تاریخ بدون روتوش

قسمت شصت و پنجم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی آقای حسینی
موضوع: آیا هخامنشیان زرتشتی اند؟


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

موضوع برنامه: واکاوی در مورد تاریخ ایران باستان «ایرانی‌ها و اعراب»

تاريخ: 28/ 02/ 1401

استاد: آقای دکتر حسینی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛ عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند شما که بیننده قسمت 24 از سلسله برنامه های تاریخ بدون روتوش از فصل دوم هستید و امشب هم ان شاء الله با ما همراه هستید طبق معمول جلسات قبل ما مطالبی که خدمت شما ارائه می کنیم بخش اول برنامه را تشکیل می دهد و بخش دوم منتظر تماس های شما عزیزان هستیم.

آن دسته از مخالینی که احساس می کنند مطلبی که ما گفتیم قابل نقد و رد هست سوالاتی که ما پرسیدیم قابلیت پاسخگویی دارد چند ده قسمت است که سوالاتی را از عزیزان زرتشتی پرسیدیم که بیایند پاسخی اگر نسبت به این ها دارند ارائه کنند و سوالات ما سوالات بسیار کلی بود. در مورد خود زرتشت 3 سوال اساسی قطعاً شما که پی گیر برنامه بودید در ذهن تان نهادینه شده، یکی این که زرتشت پیامبر بود یا نبود اگر به یک شخصی دعوت می کند خودتان چطوری نمی توانید تشخیص بدهید و نمی دانید که پیامبر بوده یا نبوده در مورد مفصل بحث کردیم و نظرات موافق و مخالف را از خود زرتشتی ها خدمت شما نشان دادیم.

سوال بعدی ما زرتشت کجا بود اگر می گویید پیامبر ایرانی بود؟ بخش اول سوال مان را باید پاسخ بدهید که پیامبر بوده یا نبوده و اثبات بکنید بخش دوم این است ایرانی بودن زرتشت با خود اوستا هم سانی ندارد در اوستا نیامده که زرتشت کجا به دنیا آمده در مورد منطقه ای که زرتشت فعالیت می کرد تحت عنوان ایرانویچ از آن یاد شده و خود کتاب اوستا ویژگی ها را برای منطقه ایرانویچ آورده که با ایران، هم خوانی ندارد.

سوال سوم ما این بود که زرتشت چه زمانی زندگی می کرد؟ یک حدودی را شما باید برای زندگی زرتشت به عنوان کسی که پیرو او هستید بدانید یا ندانید؟ بله در مورد بسیاری از انبیاء، غالب انبیا به جز چند مورد ما اطلاعاتی در مورد زمان شان نداریم اما ما که پیرو آن انبیاء نیستیم اگر قرار است تعالیم آن انبیاء را به دست بیاوریم مسلمان ها از طریق پیامبر اسلام، اهل بیت (علیهم السلام)، قرآن به دست می آورند که زمان آن ها مشخص است چه زمانی بود؟

زمان زرتشت،‌ نبوت زرتشت، محل ولادت زرتشت در هاله ای از ابهام است ما گفتیم اگر کسی نسبت به این 3 تا سوال پاسخی دارد در برنامه تشریف بیاورد و پاسخ ما را نسبت به این 3 سوال مطرح بکند بیننده های ما هم ببینند و اگر پاسخی نسبت به این سوالات داده بشود خیال تان راحت است لطمه ای به اعتقادات ما وارد نمی شود چه بسا یک پاسخی یک شخصی بیاد مطرح بکند ببیند این پاسخ، یک پاسخ منطقی است. ولی هر پاسخی که نسبت به سوالات داده بشود این پاسخ مواجه می شود با بسیاری از عبارات زرتشتی ها و مورخینی که تا الان صحبت کردند و سعی کردند که نسبت به این سوالات پاسخ بدهند.

 در جلسات گذشته فصل دوم را که شروع کردیم تاریخ ایران باستان را از بحث هخامنشیان شروع کردیم کوروش، فتح بابل را گفتیم بعد در مورد کمبوجیه با شما صحبت کردیم جلسه قبل به بحث بردیا رسیدیم. گفتیم شخصیتی تحت عنوان بردیای دروغین از جانب برخی از مورخین معرفی می شود یا گئوماته اسمش را گذاشتند و جلسه قبل نظرمان را خدمت شما عرض کردیم خیلی رک و صریح بر اساس شواهدی که در دست است و حتی برخی تصریحات گئوماته، بردیای دروغین نبوده همان بردیا بوده هرچند کمبوجیه سعی کرده بود به واسطه پرخواست برادر خودش و فرزند کوروش را بکشد. اما ظاهراً پرخواست خیانتی کرده بود و تا لحظه های آخر عمرش منکر بود که من بردیا را کشتم، ولی مورخین نقل کردند گفتند لحظه آخر عمرش گفت بله من بردیا را کشتم بردیا کشته نشده بود و به قدرت رسید و این خیلی چیز عجیبی است که در تاریخ هخامنشیان بعد از کوروش 2 نفر به قدرت می رسند هر دو فرزند کوروش هستند کمبوجیه و بردیا ولی در مورد بردیا از جانب باستان گراها و زرتشتی ها خیلی خیلی کم پرداخته می شود. متهم می شود که دروغ می گفت این بردیا نبوده ولی شواهد و قرائنی که جلسه قبل خدمت تان توضیح دادم نشان دهنده این است که این بردیا واقعاً بردیای واقعی بوده است و فرزند کوروش بود.

 بعد از این اتفاقات و فتوحاتی که رخ داد کمبوجیه برای این که بخواهد بردیا را سرکوب بکند از مصر بر می گردد و احتمالاً برخی بابل و برخی سوریه گفتند ظاهراً در سوریه به طرز مشکوکی کشته می شود که در موردش صحبت کردیم. در مورد بردیا و کمبوجیه پای داریوش بسیار وسط است در مورد قضیه کشته شدن شان در مورد بردیا که تصریح تاریخ را داریم تحت عنوان گئوماته شخصی را کشت اثبات کردیم و گفتیم شواهد را آوردیم که همان بردیا بود در مورد کمبوجیه هم ما قرائنی را آوردیم که چه بسا با از بین بردن دو فرزند کوروش بدون این که داریوش از فرزندان کوروش باشد از تیره دیگری خودش را معرفی کرده لازم شد در موردش توضیح می دهیم. داریوش در حکومت هخامنشیان به قدرت رسید و بعد از فرزندان کوروش قدرت را به دست گرفت.

 نکته ای در مورد آقای بردیا که کشته شد وجود دارد و آن هم عزاداری است که در سرزمین های هخامنشی برایش برپا شد تاریخ ایران باستان جناب آقای پیرنیا که کتابش در استودیو است اسکن را خدمت شما عزیزان نشان بدهم. جلد 1، صفحه 443 در مورد حکومت گئوماته صحبت کرده است که این گئوماته همان بردیا است چون یک جلسه متمرکز روی این بحث کردیم و اسناد را نشان دادیم می خواهیم این جا اسمش را بردیا بگذاریم بعد مِردیس که یونانی بردیا است من این جا بردیا می گویم که فکر نکنید چند تا شخصیت است. بردیای مُغ از جهت این که با مردیس پسر کوروش، یعنی بردیا پسر کوروش هم اسم بود 7 ماه با آرامش سلطنت کرد خیلی عجیب است یک شخصیتی به دروغ گفته من فرزند کوروش هستم خانواده کوروش هم اعتراضی نکردند بعد 7 ماه هم حکومت کرده در حالی که در بخش از حکومتش برادرش کمبوجیه هم زنده بود. در این مدت نیکی ها زیاد به تبعه خود نمود چنان که پس از فوت او تمام مردمان آسیا یک قاره به استثنای پارسی ها، پارسی به یک اموالی رسیده بودند و بردیا وقتی که به قدرت رسید اموال آن ها را بر گرداند از این قضیه کل خاورمیانه و آسیا عزاداری کردند و ناراحت بودند.

عبارات دیگری برای این که،‌ این ها چقدر ناراحت شده بودند وجود دارد ولی متأسف بودند، توضیح آن که در بدو جلوس به تخت تمام ملل را در مدت 3 سال از دادن مالیات سپاهی معاف داشت، منظورش از سپاهی همان سربازی اجباری که در دوره هخامنشیان بود بردیا تا 3 سال کنسل کرد. فقط در ماه هشتم مردم دانستند که او پسر کوروش نیست این مردم نبودند ادعای داریوش بود داریوش و آن تیمی 7 نفره ای که آخرش هم بردیا را کشتند و یک سر بریدنی آن جا رخ داد و شعار دادنی آن جا رخ داد پسر کوروش، توسط ... کشته شد بعدش هم داریوش به قدرت می رسد ما تا این جا با شما در مورد 3 نفر که ابتدای حکومت هخامنشیان را تشکیل می دادند با شما صحبت کردیم دیگر آن زوایای مختلفی که لازم بود به آن بپردازیم مستند برای شما ارائه دادیم و به آن پرداختیم.

اسناد دیگری هست ما نشان ندادیم به علت این که بتوانیم مباحث را سریع تر پیش ببریم هر برنامه ای که من خدمت شما یک سری مباحث را عرض می کنم اگر از یکی دو تا کتاب برای شما سند بیاورم گاهی چندین سند دیگر هم وجود دارد من فقط برای ذخیره کردن وقت آن ها را نشان نمی دهم.

اگر بحثی شد گفتگویی شد و لازم شد مفصل تر از این که داریم می پردازیم به این موضوع بپردازیم آن ها را هم ان شاء الله بیان خواهم کرد. امشب می خواهم در موردا این مسئله صحبت بکنم یکی از این موضوعاتم این است این سه نفر یعنی کوروش و بردیا و کمبوجیه که بردیا و کمبوجیه فرزندان کوروش می شوند و کوروش مؤسس سلسله و امپراطوری هخامنشیان می شود که بزرگ ترین امپراطوری است که در طول تاریخ می توانیم در موردش مطالعه بکنیم و به آن دسترسی داریم و احتمالاً بزرگ ترین امپراطوری کره زمین بود.

بعد از آن هم رقیبی تقریباً نداشت جلوتر رفتم در دوره داریوش خدمت تان عرض می کنم ابعاد جغرافیایی حکومت هخامنشیان به کجا رسید این 3 نفر را برخی ها زرتشتی معرفی می کنند و گاهی در مورد این که این ها زرتشتی بودند بخصوص در مورد کوروش، تأکید فراوانی هم دارند مصادر زیاد است خودتان هم در فضای مجازی اگر دیده باشید کاری که مبلغین زرتشتی می کنند این است که هخامنشیان را به عنوان یک حکومت زرتشتی که کوروش هم زرتشتی بوده است معرفی می کنند.

امشب می خواهیم نسبت به این بپردازیم ببینیم این موضوع چقدر صادق است کتابی را که خدمت تان نشان می دهم از جناب موبود کوروش نیکنام است کتاب زرتشت و مزد یسنان پرسش ها و پاسخ های در شناخت دین زرتشت از اولین افرادی بودیم که به این کتاب استناد کردیم بلافاصله در بازار آمد ما این را تهیه کردیم احتمالاً قبل از این که در بازار بیاید ما این را تهیه کردیم با ناشرش صحبت کرده بودم و خدمت شما این کتاب را نشان دادیم.

در فصل اول که بحث مان در مورد زرتشت بود زیاد به این کتاب مراجعه کردیم جناب آقای کوروش نیکنام ان شاء الله خداوند به ایشان سلامتی بدهد درگیر مسئله ای هستند که اگر خدا به ایشان سلامتی داد بیایند با ما صحبت بکنند اگر خواستند نسبت به سوالات ما پاسخگو باشند.

در این کتاب صفحه 560 در مورد دین کوروش کبیر پرسیدند سوال این است دین کوروش کبیر چه بوده است؟ پاسخی که ایشان داده در این مورد پژوهش ها هم چنان ادامه دارد هنوز نا امید نشدند بخواهد اثبات بکنند مستند زرتشتی بوده بسیاری باور دارند که کوروش بزرگ،‌ فرهنگ و آیین زرتشتی داشته است، این بسیاری را ما می خواهیم امشب نقل کنیم و هر چند نفر می خواهند باشند و هر جایگاهی می خواهند داشته باشند. بی گمان کوروش و برخی از پادشاهان دوره هخامنشی نیز پیرو مذهب مزدایی شده بودند بی گمان! گفتنی است بسیاری از سفارش های که در منشور حقوق بشر کوروش نیز به یادگار مانده است بر پایه بینش زرتشت و جهان نگری این آموزگار و پیام آور استوار است. که در سرودهایش گاتاها بیان شده یا یک جور دیگر بخواهیم جمله را بخوانیم برپایی بینش زرتشت و جهانگیری این آموزگار و پیام آور استوار است استوار بودن به همان استدلال شان بر گردد که در سروده هایش گاتاها بیان شده این ادعا است یک ادعای است که امشب جوابش را خواهیم داد و نقد خواهیم کرد اگر کسی پاسخی داشت خود آقای موبد کوروش نیکنام خواستند در برنامه ما تشریف بیاورند و نسبت به این پاسخ بدهند کجای منشور کوروش نشان دهنده تعالیم گاتاها است؟

آن جای که در مورد خدایان بابل صحبت کرده؟ کجایش را شما دارید می گویید؟ کجای این رفتار کوروش بازتاب تعالیم گاتاهایی است؟ کجایش دارد گاتاها را به رخ می کشد؟ آن جایی که جنگید؟ آن جایی که 50 هزار نفر را به بابل برد، آن جایی که حکومت بابل را نابود کرد آن جایی که مادها را در 3 سال جنگ نابود کرد یا آن جایی که مردم شرق ایران را نابود کرد یا آن جایی که برای پسرش کمبوجیه فضایی مساعد کرد که بتواند به مصر حمله بکند و تمدن مصر را نابود بکند.

یا آن جایی که بعد از گرفتن کشور مصر ملحقاتی را از جنوب با جنگ شروع کرد به اضافه کردن کجا منظورتان است؟ کجاها را شما می گویید انعکاس دهنده گاتاها است چه در آن منشور که ما در این همین برنامه مفصل به آن پرداختیم و چه در رفتار و عملکرد آقای کوروش. خود آقای کوروش یک رفتاری دارد نشان دهنده زرتشتی بودنش نیست هیچ اصراری بر زرتشتی بودن ندارد و هیچ کاری در مورد زرتشتی ها انجام نمی دهد آقای کوروش نه اسمی از اوستا آورده است حتی از اهور مزاد اسمی نیاورده در آن جای که آن مواردی که به دست ما رسیده و آقای کوروش حرفی از دیو نمی زند. حرفی از آن عناوین خاص زرتشتی در کلام آقای کوروش دیده نمی شود بلکه خلافش دیده می شود. برخی ها گفتند واقعاً استدلال به این جا رسیده آقای نیکنام هم دیدم در کانال شان این مطلب را گذاشتند بله این واژه نور به قبرت بباره که در بین ایرانی ها گاهی استفاده می شود این برگرفته از قبر زرتشت است. برخی ها نسبت به این مسئله این طوری استدلال کردند گفتند چون آتش برای زرتشتی بسیار مقدس بوده و جایگاه والایی داشته چون کوروش، زرتشتی بوده است قبر را طوری ساختند که دریچه اش در مقابل نور آفتاب قرار بگیرد، در مورد قبر کوروش صحبت می کنم اگر قبر زرتشت گفتم اشتباه لفظی بود.

چرا این کار را کردند؟ چرا به همچنین استدلالی روی آوردند که همان استدلال را هم امشب برای شما نقل می کنم و خواهید دید مطابقت دارد یا خیر؟ به خاطر این که در داخل قبر گذاشتن شخصی نقطه مقابل تفکرات اوستایی است. نقطه مقابل تفکرات زرتشتی است قبلاً هم مفصل برای تان به این مسئله پرداخته بودم.

اما ببینیم واقعاً قبر منتسب به کوروش چون ما گفتیم آن جا قبر کوروش نیست ادله خودمان را هم ارائه دادیم در موردش حاضر هستیم بحث و گفتگو بکنیم با کسی که احساس می کند می تواند مستنداتی را ارائه کند قانع کننده باشد برای این که در پاسارگاد قبر کورش است. به همین خاطر قبر منتسب به کوروش می گوییم. قبر کوروش را گفتند رو به خورشید است بعد گفتند نور به قبرش ببارد به خاطر همین است چون وقتی که خورشید طلوع می کند از دریچه قبر منتسب به کوروش نور داخل قبر می تابد. یک بار یک کسی می آید یک ادعا و مسئله ای را مطرح می کند و این ادعا و موضوعی که مطرح می کند قابلیت ارزیابی ندارد ما بخواهیم نگاه کنیم ببینیم واقعاً این طوری هست یا نیست؟

ولی قبر منتسب به کوروش در پاسارگاد الان هست خورشید هم مسیرش همان است مثلاً قبلاً از شمال می آمد و در جنوب غروب می کرد نیست مسیر خورشید از شرق به غرب است و این موضوع و مسئله قابلیت بررسی دارد. سراغ نقشه هوایی برویم نگاهی بکنیم ببینیم واقعاً دریچه قبر کوروش رو به خورشید هست یا نیست؟ در منطقه پاسارگاد نزدیکی شیراز است کسانی که رفتند می دانند که در کجا است با تخت جمشید یک مقدار فاصله دارد تقریباً نزدیک هم هستند این جا پاسارگاد است و این جا آرامگاه کوروش بزرگ نامگذاری شده، ما بالای تصویر می رویم و این محل را نگاه می کنیم. اصلاً‌ کار سختی نیست همه شما می توانید به همچنین تصویری دسترسی داشته باشید. شما جهت قبر را نگاه کنید اگر دریچه را بالا بگیری یا پایین بگیرید سمت راست شرق می شود خوروشید طلوع می کند در غرب غروب می کند. این دریچه نه رو به شرق است نه رو به غرب است نه رو به شمال است نه رو به جنوب است. این جا را اگر دریچه قبر بگیرید می شود شمال غرب نه به سمت شرق، همه دسترسی دارند بروند ببینند این که از این ضرب المثل بخواهید استفاده بکنید و محل قبر را بخواهید اثبات بکنید همانش هم نقض شد، تعبیری می خواهم به کار ببرم که بد نباشد همان استدلال ضعیف شما هم این طوری قابل نقض شد.

دوباره تصویر شرق و غرب را نشان بدهم این مسئله در فضای مجازی خیلی معروف و مشهور شده، این جا پاسارگاد و این هم کشور ایران و شرق و غرب کشور هم کاملاً مشخص و واضح است مسیر نه رو به شرق است و نه رو به غرب است. این هم پاسخ نسبت به این مسئله ای که برخی ها مطرح کردند.

 اما نکته بعدی خود کوروش که داخل قبر گذاشته شده بر خلاف تعالیم اوستایی است. آقای کمبوجیه چه؟ قبرش منتسب به آقای کمبوجیه؛ جستجو بزنید قبر کمبوجیه که از او به عنوان زندان سلیمان یاد کردند، داستانی دارد لازم شد به شما می گویم چرا نام سلیمان را گاهی روی این ها گذاشتند؟ متأسفانه شرایط نگهداری اش هم حداقل در دوره ای خوب نبوده و باعث ناراحتی است. هر چه که باشد این یک مسئله و نماد باستانی و یک اثر از آثار باستانی است. گفتند این جا مقبره کمبوجیه است این مقبره کمبوجیه باشد باز کمبوجیه را که در دخمه نگذاشتند پس زرتشتی بودن کمبوجیه کجا رفت؟ یا باید بگویید کوروش زرتشتی بود که نبود، امشب باز به آن می پردازیم و پسرش آیین زرتشت را نپذیرفت. یک سری اسناد دیگری می خواهم به شما نشان بدهم یا باید بگویید نه کوروش زرتشتی بوده نه کمبوجیه زرتشتی بوده نه بردیا زرتشتی بوده اند. این ها خلاف تعالیم زرتشت و کتاب اوستا است یا زرتشتی بودند اوستا را قبول نداشتند.

حالا جالب است برخی ها یک ایرادی نسبت به برخی از آرامگاه های بزرگان مسلمان می گیرند این هم بدانند و ببینند آن چیزی که شبیه سازی می شود از این که چه بوده است این آرامگاه منتسب به کمبوجیه این تصویر است، این تصویری برای چیزی قریب به 2500 سال پیش چنین تصویری که از محل قبر کمبوجیه ترسیم شده یک سازه اساسی بود. خیلی سازه مهمی محسوب می شود یعنی از پول مردم برای ساختن این جا حسابی خرج کردند. این طور نبوده که شما بگویید مردم وقف و نذر و نیاز کردند که این ساخته بشود، یعنی پول مردم را گرفتند یک همچنین چیزی برای کمبوجیه ساختند البته بر اساس دیدگاهی آن های که معتقد قبر کمبوجیه فرزند کوروش است.

با این کار نداریم ولی این باید حفظ بشود با وضعیتی که دارد حتی اگر قبر کمبوجیه هم نباشد به عنوان یک اثر تاریخی از دوره هخامنشینان اثر جدی است باعث ناراحتی آدم است که نسبت به این ها بخواهد بی محلی بشود اگر کسی می خواهد تاریخ را نقد بکند راهش کم اهمیتی نسبت به این موضوعات نیست. طبیعتاً مسئولینی که در مورد این مسائل وظیفه حفظ این ها را دارند احتمالاً این را باید بدانند ان شاء الله  از این آثار نگهداری کنند اصلاً‌ این آثار نشان دهنده واقعیت های است که در آن موقع وجود داشته است از بین بردن این آثار به هیچ عنوان درست و صحیح نیست و انسان را اذیت می کند. هر کسی که دوست داشته باشد به آثار دسترسی داشته باشد از بین بردن یک اثر تاریخی صرفاً‌ به خاطر این که این اثر، اثر تاریخی است مثل از بین بردن کتبی است که در مورد تاریخ نوشته شده هیچ قابلیتی برای دفاع ندارد. آقای کوروش چگونه کشته شد؟ اصلاً کجا کشته شد؟ چون قبلاً مفصل این ها را توضیح دادم الان نمی خواهم خیلی روی آن موضوع بر گردم.

یک سری اسناد را خدمت تان نشان دادم می دانید قدیمی ترین گزارشی که در مورد کشته شدن کوروش است اصلاً در مورد پاسارگاد و تخت جمشید نیست که اگر آن زمان وجود داشته باشد اصلاً در مورد شوش نیست در مورد گزارش جنگ آقای کوروش در شمال شرق ایران که با مردمان آمازون درگیر شدند و یک داستانی هرودت برایش می آورد و آخرش شکست می خورد سرش را در خیک خون کردند گفتند خون بخور چون آدم خونخواری هستی تا این که سیر بشوی.

این قدیمی ترین گزارشی است که در تاریخ در مورد کوروش وجود دارد که چه اتفاقی برایش افتاد؟ اما یک مقاله ای است چگونگی به قدرت رسیدن داریوش و کشته شدن بردیا، کمبوجیه آقای احمد حیدری نوشتند، این جا یک مقداری با تصریح مسئله را آوردند که بنا به اطلاعاتی که مورخان یونانی در اختیار ما می گذارند (این حرف شان درست است) با قوای عظیم برای سرکوبی سکاها به شمال شرق ایران رفت و کشته شد.

روایات متعدد درباره چگونگی مرگ کوروش توسط مورخان تحریف شده است ولی تمامی آن ها یقین دارند که کوروش با جنگ سکاها کشته شده و دیگر به وطن باز نگشته است. یک افرادی از مورخین هستند معتقد هستند می گویند مرگ کوروش اگر مرگ در بستر بوده خیلی چیز جالبی برای کوروش نبوده و این خیلی افتخار آفرین نبوده به خاطر همین ایرانی ها همچنین داستانی را جعل کردند که بگویند کوروش در جنگ کشته شده است. منتها اگر شما بگویید در این جنگ کشته شده برگشت را می خواهید چه کار کنید؟ چطوری این جا بر گرداندند صفحه 95 که این مقاله را چاپ کرده این گونه شایعه می کنند که کوروش در نتیجه زخمی که در جنگ با سکاها بر داشت پس از 3 روز در 20 ژوئیه 530 قبل از میلاد می میرد بعد جسدش را به سمت پارس حمل می کنند.

نکته قابل تأمل آن است که در منابع تاریخی داستان مرگ کوروش و کمبوجیه تقریباً به یک شکل بیان می شود هر دو به علت لشکر کشی های بی نتیجه کوروش در لشکر کشی بی نتیجه به اقوام سکایی و کمبوجیه در لشکر کشی های بی نتیجه در آفریقا و سر انجام کشته شدن در مسیر بر گشت به پایتخت توصیف شده است.

این مسئله را تقویت می کند که احتمالاً اگر کسی بخواهد منکر این بشود که آقای کوروش خارج از مرزهای فعلی ایران کشته شده این داستان سرایی در مورد کشته شدنش توسط ایرانی ها (پارس ها) بوده است که در آن زمان بودند و مشروعیت (مشروعیت این جا به معنای مقبولیت است) و مقبولیتی برای کوروش قائل بودند و خیلی دوست نداشتند بگویند مرگ کوروش مرگ در بستر بوده.

به هر حال باز این ها هیچ کدام از این ها دلالت بر این ندارد که قبر کوروش در پاسارگاد است این تازه اول مشکل است اگر اثبات بشود کوروش بر گشته است کجا برگشت؟ و اگر اثبات بشود که کوروش به ایران و منطقه پاسارگاد هم برگشته و این پاسارگاد همان پاسارگاد باشد این نکته اساسی دیگر در این زمینه است این پاسارگادی که الان هست آیا همان پاسارگادی است که آن زمان وجود داشته یا خیر؟

یک نکته ای هم در مورد این مسئله خدمت تان عرض می کنم برخی از این ‌آقایان مورخ که خیلی دارند اسطوره سازی و اسطوره پردازی می کنند در جمع های چند نفره شان، تقدیس های چند نفره ای که داشتند گفتند این را جای مطرح نکنید ولی واقعاً این پاسارگاد معلوم نیست آن پاسارگاد باشد. اگر یک زمان بحث مناظرات و ... پیش کلیپش را خدمت این بزرگواران پخش می کنم که چه مطالبی را گفتند. صادقانه بگویید این پاسارگاد معلوم نیست همان پاسارگاد باشد یعنی حتی این فرضیات همه قدم به قدم اثبات بشود کوروش، به ایران آورده شده و دفن شده است و این دفنش هم با زرتشتی بودنش تعارضی ندارد که نمی شود اثبات کرد در پاسارگاد هم اثبات نشده.

پاسارگاد را هم همین منطقه بدانند با این مسئله مواجه می شوند که این منطقه ای که به عنوان قبر مشخص کردید چه ربطی دارد به آن جای که شما می گویید در پاسارگاد دفن شده چه ربطی دارد به آن کتیبه ای که شما ترجمه می کنید کوروش در مورد خودش صحبت کرده که از لحاظ جغرافیایی با قبر منتسب به کوروش فاصله دارد. خیلی مسائل و سوالات و دست اندازهای اساسی زیادی در مقابل کسی است که این طوری بخواهد ادعا بکند که این قبر کوروش است که در پاسارگاد وجود دارد.

 مطالبی که در اوستا آمده است را با همدیگر ببینیم در کتاب اوستای بر گردان جناب آقای جلیل دوستخواه سرعتم بحثم را یک مقدار زیاد بکنم امشب برسم این بحث را جمع بندی کنم. صفحه 662 در مورد این که چطوری باید مرده را دفن کنیم یا در دخمه بگذاریم پس آن گاه اهریمن همه تن، ‌مرگ بیامد و به پتیارگی گناه نا بخشودگان خاک سپاری مردگان را بیافرید یعنی این که مرده را شما در خاک بگذاری قبر برایش درست بکنی در داخل دخمه نگذاری این را چه کسی آورده؟ اهریمن آورده است.

عزیزان، برخی ها نسبت به این مسئله اشاره کردند و این قابلیت این را دارد که موضوعات متعددی را کنار هم بگذاریم که از این حرف بخواهیم دفاع بکنیم، کوروش بیشتر از این که تعالیم اوستایی داشته باشد تعالیم به قول اوستا پژوهان و به قول ادبیات اوستایی ادبیات اهریمنی دارد. یعنی اگر کوروش را یک ضد زرتشتی بودن بدانیم ادله بیشتری برایش داریم تا این که بخواهیم زرتشتی بدانیم نه این که فقط زرتشتی ندانیم ضد زرتشتی گری کوروش را بدانیم ادله آن طرف بیشتر است. اویستا دارد می گوید این خاکسپاری را اهریمن آورده بعد کوروش همین طوری دفن شد آن های که معتقد هستند پاسارگاد قبر کوروش است.

برای کمبوجیه قبر معرفی می کنند کمبوجیه هم اهریمنی دفن شد؟ بقیه پادشاهان در دوره هخامنشی چه؟ کدام شان در دخمه گذاشتند؟ این ها مسائلی است که درست است مطرح نمی شود به صورت رسانه ای کمتر مطرح می شود ولی مسائل اساسی است که باید خیلی ها به آن پاسخ بدهند.

آقای کوروش اگر قرار بود زرتشتی باشد باید مراسم سگ دید برایش انجام می دادند، سگ دید چه است؟ برگردان جناب جلیل دوستخواه سگ دید (آیین زرتشتی است) برای پاک کردن محیط زندگی از گند و نا پاکی نسو، نسو یعنی همان مردار مستند خواستید باز هم برای تان نشان می دهم یعنی گیو لاشه و مردار در پرانتز خودش آورده.

سگی که باید در آیین سگ دید بیاورند سگ زرد چهار چشم یا سفید زرد گوش این سگ چطوری آن موقع پیدا می شد خودشان پیدا می کردند نسو را از بر گردان جناب آقای جلیل دوستخواه خدمت تان عرض کنم نسو در پهلوی، نسا یا نَس به معنای مردار است یا پیکر مردار، نام دینی است که بر پیکر مردگان فرمان می راند و هر کس که به مردار نزدیک شود یا بدان دست زند یا به تنهایی مرده ای را به دخمه برد نسو از هم سوراخ های تن او به درون می یابد و او را می آلاید.

یعنی این اتفاق برای کوروش افتاده؟ کوروش را سگ دید نکردید بر اساس آیین زرتشت باید سگ دید می کردید و بعدش در دخمه می گذاشتید در حالی که می گویند دفن شد نسو همچون مگسی از باختر، پایگاه اهریمن و دیوان بر سر مردگان می تازد و برای دور راندن و تاراندن او سگ چهار چشمی را بر راهی که مرده از آن به دخمه می برند می گذارند و این آیین را سگ دید می خوانند.

آن وقت بگویید مسلمان ها خرافاتی هستند ملاکم در این برنامه بحث تطبیقی نیست ولی شما مقایسه بکنید این روش خاکسپاری زرتشتی ها را با روشی که مسلمان دارند. نکته جالب این جا این است در کتاب زرتشت و مزد یسنان جناب آقای کوروش نیکنام ایشان گفته شیوه برخورد زرتشتیان با جسد در گذشتگان چگونه است؟ در توضیحات مفصلی که دادند من نقاطی که هایت لایت کردم اهمّ مسئله است خدمت تان می گویم چون یک مقدار نسبت به این سوالات پاسخ دارم زمانی تن ارزش دارد که روان را به شادمانی در خود نگهداری و پاسداری کنند بعد که بی جان شد بدن تن بدون جان در سنت زرتشتیان نساء نامیده شود به معنی پلیدی و نا پاکی که باید از زیستگاه همگان برده شود.

آقایانی که می گویید کوروش زرتشتی بوده و پاسارگاد یکی از مراکز زیست اجتماعی آن زمان بوده چطور شما معتقد هستید که بر اساس اعتقاد زرتشتیان باید بدن مرده، از زیستگاه همگانی بیرون شود تا ایجاد آ‌لودگی نکند بعد شما می گویید که در پاسارگاد دفن کردند تازه دخمه اش هیچ، این با تفکرات زرتشتی تضاد دارد، هم رفتار کوروش با تفکرات زرتشتی تضاد دارد، هم رفتار هخامنشیان آن هایی که کوروش را دفن کردند اگر شما معتقد هستید آن جا قبر کوروش است این ها هخامنشیان بودند. سامتیخ بیچاره نبود که در مصر دفنش کنند خود هخامنشیان بودند.

 در برخی از شهرهای ایران جسد در گذشتگان را به خاک می سپردند بله ما منکر این نیستیم در ایران باستان جسد داخل خاک هم می گذاشتند می گوییم بر اساس تعالیم اوستا این کار، اهرمینی است. که این شیوه نیز یادگار چند هزار ساله نیاکان است خاکسپاری یادگار چند هزار ساله نیاکان است نه یادگار زرتشت و اوستا. با هرگونه شیوه ای که نیاکان ایرانی ما و آیین داشتند اکنون زرتشتیان رسم خاکسپاری را گزینش کردند حدود 50 سال پیش زرتشتی ها در دخمه می گذاشتند همین الان در یزد و کرمان دخمه است ولی در داخل دخمه نمی گذاشتند چرا؟ دلیلش چه بود؟ به خاطر این که آقای نیکنام هم اشاره کرده بود دوربین های فیلمبرداری و عکاس آمد این ها پخش شد مردم دیگر فهمیدند زرتشتی ها با جسدها چه کار می کنند؟ مردم از زرتشتی بودن زده شدند، دلیل این که زرتشتی ها الان دفن می کنند همین است. آقای نیکنام خیلی به صراحت گفته در صفحه 474 ایشان می گوید در دهه 40 خورشیدی به دنبال کوچ همیشگی کرکس ها چون می دادند جسدهای شان را کرکس ها بخورند. به سبب گسترش شهر نشینی نکته اساسی این جا است با نگرش نا مناسب از این شیوه که با عکس و فیلم از این دخمه ها روی داد از آن پس شیوه خاکسپاری برگزیده شد و شیوه دخمه گذاری دنبال نشد. عکس و فیلم می گرفتند نشان می دادند زرتشتی ها بر اساس اوستا چطوری رفتار می کنند. وقتی نشان دادی باید یک مرده را سگ دید کنید بعد جلوی حیوانات و کرکس بیاندازید مرده را تکه تکه کند بخورد و از بین برود و بوی مرده و لاشه آن مرده، فضا را آلوده بکند وقتی فهمیدید اویستا این را می گوید دیگر نمی تواند تبلیغ کنید بگویید مردم بیایید پیرو اوستا بشوید مجبور هستید سنت تان را عوض کنید. سنت را عوض کردید با متن اویستا می خواهید چه کار کنید؟ این مسائل، مسائلی است که در مباحث تبلیغی خیلی مهم است که برخی از آقایان دارند و ادعای که آن ها مطرح می کنند و خلافش را نشان می دهد ممکن است بعضی های بگویند این کار، کار بدی بوده است نه ایشان خیلی هم دارد مسئله را منکر می شود.

آقای کوروش نیکنام در صفحه 512 کتابش دارد پس از این که گوشت کالبد بی جان را پرندگان لاشخور تمام می کردند جنازه را وقتی بر اساس آیین زرتشت جلوی کرکس می انداختند تکه تکه بکند استخوانش باقی بماند به کمک نور خورشید و هوا که پاک کننده بودند گند زدایی می شدند. هوا آن موقع پاک کننده بود الان پاک کننده نیست؟ که پاک کننده بودند الان چرا این کار را نمی کنید؟ البته در هند و چند نقطه ای دیگر همچنین مسئله ای وجود دارد، برخی ها این را گفتند حداقل هندی همزمان با زرتشتی ها ایران دخمه گذاری را کنسل نکردند.

این ها هیچ کدام ناشایست نبوده که کیفر داشته باشد می گوید خیلی خوب بوده جای دیگر کتابش را من بخواهم مفصل برای شما نقد کنم چقدر خوششان آمده می گوید خانواده هایشان نگاه می کردند می گفتند خدا را شکر ما مرده مان را عزیز دل مان را پاره تن مان را جلو یک کرکس تکه تکه کرد خورد کرکس سیر شد. در خاک هم می گذاشتید کرم می خورد سیر می شد.

 مسئله بعدی آقای نیکنام گفته بود بله در منشور کوروش، آن تعالیمی که در گاتاها آمده منعکس شده است، کجای منشور کوروش را دارید می گویید؟ ما که منشور کوروش را بررسی کردیم خاطرتان است در برنامه بررسی کردیم؟ ولی یک کتاب به نشان می دهم خیلی صریح، کتاب داریوش و ایرانیان والتر هنیس دکتر پرویز رجبی ترجمه کرده کتاب خیلی جدی در مورد تاریخ هخامنشیان است کتاب درسی هم محسوب می شود. ایشان در ترجمه دکتر پرویز رجبی که یک باستان گرا است. ایشان در صفحه 108 می گوید مردوک چه کسی است؟ همان خدای بابلی ها که آقای کوروش در استوانه معروف به حقوق بشرشان که این مسئله را نقل کردیم از ایشان تجلیل کرده و برخی  گفتند عبادتش کرده این به ظاهر مردوک پرستی کوروش را می توانید به حساب آب و تاب کاهنان گذاشته و از آن بگذریم. رفت یک خدای دیگر را پرستیده چون کاهنان در مورد مردوک آب و تاب می دادند یا خوش شان می آمد این اتفاق بیافتد پرستیده یک خدا را عوض کرده خیلی مسئله ای نیست عجیب است البته هنگامی که در ایران متن استوانه را پیش از نقش بستن آن برای کوروش ترجمه کردند شاه بزرگ، ایرادی به آن نگرفت. نگفت چرا مردوک را آوردی مثلاً‌ اهورامزدا را بگذارید اگر بگوییم اهورامزدا خدای زرتشتی است در موردش بحث داریم. حتی این کار را هم نکرد چون همه مطالب، هماهنگ با تسامح او در امور دینی بوده است در امور دینی تسامح داشت می گفت حالا این خدا نه یک خدای دیگر.

یک منطقه دیگر رفت می گفت یک بتی داریم آن را هم می پرستید، اهورامزدا اگر خدای زرتشت باشد این جا برای شان اهمیتی نداشت مشخص است مفصل در مورد استوانه صحبت کردیم و کسی نمی تواند این را منکر بشود اما در ادامه بحث هخامنشیان و این 3 نفر اول بخصوص بردیا و کمبوجیه زرتشتی بودند یا نبودند؟ آقای جلال الدین آشتیانی مفصل در این زمینه کار کرده در کتاب زرتشت مزد یسنان و حکومت ایده آل بشر تجزیه و تحلیل افکار زرتشت نوشته مهندس جلال الدین آشتیانی ایشان در کتاب شان اقوال را خوب جمع کردند یک نکته ای خدمت تان عرض بکنم، ما در مورد زمانی که من در مورد تعالیم زرتشت در برنامه فصل اول صحبت کردم ملاک کار و اصوال کار ما را تشکیل داد همان اوستا بود و کلام موبدان زرتشتی بود. کمتر به مستشرقین استناد کردم نمی گویم اصلاً استناد نکردم ولی جایی بود که یک اصولی از این طرف ولی در مورد ایران باستان این متفاوت است چون اصلاً خود زرتشتی ها و باستان گراها خیلی وام دار مستشرقین و خاور پژوه ها هستند کسانی که مطالعات ایران باستانی داشتند بودند و هستند. این مسئله متفاوت است اقوالی که آقای جلال الدین آشتیانی آورده من بخواهم به آن اشاره بکنم را بدانید تفاوت وجود دارد ما بخواهیم بحث تاریخی بکنیم یا بحث صرفاً زرتشتی بکنیم. ولی این جا تلفیق می شود در مورد یک شخصیت تاریخی می خواهیم صحبت بکنیم که بحث اعتقادی دارد.

آقای آشتیانی اقوالی را در کتابش مفصل آورده و نقل کرد در صفحه 319 یک مسئله ای را شروع می کند صفحه 320 که ادامه داد نظر نیبرک را آورده اوستا پژوه و مزدا شناس است شخصیت برجسته ای در این زمینه ها و بحث باستان شناسی است می گوید نیبرک زرتشتی بودن شاهان هخامنشی را تأیید نمی کند و دین آن ها را با گاتاها منطبق نمی داند دقیقاً نقطه مقابل حرفی که ادعای که جناب آقای موبد کوروش نیکنام کرده بود جالب است ایشان می گوید بعد از جمع بندی اقوال و مستشرقین و مورخین مختلفی را آورده آن های که جدا حتی در مورد دین هخامنشیان کار کردند مورد بررسی قرار داده، انتهایش نقل قولی که دارد این است به این نتیجه رسیدند که هخامنشیان، زرتشتی نبودند باز به نظر نیبرک بر می گردد می گوید حرفی که زده در صفحه 321 چند تا استدلال و بحث را مطرح کرده یک بخشی از آن در مورد داریوش است من فعلاً به بحث داریوش نپرداختم وارد موضوع و حکومت داریوش نشدم نیبرک اشاره می کند به اصطلاحاتی که کوروش در کتیبه خود به کار برده چند تا عبارت و اصطلاح را می گوید. می گوید از این اصطلاحات اصلاً‌ اثری در گاتاها نیست انگار آقای جلال الدین آشتیانی دارد جواب موبد کوروش نیکنام را می دهد هرچند ایشان قبل از آقای کوروش نیکنام این کتاب را نوشتند و این هم بدانید آقای نیکنام وقتی کتاب مزد یسنان را نوشتند خیلی از مطالب شان، مطالب گذشته و موضوعاتی که سایت شان مطرح شده بود تبدیل به کتاب شد. این جا هم یک تغییراتی گاهی دیدیم که اعمال کردند.

 موضوع تدفین مردگان از نیبرگ آورده ظاهراً همان ادامه نقل قولش است خلاف معتقدات زرتشتیان است نیبرگ بر خلاف مولتون معتقد است که زرتشتیان مردگان خود را به پرندگان و حیوانات می سپرند ولی هخامنشیان پادشاهان را دفن می کردند به این مسئله تکیه می کند که در کتیبه های هخامنشی هرگز نامی از زرتشت نیست.

ایشان دارد درست می گوید حداقل کتیبه های که تا الان به دست ما رسیده بروید پژوهش کنید بگردید آن کتیبه های که در تخت جمشیده پیدا شده است را بروید ترجمه و پی گیری کنید همه اش را ترجمه بکنید بیایید ببینیم چیزی پیدا می شود یا نمی شود؟  من خیلی دوست دارم و خیلی مشتاقم آن کتیبه های که در تخت جمشیده پیدا شده ترجمه بشود تا این جا ترجمه شده است بسیار کمک کار ما بوده در مورد این که ما پی ببریم حق، به چه شکل است؟ در ادامه کتاب تجزیه و تحلیل افکار زرتشت مزد یسنان و حکومت جناب آقای جلال الدین آشتیانی مفصل بحث کرده من یک بخش هایش را جدا کردم.

ایشان در صفحه 327 ادعا می کند که اکثریت قریب به اتفاق محققین، هخامنشیان را زرتشتی و یا لااقل از متأثر از دین زرتشت دانستند در عین حال اغلب نیز به تضادهای که در برداشت های این پادشاهان با دین زرتشت و پیام گاتاها وجود دارد اشاره کردند و همین اختلاف سبب شده که آن ها مذهب هخامنشیان را یک شکل خاص از دین زرتشت توجیه کنند. نتوانستند بین رفتار، اتفاقات و حرف های پادشاهان هخامنشی با گاتاها همسان سازی به وجود بیاورند ولی ادعا کردند که این ها زرتشتی بودند این وسط چه کار کنیم؟ آقای جلال الدین آشتیانی می گوید این ها گفتند نه این ها زرتشتی بودند ولی یک شاخه خاصی از زرتشت بودند. (توجیه) یک شاخه خاصی از زرتشت چطوری قرآن شان را قبول ندارد؟ اوستایشان را قبول ندارد این طوری می گویم که مخاطب بهتر متوجه بشود.

 کلاً صراحت دخمه را رد کردند خیلی از مباحث دیگر را رد کردند دیو را قبول نداشتند خود زرتشت را هم این ها قبول نداشتند یک شاخه خاص انحراف دارند. مثلاً‌ در بین مسلمان ها یک سری گروه انحرافی و مذاهب انحرافی است. ابعاد مختلف داعش را که شما می شناسید خود این داعش که یک گروه انحرافی است و این قدر از تعالیم اصیل اسلامی فاصله دارد اسم پیامبر اسلام را نمی آورد؟ یا اتفاقاً یک گروهی وقتی انحرافی شد اسم بنیانگذارش را مجبور است بیاورد اصلاً یک فرقه انحرافی از دین زرتشت، اسم زرتشت کو؟ نیست.

در ادامه صفحه 328 - منتظر تماس تان در بخش دوم می مانیم- از گزارش های مورخین یونانی چنین بر می آید که در زمان هرودت یا عصر کوروش و داریوش در جامعه ایران هنوز نامی از آیین زرتشت به طور عمومی و رسمی برده نمی شده است آن چه هرودت درباره مذهب ایرانیان گزارش می دهد بیشتر شبیه دیو یسنا است نه مزد یسنا این جا «که» نوشته من فکر می کنم «نه» باشد اصطلاحا تصحیف شده.

جمله را ببینید آن چه هرودت درباره مذهب ایرانیان گزارش می دهد بیشتر شبیه دیو یسنا است نه مزد یسنا این جا یک نکته ای خدمت تان بگویم یک سری افراد مثل والتر هینس و دیگران گفتند آقای کوروش به این خاطر به بابل رفته و از مردوک تجلیل کرده یا داریوش از خدایان دیگر همه پادشاهان را در نظر بگیرید چطوری آمدند تعریف و تمجید کردند چرا؟ چون خواستند دل مردم آن جا را به دست بیاورند تا این جا این مسئله را بپذیریم بگوییم باشد برای به دست آوردن به دل مردم آن جا بود. در دوره کوروش ایرانیان دین شان چه بود؟ چرا کوروش به دنبال جذب دل خود ایرانی ها نبود؟ متوجه شدید استدلال بنده چه است؟ یعنی اگر شما بگویید که ایرانی ها زرتشتی بودند کوروش بابل رفته است خدای آن ها را تعریف و تمجید کرده برای برقراری ارتباط سیاسی بوده. در ایران که شورش می شده است در ایران که خیلی ها با خود زرتشت مشکل داشتند مادها بودند که از دست زرتشت شکست خورده بودند شرق ایران بوده که شکست خورده بودند اگر پیرو آیین زرتشت بودند و کوروش به دنبال جذب مردم با استقبال از مقدسات آن ها بوده از همین آقای کوروش در ایران چرا آثاری نیست؟ بابل می رفت مردک می گفت ایران می آمد زرتشت می گفت.

 حتی زمانی که نویسندگان و دانشمندان یونانی به نام زرتشت آشنا شده و در جامعه ایران نیز دینی به نام زرتشتی رواج یافته بوده است از تعلیمات حقیقی گاتاها اثر زیادی گزارش نمی شود. اثر زیادی گزارش نمی شود کمش هم قابل خدشه است. این حرفی که آقای جلال الدین آشتیانی زده بود تا این جا؛ پس در نتیجه اقوال در مورد زرتشتی بودن هخامنشیان متعدد است، همان های که گفتند هخامنشیان زرتشتی بودند نتوانستند سنخیتی بین تفکرات زرتشت و هخامنشیان به وجود بیاورند مجبور شدند بگویند این ها یک طیف خاصی بودند.

در مورد کوروش وضعیت تقریباً مشخص شد که قضیه از چه قرار است؟ در مورد کمبوجیه آقای شروین وکیلی یک حرفی در کتاب کوروش رهایی بخش زده، شرحی بر تاریخ تأسیس کشور ایران این ورژن جدید کتاب شان است قبلاً‌ در مورد داریوش نوشتند بعد برخی از کتاب هایشان را به روز کردند. شماره صفحه ندارد ولی اشکال ندارد پی دی افش را می توانید به دست بیاورید. آقای دکتر شروین وکیلی کتاب شان را رایگان در فضای مجازی منتشر کردند کوروش رهایی بخش، در مورد کمبوجیه آن طوری که در خاطرم است بعد از صفحه 100 صحبت کرده بود اگر دوستان شماره صفحه اش را داشتند برایم بفرستند چه صفحه ای است؟ در این کتاب کمبوجیه را از صفحه 89- 90 فکر می کنم شروع کرد این جا حدود صفحه 100 باشد اگر اشتباه نکرده باشم.

 کمبوجیه در جریان مراسم، آن مراسمی که در بابل بود کوروش می خواست کمبوجیه را آن جا بگذارد، از صفحه 41 از مقاله 43 صفحه ای ایشان است چون یک سری بحث ها را ایشان از کتاب هایشان مقاله کردند و در کانال شان منتشر کردند. کتابش اگر پیدا شد خدمت تان نشان می دهم مهم نیست از روی پاورقی می توانید پیدا کنید پاورقی 96 ببینید کجای کتاب شان می شود؟ پاورقی ها سلسله وار است. کمبوجیه در جریان مراسم سلاح های خود را نگه داشت وقتی که به بابل می رفتند مراسم را در معبد به جا می آوردند باید سلاح هایشان را تحویل می دادند ایشان می گوید کمبوجیه سلاحش را نگاه داشت. در مورد اسنادش در جلسه گذشته صحبت کردم و این تقریبا بدان معنا است که بخش یاد شده را از آیین حذف کرده است یعنی از آیین بابلی حذف کرده این که کمبوجیه این مراسم را به شکل مرسوم اجرا نکرده قابل تأمل است این را می توان به مخالفت او با بت پرستی و گرایش زرتشتی اش حمل کرد و یا به سادگی حرکتی سیاسی تفسیرش کرد.

یا این که ما بگوییم این زرتشتی بوده یا این رفتار و منش سیاسی بوده که گفت با فاتحان بابل که خودش هم احتمالاً در فتح بابل بوده جور در نمی آید که بیاید سلاحش را کناب بگذارد به خاطر خدایی که این جا است واقعاً این مطلب از جمله استدلال های بسیار ضعیف جناب دکتر شروین وکیلی است. چون در بابل کمبوجیه سلاحش را تحویل نداد پس در نتیجه احتمالاً زرتشتی (خدا پرست) بود. بت را رفته بپرسد سلاحش را تحویل نداده پس در نتیجه زرتشتی بود اگر به یک شاهدی به این ضعف استدلال کنید که بگویید کمبوجیه زرتشتی بوده به این همه اصل تاریخی به این همه گزارش تاریخی که در مورد مردوک و دیگران صراحت دارد با آن ها چطوری می خواهید رفتار کنید؟ خیلی استدلال ضعیفی است نمی شود اصلاً‌ به این استدلال تکیه کرد کمبوجیه را ما زرتشتی بدانیم.

نکته بعدی از کتاب آقای زرتشت و مزدیسنان آقای کوروش نیکنام یک ادعای را مطرح کرد کتاب زرتشت و مزد یسنان پرسش و پاسخ های در شناخت دین زرتشت صفحه 599 چون آقای کوروش نیکنام ادعا می کند کلاً‌ موبدان این ادعا را دارند کشور گشایی اصلاً در مرام زرتشتی گری نیست، ایشان هم همچنین بحث های را دارد می گوید زرتشت اصلاً‌ با جنگ ترویج پیدا نکرد. احتمالاً ایشان شاهنامه را کلاً کنار گذاشت. پادشاهان ایرانی گاهی به کشورهای دیگر حمله می کردند سوال کننده این را پرسید آیا این خلاف آیین زرتشت نبود؟ این را برای تان بخوانم چون ادعا را مطرح کردند آقای نیکنام گفته زمانی که دین زرتشت در ایران پدیدار و فراگیر شد هیچ جنگ و تازشی برای گسترش دین یا کشور گشایی انجام نگرفت، این کاملاً خلاف مسلمات تاریخی در مورد جنگی که گشتاسب و دیگران راه انداختند و رستم در مقابل شان ایستاد از این ادعا بگذریم که قبلاً به آن پرداختم صفحه 600 اگر پادشاهان در ایران از یورش و تازش دشمنان با جنگیدن، ایستادگی کرده اند و برای پایداری و آزادی این کشور به همسایگان غارتگر آن زمان تاخته اند بی گمان برای آرامش و امنیت بیشتر ایرانیان بوده است. بلند شدند از ایران لشکرکشی کردند در وسط مصر تا قاره آفریقا رفته اند این همسایه غارتگر بوده است؟ این چه حرف و استدلالی است. بابل چه موقع در دوره کوروش حمله کرد؟ دیوار کشیده بود. مادها به سرزمین اَنشان حمله کرده بودند؟ محل پادشاهی شاهنشاه کوروش به تعبیر مورخین. ماسگت ها به سرزمین هخامنشی ها حمله کرده بودند؟ این چه استدلالی است؟ این ها برای این بود که این ها خواستند غارتگری کنند ما به همسایه مان حمله کردیم که امنیت و آرامش بر گردد کل دنیا را در سرزمین های میانه کوروش و کمبوجیه و در ادامه اش داریوش همه را لقمه چرب کردند بخواهیم از این ضرب المثل استفاده بکنیم همه همسایه بودند. بگویید جنگیدند فتوحات هم داشتند نو آوری نظامی هم داشتند جنگ های نظامی شان از تکنولوژی در حد خودش برخوردار بود آن تکنولوژی را ارتقاء دادند دلیل این که توانستند سرزمین های مختلف را بگیرند آن ارتقاء تکنولوژی است.

کشتی های تیررن را آوردند استفاده کردند از فینیقی ها کمک گرفتند از سیاست کمک گرفتند از پلوک راتس کمک گرفتند ارابه های داس دار را ساختند و ابداع کردند و همان را ارتقاء دادند کار ندارم استفاده ای که از آن کردند ظالمانه یا عادلانه بوده؟ ولی علت فتوحات شان این ها بود این خیلی بهتر است و خیلی به واقعیت نزدیک است قطعاً تا این که بگوییم نه همسایه های ما غارتگر بودند این ها به آن ها تاختند تا این که بخواهند جلوی غارتگری شان را بگیرند.

یک سوال مطرح کنم هخامنشیان کدام سرزمین را که یک دولت شهر بود یا تحت یک فرماندهی واحد بوده بدون جنگ وارد شدند، کجا را نهایت ادعا در مورد بابل است در مورد فتح بابل چند قسمت برنامه رفتم؟ کجا را می خواهید بگویید؟ این را هم خدمت تان توضیح بدهم فرماندهی برخی از سرزمین ها واحد بوده هر چند که حالت شبه استقلالی داشتند. مثلاً بابل عملا آن اواخر درست است که یک محدوده جغرافیایی دارد ولی بابل اطراف خودش را دارد بر می گیرد رسماً‌ بیت المقدس یک منطقه ای از منطقه تحت تسلط بابل شده است همین طور در مورد مناطق آشوری که به شدت ضعیف و نابود شدند همین طور در مناطق دیگر مثل فینیقی ها وقتی که بابل تصرف می شود آن ها سقوط کردند. در و باب فتح بابل سرزمین اوپیس بوده شمال شرق بابل بود آن جا یک جنگی رخ داد و بعد به بابل وارد شدند که من مفصل خدمت تان عرض کردم.

من خودم یک شبهه مطرح کنم که به ذهن مخالفین مان هم احتمالاً‌ در این زمینه نمی رسد فینیقی ها این وسط چه کاره بودند کشتی هایشان را در اختیار کمبوجیه قرار دادند. فینیقی ها هم عملاً تحت تسلط تمدن بابل محسوب می شده است اما کتاب فینیقی ها را ببینید چون اولین بار است این کتاب را نشان می دهم شناسنامه کتاب را ببینید اثر سابات موسکاتی مورخ ایتالیایی است و این کتاب جزء معروف ترین کتاب هایی است که به صورت متمرکز به بحث فینیقی ها پرداخته چند تا فصل دارد. در مورد تجارت فنیقی ها صحبت کرده، در مورد اقتصاد فنیقی ها صحبت کرده، فرهنگ شان صحبت کرده دوره های مختلف فینیقی ها را مورد بررسی قرار داده است. یک جاهایی هم جمع بندی کرده کتاب خوبی است در مورد این که ببینیم وضعیت فینیقی ها چه شکلی بوده؟ ایشان در کتابش صفحه 46 یک مطلبی را مطرح می کند و می گوید درباره عکس العمل های شهرهای فینیقی نسبت به نابودی امپراطوری بابل و به قدرت رسیدن ایرانی ها اطلاعات مستقیمی در دست نیست.

بعد بدون سند ایشان ادعای را مطرح می کند به دشواری می توان گفت که آن ها با واقعه ای تاریخی مخالفت کرده باشند، یعنی گرفتن بابل توسط هخامنشیان که آن ها را از حکومتی ستمگر رهانید و شاید هم با آن موافق بوده باشند. شاید موافق بوده باشند که این طوری هم نبوده چون حکومتی که در بابل بود این قدر برای عموم مردم بد نبود.

در موردش توضیح می دهم امشب در مورد بابل هم خدمت تان می خواهم توضیح بدهم در آخرین پاراگراف که در مورد بحث فتح بابل توضیح داد می گوید درباره کمبوجیه بیشتر می دانیم که شهرهای فینیقی کشتی های برای لشکرکشی علیه مصر در اختیار او نهادند در مورد توضیح دادم. اما بنا به گفته هرودت آنان از شرکت در لشکر کشی علیه کارتاژ که کمبوجیه نقشه آن را کشیده بود خودداری ورزیدند و بنابراین نوعی وابستگی سر سختانه به کوچ نشینان پیشین خود ابراز داشتند اصلاً هرچند باید از طریق دریایی اقدام می کردند به شمال آفریقا می رسیدند نقشه را هم قبلاً‌ خدمت تان نشان دادم.

فینیقی ها به کمبوجیه گفتند این جا را دیگر با تو نیستیم و خود کمبوجیه یک تدبیر دیگری اندیشید توضیحاتش مفصل است که چه کار کرد که توانست از این کشتی ها برای فتح آن جا استفاده بکند. پس این که ادعا کردید زرتشت اهل فتوحات نبوده است باز این هم تعارض و تضاد دارد با رفتاری که هخامنشیان داشتند آیا تمدن بابل را وقتی که هخامنشیان گرفتند نابود کردند یا نابود نکردند؟ آقای موبد کوروش نیکنام شما همسایه غارتگر گفتید بابل همسایه غارتگر شما می خواهید جلوی یک همسایه غارتگر بایستید با همسایه غارتگر چه کار می کنید؟ قدرت نظامی اش را ساقط می کنید یا با فرهنگ و اعتقادات و همه چیزش کار دارید؟ چه کار می کنید؟ یکی از مهم ترین ارکانی که دارد از تاریخ بابل به ما مطلب می رساند و منعکس می کند که حتی کوروش هم بدهکار به این مسئله است مسئله کتیبه نویسی در بابل است.

کتاب رنج های بشری، گفتارهایی پیرامون مسائلی که در دوره هخامنشیان یا زرتشتی و ساسانیان بوده با رویکرد تبیین گر و بدون روتوش آقای غیاث آبادی نوشته آقای رضا مرادی غیاث آبادی را مورخین می شناسند گفتارهای پیرامون انسان ستیزی، نژاد پرستی، ناسیونالیزم، فاشیزم، آریا گرایی، کورش پرستی و تبعات سلطه هخامنشیان، زرتشتیان، ساسانیان در رنج های بشری. در این کتاب به یک مسئله ای اشاره کرده صفحه 182 منطقه ای که استوانه کوروش پیدا شده است را می گوید منشور کوروش در این پارگراف، منشور کوروش آخرین نمونه پیدا شده از سنت کهن منشور نویسی بابلی است هزار سال قبل از کوروش هم در بابل منشور نویسی بود منشور حمورابی هنوز باقی مانده. که نگارش و انتشار آن ها نزدیک به 2 هزار سال تداوم داشته نزدیک به 2 هزار سال بابلی ها منشور نویسی داشتند. می گوید منشور کوروش آخرین نمونه پیدا شده از آن شد اما پس از سلطه کوروش و دیگر هخامنشیان بر بابل این سنت کهن همچون بسیاری از نمودهای تمدن بابل از میان می رود (جمله را دقت کنید یک بزرگواری می گفت کجا تمدن بابل از بین رفت؟) کتیبه نویسی و منشور نویسی از بین رفت هم آقای غیاث آبادی می گوید این سنت کهن همچون بسیاری از نمودهای تمدن بابل از میان می رود. چه زمانی؟ بعد از حمله کوروش در دوره هخامنشیان این یک نمونه، بابل در مورد وضع بابل بخواهم خدمت شما بگویم مسئله زیاد است.

ولی برای نمونه یک چیزهای نشان تان می دهیم تا ببینید قضیه از چه قرار است آقای ویل دورانت یک مطلبی را دارد بعد از این که می آید مسئله بابل را مطرح می کند چه وضعیتی داشتند بعد هخامنشیان آن جا را فتح می کنند صفحه 210 ترجمه کتاب تاریخ آقای ولی دورانت ایشان چه می گوید؟ با حمله پارسیان عزت نفس مردم بابل یک باره از میان رفت و ... نفس و شرم از کارهای زشت نیز به کلی نابود شد، چه اتفاقی برای بابل افتاد دیگر در موردش توضیح ندهم فسق و فجور به همه خانواده ها راه یافت، زنان خانواده های بزرگ نیز خود نمایی و آراستن و پیراستن خود را چنان که عده ای بیشتری از مردم از جمال آن ها بهرمند شوند و لذت ببرند از آداب و تعارفات عادی می پنداشتند. اگر روا باشد که گفته هرودت را در این خصوص باور کنیم وی چنین می گوید هر مردی که دچار تنگدستی می شد دختران خود را برای فسق و فجور در معرض عموم قرار می داد تا از این راه پول به دست آورد چه بلایی بر سر بابل آمد؟ آقای حسینی شما داری این حرف را می گویی جناب آقای ویل دورانت درباره بعد از فتح بابل این حرف را زده؟ خدمت تان عرض می کنم اولاً این که اواخر فصلی است که در مورد بابل آقای ویل دورانت دارد صحبت می کند.

نکته بعدی ادامه را ببینید شواهدی که خودم در مورد این مطلب احتمالاً مخالفین این ها را مطرح نمی کنند مجبور هستم خودم بگویم خودم جواب بدهم. ادامه مسئله آقای ویل دورانت را ببینید اخلاق عمومی رو به فساد رفت. مردم بابل که در خوش گذرانی ها غرق شده بودند با کمال رضای خاطر به فرمانداری شهر خود از کاسی ها، آشوریان و ایرانیان و یونانیان گردن نهادند. قبل از فتح بابل توسط هخامنشیان که این ها برای ایرانی ها گردن نمی نهادند.

 یک مسئله دیگر وضعیت بابل (یک توضیح بدهم این خیلی مهم است هر جای برنامه من را اگر کم دقت کردید این جا را دقت بفرمایید) وضعیت فسادی که از بابل دارد گزارش می شود حتی قبل از این که هخامنشیان بخواهند آن جا را بگیرند خیلی فاجعه آمیز بود. معابد بابلی، مرکز فساد بوده و مرکز فحشای زنان بوده و این فساد و فحشاء نه مختص به یک گروه یا نوعی تفکر خاص، فراگیر شده بوده همه باید در این فساد در معابد شرکت می کردند. چه بلایی بر سر مردم بابل آمد بعد فتحش توسط هخامنشیان که مورخین گفتند بعد از آن فحشاء زیاد شد.

نکته اساسی که مهم است آقای کوروش وقتی که بابل را فتح کرد چه کار کرد؟ یکی از کارهای که انجام داد و در تاریخ بسیار معروف و مشهور است که در ذیل فتح بابل به آن پرداختیم معابد را دوباره باز کرد درهای معابد را گشود یک نکته خدمت تان بگویم از آن نکاتی است که دیدتان را نسبت به یک سری عبارات عوض می کند. دیدید آقای کوروش چقدر تأکید می کند مردوک را مورد ستایش قرار می دهد و می گوید من درهای معابد را باز کردم خدایان شان را بر گرداندم مردم شادی و خوشحالی کردند حالا فهمیدید دلیل این نوع شادی و خوشحالی از چه نوع و چه جنسی است. معابد مرکز فحشاء بود شما فکر نکنید آن جا معبد بود می رفتند یک سری آداب و آیین خاصی بود نه واقعاً مرکز فحشاء شده بود اسنادی در این زمینه اگر لازم شد به شما نشان می دهم و خواهید دید که چه اوضاعی بوده است. این که آقای کوروش معابد را باز کرد باعث شد که این ها بر گردد. چرا بعد از هخامنشیان این جور وصفی درباره مردم بابل می شود؟ چون معابد گشود شد. چرا پادشاه بابل درهای معابد را بسته بود؟ چون کاهنان از این راه پول در می آوردند. آن شادی که به مردم بابل بر گردانده شده بود این بود. وگرنه معبد که جای شادی کردن برای شان نبود. نوع شادی را بفهمید چه بوده است این نوع بوده است.

 یک نکته می خواهم به شما نشان بدهم ممکن است یک کسی بگوید من یک مسلمان مؤمن شیعه هستم و قبول ندارم که بابل از بین رفت و حکومتش مضمحل شد من این را دارم برای یک طیفی که یک عِرق مذهبی دارند و در کنارش در مورد هخامنشیان و فتح بابل رویکرد دیگری دارند صرفاً برای آن گروه و آن دسته این کتاب را نشان می دهم. دسته بعدی کسانی که تأکید می کنم ملی گرایی را دارند پر رنگ می کنند و اعتقادات را دارند در مراتب بعدی اش تعریف می کنند پاسخم به آن ها هم است. کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن سلسله جلسات استاد سید علی خامنه ای، مشهد مقدس، مسجد امام حسن مجتبی علیه السلام، رمضان المبارک 1353 هجری شمسی. آقا فرمودند مطالبی که من این جا گفتم الان هم مورد تأیید من هست و کتاب را هم تازه چاپ کردند عزیزانی که در صحبا بودند زحمت کشیدند این کار را انجام دادند صفحه 327 آقا چه می فرمایند؟ "ببینید تمدن های بر افتاده،‌ ببینید کشورها و شهرهای ویران شده را، ببینید بابل و آشور و کلدِه نابود شده را که از آن، جز نامی در ستون تاریخ باقی نماند.ببینید قدرت فرعونیان مصر را که جامعه مصری مثل توماری در هم نوردیده شد اما به طور کلی..." (دقت کنید آن های که می گویید باستان گرایی برای ما اولویت دارد ملی گرایی برای ما اولویت دارد به نسبت دین و اعتقاد) ما نمی گوییم وطن دوستی بد است هیچ کس این حرف را نمی زند همان های که برای دفاع از وطن شان جان دادند بهترین افراد بودند و معتقدترین افراد به مبانی اعتقادی بودند.

اما آن های که اولویت با باستان گرایی و ملی گرایی است نه اعتقادات ببینید و بخوانید کلام آقا را " اما به طور کلی تا آخر دنیا این است هر جامعه ای، هر امتی که بر روال دین حرکت نکند و بر طبق دین حرکت نکند نابود خواهد شد نه این که آدم هایش همه خواهند مرد نه نابود شدن امت به معنای نابود شدن تشکیلات ملی آن ها است. ملیت ما وابسته به اعتقادات ما است نه بالعکس جذب می شوند هضم می شوند جزء ملت های دیگر می شوند ملیت شان اصلاً از بین می رود" برای حفظ ملیت هم می خواهید کار بکنید اعتقادت حق را تقویت بکنید"امروز شما ملیت کلده را معین کنید کجاست؟ ملیت آشور را معین کنید کجاست؟ ملیت بابل را معین کنید کجاست؟ این تمدن های بزرگ تاریخ اولین تمدن های بشری این ها هستند این ها کجا هستند؟ هیچ خبرشان هست؟ نه

(فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ)

پس در روي زمين، گردش کنيد و ببينيد سرانجام تکذيب‌کنندگان (آيات خدا) چگونه بود؟!

سوره آل عمران (3): آیه 137

ببینید عاقبت مکذبین چه شد؟"

 حالا شما بیا بگوی اولویت ما ملی گرایی است این هم صریح حرف آقا، آقا تصریح می کند که تمدن بابل از بین رفت مصر تمدنش از بین رفت آشور و کلده از بین رفت. البته آشور شمال بابل محسوب می شود کلده ها هم همین طور در مورد کلدانیان بخواهیم صحبت بکنیم بحثش مفصل است 5 تا پادشاه داشتند 2 تای شان مال خودشان نبودند. ذیل تمدن بابل هم می شود آن ها را تعریف کرد. در این صحبت آمده بود تمدن مصر هم از بین رفته و درست است الان بخواهم بحث را ادامه بدهم به تماس ها نخواهم رسید (مخالف نداریم). می خواستم عاقبت سانتیخ را برای تان بگویم چون عاقبت کوروش مشخص شد، عاقبت کمبوجیه مشخص شد، عاقبت بردیا مشخص شد، از آن طرف مصر که نابود شد عاقبت بابلی ها هم مشخص شد.از آن طرف می خواستم بگویم آخرین پادشاهی مصری اش سامتیخ فرزند آماسیس بوده است به چه روزی افتاد؟ این را به جلسه بعد موکول می کنم چند دقیقه بعد سراغ تماس ها می خواهیم برویم هرچند مخالف نیست اگر مخالف بود ما خیلی زودتر تماس ها را وصل می کردیم.

باز تأکید کنم 3 تا سوال اساسی در برنامه تاریخ بدون روتوش مطرح شده هنوز پاسخی نسبت به سوالات ارائه نشده و مخاطبین ما هم قانع نشدند برخی ها در فضای مجازی تا وقتی تبلیغات برنامه گذاشته می شود عکس العمل منفی نشان می دهند که چرا می خواهید این بحث ها را مطرح بکنید؟ ما از ایشان دعوت کردیم و دعوت می کنیم که در برنامه تشریف بیاورند و مطالب خودشان را بفرمایند اگر ما اشتباه کردیم تصحیح کنید. اگر اشتباه کردیم حتی اشتباه خودمان را بپذیریم شما پاسخ ما را بدهید مخاطبین ما در مباحث تاریخی به غلط نیافتند. آقا هادی از تهران سلام علیکم ورحمة الله

بیننده آقای هادی از تهران:

سلام علیکم دکتر شب شما بخیر خسته نباشید. اول یک نکته ای را بگویم دفعه قبل مزاحم تان شده بودم یک مطلب اشتباهی در مورد آقای دانا گفتم؛ گفتم که ایشان بنده را در یکی از شبکه های مجازی مسدود کردند که این مطلب درست نبود امیدوارم که ایشان من را حلال بکنند.

استاد حسینی:

من را مسدود کردند این به جای آن

آقای هادی:

بعد یک نکته دیگری که الان داشتید مطرح می کردید می گفتید تمدن های که اعتقادات شان را در مرحله دوم کنار گذاشتند و ملی گرایی را به عنوان اصل اول قرار دادند این ها تمدن های هستند که نابود شدند حضرت آقا هم گفتند. الان مسئله و این نکته پیش می آید ما الان 43 سال است نمی خواهم بحث سیاسی بکنم چون همه اعتقادات مان

استاد حسینی:

آقا هادی اصلا بعضی وقت ها یک مخاطبی با ما تماس می گیرند بعد از این همه سال برنامه ما این چیزها را از کلام طرف متوجه می شویم شما سوالات را مطرح بکنید ولی طرف می گوید من شیعه هستم اما می گوییم همین جا وایستا هیچ شیعه ای وقتی می خواهد حرف خودش را بزند اول تأکید بکند نمی گوییم طرف قطعاً شیعه نیست ولی این باعث می شود ما یک مقدار حساس بشویم روی سوالی که می خواهد بپرسد نکند خلاف ادعایش باشد. شخصی می گوید نمی خواهم بحث سیاسی بکنم احتمالاً کاملاً جنس حرفش سیاسی است حالا بفرمایید.

آقای هادی:

اصلا فکر کن یک حکومت دیگر مانند غرب آفریقا، اهل سنت هم باشد شیعه هم نباشد زیاد هم هستند طالبان، حکومت های که فقط می گویند حکومت اسلامی هستیم و تمام قوانین شان و تمام متون بروکراسی اداری شان همه اش بر مبنای فقه اسلامی است این ها نه سند دارند و نه کتاب دارند خود کشور ما اقتصاد ما تقریبا کوتاهی کرده فقط هم می گوییم منافع ملی، بعد اعتقادات دینی!

استاد حسینی:

حالا دیدی جنس حرف تان چقدر سیاسی بود جواب حرف تان را بدهم؟

آقای هادی:

نه این که بروکراسی اقتصادی کردیم، کردیم دیگر

استاد حسینی:

این که شما فرمودید اولاً یک حکومتی مثل طالبان یک حکومتی مثل داعش این ها را که ما حکومت اسلامی نمی دانیم، نمی گوییم کافر هستند و همه این ها نجس هستند نه ادعای اسلامی بودن دارند ولی ما که رفتار و فقه این ها را اصلاً اسلامی به معنای اسلام اصیل نمی دانیم. ما قائل به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) هستیم. آن ها ادعای شان این است که برخی هایشان حنفی هستند در کلام ممکن است هم کاسه بکنیم با اعتقادات اصیل و درست.

 مسئله دوم که خدمت تان عرض بکنم در مورد نابودی تمدن است، ضعف در اقتصاد و این ها ممکن است منجر به نابودی تمدن بشود ولی خودش نابودی تمدن نیست می تواند مقدمه باشد این نکته دوم.

مسئله سوم من وقتی داشتم اسکن را می خواندم یک جا توقف کردم و تأکید کردم بر اساس اعتقادات حقه، نه این که صرفاً یک جامعه ای یک ایدئولوژی داشته باشد بر اساس آن ایدئولوژی بخواهد پیش برود، ایدئولوژی اش را محکم هر چه که هست حق و باطل بچسبد بر اساس آن ایدئولوژی لزوماً موفق می شود و تمدنش نابود نمی شود نه همچنین چیزی نیست.

نکته چهارم ممکن است برخی از مسئولین در کشوری به نام کشور اسلامی سر کار بیایند تفکرات لیبرالی داشته باشند خیلی متفاوت است کشور را به صورت لیبرالیزه اداره بکنی بعد بگویی ما الان به اعتقادات اسلامی چنگ زدیم پس نباید مشکلی برای ما پیش بیاید این 4 تا سوال را در حدی که من بخواهم به شما در این برنامه پاسخ بدهم که برنامه سیاسی نیست برنامه تاریخی، اعتقادی و تمدنی است در این حد من این 4 تا را برای تان مطرح کردم. قبلاً تماس گرفته بودید شما همان بزرگواری هستید در مورد تمدن بابل صحبت کردید؟

آقای هادی:

نه من صحبت نکردم.

استاد حسینی:

شما یک بحثی به نظرم داشتید، الان به خاطرم نیامد دوست داشتم آن عزیزمان هم با ما تماس بگیرد یک نمونه های امشب به ایشان نشان دادیم ببینند که قضیه از چه قرار است؟ اعتقادات حقه است جالب است خود آقا هم وقتی این مباحث را آورده بعدش در مورد ارسال رسولان و پیامبران صحبت کرده اعتقاد و ایمان به رسولان صحبت شده کل یک نظام را مطرح کردند که باید یک ایدئولوژی صحیح داشته باشد. هر چقدر از این ایدئولوژی فاصله بگیرد به اضمحلال به حلّ و هضم شدن و نابود شدن نزدیک می شود فراعنه اعتقاد داشتند نمی شود بگوییم اعتقاد نداشتند ایدئولوژی نداشتند، اصلاً‌ فرعون یعنی ایدئولوژی ارکانی که در تمدن مصر وجود داشته خیلی هایش بر اساس ایدئولوژی بوده که در مصر سر کار بوده. دیگر ایدئولوژی و بحث اعتقادات را نمی آورم که یک حد فصلی بین این واژه اعتقادات صحیح و تعبیرش با اعتقادات آن ها باشد. نسبت به آن اعتقادات پایبند هم بودند ولی اعتقادات شان صحیح نبود. بحث این نیست که حتماً یک اعتقادی داشته باشید بحث این است که اعتقاد داشته باشی اعتقاد صحیح باشد ‌آن هم اولویت داشته باشد ملیت تو در گرو آن است که او هم اعتقاد صحیح داشته باشی و از آن دفاع کنی. چیزی که ایران در 8 سال جنگ دید نگاه نکرد طرف مقابلش دارای چه مذهبی است شما مهاجم هستی من از کشورم دفاع می کنم و با اعتقادات اسلامی هم رفت دفاع کرد.

آقای هادی:

این حرف تان شاید در واقعیت از لحاظ این تئوری بگوییم درست است ولی در واقعیت مصداق عملی ندارد.

استاد حسینی:

من 8 سال جنگ برای تان مثال زدم 8 سال جنگ ایران، ملی گراها کدام گردان را تشکیل دادند جلوی عراق بعثی ایستادند

آقای هادی:

فکر نمی کنم

استاد حسینی:

تمام شد پس مصداقش را هم برای تان آوردم 8 سال هم فرصت داشتند یک جنگ 20- 30 روزه نبود

آقای هادی:

کشوری مثل آلمان که اعتقادات آن چنان راسخ و ایدئولوژی ندارد ولی وضع شان خیلی بهتر از ما باشد این را شما چطوری می خواهید توجیه بکنید

استاد حسینی:

یک تعریف تمدن است، آیا آلمان تمدن ساز است یا خودش تمدن ساز است؟ این یک مسئله است یعنی ارکان تمدن را باید ببینیم چون من در مورد تمدن چند سال است دارم کار می کنم و مطالعه می کنم دیروز در مورد تمدن ما یک جلسه بیش از 6 ساعته داشتم فقط مراحل تمدن و عوامل اضمحلال تمدن را بحث می کردیم، یعنی از این مسئله بی خبر نیستم. همین که ما بگوییم کشور آلمان تمدن ساز است و حوزه تمدنی محسوب می شود اول جای بحث دارد. نکته دوم قضیه فراعنه 5 هزار سال تمدن داشتند این نیست که ما بگوییم تمدن از بین می رود یعنی همین امروز زمین می خورد. این تمدن مصری که از بین رفت حدود 5 هزار سال تاریخچه تمدنی بوده. ما به آن در گستره تاریخ نگاه می کنیم نه برای اتفاق یکی دو روزه

آقای هادی:

خیلی ممنونم دوباره مزاحم تان می شوم نفرات بعدی هم بیایند.

استاد حسینی:

در مورد تمدن لازم شد من خودم برنامه جدا باید بسازم آن جا خدمت تان عرض کنم اصلاً‌ تعریف چه است. یکی از بزرگوارانی که در جلسه بودند برایم فرستاده بودند من 8 ساعت دیروز در مورد تمدن با هم صحبت می کردیم حالا بگوییم یکی دو ساعتش فقط تمدن نبوده 6 ساعت بود بحث ما خیلی داغ بود. بیننده بعدی آقای فتحی از کرج سلام علیکم رحمة الله

بیننده آقای فتحی از کرج:

سلام وقت بخیر قربان

استاد حسینی:

موفق باشید در خدمت تان هستم.

اقای فتحی:

 من سلام عرض می کنم به شما و تمامی اهالی شبکه خوب تان اگر خاطرتان باشد سر کوروش یک بحثی با هم داشتیم.

استاد حسینی:

فتح بابل بود؟

آقای فتحی:

بله فتح بابل بود

استاد حسینی:

که من به شما گفتم بابل چندتا دژ داشت که فرمودید دو تا دژ داشت.

آقای فتحی:

من هم پرسیدیم که کوروش بعد از 6 ماه به چه دینی یکتا پرست شده جواب ندادید

استاد حسینی:

من به شما گفتم کوروش، مسلم زرتشتی نیست من نباید این را جواب بدهم چرا من باید جواب بدهم

آقای فتحی:

گفتید آقای رائفی پور گفته بعد از 6 ماه کوروش یکتا پرست شده با آن کارشناس تان گفتم چه دینی؟ جواب ندادید

استاد حسینی:

من این ادعا را نکردم کوروش هیچ وقت یکتا پرست نشد

آقای فتحی:

حالا قصه و ادعا عوض شد

استاد حسینی:

قصه عوض نشد قصه از اول همین بود

آقای فتحی:

آن کارشناس تان گفت آقای رائفی پور که تاج سر ماست

استاد حسینی:

کدام کارشناس مان من یک نفر این برنامه را اجرا می کنم.

آقای فتحی:

نه، خاطرت باشد یک کارشناس روی خط آوردید

استاد حسینی:

آقای شادفر را می فرمایید؟

آقای فتحی:

بله

استاد حسینی:

ایشان از آقای رائفی پور نقل قول کردند الان من چه را باید جواب بدهم چه عوض شد؟

آقای فتحی:

قبل از این که آن را بگویم این دوست عزیز آقای هادی که زنگ زده بودند

استاد حسینی:

آقای فتحی بگذارید اول این را درست کنیم الان مسئله عوض شد یعنی چه؟ من از اولش معتقد نبودم که کوروش یکتاپرست بوده، یعنی این ادعا را مطرح نکردم.

آقای فتحی:

نمی خواهم اصلاً وارد آن بشوم اولاً‌ به این دوست مان آقای هادی بگویم من چون تلویزیون های دیگر را هم نگاه می کنم، چون کارم تحقیق است آقا هادی تمام فیلم های موهن و تمام توهین های که به اسلام می شود بر اساس کتب و روایت های اهل سنت می شود یک دانه سند این ها نتوانستند پیدا بکنند که بتوانند به اسلام توهین بکنند. در حوزه تمدنی هم که مجری محترم می فرمایند ایران یکی از بزرگ ترین حوزه های ساخت تمدن بوده، من شبکه بی بی سی را نگاه می کردم در مورد آن فیلم موهنی که در هلند و دانمارک ساخته شده بود مجری بی بی سی می گفت اگر شیعیان اعتراض کنند حق دارند اما اهل سنت حقی ندارند چون ما از روی تمام روایت های آن ها ساختیم.

استاد حسینی:

من یک پژوهش مفصل در مورد آن انجام دادم بله حرف تان درست است که بر اساس مستند روایات اهل سنت و صحیح بخاری و کتب اهل سنت ساخته شد

آقای فتحی:

بله، اصلاً مکتب ما فرق می کند واقعاً نمی شود اسلام را بسط داد واقعاً با شیعه یکی کرد

استاد حسینی:

اسلام را یا شیعه یکی کرد؟ درست متوجه نشدم

آقای فتحی:

نمی شود آن اسلام های که در کشورهای اطراف است با شیعه بگوییم اسلام

استاد حسینی:

نمی شود مدعیان مسلمان بودن را لزوماً اعتقادشان را مطابق با تشیع دانست.

آقای فتحی:

بله برای همین هم در قرآن کلمه ای است که شما اسلام آوردید ایمان نیاوردید

استاد حسینی:

(قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ...)

عربهاي باديه‌نشين گفتند: «ايمان آورده‌ايم» بگو: «شما ايمان نياورده‌ايد، ولي بگوييد اسلام آورده‌ايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است!.

سوره آل عمران (3): آیه 14

آقای فتحی:

این یک مورد، در مورد. بعد یک مطلبی بود من دفعه قبل به شما گفتم جنگ های ایرانیان و اعراب اگر وقت بود و فکر نمی کنید مشکلی داشته باشد یک مطلبی است که چند دقیقه طول می کشد خاطرتان هست به شما گفتم جنگ های ایرانیان و اعراب آیه دارد

استاد حسینی:

من این آیه ای که خدمت تان خواندم چون ابتدای آیه از یک بخش دیگر قرآن آورده شد را خدمت تان بخوانم (قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ...) آیه قرآن بود خواستم دقیقش را خدمت تان بیان کنم.

آقای فتحی:

این تقریباً فرق شیعه با بقیه مسلمان ها است

استاد حسینی:

ما شیعیان معتقد هستیم مؤمن به آن معنایی که در آیات و روایت آمده است مصادیقش مشخص است و در این مسئله اصلاً‌ اختلاف نظری نداریم

آقای فتحی:

چون من با دوستان شما آشنا هستم و می دانم چون شبکه شما قدرتمندترین شبکه شیعی جهان است، یک سوالی از شما دارم آیا ایرانیان برای شیعه شدن از سوی پروردگار انتخاب شدند یا خیر؟

استاد حسینی:

اگر این حرف شما به معنای این باشد کسی که شیعه می شود خداوند اراده کرده شیعه بشود انحصاری در مودر ایرانی بودن، افغانی بودن و سوری بودن و امریکایی بودن و آفریفایی بودن ندارد. اگر بحث تان سر این است که ایرانی ها امید بیشتری برای تشیع شان در زمان نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه واله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) وجود داشته بله امید به ایرانی ها برای پذیرش حق، در زمان اسلام و از جانب اهل بیت (علیهم السلام) بیشتر از روم و جاهای دیگر بوده است.

این را من قبول دارم علامه مجلسی (اعلی الله مقامه الشریف) هم یک اشاره ای به این مسله دارد در برنامه عصر ایمان استاد عباسی مطرح کردند این را من قبول دارم در این مورد حرفی ندارم ولی این به این معنا نیست که بگوییم ما نژاد برتر هستیم بقیه برای این موضوع انتخاب نشدند.

آقای فتحی:

چرا ایرانی ها برای این موضوع انتخاب شدند

استاد حسینی:

آن اراده خداوند است یکی از دلایلش چه بسا این باشد که ایرانی ها به اندازه اعراب جاهلی با بت پرستی خو نگرفته بودند نمی گویم اصلاً بت پرستی نبوده خو نگرفته بودند این که ایرانی ها پیامبر داشتند، هرچند آیینش یک مقدار دستخوش تحریف قرار گرفت بعدش هم بیشتر شد یکی از دلایل دیگرش این است حاکمیتی که در ایران بود ساسانی ها که در ایران حاکم بودند این ها یک حکومت زرتشتی دینی بودند و مردم از عملکرد آن آن ها طوری زده شده بودند فهمیده بودند زرتشتی گری این است و آماده بودند یک دینی مثل اسلام را راحت تر قبول بکنند و بپذیرند.

آقای فتحی:

اجازه بدهید این حرف تان را نپذیرم

استاد حسینی:

من اجازه می دهم نپذیرید ولی برای ردش لطفاً دلیل بیاورید کنید

آقای فتحی:

حتماً چون بر عکس کتاب تاریخی ایران باستانی که جلویت گذاشتی یک دانه رفرنس هم ندارد.

استاد حسینی:

یک دانه هم ندارد؟

آقای فتحی:

ندارد دفعه قبل خودتان گفتید متأسفانه رفرنس ندارد

استاد حسینی:

آقای فتحی عزیز شما که در برنامه می آیید یک ادعا را مطرح می کنید یا این کتاب را ندیدید

آقای فتحی:

چشم می خواهید دلیلش را بگویم

استاد حسینی:

می خواهید یک جای کتاب را باز کنم رفرنسش را نشان تان بدهم اگر منظورتان رفرنس به کتاب های تاریخی گذشته است به مستشرقین است به تمام آن کسانی که در آن موضوعی که ایشان ورود پیدا کرده وارد شدم خوب است؟ چند خط رفرنس صفحه شماره 848 جلد 2 کتاب 12 تا رفرنس دارد. 12 تا یا توضیح داده در مورد اشخاصی که آن جا آمده یا نقل قول دارد 12 تا در یک صفحه مطلب دیگران را آورده تجزیه و تحلیل کرده آقای فتحی آدم ناراحت می شود می دانید برای چه؟

آقای فتحی:

برای چه دوره ای رفرنس آورده؟

استاد حسینی:

برای دوره های مختلف هر دوره ای که بخواهید

آقای فتحی:

اینی که مستشرقین گفتند

استاد حسینی:

ببیند این را جواب بدهید رفرنس این کتاب آقای حسن پیرنیا این جا گذاشتیم رفرنس دارد یا ندارد؟

آقای فتحی:

خیلی از مطالب ندارد

استاد حسینی:

نمونه بفرمایید

آقای فتحی:

در بعضی از مطالب آمده مثلاً فلان کسک هم این را گفته آن را رفرنس کرده

استاد حسینی:

پس نفرمایید هیچ رفرنسی ندارد می دانید چرا به آدم بر می خورد؟ چون شما تشریف می آورید می فرمایید کارم تحقیق است

آقای فتحی:

برنامه قبلی تان را ببین، ببین نظر خودت راجع به رفرنس این کتاب چه بوده ارشیو را که دارید؟

استاد حسینی:

آقای فتحی عزیز شما دو سه تا ادعا مطرح کردید یک حرفی را به من نسبت دادید فرمودید این جا عوض شد عوض نشد اگر من حرف متضاد زدم شما همین را کلیپ کنید پخش کنید بگویید حسینی گفت کوروش موحد شده بود.

آقای فتحی:

نه من که شما را واقعا دوست دارم

استاد حسینی:

 نکته دوم فرمودید همین کتابی که روی میز گذاشتید هیچ رفرنسی ندارد کتاب باز می کنم 12 تا اسم و مشخصات و رفرنس در همان صفحه می آورم. به من اجازه بدهید یک طرفه نمی گذارم صحبت خودتان را به نا حق ادامه بدهید هر ادعای بخواهید بکنید من این جا جواب می دهم کتاب را باز کردم رفرنس می گویید می گویید بعضی جاهایش رفرنس ندارد می گویم کجایش رفرنس ندارد؟ می گویید یک جاهایی اش هم رفرنس ندارد. این ادعاها عذر خواهی می کنم جناب آقای فتحی من مجبور هستم صریح به شما بگویم این ادعاها، ادعاهایی است که به درد کامنت های فضای مجازی شاید بخورد منتها در این برنامه که من برای یک برنامه دارم می آیم چندین کتاب بررسی شده توسط چند نفر آدم و بحث کردیم فکر می کردیم داریم می آییم تا آن جا که توانستیم روی کتاب تحقیق و پژوهش کردیم به درد این برنامه نمی خورد. خدمت تان هستم ولی فرصت مان هم کم است.

آقای فتحی:

زیاد طول نمی دهم، اما شما به یک مطلبی اشاره فرمودید که ملی گراها در جنگ نیامدند

استاد حسینی:

ملی گراها گفتند هیچ گردانی را برای جنگ نداشتند

آقای فتحی:

مگر قرار بود ملی گراها گردان مستقل تشکیل بدهند

استاد حسینی:

 اگر تعداد ملی گراها این قدر بود که می خواستند بیایند در جنگ شرکت بکنند حداقل به یک دانه گردان باید می رسیدند یا نه؟

آقای فتحی:

قربان گردان ها را سپاه تشکیل می داد. گردان ها را ارتش تشکیل می داد و هیچ کس اجازه تشکیل گردان خاصی به نام ملی گرایی به کسی نمی داد

استاد حسینی:

اشکال ندارد شما نام آن گردانی که ملی گرا بودند را بفرمایید ولو اسمش محمد رسول الله باشد.

آقای فتحی:

من یک دوست مسیحی داشتم من متولد 45 هستم در کردستان به او گفتم که تو برای چه آمدی؟ گفت آقا من دین ندارم ولی ایرانی که هستم

استاد حسینی:

چند نفر این طوری شما می شناسید؟

آقای فتحی:

شما گفتید نیامدند گردان تشکیل بدهند گردان تشکیل دادن کار فرد نیست کار نظام و ارتش و سپاه بود و سپاه...

استاد حسینی:

آقای فتحی عزیز، بزرگوار نگفتم که این ها مستقل بیایند حرف من خیلی ساده است و تعجب می کنم شما که ادعا می کنید کارتان تحقیق است حرف من واضح و مشخص است این که یک دانه گردان هم نداشتند نه این که خودشان بروند یک گردان تشکیل بدهند یک تجیهزات خاصی داشته باشند یک ساز و کار جدایی!

منظورم این است که این قدر تعدادشان زیاد باشد که بگویند این گردان ملی گرا هستند نداشتیم، آقای فتحی چند تا موبد زرتشتی داشتیم که در جنگ داوطلبانه رفته باشند و شهید شده باشند؟ این که یک منطقه ای را بمباران کرده باشند و کسی شهید شده باشد موقع سربازی اش در ارتش طرف آن جا برای مداوا رفته و به شهادت رسیده یک بحث است. این که بگوییم من، مثل بسیجی ها که معتقد بودند اسلحه دستش گرفته به خط مقدمه رفته داوطلبانه خانواده اش را گذاشته بدون هیچ اجباری آن جا شهید شده چند تا موبد می توانید نام ببرید؟

آقای فتحی:

موبد نه ولی زرتشتی ها بودند

استاد حسینی:

چند تا ملی گرا داشتیم؟

اقای فتحی:

 تعدادشان کم بوده حق با شما است این که یک گردان نیست حرفی نیست ولی این که اصلا بگوییم نبودند هم نه

استاد حسینی:

من نمی گویم اصلاً نبودند این حرف به من نمی چسبد که اصلاً نبودند یک تعدادی بودند عِرق وطنی داشتند خیلی کم بودند این تعدادشان با ادعای شان هم خوانی و سنخیت ندارد چطور در ایران حزب سیاسی توانستید تشکیل بدهید؟  تعداد تان در جنگ خیلی کم بود!

آقای فتحی:

الان حزب ناسیونالیستی در ایران تشکیل دادند؟

استاد حسینی:

بله حزب ملی گرا داشتیم من الان بخواهم بگویم بحث مان سیاسی می شود ولی حزب ملی گرا داشتیم، اسم چند نفر را می توانم برای تان بیاورم اسم فرماندهان جنگ را برایتان می آورم که ملی گراها هیچ کاری در جنگ نکردند. می خواهید برای تان اسم بیاورم؟ من صوت شان را دارم که فرمودند ملی گراها در جنگ کاری نکردند. می خواهید صوت شان را بیاورم

آقای فتحی:

اگر برنامه تان سیاسی می شود نه

استاد حسینی:

یک مقدار سیاسی می شود ولی شما شبهه سیاسی مطرح کردید و دست من خیلی خیلی باز است این جا من بخواهم استناد بکنم و مسئله ای را به شما نشان بدهم بدم نمی آید به شما نشان بدهم ولی می دانم یک سری مسائلی است که ملی گراها نبودند. من از فرمانده هان آن زمان می خواهم به شما نشان بدهم می خواهید برای تان بیاورم

آقای فتحی:

یک دانه اش را بیاورید

استاد حسینی:

اطاق فرمان نشان بدهید می شناسید چهره خیلی واضح و مشخص است ایشان را می شناسید. مطلبی که این بزرگوار فرمودند چه بوده؟ فرمانده سپاه بودند ایشان فرمودند جریان ملی گرایی در ایران دروغ است اصلاً این ها ملی گرا نیستند یعنی چه؟ یعنی اصلاً وجود ندارند؟ نخیر وی همچنین اضافه کرد ملی گرایی در ایران با هدف مقابله با اسلام و مذهب ایجاد شد. در مورد زمان جنگ هم ایشان مطلب خیلی صریحی را فرمودند که اصلاً در مسئله جنگ دیده نمی شدند من اگر بخواهم کلیپ ایشان را پخش بکنم از ابعاد رسانه ای که آن آقایان مدعی آزادی رسانه دارند به مشکل بر می خوریم ولی نام مبارک ایشان را با عبارت ملی گرای و جنگ یک جستجو بزنید کلیپ ایشان را خواهید دید.

این را از این بابت گفتم چون نمی توانستم نگویم چون نامگذاری ایشان چه اسم کوچک ایشان از روی شخص مقدس است و فامیل شان هم از روی شخص مقدس و خودشان هم برای ما جایگاه شان مشخص است که به چه شکل است این هم نمونه. عبارت دیگری داشت یک مقدار بحث رسانه ای را مجبور بودم سر این مسئله احتیاط بکنم. ولی خودتان می توانید ببینید که چطوری است؟ ملی گرایی کاذب از منظر ایشان را جستجو بزنید می آید آقای شهریاری مخالف بودند دیر تماس گرفتند دو دقیقه پیش تماس گرفتند از شما عذرخواهی می کنم هفته بعد اولین نفر آقای شهریاری به عنوان مخالف می خواهیم بیاوریم قسمت بعد برنامه باهم صحبت کنیم. بسیار متشکرم از شما عزیزان ممنون از این که با ما همراه بودید آقای شهریاری هفته بعد بیایند شاید پاسخی نسبت به این مسئله داشته باشند یک مقدار دقت بکنید به عبارات و الفاظی که ما به کار می بریم که ان شاء الله قضاوت درست داشته باشیم. متشکرم التماس دعا یا علی مدد خدا نگهدار!


تاریخ بدون روتوش>

کورش داریوش حکومت گئومات کمبوجیه بردیا هخامنشیان زرتشت فرهنگ مزدایی گاتها منشور اوستا قبر کورش