آفتاب یلدا

قسمت بیست و یکم برنامه آفتاب یلدا به کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین سخنور


 

بسم الرحمن الرحیم

تاریخ: 01/03/1401

برنامه: آفتاب یلدا

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم ربِّ اشْرَحْ لي صَدري و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدةً مِنْ لساني یَفقَهوا قَوْلی

سلام و عرض ادب از برنامه شب یلدا شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج) درخدمت تان هستیم برای تبیین مباحث ظریف حقیقت، آنچه در طول تاریخ بشری رخ داده تکرار قصه مبارزه خیر و شر بوده، سیاهی و سفیدی، گاه سیاه نمود و عیان مشخصی دارد و گاه با روکش سفید به سراغ ما می آید، آنچه که در برنامه های گذشته خدمت اساتید بودید و تیپ ها و شکل ها و حالت های مختلفی از باطل هایی که روکش سفید و نورانی برای خودشان می گیرند و ادبیات و ظاهر جذاب مذهبی گاه با خودشان دارند، موضوع این برنامه بوده، ادامه بحث گذشته همچنان در خدمت استاد عزیز استاد سخنور خواهیم بود، استاد سلام وقت شما بخیر.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

عرض سلام و خسته نباشید دارم خدمت شما و بینندگان عزیز و امیدوارم که روز به روز نور محبت حضرت حجت در دل شان بتابد، و آن آفتاب یلدا طلوع بکند و تمام عالم غرق نور بشود و این ظلمت و غصه ها و بدی ها تمام بشود و از بین برود.

مجری:

ان شاءالله، هفته گذشته آخرین بحثی که داشتیم روایاتی که با موضوع تصوف بود سه دسته حضرت عالی ارائه دادید خیلی دسته بندی مطلوب و مناسبی برای فهم بهتر و درک دقیق تری از این فضا روایاتی که با اصل بحث تصوف ارتباط داشت، بخشی که شخصیت ها و چهره های معروف تصوف مخصوصاً صدر اسلام را مد نظر قرار می دهد، و بخش سوم آنچه که به آداب رسوم مناسک و اعمالی که آنها می پردازند، ظاهراً به بخش آخر احادیث رسیدیم ادامه احادیث را دوست داریم که در خدمت تان باشیم.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

حدیث امام رضا بود، اما قبل از اینکه وارد بشود در بحث روایت یک نکته ای را می خواهم عرض بکنم خدمت بینندگان عزیز، بعضی گفتند که حدیقة الشیعه مربوط به مقدس اردبیلی نیست، حدیقة الشیعه اعتبار ندارد ربطی به مقدس اردبیلی ندارد، جعلیات است و...، آنجا بحث علمی هست کتاب در رد این نظریه هم نوشته شده و پاسخ های علمی هم داده شده، می گوییم سلمنا اصلاً حدیقة الشیعه سراسر جعلیات است، اصلاً ربطی به مقدس اردبیلی ندارد، نتوانستند مقدس اردبیلی را بزنند، چون مقدس اردبیلی منزه تر و پاک تر از آن است که اینها بخواهند با او در بیفتند، یعنی اگر کسی می خواهد با او در بیفتد آبروی خودش را برده، لذا آمدند انتساب حدیقه الشیعه را نسبت به مقدس اردبیلی نفی بکنند، می گوییم چشم، از این سه دسته ای که هفته پیش هم عرض کردیم اصل تصوف شخصیت های صوفیه و آداب و اطوار صوفیه، حدیقة الشعه کنار، عمومات روایات ما با مرام تصوف در تضاد است، عمومات روایات ما با شریعت طریقت حقیقتی که شما می گویید در تضاد است، عمومات روایات ما با ولایت نوعیه ای که شما معتقد هستید در تضاد است، با سماعی که شما معتقد هستید در تضاد هست با ادعاها و گزاف گویی هایی که شما دارید در تضاد است، اینها را چکار کنیم، حدیقة الشیعه را زدی، هزاران روایت را چکار می کنی، کجای دین آمده گفته اطوار سیر و سلوک این است که باید رقص و سماع عارفانه داشته باشی، خب آن روایاتی که می آید این را رد می کند و این رقص و جفنگ بازی ها را نقد می کند آن را می خواهی چطور جواب بدهی، روایات اصل روایات و آیات قرآن که با وقار توحید را یاد  داده و با اصل مبانی عقلی آمده توحید را تشریح کرده، کتاب التوحید شیخ صدوق را ببینی روایت توحیدی امام باقر و امام صادق و امام رضا و  اهل بیت را ببینید، کجا آمده شریعت، طریقت، حقیقت گفته،  یک گوشه ای، یک کتابی، یک روایت تک روایتی که آن هم ضعیف است  آن هم مرسل اس و هیچ سندی ندارد و هیچ کس هم عمل به آن نکرده

«الشريعة أقوالي، والطريقة أفعالي»

نسبت به پیغمبر گفتند، خب با آن تک روایت شما می خواهی دین درست کنید، توحید  با یک تک روایت در کتاب مثلاً عدة الداعی یا مثلاً عَوالِی اللَّئالی اینها بخواهید در بیاوری یا کتاب های سید حیدر آملی که نمی شود عرفان اعتقادات است جزو فروع دین نیست، دین ما یک اصول دین دارد یک فروع دین دارد، اصول دین و فروع دین از هم مجزا هستند، عرفان جزو اصول دین است یا فروع دین است؟

مجری:

چون به مباحث توحیدی می خورد

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

قطعاً نگرش توحیدی است اصول عقاید است، بحث طهارات و نجاسات نیست که در عرفان، بحث حدود دیات و معاملات و شرعیات که نیست رساله در آن نیست، صحبت مباحث الهیه و بحث  توحید و خدا نشاسی است آنجا، وقتی که دین اصول و فروع دارد این در بحث اصول دین است اصول عقاید را که تو با تک روایت نمی توانی در یک گوشه درست بکنی، اصول عقاید اولاً تقلیدی نیست دوماً باید با قطعیات به آن بپردازی با عقل سلیم و عقل مستقل براهین عقلی یا نقلی که زیر بنای صحت آن نقل را هم باز عقل باید تأیید بکند، عقل باید بگوید که آن رسول الله است و این قرآن کلام الهی است وقتی به نتیجه رسیدم آن وقت می توانم آن نقل را هم حتی تأیید بکنم،  بعد شما با یک تک روایت یک گوشه می خواهی بگویی شریعت، طریقت، حقیقت تو هم بیا فانی فی الله بشو، تمام حثیت عرفان به فنای فی الله اش هست، کجای دین و آیات قرآن فنای فی الله را می آید مطرح می کند، اگر شما تمام فنداسیون تولیدت فانی شدن در خدا است، مستغرق شدن در خدا است 10تا آیه باید برای من باشد این وسط، باید هزاران روایت باشد اهل بیت آمده اند توحید به من یاد بدهند، شما حدیقة الشیعه را می گذارید کنار چشم اشکالی ندارد، اصلاً حدیقة الشیعه جعلی، حدیقة الشیعه دروغ، مقدس اردبیلی هم اصلاً ربطی ندارد، روایات دیگر آن صدها روایت در مذمت سفاین ثوری و در مذمت ابوهاشم کوفی در رد آداب سلوک صوفیه اینها را می خواهی چکار بکنی، پس فریب این را نخوریم که اگر گفتند نه حدیقة الشیعه ضعیف است، یعنی تمام روایت اینطور است، جایی شنیدم به یک بنده خدایی گفته بود تمام روایات مذمت صوفیه جعلی است و برای یهود است، انصاف و سواد هم خوب است انسان باید منصف باشد، وقتی که این همه روایات آمده کجا روایات آمده اند السماع به ما گفتند، کجا روایات اهل بیت آمده اند ولایت نوعیه گفتند، کجا روایات اهل بیت آمدند درحالی که عرض کردیم حدیقة الشیعه کنار، امالی طوسی هم می خواهی رد بکنی، کافی و کلینی را هم می خواهی رد بکنی؟ اگر به شما صوفیان باشد که همه روایات شیعه را رد می کنید، می گویید اینها قیل و قال در کتاب ها است، بیا سر به خانقاه من بسپار و سر به خرقه من بسپار تا تو را به باطل برسانم همان که چندین هفته در موردش صحبت کردیم، اگر به آنها باشد که کل روایات را می زنند، می گوید اینها خط و خوط هست و رها کن،

«عن الرضا (ع) قال قال لا یقول»

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود

«لا يقول بالتصوف أحد إلا لخدعة أو ضلالة أو حماقة»

آخر جلسه قبل عرض کردیم امام رضا (ع) می فرماید هیچ کس به تصوف معتقد نمی شود الا اینکه یک نیرنگ باشد، یا گمراه است یا انسان احمقی است، امام رضا (ع) می فرماید خدعه مخصوص آن سران صوفیه است که منکه می دانم فانی فی الله چیست، مکاشفه با جبرئیل و دیدم و میکائیل را و شناختم و با اسرافیل داشتیم جوک می گفتیم، ادعایی که برای مریدها می کنم، من می دانم خبری نیست، من می خواهم مرید ها را نگه دارم، این خدعه است، معمولاً لیدر ها است، خدعه مخصوص لیدر ها است، ضلالة افرادی هستند که عرفان را از دست اهل بیت نگرفتند، دنبال معارف بوده، دوست داشته معارف را دوست داشته عرفان دینی را، دوست داشته معارف اهل بیت را آمده دیده صوفی ها هم علی علی می گویند خب گفته اینجا است آن هم دوتا حرف های خوشگل و قلمبه سلمبه و چاشنی شعر و نصر فارسی که واقعاً قند است نصر و شعر فارسی با آن چاشنی کرده و چهار تا حرف های قلمبه سلمبه و چهار تا علوم غریبه که جلسات بعدی وعده کردیم که  در بحث علوم غریبه هم صحبت بکنیم،  که چه استفاده هایی می کنند فرقه های صوفیه در علوم غریبه، چهار تا علوم غریبه هم نشانش می دهیم و طرف کلاً ذهنش را شست و شو می دهد و گمره می شود «او ضلالة او حماقة» یا حمق است، چطور انسان، شما سوئیچ اتومبیل خود را دست کسی که نمی دهی، چطور می شود که عقل و فکر و باور و عرفان و اصول و فروع دینت را می دهی دست یک انسانی که فقط مدعی است، شما توحید را اگر بخواهید در موردش صحبت بکنید می گویید استدلال باید برای من بکنی که خدا وجود دارد این خداوند یکی است برهان امکان، برهان فقر و غنا، برهان اثر و مؤثر تا بدانیم خدا هست، چطور ادعای من را که من چشم برزخی دارم یا مثلاً زمین و زمان می بینم یا از این حرف ها، چرا ادعای من را به راحتی قبول می کنید، این را هیچ اسمی نمی شود رویش گذاشت جز حمق که امام رضا (ع) فرمودند.

مجری:

جالب ست استاد یک نکته ای را هم عرض کنم، یک دسته ای که شاید جزو همین دسته سوم باشند می بینیم که در مرام شخصی شان نه علاقه، نه ارادت عملی به دین ندارند، اصلاً تیپش خیلی می خواهد در همه چیز آزاد باشد بدون محدودیت باشد، بعد یک دفعه می آید تیپ تصوف می گیرد، من در این لول سوم عرض می کنم، چه شد تو جزو آن دسته نیستی که عشق اسم آقا امرالمؤمنین را داشته باشی دلت آب بشود، قند در دلت آب بشود، خیلی در این فضاها نیستی اما الآن می خواهی انگار یک مخدری برای آن وجدانی که مرتب دارد به تو بی دین بودن را تذکر می دهد برای خود تأمین بکنی، یک تیپ هم این شکلی هستند.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

دقیقاً بعضی از افراد هستند که می رود بی دین می شود مثلاً می گوید من مسیحی شدم من یهودی شدم، یا من اصلاً اومانیسم شدیم، فقط عالم متریال را قبول دارم و اصلاً بی دین شدم، می بینی ته دلش هم یک تکان بخورد ماشین می گوید یاابالفظل، هواپیما در چاله هوایی برود نذر ام البنین هم می کند، دست خودش نیست، اما می خواهد سگ بازی بکند مشروب بخورد با جنس مخالف ارتباط داشته باشد، آن وجدان قلقلکش می دهد می گوید تو که مسلمان هستی این چه وضعی است، لذا می گوید من اصلاً اینها را قبول ندارم اینها را آخوندها درست کردند، این چه دینی است چه خدایی است، چه امام حسینی است، می زند زیرش برای ا ینکه دلش می گوید، آن وجدان را احساس بکند قلقلکش دیگر ندهد، ولی بدتر می شود کار، صورت مسئله را پاک کرده، حضرت در ادامه حدیث می فرمایند

«وأما من سمى نفسه صوفيا للتقية فلا إثم عليه»

که اینجا یک بحث بزرگی است خیلی هم بحث ظریف و لطیفی است حضرت می فرماید اما کسی که اسمش را صوفی بگذارد بخاطر تقیه گناهی بر او نیست، به حساب اینک عرض کردیم حکومت صفویه است، سلطان صوفی است، خانقاه ها همه صوفی، شیخ بها جزعت ندارد بگوید من صوفی نیستم، یا بر ضد صوفیه هستم، پدر مرحوم علامه مجلسی نمی تواند علناً به جرعت مخالفت بکند با جریان تصوف، تقیه است، حضرت می فرماید که

«وعلامته أن يكتفي بالتسمية»

می گوید که علامت  آن اسم صوفه را بگوید

من بله من صوفی هستم

«ولا يقول: بشئ من عقايدهم الباطلة»

اصلاً معتقد به یک دانه از عقاید باطلش نشو

فقط اسم روی خودش بگذارد، مگر نمی گوی من صوفی هستم واقعاً هم معتقد بشوی، اینجا یک مشکلی داریم، افرادی که ما می آییم گاهی اوقات نقد می کنیم از سران صوفیه مثل جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی، یا گاهی اوقات بعضی از آموزه های ابن عربی یا مثلا مثلاً مثلاً آقا اول تمام قد دفاع می کند، می گویم آقا با یزید بسطامی اینجا اشتباه گفته، می گوید نخیر ایشان عارف است سلطان العارفین است، چنین است و چنان است، می گویم استدلال خیلی متین می گوییم آقا واقعاً این عقلائی است؟ می بیند نه به جایی که نرسید می گوید تقیه کردند اینها دقیقاً افرادی که به بن بست می رسند در قصه عرفان و تصوف می گویند اینها تقیه کردند، آقای فلانی تقیه کرده، ابن عربی که می گوید فرعون «مات طاهراً متطهرا» تقیه کرده، ما در بن العباس  خبیث تر و پلید تر از متوکل داشتیم؟ چندین بار قبر امام حسین را با خاک یکسان کرد آب بست روی قبر امام حسین، گاو آهن آورد و شخم زد قبر امام حسین که محو بکند، حتی قبر سید الشهدا را، قاتل امام هست مگر غیر از این است، آقای ابن عربی می گوید متوکل از اولیاء الهی است هم خلافت باطنیه و ولایت کلیه الهیه دارد هم ولایت ظاهریه دارد، خب این نمی شود با هزار و یک دلیل نمی شود، محقق بت تراشی نمی کند، می گوید این نمی شود نمی خواند این حرف، یا حضرت موسی مو و ریش هارون را گرفت و گفت چرا نگذاشتی امت من گوساله بپرستند، بگذار گوساله بپرستند مگر نمی دانی که خداوند دوست دارد در جمیع تطوراتش عبادت بشود یکی از تطوراتش گوساله است، خب این نقد دارد، بله اینجایی که دیگر جواب ندارند می گویند بله آقای ابن عربی تقیه کردند، تمام حرفم با این برادران عزیز برادران جانم این است اگر تقیه کردند شما چرا کتاب های این آقایانی که خودت معترف هستی تقیه کردند، بعنوان یک عرفان ناب دست جوان شیعی می دهی، و تبلیغش می کنید، مگر خودت نمی گویی تقیه کردند؟ مگر خودت نمی گویی اینجا اشتباه کردند؟ مگر خودت نمی گویی تقیه بوده؟ تقیه یعنی خلاف واقع گفته دیگر و اشتباه گفته، خب چرا به عنوان عرفان ناب دست شیعه می دهی، چرا امام جواد را به او معرفی نمی کنی؟ چرا امام رضا را معرفی نمی کنی؟ برویم یک روایت دیگر، درد دلی بود.

یکی از سران صوفیه سفیان ثوری است، اگر خاطر مبارک بینندگان باشد ما در جلسات اولیه عرض کردیم که حسن بصری آغاز کرد این زهد افراط گونه را و بلاواسطه سفیان ثوری از او پرچم را گرفت و در ادامه عثمان شریک، ابوهاشم کوفی، که بعدها معروف به صوفی شد همین زهد افراط گونه را به اسم تصوف ادامه داد، اما بشنویم از سفیان ثوری، خالد بن عمار عن سدیر صیرفی این را کافی شریف جلد 1، صفحه 393،

«سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع وَ هُوَ دَاخِلٌ وَ أَنَا خَارِجٌ»

من داشتم داخل مسجد الحرام می شدم امام باقر داشت از مسجد الحرام خارج می شد

الکافی، ج1، ص 393

سدیر صیرفی، صراف بوده و راوی حدیث هم بود

«وَ أَخَذَ بِيَدِي»

دست من را گرفت آقا امام باقر

امام زمانش دستش را گرفت با او خوش و بش کرد، سلام چطوری سدیر چه حال و احوال؟

«ثُمَ اسْتَقْبَلَ الْبَيْتَ»

امام باقر رو به کعبه کرد

«فَقَالَ يَا سَدِيرُ»

ای سدیر

«إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُعْلِمُونَا وَلَايَتَهُمْ لَنَا»

اصلاً مردم امر شدند که  بیایند و دور این کعبه طواف بکنند تا بعدش بیایند ولایت شان به ما اهل بیت را عرضه کنند،

اصلاً بیایند دنبال ما بیایند حلا و حرام و دین شان را از ما بگیرند، معارف و عرفان شان را از ما بگیرند، اصلاً امر شدند بیایند داخل کعبه طواف بکنند که بعدش بیایند سراغ ما

«وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»

این معنای قول خدا است که

«وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدى»

حرفی است

«وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ»

من بخشنده هستم

برای چه کسی؟

«لِمَنْ تابَ»

کسی که توبه کند

«آمَنَ»

ایمان بیاورد

«وَ عَمِلَ صالِحاً»

عمل صالح هم انجام بدهد

«ُثمَّ اهْتَدى»

دیگر چیست؟ کسی که توبه بکند ایمان بیاورد عمل صالح انجام بدهد هدایت شده است، «ثمَّ اهتدی» دیگر برای چه هست؟ خدایا شما دارید می فرمایید که

«وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَنْ تابَ»

توبه کند؟ چشم، ایمان بیاورد؟ چشم، عمل صالح هم انجام بدهد، «ثمَّ اهتدی»، این یک نکته است ولایت اباالحسن امیرالمؤمنین اگر نباشد توبه، ایمان، عمل صالح فایده ندارد، «ثمَّ اهتدی»،

«ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ»

اشاره کرد به سینه اش

حضرت فرمود

«ثُمَّ اهْتَدى إِلَى وَلَايَتِنَا»

توبه ایمان عمل صالح، تا اهتدی به ولایت ما نکند به درد نمی خورد

«فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»

خدا اجازه داده نام خدا از در این خانه برده شود

نور/36

اصلاً اشتباه است که غیر از نام  ولایت امیرالمؤمنین بگویید یا الله

«اهْتَدى إِلَى وَلَايَتِنَا»

«وَ إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اِهْتَدى»

حضرت فرمود

«أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ»

به سینه اش حضرت زد

«اهْتَدى إِلَى وَلَايَتِنَا»

«ثُمَّ قَالَ يَا سَدِيرُ فَأُرِيكَ اَلصَّادِّينَ عَنْ دِينِ اَللَّهِ»

می خواهی نشان تان بدهم آنهایی که سد می کنند راه دین خدا را

گفتم که خیلی هم عالی

«ثُمَّ نَظَرَ إِلَى أَبِي حَنِيفَةَ وَ سُفْيَانَ اَلثَّوْرِيِّ فِي ذَلِكَ اَلزَّمَانِ وَ هُمْ حَلَقٌ فِي اَلْمَسْجِدِ»

اشاره کرد به سفیان ثوری و ابو حنیفه،

ابوحنیفه یک جریان و یک فرقه فکری راه انداخت، سفیان ثوری یک جریان و یک فرقه عرفانی، هردو

«وَ هُمْ حَلَقٌ فِي اَلْمَسْجِدِ»

یک حلقه ای زده بودند 

 حلقه معارف و حلقه فقه و حلقه درس

«فَقَالَ هَؤُلاَءِ اَلصَّادُّونَ عَنْ دِينِ اَللَّهِ بِلاَ هُدًى مِنَ اَللَّهِ وَ لاَ كِتَابٍ مُبِينٍ»

اینها سد می کنند راه دین خدا را

چرا؟ الآن آقای گلپایگانی می خواهد برود تهران، می خواهد برود شیراز، می خواهد برود اصفهان، می خواهد یک شهری برود، و من راه آن شهر را اصلاً بلد نیستم، شما می آیید داخل یک جمعی می گویید آقایان من از چه طریقی برسم به شهر شیراز؟ من اصلاً راه شیراز را بلد نیستم، می گویم آقای گلپایگانی بیایید من به شما راه شیراز را یاد بدهم، در حالی که من بلد نیستم، من راه شما برای وصول به شیراز را سد کردم، اگر من دهان بر بندم و بنشینم کسی که راه شیراز را بلد هست می آید راه شیراز را به شما یاد می هد، من دهان باز می کنم بیجا و سخن می گویم و شما راه را گم می کنید، سد از راه شیراز می شوید، حضرت فرمود

«فَقَالَ هَؤُلاَءِ اَلصَّادُّونَ عَنْ دِينِ اَللَّهِ بِلاَ هُدًى مِنَ اَللَّهِ وَ لاَ كِتَابٍ مُبِينٍ إِنَّ هَؤُلاَءِ اَلْأَخَابِثَ»

این خبیث ها

«لَوْ جَلَسُوا فِي بُيُوتِهِمْ»

اگر می نشستند داخل خانه های خودشان

«فَجَالَ اَلنَّاسُ فَلَمْ يَجِدُوا أَحَداً يُخْبِرُهُمْ عَنِ اَللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ عَنْ رَسُولِهِ ص»

می آمدند مردم می گشتند کسی را پیدا نمی کردند که خبر از خدا و رسول بدهد می آمدند سراغ ما

ما دین شان را یاد می دهیم، اما تا اینها آمدند طواف بکنند بعد بیایند ولایت شان را به ما نشان بدهند، اینها فوری می گویند آقا بیایید من عرفان به شما یاد بدهم، بیایید من فقه به شما یاد بدهم، سد از دین خدا می کند، این نظر امام باقر نسبت به سفیان ثوری است که بعضی از افراد او را عارفی وارسته می دانند و شخصیتی سترگ؛ روایت دیگر را ببینیم، از آن روایات عالی است از آن روایاتی است که خاص است، از آن روایاتی است که خیلی زیبا است و دقیق،

«عن محمد بن حسین بن ابی الخطاب کُنْتُ مَعَ الْهادِیِّ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فِی مَسْجِدِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وسلم»

می گوید ما نشسته بودیم دور امام هادی (ع) مدینه مسجد پیغمبر

سفینة البحار، چاپ اسوه، چاپ اول، چاپ 1404، ج 5، ص 199

«فَاَتاهُ جَماعَهٌ مِنْ اَصْحابِهِ»

یک عده از اصحاب آقا امام هادی هم آمد

« مِنْهُمْ اَبُو هاشِمِ الْجَعْفَرِیَّ»

ابوهاشم جعفری هم بود

خیلی آقا امام هادی ابوهاشم جعفری را دوست داشت، ابوهاشم جعفری از نوادگان حضرت زینب بوده، از نوادگان عبدالله است، پسر جعفر طیار، لذا می گوید ابو هاشم جعفری برای جعفر طیار است،

«مِنْهُمْ اَبُو هاشِمِ الْجَعْفَرِیَّ وَ کانَ رَجُلاً بَلیغاً»

خیلی خوب سخن می گوید،

سخنور بود

«کانَ رَجُلاً بَلیغاً وَ کانَتْ لَهُ مَنْزِلَهٌ عَظیمَهٌ عِنْدَهُ علیه السلام»

یک جایگاه عظیم داشت نزد امام زمانش

چقدر قشنگ است، آدم تمام غم دنیا را داشته باشد ولی امام زمانش بگوید من تو را می خرم، دنیا آدم را قبول نداشته باشد، امام زمان بگوید ببین تو هم از ما هستی بیا، به همه غم دنیا می ارزد، به بلیات همه می ارزد، ولی تمام لذات روزگار را بچشید، امام زمان را تا ببیند سرش را می اندازد پایین می گوید نمی ارزد به خدا نمی ارزد،

«کانَ رَجُلاً بَلیغاً وَ کانَتْ لَهُ مَنْزِلَهٌ عَظیمَهٌ عِنْدَهُ علیه السلام»

خیلی دوستش می داشت، گاهی اوقات همیشه با خودم می گویم که پیش امام زمان چند می ارزیم مردم شاید خیلی حلوا حلوایت بکنند ولی امام زمان چند می خرد؟ پیش امام زمان جایگاهت چیست؟ بعضی ها اینقدر جایگاه شان اینقدر عظیم و قشنگ بود مثل شیخ مفید که وقتی از دینا رفت همه دیدند دستی ظاهر شد و نوشت

«لا صوَّت النّاعی بفقدک إنّه یوم علی آل الرّسول عظیم»

آن کس که گفت مفید مرد صدایش بلند مباد که امروز بر آل رسول روز عظیمی است

چقدر می ارزیده برای امام زمانش، حبیب وقتی که خورد زمین در صحرای کربلا، مقاتل در مورد دو نفر دارند، یکی آقا قمر بنی هاشم، یکی آقا حبیب، می گوید

«لمّا قُتِلَ حبیب بَانَ الاِنْکِسَار فِی وَجهِ الْحُسَیْن»

اصلاً امام حسین صورتش شکست،

می ارزید برای امام زمانش، خیلی مهم است، من بمیرم امام زمان بگوید خب الحمد الله این رفت نفهمیدیم کدام طرفی بود، ولی یکی می میرد امام زمانش ...، آقای گلپایگانی حرف رفت اینجا نمی توانم نگویم وقتی که مالک کشته شد «ضجه علیٌ»  یک گریه داریم، یه عویل داریم یک ضجه داریم، علی ضجه زد، گفتند مالک شهید شد دیگر، حضرت فرمود

«مالک و ما ادراک ما المالک»

شما نمی دانید مالک چه کسی بود،

«لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً»

اگر کوه بود عقاب بر ستیغش نمی توانست پرواز کند

یک چیزی گفته من بهتم زده و معنی اش را نمی فهمم گفت

«کان المالک لی کما کنت لرسول الله»

ولی خیلی خوب است در هفته ای که صد و شصت و خورده ای ساعت است نیم ساعتش را بینندگان عزیز خودم اول توصیه می کنم به خودم فکر کنم که برای امام زمانم چند می ارزم، خیلی می ارزید ابوهاشم جعفری برای امام زمانش

«وَ کانَتْ لَهُ مَنْزِلَهٌ عَظیمَهٌ عِنْدَهُ علیه السلام ثُمَّ دَخَلَ الْمَسْجِدَ جَماعَهً مِنَ الصُّوفِیَّهِ»

جماعتی از صوفیه وارد مسجد شدند

«وَ جَلَسُوا فِی جانِبٍ مُسْتَدیراً»

حلقه زدند

«وَ اَخَذُوا بِالتَّهْلیلِ»

شروع کردند تهلیل گفتن

یعنی چه؟ یعنی تهلیل با هاء دو چشم، لا إله الا الله، نشسته بودیم دور حضرت

«فَقالَ علیه السلام :لا تَلْتَفِتُوا اِلی هوُلاءِ الْخَدّاعینَ»

به اینها حتی نگاه هم نکنید به این نیرنگ بازان نگاه هم نکنید

«لا تلتفتوا»

التفات نکنید به آنها

«فَاِنَّهُمْ خُلَفاءُ الشَّیْطانِ»

اینها برادران قسم خورده شیطان هستند

«وَ مُخَرِّبُوا قَواعِدِ الدّینِ»

اینها خراب کننده قواعد دین هستند

همان سیاهی که در لباس سفید آمده، همان ملحدی که به اسم لا إله الا الله آمده،

«یَتَزَهَّدُونَ لِراحَهِ الْاَجْسامِ و یَتَهَجَّدُونَ لِتَصْییدِ الْاَنْعامِ»

زهد می کند برای اینکه بزرگ بشود، غذا کم می خورد برای اینکه کیسه را پر بکند

«یَتَجَوَّعُونَ عُمْراً حَتّی یُدَیِّخُوا لِلْایکافِ حُمْراً، لا یُهَلِّلُونَ اِلّا لِغُرورِ النّاسِ»

لاإله الا الله می گوید برای اینکه غرر، کلک بزند مردم را بگوید ما که موحد هستیم،

«وَ لا یُقَلِّلُونَ الْغَذاءَ اِلَّا لِمَلْاَ الْعِساسِ»

غذا کم می خورد برای اینکه کیسه را پر بکند

«وَ اخْتِلاسِ قَلْبِ الدَّقْناسِ»

اینکه ذهن آن جوان را بدزدد،

«یَتَکَلَّمُونَ النَّاسَ بِاِمْلائِهِمْ فِی الْحُبّ»

صحبت می کند با مردمی که قلب ما پر از محبت خدا است

«الَّذينَ آمَنوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»

ما عاشق خدا هستیم

بقره/165

« یَتَکَلَّمُونَ النَّاسَ بِاِمْلائِهِمْ فِی الْحُبّ»

با مردم می گویند که ما چقدر قلب مان از محبت خدا پر است

«وَ یَطْرَحُونَهُمْ بِاَدالیهِم (باَدِلّائِهِمْ)فی الْحُبِّ»

با راهنمایی هایشان آنها را در چاه می اندازند

«اَوْرادُهُمُ الرَّقْصُ وَ التَّصْدیَهُ»

اورادشان رقص است

دیدید فیلم ها را که می چرخد می رقصد، ای دل اگر عاشقی در طلب یار باش و بچرخ و بکوب و بزن که می خواهم،

«اَوْرادُهُمُ الرَّقْصُ وَ التَّصْدیَهُ، وَ اَذْکارُهُمُ الْتَّرَنُّمُ وَ التَّغْنِیَ»

ذکر شان غناء و موسیقی و دف و نی است

«فَلَا یَتْبَعُهُمْ اِلَّا السُّفَهاءُ»

آدم های سفی فقط دنبال اینها می روند

«وَ لا یَعْتَقِدُ بِهِمْ اِلَّا الْحُمَقاءُ»

فقط آدم های احمق معتقد به اینها می شوند

«فَمَنْ ذَهَبَ اِلی زیارَهِ اَحَدِ مِنْهُم»

بینندگان عزیز دقت بفرمایید آقایتان امام هادی (علیه السلام) می فرماید

«فَمَنْ ذَهَبَ اِلی زیارَهِ اَحَدِ مِنْهُم حَیّاً اَوْ میِّتاً فَکَانَّمَا ذَهَبَ اِلی زِیارَهِ الشَّیْطانِ وَ عَبَدَهِ الْاَوْثانِ»

کسی که به زیارت یکی از اینها برود زنده و مرده اش

رفتی زیارت ابو سفیان «عبدةا لأوثان» بت پرستان، زیارت شخص شیطان کردید

«فَکَانَّمَا ذَهَبَ اِلی زِیارَهِ الشَّیْطانِ وَ عَبَدَهِ الْاَوْثانِ وَ مَنْ اَعانَ اَحَداً مِنْهُم»

کسی که کوچکترین کمکی به اینها بکند

«فَکَانَّما اَعانَ یَزیدَ وَ مُعاوِیَهَ وَ اَباسُفْیانَ»

این آقایتان امام هادی (علیه السلام)، آدرسش سفینة البحار، چاپ اسوه، چاپ اول، چاپ 1404، جلد5، صفحه 199

اعانت این نیست که فقط به او پول بدهند، با یک کلمه طرفش را بگیرند، اصلاً ماشینش خراب شده هل بدهند، به هر شکلی که شما فکر می کنید کمکش بکنید، هر طوری کمک اینها بکنی یزید را کمک کردی ابوسفیان و معاویه را کمک کردی،

«فقال رجل من اصحابی»

بهت مان زد، حالا این دارد لا اله الا الله می گوید، کازینو و دیسکو هم که نیست، دارد الا اله الا الله می گوید، ذکر بالاتر از لا اله الا الله داریم؟ خب حالا اینقد «اعان یزید معاویه اباسفیان» شیطان زیارت کردی، بت پرست ها نگاه شان هم حتی نکنید اینها

«فانهم حلفاء الشيطان و مخرّبوا قواعد الدين»

«فقال رجل من اصحابی»

یک نفر رو کرد به آقا عرض کرد که

«وان کان معترفاً بحقوقکم»

حالا اگر اینها معترف به حق شما هم باشند همین است قصه؟

یعنی چه معترف به حق باشند؟ یعنی اعتراف به حق شیعه باشد، بگوید من شیعه هستم، یکبار محب است، یکبار نه اعتراف به حقوق اهل بیت می کند، یعنی ولایت اهل بیت را دارد اعتراف می کند، یعنی شیعه هست،

«وان کان معترفاً بحقوقکم قال:فنظر اليه شبه المغضب»

حضرت مثل آدم غضبناک به او نگاه کرد کرد

« و قال: دع ذا عنک»

رها کنید این را از خودت، توجیه چرا می کنی

«من اعترف بحقوقنا لم يذهب في عقوقنا»

کسی که اعتراف به حق ما بکند عاق ما نمی شود،

یعنی اینها هم عاق ما هستند 

«اما تدري انهم اخسّ طوائف الصوفية»

نمی دانی اینها پست ترین طوائف صوفه هستند

چرا؟ چون آن کسی که اهل بیت ندارد امام هادی ندارد امام رضا ندارد امام امیرالمؤمنین امام حسین ندارد، چون دستش خالی است رفته دنبال سفیان ثوری و حسن بصری و ایکس و ایگرگ، تو که امام رضا داشتی چرا؟ تو که امیرالمؤمنین و نهج البلاغه داشتی چرا؟ تو که کافی داشتی چرا، تو که شیخ صدوق و شیخ کلینی و بزرگان اعاظم دین داشتی چرا رفتی، لذا کسی که با وجود عرفان اهل بیتی دنبال عرفان با یزید می خواهد برود پست ترین طوائف صوفیه هست به حکم امام هادی،

«اما تدري انهم اخسّ»

پست ترین طوائف صوفیه هستند

«و الصوفية کلهم من مخالفينا»

شیعه و سنی نکن بحث کفر و ایمان است اینجا، تمام تلاشش را می کند که این شاعر سنی بوده یا این شاعر شیعه بود، اصلاً بحث شیعه و سنی نیست اینجا بحث کفر و ایمان است، کسی که می گوید خدا در من حلول کرده مؤمن است؟ کسی که می گوید من در خدا رفتم خدا زبان در دهان من گذاشت این اصلاً مسلمان است، با یزید گفت دیگر خواندیم جلسات قبلی، رفتیم در عالم ملک و ملکوت خداوند آمد در کنار من نشست دست در گردن من نهاد، زبان در دهان من گذاشت خدا آنجا دوئیت برداشته شد احدیت آمد، خدا شدم، خب این مسلمان است،

«لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ»

این همه آیات قرآن تنزه عن مجانسته

مخلقاته روایات توحیدی، این پست ترین شان هست،

«و الصوفية کلهم من مخالفينا و طريقتهم مغايره لطريقتنا»

طریقه آنها مغایر با طریقه ما است

«و ان هم الانصاري و مجوس هذه الامة»

اینها نصاری و مجوس این امت هستند

«اولئك الذي يجهدون في إطفاء نور اللّه و اللّه يتمّ نوره و لو كره الكافرون»

اینها افرادی هستند که می خواهند نور خدا را خاموش کنند

چطور؟ یادتان هست در بحث ولایت در تصوف او می گوید بیا علی علی بگو، بعدش می گوید ببین من ولی الله الأعظم هستم، او می خواهد خودش را بگذارد جای امام رضا، بعدش می گویند ایشان رفته مشهد زیارت امام رضا نرفته، می گوید آقا امام رضا ولی میت هست من ولی حی هستم، ببین کور دلی و گمرهی به کجا می رساند، ابلیس به کجا می رساند انسان را که امام رضا ولی میت هست من ولی حی هستم، همان بحث ولایت در تصوف که من هم سیر و سلوک کردم فانی فی الله شدم.

یک روایت دیگر بخوانم، این روایت از آن شاه روایت ها است، حدیقه و اینها هم نیست،

مجری:

این جلسه هیچ چیز از حدیقه نگفتیم، اولی کافی بود بعد مستدرک بود،

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

بله بله، این برای تفسیر امام حسن عسکری است، احتجاج مرحوم طبرسی نقل کرده، شیخ حر عاملی در وسایل الشیعه البته آنها دو منابع اصلی هستند، شیخ حر از آن دو منابع دو جا نقل کرده در وسایل الشیعه بحار علامه مجلسی هم دو جا نقلش کرده،  روایت از امام رضا (ع) هست، امام مثل پدر مهربان هست،

« وَالأَخُ الشَّقيقُ ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ»

دقیقاً من لمس کردم در این روایت آن زیبایی مادر گونه امام را، امام رضا (ع) می فرماید

«قال الرضا (ع)، قال علی بن الحسین»

امام سجاد علیه السلام می فرماید

دقیقاً امام سجاد امروز ما را می دیده دارد صحبت می کند، حضرت می فرماید

«إذا رَأيتُمُ الرجُلَ قد حَسَّنَ سَمتَهُ و هَديَهُ و تَماوَتَ في مَنطِقِهِ و تَخاضَعَ في حَرَكاتِهِ فَرُوَيدا لا يَغُرَّنَّكُم»

اگر دیدید یک نفر خیلی آرام صحبت می کند، عصایی دارد و دستاری و شال کمری

«قد حَسَّنَ سَمتَهُ و هَديَهُ و تَماوَتَ في مَنطِقِهِ و تَخاضَعَ في حَرَكاتِهِ»

اهل خضوع هست

سر پایین هست، همه می گویند یک سری بالا کنید یک نصیحتی بفرمایید ما چراغ ره کنیم، همین آقاجان بازی هایی که داریم می بینیم،

«و تَخاضَعَ في حَرَكاتِهِ فَرُوَيدا»

آرام

«لا يَغُرَّنَّكُم»

گولتان نزنند، دینت را ندزدند

«فما أكثَرَ مَن يُعجِزُهُ تَناوُلُ الدنيا و رُكوبُ المَحارِمِ مِنها، لِضَعفِ نِيَّتِهِ و مَهانَتِهِ و جُبنِ قَلبِهِ»

بعضی از افراد هستند نمی تواند حرام مرتکب بشود نمی تواند دنیا را بدزد چون آدم سست عنصری است آدم  ترسویی هست، بی عرضه است، از دیوار خانه مردم نمی تواند بالا برود، نمی تواند برود بانک بزند،

«فَنَصَبَ الدِّينَ فخّا لها»

آقا جان بازی عرفانی درست می کند که همه بیایند دست و پا را ماچ کنند پول ها را بیاورند

«فَنَصَبَ الدِّينَ فخّا لها»

دام می گذارد،

اینها معارف الهیه است ما برای شما می گوییم، بیایید شرح ابو الحسن خرقانی برای تان بکنم، عطار و خیام برای تان شرح بدهم قال الصادق و قال الباقر أبدا، هر کجا که با مولوی درست بود من تأیید می کنم امام صادق را غیر آن را اصلاً قبول نمی کند، کار به جایی می رسد که طرف می گوید آقا خیلی از مریدان خواب دیدند ما تا الآن 14 معصوم بودیم از این به بعد 15 تا هستیم، ملت هم می گویند ماشاءالله، عقل تان کجا رفته، همین آقا جان بازی ها، معارف همان آقا می خواست سخنرانی بکند خیابان را برایش می بستند، 

«فَرُوَيدا لا يَغُرَّنَّكُم»

گول تان نزنند

«فَنَصَبَ الدِّينَ فخّا لها»

«فهو لا یزال یختل الناس بظاهره»

همه اش مردم را با ظاهرش گول می زند

«فان تمکن من حرام اقتحمه»

اگر دستش به حرام برسد شناگر خوبی است

شما می گویید می خواهد پول را جمع بکند، ما آمده ایم می بینیم در این اوضاع اقتصادی یک دسته یورو و پول  و این حرف ها آورده ایم، دسته های کلان، و چک ها گذاشته ایم، آقای سخنور می گوید بردارید ما دنبال دنیا نیستیم، «یا دنیا غری غیری» و از این حرف ها، دیدید ایشان دیگر عارف است این دیگر واصل شد الآن،

«و اذا وجدتموه یعف عن المال الحرام فرویدا لا یغرنکم»

دیدی دارد پول و این حرف ها را هم می زند مال حرام را می گذارد کنار باز گولت نزند،

«فان شهوات الخلق مختلفة»

شهوت آدم ها فرق می کند

یکی زنباره هست دنبال فحشا هست، یک پول دوست دارد، یک اتومبیل دوست دارد، می گویند ماشین باز هست، یک ویلا دوست دارد، یکی خانه دوست دارد، یکی فلان یکی فلان، یکی دوست دارد رئیس بشود آقا باشد، دست و پا را ماچ بکنند، شربت به لیمو بیاورند، کفش های آقا را جفت بکنند، در خیابان بروند یک 400 -500 نفر هم پشت سرم راه بیفتند، بله حضرت آقا تشریف آوردند، کیف می کنند،

«فان شهوات الخلق مختلفة، فما اکثر من یتأبی عن الحرام»

خیلی از افراد هستند از مال حرام

«فإن فی الناس»

حالا نقل به مضمون بکنم در این نسخه مثل اینکه این قسمتش هم پاک شده،

«فان فی الناس من یترک الدنیا للدنیا، و یری أن لذة الریاسة الباطلة أفضل من ریاسة الأموال و النعم المباحة المحللة، فیترک ذلک أجمع طلبا للریاسة»

می بینی

«فان شهوات الخلق مختلفة»

خیلی از افراد هستند دنیا را ترک می کنند به خاطر دنیا همه میهمان من شده اند، همه جوجه و کباب و اینها گذاشتند، من یک کاسه ماستی و سه لقمه در آن می زنم و می خورم می گویم بردارید کافی است ما را، نگاه کنید آقای سخنور چقدر زاهد است، غذایم را که نخوردم، غذا کم می خوردم که کیسه را پر کنم، مرید بچسبد جمع بشود.

مجری:

استاد یک لطیفه عرض کنم می گویند که یک تقوایی است، تقوای گربه ای،  گربه وقتی باران می آید کوچه خیس است از لب دیوار آنجا که خشک است خیلی ظریف راه می رود که پنجولش خیس نشود،  همین گربه نازنین می رسد به یک حوز و یک ماهی می بینی شیرجه تا دست می رود پایین ماهی را بگیرد،  این تقوای گربه ای را ما در بعضی چیز ها داریم.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

بسیار دقیقاً لب و لباب مطلب بود، مرحبا به شما، این دقیقاً می گوید

«فما اکثر مایجزه تناول الدنیا»

اینها می آید مال را زده ام کنار، «فان شهوات الخلق مختلفة»، «طلبا للریاسة الباطله» برای اینکه آقا جان بشوم تمام دین و دنیا را گذاشتم کنار لکن الرجل نعم الرجل، توصیه می کنم بینندگان عزیز این روایت را حتماً ببینند، و با ترجمه این تیکه هایی که خواندم در همین فضای مجازی سرچ بزنند،

مجری:

دو سه تا کلید واژه بگویید برا سرچ زدن

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

«فرویدا لا یغرنکم» و چقد دقیق ببینید  شما چند تا تراول می دهی دست بچه می گویی برو سر کوچه ماست بخر، می گویی بابا موتور می آید مواظب باشی، خیابان هست مواظب باشی، اتومبیل می آید مواظب باشی، این خط عابر پیاده رد بشوی، بابا اینجا خیلی تند نرو، از پل عابر پیاده برو مواظب باش، در جوب نیفتی، همه جوزه می گوید خیلی مواظب باش دقیقاً همین را دارد امام می گوید

«فرویدا» آرام گولت نزنند، کلک نخوری، اگر آن کار را کرد باز هم گولش را نخوری، اگر این کار را کرد باز هم گولش را نخوری، برو دنبال اهل بیت، اهل بیت فرمودند عرفان این است،  دنبال چه چیزی می روی، لذا اینجا است که ما خیلی از معارف را به اسم آقا جان بازی ها راه افتاده و ملت هم دنبال شان که ایشان از اولیاء الله هست، عجب! خونش را بردی آزمایش گاه؟ به ادعای خودش هست دیگ ر به تیپ ها خودش هست.

روایاتی که ما خواندیم تا اینجا پس به این نتیجه رسیدیم که سه دسته شدند روایت، یک دسته روایاتی که می آید جریان تصوف را می زند یک دسته روایاتی که می آید شخصیت های صوفیانه را، از هر کدام نمونه خواندیم و الّا این ورق هرچه تورق می کردم می دیدم روایات متعدد و این بنده خدا خیلی هم خوب برای ما جمع کرده، یک سری از روایات که خود شخصیت های صوفیه را می گوید مثل حسن بصری مثل سوفیان ثوری که حسن بصری را در اوایل خواندیم که حضرت فرمود «هذا سامری هذه الأمه، فلیذهب حسن یمیناً و شمالا» چپ و راست برود هیچ علمی پیدا نمی کند إلّا اینک از در خانه ما اهل بیت خارج بشود، آنجا امام مان زین العابدین دارد مردم را وضع می کند حسن بصری می آید می گوید که دوست داری در این حال می مردی، می گوید نه، می گوید چطور می شود کسی که دوست ندارد در این حال بمیرد نشسته دارد برای مردم حرف می زند؟ بیچاره اش کرد، می گوید حسن بصری آمد پایین دیگر منبر نرفت، آبرویش را برد، یا امیرالمؤمنین (ع) می فرماید آنجا «ذلک اخوک ابلیس» این برادرت ابلیس بوده تو می خواستی بروی نصرت عایشه بکنی، این ابلیس برادر تو بوده که گفته نرو و فلان تا کشته نشوی در این راه؛ یک دسته از روایات داریم که اطوار سفیانه را می آید مطرح می کند مثل رقص و سماع بزن و برقص و غناء و تغنی و اینطور مسائل، عرض کردیم در ابتدای کلام شما بگو حدیقه بی اعتبار این همه روایات را می خواهی چکار بکنی، گرچه اگر به آن صوفیان بگوییم تمام روایت را می آید همه را می زند زیرش می گوید بگو بیا که قطب و پیر و مرشد من چه می گوید، وقتی هم نگاه می کنیم پیر و قطب و مرشدش چه می گوید،  می بینی که چهار تا علوم غریبه دارد و چهار تا سحر و جادو برایت می کند و مخ را شست و شو می دهد و می بینی که نخیر مخ جوان ما شست و شو شده؛ ان شاءالله در جسله آتی در مورد علوم غریبه و استفاده اش در تصوف بیشتر سخن خواهیم گفت، روایات تصوف بیش از این حرف ها است، حتی عنوان باب دارد، مرحوم شیخ کلینی  که باب دخول صوفیه بر امام رضا (ع) که وارد می شوند و می خواهند امام رضا را نصیحت بکنند، و روایات متعدد دیگر، اما در بخش شست و شوی مغزی و پرداختن به علوم غریبه مباحث دیگری مطرح می شود،

مجری:

سیر مطالعاتی برای این کار یا وب سایت هایی که ممکن است بدانیم، یا نرم افزارها، الآن کتاب ها برای سطوح مختلف، ممکن است مثلاً سطوح تیپ دانشجویی یک شکل باشد تیپ حوزوی یک شکل چندتا اگر راهنمایی بفرمایید ممنون می شویم.

حجت الاسلام و المسلمین سخنور:

سیر مطالعاتی در خود صفحه که داریم در فضای مجازی سیر مطالعاتی را تشریح کردیم، سیر مطالعاتی مقدماتی را تبیین کردیم آنجا که در بحث عقاید صوفیه چه چیزی را مطالعه بکنند، در بحث اطوار صوفیه چه کتاب هایی از چه انتشاراتی، اگر یاداشت می کنند که بسیار عالی است اگر هم می بینند حتماً  به دقت کتاب ها را یاد داشت بکنند، سیر تاریخی تصوف یک کتاب در کوی صوفیان نوشته سید تقی اوحدی، صالح علی شاه، این خودش صوفی بوده، بعد از چندین سال که در خانه قاه و دراویش بودند، برگشته و نقد نوشته، دو کتاب تصوف و تشیع نوشته هاشم المعروف الحسنی، انتشارات آستان قدس چاپ کرده، موضع در برابر تصوف داوود الهامی، عمدتاً کتاب های داوود الهامی را بخوانید در نقد تصوف عالی است، معاصر هستند، جدیداً مرحوم شدند،  چهار تاریخ صوفی و صوفی گری، برای عبدالله مبلغی آبادانی، پنج تاریخ ادوار تصوف، دکتر اوحدی، سیر اعتقاداتی، حالا این مقدماتی  است در همین حد کافی است برای افرادی که هستند، حتی دانشجو ها هم می توانند اینها را مطالعه بکنند یک سری مطالب دست شان بیفتد، سیر اعقتادی: عارف و صوفی چه می گوید آقای جواد تهرانی، نقدی جامع بر تصوف، این ترجمه کتاب الإثنی عشریه مرحوم شیخ حر عاملی است، که بسیار کتاب عالی است در نقد تصوف، ترجمه شده، نقدی جامع بر تصوف، سیری کوتاه در مرام صوفی گری محمد مردانی،  کتاب های آقای محمد مردانی، خدا حفظ شان کند، بیمار هستند و واقعاً مردانه همت کردند آقای مردانی و کتاب های خیلی جالبی نوشتند در این زمینه، کتاب های آقای محمد مردانی حتماً مطالعه بکنند، خیلی عالی است،  جست و جو در عرفان اسلامی باز داوود الهامی اینها سیر اعتقادی است، کتاب حدیقة الشیعه را حتماً تأکید می کنم بخوانند و گوش به حرف صوفی ها ندهند که اعتبار ندارد، بخش تصوفش، چرا اینقدر صوفیه با مقدس اردبیلی بد هستند، آبرو برایشان نگذاشت با برهان و استدلال رسوا کرد، راز گشا کتاب دیگر کیوان قزوینی، میرزا علی اکبر مصلایی یزدی کتابی نوشته به نام نقد بر مثنوی، خیلی کتاب عالی است، مثنوی را اگر دیدید نقدش را هم ببنید که چطور است، محققانه برویم جلو، یک کتاب دیگر تصوف در یک پرسش و پاسخ دکتر عبدالباقی گولپینارلی ایشان اهل ترکیه هستند، دکترا داشتند و بسیار هم نقاد تصوف بودند،  در قونیه هم بسیار رفت و آمد داشتند، حتی در غالب بعضی از شروح شعر های مولوی به شدت به نقد مولوی پرداخته اند، کتاب بعدی سرچشمه های تصوف برای آقای جعفر توانا، سیر شخصیت شناسی که امروز بخشی از آن را پرداختیم، حسن بصری چهره جنجالی تاریخ تصوف، آقای مهدی عمادی، دومین کتاب، معروف کرخی ناموس تصوف که باز هم مهدی عبادی است، معروف کرخی برای کرخ و بغداد بوده،  معروف کرخی را اینها چسپاندن به امام رضا که این سقای خانه امام رضا بوده،  معروف کرخی در حالی که خودشان هم معتقد هستند معروف کرخی از بغداد پایش را بیرون نگذاشت، و امام رضا هم هرگز پایش را در بغداد نگذاشت، پس چطور می گویی این سقای خانه امام رضا بوده؟ حالا اینجا آمده شرح داده، ناموس تصوف، کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانه قاه ذبیح الله محلاتی، فرقه صوفیان آقای سید محمد محدث، در کوی صوفیان که عرض کردیم، و داوری های متضاد در باره ابن عربی داوود الهامی نقد و برسی ابن عربی است، ابن عربی سنی المتعصب، نوشته علامه سید جعفر مرتضی العاملی، صاحب کتاب الصحیه من سیرة الأعظم که رهبری هم عنای خاصی به ایشان دارند، یک کتابی نوشتند که ابن عربی سنی متعصب، یک کتاب دیگر هم هست ابن عربی از نگاهی دیگر، ببینیم نقادانه برخورد بکنیم، ابزار فریب کاری صوفیان سید ملک مرعشی چندتا کتاب هم در مورد فرقه شناسی بگویم و تمامش بکنیم، یک فرقه صوفیان سید محمد محدث، دو سلسله های صوفیه ایران مدرسی چهار دهی، سه کتب آقای داوود الهامی کلاً بخوانید، ابزار فریب کاری صوفیان سید ملک محمد مرعشی، و بقیه کتب که دیگر زمان نداریم.

مجری:

خیلی عالی برکتی بود این چند دقیقه که  فرصت بود توانستیم یک بررسی روی کتاب ها داشته باشیم، من حداقل بخواهم آنچه که گفته شد بگویم آقای داوود الهامی و آقای محمد مردانی، حداقل اقل من یک دفعه دیگر همه بزرگواران را شنیدم، می شود این دوتا را جزو کلید واژه هایی که برای جست و جوی کتاب ها و منابع معتبر و مناسب برای این فضا لحاظ بکنیم.

استاد استفاده کردیم لذت بردیم، خسته نباشید می گوییم، و بدون تعارف بگویم بی صبرانه منتظریم برای هفته آینده مباحثی که من هفته پیش یک آمار عجیب و غریبی از رقم مالی گردشی رمالی واینها همین الآن در کشور مان شنیدم، ان شاءالله هفته بعد با ما همراه باشید نکات جالبی را خواهیم داشت.

اللهم عجل لولیک الفرج

یا علی.

 


آفتاب یلدا>

صوفیه شیعه مقدس اردبیلی فانی شدن در خدا عرفان تقیه مولوی قطب روایات تصوف معرفی کتب فرقه شناسی صوفیه