عصر انتظار

قسمت نوزدهم برنامه عصر انتظار با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین جعفری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:19/01/1401

برنامه:                                                                                                                                                                                                                                                             عصر انتظار                                                                                                                                                                                                            

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین.

اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذى اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ.

«اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلي آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّي تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلا وَهَبْ لَنا رَحْمَتَهُ وَ رَأفَتَهُ وَ دُعائَهُ وَ خَیْرَهُ»

عرض سلام و احترام و شب بخیر حضور همۀشما عزیزان بیننده، بینندگان برنامه عصر انتظار آرزوی قبولی اطاعات و عبادات شما در ماه بحار قرآن ماه رحمت و غفران الهی ماه مبارک رمضان را داریم با برنامه عصر انتظار دیگر در خدمت شما عزیزان هستیم در خدمت کارشناس محترم برنامه جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای جعفری، حضورشان سلام و خیرم مقدم داریم.

سلام علیکم.

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم السلام علی المهدی.

من خدمت حضرت عالی، بینندگان بزرگواری که شاهد برنامه هستند سلام عرض می کنم ماه مبارک رمضان را تبریک می گویم و از همه بزرگواران التماس دعا دارم، در خدمت شما هستم.

مجری:

سلامت باشید، ما هم آرزو می کنیم که إن شاءالله طاعات و عبادات و بندگی همه عزیزان در این ماه مورد رضای پروردگار الهی قرار بگیرد و إن شاءالله خداوند از توفیقات این ماه نصیب و روزی همه عزیزان بکند.

با موضوع نمونه های قرآنی در حوزه مهدویت در خدمت شما هستیم و إن شاءالله از بیان ارزشمندشما بهره کافی را خواهیم برد.

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

بسم الله الرحمن الرحیم

اصل مهدویت و اینکه آینده از آن مستضعفان است و صالحان است و این وعده تخلف ناپذیر الهی بر غلبه علمی و عینی اسلام هست در آیات متعدد مطرح شده مثل آیه اظهار که در واقع در سوره توبه آمده سوره فتح آمده سوره صف آمده

«هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدىٰ وَدينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ»

حالا

«وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ»

یا

«وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ»

آن تعبیری که در واقع دارد این بحث این است که خداوند پیامبرش را فرستاد

«لِيُظهِرَهُ»

تا آن دین را در همه ادیان غلبه بدهد و آن اظهار و این «لِيُظهِرَهُ عَلَى» به معنای غلبه و چیرگی است، این غلبه و چیرگی هنوز در جهان رخ نداده هنوز اسلام بر همه ادیان مسلط نشده است بر همه عالم مسلط نشده و این حکم الهی است و این وعده الهی است و این چیزی است که خداوند به عنوان هدف نهای پیامبر مطرح می کند، تحقق این موضوع با مهدویت است، یا آیاتی که سخن از

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ»

این إستخلاف فی الأرض و ما تا قرینه نداشته باشیم برای یک منطقه ای از زمین نمی توانیم او را منحصر کنیم «فی الأرض» کل زمین را در بر می گیرد و حالا یا قبلاً مثل این اتفاق افتاده بگوییم برای حضرت داود برای حضرت سلیمان و این در واقع باز یک گستره جهانی است، یا نه، آنها منطقه ای بوده ولی این جهانی است، آنچه که هست این هست که در روایات هم این نکات قرآنی و این مطالب قرآنی فراوان از شیعه و اهل سنت آمده یعنی این منحصر نیست برای اینکه بخواهیم بگوییم فرض کنید که این را شیعه معتقد است نه، روایات فراوانی اهل سنت دارند و بحث مهدویت اینقدر موضوع روشن و شفافی هست که حتی اگر یک نفر از کسی که آگاهی نداشته باشد ناآگاه باشد روی لجاجت روی تعصب روی هر چه بخواهد مهدویت را انکار کند ما داریم نمونه های مختلف که از خود حتی وهابیت بر علیه او در واقع موضع گرفتند و او را به بی سوادی و بی توجهی رد کردند بنابراین بحث اصل مهدویت یک موضوعی هست که اصلاً نمی شود رد کرد در منابع اصیل اهل سنت متعدد کتاب و باب به نام مهد آمده و وقایع آخرالزمان آمده، در قرآن هم همینطور که گفتیم در قرآن آیات متعددی داریم که این آیات جلوه های از آن اینده را می گویند یعنی آن آینده ای که روایات برای ما ترسیم کرده آن جلوه ای که پیامبر گرامی اسلام فرمودند و اهل بیت (علیهم السلامی) فرمودند این جلوه ها را ما در آیات قرآن می بینیم مثلاً ما جلوه عدالت را می بینیم جلوه عدم خوف را می بینیم امنیت را می بینیم، این

«لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»

این جلوه عبودیت جهانی را می بینیم توحید را می بینیم

«یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِكُونَ بِی شَیْئًا»

یعنی همان جلوه های آن تحققی را ما در آیات متعدد می بینیم حتی جلوهای از یاران را هم می بینیم اصلاً چه کسانی قرار هست عهده دار این امر بشوند

«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»

کسانی که اهل ایمان و عمل صالح باشند، بنابراین کسانی که اهل ایمان و عمل صالح نیستند اینها جزو صف آن کسانی که مورد این وعده و مورد این به اصطلاح یاری و همراهی قرار بگیرند قرار نمی گیرند، یا در آیه 105 سوره انبیاء آمده

«وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ»

انبیاء/105

أرضَ یعنی کل زمین همانطوری که در زبور حضرت داود هم آمده در مضامین حضرت داود در تورات آمده در عهد عتیق که شریران منقطع خواهند شد و شایستگان وارث زمین خواهند شد عین معنای که در این آیه 105 سوره انبیاء هست، به هر حال این است که در این آیه آمده که ما زمین را «عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» بندگان شایسته وارث خواهند شد پس یک ویژگی های هم آمده لذا اگر این بحث بخواهد ما در جلوه ها ویژگی ها و شرائط و اتفاقی که در آینده رخ می دهد ما در قرآن خیلی از موارد را داریم که اینها را اشاره می کند و هرچند گفتم روایات فراوانی داریم چه روایات که گاهی وقت ها گفته اند که تا چند هزار روایت را گفتند که حالا با حذف تکرارها مثلاً کمتر بشود این روایات متعددی که حالا ذیل بعضی آیات یا به طور مستقل آمدند در بحث مهدویت در ویژگی های حضرت مهدی، در ویژگی های آن موعود، اینکه سیره او سیره پیغمبر هست، هم نام حضرت رسول (ص) هست، از فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) هست، ما وقتی نگاه می کنیم می بینیم که حالا چون ماه مبارک رمضان هم هست و شما این را با همین در واقع آغاز را با نام یادی از ماه مبارک رمضان و ماه عبادت شروع کردید و ماه قرآن هم هست بنای مان این هست که ما بعضی از آن نمونه ها و موارد قرآنی را از جلوه های را که یک مقداری ذهن برخی افرادی که متأسفانه دچار خدای نکرده انکار یا عدم باور باشند به خلجان و تزلزل در می آورد آیاتی را در مقابل می آوریم که این ذهن ها را از آن استبعاد دربیاورد، سوره الرحمن را وقتی شما نگاه می کنید که عروس قرآن هست و این سوره ی به این زیبایی آیات متعددی که مطرح می کند یک آیه را به عنوان تکرار دائماً تکرار می کند

«فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»

وقتی آیات متعدد را نشان می دهد از طبیعت از خلقت موارد متعددی را وقتی نشان می دهد موارد مختلف، می گوید

«فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»

پس کدامین آیه را شما تکذیب می کنید؟

 یعنی چطور با دیدن این آیات باز تکذیب می کنید و می گویید دروغ است امکان ندارد؟ در واقع ما در گفتگوی امشب مان می خواهیم با این آیه شروع کنیم

«فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»

پس کدامین آیه را تکذیب می کنید؟

چرا این تعبیر را به کار می بریم؟ به این عنوان: نگاه کنید مثلاً وقتی یک کسی حتی مسلمان نباشد حالا مخاطبین این برنامه که قاعدتاً مسلمانانی هستند که حالا یا شیعه یا از گروه های دیگر مسلمان هستند اهل سنت یا شیعه هستند آنچه که هست این هست که برای آنها عمر طولانی مثلاً حضرت نوح کاملاً مشخص هست حتی قرآن که می فرماید که عمر طولانی حضرت نوح را وقتی مثال می زنند به اصطلاح مثال می زنند هزار سال إلا خمسین عام که من آیه اش را بخواهم خدمت تان عرض کنم آیه اش به این صورت در واقع کاملاً این را مطرح می کند که حضرت نوح

«فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا»

سوره عنکبوت، آیه 14

حالا این در میان آنها هزار سال غیر 50 سال یعنی 950 سال، آیا 950 سال پیغمبریش بود که عمرش طولانی تر بوده؟ که برخی این را گفتند، یا نه، عمر ایشان اینقدر بوده؟ به هر حال این هست که برای یک انسان مسلمان وقتی که، این را به عنوان مثال زدم تا بعد وارد گفتگوی مان بشویم، وقتی که از عمر طولانی حضرت نوح با خبر هست پس بنابراین اگر در باره عمر طولانی کسی دیگری گفتگو بشود برایش استبعاد ندارد، بله می آید دنبال مدرک می گردد خیلی خوب شما چه مدرکی دارید برای اینکه عمر ایشان هم طولانی هست؟ اما نمی گوید نمی شود یک انسان عمر طولانی داشته باشد، حتی من معتقدم حتی یک انسانی که در واقع غیر مسلمان هم هست و جزو ادیان آسمانی هست برای او هم این استبعاد نباید باشد چرا؟ چون همه ادیان الهی بر حضرت نوح (علیه السلام) و عمر طولانی او وفاق دارند یعنی چیز عجیبی نیست که فرض کنید این را اسلام گفته باشد یا این را شیعه گفته باشد.

مجری:

نمونه تاریخی اش را ما داشتیم دیگر.

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

بله به هر حال این نمونه ای است که ادیان همه بر آن معتقدند، من بر این اساس می خواهم چند نمونه را با هم گفتگو بکنیم که خیلی ذهنیت ها خوب است حل بشود مثلاً ببینید ما گاهی وقت ها بعضی از کج فهمی ها را داریم که متأسفانه پیامدهای بدی هم دارد سال ها فِرق مختلف مسلمان ها با هم زندگی می کردند الآن هم در ایران و در خیلی کشورها فِرق مختلف شیعه و سنی با هم زندگی می کنند داد و ستد دارند حتی بستگی فاملی دارند با هم دارند زندگی می کنند با عقاید مختلفی که دارند با هم دارند زندگی می کنند بدون اینکه به صورت هم چنگ بکشند و به صورت هم شمشیر بکشند و به صورت هم خنجر بکشند و خدا لعنت کند انگلیس را و این مستکبران عالم را که همیشه بر اساس این قاعدۀ تفرقه بی انداز و حکومت کن بر این قاعده می روند جلو، در یک گفتگوی علمی همیشه بزرگان ما در گفتگو مثل سید شرف الدین و کتاب المراجعات و دیگران اینها در گفتگوهای علمی بالاخره با هم صحبت می کردند همدیگر را قانع می کردند یا قانع نمی کردند آخرش هم که اتفاقی نمی افتاد یعنی آن شما ببینید همین کتاب المراجعات را چقدر ادبیات ادبیات محترمانه است ما هیچ جا هیچ گونه توهین از دو طرف نداریم نه از عالِم شیعی توهین به عالِم سنی داریم و به مقدسات اهل سنت و نه از عالِم سنی توهینی به این عالِم شیعی داریم و به مقدسات او، در یک گفتگوی علمی است، ببینید اما متأسفانه جریانی که آمد برای اینکه شقاق ایجاد کند بین جامعه مسلمین و از آن منفعت ببرد متأسفانه آمده و به یک مسائلی می پردازد و گاهی مسائلی را که ممکن است یک اختلاف باشد یک دیدگاه مختلف باشد این را تبدیل می کند به یک رویارویی به یک درگیری و چهارتا آدم ناآگاه را ایجاد می کند که بروند فرض کنید یک نفر را بکشند از بین ببرند یا یک جریان فجیع را مثل داعش ایجاد بکنند که چه جنایاتی، یک جریانات تکفیری ایجاد کنند که برادر شیعه برادر سنی خودش را از بین ببرد که چرا؟ چون با دیدگاه من تو موافق نیستی و این اصلاً مطابق روال روایات شیعه و اهل سنت نیست، خوب است اینجا من این اشاره را بکنم چون به بحث ما مرتبط هست تا من بحث را ادامه بدهم ببینید ما اینقدر روایات داریم از شیعه و اهل سنت که به صراحت مطرح می کند نگاه کنید أبو هریره این روایت را مطرح می کند از رسول خدا (ص) این روایت را مطرح می کند این روایت را شافعی در «کتاب الأم» اش آورده بعد یک روایت شبیه این هم داریم صحیح بخاری آورده یعنی بخاری در صحیح آورده ببینید آنجا این را می گوید که فرمودند که از حضر لا اُزال

«أُقاتِلُ النَّاسَ متَّى يقولوا: لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ، فإذا قالوا ها فقد عَصَمُوا مِنِّي دِماءَهُمْ، وأَمْوالَهُمْ إلَّا بحَقِّها، وحِسابُهُمْ علَى اللهِ»

می گوید وقتی افراد لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ بگویند دیگر خون شان و جان و مال شان محفوظ است، یا روایت دیگری ببینید این روایت را بخاری آورده و مسلم هر دو آوردند از عمر بن خطاب که روایت کردند که روزی علی (علیه السلام) از پیامبر (ص) پرسید تا چه مقدار با این کفار باید نبرد کنیم؟ چقدر باید با اینها نبرد کنیم؟ حضرت فرمود

«قَاتِلْهُمْ حتَّى يَشْهَدُوا أنْ لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ وأنَّ مُحَمَّدًا رَسولُ اللهِ»

تا زمانی که اینها لا إله إلا الله محمد رسول الله نگفتند درگیری اجازه دارد اما

«فَإِذَا فَعَلُوا ذلكَ فقَدْ مَنَعُوا مِنْكَ دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إلَّا بحَقِّهَا وَحِسَابُهُمْ علَى اللَّهِ»

اما وقتی این را گفتند حق نداری، خون شان جان شان محفوظ است، باز از این روایات فراوان داریم مثلاً روایت متعددی از حضرت رسول آمده که فرمودند که

«من شهد ان لا اله الاّ اللّه واستقبل قبلتنا و صلى صلاتنا واكل ذبيحتنا فذلك‌المسلم، له ما للمسلم و عليه ما على المسلم»

کسی که به شهادت لا إله إلا الله بگوید رو به قبله ما نماز بخواند و نماز ما را بخواند (همین نماز را بخواند) و از ذبیحه ما یعنی مانند اسلام بسم الله بگوید و بر این قاعده ذبح انجام بدهد او مسلمان است هر حقی مسلم دارد دارد و هر حریمی مسلم دارد این مسلم دارد، باز روایات متعددی داریم که مطرح می کنند که شما حق ندارید دیگران را متهم به تکفیر کنید، اینها هم خیلی عجیب هست روایات متعددی از شیعه و اهل سنت داریم، من اینها را برای چه می خوانم؟ برای اینکه عرضی را می خواهم عرض کنم ببینید مثلاً أبو داود از نافع و از إبن عمر نقل می کند که حضرت رسول فرمودند

«أيُّما رجلٍ مسلمٍ أَكْفَرَ رجلًا مسلمًا فإن كان كافرًا وإلا كان هو الكافرَ»

می گوید هر مسلمانی که به دیگری نسبت کفر  بدهد اگر او کافر باشد یعنی از شهادتین خارج و إلا خود او کافر است، به این حق ندارد کسی در واقع دیگری را متهم به کفر بکند و متهم در واقع به این بکند که مثلاً خون او را مباح بداند ولو یک اختلافاتی باشد که این اختلافات خیلی وقت ها در واقع قابل حل است مثلاً ببینید باز ما یک مورد دیگری داریم از ماجرای که بعضی از لشکریان آمدند پیش حضرت رسول گفتند ما یک نفر از کفار را دستگیر کردیم این وقتی دستگیر ما شد گفت لا إله إلا الله، می گوید آمدیم پیش حضرت رسول گفتیم آقا ما اینقدر او را زدیم تا او از دنیا رفت، حضرت فرمود شما در روز قیامت با لا إله إلا الله او چیکار می کنید؟ او وقتی اسیر ما شد لا إله إلا الله گفت، می گوید ما توجه نکردیم و او را کشتیم، پیغمبر فرمود شما با این لا إله إلا الله می خواهید چه جوابی بدهید؟ گفتیم آقا این از ترس گفت، حضرت فرمود مگر شما در دلش بودید که بگویید از ترس چنین گفته؟ و أسامه  می گوید وقتی پیغمبر چنین جمله را گفت می گفت من آرزو کردم ای کاش من تا آن روز مسلمان نبودم و این اتفاق برای من نمی افتاد این اتفاق در زندگی من رخ نمی داد و از این نمونه ها فراوان داریم، متأسفانه گاهی وقت ها در همین حوزه مهدویت هم همینطور است افراد روی کج فهمی هایی حالا عیب ندارد یک برداشت است حالا برداشت شما یک طور است برداشت برادر مسلمانت یک طور دیگر است، متأسفانه جریان استکبار آمده یک چیزی را در دهان ها انداخته به نام شرک و به نام کفر و به نام مهدورالدم بودن و این اجازه را داده برای اینکه هر کسی همین ریگی که دستگیرش کردند و خیلی از هموطنان حتی سنی خودش را از بین برده بود علمای اهل سنت کلیپش پخش شده حتماً شاید شما هم دیده باشید آنجا با او مصاحبه می کنند یکی از علمای اهل سنت به او می گوید می گوید تو چند کلاس درس خواندی؟ می گوید من چهار سال پنج سال، می گوید تو این علماء (خودش و بعضی ها) که شصت هفتاد سال درس خواندند از علمای اهل سنت، بعد می گوید بر چه مذهبی؟ می گوید بر مذهب أبو حنیفه، می گوید به تعبیر ما أبو حنیفه به تو گفت یک همچین کاری بکنی؟ چه کسی به تو اجازه داد؟ چه کسی به تو حق داده همچین حقی را داده که بروی دیگران را بکشی؟ چه کسی به تو همچین اجازه ای را داده؟ چطور این علمای که شصت هفتاد سال درس خواندند همچین حقی به خودشان نمی دهند این کار را بکنند؟ تو چطور همچین حقی داری برای خودت انجام بدهی؟ این جریانی که متأسفانه پدید آوردند روی کج فهمی ها و به جای اینکه بیاید گفتگو صورت بگیرد به جای اینکه بیاید حرف گفته بشود در فحش و سب و بی ادبی با هم گفتگو بکنند و بعد به روی هم شمشیر بکشند نفعش را چه کسی می برد؟ نفعش را شبکه های جاسوسی می برند، نفعش را چه کسی می برد؟ مستکبران عالم می برند، یکی از آن موارد که اخیراً پیامد منفی داشته در حوزه علم غیب است؛ یک جوانکی تحت تأثیر این تفکرها آمده رفته حرم رضوی مستحضرید دیگر دو روحانی که خدمتگذار مردم بودند اصلاً نه دولتی بودند، اصلاً خدمتگذار مردم بودند و جالب است به همان منطقه اهل سنت هم کمک می کردند آمده اینها را فجیعانه شهید کرده و قبلش هم یک کلیپی از خودش داده در آن کلیپ مطرح می کند که اینها می گویند دیگران علم غیب دارند هر کس بگوید دیگران علم غیب دارند او مشرک است باید کشته شود، آقا دست نگهدار صبر کن اولاً چه کسی گفته است که اگر دیگری را بگویید علم غیب دارد یعنی او را ذات خداوند دانسته ای و او را گفته ای خدا است و او را شرک قائل شده ای؟ چه کسی گفته این حرف را؟ آیا اگر کسی بگوید از علم غیب بالاتر اگر کسی بگوید کسی می تواند دیگری را حیات ببخشد او را دوباره خلق کند این شرک است یا شرک نیست؟ بله شرک است اما صبر کنید قرآن به حضرت عیسی (علیه السلام) مگر نمی گوید «وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِي»؟ تو مرده را زنده می کنی اما به إذن من با إراده من

«وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلٰكِنَّ اللَّهَ رَمىٰ»

تو با إراده من داری خلق می کنی تو با إراده من داری تیر می زنی تو با إراده من داری کار می کنی، چطور اگر خدا این را به کار ببرد در قرآن نسبت به پیامبرش می شود شرک؟ نمی شود شرک ولی اگر این تعبیر نسبت به دیگری کسی بگوید می شود شرک؟ بله شما می توانید این را بگویید؛ بگویید آقا من این مصداق را قبول ندارم بنشین گفتگو کنیم این که مشکل ندارد که، یا آیا اگر کسی مثلاً گفت که فرض کنید که

«وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ»

وقتی که نبی خدا حضرت سلیمان (علیه السلام) می خواهد تخت بلقیس را بیاورد می گوید چه کسی تخت بلقیس را برای من می آورد؟ یک نفر «عِفْرِيتٌ مِنَ الْجِنِّ» می گوید قبل از اینکه «أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِكَ» من آورم بعد یک کسی که «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ»، دیگری که آنجا بوده می گوید من به چشم به هم زدنی می آورم، برادر من این «عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ» به چه معنا هست؟ بالاخره او یک قدرتی داشته است آیا این قدرت مقابل قدرت خدا است؟ این به ایمان است به هر چیزی است یک قدرتی خداوند به او داده است این از ملازمان حضرت سلیمان است حضرت سلیمان نمی گوید مشرک کافر فلان، عرض بنده این است من می خواهم بگویم فرض کنید این بخشی از علم غیب را دارد برخی از قدرتی دارد هر چه دارد این به إراده الهی است هیچ منافاتی ندارد، شما نگاه کنید در حضرت عیسی (علیه السلام) چه تعابیری به کار برده شده

«  وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ »

تو شفا می دهی کور نابینا و پیسی گرفته و اینها را، تو از این گلی که به شکل طیر درآورده ای از این طیر پرنده می آفرینی توی عیسی اما «بإذنی» به إراده من، هیچ عالِمی از شیعه و اهل سنت، هیچ بی سوادی از شیعه و اهل سنت چون این فقط مال شیعه هم نیست اهل سنت هم قائل به همچین معجزات و کراماتی هستند اهل سنت ایران بسیارشان بلکه باید بگویید به اتفاق برای امام رضا (علیه السلام) احترام قائل اند رفت و آمد می کنند به اصطلاح توسل پیدا می کنند و همه هم در طول إراده خدا می بینند، هیچ آدم بی سوادی مستقل نمی بیند، عرض بنده این است عجیب این است در سوره جن خداوند از علم غیب صحبت می کند و این آقا این بخش را خوانده باقی اش را نخوانده

«عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً»

تمام شد؟ یا نه آیه بعدی چه هست؟

«إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ»

یک احتمال شما بدهید که احتمال بسیار درستی است و درست هم است که این علم غیب را فقط مختص خدا است و خداوند با إراده خودش اگر خواست کسی را آگاه کند

«مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ»

هر کسی، پس این نیست که اگر کسی گفت دیگری چیزی از علم غیب می داند البته هیچ وقت به علم غیب خدا نمی رسد مستقل نیست اگر کسی بگوید دیگری علم غیب می داند این معنایش این باشد که او را خالق قرار داده و اینجا در واقع توحید به هم خورده بنابراین تو حق داری دست به کشتن او ببری، این کج فهمی های که وجود دارد، حالا حوزه اش حوزه مهدویت ما چه هست؟ یکی از آن بحث های که حوزه مهدویت در همین حالا حوزه همین علم غیب که عرض کردم وجود دارد را عرض کنم این است مثلاً اینکه حضرت مهدی (علیه السلام) می آید کارهای خارالعاده می کند، آقایان می گویند مگر می شود؟ بله

«فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»

وقتی ملازم حضرت سلیمان می تواند تخت بلقیس را به چشم به هم زدنی از آن سوی دنیا بردارد بیاورد حاظر کند پیش حضرت سلیمان که خودش هم باور نمی کرد وقتی می گویند تخت من را بیاورید «کأنه هُوَ» مثل همین است وقتی همچین اتفاقی برایش رخ می دهد آیا کسی که به تعبیر خود اهل سنت

«كَيْفَ انْتُمْ اذا نَزَلَ فيكُمُ ابْنُ مَرْيَمَ فَامَّكُمْ مِنْكُمْ»

 آن کسی که، روایت اهل سنت هم داریم که وقتی حضرت عیسی که نازل می شود پیامبر می فرماید چه حالی خواهید داشت وقتی فرزند مریم حضرت عیسی (علیه السلام) نازل بشود بیاید؟ ولی امام از شماست حضرت مهدی (علیه السلام) امام شماست، آیا اگر یک ملازم حضرت سلیمان بتواند با چشم به هم زدنی «لَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ» باشد تواند یک همچین کاری بکند آیا این استبعاد دارد که آدم بگوید کسی که قرار است سیره و سنت پیغمبر را احیا کند او اینچنین قدرتی نداشته باشد؟ در حالی که روایات فراوان از خود اهل سنت داریم؛ خود اهل سنت داریم که حضرت مهدی (علیه السلام) وقتی می آید یهودی می رود در صخره ای خودش را پنهان می کند صخره سخن می گوید می گوید چه؟ می گوید

«فی بطنی یهودیٌ فأکثرنی»

این را خود اهل سنت دارند، این غیر از قدرت غیبی است؟ این غیر از قدرت ماورائی است؟ چرا؟ حالا این را اگر شیعه می گوید حضرت مهدی قدرت والای دارد منظورش این است که قدرتی در مقابل خدا دارد؟ نخیر این را خودشما هم روایت دارید، لذا نمونه های از قرآن که حالا من یک اشاره کردم و باز حالا در ادامه گفتگو با هم صحبت می کنیم مواردی است که انسان را کاملاً از این استبعاد و دیر باوری در واقع چیکار می کند؟ جدا می کند مخصوصاً با توجه به روایات فراوان دیگر انسان را کاملاً همراه می کند.

ما بر قاعده سوره الرحمن «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» داریم جلو می رویم، برای چه؟ برای اینکه آن استبعاد و آن ذهنیت منفی را از ذهن بعضی از افراد که در فضاهای تبلیغاتی ایجاد می کنند برداریم، ما در مقدمه گفتیم که ممکن است برخی از موارد اختلاف نظرهای دیدگاه های میان گروه های مختلف باشد در باره مهدویت اما این اختلافات باعث نمی شود که در مقابل هم بخواهند پنجه بکشند و در مقابل هم رویارویی رخ بدهد، سال ها شیعه و اهل سنت در کنار هم زندگی می کردند گفتگو می کردند حتی گفتگوهای اعتقادی می کردند همدیگر را متقاعد می کردند هر چه بود در طول سال ها و این زندگی برقرار بوده منتهی متأسفانه از آن زمانی که استعمار انگلیس آمد روی کار و شروع کرد تفرقه بی انداز و حکومت کن این تلفات و این کشته ها و این مصیبت ها بر سر عالم اسلام پدید آمد و می بینیم که متأسفانه چقدر برایش داریم هزینه می دهیم و هر روز برداری به برادر دیگر خودش پنجه می کشد، روایاتی را از خود اهل سنت مطرح کردیم که مبنی بر اینکه اگر کسی شهادتین را بگوید اگر کسی رو به قبله مسلمین نماز بخواند کسی که بر این قاعده باشد او مسلم است

«له ما للمسلم و عليه ما على المسلم»

او همه آن حریم های که هر مسلمانی دارد دارد و هر چیزی که برای مسلمان هست برای او هم هست یعنی هیچ کس حق ندارد، روایت دیگر داریم که روایت فراوانی که هر کسی که به دیگری نسبت کفر بدهد این کفر به خود او بر می گردد و این متأسفانه جریانی که در واقع ایجاد شده در عالم اسلام بر اینکه برادری برادر دیگر خودش را کافر و مشرک بداند بخاطر اینکه نگاهش با نگاه من متفاوت است قرائت او با قرائت من متفاوت است، این فقط هم مال شیعه نیست شما می بینید داعشی ها وقتی حمله می کردند کاری به شیعه و سنی نداشتند هر کسی را که با قرائت آنها مختلف بود او را از بین می بردند، جریانی مثل جریان خوارج کاری نداشت به اینکه تو دیدگاه اعتقادیت چه هست هر کسی که با نگاه او متفاوت بود او را از بین می برد و این مصیبت مصیبتی است که در واقع باید حواس ها را جمع کنیم و مواظب باشیم، این تعبیری که در واقع تعبیر بزرگان ما است و تعبیر درستی هم هست که هر کسی که ندای تفرقه را بدهد آن ندا و آن حلقوم حلقوم شیطان است فرقی هم نمی کند شیعه باشد یا سنی باشد عالِم باشد یا غیر عالِم باشد، ندای که از آن ندا تفرقه بربیاید ندای شیطان است، سخنی که ما در این نشست داریم گفتگو می کنیم سخن کاملاً علمی است ما می گوییم که واقعاً بیننده بزرگوار ما و انصافش، ما می گوییم وقتی یک مسلمانی کاملاً برای او موضوع جا افتاده است که حضرت نوح (علیه السلام) 950 سال فقط پیغمبر بوده و قرآن به صراحت می گوید که

«فَلَبِثَ فِیهِم أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عاماً»

هزار سال در بین امت خودش بود غیر 50 سال یعنی چه؟ یعنی عمر طولانی، پس عمر طولانی چیز بعیدی نیست ما سر عمر طولانی بخواهیم، بله شما روی مصداق صحبت کنیم که شما چه دلیلی دارید بر اینکه حضرت مهدی عمر طولانی دارد؟ این را می آییم صحبت می کنیم، اما اینکه اصل عمر طولانی را بخواهد کسی انکار بکند یا مثلاً فرض کنید که در رابطه با ولادت حضرت که من آدم روی این «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ» مانور دادم گفتم ببین سوره الرحمن نمونه های مختلفی مطرح می کند و پشت سر هم تکرار می کند

«فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»

پس کدامین آیه را انکار می کنید؟

چه را تکذیب می کنید؟ اصلاً جای برای تکذیب وجود دارد؟ اینجا هم همینطور است ببینید ما برای یک انسان مسلمان خیلی روشن و شفاف است نگاه کنید ما در رابطه با ولادت مثلاً حضرت مهدی (علیه السلام) اگر روایتی شیعه دارد که خفاء مولوده خفاء هنگام ولادت، ولادت او مخفی بوده یعنی از چه کسی مخفی بوده؟ نه اینکه از پدر و مادرش مخفی بوده کسی که از پدر و مادرش مخفی نیست که، مخفی بوده یعنی چه؟ یعنی از کسانی ظالمانی که قرار بوده است شنیده بودند بر اساس روایات إثنا عشر خلیفه، بر اساس روایات متعددی که شنیده بودند که کسی خواهد آمد از این خانواده از نسل پیامبر کسی که این ماجرای ظلم را برخواهد چید خب طبیعی بوده که اینها دنبال این بودند که اگر بچه به دنیا آمد او را از بین ببرند، مگر همین داستان در رابطه با حضرت موسی رخ نداد؟ مگر فرعون به هر طوری حالا فهمیده بود مگر فرعون دنبال این نبود که حضرت موسی را از بین ببرد؟ چطور به تعبیری باید بگوییم «فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ»؟ چرا باید انکار بکنیم؟ چه را انکار بکنیم؟ اینکه کسی ولادت او مخفی باشد چیزی عجیبی است؟ حضرت موسی تا سال ها تا زمانی که مأمور به اعلام رسالت خود نشد کسی نمی دانست که این همان مولودی است که قرار است فرعون را از بین ببرد، هیچ کس نمی دانست با اینکه در دامن فرعون بود کسی این را نمی دانست، در رابطه با ولادت حضرت إبراهیم (علیه السلام) همین را داریم مگر حضرت إبراهیم (علیه السلام) تا زمانی که آمد بیرون از آن غار و دید یک عده ای مشغول ستاره پرستی هستند شما قبل از آن هیچ خبری از حضرت إبراهیم گویا نداریم چرا؟ چون نمرود به هر دلیلی فهمیده بود که این فرزند قرار است بساط اینها برچیند، حضرت إبراهیم چطور ولادت او مخفی ماند؟ به هر طریقی حتی لازم نیست مکانیزم غیر طبیعی باشد، خیلی خانم ها ممکن است در حالت های براساس جسمی شان بر اساس فزیک بدن شان ممکن است تا ماه ها بارداری شان معلوم نباشد البته الآن با نمی دانم آزمایش ها و نمی دانم مگر با معاینه اینها می دانند قابله ها، حتی ما معاینه جاسوسانی که داریم در منزل امام حسن عسکری (علیه السلام) آمدند اینها معمول اینها بعد از شهادت امام حسن آمدند ببینند آیا فرزندی دارد؟ بعد شهادت فرزند چند ساله بود؟ دیگر زنی نبود که آثاری از بارداری در او باشد، اصلاً بارداری نبود در کار، ببینید ما حرف مان این است ما بنای مان را دشمنان گذاشتند براینکه حرف همدیگر را نفهمیم و به هم پرخاشگر باشیم، بگذار بفهمیم حرف همدیگر را چه اشکالی دارد؟ آقا دیدگاه شیعه این است ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) همانطور که ولادت حضرت موسی (علیه السلام) همانطوری که ولادت حضرت إبراهیم (علیه السلام) مخفی از دید بیگانگان بود مخفی از دید بیگانگان بود اما از آن طرف افراد متعددی که این ولادت را واقع گزارش دادند از حکیمه، ناسی، ماریه، حکیمه دختر امام هادی (علیه السلام) است شخصیت شناخته شده است، از افراد متعددی که در زمان حیات امام حسن عسکری (علیه السلام) آمدند فرزند را دیدند و خود امام حسن، ببینید من یک مثال جالب بگویم مثلاً فرض کنید امروز من و شما اولین بار است فرض کنید در این برنامه با هم مواجه شدیم شما خبر نداری من چندتا فرزند دارم من هم خبر ندارم شما چندتا فرزند داری، اگر من بخواهم در رابطه با اینکه شما چند فرزند داری سخن بگویم باید از چه کسی بپرسم؟ باید از شما بپرسم اولویت با پدر و مادر است و کسانی از خاندان شما که با شما باشند، اگر شما در خاندان تان فرض کنید یک نفر دشمن دارید او ممکن است خبر نداشته باشد قرار است از او این چیزها را مخفی کنید اما اسرار درونی شما را چه کسی خبر دارد؟ حالا نگاه کنید تمام این را هم من خواهش می کنم منصفین عزیزی که برنامه را می بینند با دید انصاف ببینند، نگاه کنید

تمام فِرق اهل سنت برای فرزندان پیامبر و اهل بیت پیغمبر احترام قائل هستند، بدون تردید مگر یک جریانی بنام نواصب و اینها که هیچ، خود اهل سنت هم اینها را مسلمان نمی دانند، می گذارند کنار اینها را، تمام فرق اسلامی همه برای اهل بیت احترام قائل هستند محبت قائل هستند، در مسجد نبوی اسامی مبارک اهل بیت (ع) زده شده، تک تک اهل بیت نام برده شده، تمام اهل اسلا قائل هستند بر اینکه این شخصیت های نورانی شخصیت هایی بودند که از نسل پیغمبر، شخصیت های مقدس، شخصیت های ارزشمند، و معمولاً خطایی از اینها سراغ ندارند، و هیچ خطایی هم نداشتند، ما معصوم می دانیم،  آنها ولو قائل به عصمت نیستند، ولی خطایی از آنها ندارند که اعلام کنند، خب آقای صادقی پور، من و شما باهم یک سلام و علیک پیدا کردیم، من وقتی از شما سؤال کنم شما چند فرزند دارید،  و شما بگویید من یک فرزند دارم دو فرزند دارم، سه فرزند دارم، هرچه خدا حفظ شان کند ان شاء الله، و همینجا هم بگوییم خدا ان شاء الله به آنهایی که فرزند ندارند، فرزند بدهد، و آنهایی که فرزند دارند فرزند صالح و عاقبت بخیر بدهد و نور چشم قرار بدهد فرزندان همه ما را؛ من از شما سؤال می کنم وقتی شما می گویی من یک فرزند دارم، دوتا فرزند دارم، سه فرزند دارم، این برای من کاملاً پذیرفتنی است، حالا اگر این شخصیتی که داریم از او سؤال می کنیم اهل بیت پیغمبر باشد، که در او ما نداریم خطایی نسبت بدهیم ما که معصوم می دانیم، اهل سنت هم ندارند خطایی نسبت بدهند، حالا روایات داریم امام حسن عسکری (ع)  می فرماید که الحمد الله که من از دنیا نرفتم و نور چشم خودم را دیدم، فرزند خودم را دیدم، بعد یکی بگوید نه امام حسن فرزند ندارد، خب باید چه به او بگوییم، روایای که امام حسن (ع) عقیقه برای فرزند شان دادند، همین استحبابی که برای سلامتی فرزند آدم باید قربانی بدهد، خب حالا یکی پیدا بشود که نخیر چون فلان آدم نقل نکرده است من قبول ندارم، خب حالا ابن اثیر هم نقل کرده این را در حوادث آن سال، ولو نمی گوید او مهدی موعود است، اما می گوید او ابو محمد پدر محمد که او را مهدی موعود می دانند او در حوادث این سال از دنیا رفت، و موارد متعدد از اینها، عرض بنده این است من می گویم ما یک مواردی را بخاطر ناآگاهی از دیدگاه همدیگر متأسفانه دیگران را به پرخاشگری می کشاند، آقا ما چیز عجیب و غریبی نمی گوییم، حالا یک دروغی یکی پیدا بشود، بگوید نه حضرت مهدی را گفتند اینطور به دنیا آمده است، خب این روایات معتبر ما  می گوید ولادت او ولادت کاملاً طبیعی بوده مطرح می کنند، بله روایاتی داریم که می گوید مثلاً تا مدتها اثر حمل بر او معلوم نبود، یا حکیمه آن شب آمد اثر وضع حمل را در این خانم ندید، خب بله بعداً می گوید کمی گذشت من شک کردم دیدم ندا از امام حسن عسکری (ع) آمد که عمه شک نکن آن وعده خدا محقق خواهد شد، شام نیمه شعبان، بعد می گوید من آمدم دیدم حالا این خانم را دیدم که حالش حال وضع حمل است، گفتم «اسم الله علیک» یعنی آرام باشد خدا کمکت کند خب این دارد روایت می کند داستان را بعد یک آدم پیدا بشود که ما قبول نداریم، خب قبول نداشته باشد، خب چه چیزی را می خواهی حل کنی، جعلیات یا کج فهمی ها همیشه وجود دارد،  بارها و بارها گفته شده که ما غیبت امام عصر (ع) را نمی گوییم امام رفت در سردآب غایب شد این را هیچ کس نمی گوید،  اما آنهایی که به جهل می خواهند بپردازند می آیند بالا پایین می کنند مطالب را و بر جهل پافشاری می کنند، خب دیدگاه رسمی مکتب شیعه چیست؟ بله سرداب در مناطقی که حالتی دارد یک جایی است که در فصل گرما خنک تر است، الآن مناطق مثل قم و یزد خیلی جاهای دیگر این حالت را دارند، که یک سردابی داشتند که مثلاً خنک تر بودند، این محل زندگی امام هادی بوده محل زندگی امام حسن عسکری (ع) بوده امام مهدی هم در آنجا بوده، اما جالب است روایاتی ما داریم که اصلاً غیبت از اینجا نشد، امام ازسرداب بیرون آمد و دیگر دیده نشد، یعنی وقتی جاسوسان خلیفه بنی عباسی آمدند اینجا حضرت خارج شد از سرداب و آنها ندیدند، پس بنابر این یکی از آن مواردی که می خواهم بگویم،

«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِکُما تُکَذِّبانِ»

این نمونه است که ما در رابطه با ولادت وقتی ما خفاء ولادت را نسبت به حضرت موسی (ع)  و نسبت به حضرت ابراهیم (ع) می پذیریم و استبعادی ندارد که خداوند اراده بکند یک فرزند را حفظ بکند، آیا خدا برایش استبعادی دارد مورد دیگری پدید بیاورد؟  و فراوان افرادی بودند که حضرت را در این دوران دیده اند و روایات متعدد داریم شیخ صدوق آورده دیگران آوردند که حضرت را در این دوران دیدند.

نمونه دوم نمونه است که ما در بحث غیبت حضرت سخن می گوییم، حالا طول عمر را من باز یک نکته ای دارم به آن برمی گردیم، در رابطه با غیبت حضرت نکته ای است و آن این است، اولین مطلبی که وجود دارد منظور از غیبت چیست، خب قبل از اینکه بخواهیم همدیگر را متهم کنیم شما یک مقاله هم که می نویسی باید کلید واژه هایت را تعریف کنی، قبل از اینکه همدیگر را متهم کنیم ببینیم این شیعه که می گوید امام غائب است، این غیبتی که مطرح شده این منظور از غیبت چیست؟ آیا مدلی است که در رابطه با حضرت عیسی گفته می شود، «و ما سلبوا و ما قتلواً» به تعبیری «بل رفع الی السماء»  که در رواقع به آسمان رفته است، یعنی در آسمان است، اصلاً موجود روی زمین نیست، شیعه این را نمی گوید، شعیه معتقد بر این نیست که حضرت مهدی (ع) به آسمان رفته نه روی زمین است، آیا نگاه غیبت به معنای یک شخصیت عجیب و غریب نامرئی است؟ شعیه این را هم نمی گوید، در عبارت متعدد دارد می گوید

«یرونه و لا یعرفونه»

می بینند او را و نمی شناسند

البته اینکه مواردی باشد که امام تصرفی بکند دیگری او را نبیند، یا دیگران حواسشان نباشد، اینها ممکن است ولی بحث این است که تلقی از غیبت به معنای نامرئی بودن و یک ویژگی غیر انسانی داشتن نیست، نه بلکه روایات این را روشن کردند لذا اگر کسی می خواهد از این به بعد در رابطه با غیبت صحبت کند خب روی منطق صحبت کند، روایات ما غیبت را مطرح می کند آن چیست؟ می گویند غیبت حضرت مهدی (ع)  مانند حضرت یوسف (ع) است، قرآن در سوره یوسف آیه 58 این را می گوید،

«وَجَاءَ إِخْوَةُ يُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَيْهِ فَعَرَفَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْكِرُونَ»

اینها آمدند بر یوسف داخل شدند، یوسف آنها را شناخت ولی آنها یوسف را نشناختند

یوسف/58

تا جایی که می رسند می گوید

«قَالُوا أَإِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ»

تا جایی که می رسند که تو یوسف هستی؟ موقعی که یوسف مشخصات را می گوید که این چه کاری بود که با برداران خود کردید، آن وقت اینها می گوید «أأنت یوسف» آن موقع می شناسند، روایات ما هم می فرمایند که غیبت حضرت مهدی (ع)، حالا قبل از طول عمر، اصلاً طول عمر یک بحث دیگر است، غیبت حضرت مهدی (ع) مانند حضرت یوسف است، یعنی ناشناخته بودن، یعنی می تواند در میان امت باشد ناشناخته باشد، این چیز عجیبی نیست، مثل حضرت یوسف (ع)، من یک بیان دیگر داشته باشم، این یک بیان تحلیلی است که کمک

«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِکُما تُکَذِّبانِ»

در این بحث غیبت حضرت می آید، آن این است، اهل سنت معمولا معتقد هستند بر اینکه حضرت مهدی (ع) در آخر الزمان به دنیا می آید، «سیولد» شیعه معتقد است به دنیا آمده است،  نام پدر معلوم، نام مادر معلوم، قابله و یا آن مامایی که هنگام ولادت حضور داشته کمک مادر بوده جناب حکیمه معلوم، افرادی که بعد از ولادت حضرت را دیدند معلوم، آنهایی که از گوشت عقیقه خوردند معلوم است،  آنهایی که در هنگام بودن پدر آمدند و حضرت مهدی را در آغوش پدر یا روی شانه های پدر دیدند معلوم است، آنهایی که بعد شهادت پدر آمدند پشت سر این آقا نماز خواندند بر پدر معلوم هستند، مثل ابوالأدیان و دیگران، و اینها که در طول تاریخ که ما نمی توانیم بگوییم همه اینها توانی بر دروغ کرده اند حضرت را دیدند معلوم است، خیلی ها معلوم است، شیعه معتقد است بر اینکه او به دنیا آمده است،  و برای آنکه آن اثنی عشر هم فاصله نیافتد، اثنی عشر متصل است، اهل سنت معمول شان می گوید «سیولد»  در آخر الزمان بدنیا می آید، ولی می گفت کسی که لاأدری است نمی تواند بر ادری مسلط بشود، چون «لاأدری» یعنی نمی دانم، «أدری» یعنی می دانم دارم شناسنامه ارائه می دهم، اهل سنت می گویند ما نمی دانیم ولی در آخر الزمان متولد می شود، الآن متولد شده یا نشده، هیچ دلیلی ندارند بگویند نشده، هیچ کسی نمی تواند این حرف را بزند، اما من چیز دیگری می خواهم بگویم، آن که می خواهم بگویم، این است من می گویم شما در نظر بگیرید هر موقعی که حضرت بخواهد متولد بشود، یا متولد شده، از این بحث بگذریم بیاییم یک سؤال بپرسم به این بحث برگردیم، فرض کنید یک آدمی قرار هست، بیاید و فرعونی را از بین ببرد، یک موسی قرار است یک زمانی بیاید فرعونی را از بین ببرد، فرض کنید از زمانی که متولد شده است، الآن متولد شده است تا زمانی که رجل رشید بشود 30 یا 40 سال زمان می خواهد، در این دوره این موسی این فردی بنام موسی این آدم این 30 یا 40 سال چگونه باید رفتار کند، چند مدل را ما باهم گفت و گو کنیم، یک مدل این است که این موسی شناخته شده باشد معلوم باشد این آقا قرار است فرعون را از بین ببرد حتی آن حضرت موسی هم معلوم نبود که او قرار است فرعون را از بین ببرد لذا وقتی فرعون احساس نگرانی کرد همسرش گفت این بچه که ضرری برای ما ندارد که، این باعث شادی ما هم هست، یعنی حس نمی کرد این بچه همان بچه است که قرار از بین ببرد، پس یک صورت این است که معلوم باشد که این بچه قرار است 40 سال دیگر فرعون را از بین ببرد، خب آقای صادقی پور و بینندگان عزیز، فرعون با این بچه چکار می کند؟ صد در صد او را می کشد، فرعون فرزندان زیادی را کشت زنان زیادی را شکم درید که این بچه به دنیا نیاد، پس صورت اول اگر موسی معلوم باشد که این فرزند همان آدمی است که قرار است 40 سال دیگر فرعون را از بین ببرد او را از بین می برد، صورت دوم، این فرزند بیاید بعد از اینکه چند سالی گذشت بیاید به فرعون بگوید که آقای فرعون بنده قرار است در 40سالگی شما را از بین ببرم ولی الآن من کاری به شما ندارم بیا یک قرار داد باهم ببندیم تا 40سال دیگر خدا بزرگ است، حالا تا40سال دیگر من به شما کار ندارم باهم یک قرار داد عدم تعرض ببندند، پیمان یا بیعت ببندن بر اینکه من کاری به تو ندارم، خب این چه مشکلی دارد، که موسی بیاید یک بیعتی ببندد و معلوم است قرار است فرعون را از بین ببرد، می گوید من الآن به شما کاری ندارم، من نه عده دارم، نه یار دارم نه چیزی، من الآن به شما کار ندارم، خطر بالقوه است، لذا تواغیت به هیچ عنوان اجازه نمی دهند این زنده بماند، شما ببنید در رابطه با ائمه ما می دانستند امام یار ندارد، یا مسموم می کردند یا چیز دیگر، دائماً توطئه می کردند یعنی همین که حس کنند او اگر عِدّه و عُدّه بگیرد برای من خطر است، همین که حس کنند افراد دارند دور اینها جمع می شوند و برای من خطر است و پایه های حکومت من را سست می کند چکار می کند از بین می برد پس این صورت دوم هم امکان ندارد، درست شد؟چه صورتی می ماند، فقط یک صورت آن است که این آدم ناشناخته باشد، یعنی معلوم نباشد این کودک قرار است فرعون را از بین ببرد می دانید می خواهم چه بگویم؟ می خواهم این را بگویم که چه نگاه شیعه که می گوید حضرت مهدی متولد شده است و برای او ادله فراوان دارد، چه نگاه اهل سنت که نمی دانم متولد شده یا نشده، «سیولد» هر دو نگاه ناچار است چیزی و تاکتیکی را بنام ناشناخته بودن بپذیرد، این همان معنای غیبت است، این تایکتیک دقیقاً همان تاکتیکی است بنام غیبت، شما هیچ عملیات نظامی نمی توانی انجام بدهی، که مشخص باشد، باید پنهان کاری باشد باید ناشناخته عمل کنی، این خیلی روشن است، حضرت رسول هم وقتی می خواهد هجرت کند، راه طوری بود که نفهمند حضرت از کجا می خواهد برود به سمت مدینه، غار ثور که پیغمبر می رود بر خلاف مسیر است اما مسیر را اینطرفی می رود که آنها نفهمند پیامبر کجا می خواهد بود،می خواهد برود سمت مدینه و یثرب، لذا ما در بحث غیبت هم مبنای عقلی داریم که هر آدم با انصافی او را می پذیرد اما دلیل مان مبنای عقلی نیست، دلیل ما روایات فراوان است که برای ما دارند مطرح می کنند، و حتی گفتم در منظر اهل سنت هم اگر کسی انصاف داشته باشد چاره ای ندارد جز اینکه این تاکتیک را بپذیرد، و با این تاکتیک راه بیاید، و اینجا است که کاملاً موضوع غیبت قابل فهم می شود و طبیعی است که انکار او و تکثیر او معنایی ندارد.

مجری:

خب خیلی ممنون ما که مجذوب فرمایشات شما شدیم، ادامه مباحث حاج آقا را در خدمت تان هستیم.

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

خواهش می کنم نمونه دیگری  که انسان می تواند از قرآن کمک بگیرد ما در حوزه طول عمر بحث مانند حضرت نوح نمونه ای است البته ما در روایات فروان داریم و جالب این است که خود اهل سنت برای افراد دیگر هم ادعای طول عمر دارند مثلاً در رابطه با دجال روایت دارند بر اینکه دجال از زمان پیامبر زنده بود، و حتی خلیفه دوم به پیامبر گفت من او را از بین ببرم، پیامبر فرمودند «لا خیر فیه» هیچ خیری در اینکار نیست، حالا این دجال که خودش نقش اصلی نیست به تعبیر ما، او یکی از حواشی کار هست، عمرش از زمان پیغمبر و آن موقع بود حالا از چه زمانی زنده بوده معلوم نیست، یا در رابطه با حضرت ادریس اینها این عمر طولانی را مطرح می کنند در رابطه با پیامبران دیگر مثل حضرت خزر مواردی عمر طولانی مطرح اسـت، و این نمونه هایی برای یک انسان مسلمانی که حداقل همان حضرت نوح برای او یک نمونه است برای اینکه این ناباوری برایش حل بشود و باور پذیر بکند، هر چند برای غیر مسلمان همین موضوع به نظر من قابل گفت و گو است حتی اگر قائل به ادیان نباشد، من در یک جمعی از پزشکان بودم و یک جلسه ای در واقع هم اندیشی علمی بود من آنجا یک سؤالی را مطرح کردم و بعد به طول عمر پرداختم، و آن سؤالم این بود که گفتم ک اگر یک انسانی نفس نکشد علائم حیاتی هیچ چیز نداشته باشد، گردش خون نداشته باشد، ضربان نداشته باشد، هی چیز از نظر شما چه هست، گفتند خب مرده است، حتی حیات نباتی هم نداشته باشد، کاملاً از بین رفته باشد، گواهی فوتش هم صادر شده علاوه بر آن اگر این آدم دفن هم شده باشد و بعد از 300 سال 400 سال، 500 سال بیشتر یا کمتر به دلیلی این قبرستان خراب شده و بدن سالم در آمده، و نمونه های فراوانی ما از این داریم من نمی خواهم نمونه هایی مثل سیبری را بگوییم، که بگوییم به علت یخ زدگی، نمی خواهیم نمونه های مومیایی را بگوییم، بگوییم مومیایی اش کرده اند، نه حالت طبیعی، ما نمونه های فراوانی داریم

مجری:

خیلی از انسان ها به چشم خودشان دیدند

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

بله خیلی ها هستند ما نمونه های متعددی داریم شیخ صدوق ابن بابویه را بدن سالم، سید قطب در همین حرم حضرت معصومه (س)  بدن سالم شهید محمد رضا شفیعی بعد از 17-18 سال شهید دفاع مقدس بدنش سالم، یک شهیدی اخیراً در شیخان قم قبری را داشتند درست می کردند بدن بخشی از پیکر او سالم بعد از سالها که مدفون بود، حالا چرایش را ما نمی دانیم بحث ما این نیست، و نمونه های فراوانی از این داریم من از اینها پرسیدم که در حالت طبیعی، بله یک وقت ما یک جا می گوییم یک خاک متفاوت است خب این در صورتی  که همه مرده ها اینطور باشند، ولی وقتی که مرده ای که در حالت عادی بعد از دو هفته در او تخمیر رخ می دهد انفجار شیمیایی رخ می دهد و تجزیه صورت می گیرد بعد از مدتی نهایتاً 30 یا 40 سال دیگر از استخوانها چیز کمی می ماند خب این در حالت طبیعی است، این بدنها از بین رفته و بعد یک بدن را می بینید کاملاً سالم، در رابطه سید قطب داریم که هستند افرادی که هنوز شهادت می دهند که وقتی اطراف حرم را این قبر ها را داشتند خراب می کردند بدن او چنان سالم بود که آیت الله مرعشی نجفی آمد و زانوی او را بوسید، خب این بدن اینقدر سالم بوده، اصلاً گویا تازه در قبر گذاشته شده، خب چرا؟ نمی دانیم، من از آنها این را پرسیدم  گفتم این عجیب تر است و باور ناپذیر تر است که همه موارد مختلف است ما نمی توانیم انکار بکنیم ،اینقدر موارد مختلف است نمی شود انکار کرد، یا اینکه اگر ما بگوییم نمی دانیم حضرت نوح با چه مکانیزمی 950 سال عمرش طولانی بود، ما نمی دانیم حضرت حزر با چه مکانیزمی، حضرت ادریس باچه مکانیزمی، کدام باور ناپذیر تر است؟ دقت می کنید، حتی علم هم اینجا محکم نمی گوید نمی شود می گوید من نمی دانم، تفاوت است، علم تجربی قائده اش بر اثبات است نه سلب، می گوید من اینها را تجربه کردم، می گوید من اینگونه از حیوان را یافتم، نمی گوید گونه دیگری نیست، چون ممکن است در یک غاری در یک جایی در یک بیابانی در یک جنگلی در یک باغی در یک بوستانی یک نمونه دیگری پیدا شود متفاوت همه این محاسبات ما را بریزد بهم.

مجری:

هنوز علم نرسیده به آنجا

حجت الاسلام و المسلمین جعفری:

علم نفی نمی کند، البته علم این را می گوید، که اگر از نظر سلامت سلولها حفظ بشود، این چیزی که مطرح است، اما بحث سر این است که آنچه که عجیب تر است این است که آدمی که بتواند به هر دلیلی بخواهد، تازده در حالت طبیعی اگر ارده خدا تعلق گرفته باشد برای اینکه اینگونه بشود، و جالب است ما در حوزه علوم تجربی همین هایی که خودشان را می گویند ما بر اساس علوم علمی داریم حرف می زنیم، در حوزه علوم تجربی ما گونه های مثل موش و خرگوش و فلان را می گوییم گونه هایی هستند که با انسان نزدیک هستند در آزمایش ها از این نمونه ها استفاده می کنند اما در این حوزه ها که می رسند نمی گویند یک نهنگی پیدا شده هزار و خورده ای در اقیانوس آتلانتیک شمالی، 800 سال عمرش بوده، آن را نمی گویند، اصلاً ما از آنها استفاده نمی کنیم،  ما اصلاً به آن گونه ها کاری نداریم، من عرضم این است که حتی در گونه انسانی انسان معتقد به ادیان نمونه هایی مثل حضرت نوح داریم که نمی توانید انکار کیند،

«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِکُما تُکَذِّبانِ»

اگر این را هم بگذاریم کنار، آدمی که معتقد به ادیان نیست از نظر علمی هم علم نمی گوید نمی شود می گوید من هنوز به رازش پی نبردم، اما من می بینم جسدی را که بعد از 700 سال 800 سال، بیشتر یا کمتر، هزار سال بیشتر را کمتر بدن سالم مانده، در حالی که بدنهای دیگر بعد از دو هفته در آنها انفجار شیمیایی رخ می داده بعد از 30 سال 40 سال 50 سال معمولاً استخوانها از بین می رفتند، لذا این موارد نمونه هایی است برای اینکه ذهن را نزدیک کنیم به اینکه استبعاد یک مسئله دلیل بر رد آن نیست، و استبعاد هم با این موارد قابل حل است، یا مثلاً اگر ما داریم که حضرت یحیی (ع) در کودکی به نبوت رسید، و ما داریم

«يا يَحْيى‌ خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا»

مریم/12

در سوره مریم آیه 12  که ما «آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا» ما در کودکی به او این حکم و نبوت و حکمت را دادیم، خب چه بعدی دارد اگر نسبت به دیگر این اتفاق بیافتد، چه بعدی دارد وقتی خدایی که می تواند یک نمونه را ایجاد بکند، خدا بعدش «ید الله مغلوله» آیا دست های خدا بسته است، ما که نگاه یهودی ها را نداریم که بگوییم ید الله مغلوله، دست خدا باز است و قدرت خدا که کسی قدرت خدا را که نمی تواند نفی بکند که  بنابر این یا مثلاً شما وقتی در رابطه با حضرت عیسی (ع) می گوید

«فَأَشارَتْ إِلَيْهِ قالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا۝ قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا۝ وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ»

حضرت در آغوش مادر دارد سخن می گوید

«وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ»

خود وجود حضرت باعث برکت است، لذا امام ناشناخته به معنای این نیست که بی برکت باشد،

«وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ»

خود نفس تو باعث برکت است،

خود وجود تو باعث برکت است، خود وجود حضرت عیسی (ع)

«وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا»

ولو الآن در آغوش مادر است، خود وجود این فرزند باعث برکت است، و وجود حضرت باعث برکت است، لذا این را عرض کردم خدمت شما که ما وقتی نگاه می کنیم از این نمونه ها فراوان داریم، نمونه های دیگری را ما داریم که ذن را کاملاً به مواردی که افراد استبعاد دارند نزدیک می کند من اشاره کردم بر اینکه مثلاً ما وقتی از  کودکی و امامت در کودکی سخن می گوییم افراد برایشان عجیب است، خب چطور ما در رابطه با حضرت عیسی و حضرت یحیی برایمان عجیب نیست وقتی اراده خدا بر آن تحقق بگیرد، چطور حالا افراد خارق العاده ای که در طول تاریخ بودند برای ما عجیب نیستند، و جالب این است که ما وقتی در رابطه با انبیا و ائمه صحبت می کنیم ما نمونه هایی را داریم که در میان خود ائمه که با سن کودکی به امامت رسیدند امام جواد (ع) با سن کم به امامت رسیده، نه موروثی خاندان سلطنتی نه، نه بوده اند فرزندان امامی که بزرگ یا کوچک تر بودند و به آنها امامت نرسیده است، بوده اند در میان ائمه که فرزندان و برادرانی بودند و نشدند، اینطوری نبوده که بگویند مثل مدل بعضی از حکومت ها فرزند بزرگتر می خواهد 80 سالش باشد 70 سالش باشد، او باید حکومت به او برسد، این که مثل جریان در عربستان است ما داریم، که باید به او حکومت برسد ولی این آدم خودش اصلاً نمی تواند تشخیص بدهد، عملاً هم فرزندش دارد جنایت در جهان می کند هر کاری می کند، ما آن را کاری نداریم، آنکه خدمت تان مطرح می کند این است که ما برای امام دو جریان مواجه بودند، این را دقت بفرمایید، یک جریان دشمنان و رقیبانی هستند که دنبال نقطه ضعف هستند، شما در رابطه با امام رضا علی بن موسی الرضا (ع) امام هشتم، دارید که چه جلساتی را برقرار می کرد، مأمون، افراد متعدد می نشستند از ادیا مختلف مناظرات گفت و گوها، اینها داشتند امام را رسد می کردند،اصلاً دنبال نقطه ضعف بودند، روایاتی داریم که می گفتند شما اگر توانستید نقطه ضعف بگیرید، می خواستند  بشکنند امام را به زعم خودشان، که موفق نشدند، و جالب است همین داستان را از طریق یحیی بن اکثم و دیگران نسبت به امام جواد است با سن کم داریم، همین داستان را داریم، یعنی یک طرف دشمنان و رقیبانی هستند که دنبال نقطه ضعف هستند، اصلاً جلسات علمی می گذارند که امام را بشکنند، یحیی بن اکثم که عالم بود برای خودش ادعایی داشت را مأمون مأمور می کند که اگر توانستی چیزی بگویی من به تو جایزه هم می دهم، و با همین هدف هم می آید، و می آید یکی از سؤالات سخت را در بحث احکام که بحث حج هست از امام جواد (ع) می پرسد، همان داستان معروف، که می گوید من اول بپرسم یا شما می پرسید امام می فرماید شما بپرسید، شروع می کند داستان حج را پرسیدن، که می دانید سؤالات و احکام حج خیلی پیچیده است، اما بعد می بینیم امام شروع می کند مسئله او را با فرض های مختلف اینکه می گویید سید انجام داده در حرم انجام داده یا بیرون حرم انجام داده، این آدمی که صیاد بوده محرم بوده یا از احرام در آده، شروع می کند ابعاد مختلفی از این را می پرسد، بار اول بوده یا تکرار بود، اینقدر سؤال می کند اصلاً طرف گیج می شود، می گوید آقا خودتا بفرمایید امام شروع می کند جواب دادن، بعد امام از او سؤال می کند، پاسخ بدهد، در رابطه با زن و مردی که صبحگاه با هم نامحرم هستند بعد چاشت باهم محرم می شوند، باز قبل از ظهر نامحرم می شوند، ظهر محرم می شوند بعد از ظهر نامحرم می شوند، اصلاً می گوید مگر می شود؟ بعد امام می فرماید بله کنیز است، کنیز نامحرم است بعد می خرد، می شود محرم، و شروع می کند ابعاد مختلف را گفتن،  همان امام در سن کودکی، پس ما یک جریان دشمنان و رقیبانی داریم که دنبال نقطه ضعف هستند، و اینها یک نقطه ضعفی نسبت به امام چه درسن 30 سالگی و 40 سالگی و چه در سن 9 سالگی و 6 سالگی و 5 سالگی  نتوانستند ارائه بدهند، این خودش خیلی مهم است که هیچ نقطه ضعفی نتوانستند ارائه بدهند، هیچ چیز، بگویند اینجا اشتباه گفت اینجا خطا کرد، اینجا  رفتارش غلط بود، ما می گوییم عصمت آنها اسم عصمت را نیاورند رویش ولی هیچ نمونه ای نداشتم، مورد دوم، نمونه دوم مسئله دوم، ما یک آدم هایی داریم که این آدم ها امام دیده بودند،  آدم های عالم و فرهیخته ای که اینها اصحاب امام بودند، این اصحاب امام است که وقتی کنار امام صادق (ع) قرار می گیرد آن فضای علمی بالا را می بیند که تمام فرق اهل سنت افتخار می کنند که شاگردی ایشان را داشتند، این فرد وقتی فرزند امام صادق (ع) هست امام صادق را درک کرد کلام امام صادق را  می داند ذائقه امام صادق را می داند برادر امام کاظم (ع) هست، برادر موسی بن جعفر (ع) هست،  این کلام را باز در سخنان امام کاظم (ع) دارد،اینها همه سن بالا هستند، بعد امام رضا (ع) فرزند امام کاظم را دیده است،  آن ادبیات و آن ذائقه و آن علم و همه چیز را دیده عین سخن امام صادق و امام کاظم را دیده، بعد یک دفعه می رود به امام دیگری که در سن کم به امامت رسیده، امام جواد (ع) بعد می بنیم علی بن جعفر که خودش راوی حدیث است، خودش از علما است، فرزند امام صادق است، برادر امام کاظم است، عموی امام رضا (ع) هست، حالا عموی پدر امام جواد است، چنان زانو می زند در محضرت امام جواد (ع) یعنی چه؟ وقتی به او می گویند تو پیر مردی این بچه هست، می گوید نگو این حرف را، این چطور این حرف را می فهمد می فهمد این سخن عین سخن امام صادق است، این سخن عین سخن امام کاظم است، این سخن یکی است کلام نوری است که در همه اینها قرار دارد، لذا عرض من این است که گروه دوم دوستان آگاه و عالم و فرهیخته ای هستند،  که وقتی خدمت امام در سن کم می رسند می فهمند این همان حرف است، مثلاً ما عثمان سیعد و محمد بن عثمان را داریم، جزو نائبان خاص امام زمان هستند، هردو جزو معتمدین و از وکلای امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) هستند، که این دو بزرگوار فرمودند که اینها از طرف ما  هستند، سخن آنها سخن ما است و مورد اعتماد ما است،  آقای عثمان بن سیعد و محمد بن عثمان بن سعید آدمی است که سخن امام هادی را شنیده،  سخن امام حسن عسکری (ع) را شنیده، با اینها زندگی کرده، لذا می داند وقتی یک کودکی به امامت رسیده است، این سخن با آن سخن چقدر یکی است،  چقدر هماهنگ است، و ما در اینجا هم کوچکترین مطلب و کوچکترین شهادتی جز عظمت ما نداریم، خب این هم خودش کاملاً همان مسیر را مشخص می  کند که «وَ آتَیناهُ الْحُکمَ صَبِیا» چیز عجیبی نیست، و باز در آخر عرضم

«فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِکُما تُکَذِّبانِ»

آخر جمع بندی عرضم را یک جمله جمع کنم، این بود که ما در یک فضای گفت مانی بسیاری از این مواردی که در دیدگاه ها هست، این دیدگاه ها کاملاً قابل گفت و گو و قابل رسد و یافتن نمونه ها و موارد قرانی و موارد مستندی است که جدا از روایات متعددی که وجود دارد.

مجری:

خب صمیمانه سپاس گذارم خیلی بهره مند شدیم از فرمایشات ارزشمند کارشناس محترم برنامه مان جناب حجت الإسلام و المسلمین حاج آقای جعفری عزیز از نگاه های همه شما بینندگان عزیز صمیمانه سپاس  گذارم

کاش در اين رمضان لايق ديدار شوم

سحري با نظر لطف تو بيدار شوم

 

کاش منت بگذاري به سرم مهدي جان

تا که همسفره تو لحظه افطار شوم

اللهم عجل لولیک الفرج

خدا نگهدار.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


عصر انتظار>

اسلام مهدویت آخر الزمان قرآن و آینده جهان وارثان زمین موعود سیره رسول الله صلی الله علیه و آله فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ نعمت های خداوند