تاریخ بدون روتوش

قسمت شصتم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی دکتر حسینی
موضوع: کمبوجیه و داریوش


عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

موضوع برنامه: واکاوی در مورد تاریخ ایران باستان «ایرانی‌ها و اعراب»

تاريخ: 10/ 01/ 1401

استاد: آقای دکتر حسینی

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم؛ عرض سلام و ادب خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، بینندگان شبکه جهانی ولی عصر که بیننده قسمت 15 از فصل 2 برنامه تاریخ بدون روتوش هستید مباحثی را ما در این برنامه شروع کردیم برای شما مطرح کردیم. فصل اول تمرکز در خصوص بحث زرتشت داشتیم در مورد برخی از اعتقادات زرتشتی ها با شما صحبت کردیم سوالاتی را پرسیدیم 3 سوال معروف راجع به زرتشت در فصل اول مطرح کردیم که در فصل دوم هم داریم ادامه می دهیم. اما بیشتر تمرکز ما فقط روز زرتشت بود و متونی که راجع به زرتشت و بالطبع اوستا است.

 در فصل دوم شروع کردیم تاریخ را با شما ورق زدیم و خواستیم پیش ببریم و این کار را ادامه بدهیم ان شاء الله نقاطی که باید بیشتر به آن پرداخته بشود نقاط حساسی که باید به آن ها با یک رویکرد نوینی نگاه بشود آن ها را برای شما مطرح می کنیم.

در تاریخ جلو خواهیم آمد فعلاً بحث هخامنشیان را که شروع کردیم بحث بنیانگذارش که کوروش بود بابل، فتح بابل، استوانه کوروش، محتوای استوانه کوروش، اتفاقاتی که در فتح بابل افتاد و در نبرد قبلش اوپیس افتاد این ها را برای شما شرح دادیم و قضیه رسید به این جا که کوروش از دنیا می رود یا کشته می شود و بعد از او یکی از فرزندانش به نام کمبوجیه به قدرت می رسد.

نیاز هست آن مطالبی گفتم به همراه یک سری اضافات مرور بکنم که امشب می خواهم خدمت تان عرض بکنم و قبلاً شاید به این شکل ارائه نکردم. چون قسمت قبل به صورت ویژه مصادف با ایام نوروز بود ما مطالبی را مطرح کردیم که مرتبط با نوروز بود الان می خواهم خدمت شما یک مروری هم داشته باشم که بتوانیم بحث را درست ادامه بدهیم روی همان روال سابقی که داشتیم.

در زمان هخامنشیان وقتی کوروش به قدرت می رسد کوروش احتمال سال 559- 560 به سلطنت می رسد و تخمینی که برای سن کوروش می زنند 40 سالگی است. بعد از آن حدود 4 سال کوروش از لحاظ نظامی خودش را تقویت می کند آن اوائل دولت کوچکی در دست کوروش است بعد با مادها درگیر می شود مادها را در 3 سال شکست می دهد بعد درگیری های دیگر در قلمرو خود کوروش اتفاق می افتد.

کوروش تمام این اتفاقات را تبدیل به فرصت برای فتح بیشتر می کند بعد به سمت شرق می رود چون در شرق ایران شوروش می شود و به سمت پاکستان حتی برخی ها می گویند تا هند پیش رفت و بعضی ها هم می گویند به هند ورود پیدا نکرد ولی کوروش شرق ایران را عملاً گرفت. بعد از این که، این اتفاق می افتد دایره و مرز حکومتی هخامنشیان اولاً خیلی گسترش پیدا می کند و کوروش موفق می شود که از یک نقطه محدود و بسته ای بتواند خیلی از نقاط دیگر را بگیرد.

دو جای بسیار مهم در دنیا باقی مانده بود که کوروش آن ها را نتوانسته بود فتح بکند. این که دارم خدمت تان عرض می کنم تا حدود سال 550 هجری است آن شورش های که در شرق ایران اتفاق افتاد 551 و 552 بود بالطبع وقتی که این آمارها را دارم خدمت تان می گویم منظورم قبل از میلاد است مثلاً 551 سال قبل از میلاد.

وقتی که سال 550 می شود کوروش تصمیم می گیرد به سمت غرب بیاید و بابل را فتح بکند، یعنی به جز منطقه هخامنشیان، دولت شهرهای کوچک دیگری باقی مانده بودند ولی هم دولت شهرهای که بابل بود که در منطقه عراق کنونی است و تمدنی را برای خودش داشت و یکی دیگر مصر در شمال آفریقا بود. این دو تا دولت باقی مانده بودند که کوروش بابل را موفق شد فتح بکند که مفصل در موردش با شما صحبت کردیم. آن چه که نیاز بود را خدمت شما گفتیم و اسناد را خدمت شما نشان دادیم که چه اتفاقاتی افتاد؟ داخل خود بابل چه اتفاقاتی افتاد را خدمت شما گفتیم. بعد از این اتفاق چه شد؟ بابل فتح می شود 10 سال کوروش عملاً جای دیگری را فتح نمی کند.

 بر اساس آن چه که معروف و مشهور است در تاریخ گفته می شود و عمدتاً بر گرفته از نوشته های یونانی است که چه بسا نوشته های یونانی هم بر گرفته از موضوعات ایرانی باشد و مطالبی باشد که ایرانی ها گفتند. یعنی ایرانی ها یک سری موضوعاتی را مطرح می کردند در مورد اتفاقاتی که افتاده بعضی وقت ها تاریخ نگاری های ذهنی داشتند. بعضی وقت ها مستندات و واقعیت بوده این ها را یونانی ها می گرفتند به عنوان تاریخ ثبت می کردند. گاهی این موارد گزارش های تاریخی نیست تحلیل های تاریخی است یکی از اشکالات تاریخی گذشتگان این است که بعضی وقت ها تحلیل های آن ها به عنوان تاریخ ثبت می شود.

یعنی یک مورخی یک تحلیلی نسبت به یک موضوع داشته ثبت می کند ما دیگر به عنوان تحلیل نگاه نمی کنیم به عنوان یک فَکت تاریخی به آن نگاه می کنیم به عنوان یک دیتا به آن نگاه می کنیم. یونانی ها می گویند کوروش به سمت جنگ در شمال شرق ایران رفت ماساگِت ها را بخواهد بگیرد. عمده مسائلی که در این مورد وجود دارد غربی ها هم از همچنین گزارشی خیلی استقبال کردند همان چیزی است که هرودوت در کتاب تاریخ خودش مطرح کرده است.

ماسگت ها در منطقه شمال شرق ایران بودند سمت قرقیزستان، قزاقستان (البته این دو کشور خیلی دورتر نسبت به دریای خزر هستند ولی همان جهت را در شمال شرق ایران شما در نظر بگیرید) داستان را این گونه نقل می کند خلاصه را خدمت شما بگویم می خواهیم نهایت کوروش را بگویم. یک نکته خیلی مهم امشب می خواهم خدمت شما عرض بکنم.

می گویند آقای کوروش از ملکه ماسگت ها خواستگاری کرد ملکه ماسگت ها فهمید یک غرض ورزی نسبت به این مسئله وجود دارد این ازدواج یک ازدواج ساده نیست و اگر همچنین ازدواجی رخ بدهد قلمرو سرزمینش را معمولاً از دست می دهد مخالفت کرد کوروش حمله کرد نتوانست منطقه ماسگت ها را بگیرد و آن ها مقابله کردند. بعد یک بستری (اردوگاهی) را فراهم کرد که در آن مشروب و غذا و مسائلی این چنین گذاشت آماده پذیرایی شد و یک مشعل های روشن کرد جلب توجه کرد (خیلی خلاصه دارم خدمت تان می گویم) ماسگت ها یا آموزن ها (همان جنگاوران ماساگت) به آن منطقه آمدند دیدند یک سفره آماده و رنگین برای شان پهن شده آن جا میهمانی برگزار کردند. بعد کوروش این ها را غافلگیر کرد پسر ملکه خودکشی کرد بعد از آن باعث شد درگیری به این سمت برود که کوروش عملاً کشته بشود. اولاً بدانید آن چه معروف و مشهور در مورد آمازون و ماساگت ها است (عملاً همان آمازون ها) این است که آمازون ها جنگاوران زن فراوان داشت یعنی ماسگت ها بر خلاف یک سری اقوام و مناطق دیگر مثل یونان زن ها را به جنگ می بردند حتی نکاتی هست که می گویند سینه زن را در بچگی اش می بریدند که راحت بتواند از تیر و کمان استفاده بکند و جنگاور خوبی بتواند باشد.

به هر حال اگر این اتفاق افتاده باشد و این گزارش هرودوت درست بوده باشد که مشهورترین گزارش در مورد نهایت کار کوروش هست و از لحاظ زمانی هم هرودوت خیلی نزدیک به کوروش است. اگر ما اعتبارِ تاریخی از این بابت که یک نویسنده، یک مورخ به واقعه نزدیک بخواهیم آن را در نظر بگیریم در این گزارش اعتبار هرودوت از همه بالاتر است.

واقعاً هرودوت دشمن ایرانی ها و کوروش نیست خودش اولاً‌ در منطقه ای زندگی می کند که عملاً شهروند ایرانی است نکته بعدی این است که واقعاً شیفته کوروش است تصویری در این مورد که خدمت تان قبلاً‌ نشان دادم. این گونه نقل می کند که کوروش در آن جنگ با ماسگت ها شکست می خورد و ماسگت ها سر کوروش را می برند گفته که سرش را داخل خیک خون می کنند می گویند تو خونخوار هستی خون بخور سیر بشوی یک همچنین مسئله ای را در مورد کوروش نقل می کنند.

اما سال های آخر کوروش اتفاقات خیلی عجیبی افتاده که گفته نمی شود این ها را مقدمه به شما بگویم برای این که یک فرضیه تاریخی را می خواهم مطرح بکنم یک مقدار این فرضیه تاریخی جسورانه است می دانم. ولی می خواهم مطرح بکنم اگر زمانی خلافش ثابت بشود کسی بتواند خلافش را ثابت بکند یا حداقل به عنوان یک فرضیه این را رد بکند من خواهم پذیرفت مسئله ای در این مورد ندارم و تعصبی نسبت به این فرضیه ندارم.

اما گزاره های تاریخی و در کنار هم گذاشتند برخی گزارش ها و اتفاقات می تواند این فرضیه را به شدت تقویت بکند آن چه است؟ وقتی که کوروش داخل بابل بود و بابل را فتح کرده بود دو فرزند پسر داشت بردیا و کمبوجیه؛ یک دوره قطعاً کمبوجیه به عنوان شاه بابل از سمت کوروش معرفی می شود شکی در این نیست چون آثاری که از میان رودان (بین النهرین) باقی مانده است مهرهای کمبوجیه را دارد نشان می دهد.

به عنوان شاه بابل در زمان حیات کوروش آن جا معرفی می شود ولی یک دوره ای در اواخر عمر کوروش است که دیگر کمبوجیه، شاه بابل محسوب نمی شود و عملاً از عنوان شاه بابل بودن کنار گذاشته می شود. برخی ها این توجیه را آوردند که روش حکومتداری کوروش آن اواخر به این شکل شد که دیگر نیاز نبود شاهان مختلفی در سرزمین باشند این ها واقعاً فرضیه است اگر حرف ما فرضیه است پس اعتبار نداشته باشد این ها هم نباید اعتبار داشته باشد.

اما نکته این است که برخی از مورخین حداقل من 3 تا منبع به شما نشان دادم وقتی به این اتفاق رسیدند متحیر و متعجب شدند که چرا آن برهه آخر کمبوجیه دیگر در زمان حیات کوروش پادشاه بابل نیست؟ دلیل این مسئله مشخص نیست چه بوده است. چه سالی کوروش می میرد یا کشته می شود؟ احتمالاً 530 پیش از میلاد باشد اواخر تابستان و اوایل پاییز.

زمان فتح بابل احتمالاً همان 7 آبان بوده که برخی ها فکر می کنند که ولادت یا روز مرگ کوروش است همچنین چیزی نیست ولی 530 احتمالاً اواخر تابستان و اوایل پاییز کوروش از دنیا می رود یا کشته می شود. یک اتفاق عجیب و جالب می افتد و آن هم این است با این که کمبوجیه از جانب کوروش به عنوان یک شاه به صورت موقت در بابل مطرح می شود که جا پای این پادشاه سفت بشود بعد از کوروش شورشی اتفاق نیافتد که بتواند امپراطوری یا حکومت یا شاهنشاهی کمبوجیه را از بین ببرد اواخر عمر کوروش به یک باره عملاً کمبوجیه از پادشاهی بابل خلع می شود همین باعث حیرت برخی مورخین و مستشرقین شده است.

بعد از مرگ کوروش که مرگی مبهم است کمبوجیه به قدرت می رسد به خاطر همان زمینه ای که مردم بابل احتمالاً از او داشتند و منطقه تحت سیطره هخامنشیان داشتند اما یک اتفاق جالب می افتد و آن هم این است که بعد از این که برخی از مورخین گفتند و داریوش هم که جانشین کمبوجیه و بردیا است این را گفت می گویند که کمبوجیه بردیا برادر خودش را کشت اما اتفاق چه است؟

اتفاق جالب این است که برخی از افراد می آیند ادعا می کنند که من بردیا هستم پس من باید حکومت بکنم. این که بردیا واقعاً زنده بود کمبوجیه او را نکشته بود و 7 ماه بعد از کمبوجیه هم حکومت کرد این یک بحث است که دقیق مشخص نیست واقعاً آن بردیای واقعی بود یا بردیای واقعی نبود فقط ادعای بردیا بودن را داشت این یک مسئله است.

این که چرا کسی که می خواست به قدرت برسد از عنوان بردیا استفاده می کرد برای این که به قدرت برسد این یک موضوع دیگر است. من برای شما مسئله را عریان نشان بدهم می شود این فرضیه را داشت که کمبوجیه بعد از کوروش نباید به عنوان پادشاه می بوده است در اواخر کوروش، کوروش به خاطر برخی از ویژگی های اخلاقی که کمبوجیه داشت آن را شایسته جانشینی بعد از خودش نمی داند کمبوجیه را می خواهد کنار بزند یا کنار می گذارد.

اگر کمبوجیه کنار برود باید چه کسی پادشاه بشود؟ باید بردیا پادشاه بشود و کمبوجیه قبل از اعلام ولایتعهدی بردیا عملاً کوروش را احتمالاً حذف می کند و بلافاصله اعلام پادشاهی می کند. باز جالب تر است بدانید بعد از مرگ مشکوک کمبوجیه، بردیا یا بردیای دروغین حکومت را 7 ماه آن موقع به دست می گیرد. بعد از این 7 ماه چه اتفاقی می افتد؟ می گویند داریوش به پادشاهی می رسد. می گویند که داریوش نیزه دار سپاه کمبوجیه بود. و باز در کنارش، این یک می گویند می گویند چه است؟ یکی از اتفاقاتی که برای مرگ کمبوجیه می گویند این است که می گویند سوار بر مرکب می خواست بشود نیزه به پایش فرو رفت و کشته شد. سخت است بپذیریم یک کسی به این جنگاوری مثل کمبوجیه که مصر را فتح کرده و حتی فراتر از مصر پیش رفت با همچنین خطائی بخواهد از بین برود.

 باز یک نکته دیگر خدمت تان عرض بکنم تأکیدی که داریوش در کتیبه خودش دارد که اصرار بکند کمبوجیه به دست خودش مرد این هم قابل تأمل است. پس این فرضیه این گونه می شود که کوروش در اواخر عمر خودش بردیا را کنار گذاشت کمبوجیه را پادشاه بابل کرد. در عین حال اواخر عمرش به این نتیجه می رسد که کمبوجیه به درد پادشاهی بعد از خودش نمی خورد او را خلع می کند گزینه بعدی بالطبع باید پادشاهی بردیا باشد. کمبوجیه، کوروش را از بین می برد خودش پادشاهی را به دست می گیرد و به گفته داریوش، بردیا برادر خودش را از بین می برد. (اصلاً‌ اتفاقاتی که در 522 قبل از میلاد افتاد) یک سری افراد به عنوان بردیای دروغین می گویند ما بردیا هستیم ما باید قدرت را به دست بگیریم.

اگر این عنوان بردیا در ذهن حداقل خاندان کوروش شاید یک تیره ای خاندان کوروش به عنوان جانشین کوروش نبوده همچنین کاری اصلاً محلی نداشت که کسی بخواهد خودش را بردیا معرفی کند که قدرت را به دست بگیرد وگرنه خود بردیا هم که می آمد می گفتند بردیا هستی که باش کوروش، کمبوجیه را به عنوان جانشین خودش گذاشت ولی این اتفاقی نمی افتد.

در نهایت قدرت به داریوش می رسد و داریوش خیلی تأکید می کند و در جای خیلی مهمی که نگارش عبارات محدود است از همان محدود بودن فضا استفاده می کند آن موقع این طوری نبود که بنشینند تایپ بکنند سنگ نگاره هایی که وجود دارد با محدودیت مواجه بودند. آن جا تأکید می کند کمبوجیه کسی بود که برادرش بردیا را کشت. در زمان کمبوجیه شوروش شد این هم نکته مهمی است برخی ها می گویند نه شورش نشد خود داریوش می گوید در زمان کمبوجیه شورش شد. و بر این تأکید می کند که کمبوجیه به دست خودش مرد.

یعنی چه بسا خود داریوش هم بعد از این که کمبوجیه، کوروش را از بین برد داریوش، کمبویجیه را از بین می برد و خودش به قدرت می رسد. در جهانی که ما داریم اطلاعاتی در موردش به دست می آوریم ویژگی های که از آن داریم می بینیم این اتفاقات اصلاً بعید نیست این را به عنوان یک فرضیه خدمت تان عرض کردم جلوتر برویم یک مستنداتی هم خدمت تان نشان خواهم داد که ان شاء الله آن ها را هم ببینید.

آن چیزی که در مورد کوروش مهم بود سرعت فتوحاتی بود که داشت دامنه و گستره فتوحاتش بسیار زیاد بود و این قضیه بسیار عجیب بود. یک نکته ای را دوباره خدمت تان عرض بکنم قبل از این که به بحث فتح مصر ورود پیدا بکنم. عملاً در دوره شروع ابتدای هخامنشیان که کوروش است بعد کمبوجیه است و بعد بردیا 7 ماه قدرت دارد و جنگ و آشوب و درگیری بود بعد داریوش است بعد خشایار شاه است تا زمانی خشایار شاه عملاً شما هیچ بحثی که نمایانگر تفکرات زرتشتی باشد نمی بینید.

یعنی نهایت چیزی که راجع به کوروش می گویند، می گویند نام خانوادگی برخی از افراد خاندان کوروش شباهت دارد به نام برخی از افرادی که به زرتشت ایمان آورده بودند. اعتقادات زرتشت یک اِلمان های دارد دیو، دروغ پرست این عناوین، عناوینی بود که بعدها مورد استفاده قرار گرفت فراوان هم مورد استفاده قرار گرفت. یک سری نمادهای آیینی دارد مثل دخمه گذاری هیچ کدام از این ها را شما در دوره هخامنشی ها حداقل در زمان کوروش و در زمان کمبوجیه و در زمان بردیا و داریوش نمی بینید واقعاً نمی بینید.

 این که برخی ها در ارائه آن دوره و برهه از تاریخ طوری وانمود می کنند انگار بله کوروش آمد به پشتوانه فلسفه زرتشتی گری یا اعتقادات زرتشتی گری کشور گشایی انجام داد اثباتش بسیار سخت است و نهایت چیزی که به عنوان مستند می آ‌ورند همان چیزی است که خدمت شما عرض کردم برخی از اسامی است.

روال فتوحات کوروش را هم خدمت تان عرض کردم کوروش وقتی که می خواهد برود یک جایی را فتح بکند مثلاً‌ بابل را می خواست فتح بکند با چه عنوانی می رود بابل را فتح می کند؟ قبل از این که کوروش وارد آن جا بشود گفتند یک منجی خواهد آمد و برای این منجی زمینه سازی کردند. یعنی ورود کوروش به بابل عملاً به عنوان ورود یک منجی به بابل است.

همین ترفتند و روش را کمبوجیه برای ورود به مصر دارد یعنی کمبوجیه وقتی که به عنوان یک شخص وارد مصر می شود هویتی که برای خودش در مصر می سازد به شما می گویم به کمک چه کسانی این هویت را برای خودش ساخت؟ هویت یک فرعون است کمبوجیه به عنوان یک فرعون وارد مصر می شود و در آن جا تاجگذاری فرعون گونه دارد. مراسم فراعنه را انجام می دهد.

یک مقدار جلوتر برویم این هم خدمت تان عرض بکنم اگر با واژه گئومات مواجه شدید گئومات را همان بردیای دروغین می گویند واقعاً مشخص نیست دقیقاً آن شخص بردیا فرزند کوروش بود که ادعای حکومت کرد یا این که گئومات یک شخص دیگری بود به بردیا شباهت داشت. برخی از مورخین این را نمی توانند بپذیرند و صراحتاً می گویند مگر می شود خانواده اش هم نمی شناختند که این شخص مثلاً یک شخص دیگری است آمده خودش را به عنوان بردیا جا زد و این عملاً‌ امکان پذیر نیست. بعضی ها می گویند نه امکان پذیر است به آن نقشی هم که زیر پای داریوش یک شخصی است به ابعاد بدن آن شخص هم بعضی ها استناد می کنند و این را می خواهند بگویند این شخص همان بردیا بوده و بردیا به دست کمبوجیه کشته نشده بود. به دست کمبوجیه تبعید شده بود یا کمبوجیه یک سری افراد را فرستاده بود این را بکشند به دروغ گفتند ما این را کشتیم مسئله چه بود آن هم باز مشخص نیست. ولی این دو نظر برجسته است که واقعاً بردیا زنده بود و بردیا بعد از کمبوجیه قدرت را به دست گرفت و یا این که بردیا کشته شده بود و گئومات شخصی بود که خود را به دروغ به عنوان بردیا معرفی کرد.

 وقتی که بخواهم فتح مصر بگویم یک مقدمه بگویم در مورد کمبوجیه زیاد با شما صحبت کردیم گفتیم در تاریخ کمبوجیه به چه شکلی معرفی شده؟ عمده معرفی که ما از کمبوجیه داریم به شخص هرودوت بر می گردد در کتاب تاریخ هرودوت و برخی از مورخین مثل آقای پرویز رجبی گفته بودند اگر شما هرودوت را از شخصیت شناسی کمبوجیه بگیرید چیزی باقی نمی ماند.

یک نکته دیگر کنارش اضافه می کنم آثاری که از مصر آن دوره باقی مانده یعنی دودمان بعد از 26، دودمان 27 باقی مانده که عملاً خود کمبوجیه است یک سری شواهد را در مورد کمبوجیه نشان می دهد و یک جاهای که احتمالاً اثبات بتواند بکند که برخی از یونانی ها در مورد کمبوجیه دروغ گفتند. مقدمه ای را بچینم برای این که چرا این طوری رفتار می کردند.

آیا هرودت دارد از کمبوجیه بد می گوید؟ هرودوت واقعاً در مورد کمبوجیه عباراتی را به کار می برد که این عبارات برای هر شخصی استفاده بشود گزنده است. نمی خواهم به این شخص صِفر و صدی نگاه کنم ولی می خواهم بگویم زمینه فکری هرودوت چه بود؟ هرودوت کمبوجیه را رسماً منفی معرفی می کند درست است. ولی این به این معنا نیست که با همخامنشیان و کوروش هم مشکل داشت.

افلاطون یک بحثی را مطرح کرد که معروف و مشهور است احتمالاً می دانید با آن اساسی که افلاطون می چید عملاً‌ این را نشان می داد که جهان رو به تباهی است باید فرزند پادشاه کشور گشا، مقتدر و یا عادل است باید فرزندش، فرزند مقتدری نباشد یک فرزند بی عرضه ای باشد. با این دید برخی به تاریخ نگاه می کنند هم چنان هم بعضی ها همین دید را نسبت به تاریخ دارند.

هر چقدر در ذهن شخصی کوروش شخصیت برجسته ای باشد با این پیش زمینه افلاطونی باید فرزندش کمبوجیه شخصیت پایین تری داشته باشد. اما می بینیم لزوماً همچنین چیزی درست نیست در مصادر تاریخی هم بعضی ها می گویند نه این درست نیست ولی این زمینه وجود داشته همین برخی ها نسبت به حکومت ها همین دید را دارند یعنی می گویند افراد بعدی که می‌ آیند قدرت را به دست می گیرند بدتر از افراد قبلی هستند.

یعنی این زمینه فکری، برخی بدون این که بدانند این نظریه افلاطون دارد قطعاً در ذهن برخی ها است دلایل مختلفی دارد که من الان نمی خواهم به آن بپردازم. این را عرض کردم تا بدانید اگر تاریخ نگاران یونانی، شخصیت کمبوجیه را عملاً تحقیر می کنند این به این معنا نیست که با همخامنشیان و کوروش مشکل دارند اتفاقاً‌ برعکس است هر چقدر که کمبوجیه پایین بیاید این جا کوروش بالا می‌ آید به خاطر این که او شاهی می شود که فرزندش دارد تباهی به بار می آورد.

این را به شما بگویم نمی توانم به راحتی از آن رد بشوم چه بسا پیدایش این ذهنیت یکی از دلایلش این باشد که معمولاً شاهان مقتدر، کشور گشا بودند کشور گشایی به این معنا است که شخص می رود یک کشور و مجموعه ای را می گیرد تحت کنترل خودش در می آورد و چون مردمی که تحت کنترل این شخص در آمده اند افراد بومی نیستند افرادی که نسبت به آن حکومت عِرق ندارند معمولاً بعد از آن شخص دست به شورش می زنند.

چون شاهنشاهی عمدتاً با فرزند بودن منتقل می شود، فرزند شاه قبلی وارث شورش است و چون وارث شورش است عملاً‌ در مقابل مردم آن منطقه باید قرار بگیرد و در اذهان این باقی می ماند که فرزند این شاه، آدم مقتدری نبود فرزند این شاه انسان مستحکمی نبود شاید یکی از دلایلش واقعاً همین باشد و این زمینه را به وجود آورد که برخی ها تصور بکنند که لزوماً‌ هر پادشاهی که خوب بود فرزندش یک رویه منفی را بعد از خودش در پیش گرفته است.

قبل از این که فتح مصر را بخواهم بگویم باید یک وضعیتی از مصر را برای شما مشخص بکنم که مصر آن زمان به چه شکل بود که هخامنشیان آن جا را فتح کردند یک نکته ای را خدمت تان عرض بکنم عملاً شاهِ شاهان کوروش نبوده. شاهِ شاهان فرزندش کمبوجیه است چون باز موقعی که کوروش دارد حکومت می کند هر چند بابل را تصرف می کند اما عملاً مصر در کنارش به عنوان یک حکومتِ مقتدر و دست نیافتنی هست.

چون آشوری ها به مصر حمله کرده بودند موفق نشده بودند مصر را فتح بکنند و این وضع برای مصر بود که حمله به این راحتی نمی توانست مصر را از پای در بیاورد. یکی از دلایلش این بود که مصری ها دارای یک سری تابوهای مهم برای خودشان بودند عمده مردمی که در مصر بودند خودشان را برده می دانستند و همین نظام برده داری بود که باعث شده بود فراعنه قدرت پیدا بکنند در جنگ اگر می خواستند از آن ها استفاده می کردند این ها را تبدیل به سرباز جنگی می کردند.

اگر می خواستند در ساخت و ساز از این ها استفاده می کردند چون مصر یک سری ارکان داشت فرعون یکی از ارکان مصر است در کنارش ساختمان ها و معابدی که می ساختند که ظاهراً معابد و ساختمان های بزرگ مصری یک جا و یکی است بر خلاف یک سری جاها که در دوره هخامنشیان می بینیم این طوری نیست تفاوت بین آن جا که معبد و آن جای که مرکز حکومت است وجود دارد.

در مصر تلفیق این ها خیلی زیاد بود و مردم اصلاً منتظر بودند فراعنه ای بر آن ها حکومت بکنند که این فراعنه با استفاده از عبارت مثبت مقتدر بودند و با استفاده از عبارت منفی که به ذهن تبادل منفی دارد جبّار بودند و همین باعث می شد که یک فرعون در مصر فرعون بشود. مردم یک طوری خو گرفته بودند فراعنه ای را می خواستند که این ها بتوانند کشور گشایی کنند. این ها بتوانند با دشمن مبارزه کنند. این ها بتوانند مستحکم حکومت بکنند. بدون در نظر گرفتن خیلی از حقوق های که در مصر رعایت نمی شد و این در تاریخ مصر برجسته است. چه اتفاقی افتاد؟

زمانی که کوروش پادشاهی را در هخامنشیان دارد و در بابل بعد از فتح بابل قدرت را به دست می گیرد فرعونی که در مصر در حال حکومت است اسمش آماسیس است البته یک نکته جالب در مورد آماسیس یا آه موسه (آه همان اسم خدا است موسه هم یعنی فرزند) یعنی این ها را فرزند خدا می دانستند فراعنه یک مشروعیتی برای خودشان می خواستند ایجاد بکنند.

آه در روایات شیعی هم «اسمٌ من اسماء الله عزوجل» آمده آن جا اسمش آه موسه یا آماسیس یا آمازیس بود من آماسیس می گویم که یک مقدار تلفظش در ذهن تان تکرار بشود اگر لازم شد ان شاء الله باقی بماند. آماسیس فرعون مصر است از دودمان 26 و این آماسیس هم احتمالاً فرزند فرعون قبلی نیست. فرعون قبلی در مصر آپریس، فراعنه تفاوت شان با نظام شاهنشاهی این بود که در نظام شاهنشاهی معمولاً قدرت به فرزند و پسر بزرگ تر منتقل می شد معمولاً‌ این طوری بوده است یا به فرزندان پسر منتقل می شد اما در مصر این طوری نبود در دودمان های مختلف مصر خیلی از افراد فرزند فرعون قبلی نبودند این ها کارگزاران یا فرمانده هانش بودند به نوعی کودتا می کردند یا خیانت می کردند و بعد باعث می شدند که فرعون قبلی سقوط بکند و او را می کشتند و خودشان به قدرت می رسیدند.

آماسیس که بعد از آپریس به قدرت رسیده بود زمان کوروش متوجه کشور گشایی کوروش می شود و قدرت هخامنشیان را در کشور گشایی می بیند که به چه شکل است از طرفی کوروش دارد مباحث نظامی نو آوری انجام می دهد یک تدابیری را می اندیشد که در مصر چه کار بکند که هخامنشیان نتوانند مصر را فتح بکنند.

منتها مصر آن موقع که در شمال آفریقا نگاه بکنید دو سه کشور را ندارد لیبی را ندارد، سودان را ندارد، اتیوپی را ندارد و مصر، مصر همیشگی هم نبوده البته در دوره آماسیس مصر به دنبال احیاء خودش است مشخص است یک سری کارهای را دارد انجام می دهد اما دو سه تا منطقه بسیار مهم در جنوب خودش را ندارد و جالب است بدانید وقتی کمبوجیه و هخامنشیان حمله می کنند مصر را می گیرند بعد از مصر می آیند این مناطق را هم می گیرند بعد داریوش عملاً این را به نهایت خودش می رساند.

اجازه بدهید از روی نقشه یک مقدار پیش برویم در ایران کنونی خط های سیاسی است که کشورها را تقسیم بندی کرده دوره هخامنشیان شرق ایران را بگویم چه وضعیتی داشته است احتمالاً دوره هخامنشیان قرقیزستان و قزاقستان که گفتم گرفته شد بعضی ها می گویند نه شما تصور کنید مثلاً‌ در اواسط ترکمنستان حال حاضر آمده باشند ولی بعضی ها می گویند هخامنشیان بالاتر هم رفته بودند.

از سمت شرق، پاکستان را هم گرفته بود هند را بعضی ها می گویند کوروش وارد نشده بود این وضعت شرق ایران، کوروش به بابل حمله می کند بابل الان استان بابل در منطقه حله، جنوب بغداد است می آید منطقه بابل را می گیرد عملاً مرز هخامنشیان پایان دوره کوروش از غرب مرز عراق تا سوریه مرز هخامنشیان می شود. اما سمت شرق دریای اژه عملاً‌ در کنترل ایران افتاد بعضی ها می گویند تا اروپای شرقی پیشروی وجود داشت. در دوره داریوش این ها تکمیل شد شد.

اتفاقی که در زمان کمبوجیه افتاد این بود که اگر گزارش هرودوت در مورد مرگ کوروش درست باشد باید کوروش در نبرد با ماساگت ها کشته شده باشد که تک گزارش در مورد مرگش وجود دارد از بابل آقای کمبوجیه که قدرت را به دست می گیرد (برخی متون تاریخی را هم در این مورد به شما نشان خواهم داد می خواهم روی نقشه به شما نشان بدهم وضعیت به شکل بوده است) آقای کمبوجیه از بابل قدرت را که به دست می گیرد به سمت مصر حرکت می کند.

آن موقع مصر چه مناطقی را نداشت؟ لیبی، سودان، اتیوپی را نداشت این ها مناطق مهمی بودند به خاطر این که این مناطق، مناطق پر از معادن طلا بوده. از عراق یا منطقه بابل لشکر به سمت مصر حرکت می کند طبیعتاً باید از منطقه صحرای سینا باید عبور بکند از این منطقه باید عبور بکند تا به مصر برسد و آن جا را فتح بکند.

کمبوجیه دو تا کار کرد یکی این که با اعرابی در این منطقه بودند و همچنین با یهودی های که در زمان کوروش عملاً‌ آزاده شده بودند هم پیمان شد و توانست از شمال صحرای سینا عبور بکند و به مصر برسد. این نکته را خدمت تان عرض بکنم کمبوجیه نهایتاً 8 سال پادشاهی کرد در این 8 سال نزدیک به 3 سالش دوره فتح مصر است یعنی نزدیک به 5 سال کمبوجیه تمهیداتی را می اندیشیده برای این که بتواند به مصر حمله بکند.

چند تا کار انجام داد یکش این بود با اعرابی که در منطقه صحرای سینا بودند (این ها البته گرایش به ایرانیان داشتند) هم پیمان شد چرا عربستان را نگرفت و این منطقه را تا پایین نرفت؟ فکر می کنم احتمالاً‌ به خاطر این بود دایره فتوحات هخامنشیان، دایره کشاورز محور است یعنی خطوط کشاورزی را دنبال می کرد.

در عربستان چیزی نبود که آن جا را بگیرد یک سری قبائل بدوی بودند در جاهای مختلف عربستان پخش بودند به دردش نمی خورد می خواست آن بیابان را چه کار کند؟ عملاً‌ به دردش نمی خورد ولی برای رسیدن به مصر عبور از صحرای سینا برایش لازم بود، اعراب کمکش کردند برای بحث آبرسانی، وقتی که عرب در صحرا زندگی می کند در مورد بحث آب تجربه دارد. می داند در کجاهای آن مناطق ممکن است آب وجود داشته باشد هم برای انتقال آب هم این ها می توانستند تمهیداتی را برای لشکریان کمبوجیه داشته باشند.

 از طرفی دیگر یک سری یهودی ها هستند که این ها در زمان کوروش از بابل به اورشلیم منطقه خودشان بر گشتند در موردش توضیح دادیم. این ها از این مسئله خوشحال هستند و عملاً نسبت به هخامنشیان پایداری دارند. چه بسا دلیلش این بود یهودی ها در آن زمان به 2 بخش تقسیم می شدند این ها تقویت شدند در مقابل یهودیانی که قبل از بازگشت شان از بابل ساکن مناطق بیت المقدس بودند الان به آنش کاری ندارم بخواهم ورود پیدا کنم بحثش خیلی مفصل است. به هر حال اعراب، به کمبوجیه کمک می کنند از طرفی دیگر یهودی ها هم به کمبوجیه کمک می کنند.

کمبوجیه از فینیقی ها کمک می گیرد آن ها بهترین دریا داران بودند اگر دو تا رکن آن موقع برای دریا داری در آن زمان وجود داشت یکی یونانی ها و دیگری فینیقی ها بودند. ولی فینیقی ها ظاهراً‌ خیلی پیشرفته تر از یونانی ها بودند. مصر از یونانی ها استفاده می کرد (به شما می گویم چه کسی و چطوری از آن ها در منطقه مصر استفاده می کرد؟)

از دریا داری هم استفاده می کند از راه زمین و دریا حمله می کند مصر را می گیرد تمهیدی که کمبوجیه اندیشیده بود تمهید درست و صحیحی بود این قدر توانست مقتدرانه مصر را فتح بکند که از خود مصری ها و یونانی های که در مصر بودند استفاده کرد (یک سری یونانی بودند که تحت سیطره فراعنه مصر بودند) از آن ها کمک می گیرد تا بتواند برود جنوب مصر را بگیرد.

یعنی نه تنها خود مصر را گرفت بلکه مناطقی که از مصر جدا شده بودند به آن جا رفت تا تصرف بکند. در شمال مصر، یک شخصی به نام پلوک راتِس است. پلوک راتِس چه کسی است؟ آماسیس وقتی که فرعون مصر بود این منطقه را تقریباً رها کرد یعنی در سوریه هم کار خیلی خاصی نتوانست انجام بدهد برای این که بتواند در سوریه جای پای خودش را سفت بکند.

یک مقداری به سمت دریای اژه رفت جزایر متعددی که در این جا هستند مصر شخصی را به عنوان مزدور به اسم پلوک راتِس در این جا گذاشته بود پلوک راتِس یک دریا دار کار کشته ای در زمینه بحث دریا داری بود و یک جنگجو بود چون سرزمین ها و جزایر مختلف را غارت می کرد. تنها اتفاقی که می افتاد از مصر پول می گرفت.

مصر به خاطر این که مخازن زیادی داشت تسلط روی منابع خودش داشت می توانست پلوک راتِس و دیگران را تجهیز بکند و مجهز نگه دارد و عملاً‌ بخشی از دریای اژه منطقه ای بود که مصر تحت کنترل و تسلط خودش داشت. جالب است آماسیس بعد از این که کوروش می میرد نمی آید سوریه را به صورت کامل فتح بکند یک مقداری انگار نسبت به این مسئله هوشمندانه و حساب شده می خواست رفتار بکند ولی نتوانست.

یکی از دلایلش این بود پلوک راتیسی که عملاً‌ دارد مزدوری مصر را می کند در این منطقه در حال حکمرانی است و یونانی های کمکش کردند یک سری کشتی های جنگی و مجهز دارد یونانی ها می نویسند 300 تا کشتی کوچک و 50 تِیلِم (کشتی های 3 پاروهه که خدمت تان قبلاً توضیح دادم که این کشتی های 3 پارو چطوری ساخته می شد) پلوک راتس با تمام ناوگان خودش به کمبوجیه می پیوندد.

از طرفی کمبوجیه از فینیقی ها استفاده کرده و یک سری کشتی های 3 پاروهه را که خودش ساخته که تعداد آن ها اتفاقاً از کشتی پلوک راتس هم احتمالاً‌ بیشتر بوده شاید در مورد 350 تا کشتی نویسندگان یونانی یک مقدار اغراق کرده باشند برخی از مورخین همچنین اعتقادی دارند. به هر حال یک قدرت دریایی خیلی عجیب و غریبی برای ایران شکل می گیرد و کمبوجیه، آقا زاده کوروش شروع کنند استفاده از نیروی دریایی ایران می شود اصلاً‌ تأسیس کننده نیروی دریایی ایران می شود قبلش ایران نداشت.

از فینیقی ها و طراحان فینیقی و پلوک راتس استفاده می کند پول کشتی های که پلوک راتِس ساخته بود و تحویل کمبوجیه داد که در حمله به مصر ملحق شدند پولش را آماسیس فرعون مصر داده بود. آماسیس در دوره کمبوجیه هنوز زنده است بعد از 43- 44 سال که فرعون آن جا بود آماسیس می میرد. بعد از مرگ آماسیس فرعون مصر فرزندش جانشینش می شود سام تیک یا سام تیخ اسم فرزند فرعونی است که قدرت را به دست می گیرد.

 این مسئله را این چنینی نقل کردند موقعی که سام تیک یا سام تیخ می خواست تاجگذاری بکند باران می بارد و این اتفاق را برخی ها تعبیر به بد می کنند می گویند پس در نتیجه حکومتت پایدار نخواهد ماند احتمال دارد چه بسا هخامنشیان یک نفوذی در آن جا کرده بودند و این زمینه ها را ساختند در بابل احتمالش خیلی زیاد است همچنین اتفاقی افتاده باشد.

مردم را عملاً آماده کرد برای این که اگر یک کسی حمله بکند بگویند سام تیک که فرعون حال حاضر مصر است مثل آماسیس نیست و مشروعیت ندارد به هر حال مشروعیتش زیر سوال رفت و حکومتش عمر زیادی نخواهد کرد عملاً 6 ماه بیشتر نتوانست در قدرت باقی بماند و شکست خورد. البته دو تا رویارویی جدی با هخامنشیان داشتند ولی در هر دو تا شکست می خورد و مصر از دست می رود.

بعد از این که کمبوجیه وارد مصر می شود خود کمبوجیه، فرعون مصر می شود یعنی دودمان 27 مصر خود کمبوجیه فرعونش است. البته در تاریخ متون تاریخی را نگاه بکنید گفتند دودمان 27 کمبوجیه است بعد 28- 29 این ها دیگر فرعون مصری نیستند این ها فراعنه ایرانی هستند. چند تا شخصیت اساسی و بسیار تأثیر گذار در مورد فتح مصر داریم.

یکی اش که کمبوجیه است با آن مسائلی که در موردش گفتیم چطوری به قدرت رسید و چه کار کرد؟ دیگری شخصی به اسم فانِس است. فانس چه کسی است؟ فانس یک جنگجو و مشاور آماسیس فرعون مصر است خیانت می کند و پیش کمبوجیه می آید و به کمبوجیه نقاط ضعف نظامی مصر را که خودش مسلط بود چون از فرماندهان نظامی آن زمان هم بود پیش کمبوجیه لو می دهد می گوید اگر می خواهی بروی مصر را بگیری باید این کار را بکنی. پس فانس شخصیت مهمی است.

شخصیت دیگر پلوک راتِس است پلوک راتسی که دارای کشتی ها بود در دریای اژه تسلطی داشت و او هم به کمبوجیه پیوست. شخصیت دیگر وِجاهور سنِت یا اوجاهور سِنَه بعضی وقت ها وجاهور سِنَه بعضی وقت ها نوشتند اوجاهور سِنَه بیشتر استعمال می شود احتمالاً مصری ها وِجاهور سنَت می گفتند.

اوجاهور سِنه چه کسی است؟ اوجاهور سِنه یک شخصی است که دو تا وضعیت خیلی مهم در مصر دارد یک پزشک بسیار مهمی در مصر است و یک پزشکی است که سر تیم پزشکی محسوب می شود که پزشک فرعون آن زمان محسوب می شود، جایگاه خیلی بالایی دارد بعد از این که اوجاهور سِنه می میرد بتش را به عنوان الاهه شفابخش استفاده می کردند یعنی این قدر جایگاه والایی برای پزشکی داشتند. دو این که دریا سالار و مشاور نظامی فرعون، آماسیس بود اوجاهور سنه هم به مصر خیانت می کند به کمبوجیه می پیوندد این افراد خیلی تأثیر گذار بودند برای این که راه برای فتح مصر باز بشود. دانه دانه بخواهم در مورد هر کدام از این ها توضیح بدهم خیلی مفصل است از اوجاهور سنه یک کتیبه ای باقی مانده که در واتیکان وجود دارد.

یک مجسمه ای است که این مجسمه در دامن خودش یک سری نوشته ها دارد. کتیبه اوجاهور سنه در زمان داریوش نوشته شده متن به صورت کامل ترجمه شده و جالب است بدانید اخیراً ترجمه شده فکر می کنم سال 80 اولین بار آقای شروین وکیلی ترجمه کردند در کتاب داریوش دادگر آوردند. عجیب هم است این متن چرا تا آن موقع ترجمه نشده بود؟

اوجاهور سنه در این کتیبه توضیح می دهد می گوید اسمی که کمبوجیه در مصر داشت من رویش گذاشتم و من به کمبوجیه یاد دادم در مصر چطوری رفتار بکند؟ نکته ای به شما بگویم برخی اتفاقات را مورخین نقل می کنند که کمبوجیه در مصر این کارها را کرد و شباهت به کارهای جنون آمیز دارد مثلاً یک گاو مقدس داشت گاو آپیس یک سری می گفت این گاو نشانه های خاصی دارد این گاو را عملاً می پرستیدند. می گفتند رویش پیشانی اش یک مثلثی دارد. دمش چه ویژگی دارد؟ زیر زبانش چه وضعیتی دارد؟ این گاو را می آورند برای شان خیلی محترم بود از او خیلی پاسداری می کردند بعد از این که این گاو می مرد دنبال یک گوساله ای می رفتند که این ویژگی را داشته باشد مصری ها آن را جایگزینش می کردند.

یکی از مشهورات تاریخ این است که می گویند آقای کمبوجیه وقتی وارد مصر شد (چند تا دلیل دیدم برایش گفتند) این گاو را کشت و از بین برد این گاو نزد آن ها مقدس بود. برخی ها این را الان قبول ندارند چه جوابی برایش می آورند؟ می گویند  معبدی که آن گاو در آن دفن شده همین الان در مصر پیدا شده و مهر کمبوجیه روی آن معبد است.

 من می خواهم بین این دو تا را جمع کنم یعنی ممکن است بالاخره کمبوجیه چند ماه کمتر از 3 سال مصر را گرفته بود و در قید حیات بود چه بسا وقتی که آقای کمبوجیه وارد مصر می شود بسیاری از آداب و رسوم مصری را بلد نیست و نمی داند چطوری باید رفتار بکند؟ مثل پدرش کوروش که تسلط پیدا می کرد بعد این کار را می کرد و یک سری اتفاقات بد را رقم زد مثل کشتن گاو آپیس، هرودوت چند سال بعد وارد مصر می شود آن طوری که خودش ادعا می کند حداقل می گوید مناطق جنگی بین مصری ها و هخامنشیان را دیدم دروغ یا راست می گوید به هر حال این را گفته می گوید از مردم محلی آن جا این مسئله را شنید جمع بین دو تا چه می شود؟

جمع بین دو تا می شود چه بسا کمبوجیه با آن ویژگی های که بسیاری از مورخین پر رنگ از خشونت و بد رفتاریش نقل کردند گاو آپیس را زخمی می کند گاو آپیس از بین می رود و برخی از گزارشات تاریخی می گوید پنهانی او را دفن می کنند بعد اوجاهور سِنه به رفتار فرعون مآبانه تسلط داشت که چطوری جای فرعون قرار بگیرد می آید با کمبوجیه صحبت می کند و کمبوجیه برای جبران این مسئله و برای این که بتواند از مردم مصر استفاده بکند بیاید جنوب مصر را لیبی و سودان و آن بخش ها را بخواهد بگیرد آن جا می رود و یک مراسمی برای این گاو به جا می آورد البته سنگ نگاره هایی است که دلالت بر این دارد در این جا رسماً این گاو را عبادت کرده است.

شخصیت کوروش و کمبوجیه این طوری بوده یعنی مطمئن باشید اگر یک جا مسلمان بودند مثلاً‌ اگر نیاز می شد که آقای کوروش و کمبوجیه به مناطق مسلمان حمله بکنند آن زمان اسلام نبوده این را دارم فرض می گیرم آن جا مسلمان ها یک سری مراسم مذهبی داشتند مطمئن باشید کوروش می آمد نماز می خواند، کوروش حج می رفت، کوروش از آب زمزم می خورد و سرش را احتمالاً می تراشید و در مراسم حج شرکت می کرد یک همچنین روحیه ای را داشت.

در بابل خیلی آشکار می بینیم اسناد قبل از بابل یک مقداری اطمینانی که ما داریم کمتر از اسنادی است که در فتح بابل داریم چون تمدن بابل، تمدنی بود که مکتوباتش برای ما به جا مانده الواحی که باقی مانده خیلی چیزها را ثابت می کند منشور کوروش یکی از آن ها است. این که مردوک، خدای بابل را کوروش تمجید می کند و برخی ها می گویند مردوک را می پرستید بر گرفته از متن منشور کوروش است.

ببینید منطقه مصر، مناطق یونانی نشینی هم داشت یونانی ها عملاً‌ تحت کنترل مصر بودند ولی وقتی که مصر توسط هخامنشیان فتح می شود تحت کنترل ایرانیان در می آیند و منطقه تحت کنترل هخامنشیان را تقریبی بخواهم به شما بگویم یک بخش های از اروپا، ترکیه که قطعاً جزء آن بود مصر را می گیرد تا لیبی و سودان و اتیوپی را هم می گیرد، یعنی حاشیه سمت شرق مصر را می گیرد این جا است که کمبوجیه شاهِ شاهان می شود.

کوروش عملاً وقتی دارد پادشاهی می کند این را هم خدمت شما توضیح بدهم واقعاً هیچ دولت بزرگ و درشتی آن موقع در دنیا وجود نداشت و فقط هخامنشیان بودند دنیا را گرفته بودند دو تا دولت دیگر است که احتمالاً این ها از همدیگر بی خبر هستند یکی چین است یکی هم آمریکای مرکزی است آن موقع احتمالاً این ها خودشان دارای تمدن مستقل بودند ولی اصلاً درگیر با این منطقه نبودند.

عملاً‌ دولت های درشت این منطقه، همین دولت های بود که توسط کوروش و حتی کمبوجیه گرفته شد که بعد داریوش هم ادامه دهنده راه این ها بود. تحقیقاً کوروش تا آن جای که ما داده تاریخی داریم از تاریخ به دست می رسد احتمالاً قبلش هم بعید است شخص دیگری همچنین مسئله ای را تجربه کرده باشد از لحاظ گزاره های تاریخی صِرف (این را تأکید بکنم) کمبوجیه می شود. یعنی از لحاظ تاریخی نگاه بکنیم کمبوجیه بزرگ ترین و تنها شاهنشاه و اولین شاهنشاه جهان محسوب می شود که زمینه را برایش کوروش فراهم کرده بود.

فقط چند تا نقشه به شما نشان بدهم البته بعضی از این نقشه ها ممکن است برای بعد از داریوش باشد برخی هایش دوره کوروش باشد ولی آن ها که مصر تصرف شده طبیعتاً دوره کمبوجیه و بعد از کمبوجیه است. در یکی از نقشه های که هخامنشیان و ایران آن دوره را به تصویر می کشد بخش هایی از مصر گرفته شده تا اتیوپی گرفته شده، دریای اژه و شمالش تحت تصرف هخامنشیان است عملاً این جا هم گرفته شده سوریه کامل در دست هخامنشیان است به منطقه عربستان سعودی هم خیلی کار نداشتند کشاورزی آن جا نبود خیلی سودی برای شان نداشت فقط از برخی از اعراب شان استفاده کردند برای این که مصر را فتح کنند وضعیت شرق ایران هم به این شکل است.

البته احتمال دارد منطقه ماساگِت ها هم گرفته شده باشد. البته احتمالاً ماسگت ها کشاور نبودند کوچ نشین بودند ولی این منطقه احتمال دارد زمان کوروش گرفته شده باشد.

چند تا نقشه دیگر هم به شما نشان بدهم یک نقشه دیگر از مصر تا لیبی رفته بعضی از این ها نقشه دوره داریوش را عملاً دارد نشان می دهد با این سیطره ای که در غرب و شمال غرب دارد پیدا می کند. یک نقشه دیگر، تقریبی دارد نشان می دهد وقتی که مصر را گرفتند وضعیت هخامنشیان تا کجا پیش رفت. در همه این نقشه ها هم خلیج فارس نوشته شده است خلیج فارس بوده و هست و ان شاء الله هم خواهد ماند.

این تصویر را ببینید نمایه ای از کمبوجیه باقی مانده به همراه اسرائی که گرفته شده لباس کمبوجیه کاملاً لباس پارسی و ایرانی است لباسش عیلامی نیست دوستان و بزرگوران و عزیزان و مخاطبین کوروش احتمالاً از آن تاجی که استفاده می کرد تاج مصری بود تاج پارسی و ایرانی نبود لباسش هم کاملاً ایرانی نیست تصویر بعدی کمبوجیه است و این هم سانتیک یا سانتیخ است که سانتیک یا سان تیخ را دستگیر کرده، کمبوجیه به حکومت فراعنه در مصر عملاً پایان می دهد و بعد مصر تمام می شود.

دودمان 29 تا دوره هخامنشی که به عنوان فرعون باشند هر چند ایرانی بودند ولی عملاً تمام می شود یعنی بعد از حمله کمبوجیه به مصر، مصر تمام شد، بعدش به مناطق دیگر حمله می کنند لازم شد در قسمت های بعدی اشاره می کنم بعد مسیحی ها می گیرد بعد مسلمان ها آن جا را می گیرند حکومت مصر تمام شد با این حمله ای که کمبوجیه به آن منطقه انجام داده بود.

این ها فقط بخشی از اسکن ها را به شما نشان دادم و یکی دیگر از فایل ها مربوط به اسکن ها را اصلاً باز نکردم چون اگر می خواستم روی اسکن ها بروم و عبارات خودم را دانه دانه مستند بکنم قطعاً خیلی زمان می گرفت و شاید 30 قسمت برنامه فقط نیاز بود که من فتح مصر را برای شما بخواهم توضیح بدهم.

اما از روی یکی از کتاب ها که البته این را بگویم از لحاظ تاریخی خیلی اعتبار ندارد اما گزارش های متعدد تاریخی را در خودش جمع کرده را به شما نشان بدهیم یک مروری بکنیم از کتاب ایران کهن که آغاسی نوشته در صفحه 60 وضعیت کمبوجیه را می آورد و نگاه خاصی به هرودوت و گزارش های او دارد. می آید به این جا می رسد که او زکاوت و شجاعت خود را از پدر به ارث برده (کمبوجیه را دارد می گوید) لیکن تربیت غلط یافته بود زود خشم و سرسخت بود بی حوصله و لجوج که هرگاه با کوچک ترین مخالفتی برخورد می کرد در نهایت خشونت و غضب گونه رفتار می کرد.

علاوه بر این ها عیب بزرگ دیگری که داشت چه بود؟ این نکته را هم برای شما نشان بدهم خیلی مهم است من این را دیدم. یک اشکالی را می آورد از بردیا مطرح می کند علاوه بر این ها که این که زود عصبانی و این ها می شد عیب بزرگ دیگری داشت و آن عیب بزرگ چه بود؟ همواره مورد نفرت و انزجار پدرش بود.

یعنی خود کوروش نسبت به این رفتار کمبوجیه بسیار نظر منفی داشت خود افرادی که طرفدار کمبوجیه هستند و ویژگی های دیگری برایش قائل هستند برخی اوقات تعجب می کنند از گزارشات تاریخی که در مورد کمبوجیه است و این که کوروش کمبوجیه را به عنوان جانشین خودش گذاشته است.

ادامه مطلب را ببینید زمانی که در 529 قبل از میلاد کمبوجیه به سلطنت رسید هفت سال داشت. این احتمالا نمی تواند خیلی دقیق باشد این هفت سال داشتنش که به سلطنت رسیده است هفت ساله بوده که همچنین کاری می کرده است.

برخی می گویند بیست و خرده ای سن داشت ولی واقعا مشخص نیست کمبوجیه چه زمانی به دنیا آمده و چند سالش بوده است و اصلا مشخص نیست بردیا فرزند بزرگ تر بوده ویا کمبوجیه. در مورد ایام جوانیش اطلاعاتی در دست نیست و تنها یکی از کارهای برجسته ایشان چه بوده است؟ کار برجسته اش فتح مصر بوده به طوری که تذکر داده شد کوروش قصد داشت که به مصر حمله کند.

این متن را باهم بخوانیم و آن جا را نیز به امپراطوری خود بیفزاید زیرا اولا مصری ها با دشمنان او هم پیمان بودند و ثانیا صلاح نبود که در دل امپراطوری وی یک چنین قدرت مغلوب نشده ای باقی بماند. کمبوجیه با توجه به تدارکاتی که پدر دیده بود در سال 525 قبل از میلاد خود را آماده حمله به مصر کرد و شاید علت این شتاب ناراحتی های خانوادگی و توطئه پراکنده چند تن از شاهزادگان رقیب برای سرنگون کردن او بوده باشد. در این زمان مصر طی دوران مطول باستانی خود تحت فرمانروای بیست و ششمین پادشاهی خود بود آماسیس به تازگی زندگی را بدرود گفته بود چون آماسیس در زمان حیات کمبوجیه از دنیا رفت وی چهل و سه سال سلطنت کرد. دارد پادشاه آماسیس فرعون مصر را می گوید و اینک شاه جوان و میان سن همان سانتیک یا سانتیخ را دارد می گوید یا ماتیکوس سوم (البته این نامگذاری ها پادشاه اول دوم سوم، داریوش اول، دوم و سوم این ها طبیعتا آن موقع ها اتفاق نمی افتاده است. در مصر هم همین بوده و این را بعدا در تاریخ نگاری افراد در مقابل اسم شان عدد گذاشته می شد.) جانشین او شده بود مصری ها به سپاهیان اجیر و خارجی خود بیش از سربازان هم نژاد خویش اعتماد داشتند.

خدمت تان عرض کردم آن بخش شمالی مصر دریای اژه را اصلا به همین ها سپرده بودند، طبیعتا این مزدوران بیگانه اولا به دستمزد و مزایای خود اهمیت زیادی می دادند و ثانیا این که هرگاه اوضاع را به نفع خود می دیدند تغیر جهت می دادند و این اتفاقی بود که رخ داد به مصر خیانت کردند آمدند به کمبوجیه پیوستند. یک سردار یونانی (این جا را آماسیس گفته این آماسیس نیست این باید فانس باشد احتمالا اشتباه نوشته است. باید فانس باشد آماسیس فرعون مصر بوده، فانس بود که خیانت کرد آماسیس خیانت نکرد.) اعتمادی فراوانی به وی داشت نقش خائن را بازی کرده و به ایرانی ها پناهنده شد و اطلاعات گران قیمتی از قدرت و اوضاع سپاه مصری ها را به ان ها تحویل داد. در حالی که آماسیس خودش در مصر مرد. حالا اگر دو تا اسم داشته باشد من ندیدم این همه متون را نگاه کردم من ندیدم که اسم دیگر فانس مثلا همان آماسیس بوده باشد. مگر این که اشتباه نوشته باشد.

نخستین عملی که کمبوجیه انجام داد ایجاد روابط حسنه با قبائل بدوی و ابتدای بود که چاه های آب را در صحرای بین فلسطین و مصر حفاظت می کردند ناوگان ایران برای حمایت سپاه در امتداد ساحل حرکت می کرد ولی تا جای که می دانیم هیچ گاه وارد کار و زار نشد. کمبوجیه از راه ساحلی غزه به سرحد مصر رسیده و در خارج از شهر پلیسیوم با مصری ها مصاف داد جنگ اول در آن جا رخ داد جنگ طولانی و سخت بود مصری ها مقاومت سرسختانه ای کردند و طرفین کشته های فراوانی دادند در اولین برخورد کشته های فراوانی دادند این نیست که با گل و بلبل وارد شدند این افسانه ها هیچ مطابقتی با گزارش های تاریخی ندارد. ولی سر انجام مصری ها پشت به خصم کرده و گریختند برگشتند، خود مصری ها آن منطقه را بر گشتند و دوباره در پایتخت شان مقاومت کردند. شصت یا هفتاد سال بعد هرودوت از آن منطقه آمده دیدن کرده حالا هرودوت چه می گوید؟

ایشان از هرودوت دارد نقل می کند شبیه است با همین ترجمه های مرسومی که از تاریخ هرودوت در این بخش است. ببینید هرودوت چه می گوید؟ می گوید آن منطقه ای که هخامنشیان رسیدند و با مصری ها باهم درگیر شدند مصری ها شکست خوردند و در پایتخت برگشتند و در پایتخت دوباره جنگ شد. می گوید مردگان ایرانی یک سو و کشته های مصری سمت دیگر قرار داشتند اهالی آن جا موضوع مهمی را به من تذکر دادند این را هرودوت می گوید. و آن این که هرگاه سنگی به طرف جمجمه ای یک ایرانی پرتاب می کردند فورا خورد و سوراخ می شد اما جمجمه ای مصری ها چنان محکم بود که حتی سنگ تیز هم می زدند این اتفاق نمی افتاد و بر آن اثر نمی گذاشت. قضیه چه بوده است؟ جمجمه ها را که هرودوت می گوید من رفتم دیدم چون آن موقع بعد از مرگ این ها بود جمجمه مانده بوده است یک طرف جمجمه های ایرانی ها بوده و یک طرف جمجمه ای مصری ها بوده است. می گوید مردم می آمدند با سنگ به جمجمه ای ایرانی می زدند راحت می شکست و به جمجمه ای مصری ها سنگ می زدند جمجمه مقاوم بوده و اتفاقی برایش نمی افتاده است. احتمالا هرودوت این را مرتبط با جنگ آوری دو طرف می دانسته که این جا امده به آن اشاره کرده است و از مردم آن جا نقل کرده است اگر هرودوت آن جا رفته باشد و این ها را دیده باشد.

دلیلش را هرودوت در ادامه چه می گوید؟ می گوید چون مصری ها به دنیا می آمدند سرشان را می تراشیدند نور خورشید مستقیم به سر این ها می خورد و جمجمه شان سفت می شد ولی ایرانی ها کلاه می گذاشتند همچنین اتفاقی نمی افتاد. حالا به هرحال این نقلی است که هرودوت از این منطقه دارد.

بعد چه اتفاقی می افتد؟ مصری ها بعد از عقب نشینی مدت چند هفته نیز در منفیس پایتخت مقاومت کردند ولی آن جا نیز تسخیر شد و سانتیخ هم سرنگون می شود و عملا کار فراعنه در مصر تمام می شود. به هرحال بعد از شش ماه سلطنت آن ها زمین می خورد و نابود می شود. بعضی ها می گویند کمبوجیه فرعون مصر را زنده نگهداشتند ولی بعضی از گزارش های تاریخی یک برخورد بد ناموسی را دارد جلوه می دهد که با سانتیک از طرف کمبوجیه انجام شده است. اگر فرصت شد من آن را برایتان می خوانم که با زنان مصری و نوامس شان چه کار کرد.

این را من به شما بگویم یک اتفاقی افتاد این ها امدند ظاهرا از لحاظ دریایی یک پیک و پیام رسان فرستادند که تسلیم بشوید راحت منطقه تان و کشور خودتان را تحویل ما بدهید ولی آن ها پیام رسان های کمبوجیه را کشتند و از بین بردند این ها که رسیدند گفتند به جای هر یک نفر که کشتید ده نفر از شما باید کشته بشود و داستانی را نقل می کنند که این افراد را آوردند خواستند سان تیک را تست بکنند زن ها را از جلویشان عبور دادند سانتیک عکس العمل نشان نمی داد گریه نمی کرد بعد آخر یک پیره مردی را دید شروع به گریه کردن کرد. و رفتند از او پرسیدند چه شد این جا گریه کردی زنان و دخترانت را که دیدی دارند می برند گریه نکردی؟ گفت این پیره مرد بسیار ثروتمند بود در دوره ای که پادشاهی در دست فراعنه مصری بود و الان می بینم که به چه روزی افتاده و دارد از سربازان گدایی می کند.

داستان این چنینی را نقل کردند که حالا ما مجبوریم به خاطر این که اگر بخواهیم به جزئیات این ها ورود کنیم و این گزارش های تاریخی را بگوییم و ممکن است جذابیت هم داشته باشد ولی بحث ما خیلی عقب می افتد ما چند جلسه است که فصل دوم را شروع کردیم امروز جلسه نوزدهم فصل دوم هستیم هنوز روی دومین پادشاه هخامنشیان داریم حرف می زنیم و هفته بعد هم همین قضیه ادامه خواهد داشت و توضیحاتی دیگر من در مورد کمبوجیه و کشته شدنش بگویم و در مورد سپاه عجیبی که گم می شود. سپاه پنجاه هزار نفره ای کمبوجیه گم می شود و خیلی داستان در موردش زیاد است در آن جلسه برایتان توضیح خواهم داد.

ادامه متن را هم که باهم نگاه کنیم بحث نقش آن دریا داران را دارد نشان می دهد، بحث تصویر کارتاژ را دارد می گوید در ساحل آفریقا بوده خیلی نمی خواهم این اسامی را در این جا مطرح کنم باز عباراتی از هرودوت را نقل کرده کمبوجیه چون دیوانه ای بدون تهیه ای آذوقه برای سپاهیان خود بدون توجه به این که قصد جنگ کردن در دورترین نقطه زمین را دارد حرکت کرد ولی پس از پنج روز راهپیمایی آذوقه به آخر رسید. این برای فتح مصر نیست این مال کجاست؟ کمبوجیه چه کار کرد؟ مصر را که گرفته بود گفت ما باید برویم کل آن منطقه کارتاژ را هم بگیریم البته کارتاژ به آن معنا این دوره شکل نگرفته برخی احتمال ندهند و از صحبت من اشتباه برداشت نکنند. مشخص است که کارتاژ این جا چه است؟ کارتاژ در شمال ساحل آفریقا بود و حبشه که جنوب محسوب می شد.

حرکت کردند کمبوجیه می خواست از مردمی که همراهش شده بودند کمک بگیرد که بروند این مناطق را فتح کنند برای حمله به کارتاژ احتیاج به ناوگان عظیم بود و ملاحان فنیقی که نام رانان ایرانی بودند از هدایت کشتی به سوی کارتاژ امتناع ورزیدند. چرا؟ گفتند ما این جا را دیگر نمی آییم. مصر را بگیریم ولی این جا را نه. چرا؟ زیرا کارتاژی ها خویشاوند آنان محسوب می شدند. کمبوجیه گفت نمی روید اشکال ندارد خودم می روم خودش با لشکرش حرکت کرد روز پنجم آذوقه شان تمام شد وقتی که به سمتی حرکت می کردند بروند احتیاج به مرکب نیاز داشتند با تانک و هیلیکوبتر که این طرف و آن طرف نمی رفتند. به گرسنگی که رسیدند مجبور شدند مرکب های خودشان را بکشند بخورند آن ها که تمام شد مجبور شدند گیاه خواری بکنند اتفاقات دیگری افتاد که در تاریخ هرودوت است می توانید بروید حالا آن ها را ببینید و شاید برایتان جذاب باشد.

یک مطلبی را در این جا آورده از هرودوت نقل کرده این را هم این جا بخوانم کلیپ داریم دیگر اصلا نمی رسیم که اسکن های دیگر را در این برنامه باز بکنم. ایشان می آید می گوید اگر حالا گفته های هرودوت را بپذیریم اما نسبت به گزارش های هرودوت بدبین است. به هرحال آن چه که آورده می گوید گفته های هرودوت را درباره ایرانی ها باید اندکی خشونت آمیز بپنداریم چرا که خدمت تان عرض کردیم ممکن است چه زمینه ای در این مورد وجود داشته در مورد ایرانی ها این طوری نیست در مورد کمبوجیه شاید بشود همچنین گمانی را داشت. چرا؟ چون اگر نوشته های او را بدون تردید بپذیریم باید گفت که کمبوجیه در مصر بد رفتاری ها و وحشی گری های فراوانی کرد و بر خلاف پدرش کوروش که نسبت به ملل مغلوب و مذهب ان ها احترام قائل می شد کمبوجیه نسبت به بت های مصری توهین آمیز برخورد کرده بود.

این که رفتند و هخامنشیان معابد مصری را گرفتند وسائل شان را بیرون ریختند و آن جا را یک مناطقی برای خوش گذرانی خودشان کردند این مسلم است و همان اوجاهور سنه در کتیبه ای که دارد به این هم اشاره می کند. اشاره نسبت به این مسئله دارد ولی این که گاو آپیس را آمد کشت و آخرش هم گفت خوب کاری کردم کشتم و هیچ وقت به دنبال جبرانش بر نیامد این محل تردید است نه با گزارش های تاریخی بلکه با یافته های جدید تاریخی که به آثار باقی مانده از آن ها بر می گردد.

دو تا کلیپ داریم می خواهیم دو تا کلیپ را هم ببینیم و بعد سراغ تماس های شما برویم. کلیپ اول توضیحاتی است که در مورد 6 فرودین به عنوان سالروز ولادت زرتشت گفته اند در برنامه قبل در مورد این که 6 فرودین سالروز زرتشت است یا نیست توضیح دادم در فصل اول مفصل در مورد زمان زرتشت با شما صحبت کردم. بنیانگزار انجمن زرتشت اروپایی ها نکاتی را در مورد زرتشت نکاتی را گفته بخش های که مرتبط با این موضوع است را باهمدیگر ببینیم و بر می گردیم خدمت تان هستم.

(کلیپ اول)

دکتر خزاعی پردیس بنیانگزار بنیاد اروپایی زرتشت شناسی.

- با سپاس فراوان دکتر گرامی شما می توانید آغاز بفرمایید.

دکتر خزاعی:

درود بر شما سپاسگزارم امروز من گفتار کوتاهی درباره زاد روز زرتشت و همچنین کمی درباره خود زرتشت گفتگو می کنیم چون که معروف است که اشو زرتشت در روز ششم فروردین به جهان آمده و می خواهیم ببینیم که چرا ششم فروردین و این از کجا درست شده است؟ در بخشی از اویستا آمده یعنی آمده اگر یادتان باشد چند روز پیش در شش فروردین گفتند زاد روز زرتشت است حالا ببینیم که این شش فروردین زاد روز زرتشت از کجا آمده است؟ چون همان طور که می دانید بسیاری از خود ماها در زاد روز خودمان شک داریم نمی دانم چطور آن زمان را که شناسنامه در ایران نبوده چطور متوجه شدند که در ان زمان به دنیا آمده است! حالا چطور شد که یک دفعه زرتشت چند هزار سال پیش درست تاریخ دقیقش شش فروردین را می گویند دنیا آمده است. این تاریخ کم و بیش در اویستا نوشته شده، در نوشته های اویستایی، که در آن روز زرتشت به دنیا امد البته معلوم نیست که این را چه کسی نوشته آن اویستا ولی در اویستا نوشته شده است. در روزی که زرتشت به دنیا آمد درخت ها تازه جوانه زده بودند گل ها شکوفه داده بودند و در جویبارها آب جاری شده بود پرندگان چهچه می زدند و نشان می دهد این زمانی است که درخت ها سبز شدند و گل ها شکوفه دادند این آغاز فصل بهار است. یعنی امروز ما شش فروردین آغاز بهار است.

استاد حسینی:

ملاحظه فرمودید ایشان چه می گوید؟ ایشان می گوید در مورد شش فروردین کجا امده؟ در مورد تاریخ شش فروردین دارد صحبت می کند. می گوید در اویستا امده در کجا اویستا امده؟ در مورد یک کتابی صحبت نمی کند که پشت کوه باشد کسی به آن دسترسی نداشته باشد آن اویستای که شما دارید شش فرودین کجاست؟ ممکن است بگویید نه منظور این است که در اویستا ویژگی هایش آمده است؟ چه ویژگی آمده است؟ می گوید سبزه رویده بوده، گل شکوفه داده بوده و این ها. از کجا شش فرودینش بیرون می‌ آید؟ اگر بپذیریم آن ها اصلا مجاز نباشد که در مورد ولادت زمان زرتشت گفته باشد یک از کجا شش فروردین مشخص شد که آخر کلیپ هم که ما پخش کردیم می آیید مجبور می شوید می گویید آغاز بهار از شش فروردین است. ما دیدیدیم نه اغاز بهار بر اساس سال شمسی از یک فروردین است. شش فروردین نیست. شما ششم فروردین را از کجا آوردید؟ حالا بگویید زمان ولادت زرتشت دیگر آغاز بهار تان را هم بردید مصادف با ولادت زرتشت کردید آغاز بهار از لحاظ سال شماری شمسی یکم فروردین است نه ششم فروردین.

نکته ای بعدی واقعا در اویستا امده آن موقعی که زرتشت به دنیا آمد گل و سبزه و درخت و این ها بود؟ پس ایرانویج نبوده اگر این طوری باشد. ویژگی های که همان اویستای که شما دارید به آن استناد می کنید در مورد ایرانویج گفته، گفته که ده ماه بسیار سرد بود، یخبندان بوده است و یخبندان هم صراحتا دارید و دو ماه هم بسیار سرد بوده است این قدر هم سرد بوده که خاک هم اذیت می شده است در همچنین فضایی کدام گل و گیاه می روید! پس عملا اگر شما این ویژگی ها را برای ولادت زرتشت بگویید پس زرتشت در ایرانویج به دنیا نیامده و اگر دایره ایرانویج ایران را در بر بگیرد باز زرتشت غیر ایرانی می شود. خیلی سخت است واقعا این مثلث سه تا سوال هرکدام را بخواهید جواب بدهید به یک جای دیگرش ممکن است لطمه بزند و دارد در بحث ها گیر می کند.

دیگر این که چقدر ازلحاظ علمی قابل استناد بود مطلبی که ایشان که گفته اند با مخاطبین و بینندگان عزیز است. این تا این جای کار دیگر وقتی که نمی آیند بحث و گفتگو کنیم مجبوریم که کلیپ تان را پخش کنیم.

در جلسات گذشته ما با یک مبلغ زرتشتی که در فضای مجازی فعال است و به هرحال کلیپ منتشر می کند و آیین زرتشت را ترسیم می کند و یک پاسخ ضمنی امده بود نسبت به سوالات ما داده بود کلیپش را پخش کردیم گفتیم بیا مناظره بکنیم اشکالی ندارد، ایشان آمدند جواب دادند و عکس العمل نشان دادند و در برنامه هم پیام دادند و با ایشان تماس گرفتند عکس العمل نشان دادند کلیپ شماره دو را ببینید بر می گردیم خدمت تان هستیم.

(کلیپ شماره 2)

خوشنودی اهورا مزدا و درود بر فروهر تابناک اشو زرتشت... و همه نیکان، پاکان و عاشقان حق کشور زمین از کیومرث تا ... پیروزگر. خانم ها و آقایان روز و روزگار بر تک تک شما نیک و خوش باد فریدون راستی هستم و در این نشست به بررسی نکاتی درباره درخواست مناظره با این چهره درباره دین زرتشتی در یک شبکه اسلامی شیعه نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی ایران می پردازم امید که سودمند افتد. دوستان ببینید، طی چند روز گذشته یکی از مجری ها کارشناس برنامه یک شبکه تلویزیونی در یک شبکه اسلامی شیعی نزدیک به حکومت جمهوری اسلامی ایران ویدئویی را بر علیه بنده منتشر کرده است که در آن ادعا می شود که فریدون راستی که یک موبد و یک مبلغ دین زرتشتی است از مناظره فرار می کند، ببینید دوستان، نخست اینکه‌ بنده موبد نیستم، موبدی در دین زرتشتی موروثی و اکتسابی است، و بنده نه از بعد موروثی و نه از بعد اکتسابی موبد هستم. از بعد موروثی موبد نیستم چون موبد زاده نیستم، و از بعد اکتسابی هم موبد نیستم چون دوره موبدی ندیده ام، پس من موبد نیستم. البته این عزیزان در متن ویدئو بنده را موبد معرفی نکردند، در نمایه ویدئو بنده را موبد معرفی کرده اند، در خود ویدئو بنده را مبلغ دین زرتشتی معرفی کرده اند، که این ادعا هم، ادعای خلاف واقع و نادرست و غیر دقیق است، چرا که حقیقت نیازی به تبلیغ ندارد، و بنده مبلغ دین خاص نیستم، بنده یک پژوهنده ای هستم که مطالعاتی پرکنده درباره دین زرتشتی دارم، رشته اصلی بنده هم حقوق است، و فعالیت های اجتماعی و حرفه ای من در زمینه حقوق فرانسه است، و مطالعات پراکنده بنده درباره دین زرتشتی از من یک مبلغ دین زرتشتی نمی سازد.

دومین نکته درباره موضوع خود مناظره است، ببینید دوستان، مناظره آدابی دارد، شرایطی دارد، ضوابطی دارد، قواعدی دارد، اینکه شما بیایید در برنامه غیر مستقیم صدای بنده را ضبط کنید و بنده یک ساعت سخنرانی بکنم و شما از آن یک ساعت ده دقیقه، پنج دقیقه، سه دقیقه، دو دقیقه، یک دقیقه، چند ثانیه آن را پخش بکنید و بگویید این همه دفاعیات فریدون راستی از دین زرتشتی از موضوع مربوطه، از شبهه مربوطه درباره دین زرتشتی است که این مناظره نیست، مناظره آن است که در شرایط پایاپای و برابر صورت بگیرد، این چیزی که شما انتظار دارید همانند این است که دست و پای من را ببندند، هفت تیر را بر روی شقیقه و پیشانی من قرار بدهند و بگویند اگر مردی از خودت دفاع کن، خب این کجایش انصاف است کجایش جوان مردی است؟ و با این شرایط نه بنده، هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد که با شما وارد مناظره در این شرایط که شما انتظار دارید بشود و هرگز نخواهم شد و واقعا کار بسیار زشتی کردید و امیدوارم پوزشخواهی بکنید، چرا که راه قانونی بسته است، شما در فرانسه نیستید که بنده علیه شما اعلام جرم بکنم و شما را مورد پیگرد قانونی قرار بدهم و در دادگاه از خودتان دفاع بکنید، اما اگر می پذیرید که کار زشتی انجام داده اید قانون گریزی کرده اید، اخلاق گریزی کرده اید، بی اخلاقی کرده اید، پوزشخواهی رسمی در رسانه خودتان بکنید تا کمی موضوع بهتر بشود.

استاد حسینی:

این کلیپ را هم ملاحظه فرمودید، ما بعد از اینکه دیدم ناکام بودیم از اینکه بزرگواران بیایند در برنامه زنده در فصل دوم حداقل، مشارکت بکنند، تا اینکه بتوانیم با آنها بحث بکنیم، تا اینکه مخاطب بهتر متوجه بشود که ادله طرفین به چه صورت است، دیدیم ایشان به صورت غیر مستقیم جواب داده است، کلیپشان را پخش کردیم، تماس گرفتیم و از ایشان درخواست کردیم و خواهش کردیم که بیایید با ما بحث و مناظره کنید، که ایشان این کلیپ را منتشر کردند، ایشان گفتند که من موبد زرتشتی نیستم، باشد، گفتند که من مبلغ زرتشتی هم نیستم، عمده مطالبی که ایشان دارند منتشر می کنند درباره زرتشت است، حالا ایشان می گویند من مبلغ هم نیستم، آقای بزرگوار دیگر اصلا نیازی نیست برای اینکه شما به مناظره نمی آیید خودتان را نابود بکنید! واقعا نیاز نیست برای اینکه بخواهید در یک مناظره شرکت نکنید از ریشه همه مسائل خوتان را بزنید.

گفت من فقط در مورد مسائل حقوقی فرانسه دارم مطالعه و فعالیت می کنم، فعالیتم هم به این شکل است و طبیعتا آن جا ما موردی نداریم که بگوییم بیاید الان مناظره بکند و به خاطر این را ایشان گفتند. بعد گفتند که مناظره یک سری اداب و شرایط دارد. بله ما هم دقیقا همین را می گوییم اتفاقا هم ما روی آن تأکید می کنیم مناظره آداب و شرایط دارد. آن موقع نمی شد آن موقع می گویید چرا زنگ زدید؟ خب بیایید الان در خارج از برنامه اصلا باهم هماهنگی ها را انجام بدهیم بعد مناظره کنیم. چه مشکلی است؟ صراحتا آمدند گفتند من مناظره نمی کنم بعد گفتند که شما کار غیر قانونی کردید با من تماس گرفتید و این ها، اگر در فرانسه بودید من شما را دادگاهی می کردم شما که دارید به ما می گویید اگر من مناظره بیایم دستام را می خواهید ببندید اسلحه بگذارید روی سرم و یک همچنین شرایطی و ویژگی های داشته باشد که مناظره انجام بشود.

همین تهمت شما همین را می خواهید چه کار کنید؟ حرف هایی را دارید می زنید که تکرار حرف های یک سری از افراد داخل ایران است به شما نمی خورد شما در فرانسه رفتید آن های که داخل ایران هستند بعضی وقت ها بهانه می آورند می گویند ما اگر بیاییم چنین و چنان می شود که البته اثبات شده قطعا بر عکسش می شود. هرکس که با ما مناظره کرده خیلی هم خوب کار خودش را ادامه داده و مشکلی هم پیش نیامده این بهانه را کسانی که در داخل ایران هستند می آورند شما که در فرانسه هستید دیگر نمی توانید بیایید بگویید شما دست و پای من را می خواهید ببندید رسانه دارید بیایید این جا با رسانه ای ما شرایط را بسنجیم با همدیگر به توافق برسیم و مناظره کنیم.

مناظره نمی خواهی بکنی نیاز نبود ده دقیقه کلیپ منتشر کنید همان یک جمله تان را می گفتید من مناظره نمی کنم تمام شد. من از شما می پذیرم لازم نیست شما اذیت بشوید و ایشان گفت هیچ عقل سلیمی اجازه نمی دهد که ما با شما وارد مناظره بشوم این را قبول می کنم این درست و دقیق بود. منتها این های که شما آوردید حرف های عقل سلیم نیست، حرف عقل سلیم این است که آقا جای که نمی توانی به سوالات جواب بدهی چه نیاز است که بروی مناظره کنی؟ این جمله تان قشنگ و درست و دقیق بود. بعد از ما خواستید پوزشخواهی بکنیم ما کاری نکردیم که پوزشخواهی بکنیم و پوزش جای خودش را دارد.

سراغ تماس ها برویم اطاق فرمان تماس اول را وصل بفرمایید اقا میلاد سلام علیکم ورحمة الله فکر کنم خیلی وقت هم است تماس گرفتید فکر کنم بیشتر از یک ساعت است درست است؟ اقا میلاد صدای من را ندارید؟

اطاق فرمان یک لحظه تماس را نگهدارید من در مورد یکی از اسکن ها توضیح بدهم یک کمی ذهنم درگیر است تا این را دقیق توضیح ندهم نمی شود. مطلبی که نشان از کتاب ایران کهن نشان دادم چون دوستان گفتند که ظاهرا آن چه که من اراده کردم با آن چه که نوشته شده یک مقدار تفاوت دارد دقیق برایتان بخوانم صفحه شماره 60 ببینید در مورد رفتار کمبوجیه چه می گوید؟ می گوید کمبوجیه آن چه که از گزارش ها در موردش نقل شده زود خشم بود، سرسخت بود، بی حوصله بود لجوج بود و با غضب رفتار می کرد علاوه بر این ها عیب بزرگ دیگری داشت که همواره مورد نفرت و انزجار پدرش بود. یک ویژگی داشت خیلی پدرش کوروش از این ویژگی بدش می آمد، ویژگی چه بود؟ و آن ویژگی ظلم و بی رحمی بود.

 اگر اقای کمبوجیه مزین به این صفت ناشایست بوده باشد طبیعتا پدرش هم نسبت به این شخص چه حسی پیدا کند؟ حس خوبی نداشته باشد این نیست که شما بگویید وارد مصر شد فقط در مصر همچنین مسائلی دیده شد از همان دوران کودکیش مسائلی را بخصوص مورخین یونانی گفته که نشان دهنده این است که بعد از فتح مصر فقط این اتفاق نیافتاده، فتح مصر سه سال اخر برای کمبوجیه بود پنج سال در بابل بود و قبلش هم کنار کوروش بود احتمالا هم موقع فتح بابل با کوروش همراه بوده است. خواستم عملا تفاوت کوروش و کمبوجیه را بگویم. تماس بعدی اقای نبوی سلام علیکم ورحمة الله بفرمایید

بیننده آقای نبوی:

آقای حسینی عزیز سلام خسته نباشید. من دو تا سوال از خدمت شما دارم. سوال اول این که در بخش خویدیده در یک مطلبی دیدم که اقای موبد کوروش نیکنام ایشان گفته بودند که خویدیده به معنای عشق و علاقه نسبت به نزدیکان است نه به معنای ازدواج با محارم. و گفته بود که در گاتاها چنین چیزی نیست و ربطی به زرتشتیان ندارد. و معتقد بودند که این عمل باعث بیماری های ژنتیکی می شود. خواستم بگویم نظر شما در این مورد چیست آیا چنین چیزی واقعیت دارد؟   

استاد حسینی:

در این موضوع نه اولا واقعیت ندارد، ما دلایل متعدد داریم که خیلی راحت می توانیم ثابت کنیم همچنین چیزی ادعای درست نیست قبلا ادعای شبیه به این را دیدیم فقط هم اقای موبد کوروش نیک نام نیست بقیه افراد هم شبیه همین ادعا را مطرح کردند من قصد ندارم در این برنامه بحث ازدواج با محارم در آیین زرتشت ورود داشته باشم و روی آن متمرکز بشوم و اگر اجازه بدهید از این رد بشویم. اگر پاسخ می خواهید خویدیده به معنای ازدواج با نزدیکان و فلان نه با محارم این چنین نیست اسناد قرص و محکم همچنین استخوان داری داریم که دقیقا خلاف این را ثابت می کند و اگر بخواهید اسناد را نشان بدهم ورود به آن بحث پیدا می شود که خیلی به دلایل مختلف باب میلم نیست. فعلا ورود پیدا نمی کنم

اقای نبوی:

آقای حسینی من با ملاحظه پرسیدم شما هم با ملاحظه جواب بدهید متشکرم ممنون.

استاد حسینی:

باشد چشم

اقای نبوی:

حالا سوال دوم این که در بحث غیر ایرانی بودن زرتشت که طبق اویستا زرتشت مال منطقه ایرانویج بوده و ایرانویج هم جایی بوده که در سال ده ماه یخبندان و سرما بوده است و از لحاظ جغرافیایی این غیر از ایران است درست است؟

استاد حسینی:

بله.

اقای نبوی:

شما کتاب گرانتوفسکی تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز را دیدید؟

استاد حسینی:

خاطرم نیست احتمال دارد آن دوره ای که روی بحث محل ولادت زرتشت متمرکز شدم احتمالا ان هم جزء کتبی بود که دیدیم و فیش برداری کردیم.

آقای نبوی:

آقای حسینی یک مطلبی در صفحه 25 از همین کتاب ترجمه خسرو کشاورز است که مقارن با همین منطقه... زرتشت است اگر اجازه بدهید این را بخوانم

استاد حسینی:

من اسم نویسنده کتاب را درست متوجه نشدم

اقای نبوی:

در صفحه 25 همین کتاب، کتاب گرانتوفسکی "تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز" آمده که با پایان آخرین مرحله ای دوره یخبندان در ایران و آغاز این دوره در اروپا مقارن بوده است. در دوران یخبندان شمال شدت یخبندان در کوههای ایران بارها بیشتر بود و هنگامی که به منتها حد خود رسید، یخ فروکش کرد و بنابراین رطوبت زیادی در پهنه فلات پدید نیامد و هوای این منطقه تقریبا به خشکی گراید. می خواهم ببینیم آیا این مطلب گرانتوفسکی با مطلب فعالیت زرتشت مقارن است یا باهم فرق دارد؟

استاد حسینی:

چه دوره ای زمان را دارد می گوید؟

اقای نبوی:

در صفحه 25 همین کتاب است من کتاب را همراه ندارم ولی مطلب را در کاغذی نوشته ام دارم می خوانم

استاد حسینی:

ببینید آن چه که راجع به این مسئله است آقا ایرانویج آن دوره این طوری بوده یا نبوده همان اویستای که دارد ایرانویج را این گونه توصیف می کند که البته ... را هم ظاهرا دارد می گوید همان اویستا در مورد منطقه فعالیت زرتشت در ایرانویج دارد صحبت می کند و حرفی از پایان یخبندان نیست و حرفی از اتمامش نیست بلکه این دو تا را کنار هم می گذاریم مطلق متوجه می شویم که احتمالا این دو تا ویژگی باید یکی باشد. من که می دانم ایران این طوری نبوده است من دارم و می خواهم با کسی صحبت کنم که اعتقاد به متن اویستا دارد حالا اگر یک دوره ای بوده از بین رفته باید بدانیم آن دوره چه دوره ای بوده است؟ یعنی شما سالی را بیاورید بگویید این سال این اتفاق از بین رفته بوده ایرانویج این قدر این ویژگی های که برایش گفتند خیال و تخیلی است که برخی گفتند ایرانویج اصلا داستان افسانه ای بوده است. جور در نمی آید، آقا هرکاری بکنید جور در نمی آید. آقای نبوی پشت خط تشریف دارید؟

آقای نبوی:

بله صدای تان را دارم

استاد حسینی:

این کتاب را نگاه کنید انتشارات مازیار آمده این کتاب را چاپ کرده تاریخ واقعی ظهور زرتشت بر مبنای یافته های جغرافیای دکتر حسن احمدی دیگر این کتاب تقریبا جزء جدیدترین کتاب های است که در این مورد نوشته شده است. البته در کتاب داریوش دادگر و چند تا کتاب دیگر شیروین وکیلی هم اشاراتی به بحث زمان زرتشت اشاراتی دارد که حدودا کَیْ بوده است هزار و صد تا هزار و دویست سال را با قرائنی می خواهد بپذیرد و بیشتر تمرکزش روی این است که دوره هخامنشیان نبوده است از داخل این واقعا چه بیرون می آید؟ من این کتاب را وقتی اولین بار خواندم می گفتم می خواهد چه را اثبات کند هیچی اش به هم ربط ندارد.

یعنی اگر شما بخواهید بیایید بر اساس یافته های جغرافیای مثل حرفی که ایشان زده است رفتار کنید باز با اویستا در تعارض و تضاد است. حداقلش این است که اویستا را باید کنار گذاشت باز جور در نمی آید. پس سوال من از یک زرتشتی است که اویستا را قبول داشته و باید قبول داشته باشد.

اقای نبوی:

... می خواستم مطلبی را خدمت شما و بینندگان محترم تقدیم کنم خیلی وقت نمی گیرد.

استاد حسینی:

فقط فرصت خیلی کم است یک بزرگواری هم پشت خط است و یک ساعت و نیم است که تماس گرفته است. اجازه می دهید هفته بعد تشریف بیاورید در خدمت تان باشیم و مطلب تان را هم کامل بیان کنید.

اقای نبوی:

باشد ممنون خدا نگهدار شما

استاد حسینی:

آقا میلاد سلام علیکم

بیننده اقای میلاد:

سلام استاد وقت شما بخیر.

استاد حسینی:

وعلیکم السلام در خدمت شما هستیم اطاق فرمان می گوید دو دقیقه فرصت دارید.

اقای میلاد:

اگر فرصت کم است من هفته بعد تماس بگیرم چون مطلبم طولانی است.

استاد حسینی:

مطلب من این امشب طولانی شد و مجبور بودم که بحث را تا یک حد ببندم که ادامه پیدا نکند.

اقای میلاد:

درست است پس من هفته بعد تماس می گیرم

استاد حسینی:

متشکر و ممنونم از شما. آقا مبین از کرج عذر خواهی می کنم شما پشت خط بودید زمان مان تمام شد و خدا را شکر ما بحث کمبوجیه و فتح مصر را به یک جایی رساندیم هفته بعد هم عرایضم را در این مورد تکمیل می کنم و یک مقدار لازم است که در مورد مرگ کمبوجیه هم یک چیزهای به شما نشان بدهم که چه گفتند و چه روایت کردند و داریوش چه گفته، فرضیه اول ما احتمالا تقویت خواهد شد وقتی آن موارد را خدمت شما عرض کنم.

از همراهی تان متشکرم، بسیار از لطف و بزرگواری شما ممنونم. باز امشب موبدی تماس نگرفت مبلغ زرتشتی تماس نگرفت، آن مبلغ زرتشتی هم که کلیپش را پخش کردیم گفت اصلا من مبلغ زرتشتی نیستم موسس انجمن اروپاییان زرتشتی شناسی هم آمد استنادش به چه شکل در زمان زرتشت بود. آشفتگی که طرف مقابل دارد البته تمام این ها جدای از بحث زیست مسالمت آمیز در کنار همدیگر است هموطن باشیم و باهمدیگر زندگی بکنیم از همدیگر دفاع کنیم همه این ها متفاوت با بحث و گفتگوی علمی است ولی این روش و این خطی که ما شروع کردیم ان شاء الله ادامه دارد ممنون از همراهی شما ان شاء الله موفق و مؤید باشید یا علی مدد خدا نگهدار!

 

تاریخ بدون روتوش>

کوروش بابل کمبوجیه هخامنشیان نوروز مصر یونان شاه بابل کمبوجیه داریوش بردیا