راه روشن

قسمت سی و سوم برنامه راه روشن با کارشناسی حجج اسلام ابوالقاسمی و زیبایی نژاد


 عنوان برنامه: راه روشن (جامعه ارمانی)

 

تاريخ: 10/ 12/ 1400

اساتید: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالقاسمی و حجت الاسلام والمسلمین زیبایی نژاد

مجری: آقای خدابنده لو

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما همراهان گرامی شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف). با برنامه راه روشن در خدمت شما هستیم، لازم می دانم فرا رسیدن عید مبعث را خدمت همه شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض کنم.

همان طور که مطلع هستید در برنامه راه روشن در معیت استاد ابوالقاسمی عزیز امشب میزبان مهمان عزیز دیگری هستیم و به زودی باب گفتگو را با ایشان آغاز خواهیم کرد. جناب استاد محمدرضا زیبایی نژاد سلام علیکم

استاد زیبایی نژاد:

سلام علیکم ورحمة الله، سلام عرض می کنم خدمت شنوندگان عزیز امیدواریم که بحث خوبی را امشب در خدمت دوستان عزیز و بینندگان باشیم ان شاء الله.

مجری:

ان شاء الله که همین طور خواهد بود عرض شب بخیری هم دارم خدمت کارشناس محترم برنامه حجت الاسلام والمسلمین استاد ابوالقاسمی، استاد سلام علیکم

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام ورحمة الله بنده هم خدمت شما و جناب استاد زیبایی نژاد عرض سلام و وقت دارم خدمت بینندگان عزیز و گرانقدر هم عرض سلام و وقت بخیر دارم و این ایام فرخنده، ایام مبعث را و نزدیکی های ابتدای شعبان را به همه عزیزان و سروران بیننده تبریک و تهنیت عرض می کنم خدمت تان هستم.

مجری:

همان طور که بینندگان مان در جریان هستند ما در برنامه راه روشن مدتی بود که بحث وحدت را داشتیم و در خدمت تان بودیم و از کارشناسان دیگری هم استفاده کردیم، امشب موضوع برنامه مان با توجه به وحدت و حضور حجت الاسلام والمسلمین استاد زیبایی نژاد چطور پیش خواهد رفت؟

استاد ابوالقاسمی:

جناب استاد زیبایی نژاد فرمایشات بسیار مفیدی در سخنرانی ها و جلسات مختلف داشتند راجع به رویکرد راهبردی تربیت اما یک جنبه بسیار مهم فرمایشات ایشان که به بحث برنامه ما مرتبط است بحث جامعه آرمانی است. می دانید ما در باب وحدت یکی از مهم ترین مسائلی که هم مقام معظم رهبری در فرمایشات شان داشتند و هم مرحوم آقای مصباح یک بحث مفصل راجع به جامعه آرمانی است.

حتی آقای مصباح یک سخنرانی مفصل در مورد جامعه آرمانی در سایت شان دارند در جامعه و تاریخ از نگاه قرآن، طرح جامعه آرمانی اسلامی. بحث سر این است که آیا جامعه آرمانی، لازمه اش این است که ما با هر کسی به هر نحوی ارتباط داشته باشیم یا نه این جامعه آرمانی باید یک سری مانع های برای نفوذ غیر در دیگری در این جامعه داشته باشد؟

ما اول بدانیم تعریف صحیح از جامعه آرمانی چیست تا بعد ان شاء الله باقی مسائل را خدمت عزیزان باشیم. اگر جناب استاد بفرمایند تعریف صحیح جامعه آرمانی، دیدگاه شان راجع به جامعه آرمانی بفرمایند تا بعد ان شاء الله به سایر مؤلفه هایش برسیم.

استاد زیبایی نژاد:

بسم الله الرحمن الرحیم ما موقعی که از جامعه آرمانی بحث می کنیم دو تا تصویر کلی ممکن است بدهیم یکی تصویری که از جامعه آرمانی در نهایت خودش داریم؛ یعنی در صورتی که تمام ظرفیت ها در دسترس ما باشد، دسترسی به واقعیت احکام شرعی داشته باشیم. دسترسی به امام معصوم داشته باشیم.

یک تصویری از جامعه آرمانی می دهیم که در آن اسلام حداکثری مد نظر هست، یعنی تمام ظرفیت ها برای تحقق آن به فعلیت در می آید یعنی این که بشر، ‌راه سعادتش را بدون مانع خاصی بتواند طی بکند. این جامعه آرمانی ظرف تحققش فقط زمان ظهور بعد از امام زمان (علیه السلام) است آن هم بعد از آن که رسمیت کامل پیدا کردند و بر دشمنان غلبه کردند و کل ساختارها در دست شان آمد و مقاومت ها هم بر چیده شد و مردم را یک رشد عقلی دادند رساندند به آن جای که باید برسانند.

گاهی وقت ها می گوییم جامعه آرمانی، یعنی جامعه آرمانی در ظرف واقعیت های کنونی موجود. موقعی که ما از اسلام حداکثری بحث می کنیم می تواند بحث رهزنی باشد. اسلام حداکثری تِه خط ما است، او افق دور دستی است که دست مان به آن نمی رسد اما جهت حرکت مان باید به سمت او تنظیم کنیم.

اما آن جای که هدف برنامه ای برای خودمان ترسیم بکنیم یعنی می خواهیم به آن برسیم یک هدف قابل دسترس در یک افق مشخصی مثلاً 10 سال، 20 سال، 50 سال، 100 سال هر زمانی است. این جامعه آرمانی، یک جامعه آرمانی در عصر غیبت است. جامعه آرمانی در عصر غیبت را یا مثلاً بحث تمدن سازی در عصر غیبت را باید با توجه به واقعیت های عصر غیبت فهمید.

یعنی چه؟ یعنی ما دست مان به امام معصوم نمی رسد داریم بر اساس راهبری افراد متخصصِ متقی که حد دانش شان، لبه تیز دانش موجود ما است. ما می دانیم که جامعه شیعه در عصر غیبت، تشبیه خوبی من نمی کنم معلولان جسمی و ذهنی هستیم یعنی امام معصوم کنارمان نیست که احکام واقعیه را نشان ما بدهد و راه ها و چاه ها را دقیقا در موقعیت های مختلف به ما نشان بدهد.

ما تا حدی گم گشتگانی هستیم که بله یک سو سوهای از هدایت در دست مان هست بر اساس همین سو سوها تکلیف مان بیشتر از این نیست.

مجری:

در عین نقصان حرکت می کنیم.

استاد زیبایی نژاد:

موظف به حرکت هستیم موظف هستیم که از داشته هایمان حفاظت کنیم من به این اسلام در حد مقدور می گویم. اسلام در حد مقدور، شما البته مدام باید قدرت سازی بکنید که حد مقدورتان را توسعه بدهید ولی بالاخره می دانید به آن برسیم بحث بسیار مهمی است که خیلی ها به آن توجه نمی کنند که در برنامه ریزی هایمان پیش فرض ما این باید باشد که ما جریان مقاومت هستیم نه جریان قدرت یعنی پیش فرض مان باید این باشد که کل جریان جهانی بر علیه ما است.

سیطره و هژمونی رسانه ها بر علیه ما و جریان توحیدی است ساختارهای اقتصادی، سیاسی، ساختارهای فرهنگیِ جهانی بر علیه ما است. یک جریان طوفنده ای، یک رودخانه ای دارد از یک سمتی حرکت می کند ما داریم بر خلاف جهت این رودخانه شنا می کنیم. اگر این رودخانه سرعتش مثلاً 40 کیلومتر در ساعت است آب را می برد. ما اگر بتوانیم با سرعت 30 کیلومتر هم جهت با رودخانه حرکت کنیم تا حدی موفق بودیم، اگر بتوانیم با سرعت 10 کیلومتر یعنی خیلی آهسته تر حرکت کنیم خیلی موفق بودیم. اگر بتوانیم پایه های را بکوبیم که ثابت بایستیم خیلی موفق بودیم و اگر بتوانیم اندکی اندکی اندکی قدرت سازی کنیم یک راه های بگشاییم (خیلی) این که دوستانی بخواهند تصویری از جامعه آرمانی بدهند مثلاً تصویر امام زمانی از جامعه آرمانی یا مثلاً بحث تمدن سازی اسلامی را که می خواهیم بکنیم یک تصویر اسلام حداکثری می دهند که نشدنی باشد این به نظر می رسد که اگر ما، من روی منبرها خیلی می گویم، می گویم ما مبلغین چقدر مردم را اذیت می کنیم.

موقعی می خواهیم برویم در مورد خانواده صحبت کنیم می نشینیم یک خانواده آرمانی که الان امکان تحققش خیلی کم است. روان شناسان به یک گونه ای، آن ها به سبک سکولارش ما به سبک دینیش یعنی روان شناس سکولار می آید در تلویزیون می گوید مرد خوب باید روزی این قدر با خانمش صحبت کند باید این کار و آن کار را بکند بعد این خانم نگاه می کند می بیند شوهرش چقدر فاصله دارد با آن معیاری که آن روان شناس دارد می دهد حالت یأس و سر خوردگی در زندگیش بیشتر می شود.

یعنی هر چه فاصله وضعیت و واقعیت های موجود با آن آرمان های که دارید تصویر می کنید زیاد باشد و دست نیافتنی باشد احساس نا رضایتی را تشدید می کند و ما باید حواس مان باشد بین آن آرمان های متعالی که تَه خطِ ذهن ما هست و می دانیم که امروز امکان تحقق ندارد فقط فلش حرکت مان به سمتش تنظیم می کنیم و آن اهداف دست یافتنی که ما برای رسیدن به آن برنامه ریزی می کنیم خیلی فاصله است.

نباید انتظارات را در عصر ظهور این قدر زیاد بالا ببریم که نتیجه اش یأس و سر خوردگی جامعه مؤمنین باشد باید به جامعه مؤمنین بگوییم هر جا هستید پایه ات را بکوب استحکام داشته باشد بعد باید بگوییم که ما نیاز به یک نظام تربیت مقاومتی در عصر ظهور داریم که باید بحث هایش را ان شاء الله ادامه بدهیم. اما آن تصویر جامعه آرمانی از یک جا قید می خورد یعنی نهایت ظرفیتی که ما برای فعلیت یافتنِ آن ایده هایمان،‌ ایده های بینشی مان ارتقاء نظام بینشی، ارتقاء نظام گرایشی و ارتقاء نظام رفتاری ما می توانیم در موقعیت کنونی داشته باشیم. این می شود برای ما جامعه آرمانی که امروزه برای مان قابلیت دست یافتن دارد و ما رویش برنامه ریزی می کنیم.

بیشتر از آن لقمه های بزرگ گرفتن و مردم را به عنوان یک واقعیتی که امکان تحقق دارد من خیلی وقت ها اسناد راهبردی که در کشور نوشته می شود در حوزه نوشته می شود در جاهای مختلف نوشته می شود می خوانم می بینم این ها چه دارند می نویسند، یعنی فرض شان این است که ما اَبَر قدرت هستیم؟ خیلی تخیلی است خیلی آرمان گرایی غیر واقع بینانه، آرمان گرایی تخیلی است ما می گوییم 10 سال دیگر فرض کنیم کشورهای عالم نشستند دارند چپق، چاق می کنند ما داریم می تازانیم یک تصویرهای تخیلی دارند می کنند که نه ظرفیت ما با آن تصویر می سازد و عادت به شعر گفتن کردیم.

مجری:

استاد به لحاظ ساختار تفکر شیعی اصلاً این امکان پذیر نیست؟

استاد زیبایی نژاد:

شیعه باید بپذیرد که در عصر غیبت است. در عصر غیبت بودن این که می گویند:

«أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ انْتِظَارُ الْفَرَج‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج75، ص208

انتظار فرج فقط فرج امام زمان (علیه السلام) هم نیست، اگر شما به تعبیر مسیحی اش اللهیات امیدبخش می گویند امید به آینده روشن تر داشتن یعنی شما اگر افقی را دست نیافتنی برای خودتان تعریف بکنید اتفاقاً این اللهیات را به جای این که امید بخش باشد یأس ایجاد می کند. شما باید مرحله بندی بکنی بگویی در عصر غیبت ما مکلف به این قدر از تحقق دین هستیم. آن موقع آدم نشاط پیدا می کند که ظرفیتش را جمع کند به آن حد برسد. به آن حد رسید دوباره یک افق دیگری برای خودش ترسیم می کند که به آن حد برسد این تفسیر ما از جامعه آرمانی می شود.

 البته یک بحث طولانی خواهیم داشت که جامعه آرمانی را باید بنشینیم خُردش کنیم یعنی این جامعه آرمانی یک آیتم های دارد تحت عنوان رویکرد راهبردی به تربیت، تربیت در مقیاس فردی، اصلاحات اجتماعی در مقیاس کلان اگر ما بخواهیم فرد متربی را به سمت وضعیت آرمانی فردیش و جامعه خودمان را به سمت وضعیت آرمانی متوقع العقول حرکت بدهیم این یک راهبرد می خواهد.

مجری:

تعریف جامعه راهبردی در نظر شما صِفر و صدی نیست

استاد زیبایی نژاد:

در جامعه راهبردی نه رویکرد راهبردی به اصلاحات به سمت آن وضعیتی که راه کاملاً متعین می شود در موقعیت های مختلف یعنی من الان اگر در جامعه آمریکایی رفتم فرزندم را می خواهم تربیت کنم یا یک اجتماع کوچکی از جامعه مؤمنین دارم می خواهم این ها را راهبری بکنم متناسب با وضعیت جامعه آمریکایی باید به آن برنامه راهبردی بدهم.

در ایران یک طور دیگر باید برنامه راهبردی بدهم در کشور آذربایجان که در شمال کشور ما است یک طور دیگری. یعنی مقدورات ما با همدیگر فرق می کند شرایط فرق می کند و متناسب با هر کدامش یک برنامه ریزی خاص می خواهد در عین حالی که یک اصول مشترکی در همه اش حاکم است که ان شاء‌ الله در سلسله مباحث باید به این اصول مشترک یک یک بپردازیم که اتفاقاً به آن بحثی که قبلاً شما درگیر شدید که بحث وحدت هست ما چه الگویی از نظام تربیتی داریم؟ جای وحدت کجا است و چیزهای دیگر به نظرم می رسد ما از جای بدی داریم بحث را شروع می کنیم اصلاً بحث ما از وحدت و این چیزها نباید نقطه آغاز بحث باشد ما باید بحث را از یک جای دیگری شروع بکنیم این سر فصل ها در بحث مستهلک می شود. به نظرم می رسد که ما در گام نخست یک اختلاف دیدگاهی داریم در این جامعه آرمانی چه است؟

استاد ابوالقاسمی:

اصلاً همین را می خواستم از شما بپرسم الان جامعه آرمانی که شما برای زمان غیبت ترسیم می کنید شما چند تا از مؤلفه ها، چند تا از خصوصیت هایش را بگویید که ما بدانیم. جامعه ای که شما می گویید در جامعه زمان امام زمان می گویند گرگ با گوسفند کنار هم زندگی می کنند وضعیتی که آرمان در این دوران باید باشد آن چه است؟

استاد زیبایی نژاد:

اجازه بدهید یک برش دیگری را بحث بزنم می خواهم نشان بدهم که متدینین ما، حوزه علمیه ما، علمای ما یک بخشی شان یک تصویر ناقصی را از جامعه آرمانی دارند ارائه می دهند که این تصویر بعد از انقلاب هم ما را تا حدی زمین گیر کرد.

مجری:

من فکر می کنم حتی شاید توقع مان را بیشتر کرده

استاد زیبایی نژاد:

نه از یک زاویه دیگری می خواهم برش بزنم غیر از آن بحث اولم که آن سر جای خودش درست است یعنی خطباء نماز جمعه که در تلویزیون صحبت می کردند می گفتند گل و بلبل و گلستان فلان می کنیم و نیامدند بگویند ما در چه موقعیتی هستیم این گل و گلستان باید ضبط در مقدورات ما بشود و ضبط در عصر غیبت بشود. گاهی وقت ها این قدر زیاده روی می کردیم که مردم فکر می کردند (مبالغه می کنم) که ما دیگر نیازی به امام زمان (علیه السلام) نداریم ان شاء الله می آیند درستش می کنند.

یعنی این که جمهوری اسلامی که بیاید همه چیز درست می شود یک تلقی بدی را به مردم تزریق کردیم. اما الان می خواهم یک برش دیگری بزنم از یک زاویه دیگری به بحث حمله کنم یک تصویری متدینین ما در ذهن شان از جامعه آرمانی دارند اگر به آن ها بگویم جامعه اسلامی، جامعه ای که اسلام می خواهد آن جامعه آرمانی شما چه جامعه ای است؟ پاسخ بسیاری این است جامعه ای که در آن احکام اسلامی اجرا بشود، یعنی ما می بینیم قوانین اسلامی در جامعه جاری می شود یک تصویر رایجی در ذهن ها است من می خواهم بگویم این تصویر چقدر مخدوش است.

مجری:

از ما هم بپرسید همین جواب را می دهیم.

استاد زیبایی نژاد:

بله، می خواهم بگویم این تصویر خیلی مخدوش است چرا؟ اولین اشکالش این است که دین را در کلیّت خودش دارد به بخش رفتاری اش تحلیل می برد. فقه، علمی است که ناظر به رفتار است موضوعش فعل مکلف است. اما با نظام بینشی اش چه کار کنیم؟ دین نسبت به ارتقاء نظام بینش آگاهی ها و خود آگاهی های که افراد دارند مسئولیت ندارد؟ این یک، نظام حساسیت ها و ارزش ها چطور؟ یعنی من حس زیبایی شناختی ام ممکن است متحول بشود؟ و شده است.

مجری:

یک مثال از حس زیبایی شناختی ات چه است؟

استاد زیبایی نژاد:

بعضی چیزها را خوب می دانم بعضی چیزها را بد می دانم برای بعضی چیزها اولویت قائل هستم برای بعضی چیزها اولویت قائل نیستم

مجری:

یعنی فارغ از تفکرات دینی؟

استاد زیبایی نژاد:

الان خدمت تان عرض می کنم منِ طلبه دارم از 30 سال پیش خودم برای تان گزارش می کنم. همان موقع طلبه درس نخوانی هم نبودم مسابقات جام جهانی به نظرم 1998 در کره و ژاپن برگزار می شد 12 شب تا 6 صبح من نشستم که 3 تا مسابقه فوتبال را پشت سر همدیگر ببینم، این یعنی چه؟ یعنی من برای این مسابقه فوتبال چقدر ارزش قائل هستم.

موقعی که تیم ایران با استرالیا مساوی کرد جام جهانی رفت برای نماز حرم حضرت معصومه رفتم دیدم یک بنده خدایی دارد شیرینی پخش می کند گفتم چه خبر است؟ گفت نذر کردم که تیم ایران برنده بشود. من می گویم آفرین آدم مذهبی بوده، اما از یک زاویه دیگر نگاه می کنم می گویم این در زندگی اش برای چه چیزهای نذر می کند؟ برای چه چیزهای ارزش قائل است؟ نظام اولویت هایش چه است؟ یعنی دین آمده است که من چقدر به یک فوتبال قهرمانی بهاء بدهم؟ چقدر بهاء بدهم به دیدن یک مسابقه ورزشی که شب تا صبح بنشینم بعد با حالت خمار سر جلسه درس بروم، همه این ها پیامد دارد نظام معاش و معاد من را آمده چگونه کنترل بکند من چه چیزی را ارزش بدانم چه چیزی را ضد ارزش بدانم؟ دلم صبح تا شب برای چه چیزهای بتپد؟ اگر دین نسبت به این ها حساسیت دارد دین در کلیت خودش آمده است که انسان را دگرگون کند جامعه را دگرگون کند از نقطه الف به نقطه ب ببرد.

مردم نسبت به همدیگر حس غم خواری شان بیشتر بشود. این بحث فقهی است؟ می گویید نه، پیوندهای اجتماعی تقویت بشود

(وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ)

نبايد شما را وادار به تعدی و تجاوز کند!

سوره مائده (5): آیه 2

بیشتر بشود.

(وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ)

و يکديگر را به شکيبايی و رحمت توصيه می ‌کنند!

سوره بلد (90): آیه 17

بیشتر بشود.

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)

مؤمنان برادر يکديگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهيد و تقوای الهی پيشه کنيد، باشد که مشمول رحمت او شويد!

سوره حجرات (49): آیه 10

یعنی احساس برادری دینی در جامعه زیاد بشود. قرار بود این اتفاق بیافتد حالا شما نظام برنامه ریزی تان در کشور می رود به یک سمتی که حرص در جامعه تقویت می شود. مردم روز به روز از همدیگر احساس بیگانگی بیشتر می کنند. من در اداره می روم یک مشکلی دارم متصدی به من می گوید این مشکل شما است به من چه؟ یعنی مردم نسبت به مسائل همدیگر به من چه می گویند هر کس سرش در لاک خودش است یعنی یک جامعه فرد گرا درست کردیم قانون گذار، راهبران جامعه همه اش می خواهند قوانین را اصلاح کنند. حواس شان به نظام بینشی و نظام گرایشی مردم نیست. این اولین مشکل این است که شما دارید دین را تقلیل به فقه می دهید با آن بُعد رفتاریش، اخلاق، نظام ارزشی و  بحث بینش ها هیچ.

دوم اگر انسان به قانون و به فقه اعتناء کند به حوزه گرایش ها و بینش ها کم اعتناء باشد، همچنین آدمی، آدم خشک است کسی که فقط برایش قانون مهم است. فیلم ویکتور هوگو (بینوایان) یک شخصیتی در آن هست که اسمش یادم نیست یک شخصی هست که فقط قانون برایش مهم است انگار شخصیتش با قانون گرایی تعریف می شود هیچ چیزی دیگری برایش مهم نیست.

یعنی متدین هایمان تبدیل شدند به آدم های که قانون شرع برای شان مهم است حکم شرعی برایش مهم است ولی در دلش نسبت به مؤمنین کلی نا خالصی است. کنار دستش همسایه اش چطور روزگار می گذراند برایش مهم نیست و بینش هایش ارتقاء یافته نیست. جهان پیرامون خودش را نمی شناسد و خیلی از مشکلات دیگر این نکته دوم.

نکته سوم این که اگر بخواهید احکام شرعی را در جامعه پیاده کنید اما نظام ارزشی مردم ذیل عقلانیت غیر دینی شکل گرفته باشد. بینش هایشان، نظام معرفتی شان ذیل عقلانیت های فرد گرایانه، عقلانیت سکولار شکل گرفته باشد این ها در برابر احکام شرعی مقاومت می کنند یا نمی کنند؟ کاملاً مقاومت می کنند نتیجه اش می شود آن چیزی که ما از دهه 70 به این طرف داریم.

یعنی شما رفتید الگوهای توسعه غربی را در کشورتان پیاده کردید سیطره رسانه های مدرن و پست مدرن هم بودند مردم دارند پوست می اندازند و متحول می شوند یک چیزهای دارد برای شان ارزش می شود مثلاً برابری جنسیتی یعنی زن شما می گوید زن و مرد هیچ فرقی با همدیگر ندارند. مردش هم دارد همین را می گوید.

در حالی که اگر از من بپرسید می گوید رمز واژه نابودی خانواده و جامعه برابری جنسیتی است چیزی بدتر از برابری جنسیتی ضد خانواده نیست. موقعی که این برابری جنسیتی برای جامعه شما ارزش می شود می آید با احکام شرعی مواجه می شود که دارند تمایز بین زن و مرد قائل می شوند. اِه قوانین شما می گوید دیه زن، نصف دیه مرد است می گوید ارثش با هم فرق می کند می گوید حضانتش فرق می کند.

آن را نمی پذیرد چون برایش ارزشمند نیست نظام ارزشی جای دیگر بسته شده مهم ترین کاری که راهبران جامعه باید بکنند این است که آرمان ها را متحول کنند مسئله های شخص را متحول کنند. مثالی بزنم مثال خوبی نیست بزنم از شنوندگان خیلی عذرخواهی می کنم طرف پیش مشاور می رود می گوید من مبتلا به یک بیماری به نام خود ارضائی هستم چه کار باید بکنم؟ دو گونه مشاور داریم یک مشاوری می آید می گوید تو یک مسئله ای به نام خود ارضائی داری چند تا دستور العمل به او می دهد می گوید تو در جاهای شلوغ برو در جاهای خلوت نرو، خوب خودت را خسته کن تا خسته نشدی در بستر نرو و چند تا دستور العمل به او می دهد. روان شناس دومی این دستور العمل ها را خیلی کار ندارد می آید مسئله اش را عوض می کند. می آید حواسش را یک جای دیگری می برد یک اولویت دیگری برایش می سازد می گوید ما یک «ان جی او» داریم «ان جی او» امداد است با همدیگر سر صحنه می رویم مثلاً فقراء را شناسایی می کنیم پسران و دختران در معرض آسیب را شناسایی می کنیم دستگیری می کنیم تو هم بیا با هم برویم می آید مسئله ذهنیش را عوض می کند موقعی که زمین بازی اش را عوض کرد مسئله بودگی خود ارضائی برایش تبدیل به یک مسئله دیگری می شود آن از متن ذهنش در حاشیه ذهنش می رود و مسئله را متحول می کند.

موقعی که شما مسئله تان برابری جنسیتی شد چه اتفاقی می افتد؟ با احکام شرعی بازی می کنید در کشور ما در این 30 سال اخیر از دهه 70 تا الان این اتفاق دارد می افتد من در حوزه هستم حوزه زنان و خانواده هست دارم می بینم. مثلاً اولین کاری که می کنند با اختلاف فتاوا می خواهند درستش کنند مثلاً دیده حضانت پسر در قانون مدنی ما تا 2 سال با مادر است دختر تا 7 سال می گوید این که نمی شود این خلاف فلان است. می گوید بگردیم ببینیم کسی هست حرف دیگری بزند؟ می بیند آیت الله خوئی (رحمة الله علیه) معتقد هستند حضانت پسر هم تا 7 سال می گویند قانون را اصلاح کنیم و کردند که حضانت پسر هم تا 7 سال بر عهده مادر باشد. این که فرض کنید آیت الله خوئی زنده بودند و می گفتند من باز نگری کردم از نظر قبلی ام گذشتم قانون بر می گشت؟ نه، چرا چون مطالبه اجتماعی رویش بود.

در بحث دیه آمدند دیه زن، نصف دیه مرد است خواستند بگویند دیه مساوی باشد رهبر انقلاب گفتند از ضروریات فقه شیعه است کلی دلیل های مستحکم پشتش است مگر شوخی است؟ حالا شوخی نیست راهی دارد درستش کنیم؟ در گام نخست گفتند مثلاً ماشین ها در بیمه شخص ثالث دارند حق بیمه یکسان از همه می گیرند خسارات هم مساوی بدهند اسمش را دیه نمی گذاریم می گوییم خساراتی که معادل دیه است.

برای زن هم معادل دیه مرد خسارت می دهند چون پول یکسان می گیرند میخ شان را کوفتند بعد دیدند این باز به آن برابری جنسیتی نرسیدند چه کار کنیم؟ گفتند ما دست به کم شرعی نمی زنیم می آییم نصف دیه را به زن می دهیم من باب حکم شرعی نصفه دوم را صندوق تعبیه خسارات بدنی در قوه قضائیه از جیبش رویش می گذارد به خانم ها می دهد که آن نصفه دوم جبران شده باشد کاملاً احکام شرعی اش ظاهراً سر جای خودش است اسمش را هم استفاده از ظرفیت فقه می گذارید.

من یک برچسب دیگری به آن می زنم می گویم فقه دارد در زمین عقلانیت مدرن به بازی گرفته می شود. یعنی اگر شما نظام بینشی مردم را دست کاری نکنید و ارتقاء ندهید تصورات شان را از مسئله عوض نکنید زمین بازی شان را عوض نکنید. عقلانیت جدید با عقلانیت با محور توحید در جامعه تزریق نشود آن جامعه آرمانی شما تحقق پیدا نمی کند این گام نخستش است که با اختلاف فتوا حلش می کنند بعد با چاشنی مصلحت، پای شان که سفت شد کم کم خیلی چیزهای دیگر می آید تا آن جای که بتوانند الان جامعه کاملاً پوست نیانداخته.

استاد ابوالقاسمی:

آن موقع رسماً‌ رو به روی دین می ایستند.

استاد زیبایی نژاد:

بله رسماً رو به روی احکام دینی می ایستند و اسلام رحمانی وسط می آید و اسلام سکولار وسط می آید می گوید دست به زندگی مردم نزنید مردم امام حسین شان را دارند اعتکاف شان را دارند، ولی احکام اجتماعی را باید مردم، خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند این خواهد شد. تا حالا چند تا اشکال شد؟ که ما گفتیم مقاومت اجتماعی ایجاد می شود و شما نمی توانید احکام را عوض کنید بحث اصلی ما این است که احکام زمین مساعد می خواهد

مجری:

استاد اگر صلاح می دانید قبل از ورود به این بحث و اگر نکته ای استاد ابوالقاسمی ندارید یک فاصله کوتاهی داشته باشیم دوباره در خدمت تان هستیم.

 (میان برنامه)

مجری:

محضر شما بینندگان عزیز و همراهان گرامی عرض شب بخیر مجدد دارم، با ادامه بحث مان در خدمت استاد زیبایی نژاد هستیم. استاد برای مان از جامعه ای آرمانی می فرمودید در خدمت تان هستیم.

استاد زیبایی نژاد:

اجازه بدهید یک اختلاف نظر کوچکی را که با فقهای محترم شورای نگهبان در مورد یک مسئله ای داشتیم خدمت تان عرض کنم. سال 81- 82 موضوع الحاق ایران به کنوانسیون محو کلی اشکال تبعیض علیه زنان خیلی داغ شد چون دولت تصویب کرده بود که با چند تا قید ایران ملحق بشود و ما معتقد بودیم که این قیود، ارزش حقوقی ندارد همه بسیج شدیم و مخالفت خودمان را با الحاق اعلام کردیم.

مجلس تصویب کرد شورای نگهبان رفت. شورای نگهبان نظرش این بود که این کنوانسیون در 40 مورد خلاف احکام شرعی است من می خواهم بگویم این رویکرد فقه محور تفاوتش کجا ظاهر می شود؟ این 40 تا خلاف شرع چه چیزهای است؟ در احکام حجاب، در احکام دیه، قصاص، ارث، ازدواج و خیلی از چیزهای دیگر به این کنوانسیون گیر دادند. از نظر ما یک جاهای مهم تر بود که شورای نگهبان گیر نداده بود چرا؟ چون از مقوله احکام شرعی نبود، از مقوله گرایش و بینش بود.

مثلاً نوشته بود که نفی هرگونه کلیشه های جنسیتی از نظام آموزش، حرف ما این بود که این پدر جد همه احکام شرعی است یعنی اگر بچه های شما در نظام آموزشی شان و نظام تربیتی شان با برابری جنسیتی بار بیایند و برابری جنسیتی برای شان ارزش بشود.

استاد ابوالقاسمی:

دیگر احکام را نمی شود اجرا کرد.

استاد زیبایی نژاد:

بله یعنی به سن بلوغ رسید شما می خواهید رساله عملیه دست شان بدهید که کلی از احکام شرعی وجود دارد این ها در مقابل احکام شرعی خواهند ایستاد و مقاومت اجتماعی شکل می دهند. امروزه ما با یک پدیده ای مواجه هستیم به نام نفی جنسیت، در چند سال پیش بحث طیف جنسی در دنیا مطرح شده که تقسیم بندی انسان به «إمّا مذکرٌ او مؤنثٌ»؛ یا زن است یا مرد در ادبیات علمی سکولار این غلط است و طیف جنسی داریم یعنی مرد با تمایلات مردانه، مرد با تمایلات زنانه الان بحث ما، بحث عبور از جنسیت است یعنی چون شما آمدید گفتید جنسیت، امر اجتماعی است که منشأ تکوینی ندارد این ایدئولوژی جنسیت به تعبیر امروزی ها اصلاً کل ساختارها یتان را به باد فنا می دهد.

این جا شما اصلاً نمی توانید آن موقعی که این نظام ارزشی و بینشی نسل جوان تان عوض شد نمی توانید روی بحث احکام بایستید. لهذا جامعه آرمانی ما، جامعه ای است که در آن یک ارتقاء متوازنی دارد اتفاق می افتد در بینش ها، در گرایش ها و رفتارها، باز به تعبیر دقیق تر نظام دینی معرفتی، نظام گرایشی، نظام حساسیت و نظام رفتارها دارد از نقطه الف به نقطه ب ارتقاء پیدا می کند.

این جامعه آرمانی ما یعنی فضائل انسانی، معارف دقیق،‌ درست و راوی، حساسیت ها و نظام ارزشی به این بعداً خواهم رسید ان شاء الله که هر نظامی که یک عقلانیتی تولید می کند مسائل خاص خودش را دارد آن چیزی که در یک عقلانیت، ارزش است در یک عقلانیت دیگر مسئله است و پِرابلِم است و به این ان شاء الله باید برسیم که مدام یک تصویر از جامعه آرمانی مان باز بکنیم که ان شاء الله روشن بشود.

مجری:

خیلی ممنون تا به این لحظه از بیانات شما استاد زیبایی نژاد استفاده کردیم. استاد ابوالقاسمی شما نکته و نظری در این خصوص دارید بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

استفاده کردیم از فرمایشات ایشان و نکات بسیار مهمی بود و از آن مهم تر که امیدواریم بیشتر به آن بپردازند این که حالا ما باید چطور به سمت این جامعه آرمانی که همه چیز در آن متعادل باشد بحث بینشی و بحث رفتاری و این ها در آن متعادل باشد باید برویم. یک مقداری شما فرمودید که مثلاً بحث های تربیتی در مقیاس فردی باید داشته باشیم یا بحث های تنظیم بینش ها این را اگر بیشتر باز بکنید ممنون می شویم.

استاد زیبایی نژاد:

اجازه بدهید از این تعبیر استفاده کنم که رویکرد راهبردی به تربیت اسلامی در مقیاس فردیش یا رویکرد راهبردی به اصلاحات اجتماعی اسلامی در مقیاس راهوری کلان اجتماعی، این سوال در ذهنم پیش آمده بود که چرا ما موقعی که می خواهیم جامعه را هدایت کنیم یا فرد را متربی را راهبری کنیم به آن نتایجی که می خواهیم نمی رسیم؟

پاسخ های مختلفی داده می شود من بروم خدمت عالم اخلاق بشینم و بگویم چرا آن چیزی که می خواهم نمی شود؟ می گوید برای این که خود ما هم آدم خوبی نیستیم. ذات نا یافته از تقوا بخش/ کَی تواند که شود تقوا بخش. خدمت سعدی شیراز می رویم بگوییم شما حرف حسابت چه است؟ چرا ما به آن چیزی که می خواهیم نمی رسیم؟ می گوید شما حرف های خوب می زنید ولی گاهی وقت ها جنس آن متربی نمی کشد. به اصطلاح مشکل از ناحیه شما همیشه نیست قابلیتِ قابل هم تمام نیست به تعبیر خود ایشان: تربیت، نا اهل را چون گردکان بر گنبد است می گوید گِل همه مردم یک جور نیست، سرشت شان یک جور نیست. به تعبیر ملا صدرا در کتابش می گوید بعضی از عقول به گونه ای هستند که:

«کانها زیتها یضئ و لو لم یمسسه نور علی نور»

که می گوید عقول معصومین به آن حد اعلاء هستند بعد این قدر استعداد دارند با یک جرقه ای منفجر می شود گاهی وقت ها هم نفوس به یک گونه ای هستند که:

(أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ)

آنها همچون چهارپايانند؛ بلکه گمراهتر!

سوره اعراف (7): آیه 179

یعنی فاصله شان با حیوان، مثلاً جنس شان، جنسی نیست که راهبری پذیر باشند این هم می گوییم اجمالاً درست کاری هم به این نداریم. اما من می گویم یک مشکل دیگری هم هست که ممکن است برنامه تربیتی ما یک گیری دارد.

مجری:

یعنی اشکال از برنامه ما است؟

استاد زیبایی نژاد:

برنامه نه اشکال از من، نه اشکال از او، اشکال از برنامه تربیتی. این یعنی چه؟ یعنی آموزه های تربیتی مان خوب است آموزه های متکثرمان ولی نظام تربیتی مان بد است همچنین چیزی می شود؟ برای تان مثال می زنم یادتان هست گاهی وقت ها در خیابان می رفتیم یک کسانی بودند قفسی دست شان بود می گفتند فال حافظ می گیریم یک پرنده کوچکی در قفس بود از 200- 300 تا پاکت یک پاکت به طور اتفاقی در می آورد. دوباره از او می خواستیم دوباره یک پاکت دیگر را در می آورد می گویم خیلی از کتاب های دانشوران اخلاق ما را ببینید خدا رحمت شان کند و زحمت های که برای تربیت نفوس کشیدند پاس می داریم می بینید همین طوری است. تعبیر بدی می گویم ما به یک آموزه اخلاقی نوک می زنیم مطرح اش می کنیم بعد به یک آموزه دیگری نوک می زنیم و وسط می آوریمش بدون این که، این ها با همدیگر یک اتصالی داشته باشند. کجا با همدیگر شبکه می شوند؟ حول محور چه چیزی با هم شبکه می شوند اجتماع پیدا می کنند؟ از این جا من می روم سراغ این که، این ها تربیت دینی به معنای راهبردی اش نیست. تربیت راهبردی اولین چیزی که می خواهد مفهوم محوری است یک مفهوم مرکزی به تعبیر گفتمانی ها دال مرکزی می گویند. من نمی خواهم از تعبیر گفتمانی ها استفاده بکنم. یک مفهوم مرکزی هست که این مفهوم مرکزی کل آموزه ها و مفاهیم ما، حول آن مفهوم مرکزی جمع می شوند اجتماع پیدا می کنند.

حولش جمع می شوند یعنی چه؟ الان خدمت تان عرض خواهم کرد این مفهوم مرکزی در اندیشه های دینی چه است؟ همه مسلمان ها معتقد هستند که مهم ترین مفهومی که حولش نظام معرفتی دینی شکل می گیرد مفهوم توحید است.

«قولوا لا اله الا الله تفلحوا»

این مهم ترین مفهوم است. اما ما موقعی که توحید می گوییم توحید در پرستش داریم، در خالقیت و توحید ذاتی داریم کدامش مهم تر است؟ می گوییم توحید ربوبی، توحید ربوبی یعنی چه؟ یعنی راهبری فقط شایسته خداوند است و کسی که در خط فرمان خدا باشد برنامه را از خداوند بگیرد.

(اللَّهُ وَلِي الَّذِينَ آمَنُوا يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ايمان آورده ‌اند؛ آنها را از ظلمت ها، به سوی نور بيرون می ‌برد.

سوره بقره (2): آیه 257

خدا فقط صلاحیت راهبری دارد که می تواند من را از ظلمات به نور ببرد. تربیت قرار است این اتفاق بیافتد ولی من می خواهم از ظلمات نفس خود. از ظلمت خود رهاییم ده/ با نور خود آشناییم ده من باید از ظلمت نفس، از ظلمتی که ابلیس برایم درست می کند ابلیس های انسی و جنی برای من درست می کنند و نفس اماره درست می کند من باید از این ظلمت خارج بشوم به سمت نوری که خداوند می تاباند بروم.

در معرض نور هدایت الهیه قرار بگیرم دعواهای که در طول تاریخ بشریت بوده معمولاً عرض می کنم نه همیشه سر توحید ربوبی بوده. سر چیزهای دیگر فرعون می گوید:

(فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى)

و گفت: «من پروردگار برتر شما هستم!»

سوره نازعات (79): آیه 24

راهبری تان باید دست من باشد ابلیس می گوید خدایا تو هر چه بخواهی 6 هزار سال عبادت کردم بیشتر هم بخواهی روی چشمم ولی این یک قلم جنس را از من نخواه یعنی تو نظر داری ما هم داریم. تو هم یکی ما هم یکی یعنی تو می خواهی من را راهبری بکنی من هم نظر دارم، نظر من را هم بگیر. خداوند می فرماید تو اگر می خواهی بنده من باشی به این معنا است که تحت راهبری من باشی.

استاد ابوالقاسمی:

یعنی آن استدلال در مقابل ربوبیت

استاد زیبایی نژاد:

استکبار نباشد به تعبیر رهبری دارند من می خواهم بگویم این وجه آسمانی مسئله است که ما توحید ربوبی می گوییم همه مسلمان ها می گویند توحید ربوبی آن مغزِ مفهومِ محوری آموزه ها است. ما می گوییم تحقق توحید ربوبی به پذیرش ولایت اهل بیت است یعنی چه؟ یعنی نمی شود شما توحید ربوبی بگویی بعد بگویی من هم یک نظری دارم. پیامبر اکرم امیر المؤمنین گفتند نظام عشیره ای من، به من می گوید باید چرخش قدرت باشد.

در محضر پیغمبر نشستیم مدام می گوییم پیامبر اکرم این حرف خودتان است یا حرف خداوند است؟ پیامبر می گویند این چه حرفی است چرا شما دارید تفکیک می کنید؟ حرف من هم حرف خداوند است. دو تایش هم یکی است

(وَمَا ينْطِقُ عَنِ الْهَوَى)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی ‌گويد!

سوره نجم (53): آیه 3

(وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا)

آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگيريد (و اجرا کنيد)، و از آنچه نهی کرده خودداری نماييد.

سوره حشر (59): آیه 7

این که من معتقد باشم رسول اکرم خط فرمان خدا است یعنی اراده الهی از طریق رسول اکرم ابلاغ می شود و خطوط را مشخص می کند. من در مسیر رسول اکرم بروم توحید ربوبی ام تمام شده اگر رسول اکرم برایم گفتند در خط اهل بیت و امیر المؤمنین برویم در خط الهی هستم تمام شد.

(فَمَنْ يكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ)

بنابر اين، کسی که به طاغوت [= بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] کافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محکمی چنگ زده است که گسستن برای آن نيست. و خداوند، شنوا و داناست.

سوره بقره (2): آیه 256

کسی که کفر به طاغوت پیدا کند یعنی بگوید من کسانی که خط فرمان شان دست خدا نیست دست نفس خودشان هست من زیر بیرق این ها نمی روم. (فَمَنْ يكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ) به طواغیت انسانی دارد اشاره می کند (وَيؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى)

مجری:

تازه این نتیجه حاصل شده

استاد زیبایی نژاد:

(فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ) می خواهد بگوید این مفهوم محوری همان است ما مفهوم محوری می گوییم خداوند (عُرْوَةِ الْوُثْقَى) می گوید یعنی آن ریسمانی که شما اگر بگیری دیگر منحرف نمی شوی. به تعبیری دیگر ریل، ریل حرکت به سمت خداوند کفر به طاغوت است کسانی که می خواهند فن بَدَل در برابر اراده الهی بزنند.

این مفهوم مرکزی کجا برای ما مهم است؟ این جا بحث خیلی جانانه می شود تا الان می گوییم همه بحث ها را بلد هستیم یک آیه شریفه در سوره بقره اوایل جزء دوم داریم

(صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ)

رنگ خدايی (بپذيريد! رنگ ايمان و توحيد و اسلام؛) و چه رنگی از رنگ خدايی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می ‌کنيم.

سوره بقره (2): آیه 138

(صِبْغَةَ اللَّهِ) صِبغه یعنی رنگ، رنگی الهی، رنگ خدا بعد می گوید (وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً) چه رنگش بهتر از خدا است؟ یعنی خود خدا رنگ است. یعنی تحت ربوبیت الهی بیایی به تمام مناسباتت رنگ می زند. علمای اخلاق یک استفاده کردند من هم می خواهم یک استفاده دیگر بکنم.

استفاده علمای اخلاق این بوده که (صِبْغَةَ اللَّهِ) یعنی اگر تو دیدی در دستگاه الهی تحت ربوبیت الهی می روی تمام رفتارهایت، رنگ و بوی خدا می گیرد. به تعبیری:

«عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام)»

یعنی هزار تا، ده هزار تا، صد هزار تا موضع گیری متکثر من در تمام طول عمر خودم داشته ام، این ها این یک کتابی است صحیفه است امروز این کار را کردم، فردا این کار می کنم موقعی که در نامه عملم تمام شد می خواهم یک اسمی برایش بنویسند

«عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام)»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج27، ص142

به تعبیر دکتر باهر خودمان یک موقعی در مطب ایشان رفتم دیدم روی دیوار مطبش پر از شعرهای است خودش گفته یک شعرش نظر من را جلب کرد. از باده عشق تو علی مستم مست/ آن سان که ز دام عشق نتوانم رست/ هر می که به پیمانه من ساقی ریخت/ گر طعم علی نداشت پیمانه شکست. یعنی من تمام رفتارم بوی خدا، بوی امیر المؤمنین بدهد.

(اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ)

ما را به راه راست هدايت کن...

سوره فاتحه (1): آیه 6

تفسیرها این است که «صراطُ علیٍ» ریل را علی می گیرد دستت را می گیرد به دست خدا می دهد. علمای اخلاق این را گفتند که اگر مفهوم دال مرکزیت توحید باشد تحت راهبری خداوند بروی همه رفتارهایت بوی خدا می دهد رنگ خدا می گیرد. می خواهم یک چیزی بگویم که به نظر می رسد بالاتر از این است کل نظام بینشت و نظام گرایشت و نظام رفتارت رنگ خدا می گیرد.

این مفهوم مرکزی به کل دستگاه تو رنگ الهی می زند یعنی چه؟ می خواهم از این جا راه مان را جدا کنم شخص شیعه، شخص مؤمن کسی که در ذیل توحید ربوبی است کسی که ذیل عقلانیت توحیدی الهیه است ترمینولوژیش، اصطلاح نامه اش با ترمینولوژی های دیگران فرق می کند. این خیلی مهم است که ما تا حالا به آن توجه نداشتیم یعنی من می روم می گویم آزادی یعنی چه؟ مفاهیم را می خواهیم تعریف کنیم ببینیم چقدر مسلمان ها در زمین بازی دیگران دارند بازی می خورند.

نظام مفهومی وارداتی است من می گویم آزادی به چه معنا است؟ هر جا می روم می گویند رفع موانع انتخاب، من می خواهم فعل خودم را انتخاب گرانه انجام بدهم می خواهم آن طور که می خواهم فکر کنم. آن طور که می خواهم بگویم و آن گونه که می خواهم رفتار کنم. اگر مانعی بر سر من باشد آزادی من را از بین برده آزادی یعنی رفع موانع انتخاب فردی من!

می خواهم خدمت تان عرض کنم این آزادی در ترمینولوژی عقلانیت فرد گرایانه به خورد ما داده شده و ما حواس مان نیست من با منطق دینی آزادی را این طوری تعریف نمی کنم می گویم آزادی یعنی رفع موانع رشد من یک سعادتی دارم به سمت خداوند باید حرکت کنم. هر کسی، هر دستگاهی، هر نظامی، هر ساختاری، هر شخصی که بیاید مانع بر سر مسیر رشد من ایجاد کند آزادی من را سلب کرده. لهذا نبوت، جریان انبیاء در طول تاریخ مهم ترین حرکت آزادی بخش است. چرا؟

(وَيضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيهِمْ)

و بارهای سنگين، و زنجيرهايی را که بر آنها بود، (از دوش و گردن شان) بر می ‌دارد.

سوره اعراف (7): آیه 157

چون آمده است تا غل و زنجیرهای ذهنی، تا غل و زنجیرهای احساس تعلقات را اصلاح کند یعنی نظام ارزشی ات را متحول کند که چه اتفاقی بیافتد؟ عشق خدا در آن بیاید بشود

(وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيكُمُ الْإِيمَانَ وَزَينَهُ فِي قُلُوبِكُمْ)

ولی خداوند ايمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زينت بخشيده،

سوره حجرات (49): آیه 7

مجری:

کلاً زمین بازی متفاوت شد

استاد زیبایی نژاد:

زمین بازی ات را عوض می کند نظام معنایی تان را عوض می کند. اگر من از سازمان ملل بپرسم از سازمان ملل استفتاء کنم از نظام معرفتی لیبرال استفتاء کنم از نخبگان علمی خودمان که در نظام های لیبرال تحصیل کردند بپرسم مگر مردم آزادی عقیده ندارند؟ می گویند چرا باید داشته باشند می گویم پس حرکت حضرت ابراهیم چه است رفت بت ها را شکست؟ چرا مزاحمت برای مردم درست کرد؟

در نهادهای بین المللی همه شان بالإتفاق حضرت ابراهیم محکوم می شود می گویند شما آزادی پرستش را سلب کردی مردم دل شان می خواست بت بپرسند شما چه کاره هستی؟ اما من می گویم این مهم ترین حرکت آزادی بخش است. چرا؟ بت ها را شکسته است.

استاد ابوالقاسمی:

توهم آزادی را از بین برده

استاد زیبایی نژاد:

موانع مسیر رشد را چطوری بر دارد؟ موقعی که دارد با مردم محاجّه می کند مردم می گویند چرا بت ها را شکستی؟ می گوید بت بزرگ شکسته می گویند بت که قدرت ندارد بشکند می گوید شما پرستش می کنید موجودی که قدرت ندارد این جایش مهم است

(فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ)

آنها به وجدان خويش باز گشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقا که شما ستمگريد!»

سوره انبیاء (21): آیه 64

موانع اتصال من با قلب خودم را با عقل خودم را این مانع را شکست با شکستن بت ها و با محاجّه اش آن سدی را که تا الان آداب و رسوم و نظام ارزشی کفر آمده بین من و فطرت خودم فاصله انداخته بین وجدان خودم و من فاصله انداخته این سد را شکست الان مردم می گویند: (فَرَجَعُوا إِلَى أَنْفُسِهِمْ)، (وَيضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيهِمْ) یعنی این!

مجری:

استاد البته یک نکته ای وجود دارد این که به حضرت ابراهیم اشاره کردید یعنی حضرت ابراهیم، فقط صرفاً بت ها را نشکست یعنی به نظام بینشی آن ها یک هدفی داشت یعنی اگر ما صرفاً می خواهیم بت ها را بشکنیم

استاد زیبایی نژاد:

ماشین بلدوزر هم می آید یک کاری بکند اشتباهاً یک ساختمان سالمی را هم خراب می کند 4 تا بت هم می شکند از آن بت شکن کاری بر نمی آید. القاعده در افغانستان جلوی بت بزرگ توپ می گذارد و می شکند ولی آن قاعده بت شکنی که پیغمبران دارند با یک اتمام حجتی، مهر اختتام به آن می زنند که بتواند تحرک ایجاد کند.

یعنی مردم را به وجدان اخلاقی شان، به عقل خدا دادیشان بتواند متصل کند درست است بعداً دوباره مردم به بت پرستی شان بر گشتند ولی این حرکت، حرکت موفق است که توانست یک آب باریکه ای را ایجاد کند این ها به وجدان اخلاقی و فطرت شان بر گردند سوال مند بشوند از حالا به بعد اگر دوباره بر سر مناسبات قومی شان بر گشتند انتخاب خودشان بوده.

یعنی یک انتخاب غلط خودشان است یعنی پیامبر، حرکت پیامبرانه اش را کم نگذاشت. بحث من این است مفهوم آزادی در ترمینولوژی شیعه با مفهوم آزادی در عقلانیت و ترمیولوژی که در نظام سکولار لیبرال بر اساس شادکامی فردی شما یعنی آن جا مفهوم محوری تان شادکامی فردی است این جا مفهوم شادکامی تان توحید است کل مفهوم هایتان به هم می ریزد.

یک مثال دیگر مفهومی بزنم که بابش باز بشود عدالت و ظلم؛ قابل توجه عدالت طلبانِ جوانان عدالت خواه عرض می کنم شما اصلاً می دانید عدالت یعنی چه؟ نکند خدای ناکرده این مفهومی از عدالت که دارید بر سینه می زنید مفهوم سوسیالیستی باشد؟ یا مفهوم عدالت در دستگاه جان لارز باشد که لیبرال است؟ آیا این مفهوم عدالت در نظام معنایی توحید محور، عدالت و ظلم همان معنایی را می دهد که در نظام سکولار که بر اساس تعبد به رأی و بر اساس شادکامی فردی می خواهد تعریف بشود؟ مثال قرآنی اش را برای تان بزنم

(وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يعِظُهُ يا بُنَي لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ)

(به خاطر بياور) هنگامی را که لقمان به فرزندش -در حالی که او را موعظه می ‌کرد- گفت: «پسرم! چيزی را همتای خدا قرار مده که شرک، ظلم بزرگی است.»

سوره لقمان (31): آیه 13

بالاترین مصداق ظلم، ظلم اقتصادی نیست. اختلاس چند هزار میلیاردی نیست. (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) شما در نظام سوسیالیستی احتمال می دهید یا در نظام معرفتی لیبرالیستی بگویند (إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ) آن ها مصداق ظلم را یک چیزهای دیگری می دانند. یعنی دال مرکزی و مفهوم مرکزی تان توحید بشود به کل دستگاه معرفتی تان و به کل مفاهیم تان رنگ می زند.

مجری:

استاد به نظرم شما باید یک مناظره با برخی از عدالت خواهان بگذارید چون نیاز است اصلاً‌ زمین بازی فرق می کند.

استاد زیبایی نژاد:

تا الان ما گفتیم مفهوم محوری که ما می گوییم در اندیشه ما توحید ربوبی است که با ولایت اهل بیت آن شکل زمینی خودش را پیدا می کند کاری که می کند این است که مفاهیم را نظام مفهومی، نظام معرفتی تان را رنگ می زند. نظام ارزشی تان را رنگ می زند. نظام رفتاری تان را رنگ می زند. خوب و بدهای تان را عوض می کند.

لهذا ما می گوییم بسیاری از مفاهیم از مفاهیم پارادایمیک هستند در هر پارادایمی، در هر دستگاه معرفتی یک طوری معنا می شوند من یک بحثی برای فرهنگستان علوم پزشکی داشتم می گفتند سلامت معنوی که «دبلیو اچ او» سازمان بهداشت جهانی می گیرد پیش فرضش وجود خدای واقعی نیست یک چیز دیگر دارد می گوید.

ما موقعی که سلامت معنوی می گوییم پیش فرض مان این است که تو با خدای واقعی که مدیر و مدبر و راهبر است داری پیوند واقعی بر قرار می کنی نه بر اساس یک موجود تخیلی، یک خدای برای خودت می سازی، یک شیئ مبهمی برای خودت می سازی ما کَیْ همچنین حرفی زدیم؟ مفهوم مسئولیت پذیری مثلاً سند 2030 اسناد دیگری که آن جا هست بحث های تربیت جنسی بر اساس مسئولیت پذیری ما هم گول می خوریم می گوییم بله مسئولیت پذیری چیز خیلی خوبی است. اصلاً مسئولیت پذیری در دستگاهی که آن ها دارند می گویند یک طوری دیگر معنا می شود

استاد ابوالقاسمی:

و اصلاً قابلیت اثبات هم ندارد

استاد زیبایی نژاد:

یک برنامه ای در تلویزیون دیدیم یک کتابی مال روان شناس های جنسی در کشورهای غربی بود معرفی می کردند که اگر شما با یک دوستی، با یک شریک جنسی آن ها همسر نمی گویند با شریک جنسی ات رابطه ای را شروع کنی و نیمه کاره رهایش کنی تعهد خودت را نسبت به خودت انجام ندادی تا تِه قضیه باید پیش بروی.

می گفت شرمنده از آنیم در روز مکافات/ که اندر خور عقل تو نکردیم گناهی! چقدر تفاوت معنای مسئولیت پذیری فرق می کند خیلی از چیزهای دیگر فرق می کند این نکته اول. نکته دوم این که مفهوم محوری در شبکه مفهومی پیرامون خودش مفاهیم متنافر را بیرون می ریزد می گوید با هر مفهومی، کار اولی که می کرد این بود که مفاهیم را رنگ خودش می زد بعضی از مفاهیم رنگ توحید نمی خورد این ها را بیرون می ریزد. شما نمی توانید بر اساس شادکامی فردی من یک مسلمانی باشم که مقیاس برنامه ریزی اجتماعیم، یا مقیاس تدبیر فردیم شادکامی فردی باشد این ها را بیرون می ریزد. مفاهیم متنافر را از دستگاه معرفتی و نظام حساسیت بیرون می ریزد، به شما می گوید یک مقدار دقیق باش چیزهای که شما به آن حب و بغض داری ببین با توحید سازگاری دارد یا ندارد.

به خانم می گوید شما چقدر به بدنت باید اهمیت بدهی. این که بدن برای زن امروزی این قدر مهم شده که دارد بر اساس آن زندگیش را بر محوریت بدن شکل می دهد و بدنش سرمایه جنسی می شود که بخواهد تبدیلش به سرمایه اجتماعی کند و تبدیلش به سرمایه اقتصادی کند با این ها درگیر می شود این مفاهیم را نمی پذیرد.

شما نمی توانید ذیل عقلانیت توحیدی موحد باشید بعد بگویید در لحظه زندگی کن، پشت قوطی پیپسی کولا نوشته در لحظه زندگی کن مال انسان های سیال و لحظه ای است که هر لحظه در بند شهوت خودشان هستند.

 بنابراین، این نظام معرفتی توحیدی که حول محور عبودیت الهی شکل گرفته خیلی از مفاهیم متنافر را بیرون می ریزد. این بحث خیلی مهمی است و موقع که این ها را بیرون ریخت اولا به مفاهیم که با آن می تواند سازگار بشود رنگ توحیدی زد، مفاهیمی را هم که قابلیت سازگاری نداشتند بیرون ریخت.

کاری که این مفهوم محوری می کند بار معنای خودش را به گونه ای در این نظام معنایی تزریق می کند که همه این شبکه مفهومی همراستا می شوند. یعنی تا الان آموزها تان یکی از این طرف می زد و یکی از آن طرف می زد الان وقتی که آمدند حول مفهوم مثل آهن ربای که این ها را حول خودش جمع می کند همه شان هم فلش به یک سمت واحد می شوند.

مجری:

طبق این مبنا ما دیگر با این توجیهات و کلاه شرعی ها دیگر مواجه نیستیم

استاد زیبایی نژاد:

من می خواهم بگویم فرد اگر واقعا ذیل تربیت ربوبی بیاید وجودش ناهمگونی ندارد. اگر اجتماع حول محور توحید شکل گرفت سر و تهش باهم سازگار است. یعنی نگاه کنید من الان دارم می بینم یک نفر دارد اختلاس می کند، نصیحتش می کنم که کارت بد است. یک بی حجابی را می بینم نصیحتش می کنم کارت بد است ان ها چه احساسی نسبت به من دارند؟ می گویند می خواهی حال بگیری، می خواهی فضولی کنی، یعنی امر به معروف و نهی از منکر تبدیل به چیز حال گیری شده است.

اما موقعی که این مفهوم توحید ربوبی بیاید مفاهیم همگون خودش را بیاورد و آن نظام معرفتی را شکل بدهد و نظام حساسیت را شکل بدهد نظام معرفتی را شکل بدهد، می شود آن چیزی که سعدی می گوید بنی آدم، ما بنی آدم نمی گوییم جامعه ایمانی می گوییم. جامعه ایمانی اعضای یک پیکرند. که در آفرینش ز یک گوهرند. همه حول محور ربوبیت خدایی، ولایت امیر المؤمنین شکل گرفتند. چو عضوی به درد آورد روزگار – دیگر عضو ها را نماند قرار.

یعنی من دارم ابتدائا وقتی که در جامعه می آیم این با من احساس اخوت دارد، من را برادر خودش می داند اگر من دارم یک تذکری به او می دهم، او فضای برادرانه دارد، جامعه مولکولی است اتمی نیست چون مردم مثل حالا کمی از این تربیت خانوادگی است، تربیت خانوادگی چرا من نصیحت مادرم را راحت تر قبول می کنم تا نصیحت فرض می کنم مادر شوهرم را؟ این را در مورد یک خانمی عرض می کنم.

مادر می آید می گوید کارت بد است، یا آشپزیت مشکل دارد راحت می پذیرد ولی مادر شوهر و یا یک آدم غریبه بگوید حال این خانم گرفته می شود. چرا؟ چون تصویری که از مادرش دارد این است که این مادر هزار بار لقمه دهان من گذاشته است یعنی تصویرش از مادر این است که یک موجود فرشته ای است که همیشه لقمه دهان من می گذاشته حالا اگر یک حرف تلخی هم می زند در آن بستره دارم می فهمم؛ ولی تصویریش از مادر شوهر، مادر شوهر است مادر شوهر را از زمانی که شناخته با کنایه هایش شناخته است.

مجری:

در فضای رقابت است

استاد زیبایی نژاد:

در فضای دیگری شناخته است ولی اگر مادر شوهر خاله اش بود، که بیست سال، سی سال برایش خالگی کرده بود بوی مادرش را می داد حالا اگر می آمد یک نصیحتی به این خانم می کرد این قدر به او بر نمی خورد.

این کلید واژه ای:

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)

مؤمنان برادر يکديگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهيد و تقوای الهی پيشه کنيد، باشد که مشمول رحمت او شويد!

سوره حجرات (49): آیه 10

که در فضای توحیدی شکل می گیرد خیلی از این فضای امر به معروف و نهی از منکر را هموار می کند جامعه را به سمت همگونی می برد ظرفیت هایش را هم افزا می کند، فرد را هم همین طور.

یک نکته ای مهم دیگر این است که الان من از این جا به یک پرسش بسیار مخاطره آمیز می رسم خیلی مخاطره آمیز است می خواهم به یک جایی حمله کنم. آیا می شود یک نظام تربیت پر از آموزه های دینی باشد ولی دینی نباشد. می شود؟

مجری:

طبق بیانی که شما فرمودید فکر کنم می شود.

استاد ابو القاسمی:

اگر حول محوریت نباشد می شود، طبیعتا می شود

استاد زیبایی نژاد:

من می خواهم بگویم چه اتفاق می افتد که مسلمان ها... در روایت داریم که یهودی ها هفتاد و یک فرقه شدند. یک فرقه شان نجات پیدا کرد و هفتاد فرقه شان جهنمی شدند. مسیحی ها هفتاد و دو فرقه و مسلمان ها هفتاد و سه فرقه می شوند یکی آن ها فرقه ناجیه است هفتاد و دو تای آن جهنمی هستند. این هفتاد و سه فرقه هم همه شان می گویند ما همان فرقه ناجیه هستیم بقیه جهنمی هستند.

این هفتاد سه فرقه اسلامی در نظام تربیت دینی شان پر از آموزه های دینی است یا نیست؟

مجری:

بله

استاد زیبایی نژاد:

چه اتفاق می افتد که هفتاد و دو تای آن جهنمی می شود و یکی آن بهشتی می شود؟

مجری:

پس آن آموزه های دینی خیلی راهگشا نبوده است

استاد زیبایی نژاد:

آموزه های دینی هستند آن محور وحدت بخش نیست آن دال مرکزی نیست توحید ربوبیه نیست ولایت الهیه نیست، ولایت الهیه که نباشد کل این آموزه ها و بلکه من می گویم ممکن است بدتر هم باشد چرا؟ اگر من دارم در یک جاده ای می روم می خواهم از قم به تهران بروم در یک جاده ای می روم می بینم همه اش علایم راهنمایی خوب دارد درست است به چپ برانید به راست برانید حداکثر سرعت این قدر باشد و همه اش علام هم است و با جاده تطبیق می کند بعد ته خط می رسم می بینم به اصفهان رسیدم، من می خواستم تهران بروم ولی به اصفهان رسیدم!

اگر در یک جاده ای می رفتم که برهوت بود هیچ علائمی راهنمایی نداشت زودتر شک برم می داشت که نکند این راهی که آمدم اشتباه باشد ولی در جادی ای رفتم که علایم راهنمایی رانندگی همه اش درست دارد تنها مشکلش این است که ریلش اشتباه است. اصلا جاده اشتباه است به جای که شمالی باشد جنوبی است.

مجری:

شما درگیر تابلوها شدید

استاد زیبایی نژاد:

درگیر تابلوها شدیم. می خواهم بگویم نماز، روزه و خمس و زکات و این چیزها تابلوهای این جاده هستند علایم راهنمای این جاده هستند در صورتی شما را به مقصد می رسانند که جهت حرکت جاده به سمت سعادت باشد. این که هفتاد دو تا از این فرقه اسلامی به بیراهه دارند می روند یعنی ریل شان اشتباه است که شما را به مقصد نمی رساند گرچه همه شان اهل نماز هستند و گرچه همه شان اهل قبله هستند و الی اخر...

این جا به ما نشان می دهد، من حالا می خواهم از این جا که گفتم بحث مخاطره آمیز است من این بحث را با کارشناسنان تعلیم و تربیت بحث کردم گفتم آیا ممکن است نظام تعلیم و تربیت ما که درونش پر از آموزه های دینی و انقلابی است، درس حاج قاسم سلیمانی درونش می گذاریم، درس دفاع مقدس درونش می گذاریم کتاب قرآن و دینی داریم ولی این نظام تربیت ما سکولار باشد و دینی نباشد؟ و از الان پیشنهاد می کنم به کسانی که به رشته هایشان می خورد یک تحلیل گفتمان، تحلیل محتوا می گویید، آقا دال مرکزی نظام تربیتی رسمی مدرسه ای جمهوری اسلامی چیست؟ ادعای من این است که تقدس بخشیدن به علم سکولار است.

مجری:

یعنی شما می گویید ریل گذاری اصلا...

استاد زیبایی نژاد:

ریل اصلا ناکجا آباد است. این که پیمایش های ما به ما نشان می دهد که هر کسی بیشتر در تحصیلات بیاید بالا تر تحصیلات عالیه تر می شود فاصله ادبیاتی نسل پیدا می کند با ادبیات دینی، یعنی تصویرش از رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج مثبت تر می شود، تصویرش از نظام خانواده دیگر

 (الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ)

مردان، سرپرست و نگهبان زنانند.

سوره نساء (4): آیه 34

نیست، الگوی برابری جنسیتی را بیشتر می پذیرد، من چون حوزه کارشناسیم زن و خانواده بوده رفتم این پیمایش ها را دیدم، هرچه میزان تحصیلات دارد بالا تر می آید نسل سکولار تر دارد می شود؛ یعنی زمینی را بدون اینکه اسم چیزی را بیاورد، زمینی را فراهم می کند که بذر فمنیسم راحت تر می روید تا بذر آموزه های دینی، چه اتفاقی افتاده؟! و این نظام تربیتی ما قابل مطالعه بر اساس آن مفهوم مرکزیش است و ما کلاهی که سرمان رفته این است که این نظام دارد ما را بازی می دهد با درس دینی؛ یعنی درس دینی و قرآنش دارد ما را به غفلت می اندازد از واقعیت نظام درسی، یک حرفی را آقای حسین کچوییان زد، کتابی دارد به نام تجدد شناسی و غرب شناسی واقعیت های متضاد، ایشان در این کتابشان حرفشان این است که زمانی که مفهوم تجدد وارد ایران شد و علم سکولا وارد کشور های اسلامی مخصوصا ایران شد، کشور های اسلامی یک مغالطه ای برایشان پیش آمد، آن مغالطه چه بود؟ گفتند خداوند در آیه و روایت دارد می گوید علم

(إِنَّمَا يخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ)

 (آري) حقيقت چنين است از ميان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مي‌ترسند.

 سوره فاطر (35): ایه 28

این علمی که از غرب آمده است همان علمی است که خدا گفته، تقدیس شد؛ یعنی در خود کشور های غربی علم مقدس نیست، یک ابزاری است و یک کارآمدی، در کشور های اسلامی که آمد چه اتفاقی افتاد؟ آیه و روایت را زدیم تنگ این نظام دم در مدرسه که داریم میرویم

«اطْلُبُوا الْعِلْمَ مِنَ الْمَهْدِ إِلَى اللَّحْدِ.»

چنین گفت پیغمبر راستگوی** ز گهواره تا گور دانش بجوی

برادر عزیزمان آقای علی اسفندیاری هم رفته یک پروژه ای انجام داده بود که هم این شعر جعلی است و برای فردوسی نیست و برای زمان رضا شاه یا اوایل زمان محمد رضا است و هم این روایت جعلی است و اصلا در منابع دینی ما نیست و از مجعولات است باز هم از زمان رضا شاه یا محمد رضا است. کاری ندارم، ما علما می آییم وجوهات شرعیه می دهیم می گوییم نصف سهم امام را برای مدرسه ساختن می دهیم چرا؟ چون تصویرمان از آموزش و پرورش علم است.

مجری:

یعنی تابلو ها را بر می داریم می بریم می گذاریم در آن جاده ای که برای ما نیست.

استاد زیبایی نژاد:

بله، و تجدد هم زمانی که آمده است در کشور های اسلامی مردم لغوی فهمیدند؛ تجدد یعنی پیشرفت و با پیشرفت هم اسلام مخالف نیست، حواسشان نبوده که این که تجدد الگوی خاصی از پیشرفت است، و الگوی منحطی از پیشرفت است، صورتش پیشرفت است، جاهلیت مدرن و چیز دیگری است که مورد توجه قرار نگرفته است.

مجری:

خیلی ممنون لذت بردیم از بیانات شیوای استاد زیبایی نژاد عزیز، استاد ابوالقاسمی چون دو سه دقیقه بیشتر هم فرصت نداریم اگر به عنوان نکته پایانی حرفی هست بفرمایید در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

اولا تشکر می کنم از جناب استاد زیبایی نژاد بسیار استفاده کردم، مخصوصا آن بحث محور اصلی که بحث ولایت است

(يخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ)

آنها را از ظلمتها، به سوي نور بيرون مي‌برد.

سوره بقره(2): آیه 257

که طبیعتا اگر ما بخواهیم به سمت این جامعه آرمانی، این مدینه فاضله برویم، باید برویم به سراغ:

(إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا)

سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده‌اند.

سوره مائده(16): آیه55

 همان طور که شما فرمودید به تمام کسانی که داخل این مجموعه می شوند باید این رنگ ولایی تزریق بشود، اگر این رنگ ولایی نخواهند به خودشان بگیرند خود بخود از این مجوعه جدا می شوند، حالا با همین رویکرد بحث وحدت و تقریب من به نظرم سخت است.

استاد زیبایی نژاد:

حالا من این طور اصلاح کنم، ممکن است شما با دیگران هم، صاحبان مذاهب دیگر هم آن ها را در دستگاه خودتان بپذیرید ولی باز هم بر اساس فرمول و معادله توحید ربوبی.

استاد ابولقاسمی:

بله دقیقا همین است، من این را به نظرم سه هفته قبل عرض کردم که ما یکسری خصوصیاتی در مکتب تشیع داریم که می گویند جذب حد اکثری که ما داریم نسبت به بقیه خیلی بیشتر است، در باب روایات نسبت به سایر مذاهب وقتی نگاه می کنیم آن جذبی که شیعیان دارند احتمال به بهشت رفتن مخالفین حتی، در روایات شیعه خیلی جلوتر از بقیه مذاهب است که دیگران تکفیر می کنند، اما یک نکته ای است، وقتی که ما آمدیم بجای این که رسیدن به این حبل الله، ریسمان محکم الهی را محور وحدت قرار دادیم آمدیم عدالت خواهی را محور قرار دادیم، آمدیم چیز دیگری را محور قرار دادیم، بعد از مدتی یک شخصی می آید یک محور وحدت دیگری از شکل خودشان می دهد که برای او این شکل جذاب تر از آن رنگی که ما داریم لذا به سرعت از ما جدا می شود، و زمانی که به ما ملحق شد اگر سعی نکنیم این رنگ را به او بدهیم خود بخود بعد از یک مدتی از ما جدا خواهد شد، در ذیل این مجموعه ما باقی نخواهد ماند و این وحدت مستمر نخواد بود.

استاد زیبایی نژاد:

من ان شاء الله اگر فرصتی بشود در جلسات آتی اشاره خواهم کرد که یکی از ویژگی هایی که باید در بحث تربیت راهبردی مورد توجه باشد این است که هر مفهومی قواره اش چه مقدار است؛ یعنی مثلا اگر شما می گویید عدالت، می گویم چند امتیازی است؟ نماز چند امتیازی است؟

مجری:

ان شاء الله که فرصتی باشد و دوباره در خدمتتان باشیم، من از هر دو بزرگوار که در محضرشان بودیم کمال تقدیر و تشکر را دارم ان شاء الله توفیقی باشد در برنامه های آتی هم در محضرشان خواهیم بود. از شما بینندگان عزیز و محترم هم ممنونم که تا به این لحظه با ما همراه شدید شب تان بخیر یا علی مدد خدا نگهدار.


راه روشن>

وحدت جامعه آرمانی ارتباط نفوذ اسلام عصر غیبت شیعه احکام فقه