کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت نهم برنامه کاوش با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روستایی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش

عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 09/ 02/ 1402

استاد: حجت الاسلام و المسلمین روستایی

مجری: سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه الطیبین الطاهرین و عَجِل فَرَجَهُم وَاحشُرنا مَعَهم و لَعن عَن اعدائَهم . عرض سلام و احترام و شب بخیر دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند همراهان گرامی و همیشگی شبکه جهانی حضرت ولیعصر عج الله تعالی فرجه الشریف مفتخر و مسرورم از اینکه دگربار در خدمت شما هستیم با برنامه ی کاوش ویژه ی پاسخ به شبهات باستان گرایان از شهر مقدس قم و جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و از قاب شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف.

ان شالله امشب هم بهره می بریم از کارشناس ارجمند و استاد گرامی تاریخ جناب  جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روستایی حاج آقا سلام علیکم خیلی خوش آمدید. بفرمایید در خدمت شما هستم

 

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله،

بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر اروحنا له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و امیدوارم که تا به این لحظه طاعات و عباداتشون مورد قبول حضرت حق واقع شده باشه و در  هر جای عالم هستند لبخند رضایت آقا امام زمان ارواحنا له الفداء روزی اون ها باشه

مجری:

ان شالله رب العالمین خیلی ممنون و مچکرم خب امشب هم در خدمت شما و بینندگان عزیز خواهیم بود ان شالله با پخش بعضی از کلیپ ها و مقاطعی که شبهات باستان گرایان رو در شبکه های اون ها مطرح می کنه پیرامون تاریخ صدر اسلام بالاخص و پیرامون وجود نازنین پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی  صلی الله علیه و آله و سلم و یا امیر مومنان و یا اهل بیت و یا قرآن کریم که ان شالله جناب استاد یک به یک به کلیپ ها پاسخ خواهند داد خب جناب استاد یک مقدمه ای رو بفرمایید تا ان شالله بریم سراغ کلیپ اول

استاد روستایی:

خواهش می کنم بسم الله الرحمن الرحیم

عرض کنم خدمت شما یکی از شبهاتی که این افراد مطرح می کنند درباره ی بخشی از و برشی از حکومت امیر مومنان علی صلوات الله و سلام علیه هست خب مستحضرید که در سال 38 طبق یک نقلی بعضیا گفتن 39 و اینا امیر مومنان علی علیه السلام با یک طیفی درگیر بودند به نام خوارج یعنی بعد از ماجرای جنگ صفین خب یک عده به عنوان خوارج اومدن مطرح شدند در اون جنگ تعدادی اومدند حضرت رو مجبور به حکمیت کردند بعد حضرت که حکمیت رو پذیرفت گفتند خب ابن عباس بره حکم بشه قبول نکردند مالک اشتر بره حکم بشه قبول نکردند و به زور ابو موسی اشعری رو بر حضرت قالب کردند و گفتند او باید بره ابو موسی اشعری رفت خب ابو موسی اشعری رابطه اش با حضرت خوب نبود خوش نبود بالاخره امر رو  واگذار کرد به عمرو و عاص که حالا این تحلیل خاص خودش رو می طلبه

مجری:

اینا فریب خوردن و بالاخره

استاد روستایی:

من اعتقاد به فریبش ندارم

مجری:

ندارید شما

استاد روستایی:

من اعتقاد دارم به اینکه ایشون نفوذی بوده یعنی ابو موسی یک قرائنی هم ما در تاریخ داریم یعنی دلائلی داریم که بالاخره تحت تاثیر بعضی از افراد بود این آدم در جای خودش البته طبیعتا باید بحث بشه اما این آقای ابو موسی اشعری رو اینا فرستادن و به عنوان حکم اون هم انگشتری از دستش بیرون آورد گفت علی بن ابی طالب رو من کنار گذاشتم و عمرو عاص آمدند معاویه رو در واقع ابقا کرد و این ماجرای حکمیت بود بعد همین آقایون خوارجی که حکمیت رو به حضرت غالب کرده بودند که معتقدم بعضی از اینا نیروهای نفوذی معاویه بودند اینا اومدن نسبت کفر و نسبت شرک به امیر المومنین دادند و رفتن در منطقه ای به نام حرورا اونجا اردو زدند خروج کردند بر امیر المومنین و حضرت هم ناگزیر شد که با اون ها مقابله بکنه چون افرادی رو کشتند که حالا مستنداتش در تاریخ وجود داره و حضرت ناگزیر شد با اینا رودر رو بشه و حالا تفاصیلی داره این قصه که حالا در طول برنامه عرض خواهم کرد اما یکی از این آقایون آمده و این برش از زندگی امیر المومنین رو انتخاب کرده و میگه نه آقا خوارج خیلی آدم های خوبی بودن آدم مثبتی بودن اینا معترض بودن اینا قصد جنگ نداشتن امیر المومنین آمد اینا رو قلع و قمع کرد نمی دونم دست کشتارش خوب بود و امثال این اکاذیب و دروغ هایی که در واقع سر هم می کنند این رو در یک کلیپی مطرح کردند که اجازه بدید اینو با هم ببینیم و بعد ان شالله نقد کنیم

مجری:

خواهش می کنم پس کلیپ اول را بینندگان عزیز ببینیم و بعدش ان شالله حقیقت ماجرا آشکار خواهد شد

کلیپ اول:

یک چیز عجیب در دستگاه علی اتفاق افتاده بود که اینکه شمر به نفع علی جنگ می کرد و ابن ملجم هم به نفع علی جمع می کرد اینا از مسلمانان خیلی خیلی متعصب بودند هم شمر هم ابن ملجم و این شمر قرآن خوان بودن نمی دونم حجت الاسلام بود و 17 بار به مکه رفته بود و چیز کرده بود و اینا خارج شدند به اینا میگن خوارج که حکم با خداست و خلیفه رو خدا معلوم می کنه بنابراین تو کافر شدی بایستی چیز کنی احضار پشیمانی کنی توبه کنی و دوباره مسلمان بشی  علی می گفت بابا من فلان هستم کجا کافرم گفتند فایده نداره الحکم لله اینا جدا شدن یک چهار هزار نفری بودن حداقل حداقل یک چهار هزار نفر از اینا جدا شدن و علی که لشکر کشید دوباره بره به جنگ معاویه آمدند خبر دادند که اینا در نهروان جمع شدند اینا در موضع جنگ نبودند و برای جنگ نیامده بودند اینا معترض بودند از تعداد کشته شدگان ما می فهمیم چهار هزار نفر معترض که آقا این جنگ جنگ بیهوده ای است علی هم کافر شده و چنین و چنان علی حضرت علی علیه السلام گفتن ما برگردیم به حساب اینا اول برسیم چون اینا پشت جبهه خواهند بود و برای ما خطرناک است رفتند اونجا دیدند بله اینها نشستن معترض چهار هزار نفر حضرت علی ابن عباس رو مامور می کنه میگه برو با اینها صحبت کن یک پرچم هم می زنه و میگه هر کی می خواد زنده بمونه بیاد زیر این پرچم گفت از قرآن مثال نیار که یکی تو میاری دوتا اونا میارن اونا قرآن خوان هستند استدلال قرآنی با اونها فایده نداره فقط قران من رو بده ابن عباس هم رفت و کسی نیامد یک شش هفت نفری ظرف چند ساعت جنگ ادامه داشت مسلمان با مسلمان از سپاه علی 4 تا 5 نفر کشته شد اونا هر هشت هزار نفر کشته شدند یعنی اینکه منظورم این است این یک نتیجه تاریخی است و آن اینکه اگر اون ها برای جنگ آمده بودند و سوار اسب آماده بودند و مسلط بودند به نیزه و شمشیر و این ها خب البته اون ها قبل از اینکه 24 هزارتا کشته بدن حداقل چهار هزار نفر می کشتن اینا نه برای اعتراض آمده بودند مولا علی هم همه رو کشت ماشالله بکش بکشش خیلی عالی بوده گفت خب برید بریم به جنگ معاویه گفتن آقا ما شمشیرمون کند شد اون یکی گفت من نیزه ام شکسته اون یکی گفت من پوتینم پاره شده اینا گفتن امشب استراحت بکنیم فردا حرکت بکنیم اینا رفتن در هر منزلی که وارد شدند اینا با هم قوم و خویش بودند این ها سال ها با هم هم بازی بودند اینایی که کشته شده بودند همه اینها رو می شناختن اومدن جیغ و فریاد از مادران و زنان و اینا که مگر شما دیوانه شدید که همکاری علی  می کنید این جزء آدم کشی کاری از دستش نمیاد مگر شما مریضید مگر شما خدا ازتون برگشته و اینا صبح مولا سوار شد و گفت ای اهالی کوفه کجایید هیچکی جواب نداد ای فلان فلان شده ها فلان هیچی جواب نداد یک نفر هم نیامد بیرون مولا علی موند و خودش اینجا در واقع زندگیش رقم خورد زندگی مولا علی اینجا رقم خورد که مردم کوفه هم ازش برگشتند بخاطر کشتن مسلمانان در نهروان و در نهایت رفت دنبال کارش

مجری:

خب خیلی خوش آمدید به برنامه کاوش خب کلیپ اول رو با همدیگه دیدیم جناب آقای دکتر روستایی ان شالله پاسخ خواهند داد به صورت مفصل بلکه جریان از چه قرار بوده و اینکه البته ایشان ید طولایی هم دارند در داستان سرایی و داستان ها رو به نحوی داستان سرایی می کنند و آمار دستکاری می کنند در آمار ابتداء چهار هزار مطرح کردند بعد هشت هزار نفر  و بعد چنین شد شب رفتند و بفرمایید که اصل ماجرا چی بوده

استاد روستایی:

ببینید وضعیت تحلیلی که اشون می کنه خیلی خراب تر از این حرفاست خانه از پا بست خراب است یعنی متاسفانه اطلاعاتشون خیلی خوش بینانه بخواهیم عرض بکنم در این موردی که دارند صحبت می کنند بسیار محدوده و غلط ایشون اومد میگه آقا این خوارج با علی خوب بودن خیلی آدم های خوبی بودند

مجری:

پاک سازی می کنه موجه می کنه چهره شمر و ابن ملجم رو می خواد عوض کنه

استاد روستایی:

بله ابن ملجم خوب بود شمر خوب بود بله کی گفته خوب بود؟ این از این و کی گفته خوارج با امیر المومنین خوب بودند ببینید اصلا اساسا اولین کسانی که آمدند نظریه برتری ابابکر رو مطرح کردند خوارج بودند تا قبل از اون ها سلف اعتقادشون این بود که امیر المومنین برتر هست و افضله ببینید یک کتابی آقای ابن حرم آندولسی در الفصل فی الملل و الاهواء و النحل در جلد چهارم چاپ بیروت ملاحظه می فرمایید اینجا یک عبارتی رو داره در صفحه 181 میگه

قال ابو محمد

ابو محمد همین ابن حزم آندولسی است

که اتفاقا فردی است که با شیعه هیچ رابطه خوبی نداره با امیر المومنین هم رابطه خوبی نداره این آقا مثلا صفدی از علماء اهل سنت میگه من اعتقادم اینه ابن تیمه اون تندی و تیزی کلامش رو از ابن حزم گرفته ابن تیمیمه که اینهمه علیه اهل بیت مطالب داره و خاصه علیه امیر المومنین که به گفته علمای اهل سنت ابن تیمیه ناصبی است یعنی یک جورایی از کلامشون مثل کلام ابن حجر عسقلانی به دست میاد که علی رو نقیص می کنه و ایراد به امیر المومنین وارد می کنه خب اون ابن تیمیه که اونجوره وضعیتش از ابن حزم یاد گرفته طبق گفته علمای اهل سنت خب حالا این آقای ابن حزم در عین اینکه رابطه اش با امیر المومنین خوب نیست اما یک مسئله ای رو ذکر می کنه چون ابن حزم هم فقیه هم تاریخیه چون کتاب تاریخی داره هم یک جورایی اهل علم کلامه اهل فرق شناسی یعنی متخصص ملل و نحل هست در این کتابش که به نام الفصل فی الملل و الاهواء و النحل هست میگه

اخْتلف الْمُسلمُونَ فِي مَن هُوَ أفضل النَّاس بعد الْأَنْبِيَاء عَلَيْهِم السَّلَام

مردم اختلاف کردند افضل الناس بعد از انبیاء کیه؟

بعد میاد میگه

فَذهب بعض أهل السّنة وَبَعض أهل الْمُعْتَزلَة وَبَعض المرجئة وَجَمِيع الشِّيعَة

خب بعضی از اهل سنت بعضی از معتزله و بعضی از مرجئه و تمام شیعه

ما اگر تاریخ تشکیل این فرقه ها رو ببینیم میفهمیم مرجئه کی تشکیل شد نمی دونم معتزله کی بود اهل سنت کی بود میگه همه اینا اعتقادشون چیه؟

 إِلَى أَن أفضل الْأمة بعد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم عَليّ بن أبي طَالب

اینا اعتقادشون علی بود خب شما تاریخ تشکیل اهل سنت رو ببینید که کی بوده بعد از دوره معاویه است و حالا به عنوان اون چهار فرقه که از ابو حنیفه شروع میشه حالا حدود سال بین 170 تا 180 مذهب حنفی تشکیل میشه به اون معنی

مجری:

قرن دوم دیگه

استاد روستایی:

خب ببینید میگه که بعضی از اهل سنت بعضی معتزله بعضی زا مرجئه میگه و تمام شیعه میگن علی ابن ابی طالب بعد میگه

وَقد روينَا هَذَا القَوْل نصا عَن بعض الصَّحَابَة

میگه روایت کردیم ما این قول رو به عنوان یک نصی و تصریحی از بعضی از صحابه

و از جماعتی از تابعین و فقهاء حالا مثلا ابوبکر باقلانی افراد زیادی رو میاد ذکر می کنه از صحابه که این اعتقاد رو داشتند که امیر المومنین بعد میگه

وَذَهَبت الْخَوَارِج كلهَا

کل خوارج

وَبَعض أهل السّنة وَبَعض الْمُعْتَزلَة وَبَعض المرجئة إِلَى أَن أفضل الصَّحَابَة بعد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم أَبُو بكر وَعمر وروينا عَن أبي هُرَيْرَة رَضِي الله عَنهُ أَن أفضل النَّاس بعد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم جَعْفَر بن أبي طَالب

یعنی اولین فرقه ای که میان افضلیت ابوبکر رو مطرح می کنند کیه؟ خوارج کلها اینان مگر نه بین اهل سنت هم اختلاف بوده یکسری اهل سنت یکسری معتزله یکسری مرجئه گفتند امیر المومنین یکسری می گفتند ابوبکر

مجری:

یعنی امیر المومنین افضل بود به عنوان خلیفه چهارم ولی افضل بوده

استاد روستایی:

بله می گفتند آقا بالاخره در عالم خارج به عنوان خلیفه چهارم شد چون اون سه نفر رو اومدن و گرفتن مسئله رو اما افضل بوده ببینید اولین دسته در واقع گروهی که میان اینو مطرح می کنن خوارج هستند خوارج اصلا رابطه خوبی با اهل بیت ندارن چه از اون خوارج اول

مجری:

خب از کی شکل گرفتن خوارج اول

استاد روستایی:

ببینید من باورم اینه که از زمان پیامبر  که یکی از  ذو الثدیه در واقع هسته اصلی از هسته های اصلی خوارج هست در جنگ نهروان هم حضرو داره این شخصیتی است که پیامبر دستور میده اینه رو بکشید به ابابکر و عمر دستور میده و اون ها نمی کشن این رو اون ها اون رو نمی کشن درست شد و عرض کنم خدمت شما از زمان پیامبر اینا بودن تحرکاتی داشتن در زمان جنگ جمل بودند در زمان جنگ صفین بودند در نهروان اینا رفتن در حرورا جمع شدند یعنی از قبل بودند خوارج و از اول هم رابطه شون خوب نبود روایت از پیامبر هم داریم در منابع اهل سنت که اینا

مرقوا من الدین

 اینا از دین دور شدند همونجوری که تیر از کمان فاصله می گیره این طور میشه ویژگی هاشون

 السیماهم التحریق

یکسری ویژگی هاشون رو پیامبر فرموده اینا از اساس با دین اصلا خوب نبودن و نه فقط امیر المومنین بلکه صحابه هم جنگ با اینا رو واجب می دانستند امثال عبدالله بن عمر نظر صریحش هست با اینکه عبدالله بن عمر رابطه خوبی با امیر المومنین نداره از کسانی است که اصلا با امیر المومنین بیعت نمی کنه اما در جنگ با خوارج احتمال داره با اینا جنگیده باشه چون اینا یک افرادی بودن که میگم مفسد بودن ظاهر قرآن را می خواندن اما

لایجوز من تراقیه

این در واقع این قرآنه از گلوی اینها تجاوز نمی کرد و بالاتر نمی رفت

مجری:

از حلق اونا بالاتر یک صدایی

استاد روستایی:

در گلوی اون ها بود ولی اعتقادی به آن نداشتند خب این جریان اصل خوارج که رابطه شون اینجوری بود بعد ایشون میاد میگه آقا شمر با علی خوب بود نمی دونم اولا کو کدوم روایت روایت تاریخی که میگه آقا شمر جانباز صفین بود این اصلا مرسله قبول نیست ضعیفه این روایته ما قبلا توی برنامه هامون نقد کردیم این روایت رو اما غیر از اون میگه آقا ابن ملجم اهل قرآن بود اهل فلان بود ابن ملجم اهل قرآن بود به دستور کی اهل قرآن بود این خیلی مهمه این ابن ملجم رو کی بزرگش کرد آیا امیر المومنین آیا پیامبر

مجری:

امامش کی بود به اصطلاح

استاد روستایی:

این خیلی مهمه ببینید ما در بین صحابه یک آدمی داریم که اهل قرآنه عرض کنم خدمت شما و خیلی هم معروفه خب که این چی نام داره آقای عبدالله بن مسعود

مجری:

عبدالله بن مسعود

استاد روستایی:

خب شما ببینید در یک دوره ای من نشون میدم که با عبدالله بن مسعود چه کردند و با ابن ملجم چه کردند و چرا با عبدالله بن مسعود با ابوذر با ابو درداء با اینا این کارها رو کردن خب که این شخصیت ابن ملجم که این آقا داره میگه معلوم بشه چیه ببینید این کتاب تذکره الحفاظ آقای شمس الدین ذهبیه در جلد اول چاپ دارالکتب العلمیه جلد اول صفحه 7  اینجا در این جلد میاد اسم چند نفر رو میگه میگه

ان العمر حبس ثلاثه

عمر سه نفر رو زندانی کرد

یک ابن مسعود دو ابو درداء سه ابا مسعود جرمشون چیه آقا شما زیاد حدیث میگید از پیامبر ابن مسعود که معروفه مصحف داره در قرآن معروفه ابن مسعود خب عمر این رو میاد زندانی میکنه خب حالا میاد کیو مطرح میکنه جاش چه کسی عمر بن خطاب میاد ابن ملجم رو جاش مطرح می کنه من مستند دیگری رو خدمت شما نمایش بدم حالا در این زمینه که ایشون میاد ابن ملجم رو مطرح می کنه و علت مطرح شدنش هم خیلی جالبه که به قول معروف ببینید اینجا کتاب تاریخ مدینه الدمشق جلد چهل و هفتم چاپ دار الفکر در صفحه شماره 142 خب اینجا یک بحثی داره میگه عمر به ابیذر و عبدالله، عبدالله همین عبدالله بن مسعوده به ابوذر و عبدالله و ابو درداء چی گفت؟

ما هذا الحدیث الذی تحدثون عن محمد

چی این همه حدیث از پیامبر می گید

 با اینکه ابوذر آدم راستگویی بود اصلا روایت از رسول خدا داریم که اصلا آسمان بر راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده در بین صحابه حساب امیر المومنین و اهل بیت علیهم السلام که آیه تطهیر درباره شون نازل شده جداست در بین سایر صحابه آسمون بر راستگوتر از ابوذر سایه نیفکنده ابوذر که دروغ نمی گه ابوذر که جعل نمی کنه ابوذر که ابو هریره نیست که بهش بگن

سمعت عن رسول الله

اینو از پیامبر شنیدی

میگه نه

هذا من کیص ابو هریره

این از جیب ابو هریره است

از کیسه اش هست ابوذر که او نیست اما عمر این چیه که تو داری نقل می کنی بعد روای میگه که گمان می کنم

حبسهم عنده

پیش خودش حبسشون کرد اینها رو

توی بعضی از نقل ها داره که در مدینه اینها رو حبس کرد اینها رو ممنوع الخروجشون کرد توی بعضی نقل ها داریم بالاخره اینها رو حبس کرد زندان کرد بعد حالا این آقای ابن عساکر نویسنده میگه یک تحلیلی می خوام بکنم میگه ببین اینکه عمر اومد اینها رو حبس کرد و گفت چرا حدیث می گید این نمی خواد اون ها رو متهم کنه که دروغ می گن ها پس می خواد چکار کنه؟

انما اراد

میگه اراده کرده که اینها روایت رو کم بکنند چون مردم به روایت مشغول نشن و به واسطه مشغول شدن مردم به روایت از یاد گیری قرآن جا نمونن با اینکه طرف اصلا مفسر قرآنه ابن مسعود مفسر قرآنه مگر میشه ابن مسعود قرآن رو رها بکنه یا ابوذر مگر میشه قرآن رو رها بکنه حالا این آقا میگه مردم از یادگیری قرآن جا نمونن خب این که دیگه زندانی کردن نمی خواد خب بگو آقای ابن مسعود بیا قرآن یاد بده تو مگر مفسر نیستی اما ببینید آقا عمر بن خطاب به کی میگه بیا قرآن یاد بده این خیلی مهمه در کتاب الانساب نوشته آقای سمعانی در جلد سوم یک نامه ای ثبت شده صفحه 31 ملاحظه بفرمایید

و قیل

و گفته شده که

ان عمر بن خطاب کتب الی عمرو بن عاص

عمر به عمرو عاص نامه نوشت

 این قیل به معنای ضعیف نیست ها گفته شده نه ما در کتب تاریخی گاهی اوقات مثلا اقوال مختلف رو میارن بعد میاد میگه مثلا و قیل مثلا قال فلان و قیل فلان این معلومه یک صیغه جزم میاره یک صیغه تمریض میاره در مقابل هم معلوم هستن اما گاهی اوقات و قیل گفته شده یعنی آقا یک نقل است نه به معنای ضعیف است همه ی کتب اهل سنت اینو به همین نحو آوردن و قبول هم دارند عمر بن خطاب نامه نوشت به عمرو عاص

ان قرب دار عبدالرحمان ابن ملجم من المسجد

خونه ی عبدالرحمان بن ملجم رو نزدیک مسجد درست کنید

توی بعضی از نقل ها داریم

قرب دار عبدالرحمان بن ملجم الیه

نزدیک خودم درست کن خونه اش رو

چرا؟

لیعلم الناس القرآن و الفقه

ابن ملجم به مردم قرآن و فقه یاد میده

فوسع له مکان داره

خونه ی بزرگی براش درست کن

دستور از عمر مجری عمرو عاص استاد ابن ملجم

مجری:

مباشرا

استاد روستایی:

ببینید این نقل نقل بعدی تاریخ الاسلام ذهبی است در حوادث در واقع سال یازده تا چهل نقل می کنه اون جلد ملاحظه بفرمایید صفحه 653 همین ماجرا رو نقل می کنه نقل بعدی نقل آقای صفدی در وافی الوفیات است در جلد شماره هجده صفحه 172 که اینجا است که میگه

ان عمر بن خطاب کتب الی عمرو بن عاص ان قرب الیه دار عبدالرحمان بن ملجم

اونجا می گفت مسجد مسجد اینجا میگه نزدیک خونه خودم

لیعلم الناس القرآن و الفقه فوسع له مکان داره

یک خونه بزرگی نزدیک خودم براش بساز

مجری:

قاعدتا در مدینه است دیگه؟

استاد روستایی:

بله، خب حرف ما اینه بله ابن  ملجم قرآن می گفت قرآن درس می داد ولی به دستور کی؟ آیا به دستور امیر المومنین آیا ما در بین صحابه اصلا اساسا اعلم از امیر المومنین نسبت به مسائل قرآنی داریم خود امیر المومنین روایت داریم که روایت معروف سلونی که حضرت می فرمودند آقا از من علی بپرسید خب از من علی بپرسید در هر چی می خواهید تا روز قیامت ببینید این کتاب تفسیر القرآن عبدالرزاق جلد دوم صفحه شماره 241 ببینید ابی الطفیل میگه علی رو دیدم ابی الطفیل  صحابیه دیدم روی منبر داره خطبه می خونه گفت از من بپرسید بخدا قسم تا روز قیامت هر چی از من بپرسید جواب میدم

و سلونی عن کتاب الله فوالله ما من آیة إلاّ وأنا أعلم أبلیل نزلت أم بنهار فی سهل أم فی جبل

شما از من از هر آیه قرآن می خواهید بپرسید من بهتون میگم شب نازل شد روز نازل شد در دشت نازل شد در کوه نازل شد هر چی می خواهید تا قیامت بپرسید خب این امیر المومنین سلام الله علیه هست آیا اعلم از علی بن ابی طالب در قرآن کسی بود؟ آیا نمی دونم بعد از امیر المومنین ابن عباس نمی دونم عرض کنم ابن مسعود اینا خب آقای عمر بن خطاب ابن مسعود رو زندانی می کنه ابن ملجم میشه معلم قرآن ابن ملجم به دستور عمر شده معلم قرآن چه ربطی به علی بن ابی طالب داره آقای مشیری که تو میگی این قرآن این مسلمون خیلی خوبی بود خب کی گفته؟ مگر هر کی خب خوارج هم خیلی خوب قرآن می خواندند مسلمون خیلی خوبی بودن؟؟ کی گفته ما نمی گیم رسول خدا فرمودند که آقا اینا به قول با اینا بجنگید ما نمی گیم رسول خدا فرمودند اینا از دین جدا شدند همونجوری که تیر از کمان جدا میشه ما نمی گیم رسول خدا گفتند قرآن از گلوی اینها تجاور نمی کنه بابا یک کسی مثل عبدالله بن عمر که با علی بن ابی طالب هم مشکل داره حالا شما بگو آقا رسول خدا پسر عموی امیر المومنین می خواد امیر المومنین رو تحویل بگیره مثلا فرا دینی می خوام حرف بزنم اصلا کاری نداریم با دین اسلام عبدالله بن عمر که با علی بن ابی طالب رابطه اش خوب نیست همین عبدالله بن عمر میگه آقا نه این خوارج باید باهاشون جنگید اصلا خوارج آدم هایی نیستن که

مجری:

نه منطق متوجه می شوند قرآن هم که براشون می آوری با قرآن جواب میدن

استاد روستایی:

عبدالله بن عمر میگه اصلا جنگ با خوارج واجبه ببینید

ان ابن عمر کان یرا قصار الخوارج حقا واجبا علی المسلمین

این نظرش اینه این آقای عبدالله بن عمر پس بنابراین دردی نیست که تو بخوای ادعا بکنی که به قول معروف مثلا اینا آدم های خوبی بودن خب چرا اینا آدم های بدی بودن چرا ایناها رو عبدالله بن عمر ها فتوا می دادن که با اینا باید جنگید چرا امیر المومنین فتوا داد آیا اینا واقعا آدم های خوبی بودن؟ نخیر شما ببینید در کتاب صحیح بخاری و کتاب تعلیقه بر صحیح بخاری این خود صحیح بخاری است چاپ دارالکثیر چاپ های یک جلدی صفحه 1714

کان ابن عمر یراهم

نظر ابن عمر درباره چی؟ درباره خوارج چی بود؟

یراهم شرار خلق الله

شرورترین مخلوق های خدا اینا هستن

انهم انطلقوا الی آیات نزلت فی الکفار فجعلوها علی المومنین

میگه اینا آیاتی که درباره کفار هست بر مومنین حمل می کنن تطبیق می کنن خب ابن عمر هم نظرش اینه خب بابا اینا مفسد فی الارض بودن اینا با همه مشکل داشتن اینا فقط با امیر المومنین مشکل نداشتن تو بگی نه اینا مسلمون های خیلی خوبی بودن نه کی گفته اینا مسلمون های خیلی خوبی بودن ابن عمری که دشمن علی بن ابی طالب هست میگه شرار خلق الله یا مثلا ما در نقلی از عایشه داریم

هم شر الخلق و الخلیقه

اینا بدترین مخلوقات هستن و بدترین کردارها و سرشت رو دارن ایناها اینجوری هستن

نظر عایشه  است نظر ابن عمر است نظر دیگرانه بنابراین این نیست که بیاد این آقا تطهیر بکنه خوارج رو و شروع کنه از خوارج تعریف کردن  

مجری:

شاید خلیفه دوم هم قصدش این بود که اینها رو نزدیک خود کنه یک جوری کنترلشون کنه دیگه

استاد روستایی:

من این رو باور ندارم من این باور رو ندارم چون نقل هایی در قرآن داریم که قراء رو ایشون جمع کرد خوارج رو جمع کرد و اجازه بدید در این برنامه تحلیل نکنم من باورم این نیست صرف کنترل نیست نه اینجوری نیست اینا مقابله گر بودن اینا یک در واقع لشکر ضربتی علیه علی بن ابی طالب هستن با برنامه ریزی قبلی من به همین میزان بسنده می کنم با برنامه ریزی قبلی علیه علی بن ابی طالب اینا درست شدن خب حالا نکته بعدی امیر المومنین ابن عباس رو فرستاد با اینا بجنگه با اینا مناظره کنه ببخشید این آقا چی گفت این آقا چی گفت؟ اولا خوارج چه کردند ایشون داره میگه خوارج یک مشت معترض بودند حرفش این و بعد عرض کنم علی بن ابی طالب گفت اول بریم حساب اینا رو برسیم خوب دقت کنید روی فکت هایی که ایشون به کار میبره معترض بودن علی بن ابی طالب گفت اول بریم سراغ اینا بعد ابن عباس با اینا صحبت کرد ی پنج الی شش نفر بیشتر هدایت نشدن  

مجری:

پنج شش نفر.  چهار نفر هم آمار داد

استاد روستایی:

بله چهار هزار نفر یک بار گفت یک بار گفت هشت هزار نفر

مجری:

هشت هزار نفر

استاد روستایی:

بله حالا اون رو بهش می رسیم ما اول بریم ببینیم ابن عباس با اینا بحث کرده نکرده اصلا ماجرا چیه آیا اینا اساسا معترض بودن هیچ جنایتی هیچ کاری اینا نکردن امیر المومنین واقعا اومد یک مشت آدم که فقط سوال داشتن فقط ناراحت بودن اینا رو قلع و قمع کرد و واقعا گفت اول بریم حساب اینا رو برسیم ما تاریخ رو باید ببینیم در این زمینه ببینیم تاریخ به ما چه می گوید ببینید اول یکی از متون قدیمی تاریخ کتاب مروج الذهب مسعودی است مسعودی جایگاه به وقتش من اگر لازم بشه درباره جایگاه منابع تاریخی گفتگو خواهم کرد که چه جایگاهی مسعودی داره در جلد دوم چاپ مکتبه العصریه اینجا یک عبارتی داره دقت بکنید اینجا میگه چهار هزار نفر حالا توی آمارش هست داریم که مسعودی از وسط ماجرا داره نقل می کنه کار ندارم میگه اینا آمدند چکار کردند؟ آمدند

 قتلوا عبدالله بن خباب

 این حباب اشتباه چاپی است عبدالله بن خباب رو کشتن آمل امیر المومنین در کجا بوده در مدائن

و ذبحوا ذبحا

سرش رو بریدن

مجری:

ذبح کردن

استاد روستایی:

سرش رو بریدن چه بریدنی داره در تاریخ که سرش رو بریدن انداختن جنازه اش رو جلوی خوک یعنی خیلی اهانت بود

و بقروا بطن امراته و کانت حاملا

همسر ایشون باردار بود شکم همسر باردار رو پاره کردن جنین رو کشیدن بیرون

همین معترض هایی که آقای مشیری ازشون دفاع می کنه

مجری:

قرآن خوان ها

استاد روستایی:

این آره اینها

و قتلوا غیرها من النساء

زنان مردم رو شروع کردن به کشتن

درست شد و بعد اینا آمدن با افرادی امیر المومنین هم خلاصه از بصره آمد و ابن عباس هم آمد و اینا بعد داره که امیر المومنین فرمودند که بیایید برید اینا رو ولش کن خوارج رو بریم سراغ قاتلین مهاجرین و انصار که از قدیم قاتل مهاجرین و انصار بودن یعنی معاویه اینا

فانهم طال ما سعوا فی اطفاء نور الله

اینا از گذشته از خیلی قبل سعی داشتن در خاموشی نور خدا

و اینا تحریک می کردن بر قتال و جنگ با رسول خدا و همراهان رسول خدا

الا ان رسول الله امرنی بقتال قاسطین

رسول خدا من رو به قول معروف دستور داده که با قاسطین یعنی پیروان معاویه بجنگم و اینها به قول معروف

و هم هولاء الذین سرنا علیهم

اینا کسانی اند که ما داریم به سمتشون می ریم

 من دستور دادم که با ناکثین یعنی پیروان جمل کسانی که فارغ شدند از جنگ احد بجنگم من دستور دارم با مارقینی که هنوز ملاقاتشون نکردیم بجنگم اما

فسیروا الی القاسطین فهم اهم الینا من الخوارج

برعکس حرف آقای مشیری ایشون میگه گفت اول بریم حساب کیو برسیم؟

مجری:

خوارج

استاد روستایی:

خوراج. امیر المومنین میگه نه آقا جون

فسیروا الی القاسطین

یعنی پیروان معاویه

فهم اهم الینا من الخوارج

اینا اهمیتشون از خوارج بیشتره بابا بیایید بریم با کسانی بجنگیم که با شما می جنگن برای چی؟

کیما یکونوا جبارین    

برای ستم گری خودشون می جنگن

اینا می خوان

یتخذهم الناس رب

اینا می خوان مردم اینا رو ارباب خودشون رب خودشون بدونن اینا

یتخدون عبادالله خللا

اینا می خوان مردم بنده ی اینا باشن برده ی اینا باشن زنان مردم کنیز اینا باشن

و ما لهم بلاء

اینا

فابوا الا ان یدعو خوارج

اینا ابا کردن گفتن ما اول با اهل صفین نمی جنگیم می ریم با خوارج می جنگیم

امیر المومنین نگفت اول بریم با خوارج بجنگیم امیر المومنین برعکس گفت گفتند بریم با معاویه بجنگیم مهم تر از خوارجه

مجری:

فتنه بزرگتر معاویه است

استاد روستایی:

اصلا معاویه خودش خوارج رو ساپورت می کرد معاویه خودش اشعث بن قیس کندی که ماجرای حکمیت رو رقم زد درسته به ظاهر توی سپاه امیر المومنین بود نرفت توی سپاه خوارج اما این آدم آقای شهرستانی میگه

اشد عروقا

سه نفر رو نام میبره میگه اشد عروقا اینا خیلی از امیر المومنین دور بودن جدا بودن از دین یکیش همین اشعث بن قیس است این نیرو نفوذی معاویه بود حالا گزاره های تاریخی در این زمینه داریم و بعد عرض کنم خدمت شما اینا میرن در نهروان و امیر المومنین میان حارث بن مر عبدی را می فرستن

یدعوهم الی الرجوع

آقا برگردید خروج نکنید جنگ نکنید علیه من

فَقُتِلُوا  

مجری:

اونم زدن کشتن

استاد روستایی:

می کشنش

و بعثوا الی علی

فرستادند پیش امیر المومنین گفتند

ان تبت من حکومتک و شهدت علی نفسک بالکفر بایعناک

اگر از حکومت توبه کردی و شهادت می دهی به کفر ما با تو بیعت می کنیم توی بعضی نقل ها داریم شرک نسبت شرک به امیر المومنین دادند گفتند آقا مشرکه علی خب اما

و اِن اَبَیتَ

اما اگر تو ابا کردی این کار رو نکردی پس

فاعتزلنا حتی نختار لانفسنا اماما فانا منک براء

لذا ما خودمون یک امامی برای خودمون انتخاب می کنیم ما از تو بیذاریم

 امیر المومنین فرمودند

ان ابعثوا اِلَیَ اخوانی و قتلت اخوان

گفتند آقا قاتلین این برادران من اینایی که زن و بچه مردم کشتند اینا قاتلین رو

مجری:

این چند نفر رو حداقل

استاد روستایی:

برای من بفرستید

فاقتلهم

من اینا رو بکشم چرا قصاص باید بکنم دیگه زن مردم رو کشته جنین مردم رو کشته عامل من رو در مدائن کشته این مثلا به قول معروف این آقایی رو که فرستادم سراغتون حارث بن مُره کشتند بذارید اینا رو بکشم

ثم أتارككم إلى أن أفرغ من قتال أهل المغرب

بعد من شما را رها می کنم تا با فارغ بشم از قتال با اهل مغرب

 چه بسا خدا قلوب شما را بر گرداند

 و لعل الله یقلب قلوبهم

شاید خدا قلب شما را برگردونه جواب چی دادن

فبعثوا إليه كلنا قتلة أصحابك، وكلنا مستحل لدمائهم

ما همه مون قاتل اصحاب تو هستیم همه مون ریخته خون اون ها رو حلال می دونیم همه مون در جنگ در قتلشون مشترکیم

 اینا معترضند؟ این آقا میاد دفاع می کنه من نمی دونم بگو تو دین نداری لااقل مرد باش چرا اینجوری از کی دفاع می کنی از خوارج اینقد تو پا روی حق می ذاری واقعا مردی بیا با هم مناظره بکنیم با هم گفتگو بکنیم در این شبکه این چه حرفیه از خوارج در همین موضوع من با تو مناظره می کنم آقای مشیری نمیاد مال این حرفا نیست این تاریخه خب ایشون آمد گفت که امیر المومنین یک تعداد ابن عباس رو فرستاد با اینا صحبت کنه پنج شش تایی برگشتند و دست به کشتن علی خوب است ایشون اینجوری گفت دیگه خب ببینید ربیع الابرار و نصوص الاخیار زمخشری جلد دوم صفحه 66 میگه امیر المومنین ابن عباس رو فرستاد سراغشون

لا تخاصم بالقرآن

با اینا با قرآن صحبت نکنی

فإنّ القرآن حمّال ذو وجوه

تو هر چی بگی او به یک وجه دیگه حملش می کنه

تقول و يقولون و لكن حاججهم بالسّنّة

ولی با سنت با اینا مخاصمه بکن با اینا مناظره بکن

فإنّهم لن يجدوا عنها محیصا

اینا راه فراری از تو ندارن

خب این یک نقل که خود ایشون هم اشاره کرد کتاب اتقان سیوطی الاتقان فی علوم القرآن سیوطی اینم همین مسئله رو باز میاره که در صفحه 302 که بله امیر المومنین آمد به قول معروف ابن عباس را ابن عباس اومد پیش حضرت گفت یا امیر المومنین من اعلم به کتاب خدا هستم از خوارج حضرت فرمودند بله درست میگی اما حواست باشه با سنت با اینها مناظره کن اینا رو بذاریم کنار بریم سراغ یک منبع متقدم که شرح ماجرا رو داده چی شد ببینید و اون منبع متقدم طبقات الکبری آقای ابن سعد متوفای حدود 230 چون مختلفه درباره مرگشان اما فرمودند 228 229 و 231 و 232 بعضی ها هم میگن 230 حدود اون نیمه اول قرن سوم بله ایشون در جلد سوم کتابش چاپ دارالکتب العلمیه در صفحه 23 یک مسئله ای رو میاره میگه امیر المومنین آمدند به سمت کوفه اختلافاتی بود و بعد یکسری خوارج آمدند خروج کردند گفتند

لا حکم الا لله

و خرجت علیه الخوارج من اصحابه

یک عده از اصحاب حضرت که لا به لای اصحاب حضرت بودند به عنوان خوارج خروج کردند

 خروج در اسلام بار معنایی داره خروج بر حاکم بار معنایی داره یعنی سلاح کشیده علیه حاکم می خواد نه اینکه فقط بیاد بگه اجازه می دید من حرف بزنم این نیست خروج بار داره بعد آمدند گفتند

 لا حکم الا لله و عسکروا بحرورا

اردوی نظامی عسکر یعنی اردوگاه نظامی

مجری:

اردوگاه زدند در حرورا بله

استاد روستایی:

بعد میگه که خلاصه امیر المومنین آمدند عبدالله بن عباس رو و غیر عبدالله بن عباس رو نه فقط عبدالله بن عباس رو سیره علی آدم کشی است؟ دست به کشتنش خوبه امیر المومنین هدایتگرند اینجا داره که عبدالله بن عباس و غیرش رو فرستاد و اینها مناظره کردند بحث کردند

فرجع منهم قوم کثیر

این میگه چند نفر؟

مجری:

چهار پنج نفر

استاد روستایی:

چهار پنج نفر قوم کثیر که حالا آمارش رو هم میدم که این قوم کثیر چند نفرند

علی رایهم و سارعوا الی نهروان

میگه قوم کثیر برگشتند

و ثبت قوم علی رایهم

اینا رفتن نهروان

فعربوا لسبیل

راه رو بستند جاده رو بستند

 یعنی چی یعنی هر کی می آمد می کشتند

و قَتَلُوا عَبدالله بن خَباب اَرَت

بعد میگه امیر المومنین رفت با اینا بجنگه خب اینم اینجا تا به اینجا داره قوم کثیر حالا این رقم این قوم کثیر چه میزانه این نکته اش خیلی مهمه که رقم این افراد چند نفره

مجری:

خیلی روشنه

استاد روستایی:

ببینید آقای صفایی عزیز بعضی از منابع میگه دو هزارتا از اینا برگشتن بعضی منابع میگه آقا اینا هشت هزارتا بودن دو هزارتا برگشتن شدند شش هزارتا بعضی منابع میگه اینا شش هزارتا بودن مثلا تاریخ یعقوبی میگه شش هزارتا بودن دو هزارتا برگشتن چهار هزارتاشون موندن اما بعضی منابع رقمش خیلی بالاتره دقت بکنید کتاب التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالكین اسفراینی متوفای 471 قرن پنجی است چاپ عالم الکتب اینجا ماجرا رو میاد نقل می کنه در صفحه 46 شروع می کنه و اصل ماجرا رو گفتن میگه جماعی از کسانی که با امیر المومنین در جنگ صفین بودند کلام حضرت رو شنیدند بعد شبهاتی رد ذهنشون ایجاد شد جا گرفت اون بحث لا حکم الا لله اون قرآن رو نیزه کردن اینا که شد این شبهات در ذهن اینا صورت گرفت اینا رفتن در حرورا

و کانوا اثنا عشر الف رجل

دوازده هزار نفر بودن

 نه چهار هزار نفر و نه هشت هزار نفر دوازده هزارتا بودن خب میگه اینا رو بهشون گفتن خوارج زعیم اینا عبدالله بن کوا شبث بن ربعی این دوتا بودن

 و خرج علیهم علی

امیر المومنین رفت سمتشون

و ناظرهم

با اونا مناظره کرد گفتگو کرد

فظهر بالحجهَ علیهم

دلایلی آورد و حضرت بر اون ها پیروز شد

فستامن الیه ابن الکوا فی الف مقاتلین

میگه ابن کواء که رئیس بود اومد گفت به من امان بدید با هزار سرباز اومد تو سپاه حضرت ببینید فی الف مقاتل یعنی چی؟ هزار جنگجو آقای مشیری نرفته بودن بشینند بعد تخمه بشکنند با هم دیگه بله هزار جنگجو اگر نمی دونی بدون

واستمر الباقون علی ضلالهم

میگه اون یازده هزار نفر دیگه بر ضلالت خودشون باقی موندن رفتن نهروان و آمدند دو نفر رو به عنوان رهبر خودشون قرار دادن یکی عبدالله بن وهب راسبی و دومی حرقوص بن زهیر بجلی بود و به این حرقوص می گفتند ذوالثدیه ثدی در عرب به معنای پستانه  این یک گوش اضافه ای در بدنش داشت حالا بعضی گفتند روی بازو شانه اش بین سینه هاش بوده حالا جاهای چندجا گفتند براش که این شبیه پستان بود بخاطر همین بهش میگفتن صاحب ثدی این لقب رو بهش داده بودن خب اینا آمدن رفتند در حال خروجشان به نهروان با عبدالله بن خباب ارت روبرو شدن گفتند یک حدیث از پیامبر برای ما بخون این یک حدیث گفت که

سکتون فتنه

یک فتنه ای اتفاق میفته

 که کسی که در اون فتنه بنشینه از کسی که قیام کنه چیزه بهتره

و الواقفیها خیر من سائع

کسی که توقف بکنه از کسی که حمل بکنه حرکت بکنه بهتره

کسی که راه بره از کسی که می دود بهتره و خلاصه تا آخر اینا گفتن ما این رو از تو خواستیم کشتنش، کشتنش و خلاصه خیلی موارد زیادی رو میاد بحث میگه بعد اینا اومدن رفتن سراغ خونه این بعد اولادش. ببخشید غیر از اون آمدند

و قتل رجل منهم

رفتند وقتی که این آقا رو کشتند رفتند خلاصه یکی از اون افراد رو هم کشتند اسمش مصمع بود خونش جاری شد بر آب و اینا و عرض کنم خدمت شما بعد یک عده دیگه آمدند رفتند سراغ خونه اون بچه هاش رو کشتند زنانش رو کشتند اینها رفتند در نهروان و خلاصه یعنی یک کشت و کشتاری این جمع راه انداختند امیر المومنین با چهار هزار نفر رفت سمت اینا که بعد میاد میگه در جلوی لشکر آقای عدی بن حاتم بود و اینا و بعد تا میرسه به قول معروف به اشعاری میگن مواردی میگن تا میرسه به اینجا که خود آقایون خوارج اصلا اعتراضشون به امیر المومنین چیه خیلی جالبه میگن آقا تو با اهل جمل جنگیدی گفتی اموالشون برای شما مباح اموالی که اینجا میذارن چرا زنانشون رو به ما ندادی چرا بچه هاشون رو به ما ندادی حرف خوارج اینه خب یعنی از جمل اینا کینه دارن صرف شبهه نیست بعد حضرت می فرماید آخه بابا این چه حرفیه شما می زنید من بیام زنان اینها رو بر شما حلال بکنم خب ببخشید اگر این باشه اگر من این کار رو بکنم

من کان منکم یاخذ عائشه فی قسمه نفس

کی میاد همسر پیامبر رو برای خودش برداره چی میگید

فلما سمعوا هذا الکلام خجلوا

خجالت کشیدند بعد حرفی زدند بعد گفتند

قد نقمنا منک

ما ببینید از اون حرفمون برگشتیم اما یک ایرادی دیگری به شما داریم و اون اینکه

تو در روز تحکیم اسم خودت رو نوشتی امیر المومنین کتاب  صلح

ان علی امیر المومنین و معاویه

تو اسم خودت رو نوشتی امیر المومنین ما اصلا با تو سر این بحث داریم حضرت دوباره دلیل آوردند گفتند آقا به پیامبر هم ایراد می گرفتند که چرا اسم خودت را رسول الله گذاشتی فلان دلایل متعدد گفتگوهای متعدد حضرت کردند بعد ادامه داره ادامه داره

فلما سمعت الخوارج هذه الحجج القاطعه

این دلایل محکم رو که شنیدند

استأمن ثمانیه آلاف منهم

هشت هزار نفرشون برگشتن

هزار نفر اون موقع طلب امان کرده بودن هشت هزار نفر هم الان روی هم دیگه هشت هزار نفر

و ثبت علی قتاله اربعه آلاف منهم

چهار هزار نفر

مجری:

دو سوم رفتن یک سوم باقی ماندند

استاد روستایی:

این میگه دست به کشتن علی ابن ابی طالب زیاد بود اینه بی انصاف دست به کشتن اینه پنج شش نفر تو چه جوری هشت هزار نفر رو پنج شش نفر می بینی با کدوم مقیاس ریاضی چه جوری اینو می بینی این معلومه یا یک آدمی هست که جاهله نمی فهمه یک کاغذی دستش بگیره یا می فهمه و ناصبی است غرض و مرض داره وگرنه بابا بیا بخون تاریخ بیا بخون هشت هزار نفر برگشتن اینه دست به کشتن امیر المومنین خب و بعد داره که حضرت آمدند با اینا جنگیدن و بعد فرمودن آقا از ما ده نفر کشته نمی شه و از اونا هم ده نفر زنده نمی مونه و بعد وقتی که جنگ شروع شد از اصحاب امیر المومنین بیشتر از 9 نفر کشته نشد اونا هم هفت یا هشت نفرشون باقی موندن ببینید سپاه حضرت جنگید چون اینها واقعا با اونا جنگیدن نه اینکه سر ببره خب اگر امیر المومنین می خواست اون کار بکنه حد اقل این کار می کرد ولی اومده چقدر مناظره چقد گفتگو چقد آقا ابن عباس تو برو غیر ابن عباس تو برو خود امیر المومنین میره یکی دیگه رو می فرسته می کشنش دست به کشتنش زیاد نیست نکته اینجاست بنابراین ببینید حرفی که این آقا میاد به قول معروف ذکر می کنه یک حرف بی اساسی است این میگه خوارج خوب بودن بابا ما در مصادر تاریخی داریم اینا امیر المومنین رو علنا لعن می کردند لعن می کردند امیر المومنین رو دشنام می دادن به حضرت ابن حجر عسقلانی نقل می کنه در کتاب فتح الباری میاد قشنگ میگه آقا میگه تنقیص می کردن بنی امیه حضرت رو لعن می کردن حضرت رو

و واقفهم خوارج علی بغضه و زادوه حتی کفروا

اینا نه تنها لعن می کردند نه تنها به حضرت دشنام می دادند بلکه از بنی امیه پا را فراتر گذاشتند و با حضرت جنگیدند و محاربه کردند با حضرت این چیزی است که در تاریخ ما اومده بنابراین این خوارج قابل تطهیر نیستند که آقای مشیری تطیهرشون می کنه

مجری:

قطعا چنین است حضرت استاد این عنوان خوارج خروج از امیر المومنین بعد از اینکه از امیر المومنین خروج کردند اطلاق شد بهشون یا نه

استاد روستایی:

حروریه بهشون گفتند بعد از امیر المومنین وگرنه ما واژه عرض کنم خوارج رو در لسان قبل از نهروان هم داریم در لسان

مجری:

نمونه هایی رو ذکر کردید بله

استاد روستایی:

بله که در بعضی از روایات پیامبر یک اشاراتی داریم جاهای دیگه داریم اینها اعتراضات رو اینها اول به پیامبر در امور مالی و اینا یک سری اعتراضات می کنند و دوره های دیگه ولی اون تکون اینها به عنوان یک دسته ی منسجم که به قول معروف که بخوان تشکیلات داشته باشند از زمان نهروان به بعد هست و خب اول تشکیلات نظامی داشتند ولی بعد دیگه آرام آرام افرادی از اینها آمدند فرقه تشکیل دادند

مجری:

فرقه شناخته شده ای هستن

استاد روستایی:

بله فرقه ای تشکیل دادند و یک باورهایی داشتند و حتی بعضی از خلفا بنی عباس هم جزء اینا شدند مثل منصور دوانیقی از خوارج ازارقه است توی بعضی از نقل های تاریخی این رو داریم منصور دوانیقی و افراد دیگه که آمدند فرقی تشکیل دادند الان هم به قول معروف ما اباضیه رو داریم که حالا بعضیا میگن آقا اینا خودشون خوارج نمی دونن ولی در مصادرشون نکاتی علیه اهل بیت الان هم وجود داره

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و مچکرم احسنتم جناب دکتر روستایی حالا لازم می دونم این نکته رو عرض بکنم به عنوان توضیح حالا ممکنه که بعضی وقتا پاسخ ها طولانی بشه ولی خب جناب استاد از زوایای مختلف یک واقعه رو بررسی می کنند تا ان شالله عزیزان اهل تحقیق بتوانند خودشون هم مراجعه کنند لذا یک میان برنامه ببینیم و یک فاصله بگیریم و ان شالله مجددا خدمت شما بر می گردیم با بخش پایانی برنامه

میان برنامه

 

مجری:

خیلی خوش آمدید مجددا به برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولیعصر عج الله التعالی فرجه الشریف که اختصاص داره به پاسخ به شبهات باستان گرایان در بخش قبلی برنامه که در خدمت جناب استاد روستایی بودیم به صورت مفصل واقعه ی جنگ نهروان و موضوع خوارج بررسی شد و جناب استاد پاسخ دادند که قضیه از چه قرار بود و خوارج چه بودند چه فرقه ای بودند تعدادشون چطور بود کم و کیف قضیه رو توضیح فرمودند و اینکه می پردازیم به کلیپ بعدی جناب استاد چون که حدود بیست دقیقه بیست و پنج دقیقه ای فرصت هست کلیپ کوتاه تری است بله یک توضیحی رو بفرمایید کلیپ بعدی رو ببینیم

استاد روستایی:

ما عرض کنم خدمت شما در مصادر تاریخی یک مسئله ای رو داریم که پیامبر در واقع در اون روزهای آخر زندگی شون آمدند و طلب یک کاغذ یک نوشت افزار کردند به تعبیر خودمون و عرض کنم خدمت شما یک دعوایی رخ داد ببینید حضرت حالا من یک اشاره ای بکنم قبل از اینکه بخواهیم بحث مون رو به صورت مفصل شروع بکنیم حضرت رسول صلوات الله و سلام علیه در دوران مکی و دوران مدینه هم رفتارهایی بهره بردند و هم از گفتارهایی برای اینکه امیر المومنین صلوات الله علیه را به عنوان جانشین بعد از خودشون و شایسته ترین فرد معرفی بکنند لفظ مولی لفظ اولی لفظ قائد لفظ سید لفظ امیر المومنین و.... امثال اینها

مجری:

که بسیار زیاد است

استاد روستایی:

واژگانی که در دوره ی مکی بخشیش رو داریم بخشیش رو در دوره ی مدنی داریم و رفتارهای رسول خدا که حضرت امیر المومنین رو اینکه نفس خود معرفی می کنند یک این همانی که علی من است و من علی هستم واژگان مختلفی انا منک یا مثلا واژه نفس یا مثلا نمی دونم واژه اطاعت و چیزهای مختلف

مجری:

یا مثلا باب مدینه

استاد روستایی:

یا بحث مثلا عملا یک جاهایی امیر المومنین رو مدیریت شون رو آزمایش می کنند عملا یک جاهایی یعنی برای اینکه برای دیگران ثابت بشه اون فرماندهی امیر المومنین رو یا مثلا اگر صحابه اعتراض به حضرت می کنند اسلامشون باطل میشه از اساس حضرت یک مدل خاص عمامه روی سر حضرت می بنده گاهی اوقات با خشم گاهی اوقات با شادی موارد متعدد امامت امیر المومنین رو ثابت کردند آخرین مرحله ای که در اعلان عمومی بود در جمع همه مسلمین ماجرای غدیر خم هستش در بین اهل سنت هم از چهل هزارتا گفتن 90 هزارتا گفتن 120 هزارتا گفتن چیزهای مختلف 114 هزارتا گفتن آمار و ارقام مختلفی گفتن برای اینکه امیر المومنین سلام الله علیه در اونجا در واقع امیر المومنین اونجا معرفی شد به عنوان جانشین  رسول خدا حتی خلفا آمدند بیعت کردند اما با توجه به یک نکته ای که منافقین تحرکاتی در طول این دوره داشتن  نه تنها فقط در غدیر بلکه از قبل داشتن شما در طول تاریخ نبوی مثلا در مدینه تحرکات منافقین رو بسیار بسیار زیاد می بینید در تبوک می بینید حتی قصد ترور پیامبر میشه در ماجرای غدیر بعد از برگشت از غدیر موارد متعدد با توجه به این مسئله شما می بینید که پیامبر بخاطر این مجبور میشه میگه شما یک قلم و کاغذ بیارید یک نوشت افزاری به قول خودمون بیارید که من بیام چکار بکنم بیام نام کسی رو مشخص بکنم یعنی یک چیزی بنویسم که شما گمراه نشوید خب ی عده ایراد می گیرن دعوا میشه و بعد به قول معروف توی بعضی نقل ها پیامبر می نویسند و کنار می ذارن و توی بعضی نقل ها داریم که نمی نویسن و میگن چرا نمی نویسید میگه بعد از این ماجرا من دیگه نمی نویسم اما به طور کل  موضوع بحث جانشینی است اما این آقا میاد در کلیپ خودش میگه نه آقا پیامبر صلوات الله و سلام علیه می خواست بنویسه که من پیغمبر نیستم می خواست پیامبری خودش رو زیر سوال ببره حالا اجازه بدید کلیپ رو با هم دیگه ببینیم و بعد ان شالله می پردازیم به نقلش

مجری:

خیلی خب پس این کلیپ رو با همدیگه ببینیم و ان شالله بر می گردیم

کلیپ دوم

ودر شبی که این رسول داشت فوت می کرد در خانه عایشه بود گفت عایشه یک قلم به من بده چیزهایی می خوام بنویسم این عمر ملعون نگذاشت چون می دونست اساس می ریزه دیگه نه؟ هر چی چیز کرد و خواهش کرد گفت عایشه قلم بیار عثمان گفت داره هزیان میگه نمی دونست که یک قلم می خواد بیاره یک حقایقی رو بنویسه که بابا من پیغمبر نبودم و این داستان ها رو خودم ساختم دیگه اوضاع احوال خراب میشه گفت داره هزیان میگه و قلم به او ندادن تا فوت شد

مجری:

خب این بازگو کردن واقعه این دیگه خیلی نوبر بود حالا ما از وهابیت شنیده بودیم حدیث قرطاس رو به گونه ای دیگر زیر سوال میبرن ولی ایشون کلا یک چیز دیگه ای تفسیر کرد دیگه یک چیز دیگری بود من در آوردی بود به اصطلاح

استاد روستایی:

ببینید من چندتا نکته بگم اگر بخواد به قول معروف مثلا به قول این آقا بخواد بگه من پیغمبر نیستم نوشتن می خواد

مجری:

دیگه چرا بنویسه

استاد روستایی:

همین دیگه معنی نداره که اون وقت بر فرض بگه چه فایده ای داره این همه آیات قرآن اومده که ایشون خاتم انبیاء است این همه اومده که در غدیر

الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ

این همه آیه

مجری:

23 سال تبلیغ

استاد روستایی:

بله این همه مبارزه با کفار و مشرکین و ابو سفیان ها بعد از این همه مبارزه با بت این همه مبارزه با سنت های خرافی جاهلی خب نبوت یعنی همین ها دیگه بگه من نیستم

مجری:

شب آخر بیاد بگه من نیستم

استاد روستایی:

اون توی خونه عایشه بگه عایشه تو بیار بگو خب این از کجا احتمالا بغل اون مشیری هم بوده اونجا یک همچین حرفی رو می زنه خب ما بریم اول این نقل ها رو ببینیم چیه؟ روایات مختلف رو ببینیم بعد نظر علمای اهل سنت رو ببینیم و بعد ببینیم اینکه عمر مانع شد مانع چی شد؟ این مانع چی شدش خیلی مهمه ببینید روایت مسند احمد به عنوان یکی از قدیمی ترین متون حدیثی اهل سنت جلد سوم چاپ دارالحدیث قاهره در صفحه 197 روایت 2676

اسناده صحیح

سند معتبره

ببینید روایت رو

عن ابن عباس

عایشه هم نیست

یعنی این رخداد شاهدانی دارد ابن عباس

لما حضر رسول الله

میگه زمانی که حضرت رسول در احضار

مجری:

در احتضار بودن

استاد روستایی:

در احضار قرار گرفتن

قال ائتونی بکتف اکتب له فی کتابا لا یختلف منکم رجلان بعدی

میگه یک در واقع نوشت افزاری به من بدید کتفی بدید کتف گوسفندی بدید که من در اون یک چیزی بنویسم که بعد از من دو نفر هم گمراه نشن

فاقبل القوم فی لقتهم

میگه اینا با هم درگیر شدن اختلافاتی ایجاد شد

فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ: وَيْحَكُمْ، عَهْدُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ

وای بر شما یک زنی حالا این زن کی بود مهم نیست یک زنی ویحکم وای بر شما پیمان رسول الله را نمی گذارید بنویسه

 نامه اش رو نمی گذارید بنویسه رسول الله این عنوان یعنی چی می خواد منکر نبوتش بشه فهم اون جمع چیه خب این یکی این نامه بنا بر نقل احمد حنبل

اما نقل آقای بخاری در کتاب صحیح بخاری چاپ دارالکثیر صفحه 41

عن عبدالله بن عباس لما اشتد النبی وجعه

درد پیامبر زیاد شد فرمودند

ائتوني بكتاب أكتب لكم كتابا

یک نوشت افزاری بدید یک بالاخره چیزی که بشه توش نوشت چیزی که

لا تضلوا بعده

بعد از اون گمراه نشید شما یک دستور العمل می خوام براتون بنویسم

قال عمر إن النبي صلى الله عليه وسلم غلبه الوجع

عمر گفت که پیامبر درد برش غلبه کرده

وعندنا كتاب الله حسبنا

نزد ما کتاب خداست برای ما کافیه

 خب ایشون میگه می خواست بنویسه چی؟

 

مجری:

من دیگر نبی نیستم

استاد روستایی:

نبی نیستم عمر گفت نه عمر نگذاشت این کار رو بکنه بابا عمر داره میگه قرآن هست کتاب الله کتاب الله رو کی آورده همین نبی یعنی اگر ماجرا این بود دیگه جمله بعدی عمر که معنا نداشت که میگه قرآن هست طبیعتش این بود دیگه میگه اینا اختلاف کردن دعوا زیاد شد پیامبر میگه

قوموا عني

پاشید برید

ولا ينبغي عندي التنازع

نزد من نزاع معنا نداره و درست نیست

ابن عباس میگه

إن الرزية كل الرزية، ما حال بين رسول الله صلى الله عليه وسلم وبين كتابه»

میگه مصیبت از اونجا شروع شد که بین رسول خدا و بین اون چیزی که می خواست بنویسه اینا حائل شدن

 بین رسول الله میگه مصیبت از اونجا شروع شد آقای مشیری این پیامبر 23 پیامبر بوده اگر می خواست اینو بنویسه ابن عباس باید می گفت مصیبت از قبل بوده ده بیست سال پیش بوده نه از الان خب این معلوم میشه یک چیز دیگه است ماجرا خب باز نقل بعدی رو ما بینیم در صفحه 1087 باز از ابن عباس

هلموا

بیاید

اکتب لکم کتابا لا تضلوا بعده

چیزی می نویسم گمراه نشید

بعد میگه

فقال بعضهم

اینجا اسم عمر رو نمیاره

إن رسول الله صلى الله عليه وسلم قد غلبه الوجع

پیامبر درد برش غالب شده

وعندنا القرآن حسبنا كتاب الله

فختلف اهل البیت

میگه اهل خانه اونایی که در خانه بودن اختلاف کردن

و اختصموا

با هم دعواشون شد

فمنهم من یقول

بعضیا میگفتن

قربوا

بیارید که پیامبر برای شما چیزی بنویسه که گمراه نشید یکتب بیارید که چیزی بنویسم تا گمراه نشید

و منهم من یقول غیر ذلک

بعضیا یک چیز دیگه می گفتن

فلما اکثر اللغو و الاختلاف

میگه زمانی که این دعواها زیاد شد حضرت فرمودند

قوموا

بلندشید

قال عبیدالله بن عباس ببخشید عبیدالله میگه ظاهرا این عبیدالله بن عبدالله عتبه است که قبل از ابن عباس هست راوی قبلی میگه این عبیدالله میگه

فکان یقول ابن عباس

ابن عباس همیشه می گفت

إن الرزية كل الرزية، ما حال بين رسول الله صلى الله عليه وسلم وبين من یکتب لهم ذلک الكتاب لاختلافهم

میگه این مصیبت از اینجا شروع شد

خب اینم یک نقل دیگه نقل دیگه بخاری باز در صفحه 752 داره که ابن عباس گفت روز پنجشنبه و ما یوم الخمیس و چه روز پنجشنبه ای بود شروع کرد به گریه کردن تا اینکه خلاصه اون اشک های چشم ابن عباس اون ریگ های جلوش نمناک کرد چند قطره اشک زمین ریخت اینها و گفت رسول خدا دردشون شدید شد فرمودند چیزی بیاورید بنویسم اینا نزاع کردند در حالی که جلوی پیامبر نزاع صحیح نیست

 فقالوا حجره رسول الله

گفتند حجره که حالا معنای حجره را خواهم گفت چیه حضرت فرمودند

دعونی

من را رها کنید

فالذی ان فیه خیر مما تدعونی الیه

اون چیزی که من در اون هستم از اون چیزی که من رو دعوت می کنید به اون بهتره

 اینا دعوت به چی می کردن اون جمعیت مقابل دعوت می کردن که نمی خواد بنویسه خب اون یک دسته دیگر چون موافق نظر حضرت بودن یک عده این دعونی ناظر به طرف مقابله و بعد میگه که حضرت سه تا وصیت کردن که اینا رو اینجا ذکر می کنه این نقل این آقایون خب حالا این حجره که یک عده ای گفتن که توی بعضی نقل ها هم داریم مثل آقای غزالی در سِرُّ العالَمَیْن و کَشفُ ما فی الدّارَیْن در اونجا میاد میگه عمر گفت ان الرجل لیحجر یا مثلا توی بعضی نقل ها داریم که ابن تیمیه اینجوری که توی خاطرم هست میگه عمر گفت حجر رسول الله خب این حجران به چه معناست؟ من اجازه بدید یک کتاب دیگه رو به شما نمایش بدم درباره معنای حجران این کتاب النهایه فی غریب الحدیث و الاثر مال آقای ابن اثیر جلد پنجم در اینجا میاد راجع به حجر صحبت می کنه میگه حجرا یعنی فحشا میگه

 احجر من منطقه یحجر احجارا وقتی میگن فلانی احجر  چون در بخاری داریم احجر رسول الله بعضی نقل ها اینجوریه ابن تیمیه میگه که عمر گفت حجر خب میگه زمانی که میگن احجر الی طرف خلاصه دری وری میگه

مجری:

ناسزا میگه

استاد روستایی:

هذیان میگه

 و الحجر بالذم و حجر یحجر حجرا اذا خلق فی کلامه و اذا هذا

نمی فهمی چی میگه هذیون میگه خب این یک کتاب کتاب عمده القاری باز که یک کتابی است شرح بر صحیح بخاری است در جلد چهاردهم کتاب چاپ دارالفکر صفحه 298 میگه زمانی که میان میگن

 و احجر اذا افحش

میگه این به این معناست خب اینم از این بعد میگه این زشته این عبارات در واقع ترک ادبه ذکر چیزی است که لایق پیامبر نیست

و لقد افحش من عطا بهذه العباره

اونی که گفته حجر رسول الله اون دری وری گفته

مجری:

اون مستحق ایناست

استاد روستایی:

اون مستحق اینه اون هذیون گفته نه پیامبر اینم نقل آقای عینی در عمده القاری آقای ابن منظور هم در لسان العرب در ذیل ماده حجر در صفحه 1618 میگه زمانی که ببینید

والحجر القبیح من الکلام

حرف زشت

و عرض کنم خدمت شما مواردی رو اینجا ذکر می کنه و الحجر الهذیان حجر به معنای هذیان گفتن است خب این ماجرا اتفاق افتاد پیامبر خواست چیزی بنویسه عمر بن خطاب طبق یک نقل و طبق نقلی دیگه یک عده ای از صحابه مقابله کردن خب حالا ببینیم پیامبر چی می خواست بنویسه این آقا میگه می خواست بنویسه که به قول معروف کسی مردم بدونید من پیغمبر نیستم خب ما طبیعیه این رو بریم از دیدگاه علماء ببینیم چی می خواست بنویسه این حریف آقای مشیری که هیچ دلیلی نداره که ببینیم علماء چی گفتن آقای قسطلانی در کتاب ارشاد الساری الی شرح صحیح بخاری شرح همون کتابی که این روایات توش هست آقای قسطلانی اینجا چی میگه در جلد عرض کنم در جزء اول صفحه 207 ببینید میگه گفت

ائتونی

برای من بیارید

بکتاب ای بادوات الکتاب کدوات و القلم

نوشت افزار

و اراد بالکتاب ما من شأن ان یکتب فیه کالکاغذ و عضم الکتف

یا استخوان کتف یا کاغذ و اینها میگه منظور اینه

 همونجوری که در روایت مسلم کتف آمده  میگه می خواست بنویسه چی می خواست بنویسه میگه گفت من دستور دادم یک چیزی برای شما بنویسم

فیه النص علی الأئمه بعدی

تصریح بکنه جانشین بعد از من کیه اینو می خواست تصریح بکنه یا اینکه احکام اون رو بگه مردم گمراه نشن بعد میگه عمر گفت پیامبر

غلبه الرجع

درد برش غلبه کرده

عندنا کتاب الله و هو حسبنا

گفت

اصلا ماجرا  النص علی الأئمه بعدی   بود

مجری:

جانشین ائمه دیگه

استاد روستایی:

جانشینان بعد از من که جالب اینجاست حالا من چندتا مطلب باید بگم ان شالله برسم تا آخر وقت در عمده القاری شرح صحیح بخاری هم آمده ملاحظه بفرمایید عمده القاری شرح صحیح بخاری جلد دوم چاپ دار الفکر اینجا صفحه 171 خب ببینید میگه چندتا وجه وجود داره

اراد الا ان ینص علی الامامه

اراده داشت که تصریح بکنه به امامت بعد از خودش

فترتفع تلک الفتن العظیمة

که اون فتنه های عظیم مرتفع بشه مثل جنگ جمل و صفین

میگه بعضیا البته قیل گفته که می خواست احکام مهم رو بنویسه خب

مجری:

مهمات احکام

استاد روستایی:

بعد میگه

و قال السفیان بن عیینه کسی که بزرگ اهل سنت هست از علمای بزرگ بود

اراد ان ینص علی اسام الخلفاء بعده

می خواست اسم خلفای بعد از خودش رو تصریح بکنه

حتی لا یقع منهم الاختلاف

هیچ اختلافی پیش نیاد

اینم از این آقای ابن حجر عسقلانی هم در کتاب فتح الباری میاد در شرح صحیح بخاری در جلد اول صفحه 209 باز میاد به قول معروف این رو بحث می کنه می گه اختلاف شده بعضیا گفتن احکام و بعضیا میگن نه می خواست اسامی خلفای بعد از خودش رو بنویسه که میگه سفیان بن عیینه قائل به اینه شما دیدید دوتا از شارحین بخاری گفتن خلفای بعد از خودش ابن حجر هم به عنوان قول سفیان بن عیینه این رو ذکر کرد خب این تا به اینجا اما آقای ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه یک عبارتی رو داره من فکر می کنم باید در نرم افزار این رو جست و جو بکنم به قول معروف خدمت بینندگان نمایش بدم این نمی دونم اسکنش رو دارم یا نه اما عیب نداره در اصل نرم افزار این رو سرچ می زنم که بینندگان عزیز ببینند یک گفت و گویی هست بین عمر بن خطاب و ابن عباس اونجا عمر بن خطاب میگه من می دونستم می خواد اسم علی رو بنویسه من نذاشتم عبارت اینه چون خود جناب عمر بن خطاب هم می دونست که امیر المومنین مصداق صراط مستقیم هستند و امیر المومنین حق اند این رو می دونست توی موقعی که ضربت خورده بود این رو به پسرش گفت اگر این نرم افزار اینجا این عبارت رو بیاره در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید این عبارت وجود داره که ابن ابی الحدید این رو در جلد 12 شرح نهج البلاغه ذکر می کنه خب یک چاپی من دیده بودم جلد 12 صفحه 19 این حدودا بود حالا الان خاطرم نیست اون رو اما ابن ابی الحدید این رو ذکر می کنه ببینید عبارت رو من خدمت شما اینجا الان نمایش میدم اینجاست در این چاپ اینه بفرمایید اگر امکان داشته باشه اتاق فرمان تصویر رو بزرگ بکنند خیلی خوبه میگه بحث شد در امر خلافت جناب ابن عباس ابن ابی الحدید نقل می کنه

فقال عمر لقد کان من رسول الله فی امری

میگه رسول خدا چیزهایی می خواست بنویسه

بعد تا میرسه به اینجا

و لقد اراد فی مرضه ان یصرح باسمه

اسمه بالا بحث بود درباره امیر المومنین است میگه من  می دانستم پیامبر اعاده کرد در بیماری خودش که تصریح بکنه به اسم علی

فمنعت من ذلک

من مانع شدم

اشفاقا و حیطة علی الاسلام

نه شفقت اشفاق وقتی با علی بیاد یعنی از ترس. از ترس اینکه او بر این احاطه پیدا بکنه ببینید این حرف ابن ابی الحدید خب آیا این حرف ما مویدی دارد یا ندارد دو تا موید داره

مجری:

در منابع؟

استاد روستایی:

در منابع اهل سنت یک مویدش اینه که در منابع اهل سنت داره که وقتی پیامبر دید این ها نمی گذارند بنویسه گفت

انی تارکم فیکم الثقلین

حدیث تقلین رو بیان کرد خب همه می دانند که تقلین مصداقش چه کسانی هستند وقتی که اینا نذاشتند حضرت آمدند و حدیث تقلین رو یعنی گفتن مردم من بعد از خودم دوتا چیز می گذارم قرآن و عترت به این دو تا مراجعه بکنید

مجری:

یعنی حسبنا کتاب الله رو دیگه عملا

استاد روستایی:

بگذار کنار این غلطه این حرفه قرآن عترت در منابع متعددی این مسئله آمده از جمله درکتاب ابن حجر هیتمی آمده که عرض کنم خدمت شما کامل این رو درباره اش صحبت می کنه و ابن حجر هیتمی میگه میگه آقا پیامبر اصلا در حالی که حجره مملو بود از افراد ببینید اگر عبارتش رو اینجا در این پاور پوینت خدمت شما بیارم عبارتش خیلی عبارت جالبی است

مجری:

این رو دیگه شفاها فرموده بودند

استاد روستایی:

بله در همون ماجرای چیز فرمودن ببینید بفرمایید ابن حجر در الصواعق میگه عبارت اینه میگه حدیث ثقلین رو پیامبر در جاهای مختلفی فرمودن یکیش اینه

انه قال بالمدینه فی مرضه و قد انطلعت الحجره و اصحابه

ببینید و قد انطلعت الحجره و اصحابه من این رو از عین نرم افزار میارم در اینجا بینندگان عزیزمون نمایش میدم که دیگه هیچ شک و شبهه  ای باقی نمانه که در الصواعق ابن حجر هیتمی این رو ذکر کرده بفرمایید الصواعق المحرقه میاد راجع به حدیث ثقلین یا همون حدیث تمسک به قرآن و عترت بحث می کنه میگه بیست و خورده ای از صحابه این رو نقل کردن بعد یکی یکی میگه بعد میگه

و فی اخری انه قاله بالمدینه فی مرضه و قد انطلعت الحجره و اصحابه

یکی از موارد اینجاست

مجری:

جاهای مختلفی گفتند قبلش یکیش اینه

استاد روستایی:

یکیش اینه یعنی وقتی که دیگه نذاشتند اون رو بنویسه اومد گفت چی؟

انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی

به اینها شما باید تمسکم بکنید و بعد میاد توضیح میده که بله این کتاب الله وعترتی چی بوده میگه

ما ان تبعتموها این نقل این آقاست اگر از این ها تبعیت بکنید گمراه نمی شید اونجا هم صحبت روی این بود که یک چیزی بنویسم که گمراه نشید صحبت از تبعیت است این یک موید موید دوم خب غیر از اون حرف عمر اینکه خود عمر می دانست امیر المومنین شاهد مستقیم است که این رو در منابع تاریخی داریم مثل کتاب عرض کنم خدمت شما الکامل فی التاریخ ابن اثیر

مجری:

و جزء اون عترته

استاد روستایی:

بله

مجری:

جزء اون عترته هست یعنی پیامبر می خواسته عترت رو

استاد روستایی:

بله میگه

ان یولوا عجل یشمل به الطریق

ببینید عبارتش این هست که در الکامل فی التاریخ در حوادث سال چهل عمر بن خطاب میاد این رو نقل می کنه بفرمایید ببینید میگه وقتی عمر ضربه خورده بود و اون اعضا شورا شش نفره اونجا بودن از اتاقی می رفتن بیرون عمر خلافت رو در شش نفره قرار داد

فلما خرجوا من عنده قال ان یولوه العجله

عجله لقب امیر المومنین بود یعنی کسی که این دو طرف پیشانی اش ریخته باشه این به این می گفتن عجله اگر اون رو انتخابش بکنند

یسلک بهم الطریق

به راه راست هدایت می کنه

عبدالله بن عمر گفت

فما یمنعک یا امیر المومنین تولیته

خب خودت چرا انتخاب نمی کنی

گفت

اکره

کراهت دارم

ان تحمله حیا و میتا

کراهت دارم که به قول معروف به عهده بگیرم چی را؟ وزر و وبال خلافت علی را ها به خلافت می خوره چه زنده باشم چه مرده چون به اصل خلافت نمی خوره چون خودش ده سال خلافت کرده و الان هم داره در شورا شش نفره قرار میده به اصل خلافت نمی خوره به خلافت امیر المومنین می خوره با اون

فمنعت من ذلک

می خوره همخوان است پس بنابراین ببینید این مویدهایی وجود داره که ماجرا از این قرار بوده نه آقای مشیری بخواد بنویسه من پیغمبر نیستم

 

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و مچکرم جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر روستایی استفاده کردیم در این برنامه ان شالله بازم در برنامه های بعدی و هفته های آینده هم در خدمت شما بینندگان عزیز هم باشیم خیلی ممنون و مچکرم از شما بینندگان عزیز و ارجمند کسی که دنبال حقیقت است حقیقت آشکار است و ما هر روز در نماز هامون این آیه قرآن رو می خوانیم سوره مبارکه حمد که اهدنا الصراط المستقیم که قطعا صراط مستقیم صراط علی بن ابی طالب علیه السلام و اولاد معصومین ایشان هست از همه شما عزیزان التماس دعا فرج و دعای خیر دارم تا برنامه های آینده شما را به ایزد منان می سپارم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 


کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

امیرالمومنین علی علیه السلام افضل الناس شیعه صحابه معاویه اهل سنت خوارج بنی امیه وصیت پیامبر ص عایشه