مهدی یار

قسمت شصت و سوم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام حجازی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:30/09/1400

برنامه:مهدی یار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

السَّلاَمُ عَلَی الْمَهْدِیِّ الَّذِی وَعَدَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِهِ الْأُمَمَ وَعلی آبائه الطّیّبین الطّاهرین المعصومین.

عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان منتظران جان جانان حضرت مهدی موعود (ارواحنا فداء)، عرض تسلیت و تعزیت دارم فرا رسیدن ایام فاطمیه ایام حزن و غم و اندوه اهل بیت (علیهم السلام) را به محضر حضرت بقیة الله الأعظم (ارواحنا فداء) و همچنین خدمت شما بزرگواران، در خدمت شما هستیم با برنامه دیگری از سلسله برنامه های مهدی یار کرسی مهدویت ویژه مباحث و موضوعات مهدوی از شهر مقدس قم جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج).

امشب را در خدمت کارشناس محترم جناب حجت الإسلام و المسلمین حجازی هستیم با موضوع وظایف شیعیان، إن شاءالله از محضر استاد گرامی استفاده را می بریم.

 آقا سلام علیکم عرض تسلیت، بفرمایید.

استاد حجازی:

علیکم السلام و رحمة الله و برکاته

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سِیَّما بقیة اللهِ فی الارضین، روحی و اَرواحُ العالَمین له الفداء و اللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین إلی یوم الدین.

بنده هم به نوبه خودم ایام شهادت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) را محضر بینندگان و دوستداران و شیعیان و موالیان حضرتش تسلیت عرض می کنم و إن شاءالله که بتوانیم امشب بحثی را داشته باشیم که مرضی رضای امام عصر (علیه السلام) قرار بگیرد.

ما در جلسات قبل تقریباً هفت جلسه هشت جلسه حالا با فواصل زمانی که بود بین جلسات چون اساتید متعددی می آمدند و موضوعات همه مهدویتی بود اما با توجه به تعدد اساتید ما مبحثی را آغاز کرده بودیم با عنوان وظائف شیعه در عصر غیبت و عرض کردیم که شیعه در دوران غیبت یک سری وظائفی به عهده اش هست تقریباً 15 عنوان از این وظائف را عرض کردیم که دیگر حالا جلسات قبل به صورت مفصل به اینها اشاره کردیم دوستانی که مایل هستند می توانند بروند و برنامه ها را مشاهده بکنند و عرض کردیم که ما به عنوان شیعه در دوران غیبت غیر از وظائفی که برای مان بیان کردند یک سری فوائدی و آثاری هم برای شیعیانی که درک می کنند دوران غیبت امام عصر را و برکاتی که نه در خود غیبت امام، برکاتی که برای شیعه ی که در دوران غیبت امام عصر (علیه الصلاة والسلام) صبر می کند و استقامت دارد و ثابت قدم هست در مسیر ولایت اهل بیت، برکاتی که این نوع از ایمانن خصوصاً در دوران غیبت برای شیعیان دارد اینها را هم اشاره کردیم و عرض کردیم که شیعه در دوران غیبت امامش مقامش بالاتر است از تمام شیعیانی که در دوره های حضور ائمه بودند که تصریح روایات اهل بیت هست، اما یک سؤالی که خیلی اوقات زیاد مطرح می شود و حالا جهات مختلفی هم دارد گاهی اوقات به قصد شبهه مطرح می شود مثلاً از طرف دشمنان تشیع مثل وهابیت و غیره فِرق و ادیان دیگری که هستند و مذاهب دیگر و گاهی اوقات هم به عنوان سؤال هست یعنی در اذهان خیلی ها به عنوان شیعه خیلی از مؤمنین این سؤال آمده است مطرح شده است معروف هم هست سؤال و آن این هست که امامی که غائب هست چه فائده ای دارد؟ یعنی فائده امام غائب چیست؟ این سؤال سؤالی هست که پر تکرار هست و مطرح می شود، ما می دانم به عنوان شیعه حالا بیشتر سعی می کنیم درون مذهبی یعنی درون شیعی این پرسش را بررسی بکنیم؛ ما می دانیم به عنوان شیعه که وجود امام در هر زمانی لازم هست امام اگر نباشد زمین اهلش را فرو می برد

«لو لا الحجة لساخت الارض باهلها»

اگر امام نباشد آسمان ها و زمین ثبات نخواهند داشت اصلاً قوام آسمان و زمین و تمام مخلوقات به وجود امام هست واسطه تمام فیوضات امام است، اینها را به عنوان شیعه می دانیم اما سؤال اینجا مطرح می شود یعنی این جهت مسئله بیشتر سؤال است که حالا ما می دانیم امام باید باشد اما وقتی غائب است چطور؟ این امامی که حالا غائب است ما از امام توقع داریم که در زمان حضورش برویم محضرش سؤالات مان را بپرسیم و او هم پاسخ بگوید به سؤالات ما حالا اعتقادی، شرعی، احکام، پس وقتی بنا هست امام باشد اما غائب باشد و ما هم دسترسی به او نداشته باشیم این دیگر چه نفعی در این امامت هست فائده ای هست؟ حالا اشاره کردیم گاهی اوقات این سؤال را به عنوان شبهه مطرح می کنند مثلاً وهابیت؛ وهابی هابه عنوان شبهه مطرح می کنند، آنجا اگر بخواهیم پاسخ بدهیم طور دیگری پاسخ می دهیم حالا با پاسخ های نقضی که موجود هست بیشتر، پاسخ های نقضی که می توانیم بدهیم نسبت به انبیاء گذشته، نسبت به خود پیغمبر اکرم (ص) اینکه پیغمبر اکرم خیلی از مسلمان ها دسترسی نداشتند در زمان های مختلف پیغمبر و خصوصاً بعد از شهادت پیغمبر اکرم؛ بعد از شهادت حضرت بالاخره حضرت یک زمانی بودند در بین مردم و امروز نیستند و این اختلاف ها بین امت افتاده است پس این که الآن اختلاف افتاده بین امت معنایش این هست که دیگر فائده ای بر وجود پیغمبر نبوده چون الآن اختلاف هست؟ نه، معلوم هست که آن زمان پیغمبر بوده و حضرت بیان کرده است مهم این هست حضرت بیان فرموده است هر آنچه که لازم بوده است اتمام حجت کرده است و ثقلین را برای ما به یادگار گذاشته است و امر را مبین کرده است دیگر، ما می دانیم باید چه بکنیم، در مورد ائمه طاهرین (علیهم السلام) هم همین هست یعنی جهت وجود امام این نکته خیلی مهم هست که علت وجود امام آنها وقتی سؤال می کنند مثل دشمنان تشیع بیشتر از این حیث سؤال می کنند که شما که نمی توانید بروید سؤالات تان را بپرسید احکام تان را اعتقادات تان را بپرسید و رفع اختلاف بکنید حالا چه در درون شیعه اختلاف های علمی که مثلاً هست پس چه فایده ای برای امام هست؟ می گوییم پس پیغمبر اکرم هم دیگر فایده ای بر نبوتش حضرت العیاذ باالله نیست چرا؟ چون بعد از حضرت امت به اینهمه اختلاف افتادند، مهم این هست که ما می گوییم ائمه طاهرین (علیهم السلام) بیان فرموده اند هر آنچه که لازم بوده است یعنی جدا از پیغمبر اکرم اینکه تبیین شریعت به دست ائمه طاهرین (علیهم السلام) بود به دست این دوازده امام بود از امیر مؤمنان تا امام عسکری و بعد هم حالا در آن دوره زمانی مختصری که حضرت امام عصر (علیه السلام) حاضر بودند و پاسخ به أسئله داشتند و اینها، بلاخره بیان فرمودند آنچه که شیعه به آن نیاز دارد پس رها نکردند شیعه را که همینطور سرگردان باشد حیران باشد حالا اگر بالاخره بعضی ها به انحراف رفتند خب همه جا انحراف هست و اینطور نیست که اگر انحراف هست دلیل انحراف همیشه چه باشد؟ نبوت دلیل باشد یا تمام نبودن حجت باشد نه، اتفاقاً دلیل انحراف معمولاً در تاریخ این بوده است یعنی کسانی که منحرف شدند عموماً کسانی بوده اند که ما می توانیم همین امروز می توانیم اثبات کنیم که علم داشتند و یقین داشتند بر طریق حق و بخاطر عنادشان و حسدشان و دشمنی شان و تعصب شان به انحراف رفتند، بله نمی خواهیم بگوییم که همه کسانی که به انحراف رفتند مثلاً از روی تعصب و عناد بوده ولی اکثر کسانی که به انحراف رفتند خصوصاً رؤوس کفر و ظلالت اینها با علم به انحراف رفتند اینطوری نبوده که جهل داشته باشند، با علم به انحراف رفتند از جمله همین فرقه های ضاله ی که هستند در مباحث مهدویت و اینها هم که می بینید اینها علم دارند خودشان می دانند مسئله امامت چیزی بازی نیست کسی که می آید مدعی امامت می شود خودش می داند که امام نیست یعنی اینطور نیست که خودش مثلاً توهم کرده باشد واقعاً من امام هستم نه خودش یقین دارد امام نیست، آن کسانی هم که اطرافش هستند آن حلقه اولیه که دورش هستند آنها هم علم دارند که این امام نیست شروط امامت در او موجود نیست، اما بله بعضی ها هم با جهل به سمت ضلالت می روند اما بالاخره نکته مهم این هست که در هر دو صورت چه کسی که با جهل رفته چه کسی که از روی علم و تعصب رفته به سمت ضلالت و گمراهی که خدا در آیه قرآن می فرماید که:

«يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ»

این یهود و نصارای که پیغمبر را تکذیب می کنند مثل پدری که فرزندش را می شناسد اینها هم می شناسند پیغمبر را اما از روی تعصب و عناد انکار می کنند، عموماً همینطور هست ولی بالاخره در هر دو حالت چه بگوییم از روی جهل بوده چه بگوییم از روی عناد و تعصب بالاخره خدای متعال حجت را تمام کرده این نکته مهم هست خدای متعال همیشه بیان می کند و حجت را تمام می کند، ما بالاخره تا امروز دسترسی داریم و آنچه که لازم هست در اعتقادات در احکام شرعی حتی اگر جزئیات احکام شرعی هم ندانیم یک سری اصولی را و قوانین کلی را برای ما اهل بیت (علیهم السلام) بیان فرمودند که با توجه به آن قوانین و اصول کلی ما تفریع می کنیم که القاء اصول فرمودند و ما تفریع می کنیم آنجای که بالاخره در یک موضوعی و مصداقی برای مان اشکالی شبهه ی و سؤالی پیش بیاید عرضه می کنیم به آن اصول و محکمات.

 اما در جهت درون شیعی حالا می خواهیم عرض بکنیم؛ در جهت درون شیعی و روایات اهل بیت (علیهم السلام) فوائد فراوانی و آثار فراوانی برای امام غائب (علیه الصلاة والسلام) ذکر شده به صورت خاص، حالا ما امشب یک بخش اش را اشاره می کنیم آن چیزی که حقیر جمع کرده ام تقریباً بالغ بر بیست عنوان هست حالا ما می خواهیم خیلی مختصر شاید امشب مثلاً یکی دوتایش را فقط بتوانیم اشاره وار مطرح بکنیم.

یکی از این عناوین که در روایات به آن به کرات اشاره شده است تشبیه وجود مقدس امام عصر (علیه السلام) در دوران غیبتش و امام غائب است به خورشید پشت ابر

«کالشمس من خلف السحاب»

حالا روایات متعدد است من برای مثال یکی دوتایش را عرض می کنم؛ ببینید مثلاً در کتاب شریف کمال الدین مرحوم شیخ صدوق و الغیبه طوسی، یک توقیعی ما داریم توقیع معروفی هست توقیع إسحاق بن یعقوب که حالا متنش مفصل هست در آن توقیع إسحاق بن یعقوب سؤالاتی مطرح شده بعضی از این عبارت های این توقیع معروف است حضرت می رسند به اینجا در جواب إسحاق بن یعقوب، ما سؤال های که إسحاق بن یعقوب داشته را نمی دانیم و جالب است که این توقیع اسحاق بن یعقوب را مرحوم شیخ صدوق حالا این یک بحث حدیث شناسی و اینها هم دارد مرحوم شیخ صدوق این را از مرحوم کلینی (محمد بن یعقوب کلینی) نقل می کند اما خود کلینی این را در کافی نداریم ما ندیدیم که این توقیع را نقل بکند البته درست هست حدیث نمی خواهیم نفی بکنیم اما می خواهیم بگوییم که این یک دلیل است حالا شواهد اینطوری زیاد داریم که هر آنچه که حتی کلینی نقل کرده اینطور نیست که هر آنچه که نقل کرده حتماً در کافی هم موجود باشد، ممکن هست بعداً نقل کرده، ممکن هست قبل آن بوده حالا به علت های مثلاً در کافی نیامده و این نشان می دهد که کلینی اولاً کتب دیگری داشته است کتاب های دیگری هم داشته است که در منابع فهرست ما ذکر شده است به آن اشاره شده و هم اینکه خود مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) نقل کرده است روایت های دیگری را به طورق دیگری غیر از آنچه که در کافی هست، حضرت در جواب به آن سؤال های إسحاق بن یعقوب می فرمایند:

«وَأَمّا وَجْهُ الْإِنْتِفاعِ بِي فِي غَيْبَتِي»

وجه انتفاع من در غیبتم

کمال الدین، شیخ صدوق

 الغیبه، شیخ طوسی

یعنی ظاهرش این هست که آن شخص (سائل) سؤال کرده که آقا انتفاع به شما در دوران غیبت چطور ممکن هست؟ چه انتفاعی ما می توانیم ببریم در دوران غیبت؟ ظاهرش این هست که سؤالش در این موضوع هست، حضرت می فرمایند که چه؟

«فَكَالْاِنتِفاعِ بِالشَّمْسِ إِذا غَيَّبَتها عَنِ الْأَبْصارِ السَّحابُ»

مثل انتفاع به شمس زمانی که

«غَيَّبَتها»

این نکته دارد

«غَيَّبَتها عَنِ الْأَبْصارِ السَّحابُ»

از چشم ما و دیده های ما ابرها آمدند و این را مخفی کردند

یعنی خود شمس مخفی نیست هست حاضر هست وجود دارد اما چشم ما یک حجابی مقابل آمده است از چشم ما این مخفی شده است، بعد می فرماید که:

«وَ إِنِّي لَأَمانٌ لِأهْلِ الْأَرْضِ»

که حالا به آن می رسیم باز این عبارت بعد را، این از خود امام عصر هست، باز در روایات متعدد فراوان این عبارت عرض کردم روایت شده در «کفایة الأثر» مثلاً پیغمبر اکرم می فرماید آن زمان که وضع  می کنند و تسمیه می فرمایند اوصیاء خودشان را می رسند به اینجا که نام امام عصر (علیه الصلاة والسلام) را بیان می فرمایند، می فرمایند آن کسی هست که

«یَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَی ذِکْرُهُ عَلَی یَدَیْهِ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا»

خدا به دست او مشارق ارض و مغارب ارض یعنی زمین را به دست او فتح می کند

«ذلِکَ الَّذِی يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»

آن کسی هست که غیبتی دارد که فقط شیعیان و اولیائی که خداوند معتال قلوب آنها را به ایمان امتحان کرده آنها بر امامتش ثابت می مانند

جابر می گوید سؤال کردم

«فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَهَلْ لِشِيعَتِهِ الِانْتِفَاعُ بِهِ؟»

حالا که فرمودید غائب می شود نفعی هم می برند شیعیانش؟

«فَقَالَ (ص) وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ إِنْ سَتَرَها السَّحَاب‏»

اینجا هم باز حضرت همین تشبیه را بیان فرمودند که قسم می خورند به جایگاه نبوت شان و خدای متعال که حضرت را

«وَ الَّذِي بَعَثَنِي»

یعنی خدای که من را به نبوت مبعوث کرده است که مثل کسانی که استفاده می کنند و انتفاع می جویند از خورشیدی که در پشت ابر هست انتفاع می جویند از جود امام عصر.

باز از وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) که سؤال می کنند از حضرت، حضرت مفصل می فرمایند تا می رسند به اینجا که

«قالَ: كما يَنْتَفعونَ بالشَّمسِ إذا سَتَرها السَّحابُ»

و باز در روایت های دیگر از امیرالمؤمنین مثلاً حضرت می فرمایند که

«اللَّهُمَّ بَلَی لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ بِحُجَّةٍ ظَاهِراً مَشْهُوراً أو بَاطِنٍ مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَةُ اللَّهِ وَ بَینَاتُهُ»

إلی آخر، می فرماید که پس این روایات اشاره می کنند به این مطلب که وجود مقدس امام عصر (علیه الصلاة و السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشبیه شده است در روایات به خورشیدی در پشت ابر، حالا وجوهی که از این مثال و از این تشبیه به ذهن می رسد این وجوه را با هم یک مروری بکنیم.

یکی از این وجوه که خیلی مهم هست این هست که اگر خورشید در پشت ابر هست اما بهره اش و فیضش و اثراتی که باید بگذارد را برروی زمین می گذارد و این ابر مانع نمی شود که بر روی گیاهان، بر روی دریاها جزر و مد دریا، ماهی های دریاها، حتی انسانی که باید استفاده بکند از نور خورشید، گرمای که باید برای زمین ایجاد بشود، روز و شبی که اصلاً ایجادش به وجود خورشید هست، خورشید هست اما پشت ابر بودنش مانع از این نمی شود که روز و شب چه هست؟ قاطی بشود با هم جابجا بشود با هم مختلط بشود با هم، نه، روز سر جایش خورش شب سر جای خودش، این ابر مانع نمی شود، پس تمام اثراتی که بر روی خورشید پشت ابر هست به زمین می رسد و به اهل زمین می رسد، برای امام عصر (علیه الصلاة والسلام) هم همینطور هست حضرت در دوران غیبت هر آنچه که لازم است به مؤمنین به شیعیان برسد نه فقط شیعیان و مؤمنین، به هر مخلوقی که خدا خلق کرده است و امام واسطه فیض است برای تمام مخلوقات از آسمان ها، از زمین، از کافر، از مؤمن، همه اینها به یومن وجود امام دارند زندگی می کنند و دارند رزق می خورند، این نعمات همه به برکت وجود امام عصر (علیه الصلاة والسلام) جاری هست.

دوم اینکه اگر خورشید نباشد حیاتی هم در زمین نیست یعنی اثر تکوینی، خورشید اگر نباشد زمین سرد می شود خاموش می شود دیگر نه گیاهی رشد می کند نه انسانی می تواند چیزی بخورد نه حیوانی می تواند زندگی کند، همه چیز، حیات کلاً تعطیل می شود بر روی زمین، وجود مقدس امام عصر(علیه الصلاة والسلام) هم همینطور هست حضرت اگر نباشند اصلاً حیاتی دیگر نخواهد بود حالا فرق نمی کند خورشید چه پشت ابر باشد چه ظاهر باشد آن حیات به وجود خورشید باید باشد اگر نباشد حیاتی هم نیست.

جهت سوم اینکه اگر نباشد یعنی حالا یک جهتش خود حیات بخشی خورشید هست، یک جهت اینکه اگر خورشید نباشد باز چیزهایی که به واسطه نبود خورشید ایجاد می شوند یعنی ظلمت؛ خود ظلمت چه هست؟ خود ظلمت می تواند نابود کند نابودگر است، خود سرمای که با نبود خورشید نابود می کند همه چیز را؛ یعنی جدا از اثر حیات بخشی خورشید یک چیزهای دیگری هستند که در مقابل خورشید اند که خورشید اینها را خنثی می کند اثرات آنها را، ظلمت را خنثی می کند، اثر سرما را خنثی می کند، اگر خورشید نباشد آنها اثر می گذارند و همه چیز را نابود می کنند، در باره امام عصر (علیه الصلاة والسلام) همینطور هست اگر وجود مقدس حضرت نباشد اعدا، ظلمت ها، ذلالت ها، گمراهی ها، دشمنی ها، اینها دامن همه را می گیرد حالا چه در عالم تشریع چه در عالم تکوین، شیاطین، اجنه اثراتی که آنها حتی می توانند بگذارند بر روی انسان که در روایت ها هم ذکر شده، همه اینها به وجود مقدس امام عصر (علیه الصلاة والسلام) مرتفع می شود.

جهت چهارم اینکه نور افشانی خورشید دائمی هست یعنی چه روز باشد چه شب باشد چه پشت ابر باشد چه ظاهر باشد خورشید دائم دارد می تابد و وجود امام هم همینطور است دائم است مستدام است حالا من بهره ببرم یا نبرم او دارد می تابد هر کسی به وسع خودش از این خورشید پشت ابر استفاده می کند.

و جهت پنجم باز اینکه همین که عرض کردم خورشید پشت ابر خود خورشید غائب نیست خورشید غائب نشده خورشید حاضر است اما یک حجابی آمده مقابل دیدگان ما و این ابر هم باز این مهم هست این ابر مقابل خورشید نیست یعنی فاصله ابر با خورشید خیلی زیاد است این ابر مقابل دیدگان من است یعنی حجاب برای من است نه حجاب برای خورشید، پس در واقع امام عصر (علیه الصلاة والسلام) در این تشبیه امام عصر حاضر است، خورشید حاصر است امام عصر هم حاضر است اما یک حجابی مقابل دیدگان من آمده حجاب مقابل خورشید نیست حجاب مقابل امام عصر نیست حضرت مخفی نشدند همین که بخواهیم بگوییم؛ یعنی در واقع این نیست که حضرت مخفی شده باشند واقعاً این هست که من نمی توانم حضرت را ببینم من نمی توانم حضرت را بشناسم در دوران غیبت.

مجری:

و چه بسا برخی این حجاب ها را اصلاً دریدند، برخی از این حجاب ها عبور می کنند.

استاد حجازی:

بله با توسل به حضرت با توجه به حضرت زیارت حضرت انسان می تواند که آن رحمت خاصه حضرت را به سمت خودش جلب بکند حالا اگر نخواهیم قائل به رؤیت لقاء باشیم بله آن رحمت حضرت بالاخره به سمت انسان جلب می شود که حالا همین را داریم، خورشید پشت ابر را احدی نمی تواند انکار بکند باز اینهم مهم هست یعنی نکته این هست که وقتی مثال می زنند به خورشید آیا کسی می تواند بگوید که بله خورشید چون پشت ابر است نیست دیگر نه باید به من نشان بدهی ابرها بروند کنار من ببینم بعد تصدیق می کنم؟ نه، به این می گویند تو دیوانه هستی که تصدیق نمی کنی، هر عاقلی تصدیق می کند خورشید پشت ابر هم که باشد همین که روز هست یعنی چه؟ خورشید هست، وجود مقدس امام عصر (علیه الصلاة والسلام) خدای متعال اتمام حجت کرده حضرت چه ظاهر باشند چه غائب باشند حجت تمام شده هیچ کس نمی تواند بهانه بیاورد، این خیلی مهم هست هیچ کس نمی تواند با غیبت حضرت بهانه بیاورد که بله نه من چون حضرت را ندیدم و چون غائب است پس من تصدیق نمی کنم باید بیاید حاضر بشود ظاهر بشود ببینم او را بعد تصدیقش کنم، اما اینطور نیست پس اینطور نیست که بهانه ی خدا به دست کسی داده باشد بخاطر غیبت؛ یعنی این خیلی مهم است یعنی تشبیه کردند بخاطر اینکه کسی نمی تواند انکار بکند مگر می شود کسی خورشید را انکار بکند؟ وجود امام عصر را هم کسی نمی تواند، حالا به علت های متعدد به ادله متعددی که إقامه شده است و ثابت شده است بخاطر اصل وجود امام، لزوم وجود امام، همه چیزها، برای تمام ادیان نه فقط شیعه؛ یعنی حجت تمام است خورشید پشت ابر را چه سنی چه مسیحی چه یهودی، هر انسان عاقلی، حتی مجنون را هم شما بیاورید نشانش بدهید بگویید روز است یا شب؟ خورشید هست یا نیست؟ می گوید خورشید هست اما حالا هوا بارانی است مثلاً ابر است، مجنون هم حتی تصدیق می کند، اینجا هم همین هست.

و نکته دیگر اینکه ما راهی به خود خورشید نداریم، یعنی چه؟ یعنی ما وقتی حتی ابر هم که نباشد ما وقتی به خورشید نگاه می کنیم به همین شمسی که در آسمان هست ما خود جرم خورشید را اصلاً نمی توانیم ببینیم اینقدر نور دهی خورشید و استضائه خورشید زیاد است ما اصلاً خود جرم خورشید را نمی توانیم ببینیم، چون این نور اینقدر زیاد هست مانع خود نور مانع و حجاب از دیدن جرم خورشید، خود اصل خورشید، حالا با چیزهای خاصی که مثلاً با دستگاهای خاصی که حالا در آن فضا نمی خواهیم وارد بشویم، بالاخره با چشم غیر مسلح نمی شود با چشم ظاهر نمی شود و اگر هم دیگر خیلی سعی بکنیم تلاش بکنیم خیره بشویم خودمان کور می شویم، انسان یک ساعت به خورشید زُل بزند دیگر تا شب چشمایش سیاهی می رود نمی بیند چند روز هم این کار را ادامه بدهد دیگر عینکی می شود و کم کم نابینا می شود، نمی توانیم ما را راهی به خود خورشید نیست، تنها مطلبی که وجود دارد چه هست؟ این هست که ما از نورش استفاده می کنیم از نور این خورشید می توانیم هر کس به قدر وسع خودش و توان خودش و آن بهره ی که می تواند از این نور خورشید استفاده می کند.

مجری:

اینکه راه نیست راه ارتباطی مستقیم دیگر منظورتان هست؟

استاد حجازی:

بله حالا می خواهیم همین را بگوییم؛ وجود امام مهدی (علیه الصلاة والسلام) هم اینچنین است حالا چه در دوران غیبت که پشت سحاب اند حضرت و چه در دوران ظهور ما نمی توانیم درک بکنیم خود وجود امادم را؛ یعنی حقیقت وجود امام را ما نمی توانیم درک بکنیم اصلاً محال است درک حقیقت، حالا می گوید تشبیه اش به خورشید هم دیگر تشبیهی که مجبوریم چون من باب تمثیل است، در مثل مناقشه نیست که ما نمی توانیم درک بکنیم حقیقت وجودی امام را، مقامات امام را، فضائل امام را، علم امام را، جایگاه امام را در عوالم مختلف، نمی توانیم درک بکنیم، فقط من چیکار می توانم بکنم؟ می توانم استفاده بکنم از این نوری که امام دارد می تواند بر تمام عوالم و یک بهره ای از این ببرم، هر کس به توان خودش و به تلاش خودش، از علمی که بیان کردند من یک استفاده ای ببرم بهره ای ببرم که نورشان هست، از روایاتی که فرمودند، از مناقبی که دارند، از فضائلی که دارند، همه اینها را هر کسی به قدر وسع و توان خودش استفاده می کند اما من نمی توانم همنشین با خورشید بشوم من یک ذره نزدیک تر بشوم از این جایگاهی که هستم یک مقدار نزدیک تر بشوم ی سوزم، تمام است، یک مقدار طمع کنم به نزدیکی با خورشید به مؤانست و مجالست با خورشید خودم را نابود کردم، طمع بکنم به مقام خورشید و جایگاه خورشید خودم را، چیزی است که حالا در روایات هم داریم دیگر که ابلیس طمع کرد

«قال ااستکبرت ام کنت من العالین»

نگاه کرد به مقام عالین و طمع کرد که حالا در روایاتش ذیل آیه شریفه هست و طمع کرد به مقام آنها و همه مأمور به سجده بودند غیر از عالین که در روایات می فرماید که این عالین انوار مقدسه اهل بیت عصمت و طهارت چهارده معصوم (علیهم الصلاة والسلام) بود که در کنار عرش علی ساق العرش مشغول به تسبیح و تقدیس و تحلیل و تکبیر و تحمید و اینها بودند و بالاخره روایاتی که وجود دارد، پس اینها وجوهی است که برای مطلب عرض کردیم می شود برای تشبیه امام عصر (علیه الصلاة والسلام) به شمس من خلف السحاب به آن اشاره کرد.

مجری:

خیلی ممنون، خب جناب استاد در بخش اول برنامه تشبیه امام غائب به خورشیدرا فرمودید، گرچه خورشید هر امامی را ما می توانیم به خورشید تشبیه کنیم، امام غائب همچون خورشید در پشت ابر هست، همان فوائد را دارد؛ البته یک نکته ای را هم می شود اینجا برداشت کرد، که خود ابر هم فایده دارد، پس اصلاً خود این غیبت هم فایده دارد،

استاد حجازی:

خود ابر هم از اثرات خورشید است یعنی اگر خورشید نباشد خود ابر هم ایجاد نمی شود دیگر،

مجری:

اصلاً در عالم همه مرتبط هست به اینکه خورشید خودش محور این منظومه شمسی است و اگر نباشد اصلاً بهم می ریزد و اینها را فرمودید، احتمالاً بحث شده در جلسات گذشته، می خواهیم ببینیم که تشبیهات دیگری هم فکر می کنم در روایات باز آمده.

استاد حجازی:

بله احسنتم، در عنوانین دیگر که باز تشبیه فرمودند روایات اهل بیت فراوان هستند، باز یک مورد از این تشبیه ها را عرض می کنیم، می فرماید مثلاً در همین توقیع که خواندیم با همدیگر حضرت می رسند به اینجا می فرمایند که

«و إنی لأمان اهل الأرض کما أن النجوم امان لأهل سماء»

توقیع اسحاق بن یعقوب

حضرت می فرمایند که من امانم برای اهل زمین کما اینکه نجوم امان هستند برای اهل آسمان، این تشبیه امام عصر (ع) به نجم و ائمه به نجوم، خود این بحث مفصلی دارد تشبیه ائمه به نجوم و اهل بیت به نجوم در مصادر عامه هم به شدت موجود است روایتش متواتر است، و متفق علیه است بین فریقین، که پیغمبر اکرم، حالا با این مضمون حضرت فرمودند که

«اهل بیتی امان لأهل الأرض کما ان النجوم امان لأهل السماء»

اهل بیت من امان هستند

«مثل اهل بیت کمثل النجوم»

حالا با عبارت های مختلف، امان هستند برای اهل زمین کما اینکه ستاره ها امان هستند برای اهل آسمان ها، و اینجا هم امام عصر (ع) همین را می فرماید، که من امان هستم برای اهل زمین کما اینکه نجوم امان هستند برای اهل آسمان ها؛ باز در امالی صدوق، از امام سجاد (ع) حضرت می فرمایند که «

نحن ائمة المسلمین وحجج الله علی العالمین و سادت المؤمنین و قادة غر المحجلین و موالی المؤمنین و نحن امان الأهل الأرض کما أن النجوم امان لأهل السماء»

و ما هستیم که امام اهل زمین هستیم، کما اینکه نجوم و ستارگان امان اهل آسمان هستند

باز امیرالمؤمنین (ع) فرمودند که

«النجوم امان لأهل السماء فإذا ذهبة النجوم ذهب اهل السماء»

اگر ستاره ها بروند اهل آسمان ها هم ذهب یعنی هلاک می شوند نابود می شوند

«و اهل بتی امان لأهل الأرض فإذا ذهب اهل بیتی ذهب اهل الأرض»

اهل بیت من امان هستند برای اهل زمین، اگر نباشند بروند، دیگراهل زمین هم هلاک می شوند ونابود می شوند

که حالا در روایات درایم متعدد است که «لو لا الحجة لساخت الأرض بأهلها» غیر از این روایتی داریم که زمانی که زمین خالی از حجت می شود دیگر 40 روز قبل از قیامت، بعد از آن دیگر 40 روز بعد از خالی شدن زمین از حجت قیامت می شود و بعضی از روایات دارند که افرا هم شرار خلق الله هستند بدترین خلق خدا هستند حالا بحث هایی دارد که معنایش چه هست، و باب توبه و باب ایمان هم بسته می شود، در زمانی که حجت خدا روی زمین دیگر نیست، تشبیه فرمودند به نجوم، خب نجوم امان هستند برای آسمانها معنای این چیست؟ معنای متعددی نقل کردند، من واقع اش بصورت خواص معنای خیلی دقیقی را ندیدم جایی مطرح بکند، که خواصتاً اینکه بصورت دقیق نجوم امان هستند برای اهل آسمان ها مفهوم و معنی اش چیست؟ ولی بصورت کلی بیان کردند که بلاخره قوام آسمان ها و زمین به این ستارگان هست، حالا هر ستاره ای مثلاً فرض بفرمایید مثل شمس خورشید که ستاره ای هست برای منظومه شمسی،  و قوام منظومه شمسی و سیاره های منظومه شمسی بوجود این شمس و خورشید هست که همه و حول و محور او می گردند در یک مدار خواصی که دارند و آن گرانشی  که بین اینها هست بواسطه وجود خورشید هست،  بلاخره ستاره ها برای اهل آسمان امان هستند، در عالم فیزیک و در عالم ماده همه همین هست، یعنی اگر نباشند آسمانها به هم می پیچد، اما نکته مهم این است که فرمودند حفظ اهل زمین و امان اهل زمین بوجود اهل بیت من هست، خب این وجه ظاهراً وجه تکوینی است، یعنی این اشاره اشاره تکوینی است، یعنی تکویناً اگر امام نباشد اهل زمین هلاک خواهند شد، نابود خواهند شد، یک وجه هم وجه تشریعی می تواند باشد، کما اینکه در بعضی از روایات اینطور فرمودند که

«إن النجوم فی السماء امان من الغرق، و إن اهل بیتی امان لامتی من الظلالتی فی ادیانهم»

ستارهای آسمان مثل کشتی های که در دریاها هستند، یا کسی که در بیابان گم می شود می خواهد مسیریابی بکند در گذشته هم اینطوری بود از طریق ستاره ها مسیر یابی می کردند و از گمراهی و ظلالت نجات پیدا می کردند، اهل بیت هم همینطور هستند مثل ستاره هایی هستند که دلیل هستند و علامت هستند برای نجات حالا نجات در چه؟ در دین در ایمان، نجات از گمراهی و ظلالت کسی که در گمراهی هست و نگاه می کند، و در ظلالت است گم شده چه در دریا چه در بیابان نگاه می کند به ستاره ها از ستاره ها مسیر خودش را پیدا می کند، اهل بیت من هم همینطور هستند هر کس به ظلالت رفته بخواهد مسیر را پیدا بکند، از طریق اهل بیت من به مسیر حق میاید، این هم از نکته هایش هست، بلاخره در وجود مقدس امام عصر (ع) می دانیم در دوران غیبت این جهت تکوینی مد نظر هست که وجود مقدس حضرت امان هستند، یعنی قوام آسمانها و زمین بوجود امام عصر (ع) هست.

مجری:

این نجوم هم در آیات مختلف قرآنی هم آمده حالا جالب اینجا است که اصلاً از همین آیات هم می شود استفاده کرد.

استاد حجازی:

بله با آیات می شود انسان یک بررسی بکند و روایاتی که ذیل آیات وجود دارد بحث تشبیه اهل بیت به نجوم هست، و انسان ببیند که دقیقاً چه نکته های دیگر از آن استخراج می شود.

نکته بعدی این است که اهل بیت طاهرین (ع)، حالا از ادله و فوائد وجود امام و ویژگی امام یعنی فائده وجود امام غائب چه هست؟ یکی از فوائدی که برای وجود امام غائب هست، آن است که ما باید بدانیم اساساً امام غائب، بصورت کلی امام را ما نباید اینطور تصور بکنیم که شأن امام و جایگاه امام صرفاً پاسخگویی به سؤالات مردم است، یعنی امام خلق شده برای چه، برای اینکه پاسخ به سؤالات ما را بگوید، نه امام برای این خلق نشده، اصلاً برای هدایت امت، همه مردم، اصلاً علت خلقت امام صرفاً این بوده که مردم را هدایت بکنند، پس اگر رفت در غیبت و مردم نتوانستند سؤالشان را بپرسند، دیگر این علت مرتفع شده، علتی نیست، فائده ای نیست، نه علت این نیست، حالا بحث یک مقدار خواص می شود، اولاً اینکه مردم بخاطر امام خلق شدند، امام بخاطر مردم خلق نشده، مردم بخاطر امام خلق شده، این بحثش مفصل است، نمی خواهم واردش بشوم، مثلاً در روایت درایم که خدای متعال مؤمنین را انس برای امام قرار داد و دیگران را انس للمؤمنین، بقیه مردم را انس برای مؤمنین، و اصلاً علت خلقت تمام زمین و آسمانها و ستاره همانطور که در ادعیه و زیارات و احادیث، حدیث کساء همه چیزهایی که هست، علت خلقت اینها امام است، یعنی خدای متعال اول امام را خلق کرد، ائمه را خلق کرد، حالا امام که داریم می گوییم مقصود چهارده معصوم (ع) هست، این زوات مقدسه را خلق کرد، و بعد به تفیل وجود اینها بقیه امو را هم و بقیه ما سوی الله را هم خلق کرد، آسمانها را زمین را خورشید را ستارگان را، که حالا بعضی از روایات داریم اشاره شده است که اصلاً به نور صدیقه طاهره (س) چه چیزهای خلق شده، به نورد سید الشهداء (ع) حور العین خلق شد، با نور فاطمه زهرا خورشید و ماه خلق شد، به نور امیرالمؤمنین چیزهایی که خلق شدند، با تفاوت هایی که در روایت هست، و پس همه به تفیل وجود امام خلق شدند، و باید پس این مطلب را وقتی مد نظر داشته باشیم می فهمیم که امام برای مردم خلق نشده، مردم هستند که برای امام خلق شدند پس بنابر این علت خلقت امام نمی توانیم بگوییم این است که مردم را باید هدایت بکند و اگر دیگر امام حاظر نبود که مردم را هدایت بکند این فایده مرتفع شده است، و بعد هم این را باید مد نظر داشته باشیم که اصلاً حتی در ظاهر زندگی هم ائمه طاهرین (ع) هم به این اشاره کردند مثلاً ما روایاتی درایم ابوابی داریم که مثلاً مرحوم علامه مجلسی در بحار می آورد حالا بحث، بحث مرتبطی با اصل این بحث مان نیست، مثلاً مرحوم مجلسی در بحار در باب کتاب الإمامه یک بابی را می آورد که مردم موظف هستند به سؤال از امام اما امام موظف نیست به اجابة، یعنی حتی امام موظف نیست، مردم موظف هستند که سؤال کنند از امام ولی امام موظف نیست که همه سؤالتشان را جواب بدهد، نه یک جاهایی امام نمی خواهد جواب بدهد، بخاطر اینکه آن طرفی که سؤال کرده قابلیتش را ندارد یا بخاطر تقیه است یا علت های دیگر، و مردم موظف هستند به اینکه پرس و جو کنند از امام، یعنی بشناسند معرفت پیدا کنند نسبت به مصداق امام و حجت خدا در هر زمانی،  امام بر امام نیست که حتماً بیاید علنی، این واجب و لازم بر امام نیست، که بیاید حتماً علنی اظهار بکند امامت خودش را و اعلام بکند و دائم بر این تأکید بکند، نه خدای متعال اتمام حجت کرده، بله بیان می کند، دلیل اگر کسی که بخواهد پرس و جو کند به دلیل می رسد، یقیناً دلیل و حجت و آن چیزی که باید برای شناخت مصداق امام مثل نص و معجزه و داعیه امامت اینها همه موجود است، اما می خواهیم بگوییم که لازم نیست که امام بیاید حتماً اینها را در هر زمان و مکانی دائماً تکرار کند اعلان بکند، به همگان نه اینطور نیست، بر مردم است بر امت هست بر انسان ها تمام انسانها، و بر مسلمین است، و مؤمنین است، که در هر زمانی بروند برگردند و مصداق امام شان را پیدا بکنند، ما باید برویم بگردیم،

مجری:

در روایت داریم که کعبه دیگر

استاد حجازی:

بله که صدیقه طاهره (س) فرمودند که «مَثَلُ الإِمامِ مَثَلُ الكَعبَةِ؛ إذ تُؤتى ولا تَأتي»، امام مثلش مثل کعبه است، مردم باید بیایند سراغ امام، و امام را بشناسند، حالا یکی از شئون ظاهری امام هم همین خلافت است، اگر آمدند نه اینکه اگر نیامدند مردم چیست، مثلاً دیگر امام نباید باشد، نه شأن اختصاص امام است،  آن کسی که رفت غصب خلافت کرده او غاصب است تمام شده، ولی بلاخره امام اتمام حجت کرده است، یکی از شئون امام هم همین خلافت است، حالا در زمان امام حسن مجتبی (ع) حضرت مجبور شدند و به هنّه و مداهنه نشستند درون خانه، سید شهداء (ع) مجبور شدند نشستند درون خانه، اما یزید آمد تعدی کرد بر حضرت، حسد کرد بر حضرت و اجبار کرد حضرت را به بیعت و حضرت هم بخاطر اینکه نخواستند بیعت کنند آن اتفاقات افتاد، در مورد امام سجاد (ع) بقیه ائمه، اتمام حجت شد، همه شیعیان هم می دانند که این خلافت حق امام هست، از شئون خاصه امام هست و بنی امیه و بنی عباس غاصب خلافت هستند،  اما امام وقتی اتمام حجت کرد دیگر نشست درون خانه، تمام شد لازم نیست امام هر روز بیاید دست به سیف ببرد و دست به شمشیر ببرد که این شئون خاصه من هست نه هر امامی هم جدای از عهد امامتی که هست، هر امامی هم به عهد امامتی که دارد، یک چیزی به عهد اش هست، که فرمودند « ما منّا احد الّا و یقع فی عنقه بیعة لطاغیة زمانه إلّا مهدی فهو لیس فی عنقه بیعة احد» إلّا امام عصر (ع) که در عنق حضرت در گردن حضرت بیعت احدی نیست، یعنی هر کدام از ما ائمه بیعتی از یک طاغیه ای از زمان مان، حالا بیعت اینجا به معنای هدنه است نه به معنای قبول خلافت آنها، به معنای صلح و آتش بس است، این کاری که امام مجتبی داشت، همان کاری که امیرالمؤمنین در زمان خانه نشینی شان داشتند، 25 سال خانه نشینی و بقیه ائمه، اینها همه مجبور بودند و مأمور بودند، به اینکه صبر بفرمایند، پس عرض مان این است که این یکی از شئون خاصه امام است و ائمه طاهری (ع) هم اینطور نبود که باید حتماً این را مثلاً بیایند اعلان بکنند، اظهار بکنند، و با آن استدلال بکنند در هر زمان و مکانی، و قیام به سیف بکنند، نه قائم به سیف فرمودند که امام دوازدهم هست، امام اتمام حجت کردند و در معرفی خودشان هم باز همینطور است، اتمام حجت کردند نه فقط در  بحث خلافت و امامت که اتمام حجت شده، در معرفی هم اتمام حجت کردند، حالا این هم از لطفی است که داشتند، اتمام حجت بیش از آنچه که نیاز هست کردند، پیغمبر اکرم از لطفش بود که بیش از هر آنچه که لازم بود بر امامت امیرالمؤمنان اصرار کرد تکرار کرد، تأکید کرده، وگر نه یکی از آن نصوص امامت کفایت می کرد حجت را بر همه تمام کرده بود، یک حدیث غدیر کافی بود، یک حدیث ولایت کافی بود، یک حدیث ثقلین کافی، یک آیه تطهیر یک آیه ولایت در شأن نزول، هر کدام از اینها کفایت می کرد اما هزاران نص بر امامت امیر المؤمنین حضرت بیان فرمودند این دیگر از لطف شان بود، لطفی که بر خلق داشتند، اما خلق آخر هم نخواست بپذیرد، عمر آخر هم اصرار داشت بر گمراهی، و هرچه هم تأکید بیشتر می شود گناه هم بیشتر می شود از آن طرف.

مجری:

برای اینکه این بیشتر جا بیفتد می خواهیم بگویید که از سنخ نبوت نیست، نبی ممکن است، اصلاً مأمور به این تبلیغ است، یعنی باید اعلام کند، یعنی این تبلیغ هم نباید اصلاً سکوت هم بکند، اما امام لزوماً از این سنخ نیست، در انبیاء هم روایت داریم که در چند قسم از انبیاء هستند «نبی یبعث علی نفسه» بعضی از انبیاء فقط برای خودشان، فقط مأمور شدند به اینکه خودشان در مسیر هدایت باشند، «و بعضهم یبعث علی اهله و عیاله» بعضی شان به اهل و عیالش، بعضی به قبیله شان، بعضی شان به شهر شان و آن محل زندگی شان، بعضی شان هم بر تمام امت ها، انبیائی که بعنوان رسول هم بعضاً هم شناخته می شوند، رسل و نبی، در بعضی از مباحث هست، که حالا این روایی نیست ولی در مباحث کلامی هست، فرق نبی و رسول که می گویند رسول بر همه اهل زمین مبعوث شده است، و صاحب شریعت است برای همه امت ها و همه مردم، ولی ما عرض مان این نیست که امام بیان نمی کند یا نباید بیان بکند، ائمه بیان کردند اتمام حجت کردند ما درباره هر کدام از ائمه نصوص متواتر دارم، معجزات متواتر داریم، حتی تأکیدی بر ودایع امامت بصورت متواتر داریم که فرمودند اینها ودایع امامت هست در نزد هر کس باشد امام هست، و در نزد احدی نیست جز ما، امام صادق احتجاج می فرمود به ودایع امامت، مقابل بنی الحسن که ادعای امامت داشتند، حضرت می فرمود این صلاح پیغمبر است، این سیف پیغمبر است، لامه پیغمبر اکرم است که معجزه دارد، بلند می شود کوتاه می شود معجزاتی پشتش هست، این رایت پیغمبر اکرم است این ردایه را می آوردند به آن احتجاج می کردند، اما می خواهیم بگوییم عرض مان است که این بر امام فرض نیست لازم نیست بر امام که همیشه این کار را بکند، این از لطف امام هست و گر نه در خور مردم هست که بروند بگردند امام را پیدا بکنند، و اگر برگردند پیدا می کنند، برخود مردم هست که بروند ببنند که وصی پیغمبر اکرم چه کسی است، هر عقلی هر انسان عاقلی هر فطرتی می کشاند او را به اینکه برود پیگری بکند از وصی پیغمبر اکرم، جانشین پیغمبر اکرم و به محض اینکه پرس و جو بکند بپرسد می رسد، عرض مان این است در مورد اوصیاء بقیه ائمه هم همینطور از امام سابق به امام لاحق نصوصی موجود است، حالا آن نص را هم ندهد،

«وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»

نساء/100

که می فرماید این مربوط به امام هست که اگر یک امام سابقی از دنیا رفت مأمور هستی به اینکه هجرت بکنید بروید بگردید امام لاحق را پیدا بکنید، امام بعد را پیدا بکند، در زمان ائمه هم همینطور بود، می آمدند می گشتند سؤال می کردند پرس و جو می کردند، حتی اگر نصوص خاصه را نمی دیدند از طریق وصیت ظاهره که همین وصیت عادی بود که هر انسانی به انسان بعد می کند، امام سابق به امام لاحق وصیت می کند که امر تکوین و تدفین من را انجام بده به این می گویند وصیت ظاهره در روایات «بمن یعرف الإمام بالوصیت الظاهره» هر امامی اگر کسی را وصی خودش قرار داد، وصی او حتماً امام هست که او را تکفین کند تدفین کند، لون او را ادا بکند اگر دینی هست نماز بر او بخواند، به هرحال می خواهیم بگوییم که جایگاه امام را ما باید اول بشناسیم، وقتی جایگاه امام را شناختیم، می فهمیم که قوام عالم اولاً به امام است و بعد هم صرفاً به این نیست که من بخواهم بگویم اگر نتوانستم پاسخ مسائلم را بگیرم این امامت امام العیاذ بالله بی فایده شده است، نه امام خلق شده است برای اینکه من به او ایمان بیاورم قوام زمین و زمان به وجود او است، من برگدم او را بشناسم و به او ایمان بیاورم حالا مسائلم را توانستم بپرسم یا نتوانستم بپرسم این دیگر بحث مستقلی است، دیگر از شئون خاصه امام نیست و واجب بر امام هم نیست که سؤالات ما را جواب بدهد، کما اینکه در زمان بقیه ائمه هم اینطور بود، در زمان پیغمبر هم این همه امت اسلامی در جاهای مختلف بودند دسترسی به پیغمبر نداشتند، یا در خود مدینه بودند می آمدند سؤال می کردند پیغمبر جواب به آنها نمی داد، در زمان ائمه طاهرین همینطور امام در مدینه بود شیعیانی که در همه جای عالم ممکن بود باشند، در ایران بودند، در قم بودند شیعیانی که بودند در عراق بودند در شامات بودند، جاهای مختلفی که شیعیان زندگی می کردند دسترسی به امام هم نداشتند، پس این را باید مد نظر داشته باشیم.

مطلب بعدی که یک اشاره ای اینجا به آن بکنیم،  این است که اصلاً وجود امام شرط توحید و شرط ایمان و شرط طاعت است، حالا این بحث خیلی مفصل است که در روایات ما که دیگر همه مطالب روایاتی که ابوابی که مروبط به مقامات و شئون امامت می شود وارد می شود که اصلاً خدای متعال انسان ها را خلق کرده است، برای امتحان و امتحان انسان به چیست؟ به معرفت الإمام است، به طاعت امام است، به عبودیت امام هست، اصلاً بحث این نیست که امام حاظر باشد من دسترسی داشته باشم یا نداشته باشم، امام خلق شده است و مردم هم به تفیل امام خلق شدند و مأمورند و موظف هستند، به شناخت امام و ایمان به او و طاعت او «إنما کلّف الناس الثالثه» اصلاً مردم فقط مأمور هستند به سه چیز، «معرفة الإمام و تسلیم له و تصدیق» معرفت امام، تسلیم امام باشند،  و تصدیق کنند او را، و تصدیق و طاعت او، مردم مأمور فقط به این هستند، اولاً باید بگردی امام را بشناسی و بعد تسلم او باشی و بعد هم اطاعت کنی او را، طاعت او را انجام بدهی، و شرط توحید این است، شرط ایمان امام هست، اصلاً در آن روایتی که فرمود ابن ابی محمود، حضرت فرمودند که

«نَحْنُ اَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ، وَ مِنْ فُروعِنا كُلُّ بِرٍّ، فَمِنَ البِرِّ: التَّوحيدُ، وَ الصَّلاةُ، وَ الصّيامُ وَ كَظْمُ الْغَيْظِ، وَ الْعَفْوُ عَنِ المُسى ءِ، وَ رَحْمَةُ الفَقيرِ، وَ تَعَهُّدُ الجارِ، وَ الاِقرارُ بِالفَضْلِ لاَهلِهِ. وَ عَدُوُّنا اَصْلُ كُلِّ شَرٍّ، وَ مِنْ فُروعِهِمْ كُلُّ قَبيحٍ وَ فاحِشَةٍ، فَمِنْهُمُ الْكِذْبُ، وَ الْبُخْلُ، وَ النَّميمَةُ و...»

مجری:

تصور نکنند که خداوند

استاد حجازی:

حالا عرض می کنم که اصل همه چیز اصل تمام خیرها امام است، یعنی چه؟ « نَحْنُ اَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ... فَمِنَ البِرِّ: التَّوحيدُ، وَ الصَّلاةُ، وَ الصّيامُ» یعنی از بر توحید است؟ یعنی اینکه توحید شناخت خدا حالا سه تا معنا دارد این، معنای اولش این است که توحید یعنی معرفت الله مسیر توحید، هر چیزی که به آن می گوییم توحید معرفت الله، یعنی لازم  است که هر کلمه که باید انسان بداند کلمة توحید است، هر چیزی که در دایره توحید است، مسیر توحید منحصر است به وجود امام، منحصر است در امام، یعنی من توحید را از کسی نمی توانم اخذ بکنم جز از لسان معصوم، حالا از انبیاء گذشته بگیرید امام که می گوییم قبلش انبیاء بودند و بعد هم ائمه توحید نه عقلی است نه فطری، نه من با عقل می توانم به توحید برسم نه با فطرت، معرفت فطری نداریم معرفت عقلی هم نداریم، توحید فقط تصدیق هست، ادله ای که امام بیان می کند ادله توحیدی براهین توحیدی که امام بیان می فرماید براهینی است که با عقل و فطرت موافق است، اما این عقل و فطرت ابزار است، مستقلاً نمی تواند به توحید برسد، نهایت چیزی که فطرت انسان به آن برسد یا عقل انسان به آن برسد این است که لازم است و واجب است وجود یک صانعی، یک خالقی یا صانعی باید باشد، نهایتش این است، اما اینکه صانع چیست شما ببینید مرحوم صدوق یک عبارتی دارد می گوید اینکه مروف است می گویند اگر یک نفری را بگذاری در یک بیابان خودش فطرتاً و عقلاً خدا شناس می شود و به توحید می رسد، این غلط است چه کسی گفته درست است، اگر درست بود  خب بروید در عالم نگاه کنید چرا همه کافر شدند همه بت پرست شدند، ستاره پرست شدند، هیچ کس موحد نشده، این اصلاً برعکس است، بدون انبیاء احدی به توحید نمی رسد، نهایتاً می گوید من یک صانعی باید داشته باشم می رود گاو پرست می شود، بد از بدتر می شود، امام توحیدی که با تمام لوازمش هست منحصر در بیان امام هست، غیر امام نمی تواند، اما این موافق با عقل و فطرت است، و اینکه عرض کدیم مسیر توحید امام هست عنوان دیگر اینکه اصلاً شرط توحید و شرط قبول توحید و خدا شناسی معرفت امام و ایمان و تصدیق امام است.

مجری:

 طیب الله انفسکم خیلی ممنون،

یوسف گم گشته باز آید اگر ثابت شود

در فراقش همچو یعقوبیم و حسرت می خوریم

تشکر می کنم از کارشناس ارجمند جناب حجت الإسلام و المسلمین حجازی و همچنین شما بزرگواران و بینندگان عزیز ان شاء الله تا هفته آینده  که باز هم خدمت شما برسیم شما را به خالق یکتا می سپارم. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

 

 

 


مهدی یار>

شبکه ولی عصر مهدی یار مهدویت انتظار