سایر قسمت ها
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت دوازدهم برنامه کاوش با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روستایی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش

عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 30/ 02/ 1402

استاد: حجت الاسلام و المسلمین روستایی

مجری: سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه محمد و عَجِل فَرَجَهُم وَاحشُرنا مَعَهم و لَعن عَن اعدائَهم . عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند همراهان همیشگی برنامه ی کاوش تبریک و تهنیت عرض می کنم حلول ماه ذی القعده  الحرام رو اولین ماه از ماه های حرام رو به محضر شما بینندگان عزیز و ارجمند ماهی که امیخته شده است با ایام میلاد باسعادت فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیهم السلام و ابتدا که فردا هست ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و سپس میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج ابی الحسن الرضا علیه آلاف تحیه و الثنا  عرض تبریک و تهنیت داریم خدمت همه ی شما بزرگواران بالاخص خدمت دختر خانم ها که فردا روز دخترم هست و این عشق و ارادت و این میزبانی ملت ایران از فرزندان حضرت موسی بن جعفر نشان از عشق و علاقه ای دیرین دارد پیوندی ناگسستنی میان ایرانیان و حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین که ان شاالله پایبند و پاینده و برقرار خواهد ماند تا ظهور موفور و سرور حضرت حجت ارواحنا فدا خب امشب هم به طبق روال شنبه شبها در خدمت شما هستیم با برنامه ی کاوش و از شهر مقدس قم و از شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعال فرجه شریف و میزبان کارشناس همیشگی برنامه جناب حجت الاسلام و المسلمین اقای دکتر روستایی هستیم اقا سلام علیکم عرض تبریک و تهنیت دارم

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله،

خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر اروحنا له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و تبریک می گم میلاد مفور و سرور حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و دهه کرامت رو خدمت بینندگان عزیزمون به ویژه خدمت دختران سرزمینم امیدوارم در هر کجای عالم هستند تحت عنایات ویژه حضرت فاطمه معصوم سلام الله علیها قرار داشته باشن و ان شاالله که طاعات و عباداتشون مورد قبول حضرت حق واقع شده باشه و ما رو از دعای خیرشون فراموش نکنن

مجری:

ان شا الله تعالی خیلی ممنون و مچکرم جناب آقای دکتر روستایی خب سریع اغاز کنیم برنامه رو و بریم سراغ کلیپ های برنامه و توضیحات جناب عالی پیرامون کلیپ اول

استاد روستایی:

سلامت باشید بله همونطوری که بینندگان عزیز و ارجمند با سبک و سیاق برنامه ما آشنا هستن ما در این برنامه در واقع می آیم کلیپی رو در بخش های مختلف از یکی از این اقایون مدعی بالاخره باستان گرایی و اینها نقل می کنیم و کسانی که در واقع شبهاتی رو نسبت به تاریخ تشیع یا تاریخ اسلام دارن مطرح می کنیم و بعد بر اساس بالاخره روش تاریخی این رو نقد می کنیم این برنامه هم ما چندتا کلیپ رو برای بینندگان عزیزمون در نظر گرفتیم از اقای مشیری که ایشون در واقع میان و بعضی از شبهات رو مطرح می کنن و طبیعتا نیاز به نقد و بررسی داره در کلیپ  اولی که در نظر گرفتیم که کلیپ نسبتا طولانی هم هست ایشون سعی می کنه درباره یک خانمی که در صدر اسلام کشته شده خیلی مظلم نمایی بکنه و شروع بکنه دفاع کردن از یک فردی که گناهانی انجام داده و بدون اینکه جرم های او را متذکر بشه سعی می کنه یک مواردی رو در دفاع از او و محکومیت رسول خدا صلوات الله و سلام علیه و آله بیان بکنه و نگاهشم به رسول خدا طبیعتا نگاه جامعی نیست و اون گونه ای که باید باشه بیان نمی کنه یعنی سعی داره که جای جلاد و شهید را به قل امروزی عوض بکنه من تصورم این هست که اگر بینندگان عزیز ما هم موافق باشن کلیپ اول رو ببینیم و بعد ان شاالله نقد و بررسی بکنیم

مجری:

حتما همین طور هست پس به اتفاق هم دیگر کلیپ اول رو ببینیم ایشالله بر می گردیم

کلیپ اول:

پاشون که رسید به اونجا به مدینه شروع کردن به خلاصه  ازار اذیت آدمکشی و غیره و اینا که هنوز ادامه داره البته یه خانمی اسیر شد از تبار بزرگان عرب و آمد خب چیکار می کرد وقتی کنیز می گرفتن یا ردش می کردن یا می فروختنش یا ازش کار می کشیدن دیگه اره مدتی از این خانم نازنین عرض کنم  حمالی کشیدن بزرگ زاده بود براش اسارت خیلی مشکل بود اصولا ادمای صحرایی و اسیر بکنی یه چیز وحشتناکی است حالا شهری ممکنه تحمل زندان رو بیاره ولی قبیله ای که یک عمر پدر بر پدر هوای ازاد دیده خورشید رو ماه دیده اینو بکنیش توی زندان خفه میشه و خسته شد از این داستان آمد به عایشه که چیز کن من خیلی خیلی به اسلام عزیز علاقه مندم و می خوام پدرمو مادرم و قبیله ام رو مسلمون کنم به من اینو مرخصی بدید و مرخصی دادن رفت این زن سوار و سپاه جمع کرد و چند بار لشکر اسلام رو شکست داد تا خالد بن ولید که بزرگترین ژنرال تاریخ اسلام است بالاخره اومد این دختر رو شکست داد این داستان خواندنی است و داستان شنیدنی است درود من می فرستم به این بانوی دلاور آزاده که ننگ نوکری و کنیزی رو تحمل نکرد نبرد کرد و مرگ رو ترجیح داد بر اسارت از این بانوها دیگه پیدا نشد همه شدن آلت دست تمام زنهای تاریخ اسلام آلت دست بودن دیگه خب اسمشم بود اسما دختر مروان بله می گوید که اینا دو تا خانمن که می خوام راجع بشون صحبت کنم و اون کسی که شاعر بود و دو بیت شعر گفته بود و بعد رسول فرستاد کشتن رو من عینا می خونم از کتاب مغازی یعنی جنگ ها بله این واقدی است بله محمد بن عمر واقدی این شخص کاتب اون واقدی دیگر بود و بلکه خودش مورخ خیلی خوبی شد یا بر عکس و کتاب مغازی تاریخ جنگ های پیغمبر شد تو رو خدا شما به همین عبارت توجه کنید تاریخ تاریخ جنگ های پیغمبر آخه پیغمبر که فعلا جنگ نداشت با مردم بله طافت به زبان انگلیسی یعنی کسی که چهار راه به چهار راه، راه میره و به مردم نصیحت می کنه پرافستیک معنیش اینه که سخنان این یک می گه از انسانیت میگه بله نه اینکه یک عده جمع کنه بریزه سر یه قبیله دیگه بیاد بگه ما درستیم چون من گفتم من رسول الله هم بقیه رو هم باید بکشیم اگه مسلمون نشن انبارشونم ببریم زنانشونم ببریم این که نشد رسول بابا خداییش خلاصه دیگه این بیچاره کشته شدن اسما دختر مردان عبدالله بن حادث از پدر خود برایم روایت کرد که اسم دختر مروان از قبیله بنی امیه ابن زید که همسر یزد بن فلان فلان بوده و این اشعار رو گفته بود به نشیمنگاه بنی مالک و اوف و به نشینمگاه بنی خزرج شما از افراد ناشناخته ای پیروی کردید یعنی کی؟ یعنی از محمد این به شعر عرب بوده و ترجمه شده به سوی سخن پارسی شما از و از افراد ناشناخته ای پیروی کردید که نه از قبیله مرادن و نه مزحج پس از کشته شدن سران قم هنوز هم به او امید دارید اشاره هست به اون جنگ بزرگ که سر ماجرای کاروان شد بله همچنان که از گوشت سوخته ای امید داشته باشید از گوشت سوخته میگه عزیز این پیغمبر امیدتان همون قدر برآورده میشه که گوشت سوخته خب آوردن بعد می گوید که عمر بن فلان فلان فلان گفتار را شنید و شوراندن او را علیه اسلام ببینید گفت پروردگار نذر می کنم اگر محمد را به مدینه برگردانی من اسماء را به قتل برسانم رسول خدا در این هنگام در بدر بود اون جنگ بزرگتر هم بدر بود دیگه ولی هفتصد نهصد نفر از اینا کشتن و از مخالفین کشتن اسیر کردن بعد بود خبر چون به پیامبر بله بله بله چون که پیامبر از بدر مراجعت فرمود عمیر بن عدی در دل شب به خانه اسما رفت بعضی از بچه های او اطرافش خواب بودند و یکی از انها شیرخوار بود و روی سینه او بود و وی با دست خود او را لمس کرد و کودکی را که شیر می داد از او کنار زد دو تا بچه اش کنارش می کشن و یکیش هم داشته شیر می خورده مادرم خواب بوده بله بله شیر را از کنار به کنار زد شمشیرش را بر سینه اسماء نهاد و چنان فشار داد که از پشت او بیرون امد اینا کار الهیه نه من داره حالم به هم می خوره از خوندنش ده بار هم اینو خوندم بله بیرون آمد از مسجد بیرون آمد و دید که ببخشید از کنار شمشیرش را بر سینه بود ناید چنان فشار داد که از پشت اون بیرون آمد آنگاه نماز صبح را با پیغمبر گذارد نماز صبح هم داره البته بعد از کشتن اون مادر و سه تا بچه گرسنه البته دکتر لاتی این الله بهشت و اونجاست دو سه تا آپارتمان سه طبقه براتون اماده کرد خب اومد با  پیغبرم نماز گذاشت چون پیامبر از مسجد بیرون آمد به عمیر چون این جا چیزاشو نذاشته که ببینیم همینه یا یک چیز دیگه است نظر فرمود و پرسید آیا دختر مروان را کشتی گفت آری پدر و مادرم فدایت گردند عمیر ترسید که نکند با قتل او مرتکب نافرمانی شده باشد فکر کرد نکنه پیغمبر ناراضیه از این که رفته کشته چون با ایمائ و اشاره و حرف اینا چند بار گفته بود برو بکش باشد بله ایا گناهی بر من است از خودش میگه پرسید که ایا گناهی بر من است پیامبر فرمود نه نه به خاطر او حتی دو بُز شاخ به شاخ نخواهند شد این هنوز در عرب مشهور شده ضرب المثل شده یک کسی کاری که می خوان حقیر بده نشون بدن و اینا میگن که بابا این اهمیتی نداره به خاطرش دو تا بز هم به هم شاخ به شاخ میشن این فرموده حضرت رسول اکرم در موضع کشتن این خانم بله نخواهد شد بله نخواهد گذاشت ارزش یعنی ارزش این حرفار رو نداره این مسئله برای اولین بار رفت پامبر شنیده شد وی می گوید پیامبر بر اطرافیان خود نگریست و فرمود هرگاه دوست داشته باشید به مردی نگاه کنید که خدا و رسول را از غیر او را از غیر یاری داده است به این مرد نگاه کنید به عمیر بن عدی بنگرید پیامبر فرمود و بله و دیگه داستاناش میگه بله سوگند به جان کسی که چنان بیسار و دو تیکه از اشعار این خانمش آورده یعنی هر کسی که یه اعتراضی می کرد دو بیت شعری چیزی می گفت حتما آدم می فرستادن آدم کشت مثل همین داستان داعش بوده دیگه قربونتون برم و طالبان طالبان نوع خوب اسلامه بله مسلمون واقعی اینا هستن طالبانه داعشه اره اینا عین اسلام که دارن چیز می کنن یه کسی نیست که به من ثابت کنه که از انچه طالبان انجام میده اسلامی نیست امکان نداره وجود نداره خب این روخواندم که مزنه ای به دست شما بدم از محبت الهی از محبت الهی

مجری:

خب خیلی خوش آمدید به برنامه ی کاوش کلیپ اول رو با هم دیگه دیدیم و خب ماجرای یه قتل یک خانمی رو اینجا بیان می کنه از منظر خودش و خب سعی می کنه که اون فرد رو تبرئه کنه و در حقیقت به گفته جناب استاد جای قاتل و مقتول یا جای شهید و جلاد رو عوض کنه و به عبارتی مظلوم نمایی کنه و خب داستان همیشگی است بارها هم تکرار شده چند بار هم قبلا نمونه هایی داشتیم از این دست جناب استاد و بفرمایید که اصلا این خانم اسماء بنت مروان کی بوده یعنی واقعا ایا به جرمی کشته شده است یا نه واقعا خیلی فرد مظلومی بوده خیلی خوب بوده

استاد روستایی:

بله بسم الله الرحمن الرحیم عرض کنم محضر مبارک شما نکته ای رو که ایشون داره اشاره می کنه خب کاملا سانسور می کنه و مطلب رو نادرست ارائه میده و خب سند خاصی هم ارائه نمیده فقط یه اول یه چیزی میگه میگه خانمی کنیزش کردن بعد مرخصی خواست و بعد نمی دونم رفتن کشتنش و بعد دیگه می فهمه که اشتباه کرده با یکی دیگه قاطی کرده همینجوری بعد میاد میگه اسماء بنت مروان مروان دیگه از اون یکی هم هیچ نامی نمی بره کی بود چی بود کجا بود هیچی نمیگه و سعی می کنه به مخاطبش القاء بکنه که نه این اسماء بنت مروان خب اطلاعات تاریخی ایشون بسیار بسیار ضعیفه در این مسئله وقتی که میاد بحث می کنه در مورد کتاب مغازی واقدی میگه این واقدی کاتبه اون واقدی بود بعد این خودش مورخ شد بعد نمی دونم اشتباه شد نمیدونم شاید یکی دیگه بوده برعکس بوده اصلا نمی فهمه اصلا واقدی شناس نیست این

مجری:

حتی واقدی رو هم اصلا نمی شناسه

استاد روستایی:

آقای مشیری محمد بن عمر واقدی مورخ است محمد بن سعد صاحب طبقات ابن سعد بله معروفه به کاتب الواقدی اون شاگرد واقدی است معروف به کاتب واقدی این واقدی که شما کتابشو نشون دادی خودش مورخه دو تا واقدی نیست اون کاتبه واقدیه این واقدی این اول بدون یعنی وقتی می خوای یه چیزی رو نقل بکنی اول بشناس لااقل تو این گوگل ویکی پدیا حداقلش یه سرچی بکن بالاخره به دست بیار که این اینجوری سوتی ندی این نکته اول اصلا ایشون تاریخ شناس نیست نکته دوم عرض کنم خدمت شما وقتی میاد و برخورد پیامبر رو می خواد بیان بکنه سعی می کنه پیامبر را یک فرد خون ریزی که اصلا اهل گفتگو نیست اهل صحبت نیست و اینها رو میاد اینجوری ارائه میده حضرت رو و اینجوری معرفی می کنه در حالی که اساسا سیره ی حضرت و اون چیزی که پایه و مبنای دعوت رسول خداست دعوت بر بصیرت دهی و در واقع با کلام لین هست چون نه فقط سیره رسول خدا بلکه سایر انبیا هم همینطور هستن من یه نمونه ای رو خدمت شما عرض بکنم از سیره رسول خدا و اون دستوری که قرآن به رسول خدا داده که رسول خدا طبق اون هم عمل می کنن ببینید در سوره ی مبارکه یوسف ایه شماره صد و هشت

 قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ  عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي  وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ

میگه بگو این راه منه دعوت به خدا می کنم عَلَى بَصِيرَةٍ بر بصیرت دهی یعنی مبنای دعوت من بصیرت دهی ه چه خودم چه پیروانم

سوره یوسف آیه 108

مجری:

روشن گری می کنه

استاد روستایی:

روشنگری می کنه جامعه رو اینجوری نیست که پیامبر یک قداره دست بگیره شروع کنه ادم کشی این که اصلا نه منطقیه و نه اینجوری هم رخ داده نکته ی بعدی ببینید ما جلسات گذشته هم عرض کردم ما افرادی رو در جامعه داریم که بسیار بسیار بسیار خطرناکن که به قول معروف امثال عبدالله بن اوبی با عبدالله بن اوبی که به قول معروف به منافقه رئیس منافقین مدینه هست در جنگ احد یک سوم لشکر رو با خودش می بره پیامبر در مواجهه با او چه کار می کنه ایا او را میاد تیکه تیکه می کنه خب اگر این باشه که اقا میگه طبیعتا باید امثال عبدالله بن ابی کشته بشن اما پیامبر به قول معروف عبدالله بن ابی رو نمی کشه عبدالله بن ابی رو اینجوری که خواد طبق این نقل آقا اصلا پیامبر ایشون رو نمی کشه میگه و من اگه این کاری این کارو انجام بخوام بدم طبیعتا میگن پیامبر داره اصحابشو می کشه چون به حضرت یه عده ایراد وارد می کنن که آقا چرا به قول معروف شما عبدالله بن رو نمی کشی خب باید قاعدتا طبق این گفته اقای مشیری یه اتفاقی بیفته چون یک سوم لشکره با خودش برده اما حضرت می فرماید نه اینجوری نیست من این کارو انجام نمی دم چرا اعرض عنه از همون مغازه واقدی برای اقای مشیری بخونم من از عبدالله بن ابی اعراض می کنه با اینکه بعضی از اصحابش می گن اقا این باید کشته بشه میگه

 لا یتحدث الناس ان محمد یقتل اصحابه

من نمی خوام مردم

 لا یتحدث الناس ان محمد یقتل اصحابه

 مردم بگن پیامبر می خواد اصحابشو بکشه

 نمی کنه این کارو و حتی مثلا شما در ماجرای فتح مکه ببینید حضرت منت میذاره سر مردم که حالا من در کلیپ های بعدی نسبت به فتح مکه مفصل صحبت خواهم کرد که بالاخره پیامبر چگونه عمل می کنه خب شما در راس مشرکینی که در فتح مکه با پیامبر رو در رو شدن ابوسفیانه دیگه جرم ابوسفیان بر کسی پوشیده نیست اما پیامبر چه جوری برخورد می کنن اگه قرار بود که بیان بزنن و بکشن و تیکه تیکه بکنن خب اینجوری برخورد نمی کردن

مجری:

کما اینکه گفتن الیوم یوم المشئمه

استاد روستایی:

حالا توضیح میدیم اره اونار رو من توضیح میدم که بالاخره ببینید افرادی که اونجا حضور دارن چه کسانی هستند چه جرمهایی مرتکب شدن بعضیشون و حتی بعضیشون از ترس اینکه پیامبر اینار رو بالاخره از بین نبره هی سعی می کردن که خودشونو قایم بکنن با اینکه جرمهای خیلی سنگین انجام دادن می گفتن آقا نکش اینا رو  اینجوری نیست با بزرگواری چرا چون توبه کردن اومدن حداقلش اظهار توبه رو کردن اظهار توبه کردن حضرت گفت عیبی نداره یعنی این نیست که بله یه زمانی کسی واقعا یه جرمی مرتکب می شه پشیمان هم میشه از جرمش خب مجرم رو باید چیکار کنیم خب بالاخره من حرفم اینه جناب آقای مشیری اگر فرض بکنید یک نفر بیاد فرزندان شما رو بکشه خب همسر شما رو بکشه فرزندانتون رو بکشه هیچ اظهار پشیمانی هم نکنه چی کارش می کنی واقعا میگی اقا عیب نداره بزاره این کارو بکنه بره مثلا فرزندان اون آقا و اون آقا اون یکی هم بکشه اینجوری برخورد می کنی یا اینکه وقتی کسی پشیمون نباشه باید طبیعتا باهاش برخورد دیگری بشه ما باید تفکیک قائل بشیم بله یک مجرمینی وجود دارند که اینها از گناهشون پشیمان نیستن طبیعتا باید مجازات بشن چرا چون قران منطقش روشن می فرماید در قصاص حیات وجود داره تو اگر این فردی که داره مفسد فی الارض این فردی که حالا قاتله یا هر جرمی که مرتکب شده بیای در واقع مساوات  اون جرمش باهاش برخورد بکنی اینا مثلا شما این کارو کردی این جریمه اش اگه قتل النفس  بنفس اگه دست و پای بریدی بالاخره در مقابلش

مجری:

و عامدانه دیگه از روی آگاهی

استاد روستایی:

بله یک زمان کسی عمدی درکار نیست قتلی صورت می گیره اتفاقی یا یه کسی محرض میشه برای قاضی که اقا این گول خورده حالیش نبوده نمی دونسته واقعا شستشو اینو فرق می کنه در احکام اسلام کامل در موردش صحبت شده اما اینکه مثلا یه کسی بخواد جرمی انجام بده از جرمشم پشیمان نشه بعد آقای مشیری انتظار داشته باشه با این هیچ کاری نداشته باشن این که منطقی نیست پس بنابراین این سیره پیامبر معلومه در ماجرای فتح مکه هم ماجرا از همین قراره لذا ما در منابع شیعی این مسئله رو داریم مثلا در علل الشرائع مرحوم صدوق یه عبارتی هست در این کتاب صفحه صد و پنجاه و چهار همون جلد اول در باب علت اینکه امیرالمومنین اهل بصره رو به قول معروف اموالشون کاری نداشت و اینها میگه به امام صادق گفتیم اقا عرض کنم خدمت شما مردم یعنی غیر شیعیان روایت می کنن که علی بن ابی طالب اهل بصره رو باهاشون جنگید اما اموالشونو رها کردن کاری نداشت به قول معروف نیومد فرض بکنید زناشون رو به عنوان کنیزه بگیره مرداشون رو به عنوان برده و اینها این ماجرا چیه خب حضرت توضیحاتی میدن میگن بله یک زمانی دار شرکه که دار شرک این چیزها درش حلاله یک زمان داره اسلامه این موارد درش حلال نیست اینا بالاخره ادعای مسلمونی داشتن ان علیا انما مَن علیهم کما مَنَ رسول الله علی اهل مکه میگه علی بن ابی طالب منت بر سر اونها گذاشت همونجوری که رسول خدا با اهل مکه این گونه برخورد کرد خب اگر قرار بود پیامبر در واقع کسی رو که علیه او شورشی کرده مگه ببخشید در ماجرای فتح مکه مگه اهل مکه شورشی نکرده بودن ببخشید جنگ بد رو نمی دونم احد رو و خیلی جنگ های دیگه رو کی راه انداخت یا اهل مکه راسا راه انداختن یا در اون با یهود هم پیمان بودن و نقش داشتن اینها خب اینا این همه جنگ علیه پیامبر راه انداختن اما در مورد اهل مکه پیامبر چکار کرد مَن علیهم منت بر سر اونا گذاشت و حالا مفصله که ان شاالله بر پایه منابع توضیح خواهم داد این نسبت به این مسئله اما نسبت به این خانم اسما بنت مرو ان خب ایشون میگه شاعری بود بعد ع ع ع اینجوری می کنه و رد میشه از روش رد میشه جرماشو نمیگه خب ما بیایم بببینیم این جرمهای این خانمه چی بوده ببینید اینکه من خیلی مختصر مفید یکی دو تا منبع بیشتر نمایش نمیدم منتها تعمد دارم بعد از این کتاب اسد الغابه  اون منبعی که این آقا ازش نام برد از همون نشون بدم مسئله رو و معلوم بشه که اقای مشیری از رو چی پریده از روی چی پریده کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه آقای این اثیر نوشته که متخصص این فن صحابه نگاری است در جلد چهارم کتاب چاپ دار الکتب العلمیه بیروت لبنان و انتشاراتشم که اینجا نوشته باز آدرسش رو ببینید در صفحه سیصد و بیست و پنج باب الغین در ترجمه غِشمیر بن خَرَشه میگه ابن دُرید گفته

و منهم من بنی خطمه: غِشمیر بن خَرَشه القاریء هو قاتل عصماء بنت مروان الیهودیه التی کانت تهجو النبی

 این یهودی بود که علیه حاکم اسلامی هجو می کرد و اشعاری در تخریب حاکم جامعه بیان می کرد

کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه جلد چهارم صفحه 325

 اقای مشیری اصلا به این اشاره نمی کنه شما ببینید شخصیتی که کارش شعر و شاعری نیست عرب حرفه اش شعر و شاعری بوده بله کارش تخریبه الان شما فرض بکنید که یه کسی بی جهت بیاد همینجوری شروع کنه هی شعر بگه علیه آقای مشیری آقای مشیری چی میگه بهش میگه خوش اومدی خوب گفتی کف می زنه براش یا میگه آقا چرا بی خود میگی برخورد می کنن حاکم اسلامی یک قداستی داره باید این قداستش حفظ بشه اگر هر کسی آمد علیه حاکم اسلامی دهن باز کرد و حرف زد خب این طبیعتا باید باهاش برخورد بشه بعد یک زمانی یک انتقاد سازنده ای است کسی میاد میگه اقا بله چنین انتقادی وجود دارد بسم الله پاسخ بده خب اما یک زمانی  اینجوری نیست ببین رسول خاتم صلوات الله و سلام علیه و آله مانند سایر پیامبران معصوم بودن و اینگونه نبود که کسی بتونه به اینها انتقاد درستی بکنه بگه آقا این کارت غلطه من خب بر اساس وحی الهی کار رو پیش می بردن اما با این حال با این حال عرصه رو باز گذاشته بودن

وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّه

سوره آل عمران آیه 159

 با اینکه اصلا نیاز به مشورت نداشت اما می گفت  مشورت کن اگه شما خودت تصمیم گرفتی اون وقت توکل بر خدا کن برو جلو خب خداوند می داند که آقا این فرد از وحی تبعیت می کنه اصلا نیازی به این مشورت ها نداره انتقادی هم اگر به ایشون بشه اون طرف مقابل غلط میگه چرا چون ایشون بر اساس میزان و معیار عقلانی و وحیانی داره جلو میره اما باز با این حال خود زمینه رو باز میذاره و پیامبر خب ما در تاریخ مگه نداشتیم افرادی آمدن علیه پیامبر به حرفا زدن آیات متعدد قرآن نازل شد حتی انتقادهای خیلی سخیف ما نمونه داریم دیگه در ماجرای حدیبیه مگه ما نداریم که حتی از عمرو بن خطاب نقل شده که میگه

 ما شککتم و ما اسلمت الا یومئذ

از روزی مسلمان شدم شک نکردم در چی؟

 در نبوت این آقا حتی شک که چندین باز مسئله ای رو به پیامبر اعتراض می کنه آقا مگر ما بر حق نیستیم مگر دشمن بر باطل نیست چرا ما بریم با اینا صلح بکنیم بعد حضرت می فرماید عن رسول الله و لست اعصیه فهو ناصری من پیامبر خدا هستم به قول معروف عصیان نمی کنم خدا رو خدا یاور منه باز دوباره طبق نقل منابع تاریخی جناب عمر میره پیش جناب ابی بکر میگه اقا همین ماجرا رو انتقال میده میگه بله ما برحقیم دشمن بر باطل خب چرا بریم ذلت رو بر خودمون بپذیریم چرا می خواد پیامبر با اینا صلح کنه ابوبکر باز همین جملات رو تکرار می کنه بابا ایشون رسول خداست و عصیان خدا رو نمی کنه باز میره طبق نقل واقدی پیش عبدالرحمان پیش ابو عبیده جراح و همین حرفار رو میزند دوباره ابوعبیده همین حرفا رو تحویلش میده باز میگه آقا من علیه پیامبر کاری کردم که خدا منو ببخشه که ابن بطال شارح صحیح بخاری میگه آقا این منظورش چیه منظورش این بود که مردم علیه پیامبر چیکار می کرد تشویق می کرد که اقا شما هم برید اعتراض بکنید

مجری:

می شوراند به اصطلاح

استاد روستایی:

بله می شوراند خب اما پیامبر باز نمی کشه اون فردا رو نمی کشه می دونید چون اصلا بناش بر این نیست که بخواد یک قداره دست بگیره اینو بکشه اونو بکشه یا در ماجرای قلم و کاغذ مگر در پیامبر اعتراضی نکردند که حضرت آخر فرمودند: فم دیدم قوموا  انی لا ینبغی عندی التنازع حضرت فرمودند آقا چیزی بیاورید من بنویسم براتون که هرگز گمراه نشید گفتن نه آقا عندنا قرآن هست قرآن پیش ما هست کفایت می کنه

 یا حجر رسول الله یا احجر رسول الله ان رجل یحچر

و مواردی که نقل شده از عمر بن خطاب و دیگران که اینا اینجوری گفتن حضرت چی فرمودند از پیش من بلند بشید برید نزد من نزاع و دعوا جالب نیست و درست نیست خب این موارد متعدد که انتقاد هایی میشد اعتراض هایی میشد ولو اینکه اینا وارد نبود پیامبر این کار را انجام میداد اینار رو نمی کشت اما این خانم چیکار داره می کنه کان تهجو النبی یعنی هجو داره می کنه بله داره تخریب می کنه چهره حاکم اسلامی رو خب این کتاب که نوشته قاتل غشمیر بوده حالا ایشون شخص دیگر رو نام برد اما کتاب بعدی کتاب مغازی آقای واقدی مغازی واقدی همون کتابیه که ایشون ازش داره نام میبره ای کاش ای کاش ای کاش ایشون اسم نویسنده رو می خوند اقا محمد بن عمر بن واقد معلومه دیگه بهش میگن واقدی به این جهته گیج و گم نشی که نه یه واقدی بود بعد اون خوب بود بعد مورخ شد نه شاید یکی دیگه بود این یه واقدی دیگه بود این یه واقدی دیگه قر و قاطی می کنه نه آقا جون این واقدی اینه صاحب مغازی اونم محمد بن سعد کاتب واقدی است صاحب الطبقات الکبری خب این مغازی واقدی با تحقیق آقای دکتر مارسدن جونز جونز البته هست ولی توی عربی می نویسن جونس خب انتشارات این جلد اول انتشارات عالم الکتب صفحه صد و هفتاد و دو ببینید

 ذکر سریه قتل عصماء بنت مروان

این قسمتی که آقای مشیری خواست ازش بخونه اما آقای مشیری این عبارات زرد رنگ رو اصلا نخوند هیچ انگار اصلا نیست تو این کتابه ایشون گفت که بله عبدالله بن حارث از پدرش گفت از عصماء بنت مروان از بنی امیه بن زید کان  تحت زید بن فلان بیسار شاعری بود این شعرها رو خوند و شروع کرد

 فباست بنی  مالک و النبیت الی اخر

اول گفت دو بیت شعر گفت بعد اومد اینجا دید سه بیته قاطی کرد یعنی حتی نگاهم نکرده که دو بیت گفته سه بیت گفته اسم نویسند کیه اسم این آدم چیه اصلا این کجا امده پیش عایشه کجا مرخصی خواسته کجا ازش کار کشیدن همینجوری یه چیزایی رو مانیتور یا روی کاغذ براش نوشتن بدون توجه داره همینجوری نگاه می کنه بعد میگه اشتباه گفت یه دفعه گیر می کنه بعد سعی می کنه جمعش بکنه بعد حالا که می خواد جمعش بکنه دیگه این تیکه رو نمی خونه بله شاعر بود شعرو می خونه خب حالا شعر چیه قبل از شعر عذر می خوام

 و کانت تؤذی النبی صلی الله علیه و آله وسلم

  این آزار می داد پیامبر رو

 خب امثال ابو جهل ها مگر ابو جهل هم آزار نمی داد که یه بار به حضرت جسارت کرد حضرت حمزه اومد زد سر فرق ابوجهل رو شکافت و بعد جنگم اومد مقابل حضرت ایستاد و کشتش خب اینم اذیت می کرد و تعیب الاسلام عیب علیه اسلام مطرح می کرد و تحرض علی النبی علیه پیامبر دیگران رو می شوراند کجاش نوشته با خالد بن ولید جنگید کجاش نوشته لشکر بعد میگه آی درود بر این خانم بابا بعد میاد میگه تمام زنان تاریخ اسلام دیگه اینا فقط این خیلی دلاور بود دیگه بقیه امدن و آلت دست قرار گرفتن

مجری:

چون دشمنی می کرد دلاور بود دیگه از این باب

استاد روستایی:

وگرنه ببخشید جناب اقای مشیری شما ندیدی دلاوری های حضرت ام سلمه سلام الله علیها رو که از حضرت صدیقه سلام الله علیها دفاع کرد

 و حرمت تلک السنه عطاؤها

 آمدن حقوقش رو از بیت المل قطع کردن در دوره خلیفه اول ندیدی آیا خوله ی حنفیه رو ندیدی که در دفاع از امیرالمومنین سلام الله علیه به اسارت رفت یا ندیدی آیا زنانی که در نبرد حاضر می شدند چه در زمان خود رسول خدا چه بعد از رسول خدا ندیدی جناب اقای مشیری مگه زنان تاریخ اسلام الت دادست قرار گرفتن من یک کتاب فقط بهت معرفی می کنم فقط یک کتاب بیشتر از اون نمی خواد همین کتاب اخبار الوافدات رو برو بخون ببین کیه ان برو ببین سوده همدانیه کیه برو ببین ارباب بنت حارث کیه و امثال اینها ببین سوده همدانی چیکار می کرد زنانی که کارای جنگی انجام می دادن حالا نه فقط مداوای مجروحان نه خیر بیعت کرد با پیامبر برای شرکت در نبرد زنانی که جنگیدن برو شما راجع به همسر وهب و مادر وهب که در کربلا بود همون مسیحی که مسلمان شده بود بله برو راجع به  اونا مطالعه کن جنگیدن نجنگیدن از لشکر مقابل کسی رو کشتن نکشتن من نمیگم برو راجع به صدیقه طاهره سلام الله علیها و حضرت زینب کبری سلام الله علیها مطالعه کن اینا که دیگه عالم می دونن دلاوری این دو بانو رو تو برو راجع به اینا یه مطالعه بکن بانوان پایین تر برو نسبت به همسر زهیر بن قین این خانم دلهم راجع به اون مطالعه بکن چرا میگی الکی بقیه آلت دست قرار گرفتن خب یه مخالفیه داره علیه پیامبر کار می کنه علیه اسلام کار می کنه مردم رو علیه پیامبر تشعی می کنه اون مفسد فی الارض حکم مفسد فی الارض مشخصه بعد خب این طبق نقل واقدی عمیر بن عدی قاتله اونجا یک شخص دییگه رو نام بردن اینجا عمیر بن عدیه که بعد یه نذری کرده اصلا با پیامبر هم هماهنگی نکرده و بعد میره این کار رو انجام میده بعد نیمه شب و بعد میاد اتفاقا نابینا هم بوده این فرد این فرد نابینا هم بوده اون بچه ها رو هم نمی کشه اون خانم یهودی رو می کشه بعد میگه مادر سه تا بچه رو کشته و نمی دونم بعد آمد  الله نزدیک بشه شروع می کنه داستان سرایی می کنه و بعد میگه که به قول معروف پیامبر گفت نه اصلا اینقدر مهم نیست این فرد که دو تا بز هم بخاطر این شاخشون به هم نمیزنن خب واقعا اهمیتی نداشته یک فرد مفسد فی الارض که توبه نکرده توبه نکرده ما افرادی داریم که جرم های خیلی سنگین انجام دادن و اینو عرض می کنم توبه می کنه به ظاهر حد اقلش پیامبر ازشون می گذره چه مرد چه زن فرقی نمی کنه اما افرادی هم داریم افرادی هم داریم که خب این توبه نمی کنه خب پیامبر دستور میده اونا رو بکشن ولو آویزان باشن به پرده کعبه که حالا میگه به قفل کعبه این کلمه ی اسطا هم نمی دونه یعنی چی میاد همچین حرفی می زنه اما خب این خانم نه توبه ای کرده نه چیزی کرده یهودیه علیه پیامبر داره حرف می زنه اون وقت جالب این جاست پیامبر برخوردش با همه یهود هم این نیست خب شما در ماجرای مثلا یهود خیبر بعد که با پیامبر می  جنگن خب قلعه های متعدد فتح میشه تا میرسه به قلعه سولالم و یه قلعه دیگه اونجا خودشون میان اظهار تسلیمی می کنن میگن آقا ما تسلیم میشیم حضرت هم کارشون نداره میان با هم دیگه خودشون پیشنهاد میدن میگن اقا این بخشی از اموال مربوطه به دولت اسلامی بخشیش مربوط به خودمون خب پیامبر هم کاری با اینا نداره یهود فدک خودشون میان اظهار تسلیم می کنن البته اینها پیمان شکنی ها کرده بودن و کارها کرده بودن علیه رسول خدا اینا می خواستن هم از قتل پیامبر گرفته تا به قول معروف عرض کنم خدمت شما توطئه علیه اصل مسلمانان اسلام اما باز همین که میان اظهاره توبه می کنن یعنی یه اظهاره بازگشتی نه توبه به معنای اسلام 

مجری:

پشیمان می شوند

استاد روستایی:

پشیمان میشن میگن آقا اشتباه کردیم ما نمی خواهیم با شما بجنگیم حضرت با یک جزیه مسئله رو حل می کنه اینجوری نیست که کسی رو بکشن اما خب اینجا در واقع این خانم همچین پشیمانی ازش ثبت نشده و بعد اون آقا خودش رفته کشته پیامبر هم میگه اصلا اهمیتی نداره این یه مفسد فی الارض بود یک لکه ننگی بود ما سه مورد داریم در تاریخ اسلام سه مورد از بانوانی که یک چنین برخوردهایی نسبتا باهاشون شده و اینم موارد متعدد دیگه بانوانی داریم که اصلا چنین برخوردی باهاشون نشده و جرمشون خیلی هم سنگین که حالا ان شالله در بخش های بعد خدمت شما خواهم گفت

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و مچکرم اتفاقا یک نمونه ای بود دیگه از بانوانی که فکر می کنم اهل مکه بود که میاد پیش پیامبر  آوازه خوانی بود دیگه اظهار توبه می کنه نزد پیامبر و پیامبر میگه

استاد روستایی:

ساره مغنیه ببینید اون ساره مغنیه اصلا صحبتش جنگ علیه پیامبر نیست تو بعضی منابع داریم که خانم ساره مغنیه یک زن آوازخوانی بود که در مجالس می خوند وقتی که عرض کنم خدمت شما جنگ بدر اتفاق افتاد ابوسفیان اومد یه حرفی زد گفت اقا تا زمانی که ما انتقام نگرفتیم نه کسی حق مجلس عزا داره بله نه کسی حق مجلس جشن داره خب این خانم ساره مغنیه کارش این بود آوازه خوانی می کرد در عروسی ها جشن ها و نوحه سرایی می کرد در عزاداری ها خب وقتی که به قول معروف این مسئله اتفاق افتاد و ابوسفیان هم آمد گفت آقا کسی حق نداره که همچین کاری انجام بده خب این فقیر شد در آمدش این بود

مجری:

کار و کاسبی اش کساد شد

استاد روستایی:

در آمدش این بود تعطیل شد اومد پیش پیامبر گفت اقا من یه موقعی خادمه ی بنی عبدالمطلب بودم می تونید من رو تامین بکنید با این که اصلا دین پیامبر رو هم نداشت حضرت تامینش کردند به لحاظ مالی گفتن تو چرا همچین کاری می کردی چطور شد گفت اقا اینجوری شده داستان و مسلمانم نشد بعدها بعدها آمد مسلمان شد این خانم اما یه خیانت دیگری کرد یه خیانت دیگه کرد و اونم این بود که مشرکین علیه پیامبر به قول معروف همیشه نقشه داشتن پیامبر یه جنگی می خواست با مشرکین بکنه حاتمه بن ابی بلتحه امد و در واقع اون نقشه جنگ رو نقشه پیامبر رو نوشت و داد به همین ساره مغنیه اینم لای موهاش پنهان کرد رفت به سمت مکه که به اونا برسونه یعنی علی رغمی که نمک خورده بود نمکدان شکست

مجری:

خیانت کرد

استاد روستایی:

پیامبر متوجه شد و عرض کنم خدمت شما امیر المومنین صلوات الله و سلام علیه را فرستاد دنبال این خانم و اون نقشه رو ازش گرفتن تو بعضی نقل ها داریم که پیامبر با این یه برخوردی کرد خب که حالا آیا این به جهت این خیانتش بوده یا برخورد دیگه اون منابع ازش ساکتن اما ببینید با اینکه کسی آوازه خوانه مسلمانم نیست پیامبر هم تامینش می کنه و باز میاد در واقع یه خیانتی می کنه اونوقت حضرت باهاش برخورد می کنن یعنی اینجوری نیست که

مجری:

مشخصه دیگه واضحه

استاد روستایی:

بله واضحه کسی داره ضربه می زنه به کشور اسلامی 

مجری:

در اوج حکومت اسلامی استقرار حکومت داره رهبری جامعه رو داره میبره زیر سوال

استاد روستایی:

زیر سوال می بره طبیعیه که باهاش برخورد میشه ساره مغنیه داستانش این بود

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و مچکرم جناب آقای دکتر روستایی اگر اجازه بفرمایید یک میان برنامه ببینیم حال و هوای ولادت هم داشته باشه و ان شالله بعد از میان برنامه در خدمت شما باز خواهیم بود و ادامه برنامه کاووش

میان برنامه

مجری:

یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه عرض خیر مقدم و تبریک و تهنیت مجدد دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند ان شالله که به زودی زود زیارت این بانوی بزرگوار در شهر مقدس قم نصیب و روزی همه شما دلدادگان و عاشقان بشود و ان شاالله اگر هم توفیق باشد ما از همینجا نائب الزیاره همه شما بینندگان عزیز خواهیم بود خب بر می گردیم به سراغ برنامه ی خودمون برنامه کاوش و کلیپ بعدی که اماده شده هست و ان شالله پخش خواهد شد و توضیحات جناب آقای دکتر روستایی رو بشنویم اول در مورد کلیپ دوم و ایشالله بعدش می بینیم با هم دیگه

استاد روستایی:

خواهش می کنم ببینید ایشون همین اقای مشیری در کلیپ دیگری میاد ادعا می کنه که بله یه فردی بود که از پیامبر فصیح تر بود کاتب پیامبر بود بعد یه روز قلم رو زد زمینو گفت آقا برای چی اگه تو پیغمبر هستی برای چی من بنویسم و رفت کنار همه هدفش اینه که در واقع پیامبر رو یه فرد اینجوری بعد میگه حالا این تازه مثلا می گفت آقا اینجوری بنویس اونجوری بنویس اینجوری بهتره بنویسی بعد پیامبر می گفت هر چی تو می تونی بنویس هر چی تو صلاح می دونی و مثلا یه جورایی می خواد پیامبر رو دارای معلم جلوه بده و فردی که اصلا پیامبری نداره هدفش اینه این آقای مشیری این کلیپ رو ان شالله با هم ببینیم و بعد توضیح میدم خدمت شما

مجری:

خواهش می کنم پس انشالله کلیپ دوم رو با هم ببینیم و ان شالله برمی گردیم

کلیپ دوم:

خب دیشب ساعت یک و نیم نصف شب یه دوست عزیز زنگ زدن که آقا این نویسندگان قرآن کیا بودن چی بود داستانشون عرض کنم که می نویسندگان قرآن ده نفر بودن حضرت زده بود به اونجا که من نمی نویسم من چیزی نمی نویسم اینا رو جبرئیل میاره ما میگیم در حالی که عاقلان دانند که اصلا سخنان پیچیده و صاف استیکیکت از زبان بی سوادان جاری نمیشه جاری نمیشه این یه نصیحتی است که یکی از بزرگان قاجاریه پسرش می کنه که پسرم عبارات ساده به کار ببر به جهت اینکه عبارات پیچیده از دهن بی سوادان جاری نمیشه بله وای عبدالله بن سعد بن ابی سرح یکی از اونا بوده عبدالله بن سعد بن ابی سرح این فصیح تر از محمد بوده در عربیت فصیح تر بوده تصرییح می کرده مثلا یه عبارتی ایشون می گفت می گفت یا رسول الله اینجیوری که بهتر نیست می گفت والا بهتره اینجوری بنویس دوباره یه چیز دیگه می گفت این عوضش می کرد می گفت که اینطوری بهتر نیست نمی دونم بهتره اینطوری بنویس و این عبارت تبارک الله احسن الخالقین معروف است که از عبدالله بن سعد بن ابی سرح هست تا یه روز گذاشت زمین دفتر فروخت مسخره کردی اگر تو پیغمبری اینا رو از خدا میان چرا من بتونم عوضش کنم من دیگه نویسندگی نمی کنم این داستان جل و دروغ و رها کرد و رفت و چندتا نوازنده پیدا کرد و هجو محمد می کرد

مجری:

خب کلیپ دومم دیدیم باهم دیگه پیرامون کاتبان وحی که ان شالله جناب آقای دکتر روستایی توضیح خواهند داد که اساسا معنای کاتبان وحی به چه معنا بوده آیا از  خودشون شروع می کردن به نوشتن یا اصلا کاتبان وحی منظور چیز دیگری هست

استاد روستایی:

بسم الله الرحمن الرحیم ببینید عرض کنم خدمت شما باز یک سری مطالب رطب  و یابس را ایشون به هم بافت و آمد و شروع کرد که به قول معروف مثلا علیه پیامبر یه صحبتی بکنه ببینید ما در اون جامعه اولا خب یه تعدادی افراد داشتیم که باسواد بودن پیامبر امی بودن به این معنا که مکتب نرفته بودن نه اینکه نمی توانستن بخونن یا بنویسن ما در همون ماجرای قلم و دوات چی داریم میگه

 ایتونی بقلم

نقل ها چیزهای مختلفه چیزهای مختلف داره یه چیزی برای من بیارید که

اکتب لکم کتابا لاتذلو لن تذلوا

 نقل ها مختلف است اکتب من بنویسم می تونست بنویسه نمی نوشت و مکتب نرفته بود استاد یعنی بره سر درس که چیزی از کسی یاد بگیره علمش لدنی بود ایشون اگر ایشون می خواست بنویسه خودش شخصا بنویسه قطعا و یقینا می گفتن آقا از پیش خودت داری می نویسی از پیش خودت داری می نویسی چرا چون جامعه ی اون روز اینجوری بود شما ببینید خود قرآن خطاب به اینا چی میگه میگه

 أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا

سوره نساء آیه 82

اگه از ناحیه غیر خدا بود پیامبر از خودش می خواست یک چیزی بگه که اختلاف زیادی پیدا می کرد درش یا مثلا در جای دیگر قرآن می فرماید آقا اگر ما بیاییم و آیاتی از قرآن رو نازل بکنیم

وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَابًا فِي قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ

سوره انعام آیه 7

 باز میگن آقا این چیه سحر یک همچین جامعه ای پیامبر باهاش مواجه بود پس بنابراین خودش نمی نویسه اما این پیامبر افرادی در جامعه وجود دارن که اینا بین مردم معروفن که این سواد خواندن نوشتن دارن ابی بن کعب هست زید بن حارثه هست نمی دونم همین عبدالله بن ابی سرح هست و افراد دیگه خب اینا میان چیکار می کنن میان مطالبی می نویسن مطالبی که پیامبر بیان می کنه البته ما صحابه پیامبر داریم که مصحف می نوشتن ابن مسعود و خیلی دیگه از افرادی که بالاخره به مرور زمان سواد یاد گرفتن اون اوایل خب طبق نقل تاریخی میگن آقا هفده نفر در جزیره العرب سواد داشتن بودن ولی خب بعدا پیامبر مثلا در بعض جنگ ها به خاطر اهمیت علم و دانش مثلا می خواست اسیره رو ازاد بکنه می گفت آقا تو سواد داری میگفت بله میگفت آقا ما در واقع فدیه از تو نمی گیریم به جای اون بیاد سواد یاد بده بعد آزاد شو بعد یواش یواش سواد آموزان زیاد شدن و کسان زیادی مسلط شدن به مباحثه خواندن نوشتن خب اینا میومدن مینوشتن خیلی از صحابه پیامبر  می نوشتن اما به عنوان کاتب وحی زید بن حارثه بود نمی دونم و افراد دیگری که حالا همشو لازم نیست نام ببریم خب اینا بودن حالا آیا آقای عبدالله بن ابی سرح که یکی از کسانی ایست که کاتب وحی بود آیا این واقعا از پیامبر فصیح تر بود کی گفته همچین چیزی ما آیا همچین گزارشی در تاریخ داریم که این فصیح تر بود آیا این تغییراتی میداد بله تغییراتی میداد اما پیامبر با او مخالفت می کرد ایشون میگه که این فصیح تر بود بعد می گفت آقا اینو بنویسیم پیامبر می گفت پس خوبه همینو بنویس اونو بنویسی پس نه اونو بنویس بعد نمی دونم عصبانی شد خب کجا آقای مشیری یک صفحه نشون بده مطلب علمی متقن مورد قبول محکمه پسند که معلوم باشه همینجوری از خودت نمیگی خب بفرمایید من راجع به عبدالله بن ابی سرح مطالبی رو بگم این کتاب الاستیعاب فی اسماء الاصحاب آقای ابن عبدالبر آندلسی خب ایشون در جلد اول کتاب که اختصاص داره به شرح حال صحابه پیامبر چاپ دار الفکر در صفحه پنجاه از واقدی نقل می کنه میگه

و اول من کتب له من قریش عبدالله بن ابی سرح

 اولین قریشی که آمد برای پیامبر مطالبی رو به دستور پیامبر نوشت کی بود عبدالله ب سعد بن ابی سرح

ثم ارتد و رجع الی مکه

میگه این مرتد شد و رفت به مکه و فیه نزلت:

  وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ

میگه درباره او این آیه نازل شده که چیه میگه کی ظالم تر است از کسی که بر خدا دروغ افتراع دروغ و تهمت به خدا بزنه یا بگوید به من وحی می شود در حالی که به او وحی نمی شود این آقا می گفت آقا به من وحی می شود نگفت اقا اگه تو پیغمبری چرا من بنویسم و قلم بزنه زمین نه اینجوری اصلا همچین چیزی نیست داستان اینه

مجری:

مدعی شده بود در واقع مدعی بود

استاد روستایی:

مدعی نبوت بود مدعی نبوت شده بود نه اینکه بگیم نه آقا این خب بگه آقا اگه تو پیغمبری چرا من بنویسم نه اینجوری نیست خب نام خودت ثبت کنی

مجری:

اگه من نویسنده ام چرا میخوای به

استاد روستایی:

یا مثلا در تفسیر سمرقندی که معروف هست که به سمرقندی همون بحر العلوم هست نام اصلی کتاب در جلد اول چاپ دارالکتب العلمیه ملاحظه می کنید صفحه پانصد و یک ذیل ایات نود و سه و نود و چهار سوره انعام این آیه که خدمت شما خوندم

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ

سوره انعام آیه 93

 خب اونجا در استیاب از واقدی نقل کرد که صدر آیه درباره آقای عبدالله بن ابی سرح عبدالله بن سعد بن ابی سرح اینجا میاد میگه که آقا این صدر آیه یعنی از و من اظلم تا این وَلَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ میگه این درباره ی آقای مسیلمه کذاب خب که گمان می کرد خداوند به او وحی کرده اما این قسمت دوم که سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ همین قسمت بعدی که و من

قال سَأُنْزِلُ مِثْلَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ

 این تیکه یعنی کسی که می گوید نازل می کنم مثل آنچه خدا نازل کرده من نازل می کنم میگه این درباره چیه این درباره عبدالله بن ابی سرح این ادعای پیغمبری داشت اصلا ادعای خدایی داشت سانزل من نازل می کنم مثل اونکه الله نازل کرده منم نازل خواهم کرد این بود نه اینکه بگه اگه تو پیغمبری چرا من بنویسم خب حالا این آقا چیکار می کرد میگه

 کان کاتب الوحی

وحی رو می نوشت

 فکان النبی اذا املا علیه سمیعا علیما

 میگه پیامبر وقتی املا می کرد برا او می گفت اقا بنویس سمیعا علیما این چی می نوشت؟ می نوشت علیما حکیما از خودش در می آورد نه اینکه به پیامبر بگه که آقا اینجوری می نویسم بهتره پیامبر بگه باشه همینجوری بنویس نه خیر پیامبر می گفت آقا سمعیا علیما می گفت نه علیما حکیما و اذا املا علیه علیما حکیما بهش میگفتن اقا بنویس علیما حکیما می نوشت سمیعا بصیرا خب شما ببینید و بعد میومد می گفت که اگر پیامبر بهش وحی میشه

ان کان محمد یوحی الیه

 اگر به پیامبر وحی می شود

 فقد اوحی الیه

 به منم وحی میشه

نه اینکه بگه اگه تو پیغمبری چرا من بنویسم نه در عرض پیامبر اومد خودش رو مطرح کرد

مجری:

میگه مگر من چی کم دارم

استاد روستایی:

بعد می گفت و ان کان اگر نازل می شود بر او آیه ای در مورد او نازل میشه انزل الیه برای منم نازل میشه مثل ما انزل الیه مثل اونچه که بر او نازل شده فلحق بالمشرکین بکفر این ملحق به مشرکین شد تو کافر شد این بود داستان این آدم ادعای خدایی پیغمبری داشت نه اینکه بیاد بگه آقا اگه تو پیغمبری چرا من بنویسم بعد بگه یا رسول الله اینجوری بنویسیم بگه نه همینی که تو میگی خوبه و این بشه فصیح تر از پیامبر خب ببینید اصلا دو کلمه به منابع مراجعه نمی کنه  این آقای مشیری همچین حرفی میزنه رو هوا یه چیزی میگه یه چیزی بگیره همین باز نقل دیگه الاصابه فی تمییز الصحابه حافظ ابن حجر عسقلانی احمد بن علی بن حجر عسقلانی که از علمای بزرگ صحابه نگار اهل تسنن جلد اول کتاب چاپ دارالکتب العلمیه بیروت لبنان صفحه پانصد شست ودو آیه رو میاره یه نقل از تفسیر طبری میگه آقای این در مورد عبدالله بن سعد بن ابی سرح مسلمان شد اما بعد مرتد شد به مشرکین ملحق شد و علیه پیامبرش خیلی کارا کرد خیلی کارها علیه پیامبر انجام داد و عرض کنم خدمت شما و حتی مثلا بعضی از صحابه رو این شکنجه می کرد و کارهایی انجام می داد و اینها که ایاتی بالاخره در موردش امد خب این آدم اینه ماجراش نه از پیامبر فصیح تر بود نه این بود که آقا مثلا بگیم آقا پیامبر از پیش خودش کلامی این میگه بله آقا این از بی سوادها اساسا کلام پیچیده بیرون نمیاد و نمی دونم شاه قاجار به بچه اش می گفت اولا پیامبر علم لدنی دارند ثانیا مگه پیامبر فرمودن که این کلام خودمه خب جای جای قرآن امده

 وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى

سوره نجم آیه 3

   إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى

سوره احقاف آیه 9

وعده ی الهی است  نگفته که کلام خودمه و همین وحی الهی رو برد در کنار کعبه اویزان کرد که صاحبان معلقات عشر یا معلقات سبع آمدن معلقات و اشعارشون رو برداشتن بردن در همین قرآن میومد تحدی می کرد می گفت اقا اگر شما می توانید حتی یک آیه حتی یک آیه مثل قرآن بیاورید بیاورید اما هیچ کسی چنین کاری نتونست بکنه و با اینکه پیامبر بارها و بارها و بارها تحدی کردن که اینکه شما به مثل این قرآن یه دونه یه دونه بیارید اما هیچکی نتونست هیچ کار انجام بده

مجری:

حداقل همین فرد عبدالله بن سعد یکی می آورد یک کتاب می نوشت یک چیزی می نوشت

استاد روستایی:

لا اقل یک چیزی می آورد که عین اون قرآن لااقل بین مردم جا بگیره ببینید یه نمونه اش رو من بخونم

 وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا

 اگه شما شک دارید از این که چیزی به بنده مون نازل کردیم

 فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ

یه سوره آقا اندازه یک کوثر

سوره بقره آیه 23

مجری:

یک سوره کوتاه

استاد روستایی:

اندازه سوره ناس

مجری:

تلاش کردن سوره فیلی برای خودشون انگار یه چیزی

استاد روستایی:

بله یک تلاش هایی کردن ولی مفتضح شدن آبروشون رفت

 وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ

شاهداتون رو بیارید بله راست میگید بیارید خب چیزی نتونست بیاره هم آوردی بکنه بله سعی کردن یه چیزایی ذکر بکنن و بعدم آبروی خودشون رفت خب این آقای مشیری هیچکدوم از اینا رو نمی بینه بعد میگه آقای این معلم پیامبر بود فلان بود و بیسار و اینا حرفایی که بالاخره ارزش بیش از این نداره

مجری:

بله خیلی ممنون و متشکرم دیگه بیش از این نپردازیم چون همه چیز واقعا اشکار و واضح هستش چه خوش گفت جناب حافظ که نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت و غمزه مسئله اموز صد مدرس شد پیامبر اکرم هم همچنین بود کما اینکه حضرات معصومین صلوات الله علیهم اجمعین به اعتقاد ما علمشون علمه لدونی است خب جناب استاد کلیپ بعدی رو توضیح می فرمایید تا فرصتی که داریم به پایان برنامه که دیگه فرصت رو نگیریم

استاد روستایی:

ببینید ایشون میاد باز پیامبر را می خواد یه فرد جلادی نمایش بده هی اشاره می کنه به همین آقای عبدالله بن سعد ابی سرح و بعد آقا اینو بکشید و فلان و پیامبر باید با مردم صحبت کنه مثل زرتشت فلان بیسار نباید بکشه نباید فلان حرفش اینه خب و در حالی که تمام حرفایی که این آقا می زنه خلاف سیره پیامبر پیامبر اتفاقا با مردم حرف میزد خیلی هم خوب حرف میزد خب لذا اجازه بدید که با توجه به فرصت محدودی که داریم اول کلیپ رو ببینیم بعد ان شالله مفصل نقدش می کنیم

مجری:

خیلی ممنون و مچکرم پس بی زحمت کلیپ سوم رو عزیزان پخش کنند و مجددا برمی گردیم

کلیپ سوم:

 تا موضوع تسخیر مکه این کار اسلام عرض کنم که تسخیر بوده و آدم کشی بوده و تخریب جامعه بوده و خر کردن معذرت می خوام پیروان بوده و امروزم همین گونه است که بود بله شما ببینید این گروه های مختلفی که نمایندگان اصلی اسلامند تشنه کشتنند تشنه ی تخریبن این اسلام این گونه بوده اسلام سازنده هرگز نبوده خود ماها رو در واقع فریب ندهیم یه چیز عقب افتاده ی خشنی از بیابان های عقب آمده که غیر خود رو مقتول می کرده غیر خود رو ادم حساب نمی کرده در پنجاه درصد جامعه رو هم که بیشعور و بی عقل خطاب کرده که هنوزم همون وضعیت رو دارن زنان رو عرض می کنم زنان عرض می کنم این آقای که بلند قدی که بن لادن وقتی بمب هواپیما زدن این ساختمان و سه هزار و سیصد چهارصد نفر بی گناه کشته شدن نماز بلند شد دست گرفت و نماز خوند و شکرخدا کرد یعنی کار اینا تجاوز بوده هر جا هم رفتن تخریب بود ابن خدوم می گوید هر جای اینا پا گذاشتن درختان میوه ندادن ببین چه خبر بوده بله و هنوزم همین هست ما بایستی تکلیفمون رو روشن کنیم کشور ما از دست رفته من با دین مشکلی ندارم قریب چهارهزار و سیصد دین در دنیا هستند اما این دیگه دین نیست در اینجا بله جایگاه خداوند به دل شخص هرکس هم به یه گونه ای میتپه در واقع برای خدا بله این جاش در حکومت و آخوند عمامه ای بیشعور و خون خوار جرار رو ببینید اینا به این ملت چه کردن این حقه بازی در اون زمان خب جریان داشته دیگه سی و سه جنگ حضرت رسول الله شخصا شرکت داشته اخه رسول الله میره جنگ کنه رسول الله سخن میگه مثل زرتشت شما زرتشت رو خواهش می کنم برید نگاه کنید نه ادعای نه ایجاد وحشتی فقط بیان درخشان و دعوت به خرد برید نگاه کنید این داستان اینطوری بود خلاصه عبدالله برادر رضایی عثمان بود اره عثمان خلیفه معروف و وقتی که می خواستن مکه رو بگیرن ده نفر رو گذاشتن تو لیست که بکشن اینا در واقع سه تا یا چهار تاش زن بودن که دایره میزدن و چیز های هجو محمد می خوندن و از مردها یکیش هم  همین عبدالله بود که هرکجا هست اگر به قفل کعبه هم چسبیده اینو بکشید این عبدالله هم یکی از کسانی که عرض کنم ساتورش رو برداشته بود بود و اینور اونور می دوید که این رو بکشه علی پسر ابوطالب بود این رفت پیش عثمان در منزل عثمان سنگر گرفت گفت گفت که به یک برادر یا اخی به دادم برس که محمد دستور داده که منو بکشن گفت که چیز نباش نگران نباش من میرم پیش رسول و میگن که گذشت رسول الله کجاست رسول الله سینه ی تپه نشسته و یه کشکی پر اب کرده اونجا که با زنها دست نده زنا که می خواستن مسلمون بشن دستشون رو می ذاشتن چون اون آب رسول الله از اون سو می ذاشت تو آب بنابراین این دیگه کافی بود ولی خب با مردها دست می داد و عمر از یک سو ایستاده و یکی دو تن از اصحابم همراهش بودن دیگه اونجا هند زن ابوسفیان  هم میاد دست میزنه تو اب می گوید که بگو که ما خدا رو می پرستیم بگو که ما آدم نمی کشیم گفت ما آدم کشتیم ما بچه پروردیم تو کشتی زن هند زن زن شجاعی بوده در جنگ احد هم شرکت کرد در جنگ احد هم شرکت کرد و عرض کنم که زن بزرگی بوده به هر صورت اینا ناگهان عثمان پیدا شد عبدالله پشت سرش یهو ظاهر شدن عثمان می گویید که این رو ببخش به من نگاه می کنه به اطراف رسول الله نگاه می کنه که ولی اشاره نمی کنه نگاه می کنه که ببینه کسی هستی اینو بکشه می بینه کسی نیست گفت بخشید دیگه وقی رفت گفت چرا نکشتید این ملعونه ملحد چیه گفتن آقا رسول الله به ما اشارتی نکرد گفت انبیا اشاره نمی کنن اینم تو تاریخ اومده و عبدالله بن سعد عبدالله بن سعد ابی سرح جان به در برد از این داستان که معترض بود که اقا اگه اینا از خدا بیاد چرا من بتونم عوضش کنم

مجری:

خب کلیپ سوم رو هم با هم دیگه دیدیم اشاره ای کردم در اون بخش اول برنامه پیرامون جریان فتح مکه و خب ظاهرا این کلیپ اشاره دارد به جریان فتح مکه و جنابعالی هم فرمودید که به اون هم خواهیم رسید انشالله بفرمایید که جریان فتح مکه رو ایشون چجوری داره روایت می کنه و واقعا واقعیت چی بوده

استاد روستایی:

من با توجه به فرصت محدودی که داریم خیلی مختصر مفید باید عرض بکنم ایشون میگه آقا در فتح مکه چقدر آدم کشتن فلان کردن چقدر بیسار کردن بذار ما از تاریخ ببینیم واقعا اینجوریه یک کتابی روی صفه مانیتور من هست الرد علی سیر الاوزاعی ابی یوسف یعقوب بن ابراهیم انصاری متوفای 182 همون قاضی ابویوسف معروف این کتابو نوشته شاگرد ابوحنیفه متوفی 182 اینجا ملاحظه بفرمایید یک عبارتی رو میاره در صفحه ی صد و هفت باب اینکه مسلمان وارد دارالحرب بشه با امان یعنی امان بده در یک محلی که بالاخره با مشرکین جنگیده وارد بشه اینجا چه جوری جریان اقای ابویوسف میگه که اوزائی گفته رسول خدا مکه رو به زور فتح کرد و به قول معروف آمد و بین مهاجرین و زمین هاشون رهایی قرارداد و خانه هاشون در مکه و اونار رو فیء قرار نداد اما به زور فتح کرد ابویوسف یه جوابی میده میگه ببینید اولا

 ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عفا عن مکه

 پیامبر از مکه و اهل مکه چیکار کرد گذشت بخشید چی فرمود:

 من اغلق علیه بابه فهو آمن

هر کسی که درب خونه اش رو ببنده این در امنیت هست

من دخل المسجد فهو آمن

 هرکسی وارد مسجد بشه در امنیت هستش

مجری:

مسجد الحرام دیگه احتمالا

استاد روستایی:

من دخل دار ابی سفیان فهو آمن

هرکس که حتی وارد خونه ابوسفیان بشه با اینکه ابوسفیان دشمن پیامبر بود اما بزرگ اون شهره احترام می ذاره حضرت دقت بکنید

 و نهی عن القتل الا نفرا قد سماهم

خب نهی کرد میگه اصلا کسی رو نکشید

 مگر افراد خاصی رو که به قول معروف نام برد پیامبر و بعضی از افرادی که بالاخره جنگ هایی کرده بودن و مقابله می کردن و بعد آمد وقتی که اینا همه جمع شدن

قال لهم اجتمعوا فی المسجد

در مسجد جم شدن حضرت فرمودن

ما ترون

شما نظرتون چیه

 انی صانع بکم

من با شما چجوری برخورد کردم

قالوا خیرا

خیلی خوب با ما برخورد کردی

اخ کریم و ابن اخ کریم

  تو برادر بخشنده ما بودی و پسر برادر بخشنده ی ما یعنی خیلی کریمانه با ما برخوردکردی

حضرت فرمودند

اذهبوا فانتم الطلقاء

برید آزادید برید

و لم یجعل شیئا قلیلا و لا کثیرا من متاعهم فیئا

 کم یا زیاد از اموال اونها رو به عنوان فیء و به عنوان غنیمت بین مردم تقسیم نکرد

 فرمود برید مال خودتون باشه خب این چیزیه که تاریخ داره نقل می  کنه این نسبت به فتح مکه و نظر مردم همون منطقه

 اخ کریم و ابن اخ کریم

 یک چیزی که در تاریخ آمده اما نسبت به ورود سپاه به شهر و برخورد با شخص ابوسفیان ببینید کتاب اسد الغابه فی معرفه الصحابه در جلد دوم مطلبی رو نقل می کنه در صفحه دویست و پنج میگه و کانت رایه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم

 بید سعد بن عباده یوم الفتح

روز فتح مکه این پرچم دست سعد بن عباده بود

فمر بها علی ابی سفیان

این آقای سعد بن عباده با پرچم از کنار ابوسفیان رد شد

و کان ابوسفیان قد اسلم

ابوسفیان بالاخره اسلام آورده بود ولو از روی اکراه ولی اسلام آورده بود

سعد بهش گفت

الیوم یوم الملحمه

امروز روز انتقام است

الیوم تستحل الحرمه

امروز بالاخره حلال میشه اون انتقامی که می خواهیم از شما بگیریم و حرمت شما از بین خواهد رفت

الیوم اذل الله قریشا

امروز خدا قریش رو ذلیل می کنه

میگه زمانی که رسول خدا داشتن اونجا رد می شدن از کنار انصار و یکی از این گروه های انصار

ناداه ابوسفیان

ابوسفیان حضرت رو صدا زدند

یا رسول الله امرت بقتل قومک

 آقا آیا شما امر کردی به قتل قوم خودت

که بالاخره عرب های این شهر باشند یک روزی شما در این شهر و دیار بودی شما به قتل اینها دستور دادی؟ اینجوریه حضرت به قول معروف یک دفعه گفتند چی شده؟

زعم سعد انه قاتلنا

سعد اینجوری فکر کرده که بالاخره می خواد ما رو بکشه عثمان و عبدالرحمن بن عوف هم گفتند

ما نامن سعدا ان تکون منه صوله فی قریش

ما ایمن نیستیم از این سعد که حمله ای به قریش نکنه و از بین نبره

 حضرت چی جواب دادن؟ فرمودن یا اباسفیان

الیوم یوم المرحمه

امروز روز حمله نیست امروز روز جنگ نیست امروز روز رحمت هست

الیوم اعز الله قریشا

امروز خدا قریش رو عزیز می کنه

حضرت آمدند پرچم رو از سعد گرفتند و طبق نقلی داریم که

اعطاه ابنه قیسا

به پسرش قیس دادند

بعضی ها میگن پرچم رو دادن به زبیر و بعضی ها میگن پرچم رو دادن به امیرالمومنین و حضرت با اون پرچم وارد مکه شدند نظر ما شیعیان اینه که پرچم رو به امیر المومنین دادند از بعضی از منابع اهل سنت هم این استفاده میشه

خب اینم برخورد با ابوسفیان اقای مشیری میگه پیغمبر خوبه با مردم حرف بزنه نکشه اینا کشتار کردن در مکه خب اینه کشتار آقای مشیری خب چرا تاریخ نمی خونی چرا دروغ میگی به مردم خب درست بیا به مردم بگو اینم از این اما یه مجرم دیگ رو من نام ببرم ببینید ما یه مجرمی داریم در مکه که بالاخره جنایتش خیلی عظیمه اون خانم هند جگرخواره رسول خدا طبق نقل دیار بکری در تاریخ الخمیس داره که در جلد دوم تاریخ الخمیس در صفحه ی نود و چهار داره که یک سری رو حضرت فرمودن مهدور الدم اینا خونشون هدره خب یکیش هند بت عتبه بود که زن ابوسفیان و مادر معاویه است بعد دیار بکری میگه میگه

 و ایذاؤها للنی صلی الله علیه و آله و سلم مشهورُ

اصلا آزار و اذیت این دیگه مشهوره نسبت به پیامبر و در روز احد میگه

مثلت بحمزه

حمزه رو تیکه تیکه کرد

و مضغت کبده

 و این جیگر حمزه رو گرفت کشید به دندان گرفت بعد از اینی که پیامبر آمد در مکه این آمد پیش پیامبر

 متنکره متنقبه

می ترسید پنهان شده بود

 بعد با نقاب اومد پیش حضرت و بعدم آمد مسلمان شد خب این تا به اینجا نقل های دیگه هم داریم که این خانم نه فقط حمزه بلکه بسیاری یعنی تمام شهدا را الا یک نفر رو آمد بینیشون گوشاشون انگشتاشون اینار رو برید و حتی بعضی از اعضای دیگه رو و اینا رو تو نخ کشید گردن بند کرد این خانم و بعضی همراه به خاطر اینه که پیامبر گفت مهدور الدم هست

مجری:

بعد مشیری ازش تعریف و تمجید می کنه

استاد روستایی:

آقای مشیری میگه زن بزرگی بود خیلی خوب بود خیلی فلان بود

مجری:

هر کسی در مقابل پیامبر در مقابل امیرالمومنین ایستاده زن بزرگی بوده

استاد روستایی:

حالا ان شالله آقای مشیری با همین هند محشور بشه خب اینجا می بینید این هند که دیگه جرمش معلومه و کارهایی که انجام داده حتی موقعی که اومده مسلمان بشه باز هی به پیامبر بدزبانی می کنه تیکه میندازه حرف میزنه طعنه میزنه یا حتی همون وحشی وحشی که حضرت حمزه رو کشت و او به دستور هند آمد جیگر حضرت حمزهر رو در آورد آمد ادعای اسلام کرد و پیامبر گفت عیب نداره فقط برو جایی که من تو رو نبینمت ایا میتونی که کاری کنی که

تغیب وجهک عنی

یعنی صورتت رو از من بپوشونی

 و نبینمت و بعد بخشی هم رفت و و پیامبر رو سعی می کرد جلو پیامبر ظاهر نشه اما پیامبر  نکشتش خب ببینید کتاب النکت و العیون که همون تفسیر ماوردی است جلد پنجم در صفحه پانصد و بیست و چهار میگه روایت شده که هند

 کانت متنکره عند اخذ البیعه علی النساء

چرا پنهان شده بود

خیفه من رسول الله

از ترس پیغمبر

لما صنعته بحمزه و اکلها کبده

میگه بخاطر این کاری که با حمزه کرد و خوردن کبد حمزه

فقالت حین سمعته فی اخذ البیعه علیهن

میگه زمانی که پیامبر خواست از او بیعت بگیره پیغمبر فرمودن

لا یسرقن

نباید دزدی بکنی

گفت

والله انی لا اصیب من ابی سفیان الا قوتنا ما ادری ایحل لی ام لا

گفت من نمی دونم من یه چیزایی از ابوسفیان بعدشم  خورد و خوراک من حلاله بعدشم  ابوسفیان گفت که اشکال نداره اونایی که قبلا برداشتی حلاله حالا اینجا میگه قوتنا اما نقل های دیگه داریم که نه یعنی اموال رو یواشکی برداشتم پیامبر خنده ش گرفت و شناخت که این گفت هنده چون بالاخره گفت از ابوسفیان برداشتم حضرت فرمودند

 انت هند

 هندی

فقالت عفا الله عما سلف

 خدا از گذشته می گذره شما هم بگذر

 یعنی در واقع یه نحوه اظهار توبه کرد و لو ظاهری پیامبر بر همین صحه گذاشت گفت

و لا یزنین

 زنا نکنید

 هند میگه مگه زن آزاد زنا می کنه تو بعضی نقل ها داریم این حرف رو که زد عمر غش کرد انقدر خندید دراز کشید چون می دونست این چه کاره است

مجری:

بالاخره معروف و مشهور بوده

استاد روستایی:

کانت من المغیلمات

 اصلا این پرچم داشت معروف بود و بالاخره ماجرای پدر معاویه هم معروفه در تاریخ بعد امد گفت که بچه هاتون رو نکشید بعد گفت که خب عرب دخترا رو می کشه هند گفت که

و انت قتلتهم یوم بدر و انت و هم ابصر

تو روز بدر اونا رو کشتی و تو و اونا بهتر میدونید خب بعد میگه مقاتل روایت نقل کرده که هند گفته که اینا بچه بودن ما به قول معروف چیز کردیم ما اینارو بزرگ کردیم و شما زمانی که بزرگ بودن کشتی اون ها رو و شما و اونا بهتر می دونید

 فضحک عمر بن خطاب حتی استلقی

عمر خنده اش گرفت از این حرفش

 تا اینکه دراز کشید افتاد از حرف هند که آقا یعنی چی تو کشتی خب اون به عنوان کافر اومده شمشیر کشیده علیه پیامبر اخرین نقد رو هم عرض بکنم و خدمت شما باشم کتاب تلخیص الحبیر جلد چهارم که اینجا یه نقل دیگه از صفحه نود و نه نقل می کنه که همه این موارد امده درش که اینجا اومده هند کنار عثمان اومد بالاخره عثمان فامیلشون بود پیامبر گفت که بچه ات رو نکشی گفت که ما بزرگ کردیم شما کشتید پیامبر فرمود

قتلهم الله یا هند

خدا اونا رو کشت

 اینا اومدن مقابل ما ایستادن و بالاخره مرگ خودشون رو اینجوری رقم زدن و بعد خلاصه پیامبر باهاش آمد و با پیامبر اومد بیعت کرد و گفت ابوسفیان ادم بخیلی است پول نمیده  و از این حرفا و بالاخره ما یه چیزایی ازش برداشتیم یواشکی ابوسفیان هم گفت عیب نداره چیزهایی که قبلا برداشتی مانعی نداره خب ببینید این هند جگرخواره در همون ماجرای فتح مکه که اون ابوسفیان با تمام اون جنایت هاش اونم عبدالله بن ابی سرح با اینکه علیه پیامبر هجو می کرد ادعای خدا ادعای پیغمبری فلان ولی همین که یه اظهار ظاهریه اسلام می کنن اسلام ظاهری پیامبر از جرم اون ها می گذرن نه کشت اینها رو در حالی که باید هند و گوشت گوشتش رو می بریدن مثلا طبق مجازات اگه می خواست باشه یا ابوسفیان یا امثال ها ولی نکردن این کار رو پس بنابراین اقای مشیری خوبه که یه دقتی بکنه و الکی یه چیزایی رو بر زبان جاری نکنه

مجری:

خیلی ممنون مچکرم جناب اقای دکتر روستایی استفاده کردیم و هم ایشالله همون طور که فرمودید حشر خود ایشون با خود این خانم باشد و ما افتخار می کنیم در مکتب اهل بیت علیهم السلام که بانوانی داریم مانند حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها که گفت که آن قبر که در مدینه شد گم پیدا شده در مدینه قم و تالی معصوم هستن حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها  و در راس همه ی اونها سیده النساء العالمین حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها هستن چنین بانوانی رو داریم ما الحمدالله رب العالمین شکر خدا خب انشالله که مبارک باشه برا شما مجددا التماس دعا داریم ان شالله در جلسات بعد هم در خدمت شما باشیم

استاد روستایی:

بزرگوارید در خدمت شما هستم ما هم التماس دعا داریم

مجری:

خیلی ممنون و مچکرم تشکر می کنم از همراهی شما بینندگان عزیز و ارجمند از همه شما عزیزم هم التماس دعای فرج و دعای خیر داریم تا برنامه اینده همه ی شما عزیزان رو به خالق متعال می سپارم و سلام علیکم و الرحمه الله و برکاته

 


  
  • رضایی

    9 خرداد 1402 - ساعت 15:01

    درود خداوند بر استاد روستایی عزیز

    0 1
  • رضایی

    9 خرداد 1402 - ساعت 14:17

    واقدی کذاب هست.از واقدی نقل میکنه بهرام مشیری

    0 1

کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

پاسخ به شبهات سیره رسول خدا ص فتح مکه عصماء بنت مروان تخریب اسلام کاتبان وحی مدعیان نبوت صحابه تسخیر فتح مکه پیامبر رحمت ص