سوگواره

قسمت دوازدهم ویژه برنامه سوگواره با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 18/05/1401

برنامه: سوگواره

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه در عشق خیر الکلام است،

آنچه در صبر حسن ختام است

آنچه در گفتنش عقل خام است

آنچه کار رسول و امام است

وصف زینب علیها سلام است

جلوه در جلوه شیر خدا بود

خطبه در خطبه خیر النساء بود

او حسین پس از کربلا بود

حیدر کوفه زهرای شام است

او که زینب علیها سلام است

در خروش صدایی شکسته

در تنین قدم های خسته

در شکوه نمازی نشسته

آنچه تفسیر خون امام است

اشک زینب علیها سلام است

از شب بارگاهش بگوییم

از یلان سپاهش بگوییم

از شهیدان راهش بگوییم

جان شان غرق شوری مدام است

نذر زینب علیها سلام است

سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور، صلی الله علیک یا رحمة الله واسعه و یا باب نجاة الأمة المظلوم یا اباعبدالله

بینندگان ارجمند، عزاداران سید الشهدا مخاطبان نازنین شبکه جهانی حضرت ولی عصر سلام علیکم ان شاءالله که عزاداری های شما مقبول واقع بشود و این عرض ارادت ها مقدمه معرفت بیشتر و مقدمه حرکت بیشتر به سمت امام باشد و در سایه لطف حضرت صاحب الزمان ما هم ان شاءالله عاشورایی باشیم، در خدمت شما هستیم ویژه برنامه سوگواره از شبکه جهانی حضرت ولی عصر به محضر شما عزیزان تقدیم می شود، هر جای عالم هستید و بیننده ما هستید دل تان حرم سید الشهدا باشد ما را هم ان شاءالله از دعای خیر فراموش نکنید، در خدمت استاد ارجمند هستیم به رسم این ده، دوازده برنامه ای که توفیق داشتیم به عنوان سوگواره در این شبکه در خدمت شما باشیم استاد حجة الإسلام دکتر جباری و ان شاءالله از محضر شان باز خواهیم آموخت و اطلاعات مان و معلومات مان و به تبعش معرفت مان ان شاءالله بیشتر هم خواهد شد، آقای دکتر سلام علیکم خیلی خوش آمدید

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمةالله بسم الله الرحمن الرحیم، حضور ارزشمند حضرت عالی و عزیزان بیننده عرض سلام و ادب دارم عرض تسلیت دارم این مصیبت بزرگ را مصیبت جانگداز شهادت ابی عبدالله (ع) و اصحاب و یاران مخلص آن حضرت و مصیبت بزرگ آغاز اسارت خاندان عیال و خانواده ابی عبدالله و کسانی که در معیت آن حضرت به کربلا آمدند مصیبتی بس بزرگ که دیگر از این روزها آغاز می شود این مصیبت و ما هم دردی می کنیم با اهل بیت عصمت و طهارت با لباس مشکی پوشیدن با شرکت در مراسم عزا و هر کسی به هر نحوی تعلق خودش را به این خاندان مطهر نشان می دهد و این باعث بسی سر بلندی و افتخار هست که نعمتی بس بزرگ هست و خدا را شاکریم بر این نعمت امیدواریم که تا آخرین نفسی که در این دنیا داریم این نعمت روز افزون باشد ان شاءالله

مجری:

الحمد الله بله آغوش رحمت سید الشهدا باز است هر کسی را به یک نحوی درگیر می کنند و از این خیر کثیر سهیم می کنند ما هم الحمد الله توفیق داریم در قاب و قالب یک برنامه رسانه ای در خدمت سید الشهدا باشیم خدا ان شاءالله این لحظات را از ما نگیرد خدا ان شاءالله به ما این شناخت و این معرفت را بدهد که قدر این عزاداری ها قدر این مجالس را بیشتر از پیش بدانیم، خب در خدمت شما هستیم روزهای قافله سالاری حضرت زینب کبری (س) هست که شما هم اشاره کردید اما می خواهیم باز هم از قصه عاشورا بشنویم و مطالبی که در این سالها از بیان منبری ها خطبا و مادحان و شاعران شنیدیم و صحت و سقمش را هم جویا بشویم از شما.

یکی از داغ های دل ما اینکه گفتند تازه می خواست کمی معرکه آرام شود، نعل ها تازه شد و داغ دل ما تازه، این اسب بر بدن سید الشهدا تاختن به دستور عمر سعد و به فرمان ابن زیاد وارد شده راجع به این مثل اینکه شبهه ای هم مطرح شده.

استاد جباری:

مصیبت بسیار بزرگ ای کاش بسنده کرده بودند به آن جنایاتی که انجام دادند اما همانطور که در برنامه های قبل هم اشاره کردم ابن زیاد ملعون در آن نامه ای که به وسیله شمر در روز تاسوعا فرستاد به کربلا به عمر سعد و به نحوی با تهدید و تطمیع عمر سعد را ملزم کرد به سمت این جنایت بزرگ در همان نامه این دستور را داده بود، همانطور که در برنامه های قبل اشاره کردم، نامه را خواندیم و در آنجا دستور داد که اگر حسین سر تسلیم فرود آورد که هیچ، و امر من مطیع شد که من درباره اش تصمیم می گیرم و اگر چنین نکرد با او بجنگ و بعد از کشتن او بر پشت و سینه او اسب بتازان، و من گرچه می دانم که این نفع و سود و ضرری ندارد، بعد از مرگ حسین این کار خیلی مهم نیست، اما عهد کرده ام با خودم که این کار را با حسین انجام بدهم، و متأسفانه این دستور را وقتی که صادر کرد به عمر سعد ملعون و توسط شمر و همراهش عبدالله بن ابی محل که هم قبیله ای شمر بود آمد به کربلا و این دستور را اعلام کرد به عمر سعد، عمر سعد از باب خوش خدمتی با اینکه رفت تا بحث شهادت ابی عبدالله اما طبق دستور عمر سعد در عصر عاشورا بعد از شهادت ابی عبدالله (ع) این کار فجیع را انجام داد، اصل نقل را و جریان را جدای از این دستوری که صادر شد اینکه واقع هم شد در متون متعددی آمده، اینکه اشاره فرمودید کسانی قبولش دشوار بوده برایشان و منکر بودند همینطور هست که حالا عرض می کنم، اما نقل ها متعدد هست،

مجری:

ما هم آرزو می کنیم ای کاش نبود، ای کاش اصلاً دروغ بود

استاد جباری:

ای کاش رخ نداده بود اما با کمال تأسف متأسفانه این افتاق افتاده چون منابع متعددی از قرون متقدم این را نقل کردند از کهن ترین منابع مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی است قرن چهارم، صفحاتش را عرض نمی کنم، تاریخ طبری این را نقل کرده، و عزیزان می دانید تاریخ طبری در واقع بخش مقتلش نقل مقتل ابی مخنف هست وقتی می گوییم تاریخ طبری در واقع مقتل ابی مخنف را دارم می گوییم، عزیزان مستحضر هستید مقتل ابی مخنف از کهن ترین مقاتل هست، وفات ابی مخنف نیمه قرن دوم 150 و اندی وفات ابی مخنف است معاصر امام صادق (ع) هست، و خب مقتلش مقتل معتبری است، این مقتل را هم طبری درتاریخش آورده و هم مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد آورده، هر دو هم از هشام بن محمد بن صائب کلبی که یک مورخ شیعی است، هشام کلبی و لذا اینها نقل کردند این جریان را و همینطور بعد در انصاب الأشراف بلاذری ارشاد شیخ مفید، مروج الذهب مسعودی منابع متعدد دیگر که من دیگر ذکر نمی کنم، حتی منابع متعصب از شاگردان ابن تیمیه مثل ابن کثیر، صاحب البدایة و النهایة که شاگرد ابن تیمیه است و تعصب ضد شیعی او آشکار هست، گرایش اموی اش آشکار است او تلاش می کند که این قضیه را منکر بشود در جلد 8 البدایة و النهایة صفحه 205، در آنجا قضیه را منکر می شود اما در صفحه بعد می گوید

و گفته می شود حسین را با سم های اسبان شان لگد مال کردند تا آنجا که او را به زمین چسباندند،

البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج8، ص 205ظ

این را ابن کثیری می گوید که تلاش می کند صفحه قبلش منکر بشود ولی ناگزیر بیان میکند به هر حال منابع متعدد است این را من بقیه اش را عرض نمی کنم، از جهت تاریخی قابل انکار نیست مسئله، و جریان هم این بوده که عبیدالله وقتی که این دستور را داد عمر سعد بعد از شهادت ابی عبدالله (ع) فریاد زد در میان سپاهیانش که چه کسی حاضر است که با اسبش حسین (ع) را لگد مال کند، ده نفر پذیرفتند و رفتند و نعوذبالله اسبان شان را تاختند بر بدن مطهر ابی عبدالله (ع) و سینه و پشت حضرت را چون دستور ابن زیاد

پشت و سینه بود، یک مقدار عاجر است یعنی نمی خواهیم تصریح بکنیم به این مسئله ابن زیاد این دستور را داده بود و طبیعتاً هم این بدن روی زمین مستقر نمی ماند وقتی که ده اسب سوار از روی بدن بتازد بروند و بیایند و این مصیبت بزرگ را روزی، من اشاره کردم که روزی عبدالله بن حسن، این نازدانه جدای از این مصیبتی که طفل ده دوازده ساله در آغوش عمو به شهادت رسید اما هیچ گزارشی نداریم که کسی او را به خیمه ها کنار دیگر شهدا آورده باشد، و لذا مصیبت دو چندان می شود، بدن لطیف و نازک این نازدانه هم در کنار ابی عبدالله اجین شد

مجری:

اصلاً فرزندان امام مجتبی، حضرت قاسم هم زیر دست و پا ماند

استاد جباری:

بله و عیجب است خداوند چه مُقَدری را رقم زده برای این اطفال و شاید مُقَدر بود که اوج قساوت اینها به نحوی بروز داده بشود در صحنه کربلا و با اوج مظلومیت اباعبدالله (ع)

«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.»

هرگز

مجری:

بدن پدر در مدینه تیر باران شد، بدن آقازاده های امام مجتبی هم

استاد جباری:

بله اینجا به این شکل، و وقتی که سبب از ابن سعد ملعون پرسیدند گفت که این به امر عبیدالله بود که این کار انجام بد، نام آن ده نفر را هم مرحوم ابن شهر آشوب در مناقب می آورد که حالا من ذکر نمی کنم، و عجیب است انسان چقدر شقی می شود که اینها رفتند در کوفه مقابل ابن زیاد و با افتخار گفتند که

«نَحنُ رَضَضنَا الظَّهرِ بَعدَ الصَّدرَ بِكُلِّ يَعبوبٍ شَديدِ الأَسرِ حتی عصینی الله رب الأمری بصعنا مع الحسین الطهری»

ترجمه شعر را می خوانم ببینید که انسان چقدر شقی می تواند باشد، در عین حالی که شهادت می دهد به طهارت ابی عبدالله (ع) اما یک چنین کاری را برای رسیدن به یک حتام دنوی، به یک جایزه پست دنیا

اسب درشت استخوان و نیرومند که به شدت مهار شده بود پشت حسین را پس از سینه خورد کردیم، ما با این کار  خود با حسین پاک خدا پروردگار امور را نافرمانی کردیم،

«حتی عصینی الله رب امری»

این شعر را نقل کردند به نقل از اخنس بن مرصد که یکی از اینها بود، که این شعر را خواند و رفتند نزد ابن زیاد و آن اسد بن مالک می گویند بیت اول را خواند اصل شعر از آن اخنس بود این اسد بن مالک شعر را خواند و ابن زیاد لعنة الله گفت که شما چه کسانی هستید، گفتند ما آنهایی هستیم که با اسبان مان پشت حسین را لگد مال کردیم تا اینکه استخوان های سینه اش را خورد کردیم، عبیدالله جوایز اندکی به آنها داد،

«خسر الدنیا و الآخرة»

برای یک جایزه اندکی که از دست یک لعینی مثل ابن زیاد به دست شان برسد، و آخرت شان را باختند، و شخصی است به نام ابو عمرو زاهد، این شخص از جمله ادبا و لغت شناسان هست وفات سال 345 هجری است شرح حالش را هم خطیب بغدادی در تاریخ بغداد آورده او گفته، می گوید من در احوال این ده نفر بررسی کردم همه آنها را ولد نامشروع یافتم، خود این نقل را مرحوم ابن طاووس در لحوفش دارد، مرحوم ابن نما، در مثیر الأحزان دارد، این نکته ای که عرض کردم، این اصل ماجرا که در این متون متعدد آمده، اما گویا این مسئله خیلی تلخ بوده بر شیعیان بر کسانی که نمی توانستند بپذیرند بدن امامی مثل ابا عبدالله (ع) این چنین مورد بی حرمتی قرار بگیرد، از همان قرون اولیه مورد انکار برخی از شیعیان بوده، نمی توانستند بپذیرند، یک روایتی در کتاب شریف کافی است، جلد1، صفحه 387 و بعد از کتاب کافی در منابع بعدی مثل الثاقب فی المناقب ابن حمزه در بحار مرحوم علامه مجلسی آمده همه اینها بر اساس این روایت رفتند به این سمت که خود علامه مجلسی و بعضی دیگر انکار بکنند، مرحوم علامه مجلسی بر اساس همین روایت غیر ممکن دانسته تاختن اسب بر بدن ابی عبدالله (ع) را در بحار الأنوار ج45 صفحه 60، روایت چیست؟ در کافی یک روایتی آمده با سند ضعیف، سندش معتبر نیست آمده که یک شیری آمد و خودش را انداخت بر بدن امام و مانع شد که تعرض بر بدن امام صورت بگیرد، این روایت چون در کافی آمده کسانی بر اساس این روایت گفتند پس بنابر این تعرض به بدن امام (ع) ممکن نیست، کسانی هم اخیراً شنیدم برای من تازگی داشت، همین هفته قبل مثلاً یکی از کسانی که در عرصه حدیث کار می کند دیدم که در یک مجلسی گفته بود اصلاً نمی شود بر اساس روایتی چون بدن امام معصوم را طبق روایات بعد از مرگ امام معصوم یا شهادتش می برند به عرش نزد پیامبر (ص) و بعد بر می گردانند، و چطور استحضار کرده بود از این روایات که بدن سالم می رود به عرش، و لذا در یکی از مجالس گفته بود که این بر خلاف این روایات تاریخ است و هم بر خلاف این نکته است که اگر بگوییم بدن سالم خب باز قطع رأس ابی عبدالله را هم باید منکر بشویم، بگوییم پس بدن امام حسین (ع) سالم رفته به عرش بعد از شهادتش، و لذا حرف غیر مقبولی است این سخن، و حتی من یک وقتی یادم هست امروز یک مقدار گشتم، پیدا نکردم دیدم در یک جایی که  زمانی مرحوم ابن روح نایب سوم امام عصر (ع) برخی از شیعیان برایشان سخت بود پذیرش این مسئله و اینکه اسب تاخته شده بر بدن ابی عبدالله سر حضرت جدا شده، منکر بودند و ابن روح یک نامه ای دارد پاسخ می دهد به آنها در اینکه چنین چیزی ممکن هست بر اساس مقدر الهی انجام شده؛ باز می خواندم که یک کسی یک فرد منبری که این در یک مجلسی رفت و این مسئله را مطرح کرد و داشت می رفت به جای دیگری سوار مرکبش شده بود به روستای دیگر داشت می رفت، در مسیر در بیابان دید کسی اسب سوار از پشت سر صدایش کرد و این برگشت و او پرسید که شما معتقد هستید که اباعبدالله را اسب ها لگد مال کردند گفت بله طبق تاریخ نقل شده، گفت در مورد زمان متوکل که خواستند شخم بزنند زمین کربلا را آنجا نقلی هست که گاو ها آن قسمت را شخم نزدند تعرض به خاک قبر ابی عبدالله نکردند، و چطور می شود که گاو حیوانی است تعرض نکند اما اسبی که نجیب تر هست تعرض بکند، یک از استدلال های کسانی که منکر هستند همین است که اسب حیوان نجیبی است، این کار را نمی کند، این آقا می گوید که من یک دفعه به ذهنم خطور کرد که گفتم بله در کربلا ابی عبدالله (ع) همه چیزش را فدا کرد در پشگاه الهی و جسمش را هم فدا کرد این خواست ابی عبدالله (ع) بود اگر خواست خود حضرت نبود اسب هم متعرض نمی شد، نکته لطیفی است، این طبق خواست ابی عبدالله که خواست همه چیزش را و تنها آن چه که مانده اولاد را داد، علی اصغر را داد، فرزندان یاران همه چیز اسارت اهل بیت یک جسم بود آن را هم راضی شد بدهد و فدا بشود و لذا طبق خواست ابی عبدالله (ع) این در کربلا انجام گرفت اما آن بحث زمان متوکل آنجا دیگر طبق خواست حضرت نبود و خداوند طبق حرمتی که برای قبر قائل هست آن حیوان و گاوها عمل کردند می گوید آن فرد که این را سؤال کرد از من تأیید کرد این را، احسنت گفت و بعد می گوید نگاهی کردم ندیدم و مثلاً حمل بر این کرده بود که یا حضرت حجت (ع) بوده یا کسی فرستاده آن حضرت که این شبهه را پاسخ می دهد یا القا می کند برای ایشان این هم در جایی دیدم که نقل کرده بود بنابر این در مجموع با توجه به شواهد تاریخی قابل انکار نیست مسئله و اگر بخواهیم بگوییم که بدن امام سالم رفته به عرش خدا، طبیعتاً لازمه اش این است که بگوییم بدن امیرالمؤمنین هم ضربت نخورد، سر اباعبدالله هم جدا نشد، بر اساس متون تاریخی این فاجعه بزرگ اتفاق افتاده و حکایت از اوج قساوت دشمن هست در کربلا.

مجری:

بسیار خب، می گفت ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود، به قول آن دوست شاعر مان که می گوید، گفتند فاطمیه کدام کوچه چیست، افسانه باشد این همه، گفتم خدا کند ما که از خدای مان بود این اتفاقات نیفتند، ولی متأسفانه قساوت دشمن و هم مظلومیت اهل بیت در اوج بوده.

راجع به برخی اتفاقاتی که در عالم طبیعت می افتد مثلاً فرض کنید یک چیزهایی وارد شده اخباری راجع به بصره، باد خاصی طوفانی، خورشید گرفتگی یا حتی غروبی که سرخی غروب، چقدر می شود به این روایات و اخبار اعتماد کرد؟

استاد جباری:

روایات متعددی داریم، این روایات در متون شیعه و اهل سنت هر دو هست یعنی حتی در متونی از اهل سنت که توقع نمی رفت اینها را نقل کرده باشند، گرایش آنها به دستگاه خلافت و بنی امیه و آنها خیلی آشکار است، مثلاً فرض کنید، که در الطبقات الکبری ابن سعد از منابع تاریخ متقدم قرن سوم، 230 وفات محمد بن سعد است، کاتب واقدی یا حتی تاریخ مدینة الدمشق ابن عساکر از قرن ششم، اصلاً مشخص است ابن عساکر گرایش اموی دارد و جزو مکتب شام است، جزو مورخان مکتب شام است در تاریخ مدینة الدمشق ابن عساکر این گزارش ها هست، و از آن طرف هم در متون خودمان فراوان است از جمله در معتبر ترین متون روایی مثل کامل الزیارات عزیزان مستحضر هستید وقتی می گوییم کامل الزیارات یعنی یک کتابی که مؤلفش شخصیت برجسته محدث قمی محمد بن قولویه قمی استاد شیخ مفید که قبر شان هم همراه قبر شیخ مفید در کاظمین موجود هست، ایشان کتاب کامل الزیارات را نوشت اینقدر مورد وثوق بوده و مورد قبول بزرگان ما که حتی یک دیدگاه رجالی در بحث توثیقات عامه در رجال موجود هست که تمامی روات یا آن راویان اصلی در کتاب  کامل الزیارات با توجه به شهادت مؤلف کتاب که من از ثقات نقل کردم همه را توثیق می کنند به هر حال کتاب بسیار ارزشمندی است در آنجا تعدادی از این گزارش ها هست که حوادث محیر العقول تکفینی بعد از شهادت ابی عبدالله (ع) اتفاق افتاد مثلاً بحث کسوف در این روایت آمده که همان عصر عاشورا خورشید گرفت و باد سیاهی وزیدن گرفت بارانی بارید که سرخ رنگ بود، بارانی به شکل خون، که مثلاً شخصی نقل می کند که من شترم را بردم لب نهر که آب بنوشانم دیدم که آبش رنگی شده و به رنگ خون در آمده، یا مثلاً  در مثل امشب بخصوص در مناطقی که یک مقدار اینها ضد اهل بیت بودند مثل شام مثل بصره در اینجا دارد که هیچ سنگی را از زمین بلند نکردند مگر اینکه زیرش خون یافتند، این چیزی که هنوز هم ادامه دارد منتهی چشم خاصی می خواهد که آن خون را ببیند مثلاً یک وقتی  استاد مرحوم ما آیت الله پایانی که ما کتاب مکاسب را خدمت ایشان شاگردی کردیم، ایشان نقل می کرده از مرحوم علامه طباطبایی که روز عاشورایی ایشان محضر علامه طباطبایی در جایی، قبرستان نو در قم مشرف می شود در آنجا مرحوم علامه نشان می دهد سنگی را برمی دارد و خون تازه را زیر سنگ نشان ایشان می دهد، معروف است این قصه از آیت الله پایانی به نقل از علامه طباطبایی

مجری:

نه فقط سال 61 هجری هر سال دارد این اتفاق رقم می خورد

استاد جباری:

بله هر سال این اتفاق می افتد منتهی از گزارش ها بر می آید که در آن سال چشم ها می دید معمولاً یک امر عادی بود اما الآن نه، یا مثلاً الآن در موزه هایی آن سنگ خاصی که مربوط به تربت ابی عبدالله (ع) هست هر سال خون تازه ای جوشیدن می گیرد تصاویر و فیلم هایی هم دارد

مجری:

امروز در کربلا روز عاشورا است، یعنی در همین ساعت ها، اتفاقاً ما دوستان هیئتی مان هر سال چنین روزی را توفیق دارند آقا سید حمید رضا برقعی شعر می خواند کنار گودال حدود ساعت 3 و این دقایق می گفت یک سالی وقتی شعر خواندیم خیلی جلسه خاصی هست خیلی دگرگون هست و منقلب هست، می گفت یکی از خدام آمد من را صدا زد در مورد همین موضوعی که شما می گویید و همان ساعات دیدم آن سنگ آن خاک و آن رنگ خون در آمد مشاهده کردند

استاد جباری:

یا مثلاً روستایی هست زَر آباد نزدیک قزوین یک وقت ما رفتیم معروف است که شب عاشوران از این درخت خاص و حتی بعضی گفته بودند این سمق است شیره است، در حالی که این اگر باشد طبق تاریخ شمسی باید در فصل خاصی باشد چطور می شود در تاریخ قمری که می چرخد در طول سال و در شب خاص افرادی می روند و می بینند، اینها به هر حال از این چیز ها است که قابل انکار نیست، و از جمله حوادث خارق العاده مربوط به شب و روز عاشورا در این گزارش ها آمده، و در بعضی از گزارش ها بحث گریه نوح الجن در هین چیز ها آمده، نوح الملائکه و مثلاً این تعبیر که آمده که حیوانی مثل جغد در همین روایت کامل الزیارات هست جغد مأنوس با انسان ها بود سر سفره ها می آمد می نشست بعد از شهادت اباعبدالله  (ع) این حیوان قهر کر از انسان ها خب این روایت معصوم است ما تعبد به روایت معصوم باید داشته باشیم، و نفرین می کند کشندگان ابی عبدالله (ع) را،

مجری:

پس بد شگون نیست الکی معروف شده

استاد جباری:

بله این در دوتا روایت در کامل الزیارات آمده، خرابه نشین شده، این عالم حیوانات هم عالمی هست که اینها شعور دارند، و اینکه ماهیان دریا گریستند عالم گریست هر کدام به نحوی گریستند، حیوانات گریستند، و ادامه هم دارد، حالا عزیزان بیننده با کتاب داستان های شگفت مرحوم آیت الله شهید دستغیب آشنا هستید توصیه هم می کنم این کتاب را چون کسی مثل شهید دستغیب نوشته آنجا جریانی از حاجی سلماسی نگاه می کند و اجمالش این است که یک عابدی در بیابانی یک جایی یک دوره ای داشته مشغول عبادت بوده، آن شب عاشورا می بیند حیوان های مختلف که بعضی دشمن یک دیگر هستند مثلاً گرگ هست و گوسفند و آهوان می آیند حول آن سخره ای که این بوده و همه ناله سر می دهند در شب عاشورا و این متوجه نبوده شب عاشورا است و یک دفعه متوجه می شود امشب شب خاصی هست که این حیوانات گوناگون در اینجا آمدند برا ناله سر دادن، و این تحولات یا انقلاب تکوینی در عالم بر اثر شهادت ابی عبدالله (ع) و لذا آنچه که در زیارت عاشورا می خوانیم که مصیبتی است که

«عظمت السماوات و الأرض»

در زمین و آسمان این مصیبت بزرگ است و اثر خودش را داشته و دارد، اینطور نیست که تمام شده باشد، حالا من عزیزان بیننده را ارجاع می دهم این پاسخی که دادم سعی کردم جمع بکنم مطلب را اما تفصیل این بحث را یعنی آثار تکوینی شهادت ابی عبدالله (ع) در جلد دوم همین کتابی که دستم هست تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا (ع) در جلد 2 ضمن آثار حادثه عاشورا آثار کتوینی آنجا آمده و آن بخش اتفاقاً خود این حقیر توفیق شد تدوین کردم و می توانید از آنجا مفصل استفاده کنید

مجری:

حالا صحبتی که امشب شد قول بگیریم فردا که برنامه آخر است مفصل راجع به کتاب و منابعی که ما می توانیم به آنها دسترسی داشته باشیم و بیشتر ان شاءالله آشنا بشویم با حوادث مستند قصه عاشورا ان شاءالله از شما بپرسیم ولی گفتند اوضاع و احوال حیوانات هم اینگونه شد بد به حال انسان ها و آدم نماهایی که از حیوان هم پست تر بودند این جنایت ها را مرتکب شدند و کسانی که منکر می شوند و با دید انکار به این قضایا می نگرند

ابر و مه و خورشید و فلک گریان است

دریا به خروش آمده و طوفان است

با سوز و گداز نوحه می‌خواند باد

زنجیر زن دستۀ ما باران است

 

در وسعت شب سپیده‌ ای آه کشید

خورشید به خون تپیده ای آه کشید

آن لحظه که زینب به اسارت می رفت

بر نیزه سر بریده ای آه کشید

روز های خیلی غمباری هست برای اهل بیت، اسارت خاندان وحی بانوان اهل بیت اهل حرم، اسیر چه کسانی، کسانی که آن جنایت را در روز عاشورا مرتکب شدند حالا قافله زینب کبری و اسرا را دارند به سمت کوفه و شام می برند، از حاج آقای جباری بپرسم از رفتار با بازماندگان اهل بیت با کاروان اسرا

استاد جباری:

ای کاش همانطور که در آغاز برنامه عرض کردیم به همین بسنده می کردند به شهادت ابی عبدالله (ع) و یاران شان اما قساوت دشمن خیلی بیش از اینها بود و لذا به زعم خودشان برای اینکه این پیروزی کاذب ظاهری شان را به رخ دیگران بکشند رفتند به سمت به اسارت کشاندن خاندان ابی عبدالله (ع) و آغاز اسارت آنها با حمله به خیام آغاز شد دوتا روایت را می خوانم که اوج غم و اندوه سختی این مصیبت را ببینیم که چقدر بوده بر ائمه اطهار (ع) روایتی است از وجود مقدس امام سجاد (ع) و روایت دیگری از امام رضا همان روایت معروف ابن شبیب امام سجاد (ع) در همان خطبه معروف شان فرمودند

«أنَا ابنُ مَنِ انتُهِكَ حَريمُهُ وسُلِبَ نَعيمُهُ وَانتُهِبَ مالُهُ وسُبِيَ عِيالُهُ»

من فرزند کسی هستم که به خانواده اش اهانت شد

حریمش را پاس نداشتند

«وَانتُهِبَ مالُهُ»

اموالش را به غارت بردند

«وسُلِبَ نَعيمُهُ وسُبِيَ عِيالُهُ»

عیال او را خانواده او را به اسارت بردند

سبی، عجیب است، امیرالمؤمنین (ع) در جنگ جمل پیروز شد، جنگ دو دسته مسلمان بود، اما یک عده ای که طغیان کرده بودند بر ضد امیرالمؤمنین خلیفه زمان، یکی از اسرا عاشیه بود در آن جنگ کسانی بر اساس همان دیدگاه معهود ذهن شان که در جنگ باید اسیر گرفت زنها و بچه ها و امثال اینها را، گفتند اینها را اسیر گرفتیم حضرت فرمود که اگر اینطور است عایشه سهم کدام یک از شما، در جنگ مسلمان با مسلمان که نمی شود اسیر گرفت، این را یاد داده بود امیرالمؤمنین اما 20 سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین خاندان آن کسانی مثل خاندان رسول خدا (ص) اهل بیت علیهم السلام اسیر گرفته شدند سبی یعنی اسیر گرفتن بخصوص زنان در جنگ ها، که جنگ اسلام و کفر است، نه جنگ اسلام و اسلام یعنی اینها را شما مسلمان هم نمی دانید، کسانی که جزو خاندان پیامبر هستند، می گوید

«سُبِيَ عِيالُهُ»

امام سجاد با سوز دل این را بیان کرد و امام رضا (ع) در آن روایت معروف ابن شبیب فرمود

«إِنَّ الْمُحَرَّمَ شَهْرٌ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الْقِتَالَ»

محرم ماهی بود که حتی در دوره جاهلیت به عنوان ماه حرام می شناختند و جنگ را در آن تحریم می کردند

«فَاسْتُحِلَّتْ فِیهِ دِمَاؤُنَا»

اما در این ماه خون های ما اهل بیت را حلال شمردند

«وَ هُتِكَ فِیهِ حُرْمَتُنَا»

حریم ما را هتک کردند

«وَ سُبِیَ فِیهِ ذَرَارِیُّنَا وَ نِسَاؤُنَا»

ذریه ما بچه های ما و زن های ما را در این ماه به اسارت بردند

«وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا»

یکی از جنایاتی که کردند اینکه آمدند آتش افکندن به خیمه ها،

خیلی عجیب است یعنی شما که دیگر پیروز شدید اباعبدالله را به شهادت رساندید، اما دیگر این نهایت قدرت خودشان را نشان بدهد که ما دیگر دشمن را کاملاً تار و مار کردیم، حتی خیمه هایشان را هم به جای نگذاشتیم،

«وَ أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا»

خیمه های ما را هم به آتش کشیدند

«وَ انْتُهِبَ مَا فِیهَا مِنْ ثَقَلِنَا»

اموال ما را به غارت بردند

«وَ لَمْ تُرْعَ لِرَسُولِ اللَّهِ حُرْمَةٌ فِی أَمْرِنَا»

هیچ رعایت نکردند حرمتی را برای رسول خدا درباره خاندان پیامبر (ص)

این دو روایت از دو معصوم که اوج حزن و عظمت مصیبت را می رساند، در گزارش آمده که این ملعون شمر همراه با نیروهایش لعنت الله علیه آمد و خیمه ها را محاصره کردند بعد از شهادت ابی عبدالله (ع) و آمد نزدیک خیمه زنها شد به نیرو هایش گفت که داخل بشوید، زینت زنها را تاراج کنید، من عذر می خواهم از محضر امام عصر (ع) این مصیبت ها هم باید گفته بشود در لفافه باید بگوییم،  قبلاً در این برنامه عرض کردم که به هر حال ما به برکت اهل بیت دارای غیرت هستیم، غیرت نسبت به نوامیس مان اینها نوامیس آل الله هستند، تصورش را بکنید واقعاً قابل تصور نیست که وارد خیام می شوند یک مشت زن و بچه بی پناه، پناه شان همین مردانی بودند که اینها یک به یک از صبح همینطور به شهادت رسیدند آخرین شان ابی عبدالله (ع) بود، اینها مظلومانه در این خیمه ها و این دشمن قدار وارد این خیمه ها می شود و چگونه توصیف شده در روایات که اینها از خلخال های این زنها نمی گذشتند از گوشواره ها نمی گذشتند، سپاه عمر سعد و لشکریان به امر شمر وارد این خیمه ها شدند انگشتر از انگشتان گوشواره از گوش ها خلخال از پاها و هرچه که پیدا کردند، وقتی که گوشواره از گوش ها می ربایند که این را آرام از گوش آن دختر یا آن زن خارج بکنند، گوش های خونین در آنجا چقدر پدید آمد، و بار و بونه و اساسیه و همه اینها را غارت کردند، و یک گزارش خیلی سوزناکی فاطمه بنت الحسین (ع) از او نقل شده در امالی مرحوم شیخ صدوق که می گوید جمعیت زیادی به خیمه ما وارد شدند، من دو خلخال از طلا در پا داشتم، مردی در حالی که گریه می کرد و خلخال را از پای من در می آورد، گفتم ای دشمن خدا سبب گریه تو چیست، گفت چگونه گریه نکنم که دختر رسول خدا را غارت می کنم، گفتم خب غارت نکن، گفت اگر من غارت نکنم می ترسم کس دیگری بیاید و آن را بردارد، و فاطمة بنت الحسین می گوید هرچه در خیمه گاه بود اینها غارت کردند و مرحوم ابن طاووس نقل می کند می گوید که اینها سبقت می گرفتند در ربودن این اشیاء و اجناس از خیمه ها این رفتار اینها با خاندان ابی عبدالله (ع) بود، در حدی که در برخی از روایات هست که حتی یک زنی در سپاه دشمن بود با شوهرش آمده آن زن این صحنه را می بیند شروع به اعتراض می کند، زنی از طایفه بنی بکر بن وائل می گوید وقتی که دیدی یک چنین رفتاری را می کنند آمد به میان و اعتراض کرد، به مردان منتهی اعتراض او به جایی نرسید، عصر عاشورا معامله شان با خاندان اهل بیت (ع) این چنین بود و اینها را غارت شده رها کردند در آن بیابان به شکل اسیر تا شب یازدهم را چگونه سپری کردند در آنجا که دیگر خدا می داند

مجری:

پناه بر خدا، علی لعنت الله علی القوم الظالمین، یکی از دوستان تعریف می کرد می گفت شب عاشورای همین امسال به اتفاق خانواده حرم بودیم، بعد از مراسم آمدیم برویم سمت منزل خب خیلی شلوغ بود دسته ها می آمد، یک دسته کاروان اشقیا بود، سپاه اشقیا بود به آن شبیه سازی و شبیه خوانی که دارند، و شمر و این سربازانش می گفت از روبروی ما یک دسته ای می آمد که آتش گرانی می کردند به شیوه نجفی، می گفت در این فاصله بین دو دسته زن ها گیر افتاده بودند نزدیک بود له بشوند، می گفت شمر تعزیه یا الله یا الله راه باز می کرد برای بانوان، گفت این روضه مجسم ما شده بود می گفتیم کاش در کربلا هم یک زره انصاف یک زره رحم، یک زره مروت یک زره غیرت بود.

خب از شب یازدهم گفتیم حالا اگر نکته دیگری است و اینکه کاروان اسرا چه زمانی به کوفه برده می شود و چگونه

استاد جباری:

لحظاتی که الآن در آن قرار داریم عصر یازدهم آن لحظات خونبار هست، لحظات حزن انگیز هست، لحظات بسیار سخت بر خاندان ابی عبدالله (ع) طبق گزارش ها عمر سعد ملعون روز یازدهم بودند سپاه عمر سعد شب یازدهم در کربلا بودند صبح یازدهم بودند کشته گان خودشان را دفن کردن، بر آن نماز خواندن به زعم خودشان کشته گان شان را دفن کردن و ظهر رسید نماز ظهر و عصر را به زعم خودشان نماز خواندند و عصر یازدهم حرکت دادند این کاروان را، و اسرا را به سمت کوفه، حرکت همراه با اسارت خاندان اباعبدالله (ع) هم در عصر یازدهم شروع شد و خب طبیعتاً شب دوازدهم مثل امشب را در مسیر طبعاً گذراندن و استراحت کردند یا هر چیزی، و فردا می رسند به کوفه، آن لحظات خاص حرکت دادن عیال ابی عبدالله (ع) که خیلی سخت است، گفتنش سخت است، تصورش سخت است، اینها وقتی که وارد کربلا شدند در مسیر که می آمدند مردانی بودند و به اینها کمک می کردند الآن یک مشت زن و بچه هستند، مرد شان امام سجاد (ع) هست، بیمار هست و غلامی عقبة بن سمعان و اینها یک غلام هست و محرم ندارند، اینها چطور سوار این مرکب ها شدند، خدا می داند، زینب مظلومه چه گذشته بر او، این قافله سالار این اسرا چه بر او گذشته در سوار کردن این زنها و این بچه ها، دلداری دادن به این بچه ها به این زنها خدا می داند، طبق نقل مرحوم ابن طاووس و برخی دیگر با درخواست خود اهل بیت (ع) اینها را بردند به سمت قتلگاه برای وداع گویا قبلش ممکن نبود یا بالأخره آخرین لحظات می خواهند با بدن مطهر ابی عبدالله (ع) وداع بکنند، از آن طرف هم اجساد و ابدان مطهر این کشته گان و این شهدا در همان صحنه کربلا کنار هم افتاده سرها را جدا کردن، عصر عاشورا سر ابی عبدالله را، طبق نقل عاشورا سر شهدا را عصر عاشورا طبق نقلی فقط سر ابی عبدالله (ع) را و امروز سرهای دیگر شهدا را جدا کردند به کوفه فرستادند، و این نقل را بعضی ترجیح دادند اگر این باشد دیگر مصیبت بزرگتر است، یعنی این زن و بچه مسیر کوفه را همراه با این سرها طی کردند تا برسند به کوفه، و اینها آمدند کنار قتلگاه و می گوید وقتی که نگاه زینب مظلومه (س) به بدن مطهر ابی عبدالله (ع) افتاد پناه به پیامبر (ص) برد، من گاهی می گویم که زینب (س) این را قبلاً آموخته بود، در یک شبی این را از امیرالمؤمنین (ع) آموخت، آن شبی که امیر المؤمنین بدن مطهر زهرا (س) را درون خاک گذاشت خاک ریخت قبر را پر کرد، وقتی که فارق شد از دفن زهرا (س) رو کرد به قبل مطهر پیامبر اکرم (ص)

«اَلسَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ اِبْنَتِكَ اَلنَّازِلَةِ»

طبعاً این صحنه را زینب (س) می دید، گویا امیرالمؤمنی آموخت به دختر دخترم اگر صحنه مشابهی پیش آمد پناه به پیامبر ببر، لذا در این لحظات هم زینب پناه به پیامبر برد، با این جملات

«وا محمدا»

که ناقل می گوید که این جملات آتش زد به دل کسانی که نگاه می کردند این صحنه را

«وامحمداه، صَلّیٰ عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاء»

این جملات هر کدام قابل دقت است

این حسین تو است، این کشته فتاده به هامون حسین تو است، این صید دست و پا زده در خون حسین تو است،

«مُرَمَّلٌ بالدِّماء»

این بدن خونین،

«مُقَطَّعُ الأعضَاء»

این یک دنیا معنا در آن هست، خب اعضاء اباعبدالله (ع) سر از او جدا شد، چرا تعبیر مقطع الأعضاء دارد؟ آیا نتیجه این اسب هایی که تاختند بر بدن مطهر این شد که عضو ها از هم جدا شد؟

«وَاثَکْلاه وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا»

یا رسول الله دخترانت را می بینی که اسیر هستند

«اِلَی اللهِ الْمُشتَکیٰ»

شکوه به پشگاه خدا می بریم

«وَ اِلی مُحَمَّدٍ الْمُصطَفیٰ و الی عَلِیٍ المُرتَضَیٰ و الی فَاطِمةَ الزَّهراء وَ الی حَمزة سَیّدالشُّهداء»

کجا هست حمزه این شیر، این دلاور بیاید کمک بکند حمایت بکند از ما،

«وامُحَمَّداه، وَ هَذا حُسینٌ بِالْعَراءِ تَسفی عَلیه ریحُ الصَّبَاء»

این بدن حسین این ملاعین کشته گان خودشان را دفن کردند بدن مثل حسین را در پنه این بیابان و باد صحرا دارد بر این بدن می وزد،

«قَتِیل أولادِ البَغَایَا»

این نامشروع زادگان اینها حسین را به شهادت رساندند،

«وَاحُزْنَاه، وَاکرباه عَلیک یَا اباعَبدِاللهِ، اَلْیَوم مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ»

امروز گویا جدم پیامبر را از دست دادم،

«یَا اصحابَ مُحَمّد، هؤلاء ذُرِیَّةُ المُصطفی یُسَاقُونَ سُوقَ السَّبایَا»

ای اصحاب پیامبر کجا هستید اینها دختران و اهل پیامبر هستند و به شکل اسیر دارند سیر داده می شوند

 و این عبارات را زینب (س) در آن لحظات بکار برده و در نقلی، باز این نقل را مرحوم ابن طاووس در لحوف دارد،  در آنجا آمده که سکینه (س) بدن مطهر پدر را در آغوش گرفت و گروهی از آن مردم خشن و بی رحم آمدن و او را از بدن مطهر پدرش جدا کردند، و حتی اجازه سوگواری و عزاداری و گریستن بر این مصیبت را در کنار این بدن مطهر ابی عبدالله (ع) و اهل بیت آن حضرت ندادند.

صلی الله علیک یا اباعبدالله، صلی الله علیک یا مظلوم و ابن المظلوم و الرحمة الله و برکاته.

مجری:

قبول باشد خیلی ممنون هم آموختیم هم گریستیم الحمد الله اینکه این جلسات با اندیشه و انگیزه با شور و شعور توأمان همراه است، خاصیت جلسات سید الشهدا است، و ان شاءالله خدا ما را توفیق بدهد روز افزون و فراوان که در مضحر سید الشهدا باشیم که کل الخیر فی باب الحسین (ع) زینب کبری به واقع مظلوم مقتدر بود، با دسته بسته هست، ولی دست بسته نیست، علم سید الشهدا را به دوش گرفت و این کاروان را به سر منزل مقصود رساند و ان شاءالله با ظهور حضرت صاحب الزمان حسن ختام قصه عاشورا و کربلا را باشیم و ببینیم اما این ثانیه های پایانی با دعا جمع بشود برنامه چقدر خوب است الحمد الله و اینکه با روضه و ذکر توسل همراه بود با دعا هم ان شاءالله به پایان برسد.

استاد جباری:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم، به خون مطهر ابی عبدالله (ع) خداوندا همه ما را حسینی زنده بدار، حسینی بمیران، و هر روز بر معرفت مان نسبت به آن حضرت بیفزا و آن دعا همیشگی ان شاءالله خداوندا در ظهور مقدس خلف صالح آن حضرت امام عصر (ع) تعجیل بفرما.

مجری:

الهی آمین، یک روز به هیئت سحر می آید با سوز دل و دیده تر می آید، یک روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می آید

ان شاءالله التماس دعا و خدا نگهدار.


سوگواره>

اسب تاختن نعل بدن سید الشهداء ع حوادث هتک حرمت آل الله اهل بیت امام حسین ع