اخلاق علوی سیره مهدوی

قسمت بیست و سوم برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی
موضوع: شرح زیبا و روان، بر خطبه اول نهج البلاغه در تبیین حقیقت توحید!


 بسم الله الرحمن الرحیم

28/07/1401

موضوع: شرح زیبا و روان، بر خطبه اول نهج البلاغه در تبیین حقیقت توحید!

برنامه اخلاق علوی سیره مهدوی

فهرست مطالب این برنامه:

روایتی از گفتگوی شنیدنی پیامبر اکرم با امیرالمؤمنین (سلام الله علیهما)

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

کلام فوق العاده عرفانی امام خمینی (ره) در تفسیر سوره حمد!

شرحی زیبا و روان، بر خطبه اول نهج البلاغه در حقیقت توحید!

حالات عجیب علامه امینی در هنگام نماز

تبیین بسیار دقیقِ حقیقت توحید، در بیان ائمه اهلبیت (علیهم السلام)

تماس بینندگان برنامه

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

الحمدلله این توفیق نصیبمان شد در شب جمعه ای دیگر در سید اللیالی خدمت شما رسیدیم و برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی را محضر همه شما گرامیان تقدیم می کنیم.

ان شاءالله که بتوانیم در این برنامه مخصوصاً‌ در این شب که امروز هم گرامیداشت سالروز ورود حضرت معصومه (سلام الله علیها) به شهر مقدس «قم» بود بتوانیم امشب از «قم المقدسة» برنامه ای در خور شأن شما بینندگان عزیز تقدیم کنیم.

همان طور که مطلع هستید در این برنامه این افتخار را داریم در محضر استاد حضرت آیت الله حسینی قزوینی باشیم. ان شاء الله امشب هم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم. سلام عرض می کنم در خدمت شما هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل السَّلَامُ عَلَيْكَ یَا مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم. موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان خواهانم. ورود با معنویت و با شرافت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) یادگار امام کاظم، نور چشم حضرت رضا، عمه جان امام جواد (سلام الله علیهم) را به شهر مقدس «قم» خدمت بینندگان عزیز تبریک عرض می کنیم.

ان شاءالله اگر فرصتی شود این جلسه یا جلسه آینده در رابطه با جایگاه حضرت معصومه مقداری صحبت خواهیم کرد. اما در رابطه با حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) اظهار ارادتی کرده باشیم و تفضلاتی که خدای عالم به ما کرده است.

مرحوم «علامه طباطبایی» تعبیری دارد صلواتی که برای ائمه می فرستیم آیا این صلوات مقام ائمه را بالا می برد و ترفیع درجات اینها می شود؟ هر چه کمالات بود خدای عالم به این ها عطاء کرده است.

«لَا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهَا إِلَّا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِيَدِكَ بَدْؤُهَا مِنْكَ وَ عَوْدُهَا إِلَيْك‏»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏ (تاريخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد‏ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج‏2، ص803

بعد ایشان می فرماید معنای صلوات مثل باغبانی که باغ را رسیدگی می کند گلی از از باغ صاحب باغ می چیند به دست صاحب باغ می دهد و اظهار ارادت می کند. صلوات ما هم این شکلی است.

یعنی ما هر چه داریم از این بزرگواران داریم آن چه که از این بزرگواران داریم همانند یک گلی از باغستان این ها می چینیم و به این ها تقدیم می کنیم.

اظهار ارادت ما به محضر مقدس صدیقه طاهره هم از این باب است توفیقی که خودشان داده اند با آن توفیقی که خودشان داده اند موفق می شویم و اظهار ارادتی می کنیم.

روز روشن خانه ام را از جفا آتش زدند * اینچنین بی حرمتی با خانه اعداء نشد

بهر ذی القربیٰ مودت خواست قرآنت ولی * جز به قتل من ادا حق ذوی القربیٰ نشد

همسری چون من به راه شوهرخود جان نداد * کودکی چون محسنم قربانی بابا نشد

ای قلم بنویس ای تاریخ در خود ثبت کن * یک نفر در موج دشمن حامی زهرا نشد!

وسيعلم الذين ظلموا أَي منقلب ينقلبون

مجری:

طیب الله انفاسکم خیلی ممنون و متشکر. مثل همیشه وقتی که ندای منتقم را می شنویم آماده می شویم برای آن انقلاب عظیم، برای آن انتقام عظیم که ان شاءالله عدل و دادی که این جهان برای آن آفریده شده است به جایگاه خودش بر گردد. مردم در صفا، صمیمیت، عدل و داد به سر ببرند و آن اتفاق نخواهد افتاد مگر با حکومت نورانی حضرت آقا ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

حضرت استاد آماده هستیم از آن حکومت سراسر نور بشنویم.

روایتی از گفتگوی شنیدنی پیامبر اکرم با امیرالمؤمنین (سلام الله علیهما)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ؛ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ؛ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

در رابطه با حکومت جهانی حضرت ولی عصر، مرحوم «شیخ صدوق» در «عیون اخبار الرضا» از امیر المؤمنین (سلام الله علیه) از نبی مکرم، پیغمبر فرمود:

«مَا خَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً أَفْضَلَ مِنِّي وَ لَا أَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنِّي»

خدا در میان خلایق با فضیلت تر و گرامی تر از من خلق نکرده است.

«قَالَ عَلِيٌّ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَنْتَ أَفْضَلُ أَمْ جَبْرَئِيلُ؟»

 امیرالمؤمنین فرمود یا رسول الله! تو با فضیلت تر هستی یا جبرئیل؟

«فَقَال ‌يَا عَلِيُّ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَضَّلَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ عَلَى مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ فَضَّلَنِي عَلَى جَمِيعِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ»

پیامبر گفت: خدا تمام پیامبران را بر همه ملائکه مقرب برتری داده است و مرا بر تمام انبیا و فرستادگان برتری داده است.

روایت خیلی مفصل است. در ادامه دارد که پیامبر فرمود:

«وَ قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَى مَعْرِفَةِ رَبِّنَا وَ تَسْبِيحِهِ وَ تَهْلِيلِهِ وَ تَقْدِيسِهِ»

تسبیح گفتن، درس توحید، «لا اله الا الله» گفتن، سبحان الله گفتن را ما به ملائکه مقرب آموزش دادیم.

«امام راحل» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب «مصباح الهدایة» شاید نزدیک به بیست صفحه نسبت به این روایت توضیح داده است. بعد در آخر روایت نسبت به حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) می فرماید ائمه و خلفای من دوازده نفر هستند از حضرت امیر گرفته تا حضرت مهدی (ارواحنا فداه) به حضرت مهدی می رسد می گوید:

«وَ لَأُطَهِّرَنَّ الْأَرْضَ بِآخِرِهِمْ مِنْ أَعْدَائِي وَ لَأُسَخِّرَنَّ لَهُ الرِّيَاحَ»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص264

خدای عالم می فرماید من زمین را به دست حضرت مهدی (ارواحنا فداه) از تمام دشمنانم پاک می کنم و کلمه توحید را به اهتزاز در می آورم. من بادها را در تسخیر حضرت مهدی قرار می دهم! تمام بادها و تمام ابرهای سخت و سیاه در اختیار حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است. همان طوری که حضرت سلیمان فرمود:

(فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيثُ أَصَابَ)

پس ما باد را مسخر او ساختيم تا به فرمانش به نرمی حرکت کند و به هر جا او می ‌خواهد برود!

سوره ص (38): آیه 36

یا مراد آن است یا مراد این که امروز هوا توسط هواپیماها در حرکت هستند به برکت همین هوا، این هوا در اختیار حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است و خیلی مجهزتر، پیشرفته تر و مدرن تر از آن چه که امروز بشر در اختیار دارد حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) در اختیار دارد و با همین هم دنیا را تسخیر می کند.

با ملائکه او را کمک می کنم و با جُند و لشکر خودم او را یاری می دهم تا دعوتم را علنی کند و تمام خلایق را بر توحید من جمع کند و ملک و سلطنت او را یک سلطنت طولانی قرار می دهم و این سلطنت بین اولیاء خودم در حال گردش است.

این اشاره به رجعت است بعد از حضرت مهدی (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) حضرت سید الشهداء می آید، رسول اکرم می آید، حضرت امیر و بعضی از ائمه (علیهم السلام) می آیند و حکومت حضرت مهدی را استمرار می دهند.

ان شاءالله خدای عالم به ما توفیق بدهد که اولین دوره حکومت اولیاء الهی که حکومت مهدوی و دیدنی است که تمام خلایق و تمام موجودات زمین و زمان مسخر دست و قدرت حضرت مهدی (ارواحنا فداه) است. ان شاءالله شاهد باشیم و ما را به فضل و کرمش به احترام مادرش زهرا از یاران خودش، سربازان فداکارش و شهدای رکابش قرار بدهد ان شاءالله

مجری:

الهی آمین چه دعایی بالاتر و برتر از این دعا: «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَعْوانِهِ وَ اَنْصارِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.»

«السَّلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَةَ الْمَعْصُومه اشْفَعِی‏ لِی فِی الْجَنَّةِ» عرض سلام مجدد خدمت شما بینندگان شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف)

بیش از بیست جلسه است با برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی در محضر شما عزیزان هستیم. یک مروری بر آن چیزی که مخصوصاً در جلسه گذشته مطرح شده است بفرمایید ان شاءالله استفاده می کنیم.

خلاصه ای از مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما در جلسات گذشته در رابطه با ویژگیهای یاران حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) صحبت داشتیم تا به یک عبارتی از آقای «ابن اعثم»‌ در کتاب «الفتوح» رسیدیم:

«رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه‏»‏

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج2، ص320

مردان مؤمنی که خدا را به آن گونه که شایسته است می شناسند و اینها یاران مهدی در آخر الزمان هستند. با توجه به این، در رابطه با معرفت حق مقداری صحبت کردیم که معرفت حق چیست! از حضرت امیر (سلام الله علیه) از خطبه اول «نهج البلاغه» نقل کردیم که فرمود:

«أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ»

آغاز دین معرفت و شناخت خداست و کمال معرفتش تصدیق و اعتقاد قلبی به خداست و کمال اعتقادات قلبی، قائل به وحدانیت خدا شدن است و کمال توحید الهی اخلاص برای خداست.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 39، خطبه 1

در اینجا مقداری کلام امیرالمؤمنین را توضیح دادیم. برای این که ماها مقداری با مادیات سر و کار داریم تصور می کنیم آن چه در زندگی روزمره خودمان، مردم و جامعه در جریان است توسط عوامل مادی است و حال آن که اگر ما با چشم بصیرت نگاه کنیم همه چیز در تسخیر قدرت الهی است.

«لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» وقتی گرسنه می شویم می گوییم برویم غذا بخوریم رفع گرسنگی کند. این اول شرک است تصور می کنیم غذا خوردن باعث رفع گرسنگی می شود. تشنه می شویم برویم آب بخوریم رفع تشنگی بشود این الفبای توحید است.

آنکه رفع تشنگی و گرسنگی می کند خدا است ولی به سبب این غذا خوردن، به واسطه این آب خوردن، اگر خدای عالم از این غذا، سیری را بر دارد همان طور که برای «معاویه» برداشته بود. رسول اکرم فرموده بود

«لَا أَشْبَعَ الله بَطْنَهُ»

صحيح مسلم؛ اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري النيسابوري الوفاة: 261، دار النشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ج 4، ص 2010، ح 2604

هر چه می خورد سیر نمی شد. می گفت شکمم ترکید سیر نمی شوم. یک مثال خیلی ساده زدم در حقیقت ضرب المثل همه اولیاء‌ الهی است.

مرحوم «علامه طباطبایی» (رضوان الله تعالی علیه)، مرحوم «پهلوانی»، مرحوم «قاضی»، مرحوم «کربلایی»، مرحوم «ملا حسینقلی همدانی»، مرحوم «بهاری»، عرفای نحله نجف و آقای «بهجت» و دیگران این تعبیر را الی ماشاء الله در کلماتشان دارند.

(وَمَا يؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ)

و بيشتر آنها که مدعی ايمان به خدا هستند، مشرکند!

سوره یوسف (12): آیه 106

اکثر افرادی که مؤمن هستند آلوده به شرک هستند. آلوده به شرک این نیست برود بت پرستی کند نه؛ همین اندازه که ما احساس می کنیم من با توان و قدرت خودم دارم برای شما حرف می زنم. شما با قدرت خودتان دارید مطالب را می شنوید، یک درجه ای از شرک است.

خدای عالم این قدرت را به من داده، قدرت بیان را به من او داده است اگر علمی دارم این علم شعاع و تجلی آن علم لا یتنهای الهی است به واسطه حضرت ولی عصر که واسطه فیض است به من داده است. دارم صحبت می کنم این نطق من، مظهر ناطقیت خدای عالم و وساطتت حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) است.

این جمله حضرت امیر را فراموش نکنیم خیلی تکرار کنیم، مدام تکرار کنیم ولو به صورت تخیلی ولی این تخیلی به قول «علامه طباطبایی» یواش یواش تبدیل به واقعیت می شود.

«ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَأَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»

هیچ چیزی در عالم ندیدم جز این که خدا را قبل از او، با او و بعد از او دیدم!

 قبل و بعد از او را فعلاً کار نداریم، با او را کار داریم

(وَهُوَ مَعَكُمْ أَينَ مَا كُنْتُمْ)

و هر جا باشيد او با شما است.

سوره حدید (57): آیه 4

خدا با شما است هر کجا که هستید. اگر ما این آیه را خوب درک کنیم تمام حرکات، سکنات و فکر ما همه به تعبیر «امام راحل» اسم الله است. حرف زدن من اسم الله است. راه رفتن من اسم الله است. سخن گفتن من اسم الله است. غذا خوردن من اسم الله است. نماز خواندن من اسم الله است. همه وجود من اسم الله است. همه وجود عالم اسم الله است.

یک کلیپ تقریباً یک دقیقه ای از «امام» (رضوان الله تعالی علیه) در تفسیر سوره حمد هست این را برای دوستان اطاق فرمان ارسال می کنم اگر دوستان اتاق فرمان بتوانند این کلیپ را پخش کنند خوب است. ببینیم اولیاء خدا به دنیا با چه چشمی نگاه می کردند؟ نگاه این ها به این دنیا با نگاه های ما چقدر تفاوت دارد؟ این که:

«كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ»

کمال اعتقاد قلبی انسان آن جایی است که انسان به توحید برسد.

توحید یعنی چه؟ یعنی خدا و جلوه خدا را در عالم، بیشتر ندیدن. یعنی هر چه خودمان و در عالم داریم می بینیم حق و مظاهر حق است. آن وحدت وجودی که «صوفی» ها دارند آنها را کار ندارم؛ آن، کفر و ارتداد است ما با آنها کار نداریم این جمله حضرت امیر من هر چه دیدم قبل از او، با او و بعد از او خدا را دیدم؛ یعنی احساس کنیم همه جا جلوه حق است. همه جا تجلی حق است و همه چیز آیینه ای تمام نمای حق است.

ما جلوی آیینه می ایستیم صورتی از ما در آیینه دیده می شود آیا آنی که در آیینه دیده شده است من هستم یا صورت من است؟ یک لحظه اگر از جلوی آیینه کنار بروم این صورت محو می شود.

اگر یک لحظه عنایت حق از روی خلایق و موجودات برداشته شود دیگر موجود و وجودی در عالم نیست. یعنی همه به تبعیر «امام»‌ لاشئ ای هستیم دیگر چیزی در عالم نیست. اگر چشم توحیدی مان باز شود

(أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيفَ مَدَّ الظِّلَّ)

آيا نديدی چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟!

سوره فرقان (25): آیه 45

این اگر باز شد می شود

 «كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ»

 اگر ما به این توحید رسیدیم می شود:

«وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 39، خطبه1

کمال وحدانیت حق این است که همه کارهای مان برای اوست. یعنی غیر از او و جلوه او چیز دیگری نیست. اعمال ما هم از جلوه های او است وقتی خود ما و اعمال مان از جلوه او است همه چیز برای اوست. دیگر ما خود را در آنجا نمی بینیم. اگر قبلاً احساس می کردیم من دارم «بسم الله الرحمن الرحیم» می گویم. من دارم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ» می گویم، در حقیقت چشم غیر توحیدی من بود.

ولی احساس کردم به این نتیجه رسیدم خودم جلوه حق و از مظاهر حق هستم اصلاً از مظاهر هم شاید اشتباه باشد مظهر حق هستم یا به تعبیر «امام» همه جلوه اوست نه از جلوه اوست. به اینجا رسیدیم همه کارهایمان خالص برای او می شود.

مجری:

بسیار عالی! این نگاه توحیدی که ما الان دنبالش هستیم و پی گیر هستیم تا ان شاءالله بخواهیم پله و مرحله ای به آن نزدیک بشویم نگاه توحیدی است که اهل بیت به ما آموزش دادند.

قطعاً شما بینندگان عزیز توحید وهابیت را در «شبکه های وهابی» و در فضای مجازی پی گیری می کنید. واقعا توحید آنها کجا و توحید مکتب اهلبیت (علیهم السلام) کجا؟

استاد قبل از این که کلیپ را ببینیم توضیح مختصری بفرمایید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

غرض این است ما مادامی که چشم توحیدی مان باز نشده است یعنی همه جا خدا و جلوه خدا را نمی بینیم، خودمان و دیگران را صاحب تأثیر می دانیم. من فلان غذا را خوردم بیمار شدم، شفاء هم دست خدا است بله با خوردن فلان غذا خدای عالم این بیماری را به من داد و با خوردن فلان دارو خدا من را شفا خواهد داد. اگر در تمام زندگیمان این ملاک باشد یعنی زندگیمان خدا محوری باشد همه چیز را اسم الله ببینیم خودمان و تمام موجودات و عوالم را؛

(وَإِنْ مِنْ شَيءٍ إِلَّا يسَبِّحُ بِحَمْدِهِ)

همه تسبيح او می ‌گويند؛ و هر موجودی، تسبيح و حمد او می ‌گويد

سوره اسراء (17): آیه 44

را با چشم دل بشنویم و احساس کنیم که همه موجودات مسخر قدرت خداوند است.

کلام فوق العاده عرفانی امام خمینی (ره) در تفسیر سوره حمد!

«عالم پر از حیات اوست. تمام عالم زنده است. همه هم اسم الله هستند. همه چیز اسم خدا است. شما خودتان از اسماء‌ الله هستید. زبان تان هم از اسماء الله است دست تان هم از اسماء الله است. به اسم الله،‌ الحمد لله؛ حمد هم که می کنید اسم الله است. زبان شما که حرکت می کند اسم الله است از این جا به منزلتان می روید با اسم الله می توانید بروید نمی توانید تفکیک کنید.

خود شما اسم الله هستید، حرکات قلب تان هم اسم الله است حرکات نبضتان هم اسم الله است. این بادهایی که وزیده می شود همه اسم الله هستند. همه چیز اوست اسم. در مسمای خودش فانی است، ماها خیال می کنیم خودمان یک استقلالی داریم و یک چیزی هستیم لکن نیستیم. اگر آنی آن شعاع وجود که موجودات را با آن شعاع، با آن اراده و با آن تجلی موجود فرموده است اگر آنی آن تجلی برداشته شود تمام موجودات لا شیئ هستند و به حال اولشان بر می گردند. برای این که ادامه موجودیت هم به همان تجلی اوست. با تجلی حق تعالی همه عالم وجود پیدا کرده است و آن تجلی و نور، اصل حقیقت وجود است یعنی اسم الله است!»

مجری:

الله اکبر چه سخنانی؟ آدم با این دید، با این معرفت، با این توحید شناسی بخواهد پیش برود نگاهش به دنیا و ما فیها کاملاً عوض می شود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آدم احساس کند همه چیز اسم الله است، می شود

«ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَأَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»

ولذا حضرت امیر می فرماید: «كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ»، کمال اعتقاد قلبی خدا این است که ما به توحید برسیم. توحید یعنی یکی بودن خدا و جلوه او یعنی غیر از او و جلوه او هیچ چیزی نیست. این را توحید می گویند. خورشید و نور او بلا تشبیه بلا تشبیه، دریا و موج دریا به تعبیر عرفا.

اگر ما به این جا رسیدیم می شود یکی از مراحل «عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه‏»‏ حضرت فرمود یکی از ویژگی های یاران حضرت ولی عصر این است که خدا را به آن گونه ای که شناخته اند.

ولی منی که خودم را جدا می بینم، خدا را جدا می بینم، نعمت های دنیا را جدا می بینم، صاحب نعمت را جدا می بینم، هنوز آن چشم دو بین من به وحدت بین نرسیده بین است. البته یک مقداری تمرین می خواهد با آیات قرآن مقداری انس گرفتن می خواهد. همین آیات را :

(وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست! خداوند بی ‌نياز و داناست!

سوره بقره (2): آیه 115

(كُلُّ شَيءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ)

همه چيز جز ذات (پاک) او فانی می ‌شود

سوره قصص (28): آیه 88

همه این ها را به خوبی تکرار کنیم به طوری که اینها در قلب ما بیاید نه لقلقه زبان،‌ نه فقط با عقل، فکر و توهمات مان بخواهیم اینها را سر هم کنیم.

مثل کسی که دارد از گرسنگی تعریف می کند می گوید آدم گرسنه می شود این طوری می شود یک دفعه نه، گرسنه است گرسنگی را لمس می کند. فرق است بین آنجایی که انسان گرسنگی را بخواهد برای دیگران تعریف کند، یک دفعه این است که گرسنگی را خودش لمس می کند.

سوزش آتش را برای یک فردی تعریف می کند، یک دفعه خودش داخل آتش افتاده است دارد می سوزد، این سوزش آتش را لمس می کند اگر ما به اینجا رسیدیم احساس کردیم همه چیزمان از اوست.

این جا عشق و محبت به او در قلب و روح مان شعله ور می شود. فرض یک فردی هر روز به شما پولی بده غذا و میوه برایت بیاورد، ماشین و خانه برایت بخرد هر چه نیاز داری در اختیار شما قرار بدهد و هر روز هم به شما سر بزند؛ آقا چه چیزی لازم داری امروز بگیرم بیاورم چقدر به این شخص علاقه پیدا می کنید و دوستش دارید؟

یک لحظه محبت او از قلب شما بیرون می رود؟ یک لحظه تصویر او از ذهن شما بیرون می رود؟ چون هر چه می خورید همه از این آقا است. همه نعمت ها از اوست، هر چه داریم چه نعمت ظاهری، چه نعمت باطنی، چه نعمت جسمی، چه نعمت معنوی.

آن کسی که چشمش را از دست داده است حاضر است اگر تمام ثروت دنیا مال او باشد تمام سلطنت روی زمین مال او باشد این ثروت و این سلطنت روی زمین را بدهد خرج کند بیناییش را به دست بیاورد. خدای عالم ما را رایگان با تفضل و نعمتش بینا کرده است.

یک کسی زبان از دست بدهد شنوایی اش را از دست بدهد یکی از اعضای بدنش را از دست بدهد چه حالی پیدا می کند؟ چقدر حاضر است برای جبران این نقص خرج کند؟ خدای عالم همه این ها را به ما داده است خدا می گوید:

(وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ)

و اگر نعمت های خدا را بشماريد، هرگز نمی ‌توانيد آنها را احصا کنيد؛ خداوند بخشنده و مهربان است!

سوره نحل (16): آیه 18

خدای عالم به حضرت عیسی می گوید: یا عیسی! مردم را به من با محبتتر کن کاری کن مردم من را دوست داشته باشند، به من عشق بورزند حضرت عیسی فرمود چه کار کنم؟ خدای عالم فرمود عیسی، نعمت های من را برای مردم بازگو کن چه نعمت هایی برای مردم دادم.

علت این که ما عشق و محبت به خدا نداریم همان طور در این کلیپی که از امام راحل پخش کردیم به خاطر این که خودمان را مستقل می بینیم؛ احساس می کنیم حواس پنجگانه ای که زندگی مادی مان وابسته به این است.

حواس پنجگانه باطنی و قوه واهمه، خیالیه، عقلیه و ... داریم فراتر از قوای ظاهری ما است احساس می کنیم مال ما است. احساس می کنیم خودمان داریم می بینیم خودمان حرف می زنیم خودمان راه می رویم خودمان غذا می خوریم خودمان نماز می خوانیم.

البته بعضی وقت ها با نماز خواندن مان به خدا منت می گذاریم خدایا من که نماز خواندم و روزه گرفتم چرا دعاهای من را به اجابت نمی رسانی!؟ تازه یک چیزی از خدای عالم طلبکار هستیم.

مثل آن کسی که تمام نعمت ها را به ما داده است بهترین خدمت را به ما کرده است به او می گوییم این همه چیز دادی بر فرض چرا شکلات برای من نیاوردی؟ چرا آدامس برای من نخریدی؟ به آدم می خندند یعنی کوته فکری است بلا تشبیه بلا تشبیه.

ولذا حضرت امیر می فرماید:

«وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 39، خطبه1

کمال اخلاص این است که صفات زائد بر ذات را از خدای عالم دور کنیم. ما عالم هستیم ولی علم ما یک شیئ است خودمان هم یک شیئ هستیم. جاهل بودیم در اثر تحصیل علم، عالم شدیم. عالم شدن به ما عارض شده است.

ضعیف بودیم قدرتمند شدن به ما عارض شده است یعنی تمام صفات ما زائد بر ذات ما است. ولی ذات حق نه، صفات حق عین ذات حق است. اگر ما به این جا رسیدیم آنجا دیگر مقام فنا و توحید واقعی است و بالاترین مرتبه توحید است کمال اخلاص، نفی تمام صفات زائد از اوست.

ما هر چه علم داریم نشأت گرفته از علم خدا است، ولی علم خدا، عین ذات خدا است. هر چه حرکت انجام می دهیم قدرتی داریم نشأت گرفته از قدرت لا یزال الهی است ولی قدرت الهی، عین ذات الهی است.

اینها شاید برای همه مردم قابل فهم نباشد ولی ناگزیر هستیم بگوییم چون حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) ان شاءالله تشریف بیاورند پرده از روی خیلی از مسائل بر می دارد. حداقل مردم بعضی از مطالب را بشنوند ان شاءالله حضرت آمد برای شان خیلی زیاد عجیب نباشد.

به قول «امام راحل» می گوید روزی به آقای «شاه آبادی» گفتم مسائلی که شما برای ما می گویید برای «بازاری ها» و جلسات عمومی هم مطرح می کنید، آخر این ها اصلا این عبارتها را متوجه نمی شوند. برگشت گفت: جناب آقا روح الله! بگذارید مردم این کفریات را از ما بشنوند یک روزی به دردشان می خورد!

شرحی زیبا و روان، بر خطبه اول نهج البلاغه در حقیقت توحید!

در هر صورت به نکات ظریف توحیدی مقداری دقت کنیم. بعد جالب این که قبل از این، حضرت یک نکته ای دارد در رابطه با توحید و صفات الهی می خواهد توضیح بدهد می گوید:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ»

خداوندی که سخنوران از ستودن و مدح او عاجز هستند. چون تمام سخنوران و تمام کسانی که مدح الهی دارند می گویند با توجه به آن چه که فکر و ذهن شان از کمالات است برای خدا تصور می کنند نه آن کمالی که خدای عالم دارد.

 تعبیری که از آقا امام صادق (سلام الله علیه) است ان شاءالله می خوانیم می گوید مورچه تصور می کند نستجیر بالله خدای عالم شاخ دارد چون از دیدگاه او، شاخ بالاترین کمال است. یعنی ذهن مورچه بیش از این نمی رسد می گوید بالاترین مرحله ای که یک مورچه به کمال برسد این که شاخدار باشد. می گوید این را برای خدای عالم تصور می کند.

امام صادق می فرماید این که عقلای قوم، خدا را توصیف می کنند با توجه به آن کمالاتی که در ذهنشان کمال است برای خدای عالم تثبیت می کنند.

«لَا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقَائِلُونَ وَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَهُ الْعَادُّونَ»

به قدری نعمتهای خدا بی حد و حساب است که بهترین حساب گران، بهترین شمارش گران، قوی ترین کامپیتور عالم بیاید بخواهد نعمت های الهی را بشمارد قابل شمارش نیست.

«وَ لَا يُؤَدِّي حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ»

اگر بشر تمام قدرت و تلاش خودش را بسیج کند حق خدای عالم را ادا کند عاجز از این است.

«الَّذِي لَا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ وَ لَا يَنَالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ»

آن خدایی که عاقل ترین و ژرف اندیش ترین انسانها نمی توانند ذات او و حقیقت صفات او را درک کنند و دست غواصان دریای علوم به او نخواهد رسید.

 بعد می گوید:

«الَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ»

صفات الهی، صفات حد و محدود ندارد.

 خدای عالَم، عالِم است مثلاً‌ علمش این اندازه است نه.

«وَ لَا نَعْتٌ مَوْجُودٌ»

صفت خدای عالم قابل توصیف کردن نیست.

ما هر چه بخواهیم از صفات حق توصیف کنیم با توجه به درک ذهن و عقل مان که بر عالم ماده هستیم توصیفات عالم ماده را بالاترین کمالش را برای خداوند می خواهیم توصیف کنیم و حال آن که خالق این عالم ماده و خالق مافوق این عالم ماده اوست.

«وَ لَا وَقْتٌ مَعْدُودٌ»

صفت خداوند این طوری نیست رحمانیتش، رحیمیتش، کریمیتش مثلاً ده میلیارد سال باشد یا در یک جایی صفات حق، محدود باشد خدای عالم غفار است مثلاً غفاریتش ده میلیارد سال است بگوییم ده سال مانده به ده میلیارد سال نه، وقتی نیست.

«وَ لَا أَجَلٌ مَمْدُودٌ»

سرآمد و پایانی هم ندارد

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 39، خطبه1

(هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ)

اول و آخر و پيدا و پنهان اوست؛ و او به هر چيز داناست.

سوره حدید (57): آیه 3

اول اوست، آخر اوست، ظاهر اوست، باطن اوست البته تعبیری «علامه طباطبایی» دارد می گوید: (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ)، با توجه به محدوده فکری ما است ولی اصلاً در خدای عالم اولیت و آخریتی معنا ندارد. ظاهریتی، باطنیتی معنا ندارد. وقتی هر چه در عالم است جلوه اوست.

در مورد (فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) از حضرت سوال می کنند یابن رسول الله، خدای عالم قبل از این که ما را بیافریند کجا بود؟ فرمود:

«كَانَ اللَّهُ وَ لَمْ يَكُنْ مَعَهُ شَي‏ءٌ»

خدا وجود داشت هیچی با او نبود.

الفصول المهمة في معرفة الأئمة؛ نويسنده : علي بن محمد أحمد المالكي (ابن الصباغ) (وفات: 855)، تحقيق: سامي الغريري، ناشر: دار الحديث للطباعة والنشر، قم: 1422، ج1، ص 154

و الان کما کان هم همین طوری است یعنی الان هم خدا است و غیر از خدا چیز دیگری نیست. هر چه در عالم داریم می بینیم جلوه اوست. همه به تعبیر «امام راحل» اسم اوست. اگر ما به اینجا رسیدیم می شود: «عرفوا الله حق معرفته»

مادامی که ما به اینجا نرسیدیم خدا را با ذهن خودمان تصور می کنیم یا آن طوری که «وهابی» ها می گویند خدا بالای عرش روی یک صندلی نشسته است پیغمبر هم کنارش نشسته است نیمه شب هم سوار الاغ می شود روی زمین می آید!!

قبل از این که این الاغ به دنیا بیاید خدا با چه می آمد؟ اگر یک روز این الاغ مرد، خدا با چه می خواهد بیاید؟ این عرشی که خدای عالم رویش نشسته است قبل از این که عرش باشد خدا کجا می نشست؟ اگر یک روز این عرش از بین برود خدا دیگر کجا می خواهد بنشیند؟

اینها همه یک سری توهمات ذهنی است برای خدای عالم تصور می کنند و تصور می کنند که خداشناس هستند و غیر از خودشان هم همه را مشرک و کافر می دانند. اگر ما بخواهیم اولین مشرک را در کره زمین معرفی کنیم «ابن تیمیه» و اتباع او هستند که قائل به جسمانیت خدا هستند.

آقا امام هادی (سلام الله علیه) می فرماید:

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة يَا ابْنَ دُلَفَ إِنَّ الْجِسْمَ مُحْدَثٌ وَ اللَّهُ مُحْدِثُهُ وَ مُجَسِّمُهُ»

اگر کسی در حق خداوند جسمیت را معتقد باشد، از ما نیست! ما از این آدم، هم در دنیا هم در آخرت بری و بیزار هستیم.

الأمالي (للصدوق)؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: ندارد. ناشر: كتابچى، ص 277

تمام اجسام حادث هستند یعنی اینها یک زمانی نبودند و بود شدند و آنی که بود و لباس وجود و هستی را بر این عالم و اجسام پوشاند خداوند است. آن وقت ما بیاییم یک چیزی که مخلوق خدا است را برای خداوند تصور کنیم یعنی یک چیزی از خدای عالم در موهومات خودمان درست کنیم که بله خدا دست، پا و چه و چه دارد.

به تعبیر بعضی از «وهابی» ها خداوند ریش ندارد «أمرد» است. حالا چرا ریش ندارد؟ نگفتند!! «ابن تیمیه» می گوید حدیث أمرد،‌ حدیث صحیحی است هر کسی بگوید خداوند أمرد نیست کافر است!!

ولذا دوستان عزیز ما باید تمام تلاش خودمان را به کار بگیریم برای این که مرتبه توحید خودمان را بالا ببریم. مادامی که این مرتبه توحید به کمال نرسیده هنوز ما در سنگلاخ های شرک گرفتار هستیم. بعد از هر نماز از خدای عالم بخواهیم:

«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»

خدایا خودت، خودت را به من بشناسان

اگر تو نبودی نمی دانستم توحید چیست! یکی از دعاهایی که بعد از هر نماز سجده برویم از خدای عالم بخواهیم به تعبیر مرحوم «میرزا جواد آقای ملکی» (رضوان الله تعالی علیه) این دعاست:

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي‏ مَعْرَفَتَكَ‏ وَ مَعْرَفَتَك»

خدایا معرفت و محبت خودت را به من بده.

این معرفت و محبت سرمایه ای است که در این عالم ماده و حتی در عوالم دیگر هم هیچ معادلی ندارد. تمام ثروت دنیا را به شما بدهند تمام سلطنت کل زمین نه، کل کرات و عوالم را به شما بدهند به اندازه یک سر سوزن به معرفت الله نمی رسد.

اگر معرفت الله بود نماز و دعاهای ما یک چیز دیگر می شود. اولیاء خدا از نماز خواندن شان لذت می برند. لذتی که بزرگ ترین و بی دغدغه ترین پادشاه عالم همچنین لذتی نبردند. اینها وقتی خسته می شوند بلند می شوند نماز می خوانند خستگی هایشان بر طرف می شود. ما وقتی هشت رکعت نماز می خوانیم آخرهای نماز دیگر خسته شدیم زانو و کمرمان درد گرفت سریع حمد، سوره، رکوع و سجده را سر هم می کنیم که زودتر تمام کنیم.

حالات عجیب علامه امینی در هنگام نماز

یک دفعه عرض کردم مرحوم آقای «نجمی» می گفت «علامه امینی» در «خوی» یک ماه تابستان مهمان ما بود هیچ نمازی ایشان نخواند مگر اینکه از اول تا آخر نماز همه اش اشک می ریخت. از «الله اکبر» ایشان قطرات اشک جاری بود تا «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته».

می گوید روزی سوال کردم آقای «امینی»‌ سخت ترین چیزی که در عمرت تحمل کردی چیست؟ گفت: سخت ترین چیزم این که وقتی مشغول نماز هستم وقتی «السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته» می گویم از نماز بیرون می آیم احساس می کنم سخت ترین و دردناک ترین حالت عمر من است که نماز من تمام شد از سخن گفتن با خدا فارغ شدم.

اینها یک انسانی هستند فردای قیامت سر حساب و کتاب می آیند ماها هم می خواهیم آن جا برویم دم از الله، توحید و اهل بیت بزنیم.

مجری:

الله اکبر! بسیار زیبا. بحث، بحث معرفتی است. ما ابتدای برنامه را اختصاص می دهیم به ذکر توسل و یک یادی از حضرت آقا صاحب العصر والزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف). همه اش داریم بحث معرفتی انجام می دهیم!

الان واضح می شود همچون «علامه امینی» چه سخنانی می گفتند. چه نوشته هایی را به کتابت در می‌ آوردند. آنها چگونه به این توحید رسیدند. این طور نیست با چهار تا خواندن و چهار تا برنامه آمدند و گوش دادن نهایتاً‌ یک زمینه سازی انجام می شود، ان شاءالله بتوانیم با شروع برنامه که توسل مان به حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) است این زمینه را خودشان در ما ایجاد کنند.

بالاخره این سفره باز شود و آن نور تجلی الهی بر آن تابیده شود ان شاءالله بتوانیم قطره ای از این دریای معارف را در سینه مان حس کنیم والا به قول شاعر

درسی نبود هر آن چه در سینه بود * در سینه بود هر آن چه درسی نبود

حضرت استاد لطف فرمودید بسیار استفاده کردیم. تمام اینها قطعاً منشأش کلام اهل بیت است که ما به این نوع معرفت توانستیم برسیم اگر این نوع نگاه اهل بیت به توحید تتمه ای دارد این را هم بفرمایید ان شاءالله بعد از آن وارد مبحث دیگری شویم.

تبیین بسیار دقیقِ حقیقت توحید، در بیان ائمه اهلبیت (علیهم السلام)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در کتاب «بحار الأنوار» از آقا امام باقر (سلام الله علیه) است می فرماید:

«كلّما ميّزتموه بأوهامكم في أدقّ معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم‏»

هر چه از خداوند بخواهید با دقیق ترین معنا در ذهنتان تصور کنید، آفریده و مخلوق ذهن شما است. این مال شما است این خدا نیست.

بی تعارف بگویم دوستان عزیز! غالب خداشناسی ما این شکلی است. متأسفانه آن توحید را پدران و مادران مان به خوبی فرا نگرفتند و به ما هم در دوران بچگی آن توحید واقعی را آموزش ندادند. وقتی بزرگ می شویم می خواهیم اندوخته های ذهنی از دوران کودکی مان ده سال، بیست سال، سی سال، چهل سال، پنجاه سال با آن توهمات ذهنی که از خدا داریم کنار بگذاریم به توحید واقعی برسیم خیلی دشوار است. چه بسا بعضی وقت ها احساس تاریکی می کنیم.

اینجاست که باید سراغ اهل بیت (علیهم السلام) برویم. همینجا می گوید:

«و لعل النمل الصغار تتوهم أن لله تعالى زبانيتين‏»

مورچه های کوچک تصور می کنند خدای عالم دو شاخ دارد

«فإن ذلك كمالها و يتوهم أن عدمها نقصان لمن لا يتصف بهما»

بالاترین کمال یک مورچه شاخ است. توهم می کند نداشتن شاخ، نقصان است.

 بعد حضرت فرمود:

«هذا حال العقلاء فيما يصفون الله تعالى به»

عقلای ما که می خواهند خدا را توصیف کنند مثل توصیف مورچه ها است.

بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج110، ص104

حالا آن در محدوده خودش، عقلاء هم در محدوده فکری خودشان است. روایتی در «کافی» است البته نمی دانم این روایت را بگویم یا نه؟ توکل بر خدا عرض می کنم. آنهایی که واقعاً اهل دل هستند ببینند که توحید واقعی یعنی چه! روایت صد در صد صحیح است بلکه صحیح اعلایی هم است.

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ وَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ:»

«علی ابن ابراهیم» ثقه است. «محمد ابن عیسی ابن عبید»‌ ثقه است. «حسن ابن محبوب» از اصحاب اجماع است. «علی ابن رئاب» ثقه است. «عن غیر واحدٍ» یعنی از افراد متعدد از امام صادق (سلام الله علیه) که فرمود:

«مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ كَفَرَ»

هر کس خدا را با توهم عبادت کند یعنی تصور می کند خدایی بالا نشسته است و ناظر ما است - حالا «وهابیت» را کار نداریم آنها نشسته پاک هستند خودمان را داریم می گوییم - وقتی می خواهیم عبادت کنیم آن خدایی که آن بالا و ناظر ما است. نهایتاً می گوییم نوری آن بالا است ما داریم او را عبادت می کنیم. می گوید اگر کسی خدا را به این توهم عبادت کند کافر است.

«وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَى فَقَدْ كَفَرَ»

می گوید من رحمان، رحیم و خالق را عبادت می کنم به معانی این توجه ندارد این هم باز کافر است.

«وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَى فَقَدْ أَشْرَكَ»

هر کس خالق و خدای خالق را هم یعنی دو شیئ، یک صفت خالقیت یکی خدای خالق را یعنی صفت را اضافه بر ذات بداند عبادت کند مشرک است. یعنی هم اسم خدا را عبادت می کند هم خود خدا را یعنی دو شیئ را عبادت می کند.

«وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَى بِإِيقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَيْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص87، بَابُ الْمَعْبُود‏، ح1

ولی هر کس معنا را عبادت کند خود لفظ الله نه، مفهوم الله یعنی آنی که مستجمع جمیع صفات است آن ذاتی که هر چه ما تصور کنیم از او، فوق او است این توحید واقعی می شود. آن ذات حقی که فراتر از ذهن و فکر ما است او را در نظر می گیریم بعد می گوییم او خالق همه آسمان و زمین است.

(إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ)

من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمين را آفريده؛ من در ايمان خود خالصم؛ و از مشرکان نيستم!

سوره انعام (6): آیه 79

آن خدایی که (فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ) این توحید می شود. هم (الَذی) هم (فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ) هم خدای رازق و هم رزقی که در دنیا گسترش داده است.

خدای رحمان و آن رحمانیتی که در عالم بسط داده تمام مؤمن و کافر همه ماده و غیر ماده از او برخوردار هستند. خدایی که رحیم است و رحیمیت و مهربانی اش بر مؤمنین را گسترش داده است. اگر این طوری کردیم آن هم به: «بِصِفَاتِهِ الَّتِي وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ»، با آن صفاتی که خدای عالم خودش را با آن صفات توصیف کرده است این مهم است. وقتی خدا می گویم کدام خدا؟ ای خدایی که:

(وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ)

و برای او هيچگاه شبيه و مانندی نبوده است!

سوره اخلاص (112): آیه 4

ای خدایی که:

(لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ)

هيچ چيز همانند او نيست.

سوره شوری (42): آیه 11

ای خدایی که:

(هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ)

اول و آخر و پيدا و پنهان اوست؛ و او به هر چيز داناست.

سوره حدید (57): آیه 3

ای خدایی که:

(هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يشْرِكُونَ)

و خدايی است که معبودی جز او نيست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عيب منزه است، به کسی ستم نمی ‌کند، امنيت بخش است، مراقب همه چيز است، قدرتمندی شکست‌ ناپذير که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می ‌کند، و شايسته عظمت است؛ خداوند منزه است از آنچه شريک برای او قرار می ‌دهند!

سوره حشر (59): آیه 23

این خدا را، خدایی که خودش را در قرآن به آن توصیف کرده است و مهم تر چیزی که انسان در ابتدا بخواهد از توهمات بیرون بیاید - این برداشت شخصی خودم است - از روایات این را فهمیدم این دو نکته را در نظر بگیریم (لَيسَ كَمِثْلِهِ شَيءٌ) خدایی که مثل و مانندی ندارد (وَلَمْ يكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ) کُفو و همتای ندارد.

فرق بین «واحد» و «احد» این است. «واحد»: یک، دو، سه؛ ولی «احد»، یگانه است دیگر دومی ندارد.

(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ)

بگو: خداوند، يکتا و يگانه است

سوره اخلاص (112): آیه 1

خدایی که یگانه است دیگر دویی در میان نیست. خدایی که فقط اوست هر چه ما می بینیم تجلی اوست. هر چه ما می بینیم جلوه های اوست. اگر آن معنا و اسم را بر آن معنا تطبیق کردیم مثلاً من سیب می گویم هم معنای سیب را در نظر می گیرم هم وجود خارجی سیب را در نظر می گیرم.

اگر سیب را گفتم و با این سیب وجود خارجی سیب را در نظر گرفتم تعریف درست می شود. و اگر نه گفتم سیب یک چیز است معنای سیب هم یک چیز دیگری است این شرک می شود.

اگر من آمدم معنای شرک را گرفتم کفر است. خود سیب را گرفتم به معنایش توجه نکردم شرک است. یک مثال خیلی ساده زدم گرچه «المثال یقرب من وجه و یبعد من الف»، مثال از یک طرف ما را به حقیقت نزدیک می کند از هزار طرف ما را از حقیقت دور می کند.

و یک نکته دیگر اینکه خداوند می فرماید:

(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)

خداوند نور آسمانها و زمين است.

سوره نور (24): آیه 35

خدا نور آسمان و زمین است، یعنی چه؟ نور آسمان و زمین است مثلاً خورشید، کره زمین را روشن می کند، خدا هم آسمان و زمین را روشن می کند؟ یا نه، مراد از این، هستی و وجود آسمان و زمین از اوست. هر چه وجود و هستی در این عالم می بینیم منشأ این هستی ذات اقدس ربوبی است. هر چه در عالم است همه تجلی آن وجود لا یتناهی است. بعد حضرت می فرماید:

«فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً»

اگر کسی اینچنین خدا را عبادت کند اینها اصحاب واقعی امیرالمؤمنین هستند.

در روایتی دیگر دارد:

«أُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا»

مؤمنون حقیقی اینها هستند.

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص87، بَابُ الْمَعْبُود‏، ح1

این روایت یک روایت خیلی عجیبی است من شاید کمتر روزی است این روایت را از اول تا آخر مطالعه می کنم بعضی پنج تا ده دقیقه در رابطه با مفهوم این روایت فکر می کنم. چون این مطالب فرار است.

از «علامه طباطبایی» سوال کردند مسائل توحیدی و عرفانی بیان می کنید فرّار است از ذهن ما می رود ایشان فرمودند شما کرّار باشید.

اگر ما هم کرّار باشیم یعنی مطالب را مدام تکرار کنیم این ارزش دارد. دارد که یک رکعت نماز با معرفت از هفتاد سال عبادت بدون معرفت بالاتر است. بلکه عبادت بدون معرفت،‌ اصلا عبادت نیست.

مثالی که می زنند در «بنی اسرائیل» عابدی بود شبانه روز عبادت می کرد ولی این عبادت ها مقامش را بالا نمی برد. ملائکه گفتند خدایا این شخص شبانه روز مشغول عبادت است چرا هیچ ترفیع مقامی پیدا نمی کند و بالا نمی آید؟

گفت: برای این که معرفت ندارد. گفت نماز می خواند و روزه می گیرد گفت پایین بروید از او سوال کنید چند تا از ملائکه به صورت بشر آمدند گفتند ما مهمان هستیم از این ها پذیرایی کرد گفتند بالاترین آرزویی که داری چیست؟ گفت: من در این جزیره هستم بیرون می روم گیاه های خیلی زیبایی می بینم می گویم ای کاش الاغ خدا می آمد این گیاه را می چرید خیلی فربه می شد که خدا خواست از آن استفاده کند! بعد فهمیدیم این آقا معرفتش همین اندازه است.

مجری:

ان شاءالله بتوانیم قطره ای از این معارف را درک کنیم و همیشه بخواهیم که «اللهم عرفنی نفسک» ان شاءالله این ها را تکرار کنیم تا اینها از دست مان در نرود.

تماس بینندگان برنامه:

بیننده (آقای فراهانی از آشتیان – شیعه)

سلام عرض می کنم خدمت استاد قزوینی عزیز. سوالی که می خواهم بپرسم چندان با موضوع برنامه شما سازگار نیست. سوالم در رابطه با واقعه «یوم الدار» است آیا امکانش است سوالم را بپرسم؟

مجری:

بفرمایید

بیننده:

راستش دارم در مورد عقاید خودم تحقیق می کنم. معمولاً یک سری سوالاتی برایم پیش می آید در واقعه «یوم الدار» روایاتی داریم که بعضی از آنها سند صحیح هم دارد عبارت «خلیفتي فی أهلي و خلیفتي فیکم» آمده است. پاسخی در این مورد داشتم این بود که چون پیامبر در اولین مرحله از دعوت علنی مأمور به دعوت از خویشاوندان خودشان بودند طبیعی است که جانشین خودشان را هم در بین آنها قرار بدهد.

سوال پیش می آید شیعه ادعا دارد در این مرحله هم پیامبر جانشین خودش را برای کل امت معین کرده است. در کتاب «فروغ ابدیت» خواندم در دوران دعوت پنهانی حدود 17 نفر به پیامبر ایمان آورده بودند. سوال پیش می آید چگونه ممکن است در این مرحله برای این 17 نفر هم پیامبر خلیفه را معین کرده باشد؟ خیلی ممنون.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

«جزاکم الله خیراً» برادر بزرگوار وقتی رسول اکرم در جمع «سران مکه»، «سران قریش»، «سران بنی هاشم» کسانی که تصمیم گیری نهایی در «مکه» و در میان «عرب» توسط آنها است، اگر آنها مطلب را فهمیدند همه فهمیدند.

مثل این که فرض، یک کسی می آید تمام استاندارها را جمع می کند «رئیس جمهور» می گوید این مطلب را من دارم برای شما توضیح می دهم خوب تحویل بگیرید. معنایش این نیست آقای «استاندار» این فقط مال شما است بلکه این رسالت شما است که به تمام زیر مجموعه ات به فرماندارها، بخشدارها و دهیارها باید برسانی.

آن روز تصمیم گیرنده نهایی در «جزیرة العرب»، همین «سران قریش» و «سران بنی هاشم» بودند. اگر مطلبی برای اینها تثبیت می شد برای همه تثبیت می شد. اینها اگر مطلب را می پذیرفتند تمام مردم تابع این 40 نفر بودند و می پذیرفتند.

نکته دیگر اینکه «سران قریش» با آن دب دبه و کب کبه ای که دارند با آن نخوتی که دارند با آن لجاجتی که دارند وقتی رسول اکرم فرمود خلیفه من در میان شما است قطعاً به طریق اولیٰ در میان دیگران هم است.

مثلاً «رئیس جمهور» می گوید آقایان استاندارها من شما را معین کرده ام من به شما همچنین دستوری می دهم. معنایش این نیست دستوری که من می دهم مخصوص شما است غیر از شما نه. وقتی شما مورد خطاب من هستید دیگران به طریق اولیٰ مورد خطاب من هستند. حرفی به شما می زنم شما قبول کنید تمام زیر مجموعه، فرمانداران، بخشداران، دهداران و شهرداران به طریق اولیٰ این حرف را خواهند پذیرفت.

این یک مثال خیلی ساده و خودمانی است. یعنی وقتی سی، چهل «استاندار» مطلب را قبول کردند و قانع شدند که این مطلب «رئیس جمهور»‌ یک مطلب حیاتی برای مردم است این ها فهمیدند به طریق اولیٰ «فرماندارن» و «بخشداران» و زیر مجموعه هم این را خواهند فهمید و دیگر شبهه ای در آن نیست.

(ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ)

آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزکاران است.

سوره بقره (2): آیه 2

(هُدًى لِلْمُتَّقِينَ) یعنی برای هدایت دیگران نیست؟ بله وقتی متقین این را پذیرفتند دیگران باید به طریق اولیٰ بپذیرند. اگر دیگران نمی پذیرند مشکل مال آنها است نه مشکل مال قرآن و نبی مکرم است.

مجری:

حضرت استاد خیلی استفاده کردیم الحمد لله این توفیق را داریم هر دو سه ماه یک بار یک جلسه که ممحض در این نوع معارف می شویم ان شاءالله بتوانیم از اینها بهره ببریم و ان شاءالله این نوع معارف بتواند در سینه ما حک بشود.

همچنین تشکر می کنم از شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا پایان برنامه ما را همراهی فرمودید تا دیدار آینده خدا نگهدار!


اخلاق علوی سیره مهدوی>

توحید حکومت جهانی حضرت معصومه س تسلیم خدا صفات الهی رحمان رحیم غفار نا محدود معرفت الله نماز عبادت خالقیت اصحاب امیرالمومنین ع مومنین