معاویه دستور می داد که جعل حدیث بکنند بر ضد اهل بیت، که در یک برنامه ظاهراً بحث بخش نامه های معاویه را خواندیم، که پنج- شش بخش نامه به مناطق مختلف صادر کرد، دال بر جعل حدیث به نفع عثمان، به نفع خلیفه اول و دوم، به نفع صحابه ای که در این مسیر هستند، و انکار و نفی احادیثی که مربوط به امیرالمؤمنین هست تا پایان قرن اول که عمر بن عبد العزیز، البته عمر بن عبد العزیز هم دستور داد به نماینده خودش در مدینه که این کار را انجام بده، که گفت احادیث پیامبر را جمع کن می ترسم از بین برود، اما اینکه بلافاصله انجام شد در آن تاریخ، در تاریخ چیزی نداریم، بعد از پایان قرن اول در قرن دوم کم کم دیگر منع برداشته شد، کسانی اقدام به تدوین حدیث کردند که از اهل سنت، موطع مالک و امثال اینها نوشته شد، در شیعه هم که البته شیعه تلاش کرد

مجری:

شیعه الحمد الله چون ائمه بودند و همیشه ما درایم دیگر،

استاد جباری:

بله که خود این شیعیان در قرن اول تلاش کردند اعتنایی نکنند به این منع، یعنی خود امیرالمؤمنین و اصحاب امیرالمؤمنین، لذا ابو رافع مثلاً کتاب «السنن و الأحکام والقضایا» را می نویسد در همان دوره منع عمر،

مجری:

در جاهایی امیرالمؤمنین دستور می دهد، اکتبوا یعنی این اکتب را همیشه بوده،

استاد جباری:

بله دستور به کتابت که باز این را چندین روایت درایم از امیرالمؤمنین به بعد همینطور ائمه توصیه به کتابت کردند، بعد یک مقدار بحث مفصلی است بحث منع تدوین حدیث شاید ان شاء الله توفیق بشود در یک برنامه مفصل تر هم این انیگزه ها را با شواهد عرض بکنم، و هم پیامدهای شوم منع تدوین حدیث که بحث جعل حدیث،اختلاف حدیث بدنامی برای امت اسلام، اینها همه از پیامدهای شوم بحث منع حدیث است.

مجری:

خیلی متشکریم جناب استاد جباری عزیز، چقدر خوب و کامل پاسخ دادید ممنونیم از شما، استاد این مطالبی که می فرمایید یکی از یکی شیرین تر و جالبتر و شنیدنی تر و خیلی دوست داریم که ان شاء الله خود بینندگان حتماً اهل تحقیق و اینها هستند، می توانند بروند خیلی راحت همین مطالب حضرت علی را پی بگیرند و درهایی باز بشود در این خصوص که مطلب بیشتر ببینند، چون ما سؤالات هم زیاد درایم مباحث من را ناخودآگاه به برخی از سؤال ها منتقل می کند، مثلاً ما الآن یکی از سؤالات این را داریم که بحث صدیق که به ابوبکر نسبت داده می شود می گویند ابوبکر صدیق روایتی هم که اینجا فرمودید در آنجا ذهبی گفته صدیق و قبلاً شما اشاره داشتید که معاویه آمده بود القاب را گفته بود بدهید به اینها اصلاً چرا به ابوبکر صدیق گفتند و حالا برخی هم می گویند چرا به امیرالمؤمنین می گویند صدیق اکبر، لابد یک اصغری بوده، حالا این را برای ما تبیین کنید

استاد جباری:

بله اتفاقاً اصلاً دستور منع حدیث داده شد،برای اینکه ضمینه ای برای جعل اینگونه القاب و احادیث و امثال اینها فراهم بشود، چون اگر بنا بود که خود احادیث مربوط به فضائل امیرالمؤمنین (ع)  که رسول خدا فرموده بود نقل بشود جایی برای این جعل ها دیگر باقی نمی ماند، یکی همین لقب صدیق هست که اشاره فرمودید، به فراخور فرصت برنامه چند تا روایت هست از طرق خود اهل سنت؛ این روایت در سنن ابن ماجه، جلد1، صفحه 44، البدایه و النهایه ابن کثیر، جلد3، صفحه 26 مستدرک حاکم نیشابوری، جلد3، صفحه 112، همین طور، تاریخ طبری کامل ابن اثیر، فرائد السمتین، خصائص نسائی امثال اینها، منابع متعددی از طرق اهل سنت این را نقل کردند،

«عباد بن بعد الله، قال: قال علی (ع) أنا عبد الله و اخو رسوله(ص) و أنا صدیق الأکبر لا یقولها بعدی إلّا کذاب»

یعنی غیر از من هر کس این ادعا را بکند جز دروغگو نیست

«صلیت قبل الناس بسبع السنین»

من قبل از اینکه مردم نماز بخوانند، هفت سال قبل از آنها من نماز خواندم،

بنابر این من اولی هست به اینکه این القاب را داشته باشم، من بنده خدا هستم، من صدیق اکبر هستم، چون پیامبر را تصدیق می کنم، 7سال قبل از نماز خواندن مردم، که حالا در توضیح این 7 سال خوب است عرض بکنم، مردم چه زمانی نماز خواندند؟  حالا بعضی در باره دعوت مخفی بحث دارند، می گویند که دعوت پیامبر مخفی نبوده اما در طول آن دو سه سال اول یک مقدار تزیقات بر روی مسلمان ها زیاد بود و لذا پیامبر اکرم خیلی آشکار مطرح نمی کرد، مسئله اش را، سه سال که گذشت دیگر

مجری:

بصورت خصوصی شاید مثلاً

استاد جباری:

بعد ازسه سال مشرکان بیشتر متوجه متن دعوت پیامبر شدند و مخالفت ها را شدید تر کردند، حالا بحث نداریم اصلاً همان اصتلاح را بگیریم، مردم سه سال بعد از آغاز بعث پیامبر بود که دعوت علنی شد و رو به نماز آوردند، امیرالمؤمنین می فرماید 7 سال قبل از مردم من نماز خواندم، اشاره به آن سالی می کند که وارد خانه پیامبر شد، از 4 سال قبل از بعثت پیامبر یعنی از 6 سالگی، خب معروف است دیگر پیامبر علی را در طفولیت برد به خانه تحت تریبیت خودش قرار داد، اشاره به آن دارد، این یک روایت که می فرماید صدیق اکبر من هستم که پیامبر را تصدیق کردم خیلی پیش از اینکه مردم پیامبر را تصدیق بکنند، روایت ابن قطیبه دینوری دارد در المعارف خودش صفحه 169، مزیّ هم در تهذیب الکمال جلد12، صفحه 18 داد، ابن کثیر در البدایه و النهایه جلد7، صفحه 370 که

«معاذ بنت عبد الله عدویه»

البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج7، ص 370

می گوید از علی (ع) شنیدم

«سمعت علی بن ابی طالب علی منبر البصره»

علی (ع) بر منبر بصره می فرمود که

«أنا صدیق الأکبر، آمنت قبل عن یؤمن ابوبکر و اسلمت قبل عن یسلم ابوبکر»

پیدا است که در زمان امیرالمؤمنین (ع ) که بر منبر بصره در آغاز حکومتش بعد از جنگ جمل منبر رفته گویا این حدیث جعل شده بود، و لذا حضرت تعریض درد به ابوبکر که شما نسبت به ابوبکر لقب صدیق می دهید در حالی که من قبل از ابوبکر ایمان آوردم و قبل از ابوبکر مسلمان شدم.

مجری:

از فحوای این کلام شادی خود ابوبکر ادعا کرده، من صدیق هستم که الآن هم تعریض زده کسی که ادعا کند جز دروغگو و کذاب نیست.

استاد وقت مان به پایان رسیده نکته خواصی اگر هست،

استاد جباری:

چندتا  روایت دیگر داریم که حالا فرصت بیانش نیست، از جلمه در خود تاریخ بخاری بود که الآن حذف کردند، و فرصت بیانش نیست، که در آنجا صدیقون را پیامبر معرفی می کند، صدیق ها در تاریخ، سه نفر بودند، که یکی امیرالمؤمنین (ع) بوده از امت های پیشین که می گویند اگر ابوبکر جزء آنها بود پس باید نامش جزو این سه نفر می آمد، که شاید بشود در برنامه بعد این را تکمیلش کنیم.

مجری:

ان شائ الله، خیلی متشکرم استاد از شما عذر خواهی می کنم متأسفانه باز هم وقت ما به پایان رسید و سؤالات زیادی باقی ماند و کلام شما شیرین و دلنشین است، خدا را شاکریم که این توفیق را داشتیم در خدمت شما بودیم واستفاده کردیم، ان شاء الله بینندگان محترم هم استفاده کافی و وافی را برده باشند، از شما تشکر می کنم، از شما عزیزان بیننده هم تشکر می کنم که برنامه خودتان را دیدید امیدوارم که مورد استفاده قرار گرفته باشد، از دعای خیر تان فراموش مان نکنید، اللهم عجل لولیک الفرج خدا حافظ.

 

 

 

 

 


  
  • رضایی

    6 مهر 1402 - ساعت 14:23

    لعنت خدا بر آتش زننده گان احادیث رسول اکرم صلوات الله علیه وآله وسلم

    0 0
  • رضایی

    2 ارديبهشت 1402 - ساعت 23:32

    درود خداوند بر مخیریق بن نضیر شهید یهودی و مسلمان شده غزوه احد

    0 1

آینه تاریخ - پاسخ به سوالات و شبهات تاریخی>

شبکه جهانی ولی عصر آینه تاریخ تاریخ اسلام دکتر جباری شبهات تاریخی فاطمیه