عصر ایمان

قسمت پنجاه و هفتم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


 بسم الله الرحمن الرحيم

عنوان برنامه: عصر ایمان (شبهات گروه نو اخباریون – لباس روحانیت)

تاريخ: 09/ 11/ 1400

استاد: حجت الاسلام والمسلمین عباسی

مجری: آقای سیرتی

بسم الله الرحمن الرحیم سلام و درود خدای مهربان بر نبی مکرم اسلام حضرت رسول اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه وآله وسلم) و خاندان پاک و مطهر ایشان «اللهم صلی علی محمدٍ وآل محمد وعجل فرجهم» عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بیننده های عصر ایمان از این که بیننده این برنامه شدید از شبکه جهانی ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار متشکر و سپاسگزارم.

در خدمت شما هستیم با برنامه عصر ایمان ان شاء الله که بتوانیم لحظاتی را خدمت شما سروران گرامی باشیم با موضوعاتی که در حضور حجت الاسلام والمسلمین استاد عباسی عزیز بحث می کنند و همچنین خدمت شما بینندگان عزیز باشیم و ادامه برنامه را پی بگیریم، استاد خدمت شما سلام عرض می کنم خیلی خوش آمدید.

استاد عباسی:

سلام علیکم ورحمة الله بنده هم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولی عصر (ارواحناه له الفداء) عرض سلام و ادب و احترام دارم، امیدوارم هر جای این عالم هستید اوقات خوبی را سپری کرده باشید و تحت توجهات خاصه ولی عصر (ارواحنا له الفداء) زندگی بسیار شیرین و ایمانی داشته باشید محضر شما هستم.

مجری:

خدمت بیننده های عزیز عرض کنم همان طور که مستحضر هستید و در برنامه گذشته دیدید این برنامه در مورد شبهاتی که گروه نو اخبارییون ایجاد می کنند بحث می شود تقریباً هر هفته یک شبهاتی را ما در این برنامه مطرح می کنیم استاد عزیز پاسخ این شبهات را می دهند و بینندگان عزیزی هم که پای برنامه هستند و اگر سوالی مد نظرشان باشد با شماره تلفنی که دوستان عزیزم از اطاق فرمان برای تان زیر نویس می کنند شما می توانید تماس بگیرید و سوالات خودتان را مطرح بفرمایید و استاد عزیز هم درواقع پاسخ سوالات تان را بدهند.

 امشب خدمت شما هستیم با شبهه ای که ایجاد شده و سوالی که مطرح کردند در مورد لباس روحانیت است از استاد عزیز می پرسیم ظاهراً صحبت های که کردند گفتند روحانیت لزومی ندارد لباس روحانی بپوشد مثل مردم عادی در جامعه ظاهر بشود خیلی بهتر است در مورد این قضیه صحبتی بفرمایید.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین إنه خیر ناصر ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابا القاسم مصطفی محمد وعلی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

بحثی که آقایان نو اخباری و جمعی دیگر از افراد مطرح کردند به نوعی حمله به لباس روحانیت است که چرا روحانیان لباس خاصی را بر تن می کنند؟ نباید لباس خاصی بر تن کنند آن ها هم مثل بقیه مردم جامعه باید لباس عادی بپوشند و این کار، کار درستی نیست. آقایان نو اخباری بحث بدعت بودن را هم مطرح می کنند که این، بدعت است این چه لباسی است شما می پوشید؟

لباس ویژه ای بر تن کردن معنا ندارد و باید با همان لباس عادی شما باشید و زندگی کنید، در پاسخ به این مسئله سر و صدای فراوانی که گاهی به پا می کنند با طرح این موضوعات ما همان صحبت را که در موضوعات دیگر مطرح کردیم مطرح می کنیم و آن این که ما اجازه نداریم با میل و سلیقه شخصی به امور دینی نگاه بکنیم باید به اصطلاح دقیق و صحیح اش با دید باز و روشن فکرانه به معنای صحیح نگاه بکنیم. چون یک روشن فکری به معنای غلط داریم یعنی همه چیز را با یک دید تسامح به یک سمت و جهت خاصی که اگر یک عده ای حرفی بزنند حرف شان را ما درست می پنداریم و دیگران را متهم و محکوم می کنیم و سعی می کنیم همه چیز را خیلی سهل و با اندیشه خاص نگاه بکنیم. اما آن روشن فکری به معنای صحیح به این معنا هست که ما در امور دینی واقعاً سراغ منابع و متون برویم. واقعاً بخواهیم آن چه که دین مقدر فرموده و مطابق با دین است آن را بفهمیم.

نه آن چیزی که ما حس می کنیم یا ما توقع داریم، یا ما میل داریم آن را به دین نسبت بدهیم یا به دین غلبه بدهیم در این موضوع ما همین کار را می کنیم سراغ ادله می رویم نکاتی را در این باب بررسی و مطرح می کنیم کامل ادله را نگاه می کنیم و بعد بر اساس آن در پایان نظر، نکته و مطالب نهایی را عرض می کنیم.

اولاً باید عرض بکنیم قبل از ورود به ادله که منظورمان آیات قرآن، روایات و ... باشد این که ما یک بحث مهمی را هم در ادیان الهی، هم ادیان غیر الهی و هم اساساً در عالم شناخت، معرفت و معنا و تأثیر گذاری بر دیگران به عنوان نماد داریم در بحث نمادها، نماد چه ضرورتی دارد؟ چه اثر گذاری دارد؟ چه کارکردهای دارد؟ در دنیای معاصر نگاه می کنیم بیشترین استفاده از نماد می شود.

یک مرتبه یک رنگ، نماد یک جریان خاصی در دنیا می شود. یک نقاشی و یک رسم الخط خاصی نماد یک جریان فکری در اروپا و غرب می شود. ظاهر قصه این است که ممکن است یک مرتبه شود ولی این ها یک مرتبه نیست این ها ریشه در اتفاقاتی دارد یعنی در گذشته یا در فعالیت ها و مقدماتی که برایش فراهم کردند.

یعنی نماد تا تبدیل به نماد بشود باید مقدماتی را طی بکند که آن مقدمات وقتی طی می شود این نماد تثبیت می شود شما می بینید ظرف چند ماه یک طیف وسیعی دارند از این نماد استفاده می کنند. لذا قصه نمادها در کل دنیا در بحث های تبلیغ و شناخت و آشنا کردن دیگران، معرفی کردن مجموعه ها نقش خیلی بسزائی دارد.

می بینیم بعضی از شرکت ها، فراخوان های جدی از کل دنیا می دهند برای شرکت هایشان نماد می گیرند حتی شرکت های اقتصادی، تجاری و یا هزینه های هنگفتی می کنند به طراح های خیلی وارد و خبره که نقشی را برای آن ها به عنوان نماد مجموعه طراحی بکنند. حتی یکی از پیام رسان های خارجی اخیراً با یک تبلیغات بسیار مفصلی نماد و حتی نام اصلی مجموعه خودش را تغییر داد یا احساس شان این است که اثر گذارتر است.

اگر قرار بود که نماد، اثر نداشته باشد این قدر در تعریف و ترویج نمادها دست و پا نمی زدند ناگهان می بینی در آن سر دنیا یک جریان انحرافی، عقیدتی یا فکری ایجاد می شود و این نمادی دارد قبل از این که فکر و اندیشه او یا دیدگاه او داخل کشور ما منتقل بشود نماد آن آمده و در مغازه های ما، در لباس های ما، در فروشگاه ها ما نمادهای او دارد عرضه می شود.

از آن کسی که بپرسی دارد استفاده می کند خیلی هایشان نمی دانند که این نماد، نماد چه است؟ ولی شاید بگوییم چه اثری دارد وقتی نمی دانند چه است از این نماد استفاده کنند. اولاً یک ابراز قدرتی هست برای آن کسی که این نماد را طراحی کرد و آن مجموعه ای که این نماد را دارد، مثلاً نماد ما را در فلان کشور 3 میلیون نفر دارند استفاده می کنند بر گردن شان آویختند یا بر لباس شان نقش گذاشتند.

این اولاً حالت قدرت نمایی است و ثانیاً اولین ارتباطی که برقرار بشود بین این شخصی که از این نماد، نا دانسته استفاده کرده با صاحبان آن نماد یا با تفکر و اندیشه ها و نوشته های آن نماد سریعاً جذب اتفاق می افتد. یعنی سریعاً این شخص، آن عقائد را می پذیرد و در وجود او ورود پیدا می کند، چرا؟ به خاطر این که این نماد را خیلی جلوتر پذیرفته وقتی به او می گویند این نماد یعنی این نماد را پذیرفته آن یعنی این را هم دقیقاً می پذیرد و باور پیدا می کند.

در عالم ادیان هم همین اتفاق است. در عالم ادیان از نمادهای متعدد استفاده می شود که یکی از آن نمادها، نماد شخص یا مقام ها، افراد مسئول در آن دین برای بیان دین است. یعنی در یک کنفرانس بین المللی وقتی که یک روحانی مسیحی شرکت می کند این روحانی مسیحی وقتی که با لباس خاص روحانیت مسیحی به عنوان یک کشیش شرکت می کند راحت قابل مراجعه است به عنوان نماینده آن دین یا به عنوان شخصی که در آن دین مسئول است و مسئول است که پاسخ بدهد و عقاید و دیدگاه های آن دین را بیان بکند و روشن بکند.

مثلاً یک بزرگی از بودائی ها یا از ادیان دیگر دقیقاً این ویژگی را دارند، آن طور که در خاطرم هست در مطالعاتی که نسبت به ادیان هند و چین داشتم مثلاً در هندوستان زمانی که یک نفر از افرادی که داخل مذهب بودیسم دارد فعالیت می کند وقتی که سال ها از مردم فاصله می گیرد و به جنگل و طبیعت می رود و آن جا اتفاقات خاصی رقم می خورد تا بر می گردد وقتی بر می گردد به اصطلاح خودشان می گویند این تبدیل به بودا شده یعنی یک مقام معنوی از دیدگاه آن ها پیدا کرده مهم ترین چیزی که مردم متوجه می شوند که این، آن ویژگی ها را پیدا کرده ظاهر او است.

ممکن است جایگاه خاصی هم پیدا نکرده باشد ولی او وقتی بعد از 5 سال، 10سال یا 15 سال داخل شهر بر می گردد مُدل قیافه او، مدل برخورد او، حتی مدل پوشش او کاملاً نشان دهنده این است که این شخص، شخصی است که سال ها از جامعه دور بوده و به عنوان یک بودا و یک شخصیت بودائی بین جامعه بر گشته؛ یعنی روحانیت در هر یک از ادیان چه ادیان ابراهیمی، چه ادیان غیر ابراهیمی، چه ادیان الهی و چه ادیان غیر الهی و بشری این ویژگی را دارد یعنی این ارتباط گرفتن را.

بله برخی از ادیان یا برخی از گروه ها در ادیان نمادشان را بر عکس انتخاب کردند برای دیده شدن گفتند ما مسیحی هستیم مثلاً مسیحی پروتستان آن ها در مسیحیت هم همین ویژگی را دارند آن ها می گویند ما مسیحی هستیم ولی لباس کشیشی را قبول نداریم، کشیش می توانی باشی ولی به عنوان آدم عادی با همین لباس عادی، کت و شلوار بپوش کشیش هم باش لباس خاص نپوش!

آن ها دارند به روش معکوس استفاده می کنند برای مطرح شدن برای شناخته شدن و دیده شدن و آن هم باز با نمادی از اعتراض به آن جریان اصلی در مسیحیت؛ مثلاً می خواهند بگویند این کشیش ها صلاحیت ندارند مدل کلیسا و مدل واتیکان مدل مطلوب ما نیست ما می خواهیم یک چیز دیگر باشیم آن یک چیز دیگر این است که اصلاً این لباس را هم نمی پوشیم؛ یعنی اصلاً از این نماد استفاده نمی کنیم یعنی از جانب آن ها جریان، جریان اعتراضی هم در این رابطه است.

لذا این ها گروه های خاصی هستند که باید ببینیم با چه هدفی هستند؟ ولی اصل ادیان، همه ادیان حتی ادیان غیر الهی نمادی به عنوان روحانی این دین، روحانی این دین به عنوان شخصی که خود را در قبال این دین مسئول می داند. مسئول می داند که به مردم کمک و راهنمایی کند جواب سوالات مردم را بدهد برای دین مردم وقت بگذارد و در تبلیغ این دین تلاش بکند و ویژگی های دیگر.

این را همه ادیان دارند البته این جا یک پرانتز باز بکنم مدل نگرش نسبت به این روحانیت در ادیان مختلف متفاوت است یعنی آن چه که در یهودیت و بعد به نوعی در مسیحیت بوده علاوه بر مقام پاسخگو بودن، رفع شبهات، رفع سوالات، ابهام ها، تبیین، بیان دین و هدایت و نظارت بر دین داری مردم قیومیت در دین داری هم مطرح بوده مثلاً در دین یهودیت به فرزندان حضرت هارون معتقد هستند که این ها انحصاراً روحانی های دین یهودیت هستند یعنی چه؟ یعنی در دین یهودیت کسی غیر از این ها نمی تواند روحانی باشد، می تواند خدمتکار معبد باشد می تواند کمک بکند اما روحانی نمی تواند باشد، آن وقت این روحانی که فقط از نژاد حضرت هارون است کارها، بخشی از عبادات اصلی بدون وساطت آن ها صحت ندارد.

مثلاً قربانی در یهودیت خیلی مهم است قربانی کردن یکی از عبادت های بسیار مهم است این قربانی کردن بدون حضور و به دست روحانی یهودی اصلاً قبول نیست. یعنی اگر کسی بخواهد برای تقرب به خدای متعال قربانی بکند حتماً باید شخص روحانی یهودی با چاقوی خاص و ویژه ای با ویژگی خاصی او ذبح را انجام بدهد یعنی او باید بین شخص با خدا برای انجام عبادت واسطه باشد.

یا در رابطه با ازدواج حتماً باید در مسیحیت کشیش این عقد ازدواج را بخواند در کلیسا انجام بشود و کشیش این را بخواند. در حالی که در اسلام اصل و اساس قصه ممکن است به صورت نمادین مراسم که می گیرند یک روحانی می آورند الان که دیگر روحانی نمی آید دفتردار می‌ آید اصلاً هیچ کدام از این ها نیاد خانم و آقا می خواهم با هم ازدواج بکنند خطبه عقد در همه رساله ها نوشته هر کسی هم که این خطبه را بخواند زن و مرد با خواندش به هم محرم می شوند.

شرایطش را داشته باشد مثلاً این خانم، در عقد کسی نیست دختر هست رضایت پدرش هست عقدشان را خودشان می خوانند با همین شرایط فقط گفتند درست بخواند نیاز به واسطه برای صحت این عقد نیست بگوید اگر به یک روحانی دادی انجام داد درست است اگر نداد عقد باطل است نه و این تفاوت خیلی مهمی است که بعد به آن اشاره خواهیم کرد در اسلام بین روحانیت شیعی و روحانیت اسلامی با روحانیت ادیان دیگر یعنی روحانیت خیلی از ادیان دیگر نه همه ادیان دیگر که در آن جا وساطت مطرح است.

یعنی باید حتماً کشیش این کار را انجام بدهد حتماً فرزندان حضرت هارون به عنوان روحانیت یهود این کار را انجام بدهند و این یک چیزی است که بعضی از آقایان اشتباه فهمیدند بعد یک مقداری این را بیشتر باز خواهیم کرد بعضی از آقایان تصور کردند در اسلام هم این گونه است بر اساس بعضی از اتفاقات نمادینی که می افتد مثل این که برای تدفین روحانی کنار قبر می‌ آید و تلقین می کند خدا گفته هر کسی می تواند تلقین را بخواند. یا برای ازدواج، الزاماً روحانی نیاز نیست عقد را بخواند هر کسی می تواند این عقد را بخواند یا برای طلاق به همین شکل!

مجری:

شرطش در درست خواندن است.

استاد عباسی:

بله، شرایط را داشته باشد اتفاق می افتد این که باید به دست روحانیت انجام شود مثلاً این خطبه باید به دست روحانی در مسجد خوانده بشود این نیست می شود در مسجد یا محضر و یا در منزل باشد، فرد هم می شود روحانی باشد یا دفتردار و محضردار عقد و ازدواج باشد می شود خود شخص باشد می شود پدر آقا دامادی باشد که یک مقداری از نظر دینی اطلاعات دارد و می تواند متن عربی را درست بخواند حتی بعضی به زبان فارسی و زبان های دیگر هم با شرایطی اجازه دادند.

مجری:

یعنی به عربی تلفظ نشود و به زبان فارسی خوانده شود

استاد عباسی:

بله منتها دقیقاً مطابق ترجمه عربی باشد به زبان دیگر را بعضی از مراجع اجازه دادند، یا در مواردی دیگر مثل عبادت اساساً در هیچ عبادتی روحانیت شیعه واسطه بین عبادت شخص با خدای متعال نیست که شخص بخواهد توبه کند در مسیحیت یک دوره طولانی در کلیسا این بود که شخص باید به کلیسا می رفت و آن جا توبه می کرد و توبه را حتماً به روحانی کلیسا و کشیش می گفت و بیان می کرد اصلاً اتاق اعتراف داشتند.

من دیدم در بعضی از کشورها اتاق اعتراف داشتند و کسانی که می آیند اعتراف می کنند کشیش هم آن سمت نشسته و دارد گوش می دهد علاوه بر این که قصه وساطت خیلی بد هست ما در اسلام نداریم شما باید به روحانی توضیح بدهی که من این گناه را کردم حالا می خواهم توبه کنم. گناه بین تو و خدای خودت بوده توبه هم بین تو و خدای خودت هست. بله یک جای می خواهی یک راهنمایی اخلاقی بگیری که الان چه رفتاری داشته باشم و ... آن هم بنا بر این نیست که بیان گناه شود.

علاوه بر این که این وساطت، وساطت خیلی بدی است چه سوء استفاده های عظیمی که از این نشده یعنی در ضمن اعتراف های افراد به گناه ها بعد از آن تازه سوء استفاده ها یعنی یادداشت برداری های که توسط کشیش ها از اعترافات اتفاق افتاده بعد متوجه شدند این آقا صاحب بزرگ ترین سوپر مارکت این شهر است که فلان کار را هم انجام می داده در مغازه اش قیمت های جنس ها را دست کاری می کرده حالا آمد اعتراف هم کرده، حالا اخاذی ها و و و اتفاقات بعدی می افتاد یا نسبت به گناه های اخلاقی دو مرتبه سوء استفاده های دیگری که ماجرا، خیلی ماجرای عجیب و غریبی است.

 اصلاً‌ اتاق اعتراف و محلی برای اعتراف کردن است وقتی که کلیسا آمد این قضیه را اصلاح بکند در مدل اتاق ها یک تغییراتی داد که کشیش شخص را نبیند ولی حرف طرف مقابلش را بشنود باز حق سوال کردن و آدرس گرفتن و نام شخص را پرسیدن نداشته باشد، ولی کشیش صحبت های طرف مقابلش را بشنود به افراد گفته می شود آن جا باید اعتراف بکنی چیزی که پروتستان ها در مسیحیت با بعضی از این اتفاقات شروع به مبارزه کردند، لذا این می شود آن تفاوت جدی که بین روحانیت در شیعه، در اسلام و در ادیان دیگر وجود دارد؛ اما این نماد، نمادی است که در همه جا وجود دارد یعنی همه جا سریعاً با این نماد منتقل می شوند.

من دو سه تا فایده از نمادها می گویم بعد سراغ بحث های دیگرمان می رویم فایده اول از نمادها بویژه نمادهای که مربوط به دین است اولاً نمادها بیانگر اعتقاد و معرف شخصیت فرد است ما نمادی داریم به نام لباس مشکی، لباس مشکی در ایام محرم پوشیدن این یک نماد است یک لباس مشکی پوشیده هر که این را می بیند می فهمد که این عزادار امام حسین (علیه السلام) است اعتقاد به اهل بیت (علیهم السلام) دارد، اعتقاد به عزاداری برای اهل بیت (علیهم السلام) دارد الان ایام عزا است.

یعنی کلی پیام دارد با این لباس منتقل می شود یعنی شخصیت خودش را دارد نشان می دهد الان ویژگی های شخصیتی من، این است. این همه خانه در شهر است در یک کوچه ای شما می بینید سر در یک خانه پرچم مشکی در ایام فاطمیه یا در ایام سید الشهداء (علیه السلام) یا ماه رمضان ایام 21 رمضان می بینید سریع ذهن تان به چه منتقل می شود؟ خانه ها که با آدم حرف نمی زنند همه خانه ها نما، در، پنجره و ... دارند، شما نمی توانی از روی خانه ها به صورت عادی اگر ویژگی خاصی نداشته باشند در یک شهر مذهبی شیعی نه در یک شهر خاصی مثل اصفهان شما نمی توانی متوجه بشوی که صاحب این خانه الزاماً مسلمان یا مسیحی است؟ اگر مسلمان است شیعه یا سنی است؟

اما به محض این که شما یک پرچم سیاه با خط و نگارهای که مربوط به عزاداری است می بینید سریع این خانه برای شما هویت و تشخص پیدا می کند، یعنی شما می توانید چند جمله یا چند صفحه در رابطه با این خانه حرف بزنید. می توانید در رابطه با صاحبان این خانه نظر بدهید به نظرم اعضای این خانه اهل بیتی هستند مسلمان هستند شیعه هستند اهل عزاداری سید الشهداء هستند و و و این ها را بیان بکنی.

این یکی از آن فوائد استفاده از نمادها است که در مسئله لباس روحانیت هم، همین مسئله پیش می‌ آید، کسی که لباس روحانیت را پوشیده سریعاً دارد به طرف مقابل شخصیت خودش را بیان می کند دوران، دورانی است که شاید ما طولانی مدت فرصت انتقال پیام نداشته باشیم یک نفر دارد در یک خیابانی حرکت می کند یا در مترو 6 ایستگاه هست فرصت دارد در این 6 ایستگاه اگر با یک نفر ارتباط کلامی پیدا کرد سوالش را بپرسد، حرفش را بزند، مطلبی را به نتیجه برساند.

اگر در این واگن یک روحانی باشد و این هم یک سوال دینی داشته باشد دنبال این می گشت من از چه کسی بپرسم؟ این سریعاً دارد منتقل می شود چون یکی از این افراد شخصیتش واضح تر از بقیه به نمایش گذاشته شده چون بقیه لباس عادی پوشیدند بله ممکن است یکی شان مدل خاصی یقه اش را بسته بگویند این، حزب اللهی است یک نفر در ماه محرم لباس مشکی پوشیده می گویند این هیئتی است، یک نفر یک مدل خاصی ریشش را اصلاح کرده می گویند این فلان ویژگی را دارد مثلاً با فلان گروه است.

خیلی از افراد هستند که نمادی ندارند جزء افراد عادی جامعه هستند یعنی عادی سر کار می رود و می آید تا شما با او صحبت نکنید اطلاع پیدا نمی کنید که این مسلمان است، مسیحی است، زرتشتی است؟ اگر مسلمان است سنی یا شیعه است؟ اگر شیعه است شیعه پایبند یا غیر پایبندی است؟ اگر پایبند است اهل عزاداری هم است یا خیر؟ همه این ها را با یک لباس مشکی به شما می توانست بگوید؛ نگفت یا دوست ندارد یا صلاح نیست یا حواسش نبوده.

آن روحانی هم با این لباس روحانیت سریع دارد انتقال پیام را انجام می دهد ممکن است از 50 نفر 70 نفر یک نفر آن جا به این قضیه نیاز دارد تشبیه می کنم چون آدم ها در فضای مجازی خیلی می گردند مثل کسی که یک کار ضروری اینترنتی دارد جستجوی وای فای گوشی اش می زند خودش نت ندارد می گردد دنبال یک وای فایی که احیاناً باز باشد یک پیام یک کلمه ای بتواند بفرستد. آن کسی که نیاز دارد دنبال می گردد با این علامت خیلی سریع به این شخص روحانی منتقل می شود برای این که سوالش را بپرسد.

مجری:

استاد عزیز چقدر زیبا بیان کردند کامل داریم روشن می شویم چقدر هم زیبا است نسبت به این قضیه که لباس روحانیت را چرا روحانی می پوشد؟ در واقع یک نوع نماد است استاد به زیبایی بیان کردند که اگر دنبال یک مسئله ای بگردیم در فضای مجازی به فرض مثال می گوییم من در فضای مجازی مسئله مذهبی را دارم دنبال می کنم، دنبال یک اخبار یا جُکی می گردم به فرض مثال همان را سرچ می کند چقدر هم زیباست با لباس روحانیت طرف، خیلی سریع تر به آن مسئله ای که ذهنش را درگیر کرده پی ببرد و پاسخ آن سوال را دریافت بکند.

 (میان برنامه)

مجری:

بینندگان عزیز با برنامه عصر ایمان در خدمت شما هستیم، و حجت الاسلام والمسلمین عباسی عزیز در مورد سوالاتی که درواقع مطرح شده و شبهاتی که نسبت به لباس روحانیت ایجاد شده بسیار زیبا صحبت می کنند ادامه برنامه را خدمت استاد عزیز خواهیم بود.

استاد عباسی:

نسبت به فوائد نمادها عرض می کردیم اولین فایده ای که نسبت به نمادها عرض کردیم این بود که بیانگر اعتقاد و معرف شخصیت فرد است. این خیلی کمک می کند به این که دیگران بتوانند ارتباط برقرار بکنند. مورد دوم برخی از نمادهای دینی یک جورهای نشانگر حیات آن تفکر و آن اندیشه و آن باور در جامعه است به عنوان مثال از مأذنه های مساجد اذان دارد پخش می شود شما اگر به هنگام اذان از 5 تا خیابان با ماشین رد بشوی و هیچ صدای اذانی نشونید در ذهن و حس و حال شما چقدر فرق می کند تا جای که شما چهار تا اذان از قاری های مختلف بشنوید.

مثلاً رادیوی ماشین را باز کنید دارد اذان می گوید پنجره ماشین باز است می بینید که مسجدی دارد اذان می گوید این برداشت شما اسلام زنده است و حیات دارد بر خلاف این که اگر در کشور اروپایی خاص باشید و هیچ اثری موقع اذان با غیر اذان هیچ فرقی نکند، باز بعضی از مناطق، کشورها و یا دانشگاه ها می بینید یک نمازخانه دارد تعدادی دارند به سمت آن نمازخانه می روند برای این که نماز ظهرشان را بخوانند از این رفتار می توانیم متوجه بشویم.

این مدل خاصی که آن حس را ایجاد می کند بر اثر این نمادها، تکرار برخی از نمادها و توسعه برخی از نمادها این اثرگذاری را دارد. یک مرتبه شما در یک مناسبتی 5 هزار روحانی مثلاً ایام ماه محرم برای تبلیغ و برپایی عزای سید الشهداء (علیه السلام) می روند یکی دو روز مانده به محرم در اتوبوس ها، قطارها، پروازها مکرر دیده می شود که روحانیان هستند، مردم متوجه می شوند که این ها دارند برای برپایی عزای سید الشهداء (علیه السلام) در شهرها و روستاها و مناطق دور دست می روند.

آن مناطق می بینند که در جاده روستایی یک روحانی در یک ماشینی نشسته دارند جای می روند اطلاع از این مسئله پیدا می کند یعنی زنده بودن و حیات یک دین را نشان می دهد مثل بعضی از مناسبت ها در بعضی از کشورها 100 تا کشیش مسیحی در یک مناسبت شرکت می کنند در برنامه های که برنامه مردمی است چه مراسم های عزا، چه مراسم های عروسی و چه مراسم های دیگر حضور یافتن خودش یک ویژگی است.

زنده بودن و تفکر با نمادها در بعضی از روایات هم به آن اشاره شده امام صادق (علیه السلام) در اصول کافی، جلد4، صفحه 271 در روایتی می فرمایند که:

«لَا يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ»

تا زمانی که کعبه باقی است دین هم پا برجا و پایدار است.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج4، ص271، بَابُ أَنَّهُ لَوْ تَرَكَ النَّاسُ الْحَجَّ لَجَاءَهُمُ الْعَذَاب‏، ح4‏

چرا؟ چون کعبه یک نمادی است این که از همه جای دنیا به عنوان یک نماد به سمت کعبه نماز می خوانند و کعبه این عظمت و جایگاه را در دل مسلمان ها دارد، می شود این می شود آن نمادی که آن تفکر و باور با آن نماد دارد. لباس روحانیت، همین که برای دیگرانی که اصلاً اسلام را نمی شناسند برای شان سوال می شود این چه لباسی است؟ از کجا آمده؟ مال چه کسی است و چه کسی پوشیده؟

مجری:

برای خودش یک تبلیغ محسوب می شود برای کسانی که مسلمان نیستند.

استاد عباسی:

بله یعنی این که الان ما با یک فرهنگی مواجه هستیم که این فرهنگ، برای حرف زدن، گفتگو کردن و بیان کردن آدم دارد، این می شود زنده بودن این دین یا فرهنگ. در زمان شوروی سابق وقتی که می خواستند دین را از بین ببرند همه این نمادها را ممنوع اعلام کردند یک مرتبه نماد اذان، نماد روحانی، نماد چه و چه همه ممنوع شد. مردم واقعاً از کجا باید ارتباط بگیرند و حس کنند که دین در این کشور وجود دارد؟

آن های که می خواهند دین را در یک کشوری و در یک مجموعه ای از بین ببرند یکی از چیزهای که خیلی زود به سراغش خواهند رفت از بین بردن نمادهای آن دین است، وقتی نمادها را از بین بردی خیلی دیر به دیر یاد آدم ها می آید که اصلاً همچنین دین و عقیده ای هم بوده، چون به فکرشان خطور نمی کند. الان خوب یا بد وقتی که یک شخص روحانی را مردم می بینند البته قبول داریم و باور داریم که وجود و حضور روحانی های که بد عمل کردند بویژه در عرصه سیاست بد عمل کردند تخریب بوده و تأثیر گذاشته ذهنیت منفی ایجاد کرده است.

اما آن کسی که اعتقاد دینی دارد با دیدن یک کسی که لباس روحانیت پوشیده یکی از بحث های که برایش اتفاق می افتد احیاناً یاد آخرت، یاد خدا، یاد پیامبر یاد این چیزها می افتد البته با دیدن روحانی خوب یک موقع یک روحانی بد باشد و شرائط را رعایت نکند، ما این طرف را صحبت نکردیم که چه کسی اجازه دارد این لباس را بپوشد؟ آیا کسی که 15سال یا 20 سال یا 30 سال است درس را رها کرده و دارد این یک کاری می کند و مدلی برخورد می کند که به این لباس آسیب می زند یعنی خلاف آن دارد عمل می کند.

به این کاری نداریم به آن جمعیتی یا معدود افرادی که با پوشیدن لباس روحانیت و حضور در فضای از جهت منفی کار سیاسی، فضای منفی کار اقتصادی، فضای منفی حتی کار ورزشی؛ یک موقعی می بینیم یکی در کار اقتصادی از جهت مثبت هست می گوییم اولاً‌ روحانی به عنوان روحانیت نباید به این معنا ورود در اقتصاد بکند ولی باز دارد کار مثبتی انجام می دهد اگر کار منفی انجام بدهد یعنی با لباس روحانیت تقلبی، کلاهبرداری و این ها انجام بدهد این، آن منفی اش است.

یا در سیاست بیاید و حرف های عجیب و غریب بزند رفتارهای زشت و ناپسند داشته باشد با مردم بد برخورد بکند در هر پست و منصبی که باشد. یا حتی در ورزشی این چیزی است که اخیراً هم به آن پرداخته شده یک روحانی درست است که در عرصه ورزشی یک مسئولیت ورزشی به عهده بگیرد؟ شوخی یا جدی، خنده آور یا گریه آورش یک روحانی گفته بود من می خواهم برای فدارسیون وزنه برداری، مثلا فوتبال کاندید بشوم که رئیس فدراسیون بشوم آیا این درست است؟

یا بعضی ها در ورزش های که حتی آن ورزش، شبهه ناک است یعنی آن ورزش هنوز از نظر شرعی درست نیست، همه ابعادش حل نشده یعنی جوری نیست که بگوییم صحت دینی دارد حداقل، حداقل خلاف دعب متدینین است یعنی اگر جای هم اجازه ای داده باشند باز به این معنا نیست که متدینین می روند همچنین بازی را انجام می دهند. ایشان برود رئیس این فدارسیون بشود یا رئیس این ورزش در یک شهری بشود بله این آسیب را می زند یعنی مردم قرار بود که با دیدن این آقا یاد خدا بیافتند با دیدن این لباس، یاد خدا بیافتند حالا دارند این لباس را می بینند یاد فلان ورزش می افتند.

مجری:

شما می فرمایید نباید این در جامعه باشد؟ به فرض مثال اگر روحانی که متخصص یک ورزشی است می رود همان ورزش را به عنوان مسئول اقدام می کند.

استاد عباسی:

نمی شود مثل این می ماند ما بگوییم یک نفر افسر راهنمایی رانندگی است ایشان هم زمان امام جماعت یک جایی هم می خواهد با لباس روحانیت باشد می خواهد با آن، این کار را هم انجام بدهد یا می خواهد با آن لباس مسابقه ورزشی هم داوری کند یا در زمین برود سوت بزند این با آن لباس سازگاری ندارد یعنی آن لباس، لباسی است که کارایی خاصی دارد این آقا آمده سال ها در حوزه علمیه درس خوانده الان یک خدماتی باید برای جامعه داشته باشد.

کاری که منافی با آن مسئولیت اصلی ایشان است و با آن ویژگی است خدشه وارد می کند اگر در تعارض و تنافی باشد. یک دوره ای در کارهای سیاسی هم صحبت این بود که امام خمینی (رحمة الله علیه) فرموده بودند روحانی ها در مناصب دخالت نداشته باشند بعد اتفاق های افتاد کسانی شهید شدند افرادی نبودند یا اضطرار شد و این ها کسانی آمدند.

اما این، همین طوری ادامه داشته باشد، ما بگوییم همیشه در پست های مختلف که غیر مرتبط است مخصوصاً یک موقع بگوییم یک روحانی وزیر راه و شهر سازی باشد مناسبت این قصه فهمش خیلی سخت است و اگر در آن رشته، در آن جا، در آن ویژگی یک خرابکاری اتفاق بیافتد این قطعاً ضربه می زند. ورزش هم همین ویژگی را دارد. ما می گوییم طلبه باید ورزش بکند ورزش کردن اشکالی ندارد نشاط اشکالی ندارد ولی شما در یک رشته ای بروی که اصل آن رشته ممکن است اشکال داشته باشد و آن جا شما بخواهی مسئولیت بپذیری چرا با لباس روحانیت؟ بگو من یک فرد اداری هستم بله قاضی روحانی است آن قاضی باید مجتهد باشد یعنی باید درس دینی را باید خوانده باشد این رشته، رشته مرتبط است اما بگوید من برای فلان ورزش هم با لباس روحانیت من داور فوتبال باشم با لباس روحانیت رئیس باشگاه فوتبال یا یک باشگاه ورزشی باشم، ولی یک نفری خودش می خواهد ورزش کند بله ورزش می کند طلبه ها هم مثل سایر اقشار ورزش می کنند. ولی رفتن به صورت تخصصی حضور پیدا کردن این مرتبط نیست

لذا این که می گوییم وقتی که شخصی روحانی را می بیند یاد خدا بیافتد وقتی که می بیند یکی واقعاً خدایی است و دارد رعایت می کند در همین شرایط و دوران نبود که از شهرهای خیلی دور یادم است زمانی که مرحوم آیت الله بهجت به رحمت خدا رفتند من به یک شهری برای برنامه ای رفته بودم اتفاقاً یک مسیر کوتاهی به قم از یکی از شهرهای اطراف با وسیله سواری عبوری که مسافرهای دیگر سوار می کند می آمدم یک جوانی در ماشین نشسته بود داشت برای تشییع جنازه خودش را به قم می رساند ظاهراً‌ هیچی نسبتی با دینداری و دین نداشت.

این جوان همه این مدت داشت گریه می کرد می گفت من به محض این که خبر فوت ایشان را شنیدم کارم و زندگی ام را رها کردم بلیط هم نبوده شهر به شهر آمدم میدان خروجی شهر ایستادم تا به شهر بعدی رسیدم دارم خودم را می رسانم چرا این ها از شهرهای دور می آمدند در نماز آقای بهجت شرکت بکنند؟ چون او را مردی خدایی می دیدند. حتی اگر یک روحانی معمولی را در یک شهری مردم بدانند که او، خدایی است یعنی بدانند که او دارد مسیر درست را می رود باز آن احترام و محبت به او سر جایش است و با دیدن او به یاد خدا افتادن است.

تا زمانی که این باشد آنی که امام صادق (علیه السلام) در رابطه با کعبه فرمودند و خیلی از نمادهای دیگر که اساساً دین، باقی است تا زمانی که این نمادها باقی است هر یک باری که یک نفری دارد این آقا را می بیند یاد خدا دارد می افتد، یک تلنگر برایش به حساب می آید. بله دین هست و باید من در زندگی شخصی خودم و این ها پی گیری های داشته باشم و استفاده بکنم. این هم یکی دیگر از فوائد است یک مورد دیگر هم هست که بعد عرض خواهم کرد.

مجری:

بینندگان عزیز سوالی دارید بفرمایید تا استاد عزیز پاسخ سوال تان را ان شاء الله خواهند داد.

 (میان برنامه)

مجری:

 بینندگان عزیز با ادامه برنامه عصر ایمان از شبکه جهانی حضرت ولی عصر در خدمت شما هستیم. بحث بسیاری زیبایی را استاد عزیز جناب آقای عباسی آغاز کردند در مورد لباس روحانیت از دیدگاه نو اخبارییون که می گویند اصلاً لزومی ندارد روحانیان لباس روحانی بپوشند این که استاد می فرمایند لباس روحانیت مثل خیلی از چیزهای دیگر یک نماد است برای هر کسی که دنبال این می گردد که خودش را به مذهب نزدیک کند. به فرض مثال سوال شرعی داشته باشد خیلی سریع تر بتواند پاسخ سوال شرعی خودش را دریافت بکند ادامه برنامه را خدمت استاد هستیم.

استاد عباسی:

دو نمونه از فوائد نمادها را عرض کردیم نمونه سوم از دل نمونه اول که عرض کردیم شخصیت و هویتی که فرد پیدا می کند از دل آن در می آید الان هم شما اشاره فرمودید بحث سرعت دسترسی است که عرض کردیم به شدت نمادها، سرعت انتقال پیام را بالا می برد در خیابان صدها هزاران ماشین در حال حرکت هستند یک نفری که دنبال یک تاکسی می گردد با دیدن رنگ زرد خاص که هیچ ماشین دیگری این رنگ را به صورت عادی ندارد بلافاصله دستش را بالا می برد برای این که از آن تاکسی استفاده بکند.

اگر بخواهد این سوال و ابهام باشد بگوید چرا ماشین های شما با بقیه ماشین ها فرق می کند؟ چرا مثل بقیه نیستید؟ یک نفر دلش می خواهد یک تاکسی سوار بشود که رنگش مثلاً آبی، سبز یا سفید باشد چرا شما رنگ زرد هستید؟ این رنگ در کشورها انتخاب شد برای این که سرعت دسترسی بالا برود. ماشین آمبولانس یک نمادی دارد، ماشین آتش نشانی قرمز رنگ است یک نمادی دارد آدم ها در آیینه ماشین شان یک ماشینی می بینند که یک مقدار بزرگ تر از حد معمول است و به صورت کامل قرمز است سریعاً ذهن شان تبادل پیدا می کند به این که یک جای آتش گرفته و این ماشین آتش نشانی است می خواهد برود به آن مسئله برسد و آن مشکل را حل بکند.

لذا نمادها سرعت انتقال را به شدت بالا می برد لباس روحانیت هم همین طور است یعنی سرعت انتقال پیام ها را بالا می برد یک روحانی در جای باشد یک نفر سوال دارد بگوید آیا در واکن متروی تهران یک روحانی هست که من یک سوال شرعی دارم بپرسم همه می خندند می گویند داد میزنی این جا روحانی هست این چه مدل برخورد است؟

یا بگوییم روحانی ها لباس عادی بپوشند ولی یک کارتی روی سینه شان نصب کنند مثل داخل حرم اهل بیت، خادم بودن به عنوان یک مشخصه این هم یک مدلی از نماد می شود، اشکال این ها این بود که اصلاً‌ شما نباید متمایز از بقیه باشید. شما مثل بقیه زندگی کنید اگر قرار باشد که صبح تا شب یک نمادی روی لباس عادی شان نصب کنند باز هم همان متفاوت بودن می شود. صحبت این بود که این ها نباید متفاوت باشند.

مجری:

نسبت به این قضیه دلیل هم دارند که همچنین سوالی طراحی می کنند می گویند نباید روحانیان لباس روحانی بپوشند؟

استاد عباسی:

در ادامه برنامه دقیقاً‌ می خواستیم همین را بررسی کنیم صحبت شان این است می گویند زمان پیامبر و اهل بیت، پیامبر و اهل بیت مثل بقیه مردم لباس می پوشیدند، لباس خاص نمی پوشیدند لذا اگر کسی در جمع پیامبر و اصحاب شان می آمد پیامبر را تشخیص نمی داد نمی دانست کدام یکی از این ها پیامبر است؟ چون پیامبر بین مردم با همان لباس نشسته بود لباس شان، لباس مشترک با آن ها بود.

مهم ترین چیزی که می گویند همین است که پیامبر و اهل بیت لباس ویژه نداشتند لباسی که می پوشیدند لباس عادی مردم آن زمان بود ما نسبت به این مسئله حرف داریم، ولی می گویند آن ها عرب بودند بین مردم زندگی می کردند همان لباسی که بقیه می پوشیدند مثل دشداشه یا عبا بوده این ها هم از همان ها استفاده می کردند، اگر آن لباس باشد اشکال بعدی شان این است می گویند این لباس، آن لباس نیست.

در حالی که در شرایط فعلی اصحاب پیامبر و اهل بیت بودند شاید لباس عادی مردم جامعه را می پوشیدند لذا آقای اللهیاری که قبلاً در برنامه نقدش را داشتیم یکی از اتفاقاتی که رقم زد بعد از این که سال ها با لباس روحانیت برنامه تلویزیونی رفته بود و شبکه و فضای مجازی داشت این لباس را کنار گذاشت و کت و شلوار و کروات بست.

کت و شلوار که هیچ شما هم کت و شلوار پوشید، ولی کروات که خود آن یک نمادی است او می گوید این لباس جامعه ای است که من در آن زندگی می کنم من در آمریکا زندگی می کنم لباس این جامعه کت و شلوار و کروات است، لذا من هم باید حتماً از همین ها استفاده بکنم می خواهم بگویم این تفکر تا این جا پیش می رود که دیگر حتی ظاهرش یک ظاهری نیست افراد که می بینند یاد دین بیافتند.

مثلاً عکس های که علمای بزرگ گذشته داریم چه تیپی هستند؟ لباس روحانیت عمامه و قبا و عبای دارند، الان یک مرتبه ما یک نفر را می بینیم که دارد مباحث دینی مطرح می کند ولی با شکل و شمایل خاصی مثل کت و شلوار و کروات بپوشد ببینندگان عزیز به این نکته حتماً توجه دارند بحث من کت و شلوار نیست اصلاً من نمی خواهم در رابطه با کروات هم صحبت بکنم که نظر چه است؟ چه درست است و چه درست نیست؟

بحث من این است که یک نفری که دارد از دین صحبت می کند و تا حالا هم با لباس روحانیت بوده یک نفر از روز اول در رابطه با دین صحبت می کرد با کت و شلوار هم صحبت می کرد آن یک بحث مستقلی است ولی یک نفری که لباس دین داشت او لباس دین را کنار می گذارد می گوید من می خواهم لباس روز جامعه را بپوشم تصور بعضی از این ها شاید این باشد که اگر ما این لباس را بپوشیم ارتباط مردم را با ما زیاد می کند.

در جامعه میرویم در بعضی از سخنرانی ها در بعضی از مناطق شهرهای کشور ما و ... افرادی هستند که با غیر لباس روحانیت هستند به خوبی صحبت و سخنرانی می کنند مردم هم استفاده می کنند و دعوت می کنند ولی قصه این است که اگر قرار بشود یک جای واقعاً کارهای دینی شان را مردم انجام بدهند در انتخاب باز می آیند کدام را انتخاب می کنند؟ اگر یک روحانی اطراف شان باشد که لباس روحانیت دارد و منتسب به این لباس است کارش درست است. در میان برنامه با هم صحبت می کردیم ما روحانی داشتیم که فامیلی اش حتی روحانی بوده 8 سال در مملکت بدترین اتفاقات را رقم زد، بدترین ضربه را هم به روحانیت او زده البته آن های که به او رأی دادند عمده شان به خاطر لباس روحانیت به او رأی نداند به خاطر حرف های دیگر و اتفاق های دیگرش رأی دادند ولی آسیب زده ما اصلاً‌ کاری به قصه سیاستش نداریم ولی مُدل مواجه و برخوردش و مدل رفتارش یک جوری بود که مردم نسبت به دین، دیدگاه منفی پیدا کردند. من مدام روحانی بگویم می خواهم طلبه بگویم چون روحانیت محض روحانی است مدام باید این کلمه را به کار ببرم ولی واقعاً استفاده از این کلمه هم سخت شده، آدم وقتی روحانی می گوید ممکن است ذهن بیننده برود سراغ این که یک نفری با نام روحانی بود اتفاقات عجیب و غریب و حرکات عجیب و غریبی هم انجام داد و این ها.

بحث این است که حالا اگر یک روحانی واجد شرایط و واجد صلاحیت باشد و یک نفری که غیر روحانی است ولی حرف های دینی خوبی هم می زند اشکالی ندارد کلاس بگذارد تدریس و ... انجام دهد کاری به او نداریم اگر قرار باشد مردم مراجعات دینی خاص داشته باشند به کدام یک از این ها مراجعه می کنند؟

مجری:

آنی که ظاهر روحانی دارد.

استاد عباسی:

خود این یک ویژگی است که افراد می خواهند آن سنخیت بیشتر برقرار بشود ممکن است در کوتاه مدت بگوییم این جوان در این هیئت دید سخنرانش کت و شلواری است روحانی نیست خیلی پسندید و دوست داشت همه این ها را ما اشکال نمی دانیم دارد از دین حرف می زند اشکال ندارد ولی در دراز مدت تغییر نهاد دین می شود بعد ما باید سراغ این که این آقا با کت و شلوار در جایگاه یک روحانی دارد سخنرانی می کند و دارد تأثیر منفی هم می گذارد و یا یک حرف های دیگری می زند.

البته در بین خود روحانیت با لباس روحانیت خیلی آدم های داریم اتفاقاً در همین برنامه هفته های اخیر نقد کردیم کسانی که یک حرف های دیگری که حرف های دین نیست را به عنوان دین مطرح می کنند و مردم دنبال این ها می روند با گمان این که، این دارد حرف دین را مطرح می کند. بعضی هایشان هم تأکید می کردند من اگر دارم می گویم به عنوان یک روحانی با سابقه دارم می گویم که این مسئله این چنین است.

یعنی این تأکید می کند که من به عنوان یک روحانی می گویم ولی دارد به جایگاه روحانیت آسیب می زند. اگر قرار باشد که مراجعات اتفاق بیافتد ما مراجعات را در یک موضوع می گوییم که قرار است یک نماز جماعت خوانده بشود هر کسی که لباس روحانیت دارد جلو بایستد نماز را بخواند این مال روحانی ها؛ یک سخنرانی است بگوییم سخنرانی را هم روحانی ها انجام بدهند.

بحث مراجعات و مراودات دینی است، یعنی صرفاً ‌این نیست که بگوییم یک نماز جماعت و یک سخنرانی است و حالا روحانی ها هم ناراحت می شوند از این که یک کت و شلواری برود جای ما سخنرانی بکند بگویند ما باید سخنرانی می کردیم این دارد سخنرانی می کند. بحث مراجعات دینی است یعنی آن قدر این لباس جایگاه و حرمت خودش را باید داشته باشد که افراد مراجعات دینی شان را باید با این انجام بدهند نه صرفاً‌ برای نماز خواندن چون آدم ها در طول مسیر زندگی شان نیاز به مشورت دینی پیدا می کنند. نیاز به احکام پیدا می کنند احکام فردی در خانواده نیاز به احکامی پیدا می کنند احکام خانواده!

حالا بدون آن قید واسطه گری، واسطه در دین بودن روحانیت که ما در شیعه قبول نداریم می گوییم واسطه نیستند به نوعی در همه آهان زندگی نیاز به مراجعه به روحانی خوب، روحانی خدایی، الهی، معنوی، دینی که عقائدش درست باشد اخلاقش هم درست باشد تعاملات اجتماعی اش هم درست باشد شاید سخت گیری بیاید نمی گویم خیلی آسان گیر می‌ آید، ان شاء‌ الله که همه روحانی ها این ویژگی و صلاحیت ها را داشته باشند.

شاید در یک شهر بگردیم یکی پیدا بکنیم. در یک شهر بگردیم 5 تا پیدا بکنیم، 80 درصد دیگر نباشند مثل من هیچ صلاحیتی نداشته باشیم که مشورت دینی افراد در زندگی شان با ما باشد ولی هستند کسانی که این ویژگی را دارند و مردم در دینداری شان وقتی موفق هستند که بتوانند تعاملات دینی با یک طلبه یک روحانیِ با صلاحیت های لازم داشته باشند این خیلی اثر گذار است این 3 فایده را عرض کردیم.

اما مطلب بعدی می رویم سراغ این که این از چه زمانی اتفاق افتاد؟ یعنی سابقه لباس روحانیت از چه زمانی است؟ یکی از حرف های که این ها می زنند سابقه ای ندارد چند صد سال هست مثلاً از دوران صفویه آمده بعد از صفویه آمده یک لباسی به عنوان لباس روحانیت مُد کردند این لباس را می پوشند می گویند لباس پیامبر است.

این را هم می خواهیم بررسی بکنیم که این سابقه دارد یا خیر؟ نمی خواهم این جا وقت بیننده هایمان را بگیرم با این که مثلاً گفتند اولین کسی که یک لباسی با عنوان عمامه و ... گذاشت به قرن 2 هجری بر می گردد شیعه نبوده ولی لباسی برای قضاوت بود که شبیه به لباس روحانیت بوده یا لباسی برای حالت روحانیت اولین اساس و پایه اش به آن جاها بر می گردد.

اسنادی در این جا پیدا کردیم مثلاً مرحوم شیخ عباس قمی در الکامل الالقاب می گوید در مستدرک سفینة البحار جناب نمازی شاهرودی نکته ای را در این رابطه آورده. و دیگرانی باز در منابع اهل سنت هم وفیات الأعیان ابن خلّکان آورده که در آن زمان فلان شخص با یک هیبتی و یک هیئتی از مدل لباس پوشیدن آمد او را قرار داد برای این که این افراد، افراد خاص هستند مردم این ها را به عنوان قاضی در یک وجهه ای و به عنوان عالم در یک وجهه دیگری بشناسند.

بنابراین این 200- 300 سال است مطلب درستی نیست اما می خواهم از این گذر بکنم زودتر وارد اصل مسئله بشویم آیا واقعاً لباس پیامبر، لباس امیر المؤمنین، لباس اهل بیت (علیهم السلام) صرفاً لباس عمومی مردم زمان خودشان بوده که ما هم باید لباس مردم زمان خودمان را بپوشیم نه لباس دیگری یعنی این لباس به هیچ عنوان ویژگی دیگری نداشت؟ می خواهیم بگوییم نه این گونه نبوده.

یعنی درست است که پیامبر، اهل بیت (علیهم السلام) در آن زمان لباس مردم زمان شان را می پوشیدند. مثلاً لباس مردم روم را نمی پوشیدند. لباس مردم ایران را نمی پوشیدند لباسی می پوشیدند که بین مردم عرب مرسوم بوده ولی آن لباس ها هم نحوه پوشیدنش هم نوع پوشیدنش گاهاً متفاوت می شده و گاهاً با منظور خاص این لباس ها پوشیده می شد که من می خواهم روایات آن را بررسی بکنم.

چند تا مطلب در لباس داریم عمامه است که روحانی ها بر سر می گذارند که شاید یکی از پر سوال ترین هم همین باشد عمامه چرا بر سر می گذارید؟ زمان پیامبر پارچه بر سرشان می انداختند یا مثل بعضی از عرب ها در عراق و کویت و کشورهای عِقال می گذاشتند یعنی پارچه ای بر سر می گذاشتند و بر رویش یک چیز دایره شکلی که حالت طناب مانند دارد قرار می دادند.

این جا باید عرض بکنیم عمامه که جزء اصلی لباس روحانیت است در زمان پیامبر و اهل بیت (علیهم السلام) سابقه داشته در مواردی هم به پوشیدن عمامه حتی سفارش شده و در موارد خاصی هم پوشیدن عمامه با هدف خاصی اتفاق افتاده. نمونه عرض کنم اولاً در کتاب مکارم الأخلاق در رابطه با ویژگی های ظاهری پیامبر و از لباس پوشیدن پیامبر وقتی صحبت به میان می آید می گوید:

«وَ كَانَ (صلی الله علیه واله وسلم) يَلْبَسُ الْقَلَانِسَ تَحْتَ الْعَمَائِمِ»

یعنی زیر عمامه، عرق چین بر سر می گذاشتند.

«وَ يَلْبَسُ الْقَلَانِسَ بِغَيْرِ الْعَمَائِمِ»

یعنی گاهی هم عرق چین بدون عمامه.

«وَ الْعَمَائِمَ بِغَيْرِ الْقَلَانِسِ»

گاهی هم عمامه بدون عرق چین.

نام كتاب: مكارم الأخلاق‏؛ نويسنده: طبرسى، حسن بن فضل‏ (تاريخ وفات مؤلف: قرن 6) محقق / مصحح: ندارد، ناشر: شريف رضى‏، قم: 1412 ق/ 1370ش، ص35

این 3 تا را برای پیامبر این جا آورده یعنی گاهی پیامبر عمامه و عرق چین، گاهی فقط عرق چین و گاهی فقط عمامه بر سر می گذاشتند. این 3 هیبت را مردم از پیامبر دیدند پس گذاشتن عمامه در 2 حالت از این 3 حالت موضوعیت داشته عمامه با عرق چین داخل و عمامه بدون عرق چین؛ یک مدلش هم بوده غالباً عرق چین در مواردی بوده که برنامه، برنامه رسمی نبوده جلسه، جلسه رسمی نبود خانه خود پیامبر بود افراد و نزدیکان آمدند نقل های که در این رابطه شده خیلی هایش این شکلی است. با ویژگی های به اصطلاح غیر رسمی، صمیمی، خانوادگی بودن،د اگر یک نفری دم در آمده یک سوالی دارد مثلاً پیامبر با عمامه و عرق چین کمتر دم در رفتند سوال را جواب بدهند یک عرق چینی بر سرشان بوده دم در رفتند.

 مورد بعدی که به عنوان سند می خواهم عرض بکنم عمامه گذاشتن بر سر امیر المؤمنین به دست پیغمبر در غدیرخم است. یعنی این، یک نماد است نماد این که این شخص وصی پیغمبر شده است، ولی بعد از پیغمبر و امام مردم شده است شده آن هدایتگری شده است که مردم باید دین را از او بگیرند.

این در کتاب خصال شیخ صدوق،‌ جلد 2، صفحه 573 آمده که:

«فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) عَمَّمَنِي بِعِمَامَةِ نَفْسِهِ بِيَدِه‏»

یعنی رسول خدا با دستان خودشان و با عمامه خودشان من را معمم کردند.

الخصال؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ج2، ص573

در چه زمانی؟ در عید غدیرخم یعنی در روز غدیر این کار را انجام دادند این نشان دهنده این است که این عمامه یک عمامه ویژه ای بوده، یعنی عمامه دینی است یعنی عمامه لباس مردم عادی زمان نیست برای یک مراسم ویژه این عمامه را بر سر حضرت علی (علیه السلام) گذاشتند.

روایت دیگری در کافی مرحوم کلینی، جلد 6، صفحه 461 علی ابن ابو علی می گوید امام صادق فرمودند که:

«عَمَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) عَلِيّاً (علیه السلام) بِيَدِه‏»

آقا رسول الله با دست خودشان بر سر امیر المؤمنین عمامه بستند.

پس آن را از مقابل آزاد گذاشتند و از پشت سر آن را به اندازه 4 انگشت کوتاه کردند، بعد فرمودند بر گرد که پشت سر را حضرت ببینند امیر المؤمنین بر گشتند و پشت کردند حضرت فرمودند رو کن حضرت دوباره برگشتند و از این طرف دیدند. آقا رسول الله عمامه را خودشان بستند می خواهند چِک کنند که این عمامه، عمامه زیبایی بر سر امیر المؤمنین شده باشد فرمودند بر گرد امیر المؤمنین برگشتند عمامه را دیدند فرمودند بر گرد رو کن از رو ببینم باز دیدند بعد حضرت فرمودند:

«هَكَذَا تِيجَانُ الْمَلَائِكَةِ»

تاج ملائکه این چنین است.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج6، ص461، بَابُ الْعَمَائِم‏‏، ح4‏

تاج  فرشته ها این طوری است. گاهی به عنوان «تیجان الملائکة» از عمامه یاد می کنند که این شکلی است لذا اگر این کار را پیغمبر کردند می توانیم بگوییم لباس عادی مردم زمان پیغمبر بود، بعد پیامبر هم همین طوری برای امیر المؤمنین این لباس را درست کردند گفتند می خواهم شما را ببینم بر گردید ببینم از پشت هیبت خوبی دارد از جلو هیبت خوبی دارد در حالی که در ادامه حضرت فرمودند: «هَكَذَا تِيجَانُ الْمَلَائِكَةِ»؛ این روایت، روایتی نیست که بگوییم در یک منبع دسته چندم مال قرن 8- 10- 12 شما پیدا کردید آوردید در کافی مرحوم کلینی از کتب اربعه ما است آقایان اخباری هم می گویند ما به کتب اربعه ارادت داریم قبول داریم روایاتش را می پذیرند.

 روایت دیگر در مورد حضرت رضا (علیه السلام) است مأمون از حضرت خواست شما بیا نماز عید را بخوان در سریال مربوط به امام رضا (علیه السلام) هم بینندگان عزیزمان خاطرشان باشد این مطلب آمده است. آن تصویری را نشان می دهد که حضرت در حال آمدن هستند یک جمع زیادی همراه هستند حضرت فرمودند اگر من بخواهم بیایم با هیبت پیغمبر و امیر المؤمنین می آیم، مأمون به آقا این طور عرضه کرد باشد وقتی حضرت اعلام کردند نماز روز عید را حضرت امام رضا (علیه السلام) می خوانند همه مردم در کوچه و بین راه جمع شدند حضرت را ببینند و فرمانده های خود مأمون رفتند سر و گوش آب بدهند حواس شان باشد که چطور امام رضا می آید؟ حضرت می گوید:

«فَلَمَّا طَلَعَتِ الشَّمْسُ قَامَ (علیه السلام) فَاغْتَسَلَ»

وقتی که خورشید طلوع کرد حضرت غسل کردند.

«وَ تَعَمَّمَ بِعِمَامَةٍ بَيْضَاءَ مِنْ قُطْن‏»

یک عمامه سفید رنگی از پنبه پیچیدند.

«أَلْقَى طَرَفاً مِنْهَا عَلَى صَدْرِه‏»

یک طرف را روی سینه شان انداختند.

«وَ طَرَفاً بَيْنَ كَتِفَيْه‏»

یک طرف دیگر را بین دو کتف شان انداختند.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص489، بَابُ مَوْلِدِ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (علیه السلام)‏‏‏، ح7‏

بعد حضرت به شاگردان شان هم گفتند که این طوری لباس بپوشید بیایید. یعنی چه؟ یعنی خود این عمامه با این هیبت یک مقدار با این هیبت متفاوت اصل عمامه به عنوان یک نماد وقتی می خواهد بگوید من مانند پیغمبر و امیر المؤمنین می آیم اگر بیایم می خواهم یاد پیغمبر و امیر المؤمنین را در دل ها زنده کنم با عمامه در بین مردم حاضر می شود با این ویژگی ها توضیحات دیگر دارد ان شاء الله بعد عرض می کنم.

مجری:

خیلی متشکرم استاد عزیز. بیننده های عزیز ان شاء الله همه کسانی که برای شان سوال بود روشن شده باشند نسبت به صحبت های استاد عزیز،‌ البته این سعادت نصیب ما شده که استاد از سفر زیارتی بر گشتند از نجف اشرف، کربلای معلی خدمت حضرت استاد زیارت قبول می گوییم از این که محبت کردند دعوت ما را پذیرفتند و در برنامه حضور پیدا کردند. اجازه مرخصی می دهید استاد؟

استاد عباسی:

خواهش می کنم بفرمایید.

مجری:

سلامت باشید، بینندگان عزیز به لحظات پایانی برنامه رسیدیم خدا را قسم بدهیم به حق محمد و آل محمد دعای ما را بپذیرد خدایا قسمت می دهم تو را به حق محمد و آل محمد اللهم عجل لولیک الفرج الهی آمین. «یا علی مدد خدا نگهدار»


عصر ایمان>

روحانیت لباس نو اخباری بدعت مسیح خطبه عقد اسلام شیعه محرم نماد