کلمه طیبه

قسمت شصت و سوم برنامه کلمه طیبه با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین یزدانی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:11/11/1400

برنامه:کلمه طیبه

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج) همچنین تبریک می گویم امشب آغاز ایام الله دهه فجر هست و تبریک می گویم مخصوصاً به همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند برنامه کلمه طیبه بالخصوص که ما در تمام سال حالا این تیتراژ اولی که دارد پخش می شود در تیتراژ برنامه مشاهده می کنید که این آقای هاشمی بالاخره این آقای عقیل بی عقل یک آرزوی داشت و ما همیشه هم یادی می کنیم از این آرزوی ایشان که بالاخره یک بار این دهه فجر و 22 بهمن و این ایام در تابستان یک وقتی بالاخره اتفاق بیفتد حالا بالاخره این را داریم می گوییم به صورت بالخصوص به همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند این مناسبت را تبریک عرض می کنیم.

با برنامه کلمه طیبه در خدمت تان هستیم به رسم دو شنبه شب ها و تقدیم می کنیم محضرشما این برنامه را، الحمد الله در محضر حضرت استاد دکتر یزدانی هستیم إن شاءالله بتوانیم امشب هم از محضرشان نهایت بهره و استفاده را ببریم.

سلام عرض می کنم استاد در خدمت تان هستیم.

استاد یزدانی:

سلام علیکم و رحمة الله

اَعُوذُبِاللّه مِنَ الشَّیّطانِ الَّعِینِ الرَّجِیمّ  بِسّمِ اللّهِ الرَّحّمنِ الرَّحِیمّ الحمد لله الذي اظهر الوجود ومنه بدأ کل حمد وإليه يعود و الصلاة والسلام علي شاهد و المشهود لکل موجود محمد المحمود وعلي آله آل الله الودود خلفاء الله علي عالم الغيب و الشهود سيما الحجة بن الحسن المهدي المنتظر الموعود.

من هم سلام و عرض ادب دارم خدمت حضرت عالی و خدمت همه بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج) امیدوار هستم که امشب هم برنامه ی تقدیم کنیم که إن شاءالله شبهه ی از شبهات بینندگان عزیز را رفع بفرماید، در خدمت تان هستم.

مجری:

إن شاءالله، حضرت استاد همانطور که حالا بینندگان عزیز هم مطلع هستند ما بنای مان را بر این گذاشتیم یعنی یک قولی استاد داده بودند که هر جلسه یک صحبتی یک فرمایشی راجع به وجود نازنین حضرت ولی عصر (عج) إن شاءالله نقل بکنند و ما هم قطعاً بهرمند بشویم و استفاده بکنیم، الآن هم در خدمت تان هستیم و گوش جان می سپاریم به این روایات زیبا.

استاد یزدانی:

یک روایت بسیار زیبای مرحوم شیخ صدوق (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب شریف کمال الدین باب شماره 33 روایاتی که از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل کرده این روایت روایت پنجم از این باب هست خیلی روایت قشنگی هست که همین روایت را مرحوم نعمانی هم در کتاب «الغیبة» خودش با سند دیگر نقل کرده که این دوتا سند را کنار همدیگر قرار بدهیم می شود گفت که سند این روایت معتبر هست، از إبراهیم کرخی که می گوید وارد شدم بر امام صادق پسرش حضرت أبو الحسن موسی بن جعفر هم آنجا نشسته بود که آن زمان غلامی بود نوجوانی بود، بلند شدم و دستش را بوسیدم و امام صادق (علیه السلام) فرمود او بعد از من صاحب شما هست امام شما هست و مسائل دیگری را مطرح کرد تا آنجای که فرمود که از صلب امام کاظم (علیه السلام) امام دوازدهم خواهد آمد که او امام هست و مهدی هست و از این مسائل، تا اینجای که امام می فرماید

«المنتظر للثانی عشر منهم کالشاهر سیفه بین یدی رسول الله (صلی الله علیه وآله) یذب عنه»

کسی که منتظر امام دوازدهم باشد مثل کسی است که در محضر پیغمبر شمشیر می زند و از پیغمبر دفاع می کند

کمال الدین، شیخ صدوق، ب 33، ر 5

الغیبة، نعمانی

این ثواب و ارزش انتظار برای امام دوازدهم هست برای ظهور مولا و آقای مان حضرت مهدی (علیه السلام)، خیلی جمله جالب و مهمی هست و ارزشمند برای شیعیان امیرالمؤمنین که منتظر ظهور دولت آن حضرت هستند، راوی می گوید همین لحظه که امام این صحبت را می کرد یکی از دوستان بنی امیه وارد شد و دیگر صحبت امام قطع شد امام نتوانست ادامه بدهد، به هر حال آنها خبر می بردند و جاسوس داشتند، می گوید من بعد از آن یازده مرتبه دیگر رفتم پیش امام تا امام بتواند کلامش را تمام کند دیگر فرصت نشد و نتوانستم و تا اینکه مرتبه سال بعد وقتی وارد شدم بر آن حضرت امام جمله را کامل کردند جمله ی که سال گذشته فرمودند

«یا إبراهیم هو المفرج للکرب عن شیعته بعد ضنک شدید»

إبراهیم او (یعنی مهدی) کسی است که غصه ها را غم ها را از شیعیانش می زداید بعد از ضنک شدید

ضنک (گرفتاری های شدید)؛ بعد از اینکه شیعیانش گرفتار گرفتارهای سخت می شوند بلاهای طولانی می شوند

«وبلاء طویل، وجزع وخوف»

حالا در نسخه مرحوم نعمانی دارد

«وجوع و خوف»

بعد از گرفتارهای شدید، بلای طولانی، گرسنگی، خوف، ترس، همه اینها وقتی بر شیعیان وارد می شود اوست که خواهد آمد و همه اینها را از بین خواهد برد

«هو المفرج للکرب عن شیعته بعد ضنک شدید وبلاء طویل، وجزع وخوف، فطوبی لمن أدرک ذلک الزمان»

خوش به حال آن کسی که این زمان را درک کند

خوش به حال آن شیعیانی که می مانند تا دوران ظهور را هم درک کنند حالا ما اگر توفیق نداشتیم إن شاءالله دوران رجعت خواهیم بود ولی به هر حال خوش به حال آن شیعیانی که این دوران را درک می کنند می بینند آقای مان را که شیعیان بالاخره بعد از اینهمه گرفتاری اینهمه مشکلات اینهمه عذابی که شیعه در این قرن ها کشیده تمام می شود همه این بدبختی ها و گرفتاری ها و ما مولای مان و آقای مان حضرت صاحب الزمان را خواهیم دید، بعد امام می فرماید

«حسبک یا إبراهیم»

کافی است همین برای تو

و بعد ادامه روایت، این روایت بسیار زیباست هم فضیلت انتظار را می رساند که چقدر فضیلت دارد انگار در جنگ بدر هستی انگار در جنگ اُحد هستی و در مقابل پیغمبر از آن حضرت دفاع می کنی و بعد اینکه بشارت هست به شیعیان که بالاخره آقای مان خواهد آمد و اینهمه بلاهای طولانی که می کشید را بالاخره یک روزی آقا می آید و همه اینها را إن شاءالله از بین خواهد برد.

مجری:

أحسنتم بسیار خوب خیلی زیبا خیلی عالی و بارها و بارها ما دعا کردیم دعا می کنیم برای رفع تمامی گرفتاری ها مریض هایی که هستند إن شاءالله شفا پیدا بکنند، هر گرفتاری در هر جای هست إن شاءالله سریع تر برطرف بشود، بسیار شنیدیم که این کلید واژۀ که بخواهیم بگوییم که مستجمع جمیع این ادعیه هست دعا برای فرج هست این را ممکن است تا الآن برایش سندی ندیده بودیم همینطوری ذوقی می گفتیم اما الآن دیدیم که واقعاً همینطور است آن وقتی ما باید دنبال این باشیم که تمام گرفتاری ها از بین رفته باشد که آقای مان و منجی عالم إن شاءالله ظهور بکنند، الهم عجل لولیک الفرج.

برویم سراغ متن اصلی برنامه و در خدمت تان هستیم با پخش کلیپ ها، إن شاءالله به نقد آنها هم خواهیم نشست، برویم کلیپ اول کلیپ شماره 229 را با هم ببینیم بر می گردیم إن شاءالله به نقد آن خواهیم نشست.

کلیپ شماره 229:

آقای ترشابی:

اتاق فرمان اگر این تصویر را تنظیم بکنید و به من بدهید تا اینکه من کلیپ ایشان را پخش بکنم ممنوم می شوم.

کلیپ:

مطلب اول این است که چرا آقایان اینهمه دفاع از صحابه می کنند؟ مگر صحابه چیکار کردند که در طول این تاریخ همچنان آقایان از صحابه دفاع می کنند؟ لابد چیزی هست که اینطور مُصر اند بر دفاع از صحابه، اینهمه اسرار دارند بر وجوب محبت همه صحابه، حالا صحابه کیها هستند؟ تمام صد و بیست هزار نفری که خیلی از اینها صرفاً پیغمبر اکرم را دیدند یا معاصر پیغمبر اکرم بودند ولو در یمن زندگی می کرده این جزء صحابه است اینطور می گویند، ما همه اینها را واجب است که دوست داشته باشیم یعنی اغماض کنیم از تمام آنچه که در باره اینها نوشته شده در کتب، اغماض کنیم از آنچه که در...

آقای ترشابی:

من به همین اندازه پخش صحبت های ایشان را، حالا بخش های بعدیش را در جلسات دیگر بنده به صورت مفصل پاسخ خواهم داد، اما می خواهم همین جمله اولش را که می گوید که آخر صحابه چیکار کردند که باید شما در این طول تاریخ 1400سال از صحابه دفاع بکنید؟ جواب مختصرش این است که دفاع از صحابه دفاع از محمد رسول الله (ص) است برای اینکه صحابه بودند که شاگردان پیامبر، پیامبر تزکیۀشان کرد، یکی از در واقع وظایف پیامبر تزکیه صحابه هست و پیامبر اکرم (ص) آنها را تزکیه و تربیت کردند کتاب و قرآن به آنها آموزش دادند، آنها بودند که اسلام را از محمد رسول الله (ص) فرا گرفتند و به نسل های بعدی و انسان های بعدی منتقل کردند، شما این حلقه وصل را در وسط قطع اش بکنید که صحابه یک عده آنطوری که آخوندها و مراجع تقلید می گویند به جز سه نفر یا پنج نفر یا هفت نفر چنانکه در روایات کافی هست همه یک مشت آدم کافر و فاسق و مرتد و اینطوری باشند، بعد هم ما بگوییم که اسلام هم به ما رسیده این اسلام از کجا به ما رسیده؟ کسانی که این اسلام را طبق تعبیر قرآن کریم این اسلام را حفظ کردند و به ما رساندند اینها کیها هستند؟ صحابه هستند؟ صحابه که یک عده العیاذ باالله مرتد و کافر و فاسق و فاجر هستند، حالا آیا می شود دین مبین اسلام را ما از یک عده کافر و فاسق و فاجر و اینطوری آدم دریافت کرده باشیم؟ از کجا این اسلام پس صحیح است؟ قرآن چگونه است؟ در صحت قرآن چگونه می توانیم به صحت قرآن پی ببریم در حالی که صحت صحابه آدم های درستی نبودند؟ در نتیجه سؤال بسیار واضح است؛ علت دفاع اهل سنت و جماعت از صحابه رسول اکرم (ص) این هست که آنها دین را به ما رساندند و اگر این حلقه در وسط قطع بشود آنطوری که آخوندها می گویند نه دیگر می شود به قرآن اعتماد کرد و نه می شود به احادیث پیامبر اکرم (ص) اعتماد کرد بلکه اینها همه غیر قابل اعتماد می شوند و حجت و دلیل نیستند.

مجری:

دیدیم با هم که این آقای ترشابی در ابتدای کلیپ آمد کلیپی را از حضرت آیت الله میلانی پخش کرد کسی که همواره از مدافعان مکتب اهل بیت بوده حالا چه با اقدامات مختلفی که انجام دادند با قلم شان با بیان شان و طبیعی هست که اینها این معاندین هم تیغ شان را به سمت ایشان بکشند و الآن اخیراً هم در شبکه های اجتماعی شان و جاهای مختلف مشاهده می شود که دارند به صورت های مختلف حالا به نظر می خواهند نقد بکنند این فرمایشات را که یکی از اینها را دیدیم با هم و سؤال این بود اصل مطلب این بود این سؤالی که مطرح شده بود این بود که چه دلیلی دارد که ما بخواهیم از صحابه طرفداری بکنیم؟ چه بالاخره توجیهی شما برای این کار می آورید که اینهمه به هر صورت که شده بخواهید از صحابه طرفداری بکنید و عدالت آنها را اثبات بکنید؟ پاسخ هم در یک کلام این بود که بالاخره ما این صحابه را به عنوان حلقه واسط داریم بین خدا و پیامبر و خودمان که الآن اینجا هستیم اگر اینها را قطع بکنیم دیگر چیزی از خدا و پیامبر به دست ما نمی رسد، پاسخش را در خدمت حضرت عالی هستیم.

استاد یزدانی:

بحث سر عدالت صحابه نیست همانطور که حضرت آیت الله میلانی (حفظه الله) هم گفتند بحث سر محبت کل صحابه است بحث سر عدالت همه صحابه است؛ آیا همه صحابه همه از دم عادل هستند؟ ما باید همه آنها را دوست داشته باشیم؟ یا نه دیدگاه شیعه را بپذیریم؟ چون شیعه معتقد هست که صحابه مثل مردم عادی اند مثل بقیه اند در بین شان آدم خوب زیاد بوده فراوان، در بین شان آدم بد هم زیاد بوده فراوان، منافق بوده در بین شان، فاسق بوده در بین شان، کافر بوده در بین شان، اینها را همه را می شود از قرآن ثابت کرد که در بین صحابه آدم های بودند فاسق بودند؛ قرآن سوره ی در باره منافقین نازل کرده سوره برائت نازل کرده سوره انفال نازل کرده اینها همه در مذمت صحابه است این سوره های قرآن کریم، آیا همه صحابه را باید ما دوست داشته باشیم یا بعضی از آنها آنهای که خوب بودن را دوست داشته باشیم؟ اختلاف سر این است و اینها این را درک نمی کنند متأسفانه، می خواهند از این حلقه وصل استفاده کنند بگویند همه باید خوب باشند حتی یک نفر بد هم در بین اینها نباید باشد، چرا؟ چه دلیلی وجود دارد برای این مسئله؟ اینها حلقه وصل اند آیا باید همۀشان خوب باشند؟ مردمی که در قرن دوم هم بودند اینها هم حلقه وصل اند دیگر، پس همه مردمی که در قرن دوم زندگی می کردند همه از دم عادل، همه را باید دوست داشته باشیم، می شود؟ مردمی که در قرن سوم زندگی می کردند اینها هم حلقه وصل اند بین دوم و سوم دیگر، طبق همین منطق ایشان همه باید خوب باشند همه را باید دوست داشته باشیم هیچ کدام فاسق و...، همینطور قرن به قرن بیایید ما هم الآن حلقه وصل هستیم برای بعدی های مان دیگر، دین را به بعدی ها می خواهیم برسانیم، این نوع استدلال سخیف واقعاً عجیب هست و بر اینها واقعاً ما تعجب می کنیم که چطور اینها اینقدر استدلال های شان سخیف است.

مجری:

حالا یک نکتۀ هم که خیلی حالا آن سخیف بودن را به رخ ما می کشد کاملاً مشخص هم هست اینکه اینها می خواهند از آن طرف بیایند به جای اینکه بگویند که ما باید اول بررسی بکنیم بالاخره مقام پیامبر مقام قرآن برای ما بسیار بالا و بلند مرتبه هست قطعاً این پیامبر را کسی می تواند برای ما توصیف بکند که یک بار مبتلای به اینطور معایب نباشد، اینها از آن طرف رفتند می گویند بالاخره اینها می خواستند پیامبر را برای ما معرفی بکنند، برعکس رسیدند به آن.

استاد یزدانی:

بله، حالا ایشان گفتند ما دوتا دلیل داریم یکی اینکه اینها دین را به ما رساندند، یکی اینکه اینها قرآن را به ما رساندند، اتفاقاً همین صحابه همین ها بودند که دین را تحریف کردند، نمی گوییم همه صحابه، ما هم نمی گوییم همه بد بودند ما می گوییم بسیاری از اینها خوب بودند همانطور که 800 نفر از اصحاب بیعت رضوان در رکاب امیرالمؤمنین در جنگ جمل می جنگیدند ما آنها را به شدت دوست داریم عاشق آنها هستیم علاقه داریم به آنها و خیلی های دیگر، حالا کاری به آن نداریم ما هم همه صحابه را نمی گوییم عادل نیستند ما می گوییم یک عدۀشان عادل اند یک عدۀشان غیر عادل، همین صحابه بودند که طبق روایات صحیح بخاری دین را کلاً تحریف کردند چیزی از دین باقی نگذاشتند؛ این «صحیح بخاری» چاپ ریاض، چاپ وزارت اوقاف ریاض، چاپ اول، چاپ 1417، حدیث شماره 529، صفحه 111، کتاب مواقیت الصلاة، باب شماره 7، خیلی واضح است روایت از انس بن مالک می گوید

«مَا أَعْرِفُ شَيْئًا مِمَّا كَانَ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ »

صحیح بخاری، چاپ وزارت اوقاف ریاض، چاپ اول، چاپ 1417، ص 111، کتاب مواقیت الصلاة، ب 7، ح 529

انس بن مالک صحابی هست دیگر همان صحابی که دین را به شما رسانده می گوید چیزی از سنت های که در عصر پیغمبر بود را من نمی شناسم اینها همه از بین رفته هیچ چیزی باقی نمانده، از کارهای که پیغمبر می کرد، از سنت های که در عصر پیغمبر وجود داشت چیزی در بین مسلمان ها باقی نمانده، به او گفتند نماز که دارند مردم می خوانند حداقل نماز را قبول داشته باش که مانده

«قالَ: أليسَ ضَنَعْتُمْ ما ضَنَعْتُمْ فيها؟»

مگر در نماز اینهمه بدعت به وجود نیاوردید؟ نماز هم چیزی باقی نمانده، هیچ چیزی باقی نمانده، کیها اینها را انجام دادند؟ انس بن مالک از اصحاب پیغمبر است، کیها دین را تحریف کردند؟ چیزی از دین از زمان پیغمبر باقی نمانده بود جز نماز و آن نماز هم از بین رفت، این روایت بعدی زهری می گوید من بر انس بن مالک وارد شدم در دمشق داشت گریه می کرد

«وهو يَبْكِي، فَقُلتُ لَهُ: ما يُبْكِيكَ؟»

چرا داری گریه می کنی؟

«فقالَ: لا أعْرِفُ شيئًا ممَّا أدْرَكْتُ إلَّا هذِه الصَّلاةَ وهذِه الصَّلاةُ قدْ ضُيِّعَتْ»

من از دین پیغمبر فقط همین نماز را می شناختم همین نماز مانده بود همین نماز را هم شما از بین بردید، چه کسی از بین برده؟ تابعین؟ نه، عهد صحابه هست دیگر، می گوید چیزی از دین پیغمبر باقی نمانده بود جز نماز، نماز را هم از بین بردید، پس طبق روایت صحیح بخاری شما همین صحابه دین را از بین بردند بنابراین نمی توانید شما بگویید که ما بخاطر این باید همه صحابه را دوست داشته باشیم که آنها دین را به ما رساندند، نه، آنها دین را از بین بردند روایت صحیح بخاری هم هست بیایید جواب بدهید از آن.

مجری:

خود یکی از صحابه از بزرگترین صحابه دارد چنین جمله ی را می گوید.

استاد یزدانی:

بله خود صحابه دارد اعتراف می کند خود صحابه می گوید ما صحابه دین را از بین بردیم چیزی باقی نگذاشتیم.

حالا گفت قرآن را اینها حفظ کردند حالا ده ها روایت می شود پیدا کرد که صحابه خودشان قرآن را تحریف کردند در منابع اهل سنت، من فقط یک دانه اش را بخوانم یک روایت از کتاب های اهل سنت که با سند های صحیح نقل شده؛ این کتاب صحیح إبن حبان هست با تحقیق آقای محمد ناصرالدین البانی، «التعلیقات الحسان علی صحیح بن حبان و تمییز سقیمه من صحیحه و شاذه من محفوظه» آقای محمد ناصرالدین البانی این کتاب را نوشته جلد شماره 6، چاپ عربستان سعودی هم هست، ببینید چه می گوید، صفحه 426، خیلی روایت قشنگی است زِر بن حُبیش می گوید:

«قَال: لَقِیتُ اُبی بن کعب، فقلت له: إنَّ ابن مسعود کان یَحُکُّ المعوذتین من المصاحف، ویقول: إنهما لیستا من القرآن»

التعلیقات الحسان علی صحیح بن حبان و تمییز سقیمه من صحیحه و شاذه من محفوظه، محمد ناصرالدین البانی، چاپ عربستان سعودی، ج 6، ص 426

ببینید چه هست، خیلی مهم است این روایت می گوید

با اُبی بن کعب روبرو شدم به او گفتم عبدالله بن مسعود معوذتین را از قرآن ها پاک می کند

معوذتین همان دو سوره آخر قرآن سوره فلق و سوره ناس، می گوید عبدالله بن مسعود اینها را از هر مصحفی ببیند با انگشتش پاک می کند و می گوید اینها جزء قرآن نیست؛ یعنی چه؟ یعنی دو سوره الآن اضافه شده در قرآن کریم، یعنی تحریف اضافه بر قرآن کریم، حالا اُبی جواب می دهد می گوید ما زمان پیغمبر شنیدیم پیغمبر گفت هست و از این مسائل، بعد خود اُبی ادامه می دهد

«کم تعدون سورة الأحزاب من آیه؟»

سوره احزاب الآن چند آیه دارد؟

چند آیه دارد؟

«ثلاثاً وسبعین»

73 آیه

«قال اُبی: والذی یُحلَفُ به؛ إن کانت لَتَعدِلُ سورةَ البَقَرةِ، وَلقد قرأنا فیها أیة الرَّجم: (الشیخ والشیخة فارجُموهما البته؛ نکالاً من الله والله عزیز حکیم)»

اُبی قسم می خورد به خدا می گوید این سوره در زمان پیغمبر به اندازه سوره بقره بود، سوره بقره چقدر است؟ 286 آیه، می گوید سوره احزاب در زمان پیغمبر به اندازه سوره بقره بود یکی از آیاتی که در سوره احزاب بود چه بود؟ آیه رجم بود، چه بود آن آیه؟ پیره مرد و پیره زن اگر زنا کردند حتماً باید رجم بشوند، این آیه عجیب و غریب، سوره بقره الآن 286 آیه است سوره احزاب چند آیه است؟ 73 آیه، بقیه اش کجاست؟ بقیه اش را از صحابه باید پرسید از اصحاب پیغمبر که این قرآن را به دست ما رساندند بقیه این آیات سوره احزاب را چه کسی از بین برده؟ بزغاله لابد همه اینها را آمده خورده دیگر چیز دیگری نمی شود گفت، این صحابه ی که قرار بود دین را به ما برسانند همه دین را تحریف کردند چیزی از دین باقی نگذاشتند، این صحابه که قرار بود قرآن را به ما برسانند این صحابه قرآن را از بین بردند سوره احزابی که قرار بود 286 آیه باشد الآن فقط 73 آیه اش باقی مانده بقیه اش همه را از بین بردند همین صحابه، آیا می شود به این صجابه اعتماد کرد؟ ما نمی گوییم همه صحابه، می گوییم ما دیدگاه مان دیدگاه معتدل است در بین صحابه آدم های خوب بوده زیاد بوده ما خیلی های شان را دوست داریم عاشق خیلی از اینها هستیم خیلی هایشان را دوست داریم و آدم های بد هم در میان شان بوده بیایید یک دیدگاه وسط را انتخاب بکنیم آنهایی که خوب اند دین را از آنها می گیریم، آنهایی که بد اند دین را از آنها نگیریم، خیلی واضح است.

مجری:

هیچ مشکلی هم پیش نمی آید دین هم به ما می رسد.

استاد یزدانی:

بله دین می رسد لازم نیست که برای اینکه دین به ما برسد همه از دم عادل باشند، مشکل این است که همه را می گویند از دم عادل، گله ای همه از دم، نه، قرن دوم هم حلقه وصل است، قرن سوم هم حلقه وصل است، بنابراین هیچ آیه ی، من این را بارها گفتم؛ هیچ آیه ی در قرآن کریم وجود ندارد که همه صحابه را از دم مدح کرده باشد، هیچ آیه ی در قرآن نیست، اگر دارید بیاورید و هیچ دلیلی از قرآن وجود ندارد که ثابت کند «الصحابه کلهم عدول» و هیچ مستندی هم از زبان پیغمبر نداریم که گفته باشند «الصحابه کلهم عدول»، هیچ مستندی از زبان خود صحابه نداریم که گفته باشند «الصحابه کلهم عدول»، از زبان تابعین هم نداریم که تابعین گفته باشند «الصحابه کلهم عدول»، این مطالبی است که شما بعداً درست کردید برای خودتان اساس درست کردید اصل و اصول درست کردید و مذهب تان را بر این بنیان خراب بنا کردید، بالاخره حرف حضرت آیت الله میلانی کاملاً واضح است همه صحابه را نمی شود دوست داشت همه آنهایی که پیغمبر را فقط یک لحظه دیدند یا اصلاً معاصر، چون بعضی های شان گفتند دیگر؛ بعضی از اینها گفتند صحابه یعنی کسی که هم عصر پیغمبر باشد مؤمن باشد ولی هم عصر پیامبر باشد حتی ندیده باشد بعضی هایشان گفتند، بعضی هایشان گفتند باید حتماً دیده باشد یک لحظه، چرا باید کسی که یک لحظه پیغمبر را دیده باشد او برای همیشه عادل باشد؟ عادل مطلق باشد؟ چه دلیل واقعاً برای این مسئله وجود دارد؟ واقعاً من تعجب می کنم از مذهبی که اینها دارند و از دینی که اینها دارند.

مجری:

أحسنتم بسیار عالی، خیلی ممنون و متشکر، بله مطلب هم کاملاً واضح شد و البته ما به این سادگی می گوییم واضح شد طبیعی هست که اینها نخواهند بپذیرند چونکه بالاخره آن اساس و بنیان تمام دین شان تمام مذهب شان بر همین استور شده که باید همه صحابه را بالاخره عادل بدانند بعدش حالا یک تبعاتی در نظر داشته باشند تا مذهب خودشان را بتوانند توجیه بکنند، پس حالا انتظار هم نمی رود که به این راحتی بخواهند اینها دست از این لجاجت شان بردارند.

برویم کلیپ بعد را کلیپ شماره 230 را با هم ببینیم بر می گردیم إن شاءالله به نقد آن خواهیم نشست.

کلیپ شماره 230:

مولوی محمد عثمان قلندرزهی:

وعده الله این بود که هر کسی کفر بکند و در مقابل اهل حق بیاید بایستد الله او را در دنیا و آخرت هلاک می کند هلاکت دنیا و هلاکت آخرت عذاب آخرت برای او هست، پیغمبر گفت که شما دیدید آنچه که الله به شما وعده داده بود هلاکت دنیا و آخرت را؟ به تحقیق ما دیدیم آنچه که به ما وعده داده بود الله تعالی حق، الله به ما وعده پیروزی و غلبه و فتح را داده بود

«إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»

الله وعده داده که من انبیاء و مؤمنین را نصرت می کنم و یاری می کنم، ما آن نصرت الله را که به ما وعده داده بود برای ما حقانیت آن ثابت شد

«ما وَعَدَنا رَبُّنا حَقًّا»

آنچه که وعده داده بود الله تعالی ما را، حق آن را ما دیدیم، شما وعده خدا را دیدید، عمر بن خطاب گفت یا رسول الله

«أتُکَلِّمُ اَجْسَادٍ لَا اَرْوَاحَ لهم»

ای رسول خدا شما صحبت می کنی با اجسادی که روح در بدن آنها نیست؟ با مردگان صحبت می کنی ای رسول خدا؟

«قال قتاده»

قتاده راوی حدیث است می فرماید

«أحیاهم»

جواب آن حضرت فرمود

«مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ»

شما نیستی شنواتر از آنها که من با آنها صحبت می کنم، شما از آنها شنواتر نیستید، قتاده می فرماید

«أَحْيَاهُمُ اللَّهُ حَتَّي أَسْمَعَهُمْ قَوْلَهُ تَوْبِيخًا وَتَصْغِيرًا وَنَقِيمَةً وَحَسْرَةً وَنَدَمًا»

الله تعالی آنها را زنده کرد و صدای پیغمبر را به گوش آنها رسانید

«تَوْبِيخًا»

برای توبیخ

«وَتَصْغِيرًا»

و برای تذلیل خواری و ذلت آنها

«وَحَسْرَةً»

و برای حسرت خوردن

«وَنَقِيمَةً»

و برای عذاب، این یک نوع عذاب روحانی برای آنها بود که پیغمبر به آنها گفت چطور آن عذابی که خدا به شما وعده داده بود در مقابل کفر به آن عذاب رسیدید یا نه؟ لذا این معجزه آن حضرت (ص) بود که الله تعالی این مردگان را زنده کرد و صدای پیغمبر را به گوش آنها رساند، این معجزه آن حضرت است، قانون نیست، قانون همین است که مردگان نمی شنوند مردگان از حال زندگان و از امور این دنیا و از سخن و حرف و حدیث این دنیا بی خبرند اما اینجا این مورد خاص هست و اینجا الله تعالی به طور معجزۀ آن حضرت (ص) این معجزه آن حضرت (ص) بود که آنها را زنده کرد و صدای پیغمبر را به گوش آنها رسانید برای چه؟

«تَوْبِيخًا وَتَصْغِيرًا وَنَقِيمَةً وَحَسْرَةً وَنَدَمًا»

برای نقمت و ندامت و پشیمانی که چرا ما دعوت آن حضرت (ص) را نپذیرفتیم.

مجری:

اینهم صحبت های آقای مولوی قلندرزهی که همانطور که بارها و بارها هم مشاهده کردید بالاخره لابه لای کلیپ ها چندین بار چندین جلسه هست جلسات متوالی هست که صحبت های بعضی از این به اصطلاح بزرگان اهل سنت را در ایران پخش می کنیم و هدف هم چیز دیگری است هدف این است که مشخص بشود آیا این عقایدی که دارد بیان می شود عقاید اهل سنت هست یا عقایدی هست که اینها به تبع آل سعود به تبع وهابیت وظیفه ای پیدا کردند تا در بین جامعه اهل سنت ایران اینها را رواج بدهند و بالاخره آن اعتقادات را جایگزین اعتقادات سنتی این افراد بکنند، حالا سؤال را اصل سؤال را بخواهیم بپرسیم نسبت به این جریان سماع موتی بود و این مطلب که حالا بارها ممکن است به این روایت اشاره بشود که حضرت با مردگان صحبت کردند، ایشان ادعایش شان این بود که این صرفاً یک معجزه بوده و خلاف اصل هست خلاف آن قاعده کلی هست و قاعده کلی این است که مردگان به هیچ وجه نمی شنوند.

استاد یزدانی:

در کلیپ قبلی دیدیم که می گفتند ما چرا صحابه را باید همۀشان را دوست داشته باشیم ؟ چرا باید همۀشان عادل باشند؟ چون اینها حلقه وصل هستند دین را به ما رساندند، ولی اینجا انگار این حلقه وصل خیلی برای شان مهم نیست روایت از زبان صحابه نقل شده خیلی واضح و روشن ثابت می کند که مرده ها می شنوند، این حلقه وصل را اینها در نظر نمی گیرند حلقه بعدی می رسند حلقه بعدی قتاده؛ قتاده گفته است که این معجزه بوده پیغمبر اینها را زنده کرده، چرا حرف صحابه را گوش نمی دهید شما؟ روایت از زبان صحابه واضح است روشن است و شما به جای اینکه حرف صحابه را گوش بدهید به این حلقه وصل آویزان بشوید می روید به حلقه بعدی و کلاً دین تان را از، بنابراین این بریده شدن این حلقه وصل هم خیلی برای شان مهم نیست، در «صحیح بخاری» آمده روایتش؛ «صحیح بخاری» چاپ دار ابن کثیر، با تحقیق آقای دکتر مصطفی دیب البغا، جلد شماره 4، صفحه شماره 1461، روایت 3757، خیلی روایت قشنگی هست همان داستان از جنگ بدر که بعد از جنگ بدر وقتی مشرکین شکست خوردند و بزرگان قریش یکی یکی به دست امیرالمؤمنین آنجا در معرکه زمین خوردند اینها را پیغمبر همه را انداخت داخل یک چاهی و بعد بالای دهانه چاه ایستاد و دانه دانه صدا زد یا فلان بن فلان و یا فلان بن فلان، اسم های شان را برد حالا این اسم هایش را نیاورد مشخص است اسم هایش را اگر می آورد دردآور بود برای بعضی ها یادآوری خاطرات بد می شد، خیلی از اینهای که اینجا کشته شدند از کله گنده های اینهاست به هر حال خیلی دوست شان دارند

«أیسرکم إنکم أطعتم الله ورسوله فإنا قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا»

صحیح بخاری، محقق دکتر مصطفی دیب البغا، چاپ دار ابن کثیر، ج 4، ص 1461، ر 3757

پیغمبر با اینها صحبت کرد که بهتر نبود از خدا و پیغمبر اطاعت می کردید؟ ما همه وعده ها را حق یافتیم شما حق یافتید یا نیافتید؟ شخصی آمد اینجا به پیغمبر با آن حالت اعتراض

«یا رسول الله ما تُکَلِّمُ من اَجْسَادٍ لَا اَرْوَاحَ لها؟»

چرا با جسدهای که روح ندارند صحبت می کنی؟

مشخص است این عدم سماع موتی مرده ها نمی شنوند و جسم هستند آن زمان سابقه داشته، پیغمبر محکم جواب داد

«وَالَّذِي نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ»

قسم به آن کسی که جان پیغمبر در دست اوست

«مَا أَنْتُمْ بِأَسْمَعَ لِمَا أَقُولُ مِنْهُمْ»

شما از آنها شنواتر نیستید

یعنی چه؟ یعنی آنها بهتر از شما می شنوند، یعنی حیات برزخی کسی آن دنیا می رود دیگر این تعلقات از جسم گرفته می شود و قدرت آنجا بیشتر می شود آنها بهتر می شنوند بهتر می فهمند شما به اندازه آنها نمی شنوید آنها از شما بهتر می شنوند، حالا آقای بخاری آمده در ادامه روایت گفته قتاده، قتاده کیست؟ مگر صحابه است؟ مگر آنجا بوده؟ نه، تابعین هست از روات این روایت هست که قتاده می گوید خدا آنها را زنده کرد تا حرف پیغمبر را بشنوند تا آنها را توبیخ کند و تصغیر کند و ...، می گوییم روایت متصل به پیغمبر، پیغمبر بزرگوار اسلام می فرماید مرده های که در داخل چاه بودند از زنده ها بهتر می شنوند ولی شما می گویید پیغمبر را رها کن پیغمبر که متوجه نمی شود، چه کسی بهتر فهمیده؟ آقای قتاده بهتر فهمیده او می گوید پیغمبر منظورش این بود که آنها را خدا زنده کرده و الآن دارد حرف های من را می شنوند در حالی که این خلاف صریح روایت است خلاف نص روایت است اگر قرار بود آنها زنده باشند می گوید

«ما تُکَلِّمُ من اَجْسَادٍ لَا اَرْوَاحَ لها»

خلیفه می گوید اینها روح ندارند جسم خالی اند، شما می گویی نه آنها زنده شدند، قتاده بر خلاف نظر خلیفه دوم دارد صحبت می کند خلیفه دوم می گوید اینها جسم اند روح ندارند پیغمبر هم می گوید اینها درست است جسم اند و روح ندارند ولی می شنوند، قتاده می گوید نه اینها را زنده کرده، شما چرا از صحابه تبعیت نمی کنید؟ چرا از پیغمبر تبعیت نمی کنید؟ که چسپیدید این حلقه وصل را پاره می کنید می چسپید به تابعین، این مطلب اول.

مطلب دوم: إبن تیمیه حرانی با استناد به همین روایت می گوید مرده ها می شنوند چون ببینید اینها اعتقادات اینها یک سیر تطوری دارد دیگر وهابیت یک روزی یک اعتقادی داشتند سلفی ها، امروز یک اعتقاد دیگر دارند، تا زمان پسر آقای آلوسی یعنی در قرن 12 همه مسلمان ها شیعه، سنی، سلفی، اهل حدیث، اشاعره، ماتوریدی، همه از دم اعتقادشان این بود که مرده ها می شنوند هم در قرآن دلیل داریم که شنیدند هم روایات صحیح هم اجماع همه مسلمان ها بود که همه می شنوند جز یک عده کمی که آنها مهم نبودند اصلاً، بعد از پسر آلوسی شکری آلوسی اینها تازه فهمیدند که مرده ها نمی شنوند، اما إبن تیمیه ببینید چه جواب می دهد از این مسئله؛ «مجموع» فتاوای ابن تیمیه، جلد24، صفحه 362، از او سؤال شده آیا میت کلام زائرش را می شنود او را می بیند یا نمی بیند؟ کسی می رود به زیارت یک میتی آیا سخن زائر را می شنود یا نمی شنود، آیا زائر را می بیند یا نمی بیند،سؤال طولانی است، جواب داده در صفحه بعد، صفحه 363،

«الحمد الله رب العالمین نعم أن یسمع المیت فی الجمله کما ثبت فی الصحیح عن النبی یسمع خفق نعالهم حتی یولون عنه»

بله می شنود میت، همانطور که در صحیح بخاری و مسلم از پیغمبر نقل شده که وقتی کسی می آید به زیارت یک مرده ای می خواهد برگردد صدای کفش آنها را هم می شنود که برگشتند

مجموع فتاوا، ابن تیمیه، ج24، ص 363

خب این یک دلیل، حالا روایت بعدی، همان روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم که کشته های بدر هست

«یا ابا جهل بن هشام، یا امیة بن خلف یا عتبة بن ربیعة یا شیبة بن ربیعة»

این اسم هایی که آنجا حذف کرده بودند ولی هست، این روایت دیگر، آیا شنیدید آن حرف هایی که من به شما گفتم فهمیدید متوجه شدید یا نشدید، و همینطور می گوید در صحیحین می گوید از عبد الله بن عمر نقل شده، که پیغمبر فرمود

«إنهم یسمعون الآنما أقول»

آنها دارند می شنوند،

و بعد روایت بعدی، روایت بعدی، ابن تیمیه صریح واضح و روشن می گوید مرده ها می شنوند دلیلش هم همین روایت صحیح بخاری هست، در صحیحین هست با سند های متعدد در بخاری نقل شده که پیغمبر با مرده های قریش صحبت کرد و گفت آنها الآن می شنوند بهتر از شما هم می شنوند، بهتر از شما هم می فهمند، شما حرف های من را نمی فهمید، شما نمی شنوید من چه می گویم، این همه پیغمبر گفت برای این صحابه بعد چکار کردند، طبق روایت صحیح بخاری دین را کلاً از بین بردند و تحریف کردند، ولی اینهایی که داخل قبر بودند اینها همه می شنوند و شنیدند، این یک مطلب که از زبان ابن تیمیه بود، صفحه بعد می گوید این نصوص و ا مثال این نصوص ثابت می کند که مرده ها می شنوند صدای زنده ها را و حتی می توانند چه کنند و چه کنند؛ این جواب آقای ابن تیمیه مشت محکم آقای ابن تیمیه به دهان همه پیروانش؛ ابن قیم الجوزیه، شاگر ابن تیمیه کتابی دارد بنام الروح، این کتاب یکی از بهترین کتاب های ابن قیم الجوزیه هست، در جواب همه سلفی ها من پیشنهاد می کنم حتماً یکبار همه سلفی ها و وهابی ها این کتاب را حتماً یکبار بخوانند، کتاب الروح را، چاپ دار عالم الفوائد در مکه مکرمه، جلد1، صفحه 5، همان اول بحث، اولین مسئله ای که ایشان مطرح می کند این هست که آیا وقتی میت را زیارت می کنیم می فهمند، یا نمی فهمند، سلام ما را می شنوند یا نمی شنوند، می گوید از ابن عبد البر نقل شده که از پیغمبر روایت صحیح وجود دارد

«ما من مسلم بمرُّ بقبر اخیه کان یعرفه فی الدنیا فیسلم علیه إلا رد الله علیه روحه حتی یرد علیه السلام»

می گوید از پیغمبر با سند صحیح نقل شده، می گوید شما از کنار قبری عبور نمی کنی که صاحب قبر شما را بشناسد و سلام می دهی به خدا روح او را برمی گرداند جواب سلام شما را هم می دهد

الروح، ابن قیم الجوزیه، چاپ دار عالم الفوائد، مکه، ج1، ص 5

شما نمی فهمید، نه تنها حرف شما را می شنود سلام کنید جواب سلامت را هم می دهد، این ابن قیم الجوزیه هست شاگر ابن تیمیه هست می گوید روایت با سند صحیح و قطعی از پیغمبر هست، باز صفحه بعد

«فهذا نصه فی أنه یعرفه بعینه و یرده علیه السلام»

خود ابن قیم استدلال می کند، می گوید این روایت نص در این است که مرده زائرش را می بیند می شناسد و جواب سلامش را هم می دهد، می گوید ثابت شده با سند صحیح از پیغمبر که میت صدای کفش تشیع کننده ها را هم می شنود وقتی برمی گردند، تا اینجا که ایشان می گوید

«و قد شرع النّبی لأمته إذا سلّموا علی اهل القبو أن یسلموا علیهم سلام من یخاطبونهم»

پیغمبر به مسلمان ها یاد داده وقتی می خواهید به اهل قبور سلام کنید، سلامی که آنها را مخاطب قرار می دهید به این نحو سلام کنید

بگویید

«السلام علیکم دار قوم مؤمنین»

سلام بر شما ای مؤمنین، ای کسانی که اینجا هستید

می گوید این خطاب به کسی است که می شنود و می فهمد،

«و لو لا ذلک لکان هذا الخطاب بمنزلة خطاب المعدوم و الجماد»

شما دارید مستقیم یک کسی را خطاب قرار می دهید، اگر قرار باشد نشوند انگار جماد هست

این اصلاً قابل قبول نیست،

«و السلف مجمعون علی هذا وقد تواترت الآثار عنهم بأن المیّت یعرف بزیارة الحی له و یستبشر به»

همه سلف اجماع دارند، روایات هم متواتر نقل شده از پیغمبر که مرده زائرش را می شناسد، و خوشحال می شود او را می بیند

می گوید هم روایت صحیح از پیغمبر داریم هم اجماع روایت متواتر هم هست، شما در برابر روایات متواتری که از صحابه از پیغمبر نقل شده مقاومت می کنید، حرف چه کسی را می پذیرید؟ حرف قتاده را می پذیرید، حرف پیغمبر برایتان مهم نیست،  قرآن برایتان مهم نیست، حرف صحابه برایتان مهم نیست، چه کسی آمده برایتان دین را تعیین کرده، آقای قتاده، شما به جای اینکه پیرو خدا باشید، پیرو پیغمبر باشید،  پیرو صحابه باشید چسپیدید به تابیعین، پس اینکه می گویید ما صحابه را دوست داریم به این دلیل که اینها حلقه وصل هستند، این حلقه دیگر پاره شد، دیگر حلقه ای برایتان باقی نمانده، شما چسپیدید به تابعین، این حلقه را کلاً شما دریدید، چیزی برایش باقی نگذاشتید.

مجری:

خیلی جالب است این را ما بدهیم به آقای قلندر زهی باید بگوید که دم به دم همیشه دارد این معجزه ها اتفاق می افتد، همه اش معجزه هست و إلّا خلاف اصل است، این دیگر می شود معجزه اگر قرار بود معجزه باشد یکبار، دوبار سه بار نه اینکه این همه روایت، این همه اجماع صحابه،

استاد یزدانی:

بله مطلب واضح است، من می گویم اینها اصلاً 10 قرن حلقه را بریدند، دوازدهم هست، 12 قرن بعد آمدند تازه فهمیدند مرده ها نمی شنوند، قبل از آن همه می گفتند می شنوند، اگر قرار باشد حلقه وصل اینقدر مهم باشد این 12 قرن را شما چکار می کنید،

مجری:

زنجیر را بریدند، این حلقه های پشت سر هم را.

برویم کلیپ بعد را باهم ببینیم و برمی گردیم به نقد آن خواهیم نشست.

کلیپ:

خب همیشه اینگونه هست و قضیه ای که بدانیم روی آن تأکید می کنیم، معاویه رضی الله عنه، به هیچ عنوان مدعی خلافت نبود، با وجود حضرت علی، و اقرار می کرد به فضیلت حضرت علی رضی الله عنه، به اینکه او شایسته خلافت است او در ایمان آوردن بر من پیشی گرفته است، اما می گفت قاتلان عثمان را به من تحویل بده، من هم بیشتر از این چیزی نمی خواهیم.

مجری:

بسیار خب، این را هم باز باهم دیدیم، جلسه پیش هم اتفاقاً کلیپی پخش شده بود نسبت به اینکه معاویه و سایر افراد هم اینها شایعه است که می گویند اینها سب و لعن می کردند و رواج می دادند این مکتب را، حالا اینبار هم این آقا آمده ادعا می کند که اصلاً معاویه در زمان خلافت حضرت آقا علی بن ابی طالب (ع) مدعی خلافت نبود، بلکه خودش طرفدار حکومت بود طرفدار خلیفه وقت بود این هم حرف جدیدی هست که می شنویم، حالا پاسخش را  از حضرت عالی بشنویم.

استاد یزدانی:

بله اینها باید دفاع کنند از معاویه به همان دلیلی که خدمت تان گفتم، اینها نمی خواهند آن حلقه پاره بشود، اما حلقه را فقط تفسیر می کنند به بنی امیه و یک عده ای خاصی از صحابه، و گر نه اینها همه صحابه برایشان مهم نیست، اگر صحابه برایشان مهم بود قاتلان عثمان هم هستند، آنها هم از صحابه بودند، ولی نه وقتی می گویند صحابه یعنی یک عده خاصی از صحابه، ما هم وقتی ایراد می گیریم به صحابه، به بعضی از صحابه و اینهایی که مهم هستند، بحث سر همان چند نفر هست، حالا تأویل می برند، چرا معاویه صحابی پیغمبر از نظر شما 70 هزار نفر از مسلمان ها را به کشتن داد، کم نیست، می گوید اینها می خواستند انتقام خون عثمان را بگیرند، برای انتقام خون عثمان بود خودش دنبال خلافت نبود، اصلاً دنبال خلافت نبود، این حرفی است که اینها می زنند، حالا در جوابش چندتا نکته را بگویم، اولاً خود معاویه دنبال این بود که عثمان کشته بشود تا بتواند حکومت را بگیرد، اصلاً  دنبال این بود که عثمان کشته بشود، وگر نه می توانست جلوگیری بکند، این روایتی که در اخبار المدینه ابن شبی نمیری آمده، جلد4،  چاپ ریاض عربستان سعودی، صفحه 147، جویریه می گوید عثمان شخصی را پیش معاویه فرستاد از او کمک خواست، در آن زمانی که محاصره بودند، معاویه یزید بن اسد را فرستاد با لشکری، در روایتی دیگر دارد حدود 4هزار نفر با او بودند به او گفت

«إذا اتیت ذا خشب فأقم بها»

به منطقه ذا خشب که رسیدی همانجا بمان

اخبار المدینه، ابن شبی نمیری، ریاض عربستان سعودی، ج4، ص 147

«فأقام بذی خشب حتی قتل عثمان»

این لشکر معاویه خارج از شهر مدینه در یک منتطقه ای بنام ذا خشب ماندند نیامدند کمک عثمان تا عثمان کشته شد، راوی می گوید من به جویریه گفتم چرا این کار را انجام داد؟ چرا معاویه کمک نکرد به عثمان که او کشته نشود؟ جوریه گفت

«صنعه عمداً لیقتل عثمان فیدعو إلی نفسه»

او عمداً این کار را کرد،

نقش داشت خودش، او عمداً بیرون مدینه صبر کرد تا عثمان کشته بشود، عثمان که کشته بشود، همه را به سمت خودش دعوت بکند، حکومت را برای خودش می خواست، خب این روایت واضح و روشن خلاف نظر شما را ثابت می کند، معاویه قدرت داشت، لشکر داشت، لشکرش را هم فرستاد مدینه اما وارد مدینه نشد تا از عثمان دفاع بکند، چون منتظر این بود که عثمان کشته بشود، خب شما نگاه کنید تاریخ را، عثمان کشته شد، انگشت زن عثمان آنجا قطع شد، این انگشت چطور به دست معاویه رسید؟ اگر اینها نقشه نداشتند، پیراهن عثمان چطور از تن عثمان در آوردند رساندند به دمشق و آنجا یک سال پرچم اینها بود، خب اینها هم معلوم است، اینها همه نقشه هایی از قبل بود و مشخص بود، این یک مطلب که اصلاً عثمان را کشتند، و اجازه داد که عثمان کشته بشود که خلافت به خودش برسد.

مجری:

پس انگیزه واضح شد که انگیزه وجود داشته

استاد یزدانی:

انگیزه بوده، آیا واقعاً از قاتلان عثمان انتقام گرفت؟ ببینید تا زمانی انتقام گرفت که با امیرالمؤمنین جنگ داشت، اما وقتی حکومت به او رسید دیگر از هیچ کدام از قاتلان عثمان انتقام نگرفتف این ابن تیمیه است ببینید چه می گوید ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة خودش، اعتراف امام شما است، بزرگ شما، خدای شما، پیغمبر شما، همه کاره شما ابن تیمیه،  اعتراف می کند در کتاب منهاج السنة خودش، جلد4، چاپ اول، چاپ 1406، صفحه 1407،

«و مما یبین ذلک أن معاویه قد اجمع الناس علیه بعد موت علی»

بعد از شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) همه مردم دور معاویه جمع شدند

منهاج السنة، ابن تیمیه، چاپ اول، چاپ 1406، ج4 ص 1407

«و صار امیراً علی جمیع المسلمین»

و بعد از آن معاویه امیر بر همه مسلمان ها شد

این مطلب مهم است

«و مع هذا فلم یقتل قتلة عثمان الذین کانوا قد بقوا»

با اینکه امیر بر همه مسلمان ها شده بود اما در عین حال دیگر قاتلان عثمان را نکشت

آنهایی که مانده بودند از قاتلان عثمان، خب چرا نکشت؟ تو مگر نرفته بودی برای انتقام خون عثمان؟ یک عده زیادی را هم کشتید، 70 هزا نفر، یک عده ای هم مانده بود آنها را چرا نکشتی؟ در ادامه جواب می دهد، می گوید روایت نقل شده که وقتی وارد مدینه شد برای حج دید از خانه عثمان گریه بلند است، صدای گریه از خانه عثمان می آید، یک عده ای آنجا گریه می کردند، می گفتند

«یا امیر المؤمنیناه»

هنوز تشفی پیدا نکرده بودند، بازماندگان عثمان، سؤال کرد اینها چه کسانی هستند، چه دارند می گویند، چه کسی هست که دارد گریه می کند؟، گف دختر عثمان هست و برای عثمان دارد گریه می کند، عجب! گریه قبلاً که خیلی بد بود الآن چطور خوب شده؛ می گوید بعد از اینکه مردم رفت، معاویه رفت پیش دختر عثمان به او گفت

«یا ابنة عم»

دختر عمو

«إن الناس قد بذلوا لنا الطاعة علی کره، و بذلنا لهم حلما علی غیظ فإن رددنا حلمنا ردّوا طاعتهم»

دختر عمو تازه مردم را به زور وادار کردیم از ما اطاعت کنند، دربرابر آنها حلم و صبر پیشه کردیم، اگر الآن بخواهیم دست از حلم و صبر بکشیم، با اینها بجنگیم اینها دیگر از ما اطاعت نمی کنند

همه مباحث برای این است، همه حرفها برای این است که اطاعت کنند، الآن از من اطاعت می کنند ولو قاتل عثمان است، ولی از من اطاعت می کند، همین کافی است، اصلاً همه چیز برای این است، ما به زور مردم را وادار کردیم از ما اطاعت کنند، حالا که دارند از ما اطاعت می کنند تو چرا دارید گریه می کنی، این چه کاری است که داری گریه می کنی؟ بعد جالب است می گوید

«فمعاویه الذی یقول المنتصر له إن کان مصیباً فی قتال علی لأنه کان طالبالقتل قتلة عثمان»

می گوید حق با معاویه بود چون او می خواست قاتلان عثمان را قصاص بکند

خود ابن تیمیه ادامه می دهد می گوید

«لما تمکن وأجمع الناس علیه لم یقتل قلتة عثمان»

اما زمانی که قدرت پیدا کرد، مردم جمع شد چرا قاتلان عثمان را نکشت؟ کشتن آنها واجب بود، زور هم داشت، قدرت هم داشت، اما اینکار را انجام نداد؛ حالا چون مطاب طولانی هست دیگر من ادامه نمی دهم، مطالب بعدی اش هم خیلی مهم هست که در یک جای دیگر باید بحث بشود. ابن تیمیه اعتراف می کند که معاویه تا زمانی دنبال خون عثمان بود که به حکومت نرسیده بود، وقتی به حکومت رسید همه چیز را فراموش کرد، دیگر بهانه ای نداشت، چرا باید قاتلان عثمان را بکشد، مهم این بود که به حکومت برسد، و به حکومت هم رسید، این جواب آقای ابن تیمیه، روایت بعدی در صحیح بخاری است، این روایت بسیار جالب هست، که نشان می دهد معاویة بن ابو سفیان خودش را شایسته خلافت می دانست، در همان زمانی که امیرالمؤمنین هم بود، خلاف ادعای این آقا که می گفت نه، اصلاً خودش را  خلیفه نمی دانست، بدنبال خلافت نبود در زمان امیرالمؤمنین، این روایت ثابت می کند که دنبال خلافت بود حتی خودش را از ابوبکر و عمر هم شایسته تر می دانست.

مجری:

روایت قبل هم که ثابت کرد در زمان عثمان هم دنبال چنین چیزی بوده

استاد یزدانی:

بله قطعاً؛. ببینید این روایت صحیح بخاری است، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ 1417، چاپ اول، روایت 4108،  صفحه 846،  عبد الله بن عمر می گوید، من بر حفصه وارد شدم، به حفصه گفتم ببینید این مردم چکار دارند می کنند،

«فلم یجعل لی من الأمر شیء»

صحیح بخاری، چاپ وزارت اوقاف عربستان سعودی، چاپ 1417، چاپ اول، روایت 4108،  ص 846

خیلی مهم است اینها نکات بسیار مهمی است، می گوید این مردم را دیدی دارند چکار با من می کنند؟ هیچ حقی برای من در حکومت قائل نشدند، حفصه نصیحتش کرد و از این مسائل که اگر حق برای تو قائل بشوند مردم دچار تفرقه می شوند،

«فلما تفرق الناس خطب معاویه»

وقتی مردم دچار تفرقه شدند معاویه سخنرانی کرد،

این بعد از حکمیت هست، بعد از داستان حکمیت است،

«قال من کان یرید أن یتکلم فی هذا الأمر فلیطلع لنا قرنه فلنحن أحق به منه و من أبیه»

معاویه در یک جمعی که صحابه بودند فرزندان صحابه بودند، سخنرانی کرد گفت چه کسی دنبال این حکومت هست، هر کس دنبال حکومت هست سرش را بالا بگیرد یا خودش را به ما شنان بدهد،

«فلیطع لنا قرنه»

شاخش را به ما نشان بدهد

«فلنحن أحق به منه و من أبیه»

من هم از خود او بالاتر هستم هر کس این حرف ها را زده دنبال حاکمیت هست، و هم از پدرش،

من از همه تان شایسته تر هستم در خلافت؛ تو که می گفتی خودش را شایسته خلافت نمی دانست، این روایت چه می گوید صحیح بخاری است، یک مراجعه می کردی، حبیب بن مسلم آنجا بود گفت جوابش را بده دیگر جوابش را نداد، این

«احق بیه منه و من ابیه»

مقصود معاویه چه کسی بوده، برویم سراغ شروح صحیح بخاری، ببینیم شروح صحیح بخاری چه می گوید؛ آقای احمد اسماعیل کورانی در شرح صحیح بخاری، الکوثر الجاری إلی ریاض احادیث البخاری، یکی از شروح معروف صحیح بخاری است، آقای احمد بن اسماعیل بن عثمان بن محمد کورانی الشافعی بعد حنفی شده، متوفای 893، مجل سابع، چاپ دار الإحیاء التراث بیروت، در سال 1429 هم چاپ شده، ببینید چه می گوید، دقیقاً همان روایت را می آورد که معاویه گفت

«فلنحن أحق به منه و من أبیه»

مقصودش چه بود می گوید

«هذه زلة من معاویه»

معاویه اینجا اشتباه کرده

الکوثر الجاری إلی ریاض احادیث البخاری، احمد بن اسماعیل بن عثمان بن محمد کورانی، متوفای 893، چاپ دار الإحیاء التراث بیروت،سال 1429، ج7

چرا اشتباه کرده؟

«فإن من الحاضرین ابن عمر و ابن ابی بکر»

می گوید از حاضرین در این جمع، هم پسر عمر هست هم پسر ابوبکر هست،

یعنی معاویه خودش را هم از ابوبکر شایسته تر می دانسته هم از عمر بن خطاب، از هردو خلیفه خودش را شایسته تر می دانسته در خلافت، بر خلاف نظر آقای حسینی، حالا چرا خودش را شایسته می دانسته؟ انور شاه کشمیری در فیض الباری توضیح داده این را که چرا خودش را شایسته تر می دانسته، فیض الباری شرح صحیح بخاری، اینها شروح صحیح بخاری معروف هم هست، آقای انور شاه کشمیری، امام العصر شیخ محمد انور کشمیری دیوبندی متوفای 1352، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت،  جلد5، چاپ اول، چاپ 2005،  ایشان دلیل می آورد، صفحه 57، 

«فلنحن أحق به منه  و من أبیه»

فیض الباری، انور شه کشمیری، متوفای 1352، چاپ دار الکتب العلمیه بیروت، چاپ اول، چاپ 2005

برای چه هست؟ چرا خودش را شایسته می داند؟

«وأعلم أن قرابة الخلفاء باالنبی علی عکس ترتیب الخلافة»

نزدیک بودن به پیغمبر، قرابت به پیغمبر برعکس ترتیب خلافت است

«فعلیٌ کان أقربهم علی عکس ابی بکر»

امیرالمؤمنین از همه صحابه به پیغمبر نزدیکتر بود،

از همه خلفا به پیغمبر از نظر نسبی نزدیک تر بود،

«معاویه أقرب باالنبی من عمر»

معاویه هم از نظر قرابت به پیغمبر نزدیکتر از عمر بن خطاب بود

شایستگی خلافت از نظر معاویه چه بوده؟ اینکه هر کس از نظر نسبی به پیغمبر نزدیکتر باشد، خب خودش هم از اوبکر نزدیکتر است، هم از عمر بن خطاب، چرا؟ چون اینها پسر عموی پیغمبر بود، معاویه از نظر نسبی خب چند نسل بیشتر فاصله نداشت، ولی آنها خیلی فاصله داشتند با پیغمبر، ولی معاویه از نظر نسبی فامیلی هم بود، خال المؤمنین هم بود، خواهرش هم زن پیغمبر بود از این جهت هم مشکلی نداشتند، از آن جهت که از نظر نسبی هم نزدیک تر از عمر و ابوبکر بود، بنابر این حق داشت بگوید

«فلنحن أحق به منه و من أبیه»

این هم حرف آقای کشمیری، حالا بقیه هم گفتند بدر الدین عینی هم در عمدة القاری شرح صحیح بخاری جلد17، چاپ اول، چاپ 1421 ایشان هم دقیقاً همین روایت را می آورد، و می گوید مقصودش این بود که من از عمر بن خطاب بالاتر هستم، شایسته تر به خلافت هستم،

«و من ابیه ای  و من أب عبد الله و هو عمر بن الخطاب»

او از عمر بن خطاب هم خودش را بالاتر می دانست، شما می گویید خودش را شایسته خلافت نمی دانست، او خودش را از همه بالاتر می دانست، حتی از عمر بن خطاب هم بالاتر می دانست.

معاویه در زمان حکومت امیرالمؤمنین به خیلی ها پیشنهاد رشوه می داد که بیا با من بیعت کن بعنوان خلیفه من فلان چیز را به تو می دهم، من یکی دو مورد با سند صحیح از منابع اهل سنت بخوانم، این کتاب سیر أعلام النبلاء آقای شمس الدین ذهبی است، جلد2، چاپ 2، چاپ 1402 در  مؤسسه الرسالة بیروت چاپ شده، روایتی که آقای شعيب الأرنؤوط وهابی می گوید سندش صحیح است، می گوید معاویه به ابو موسی اشعری نامه نوشت گفت

«فإن عمرو بن العاص قد بایعنی علی ما أرید»

عمرو بن عاص بر آن چیزی که من می خواهم با من بیعت کرده

«وأقم بالله»

قسم بخدا

«لئن بایعتنی علی الذی بایعنی لأستعملنّ أحد ابنیک علی الکوفیه و آخر علی البصره»

اگر تو هم با من بیعت بکنی، مثل عمرو بن عاص که با من بیعت کرده یک پسرت را حاکم کوفه می کنم، آن یکی پسرت را هم حاکم بصره می کنم

خب تو که دنبال حکومت نیستی، از کجا می خواهی حکومت بیاوری، که کوفه را به یک پسر ابو موسی اشعری بدهی، بصره را به پسر بعدی اش بدهی، پس دنبال حکومت است دیگر، حالا ابو موسی می گوید من قبول نکردم، محقق کتاب می گوید

«و هذا سند صحیح»

سند روایت هم صحیح است

معاویه نه تنها جنگید بلکه رشوه می داد به صحابه که با او بعنوان خلیفه بیعت کنند، این یک روایت، روایت بعدی را با از همین سیر اعلام النبلاء خدمت تان بخوانم، سیر اعلام النبلاء آقای شمس الدنی ذهبی جلد3، صفحه 228، که باز هم آقای شعيب الأرنؤوط وهابی می گوید

«هذا سند صحیح»

سیر اعلام النبلاء، آقای شمس الدنی ذهبی ج3، ص 228

می گوید

«دسَّ معاویه عمراً و هود یرید أن یعلم ما فی نفس ابن عمر»

معاویه عمرو بن العاص را با یک دسیسه ای فرستاد پیش پسر عمر که ببیند او در ذهنش چه می گذرد

آیا دنبال جنگ هست یا نیست، دنبال خلافت هست یا نیست، آمد از او سؤالاتی کرد فهمید که نه او دنبال جنگ نیست، دنبال قتال نیست، بعد گفت

«هل لک أن تبایع من قد کاد الناس أن یجتمعوا عیه و یکت لک من الأرضین و الأموال؟»

می خواهی با یک کسی بعیت کنی که همه مردم دورش هستند، اگر بیعت کنی برایت زمنی می دهیم، مال و اموال می دهیم،

بله، دنبال حکومت نبوده اصلاً به همه پیشنهاد بیعت می داد، با من بیعت کنید کوفه می دهم، بصره می دهم زمین می دهم، مال می دهم، عبد الله بن عمر جواب داد که نه برو من دینم را به دینار و درهم نمی فروشم، سند روایت را آقا شعیب الأرنؤوط می گوید

«و هذا سند صحیح»

سند روایت هم صحیح است

خب این روایت صحیح واضح و روشن است، ثابت می کند که معاویه دنبال حکومت بوده، اصلاً بهانه بود اینکه عثمان کشته شده، قاتلین عثمان را می خواهم انتقام بگیرم از آنها، این یک بهانه بود، معاویه به حکومت رسید هیچ کدام از قاتلین عثمان را نشکت، در زمان امیرالمؤمنین دنبال خلافت بود برای خلافت می جنگید، به این رشوه بده، به او رشوه بده،  اینها همه ثابت می کند که معاویه برای کشتن قاتلان عثمان قیام نکرد، 70 هزار نفر را نشکت، فقط برای حکومت این کار را انجام داد،  و شما هر کاری بکنید تاریخ را نمی توانی عوض بکنی، واضح است و روشن است، و این صحابه ای که شما از آنها دم می زنید برای رسیدن به حکومت 70 هزار نفر را کشتند،

«وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِيها»

نساء/93

مجری:

بسیار خب خیلی عالی، خیلی ممنون لطف فرمودید حضرت استاد الحمد الله این جلسه هم کلیپ هایی را دیدیم و کاملاً هم مفصلاً به نقد آنها نشستیم، و مطلب هم بسیار واضح و روشن شد برای آن کسی که دنبال پیدا کردن حق باشد.

خب برویم سراغ تماس های شما بینندگان عزیز آقا علی از گنبد کاووس پشت خط هستند، آقا علی در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

سلام علیکم و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، اللهم صلی علی قائد قرّالمحجلین و یعسوب الدین و امام المتقین و امیرالمؤمنین مولانا علی بن ابی طالب صلی علی الصدیقة الطاهره فاطمه سیدة النساء العالمین.

 محضرت شریف استاد بزرگوار جناب آقای دکتر یزدانی و سید بزرگوار جناب آقا مرعشی عرض سلام و ادب دارم، من چندتا نکته می خواستم عرض بکنم خدمت تان استاد محبت بفرمایند اگر امکانش باشد، اسناد اینها را هم اگر بتوانند نشان بدهند خیلی ممنون می شوم، در رابطه با کلیپ اول که گفته شد، ما صحت دین مان را از صحابه می گیریم، من می خواستم دوتا روایت اگر باشد عرض بکنم خدمت تان که خود صحابه قائل به تحریف قرآن بودند، مثلاً در المطالب العالیه جلد15، صفحه 113 حدیث 3683 روایتی است که می گوید

«وجد عمر بن خطاب مصحفاً فی حجر غلام له فیه  النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم و هو اب لهم، فقال احکک ها یا غلام»

می گوید عمر بن خطاب قرآنی را در اتاق یک غلام و یک نوجوانی می بیند،

المطالب العالیه ج15، ص 113 حدیث 3683

آیه اینطور نوشته شده بود

«النبی أولی بالمؤمنین من انفسهم و هو اب لهم»

یعنی کلمه اب لهم بوده بعد عمر به آن غلام می گوید أحکک ها این را پاک بکن، این غلام برمی گردد به خلیفه ثانی می گوید

«و الله لا أحکُّها وهی فی مصحف أبی بن کعب»

می گوید من این را پاک نمی کنم این مصحف فلانی بوده

«فانطلق عمر إلی أبی بن کعب فقال شغلنی القرآن و شغلک الصفق بالأسواق»

عمر به ابن کعب می گوید که این جریان چه بوده؟ چرا اینطوری گفتی

این بنده خدا جواب می دهد که فلانی آن زمانی که تو در بازار مشغول دلالی بودی، من مشغول به قرآن بودم، خب من سؤالی که دارم این است، چرا خلیفه اول گفته که این را پاک بکن اگر در قرآن بوده که بوده،  و اگر در قرآن نوبده چرا این صحابی، این آقای ابن کعب این را اینطور نقل کرده است، این یک نکته، نکته دوم این است که در باره را صحابی هم که در کلیپ اول یک نکته ای گفته شد مجدد من این را توضیح بدهم در کتاب البدایه و النهایه ابن کثیر، جلد 8 صفحه 284- 285 آنجا نکته ای را نقل می کند در شرح حال مروان بن حکم خب مروان از صحابه بوده نکاتی که داشته،

«و قد کان ابوه الحکم من اکبر اعداء النبی و إنّما اسلم یوم الفتح»

می فرماید خود مران پدرش، یعنی حکم بن عاص در روز فتح مسلمان شد، پس پیامبر را دیده، پس به اعتقاد باید آنها صحابی باشد، در حالی که می گوید از اکبر اعداء نبی بوده،

«و قدم الحکم المدینة ثم ترده النبی إلی الطائف»

پیامبر او را تبعید به طائف کرده

چرا پیامبر یک صحابی را تبعید به طائف بکند؟ اگر عادل بوده

«و مات بها و مروان کان اکثر الأسباب فی حصار عثمان لأنه زور علی لسانه کتاب إلی مسود قتل اولئک الوقت و لما کان متولیاً علی المدینة لمعاویه»

زمانی که مروان در زمان حکومت معاویه حاکم مدینه بوده، چکار می کرده؟

«کان یسب علیاً جمعة علی المنبر»

هر جمعه در خطبه ها امیرالمؤمنین را سب می کرده

خب مگر مروان صحابه نبوده، چرا باید امیرالمؤمنین را که اقرب نسب به پیامبر بوده را سب بکند، آیا این دشمنی معاویه و دشمنی مروان را نسبت به ساحت مقدس آقا امیرالمؤمنین نمی رساند، آیا ما با وجود این روایاتی که صحیح هم هست و در کتب شان هم معتبر است، آیا می توانیم بگوییم که همه صحابه عادل هستند، نکات دیگری هم بود که چون وقت نیست نمی رسیم.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر آقا علی عزیز تشکر می کنم از اینکه تماس گرفتید با برنامه خودتان، حاج آقا اگر نکته ای نیست تماس بعدی را بگیریم.

استاد یزدانی:

بله نکته اینکه حکم و مروان هردو از صحابه نیستند، این را تصحیح بکنم خدمت شان، چون حکم مؤمن نبود و اینها ایمان را شرط می دانند، ما باید یک خورده این را ه بگوییم، و بحث بعدی اینکه مروان پیغمبر را ندیده بود زمانی که پیغمبر در طائف حکم را تبعید کرد در پشت پدرش بوده، پیغمبر لعن کرده لعن پیغمبر شامل مروان هم می شود، ولی مروان جزو صحابه نیست، این نکته ای بود که باید می گفتیم نه حکم جزء صحابه است نه مروان.

مجری:

بسیار خب خیلی ممنون حالا تکمله ای که نیاز بود تشکر می کنیم، جناب آقای بهادری از کرج پشت خط هستند، آقای بهادری در خدمت تان هستیم بفرمایید.

بیننده:

بسم الله الرحمن الرحیم سلام عرض می کنم خدمت آقای دکتر یزدانی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار، آقای دکتر در طبقات ابن سعد جلد2، صفحه 291،  مغیرة بن شعبه به جناب خلیفه دوم گفت اجازه بده پسرت بعد از شما جای شما باشد، یعنی خلیفه بشود، آقای خلیفه دوم فرود خدا تو را لعنت کند این پسر من حکم طلاق همسرش را بلد نیست، من چطور این اجازه را بدهم، همین جناب آقای مصنف ابن ابی شیبه استاد آقای بخاری می گوید بخش عمدۀ 45 هزار فتوا که د مصنف است در صد در صد کل صحابه 75 در صد فتوا دادند آقای عبد الله بن عمر 35 درصد از این فتواها را داده، عمر که می گوید این پسر من حکم طلاق همسرش را بلد نیست، این فتواها از کجا آمده؟ صحیح بخاری خبر 7272 - 7202-7205، می گویند عبد الله بن عمر زیر بار خلافت آقا امیرالمؤمنین نرفت به عبد الملک مروان نوشت خودم و فرزندانم نوکر تو هستیم، در 6 کتاب صحاح سته بیشترین فتواها از آقای عبد الله بن عمر است، با اینکه پیامبر در عالم مکاشفه بنی امیه، بنی مروان را مثل میمون دید، سؤال من این است که این آقایان چطور این عبد الله بن عمر را قبول دارند؟ با اینکه خلافت خلیفه چهارم را قبول نداشت، إبن تیمیه می گوید من قبول دارم علی خیلفه چهارم است ولی امام اعظم ما عبدالله بن عمر است، این را می شود اگر به ما جواب بدهند ممنون و سپاسگذارم، والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

مجری:

أحسنتم طیب الله، تشکر می کنم جناب آقای بهادر عزیز که مثل همیشه بسیار مختصر و کاملاً مفید بیان خودشان را داشتند و الحمد الله إن شاءالله موفق و مؤید باشند.

حضرت استاد خیلی تشکر می کنم بزرگواری فرمودید این جلسه هم از محضرتان بسیار استفاده کردیم و بهرمند شدیم، همچنین تشکر می کنم از همۀشما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه ما بودید همه مؤمنین و مؤمنات تمام افراد مخصوصاً افرادی که در بستر بیماری هستند همه اینها را دعا بکنیم إن شاءالله که سریع تر شفای کامل و عاجل نصیب شان بشود و در رأس همه دعاها دعا برای فرج مولا و آقای مان حضرت ولی عصر (عج) قطعاً خواهد بود.

الهم عجل لولیک الفرج

تا دیدار آینده خدا نگهدار.

 

 

 

 


کلمه طیبه>

شبهات شبکه های وهابی حاکم ولی دوست خلیفه امام مومن مسند احمد حنبل ولی هر مومن