سوگواره

قسمت هفتم ویژه برنامه سوگواره با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 13/05/1401

برنامه: سوگواره

مجری:

طفل شیریم شیر نه تیر بلا را دوست دارم

 

تشنه کامم آب نه دریای لا را دوست دارم

 

از شب میلاد گفتم با زبان بی زبانی

 

عاشق کرب و بلایم کربلا را دوست دارم

 

مثل قاسم مثل اکبر مثل عمو مثل بابا

 

اشک شب سوز درون حال دعا را دوست دارم

 

چشمهایم نیمه باز و رنگ از صورت پریده

 

از نوا افتادم اما نینوا را دوست دارم

 

پر زدن از دامن گهواره در آغوش بابا

 

وصل یار و دوش مصباح الهدی را دوست دارم

 

باید از تیر سه شعبه ذبح گردد حنجر من

 

در ره جانان سر از تن جدا را دوست دارم

 

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و العن اعدائهم، السلام علیک یا ابا عبدالله و علی ولدک الرضیع آجرک الله یا بقیة الله فی مصیبته جدک الحسین (ع)

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان جان عاشقان و دلدادگان و عزاداران حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در سرتاسر جهان، در آستانه شب هفتم ماه محرم الحرام هستیم، عرض تسلیت و تعزیت ما به محضر آقا و مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم و همچنین خدمت شما خوبان شبی که آمیخته شده با نام و یاد طفل شش ماهه حضرت اباعبدالله الحسین (ع) آقا علی اصغر (ع) طفلی که پیر طریق است، مرشد راه است، مورد توسل اولیاء الهی بوده و هست ما هم در این شب متوسل می شویم به دستان کوچک آن جناب، از ایشان تقاضا داریم که به حق جد شان آقا امیرالمؤمنین گره از کار و مشکلات شیعیان و محبین جد شان آقا امیرالمؤمنان (ع) باز کنند، در خدمت شما هستیم با ویژه برنامه سوگواره ویژه بررسی تاریخی مباحث و قیام عاشورا از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) همچون برنامه های گذشته استفاده می کنیم از محضرت کارشناس ارجمند استاد بزرگوار جناب حجة الإسلام و المسلمین دکتر جباری، حاج آقا سلام علیکم عرض تسلیت و تعزیت دارم، بفرمایید در خدمت تان هستیم.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم حضور ارزشمند شما جناب آقای صفایی و همه بینندگان عزیز برنامه عرض سلام و ادب و وقت بخیر دارم آرزوی قبولی طاعات و عبادات و عزاداری ها و عرض ارادات به ساحت مقدس ابی عبدالله (ع) را دارم و در همین آغاز برنامه همانطور که حضرت عالی هم اشاره فرمودید دست توسل به ساحت مقدس علی الرضی عبدالله رضی علی اصغر (ع) دراز می کنیم، و از این باب الحوائج و از این دم مظلوم خداوند را به این دم مظلوم قسم می دهیم که هرچه زودتر فرج کلی را برای همه بشریت بالأخص شیعیان اهل بیت (ع) مقرر بفرماید در خدمت تان هستیم،

مجری:

ان شاء الله رب العالمین، احسنتم خیلی ممنون و متشکرم لطف فرمودید موضوع برنامه پیرامون مباحث تاریخی است و بررسی وقایعی که اتفاق افتاده بالأخص در آن مدت عاشورا یکی از سؤالاتی که مطرح می شود این هست که نقل شده است که در روز عاشورا یا شب عاشورا اصحاب غسل می کنند، تنظیف می کنند، از آب استفاده می کنند، خب سؤال اینجا مطرح می شود اگر آب بسته شده بود اگر کم آبی بود چطور اصحاب شروع کردند تنظیف کردند غسل کردن این را چطور می توان پاسخ داد.

استاد جباری:

در دو سه برنامه قبل که مسئله آب را مطرح کردیم یعنی بحث منع آب در روز هفتم محرم به دستور ابن زیاد ملعون که منع آب صورت گرفت آنجا اشاره شد که مواردی که اباعبدالله (ع) تلاش کردند برای تأمین آب خیمه ها که یک مورد جناب عباس بن علی (ع) همراه با 50 نیرو که 20 پیاده بودند و 30 سواره و 20 مشک قدر متیقن و موفق شدند آب بیاورند به خیمه ها و یک مورد هم اباعبدالله (ع) حالا به خرق عادات یا به طریق عادی از پشت خیام زنها 19 قدم برداشتند و کلنگی دست گرفتند و آنجا زمین را حفر کردند و آب خوبی آشکار شد اصحاب برداشتند و روزش خیلی مشخص نشد اما طبیعتاً بعد از رو هفتم بوده، حالا یا هشتم بوده یا نهم بوده، آیا شب عاشورا بوده خیلی مشخص نیست، و این دو مورد قدر متیقن از کسب آب هست توسط اباعبدالله و اصحاب شان و گزارشی هم اشاره کردیم از مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی که ایشان می فرماید که در شب عاشورا که مشخص است در این نقل که قبل از اذان صبح بوده که حضرت فرمودند که بر خیزید از این آبی که هست خودتان را شست و شو بدهید، لباس هایتان را، غسل بکنید وضو بگیرید و آماده بشوید که این آخرین زاد شما از دنیا است و همین کار را کردند و بعد دارد که نماز صبح را اقامه کردند که آن قرینه در آن گزارش هست که قبل از صبح بوده یعنی در شب عاشورا بوده، که آن هم نشان می دهد که پس تا شب عاشورا مختصر آبی باقی مانده بود که حضرت این تعبیر را به کار می برند طبیعتاً از همین آبی که در این دو نوبت از روز هفتم توانستند تحصیل کنند قاعدتاً بعد از منع آب با قناعت برخورد کردند با آب و مصیبت آب در روز عاشورا است عمدتاً، بخصوص این اصحاب می جنگیدند و اهل بیت هم آب نداشتند، اما نکته ای که اشاره فرمودید بر اساس یک ظاهر تعبیر است در برخی از متون مثل تاریخ طبری مثل انصاب الأشراف بلاذری که عبارت را من می خوانم که ظاهر آن عبارت موهم این معنا است که صبح عاشورا قبل از اینکه درگیری ها شروع بشود و صف آرایی بشود میان دو سپاه، خیمه ای برافراشته شد و اصحاب به نوبت می رفتند داخل آن خیمه و تنظیف می کردند، یعنی موهای زائد بدن را می زدودن و می آمدند بیرون، «فتطلّا بالنورة» مثلاً هست در آن در این تعبیر طبری، خب این سؤال خیلی وقت ها پیش می آید، معمولاً جزو سؤالاتی هست که هر ساله مطرح می شود ما هم موجه هستیم گاهی در فضای مجازی می فرستند برای ما، مثلاً این چطور با کمبود آّب سازگار است، تنظیف بالأخره مقداری آب طلب می کند وقت طلب می کند؛ این کتاب تاریخ قیام مقتل جامع سیدالشهدا (ع) که دیروز هم در برنامه معرفی کردم معمولاً معرفی کردیم در برنامه ها کتاب بسیار ارزشمندی است الآن مقابل من هست در این دو جلد وقتی که این کتاب تنظیم می شد از محضر استاد بزرگوار تاریخ استاد مسلم عرصه تاریخ اسلام جناب استاد محمد هادی یوسفی غروی ما خیلی استفاده کردیم در کار این مقتل در جای جای این مقتل مشورت می کردیم با ایشان بخصوص مرحوم استاد پیشوایی که ناظر این مقتل بودند، یکی از نوآوری هایی که با اشاره ایشان در این مقتل صورت گرفت در همین قسمت بود که ایشان با دقتی که کردند در آن نقل مربوط به طبری که عبارتی که می آورد و با شواهد و قراینی که از ایشان استفاده کردیم مشخص شد که دچار تصحیف شده عبارت، واژه بالنوره نبوده بالتور بوده، واژه دیگری بود دچار تصریف شده، عزیزان بیننده اهل فضل هستید مستحضر هستید، وقتی می گوییم تصحیف در متن روایت یا در سند روایتی یعنی کلمه ای به کلمه مشابه خود تبدیل می شود مثل همینجا، بالتور مثلاً نقطه تاء یکی می افتد تصور می شود نون است، و بالنور تصور می شود گاهی واژه های مشابهی در تعابیر هست، مثلاً سبعین تسعین، خیلی وقت ها اتفاق افتاده و امثال اینها، و در اینجا این چنین است، حالا عبارت را من می خوانم، در تاریخ طبری جلد5، صفحه 423 و همینطور در انصاب الأشراف بلاذری که تقریباً معاصر طبری بوده در آنجا جلد 3، صفحه 395، این چنین آمده

«فلاما حذر الناس و أقبل الی الحسین»

انصاب الأشراف، بلاذری، ج3، ص 395

وقتی که سپاه دشمن آنجا حاضر شدند و روی آوردند به سمت حسین (ع)

«أمر الحسین بفسطاطٍ فضرب»

حضرت دستور دادند خیمه ای نصب بشود، و انجام شد

«ثم امر بمسك»

خود این عبارات کاملاً مؤید هست بر این استفاده ای که استاد بزرگوار کردند، حضرت فرمودند که یک مسکی، مشکی آماده بشود

«فميث في جفنه عظيمه او صحفه»

در یک ظرف بزرگی این مشک آمده شد

هم زده شد محیا شد آن مشک برای چه؟ مشخص است اینها بروند داخل آن خیمه هر کدام خود را معطر بکنند در واقع این به نحوی آمادگی برای شهادت است، لذا در همین مقتل هم عنوان آن قسمت زده شده استقبال از شهادت، مثل دامادی که به هجله می خواهد برود، این عرصه، خودش را معطر می کند در جایی که برای شادی می رود خودش را معطر می کن، در واقع بحث استقبال از شهادت بوده با این مسئله

«ثم دخل الحسين ذلك الفسطاط»

اول امام حسین (ع) داخل این خیمه شد

«فتطلى بالنوره»

آمده در طبری، در حالیکه بالتور به تشخیصی این استاد تطلی بالتور، تور گفتند طبق آن تعریفی که در متون لغوی کردند تور ظرف برنجی یا سنگی بزرگی است که از آن استفاده های مختلفی می شده، آن وقت شواهدش در گزارش های تاریخی هست که تور جمعش اتوار یک ظرف بوده، تطلی بالتور یعنی از این ظرف مشک برداشت حضرت، تطلی یعنی مالیدن به بدن و استفاده کردن، اولین نفر اباعبدالله (ع) وارد شد و سپس اصحاب به نوبت وارد این خیمه شدند که حالا یک گزارشی هم هست که غلام عبدالرحمن بن عبد ربه او ظاهراً نقل می کند که او و بریر هر دو در صف بودند و منتظر بودند که داخل بشود و بریر شوخی می کرد با او، مزاح می کرد، او گفت که الآن چه وقت مزاح است، گفت که تو می دانی که من اهل این چیز ها نیستم اما الآن چیزی نمانده بین ما و رفتن به آن عالم و در کنار حور العین قرار گرفتن و داخل نعمت های الهی شدن، یعنی خود این هم مؤید این است، عرصه، عرصۀ استقبال از شهادت است؛ و جالب است که مثلاً در تجارب الأمم ابو علی مسکویه که یکی از متون کهن تاریخی است، آنجا عبارت خیلی روشنتر است او می گوید

«و امر الحسین بمسکة فميث في جفنه عظيمه و أطلی»

دیگر بالتور هم آنجا ندارد، اصلاً کاملاً مشخص است که حضرت دستور دادند که یک مشکی آماده بشود

«فميث في جفنه عظيمه»

در یک ظرف بزرگی، برای اینکه کفاف بدهد برای این چند ده نفر، 7 نفر مثلاً

«و أطلی»

آن را حضرت به بدن مالید

کاملآً مشخص است که مراد استفاده از این ماد خوشبو است، گزارش های مؤید بر اینکه واژه تور و جمعش اتوار در متون روایی تاریخی ادبی بکار می رفته چند گزارش هست که در همین مقتل جامع سید الشهدا (ع) در آن قسمت در پاورقی آمده در آن بخش مربوط به استقبال از شهادت و حوادث صبح عاشورا، یکی در همین تاریخ طبری است، در برخورد اباعبداله (ع) با سپاه حر، که روزهای قبل اشاره ای کردیم به این مسئله که حضرت (ع) از منزل شراف که عازم شدند به سمت ذو حسم مواجه با سپاه حر شدند، در منزل ذو حسم توقف کردند مواجه شدند سر گرمای روز بود، ظهر بود یا قبل از ظهر بود چون دارد بعدش نماز ظهر را اقامه کردند و سپاه حر هم اقتدا به حضرت کردند، در این گرما دیدند که هم سپاه تشنه شان هست هم اسب ها تشنه شان هست، حضرت فرمودند به یاران شان که به این آب بدهید، و عبارت این است در تاریخ طبری جلد5، صفحه 401 با امر حضرت

«فَقَامَ فِتْيَةٌ»

جوانانی برخواستند

تاریخ طبری، ج5، ص401

«وَسَقَوُا الْقَوْمَ مِنَ الْمَاءِ حَتَّى أَرْوَوْهُمْ»

این اوج جوانمردی حضرت را می رساند می گوید اینها را سیراب شان کردم

«وَسَقَوُا الْقَوْمَ مِنَ الْمَاءِ حَتَّى أَرْوَوْهُمْ»

سیراب شان کردم

«وَأَقْبَلُوا يَمْلَئُونَ الْقِصَاعَ وَالأَتْوَارَ وَالطِّسَاسَ»

این طاس ها این ظرف ها اتوار، این ظرف های بزرگ جمع تور اینها را پر می کردند از آب

«يُدْنُونَهَا مِنَ الْفَرَسِ»

به این اسب ها نزدیک می کردند

که اسب ها را هم آب دادند، که این هم یکی از شواهد هست دال بر اینکه واژه تور و أتوار بکار می رفته و چند شاهد دیگر است مثلاً در النهایة فی غریب الحدیث ابن اثیر، جلد1 صفحه 99، شواهدی راجع به واژه تور، ذیل واژه تور که

«فِي حَدِيثِ أُمِّ سُلَيْمٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا أَنَّهَا صنَعَتْ حَيْساً فِي تَوْرٍ»

در حدیث ام سلیم هست که او یک حیس یک کاچی و هلوایی را تهیه کرد، فی تور

کاملاً مشخص است به معنای ظرف هست در اینجا،

«هُوَ إِنَاءٌ»

می گوید که یک ظرفی است از مس یا از سنگ که ظرف بزرگی است که گاهی آب در آن می ریزند و از آن وضو می گیرند، یا می گوید

«وَمِنْهُ حَدِيثُ سَلْمَانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»

یک حدیث دیگر هست از سلمان که

«لَمَّا احْتُضِر دَعَا بِمسْك»

هنگام احتضار سلمان یک مشکی را طلب کرد

«ثُمَّ قَالَ لامْرَأته»

به همسرش گفت

«أوْحفيه فِي تَوْر أَيِ اضْرِبيه بِالْمَاءِ»

این مشک را در یک تور در یک ظرفی این را با آب آماده کن

و از مشک استفاده کرده در لحظه احتضار، این اصحاب خاص اهل بیت (ع) به استقبال مرگ و شهادت با این حال می روند، و لذا با توجه به این شواهد این مشکل حل می شود بنابر این بحث استفاده از آب نبوده یک، و دوم اینکه اصلاً معقول نیست که در صبح عاشورا در آن وا نفسا هر نفر به نوبت برود در آنجا برای تنظیف به آن معنای بدن، چون برای هر نفر حداقل ده دقیقه یک ربع حداقل وقت می برد خب تا غروب عاشورا باید اینها مشغول این کار بوده باشند، اصلاً معقول نیست، لذا این برای ما قطع و یقین می آورد که مسئله چیز دیگری بوده و همین استفاده از مشک بوده و یک نمادی برای استقبال از شهادت بوده

مجری:

احسنتم، پس تنظیف را قطعاً می توانیم بگوییم رد شده است، منتهی حالا غسل را می توانیم بگوییم، جدلاً که غسل کردند، اولاً که غسل آن زمان که به معنای غسل الآن نبوده، سنت هم این بوده که با اندک آبی غسل می کردند

استاد جباری:

غسل را چون روایت مرحوم شیخ صدوق صریح می گوید که با این آب وضو بگیرید غسل کنید بزرگان ما گاه با یک ظرف کوچک آب غسل انجام می دادند، مثل امروز نبوده که بدن وقتی که مانعی در آن نباشد، و چربی نباشد، آن زمان هم چربی ها مثل امروز نبود، چون امروز وارد خیابان ها می شود، این دود های چرب ماشین ها بر بدن می نشیند خیلی بدن زودتر چرب می شود، وقتی بدن مانعی برایش نباشد با ظرف اندکی آب غسل انجام می شود و لذا تصور غسل امروز در آن زمان نباید باشد، با مقدار اندکی آب که تا شب عاشورا باقی مانده بود، می توان روایت مرحوم شیخ صدوق را پذیرفت و اینکه آن آخرین بهره اینها از آب را در آن شب حضرت فرمود این چنین استفاده بکنید.

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و متشکر واضح شد تقریباً این قضیه؛ حالا می خواهیم ببینیم مسائل جنگ و مسائلی که در خود روز عاشورا اتفاق افتاد اینکه اصحاب چگونه می جنگیدند آیا یک به یک می رفتند و تن به تن جنگ اتفاق می افتاد یا نه یک حالت جنگ عمومی اتفاق می افتاد، حالا در مورد اصحاب هست در مورد خود حضرت سید الشهدا هم قاعدتاً باید ببینیم که چطور بود وضعیت.

استاد جباری:

بله من یک ترسیم کلی از روز عاشورا داشته باشم در این ارتباط، در اذهان عزیزان بیننده هم ممکن است این سؤال باشد که آیا فقط جنگ تن به تن بود یا جنگ عمومی هم اتفاق افتاد، بر اساس ترتیبی که از گزارش های تاریخی استفاده می شود که، چون در مقتل ها گاهی به هر حال مسائل را پس و پیش گفتند باید در کنار هم نهادند مجموع گزارش ها به یک ترتیبی تقریباً می رسیم در ارتباط با حوادث صبح عاشورا، اول صبح که خب نماز جماعت را اقامه کردند و دیگر همه آماده شدند و با این چیزی هم که عرض کردم خیمه ای فراهم شد و استقبال از شهادت مطرح شد و شب عاشورا هم اباعبدالله (ع) به همه فرموده بودند بعد از آن امتحانی که کردند و اذن دادند که اینها از این سر زمین بروند، فرمودند اینها قصد من را دارند و هیچ کس نرفت، این را تأکید می کنم، بر خلاف آنچه که در دو سه تا از این منابع متأخر حدود صد سال و اندی قبل، مثل در اکثیر العبادات فی اسرار شهادات ملا آقا دربندی، و الدمعة الساکبه، و امثال اینها که در متون یکی دو قرن قبل هستند، قبل از آن هیچ گزارشی نداریم که شب عاشورا کسی اباعبدالله (ع) را ترک کرده باشد، یعنی آن کسانی که ماندند دیگر ماندند آن کسانی که وارد سر زمین کربلا شدند همراه حضرت دیگر آن عقبات را پشت سر گذاشته بودند، آن سختی ها را دیده بودند و دیده بودند که این امر، امر شهادت است و اصلاً راهی به کوفه نیست و از این طرف هم حر آمده و دست بردار نیست، با این سپاه هزار نفره و اصرار دارد طبق فرمان ابن زیاد باید اباعبدالله را به صورت اسیر و تسلیم شده ببرد پیش ابن زیاد که بیعت بکند، کاملاً مشخص بود لذا آنهایی که ماندند، دیگر ماندند، و حتی دیروز هم اشاره کردیم که بعضی چند نفری ملحق شدند به تدریج در این چند روزی که اباعبدالله (ع) در دوم محرم وارد کربلا شد بعضی از کوفه خود را رساندند به اباعبدالله (ع)، و حجت ها تمام شده و صبح اینها همه آماده شهادت هستند اباعبدالله هم به آنها خبر داده شما به شهادت خواهید رسید، جایگاه شان در بهشت را به آنها نشان داده، و شروع حوادث از صبح عاشورا با صف آرایی بود اباعبدالله (ع) زهیر را بر جانب راست قرار داد و حبیب را بر جان چپ، میمنه و میسره، حضرت عباس را هم قلب سپاه، این سپاه اندک 70 نفره این را هم حضرت آراست، میمنه و میسره و قلب سپاه از قدیم این بود، حالا سپاه هایی که یک مقدار بزرگتر بوده، چند هزار نفر بوده، پنج قسمت داشته، قدیم، بحث شرة الخمیس هم که زمان امیرالمؤمنین (ع) مطرح است بر این اساس است، در واقع این خمیس ناظر به سپاه بوده، که پنج قسمت داشته، قسمت مقدمه داست، ساق داشته، قلب داشته، میمنه و میسره، لذا پنج بخش بوده، یارانی از حضرت که نیروهای نظامی امیرالمؤمنین بودن و جزو سپاهیان حضرت بودند و عهد کرده بودند که از حضرت جدا نشوند و تا پای جان باشند، به شرة الخمیس معروف هستند که از زمان امیرالمؤمنین هست، اینجا اباعبدالله (ع) سه بخش کردند، میمنه میسره و قلب سپاه که حضرت عباس (ع) آن قلب را داشتند و آراستند سپاه را و نوبت رسید به اتمام حجت، بحث جهاد تبیین که به تعبیر مقام معظم رهبری باید این را تکرار بکنیم این تکلیفی که همه بر دوش داریم و سیره معصومان (ع) بوده، سیره اباعبدالله در عرصه کربلا چه قبل از روز عاشورا نسبت به سپاه حر و اینها، حضرت چند برای سپاه حر خطبه خوانده در همان منزل، یعنی می خواهد روشنگری بکند، اصحاب حضرت خطبه خواندند لذا شروع روز عاشورا با اتمام حجت اباعبدالله با سپاهیان مقابل هست، که حضرت رفت و سخن گفت و اینکه من چه گناهی کردم مگر شما خودتان دعوت نکردید مگر من را نمی شناسید، همینطور حضرت مفصل بیان کرده، بعد از اباعبدالله (ع) زهیر بن قین می رود یک شخصیتی که مطرح بود، نزد کوفیان، او می رود و اتمام حجت می کند و سخن می گوید، بعد بریر بن خضیر این هم شخصیتی بوده، و می رود اتمام حجت می کند با کوفیان و در این موقعیت است که بعد از کلمات اباعبدالله و اینها حر توبه می کند حر می آید، لحظه توبه حر در همین اول صبح هست، وقتی که می بیند که دیگر عرصه، عرصه جنگ دارد می شود و دیگر عمر سعد قطعاً عزمش را جذب کرده در مقابل، اباعبدالله آمده اتمام حجت کرده در نقطه مقابل آنها اعتنایی نکردند و تمسخر کردند و مخالفت کردند و اینها لذا حالا عرض می کنم چگونگی توبه حر را و مراحلش را به هر حال این عرصه، عرصه، همان اول صبح قبل از اینکه درگیری بشود حر می آید و با آن وضعیت توبه اش را  اعلام می کند و بعد خود حر هم می رود برای اتمام حجت و انظار و هشدار به کوفیان، بعد از این مراحل هست که نبرد آغاز می شود با آغاز عمر سعد است، عمر سعد ملعون می آید و تیری می اندازد به سمت سپاه اباعبدالله و می گوید نزد امیر عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را انداختم و اولین کس بودم، و جالب است که وقتی که اینها می آیند بعضی از اصحاب حضرت می خواهند که چه کنند، حضرت قبلش می فرماید که ما آغاز گر جنگ نمی خواهیم باشیم، این سیره مستمر اهل بیت (ع) بوده، چه اباعبدالله چه امام حسن، چه امیرالمؤمنین چه پیامبر این کاملاً قطعی است از جهت تاریخ، این سیره قطعی اینها بوده که هیچ گاه آغاز گر جنگ نبودند، این را ما مسلمان ها در درجه اول، و ما شیعیان به طور خاص سر بلند می کنیم در این عالم امروزی که برخی می آیند در مقابل اسلام، اسلام و پیامبر و امیرالمؤمنین را به جنگ طلبی متهم می کنند با سرافرازی می گوییم اینها این چنین بودند اینها آغاز گر هیچ جنگی نبودند و هر جنگی بر اینها تحمیل شده، و بعد از اینکه عمر سعد این کار را انجام می دهد یکی از اصحاب ابی عبدالله (ع) همان عبدالله بن عمیر کلبی است که می رود به میدان، بنابر این جنگ را او آغاز کرد و بعدش هم دو تا غلام آمدند سالم و یسار دو تا غلام عبیدالله بودند که آزاد شده آنها بودند افراد قوی هم بودند، آمدند به میدان و مبارز می طلبیدند این عبدالله بن عمیر کلبی رفت به میدان، شاید همین دیروز بود که درباره عبدالله بن عمیر کلبی اشاره کردم، این از جمله پیوستگان به اباعبدالله (ع) بعد از رسیدن به کربلا است، اشاره کردم او در کوفه می گوید که یک وقت مشاهده کرد که در نخیله جمع شدند مردم در یک تکاپویی هستند تمرین نظامی می کنند، گفت چه خبر است، گفتند دارند آماده می شوند برای جنگ با حسین گفت که من آؤزو داشتم بروم به جنگ مشرکان الآن گمان می کنم که رفتند به مقابله با اینها و کمک به اباعبدالله (ع) کمتر از جنگ با مشرکان نباشد، و لذا حرکت می کند می آید همسرش هم اصرار می کند که من هم باید با تو بیایم، و همسرش هم می آید و این کسی است که در کربلا با همسرش حضور دارد و اتفاقاً آن ام وهبی که گاهی در روایات هست و تصور شده مادر این عبدالله بن عمیر است، نه این با همسرش آمده و همسرش کنیه ام وهب داشته، و آن نقلی که عرض شد در همان برنامه دیروز که جوان نصرانی که با مادرش مسلمان می شود و اینها، او گویا کسی دیگری بوده در نقل مرحوم صدوق، آمده و این عبدالله بن عمیر نیست، لذا یک مقدار خلط شده گزارش ها این را به همراه مادرش بعضاً گفتند ام وهب در حالی که این همسرش ام وهب است آن جوان نصرانی کس دیگری قاعدتاً بوده،  به هر حال این اولین کسی است که می رود به میدان و آن دو نفر را می کشد جولانی می دهد و بر می گردد، در این لحظه ای به شهادت نمی رسد و بر می گردد، با بازگشت این حمله دسته جمعی شروع می شود، در روز عاشورا سه حمله دسته جمعی صورت گرفته، تا ظهر عاشورا، سه بار حمله عمومی صورت گرفته، در حمله عمومی بار سوم و بار دوم تعدادی از اصحاب حضرت در آنجا به شهادت رسیدند در بار اول نه، وقتی بار اول حمله کردند اصحاب حضرت با نیزه ها مقابل این اسبان دشمن قرار گرفتند و آنها ترسیدند و عقب کشیدند این همراه با پیروزی اصحاب ابی عبدالله (ع) بود، پس سه حمله دسته جمعی تا ظهر صورت گرفته در این میانه گاهی بر خورد های تن به تن هم صورت گرفته تا ظهر، از جمله آن برخورد های تن به تن بعد از حمله دسته جمعی اول شهادت بریر بن خضیر است، بریر می آید به میدان تبیین می کند و جالب است که در مقابل پاسخی که یکی از دشمنان می دهد طلب مباهله می کند حالا این را هم باز تفسیرش را بعد عرض خواهم کرد، مباهله می دانیم یک سنتی است که در قرآن کریم  هم رسول خدا طبق امر الهی در سال نهم با نصارای نجران انجام داد، بعد از آن در سنت اسلامی است که هر مسلمانی و هر شیعه ای می تواند اگر لازم شد مباهله بکند، یعنی عذاب خدا را لعنت خدا را طلب بکند برای طرف مقابل که حاضر نیست سر خم بکند در مقابل حقیقت در اینجا، بریر با طرف مقابلش مباهله می کنند، و بعد جنگ می کنند و بریر غالب می شود و او را به درک واصل می کند اما بعدش به  بریر حمله می شود و بریر به شهادت می رسد؛ با شخص دیگری، عمر بن غرزه انصاری به شهادت می رسد در یک جنگ تن به تن، باز در این مرحله حر بن یزید ریاحی، حر آن زمانی که توبه کرد اول صبح رفت و یک جولانی داد و یک نصیحتی کرد بر گشت خدمت ابی عبدالله، بعد از توبه اش از اسب پیاده نشد، گفت من سواره باشم بهتر است، منتهی شهید نشد، در این مرحله هم باز مجدداً حر می رود یک مبارزه تن به تن انجام می دهد اما باز به شهادتش نمی انجامد، بر می گردد دوباره به خیمه ها، و بعد از حر هم نافع بن هلال یک شخصیت شجاعی بوده از اصحاب حضرت، او می رود به میدان و نبرد تن به تن انجام می دهد بعد از این هست که حمله دست جمعی دوم صورت می گیرد و در این حمله دست جمعی تعدادی شهید می شوند از جمله مسلم بن عوسجه که اینجا می بیند که بعد از اینکه غبار این نیروها خوابید مسلم به زمین افتاده و حبیب می رود به بالینش، اباعبدالله (ع) می رود و بعد حمله دسته جمعی سوم که در این حمله   عبدالله بن عمیر کلبی به شهادت می رسد و همسرش هم می آید بر بالینش همسرش هم به شهادت می رسد با عمودی که غلام شمر می زند بر سر این بانوی بزرگوار از شهدای زن هست در کربلا، و ظهر می شود و بحث نماز و تذکر یا یادآوری نماز ابو ثمامه صائدی

مجری:

پس در حقیقت می توانیم بگوییم هم حملات دسته جمعی انجام شده، هم جنگ تن به تن،

استاد جباری:

بله تا ظهر سه حمله دسته جمعی با این تفسیری که عرض کردم، در میانش گاهی حملات تن به تن بوده اما عمده بعد از ظهر دیگر مقابله تن به تن هست که به شهادت بقیه اصحاب و سپس بنی هاشم می انجامد.

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و متشکر.

خب جناب استاد در بخش اول برنامه سؤالات متعددی اشاره شد، اول اشاره فرمودید به آن شهره ای که در مورد تنظیف  اصحاب در روز عاشورا و صبح عاشورا مطرح شده بود، و سپس اشاره فرمودید که شیوه جنگ چگونه بوده است، شیوه جنگ عمومی فرمودید، سه حمله را فرمودید که قبل از ظهر انجام شد به صورت عمومی و سپس تن به تن، و اما حالا می رسیم به ظهر عاشورا به آن وقتی که وقت اذان ظهر عاشورا میشود و یکی از یاران یک از اصحاب می گویند که وقت اذان شده و نماز ظهر عاشورا اقامه می شود، می خواهیم ببینیم که اولاً نماز ظهر عاشورا چگونه اقامه می شود آیا نماز تمام بوده به صورت قصر بوده، و آیا نماز عصر را هم حضرت اقامه کردند یا خیر؟

استاد جباری:

یکی از فقرات خیلی مهم روز عاشورا بحث نماز ظهر اباعبدالله (ع) هست، که درسهایی در آن هست، و اینکه اصلاً حرکت حضرت بر اساس اقامه نماز بوده، خوب است که به این آیه شریفه در سوره مبارکه حج اشاره بکنم که

«الَّذينَ إِن مَكَّنّاهُم فِي الأَرضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكاةَ وَأَمَروا بِالمَعروفِ وَنَهَوا عَنِ المُنكَرِ»

حج/41

این دقیقاً منطبق بر  حرکت اباعبدالله (ع) هست، کسانی که اگر قدرتی که در زمین برای آنها دادیم اولین چیز اقامه نماز است، نماز ستون است، و اصل هست و سپس امر به معروف و نهی از منکر و زکات و اینها، که اصلاً شالوده حرکت اباعبدالله (ع) بر این اساس بنا شده، و نزدیک ظهر که شد بعد از آن تفسیری که اشاره کردم، ابو ثمامه صائدی از اصحاب خوب اباعبدالله (ع) هست، او رو کرد به اباعبدالله (ع) گفت من می دانم که در رکاب شما کشته خواهم شد و به شهادت خواهم رسید اما دوست دارم که خدا را ملاقات بکنم در حالی که این نمازی که الآن وقتش رسیده را کنار شما اقامه کرده باشم، و حضرت دعا کرد در حق او، و اینکه خداوند تو را از نماز گذاران قرار بدهد، یاد آوری نماز را یاد کردی از نماز، مفهومش این نیست که اگر او متذکر نماز نمی شد حضرت بیاد نماز نمی افتاد، این که قطعی است، وقت نماز بود امام به عنوان یک امام معصوم متوجه می شد، منتهی اینکه یادآوری کرد و زمینه اش فراهم شد، زمینه اش به این شکل فراهم شد که اباعبدالله (ع) ایستادند به نماز و به سعید بن عبدالله حنفی و همینطور زهیر بن قین و برخی دیگر، چون یاران شان را نیم شان را فرمودند که بایستند مراقب نماز گذاران باشند، نیم دیگر بایستند برای اقامه نماز پشت سر اباعبدالله (ع) این سعید بن عبدالله حنفی مقابل ایستاد، سپر شد در واقع برای در مقابل امام ایستادند، و حضرت به ابو ثمامه صائدی گفت که از اینها اجازه بخواه، از اینها فرصتی بخواه که ما اقامه نماز بکنیم، این شقی بدبخت حصین بن تمیم یا همان حصین بن نمیر در کربلا حضور داشت و فرد خیلی قصی و شقی بوده، در کربلا خیلی نقش ایفا کرده در مقابل سپاه اباعبدالله (ع) بعدش هم که در خدمت عبیدالله بن زیاد بود و در زمان قیام مختار در کنار ابن زیاد بود و کشته شد در مقابل سپاه، سپاه ابراهیم مالک اشتر با سپاه ابن زیاد او به درک واصل  شد، این حصین از جمله کسانی است که ابن زیاد او را مأمور کرده بود که گذرگاه های کوفه را مراقب باشد کسی خارج نشود، و داخل نشود، این گفت که نماز شما پذیرفته نیست، که در نقطه مقابل گفته شد که حبیب هست ظاهراً گفت که ای احمق ای نفهم نماز آل رسول پذیرفته نیست و نماز تو پذیرفته است، اینقدر جهالت و دوری از حقایق و آنها طبیعتآً اذن ندادند، فرصت ندادند و لذا حضرت نماز خوف خواندند اصطلاحاً عزیزان بیننده نماز خوف را در قرآن کریم می توانید در آیه 102 سوره مبارکه نساء ملاحظه بفرمایید که تشریع آن در زمان پیامبر هست در غزوه ذات الرقاع این تشریع شده و پیامبر اکرم هم این گونه نماز را خوانده در عصر خود شان تشریع از زمان غزوه ذات الرقاع هست آیه این هست

«وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَىٰ لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ ۗ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً»

نساء/102

اجمال نماز خوف این است که در عرصه نبرد دو رکعتی است این نماز، مثل نماز قصر در سفر اینجا هم در سفر هستند، قصر و شکسته است، به این شکل هست که امام می ایستند گروهی از مسلمان ها به عنوان سپر مقابل امام می ایستند مراقب هستند از آیه هم استفاده می شود که دشمن دنبال این هست که به شما متمایل بکند و منتظر حمله به شما است و لذا گروهی اسلحه شان را داشته باشند مراقبت بکنند از تعدادی از مسلمان ها آن گروه دیگر بیایند و اقتدا بکنند به امام و امام رکعت اول را بخواند اینها هم اقتدا بکنند سجده کنند، و برخیزند رکعت دوم را امام قیامش را طول بدهد حالا سوره دیگری بخواند، یک مقدار آهسته تر بخواند اینها رکعت دوم را خودشان بخوانند، و نماز را تمام کنند، برخیزند بروند آن گروهی که ایستاده اند برای مراقبت آنها بیایند به رکعت دوم امام اقتدا کنند همراه امام سجده کنند و رکعت دوم خودشان را دیگر فردا باید بخوانند، این می شود نماز خوف طبق آنچه که در فقه ما آمده و از آیه هم به خوبی این استفاده می شود و تصریح شده در نقل ها که اباعبدالله (ع) نماز خوف خواندند در اینجا، و اینکه سؤال فرمودید نماز عصر را هم خواندند یا خیر، در نقل ها هیچ اشاره ای نشده به این مسئله که آیا نماز عصر را هم خواندند یا فقط به همان نماز ظهر فرصت شد اکتفا کردند، اما ممکن است که ما بر اساس یک روال یک قائده، و آن قائده این بود که رسول خدا (ص) یا امیرالمؤمنین در سفر ها جمع  می کردند نماز را خب الآن برخی از فرق اهل سنت اینها معتقد به وجوب جدا کردن هستند در پنج وقت خواندن ظهر را از عصر جدا کردن مغرب را از اشاء جدا کردن در حالی که در خود روایت اهل سنت هم هست که پیامبر اکرم در سفر ها بخصوص یا در آنجایی که خوفی و جنگی وجود داشته هردو را با هم می خواندند، گاهی گرما بوده محضور وجود داشته جمع می کردند، ممکن است برا ین اساس بگوییم که اباعبدالله (ع) هر دو نماز را قاعدتاً خوانده دو تا دو رکعتی به این شکل به صورت نماز خوف خوانده، اما تصریحی در نقل ها نداریم، قدر متیقن نماز ظهر را حضرت به این شکل خواندند اما اینکه نماز عصر را نخوانده باشند هم باز با توجه به اینکه حضرت می دانستند که این جنگ ادامه پیدا خواهد کرد بعد از ظهر و مشکل پیش خواهد آمد می خورد بیشتر به اینکه حضرت اقامه کرده باشند نماز عصر را، و در حینی که حضرت ایستادند برای نماز آن سعید بن عبدالله حنفی متأسفانه دشمن صفاک کنیه توز خارج از اسلام شروع کردند تیراندازی، اینقدر تیر زدند به این سعید بن عبدالله، همینطور زهیر بن قین هم آنجا بود، بیشتر این سعید که مقابل اباعبدالله ایستاده بود و همانجا به شهادت رسید، جملاتی دارد در لحظات آخر، در واقع شهید در راه نماز شد این سعید بن عبدالله و جملاتی دارد که خدا یا من  به سوی تو می آیم در دفاع از فرزند پیامبرت و سلام من را به پیامبر برسان و شهادت داده بشود فرشتگان الهی در پیشگاه پیامبر شهادت بدهند که من تا آخرین لحظه در دفاع از فرزندش مقاومت کردم، و یک مناجات این چنین دارد در آن لحظات آخر که در گزارش ها ثبت شده و این درس است واقعاً برای همه ما، اهمیت نماز که در مثل ظهر عاشورا در آن وا نفسا حضرت این چنین اقامه نماز می کند یارانی در مسیر نماز به شهادت می رسند آن وقت چطور می شود که با وجود یک چنین اهمیتی برای نماز بعضی از ما یا بعضی از جوان های ما که اینها اخلاص نشان می دهند، عشق نشان می دهند به اباعبدالله در جلسات هیئات تا دیر وقت شب شرکت می کنند اما خدای نکرده ممکن است که در بحث نماز کامل باشند اول وقت نخوانند، به هر حال آن شرایط و آداب نماز را به خوبی اقامه نکنند و توجه نداشته باشند.

مجری:

خب خیلی ممنون و متشکرم با توجه به اینکه چند دقیقه بیشتر به پایان برنامه باقی نمانده، من ترجیح می دهم که یک مقدار بپردازیم پیرامون شخصیت عبدالله رضی، حضرت علی اصغر (ع) که حالا امشب منتسب هست به این بزرگوار؛ اولا که خب می خواهیم ببینیم که در کربلا آیا اطفال شیر خوار دیگری هم بودند یا خیر، سن مبارک حضرت چند ماه بود آیا گزارشاتی هم در مورد این داریم یا خیر و حالا عرض توسل پایانی ما باشد بفرمایید.

استاد جباری:

راجع به جناب علی اصغر یا همان عبدالله رضی گزارش ها متأسفانه متشتت هست لذا برخی بیش از یک طفل رضی را قائل شدند مثل مرحوم قاضی طباطبایی در آن کتاب ارزشمند اولین اربعین ابا عبدالله (ع) آنجا ایشان حتی سه طفل را مطرح کرده در کربلا، اما قدر متیقن از نقل ها یک طفل است یک شهید هست که اکثراً عبدالله یاد کردند نامش را عبدالله رضی یا عبدالله فی الرضا، امثال اینها تعبیر کردند، در برخی از منابع مثل تذکرةالخواص و اینها به عنوان علی الصغیر یاد شده، یا در دلایل الإمامه و جلوتر از آن در دلایل الإمامه طبر از قرن 4 به عنوان علی الأصغر از او یاد شده، بنابر این علی اصغر هم در متون کهن هست، و منافاتی هم ندارد که همان نام عبدالله باشد هم علی به جهت اینکه اباعبدالله (ع) احتمام داشت نام پسرانش را همه را علی بگذارد، علی اصغر، علی اوسط علی اکبر و امثال اینها، و بعدی ندارد که هم علی باشد و هم عبدالله، و اینکه سنش چقدر بوده، بعضی از نقل ها دارد که همان روز متولد شد، روز عاشورا روز تولد گرفتند، مثلاً یعقوبی در تاریخش دارد که همان روز متولد شد و آوردند حضرت کامش را باز بکند، حضرت کام او را باز کرد، اما در برخی نقل ها دارد که او پنج ماه بود، در برخی دارد که یک ساله بود، در برخی مثل نقل الطبقات ابن سعد می گوید سه ساله بود، لذا در جمع بین این نقل ها با توجه به اینکه حرمله ملعون تیر به گلوی این طفل زد، باز این نکته است دو گونه داریم نقل ها درباره اینکه در چه حالتی به شهادت رسید، در تذکرة الخواص سبط ابن جوزی که از منابع قرن7 هست، او اولین منبع هست که می گوید که حضرت او را آورد به میدان، و آن جملات را گفت اگر دشمن هستید به من رحم نمی کنید به این طفل رحم بکنید، همین هم مشهور است که در مجالس می خوانند

«لَم تَرحَموني فَارحَموا هذَا الرضی»

به این طفل رحم کنید

 در آن عرصه میدان تیر به گلوی علی اصغر زدند اما اکثر گزارش ها این چنین بیان می کند که اباعبدالله (ع) آمد مقابل خیمه ها برای وداع با فرزندش، و در آغوشش نشاند و تیر خورد، اینکه در آغوش می گویند نشانده بود پس نشان می دهد که این نمی تواند این همان روز به دنیا آمده باشد، بیشتر می خورد به همان طفل یک ساله چون سه ساله هم باشد دیگر شیرخوار نیست، پس با این قراین که حضرت می گوید در آغوشش نشاند و حرمله ملعون تیر زد و رضی هم هست همان نقل یک سال که در تاریخ بلعمی آمده، آن بیشتر قابل ترجیح هست تا دیگر نقل ها.

کیفیت شهادت خیلی جان سوز است، من خیلی وقت ها وقتی که مصیبت علی اصغر را می خوانم می گویم ای کاش این نقل درست نباشد، همان نقل سبط ابن جوزی درست باشد، دلیلش هم این است که دور است از خیام، باز این بچه را به شهادت رساندند، اما اینکه حضرت آمده باشد برای وداع، طبیعتاً هنگام وداع مادرش هم آمده، جناب زینب کبری هم آمده، این بچه ها هم چه بسا آمدهاند،  و این صحنه را دارند تماشا می کنند، حضرت دیگر آخرین لحظات است اینها دیگر نمی توانند دل بکنند از اباعبدالله و در مقابل دیدگان رباب مادر جان سوخته اش این تیر به گلوی مطهر جناب علی اصغر بخورد و حضرت دارد که دست مبارک شان را گرفتند زیر گلوی علی اصغر و مشت پر شد از خون گلوی علی اصغر و این خون ها را به آسمان پاشیدند یک قطره از خون علی اصغر به زمین بر نگشت و این یک ودیعه ای است که ملائکه گرفتند نگه داشتند، این خون مظلوم را، و لذا در روایت است که خدا به هنگام به دم المظلوم قسم بدهید، و چه خونی مظلوم تر از خون علی اصغر در صحنه کربلا، این طفل چه گناهی داشت، طفل چند ماه، نهایتاً یک ساله، او چه گناهی دارد، و خیلی صحنه صحنه جانسوزی است، یعنی اگر هیچ چیزی نبود دال بر مظلومیت اباعبدالله مگر همین علی اصغر این بهترین نماد مظلومیت اباعبدلله بود، و اوج شقاوت دشمن مقابل هست، و نکته آخر اینک اباعبدالله (ع) طبق نقل ها، دو نوع نقل در اینجا داریم، یک نقل داریم که بدن مطهر علی اصغر را با خون گلویش آغشت، حضرت دست شان را گرفتند زیر گلوی او یک مقداری به آسمان پاشیدند، یک مقداری بدن شان را آغشتند با این خون و کذاشتند کنار بقیه بدن ها این یک نقل هست، نقلی دیگری هست که حضرت رفتند گودالی کردند، و علی را دفن کردند من به نظرم نقل دوم درست تر هست، دلیلش هم این هست که اجساد شهدا آنجا هست اجساد علی اکبر و قاسم و شهدای دیگر اما اباعبدالله نمی خواهد چشم این مادر بیفتد به بدن علی اصغر لذا طبیعتاً حضرت رفته و پنهان کرده بدن علی اصغر را از دیدگان، و ای کاش آن نقل های در متون متأخر تر هست آنها ای کاش درست نباشد که این دشمن شقی بعد آمدند حتی به بدن علی اصغر هم رحم نکردند.

صلی الله علیک یا اباعبدالله.

مجری:

علی لعنت الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

تشکر می کنم جناب استاد جباری بزرگوار ان شاءالله که موفق و مؤید باشید و در زیر سایه این خیمه همچنان مشغول خدمت گذاری باشد، تشکر می کنم از شما بینندگان و همراهان و عزاداران از همه شما عزیزان التماس دعای فرج و دعای خیر داریم و عرض می کنیم که

يا رب الحسين بحق الحسين اشف صدر الحسين بظهور الحجه؛ و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


سوگواره>

نماز جنگ تن به تن حمله عمومی ظهر عاشوراء صبح عاشوراء نوره کشیدن حضرت علی اصغر ع