مهدی یار

قسمت هشتاد و دوم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام حجازی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 14/04/1401

برنامه: مهدی یار (کرسی مهدویت)

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم   السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأُمَمَ و علی آبائه الطیبین الطاهرین المعصومین

عرض سلام و احترام خدمت شما بینندگان جان منتظران جان جانان حضرت مهدی موعود ارواحنا فداه در هر نقطه ای از جهان، ان شاءالله که تحت توجهات عنایات خاصه حضرت شان زندگی تان پر از خیر و نور و برکت باشد، و غمی جز غم دوری یار در دل تان بر قرار نباشد، در خدمت شما هستیم سه شنبه شب دیگری با برنامه مهدی یار کرسی مهدویت از عش آل محمد (ع) جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)  همچون هفته گذشته و برنامه گذشته استفاده می کنیم از محضر کارشناس ارجمند جناب حجت الإسلام و المسلمین سید محمد مهدی حجازی، حاج آقا سلام علیکم خیلی خوش آمدید در خدمت تان هستم.

حجت الاسلام حجازی:

علیکم السلام و رحمة الله، اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد الله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الأرضین روحی و ارواح العالمین له الفداه و العن دائم علی اعدائهم اجمعین إلی یوم الدین.

در خدمت شما هستیم

مجری:

خیلی ممنون و متشکرم خب هفته گذشته و جلسه گذشته هم در خدمت شما بودیم، ادامه مباحث وظایف شیعیان در عصر غیبت و فوائد وجود امام غایب را در خدمت تان بودیم، مختصری هم اگر خلاصه ای بفرمایید از جلسه قبل که دوستان در خلال بحث قرار بگیرند تا ان شاءالله مباحث جدید مطرح بشود.

حجت الاسلام حجازی:

بله خیلی ممنون و متشکرم، بحث ما در سلسله جلساتی با موضوع وظایف شیعه در عصر غیبت به اینجا رسید که ما عرض کردیم که مهمترین وظیفه شیعه در دوران غیبت معرفة الإمام است، اولین و مهمترین وظیفه شیعه،

«اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عـَرَفـْتَ إِمـَامـَكَ لَمْ يـَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ»

امامت را بشناس اگر شناختی امر غیبت به تو ضرر نخواهد زد،

اصول كافى جلد 2 صفحه 197 روايت 2

و عرض کردیم وظایف متعددی که برای شیعه در دوران غیبت بیان شده است نزدیک به 15 عنوان را بیان کردیم، در این بحث معرفة الإمام سؤالی مطرح شد که اینکه ما در دوران غیبت موظف هستیم به شناخت امام حال اصلاً  این امام غایب چه فوایدی برای ما دارد، یعنی اصلاً چه نیازی هست که امامی باشد اما غایب باشد، چه سودی دارد؟ و بعد هم مأمور به شناخت او باشیم، و در خلال چند بحث در چند جلسه ای که داشتیم به نظرم دو جلسه یا سه جلسه به این سؤال پرداختیم که فواید وجود امام غایب چیست؟ و عرض کردیم که امام غایب صرفاً به این معنا نیست که ما تصور کردیم خدا امامی را قرار داده و بعد هم العیاذبالله تمام آثار و اهداف و نتایج و برکاتی که بنا بوده از طریق او به خلق برسد همه اینها تعطیل شده است،  و امام در غیبت رفته است، نه تمام آثار و برکات و نتایج و ویژگی ها و شئونی که بنا بوده است  امام انجام بدهد و داشته باشد را انجام می دهد، و جاری است، همه چیز جاری است، اتفاقاً تنها یک مسئله جاری نیست، یعنی در تمام آثار و برکات و شئون امامت همه شان جاری است، فقط یک نکته جاری نیست، و آن چیست؟ آن حکومت ظاهری امام معصوم است، این حکومت ظاهری فعلاً بالفعل در جریان نیست، تا زمان و موعدش برسد، اگر کسی بخواهد اشکال بکند، که امامی که حکومت ظاهری ندارد العیاذبالله به درد هم نمی خوردی، خب این اشکال دیگر به تمام انبیاء گذشته به تمام ائمه گذشته می خورد، تقریباً هیچ کدام از انبیاء الهی به حکومت نرسیدند جز حضرت سلیمان، اگر بخواهیم فرض بکنیم حکومت را به آن عنوان حتی حضرت داوود هم مقداری حکومت را گرفت اما به سعه حکومت حضرت سلیمان (ع) نبود، خب این حکومت ظاهری را هیچ کدام از انبیاء نبردند، پس آن اثر و نتیجه ای که بنا بود مترتب باشد بر وجود انبیاء و حجج این اثر هیچ گاه وجود نداشت، پس این اشکال غلط است، حکومت ظاهری هم ویژگی های خودش را دارد، در زمان خودش محقق می شود، و مؤمن هم بنا است، در دورانی که امام حاضری نیست حکومت امام عدلی نیست امتحان بشود، بنای شیعه بر امتحان است، بنای مؤمن بر امتحان است، دنیا دار امتحان است، دار ابتلای است، خدا این چنین اراده کرده است انبیاء بیایند بروند عرضه بکنند دین را بر مردم،

«فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ»

کهف/29

«لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ»

انفال/37

برای اینکه غربال بشود، برای اینکه تمیز بشود، خبیث و طیب بنا است از هم جدا بشوند، بنای دنیا و بنای خلقت خداوند متعال همین است، بنا نیست خدا عالم را با تکویر و با جبر پیش ببرد، بنا همین است که طبق همین امور ظاهری باشد، فقط یک وعده داده است و آن هم وعده حکومت امام عصر (ع) هست که زمان خودش ان شاءالله محقق می شود.

برای وجود امام غایب باز اثراتی را عرض کردیم، خلاصه عرض کردیم که امام شرایط طاعت است، طریق طاعت و عبودیت است، علم به تمام معارف و احکام دین از طریق امام است، فیض او دائم است بر مؤمنین، که حالا مثال هایی که در روایات بیان شده بود را عرض کردیم، فیض تکوینی او دائم است بر مؤمنین، بر تمام مخلوقات امام حاکم بر تکوین هست، ولو اینک ظاهراً حکومت نمی کند اما باطناً حاکم بر تکوین است، یعنی حتی اگر حاکم ظاهری هم وجود دارد باز امام اذن داده است که او فعلاً حکومت کند، نه اینکه راضی بوده است، نه اینکه مجوز شرعی داده است، اذن تکوینی داده است، یعنی اختیار را به او داده است، اختیار را به مردم داده است، ولی به معنای امضا و تأیید نیست، فعلاً این مسیر را بروند و بعد هم عرض کردیم که شرط قبول هر عمل و شرط طاعت و خود معرفت دین و معرفت توحید و معرفت نبوت، و معرفت معاد و تمام معارف ملزم به معرفت امام است و از توابع و فروع معرفة الإمام است که آن روایت را عرض کردیم که حضرت فرمود، امام موسی بن جعفر (ع) فرمودند که

«نحن أصل كل خير و من فروعنا كل بر فمن البر التوحيد»

ما اصل همه خیر ها هستیم و از فروع ما همه بر ها هست،

الکافي ج8 ص242

«فمن البر التوحید»

از بر یکی از موارد آن توحید است

«التوحید و الصیام، و الحج، و العدل، و البر الوالدین، و كظم الغيظ»

همه اینها را فرمودند

«وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ»

و هر شری هم از دشمنان ما است

 که فرمودند که مصادیق آن چیست، همه خیر ها از طریق امام و به واسطه امام است، و طریق معرفة الله هم، معرفة الإمام است،

«مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ»

علل الشرایع ج1 ص9

و عرض کردیم که در روایات متعدد دیگر این معنا فراوان وارد شده است، مثلاً فرمودند امام صادق (ع) در ضمن حدیثی، دین را وقتی تشریح فرمودند رسیدند به اینجا که فرمودند معرفت خدا و رسولش و آن امامی که واجب است طاعت او  امام مفترض الطاعه ای که واجب است معرفت او، بعد فرمودند

«إِلَى هَاهُنَا اَلتَّوْحِيدُ»

توحید تا اینجا است،

یعنی معرفة الإمام، معرفة الحجة داخل در توحید است، «إِلَى هَاهُنَا اَلتَّوْحِيدُ»، و اگر کسی را بخواهیم بگوییم موحد، لازمه اش این است که معرفة الإمام داشته باشد و گر نه موحد نیست، روایتش را خواندیم که «خطف عنهم قول لا اله الا الله» روز قیامت که می شود، سلب، از همه سلب می شود قول لا اله الا الله، هیچ کس دیگر نمی تواند لا اله الا الله بگوید کلمه توحید را بگوید، جز کسانی که بر این امر هستند، بر ولایت اهل بیت (ع)،

مجری:

این به معنای تقدم و تأخر مثلاً رتبه ای که نیست که جایگاه توحید را بیاوریم پایین، جایگاه امامت را ببریم بالا، یک حالت مقدمه وار است در حقیقت می توانیم بگوییم.

حجت الاسلام حجازی:

بله عرض کردیم، یعنی اینکه توحید معنایش چیست، توحید یعنی معرفة الله، و طاعت او، معرفة الله که هست معرفت ذات ممکن نیست، معرفة الله به معرفت حجت او است، و صفاتی که حجج او از او بیان می کنند، که همه از آثار و صفات او است از اسماء او است، و طاعت هم به طاعت حجت الله است، این می شود توحید، این می شود قبول خدا، قبول وحدانیت خدا، آن حجتی که او فرستاده است را اگر من قبول کردم امر او را پذیرفتم، طاعت او را هم پذیرفتم، طاعت حجت را داشتم، طاعت خدا را داشتم، عبودیت حجت را کردم، عبودیت خدا را کردم، و معرفة الهی که از ما خواسته شده است همین است که عرض کردیم این روایت معروفی که «بنا عبد الله، وبنا عرف الله، و لو لا نا ما عبدالله» گفتیم سه تا معنا دارد، یک معنایش یادم هست در یکی از جلسات می خواستیم عرض بکنیم دیگر فرصت نشد، یک معنایش را عرض کردیم، گفتیم یکی از معانی اش این است که مسیر توحید این است که «بنا عبدالله و بنا عرف الله» مسیر معرفة الله ما هستیم، یعنی هر کس بخواهد خدا را بشناسد توحید حقیقی را پیدا بکند، معنای حقیقی توحید را پیدا بکند،  باید از طریق ما بگیرد، هیچ جای دنیا هیچ دینی هیچ مذهبی توحید ندارد، اصلاً نمی داند، نمی تواند حتی به صورت تئوری بیان کند، یا دچار تجسیم است، یا دچار تشبیه است و غیره، فقط از طریق اهل بیت است که توحید حقیقی توحید سالم می تواند بیان بشود، بنا عرف الله، یعنی اگر کسی بخواهد خداوند را بشناسد باید از طریق ما بشناسد باید آن توحیدی که ما بیان کردیم را بگیرد و گر نه دچار تشبیه و تجسیم می شوند، که

«مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْكُمْ»

کسی که خدا را بخواهد توحید بکند، موحد بشود،

«قبل عنکم»

باید از شما بگیرد،

«وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ»

و کسی هم که بخواهد خدا را قصد بکند باید به سوی شما توجه بکند

یعنی چه؟ العیاذ بالله این نیست که من در صلاتم وقتی می گویم اسماء الله بکار می برم آنها را اراده کنم، اهل بیت را، این معنا نیست، مقصود این است که

«وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِكُمْ»

یعنی هر کس می خواهد خدا را مقصود خودش قرار بدهد یعنی می خواهد به خدا رو بکند، باید از طریق شما به خدا رو بکند، با ولایت شما، با اعتقاد به شما، با فروضات و واجبات و احکامی که شما بیان فرمودید، چون باب الله هستند، خب این پس معنای اول بنا عبدالله، بنا عرف الله معنای اولش این بود که مسیرش ما هستیم، طریق انحصاری اش ما هستیم، معنای دومش آن است که تنها عابد حق ما هستیم، حصر بنا عبدالله، یعنی فقط ما هستیم که خدا را عبادت کردیم، کسی غیر از ما خدا را عبادت نکرد، کسی غیر از ما خدا را نشناخت، حق معرفت، حق عبادت، هیچ کس، اینکه در روایت دارد

«لو لا الحجة لساخت الرض بأهلها»

یکی از علت هایش را همین بیان کردن که اصلاً اگر حجت نباشد هیچ کس در زمین خدا را عبادت نمی کند، فقط حجتش هست که دارد او را حقیقتاً عبادت می کند، بقیه همه معصیت است، عبادت مان هم معصیت است، چون آلوده به ریا و کبر و تبختر، العیاذبالله خیلی از چیزهای دیگری که در طول عبادت داریم، اینها باعث می شود که معرفت عبادت خدا حق عبادت فقط به واسطه حجت است، و معرفت الله حق معرف باز هم توسط حجت است «یا علی ما عرف الله الا أنا و انت»، و بعد هم معنای سومش این است که «بنا عبدالله بنا عرف الله» یعنی اصلاً غیر از آن طریقت، یعنی بیان، معنای اول این بود که بیان به وسیله ما است، ما بیان می کنیم شما چطور خدا را بشناسید،  ما بیان می کنیم شما چطور خدا را عبادت کنید، این در مقام بیان بود، در مقام همان حجیت و امامت بود، اما اینجا بنا عبدالله بنا عرف الله معنای سوم این است که اصلاً به وجود ما خدا عبادت می شود، یعنی باید عبد ما باشی، عبد در طاعت، عبد ما باشی تا عبدالله باشی، بنا عرف الله، باید ما را بشناسی تا خدا را بشناسی، معرفة الله به معرفة الإمامه است، این معنای سومی که جلسه گذشته عرض کردیم مقداری توضیح دادیم درباره اش، که چرا معرفة الله همان معرفت الإمام است، و معرفة الله معنای غیر از معرفة الحجة ندارد.

مجری:

دیگر دوئیت وجود ندارد در حقیقت می توانیم بگوییم که معرفة امام همان معرفة الله می شود

حجت الاسلام حجازی:

بله در همان بیانی که داشتیم، این را تکرار می کنیم چون جلسه قبل توضیحاتی را دادیم، چون گاهی اوقات این مفاهیم و عبارات بکار می رود از طرف مقابل بعضی ها برداشت هایی یا توضیح هایی می دهند که آنها توضیح های باطلی هست، که می گوییم معرفة الإمام همان معرفة الله است، توضیح اش را جلسه قبل عرض کردیم که کاملاً بر خلاف آن عقاید صوفیانه و غالیانه و بعضاً         فیلسوفانه ای که بعضی القاء می کنند، بر خلاف آن است، که قائل به اشتراک و اتحاد و سنخیت هستند، این کاملاً دوئیت را اثبات می کند، در عین دوئیت در عین عدم سنخیت اما معرفة امام همان معرفة الله است، چرای آن را عرض کردیم جلسه گذشته.

یکی دیگر از ویژگی های امام غایب در دوران غیبت را در این جلسه عرض بکنیم، فواید امام غایب در دوران غیبت را خیلی مختصر؛ آن است که اهل بیت (ع) یکی از ویژگی هایشان در دوران غیبت این است که در همه دوران ها این بوده جاری بوده، ولی در دوران غیبت هم این فایده همچنان موجود است، ما می دانیم در ضمن روایات فراوانی در ذیل این آیه شریفه که

«وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

التوبة/ 105

در ذیل این آیه و بعضی از آیات دیگر وارد شده است که اعمال عباد و انسانها عرضه می شود به امام معصوم، و حجت خدا در هر زمانی اعمال عباد را می بیند و اگر خصوصاً مؤمنین را، اگر اعمال آنها اعمال سوئی باشد، ذنبی باشد، معصیتی باشد، برای آنها استغفار می کند طلب رحمت و مغفرت می کند برای آنها، در عین حالی که متأثر می شود، و اگر هم اعمال نیکی باشد برای آنها دعا می کند و طلب خیر می کند و توفیق بیشتر در عمل خیر، عرضه اعمال به امام، این عرضه اعمال به امام بعضی تصور کردند که صرفاً یک امر تشریفاتی است،  می گویند از باب تشریفات اعمال عرضه می شود امام ببیند و خبر داشته باشد، و آگاه باشد

مجری:

آنکه خوب است تأیید می کند آنکه بعد است استغفار

حجت الاسلام حجازی:

بله صرفاً با خبر باشد، تشریفاتی، نه فقط تشریفات نیست یک امر تشریفاتی محض نیست   امری است که تمام امور عالم تکوین به آن مترتب است نسبت به عباد و مخلوقاتی که عملی دارند از روی اختیار اعمالی را انجام می دهند، عمل گذشته شان و عمل آینده شان هم مترتب بر همین رؤیت امام و دعایی است که امام برای آنها می کند، حالا روایاتش خیلی فراوان است که وقتی عرضه به امام می شود، عرضه به حجت می شود و امام این عمل را می بیند چه اتفاقاتی می افتد، چه توفیقاتی بعدش برای مؤمن ایجاد می شود، اگر ذنب و معصیتی داشته چه چیزهایی از او دفع می شود، و بعضاً چه بلایایی که از مؤمنین دفع می شود، خیلی امور مختلفی هست،

مجری:

فقط مؤمنین؟

حجت الاسلام حجازی:

حالا مؤمنین به صورت خاص، اصل روایات هست که همه عباد، اما در بعضی از روایات داریم که مضمونش این است که کفار منافقین کاری به آنها ندارد، یعنی معلوم است که عمل شان همه عرضه به امام می شود علم دارد، اما نیازی به آن اموراتی که بعدش هست دیگر نیست که بخواهد استغفار بکند، یا بخواهد طلب رحمت بکند، یا بخواهد طلب توفیق بیشتر بکند، دیگر برای کفار و منافقین این نیست؛ می فرماید که از امام صادق (ع) حضرت می فرمایند که

«ان الأعمال تعرض علیَّ فی کل خمیس»

حالا این هم خودش مفصل است که بعضی از روایات می فرماید که هر پنج شنبه، بعضی از روایات می فرمایند که هر هفته جمعه ها، بعضی از روایات می فرمایند که در هفته دو روز عرض می شود، مختلف است روایات؛ می فرمایند که

«إنّ الأعمال تعرض على في كلّ خميس، فإذا كان الهلال أکملت ، فإذا كان النّصف من شعبان عرضت على رسول اللّٰه - صلّى اللّٰه عليه و آله - و على عليّ - عليه السّلام - ثمّ ینسخ في الذّكر الحكيم»

اینها بر ما عرضه می شود، وقتی نصف شعبان می شود پیغمبر اکرم بر امیرالمؤمنین (ع) هم عرضه می شود

که حالا بر پیغمبر عرضه می شود باز خودش مراتب مفصلی دارد، و ظاهر روایت هم این است که غیر از امام عصر در هر زمانی یعنی حجت خدا در هر زمانی، می رسد به پیغمبر اکرم، که مثلاً الآن امام صادق می فرماید «تعرض علیَّ» من حجت خدا در زمان شما هستم بر من عرضه می شود؛ می فرماید که

«كُنتُ جالسا عندَ أبي عَبد اللّه ِ عليه السلام ، إذ قالَ مُبتَدِئا»

من محضر امام صادق (ع) بودم حضرت ابتدا کردند به کلام

فرمودند که

«مِن قِبَل نفسه»

حضرت از خودشان این کلام را شروع کردند

«يا داوودُ، لَقَد عُرِضَت عَلَيَّ أعمالُكُم يَومَ الخَميسِ»

هر پنج شنبه بر من اعمال شما عرضه می شود

«فَرأيتُ فيما عُرِضَ عَليَّ»

داوودَ بنِ كثير الرَّقّي که از اصحاب خوب حضرت بوده است، می گوید دیدم در آن اعمالی که بر من عرضه می شود،

«من عملک»

از عمل تو

«صِلَتَكَ لاِبنِ عَمِّكَ فُلانٍ»

دیدم تو این هفته رفتی یک صله رحمی کردی

«فسَرَّني ذلكَ»

که این در بحث بعدی مان هم به درد می خورد که عرض خواهم کرد، خیلی من را خوشحال کرد که رفتی به یک مؤمنی که رحم تو هم بوده است به او یک صله کردی، 

«إنّي عَلِمتُ صِلَتَكَ لَهُ أسرَعَ لِفَناءِ عُمرِهِ و قَطعِ أجَلِهِ»

من می دانم این صله ای که تو به او کردی

ببخشید اینکه عرض کردم مؤمن نه این مؤمن نبوده

«قالَ داوودُ : و كانَ لي ابنُ عَمٍّ مُعانِدا خَبيثا»

حضرت می گوید اینکه تو رفتی پسر عمویت را صله کردید تو بخاطر اینکه رحم تو بود رفتی صله کردی اما اینکه رفتی به او صله کردی باعث می شود که او عمرش کوتاه تر می شود و هلاکش نزدیک تر می شود، چرا؟ چون او معاند و خبیث بوده و قطع رحم کرده بوده است، تو که رفتی به او خوبی کردی  این باعث می شود که از عمر او کاسته می شود؛

«بَلَغَني عَنهُ و عَن عِيالِهِ سُوءُ حالٍ»

داوود می گوید من یک پسر عمو داشتم که معاند بود خبیث بود، به این معنا که ناصبی بود، می دانستم که خودش عیالش اینها خیلی فقیر هستند در سختی دارند زندگی می کنند، و من رفتم یک مقداری خرجی برایشان بردم، وقتی رفتم

«فلَمّا صِرتُ فِي المَدينَةِ أخبَرَني أبو عَبدِ اللّه ِ عليه السلام بِذلكَ»

وقتی رفتم محضر امام صادق حضرت این را فرمودند،

فرمودند این عملی که تو انجام دادی برای تو خوب بود، در مقابل برای دشمن تو و برای دشمن ما بد است، عمل، عمل تو بود اما به او ضرر زد و به تو هم خیر و نیکی وارد کرد.

باز از امام صادق می فرماید

«إنَّ أعمالَ العِبادِ تُعرَضُ عَلى رُسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله كُلَّ صَباحٍ»

هر صبح

تعبیری دیگر، که حالا عرض کردم چرا خمیس، چرا شنبه، چرا هر روز، چرا جمعه، اینها ممکن است بعضی ها مثل مرحوم علامه مجلسی در مرعات العقول یک تعلیق هایی زده اند در توضیح اینها، که اینها ممکن است بعضی هایش بخاطر بداعاتی باشد که مثلاً رخ می دهد، بعضی ها بخاطر تفاوت در عمل باشد، که عمل هایی که انجام داده اند تفاوت داشته است یک مقداری از اعمال اصلی یا اعمال نیک اصلی عرضه می شود جزئیاتش بعداً عرضه می شود، کلیات یک موقع عرضه می شود، جزئیات یک موقع دیگر عرضه می شود، یا کیفیت اعمال که انجام می دهند؛ اینها تفاوت هایی دارند، یا اینکه اشاره به این است که دائم عرضه می شود اما اینها مثلاً هر روز صبح عرضه می شود، اما در پنج شنبه ها مثلاً به صورت یک فایل کامل یعنی دیگر ختم می شود مهر می شود، چون در روایات داریم وقتی مؤمن یک عملی را انجام می دهد مهلت به او داده می شود برای توبه کردن، بعضی روایات چند روز، یا سه روز مهلت داده می شود برای توبه کردن، که آن چیزی که امروز عرضه می شود فعل امروز است، اما ممکن است تا سه روز دیگر توبه کرده باشد، اگر توبه کرده باشد دیگر محو می شود، تکمیل شده اش، روز پنج شنبه برای امام عرضه می شود؛ این عبارت چقدر عجیب است، واقعاً همین عبارت را آدم بخواند، خودم عرض می کنم، اگر بخوانم رویش فکر بکنم و به آن فکر بکنم در طول روز

«فَلْيَستَحْيِ أحَدُكُم أن يُعرَضَ عَلى نَبِيِّهِ العَمَلُ القَبيحُ»

خجالت بکشید، حیا بکند یکی از شما که

«أن يُعرَضَ عَلى نَبِيِّهِ العَمَلُ القَبيحُ»

صبح به صبح که می شود، پیش پیغمبر من آبرو دارم، پیش چه کسی بیشتر از پیغمبر، واقعاً به این گاهی وقت ها مثال معروف است، می گویند آدم گاهی وقت ها کودکی را ببیند حیا می کند از کودک، خب معصوم حجت خدا نبی اکرم، اشرف مخلوقات، صبح به صبح دارد عمل من را می بیند، من حیا بکنم از او، اصلاً کاری ندارم که او توبه می کند استغفار می کند برای من  طلب عفو و بخشش می کند، من خودم پیش پیغمبر اکرم اگر مقابل حضرت ایستاده بودم چه حالی داشتم، اگر مقابل امام عصر ایستاده بودم «فلیستحی» چطور حضرت دلسوزانه می گویند، خجالت بکشید حیا کنید از اینکه عمل تان هر صبح بر پیغمبر تان عرضه می شود، بعد می فرماید وقتی این اتفاق می افتد پیغمبر اکرم استغفار می کنند، و امام معصوم استغفار می کند برای  مؤمنی که عمل سیئه انجام داده است و طلب توفیق می کنند برای مؤمنی که عمل صالح انجام داده است، این هم از آثار وجود حجت خدا و امام معصوم در هر زمان است که به واسطه او خداوند متعال گناهان مؤمنین را می بخشد، به واسطه او خدای متعال توفیقات مؤمن را ازدیاد می دهد در عمل بر و صالح، ای همه چیزهایی است که ما متوجه آن نیستیم، به واسطه او خدای متعال دفع بلایا می کند از مؤمنین دعا می کند، می بیند مؤمنی عمل خیری انجام داده صله رحمی کرده خدایا دفع بلا کن از او، ما یک مادر بزرگی داشتیم، گاهی وقت ها سواد خواندن و نوشتن هم نداشت اما گاهی وقت ها می گویند پیر زنها حرف های حکیمانه می زنند، ایشان می گفت که فلان معجزه، می گفت زندگی مان همه اش معجزه است، همه زندگی مان معجزه است، لحظه به لحظه آن به آن زندگی مان معجزه است اما متوجه نیستیم دقت ندارم همین غذایی که از گلوی مان پایین می رود و خفه نمی شویم معجزه است، همین آبی که از گلوی مان پایین می رود و خفه نمی شویم معجزه است، و چقدر بلایایی که انسان دفع می شود، این بحث کلامی دارد گاهی وقت ها بعضی ها می گویند مثلاً ما چرا دعای مان مستجاب نمی شود اثر دعا نیست، خب خیلی وقت ها در دفع بلایایی است که متوجه نشدید شما، نمونه هایش در روایات زیاد است، حضرت می گویند فلان کار را انجام دادی بعد رفتی فلان جا در فرات غسل کردی آمدی بیرون یک ماری را کنارت دیدی، عرض می کند بله، حضرت می گوید آن مار بنا بود که تو را نیش بزند جانت را بگیرد، اما بخاطر فلان عمل صالحی که جای دیگر انجام دادی این مار تو را نیش نزد، جان تو را نگرفت خدا از تو دفع بلا کرد، خیلی لحظات و آنات و اتفاقاتی ممکن است برای ما بنا بوده است که جاری بشود، بخاطر عمل صالحی که کردیم، بخاطر دعایی که کردیم، بخاطر زیارتی که بوده است، توسلی که بوده است توجهی که به امام بوده است اینها از ما دفع شده است، ولی ما ملتفت به آن نبوده ایم.

مجری:

ممنون و متشکرم  در بخش اول برنامه اشاره فرمودید به  یکی از فواید وجود امام که همان عرضه اعمال است که هفتگی یا روزانه به امام عرضه می شود  و فرمودید که اگر عمل نیک باشد طلب توفیق می کند امام، اگر عمل سوء باشد و سیئة باشد طلب استغفار می کند، یک سؤالی مطرح می شود که بین این روایات چطور می شود جمع کرد با آن گفته و قولی که دائماً ما در محضر امام هستیم، امام دائم مراقب ما هستند، اعمال ما را می نگرند، دائم از احوال ما باخبر هستند هر وقتی توسل کردیم به امام یا هر عملی انجام دادیم  می شود یک جمعی قائل بود یا خیر، بفرمایید در خدمت تان هستیم.

حجت الاسلام حجازی:

در بعضی از روایات داریم که، حالا روایاتی که مربوط به علم امام هست، خب امام عالم هست بر همه چیز بر همه امورات عالم بر تمام افعالی که عباد دارند حتی بر مکنونات و بر امور سری که امام دارند نیت هایی که دارند، بر همه اینها آگاه هستیم، که در آن آیه شریفه داریم که

«وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ»

هر چیزی که شما مخفی کردید در خانه تان عیسی می گوید من به این هم آگاه هستم

آل عمران/49

به عنوان شاهد و دلیل قرآنی، اینها فراوان است، روایاتش فراوان است، در روایت داریم در بصائر الدرجات، امام صادق (ع) می فرماید، حضرت می فرماید که دنیا مثل یک گردویی است در کف دست امام، حضرت تشبیه می کنند به گردو، مثل گردویی است در کف دست امام، و هر وقتی که بخواهد به هر جایی که این گردو بخواهد نگاه می کند التفات می کند، نکته مهم در این بحث همین است که ما یک موقع می گوییم که امام عالم است علم دارد، آگاه است تمام عالم در تحت اختیار او است، و می تواند ببیند، می تواند بداند، می تواند ببیند که یعنی در اختیار او است هر لحظه، اما نکته اش این است که آیا هر لحظه و هر آن به تمام امور التفات هم دارد یا نه؟ مثالش را عرض کردیم مثل همین که حضرت فرمودند مثل یک گردو، این گردو را که شما تصور بفرمایید هر وقتی که بخواهید اراده بکنید، می تواند هر جای این گردو را که بخواهید نگاه بکنید، رؤیت بکنید، اما لازمه اش التفات است، من بخواهم اراده بکنم که التفات داشته باشم به یک نقطه ای از این گردو حالا مثلاً مثال بزرگتر یک توپی را فرض بکنید، بخواهم التفات داشته باشم، مثال به گردو که حضرت می زنند، می خواهند بگوید یک چیز کوچکی است دنیا در اختیار امام، من اینجا نشستم می توانم الآن به این میز نگاه بکنم، در مقابل من هست، دقیقاً من علم دارم به این میز در مقابلم هست لحظه ای که اراده بکنم می توانم به این میز نگاه بکنم، می توانم به این لبتاب نگاه بکنم می توانم نگاه نکنم،  به این موبایلم روی میز می توانم یک لحظه التفات بکنم نگاه بکنم، می توانم هم نگاه نکنم، این بسته به اراده من دارد،  امام علم تمام عالم در اختیار او است، و می داند چه کسی در حال انجام چه کاری هست، حتی کسی که در حال انجام گناه است، چون این سؤال خیلی وقت ها پیش می آید، که آقا مثلاً یک نفری العیاذ بالله دارد یک گناهی را می کند، خب آن گناه که دارد می کند آیا امام در حال رؤیت گناه او است؟ رؤیت عینی گناه او است، نه این نیست، امام علم دارد به اینکه او در حال گناه است، در روایات داریم بعضی از روایات می فرماید حتی مؤمن وقتی گناه می کند، دو ملکی که همراه او هستند، وقتی مؤمن گناهی را می خواهد انجام بدهد، می دانند دارد گناه انجام می دهد، رویشان را بر می گردانند که نبینند، آنها هم حیا می کنند، با اینکه محرم او هستند در همه چیز و همه جا، ولی رویشان را بر می گردانند، حتی در بعضی از روایات تخلّی هم این را داریم که دو ملک رویشان را بر می گردانند، امام علم دارد چه کسی در حال طاعت است چه کسی در حال معصیت است، اما توجه و التفات عینی و صورت آن فعل و آن عمل نه این لازمه اش التفات است، نیازی نیست که امام التفات توجه و اراده داشته باشد بر اینکه این فعل را بخواهد ببیند اما می داند.

مجری:

آن قولی که گفته اگر خدا بخواهد ما هم می خواهیم، همان است تعبیر؟

حجت الاسلام حجازی:

بله حالا آن را اگر خدا بخواهد یعنی اینکه علمش را به ما می دهد، دیگر خدا خواسته است علمش را هم داده است تمام شده، علم را داده است این قدرت را داده است بر همه امور آگاه هستند، می دانند چه کسی در حال انجام چه گناهی هست، اما لازمه اش همان است که عرض کردیم، باید اراده بکند و التفات داشته باشد

مجری:

امکان استفاده در حقیقت کجا استفاده کنند، آن هم در اختیار خود امام هست دیگر

حجت الاسلام حجازی:

بله،

مجری:

خیلی ممنون احسنت

حجت الاسلام حجازی:

حالا در بحث ویژگی های امام غایب من خیلی عناوین نوشته بودم، دیگر نمی خواهیم طولانی بکنیم، چون معلوم هم نیست باز بحث مان چند جلسه دیگر بخواهیم ادامه بدهیم، لذا ما خاتمه دادیم این بحث را، عناوینی که نوشتم تقریباً 25 عنوان است، از ویژگی های امام غایب ما تقریباً 9- 10 تا را عرض کردیم، که همه اش عناوین روایی است.

اما وارد یکی دیگر از وظایف شیعه در دوران غیبت بشویم، یکی دیگر از وظایفی که ما در دوران غیبت بر عهده مان هست و بسیار بسیار مهم است، بسیار بسیار دقیق است، از مو هم باریک تر است، و موجب دخول در ایمان و خروج از ایمان می شود، یعنی مرز بین  کفر و ایمان است، این مطلب اگر دقت به آن نداشته باشیم، و احتمام به آن نداشته باشیم خیلی حساس و خطرناک است، و آن بحث مواسات الإخوان است، حالا عبارت های مختلفی می شود روی آن گذاشت، مواسات الإخوان، مصادقة الإخوان، دوستی دوستان، دشمنی دشمنان، سلم با دوستان اهل بیت، سلم لمن سالمکم، حرب لم حاربکم، که حالا آن جهت این دو جهتی هم هست، یعنی هم جهت ولایت دارد هم جهت برائت، جهت برائتی را که ما نمی خواهیم وارد آن بشویم، برائت از اعداء اهل بیت و اتباع اهل بیت، بحث برائتی اش مفصل است، صد جلسه باید بیاید در این مباحث صحبت بکند، اما در این جهت مواسات الإخوانش، این هم روایاتش خیلی فراوان است، اصلاً در بعضی از کتب روایی ما نزدیک 30 -40 تا عنوان فقط با این موضوعات داریم، موضوعات مربوط به وظایفی که هر مؤمن نسبت به سایر مؤمنین دارد، خیلی فراوان است، حالا مثلاً در کافی شریفی من بخواهم بعضی از آن  را عرض بکنم، مثلاً در جلد 2 کافی شریف، پشت سر هم این ابواب آمده است، مثلاً می فرماید که باب حسن الخلق، باب حسن البشر، باب الصدق و اداء الأمانة، اینها همه نسبت به دیگران است، باب العفو، باب کظم الغیظ، باب حلم، باب السمت و حفظ لسان، باب مدارات، باب الرفق، باب التواضع، اینها همه نسبت به دیگران و مؤمنین است، تواضع نسبت به مؤمن است، در مقابلش اتفاقاً گفتند نسبت به کافر منافق متکبر و اینها انسان نباید تواضع داشته باشد، بلکه باید تکبر داشته باشد، باب الحب فی الله و البغض فی الله، اینها همه مربوط به همین است، الحب فی الله و البغض فی الله که دوستی با دوستان خدا و اولیاء الله، باب الکفاف، باب الصلة الرحم، باب اخوت المؤمنین بعضهم لبعض، برادری مؤمنین بعضی شان نسبت به بعض دیگر، باب فیما یوجب الحق لمن انتحل الإیمان و ینقضه، کسی انتحال ایمان می کند، ادعای ایمان می کند یا اینکه نقض می کند، چه چیزهایی باعث خروج او از ایمان می شود، باب حق المؤمن علی اخیه و اداء حقه، حق مؤمن بر برادر مؤمنش، باب تراحم و التعاطف، زیارت الإخوان، مصافحه، معانقه، همه اینها هر کدام ابواب هست، مصافحه کردن معانقه کردن اینها اصلاً تکالیف شیعه است نسبت به شیعه دیگر، مؤمن نسبت به مؤمن دیگر، وظایفی است که ما باید داشته باشیم، اینها هر کدام باعث الفت می شود، باعث دوستی می شود، باب التقبیل باب تذاکر الإخوان، باب ادخال السرور علی المؤمنین، قلب مؤمن را انسان را شاد بکند، قضاء حاجة مؤمنین، که چقدر روایت ذیل آن دارد، باب سعی فی حاجة المؤمن، انسان تلاش کند در حاجت مؤمنی ولو اینکه نتواند انجام بدهد، اما تلاش بکند، رو بزند، که تو اگر می توانی مؤمنی از تو چیزی خواست آبرویی داری، رو بزند از رو زدن حد اقل کوتاهی نکن، می دانی یک نفری هست یک آبرویی پیش او داری برای حل شدن کار یک مؤمن دیگر گاهی بعضی می گویند، نه من رو نمی زنم به کسی، نمی خواهم رو بزنم برای کسی، نه اگر برای برادر مؤمن تو هست باید رو بزنی، چرا نه؟ این باعث شکسته شدن تو نمی شود، آن طرف دیگر هم اگر خودش مؤمن باشد وقتی می بیند تو برای خودت چیزی نخواستی برای اینکه برای برادر مؤمن خود چیزی خواستی  این بیشتر احترام تو را می کند، حرمت تو اتفاقاً بیشتر می شود، قداست و شأنیت تو پیش او بالاتر می رود، که می بیند تو چقدر نسبت به برادران مؤمن خود اهتمام می ورزی، باب کرب المؤمن، انسان یک هم و کربی را از مؤمن برطرف بکند، اطعام المؤمن، اطعام دادن به مؤمنین، حالا از مؤمنی که فقیر است بگیر تا مؤمنی که غنی است، فرقی نمی کند، که در روایاتش وارد شده، باب من کساء مؤمناً پوشاندن یک مؤمن، کسی که یک لباسی بده بپوشاند هدیه ای بدهد به مؤمن، باب التفات المؤمن و اکرامه، باب فی خدمته، نصیحت المؤمن، اصلاح بین الناس، اینها هم فقط در کافی است، حالا ببینید در سایر کتاب مثل بحار و اینها باز ابوابش را علامه مجلسی بیشتر هم کرده است، عرض مان این است که یکی از وظایف مهم ما در دوران این دوران غیبت که حالا اگر عمری بود و جلسه بعد هم خدمت بزرگواران بودیم این بحث را ان شاءالله کاملش خواهیم کرد، همین دوستی با مؤمنین است مواسات الإخوان است، ولایت هست، بعضی ها نوشتند در کتب اعتقادی که این ولایت دو شقه است، ولایت اولیاء الله و دوستان آنها، و شیعیان آنها، حالا روایاتش فراوان است، اصلاً بعضی از کتب روایی خاص این موضوع نوشته شده است، مثلاً همین کتاب مصادقة الإخوان مرحوم شیخ صدوق، یا مثلاً کتاب صفات الشیعة، برای مرحوم شیخ صدوق، یا کتاب بشارة المصطفی لشیعة المرتضی مرحوم طبری امامی، اینها کتاب هایی است که مخصوص این نوشته شده است، حالا در بشارة المصطفی روایاتش بیشتر مربوط به جایگاهی است که شیعه دارد، اما خب به این قبیل روایات هم اشاره شده، اما باز مرحوم صدوق دو سه تا عنوان کتاب مخصوص این بحث مصادقة الإخوان و اینها دارد، یا مثلاً فضائل شیعه و وظایف شیعه، اینها را به تفصیل بیان می کند، خب عرض مان این است که خصوصاً در دوران غیبت اینکه عرض کردیم، دوستی با دوستان و مؤمنین و شیعیان این عام است برای همه دوران ها است، اما خصوصاً در دوران غیبت ما توصیه اکید شده ایم به این امر بیشتر سفارش شدیم، که جنبه های مختلف دارد، من ان شاءالله اگر فرصت شد می خواهم چند نکته خیلی مهم را بگویم، از این بحث ارتباط شیعیان با یکدیگر، حالا به عنوان تبرک اولین روایتی که می خوانم بخوانم این است، مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین نقل می کند از مفضل بن عمر

«قَالَ: سَأَلْتُ الصَّادِقَ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ قَالَ (علیه السلام) الْعَصْرُ عَصْرُ خُرُوجِ الْقَائِمِ (عجل الله تعالی فرجه الشریف)»

از این آیه سؤال کردم، حضرت فرمودند این والعصر که خدا به عصر قسم می خورد این عصر، عصر خروج القائم است، عصری که حضرت حجت خروج می فرمایند قیام می فرمایند،

«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ»

یعنی ائدائنا، آن انسانی که در خسر هست یعنی دشمنان ما، حالا این یک پرانتز چون بحث ما بحث هم مهدویت است هم نقد مدعیان دروغین، این احمد اسماعیل همبوشی یکی از اعتقاداتش این است می گوید که «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ» می گوید که انسان در این آیه مقصود علی بن ابی طالب است، ببینید اینها از ادله ناصبی بودن این شخص است، کسی هم که بفهمد این شخص دارد چه می گوید و چه اعتقادی دارد و قبول بکند او هم واقعاً ناصبی است، و می گوید این انسانی که در خسر است مقصود علی بن ابی طالب است، و از یک جای دیگر یکی به او اشکال می کند می گوید چطور انسانی که در خسر است این ضم است

«وَالْعَصْرِ ، إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خسر ،إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا»

اگر تو اینطور بگویی یعنی امیرالمؤمنین از الذین آمنوا خارج شده، یعنی اینها در خسر هستند «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» یعنی العیاذبالله امیرالمؤمنین اصلاً ایمان هم ندارد، منکر ایمان حضرت شده است، بعد می گوید نه مقصود من این است که علی بن ابی طالب، از پیغمبر اکرم درجه اش پایین تر است و این خسر است برای امیرالمؤمنین، این حرف او، اگر خدای متعال پیغمبر را پیغمبر قرار داده است و علی را نفس او قرار داده است، اول که تفاوتی ندارد، این هم خودش دلیل بر جهل تو مقصر بودن تو است، و تفاوتی نیست، نفس پیغمبر اکرم که فرمود، خدای متعال نور واحد را خلق کرد فسارَ نوریین این نور واحد دو نور شد، فسار محمد و علی، و پیغمبر اکر شد نبی و فسرت أنا نبی و علی بن ابی طالب وصی، تفاوتی بین نور پیغمبر و نور امیرالمؤمنین نیست، در ظاهر هم که بله پیغمبر اکرم امام ناطق بودند امیرالمؤمنین امام صامت بودند، ولایت شان فرض بود حتی بر امیرالمؤمنین، اما اینطور نبود که به این معنا باشد که العیاذبالله امیرالمؤمنین در خسر باشند، و بعد هم اگر اراده اراده خدا است این اشکال به خدا وارد می شود که چرا خدا علی را علی قرار داد مثل پیغمبر قرار نداد، چرا دوتا محمد خلق نکرد، یعنی اشکال به خدا وارد است، اشکال به پیغمبر و امیرالمؤمنین وارد نیست، خلاصه می فرمایند

«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ یعنی اعدائنا»

دشمنان مان،

«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا یعنی بآیاتنا»

آن کسانی که ایمان آوردند به آیات ما

که حال این آیات می تواند مقصود همان حجت الهی و حجت های الهی باشد،

«وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ»

جز آن کسانی که ایمان آوردند به آیات ما و عمل صالح انجام دادند

«یعنی بمواسات الإخوان»

با مواسات اخوان عمل صالح انجام دادند،

این حضرت عمل صالح را در این آیه مواسات الإخوان معنا می کند، حالا ممکن است این معنا معنای انحصاری نباشد، معنا و معانی دیگری هم داشته باشد، برای او بیان کرده باشند تفاسیر دیگری اما یکی از مهمترین آن این است، خصوصاً در دوران غیبت، یعنی شیعیانی که در دوران غیبت عمل صالح انجام می دهند این عمل صالح چیست در دوران غیبت عصری که حضرت غایب هستند؟ مواسات الإخوان هست، همه در خسر هستند جز کسانی که عمل صالح انجام می دهند، به چه چیزی؟ به مواسات الإخوان،

مجری:

یعنی قبل از آن عصر ظهور، عصر قیام همه در خسر هستند جز این ها

حجت الاسلام حجازی:

جز اینها، مواسات الإخوان بکنند،

«وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»

تواصی به حق داشته باشند

«یعنی بالإممة»

«وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْر، یَعْنی بالفترة»

صبر کنند در دوران فترت که مقصود دوران غیبت امام عصر (ع) هست

خب ببینید ما حالا یک بحثی داریم درباره اینکه ما به صورت کلی مأمور هستیم به اینکه هر کس اعتراف کرد، اقرار کرد به ولایت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (ع) و به صورت خاص یعنی شیعه امامی اثنی عشری بود، او را مؤمن بدانیم، تمام شد، اگر کسی ولایت را داشت، و فروضاتش، یعنی ولایت یقیناً در کنارش برائت هم شرط است،  ولایت یقیناً در کنارش قبول فرامین و امور و دستوراتی که ائمه طاهرین (ع) دارند شرط است، این ها بحثش دقیق است، مشخص هم هست، اولاً ولایت ائمه طاهرین ائمه اثنی عشر را داشته باشد، پس اگر غیر اثنی عشری بود، خارج است از این عنوان ایمان، اگر امامی بود اما امامی زیدی امامی اسماعیلی، امامیه فتحیه و واقفیه و اینها که جمع شدند، امامی مثل همین فرقه احمد بصری و اینها و خیلی های دیگر، مثلاً امامی 13 امامی و 14 امامی و 15 امامی تا بالا، که فرمود که

«و قائل یمرق بقوله: انه یتعدی الی ثلاثه عشر و صاعدا»

بعضی هم مارق می شوند مارقین دوران غیبت، مارقین چه کسانی بودند؟ خوارج بودند،

«كَمَا يَمْرُقُ اَلسَّهْمُ مِنَ»

که پیغمبر اکرم فرمودند

«يَمْرُقُونَ مِنَ اَلدِّينِ»

خارج می شوند از دین، مثل اینکه تیر از چله کمان خارج می شود

اینها مارقین دوران غیبت هستند، یعنی خوارج دوران غیبت هستند، ویژگی شان چه هست؟ ویژگی شان این است که می گویند بیشتر از 12 امام هست،

«الی ثلاثه عشر و صاعدا»

13، 14، 15 و 24 امامی می شوند مثل فرقه بتریه، اینها خارج از ایمان هستند، اینها مؤمن نیستند، دوم اینکه  برائت از اعداء اهل بیت داشته باشد، و حالا بحث برائت مفصل است نمی خواهیم وارد بشویم، برائتی که ما در شیعه می گوییم مثل ولایت، ولایت را ما نوعیه نمی دانیم، ما امامت را نوعیه نمی دانیم، امامت را شخصی می دانیم، مهدویت را نوعیه نمی دانیم، مهدویت را شخصی می دانیم، یعنی مثلاً سنی ها قائل هستند یک مهدی هست، اما نمی دانیم چه کسی است، بعداً ممکن است بیاید، حال هر کسی بود بعداً می آید مشخص می شود، اما ما می گوییم مهدی شخصی است نوعیه نبوده اینطور نبود که پیغمبر اکرم بگوید مهدی، بعد بعداً معلوم می شود، از همان روز اولی که گفتند مهدی، مهدی اسم بود برای یک شخص خاص، برای یک شخص معین، اصلاً این شخص را اول معرفی کردند بعد گفتند اسم او مهدی است، لقب او مهدی است،  اصلاً شخص را معرفی کردند گفتند فرزند  12 من، وصی 12 من «التاسع من ولد الحسین» نهمین فرزند حسین است،  او مهدی است، یعنی این شخص خارجی حقیقی ذات مقدس لقب مهدی است، پدرش او است، لقبش او است، نسبش او است، همه را الآن مشخص کرد، بعد او اسمش مهدی است،  اما عامه برای اینکه بخواهند توجیه بکنند و قصر در بروند و به قول خودشان، می گفتند یک مهدی هست بعداً معلوم می شود،  در امامت هم همینطور امامت را هم ما شخصیه می دانیم، یعنی امامت اگر بیان شده است با مصادیق اش بیان شده است، این 12 امام، در بحث برائت هم همین طور است، حالا مفصل من یک مثال بخواهم عرض کنم در نعمانی، جلد 90 یا 91 می شود یک تفسیری است مرحوم نعمانی از امیر مؤمنان (ع) نقل می فرماید که مرحوم علامه مجلسی آنجا در بحار می آورد کاملش را، آنجا امیرالمؤمنین خیلی روایت مفصلی است و خیلی دقیق است درباره قرآن و اینها صحبت می کنند، حضرت می فرمایند که خدای متعال مردم را موظف کرد برای فهم قرآن بروند سراغ پیغمبرش، بروند سراغ حجتش،

«لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»

برای اینکه مردم بروند سراغ پیغمبر و اهل بیت، و برای تفسیرش برای فهم آن نیاز به حجت دارند، بعد فرمودند که و در قرآن منافقین را خدای متعال بیان کرد و امر کرد امت را که تبعیت نکنند از منافقین  و امت موظف هستند، بروند محضر پیغمبر و اهل بیت و از آنها بخواهند مصداق منافقین را به آنها معرفی کنند، چرا؟ چون اگر مصداق را معرفی نکنند نمی شناسند تا تبعیت نکنند، خدای متعال را منافقین را معرفی کرد گفت از آنها تبعیت نکنید، خب من برای اینکه از منافقین تبعیت نکنم باید بدانم منافق چه کسی است تا از او تبعیت نکنم

مجری:

شناسایی کنم همانطور که امام را شناسایی کردم

حجت الاسلام حجازی:

باید بدانم مصداقش چه کسی است، برای اینکه اعداء اهل بیت را تبعیت نکنم باید بدانم مصداق آن چه کسی است تا از او تبعیت نکنم، یک روایتی داریم از امام رضا (ع) حضرت می فرمایند که بنی عباس آمدند برای مردم، اجازه داند مردم خیر را بیان بکنند خوبی را، صحیح را بیان بکنند، اما اجازه نداند غلط را بیان بکنند، چرا؟ برای اینکه اگر غلط را نشناسند شناسایی حق هم راحت می شود، یعنی می گفتند شما مثلاً فرض بفرمایید حال طوری نیست، یک جاهایی اجازه می دهیم درباره فضائل امیرالمؤمنین هم صحبت بکنید، اما درباره مطاعن آنها صحبت کردن، نه این را اجازه نداند دیگر،  اما در برائت ما می گوییم نه، برائت شخصی است، باید با مصداق باشد، این عقیدۀ باطلی که انسان می شود می گویند نه باید برائت کلی باشد عقیده غزالی و اینها است، امثال غزالی که می گفت نمی خواهد لعن بکنید مثلاً یزید را قتله سید الشهدا را، کلیت بگوید خدایا هر کسی بر اهل بیت ظلم کرده بر سید الشهدا ظلم کرده، به صورت کلی، این عنوان دوم ولایت و برائت و سوم هم اهل بدعت نباشند که حالا بدعت را ان شاءالله جلسه بعد توضیح خواهم داد.

مجری:

اگر اینطور باشد بله این موارد را هم در جلسه آینده بررسی می کنیم ولی خب دیگر متأسفانه وقت مان به پایان رسید، خیلی ممنون و متشکرم جناب استاد حجت الإسلام و المسلمین حجازی و همچنین تشکر می کنم از شما بینندگان و همراهان همیشگی حسن ختام برنام عرضه می داریم که

اللهم عجل لویک الحجة ابن الحسن الفرج، و العافیة و النصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یده و السلام علکیم و رحمة الله و برکاته.


مهدی یار>

وظیفه شیعیان در عصر غیبت معرفت به امام حکومت ظاهری توحید و معرفت الله معرفت الله به معرفت امام است ویزگی های امام غائب