تاریخ بدون روتوش

قسمت پنجاه و هشتم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی جناب آقای حسینی
فرزند کوروش (کمبوجیه)


 عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

موضوع برنامه: واکاوی در مورد تاریخ ایران باستان «ایرانی‌ها و اعراب»

تاريخ: 18/ 12/ 1400

استاد: آقای دکتر حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند که بیننده قسمت 17 از فصل 2 برنامه تاریخ بدون روتوش هستید، امشب هم روال فصل 2 ادامه خواهیم در مورد تاریخ ایران باستان شروع کردیم مطالبی را خدمت شما عرض کردیم و بحث مان ادامه پیدا خواهد کرد نکاتی را به سمع و نظر شما می رسانیم که ان شاء الله برای تان کاربردی باشد و از طرفی عبرت آموز باشد برای کسانی که تاریخ را نه آن گونه که بوده است بلکه بر اساس توهمات می خواهند معرفی بکنند.

فصل اول ما تمرکزمان روی بحث زرتشت و شخصیت زرتشت بود 3 سوال اساسی پرسیده بودیم از مبلغین زرتشتی دعوت کردیم از موبدان عزیز زرتشتی اگر خواستند تشریف بیاورند نسبت به سوالات ما پاسخ بدهند پاسخی دریافت نکردیم البته آن اوائل سعی کردند ورودی نداشته باشند نسبت به این که بخواهند پاسخ بدهند بلکه که در برنامه برخی از مبلغین آمدند آن چه که می خواستند به آن برسند در این خواسته نا کام بودند.

بعد از آن برخی از موبدان بزرگوار در برنامه ما تشریف آوردند ولی مخاطبین قضاوتی که کردند روشن و شفاف و واضح بود که پاسخ نسبت به این سوالات نبود گفتند ما با واسطه برنامه سازی بکنیم شروع کردند یک سری برنامه را ساختند که نتیجه آن برنامه سازی ها را هم دیدید که چطور بود و ما نمونه های از روش و منش شان را در این برنامه برای شما پخش کردیم و گفتیم که شما در موردش قضاوت بکنید.

البته امشب هم در این خصوص صحبت خواهم کرد اما در فصل 2 ما تمرکزمان از آغاز در مورد تاریخ ایران بوده است بحث دوره هخامنشیان، موضوع کوروش را مطرح کردیم مسائلی را در موردش شفاف کردیم. نکاتی را در مورد حکومتداری شان گفتیم بعد رسیدن شان بابل، فتح بابل، فتح اوپیس قبل از بابل و بعد فتح بابل برخوردشان با کاهنانی که آن جا بوده است برخورد کاهنان با هخامنشیان که آن جا را فتح کرده بودند.

در ادامه آن چیزی که ما گفتیم معروف و مشهور است به عنوان آزاد سازی یهودی ها گفتیم نخیر اخراج سازی یهودی های بابل بوده است یهودی های که در بابل بودند را آقای کوروش عملاً اخراج کرده است چه با دستور، چه با سیاست در موردش با شما مفصل صحبت کردیم. موضوع به اواخر عمر کوروش رسید در مورد اواخر عمر کوروش با شما صحبت کردیم و گفتیم کوروش 2 فرزند داشت بردیا و کمبوجیه و بعد از کوروش، بردیا توسط کمبوجیه کشته می شود و کمبوجیه به قدرت می رسد یعنی برادر کشی اتفاق می افتد.

در مورد کمبوجیه که جانشین کوروش می شود با شما صحبت کردیم در مورد روحیاتی که گفتند ایشان داشت. برخی از عملکردهای شان را برای شما شرح دادیم 2 تا نکته اساسی بود یکی اش این بود که کمبوجیه، بردیا برادرش را کشت برای این از به قدرت رسیدنش احساس خطر می کرد و نکته بعدی این است که برخی ها گفته بودند با خواهر آتوسا ازدواج کرد یعنی بر اساس آن گزارش که نقل از منابعی یونانی است عمدتاً فرزندان کوروش، دختر و پسر با همدیگر ازدواج کرده بودند.

خیلی صادقانه این را خدمت تان عرض بکنم که خود بنده بر اساس آن چه که گزارش ها و شواهد تاریخی است و خیلی مطمئن نسبت به این قضیه نیستم ولی باستان گراها این را نقل کردند ما می توانیم به عنوان چیزی که بعضی از باستان گراها نقل کردند و به عنوان یک نکته ای است که از لحاظ اخلاقی نزد تمام جوامع باید منفی برداشت بشود با هر دین و آئینی که دارند ما می گوییم شما خودتان این را نقل کردید و با عنوان یکی از ویژگی ها کمبوجیه آوردید که با خواهرشان ازدواج کرده بود.

خود من نسبت به این مسئله واقعاً نتوانستم به یک منبع درستی برسم یا شواهدی برسم که آن را بخواهد تأیید بکند ولی قضیه قتل بردیا توسط کمبوجیه، این برادر کشی که نزد فرزندان و آقا زاده های کوروش اتفاق افتاد این را داریوش جانشین کمبوجیه در کتیبه بیستون آورده که خدمت تان خواندم ستون اول، بند 10 کتیبه بیستون در ترجمه اش صراحتاً داریوش دارد می گوید که چه اتفاقی برای یکی از فرزندان کوروش افتاد؟

ویژگی های رفتاری که داشت برخی مورخین گفته بودند باستان گراها تأکید کرده بودند یا تکرار کرده بودند را در جلسه قبل برای شما گفتیم اما ایشان یعنی آقای کمبوجیه، جانشین کوروش می شود یعنی سلسله ای که عملاً در دوره هخامنشیان راه می افتد بعد از کوروش به کمبوجیه واگذار می شود. آیا خود کوروش، کمبوجیه را به عنوان جانشین خودش گذاشت؟ تأکید نسبت به این مسئله داشت یا اتفاقات دیگری افتاد؟

من امشب نسبت به این مسئله می خواهم اشاره بکنم اما این را مورخین معمولاً مسلم می دانند که آقای کوروش تمام تلاش خودش را در یک برهه ای برای این که کمبوجیه را به عنوان جانشین خودش مقبولیت و مشروعیتش را اعلام بکند و در زمان حیات شان برای بعد از حیات شان تصویب بکند در یک برهه ای این کار را انجام دادند از جمله همین مطلبی است که آقای پیرنیا دارد.

اسکن ها چون یک مقدار تعدادش زیاد است بعضی جاها مضمون آن چه که آمده است را بگویم در کتاب تاریخ ایران باستان آقای حسن پیرنیا را ملاحظه می فرمایید ایشان قدری به قضیه کمبوجیه پرداخته، کتاب شسته روفته ای است و باب بندی خوبی دارد ایشان در کتابش صفحه 411 مطالبی را آورده است که سعی شد از جانب آقای کوروش در زمان حیات شان در یک برهه ای که برای کمبوجیه یک مقبولیت و مشروعیتی نسبت به آن اعلام بشود چه کارها کردند را خدمت تان می گویم.

آقای آغاسی هم در ایران کهن برخی از باستان گراها خیلی این به کتاب علاقه دارند در این جا مطلبی را آورده در جاهای دیگر مؤیید هم دارد صفحه 48 که حتی کوروش در استوانه اش که در موزه بریتانیا است می گوید که خدایان را (یعنی بت ها) را من بر گرداندم برای این که دعا بکنند زندگی من با شادی سپری بشود در آخر این عبارت می گوید و به سرور من مردوک بگویند (به یک بت آقای کوروش گفته) باشد که کوروش شاهی که از تو می هراسد (یعنی از مردوک از بت می ترسد) و پسرش کمبوجیه نعمت یابند.

در آثار دیگری از مورخین همچنین مسئله ای آمده است جناب آقای داندامایف در تاریخ سیاسی هخامنشیان، صفحه 71 نسبت به این مسئله اشاره کردند عبارتی را آوردند با این ترجمه و برگردان از آقای داندامایف هست و برکت بخشید بر فرزندم کامبوزیا همان کمبوجیه و تمام سربازانت حتی قبلش می گوید بر من (این جا گوینده خود کوروش است) کوروش شاه که وی را پرستش می کنم یعنی مردوک را می پرستم.

آقای کوروش اسم کمبوجیه را کنار اسم خودش می آورد برای این که یک مقبولیت و مشروعیتی پیدا بکند آقای داندامایف در تاریخ هخامنشیان، صفحه 76 قضیه معرفی کمبوجیه توسط کوروش را این طوری گفته که در سال 538 پیش از میلاد کوروش فرزند خود کامبوزیا را به عنوان شاه بابل تعین می کند یعنی بابل را که گرفتند به عنوان جانشین خودش در بابل گماشت یعنی فرماندار بابل اگر تعبیر دقیق تر نسبت به ساختار آن موقع را بخواهیم بگوییم کمبوجیه می گذارد.

نکته خیلی مهم و اساسی و استراتژیکی برای تمدن هخامنشیان بود آقای کوروش برای آن که این منصوب کردن به سلطنت را یک جنبه مشروع قانونی بدهد کمبوجیه را در مراسم مذهبی سال نو شرکت می دهد داستان شرکتش در مراسم سال نو جالب است که امشب خدمت تان عرض می کنم. بدین ترتیب وی با دریافت اجازه و قدرت از دست برترین خدا یعنی مردوخ از یک بت، مردم به عنوان بت قبولش داشتند.

برای این که کمبوجیه مشروعیت پیدا بکند کوروش می خواهد آئینی را به جا بیاورد و کمبوجیه را در آئینی مشارکت بدهد که مشروعیت از آن بت بگیرد تا مردم بتوانند راحت بپذیرند. می برد در معبدی که مردوک را نگهداری می کردند بر اساس سنت بابلی ها یک سری مراسم را باید انجام بدهد این کارهای است که آقای کوروش برای مشروعیت بخشیدن نسبت به آقای کمبوجیه انجام داده است.

از یک سری اسکن ها هم چشم پوشی می کنم. حالا این مراسم چطوری برگزار شد؟ چند نوع گزارش از آن آمده است اما جناب والتر هینس، جناب آقای پرویز رجبی که کتاب ایشان را ترجمه کردند کتاب داریوش و ایرانیان تاریخ و فرهنگ و تمدن هخامنشیان دیگر کتابی است هم دانشگاهی و آکادمیک است و هم شخصیت، شخصیت نامدار و شناخته شده است و از پژوهشگرانی است که حقیقتاً برای ایران باستان زحمت کشیده است آقای پرویز رجبی را هم بارها خدمت شما معرفی کردیم باستان گرایی است که هیچ شکی در موردش وجود ندارد.

ایشان می گوید بعد از این که مراسم عزاداری مادر کمبوجیه تمام شد چون اعلام عزای عمومی کرده بودند سوگوراه حکومتی برگزار کرده بودند کمبوجیه را شاه بابل اعلام کرد. چطور؟ صفحه 110 آقای کوروش وقتی خواست کمبوجیه را به عنوان فرماندار بابل بگذارد یک مراسم مذهبی، سالیانه در بابل برگزار می شد در آن شرکت کردند و برگزار کردند کوروش به خوبی می دانست که اگر بخواهد نظر مساعد بابلی ها را که چنین قاطعانه به دست آورده بود هم چنان حفظ کند نباید آن ها را از جشن سال نو محروم کند.

چون این که آقای کوروش نسبت به این بت مردوک اعتقاد داشت یا اعتقاد نداشت برخی ها ممکن است بگویند اعتقاد داشت این همه عبارت از استوانه کوروش گرفته شده تا مباحث دیگر و گزارش های مختلف نشان دهنده این است که خدا را قبول داشته. برخی ها دیدگاه دیگری دارند می گویند نخیر آقای کوروش این ها را قبول نداشت ولی به خاطر آن سیاستی که اعمال می کرده است برای این که قدرت و مردم بابل را بتواند حفظ بکند به خدایان شان نه تنها احترام می گذاشت بلکه از آن ها تجلیل می کرد یک جای خودش را بنده آن ها معرفی می کرد به نقل از کسانی که از زبان آقای کوروش مطالبی را گفتند.

ایشان فرزندش را در این جشن ها می برد همان کاری که نبونعید ناکام کرد اما ظاهراً کوروش حوصله نداشت که نقش همراه شاهانه مردوک را به عهده بگیرد. ایشان هم نظرش این است که کوروش خیلی حوصله برگزاری این مراسم را نداشت به خاطر چه؟ به خاطر این که اعتقادی نسبت به آن نداشت ولی به جا می آورد.

یکی از دلایلش که کوروش دوست نداشت در این مراسم شرکت بکند به خاطر این بود که این مراسم سال نوی بابلی با یک ویژگی های همراه بود که خیلی به دل کوروش خوش نمی آمد. این جا می گوید ولیعهد کمبوجیه، در مورد این که کمبوجیه ولیعهد بوده است یا نبوده است امشب خدمت تان توضیح می دهم این مراسم بابلی را خیلی نمی پسندید اما آقای کوروش متقاعدش کرد شما یک نقشی بازی کن در این مناسک شرکت بکن به خاطر این که سلطنت بابل را من به تو بدهم.

کمبوجیه در معبد می آید سال نو، آرد بو داده را می آورد آن مراسمی که بابلی داشتند را شروع می کند انجام می دهد که این نیایش ها برای بت مردوک بود و کاهن بابلی هم باید ایشان را همراهیش می کرد ایشان می گوید اگر کاهن بزرگ بابلی به کمبوجیه کمک می کرد می شد نیایش ها را با لال بازی از سر بگذراند. یعنی خیلی دلش نبود یک سری حرف ها بخواهد بزند (به آن می رسیم) چون حرف ها، حرف های خیلی جالبی نیست که باید آن جا اعتراف بکند.

کاهن می گفت به تعبیر در ترجمه لال بازی است کمبوجیه صحبتی نکند این ها رد بشود، او بعد در ادامه مراسم می بایستی هدایای گرانبهای تقدیم خدایان می کرد بدون تردید پدرش کوروش آن هدایا را تأمین کرده بود آقا زاده بود آقای کوروش هم پادشاه خود آقای کمبوجیه در تأمینش کاری نکرده بود پدرش پادشاه بود هدایا را به او داد در معبد تحویل بت ها بکند.

مراسم برگزار می شود کمبوجیه به این مراسم ایرادی نداشته است بر عکس شاید از آن لذت هم می برده بالاخره یک مراسمی بوده است که مشروعیت کمبوجیه را می خواست تثبیت بکند. داستان این مراسم چه بود؟ در صفحه 111 آیینی که آقای کمبوجیه را در بابل بردند انجام بدهد که ادامه دهنده راه کوروش بشود.

این آیین به قرار زیر بود بعد از غروب آفتاب کمبوجیه باید دست هایش را می شست نزد بت مردوک می رفت ایشان می گوید ولیعهد بود آن موقع حداقل در زمان کوروش آقا زاده بود آن لباس ها و نمادهای پادشاهی را آقای کاهن می آمد از بدنش جدا می کرد بر می داشت و یکی به صورت آقای کمبوجیه می زد یک مراسم واقعاً تحقیر آمیز بود در مقابل بت مردوک به صورت آقای کمبوجیه می زد همین جا ختم می شود؟ نخیر.

بعد گوشش را می گرفت و او را به نزد مردوک می برد و می گذاشت زانو بزند پسر کوروش در بابل به خاطر سیاستی که آقای کوروش دارد کاهن باید بیاید لباسش را بکند آن نشانه ها را از او بگیرد کلاه گیس بر سرش بگذارد (می رسیم یک سری از این کارها را ظاهراً کمبوجیه انجام نداده) و بعد در مقابل یک بت به صورت آقای کمبوجیه بزند گوش کمبوجیه ولیعهد کوروش را جلوی کوروش بگیرد بکشد و جلوی یک بت ببرد.

بعد تازه آن جا شروع به اعتراف و اقرار بکند بعد بنا بر آیین مدون شاه باید می گفت من گناهی را مرتکب نشده ام ای سرور کشورها، من بابل را ویران نکرده ام، من معبدی را ویران نکرده ام من کار بدی نکردم وقتی این ها را اعتراف می کرد یا اقرار می کرد کاهن می آمد می گفت اشکال ندارد مردوک به تو قدرت می دهد مشکلی نیست این جا دوباره شاه اجازه می یافت نشانه های سلطنتش را دوباره بر گیرد.

نشانه های سلطنت را گرفت برای این کار سیلی را خورد، از گوشش گرفتند کشیدند جلوی بت بردند برای این کار اینک کاهن بزرگ بار دیگر به گونه او میزد دوباره به صورت پسر کوروش، کمبوجیه در مقابل یک بت می زنند. بنا بر آیین هنگامی که اشک او در می آمد خداوند خشنود می شد باید گریه می کرد یعنی طوری به صورتش می زد که اشکش در می آمد اگر اشک جاری نمی شد خدا خشم می گرفت و دشمنی شاه را بر می انداخت.

بعد از این که سیلی می خورد باید گریه می کرد. این کار را کرد یا نکرد؟ برخی ها می گویند بعضی از این افعال را انجام نداد ولی گریه کردن را کسی منکر نشده که این کار را انجام داده باشد به صورتش خورده است. ایشان می گوید با این که از سرشت سختِ یک دنده کمبوجیه بر نمی آید ممکن است که ریا کارانه چند قطره اشکی هم ریخته باشد.

احتمالاً اشک ریخته چون می گوید مشروعیتش را قبول کردند ایشان داستان را شرح می دهد می گوید 27 مارس 538 کمبوجیه در بابل به معبدش رفت معبدی که بت مردوک در آن بود تازه عزای دولت به خاطر مادرش که از دنیا رفته بود تمام شده بود علائم پادشاهیش را تحویل می دهد آن لباس رسمی معین را باید به او بدهند کلاه گیس، یک کلاه گیس مقرر شده را باید می پوشید سلاحش را باید کنار می گذاشت.

اما کمبوجیه که خصلتی مستبد داشت و حالا بد خُلق هم شده بود بدتر از قبل شده بود با این مشغولیت فکری که در تشریفات تحقیر کننده چه چیزی در انتظار اوست؟ با لباس رسمی پارسی و البته بدون کلاه گیس ظاهر شد، یعنی 2 تا کار را این جا نکرد یکی سلاح اش را تحویل نداد یکی این که لباسش را در نیاورد که لباس دیگری را بخواهد بپوشد کلاه گیس هم می گویند نپوشید این را هم جزء لباس بگیریم.

ولی بقیه رسوم چه؟ می گوید بقیه را انجام داده به خاطر این به حکومت کمبوجیه مشروعیت دادند اگر این کار را انجام نمی داد این مشروعیت را برایش قائل نبودند. چانه زنی سیاسی سختی برای سازش مقابل پیش آمد در اصل کمبوجیه با خشونت تمامی نمایش را رد کرد با این همه چون نمی توانست بدون دریافت آن لباسی که از کاهنان گرفته بودند لباس مخصوصی باید طرف می گرفت و به قدرت می رسید بدون آن نمی توانست در بابل فرماندار بشود سرانجام کوتاه آمد.

بعد این جا می گوید سلاح را از خود کند، یعنی برخی از مورخین گفتند ایشان نپذیرفت سلاحش را تحویل بدهد در این مراسم تحقیر آمیز شرکت بکند این ها بخش اولش را گفتند که کمبوجیه مقاومت می کرد می گوید به خاطر این شرایطی که در آن قرار گرفته بود مجبور شد سلاح خود بکند اما لباس ایلامی خود را نگه داشت کلاه گیس هم سرش نگذاشت فقط این دو تا سلاحش هم تحویل داد.

برخی از مورخین گفتند تحویل نداد ظاهراً منظورشان بخش اول این گزارش است، کمبوجیه برای هنر کشور داری پدرش فداکاری کرد و بهای انتصابش به سلطنت بابل را با تحمل همه آیین ها و جشن سال نو پرداخت یعنی این مراسم را به جا آورد سیلی هم زدند گریه هم کرد 2 بار سیلی به صورتش خورد گوشش را گرفتند کشیدند و جلوی بت بردند این طور تحقیر آمیز اما در نهان سوگند یاد کرد که دیگر هیچ گاه به این تحقیر تن در ندهد.

آقای مورخ از کجا فهمیده است که آقای کمبوجیه در نهان چنین سوگندی را خورده باید برویم از خودش بپرسیم شاید بگوییم بر اساس عملکرد بعدیش همچنین سوگندی را خورده که ان شاء الله به عملکرد بعدی اش می رسیم. او در عین حال پس از پایان گرفتن از مزایای پادشاهی بابل به طور کامل برخوردار شد ولی این پادشاهی تنها 9 ماه دوام آورد یعنی چه؟

مگر در زمان کوروش نبود این پادشاهی که شما می گویید به او داده شد یا ولیعهدی یا فرمانداری، چرا می گوید 9 ماه بیشتر طول نکشید؟ یک داستان مبهم تاریخی است من از 3 نفر برای تان یک مطلب می آورم در این خصوص که بعد از این که آقای کوروش در بابل آقای کمبوجیه را در این مراسم شرکت داد و به عنوان برخی ها گفتند ولیعهد یا بگوییم فرماندار بابل معرفی کرد و مشروعیتش را خواست ثابت بکند آن اواخر کمبوجیه از فرمانداری بابل خلع می شود.

اول برخی از مستندات را ببینیم جناب آقای داندامایف، تاریخ سیاسی هخامنشی ایشان نسبت به این مسئله اشاره کرده این حیرت مورخین از این ماجرا نکته عجیبی است چرا برخی از باستان گراها به آن نمی پردازند؟ صفحه 79 آخرین لوح گلی مربوط می شود به فرمانروایی کامبوزیا در بابل به تاریخ 20 روز ماه تَبَتو ظاهراً تبرتو باید باشد در سال 537 پیش از میلاد ثبت شده.

بدین ترتیب کامبوزیا فقط در حدود 9 ماه بر بابل فرمانروایی کرده ایشان می گوید از یک تاریخی به بعد این مهره ها که بر اساس الواح گلی به دست ما رسیده است دیگر اسم کمبوجیه در آن نیست کوروش در تاریخ 537 پیش از میلاد وی را از این مقام بر کنار کرد. آقایان واقعاً تا حالا این را به شما گفتند که کوروش قبل از فوتش کمبوجیه را از مقام خودش بر کنار کرد یا به شما نگفته بودند؟

آیا آقای کمبوجیه را بر کنار کرد؟ به خاطر این بود که دیگر بابل به عنوان یک بخش از ایالات مختلفی که در دوره هخامنشیان کنار هم قرار گرفته بودند ذیل آن یکپارچه سازی قرار گرفت اگر این طوری بود امثال آقای داندامایف این طوری نمی گفتند ایشان می گوید که دلیل این مسئله مبهم باقی مانده است ولی خودشان تعریضی نسبت به این مسئله ندارند.

چرا کمبوجیه قبل از این که کوروش از دنیا برود خلع می شود؟ یک مسئله ای را فقط می خواهم این جا طرح بکنم عزیزانی که پژوهشگر هستند رویش کار بکنند شاید به نتیجه رسیدند. فاصله بسیاری کمی بین مرگ مبهم  یا کشته شدن کوروش و بر کناری کمبوجیه از فرمانداری بابل است. یعنی وقتی که پدر، فرزند را از فرمانداری بابل خلع می کند در یک فاصله بسیار کمی آقای کوروش کشته می شود.

چطور کشته می شود؟ یکی گفت در جنگ کشته شده مثلاً هرودوت این را می آورد قدیمی ترین گزارش همین است بقیه چه می گویند؟ بقیه فقط یک نظر دادند مستندات تاریخی برای نیست واقعاً مشخص نمی شود اگر مطالب هرودوت را از نهایت کار کوروش بیرون بکشیم واقعاً معلوم نیست کوروش چه شد؟ کشته شد یا کشته نشد؟ می گویند مشخص نیست.

کجا کشته شد؟ در عیلام بود در ایران بود در حال جنگ بود در شمال شرق ایران بود رفته بود آن جا را فتح بکند کجا بود؟ مشخص نیست. در پاسارگاد بود؟ دلیل تاریخی. توصیف از چه کسی دارید می آورید برای این که در آن جا کشته شد؟ چطور کشته شد، بیمار بود؟ دلیل، چرا این قدر مبهم مرد؟ فرزند را در بابل بر کنار کرد و بعد در فاصله کوتاهی بدون مشخص شدن دقیق مسئله کوروش از دنیا می رود یا کشته می شود در کجا معلوم نیست دلیل مرگ مشخص نیست.

آقای حسینی فقط همین یک کتاب را از آقای داندامایف آوردید که ایشان این حرف را زده کتاب دیگری هم هست؟ بله والتر هینس در کتاب داریوش و ایرانیان شان هم نسبت به این مسئله اشاره می کند. بر اساس ترجمه آقای دکتر پرویز رجبی صفحه 112 ادامه همان مطلبی که خواندم مطلبی که داشتم می خواندم او در عین حال پس از پایان گرفتن جشن از مزایای پادشاهی بابل به طور کامل برخوردار شد ولی این پادشاهی تنها 9 ماه دوام آورد.

او در ژانویه 537 درست پیش از جشن سال نو بعدی مقام عالی خود را از کف داد. از این تاریخ یعنی وقتی که آقای کوروش فرزندش را بر کنار می کند، دیگر اسناد دیوانی به نام او در مقام شاه بابل تاریخ گذاری نشده اند بلکه فقط نام پدرش کوروش شاه سرزمین ها را بر خود دارند. کمبوجیه، کاخ خود را در بابل نگه داشت و با مرگ پدر در تابستان 530 دوباره شاه بابل شد.

باز هم کسی هست نقطه مبهم تاریخی را مطرح کرده باشد؟ بله در کتاب هخامنشیان هست می دانید کتاب هخامنشیان یکی از کتاب های پر ارزش است درست است که نویسنده، نویسنده مستشرقی است ولی عمده مطالبی که ما الان از تاریخ نگاری آن دوره داریم حقیقتاً از همین مستشرقین است چون ایران به این معنا تاریخ نگاری نداشته است.

می گویند داریوش تازه آ‌مد اولین مورخ ایرانی شد چون کتیبه بیستون را نوشت عمده مطالب از طریق مستشرقین ترجمه شده است یک تعداد مورخ یونانی داریم یک تعداد مستشرق داریم این ها را در برنامه سعی می کنیم کنار هم بیاورم بعضی وقت ها می خواهم یک نکته ای را خدمت شما عرض بکنم. ترجمه کتاب هخامنشیان را آقای سادات فر انجام داده است مطالب خوبی در آن آمده و کسی نیست از باستان گرایان یا تاریخ پژوهشان، الا این که در مورد هخامنشیان به این کتاب لازم است که مراجعه بکند. صفحه 42 اهمیت فتح بابل بویژه برای شاه ایران در این واقعیت نمود پیدا می کند که کوروش پسر خود کمبوجیه را رسماً به عنوان شاه بابل منصوب کرد و فرمانروایی این سرزمین را به عهده او سپرد.

اما این تمهید فقط 1 سال طول کشید 537 تا 538 کمتر از 1 سال حدود 9 ماه و ما نمی دانیم که چرا پس از این مدت کمبوجیه کنار گذاشته شد؟ من یک چیز دیگر به آن اضافه بکنم ما نمی دانیم چطور کمبوجیه پس از این مدت کنار گذاشته شد و کوروش به دلیل نا معلوم از دنیا رفت و بعد دوباره کمبوجیه پادشاه تمام سرزمین های هخامنشی شد.

یک نفر دیگر این جا کشته می شود آن چه کسی است؟ برادر کمبوجیه است این غیر قابل انکار است کشته شدن بردیا توسط کمبوجیه را باستان گراها قطعاً نمی توانند منکر بشوند. یک نکته را بگویم آن عزیزانی که پژوهشگر یا مورخ هستند یا پای برنامه ما می نشینند یا بعداً کلیپ های برنامه را می بینند آقای شاهپور شهبازی یک نکته ای را منکر می شود من الان نظر نمی دهم که این حرف شان دقیق است یا دقیق نیست؟

ولی می خواهم این را بگویم که به این مسئله نمی تواند استدلال بکند امثال آقای شاهپور شهبازی منکر این موضوع شدند که بیایید بگویید چون فرزند بزرگ بوده است که باز هم معلوم نیست کمبوجیه بزرگ تر بود یا بردیا؟ معمولاً می گویند کمبوجیه بزرگ تر بوده پس کمبوجیه جانشین می شد ممکن است در ذهن خیلی هایتان این آمده باشد.

ایشان در صفحه 328 می گوید و برخی شاید به گمان آن که وی به هنگام شاهنشاه بودن کوروش زاده شده ادعا کردند که حق ولیعهدی به وی می رسیده است می گویند طبیعی است باید جانشین کوروش، کمبوجیه می شد. چرا؟ چون پارسیان قانونی داشتند مبنی بر آن که پسر ارشد هر شاهنشاه پس از تاجگذاری باید ولیعهد او باشد. آقای شهبازی چه می گوید؟ این ادعا به حق نیست و از 2 موردی که در تاریخ هخامنشیان پیش آمد به خوبی پیدا است که بدین شکل و طرح اصلاً قوت قانونی نداشته است.

پس نیایید بگوید خیلی طبیعی بود که کمبوجیه بخواهد جانشین کوروش بشود با وجود این که کوروش او را کنار گذاشته است 2 مورد تاریخی هم ایشان می گوید که در تاریخ هخامنشیان وجود دارد نشان دهنده این است که یک قانون کلی و فراگیر در دوره هخامنشیان نبوده است.

 یک نکته را خدمت تان بگویم الان یکی از دوستان اشاره ای کردند. این که بردیا فرزند بزرگ کوروش بوده است یا کمبوجیه فرزند بزرگ کوروش بوده است در این مسئله اختلاف است دلیلی وجود ندارد واقعاً مشخص نیست کمبوجیه کَیْ به دنیا آمده یا بردیا چه زمانی به دنیا آمده اصلا این مسئله مشخص و واضح نیست؟ در کتاب هزاره های گمشده آقای دکتر پرویز رجبی آخر فصل کمبوجیه که می خواهد به بحث داریوش ورود پیدا بکند یک مسئله ای را گفته می گوید پس باید تاریخ کوروش تا کمبوجیه را نا نوشته انگاشت یعنی چه؟

یعنی ما نمی دانیم که چه اتفاقاتی عملاً در آن زمان افتاده است، پس مشخص نیست کمبوجیه فرزند بزرگ کوروش است یا بردیا فرزند بزرگ کوروش است؟ هر کدام از این ها را که بگوییم فرزند بزرگ تر بوده یا بگوییم کمبوجیه فرزند بزرگ بود چون فرزند بزرگ بوده پس باید جانشین می شد یا بگوییم بردیا فرزند بزرگ تر بوده پس او باید جانشین می شده است را جناب آقای شهبازی منکر شده بودند.

اما آقای کمبوجیه بعد از آقای کوروش به قدرت می رسد و جانشین ایشان می شود چند تا کار انجام داد مهم ترین کاری که ایشان انجام داد فتح مصر بود. مصر هم مرز با دوره هخامنشیان در آن زمان نبود بابل، با مصر فاصله داشته است یک بخشی از لحاظ دریایی قابلیت این را داشت که مسیر، طی بشود یک بخشی صحرای سینا بود که حد فاصل بین مصر با بابل بوده است.

آن زمانی که مصر دوره بیست و ششمین فرعون خودش را پشت سر می گذاشت که از آن به بعد درست است گفتند دوره 27- 28- 29 برخی از مورخین می گویند نباید این را بگوییم. در دوره 27 فراعنه در مصر تمام می شود چون عملاً فرعونی که در آن جا گذاشته می شود ایرانی است یعنی تمدن مصر دیگر تمام می شود.

در آن دوره مصر یک سری سرزمین های جنوب خودش را از دست داده بود و تحت سیطره ای نبودند یک سری بخش های از آب های که در شمال مصر قرار داشت تحت سیطره اش بود به خاطر پول های که در آن زمان فرعون مصر پرداخت می کرد و یک محدوده ای در سمت شرق مصر اعراب بادیه نشینی بودند آن منطقه را بگوییم برای عرب ها است به قول امروزی عربستان بخواهیم بنامیم از دوره داریوش به بعد آمده.

این دوره ای است کمبوجیه پادشاه است البته داریوش نیزه دار و سپهسالار کمبوجیه بود فتح مصر به سپهسالاری داریوش انجام می شود که بعدش به سلطنت می رسد. تنها نقطه ای که باقی مانده یک قدرت متمرکز و تمدن داشت و توسط هخامنشیان تحت تصرف قرار نگرفته بود مصر بود. برخی ها می گویند آقای کوروش عزم این را داشت در زمان حیات خودش مصر را بعد از بابل تصرف کند. به خاطر همین مقدمات حمله جانشین خودش را چید برای این که به مصر حمله بکند و به کنترل خودش در بیاورد. آقای کمبوجیه موفق شد و به مصر حمله کرد یک سری اتفاقاتی در قضیه مصر و فتح مصر افتاد این ها را به شما می گویم یک سری انگیزه ها هم وجود داشت بعد اتفاقات جالبی می افتد سرزمین هخامنشیان با فتح مصر وسعت بسیار عجیبی در دوره کمبوجیه پیدا خدمت تان عرض کردم مصر یک حکومت متمرکز بود ولی یک سری بخش ها را از جنوب خودش از دست داده بود تحت سیطره اش نبودند.

آقای کمبوجیه نه تنها مصر را تصرف می کند بلکه سرزمین های جنوبی مصر، حبشه و یک سری سرزمین های دیگر را به تصرف در می آورد و به حکومت هخامنشیان ملحق می کند. چون مصر به هخامنشیان ملحق می شود عملاً آن ها هم به همدیگر ملحق می شوند اتفاقات جالبی افتاده در تاریخ در نوع خودش کم نظیر است.

آقای کمبوجیه جانشین کوروش یک ویژگی را از پدر به ارث برد یا یاد گرفت و با خودش داشت، آقای کوروش وقتی حمله می کند تا بابل را فتح بکند از ارابه های داس دار استفاده می کند یعنی ارابه های داس دار را می سازد و بعد به سمت بابل حمله می کند. مسیری که آقای کمبوجیه به سمت مصر حرکت می کند یا باید از صحرای سینا رد بشوند که صحرای سینا یک صحرای بی آب و علف است عبور کردن از آن سخت است آقای کمبوجیه تدبیری می اندیشد چون حدود 5 سال طول می کشد آقای کمبوجیه از بابل حرکت بکند و به سمت مصر برود.

آقای کمبوجیه 8 سال بعد از کوروش به قدرت رسید بعد از این 8 سال چه شد ان شاء الله در همین برنامه به شما می گویم. حدود 5 سال در بابل بود بعد به مصر حمله کرد و آن جا را به تصرف خود در آورد قریب به 3 سال هم در مصر بود ولی اثر گذاری فراوانی هخامنشی ها در آن زمان در مصر داشتند از همان اول تمدن نابود شد و از بین رفت اثر گذاری بعدی اش را با مستندات خدمت تان عرض می کنم که چرا این حرف را می زنم؟

یکی از اتفاقاتی افتاد همان طور که کوروش ارابه های داس دار را ساخت و حمله کرد از طریق اوپیس بابل را فتح کرد در زمان آقای کمبوجیه ناوگان دریایی برای ایران تشکیل می شود البته ظاهراً مهندسین این کشتی های 3 پارو و 3 ردیفه ایرانی نبودند مستنداتش را خدمت تان عرض می کنم ولی به هر حال یک ناوگان برای ایران آماده کرد.

بعضی ها گفتند 300 تا کشتی بوده در دوره داریوش به 600 کشتی رسید در خشایار شاه به 1200 کشتی رسید حرف های این چنینی را هرودوت دارد به هر حال یک تعداد قابل توجهی کشتی  و قایق داشت چون برخی ها گفتند مسئله اش مفصل است من بخواهم ورود پیدا کنم به درازا می انجامد.

مناطق شمال مصر وقتی که این کشتی ها پراکنده بودند ظاهراً‌ با همین کشتی های که آن جا داشتند قتل و غارت هم می کردند 2 نوع کشتی وجود داشت یک کشتی وجود داشت و یک قایق های وجود داشت که ویژگی های خاصی داشتند امشب به آن اشاره می کنم. آقای کمبوجیه برای ایران قایق های تند رو طراحی کرد. از چه کسی کمک گرفت؟ معمولاً می گویند از یونانی ها کمک گرفت ولی ظاهراً این کمک گرفتن از یونانی ها نبوده بیشتر از فینیقی ها بوده است.

کشتی های 3 پاروهه ساخت این کشتی ها چون 3 ردیف پله و 3 ردیف پارو داشتند برای این که این کشتی را به حرکت در بیاورند سرعتش خیلی بیشتر می شود وقتی سرعتش بیشتر بشود قدرتش هم برای مواجهه با کشتی های دیگر که مال دشمن است بیشتر می شود چون مصر آن موقع ناوگان دریایی داشت. آقای کمبوجیه ناوگان دریایی ایران را تکمیل و تجهیز کردند هم از طریق دریا و هم از طریق خشکی عملاً سمت مصر رفتند.

مصری ها تصورشان بر این بود که هخامنشیان از صحرای سینا عبور نمی کنند یک صحرایی است که توانایی اش را ندارند عبور بکنند از طریق دریا می آیند آن جا یک سری تمهیداتی را اندیشیدند گفتند از طریق دریا بیایند گفتند ناوهای دریایی داریم می توانیم با آن ها مقابله بکنیم ولی یک جور های رو دست خوردند.

افرادی هم بودند که از سرزمین برای کوروش جاسوسی می کردند فضا و شرایط نظامی که در مصر بود لو دادند بودند آقای فانیس یا فانِس، مورخان زبان فارسی وقتی می نویسند فانِس ثبت می کنند آقای فانِس یکی از این ها بود که یکی از افراد بسیار مهم است ان شاء الله در جلسه بعد در موردش برای تان توضیح می دهم.

ایشان در دربار فرعون در مصر پزشک بود هم مسائل نظامی در آن کشور در مشتش بود عملاً ایشان به هخامنشیان و کمبوجیه پیوست و آن نقاط ضعفی که مصر داشت را لو داد، کمبوجیه وقتی با چند نقطه دیگر هم پیمان شد به سمت مصر حرکت کرد و در فتح مصر پیروز شد. چه شد که کمبوجیه آمد و به سراغ فتح مصر رفت؟

آقای هرودوت 3 تا احتمال در کتابش آورده یک ترجمه تاریخ هرودوت جناب آقای وحید مازندارانی نوشتند یک ترجمه هم آقای صاقب فر دارند ترجمه آقای صاقب فر بهتر است دو تایش را ببینیم در دفتر سوم تاریخ هرودوت هست علت لشکرکشی را وقتی می آورد یکش این است می گوید کمبوجیه به رأی و تبریک یکی از مصری ها که با آماسیس (آن زمان فرعون مصر بود) به واسطه آن که او را از زن و فرزندانش جدا ساخته و به ایران تسلیم کرده بود دل پر کینه ای داشت.

قاصدی نزد آماسیس فرستاد و دخترش را به زناشویی خواست در صفحه 186 بر اساس ترجمه آقای مازندارنی، من جمع بین اقوالی از هرودوت نقل کردند با متن خود هرودوت را دارم خدمت تان می گویم چون بعضی ها به آن شاخ و برگ های دادند یک توضیح بدهم چون این چند صفحه را بخواهم بگویم یک مقدار زمان بر است.

آن چه که ادعا شد بیشتر مبنای تاریخ نگاری یونانی دارد آقای کوروش یک چشم پزشک درخواست کرد که از مصر بیاید در مصر چشم پزشکان قهاری داشتند فرعونی که در آن جا بود تیم پزشکی داشتند در تاریخ معروف است این قدر به این پزشکان معتقد می شدند چشم پزشکان یا پزشکانی که به صورت کلی در مصر بودند بعدها به صورت بت در بین مردم مصر می شدند یعنی الاهه شفا دهنده می شدند.

یکی از این افرادی که فرعون فرستاد ایشان یک کینه ای از آماسیس به دل گرفت فرعونی که در مصر بود نزد کمبوجیه آمد این جا دو تا گزارش می شود برخی ها گفتند کمبوجیه به ایشان گفت دختر فرعون مصر را برای من بفرستید برخی ها گفتند نه همین پزشکی که آمده بود چنین پیشنهادی را داد و با او موافقت شد.

به هر حال ایشان وقتی به مصر بر می گردد به فرعون مصر می گوید دخترت را بفرست تا به ازدواجِ (به تعبیر برخی از مترجمین به صیغه کمبوجیه در بیاد چون دیگر شاهزاده نمی شد) فرعون مصر بین دو راهی گیر می کند می گوید اگر من دخترم را بفرستم تعبیری که به کار بردم نمی توانم بگویم از رویش بخوانم راحت تر هستم. صفحه 187 ترجمه آقای مازندرانی از هرودوت می گوید اگر من بخواهم دخترم را بفرستم آماسیس که از اقتدار ایرانی ها سخت بیمناک بود می ترسید از یک طرف از هخامنشیان می ترسید بسیار نگران شد و نمی دانست آیا دختر خود را بدهد یا خیر؟ زیرا به خوبی می دانست که کمبوجیه قصد نداشت او را زن خود کند بلکه می خواست او را صیغه خود سازد.

یک مدتی در این خصوص فکر کرد بالاخره فرعون مصر تصمیم گرفت چه کار بکند قبل از آماسیس فرعون دیگری وجود داشت که ظاهراً شبه کودتایی رخ داده بود و او را سرنگون کرده بودند ایشان به قدرت رسیده بود او یک دختر داشت می گوید این خانم هم یک ویژگی های داشت و این دختر را که دختر خود فرعون مصر نبود دختر فرعون قبلی بود را با طلا و لباس های فاخر به سمت کمبوجیه فرستاد. چندی بعد وقتی کمبوجیه کنار این دختر بود تصادفاً اسم پدرش را آورد گفت تو دختر فلان پدر هستی؟ این خانم هم گفت نه من دختر این فرعون نیستم من دختر فرعون قبلی بودم یکی از دلایل را آقای هرودوت این طوری توضیح داده بعد می گوید کمبوجیه گفت چون من را با این کار خودتان اصطلاحاً گول زدید الان من می دانم با شما چه کار کنم به مصر حمله کرد.

این را آقای هرودوت آورده 2 تا دلیل دیگر هم نقل کردند عمدتاً 3 تا دلیل در این مورد می آید هرودوت ترجمه آقای ثاقب فر را ببینیم بد نیست کتاب تاریخ هرودوت، جلد 1، ترجمه آقای ثاقب فر، پادشاهی کمبوجیه را آورده به مصر لشکر کشی کرد قضیه این دختر را مطرح کرده است که از مصر آمد بعد داستان دیگری را می آورد می گوید البته روایات دیگری نیز شنیدم که اصلاً به آن باور ندارم می گویند بانوی پارسی به دیدار همسران کوروش رفت و هنگامی که چشمش به کودکان درشت و زیبای اطراف افتاد اتفاقاتی افتاد (این را نمی خوانم از آن رد می شوم) یکی اش این بود گفتند فرعون مصر یک دختری را فرستاد که این دختر، دختر خودش نبود. پس قصد حمله کرد.

 نکته بعدی گفتند یک دختر مصری را آقای کوروش به ازدواج خودش در آورده بود مادر کوروش ناراحت می شود و نسبت به او حسادت می کند وقتی که کمبوجیه کودک بود همچنین صحنه ای را می بیند و بعد تصمیم می گیرد که از مصر انتقام بگیرد. یک مسئله دیگری که نقل کردند پزشکی که نزد کمبوجیه آمد شروع کرد او را تحریک کردن چون خودش ناراحت شده بود که چرا فرعون مصر او را نزد کوروش فرستاد و باعث شد که این ها به مصر حمله بکنند و مصر به دست کمبوجیه فتح بشود.

(مطالبم خیلی ماند) با این سرعت هم پیش برویم خیلی کلام به درازا خواهد کشید سریع یک سری اسناد را نشان بدهم یکی از مواردی که خدمت تان عرض کردم بحث کشتی های 3 ردیفه ای بود که کمبوجیه درست کرد کار خیلی خوب و بسیار عالی بود کشور را مجهز کرده بود اصلاً قایق های تند رو در ایران از زمان کمبوجیه در کشور ساخته شد این را بدانید.

همان طور که خوب کاری کرده بودند در زمان هخامنشیان ارابه های داس دار برای جنگ ساخته بودند این جا با کاربردش کاری ندارم ولی وسیله نظامی ساخته بودند در خور ایرانی که آن موقع بوده است و در خور آن سلطنتی که دشمن داشت کاربردی کاری ندارم بله کاربردی اشتباهاً جایی هم استفاده می شد با اصل قضیه تجهیزی که برای کشور ایجاد کرده بودند و ارتقاء نظامی که کوروش پیدا کرده بودند کار دارم هم کوروش آن زمان کار کرده بود و ارابه داس دار برای کشور ساخته بود و هم کمبوجیه کار خوبی کرده بود قایق های این چنینی را توسط فینیقی ها طراحی کرده بود و قایق های تندرو برای کشور ساخته بود.

کتاب هزاره های گمشده آقای دکتر پرویز رجبی ایشان صفحه 180 تصریح دارد می گوید حتماً ساحل نشینان یونانی آسیای صغیری برای ایرانیان فلات نشین و بیگانه در دریا نوردی نیروی دریایی درست کرد و دریای سرخ را به تصرف در آورد می گوید حتماً یونانی ها بودند برخی ها این نظر را ندارند که یونانی ها کمک کردند می گویند فنیقی بودند که کمک کردند یک عبارت بیاورم بحث فنیقی ها را مطرح کرده است.

جناب آقای شاهپور شهبازی در کتاب کوروش کبیرشان زندگی و جهان داری کوروش کبیر ایشان صفحه 416 نخستین کسی که برای ایران ناوگانی بساخت کمبوجیه بود برای لشکر شکی پیروزمندانه ای از سوی آسیا می بایست راهی خوب از میان بیابان شمالی عربستان به چنگ آورد و سپاه زمینی را از پیشتیبانی نیروی دریایی توانای برخوردار کند. ولی این اتفاق به کمک فینیقی ها بوده است در کتاب آقای شهبازی، صفحه 417 در آن هنگام بهترین دریا نوردان فینیقی ها بودند اینان چون دریافتند که دیر یا زود با نیزه های پارسیان رو به رو خواهند شد (فینیقی ها فهمیده بودند هخامنشیان آن جا را هم تصرف می کنند) بی آن که آزار جنگ را بر خود بخرند سرِ فرمانبرداری فرود آوردند و کمبوجیه را باج فرستادند.

همان اول که کمبوجیه روی کار آمد خودشان برایش هدیه فرستادند وی با خوشنودی آن پیکی که فرستاده بودند را پذیرفت فینقیان شروع کردند برای ایرانی ها ناوهای دریایی را ساختند و این ها هم موفق شدند که مصر را تصرف کنند دو تا نکته دیگر را خدمت تان در مورد فتح مصر خدمت تان عرض بکنم موضوعات یک مقدار پراکنده است سعی می کنم که پشت سر هم بگویند فعلاً به فتح مصر نرسیدم فعلاً در شرایطی که در دوره کمبوجیه وجود داشته و مقدماتی که برای جنگ با مصر بود خدمت تان عرض می کنم.

آقای کمبوجیه از 2 گروه کمک گرفت برای این که بتواند خودش را به مصر برساند و آن جا را فتح بکند یک عرب های بادیه نشینی که در آن جا بودند و از صحرای سینا عبور می کرد و عبور کردن از صحرای سینا نبوده آب این سربازها حداقل باید تأمین می شد که عمدتاً پیاده نظام هم بودند که باید از این صحرا عبور می کردند برخی ها گفتند شروع کردند از دریا با پوست گاو، لوله های را طراحی کردند و آب را می رساندند یک مقداری شبیه به رؤیا پردازی است اگر همچنین حرفی زده باشد.

برخی دیگر گفتند نخیر پوست های شتر را طوری طراحی کردند که آب در آن نگهداری بشود سوار بر شترها کردند چند نقطه از این مسیری که از بابل به سمت مصر حرکت می کردند برای این که آب آن ها تأمین بشود در آن جا نگهداری کردند. کتاب داریوش دادگر جناب آقای دکتر شروین وکیلی شخصیت شیفته آقای کمبوجیه با همدیگر ببینیم ان شاء الله ایشان دوست داشتند در برنامه تشریف بیاورند.

این کتاب را بخوانید کتاب خوبی است آقای شروین وکیلی در عین حال اختلاف نظرات فراوانی که ممکن است ما داشته باشیم قلم خوبی دارند و حقیقتاً پژوهشگر خوبی هستند در مباحث علمی از بعضی از موضوعات یک مقدار دلخوری هم داریم به جایش عرض خواهیم کرد. صفحه 81 ایشان می گوید در بهار سال 525 ارتش ایران در فلسطین و اردن به استقبال مردمی و محلی یهودیانی رو به رو شد که 15 سال پیش با سیاست مهربانانه کوروش از تبعید بابلیان رهیده و به این منطقه کوچیده بودند.

دومین گروهی که به کمبوجیه کمک کردند یهودی ها بودند که راه را باز کردند و از کمبوجیه استقبال کردند و کمک کردند که این لشکر بتواند به مصر برسد این ارتش با راهنمایی بومیان عرب به سلامت از صحرای سینا گذشت. یهودی ها و اعراب در آن زمان به آقای کمبوجیه کمک کردند که بتوانند به مصر برسد.

کتاب بعدی، کتاب هخامنشیان ایشان هم صراحتاً در صفحه 47 این را مطرح کرده آقای کمبوجیه با اعراب شبه جزیره سینا وارد مذاکره شدند چرا که کمک آن ها برای عبور ارتش ایران از بیابان اهمیت اساسی داشت پس اعراب و یهودی ها کمک کردند ارتش کمبوجیه، جانشین کوروش بتواند از بابل خودش را به مصر برساند. یک شخصیت دیگری هم وجود دارد شخصیت فانِسْک که این شخصیت، اثر بسیار زیادی در فتح مصر گذاشت یک تنه فکر می کنم توازن را بین هخامنشیان و مصری به هم زد آن را هم ان شاء الله جلسه بعد خدمت تان اشاره می کنم به چه شکل بود؟

ببخشید این یکی دو قسمت برنامه مطالبی که می خوانم شاید احساس بکنید مباحثش بیشتر غلبه گزارش های تاریخی را دارد ولی لازم است این را خدمت تان بگویم چون مطالب ما هم به نوعی آرشیو می شود و اگر کسی بخواهد دسترسی داشته باشد باید این مطالب به گوشش برسد حداقل بخواهد فیش برداری بکند بتواند راحت تر این کار را انجام بدهد یک مقداری هم برنامه ما فضای عمومی هر کسی بحث را دقیق بخواهد دنبال بکند طبیعتاً الان در این چند قسمت ندارد و در مورد مباحث تاریخی یک مقدار جزئی شدیم.

می خواهیم سراغ تماس ها برویم ببینیم اول مخالف داریم یا نه؟ یک نفر را یک زرتشتی فرستاده که حرف آن دوستی زرتشتی اش را بزند اگر اجازه بدهید ایشان چند دقیقه تحمل بکنند اگر موبد و مخالف بود همین الان می آمد دو تا کلیپ ببینیم زمانش خیلی کم هست. ما 3 تا سوال در مورد زرتشت مطرح کردیم. زرتشت کَی بود؟ کجا بود؟ و چه کسی بود؟

چه کسی بود؟ یعنی پیامبر بود یا نبود؟ کَی بود؟ یعنی این که دوره زیستش چه زمانی بوده است با جزئیات خدمت تان عرض کردیم مطالبه ما در این مورد چه است؟ و در مورد این که کجای بود؟ یعنی این که ایرانی بود یا ایرانی نبود بر اساس اوستا شما نه تنها نمی توانید اثبات بکنید ایرانی بوده بلکه خلافش ثابت می شود.

آقای امید دانا واسطه ای را گذاشتند که شما بیا جواب آقای حسینی در برنامه تاریخ بدون روتوش را بده یک واسطه به شدت بی ادب که برای تان چند دقیقه از فحاشی شان را در یک برنامه پخش کردم مخاطبین ما ناراحت شدند می گفتند این هجمه از توهین در برنامه پخش نشود. لازم بود پخش بشود ولی اخلاق و رفتارشان را هم دیدید.

هویت ایشان چه است؟ مثلاً ایشان مورخ و یا موبد زرتشتی است؟ خیر می گوید من مورخ نیستم حتی جدیداً می گوید من زرتشتی هم نیستم من فلان نیستم آن که نیست را به ما گفت آنی که هست ما هنوز نمی دانیم چه است. آقای امید دانا گفت من وارد بحث نمی شوم خودشان یک نکته ای را در مورد برنامه ما گفتند ما اولاً نیامدیم به آقای امید دانا بپردازیم.

ایشان گفتند من وارد بحث نمی شوم وارد این بحث شدن بازی در زمین دشمن است یک بهانه های آوردند که به 3 از سوالات ما جواب ندهند شما این جا بیایی بگوی زرتشت چه زمانی به دنیا آمده؟ مثلاً الان دشمن خوشحال می شود، این حرف ها توجیهات قابل قبولی نیست ایشان مثلاً‌ آمد به ما جواب بدهد که چند تا کلیپ پخش کردیم شما دیدید.

ما اسکن از عالم زرتشتی خواندیم حتی در مورد یونان می گوید در دوره زرتشت اصلاً یونانی وجود نداشت کلی تمدن یونان را ایشان یک تنه نابود کردند. بعد گفتند من اسکن یونان را نشان می دهم گفتم این جا تمدن یونان نوشته فرق می کند دوره تمدن با دوره زیست فرق دارد این طوری نیست بگویید فقط از شروع تمدن ها، زاد و ولد شروع می شود.

ایشان می داند این را می گوید یا نمی داند، عجیب است مخاطبینش اعتراض کردند گفتند شما مثلاً ‌جواب می خواهید بدهید از منابع زرتشتی ها جواب بدهید آقای حسینی در برنامه تاریخ بدون روتوش سوال پرسید زرتشتی ها بیایید جواب بدهید. ایشان می گوید بر اساس اوستا نمی شود اثبات کرد زرتشت ایرانی بوده می دانید چه جواب داد؟ کلیپ اول را با هم ببینیم

(کلیپ اول)

خیلی از دوستان داخل کامنت ها می گذارند که شما باید از منابع زرتشتیان منبع بیاورید ما از هر کجا که دل مان بخواهد منبع می آوریم شما می خواهید بپذیرید می خواهید نپذیر آن چیزی که مورد داوری و قضاوت قرار می گیرد دانش هست، درستی گفتار هست حالا شما می خواهید بپذیر می خواهی سرت را به دیوار بزن اصلاً مهم نیست!

استاد حسینی:

این برخورد و ادبیات شان بود نسبت به کسی که می گوید شمای که می خواهید بیایید در مورد این سوالات پاسخ بدهید از منابع زرتشتی ها بیاورید می گوید من هر چه دوست دارم می آ‌ورم، تو می خواهی بپذیر می خواهی نپذیر. واقعاً این مسئله از آن مسائل عجیب است. ایشان این را گفت و این مسئله را مطرح کرد اما یک اتفاق دیگری هم افتاد کلیپش را دوستان برای من فرستادند این کلیپ را پخش می کنم.

یکی از ترفندهای که برای فرار در جنگ ها در طول تاریخ بعضی وقت ها مورد استفاده قرار می گرفت این بود که طرف خودش را به یک وضعیتی در بیاورد که آن شخص مقابل اصلاً‌ رغبت نکند بخواهد به او نزدیک بشود عملاً نتواند. در جنگ امیر المؤمنین نمونه اش اتفاق افتاد این ها یک کلیپی از ما خواستند جواب بدهند شروع کردند رویش با آن موسیقی که منتشر شده بود یک سری حرکاتی، صریح بخواهم خدمت تان بگویم با رقص گردن و ... کلیپ را پخش کردند که شاید ما دیگر نتوانیم این را پخش بکنیم.

من از شما خواهش می کنم این کلیپ را با دقت ببینید ایشان گفته بودند آقای حسینی که به شهید مطهری استناد کرده ببینید الان از کتب شهید مطهری چه رو می کنیم؟ این جا گفتم 1 ساعت و نیم برنامه رفته بودید محورتان هم همین کتاب بود و گفتید قسمت دوم هم می خواهیم برویم که ظاهراً نرفتید اگر رفته باشید دیگر فاجعه هست بدتر از این فاجعه ای که اتفاق افتاد.

گفتم این کتابی که شما دارید از آن می خوانید اشتباه گرفتید این کتاب، کتاب شهید مطهری نیست ما کلیپ ایشان را پخش کردیم که واقعاً این کتاب، کتاب شهید مطهری نیست و شما اشتباه کردید گفتم شما 1 ساعت و نیم برنامه رفتید من در چند ثانیه جوابت را می دهم کلیپی که ایشان پخش کرد با همدیگر ببینیم نمی خواهم اصلاً‌ این کلیپ را جواب بدهم می خواهم از خودش جواب بیاورم

(کلیپ شماره 2)

آقای حسینی آمد یک پاسخی به ما بدهد یک هَتکی به خودش زد ببینید

کلیپ استاد حسینی:

1 ساعت و نیم برنامه رفتی در 13 ثانیه می خواهم جواب تان را بدهم کلیپ شماره 4 را با هم ببینیم

(کلیپ)

ایشان که این همه دارد به آقای مطهری باز بُرد می دهد اصلاً ایشان چه گفتند؟ چه هستند؟ نظرشان چه است؟ کتابی می خواهیم به شما نشان بدهیم به اسم نور ملکوت قرآن، پوشینه یا جلد 4، تألیف حضرت علامه آیت الله حاج سید محمدحسین حسینی تهرانی (قدس الله نفس الزکیه) این کتاب را آمدند در دیدگاه ها و مقالات جناب استاد مطهری در زمینه های مختلف گرد آوری کرد و بازگو کرد. آقای مطهری در نور ملکوت قرآنش چه می گوید؟ نگاه کنید

کلیپ استاد حسینی:

این کتاب را دیدید؟ گفتم 1 ساعت و نیم برنامه رفتید در 13 ثانیه جوابت را می دهم 5 ثانیه هم برای خودت. این کتاب اصلاً مال شهید مطهری نیست مال یکی دیگر هست اشتباه گرفتی.

(کلیپ)

گوش می کردی گفته بودیم مال چه کسی هست؟

استاد حسینی:

نهایت حرکات شان در پاسخ علمی دادن بود کلیپ را اصلاً نمی خواهم جواب بدهم یک کلیپ دیگر از خودتان ببینید.

(کلیپ شماره 3)

در برنامه پیشین ما کتابی و نَسْکی را از آقای حسینی تهرانی خواندیم با ط دستَک دار که ایشان علاقه خیلی زیادی به ط دستَک دار دارند یکی از دوستان به ما گوشزدی کرد جناب آقای مشهدی نامی بود و گفت که این سخن ها، سخن های مطهری نیست ایشان از سمت ایشان نقل قولی کرده و سپس سخنان خودشان را در ادامه آورد ما یک نگاه دوباره کردیم دیدیم که ایشان درست می گوید.

استاد حسینی:

جواب دادند کتاب نور ملکوت برای شهید مطهری نیست. البته همین جا را هم باز دروغ گفتند، متن کتاب هست می گوید ایشان نظرات شهید مطهری را آورده ولی نظرات خودش را در ادامه گفته اگر اصلاً این کتاب، کتاب شهید مطهری نبود و می گویی من گفتم اسم نویسنده اش چه هست و شما این نویسنده را واقعاً‌ با شهید مطهری اشتباه نگرفته بودی پس چرا اصلاً داشتی به این کتاب استناد می کردی؟

مگر من به ایشان استناد کرده بودم؟ میدان مین در این بحث برای شما طرح شده بود رویش آمدید نهایتش برای تان این طوری شد تمام این مطالبی که گفتی که مثلاً سعی کردید پاسخی نسبت به سوالات برنامه تاریخ بدون روتوش بدهی دیگر آرشیو شد از این به بعد شما بیا ادعا مطرح بکنید من تشکر می کنم از نکته بینی برخی دوستان کلیپ برای ما فرستادند بماند به وقتش آن وقت می گوییم وقتش چه زمانی است که منتشر بشود از این دست از کلیپ های شما خیلی داشتیم.

ایشان گفته بود شهید مطهری در کتاب نور ملکوت قرآن شان این طوری گفتند بعد برای این که خودش را به کوچه معاویه چپ بزند که من برنامه حسینی را ندیدم که این را بفهمم یک مشهدی نامی این را گفته هیچ وقت اسم نمی آورد کسانی که ظاهراً از او سوال پرسیدند این جا اسم می آورد چرا؟ چون بگوید من آن برنامه را ندیدم می گوید بله ما مراجعه کردیم دیدیم اشتباه بود.

اگر اشتباه بود دیگر آن رقص گردن شما چه است؟ این اشتباه از کجا ریشه دارد؟ در گوگل جستجو می زنم شهید مطهری، نور ملکوت قرآن در موتور جستجو گر گوگول شما جستجو بزنید خبرگزاری فارس مطلبی را دارد مطلب ما چه زمانی است؟ 24/ 5/ 1390 این جا جستجو می زنم یک شبهه ای منتشر شده به گزارش خبرگزاری فارس احتمالاً برای بسیاری پیش آمده باشد که خوانده باشند یا دیده باشند یا برای شان ایمیل شده باشد یا در سایت های متعدد یا شاید در شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک مطلبی را از شهید مطهری نقل می کنند تحت عنوان نظر مطهری در مورد شاهنامه یا حتی محترمانه تر آیت الله مطهری و فردوسی در گوگل هم سرچ بزنید مطهری شاهنامه یا مطهری فردوسی تا چند صفحه همین ها می آید.

یک شایعه ای را منتشر کردند از چه کتابی آوردند؟ نور ملکوت قرآن، نور ملکوت قرآن کتاب شهید مطهری نیست در بعضی از سایت ها نوشته اند به نقل از کتاب نور ملکوت قرآن تألیف آیت الله مطهری، جلد 4 دقیقاً کتابی که ایشان داشت به آن استناد می کرد سال 90 یک شایعه در فضای مجازی پخش شد.

آقا شما حقیقتاً سلاطین رسانه ای هستید یعنی دیگر در رسانه رو دست شماها ندارید سال 90 یک شبهه ای در فضای مجازی شایعه شده در آن جا آمده است در کتاب نور ملکوت شهید مطهری یک مطلبی در جلد 4 آمده ایشان کتاب را نگاه نکرد ببیند نویسنده اش چه کسی است؟ همان نور ملکوت قرآن را باز کرده خوانده بعد این حرکات هم می خواهد جواب بدهد کارتان تمام شد دیگر باید از شما چه نشان می دادیم؟ از بی ادبی تان، از واقعاً‌ دروغ گویی تان، از بی اطلاعی تان چه باید ثابت می کردیم؟ تمام شد!

 یک نگاه بکنید ببینید اگر شما اصلاً‌ به این بحث ورود پیدا نمی کردید سنگین تر نبودید؟ ورود به میدان مین پیدا کردید و آقای امید دانا شما را فرستاد تا امروز این طوری هستید اگر وجدان داشته باشید از مخاطبین خودتان شرمنده می شوید که این طور دارید گاف علمی می دهید و دروغ می گویید و ادامه هم می دهید کوتاه نمی آیید.

اشتباه کردید بله اشتباه بزرگی کردید بله بیا بگو من اشتباه کردم. می گوید آقای حسینی من گفتم نویسنده چه کسی بود؟ سراغ تماس های شما بینندگان عزیز برویم آقای میلاد از اراک سلام علیکم ورحمة الله

بیننده آقای میلاد از اراک:

سلام خسته نباشید وقت تان بخیر

استاد حسینی:

آقا میلاد شما همان بزرگوار هستید که جلسه قبل تماس گرفتید به نحوی طرفدار این جریان بودید؟

آقای میلاد:

بله خیلی وقت پیش بود بعدش برنامه های شما را دیدیم دست مان آمد که با چه کسانی طرف هستیم الان دیگر طرفدار نیستم

استاد حسینی:

در خدمت تان هستیم الان می گویند از طرف خودشان بود زنگ زد

آقای میلاد:

بگذارید بگویند مهم نیست اسم خودشان را سردار رسانه می گذارند هر چه هم دل شان بخواهد می گویند واقعاً برای خودم متأسف هستم که مدت ها برنامه هایشان را پخش می کردم و در گروه های مختلف می گذاشتم.

استاد حسینی:

ان شاء الله دیگر متوجه شدید واقعیت چه است خیلی اتفاق خوبی است که در زندگی هر انسانی بیافتد در خدمت تان هستم

آقای میلاد:

استاد حقیقتا من را نمی شود مخالف هستم یک جورهای در جواب آن 3 تا سوالی که در مورد زرتشت مطرح کرده بودید، من یک هم دانشگاهی زرتشتی دارم فکر کنم برنامه را دارد نگاه می کند لینک را برایش فرستادم آقا هوشنگ عزیز من با او صحبت کردم می خواستم مجاب کنم با برنامه تماس بگیرد ولی قبول نکرد یعنی تا حدودی قانع شده بود بعدش پشیمان شد.

گفتم حداقل این سوال های که می پرسم را به من بگو تا من از طرف تو با برنامه تماس بگیرم و بگویم جواب آن 3 تا سوال را این شکلی به من داد در مورد نوع پیامبری بود و مکان زرتشت و زمان زندگیش در مورد پیامبری گفت اکثر زرتشتی ها آن چیزی که تحت عنوان ادیان ابراهیمی باشد که وحی نازل شده این ها به همچنین چیزی اعتقاد ندارند ما ایشان را آموزگار راه راستی و این چیزها می دانیم.

در مورد زمان زندگانی زرتشت گفتند در مورد همه موارد تاریخی اختلاف نظر هست مثلاً زندگانی زرتشت در 2500 سال پیش گفتند تا 10 هزار سال منتها آنی که با شواهد جور در می آید منطقی تر است 3800 سال پیش است که دکتر خورشیدیان هم اشاره کرده این روش علمی تر است که بگوییم مربوط به 3800 سال پیش است و شما را یک جورهای متهم کردند که دارید بزرگ نمایی می کنید. خیلی از زرتشتی ها اعتقاد دارند که زندگانی زرتشت مربوط به 3800 سال پیش است. در مورد مکانش هم گفتند باز هم اکثر مورخین مکان تولد ایشان را آذربایجان می دانند مهم حرف مورخین است این خلاصه اش بود گفتم به شما هم بگویم و نظر شما را هم بدانم.

استاد حسینی:

من خیلی صریح این را خدمت تان عرض بکنم به خاطر همین است که این دوست شما تماس نمی گیرد برنامه را دید و می داند که اگر بخواهد این جا بیاید نسبت به این مسائل این پاسخ ها را بدهد جواب دریافت می کند و باید ادامه داشته باشد و ما از ایشان باید استدلال طلب کنیم وقتی که نمی آید سودی که برایش دارد این است که از من طلب استدلال نمی شود.

نوع پیامبریش چه بود؟ اکثر زرتشتی ها اعتقاد ندارند که به او وحی می شد ما نگفتیم که نظر اکثر زرتشتی ها چه است؟ می گوییم شما نسبت به این مسئله ایمان و یک اعتقادی دارید بالاخره زرتشت با خدا در ارتباط بود یا با خدا در ارتباط نبود؟ شما زرتشتی ها دو دسته بسیار بزرگ شدید نه دو تا مذهب جدا. همه زرتشتی ها دو دسته بسیار بزرگ شدید و شروع کردید نسبت به همدیگر ایراد گرفتن که این پیامبر هست یا پیامبر نبود؟

آقای دکتر موبد اردشیر خورشیدیان در کتاب خودشان پاسخ به پرسش های دینی زرتشتیان در صفحه 15 در پاسخ به سوالی که از ایشان پرسیده شده نسبت به سوال دوم می گوید اَشو زرتشت به پیامبری بر گزیده شد. آقا میلاد یک کسی برگزیده شد توسط چه کسی؟ آیا یک شخصی خودش می تواند بگوید من برگزیده شدم؟ یا پیامبر باید توسط خدا بر گزیده بشود؟

حالا که به پیامبری برگزیده شده از کجا می فهمد برگزیده شده؟ بالاخره یک وحی ای به ایشان شده باشد یا نه؟ این ها در پاسخ دادن نسبت به این گیر می کنند. یعنی دوگانه این که پیامبر بود یا پیامبر نبود هر طرفش را بگیرند طرف مقابلش گیر است بگویند پیامبر بود یک طوری گیر هستند بگویند نبود یک طوری دیگر ما نمی گوییم اعتقاد اکثر زرتشتی ها چه است؟ ما می گوییم استدلال تان برای این اعتقاد چه است؟

در مورد زمان گفته بودند 3800 سال قبل بوده آقای موبد اردشیر خورشیدیان هم این را گفت سوال مان این نبود که چه زمانی را شما بین زمان های مختلف می گویید. می گوییم ادله ای که شما دارید برای این که می گویید 3800 سال پیش بود  3900  و یا 3700 سال پیش نبود برای چه است؟ آیا ادله ای نسبت به این مسئله شما دارید یا نه؟

آقای پور داود خیلی در این مسئله تلاش کرده است کتاب گاتاهای آقای ابراهیم پور داود در این بخش اوستا که در مورد گاتاها توضیح داده است ایشان در کتاب شان می گوید برای آن که خوانندگان (می گوید خسته تان نکنم) فوراً از انتظار بیرون آوریم باید در سر مقاله اقرار کنیم آقای ابراهیم پور داود زندگیش را زرتشت و اوستا گذاشت.

همین اول کار می گوید من یک چیزی به شما بگویم تحقیقاً نمی دانیم نه من هم نمی دانم ما نمی دانیم محل ولادت و زمان زندگانی زرتشت کجا و کی بود؟ چرا؟ برای آن که زرتشت متعلق به یک زمان بسیار قدیم است که دست تاریخ به آستان بلند آن نمی رسد فرموده بودند 3800 سال پیش درست است؟

آقای میلاد:

بله

استاد حسینی:

 من در همین برنامه تاریخ بدون روتوش می گویم در تمدن بابل وقتی که توسط هخامنشیان فتح شد حدود 2500 سال قبل از میلاد مسیح می شود و دارم با این جزئیات من دارم برای تان یک سری مطالب را می آورم.

می گویم 1200- 1300 سال قبل حمورابی در بابل پادشاهی می کرد و حالا به واسطه آن کتیبه ای که داشته و سایر گزارش ها ما یک داشته ای از او داریم 1200 سال قبل از آقای کوروش بخواهیم بگوییم حدودی خدمت تان می خواهم عرض بکنم حدود 3700- 3800 سال قبل می شود چطور در مورد یک کسی مثل حمورابی که اصلاً شریعتش به مثل کوروش فراگیر نبود تکرار نمی شد حمورابی که یک پادشاه بود این قدر مسائل جزئی و دقیق از او داریم.

ولی نسبت به یک کسی مثل زرتشت هیچ چیزی نداریم، قدمت زرتشت باید خیلی بیشتر از این باشد بر اساس آن چه که آقای ابراهیم پور داود گفته و این ها ناتوان هستند از این که نسبت به این مسئله بخواهند صحبت بکنند و بخواهند استدلال بیاورند و این استدلال را بخواهند مطرح بکنند. سوال بعدی که پرسیده بودند گفته بودند مورخین آذربایجان گفتند.

الان از آقای پور داود برای تان آوردم گفته بود معلوم نیست کجا است. شما مورخ را قبول دارید یا اوستا را قبول دارید؟ اوستا می گوید هیچ کدام از بخش های ایران با شرایط و ویژگی های که می آورد شامل نمی شود مورخ را می پذیری اشکال ندارد مرحله دومش باید سراغ استدلال مورخ برویم مثلاً کتاب بر اساس مبنای یافته های جغرافیای در مورد ظهور زرتشت چطور بود نوشتند همه این ها را دیدیم.

مرحله دومش این است که استدلال مورخ چه است ولی یک مرحله قبلش اوستا را شما کنار بگذار بعد سراغ مورخ برو چون حرف مورخ خلاف اوستا است به همان مورخی که داری استناد می کنی اولین اتفاقی که می افتد این است که اوستا را زیر سوال می برد. آقا میلاد سعی کردم به احترام شما نسبت به این مسائل دوباره بپردازم هر چند که برخی از اسناد را نشان داده بودم.

آقای میلاد:

بله قسمت های اول گفته بودید چون جواب این طوری داده بود من می خواستم نظر شما را هم بدانم به او گفته بودم چرا زنگ نمیزنی گفتند ایشان ایران ستیز است و تفکرات تجزیه طلبی دارد.

استاد حسینی:

من تفکرات تجزیه طلبی دارم؟

آقای میلاد:

بله.

استاد حسینی:

به ایشان یادآوری کنید یکی از شعارهای که شما می دهید گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک است اگر شما استدلال دارید من تجزیه طلب هستم تجزیه طلب کجا؟ چه تجزیه طلبی؟

آقای میلاد:

گفتم اساس حرفت چه است این طوری می گویی؟ گفت یک زمانی یک ناصر پور پیرانی بوده است مثل ایشان از این حرف ها میزد آن هم بعد معلوم شد تجزیه طلب است گفتم ربطی ندارد.

استاد حسینی:

من به حرف ایشان استدلال نکردم مبنای استدلالم در برنامه هیچ وقت قرار ندادم یک کسی آن حرف ها را زده بود که من خیلی از حرف هایش را قبول ندارم آقا میلاد این ها بهانه های فرار کردن است.

آقای میلاد:

نسبت به تعریف های که شما از ایران باستان کرده بودید برای شان فرستادم گفتم پور پیران یک مدل از این ها تعریف ها ندارد ولی آقای حسینی بارها گفته تاریخ ایران باستان به اندازه چند انسان از تمدن های هم زمان خودش بالاتر بود گفتم یک جمله ای از این حرف را شما در پور پیران می بینی دلیل نمی شود یک نفر یک زمانی یک چیزی گفته است.

استاد حسینی:

یک نکته بگویم این مطلب شما و مطلب آن دوست زرتشتی تان واسطه خیر شد، من پیام دادم برخی از دوستان گفتند دیدند برخی از پانتُرک ها یا هر پان دیگری برخی اوقات یک کلیپی از ما را در مقابل سایرین مورد استناد قرار دادند، این را خدمت تان عرض بکنم مخاطبین عزیز این را ببینید و یقین داشته باشید این جا خیلی رُک می گویم اولاً‌ این جا سیاست ندارم که بگویم بگذارید آن ها هم مطالب ما را منتشر کنند نه همچنین چیزی نیست.

اگر کسی می خواهد از مطالب ما در جهت تجزیه استفاده بکند بسیار کار غلطی می کند، صراحتاً می گویم غلط می کند اگر کسی بخواهد این کار را بکند به هیچ عنوان غلط بالاتر از کسی که بخواهد با توهمات دوره هخامنشیان زندگی بکند غلط بالاتر کسی است که دنبال تجزیه ایران بخواهد باشد. غلط بالاتر کسی است که بخواهد به مطالب ما و تجزیه ایران استناد بکند. بالاترین خیانتی که الان می تواند یک ایرانی به کشور خودش داشته باشد که به فکر تجزیه باشد حتی به فکر تجزیه باشد چه برسد به این که بخواهد دست به این عملیات بزند یا کاری بخواهد بکند. چه در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ما موضوع خودمان را خیلی رُک و صریح داریم می گوییم همان موقع هم گفتم الان هم دارم می گویم از این به بعد هم خواهم گفت بروید به یک افرادی یک نکاتی را نسبت بدهید که حداقل یک ذره به آن ها بچسبد.

آقای میلاد:

می خواستم ببینم روی چه حسابی آخر مدرک و سندی هست که حرف این مدلی زد برای این که نیایند پاسخگویی کنند. استاد من فقط یک نکته دیگری بگویم و قطع کنم که بقیه دوستان هم تماس بگیرند وقت زیاد نگیرم من در برخی گروه های اهل سنت گه گاه می روم این ها شروع می کنند تاریخ صفویه را نقد کردن آن جا با یک ادبیاتی صحبت می کنند که فلان شاه صفوی ازدواج محارم داشت بعد می نویسند ازدواج با محارم سنتی پسندیده بین روافض بود.

سوالم این است نقد خلفای اهل سنت که پادشاهان اهل سنت می دانستیم چون خیلی روی صفویه مانور می دهند و از طریق صفویه می خواهند تشیع را زیر سوال ببرند.

استاد حسینی:

ببینید الان یک مطلبی را خدمت شما نشان می دهم نرم افزار مکتبة اهل البیت را باز کردم و یک عبارت می خواهم برای تان بیاورم از کتب اهل سنت چون این را فرمودید که آمدند همچنین حرفی زدند می خواهم نسبت به این جواب بدهم. آقای ابن حزم اندلسی در کتاب المحلیٰ مطلبی را دارد در جلد 11 کتاب خودشان صفحه 253 آورده این ها که بحث ازدواج محارم را می خواهند مطرح بکنند یک کسی بیاید مطرح بکند این مطالب را نداشته باشد.

مخاطبین عزیز دقت کنند چون این را گفتید من می خواهم بخوانم من بحث ازدواج با محارم را عملاً‌ این طوری در احکام زرتشت مطرح نکردم یک اشاره به ازدواج کمبوجیه با آتوسا داشتم که همان هم می گویم الان صراحتاً نمی توانم بگویم اتفاق افتاده است که چه بسا دروغ باشد چون یک قرینه ای هم برایش پیدا کردم که این مطلب ممکن کذب باشد آن را تقویت کرده است.

فتوا این است اگر کسی با خواهرش، با مادرش، شرمنده دارم این ها را می خوانم

«وَأُخْتَهُ من الرَّضَاعَةِ وهو عَارِفٌ بِتَحْرِيمِهِنَّ وَعَارِفٌ بِقَرَابَتِهِنَّ منه»

هم بداند که این ها بر او حرام هستند یعنی هم حکم را بداند هم موضوع را بداند

«وَعَارِفٌ بِقَرَابَتِهِنَّ منه»

نه این که مثلاً خواهر شیریش باشد بعداً متوجه بشود.

«ثُمَّ وَطِئَهُنَّ»

وطعی هم صورت بگیرد

«كُلَّهُنَّ عَالِمًا بِمَا عليه في ذلك فإن الْوَلَدَ لاَحِقٌ بِهِ»

بچه مال خودشان است.

«وَلاَ حَدَّ عليه لَكِنْ يُعَاقَبُ»

مطلب را بخواهم بخوانم مفصل است تمام این فرضیات را می چیند به این جا می رسد.

«وَابْنَتِهِ وَأُخْتِهِ بِأَنَّهُنَّ ...»

تا نظر ابو حنیفه امام اعظم اهل سنت را می‌ آورد می گوید ارتباط هم شکل بگیرد

«لاَ حَدَّ عليه في ذلك كُلِّهِ وَلاَ حَدَّ على من تَزَوَّجَ أُمَّهُ»

آقای ابو حنیفه این را دارد و آقای کَلی بولی حنفی هم همین را دارد ولی این مطلب آقای ابن حزم در کتاب المحلیٰ است آقای ابو حنیفه می گوید این ازدواج حدی ندارد، حدی هم نیست بر کسی که (یعنی فرضیات قبلی ایرادی ندارد)

«وَلاَ حَدَّ على من تَزَوَّجَ أُمَّهُ التي وَلَدَتْهُ وَابْنَتَهُ وَأُخْتَه وَجَدَّتَهُ وَعَمَّتَهُ وَخَالَتَهُ وَبِنْتَ أَخِيهِ وَبِنْتَ أُخْتِهِ »

مادری که آن پسر را زاییده، خواهرش، مادر بزرگش، عمه، خاله، دختر خواهر و سایر محارم

«عَالِمًا بِقَرَابَتِهِنَّ منه»

بداند این طرفی که دارد ازدواج می کند و محرمش هست.

«عَالِمًا بِتَحْرِيمِهِنَّ عليه وَوَطِئَهُنَّ»

یعنی نه شبهه موضوعیه داشته باشد نه شبهه حکمیه بداند که بر او حرام است نزدیکی هم صورت بگیرد.

«كُلَّهُنَّ»

تمام این ها

 «فَالْوَلَدُ لا حق بِهِ»

بچه مال خودشان است

«وَالْمَهْرُ وَاجِبٌ لَهُنَّ عليه»

مهر مادر و خواهرش را هم باید طرف پرداخت بکند

«وَلَيْسَ عليه إِلاَّ التَّعْزِيرُ»

اصلاً حد هم نمی شود زد «دون الحد» است تعزیر است تعزیر را برخی از علمای اهل سنت گفتند گواهینامه اش را باطل کنید این حکم تعزیر دارد.

«دُونَ الأَرْبَعِينَ فَقَطْ»

المحلى؛ اسم المؤلف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد الوفاة: 456، دار النشر: دار الآفاق الجديدة - بيروت، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ج11، ص253

خواستی به او شلاق بزنی زیر 40 ضربه شلاق بزن کار خاصی نکرد ازدواج با محارم کرده! از دیدگاه این آقایان، عرض کردم این را آقای ابن حزم اندلسی آورده چون ایشان ظاهری بوده اگر بخواهند بگویند ایشان ظاهری مذهب بوده است آقای کلی بولی حنفی هم در مجمع الأنهُر این مطالب را آورده است.

آقای ابو حنیفه کتابی ندارد نوشته خودش باشد بله الفقه الأکبر را به ایشان انتساب دادند ولی الفقه الأکبر کتاب فقهی نیست بر خلاف ظاهرش کتاب کلامی است انتسابش هم یک بحث های را دارد آن به کنار. این نقل های است که آقایان اهل سنت آوردند پس دیگر نیایند از این بحث ها مطرح بکنند. ممنونم از شما آقا میلاد در پناه حق باشید.

اقای میلاد:

دست شما درد نکند خیلی ممنون

استاد حسینی:

بیننده بعد خانم سلیمیان سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته

بیننده خانم سلیمیان:

سلام عرض می کنم خدمت شما آقای حسینی بزرگوار و خدمت همه بیننده های برنامه، من 3 تا مطلب را می خواستم در برنامه تان طرح کنم اول این که به مناسبت روز جهانی زن دیدم خیلی جاها در وب سایت ها زده بودند که کاتان دان، زن کوروش شاه ایران بود می شود صحت و سُقمش را از کتاب باستان شناسی یا ایران شناسی به من بگویید آیا اصلاً ادعای این ها درست است می گویند شاه اصلی ایران کوروش نبوده همسرش بود.

دوم شما یک دانه فرضیه در برنامه تان مطرح کردید مبنی بر این که هنگامی که کوروش به بابل حمله می کند و بابل سقوط می کند، به یهودی ها می گوید می خواهید بمانید یا می خواهید بروید معبدتان را آباد کنید و حتی هزینه بازسازی معبد را هم به آن ها داد من این را رفتم از رهبر یهودیان ایران پرسیدم ایشان گفتند، چرا با وجود این که بابل یک شهر آزادی بود بتخانه ها دوباره آباد شد یهودیان بنی اسرائیل به قول خودشان بنی اسرائیل آن جا ماندند و زندگی کردند. ایشان گفت ما در کتاب هایمان داریم دلیل این که اجداد ما از بابل به اورشلیم نرفتند این بود که یک نسل به قوم اسرائیل اضافه شده بود و آن ها با محیط بابل اخت شده بودند به قول معروف اورشلیم نابود شده بود.

استاد حسینی:

شما با رئیس انجمن کلیمیان تماس گرفتید؟

خانم سلیمیان:

بله، این موضوع را از کتاب هایشان پرسیدم ایشان گفتند دلیلش این بود که اورشلیم نابود شده بود و نسل جدید با بابل اخت شده بود برای همین مهاجرت نکردند و در آن شهر با وجود آن بت خانه ها ماندند این ها در کتاب های تاریخ مان نوشته شده. سومین موردی که می خواستم طرح کنم این بود خودم از طرفدارهای پر و پا قرص آقای امید دانا بودم ولی زمانی که داشتند ضد شما برنامه می ساختند گفتند سمت و جهت شبکه ای که شما در آن فعالیت می کنید وابسته به صهیونیست است من دیدن برنامه های ایشان را در یوتیوپ، لاین و این ها متوقف کردم. و گرنه من فکر می کردم که ایشان یک آدمی هستند که بی قصد و غرض و بی طرفانه دارند صحبت می کنند ولی وقتی برنامه شان را در رابطه با نقد برنامه شما دیدم در حالی که چنین ادعاهای واهی را بدون سند و مدرک مطرح کردند و گفتند آقای حسینی دارد در فضای مجازی به جریان صهیونیست برنامه سازی می کند دیدن برنامه های ایشان را متوقف کردم چون خودم می دانم که هیچ چیز شبکه شما به آن ادعای که می کرد نمی خواند و واقعاً ادعای مضحکی ایشان کردند امیدوارم جواب قاطعی برای برنامه های شما داشته باشند خیلی ممنون از برنامه های خوب تان.

استاد حسینی:

بسیار متشکر از شما خانم سلیمیان، بینندگان خودتان قضاوت کنید ان شاء الله که این مسائل بتواند در حد خودمان روشنگری بکند. ایشان فرمودند که با رئیس انجمن کلیمیان تماس گرفتند من سایت انجمن کلیمیان تهران را نشان می دهم چون برای یکی از ادمین های ما هم فرستاده بودند که همچنین تماسی گرفتند من در جریان کلیاتش بودم.

انجمن کلیمیان تهران، یک مطلبی را از آقای رفیعی نوشته و در سال 89 در سایت انجمن گذاشت من این مطلب را می آورم چون کاملِ تصویر سایت را ملاحظه می فرمایید بسیاری از یهودیان ثروتمند آن زمان از رفتن به بیت المقدس خودداری کردند. چه کسانی خودداری کردند؟ یهودیان ثروتمند و در بابل به حرفه های مختلف مشغول بودند این ها تاجر بودند کارهای مختلفی داشتند.

و آن جا را به فلسطین گرم و فقیر ترجیح دادند علت این که یک تعداد نرفتند این بود که آن جا را تبدیل به خرابه کرده بودند جنگ های که بین شان رخ داده بود. نکته بعدی این که آن جا رقیب داشتند مسئله بعدی این که در بابل، فضا برای شان آماده بود فضای تمدنی که در بابل بود مساعد بود برای کارهای تجاری که می خواستند انجام بدهند ثروتمندان بودند که در بابل ماندند بر اساس گفته سایت کلیمیان تهران.

اصل حرف ما مشخص بود چه است؟ اگر فکر می کنید که مطلب خلافی نسبت به این موضوع دارند دوست داشتند تشریف بیاورند بفرمایند. برخی هایشان با تأخیر رفتند باز در کتاب روابط ایران و یهودیان در دوره هخامنشیان مطلبی که آورده چند جا نسبت به این موضوع اشاره شده است. در کتاب روابط ایران و یهود در دوره هخامنشیان، صفحه 61 برخی از مورخان حرکت مهاجران را (مهاجران منظورش یهودیانی که از بابل می خواستند سمت بیت المقدس بر گردند) 2 سال بعد از صدور فرمان آزادی بخش کوروش دانستند.

یعنی برخی ها هم رفتند اما با تأخیر رفتند بعضی هایشان هم گفتند حرکت شان نیاز داشت یک زمانی را پشت سر بگذارد فلذا همان اولین گروه های که به صورت جدی مهاجرت کردند 2 سال بعد از فرمان به قول آقایان آزاد سازی و به قول ما اخراج یهودیان از بابل بوده است اگر ایشان یک مسئله ای را به صورت خاص می خواهند به آن بپردازند بیایند مطرح کنند.

ولی این را هم بدانند یک مسائلی در تورات در مورد وضعیت بنی اسرائیل و یهودیان آن زمان است که در تورات آمده و تمام اتفاقاتی که برای یهودیان افتاد و منجر به این شد که یک تعدادشان بابل بیایند که یهودی ها بر اساس این، برخی هایشان مظلوم نمایی می کنند، بر اساس تورات دست خدا بود و به قول تورات نوش جان شان بود به خاطر کارهای بود که کرده بودند.

منطق تورات می گوید این قدر این ها در بیت المقدس رفتارهای کثیف و خبیثی داشتند که خداوند این عذاب را بر آن نازل کرد و حق شان بوده مطلب پیامبران شان که آن جا نقل شده می گویند حق تان بود که همچنین بلائی سرتان آمد با همان آن تعریفاتی که کردند وضعیت شان خیلی خراب بود نه همچنین چیزی نبود ولی همین که شما آمدید در بابل پراکنده شدید و بعد در آن منطقه در خدمت کمبوجیه قرار گرفتید یعنی یهودی ها توفیق این را پیدا کردند که به کمبوجیه و ایرانی ها خدمت بکنند.

در آن شرایط قرار گرفتید بر اساس تورات حق تان بود دیگر می خواهید چه بگویید؟ عذاب الهی بود به واسطه اعمالی که خودتان انجام داده بودید. بینندگان عزیز ممنونم از همراهی تان جلسه بعد بحث کمبوجیه را ادام می دهم یک مقدار بحث فتح بابل شاید جذابیتش بیشتر باشد از باب این که اتفاقاتی که آن جا افتاد بدانید به چه شکل بوده است. در دوره کمبوجیه پادشاهی به معنای واقعی در دنیا ظهور و بروز پیدا می کند. بینندگان عزیز و ارجمند ممنونم از شما یا علی مدد خدا نگهدار!

 


تاریخ بدون روتوش>

تاریخ ایران هخامنشیان بابل کوروش بردیا کمبوجیه بت پرستی مردوک باستان گرایان شاه بابل یهودیان اعراب مصر کتاب شهید مطهری