راه روشن

قسمت بیست و هفتم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 بسم الله الرحمن الرحيم

عنوان برنامه: راه روشن (وحدت)

تاريخ: 30/ 09/ 1400

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالقاسمی

مجری: آقای عربی نژاد

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم، اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر وجعلنا من خیر اعوانه وانصاره والمستشهدین بین یدیه!

سلام بینندگان عزیز شب همه تان بخیر و شادی در بلندترین شب سال خدمت شما عزیزان هستیم با برنامه دیگری از سری برنامه های راه روشن به همراه کارشناس محترم برنامه آقای استاد ابوالقاسمی سلام عرض می کنم شب شما بخیر

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام ورحمة الله اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم.

عرض سلام دارم خدمت شما و خدمت همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی حضرت ولی عصر و ان شاء الله که موفق و پیروز باشند و امشب هم به عنوان بلندترین شب سال، شب خیلی خوبی داشته باشند، خدمت تان هستم.

مجری:

ان شاء الله، استاد برنامه گذشته را در رابطه با وحدت صحبت کردیم مهمان های در برنامه بودند خودتان تشریف داشتید و ادامه بحث وحدت را در خدمت شما هستیم.

استاد ابوالقاسمی:

ما راجع به مسئله وحدت شروع کردیم بر اساس آن چه که بزرگان، علماء و فرهیختگان تشیع و دیدگاه های وحدت، مسئله وحدت را مطرح کردند آن چه در حال اجرا است آن چه در زمین است را ما کار نداریم ما می گوییم بر اساس عقل، منطق،‌ روایات باید انسان برای هر کاری که انجام می دهد دلیل و مدرکی داشته باشد یک علتی داشته باشد یک انگیزه درستی داشته باشد.

ما که ادعا می کنیم دیندار هستیم بهترین انگیزه برای ما دین است و یکی از دستورات دین:

(وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)

و همگی به ريسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسيله وحدت‌]، چنگ زنيد ، و پراکنده نشويد!

سوره آل‌ عمران (3):‌ آیه 103

وقتی خود خدای متعال راجع به: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ)؛ صحبت کرده آیا در روایات ما، آیا در آیات ما راجع به شرایطش صحبت شده یا نشده است؟ قطعاً صحبت شده. باید برویم مراجعه بکنیم در مجموع آیات و روایات و کلام علماء و کسانی که نزدیکان معصومین (علیهم السلام) بودند کشف بکنیم آن منظومه درست فکر وحدتی را یا مهدوی را در دین و دین مبین اسلام! لذا ما شروع کردیم به طرح مسئله وحدت اسلامی بایسته ها و نا شایسته ها بر اساس سخنان بزرگان تشیع راجع به این می خواهیم صحبت بکنیم.

ما راجع به این مسئله اولین چیزی که زیر بنای اشکال در مسئله وحدت است، این که باید مشخص بشود آیا وحدت ما بر اساس اسلام است یا بر اساس پلولاریسم دینی و مذهبی یا تکثر گرایی است؟ در جلسه اولی که راجع به وحدت صحبت کردیم صحبت های یکی از بزرگان فکر تقریب را در ایران مطرح کردیم کلیپی پخش کردیم از برنامه ای در شبکه 4 ایشان صحبت های کرده بودند که در پلولاریسم خیلی صریح بود.

جلسه قبل هم که با حضور حضرت استاد جناب آقای توحیدی بود که استاد ما هستند به ایشان افتخار می کنیم، یک کلیپی باز از یکی از مستندهای تقریب پخش شده در صدا و سیما پخش کردیم که در آن به صراحت پلولاریسم را ترویج کرده بله همه این ها باید باشند تا اصلا اسلام باشد، اگر این ها نباشند اگر اختلاف نباشد اصلاً معنی ندارد. این که اسلام پویا است راه هدایت است، چون در آن تکثر مذاهب و اختلاف است!

در جلسه قبل استاد توحیدی توضیح مفصل دادند که این چه حرفی است که می زنید؟ لازمه تکثر گرایی 3 مسئله است که به بعضی از آن عزیزانی که ترویج وحدت می کنند اصلاً ملتزم نیستند یک: رجحان اختلاف بر عدم اختلاف، وقتی شما قائل به تکثر گرایی شدید اختلاف بهتر از عدم اختلاف است؛ پس چرا دنبال وحدت بروید؟ حالا می گویم چرا نا خواسته پلولاریسم را ترویج می کنند؛ اما اگر واقعاً بخواهند ملتزم به چنین مسئله ای بشوند باید بگویند اختلاف خیلی بهتر از عدم اختلاف است.

دوم: وقتی اختلاف خوب شد لازم نیست ما مشترکات داشته باشیم و حال آن که در اسلام می فرماید: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ)؛ پس لازم نیست دور یک محور جمع بشوید یا یک محور حق داشته باشیم، اصلاً وجه اشتراک لازم نیست داشته باشیم می شود ما گروه های در تضاد کامل با همدیگر باشیم و این هم رجحان باید داشته باشد.

 سومین مسئله ای که لازمه این قضیه است یک چیزی است که خیلی وقت ها در جامعه ما با مغالطه مطرح می شود که معالطه اش را هم عرض می کنم، آقا تساوی همه ادیان و مذاهب در همه آن چه به عنوان حقوق مطرح می شود حتی در اداره یا تبلیغ آزاد در جامعه. می گوید شما وقتی تکثر گرا شدید همه حق شدند همه خوب شدند پس همه حق دارند بیایند اداره جامعه را دست بگیرند حداقل راه را برای همه باز بگذارید درست است بعضی ها رأی نمی آورند اما راه را برای همه باز بگذارید.

بگذارید مثلاً فرض کنید یک بهائی هم بیاید رئیس جمهور بشود، چرا راهش را بستید؟ بگذارید یک نفر با تفکر همجنس گرا هم بیاید حداقل نامزد ریاست جمهوری بشود، چرا شما مانع اش می شوید؟ همه باید بتوانند بیایند. چرا شما بعضی ها را می گویید می شود بعضی ها را می گویید نمی شود؟ چطور آن موقعی که می خواهی پلولاریسم را ترویج بکنی می گویی نه آقا باید محدود باشد، ما پلولاریسم محدود که نداریم یا حق یا باطل است اگر همه حق هستند همه باید بتوانند بیایند.

اگر نیستند این که چرا ترویج می کنید بعضی ها بیایند بعضی ها نیایند راجع به بعضی ها، به فلانی حق داده بشود تا راجع به بهائیت صحبت بشود نه به این حق داده نشود، راجع به فلان ایده و فکر اجازه داده بشود تا راجع به یکی دیگر بحث می شود  نه این داده نشود. مثال می زنم اگر یک نفری طرفدار آن مدعی دروغین یمانی شد نه این را به تشیع و حق دعوتش کنید.

یک کسی که طرفدار فکر وهابیت شد نه این ها چون وابسته به یک مذهب دیگر است ولش کنید چه فرقی می کند؟ اگر باطل است همه را باید بشود دعوت کرد باید بشود با همه مقابله کرد، اگر حق است نه با این، نه با آن. یک بار می گویید ضرورت است تقیه است چه و چه و چه است آن یک مسئله دیگر است. اما مبنایی صحبت بکنید شما وقتی می خواهی صحبت بکنی نیا بگو ما قائل به تکثر هستیم همه با هم این ها هم خوب هستند نه، یا تکثر همه جا شامل می شود یا نمی شود راه سوم که نداریم. این، راجع به این 3 قضیه!

اما در طرف مقابلش نتایج انحصار گرایی دینی و مذهبی چیست؟ ما باید بگوییم عدم اختلاف و وحدت بر اختلاف رجحان دارد که آن ها هم همین حرف را می زنند دو تا مبنا هم که بیشتر نداریم پس شما مجبور هستید اگر طرفدار وحدت هستید سایر تالی های این را هم بپذیرید، ضرورت یا حسن وحدت حول یک محور که آن حق یا حبل الله است و سوم عدم تساوی همه ادیان و مذاهب در همه آن چه به عنوان حقوق ادعا می شود، حتی در اداره یا تبلیغ آزاد در جامعه. من امروز یک مقدار راجع به سومی بیشتر می خواهم صحبت بکنم.

مجری:

بله قابل توضیح بیشتری هم است

استاد ابوالقاسمی:

راجع به سومی، راجع به قبلی ها قبلاً صحبت کردیم، فرض بگیرید یک شخصی الان دارد واکسن کرونا تزریق می کند، یک بچه ای می خواهد آن جا برود یک طرف آن جا هست سه تا دوز واکسنش را زده، این بچه آن جا می رود بدنش هم هنوز آمادگی دریافت ویروس را دارد لذا باید واکسن بزند نمی گوییم این بچه آدم بدی است اما بدنش ذاتاً قابلیت جذب ویروس دارد، هنوز بدنش مناعت و آن مقابله کافی را پیدا نکرده.

آن جا رفت واکسن بزند دید یک نفری آن جا ایستاده آمپول هم دستش است می خواهد واکسن بزند، آن چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند تو می خواهی به من آمپول بزنی؟ اجازه بده من هم به تو آمپول بزنم این ادعا درست است؟

مجری:

خیر.

استاد ابو القاسمی:

 این خیلی واضح است اگر فکر بکنید آن چه  برای خود می پسندید برای دیگران بپسند این همه جا، جایش نیست طرحش در هر جا این مغالطه است.

تا مسئله دعوت می شود نروید دعوت کنید آن چه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند! تا مسئله ممنوعیت از بعضی از قوانین می شود آن چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند. عقل انسان ایجاب می کند که بعضی از جاها خیر آن چه برای خود می پسندم برای دیگران نباید بپسندم چون وضعیت من با وضعیت او فرق می کند خیلی واضح و روشن است.

یک سری مغالطه های رایجی دارند مثل همین جمله ای که عرض کردیم تساوی، آن چه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند اسم پلولاریسم را نمی آورند اما نتیجه این ها همان می شود. الان اگر ما اعتقاد داشتیم حق و باطلی است یا حقی است یا شبهه حق چون می گوید حق که به حساب نمی آید شِبه حق بگوییم حقی است و شبِه حق وقتی شما می دانی که بر حق هستی وقتی شما می دانی که این واکسن درست است شما حق داری به دیگران واکسن بزنی.

اما می دانی یک کسی واکسن تقلبی دارد آن حق دارد بیاید به شما واکسن بزند؟ می دانی یک کسی واکسن که ندارد هیچ یک بچه ای است فقط در سرنگ می توان آب بکشد آب به شما تزریق کند آیا به او حق می دهید؟ نمی گوییم واکسن تقلبی، آب هم به او اجازه نمی دهیم تزریق بکند. این که می گوییم آن چه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند را در این گونه مسائل تکرار نکنید.

آقا مثلاً چرا به فلان گروه اجازه نمی دهید بیایند در صدا و سیما برنامه داشته باشند؟ چطور شما برنامه داشته باشید فضائل حضرت علی را بگویید؟ خب آن ها هم بیایند فضائل خلفای شان را بگویند. شما همین حرف را در مورد طرفدار مدعی یمانی ها بگویند شما می گویید به آن ها هم اجازه بدهید در صدا و سیما فضائل آن مدعی دروغین یمانی را بگویند. چرا این جا اجازه نمی دهید برای یک گروه دیگر اجازه می دهید چه فرقی می کند؟

اگر حق، علی است و برای شما ثابت شده است حق علی است دیگر معنی ندارد بیاییم ما ولو دیگران اعتقاد دارند او حق است، می آید می گوید همان طوری که شما اعتقاد دارید که حضرت علی حق است دیگران هم اعتقاد دارند فلانی حق است. بله لذا دیگران وقتی که قدرت را به دست بگیرند می گوید عقل ما ایجاب می کند نگذاریم ترویج حق بودن حضرت علی بشود.

چون این جا آن چه برای خود می پسندی برای دیگران بپسند معنی ندارد، این یعنی این که او می گوید چون من فلانی را حق می دانم علی را حق مطلق نمی دانم پس ترویج علی، ترویج باطل است. لذا من نمی گذارم حق علی ترویج بشود فضائلش گفته بشود. اما من که می دانم جلوی من چرا باید گرفته بشود؟ چون او نمی تواند چون آن کسی که واکسن خراب درست کرده حق ندارد در ایران واکسنش را پخش بکند آنی هم که واکسن درست دارد حق ندارد پخش بکند.

شما داری به جامعه با این حرفتان ظلم می کنید بله باید بیاییم آگاه سازی بکنیم بگوییم فرق بین این و او در این است که به این حق داده شد واکسنش را بیاورد به او حق داده نشد؛ اما این که بگوییم به هر دو حق بدهیم یا به هیچ کدام حق ندهیم این خلاف عقلِ واضح است خیلی روشن است که خلاف عقل است. وقتی ما مثال هایش را کنارش بگذاریم مشخص می شود این ادعای که می کنند یک ادعای خیلی صریح و واضح البطلان است.

سراغ آن چیزی که در جلسات قبل مطرح کردیم برویم آن های که رجحان اختلاف بر عدم اختلاف را مطرح می کردند استناد به روایاتی می کردند مثل:

«اختلاف أمتي رحمة»

الجامع لأحكام القرآن؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن أحمد الأنصاري القرطبي الوفاة: 671، دار النشر: دار الشعب – القاهرة، ج4، ص159

که مفصل راجع به آن جواب دادیم «إختلاف امتی رحمة» به معنی چه است؟ به معنی آمد و شد است به معنی رفت و آمد است نه به معنی اختلاف، دعوا، تنازع و اختلاف فکری باشد.

تفکر دیگری که وجود دارد استناد به تحقق تکوینی خلاف در بین ادیان و مذاهب به اراده خدا می گویند خود خدا قرار داده. خب خدا گناهان را هم قرار داده شما فرق اراده تکوینی با تشریعی را واقعاً نمی فهمید؟ ما یک اراده تشریعی خدا داریم یک اراده تکوینی خدا، خدای متعال اراده تشریعی گناهان را ندارد، خدا دوست ندارد گناهی انجام بشود اما قدرتش را از کسی که گناه می کند برای امتحانش خیلی وقت ها سلب نمی کند.

این که خدا خواسته امتحان بشود یعنی منی که راه درست را می دانم و در حال امتحان هستم من بیایم بگویم من هم به جای خدا من هم می خواهم امتحان کنم. این نشد که من هم یکی از امتحان دهنده ها هستم، من در این جا باید جواب درست را بدهم خدا است که حق امتحان دارد نه من! خدا است که راه اختلاف را باز کرده تکویناً اما تشریعاً چه؟ تشریعاً باز گذاشته؟ خیر. لذا چرا پیغمبرها را برای رفع اختلاف فرستاد؟ چون تشریعاً خودش قبول ندارد.

همان طوری که گناهان را تشریعاً قبول نداشت تکویناً باز گذاشت و انبیاء را برای جلوگیری از گناهان مردم فرستاد انبیاء که تکویناً جلوگیری نمی کنند تشریعاً جلوگیری می کنند. راجع به خلاف عقیدتی و مذهبی هم دقیقاً همین است خدای متعال انبیاء و اولیاء را برای جلوگیری از این خلاف تشریعی بین مردم فرستاد، لذا تشریعی هم خدا خلاف را دوست ندارد اما تکویناً به خاطر این که مصلحت بوده باز گذاشته همان طور که راه خیلی از گناه های بزرگ را باز گذاشته است.

راهِ انداختن بمب اتمی بر ناکازاکی و هیروشیما را هم باز گذاشت، چند ده هزار نفر هم کشته شدند پس خیلی خوب بوده چون خدا خواسته پس خیلی خوب بوده. نتایج سلبی این تفکر چیست؟ رجحان اختلاف بر عدم اختلاف، اولاً ضرورت عدم وحدت اصلاً نباید وحدت بکنیم که آقایان تقریبی و وحدت به هیچ وجه نتیجه اش را نمی پذیرند.

دوم این همان تفکر جبر گرایی می شود. چرا؟ چون خدا خواسته پس خدا خیلی چیزهای دیگر را هم خواسته همه اش باید بشود. ما چه ما وظیفه ای داریم؟ نه خدا خواسته هر چه خدا خواست انجام بشود. (گر می نخورم علم خدا جهل بود) خدا خواسته لذا باید بروم انجام بدهم؟ این آقایان آن نتایج سلبیش را نمی پذیرند، اما اصلش را می پذیرند. چطوری ممکن است؟ چطور اصلش را می پذیرید اما آن نتایج سلبی را نمی پذیرید؟

یکی را باید کنار بگذارید یا بیایید آن نتایج سلبی را هم بپذیرید می شوید مثل اشاعره، مثل اهل حدیث «اختلاف امتی رحمة» را به معنای دعوای مذهبی ببینید بعدش هم بگویید لازم نیست که این اتفاق ها بیافتد بعدش هم بگویید خدا، جبر دارد تمام می شود. اما اگر آن مبنا را ندارید باید شما بگویید نه رجحان اختلاف بر عدم اختلاف ما نداریم «اختلاف امتی رحمة» به آن معنای که آن ها می گویند نیست. من تعجب می کنم در بعضی از کلماتِ علمای شیعه این دیده شده است.

مجری:

همین کلمه اختلاف!

استاد ابو القاسمی:

«اختلاف امتی رحمة»! یا تصریح کرده بودند همان مستندی که شبکه 4 پخش کرده بود، یا آن مصاحبه ای که کرده بودند چون که خدای متعال تکویناً خلاف را قرار داده پس خوب است پس مصلحت است پس اشکال ندارد همه مذاهب باشند. این صحیح نیست.

(إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ)

دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.

سوره آل عمران (3): آیه 19

مجری:

استاد! حافظ هم بیتی دارد:

 جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بِنه ** چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

استاد ابوالقاسمی:

یک بحث این است حالا که حق و باطل است آیا همه باطل ها جهنم هستند یا نه؟ آن را ان شاء الله مطرح می کنیم. هیچ وقت ما همچنین حرفی نمی زنیم اتفاقاً این هم باز از برداشت های اشتباه غیر شیعه است که حالا راجع به این مفصل صحبت می کنیم و بنده چند قسمت راجع به تکفیرهای جدی که بین اهل سنت شده در همین برنامه صحبت کردم.

دومین مسئله، نتیجه سلبی آن تفکر بود، عدم ضرورت وحدت حول یک محور، حق یا حبل الله! می گویند هر گروهی آن چه خود باور دارند را حق می پندارند چرا شما با آن ها خودتان را مقایسه می کنید؟ آن ها خودشان را حق می دانند شما هم خودتان را حق می دانید؛ پس به آن ها هم حق بدهید. به آن ها حق بدهیم که چه بشود؟ مثل همان مثال آمپول زدن به آن ها حق بدهیم به ما آمپول بزنند؟ به آن ها حق بدهیم که واکسن باطل به ما بزنند؟

یا بعضی ها می گویند این جا باید ما اختیار برای همه قائل بشویم، این را بیان نکردم هر کس خودش انتخاب بکند همه آزاد باشند چون حق نداریم. چون حق نداریم همه باید باید آزاد باشند، لذا انتخاب باید با خود مردم باشد خیلی ساده جواب می دهیم آیا شما اجازه می دهید یک مواد فروش بیاید در مدرسه فرزندتان تبلیغ مواد بکند؟ شما هم بروید آن جا تبلیغ بد بودن مواد بکنید همه آزاد باشند. تفکرات انحرافی ضررش از مواد مخدر اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. پس چرا شما راجع به مواد مخدر اجازه نمی دهید در مدارس فرزندان تان یک نفر مواد فروش بیاید به قول آقایان ساقی در مدرسه مواد تبلیغ کند. خب اختیار مردم دست خودشان است باید خودشان انتخاب کنند! چطور در آن جا قائل به اختیار نیستید؟ شما هم این جا قائل به یک محور واحد نشدید من خودم را حق می دانم آن آقا هم خودش را حق می داند بگذارید مردم انتخاب کنند شما هم نباید مانع این ها بشوید.

عدم تلاش برای وحدت کامل، لازمه این حرف باطل شان این است که چه کسی گفته در نهایت باید به سمت وحدت در عقیده هم برویم؟ هر دو طرف حق هستند چرا به سمت حق در عقیده برویم؟ آن کسانی که این تفکر را ندارند می گویند ما در باب عقیده یک حقی داریم که یک شخصی به جزئی از آن رسیده ما در آن جزء با او اشتراک داریم در همان جزء با او وحدت می کنیم تا ذره ذره هر مقداری شد بیشتر او را به سمت حق کامل بکشانیم.

اما این تفکر می گوید اصلاً نباید طرف مقابل را به سمت حق بکشانیم این قضیه بد است. دعوت کردن دیگران، کشاندن دیگران به سمت حق مطلقا بد است گاهی اوقات یک طبعات منفی و چیزی دارد آن یک بحث دیگر است طبعات منفی دارد یا ندارد. و اگر دارد وظیفه ما چه است؟ ان شاء الله راجع به آن مفصل صحبت خواهیم کرد. اما ذاتاً وقتی که ما اعتقادمان تکثر گرایی نشد باید بگوییم برای وحدت کامل تلاش باید بکنیم یعنی چه؟ یعنی حتی وحدت در عقیده که وحدت دور حبل الله به صورت کامل است.

نتایج سلبی این تفکر چه است؟ باقی ماندن دائمی باطل در جامعه است. شما نمی توانید باطل را از بین ببرید چرا چون اصلاً می گویید باطلی در کار نیست همه جزئی از حق را دارند وقتی همه جزئی از حق را دارند شما چطوری می خواهید این را بگویید از بین برود؟ این از بین رفت یک باطل دیگر، باطل دیگر، باطل دیگر می آید الحمد لله باطل هم تمام شدنی نیست خدا اختلاف را خلق کرد چون خدا خلق کرده؛ پس دائماً حتی زمان امام زمان (روحی وارواح العالمین لترابه مقدمه الفداء) حضرت طبق این استدلال برای از بین بردن باطل نباید تلاش کنند! باید بماند چرا امام زمان باید بیاید بر طرف بکند؟ لزومی ندارد.

مسئله سوم که عرض کردیم تساوی همه ادیان و مذاهب در همه آن چه به عنوان حقوق مطرح می شود حتی در اداره یا تبلیغ آزاد در جامعه، استنادشان چه است؟ آزادی همه ادیان و مذاهب و آراء در اداره جامعه با استناد به دموکراسی حداکثری، ما دموکراسی حداکثری داریم اگر واقعاً حداکثری است عرض کردیم بگذار طرفدار همجنس گرایی هم بیاید بگذار طرفدار بهائیت هم بیاید بگذارد طرف مدعی دروغین یمانی هم بیاید بگذار بودائی بیاید همه شان باید اجازه داشته باشند.

واقعاً کسی همچنین تفکری به مخیله اش هم می آورد! بله مگر واقعاً خیلی پرت باشد در غرب یک معتاد می خواهد ثبت نام بکند، در غرب مگر برای رئیس جمهورشان شرایط نمی گذارند؟ آن شرایط را برای چه گذاشتند؟ یک حداقل های باید باشد تو اعتقاد به این حق بودن نداری من که اعتقاد به حق بودن دارم، دعوای من و شما سر این است که این حق است یا نه؟ اگر حق است تو هم باید قبول کنی این کسی که می خواهد رئیس جمهور بشود حق ندارد خارج از این منظومه باشد.

پس سر این دعوا نکن که دموکراسی باشد خود تو هم که به دموکراسی قائل هستی می گویی یک سری چیزها ضرورت دارد، چارچوب های دارد و یکی از چارچوب ها، چارچوب حق و باطل است. خیلی طبیعی است.

 دومین چیزی که مطرح می کنند آزادی همه ادیان و آراء برای تبلیغ در جامعه است به بعضی از آیات هم استناد می کنند

(فَبَشِّرْ عِبَادِ* الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)

پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را می ‌شنوند و از نيکوترين آنها پيروی می ‌کنند؛

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

به بندگان من بشارت بده کسانی که: (يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ)؛ همه حرف ها را می شنوند (فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)؛ بهترینش را انتخاب می کنند. سوال آیا این که بهترینش را انتخاب می کنند بهترین کنترل شده، یعنی می شوند کنترل شده یا کنترل نشده. این نکته اول.

 ثانیاً آیا این آیه به این مربوط است؟ القول به کل اقوال بر می گردد یا نه؟ ذیل این آیه ما روایت داریم «القول» همه اقوال نیست بلکه مقصود از قول، قرآن است قرآن حسن دارد و احسن مثلاً ما در قرآن قصاص و بخشش داریم

(وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَياةٌ)

و براي شما در قصاص، حيات و زندگي است.

سوره بقره (2): آیه 179

اما اگر: (وَ أَنْ تَعْفُوا)؛ اگر ببخشید برای شما بهتر است. (الَّذِينَ يسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ)؛ کسانی که قرآن را می شنوند (فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)؛ بهترین چیزی که دارند انتخاب می کنند. خدا می گوید درست است هر جفتش برای شما جایز است اما شما بهترش را انتخاب کنید. در انتخاب های قرآنی سراغ بهترینش بروید یک ترجمه برای آیه که اصلاً ربطی به ادعای آن ها دیگر پیدا نمی کند.

 ترجمه دوم را ما فرض کنیم «القول» به معنی اقوال باشد نظرات را این که: (یستمعون الاقول فَيتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ)؛ این (یستمعون) مطلقا کنترل نشده یا کنترل شده؟ این چطوری است؟ ما در را باز بگذاریم طرفداران تمامی نظریه ها بیایند حرف هایشان را بزنند «مطلقا ولو بلَغَ ما بلغ» کسی همچنین حرفی را قبول می کند؟ خود آقایان این را قبول نمی کنند. مثل این که گفتیم بیایند در مدرسه با باز بگذارند مواد فروش هم بیاید استاد اخلاق هم بیاید مواد فروش صحبتش را بکند استاد اخلاف هم صحبتش را بکند بعدش هم بگویند آقایان نوجوان انتخاب با شما است هر کاری دل تان خواست بکنید. واقعاً این است؟

هیچ کس همچنین حرفی را قبول نمی کند و وقتی برای مسئله مواد مخدر قبول نمی کنید برای تخدیر عقیدتی قبول می کنید؟ به طریق اولیٰ نباید قبول بکنید. نتایج سلبی چنین تفکری باز کردن راه برای تمام گروه های باطل جهت قدرت گرفتن و تبلیغ در جامعه است. این عصاره این چند اشکال اولیه ای که ما در مورد اولین مرحله اشتباه رفتن در مسئله وحدت بیان کردیم.

مجری:

استاد بسیار ممنونم بینندگان عزیز یک میان برنامه همکاران من آمده کرده اند این میان برنامه را ببینیم و دوباره در خدمت شما خواهیم بود.

 (میان برنامه)

مجری:

 زیباترین نامی که جاری بر زبان است نام شریف مهدی صاحب زمان است. به برنامه راه روشن خوش برگشتید هم مسیر می شویم با استاد ابوالقاسمی در این راه در خدمت تان هستیم استاد بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم ما آمدیم اولین اشکال را مطرح کردیم که مبنای اشتباهی است که در زمینه وحدت مطرح می شود؛ اما دومین مسئله ای که باید به آن توجه بکنیم و مد نظر قرار بگیرد آن محور اصلی وحدت و موقت بودن یا دائمی بودن وحدت است. آن کسانی که مبنای شان در مرحله قبل تکثر گرایی بود، طبیعتاً اگر وحدتی هم اعتقاد داشته باشند باید موقتی باشد چون ذاتاً اختلاف خوب است! اما می بینیم در مرحله قبل، تکثر گرا هستند در مرحله دوم که می رسند نه فقط طرفدار استراتژیک بودن وحدت می شوند، بلکه وحدت را در همه چیز و همه جا خوب می بینند می گوید خدا گفته: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)؛ اعتصام داشته باشید و جدا هم نشوید، می گوییم این که شما دارید مطرح می کنید اولاً با مبنای قبل که نمی سازد هیچی؛ دومین نکته آیا گفته: «واعتصموا علی الإطلاق ولا تفرقوا»؛ یا فرموده: (وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا)؟

اگر یک جایی حبل الله نبود هم (وَاعْتَصِمُوا)؟ خود همین (حبل الله) بودن یا نبودن مهم است. مطلقا وحدت خوب نیست که ما در این جا فرمایشات مرحوم آیت الله مصباح یزدی را پخش کردیم خیلی زیبا صحبت کرده بودند که ما ذاتاً وحدت را همیشه خوب نمی دانیم. انبیاء خیلی وقت ها آمدند در جامعه تفرقه ایجاد شده است همه بالإتفاق بت پرست بودند پیغمبر آمد از این بت پرستی بیرون شان آورد بین شان دعوا شد. وحدت شان شکسته شد. وحدت شان حول حبل الله نبود، واقعاً خیلی مثال های زیبای ایشان زدند.

 آیا امیر مؤمنان به اعتقاد فکر خلفاء رفت معتقد بشود؟ نه، درست است اجتماعی وحدت با آن ها کرد چون وحدت اجتماعی، جزئی از حبل الله است و هدف هم دارد ان شاء الله عرض می کنم؛ اما وحدت عقیدتی با آن ها حضرت پیدا کرد؟ رفت همراه با آن ها قاطی شد، همرنگ جماعت شد؟ خیر. لذا الان چند صد میلیون شیعه میلیون شیعه داریم و این نتیجه همان انشعابی است که حضرت علی (علیه السلام) به گفته آن ها چون ما می گوییم آن ها ذاتاً منشعب شدند. اما حالا فرض حضرت منشعب شده باشند این تفرقه می شود.

 سید الشهداء در کربلا چه کار کرد؟ مثل همان ها می شد با 72 نفر؛ پس این که بله وحدت همیشه همیشه خوب است به شرطی، به چه شرطی؟ بشرطی که دور محور حبل الله باشد. اما اگر حبل الله در کار نبود وحدت خوب است؟ یا اگر با فاصله با مراحل مختلف این به حبل الله منجر نمی شد خوب است؟ نه قطعا پس ما باید بیاییم در این جا حواس مان را جمع بکنیم چون این جا وحدت است پس سکوت بکنید چون این جا وحدت است پس این طور و این طور این را باید ببینیم آیا چون وحدت است منجر به حبل الله می شود یا نه؟ اگر شد سمعاً و طاعتاً اما اگر هم نشد باید مخالفت بکنیم.

لذا ما می بینیم بزرگانی مثل مرحوم آیت الله بروجردی (رضوان الله علیه) خودشان هم طرفدار همچنین وحدتی نبودند کتاب امامت و رهبری متفکر شهید استاد مرتضی مطهری، صفحه 16 ما خود شیعه هستیم افتخار پیروی از اهل بیت (علیهم السلام) را داریم کوچک ترین چیزی حتی یک مستحب و یا مکروه کوچک را قابل مصالحه را نمی دانیم این را بارها خواندیم. نه توقع کسی را در این زمینه می پذیریم و نه از دیگران انتظار داریم که به نام مصلحت و به خاطر اتحاد از یک اصل از اصول خود دست بر دارند. آن چه ما آرزو داریم این است که محیط حسن تفاهم به وجود آید تا ما که از خود اصول و فروعی داریم، فقه و حدیث و کلام و فلسفه و تفسیر و ادبیات داریم، بتوانیم کالای خود را به عنوان بهترین کالا عرضه بداریم تا شیعه بیش از این در حال انزوا به سر نبرد و بازارهای مهم جهان اسلامی به روی کالای نفیس معارف اسلامی شیعه بسته نباشد.

اگر گفتیم وحدت کن به شرط این که معارف شیعه را به آن ها نگویی شهید مطهری می گوید ما داریم وحدت می کنیم که معارف بگوییم تو می گویی وحدت کن به شرط این که معارف نگو اصلاً چنین وحدت معقول است؟ پایین تر برویم ادامه این صفحه گذشته از همه این ها طراحان فکر عالی اتحاد اسلامی که در عصر ما مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (قدس الله سِرَّهُ) در شیعه و علامه شیخ عبدالمجید سلیم و علامه شیخ محمود شلتوت در اهل تسنن در رأس آن قرار داشتند چنان طرحی را در نظر نداشتند. آن چه آن بزرگواران در نظر داشتند این بود که فرقه های اسلامی در عین اختلافاتی که در کلام و فقه و غیره با هم دارند به واسطه مشترکات بیشتری که در میان آن ها است می توانند در مقابل دشمنان خطرناک اسلام دست برداری بدهند و جبهه واحد تشکیل دهند، این بزرگان هرگز در صدد طرح وحدت مذهبی تحت عنوان وحدت اسلامی که هیچ گاه عملی نیست نبودند!

این یک نکته. پس این که ما بیاییم وحدت بکنیم کلاً مذهب ما با مذهب آن ها هر کدام یک مقدار دست بر داریم و یک مذهب جدید بشویم اصلاً معقول نیست. آن کسی که خودش را حق می داند دست از بعضی از اعتقاداتش بر دارد برای رفتن سمت چه؟ برای این که آن باطل هم سمت این بیاید این هم که نمی شود چه کار باید کرد؟ باید بگوییم ما و شما مقداری مشترکات داریم یک چیزی را به عنوان هدف مشترک می دانیم فعلاً همان را جلو برویم. همان را که جلو رفتیم ذره ذره در مسیر یا همین جا نگه اش می داریم دیگر از این عقب تر نرود از ما یا ذره ذره او را نزدیک تر به خودمان می کنیم.

 یا برویم سراغ فرمایشات مقام معظم رهبری و صحبت های که ایشان در مورد آیت الله بروجردی داشتند کتاب تعاملات منشور حوزه و روحانیت، کتاب مرجع دیدگاه ها و بایسته های حوزه و روحانیت از منظر رهبر معظم انقلاب 14 مذاهب ادیان "محور وحدت با تمسک به قرآن و سنت قطعی نبوی مانند حدیث ثقلین و تبعیت از اهل بیت (علیهم السلام) راه روشنی در برابر ما قرار می گیرد" پیامی که کجا دادند؟ به کنگره بزرگداشت آیت الله العظمی برورجردی، علامه شلتوت، آقا اگر می خواهید وحدت باشد محور باید حبل الله باشد محور باید ثقلین باشد این وحدت درست است. اما دور محور باطل ما وحدت بکنیم این معنی ندارد.

"در صدر فعالیت های مرحوم آیت الله بروجردی (رضوان الله تعالی علیه) برای تقریب،‌ آن طور که من شنیدم و تا حدودی اطلاع دارم توجه به حدیث ثقلین بود که بین مذاهب مختلف اسلامی مورد اتفاق است. متواتراً آن را نقل کردند به همان شکلی که آن را نقل کرده شیعه نقل کرده که در کتب برادران اهل سنت هم پر است اگر به چه شکل دیگری هم نقل کرده اند" به هر صورت می فرمایند محور باید حدیث ثقلین باید باشد. نه هر چیزی را محور قرار بدهیم و هر چیزی را وسط آوردند ما دورش بیاییم وحدت بکنیم.

 اگر وحدت به صورتی بود که ما مجبور بشویم اهل بیت را کلاً کنار بگذاریم چنین وحدتی اصلاً معنی ندارد، مقام معظم رهبری می فرمایند ما اگر می خواهیم دنبال وحدت باشیم دنبال وحدتی هستیم که ثقلین باشد باز در همان کتاب می فرمایند "وحدتی که الان ما با اهل سنت داریم یکی از اولین پیام های انقلاب و امام بزرگوار انقلاب وحدت بین مسلمین بود. آن هم وحدت عاطفی نه وحدت دینی یکی شیعه است یکی سنی، یکی 6 امامی هر کس مذهب خودش را داشته باشد در بین شیعه فِرق مختلفی وجود دارد اما از لحاظ سیاسی و عاطفی همه با هم در مقابل دشمن متفق و یک دل باشند" یعنی در مرحله اول برای رسیدن به آن هدف نهایی، هدف نهایی که گفتیم چه است؟ چون ما پلولاریسم را قبول نداریم هدف نهایی این است که امام زمان (روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) بیایند

(إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ)

دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.

سوره آل عمران (3): آیه 19

بکنند. اما الان در مسیری که می خواهیم برویم راهکار الان مان چه است؟ مطلقا وحدت بکنیم در همه چیز حتی وحدت عقیدتی مثل مدلی که بعضی از آقایان داشتند خدا رحمت مرحوم آقای خالصی را اگر چه من خیلی ایشان را روشنفکر می دانم اما بعضی از روش هایشان را غلط می دانم این که شیعه دست از اشهد ان علیاً ولی الله در اذان بر دارد ما نگوییم آن ها حی علی خیر العمل بگویند ایشان چند وقتی فشار آوردند شیعه ها نگفتند آن طرف اهل سنت حی علی خیر العمل را نگفتند.

می خواهیم با همدیگر وحدت کنیم نگویند چه معنی دارد؟ ما فاطمیه را نگوییم آن ها هم چیزهای دیگر را نگویند آن ها که می‌ آیند می گویند ما فاطمیه را نگوییم چه می شود؟ مشخص است چه می شود، یعنی این تفکراتی که بعضی از آقایان دارند و می آیند مطرح می کنند قطعاً یک سری تفکرات اشتباهی است که این تفکرات مشخص است روی مبنا و حساب و کتاب نیست.

اما برای این که ما ببینیم آیا وحدت به هر قیمتی و در هر جا مناسب است کلیپ شماره 1 را ببینیم

مجری:

کلیپ آماده نیست

استاد ابوالقاسمی:

اشکال ندارد. خلاصه کلیپ این است اجمالاً عرض می کنم مرحوم آیت الله العظمی بروجردی داستانش هم در بسیاری از سایت ها آمده همه هم نقلش کردند مرحوم آقای دوانی هم نقلش کرده و دیگران هم دارند می فرمایند ما خدمت آقای بروجردی رفتیم گفتیم آقای بروجردی شما بیایید تمام آن چه که نامه نگاری های بین شما و شیوخ الأزهر است بدهید ما در حوزه این ها را پخش کنیم و در مجله های حوزه چاپ شان کنیم.

می گوید تا این را گفتیم مرحوم آقای بروجردی به شدت عصبانی شد و فرمودند که این کاری که شما می کنید این دقیقاً ضد آن هدفی است که ما داشتیم، این کاری که شما می خواهید انجام بدهید این بر خلاف هدف وحدت ما است. وحدت من برای این است که راه باز بشود بتوانم بیایم این کارها را عرضه بکنم. در بازاری است همه دارند واکسن تقلبی می فروشند به من مجوز ندادند من می آیم یک برچسب شبیه برچسب های خودشان روی آن می زنم می گویم این مثل مال خودت بگذار من هم بیایم در بازار شما الان واکسن ایرانی این قدر اثر کرده خارجی ها می گویند قبول نیست.

دقیقاً مثل همین است اگر ما رفتیم آرام آرام با آن ها صحبت کردیم و بعد ثابت شد که واکسن ما از آن ها بهتر است تأثیرش بیش تر است، بعد راه را باز کردند آن موقع ما مجبور هستیم بیاییم واکسن های که آن ها زدند و این همه مشکلات داشتند دوباره در ایران ترویج کنیم، برای کسی که می خواهد به خارج برود؟ نه. هر چیزی که بر اساس مجوزهای آن شرکت ها است شما بیایید در ایران ترویج بکنید این که مشخص است نمی شود این اشتباه است.

آقای بروجردی خیلی عصبانی شدند گفتند این چه کاری است شما می خواهید بکنید مگر ما هر چه نامه نگاری با آن ها کردیم باید شما نشر بدهید؟ بعد یک جمله ای می فرمایند، می فرمایند "تجربه نشان داده است وقتی که ما به عنوان اقلیت فعلی به سمت آن ها رفتیم در آن ها هضم خواهیم شد" چون حجم تبلیغی که دارند خیلی بیشتر و گسترده تر از ما است لذا ما اصلاً نباید برای این قضیه به سمت آن ها برویم.

مجری:

استاد کلیپ را اتاق فرمان اعلام می کنند آماده است

(کلیپ شماره 1)

من با اجازه تان بگویم، امام موسی صدر، شیخ احمد حسن باکوئی وزیر اوقاف مصر آمد اقای بروجردی دستور داد از او پذیرایی کردند، ابو المجد دبیر کل معتمر اسلامی آمد یک آمد و رفتی بین قم و این ها بود می شنیدیم که نامه های بین آقای بروجردی و شلتوت رد و بدل شده این ها دیگر می فهمیدند که واسطه ما من هستم مخصوصاً که پدر خانم ما عمه زاده آقا بروجردی بود. آقای موسی صدر گفت آقای دوانی گفتم بله گفت برویم پیش آقای بروجردی و از طرف ما در جلسه این پیشنهاد را بکن. گفت از طرف ما بگویید این نامه های که بین شما و شلتوت رد و بدل شده اگر مصلحت بدانید بدهید ما در مکتب اسلام چاپ کنیم... نمی دانم وقت گرفتم یا آقا ما را برای یک کاری خواست گفتم آقای موسی صدر و رفقای دیگر سلام رساندند و گفتند به آقا عرض کنید که اگر مصلحت می دانید این نامه های که بین شما و شیخ محمود شلتوت رد و بدل شده بدهید دیدم آقا سرخ شدند آقا وقتی عصبانی می شد سرخ می شد این نامه ها را بدهید که ما در مکتب اسلام درج کنیم و بدانند دو قطب بزرگ و شیعه و سنی نظرشان چه است! گفت از شور در نیاورید "تجربه نشان داده که اقلیت وقتی زیاد رفت به طرف اکثریت در اکثریت هضم می شود" من فقط خواستم چون این ها به ما مشرک و کافر می گویند بیایند این جا نماز ما را ببینند زیارت ما را ببینند کارهای ما را ببینند این ها را چاپ کنید بگویید این ها را مجله مکتب اسلام در ... چاپ کردند نگویند یک قدم به طرف شیعه نزدیک شدیم خودشان را باختند. من فقط در این وادی هستم شما دیگر از شور در نیاورید که مدام می گویند آقای بروجردی فلان کاملاً ... یادم است درست در همان مواقع من مقدمه ابن ابی الحدید را در اول شرح نهج البلاغه در مجله مکتب اسلام ترجمه کردم بعد به صورت کتاب در آمد و پانزده شانزده مرتبه چاپ شده «علی (علیه السلام) چهره درخشان اسلام» زیرش نوشته بود گفتار ابن ابی الحدید معتزلی دانشمند سنی، نادانی به من زنگ زد نیم ساعت من را ول نمی کرد که آقای دوانی شما دست از این شیعه بازی تان بر نمی دارید؟ نمی دانید سنی چه است؟ می گویید دانشمند اهل سنت و جماعت!  گفتم مگر سنی فحش است؟ آقای بروجردی دانشمند شیعی او دانشمند سنی، نه حتماً تو یک چیزیت می شود شما هر چه می نویسی درباره شیعه است خیلی من را سوال پیچ کرده بود که این تعبیر چه  است؟ بنویس ابن ابی الحدید دانشمند بزرگ اهل سنت و جماعت! حالا ببینید چه وضعیتی بود.

مجری:

استاد کلیپ بسیار واضح از مرحوم دوانی بود

استاد ابوالقاسمی:

می گوید من که خودم دنبال کار وحدت بودم یک عده می گفتند تو چرا شیعه و سنی می گویی؟ مرحوم آقای بروجردی خیلی از ما جدی تر بودند آقای بروجردی یک سقفی برای حجم وحدت شان داشتند هدف آقای بروجردی از وحدت چه بود؟ کلام شهید مطهری را خواندیم این بازار باز بشود ما بتوانیم کالاها را عرضه کنیم حالا این بازار باز شده این کالاها را عرضه کنیم؟ می گویند نه آقای بروجردی آن موقع عرضه نمی کرد لذا شما هم عرضه نکنید. این که دیگر خیلی خنده دار است می گویند مرحوم آیت الله العظمی بروجردی در زمانی که آن اتفاقات رخ داده بود گفتند جلوی علامه امینی را بگیرید خیلی سخنرانی نکند، من حاضر هستم هزار تا امینی را فدای این وحدت بکنم بله هزار تا فدای امینی فدای چه بشود؟ وحدت تا کجا؟ خودشان گفتند تا جایی که این بازار باز بشود ما بتوانیم کالای خودمان را عرضه کنیم.

وقتی راه باز شد دیگر می شود کالا را عرضه کرد آن موقع باید امینی را فدا کنیم؟ نه. آن موقع تازه جای فعالیت امینی ها است تازه آن جا،‌ جای عرضه این کالاها است لذا مقام معظم رهبری می فرمایند "الان نگاه کنید الغدیر می تواند محور وحدت باشد" چرا؟ چون الان زمان عرضه کالا است آن دوران گذشته ما فتوای شیخ شلتوت را گرفتیم ثابت کردیم ما این مجوز را داریم حالا که مجوز داریم باز نه صبر کنیم با واکسن های خارجی مردم را به سفر بفرستیم الان داری دیگر.

بله تا وقتی واکسن را نداشتی مجوزش را نداشتی نمی گذاشتند با واکسن داخلی به خارج بروی مجبور بودی یک برگه ای بدهی، یک راه حلی باید باشد اما وقتی که مجوز گرفتی نه ما قبلاً آن واکسن ها را می زدیم الان دیگر با واکسن خودت برو، عقل انسان این را حکم می کند. بعضی وقت ها یک حرف های می زنند آدم غصه می خورد یک ذره با فکر و منطق جلو برود. این یک مقدمه.

اما یک مسئله ای این جا مطرح کردیم، اگر ما اعتقاد به خلاف تکثر گرایی داشتیم ما اعتقاد داشتیم که فقط یک راه درست است آیا لازمه اش تکفیر تمامی تفکرها است؟ آیا اگر ما اعتقاد به انحصار گرایی داشتیم لازمه اش این است که همه را جهنمی بدانیم؟ مثالش را برای شما زدم وقتی بدن من الان واکسینه شده یعنی به غیر از خودم همه را من کرونایی می بینم؟ نه ممکن است بعضی کرونایی باشند ممکن است اغلب مردم کرونا نداشته باشند و ندارند.

اما این ها در معرض کرونایی شدن قرار دارند، این خیلی مثال ساده و روشنی است بله تفکر دیگر مذاهب، 4 یا 5 قسمت مفصل هم راجع به آن صحبت کردیم این قدر که رفقاء گفتند خیلی باز کردید یعنی ما باورمان نمی شد اهل سنت این قدر تکفیر نسبت به مذاهب دیگر داشته باشند. حنفی می گوید شافعی، مالکی، حنبلی کافر است. شافعی می گوید حنفی، مالکی، حنبلی کافر است. حنبلی می گوید شافعی، حنفی و مالکی کافر هستند و مالکی هم سه تای دیگر را کافر می داند.

تکفیرهای صریح آوردیم عرض کردیم جنگ های شان را نشان دادیم؛ اما آیا شیعه هم همین دیدگاه را دارد؟ آیا واقعاً شیعه دیدگاهش این است که بقیه مذاهب، تکفیری هستند یا کافر هستند؟ نسبت به این اتفاقاتی که در دو هفته قبل در سمت گلستان رخ داد و یک صحبت های یک بنده خدایی کرد شبکه های معاند هم گُل گرفتند اما در بین این صحبت ها یک کلیپی پخش کردند آقای سازگارا آمد یک سری حرف های ضد تشیع در ذیل دفاع از آقای گرگیج زده کلیپ بعدی را ببینیم

مجری:

اطاق فرمان اگر کلیپ آماده است ببینیم

(کلیپ شماره 2)

در هر صورت این عقب افتادگی تاریخی گریبان گیر شیعه است که سنی را اصلاً کشکی هم وحدت می گویند هیچ کدام از این مراجع شیعه تا حالا حاضر نشدند فتوا بدهند که سنی به بهشت هم می رود یعنی چه برسد به این که وحدت کنند و حقوقش را به رسمیت بشناسند البته اهل سنت این قدم را شیخ الأزهر برداشت و گفت شیعه هم به بهشت می رود. ولی این طرف یک نفرشان جرأت نکرده حتی این را بگوید.

مجری:

استاد کلیپ را دیدیم بفرمایید

استاد ابوالقاسمی:

ایشان می گوید که شیخ الازهر رسماً گفته شیعیان به بهشت می روند؛ اما از شیعیان هیچ کس نگفته به اصطلاح اهل سنت به بهشت می روند. اولاً اینی که شما دارید مطرح می کنید شیخ الأزهر

« الأوروبيين سیدخلون الجنة بدون عذاب»

حتی مسیحی ها و یهودی ها هم بدون عذاب به بهشت می روند.

 چرا؟ چون آن ها اعتقاد به پلولاریسم دارند، اعتقاد به تکثر گرایی دارند این درست است آن هم درست است. وقتی که مبنایش این شد همه را می گوید به بهشت می روند لذا حق دعوت به مذهبت را نداری و حق مخالفت با دیگر مذاهب را هم نداری و حق مخالفت با دیگر ادیان را هم طبیعتاً نداری. البته ایشان طبق خلاف مبنایش آمده و بعضی ها را جهنمی دانسته. اما به هر صورت حالا آمده توجیحاتی کرده:

 «بأن الأوروبيين ينطبق عليهم حكم "أهل الفترة" لن يعذبهم الله»

...خدا اصلاً‌ عذاب شان نمی کند.

«الناس في أوروبا الآن لا يعرفون عن الإسلام إلا ما يرونه على الشاشات من قتل وغيره، ولذا ينطبق عليهم ما ينطبق على أهل الفترة، فكيف يعذب الله – سبحانه وتعالى- شعوبا مثل الشعوب الأوروبية، وهي لم تعرف عن محمد (صلی الله علیه واله وسلم) أي صورة صحيحة، وكذلك الحال مع الوثنيين في أدغال إفريقيا»

...بت پرست های آفریقا هم همین طور هستند.

پس بت پرست ها هم به بهشت می روند. آقا بت پرست ها هم به بهشت می‌ روند؟ پیغمبر یک سوال: پیغمبر بت پرست های زمان جاهلیت را چرا دعوت کردی به بهشت می روند فتوا دادند به بهشت می رفتند تو دعوت کردی مخالفت کردند به جهنم رفتند واقعاً این طور است؟ یعنی از این طرف بام غش کردن است! نخیر شیخ الأزهر هم اگر فتوایی داد این فتوای او کار را درست نکرد در را برای بت پرست ها و گوساله پرست ها و آلت پرست ها برای بهشتی شدن شان باز کرد.

اما خدای متعال در قرآن این را نمی گوید اولاً می گوید:

(إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ)

دين در نزد خدا، اسلام (و تسليم بودن در برابر حق) است.

سوره آل عمران (3): آیه 19

ثانیاً اگر اسلام به تو نرسید خدای متعال:

(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ)

کسانی که (به پيامبر اسلام) ايمان آورده‌اند، و کسانی که به آئين يهود گرويدند و نصاری و صابئان [= پيروان يحيی‌] هر گاه به خدا و روز رستاخيز ايمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداش شان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هيچ‌ گونه ترس و اندوهي برای آنها نيست. (هر کدام از پيروان اديان الهی، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظايف و فرمان دين عمل کرده ‌اند، مأجور و رستگارند.)

سوره بقره (2): آیه 62

سه شرط دارد اگر به تو نرسید، منِ خدا که به تو عقل داده ام بر اساس عقل، می توانی خدا شناس بشوی بر اساس عقل می توانی درک کنی که این عالم، بی جهت خلق نشده است، لذا نباید به دیگران ظلم بکنی و بر اساس عقل، خوبی و بدی بعضی از کارها را درک می کنی.

(فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)

سپس فجور و تقوا (شر و خيرش) را به او الهام کرده است.

سوره شمس (91): آیه 8

اگر خوبی و بدی بعضی از کارها را فهمیدی کاری که فهمیدی خوب است انجام ندادی کاری که فهمیدی بد است انجام دادی در این جا نه، به جهنم می روی اگر عقل به تو دادم از عقلت استفاده نکردی کافر شدی

(فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ)

اما به نعمتهای خدا ناسپاسی کردند

سوره نحل (16): آیه 112

اولین نعمت را که عقل است به آن کافر شدی؛ جایت در این جا بهشت است؟ آقا شیخ الأزهر یعنی آقای سازگارا که می آیی از شیخ الأزهر دفاع می کنی شیخ الأزهر اولاً خیلی در این قضیه بیراهه رفته، در را برای بت پرست های جنگل های آفریقا هم باز کرده است آن ها هم طبق نظر ایشان به بهشت می روند. الان در هند آلت پرست ها بهشت می روند میمون پرست ها بهشت می روند گاو پرست ها هم باید بهشت بروند.

پس ایشان زحمت خاصی نکشیده کلید بهشت را دست همه داده گفته آقایان هر کس می خواهد بفرماید وارد بهشت بشود حالا از کیسه چه کسی بخشیده خدا می داند. خدا این را قبول ندارد پس نیایید ایشان را مدح بکنید بله قبل از ایشان هیچ کس فتوا نمی داد چون تا قبل از ایشان اهل سنت همدیگر را تکفیر می کردند. گفتیم مذاهب تکفیرهای شدید به همدیگر داشتند این راجع به آن طرفش که شیخ الأزهر را مدح کردی خیر شیخ الأزهر یک کلیدی برداشته از رویش صد تا درست کرده به هر مذهبی یک کلید داده گفته آقایان بفرمایید این کلید دست شما هر جور خواستید وارد بهشت بشوید این که نشد.

اما برویم سراغ تفکر شیعه، گفت در بین شیعیان کسی نبوده است که بگوید غیر شیعه به بهشت می رود در این چند قرن هیچ کس نبوده این هم باز به مکتب تشیع دروغ بستید، اتفاقاً نظر همه علمای شیعه است تقریباً بالإجماع که ما در نقدی که به آقای سید کمال حیدری داشتیم مفصل این را مطرح کردیم. اما الان من فقط بعضی از عبارت ها را برای بزرگوارها بخوانم. اولاً من یک لیستی از کسانی که همین الان عبارت هایش را دارم خدمت بزرگواران عرض بکنم.

در این لیستی که ما داریم از کتاب شریف کافی مرحوم کلینی داریم، از علی ابن ابراهیم در تفسیرش داریم از مرحوم برقی در محاسن شان داریم از شیخ طوسی داریم از سلیم ابن قیس داریم از تفسیر امام عسکری داریم از شیخ صدوق (رضوان الله علیه) داریم، از فرات کوفی داریم از محقق اردبیلی (رضوان الله تعالی علیه) داریم، کلام صریح مرحوم خویی را داریم، کلام مرحوم مجلسی اول را داریم، کلام مرحوم مجلسی ثانی را داریم، مرحوم ملا صالح مازندرانی را داریم، مرحوم محقق بحرانی را داریم، سید عبدالله شُبّر را داریم، میرزا حسن آشتیانی داریم، مرحوم آقای گلپایگانی، آقای اراکی، آقای سند و دیگران همین الان فتواهایشان در این قضیه موجود است.

اما من عبارت آن های که خیلی معروف به تشدد هستند برای شما می‌ آورم، ببینیم آیا این ها به خاطر دفاع از رفتار نسنجیده و غیر صحیح آقای گرگیج دارد آمده عقیده شیعه را زیر سوال می برد و شیعه را متهم می کند در کتاب مجمع الفائده مرحوم مقدس اردبیلی، جلد 3، صفحه 220

«وأما الجاهل المحض الغافل من ذلك كله»

کسی که جاهل محض باشد

«بحيث لا يعد مقصرا»

جاهلی که کلاً مقصر نباشد.

«لو وجد»

ایشان می گوید که کلاً مقصر نباشد نمی توانم بگویم هر کس یک مقداری تقصیر دارد.

«أو عد في الجملة»

یا فی الجمله مقصر است.

«حيث دل عقله على التفتيش»

عقلش به او گفت برو بررسی کن شیعه یا اهل سنت حق است؟

«وما فعل، لتقصير أو لجهل»

آمده مثل شیخ الأزهر باز کرده؟ نه.

«فذلك يرجى له الدخول في الجنة في الجملة»

راه بسته نیست اما فی الجمله باز است.

«ووجدت قريبا إلى هذا المعنى في بعض الأخبار»

در بعضی از روایت ها هم داریم

«بل إنه: كل من لم يبرء »

اگر کسی نسبت به ائمه ناصبی نباشد، برائت از ائمه نکند.

 این «لم یُبرِء» مقصود ائمه است بالا هم توضیح اش را داده است

«وليس بعدو لنا»

ما، چه کسانی هستیم؟ ما شیعیان را دارد می گوید؛ می گوید جنگ با شیعه راه نیانداخته باشد اگر کسی نسبت به ائمه دشمنی ندارد و جنگ هم با شیعیان راه نیانداخته است.

«يرجى له الجنة»

امید بهشت برای او است.

 به چه شرطی؟ باز یک شرط دیگر دارد که به آن چه که طبق مبنای خودش درست می دانسته عمل بکند از مسلمان ها.

«وليس ببعيد من كرم الله وكرمهم ذلك»

و از کرم خدا و کرم اهل بیت این بعید نیست.

كتاب: مجمع الفائدة؛ نويسنده: المحقق الأردبيلي (وفات: 993)، تحقيق: الحاج آغا مجتبى العراقي، الشيخ علي پناه الاشتهاردي، الحاج آغا حسين اليزدي الأصفهاني، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة، سال چاپ: جمادي الأولى 1404 - إسفند 1362 ش، ج3، ص220

 یعنی آقای سازگارا که آمدید گفتید از شیعیان هیچ کسی نداریم گفته باشد اهل سنت بهشت می روند، سنی ها که نگفتند شیعه ها به بهشت می روند جز این دوره اخیر که آقای شیخ الأزهر آمد کلاً در را باز کرد همه را راه داد؛ اما شیعیان که اتفاقاً گفتند آن کسانی که شما خیلی تند هم شاید در برنامه ها و صحبت های تان معرفی بکنید و دیگران هم تند معرفی می کنند رسماً گفته نخیر ما نسبت به اهل سنت اگر با ائمه دشمنی نکرد با شیعه هم دشمنی نکرد و به شرط این که به آن چه به او حق رسیده بود انجام داد امید بهشتی شدنش را داریم.

اتفاقاً کرم اهل بیت هم شامل همین ها می شود خودش تصریح می کند«وليس ببعيد من كرم الله وكرمهم ذلك»؛ بعد چقدر شیعه مظلوم است کسی که چنین حرفی زده به عنوان تکفیری معرفی می شود این چنین فردی، مقدس اردبیلی که می گوید اهل بیت می آیند در اهل سنت شفاعت می کنند و با شفاعت اهل بیت بهشت می روند این آقا را تکفیری معرفی می کنند این یکی از عبارت ها.

 برویم عبارت های دیگری را ببینیم ایشان می گوید هیچ کس نگفته من روایت ها را برای شما بخوانم. روایتی در کافی شریف است از اولین علمای شیعه که مرحوم کلینی است و روایت را آورده سند هم صحیح است.

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

 علی ابن ابراهیم از پدرش، از ابن ابی عمیر، از هشام ابن سالم، و حفص از امام صادق (علیه السلام)

«إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ»

گاهی اوقات یک کسی شما را دوست دارد.

«وَ مَا يَعْرِفُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ»

اما اعتقادات شما را نمی داند آقایان شیعه، اعتقادش مثل اعتقاد شما نیست.

 «فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِحُبِّكُمْ»

خدای متعال به خاطر محبت داشتن به شما شیعیان او را وارد بهشت می کند.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص126

یعنی اهل سنت اگر با ما دشمنی نداشته باشند جهنم می روند! ایشان دارد می گوید روایت صریح ما است و سندش هم صحیح است اگر با شما دشمنی نکرد بهشت می رود. «فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِحُبِّكُمْ»؛ ما الان این هم اهل سنت در ایران داریم با شیعیان هم دوست هستند در کل دنیا هیچ مشکلی با شیعه ندارند.

مجری:

در واقع هم سفره و همسایه هستند

استاد ابوالقاسمی:

هم خانواده، هم کار، هم مدرسه ای، دوست، هم کلاس، ‌هم رَسته و همسایه هستند اگر این طور است چه مشکلی دارد؟ چرا به دروغ می گویید شیعیان 1400 سال است همچنین حرفی نزدند؟ شما بی خبر و جاهل از عقیده شیعه هستید دلیل نمی شود که شیعه را متهم بکنید. این یک عبارت. عبارت بعدی یا روایت بعدی برای شما بیاورم باز در کافی شریف است شبیه به همین مضمون:

«إِنَّ الرَّجُلَ لَيُحِبُّكُمْ وَ مَا يَدْرِي مَا تَقُولُونَ فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّة»

گاهی اوقات یک شخصی با شما دوست است

«وَ مَا يَدْرِي مَا تَقُولُونَ»

اصلاً نمی داند اعتقاد شما چه است؟

«فَيُدْخِلُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّة»

خدا او را به بهشت می برد.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص315

 کدام مذهب در طول تاریخ برای غیر خودش همچنین عقیده ای داشته؟ الکی شیعه را متهم نکنید، بله مایی که اعتقاد داریم به مخالف تکثر گرایی؛ اما دلیل نمی شود مخالفین خودمان را هم کافر بدانیم مثالش را زدم مثال خیلی ساده شمایی که بدنت واکسن زدی دیگر کرونا نمی گیری دلیل نمی شود همه را کرونایی ببینی، اما دلت برای بقیه باید بسوزد که آن ها احتمال دارد کرونا بگیرند.

لذا شما واکسن کرونا به آن ها تزریق می کنی اما آن ها حق تزریق واکسن خودشان را به شما ندارند. قضیه خیلی ساده است اما بعضی ها دنبال فهمیدنش نیستند یک راهی گرفتند و مدام دارند می روند اصلاً نمی خواهند طبق مبنا فکر بکنند.

 روایت بعدی را بخوانیم باز در کافی شریف آمده همه را از کافی دارم می آورم معتبرترین کتابی که دست خیلی از آقایان هم است.

«مَنْ أَحَبَّكُمْ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ - دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ إِنْ لَمْ يَقُلْ كَمَا تَقُولُونَ.»

اگر کسی شما را دوست دارد

«عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ»

می گوید من شیعه ها را همین طور که هستند دوست شان دارم با شیعه ها مشکلی ندارم این ها طرفدار اهل بیت هستند ما طرفدار یکی دیگر هستیم. ولی علاقمند به ما است.

«أَحَبَّكُمْ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ - دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ إِنْ لَمْ يَقُلْ كَمَا تَقُولُونَ»

...حتی اگر اعتقادش، اعتقاد شما نباشد.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج8، ص256

البته اعتقاد ضد هم نباید باشد ضد نه، حد وسط است، ما روایت زیادی داریم که اغلب مردم حد وسط هستند.

 روایت بعدی در غیبت شیخ طوسی است می فرماید که یک گروهی هستند وارد بهشت می شوند به آن ها حقّیه گفته می شود، می گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) رسیدم ابی محمد امام... حالا دقیق نمی دانم کدام یکی از ائمه است باید روی سندش کار بکنم ممکن است امام عسکری باشد یا امام دیگری باشد می گوید خدمت حضرت رسیدم گفتم آقا جان یک سوالی از شما دارم حضرت گفتند می دانم سوالت چه است؟

«جِئْتَ إِلَى وَلِيِّ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ بَابِهِ تَسْأَلُهُ هَلْ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَ مَعْرِفَتَكَ وَ قَالَ بِمَقَالَتِكَ»

آمدی بپرسی فقط شیعه ها بهشت می روند؟

«فَقُلْتُ إِي وَ اللَّهِ»

عرض کردم بله

«قَالَ إِذَنْ وَ اللَّهِ يَقِلُّ دَاخِلُهَا»

این طوری که بهشتی ها خیلی کم می شوند.

«وَ اللَّهِ إِنَّهُ لَيَدْخُلُهَا قَوْمٌ يُقَالُ لَهُمُ الْحَقِّيَّةُ»

یک گروهی هستند به آن ها حقّیه می گویند.

 آقا حقّیه اگر کم باشند باز هم «یقِلُ داخلُها» پس حقّیه معلوم است زیاد هستند

«قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ مَنْ هُمْ»

این ها چه کسانی هستند؟

«قَالَ قَوْمٌ مِنْ حُبِّهِمْ لِعَلِيٍّ يَحْلِفُونَ بِحَقِّهِ»

یک گروهی هستند این قدر به حضرت علی علاقه دارند خدا را به حق علی قسم می دهند در بین خودشان به حق حضرت علی قسم می خورند.

«وَ لَا يَدْرُونَ مَا حَقُّهُ وَ فَضْلُهُ»

اصلاً حق حضرت علی را نمی دانند چه است؟

الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار المعارف الإسلامية، محقق/ مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص247

خلافت الهی نمی دانند چه است؟ امامت الهی نمی دانند چه است؟ نفس پیامبر بودن نمی دانند چه است؟ اما به علی قسم می خورند الان پیش هر عزیز سنی نه این های که توهین می کنند بگویی تو اگر مشکلی داشته باشی مسئله ای باشد حاضر هستی به حضرت علی قسم بخوری می گوید بله من حضرت علی را بزرگ خودمان می دانم، البته این وهابی ها که کلاً قسم خوردن به غیر خدا را مطلقا بر خلاف قرآن می دانند. قرآن به خیلی از چیزها قسم می خورد «لأمرُکَ» به جان پیغمبر قسم می خورد وهابی می گویند نه قسم خوردن جایز نیست. اما اگر جایز بود این عزیزان به حضرت علی قسم می خوردند؟ بله عزیزان اهل سنت ما راحت قسم می خورند مشکلی نداشتند

مجری:

یا قسمی که برای قمر بنی هاشم است

استاد ابوالقاسمی:

بله آن که دیگر خیلی جدی هم بود. این روایت چهارم بود. روایت پنجم در کتاب تفسیر فرات است که روایت بسیار عجیب است چندین شاهد هم در کتاب های مختلف دارد الان هم ایام فاطمیه است تازه ایام فاطمیه گذشته من این روایت را بخوانم خیلی روایت زیبا است می گوید حضرت زهرا (سلام الله علیه) که به بهشت می‌ آیند خدا دستور می دهد:

 «طَأْطِئُوا الرُّءُوسَ وَ غُضُّوا الْأَبْصَار»

 همه باید سر، خم بکنند و چشمان هم پایین بیاندازند

«فَإِنَّ [إِنَ‏] هَذِهِ فَاطِمَةُ تَسِيرُ إِلَى الْجَنَّة»

بعد خدای متعال می فرماید فاطمه جان هر چه دلت می خواهد بگو

«فَتَقُولُ يَا رَبِّ أَحْبَبْتُ أَنْ يُعْرَفَ قَدْرِي فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْم‏»

خدایا من می خواهم امروز جایگاهم معلوم بشود در دنیا من مخفی بودم شب قدر بودم الان می خواهم معلوم بشود!

«فَيَقُولُ اللَّهُ [تَعَالَى‏] يَا بِنْتَ حَبِيبِي ارْجِعِي فَانْظُرِي مَنْ كَانَ فِي قَلْبِهِ حُبٌّ لَكِ أَوْ لِأَحَدٍ مِنْ ذُرِّيَّتِكِ خُذِي بِيَدِهِ فَأَدْخِلِيهِ الْجَنَّة»

هر کسی محب حضرت زهرا (سلام الله علیها) است...

 نه آن کسانی که تعارض را فهمیدند و طرف مقابل را گرفتند نه آن کسانی که دیدند به ائمه توهین شده حاضر هستند بگویند نه این آقا هر کاری کرده درست است چون از ما بوده، الان یک گروهی از اهل سنت آمدند به ائمه ما توهین کردند کار بدی کردند بگویید اشتباه کرده غرضی نبوده اما نه حرفش درست است توهینی نبوده شما که خیلی بدتر دارید می کنید مشخص است شما محبت ندارید.

«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ اللَّهِ يَا جَابِرُ إِنَّهَا ذَلِكَ الْيَوْمَ لَتَلْتَقِطُ شِيعَتَهَا وَ مُحِبِّيهَا»

شیعیان و محبینش را در قیامت جدا می کند.

 هنگامی که کنار در بهشت رسید

«يُلْقِي اللَّهُ فِي قُلُوبِهِمْ أَنْ يَلْتَفِتُوا»

خدا در دل شان می اندازد بر گردند بر می گردند.

«فَإِذَا الْتَفَتُوا يَقُولُ [فَيَقُولُ‏] اللَّهُ يَا أَحِبَّائِي مَا الْتِفَاتُكُم وَ قَدْ شَفَعَتْ فِيكُمْ فَاطِمَةُ بِنْتُ حَبِيبِي فَيَقُولُونَ يَا رَبِّ أَحْبَبْنَا أَنْ يُعْرَفَ قَدْرُنَا فِي مِثْلِ هَذَا الْيَوْم‏‏»

 خدا می گوید چه می خواهید من که فاطمه را شفیع شما قرار دادم می گویند خدایا مایی که محبین فاطمه هستیم می خواهیم جایگاه مان مشخص بشود.

«فَيَقُولُ اللَّهُ يَا أَحِبَّائِي ارْجِعُوا وَ انْظُرُوا مَنْ أَحَبَّكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ انْظُرُوا مَنْ أَطْعَمَكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ انْظُرُوا مَنْ كَسَاكُمْ لِحُبِّ فَاطِمَةَ انْظُرُوا مَنْ سَقَاكُمْ شَرْبَةً فِي حُبِّ فَاطِمَةَ»

کسی که به خاطر محبت فاطمه به شما غذا داد به شما آب داد به شما لباس داد یک جرعه آب به شما داد.

«انْظُرُوا مَنْ رَدَّ عَنْكُمْ غِيبَةً فِي حُبِّ فَاطِمَةَ خُذُوا بِيَدِهِ وَ أَدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ»

بعد امام باقر (سلام الله علیه) می فرمایند:

«وَ اللَّهِ لَا يَبْقَى فِي النَّاسِ إِلَّا شَاكٌّ أَوْ كَافِرٌ أَوْ مُنَافِق‏»

آن جا در جهنم فقط شاک، کافر یا منافق باقی می ماند.

 وقتی که در جهنم رفتند می گویند خدایا:

(فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ)

هیچ کس ما را شفاعت نکرد

(وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ)

قاطی محبین فاطمه دوستی هم نداشتیم.

نام كتاب: تفسير فرات الكوفي‏؛ نويسنده: كوفى، فرات بن ابراهيم‏ (تاريخ وفات مؤلف: 307 ق)، ‏محقق / مصحح: كاظم، محمد، ناشر: مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي‏، سال چاپ: 1410 ق‏، ص299 [سوره شعراء (26): آیه 100و 101]

 لذا دروغ به شیعیان نبندید که شیعیان نسبت به دیگران می گویند جهنمی هستند، نخیر ما اعتقاد داریم دیگران هم وارد بهشت می شوند و اتفاقاً این عقیده، عقیده انحصاری شیعیان است غیر شیعیان چنین عقیده ای ندارند.

مجری:

آقای دکتر بسیار ممنونم، بینندگان عزیز با این روایت پر برکتی که استاد فرمودند برنامه را به پایان ببریم، در این شب بلند سال حتماً در کنار سنت حسنه صله ارحامی که انجام می دهید البته با رعایت مسائل بهداشتی ذکر اهل بیت (علیهم السلام) هم فراموش نشود. با صلوات آغاز کردیم با صلوات بر محمد و آل محمد برنامه را هم به پایان می بریم

«اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم» خدا نگهدار

 

 


راه روشن>

شبکه ولی عصر راه روشن دکتر ابوالقاسمی وحدت پاسخ به شبهات روشنگری