آینه تاریخ

قسمت چهل و چهارم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:13/12/1400

برنامه:آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم الهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر با برنامه آینه تاریخ از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) در خدمت شما هستیم و إن شاءالله پرسمان تاریخی را تقدیم حضورشما خواهیم کرد سؤال های که برای ما رسیده و إن شاءالله خدمت استاد إرائه می کنیم و ایشان إن شاءالله پاسخ مناسب را خواهند داد، استاد عزیزما و راهنمای ما در این برنامه جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه پژوهشگر تاریخ و سیره هستند که معرف حضورشما هستند، به رسم ادب خدمت استاد عرض سلامی داشته باشیم و إن شاءالله برنامه را آغاز کنیم.

سلام علیکم استاد عزیز اسعد الله أیامکم حلول ماه شعبان و مناسبت های که در گذشته و پیشرو داریم.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب دارم حضورشما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه در هر جای این کره خاکی که شرف حضور دارید إن شاءالله که همیشه موفق و پیروز و سربلند باشید مؤید به تأییدات خداوند متعال باشید، إن شاءالله که موفق به انجام اعمال و طاعاتی که وسیله قرب به پیشگاه خداوند هست در ماه رجب هم شده باشیم و بنده هم تبریک عرض می کنم فرا رسیدن ماه مبارک و شریف شعبان را و ماهی که در واقع یک ظرف و وسیله بسیار محترم و بزرگی است برای کسانی که قصد عظیمت و حرکت در مسیر إلی الله را دارند و مهیا می خواهند بشوند برای ماه مبارک رمضان و همینطور مناسب های زیادی که در این ماه هست و شروعش با میلاد مسعود مولا و سرورمان ولی نعمت مان أبا عبدالله الحسین (سلام الله علیه) هست و همینطور موالید دیگری که در این ماه هست به خصوص میلاد مسعود قطب عالم امکان حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)، یک نکته ای را در یک کلیپی از استاد علامه آیت الله جوادی عاملی می شنیدم که ایشان با یک حال خوشی می فرمودند که ماه شعبان ماه غم نیست ماه شادی است و هر چه هست در اینجا میلاد هست و به هر حال از وفیات و شهادات معصومین (علیهم السلام) در این ماه خبری نیست و این را ربط می دادند به شادی اولیاء الهی، در این ماه آن کسانی که اهل سلوک هستند ماه رمضان را آغاز ماه سال شان قرار می دهند برای سلوک و ماه شعبان آخرین ماه سال شان هست در واقع که اینجا احساس موفقیت و پیروزی در مسیر سلوک إلی الله دارند، إن شاءالله که همه مشمول این شادی و سرور معنوی باشیم.

مجری:

خیلی متشکرم، استاد عزیز همیشه روال بر این هست که سؤالات را متناسب با مناسبت ها مطرح کنیم و إن شاءالله چون شبکه شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج) هست و موضوعات ما رویکرد مهدوی هم دارد إن شاءالله در این خصوص هم سؤالاتی را خدمت شما مطرح کنیم.

استاد عزیز یک بحث معروفی است برای خودم هم خیلی پیش آمده که می گویند فاصله میلاد حضرت امام حسین (علیه السلام) و امام حسن مجتبی شش ماه هست و حتی در مورد مدت حمل هر دو امام (امام حسن مجتبی امام حسین (علیهم السلام) هم گفته شده شش ماه هست و اینها با این مباحث تاریخ های ولادتی که ما می بینیم زیاد هم سازگاری ندارد، در این خصوص توضیح خواستند اگر محبت بفرمایید.

استاد جباری:

روایات در این خصوص متنوع هست گاهی هم متعارض هست و در برخی از روایات مدت حمل شش ماه دانسته شده در برخی از روایات فاصله دو میلاد شش ماه دانسته شده، کتابی که من مکرر در این برنامه معرفی کردم همین کتاب «بازپژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان (علیهم السلام)» از دوست محقق مان جناب یدالله مقدسی؛ در این کتاب مفصل با تتبع کامل تقریباً شواهد روائی را ایشان بررسی کرده و بر اساس اینکه ما درباره ولادت امام حسن (علیه السلام) باز ایشان در بخش مربوط به امام حسن تتبع اقوال را کرده به همین رسیده که مشهور هست یعنی نیمه رمضان سال سوم هجری، در نیمه سال سوم هجری ولادت امام حسن (علیه السلام) هست و سوم شعبان باز اقوال را در ارتباط با ولادت امام حسین (علیه السلام) بررسی می کند مفصل چون عرض شد در باره هر معصومی در سه محور بررسی می شود در این کتاب؛ ابتدا محور سال و ماه و بعد روز (سالروز و ماه و روز ولادت) در سه محور و لذا در باره امام حسین (علیه السلام) هم تتبع اقوال شده بنابر قول صحیح و قوی و مشهور و صحیح معتبر که یکی از آنها حالا اگر فرصت شد این روایت مرحوم شیخ طوسی را در ارتباط با توقیع صادره از ناحیه مقدسه برای قاسم بن علاء آذربایجانی که وکیل امام عصر (سلام الله علیه) در آذربایجان بود توقیعی برای او صادر می شود که صحیح السند هم هست، این توقیع در آنجا تصریح شده که

«ولد الحسین فی الثالث من شعبان، فصُمه»

روزه بگیرید در آن روز، یک چنین مضمونی در آن توقیع هست، و لذا با توجه به شواهدی که وجود دارد ولادت امام حسین (علیه السلام) در ماه شعبان است یک، دوم: در سال چهارم هجری است طبیعتاً تردیدی در آن نیست، سوم شعبان، البته در ماه شعبان قول پنجم را هم مرحوم شیخ طوسی و اینها نقل کردند اما اعتنای به آن قول نکردند آنچه که ترجیح دادند سوم هست در ماه شعبان، با توجه به این بنابراین فاصله میان ولادت امام حسن (علیه السلام) در رمضان سال دوم تا ولادت امام حسین در شعبان سال سوم نُه ماه و اندی می شود و لذا ایشان هم نتیجه می گیرد که فاصله این ولادت نُه ماه و ده روز بوده حالا چون ماه ها هم تمام شان سی نبوده لذا حدود نُه ماه و ده روز را نتیجه می گیرند و یک احتمال می دهند که «ستة أشهر» که در برخی از روایات آمده تصحیف شده تسعه بوده به سته تصحیف شده باشد، اینچنین دیدگاهی را ایشان مطرح می کند برای اینکه جمع بین روایات بشود همان روایاتی که در آنها سته آمده شش آمده و هم این واقعه تاریخی که عرض کردم یعنی اگر ما در باره ولادت امام حسین یا امام حسن چیزی دیگری گفتیم ممکن است که شش ماه را درست کنیم (در مورد فاصله حمل شش ماه را درست کنیم) اگر نه، ما قائل به این همین تاریخ شویم که اقوال هم همین را تأیید می کند نیمه رمضان در باره امام حسن رمضان سال سوم و سوم شعبان در باره امام حسین (علیه السلام)، فاصلۀ در واقع مدت حمل و فاصله این مقدار خواهد بود مگر اینکه کسی بیاید و قائل بشود که مدت حمل در باره امام حسین فاصله همین است که قطعاً مدت حمل را قائل به همان ستة بشود که آن قول دیگری هست که البته در اینجا این را ایشان تأیید نمی کند اما ممکن است به عنوان یک احتمال مطرح بشود، اما از جهت فاصله ولادت همین که عرض کردم نُه ماه و چند روز فاصله بوده بین ولادت این دو بزرگوار.

حالا در ارتباط با این نکته که عرض کردم راجع به توقیع صادره برای قاسم بن علاء آذربایجانی من از «مصباح المتهجد» مرحوم شیخ طوسی دو سه تا روایت هست که عزیزان بیننده هم چون محترم دانستم این روایات را برای اینکه در ماه شعبان توجه به عظمت ماه شعبان داشته باشیم و اینکه به خصوص روزه ماه شعبان و اینکه نگاه معصومین (علیهم السلام) به روزه این ماه چه بوده و حالا از همین آغاز که حالا بنابر آنچه که در ایران اعلام شد امروز به عنوان روز اول شعبان، بنابر آنچه که گویا در عراق و اینها اعلام شده است فردا، به هر حال ما وارد ماه شعبان شدیم، این روایات معصومین (علیهم السلام) نشان می دهد که یک جایگاه خاصی برای ماه شعبان و برای روزه ماه شعبان قائل بودند، دو سه تا از این روایات را عرض می کنم از جمله همان روایت قاسم بن علاء را، حالا اگر فرصت برنامه اقتضا کرد در باره خود قاسم بن علاء یک جریان خیلی جالبی هست که ارتباط او را با حضرت حجت (سلام الله علیه) می رساند و توقیعی که از ناحیه امام عصر برای او صادر شد در اواخر عمرش که مشتمل بر یک نکات جالبی است آن را هم إن شاءالله عرض خواهم کرد، مرحوم شیخ طوسی عزیزان مستحضرید کتاب «مصباح المتهجد» کتاب دعایی زیارتی و سلوکی هست از مرحوم شیخ طوسی از یکی از کهن ترین منابع سلوکی ما هست و مرحوم شیخ عباس قمی محدث قمی در کتاب «مفاتیح الجنان» هم مکرر از این کتاب نقل روایت می کند و خود مرحوم شیخ طوسی مقید بوده به اینکه آنچه که در این کتاب نقل کرده عمل بکند یعنی از زیارات و دعاها و اینها اهل عمل بودند و بعد نقل هم کردند در اینجا، ماه به ماه می آید جلو، در ماه شعبان که ایشان می رسد روایتی را از عبد الله بن حزم ازدی نقل می کند که او می گوید

«سمعت أبا عبدالله (علیه السلام)»

از امام صادق شنیدم که فرمود

مصباح المتهجد، شیخ طوسی

«مَنْ صَامَ أَوَّلَ یَوْمٍ مِنْ شَعْبَانَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ الْبَتَّةَ»

کسی که اولین روز ماه شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او لازم می شود

«وَ مَنْ صَامَ یَوْمَیْنِ»

اگر کسی دو روز از ماه شعبان را روزه بگیرد

«نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ فِی دَارِ الدُّنْیَا وَ دَاوَمَ نَظَرَهُ إِلَیْهِ فِی الْجَنَّةِ»

اگر کسی موفق به روزه دو روز از ماه شعبان شود خداوند در دار دنیا در زمانی که در دنیا هست هر روز و شب به او نظر خاص می کند و در بهشت هم مستمراً مشمول نظر خاص خداوند متعال هست

«وَ مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ»

هر کس سه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد 

«زَارَهُ اللَّهُ فِی عَرْشِهِ مِنْ جَنَّتِهِ فِی کُلِّ یَوْمٍ»

آنجا در بهشت مشمول توجه خاص خداوند می شود، زیارت خدا یعنی زیارت رحمت خدا زیارت نظر خداوند، خداوند که جسم نیست که منظور از زیارت آن معنا باشد، این یک روایت است که مرحوم شیخ طوسی به عنوان اولین روایت در «مصباح المتهجد» نقل می کند.

یک روایت جالبی باز از صفوان بن مهران جمال نفل می کند و این شخصیت موثقی بوده شیخ طوسی مرحوم از ایشان نقل می کند که

«قال: قال لی أبو عبدالله (علیه السلام)»

صفوان جمال می گوید امام صادق فرمود

«حثَّ من فی ناحیتک على صوم شعبان»

ای صفوان بن مهران آن کسانی که در منطقه تو هستند آنها را تحریک کن تهیج کن بر روزه ماه شعبان

«فقلت: جعلت فداک ترى فیها شیئا؟»

عرض کردم که چیزی هست؟ یک وجه خاصی دارد روزه ماه شعبان؟ فرمود

«قال: نعم إن رسول الله صلى الله علیه وآله کان إذا رآى هلال شعبان»

پیامبر وقتی که حلال ماه شعبان را می دید

«أَمَرَ مُنَادِياً فَنَادَى فِي اَلْمَدِينَةِ»

یک منادی را می فرمود که در مدینه ندا بدهد

«يَا أَهْلَ يَثْرِبَ إِنِّي رَسُول اللَّهِ إِلَيْكُمْ»

ای أهل یثرب من رسول خدا هستم

«أَلاَ إِنَّ شَعْبَانَ شَهْرِي»

ماه شعبان ماه منی پیامبر هست

«فَرَحِمَ اَللَّهُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَى شَهْرِي»

خداوند رحمت کند کسی که من را یاری بکند در این ماه

یاری چه؟ یعنی شما با سلوک و عباداتی که در ماه انجام می دهید منی پیامبر را یاری بکنید، خیلی جالب است یعنی پیامبر اکرم در واقع می خواهد بفرماید که یاری منی پیامبر با هر چه مقرب تر شدن و بنده تر شدن شما در پیشگاه الهی محقق می شود چون هدف منی پیامبر این هست که شما را بالا بکشم، من به هدفم نزدیک می شوم، بعد امام صادق (سلام الله علیه) می فرماید که از قول امیرالمؤمنین نقل می کند که

«ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ (علیه السلام) كَانَ يَقُولُ»

امیرالمؤمنین همواره می فرمودند

«مَا فَاتَنِي صَوْمُ شَعْبَانَ مُنْذُ سَمِعْتُ مُنَادِيَ رَسُولِ اَللَّهِ صلی الله علیه وآله يُنَادِي فِي شَعْبَانَ»

از زمانی که شنیدم این نداها را پیامبر می فرمود منادی در مدینه می داد در باره ماه شعبان روزه ماه شعبان هرگز از من فوت نشد

«فَلَنْ يَفُوتَنِي أَيَّامَ حَيَاتِي صَوْمُ شَعْبَانَ إِنْ شَاءَ اَللَّهُ تَعَالَى»

در آینده هم از منی امیرالمؤمنین فوت نخواهد شد روزه ماه شعبان

«ثُمَّ كَانَ (علیه السلام) يَقُولُ صَوْمُ شَهْرَيْنِ مُتَتٰابِعَيْنِ تَوْبَةً مِنَ اَللّٰهِ»

اینکه انسان بتواند دو ماه پشت سر هم «شهرین متتابعین» روزه بگیرد این «توبة من الله» یعنی در واقع توجه خدا، بازگشتی، رجوعی است از جانب خداوند به سوی بنده، نشان می دهد خداوند نگاه خاص به این بنده کرده، حالا «شهرین متتابعین» در واقع بر اساس ماه شعبان را مقید بودند چه بسا کل آن را روزه می گرفتند بعد به ماه رمضان وصل  می کردند و برخی از بندگان خوب خدا هستند که سه ماه را (ماه رجب را ماه شعبان را و ماه رمضان را) ما بعضاً شنیدیم از برخی از بزرگان و اهل دل و اینها که اینها مقید به این نکته بودند، حالا به هر حال کسی اگر نمی تواند حداقل روزهایی از ماه شعبان را طبق همین روایت که قبلش خواندم دو روز سه روز حداقل بتوانیم در ماه روزه بگیریم، فردا که سوم شعبان هست بنابر اعلام ایران

مجری:

فردا ظاهراً دوم شعبان است امروز یک شعبان بوده و فردا شب شب سوم هست

استاد جباری:

بله امروز یک شعبان بود و حالا بنابر آنچه که در ایران اعلام شده در جاهای دیگر هم که متناسب با آن و این یک روایت و باز روایت دیگری اسماعیل بن عبد الخالق می گوید

«کنت عند ابی عبد الله(ع)  فجری ذکر صوم شعبان»

می گوید نزد امام صادق (ع) بودم ذکر روزه شعبان رفت نزد آن حضرت،

حضرت فرمود

«إن فی فضل صوم شعبان کذا و کذا»

تعبیراتی داشتند بلند در باره روزه شعبان

«حتی إن الرجل لیرتکب الدم الحرام فیغفر له»

تا حدی که گاهی کسی ممکن است خون حرامی ریخته باشد اما بر اثر روزه شعبان خداوند او را مشمول مغفرت خودش قرار بدهد

و این روایت دیگر، روایت قاسم بن علاء الآن رسیدیم به آن که قبلش این روایت را نقل می کند عمرو بن خالد عن ابی جعفر از امام باقر (ع)

«قال کان رسول الله (ص) یصوم الشعبان و رمضان یصلهما»

امام باقر می فرمود که پیامبر اکرم دو ماه شعبان  رمضان را با هم روزه می گرفت کامل روزه می گرفت

«و کان یقول هما شهر الله»

آنها دو ماه خدا هستند

«هما کفّارة لما قبلهما و ما بعدهما من الذنوب»

کفاره گناهان پیشین هستند و گناهان آینده

البته این به معنای این نیست که حالا ما دو ماه شعبان و رمضان روزه بگیریم و بعد از آن نعوذبالله هر گناهی بکنیم که معنایش این هست که روزه ماه شعبان و وصلش به رمضان توفیق می شود برای عدم گناه در آینده، انسان موفق می شود به این جهت

مجری:

جبران مافات گذشته است اینکه به شما توفیق داده می شود در رمضان روزه بگیرد یک طوری مافات کم کاری هایی که خدای نکرده از ما صادر شده از اخلاص مان در عبادت ها طبیعتاً اینها هم جبران می کنند

استاد جباری:

بله و بلاخره این توقیع صادره برای قاسم بن علاء آذربایجانی است، که می گوید

«الیوم ثالث فیه»

یعنی

«فی الشعبان ولد الحسین بن علی (ع)»

مجری:

اتفاقاً یکی از سؤالات ما هم  در همین خصوص هست که گفتند این توقیع که برای وکیل آذربایجان فرستاده شده جریانش چه هست که حالا اگر زحمتی نیست

استاد جباری:

بله اینها را عرض می کنم راجع به خود این وکیل ناحیه آذربایجان یک توضیحاتی هم هست

«خرج الی القاسم بن علاء همدانی وکیل  ابی محمد (ع)عن مولانا الحسین (ع) ولد یوم الخمیس»

طبق این نقل در روز پنج شنبه بوده

«لثلاث خلون من شعبان»

سه روز از شعبان گذشته

امام حسین متولد شدند روز پنج شنبه

«فصُمه»

فرمودند که پس روزه بگیرید، یکی از روایات صریح در این معنا است که جدای از کل ماه شعبان که در آن روایات آمده بود بصورت خاص روز سوم را در این روایت که از جهت سند هم معتبر است، و بعد یک دعایی هم نقل کرده که این دعا موجود هست در مفاتیح آنها که:

«"اَللَّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فی هذَا الْیَوْمِ،" "الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَوِلادَتِهِ،" "بَکَتْهُ السَّمآءُوَمَنْ فیها، وَالاْرْضُ وَمَنْ عَلَیْها،"»

یک دعای سه چهار سطری است که ایشان در ایجا نقل می کند در باره روز سوم شعبان

مجری:

این دعا در مفاتیح هم هست یا فقط در مصباح است؟

استاد جباری:

بله در مصباح هست در مفاتیح هم باید باشد، آغازش با همین «"اَللَّـهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فی هذَا الْیَوْمِ، الْمَوْعُودِ» هست، این قاسم بن علاء آذربایجانی یا همدانی، هردو تعبیر آمده درباره اش، آذر بیجانی طبق همان تعبیری که به عربی به کار می رفته، یک وکیل مبرزی بوده در ناحیه آذربایجان وکیل ناحیه مقدسه بوده، یک شخصیتی بوده که گویا از امام رضا(ع) را درک کرده تا بعدش امام جواد را بعد امام هادی را و امام عسکری را و دوران غیبت را و وکالت از ناحیه مقدسه داشته در دوران غیبت نواب را، نائب اول نائب دوم، و در دوره نائب سوم از دنیا می رود، و توقیع برایش صادر می شده، ما درباره توقیعات یک بحثی را کردیم در یکی دو برنامه گذشته عرض کردیم که نامه هایی که برای وکلا و کارگزاران امام عصر (ع)، برای کسانی که وکالت و نیابت داشتند از ناحیه امام عصر، در پاسخ به سؤالات شیعیان در دوران غیبت صغری صادر می شد و بعضاً هم در پاسخ به سؤال نبود، بلکه توقیع ابتدائی بود، از جمله مواردی که توقیع ابتدائی است همین توقیعی است که برای قاسم بن علاء صادر شده او را گاهی لقب آذربایجانی دادند گاهی لقب همدانی، ممکن است به اعتبار اینکه اصلش از همدان بوده همدانی لقب داده شده، و به این اعتبار که در منطقه آذربایجان ناحیه وکالتش بوده و در آنجا مشغول انجام وظیفه بوده به آذربایجانی متصل شده، بیش از صد سال عمر می کند، ناحیه آذربایجان یا اران که کل منطقه آذربایجان را، هم ایران و هم بخصوص آنجایی که خارج از ایران هست را شامل می شود و خود این نشان می دهد که در دوران نائب سوم این مناطق جزو مناطق شیعه نشین بوده در قرن سوم و قرن دوم از شواهد تشیع آذربایجان هست در حدی شیعیان در آنجا حضور داشته اند که امام عصر (ع) وکیل نصب می کند آنجا وکیلی مستقری در آنجا بوده، و جدای از این توقیعی که در اینجا عرض کردم و خود اینکه برای او توقیع صادر می شده، یعنی از ناحیه حضرت حجت (ع) یا مستقیماً پیک می آورده یا به واسطه نائب دوم و نائب سوم توقیعات برایش صادر می شده و آنها می فرستادند به وسیله یک پیکی که خود این در نقلی که الآن می خوانم دارد که فیج العراق تعریب پیک است، پیک عراق فیج العراق آمده در روایت، این صد و خورده ای عمر می کند، حدود 117 سال تصریح شده در این نقل عمر می کند از 80 سالگی به بعد دچار نابینایی می شود، در عین حالی که نابینا بوده انجام کارهای وکالت را در آن منطقه انجام می داده، شخصی است، مرحوم شیخ طوسی این را در کتاب الغیبة نقل می کند، صفوان نامی که ظاهراً از نسل صوان بن یحیح آن صفوان معروف هست، از او نقل می کند که می گوید من در 117 سالگی قاسم بن علاء را ملاقات کردم در حالی که از سن 80 سالگی به بعد نابینا شده بود، و امام هادی و اما عسکری (ع) را ملاقات نموده بود و در ادمه نقل هم از بیان خود قاسم بن علاء بر می آید که می گوید این لباسی که من از امام رضا (ع) گرفتم با آن مرا تدفین بکنید، که نشان می دهد امام رضا (ع) را هم ملاقات کرده؛ کل قرن سوم را زیست کرده، چشمانش را از دست داده بود و نابینا شده بود، به اعجاز امام عصر 7 روز قبل از وفاتش چشمانش به او بازگردانده شد و جریان را نقل می کند که من در شهر اران از ناحیه آذربایجان زیست داشتم نزد قاسم علاء بودم، و توقیعات مولایمان امام عصر (ع) توسط ابو جعفر محمد عثمان عمری نائب دوم و بعد از آن هم توسط ابوالقاسم بن روح به ایشان می رسید، می گوید حدود دو ماه یک دفعه ارسال این توقیعات متوقف شد، و می گوید خیلی موجب نگرانی قاسم بن علاء شد، یک روزی می گوید که وقتی که در حال غذا خوردن همراه او بودیم دربان وارد شد و بشارت داد که فیج العراق پیک عراق آمده، این خیلی خوشحال شد و به شکرانه این خبر به سجده افتاد بعد می گوید یک مرد میان سال کوتاه قدی که پیراهن مصری برتن کرده بود، و کفش سفر برپا کرده بود، و توبره ای بر دوش داشت نشانه پیک قاصد ها برایش نمایان بود وارد شد، می گوید قاسم بن علاء برخواست و با او معانقه کرد آن توبره ار از دوشش برداشت و تشت آبی طلبید و دستش را شست و کنار خودش نشاند و مشغول غذا خوردن شدیم و دست ها را شستیم و آن فرد برخواست و نامه ای که تومار پیچیده شده ای بود و از نصف ورق بزرگتر بود به قاسم داد، قاسم هم آن را گرفت و بوسید و خودش چشم نداشت و به کاتبش داد، که ابن ابی سلمه نامی بود به او داد بخواند، او هم شروع کرد به خواندن تا یک جایی رسید دیگر گریه اش گرفت نتوانست ادامه بدهد، گفت چه هست؟ گفت که خیر است، گفت که بگو چه هست در نامه گفت که چیزی که ناپسند باشد نیست، قاسم گفت که پس چیست گفت که رحلت تو در اینجا آمده که تو 40 روز بعد از ورود این نامه از دنیا خواهی رفت و هفت قطعه هم پارچه بعنوان کفن برای تو فرستاده شده، جالب است می گوید که قاسم بن علاء بلافاصله پرسید آیا در سلامت دینم خواهم مرد؟ و او گفت که آری در سلامت دینت، می گوید قاسم خندید و گفت بعد از این عمر طولانی غیر از این چه آرزویی می توانم داشته باشم که بعد از این مدت با بشارت امام و مدت عمرم را هم حضرت تعیین کرده و آن هم تضمین که در سلامت دینم از دنیا خواهم رفت، و بعد می گوید آن قاصد برخواست و آن پارچه ها را از آن توبره برداشت و داد به اینها و می گوید علاوه بر اینها قاسم لباسی داشت که آن را امام رضا (ع) به او اهدا کرده بود آن را هم همراه این پارچه ها قرار داد، و می گوید قاسم بن علاء دوستی داشت بنام عبد الرحمن بن محمد بدری که شدیداً ناصبی بود، با اینکه ناصبی بود اما می گوید قاسم در امور دنیوی با او ارتباط داشت و دوستی داشت، و می گوید که آن عبد الرحمن فرد ناصبی برای اصلاح بین ابوجعفر بن حمدون همدانی و دامادش که دامان آن ابو جعفر پسر همین قاسم بن علاء بود آمد آنجا حضور پیدا کرد، این آقای ناصبی آمد و می خواست اصلاح بکند بین پسر قاسم بن علاء و پدر زنش، می گوید قاسم به دوتن از بزرگان که آنجا بودند یعنی ابو حامد بن عمران مفلس و ابو علی بن حجر گفت که نامه ناحیه مقدسه را بیاورند برای این فرد ناصبی بخوانند، که بلکه هدایت بشود، به گفتند که مبادا چنین بکنید، او از قبول محتوای نامه سرباز خواهد زد و برای خود شیعیان دشوار است که بیایند بپذیرند که تاریخ مرگ تو را مشخص کند، این هم گفت من می دانم که سری را دارم فاش می کنم اما بخاطر محبتم بر او و حرصم بر هدایت او نامه را برایش می خوانم، می گوید روز بعد یعنی پنج شنبه 17 رجب این فرد ناصبی وارد بر قاسم شد و سلام کرد و قاسم نامه را بیرون آورد و به او داد و گفت این نامه بخوان و به حال خود بیاندیش، می گفت شروع کرد به خواندن نامه رسید به آن جملات مربوط به بیان اینکه 40 روز بعد تو از دنیا خواهی رفت و نامه را پرت کرد به کناری و رو به قاسم کرد و گفت که تو تقوا پیشه کن مرد عاقل و فاضلی هستی خدا می گوید

«وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا ۖ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ»

لقمان/34

یا خدا می فرماید که

«عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا»

جن/26

می گوید تا این را گفت قاسم خندید و گفت که ادامه آیه را هم بخوان

«إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ»

در آیه هست، این را هم بخوان و مولای من الرضی من الرسول است، و می دانستم که چنین برخورد خواهی کرد ولی تاریخ امروز را یاد داشت کن، اگر بعد از این مدت 40 روز من زنده بودم که خواهم دانست که ادعایم باطل است و اگر مردم تو به فکر خودت باش، می گوید این شخص ناصبی عبد الرحمن تاریخ را ثبت کرد و بیرون رفت و هفت روز بعد از رسیدن آن توقیع قاسم تب شدیدی کرد، بیماری او رو به فزونی رفت و در حالی که در رخت خوابش به دیوار تکیه کرده بود فرزندش حسن که یک مقدار مستقیم الطریقه هم نبوده، و قاسم همراه دعا می کرده که خداوند او را هدایت کند، یک گوشه نشسته بود و ابو حامد نامی هم گوشه دیگر نشسته بود و کسانی هم بودند اینجا داشتیم می نگرستیم به این قاسم و می گریستیم و ناراحت بودیم از وضعیتی که این بزرگوار پیدا کرده که می گوید ناگاه قاسم با تکیه بر دستانش برخواست و در حالی می گفت ای محمد، ای علی، ای حسن، ای حسین، ای موالی من شفیعان من نزد خدای عزوجل باشید، و می گوید این جملات را سه بار تکرار کرد و در باره سوم وقتی که به یا موسی یا علی رسید، به یکباره مژگان چشم هایش شکافته شد و چشمانش باز شد، چشمانی که از 80 سالگی نابینا بود، و چیزی حدود 37 سال نابینا بوده می گوید باز شد مثل شقایق مثل گلی که باز می شود باز شد و حدقه چشم هایش ورم کرد و حالت طبیعی پیدا کرد در حالی که با آستینش چشم هایش را پاک می کرد از دو چشمشش چیزی شبیه آب گوشت خارج شد و رو کرد به فرزندش حست و گفت ای حسن بیا به سوی من ای ابو حامد ای ابو علی فرمود بیایید، داشت می دید همه را، این شفای چشمش به این شکل حاصل شد، می گوید دورش جمع شدیم و دیدیم چشمش کاملاً شفا پیدا کرده و دیگران هم آمدند قاضی القضات آمد و این صحنه را دید و امتحانش کردن و حتی در حدی بود که این کتابت انگشتری ها را که ریز بود با چشمش می توانست قرائت بکند، می گوید که قاضی القضات عتبة بن عبدالله مسعودی که قاضی القضات بغداد بود به دیدنش آمد برای امتحانش ضمن نشان دادن انگشتر نقره اش، با نگین فیروزه گفت ای ابا محمد این چیست، قاسم بن علاء گرفت و نگاه کرد  و گفت روی آن سه سطر مکتوب وجود دارد و به قاضی داد، قاضی نتوانست آن را بخواند، بعد رو کرد به فرزندش حسن گفت خداوند تو را به منزلة و مرتبتی خواهد رساند یعنی در وکالة جانشین من خواهی شد شاکر باشد و با سپاس این را بپذیر و بعد دعا کرد برای فرزندش که خدایا حسن را به طاعة راغب کن و از معصیتت باز دار و وصیتش را نوشت در یک برگه ای که طلبید و وصیت را نوشت و داد به این فرزندش حسن و می گوید این خبر رسید به گوش آن فرد ناصبی، آن عبد الرحمن که فرد ناصبی بود و می گوید با پای برهنه و حسرت فراوان خودش را رساند در حالی که این دیگه از دنیا رفت بعد از لحظاتی رفت و خبر وفاتش به گوش عبد الرحمن رسید و این با پای برهنه و با حسرت فراوان آمد و خودش را رساند و در کوی و بازار می دوید، می گوید مردم تعجب می کردند و گفت که این کارها چیست که می کنی در پاسخ گفت که ساکت باشید من چیزی دیدم که شما  ندیدید، من این صحنه شفای او و اینکه بعد از چهل روز آن خبر درست در آمد من آن را دیدم، می گوید در پی این واقعه او شیعه شد، آن فرد ناصبی از مذهب و مرامش برگشت و زمین های بسیاری را وقف ناحیه مقدسه کرد، و بعد می گوید بعد از اینکه قاسم از دنیا رفت دستیارش ابو علی متکفل امر غسلش شد دستیار دیگرش هم آب می ریخت و در آن کفن های اهدایی از ناحیه مقدسه و لباس اهدایی امام رضا (ع) کفن شد و دفن شد و بعد مسئله وکالت به فرزندش سپرده شد که حسن باشد که به این توقیعی از ناحیه مقدسه برای این حسن صادر شد در آن توقیع آمده خداوند تو را موفق به طاعتش بکند و دور از معصیت و همان دعایی بود که پدرش در حقش کرده بود بعد آخرش دارد که

تبعیت از مسیر پدرت کن حالا این نقل مفصلی که مرحوم شیخ طوسی در کتاب امالی شان آورده بود را خواندم برای این سه نکته یک نکته همان بحث توقیعات که در آن بحث داشتیم،

مجری:

سؤال پرسیده بود آیا توقیعات بصورتی که از امام به آن افراد می رسید یا افراد سؤال می کردند امام جواب می داد

استاد جباری:

گاهی ابتداءً توقیع را می نوشتند

مجری:

همین سؤال من می خواستم همین نتیجه را هم بگیرم که سؤالاتی که شده بود که توقیعات آیا همیشه در صورت جواب درخواست بوده مشخص بشود که نه بعضی وقت ها بصورت ابتدائی مستقیم بوده

استاد جباری

یعنی وسیله ارتباطی امام (ع) در دوران غیبت صغری را می رساند که امام به این شکل با وکلای نواحی ارتباط داشتند و از آن طرف هم این گوینه معاجز و معجراتی که گاهی از ناحیه حضرت صادر می شد و طبیعتاً موجب هدایت کسانی که معتقد نبودند می شد و بلاخره همین توقیعی که عرض کردم در باره ماه شعبان که از این چنین وجودی صادر شده، شیعه در طول این ادوار مختلفی که پشت سر گذاشته توسط یک چنین شخصیت هایی پرورانده شده حفظ شده و استمرار پیدا کرده در نواحی مثل آذربایجان که فاصله اش تا سامرا و مدینه و اینها که مراکز استقرار معصوم بودند فاصله کمی نیست اما استقرار این وکلا موجب تقویت شیعه و تثبیت شیعه می شد.

مجری:

خیلی متشکریم استاد چقدر بحث های خوبی را امروز ارائه کردید و شاید بگویم خیلی از سؤالات را در همین مبحث بعضی مفصل و بخری به صورت مختصر اشاره داشتید و فکر می کنم شاید خیلی از سؤالات بینندهها حل شده باشد، واقعاً این بحث شیرین است، ولادت حضرت امام حسین (ع) اصلاً مربوط به شیعه و سنی نیست همه از ولادت امام حسین در یک همچین مناسبت هایی به وجد می آیند،  چراکه سبط پیامبر اکرم هست و مودت اهل بیت در قرآن که دیگر از همه خواسته شده و واجب است بر هر مسلمانی، من می گویم این هدیه به بشریت بوده، مخصوص این نیست که بگوییم مخصوص گروه خاصی است، پیامبر اکرم در بحث ولادت امام حسین (ع) عکس العمل هایشان چه بود و چه فرمایشاتی داشتند در این خصوص اگر  برای ما توضیح بدهید ممنون می شویم.

استاد جباری:

بله در این خصوص هم باز سراغ کتاب امالی شیخ طوسی برویم، امشب یک مقدار بهره مان از مرحوم شیخ طوسی زیاد هست، هم روایت قبلی را از امالی ایشان نقل کردم و هم این روایت را که بر اساس این روایت می شود سننی را هم استنباط کرد از سیره پیامبر اکرم در ارتباط با فرزند تازه متولد شده، که پیامبر اکرم چگونه برخورد کرده طبیعتاً برای ما هم الگو هست، مرحوم شیخ طوسی در امالی شان با سند خودشان نقل می کنند که تا می آید به امام سجاد و امام سجاد (ع) نقل می کند که

«حدثتنی أسماء بتن عمیس، قالت لما حملت فاطمه بالحسن و ولدته»

وقتی که فاطمه (س) باردار شد به امام حسن و او را متولد کرد آورد نزد پیامبر اکرم

امالی، شیخ صدوق

و آدابی که در باره امام حسن  هست نقل می کند که آن را دیگر نقل نمی کنم، بعد می گوید که

«كان بعدَ حَوْلٍ وُلِد الحُسينُ»

همان که عرض کردیم، تقریباً بعد از یک سال حسین را متولد کرد

«و جاء النّبيُّ صلى الله عليه و آله فقالَ : يا أسماءُ هَلُمِّي ابنِي»

پیامبر تشریف آوردند و فرمودند ای أسماء پسرم را بیاور

من یک توضیح باز خوب است اینجا عرض بکنم که در روایت ممکن است أسماء بن عمیس باشد یا این دیگر برمی گردد به همان مشکلی که در باره أسماء بنت عمیس هست، أسماء بنت عمیس آن حوادثی که به او نسبت داده شده در فاصله میان هجرتش به حبشه تا سال هفتم هجری که از حبشه برگشت، توجیه کرده اینجا هم همان توجیه می آید، که چون شخصیت معروفی بود، هم همسر جعفر بن ابی طالب بوده بعد همسر ابوبکر شده بعدش هم همسر امیرالمؤمنین (ع) شده و برای حضرت فرزند آورده و محمد بن ابی بکر و ام کلثوم را از ابوبکر داشته، به هر حال زن معروفی بوده لذا در اینطور موارد به نام او رقم خورده در حالی که الآن که ما بحث مان در ولادت امام حسن یا ولادت امام حسین (ع) هست سال چهارم است که أسماء هنوز در حبشه هست، لذا در تویجه اینجا چنان که در باره ازدواج حضرت زهرا (س) باز نام أسماء آمده در حالی که ازدواج در سال دوم بوده، و در آغاز ذی الحجه سال دوم، و لذا آنجا دو جواب را گفتند، اینکه گفتند مراد أسماء بنت یزید بن سکن انصاری بوده که یک زن دست به خیری بوده از زنان انصار و چون أسماء بنت عمیس معروف بوده به نام او  معروف شده و یک توجیه دیگر هم گفتند که چه بسا سلمی خواهرش بوده، سلمی بنت عمیس که همسر جناب حمزه سید الشهدا (ع) بود لذا چون أسماء معروف تر بوده به نام خواهرش أسماء  بوده، و بنابر این یکی از این دو توجیه وجود دارد اینجا هم طبیعتاً همانطور به نظر می رسد اینجا همان أسماء بنت یزید بن سکن باشد چون بعضی از  خانم ها بودند و هستند و دست به خیر بودند قبلاً که حالا بیمارستان نبوده، قابله ها می آمدند این کارها را در خانه انجام می دادند، این أسماء اینجا یک چنین خدماتی به فاطمه (س) داشته لذا فرمود

«يا أسماءُ هَلُمِّي ابنِي»

این توضیح را عزیزان بیننده توجه داشته باشند که می گوییم دراینجا أسماء مراد طبعاً أسماء بن عمیس نمی تواند باشد، بعد می گوید من رفتم حسین (ع) در یک خرقه بیضیاء در پارچه سفیدی پیچیدم و دادم به پیامبر

«فأذّنَ في اُذنهِ اليُمنى»

پیامبر اکرم درگوش راست حسین اذان گفت

این سنت حسنه ای که همه ما به آن مقید هستیم و باید باشیم

«و أقامَ في اليُسرى»

أقامه فرمود

اذان در گوش راست، أقامه در گوش چپ

«و وَضَعه في حِجْرهِ، فبكى»

پیامبر در دامان شان نشاندند و گریه کردند

«فَقَالَتْ اَسْمَاءُ بِاَبِی اَنْتَ وَ اُمِّی مِمَّ بُکَاؤُکَ»

و به پیامبر عرض کردم که گریه شما برای چه هست

«قَالَ عَلَی ابْنِی هَذَا»

برای این فرزندم

«قُلْتُ اِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ»

عرض کردم تازه متولد شده برای چه گریه می کنید

«فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ مِنْ بَعْدِی»

یک گروه ستمکاری بعد از من او را خواهند کشت

«لَا اَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی»

خداوند آنها را به شفاعت من نرساند،

«ثُمَّ قَالَ یَا اَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِی فَاطِمَةَ بِهَذَا»

فرمود که به فاطمه این چیزی که گفتم خبر نده این را نگو

«فَاِنَّهَا قَرِیبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِه»

حسین تازه متولد شده لذا این را به اطلاع او نرسان

پس بحث اذان و اقامه در گوش بعنوان چیزی که از سنت پیامبر استفاده می شود.

مجری:

یک نکته روان شناسی یا امروز دیگر خیلی در این خصوص صحبت می کنند می شود از این استخراج کرد که باید آن مادری که تازه فرزندار شده برای او خبرهای بد گفته نشود، سعی می کنند که فضا فضای شادتری باشد.

استاد جباری:

بله همینطور است و نکته دوم بحث نامگذاری است، پیامبر

«ثم قال لعلی»

رو کردند به علی

فرمودند

«أیّ شیء سمّیتَ إبنی هذا»

فرزندم را چه نام نهادی

«قال على علیه السلام ما کنت لاسبقک باسمه یا رسول الله»

من چنین کسی نیستم که بر شما سبقت بگیرم

یک پرانتزی باز بکنم، درباره روایات مجعولی که متأسفانه ساختند در این باره که علی (ع) فرموده باشد که فرزندم حسن متولد شد نامش را حرب گذاشتم رفتم نزد پیامبر، پیامبر گفت که نه این نام خوبی نیست، نامش را حسن گذاشت،  فرزندم حسین متولد شد نامش را دوباره حرب گذاشتم رفتم به نزد پیامبر فرمود که نام خوبی نیست نامش را حسین بگذار، حالا به همین تنظیری که اینجا در این روایت هم هست که شبیه نام های فرزندان هارون برادر حضرت موسی (ع) هست، این روایت مجعول دروغ ناصحیحی است که دشمنان امیرالمؤمنین (ع) وضع کردند برای اینکه بگویند علی جنگ طلب بود اهل حرب بود، اهل آشتی و صلح نبوده، دروه معاویه طبیعتاً این روایات فراوان جعل شد.

مجری:

که مفصل هم اینجا بحث کردیم، در خصوص آن جعل احادیثی که معاویه و پیروانش جعل کردند.

استاد جباری:

بله، و اینکه فرض کنید امیرالمؤمنین در ولادت امام حسن نام حرب می گذارد و پیامبر اظهار نارضایتی می کند دوباره می آید در ولادت امام حسین این کار را می کند، بعد دوباره برای محسن این کار را می کند؟ که آنجا هم باز همین را نقل کردند، خب پیدا است که روایت حرف مجعولی است، صحیح این است آنچه که با منطق امیرالمؤمنین، با ادب حضرت سازگار است، پیامبر عرض می کند که من بر شما سبقت و پیشی نمی گیرم در نام گذاری فرزندم

«فقال النبى صلى الله علیه و آله وانا لااسبق باسمه ربى»

من هم نسبت به پرودگارم نمی گیرم در نامگذاری برای فرزندم

«ثمَّ فهبط جبرئیل»

بعد از این بود که جبرئیل نازل شد

«و قال یا محمد العلى الاعلى یقرئک السلام و یقول»

خداوند علی أعلی به تو سلام می رساند و می گوید

«على منک بمنزلة هارون من موسى»

منزلة علی نسبت به تو مثل نسبت هارون نسبت به موسی است

حدیث منزلة فوق تواتر که در روایات شیعه و اهل سنت فراوان ارائه شده،

«فسم ابنک هذا باسم ابن هارون»

این فرزندت را نامش را به نام فرزند هارون بگذار

«فقال النبى صلى الله علیه و آله و ما اسم ابن هارون»

نام فرزند هارون چیست؟

«قال شبیر فقال النبى صلى الله علیه و آله لسانى عربى»

پیامبر فرمود که اینکه شبیر غیر عربی است زبان من عربی است،

«قال جبرئیل علیه السلام سمه الحسین»

نامش را حسین بگذار، هم معنای شبیر

بعد این هم یک نکته، بکته بعدی که از این روایت می توان استنباط سیره کرد بحث نام زیبا هست، در روایت هم هست که حق ولد بر والد از حقوق فرزند بر پدر یا بر مادر این هست که نام خوب برایش انتخاب کنند، خیلی أسباب تأسف است من دیگر خود اسم را در این برنامه نمی خواهم ببرم، ما همین دیشب یک کسی دختر دار شده بود از او پرسیدم اسمش را چه گذاشتی، یک اسم عجیبی غریبی که اصلاً ما تا به حال نشنیده بودیم، گفتیم خب معنای این اسم چیست، خودش گفت نمی دانم بلاخره بعضی پیشنهاد کردند، خودش یک اسم عجیبی بود، که من در این برنامه نباید بگویم شاید از بینندگان بعضی باشند که از این اسامی داشته باشند،

مجری:

بلاخره اسمی هم که گذاشته دست خودش هم که نبوده

استاد جباری:

بله بلاخره اسم های عربی یعنی اسامی معصومان و بزرگان گذاشته بشود یا اسامی فارسی که معنای خوبی داشته باشد، خب بعضی از اسامی هستند که اسم گل هستند یا اسم ماه هستند،

مجری:

بلاخره یک معنی و مفهومی دارد

استاد جباری:

باید مفهومی داشته باشد، اینکه «أن یحسّنه اسمه» در روایت معصومین هست که اسم خوب بگذارید معنای خوب داشته باشد، ای فرزند دچار شرم نشود وقتی که می خواهد اسمش گفته بشود و نام ببرد، این هم یک نکته، نکته سوم این است که می گوید

«فلما کان یوم سابعه»

هفت روز که گذشت از ولادت امام حسین

«عق عنه النبى صلى الله علیه و آله بکبشین املحین»

پیامبر دوتا گوسفند چاق را برای امام حسین عقیقه کردند

بحث عقیقه هم روایاتش خیلی مؤکد هست، و استحباب مؤکد است برای اینکه در سلامتی خیلی مؤثر است، این یک نکته پس بحث  عقیقه هم هست، این را نگذارید عقیقه را با فاصله ان شاء الله خداوند کمک می کند مکنت می دهد و در همین روز های اول انجام بشود، و نکته چهارم هم اینکه حالا قدیم چون قابله بود

«فاعطى القابلة فخذ کبش و دینارا»

یک ران این عقیقه را به آن قابله دادند، و یک دینار هم اضافه بر آن

یعنی قدر شناسی کردند از کسانی که نقش داشتند در ولادت آن فرزند، این هم یک نکته، بعد دارد که

«ثم حلق راءسه و تصدق بوزن الشعر»

این هم هست در روایات که موی سر فرزند را تراشیدند، حالا وزنش هم خیلی نمی شود، صدقه دادند، بلاخره بحث صدقه دادن خیلی مؤثر است در سلامتی اینجا نقره صدقه دادند پیامبر اکرم و درهم

«و طلى راءسه بالخلوق»

این هم نکته پنجم، خلوق یک ماده خوشبود بوده در آن زمان، عطری بوده ماده خوشبود بوده، خلوق سر این فرزند را با خلوق خوشبو کردند بعد از تراشیدن و فرمودند که

«یا اسماء الدم فعل الجاهلیه»

چرا این را فرمودند؟ گویا آن گوسفندی که می شکتند از خونش به این بچه می مالیدند، چنان که امروزه هم گاهی تصور عصر جاهلی است در جاهلیت ذبحی که می کردند برای قربانی، می بردند خون قربانی را به دیوار کعبه می مالیدند، گاهی به بت ها می مالیدند بلاخره بر آن خون موضوعیت قائل بودند، امروز هم  این رسم جاهلی گاهی دیده می شود که طرف ماشین می خرد می آید خانه قربانی را می مالد به پلاک ماشین چرخ ماشین همه این فعل جاهلیت است، و پیامبر فرمود که «الدم فعل الجاهلیه» یعنی این کار درست نیست،

«لَنْ يَنَالَ اللَّهَ لُحُومُهَا وَلَا دِمَاؤُهَا»

به تعبیر قرآن نه گوشت آن قربانی به خدا می رسد نه خونش می رسد،

«وَلَٰكِنْ يَنَالُهُ التَّقْوَىٰ مِنْكُمْ»

آن نیتی که برای آن قربانی هست می رسد به خدا

مجری:

یک نکته جالبی هم حالا شما اینجا فرمودید، من یادم می آید در بحث آن معاهده که حضرت عبد المطلب آنجا که با قبائیل عهد و پیمان بسته می شود در زمان هاشم و عبد المطلب بعد از آن آنجا یک ظرفی از عطر را می گذارند می گویند هر کس هست با ین عطر خودش را معطر کند که این به معنی عهد بود، در مقابل بنی امیه بودند که ابو سفیان و دار و دسته آنها بودند که شتری را ظاهراً کشته بودند خونش را در یک تشتی گذاشته بودند و آن خون را می گفتند هرکسی خون را به خودش مالید،

استاد جباری:

بله دو گونه حلف بوده در میان قریش است احلاف یا لعقة الدم می گفتند به آنها، خون لیسان که در ظرف خون دست می کردند و پیمان می بستند و حلفی که بنی هاشم و قبایل داشتند حلف المطیبین می گفتند، قابیلی که بر اساس طیب و ماده خوشبو باهم پیمان می بستند.

مجری:

چقدر جالب است بحث تاریخ و اجداد پیامبر که چگونه هنوز قبل از اینکه پیامبر به بعثت برسند مقید بودن به بعضی از مسائل که خیلی زیبا است و اسلام هم صحه گذاشته از جمله این، از حضرت عالی هم استفاده کردیم در خصوص ماه های حرام در اول ماه رجب اشاره داشتید که ماه های حرام مقیدت هایی بوده که از اجداد پیامبر مانده بود و اسلام آن را صحهه گذاشت و تأیید کرد.

خیلی متشکریم استاد استفاده کردیم، و هرچه با شما می نشینیم و صحبت می کنیم مباحث تاریخ هم خودش شیرین است و از زبان شما شیرین تری می شود، ان شاء الله که بتوانیم در هفته های آتی هم از حضرت عالی استفاده بکنیم، متشکریم از شما از شما عزیزان هم تشکر می کنم، ما را از دعای خیرتان فراموش نکنید ان شاء الله که هرچه سریعتر ما امام عصر مان را ببینیم و فرج آقا برسد در همین هفته ای که پیش رو داریم، چه بسا که جمعه آینده فرج آقا حاصل شده باشد و ما در خدمت آقا باشیم

اللهم عجل لولیک الفرج

التماس دعا و خدا حافظ.

 

 

مجری:

 

 


آینه تاریخ>

تاریخ اسلام ولادت امام حسین علیه السلام ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام توقیع ماه شعبان روزه صلوات مدینه انصار عقیقه صدقه