آینه تاریخ

قسمت پنجاه و پنجم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 1401/04/17

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عزیزان بیننده سلام وقت شما بخیر باشد از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجدر خدمت شما هستیم و میزبان شما عزیزان و  کارشناس محترم برنامه، برنامه آینه تاریخ جناب آقای دکتر جباری  استاد حوزه و دانشگاه هستیم ان شاءالله بتوانیم در این برنامه و در این ساعات برای شما عزیزان و برای همه کسانی که تکرار این برنامه را هم می بینند ساعت خوبی را ایجاد کنیم، ابتدای برنامه خدمت شما عزیزان عرض تسلیت دارم، مناسبت شهادت آقا امام باقر (عو شهادت حضرت مسلم بن عقیل و همچنین روز 8 ذی الحجة روزی که حضرت امام حسین (ععزیمت می کنند به سمت کربلا از مکه مکرمه، خدمت استاد عزیز عرض سلام دارم سلام علیکم وقت شما بخیر اعظم الله اوجورنا و اوجورکم، در خدمت شما هستیم.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم، حضور ارزشمند شما جناب آقای غضبانی و همه شما بینندگان محترم این برنامه عرض سلام وقت بخیر دارم، و بنده هم عرض تسلیت دارم مناسبت ها حزن آور این ایام را سالروز شهادت مولا و سرور مان باقر العلوم امام پنجم، امام باقر (ع) بود و امشب هم شب عرفه است و در واقع شب شهادت جناب مسلم بن عقیل  سفیر امام حسین (ع) به کوفه و در واقع داریم کم کم وارد می شویم به فضای محرم و ایام حزن محرم و بوی مراثی و مراسم مربوط به اباعبدالله (ع) می آید، و از طرفی هم حاجیان در سرزمین عرفات حضور دارند و ان شاءالله که خداوند متعال حج همه مؤمنان را قبول بکند وآرزومندان و همه شما بینندگان عزیز و ما که آرزو داشتیم و داریم که در چنین ایامی در سرزمین عرفات می بودیم، ان شاءالله که خداوند متعال این اجر را نصیب همه بکند و این توفیق را در سالهای بعد نصیب بکند، و به مناسبت روز جمعه هم این دعا را بکنیم که ان شاءالله ما این لیاقت را خداوند به ما بدهد که در چنین ایامی در رکاب مولی و سرور مان امام عصر (ع) حضور در آن سرزمین را درک کنیم.

مجری:

ان شاءالله، چه نکته جالبی را اشاره فرمودید که حالا این مناسبت ها همه اش با کربلا عجین هست، حتی عید قربان است، حتی عید قربان که در پیش رو هست در آنجا هم بلاخره خیلی با حادثه کربلا در ارتباط هست و ارتباط دقیقی دارد که اهل علم و اهل فن در جریان هستند و حضرت عالی هم در مناسبت های گذشته اشاراتی داشتید.

استاد اگر اجازه بدهید یک روالی در این برنامه پیش آمده، شاید ناخواسته یا با عنایات آقا امام عصر معمولاً وقتی که شهادتی از یکی از ائمه معصومین ما است به روایاتی می پردازیم که از قول آن امام معصوم باشد و طبیعتاً خب شهادت حضرت امام باقر (ع) در روز گذشته بود اگر اجازه بدهید ما از حضرت عالی در این خصوص بشنویم و بپرسیم که روایتی که آقا امام باقر (ع) در خصوص حیات آقا امام عصر و قیام حضرت حجة بن الحسن، داشتند را یک بررسی بکنیم و از حضرت عالی بیاموزیم که این روایات بر چه نکاتی تأکید دارد.

استاد جباری:

امام باقر (ع) یکی از امامانی است که اتفاقاً در باره حضرت مهدی (ع) روایات شان کم نیست و متعدد روایت دارند البته فرزند بزرگوار شان امام صادق (ع) بیشتر هست، دلیل هم مشخص است، دوران امامت امام صادق طولانی تر بوده یک، و دوم اینکه فضای بیان روایت برای امام صادق با توجه به گستره شاگردان آن حضرت و فضای علمی و فضای سیاسی اجتماعی که پدید آمد خب بیشتر بود، اما از امام باقر(ع) هم روایات جالبی رسیده، و بخشی از این روایات در همین کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمة مرحوم شیخ صدوق آمده، در همان بابی که مرحوم صدوق، ابوابی که دارند از تمامی معصومان (ع) تا امام یازدهم درباره امام عصر روایات را نقل کردند 17 روایت را از امام باقر می کنند، مرحوم صدوق اما معنایش این نیست که تمامی روایات امام باقر همین ها است، چون بعضی از روایات را غیر مرحوم صدوق نقل کرده که ایشان نیاورده، مثلاً در تفسیر قمی، در تفسیر عیاشی، همین دیروز نگاه می کردم ذیل آیه شریفه 61 سوره نمل همین آیه معروفی که مردم معمولاً می خوانند برای طلب دعا و قضای حوائج،

«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ»

نمل/62

به دنبالش «يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ»، هم از امام صادق روایت دیدم هم از امام باقر (ع) که مضطر را در آن آیه تطبیق کرده اند مصداق واقعی را امام عصر (ع) دانسته اند، و اینکه دنبالش بحث خلافت در زمین مطرح می شود در واقع این را تأیید می کند، و امام می فرماید که حضرت حجت (ع) آن زمانی که به حضرت اذن داده می شود برای ظهور تشریف می آورند کنار کعبه پشت شان را

«أسنَدَ ظَهرَهُ إلَى الحِجرِ»

حَجَر باید باشد ممکن است بعضی ها حِجر بخوانند، اما نه آن حَجَر هست، مشخص است حضرت در کنار در کعبه می ایستند و آنجا دعا می کنند از خداوند فرج را می خواهند و بعد دارد که حضرت تشریف می برند پشت مقام ابراهیم و آنجا دو رکعت نماز می خوانند و به سجده می افتند، و مناجات و دعا و اذن ظهور به حضرت داده می شود و از آنجا دنبالش دارد که آن 313 نفر یاران خاص حضرت متوجه می شوند و می آیند و به حضرت در آن شهر ملحق می شوند، خب ما می دانیم در برخی از روایات بحث ظهور حضرت روز جمعه است در روایاتی روز شنبه، و جمعش هم به این است که در روز جمعه حضرت ارتباط و اذنی که به حضرت داده می شود برای ظهور آن یاران خاص حضرت در روز جمعه ملحق می شوند به امام (ع)، حالا ارتباط حضرت با آنها با حضرت مشخص است ارتباط درونی است، نفسی است، نفس آنها وصل شده به امام عصر (ع) و لذا از درون آنها متوجه می شوند، در واقع تکلم نفسانی است، حدیث نفس هست، یعنی امام (ع) از درون به آنها القا می کند که زمان فرا رسیده و اینها در مکه ملحق می شوند به امام (ع) در کنار کعبه، حالا قبلش هم ممکن است در آن خانه ای که در مکه امام در آنجا حضور می یافته اند در دوران غیبت کبری و یارانش در آنجا حضور می داشتند، شاید برخی از اهل دل که در دوران معاصر بعضاً متشرف می شوند در چنین خانه ای محضر حضرت رسیده اند می رسند یا قرار است یاران خاص حضرت در چنین خانه ای استفاده می شود از برخی از شواهد که انجام می گیرد و در آنجا یاران حضرت در آن شب جمع می شوند و به همراه حضرت در کنار کعبه حضور پیدا می کنند، و صبح شنبه و که طبق بعضی از روایات عاشورا است، شنبه ای که روز عاشورا است، چون ظهور حضرت در روایت عاشورا دانسته شده، در آنجا اعلام جهانی می شود و مردم می شنوند صدای حضرت را منظور این است که چنین روایتی را من دیدم در تفسیر عیاشی در تفسیر قمی از امام صادق از امام باقر (ع)، که مسئله ظهور هست، و بعد این صیحه و ندای حضرت که جهانیان می شنوند، یک بخش روایت در تفاسیر این چنینی است، ذیل آیاتی که اشاره کردم، آیه

«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ»

 و در واقع ما شیعیان بخصوص این رسم خوبی که داریم در هنگام دعا این آیه را می خوانیم به گونه ای داریم بر اساس مبانی و اصول عمل می کنیم، چون مبنای ما و نگاه ما این است که امام عصر (ع) و امام در هر زمانی واسطه فیض هست میان خداوند و خلق چه فیوض مادی و چه معنوی، و لذا ما وقتی می گوییم « أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ» در واقع خدا را به حق امام عصر (ع) قسمی می دهیم که به حق آن حضرت یا به واسطه آن حضرت که مضطر حقیقی است، حاجت ما را هم عطا بکند، اما از روایاتی که مرحوم شیخ صدوق حدود 17 روایتی که در اینجا نقل کرده من یکی را انتخاب کردم و آن را می خوانم چون با وضعیت زمانه ما یک مقدار سازگار است، روایاتی که ما داریم هم از رسول خدا (ع) که روایت مفصلی از پیامبر اکرم (ص)، حضرت اوصاف آخرالزمان را بیان می کنند، اوصاف قبل از ظهور امام عصر را وضعیتی که مردمان پیدا می کنند که در آن روایت رسول خدا اوصاف را بیان می کند و سلمان با تعجب سؤال می کند

«أیکون ذلک یا رسول الله»

پیامبر هم در هر بندی می فرماید

«أی و الذی نفسی بیده»

بله همینطور خواهد شد

قسم به کسی که جانم در دست او است، و روایاتی دیگر که از دیگر معصومین، امیرالمؤمنین و دیگر معصومین، درباره شرایط آخرالزمان آمده، این روایت، روایت 16 همین باب 32 کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمة هست از امام باقر(ع) با سند خودش مرحوم شیخ صدوق می آورد تا محمد بن مسلم ثقفی طائفی، محمد بن مسلم که می گوییم دیگر مشخص است یک شخصیت بسیار بزرگوار فقیه و محدّث که بیش از 30 هزار حدیث از امام باقر شنید و نقل کرد، او و زرارة ابن اعین دو نفر از شاخص ها و برجسته های اصحاب امام باقر (ع) هستند او نقل می کند می گوید

«سمعت ابا جعفر محمد بن علی الباقر (ع)»

از امام باقر شنیدم،

 فرمود:

«القائم منا منصور بالرعب»

قائم ما به وسیله رعب یاری می شود

سپاه رعب که در قرآن کریم هم مواقفی آمده که رسول خدا را خداوند با رعب یاری کرد، یعنی القاء رعب در دل دشمن، هم در جنگ بدر هست، هم در جنگ خندق هست، و در این مواقف دشمن را خداوند القاء رعب در دل شان کرد و اینها مدینه را ترک کردند، یا در جنگ نتوانستند مقاومت بکنند

«مُؤَيَّدٌ بِالنَّصْرِ»

نصرت خدا شامل حال او می شود

«تُطْوي لَهُ الْأَرْضُ وَ تَظْهَرُ لَهُ الْکنُوزُ»

گنج های زمین برای آن حضرت آشکار می شود، زمین در اختیار حضرت هست

«تطوی له الأرض»

پیچیده می شود زمین برای آن حضرت،

یک معنایش این است که زمین خازع می شود در مقابل آن حضرت، یک معنای دیگر هم ممکن است باشد که حضرت هر جا اراده بکند با طی الأرض می تواند حضور پیدا بکند، چه آن حضرت چه یاران خاص آن حضرت، که چنین قدرتی را داشتند و دارند الآن کسانی هستند از خصیصین و خواص اصحاب حضرت، و اولیاء خدا، بحث طی الأرض انکار ناپذیر هست که در جای خودش بحث دارد،

«وَ يَبْلُغُ سُلْطانُهُ الْمَشْرِقَ وَالْمَغْرِبَ»

حاکمیت به شرق و غرب می رسد

«وَيُظْهِرُ بِهِ اللهُ دِينَهُ کلَّهُ»

همان وعده ای که در قرآن داده شده، خداوند غالب می کند حاکم می کند به وسیله امام عصر دینش را بر همه ادیان، «دینه کله» دیگر هیچ دینی قدرت عرضه و خودنمایی در عصر امام عصر نخواهد داشت،

«وَلُوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ»

ولو دشمنان نخواهند،

اما غلبه با آن حضرت خواهد شد،

«فَلا يَبْقي عَلي وَجْهِ الْأَرْضِ خَرابٌ إِلاّ عُمِّرَ»

هیچ خرابی در زمین باقی نمی ماند، زمین غیر آبادی نمی ماند، همه آباد می شود همه سر سبز می شود

«يَنْزِلُ روح الله عِيسَى بْنُ مَرْيَمَ، وَ يُصَلِّي خَلْفَهُ»

حضرت عیسی نازل می شود پشت سر امام عصر نماز اقتدار خواهد کرد

محمد بن مسلم می گوید به حضرت عرض کردم که

«قُلْتُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَتَى يَخْرُجُ قَائِمُكُمْ»

اینهایی که فرمودید چه زمانی رخ می دهد، قائم شما چه زمانی ظهور خواهد کرد

اینجا دیگر حضرت وارد می شود تعدادی از این علامات را ذکر می کند که الآن من به بینندگان عزیز عرض می کنم، این علائم را که می خوانم ببینید که واقعاً در زمان ما هیچ یک از اینها هست که رخ نداده باشد، تحقق نیافته باشد، بعضی به درجات بسیار بالا تحقق پیدا کرده، فرمود

«إِذَا تَشَبَّهَ الرِّجَالُ بِالنِّسَاءِ وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ»

زمانی که مردان خودشان را شبیه زنان بکنند،

الآن کم می بینید چنین صحنه هایی در بخصوص فزای فرهنگ غرب و مناطقی مثل شرق که اینها غرب زده هستند و این فرهنگ در آنها رسوخ کرده، مردانی که خودشان را شبیه زنان می کنند در چهره و ظاهر و آرایش مو و آرایش چهره، و امثال اینها

«وَ النِّسَاءُ بِالرِّجَالِ»

زنانی هم که خودشان را شبیه مردان قرار می دهند و در جامعه حضور پیدا می کنند

«وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ»

متأسفانه بحث همجنس بازی که انسان شرمش می آید در چنین رسانه پاکی این را مطرح بکند اما خب می بینیم که همین ایام راهپیمایی ها و تظاهرات کسانی که طرفدار این فعل شنئ هستند که قرآن کریم با آن تقبیحی که نسبت به قوم لوط و اینها دارد و یاد می کند از نزول عذاب بر آنها، اینها دیگر به گونه ای شده در زمان حاضر که دست قوم لوط را از پشت بسته اند با یک چنین وضع فضاحت باری  و تظاهرات می کنند و خودشان پرچمی دارند و نماد هایی دارند، فرمود:

«وَ اكْتَفَى الرِّجَالُ بِالرِّجَالِ وَ النِّسَاءُ بِالنِّسَاءِ وَ رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ»

زنان می آیند در عرصه های اجتماعی، یک وقت زن حضور اجتماعی دارد، به صورت مشروع شئون را حفظ کرده، مشروع وارد می شود و زندگی می کند که این در صدر اسلام هم بوده، امروز نه می آیند زنها در صحنه های اجتماعی به گونه ای وارد می شوند که آن شئون و جایگاه زنانه خودشان را حفظ نکردند

مجری:

فکر می کنند که این طوری حق و حقوق شان هست، شبیه مردان شده اند

استاد جباری:

بله حالا این تعبیر که

«رَكِبَ ذَوَاتُ الْفُرُوجِ السُّرُوجَ»

یعنی زنان سوار سرجها زین ها بشوند،

اصلاً نمی شود فقط ذهن را منعطف کرد به اینکه سوار موتور بشوند و اینها، یا سوار مرکبی مثل اسب سواری و امثال اینها، معنای واسع تری این می تواند داشته باشد، یعنی حضور اجتماعی آنچنان زن در قدیم هم که سوار مرکب می شد در کجاوه ای قرار می گرفت، کجاوه پوشده بود، الآن متأسفانه این چنین نیست، و آن جمله فاطمه (س) که رسول خدا آمد تقسیم کرد که

«عَلى فاطِمَةَ عليهاالسلام ما دونَ الْبابِ، و عَلىٍّ عليه السلام ما خَلْفَهُ»

کارهای داخل منزل با فاطمه کارهای خارج منزل با علی

فاطمه فرمود

«فَلا يَعْلَمُ اِلاَّ اللّه ما داخَلَنى مِنَ السُّرورِ بِاِكْفائى رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ»

هیچ کس جز خدا نمی داند که چقدر من قلبم شاد شد از اینکه رسول خدا من را باز داشت معاف کرد از هم دوشی با مردان،

من بیام در جامعه مثل مردان تنه به تنه آنها بزنم و همدوش آنها بخواهم حضور پیدا بکند و کار بکنم، در جهان غرب امروز می بینیم که متأسفانه چنین وضعی خیلی عادی شده، و زن را دیگر از آن جایگاه خودش کاملاً تنزل داده اند،

«وَ قُبِلَتْ شَهَادَاتُ الزُّورِ وَ رُدَّتْ شَهَادَاتُ الْعُدُولِ»

شهادات باطل، خب امروز در دادگاه ها متأسفانه فراوان به دروغ می آیند شهادت می دهند، و شهادت هایی افراد عادل رد می شود، فضاهایی که زمینه باری عدم اجرای عدالت فراهم می شود،

«وَ اسْتَخَفَّ النَّاسُ بِالدِّمَاءِ وَ ارْتِكَابِ الزِّنَاءِ وَ أُكِلَ الرِّبَا»

ربا خواری رواج پیدا می کند، خون مردم به آسانی ریخته می شود و روابط نامشروع فراوان می شود

«وَ اتُّقِيَ الْأَشْرَارُ مَخَافَةَ أَلْسِنَتِهِمْ»

از افراد شرور گاهی مردم می ترسند بخاطر زبان آنها

تعدادی از این علامات را فرمود بعد علامات قطعی ظهور را

«وَ خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ مِنَ الشَّامِ»

خب این مشخص است در روایات دیگری هم آمده یکی از علائم قطعی است

«وَ الْيَمَانِيِّ مِنَ الْيَمَنِ»

خروج یمانی پرچم هدایتی است که از یمن بر می خیزد، پرچم سفیانی پرچم ضلات و پرچم باطلی است که از شام بر می خیزد

«وَ خَسْفٌ بِالْبَيْدَاءِ»

خسف بالبیدا همان سپاه سفیانی است که وقتی می بیند امام (ع) از مکه ظهور کرده است سپاه اش را می فرستد به سمت مکه و اینها در مسیر مدینه به سمت مکه در منطقه بیداء به امر الهی زمین دهان باز می کند و جز یک نفر شان در درون زمین فرو می روند و زمین می بلعد اینها را، خسف یعنی بلعیدن، خسف بالبیداء از علائم قطعی ظهور هست،

«وَ قَتْلُ غُلَامٍ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ»

همان قتل نفس زکیه که

«اسْمُهُ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ»

این هم یکی از علائم قطعی ظهور است

«وَ جَاءَتْ صَيْحَةٌ مِنَ السَّمَاءِ»

ندایی از آسمان شنیده می شود

«بِأَنَّ الْحَقَّ فِيهِ وَ فِي شِيعَتِهِ»

آن ندا هست که «علی إن الحق فی علی و شیعته» همه مردم می شنوند با هر زبانی

«فَعِنْدَ ذَلِكَ خُرُوجُ قَائِمِنَا»

وقتی این علائم رخ داد قائم ما خروج خواهد کرد

«فَإِذَا خَرَجَ أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَى الْكَعْبَةِ»

همان روایتی که از تفسیر عرض کردم اینجا هم در تتمه هست، حضرت پشتش را به کعبه می کند

«وَ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلً»

313 نفر جمع می شوند

«وَ أَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآيَةُ»

اولین چیز این آیه است که حضرت می خوانند

«بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»

بعد حضرت می فرماید که

«أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ خَلِيفَتُهُ وَ حُجَّتُهُ عَلَيْكُمْ فَلَا يُسَلِّمُ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ»

هیچ کس بر حضرت سلام نمی کند مگر اینکه به حضرت اینطور سلام می کنند

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ»

بعد از اینکه دیگر یاران حضرت که در مرحله بعد از313 نفر 10 هزار نفر هستند، افرادی که ملحق می شوند به حضرت طبق این روایت،

«فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ»

آنجا دیگر خروج حضرت آغاز می شود

«فَلَا يَبْقَى فِي الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ وَثَنٍ وَ غَيْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ»

این بتها و معبودهای غیر الهی همه آتش در آنها می افتد و از بین می روند

«وَ ذَلِكَ بَعْدَ غَيْبَةٍ طَوِيلَةٍ»

امام باقر (ع) می فرماید که یک غیبت طولانی آن حضرت شد، و اینها بعد از آن غیبت طولانی رخ خواهد داد

«لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يُطِيعُهُ بِالْغَيْبِ وَ يُؤْمِنُ بِهِ»

یک فلسفه این غیبت را حضرت دارد بیان می کند این غیبت رخ می دهد تا اینکه معلوم بشود، در واقع خود امام باقر در این روایت دارد

«والله لتغربلن غربلة»

غربال می شوید، واقعاً باید زمانه بگذرد این همه حوادث و مفاسد و امثال اینها رخ بدهد تا انسانها نشان بدهند که چقدر در مقابل این زمینه های فساد خود نگهدار هستند، اهل تقوا هستند بر اصول پایبند هستند و واقعاً این زمانه آن زمانی هست که فکر می کنم دیگر به اوج رسیده اید،  و واقعاً بشر دیگر تا آخر فساد رفته و آنچه که قابل تصور هست از فسادها در زمینه های مختلف، ظلم و فساد جنسی و اخلاقی و امثال اینها، امروزه بشر دارد تجربه می کند و ان شاءالله خداوند همه ما را و بینندگان عزیز را همه مؤمنین را در این شرور آخرالزمان و عرصه های امتحان موفق و پیروز خارج کند ان شاءالله.

مجری:

ان شاء الله، خیلی متشکرم استاد عزیز از این صحبت هایی که فرمودید ما نکات زیادی را یاد گرفتیم، خیلی وقت ها ما مثلاً «امن يجيب» را می خوانیم ملتفت این امر و این قضیه ای که شما فرمودید خیلی به ما کمک می کند ان شاءالله که از این پس دعاهای ما بیشتر و بیشتر بوی آقا امام عصر را بگیرد وقتی که «امن یجیب» را می خوانیم جدا از آن بحث حضرت عالی که بحث توسل بود باز هم فرمایش اهل بیت بر این هست که اول برای فرج آقا دعا کنیم بعد دعای خودمان بعد این خودش از این باب هم باز خیلی برای ما حائز اهمیت شد و خیلی متشکریم از این نکته ای که فرمودید و همه نکاتی که اشاره داشتید.

محمد از قم سؤال کرده که من یک تعبیری شنیدم از تلویزیون که در مورد حضرت امام باقر (ع) گفته بود که آخرین یادگار کربلا، لذا سؤال شده برایشان که ولادت حضرت امام باقر در چه سالی بوده و آیا این درست است که بگوییم آخرین یادگار کربلا یا کسانی هم بودند بعد از ایشان.

استاد جباری:

تعبیر آخرین یادگار معصوم کربلا درست است، چون ولادت امام باقر (ع) سال 57 هست، هنگام حادثه کربلا 4 ساله بودند و خودشان در روایاتی فرمودند به یاد می آورم جدم اباعبدالله (ع) را و آن مواقفی که حضور داشت وارد مکه شد بعد کربلا، و امثال اینها حضرت 4 ساله بودند و تجربه کردند، شهادت حضرت به قول مشهور 114 هجری است اقوال دیگر هم هست، در حالی که بعد از امام باقر (ع) کسانی از بنی هاشم از کربلا از دنیا رفتند از جمله جناب سکینه بن الحسین (س) که کربلا را درک کردند سال وفات ایشان را 117 ذکر کردند، یعنی 3 سال بعد از امام باقر و چه بسا دیگرانی که از زنان صحابه که از همراه حضرت بودند، و امثال اینها، بعد از امام باقر (ع) از دنیا رفته باشند، لذا تعبیر آخرین یادگار کربلا درست نیست، با توجه به این قرائن اما آخرین یادگار معصوم درست است، چرا؟ چون به هر در کربلا معصوم 3 تا بود، امام حسین، امام سجاد، و امام باقر (ع).

مجری:

خیلی متشکرم جناب دکتر جباری، عرض کردیم که یعنی اول برنامه هم اشاره داشتیم در روز هشتم، یعنی در یوم الترویه، در یک همچین روزی، حضرت امام حسین (ع) عزیمت می کنند از مکه به سمت کربلا، چرایی این را سؤال کردند، که چرا همچین روزی را انتخاب کردند.

استاد جباری:

بله همین روزی که پشت سر گذاشتیم، امروز روز هشتم ذی الحجه، یوم الترویه نامیده شده چونکه برای حاجیان آب برده می شد در این روز، به ترویه نام گذاری شده، در عرفات آبرسانی می شد، و چنین روزی معمولاً حاجیان عزیمت می کردند به سمت عرفات البته مستحب است به سمت منی بروند و از آنجا بروند به سمت عرفات، الآن در وضع فعلی حاجی ها یک راست می روند عرفات اما قدیم و استحباب فقهی هم همینطور است، طبیعتاً ابی عبدالله (ع) هم که حضور شان در مکه از روز سوم شعبان بود دیگر حضرت در 27 رجب وقتی که به بیعت فراخوانده شد توسط والی مدینه ولید بن عتبه ابی سفیان حضرت دیگر شبانه خارج شدند در مدت 5- 6 روز به مکه رسیدند و از سوم شعبان در مکه تشریف دارند، تا هشتم ذی الحجه، فعالیت هایشان را دارند با مردم سخن می گویند، خطبه می خوانند، روشنگری می کنند، نامه های دعوت از کوفیان در مکه به دست حضرت رسیده و اینها فعالیت های فراوانی برای حضرت در طول این دو سه ماه ثبت شده و اما در هشتم ذی الحجه در حالی که حاجی ها دارند می روند به سمت منی و عرفات حضرت همراه با یارانش و اصحاب و خاندانش از مکه خارج شدند به سمت عراق، چرایی مسئله در خود کلمات اباعبدالله (ع) بیان شده، آن هم در بیان حضرت به عبد الله بن زبیر آمده و هم در نامه حضرت و بیان حضرت به برادر شان محمد بن حنفیه آمده و اینکه من از مکه خارج می شوم و خارج شدم برای این جهت بود که در حرم الهی هتک حرمت نشود و یزید کسانی را فرستاده بود برای اینکه حضرت را ترور بکنند، و خون حضرت را بریزند، یزید رسماً دستور داده بود اصلاً به قتل اباعبد الله (ع) و در میان کسانی که مخالف بیعت با یزید بودند که خود امام حسین در رأس شان بود عبد الله بین زبیر بود و برخی دیگر، در رأس شان حضرت بود، یزید رسماً  گفت که حسین را اگر بیعت نکرد به قتل برسانید، و ولید بن عتبة بن ابی سفیان والی مدینه یک مقدار مماشات کرد با حضرت که مورد اعتراض مروان حکم خبیث هم قرار گرفت و او خبر رساند به یزید در شام و لذا یزید او را عزل کرد از والی بودن برای مدینه و عمرو بن سعید اشدق را جایگزین کرد به جای او در مدینه، و نقل شده که عمرو بن سعید با یک سپاهی آمد وارد مکه شد، و او وارد مکه شد حضرت متوجه شد که عمرو بن سعید آمده به مکه به همین قصد که حضرت را دستگیر بکنند و به قتل برسانند و لذا حضرت از مکه خارج شد، هنگام خروج اباعبد الله (ع) از مکه در چنین روزی عمرو بن سعید و نیروهایش آمدند مقابل کاروان حضرت قرار گرفتند و گفتند کجا می روی، با یک جسارت و اهانتی که کجا می روی، باید در همینجا بمانی، و حضرت و یاران شان مقابله کردند در حد رد و بدل شدن این شلاق ها و تازیانه هایی که برای مرکب ها هست، در همین مقدار رد و بدل شد بین دو طرف دلیلش این بود که نمی خواستند آشکار در خود مکه یک جنگی اتفاق بیفتد، چون یک بد نامی آشکار برای یزید بود و در این فضا نمی خواستند چنین بشود، و اینها هم آمده بودند مخفیانه حضرت را ترور بکنند، و لذا حضرت از مکه خارج شدند، و عزیمت کردند به سمت عراق، اینجا شوهر خواهر حضرت که عبد الله بن جعفر باشد خواست یک واسطه گری بکند لذا رفت مجدد نزد عمرو بن سعید و دو فرزندش عون و محمد را فرستاد نزد اباعبد الله (ع) و نامه ای را فرستاد برای حضرت که شما کمی تأمل بکنید من امان نامه ای برای شما از این عمرو بن سعید بگیرم، و خودش هم رفت پیش این عمرو بن سعید اشدق او گفت که بنویس هرچه می خواهی من امضا می کنم به عنوان امان نامه، و بعضی می گویند عبد الله جعفر نوشت، اما نه متن این امان نامه که موجود است در منابع نشان می دهد که بیان خودش هست، چون بیان جسارت آمیزی است، که خودت را در مهلکه نینداز و مسیر هدایت را برو، به امام چنین چیزی را مطرح می کند، که حالا فرصت نیست که من متن کامل امان نامه را بخوانم.

مجری:

متن را چه کسی نوشته فرمودید،

استاد جباری:

همان عمرو بن سعید اشدق به در خواست عبدالله جعفر که شوهر حضرت زینب (س) هست

مجری:

یعنی خود متن اشاره دارد که یعنی می فهمیم که عبد الله بن جعفر نمی تواند یک همچین عباراتی را گفته باشد.

استاد جباری:

بله اینطور نبوده، در متن دارد محترمانه است، لذا رعایت نشده و می آورند آن متن امان نامه را برای حضرت و حضرت هم نمی پذیرد و می فرماید که خداوند هادی هست و منجی و یار هست برای کسانی که در مسیر هدایت حرکت می کنند، و مسیر خودش را حضرت ادامه می دهد، این تکاپویی بود که عبدالله جعفر خواست انجام بدهد، در این لحظات، علت اصلی خروج حضرت از مکه این بود، یک نکته کوتاهی را عرض بکنم منتهی بحث آن مفصل است آن شبهه ای است که فراوان مطرح شده و پاسخ داده شده، و اینکه حضرت آیا محرم به احرام عمره یا تمتع شده بودند که حج شان نا تمام مانده باشد یا نه عمره مفرده، این بحثی است عزیزان بیننده مستحضر هستید که گونه هایی دارد، عمره، عمره تمتع است و عمره مفرده هست، و حج هم باز گونه هایی دارد اینکه آیا امام (ع) محرِم شده بودند به احرام عمره تمتع، اگر عمره تمتع باشد که دنبالش باید حج تمتع انجام بشود، مثل مردم باید می رفتند عرفات و اینها، یا اینکه نه عمره مفرده بوده، دوتا روایت صحیح السند وجود دارد از امام صادق (ع) که مضمون شان این است که نه حضرت محرِم به احرام عمره تمتع نشدند، بلکه عمره مفرده بوده، و چون در روایاتی از طبری و مرحوم مفید و امثال اینها هست که امام وقتی که خواستند از مکه خارج بشوند حضرت رفتند طواف انجام دادند، سعی بین صفا و مروه انجام دادند و تقصیر کردند و اما عمره را انجام دادند و بعد از مکه خارج شدند، خب این عمره چه عمره ای بوده؟ عمره تمتع بوده، عمره مفرده بوده با توجه به این قرائن و این روایت صحیح السند عمره مفرده بوده، یعنی حضرت از ماه شعبان در مکه بودند ماه جدید ذی الحجه وارد شده در آنجا حضرت عمره ای را در آن ماه انجام دادند، و یکی از شواهدی که در عمره تمتع نبوده چون در عمره تمتع باید حضرت می رفتند رد میقات یکی از میقات ها که مثلاً جحفه در آنجا محرم می شدند، در حالی که در هیچ گزارشی نداریم حضرت خارج از مکه شده باشند برای عمره مفرده، نیاز به میقات نیست بلکه حضرت رفتند در حد حرم که تنعیم نزدیک ترین جا هست، ممکن است آنجا رفته باشند محرم شده باشند که الآن هم حاجی ها انجام می دهند عمره مفرده را از «اَدنَى‌الحِلّ» می گویند اصطلاحاً یعنی از حرم خارج می شوند مناطقی که هست یکی مسجد تنعیم است، یکی حدیبیه است، و امثال اینها و لذا این بحثی است که در جای خودش مفصل انجام شده و اینطور نیست که گاهی در لسان ها مشهور است که حضرت حج شان را نا تمام گذاشتند این تعبیر شاید تعبیر دقیقی نیست، چون حجی شروع نشده بود که نا تمام بماند، اگر محرِم به احرام تمتع عمره شده بودند خب آن را نا تمام رها کردند و محل شدند و تشریف بردند، بلکه با آداب و قوانینی که دارد، بلکه همان عمره مفرده بوده و وارد اعمال حج نشده اند.

مجری:

درست اسـت، خیلی جالب و خیلی زیبا بود این نکته ای که اشاره فرمودید حال از این نکته من به اینجا می روم خب روز عرفه ما الآن مثل فردایی معمولاً دعای حضرت امام حسین (ع) در روز عرفه را می خوانند، و این خودش یکی از قرائن هست که حضرت امام حسین در روز عرفه نبودند پس این دعا برای سال قبل بوده نه آن سال، چون خیلی وقت ها این تعبیر می شود نه امام حسین دعا را خواند و رفت

استاد جباری:

بله توجه ندارند کسانی که می گویند که بله در همان سفر در عرفات دعا را خواندن و اینها، خیر اصلاً وارد عرفات نشدند، این برای سالهای قبل بوده، حالا حجی که حضرت انجام دادند قبل از سال 60 هجری، شاید سال 58 بوده، دو سال قبل بوده، اما در آن دعا در سندش نیامده کدام سال بوده، ما حدس می زنیم یکی از حج های قبل بوده،

مجری:

با توجه اینکه در روز عرفه نبوده، استاد ما روز عرفه هم چند حادثه مهم داریم یکی شهادت حضرت مسلم بن عقیل  (ع) هست، خب حضرت امام حسین (ع) طبیعتاً می دانند که همچین ایامی حضرت مسلم شاید دستگیر شده در دست اعداء هست و به شهادت می رسد و با این وجود سفر کربلا را شروع می کند که این حکمت ها و علت هایش زیاد بحث شده، اما برخی از رسانه های خصوصاً وهابی ها، یک سری صحبت ها می کنند در مورد حضرت مسلم بن عقیل (ع) که می گویند ضعف مدیریت داشت و این ضعف مدیریت در قضایی که معروف است و رخ داده باعث شده که حضرت مسلم دستگیر بشود و به شهادت برسد، در این خصوص برای ما اگر نکته ای هست بفرمایی ممنون می شوم.

استاد جباری:

بله، حضرت مسلم این یار با وفای اباعبدالله (ع) که هم فرزندانش برادرانش در رکاب حضرت بودن و به شهادت رسیدند

مجری:

این هم خیلی جالب است ک حضرت عقیل فرزندانش چقدر در کربلا بودند

استاد جباری:

بله نسل عقیل نسل مبارکی بود در خدمت اباعبدالله (ع) بودند و درباره حضرت مسلم که (ع) شهادتش همین روز عرفه است، البته امام (ع) به علم غیب طبیعتاً می دانستند که در چنینی روزی مثل فردایی حضرت عازم عراق شده اند مسلم به شهادت رسیده، اما به صورت طبیعی و ظاهری حضرت چند منزل طی کردند و منزل ثعلبیه از آن منازل بین راه در ثعلبیه خبر رسید به امام، پیکی از کوفه آمد و خبر را به امام رساند و حضرت ناراحت شدند و گریستند و استرجاع کردند و آیه «إنا لله و انا الیه الراجعون» خواندند و اینها، و حضرت مسلم از وقتی که وارد کوفه شدند، فعالیت شان را آغاز کردند در دو جا مخفیانه ساکن شدن، اول در خانه مختار بود، محل رجوع شیعیان و اینها، بعد هم انتقال پیدا کرد به خانه هانی بن عروة که یکی رئیس قبیله بود، قبیله مذحج، قبیله مهم و بزرگی بودند و افراد زیادی در کوفه داشتند، در خانه هانی ساکن شد منتهی عبید الله نمی دانست، مخفیانه شیعیان رفت و آمد می کردند، با فرستادن یک جاسوسی عبید الله کشف کرد محل اختفاء حضرت مسلم را، من قبل از اینکه ادامه بدهم عرض می کنم که دشمنی مثل عبد الله بن زیاد و یزید معاویه آنهایی که در مقابل اهل بیت (ع) قرار گرفتند اینها تابع اصل هدف وسیله را توجیه می کند بودند، آن هدف باطل شان هرچه بود می گفتند برای رسیدن به آن هدف باطل می گفتند از هر وسیله ای ما می توانیم استفاده بکنیم، هر وسیله ناجوانمردانه ای، اما اهل بیت و اتباع آنها این چنین نبود، اجازه نمی دادند از هر وسیله ای استفاده کنند، لذا امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه دارد که می گوید

«وَ اللّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَى مِنِّی، وَ لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ. وَ لَوْ لاَ کَرَاهِیَةُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ أَدْهَى النَّاسِ»

معاویه اینطور نیست که در مسائل سیاس بودن و زیرک بودن از من زیرک تر باشد

 «وَ اللّهِ مَا مُعَاوِیَةُ بِأَدْهَى مِنِّی»

دهی معویه از من بیشتر نیست،

«شوَ لکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ»

اهل غدر و حقه بازی است، اهل عملکرد ناجوانمردانه هست،

 ما اینطور نیستیم، ما از هر طریقی وارد نمی شویم به مقصد مان برسیم، خب معاویه عبایی ندارد، آب را به روی سپاه امیرالمؤمنین ببندد، اما حضرت وقتی دسترسی به آب فرات پیدا می کند می فرماید که به اصحاب معاویه هم آب بدهید،  و مسلم هم به همین ترتیب، عبید الله بن زیاد مردم کوفه را تهدید می کند از طریق تهدید تطمیع، رؤسا اشراف را فرا می خواند و تهدید می کند و کار را آمد با یک فضای رعبی در کوفه پیش برد اما مسلم که این چنین تربیت نشده و لذا در خانه هانی وقتی که عبید الله آمد برای عیادت از شریک بن اعور مسلم پشت پرده مخفی شد و بنا بود، که اینها می گفتند بیاید و ترور کند عبید الله را، نیامد به دو دلیل گفت یکی اینکه خانه هانی بود و مهمان هانی بود عبید الله مهمان کشی نمی خواست بکند، و دوم اینکه گفت به آن روایت پیامبر من عمل کردم، الإیمان قد الفتک» انسان ناخدآگاه ولو دشمنش باشد نمی کشد، چنین مأموریتی هم نداشت جناب مسلم، منظور اینکه از این وسیله ها اگر استفاده می کرد بلکه عبید الله را می کشت اما دیگر نام بلند مسلم در تاریخ نمی ماند، اینها کسانی بودند، که مهمان را ناخودآگاه کشتند ولو مهمانی مثل عبید الله، و حالا عرضم در اینجا است، عبید الله برای اینک کشف بکند مکان مسلم را یک جاسوس فرستاد به نام معقل، فردی از اهل شام بود سه هزار درهم به او داد، گفت برود در مسجد کوفه، برو بگرد ببین که می توانی جای مسلم را پیدا کنی، و بعد بیا به من بگو، این آمد نشست در یک گوشه مسجد کوفه مردم نماز شان را خواندن و رفتند، دید یک پیر مردی در یک گوشه ای دارد همچنان نماز می خواند با خود گفت که

«إن هؤلاء الشیعة یکثرون الصلاة»

این شیعه ها معمولاً زیاد نماز می خوانند

این نکته بسیار مهمی است برای ما درس آموز هست که از قدیم پرورش یافتگان امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت اهل نماز بودند، شیعیان به نماز شناخته می شدند، به نماز های نافله شناخته می شدند

«إن هؤلاء الشیعة یکثرون الصلاة»

دیگرمی ایستد و نماز این تمام می شود، و می رود پیشش و می گوید که من یک فردی هستم طرفدار اهل بیت هستم و شنیدم یک سفیری از طرف اباعبدالله الحسین آمده در اینجا و دارد نیرو جمع می کند من یک مقدار پول دارم می خواهم بدهم برای کمک به او مسلم هم بنده خدا مسلم بن عوسجه بوده این شخصی که نماز می خواند، این مسلم بن عوسجه هم بوده و می گوید فردا بیا منزل من باهم برویم آنجا، فردا می آید می برد او را خانه هانی، و کشف می شود مکان اختفاء مسلم و این دیگر می آمده هر روز اول وقت می آمده در خانه هانی نزل مسلم بن عقیل و فضا را می دیده چه کسانی می آیند چه کسانی می روند، آخرین نفر هم این می رفته و بعد می رفته برای عبید الله بن زیاد بیان می کرده مسئله را، و نهایتاً هم عبید الله هانی را فرا می خواند به کاخ خودش، هانی هم با تردید و خوف می رود، اما ناچار می شود برد، و وقتی که رفت عبید الله بن زیاد می گوید که این فعالیت ها چه هست می کنی، مسلم را در خانه ات پناه دادی، و انکار می کن، معقل را می آورد مقابل قرار می دهد، و هانی هم ناچار می شود اقرار بکند، می گوید بله مسلم خودش آمد به خانه من پناه آورد، و من مهمان بود نمی توانستم رد بکنم، و عبید الله شروع می کند با چوب دستی اش صورت هانی را زدن، در حدی که گوشت های صورتش می ریزد و بینی اش می شکند، و امثال اینها، و به هر حال خبر به قبیله هانی می رسد و دار الإماره را محاصره می کنند، و شریح قاضی، و خیانتی که شریح در اینجا کرد، عبید الله شریح را فرستاد که برود با اینها صحبت کرد، من دیدم که سالم بود و کشته نشده، هانی و اینها هم بر می گردند، باور می کنند و بر می گردند، و همین خبر به مسلم بن عقیل رسید ناچار می شود که قیام خود را زودتر آغاز بکند، یعنی این فضا باعث شد، و الّا بنا بود که یک مقدار فضا آماده بشود و با یک جمعیتی آن 17 -18 هزار نفری که  اعلام آمادگی کرده بودند، با 4 هزار نفر ناچار می شود، بیاید دار الإماره را محاصره بکند، اما متأسفانه ابن زیاد از نیروها و جواسیس، و جاسوس های خودش استفاده کرد، اشراف را تطمیع کرد، تهدید کرد اینکه اصحاب و بیت المال و امثال اینها شما را غنی خواهم کرد، و مجازات خواهیم کرد، و یک طوری شد که شب که شد برادر می رود سراغ برادر بلند شو برویم تو را چه به این کارها، زن می آمد سراغ شوهرش، سراغ پسرش، همینطور یکی یکی گرفتند و بردند و با این تهدید هایی که در فضا بود، و شایعه کرده بود سپاه شام در راه است، شایعه را پخش کردند که سپاه شام در راه است و شما را چنان خواهد کرد، و مسلم ماند با 30 نفر، نماز تمام شد و 30 نفر و حرکت کرد در کوچه های کوفه، تا منزل پیدا بکند، کم کم شد 10 نفر به محله خاصی که رسید آنجا دید 10 نفر هم نیستند و تک و تنها مانده، و خانه طوعه و آن قضایایی که بعدی در خانه طوعه لو رفت که مسلم در آنجا است و داماد طوعه بود یا فرزندش بود لو داد و بعد که آمدند و مسلم را دستگیر کردند و به شهادت او در مثل فردایی انجامید.

مجری:

در روز عرفه یا و همان حضرت هانی هم در همان روز به شهادت رسید، هر دو در یک روز، در واقعه در یک صحنه یا جداگانه است این

استاد جباری:

هانی که حبس شده بود، عبید الله اجازه خروج او از دارالإماره را نداد و در همانجا هانی را هم به شهادت رساندند، مسلم را از بالای دارالإماره پرتاب کردند پایین بعد سرش را جدا کردند

مجری:

پس هانی شخصیت کاملاً مثبتی است،

استاد جباری:

بله هانی در مجموع با توجه به اینکه خانه اش را در اختیار مسلم داد و در اختیار شیعیان قرار داد، و ماند و مقاومت کرد و با جوانمردی کار را پیش برد بله شخصیت مثبتی است؛ و بدن های بی سر اینها را در کوچه های کوفه گرداندند، بعد آوردند بدن مطهر شان را در کنار مسجد کوفه دفن کردند،

مجری:

خیلی ممنون یک فضیلت سَدُّ الاَبواب را هم داریم در روز عرفه هست که دیگر وقت مان به پایان رسید

استاد جباری:

اگر فرصت هست در دو جمله عرض بکنم، بله بحث سد الأبواب فضیلت بسیار بزرگ امیرالمؤمنین هست که در های رو به مسجد همه بسته شد فقط در خانه امیرالمؤمنین و آمدند در مقابل این فضیلت، فضیلت تراشی کردند حدیث خوخة را ساختند که یک روزنه ای هم پیامبر اجازه داد برای ابوبکر که یک حدیث مضحکی است که حالا فقط خواستم اشاره بکنم،

مجری:

اصلاً همچین چیزی یعنی واقعیت ندارد

استاد جباری:

ابدا و چون احادیث سد ابواب که متواتر است بیش از 30 صحابی نقل کردند و کسی حدیث سد ابواب را پذیرفت در آنجا می گوید که پیامبر فرمود همه درها بسته شود جز در خانه علی و خب وقتی آن را پذیرفتیم، حدیث متواتر مقابل یک حدیث ضعیف این چنین خوخه مقابل است، چون می گوید فقط باب علی نمی گوید فقط باب علی و روزنه ابی بکر، و لذا پذیرش سد الأبواب که متواتر است در متون شیعه و اهل سنت، یعنی رد حدیث خوخه، خوخة یعنی دریچه و روزنه، و متأسفانه این هم بد نیست، درد مندانه عرض بکنم، کسانی که الآن مشرف مدینه شدند می دانند، در خانه علی هیچ نشانه ای ندارد، کنار ضریح پیامبر که خانه علی هست، اما آن طرف مسجد نزدیک باب السلام روی کتیبه زیبایی نوشتند اینجا محل خوخة ابوبکر است.

مجری:

خیلی متشکریم استاد وقت مان به پایان رسید متأسفانه، سؤالات هم باقی ماند، ان شاءالله که بیشتر از اینها بتوانیم در خدمت شما باشیم و از حضرت عالی استفاده بکنیم، و از بینندگان عزیز هم تشکر می کنم وقت ما خیلی کم است، آخرین دعای ما هم تعجیل فرج آقا امام عصر هست و شما را به خدای منان می سپاریم.

اللهم عجل لولیک الفرج.

 


آینه تاریخ>

روایات امام باقر علیه السلام در بحث مهدویت روایات اوصاف زمان ظهور حرکت امام حسین علیه السلام از مکه به کربلا عمره مفرده یا تمتع عرفات مسلم بن عقیل علیه السلام