سایر قسمت ها
حبل المتین آیت الله حسینی قزوینی

قسمت نود و سوم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

01/07/1400

موضوع: اختلاف عقیده و کشتار و خونریزی میان مذاهب مختلف اهل سنت!

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه های امامت و ولایت

اختلاف عقیده میان مذاهب مختلف اهل سنت پیرامون فرقه ناجیه!

قتل، کشتار و خونریزی بین مذاهب مختلف اهل سنت در طول تاریخ!

تماس‌های بینندگان برنامه

آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) علم غیب داشتند!؟

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

ان شاءالله که در این دو ماه محرم و صفر تا به اینجا عزاداری‌ها مورد قبول درگاه احدیت قرار گرفته باشد و نگاه حضرت سیدالشهدا معطوف به ما شده باشد.

ما هم در همین برنامه تلاش می‌کنیم تا قسمتی از هدفی که حضرت سیدالشهدا برای آن رفتند و به شهادت رسیدند که معرفت داشتن نسبت به ذوات مقدسه اهلبیت (علیهم السلام) بود که راه نجات امت در همان هست، گام‌های استوار برداشته باشیم.

همانطور که مطلع هستید شب‌های جمعه در سید اللیالی ایام هفته برنامه «حبل المتین» را به محضر شما بینندگان عزیز و ارجمند تقدیم می‌کنیم.

برنامه‌ای که این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی باشیم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

قبل از اینکه سلام و عرض ادبی خدمت حضرت استاد داشته باشیم، همانطور که مطلع هستید این توفیق را داریم تا در ابتدای برنامه‌های «حبل المتین» دل‌هایمان را به نور حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) منور کنیم.

ما از حضرت استاد بطلبیم تا امشب هم طبق همین سنت حسنه‌ای که قرار دادند، از این نکات ارزنده بهره مند و مستفیض شویم. حضرت استاد سلام عرض می‌کنم، در خدمت شما هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علیک یا بقیة الله فی أرضه السلام علیک یا میثاق الله الذی أخذه و وکده السلام علیک یا مولای و سیدی و صاحبی یا صاحب الزمان السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی که در هرکجای این کره خاکی بیننده این برنامه هستند و یا تکرار برنامه را مشاهده می‌کنند خالصانه‌ترین سلامم را تقدیم می‌کنم و موفقیت روزافزون برای همه عزیزان از خداوند منّان خواهانم.

همانطور که عزیزمان هم اشاره کردند، ما عرض ارادتی به پیشگاه مقدس حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) می‌کنیم تا دین و دنیا و آخرتمان را بیمه آن بزرگوار کنیم. ما یادی از حضرت فاطمه زهرا می‌کنیم تا شاید گوشه چشمی به ما داشته باشند.

امام صادق در روایتی فرمودند: گرچه روز عاشورا برای ما خیلی دردآور هست به طوری که پلک‌های چشم ما را زخم کرده است، اما روز هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا و آتش زدن درب خانه حضرت و شکسته شدن پهلوی حضرت برای ما سخت‌تر است.

زمینه ساز کربلا و مصائب اهلبیت (علیهم السلام) همان هجوم به خانه وحی و نبوت بوده است.

طرفدار علی بودم که بین آن همه دشمن

نشد جز شعله آتش در آنجا کس طرفدارم

گهی در خانه گه بین در و دیوار و گه کوچه

خدا داند چه آمد بر سرم کشتند صد بارم

دلم بهر علی می‌سوخت چون قنفذ مرا می‌زد

نگاه غربت او بیشتر می‌داد آزارم

طبق وصیت رسول گرامی اسلام، امیرالمؤمنین برای رعایت مصالح اسلام و جلوگیری از کشت و کشتار میان مسلمانان بالاترین فداکاری و شجاعت را به خرج داد.

شجاعت این نیست که انسان در میدان نبرد با دشمن مبارزه کند و او را از پای دربیاورد. شجاعت بالاتر از آن این است که انسان قدرت داشته باشد و جلوی چشمش همسرش را کتک بزنند، اما برای رضای خدا و مصالح اسلام و مسلمین دم فرو بندد و دفاع نکند.

دلم بهر علی می‌سوخت چون قنفذ مرا می‌زد

نگاه غربت او بیشتر می‌داد آزارم

نگفتم راز خود با هیچکس اما خدا داند

نمی‌آید بهم از درد یک شب چشم بیمارم

خدایا به قلب سوخته حضرت صدیقه طاهره و سینه سوزان حضرت و شب‌های پرسوز که از شدت درد و سوزش سینه و پهلو و بازو، خواب به چشمش نمی‌رفت تو را سوگند می‌دهیم فرج مولایمان حضرت بقیة الله الأعظم را نزدیک و نزدیکتر بگردان.

خدایا ما را از یاران خاص و سربازان فداکار و مدافعین حریم و شهدای رکاب حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) قرار بده.

مجری:

الهی آمین، احسنتم، خیلی ممنون. الحمدلله مثل همیشه از محضرتان استفاده کردیم و در ابتدای مجلس دل‌هایمان منور شد.

همانطور که مطلع هستید، بالاخره این عالم عصاره‌های وجودی خودش را در راه شناخت و معرفت پیدا کردن به این ذوات مقدسه اهلبیت فدا کرده است. نمونه آن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که از حضرت استاد شنیدیم و استفاده کردیم.

الحمدلله ما هم به برکت حضور حضرت استاد بحثی را تحت عنوان به دست آوردن آموزه‌هایی از مکتب امامت و ولایت شروع کردیم.

ما در پنج جلسه گذشته توانستیم به مطالبی اشاره کنیم. یک سری از آن مطالب مقدماتی بود که باید انسان بر آنها واقف می‌بود. در این پنج جلسه درس‌ها تا جایی پیش رفت.

حال قبل از اینکه بخواهیم وارد متن اصلی برنامه شویم و سؤالات این جلسه را مطرح کنیم و از محضر حضرت استاد هم بهره مند شویم، از استاد تقاضا می‌کنیم خلاصه‌ای از مباحث گذشته را بیان کنند.

بالاخره ممکن است بعضی از بینندگان به تازگی همراه برنامه شده باشند و نباید از قافله درس‌های ولایت و امامت جا بمانند. از طرف دیگر برای افرادی که برنامه را پیگیری می‌کردند دوره و یادآوری شود.

اگر لطف بفرمایید خلاصه‌ای از این پنج جلسه را مثل همیشه مختصر و مفید بفرمایید، در خدمت شما باشیم.

چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه های امامت و ولایت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر

ما در این پنج جلسه تحت عنوان درس‌هایی از ولایت و امامت مطالبی عرض کردیم. بنده تلاش می‌کنم خلاصه‌ای از مباحث هر جلسه را در کمتر از یک دقیقه خدمت بینندگان عزیز تقدیم کنم.

ما در جلسه اول گفتیم که اعتقادات باید استدلالی و برهانی باشد. اعتقادات تقلیدی به هیچ وجه فایده‌ای ندارد. خدای عالم در سوره مبارکه زمر از همه دعوت می‌کند که از میان مذاهب و ادیان، مذهب احسن را انتخاب کنند.

بزرگان اهل سنت نظیر «فخر رازی» و دیگران نقل کرده‌اند که انسان باید مذاهب مختلف را با همدیگر مقایسه کند و بهترین آن مذاهب را انتخاب کند.

خداوند عالم در سوره مبارکه احزاب آیه 67 می‌فرماید: کسانی که در مسائل دینی از پدران و آبائشان تقلید می‌کردند، فردای قیامت پشیمان می‌شوند و اظهار ندامت می‌کنند.

ما در جلسه دوم گفتیم یکی از اخطارها و اعلان خطر رسول اکرم این بود که فرمود: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شوند، از این میان یک فرقه اهل نجات هستند و هفتاد و دو فرقه اهل آتش جهنم هستند.

این روایت در کتاب «سنن ابن ماجه» آمده و «ألبانی» و «شعب الأرنؤوط» و «ابن تیمیه» آن را تصحیح کرده اند. همچنین «سیوطی» و «کتانی» گفتند که این روایت متواتر است.

ما در جلسه سوم معیار فرقه ناجیه را مطرح کردیم و گفتیم در بعضی از روایات اهل سنت آمده است که فرقه ناجیه جماعت و گروه هستند. کسانی که گروه و جماعت هستند، اهل نجات هستند.

«مقدسی»، «ابن کثیر دمشقی» و «ألبانی» این روایت را تصحیح کرده اند. در روایت آمده است که فقط یک دسته به بهشت می‌روند و آن دسته عبارت از جماعت است.

ما یک سری روایات داشتیم که حضرت فرمودند: کسانی که بر راه و رسم و اصحاب من هستند به بهشت می‌روند و الباقی همگی به جهنم می‌روند.

ما گفتیم این روایت با آنچه در حدیث حوض و روایات دیگر آمده است منافات دارد. در روایات آمده است که فردای قیامت صحابه، خود گرفتار آتش جهنم هستند.

این گفته با روایتی که در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 6587 آمده است و روایات دیگری که در رابطه با درگیری‌های صحابه هست، به هیچ وجه همخوانی ندارد.

ما در جلسه چهارم گفتیم در بعضی از روایات آمده است که فرقه ناجیه سواد اعظم و کسانی هستند که سیاهی لشکرند. ما این مطلب را از کتاب «مصنف ابن ابی شیبه» و «تاریخ اوسط» آوردیم.

در بعضی از روایات آمده بود که تمام امت من در ضلالت هستند، مگر فرقه اسلام و جماعت آن. البته ما گفتیم بعضی از آقایان این روایت را تضعیف کردند، اما اینکه سواد اعظم و جماعت اهل بهشت هستند در کتب اهل سنت فراوان آمده است.

ما عرض کردیم که نزدیک به چهل و هفت آیه در قرآن کریم آمده است که اکثریت را مذمت کرده است و می‌فرماید:

(أَکثَرُهُمْ لا یعْلَمُونَ)

اما اکثر آنها حق را نمی‌دانند.

سوره انبیاء (21): آیه 24

و:

(وَ أَکثَرُهُمْ لا یعْقِلُون)

و بیشتر آنها نمی‌فهمند.

سوره مائده (5): آیه 103

و:

(وَ أَکثَرُهُمُ الْفاسِقُون)

و اکثر آنها فاسق (و خارج از اطاعت پروردگار) می‌باشند.

سوره آل عمران (3): آیه 110

به تعبیر قرآن کریم، اکثریت و اقلیت ملاک نیست بلکه حق ملاک است، ولو اینکه در کره زمین یک نفر هم یبشتر پیرو نداشته باشد.

یک دسته هم گفتند که اصلاً امکان پذیر نیست ما فرقه ناجیه را تشخیص بدهیم. «محمد رشید رضا» و دیگران معتقدند که هرکسی از این آقایان می گویند ما تابع پیغمبر اکرم و اصحاب رسول الله هستیم، با اینکه طرف مقابل را طرد می‌کنند.

همه مدعی هستند که ما جزو فرقه ناجیه هستیم. بنابراین تشخیص این برای ما امکان پذیر نیست.

ما در جلسه پنجم عرض کردیم که اهل سنت هرکدام معتقدند که ما فرقه ناجیه هستیم و دیگران باطلند. یک عده معتقدند که اشاعره فرقه ناجیه است و دیگر فرق نظیر معتزله و ماتریدیه باطل هستند.

یک عده معتقدند کسانی که تابع «احمد بن حنبل» هستند، فرقه ناجیه هستند. چنانکه در روایتی آمده است:

«ویلک من لم یکن حنبلیا فلیس بمسلم»

اگر کسی حنبلی نباشد مسلمان نیست.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 17، ص 625، باب 422 خاموش

یک عده گفتند که ماتریدیه اهل نجات هستند و اشاعره و معتزله و شیعه و دیگر فرق به هیچ وجه اهل نجات نیستند.

یک دسته هم که وهابی‌ها هستند معتقدند که تنها ما اهل نجات هستیم و غیر از ما تمام فرق اسلامی نظیر مالکی و شافعی و حنبلی و حنفی‌ها اهل آتش جهنم هستند.

«ابن تیمیه» در جایی می‌گوید که باید اتباع این فرق را نصیحت کرد تا از این کارشان دست بردارند، در غیر این صورت باید کشته شوند.

بنده در این چند دقیقه خلاصه مطالب پنج جلسه را توضیح دادم و در ادامه در خدمت شما هستم.

مجری:

بسیار لطف فرمودید. الحمدلله ما عصاره و چکیده حقیقی را از حضرتعالی دریافت کردیم. گاهی اوقات وقتی انسان می‌خواهد مختصر را بیان کند از بسیاری از نکات اصلی جا می‌ماند، اما عزیزانی که همراه برنامه بودند تصدیق می‌کنند که خلاصه مطالب مفید بود.

اگر کسی همین الآن با ما همراه شده باشد، می‌تواند کاملاً بحث را با همین مقدمات ادامه دهد. خلاصه مطالب ذکر شد و الحمدلله از محضر حضرت استاد استفاده کردیم.

ما در کنار علمیت سرشاری که از وجودشان بهره مند می‌شویم، از فن و هنرمندی خلاصه گویی حضرت استاد هم بهره می‌بریم.

الحمدلله نکات و مطالبی که فرمودید کاملاً روشن و واضح بود، اما ما در همین مطلب اخیر دیدیم که این افراد نه تنها نتوانستند مفهوم فرقه ناجیه را تفسیر و تبیین کنند بلکه در مصادیق آن هم با همدیگر اختلاف پیدا کردند.

هرکسی می‌گفت ما فرقه ناجیه هستیم و بعضاً جاهایی هم اشاره می‌شد که چه تبعاتی بر آن بار می‌شد. حال نمی‌دانم این تا کجا رسیده است!!

این ادعا که می گویند تنها ما فرقه ناجیه هستیم، آیا به این حد رسیده است که کاملاً تکفیر و تفسیق کنند؟! مختصری از این مبحث در گزارش‌ها بود، اما اگر مفصل‌تر بفرمایید از فرمایشاتتان استفاده می‌کنیم.

اختلاف عقیده میان مذاهب مختلف اهل سنت پیرامون فرقه ناجیه!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما در جلسه گذشته آوردیم که این افراد به صراحت می گویند که هرکسی حنبلی نباشد، مسلمان نیست. این مطلب در کتاب «تاریخ الإسلام» و «تذکرة الحفاظ» هم آمده است.

همچنین در شرح حال بعضی از بزرگان آمده است که وقتی افرادی نزد ایشان می‌رفتند، ایشان از مذهب آنها سؤال می‌کرد. وقتی فرد می‌گفت که من حنبلی هستم، ایشان دستور می‌داد که این شخص را از خانه من بیرون کنید.

ما از طرف دیگر می‌بینیم عکس این قضیه هم موجود است. در کتاب «الکامل» اثر «ابن اثیر» جلد هشتم صفحه 428 آمده است که «ابوالقاسم بکری مغربی» که اشعری مذهب بود، آیه شریفه:

(وَ ما کفَرَ سُلَیمانُ وَ لکنَّ الشَّیاطِینَ کفَرُوا)

سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد، و لکن شیاطین کفر ورزیدند.

سوره بقره (2): آیه 102

می خواند و بعد هم می‌گوید:

«والله ما کفر أحمد ولکن أصحابه کفروا»

به خدا سوگند احمد بن حنبل کافر نشد، اما تمام تابعین او کافر شدند.

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 8، ص 428، باب ذکر الفتنة ببغداد بین الشافعیة والحنابلة

این در حالی است که «ذهبی» می‌گوید:

«ویلک من لم یکن حنبلیا فلیس بمسلم»

اگر کسی حنبلی نباشد مسلمان نیست.

ما اصلاً شیعه را کنار می‌گذاریم. آیا شما در میان خودتان اتفاق نظر دارید؟! همچنین در کتاب «المنتظم» اثر «ابن جوزی» متوفای 597 هجری جلد هجدهم صفحه 31 آمده است که فقیه کبیر «حسن بن أبی بکر» که یکی از اصحاب «ابوحنیفه» بوده است؛

«وکان یلعن الأشعری جهراً علی المنبر»

او علناً بالای منبر ابوالحسن اشعری را لعنت می‌کرد.

این در حالی است که عده زیادی از اهل سنت ما، در مباحث کلامی تابع «ابوالحسن اشعری» هستند. ایشان در ادامه می‌گفت:

«کن شافعیاً ولا تکن أشعریاً»

شافعی باش، اما حق نداری اشعری باشی.

«وکنت حنفیاً ولا تکن معتزلیاً»

حنفی باش، اما حق نداری معتزلی باشی.

«وکن حنبلیاً ولاتکن مشبهاً»

المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، اسم المؤلف: عبد الرحمن بن علی بن محمد بن الجوزی أبو الفرج، دار النشر: دار صادر - بیروت - 1358، الطبعة: الأولی، ج 18، ص 31، باب ثم دخلت سنة ثمان وثلاثین و خمسمائة

خیلی عجیب است که علمای اهل سنت تا این اندازه همدیگر را تکفیر می‌کردند. در کتاب «بیان تلبیس الجهمیه» که اثر «ابن تیمیه حرانی» است در جلد دوم از «ابن باقلانی» در زمان سلطان «محمود سبکتکین» مطالبی آورده است.

«ابن تیمیه» می‌نویسد که ایشان دستور داد بدعت گذاران را بر بالای منبر لعنت کنند. در این عبارت آمده است:

«فلعنت الجهمیة»

جهمیه را لعنت می‌کردند.

«والرافضة والحروریة والمعتزلة والقدریة ولعنت أیضا الأشعریة»

رافضه و حروریه و معتزله و قدریه و اشعریه را لعنت می‌کردند.

«حتی جری بسبب ذلک نزاع وفتنة بین الشافعیة والحنفیة وغیرهم»

به سبب این لعنت کردن فتنه و نزاعی میان شافعیه و حنفیه ایجاد شد.

«قوم یقولون هم من أهل البدع فیلعنون»

حنفی‌ها شافعی‌ها را لعنت می‌کردند و شافعی‌ها حنفی‌ها را لعنت می‌کردند.

بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیة، اسم المؤلف: أحمد عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مطبعة الحکومة - مکة المکرمة - 1392، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد بن عبد الرحمن بن قاسم، ج 2، ص 332، الفصل الخامس فی حکایة الشبه العقلیة فی کونه تعالی مختصا بالحیز والجهة

جالب اینجاست که در کتاب «ارشاد النقاد» اثر «امام محمد بن اسماعیل صنعانی» صاحب کتاب «سبل السلام» که شخصیت برجسته‌ای دارد، از «رشید رضا» نقل می‌کند و می‌نویسد:

«بعض المتعصبین لبَعض فِی طرابلس الشَّام فِی آخر الْقرن الْمَاضِی أَن ذهب بعض شُیوخ الشَّافِعِیة إِلَی الْمُفْتِی وَهُوَ رَئِیس الْعلمَاء وَقَالَ لَهُ اقْسمْ الْمَسَاجِد بَیننَا وَبَین الْحَنَفِیة»

برخی متعصبین در طرابلس شام به جایی رسیده‌اند که بعضی از شیوخ شافعی نزد مفتی طرابلس رفته‌اند و گفته‌اند: مسجد را بین ما و احناف تقسیم کنید و بین ما دیوار بکشید.

«فَإنَّا فلَانا من فقهائهم یعدنا کأَهل الذِّمَّة»

بعضی از فقهای حنفی ما را جزو اهل کتاب می‌دانند.

إرشاد النقاد إلی تیسیر الاجتهاد، المؤلف: محمد بن إسماعیل بن صلاح بن محمد الحسنی، الکحلانی ثم الصنعانی، أبو إبراهیم، عز الدین، المعروف کأسلافه بالأمیر (المتوفی: 1182 هـ)، المحقق: صلاح الدین مقبول أحمد، الناشر: الدار السلفیة – الکویت، الطبعة: الأولی، 1405، ج 1، ص 20، باب الزواج بَین المقلدین

آن‌ها اختلاف داشتند که آیا یک فرد می‌تواند حنفی باشد، اما زن شافعی بگیرد یا خیر. ایشان هم در جواب گفتند که یک حنفی نمی‌تواند با یک دختر شافعی ازدواج کند!!

بنده تقاضا دارم عزیزان به این مطالب خوب دقت کنند و ببینند که دشمن در طول تاریخ در مسلمانان چه اختلافاتی ایجاد کرده است.

وهابی‌های بی حیا و کارشناسان خدا نشناس وهابی که این همه علیه شیعه مذمت و تبلیغ و تکفیر می‌کنند، به این مطالب پاسخ بدهند.

در طرابلس نه شیعه‌ای وجود داشت که حنفی‌ها را لعن کند و نه شافعی بود که حنفی‌ها را لعن کند. این مسائل میان خود شما بوده است.

همچنین بعضی از مطالب در کتب اهل سنت به قدری وقیح است که بنده از گفتن آنها خجالت می‌کشم. اگر چنین مطالبی در کتاب «کافی» و «تهذیب الأحکام» و «وسائل الشیعه» و «بحارالانوار» بود، شما چکار می‌کردید؟!

کتاب «السنة» اثر «امام ابی عبدالرحمن عبدالله» پسر «احمد بن حنبل» امام اهل سنت است. «احمد بن حنبل» پسری به نام «عبدالله» دارد که قالب روایات پدرش را هم ایشان نقل کرده است.

«عبدالله» کتابی به نام «السنة» دارند. «ابوحنیفه» متوفای 150 هجری است، در حالی که «احمد بن حنبل» متوفای 241 هجری است. ایشان در جلد اول می‌نویسد:

«وَزَعَمَ سُفْیانُ الثَّوْرِی أَنَّ أَبَا حَنِیفَةَ اسْتُتِیبَ مَرَّتَینِ»

سفیان ثوری می‌گوید که ابوحنیفه را دو مرتبه توبه دادند.

السنة، المؤلف: أبو عبد الرحمن عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل الشیبانی البغدادی (المتوفی: 290 هـ)، المحقق: د. محمد بن سعید بن سالم القحطانی، الناشر: دار ابن القیم – الدمام، الطبعة: الأولی، 1406 هـ - 1986 م، ج 1، ص 195، ح 278

پناه می‌بریم به خدا از این انحرافات که همگی کار دشمن است. همانطور که امروزه دشمنان ما به دنبال این هستند که میان شیعه و سنی و وهابی اختلاف ایجاد کنند، در آن زمان هم همین بحث مطرح بود.

در مورد سند روایت هم آمده است که سند روایت حسن است. همچنین در چندین روایت دیگر نقل شده است که «ابوحنیفه» را از کفر دو مرتبه توبه دادند!! آیا این روایات متعلق به ماست؟! آیا در آنجا شیعه بوده است؟!

همچنین در کتاب «الانتقاء فی فضائل الائمة الثلاثة الفقهاء» اثر «مالک» و «محمد بن ادریس» و «ابوحنیفه» روایت دیگری در این زمینه نقل شده است. در اینجا دیگر نام «احمد بن حنبل» را نیاوردند.

ایشان نقل می‌کند که نزد «سفیان بن عیینة» که امیرالمؤمنین در حدیث و یکی از شخصیت‌های برجسته است بودیم که خبر از دنیا رفتن «ابوحنیفه» رسید. «سفیان بن عیینة» گفت:

«لَعنه الله کانَ یهْدِمُ الإِسْلامَ عُرْوَةً عُرْوَةً»

خدا او را لعنت کند، ابوحنیفه اسلام را نابود می‌کرد و تکه تکه می‌کرد.

«وَمَا وُلِدَ فِی الإِسْلامِ مَوْلُودٌ أَشَرُّ مِنْهُ هَذَا»

در عالم فرزندی شرورتر از ابوحنیفه به دنیا نیامده است.

الانتقاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالک والشافعی وأبی حنیفة رضی الله عنهم، المؤلف: أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد آلبر النمری القرطبی (المتوفی: 463 هـ)، الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، ج 1، ص 149، باب عیسی بن یونس

دوستان عزیز قدری دقت کنیم و ببینیم که دشمن چکار می‌کند. اگر در جایی می‌بیند حنفی‌ها زیاد هستند، علیه «ابوحنیفه» شروع به تبلیغ می‌کنند. همچنین اگر در جایی می‌بینند شافعی‌ها زیاد هستند، شروع به تبلیغ علیه شافعی‌ها می‌کنند.

دشمن در جایی که می‌بیند حنبلی‌ها زیاد هستند، شروع به تبلیغ علیه حنابله می‌کنند. تمام تلاش دشمن برای این است تا مذاهب اسلام را به جان هم بیندازند، آن هم از زبان «سفیان بن عیینة»!!

ما همواره در طول تاریخ ضربه را از خواص دیدیم. قریش و بنی امیه بیست و یک سال علیه اسلام جنگید، اما نتوانست کاری انجام دهد و شکست خوردند.

در مقابل همین خواص بی خاصیت در جنگ صفین به بهانه تحکیم، اسلام را شکست دادند. همین خواص در جنگ خوارج در برابر امام عادل امیرالمؤمنین ایستادند.

دوستان عزیز ضربه‌ها همیشه از خواص است. بنده هفته قبل روایتی از حضرت امیرالمؤمنین خواندم که حضرت فرمودند:

«إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یعْرَفُ بِالرِّجَالِ»

ما نمی‌توانیم دین خدا را با افراد بشناسیم.

«بَلْ بِآیةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ أَهْلَه»

بلکه ابتدا باید حق را بشناسیم و بعد از آن اهل حق را بشناسیم.

وسائل الشیعة، نویسنده: شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، ج 27، ص 135، ح 33413

اشتباه است که بگویم «ابوحنیفه» حق است و هرکسی مخالف «ابوحنیفه» باشد در آتش جهنم است. «احمد بن حنبل» حق است و هرکسی برخلاف او بود در آتش جهنم است. «امام شافعی» حق است و هرکسی مخالف او بود در آتش جهنم است.

این روش‌ها، روش‌های باطل است. شما که به امام خود احترام قائل هستی، باید به امام دیگران هم احترام قائل باشی.

حال که شما او را قبول ندارید و به فتوای او عمل نمی‌کنید سمعا و طاعتا، اما برای اینکه اثبات کنید «احمد بن حنبل» حق است «ابوحنیفه» را تکفیر کنید یا برای اینکه ثابت کنید «ابوحنیفه» حق است «احمد بن حنبل» را تکفیر کنید راه شیطانی است!!

اگر برای اینکه اثبات کنید اهل سنت حق است شیعه را تکفیر کنید، این باطل است. اگر برای اینکه اثبات کنید شیعه حق است اهل سنت را تکفیر کنید، این درست نیست.

شما بیایید حرف خود را بزنید و با دیگران اتمام حجت کنید. هرکسی قبول کرد که هیچ و هرکسی هم قبول کرد به تو مربوط نیست. شما که از پیغمبر اکرم بالاتر نیستید. قرآن کریم خطاب به رسول گرامی اسلام می‌فرماید:

(فَإِنَّما عَلَیک الْبَلاغ)

بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است.

سوره آل عمران (3): آیه 20

قرآن کریم به صراحت می‌فرماید که تو نمی‌توانی مردم را حتماً مجبور کنی که ایمان بیاورند.

(إِنَّک لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکنَّ اللَّهَ یهْدِی مَنْ یشاءُ)

تو نمی‌توانی کسی را که دوست داری هدایت کنی، ولی خداوند هر کس را بخواهد هدایت می‌کند.

سوره قصص (28): آیه 56

یک زمان در قم بحث‌هایی بود که طرفداران یک مرجع، به مرجع دیگر توهین می‌کردند که من نمی‌خواهم این مباحث را باز کنم. ساواک هم در آن زمان از این قضایا خیلی بهره برداری کرد.

این جریانات قبل از سال 1350 بود و اوایل ورود ما به قم بود. ما استادی به نام آیت الله فاضل اصفهانی داشتیم که خداوند روحشان را شاد کند.

ایشان مثالی می‌زد و می‌گفت: اگر می‌خواهید فضیلت «سلمان» را اثبات کنید دو راه پیش رو دارید. یک راه این است که بگویید «سلمان» خوب است و «ابوذر» هم خوب است، اما مقام «سلمان» بالاتر است و «سلمان» خوب‌تر است.

راه دوم این است که بگویید «سلمان» خوب است، اما «ابوذر» کافر است. لازم نیست برای اثبات فضیلت «سلمان» کفر «ابوذر» را اثبات کنید. شما می‌توانید بگویید که هردو خوب هستند، اما مقام «سلمان» چندین درجه بالاتر از «ابوذر» است.

ما باید در این زمینه دقت کنیم. این قضایا از یک طرف است. از طرف دیگر در کتاب «تاریخ بغداد» اثر «خطیب بغدادی» متوفای 463 هجری بعد از اینکه صد روایت در مذمت «ابوحنیفه» آورده است، در جلد سیزدهم صفحه 335 می‌نویسد:

«عن رسول الله قال إن فی أمتی رجلا وفی حدیث القصری یکون فی أمتی رجل اسمه النعمان وکنیته أبو حنیفة هو سراج أمتی هو سراج أمتی هو سراج أمتی»

از پیغمبر اکرم نقل شده است که فرمود: در امت من مردی خواهد آمد که نعمان نام دارد و کنیه‌اش ابوحنیفه است. او چراغ امت من است، او چراغ امت من است.

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 13، ص 335، باب 1 مناقب أبی حنیفة

ملاحظه کنید یک نفر می‌گوید:

«وَمَا وُلِدَ فِی الإِسْلامِ مَوْلُودٌ أَشَرُّ مِنْهُ هَذَا»

یک شخص دیگر هم این چنین می‌گوید. بازهم در کتاب «تاریخ بغداد» جلد سیزدهم صفحه 407 می‌نویسد:

«رد أبو حنیفة علی رسول الله أربعمائة حدیث أو أکثر»

ابوحنیفه چهارصد روایت یا بیشتر از پیغمبر اکرم را رد کرده است.

سپس می‌نویسد:

«لو أدرکنی النبی وأدرکته لأخذ بکثیر من قول»

اگر من پیغمبر اکرم را درک کرده بودم و حضرت هم مرا درک کرده بود، تمام حرف‌های مرا به عنوان شریعت قبول می‌کرد.

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 13، ص 407، باب ذکر ما حکی عنه من مستشنعات الألفاظ والافعال

ببینید در تاریخ برای ما چه بساطی درست کرده‌اند!! من از جوانان شیعه و اهل سنت تقاضا دارم تاریخ را بازخوانی کنند.

شبکه‌های شیطانی که هر روز به تعداد آن اضافه می‌شود و شروع به تفرقه افکنی می‌کنند و شیعه و سنی را به جان هم می‌اندازند، به این مطالب دقت کنند. این مطالب از کتب شیعه نیست. یک نفر می‌گوید:

«استتیب أبو حنیفة من الکفر مرتین»

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 1، ص 303، ح 169

یک نفر دیگر می‌گوید که «ابوحنیفه» گفته است:

«لو أدرکنی النبی وأدرکته لأخذ بکثیر من قول»

مجری:

حاج آقا چقدر این عبارت‌ها آشنا هستند، وقتی که ما می‌بینیم سیره منافقان در قرآن کریم به چه شکلی ذکر شده است. خداوند متعال در خصوص افرادی که مسجد ضرار را ساختند، فرمود:

(وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کفْراً وَ تَفْرِیقاً بَینَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی)

(گروهی دیگر از آنها) کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه میان مومنان و کمینگاه برای کسی که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود آنها سوگند یاد می‌کنند که نظری جز نیکی (و خدمت) نداشته‌ایم.

(وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُون)

اما خداوند گواهی می‌دهد که آنها دروغگو هستند!

سوره توبه (9): آیه 107

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حال جالب اینجاست که آقای «ابن کثیر دمشقی» در کتاب «البدایة و النهایة» جلد دوازدهم از قول «محمد بن موسی بن عبدالله ترکی حنفی» می‌گوید:

«لو کانت لی الولایة لأخذت من أصحاب الشافعی الجزیة»

اگر حکومت دست من بود، از تمام شافعی‌ها جزیه می‌گرفتم.

دوستان می‌دانند که جزیه متعلق به اهل کتاب است. این بدان معناست که اگر یهود و نصاری یا دیگر تابعین ادیان ابراهیمی می‌خواهند در سایه اسلام زندگی کنند، باید جزیه بپردازند.

ایشان می‌گوید اگر من صاحب قدرت بودم، از تمام شافعی‌ها جزیه می‌گرفتم و در ادامه می‌نویسد:

«وکان مبغضا لأصحاب مالک»

و بغض اصحاب مالک در قلب ایشان بود.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 12، ص 175، باب محمد بن موسی بن عبد الله

از طرف دیگر روایتی در کتاب «العبر فی خبر من غبر» از قول «ابو حامد طوسی» فقیه شافعی نقل شده است. «ذهبی» می‌نویسد:

«لو کان لی أمر لوضعت علی الحنابلة الجزیة»

اگر کار حکومت دست من بود، از تمام حنبلی‌ها جزیه می‌گرفتم.

العبر فی خبر من غبر، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت - 1984، الطبعة: ط 2، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ج 4، ص 200، باب سنة سبع وستین وخمس مئة

ملاحظه کنید که ایشان اصلاً حنبلی‌ها را مسلمان نمی‌داند و معتقد است که آنها اهل کتاب هستند. ببینید چه بساطی درست کرده‌اند!

بازهم در کتاب «شذرات الذهب» اثر «ابن عماد» که در صفحه 224 از قول ایشان می‌نویسد:

«لو کان لی أمر لوضعت علی الحنابلة الجزیة»

شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، اسم المؤلف: عبد الحی بن أحمد بن محمد العکری الحنبلی، دار النشر: دار بن کثیر- دمشق - 1406 هـ، الطبعة: ط 1، تحقیق: عبد القادر الأرنؤوط، محمود الأرناؤوط، ج 4، ص 224، باب سنة سبع وستین وخمسمائة

مجری:

حاج آقا عذرخواهی می‌کنم اهل کتاب که دارند همراه با مسلمانان زندگی می‌کنند، زندگی مسالمت آمیز دارند و از طرف دیگر هم جزیه پرداخت می‌کنند. بالاخره این زندگی مسالمت آمیز وجود دارد که جزیه پرداخت می‌کنند.

قتل، کشتار و خونریزی بین مذاهب مختلف اهل سنت در طول تاریخ!

من نمی‌دانم این افراد به همین حد اکتفا کردند یا ممکن است گاهی اوقات درگیری فیزیکی یا قتالی بین این افراد رخ داده باشد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

به نکته زیبای اشاره کردید. بنده معتقدم تاریخ باید چندین بار بازخوانی شود، این مطالب گفته شود و حتی تلخیص آن هم هر ماه یک بار گفته شود.

ما از پیرمردان انتظار و توقعی نداریم. آن‌ها طرز فکری در ذهن مبارکشان هست و شاید امکان پذیر نباشد که ما بتوانیم ذهن آنها را تغییر بدهیم. در مقابل ما به جوانان و نوجوانان شیعه و اهل سنت امید داریم که بیایند و تاریخ را بازخوانی کنند.

ای کاش در کتاب‌های درسی دبیرستان و دانشگاه این مباحث را بیاورند. اخیراً قرار است حجت الاسلام و المسلمین رئیسی شخصی را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کند.

ایشان برای کار دیگری به قم تشریف آورده بودند و یک ساعتی در دفترمان با ایشان ملاقات کردیم.

بنده به ایشان گفتم: شما دقت کنید کتاب‌های دینی مدارس را از دبستان طوری تنظیم کنید که وقتی دانش آموز به کلاس پنجم می‌رسد یا وارد دبیرستان و دانشگاه می‌شود، دورنمایی از تاریخ اسلام و آنچه در این هزار و چهارصد سال گذشته در ذهن داشته باشد.

این کتاب‌ها طوری نوشته شود که ما به این جوان حق انتخاب بدهیم. چنین نباشد که تنها یک سری مطالب اتو کشیده خودمان را به ذهن او بریزیم. ما باید بگوییم که در تاریخ این مسائل بوده است. حال از میان این مسائل طبق آیه شریفه:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

حق انتخاب هم به جوان بدهیم. اگر جوان آگاهانه انتخاب کرد، دیگر نباید ناراحت شویم که چرا خلاف نظر ما را انتخاب کرده است.

به عنوان مثال در کتاب «معجم البلدان» اثر «حموی» جلد اول صفحه 209 آمده است که میان شافعی‌ها و حنفی‌ها در اصفهان درگیری ایجاد شد؛

«فکلما ظهرت طائفة نهبت محلة الأخری وأحرقتها وخربتها»

هرکدام از طرفین که پیروز می‌شدند خانه طرف دیگر را ویران می‌کردند، آتش می‌زدند و تخریب می‌کردند.

معجم البلدان، اسم المؤلف: یاقوت بن عبد الله الحموی أبو عبد الله، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج 1، ص 209، باب الهمزة والصاد وما یلیهما

ملاحظه کنید میان شافعی‌ها و حنفی‌ها چه اتفاقاتی رخ داده است. تا به حال کسی نسبت به صاحب کتاب «معجم البلدان» نگفته که ایشان شیعه است.

کتاب «تاج العروس» اثر «زبیدی» در این کتاب جلد چهارم صفحه 371 همین عبارت را آورده است. «ابن خلدون» در کتاب «تاریخ» خود جلد پنجم صفحه 84 همین تعبیر را دارد.

«ابن تیمیه حرانی» در کتاب «بیان تلبیس» جلد 2 صفحه 332 به این قضایا اشاره دارد. بازهم در کتاب «معجم البلدان» جلد سوم آمده است:

«فوقعت العصبیة بین السنة والشیعة فتضافر علیهم الحنفیة والشافعیة»

ابتدا تعصباتی میان اهل سنت و شیعه اتفاق افتاد و در ادامه حنفی‌ها و شافعی‌ها میدان داری کردند و شروع به درگیری کردند.

«وتطاولت بینهم الحروب حتی لم یترکوا من الشیعة من یعرف»

آن‌ها اصلاً یک نفر شیعه شناخته شده باقی نگذاشتند.

«فلما أفنوهم وقعت العصبیة بین الحنفیة والشافعیة»

وقتی شیعه را کنار زدند میان حنفی‌ها و شافعی‌ها درگیری شروع شد.

معجم البلدان، اسم المؤلف: یاقوت بن عبد الله الحموی أبو عبد الله، دار النشر: دار الفکر – بیروت، ج 3، ص 117، باب الراء والیاء وما یلیهما

این مطالب برای عبرت گرفتن است. قرآن کریم می‌فرماید:

(فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصار)

پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم!

سوره حشر (59): آیه 2

اگر یک مرتبه حنفی و شافعی دست به دست هم می‌دهد و شیعه را کنار می زند، به این معنا نیست که آنها با همدیگر برادرانه زندگی کنند. آن‌ها تازه قضیه شروع می‌شود.

آمدن طالبان در افغانستان قضیه‌ای طبیعی نبود که یک دفعه دولت اینطور کوتاه بیاید، آمریکا عقب نشینی کند و آنها روی کار بیایند.

هرکسی تصور کند که این قضایا طبیعی بود و طالبان اینقدر مقتدر بود که توانست کابل را بدون شلیک یک تیر تصرف کند، باید به عقل او شک کرد. کاملاً مشخص است که قضیه، قضیه‌ای غیر طبیعی است.

ملاحظه کنید در حال حاضر میان طالبان درگیری و ترور آغاز شده است. تعدادی از طالبان جذب داعش شدند. مصیبت افغانستان بعد از این اتفاق می افتد. تا قبل از این آمریکا بود و آنها دست به دست هم داده بودند و در مقابل یک دشمن می‌جنگیدند.

در حال حاضر اقوام مختلف افغانستان به جان همدیگر افتادند و قضیه بسیار بدتر از قبل است. یقین داشته باشید کشت و کشتار از این به بعد چندین برابر این بیست سالی که آمریکا در افغانستان بود خواهد شد.

این اتفاقات می افتد مگر اینکه سر عقل بیایند و به نصیحت‌های بزرگان گوش فرا دهند. دولت جمهوری اسلامی ایران واقعاً خیرخواه آنها هست.

این افراد یقین بدانند والله عربستان سعودی خیرخواه افغانستان و پاکستان نیست. آمریکا و اسرائیل خائن به مسلمانان است و خیرخواه آنها نیست.

این افراد بیایند پای درس مسئولین رده بالای نظام جمهوری اسلامی بنشینند، به حرفشان گوش فرا دهند و عمل کنند و از حمایت‌های نظام هم برخوردار شوند.

ملاحظه کنید در طول این دو سه هفته چقدر ترور میان سران طالبان اتفاق افتاده است. چه کسی آنها را ترور کرده است؟! آیا آمریکا و اسرائیل آنها را ترور کرده است؟! آیا عربستان و قطر و ازبکستان آنها را ترور کرده است یا خودی‌ها همدیگر را ترور می‌کنند؟!

مصیبت‌ها بعد از این است، مگر اینکه سر عقل بیایند و یک دولت فراگیر از تمام اقوام تشکیل دهند. یک دولت فراگیر در رأس کار قرار بگیرد.

ملاحظه کنید در عراق اساسنامه‌ای نوشتند، رئیس جمهور از اهل سنت است و نخست وزیر شیعه است. آن‌ها دارند یک زندگی درست و حسابی انجام می‌دهند.

در ادامه روایت آمده است که شیعه را کنار زدند و میان شافعی‌ها و حنفی‌ها کشت و کشتار به راه افتاد. علی رغم اینکه تعداد شافعی‌ها بسیار کم بود، خداوند کمک کرد و حنفی‌ها را نابود کرد.

دوستان عزیز آیا این شد مذهب؟! آیا این شد دین؟! آیا این شد قرآن؟! قرآن کریم که خود می‌فرماید:

(إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة)

مؤمنان برادر یکدیگرند.

سوره حجرات (49): آیه 10

کجا رفت؟! ما از اینطور قضایا الی ماشاءالله داریم. نقل شده است که در نیشابور فتنه‌ای میان حنفی‌ها و شافعی‌ها ایجاد شد و عده زیادی از دو طرف کشته شد. بازار را آتش زدند، مدارس را آتش زدند و افراد زیادی از شافعی‌ها را کشتند.

در مقابل زمانی که شافعی‌ها پیروز شدند، افراد زیادی از احناف را کشتند. در سال 554 هجری زمانی که شافعی‌ها پیروز شدند، در انتقام از احناف اسراف کردند.

بازهم در سال 716 هجری در اصفهان جنگ دیگری میان مذاهب اهل سنت به وجود آمد. همچنین در بغداد میان شافعی‌ها و حنبلی‌ها اختلاف و کشت و کشتار زیادی به وجود آمد، به طوری که خانه‌ها را ویران کردند و بازارها را به آتش کشیدند.

این مطالب در کتاب «تذکرة الحفاظ» اثر «ذهبی» جلد سوم صفحه 1187 نقل شده است.

دوستان عزیز ملاحظه کنید که دشمن چکار می‌کند. گاهی اوقات اتفاق می افتد که میان شافعی و حنبلی و حنفی بر سر مسائل تجاری و ریاست و امثال آن اختلاف ایجاد می‌شود که بحث آن جداست.

ملاحظه کنید «ابن اثیر» حرفی آورده است که نمی‌دانیم به آن بخندیم یا گریه کنیم. در کتاب «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» متوفای 630 هجری جلد هفتم صفحه 57 آمده است:

«وقعت فتنة عظیمة ببغداد بین أصحاب أبی بکر المروزی الحنبلی وبین غیرهم من العامة»

فتنه عظیمی در بغداد میان اصحاب ابوبکر مروزی حنبلی و دیگر اتباع مذاهب اهل سنت رخ داد.

در این فتنه کشت و کشتار شروع شد. حال در خصوص دلیل این فتنه آمده است:

«فی تفسیر قوله تعإلی (عسی أن یبعثک ربک مقاما محمودا)»

طبق این روایت بر سر تفسیر مقام محمود در این آیه شریفه کشت و کشتار به راه افتاد. در ادامه روایت آمده است:

«فوقعت الفتنة واقتتلوا فقتل بینهم قتلی کثیرة»

به سبب این فتنه عده زیادی کشته و نابود شدند.

الکامل فی التاریخ، اسم المؤلف: أبو الحسن علی بن أبی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم الشیبانی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1415 هـ، الطبعة: ط 2، تحقیق: عبد الله القاضی، ج 7، ص 57، باب ذکر عدة حوادث

این کشته‌ها به سبب این بود که عده‌ای معتقد بودند مراد از مقام محمود شفاعت است و عده دیگر بر این عقیده بودند که مراد از مقام محمود این است که پیغمبر اکرم بالای عرش می‌رود و در کنار خداوند عالم می‌نشیند.

دوستان عزیز ما به این روایات بخندیم یا گریه کنیم؟! ما از اینطور قضایا الی ماشاءالله داریم و یکی دو مورد نیست. اگر من بخواهم این مباحث را مطرح کنم، به اندازه ده جلسه مطلب دارم. ما غالباً تصویر این کتاب‌ها را گرفتیم.

«مستشار عبدالحمید جندی» که یکی از بزرگان دانشگاه الأزهر است، کتابی به نام «الامام جعفر الصادق» نوشته و در این کتاب غوغا کرده است. ایشان در این کتاب می‌نویسد:

«وفی سنة 554 حرقت الأسواق فی أصفهان لنزاع الحنفیة والشافعیة»

در سال 554 هجری بازار را در اصفهان آتش زدند به خاطر اختلافی که میان حنفی‌ها و شافعی‌ها افتاد.

«وفی سنة 469 هاج الحنابلة فی بغداد إذ ولی القشیری الوعظ بالمدرسة النظامیة»

در سال 469 میان حنابله در بغداد اختلاف افتاد و شروع به درگیری کردند.

«ومن قبل ذلک بعام سنة 468 انتقل السمعانی من مذهب أبی حنیفة إلی مذهب الشافعی فثار الحنفیة بمدینة مرو فی خراسان»

قبل از آن در سال 468 آقای سمعانی از مذهب ابوحنیفه به مذهب شافعی آمد و حنفی‌ها در مرو در خراسان فتنه به پا کردند.

الإمام جعفر الصادق (ع)، نویسنده: عبد الحلیم الجندی، وفات: معاصر، رده: مصادر سیره پیامبر وائمه (ع)، خطی: خیر، تحقیق: إشراف: محمد توفیق عویضة، سال چاپ: 1397 - 1977 م، چاپخانه: مطابع الأهرام التجاریة – القاهرة، ناشر: المجلس الأعلی للشئون الإسلامیة – القاهرة، ص 255، پ 1

بازهم در صفحه 327 نقل شده است که در مسجد قرطبه آمدند و تمام کتاب‌های «ابوحامد غزالی» را آتش زدند. همچنین در ماوراء النهر گفتند که تمام مساجد شافعی‌ها کنیسه است، یعنی محل عبادت یهودیان است و باید آتش زده شود!!

ما به قدری این دردها را در طول تاریخ داشتیم که آقایان اهل سنت خود به جان هم افتادند. آن‌ها مساجد را ویران کردند، بازارها را آتش زدند، خانه‌ها را ویران کردند، انسان‌ها را کشتند و زنان و فرزندان را نابود کردند.

این افراد به دنبال چه بودند؟! آیا می‌خواستند دنیا و آخرت خود را آباد کنند؟! دشمن در طول تاریخ از یک چیز می‌ترسد؛

(وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)

و همگی به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هر گونه وسیله ارتباط دیگر) چنگ زنید و پراکنده نشوید.

سوره آل عمران (3): آیه 103

اگر مسلمانان همگی دست به دست هم بدهند و حنفی با حنفی بودن بدون تعرض به دیگر مذاهب و حنبلی با حنبلی بودن و مالکی با مالکی بودن و شافعی با شافعی بودن و شیعی با شیعی بودن دست به دست هم دهند، دشمن هیچ غلطی نمی‌تواند بکند.

این افراد از وحدت مسلمانان می‌ترسند و تمام تلاش خود را به کار می‌برند تا میان مسلمانان اختلاف ایجاد کنند.

همانطور که ما گفتیم ابتدا در نیشابور میان شیعه و سنی اختلاف ایجاد می‌کنند. زمانی که شیعه نابود می‌شود، میان مذاهب اهل سنت اختلاف ایجاد می‌کنند. دوستان عزیز دل این افراد به حال احدی نسوخته است.

همانطور که الآن مشاهده می‌کنیم بعضی از کشورهای حاشیه خلیج فارس عقلشان را از دست دادند. به عنوان مثال دولت‌هایی همانند امارات و کویت و بحرین است. آن‌ها تصور می‌کنند اگر در دامن اسرائیل و آمریکا رفتند، به سعادت می‌رسند.

همانطور که مشاهده کردید آمریکا در طول بیست سال هزاران نفر را در افغانستان کشت و عاقبت هم فرار کرد و رفت. آمریکا در ویتنام جنایات زیادی به بار آورد و عاقبت هم با حالت ننگ فرار کرد و رفت. آمریکا همچنین در عراق و سوریه جنایات زیادی مرتکب شد.

اعتماد به آمریکا چه سودی دارد؟! قدری سر عقل بیایید!! این افراد برای اینکه از خطر ایران می‌ترسند، زیر سایه اسرائیل و آمریکا می‌روند.

آمریکا خود از ایران وحشت دارد. آمریکا و اسرائیل در ماجرای نفتی که از ایران به لبنان فرستاده شد، چه غلطی توانست بکند؟!

آقایان قدری عقلتان را به کار بگیرید و فکر کنید. مردم را فریب ندهید و خودتان را به حماقت نزنید. بیایید دست به دست هم بدهید و آمریکا و اسرائیل را از کشورتان بیرون کنید.

بیایید از آقایان فلسطینی که هفتاد و سه سال است زیر چکمه‌های اسرائیل و آمریکا له می‌شوند، حمایت کنید. آن‌ها که شیعه نیستند، بلکه سنی هستند. این‌ها واقعاً مایه تأسف است.

بنده به یاد دارم یکی از مسئولین که ظاهراً فرمانده ارتش آمریکا بود، در جلسه‌ای به «محمد بن سلمان» گفته بود: اگر ایران بخواهد به شما حمله کند، قبل از اینکه شما فرصت کنید تلفن را بردارید به ما زنگ بزنید، تمام بساط شما را با خاک یکسان می‌کند!!

فرمانده پنتاگون چنین عقیده‌ای دارد. ایرانی‌ها پیشرفته‌ترین پهباد آمریکا را نابود کردند، اما آنها هیچ غلطی نتوانستند بکنند.

بعد از جنگ جهانی دوم تا به حال کسی جرئت نکرده بود به سرباز آمریکایی بگوید بالای چشمتان ابروست، اما ایرانی‌ها پایگاه آمریکا را هدف گرفتند.

همه بدانند که انتقام «شهید سلیمانی» گرفته نشده است. ما هنوز هم منتظر هستیم فرصت مناسبی پیش بیاید تا انتقامی در خور شأن «شهید مهدی المهندس» و «شهید سلیمانی» از آمریکا گرفته شود.

اگر روزی ایران توانست «ترامپ» را دستگیر و تیرباران کند و تمام کسانی که در اینجا نقش داشتند را تیرباران کرد، یک هزارم انتقام «شهید سلیمانی» گرفته می‌شود. در غیر این صورت لنگه کفش «شهید سلیمانی» به میلیون‌ها «ترامپ» بیشتر ارزش دارد.

اتفاقاً بنده امروز دیدم در یکی از پیامک‌ها آمده بود که یکی از مسئولین رده بالای آمریکا گفته بود: هنوز ایران انتقام «سلیمانی» را از ما نگرفته است. آن‌ها مترصد فرصتی هستند تا انتقام بگیرند.

آن‌ها در دلشان خون است، اما دولت‌های بیچاره و بدبخت حاشیه خلیج فارس دل خوش کرده‌اند که ما زیر پالان آمریکا و اسرائیل رفته‌ایم و پناه گرفته‌ایم تا مبادا ایران فردا به ما ضربه‌ای بزند.

مجری:

بسیار خوب، حقیقت امر این است که ما در طول تاریخ به شکل‌های مختلف می‌بینیم برنامه‌هایی که اجرا شده و الآن هم نمونه‌های آن همین‌هایی هست که به آن اشاره شد.

کسی می‌تواند ادعا کند فهم و درک آن را دارد که بتواند این واقعیت‌ها را تحلیل کند و از تاریخ درس و عبرت بگیرد و جبهه خود را مشخص کند. شخص باید ببیند که می‌خواهد جزو فرقه ناجیه شود یا جزو هفتاد و دو فرقه‌ای که همگی مورد هلاکت واقع می‌شوند.

حضرت استاد بسیار از محضرتان استفاده کردیم. البته سؤالات بسیار زیادی هم باقی مانده است، اما طبق فرمایش خودتان ما فرصت را به بینندگان عزیز بدهیم. تلفن‌های زیادی برقرار شده است و عزیزان هم پشت خط هستند.

قبل از اینکه تماس‌ها را وصل کنیم، اولاً یادآوری کنم که هنوز هم شما عزیزان فرصت دارید تا تماس بگیرید.

ما ان شاءالله سعی می‌کنیم تماس‌ها را مختصرتر برقرار کنیم تا نوبت به شما بیننده عزیزی که می‌خواهید الآن تماس بگیرید برسد و بتوانید صحبت و دغدغه خودتان را مطرح کنید. فاصله کوتاهی می‌گیریم، برمی گردیم و با تلفن‌های شما همراه خواهیم شد.

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله در قسمت ابتدایی برنامه از فرمایشات و راهنمایی‌ها و آموزه‌ها و درس‌هایی از ولایت و امامت، آموزه‌ها و درس‌هایی که نه تنها صرفاً یک تاریخی بوده و احادیثی آمده است بلکه ما داریم تطبیق آن را به عینه می‌بینیم مثل اینکه تاریخ دوباره تکرار می‌شود.

ما تماماً اینها را به وضوح مشاهده می‌کنیم و باید از اینها درس گرفت. انسان باید حواسش را بدهد تا خدای ناکرده بازهم همان دامی که شیطان پهن کرده بود که در تاریخ و گذشته‌ها مسلم بوده است، انسان وارد این دام نشود.

متأسفانه می‌بینیم بسیاری از دولت‌های حاشیه‌ای و اطراف جمهوری اسلامی ایران در این دام افتادند و دارند مسیری را می‌روند که شیطان و شیطانیان آن را می‌خواهند.

تماس‌های بینندگان برنامه:

از این زمان به بعد به سراغ تماس‌های شما بینندگان عزیز برویم. تماس اول آقای سیف الله از اصفهان هستند. آقا سیف الله در خدمتتان هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقا سیف الله از اصفهان – اهل سنت):

سلام علیکم. سؤال من این بود که آیا پیغمبر ما و شما علم غیب داشتند یا نداشتند؟!

مجری:

بله، سؤالتان در مورد علم غیب پیغمبر اکرم است.

بیننده:

اگر حضرت علم غیب داشتند، دلیل آن را به من بگویید.

مجری:

ان شاءالله سؤالتان را به صورت کلی مطرح خواهیم کرد. سؤال ایشان نسبت به علم غیب و جریاناتی که برای شخص نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاده بود و اینکه آیا این تناقض به نظر می‌رسد یا تناقضی نیست.

سؤال ایشان سؤال خوبی است، در خدمت شما هستیم. ان شاءالله پاسخ را از حضرت استاد خواهیم شنید. جناب آقای بهادری پشت خط هستند. آقای بهادری در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و وقت بخیر دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

ایام اربعین امام حسین (علیه السلام) را تسلیت عرض می‌کنم.

مجری:

همچنین به محضرتان تسلیت عرض می‌کنم.

بیننده:

حضرت آقا تمام اینها به جریان یهود برمی گردد. اگر صحابه محترم گوش به فرمان رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) داده بود که فرمود:

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی اهل بیتی ولن یتفرقا حتی یردا علی الحوض»

المعجم الأوسط، اسم المؤلف: أبو القاسم سلیمان بن أحمد الطبرانی، دار النشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد, عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ج 4، ص 33، ح 3542

ما شاید تا الآن شاهد این همه درگیری میان مذاهب نبودیم. به عنوان مثال شش عالم فقیه اهل سنت مثل جنابان «بخاری»، «مسلم»، «ابو داود»، «نسائی»، «ترمذی» و «ابن ماجه» می گویند که ما چهار فقیه را به طور کلی قبول نداریم.

مراد از چهار فقیه چهار صاحب مذاهب مثل «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی» و «حنبلی» است که چند ده سال از مؤلفین و عالمان صحاح جلوتر بودند.

آن‌ها گفتند که یک روایت از این آقایان در کتاب‌هایمان نمی‌آوریم. همین صاحبان صحاح از ائمه ما تنها پنج درصد روایت آوردند.

سؤال من این است که در زمان فتنه طبق روایت‌های اهل سنت این شش عالم صاحب صحاح همگی حجت شدند؟! آیا پیغمبر اکرم را دیده بودند؟! آیا حتی صحابه‌های درجه اول را دیده بودند؟! خیر!! آیا رئیس چهار مذهب پیامبر خدا را دیده بودند؟! خیر!!

بنابراین این مذاهب چهارگانه خود به خود به وجود آمد. حضرت آقا چرا اسلامی که آقایان وهابی ساختند را از پیغمبر اکرم بدون واسطه نگرفتند؟!

آن‌ها این اسلام را از خلفای راشدین هم نگرفتند، بلکه طبق نقل هزار حدیث از اهل سنت این اسلام در دوران فتنه به وجود آمده است.

سؤال من از آقایان وهابی این است که طبق چه آیه‌ای حجیت در دوران فتنه درست است؟! طبق چه آیه‌ای در دوران فتنه حجیت انتخاب شد؟! چه کسی آن را انتخاب کرد؟! من از کجا بدانم «بخاری» و «مسلم» و چهار نفر صاحبان صحاح همگی حجیت دارند؟!

به عنوان مثال «ابن ابی شیبه» استاد «بخاری» چهارصد و هشتاد و سه دلیل می‌آورد که این شخص مسلمان نیست و دشمن اسلام است. «وکیع بن جراح» صد و پنجاه دلیل می‌آورد که ایشان مسلمان نیست و ضد پیامبر اسلام است.

آقای «محمد ادریس شافعی» می‌گوید که هرچه «ابوحنیفه» گفته است ربطی به اسلام ندارد. «احمد بن حنبل» فقیه وهابیون گفته است که آنچه ما از قلم ایشان گرفتیم، ربطی به اسلام ندارد. نوشتند که این شخص دو بار زندیق و مرتد شده است.

بازهم آقای «خطیب بغدادی» و «ابن ابی شیبه» گفته است که من سند دارم که این شخص یهودی است. در حالی که وقتی این قضایا را به امام صادق گفتند، ایشان فرمودند من چنین حرف‌هایی نمی‌زنند. اگر او مسلمان است، من می گویم مسلمان است.

این عالم در سال 150 هجری فوت کرد و در قرن چهارم ایشان به عنوان یکی از سران مذاهب اهل سنت شد. بعد از چهار مذهب نظیر حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی صاحبان صحاح سته نظیر «بخاری» آمدند.

آقای «بخاری» فرموده است که آبرویمان می‌رود اگر فتواهای «ابوحنیفه» را در کتاب‌هایمان بیاوریم، زیرا این فتاوی متعلق به کتاب یهود است که برای مسلمین فتوا دادند.

این چه دینی است که در آن یک آیه از معاد نیست، اما پیروان آن کتاب همگی استاد مسلمین شدند؟! «بخاری» از قول «ابن عباس» گفته است که این امت یهود یک بار از ما مسئله نپرسیدند و همیشه مدرس ما شدند.

مجری:

اگر امکان دارد خلاصه بفرمایید. فرمایشاتتان قابل استفاده است، اما عزیزان زیادی پشت خط هستند.

بیننده:

من قطع می‌کنم تا عزیزان دیگر هم روی خط بیایند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

سلامت باشید، طیب الله. جناب آقای بهاری عزیز تشکر می‌کنیم از مطالبی که مثل همیشه کاملاً مرتبط با موضوع فرمودید. از این باب که فرصت را به بقیه دوستان هم دادید از شما قدردانی می‌شود.

جناب آقای صمدی از تهران پشت خط هستند. آقای صمدی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای صمدی از تهران – شیعه):

سلام علیکم، خسته نباشید.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

خدمت حضرت استاد و آقای مرعشی عرض سلام دارم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

بیننده:

بنده حقیقتاً یکی دو نگرانی و یک مطلب دارم که ظرف دو دقیقه می گویم و بعد از تلویزیون صحبت‌های حضرت استاد را دنبال می‌کنم.

مطلب اول اینکه یکی دو روز پیش «استاد روستایی» مطلبی در مورد برخورد خلیفه دوم با ایرانی‌ها و برخورد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با ایرانی‌ها را بیان کردند.

ایشان می‌گفتند که امیرالمؤمنین چقدر با مهربانی و حتی به زبان خود ما با اسرایی که از ایران رفته بودند، صحبت می‌کردند و خلیفه دوم چقدر بدش می‌آمد.

در یک شب شبکه وهابی هم که به اشتباه اسم آن را «شبکه نور» گذاشتند، آقایی به عربی در مورد محسنات خلیفه دوم صحبت می‌کرد. او می‌گفت که عمر بن خطاب دعا می‌کرد که خدایا میان من و ایرانی‌ها کوهی از آتش قرار بده!

حال ما برای این آقا نامه فدایت شوم ننوشتیم که از ایرانی‌ها خوشش بیاید یا خیر، اما سؤال اینجاست که آقایان اهل سنت که در ایران هستند چطور می‌توانند خلیفه دوم را دوست داشته باشند وقتی خودش می‌گوید بین من و ایرانی‌ها کوهی از آتش قرار بده!!

مسئله دوم و حقیقت این است که حضرت استاد شما در مورد مسائل مملکت هم صحبت می‌کنید. این پیشنهاد من است که در مورد وظیفه حکومت اسلامی در قبال مردم هم صحبت کنید.

ما همیشه می گوییم که مردم باید این کار را انجام دهند، اما شما قدری هم در مورد وظیفه حکومت اسلامی در قبال مردم صحبت کنید.

مسئله سوم این است که متأسفانه دین گریزی در جامعه ما قدری بیشتر شده است. متأسفانه صدا و سیمای ما که اصلاً از مرحله پرت است.

امام جمعه اردبیل در روستای ما آمده بود مسجدی را بنا کند. بنده به ایشان که حضرت استاد را می‌شناختند و بسیار به حضرت استاد ارادت داشتند هم گفتم که واقعاً وقتی در آن روستا یک روحانی است، هر زمان که بیاید همگی به مسجد می‌آیند.

در مقابل روزی که روحانی به مسجد نمی‌آید، هیچکسی به مسجد نمی‌آید. در حال حاضر در تهران هم همینطور است و ظاهراً روحانیت در محله‌ها دستشان را از روی جوانان برداشتند.

باید در این باب صحبت شود که بی دینی همه چیز را به دنبال دارد و به این معناست که انسانیت و اخلاق می‌رود. کسی که دین نداشته باشد هیچ چیزی ندارد. حضرت استاد در مورد این مسائل هم قدری صحبت کنند و ما هم بتوانیم استفاده کنیم.

ما در مورد افغانستان نگرانی‌هایی داشتیم که هفته گذشته «استاد ابوالقاسمی» روشنگری کردند که بسیار کار خوبی بود.

حضرت استاد در مورد افغانستان صحبت کردند و اگر ممکن است قدری در مورد وضعیت منطقه صحبت کنند تا ما دوست و دشمن خود را بشناسیم.

ما آمریکا و اسرائیل را به عنوان دشمن می‌شناسیم، اما بعضی از دشمنان در لباس اسلام هستند. گاهی اوقات ما برای کسانی نگران می‌شویم که نباید نگران شویم و گاهی اوقات نگران کسانی نمی‌شویم که باید نگرانشان بود.

«استاد ابوالقاسمی» در مورد افغانستان صحبت‌هایی کردند و خیال ما راحت شد. اگر در این باب هم صحبت‌هایی شود ممنونم. بسیار تشکر که صحبت‌های مرا گوش دادید. بنده پاسخ سؤالات را از تلویزیون دنبال می‌کنم.

مجری:

سلامت باشید، در خدمت شما هستیم. تشکر می‌کنیم جناب آقای صمدی عزیز که از تهران همراه برنامه بودند و دغدغه‌های خودشان را مطرح کردند.

جناب آقای هاشمی از قم پشت خط هستند. آقای هاشمی در خدمت شما هستیم. لطفاً مختصراً بفرمایید که ان شاءالله بتوانیم پاسخ همه عزیزان را بدهیم.

بیننده (آقای هاشمی از قم – شیعه):

سلام عرض می‌کنم خدمت استاد قزوینی محترم و مجری گرامی و بینندگان عزیز. من خیلی سریع سؤال خود را می‌پرسم.

سؤال این است که وقتی حدیث حوض که در کتاب «صحیح بخاری» هم آمده است را برای مخالفین بیان می‌کنیم، آن‌ها می گویند لفظ «أصحابی» که در این روایت آمده است به معنای اصطلاحی نیست بلکه به معنای لغوی است و شامل منافقین می‌شود.

بنابراین در اینجا احتجاج شیعه به این حدیث باطل می‌شود. خواهشا در این خصوص توضیحاتی بفرمایید. سؤال دوم این است که در روایت:

«علی مع الحق والحق مع علی»

تاریخ مدینة دمشق وذکر فضل‌ها وتسمیة من حلها من الأماثل، اسم المؤلف: أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله الشافعی، دار النشر: دار الفکر - بیروت - 1995، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ج 42، ص 449، باب آخر الجزء التاسع والتسعین بعد الأربعمائة من الفرع

آن‌ها می گویند «علی» در این روایت به معنای صفت است و مراد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نیست.

مجری:

بسیار خوب، ما شبهات را مطرح می‌کنیم و پاسخ آن را از حضرت استاد خواهیم شنید. جناب آقای هاشمی عزیز از شما تشکر می‌کنیم که از قم همراه ما بودید. آقا محسن از تهران پشت خط هستند. آقا محسن در خدمت شما هستیم:

بیننده (آقا محسن از تهران – شیعه):

سلام خدمت آقای مرعشی و حضرت آیت الله قزوینی. بنده سؤالی در خصوص شبکه‌های وهابی داشتم. بنده خدایی که قبل از ما صحبت کرد حق دارد. شبکه‌های وهابی واقعاً زیاد شدند و بسیار بر علیه شیعه صحبت می‌کنند.

وهابیت اخیراً مسئله‌ای مطرح می‌کنند که بیایید ثابت کنید علی بن أبی طالب شیعه بوده است.

من می‌خواهم از حاج آقا سؤال کنم که آیا آنها خودشان می‌توانند ثابت کنند که خلفای اول و دوم و سوم با کارهایی که نسبت به باغ فدک و وصایای پیغمبر اکرم نظیر نماز تراویح انجام دادند، اهل سنت بودند؟! آیا اینها خود رفع سنت پیغمبر اکرم نیست؟! ممنونم.

مجری:

بسیار خوب، آقا محسن عزیز از شما تشکر می‌کنیم که از تهران تماس گرفتند و بسیار مختصر و فشرده سؤال اصلی خود را بیان کردند.

آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) علم غیب داشتند!؟

حاج آقا اگر اجازه بدهید از تماس اول شروع کنیم. آقا سیف الله راجع به علم غیب پیامبر پرسیدند و اینکه ما گاهی اوقات می‌بینیم در زندگی‌شان رفتارهایی نشان دادند که ظاهراً با علم غیبشان در تناقض بوده است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما بارها گفتیم که علم غیب ائمه اطهار (علیهم السلام) یا پیامبران چنین نیست که برای آنها تکلیف بیاورد.

علم غیب را خداوند عالم به آنها داده است تا در مواردی که خداوند اذن می‌دهد و اراده می‌کند، آن‌ها از علم غیبشان استفاده کنند. قرآن کریم در رابطه با حضرت مسیح می‌فرماید:

(وَ أُحْی الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّه)

و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم.

سوره آل عمران (3): آیه 49

حال ممکن است کسی بگوید چرا وقتی مادر حضرت عیسی از دنیا رفت، حضرت او را زنده نکرد؟! این در حالی است که قرآن کریم چنین می‌فرماید. همچنین در جای دیگر می‌فرماید:

(وَ أُنَبِّئُکمْ بِما تَأْکلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکم)

و از آنچه می‌خورید، و در خانه‌های خود ذخیره می‌کنید، به شما خبر می‌دهم.

سوره آل عمران (3): آیه 49

وقتی یهود آمدند حضرت را به دار بکشند، چرا حضرت عیسی از خود دفاع نکرد؟! چرا نمی‌دانست که یهود آمدند و می‌خواهند حضرت را به دار بکشند؟! گرچه ما چنین عقیده‌ای نداریم که حضرت عیسی را به دار کشیدند.

قرآن کریم هم می‌فرماید: خداوند عالم حضرت عیسی را به آسمان‌ها برد. حضرت عیسی در آسمان‌ها هست و زمان حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) می‌آید.

بنابراین ائمه اطهار (علیهم السلام) از علم غیب و ولایت تکوینی خود در جایی استفاده می‌کنند که اراده خداوند عالم به او تعلق بگیرد. اگر اراده خداوند در امری تعلق نگیرد، به هیچ وجه از علم غیب خود استفاده نمی‌کنند.

از یک طرف صدها علم غیب از پیغمبر اکرم ثبت شده است. از طرف دیگر در جنگ احد هفتاد و دو نفر از عزیزان حضرت به شهادت می‌رسند.

صحابه این همه علم غیب داشتند و علمای اهل سنت این همه می گویند که ما علم غیب داریم. مرتاضان هندی این همه می گویند که ما علم غیب داریم و از غیب خبر می‌دهند.

عزیزان باید در این زمینه قدری دقت کنند. وقتی رسول گرامی اسلام در بعضی موارد از علم غیب خود استفاده نمی‌کند، به این معنا نیست که علم غیب ندارد.

رسول گرامی اسلام همانند حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) هستند و این قدرت را دارند، اما چنین نیست که هرکسی از راه برسد و بگوید فرزند یا همسر یا پدر مُرده مرا زنده کن. حضرت عیسی که کارخانه زنده کردن مردگان ندارد.

اراده انبیاء الهی با اراده خداوند متعال یکی است. شما نمی‌توانید بگویید حضرت عیسی می‌خواست اما خداوند نخواست یا خداوند خواست اما حضرت عیسی این کار را نکرد. انبیاء الهی در مرتبه‌ای از کمالات هستند، همانطور که قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یشاءَ اللَّه)

و شما چیزی را نمی‌خواهید مگر اینکه خدا بخواهد.

سوره انسان (76): آیه 30

آنچه خداوند عالم اراده کند را انبیاء الهی اراده می‌کنند. این مسئله کاملاً واضح و روشن است.

مجری:

تشکر می‌کنم. آقای بهادری هم تماس گرفتند و مطالب مرتبط با موضوع را بیان کردند. آقای صمدی سؤالشان در مورد برخورد خلیفه دوم با ایرانیان و قیاس آن با برخورد امیرالمؤمنین بود و اینکه چطور ممکن است ایرانی باشد که متمسک به این خلیفه باشد.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

مشخص است که برخورد ایشان نه تنها با ایرانی‌ها بلکه با افراد دیگر به همان صورت بوده است. من پنجاه روایت می‌آورم که در زمان پیغمبر اکرم افرادی فضولی می‌کنند و خلیفه دوم می‌گوید: یا رسول الله! گردن او را بزنم؟!

«فقال أکره أن یتحدث الناس أن محمدا یقتل أصحابه»

پیغمبر اکرم فرمود: من دوست ندارم مردم بگویند که رسول الله اصحابش را می‌کشد.

البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 5، ص 19، فصل فیمن تخلف معذورا من البکائین وغیرهم

اگر شما عبارت «یقتل أصحابه» را در نرم افزار مکتبه اهلبیت بزنید، خواهید دید چند مورد بوده است که خلیفه دوم پیش رسول الله می‌آید و اجازه می‌خواهد تا گردن افراد را بزند.

ما از آقایان وهابی سؤال می‌کنیم خلیفه دوم که اینقدر قدرت دارد تا گردن افراد را بزند، چرا در هشتاد و پنج جنگی که در زمان پیغمبر اکرم اتفاق افتاد از دماغ یک کافر توسط خلیفه دوم خون نیامد؟!

شیعه‌ها در «شبکه المستقله» اعلام کردند که شما یک روایت برای ما بیاورید که خلیفه دوم از جنگ بدر تا تبوک یک کافر یا منافق را کشته باشد یا خرمگسی از روی شانه پیغمبر اکرم دور کرده باشد!!

وقتی که خلیفه دوم اینقدر شجاع بوده است، چرا هیچ کافر و منافقی را نکشته است؟! آقایان می گویند که شلاق خلیفه دوم ترسناک‌تر از شمشیر «حجاج» بوده است.

خلیفه دوم نه تنها با ایرانی بلکه با تمامی مسلمانان همین روش را داشتند. ملاحظه کنید ایشان قبل و بعد از اسلام آوردن چه رفتاری با مسلمانان داشتند.

ملاحظه کنید در ماجرای وفات رقیه دختر رسول گرامی اسلام خلیفه دوم چقدر جلوی چشم پیغمبر اکرم خاندان رسول الله را تازیانه می‌زد. بحث این قضایا واضح و روشن است و احتیاجی به توضیح ندارد.

مجری:

دغدغه بعدی ایشان راجع به انتقاد از مسئولان بود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

به طور کلی مبنای بنده این است که اگر قرار باشد ما انتقاد کنیم، بنده انتقادی را دوست دارم که راهکار هم نشان بدهد. انتقاد تنها، فقط عقده دل را خالی می‌کند.

اگر من انتقادی کنم و ببینم که این شخص به هیچ وجه برای انتقاد من ارزشی قائل نیست، تنها خودم را خسته کردم.

ما در طول هشت سال گذشته ما هرکدام از مسئولین که نسبت به ما محبت داشتند را می‌دیدیم، حرفمان را می‌زدیم. در مقابل می‌دیدیم بالاتر از ما هم می گویند و کسی گوش نمی‌دهد.

جوکی در فضای مجازی جوک درست کردند که ما از جان آقایی می‌ترسیم که همیشه در شهرها و روستاها است و به خاطر کرونا از دست برود. همچنین از شخصی دیگر به خاطر این می‌ترسیم که زخم بستر بگیرد.

فعلاً ما نمی‌توانیم از حجت الاسلام و المسلمین رئیسی انتظار معجزه داشته باشیم، اما همین اندازه که شجاعت دارد با وضع کرونایی به شهرها و روستاها سفر کند کار خوبی است.

خیلی رُک بگویم که بنده خودم شجاعت ندارم با این وضع کرونا به مسافرت بروم، اما ایشان با شجاعت با روستاییان و کپرنشین‌ها صحبت می‌کند.

مسئولین در طول این مدت حداقل حرف‌های خوبی زدند، حال کاری نداریم که چقدر عملشان خوب بوده است یا خیر.

در حال حاضر برجام که درست نشد و تحریم هم برداشته نشد، اما چه اتفاقی افتاد که در طول این یک ماه و اندی روز، چند ده میلیون دوز واکسن وارد شد در حالی که در گذشته این واکسن‌ها وارد نمی‌شد. مردم این قضایا را به چشم می‌بینند.

به عنوان مثال حجت الاسلام و المسلمین رئیسی دستور دادند و وزرایشان حق رفتن به زیارت اربعین ندارند. مردم در فضای مجازی شروع به تبلیغ کردند که ایشان ضد امام حسین و ضد اربعین هستند!!

این مسخره بازی‌ها را کنار بگذارید. امام حسین نمی‌خواهد که چند وزیر و هیئت دولت به زیارت بروند. الحمدلله با وجود محدودیت‌ها به قدر کافی زائر برای زیارت رفته است.

وزیر اگر در وزارت باشد و چند کار مثبت انجام دهد و مشکلات مردم را راه بیندازد، والله از هزار مرتبه پیاده رفتن به زیارت اربعین ارزشمندتر است و برای امام حسین محبوب‌تر است.

آقایانی که در زمان گذشته کار نمی‌کردند و قضایا را توجیه می‌کردند، همین کار را ملاک قرار دادند. آن‌ها دیگر هیچ بهانه‌ای ندارند و در فضای مجازی شروع به این چنین تخریب کردن می‌کنند.

ما به هیچ وجه با حجت الاسلام و المسلمین رئیسی پیوند و اخوتی نداریم. هرکسی برای مردم کار انجام دهد، ما از او تشکر می‌کنیم.

بنده عرض کردم که ایشان در طول این مدت کارهای مثبتی انجام داده است. ان شاءالله امیدواریم که در آینده کارهای مثبت ایشان بیشتر شود.

مشکلات بسیار زیاد است و ایشان از میان صد مشکل دو سه مشکل را حل کرده است. در مقابل مشکلات زیادی باقی مانده است که ایشان فرصت نکرده برای آنها برنامه ریزی کند.

مجری:

ان شاءالله که این فرصت را به ایشان و همه خدمتگزاران بدهیم و موفق باشند و بتوانند در راه خدمتگزاری به مردم گام‌های مؤثری بردارند.

حاج آقا سؤال‌های آقا محسن و آقای هاشمی باقی ماند که ان شاءالله ما در جلسه آینده به آنها پاسخ خواهیم داد و از محضر حضرت استاد استفاده خواهیم کرد.

به دلیل اینکه بعد از برنامه ارتباط زنده با عراق وجود دارد و فرصت هم به اتمام رسیده است، به همین مقدار بسنده می‌کنیم. عزیزان دیگری نظیر آقای ترنجی و قهرودی تماس گرفتند و ما نتوانستیم پاسخگوی آنها باشیم که از آنها تشکر می‌کنیم.

حاج آقا از شما تشکر می‌کنیم، بسیار از محضرتان استفاده کردیم. همچنین تشکر می‌کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه امشب همراه «شبکه جهانی حضرت ولی عصر» بودید. تا دیدار آینده خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

 

 


حبل المتین>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین