تاریخ بدون روتوش

قسمت شصت و هفتم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی جناب آقای حسینی
موضوع: داریوش در تاریخ باستان


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: تاریخ بدون روتوش

موضوع برنامه: واکاوی در مورد تاریخ ایران باستان «ایرانی‌ها و اعراب»

تاريخ: 11/ 03/ 1401

استاد: آقای دکتر حسینی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

عرض سلام و ادب دارم خدمت شما مخاطبین عزیز و ارجمند، بینندگان شبکه جهانی ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شما بیننده 26 قسمت از سلسله برنامه های تاریخ بدون روتوش در فصل 2 هستید برنامه ای که به دنبال گفتن حقایق هست و به صورت مستند برخی از موضوعاتی را که لازم هست بررسی می کند و در فصل اول ما به مسئله زرتشت پرداختیم و متمرکز بودیم در مورد زرتشت و شخصیت زرتشت در این خصوص با شما صحبت کردیم مطالبی را از اوستا آوردیم و مطالبی را از موبدان زرتشتی آوردیم مطالبی را از باستان گراها آوردیم.

در مورد 3 سوال اساسی مهم با شما صحبت کردیم که زرتشت که بود؟ چه زمانی بود؟ کجا بود؟ آن های که ادعا می کنند زرتشت، پیامبر پارسی گوی ایرانی بوده است در مورد نبوت زرتشت خود زرتشتی ها به نتیجه نرسیده اند این که ایرانی بوده است یا نبوده است؟ بر اساس اوستا جور در نمی آید که بخواهیم بگوییم زرتشت ایرانی و یک پیام آور ایرانی بوده چون منطقه ولادت زرتشت در اوستا مشخص نیست منطقه فعالیت به نوعی مشخص شده منطقه فعالیت به نوعی مشخص شده است ویژگی ها را دارد تحت عنوان ایرانویچ از آن یاد شده ویژگی های را دارد که با ایران همسانی ندارد و نمی شود گفت که زرتشت یک پیامبر ایرانی بوده است اگر کسی بخواهد اعتقاد به اوستا داشته باشد و این کتاب را یک کتاب مقدس بداند.

فصل دوم با شما در مورد تاریخ هخامنشیان و فتح بابل با صورت خاص با شما صحبت کردیم در مورد منشور کوروش با شما صحبت کردیم و بحث قدرت گرفتنی که هخامنشیان و کوروش داشت و بعد از آن کمبوجیه به عنوان جانشین کوروش قدرت را به دست گرفت فتوحاتی که داشتند بررسی کردیم بحث فتح مصر را گفتیم به صورت خاص به مصر پرداختیم یک قسمت فقط در مورد تمدن مصر با شما صحبت کردیم و قول دادیم که ان شاء الله جایی دیگری در فرصت مناسب بحث تمدن مصر را مفصل صحبت خواهیم کرد در موردش یک سری مطالبی خواهیم گفت چون تاریخ مصر، تاریخ جذابی برای عبرت گیری دارد. ولی از آن جای که تمرکزمان روز تاریخ ایران بوده است داریم روی بحث تاریخ ایران و بحث هخامنشیان با شما صحبت می کنیم.

داستان از این قرار بود که کوروش می آید سلسله هخامنشیان را پایه گذاری می کند البته هخامنش جد کوروش محسوب می شود و فرزند کوروش، کمبوجیه تا پدر بزرگ کوروش اول هخامنش می شود بعد از این که کوروش به قدرت می رسد دو تا فرزند پسر دارد بردیا و کمبوجیه، کمبوجیه بعد از کوروش به قدرت می رسد.

کمبوجیه دستور می دهد که برادرش بردیا کشته بشود، شخصی برای کشتن برادرش واسطه بوده است به اسم پِرخواست یا پَرخواست، هرودوت از او نام برده داریوش این مسئله را تأیید می کند. ظاهراً این قتل اتفاق نمی افتد آن چه که شما در کتب تاریخی، معروف است و می بینید یعنی اگر شما تاریخ هخامنشیان را نگاه کنید وقتی در مورد کوروش صحبت کردند بعد در مورد کمبوجیه صحبت کردند در مورد شخصیتی صحبت می کنند تحت عنوان گئوماتَه یا گئوماتا، گئومات که گفته می شود منظور گئوماته است.

این شخصیت گئومات یا گئوماتَه یا گئوماتا آقای داریوش که از فرزندان کوروش محسوب نمی شود ادعا می کند این شخص به دروغ گفته من بردیا پسر کوروش هستم و این شخص را می کشد. جلسه قبل در موردش خدمت شما توضیح دادم. عرض کردیم که یک سری شواهدی داریم که این شواهد بسیار قابل توجه هستند یکی دو تا نیست و بخصوص در تحلیل این اتفاق وقتی ورود پیدا بکنیم می توانیم به این نتیجه برسیم که آن چیزی که داریوش در بیستون گفته در مورد این که بردیا توسط کمبوجیه کشته شد هر چند منکر دستور کمبوجیه برای کشتن بردیا نشدیم اما این گئوماته ای که می گویند بردیا دروغین است واقعاً بردیا بوده است.

کوروش و داریوش، بردیایی که فرزند کوروش بوده است را می کشد در مورد کشته کمبوجیه هم با شما صحبت کردیم که در یک مرگ بسیار مشکوک وقتی که به او خبر می دهند برادر تو بردیا قیام کرده و حکومت را به دست گرفته کمبوجیه وقتی از مصر در حال برگشت است احتمالاً حلب ولی برخی جاها بابل گفتند ولی احتمالاً در نزدیکی حلب، سوریه کنونی به یک مرگ بسیار مشکوک کشته می شود.

کلاً مرگ ها در دوره هخامنشیان بخصوص دوره کوروش و کمبوجیه و بردیا خیلی مشکوک است؛ یعنی مرگ ها در میدان نبرد احتمالاً نیست جدای از گزارش های هرودوت در مورد کوروش و این مرگ ها در مواقع حساسی دارد اتفاق می افتد، بردیا هم احتمالاً فرزند کوروش است که لقب گئوماته به ایشان دادند.

چند تا نکته خدمت تان عرض بکنم می خواهم به اسناد و اسکن ها برسم، من چند جلسه می خواهم در مورد داریوش با شما صحبت بکنم نکاتی در مورد داریوش می خواهم بگویم که احتمالاً ذهن خیلی از شما در مورد داریوش تغییر بکند و سعی می کنم تا آن جای که ممکن است مطالبم را مستند بکنم اگر یک جایی تحلیل بود آن را هم خدمت تان عرض می کنم.

اما اساس کار ما بر اساس مستندات پیش خواهد رفت و از همین الان دارم درخواست می کنم آن عزیزان و بزرگوارانی که به عنوان یک مدافع از داریوش می خواهند ظاهر بشوند بسیار استقبال می کنیم که در این برنامه تشریف بیاورند در کنار آن 3 سوال اساسی ما که در ده ها برنامه ادامه پیدا کرده و هنوز پاسخی برایش دریافت نکردیم در مورد زرتشت نسبت به این مسئله هم نظرشان را اعلام بکنند.

یا در مورد نکته ای که ما گفتیم نقدی دارند به صورت مستند و مستدل و علمی و منطقی است مطرح بکنند و ما معتقد هستیم به پیش رفتن بحث ما در مورد داریوش خیلی کمک خواهد کرد. آقای شروین وکیلی کتابی در مورد آقای داریوش دارد که حدود 1200 صفحه ای است به اسم داریوش دادگر و ما می خواهیم در این برنامه چند قسمت در این مورد با شما صحبت بکنیم واقعاً داریوش دادگر بود یا دادگر نبوده؟ آیا داریوش یک انسان صادقی بود یا نبود؟ آیا داریوش واقعاً ادامه دهنده راه هخامنشیان و کوروش بوده است یا نبوده است؟ آیا داریوش قاتل بوده یا نبوده؟ آیا داریوش ایرانی ها را کشته یا نکشته؟

 حوادث سال 523 تا 522 قبل از میلاد را می خواهیم با هم مرور بکنیم، ببینیم چه اتفاقاتی آن جا افتاد که اگر این ها مستند به حرف های خود آقای داریوش در کتیبه بیستون نبود همین الان بسیاری از افراد منکرش می شدند و می گفتند دروغ گفته هر کسی که این را نقل کرده.

اما برخی از اسناد در مورد داریوش خوشبختانه چون بر اساس کتیبه ها است و این کتیبه ها ترجمه شده قابلیت انکار را به این سادگی برای باستان گراها ندارد که بگویند این مورخ دروغ گفته مثلاً هرودوت دروغ گفته یا فلان تاریخ دروغ گفته است. و اگر این ها بخواهند از داریوشی دفاع بکنند که این داریوش خودش را معرفی کرده و این معرفی توسط خود داریوش در زمان داریوش نوشته شده و آن نوشته ها در کتیبه بیستون به دست ما رسیده یا باید داریوش را دروغگو بدانند یا اگر زیر بار مطالبی که خود آقای داریوش گفته است بروند دیگر نمی توانند بگویند داریوش، داریوش دادگر بوده است.

خیلی سخت است شما هم داریوش را صادق بدانید در مورد حرف های که زده و هم داریوش را دادگر بدانید آقای گئوماتا یا گئوماته یا گئومات جزء شخصیت های است که توسط گزارش داریوش، هرودوت به عنوان بردیای دروغین معرفی می شود و به سادگی به قتل می رسد و توسط داریوش کشته می شود. آقای داریوش همچنین ادعای را مطرح می کند و یک جاهایی کاملاً قابل نقد است این حرفی که آقای داریوش زده که این بردیای دروغین بوده مثل شرایطی که زندگی کردند جلسات گذشته در این مورد توضیح دادم خانواده اش واقعاً این شخص را نمی شناختند که گئوماته یک آدم دروغگو است قیافه اش را نمی شناختند که با بردیا اشتباه گرفته بودند واقعاً نمی شناختند اطرافیانش نمی شناختند. این همه مردم ایران به گئوماته پیوسته بودند نمی توانستند تشخیص بدهند که این بردیای دروغین است و به دروغ دارد ادعا می کند و همه تحت تأثیرش قرار گرفته بودند آیا شخصی که ادعا نمی کند و دروغ می گوید فرزند کوروش است و به قدرت رسیده در امپراطوری با آن همه ابعاد وسیع کارهای اصلاحی که انجام می دهد این کارهای اصلاحی در خور یک کسی است که دارد دروغ می گوید؟

اگر کسی دروغ گفته و به قدرت رسیده جا پایش را در آن حکومت سفت بکند، چطور با سپهسالاران بزرگ در افتاده است؟ این سپهسالاران بودند جاهای مختلف را فتح کرده بودند و دایره حکومت هخامنشیان را این قدر گسترده کرده بودند. اگر یک کسی می خواست دروغ بگوید چطوری این شخص شروع به اصلاحات اقتصادی کرد و سرمایه ها را از این افراد شروع کرد گرفت. اصلاحاتی که گئوماته انجام می دهد به یک شخصی که بخواهد دروغگو باشد نمی خورد و این قدر صریح و این قدر بی بابک همچنین اصلاحاتی را در دل حکومت هخامنشیان بخواهد انجام بدهد.

آقای داریوش در زمان کمبوجیه فرزند دیگر کوروش چه شغلی داشت؟ نیزه دار بود عزیزان نیزه داری در دوره هخامنشیان صرفاً یک مرتبه نظامی نیست هر چند مرتبه نظامی هم آن موقع خیلی مهم بوده چون ساختار اصلاً ساختار سلطنتی نظامی بوده است، نیزه داری یک جایگاه سیاسی و تعیین کننده بوده و ظاهراً آقای داریوش در فتح مصر کارهای اساسی انجام را داد. این قدر که در کتیبه بیستون ادعا می کند می گوید من مصر را فتح کردم.

حالا این که می گوید من مصر را فتح کردم یا به همان دوره ای که کمبوجیه مصر را فتح کرد بر می گردد چون سپهسالار کمبوجیه هم بوده است، یا بر می گردد به شورش های که در مصر اتفاق می افتد و سرکوب می کند. اما وقتی ما وقتی برخی از مورخین را نگاه کنیم این که آقای داریوش در دوره آقای کمبوجیه و آقای بردیا زمینه سازی کرده و خودش را خواسته به عنوان یک پادشاه به حکومت برساند در منطقه هخامنشیان به آن اشاره کردم.

آقای داریوش برای این کار زمینه سازی کرده بود برای نمونه پروفسور پیر بریان که کتاب تاریخ امپراطوری هخامنشیان را نوشته این شخصیت، شخصیت بسیار شناخته شده در مورد تاریخ هخامنشیان است، حتی باستان گراها نسبت به این شخصیت بسیار وامدار هستند. "از کوروش کبیر تا اسکندر" جلد 1 ترجمه آقای دکتر مهدی سمسار که یکی از ترجمه های معروف و مشهور این کتاب است. ایشان در صفحه 277 می گوید (من می خواهم حرف ها را بزنم بعضی وقت ها تحلیل است می خواهم بگویم این فقط تحلیل من نیست افراد دیگری هم همین مسئله را مطرح کرده بودند و ما شواهد هم در این برنامه برایش اقامه خواهیم کرد) بنابراین باید قبول کرد که از آغاز مرگ کمبوجیه، داریوش موضع و موقعیتی مستحکم برای خود فراهم کرده بود و واحدهای نظامی چندی را فرماندهی می کرده است که از همین واحدها بعداً به نام (جمله داریوش را می آورد) ارتش پارسی و مادی که همراه و با من بودند یاد می کند.

با قبول این فرض می توان به این نتیجه رسید که داریوش مقدمات کودتای خود را از زمانی خیلی پیش لااقل چند ماه پیشتر از مرگ کمبوجیه فراهم ساخته بود. آقای داریوش به دل حکومت هخامنشیان و فرزندان کوروش می زند و حکومت را برای خودش می کند. متأسفانه اطلاعات دقیق درباره دورانی که مرگ کمبوجیه را از قتل گئوماتا، بردیا جدا می کند در دست نداریم. به استثنای اشاراتی چند در یکی از کتیبه های اوجائور سنه است اوجائور سنه به شما گفتم یک شخصیت مصری است در دربار آماسیس است و در دربار سامتیخ بوده و بعد به کمبوجیه می پیوندد، اوجائور سنه کتیبه ای که در مصر دارد و ترجمه شده این کتیبه در مورد کمبوجیه و داریوش صحبت کرده. آقای اوجائور سنه چه می گوید؟

به استثنای اشاراتی چند در یکی از کتیبه های اوجائور سنه، اوجائور سنه نقل می کند که او داریوش را در ایلام همراهی کرده و پادشاه جدید از آن جا او را به مصر باز فرستاده است مرد مصری چنین می فهماند که داریوش از زمان مرگ کمبوجیه، امور را اداره می کرده است. دارد جایگاه داریوش را می گوید؛ یعنی دوره کمبوجیه آقای داریوش شروع می کند جای پایش را مستحکم می کند برای این که بخواهد حکومت را به دست بیاورد.

حقیقتاً نمی شود بین دوست داشتن کوروش، دوست داشتن کمبوجیه، دوست داشتن بردیا و دوست داشتن داریوش جمع کرد. تناقض فراوانی در این زمینه وجود دارد این که ما عرض کردیم داریوش نیزه دار و سپهسالار آقای کمبوجیه بوده است باز از همین کتاب تاریخ امپراطوری هخامنشیان پروفسور پیر بریان خدمت تان نشان بدهم از همان جلد 1 ترجمه آقای دکتر مهدی سمسار ایشان می گوید داریوش همان سپهسالار برای کمبوجیه بوده است.

بعد می گوید مورخ هالی کارناسی (منظورش هرودوت است) در هالی کارناس بوده هالی کارناس هم یکی از ایالات های ایران است به هخامنشیان محسوب می شد در مورد هرودوت لازم شد مفصل توضیح می دهم هر چند در بعضی از برنامه ها به آن اشاره کردم. می نویسد که در مصر داریوش عنوان نیزه دار کمبوجیه را داشته است. نیزه دار بودن عرض کردم نه تنها یک مقام نظامی بلکه یک مقام سیاسی بوده از افرادی بوده که به عنوان وفاداران آقای کمبوجیه محسوب می شد، آقای کمبوجیه به داریوش اطمینان کرد اما آقای داریوش یک طوری دیگر رفتار کرد؛ پس این نیزه دار بودن هم یک سند است از بدیهات تاریخی است که داریوش نیزه دار کمبوجیه بوده ولی ما این ها را می خواهیم خدمت شما نشان بدهیم.

آقای داریوش می خواهد در حکومتی به قدرت برسد که این حکومت، پدر به فرزند شاهانش منتقل شدند یعنی یک شاه، فرزند شاه قبلی و شاه قبلی فرزند شاه قبلی بوده اما آقای داریوش از فرزندان کوروش نیست و این جا نمی تواند دروغ بگوید به خاطر این که مردم آن موقع بودند کسانی که دوره داریوش را درک کردند دوره بردیا و کمبوجیه و کوروش را هم درک کردند

پدر هنوز زنده است و مردم پدر و پدر بزرگ داریوش را می شناسند ربطی به کوروش ندارد اما شجره نامه اش به چه شکلی است؟ یک شجره نامه ای را آقای داریوش ادعا می کند بر اساس کتیبه بیستون (که در مورد کتیبه بیستون در قسمت های بعد مفصل صحبت خواهم کرد) که بر اساس آن کتیبه خودش را به هخامنش می رساند. نمونه کتاب های که نمودار درختی این کتیبه را کشیده به شما نشان بدهم شاهنشاه هخامنشی از کوروش بزرگ تا اردشیر اول خانم ماریو بروسیوس، این خانم را باستان گراها می شناسند ایشان در زمینه هخامنشیان خیلی کار کرده ایشان دکترای دانشگاه آکسفورد دارد. خانم هایده مشایخ هم این کتاب را ترجمه کرده است.

ایشان در کتاب شان (که مشخصاتش را هم ملاحظه می فرمایید) شجره نامه ای را که این شجره نامه البته بر اساس ادعای خود آقای داریوش است فعلاً با این مسئله که این شجره نامه چقدر دقیق و درست است کار ندارم شجره نامه را در صفحه 37 کتاب شان کشیده، اول چیش بش آمده چیش بِش فرزند چه کسی است؟ چیش بِش فرزند هخامنش است تا این جا مشخص است یک هخامنش داریم در تصویر نکشیده است قبل از چیش بیش، چیش بیش فرزند هخامنش می شود، از چیش به بعد فرزندان هخامنش یا فرزندان چیش بِش دو تیره می شوند یک تیره کوروش اول می شود نه کوروش فاتح بابل، تیره بعدی آریا مَنَه می شود دوره منش آریایی برخی ها این طوری ترجمه کردند دو تیره می شود کوروش اول و آریا مَنَه می شود این اول و دوم که ما می گوییم بعدها نامگذاری شد کوروش نمی گفت من کوروش اول هستم یا کوروش فاتح بابل بگوید من کوروش دوم هستم.

این ها بعداً نامگذاری شده که این تفاوت ها مشخص بشود چون معمولاً نامگذاری این شکلی بوده که طرف نام فرزندش را بر اساس نام پدرش می گذاشت به خاطر همین بعضی وقت ها تکرار نام را می بینید اول، دوم، سوم بعضی وقت ها برای از اشخاص مثل داریوش و کوروش هست. چیش بِش یک خط و یک تیره می شود (تیره کوروش اول)، نفر بعدی در موازاتش فرزند دیگرش آریا مَنه می شود. فرزند کوروش اول، کمبوجیه اول می شود و فرزند کمبوجیه اول کوروش فاتح بابل می شود و کوروش فاتح بابل، دو تا فرزند دارد بردیا، کمبوجیه!

اما تیره بعدی که چیش بِش به آریا مَنه می رسد، فرزندش اَرشام می شود فرزند ارشام، ویشتاسب می شود فرزند ویشتاسب داریوش می شود. همان داریوش اول که ما در موردش می خواهیم صحبت بکنیم این هم نمودار درختی که عرض کردم تکرار می کنم بر اساس ادعای داریوش در کتیبه بیستون نوشته شده است.

آقای داریوشی که در این جا شما می بینید ارتباطی با بردیا و کمبوجیه و فرزندان شان بخواهد باشد ندارد، ارتباطی با کوروشِ فاتح بابل ندارد ارتباطی با کمبوجیه اول و ارتباطی با کوروش اول هم ندارد. اما وقتی می خواهد در بیستون خودش را معرفی بکند شروع می کند می گوید من نهمین شاه از پادشاهان هستم. آقای داریوش با یک بحرانی مواجه است برای این که بخواهد این سلطنت و حکومت را ادامه بدهد و آن هم بحران مشروعیتش است چون مشروعیت ها پدر، فرزندی منتقل می شد و آقای داریوش فاقد این است. آقای داریوش چند کار می کند برای این که این خلاء را برای مشروعیتش جبران بکند یک موردش استفاده از همین شجره نامه است که خودش را به چیش بِش و در نتیجه به هخامنش می خواهد برساند.

آقای داریوش کارهای دیگری هم انجام می دهد مثلاً ایشان گفت چطوری انتخاب شد؟ آقای داریوش با 6 نفر دیگر حمله می کنند و بردیا را می کشند این بردیا دروغ می گوید بردیا است من می دانم این بردیا نیست و باید کشته بشود در یک کودتا شرکت می کند وگرنه حکومت، بعد از کمبوجیه به فرزند دیگر کوروش که بردیا بود رسیده بود.

آقای داریوش این وسط هیچ کاره بود نهایتش نیزه دار بردیا می شد، ولی با 6 نفر دیگر همدست شد حمله کرد و بردیا را کشت، البته اگر شما متونی را مثل تاریخ هرودوت را نگاه بکنید داستان را این طوری وانمود می کند که اول آن 6 نفر آمدند به صورت شاخه ای همدیگر را پیدا کردند و در آخر به داریوش گفتند. اگر همچنین اتفاقی هم افتاده باشد و آقای هرودوت درست این داستان را نقل کرده باشد و درست شنیده باشد مشخص است که این ها به یک رأسی که داریوش بوده نیاز داشتند چون سپهسالار بودند برای این که بتوانند بردیا را از بین ببرند همه این قرینه ها دارد نشان می دهد که بردیا، یک جا پای محکم و سفتی داشت و این بردیا، بردیای دروغین نیست یعنی گئوماته واقعاً بردیا فرزند کوروش بوده که توسط داریوش کشته شد.

آقای داریوش راه های دیگری که می خواهد برای خودش مشروعیت بدهد چه است؟ همان قضیه شیهه اسب است درست است که در متون تاریخی نقل شده چون این 7 نفر به نتیجه نرسیدند چه کسی باید شاه بشود شاه را از بین بردند می خواهند شاه تعیین کنند ظاهراً آقای کوروش هم نسلی از کمبوجیه و بردیا ندارد که بخواهند کاری انجام بدهند این قضیه محل تأمل دارد چه بسا یکی از کسانی که واقعاً علیه داریوش قیام کرد فرزند واقعی بردیا بود منتها به دروغ می گفت من خود بردیا هستم.

یا شاید نمی گفت من بردیا هستم آقای داریوش همچنین مسئله ای را مطرح کرده است حالا که کوروش فرزند ندارد باید یک نفر از این 7 نفر شاه بشود چه کار کردند؟ گفتند اسب هر کس که شیهه کشید ظاهراً این نماد اسب (برخی ها هم به این مسئله اشاره کردند) در اوستا ارتباطی با ایزد بهرام دارد اوستا را هم که می دانید و در فصل اول گفتم برخی جای اوستا آیین مهری است آقای زرتشت کاملاً آیین مهری را منتقل کرده بخش گاتاهاش را بگوییم یا بخش های دیگری که موبدان زرتشت نوشتند و نگاشتند و آن را کتاب مقدس می دانند.

این ها یک ریشه های آیین مهری دارد شاید همین مسئله در مورد اسب آن جا است آقای شهبازی یادم هست همچنین حرفی را زده بود این را پیدایش بکنم خدمت تان اسکنش را نشان بدهم که در پاورقی ترجمه تاریخ هرودوت ایشان نسبت به این مسئله اشاره کرده بود یعنی آقای داریوش همه کارها را دارد می کند که بخواهد به خودش یک مشروعیتی بدهد و از دل این مشروعیت بتواند راحت تر جانشین بشود.

من تصویر را نشان تان بدهم تاریخ هرودوت، جلد 1، بر اساس ترجمه جناب آقای مرتضی ثاقب فر در پاورقی صفحه شماره 397 یک نکته ای را آورده ذیل جایی که اسب داریوش را از لحاظ جنسی تحریک کردند و شیهه کشید ایشان یک پاورقی آورده، آقای دکتر شهبازی را دارد می گوید می گوید آقای دکتر شهبازی در یادداشت بر ترجمه فارسی وحید مازندرانی چون تاریخ هرودوت یک ترجمه آقای مازندرانی هم دارد صفحه 533، شماره 22 در این باره می نویسد اشاره داستان اسب داریوش که اروپاییان در نیافته اند یعنی فلسفه اش را نفهمیدند چه بود به آسانی می توان با سنت های اوستایی توضیح داد. اسب، یکی از مظاهر بهرام ایزد (ایزد بهرام یک کالبد شتری داشت در فصل اول به شما توضیح دادم) یکی از مظاهر بهرام ایزد جنگ و نگهدارنده فرِح، فرِحی یا فَرْح یا سعادت است و فر و پادشاهی لازمه سلطنت است که آقای داریوش ندارد می خواهد این طوری به دست بیاورد پس اسب یعنی فرّ شاهی تجسمش این طوری بوده است.

دنبال سلطنت بود تجسم یافته سلطنت را به داریوش می گویند توجه کنید که نام مهتر داریوش مژده بخش بوده است نیکی آورنده پس آقای داریوش یکی از کارهای دیگری که انجام داد تا به سلطنت خودش مشروعیت بدهد به خاطر آن خلائی که در نسَب خودش به کوروش و پادشاهان قبلی داشت چون دو تا تیره شده بود تیره ای که آقای داریوش برای نسب به آن ها دسترسی ندارد که بخواهد استمداد آن ها را داشته باشد این ها تیره ای بودند که شاهان انوشان بودند (منطقه انوشان جنوب ایران حکومت می کردند)

بر خلاف شاهان دیگر مثل گشتاسب و ... منطقه شمالی را در بر می گرفتند نقشه را که نگاه بکنید روی مناطق پارت ها و این ها است. از این بگذریم پس آقای داریوش به دنبال این است که یک مشروعیتی برای کار خودش بدهد این مقدمه دارم خدمت تان عرض می کنم مهم است برای این که رفتارهای داریوش را ببینید و متوجه بشوید که بعضی از کارها را چرا انجام داد؟ خلاء را چطوری پر کرد؟ یکی از داستان ها نسبت به آن شیهه اسب که گفت اسب من چون شیهه کشیده پس من باید شاه بشوم و آن 6 نفر دیگر که یک نفرشان از این گروه انصراف داده بود و 5 نفر شدند این پادشاهی را پذیرفتند داستان را هم می دانید هرودوت چطوری نقل می کند اسب آقای داریوش، اسب نر بوده است یک روشی را پیاده کردند دوباره نمی خواهم تکرار بکنم اسب را تحریک کردند بین مادیان برده بودند.

قراری که گذاشته بودند اسب هر کسی که شیهه کشید شاه بشود، اسب آقای داریوش شیهه کشید با تحریک جنسی اسب آقای داریوش، آقای داریوش به سلطنت رسد. آقای پروفسور پیر بریان مطلبی آورده در کتاب تاریخ امپراطوری هخامنشیان از کوروش کبیر تا اسکندر به ترجمه آقای دکتر مهدی سمسار، صفحه 267 موضوع اسب سواری بعداً افزوده شده است زیرا این ترفند با اندیشه و ایده ای که داریوش می خواسته است از مناسبات و روابط ممتاز خود با الوهیت در همه جا بپراکند خوب مطابقت داشته است.

می گوید چه بسا این داستان که اسب شیهه کشید را داریوش بعداً مطرح کرده و این واقعیت هم ممکن است نداشته باشد. آقای داریوش این قدر با این خلاء مواجه بود مجبور بود همچنین داستان های را جعل بکند. یک مقدار جلوتر برویم با شما صحبت کردم در مورد این که پادشاهان هخامنشی را خیلی ها گفتند این ها زرتشتی نبودند در مورد پیوند زرتشتی و پادشاهان هخامنشی یک قسمت با شما صحبت کردیم یک سری اسناد را نشان دادم.

افراد مختلفی نسبت به این موضوع اشاره کردند این را می خواهم بگویم چون برخی ها می گویند درست است کوروش، کمبوجیه و بردیا زرتشتی نبوند ولی داریوش چه؟ اشاره شان به دو موضوع است یک آن نمادی که در بالای کتیبه بیستون آمده و بعد از آن در کتیبه های هخامنشی یک مقداری مرسوم می شود و عبارت اهورامزدا که در متن بیستون آمده. خوب دقت بکنید می خواهم در این خصوص یک نکات اساسی را برای شما مطرح بکنم که اگر این ها را ندانید احتمالاً در مورد این که اعتقادات زرتشتی چه پیوندی با دودمان هخامنشیان داشته دچار مشکل خواهید شد. اولاً یک سند دیگر نشان تان بدهم کتاب تاریخ ماد نویسنده شخصیت نام آشنا،‌ خاور پژوه معروف دیاکونوف، صفحه 528 یک سری مطالب را مطرح می کند جزئیاتش را خواستید به کتاب شان مراجعه کنید ببینید.

من مجبور هستم این جا یک سری عبارات را نشان بدهم ولی می توانید به این کتابی که معرفی کردم ملاحظه بفرمایید همه گواه بر آن است گرچه دین پادشاهان (خودشان هم تمایل دارد این را بگوید منتها خلاء استناد را می بیند) گرچه دین پادشاهان پارس یعنی ایران به زرتشتی گری نزدیک بوده (یعنی به نسبت فراعنه که یک اعتقاد دیگری داشتند به نسبت بابلی یان که یک اعتقاد دیگری داشتند) ولی با کیش زرتشت کاملاً منطبق نبوده است. اما با تعالیم مغان هم که با زرتشتی گری دوران متأخر بسیار نزدیک بوده با وجود نفوذ عظیمی که مغان در درباره و در میان مردم داشتند انطابق کامل نداشته (این اعتقادات نه این طرفی بود نه آن طرفی بود) مجموع این مراتب به ما اجازه می دهد که مغان را نمایندگان تعالیم زرتشت بدانیم یک بحثی برخی ها مطرح می کنند می گویند یک اختلاف اعتقادی بین داریوش و بین بردیا وجود داشته است.

برخی های قائل به این هستند که اعتقاد بردیا یک انشعابی از انشعابات مهر پرستی اعتقادش بوده و داریوش یک انشعاب از انشعابات زرتشتی گری و برخی از مؤلفه های زرتشتی گری را داشته، مدافع این نظریه در حال حاضر آقای دکتر شروین وکیلی است. یک تفکر مقابل هم هست که الان نمونه اش را دیدید که برخی ها معتقد هستند این بر عکس قضیه است ما می توانیم مغان را و مادها را یک مقدار پیرو تعالیم زرتشت بدانیم داریوش نه، داریوش همان امید مهر را دارد ادامه می دهد.

فعلاً در مقام قضاوت به این مسئله نیستیم منتها استناد برخی از مورخین این است که این اتفاقاتی که در دوره بردیا و داریوش افتاد این اتفاقات، اتفاقات با ریشه دینی است. یعنی صرفاً رویکرد سیاسی نبوده پس تا این جای کار هم در مورد زرتشتی نبودن این اشاره کردیم. اما اعتقاد داریوش چه بوده؟ آیا آقای داریوش یکتا پرست بوده؟ اگر یک زرتشتی بیاید ادعا بکند بگوید زرتشتی گری تفکر توحیدی و یکتا پرستی است و آقای داریوش هم همین ویژگی ها را داشته است.

مثلاً آقای موبد نیکنام ادعا می کند می گوید اولین کسی که مسائل توحیدی را مطرح کرد زرتشت بود، اگر یک کسی زرتشتی باشد باید توحید را قبول داشته باشد یا قبول نداشته باشد؟ یکی دو تا مطلب با همدیگر ببینیم کتاب دین و فرهنگ ایرانی پیش از عصر زرتشت نویسنده آقای هاشم رضی چهره نام آشنا فصل اول بیشترین استنادات نسبت به ایشان بود به نسبت به فصل دوم با آقای هاشم رضی زیاد کار داشتیم.

صفحه 254 کتاب شان چه می گوید؟ یک عبارت از کتیبه داریوش می آورد، اهورامزدا خدای بزرگی است برتر از تمام خدایان، یعنی چه؟ یک همان شما می گویید که اهورامزاد یگانه خدا است یک زمان می گویید خداها متعدد هستند ولی یک اهورامزاد هم بین شان است این اهورامزاد بهتر از بقیه خدایان است. آقای هاشم رضی می گوید پس متوجه می شوید که اهورامزاد خدای بزرگی است.

یعنی بَغی بزرگی است اهورامزاد یگانه بغ نبود و داریوش مکرر از این مسئله یاد می کند این انحرافی است از آیینی که یکتاپرستی را تبلیغ می کرد و تمام خدایان گذشته را که نفوذی بسیار داشتند بر افکنده بود می گوید این انحراف است بعد می گوید اما انحراف هر چند بسیار کوچک است محسوس نیست و بَغان دیگر کدام هستند؟

اگر یک اهورامزدای را آقای داریوش نام برده این با ادعای زرتشتی که اهورامزدا خدای یگانه است جور در نمی آید پس در نتیجه این جا ما باید بگوییم که آقای داریوش اگر هم اسم اهورامزدا را در این مرحله آورده این به این معنا نیست که منکر خدایان دیگر شده است. در ادامه آورده مشاهده می کنیم اهورامزدا سرآمد بَغان و بَغ بزرگ است. مثل این که یک کسی بت های متعددی را بپرستد یک بت را بگوید از بقیه بزرگ تر است این که موحد نشد اما از کتیبه های داریوش چیزی از بغان دیگر دستگیر و مفهوم نمی شود ان شاء‌ الله به این هم می پردازم که می شود یا نمی شود؟ و تنها از زمان اردشیر دوم است که از بغان دیگر آگاهی می یابیم.

ادامه اسکن را ببینیم صفحه 264 اما نه داریوش و نه جانشینانش هیچ کدام آموزه ها و هستی اساسی تعالیم پیغمبر (منظورش زرتشت است) تعالیم زرتشت را در نیافته بودند، نگویید داریوش، زرتشتی بود این حرف آقای هاشم رضی است باز استدلال های دیگر را برای تان می آورم. اما در کتیبه های دیگر نیز که برای سراسر شاهنشاهی ارسال می شد اهورامزاد تنها و یکتا خدا نبود بلکه بزرگ ترین بغان به شمار می رفت.

یعنی آقای داریوش اگر اسمی از اهورامزدا می آورد این اهورامزدا، آن خدای یگانه نیست چه خدایی است ان شاء الله امشب با مستندات به شما نشان می دهم یک کتابی دیگر به نشان دادم که امشب زیاد به آن داریم استناد می کنیم تاریخ امپراطوری هخامنشیان جناب آقای پروفسور پیر بریان، جلد 1 به خوبی نسبت به این بحث کتابش پرداخته صفحه 303 اهورامزدا خدای شاه است این واقعیتی است که داریوش در کتیبه خود آن را به روشنی اعلام می کند.

از 63 خدای دیگری که وجود دارند در صحنه رقابت با اهورامزدا فقط یک بار و آن هم با عناوینی پاینی تر نام برده شده آن جا کجا است؟ آن جای که داریوش می گوید آن چه من در ظرف یک سال کرده ام (احتمالاً منظورش 1 سال خورشیدی است) چون این جا یک موضوعی را مطرح کردند 1 سالی که گفته 1 سال خورشیدی است از 523 تا 522 برخی ها هم گفتند ظاهراً 13 آبان 523 تا 13 آبان 522 منظورشان 1 سال است.

به قدرت اهورامزدا است که من کرده ام، اهورامزدا حمایت خود را به من ارزانی داشته است چنان که خدایان دیگری که وجود دارد یعنی خدایان متعدد را آقای داریوش دارد به تصویر می کشد و می گوید بین این خداها اهورامزدا قوی تر و بزرگ تر است و بیشتر هوای من را داشت. داریوش آن 1 سال چه کار کرد ان شاء الله هفته خدمت تان عرض می کنم. آماری را به شما نشان خواهم داد که درد آور است و ممکن است باورش برای برخی ها سخت باشد ولی ما اثبات می کنیم که خواهید دید. اگر کتیبه بیستون را ببینید یک نمادی است من  اصلاً کتیبه بیستون را «بِیسْتون» تلفظ دقیقش است «بِیسُتون» رایج شده یک مقدار تلفظ بیسْتون سخت است ما بیسُتون می گوییم این را از ما بپذیرید در مورد ریشه اش و این که قضیه آن جا چه بوده است ان شاء الله به وقتش خدمت شما توضیح خواهم داد.

وقتی که شما کتیبه بیستون را نگاه بکنید تصویری را می بینید معروف ترین و مشهورترین تصوری که به جز نقش رستم و ... از آقای داریوش در ذهن مانده است همین تصویری است که در کتیبه بیستون وجود دارد من می خواستم هفته های بعد به مسئله بیستون بپردازم ولی این جا یک مقداری لازم است که روی این تصویر برای شما توضیح بدهم. در تصویر اولین شخص آقای داریوش است پشت سرش چه کسانی هستند در برنامه آینده توضیح خواهم داد نیزه دار و کمان دار آقای داریوش هستند و 2 تا نماد وجود دارد در مقابلش 9 نفر هستند در ادامه متن کتیبه را می بینید بخشی از کتیبه، کتیبه عیلامی و میخی باستان است و بخشی از آن کتیبه بابلی است در مورد آن در جلسات آینده توضیح خواهم داد.

این جا یک نماد وجود دارد برخی ها می گویند هخامنشیان زرتشتی بودند دلیل چیست؟ این نمادی که وجود دارد می گوییم این نماد چه است؟ می گویند این نماد فَروَهر است امشب می خواهیم در این مورد با شما صحبت بکنیم امیدواریم بتوانیم بحث را به یک جایی برسانیم. اولاً این که یک نکته کلی خدمت تان عرض بکنم آیا اهورامزاد خدایی است که زرتشت را آورد یا خیر؟ برای نمونه یک مطلبی خدمت تان نشان بدهم.

کتاب مزدا یسنان و ادب پارسی جناب آقای دکتر محمد معین در کتاب شان صفحه 155 آیین مزدا یسنان یگانگی و دو گانگی دقت بفرمایید باید دانست که افزودن مزدا به اهورا باید بسیار متقدم بر عهد زرتشت صورت گرفته باشد یعنی زرتشت این را اصلاً‌ نیاورده پادشاهان هخامنشی خدای بزرگ را اهورامزاد خوانده اند البته منهای آقای کوروش، بردیا و کمبوجیه که مطلبی و مستندی از این ها در این مورد در دست نداریم.

سنگ نوشته ها، صریحاً آن را تأیید می کنند، ولی به هیچ وجه نمی رسانند که این اهورامزاد که خدای مشترک همه ایرانیان بود (ایشان این طوری ادعا می کند) در نظر هخامنشیان مانند اهورامزدای زرتشتی تجلی می کرد. پس نمی توان استنتاج کرد که دین رسمی پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده، اول کار باید بگوییم اهورامزدا و زرتشت ربط شان چه است؟ آیا اهورامزدا را زرتشت آورد یا خیر؟

نکته بعدی اولین نفری که این نماد را نماد اهورامزدا دانست چه کسی بود؟ کتاب "بدانیم و سر بلند باشیم" نوشته جناب آقای دکتر منوچهر منوچهر پور، انتشارات فرَوَهر، چاپ 5، صفحه 57 این کتاب به تازگی منتشر شده. در مورد فرَوَهر با این بخشش کار دارم قبلاً این اسکن را خدمت تان نشان دادم و خواندم دانشمند پارسی رستم جی کاما اولین کسی که این شکل را با عنوان سمبل فرَوهر دانست ایشان می گوید به روان دانشمند پارسی رستم جی کاما اولین کسی که این شکل را به عنوان سمبل فروَهر دانست درود فرست. ببینیم رستم جی کاما چه زمانی زندگی می کرد؟ آقای رستم جی کاما تقریباً معاصر است، اولین نفر این نماد را به عنوان فروَهر معرفی کرد این یک نکته.

 نکته بعدی خیلی مشکل در سر راه این استدلال وجود دارد که این نمادی که بالای سر داریوش است نماد فروَهر و زرتشتی است پس این ها زرتشتی بودند. آقای موبد نیکنام کتاب زرتشت و مزدا یسنان پرسش و پاسخ های در شناخت دین زرتشت، صفحه 488 سوال پرسیدند و ایشان پاسخ داده است، آیا نگاره فروَهر مربوط به زرتشتیان است؟ گفته شده بال های آن نشان اندیشه، کردار و گفتار نیک است سر فروَهر به سمت راست یا چپ است؟ آقای موبد نیکنام پاسخ دادند فرتور یا عکس فروَهر که در سنگ نگاره ها دیده می شود (تمام سنگ نگاره ها را ایشان می گوید) بیستون (سنگ نگاره داریوش) یکی اش می شود با فروَهر اوستایی که در باور سنتی زرتشتیان از آن یاد می شود با هم یکی نیستند. و هر کدام فلسفه جداگانه ای دارند این چیزی که شما در سنگ نگاره می بینید فروَهر زرتشتی نیست. آقای موبد نیکنام زنده هستند بروید از ایشان بپرسید کتاب هم تازه چاپ شده فکر کنم یک سالی نیست این کتاب را منتشر کردند. مجبور هستم یک بخشی از اسناد را نگه دارم چون بخواهم مرتب یک سری از اسناد را که مرتبط با یک موضوع است برای شما نشان بدهم امکان دارد خسته کننده بشود.

آقای شروین وکیلی در کتاب داریوش دادگرشان صحبت های را در دانشگاه مطرح کردند در مورد نگاره فروَهر هست یا نیست و این نگاره در کتیبه بیستون چه است؟ یک مطالبی را در کتاب داریوش دادگرشان گفتند که در مورد نماد فروَهر مدافع هستند که خیلی ها ایراد گرفتند من با آن بخش هایش کار ندارم من با یک بخشی که این جا مورد توجه باید قرار بگیرد کار دارم صفحه 803 کتاب شان ایشان نمادها را می آورد کتیبه بیستون را هم آورده. نگاره سر پل ذهاب در موردش بعداً اگر لازم شد خدمت تان توضیح می دهم ارتباطش با قضیه فروَهر چه است؟ چون از لحاظ ظاهری این دو تا خیلی شبیه به هم هستند گذشته از این،‌ کافی است سابقه نقش فروَهر را در جهان باستان دنبال کنیم. نقش فروَهر را زرتشت آورده؟ نقش فروَهر مال زرتشتی ها است؟ نقش فروَهر یک نماد ایرانی است؟ ریشه اش کجا است؟ گذشته از این، کافی است سابقه نقش فروَهر را در جهان باستان دنبال کنیم تا به این که آن را نماد خداوند می دانستند آگاه شویم، گفتند کتاب آقای نیکنام 1 سال بیشتر است منتشر شده.

نیایِ باستانی این نماد را در اصل نقش مایه ای مصری است. این نمادی که شما دارید می بینید به عنوان فروَهر معروف و مشهور شده اصالتش مصری است زرتشت در مصر بوده که در این نماد را آورده باشد؟ که در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد در این سرزمین ظاهر شد و ایزد خورشیدی را همچون قرصی بالدار باز می نمود شکل نخستین این نماد احتمالاً تقدیس اقتدار فرعون و پیوند وی با خدای خورشید را باز نمایی می کرده است. کهن ترین نمونه از این نماد به عصر فرعون، سْینِسفِراو (حرف اول سین ساکن) تلفظ ساده ترش را بگوییم اِس نِفراو در قرن 26 پیش از میلاد تعلق دارد این همان پایه گذار دودمان چهارم سلسله فراعنه مصری است. خواستگاه این نماد،‌ احتمالاً شهر اِدفو بوده شاید ادفو هنوز هم در مصر هست یک معبد معروف و مشهوری دارد که اتفاقاً تصویرش را دیده باشید.

در این شهر، خدای شاهین گونه خورشید یعنی هوروس را به شکل گوی بالداری تجسم می کردند و بعدتر همین نماد را نشانه خدای بزرگ خورشید یعنی رَع می دانستند، ریشه همان نمادی که به آن استناد می کنید می گویید نماد فروَهر و زرتشتی است ریشه همین نماد، ریشه مصری است. یک سِیری البته دارد. قدیمی ترین جایی که پیدا شده بر اساس گفته جناب آقای شروین وکیلی البته این نماد، تکامل پیدا کرده ایشان در کتاب شان تصویر تکامل این نماد را گفتند. ولی یک ریشه مصری دارد احتمالاً این از ریشه مصری به ایران غربی آمده و در منطقه آشور بوده و بعد از آن به دست آقای داریوش رسیده است و آقای داریوش هم از این نماد استفاده کرده است؛ پس باز یک مانع دیگر برای این که بگویید این نماد فروَهر است این نماد فروَهر نماد زرتشتی است پس آقای داریوش زرتشتی بوده است.

آقای حسینی شما که می گویید این نماد، نماد فروَهر نیست چه است؟ اولاً مطلبی که آقای شاپور شهبازی دارد را با همدیگر ببینیم، جُستاری درباره یک نماد هخامنش کتاب، کتابی مهم در این زمینه است چون دو تا نظریه و دیدگاه را با هم جمع کرده و به آن پرداخته است. یک توضیحی شاید این جا لازم است بدهم چند صفحه از اسکن های کتاب را می خواهم بگویم.

آقای شاپور شهبازی در مورد این نماد یک توضیحی می دهد ایشان روی دو تا نظریه تأکید می کند می گوید یا این نماد فرَح برای پادشاهی است یا نماد اهورامزدا است بخش نماد اهورامزدا را ایشان به شدت نقد می کند با همدیگر ببینیم. آقای شاپور شهبازی را می شناسید باستان گراها هم می دانند. فروَهر، اهورامزدا یا خوَرنه کدام یک از این ها است؟  آقای شاپور شهبازی یا شهرام جلیلیان ایشان در صفحه 58 می گوید مطالعه الگوهای به نمایش در آمده نگاره انسان بالدار در باز مانده های دوره هخامنشی به آسانی نشان می دهد که این بُن مایه نیازمند توضیح و تفسیری است که خیالبافی های همچون نماد اهورامزدا هیچ گاه نمی تواند آن را فراهم آورد.

این که بگویید این نماد، نماد اهورامزدا است این خیالات است جلوتر برویم در صفحه 102 کتاب آقای شهبازی چه گفتند؟ چون داریوش، پادشاه زاده نبود همان نسَبی که برای شما توضیح دادیم او دست یافتن خود به فرِّه پادشاهی را به واسطه نیای شاهان بزرگ و شناخته شده خود مشروعیت بخشید که پهلوان و بنیانگذار نام دهنده خاندان هخامنشی بود و در سنت هخامنشیان گفته شده بود که یک عقاب او را پرورش داده بود. در نتیجه منطقی خواهد بود که شاه آن (نماد بالای سرشان را که ایشان عقاب می گوید بعضی ها شاهین می گویند) این سنگ نگاره بیستون به عنوان هخامنش شناخته شود. که برای تجسم بخشیدن به فرِه پادشاهی داریوش بزرگ که میراث خوار هخامنش بود نشان داده شده (ایشان تعبیر میراث خوار برای آقای داریوش آورده است).

می گوید نمی تواند نَسبش را به پادشاه قبلی برساند می خواست این خلأ را پر کند از یک نمادی استفاده کرد که این نماد (صفحه قبل گفته بود) در سنت هخامنشیان گفته شده بود که یک عقاب او را پرورش داده بود چه کسی را؟ هخامنش را چون این عقاب در تخیلات این ها وجود داشته یا در اسطوره ها وجود داشته که هخامنش را بزرگ کرده از نماد عقاب آن بالا استفاده کرده است که خودش را به هخامنش برساند.

یعنی از چیش بِش به هخامنش برساند که خلأ مشروعیتش را بتواند پر بکند این جا یک پاورقی هم خورده صفحه 103 عدد شماره 2 در پاورقی گفته پیتر کالمایر هم به طور جداگانه به این نتیجه رسیده است ایشان از پیتر کالمایر هم این مسئله را نقل می کند. پس در نتیجه بعضی ها گفتند این نماد هخامنش بوده، دو روز گذشته با جناب آقای بهنام مبارکه صحبت می کردم از ایشان درخواست کردم که در برنامه تشریف بیاورند نکات و مطلبی دارند بفرمایند آقای بهنام مبارکه مترجم اوستا هستند. ایشان روی این مسئله معذوریتی داشتند رفاقت ما سر جای خودش این بحث سر جای خودش، ولی یک سوالی پرسیدم که آیا این نمادها در کتیبه های هخامنشی، نماد اهورامزدا است؟ ایشان گفتند ما به هیچ عنوان اهورامزدا را تجسیم نمی کنیم نمی کشیم مجسمه اش را نمی سازیم اصلاً نمی تواند در کالبد یک جسم بیاید.

به یک عبارتی دیگر که من بخواهم برای شما توضیح بدهم این که اگر اهورامزدا قرار باشد یک همچنین شکلی داشته باشد بت می شود؛ پس اگر کسی بخواهد به این مسئله استدلال بکند بگوید هخامنشیان، زرتشتی بودند چون از یک نمادی استفاده کردند که این نماد، نماد اهورامزدا است و نماد اهورامزدا نماد زرتشتی است دیدید که چند تا مانع جدی در این زمینه برای شان وجود دارد. چون فرصتم دارد می گذرد یک نکته دیگری خدمت تان نشان بدهم در مورد کتیبه بیستون مفصل صحبت خواهم کرد جلسات آینده با چند تا کتاب کار داریم.

مثل کتاب  هاید ماری کخ از زبان داریوش ببینیم آقای داریوش چطور حکومت داری کرد؟ با تاریخ های که مدام استفاده می کنیم کار داریم کتیبه های هخامنشی آقای لوکوک این را برخی ها که ببینند احتمالاً خیلی نگران بشوند که ما می خواهیم از این کتاب برای شان مطلب بیاوریم. این کتاب قبل از تحریف باشد، چاپ اول باشد صفحه 234 مطلبش باشد که آقای داریوش چه کار کرده بود؟ برای تان خواهم گفت برای جلسات بعد هم بروید مطالب را نگاه کنید اگر خواستید بیایید جواب بدهید. برگردانی که نسبت به کتیبه های هخامنشی (شارپ) انجام داد و با این کتاب هم کار داریم کار را برای تان احتمالاً یک مقداری دچار مشکل بکنیم چون این جا متن های خود کتیبه ها است که می خواهم خدمت تان بیاورم نشان بدهم و ببینید داریوش گفته چه کار کرده؟ با موضوعی دیگری هم کار داریم هر چقدر فرصت شد به آن می پردازیم و آن هم هفت مقدس در آیین مهر و تأکیدی که آقای داریوش بر هفت دارد.

از جمله هفت نفری که بردیا را کشتند و عدد هفت در کتیبه را خدمت تان عرض خواهم کرد آن های که خواستند بیایند من جلو جلو گفتم از این منابع می خواهم استفاده بکنم توضیح و پاسخی داشتند هفته بعد حتماً بیایند و ما نکات شان را بشنویم. یک نکته را فقط خدمت تان بگویم. ( اطاق فرمان آیا مخالف تماس گرفته؟) همین الان ایشان را وصل بکنیم ادامه مطلب را هفته بعد خدمت تان عرض می کنم چون مخالف تماس گرفت یک جاهای اگر دیدید اتاق فرمان موبد زرتشتی زنگ زد موبد زرتشتی را می شناختید اصلاً نیاز نیست به من بگویید ایشان را در استودیو وصل بکنید ولو وسط صحبت من بود آقای شهریاری سلام علیکم ورحمة الله

بیننده آقای شهریاری از گلپایگان:

درود بر شما، جناب اقای حسینی وقت تان بخیر باشد، من دو هفته پیش هم که تماس گرفتم وقت نشد هفته قبل قسمت نشد این هفته در خدمت تان هستیم

استاد حسینی:

آن هفته که تماس گرفته بودید یکی دو دقیقه به پایان برنامه مانده بود الان خدا را شکر اولین نفر توانستید روی خط تشریف بیاورید شما شروع می کنید یا من؟

آقای شهریاری:

نه من شروع کنم چون من مخالف هستم، من چند تا سوال از شما می کنم از این سوال های که می خواهم نظرتان را بدانم ذاتاً شما با ایران باستان مخالف هستید یا برنامه تان نقد است؟ چون شما دو پهلو حرف می زنید.

استاد حسینی:

من خیلی رُک دارم نقد می کنم اسم برنامه، تاریخ بدون روتوش است یعنی ما روتوش را داریم بر می داریم دو پهلو حرف زدن کجا بود؟

آقای شهریاری:

این یعنی مخالفت، این یعنی این که شما ریشه ای مخالف هستید چند تا مطلب در برنامه قبلی یادداشت کردم

استاد حسینی:

آقای شهریاری مخالف هستم آیا من تاریخ اسلام را نقد می کنم یا نقد نمی کنم؟

آقای شهریاری:

من چند تا مطلب حاضر کردم

استاد حسینی:

باشد، اما این نسبتی که بنده دادید می خواهم برای مخاطب جا بیافتد درست تبیین بشود من تاریخ اسلام را بیشتر از تاریخ ایران باستان نقد کردم یا نقد نکردم؟

آقای شهریاری:

من بیننده برنامه های مذهبی شما نبودم بله نقد هم داشتید.

استاد حسینی:

احسنت، پس نگاهم اصلاً به تاریخ نگاه نقادانه است تاریخ مصر را نقد کردم یا نقد نکردم؟ نگاه من به تاریخ چه تاریخ اسلام باشد چه تاریخ ایران باشد چه تاریخ مصر باشد چه تاریخ یونان باشد، جاهای که اطلاعاتم در مورد این قدر زیاد نیست تاریخ سکاها و بابل باشد این ها انتقادی است.

آقای شهریاری:

نقد کردید داستان نقد کردن با مخالفت کردن سیستم ایران باستان یک مقوله جدا است. در دو برنامه قبلی تان در مورد سردار سلیمانی شما صحبت کردید که سردار سلیمانی به هیچ عنوان ملی گرا نبوده است.

استاد حسینی:

من یک بخشی از عبارات ایشان را خواندم یک جایش را هنوز نخواندم خواستید برای تان می‌ آورم.

آقای شهریاری:

یک مثال زدید به عمل کار بر آید سردار سلیمانی از نظر من و همه ملی گرایان یک اسطوره ملی مهینی است، این که مذهبی ها به خودشان بچسبانند و به اسم شیعه یا به اسم اسلام جلو ببرند این کار صحیحی نیست. سردار سلیمانی (ضمناً شهریاری از گلپایگان هستم کرج زدید) من چون یک ملی گرای بسیار متعصب هستم سردار سلیمانی از نظر من یک انسانی است که شاید هر 500 سال یک بار اتفاق بیافتد یکی مثل سردار سلیمانی روی کره خاکی که نه در کشور خودمان بیاید. یا سردار سلامی که فرمانده سپاه است در سخنرانی دو سه سال پیشش من این ها را دارم می گویم که به عمل کار بر آید. سردار سلامی در سخنرانی سه سال پیشش گفت موی سر هر ایرانی کم بشود تمام کرک و پر شما را به باد می دهیم معنایش از نظر شما چه می شود؟

استاد حسینی:

همین را می خواهم خدمت تان عرض بکنم

آقای شهریاری:

شما یادداشت کنید بعد جواب بدهید

استاد حسینی:

بالاخره جواب بدهم یا اجازه بدهم؟

آقای شهریاری:

شما طول می دهید وقت من تمام می شود

استاد حسینی:

شما که فرصت دارید خودتان فرمودید شما صحبت بکنید اجازه می دهید من صبحت بکنم یا می خواهید ادامه بدهید؟

آقای شهریاری:

نه می خواهم ادامه بدهم، جایگاه آقای خامنه ای از نظر ملی گراها، شاید یکی ملی گرای باستان گرا باشد یکی مثل من ملی گرای عِرق کشوری داشته باشد، آقای خامنه ای بزرگ فرمانروای کشور ما هست شما دوست دارید لقب رهبر بدهی ما دوست داریم لقب فرمانروای شاهنشاه بدهیم وقتی که آقای خامنه ای می آید دو گانگی ملت و دولت را در سخنرانی هایش هست این دو گانگی ملت و دولت را که فرمانروا آقای خامنه ای بزرگ فرمودند

استاد حسینی:

آقای شهریاری عزیز اجازه بدهید شما قرار شد صحبت بکنید موضوعات مختلف را همین طوری به ما نسبت بدهید نمی شود اجازه می دهید من صحبت بکنم

آقای شهریاری:

شما دارید ملی گرایی را از بین می برید شما دارید دو گانگی بین مردم به وجود می آورید

استاد حسینی:

آقای شهریاری عزیز و بزرگوار اولاً ملی گرایی را چه کسی از بین برده این چه حرفی است؟ این چه نسبتی است؟ اگر کسی هخامنشیان را نقد بکند ملی گرایی را زیر سوال برده؟

آقای شهریاری:

بله چون ملی گرایی از هخامنشیان شروع می شود.

استاد حسینی:

احسنت، بینندگان عزیز توجه بفرمایید ایشان می گویند اگر کسی هخامنشیان را زیر سوال ببرد ملی گرایی را زیر سوال برده درست است؟

آقای شهریاری:

بله این نظر شما است شما ملی گرایی را زیر سوال ببرید بله

استاد حسینی:

الان خدمت تان عرض می کنم آقای خامنه ای (حضرت آقا) در مورد هخامنشیان نقد کردند یا نکردند؟

آقای شهریاری:

فرمانروای بزرگ

استاد حسینی:

هر چه که می خواهید اسمش را بگذارید به عنوان هم می رسم جوابتان را می دهم هخامنشیان را آقا و شهید مطهری نقد کردند یا نکردند؟

آقای شهریاری:

به شما عرض کردم من گفتم به عمل کار بر آید

استاد حسینی:

عمل حرف است من هم صحبت کردم، سایت آقا را با هم ببینیم شما به اندازه کافی صحبت کردید، عزت ملی که شما می گویید (اجازه بدهید درست است که فرمودید آدم متعصبی در ایران باستان هستید ولی تعصب را این جا کمش بکنید بگذارید جای نفس کشیدن برای ما هم باقی بماند) یکی عزت ملی است این یکی از آرمان های انقلاب است. ملی گرایی چه است؟ آقا دارند در این باره توضیح می دهند. این یکی از آرمان های انقلاب است این خیلی مهم است چه کسی دو گانه بین ملت و امت درست است؟ این چه حرفی است به ما نسبت می دهید؟ چون هخامنشیان را نقد کردیم؛ عزت ملی یعنی احساس افتخار ملی که این احساس افتخار، ناشی از واقعیات باشد بدون روتوش باشد. ناشی از یک واقعیتی در متن جامعه و بر روی زمین نه متکی بر توهمّات و تصورات، توهمّات و تصورات نمی تواند مبنای گفتمان ملی باشد آن ملیتی که ما قبول داریم.

نمونه توهمات و تصورات چه است؟ آقا اولاً گاهی احساس افتخار به حکومتی که کیان هخامنشیان و مانند این ها هم بود این ها تصورات واهی و توهم است. شما این جمله آقا را چه کار می خواهید بکنید؟ آقا وقتی نمونه آورده برای بحث عزت ملی گفته توهم است شما سراغ هخامنشیان بروید و به این ها افتخار بکنید. شهید مطهری حرف شان مشخص بود آقا هم حرف شان مشخص است.

سوال دیگرتان را جواب بدهم چون ظاهراً همین طوری دارید صحبت می کنید وقت دادم صحبت کردید و مطلب تان را مطرح کردید اجازه بدهید ما هم صحبت بکنیم مثل داریوش رفتار نکنید، جلسه بعد عرض خواهم کرد داریوش چه کارهای انجام داده بود؟ الان عبارتش را نگویم. شما فرمودید شخصی مثل سردار سلیمانی، چرا مذهبی ها می خواهند برای خودشان بر دارند؟ اصلاً‌ قضیه این نیست کسی بخواهد ایشان را برای خودش بر دارد.

ایشان دو جنبه دارد مذهبی است و یک جنبه ملی که این ها با هم در آمیخته است و با هم تفکیک پذیر نیست، ولی من یک سوال از شما بپرسم وصیتنامه سردار سلیمانی را شما خواندید یا نخواندید؟ وصیتنامه ایشان دارد از کوروش، داریوش، بردیا، کمبوجیه و خشایار شاه صحبت کرده یا از اعتقادات صحبت کرده؟ اگر ایران را حرم معرفی کرده است حرمی معرفی کرده به خاطر این که هخامنشیان این جا را گرفتند و فتح کردند یا به خاطر اعتقادات؟ این را چه می خواهید بگویید؟

نکته بعدی این که فرمودید آقای خامنه ای بزرگ، فرمانروا هستند و می شود لقب شاهنشاه به ایشان بدهیم من با این مسئله مخالف هستم خود آقا وقتی به شاهنشاهی به عنوان دید ظالمانه دارد نگاه می کند یک کسی بگوید ایشان فرعون است شما می پذیرید؟ می گویی فرعون نماد برده داری است می گویی نه چون اقتدار گرا است شما نمی توانید همین طوری تعابیر را به سمت افراد پرت بکنید. تعبیر پادشاهی این که طرف با تحریک اسبش پادشاه شده، ولایت فقیه یک ولایتی است که فقهاء در موردش صحبت می کنند و فقهاء در عصر ما انتخاب می کنند. این را می خواهید با آن یکی کنید بعد می گویید شما چرا اعتراض می کنید؟ تا می خواهیم اعتراض بکنیم و واقعیت را بگوییم می گویید شما دو گانه ملت و امت درست کردید. کدام دو گانه ملت و امت؟ من دارم می گویم خود داریوش در کتیبه گفته من این کار را کردم می گویی چرا می گویی؟ این چه استدلالی است این دو گانه ملت و امت است؟ شما اگر می خواهید باستان گرا هم باشید بیشترین مطالب باستانی از خود این افراد دارم در این برنامه نقل می کنم این چه حرف و رویکردی است حداقل به قول خودتان تعصب که دارید یک ذره انصاف هم کنارش یک ذره داشته باشید چون با تعصب کامل که آمدید نمی شود از شما بپذیریم آقای شهریاری من در خدمت تان هستم

آقای شهریاری:

آقای حسینی ببینید من این های که می خواهم مثال بزنم را مثال نیست این ها واقعیت است.

استاد حسینی:

این نکاتی که من پاسخ دادم آقا راجع به هخامنشیان، شهید مطهری راجع به هخامنشیان، وصیتنامه سردار سلیمانی را به عنوان پاسخ قبول دارید یا اگر نقد دارید بفرمایید نقد کنید.

آقای شهریاری:

اجازه بدهید من حرف هایم را جمع بندی کنم چون این ها را تکه تکه نوشتم از ذهنم می پرد، ذاتاً هر کسی یک اعتقاد و عقیده ای دارد شهید مطهری دوره 40 سال پیش بوده، شما در این 40 سال تا به امروز تغییراتی سیستمی در حکومت، تغییرات سیستمی در قانون در مجازات هر چیزی را که می بینید به زمان خودش تعبیر می کنید.

استاد حسینی:

این را فرمودید برای 40 سال پیش بود دانه دانه می خواهم جواب بدهم

آقای شهریاری:

نه هنوز تمام نشد

استاد حسینی:

آقای شهریاری این تعصب را یک ذره کنترلش کنید خودتان گفتید تعصب دارید، اعتقاد 40 سال پیش و 100 سال پیش که متفاوت نمی شود پیامبر را یک دوره ای معصوم می دانستند قرآن معصوم معرفی کرد این برای 1400 سال پیش بود الان تغییر کند. خیلی رُک در جواب شما، آقا صحبت های که راجع به هخامنشیان کرد برای چه تاریخی بود از سایت شان می خواهم نشان بدهم 7- 3- 1397 آقای شهریاری مال سال 97 است شام چه می گویید؟

آقای شهریاری:

آقای حسینی من یک مطلب به شما عنوان می کنم سیستم برنامه شما روی زرتشت بود

استاد حسینی:

آقای شهریاری عزیز عبارت را شما فرمودید شهید مطهری مال 40 سال پیش بوده من از آقا آوردم مال سال 97 است این را جواب بدهید

آقای شهریاری:

برنامه شما از برنامه زرتشت به سیستم ایران باستان تغییر کرد

استاد حسینی:

اصلاً ممکن است من 10 تا موضوع دیگر را تغییر بدهم این را جواب بدهید

آقای شهریاری:

معلوم نیست سیستم شما چه است؟ می خواهم به شما بگویم این کنکاشی که شما در سیستم ایران باستان دارید انجام می دهید یا مخالفت است یا نقد است یا (ببخشید ناراحت نشوید) دشمنی است یا هر چیزی یک مجری در شبکه 4، دو سه سال پیش آمد

استاد حسینی:

این ربطی به حرف های بنده ندارد

آقای شهریاری:

اجازه بدهید

استاد حسینی:

نه، برنامه را باید پیش ببرم مطلبی که گفتید جواب تان را دادم فرمودید 40 سال پیش بود من از سال 97 آقا آوردم جوابی برای این دارید یا ندارید؟

آقای شهریاری:

من درباره فرمانروای بزرگ هیچ نظری ندارم هر چه ایشان بگویند

استاد حسینی:

آن جا که 40 سال پیش است نظر دارید این جا که سال 97 است نظری ندارید

آقای شهریاری:

من شهید مطهری را 40 سال پیش گفتم فرمانروا هر چه بگوید همان است فرقی نمی کند.

استاد حسینی:

سال 97 بود نکته ای دیگری دارید وصیتنامه سردار سلیمانی را حتماً بخوانید، آقای شهریاری یک سوال از شما بپرسم؟ شما آیا شهیدی را در دفاع مقدس سراغ دارید اسم کوروش، داریوش، خشایار شاه، کمبوجیه و بردیا در وصیتنامه اش آورده باشد؟ از هخامنشیان صحبت کرده باشد.

آقای شهریاری:

نخیر به خاطر این که مردم احساسی و مذهبی هستند حالت عرفانی داشتند اصلاً بحث ملی گرایی و بحث باستان گرایی اصلاً مطرح نبود

استاد حسینی:

یعنی در جنگ ایران و عراق اصلاً باستان گرایی و ملی گرایی در ایران نبوده می خواهند جبهه بروند؟

آقای شهریاری:

چون تغییر سیستمی حکومتی بود یک سری ها طرفدار پهلوی بودند یک سری انقلاب بودند پهلوی ها رفتند انقلابی ها ماندند خوی انقلابی گری در مردم بود اصلاً ربطی به ملی گرایی ندارد.

استاد حسینی:

احسنت، پس خوی انقلابی گری ربطی به ملی گرایی نداشت چرا الان باید داشته باشد؟ چون ملی گرایی که شما دارید تعریف می کنید با ملی گرایی که واقعیت تاریخی است متفاوت است.

آقای شهریاری:

ملی گرایی را شما چه می دانید؟ به دفاع از کشور می دانید

استاد حسینی:

آقای شهریاری فکر کنم بعضی از مواضع برای مخاطب مشخص شد

آقای شهریاری:

اجازه بدهید من یک مطلب را بگویم شما در تیتراژ برنامه تان داریوش دادگر یا بیدادگر زدید قوانین، متغیر است آقای حسینی، این جا آقای شادمهر از اهواز روی خط می آید با شما بهبه و چهچه کند نشد که نظر همه جمع بشود.

استاد حسینی:

من اصلاً دنبال جلب نظر همه نیستم من حقیقت را می گویم ولو تک تک افراد روی زمین بخواهد بدشان بیاید، من آقای امید دانا نیستم دنبال بهبه و چهچه و جمع کردن این ها باشم می دانم این حرف های که می زنم به به و چهچه خیلی ها را ندارد با علم به این دارم می گویم.

آقای شهریاری:

آقای حسینی شما استاد سخنوری هستید من در مقابل شما واقعاً کم می آورم، ولی خواهش می کنم دو تا خط نوشتم یک خطش را خواندم، ببینید این که 2- 3 هزار سال پیش کنترل کردن مردم قانون داشت این همه جمعیت و کشور گشایی نیاز به قانون داشت، من بچه شیعه هستم ولی شبکه های درست شده در قرآن گفته اگر زن، فلان کرد با شمشیر بزنش!

استاد حسینی:

همچنین چیزی نیست.

اقای شهریاری:

 یا آن استاد می گوید بروید دست و پا را قطع کنید در دریا بیاندازید اگر قرار باشد که این طوری شما به 3 هزار سال پیش بر گردید دوگانگی ملت و امت همین است.

استاد حسینی:

نخیر، پس آقا چرا به 2500 سال پیش بر گشتند دوره هخامنشیان

آقای شهریاری:

3 هزار سال پیش اتفاقاتی افتاد شما داری الان مطرح می کنی در صورتی که

استاد حسینی:

به شبهات اسلامی قرآنی بیشتر از این که بخواهم به ایران باستان بپردازم آن جا پرداختم جواب داده بود جواب می دهم به جایش همه را جواب داده بود جواب می دهم این که شما می گویید به 2500 سال پیش نپردازید آقا پرداخته

آقای شهریاری:

آقای حسینی عرضم این است می گوییم این کنکاش شما مثل برنامه ای می ماند که مخالفت با شیعه یا با اسلام دارند می کنند می گویند چیزهای که در مورد مجازات تعیین شده را می گویند ببینید اسلام این است اسلام این طوری می کند.

استاد حسینی:

تعیین مجازات یک چیز است اجرا کردن مجازات چیز دیگری است

آقای شهریاری:

آفرین حرف من هم همین است.

استاد حسینی:

اگر روی تعیین مجازات داریوش آمدم شما بیایید هین حرف را بزنید ولی نشان تان می دهم که این مجازات انجام شد یا انجام نشد؟ خوب است

آقای شهریاری:

بله من مجازات ها را خواندم عین مجازات های که در دوره شاه عباس و هر دوره ای بود

استاد حسینی:

هر حاکمی ظلم کرده خدا لعنتش بکند ولی بگذارید ما واقعیت تاریخی را برای مردم بگوییم این که شما می گویید اگر این حرف ها را بزنید مردم بهبه و چهچه نمی کنند یک گروهی از مردم مثل شما که فرمودید روی ایران باستان خیلی متعصب هستید قطعاً بهبه و چهچه نمی کنند ولی ما از گفتن حقیقت کوتاه نمی آییم. پس اجازه بدهید ما کارمان را بکنیم اگر اشکالی علمی داشته باشید با شما خداحافظی کنیم آقای همانیونفر مخالف هستند ببینیم دوست تان چه پاسخی دارند؟

آقای شهریاری:

نه اجازه بدهید

استاد حسینی:

یک ربع است دارید صحبت می کنید از آن چیز علمی بیرون نیامد

آقای شهریاری:

من می گویم در این برهه زمانی که مملکت ما، کشور ما، کشور گشایی های نوین دارد صورت می گیرد این ها کشور گشایی نوین است به افتخار خامنه ای بزرگ، به افتخار فرمانروا دوگانگی را دارید بین مردم به وجود می آورید آقای حسینی این کارتان صحیح نیست.

استاد حسینی:

کشور گشایی تعبیری است که آقا بارها با عنوان یک نکته منفی در سخنرانی هایشان از آن استفاده کردند.

آقای شهریاری:

کشور گشایی نوین با کشور گشایی

استاد حسینی:

این تعابیر است شما دارید می گویید کشور گشایی مطلق گفتید نگفتید کشور گشایی با چه ویژگی های؟ آقای شهریاری عزیز من فکر کنم از صحبت هایتان چیز علمی در نیامد که بخواهد خدشه ای به مطالب ما وارد کند سراغ تماس بعدی برویم

آقای شهریاری:

شما می گویید 20 نفر هستید مطالعه می کنید بله 20 نفری مطالعه می کنید دستمزد و حقوق می گیرید و برنامه می سازید من برای برنامه های شما چند تا جواب حاضر کردم شما جواب من را ندادید

استاد حسینی:

من جواب تان را دادم در مقابل بیننده ای که دارد پاسخ من را می بیند نمی توانید این ادعا را بکنید این صحبت های آقا، فرمودید ما داریم کشور گشایی نوین می کنیم؟ "متفکرین سیاست غربی بارها گفته اند به جای این که ما مثل دوران استعمار قرن 19 برویم کشور گشایی کنیم و حاکم نظامی بگذاریم و پول خرج کنیم و اسلحه بفرستیم و جنگ و جدال راه بیاندازیم بهتر از آن و آسان تر از آن و کم هزینه تر از آن این است که نخبگان و زبدگان آن ها را بیاوریم فکر خودمان را به آن ها تزریق کنیم"

این نوع کشور گشایی نوینی که شما دارید می گویید آقا می گوید که کار سیاست غربی ها است شما دارید نسبت به جمهوری اسلامی می دهید این حرف ها را نزنید جمهوری اسلامی نیاز ندارد به این خرافه پردازی هایی که بخواهد پشت ایدئولوژیش قرار بگیرد، پشت  اعتقاداتش قرار بگیرد و پشت عملکردش قرار بگیرد. مدافع حرم این جا نیازی به ایدئولوژی کوروش، داریوش، کمبوجیه، خشایار شاه ندارد. چرا نمی خواهید این را بپذیرید؟ آقای شهریاری خدا نگهدار شما باشد آقای همایونفر (مخالف) سلام علیکم

بیننده آقای همایونفر:

سلام آقای حسینی شب شما و شب همه بینندگان ان شاء الله بخیر باشد

استاد حسینی:

ان شاء الله موفق و مؤیید باشید خدمت تان هستیم.

آقای همایونفر:

آقای حسینی من شیعه و مسلمان هستم من مخالف به آن صورت نیستم من مخالف حرف های شما هستم، چندین برنامه های شما را دارم می بینم حقیقتاً من متوجه منظور شما نیستم این که شما از زرتشت شروع کردید که ببینید این زرتشت، پیغمبر هست یا نیست؟ بعد شروع کردید به این بندگان خدا، شاهان هخامنشی...

استاد حسینی:

بندگان خدا؟ این شاهان هخامنشی چقدر مظلوم بودند؟

آقای همایونفر:

مگر بنده خدا نبودند

استاد حسینی:

یزید هم بنده خدا بوده ابوبکر البغدادی هم بنده خدا بوده

آقای همایونفر:

بله همه بنده خدا هستند

استاد حسینی:

صرفاً یک کسی مخلوق خدا باشد نمی شود بگوییم که آدم خوبی بود

آقای همایونفر:

اسم جفت شان اسم شاهی است

استاد حسینی:

آقای همایونفر، این آدم های که داریوش کشت این ها بندگان خدا بودند یا نبودند؟ یا فقط پادشاهان بندگان خدا می شوند؟

آقای همایونفر:

کل حرف های که شما می زنید و کتاب های که در تاریخ نوشتند اکثراً از هرودوت است.

استاد حسینی:

من با هرودوت کار ندارم، کتیبه خود داریوش را برای تان بیاورم ببینید خود داریوش چه گفت؟ به هرودوت هم ربطی ندارد

آقای همایونفر:

جناب حسینی این که آن آقایان دو سه هزار سال پیش چه گفتند با رسم و رسوم آن زمان و شرایط آن زمان بود، ما بیاییم این را الان بگوییم که آن آقایان چه کار کردند خوب است بله ولی ما بیاییم نتیجه گیری بکنیم ببینیم 3 هزار سال پیش داریوش چه گفته؟

استاد حسینی:

آقای همایونفر، می گوید 35 هزار نفر از پارس ها را می گوید من کشتم

آقای همایونفر:

در جنگ آدم کشته می شود در جنگ های اسلامی چند هزار نفر از طرفین مردند

استاد حسینی:

آقای داریوش مردم کشورهای دیگر را کشت یا مردم ایران را کشت؟

آقای همایونفر:

در تمام جنگ‌ ها در تمام انقلاب ها در تمام این ها آدم کشته می شود

استاد حسینی:

شما با کشته شدن هزاران نفر آدم به این راحتی کنار می آیید با نقد پادشاهی کنار نمی آیی؟ کسی که 35 هزار نفر از قوم پارس را بکشد این آدم خوب یا بدی است؟ آن ها بندگان خدا بودند یا نبودند؟ کسی که بچه کوروش را بکشد آدم خوبی است یا آدم بدی است؟

آقای همایونفر:

علت چه بود چرا آن ها را کشت؟

استاد حسینی:

علت این بود که این ها گفتند پارس ها گفتند پسر کوروش باید پادشاه بشود، داریوش گفت من باید پادشاه بشوم همین! قانع شدی 35 هزار نفر را در هگمتانه بکشد؟ گوش ها و بینی و چشم ها را در بیاورد؟

آقای همایونفر:

آقا محمد خان چشم های 200 هزار نفر کرمانی را بیرون آورد.

استاد حسینی:

خدا همه شان را لعنت کند کسانی که چشم در آوردند. در مورد هخامنشیان چرا بندگان خدا هستند ولی این ها جنایتکار شدند؟ دو تایشان جنایت کردند مشکل چه است؟

آقای همایونفر:

جناب حسینی من مظورت را نمی فهمم می خواهی بگویی این ها آدم های بد، جنایتکار و قاتل بودند اگر در مورد کشورمان کل دنیا چیزی می شنوند در مورد دوره هخامنشی است.

استاد حسینی:

آقا فرمودند عالمان دنیا کوروش را به چه چیزی می شناسند می دانید؟ یا همین طوری آمدید یک چیزی بگویید.

آقای همایونفر:

به عدالت و مساوات بخوانید ببینید چه کار کرده زن حامله 3 هزار سال ... تخت جمشید

استاد حسینی:

خطبه های نماز جمعه تهران آقا در جمع مردم فرمودند گوش بدهید اجازه بدهید یک مقدار سند به شما نشان بدهم این حرف آقا است این ها را آماده کردیم آمدیم "ولذا در تاریخ هم وقتی شما نگاه کنید می بینید حکماء، دانشمندان و انبیاء و اهل معرفت علی رغم ضعف های ظاهری شان و نداشتن قدرت بر اسکندرها، کوروش ها و بقیه سلاطین و جهانگیران عالم پیروز شدند در زمان خود پیروز نشدند اما در تاریخ پیروز شدند. از سلاطین و جهانگیران عالم جز نامی آن هم همراه با طعن و لعن انسان های هوشیار چیزی در تاریخ نمانده" آقا می گوید انسان های هوشیار دارند این ها را طعن و لعن می کنند

آقای همایونفر:

کدام با سوادی در ایران کوروش را لعن می کند؟

استاد حسینی:

من جمله آقا را خواندم حرف من نبود دارم نقل قول می کنم

آقای همایونفر:

شما اسم یک شخصیتی می آورید نمی شود چیزی گفت شاید برای جنابعالی حرف های آقا قابل قبول باشد برای من نباشد.

استاد حسینی:

آقای همایونفر بحث علمی نداشتید قبول دارید؟ این که می گویید کوروش بنده خدا بود ابوبکر البغدادی هم بنده خدا بود با این منطق ما بخواهیم به دنیا نگاه بکنیم این فراتر از اسلام رحمانی است که برخی ها ادعا کردند و سوء استفاده می برند.

آقای همایونفر:

شما چرا فقط این جمله من را می گیرید؟ من یک مثال بزنم شما منظورتان از این بندگان خدا چه است؟ پس این ها را چه کسی خلق شان کرد؟ پس ما در فلسفه خلقت نرویم

استاد حسینی:

یزید را خدا خلق کرد یا نکرد؟

آقای همایونفر:

ما کاری با یزید نداریم

استاد حسینی:

این جا به کار داریوش رسید شد بنده خدا؛ یزید هم بنده خدا است چرا با او کار ندارید؟

آقای همایونفر:

بزرگوار، کدام کاری کردند گفتم سندهای که می آوری از هرودوت می گیری

استاد حسینی:

آقای همایونفر من کجا از هرودوت سند آوردم می گویم کتیبه بیستون دارد این را می گوید

آقای همایونفر:

شما می گویی یزید و که و که بنده خدا بود و نبود گفتم شما عامه را در نظر بگیرید شاید از علما یکی دو نفر و این ها داریم...

استاد حسینی:

آقای همایونفر شما یک چیزی راجع به هرودوت شنیدید نمی دانید که هرودوت طرفدار داریوش است. متشکرم تماس بعدی آقای شادفر سلام علیکم

بیننده آقای شادفر:

سلام خدمت استاد عزیز، خدا قوت که می آیند به بهانه نقد، بعد می گویند شما هخامنشیان را نقد نکنید چون امشب اسم من آمد یک نکته ای گفته شد دو دقیقه ای مطلبی بگویم یکی از عزیزان گفت شادمهر گفت اولاً شادمهر نه شادفر هستم یک جمله ای را به رهبر بست که دروغ بود دقیقاً آدرس می دهم 7 دی 1400 روزنامه اصلاح طلب اعتماد به اسم آقای احمد زید آبادی مقاله آورد. آقای احمد زید آبادی می گوید 43 سال از انقلاب اسلامی گذشته و انقلاب اسلامی نتوانسته است تضاد بین امت اسلامی و ملت را حل کند یعنی چه؟ سریع برای بینندگان می گویم این که شما کمک حزب الله می کنید کمک سوریه می کنید کمک لبنان می کنید امت اسلامی نباید به این ها کمک کنید به مردم خودمان کمک کنید این تضاد را شما نمی توانی حل کنی. رهبر انقلاب همین حرفی که ایشان می زند می گوید رهبر گفته بین ملت و امت دشمنی ایجاد می کنند حرف دشمن و حرف صهیونیست ها است با این جماعت اصلاح طلب است. رهبر 11 دی 1400 دقیقاً 3- 4 روز بعد از این روزنامه می گوید شهید سلیمانی برند انقلابی است دقیقاً در یادواره شهید سلیمانی است که می گوید شهید سلیمان هم نماد قهرمان امت اسلامی است که به فلسطین و لبنان هر جا می روید ایشان را به عنوان قهرمان حساب می کنند هم قهرمان امت اسلامی است. یعنی هم می تواند منافع امت به معنای مردم این ها آمدند ملت را به معنای باستان گرایی گرفتند، می گویند منظور از حرف رهبر که تضاد بین امت و ملت می گوید این جا منظور ملت، ملی گرایی است خیر منظور رهبر همین است پاسخ به روزنامه اصلاح طلب است که شهید سلیمانی یک برند است و امثال شهید سلیمانی که در کشورهای اسلامی و امت اسلامی قهرمان هستند. در ملت ایران به مفهوم مردم حاضر نه به مفهوم باستان گرایی نیز قهرمان هستند رهبر دارد پاسخ این فتنه ای که جریان اصلاح طلب می خواست درست کند را می دهد؛ ولی جناب آقای امید دانا یک سخنرانی می کند می گوید رهبر منظور دیگری داشت این ها هم پیرو همان سخنرانی امثال آقای امید دانا می آیند همین حرف ها را به رهبر جعل می کنند که رهبر گفته هر کس بیاید بین ملی گرایی و امت تضاد ایجاد کند این کار صهیونیست ها است خیر رهبر می گوید مفهومی از این سخنان نداشتند.

استاد حسینی:

آقای شادفر من یک نکته ای را می خواهم به بینندگان نشان بدهم این را نگه داشتم جزء آن مطالب بود امشب چون بحثش داغ شد نشان می دهم در پورتال حضرت امام که در آن کتاب صحیفه نور آمده می خواهم به شما نشان بدهم توطئه 50 سال ایجاد تفرقه چه است؟ ایشان سخنرانی ای دارند تحت چه عنوانی؟ توطئه های 50 ساله برای ایجاد تفرقه بین قشرهای گوناگون جامعه!

تفرقه چطوری درست می شود؟ این هم جزء مواردی است که نگه داشته بودم می خواستم به وقتش بگویم یک نمونه را می خواهم بگویم بماند بعداً اگر یک کسی در قد و قامت مناظره آمد آن جا حرف های دیگر را هم می زنم، من ملی گرایی جستجو می زنم (خلاف اسلام بودن ملی گرایی) "ما دیدیم که خواست این 35 میلیون جمعیت این بود که ما اسلام را می خواهیم در تمام صحبت ها، از اول تا آخر این نبود که ما ملی گرا هستیم." امام ملی گرایی را چه فرمود؟ باید یک کاری می کردید من این جمله امام را نشان بدهم؟ دوست داشتن وطن ذیل این حرف گنجانده نمی شود که بخواهیم همچنین حرفی بزنیم مجبور شدم این جمله را نشان بدهم.

آقای شادفر:

ما از جنایات قاجاریه می گوییم مسلمان و شیعه هستند ناراحت نمی شوند پهلوی را می گوییم ناراحت نمی شوند زندیه، افشاری حتی از بعضی از پادشاهان صفوی نقد می کنیم ناراحت نمی شوند، چون در هویت این ها نیست اما همین که از یکی از شاهان هخامنشی نقد می شود شاخک ها تیز می شود که شما دارید به هویت ایرانی توهین می کنید این 1400 سال اسلامی و ایرانی یعنی هویت شما نیست؟ همین تفکر باعث ایجاد تضاد و تقابل بین باستان و اسلام شدند.

استاد حسینی:

تا حرف می زنیم آقای همایونفر مدام می گوید شما از هرودوت مدام می‌ آورید کتیبه بیستون را خود داریوش نوشته یک مثال معروفی است طرف می گوید وهابی گفت خود پیغمبر هم این جا بیاید بگوید توسل کن من می گویم شرک است این کار را نمی کنم. خود داریوش در کتیبه اش نوشته من این قدر آدم کشتم می گوید شما از هرودوت داری می گویی من تاریخ هرودوت را نیاوردم بحث جنگ ها در کتیبه داریوش آمده. همان اول برنامه گفتم آقای داریوش یا دارد دروغ می گوید کذاب می شود

آقای شادفر:

کتاب لِکوک دارید صفحه 274 در کتیبه داریوش آمده اسم همه خدایان را می آورد

استاد حسینی:

آقا شادفر هفته بعد به بحث متن کتیبه می خواهم برسم حرف ها هست دوستان یک مقدار ناراحت شدند صبر کنند احتمالاً بیشتر ناراحت می شوند. آقای شادفر ممنون فرصت مان هم تمام شد. یک مخالف دیگر تماس گرفتند که فرصت نشد جواب بدهیم آقای لقمان از یزد تماس گرفته بود اتاق فرمان تماس گرفت جواب ندادند، ان شاء الله برنامه بیایید و تشریف بیاورید ما این جا سعی می کنیم حقیقت را بگوییم بدون توهین کردن و اگر جایی توهینی کردیم بیایید مشخص بکنید.

این که یک چیزی شنیدید هرودوت این طوری گفته اولاً هرودوت مدافع داریوش ات یک بار حداقل مطالب هرودوت را بروید نگاه کنید اگر هرودوت را از شما بگیرند چه چیزی برای تان می ماند؟ شما فکر کنید در مورد داستان کمبوجیه داستان هرودوت را حذف کنید چه چیزی برای تان می ماند؟ مبنای تان را از ریشه می زنید به خاطر این که به یک مطلبی یک جایی استناد نشود توجه نمی کنی که کل مبنای شما در آن جا چیده شده و بقیه ادامه دهنده راه آن شخص هستند. متشکرم از شما بینندگان عزیز و ممنونم از این که صبر کردید ببخشید اگر این که ناراحت شدید شخصی که روی خط تشریف می آورد می گوید بسیار متعصب هستم یک مقدار آدم باید خودش را برای موضع گیری طرف مقابل آماده بکند وقتی خودش این قدر صراحتاً اعتراف می کند مشخص است چطوری می خواهد صحبت بکند، البته به همینش هم اگر بیایند راضی هستیم، گه گاهی این افراد تشریف بیاورند مشخص می شود که منطق ما چطوری است منطق طرف مقابل چطوری است؟

همین شاید باعث بشود یک مقداری برخی از آقایان رغبت پیدا بکنند بالاخره بخواهند بیایند جواب بدهند ولو این که ماه ها از برنامه ما گذشته؛ متشکرم از همراهی تان ان شاء الله در پناه حق باشید تا برنامه بعد بررسی کارهای که داریوش انجام داد مانده این قسمت فقط مقدمه بود دوستانی که می خواهند به ما جواب بدهند آماده بشود برای هفته بعد ان شاء الله روی خط تشریف بیاورند. یا علی مدد خدا نگهدار!


تاریخ بدون روتوش>

زرتشت کورش بردیا کمبوجیه داریوش چیش پیش پادشاه هخامنشی بیستون اهورا مزدا فروهر