مهدی یار

قسمت هشتاد و سوم برنامه مهدی یار با کارشناسی حجت الاسلام حجازی


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 28/04/1401

برنامه: مهدی یار

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، اللهم الله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع)

سلام عرض ادب  احترام و عرض شب بخیر خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر،(عج) بسیار خوشحالم که در شب میلاد پر نور و پر خیر و برکت امام هفتم حضرت موسی بن جعفر امام کاظم (ع) مهمان خانه های شما هستیم و با برنامه مهدی یا از شبکه جهانی حضرت ولی عصر با شما گفت و گو می کنیم، در کنار بنده استاد عزیز و ارجمندم استاد حجازی عزیز کارشناس محترم برنامه قرار دارند، و استاد خدمت شما هم عرض سلام و ادب و احترام دارم و عرض تبریک.

حجت الاسلام حجازی:

علیکم السلام و رحمة الله اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد الله الذی جعل کمال دینیه و تمام نعمته بولایة مولانا امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب الأئمة المعصومین

بنده هم خدمت شما و همه بینندگان و شنوندگان عزیز عرض تبریک دارم ایام عید سعید غدیر عید الله الأکبر را و ان شاءالله خدای متعال به برکت نام امیرالمؤمنان (ع) ما را تا آخرین لحظه و آخرین نفس جزو مدیحه سرایان و ندبه خوانان و مدح گویان و موالیان و محبان و شیعیان حقیقی حضرتش قرار بدهد ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله بسیار ممنونم استاد و ایام بینندگان عزیز ایام بسیار پر نوری است و امیدوارم که از این ایام بهره کامل معنوی را ببرید و خداوند متعال به ما این لطف را بکند که از پیروان امام راستین مان باشیم؛ استاد در خدمت تان هستیم با ادامه مباحث مرتبط با وظایف شیعه در عصر غیبت، که فکر می کنم جلسات متعددی را به این مسئله مرتبط دانستید و می خواهم عرض کنم که ادامه بدهیم مطلب را و وظایف شیعه در عصر غیبت را در این هفته هم ادامه بدهیم.

حجت الاسلام حجازی:

ما تقریباً چند جلسه ای شاید نزدیک 9 یا 10 جلسه درباره این موضوع صحبت کردیم در برنامه مهدی یار که وظایف شیعه در دوران غیبت چیست، خب برنامه مهدی یا اصلش و بنایش بر این بوده که اختصاص داشته باشد به مباحث مهدویتی و در ضمن مباحث مربوط به نقد فرق منحرفه ای که در مهدویت ادعای باطلی دارند، جریان های باطل مهدویتی و مدعیان دروغین مهدویت، اما در کنارش ما گفتیم و اساتید دیگر هم بیان کردند، که لازم است در کنار بحث های سلبی و نقد ما بحث های ایجابی را و اثباتی را باز بکنیم و مطرح بکنیم، و حقیقتاً اگر ما مباحث اثباتی و ایجابی را درست بشناسیم بفهمیم یاد بگیریم از روایات نورانی اهل بیت (ع) دیگر کار به اینجا نمی رسد که ما یک روزی مجبور بشویم بیاییم بهائیت را نقد بکنیم، بابیت را نقد بکنیم، احمد همبوشی را نقد بکنیم، و غیره و غیره کسانی که بودند بیش از 70 مدعی دروغین مهدویت در تاریخ توانستند فرقه سازی بکنند، یعنی فرقه هایی ساختند که کاملاً اتباع داشتند، اتباع فراوانی داشتند، بیش از 70 مدعی دارای فرقه ها و تشکیلات کاملاً قوی بودند، حالا آن مدعیانی که آمدند و نتوانستند و موفق نبودند و چند سالی مثلاً دعوت کردند و مضمحل شدند آنها دیگر الا ما شاءالله، حالا عرض مان این بود که به مباحث اثباتی سعی کنیم بپردازیم، و لذا وارد شدیم به بحث وظایف شیعه در دوران غیبت، بدانیم که حالا در مباحث مهدویت بحث مفصل است، در مباحث امامت بحث مفصل است که ان شاءالله صحبت هایی شده اگر بنا شد ان شاءالله ما جلساتی را اختصاص باید بدهیم به بحث امامت تبیینی، یعنی ویژگی ها و شاخصه های امام در روایات اهل بیت (ع)، اما فعلاً این بحث وظایف شیعه در دوران غیبت که ما بدانیم به عنوان یک شیعه چه وظایفی داریم خاصتاً در دوره غیبت امام عصر (ع)، برای اینکه گمراه نشویم، برای اینکه بر مذهب حق و عقیده حق ثابت قدم بمانیم که در زیارت عاشورا همیشه می خوانیم.

«وَثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَأَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْن علیه السلام»

این و ثبت لی یعنی چه؟ یعنی من داخل شدم، وارد در ولایت شما شدم، یعنی خودش یک اعتراف است زائر می گوید من وارد در ولایت شما شدم اما از شما می خواهم که مرا ثابت قدم نگاه دارید، این ثبات قدم، این قدم صدق که در آیه قرآن هم داریم، که این خیلی مهم است، سخت تر است، مهمتر است، سنگین تر است، و در روایات هم داریم که حالا اینکه انسان همراه امام عصر (ع) باشد خب همراهی با انبیاء گذشته کرده است همراهی با ائمه گذشته کرده است، امروز نصرت سید الشهداء (ع) اگر کسی می خواهد بداند نصرت می کند سید الشهدا را یا نه، این سؤال خیلی مطرح می شود می گویند ما اگر مثلاً در دوره همین ایام غدیر اگر در دوره حیات امیرالمؤمنین (ع) بودیم و دوره پیغمبر اکرم، و آن فتنه ها و انحرافات و ضلالة های بعد از شهادت پیغمبر اکرم، آیا جزو انصار امیر المؤمنین بودیم یا جزو خاذلین حضرت، نصرت می کردیم یا نه، اگر در دوره سید الشهداء (ع) بودیم آیا نصرت می کردیم یا نه؟ و بقیه ائمه، و الآن هم مطرح می شود خیلی، اگر حضرت ظهور بفرمایند آیا ما نصرت می کنیم یا جزو خدای نکرده خاذلین حضرت هستیم، جزو خدای نکرده خزلان که هیچ بالاتر از آن ممکن است بعضی ها جزو اعداء حضرت باشند، خب این چطور؟ راهش را در روایت برای ما فرموده اند، فرموده اند شما هم در دوران غیبت امتحان بسیار سنگینی دارید، امتحان های بسیار سختی دارید، اینطور نیست که تصور بکنید به این راحتی است، تمام می شود، ما چند سالی آمدیم در این دوران داریم زندگی می کنیم، حالا یا امام زمان را قبول بکنم یا نکنم، یا مثلاً شبهه ای بیاید در ذهنش یا نیاید، نه به راحتی مردم از ایمان خارج می شوند.

مجری:

استاد من می خواهم یک چیزی را بگویم و قطعاً شما هم تأیید می کنید، در زمان ائمه معصومین قبل از امام عصر، خب امام را می دیدند، به هر حال حشر و نشر داشتند رفت و آمد داشتند، و شاید این وظیفه ای که شما می فرمایید و این انتخاب جبهه حق و باطل یک مقداری برایشان حتی آسان تر هم بوده، ولی الآن ما به امام مان در ظاهر البته دسترسی نداریم و فکر می کنم وظیفه ما خیلی خست تر هم باشد.

حجت الاسلام حجازی:

بله، این خودش باز بحث مفصلی دارد یک اشاراتی هم ما جلسات قبلی داشتیم که درست است ما در دوران غیبت هستیم و به ظاهر دسترسی به امام مان نداریم، اما آنچه که نیاز بوده است برای هدایت و آنچه که نیاز بوده است برای اینکه افراد را مانع بشود از ضلالت و گمراهی اینها، همه آنها بیان شده است، یعنی چنین نیست که ما دست مان خالی باشد، العیاذ بالله ائمه طاهرین ما را رها کرده باشند به حال خودمان، هرچه که لازم بوده برای دوران غیبت گفتم، و حرف ما هم در این بحث همین است، می خواهیم بگوییم آنچه که لازم بوده مثل دوران حضور امام، حالا بله در دوران حضور امام آیا همه مردم دسترسی به پیغمبر داشتند، پیغمبری که در مدینه بود؟ نه، امیرالمؤمنانی که در مدینه بودند، نه، یا در کوفه بودند، نه، یا امام باقر، امام صادق، امام هادی، امام عسکری (ع) که خیلی اوقات در حصر بودند در زندان بودند، موسی بن جعفر (ع) که ایام ولادت حضرت است، خب اینها در حصر و زندان بودند، اما آنچه که در لازمه هدایت بود و مانع از ضلالت بود اینها را بیان کرده بودند، اتمام حجت شده بود به این معنا، ما عرض مان این است که در دوران غیبت این امتحان ها خیلی سخت است، فرمودند غربال می شوید، و دچار فتنه ها می شوید

«لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ؛ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً»

روایات فراوانی که هست

«حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ»

یا مثلاً در بعضی از روایا فرمودند که

«عند ارتداد أكثر القائلين بإمامته»

این خیلی عجیب است، یعنی انسان بدنش می لرزد واقعاً که یک زمانی می رسد که اکثر افرادی که قائل به امامت حضرت هستند در بعضی از دوره ها در بعضی از زمان ها ممکن است دچار شک و شبهه بشوند به گمراهی بروند، اینها وعده هایی است که هست، عرض مان این است که برای این دوران غیبت ویژگی هایی را گفتند ما نزدیک 15 عنوان را با بینندگان عزیز مرور کردیم در جلسات گذشته حالا اگر بینندگان عزیز مایل باشند که پیگیری بکنند اینها را می توانند، در خود سایت شبکه ولی عصر  (عج) آنجا این برنامه ها آرشیو شان هست،  چون برنامه ها به هم پیوسته و سلسله وار هست لذا من دیگر نمی توانم تکرار بکنم عناوین را.

مجری:

بله همینطور است من یک توضیح هم قبلش بدهم که در سایت که مراجعه می کنید، ذیل برنامه شما عناوین را بینندگان عزیز می توانید ببینید و آشنا بشوید با موضوعی که آن برنامه دارد، و پیگیری کنید همانطور که فرمودند 15 عنوانی که در رابطه با وظایف شیعه در عصر غیبت هست را آنجا می توانید رسد بکنید و مجدداً ببینید. معذرت می خواهم استاد بفرمایید.

حجت الاسلام حجازی:

ما یک عنوانی را جلسه قبل آغاز کردیم دیگر دقایق آخر بود، در جلسه قبل، شاید دو سه دقیقه آخر بود، یک عنوانی را باز مطرح کردیم مقدمه اش را  که حالا این جلسه ان شاءالله ادامه اش بدهیم، و آن بحث مواسات الإخوان است، مواسات دوستان برادران دینی، عرض کردیم که ما در دوران غیبت امام عصر (ع) یکی از وظایف مهمی که بر عهده شیعه هست،  مواسات است، همراهی است، و دلسوزی است نسبت به برادران دینی، خب این دایره اش خیلی گسترده است، و یک سری مقدماتی دارد این بحث که حالا اگر من بخواهم وارد آن مقدماتش بشوم خیلی طولانی می شود، ولی به صورت خلاصه وار می خواهم عرض بکنم، در بحث وظایف شیعه در دوران غیبت و مواسات الإخوان ما ابواب روایی فراوانی داریم، جلسه قبل یک مقداری اشاره کردم که مثلاً در کافی شریف، بیش از 20 عنوان آمده برای همین مواسات الإخوان، مؤمنین به هم کمک کنند، به زیارت همدیگر بروند، وقتی مریض می شوند به عیادت هم بروند، به تشیع جنازه هم بروند، و غیره و غیره، و مقدمه این بحث این است که ما بدانیم، که اولاً مؤمن و برادر مؤمن چه کسی است، ببینید ما در دوران غیبت اول از هر چیز امر شده ایم به اینکه حفظ بکنیم دایره شیعیان را یعنی شیعه را بشناسیم و دایره شیعه را حفظ بکنیم، سعی کنیم وحدت اتفاق همدلی همراهی، همسانی، برادری، برابری بین شیعه ایجاد بکنیم، الفت و مهربانی بین شیعه ایجاد کنیم، آن چیزی که ما در دوران غیبت نسبت به الفت و وحدت تقریب و مودت و محبت شیعه نسبت به شیعه داریم، شاید یک هزارم درصدش هم نسبت به شیعه و غیر شیعه نداریم، نمی خواهم بگویم که حالا آنجا آنچه که مربوط به تقیه هست و آنچه که مربوط به تقیه مداراتی و اینها که در بحث های فقهی هم مطرح می کنند، نمی خواهیم آنها را نفی بکنیم، می خواهیم بگوییم که آن یک هزارم این هم نیست، خب که بله در مقام تقیه انسان باید با غیر شیعه هم دستوراتی دارد که باید انجام بدهد، کراراً در روایات اهل بیت بیان شده  اما آنچه که نسبت به شیعه و وظایف شیعه نسبت به شیعه بیان شده اینها را چقدر به آن ملتزم هستیم، چقدر به آن توجه می کنیم، چقدر حواس مان هست که بین شیعیان اتفاق ایجاد بشود، اختلاف نیفتد، خدای نکرده تکفیر توهین دسته بندی، اینهایی که امروز هم گاهی وقت ها انسان می بیند براحتی بین شیعیان یک عده ای عده دیگری را تکفیر می کنند، توهین می کنند، تمسخر می کنند، دشمنی که بعضی هم از همین فضای مجازی نشأت می گیرد که واقعاً عامل خیلی از فتنه ها و انحرافات هست، در عین حال که می تواند مفید باشد و منشأ خیر و اثرات هم باشد، اما بصورت کلی ظاهراً اینطور است که مضراتش و ضررش بیشتر از نفع آن هست

مجری:

همینطور هست، چون این فرقه های باطل هم خیلی دامن می زند به این مسئله، نفوذ دارند

حجت الاسلام حجازی:

بله نفوذ پیدا می کنند و حالا افکاری که دارند، نمی خواهم خیلی وارد جزئیاتش بشوم، ما مأمور هستیم به اینکه بین شیعه الفت ایجاد بکنیم،  و شیعه را برایش ملاک هایی قرار دادند، گفتند کسی که داخل در این عناوین باشد شیعه هست، دیگر من اجازه ندارم از خودم و برای خودم و از طرف خودم ملاک هایی را داخل بکنم و آن را بکنم یک تری، تر یعنی این نخ شاغل بنایی این را یک ترّی بکنند یک نخی بکنند یک ریسمانی بکنم که بگویم کسی این را قبول داشت داخل در ایمان است مؤمن است، کسی که قبول نداشت مثلاً کافر است، و حالا

«أنْ یَقَولَ لِلنَّوَاةِ هذا حَصَاةٌ وَ لِلْحَصَاةِ هذا نَوَاةٌ فیدین الله به»

در روایات هم داریم که یک چیزی را برای خودش قرار بدهد و بر اساس آن شروع کند تکفیر کردن دیگران را، ما در روایات اهل بیت به شدت نهی شدیم از اینکه با شیعه دشمنی بکنیم، با آن عداوت بورزیم، راحت قضاوت بکنیم، شیعیان را نسبت به ایمان شان نسبت به مذهب شان یک موقع فقل شخصی است، بله من از فعل شخصی یک شخصی تبری می جویم که حالا روایاتش را می خوانم، اما نسبت به ایمان او اجازه ندارم که حکم بکنم،  و فرمودند در روایات اهل بیت (ع) مثلاً در این روایت شریفه حالا متنش را بخوانیم، می فرماید که در کمال الدین شیخ صدوق

«عن مفضل بن عمر، قال سألت سائل صادق (ع) جعفر بن محمد عن قول الله عزوجل و العصر ان الإنسان لفی خسر»

قسم به عصر که انسان در خسران است،

کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق

فرمودند حضرت در تفسیر آیه

«العصر عصر خروج القائم»

این عصر، عصر خروج امام عصر (ع) و قائم آل محمد (ص) هست

«إن الإنسان لفی خسر»

انسان در خسر است

آیا همه انسانها؟ فرمود،

«یعنی اعدائنا»

حضرت تفسیرش کرده این انسان الإنسان که دارد می آید، «یعنی اعدائنا»، اعداء ما در خسران هستند

«إلّا الذین»

یک عده ای جدا شدند،

استثناء شدند تخصیص خوردند

«الّا الذین آمنوا یعنی آیاتنا»

ایمان آوردند به آیات ما

«و عملوا الصالحات»

ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند،

آن عمل صالح چیست؟

«بمواسات الإخوان»

عمل صالحی که نجات بخش است در دوران غیبت که عصر، عصر امام عصر (ع) هست این عمل صالح هم مواسات الإخوان است،

«و تواصوا بالحق، یعنی بالإمامة»

تواصی به حق یعنی تواصی در امامت

«و تواصوا بالصبر، یعنی فی الفترة»

فترة یعنی همین دوران غیبت امام عصر،  صبر می کنم در دوران فترت و غیبت امام عصر (ع)؛ این وظیفه شیعه هست در دوران غیبت، عمل صالح شیعه در دوران غیبت این قرار داده شده است، کسی که داخل در عنوان شیعه شد، من موظف هستم تشیع او را قبول بکنم،  از او بپذیرم، مادام که چند تا عنوان اصلی را دارد، یک ولایت، یعنی شیعه امامی اثنی عشری است، غیر اثنی عشیریه نه، زیدیه فتحیه، اسماعیلیه، نه اینها داخل در ایمان نیستند، و  غیر شیعیه اثنی عشریه نه، داخل در عنوان ایمان شیعیه امامی اثنی عشری است، حالا بیشتر از 12 امام کمتر از 12 امام، مثل این فرقه احمد بصری و اینکه مثلاً بیشتر از 12 امام هستند یا کمتر

«مَنْ‌ زاد أو نَقَصَ‌ خَرَجَ مِنْ دِینِ اللَّهِ وَ لَمْ یَکُنْ مِنْ وَلَایَتِنَا عَلَى شَیْ‌ء»

و دوم برائت از اعداء ولایت و برائت که حالا لازمه ولایت برائت است شرط ولایت برائت است، دیگر بحث ولایت مفصل است دیگر بخواهیم وارد آن بشویم دیگر یک دریایی است از مباحث کلامی و اعتقادی و حدیثی؛ و سوم اینکه اهل بدعت نباشد، یعنی اینکه خودش ممکن است تصور بکند که دارد یک عمل صالحی را انجام می دهد

«وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً»

کهف/104

خودش تصور می کند، جهل مرکب دارد، یا دچار جهل مرکب نباشد، حتی عاملاً عامداً چه بدعت را بگذارد چه بر اساس جهل مرکبش فرقی نمی کند، مادامی که شد بدعت گذار این از عنوان ایمان و تشیع خارج است، این هم باز روایاتش فراوان است، پس کسی که داخل در ولایت بود و برائت را هم داشت، و بدعت گذار هم نبود، خودش بدعت گذار نبود و تابع بدعت گذاران هم نبود، یعنی داخل در فرق بدعت آمیز نبود، که بعید هست یک نفر بدعت در دین بگذارد و نداند بدعت گذار است،

مجری:

معمولاً جهل مرکب نیست

حجت الاسلام حجازی:

چون نمی شود یک نسبت دروغی را بدهد مثلاً شما فرض بفرمایید احمد بصر آمده ادعا کرده که من پسر امام زمان هستم، خب مگر می شوم یک نفر ادعایی بکند بعد خودش تصور بکند که پسر امام زمان است، نه واضح است، می داند که خبری نیست، محال است تقریباً چیزی شبیه محال است، حالا فرض است، فرض این را بگذاریم مثلاً یک نفر با جهل مرکب، فرض علمی گاهی وقت ها می گوییم، از جهل مرکب مثلاً بدعت در دین گذاشته باشد، ولی باز هم من نمی توانم او را داخل در ایمان بدانم مگر اینکه بفهمد آگاه باشد توبه بکند، خب ببینید برای مثال مثلاً فرمودند، در امالی مرحوم شیخ طوسی، راوی می فرماید که

«عن یعقوب بن میثم التمار مولی علی بن الحسین (ع)»

الأمالی، شیخ طوسی

که این پسر میثم تمار بوده می گوید که

«دخلت علی ابی جعفر (ع)»

وارد بر امام باقر (ع) شدم

«فقلت له: جعلت فداك يابن رسول الله، إنّي وجدت في كتب أبي أنّ عليّاً(عليه السلام) قال لأبي ميثم»

امیرالمؤمنین به پدرم میثم این چنین فرمودن

در کتاب هایی که پدرم میثم تمار نوشته بوده، روایات هایی که از امیرالمؤمنان نقل کرده است، یکی این بوده که امیرالمؤمنان فرمودند که

«أحبب حبيب آل محمّد»

دوست داشته باشد آن کسی را  که اهل بیت و آل محمد را دوست دارد

«وإن كان فاسقاً زانياً»

حتی اگر عملش یک عمل فسقی باشد

نعوذبالله گناه کبیره است، اما أحبب، بخاطر آنکه او ولایت ما را دارد این ولایت موجب نجاتش می شود،

«وابغض مبغض آل محمّد صلی‌الله‌علیه‌وآله»

مبغض آل محمد را مبغض باش

بغض داشته باشد نسبت به آن

«وإن کان صوّاما قواما»

حالا این علت هایش را ما جلسات قبل مفصل بحث کردیم، که «سواء صلیّ أو زنا»

«سواء علی من خالف هذا الأمر (ولایت امیرالمومنین علیه السلام) صلیّ أو زنا»

چرا؟ بخاطر اینکه بحث کردیم که حقیقت توحید چیست، حقیقت ولایت و ایمان چیست، شرط ایمان چیست، شرط توحید چیست اینها را جلسات قبل اشاره کردیم،

«فاني سمعت رسول الله صلى الله عليه وآله»

امیرالمؤمنان می فرماید که من از پیغمبر اکرم شنیدم،

« وهو يقول: (الذين آمنوا وعملوا الصالحات أولئك هم خير ثم التفت إلي وقال: هم والله أنت وشيعتك يا علي وميعادك وميعادهم الحوض غدا...)»

بعد امام باقر (ع) تأیید فرمودند، فرمودند که :

«هكذا هو عيانا في كتاب علي»

بله همین است من هم تأیید می کنم

تصدیق می کنم کلامی را  که تو از  پدرت نقل کردی؛ باز ببینید یک روایت دیگری،  در امالی شیخ صدوق می گوید که اصحاب محضر پیغمبر اکرم بودند و حضرت فرمودند که

«أَحْبِبْ فِي اَللَّهِ وَ أَبْغِضْ فِي اَللَّهِ»

به یکی از اصحاب شان فرمودند بخاطر خدا دوست داشته باش، و بخاطر خدا دشمن باش با افراد، دوستی و دشمنی بخاطر خدا باشد، بعد صحبت هایی شد، بعضی از اصحاب از حضرت پرسیدند که یا رسول الله ما چطور بفهمیم که این محبت مان و معادات مان برای خدا است، معیار مان چیست، کجا بفهمیم بخاطر خدا است، حضرت اشاره کردند به امیرالمؤمنین (ع)

«فأشار رسول الله إلی علی (ع) فَقَالَ أَ تَرَى هَذَا فَقَالَ بَلَى»

حضرت فرمودند این شخص را می بینید عرض کرد بله

«قَالَ هَذَا وَلِيُّ اَللَّهِ فَوَالِهِ وَ عَدُوُّ هَذَا عَدُوُّ اَللَّهِ فَعَادِهِ وَ وَالِ وَلِيَّ هَذَا»

عدو او عدو خدا است، دشمنش باش، دوست داشته باش کسی را که علی را دوست دارد  

«وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِيكَ»

دوست داشته باش کسی را که علی مرتضی را دوست دارد ولو قاتل پدرت باشد

یعنی من بگویم تو مثلاً یک شعیه ای عصبی شده زده پدر یک نفر را کشته بگوید خب من دوستت دارم تو کار خوبی کردی پدرم را کشتی؟ نه حرف حضرت این نیست، نمی فرماید که آن قتلی را  که انجام داده را دوست داشته باش، فعلش را و عملش را نه، خود او را دوست داشته باش، یعنی از ذاتش برائت نجو، ذات او پاک است، چون اهل بیت را دوست دارد، چون داخل در این معیار است، معیار

«وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِيكَ وَ وُلْدِكَ - وَ عَادِ عَدُوَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ أَبُوكَ وَ وَلَدُكَ»

با دشمن علی هم دشمن بود ولو پدرت باشد و لو فرزند تو بود

ببینید در همین معنا که عرض کردم، که ما باید از عملش تبری بجوییم اما از خودش نه، ببینید روایت روایت دقیقی است،  در کتاب زید نرسی بحار مرحوم علامه مجلسی می آورد از کتاب زید نرسی از اصول روایی ما است، می گوید

«قُلْتُ لِأَبی اَلْحَسَنِ مُوسَی عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَلرَّجُلُ مِنْ مَوَالِيكُمْ يَكُونُ عَارِفاً يَشْرَبُ اَلْخَمْرَ وَ يَرْتَكِبُ اَلْمُوبِقَ مِنَ اَلذَّنْبِ نَتَبَرَّأُ مِنْهُ»

می گوید من محضر حضرت موسی بن جعفر (ع) بودم به حضرت عرض کردم که بعضی از موالیان شما، و دوستداران شما گناهان کبیره می کنند، «نتبرأ منه» از آنها برائت بجوییم؟ حضرت فرمودند

«فَقَالَ تَبَرَّءُوا مِنْ فِعْلِهِ»

بله از فعلش برائت بجویید،

بگویید فعل تو گناه است خبیث هست باطل است، ذنب هست، معصیت هست، نکبت هست، هرچه که می خواهی به او بگویی، نکن با او نه اینکه کلاً قطع ارتباط بکنی، یعنی به او اخم بکنید از او دوری بکنید، با او ارتباط تان را  کم بکنید، ارتباط با او نداشته باشید تا برگردد توبه بکند، همه اینها سر جایش هست، اما «تبرءوا من فعله» از فعلش تبری بجویید

«وَ لاَ تَتَبَرَّءُوا مِنْهُ»

از خودش تبری نجویید

«أَحِبُّوهُ وَ أَبْغِضُوا عَمَلَهُ»

خودش را دوست داشته باشید اما عملش را بگویید عملت باطل است و فساد است

با آن ملاک هایی که عرض کردیم، ولایت برائت، عدم بدعت، داخل در ایمان و تشیع است، می دانم اما یک فعل گناه ذنب کبیره ای انجام داده، توهین کرده تهمت زده به من از فعلش تبری بجویم، اما خودش را ذاتش را نه از ذاتش تبری نمی جویم، بعضی ها را دید تا یک چیزی می شود می گوید تو کافری، مشرکی، زندیق هستی، دین نداری ایمان نداری، نه من اجازه این را ندارم.

مجری:

چه بسا این امری که امام فرمودند و قطعاً هم همینطور است تأثیر بگذارد بر فعل این شخص، یعنی وقتی ما یک تبری ظاهری از او می جوییم و یک زره با او فاصله مان را حفظ می کنیم، او منزوی می شود متنبه می شود به قولی و ممکن است به مسیر برگردد  آن فعل گذشته اش را هم جبران بکند؛ استاد در خدمت تان هستیم.

حجت الاسلام حجازی:

خب ما داشتیم روایاتی را می خواندیم که راوی در محضر حضرت موسی بن جعفر (ع) به حضرت عرض می کند که یابن رسول الله بعضی از دوستان شما ما می بینیم که گناهان کبیره ای انجام می دهند و آیا بخاطر این کار، از آنها برائت بجوییم

«نَتَبَرَّأُ مِنْهُ»

از آنها برائت بجوییم

حضرت فرمودند که

«فَقَالَ تَبَرَّءُوا مِنْ فِعْلِهِ»

از فعلش و عملش تبری بجویید از خودش نه

«أَحِبُّوهُ وَ أَبْغِضُوا عَمَلَهُ»

خودش را دوست داشته باشید اما عملش را مبغض باشید

بدتان بیاید از عملش

«قُلْتُ»

به حضرت عرض کردم

«فَيَسَعُنَا أَنْ نَقُولَ فَاسِقٌ فَاجِرٌ»

می توانیم بگوییم این فاسق است فاجر است؟

حضرت باز دوباره فرمودند

«فَقَالَ لاَ اَلْفَاسِقُ اَلْفَاجِرُ اَلْكَافِرُ اَلْجَاحِدُ لَنَا»

فاسق و فاجر کسی است که کافر باشد و جحود در حق ما داشته باشد

او فاسق و فاجر است کسی که جحود در حق ما ندارد ولایت ما را قبول کرده فاسق و فاجر نیست

«اَلنَّاصِبُ لِأَوْلِيَائِنَا»

فاسق و فاجر کسی است که نصب بر اولیاء ما داشته باشد

دوستان ما داشته باشد

«أَبَى اَللَّهُ أَنْ يَكُونَ وَلِيُّنَا فاسقاً فَاجِراً»

خدا إبا دارد کسی که فاسق و فاجر است بیاید ولی ما بشود دوست ما بشود

ذاتش پاک است، حالا بعضی از روایات دیگر هست، روایت طینت و اینها دیگر، اینها واقعاً سر اهل بیت است، نمی شود گفت، دوستانی که اهل روایات و اینها هستند خودشان می دانند و می توانند بروند مطالعه بکنند، بعد حضرت فرمودند

«وَ إِنْ عَمِلَ مَا عَمِلَ»

هر کاری هم که بکند اما فاسق و فاجر نیست

«وَ لَکِنَّکُمْ تَقُولُونَ فَاسِقُ اَلْعَمَلِ فَاجِرُ اَلْعَمَلِ مُؤْمِنُ اَلنَّفْسِ»

چقدر این روایت قشنگ است، یعنی ما اینها را اگر یاد بگیریم، شیعه نسبت به شیعه گاهی وقت ها انسان می بیند تعجبش می شود، بعضی ها با غیر شیعه، آنچنان، غیر شیعه که هیچ با دشمنان شیعه با اعداء شیعه با اعداء اهل بیت آنچنان دوست هستند، آنچنان محبتش را دارند، آنچنان طرح دوستی می ریزند و در مقابل آنچنان با شیعه دشمنی و عداوت و بغض دارند که انسان متعجب می ماند اینها چه هستند، اینها واقعاً در این دسته بندی انسان می تواند خود اینها را وارد بکند یا نه، که بله مبالغه می کنند «فی حب اعدائنا»

«یبالغون فی حب اعدائنا»

در حب اعداء اهل بیت،

مبالغه در حب اعداء اهل بیت، نه فقط حب دارند مبالغه در حب آنها هم می کنند، در روایات فرمودند، بعد هم نوبت به شیعه که می رسد به راحتی تکفیر می کنند، یک حدود و مرزهایی برای خودشان می گذارند، هر کس از این حدود ما تحدی بکند این دیگر شیعه نیست، هر کس التزام به فلان مطلب نداشته باشد، به فلان عقیده نداشته باشد، به فلان شخص نداشته باشد، به فلان حرفی که ما می گوییم نداشته باشد این دیگر شیعه نیست، کافر است، فلان است، تکفیر بکنیم، و مثلاً انسان گاهی وقت ها می بیند بعضی ها به راحتی دسته بندی کردند و خوب ها و بدها درست کردند درون شیعه، افراد مختلف از طیف های مختلفی که انسان گاهی وقت ها می بیند، این همه از طرف مضموم هست، اینها روش اهل بیت نیست، سیره اهل بیت نیست، و فرمودند حتی کسی که این چنین هم هست، عملش همچین عملی هست، اما بگویید فاسق العمل، فاجر العمل، به خودش نگویید فاسق و فاجر، عملش فسق و فجور است،

«مؤمن النفس»

نفسش مؤمن است

«خَبِیثُ اَلْفِعْلِ طیب الروح»

نفی و اثبات است،

«خبیث الفعل»

فعلش خبیث است

اما

«طیب الروح»

روحش پاک است،

«طیب الروح و البدن»

روحش و بدنش طیب هست

«والله ما یرخ ولینا من الدنیا إلّا و الله و الرسوله و نحن عنه راضون»

ولی ما از دنیا نمی رود الّا اینکه ما از او راضی هستیم،

مگر اینکه در روایت های دیگر داریم که کسی که بعضی از افرادی که

ینتحلون مودتنا»

انتحال مودت و تشیع می کنند،

«من منتحل شیعه» که این را در روایت داریم، یعنی منافق هستند، بعضی از افرادی که منافق هستند، این را دیگر حالا ما نمی توانیم نمی شناسیم، فرمودند اینها دیگر قبل از اینکه از دنیا بروند این نفاق شان کفر درونی شان خودنمایی می کند و از لباس نفاق هم دیگر خارج می شوند و از وادی خارج می شوند، از وادی ولایت خارج می شوند.

مجری:

استاد آن شرطی هم که اول بحث فرمودید «ثبتلی» ثابت بودن هم اینجا دیگر خیلی برجسته می شود

حجت الاسلام حجازی:

سواد که انسان داشته این را باید از این را باید از خدا بخواهد، و ما هم نمی توانیم حکم بکنیم اما بلاخره فعلاً کسی که داخل در ایمان است ما باید اینطور با او رفتار بکنیم، بعد فرمودند که خدا و پیغمبر و ما از او راضی هستیم

«علی ما فیه من الذنوب مبیضا وجهه مستوره عورته آمنه روعته ...»

إلی آخر که حالا حضرت در فضل و جایگاه شیعه می فرماید و بعد می فرمایند که بعد که مقام شفاعت هست و غیره و غیره چه اتفاقاتی می افتد بعد روایتی دیگر دارد، حالا در جلسات قبل هم عرض کردیم که مثلاً اهل بیت فرمودند که اما بدانید که اعمال شما عرضه می شود بر خدا بر پیغمبر بر رسولش، هر روز هر هفته، پنج شنبه ها جمعه ها، روایات مختلف هست، بر ما اهل بیت بر امام زمان تان، بعد فرمودند

«فالیستحی احدکم»

خجالت بکشید از اینکه عمل سیئة تان بیاید در محضر پیغمبر اکرم، نگاه بکند پیغمبر واقعاً چقدر انسان خجالت می کشد، پیغمبرش امامش، که عزیز ترین کس او هست برایش محبوب ترین شخص است برای انسان، امام ببیند پرونده او را و در او معاصی نوشته باشد، اگر من آنجا محضر امام حاضر باشم و پرونده عمل من را بدهند به دست امام معصوم، امام عصر (ع) چه حالی دارم،

«فالیستحی احدکم»

اینها را بترسید، یا در آن روایات دیگر فرمود، ما شفاعت تان می کنیم  ما بترسید از عذاب قبر، بترسید از برزخ، سکرات موت، اینها هم هست، باید تطهیر بشوید، مؤمن تطهیر می شود بلاخره، در روایتی فرمودند که  7 تا موقف هست، در ای 7 تا موقف بالاخره تطهیر می شود یا در دنیا یا در مریضی هایی که در دنیا یا مالی است یا جانی است، یا مصیبتی که می بیند یا در سکرات موت است یا بعد از اینکه می میرد یا در عالم قبر است یا در عالم برزخ است یا در قیامت است، بالاخره در این مواقف و موطن تطهیر می شود و داخل در بهشت می شود، خب نکته بعد اینکه، اینها هم مقدمات است که داریم عرض می کنیم، در بحث مواسات الإخوان، که گفتیم ما باید اول بفهمیم اخوان چه کسانی هستند، چطور می توانی به یک کسی بگویی اخوان و بعد هم این دسته بندی هایی که درست شده است، دسته بندی های ساختگی که امروز درست شده است، در اینکه یک نفر را داخل در ایمان بکنیم، یک نفر را خارج از ایمان بکنند، اینها ملاکش چیست، آیا اهل بیت این ملاکات را تعیین کردند یا نه؟ یک نکته دیگر باز این است که ما بدانیم که خود ایمان، یعنی وقتی گفتیم یک نفر داخل در ایمان، است با این شروط با این حال خود ایمان درجات دارد، یعنی حتی من کسی را که می دانم در درجات ایمانی اش به ظاهر می بینم در درجات ایمانی اش معارف اش، نسبت به دین نسبت به شریعت نسبت به اعتقادات معارف اهل بیت درجه پایینی هست حتی او را اجازه ندارم که از او تبری بجویم یا او را تقطعه بکنم، دوست نداشته باشم، از او دوری بکنم، ببینید این روایت خیلی روایت قشنگی است، در کافی شریف، حضرت امام صادق (ع) فرمودند

«یا عبد العزیز»

الکافی

به عبدالعزیز قراطیسی، فرمودند

«إ إِنَّ اَلْإِيمَانَ عَشْرُ دَرَجَاتٍ بِمَنْزِلَةِ اَلسُّلَّمِ»

ایمان ده تا درجه دارد،

در روایت های دیگر بیشتر هم گفته اند حالا حضرت دارند به عنوان مثال بیان می کنند، مثل نردبانی که ده تا پله دارد،

«يُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ اَلْمِرْقَاةِ»

که افراد پله پله باید بروند بالا،

نمی شود تو توقع داشته باشی یک نفر یک دفعه ای از طبقه او بیاید به پله دهم، ممکن نیست پرواز نمی تواند بکند، انسان است، از پله اول، پله دوم، پله سوم، بعد دستش را بگیری کمکش کنی او را بکشی بالا،

«فَلاَ تَقُولَنَّ صَاحِبُ اَلْوَاحِدِ لِصَاحِبِ اَلاِثْنَيْنِ لَسْتَ عَلَى شَيْ ءٍ»

آن کسی که روی پله دوم است اجازه ندارد به کسی که روی پله اول است بگوید

«لست علی شیء»

تو ایمان نداری، معرفت نداری،

چیزی نداری، چیزی بارت نیست، چیزی حالی ات نیست، او را تخطئه بکند،  نه این تو درجه دوم هستی، این درجه اول هست، اجازه نداری، بعد چیست،

«حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى اَلْعَاشِرَةِ»

و آنکه سومی هست  باز اجازه ندارد به دومی بگود، تو دومی اگر به اولیه گفتی او که از تو یک پله پایین تر است گفتی، خب سومی هم به تو می گوید، چهارمی هم به سومی می گوید، پنجمی هم به چهارمی می گوید تا پله دهم، پس هر کسی می تواند به ما قبلی هایش بگوید،

«لست علی شیء»

تو چیزی بارت نیست ایمان نداری، معرفت نداری، چیزی بلد نیستی؛ حالا چه برسد به اینکه بعضی ها دوتا روایت بخوانند و چهار تا فضیلتی بشنوند و کبر و غرور بگیرد شان و اینکه دیگر اصلاً بحث درجه و اینها نیست، این اصلاً خارج از ایمان است، کسی که بخاطر این چیزها اصلاً در روایت هم داریم که بخواند برای اینکه تبختر بکند، برای اینکه خودنمایی بکند، برای اینکه خودش را اعلم از دیگران نشان بدهد، این اصلاً ایمان ندارد، منافق است، که خیلی وقت ها هم اینطوری است، بعضی ها طرف یک چیز هایی را می خواند، یک چیزهایی را می خواهد یاد بگیرد برای اینکه خودنمایی بکند، بگوید بله من یک معارفی را فهمیدم دیگران نفهمیدند، من به یک جاهایی رسیدم که دیگران نرسیدند، برای این می خواهد، یک حرف هایی را به خیال خودش دارد فضائل امیرالمؤمنین (ع) را می گوید، خیلی هم خودش را دسته بالا گرفته، هیچ کس غیر از من امیرالمؤمنین را نشناخت و فضیلت نگفت و من بهترین فضیلت خوان عصر و تاریخ هستم، نه این چیزی که تو داری می گویی، اگر قدح نباشد و توهین به امیرالمؤمنین نباشد حداقل این است که یک چیزی است که در حد ما بیان کردند برای اینکه به عقول ما برسد، تصور نکن مثلا فضیلت خوانی کردی و چیزی گفتی، ولی این دیگر باب شده

مجری:

اگر هدف این باشد

حجت الاسلام حجازی:

بله چیزی است که باب شده متأسفانه، فرمودند که

«وَ لاَ تُسْقِطْ مَنْ هُوَ دُونَكَ»

آن کسی که پایین تر از تو هست کاری نکن که سقوط بکند

یک لگد به او نزن که پایین بیفتد،

«فَيُسْقِطَكَ اَلَّذِي هُوَ فَوْقَكَ»

او که بالاتر از تو هست او تو را می اندازد پایین

«فَإِذَا رَأَيْتَ مَنْ هُوَ أَسْفَلُ مِنْكَ فَارْفَعْهُ إِلَيْكَ»

دستش را بگیر، آنکه پایین تر است دستش را بکش بالا

«بِرِفْقٍ»

با آرامش

با مدارات، برفق با دوستی

«وَ لاَ تَحْمِلَنَّ عَلَيْهِ مَا لاَ يُطِيقُ»

یک باری روی دوشش نگذار که طاقتش را ندارد نمی تواند

سختش هست الآن موقعیتش را ندارد که با تو بیاید درجات بالاتر، بگذار آرام آرام اگر خودش مطالبه کرد، در روایات داریم که «فأنکت إلیه» بینداز جلویش، یک چیزی را به او بده، اگر خودش اهل خبر باشد می گیرد و می آید باز هم حضرت را می خواهد، در روایات اهل بیت داریم،

«فَتَكْسِرَهُ»

اگر خیلی به او فشار بیاوری او را می شکنی

اصلاً باعث می شوی که اصلاً از ایمان خارج می شود،

«فَإِنَّهُ مَنْ كَسَرَ مُؤْمِناً فَعَلَيْهِ جَبْرُهُ»

اگر هم یک مؤمنی را بشکنی یعنی باعث بشوی که ایمانش تضعیف بشود بخاطر آن فشار و چیزی که طاقتش را ندارد، همان بحث تقیه ای که هست، تقیه در شیعه هم داریم دیگر می دانید، خیلی از اوقات روایاتی که در مربوط به تقیه از شیعه هست بعضاً خیلی دقیق تر از روایاتی است از روایاتی که از غیر شیعه هست، فرمودند که این ایمان درجات دارد، پس من بدانم که مؤمن، همه افرادی که داخل در این دایره شدند اینها عنوان ایمان برایشان صدق می کند، حالا درجه اش پایین تر است، درجه اش بالاتر است، حالا به بواطن که من نمی توانم حکم بکنم، یک موقع یک نفر واقعاً در اعلی درجات است به ظاهر هم خیلی ممکن است عامی حرف بزند، خیلی هم چیزی نداند مثل آقای فلان حدیث و روایت هم حفظ نباشد اما در درجات ایمان خیلی بالاتر از من باشد، اما همان ظاهر هم که می خواهم نگاه بکنم، این چنین نباشد که من می خواهم دیگران را بشکنم و موجب سقوط آنها بشوم، باز ببینید در روایت دیگر در همین کافی شریف خیلی این روایت ها قشنگ است، می فرماید که راوی می گوید که

«عن یعقوب بن ضحاک عن رجل من اصحابنا سرّاج و کان خادم لأبی عبدالله»

یکی از خدام امام صادق (ع) بود

الکافی

می گوید ما رفتیم محضر حضرت و صحبت شد و درباره یک قومی من صحبت کردم که

«فقلت جعلت فداك انا نبرأ منهم انهم لا یقولون ما نقول»

یک افرادی بودن که اینها به ظاهر شیعه بودند، من گفتم که آقا «نبرأ منهم» ما اینها را دوست نداریم از آنها برائت می جوییم، چرا؟

«انهم لا یقولون ما نقول»

اینها حرف هایی که ما می زنیم را قبول ندارند

«فقال: یتولونا و لا یقولون ما تقولون تبرؤن منهم؟ قال، قلت: نعم»

حضرت فرمود اینها محب ما هستند ولایت ما را دارند اما بخاطر اینکه آن حرفی که شما می زنید را نمی زنند باز هم از آنها برائت می جویید؟

یعنی شیعه هستند و چون حرفی که شما می زنید را نمی گویند از آنها برائت جستید؟ گفت بله، حضرت فرمودن که

«قال: فهو ذا عندنا ما لیس عندكم فینبغی لنا أن نبرأ منكم؟»

اگر اینطور باشد که پیش ما خیلی چیزها است که شما نمی دانید، پس ما هم باید از شما برائت بجوییم

چه خبرت هست دور برداشته تو را، اگر بنا است تو بخاطر اینکه یک چیزهایی را او نمی داند از او برائت بجویی خب ما هم خیلی چیزها می دانیم، اصلاً قابل قیاس نیستید شما با ما، ما از همه شما باید برائت بجوییم، اصلاً ما کجا و خلق کجا؟

«فینبغی لنا أن نبرأ منكم؟ قال: قلت: لا جعلت فداك قال: و هو ذا عندالله ما لیس عندنا»

پیش خدا هم یک چیزهایی هست که ابتداً پیش ما نیست، حالا حتی اگر علم لدنّی هم داشته باشیم، بالأخره من لدن حکیم خبیر از خدا به ما اعطا کرده است، پس خدا هم آیا باید اینطوری باشد؟

«أفتراه اطرحنا؟ قال، قلت: لا و الله ـ جعلتُ فداك»

گفتم نه یابن رسول الله ببخشید من را

«ما نفعل؟ قال: فتولوهم و لا تبرؤوا منهم»

دوست شان داشته باشید از آنها برائت نجویید

«ان من المسلمین من له سهم، و منهم من له سهمان، و منهم من له ثلاثة أسهم، و منهم من له أربعة أسهم»

هر کسی یک مقداری سهم دارد از ایمان،

تا آخر، بعد حضرت آن داستان معروف را بیان فرمودند، در همان کافی شریف که حضر فرمودند که

«وَ سَأَضْرِبُ لَكَ مَثَلًا إِنَّ رَجُلًا كَانَ لَهُ جَارٌ وَ كَانَ نَصْرَانِيّاً»

الکافی

یک شخصی بود، این داستان را شاید خیلی از بینندگان شنیده باشند این روایت است که یک شخصی بود مسلمانی بود یک همسایه نصرانی داشت رفت و خیلی با او حرف زد و این را مسلمان کرد گفت ما یک دینی داریم خیلی خوب است و اینها راضی کرد این مسلمان شد، گفت فردا صبح می آیم دنبالت این عین روایت است، صبح رفت در خانه اش را زد گفت برویم مسجد نماز صبح بخوانیم، این هم خواب بیدار شد برد وضو بگیرد، و این مستحبات را بجا بیاور قبل از اذان صبح و نماز نافله شب بخوان، و بعد هم نافله صبح و نماز صبح و بعد هم تسبیحات و ذکر و صبر بکن که آفتاب طلوع بکند بعد برویم خانه، نشستند آفتاب طلوع کرد و دوباره یک مقدار اعمال به او داد و گفت نزدیک ظهر است، یکی دو ساعت دیگر ظهر می شود بایستیم در مسجد حیف است یک زره ذکر بگوییم قرآن بخوانیم ظهر بشود، ظهر شد نماز ظهر و بعد یک زره دیگر نماز عصر هست، عصر را بخوانیم،  دوباره یک زره دیگر مغرب و عشاء و تا آخر شب این را نگاه داشت، سر ذکر و نماز و عبادت، فردا صبح رفت در خانه اش را زد، می گوید که

«فَضَرَبَ عَلَيْهِ الْبَابَ»

فردا رفت دوباره درب خانه اش را زد

«فَقَالَ مَنْ هَذَا»

گفت چه کسی هستی؟

«قال أنا فلان»

همسایه ات هستم

چه کار داری؟

«قَالَ وَ مَا حَاجَتُكَ قَالَ تَوَضَّأْ وَ الْبَسْ ثَوْبَيْكَ وَ اخْرُجْ فَصَلِّ»

برویم وضو بگیر لباس هایت را بپوش که برویم نماز بخوانیم،

«اطْلُبْ لِهَذَا الدِّينِ مَنْ هُوَ أَفْرَغُ مِنِّي»

برو یکی بیکار تر از من را پیدا کن برای این دینی که داری دعوت می کنی به آن

«وَ أَنَا إِنْسَانٌ مِسْكِينٌ وَ عَلَيَّ عِيَالٌ»

من آدم بدبختی هست بچاره هستم، زن و بچه دارم

باید کار بکنم صبح تا شب تو من را می خواهیم در مسجد این نمی شود

«أَدْخَلَهُ فِي شَيْ‌ءٍ أَخْرَجَهُ مِنْهُ»

داخلش کرد در یک چیزی و خارجش کرد از آن چیز

«أَوْ قَالَ أَدْخَلَهُ مِنْ مِثْلِ ذِهْ وَ أَخْرَجَهُ مِنْ مِثْلِ هَذَا»

خودش باعث گمراهی و انحراف هم شد، 

و این گناه را هم اسمش را به گردن خودش هست، چرا؟ چون او را که داخل کرد داخل در ایمان شد تمام شد ولی باعث گمراهی اش هم تو شدی، اسم و ذنب آن به گردن او است، لذا این را توجه داشته باشیم که درجات ایمان درجات معرفت، حالا روایاتش خیلی باز فراوان است دیگ رنمی خواهم من خیلی طولانی اش بکنم این درجات ایمان را هم به آن توجه داشته باشیم.

مجری:

بحث کلی مان بنابر این با مواسات گذشت و از محضر استاد حجازی هم استفاده کردیم و یاد آن حکایت سعدی افتادم در گلستان که می گفت

گر تو قرآن بر این نمد خوانی

ببری رونق مسلمانی

و این روایتی هم که فرمودید تقریباً متناسب بود؛ متشکرم استاد از شما و من می خواهم که در این یک دو دقیقه پایانی برنامه از شما خواهش کنم که در شب میلاد امام کاظم (ع) که باب الحوائج هم هستند یک دعایی بفرمایید که مردم گرفتاری های مختلفی دارند بیماری هست و مسائل و مشکلات اقتصادی هست و دعا بفرمایید و ان شاءالله با دعای شما برنامه را به پایان ببریم.

حجت الاسلام حجازی:

خدای متعال را قسم می دهیم به حق امیرالمؤمنان (ع) به حق آقا و مولایمان موسی بن جعفر (ع) و به حق دختر شان ولی نعمت مان فاطمه معصومه (ع) که ان شاءالله به ما این توفیق را عنایت بفرمایند که هر لحظه و هر آن و هر ساعتی که از زندگی مان خدمت خالصانه باشد در راه اهل بیت نوکری و خدمت به اهل بیت خالصانه و ان شاءالله آن به آن و لحظه به لحظه بر معرفت ما و علم ما و یقین ما و ایمان ما و عمل ما نسبت به آنچه که فرامین شان هست و معارف شان هست، بیفزایند و ان شاءالله مشمول دعای خیر امام عصر (ع) هم باشیم، نظر لطف حضرت اگر یقیناً در زندگی همه ما بوده و آن به آن هست و خدای نکرده لحظه ای نظر لطف حضرت از ما دور نشود که اگر این اتفاق بیفتد خب داریم می بینیم دور و بر مان چه خبر است ان شاء الله امام عصر (ع) دعا گوی همه ما باشند و همچنین دعا گوی بینندگان عزیز و محترم در همه آنات زندگی مان.

مجری:

الهی آمین

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روز گسل زلزله ها است

اللهم عجل لولیک الفرج

التماس دعا و خدا نگهدارتان.


مهدی یار>

وظایف شیعه در عصر غیبت مواسات اخوان محب اهل بیت علیه السلام را دوست بدار یم دوستی و دشمنی به خاطر خدا اعمال ما بر امام عرضه می شود