راه روشن

قسمت سی و یکم برنامه راه روشن با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی


 عنوان برنامه: راه روشن (وحدت)

 

تاريخ: 19/ 11/ 1400

استاد: حجت الاسلام والمسلمین دکتر ابوالقاسمی

مجری: عربی نژاد

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم بینندگان عزیز و ارجمند سلام بسیار خوشحالم که با برنامه راه روشن در خدمت شما هستم کاری از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قبل از هر صحبتی ایام ماه مبارک رجب  را خدمت شما تبریک عرض می کنم به ایام البیض هم نزدیک می شویم و از همه شما عزیزان طلب دعای خیر دارم.

همین طور در دهه فجر اسلامی به سر می بریم و پیشاپیش 22 بهمن روز پیروزی انقلاب اسلامی را هم خدمت شما عزیزان تبریک می گویم و امیدوارم که پاسداشت خون همه شهیدانی که بر گردن ماست را به خوبی مورد توجه قرار بدهیم. در خدمت استاد عزیزم و دانشمند فرهیخته استاد ابوالقاسمی عزیز هستیم، استاد خدمت شما سلام عرض می کنم شب شما بخیر

استاد ابوالقاسمی:

علیکم السلام ورحمة الله، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

عرض سلام دارم خدمت شما و همه بینندگان عزیز و گرانقدر شبکه جهانی ولی عصر امیدوارم هر کجا که هستند موفق و پیروز باشند و این ایام را به همه بینندگان تبریک و تهنیت عرض می کنم

مجری:

فکر می کنم در این برنامه ما به دو مورد شبهه انگیز که پیش آمده می خواهیم بپردازیم در مورد کلیپی می خواهیم صحبت کنیم که گویا یکی از اشخاص در مورد با یک مسئله شرعی صحبتی کردند به آن بپردازیم و بعد به ادامه بحث وحدت مان ان شاء الله خواهیم پرداخت.

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم، بعضی وقت ها یک سری مسائلی در جامعه داغ می شود و بحثش بالا می گیرد و هم زمان بعضی نظراتی که این نظرات در بین علمای شیعه، نظرات شاذّ شمرده می شود می آیند اظهار نظر می کنند چون اظهار نظر کردند کلیپ هایشان پخش هم می شود. بحثی که الان در جامعه پخش شده بحث مسئله پاک بودن یا نجس بودن سگ است.

اولاً در باب نجس بودن سگ، اجماع علمای شیعه است یعنی در باب نجس بودن سگ، از علمای شیعه هیچ کس شک ندارد. و تنها اختلافی که هست این است آن هم یک نفر مخالفت کرده که اگر سگ شکاری، حیوانی را شکار کرد آیا آن محل گاز گرفتنش را باید پاک کنیم یا لازم نیست پاک بکنیم؟ مثل این که الان گوسفندی شما سر می برید از آن خون می آید آیا محل خون آمدن را بعد از این که آن خون ها رفت ما باید بشوییم یا آن خون ها را بر طرف بکنیم با چاقویی و چیزی جدا کنیم و بعد گوسفند را بپزیم یا نه همان طوری هم می شود خورد؟

در همین مقدار کسی می گوید خون پاک است؟ خیر. پس دیدگاه علمای شیعه از صدر اسلام تا حالا مشخص بوده فتاوای علما هم هست اگر چه که بعضی از علماء نظرات شذوذاتی در این قضیه نسبت داده شده اما به کتاب هایشان مراجعه می کنیم این چنین ما نمی بینیم که فتوا به پاک بودن سگ داده باشد.

اما دو تا فرمایش بعضی بزرگواران کردند در این هفته ای که گذشت کلیپ هایشان پخش شد اجمالاً عرض بکنم یک مسئله ای ما این را نباید خلط کنیم اولاً نجس و پاکی ربطی به پاکیزگی و کثیفی ندارد. ما همان طوری که پاکیزگی داریم پاکی معنوی داریم. یعنی چه؟ یک بُعد دیگر این عالم که ملائکه با آن ارتباط دارند ممکن است یک چیزی را ما کامل کامل، پاک پاک کرده باشیم اما در بُعد دیگر ملائکه آن را کثیف ببینند از این خوش شان نیاید نا خشنود بشوند.

ممکن است یک چیزی کثیفِ کثیف باشد اما در آن بُعد دیگر روی ملائکه این کثیفی تأثیر نمی گذارد برای مثلاً ویروس و میکروب داشته باشد برای ملائکه فرقی می کند؟ نه فرقی نمی کند. پس پاکیزگی و طهارت از یک سو و نجاست و کثیفی از سوی دیگر یک جنبه مستقل است. یا می گویی ملائکه ای وجود ندارند اصلاً از بیخ منکر ملائکه می شوی این هیچ!

اما اگر اعتقاد داری که ملائکه ای هستند طبق روایات ما در کافی شریف است ملائکه در خانه ای که سگ باشد وارد نمی شوند این را می خواهید چه کارش کنیم؟ می خواهید بگویید ملائکه شوخی کردند؟ مثال بزنم از بینندگان عذر می خواهم شما یک سوسک را بر دارید به عنوان یک حیوان خانگی پاک پاک و تمیز تمیزش بکنید هیچ گونه آلودگی ویروسی و میکروبی نداشته باشد. بعد شما به خواهرتان می گویید منزل ما تشریف بیاورید با حیوان خانگی من آشنا بشو خواهرت این سوسک را تحمل می کند؟ نمی تواند تحمل کند اصلاً بگوییم تمیز تمیز هست ملائکه، جایی که سگ باشد وارد نمی شوند در کافی شریفی دو تا روایت داریم سندش هم صحیح است جلد 6، صفحه 527 جبرئیل به پیغمبر فرمود:

«إِنَّا مَعَاشِرَ الْمَلَائِكَةِ لَا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ كَلْبٌ»

اتاقی که در آن سگ باشد ما ملائکه وارد نمی شویم.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج6، ص527، بَابُ تَزْوِيقِ الْبُيُوت‏، ح3

 

 همان طوری که ما حقوق حیوانات، حشرات و گیاهان داریم اسلام حقوق ملائکه را هم در نظر گرفته، ملائکه از جایی که سگ باشد آزار می بینند. اصلاً منِ انسان خیلی با این سگ حال می کنم. من فرض کنید یک حیوان خانگی سوسک داشته باشم از زندگی با سوسک خیلی خوشم می آید اما خواهرم نمی تواند تحمل کند الان من چه کار کنم؟ مادرم نمی تواند تحمل کند من خیلی به این علاقه دارم.

ملائکه دائم می خواهند با ما باشند دو تا ملک که همیشه همراه مان هستند دیگر ملائکه می خواهند با ما ارتباط برقرار بکنند.

(تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ الْمَلَائِكَةُ)

فرشتگان بر آنان نازل می ‌شوند

سوره فصلت (41): آیه 30

این را ما چه کارش بکنیم؟ ملائکه می گویند ما از جایی که سگ باشد آزار می بینیم حالا منِ انسان از سگ خوشم می آید او آزار می بیند چه کارش کنیم؟ حقوق ملائکه را نباید رعایت کرد؟ راجع به همه چیز ما صحبت می کنیم غیر از حقوق ملائکه؛ پس کثیفی و نجاست دو تا مقوله هستند به هم مرتبط نیستند ممکن است بگویید من این را داگ واش بردم تمیز تمیزش کردم. بعد پیش دامپزشک بردم واکسنش زدم همه کارهایش را کردم. این ها ربطی به مقوله معنوی اش ندارد این جنبه باطنی عالم است که ماها نمی توانیم با این چشم مان ببینیم آن های که مرتبط هستند می بینند. این یک مسئله.

 بعضی آقایان نظرات شاذ خودشان را مطرح کردند من یک جمله ای عرض کنم، آقا شما مرجع تقلیدتان آیا می گوید سگ پاک است یا نجس است؟ اصلاً من فرض بگیرم الان ماه رمضان است برای مرجع تقلیدم ثابت شده که فردا روز30 ماه رمضان است من حق دارم بخورم؟ نه، باید به حرف مرجع گوش بدهم دعوا نداریم مسئله شاقّ نیست خیلی ساده است.

اصلا فرض بگیریم مرجع تقلید یکی دیگر از آقایان بگوید سگ پاک است، مرجع تقلید من می گوید نجس است چه کار باید بکنم؟ این که فلان شیخ، فلان آخوند گفته سگ پاک است. گفته باشد «ثم ماذا» مرجع تقلید من می شود؟ اگر تو تابع شرع هستی باید سراغ مرجع تقلیدت بروی اگر می خواهی بهانه برای من بیاوری برای من حجت نمی شود.

بعضی از آقایان می گویند مدفوع پرندگان پاک است، بعضی ها می گویند نه نجس است اگر این حیوان گوشتش قابل خوردن نباشد مدفوعش نجس است. طبق فتوای او پاک می شود طبق فتوای دیگری نجس می شود. مرجع من هر چه بگوید بیایم مرجع تو را روی سر این چماق کنم؟ نه علاوه بر این که، این آقایانی که این حرف ها را زدند مرجع هم نبودند. یعنی کاش مرجع بودند این حرف ها را می زدند این مقدار دوستان باید مراعات کنند و متوجه باشند وقتی مرجع تقلید حرفی می گوید من تابع مرجع خودم هستم این مرجع تقلید هم نیست این حرف ها را زده خب «ثم ماذا» چه فایده ای برای من دارد؟ کلیپ ها را با همدیگر ببینیم ان شاء الله راجع به آن ها صحبت خواهیم کرد. کلیپ اول را ببینیم

(کلیپ - رضایی بیرجندی)

ما به این نتیجه رسیدیم که حیوان ها، محترم هستند حتی سگ در کتاب سگ اثبات کردیم که سگ پاک است در قرآن ما نه تنها دلیلی بر نجاست نداریم بلکه همه اش تعریف و تمجید و جایگاه سگ را بیان می کند در جریان اصحاب کهف و جریان های دیگر و بلکه آیه ای داریم که: (فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ)؛ طهارت سگ است که وقتی شکاری کرد صریح قرآن است در مقام بیان هم است که از او بخورید و نگفته بشویید. روایاتی که داریم متعارض است. اجماعی که داریم اولاً اجماع فی الجمله است به فرمایش آیت الله العظمی خویی اجماع فی الجمله است نه بالجمله و آن اجماع، مدرکی است و از نظر عقلی هم مورد قبول نیست که انواع سگ سالان پاک باشند یعنی گرگ، شغال امثال این ها پاک باشد شغال را نمی دانم تجربه دیدن شغال را دارید چه شرایطی دارد پاک باشد، سگی که این همه زیبایی ایجاد می کند و شب و روز می بینیم نجس باشد!

استاد ابوالقاسمی:

آقای رضایی بیرجندی هستند که دو هفته قبل از ایشان کلیپی پخش شد راجع به این که بله ائمه چون غذا کم می خوردند مدفوع نداشتند. چه حرف هایی است شما می زنید؟ ایشان که آن حرف ها را زده این حرف ها را هم زده. اولاً مبنای ایشان گرایش شبه قرآنی است لذا در دلیلش می گوید در قرآن دلیلی بر نجاست سگ نداریم. در قرآن دلیلی بر نجاست خوک داریم؟ می گوید گوشت خوک نخورید کجایش گفته خوک، نجس است؟ شما خوک را چطور نجس می دانید؟ اگر به این است خیلی چیزها در قرآن به تفصیلش نیامده، نماز مغرب و عشاء به تفصیل نیامده نماز شب آمده چه ربطی دارد؟ استدلال که استدلال علمی نشد بعد می گوید آیه ای داریم دال بر پاک بودن سگ همان آیه که می گوید:

(فَكُلُوا مِمَّا أَمْسَكْنَ عَلَيكُمْ)

آنچه اين حيوانات براي شما (صيد مي‌کنند و) نگاه مي‌دارند، بخوريد

سوره مائده (5): آیه 4

سگ شکاری رفت برای تان گرفت خوردن آن حیوان حلال است. مثل این که من بگویم گوسفند را سر بریدی خوردنش حلال است، سر بریدی آن جا گردنش را باید پاک بکنیم یا نه؟ اصلاً در مقام بیان این نیست به اصرار که نه قرآن در مقام بیان هست حتماً قرآن در مقام بیان بوده حالا من به شما می گویم گوسفند سر بریدید پاک است می شود خوردش، حلال است. گوسفند سر بریدی حلال است من راجع به این که گردنش هم باید پاک کرد صحبتی کردم؟ نه.

گوشت این گوسفند فی الجمله حلال است ممکن است بعضی ها بگویند گوسفند را سر بریدی حلال است دیگر همه اعضاء بدنش را می شود خورد؟ نه، در مقام بیان همه چیز نیست. حالا اصرار دارد که این آیه در مقام بیان است این که هیچی، مشخص است. می گوید روایت متعارض است یک سوال روایت متعارض است نباید این تعارض را شما حل بکنید؟ قابل حل کردن نیست؟

اولاً در روایت تعارضی در کار نیست این قدر روایت بر نجاست سگ داریم که حد و حصر ندارد متواتر است حالا فرض بگیریم متعارض هم باشد یک قاعده ای داریم:

 «ما خالف العامه فخذوه»

چیزی که مخالف عامه بود بگیرید اهل سنت فتوا به طهارت سگ دارند و حتی به جواز خوردن گوشت سگ، آقای مالک می گفت گوشت سگ را می شود خورد چون در قرآن نیامده این مدلی که ایشان می گوید گوشت خوک در قرآن آمده اما گوشت سگ در قرآن نیامده پس گوشت سگ را می شود خورد.

اگر بنا است این طور شما بگویید حل تعارضش خیلی ساده است، ما راهکارهای تعارض داریم چرا به این مسائل اشاره نمی کنید؟ اجماع فی الجمله است پس قبول داری اجماع هست؟ فی الجمله اش هم عرض کردیم اتفاقاً اجماع اش، فی الجمله نیست دقیقاً نجاست خود سگ را دارد مطرح می کند فی الجمله هم نیست مدرکی هم نیست مدرکی هم باشد مدرکش همان روایات است که شما گفتید معارض است حلش کنید کدام را باید ترجیح بدهیم؟ تعارض را باید ترجیح داد. به چه دلیل آن طرف را ترجیح می دهی؟

 آخرش هم می گوید عقلی نیست سگ سالان همه شان پاک باشند گرگ و شغال پاک باشد اما سگ، نجس باشد. از جهت خلقت ما یک جور زنبور داریم زنبور عسل یک جور زنبور داریم زنبور بی عسل خیلی هم شبیه هم هستند اما این کجا؟ آن کجا؟ از این زنبور عسلِ شهد بسیار خوش طعم و خوش فایده استفاده می کنیم از آن یکی هیچی!

این که خیلی به هم شبیه هستند دلیل می شود؟ این مثل حرف های آن کسانی می ماند که انسان و میمون خیلی به هم شبیه هستند. وقتی به هم شبیه هستند یعنی واقعاً یکی هستند؟ با هم فرق ندارند؟ ممکن است به خاطر یک ژن، یک تغییری که در این ایجاد شده خدای متعال خصوصیاتی در این قرار داده که ملائکه نمی توانند این را تحملش کنند آن را می توانند.

الان پروانه و سوسک خیلی شبیه هستند هر دو حشره هستند و هر دو هم می پرند اما سوسک که پری کجا؟ پروانه کجا؟ وای به حال زنی که سوسک پری به جان آدم بیافتد. کرم ابریشم کجا؟ کرم وسط میوه کجا؟ با هم یکی هستند؟ نه با هم فرق می کنند. خیلی به هم شبیه هستند بله به هم شبیه هستند اما این شبهات دلیل نمی شود که حکم شان یکی باشد. یک جور استفاده از آن ها بشود.

لذا این ها را اصلاً با هم خلط نکنید اتفاقاً از آن طرف تا حالا دیدید کسی مأمور گرگ بیاورند در خانه شان تربیت کنند چون خیلی به هم شبیه هستند گرگ بیاوریم در خانه مان تربیت کنیم. خودشان می دانند این ها دلیل های است که به قول قرآن:

(لَا يسْمِنُ وَلَا يغْنِي مِنْ جُوعٍ)

غذايي که نه آنها را فربه مي‌کند و نه از گرسنگي مي‌رهاند!

سوره غاشیه (88): آیه 7

این ها دلیل شرعی نمی شود، الکی سر خودتان را با این ها شیره نمالید اما کلیپ دیگری هم است آقای سید حسین موسوی زنجانی کلیپی داشتند راجع به بحث سگ آن هم با همدیگر ببینیم

(کلیپ - سید حسین موسوی زنجانی)

سوال فرمودند نظر شما در رابطه با نجاست سگ چیست؟ پاسخ این است که ما بعد از بررسی کامل به این نتیجه رسیدیم سگ نجس العین نیست، فقط به خاطر ارتباط با نجاسات و اشیاء نجس ظاهرش متنجس می شود اگر ظاهرش شسته بشود نجس العین نیست!

مجری:

استاد بررسی کامل گفتند هیچ توضیحی هم در رابطه با این بررسی کامل ندادند.

استاد ابوالقاسمی:

بررسی کاملی که می گویند من چند تا سوال می کنم یعنی همان دوران که آدم ها وقت شان خیلی از الان بازتر بود کاری نداشتند در روز یک ساعت برود کشاورزی بکند بر گردد تمام شد بیکار بود بگویند سگ را بر دار در رودخانه ببر 1 ساعت بشورش پاک شده با این که این قدر اصرار برای ارتباط با سگ داشتند یکی سگ شکاری دارد می گوید سگت را ببر بشور پاک می شود هر وقت دوباره ادرار کرد بدنش نجس شد نجس می شود. چرا این کار را نکردند؟

واقعاً گفتن این یک جمله با این همه مبتلا بِه بودن سگ با این همه سوالاتی که از همان موقع مطرح می شده با آن همه فتواهای که اهل سنت در تعارض سگ داشتند خیلی سخت بود؟ می گفتند نه آقا سگ را ببر بشور پاک می شود. دهان ائمه را بسته بودند این یک جمله را نگویند این همه سوال از ائمه پرسیده بودند.

آن وقت در طرف مقابل ما روایاتی داریم روایتی است در کتاب علل الشرایع شیخ صدوق (رضوان الله علیه) سند روایت هم معتبر است در علل الشرایع، جلد 1، صفحه 292 می فرماید که:

«فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»

خدای متعال:

«لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ»

مخلوقی که خلقتش نجس باشد نجس تر از سگ، خلق نکرده است.

«وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْجَسُ مِنْه‏»

البته ناصبی از سگ نجس تر است.

علل الشرائع؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: كتاب فروشى داورى، ج1، ص292

خلقت ناصبی نجس نبود خودش، خودش را نجس کرده با توهینی که به ائمه کرده «وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْجَسُ مِنْه‏»؛ اما در باب خلقت، کدام مخلوق است که خلقت او نجس است؟ سگ است. می گوید خدا او را نجس خلق کرده این را می خواهید چه کارش کنید؟ مسئله اول ائمه (علیهم السلام) می توانستند خیلی راحت بگویند سگ را بشویید پاک می شود نگفتند این قدر هم مبتلا بِه بوده هیچ فقیهی از فقهای شیعه فتوا نداده. مسئله دوم روایت تصریح کرده که سگ خودش نجس است، خلقت و ذاتش نجس است این را چه کارش بکنیم؟

مسئله سوم چه فرقی بین سگ با گربه است؟ یعنی نجاست گربه پاک است؟ نجاست سگ نجس است؟ اگر گربه ادرار کند پاک است؟ سگ ادرار کند نجس است؟ هر جفت شان نجس است. آقا سگ، لای نجاسات می چرخد گربه نه گربه فقط روی مطهرات راه می رود. چه فرقی می کند؟ سگ در خانه مردم می آید گربه هم نه خیلی جاها در خانه مردم می آید خیلی ها هم گربه اهلی دارند همان طور که سگ اهلی می شود اتفاقاً گربه هم اهلی می شود.

در روایات بر نگهداری گربه هیچ ضم و نهی ای از آن نیامده حتی در بعضی از روایات داریم که گربه جزء حیوانات اهلی خانه است. اما در مورد سگ آمده. چه فرقی بین گربه و سگ است؟ که شما می گویید هر جفت شان پاک هستند هر جفت شان هم به خاطر ارتباط با نجاست نجس معرفی شدند. می گوییم یک روایت بگو گربه نجس است. کسی می گوید گربه نجس است؟ نه.

روایات صریحاً گفته گربه پاک است صریحاً گفته سگ، نجس است دیگر الکی نیاییم حرام خدا را حلال کنیم به خاطر این که یک فتوایی مطرح شده ما هم زور بزنیم آنی که دل مان می خواهد را بگوییم، نه. ما باید تابع ائمه (علیهم السلام) باشیم هر چه فرمودند سمعاً و طاعتاً روی چشم بگذاریم این نجس است چشم من درک نمی کنم دوباره عرض می کنم ما حقوق همه چی داریم حقوق حیوانات، حقوق گیاهان، حقوق انسان ها، حقوق بشر داریم اما حقوق ملائکه نه نگاه نمی کنند.

اسلام حقوق ملائکه را هم در نظر گرفته، آقا ملائکه از بودن سگ متأذی می شوند آن هم نه یک تأذی ساده، تأذی خیلی سنگین نمی توانند وارد بشوند اذیت می شوند آزار می بینند شما ملائکه را آزار بدهید خودتان می دانید این راجع به مسئله ای که هفته قبل مطرح شد ما هم طبق روال مان به چیزهای که مطرح می شود جواب می دهیم خدمت تان هستیم.

مجری:

بسیار ممنونم از این شبهه ای که پاسخ دادید اگر اجازه بفرمایید بحث وحدت مان را پی بگیریم و هفته های گذشته در مورد وحدت صحبت های کردیم می خواهیم این هفته در مورد خط مشی اهل بیت صحبت بکنیم. اهل بیت به ما چه گفتند در مقابل مخالفین، در مقابل کسانی که اهل بیت را رد می کنند به ما چه پیشنهاداتی دارند و چگونه ما را راهنمایی کردند؟

استاد ابوالقاسمی:

بسم الله الرحمن الرحیم ما در باب این که چگونه باید با مخالفین تعامل بکنیم؟ اولاً فرمایشات بزرگان و علماء را آوردیم با اصطلاحات روز چون بعضی از مسائل در روایات به اصطلاحات امروزی تفکیک در موردش بیان نشده؛ اما فرمایشات مرحوم آیت الله مصباح را آوردیم به عنوان یکی از تئورسین های قوی مسئله وحدت که متأسفانه اصلاً نه این که یک ذره بگوییم اصلاً به فرمایشات ایشان توجه نکردند ایشان خیلی اصولی وارد شده است.

اگر بخواهند به فرمایشات ایشان عمل بکنند باید در این روالی که هست خیلی تغییرات ایجاد کنند آقایان برای شان سنگین است یا بعضی آقایان به مصلحت شان نیست اما به هر صورت آن ها را مطرح کردیم دقیقاً فرمایشات مقام معظم رهبری مطابق با آن را آوردیم. مرحوم امام همان نظرات را داشتند مرحوم شهید مطهری همین نظر را داشتند آیت الله العظمی بروجردی (رضوان الله علیه) همین نظر را داشتند.

اگر چه متأسفانه یک عده دارند فرمایشات این بزرگواران را در باب وحدت بد تبیین می کنند، و اگر کسی مسئله وحدت را درست بداند، درست بفهمد به هیچ وجه در لزوم مسئله وحدت اختلاف پیش نمی آید. این که الان می بینیم در مسئله وحدت در جامعه دو نظر هست، علت این است یک عده از کسانی که آمدند متأسفانه وحدت را بسیار بد و افراطی خواستند پیاده بکنند غیر علمی البته افرادی هم که دارند خوب پیاده می کنند هستند. یک عده هم آن طرف را کلاً‌ رد می کنند می گویند این نباید باشد.

 یکی از مشکلات اساسی که در باب مسائل وحدت هست متأسفانه نصفه خواندن روایات است. یعنی روایات را نصفه و نیمه بیان می کنند فرمایشاتی که در باب وحدت آمده نصفه و نیمه خوانده می شود برای مردم کامل خوانده نمی شود. روایت آمده کاملش را بخوانید یکی از روایات معروف در تحف العقول ابن شعبه حرّانی روایت را آورده من بعداً این روایت را از جای دیگری خواهم خواند اما فعلاً از این جا بخوانیم چون متن را تقریباً کامل مطرح کرده است.

«وَ قَالَ (علیه السلام) لِشِيعَتِهِ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ»

امام صادق (علیه السلام) فرمودند تقوا داشته باشید.

«وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ»

ورع داشته باشید

«وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ»

در راه خدا کوشش بکنید

«وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ»

راستگو باشید

«وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ»

اگر کسی به شما امانتی داد شما حتماً ادای امانت کنید چه طرف مقابل آدم برّ و خوبی بود چه فاجّر بود شما وظیفه تان است باید به امانت عمل بکنید.

«وَ طُولِ السُّجُودِ»

سجده طولانی بکنید

«وَ حُسْنِ الْجِوَارِ»

با همسایه هایتان خیلی خوش برخورد باشید.

«فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه واله وسلم)»

این دستور پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است.

«صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ»

در قبیله هایشان بروید نماز بخوانید

 یعنی بین اهل سنت اگر نماز بود آن جا بخوانید این «صَلُّوا فِي عَشَائِرِهِمْ» یک معنی دارد بعداً راجع به آن صحبت می کنیم استثنائاتی دارد که این استثنائات متأسفانه بیان نمی شود.

«وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ»

تشییع جنازه هایشان بروید.

«وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ»

مریضی دارند به عیادتش بروید.

«وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ»

حقوق شان را به ایشان ادا بکنید.

«فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ فِي حَدِيثِهِ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسَّنَ خُلُقَهُ مَعَ النَّاسِ»

اگر یکی از شما تقوا داشت راستگو بود ادای امانت کرد حسن خلق با مردم داشت.

«قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ»

می گویند این شیعه است منِ امام صادق خشنود می شوم.

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص487 و 488

یا:

«قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ»

بگویند این جعفری است من خوشنود می شوم.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص636،  بَابُ مَا يَجِبُ مِنَ الْمُعَاشَرَة، ح5

این یعنی چه؟ یعنی همه این کارها را که می کنید برای چه باشد؟ برای این که آخرش بگویند این ها شیعه هستند جذب تشیع بشوند

مجری:

از رفتارتان متوجه بشوند.

استاد ابوالقاسمی:

از رفتار شما، جذب تشیع بشوند. آیا از رفتار شما جذب اسلام خالی بشوند؟ خیلی اسلام خوب است. از رفتار شما جذب انسانیت بشوند؟ انسانیت خیلی خوب است، نه شما که این کارها را انجام می دهید باید یک برچسب شیعی داشته باشید، آقا منی که این کارهای خوب را انجام می دهم شیعه هستم نه این که من در یک منطقه مشترک بروم برادران اهل سنت هستند کمک هم بکنم نه به هیچ وجه حق نداری با لباس روحانی کمک بکنی، چرا؟ چون به هیچ نباید علامات شیعه روی گردنت باشد.

علامت نباشد این از کجا بفهمد «هذا جعفریٌ» از کجا بفهمد «هذا شیعیٌ»، بعد شما این کار را نمی کنید یک عالمه هم کمک شان می کنید آن وقت جالب است این کمک ها به خیلی از مناطقی که کم برخوردار شیعه هستند به این شدت انجام نمی گیرد، به آن ها کمک ها خیلی بیشتر است؛ اما چون بدون هیچ اسم و رسمی است هیچ گونه آن ها هم می گویند حق مان است نمی گوییم همه باید مساوی باشند همه کم برخوردارها الان بر خوردارهای شیعه که دو سه هفته قبل جناب آقای حسن مرادی صحبت کرد گفت نه بعضی از مناطق کم برخوردار شیعه وضع شان خیلی خراب تر است.

فقط چون آن ها مدافعی نداشتند هیچی به آن ها نرسیده همه باید دارا بشوند، اما این که من بیایم به یک گروهی بیشتر بدهم بدون هیچ علامت شیعی آن وقت از آن طرف، طرف از پاکستان با چهره سلفی و وهابی می‌ آید از عربستان با چهره سلفی و وهابی می آید یک کم کمکشان می کند. نتیجه اش چه می شود؟ وهابی ها دارند به ما کمک می کنند. این ها حق مان را دادند. آن ها کمک کردند تازه این حق من را داد علامت شیعه هم نداشت.

مجری:

معلوم نبود شیعه است.

استاد ابو القاسمی:

بله معلوم نبود شیعه است اصلاً دلیلی بر جذب نبوده است

«قِيلَ هَذَا شِيعِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ»

 

یعنی چه؟ یعنی کارهای شما باید پای شیعه نوشته بشود، شما علامتی دارید که پای شیعه نوشته بشود؟ این یک.

«اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا زَيْناً»

زینت ما باشید

«وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً»

مبادا موجب آبرو ریزی ما باشید

«جُرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ»

تمام دوستی ها را به سمت ما جذب کنید.

«وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ»

همه زشتی ها را از ما دفع بکنید.

«فَإِنَّهُ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ»

هر چیزی در مورد ما از خوبی بگویند ما اهلش هستیم.

«وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ سُوءٍ فَمَا نَحْنُ كَذَلِكَ»

هر بدی در مورد ما بگویند درست نیست.

 این جا را باید دقت کنید این را از این جا می خوانم بعد روایت دیگری که تتمه ای دارد

«لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ»

قرآن برای ما حقی ثابت کرده

«وَ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ»

ما بستگان پیغمبر هستیم ما ثقلین هستیم ما عترت هستیم کسی غیر از ما نیست.

«وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللَّهِ»

ما از طرف خدا کاملِ کاملِ کامل پاکیزه شدیم

«لَا يَدَّعِيهِ أَحَدٌ غَيْرُنَا إِلَّا كَذَّابٌ»

هیچ کس نمی تواند غیر ما چنین ادعای داشته باشد

«احْفَظُوا مَا وَصَّيْتُكُمْ بِهِ»

این که به شما وصیت کردند خوب یاد بگیرید.

 «وَ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمُ السَّلَامَ.»

با شما خداحافظی می کنم.

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص487 و 488

گروهی خدمت حضرت آمدند گفتند ما چند وقت پیش شما بودیم می خواهیم شهرمان بر گردیم فرمودند این طور باشید. حالا ما برویم همین روایت را از کتاب دیگری برای بزرگواران مطرح بکنیم که کتاب با سند صحیح هم نقلش کرد آن روایتی که خواندیم از کتاب تحف العقول مرحوم ابن شُعبه حرّانی بی سند نقل کرده اما این روایت را مرحوم شیخ مفید در کتاب الحکایات با سند صحیح آورده که کثیر ابن علقمه یا کثیر ابن کلثمه می گوید:

«قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَوْصِنِي»

به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم

همان روایت:

«أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الْعِبَادَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَنَا مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه واله وسلم) صِلُوا  عَشَائِرَكُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ وَ احْضُرُوا جَنَائِزَكُمْ وَ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَيْهِمْ جَرُّوا إِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ قَبِيحٍ فَمَا قِيلَ فِينَا مِنْ خَيْرٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ وَ مَا قِيلَ فِينَا مِنْ شَرٍّ فَوَ اللَّهِ مَا نَحْنُ كَذَلِكَ»

این ها همه مشترک است.

 «لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ»

این را هم که عرض کردیم

«قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)‏ وَ وِلَادَةٌ طَيِّبَةٌ»

ما از زمان خودمان تا آدم یک نفر، ولادت غیر صحیح در اجدادمان نبوده تمام اجداد ما، پاک و پاکیزه بودند.

نام كتاب: الحكايات في مخالفات المعتزلة من العدلية؛ نويسنده: مفيد، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: كنگره شيخ مفيد، ناشر: كنگره ي شيخ مفيد، قم: 1413ق

چون ممکن است شخصی فرزند حیض باشد، ممکن است شراکت شیطان باشد نه ائمه (علیهم السلام) هیچ کسی تا حضرت آدم هیچ گونه آلودگی در ولادت شان نبوده، این را با آن روایت قبلی کنار هم گذاشتیم:

«وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللَّهِ»

تحف العقول عن آل الرسول (صلى الله عليه و آله)؛ ابن شعبه حرانى، حسن بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ص487 و 488

خدای متعال این طور ما را آفرید تا این جا آخرش یک جمله ای می گوید، می گوید:

«فَهَكَذَا فَقُولُوا»

این حرف ها را بروید منتقل بکنید.

نام كتاب: الحكايات في مخالفات المعتزلة من العدلية؛ نويسنده: مفيد، محمد بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 413 ق‏)، محقق / مصحح: كنگره شيخ مفيد، ناشر: كنگره ي شيخ مفيد، قم: 1413ق

به چه کسی این حرف ها را بزنید؟ یعنی آقایان رفتید:«صِلُوا عَشَائِرَكُمْ» کردید «وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ» کردید، «وَ احْضُرُوا جَنَائِزَكُمْ» کردید این ها را هم که دارم می گویم بگویید «لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ»؛ بگویید ائمه ما حق الهی دارند در قرآن حق الهی برای شان قرار داده شده ائمه ما، همان عترت حدیث ثقلین هستند. ائمه ما هستند که مطهر هستند از زمان آدم تا این جا، فقط برویم با آن ها نماز بخوانیم یا این حرف ها را هم بزنیم؟

مجری:

در واقع اساس همین است

استاد ابوالقاسمی:

«فَهَكَذَا فَقُولُوا» سند روایت هم صحیح است دستور صریح حضرت است. چرا آن بخش اولش را عمل کنیم آخرش را عمل نکنیم؟ این سوال جدی است همه مقدمات باشد تا ... مرحوم آیت الله بروجردی فرمودند ما همه این کارها را کردیم تا بتوانیم متاع و کالای خودمان را در بین اهل سنت عرضه بکنیم. مرحوم شهید مطهری می گویند قصدمان از وحدت این است که ما یک کالای ارزشمند داریم بتوانیم این را به دیگران عرضه بکنیم. نه این که فقط و فقط بنشینیم سلام حال شما چطور است یک چاق سلامتی هم کنیم بلند شویم برویم، این ها نیست «لَنَا حَقٌّ فِي كِتَابِ اللَّهِ قَرَابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم)‏ وَ وِلَادَةٌ طَيِّبَةٌ وَ تَطْهِيرٌ مِنَ اللَّهِ فَهَكَذَا فَقُولُوا»؛ این را به مردم بگویید این ها به مردم گفته می شود؟ حتی با ظاهر شیعه می گویند نروید کمک بکنید.

 الان آقای شریفی دوست عزیز هر دو سه هفته یک بار آن منطقه است دارد به شیعه و سنی کمک می کند نه تو این جا نیا تو را به عنوان شیعه می شناسند. می خواهد برود کمک بکند، اتفاقاً چون به اسم شیعه می شناسند این کار خیلی خوب است شما را که به اسم شیعه نمی شناسند؟ کسانی که به اسم شیعه شناخته شده اند باید بروند این کارها را انجام بدهند، که بگویند نگاه کنید این آقا عقیده اش این است ولی دارد به ما کمک هم می کند این طور جذب امام صادق (علیه السلام) می شود اما متأسفانه این قبیل روایات تقریبی که خوانده می شود به هیچ وجه من الوجوه اصلاً‌ هدفش گفته نمی شود، انگار اصرار تعمد بر این که در موقع خواندن روایات تقریبی، روایت ها کامل گفته نشود، این روایت خیلی واضح است.

مجری:

یا کامل شرح نشود

استاد ابوالقاسمی:

نه اصلاً‌ کامل خوانده نمی شود تا به شرح برسد لااقل بخوانند تا به شرح اش رسیدند این یک. من بعضی روایات دیگر هم برای شما بخوانم روایاتی با این مضمون زیاد داریم یکی از روایت ها این است که زیاد هم خوانده می شود در کافی شریف هم است و در محاسن هم هست روایت را ببینیم

«سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) يَقُولُ عَلَيْكَ بِتَقْوَى اللَّهِ»

تقوا داشته باش

 «وَ الْوَرَعِ»

ورع داشته باش.

 «وَ الِاجْتِهَادِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ»

... صدق حدیث، ادای امانت همان روایتی که خواندیم

«وَ كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ»

دعوتگر باش

اما:

«بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ»

دعوت گر باش اما در دعوتت زبان به کار نبر!

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص77، بَابُ الْوَرَع‏، ح9‏

اما:«وَ كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ»؛ «انفسِکُم» یعنی چه؟ یعنی تشیع یک مثالی برای دوستان می زنم اگر یک نفری در اروپا که هیچ علامتی هم از دین نباید داشته باشد مثلاً کشوری که حجاب ممنوع است هیچ کدام از مظاهر اسلامی هم نباید باشد برود هیچ علامتی از اسلام هم نشان ندهد، فقط و فقط به همسایه اش کار خیر بکند همه این کارها را هم انجام بدهد هیچ علامتی که نشان بدهد من مسلمان هستم هم ارائه نکند. همسایه های دور و برش جذب اسلام می شوند؟ خیر می گویند چقدر اخلاق خوبی دارد تمام.

مجری:

عمل انسانی است.

استاد ابو القاسمی:

بله عمل انسانی است. در منطقه ای که همه مسلمان هستند من بروم کارهای بسیار خوب انسانی مطابق با دستورات اسلام اصیل و اسلام اهل بیت (علیهم السلام) انجام بدهم اما هیچ گونه علامت شیعی نداشته باشم آیا در چنین جایی جذب «انفسکم» یا جذب اسلام می شوند؟ «انفسکم» تشیع است. نه، جذب تشیع نمی شوند.

روایت بعدی باز از همین روایت تقریبی می گوید هدف از تقریب چه است؟ شرح الأخبار قاضی نعمان مغربی دارد:

«أوصى بعض شيعته فقال لهم: كونوا لنا دعاة صامتين.»

شما دعوتگر ساکت باشید.

«قالوا: و كيف ذلك يا ابن رسول اللّه؟»

آقا چطور؟

«قال: تعملون بما أمرناكم به من طاعة اللّه»

این کارها را انجام بدهید

 «و تنتهون عما نهيناكم عنه و معاصيه»

گناه هم نکنید واجبات را انجام بدهید محرمات را انجام ندهید

«فاذا رأى الناس ما أنتم عليه»

مردم ببینند شما اطاعت خدا را می کنید چه اتفاقی رخ می دهد؟

«علموا فضل ما عندنا فسارعوا إليه.»

می فهمند که آن چیزی های که نزد ماست چقدر خوب است با سرعت به سمتش می آیند.

باز در ادامه همین روایات:

« حبّبونا الى الناس و لا تبغّضونا إليهم‏‏»

ما اهل بیت را محبوب نزد مردم کنید. مبغوض نکنید.

نام كتاب: شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام‏؛ نويسنده: ابن حيون، نعمان بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 363 ق.)، محقق / مصحح: حسينى جلالى، محمد حسين‏، ناشر: جامعه مدرسين‏، قم: 1409، ج3، ص506

یعنی محور تمام رفتارهای خوب باید اسم اهل بیت (علیهم السلام) باشد. اهل بیت باید محور تمام کارهای خوب ما باشند هر خیری می خواهی به دیگران برسانی اصلاً‌ نمازت را می خواهی بخوانی این روایت نمی گوید کارهای خوب بکنید، می گوید اطاعت خدا انجام بده. حرام انجام نده این کارها را انجام بدهی «علموا فضل ما عندنا»؛ فضل آن چه نزد ماست را درک می کنند به سمت آن جذب می شوند این روایت خیلی صریح است می گوید مردم را جذب به ما بکنید.

مجری:

استاد در روایتی که فرمودید حضرت امام صادق فرمودند با زبان نباشد این به مسئله تقیه بر می گردد؟

استاد ابوالقاسمی:

آن را عرض می کنم با زبان نباشد یعنی چه؟ ما یک دعوت مرحله اولیه داریم تبیین این طرف حضرت علی است، آن طرف آقای ابو حنیفه و مالک و شافعی و این ها است. این طرف امام صادق است و آن طرف این ها هستند. یک تبیین اجمالی اولیه صورت می گیرد که بفهمند که به که است؟ بعد از این که مشخص شد از هم جدا شدند این جا دیگر نیاز به صحبت نیست، در کجا؟ در حالت عادی یک حالت غیر عادی هم دارد که راجع به آن هم باید صحبت بکنیم.

روایت دیگر در کافی شریف است:

«صِلُوا عَشَائِرَكُمْ»

همان روایت طولانی:

«أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه واله وسلم) أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَيْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) كَانَ يَأْمُرُ بِأَدَاءِ الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ صِلُوا عَشَائِرَكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ الْحَدِيثَ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ»

این کارها را انجام بدهید.

 «قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ»

همه شما را به من می شناسند شما را به عنوان شیعه امام صادق می شناسند.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص636، بَابُ مَا يَجِبُ مِنَ الْمُعَاشَرَة‏، ح5‏

فرق بین جعفری، شافعی، مالکی، حنفی و حنبلی را می دانند شما با این کار چه کار می کنی؟ طرف را جعفری باید بکنی، می گوید اصلاً تمام روایت های تقریبی ما برای چه است؟ تقیه نه، روایت تقریبی. روایت های تقریبی ما برای دعوت به سمت اهل بیت (علیهم السلام) است برای جذب به سمت اهل بیت است.

همه این ها را پاک کردند فقط می گویند باید کار خوب انجام بدهیم. کار خوب که انجام بدهیم برای کافر هم باید کار خوب انجام داد بعدش هم بدون علامت، جذب ندارد حضرت می فرماید: «قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ»؛ شما را به من می شناسند «فَيَسُرُّنِي» این هم یکی دیگری از روایاتی که به خوبی نشان می دهد که باید ما رفتارمان به صورتی باشد که موجبات جذب طرف مقابل به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را با رفتارمان فراهم کنیم. این که شما فرمودید گفته با سکوت، این سکوت برای بعضی جاها است، چرا؟ این را با دو دو تا چهار تا خدمت بینندگان عزیز عرض می کنیم.

یک مثالی برای تان بزنم شما چند درصد احتمال می دهید یک زمانی شما موش پرست بشوید؟

مجری:

صِفر

استاد ابوالقاسمی:

چرا صِفر است؟ چون من می دانم موش پرستی، یک کار بسیار زشت و مشمئز کننده است، خلاف عقل است عقل من می گوید موش خدا نیست. شما نسبت به موش پرستی شبهاتی دارید که به هیچ وجه من الوجوه چند هزار میلیارد تومان هم به شما پول بدهند مگر این که به خاطر دنیا باشد، اما شما موش پرست نمی شوید. حالا فرض بکنید شما هندوستان رفتید آن جا الی ماشاء‌ الله موش پرست هست.

یکی از این موش پرست ها هم یک تاجری است و دامدار حسابی است 5- 6 تا شیعه را آن جا به کار گرفته، مرغداری هم دارد همسایه شما هم هست هر ماه به خاطر این که این موش پرست اخلاق خوب دارد این موش پرست یک دانه گوسفند بده این شیعه ها سر ببرند در خانه شما بیاورد 4 تا شانه تخم مرغ دو زرده هم هر ماه در خانه تان بدهد اخلاقش خیلی خوب است بیمار شدی عیادت تان می آید با این رفتار خوب موش پرست شما موش پرست می شوید؟ نه من موش پرست نمی شوم.

جذب، به خاطر اخلاق زمانی است که نسبت به اعتقاد طرف مقابل شبهه نداشته باشید؛ اما وقتی طرف آمده می گوید شما شیعه ها 15 خدایی هستید می گوید موش پرست، موش می پرستد شما 15 تا خدا می پرستید، این جا با هزار و یک کار خوب جذب می شود؟ او من را موش پرست می داند. این روایت ها مال زمانی بود که رسانه های وهابی در کار نبود، تبلیغات گسترده ای در کار نبود. طرف فقط می دانست یک جعفری است یک مالکی، شافعی و حنبلی است جعفری را هم کافر نمی دانست.

لذا امام صادق می گفتند خوب برخورد بکن این جذب می شود؛ اما وقتی شبهه ای در کار باشد چه؟ آیا وقتی شبهه ای در کار هست طرف جذب می شود؟ به هیچ وجه من الوجوه. وقتی من را کافر بت پرست می داند من را مثل بت پرست های جاهلی می داند جذب می شود؟ نه زمان پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) یک عده از کفار مسلمان شدند دوباره مرتد شدند وقتی مرتد شدند دوباره نرفتند بت پرست بشوند. بت پرستی را کنار گذاشتند بت پرستی که به درد نمی خورد دیگر فهمید چقدر آن زشت است.

الان آن ها ما را مثل بت پرست ها متهم می کنند، اگر ما تبیین نداشته باشیم پاسخ به شبهات نداشته باشیم هزار و یک کار خوب هم بکنیم آیا به جعفری بودن جذب می شود؟ نه. پس اولاً: این روایاتی که به آن استناد می کنند که ما همه این ها را قبول داریم خود این روایات یک قیودی دارد می گوید این کارها را انجام بدهید تا این که طرف جعفری بشود، تا این که طرف شیعه بشود نه این که، این کارها را انجام بدهی خیلی خوب فقط یک ثوابی ببریم یک دوستی پیش بیاید و یک تمدنی درست بکنیم و همین، نه هدف هدایت است.

دوم: این گونه روایاتی که این مسائل را مطرح می کند در سندهای صحیحش یک تتمه ای دارد در آن تتمه اش می گوید: «فهکذا فقولوا» این های که به شما گفتم به مردم بگویید. نماز جماعت شرکت بکنید عیادت مریض بروید تشییع جنازه بکنید و این حرف ها را هم به آن ها بزنید مثل این نباشد که یک گروه بودند چاله می کندند یک گروه لوله می گذاشتند یک گروه هم پر می کردند بعد یک گروه که لوله می گذاشت نیامد آن ها گفتند ما بکنیم و ما هم بی لوله پر بکنیم.

ما فقط برویم کارهای خوب انجام بدهیم اما این دعوت آخرش «فهکذا فقولوا» نباشد آخرش «هذا جعفریٌ» نباشد. نمی شود ما داریم سر خودمان را شیره می مالیم ائمه (علیهم السلام) برای این کار اتفاقاً از واجباتی است که علتش در آن ذکر شده این ها می گویند نه آن علت را کنار بگذار اصلاً استبصار را ما بد می دانیم بعداً مفصل راجع به استبصار صحبت می کنیم.

می گوید نه استبصار خیلی بد است، مستبصرین خطرشان برای شیعه از داعش بیشتر است. چون طرف شیعه بشود کل قبیله اش ضد شیعه می شوند دشمن می شوند باید درست تبیین کنیم که این طرف اتفاقاً شیعه شده به نفع شما می شود شما بر عکس دارید جا می اندازید به خاطر اشتباه شما در رفتارتان این شد. به جای این که طوری رفتار کنید که همه به سمت جعفری جذب بشوند آن یک نفری هم که جعفری شده هم شما طردش می کنید هم جامعه اش طردش می کند.

اگر این بد نبود خود شیعه طردش نمی کرد؟ خود شیعه ها هم طردش کردند حواس مان را باید جمع بکنیم پس این مسئله دوم در مورد این روایات. مسئله سوم در مورد این روایات، این روایات مال فرد خالی الذهن از شبهات است، اما اگر کسی شبهه در ذهنش هست دیگر فایده ندارد. تصریح روایات است که اگر کسی مفتون باشد تا انقضای اجل آن فتنه و شبهه دنبال آن شبهه می رود نمی شود کاریش کرد.

تا زمانی که آن شبهه را بر طرف نکنی این هدایت بشو نیست، چه با عمل، چه با گفتار و هیچ جور دیگر باید این شبهه بر طرف بشود. آیا شما تلاش در باب رفع شبهات می کنید و این کار خیر را انجام بدهید؟ فایده ای ندارد بعد طرف همین ها را می گیرد و با همین پول و با همین ها در سوریه می رود ضد شما می جنگند.

من یک اشاره ای هم بکنم به ماجرای اخیری که در اهواز رخ داد این دختری که از ایران بلند شد به ترکیه رفته با یک مهاجر سوری؛ مهاجرین سوری آن جا مشخص است چه افرادی هستند همه این ها فراری های داعش و النصره در ترکیه هستند آیا این زن شوهر نداشت؟ چرا شوهر داشت پس او چرا این ارتباط را با او بر قرار کرد؟ برای او شوهر شیعه مهم نیست فتوا می دهند ازدواج شیعه درست نیست کافر است ازدواج با کافر که درست نیست.

آن ها متشرعین شان هستند در ترکیه رفتند متشرعین شان این طوری عقیده دارند ازدواج با شیعه را درست نمی دانند این بود که همچنین وضعیتی پیش می آید. اگر شما برایش تبیین نکنی همین وضعیت و همین آش و همین کاسه هست چه کارش می شود کرد؟ لذا ما باید خیلی دقت بکنیم روایات تقریبی، ملاک های دارد باید دقیق به آن عمل بشود این نباشد ما فقط یک جنبه اش را نگاه کنیم ما می خواهیم کار خیر بکنیم کار خیر می خواهی بکنی اولویت سنجی بکن، هدف گذاری بکن بعد این کار خیر را انجام بده.

مجری:

بسیار ممنون

 (میان برنامه)

مجری:

 بینندگان عزیز به برنامه راه روشن مجددا خوش آمدید در خدمت شما هستیم تا این جای بحث حضرت استاد به این نکته اشاره کردند که مهم ترین مسئله در روایات تقریب مسئله جذب، تبلیغ و تبیین تشیع است که از زبان ائمه معصومین مطرح شده حضرت استاد در خدمت شما هستیم

استاد ابوالقاسمی:

خدمت تان بودیم مسائلی را مطرح کردیم اما برویم سراغ روایاتی در مورد همین سیره مشترک، یعنی در مورد کسانی که در جامعه های مشترک بین شیعه و سنی زندگی می کردند و وظایفی از اهل بیت (علیهم السلام) برای آن ها مطرح شده من بعضی از این ها را برای شما بیان می کنم. در کتاب شریف کافی، جلد 3، صفحه 122 راجع به تلقین آمده. روایتی است:

«عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)»

 علی ابن ابراهیم پدرش حماد، حریز، زراره از امام باقر (علیه السلام) بعد می فرماید:

« إِذَا أَدْرَكْتَ الرَّجُلَ عِنْدَ النَّزْعِ فَلَقِّنْهُ كَلِمَاتِ الْفَرَجِ- لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِينَ السَّبْعِ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ»

 حضرت فرمودند که اگر کسی در حال جان دادن بود کلمات فرج را برای او بخوانید راحت می شود

امام باقر (علیه السلام) فرمودند:

«فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) لَوْ أَدْرَكْتُ عِكْرِمَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ لَنَفَعْتُهُ»

اگر من عکرمه را در هنگام مرگ در میافتم قبل از مردنش می رسیدم به او سود می رساندم.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص122، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏‏، ح3

دیر رسیدم چون در روایت دیگری می گوید خدمت حضرت نشسته بودیم یک شخصی آمد گفت عکرمه دارد از دنیا می رود، عکرمه خوارج بود اعتقادش این بود که حضرت علی (نعوذ بالله) جهنمی است طلحه و زبیر و عایشه جهنمی هستند ولی از اخلاق امام باقر (علیه السلام) خوشش می آمد امام باقر را هم می شناخت.

«وَ كَانَ مُنْقَطِعاً إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)‏»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص122، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏‏، ح5

دقت بکنید وضعیت چطوری است؟ از خوارج است اما از اخلاق حضرت خوشش می آید. می داند حضرت با او تعارف ندارد اعتقاد حضرت چیز دیگری است. خبر دادند عکرمه دارد از دنیا می رود حضرت به سرعت بلند شدند رفتند و بر گشتند این جمله را فرمودند:

«لَوْ أَدْرَكْتُ عِكْرِمَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ لَنَفَعْتُهُ»

اگر هنگام مرگ، عکرمه را درک می کردم به او سود می رساندم.

«فَقِيلَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)»

 به امام صادق (علیه السلام) گفتند:

«بِمَا ذَا كَانَ يَنْفَعُهُ»

پدرتان چه سودی به او می رساند؟

«قَالَ يُلَقِّنُهُ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ»

اعتقاد تشیع را به او تلقین می کرد.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص122، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏‏، ح3

عکرمه و خانواده اش همه سنی شما بروی در خانه سنی طرف دارد از دنیا می رود تلقین ولایت بکنید؟ آن هم نه یک سنی عادی، خارجی است اعتقادش این اعتقاد است.

 روایت دیگری است ابوبکر حضرمی می گوید:

«مَرِضَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي»

از اهل بیت من بیمار شد.

 «فَأَتَيْتُهُ عَائِداً فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ أَخِي إِنَّ لَكَ عِنْدِي نَصِيحَةً أَ تَقْبَلُهَا فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ قُلْ- أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فَشَهِدَ بِذَلِكَ فَقُلْتُ إِنَّ هَذَا لَا تَنْتَفِعُ بِهِ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مِنْكَ عَلَى يَقِينٍ فَذَكَرَ أَنَّهُ مِنْهُ عَلَى يَقِينٍ فَقُلْتُ قُلْ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ فَشَهِدَ بِذَلِكَ فَقُلْتُ إِنَّ هَذَا لَا تَنْتَفِعُ بِهِ حَتَّى يَكُونَ مِنْكَ عَلَى يَقِينٍ فَذَكَرَ أَنَّهُ مِنْهُ عَلَى يَقِينٍ فَقُلْتُ قُلْ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَصِيُّهُ وَ هُوَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ الْإِمَامُ الْمُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ مِنْ بَعْدِهِ فَشَهِدَ بِذَلِكَ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّكَ لَنْ تَنْتَفِعَ بِذَلِكَ حَتَّى يَكُونَ مِنْكَ عَلَى يَقِينٍ فَذَكَرَ أَنَّهُ مِنْهُ عَلَى يَقِينٍ ثُمَّ سَمَّيْتُ الْأَئِمَّةَ رَجُلًا رَجُلًا فَأَقَرَّ بِذَلِكَ وَ ذَكَرَ أَنَّهُ عَلَى يَقِينٍ»

به عیادت او رفتم گفت نصیحتی برای من داری؟ گفتم فلانی بدان دیگر آخر عمرت است ولایت حضرت علی است نمی شود تعارف بر دار نیست اسم ائمه را گفتم

«فَلَمْ يَلْبَثِ الرَّجُلُ أَنْ تُوُفِّيَ»

او از دنیا رفت

می گوید بعد از چند وقت به بستگانش گفتم چطوری شد این بنده خدا از دنیا رفت؟ گفتند ما یک خوابی دیدیم

«رَأَيْتُ فُلَاناً تَعْنِي الْمَيِّتَ حَيّاً سَلِيماً»

دیدیم سالم است.

«فَقُلْتُ فُلَانٌ‏ قَالَ نَعَمْ»

فلانی را در خواب دیدی؟ گفت بله

«فَقُلْتُ لَهُ أَ مَا كُنْتَ مِتَّ فَقَالَ بَلَى»

به او گفتم آیا تو از دنیا نرفتی؟ گفت چرا

«وَ لَكِنْ نَجَوْتُ بِكَلِمَاتٍ لَقَّنِّيهَا أَبُو بَكْرٍ»

ابوبکر حضرمی راوی روایت یک چیزهای آخر عمرم به من یاد داد این، من را نجات داد.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص122، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏‏، ح4

روایت دیگر باز همان می گوید:

«كُنَّا عِنْدَهُ»

خدمت امام باقر (علیه السلام) بودیم

 «وَ عِنْدَهُ حُمْرَانُ»

همان روایتی که عرض کردم

«إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ مَوْلًى لَهُ»

یک غلام حضرت وارد شد

«فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ هَذَا عِكْرِمَةُ فِي الْمَوْتِ»

عکرمه دارد از دنیا می رود

«وَ كَانَ يَرَى رَأْيَ الْخَوَارِجِ»

اعتقادش، اعتقاد خوارج بود.

«وَ كَانَ مُنْقَطِعاً إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام)»

ارتباطش با حضرت بد نبود خوب بود.

«فَقَالَ لَنَا أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام) أَنْظِرُونِي حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْكُمْ»

حضرت فرمودند چند لحظه به من وقت بدهید

«فَقُلْنَا نَعَمْ فَمَا لَبِثَ أَنْ رَجَعَ»

رفتند مدتی نگذشت بر گشتند.

 فرمودند:

«أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ عِكْرِمَةَ قَبْلَ أَنْ تَقَعَ النَّفْسُ مَوْقِعَهَا»

اگر قبل از جان دادنش می رسیدم

«لَعَلَّمْتُهُ كَلِمَاتٍ يَنْتَفِعُ بِهَا»

کلماتی به او یاد می دادم که به او سود برساند

«وَ لَكِنِّي أَدْرَكْتُهُ وَ قَدْ وَقَعَتِ النَّفْسُ مَوْقِعَهَا»

وقتی رسیدم که جان داده بود.

«9قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا ذَاكَ الْكَلَامُ»

گفتم آقا اینی که به او می گفتی چه بود؟

«قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ فَلَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ عِنْدَ الْمَوْتِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْوَلَايَةَ.»

چطور می گوید: «اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ صِلُوا عَشَائِرَكُمْ» یک «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ» هم دارد به مرده هایتان، مرده هایتان چه مرده هایی است؟ خوارج است نه مرده شیعه و نه محتضر شیعه، چطور برای مردم روایت نماز خواندن با اهل سنت را می گویید تشییع جنازه اهل سنت را می گویید که باید هم باشید عیادت مریض اهل سنت را می گویید اما روایت تلقین محتضر اهل سنت را نمی گویید برای چه؟ سند روایت هم معتبر است

«فَلَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ عِنْدَ الْمَوْتِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْوَلَايَةَ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج3، ص123، بَابُ تَلْقِينِ الْمَيِّت‏‏، ح3

کسی که دارد از دنیا می رود به او چه تلقین کنید؟ شهادت «ان لا اله الا الله والولایة» به او ولایت تلقین بکنید خیلی مهم است. این یکی از روایات.

 اما روایت دیگری است برای بزرگواران این روایت را ارائه بکنم روایت در کتاب طب الأئمه عبدالله ابن بسطام ابن صابور و حسین ابن بسطام ابن صابور آمده دو تا برادر بودند کتابی به نام طب الأئمه نوشتند در این کتاب روایتی آورده از امام صادق (علیه السلام) در صفحه 79 کتاب

«إِذَا حَضَرْتُمُ الْمَيِّتَ»

اگر کسی داشت از دنیا می رفت.

«فَلَقِّنُوهُ هَذَا الْأَمْرَ»

این امر را به او تلقین کنید.

 این امر یعنی چه؟ مشخص است یعنی چه؟ البته راوی از خودش یک جمله ای این جا نوشته

«يَعْنِي كَلِمَةَ التَّوْحِيدِ»

منظورش لا اله الا الله است.

 نه یک تتمه ای در روایت های دیگر دارد «هَذَا الْأَمْرَ»؛ یعنی ولایت بعد یک جمله ای دارد:

«وَ يُلْقَى فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبُ»

نترسید نگویید این ها شیعه نیستند خدا در دل شان رعب می اندازد.

«فَإِذَا مَضَى عَلَى الْحَقِّ نَجَا»

اگر لحظه آخر یک جمله بگوید «اشهد انَّ علیاً ولی الله» تمام شده است.

 نجات از یک معطلی است. چون اگر مستضعف باشد یک معطلی چند هزار ساله در برزخ دارد تا شفاعت بشود. اصحاب اعراف باشد. مستضعفین باشد. اهل مشیت باشد معطل می شود. اما یک جمله بگوید از چند هزار سال درد سر نجاتش دادی! شما نگران خورد و خوراک یک بنده خدایی در 10- 15 سال زندگی دنیایش هستی نگران چند هزار سال درد سر آخرتش نیستی؟ تازه اگر نجات پیدا بکند. اما همین یک جمله را بگوید تمام تمام است

«إِذَا حَضَرْتُمُ الْمَيِّتَ فَلَقِّنُوهُ هَذَا الْأَمْرَ»

اگر شما جایی دیدید که کسی دارد از دنیا می رود شیعه نیست ولایت را تلقینش کنید.

«وَ يُلْقَى فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبُ»

در دلش رعب بیافتد دور و بری ها چیزی به شما نمی گویند شما این کار را انجام بدهید.

«فَإِذَا مَضَى عَلَى الْحَقِّ نَجَا»

 

اگر بر حق از دنیا برود نجات پیدا کرده.

نام كتاب: طبّ الأئمة عليهم السلام‏؛ نويسنده: ابنا بسطام، عبد الله و حسين‏ (تاريخ وفات مؤلف: قرن 4)، محقق / مصحح: خرسان، محمد مهدى‏، ناش: دار الشريف الرضي‏، قم: 1411ق، ص 79

این یکی از روایت ها است. روایت دیگری که خیلی عجیب است در کتاب کافی شریف، جلد 2، صفحه 441 می گوید:

 «خَرَجْنَا إِلَى مَكَّةَ»

 معاویة وهب می گوید سمت مکه رفتیم

«وَ مَعَنَا شَيْخٌ مُتَأَلِّهٌ مُتَعَبِّدٌ»

یک پیر مرد اهل عبادت با ما همراه بود.

«لَا يَعْرِفُ هَذَا الْأَمْرَ»

شیعه نبود

«يُتِمُّ الصَّلَاةَ فِي‏ الطَّرِيقِ»

تو راه نمازش را تمام می خواند شیعه ها، نماز شکسته می خوانند این نمازش کامل بود.

«وَ مَعَهُ ابْنُ أَخٍ لَهُ مُسْلِمٌ»

یک پسر برادری داشت او مُسَلمِ اهل بیت بود یعنی چه؟ شیعه بود.

«فَمَرِضَ الشَّيْخُ»

پیر مرد بیمار شد

 به او گفتیم:

«لَوْ عَرَضْتَ هَذَا الْأَمْرَ عَلَى عَمِّكَ»

برو به عمویت قضیه تشیع را بگو.

«لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُخَلِّصَهُ»

شاید خدا نجاتش بدهد.

«فَقَالَ كُلُّهُمْ دَعُوا الشَّيْخَ حَتَّى يَمُوتَ عَلَى حَالِهِ فَإِنَّهُ حَسَنُ الْهَيْئَةِ فَلَمْ يَصْبِرْ ابْنُ أَخِيهِ حَتَّى قَالَ لَهُ يَا عَمِّ إِنَّ النَّاسَ ارْتَدُّوا بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) إِلَّا نَفَراً يَسِيراً»

بقیه گفتند ولش کنید این آدم خوبی است حداقل جهنم نمی رود جزء اصحاب اهل مشیت می شود جزء کسانی است که خدا برای او در قیامت یک مشیت خاصی خواهد داشت. ممکن هم است در برزخ یک تفضلی به ایشان بشود ولش کنید این جهنمی نمی شود آدم خوبی است می گفت نه شروع کرد صحبت کردن که فلانی بعد از پیغمبر این طور شده

«وَ كَانَ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام) مِنَ الطَّاعَةِ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) وَ كَانَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ الْحَقُّ وَ الطَّاعَةُ لَهُ»

علی ابن ابیطالب بعد از پیغمبر بوده است.

«قَالَ فَتَنَفَّسَ الشَّيْخُ وَ شَهَقَ»

 پیر مرد اصلاً وقت نکرد «اشهد ان علیاً ولی الله» بگوید.

«وَ قَالَ أَنَا عَلَى هَذَا وَ خَرَجَتْ نَفْسُهُ»

اعتقاد من همین است. تمام یعنی «اشهد ان علیاً ولی الله» هم نرسید بگوید این 3 کلمه را گفت «أَنَا عَلَى هَذَا» این را گفت مرد

«فَدَخَلْنَا عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) فَعَرَضَ عَلِيُّ بْنُ السَّرِيِّ هَذَا الْكَلَامَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام)

رفتیم خدمت امام صادق (علیه السلام) ماجرا را تعریف کردیم حضرت فرمودند:

«هُوَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ»

بهشتی شد.

«قَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ السَّرِيّ»

 علی ابن سری گفت:

«إِنَّهُ لَمْ يَعْرِفْ شَيْئاً مِنْ هَذَا غَيْرَ سَاعَتِهِ تِلْكَ»

فقط همان موقع همین یک جمله؟

 فرمودند:

«قَالَ فَتُرِيدُونَ مِنْهُ مَا ذَا قَدْ دَخَلَ وَ اللَّهِ الْجَنَّةَ.»

چه بیشتر از این می خواهید؟ بهشتی شد تمام شد.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص441، بَابٌ فِيمَا أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ (علیه السلام) وَقْتَ التَّوْبَة‏‏، ح4

چرا ما همه روایت های سیره هدایتی تقریبی اهل بیت (علیهم السلام) را می گوییم، هدایتش را هم از آن حذف می کنیم این روایت ها هم که تتمه همان روایت ها است برای مردم نمی گوییم که: «اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ صِلُوا عَشَائِرَكُمْ» و دیگر روایتی که هست یک دانه هم هست «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ» طرف سنی و محتضر است برو ولایت به او تلقین کن.

این های که خیلی اصرار دارند بر سیره تقریبی اهل بیت (علیهم السلام) خیلی خوشحال می شویم باشد شما همین را عمل کنید. الان در بیمارستان های اهل سنت آن جا بالای سر مریض می روید اگر خدای نکرده یکی از دنیا دارد می رود تلقین ولایت به او کنید، مگر شما به سیره تقریبی و هدایتی اهل بیت اصرار ندارید این هم آخر همان روایت ها است. این چه فرقی با آن ها می کند؟

اما یک نکته دیگری در روایات است مردم را روایات دو دسته کرده باز در کافی شریف روایتی آورده:

 «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السلام»

 علی ابن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از جمیل ابن دراج زراره از امام باقر (علیه السلام)

«إِذَا بَلَغَتِ النَّفْسُ هَذِهِ وَ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ»

جان که به این جا رسید اشاره به گلوگاه می کنند.

«لَمْ يَكُنْ لِلْعَالِمِ تَوْبَةٌ»

اگر کسی عالم بود چشمش که به آن دنیا باز شد دیگر توبه ندارد.

ولی یک جمله ای می گوید خیلی عجیب است احتمالاً هم خیلی از بیننده های ما نشنیدند

«وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ»

چشم که باز شد باز هم برای جاهل فرصت توبه هست

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص440، بَابٌ فِيمَا أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ آدَمَ (علیه السلام) وَقْتَ التَّوْبَة‏‏، ح3

یعنی اگر طرف جزو علما بود حق را فهمید و قبول نکرد مرگش که رسید چشمش باز شد تمام شد، باید تا قبل مرگ، تلقینش بکنید؛ اما اگر کسی جاهل بود مستضعف بود پیر مرد و پیر زنی است در یک روستایی زندگی کرده با شیعه دشمنی نداشته محبت اهل بیت هم داشته نمازش هم خوانده جاهل بوده. آیا  این با مرگش چشمش که باز شد توبه اش برطرف می شود دیگر نمی تواند توبه بکند یا نه؟ این روایت چه می گوید؟ «وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ»؛ باز هم بعد از باز شدن چشم، باز هم جاهل توبه دارد.

 یک سوال یک ماجرایی است خیلی از عزیزان بیننده ما در مناطق مختلف اهل سنت این ماجرا را خودشان دیدند کسی که خودش دیده برایم تعریف کرده این که وقتی مرده اهل سنت را در قبر می گذارند خیلی از جاها مولوی می آید آن لحظه آخر یک تلقینی در گوشش می گوید و می رود آن جمله چه است؟ بدان حق با علی است تو قبر به او می گوید حق با علی است. فاید دارد یا ندارد؟ این روایت می گوید مستضعف باشد «وَ كَانَتْ لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ»، سوال ما این ها را سر هم بکنیم از یک طرف گفته: «فَلَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ عِنْدَ الْمَوْتِ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ الْوَلَايَةَ»؛ به مرده هایتان ولایت را تلقین بکنید از طرف دیگر این را که سنی ندارد مرده را تلقین ولایت کنیم این مختص امام صادق (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) است از طرف دیگر این که وقتی چشم باز شد باز هم مستضعف توبه دارد این هم از اختصاصات روایات شیعه است اهل سنت همچنین چیزی ندارند.

پس چرا در مناطق سیستان بلوچستان، گلستان، کردستان، سمت بقیه جاهای که اهل سنت هستند مرده را در قبر می گذارند خیلی از جاها مولوی می آید می گوید بدان حق با علی است. من به یک چیز دیگر می خواهم اشاره بکنم تمام این ها دستورات شان را از امام صادق (علیه السلام) گرفته بودند این یعنی چه؟ یک مقدار بازتر بکنم تمام اهل این مناطق قبلاً شیعه بودند اما به خاطر جو تقیه سنگین مجبور شدند همه را کنار بگذارند.

اما فقط یک چیز در دست شان باقی ماند آن چه است؟ وقتی در قبر می گذارند این تلقین را برایش می گویند این را در گوشی یک نفر به یک نفر دیگر می گوید که ما اقلاً این مقدارش را داشته باشیم.

مجری:

در واقع حافظه تاریخ شان این را نگه داشته

استاد ابوالقاسمی:

برای من یقینی است آقایانی که شما در منطقه هایتان این را داشتید بدانید اجداد شما همه شیعه امام صادق بودند روایات امام صادق (علیه السلام) را دقیق می دانستند، روایات تشیع را درست می دانستند ولذا این کار را انجام دادند و گرنه این کار با روایات بقیه مذاهب به هیچ وجه جور در نمی آید حتی با کسانی که عادی روایت های شیعه را هم می دانند جور در نمی آید. این ها خیلی متخصص به روایت های امام صادق (علیه السلام) بودند.

حیف است اجداد شما آن طور بودند الان هم این کار را دارید انجام می دهید ولی به ولایت امام صادق (علیه السلام)، امام باقر (علیه السلام) و اجدادشان امیر مؤمنان در زندگی تان در نیایید. این مسئله خیلی مهمی است.

 نکته دیگر خیلی از این ها می گویند اگر من شیعه بشوم یعنی کل اجدادم جهنمی هستند؟ بر عکسش را می گویند یعنی چه؟ یعنی اهل سنت می گویند اگر شیعه ای بیاید سنی بشود اجدادش همه شیعه بودند کافر و جهنمی مردند. خیلی عجیب است تنها مذهبی که می گوید به مرده حکم نکن چون ممکن است « لِلْجَاهِلِ تَوْبَةٌ» حتی بعد از مردنش توبه باشد.

 من شیعه بشوم پدر و مادرم که از دنیا رفتند این ها جهنمی هستند؟ نه ممکن است آن ها هم بهشتی باشند، اما برو عکسش را بپرس از علمای تان بپرس اگر یک شیعه ای پدر و مادرش شیعه از دنیا رفتند خودش سنی شده پدرش و مادش بهشتی هستند؟ می گوید نه آن ها کافر و جهنمی مردند. نگاه کنید دیدگاه ائمه ما (علیهم السلام) و دیدگاه تشیع نسبت به انسانیت چطور است؟ چون انسانیت که این 40- 50 سال نیست تا قیامت و ابدیتش است.

دیدگاه تشیع نسبت به انسانیت چطور است می گوید حکم نکنی بگذار شاید او جاهل از دنیا رفته و توبه داشته باشد نگاه طرف مقابل چطور است؟ پس اجمالاً روایاتی که در باب تقریب ما داریم نباید کسی منکر این روایات بشود. روایات سندهایش هم صحیح است اما خود روایات یک علتی در آن آمده که آن علت چه بوده عرض کردیم جذب به تشیع است.

نکته دوم این روایات برای کجا است؟ برای جایی که طرف مقابل، شبهه نداشته باشد، اما شبهه داشته باشد باید جور دیگر با او برخورد کرد. البته رفتار خوب باشد اما آگاه سازی نسبت به شبهه هم باید صورت بگیرد. نکته سوم در تتمه همان روایاتی که شما راجع به ارتباط خوب با اهل سنت برای مردم می خوانید در تتمه آمده این حرف ها را هم به آن ها بزنید.

نکته چهارم مکمل این که در تشییع جنازه شرکت بکنید نماز بخوانید چه کار کنید چه کار کنید یک مکملی دارد آن مکمل این است که: «لَقِّنُوا مَوْتَاكُمْ» اگر کسی از اهل سنت داشت از دنیا می رفت ولایت به او تلقین بکنید، نیایید فقط سیره تقریبی خشک و خالی آن طور که دوست داریم به مردم بگوییم. سیره تقریبی امام صادق (علیه السلام) را به مردم بگوییم. سیره تقریبی امام باقر (علیه السلام) را به مردم بگوییم. از خودمان چیزی درست نکنیم.

مجری:

بسیار ممنونم از این که این جلسه مسئله مهم جهان را که مسئله وحدت بود و مسئله تقریب که از زبان امام صادق تقریب را بیان بکنیم پس و پیش روایات را نخوانیم و برداشت های شخصی از روایات نکنیم به دلائل مختلف خیلی ممنونم از حضرت استاد ابو القاسمی که مثل همیشه بسیار عالی تبیین فرمودند از شما بینندگان عزیز هم که امشب با ما بودید تشکر می کنم و امیدوارم تا برنامه بعدی که در خدمت شما هستیم موفق و سلامت باشید و از همه شما عزیزان خدا حافظی می کنم، خدا نگهدار!


  
  • حسین حکیمی

    22 بهمن 1400 - ساعت 19:49

    سپاس از برنامه بسیار جالب شما تمامی برنامه های شبکه ولیعصر مفید می باشد به خصوص برنامه هایی که توسط آیت الله قزوینی دکتر ابوالقاسمی و دکتر یزدانی برگزار میشه امام زمان نگهدار شما مبلغین دین خدا باشد

    0 0

راه روشن>

پاکی یا نجاست سگ شکاری شیعه ملائکه پاکیزگی وحدت اخلاق جعفری جذب توحید