سایر قسمت ها
اخلاق علوی سیره مهدوی

قسمت بیست و پنجم برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی
موضوع: شرح شیرین «توجه به خداوند متعال» از راههای رسیدن به توحید!


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

12/08/1401

موضوع: شرح شیرین «توجه به خداوند متعال» از راههای رسیدن به توحید!

برنامه اخلاق علوی سیره مهدوی

فهرست مطالب این برنامه:

جلوه ای از عظمت حکومت جهانی حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)

از هنرهای جالب توجه حضرت امام حسن عسکری (سلام الله علیه)

 یک رخداد قابل تأمل در جمع آوری «موسوعه امام عسکری» (سلام الله علیه)

مهمترین و اساسی ترین رسالت در دوران غیبت حضرت مهدی (سلام الله علیه)

مروری بر مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

شرح شیرین «توجه به خداوند متعال» از راههای رسیدن به توحید!

علاقمندان به سیر و سلوک، خواندن این کتاب را از دست ندهند!

توجه به خداوند متعال، یعنی توجه به کیفیت بندگی!

کتابهایی بسیار مفید در مسیر سیر و سلوک عرفانی!

دعایی که انسان را با سرعت بسیار زیاد، بالا می برد!

یک دستورالعمل یادگاری، که رمز و رموز بسیاری دارد!

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا مُحَمَّديَا حَسَنَ بْنَ عَلِي أَيُّهَا الزَّكِيُّ الْعَسْكَرِي‏ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ.

سلام عرض می کنم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند. در این شب جمعه در سید اللیالی و همچنین شام میلاد حضرت آقا امام حسن عسکری پدر معظم و مکرم حضرت آقا ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این افتخار را داریم از «شبکه ولی عصر» برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی را تقدیم کنیم.

در این برنامه این افتخار را داریم در محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی هستیم ان شاء الله بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

استفاده می کنیم از نفس گرمشان با شنیدن نامِ نامی حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) تا ان شاءالله این دلها و قلب هایمان را زنگار زدایی بکنیم.

 محضرتان سلام عرض می کنم در خدمتتان هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل السَّلَامُ عَلَيْكَ یَا مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه گرامیان از خدای منان می خواهم.

ما طبق برنامه همیشگی مان برای این که ناممان را در لیست محبان صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و دوستداران آن بزرگوار ثبت کنیم زندگی مادی، معنوی، دنیوی و اخروی مان را بیمه آن بزرگوار کنیم یادی از آن مظلومه عالم کنیم.

الا ای چاه یارم را گرفتند * گلم باغم بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی *  همه دار و ندارم را گرفتند

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت * ای کاش مدینه در و دیوار نداشت

فریاد دل محسن زهرا این بود * ای کاش در سوخته مسمار نداشت

وسيعلم الذين ظلموا أَي منقلب ينقلبون

مجری:

عظم الله اجورنا واجورکم. خیلی ممنون و متشکرم. آماده هستیم بشنویم از آن حکومت سراسر عدل حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف). مخصوصاً امشب که شام میلاد پدر ایشان حضرت آقا امام حسن عسکری (علیه السلام) است.

ان شاءالله بعد از این فرمایشات از محضر استاد مختصری نسبت به وجود نازنین حضرت آقا امام حسن عسکری (علیه السلام) استفاده خواهیم کرد در خدمتتان هستیم.

جلوه ای از عظمت حکومت جهانی حضرت ولی عصر (سلام الله علیه)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با حکومت جهانی حضرت ولی عصر، مرحوم «علی بن ابراهیم قمی» (رضوان الله تعالی علیه) در کتاب تفسیرشان جلد دوم عبارت جالبی در رابطه با حکومت جهانی حضرت ولی عصر دارد. در ذیل آیه شریفه:

(الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ)

همان کسانی که هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را بر پا می ‌دارند، و زکات می ‌دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می ‌کنند، و پايان همه کارها از آن خداست!

سوره حج (22): آیه 41

امام باقر (سلام الله علیه» فرمود:

«وَ هَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ وَ الْمَهْدِيُّ وَ أَصْحَابُهُ يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا»

این آیه برای آل محمد است. خداوند تمام شرق و غرب عالم را به ملک و تحت سلطنت مهدی آل محمد در می آورد.

«وَ يُظْهِرُ الدِّينَ وَ يُمِيتُ اللَّهُ بِهِ وَ أَصْحَابِهِ الْبِدَعَ الْبَاطِلَ كَمَا أَمَاتَ السُّفَهَاء الْحَقَّ»

و به برکت حضرت ولی عصر و اصحاب او خداوند بدعتها و باطل را نابود می کند و می میراند. همانطوری که قبل از ظهور، سفیهان حق را نابود کرده بودند.

«حَتَّى لَا يُرَى أَثَرٌ لِلظُّلْم وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر »

هیچ اثری در کل کره زمین از ظلم به چشم نمی خورد و اصحاب حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) مردم را امر به معروف و نهی از منکر می کنند.

تفسير القمي‏؛ نويسنده: قمى، على بن ابراهيم‏، محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طيّب‏، ناشر: دار الكتاب‏، قم‏، 1404 ق‏، ج 2، ص 87

ان شاءالله خدای عالم به ما توفیق بدهد آن زمان را درک کنیم و در زمره یاران آن بزرگوار و اصحاب خاص آن نازنین وجود باشیم ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله. لطفا به مناسبت میلاد آقا امام حسن عسکری اگر نکته ای در این رابطه است بفرمایید استفاده می کنیم.

از هنرهای جالب توجه حضرت امام حسن عسکری (سلام الله علیه) 

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه

با درود بر روح پاک آقا امام عسکری (سلام الله علیه). بنابر آن چه که بزرگان ما مثل مرحوم «شیخ مفید»‌ در «ارشاد» جلد 2، صفحه 313 مفصل آورده است آقا امام عسکری (سلام الله علیه) در «مدینه منوره» روز جمعه هشتم ربیع الثانی، سال 232 هجری به دنیا آمد.

القاب حضرت: هادی، سراج، عسکری و کنیه اش ابو محمد است. خلفای جوری که معاصر بود آقا امام عسکری (سلام الله علیه) بودند از «بنی العباس»: «المعتز»، «المهتدی»، «المعتمد» (لعنهم الله فی الدنیا والآخرة).

عمده عمر حضرت در زندان سپری شد هشتم ربیع الثانی به دنیا آمد، هشتم ربیع الأول هم به دست «معتمد عباسی» در سال 260 به شهادت رسید.

بزرگان اهل سنت مطالب زیادی در رابطه با حضرت امام عسکری گفتند که من از آنها صرف نظر می کنم. اما نکته جالبی در زندگی آقا امام عسکری به چشم می خورد.

عزیزان مستحضر هستند بعد از آقا امام هشتم (سلام الله علیه) که دو سه سالی در «طوس»‌ بودند و با اهل کتاب و علمای بزرگ اهل سنت مناظراتی داشتند، یک موجی در جهان اسلام ایجاد شد و مردم به جایگاه علمی اهل بیت و به مقام شامخ اینها پی بردند و به این که، اینها منصوب از طرف خدا و پیغمبر هستند پی بردند.

چون در مناظراتی که حضرت با علمای اهل سنت داشت هم خلافت امیرالمؤمنین را اثبات فرمود، هم بطلان خلافت دیگران را هم اثبات کرد. از ائمه (علیهم السلام) ما کم داریم که هم جنبه اثباتی و هم جنبه سلبی را در ملاء عام، آن هم در مواجهه با شخصیتهای طراز اول اهل سنت مطرح کرده باشد.

مأمون دنبال این بود که آقا امام هشتم (سلام الله علیه) اگر با علمای اهل سنت به بحث و مناظره بپردازد، جایگاه علمی و محبوبیت امام پایین می آید. شاید بر این عقیده بود.

امام طبق رسم پدرانشان با تقیه سخن می گوید حقایق را روشن نمی کند. ولی آقا امام رضا (سلام الله علیه) با «یحیی بن اکثم» که بزرگ ترین عالم اهل سنت در آنجا بود آنچنان او را سوال پیچ کردند و در بن بست قرار دادند که راه برون رفت را از او سلب کردند که مأمون گفت «یحیی» چرا حرف نمی زنی؟ گفت امام رضا کاری کرد نمی توانم حرف بزنم، چون هر چه بگویم با محکومیت من برابر است.

با این وضع بعد از آقا امام رضا نسبت به ائمه سختگیری ها خیلی بیشتر شد. نسبت به آقا امام جواد (سلام الله علیه) که از «مدینه»‌ به «بغداد» با آن وضع آوردند. بعد آقا امام هادی (سلام الله علیه) زندانی نظامی بود. بعد از او آقا امام عسکری هم کل عمرش را در زندان نظامی سپری کرد.

یکی از هنرهای آقا امام عسکری (سلام الله علیه) این بود که حضرت توسط آن کسانی که از طرف حکومت مسئول خرید وسایل و خورد و خوراک بودند، نامه هایی به شیعیان می نوشت و نامه ای از شیعیان دریافت می کرد. پیامی به شیعیان می داد پیام شیعیان را می گرفت. برای وکلاء برنامه هایی داشت سوالات آنها را جواب می داد و برای آن دستور العملهایی صادر می کرد. اینها از نکات خیلی ظریف زندگی امام عسکری است.

یک رخداد قابل تأمل در جمع آوری «موسوعه امام عسکری» (سلام الله علیه)

خیلی دوست دارم خدا اگر یک فرصتی بدهد سه چهار جلسه در رابطه با آقا امام عسکری (سلام الله علیه) بحث کنیم. «موسوعه امام عسکری» (سلام الله علیه) با این که مدت امامت این بزرگوار چهار پنج سال بیشتر نبود. شش جلد شد.

خدا بیامرزد «آیت الله مؤمن» را، در حرم حضرت معصومه وقتی خدمت ایشان رسیدم به ایشان گفتم «موسوعه امام عسکری» را در شش جلد چاپ کردیم؛ ایشان گفت بهترین مژده ای که در عمرم دریافت کردیم این بود. در مدت چهار یا پنج سال شش جلد از سخنان حضرت را توانستید جمع کنید.

آقا امام جواد (سلام الله علیه) نزدیک به 18 سال عمر با برکت شان بود از 204 تا 216 خیلی تلاش کردیم دو جلد بیشتر نتوانستیم «موسوعه امام جواد» را بنویسیم.

یا آقا امام هادی (سلام الله علیه) که از  دویست و بیست تقریباً تا دویست و چهل و خرده ای بود نزدیک 30 سال «موسوعه امام هادی»‌ را چهار جلد نوشتیم. ولی «موسوعه امام عسکری» (سلام الله علیه) شش جلد شد.

خیلی دوست دارم یک وقت مناسبی باشد، خود حضرت ولی عصر حواله بدهند و زمینه را فراهم کنند بتوانیم ویژه برنامه ای برای آقا امام عسکری (سلام الله علیه) داشته باشیم. ایشان خیلی مظلوم است نه تنها اهل سنت بلکه شیعیان ما هم در رابطه با آقا امام عسکری (سلام الله علیه) اطلاعات زیادی ندارند.

حتی دیدم در این اواخر بعضی ها در کتابهای درسی نسبت به امام عسکری ده دوازه صفحه یا نهایتاً بیست صفحه مطلب نوشتند خیلی تأسف می خورم.

مهمترین و اساسی ترین رسالت در دوران غیبت حضرت مهدی (سلام الله علیه)

یک عبارتی را از آقا امام عسکری که تقریباً‌ در زمان او شبهات نسبت به شیعه و اهل بیت به اوج رسیده بود در کتاب «احتجاج مرحوم طَبَرسی» یا به قول حاج آقای «سبحانی»، «طَبْرَسی» در جلد 1، صفحه 18 دارد حضرت می فرماید:

«لَوْ لَا مَنْ يَبْقَى بَعْدَ غَيْبَةِ قَائِمِكُمْ مِنَ الْعُلَمَاءِ الدَّاعِينَ إِلَيْهِ وَ الدَّالِّينَ عَلَيْهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْ دِينِهِ بِحُجَجِ اللَّهِ وَ الْمُنْقِذِينَ لِضُعَفَاءِ عِبَادِ اللَّهِ مِنْ شِبَاكِ إِبْلِيسَ وَ مَرَدَتِهِ وَ مِنْ فِخَاخِ النَّوَاصِبِ لَمَا بَقِيَ أَحَدٌ إِلَّا ارْتَدَّ عَنْ دِينِ اللَّهِ»

اگر بعد از غیبت حضرت مهدی نبود آن دسته از علمایی که به طرف حضرت دعوت می کنند و از دین حضرت مهدی با حجتها و دلیل حمایت می کنند و بندگان ضعیف را از تله های شیطان و یاران شیطان و از تله های که نواصب گذاشته اند نجات می دهند، هیچ کسی باقی نمی ماند مگر این که از دین خدا رویگردان می شد.

الإحتجاج على أهل اللجاج؛ طبرسى، احمد بن على، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ناشر: نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق، ج‏1، ص 18

پس بنابر فرموده آقا امام عسکری (سلام الله علیه) در دوران غیبت یکی از تکالیف بزرگ شیعه بویژه علماء این است که به شبهات جواب بدهند. اگر ما نتوانیم به شبهات جواب بدهیم این شبهات، اذهان جوان های ما را مشوش می کند و در گذر زمان اینها را از دین، مذهب و ولایت اهل بیت (علیهم السلام) بر می گرداند.

ولذا به همه عزیزانی که عرایض ما را می شنوند چه از عزیزان طلبه، چه از عزیزان دانشجو توصیه می کنم که توجه کنند یکی از مهم ترین و اساسی ترین چیزی که رسالت ما در دوران غیبت حضرت ولی عصر (ارواحنا لتراب مقدمه الفداء) است شناختن شبهات و رصد کردن شبهات است.

به تعبیر رهبری فضای مجازی قتلگاه جوانها شده است. بیاییم این شبهات را رصد کنیم و جواب های خوب، محکم و قاطع بدهیم.

روایت دیگر باز در «احتجاج» است که نقل کرده است که فردی در یک منطقه ای شبهه پراکنی می کرد، حضرت یکی از شاگردانش را فرستاد و فرمود برو با این مناظره کن و چیزی برایش باقی نگذار.

«وَ لَا تُبْقِ لَهُ بَاقِيَة»

آنچنان محکم با او مناظره کن شوکت و عزت علمی او را لِه کن!

این زبان گزنده ای که علیه شیعه و امیرالمؤمنین دارد شبهه پراکنی می کند زبانش را برای همیشه در دهانش قطع کن. می گوید آن جا رفت با او مناظره کرد.

«فَأَفْحَمَه وَ صَيَّرَهُ لَا يَدْرِي فِي السَّمَاءِ هُوَ أَوْ فِي الْأَرْض ‏»

آنچنان او را بیچاره کرد و در تنگنا قرار داد که این شخص «ناصبی» که شبهه پراکنی می کرد نمی دانست در آسمان است یا در زمین است.

الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)؛ طبرسى، احمد بن على، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ناشر: نشر مرتضى - مشهد، چاپ: اول، 1403 ق، ج‏1، ص 19

بارها به دوستان گفته ام یا کسی نباید وارد بحث مناظره و پاسخ به شبهات شود و اگر وارد شد باید این طوری باشد. یعنی طرف را از نظر علمی آنچنان بیچاره کند با جوابهای نقضی و حلی او را بمباران پاسخ ها و جوابهای نقضی و حلی کند که اصلاً از زیر این پاسخ ها نتواند در برود.

نکته ظریف این که همیشه به دوستان مان می گویم وقتی یک شبهه را جواب می دهیم در کنار شبهه چهار تا شبهه هم مطرح کنیم این هنر است. تنها شبهه جواب دادن هنر نیست.

همان طوری که آقا امام هشتم (سلام الله علیه) در مناظراتش با «یحیی بن اکثم» هم شبهاتی که این شخص مطرح کرد حضرت جواب داد و هم «یحیی بن اکثم» را با طرح شبهه بیچاره، بدبخت و فلک زده کرد به طوری که از خجالت نتوانست سرش را بلند کند. باید مناظرات و پاسخ به شبهاتمان این چنین باشد.

باز در یک روایتی امام عسکری فرمود آن کسانی که توانایی مناظره ندارند و وارد مناظره با مخالفین می شوند

«فَذَلِک حَرَامٌ عَلَی شِیعَتِنَا‌»

کار حرام و خلاف شرع انجام می دهند.

التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام؛ نویسنده: حسن بن علی، امام یازدهم علیه السلام، محقق / مصحح: مدرسه امام مهدی علیه السلام، ص 528، ح 322

چون وقت خوب نتوانید جواب بدهید هم اهل باطل تصور می کنند که مذهب شان حق است؛ چون این عالم و این شیعه نتوانست جواب بدهد. پس معلوم است مذهبش حق است؛ از آن طرف جوانهای شیعه متزلزل می شوند می گویند ما که بلد نبودیم جواب بدهیم این که عالم ما و شیعه است نتوانست جواب بدهد پس معلوم می شود که مذهب ما اشکال دارد.

یعنی هم تزلزل در ذهن جوان های شیعه ایجاد می کند و هم جوان های غیر شیعه نواصب و مخالفین را هم در مسیر خودشان محکم تر می کند. اینها را ما باید همواره یادگاری از آقا امام عسکری (سلام الله علیه) داشته باشیم.

مجری:

ان شاءالله بتوانیم این گونه باشیم آن افرادی که با آن ها قرار است مناظره بشود به همین روز بیافتند مثل همان فردی که نداند در زمین است یا در آسمان.

یا مثل «اسحاف کندی» کتاب خودش را آتش می زند و اتفاقات مفصلی که در زمان امام عسکری (علیه السلام) افتاده بود. بسیار زیبا و حضرت استاد استفاده کردیم.

در جلسات گذشته همان طور که مطلع هستید حسب نام این برنامه راجع به اخلاق علوی و سیره مهدوی مباحثی را آغاز کردیم از فرمایشات حضرت استاد استفاده کردیم. مطالب بسیار عمیق و مفصلی بود رسیدیم به اینکه چگونه باید باشیم تا به توحید حقیقی دست پیدا کنیم!

برای این که بخواهیم وارد بحث شویم یک مختصری از آن چیزی که در جلسه گذشته مطرح شده است می شنویم اگر لطف بفرمایید حضرت استاد در خدمتتان هستیم.

مروری بر مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در جلسه گذشته عرض کردیم یکی از ویژگیهای یاران حضرت مهدی این است که:

«عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه‏»‏

خدا را به آن گونه ای که شایسته است می شناسند!

 الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج2، ص320

یعنی به توحید واقعی می رسند. عرض کردیم برای رسیدن به توحید واقعی با اخلاق علوی و سیره مهدوی طبق آن چه که برخی از اولیاء خدا ارائه داده اند دوازده راه دارد. این دوازده راه را اگر ما نتوانیم طی کنیم به توحید واقعی نمی توانیم برسیم.

توحید چیزی که برویم از مغازه بخریم یا کنار جوی آب روییده باشد درو کنیم نیست! اینها نیاز به مراقبت، توجه و عمل دارد.  یا به تعبیر مرحوم «قاضی» رسیدن به این مرحله مثل این است که انسان با مژه بخواهد کوه را بکند.

عرض کردیم دین چیزی جز توجه به خدا نیست. این توجه مراتبی دارد. بالاترین توجه به حق، توجه از سنخ توجه نوع احدی و صمدی اطلاقی است که ان شاءالله اینها را دانه دانه توضیح می دهم.

این توجه احدی در قالب عمل صالح به انسان ارزانی شده است. عمل صالح مراتبی دارد که بالاترین درجه عمل صالح، عمل برخواسته از ندیدن خود است.  یعنی همان تعبیر امیر المؤمنین در خطبه 220 که فرمود:

«قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ وَ أَمَاتَ نَفْسَه‏»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص 337، خطبه 220

یعنی هر چه دارد همه را جلوه حق می ببیند. زندگی بدون مراقبه و مراتب آن زندگی در اوج محرومیت است. بعدی روایت:

«أَعْدَی عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّذَي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»

بدترین و دشمن ترین دشمن تو این نفس است تا این نفس کشته نشود برای رفتن به توحید و مراحل توحید راه ها بسته است. تا نفس اماره است انسان گرفتار سکرات دنیا و سکرات بعد از دنیا هم است.

مسئله بعد اینکه انسان باید توجه داشته باشد ابدیت در پیش دارد. برای اینجا فکر نکند عمده فکرش را برای آن زندگی ابدی و جاودانی بپردازد.

بزرگ ترین سرمایه انسان عمر اوست که اگر آن را در رضایت حق تعالی خرج کرد برد، والا دچار خسران شده است. و اینکه انسان یک بار به دنیا می آید باید توجه داشته باشد یک بار به دنیا آمده یک بار هم از دنیا خواهد رفت. این طوری نیست که ما بعد از این که از دنیا رفتیم دوباره بر گردیم تجربه عمر قبلی مان را از نو به کار بگیریم.

این تقریباً‌ عصاره بحثی بود که در جلسه گذشته با توضیحاتی اشاره کردیم در خدمت حضرتعالی هستم.

مجری:

نکات بسیار گهرباری بود ان شاءالله کاملترش را حتماً از حضرت استاد طلب داریم که بشنویم و به تفصیل بیان بفرمایند.

باید همواره حواسمان باشد در این فرصت محدودی که در اختیارمان قرار گرفته است نهایت استفاده را بکنیم. نهایت استفاده از عمر، نهایت معرفت است بتوانیم به توحید واقعی ان شاءالله برسیم.

حضرت استاد! ما در راههای رسیدن به توحید واقعی طبق فهرست کاملی که حضرتعالی ارائه فرمودید اولین آنها یقین به این که دین چیزی جز توجه به خدا نیست. این که توجه به خدا اصلا چیست و چطور می توانیم به آن برسیم را توضیح بفرمائید!

شرح شیرین «توجه به خداوند متعال» از راههای رسیدن به توحید!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در رابطه با این واژه ناگزیر هستم اشاره ای به بعضی از آیات و روایات به عنوان مقدمه عرض داشته باشم بعد توضیح دهم. در سوره یونس خطاب به رسول اکرم داریم:

(وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)

و روی خود را به آيينی متوجه ساز که از هر گونه شرک، خالی است؛ و از مشرکان مباش!

سوره یونس (10): آیه 105

فرمود تمام هستی خود را متوجه دین کن بی غَل و غش. «حنیف» یعنی مستقیم و بدون هیچ اعوجانی.

البته این را هم عزیزان دقت کنند آیاتی که نسبت به نبی مکرم است که مثلا: (وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)

یا آیه:

(قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيتُ رَبِّي عَذَابَ يوْمٍ عَظِيمٍ)

بگو: «من (نيز) اگر نافرماني پروردگارم کنم، از عذاب روزي بزرگ [= روز رستاخيز] مي‌ترسم!

سوره انعام (6): آیه 15

به تعبیر آقا امام صادق (سلام الله علیه) که می فرماید:

«نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ»

قرآن نازل شده است از باب به در می گویم دیوار بشنود.

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج2، ص 631، باب النوادر، ح14

به پیغمبر می گوید تا مسلمانها متوجه شوند در سوره روم آیه 43 می فرماید:

(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ الْقَيمِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يأْتِي يوْمٌ لَا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ يوْمَئِذٍ يصَّدَّعُونَ)

روی خود را به سوی آيين مستقيم و پايدار بدار، پيش از آنکه روزی فرا رسد که هيچ کس نمی ‌تواند آن را از خدا باز گرداند؛ در آن روز مردم به گروه‌ هايی تقسيم می ‌شوند

سوره روم (30): آیه 43

باز هم در سوره روم آیه 30 دارد:

(فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ)

پس روی خود را متوجه آيين خالص پروردگار کن! اين فطرتی است که خداوند،انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونی در آفرينش الهی نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولی اکثر مردم نمی ‌دانند!

سوره روم (30): آیه 30

اینجا دیگر یک مقدار اضافه هم دارد (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا). این توجه به دین که در حقیقت توجه به خدا است این یک امر فطری است. فقط غفلت باعث شده است به این توجه نداریم.

اگر این غفلت ها کنار برود خواهیم دید بر این که خدای عالم ما را از ازل خداجو و خدا پرست آفریده است. از ازل ما را طوری آفرید که ما غیر از خدا برای هیچ چیزی فکر نکنیم؛ ولی ما متأسفانه در این عالم ماده با اشتغالات مادی که داریم خودمان را به قدری مشغول به غیر خدا کردیم که از خدای عالم غافل شدیم.

حتی به تعبیر امام راحل ما با یک بچه سه چهار ساله حرف می زنیم چقدر حواس مان جمع است. در نمازمان برای خدای عالم به اندازه بچه سه، چهار ساله هم اهمیت نمی دهیم. با این که می دانیم خدا ما را می بیند. صدای ما را می شنود و دین، دنیا، آخرت، خیر و ضررمان همه چیز دست خدا است.

(أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى)

آيا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می ‌بيند؟!

سوره علق (96): آیه 14

ولی این در وجود ما، رگ و پوست و استخوان ما، قلب، عقل و روح ما وارد نشده است. وقتی مؤذن «یزید»، «أشهد ان لا اله الا الله» می گوید آقا امام سجاد می فرماید که تمام پوست، گوشت، استخوان و تمام وجودم به وحدانیت خدا شهادت می دهد. شهادت به وحدانیت خدا و درک محضر خدا باید اینچنین باشد.

من بارها مثال زدم الان داریم با شما بیننده ها صحبت می کنیم اصلاً‌ توجه به این الفاظ داریم؟ من می گویم با شما صحبت می کنیم هیچ توجهی به این ندارم ما فقط مخاطب را می بینیم با الفاظ هم کار نداریم و با معنا هم کار نداریم.

یعنی ما با مخاطب یک صحبتی داریم تمام این الفاظ و معانی الفاظ هم غرق در توجه به مخاطب است. باید با خدا صحبت می کنیم این چنین باشیم. مادامی که به این مرحله نرسیدیم به توحید نمی رسیم.

مثلاً الان با آقای «مرعشی» صحبت می کنم این الفاظ حتی به معانی الفاظ هم توجه ندارم توجه من فقط به جناب آقای «مرعشی» است با ایشان دارم مطالبی را رد و بدل می کنم و اهداف و نیتم را به او منتقل می کنم.

این نیت منتقل کردن مهم است که با خدا وقتی حرف می زنیم مشغول نماز هستیم حالا یک عده مان «الحمد لله رب العالمین» با قرائت طوری می گوییم نمازمان را باطل نشود. مثل آن بابا که به «نجف» رفته بود گفت «ربع» دارید گفت داریم ولی نه به این غلیظی!

بعضی ها دقت در این دارند معانی الفاظ را ببینند چیست. البته اگر همین توجه به معانی الفاظ باشد خوب است بد نیست. ولی این از باب «کفش کهنه در بیابان نعمت است» از این باب است وگرنه توجه مان باید (فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيهَا) باشد. در عالم زر گفت:

(أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا)

«آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آری، گواهی می ‌دهيم!»

سوره اعراف (7): آیه 172

(شَهِدْنَا) بارها گفتم شهادت نیست شهود است. یعنی آنجا خدا را شاهد بودم و دیدم.

(فَمَنْ كَانَ يرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا)

پس هر که به لقاي پروردگارش اميد دارد، بايد کاري شايسته انجام دهد، و هيچ کس را در عبادت پروردگارش شريک نکند!

سوره کهف (18): آیه 110

آنجا همه چیز را دیدند در قیامت همه هم چیز کنار می رود

(فَبَصَرُكَ الْيوْمَ حَدِيدٌ)

و امروز چشمت کاملا تيز بين است!

سوره ق (50): آیه 22

آنجا دیگر همه چیز کنار می رود. ما می بینیم غیر از خدا چیز دیگری نیست خدا هست و جلوه او.

«كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ حَتَّى يَكُونَ أَبَوَاهُ يُهَوِّدَانِهِ وَ يُنَصِّرَانِهِ»

هر بچه ای که از پدر و مادر به دنیا می آید با فطرت خداجویی و خداشناسی به دنیا می آید الا این که زمینه انحرافش را پدر و مادر یا معلم فراهم می کند.

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج6، ص 13

به قول یکی از بزرگان می گفت وقتی بچه می خواهد بخوابد اصلاً فکر این را نمی کند فردا صبحانه چه چیزی برای من می آورد. خاطر جمع است که پدر و مادر همه اینها را فراهم می کنند با خیال راحت می گیرد می خوابد.

اگر ما در زندگی مان اعتمادمان به خدا به اندازه اعتماد این بچه به پدر و مادرش بود که بدانیم همه چیز دست اوست، مسبب الأسباب او است، فقط تَه این اسباب و مسببات آن تَه تَه اش به اندازه یک سر سوزنی اراده ای به ما داده اند که تکلیف بهشت و جهنم درست شود. بعضی وقت هم اراده خدای عالم تعلق می گیرد همان اراده را هم از ما سلب می کند.

روایت در «خصال شیخ صدوق» از امام صادق (سلام الله علیه) است می فرماید:

«هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ»

آیا دین غیر از عشق به خدا چیز دیگری هم است؟

الخصال؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ج1، ص21

وقتی کسی توجه به خدا کرد احساس کرد همه چیزش از خدا است وجودش از خدا است، کمال وجودش از خدا است و آثار وجودش همه از خدا است.

آن روز مثال زدم اگر یک کسی برای ما تمام امکانات زندگی مان را فراهم کند خانه، ماشین، وسایل زندگی برای مان بخرد مقدمات ازدواج مان را فراهم کند همه چیز ما اصلاً یک لحظه از یاد او غافل نمی شویم. وقتی می آییم می بینیم عشق او سراسر قلب ما را گرفته است، خدا عالم همه چیز به ما داده است هر چه داریم از اوست.

«اللَّهُمَّ مَا بِنَا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنْك‏»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، ج‏1، ص 63

هر چه است از اوست. وقتی از او است حب او هم باید بیاید. همان طور که عرض کردم خدای عالم به حضرت عیسی گفت مردم را به حب من سوق بده کاری کن مردم من را دوست داشته باشند. حضرت فرمود چه کار کنم؟ گفت نعمتهای من را برای مردم بیان کن.

ولذا دارد: «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ»؛ اصلاً‌ دین غیر از عشق به خدا چیز دیگری هم است؟ خیلی جالب است بعد حضرت آیه شریفه را می خواند

(قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ)

بگو: «اگر خدا را دوست می ‌داريد، از من پيروی کنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»

سوره آل عمران (3): آیه 31

برای رسیدن به عشق خدا تبعیت از فرامین رسول اکرم و عمل به شریعت است. عمل به شریعت، زمینه ساز توجه به خدا و زمینه ساز عشق به خدا است. این را کاملاً‌ داشته باشیم شریعت برای این وضع شده است که ما بتوانیم زمینه توجه به خدا، علاقه به خدا، حب به خدا و عشق به خدا را در وجودمان ایجاد کنیم.

امام باقر می فرماید:

«الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ»

دین غیر از عشق چیز دیگری نیست، عشق هم از دین چیز دیگری نیست.

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج1، ص263

کسی اگر غیر از دین به چیز دیگری عاشق است راه را عوضی رفته است. و اگر از دین غیر از حب و عشق به خدا و اولیاء خدا را در نظر گرفته است راه بیراه رفته است.

روایت داریم از امیرالمؤمنین که فرمود:

«نِظَامُ الدِّينِ مُخَالَفَةُ الْهَوَى وَ التَّنَزُّهُ عَنِ الدُّنْيَا»

اگر ما بخواهیم به این حب (توجه به خدا) برسیم یک راه دارد با هوای نفس مخالفت کنیم از توجهات به دنیای مان کم کنیم.

غرر الحكم و درر الكلم؛ نویسنده: تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، محقق/ مصحح: رجائى، سيد مهدى‏،  ناشر: دار الكتاب الإسلامي، ص721

یکی از راه ها بلکه منحصرترین راهی که ما می توانیم به توجه به خدا و حب خدا برسیم محبت اهل بیت عصمت و طهارت است. لذا آقا امام باقر (سلام الله علیه) می گوید:

«وَ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ نِظَامُ الدِّين‏»

الأمالي (للطوسي)؛ نویسنده: طوسى، محمد بن الحسن، ناشر: دار الثقافة ، مصحح: ندارد، ص296

«مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّه‏»

دوستی اهل بیت، دوستی خدا است و بغض اهل بیت، بغض خدا است.

«وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّه‏»

هر کس چشم امید به شما بدوزد چشم امید به خدای عالم دوخته است.

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج2، ص613

نکته مهم در این جا در رابطه با حضرت ابراهیم است. در حقیقت یک راهکار توجه به خدا را برای ما روشن می کند می گوید:

(وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ)

و اين چنين، ملکوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم؛ (تا به آن استدلال کند،) و اهل يقين گردد.

سوره انعام (6): آیه 75

(فَلَمَّا جَنَّ عَلَيهِ اللَّيلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ)

هنگامی که (تاريکی) شب او را پوشانيد، ستاره‌ ای مشاهده کرد، گفت: «اين خدای من است؟» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «غروب ‌کنندگان را دوست ندارم !»

سوره انعام (6): آیه 76

من یک مثالی بزنم. بعضی از مفسرین می گویند مراد از کوکب این است که حضرت ابراهیم پیش ستاره پرست ها رفته بود تا آنها را متقاعد کند که پرستش ستاره، ماه و خورشید چیزی نیست.

شاید در این تاریکی جهل بعضی وقت تصوراتی از خدای عالم به صورت جرقه ای بر ذهن ما دمیده می شود، یک لحظه احساس می کنیم خدا دارد ما را می بیند.

کسانی که سیر و سلوک دارند این قضایا خیلی برای شان اتفاق می افتد همان طور که حضرت امیر در خطبه 220 دارد آن کسانی که نفس خود را می کشند یک برگ ها و نورهایی دمیده می شود. یک نورهای ضعیفی دمیده می شود تصور می کند این نور، خدا است بعد یک مقداری دقت می کند می بیند نه این نور نمی تواند آفریننده آسمان و زمین باشد.

این نور می آید و رد می شود می رود. جرقه های که از عالم غیب می آید تصور می کنم این خدا است نه این به درد من نمی خورد.

(فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ)

و هنگامی که ماه را ديد که (سينه افق را) می ‌شکافد، گفت: «اين خدای من است؟» اما هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمايی نکند، مسلماً از گروه گمراهان خواهم بود.»

سوره انعام (6): آیه 77

دید ماه خیلی روشن تر است. گفت: این خدای من است. بعضی وقتها در سیر و سلوک انسان می رود همانطوری که بزرگانی مثل مرحوم «قاضی» و دیگران یک نورهای بزرگی می بیند مثل نور بزرگی که کل فضا را روشن کرده است. اینجا دیگر خیلی خطرناک است اگر سالک، استاد نداشته باشد همین نورها باعث گمراهی او می شود.

 یک شعری است

سیر این مرحله بی همرهی خضر مکن * ظلمات است بترس از خطر گمراهی!

برای سلوک، بدترین مرحله و خطرناک ترین مرحله همان تعبیر حضرت امیر است. وقتی انسان نفس را می کشد توجه به معنویت دارد، یک برگ ها و نورهای دمیده می شود تصور می کند که این نورها، نورهای الهی است.

اگر اشتباه نکنم در شرح حال مرحوم «قاضی» دیدم یکی از شاگردان شان به مرحله ای رسیده بود موقع نماز نورهای خیلی زیادی می دید، به طوری که فضاء را روشن می کرد و چشمش را خیره می کرد. می گوید خدمت «قاضی» رسید. «قاضی» به سرش داد زد گفت این نور الهی نیست این نور نفس تو است. مواظب باش که گرفتار نفس نشوی.

ولذا قرآن می گوید وقتی حضرت ابراهیم این نور را مقداری بزرگ دید، دید می آید و رد می شود فرمود: (لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ) چیزی که بیاید و برود به درد من نمی خورد. شمس را دید در سیر سلوک، انسان به مرحله ای می رسد که احساس می کند در درون نور است. تمام دنیا، نور است تصور می کند همان: (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ) همین است که دارد می بیند.

(اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)

خداوند نور آسمانها و زمين است

سوره نور (24): آیه 35

ولی می آید رد می شود ثابت نیست. نور الهی وقتی دمیده شود جاودانه و همیشگی است.

(فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ * إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِي لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ)

و هنگامی که خورشيد را ديد که (سينه افق را) می ‌شکافت، گفت: «اين خدای من است؟ اين (که از همه) بزرگتر است!» اما هنگامی که غروب کرد، گفت: «ای قوم من از شريک هايی که شما (برای خدا) می ‌سازيد، بيزارم! من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمين را آفريده؛ من در ايمان خود خالصم؛ و از مشرکان نيستم!

سوره انعام (6): آیه 78

این جالب است نورهای کم نور، متوسط و پر نور که دمیده می شود اینها نوری نیست که ما را به خدای عالم برساند. حالا یا نور وهمیات، تخیلات یا نور عقل است به هیچ وجه به درد نمی خورد.

علاقمندان به سیر و سلوک، خواندن این کتاب را از دست ندهند!

شعری از مرحوم «علامه شبستری» (رضوان الله تعالی علیه) از عرفای بزرگ شیعه در قرن هفتم و هشتم، مرحوم آقای «طباطبایی» شرح مفصلی دارد. جناب آقای «پهلوانی» سوال می کنند و ایشان جواب می دهد و چاپ هم شده است «گلشن راز» کتاب خیلی زیبایی است.

به دوستان توصیه می کنم آنهایی که عشق به سیر و سلوک دارند می خواهند توجه به خدا و عشق خدا در وجودشان دمیده شود تلاش کنند بعد از نماز صبح چند صفحه ای از این کتاب را مطالعه کنند. می گوید:

خلیل آسا برو حق را طلب کن * شبی را روز، روزی را به شب کن

ستاره با مه و خورشید و اکبر * بود حس و خیال و عقل انور

این که ستاره دمیده شد حضرت فرمود (هذا ربی) آفتاب آمد گفت (هذا ربی) خورشید آمد گفت (هذا ربی). اینها نورهایی است که از حس، توهم، خیال و عقل انسان ایجاد می شود.

بگردان زین همه ای راهرو رو * همیشه لَا أُحِبُّ الْآفِلِين گو

و یا چون موسی عمران در این ره * برو تا بشنوی إنی انا الله

مادامی که ما از نفس بیرون نیامدیم وابستگی نفسی داریم احساس نکنیم خودمان هر چه هستیم جلوه حق هستیم. مادامی که به مرحله ای نرسیم خودمان را نبینیم به هیچ جا نمی رسیم

تو را تا کوه هستی پیش باقیست * صدای لفظ أرنی لن ترانیست

مادامی که ما توجه به خود داریم هر چه بخواهیم به آن توحید واقعی برسیم خدا را مشاهده کنیم، برسیم (فَمَنْ كَانَ يرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ) آنجا جواب می آید حضرت موسی می گوید:

(وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ)

و هنگامی که موسی به ميعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: «پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببينم!» گفت: «هرگز مرا نخواهی ديد! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی ديد!» اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمين افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: «خداوندا! منزهی تو (از اينکه با چشم تو را ببينم)! من به سوی تو باز گشتم! و من نخستين مؤمنانم!»

سوره اعراف (7): آیه 143

(وَلَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ) نمی گوید (وکلمَهُ الله) این را عزیزان دقت کنند خیلی رمز در آن است. (قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيكَ) خدایا خودت را به من نشان بده از آن طرف از درخت صدا در آمد:

(إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي * وَمَا تِلْكَ بِيمِينِكَ يا مُوسَى * قَالَ هِي عَصَاي أَتَوَكَّأُ عَلَيهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِي فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى)

من «الله» هستم؛ معبودی جز من نيست! مرا بپرست، و نماز را برای ياد من به پا دار! و آن چيست در دست راست تو، ای موسی؟! گفت: «اين عصای من است؛ بر آن تکيه می ‌کنم، برگ درختان را با آن برای گوسفندانم فرو می ‌ريزم؛ و مرا با آن کارها و نيازهای ديگری است.

سوره طه (20): آیات 14- 17- 18

صدای خدا را هم شنید و لذت برد (وَمَا تِلْكَ بِيمِينِكَ يا مُوسَى) در دست چه چیزی است؟ (قَالَ هِي عَصَاي أَتَوَكَّأُ عَلَيهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِي فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى) همین طور پر چانگی کرد. گفت عصایت کافی بود.

گمانم روایت باشد حضرت دارد با خدا حرف می زند گفت طولانی کنم چون انسان وقتی با معشوق حرف می زند تلاش می کند پر چانگی کند این مکالمه بیشتر باشد لذت ببرد. لذا حضرت موسی شروع کرد با خدا عاشقانه پر چانگی کردن و لذت بردن.

گفت خدایا خودت را به من نشان داد خطاب آمد (لن ترانی) با توجه به این نفس از نفس بیرون نیامده دیدن من امکان پذیر نیست. تا مادامی که در این نفس هستی به مرحله:

(ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَينِ أَوْ أَدْنَى)

سپس نزديکتر و نزديکتر شد... تا آنکه فاصله او (با پيامبر) به اندازه فاصله دو کمان يا کمتر بود؛

سوره نجم (53): آیات 8 و 9

نرسیدی من را نخواهی دید. خدای عالم خواست بگوید شما هنوز در این جسم تاب و توان دیدن و تجلی من را نداری به این کوه نگاه کن (وَلَكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ) هنوز همان طوری که این جبل، جنبه جسمیتش غالب است در توی حضرت موسی هم هنوز جنبه جسمیت غالب است.

نگاه کرد (فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ) امام صادق فرمودند یکی از شیعیان امیرالمؤمنین از «کروبین» تجلی کرد و به کوه نگاه کرد (جَعَلَهُ دَكًّا) این کوه مثل آرد تکه تکه شد. حضرت موسی افتاد و غش کرد ولی وقتی به هوش آمد فهمید نه قضیه چیز دیگری است. گفت (سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيكَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ) بعد از او متوجه شد باید از این نفس بیرون بیاید خطاب آمد (اصْطَفَيتُكَ) تو را برای نبوت انتخاب کردم.

شعری منسوب به «سعدی» را چند مرتبه برای دوستان خواندیم می گوید:

چو رسی به کوه سینا * ارنی نگو و بگذر

که نیارزد این تمنا * به جواب لن ترانی

حافظ می گوید:

چو رسی به طور سینا * ارنی بگو و بگذر

تو صدای دوست بشنو * نه جواب لن ترانی

«مولوی» می گوید:

ارنی کسی بگوید که تو را ندیده باشد * تو که با منی همیشه چه أریٰ چه لن ترانی

(وَهُوَ مَعَكُمْ أَينَ مَا كُنْتُمْ)

و هر جا باشيد او با شما است

سوره حدید (57): آیه 4

فقط این را درک کنیم روی این آیه شریفه (وَهُوَ مَعَكُمْ) خدا همیشه با شما است هر کجا که هستید اگر این درک شود همه چیز درست شده است.

تو که با منی همیشه * چه تریٰ چه لن ترانی

یکی دیگر می گوید:

چو رسی به کوه سینا * ارنی بگو و مگذر

چه خوش است از او جوابی * چه تریٰ چه لن ترانی

باز یک شعر دیگر (نام شاعرش را ندارم) می گوید:

چو هزار لن ترانی برسد ز آسمان ها * تو بگو و باز بشنو ارنی و لن ترانی

شما همین لن ترانی که می شنوی صدای دوست است، صدای معشوق است و صدای معبود است. فرقی نمی کند لن ترانی بگوید یا غیر لن ترانی بگوید. خودش مایه صفا است. کارت نباشد وظیفه تو این است که او را صدا کنی چه از او جواب مثبت بیاید چه جواب منفی بیاید.

«جابر» خدمت امام سجاد می آید می گوید یابن رسول الله به مرحله ای رسیدم بیماری را بیشتر از صحت دوست دارم. غصه را بهتر از راحتی دوست دارم. مرگ را بهتر از حیات. حضرت فرمود: «جابر»! ما این طوری نیستیم. هر چه او بپسندد همان را می پسندیم. شاعری می گوید:

یکی وصل و یکی هجران پسندد * یکی درد و درمان پسندد

من از درمان درد و وصل هجران * پسندم آن چه را جانان پسندد

اگر در این سنگلاخ و فراز و نشیب زندگی احساس کنیم همه چیز دست اوست هر خیری به ما می رسد مصیبت و مشکلاتی به ما می رسد همه چیز دست اوست. خیرِ خیلی خوبی ها و کرم اوست بدیهایی هم که می رسد از اوست ولی مقدمات او، عمل بد ما است.

(قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ* مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا)

بگو: «همه اين ها از ناحيه خداست.»  (آری،) آنچه از نيکی ها به تو می ‌رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو می ‌رسد، از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستاديم؛ و گواهی خدا در اين باره، کافی است!

سوره نساء (4): آیات 78 و 79

ولی قبل از این می گوید: (قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ) اگر این جا برسیم بارها گفتم تمام سیر و سلوک و رسیدن به خدا و اهل بیت «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» است. اگر به این جا رسیدیم قله را فتح کردیم.

دوستان بیننده گفتن هنر نیست، همین «لا حول ولا قوة الا بالله» با تمام وجودمان، که ما احساس کنیم وجود مقدس ائمه (علیهم السلام) عین ربط به خدا و مظهر تجلی تمام کمالات خدا هستند و ما هم هر چه داریم سایه سار این انوار مطهره ائمه (علیهم السلام) است. اگر به این جا رسیدیم قله را فتح کردیم آنجایی است که می توانیم:

«كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا‏»

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏؛ ج2، ص 352، ح7

وقتی حرف می زنیم خدا از زبان مان حرف می زند. برای حضرت موسی از درخت حرف زد ولی اگر ما «لا حول ولا قوة الا بالله» رسیدیم؛ به مرحله ای رسیدیم که غیر از خدا چیز دیگری نبینیم خودمان، نفس مان، نبض مان و قلبمان همه چیز را جلوه حق دیدیم.

(وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ)

مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست! خداوند بی ‌نياز و داناست!

سوره بقره (2): آیه 115

آیه قرآن است کاری به «صوفی» ها و عرفای عجق وجق نداریم کار قرآنی داریم (فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) هر چه نگاه کنید همه جا (وَجْهُ اللَّهِ) است. دست، قلب، چشم و همه چیز وجه الله است.

(أَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) هر چه بخواهید نگاه کنید به خودتان نگاه کنید به بیرون خودتان نگاه کنید همان تعبیری که آن دفعه از «امام» کلیپی یکی دو دقیقه ای پخش کردیم می فرمایند دنیا، هیاهو است

(وَإِنْ مِنْ شَيءٍ إِلَّا يسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ)

و هر موجودی، تسبيح و حمد او می ‌گويد؛ ولی شما تسبيح آنها را نمی ‌فهميد؛

سوره اسراء (17): آیه 44

بنده که دارم با شما صحبت می کنم موهای سرم، پوست من، خونم، استخوانم در حال تسبیح گفتن هستند شیئ است دیگر. (وَإِنْ مِنْ شَيءٍ) هیچ چیزی در عالم نیست همه تسبیح خدا می گوید ضربان قلب من تسبیح خدا می گوید. خونهایی که در رگهای من جاری است تسبیح خدا می گوید. لباسی که در تن من است تسبیح خدا می گوید.

ان شاءالله در جلسه بعدی روی این موضوع مفصل کار می کنیم که خداوند می گوید:

(يسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ)

آنچه در آسمانها و زمين است تسبيح او می ‌گويند

سوره جمعه (59): آیه 24

نمی گوید «مَن فی السماوات»، «مَن فی السماوات» جدا است کلمه «مَنْ» مال ذوی العقول است. یعنی کسانی که در آسمان و زمین هستند خدا را تسبیح می گویند در سوره نور آیه 41 این است.

ولی در سوره حشر آیه 24 می گوید: (يسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ) هر چه در آسمان و زمین است. و در سوره اسراء آیه 44 (وَإِنْ مِنْ شَيءٍ إِلَّا يسَبِّحُ بِحَمْدِهِ) اگر ما به این جا برسیم از خدا بخواهیم تسبیحات عالم را به ما نشان بدهد.

توجه به خداوند متعال، یعنی توجه به کیفیت بندگی!

مجری:

حضرت استاد میان فرمایش تان یکی از عزیزان تماس گرفتند این مطلب را پرسیدند که این نوع اذکار چه تسبیح و چه ذکر «لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» که فرمودید آیا زمان، مکان و عدد خاصی دارد؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

یک جمله است عمل به شریعت چیزی نمی خواهد. مو به مو به واجبات و محرمات، مکروهات و مستحبات مقید باشیم. حتی برای دستشویی رفتن شارع مقدس گفته است می خواهی به دستشویی بروی اول پای چپت را بگذار می خواهی بیرون بیایی پای راستت را بگذار.

می خواهی به مسجد بروی اول پای راستت را بگذار. می خواهی بیرون بیایی اول پای چپت را بگذار. یک چیز خیلی جزئی گفتم.

ما باید به شریعت ملتزم باشیم شریعت، عمل به شریعت یک مرکب و هواپیمایی است سوار می شویم این هواپیما پرواز می کند، مادامی که به شریعت عمل کردن برای ما ملکه نشده است این هواپیما حرکت نمی کند و موتورش ناقص است بال هایش خراب است و مشکلات زیادی دارد بخواهیم هواپیمایی درست کنیم سوار شویم بالا برویم فقط عمل به شریعت است.

بهترین راه هم این است که شما «معراج السعادة» مرحوم «نراقی» را از اول تا آخر بخوانید. به نظر بنده بهترین کتابی است که در رابطه با شریعت، محرمات و واجبات را به زیبایی شرح داده است.

یا اگر آن هم کسی حوصله ندارد «مقامات العلیة» تألیف مرحوم «محدث قمی» خلاصه ای از «معراج السعادة» است. یا نه آن هم حوصله ندارید «جامع السعادات» پدر مرحوم «نراقی» را بخوانید. «جامع السعادات» تألیف پدر است. «معراج السعادات» تألیف پسر است. «مقامات العلیة» هم تألیف «محدث قمی» خلاصه «معراج السعادة» است.

دوستان عزیز بعضی وقت ها آشنایی به واجب نداریم فردای قیامت متوجه می شویم بیست تا واجب از ما سلب شده است. با محرمات آشنایی نداریم وقتی قیامت می شود

(يوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ)

در آن روز که اسرار نهان (انسان) آشکار می شود

سوره طارق (86): آیه 9

می بینیم روزی بیست گناه انجام دادیم یک نگاه به نامحرم، یک غیبت، یک دروغ، یک بهتان، یک ترانه گوش کردن، یک تحقیر نگاه کردن، یک حالت تکبر داشتن، یک بخل و حسد نسبت به دیگری داشتن همه اینها محرمات است.

ما باید تلاش کنیم اول محرمات را از خودمان دور کنیم. یک کسی که می خواهد کشاورزی کند درخت بکارد یا سبزی بکارد اول زمین را آماده می کند اگر در این زمین گیاه های هرز و ... است اینها را کنار می زند بعد تخم می پاشد.

دقت کنید ما باید این محرمات و گناهان را بشناسیم، بشناسیم، بعد گناهان را ترک کنیم. واجبات را بشناسیم، بشناسیم، تا به واجبات عمل کنیم. لذا قرآن جمله خیلی زیبایی دارد:

(الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ يحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يحْسِنُونَ صُنْعًا)

آنها که تلاش هايشان در زندگی دنيا گم (و نابود) شده؛ با اين حال، می ‌پندارند کار نيک انجام می ‌دهند!»

سوره کهف (18): آیه 104

گناه و معصیت می کنند واجبات را ترک می کنند ولی تصور می کنند دارند کار خوب انجام می دهند.

مجری:

بسیار عالی! حالا ما که زمینه تمامی این صحبت ها را نداریم بتوانیم به درک آنها برسیم اما لذت و حلاوتش قطعاً هر انسانی که این را گوش بدهد به آن می رسد. همان طور که حضرت استاد اشاره فرمودند با توجه به آیات و روایات خداوند همه انسان ها را بر فطرت پاک آفریده است.

این اگر باشد با شنیدن این صحبت ها،‌ شنیدن این کلماتی که از خود خداوند به ما رسیده است قطعاً‌ بازگشت شان به همان فطرت پاک است و آن احساس لذت را ان شاءالله خواهیم داشت.

چقدر بدبخت هستند آن افرادی که الان دم از بی دینی می زنند واقعاً می بینیم این افرادی که از فطرت شان دور شدند چه فجایعی را دارند به بار می آورند نمونه اش را کم و بیش همه شما با آنها آشنا هستید.

حضرت استاد ما زیاد فرصت نداریم از آن طرف هم اگر بخواهیم سوال دیگری را مطرح کنیم بعید می دانم بتوانیم به اصل مطلب برسیم. اگر نسبت به همین مطالبی که فرمودید یک جمع بندی بفرمایید ان شاءالله برای جلسه آینده آماده شویم از محضرتان استفاده می کنیم.

کتابهایی بسیار مفید در مسیر سیر و سلوک عرفانی!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

بعضی از کتاب های که در این زمینه نوشته شده است کتاب های که در سیر و سلوک است خیلی توصیه نمی کنم. چون در سیر و سلوک بعضی دستوراتی دادند مثلاً «سیر و سلوک» مرحوم «سید بحر العلوم» یک دفعه می گوید روزی ده هزار تا «یا حیُ یا قیوم» بگویید. پنجاه هزار تا «یا رحمان و یا رحیم» بگویید. آدم بی کاری می خواهد همه کارهایش را کنار بگذارد.

ولی راه و روشی که عرفای نحله نجف داشتند مثل مرحوم «قاضی»، مرحوم «بهاری»، مرحوم «کربلایی»، مرحوم «ملا حسینقلی همدانی»، مرحوم آقای «بهجت» (رضوان الله تعالی علیه) اینهایی که در این فاز هستند مثل «محمدجواد انصاری همدانی» یا مرحوم «آيت الله خوشوقت»، آقای «پهلوانی»، آقای «سعادت پرور»؛ اگر این ها را مقداری مطالعه کنیم بعضاً می بینیم در لا به لای این مطالعه گم شده ای داشتیم پیدا می کنیم.

یا چهار جلد کتاب «ثمرات الحیات» که مرحوم آقای «سعادت پرور» نوشته است در حقیقت سوالاتی را از «علامه طباطبایی» پرسیده است می گویند مرحوم «علامه طباطبایی» گفتند من سی سال در یک عالمی زندگی می کنم که هیچ کسی از آن عالم خبر ندارد و هیچ کس هم نمی داند من در چه عالمی زندگی می کنم!

این ها یک مقدار انسان را شاید به بعضی از مشکلاتی که در اخلاق و روحیه انسان است یا برای یافتن راه رسیدن به الله رهنمون می کند.

در روایت داریم راه رسیدن به الله به تعداد نفس خلائق است. نفس های خلائق چقدر است؟ فرموده خلائق، نه بشر! به تعداد نفس های خلائق راه به طرف خدا است.

عرض کردم کتاب های که جدیداً نوشته شده است مخصوصاً این ها روی توجه و مراقبه دارند کار می کنند که انسان دو چیز را مواظب باشد یکی واجبات و محرمات دیگر این که خدای عالم مراقب ما است و ما را می بیند. او شاهد و ناظر ما است فردای قیامت «الشاهدُ هو الحاکم» آن کسی که شاهد ما است همین حاکم ما است.

هفته گذشته هم عرض کردیم که هفت نکته برای زود رسیدن و میان بر رفتن وجود دارد. بتوانیم با عمل صالح آثار گناهان مان را از بین ببریم.

دعایی که انسان را با سرعت بسیار زیاد، بالا می برد!

فقط به یک نکته اشاره می کنم قبل از اذان صبح آنهایی که توفیق نماز شب دارند «دعای حزین» امام سجاد را بخوانند. در «دعای حزین» در حقیقت یک دنیا معارف خوابیده است و در حقیقت انسان را سوار نه هواپیما بلکه سوار جت جنگی می کند که انسان را با سرعت خیلی بالا و فوق سرعت تصور بشری بالا می برد.

دوستان از دعای حزین غفلت نکنند. فرمود:

«فَإِنْ لَمْ تَرْحَمْنِي فَمَنْ يَرْحَمُنِي‏»

خدایا اگر تو به من رحم نکنی چه کسی به من رحم می کند؟

«وَ مَنْ يُونِسُ فِى الْقَبْرِ وَحْشَتى وَ مَنْ يُنْطِقُ لِسانى اِذا خَلَوْتُ بِعَمَلى»

خدایا شب اول قبر اگر تو به من کرَم و عنایت نکنی چه کار کنم؟ چه کسی به من رحم کند؟

بعد این جمله اش خیلی جالب است:

«وَ سآئَلْتَنى عَمّا اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّى»

خدایا اگر از اعمال من سوال کنی که تو از من به اعمالم آگاهتر هستی

«فَاِنْ قُلْتُ نَعَمْ فَاَيْنَ الْمَهْرَبُ مِنْ عَدْلِكَ»

اگر بگویم خدایا این گناهان را انجام دادم از عدل تو به کجا فرار کنم؟

«وَ اِنْ قُلْتُ لَمْ اَفْعَلْ قُلْتَ اَلَمْ اَكُنِ الشّاهِدَ عَلَيْكَ»

اگر بگویم این گناهان را انجام ندادم می گویی مگر من شاهد نبودم؟

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج‏1، ص 164

اینها را انسان را زمزمه کند گریه کند و ضجه بزند. مثل مادری که تنها جوانش را از دست داده است ضجه می زند و ناله می کند در و دیوار به گریه او گریه می کند این جملات را انسان بگوید و ضجه بزند.

عرضه کند خدایا تو را شاهد می گیریم انبیاء و اولیائت را شاهد می گیرم، اگر می خواهی پای حساب برای من ثابت کنی من بد هستم، خدا قسم به عزت و جلالت اعتراف می کنم که من بد هستم هیچ شبهه ای در بد بودن من نیست.

اگر بخواهی به عدلت با من رفتار کنی خدایا اصلاً لازم به حساب و کتاب نیست، سرم را پایین می اندازم راهی جهنم می شوم. اگر بنا است با کرَمت رفتار کنی دیگر نیازی نیست که من را در میان مردم و خلایق رسوایم کنی.

بعد از رسوا کردن آن بهشت دیگر به آدم نمی چسبد. بعد از مفتضح شدن بهشت رفتن دیگر صفاء ندارد. اگر بنا است به جهنم هم ببری، خدایا قسم به عزت و جلالت

«فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ أُقْسِمُ صَادِقاً»

تعبیر امیر المؤمنین در «دعای کمیل» است تعبیر خیلی عجیبی است

«فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتُ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِين‏»

خدایا صادقانه به عزتت قسم می خورم. خدایا اگر در جهنم زبان من را لال نکنی در لا به لای شعله های آتش باز هم می گویم خدا، بازهم می گویم حسین و باز هم زهراء می گویم.

«وَ لَئِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ لَأُخْبِرَنَّ أَهْلَ النَّارِ بِحُبِّي لَك»

خدایا اگر به جهنمم ببری همانجا هم داد می زنم به تمام مردم جهنم می گویم آی مردم، من خدا را دوست دارم!

مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، نويسنده: طوسى، محمد بن الحسن، تاريخ وفات مؤلف: 460 ق‏، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، بيروت‏، 1411 ق‏؛ ج2، ص 596

من را به جهنم آورد دوستش دارم. من را عذاب هم می کند دوستش دارم. در آتش هم می سوزاند دوستش دارم. خدایا بدترین عذابم کنی با اهل دوزخیان محشورم کنی، باز هم:

«وَ لَا خَرَجَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبِي أَنَا‏»

خدایا محبت تو از قلب من بیرون بشو نیست.

مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، نويسنده: طوسى، محمد بن الحسن، تاريخ وفات مؤلف: 460 ق‏، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، بيروت‏، 1411 ق‏؛ ج2، ص 590

یک دستورالعمل یادگاری، که رمز و رموز بسیاری دارد!

یکی از آقایان یک جمله ای دارد که رمز و رموزی است یادگاری از من داشته باشید. در روایت داریم اگر یک قطره اشکی که برای امام حسین ریخته می شود در داخل جهنم بیافتد آتش جهنم خاموش می شود. در دل شب بگوییم خدایا قسم به حسینت، قسم به زهرایت اگر اشک چشمم را خشک نکنی به آتش جهنم ببری به قدری برای حسین گریه می کنم کل آتش جهنم را خاموش می کنم.

این چنین عاشقانه و عارفانه با خدا حرف زدن یک دفعه دیدیم درهای رحمت باز شد، پنجره ها گشوده شد، درها گشوده شد، خدای عالم می خواهد ببیند ما چه کاره هستیم؟ چه چیزی می گوییم؟ در روایت داریم فردی را به طرف جهنم می برند می گوید خدایا از تو این انتظار را نداشتم

«مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِك‏»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏؛ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، ج‏2، ص 847

خدا می گوید بر گردانید گرچه دارد دروغ می گوید ولی همین که می گوید من همچنین توقعی از تو نداشتم همین کفایت می کند.

امیدواریم که ان شاءالله خدای عالم به ما توفیق بدهد قبل از این که بمیرم بیدار شویم، ان شاءالله قبل از مردن بیدار شویم.

مجری:

ان شاءالله خیلی ممنون و متشکر حضرت استاد از محضرتان استفاده کردیم و همچنین تشکر می کنم از محضر همه شما بینندگان عزیز و ارجمند و التماس دعا داریم اگر قلب های لرزیده و چشم های گریان شده حتما ما را هم دعا بفرمایید تا دیدار آینده خدا نگهدار!


اخلاق علوی سیره مهدوی>

ولادت امام حسن عسکری ع سامرا غیبت شناخت شبهات یاران حضرت دشمن نفس دین سلوک نور الهی تسبیح خدا شریعت محرمات واجبات اخلاق اشک امام حسین ع