تاریخ بدون روتوش

قسمت شصت و یکم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی دکتر حسینی
موضوع : شخصیت های هخامنشی


 عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

موضوع برنامه: واکاوی در مورد تاریخ ایران باستان «ایرانی‌ها و اعراب»

تاريخ: 17/ 01/ 1401

استاد: آقای دکتر حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز شبکه جهانی ولی عصر شما بیننده قسمت 20 از فصل 2 سلسله برنامه تاریخ بدون روتوش هستید. در فصل 2 ما شروع کردیم یک مقداری تاریخ را ورق زدیم و آن نقاطی را که نیاز هست بیشتر در موردش تأمل و تدبر بشود یک سری مستندات در موردش گفته بشود یک سری تحلیل ها را خدمت شما ارائه بدهیم را داریم با همدیگر مرور می کنیم با آن روال تحلیلی که در پیش گرفتیم.

البته در فصل اول می دانید تمرکز ما در مورد زرتشت و شخصیت زرتشت بود و در مورد آیین زرتشت با شما صحبت و گفتگو کردیم که 3 سوال در موردش مطرح کردیم هم چنان بعد از این همه قسمتی که ما خدمت شما بودیم فصل دوم هم گفتیم ما منتظر پاسخ به سوالات فصل اول هستیم پاسخی را دریافت نکردیم و آن 3 سوال ما در مورد شخصیت زرتشت بود.

خیلی سریع دوباره بخواهم خدمت تان عرض بکنم زرتشت چه زمانی بود؟ چه دوره ای زندگی می کرد؟ زرتشت کِه بود آیا پیامبر بود یا پیامبر نبود؟ زرتشت کجا بود اگر شما ادعا می کنید زرتشت، ایرانی بود این با متن اوستا در تعارض و در تضاد است که ما آمدیم در برنامه مان در مورد هر 3 سوال چندین قسمت با شما صحبت کردیم و نشان دادیم آن های که خواستند نسبت به این سوالات پاسخ بدهند نتوانستند.

برخی از باستان گراها و حتی زرتشتی ها نسبت به این موضوع تصریح کردند که به بعضی از سوالات نمی شود پاسخ دقیقی داد. پاسخ غیر دقیق هم نتوانستیم از مبلغین زرتشتی دریافت بکنیم ولی در عین حال گفتیم ما وقتی بحث علمی مطرح می کنیم بحث علمی سر جای خودش، زندگی مسالمت آمیز با زرتشتی ها سر جای خودش این ها را با همدیگر در تضاد نمی بینیم.

کما این که خود زرتشتی ها در کشور کتاب چاپ می کنند اعتقادات خودشان را تبلیغ می کنند و ما ابتداً با آن مشکلی نداریم ولی می گوییم باب بحث علمی و گفتگوی علمی را باید باز بگذارند و اگر ما سوالی مطرح کردیم حداقل به احترام مخاطبین خودشان و به احترام به قول خودشان هم کیشان خودشان نسبت به سوالات ما پاسخ بدهند اگر دوست داشتند ولی اگر دوست نداشتند هم همچنین وضعیتی ادامه پیدا خواهد کرد.

شروع کردیم بحث تاریخ هخامنشیان را به شما گفتیم و یک مقدار شخص محور پیش رفتیم طبیعتاً در آن دوره شخص محوری از برجسته ترین نکات اساسی آن دوره از تاریخ بوده است کوروش را به عنوان اولین مؤسس گفتیم تا بحث فتح مصر رسیدم هفته گذشته حدود 1 ساعت و 10 دقیقه ای شاید پشت سر هم وضعیت مصر و قضیه فتح مصر را برای شما توضیح دادم و به نسبت بقیه برنامه ها کم اسکن نشان دادم یک مقداری می خواهم این را جبران بکنم یک تعدادی اسناد به شما نشان بدهم. در کنارش بر اساس پاور پوینتی که تهیه شده می خواهیم با شما روال را دوباره یک نگاهی بکنیم توضیحات تکمیلی در موردش به شما بدهیم بعد نکات جدیدتر هم در لا به لای مباحث مان مطرح می کنیم بعد از آن هم ان شاء‌ الله مطلب مان تقدیم حضور شما عزیزان شد سراغ تماس ها می رویم و شنونده مطالب و سوالات شما ان شاء الله در پایان برنامه خواهیم بود.

ببینیم در این بخش چه گفتیم؟ خیلی مختصر بخواهیم این را مرور و تکمیل بکنیم قسمت بیستم از فصل دوم است که تقدیم حضور شما می شود ما در مورد فتح مصر توسط کمبوجیه آقا زاده کوروش داریم با شما صحبت می کنیم. شخصیت های هخامنشی را که تا این جا با آن ها سر و کار داشتیم یک بار دیگر با هم مرور کنیم. کوروش مؤسس هخامنشیان و فاتح بابل است اول شاه انشان می شود به شرق ایران می رود آن جا حمله می کند و شورشیان را سرکوب می کند.

مناطقی از شرق ایران را تکمیل می کند و در سیطره خودش در می آ‌ورد به سمت غرب می رود با مادها 3 سال می جگند آن ها را شکست می دهد. بر اساس برخی از تحلیل های تاریخی حداقل به شمال شرق ایران می رود و آن منطقه را به تصرف خودش در می آورد البته در در مورد شمال شرق ایران یک مقدار اختلاف نظر بین مورخین حال حاضر و مورخین یونانی این جا زیاد است

آخرین جای که باقی می ماند در 9 سال پایانی دوره خودش اگر از منابع یونانی مثل تاریخ هرودوت چشم پوشی بکنیم در آن 9 سال آخر فقط فتح بابل اتفاق افتاده و در 9 سال پایانی، کوروش دیگر وارد جنگی نشده است ولی گزارش های دیگری وجود دارد که با ماسگت ها وارد جنگ شد و با آموزون ها جنگید و شکست خورد داستان مفصلی در تاریخ دارد.

در بابل آقای کوروش هست و دو پسرش، کمبوجیه یکی از آقا زاده های کوروش است البته این عکس های که در پاور پوینت داریم استفاده می کنیم تماثل و مثالی است است که استفاده می شود برخی هایش قطعاً‌ دقیق نیست. ولی به هر حال آن چه که معروف است را داریم می آوریم خاطره ذهنی تان از این تصویر شاید زنده بشود ببینید دقیقاً‌ تفاوت این شخصیت ها و نکاتی که در موردش می گوییم به چه شکل است.

کمبوجیه جانشین کوروش و فاتح مصر است عملاً کمبوجیه بعد از کوروش بر کرسی سلطنت می نشیند حدود 5 سال در بابل می ماند بعد از آن نزدیک 3 فاتح و فرعون مصر می شود باز عرائضم را در این خصوص تکمیل می کنیم نکات جالبی هست خدمت تان خواهیم گفت. کمبوجیه در ماه های آخر زندگی کوروش، شاه بابل می شود و در آن اواخر مجدداً از شاه بابل بودن خلع می شود.

شاه یک منطقه بودن در زمان کوروش رسم نبوده یعنی برای بابل کوروش یک شاه جدا گذاشت که کمبوجیه بود شاید ما بتوانیم این تحلیل را داشته باشیم و این تحلیل را داریم که کوروش رسماً می خواست جلوی شورش های بعد از خودش را بگیرد پیشاپیش قبل از مرگش کمبوجیه را به عنوان شاه بابل معرفی کرد که دیگر بعد از مرگش مشکل خاصی آن جا پیش نیاید و مردم این شخص را به عنوان شاه پذیرفته باشند.

اما شخصیت دیگری به عنوان بردیا است بردیا، فرزند دیگر کوروش است این بردیا بر اساس روایات مشهور که همه روایات مشهور، وام گرفته از همان ادعای داریوش در کتیبه بیستون است توسط کمبوجیه کشته می شود. ولی ما ممکن است یک بحث دیگری را در این زمینه در جلسات آینده مطرح کنیم که این ادعا محل مناقشه است.

جلسات اول هم نسبت به این موضوع یک اشاره ای کردم کمبوجیه و بردیا دو فرزند کوروش می شوند یک مقدار مشخص نیست سرنوشت بردیا چه شد. سعی می کنیم در این برنامه یک سری نکات کلیدی اش را خدمت تان عرض بکنیم اما کوروش ادعا می کنند توسط کمبوجیه کشته شده است. نفر بعدی گئوماته است برخی ها بردیا را همان گئوماتَه می دانند می گویند بردیای دروغین بود.

دوباره توضیح بدهم برخی ها می گویند گئوماتَه یک شخصیتی بود که به دروغ می گفت من بردیا هستم در حالی که بردیا توسط کمبوجیه کشته شده بود. برخی دیگر می گویند خیر این گئوماته همان بردیا نبوده است مدعی دروغین دیگری بوده است که خودش را بردیا معرفی کرده بود در حالی که بردیا زنده بوده است و اتفاقاً بعد از کمبوجیه 7 ماه حکومت می کند. در موردش مفصل با شما صحبت خواهیم کرد به این شخصیت ها پرداختیم.

نفر بعدی داریوش است. داریوش چه کسی است؟ داریوش کسی است که پدرش یکی از استاندارهای زمان کوروش است سن پدرش تقریباً به اندازه کوروش تخمین زده شده و این داریوش در هنگام فتح مصر، سپهسالار ارتش کمبوجیه در قضیه فتح مصر است. این چند تا شخصیت هخامنشیان که با آن ها کار داشتیم تا این جا در موردشان مفصل توضیح دادیم البته خشایار شاه است که بحث ما جلوتر تکمیل خواهد شد.

در مورد دودمان 26 فراعنه با شما صحبت کردیم گفتیم در زمان کوروش دودمان 26 فراعنه در مصر روی کار هستند کوروش تمام آن دولت شهرهای مهم در آن فاصله را گرفته بود یعنی هیچ دولت شهر مهمی بجز مصر باقی نمانده بود که نظام آن کشور تحت سلطه هخامنشیان در آمده باشد. بحث چین و آمریکای مرکزی قضیه اش جدا است که این ها احتمالاً از همدیگر کاملاً‌ بی خبر بودند و اطلاعی از همدیگر نداشتند.

به صورت کلی تمام آن نقاط دولت شهری مهم توسط کوروش فتح می شود بابل، آخرین جایی است که کوروش می گیرد یک جا فقط باقی می ماند آن هم مصر است. مصر در زمان کوروش در حالی که داشت به یک سری سنت های ملی خودش بر می گشت و یک احیائی در مصر اتفاق می افتاد فرعونی که در آن جا حکومت را به دست داشت بعد از کوروش در زمان کمبوجیه می میرد نفر بعدی، سانتیک روی کار می آید و بعد سقوط می کند.

سانتیک هم در فراعنه مصری یک شخصیت بیچاره است این جلسه به شما می گویم که قضیه اش چطوری است 6 ماه بیشتر نتوانست فرعون باشد بعد با چه خفتی قدرت را از دست داد. دودمان 26 فراعنه مصری را دقت بفرمایید با اسم ها یک مقدار کار دارم می دانم با این اسم ها یک مقدار فارس زبان ها مأنوس نیستند ولی در ذهن تان باشد در مورد فرعون شدن کمبوجیه بر گردم یک نکته ای را خدمت تان بگویم خیلی مهم است.

آپریس، اولین شخص از دودمان 26 است که توسط نفر بعد که نفر بعد آماسیس است که فرزند آپریس نیست یعنی قیام می کند آپریس را عملاً زمین می زند آماسیس یک یاغی علیه آپریس است. اما نفر بعدی که روی کار می‌ آید سامتیک یا سانتیخ است. سامتیک فرزند آماسیس است اما آماسیس فرزند آپریس نیست. سامتیک با آماسیس هم جهت است اما با آپریس به نحوی اختلافاتی را در آن شیوه ای که داشتند دارند ولی آماسیس 43 یا 44 سال فرعون بوده است.

سامتیک در این دودمان واقعیت شخصیت خیلی بیچاره ای است یعنی این ها منتظر بودند پدران شان بمیرند به قدرت برسند فکرش را بکنید سامتیک بیچاره 43- 44 پدرش، فرعون بود منتظر بود که پدر از دنیا برود تا به قدرت برسد (با آن روحیه ای که فراعنه داشتند) وقتی که آماسیس می میرد بلافاصله حمله کمبوجیه است. آن هم در مورد چه؟ یکی از بهانه های تاریخی که آوردند در مورد دختر آپریس که آماسیس به سمت هخامنشیان فرستاده بود.

اصلاً هیچ ربطی به سامتیک نداشته ولی این جا سامتیک بیچاره می شود هم پدرش از دنیا می رود و به قدرت می رسد و خلع می شود هم علت جنگ ارتباطی با او نداشت هم بسیاری از دریا داران و جنگاورانش به او خیانت می کنند از او جدا می شوند و به هخامنشیان و پارس ها می پیوندند هم پسرش را می کشند. بعد خودش را هم تبعید می کنند. در آن زمان سامتیک یکی از بیچاره ترین فراعنه بود. بعد موقع تاجگذاری باران می بارید جلسه گذشته به آن اشاره کردم موقع تاجگذاری اش باران می بارد که مردم در مورد مشروعیت این فرعون تشکیک می کنند.

نفرات بعدی که با آن ها کار داشتیم خائنین به فراعنه بودند کسانی که جزء حکومت مصر محسوب می شدند یا مصری بودند یا ذیل حکومت مصری بودند مزدوران مصری بودند این ها به فراعنه مصر خیانت کردند. فانِس یکی شان است. فانِس همان شخصی است که به هخامنشیان پناهنده شد و به کمبوجیه گفت چطوری حمله بکند و به سمت مصر حرکت بکند راه ها را به او یاد داد و گفت چطوری از صحرای سینا عبور کند. من فکر می کنم یکی از دلایلی که فانِس مشاوره خوبی در مورد عبور از صحرای سینا داد جدای از این که خودش جنگاور بود جدای از این که خودش از افراد برجسته خاندان حکومتی در دودمان 26 بود احتمالاً خود فانس یک بار این مسیر را آمده بعضی ها گفتند از راه دریایی آمد. بالاخره این مسیر را یک بار آمد اگر هخامنشیان بخواهند این مسیر را از بابل به سمت مصر بیایند باید چه کار بکنند و با چه مشکلاتی مواجهه هستند و تدبیر این مشکلات را می گوید برخی از مورخین گفتند این که گروهی از اعراب بادیه نشین که آن زمان آن جا بودند و یهودی ها بخواهند کمکش بکنند این از پیشنهادهای بود که فانِس داده بود.

نفر بعدی که به فرعون و فراعنه مصر خیانت می کنند هوجائور سنَت یا هوجا اورسنه چند جور اسمش را گفتند یک اسم ثبتی در مصر دارد احتمالاً هوجائور سنه درست بود یا هوجائور رِسِنه چند جور گفتند پزشک و مشاور ارشد فرعون مصر بوده که این هم به کمبوجیه پناهنده می شود و دوباره با کمبوجیه عملاً به مصر حمله می کنند.

با کمبوجیه همراه شده بوده بعد از کمبوجیه داریوش به قدرت می رسد از افرادی بود که به داریوش هم خیلی کمک کرد امشب با هوجائور سنه کار دارم می خواهم در موردش بیشتر به شما توضیح بدهم یک یادگاری هم از مطالبش در مصر باقی مانده که ترجمه بخشی از آن را خدمت تان عرض خواهم کرد.

 پلوک راتس نفر بعدی است که به فراعنه مصر خیانت می کند. پلوک راتس مزدور بود یعنی مزدور خائن بود از فراعنه مصر پول می گرفت هم از آماسیس هم از سامتیک می رفت آن مناطق و جزیزه های که در دریای اژه بود راهزنی می کرد. چه بسا آن ها را هم خودشان دزدی می کردند این می رفت دزدی آن ها را راهزنی می کرد پلوک راتس عملاً‌ دریای اژه را در دست خودش داشت.

از فراعنه مصری پول می گرفت کشتی می ساخت و خودش را تجهیز می کرد قوی شد با پولی که از فراعنه مصری گرفته بود، فراعنه مصری خیلی هم با او کاری نداشتند در فعالیتی که در آن بخش داشت قسمت شمال قاره آفریقا و بخش دریای اژه؛ اما پلوک راتس هم به ناوگان دریایی کمبوجیه می پیوندد که کمبوجیه قبل از این پلوک راتس به او بخواهد بپیوندد از طریق فنیقی ها کمک گرفته بود برای خودش کشتی درست کرده بود و کشتی های تِیرِرم را هم درست کرده بود.

اتفاقاً پلوک راتس هم کشتی های تِیرِرم داشته است به احتمال بسیار زیاد گزارش ها در مورد تعدادش متفاوت است برخی از مورخین یونانی می گویند پلوک راتس 500 کشتی معمولی داشته و 40 کشتی تِیررم داشته است که 3 پاروهه بود و سرعت زیادی داشت قدرت تخریبی بالایی داشت از راه دریای عملاً‌ فراعنه فلج شدند.

در زمان سامتیک بود نگوییم فراعنه بگوییم فرعون مصر فلج شد هیچ کاری نتوانست بکند و هیچ دفاعی نتوانست از خودش انجام بدهد در مقابل حمله دریای که به مصر شده بود. پلوک راتس هم شخصیت بعدی است. همراهان کمبوجیه در فتح مصر چه کسانی بودند؟ از طرفی به مصر خیانت می شود از طرفی یک سری افراد با کمبوجیه همراه می شوند.

اعراب، این که اعراب دارم می گویم احتمالاً احتمالاً عربایا عبارتی است که از دوره کوروش در مورد مردم بادیه نشینی که در شبه جزیره عربستان بودند. این که ریشه عرب از کجا است؟ برخی ها گفتند قبیله ای که در بین قبائل بیشتر برجسته بوده آن را تعمیم دادند به بقیه قبایلی که در آن جا بودند سرزمین عربستان معمولاً مثل بابل و جاهای دیگر نبود نه حکومت این چنینی داشت نه کشاورزی داشت. عرض کردیم مرزهای جغرافیای هخامنشیان، مرزهای کشاورزی است آن جایی که کشاورزی بود پیش می رفتند. بله فراتر از کشاورزی جنگ هم می کردند ولی به خاطر این بوده است که آن ها گاهی حمله می کردند یا مناطق شان را می خواستند پس بگیرند یا می خواستند مناطق را مجدد غصب بکنند و از هخامنشیان بگیرند حمله های هخامنشیان فراتر از سرزمین های کشاورزی به خاطر این بوده است که جلوی آن ها گرفته بشود.

وگرنه مرزها معمولاً‌ اطراف را نگاه بکنید چه از شرق، شمال شرق و چه از غرب و شمال غرب را نگاه بکنید مناطقی است که کشاورزی در آن بوده به خاطر همین می بینید نقشه فتوحات هخامنشیان از شبه جزیره پایین تر نمی آید به سمت جنوب عربستان حرکتی نکردند که آن جا را فتح بکنند ولی جاهای دیگر چرا مثل سوریه و مصر و جاهای دیگر بود.

اعراب بادیه نشین با زندگی صحرائی آشنایی داشتند وقتی که لشکریان می خواستند از بابل به سمت مصر حرکت بکنند باید از صحرای سینا عبور کنند بحث آب و آذوقه و این ها برای شان مهم بود اعراب کمک کردند که هخامنشیان بتوانند از صحرای سینا عبور بکنند و به مصر برسند. یهودی ها کمک کردند یهودی ها حدود 15 سال فاصله زمانی با فتح بابل داشتند. 9 سال بعد از فتح بابل کوروش زنده است 5 سالی هم کمبوجیه صبر می کند بعد به سمت مصر حمله می کند حدود 15 سالی فاصله است با آن آزاد سازی یا اخراج یهودی ها که من در موردش مفصل توضیح دادم.

یک سری یهودها خوشحال بودند از کاری که کوروش کرده بود و عملاً با پارسی ها و هخامنشیان هم پیمان شده بودند این ها هم برای عبور لشکر کمبوجیه تا رسیدن به مصر کمک کردند فینیقی ها بودند چرا فینیقی ها سمت پارس ها و ایرانی ها آمدند؟ چند تا دلیل دارد یکی اش این بود که برخی از مناطق را با کمبوجیه رایزنی کردند که نجنگد دوباره درگیر جنگ نشویم.

فینیقی ها امیدی هم نداشتند که بتوانند جلوی هخامنشیان مقاومت کنند چرا؟ یکی از دلایلش این بود که فینیقی ها دریا نوردان ماهری بودند و در مقابل قدرت نظامی و قدرت رزمی هخامنشیان حرفی برای گفتن نداشتند خیلی راحت فنونی که در مورد کشتی سازی و کشتی تیررم داشتند در اختیار هخامنشیان قرار دادند کمبوجیه در قضیه فتح مصر از این ها استفاده کرد.

گروه بعدی یونانی ها بودند. یک سری از یونانی ها بخصوص در شمال غرب آفریقا یعنی غرب مصر، در آن منطقه یونانی های بودند که ساکن بودند درست است آن جا یونان نبوده ولی مردمش یونانی های بودند که ساکن بودند یک پیشینه ای هم در برخوردها با بحث فراعنه مصری داشتند عملاً تعداد زیادی از این ها به کمبوجیه پیوستند و خیلی کمک کردند به کمبوجیه که مصر را گرفت ملحقات مصر را یعنی از شمال آفریقا به سمت سودان و اتیوپی بیاید. یک تعدادی از یونانی ها به لشکر کمبوجیه پیوستند. این را در ذهن تان داشته باشید این چند تا عامل مهم و مؤثر در خصوص فتح مصر بوده است.

اما امشب می خواهیم چند تا نکته با شما مطرح کنیم اول این که فتح مصر با جنگ بوده یا نبوده است؟ بله فتح مصر هم با جنگ بوده حداقل 2 جا درگیری خیلی مهمی را داشتیم دومین درگیری منفیس بود که مورد توجه مورخین قرار گرفته. این افسانه سرائی های که می کنند این ها به استقبال شان رفتند و گفتند هخامنشیان دارند می آیند پس این ها آدم های خوبی هستند درها را باز کنید این ها وارد کشورمان شوند این ها افسانه سرائی های است که خیلی هایش اخیراً‌ دارد رخ می دهد و اسطوره سازی است. واقعیت این است که جنگ بوده بله به هخامنشیان یک عنصر خیلی کمک می کرد و آن هم عنصر تبلیغات بود.

در ادامه به شما خواهم گفت که چطور به این ها کمک کرد ولی جنگ و کشت و کشتار هم بود جنایت های هم در این جنگ ها صورت می گرفت و این ها از مسائل لا ینفک (جدا نشدنی از جنگ های آن دوره محسوب می شود) مثلاً در تاریخ سیاسی هخامنشیان جناب آقای داندامایف، آقای داندامایف یک تاریخ نگار دوره هخامنشیان است در این علم قهّار است اگر لفظ قهّار را برای تاریخ دان ها بتوانیم استفاده بکنیم (مستشرقین) ولی جزء معدود افرادی است که اشراف خیلی خوبی نسبت به دوره هخامنشیان دارد.

معدود افراد بودنی که جنبه دفاعی اش هم معقولانه است ولی باز دفاع می کند یعنی یک ذهنیتی راجع به هخامنشیان دارد و آن دفاع کردن از روند کارهای هخامنشیان اما یک جاهای یک سری حقایق را در کنارش نقل کرده برخی جاها را صرفاً‌ نقل کرده بعضی جاها نقل ها را رد کرده بعضی جاها رد نکرده. تاریخ سیاسی هخامنشیان جناب آقای داندامایف، صفحه 101 در مورد فتح مصر دوره کمبوجیه می گوید.

نقل قولی را می آورد که در سال 525 جنگی که رخ داد باعث شد که درگیری ها به شکلی پیش برود که مصری ها مقاومت بکنند کشته هم بدهند اما به این جنگ اشاره می کند و درگیری که با تیرهای شعله ور و سنگ و ذوبین بوده که به طرف همدیگر پرتاب می کردند و از هم دیگر می کشتند. در پایان صفحه ایشان اشاره می کند کامبوزیا که همان کمبوجیه است یک کشتی همراه با یک سفیر به منفیس فرستاد.

منفیس آن موقع سقوط نکرده بود یعنی از سمت شرق حمله کرده بودند دریا هم مشخص بود تحت سیطره کمبوجیه در آمده بود با آن کاری که پلوک راتس کرده بود ولی منفیس هنوز باقی مانده بود. کامبوزیا یک کشتی همراه با یک سفیر به منفیس فرستاد و امر کرد به طور کامل تسلیم شوید ولی مصریان به سوی آن کشتی حمله ور شدند ملوانان آن را به همراه فرستاده سلطنتی قطعه قطعه کردند هنگامی که منفیس محاصره شد مصریان تسلیم شدند.

بعد تعداد 2 هزار نفر اسیر از جمله فرزند سامتیخ بیچاره (همان فرعون بیچاره مصری که از آن قدرت و جایگاهی که داشت هیچی به او نرسید) فرزند سامتیخ سوم به خونخواهی سفیر کشته شده اعدام گردید گفتند سفیر را کشتید رفتند منفس را گرفتند پسر سانتیخ سامتیک را کشتند ولی خود سامتیک زنده نگه داشته شد و در دربار کامبوزیا از وی محافظت شد. گزارش های تاریخی می گوید او را به شوش فرستادند.

 جناب آقای داندامایف به غارت های اشاره این نکته شایان ذکر است بسیاری از اموال فرعون مصادره گردید اشیاء گوناگونی از این تاراج به دست آمده نام های یک تعداد را آورده در مورد زمان آماسیس و سامتیک بوده اموال فراعنه مصر توسط باستان کجا پیدا شد؟ در تخت جمشید یعنی اموال مصری ها را آوردند در خزانه حکومتی نگهداری کردند.

این هم نبود که بگوییم اموال را گرفتند بین مردم مصر پخش کردند نه حتی این نبود اموال را گرفتند بین مردم پارس پخش کردند نه در تخت جمشید مرکز حکومتی آوردند. عاج ساخت مصر پیدا شده ظروفی زیبا و شکیل که در تخت جمشید یا شوش پیدا شده همان جای که سامتیک را برده بودند. بعد جناب آقای داندامایف گزارش ها را نقل می کند که کمبوجیه از معابد مصری طلا و نقره و اشیاء ساخته شده از عاج را به سرقت برد و سپس صنعت کاران مصری را به عنوان اسیر به تخت جمشید، شوش و ماد فرستاد تا کاخ های برایش بر پا کنند.

آن ها ساختمان خوب می ساختند یکی از ارکان حکومت فراعنه ساختمان های بزرگی بود که می ساختند همین الان اهرام مصر را به عنوان نمونه می بینید. باز نقل قول های دیگری را جناب آقای داندامایف آورده از اعزام 6 هزار مصری به همراه سامتیک به شوش مطالبی در تاریخ نقل شده است به هنگام فتح مصر 50 هزار مصری کشته شدند یکی از آمارهای که در مورد فتح مصر گفتند این بوده که هخامنشیان 50 هزار تا مصری را کشتند.

ممکن است نیروهای دیگری هم به عنوان مزدور در این سپاه حضور داشته باشند که در موردش اشاره ای خواهم کرد. ولی از سوی ایرانیان این تلفات به 7 هزار نفر رسید احتمالاً از لحاظ نظامی پیشرفته بودند چند دلیل برای این مسئله وجود داشت یکی از دلایل را که یک سوء استفاده مذهبی بود در تاریخ نقل شده برای تان خواهم گفت.

ولی در این آمار و ارقام تشکیک کرده گفته مشکل است بر اساس منابع معتبری استوار شده باشد یا بخواهیم این را بپذیریم به هر حال این به همان روحیه آقای داندامایف بر می گردد. حالا 50 هزار نفر مصری کشته نشدند 5 هزار نفر شما بگیرید. 5 هزار نفر کشته برای جهان آن زمان تعداد کمی است؟ الان در جنگ ها مگر چند نفر کشته می شوند که بعضی وقت ها تبدیل به یک رویداد بسیار مهم در دنیا می شود.

پس بدانید در جریان فتح مصر هم جنگ بوده است کشت و کشتار بوده است هرودوت نقل می کند جمجمه ها در دو طرف افتاده بودند بعد از چند سال به آن منطقه می رسد ادعا می کند من آن منطقه را دیدم ولی یک سری گزارش ها در مورد برخی از کارهای که هخامنشیان در لشکر کمبوجیه در هنگام فتح مصر انجام دادند.

یک نکته از جناب آقای شروین وکیلی به شما نشان بدهم جناب دکتر شروین وکیلی کتابی دارد داریوش دادگر هزار و خرده ای صفحه در مورد بحث داریوش دارد البته ابتدایش حداقل تا صفحه صد و خرده ای راجع به کمبوجیه توضیح داد مطلب آورده. به یک نکته اساسی ایشان اشاره می کند در صفحه 66- 67 شروع می کند به صورت متمرکز در مورد کمبوجیه و وضعیت مصر در زمان کمبوجیه توضیح می دهد این مطلب در صفحه 93 کتاب شان آمده.

آیین پرستش جانوران و این باور که حیوانات، نمودهای مقدس ایزدان هستند هم در دوران سائیس، دودمان 26 را در نظر بگیرید با تجدید حیاتی چشم گیر روبرو شد چون ‌آماسیس داشت حکومت خودش را یک احیاء ملی انجام می داد آشوری ها قبلش حمله کرده بودند این ها را بیرون رانده بودند به دنبال احیاء بودند فراعنه می خواستند قدرت خودشان را احیاء بکنند. یکی از کارهای که کردند این بود منظورش تجدید حیاتی چشم گیر روبرو شده ذیل همان مسئله ایشان احتمالاً آورده. و این، احتمالاً ‌بخشی از احیاء سنت دینی باستانی مصریان در این عصر بود که این ها می خواستند خودشان را دوباره پیدا بکنند. بدنه اصلی تحول آیین تقدیس جانوران در دوران سیطره پارسیان بر مصر انجام پذیرفت. اصل تحول آن اتفاقی بود که باز همان قضیه ادامه سامیس و سامتیک در همان دوره است.

 کتاب بعدی به نویسندگی آقای غفوری، تاریخ جنگ های ایران از مادها تا به امروز ایشان یک مقدار صراحتاً این مسئله را نقل می کند صفحه 40 می گوید هخامنشیان به سمت مصر حمله کردند این ها چه کار می کردند؟ مصر یک دولت شهر و حکومت پر از خرافات است.

مبنای حکومتش بالا تا پایین بر اساس خرافات چیده شده کمبوجیه البته هیچ مسئله ای را به تقدیر واگذار نکرد و کلیه راه های کمک به فرعون را از خارج بست. نیروهای مزدور یونانی اکنون دیگر سربازان او محسوب می شدند به شما گفتم یونانی ها به عنوان گروهی بودند که به او کمک می کردند. ایشان هم اشاره کرده حیله های نظامی وی نیز کم نبود آن گون که برخی مورخان می گویند در برخی بخش های میدان نبرد که مصری ها پایداری می کردند سربازان ایرانی با در دست گرفتن گربه ها که برای مصریان موجودی مقدس بود صفوف آن ها را بر هم می ریخت سپس آن ها را تار و مار می کردند.

ایشان می گوید بعضی از حیوانات برای مصری ها مقدس بود دوره حکومت سامتیک است قبلش دوره حکومت آماسیس هم بوده و رویکردهای گذشته مصری را می خواهد تقویت بکند مردم را دوباره دارد تحریک می کند نسبت به این که روی این حیوانات حساس باشند ایشان می گوید ایرانی ها موقعی که می دیدند مصری ها خیلی مقاومت می کنند یکی از موجوداتی که برای مصری ها خیلی مهم بود گربه بود. این ها گربه روی دست شان می گرفتند و جلو می رفتند سپاهیان مصری فرار می کردند.

 یک مقداری سخت بپذیریم این حیواناتی که نام بردند برای مصری ها مقدس بودند ایرانی ها از این ها استفاده می کردند از صحرای سینا عبور داده شده یا این که وقتی به سمت غزه و آن سمت ها رسیدند به این ها، این حیوانات داده شده و این ها توانستند با این حیوانات به جنگ بروند. یک احتمال دیگری که تقویت می شود اگر اصل و اساس مسئله درست باشد این است که طرح های این ها را شاید می کشیدند بعضی از کتاب ها البته به این اشاره کردند نه این که خود گربه را روی دست شان می گرفتند و جلو می رفتند اگر یکی دو نفر این کار را کرده باشند یک چیزی اما برای ارتش تصور این که مار و گربه به دست شان می گرفتند و جلو می بردند خیلی سخت است.

ولی اگر بگوییم نگارش این ها روی سپرهای هخامنشیان اتفاق افتاده یعنی روی سپرهای هخامنشیان هک شده بود با این ها جلو می رفتند این معقول تر به نظر می رسد. آقای داندامایف این جا یک مسئله ای مطرح می کند ایشان هم باز این جا تکشیک می کند می خواهم دو تا نظر را در مورد استفاده از این حیوانات بگویم. تاریخ سیاسی هخامنشی جناب آقای داندامایف ایشان در صفحه 101 ذیل همان تسخیر مصر می گوید نقلی که در مورد این مسئله وجود دارد کمبوجیه از سگ و گربه و بز کوهی در جلوی لشکر استفاده کرده تا مصری ها مقاومت نکنند. ایشان می گوید معتبر نیست مشکوک به نظر می رسد چرا معتبر نیست و چرا مشکوک به نظر می رسد؟ من دلیل قانع کننده ای در مورد این که همچنین کاری خلاف عقل باشد اتفاق افتاده باشد از این ها پیدا نکردم به هر حال نکاتی در موردش گفته شده دانشگاه پیام نور یک کتاب برای رشته تاریخ شان دارد تاریخ تمدن های مشرق زمین که برای رشته تاریخ تدریس می شود آن جا هم به این مسئله اشاره می کند می گوید حیوانات مقدس عبارت بودند از گاو آپیس که داستانی جالب در مصر دارد و یک اختلاف در موردش است آخر چه شد کمبوجیه گاو آپیس را کشت یا نه؟ یا این که خود گاو مرد

تمساح، قوچ، شاهین، گربه، لک لک، شغال، موش، مار و ... معروف است که در لشکر کشی کمبوجیه پادشاه هخامنشی به مصر سربازان ایران بر روی سپرهای جنگی خود شکل لک لک و گربه را حکاکی کرده بودند این خیلی معقول تر است. گربه را شاید بشود پیدا ولی تمساح عجیب است. تمساح روی دست شان می گرفتند قبل از این که لشکریان مصر این ها را بخواهد از بین ببرد تمساح این ها را خورده بود.

پذیرش این حیوان ها در لشکر جنگی روی دست بگیری ببری سخت است ولی احتمالاً همان حکاکی بوده وقتی مصریان حیوانات مورد پرستش خود را بر روی سپرها مشاهده کردند از تیر اندازی به سوی ایرانیان خود داری کردند و این عمل باعث شکست مصری ها از ایرانیان می شود البته نقل قول از آقای توفیقی ‌آورده.

 پس احتمالاً این مسئله بوده یعنی مقدس سر نیزه توسط این ها اتفاق افتاده. حالا نگوییم کل مصر این طوری فتح شده شاید یک جاهای که تابوهای گذشته در مردم پر رنگ تر بوده این اتفاق افتاده. نکات جدید را خدمت تان ارائه بکنم یک مقدار اسکن و اسنادی را نشان بدهم برخی هایش مرتبط با توضیحات و تحلیل های هفته گذشته بنده است بعد سراغ تماس ها می رویم چون در استودیو آمدم هنوز برنامه شروع نشده بود برخی از بیننده های عزیز تماس گرفته بودند هفته قبل هم این اتفاق افتاده بود می خواهیم امشب به تماس ها و سوالات شما ان شاء الله بیشتر برسیم.

یک اتفاقی افتاد که کمبوجیه یک مقدار غیر عادی است اگر بگوییم لشکر کشی جنگجویانه ای از سمت هخامنشیان به سمت مصر اتفاق افتاده و مصر این قدر راحت سقوط می کند. یک توضیحی خدمت تان بدهم دودمان 26 مصر آخرین دودمان مصری ها است چند جلسه قبل این را گفتم منتظر بودم برخی از عزیزان ایراد بگیرند یا مورخین چیزی بگویند نگفتند خودم این ایراد را وارد می کنم.

دودمان 27 کمبوجیه می شود 28- 29 حتی 30 هم برای مصر گفتند چرا شما می گویید این دودمان، دودمان آخر بود؟ می گویم دودمان آخر فراعنه مصری. فرعون روی کار می آ‌مد ولی فرعون هخامنشی بود پارسی و مادی بود از طرف هخامنشیان گذاشته می شد. فرعونی که مصری باشد دیگر آن موقع روی کار نمی آید به آن معنای فرعون، بله یک گوشه کناری یک سری افراد بودند که به عنوان فرعون معرفی شده بودند. ولی این ها باز در منطقه مصر تحت تسلط هخامنشیان بودند و اگر می خواستند این ها سرپیچی بکنند سریع سرکوب می شدند و عملاً‌ تمام شد یعنی این لشکر کشی عملاً تمدن مصر را نابود کرد.

 البته یک نکته ای این جا بگویم من وقتی واژه تمدن را در برنامه تاریخ بدون روتوش استفاده می کنم دارم با تسامح مورخین استفاده می کنم که از این موارد به عنوان تمدن یاد می کنند. من اگر بخواهم بگویم شاید یک توضیحی در موردش داشته باشم یک سری اِلمان های برای تمدن قائل باشیم یک تمدن های واقعی قائل باشیم ابعادی برای تمدن قائل باشیم برخی از مواردی که داریم می گوییم در تعریف تمدن نگنجد.

به هر حال تمدن مصری دودمان 26 آخرین دودمان (سامتیک بیچاره) فرعون مصر تمام شد و جالب است هخامنشیان فرزند سامتیک را هم کشتند خود سامتیک را در جا نکشتند آن چه که مورخین و باستان گراها حداقل اخیراً دارند می گویند به شوش تبعید می شود. فرزند سامتیک را کشتند چون بعدش فرزندش نیاید بگوید من از دودمان 26 فراعنه مصری هستم و به سمت من بیایید.

 جناب آقای داندامایف در مورد کمبوجیه چه گفته است؟ البته این مسئله بدیهی است ولی می خواهم اسکن را هم به شما نشان بدهم تاریخ سیاسی هخامنشی جناب آقای داندامایف ایشان در صفحه 103 می گوید کامبوزیا یا همان کمبوجیه بیست و هفتمین دودمان جدید مصری را پایه گذاری کرد.  آن گونه که منابع مصری اظهار می دارند وی به این لشکر کشی و تصرف مصر یک حالت قانونی و روح اتحاد مصر و ایران را داد وی طبق آداب و رسوم مصری تاج گذاری کرد تاریخ سنتی و رسمی محلی را پذیرفت و لقب شاه مصر، شاه کشورهای بیگانه را بر خود نهاد. یعنی رسماً کمبوجیه فرعون در مصر می شود. در مورد کوروش صحبت می کردم به شما گفتم کوروش قبل از این که بیاید به عنوان منجی معرفی اش کردند.

وقتی وارد بابل شد بسیاری از افراد چه بسا به چشم یک منجی به و می نگریستند در مورد کمبوجیه برای مصر این اتفاق می افتد و یک نکته خیلی جالب دارد که امشب برای تان می گویم. اولاً‌ یک مصدر دیگر برای این مسئله ببینید داریوش دادگر جناب دکتر شروین وکیلی. من از آقای شروین وکیلی خواستم که در برنامه تشریف بیاورند و نکات شان را بفرمایند. ایشان البته بزرگواری کردند لطف داشتند ولی گفتند در روش و در محتوا خیلی با همدیگر تفاوت داریم، یعنی عملاً چون تبدیل به بحث و گفتگو و مناظره می شود ایشان صلاح خودشان را بهتر می دانند تشریف نیاوردند چند هفته پیش با ایشان در این خصوص صحبت کردم. به هر حال اشکال ما کتاب شان را در برنامه می خوانیم. داریوش دادگر جناب آقای دکتر شروین وکیلی ایشان در صفحه 79 که متمرکز در بحث کمبوجیه و مصر دوره کمبوجیه است چه می گوید؟ می گوید هم زمان با تاج گذاری فرعون نو همان سامتیک در شهر تِب باران بارید و این رخداد که در آب و هوای خشک این شهر به ندرت رخ می داد با شایعه های که هوداران پارسیان در اطراف می پراکندند همچون امری مهم و هراس انگیز جلوه کرد. و غیب گویانی که قاعدتاً به مغان پارسی وابسته بودند آن را طالعی نحس دانستند.

سامتیک خیلی بیچاره بوده و نشانه بد شگون بودن قدم سامتیک قلمدادش کردند و پیش گویی های فراوانی انجام شد که بی دوام بودن دولت نو را اعلام کردند. اصلا تاج گذاری کرد اتفاقی که افتاد به گفته جناب آقای شروین وکیلی با تحریک طرفداران پارسی ها بوده است یا آن های که اصطلاحاً غیب گویی و پیش گویی می کردند و به مغان پارسی وابسته بودند یعنی یک دستگاه تبلیغاتی قبل از این که کمبوجیه وارد مصر بشود احتمالاً آن جا فعال شده بود.

همین طور که این دستگاه تبلیغاتی قبل از این که کوروش بخواهد بابل را بگیرد فعال می شود. البته این ها از جنگ و خونریزی می کاهند این را کسی نمی تواند منکر بشود بله اگر مردم را شما آماده کنید بگویید یکی دارد می آید سرزمین تان را بگیرد این منجی است. اصلاً‌ بگویید این کسی که دارد می آید فرعون است از جنگ و گسترده شدن جنگ تا یک حدی می شود با این حرف جلوگیری کرد یعنی مردم را به اطاعت وا داری برای آن کسی که وارد آن کشور می شود. این نکته در موردش جالب است.

نکته خیلی جالب ماجرا چه است؟ برای تان از روی پاور پوینت توضیح بدهم که اسم ها را به خوبی ببینید چند جلسه قبل نکاتی را در مورد دودمان مصر و خیانت های که اتفاق افتاده بود گفتم در این تصویر کسی که نشسته و دستش گرفته شده همان سامتیخ فلک زده است و سمت چپش کمبوجیه است که با لباس پارسی هست. این 3 تا اسم را ملاحظه کنید آپریس، آماسیس، سامتیک دودمان 26 آپریس کسی بود که توسط آماسیس کنار گذاشته شد. آماسیس در دوره چه کسی زندگی می کرد؟ در دوره کوروش زندگی می کرد یک نقل تاریخی است که جلسات قبل به آن اشاره کردم ولی این جا به کارمان می آید این است که بر اساس پیشنهادی که به کوروش داده شد قرار شد که آماسیس دخترش را به عقد کوروش در بیاورد.

آماسیس با خودش فکر کرد گفت اگر من دخترم را به عقد کوروش در بیاورم آن جا شاهزاده نیست مقامی که باید داشته باشد ندارد به عنوان یک ازدواج موقت یا شبه موقت که برخی از مورخین همین اصطلاح را استفاده کردند با دختر من ازدواج می کند و این برای من خفت است. از طرفی اگر من دخترم را برای کوروش نفرستم کوروش به سرش بزند بخواهد به مصر حمله بکند کل دودمان من به باد می رود آماسیس چه کار کرد؟

آماسیس دختر آپریس (فرعون قبلی) را برای کوروش فرستاد اینی که دارم می گویم مستقر بر یک نقل است نقل البته از لحاظ تاریخی قدمت زیادی دارد ولی با شواهد کاملا می شود این را تقویت کرد حتی کسانی که منکر شدند یک جایی این را پذیرفتند از جمله آقای شروین وکیلی. دختر آپریس با کوروش ازدواج می کند آماسیس عملاً کوروش را دور می زند به جای دختر خودش، دختر فرعون قبلی را می فرستد.

کمبوجیه چه کسی است؟ کمبوجیه پسر کوروش است که به مصر حمله می کند مردم گمان می کنند که کمبوجیه فرزند آپریس است به واسطه دختر آپریس، چون آن کسی که آماسیس فرستاده بود با کوروش ازدواج بکند دختر آپریس بود. حالا کوروش با دختر آپریس ازدواج کرد یک فرزند به اسم کمبوجیه به دنیا آمد. منجی چه کسی می شود؟ منجی فرعون می شود.

در صفحه 79 کتاب آقای شروین وکیلی آمده در همین هنگام این شایعه بر خواست که کمبوجیه در اصل فرزند فرعون محبوب پیشین آپریس بوده؛ یعنی می گویند این طوری تصور می کنند کمبوجیه فرزند دختر آپریس می شود که به دست آماسیس کشته شده پدرش را می گوید به دست آماسیس کشته شده و تاج و تختش غصب شده بود. بر اساس این شایعه، کوروش با دختر آپریس ازدواج کرده بود و کمبوجیه حاصل این وصلت بود. (پس آن نکته ای که ما گفتیم درست بود) این شایعه در واقعیت ریشه نداشت یعنی کمبوجیه از دختر آپریس نبوده اما زمینه ای مشروع برای حکومت کمبوجیه بر مصر فراهم می آورد. بعضی وقت ها که حکومت ها تغییر می کند نفرات بعدی می آیند یک تعدادی می گویند نفر قبلی بهتر بود.

به همین دلیل دست مایه یک سری قیام ها در زمان حکومت های شاهان می شده است مردم گفتند ما از آماسیس خیلی خیری ندیدیم چه بسا این طوری گفته باشند سامتیک هم یک آدم بی عرضه ای بود آن اتفاقات در هنگام تاج گذاریش اتفاق افتاد. یک نفر دیگر آمده این شخص چه کسی است؟ این شخص فرزند آپریس است که حاصل ازدواج دختر آپریس با کوروش است کمبوجیه می شود.

پس یک فرعون مشروع دارد برای ما می آید و این نکته بسیار مهمی در قضیه فتح مصر است و یک شخصیت بسیار مهم است یعنی آن کسی که پایه حکومت هخامنشیان را در دوره ای که من دارم به شما می گویم کمبوجیه حقیقتاً شاهِ‌ شاهان شد. دوره کوروش باز یک دولت شهر مصر و دولت مقتدری کنارش است آماسیس فرعون مقتدری بوده. ولی در دوره کمبوجیه همان هم سقوط می کند یعنی در اصل کمبوجیه به همان تعریفی که برای کوروش می گویند شاهِ شاهان می شود شاهِ شاهان واقعی برای مردم در سرزمین های که در این بخش شناخته شده بودند.

دو تا را استثناء کردم آمریکای مرکزی و چین را استثناء کردم منظورم مشخص است چه منطقه ای است مهد این تمدن ها و حکومت ها خدمت تان می گویم. یک شخصیت بسیار مهم در قضیه مصر از خائنین است اوجا هور سنه یا اوجائور سنه بسیار شخصیت مهمی بود گفتم پزشک و مشاور ارشد فرعون بود که به کمبوجیه پناهنده شد و بعد هم در کنار کمبوجیه مسئولیت گرفت بعدش در کنار داریوش هم مسئولیت گرفت.

البته بقیه شان هم همین بود فانِس هم مسئولیت نظامی در ارتش کمبوجیه داشت بعد از این که به فرعون خیانت کرد پولک راتیس هم سر جای خودش ماند این 3 تا خائنی که دارید اسم شان را می بینید در حکومت مصر بعد از فتح هخامنشیان همه یک کاره ای ماندند. فانس در ارتش کمبوجیه ماند. اوجائور سنه مقامش در بحث پزشکی و مشاور بودن حفظ شد به شما یک سری اسناد را نشان می دهم.

پولک راتس هم مزدور خائنی بود یعنی اول برای فراعنه مزدور بود بعد به همان فراعنه خیانت کرد سمت کمبوجیه آمد جایگاه پلوک راتس هم حفظ شد و کماکان در همان مقام مسئولیت کشتی های دریایی و نظامی که آن جا بود حفظ شد. اوجائور سنه چه کسی است؟ خیلی مهم است اول یک تصویری برای تان بیاورم از روی این تصویر، جلوتر که می رویم توضیح بدهم متن را برای تان می خواهم ترجمه بکنم آن متن مهم خواهد بود.

گفته بودم اگر یک بخشی از ترجمه اش لازم بشود برای تان می آ‌ورم و نشان می دهم که حالا لازم است اول کتاب را ببینیم از جناب آقای شروین وکیلی چون این کتاب ظاهراً‌ اولین کتابی است که متن مورد نظر ما را ترجمه کرده داریوش دادگر، جناب آقای دکتر شروین وکیلی ایشان در صفحه 100در مورد اوجائور سنه متمرکز بحث می کند.

نخستین نکته شایان ذکر آن است که نام اصلی این مرد که بالاتر این شخص را توضیح داده بودیم وقتی وارد مصر شد یک سری از طبقه نیرومند و فرزانگان مصری به فراعنه خیانت کردند یکی شان اوجائور سنه است نام اصلی اشت وِجاهور رِسْنِه بوده است که در این کتاب همین شکل مصری اش ذکر شده است.

دیگر این که او مردی هم فن حریف بوده است. او هم دریا سالاری بلند مرتبه، یعنی بعد از کمبوجیه در فتح مصر می توانم بگویم مهم ترین شخصیت اوجائور سنه است او هم دریا سالاری بلند مرتبه و مقتدر بود و هم بهترین پزشک مصر، محسوب می شد. این را می توان از این جا دریافت که او پزشک مخصوص فرعون بوده و در زمان داریوش باز سازی مکتب پزشکی سائیس را بر عهده گرفت و آن را به مرکز علمی در سطحی جهانی تبدیل کرد.

در زمان یاد شده مصر مرکز دانش پزشکی محسوب می شد و نامدارترین پزشکان جهان را در خود می پروراند. بهترین پزشکان دنیا در مصر بودند بین بهترین پزشکان جهان یک نفر که آقای اوجائور سنه است از همه بالاتر است از این رو بی اغراق می توان او را ماهرترین پزشک جهان در آن روزگار دانست. هم یک جنگاور قهّار و ماهر و در عین حال دریا سالار قهّار و ماهر بود در عین حال پزشک بسیار ماهر و در عین حال یک مشاور بسیار مهم برای فراعنه بود.

این شخص سمت پارس ها، هخامنشی ها و کمبوجیه آمد در مورد پیوستنش به کمبوجیه تردیدی وجود ندارد. بله هیچ تردیدی وجود ندارد و همه چیز دارد همین را می گوید هم گزارش های تاریخی دارد این را می گوید هم شواهد تاریخی. صفحه 102 کتاب داریوش دادگر از اوجائور سنه یا وِجاهور سنِه تندیسی سنگی با بلندای 70 سانتی به دست آمده که او را در لباسی شبیه پارس ها مجسم می کند. اتفاقاً تصویرش را دیده باشید.

بر تندیس اجائور سنه نوشته ای به چشم می خورد که یکی از مهم ترین سندهای مربوط به دوران کمبوجیه است و تا حدودی کردار و خلق و خوی او را از مصریان نشان می دهد. البته در ادامه ایشان می گوید به خاطر اهمیت این سند و نا شناخته ماندش در زمینه زبان فارسی کل آن را ترجمه می کنیم و از صفحه 102 ترجمه اش را می آورد. من تصویر را به شما نشان بدهم ببینید این تصویر همان شیئ است که در موردش صحبت شد و می خواهم برای شما ترجمه اش را بخوانم. در تصویر، مجسمه بدون سر خود وجائور سنه یا وِجاهور سنه است که خیلی تعریف و تمجیدش را کردیم. یک بتی در دستش گرفته که در حال به جا آوردن یک مراسم آیینی است گره لباسش را خیلی بالا بسته احتمالاً متنی که قرار است نوشته بشود جا وجود داشته باشد برای نگارش متنی که این جا ‌آمده.

 سراغ ترجمه اش برویم ببینیم چه گفته است؟ صفحه 102 شروع می شود این مجسمه در زمان داریوش نوشته شده یعنی بعد از کمبوجیه و بعد از بردیای دروغین (توضیح می دهم خود بردیا بود یا نبود؟) همچنان اوجائور سنه کنار هخامنشیان و دوره داریوش است ولی نکات خیلی مهمی در متنش آمده به برخی آن که مرتبط با سِیر بحث هایمان است اشاره می کنم.

ولی متن، متن بسیاری مهمی است چون یک متن دسته اول است ترجمه شده مستقیم از یک اثر در زمان داریوش است صفحه 103 ای اوزیریس، وزیرس چه کسی است؟ ای سرور جاودانگی، ای پزشک اعظم وجائور سنه تو را در بازوان خود نگاه می دارد تا از تو مراقبت کند احتمالاً همان مجسمه اوزیریس است که با دست گرفته، در حال صحبت با خدایانش است چه می گوید؟

شاه بزرگ تمام سرزمین های بیگانه کمبوجیه به مصر آمد و تمام بیگانگان را از تمام کشورهای بیگانه همراه با خود آورد، یعنی کمبوجیه خودش که به مصر آمد هیچ، کلی هم پیمان و افراد مختلفی که در سپاه و لشکریانش بودند با هم به مصر آمدند و مصر را فتح کردند. خیلی رُک دارد می گوید مزدورانی در لشکریان ایران بودند که موقع فتح مصر حضور داشتند.

اعلا حضرت که منظورش کمبوجیه است مرا به مقام پزشک دربار خویش بر کشید. کمبوجیه هوای آن های که خیانت کرده بودند را داشت و باعث شد تا من در مقام ندیم و کار گزار کاخ با او همراه شوم در خود کاخ کمبوجیه می ماند و فرمان داد تا نام دربای اش مِسوتی رَع یعنی زاده رَع یعنی وقتی که کمبوجیه وارد مصر می شود یک اسم درباری (فرعونی) دارد که مردم به این اسم صدایش می کردند.

مِسوتی رَع (زاده رع) را به عنوان شاه مصر، مصر بالا و پایین تدوین کنم خود اوجائور سنه مشاوره می داده که چطور باید کمبوجیه به مقام فرعون بودن در مصر برسد و خودش را معرفی کند. و من در این مورد خاطر جمع شدم که اعلی حضرت (کمبوجیه) در مورد عظمت سائیس می داند که اقامتگاه نِعیت بزرگ است آن مادری که رَع را زاده و کسی که زایش را مکشوف ساخت در آن هنگامی که هنوز زایشی وجود نداشت. و می دانم که جایگاه این خدایان را می داند چه می داند چه می داند (به هر حال جایگاه مقدسات و خدایان مصر را می داند) خودش یاد داده بوده کمبوجیه در بابل و ایران چطوری می توانست بفهمد در مصر چه اعتقادی وجود داشت؟ و اعلا حضرت فرمان داد تا تمام بیگانگان که در حریم نَیْ زندگی می کنند باید بیرون بروند.

هخامنشیان مصر را گرفته بودند به معابدشان برای خوشگذرانی رفته بودند و آن جا اتراق کرده بودند اوجائور سنه به آقای کمبوجیه گفت اگر می خواهی مردم فرعون بودنت را بپذیرند از این کارها نکن بگو لشکریانت از معابد بیرون بیایند و کمبوجیه این کار را کرد. و تمام خانه هاشان و زباله هاشان باید از معبد بیرون ریخته شود و تمام اثاثیه شان از حریم بیرون برده شود.

اعلا حضرت امر کرد تا معبد نعید پاکیزه شود و به مردم باز پس داده شود آدم خیلی مهمی است دارد می گوید تو چطوری باید فرعون باشی؟ صفحه 105 اعلا حضرت چنین فرمان های داد چون که من او را از عظمت سائیس آگاه کردم کمبوجیه وقتی دستور داد معبد را خالی کنید و بدهید به همان کسانی که می خواهند این بت ها را بپرستند دلیلش این بود که منِ اوجائور سنه، او را از عظمت سائیس آگاه کردم.

همان جای که همه خدایان اورَنگ جاودان خود را در آن جا نهاده اند شاه مصر بالا و پایین، کمبوجیه به سائیس آمد اعلی حضرت شخصاً به معبد نِعید آمد. دقیقاً همان طوری که کوروش به بابل می رسد شروع می کند خدایان مختلف را عبادت و تجلیل کردن کمبوجیه فرزندش هم که به مصر می رسد شروع به پرستش این بت ها می کند.

شما بگویید هخامنشیان و کوروش و کمبوجیه زرتشتی بودند. یک حرفی دارید می زنید شاید در شعار برای تان زیبا و حماسی باشد ولی این آثار باقی مانده از دوره کوروش است در دوره هخامنشیان، در دل هخامنشیان جلوی چشم کوروش نوشته شده. ببینید کمبوجیه چطور رفتار کرد؟ یک تاریخ نگار یونانی نیست بگویید یونانی ها با ایرانی ها مشکل داشتند که از اساس هم این ادعا قابل نقض بود.

مانند تمام پادشاهان پیشین (یعنی مثل فراعنه قبل دودمان 26) او در برابر اولیاء حضرت نِعیت بر پا ایستاد مانند تمام پادشاهان خوبِ پیشین قربانی بزرگی گذارد. از تمام چیزهای خوب برای نعیت مادر خدا و برای تمام خدایان بزرگ سائیس اعلا حضرت چنین کرد چون من او را از عظمت اولیاء حضرت (یعنی نِعیت) خبردار کردم که مادر خود رأست اعلا حضرت تمام کارهای سودمند را در معبد نعیت به انجام رساند منظورش کمبوجیه است.

این جا آتشگاه و معبد زرتشتی نیست این بت خانه های مصر است (آخر عمر کمبوجیه است نیایید بگوید بعدش عوض شد و چه و چه شد) او مانند همه شاهان پیش از خود در اندرونی معبد نعیت نذرهای را برای سرور جاودانگی گذارد اعلا حضرت چنین کرد چون من اعلا حضرت را از همه کارهای سودمندی که شاهان پیشین به خاطر عظمت پرستش گاه در معبد نعیت کرده بودند آگاه کردم جایی که اقامتگاه جاودانه خدایان است.

نکته مهم تر پس اوجائر سنه اساس مسئله به قدرت رسیدن کمبوجیه در مصر است و حفظ مصر است و جالب است این قدر جایگاه بالایی دارد بعداً به عنوان بت شفا بخش، او را احتمالاً می پرستید چون در پزشکی معتقد بودند جایگاه خیلی بالایی دارد. واقعاً علم پزشکی این چنین است که در ذهن ما می آید یا پزشک تجربی است یا از جادو و سایر مسائل استفاده می کرد مسئله اش چیز دیگری است.

اوجائور سنه راجع به کمبوجیه چه می گوید؟ صفحه 105 کتاب داریوش دادگر دکتر شروین وکیلی، دکتر شروین وکیلی که شیفته شخصیت کمبوجیه است جلوی خودشان هم این را می گویم یعنی دفاعی که ایشان از کمبوجیه کرده حقیقتاً من جای دیگر ندیدم کسی این قدر در دفاع از یک شخصیت محکم تلاش بکند.

اوجائور سنه می گوید من ساکنانش را از مشکلات بزرگی نجات دادم که بر سراسر کشور آمده بود یعنی یک سری مشکلاتی بعد از فتح مصر توسط هخامنشیان به وجود آمده که این مشکلات قبلاً نبود این بر سرِ سراسر کشور آمده بود و پیش از این در این کشور وجود نداشت می گوید من نبودم مردم هم بیچاره بودند کمبوجیه هم به قدرت نمی رسید.

خیلی جسارت داشت که این طوری علنی در مقابل یک پادشاه هخامنشی مثل داریوش همچنین موضوعاتی را مطرح کرد متن خیلی مهمی است بحث کمبوجیه تمام نشده مرگ کمبوجیه مسئله مهمی است باید به آن بپردازم کمبوجیه لشکری 50 هزار نفری دارد در تاریخ گم شده پیدایش نکردند بعضی ها گفتند پیدایش کردیم یک بررسی اجمالی خواهیم داشت. جلسه بعد ان شاء الله بحث کمبوجیه را می گویم بعد به قضیه بردیا یا گئوماتَه می رسیم که ببینیم بردیای دروغین بود یا خود بردیا بود؟ و ان شاء الله برنامه را ادامه خواهیم داد. مستقیم سراغ تماس های برویم اولین بیننده آقا مصطفی از تهران سلام علیکم ورحمة الله

بیننده آقای مصطفی از تهران:

سلام علیکم اول می خواستم از زحمات تان تشکر کنم واقعاً زحمت می کشیدید این طور برنامه هایی در جهت روشنگری می سازید در جامعه ما بعضی از جوان ها متأسفانه خلاف ادب است و خیلی عذر می خواهم اگر پالان دارز گوش هم مُد بشود پشت شان بیاندازند بعضی ها این کار را می کنند!

استاد حسینی:

این جوری هم در مورد مردم صحبت نکنید آقا مصطفی خیلی از جوان ها واقعاً حقیقت ها را نمی دانند چه است؟

آقای مصطفی:

من همه را عرض نمی کنم یک سری جوان ها به خاطر این که مطرح شوند زرتشتی بازی و باستان گرایی و لایک بازی ها مد شد بدون هیچ تفکر و عقبه فکری دنباله رو آن می شوند. از شما می خواستم تشکر کنم برنامه های روشنگری را انجام می دهید تقاضا دارم در رابطه با آتئیست ها و گروه های دیگر فکری برنامه های جهت ارشاد مردم بسازید ان شاء الله یک کارهای انجام بشود.

اگر اجازه بدهید من یک خاطره ای دارم بگویم. اویل انقلاب من با یک سری گروهک های من یک جای با آن ها برخورد کردم برای تبلیغات آمده بودند چند تا دختر و پسر بودند یکی شان به پُست ما خورد با او صحبت کردم متوجه شدم یکی از اقلیت های مذهبی است نمی دانم از کدام اقلیت ها بود این ها تبلیغات زیر زمینی و رو زمینی می کنند با ارائه بعضی از افکارها که ما ایرانی هستیم. می گویند به انسانیت فکر کنید متأسفانه بلاهای زیادی به سر بچه مسلمان ها بخصوص شیعه ها می آورند آن را کاری ندارم. در اول انقلاب خیلی تبلیغ در مورد مناظره ها می کردند مثل حزب توده و کمونیست ها این بنده خدا می گفت ما نمی توانیم از پس این ها بر بیاییم باید یک جوری جلوی این ها ایستاد آن موقع که کمونیست ها و گروه های معاند در حال تبلیغ بودند آقایان زرتشتی، آقایان بهائی و کسانی دیگر چرا این ها را دعوت به مناظره نمی کردند؟ حتماً حرفی برای گفتن نداشتند یا با آن ها احیاناً همسو بودند. این شیعه بود که جلوی کمونیست ها ایستاد الحمد لله در روسیه (شوروی سابق) این مناظره در حزب کمونیست پخش شد آن ها فهمیدند که بعضی کارهایشان اشتباه بود البته دست از این کارها بر داشتند الحمد لله چندین میلیون نفر انسان از دست کمونیست ها راحت شدند حرفم این است چرا آقایان زرتشتی و وهابی ها و... با آن ها مخالفت و یا مناظره نکردند. افرادی هستند که نمی خواهم اسم شان را بیاورم یا خدای نکرده باعث تفرقه بشود منظور ارشاد است. اگر برای تان مقدور است برنامه های دیگری محبت کنید با گروهک های دیگر و گروه های فکری و ... افشاء گری، مناظره یا هر چیز دیگر بسازید ان شاء الله ادامه داشته باشد. ببخشید من زیاد حرف زدم تشکر می کنم از برنامه خوب تان.

استاد حسینی:

ان شاء الله این روال ادامه پیدا بکند. ایشان اولاً اشاره کردند شیعیان با حزب توده و مارکسیست ها و کمونیست ها مناظره می کردند زرتشتی ها این کار را نمی کردند من حقیقتش خبر ندارم زرتشتی ها این کار را کردند یا خیر؟ خودم ندیدم ولی این که زرتشتی ها ورود پیدا کنند وقتی که شما می خواهید در مقابل یک مکتب این چنینی بایستید مثل مارکسیست و حتی جلوی لیبرال ها انسان بخواهد بحث کند. در مقابل لیبرالیسم بخواهد بایستد یا مکاتب جدیدی که به وجود آمده خود انسان باید یک پشتوانه مکتبی قرص و محکم داشته باشد و از این بابت اگر زرتشتی ها بحث نکردند باید به آن ها حق بدهیم چون آن پشتوانه فلسفی مقتدرانه برای بحث با یک همچنین مکاتبی را شاید در خودشان نمی دیدند چه بسا بحث هم کرده باشند من اطلاعی ندارم.

فرمودید آتئیست ها را نقد کنید. آتئیست ها در خلاء تبلیغات نمی کنند آتئیست ها در پشت اِلمان ها و گزارش های تاریخی، در پشت اسطوره سازی ها،‌ در پشت توهمات قرار می گیرند و با آن حرکت می کنند و پیش می آیند برخی از آتئیست ها در پشت زرتشتی ها پنهان می شوند و پیش می آیند چون حرکت آتئیست ها در فضای رسانه ای سال ها است داریم می بینیم در خلاء نیست حداقل در ایران در خلاء نیست. باز در کشورهای اروپایی یک مقدار فضا متفاوت است مثلاً پشت فیزیک به خاطر شخصیت برجسته فیزیکی مثل اِسپن هاوکینگ و دیگران می ایستند یا پشتوانه فلسفی مثل ریچارد داوکینز را جلو می اندازند و پشتش می ایستند یا افراد دیگری که تفکراتی دارند و مستقر بر چیز دیگری است مثل علم فیزیک، علم زیست شناسی پشت سر آن ها وقتی قرار می گیرند آن جا ادبیات متفاوت است.

ولی در ایران عمدتاً آتئیست ها چه کار می کنند؟ اولاً آتئیست نیستند فکر می کنم بعضی هایشان آتئیست هستند نهایتاً آیوستیک باشند یا دئیسم هستند ولی وقتی که پشت سر یک سری المان ها قرار می گیرند ما واقعیت این المان ها را می گوییم تا دیگر نتوانند پشتش قرار بگیرند دوره هخامنشیان یکی از آن المان ها است. کوروش یکی از آن المان ها است. زرتشت یکی از آن المان ها است. کمبوجیه یکی از آن المان ها است. کاری که ما داریم می کنیم نسبت به جریان آتئیست ها هوشمندانه و فکر شده است از این بابت خیال تان راحت باشد. تماس بعدی آقای کریمی از تبریز سلام علیکم ورحمة الله

بیننده آقای کریمی از تبریز:

سلام استاد خسته نباشید. می خواستم از برنامه خوب تان تشکر کنم خیلی مفید است درباره حقانیت به ما خیلی کمک می کند. دو تا سوال داشتم که رفع شبهه برای ما بشود هم یک جوابی باشد برای ضد دین ها. یک نکته ای در فضای مجازی دیدم می گفتند داستان های قرآن از افسانه ها و حماسه های دوران باستان بر گرفته شده مثال داستان حضرت نوح از افسانه سومری گرفته شده. می گفتند اگر حضرت داود و حضرت سلیمان پادشاه بزرگی بودند اسم این دو تا حضرت چرا در کتیبه های حکومت های همجوارشان نیامده؟ راجع به این ها اگر توضیح بدهید خیلی ممنون می شوم جوابش را من نتوانستم پیدا کنم.

استاد حسینی:

چشم! بیننده بعدی آقا امیرحسین از خوزستان چون مخالف هستید شما تشریف بیاورید بعد جواب آقای کریمی را می دهم ان شاء الله

بیننده آقای امیر حسین از خوزستان:

درود بر شما آقای حسینی. یک پرسش داشتم شما چند برنامه پیش فرمودید کوروش بزرگ تمدن بابل را نابود کرد وقتی آن جا را فتح کرد، پرسشم این بود شما معیارهای تمدن را چه می دانید که معتقد هستید کوروش بزرگ باعث نابودی تمدن بابل شد؟

استاد حسینی:

شما هر معیاری که می خواهید برای تمدن که در بابل بوده و بعد از کوروش تقویت شده و ادامه پیدا کرده را بگویید من بر اساس همان می گویم

آقای امیرحسین:

اول اگر اجازه بدهید می خواستم داندامایف را بخوانم

استاد حسینی:

نه، سوال تان را از من پرسیدید گفتید شما می گویید تمدن بابل از بین رفته ملاک تان چه است؟ دو تا جواب به شما می دهم یک آقای پرویز رجبی این حرف را زده باستان گرا و مورخ بودن ایشان جای شک و شبهه ای نیست. نکته دوم می گویید المان های تمدنی چه هست که می گویید از بین رفت؟ من می گویم شما یک المان از تمدن بگو که بعد از فتح بابل، توسط کوروش و کمبوجیه باقی مانده باشد. بابل نابود چه چیزی از آن باقی ماند که شما می گویید اصلاً هر المانی که شما می خواهید بگویید بسم الله

آقای امیرحسین:

سنت کتیبه نوشتن باشد اگر یکی از معیارهای تمدن بخواهیم در نظر بگیریم

استاد حسینی:

آقای کوروش وقتی که آمد چند تا کتیبه بعدش در بابل نوشته شد بعد از آن، کتیبه بابلی شما کجا می بینید؟ من یک جواب برایش دارم می خواهم ببینم جواب شما چه است بر اساس آن جواب بدهم

آقای امیرحسین:

شما داخل برنامه های قبلی کتیبه ای نشان دادید که به آن اشاره کردید کتیبه پیش گویی سلسله ای از کتاب داندامایف نشان دادید این کتیبه، یک کتیبه بابلی مربوط به دوره سلوکیان است اگر استوانه نویسی با کتیبه نویسی از بین می رفت که نباید ما آن را می داشتیم.

استاد حسینی:

من نمی گویم نوشتن از بین برود براد بزرگوار حتماً باید آن جا نگارش خط از برود تا شما بگویی تمدن از بین رفته؟ کتیبه از دوره حمورابی مستند داریم حمورابی قبل از هخامنشیان چه زمانی بود؟ 1100- 1200 سال قبل از کوروش و هخامنشیان دوره کتیبه نویسی آن دوره داشتیم انتظار شما این است وقتی این ها آمدند؛ رشدی که کتیبه در بابل داشت پیدا می کرد اگر آن رشد بابلی ادامه پیدا می کرد بسیار بیشتر خواهد بود.

اصلاً‌ زبان بابلی جدید مگر بعدش کجای کار بود؟ از شما سوال می پرسم داریوش وقتی آمد و حکومت یک پارچه راه انداخت مگر زبان بابلی را به رسمیت شناخت که از بین نرفته باشد؟ داریوش در مکاتبات حکومتی خودش که بابل هم یکی از سرزمین های مهم اش بود از چه زبانی استفاده کرد؟ از زبان بابلی و بابلی جدید استفاده کرد؟

آقای امیرحسین:

خط بابلی و زبان بابلی سومین زبان مطرح در شاهنشاه هخامنشی بود به کتیبه های شاهان هخامنشی نگاه کنید این کتیبه ها 3 زبانه است.

استاد حسینی:

احسنت! سومی شد اگر بابل فتح نمی شد در سرزمین بابل، زبان بابلی زبان چندم بود؟

آقای امیرحسین:

قاعدتاً زبان اول می شد این طبیعی است

استاد حسینی:

آفرین به شما، پس همین نکته ای که خود شما رویش دست گذاشتید که ملاک دقیقی البته نیست در همان وقتی که هخامنشیان به بابل حمله کردند مرتبه زبانی شان از مرتبه زبان اول در منطقه شان به مرتبه زبان سوم کاهش پیدا می کند. مثل این است که بگویید به ایران حمله می کنند بعد زبان فارسی کامل از بین نرفت ولی یک زبان انگلیسی آوردند حرف بزنیم بعد از آن یک زبان چینی آوردند حرف بزنیم بعدش زبان سوم،‌ زبان فارسی باقی ماند. شما به این حفظ می گویید؟

آقای امیرحسین:

بحث من این است می گویم زبان بابلی، درست است جزو زبان اول نبود هر حکومتی آمد زبان خودش قاعدتاً زبان اول می شود ولی برای شان این قدر اهمیت داشته که کتیبه های شان را 3 زبانه می نوشتند و یکی از آن زبان‌ ها، زبان بابلی بود، یعنی شما کتیبه های داریوش را نگاه بکنی چه در تخت جمشید، چه در شوش، چه کتیبه شاهان بعدی خشایار شاه، اردشیر اول یا داریوش دوم

استاد حسینی:

آقا امیرحسین حرف تان خیلی واضح است نمی دانم چرا باید تکرار کنم؟ تمدن بابل، تمدن مستقلی بود این که زبان یک منطقه دیگری بخواهد از زبان ما به عنوان زبان سوم استفاده کند این تقویت تمدن نیست. شما انتظار دارید دهان مردم را هم ببندند دیگر با آن زبان صحبت و نگارش نکنند هرچند در نگار محدودیت وجود داشت اما خود شما دارید می گویید زبان بومی بابل، زبان خودش بود این زبان به زبان سوم رسید همین بس نیست!

اگر هخامنشیان بابل را نمی گرفتند چه بسا بابلی ها هم جزو زبان اول بشوند در سرزمین خودشان که بودند و در منطقه آشور و شمال خودشان هم این اتفاق بیافتد این قدر این استدلالی که دارید می آورید به نفع ما است شما می گویی زبان سوم که شد زبان اول، زبان خودشان که نبود ولی در برخی کتیبه ها زبان سوم شد. من می گویم داریوش وقتی آمد زبان رسمی دیگری را آورد و تمام مکاتبات حکومتی را موظف کرده بود به زبان جدید صحبت کنند از جمله بابلی ها این ها را شما نمی بینید.

حالا خیلی لطف کردیم به بابل حمله کردیم گفتیم زبان تان به عنوان زبان سوم بماند اصلاً زبان سوم اگر بابلی نبود بر فرض این که صحبت تان درست باشد مگر آن موقع 50 تا زبان بود که ما قدرت انتخاب داشته باشیم مشخص است زبان سوم می شد تمدن بابل به آن بزرگی، کتیبه های بابل که باقی مانده است روال و خط سِیر را مجبور می کرد که از آن زبان استفاده بشود. پس قبول بکنید همین ملاک شما هم تقلیل پیدا کرد درست است؟

آقای امیرحسین:

اجازه بفرمایید ببینید در خود بابل قاعدتاً‌ زبان بابلی، زبان نخست بود چون کتیبه های که در بابل بود یا بعد از کوروش و دوره شاهان دیگر به زبان بابلی بود ولی در شاهنشاهی هخامنشی در پارت و شوش و تخت جمشید کتیبه می نوشتند 3 زبانه بوده زبان بابلی یکی از آن زبان ها بود در سرزمین بابل، زبان بابلی رواج داشت.

استاد حسینی:

آقا امیرحسین شما مطمئن هستید بابلی ها در زمان داریوش مستقل از زبان خودشان استفاده می کردند؟

آقای امیرحسین:

کتیبه های که به دست آمده زبان شان بابلی است در خود بابل، الواح بابلی داخل خود بابل

استاد حسینی:

مگر آن زمان چند تا کتیبه نوشته شده؟ یک جوری می گویید کتیبه های که بوده انگار مردم با این کتیبه ها کار می کردند مهم ترین رکن نگارش آن زمان الواح حکومتی بوده، داریوش زبان دیگری آورد شما از کجا می گویید بابل زبان مستقل خودش را داشت نخیر بابل تحت کنترل حکومت مرکزی پارس ها و مادها و هخامنشیان بود موظف بودند از زبان واحد استفاده بکنند این چه حرفی است شما می زنید، مستندتان چه است؟ می خواهید مستندم را بگویم؟

آقای امیر حسین:

بفرمایید

استاد حسینی:

 کتاب از زبان داریوش پرفسور هاید ماری کخ ترجمه جناب آقای دکتر پرویر رجبی آن جا در مورد بحث زبانی که داریوش از زبان واحد برای کل حکومت خودش آورد بابل در شعاع نزدیک حکومت پارس ها و مادها است بیشترین اثر را رویش می گذارد یک زبان دیگری را آورد که زبان بابلی نبوده است.

آقای امیرحسین:

در مورد تمدن اجازه هست سخن داندامایف را بخوانم؟

استاد حسینی:

بفرمایید آقای داندامایف چه گفته؟

آقای امیرحسین:

آقای داندامایف یک کتابی دارند ایرانیان در بابل هخامنشی،‌ نشر ققنوس این کتاب را چاپ کرده ترجمه دکتر محمود جعفر دَهقی صفحه 9 این کتاب یک مطلبی را دارد در مورد تمدن بابل در دوره هخامنشی اگر اجازه بفرمایید این قسمت را برای تان بخوانم آقای داندامایف می گوید فرهنگ بابل باستان در طول دو سده تسلط پارس ها گسترش یافت، اختر شناسی ریاضی بابل، بحث فرمانروایی هخامنشیان پیشرفت ویژه ای داشت توفیقات آن از جمله بزرگ ترین پیشرفت های تأثیر گذار تمدن باستان به شمار می رود در همان دوران حقوق بابل به شکوفایی رسید تحولات چشم گیری نیز در روابط اجتماعی، اقتصادی کشور روی داد. دستگاه اداری پارس در بابل افزون بر دربار شاهی که پاییز و زمستان را در بابل به سر می برد به میزان گسترده ای از خدمات دلیران محلی در نگارش آرامی و اکَّدی سود برد. اگر چه نمایندگان دولت بابل در بابل هخامنشی زبان آرامی را به کار می بردند زبان اکَدی به عنوان زبان فرقه های دینی و منابع پزشکی و ریاضی و تا حدی اسناد حقوقی باقی ماند.

استاد حسینی:

از این متنی که آوردی به خودتان جواب دادی زبان رسمی بابل چه زبانی شد؟ زبان دینی نه، زبان دینی مسلمان ها عربی است زبان مردم بابل چه شد خودتان جمله را بخوانید در مورد زبان آرامی

آقای امیرحسین:

اگر چه نمایندگان دولت بابل در بابل هخامنشی زبان آرامی را به کار می بردند

استاد حسینی:

احسنت، دولت، کدام دولت را می گوید؟

آقای امیرحسین:

دولت هخامنشی

استاد حسینی:

تمام شد یعنی اگر نماینده دولت هم در آن منطقه بابل بود نماینده هخامنشی ها زبان آرامی داشته از شما خواهش می کنم اسکن این متن را برایم بفرستید این که کاملاً‌ علیه شما شد.

آقای امیرحسین:

بعدش هم هست می گوید زمان اکدی زبان فرقه دینی که هیچ منابع پزشکی و ریاضی و تا حدی اسناد حقوقی باقی ماند.

استاد حسینی:

مگر چقدر منابع پزشکی و ریاضی داشتند که مردم بروند کتاب ریاضی و پزشکی بخوانند خیلی محدود است. آقای امیرحسین خودتان دیدید مطلبی که از داندامایف آوردید داشت خلاف ادعای خودتان را می گفت؟

آقای امیرحسین:

در مورد زبان بله

استاد حسینی:

احسنت بحث زبان تمام شد. متوجه شدید که هخامنشیان نگذاشتند زبان اکدی حکومتی آن جا ادامه پیدا بکند زبان آرامی را حداقل آوردند بر اساس متنی که شما می گویید.

آقای امیرحسین:

ظاهراً اهمیت بیشتری داشت طبق این چیزی که آوردند

استاد حسینی:

ظاهراً و این طوری نمی شود آقا امیرحسین من که آن متن شما را نیاوردم بنویسم من هم نخواندم متنی که شما خواندید می گوید نماینده هخامنشیان در بابل از زبان بابلی استفاده نکرد.

آقای امیرحسین:

بله درست است ولی زبان دینی شان

استاد حسینی:

 زبان دینی شان که مشخص است باقی می ماند با زبان دینی که طرف عبادت می کند آن چیز جدایی است.

آقای امیرحسین:

من هم می گویم درست زبان آرامی را آورده یک مطلب دیگری هم بگویم علاوه بر زبان، شما گفتید تمدن نابود شده آقای داندامایف می گوید فرهنگ شان گسترش پیدا کرد اختر شناسی و ریاضی شان پیشرفت داشت و حقوق بابل در دوره هخامنشیان شکوفا شد.

استاد حسینی:

آقای داندامایف این را می گوید آقای پرویز رجبی نقطه مقابلش را می گوید. می گوید ما تمدن ها را نابود کردیم این که اختر شناسی گسترش پیدا کرد اگر می توانید مستند بیایید بحث بکنیم که هخامنشیان بعد از فتح بابل فرهنگ آن جا را گسترش دادند. آقا امیرحسین یک نکته به شما بگویم هیچ عیبی ندارد شما تحت تأثیر حرف یک کسی مثل داندامایف قرار بگیری که امشب اتفاقاً قبل از تماس تان در موردش توضیح دادم گفتم هخامنشیان را یک مقداری جانبداری می کند.

یک جاهای حرفی دارد که به واقعیت خیلی نزدیک است موقعی که نبوکد نصر بود یک رویکرد دینی وجود داشت کاهنان که آمدند یک رویکرد دینی دیگری داشتند. برخی از مورخین می گویند دودمان قبلی وقتی که کوروش حمله کرد آن ها را احیاء کرد آن ها مهر پرست بودند اصلاً‌ کارشان با ستاره ها بود هیچ ربطی ندارد که هخامنشیان علم را آن جا گسترش داده باشند.

چون آن موقع باب مهر پرستی و توجه به آسمان بسته شده بود در بت خانه ها می رفتند، وقتی کوروش آمد یک تسامح دینی گذاشت این مشخص و واضح است مهر پرستی چه بسا پیشرفت کرده باشد و همان باعثش شده باشد ستاره شناسی به این معنا نیست که آن ها آپولو هوا می کردند بعضی هایشان بررسی حرکت ستاره ها بوده است البته آن ها هم خیلی پیشرفت خاصی نداشت.

این که پیشرفت داریم می گوییم در ذهن مخاطب پیشرفت فضا نوردی بیاید همچنین چیزی نیست فقط یک حرکت های را برای خودشان ثبت می کردند تقویم شان، تقویم نجومی می شده. واقعاً انتظار داشتید این ها هم نابود شده باشد تا بگوییم یک تمدن نابود شده. آن خطی که بابل در قدرت گرفتن و در حفاظت و تقویت اقتصاد خودش داشت با پول های که یهودی ها آورده بودند با روالی که مردم راضی بودند فقط بخشی از یهودی ها آن نا رضایتی را داشتند عموم مردم حداقل رضایت داشتند آن را از بین برد و بابل مضمحل شد.

آقا امیرحسین همین الان تمدن بابل شما دارید می بینید؟ شروع نابود شدنش از فتح هخامنشیان بود. کجا شما دوباره اسمی از بابل به عنوان یک تمدن می بینید؟ تمام شد همان طور که تمدن مصر تمام شد. در شرق ایران گروه های که بودند تمدن شان تمام شد تمدن مادها هم عملاً تمام شد کوروش 3 سال با آن ها جنگید شکست شان داد تمام شد.

یک جایی یک کسی یک دوره ای سر بر آورده باشد بعد سرکوب شده باشد آن را نمی گویم همه این تمدن ها را از بین برد. پس حرف آقای پرویز رجبی در این زمینه درست است.

آقای امیرحسین:

آقای رجبی گفت کوروش، تمدن را نابود کرد؟ بحث تمدن را آورده یا گفته امپراطوری؟

استاد حسینی:

بله، نه گفت تمدن را نابود کرد

آقای امیرحسین:

شما چند تا برنامه آخر بود جمع بندی می کردید در مورد حکومت کوروش گفتید منشور نویسی کلاً از بین رفت دیگر بعد از کوروش چیزی نداریم

استاد حسینی:

متوجه نشدم دوباره بگویید

آقای امیرحسین:

آخرین برنامه ای که در مورد جمع بندی استوانه کوروش رفتید یک پرسش از مخاطبین کردید گفتید منشور نویسی سنت خوبی بود ولی بعد از کوروش از بین رفت هیچ استوانه و منشوری نداریم این مطلبی بود که شما گفتید

استاد حسینی:

اگر هم این جمله را گفتم منظورم این نبود (دیگر من زنده هستم) منظور این نبود که هیچ استوانه ای دیگر نوشته نشد اتفاقاً گفتم استوانه ای شبیه به استوانه کوروش وجود داشته عکس هایش را هم نشان دادم. اگر من این جمله را گفتم یا برداشت اشتباه است یا ممکن است جمله را اشتباه گفته باشم در این برنامه استوانه های شبیه به استوانه کوروش را نشان دادم چطور می توانم بگویم هیچ استوانه دیگری وجود نداشت؟ مگر این که به این معنا باشد که در آن دوره دیگر نبود بله در آن دوره استوانه های بابلی تقویمی هم داشتیم که برخی از تاریخ نگاری ها اصلاً بر اساس آن استوانه ها است کتیبه میان رودانی هم هستند.

آقای امیرحسین:

مثلاً آقای شاهرخ رضوی می گوید کتیبه ها در بابل 300 سال پس از میلاد هم نوشته می شد بعدش محو شد

استاد حسینی:

آغاز سقوطش هم همان دوره بود چه اتفاقی افتاد 300 سال بیشتر دوام نیاورد؟ همه این حرف ها مؤید حرف های ما است دوباره برنامه را ببینید متشکر در پناه حق باشید بیننده بعد آقا میلاد سلام علیکم

بیننده آقای میلاد:

سلام دو سه تا سوال می خواستم بپرسم در مورد جنگ اعراب و ایرانیان

استاد حسینی:

آقا میلاد حدوداً 3- 4 دقیقه فرصت داریم اگر سوال تان یک جوری است بتوانم در آن فرصت جواب بدهم 2 تا سوال آقای کریمی از تبریز هم مانده یک جوری تنظیم کنید تا من بتوانم به سوال تان پاسخ دهم.

آقای میلاد:

پس من یکی اش را می پرسم در مورد حضرت امیر است یک شبهه ای خواندم در نهج البلاغه یادم نیست کدام خطبه است در آن خطبه حضرت امیر گفتند ما همیشه وقتی در جنگ ها پیروز می شدیم تعداد برای مان مهم نبود همچنین چیزی نقل به مضمون بود چون هفته پیش بود دقیق حضور ذهن ندارم این را در تأیید حمله خلفاء به ایران یا کلاً فتوحاتی که آن زمان انجام شده آورده بودند. می خواستم ببینم تا چه اندازه درست است؟

استاد حسینی:

یک عبارتی را بیاورید ببینم که منظور چه است؟ چون در مورد موضع امیر المؤمنین، روایت کافی شریف را قبلاً آوردم عبارت الإرشاد شیخ مفید است این ها را که کنار هم می گذاریم موضع امیر المؤمنین مشخص می شود. اگر فتح ایران برای امیر المؤمنین مهم بود خود امیر المؤمنین شرکت می کرد نعوذ بالله امیر المؤمنین از جنگ نمی ترسید تا دم آخر پیامبر وقتی به جنگ می رود و نیاز به امیر المؤمنین است ایشان در صف اول قرار دارد. ولی بعدش می بینیم که امیر المؤمنین در جنگ با ایران نه تنها دست به شمشیر نمی برد امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) هم در این جنگ ها شرکت ندارند.

آقای میلاد:

یک سوال دیگر می خواستم نظر شما را راجع به حکومت صفویان بدانم اگر این را هم کوتاه بگویید

استاد حسینی:

نظر من راجع به حکومت صفویان همان نظر علامه سید جعفر مرتضی عاملی است یک جستجو بزنید ببینید یک مصاحبه ای ایشان دارند آن جا ببینید که به چه شکل است؟ حکومت صفویان هم اشتباهات عجیب و فاحشی داشتند بسیار بهتر از برخی دیگر از پادشاهان بودند ولی یک سری ابعاد

آقای میلاد:

این ها جو نمی تواند باشد چون خیلی سیاه نمایی می کنند تا جایی که خواندم زمان شاه عباس اصفهان دومین شهر پیشرفته آن زمان بوده است.

استاد حسینی:

بله یکی از وجوه دوره صفویه همین بود شهرهای مثل اصفهان است مساجدی که ساختند هنوز هم مانده این را نمی شود منکر شد من ابعاد مختلف را دارم نگاه می کنم مثل بعضی آقایان نیستم بگویم ما مسلمان هستیم پس هر که شهادتین گفت در سطح اسلام لزوماً کار خوبی کرده نخیر ما ایرانی هستیم پس در نتیجه کوروش و کمبوجیه و بردیا و داریوش هر کاری کردند کار خوبی کردند نه من این را نمی گویم.

آقا ما شیعه هستیم پس حکومت صفویه می گفت من شیعه هستم اتفاقاً حکومت صفویه چون اسم به عنوان شیعه داشت انتظار خیلی بیشتر بود ولی با این وجود حکومت صفویه در زمینه های مختلف از سایر حکومت ها، قبل و بعدش خیلی بهتر بوده است. این مسلم است ولی نباید این را قاطی بکنیم تصور بکنیم چون حکومتی بودند تحت عنوان حکومت شیعه بودند پس هر کاری کردند درست بود؟ نخیر

آقای میلاد:

دست شما درد نکند ان شاء الله هفته بعد تماس می گیرم سوالات دیگرم را می پرسم.

استاد حسینی:

در پناه حق باشید خدا نگهدار شما باشد. من عبارت دقیق آقای پرویز رجبی را برای تان بخوانم آقای پرویز رجبی گفت استوانه کوروش یکی از ارزشمندترین اشیاء جهان است ولی منشور آزادی حقوق بشر نیست اگر این طور بود پس کوروش بزرگ در بین النهرین چه کار می کرد که آزادی بدهد او 3 امپراطوری بزرگ جهان را از بین برد.

اصلاً‌ تمدن ها، سوار بر امپراطوری ها بودند بله حداقل اینی که من الان پیدا کرم واژه تمدن را این جا ندارد ولی کاملاً مشخص در آن دوره تمدن ها سوار بر امپراطوری ها و حکومت های دوره خودشان بودند و تزلزل یک حکومت تزلزل یک حکومت می شد. تسلط یک حکومت بر حکومت دیگر، تسلط یک تمدن بر تمدن دیگر می شده است.

مخصوصاً هخامنشی ها که روش ورودشان یک روش رسانه ای نظامی بود و بعد آن جا را که می گرفتند می ماندند به جز آن حواشی که در اطراف حکومت هخامنشیان بود این ها فقط می خواستند دشمن را برانند که دوباره این ها بر نگردند. او 3 امپراطوری بزرگ جهان را از بین برد آخر چرا فراموش می کنید این ادعای بزرگی است که کوروش نخستین فرمان آزادی بشر را صادر کرد.

داستان های قرآنی از حماسه های ایران باستان می گویند گرفته شده. نه داستان های قرآنی مثل کشتی حضرت نوح را بگویم کشتی حضرت نوح، یک واقعیت است در تاریخ اتفاق افتاده قرآن به نسبت به تاریخ نوح، متأخر است صرفاً‌ دارم یک نگاه تاریخی می کنم بین فاصله نزول قرآن و اتفاق کشتی نوح چه بسا گروه های مختلفی البته با تحریف و اشتباه داستان حضرت نوح را نقل بکنند. این به معنا نیست که قرآن آمده نقل آن ها را نقل کرده اتفاقاً اختلافات فاحشی وجود دارد محل فرود کشتی نوح در قرآن با محل فرود کشتی حضرت نوح در تورات. کتاب علم در تورات و قرآن و انجیل که نوشته شده آن کتاب، کتاب خوبی است در مورد مباحث علمی است که بین قرآن،‌ تورات و انجیل را بررسی کرده آن جا این اختلاف ها را نشان داده و یک رویکرد علمی هم نسبت به آن آورده علم تجربی نسبت به آن آورده.

آن جا شما ملاحظه بفرمایید می فهمید که تفاوت ها چقدر است؟ پس نمی شود چون یک اتفاقی که اصلش تاریخی بود دیگران هم با تحریف و ... نقل کرده بودند بعد قرآن هم نقل کرده بگویید لزوماً قرآن دارد آن نقل های تحریف شده را نقل می کند نه اختلاف نقل قرآن در موضوعات تاریخی مشخص است چه تفاوتی با دیگران دارد.

اگر زمان حضرت داود و سلیمان پادشاه بزرگی بود نام آن ها را چرا در کتیبه ها ننوشتند؟ این همه پادشاه داشتیم که نام شان روی کتیبه ای نیست لزوماً‌ این نیست که شما بگویید در هر دوره ای از تاریخ اگر کتیبه نویسی بود باید نام های بزرگان نوشته می شد در ایران باستان کتیبه نویسی مگر چه زمانی رایج شد؟ و از چه دوره ای کتیبه نویسی در ایران باستان را داریم؟

یک نکته حتماً نباید از همه پادشاهان کتیبه ای وجود داشته باشد کتیبه ای که از پادشاهان مختلف داریم حتی پادشاه بزرگ یک جاهای کم است یک جاهای کتیبه بوده به دست ما نرسیده یعنی چه بسا کتیبه ای ساخته شده بود فعلاً دانشمندان نتوانستند این را کشف بکنند مگر کتیبه منشور کوروش را چند سال است کشف کردند؟

مقبره پاسارگاد کتیبه ندارد گفتند منشور حقوق بشر کوروش را پیدا کردیم مگر قدمتش چند قرن است؟ خود کوروش 2500 سال حدوداً بگیرید تا 530 پیش از میلاد اواخر تابستان، اوائل پاییز احتمالاً از دنیا می رود. اگر منشور کوروش را در عراق پیدا نمی کردید چه می خواستید بگویید اگر کسی این سوال را می پرسید؟ می گفتید شاید داشت و پیدا نشد چه بسا از حضرت سلیمان امسال، سال بعد 100 سال دیگر یا چند هزار سال دیگر کتیبه ای هم پیدا بشود چه بسا پیدا نشود همه ‌شخصیت های تاریخی ما داریم کتیبه ندارند و اصلاً‌ دوره های کتیبه نویسی، دوره های خاص خودش را داشت که بحثش کاملاً جدا است.

ممنونم از همراهی تان ان شاء الله موفق باشید بحث ما در هفته های بعد ادامه دارد و منتظر تماس ها برای پاسخ دادن به سوالات مان هستیم و به صورت ویژه از آقا امیرحسین ممنون هستم آن متنی که از داندامایف خواندند تأیید حرف ما از زبان بابلی و امر پادشاهان هخامنشی نسبت به استفاده از زبان آرامی به جای زبان بابلی در حکومت داری منطقه بابل بوده است. متشکرم از شما یا علی مدد خدا نگهدار!


تاریخ بدون روتوش>

زرتشت کوروش کمبوجیه تاریخ هخامنشیان باستانگرایان فتح مصر ایران بردیا کمبوجیه بابل