آینه تاریخ

قسمت پنجاه و چهارم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

03/04/1401

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام عزیزان بیننده همراهان گرامی از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) مهمان منازل شما عزیزان می شویم و با برنامه آینه تاریخ در خدمت شما ان شاءالله خواهیم بود در دقایقی که در حدود یک ساعت ان شاءالله توفیق خواهیم داشت و در این برنامه همانگونه که میدانیم هم استاد عزیز ما و راهنمای گرانقدر مان جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه پژوهشگر و متخصص در مسائل تاریخ و سیره هست.

از خداوند متعال می خواهیم طاعات و عبادات شما در این ماه مبارک ماه ذیقعده مقبول درگاه الهی باشد و ان شاءالله کسانی که عازم حج بیت الله الحرام هستند به سلامتی بروند و اعمال حج شان را انجام بدهند، و برگردند و خانواده های شان ان شاءالله خوشحال و سرافراز باشند و ان شاءالله که با خوبی و خوشی استقبال کنند از خانواده های شان، در خدمت استاد باشیم و برنامه را آغاز کنیم، جناب آقای دکتر سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام و ادب دارم خدمت حضرت عالی جناب غضبانی و همه بینندگان عزیز این برنامه از خداوند متعال توفیقات و تأییدات خاصّه اش را طلب می کنم برای همه عزیزان و سلام خالصانه خودمان را تقدیم می کنیم به محضر مولی و سرور مان صاحب الأمر حجت ابن الحسن العسکری (ع) که همواره باید به یاد آن بزرگوار باشیم و استمداد بطلبیم از پیشگاه مقدس او و بزرگترین دعای ما در همه آنات و لحظات بالخصوص در روزهای جمعه این باشد که ان شاءالله ما در آستانه ظهور آن حضرت هستیم، بر اساس بشاراتی که هست خداوند متعال همه ما را آماده بکند برای آن روز و لایق درک محضر آن حضرت و خدمت در رکاب آن حضرت ما را قرار بدهد و ان شاءالله که چنین توفیق را پیدا بکنیم.

مجری:

شما استاد ما هستید و ما شاگردی می کنیم، امر آقا هم ممکن است بغتتاً صورت بگیرد، اصلاً نیازی هم به این علائم و اینها نیست، چه بسا که در همین روزها ان شاءالله شاهد ظهور آقا امام عصر باشیم، در این برنامه فعلاً نظر آقا امام عصر را جلب می کنیم با صلوات بر محمد و آل محمد که ان شاءالله بتوانیم ساعات خوبی را برای شما عزیزان بیننده فراهم کنیم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد.

استاد ماه ذیقعده از نظر تاریخی حوادث زیادی در آن هست و ما به حسب تقویم رفتیم و در دو سه هفته گذشته در خدمت حضرت عالی بودیم و مباحث خوبی را بینندگان هم مطرح کردند و ما هم خلاصه خدمت شما عرض کردیم و شما هم خیلی تفضل فرمودید، یکی از مناسبت های بزرگ ماه ذیقعده مناسبتی است که در 25 ذیقعده یعنی یک چیزی مثل فردا نوشته شده، بینندگان هم احتمالاً این روز را دیده اند نوشته در تقویم دحوالأرض در این خصوص برای مان توضیح می فرمایید که این دحوالأرض چیست و از نظر تاریخی چه بحثی را دارد برای ما

استاد جباری:

بله همانطور که اشاره فرمودید عزیزان همه ما اهل مفاتیح هستیم در مفاتیح الجنان هم مرحوم محدث قمی مناسبت های ایام را و عبادات را و تکالیف و آدابی که در این روزها هست را ذکر می کنند، از جمله به روز دحوالأرض اشاره کرده اند، 25 ذی القعده، مثل فردایی و یکی از چند روز یا 4 روزی است در سال که روزه آن بسیار سفارش شده و مستحب هست، هر چند روزها یک مقدار بلند شده و گرم شده، اما اگر هر یک از ما توانستیم این توفیق را پیدا بکنیم که فردا را  با یک آمادگی از قبل و سحری خوردنی و آمادگی بتوانیم فردا را روزه بگیریم که فضیلت بسیاری دارد،  روزه فردا و روز دحوالأرض، و چند روایت درباره دحوالأرض رسیده که حالا من بعضی از آن را اشاره می کنم، دحو به معنای گسترش هست گستردگی هست، در سوره مبارکه شمس هم «و الأرض و ما دحاهاو الأرض و ما دحاها» اشاره به گسترش زمین دارد، و یکی از آن یازده قسمی است که خداوند متعال در آغاز سوره شمس یاد کرده است،

«وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا * وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا * وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا * وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا»

یازده قسم ذکر شده که «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» تأکید بر تزکیه نفس و توجه به طهارت نفس است، طبق روایات در مثل فردایی یعنی در روز 25 ذی القعده است که زمینی که مملو از آب بوده از زیر کعبه گسترش پیدا کرده و خشکی ها گسترده شده، در چه ایامی چه ادواری چه روزگارانی که خبر نداریم در این روایات هم بیان نشده اما به هر حال در سیر تَکَوُن زمین، شکل گیری زمین و وضعیت زمین که در ادوار گذشته پدید آمده روز دحوالأرض چنین روزی است، گسترش خشکی ها از تحت کعبه، و زمین دیگر حالت مسکونی پیدا می کند برای انسان ها، طبیعتاً ادوار طولانی قبل از حضرت آدم (ع) بوده این بحثی که مطرح می کنیم چرا که به هر حال ادوار زیادی قبل از حضرت آدم این زمین بوده با این ویژگی ها و کسانی هم ساکن در روی این زمین بودند، من قبل از اینکه چند روایات را در ارتباط با دحود الأرض از معصومین (ع) عرض بکنم، یک نکته ذوقی را اشاره بکنم، الآن که اشاره کردیم به گسترش خشکی های زمین از زیر کعبه خوب است وصلش بکنیم به نام و یاد حضرت حجت (ع) و ظهور آن حضرت، و گسترش عادل بر روی کره زمین، چنانکه خشکی ها از زیر کعبه گسترش پیدا کرد و پخش شد در زمین ان شاءالله عدالت هم در میان انسانها در روی این کره زمین از کعبه منتشر خواهد شد، و این عقیده راسخ و تردید ناپذیر ما است، و همه روایات ما هم گویای این هست که ظهور حضرت حجت (ع) از کنار کعبه خواهد بود، این تهمتی که نا آگاهان و جاهلان و غرض ورزان به شیعه می زنند که این شیعیان معتقد هستند که امام غایب شان از سرداب سامرا ظهور خواهد کرد، و امثال اینها این تهمت هایی است که زده می شود ولی روایات ما همه متّفق هستند بر اینکه ظهور حضرت از کنار کعبه خواهد بود، و ملحق شده یاران خاص شان 313 نفر در مکه خواهد بود در خانه ای در مکه و از آنجا در کنار کعبه حضرت ظهور شان را اعلام خواهند کرد، و بعد مردمان و شیعیان آن حضرت ملحق خواهند شد به آن حضرت به هر حال این هم نکته ای هست بخواهیم ارتباطی ذوقی ایجاد بکنیم، بین روز دحود الأرض و بین عصر ظهور که ان شاءالله در آستانه اش قرار داریم، یک چنین وضعیتی ان شاءالله شاهد خواهیم بود که گسترش عدالت بر روی کره زمین باز از کنار کعبه خواهد بود، چنان چه گسترش ظاهری خشکی ها بر روی زمین این چنین بوده، مرحوم سید بن طاووس در کتاب إقبال الأعمال، چند روایت را در این ارتباط نقل کردند، با کتاب اقبال الأعمال عزیزان آشنا هستید یکی از منابع روایی ما و مأخذ ما در ارتباط با آداب و دعاها و زیارات و عبادات و تکالیف روزمره در طول سال و در ماه ها، همی کتاب اقبال الأعمال هست، و یکی از منابع کتاب شریف مفاتیح الجنان هست، مرحوم شیخ عباس قمی در مفاتیح الجنان از آثاری یاد می کنند، از جمله اقبال الأعمال از جمله مصباح المتهجد، و مصباح کفعمی، چندین اثر را به عنوان منبع خودشان یاد می کنند که در اقبال الأعمال در اعمال ماه ذی القعده، 25 ذی القعده این روایت را ایشان دارد

«فيما نذكره مما يعمل يوم خمس و عشرين من ذي القعدة»

با این عنوان که اعمال روز 25 ذی العقده، روایت از مرحوم کلینی نقل می کنند، در کافی و مضمونش اش این است راوی محمد بن عبدالله صیقل می گوید

«خَرَجَ عَلَيْنَا أَبُو الْحَسَنِ يَعْنِي الرِّضَا ع»

امام رضا (ع) که کنیه شان ابوالحسن بوده، 

«بمرو»

در ایامی که حضرت در مرو بودند

 یعنی در همان دوره ولایت عهدی شان حضرت خارج شدند

«فِي يَوْمِ خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ»

روز 25 ذی القعده حضرت خارج شدند

فرمودند

«صُومُوا فَإِنِّي أَصْبَحْتُ صَائِماً»

روزه بگیرید امروز را من امروز روزه هستم،

«قُلْنَا جُعِلْنَا فِدَاكَ أَيُّ يَوْمٍ هُوَ»

امروز مگر چه روزی هست؟

فرمود

«يَوْمٌ نُشِرَتْ فِيهِ الرَّحْمَةُ»

در این روز رحمت منتشر شده

«وَ دُحِيَتْ فِيهِ الْأَرْضُ»

خدا در این روز منتشر شده بین بندگان

«وَ دُحِيَتْ فِيهِ الْأَرْضُ»

زمین گسترش پیدا کرده در این روز

«وَ نُصِبَتْ فِيهِ الْكَعْبَةُ»

کعبه نصب شده

«وَ هَبَطَ فِيهِ آدَمُ ع‏»

یک رخداد های تاریخی را امام رضا (ع) در این روایت اشاره کرده، هبوط حضرت آدم هم در این روز هست به روی زمین از آن جایگاهی که بوده، پس چهار ویژگی را امام رضا (ع) برای این روز ذکر کرده یکی نشر رحمت الهی در این روز، رحمت عام خداوند متعال گسترش زمین نصب کعبه و هبوط حضرت آدم، خب بحث نصب کعبه یک نکته ای هست، و خود این چه بسا نشان بدهد که کعبه، ادواری قبل از حضرت آدم حتی نصب شده و مطرح بوده، و حضرت آدم این ساختمان را بنا می کند، که بعد از حضرت آدم مدتی می گذرد طوفان حضرت نوح می آید و یک مقدار جا به جا می شود آنجا، بعد حضرت ابراهیم احیاء کننده کعبه است نه بنا کننده اصلی کعبه؛ روایت دیگری را مرحوم شیخ صدوق نقل می کند از من لایحضره الفقیه مرحوم شیخ صدوق، و همینطور از کتاب ثواب الأعمال شیخ صدوق روایت از حسن بن وشاء است

«کنت مع ابی و أنا غلامٌ»

من یک جوان و نوجوانی بودم همراه پدرم

«فَتَعَشَّیْنَا عِنْدَاَلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلاَمُ»

شب را غذا خوردیم نزد امام رضا و آن شب را خدمت حضرت بودیم،

«لَيْلَةَ خَمْسٍ وَ عِشْرينَ مِنْ ذِي اَلْقَعْدَةِ»

شب 25 ذی القعده را خدمت امام رضا (ع) بودم من و پدرم

و پدرم به حضرت عرض کرد که

«لَيْلَةُ خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي اَلْقَعْدَةِ»

حضرت فرمود به پدرم فرمود

«لَيْلَةُ خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ وُلِدَ فِيهِ إِبْرَاهِيمُ ع»

در چنین شبی، شب 25 ذی القعده حضرت ابراهیم متولد شده

«وَ وُلِدَ فِيهَا عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ»

عیسی بن مریم هم در چنین شبی متولد شده

«وَ فِيهَا دُحِيَتِ الْأَرْضُ مِنْ تَحْتِ الْكَعْبَةِ»

در چنین شبی زمین گسترش پیدا کرده از زیر کعبه

پس حضرت در این روایت سه ویژگی ذکر کردند که یکی مشترک است با آن روایت قبلی دوتا اضافه هست، ولادت حضرت ابراهیم و ولادت حضرت عیسی، بعد فرمود

«فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ كَانَ كَمَنْ صَامَ سِتِّينَ شَهْراً»

اگر کسی امروز را روزه بگیرد مثل کسی است که شصت ماه روزه گرفته

و اینکه قیامت یوم الحسرة است از این جهت هست، گاهی کسانی توجه می کنند یک روز روزه در روزهای گرم را برای خودشان هموار می کنند، روز قیامت صحیفه اعمال گشوده می شود، در نامه عمل بعضی ها دیده می شود شصت ماه روزه و بعضی هم محروم هستند از این، و روز حسرت خوردن هست و افسوس خوردن هست، یکی از اساتید اخلاق می فرمود این دانه هایی است، می فرمود این دانه ها در روایت دانه پاشی هست برای صید کردن کبوتر ها این کبوتر های دل این ارواح ما این جان های ما نفوس ما که رغبت به سمت عبادت پیدا بکنند دانه پاشیده اند، دانهای واقعی نه دانه کاذب، برای کبوتر دانه می پاشند که به دام بیفتند، ای کاش همه دام ها از این گونه دام ها باشد که خداوند می خواهد با این وعده ها که حقیقت هم دارد و عمل خواهد شد به این وعده ها از آن سفره عظیم الهی تعبیر خوبی بود، می فرمود که این دانه هایی است که در این وعده ها پاشیدم برای صید کردن بندگان، این هم روایت دوم از امام رضا (ع)؛ مرحوم ابن طاووس روایت سومی را نقل می کند از امیرالمؤمنین (ع) که فرمود

«أَوَّلُ رَحْمَةٍ نَزَلَتْ مِنَ اَلسَّماءِ إِلَی اَلْأَرْضِ فی.خَمْسَةٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ ذِی اَلْقَعْدَةِ»

اولین رحمت الهی در 25 ذی القعده نازل شده از آسمان به زمین

«فَمَنْ صَامَ ذَلِکَ اَلْیَوْمَ وَ قَامَ تِلْکَ اَللَّیْلَةَ فَلَهُ عِبَادَةُ مِائَةِ سَنَةٍ»

اگر کسی مثل امشب به عبادت بایستد و مثل فردایی را روزه بگیرد عبادت صد سال برای او نوشته می شود

که آن صد سالی که

«صَامَ نَهَارَهَا وَ قامَ لَیلها»

روزها روزه بوده شبها هم به عبادت مشغول بوده

«وَ أَيُّمَا جَمَاعَةٍ اجْتَمَعَتْ ذَلِكَ الْيَوْمَ فِي ذِكْرِ رَبِّهِمْ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَتَفَرَّقُوا حَتَّى يُعْطَوْا [يُؤْتَوْا] سُؤْلَهُمْ»

هر جماعتی که در مثل فردایی روز دحوالأرضی مشغول ذکر پروردگار شان باشند متفرق نمی شوند مگر اینکه خداوند

«یژتُوا سؤلهم»

خواسته شان برآورده بشود قضای حاجت بشود برایشان

«وَ يَنْزِلُ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ أَلْفُ أَلْفِ رَحْمَةٍ»

هزار هزار رحمت به تعبیر امروز یک میلیون رحمت درا ین روز نازل می شود

«يَضَعُ مِنْهَا تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ فِي خُلُقِ الذَّاكِرِينَ»

که 99 درصد رحمت به حلقه های ذاکرین و صائمین در این روز می رسد

کسانی که روز شان روز عبادت باشد، توجه داشته باشند به ذکری به روزه به عبادت مشغول باشند مشمول این رحمت خاصی می شوند که در این روز نازل خواهد شد، و همینطور برای کسانی که امشبی را به عبادت مشغول هستند.

مجری:

عید بزرگی هست روز دحوالأرض با این اوصاف

استاد جباری:

در روایات بله بزرگ داشته شده، مثلاً روزهای دیگری که روزه در آن توصیه شده مثل روز 27رجب مثل روز عید غدیر، مثل 17 ربیع و امثال اینها، این در ردیف آنها آمده، و من تعمداً این چند روایت را آوردم که هم تذکر به خودم باشد و هم عزیزان بیننده که هر مقدار سهمیه مان بود توفیقی داشتیم از امشب و از فردایی بهره ببریم، روز است دیگر، روزی معنوی است به تعبیر رسول خدا (ص)

«ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعرضوا لها»

در روزگاران شما ایام عمر شما نفحه های رحمانی می وزد، این نسیم ها می ورزد

خود را در معرض وزش این نسیم ها قرار بدهید، یک وقت هست که نسیمی می وزد انسان می رود در یک اتاقکی خودش را پنهان می کند و حبس می کند، یک وقت می آید بیرون خودش را در معرض وزش این نسیم قرار می دهد، نسیم های رحمانی هست که با این تعابیر آمده که نزول رحمت در امشب و مثل فردایی، خود را در معرض این رحمت ها قرار دادن این است که به چنین آدابی عمل بشود. باز دو تا روایت دیگر هست که این را هم بد نیست بخوانم روایتی است از رسول خدا (ص)  فرمود

«وَ أَنْزَلَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ لِخَمْسِ لَيَالٍ بَقِينَ مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ»

خداوند رحمت را نازل می کند در پنج شب مانده از ذی العقده،

یعنی همین 25 ذی القعده

«فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ كَانَ لَهُ كَصَوْمِ سَبْعِينَ سَنَةً»

در این روایت 70 سال آمده هر روز که کسی روزه بگیرد، این اختلاف تعابیر هم بسته به اختلاف درجات صائمین هست دیگر، افراد مختلف هستند در نیات شان در جایگاه معنوی شان و امثال اینها، و میزان بهره مندی شان از این روز. و روایت دیگری دارد که در

«فِي خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ لَيْلَةً مِنْ ذِي الْقَعْدَةِ أُنْزِلَتِ الرَّحْمَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَ أُنْزِلَ تَعْظِيمُ الْكَعْبَةِ عَلَى آدَمَ ع»

در چنین روزی رحمت از آسمان نازل شده و تعظیم کعبه بر آدم نازل شد

که جایگاه کعبه مشخص شد بر حضرت آدم،

«فَمَنْ صَامَ ذَلِكَ الْيَوْمَ اسْتَغْفَرَ لَهُ كُلُّ شَيْ‏ءٍ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض‏»

اگر کسی امروز را روزه بگیرد همه آنچه که بین آسمان و زمین هست برایش استغفار می کند

بعد مرحوم ابن طاووس یک دعایی را نقل کرده برای فردا که دیگر آن در مفاتیح موجود است، عزیزان فردا آن دعای روز دحوالأرض را هم قرائت می فرمایید.

مجری:

خیلی متشکر، استاد نکات خیلی دقیقی را شما فرمودید، و خیلی جالب استفاده زیبایی کردید از بحث گسترش عدالت آقا امام عصر در عصر ظهور ایشان و در عصر حضور شان ان شاءالله در آن زمان گسترش عدالت مثل دحوالأرض از همان جا است، ولی یک نکته ای را من سؤال برایم پیش آمد این است که این دحوالأرض اینقدر اهمیت دارد، این در میراث ما در نزد اهل بیت و اینها بوده همانطور که فرمودید امام رضا (ع) محی السنة آمدند در آنجا، آنها خیلی هایشان اطلاع نداشتند از همچین روزی، این چگونه است، من می خواهم این را عرض کنم که واقعاً سنت پیامبر را در امام رضا (ع) در خراسان در همان زمانی که حضرت آنجا حضور داشتند، می بینیم آنجا احیاء می شود، خب قبلش کجا بوده این دحوالأرض روز به این بزرگی چرا این همه صحابه را بزرگ می کنند بعضی از کارهای دیگر، چرا پس اینها همچین چیزهایی دارند

استاد جباری

همانطور که عرض کردم از رسول خدا (ص) در این باره روایت است، از امیرالمؤمنین روایت نقل شده و سپس از امام رضا (ع)، معنی اش این نیست که در فاصله بین دوره امیرالمؤمنین و امام رضا (ع) ائمه دیگر بیان نکردند یا خودشان مقید به این نبودند، اما سخن در همین هست که اگر اقبال به سمت اهل بیت (ع) داشتند، طبیعتاً این یک شهرت بیشتری پیدا می کرد و به در میان عموم مسلمان ها رواج پیدا می کرد، این روزهایی که یک جایگاه خاصی دارند، اما امام رضا (ع) در مرو، در خراسان در جایی که هزاران کیلومتر با مرکزیت اسلام فاصله دارد

مجری:

حالا آن را توضیح فرمودید مرکز ادیان و مذاهب و ملل و نحل و این همه چیز عجیب است، آنجا که این همه عالم دارند می آیند مناظره می کنند، امام رضا از همچین چیزی غفلت دارد

استاد جباری:

و همانطور که باز اشاره فرمودید ائمه (ع) در واقع محیّان و زنده کنندگان سنت پیامبر بودند که به یاد می آوردند و نمونه اش هم این نمونه هم آن جریان نماز عید حضرت، که شرط کردند با مأمون که من بر اساس همان سنت جدم رسول خدا نماز را خواهم خواند و حرکت کردند

مجری:

که هفته گذشته به این اشاره فرمودید که اصلاً آن شکلی که حضرت امام رضا (ع) آمدند  مردم گفتند این نماز، نماز پیامبر هست

استاد جباری:

بخواهم یک نمونه دیگر را هم ذکر کنم امیرالمؤمنین (ع) وقتی بعد از جنگ جمل به بصره تشریف آوردند و نماز خواندند مردم گفتند «لقد ذکّرنا صلاة رسول الله» گفتند ما را به یاد نماز پیامبر انداخت، فاصله حدود 25 سال بوده بین رحلت پیامبر تا همین جنگ جمل که امیرالمؤمنین مبتلی شد، پیدا است که چه بلاهایی بر سر نماز آمده در این فاصله که مردم تازه یادشان می افتد که این مثل پیامبر دارد نماز می خواند، شبیه پیامبر است، آن تحریفات و بدعت هایی که در نماز وارد کرده بودند

مجری:

خب خیلی متشکرم ببخشید من زاده گویی کردم، و بحث را طول دادم، یک اشاره هم فرمودید که حضرت ابراهیم (ع) باز سازی کرد کعبه را، قبل از آن چگونه بوده یعنی آن بیابانی که حضرت ابراهیم به دستور خداوند اسماعیل و هاجر را می برد آنجا قبل از آن آنجا سکنه ای داشته؟ قبل از حضرت ابراهیم یا صرفاً فقط یک علامتی به جای کعبه و خانه خدا بوده

استاد جباری:

جزیرة العرب که ساکن داشت، منتهی ساکنان آن در مکه نبودند در اطراف بودند، هر جایی که آب وجود داشت در جزیرة العرب از دیرباز آنجا جمع می شدند و تجمع می کردند و اتفاقاً اسامی مکانها بیشتر بر اساس بئر و آب بود، مثلاً بئر معونه، بئر فلان، بئر فلان، آب خیلی موضوعیت داشت در جزیرة العرب که سرزمین خشک و بیابانی است،  در مکه آب وجود نداشت و لذا حضرت ابراهیم فرزندش اسماعیل و همسرش هاجر را آورد به مکه در آن دعایی که در قرآن هم اشاره شده،

«رَبَّنا إِنِّي أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي‏ بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِکَ الْمُحَرَّمِ»

ابراهیم/ 37

پس ببینید چند نکته است، اولاً پس پیدا است بیت الهی آنجا وجود داشته، حضرت ابراهیم بنا کننده نبود بلکه محیی بود در واقع،

«وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ»

بقره/127

رفع قواعد پایه ها را بالا بردن هست نه بنای بیت، بنای بیت کعبه توسط حضرت آدم (ع) انجام گرفت، طبق جملات امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه، خطبه 192 نهج البلاغه که اشاره به خانه کعبه و بنای کعبه می کند، و باز این روایت هم بر آمد که بحث خانه کعبه مربوط به قبل از حضرت آدم هست و حضرت آدم آن بیت را بنا می کند، مکان کعبه را خداوند متعال گرامی داشته و مشخص کرده به عنوان یک مکان معین و مقدس و اینکه زمین هم از زیر آن گسترش پیدا کرد، و این یک نکته و اینکه آنجا سرزمین غیر مزروع بوده

«بِوادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ»

ابراهیم/37

چطور مزروع می شود؟ با پیدایش آب، آب هم حضرت هاجر و حضرت اسماعیل تشنه بودند، هاجر سراسیمه می رفت و می آمد در مابین صفا و مروه که آب زمزم جوشش می کند با اشاره جبرئیل از کنار پای حضرت اسماعیل (ع) و خوش بحال این زواری که الآن مشرف هستند و می روند در آنجا و طواف می کنند و خداوند چه مقامی بخشیده به یک بانوی غیر معصوم اما همسر پیامبر و اینکه این خضوع را در مقابل حضرت ابراهیم (ع) داشت و تسلیم بود آمد، یکی از بزرگان یک وقتی ما می خواستیم عمره مشرف بشویم خدمت شان رسیدیم، ایشان می فرمود که ببینید خداوند چه مقامی به حضرت هاجر داده و فرزندش اسماعیل که این دو در کنار کعبه مدفون هستند اولاً آن قسمت هجر اسماعیل دیواری که هست مکان دفن حضرت هاجر هست، که حضرت هاجر آنجا مدفون شد بعد از رحلتش و حضرت اسماعیل او را آنجا دفن کرد وری قبرش را سنگ چین کرد برای اینکه موقع طواف زیر پای طواف کنندگان نماند، و خداوند متعال به حرمت این بانو، آن محدوده را جزء محدوده طواف قرار داد، یعنی کسی از درون هجر اسماعیل طواف بکند طوافش باطل هست، یعنی در واقع حاجیان باید دور هم کعبه هم قبر حضرت هاجر طواف بکنند، بعدش هم حضرت اسماعیل از دنیا رفت باز در همانجا مدفون شد

مجری:

یعنی خود این دو بزرگوار هم قبر این دو بزرگوار خودش جزو مطاف هست

استاد جباری:

بله جزو مطاف هست،

مجری:

این خودش کلی نکته دارد من بیشتر از این طولش نمی دهم، وهابی ها که  ادعای شرک می کنند اینجا هم لابد می آیند  ادعا های خودشان را تکرار می کنند.

بحث شیرینی هست دوست داشتم ادامه بدهیم، ولی خب سؤالات زیاد هست  و سؤالات دیگر را هم باید از حضرت عالی مطرح بکنیم.

استاد امروز هم 24 ذی القعده یک مناسبتی هست آن هم غزوه بنی قریظه، در این خصوص ما یک سری سؤالات داشتیم.

این مباحث خیلی از نظر تاریخی شنیدن جریان های برایمان جذاب هست، حالا مثلاً ما بنی نضیر بنی قریظه و بنی قینقاع اینها اقوامی هست که برای یهود بودند و مباحث را از حضرت عالی شنیدیم، باز سؤال در همین خصوص هست، غزوه بنی قریظه قضیه اش چه هست و چرا رخ داد و سرانجامش چه شد؟

استاد جباری:

بله یکی از درگیری های چند گانه  است که میان یهودیان و رسول خدا (ص) اتفاق افتاد متأثر از روحیات همراه با نژاد پرستی و تکبر و عدم خضوع در برابر حق که در یهودیان و بنی اسرائیل متأسفانه وجود داشت و در طول تاریخ بوده امروزه هست و در عصر پیامبر هم بود، اینهایی که باید در رأس ایمان آورندگان پیامبر (ص) قرار می گرفتند با توجه به اینکه یک وقت یک کسانی در جزیرة العرب بت پرست و مشرک هستند قرائت کتب آسمانی را نکرده اند، مثل همان مشرکان مکه و غیره که عرب جاهلی غیر آگاه و جاهل بود، یک وقت هست که یک کسانی هستند که اهل کتاب هستند کتاب آسمانی در میان شان هستند، علمایی در میان شان بود که اینها بشارت می دادند ظهور پیامبر موعود را  مکان ظهورش را در کتاب شان داشتند و قرب ظهورش را استنباط کرده بودند، و شواهدی بر این مسئله داریم، و لذا بخاطر این بشارت ها و از فلسطین و کنار بیت المقدس هجرت کرده بودند آمدند درون جزیرة العرب، روایاتی از معصوم هم داریم

مجری:

اصلاً به همین نیت آمدند

استاد جباری:

بله اصلاً چرا آمدند به جزیرة العرب می توانستند بروند جای دیگر، وقتی که از بیت المقدس اینها را اخراج کردند یا خارج شدند آمدند  به درون جزیرة العرب رسیدند به منطقه خیبر خب جای خوبی بود برای زراعت و اینها بخشی شان آنجا ساکن شدند بخشی هم ادامه مسیر دادند آمدند به کنار احد بر اساس آن اخباری که دیده بودند، در همین یثرب، در یثرب ساکن شدند و بعد آن دسته از یهودیانی که در خیبر و اینها ساکن شده بودند از آنها خواستند که بیایید و در کنار ما در اینجا، آن پیامبر در اینجا حضور پیدا خواهد کرد، ظهور پیدا خواهد کرد، هجرت خواهد کرد، آنها گفتند که ما اینجا هستیم هر وقت که ظهور کرد آن پیامبر می آییم و ملحق می شویم، دو دسته شدند بخشی شان در خیبر ماندند بخشی شان آمدند به یثرب که همین مدینه بعد شد،  و اینهایی که به یثرب آمدند سه طایفه اصلی هستند که این سه طایفه عشیره و تیره هایی ذیل شان وجود دارد، طوایف بنی قینقاع که یک طایفه قوی بودند، طایفه بنی نضیر و بنی قریظه هر کدام در بخشی از یثرب، قلعه هایی ساختند و ساکن شدند، حدودش را آنچنان که برخی از محققان ارزیابی کردند تقریباً در جنوب شرقی یثرب بوده الآن هم حدودش مشخص است، حدود قلعه هایشان آثار قلعه هایشان مشخص است،

مجری:

تنها چیزی که از نظر وهابی ها خراب نباید بشود همین آثار یهود هست،

استاد جباری:

بله، و اینها سکونت در اینجا پیدا کردند، این سه طایفه وقتی که پیامبر اکرم (ص) هجرت به یثرب کردند اتفاقاً یکی از کسانی که گروه هایی که مردم مشرک یثرب را  آماده کردند برای پذیرایی از پیامبر و ایمان آوردن به پیامبر همین یهودی ها بودند، یعنی خود هجرت پیامبر به یثرب یکی از زمینه های فکری و آماده سازی آنجا یهود ایجاد کردند، که گفتند بله پیامبری ظهور خواهد کرد

«وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا»

بقره/89

یعنی قبل از اسلام بین اینها و ساکنان اوس و خزرج مردم غیر یهودی یثرب درگیری که رخ می داد این یهودی ها «يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا» بر آن کفار طلب فتح می کردند، می گفتند پیامبری ظهور خواهد کرد ما به او ایمان می آوریم به وسیله او بر شما غالب می شویم، فاتح می شویم، و بالعکس شد، وقتی رسول خدا (ص) تشریف آوردند به یثرب دو چیز موجب شد که اینها در نقطه مقابل قرار بگیرند، یک نکته اینکه روحیات نژاد پرستانه اینها، چنان که اینهایی که عرض می کنیم بر اساس مستندات هست، یعنی تصریحاتی است که در متون تاریخی آمده، با اینکه می دانستند اقرار داشتند به اینکه این همان است، از جمله در همین بنی قریظه که اشاره فرمودید، وقتی که قلعه شان محاصره شد بعد از آن خیانتی که کردند، رهبر شان کعب بن اسد، آمد سه تا پیشنهاد مطرح کرد، اولین پیشنهادش این بود که گفت من و شما می دانیم که این همان پیامبر موعود است، محمد از جانب خدا سخن می گوید، خیلی عجیب است این تصریح شده در تاریخ که این را گفت، بعد اینها گفتند نه ما نمی توانیم از تورات دست بکشیم، یعنی صرفاً با اینکه اقرار داشتند پیامبر (ص) رسول الهی است اما بر اساس خوی نژاد پرستانه شان، بر اساس آن دیدگاه که ما قوم برگزیده هستیم،

«وَ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً»

بقره/80

می گفتند ما قوم برگزیده هستیم بقیه دیگر زیر دست ما هستند، پایین تر هستند، الآن هم همین نگاه را دارند، الآن هم صهیونیست ها با همین نگاه با جهانیان برخورد می کنند، لذا نپذیرفتند این نکته را، چون پیامبر از نسل بنی اسرائیل نبود، از بنی اسماعیل بود، و آن روحیات نژاد پرستانه نپذیرفتند این را؛ نکته دوم تعالیمی بود که پیامبر اکرم (ص) آورد بر اساس این تعالیم اینها باید خیلی از آنچه که به آن معتقد بودند و بر آن خو گرفته بودند رها می کردند، خیلی از تشریعات کاذب و تبعیض آلودی که داشتند، شرب خمر داشتند، لذا وقتی که قلعه بنی قریظه فتح شد بسیاری از خم های می اینها بر زمین ریخته شد، در حالی که در هیچ دینی از ادیان الهی خمر تجویز نشده، همه انبیاء خمر را تحریم کردند، کاری نداریم مسیحیت متأسفانه آمدند به حضرت مسیح (ع) تهمت زدند و نسبت دادند که در عشاء ربانی یک شرابی نوشاند به حواریون و نانی خوراند و گفت این به منزله گوش و خون من هست، و در مراسم عشاء ربانی یک چنین تهمت و نسبت ناروایی به حضرت مسیح می زنند، یا یهودی یان این چنین گرفتار شرب خمر و اینها شدند، یا در مسائل اجرای حدود میان آحاد جامعه تبعیض قائل بودند اگر کسی نعوذبالله زنا انجام می داد از اشراف اگر بود حد همراه با تخفیف بر او جاری می کردند اما اگر از زیر دستان بود و مردم عادی بر او رجم می کردند و امثال اینها، و آن امتیازات کاذبی که برای احبار و علمای شان قائل بودند، همه اینها را اسلام زیر سؤال برد و لذا اینها هم یک عامل دیگر بود که نپذیرفتند و هر یک از این طوایف چه خیبری ها چه یهود مدینه یکی پس از دیگری خیانت کردند، در تاریخ ثبت است در سال دوم بعد از غزوه بدر، یهود بنی قینقاع خیانت کردند به کیفر رسیدند، پیامبر اخراج شان کرد، که مفصل هست جریانش در سال چهارم یهودی بنی النضیر مجدداً خیانت کردند توطئه قتل پیامبر را چیدند اخراج شدند از مدینه، یهود بنی قریظه در سال پنجم به جای اینکه عبرت بگیرند از جریان های قبلی، خیانتی به مراتب بزرگتر کردند و آن اینکه در جریان خندق به جای اینکه بیایند کمک مسلمان ها بکنند، با ده هزار مشرکی که حمله به مدینه کردند مقابله بکنند، عکسش عمل کردند در خفاء با آنها پیمان بستند که ما از پشت به مسلمان ها حمله می کنیم شما از مقابل، که بعد از دفن فتنه مشرکان و احزاب در خندق، همان روز جبرئیل نازل شد که اتفاقاً برخی زا مسلمان ها، جبرئیل به شکل انسان متمثل شد سوار بر اسبی ابلق سیاه و سفید، سوار بر اسبی شد به شکل دحیه کلبی که جبرئیل گاهی متمثل به شکل او می شد، چون فرد زیبایی بود از مسلمان ها در مدینه به شکل او متمثل می شد می آمد خدمت پیامبر، گاهی به آن شکل دیدند که داشت می رفت به سمت قلعه بنی قریظه و دستور الهی را نازل کرده که یا رسول الله نماز عصر را در کنار قلعه بنی قریظه باید بخوانند، یعنی صبح آن روز مشرکان آن طرف خندق را خلوت کردند و رفتند پی کار شان و تا ظهر مسلمان ها کم کم آنجا را خالی کردند نماز  ظهر را که خواندند گفته شد نماز عصر کنار قلعه، اینقدر تأکید که باید آنها مجازات بشوند و امیرالمؤمنین پیش از پیش با 30 نفر از خزرجیان حضرت رفتند به سمت بنی قریظه و اینها رفتند داخل قلعه شروع کردند فحاشی، دشنام دادن به پیامبر و مسلمان ها و تیر اندازی، که امیرالمؤمنین شنیدند پیامبر اکرم دارند تشریف می آورند برگشتند به رسول الله عرض کردند که شما جلوتر نیایید، من هستم، یعنی مبادا دشنام آنها به گوش پیامبر برسد، تا این حد امیرالمؤمنین نگران حال پیامبر بود، و قلعه اینها محاصره شد، چندین روز که در روزها اختلافی وجود دارد، آیا ده روز بوده، پانزده روز بوده، چهارده روز بوده، بیست روز بوده، بیست و چند روز بوده، یک ماه بوده، چندین قول وجود دارد، اما اعتماد اگر بخواهیم بکنیم به قول مورخ شیعی مرحوم طبرسی در اعلام الوری ایشان 15 روز را ذکر می کند، و قلعه شان محاصره شد نهایتاً هم با فراز و نشیب هایی که پیش آمد اینها تسلیم شدند و مجازات شدند که عرض می کنم.

مجری:

استاد یک سؤالی هم مطرح شده اینکه مثلاً غزوه بدر چند روز طول می کشد، یعنی از چه زمانی وقتی ما تقویم را ورق می زنیم یا آن چیزی که در تاریخ ذکر می شود در فلان روز، روز غزوه بدر است، فلان روز، روز بنی قریظه  هست، یا جنگ احزاب هست یا همه اینها، خب آن روز را روی چه اساسی، روز شروع است یا روز پیروزی است، چون شما فرمودید که تقریباً چند جلسه قبل در مورد جنگ خندق خدمت حضرت عالی بودیم، و از آن تاریخ ده روز دوازده روز، پانزده روز می گذرد در حالی که شما فرمودید بلافاصله بعد از آن به سمت بنی قریظه رفتند

استاد جباری:

بله دلیلش این هست که جنگ خندق در ماه شوال اتفاق افتاد و روزها طول کشید آن هم درباره اش این هست که مدت محاصره مدینه و حضور مشرکان در آن طرف خندق چقدر بود گاهی تا یک ماه گفته شده گاهی کمتر، این اختلاف روزها هم بخاطر این است که یک تاریخ نویس واحدی وجود نداشته که دقیقاً برود گزارش ها را ثبت بکند، و لذا اقوال دیگر زیاد هست، بعضی از صحابه طبق نظر خودشان مسائلی را مطرح کردند دچار اختلاف شد، اما روز را اینکه روز 24 هست آمده در نقل تاریخی، مثلاً واقدی در مغازی می گوید در روز

«اربع و عشرین من ذی القعده»

مسلمان ها از کنار خندق رفتند به سمت قلعه بنی قریظه، مثل امروزی نماز عصر را در واقع باید  کنار قلعه می خواندند و جالب  و عجیب است این نکته که پیامبر فرمود که نماز عصر را کنار قلعه بنی قریظه باید خوانده شود، معنایش این نبود که نماز عصر تان قضا بشود اگر دیر رسیدید، لذا بعضی از مسلمان ها به ظاهر کلام پیامبر عطف توجه کردند، لذا تصور کردند که  نماز عصر باید آنجا خوانده بشود، در حالی که مراد پیامبر تأکید بود که سریع بروید به آن سمت، حالا اگر دیرتر رسیدید به نزد قلعه بنی قریظه در راه نماز تان را بخوانید نگذارید قضا بشود، برخی نماز شان قضا شد، بخاطر این تصور که حتماً نماز عصر را باید آنجا بخوانند، و لذا اینکه باید متوجه منظور گوینده باید بود، و عقل را به کار انداخت معنایش این نیست که نماز تان را قضا بشود، این آمده در نقل های تاریخی و برخی از محققین بحث کردند در این باره، به هر حال در چنین روزی بود که حرکت به سمت بنی قریظه انجام گرفت قلعه آنها محاصره شد در این مدت، و چند مرحله داشت، در یک مرحله اینها ابتدا داشتند فحاشی می کردند و دشنام می دادند، و تیر اندازی می شد از آن طرف و از این طرف، یک مقدار گذشتند دیدند نه محاصره ادامه دارد، مسلمان ها هستند و عزم پیامبر  بر مجازات  اینها جزم است، شخصی را فرستادند از میان خودشان به نام نباش بن قیس که بیاید مذاکره بکند، او آمد به پیامبر (ص) صحبت کرد و به حضرت عرض کرد اگر اصرار بر مجازات بنی قریظه دارید بگذارید ما هم مثل همان بنی قینقاع و بنی نضیر مدینه را ترک بکنیم، یکبار شتر هر چند نفر از اموال مان برداریم و برویم، پیامبر فرمود نه الا اینکه شما نازل بشوید به حکم من و تسلیم حکم من بشوید، و دیدند این قصه جدی است و اینطور نیست که پیامبر کوتاه بیاید، برگشت نباش بن قیس خبر را رساند و در مرحله بعد ابو لبابه را تقاضا کردند که بیاید مذاکره کند، تقاضای مذاکره کردند، ابو لبابه یکی  از همین بنی قریظه بود یک غلامی بود در میان بنی قریظه که قبل ها آزاد شد، پیامبر آزادش کرده بود، و مسلمان شده بود، خارج بنی قریظه بود، منتهی چون از قبل در میان آنها بوده تقاضا کردند که او بیاید،

مجری:

خودش از بنی قریظه نیست، یک یهودی بوده که در کنار آنها بوده

استاد جباری:

بله بعد پیامبر او را آزادش کرده بود و متعلق به این جبهه بود، پیامبر او را فرستاد و شروع کردند به پرسیدن که  پیامبر با ما چه خواهد کرد و ما چه کنیم، ابو لبابه گفت که باید تسلیم بشوید، اشاره به گردنش کرد، یعنی شما مجازات خواهید شد و به قتل خواهید رسید مردان تان خیانت کردند، تا این را اشاره کرد، فهمید که خطا کرده چرا؟ چون وقتی که اشاره به گردنش کرد اینها طبیعتاً مقاومت خواهند کرد، دیگر تسلیم نخواهند شد، وقتی که بدانند که پیامبر قصد مجازات اینها را دارد، این فهمید که نباید این چنین سخن می گفت اینها را رو به مقاومت دارد پیش می برد، پشیمان شد و سریع از قلعه خارج شد و از در پشتی  خارج شد به گونه ای که دیگر مسلمان ها را نبیند یک راست آمد به مسجد النبی، در مسجد النبی رفت کنار یک ستونی که الآن هم معروف است استوانة التوبه، خدا قسمت کند عزیزانی که مشرف می شوند، در مسجد النبی در آن قسمت روضه نبوی چند تا ستون هست اینها ویژگی هایی دارند که یکی به استوانة التوبه معروف است که خیلی مشتری دارد، یعنی خیلی زیاد هست اصلاً جا نمی شود زوار و زائرین آنجا خیلی احتمام دارند که بروند کنار این ستور دو رکعت نماز  توبه بخوانند، عبادت بکنند، استوانة التوبه یا استوانة ابی لبابه به این عنوان معروف هست چون آمد خودش را با طناب بست به این ستون و برای اینکه خداوند توبه اش را بپذیرد، پیامبر (ص) وقتی مطلع شد فرمود که اگر نزد من می آمد من برای او استغفار می کردم، خب خدا هم که استغفار پیامبر را رد نمی کند، اما حالا که رفته آنجا باید منتظر باشیم وحی الهی نازل بشود و توبه اش پذیرفته بشود، حدود 15 روز آمده، در اینکه 15 شب و 15 روز آنجا بود و غذا هم خیلی کم، یک مقدار خرما دخترش می آورد و فقط برای تجدید وضو طناب را باز می کرد می رفت تجدید وضو می کرد می آمد در آنجا و در آنجا بود تا اینکه ام سلمه، شبی پیامبر در حجره ام سلمه بود که ام سلمه می گوید قبول توبه نازل شد از ناحیه خدا، قبول توبه او را به پیامبر بشارت داد، می گوید من خواستم بروم بشارت را بدهم به او پیامبر اکرم خودشان سحر وقتی که هنگام صبح تشریف بردند برای نماز بشارت را دادند به ابو لبابه در یک نقلی داریم که طناب ها را فاطمه (س) باز کرد این را سهیلی از مورخان اهل سنت در الروض الانف نقل می کند می گوید که فاطمه (س) آمد و طناب را باز کرد، از این ستون و بشارت را داد به او، و خواست باز بکند طناب را این اجازه نداد، این آقای ابو لبابه، چرا؟ گفت من نذر کردم که پیامبر این کار را انجام بدهد، عهد کردم یا قسم خوردم که پیامبر  این طناب را باز بکند، و صبر کرد که پیامبر آمد این طناب را باز بکند فرمود که «فاطمة بضعة منی» یعنی فرقی نمی کرد فاطمه هم اگر می کرد تو به عهدت عمل کرده بودی، و برخی از علمای اهل سنت استفاده هایی از این مسئله کردند که فاطمه وقتی به منزله نفس و جان پیامبر هست بضعة منی، پس کسی که به حرب فاطمه می رود به حرب پیامبر رفته، کسی که ظلم به فاطمه کرد ظلم به پیامبر کرده، این را جا دارد که بگوییم، اهل سنت خودشان استفاده کردند، کسانی که هجمه به خانه فاطمه بردند هجمه به پیامبر بردند، فرقی نیست با این تعبیری که پیامبر (ص) انجام داد، و این قصه ابو لبابه اما وقتی که جریان ابو لبابه گذشت آن نکته ای که در اول برنامه اشاره کردم، که این کعب بن اسد وقتی دید اینطور است نشستند به مشورت، یهودی های بنی قریظه، کعب بن اسد گفت سه پیشنهاد دارم، یکی اینکه بیایید ما که می دانیم این پیامبر است و از جانب خدا است بیایید بپذیریم، گفتند ما دست از تورات بکشیم؟ این کار را نخواهیم کرد، گفت پس بیایید این زن و بچه مان را با دست خودمان بکشیم که خیال مان راحت بشود اسیر نمی شوند دست مسلمان ها بعد با خیال راحت برویم برای جنگ با این مسلمان ها، گفتند این چه پیشنهادی است که ما بچه های خودمان را و زنان مان را با دست خودمان بکشیم، گفت پس سوم اینکه الآن شب شنبه است، و این مسلمان ها تصور می کنند که شنبه ما اقدامی نخواهیم کرد، در این شب حمله کنیم به مسلمان ها یهودی ها گفتند که شنبه ما را بی احترامی کنیم از بین ببریم این هم نخواهد شد، و لذا ماندند دوباره در قلعه تا اینکه مجدد پیشنهاد کردند سعد بن معاذ که از قبیله اوس بود و هم پیمان اینها بود او بیاید برای قضاوت و داوری که پیامبر هم پذیرفت و سعد قضاوت کرد طبق حکم تورات، طبق حکم خودشان که باید مردان جنگی شان کشته بشوند و زنان و بچه هایشان اسیر بشوند، و لذا در قرآن کریم در آیه شریفه 26 سوره احزاب اشاره به این نکته کرده و بعد اینها تسلیم شدند و پیامبر اکرم (ص) همین حکم را درباره شان اجرا کرد، فرمود این حکم الهی است از فوق آسمان ها در آیه 26 سوره احزاب

«وَ أَنْزَلَ الَّذينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ صَياصيهِمْ وَ قَذَفَ في‏ قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَريقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَريقاً»

احزاب/26

نازل کرد و پایین آورد کافران از اهل کتاب را

من صیاصیهم، با صاد، صیصیه یعنی قلعه ها، از آنجا پایین کشید اینها را گروهی از اینها را کشتید،

«فَريقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَريقاً»

و گروهی را هم اسیر کردید

اما تعداد این کشته ها آن نیست که در برخی از روایات آمده،12 قول از هزار تا به پایین، مرحوم علامه سید جعفر مرتضی می فرماید بین 100 تا 200 نفر از مردان جنگی شان کشته شدند،

مجری:

نهایتاً یعنی اینقدر است، چون خیلی شبهات راه انداخته،

استاد جباری:

بله می گویند هزار نفر بودند 900 نفر بودند، 800-750، 600 و امثال اینها اقوال بی پایه ای است، یک دلیلش هم این است که تعداد مجموع زنان و کودکان وقتی که گفته شده 750 نفر بودند طبعاً مردان جنگی به مراتب کمتر هستند، معمولاً چهار پنج نفر زن و بچه یک مرد جنگی دارند،  و لذا طبق همان هم حساب کنیم بین 100 تا 150 نفر هستند

مجری:

پس آن علت مقاومت شان ابتدا همان کار ابو لبابه که اشاره کرد به گردنش علت تسلیم شان

استاد جباری:

چون خودشان قبول کرده بودند هرچه سعد بن معاذ گفت، و او چنین حکمی کرد

مجری:

خیلی متشکرم، ما در خصوص بنی قریظه سعی کردیم مباحث را به صورت کامل برسانیم، ولی خب دیگر وقت هم به پایان رسید، و نیمی از برنامه را به این قضیه اختصاص دادیم، ان شاءالله که بشود در جلسات بعد سؤالات دیگر را هم مطرح کنیم، خیلی متشکریم استاد زحمت می کشید و  این محبت را می کنید که با این حوصله و صعه صدر بنده حقیر را هم تحمل می کنید در لابلای صحبت هایتان زیاد صحبت می کنیم، عذر خواهی می کنم از شما و همچنین از بینندگان عزیز تشکر می کنیم، ان شاءالله که مورد استفاده تان قرار گرفته باشد فراموش نکنید، مرتب می توانید سؤالات تان را بفرستید حتی در غیر از این زمانی که در خدمت شما هستیم.

تا دیدار دیگر التماس دعا داریم و همه شما را به خدای منان می سپاریم

اللهم عجل لولیک الفرج.


آینه تاریخ>

دحوالارض روزه کعبه ظهور کتاب اقبال الاعمال مفاتیح الجنان امام رضا علیه السلام غزوه بنی‌قریظه