کلمه طیبه

قسمت شصتم برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام یزدانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:20/10/1400

برنامه:کلمه طیبه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج)، الحمد الله این توفیق نصیب مان شد بالاخره بعد از این ایام فاطمیه ی که قطعاً همراه با برنامه بودید و ویژه برنامه های خاصی که برای این ایام در نظر گرفته شده بود را مشاهده کردید باز هم در دو شنبه شب دیگر تقدیم بکنیم محضر همۀشما گرامیان برنامه کلمه طیبه را برنامه ای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد دکترحجت الإسلام والمسلمین حاج آقای یزدانی هستیم، إن شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

سلام عرض می کنم خدمت تان ، در خدمت تان هستیم.

استاد یزدانی:

سلام علیکم و رحمة الله

اَعُوذُبِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ  بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاطیبین الطَّاهِرِینَ المَعصُومِین، لاسیما مولانا و مقتدانا الحجة بن الحسن المهدی (عج).

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر، بسیار سپاسگذار هستم از خداوند که دوباره این توفیق را به بنده داد تا در خدمت شما باشم امیدوارم که بتوانم حق مطلب را ادا کنم و امشب هم برنامه ای را جرا کنیم که إن شاءالله خداوند از آن راضی باشد و بینندگان عزیز هم إن شاءالله مورد توجه شان قرار بگیرد.

مجری:

إن شاءالله که همینطور باشد و مورد عنایت حضرت صاحب العصر والزمان (عج) واقع بشود و همانطور که حضرت عالی هم اشاره داشتید بارها و بارها که دیگر بنابراین شده و چه بنای مبارک و میمونی هم هست که إن شاءالله در ابتدای همه جلسات بشنویم از حضرتعالی یک روایتی که راجع به وجود نازنین حضرت صاحب العصر والزمان حضرت آقا بقیة الله (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) باشد، إن شاءالله امشب هم این سخنان و این روایات را از محضرتان می شنویم و استفاده می کنیم.

استاد یزدانی:

یک روایت بسیار زیبای در کتاب شریف «کمال الدین» هست که این کتاب بینندگان عزیز می دانند به دستور خود امام زمان نوشته شده توسط کسی که به دعای امام زمان به دنیا آمده یعنی مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه)، روایت از أبو بصیر هست از حضرت أبی جعفر امام باقر (علیه السلام) که در باره این آیه صحبت می فرمایند که:

«قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ»

که خداوند می فرماید اگر یک روزی فرا برسد، مضمون آیه این هست:

یک روزی فرا برسد که دیگر آب گوارا در بین شما نباشد و فرو رفته باشد در زمین

«فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ»

این آب گوارا را چه کسی برای شما خواهد آورد؟

امام می فرماید:

«هذه نزلت فی القائم (علیه السلام)»

این آیه در باره حضرت مهدی (عج) نازا شده در واقع خداوند می فرماید

«إن أصبح إمامکم غائباً عنکم لا تدرون أین هو فمن یأتیکم بإمام ظاهر»

اگر یک روزی فرا برسد که شما امام را در بین خودتان نبینید امام از دیدشما غائب بشود ندانید که امام کجاست

«فمن یأتیکم بإمام ظاهر»

چه کسی امام را برای شما خواهد آورد امام واضح و آشکار را؟

امام آشکار را چه کسی برای شما خواهد آورد؟ در واقع که آن امامی که

«یأتیکم بأخبار السماء والأرض»

آن امامی که خبرهای آسمان و زمین را به شما خواهد داد برای شما خواهد آورد

حلال خدا را برای شما تبیین خواهد کرد حرام خدا را برای شما تبیین خواهد کرد و سپس امام فرمود

«وَ اَللَّهِ مَا جَاءَ تَأْوِيلُ هَذِهِ اَلْآيَةِ وَ لاَ بُدَّ أَنْ يَجِيءَ تَأْوِيلُهَا»

تأویل این آیه هنوز نیامده ولی

«لاَ بُدَّ أَنْ يَجِيءَ تَأْوِيلُهَا»

باید تأویلش بیاید

خیلی روایت جالبی هست نکات مهمی در این آیه هست اول اینکه امام را به آب گوارا تشبیه کرده حضرت امام باقر (علیه السلام) آب گوارای که وقتی نباشد آدم چقدر دنبالش می گردد؟ چقدر له له می زند؟ دنبال این آب باید بگردد و کسی که تشنه باشد ناخداگاه دنبال این آب می گردد باید بچرخد این آب دست چه کسی هست؟ دادن این آب آوردن این آب دست خدا هست، امام هم مثل آب گوارا می ماند ما شیعه ها باید طوری دنبال امام مان بگردیم طوری بچرخیم عالم را دنبال امام مان مثل آدم تشنه ی که آب گوارا را گم کرده، اگر واقعاً وضعیت مان به این صورت باشد که امام را آب گوارا ببینیم و تشنه کام باشیم به دنبالش، قطعاً امام را پیدا خواهیم کرد و او خدا هست که حتماً این آب را خواهد رساند به ما، و نکته بعدی که این روایت دارد این هست که حتماً حتماً مردم ناامید نشوند از گشتن دنبال آب از گشتن دنبال امام ناامید نشوند و خداوند حتماً

«لاَ بُدَّ أَنْ يَجِيءَ تَأْوِيلُهَا»

حتماً تأویل این آیه خواهد آمد و خداوند حتماً آن امام را خواهد رساند به ما.

روایت بسیار زیبای هست، البته مطلب زیاد هست همین دو سه تا نکته ی که خدمت تان گفتم به صورت خلاصه، از آن استفاده بشود.

مجری:

بسیار زیبا إن شاءالله که بتوانیم آن تشنگی را به دست بیاوریم

آب کم جو تشنگی آور بدست

تا بجوشد آب از بالا و پست

که إن شاءالله بتوانیم محضر حضرت وجود نازنین حضرت آقا بقیة الله الأعظم (ارواحنا لتراب مقدمه افداء) را إن شاءالله درک بکنیم آن حضرتی که حالا تک تک روایاتی که حضرت استاد انتخاب می کنند روایات روایات دیگر معصومین هست در زمان خود آقا امام زمان (عج) نبوده اما همه اینها منتظر آن روزی هستند که نجات بخش واقعی بیاید إن شاءالله که ما بتوانیم آن حضرت را درک بکنیم و خدمتگذار آن حضرت باشیم.

خیلی تشکر می کنیم باز از محضرتان حضرت استاد و بدون مقدمه برویم سراغ کلیپ ها و کلیپ اول را با هم می بینیم.

کلیپ:

مولوی عثمان قلندرزهی:

نه به انبیاء داده است نه به اولیاء الله و نه به اولاد انبیاء، به هیچ مخلوقی الله تعالی نداده علمی، این از خواص علمیه باری تعالی هست این خاص برای الله تعالی هست و این هم از قبیل علم «ما کان و ما یکون» «ما کان» یعنی گذشته، «ما یکون» آنچه که آینده می آید، پس این آیه رد می کند که علم «ما کان و ما یکون» را نه الله متعال به مَلَک مقربی داده است و نه به نبی مرسلی داده است و نه به ولی از اولیاءالله و نه به سیدی از سادات و اولاد پیغمبر، به هیچ کسی نداده است، نه به مُرده ای داده است و نه به زنده ای داده است، پس هر کسی عقیده داشته باشد که غیر از الله تعالی مَلَکی یا نبی یا ولی یا سید و اولاد پیغمبری این علم را دارد علم «ما کان و ما یکون» را دارد آن شخص مشرک فی العلم گفته می شود صریح هست واضح و روشن هست در این صفت برای الله شریک درست کرده است

«وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ»

خاصه سوم علمیه باری تعالی خداوند متعال آنچه در ارحام؛ ارحام جمع رحم هست، ارحام هست چه ارحام حیوانات و چه ارحام انسان ها علم آنها را فقط الله تعالی دارد، دارد و بس که پسر هست یا دختر هست، نر هست یا ماده هست، یک قول هست یا دو قلو یا چند قلو هست علم این را به طور مافوق الأسباب فقط الله تعالی می داند و بس، و اینکه الآن به وسیله این دستگاهایی که به کار می گیرند که آلات و اسباب معاینه کننده که سنوگرافی و غیره، این دستگاهی که ذره بین هست و این گویا که عکس می گیرد از داخل بطن شکم و نشان می دهد که این بچه پسر هست یا دختر هست یا دوتا هستند یا یکی هست این تحت اسباب و آلات هست از این قرآن بحث نمی کند و دعوای قرآن این نیست، دعوای قرآن بر این هست که بدون اسباب بدون کارگیری اسباب این خاصه ذات الله تعالی هست و هیچ کسی بطور قطع و یقین نمی تواند ادعا بکند بدون به کار گرفتن این اسباب که این پسر هست یا دختر هست یا دوتا هستند یا یکی هست در شکم، این بدون به کار گیری اسباب فقط خاصه ذات الله متعال هست.

مجری:

بسیار خوب، دیدیم این صحبت های آقای قلندرزهی را و بالاخره ادعاهای که مطرح شد حالا ادعاهای شان نوشتیم یکی یکی بپرسیم از حضرت استاد ببینیم پاسخ های شان چه هست، اولین شبهه ی را که مطرح کردند با توجه به آیه 34 سوره لقمان بود اینکه بالاخره هر علمی هست به قول ایشان علم «ما کان و ما یکون» تمام اینها فقط در نزد خداوند هست و اگر ما قائل شدیم کسی غیر از خداوند این علم را دارد قطعاً چنین فردی مشرک و کافر هست، این را پاسخ اش را از حضرت عالی بشنویم ببینیم آیا واقعاً اینطور هست یا خیر؟

استاد یزدانی:

 صحبتی که ایشان دارد صحبت اول شان همانطوری که حضرت عالی فرمودید اگر کسی پیدا بشود در این عالم بگوید من علم «ماکان و مایکون» را دارم این مشرک هست، اما به چه دلیل مشرک هست؟ دلیلش را واضح نگفتند یک آیه ی خواندند که البته ارتباطی به بحث ما و موضوع ما نداشت فکر می کنم آیه 34 سوره مبارکه لقمان را خواند که

«إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ»

34/لقمان

این آیه را خواندند که ارتباطی به بحث علم غیب نداشت، اما من خیلی خلاصه جواب این آقا را بدهم در بحث علم غیب ما دلیل فراوان داریم فقط یک روایت برای ایشان بخوانم که از کتاب «صحیح مسلم» که همان روی میزش هم همین کتاب بود ایشان متأسفانه آشنایی ندارد با کتاب های خودشان، ببینید روایتی که در صحیح مسلم هست چاپ عربستان سعودی چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی که در دارالسلام همان ریاض در وزارت اوقاف در سال 1421 چاپ شده، چاپ دوم، صفحه شماره 1252، کتاب الفتن، باب شماره هفتم، روایت اول از حذیفه هست؛ حذیفه می گوید

«أخبرنی رسول الله (صلی الله علیه و آله)»

صحیح مسلم، چاپ دارالسلام ریاض در وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ 1421، چاپ دوم، ص 1252، کتاب الفتن، ب 7

ایشان گفت فرقی ندارد این ادعا را چه کسی بکند ولی باشد هر کسی که می خواهد باشد چنین ادعای بکند مشرک هست

«أخبرنی رسول الله (صلی الله علیه و آله) بِمَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ اَلسَّاعَةُ»

پیامبر بزرگوار اسلام تمام اتفاقاتی که تا قیامت خواهد افتاد را به من یاد داد خبر داد به من از تمام اتفاقاتی که تا قیامت می افتد.

این یک روایت در همین صحیح مسلم، طبق این روایت هم حذیفه مشرک هست که این مطلب را ادعا کرده هم نعوذ باالله رسول خدا که همچین ادعای کرده یاد داده معلمی کرده همچین حرفی را اینهم مشرک هست و همینطور آقای مسلم که چنین روایتی را نقل کرده حتماً ایشان هم مشرک هست دیگر.

روایت بعدی 2892 از أبو زید عمرو بن أخطب نقل می کند که

«صَلَّى بنَا رَسُولُ اللهِ الفَجْرَ، وَصَعِدَ المِنْبَرَ فَخَطَبَنَا حتَّى حَضَرَتِ الظُّهْرُ، فَنَزَلَ فَصَلَّى، ثُمَّ صَعِدَ المِنْبَرَ، فَخَطَبَنَا حتَّى حَضَرَتِ العَصْرُ، ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى، ثُمَّ صَعِدَ المِنْبَرَ»

پیغمبر صبح زود از نماز فجر رفت روی منبر تا نماز ظهر صحبت کرد، دوباره آمد نمازش را خواند دوباره رفت روی منبر تا نماز عصر صحبت کرد، دوباره نماز عصر را که خواند رفت روی منبر تا غروب آفتاب برای ما سخنرانی کرد

روایت 2892

چه گفت پیغمبر؟

«فأخْبَرَنَا بما كانَ وَبِما هو كَائِنٌ فأعْلَمُنَا أَحْفَظُنَا»

خیلی جالب هست پیغمبر روی منبر رفت به تمام اتفاقاتی که «ما کان و ما یکون» دقیقاً همان لفظی را که ایشان می خواست همان را به کار برده هم «ما کان» را گذشته را هر چه بوده اتفاقات به ما خبر داد هم آن چیزی که را که تا قیامت خواهد آمد، همه را به ما خبر داد، آن کسی که از همه حافظه اش بیشتر بود از همه ما هم اعلم تر هست عالِم تر هم هست، این روایت چه می گوید؟ پیغمبر علم «ما کان و ما یکون» را داشت مشرک بود نعوذ باالله طبق فتوای این وهابی که امام جمعه هم هست خبر هم داد به صحابه خودش به همه صحابه علم «ما کان و ما یکون» را داد آنها هم که دیگر این را شنیدند مشرک شدند علم «ما کان و ما یکون» را یاد گرفتند، اینها همه مشرک اند و آن کسی که از همه حفظ اش بیشتر باشد حافظه اش بیشتر باشد از همه مشرک تر هم هست دیگر نعوذ باالله، یک خُرده نمی شود آقای قلندرزهی شما یک مطالعه ی هم بکنی؟ یک ورقی هم این کتاب ها را بزنی بعد این ادعاها را بکنی؟ چه هست بالای منبر می روی همینطور داد می زنی صدایت را بالا می بری و فتوا می دهی و مردم را متهم به شرک می کنی ولی خودت از کتاب های خودت بی خبر هستی، همین یک روایت فکر می کنم کافی باشد.

جالب هست ما یک روایت خیلی قشنگ از امیرالمؤمنین داریم که ثابت می کند آن کسی که اعلم از همه بوده و تا قیامت هم از همه چیز خبر داشته او امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب هست خودش قسم می خورد که هر چه بخواهید تا قیامت من به شما خبر می دهم، من فقط یک روایت در این زمینه بخوانم؛ کتاب «الفقیه والمتفقه» آقای خطیب بغدادی، جلد شماره دوم، چاپ دار إبن جوزی در عربستان سعودی، صفحه 351، روایت 1081، از أبو طفیل که می گوید:

«شهدتُ علیًّا وهو یخطب»

من شاهد بودم من آنجا بودم که علی خطبه می خواند

الفقیه والمتفقه، خطیب بغدادی، چاپ دار إبن جوزی در عربستان سعودی، ج 2، ص 351، ر 1081

امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب

«وهو یقول»

چه می گفت؟

«سلونی، والله»

از من سؤال کنید، قسم به خدا

قسم جلاله می خورد امیرالمؤمنین

«لا تسألوني عن شي‌ء يكون إلى يوم القيامة إلا حدثتكم به»

هر چه می خواهید در باره هر مسئله ی تا روز قیامت از من سؤال کنید و من از آن خبر خواهم داد

اینکه پیغمبر به «ما کان و ما یکون» خبر داد امیرالمؤمنین هم زیر منبرش بود آن کسی که از همه اعلم بود حافظ بود حفظ اش هم قوی تر بود امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب هست قسم جلاله می خورد، امیرالمؤمنین قسم جلاله می خورد می گوید هر چه می خواهید تا روز قیامت در باره هر اتفاقی می خواهید سؤال کنید من به شما خبر می دهم سؤال کنید از من، سند روایت چه هست؟ محقق کتاب می گوید

«اسناده صحیح»

سند این روایت صحیح است،

محقق کتاب چه کسی بود، آقای عبد الرحمن عادل بن یوسف الغرازی ایشان می گوید سندش صحیح است، همین طور این کتاب در جامع بیان العلم و فضله نویسنده آقای ابن عبد البر با تحقیق آقای ابی اشبال الزهیری، جلد1، چاپ دار ابن جوزی در عربستان، چاپ 1414، صفحه 464، روایت 726، همان روایت ار نقل می کند که من شاهد بودم علی خطبه می خواند می گفت بخدا  قسم

«لا تسألونی شیء أن یکون إلا یوم القیامه إلّا حدثتکم به»

از چیزی تا قیامت از من سؤال نمی کنید مگر اینکه به شما خبر می دهم

جامع بیان العلم و فضله، عبد البر، تحقیق ابی اشبال الزهری، چاپ دار ابن جوزی، عربستان، چاپ 1414، ج1 ص 464

«سلونی أن کتاب الله»

از کتاب خدا از من سؤال کنید

«فوالله  ما منه آیة إلّا و أنا اعلم بلیل النزلت أم بنهار أم بسهل نزلت أم بجبل»

در باره قرآن هم هرچه می خواهید از من سؤال کنید من به شما خبر می دهم این آیه کجا نازل شده، در بیابان نازل شده، در کوه نازل شده

هرچه  می خواهید از قرآن از من سؤال کنید، خب اینها چیست؟ امیرالمؤمنین دارد خبر می دهد، فضائل بی نظیر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام هست، از ما کان و مایکون خبر می دهد به شما قسم هم می خورد، آیا امیرالمؤمنین مشرک هست؟ آیا می توانید ادعا کنید، البته از شما بعید نیست، شما که این حرف های چرند را می زنید در باره اهل بیت (ع) از شما بعید نیست که امیرالمؤمنین را هم متهم به شرک بکنید، این مطلب اولی که ایشان فرمودند.

مجری:

حاج آقا نسبت به یک نکته دیگر هم ایشان در همین صحبتی که پخش شد گفتند و آن این بود که نسبت به «و یعلم ما فی الأرحام» یعنی دقیقاً با همین قیاس قبلی که آنجا می گفت هر کس که علم ما کان و ما یکون را دارد مشرک هست، اینجا هر کس بداند یا ادعا کند نسبت به اینکه  آن چیزی که در رحم هست، آن چیزی که در شکم مادر هست، چه هست، پسر است یا دختر است یا جنسیتش چه هست، این را کسی که بداند و بگوید من این را می دانم این می شود مشرک، آیا واقعاً چنین چیزی هست؟

استاد یزدانی:

بدون ابزار، باز ادعای ایشان این بود که ایشان همانطور که شما فرمودید که اگر کسی خبر بدهد مثلاً این خانم حامله است من می دانم در شکمش پسر است یا دختر است با همین ادعا کافر می شود ایشان، عین همین فتوا را از قدمای اهل سنت هم ما داشتیم مثل آقای قرطبی در کتاب الجامع لأحکام القرآن خودش همان تفسیر خودش، جلد8، صفحه 402 ایشان هم می گوید کسی که بگوید

«و کذلک  من قال إنه یعلم ما فی الرحم فهو کافر»

کافر هست،

الجامع لأحکام، القرا«، قرطبی، ج8، ص 402

ایشان می گفت مشرک است ولی آقای قرطبی می گوید کافر هست، هردو  یکی هست فرقی با همدیگر ندارد، ایشان هم همین ادعا را کرده، من فقط یک جواب نقضی می دهم از خود بزرگان اینها، از امام شما از پیغمبر شما از خدای شما بالاتر از خدای شما ابن تیمیه که ایشان چه مطلبی را می گوید و چه اعترافی می کند و این را جزو کرامات آن شخص می داند، ببینید در مجموع فتاوای ابن تیمیه، ببینیم چه کسی کافر می شود طبق فتوای شما جلد11، چاپ عربستان سعودی، در سال 1425 صفحه 318 می گوید اما معجزه برای غیر انبیاء مثل باب کشف و العلم مثل قول فلانی در قصه ساریه

«و اخبار ابی بکر بأن ببطن زوجته أنثی»

مجموع فتاوا، ابن تیمیه، ج11، عربستان سعودی، سال 1425، ص 318

این معجزه ابوبکر بود، معجزه این آقا بود که خبر داد که در شکم همسرش دختر هست، شما می گفتی کفر هست شرک هست ولی ایشان می گوید معجزه هست، من چیکار کنم این وسط؟ معجزه هست که شما معجزه را برای غیر انبیاء قبول ندارید ولی ایشان قبول دارد، اگر کفر است چه جوابی دارید از این مطلب؟ چه جوابی می خواهید بدهید از این مطلب؟

همینطور در کتاب آقای إبن عثیمین از مفتی های عربستان سعودی در «شرح عقیدة الواسطه إبن تیمیه» اصل کتاب مال إبن تیمیه هست آقای شیخ محمد صالح العثیمین این کتاب را شرح زده، چاپ دار إبن جوزی هست باز در عربستان سعودی، چاپ ششم، چاپ 1421، صفحه شماره 304 که حرف إبن تیمیه را آن بالا نقل می کند

«فی أنواع العلوم والمکاشفات وأنواع القدرة والتأثیرات»

شرح عقیدة الواسطه إبن تیمیه، شیخ محمد صالح العثیمین، چاپ دار إبن جوزی، چاپ ششم، چاپ 1421، ص 304

می گوید کرامت دو قسم هست بعضی ها به علوم و مکاشفات هست بعضی ها به قدرت و تأثیرات

«أما العلوم فلان فلان، وأما المکاشفات»

باز در باره مکاشفات چه مثال های داریم؟ کسانی می توانند مکاشفات داشته باشند

«مثال الأول العلوم: ما ذکر عن أبی بکر: أن الله أطلعه علی ما فی بطن زوجته الحمل؛ أعلمه الله أنه أنثی»

عجیب هست عجیب و غریب؛ مثال اول از علوم را ایشان می گوید خداوند به أبو بکر خبر داد که در شکم همسرش چه هست؟ دختر هست یا پسر؟ دختر هست، خدا وحی کرد به او، وحی نکرد پس چطوری خبر داد؟ چطوری خبردار شد؟ أبو بکر آمد ادعا کرد که آن چیزی که در شکم بنت خارجه هست این دختر هست، از کجا خبردار شد؟ خدا به او خبر داد، این آقا می گوید این کفر است شرک است، ما کدام را باور کنیم؟ این کفر است این کار؟ این خبر دادن شرک است کفر است؟ اگر این را می پذیرید ما هم می پذیریم مشکل نداریم با آن، یا اگر نه پس اینها چه هست که می گویید؟ یا این دروغ هست تهمتی هست که شما زدید که احتمالش خیلی بیشتر هست، یا که شرک و کفر هست، ما را این وسط تکلیف مردم را معلوم کنید تکلیف ما را معلوم کنید بالاخره این داستان دروغ هست یا شرک و کفر هست.

همین روایت را البانی در «إرواء الغلیل» خودش آورده و تصریح کرده؛ کتاب «إرواء الغلیل» آقای محمد ناصرالدین البانی، جلد شماره 6، چاپ اول، چاپ 1399 در المکتب الإسلامی بیروت، صفحه شماره 61 دقیقاً همین روایت را نقل کرده و گفته سندش هم صحیح هست که از مالک بن أنس نقل می کند امام مالکی ها که همان داستانی که ایشان مدعی هست که من خبر دارم در شکم بنت خارجه چه هست و او دختر هست، اینهم مستندش و سندش که صحیح هم هست.

إرواء الغلیل، محمد ناصرالدین البانی،چاپ المکتب الإسلامی بیروت،چاپ اول، چاپ 1399، ج 6، ص 61

یا این دروغ هست این روایت شما جعل کردید و در فضائل یک شخصی روایت دروغین جعل کردید، یا که واقعاً راست هست و طبق نظرشما شرک هست، به ما بگویید که یا شرک هست یا دروغگو هستید شما، در خدمت تان هستم.

مجری:

سلامت باشید أحسنتم بسیار خوب، پس این از هم بحث علم غیب، هم به طور خاص تر بحث دانش اینکه آیا چیزی در شکم مادر هست این جنسیت اش چه هست که اینها را دیدیم که پاسخ آنها یعنی پاسخی که باید به چنین صحبت های داده بشود به چه شکلی هست و پاسخ ها هم تماماً از همان منابع اهل سنت بود و همه آن افرادی هم که مورد احتجاج قرار گرفتند با توجه به کلام خود این آقای امام جمعه ی که آمد این بیانات را إفاضه کرد با توجه به همان این پاسخ ها هم داده شد.

تا اینجای برنامه الحمد الله توانستیم یک کلیپ را ببینیم با هم و به نقد آن نشستیم و بالاخره آن تالی فاسدهایی که به هم راه داشت را حضرت استاد فرمودند و استفاده کردیم، باز حالا کلیپ دوم هم آماده هست برویم کلیپ دوم را با هم ببینیم، إن شاءالله بر می گردیم و به نقد آن خواهیم نشست.

کلیپ:

مثلاً می گویند که ولید بن عقبه می آورند می گویند که آیه در موردش نازل شده که قرآن فرموده که

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَىٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ»

می گویند این در مورد ولید بن عقبه آمده او صحابی هست خدا گفته فاسق هست، حالا دقت کنید من این توضیح را به شما بدهم؛ اولاً ولید بن عقبه می گویند پیغمبر او را فرستاد برای جمع آوری زکات یکی از قبائل، بعد دید که اینها جمع شدند دارند می آیند با لشکر، ترسید آمد گفت که یا رسول الله اینها آماده جنگ هستند، در مورد این روایت در بین علماء از قدیم صحبت بوده و صحیح این هست که اصلاً این روایت اشکال دارد درست نیست در مورد ولید بن عقبه نازل نشده چون ولید بن عقبه در یک روایت تنها روایتی که در مسند امام احمد هست و این روایت باز اشکال دارد أبو موسی عبدالله بن الهمدانی هست این مجهول هست ضعیف هست در آن هست که در آنجا ولید می گوید در فتح مکه کودکان را آوردند در سال هشتم کودکان را آوردند و پیامبر دست بر سرشان می کشید و برای شان دعا می کرد، می گوید که من چون دار روی سرم گذاشته بودم پیامبر دست نکشید بر سرم، در اینجا حتی نمی گوید که برای من هم دعا کرد یعنی چون چیزی هست که ساخت خودش باید باشد دیگر روایت از خودش هست، این تنها روایت اوست این روایت هم مشکل دارد ولی ببینید همانطور که علماء می گویند چند روایت در مورد مثلاً حضرت عثمان آورده ولی نعمت اش بوده دیگر، چند روایت در مورد خودش برائت خودش آورده یا مثلاً متهم اش کردند به اینکه شراب خورده، این اهل کوفه اتهام وارد کردند دوتا گواه هم آوردند حضرت عثمان شلاق اش زد حالا بعد نیامده این طرف در مورد خودش یک روایت های درست کند در موردی که من آدم خوبی هستم که پیامبر در مورد من این را گفته.

مجری:

دیدیم باز این صحبت های این آقا را که بالاخره به هر دری می زنند تا عدالت صحابه را اینکه بالاخره این خط و خطاهای که صورت گرفته تاریخ متواتراً آنها را نقل کرده اینها را بخواهند توجیه بکنند اما حاج آقا یکی دوتا نیستند نمی دانم حالا می خواهند یکی یکی اینها را درست بکنند به کجا می رسد، الآن نسبت به آیه ششم سوره حجرات آیه نبأ اصطلاحاً که شأن نزولش راجع به همین ولید بن عقبه هست صحبت کردند و اینکه اولاً اینکه اصلاً این وجود نداشته و اگر بوده هم این بچه بوده و حالا این صحبت های که هست، پاسخ اش را از حضرت عالی بشنویم.

استاد یزدانی:

همانطور که حضرت عالی فرمودید ستون خیمه اینها بحث عدالت صحابه هست و اینها تمام تلاش شان را خواهند کرد که ثابت کنند صحابه عادل هستند تا بتوانند مرجعیت دینی و سیاسی و همه مسائل را بی اندازند بر دوش صحابه و اگر یک فاسقی در بین این صحابۀ عادل پیدا بشود دیگر کل اساس اینها را خراب می کند مثل یک آجری که از یک ستون بکنی آرام آرام این ستون را خراب می کند ویران می کند این خیمه اینها را و نابود می کند، بحث ولید بن عقبه را نمی توانند انکار بکنند آمد یک سری ادعاهای کرد حالا من اصل اینکه آیه در باره ولید نازل شده را ثابت کنم بعد إن شاءالله آن دوتا ادعایش را هم خواهم پرداخت، إبن کثیر شاگرد إبن تیمیه در کتاب «تفسیر القرآن العظیم» خودش جلد شماره 7، در این تفسیر که چاپ دارالطیبه ریاض عربستان سعودی هم هست صفحه 370 ببینید چه نقل می کند؛ می گوید:

«وقد ذکر کثیر من المفسرین أن هذه الآیة نزلت فی الولید بن عقبة بن أبی معیط»

بسیاری از مفسرین نقل کردند که این آیه در باره ولید بن عقبه نازل شده

تفسیر القرآن العظیم، إبن کثیر، چاپ دارالطیبه ریاض عربستان سعودی، ج 7، ص 370

در آن زمانی که پیغمبر او را فرستاد برای صدقات بنی مصطلق و می گوید این روایات متعددی دارد سندهای متعددی دارد که این آیه در باره آقای ولید نازل شده که از بهترین آنها

«من أحسنها ما رواه الإمام أحمد فی مسنده من روایة ملک بن المصطلق»

می گوید بهترین روایتش هم روایت احمد بن حنبل هست که ایشان نقل کرده، آن روایت چه هست؟ روایت را هم نقل می کند ایشان که احمد گفت فلانی از فلانی از فلانی به من نقل کرده حالا روایتش خیلی طولانی هست که بحث اینجاست که

«بعث رسول الله الولید بن عقبة إلی الحارث لیقبض ما کانه عنده مما جمع من الزکاة»

پیغمبر ولید را فرستاد پیش حارث که حارث بن ضرار خزاعی هست پیش او فرستاد که آن چیزهای را که از زکات جمع کردی را بیاور برایم، بگیر از او بیاور، ولید وقتی آنجا رفت نزدیک آن قبیله که شد ترسید و فرار کرد

«فرجع فأتی رسول الله»

آمد پیش پیغمبر گفت یا رسول الله

«إن الحارث منعنی الزکاة وأراد قتلی»

او زکات را به من نداد می خواست من را بکشد

فرار کرده آمده برگشته، پیغمبر هم این قضیه را که دید خب کسی این کار را بکند طبعاً پیغمبر باید با او برخورد بکند، تا اینکه خداوند این آیه را نازل کرد که

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»

اگر یک فاسقی آمد و به شما خبر داد بدون اینکه بررسی بکنید عمل نکنید اقدامی نکنید مبادا که این اقدام باعث بشود گرفتار بشوید و این مسائل، خب این روایت ثابت می کند که آقای ولید بن عقبه فاسق است، خدا می گوید ولید فاسق هست، خب وقتی یک فاسق در میان صحابه ثابت بشود، اصل اینها را اساس اینها را که می گویند «الصحابه کلهم عدول» را خراب می کند، یک مطلب کافی است که این اساس را از بین ببرد و خراب بکند. جالب است بعد آقای نسفی در تفسیر خودش در مدارک التنزیل خودش، جلد3، چاپ دار الکلم الطیب، صفحه 350، آیه 6 سوره حجرات را می گوید

«اجمعوا انها نزلت فی الولید بن عقبة»

اجماع دارند علما اینکه مفسیرین که این آیه در مورد ولید بن عقبه نازل شده

مدارک التنزیل، نسفی، چاپ دار الکلم الطیب، ج3، ص 350

اجماع مفسیرن شما است، علمای شما اجماع دارد شما می گویید من قبول ندارم این حرف را، تو که هستی که در برابر اجماع مفسیرین اهل سنت بخواهی حرفی بزنی، روایتی که از مسند احمد هم ایشان گفتند و در مسند احمد هم هست  آقای ابن کثیر اشاره کرده، هم آقای نسفی، مسند احمد، جلد14، تحقیق آقای حمزه احمد بن الزین،صفحه 179، روایت 18371، دقیقاً همین روایت را نقل کرده و محقق هم گفته

«اسناده صحیح، رجاله ثقات»

سند این روایت صحیح است و تمام راویانش هم ثقه هست

مسند، احمد، تحقیق حمزي احمد بن الزین، ص 179، روایت 18371

بنابر این ثابت می کند این مستنداتی که خدمت تان گفتیم و دهها و صدها کتاب از کتابهای اهل سنت ثابت می کند که آیه نباء در شأن ولید بن عقبه نازل شده، ولید بن عقبه صحابی است، و این آیه ثابت می کند که این صحابی فاسق است، و این آیه ثابت می کند که ادعایی «الصحابه کلهم عدول» افسانه است، دروغ است و جعل است، و هیچ پایه و اساسی ندارد، مخالف صریح قرآن است، شما می گویید «الصحابه کلهم عدول» قرآن می گوید نه آقای ولید فاسق هسـت، این کل را از بین می برد، بعد ایشان گفت که از ولید ما اینقدر روایت نداریم یک روایت بیشتر نداریم که آن هم ضعیف است، اولاً یک روایت ندارید سه تا روایت دارید از او، یک سرچ می زدید پیدا می شد، اصلاً مهم نیست روایت داشته باشد یا نداشته باشد، مهم این است که فاسق است یا عادل است، این آدمی که شراب می خورد و می آمد به جای دو رکعت چهار رکعت نماز می خواند و قی می کرد روی سجاده خودش، انتظار داری مردم از این روایت بشنوند؟ انتظار دارید که مردم از این روایت نقل کنند، حرفهایش را گوش بدهند، خب طبیعی است آدم فاسقی بوده، همه هم می دانستند که فاسق است و آیه نباء در باره ایشان نازل شده، خب طبیعی است که مردم  از او روایت نقل نکنند، گوش نمی دهند، اگر روایت هم می گفت کسی گوش نمی کرد، 

مجری:

پس خود این اصلاً بدتر شد، وقتی می گویی یک روایت داریم یعنی ما خودمان قبول داریم که کسی از او نقل روایت نمی کرده، پس فسقش برای ما واضح تر شد

استاد یزدانی:

بله اگر صالح بود خب روایت از پیغمبر شنیده بود، مردم هم از او روایت نقل می کردند، فاسق بود، چون فاسق بود مردم از او روایت نقل نمی کردند، شراب خورده بود، امیرالمؤمنین حد زد او را، در زمان عثمان بود ولی عثمان چون با او فامیل بود عثمان حد نزد، و امیرالمؤمنین در بین جلوی چشم همه صحابه ایشان را حد جاری کرد برایش، بعد یک داستان دیگر گفت، در زمان پیغمبر در فتح مکه بچه بوده، خب این چه بچه ای بوده که پیغمبر این را فرستاده بوده برای جمع آوری زکات، آخر عقل ندارند این وهابی ها که این حرف ها را می زنند، نمی دانم تعجب می کنم از اینها که چطور آدم هایی هستند، از آن طرف اجماع همه علمای شما است که آیه نباء در وصف این فاسق نازل شده، از آن طرف می گویید که در فتح مکه ایشان بچه بوده، خب این چه بچه ای است که پیغمبر او را می فرستد برای جمع آوری زکات، مگر بزرگان نبودند؟ مگر شیوخ نبودند؟ که آنها را برای جمع آوری زکات بفرستند که این بچه را فرستاد، این تناقضاتی است که در منابع شما وجود دارد در روایات شما وجود دارد، و نمی توانید از داستان عدالت «الصحابه کلهم عدول» دفاع کنید، این گزاره این عقیده این باور که اساس مذهب شما است، قابل اثبات نیست، و آیه قرآن کریم صریح ثابت می کند که بعضی از صحابه فاسق بودند، حالا دلیل زیاد هست من همین یکی را خدمت تان گفتم.

مجری:

بسیار خب الحمدالله خیلی زیبا بود و هر از چندگاهی زیاد از این صحبت ها پیش می آید اینها بلاخره صبحت های زیادی باید بکنند نسبت به اساس این خیمه ای که استاد هم فرمودند این خمیه ای که بنا شده بر اساس عدالت صحابه و یکی یکی بخواهند اینها را توجیه بکنند دیگر معلوم نیست، تا کی این طول می کشد، اما ما که خسته نمی شویم، شما شاید خسته بشوید یکی یکی بخواهید اینها را توجیه بکنید، اما بلاخره صحبتی بخواهید بکنید که بی راه باشد، و صحبتی بخواهید بکند که قطعاً باطل هست، قطعاً برا او پاسخ مقتضی خواهد بود،

بینندگان تماس گرفتند بشنویم صدای بیننده ها را اگر فرصت شد ما بقی کلیپ ها را هم باهم خواهیم دید؛ جناب آقای رمضانی از مشهد پشت خط هستند، آقای رمضانی سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام قربان خسته نباشد، سلام دارم خدمت جناب آقای یزدانی، ببخشید آقای یزدانی وقت تان را می گیرم، من یک شبهه ای از یک جایی وهابیت شنیدم گفتم خدمت تان عرض کنم، می خواستم ببینم آقای یزدانی از آنجایی که اهل بیت و امیرالمؤمنین علم غیب داشتند، موقعی که هجوم آوردند به خانه حضرت نمی توانستند از حکم تقیه استفاده کنند و جان خودشان و حضرت زهرا را نجات بدهند؟

مجری:

خیلی ممنون جناب آقای رمضانی عزیز که از مشهد تماس گرفتید و حتماً نائب الزیاره ما در حریم کبریائی حضرت آقا علی بن موسی الرضا هم باشید، ان شاء الله که زیارات شما هم مورد قبول درگاه احدیت قرار بگیرد، در خدمت تان هستیم حضرت استاد بفرمایید.

استاد یزدانی:

بحث علم غیب بحث مفصلی است، ما باید آیات علم غیب را همه را در کنار هم دیگر قرار بدهیم تا به یک نتیجه قطعی برسیم، ما چند دسته آیه علم غیب داریم، بعضی از آیات هست که می گوید علم غیب مخصوص خدا است، بعضی از آیات هست که می گوید خداوند هیچ کس را از علم غیبش با خبر نمی سازد، بعضی از آیات هم هست که علم غیب را برای پیامبران به اثبات می رساند، و ادله فراوانی مبنی بر اینکه هر کسی به اندازه توان خودش می تواند از غیب خبر داشته باشد، اما نه از غیب استقلالی، هیچ کسی ادعا نمی تواند بکند من از غیب خبر دارم خودم خبردار شدم، علم غیب استقلالی را هر کسی ادعا بکند، چه امام باشد چه پیغمبر باشد، چه آدم عادی باشد، چه آدم صالح باشد ادعای علم غیب استقلالی کفر قطعاً شک و شبهه ای در آن نیست، پیامبر هرچه می داند خدا به او یاد داده است، حضرت عیسی اگر می گفت من خبر می دهم از خانه تان چه ذخیره کره اید و چه می خورید، این را از پیش خودش خبر نداشت، ادعا نمی کرد من می دانم، خدا به او خبر می داد که آقای فلانی و فلانی چه ذخیره کرده، چه نکرده، چه می خورد، چه نمی خورد، پیامبر ما هم همینطور بود هرچه می دانست همه اخباری بود که خدا به او داده بود؛ بله امیرالمؤمنین علم غیب داشت، چه کسی خبردار کرده بود او را از این اتفاقات؟ پیامبر بزرگوار اسلام، خدا به او علم لدنی داده بود، چون ما قبلاً از قرآن کریم ثابت کردیم کسی که می خواهد حکومت را به دست بگیرد، کسی که می خواهد امامت را به دست بگیرد، در داستان حضرت طالوت خدا دوتا ویژگی به او می دهد، یکی علم لدنی، دو قدرت الهی، علم الهی باید داشته باشد، و امیرالمؤمنین می دانست، خبر داشت که چه اتفاقاتی می افتد، ولی از آنطرف هم ما روایات فروان در کتاب های شیعه و سنی داریم که پیغمبر به امیرالمؤمنین دستور داده بود در این موارد باید صبر بکنی، وظیفه تو صبر است، ما قبلاً روایتش را فصل خواندیم از کتابهای شیعه وسنی، که امیرالمؤمنین مأمور به صبر بود، امیرالمؤمنین می دانست اما وظیفه اش را هم می دانست امیرالمؤمنین، علم غیب برای اهل بیت (ع) برای پیامبران وظیفه نمی سازد، نمی توانند بر اساس علم غیب خودشان عمل کنند، باید بر اساس ظاهر عمل بکنند، هم پیامبران هم امامان هم هر کسی که علم غیب دارد هر کسی که از علم غیب الهی خدا او را از علم غیب خبر داده او باید بر اساس ظاهر عمل بکند، بر اساس وظیفه اش عمل بکند، نه به علم غیب خودش و امیرالمؤمنین در آنجا می دانست این اتفاقات می افتد و وظیفه اش صبر بود و به وظیفه خودش عمل کرد.

مجری:

حاج آقا حالا بخواهیم یک مقدار نسبت به اصل اینکه چرا چنین وظیفه ای هم داشتند این را بست بدهیم این را می شود بیان کرد که بلاخره تقیه در یک جایی بیان می شود که ما مطمئن باشیم اصل حق نابود نمی شود، خب قطعاً در آن زمان اگر خود آقا امیرالمؤمنین از این حق شان کوتاه می آمدند دیگر چه چیزی می ماند برای مابقی افراد برای آن سلسله اصلی اسلام که قرار بود ادامه دهنده راه نبی مکرم اسلام باشند،

استاد یزدانی:

چه تقیه ای می خواست بکند امیرالمؤمنین آنجا؟ حالا اگر می خواست تقیه بکند چکار می خواست بکند؟ هر کاری می کرد آنها که اجازه نمی دادند که امیرالمؤمنین در خانه خودش بنشیند و بیعت نکند، مجبور می کردند امیرالمؤمنین را بیعت بکند، و آنها حمله کرده بودند، قبل از اینکه این بحث پیش بیاید، آنها حمله کرده بودند و امیرالمؤمنین هم چاره ای غیر از این نداشت که به وظیفه خودش عمل کند همانطور که پیغمبر به او گفته بود به وظیفه خودش عمل کرد.

مجری:

خیلی تشکر می کنم حضرت استاد و همچنین تشکر می کنیم از جناب آقای رمضانی عزیز که از مشهد تماس گرفتند و این سؤال را مطرح کردند، جناب آقای بهادری از کرج پشت خط هستن، آقای بهادری سلام عرض می کنم در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

علیکم السلام و رحمة الله عرض سلام مجدد دارم خدمت حضرت استاد جناب آقای دکتر یزدانی بزرگوار و آقای مرعشی، حضرت آقای استاد بزرگوار جناب آقای یزدانی، آقایان می گویند عدالت جمعی صحابه یعنی هر کس صحابه را نفی کند آقایان وهابی می گوید او کافر و زندیق و مردت می شود، ولی احادیث از خانم عایشه و علمای تراز اول یا از بعضی از صحابه نقل می کنند می گویند بعد از پیامبر اکرم کل صحابه مرتد شدند، إلّا سه یا چهار نفر، البدایه و النهایه، جلد6، صفحه 33، نیل الأوتاد، جلد 1، صفحه 36، شوکانی هم روایت را تصحیح کرده، ابن حجر عسقلانی که از ارکان اهل سنت هست، می گوید خانم عایشه می گوید «ارتد العرب قاطبة» تمام عرب قاطبه شان مردت شدند، ابن حجر عسقلانی یکی از ارکن اصلی اهل سنت است، می گوید وقتی پیامبر اسلام از دنیا رفت، همه مردم بعضی از صحابه مرتد شدند، الّا پنج نفر؛ تهذیب و تحفیظ، جلد8، صفحه9، تهذیب الکمال، جلد2، صفحه 577، البدایه جلد6، صفحه 91، ابن عساکر از علمای بزرگ است، می گوید «ارتد عرب قاطمة» حالا ما باید این روایت ها را در نظر بگیریم که جمیع صحابه مردت شدند بجز پنج نفر یا عدالت همه صحابه را، چطور شما آقایان وهابی که می گوییم «ارتد الناس بعد رسول الله إلی امس او صفحه» اینقدر انتقاد می کند  که این توهین به همه امت پیغمبر است، پس این روایت که از خانم عایشه و آقای ابن عساکر آمده که از علمای تراز اول خودتان است به اینها چه می گویید پس، وقتی پیامبر اکرم می گوید از دنیا رفت همه کافر شدند، مثلاً یکی از اینها که هست می گویند 120 هزار نفر هم صحابه 120 هزار نفرشان داخل در بهشت هستند، با این اوصاف 99 درصد از صحابه پیغمبر که ناقل حدیث نبودند، در دین ما و روش پیغمبر هیچ نقشی نداشتند، آیا اینها همه باهم در بهشت هستند؟ بکدام مبنی، به کدام عقل و به کدام دلیل، یکی  از همین آقایان از کسانی است که السابقون السابقون می گویند آیه 100 سوره توبه برای جمیع صحابه آورده، این یک اشتباه بزرگ است، اولاً این آیه شامل کل صحابه نمی شود، بجز محدودی از صحابه، این اقای ثعلبه از سابقون اهل بدر است، بخاری آودره که پیغمبر گفته شما بدری ها هر کاری خواستید بکندی شما بهشتی هستید،  واقعاً خدا این تصمیم را به چه کسی داده، چرا اینها دارند دروغ می گویند؟ خدای متعال این تصمیم را به کدام بنده داده که هر کار بدی که خواستید بکنید، من شما را داخل بهشت می برم، اینکه خلاف قرآن و تمام روایات و سنت پیغمبر است، همین اقای ثعلبه یکی از بنیان گذاران مسجد زراره مگر نیست، این آقای ثعلبه با اینکارش اعلام جنگ با خدا و پیغمبر کرده، چطور شما آقایان می گویید آین آقا بهشتی است، تفسیر طبری، جلد 11، صفحه 23، تفسیر بن این کثیر، جلد2، صفحه 483، این آقایان می گویند، این آقای ثعلبه چه نقشی در تأسیس  مسجد زراره داشته، همین اقای از پرداخت زکات به پیامبر ممانتعت کرد و گفت من زکات نمی دهم، آیا می توانید بگویید که همه صحابه عادل بودند؟ واقعاً بیایید جواب ما را بدهید، والسلام علکیم و رحمة الله و برکاته.

مجری:

خیلی تشکر می کنم جناب آقای بهادری عزیز که مثل همیشه محکم غراء و آن سؤالاتی هم که کاملاً مرتبط با برنامه بود را مطرح کردند، و حضرت استاد تکمله اش را از حضرت عالی اگر ممکن است بشنویم.

استاد یزدانی:

بله حالا من این دوست عزیز مان را که فرمودند، من روایتی را از کتاب های شیعه در باره اینکه امیرالمؤمنین مأمور به صبر بود من یکی دوتا را  خدمت تان بخوانم از جمله در کتاب اصول کافی، چاپ 1426، کتاب الحجة روایت شماره 4، که روایت طولانی است، تا در صفحه 205، آنجا پیغمبر در آن آخرین لحظات عمر خودش، روایت از امام موسی بن جعفر (ع) هست که از امیرالمؤمنین نقل می کند که

«و کان فیما الشترط علیه النبی به امر جبرائیل فیما امر الله أنه قال له یا علی تقی بما فیها من موالاة من وای ا الله  و رسوله و البرائة و العداوته لمن عادی الله و رسوله و البرائة منهم»

اصول کافی، چاپ 1426، کتاب الحجة روایت 4،ص 205

پیغمبر در آن آخرین لحظات عمر خودش وقتی اهل بیت (ع) دورش جمع شده بود یک سری شرایط را برای امیرالمؤنین توضیح داد و از امیرالمؤمنین تعهد گرفت، یک سری تعهدات را از امیرالمؤمنین گرفت، به هر حال دوستی با دوستان خدا دشمنی با دشمنان خدا

«علی الصبر منک وعلی کظم الغیظ و علی ذهاب حقی و غصب خمسک و انتهاک حرمتک»

پیغمبر به امیرالمؤمینین میگوید حقت را می خورند، حقت را غصب می کنند، خمست را هم غصب می کنند، خمس که حق اهل بیت (ع) هست غصب خواهند کرد، حرمتت را هم خواهند شکست

بعد وقتی از امیرالمؤمنین این تعهدات را می گیرد، امیرالمؤمنین قسم می خورد که حتماً این کار را انجام خواهم داد، جبرئیل گفت

«یا محمد عرفه»

جبرئیل به پیامبر گفت به امیرالمؤمنین بفهمان به او بگو

«إنه ینتهک الحرمة وه ی حرمة الله و حرمة رسول الله»

حرمتت را خواهند شکست؛ حالا این روایت در لفافه نقل شده، امیرالمؤمنین وقتی این را شنید که هتک حرمت خواهد شد، و فهمید دیگر که قضیه چه هست،

«فصعقت»

با صورت به زمین خورد

«حین فهمت الکملة من الأمین حبرائیل حتی سقطت علی وجهی»

امیرالمؤمنین خودش می گوید من وقتی این خبر را از زبان جبرئیل شنیدم که چه اتفاقی خواهد افتاد و چقدر بی حرمتی خواهد شد، با صورت به زمین خوردم

«و قلت نعم قبلت و رضیتُ و إن انتهلکت الحرمة و عطلت السنن و مزق الکتاب و ...»

امیرالمؤمنین آنجا قول داد به پیغمبر به جبریئل قول داد، قبول می کنم راضی می شوم حتی اگر حرمتم را بشکند، حتی اگر حرمتم را بشکنند، و بعد امام حسن و امام حسن و حضرت زهرا را هم خبر کرد، آنها را هم خواست همه این اتفاقات را هم برای آنها نقل کرد، برای صدیقه طاهره پیغمبر توضیح داد که چه اتفاقاتی خواهد افتاد، برای امام حسن و امام حسین هم توضیح داد که چه اتفاقاتی خواهد افتاد، و وظیفه شما در این مسائل صبر است، کظم غیظ است،  و چه کس می تواند چنین وصیتی را قبول بکند، خدا به او بگوید، پیغمبر بگوید، جبرئیل بگوید، این اتفاق خیلی اتفاق سختی است برای کسی که غیرت الله است،  خیلی سخت است، چه کسی واقعاً می تواند در این ورد کظم غیظ بکند و صبر بکند جز امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) که پیغمبر از او قول گرفت که وظیفه تو در این مسائل صبر هست، حالا یک سری روایات دیگری هم هست، مثلاً این روایتی که هم شیخ صدوق نقل کرده و هم شیخ طوسی نقل  کرده، در کتاب امالی، امالی شیخ صدوق،  متوفای 381، روایت 10، از صفحه 278، که روایت خیلی روایت مفصلی است که  پیغمبر به او دستور می دهد، که وظیفه تو صبر هست،

«و علی جاث بین یدیه»

ام سلمه می گوید من وارد شدم امیرالمؤمنی جلوی روی پیغمبر نشسته بودند

امالی، شیخ صدوق، ص 278، روایت 10

 «و هو یقول فداک أبی  و امی یا رسول الله»

به پیغمبر می فرمود پدر و مادرم به فدایت،

«إذا کان کذا و کذا فما تأمرنی؟»

اگر فلان اتفاق افتاد وظیفه من چه هست دستور چه می دهی؟،

پیغمبر فرمود

«آمرک بالصبر»

باز امیرالمؤمنین دوباره سؤال کرد، اگر فلان اتفاق افتاد، فلان اتفاق افتاد چکار کنم

«فأمره بالصبر»

همه را پیغمبر دستور می داد به امیرالمؤمنین که صبر کن، و همینطور این راوایت را شیخ طوسی هم در امالی خودش نقل کرد، امالی شیخ طوسی، روایت 952، در صفحه 425، دقیقا همان روایت را نقل می کند که امیرالمؤمنین مأمور به صبر بود، همینطور سید رضی در کتاب خودش نقل کرده، که من از بحال الأنوار خدمت تان آدرس بدهم بحار الأنوار، نویسنده علامه مجلسی (رض) کتاب السادس، جلد 22، صفحه 484، از چاپ بیروت، که پیغمبر به او دستور می دهد وقتی من از دنیا رفتم و تو تمام وصایای من را انجام دادی من را در قبر گذاشتی

«و فألزم بیتک و أجمع القرآن علی تألیفه و الفرائض و الأحکام علی تنزیله»

وقتی من از دنیا رفتم، وصیت هایم را انجام دادی، من را در داخل قبر دفن کردی، بنشین در خانه خودت و مشغول جمع آوری قرآن بشو

بحار الأنوار، مجلسی، بیروت، ج22، ص 484

بعد از اینکه اینها را انجام داید، اموامر من را انجام بده

«و علیک باصبر علی ما ینزل بک و بها»

وظیفه تودر همه این موارد به همه اتفاقاتی که بر تو و بر حضرت زهرا نازل می شود صبر است،

همه مصیبت های که بر خودت وارد می شود، وهمه مصبت هایی که بر صدیقه طاهره نازل می شود وظیفه ات اینجا صبر است

«حتی تقدم علیه»

تا اینکه پیش من بیایید

حالا روایت از این باب فراوان هست زیاد هست.

مجری:

حاج آقا یکی از بینندگان حالا چونکه همین الآن مشغول هستیم، تماس گرفتند آقای ویلسون از ارومیه پرسیدند که این روایت را که جبرئیل این دستو را دادند اگر ممکن است سندش را دوباره نشان بدهید تا ببینند.

استاد یزدانی:

در کتاب شریف کافی هست، کتاب الحجة، کتاب اصول کافی، این چاپی که من دارم، دو جلدی چاپ شده، اصول کافی، چاپ دار المرتضی بیروت، چاپ اول، چاپ 1426، صفحه 204، حدیث چهارم از کتاب الحجة طبق این چاپی که من دارم، حالا از کدام باب هست، یک مجلد است دو جلدی باهم چاپ شده، حالا سرچ بزنند، با گوشی شان سرچ بزنند پیدا می شود.

حالا زیاد هست اینقدر روایت در این بحث هست که به حد تواتر می رسد، در کتاب سلیم دیگر مفصل تر نقل شده، این داستان ها و اتفاقات که چه اتفاقاتی می افتد مفصل تر آنجا نقل شده، کتاب سلیم که جزو اسرار بوده در یک دوره در یک عصری، کتاب سلیم جزو اسرار شیعه بوده، دست هر کسی نباید می رسید این کتاب، و حتی بعضی از علمای شیعه بخاطر آن حقایقی که در این کتاب وارد شده بود و اگر به دست مخالفین شیعه می رسید برای شیعه ضرر داشت، می گفتند کتاب ما نیست، کتاب سلیم نیست حتی انکار می کردند ولی خب این کتاب کتاب سلیم هست، سابقه دار هست، قطعی هست، همانطور که خیلی از علمای ما گفتند تمام روایاتش صحیح است، و شک و شبهه ای در صحبت این روایت نیست، کتاب سلیم آنجا دیگر داستانها مفصل نقل شده من توصیه می کنم همه شیعیان عزیز حتماً این کتاب را داشته باشند، حالا هم فارسی چاپ شده بعنوان اسرار آل محمد، هم عربی اش چاپ کتاب سلمی بن قیس، آنجا بروند داستان شهادت حضرت زهرا (س) را آنجا ببینند دیگر واضح و روشن و صریح همه چیز نقل شده که خواندنش گاهی وقت ها برای ما هم امکان پذیر نیست که در رسانه ها بخوانیم.

مجری:

خیلی نکته دقیقی بود حالا همین بیننده مان هم باعث و بانی خیر شدند قطعاً و باید حتماً حواس مان باشد به این نکته که همانطور که حضرت استاد فرمودند، حضرت آقا امیرالمؤمنین هم همانطور که مظهر علم غیر الهی هست، همانطور که حضرت آقا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) مظهر شجاعت الهی هست، مظهر غیرت الهی هست، مظهر صبر الهی هم هست، که با توجه به اینها کاملاً این مطلب برای ما روشن و واضح می شود و جای هیچ شک و شبهه ای دیگر باقی نمی ماند که ما بخواهیم شبهه ای ایجاد بکنیم یا اینکه در ذهن مان خللی بوجود بیاید.

حضرت استاد یکی از بینندگان اهل سنت جناب آقای ابوحمزه مهاجر از أفغانستان پرسیدند که این علم غیب داشتن پیامبر و ائمه با این آیه 188 سوره اعراف که می فرماید

«وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْر»

اعراف/188

اینها جور در نمی آید و ما نمی توانیم این را بپذیریم که علم غیبی وجود داشته نزد پیامبر و نزد ائمه، همچنین یک سؤال دیگر هم پرسیدند که حالا اگر فرصت شد  آن را هم از محضرتان می پرسیم.

استاد یزدانی:

خدمت تان گفتم که ما باید آیات را کنار همدیگر قرار بدهیم، ما درباره علم آیه فراوان داریم، آیات متعدد بعضی از آیات می گوید علم غیب مخصوص خدا است، بعضی ها حتی، پیغمبر می گوید من علم غیب ندارم، اینها به چه معنا است، و بعضی از آیات علم غیب را ثابت می کند، برای پیامبر و حتی غیر پیامبران، مثلا در آیه 49 سوره مبارکه آل عمران که که حضرت عیسی (ع) می گوید

«وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ»

من می دانم شما چه در خانه تان می خورید، من می دانم در خانه هایتان چه ذخیره کرده اید

آل عمران/49

خب از کجا می داند، علم غیب دارد مگر؟ آیا علم غیب استقلالی دارد، از پیش خودش خبر می دهد؟ نه خدا به او خبر داده، همانطور که خدا به او اجازه داده بود، اذن داده بود که گلی را جمع می کرد و تبدیل می کرد به طیر، و به اذن خدا زنده می شد، از گل پرنده درست می کرد و پرنده زنده می شد، با اجازه خدا کسانی که کور مادر زاد بودند را شفا می داد، حضرت عیسی(ع) مرده را زنده می کرد به اذن خداوند، همان حضرت عیسی علم غیب هم داشت، می گوید من علم غیب دارم، می دانم در داخل خانه هایتان چیست، پس آنها همه را باید کنار همدیگر قرار بدهیم، حتی برای غیر انبیاء برای اولیاء هم مثلاً ما علم غیب می توانیم نشان بدهیم، سوره نمل حضرت سلیمان (ع) که آنجا در خواست می کند از اجنه یا از بقیه که چه کسی می تواند تخت بلقیس را برایمان بیاورد، سوره مبارکه نمل، آیه شماره 40، حضرت سلیمان از همه کسانی که روبرویش بودند در خواست کرد

«يا أَيُّهَا الْمَلَؤُا أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ»

چه کسی می تواند تخت بلقیس را قبل از اینکه اینجا برسد برای ما بیاورد،

نمل/38

افریطی از جن گفت من قبل از اینکه از جایت بلند بشوی می آورم، من خیلی قوس هستم، واقعاً خیلی هم قوی بود، این همه راه دور از راه دور بتواند قبل از اینکه حضرت سلیمان از جای خودش بلند بشود بیاورد،

«قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ»

آن کسی که علم کتاب، یک علم از علوم کتاب را داشت

نمل/40

گفت

«أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ»

قبل از اینکه پلک بزنی من برایت می آورم

خب این از کجا می دانست؟ اگر علم غیب نداشت از کجا می دانست که تخت بلقیس کجا است که آن را بیاورد؟ این هم با این سرعت، خب این هم علم غیب باید داشته باشد هم قدرت الهی باید داشته باشد، خب خیلی قدرت می خواهد، آن جن خدا به او اینقدر قدرت داده بود که قبل از اینکه حضرت سلیمان از جای خودش بلند شود، سرزمین سبا کجا بیت المقدس کجا، این همه فاصله، هزاران کلومتر فاصله این جن می گوید من خیلی قوی هستم من امین هم هستم، سریع می توانم برایت بیاورم قبل از اینکه از جایت بلند بشوی، ولی این کس که جانشین حضرت سلیمان بود علمی از کتاب را داشت این گفت من قبل از اینکه چشم به هم بزنی برایت می آورم، و آورد خب این هم علم غیب داشت هم قدرت الهی را داشت، پیغمبر هم نبود، جانشین پیغمبر بود و در خدمت پیغمبر بود توانست این کار را بکند، خب اینها همه علم غیب است دیگر، اگر علم غیب نیست چه هست؟

مجری:

آیه 105 سوره توبه

«وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»

توبه/105

استاد یزدانی:

آیه زیاد درایم در این باره، شما هر کاری می خواهید انجام بدهید پیغمبر می بیند، حالا مفصل هست آن آیات را هم اگر بخواهیم بخوانیم، به هر حال ما آیه زیاد داریم در این بحث؛ اما علم غیب استقلالی را ما قبول نداریم که علم غیب از پیش خدا بود، خدا به پیغمبرش خبر می داد، خدا به حضرت عیسی خبر داد، خدا به آصف بن برخیا جانشین حضرت سلیمان قدرت را  داد علم کتاب را داد، تا او بتواند لحظه ای آنی بتواند برود سرزمین سبا تخت بلقیس را سریع بیاورد، اینها همه علم غیب است.

مجری:

دقیقاً خود همان آیه هم که ایشان اشاره کردند

«قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّه»

یونس/49

سؤال دوم شان هم این بود که، حالا ایشان از عزیزان اهل سنت بودند، که سؤال را مطرح کردند که وهابیت را چه کسی گفته وجود خارجی دارد یا اصلاً تفاوتی دارد با اهل سنت، خودشان که ادعا می کنند که ما خودمان اهل سنت و جماعت هستیم و تفاوت را شیعیان دارند می گذارند بین وهابی ها و اهل سنت، این فرق این دوتا چه هست؟

استاد یزدانی:

ما قبلاً مفصل یک برنامه ای داشتیم به نام برنامه راه و بی راه آنجا نزدیک 20 مورد از تفاوت های اهل سنت را با وهابیت گفتیم، و اینکه وهابیت وجود دارد یا وجود ندارد آنجا دیگر مفصل گفتیم، حالا وهابیت را بعضی از علمایشان گفتند و این کلمه وهابیت را بکار بردند، مثلاً مثل الدرر السنية في الأجوبة النجديةعبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمي النجدي که ایشان نقل می کند از یکی از علمای اهل سنت، در کتاب نور علی الدرب آقای ابن باز، مفتی اعظم شما است، ایشان می گوید بعضی ها ما را می گویند وهابی، وهابی، آیا شما به این اسم راضی هستید یا نیستید، می گوید بله این لقب مشهوری است برای علمای توحید، علمای نجد که اینها را به شیخ محمد بن عبد الوهاب نسبت می دهند، خب علمای خودتان می پذیرند که یک مذهبی به نام وهابیت وجود دارد و یک عده ای وجود دارند که ما به آنها می گوییم، وهابی، و اینها مشهور شدند به وهابیت، گاهی اینها اشکال می کنند که شما چرا می گویید وهابی، چه ربطی دارد این محمد بن عبد الوهاب هست، خب بیایید اگر می خواهید ما را منتسب بکنید به محمد بن عبد الوهاب خب بگویید محمدی، خب ما نمی توانیم محمدی هستید شما، چرا؟ چون با چه اشتباه می شود؟ با دین اسلام با پیغمبر بزرگوار اسلام اشتباه می شود، همانطوری که شما نمی گویید آل محمد بن عبد الوهاب، آل شیخ می گویید، چرا آل شیخ می گویید چرا نمی گویید آل محمد، به این دلیل که اشتباه نشود با اهل بیت (ع)، و همانطور که حنبلی ها را، چون احمد بن حنبل احمد بن محمد بن حنبل هست، مذهب حنابله را شما چرا می گویید حنبلی، با اینکه اسمش احمد بود، نمی توانید بگویید احمدی چرا؟ چون با پیغمبر اشتباه می شود، نمی توانید بگویید محمدی هم بگویید، چون اشتباه می شد با دین اسلام و حضرت محمد (ص) از نام جدش آنها را حنبلی نامیدید، از نام جد احمد بن حنبل شما می گویید فلانی ها حنبلی هستند، ما حنبلی هستیم، او می گوید من حنبلی هستم، خب چرا نمی گویید احمدی، چرا نمی گویید محمدی، ما هم همینطور شما را می گوییم وهابی بخاطر اینکه نمی توانیم بگوییم محمدی، چون شما هیچ نسبتی با حضرت محمد (ص)  ندارید، همانطور که شما آل شیخ می گویید، آل محمد نمی گویید، آنجا ما نزدیک 20 مورد از تفاوت های اینها را با اهل سنت گفتیم،  اینها نمی توانند اهل سنت باشند، مثل اینکه اینها توسل را قبول ندارند، اجماع دارند بر توسل، شما استغاثه را قبول ندارید اهل سنت اجماع دارند بر جواز استغاثه، شما تبرک را قبول ندارید، اهل سنت اجماع دارند بر جواز تبرک به اولیاء الهی، به غیر پیامبر شما در خواست شفاعت از مرده را قبول ندارید اهل سنت اجماع دارند، شما سفر برای زیارت را قبول ندارید، اهل سنت اجماع دارند که سفر برای زیارت قبور جائز هست بلکه مستحب هست، برای زیارت قبر پیغمبر آدم نیت کند و سفر کند، شما زیارت قبور برای زنها را حرام می دانید اهل سنت جایز می دانند، شما تقلید را حرام می دانید، شرک می دانید، اهل سنت جایز می دانند، شما نذر را قبول ندارید، نذر را شرک می دانید، اهل سنت خودشان نذر می کنند، هیچ مشکلی با این قضیه ندارند، همینطور بیاییم بشماریم دانه دانه فرقهای شما را، شما ساختن بنا بر قبور را شرک می دانید اهل سنت جایز می دانند، می سازند، شما قبور ابو حنیفه را ببینید گنبد دارد بارگاه دارد، قبر شافعی را ببینید، گنبد دارد بارگاه دارد، قبر مالک را ببینید روی سرش گنبد دارد، قبر احمد بن حنبل را ببینید گنبد دارد ساختمان دارد، شما این را شرک می دانید، ولی اهل سنت ساختند، همنطور دانه دانه که پیش بیایید، همین بحث علم غیب را شما می گویید علم غیب را هر کس ادعا کند مشرک است، ولی اهل سنت می گویند نه عده ای از مسلمان ها هستند که خدا به آنها علم غیب می دهد، تعدادی از پیامبران هستند که خدا  به آنها علم غیب می دهد، هر کس به اندازه توان خودش، هر کس به اندازه آن ظرفیتی که دارد خدا به او علم غیب می دهد، و صدها مورد دیگر از بحث تفاوت های اهل سنت و وهابیت، یکی از علمای وهابیت همینجا نشسته بود در شبکه قبلی که ما بودیم، گفت من کتابی نوشتم، 500 تفاوت اهل سنت با وهابیت، تفاوت ها زیاد هست، ایشان ادعا می کرد، 500 تا، حالا ما به 500 تا نرسیدیم نزدیک 25 تا 30 تا تفاوت را می توانیم بگوییم که کاملاً متضاد هستند اهل سنت با وهابیت.

مجری:

خیلی ممنون و دغدغه حضرت عالی هم برای عزیزانی که برنامه کلمه طیبه را مشاهده می کردند کاملاً واضح است و هم برای این عزیز اهل سنت مان که جناب آقای ابو حمزه مهاجر که تماس گرفتند، که باید حواس مان را بدهیم در این روزگار و در این دوران بسیار تلاش می شود که اینها با هم خلط بشود، کما اینکه بسیاری از بظاهر علما که به نام علمای اهل سنت هم شناخته می شوند متأسفانه دارند عقاید وهابیت را ترویج می کنند، در همین برنامه بارها و بارها حضرت استاد تذکر دادند که این صحبتی که این عالم کرد، صحبت اهل سنت نیست، بلکه صحبت وهابیت است، باید به این توجه داشته باشید.

بسیار خب حضرت استاد اگر نکته ای هست بفرمایید.

استاد یزدانی:

همانطور که شما فرمودید ما کلیپ های هر هفته داریم از علمایی که به ظاهر خودشان را جای سنی می گذارند، متأسفانه یکی از سیاست هایی که اینها دارند همین است که وهابی هستند ولی خودشان را جای اهل سنت می زنندف می آیند در  شهری که همه سنی هستند، در شهری مثل ایرانشهر، شهری مثل خاشک، همه اهل سنت بودند در طول این سالها و در این صدهای اخیر همه اهل سنت هستند، این آقا یک وهابی هست همه اعتقادات وهابی را دارد آمده خودش را جا کرده در بین اهل سنت و آنجا شده امام جمعه و هر هفته که نماز جمعه اش را ما رسد می کنیم،  خودش هم در پیج خودش و در فیس بوک می گذارد و جاهای دیگر می گذارد، ما نگاه می کنیم، هر هفته حرف هایی می زند که برای اهل سنت نیست، این ادعایی که این می کند، ادعای اهل سنت نیست، همه ادعای وهابیت است اما تعجب می کنم من از مردمی که پای منبر ایشان هست، و همینطور از مسؤلینی که آنجا هستند که چطور اجازه می دهند یک وهابی در این حد وهابی بیاید و آنجا راحت یک منسب، امام جمعه یک منسب رسمی هست، که از طرف جمهوری اسلامی این آقا آنجا وظیفه دارد نماز جمعه بخواند، خطبه نماز جمعه بخواند اعتقادات اهل سنت را بگوید، مسائل سیاسی روز را بگوید بعد ایشان می آید حرف های وهابیت را می زند، و هنوز هم همچنان پابرجا است و من بارها این مطلب را گفتم، همینطور در دار العلوم زاهدان ما کلیپ هایش را بارها و بارها پخش کردیم، طرف معاون آموزش آنجا است، می آید اعتقادات اهل سنت را زیر سؤال می برد، حرف می زند علیه اعتقادات اهل سنت، و آن باورهای قطعی اهل سنت مثل توسل، مثل تبرک، مثل استغاثه اینها را می آید و رد می کند، و عیجب هم هست که اینها راحت همانجا مشغول هستند و نباید تعجب بکنیم، که در سالهای بعد، مثلاً چند سال دیگر طلبه هایی که از زیر دست این معاون آموزش بیرون می آید وهابی بیرون نیاید، و این خطر هست برای ما، خطر هست برای اهل سنت آنجا که بچه هایشان را دست چه کسی دارند می سپارند، جوانهایشان را دست چه کسی دارند می سپارند، دست یک آدمی که هیچ کدام از اعتقادات اهل سنت را قبول ندارد، بلکه اعتقادات وهابیت را دارند تبلیغ می کند،  راحت در یک مرکزی که برای اهل سنت هست می آید آنجا سخنرانی می کند، به بهانه تفسیر قرآن جلسه تفسیر قرآن می گذارند ولی حرف های اهل سنت را نمی زند، بکله حرف های وهابیت را می زند، و ما ناچار به نقد هستیم، و وظیفه مان نقد هست، و نقد می کنیم حرف هایشان را دست از این حرفهای شان بکشند، مسؤلین دار العلوم زاهدان که خودشان را اهل سنت می دانند، حنفی می دانند، ما تریدی می دانند، دیوبندی می دانند، قادری مذهب هم هستند صوفی هم هستند، یک فکری بحال خودشان بکنند، و هر کسی را مسؤلیت ندهند و ان شاء الله که امیدواریم برگردند به همان روش اهل سنت و حرفهای اهل سنت را بزنند.

مجری:

تشکر می کنیم از محضرتان حضرت استاد، بسیار استفاده کردیم در این جلسه هم و همچنین تشکر می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای این برنامه از سلسله برنامه های کلمه طیبه همراه ما بودین و ان شاء الله که این جلسه ما مورد قبول و مورد عنایت حضرت آقا صاحب العصر و الزمان هم ان شاء الله واقع شده باشد.

اللهم أجعل محیانا محیا محمد و آل محمد، اللهم أجعل مماتنا ممات محمد و آل محمد، اللهم صلی علی محمد و آل محمد.

 

 


کلمه طیبه>

شبکه ولی عصر کلمه طیبه استاد یزدانی پاسخ به شبهات وهابیت شبکه های وهابی