سوگواره

قسمت یازدهم ویژه برنامه سوگواره با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:17/05/1401

برنامه: سوگواره

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

دنیا  شنید آه نیستانی تو  را

بر نیزه دید آینه گردانی تو را

 

موج نسیم غمزده حس کرد -مو به مو-

بر اوج نیزه عمق پریشانی تو را

 

سنگی که قلب دخت علی را نشانه رفت

آمد شکست حرمت پیشانی تو را

 

قومی که سجده بر بت ابلیس برده اند

انکار کرده اند مسلمانی تو را

 

آنان که گوششان پر از آواز سکه بود

نشنیده اند لهجه ی قرآنی تورا

 

با اینهمه کسی نتوانست کم کند

یک ذره از تجلی عرفانی تورا

 

در اشک و آه و خواهر تو کوفیان شام

دیدند خطبه خطبه  رجز خوانی تو را

 

بعد از طلوع سرخ تو ای آفتاب سبز

چشمی ندید مغرب  پایانی تو را

صلی الله علیک یا رحمة الله الواسعه و یا باب نجاة الأمة المظلوم الغریب العطشان یا اباعبدالله

بینندگان ارجمند مخاطبان نازنین شبکه جهانی حضرت ولی عصر سلام علیکم تسلیت عرض می کنم عاشورای حسینی را به محضر شما عزیزان، عزاداری هایتان مقبول عظم الله اجورنا و اجورکم و ان شاءالله که این عزاداری ها مقدمه معرفت بیشتر ما باشد و این معرفت موجب معیت ما با امام باشد و ان شاءالله هم رکاب بشویم با امام معصوم با حضرت صاحب الزمان و در مسیر عاشورایان قدم برداریم، ان شاءالله که استفاده کرده باشید از این روضه ها، این روضه هایی که روضة من ریاض الجنة هستند و ان شاءالله دری به بهشت باز می کنند به روز زندگی ما ان شاءالله که حضرت صاحب الزمان دعا گوی ما باشند و به زودی کربلای با معرفت نسب همه مان بشود، در خدمت شما هستیم با ویژه برنامه سوگواره و به سوگ می نشینیم عزای سید الشهدا را به اتفاق شما عزیزان و در کنار کارشناس ارجمند برنامه استاد عزیز مان جناب حجت الإسلام دکتر جباری، سلام علیکم تسلیت عرض می کنم بفرمایید.

استاد جباری:

سلام علیکم، بسم الله الرحمن الرحیم حضور ارزشمند حضرت عالی و عزیزان بیننده عرض سلام و ادب دارم آرزوی توفیقات و تأییدات و عنایات خاص خداوند متعال و پیامبر اکرم و اهل بیت گرامی آن حضرت و عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن عاشورای حسنی ابتدا به ساحت مقدس مولا و سرور مان ولی نعمت مان امام عصر (عج) سپس محضر شما بینندگان عزیز ان شاءالله که همانطور که فرمودید در سلک عاشورایان و سلک حسینیان ان شاءالله در رکاب مولا و سرور مان امام عصر (عج) محشور باشیم و همواره در این مسیر باشیم تا آخرین نفس ان شاءالله در مسیر حسینی قدم برداریم و در زمره آن حضرت باشیم در دنیا و آخرت ان شاءالله.

مجری:

خیلی خب برای اینکه این اتفاق مبارک رقم بخورد همین جلسات بهترین بهانه است ما معرفت بیشتری پیدا بکنیم و اینکه مرور زندگی اهل بیت آن هم مرور تاریخ به شکل صحیح و مستند خیلی کمک می کند و چقدر خوشحالم که می خواهم از بیان شما راجع به خطبه های سید الهشدا کلمات روشن سید الشهدا اینکه در روز عاشورا در چند نوبت حضرت خطبه ایراد کردند بشنویم.

استاد جباری:

عزیزان بیننده بحث های روزهای قبل ما را حتماً دنبال فرمودید و تأکیدی که روی این واژه خوب جهاد تبیین که مقام معظم رهبری روی آن تأکید داشتند و دارند داشتیم و از جای جای حرکت ابی عبدالله (ع) این نکته استفاده می شود آن حضرت هم خودشان هم اصحاب شان تا آخرین نفس حتی نسبت به شمر لعنة الله علیه، حتی در آن لحظات آخر نسبت به شمر حضرت اشاره می کند به جایگاه خودش، به نسب خودش، به اینکه تو دستت به خون چه کسی می خواهد آغشته بشود، او قصد قتل امام را دارد امام هنوز قصد هدایت او را دارد و برای مثل شمری دل می سوزاند، این درس هست و تکلیف آور هست برای همه ما که بی تفاوت نباید باشیم نسبت به هدایت دیگران، هم هدایت خودمان را بخواهیم از خداوند متعال ان شاءالله اهل هدایت هستیم همین که لباس سیاه پوشیدیم در مجالس اباعبدالله شرکت می کنیم می شنویم می گوییم، فضائل آن حضرت و اهل بیت (ع) را ما در سلک عاشورایان ان شاءالله هستیم، اما این کافی نیست باید دستگیری بکنیم از کسانی که احیاناً گمراه هستند گرفتار این فضاهای شبهه آلود امروزی شدند و به هر ترتیبی که می شود.

مجری:

یک بیتی استاد مؤید دارند یک رباعی است بیت دومش خاطرم هست این است که

فرض است بر او گریه ولی برتر از آن

سرمشق گرفتن از مرامش باشد

یعنی این مرامی که سید الشهدا در هدایت دیگران مصباح الهدا هستند، ان شاءالله شامل حال ما هم بشود.

استاد جباری:

بله همینطور است، سؤال از خطبه ها فرمودید قدر متیقن از خطبه های حضرت خطبه مفصلی است در صبح عاشورا یعنی وقتی که حضرت نماز صبح را خواندند و بعد هم آن بحث استقبال از شهادت خیمه ای که در آن خیمه مشکی فراهم شد در ظرفی و در آنجا اصحاب می رفتند خود را خوشبو می کردند و در یک برنامه اشاره کردم به این مسئله که به نوبت می رفتند داخل آن خیمه با آن مشک خود را خوشبو می کردند مثل دامادی که به حجله می خواهد برود، روز جنگ روز خوشبو کردن نیست، اما این نشان می دهد که اینها می دانند به کجا خواهند رفت و عرض کردم که در همانجا یکی از اصحاب حضرت عبدالرحمن بن عبد ربه غلام او نقل می کند می گوید من با مولای خودم آنجا منتظر بودیم که نوبت مان بشود و بریر بن خزیر هم صحابی عابد ابی عبدالله (ع) هم آنجا بود و بریر شوخی می کرد در آن لحظه با عبدالرحمن بن عبد ربه و این گفت که تو از اهل شوخی نبودی چه وقت شوخی است الآن، بریر گفت قوم من می دانند آنهایی که با من سر و کار داشتند من خیلی اهل این چیز ها نبود، اما الآن لحظاتی نمانده بین ما و بین نعیم بهشت و بین حور العین و آنچه که به ما وعده داده شده و بعد از آن ابی عبدالله (ع) آراستند سپاه شان را میمنه و میسره و قلب سپاه و اینها را و بعد قرآن دست گرفتند و رفتند مقابل سپاه دشمن و شروع کردند خطبه خواندن، خطبه معروفی که در متون نقل شده، طبری نقل کرده این را، مقتل خوارزمی نقل کرده، تفوح ابن اعثم نقل کرده یک مقدار ممکن است احیاناً با طول و تفسیر اختلاف در تعابیر اما بالأخره خطبه جالبی است، منتهی قبل از آن خطبه از امام سجاد (ع) یک روایتی آمده راجع به مناجات ابی عبدالله با خداوند متعال در صبح عاشورا که بعد از اینکه سپاه دشمن رو آورد به سمت ابی عبدالله (ع) حضرت دستان شان را به سمت آسمان بلند کردند به این جملات را در مناجات با خداوند مطرح کردند

«اَللّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتي في كُلِّ كَرْب، وَ أَنْتَ رَجائي في كُلِّ شِدَّة»

خداوندا تو تکیه گاه من در هر اندوه و امید من در هر سختی هستی

اینها همه درس است که در چنین موقعیت هایی انسان به جای اینکه سراغ این و آن برود باید دلش متوجه خود خدا بشود،

تو در هر پیش آمدی تکیه گاه و مایه پشت گرمی من هستی چه بسا غم های گرانی که دل در آن سست می گردد و چاره از کف می رود دوست دست از یاری بر می دارد و دشمن نکوهش می کند و من آن را به پیشگاه تو آوردم، و از آن به تو شکوه کردم و فقط به سوی تو رو کردم و نه دیگران و چاره اش را از غیر تو نجستم پس تو مرا گشایش دادی و آن غم ها را زدودی، خداوندا تو ولی هر نعمت و صاحب هر نیکی و غایت هر خواسته ای هستی.

الإرشاد، شیخ مفید

این جملاتی است که در متون متقدم آمده، ارشاد شیخ مفید، تاریخ طبری و امثال اینها، این مناجات حضرت درد دل حضرت با خداوند متعال هست در صبح عاشورا اما بحث خطبه حضرت، در نقل داریم که حضرت قرآنی را به دست گرفتند آمدند مقابل این سپاه، در واقع اینها را مواجه کردند با ثقلین، همین که پیامبر وصیت به او کرده، توصیه کرده من پیامبر از میان شما می ورم و دو چیز را، دو چیز گرانبها را میان شما به ارث می گذارم، اباعبدالله (ع) نماد ثقل اصغر هست، اهل بیت (ع) و قرآن هم که ثقل اکبر هر دو برای اتمام حجت مقابل این گروه هست، حضرت با صدای بلندی، سوار مرکب شدند با صدای بلندی مقابل سپاه که می توانستند همه بشنوند فرمودند که ای مردم سخن من را بشنوید در کار من شتاب نکنید، تا شما را با آنچه که بر من بایسته است اندرز دهم، و انگیزه آمدن خود را بیان کنم، که اگر عذر من را پذیرفتید و سخنم را تصدیق کردید، و با من از در انصاف وارد شدید سعادتمند خواهید شد، و  عذری برای جنگیدن با من نخواهی داشت ولی اگر عذرم را نپذیرفتی و با انصاف رفتار نکردید،

«فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ»

یونس/71

همان آیه است، در واقع این آیه را خواندند حضرت، همراه شریکان تان در کار تان مصمم شوید و آنگاه کارتان بر شما پوشیده نماند سپس آنچه می خواهید در حق من انجام دهید و به من مهلت ندهید، این در واقع بیان انبیاء الهی است خطاب به دشمنان شان در واقع اباعبدالله (ع) تمسک به این آیه کردند و بعد فرمودند،

«إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ یتَوَلَّى الصَّالِحِينَ»

اعراف/196

ولی و صاحب اختیار من خدایی است که کتاب را نازل کرده و او همه نیکو کاران را سرپرستی می کند.

راوی می گوید که کلام حضرت به اینجا رسید اباعبدالله (ع) مظلومانه مقابل این سپاه عظیم ایستاده و اینچنین سخن گفت، ناصحانه مشفقانه، می گوید خواهران حضرت و حرم حضرت اینها را شنیدند ناله سر دادند، گریستند، دختران حضرت گریستند، صدای گریه شان بلند شد، و می گوید اباعبدالله (ع) برادر شان حضرت عباس را زا سویی بعد علی اکبر را از سویی، این دو را فرستادند که به آنها فرمودند که آنها را ساکت کنید به جانم سوگند که گریه های زیادی در پیش دارند، صبح عاشورا اباعبدالله(ع) این لحظات را می بیند، این لحظاتی است که دیگر لحظات آغاز گریه های حرم ابی عبدالله (ع) هست، می گوید خانم ها ساکت شدند امام شروع کردند خطبه را، حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر و انبیاء الهی و فرشتگان الهی و بعد فرمودند که نسب من را بررسی کنید بنگرید من کی هستم، و آیا ببینید روا است که من را بکشید حرمتم را بشکنید آیا من فرزند دختر پیامبر تان نیستم، آیا پسر وصی او و عمو زاده اش و نخستین ایمان آورندگان به خدا و تصدیق کننده روسلش در آنچه از جانب خدا آورده بود نیستم، آیا حمزه سرور شهیدان عموی پدرم نیست؟ آیا جعفر طیار شهیدی که با دو بال در بهشت پرواز می کند عموی من نیست، خوبان را نیکان را ابی عبدالله یک به یک بر می شمارد و می خواهد متذکر بشود که  ببینید من از چه نسبی هستم در چه جبهه ای هستم، و دشمن در چه جبهه ای هست، شما یعنی تردید دارید در نیکی و عظمت جناب حمزه، و جناب جعفر بن ابی طالب؟ آیا آن سخن معروف رسول خدا (ص) به شما نرسیده که درباره من و برادرم فرمود این دو سر ور جوانان اهل بهشت هستند، این که دیگری اتفاقی بود هم مسلمان ها شنیده بودند نقل می کردند، اگر مرا در آنچه می گویم و حق همان است تصدیق می کنید پس بدانید به خدا سوگند از زمانی که فهمیدم خداوند بر دروغگویان خشم می گیرد و دروغگو زیان کار است دروغ نگفته ام، و اگر مرا تکذیب می کنید نزد شما کسانی هستند که اگر از آنها بپرسید به شما خواهند که حق همین است که می گویم، از جابر بن عبدالله انصاری به صحابه ارجاع می دهد حضرت، یا ابو سعدی خدری، یا سهل بن سعد ساعدی، یا زید بن ارقم یا انس بن مالک بپرسید، حالا معنایش این نیست که اینها در کربلا هستند، اینها هیچ کدام نبودند، جزو سپاه دشمن اما می گوید شما اگر من را قبول ندارید این صحابه را که قبول دارید از اینها بروید سؤال کنید، آنها به شما خواهند گفت که چنین سخنی را از رسول خدا درباره من و برادرم شنیده اند، آیا این شما را از ریختن خون من باز نمی  دارد؟ کسانی که پیامبر شهادت به بهشتی بودن شان داده دست تان به خون چنین کسانی می خواهد آغشته بشود؟ می گوید سخن حضرت که به اینجا رسید شمر لعنت الله علیه با گستاخی بر گشت گفت که خدا را ظاهری و بدون باور قلبی می پرستد آنکه می داند که او چه می گوید، یعنی حسین، چه می گوید، یعنی ایمانش را این است که نمی فهمم شما چه می گویی، درون ما سخنان شما نمی نشیند، در جان ما، حبیب بن مظاهر که سخن شمر را شنید گفت که به خدا سوگند تو را می بینم که خدا را 70 بار ظاهری و بی باور می پرستی و گواهی می دهم که تو راست می گویی که سخن او را نمی فهمی زیرا خداوند بر دلت مهر زده است، ختم الله علی قلوبهم، لذا همینطور است این حقیقتی است که قرآن بیان کرده که کسانی که خداوند قطع امید از اینها می کند مهر بر دلها می زند، ختم الله علی قلوبهم یعنی قطع امید از نجات این فرد، مثل نامه ای که به پایان می رسد مهر می زنند، قلبی هم که به پایان یعنی اینقدر این چرکی ها روی قلب را می پوشاند که هیچ روزنه ای برای ورود نور در آن نیست دیگر ختم الله علی قلوبهم.

مجری:

و حبیب با شمشیر بیانش می جنگید با شمر

استاد جباری:

بله یعنی حقیقت قرآنی را بیان کرد، بعد امام ادامه دادند فرمودند اگر در آنچه بیان کردم تردید دارید آیا در اینکه من فرزند دختر پیامبر شما هستم نیز شک دارید؟ به خدا سوگند از شرق تا غرب جهان نه در بین شما و نه د بین دیگران فرزند دختر پیامبری غیر از من وجود ندارد، و تنها من هستم که فرزند دختر پیامبر شما هستم، به من خبر دهید آیا من کسی از شما را کشته ام که خونش را از من طلب می کنید، یا مالی را از شما تلف کرده ام و یا به کسی زخمی وارد کرده ام که می خواهید قصاص کنید؟ که سخنان امام به اینجا رسید می گوید سکوت بر سپاه عمر سعد حاکم شد، امام شروع کردند یک به یک اسم بردن از کسانی که به حضرت نامه نوشته بودند، ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، این قیس بن اشعث ای یزید بن حارث آیا شما نبودید که به من نوشتید میوه ها رسیده باغستان ها سر سبز گشته چاه ها پر آب شده و تو بر لشکری آماده وارد می شوی پس به سوی ما بیا، عجیب است اینهایی که همه شان نامه نوشته بودند انکار کردند، گفتند ما چنین کاری نکرده ایم، فرد فاسق خیلی راحت زیر قولش می زند، زیر سخنش می زند، حضرت فرمود سبحان الله به خدا سوگند چنین کاری کرده اید، بعد فرمود که ای مردم اگر حضور من را دوست ندارید بگذارید به جای امنی در روی این زمین بروم این تنها چیزی است که حضرت در طول مسیر و در کربلا از اینها خواسته، نه آن دو چیز دیگر که در برنامه های قبل هم عرض کردم، از جمله دروغ های عمر سعد بود، و دشمن که پخش کردند که حسین گفته یا بگذارید بروم به یک جای امن یا بروم به لب مرزها مثل دیگران زندگی بکنم، یا بروم دست در دست یزید بگذارم، این از دروغ ها بود، و الّا آنچه که ثابت هست حضرت با حر در مسیر فرمودند و در کربلا فرمودند همین است که من به دعوت شما آمدم، نمی خواهید بر می گردم، اینجا هم باز حضرت صبح عاشورا هم این را تکرار می کند و قیس ابن اشعث گفت که چرا تسلیم پسر عمو های خود نمی شوی، منظور بنی امیه که به نحوی جزو قریش هستند و پسر عمو محسوب می شوند، اگر چنین کنی به دلخواه ات با تو رفتار خواهند کرد و از آنها به تو بدی نخواهد رسید، خب این قیس بن اشعث برادر محمد بن اشعث بود و هر دو پسران آن اشعث بن قیس خبیث منافق ملعون زمان امیرالمؤمنین (ع) بودند، برادرش محمد بن اشعث همان است که به مسلم امان داد گفت که بیا تسلیم شو نزد ابن زیاد من وساطت خواهم کرد و رفت و ابن زیاد اصلاً به محمد بن اشعث نکرد حضرت اشاره به آن می کند، حضرت فرمود به راستی تو برادر برادرت هست؟ تو برادر محمد بن اشعث هستی، آیا می خواهی بنی هاشم بیش از خون مسلم از تو مطالبه کند؟ یعنی توقع داری من به امان تو به سخن تو اعتماد بکنم؟ اینجا وقتی که این دارد پیشنهاد می کند برو دست در دست عمو زاده هایت بنی امیه بگذار حضرت آن جمله تاریخی اش را بیان کردند،

«وَاللّه ِلا أُعطيكُم بِيَدي إعطاءَ الذَّليلِ وَ لا أُفِرُّ فِرارَ العَبيدِ»

نه چنین نخواهد شد به خدا قسم مانند ذلیلان دست در دست آنها نمی نهم و مانند بردگان تسلیم نمی شوم

این در واقع آزادگی ابی عبدالله (ع) و ذلت ستیزی ذلت گریزی اصل عدم ذلت ناپذیری حضرت نه تنها در شیعیان آن حضرت به عنوان یک درس و یک اصل و الگو الی یوم القیامه باقی است بلکه در کسانی که اینها خیلی مسیر شان با مسیر ابی عبدالله (ع) یکسان نبوده یک راه نبوده اما آنها هم اقرار کردند از جمله مصعب بن زبیر که مختار را به شهادت رساند و آمد و بالأخره حرکت را نیمه کاره نهاد، کار مختار و اینها را، خب آل زبیر که دوستان اهل بیت نبودند اما دارد که مصعب در آن لحظات آخر که عبدالملک مروان غلبه کرد بر سپاه مصعب آنجا آمده گفته ما تبعیت از حسین بن علی می کنیم که تا آخرین لحظه زیر بار ذلت نرفت، آنجا در تاریخ دارد که مصعب اقرار کرده به این خصلت ابی عبدالله و این اصل در سیره حضرت، خیلی جالب است و منحصر به آن هم نیست، مهلب بن ابي صفرة دیگرانی،  این را ذکر کردند، یعنی ابی عبدالله (ع) احیا کرد، این یک نمادی است برای اصل ذلت گریزی اصل عزت و اینکه زیر بار بیعت با یک طاغی و یک ظالم نرفتند، یک دنیا حرف در اینجا هست، از چه جهت؟ از این جهت که امت اسلامی را در دوره خلفای سه گانه و بعد در دوره معاویه علیه اللعنه برده بودند به سمتی که روایات مجعول بر آنها نهادینه بکنند، که اگر شما با حکام جائری مواجه شدید نصیحت شان بکنید نهایتاً اما حق اعتراض ندارید، حق قیام ندارید

«و إن ضُرِبَ ظَهْرُكَ و اُخِذَ مالُكَ»

نسبت دادند به حذیفه که پیامبر به او چنین فرمود، حتی اگر مالت را بگیرند پشتت را با شلاق بیازارند حق نداری اعتراض بکنی، باید اطاعت بکنی، بر تو واجب است که از چنین حکامی اطاعت کنی، اباعبدالله (ع) دارد که تمام  این تلاش هایی که در این پنجاه سال کردم برای نهادینه کردن این عادت غلط و مقابل سنت پیامبر و مقابل قرآن این را با این جمله زیر سؤال برد و ابطال کرد، قسم به خدا دستم را به عنوان یک ذلیل در دست اینها نخواهم داد و تسلیم اینها نمی شوم مانند بردگان

«وَإِنِّي عُذۡتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُمۡ أَن تَرۡجُمُونِ»

دخان/20

«إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»

غافر/27

بعد از این صحنه دارد که وقتی که سخن حضرت را نپذیرفتند حضرت از مرکب شان پایین آمدند و به عقبة بن سمعان که غلام شان بود فرمودند که زانو بند به آن شتر ببندد و اینجا با شتر حضرت رفته نشان بدهد، یک وقت با اسب می رود نشان جنگ است، من آغاز جنگ نیستم، با شتر حضرت رفته با قرآن رفته، این یک قسمت است منتهی این خطبه را بعدش دارد که زهیر رفت شروع کرد به سخن گفتن، بعد بریر رفت و همینطور اصحاب هم بحث جهات تبیین را ادامه دادند در برخی از منابع دارد که ابی عبدالله (ع) سخن گفتند رفتند مجدداً با اینها به سخن گفتن و شروع کردند هلهله کردن، و سر و صدا کردن که این در مقتل خوارزمی آمده که اباعبدالله (ع) مقابل سپاه عمر سعد ایستاد حالا این برای همان صبح است ابتدای روز است یا اینکه عصر هم طبق نقل فتوح ابن اعثم حضرت خطبه خواندند قبل از اینکه جنگ را آغاز بکنند یعنی بروند برای نبرد و رجز خوانی و امثال اینها، اینجا دارد که ابی عبدالله (ع) مقابل آنها ایستاد و می خواست حضرت سخن بگوید شروع کردند به هلهله کردن، و سر و صدا کردن، و حضرت آن جلمه معروف شان را خطاب به اینها که شما شکم هایتان از حرام پر شده و موجب شده که نتوانید این سخن من را بشنوید در اینجا سخن حضرت ناظر به این است، که این هم باز نکته ای هست که اگر انسان در بحث روزی حلال و کسب حلال دقت نکند کارش به جایی می رسد که این لقمه های حرام درون را می بندد و اجازه شنیدن حرف حق را نمی دهد، اینجا دارد که حضرت دارد که سر و صدا می کنند و سکوت نمی کنند، دارد که چه شده که سکوت نمی کنید تا سخنم را بشنوید، من شما را به راه حق فرا می خوانم هر کس مرا پیروی کند از راه یافتگان و هر کس سر پیچی کند اهل هلاکت خواهد بود، شما همگی سر پیچی می کنید و به گفتارم گوش فرا نمی دهید زیرا حقوق شما از حرام داده شده، شکم هایتان از حرام آکنده گشته و خداوند بر دلهایتان مهر زده، وای بر شما چرا سکوت نمی کنید و به سخنم گوش فرا نمی دهید، می گوید در این لحظه برخی از سپاه ابن سعد همدیگر را ملامت کردند و همینطور دعوت کردند به سکوت حضرت فرمود که ای جماعت هلاکت و اندوه بر شما باد که سرگشته و حیران ما را به فریاد رسی خواندید و ما شتابان و آماده به داد خواهی شما آمدیم اکنون شما شمشیر هایی را که باید برای دفاع از ما به دست می گرفتید به روی ما کشیده اید، آتش فتنه ای که شد من ما و شما فراهم آورده بود بر ما افروخته اید، یک دست بر ضد دوستان خود گرد آمده و به نفع دشمنان تان به پا خواسته اید بدون آنکه دشمنان عدلی را در میان شما برقرار کرده و یا بذر امیدی در دل شما پاشیده باشند، بجز مال حرام ناچیزی از دنیا که به شما رسانده اند و زندگی پستی که طمع آن را دارید در حالی که نه گناهی از ما سر زده و نه اندیشه ای به خطا رفته و حضرت ادامه دادند و آخرش آن جمله هم باز راجع به ابن زیاد و پدرش مطرح کردند که آگاه باشید،

«أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ»

آگاه باشید که این فرزند نامشروع، فرزند فرد نامشروع (زیاد بن ابیه، ابن زیاد)

«قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ»

من را بین دو چیز مخیر کرده،

پا می فشارد که این دو چیز را یکی از آنها را انتخاب بکنم،

«بَیْنَ قتلـة وَ الذِّلَّةِ»

یا کشتن یا ذلت

یا اینکه مرگ را اختیار بکنم، و یا اینکه ذلت را بپذیرم،

«وَ هَیْهاتَ مِنَّا اخذ الدنیه»

 و ذلت پذیری دور است، در بعضی از تعابیر هیهات من الذلة آمده، اینجا دنیّه آمده، ممکن است تصحیف همان ذلت بوده باشد، هیهات که ما پستی را زیر بارش برویم و تن بدهیم به پستی

«أبااللّهُ لنا ذلک و رسولُهُ وجدود طابتْ و حجورٌ طَهُرَت»

خداوند این را بر من نمی پسندد، رسول خدا این را بر ما نمی پسندد، و نیاکان پیراسته، اجداد پاک ما و دامن های پاکی که ما در آن تربیت شدیم

«و اُنُوفٌ حَمِیَّةٌ»

سر فرازان غیور و با مناعت این امر را نمی پذیرند

«لا توثر طاعة اللئام علی مصارعِ الکرام»

پیروی از فرو مایگان را بر کشته شدن شرافتمندانه بر نمی گزینند

آنها کشته شدن را ترجیح می دهند بر اینکه تیعیت از افراد فرو مایه و پست بکنند، اصلاً وجود ما و شالوده وجود ما چنین چیزی راه ندارد، و مسئله عزت جزو اصل وجود ما است این را هم در ادامه خطبه حضرت دارند و باز ادامه دارد خطبه، و در ادامه آنجا دارد که امام رو کردند به عمر سعد، اواخر خطبه دارد که حضرت برای اتمام حجت رو به عمر سعد کردند که یعنی سؤال کردند، عمر سعد کجا است، او را فرا بخوانید، عمر سعد مایل نبود بیاید اما آمده بالأخره مقابل حضرت، حضرت فرمود تو مرا می کشی و می پنداری که آن زنا زاده پسر زنا زاده ابن زیاد تو را حاکم ری و گرگان خواهد کرد؟ بخدا سوگند تو هرگز گوارایی آن را نخواهی چشید این عهدی یقینی است، پس هرچه خواهی انجام ده تو بعد از من در دنیا و آخرت شادمانی نخواهی دید، گویا سرت را در کوفه بر نی افراشته می بینم، که کودکان آن را هدف سنگ های خود قرار می دهند، می گوید عمر سعد این را شنید خشمگین شد و رویش را از حضرت بر گرداند و به سپاهش گفت منتظر چه هستید، جملگی حمله ور بشوید که اینها لقمه ای بیش نیستند، دستور حمله عمومی اول را صادر کرد که حضرت هم برگشتند به سمت سپاه شان؛ خسر الدنیا و الآخرة، یکی از مصادیق بارز این عمر سعد است.

مجری:

خیلی ممنونم چقدر خوب است که کلمات سید الشهدا را برای عصر یا صبح دهم سال 61 فقط ندانیم و مخاطبش را همه انسان های عالم بدانیم الی یوم القیامة کلمات سید الشهدا برای همه ما حجت است ان شاءالله این کلمات را بخوبی بشنویم و با جان مان و در عمل مان ان شاءالله بتوانیم اوامر اهل بیت (ع) را ان شاءالله پیاده کنیم، خیر دنیا و آخرت در پیروی از همین کلمات روشن است.

ادامه بحث را در خدمت استاد ارجمند حاج آقای جباری هستیم و از خطبه های حضرت گفتید، برنامه ها می شود راجع به سخنان سید الشهدا داشت، حالا من سؤال زیاد دارم که از محضر تان بپرسم اگر تکمیل می خواهید بکنید بحث خطبه ها را و الّا سراغ سؤال های دیگر برویم

استاد جباری:

راجع به خطبه ها خیلی چیز های دیگر می شود گفت و بجز این بخش هایی که اشاره کردم از مضامین خطبه که در متون کهن تاریخی آمده اشعاری از ابی عبدالله (ع) نقل شده و همینطور رجز ها خود آن رجز هایی که از حضرت نقل شده خودشان نوعی خطبه است که حضرت در آن رجز ها به نحوی خودشان را معرفی می کنند جد شان را معرفی می کنند، هدف حرکت شان را معرفی می کنند، هم خود حضرت هم حضرت عباس هم علی اکبر، هر کدام یک دنیا بحث است خود تحلیل این رجز ها، اصلاً کسی که می آمده میدان با رجز خودش را معرفی می کرده و در ضمن رجز ها آن روح ذلت ناپذیری تأثیر ناپذیری را بیان می کرده، که حالا اگر وارد آن بشویم بحث مفصل است.

مجری:

خیلی خب، عصر عاشورا است امروز و در این دقایق و در این ساعات داغ ها بر دل زینب کبری نشسته از شهدای بنی هاشم و تعداد شان برای ما بگویید.

استاد جباری:

حضرت زینب (س) بزرگترین مصیبت شان و اهل حرم کلهم بزرگترین مصیبت شان شهادت ابی عبدالله و سخت ترین مصیبت آن بود اما خب از بعد از ظهر امروز از بنی هاشم چیزی با اباعبدالله (ع) 22 نفر به شهادت رسیدند، و با اطفال یعنی با علی اصغر و عبدالله بن حسن، 22 نفر از بنی هاشم بجز حسن مثنی که فرزند امام حسن بود و او مجروح شد و دیگر نجات پیدا کرد؛ من سریع اسامی این شهدا را عرض می کنم چون فرصت مان هم شاید کوتاه باشد.

در برنامه های قبل سیر حوادث روز عاشورا را سعی کردیم که بیان بکنیم، صبح عاشورا تا ظهر که به نماز انجامید سه بار حمله دسته جمعی عمومی از آن طرف صورت گرفته، از این طرف هم مقابله صورت گرفته به تدریج همینطور تعدادی از اصحاب حضرت به شهادت رسیدند تا ظهر، ظهر هنگام نماز هم سعید بن عبدالله حنفی به شهادت رسید، قبل از نماز زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به شهادت رسیدند نماز بر گزار شد و بعد از نماز بقیه اصحاب یک به یک رفتند و به شهادت رسیدند، و بعد از شهادت اصحاب یعنی هیچ صحابی نماند و اجازه ندادند اصحاب که احدی از بنی هاشم به میدان برود تا زمانی که آخرین قطره خون این اصحاب به زمین ریخت و بعد دیگر نوبت به بنی هاشم رسید، این غیرت اینها را می رساند، و اولین فرد از بنی هاشم که به میدان رفت جناب علی اکبر (ع) که داغش داغ سنگینی بود برای ابی عبدالله (ع) و از طرفی غیرت جناب علی اکبر را می رساند غیرت این جوان، این جوانی که تربیت شده مثل ابی عبدالله است، غیر از این انتظار نمی رود، اولین فرد جناب علی اکبر است، رفت و با تفصیلی که هست جناب علی اکبر به شهادت رسید، و بعد از او فرزندان مسلم بن عقیل شخصیت بسیار برجسته ای است در حادثه کربلا، خودش به شهادت رسیده فرزندانش در کربلا به شهادت رسیدند، برادرانش به شهادت رسیدند، دو تا فرزند او به نام عبدالله بن مسلم عقیل و محمد مسلم بن عقیل اینها به ترتیب رفتند بعد از علی اکبر به شهادت رسیدند، بعد دو فرزند یا سه فرزند عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب (س) یکی عون بن عبدالله بن جعفر،  و محمد بن عبدالله بن جعفر و عبیدالله بن عبدالله بن جعفر که در اینها قدر متیقن یکی از آنها یعنی همان عون گفتند فرزند حضرت زینب (س) بوده، آن یکی احتمالاً فرزند خوانده یعنی از همسر دیگر عبدالله بن جعفر بوده، پس فرزندان عبدالله بن جعفر هم بعد از دو فرزند مسلم به شهادت رسیدند، بعد از اینها عبدالرحمن بن عقیل، برادران حضرت مسلم، عبدالرحمن بن عقیل بن ابی طالب، جعفر بن عقیل بن ابی طالب، عبدالله بن عقیل بن ابی طالب سه تا از برادران مسلم، یعنی در واقع چهار تا از فرزندان عقیل در جریان کربلا به شهادت رسیدند و یکی از برادر زادگان مسلم و فرزندان عقیل یعنی محمد بن ابی سعید بن عقیل، بعد از اینها رفته به شهادت رسیده، بعد از اینها فرزندان امام حسن، قاسم بن الحسن (ع) رفته به میدان و ابوبکر ابن الحسن که این را محمد گفتند اسمش را و سنش از قاسم بیشتر بوده حدود 35 سال داشته و گفتند این شوهر حضرت سکینه بوده، و این دو فرزند از امام حسن و بعدش هم عبدالله بن الحسن که بعداً هست، یک گزارشی است که کودکی از اهل بیت امسش نیامده اما خیلی جانگداز است این گزارش که هانی بن ثبیت است ظاهراً آن ملعون خودش کشنده این کودک بوده، خودش هم نقل می کرده، می گفته در کربلا یک وقتی دیدیم یک کودکی از خیمه ها بیرون آمده چوبی به دست داشت، حیران به سمت راست و چپ می رفت که یکی از سپاه ابن سعد رفت و با شمشیر خم شد و او را دو نیم کرد، و بعضی حدس می زنند که کار خودش بوده منتهی نمی خواسته از روی شرم بگوید که من انجام دادم، این هم شهادت کودکی از اهل بیت بدون اینکه اسمش مشخص باشد در اینجا نقل کردند بعد از شهادت فرزندان امام حسن، بعد فرزندان امیرالمؤمنین یعنی برادران اباعبدالله (ع) که شش برادر امام حسین (ع) در کربلا، چهار تایش که فرزندان ام البنین بودند، و ابوبکر بن علی و محمد بن علی که این محمد بن علی همان فرزند اسماء بنت عمیس است که همسر امیرالمؤمنین شد، و این دو و چهار فرزند ام البنین، شش برادر امام حسین شهید شدند، بعد از این دو حسن مثنی رفته که عرض کردیم مجروح شده و بعد نجات پیدا کرد، بعد از اینها است که چهار پسر ام البنین یکی پس از دیگری به میدان می روند عثمان بن علی جعفر بن علی عبدالله بن علی و عرض کردیم در روزهای قبل که حضرت عباس (ع) جلوتر فرستادند این سه برادر را که مطمئن بشوند که اینها در راه اباعبدالله (ع) کوتاهی نمی کنند، به شهادت می رسند فرمود «تقدموا» شما زودتر بروید تا من ببینم به اجر صبر بر شهادت شما من نائل بشوم بعد خود عباس (ع) رفت به میدان و به شهادت رسیده ، اینجا دیگر نوبت میدان رفتن خود اباعبدالله (ع) هست، این ترتیب شهدای بنی هاشم بود تا به حضرت عباس خود ابی عبدالله (ع) که دیگر برای وداع آمدند و مسائلی که پیش آمد قبل از حرکت حضرت و بعد از به میدان رفتن ابی عبدالله دو شهید دیگر هستند، که یکی جناب علی اصغر هست هنگام وداع در مقابل خیام بنابر نقل صحیح تر، بعد که حضرت می رود می جنگ و در محاصره قرار می گیرد عبدالله بن الحسن در آن لحظه می رود و خودش را به ابی عبدالله (ع) می رساند و او هم شهید می شود و شهادت جانگدازی که جسمش کنار جسم ابی عبدالله (ع) می ماند و هر بلایی که بر سر جسم ابی عبدالله می آید از اسب تاختن و اینها بر سر جسم این نازدانه عبدالله بن الحسن 11-12 ساله می آید طبق آنچه که از متون تاریخی استفاده می شود.

مجری:

برای داغ تو باید بمیریم غم گودال عبدالله را کشت، خیلی خب این اسامی نورانی را بردید محفل ما الحمد الله متبرک شد مقدس شد به این اسامی، اگر نکته ای هست بفرمایید و الّا یک دو تا سؤال دیگر خدمت تان تقدیم کنم؛ اینکه حضرت سید الشهدا در بیان شان دشمنان را به شیعه آل ابی سفیان خطاب می کنند، و این حکایت از چه قصه ای دارد و به چه چیزی دارند اشاره می کنند.

استاد جباری:

خطبه های حضرت را خواندیم کلمات حضرت را در صبح، در آنجا حضرت خودشان را معرفی می کنند آنها را به اسلام دعوت می کنند، به قرآن دعوت می کنند و همه سخن از مسلمان بودن هست سخن از اسلام است، شما به پیامبر معتقد هستید ببینید من سبط پیامبر هستم پیامبر درباره من چنین گفته، یعنی حضرت تا عصر عاشورا قبل از اینکه این جمله را بگویند خطاب به آنها با اینها معامله مسلمان می کند، که شما بر اساس اسلام تان باید لوازمش ملتزم باشد، اما وقتی که عصر حضرت می روند به سمت دشمن و جنگ شان آغاز می شود با آنها این خطاب را دارند، جنگ شان شروع می شود و وقتی که آن مالک بن نصیر ملعون شمشیر را به فرق حضرت می زند و خونی می شود فرق حضرت  و حضرت عمامه ای می بند و اینها، بعد از آن هست که این خطاب را می کند رو به آنها می فرماید که البته باز اینجا دارد که در این لحظات وقتی که شمر ملعون با نیرو هایش رفتند به سمت خیمه ها اینجا حضرت این جملات را فرمودند، که حائل شدند بین حضرت و بین خیمه

«وَيْحَكُمْ يا شيعَةَ آلِ أَبي سُفْيانَ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ، وَ كُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا أَحْراراً في دُنْياكُمْ هذِهِ»

 وای بر شما ای پیروان خاندان ابی سفیان

شیعة آل ابی سفیان مقابل دو خط است، مقابل شیعه علی شیعه آل ابی سفیان،

ای پیروان خاندان ابی سفیان اگر دین ندارید و از رستاخیز نمی ترسید پس حداقل در کار دنیا تان آزاده باشید

«فَكُونُوا أَحْراراً في دُنْياكُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَبَاً كَما تَزْعُمُونَ»

حداقل بر اساس آن عادات جاهلی نیاکان تان عمل بکنید،

اسلام به کنار، در نیاکان شما در دوره جاهلیت به زنان تعرض نمی کردند، در دوره جاهلیت به یک اصولی پایبند بودند، الآن من مقابل شما هستم، با من بیایید بجنگید، به زنها چکار دارید، به خیمه چکار دارید، و همینطور هم هست در دوره جاهلیت با وجود جاهلی بودن شان به یک آدابی اینها ملتزم بودند، هتک حرمت ماه حرام نمی کردند میهمان نوازی می کردند، اینها چیزهایی است که در جای خودش مفصل می شود مقایسه کرد، آنچه که در جاهلیت ملتزم بودند و در کربلا زیر پا گذاشته شد.

مجری:

با ادعای اسلام، روی جاهلیت را سفید کردند

استاد جباری:

اسلام، حتی بر اساس خلق و خوی جاهلی هم عمل نکردند لذا این نکته ای است که اباعبدالله (ع) الآن با اینها معامله جاهلی می کند، که اگر شما دین ندارید که ندارید از معاد هم نمی ترسید، حداقل بر اساس خلق و خوی و آداب و عادات پیشینیان خودتان

«وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِكُمْ»

به حسب و نسب قبلی خودتان برگردید

اگر شما عرب هستید خودتان را عرب می دانید

«كَما تَزْعُمُونَ»

و اینجا دارد که برگشتند به سمت ابی عبدالله (ع).

مجری:

و چقدر غم انگیز است این لحظه یکی از غم انگیز ترین صحنه های عاشورا است اینکه سید الشهدا در آن وضعیت دل نگران خیمه ها باشند با نگاه شان دارند حمایت می کنند از خیمه خیلی تلخ است، 4-5 دقیقه ای که باقی مانده از برنامه را اگر لطف بفرمایید فکر کنم دیگر ذکر توسل و ذکر مصیبت هم هست، از وداع سید الشهدا بگویید تا شهادت حضرت عصر عاشورا است خیلی دل مان هوای گریه دارد.

استاد جباری:

لحظات خیلی لحظات جانگدازی است خوب است با کلمات حضرت حجت (عج) همین لحظاتی که الآن هست، این عبارات را بکار ببریم، حضرت می فرماید که در آن جملات زیارت ناحیه

«تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ خیامک»

زیارت ناحیه مقدسه

آمدند حضرت را محاصره کردند بعد از آن جنگ اولی که حضرت کردند و مالک بن نسیر شمشیر بر فرق حضرت زد و حضرت عمامه ای بستند به سر مبارک شان و دیدند دشمن دارد به سمت خیام حرکت می کند و جملات را فرمودند، حضرت حجت (عج) در آن جملات شان می فرماید که در آن لحظات

«تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ خیامک»

زیر چشم نگاهی می کرد به حرم

از جملاتی بر می آید که ابی عبدالله (ع) مصداق بارز قتل صبر است، یعنی حضرت را از هر جهت شمر دستور داد آمدند احاطه کردند، این جمله ای که در روایت امام باقر (ع) آمده که بعضی ها با سنگ می زدند بعضی با شمشیر می زدند بعضی ها با نیزه می زدند بعضی با عصا می زدند، نقلی است از امام باقر (ع) در توصیف قتل صبر گفتند که مثل اینکه یک حیوانی را در یک جایی یا در قفسی شما بگذارید، از اطراف تیغ بزنید او را به صورت تدریجی به قتل برسانید ابی عبدالله (ع) در این لحظات آخر در چنین وضعیتی است قبل از اینکه حضرت آن سر مطهر شان از تن شان جدا بشود توسط آن لعین دارد که از اطراف آمدند هر کسی به هر نحوی که می توانست بر بدن مطهر آن حضرت زخم وارد کرد، در حدی که دیگر حضرت از اسب به زمین افتاد این اسب با وفا بدن مطهر آن حضرت را آورد در یک جایی که گودی بود، از آن جهت که بتواند بدن مطهر را راحت بگذارد بر زمین، بدن را بر زمین گذاشت اما خودش رفت برای انجام مأموریت خبر رساندن به خیمه ها

«وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً ، إِلى خِیامِک َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باکِیاً»

این اسب بی صاحب شیحه زنان آمد به سمت خیام، اشک ریزان طبق بیان حضرت حجت (عج)

«فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات»

این زنها از خیمه ها بیرون دویدند خدا نکند این نقل صحیح باشد، آنچه که از ظاهر زیارت ناحیه استفاده می شود که اسب بی صاحب قبل از اینکه سر مطهر ابی عبدالله (ع) از تن جدا بشود آمد به سمت خیام، و این زن و بچه حرکت کردند به سمت قتلگاه محل شهادت ابی عبدالله (ع) خدا نکند زینب مظلومه این لحظات را دیده باشد، لذا رفته از میان این سپاه چگونه رفته، عمر سعد را پیدا کرده، خطاب کرده به عمر سعد

«أ یقتل أبو عبدالله و أنت تنظر إلیه؟»

حسین کشته می شود و تو داری نگاه می کنید

شاید در همین لحظات بوده که سر مطهر ابی عبدالله از تن جدا شد، صدای تکبیر دشمن شد، سری به نیزه عیان است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب (س)

صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا اباعبدالله.

مجری:

صلی الله علیک یا اباعبدالله

قبول باشد خیلی ممنون حیف است با دعا تمام نکنیم، یک دعا بفرمایید

استاد جباری:

خدا یا همه ما را تا آن لحظات آخر حیات مان حسینی قرار بده، حسینی بمیران و همه ما را جزو آخذین ثار حسین انتقام گیرندگان خون حسین در رکاب مولی و سرور مان امام عصر، انتقام گیرنده اصلی خون ابی عبدالله (ع) مقرر بفرما، و در ظهور مقدسش تعجیل بفرما.

مجری:

الهی آمین، خیلی خب خیلی ممنونم، تسکین دل ما در این لحظات همین رباعی برادر شاعرم آقای دکتر عباس احمدی است که

یک روز به هیئت سحر می آید

با سوز دل و دیده تر می آید

 

یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس

با سیصد و سیزده قمر می آید

ان شاءالله ما هم باشیم روزها را درک کنیم، از حضور شما مرخص می شویم التماس دعا داریم و خدا نگهدار.


سوگواره>

خطبه های امام کربلا جهاد تبیین هیهات من الذله امام حسین ع اتمام حجت بنی هاشم عاشوراء