سایر قسمت ها
حبل المتین

قسمت نود و هفتم برنامه حبل المتین با کارشناسی آیت الله سیدمحمد حسینی قزوینی


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

18/07/1400

موضوع: تمسک به ولایت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) راه نجات از فتنه ها

برنامه حبل المتین

فهرست مطالب این برنامه:

چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه هایی از امامت و ولایت

راه نجات از فتنه در امت اسلامی به تصریح منابع معتبر اهل سنت!

کلمه «أخرجه الثلاثة» در منابع اهل سنت، به چه معناست!؟

اوضاع عجیب و جالب توجه راویان و روایات منابع روایی اهل سنت!

«صدیق الأکبر» و «فاروق الأمة» القاب اختصاصی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

تا دیر نشده برگردید!!

تماس‌های بینندگان برنامه

طوفان یک نوجوان قزوینی در بیان یک اعتراف دردناک!!

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله بازهم دوشنبه شب شد و این توفیق را پیدا کردیم تا برنامه «حبل المتین» را تقدیم نگاه مهربان همه شما بینندگان عزیز و ارجمند کنیم.

برنامه‌ای که این توفیق را داریم تا از محضر حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی بهره مند شویم. ان شاءالله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضرشان ببریم.

همانطور که مطلع هستید این توفیق را داریم که در ابتدای این مباحث دل‌هایمان را زهرایی کنیم و به نور حضرت فاطمه زهرا منور کنیم با بیاناتی که حضرت استاد می‌فرمایند. ان شاءالله ما هم بتوانیم از این حسن مطلع‌های زیبا استفاده کنیم.

ابتدا سلام و عرض ادبی خدمت استاد داشته باشیم و بعد از آن هم به سراغ بحث اصلی خودمان برویم. خدمتتان سلام عرض می‌کنم و در خدمتتان هستیم؛

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

السلام علی المهدی الذی وعد الله به الأمم السلام علیک یا صاحب المرئی و المسمع فما کان لنا شیء الا و انتم له السبب و الیه السبیل

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته. همچنین خدمت همه بینندگان عزیز و گرامی خالصانه‌ترین سلامم را همراه با آرزوی موفقیت تقدیم می‌کنم.

همانطور که عزیزمان اشاره کردند، مطلع بحثمان با یادی از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) است. این روزها سخت‌ترین روزهای حضرت زهرای مرضیه است.

از یک طرف غم از دست دادن پدر بزرگواری همانند رسول الله را دارند که واقعاً خیلی سخت است. رسول گرامی اسلام، پدر بودند، اما یک پدر عادی نبودند.

همچنین از طرف دیگر غصب حق حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و نادیده گرفتن تمامی دستورات نبی گرامی اسلام در رابطه با خلافت حضرت بود.

این مصیبت کوچکی برای حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نبود، بلکه حضرت خود یکی از مدافعین سختکوش ولایت بود.

از طرف دیگر مسائلی باعث شد که به خانه حضرت فاطمه زهرا هجوم آوردند و حضرت مصائبی را متحمل شدند. تحمل کردن شکستن سینه و پهلو و شهید شدن فرزندش و متورم شدن بازویش، همگی برای حضرت بسیار سخت بود.

اهل سنت از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شعری آورده‌اند با این مضمون که حضرت می‌فرماید:

« مَا ذَا عَلَى مَنْ شَمَّ تُرْبَةَ أَحْمَدَ  *  أَنْ لَا یَشَمَّ مَدَى الزَّمَانِ غَوَالِیَا

کسی که خاک احمد را می‌بوید دیگر چه ضرری برای او دارد که در تمام عمرش هیچ عطر خوشبوی دیگری را نبوید؟!

صُبَّــــــتْ عَلَیَّ مَصَائِــبُ لَوْ أَنَّهَا   *  صُبَّـتْ عَلَـى الْأَیَّـامِ صِـرْنَ لَیَالِیَا به مصیبت‌هایی بر من وارد شد که اگر این مصیبت‌ها بر روزها وارد می‌شد، آن روزها تبدیل به شب می‌شدند.

روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، اسم المؤلف: العلامة أبی الفضل شهاب الدین السید محمود الألوسی البغدادی، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، ج 19، ص 149، باب الشعراء: (227) إلا الذین آمنوا... ..

شاعر زیبا می‌فرماید:

فتادم زیر ضرب تازیانه بارها از پا  *  ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی

اگر همت حضرت فاطمه زهرا و دفاع حضرت صدیقه طاهره و حضورش در مجلس و فریادش بر سر مخالفین نبود، معلوم نبود این افراد با امیرالمؤمنین چه می‌کردند.

«ابن قتیبه دینوری» در کتاب «الإمامة و السیاسة» صفحه 16 می‌نویسد که به خلیفه اول گفتند: چرا در رابطه با علی بن أبی طالب آخرین حرفت را نمی‌زنی تا ما کار را تمام کنیم؟! او گفت:

«لا أکرهه علی شیء ما کانت فاطمة إلی جنبه»

مادامی که علی حامی همانند فاطمه دارد، او را بر کاری اجبار نمی‌کنیم.

الإمامة والسیاسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418 هـ - 1997 م.، تحقیق: خلیل المنصور، ج 1، ص 16، باب کیف کانت بیعة علی بن أبی طالب کرم الله وجهه

فتادم زیر ضرب تازیانه بارها از پا

ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی

گرفتم در میان کوچه پاداش رسالت را

چه پاداش گرانقدری چه بازوبند نیکویی

به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه

که اینجا کشته راه ولایت گشته بانویی

مدینه ثبت کن این را که در امواج دشمن‌ها

حمایت کرد از دست خدا بشکسته بازویی

صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمة الزهراء أغیثینی

مجری:

احسنتم، طیب الله أنفاسکم، خیلی ممنون. الحمدلله بازهم این توفیق را داشتیم که در این شب هم باز دل‌هایمان را نورانی کنیم.

خدا را شکر می‌کنیم و سپاسگذاریم از حضرت استاد که به این شکل، زنگارها و سیاهی‌هایی که ممکن است در طول هفته بر دل‌هایمان بنشیند، الحمدلله با نام حضرت فاطمه زهرا می‌زدایند و راهی هم جز همین برای زدودن آلودگی‌ها وجود نخواهد داشت.

همانطور که مطلع هستید، ما بحثی را آغاز کردیم. بحثی که اتفاقاً تمامی این مصائب و سختی‌هایی که اهلبیت و عصارهای خلقت متحمل شدند، به خاطر همین بود که این معرفت و شناساندن ایجاد شود و ما بتوانیم اندکی به آن ذوات مقدسه معرفت پیدا کنیم.

ما بحثی را تحت عنوان آموزه‌ها و درس‌هایی از امامت و ولایت آغاز کردیم. این بحث جلسات متعددی مطرح شد و امشب جلسه نهم است. حضرت استاد لطف می‌فرمودند و در ابتدای جلساتی که برگزار می‌شد، یک مختصری می‌فرمودند.

با توجه به اینکه هشت جلسه گذشته است و طبیعتاً امکان آن نیست که بخواهیم طوری که کافی و وافی باشد به این مطالب بپردازیم، از شما بینندگان عزیز درخواست می‌کنیم که اگر حقیقتاً پیگیر این مطالب هستید حتماً این را قدر بدانید.

شما عزیزان می‌توانید به آرشیو سایت جهانی «مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر» مراجعه کنید و ان شاءالله مطالب را از سایت دانلود کنید و استفاده کنید.

ان شاءالله این مطالب مقدماتی باشد برای اینکه بخواهیم این بحث را پی بگیریم و بتوانیم از آنها نهایت استفاده را ببریم.

حال به این مناسبت که می‌خواهیم جلسه نهم را آغاز کنیم، از حضرت استاد درخواست می‌کنیم اگر امکان دارد مقدمتا و صرفاً به عنوان ورود در بحث آن چیزی که در جلسه گذشته مطرح شد را بفرمایید تا ان شاءالله این جلسه هم بحثمان را آغاز کنیم.

چکیده ای از مباحث گذشته پیرامون آموزه هایی از امامت و ولایت

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمدلله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله لاسیما علی مولانا بقیة الله و اللعن الدائم علی اعدائهم اعداء الله إلی یوم لقاء الله أفوض أمری إلی الله إن الله بصیر بالعباد حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر یا أبا صالح المهدی ادرکنی

بحث ما روی این بود که رسول اکرم فرمود: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شود. هفتاد و دو فرقه اهل آتش جهنم و یک فرقه اهل بهشت است.

ما از منابع اهل سنت مصادر این مطلب را آوردیم و ملاک اهل نجات از دیدگاه اهل سنت را بیان کردیم که فرمودند: ملاک اهل نجات، من و صحابه در عصر من هستیم. اهل سنت «سواد اعظم» و «جماعت» را هم ادعا می‌کنند.

ما همچنین بیان کردیم که اهل سنت خودشان یکدیگر را تکفیر می‌کنند، تفسیق می‌کنند، کشت و کشتاری داشتند که ما تمامی این مباحث را در هفت جلسه گذشته بیان کردیم.

عرض کردیم که عملکرد آقایان در طول تاریخ با حرفی که می‌زنند که فرقه ناجیه، فرقه‌ای است که به روش صحابه عمل می‌کند یکسان نیست، زیرا اهل سنت همگی معتقدند که به روش صحابه عمل می‌کنند حال آنکه طرف مقابل را تکفیر و تفسیق می‌کنند.

مهم‌تر از همه، مشاهده کنید در صدر اسلام درگیری‌های زیادی میان صحابه اتفاق افتاده است.

جنگ جمل سی هزار کشته بر جای گذاشت. جنگ صفین که به تعبیر «یعقوبی» صد و ده هزار کشته بر جای گذاشت. جنگ نهروان و امثال آن همگی میان صحابه بود. ملاحظه کنید فرمایشاتی که آقایان اهل سنت دارند، با واقعیت خارجی تطبیق نمی‌کند.

ما در جلسه گذشته عرض کردیم هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت آمده است که رسول اکرم به امیرالمؤمنین فرمود: امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می‌شود. هفتاد و دو فرقه اهل آتش و یک فرقه اهل نجات هستند.

«وَ النَّاجِیةُ الَّذِینَ یتَمَسَّکونَ بِوَلَایتِکمْ»

فرقه ناجیه کسانی هستند که به ولایت شما تمسک می‌کنند.

کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، نویسنده: خزاز رازی، علی بن محمد، محقق / مصحح: حسینی کوهکمری، عبد اللطیف، ص 155، باب ما روی عن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ص عن النبی ص فی النصوص علی الأئمة الاثنی عشر ع

این روایت در کتاب «وسائل الشیعه» جلد 27 صفحه 49 و کتاب «أمالی» اثر «شیخ طوسی» صفحه 523 و کتاب «أمالی» اثر «شیخ مفید» صفحه 213 و کتاب «بحارالانوار» جلد 28 صفحه 11 نیز نقل شده است.

همچنین از میان منابع اهل سنت «ابن مردویه» نقل می‌کند که امیرالمؤمنین فرمود: از میان این هفتاد و سه فرقه، تنها یک فرقه اهل بهشت است و آن هم من و شیعیان من هست.

ما این مطالب را در جلسه گذشته مفصل مطرح کردیم. همچنین بیش از چهل و چهار روایت نقل شده است که رسول اکرم فرمود: علی جان! تو و شیعیان تو فردای قیامت اهل نجات و رستگاری و بهشت هستید.

این روایات همگی در منابع آقایان اهل سنت آمده است. ما هم خدا را شاکر هستیم که خداوند ما را تابع اهلبیت عصمت و طهارت قرار داده و نعمتی به ما عطا کرده است که در مقابل آن عملی انجام نداده بودیم.

«یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ استحقاقها»

بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 51، ص 304، ح 19

خداوند متعال ولایت امیرالمؤمنین و اهلبیتش را در روز الست به ما روزی کرده است. اگر ما تمام عمرمان را به خاطر نعمت ولایت در یک سجده شکر بگذرانیم، بازهم نمی‌توانیم از عهده این نعمت بزرگ بربیاییم.

این خلاصه مباحث ما در جلسه گذشته بود که به مباحث جلسات قبل هم اشاره‌ای کردیم.

مجری:

بسیار ممنون و متشکریم. نکته‌ای که هست این است که یک طرف ماجرا این است که هلاکت فرق هفتاد و دو گانه را داریم. حال سؤال اینجاست که رسول اکرم در کتب اهل سنت به هلاکت فرقه هالکه اشاره فرمودند یا خیر؟!

گاهی اوقات واضح است که این افراد هلاک می‌شوند و گاهی اوقات ممکن است مطلب قدری از پیچیدگی‌های خاصی برخوردار باشد و به تعبیر خودمان ممکن است فتنه باشد.

آیا در کتب اهل سنت به این فتنه بودن و اینکه راه نجات از این فتنه به چه شیوه‌ای هست اشاره شده است یا خیر؟!

راه نجات از فتنه در امت اسلامی به تصریح منابع معتبر اهل سنت!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما در این زمینه روایات زیادی داریم و چند دسته روایت است. بنده به دسته اول که بزرگان اهل سنت نظیر «ابن حجر عسقلانی»، «ابن عساکر» و «ابن اثیر جزری» آورده‌اند اشاره می‌کنم.

این روایات بسیار واضح و روشن است، مگر کسی که بخواهد عناد و لجاجتی در این زمینه داشته باشد و در روز روشن منکر آفتاب باشد.

در کتاب «الإصابة فی تمییز الصحابة» اثر «ابن حجر عسقلانی» متوفای 852 هجری جلد هفتم صفحه 354 مطلبی در این زمینه آمده است. در این روایت از قول «ابی لیلی غفاری» آمده است:

«سمعت رسول الله یقول سیکون من بعدی فتنة»

از پیغمبر اکرم شنیدم که فرمود: بعد از من فتنه امت مرا فرا خواهد گرفت.

حال سؤال اینجاست که اگر فتنه فرا گرفت چکار کنیم؟!

«فإذا کان ذلک فألزموا علی بن أبی طالب»

در این حال ملازم علی بن أبی طالب باشید و از او جدا نشوید.

«فإنه أول من آمن بی وأول من یصافحنی یوم القیامة»

علی بن أبی طالب اولین کسی است که به من ایمان آورده است و اولین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند.

«وهو الصدیق الأکبر وهو فاروق هذه الأمة»

او صدیق اکبر است و تنها کسی است که می‌تواند میان این امت فرق بگذارد.

«وهو یعسوب المؤمنین والمال یعسوب المنافقین»

علی بن أبی طالب سردسته مؤمنین و ثروت دنیایی سردسته منافقین است.

الإصابة فی تمییز الصحابة، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار الجیل - بیروت - 1412 - 1992، الطبعة: الأولی، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 7، ص 354، ح 10478

آقای «ابن اثیر جزری» متوفای 630 هجری در کتاب «أسد الغابة فی معرفة الصحابة» جلد ششم همین تعبیر را می‌آورد و می‌نویسد:

«ستکونُ بعدی فتنة، فإذا کان ذلک فالزموا عَلِی بن أبی طالب»

بعد از من فتنه امت مرا فرا خواهد گرفت. در این حال ملازم علی بن أبی طالب باشید و از او جدا نشوید.

«فإنه أوّل من یرانی»

در روایت قبل «أول من آمن بی» آمده بود، اما ایشان دیده است که این عبارت با عقیده‌اش سازگار نیست به «أوّل من یرانی» تبدیل کرده است.

«وأوَّل من یصافحنی یوم القیامة، وهو الصدیق الأکبر، وهو فاروقُ هذه الأمة»

علی بن أبی طالب اولین کسی است که در قیامت با من مصافحه می‌کند. او صدیق اکبر است و تنها کسی است که می‌تواند میان این امت فرق بگذارد.

«یفرق بین الحق والباطل»

تنها علی بن أبی طالب است که می‌تواند بین حق و باطل فرق بگذارد.

«وهو یعْسُوب المؤمنین»

و او امیر و سردسته مؤمنین است.

کلمه «أخرجه الثلاثة» در منابع اهل سنت، به چه معناست!؟

البته ذیل این روایت در کتاب «أسد الغابة» تعبیری آمده است که بنده خیلی دوست دارم آن را بیان کنم تا فردا کارشناسان وهابی نگویند چرا ذیل روایت را نیاوردید. ذیل روایت نوشته است:

«أخرجه الثلاثة»

آن سه نفر این روایت را ذکر کرده‌اند.

«وقال أبو عمر: إسحاق بن بشر ممن لا یحتج بحدیثه إذا انفرد، لضعفه ونکارة حدیثه»

أسد الغابة فی معرفة الصحابة، اسم المؤلف: عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد الجزری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان - 1417 هـ - 1996 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: عادل أحمد الرفاعی، ج 6، ص 284، ح 6200

کلمه «أخرجه الثلاثة» مصطلحی در میان علمای اهل سنت است. اگر این مطلب در کتب رجالی بیاید، مراد «ابو نعیم اصفهانی» و «ابن عبدالبر» و «ابن منده» است که از استوانه‌های رجال هستند.

اگر کلمه «أخرجه الثلاثة» در کتب حدیثی بیاید، عبارت از «سنن أبی داود»، «سنن ترمذی» و «سنن نسائی» است. این بدان معناست که «ابو داود»، «ترمذی» و «نسائی» این روایت را آورده‌اند.

بنده دیدم حتی علمای اهل سنت هم در این زمینه دچار اشتباه شده‌اند و در کتب رجالی هم «أخرجه الثلاثة» را «ابو داود»، «ترمذی» و «نسائی» نوشته‌اند حال آنکه این اشتباه است و ربطی به بحث رجالی ندارد.

بعضی از دوستان خودمان هم همین کار را کرده‌اند. البته بنده در کتاب «المدخل إلی علم الرجال و الدرایة» مفصل در این خصوص توضیح داده‌ام.

اوضاع عجیب و جالب توجه راویان و روایات منابع روایی اهل سنت!

ایشان در اینجا تعبیری داشت که لازم است عزیزان خوب دقت کنند. در اینجا آمده است:

«ونکارة حدیثه»

اسحاق بن بشر منکر الحدیث است.

ملاحظه کنید این واژه را آقایان در بسیاری از منابع در فضائل و ولایت امیرالمؤمنین آورده‌اند. روایت صراحت دارد که پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین را به عنوان خلیفه و امام منصوب کرده است.

همچنین روایاتی در فضائل امیرالمؤمنین آمده است که یک جایی پیدا می‌کند و می گویند که این شخص منکر الحدیث است و نکارت الحدیث دارد.

دوستان عزیز اگر منکر الحدیث بودن یا نکارت الحدیث بودن ملاک باشد، باید آقایان بخشی از احادیث «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دور بریزند.

ملاحظه کنید آقای «ابن حجر عسقلانی» در مقدمه کتاب «فتح الباری» روات «بخاری» را تک تک بررسی کرده است. ایشان در شرح حال «عبدالله بن بریده» می‌نویسد:

«وفیما روی عبد الله عن أبیه أحادیث منکرة»

فتح الباري؛ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: عبد العزيز بن عبد الله بن باز ومحب الدين الخطيب، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه وذكر أطرافها: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار الفكر، ج1، ص 413، باب حرف العین

روایت هم در اینجا از «أبیه» است. بنابراین باید این روایت «صحیح بخاری» را حذف کنند. همچنین نسبت به «عبدالرحمن بن محمد» در این کتاب صفحه 419 آمده است:

«ویروی عن المجهولین أحادیث منکرة»

این شخص از افراد مجهول احادیث منکر نقل می‌کند.

فتح الباري؛ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: عبد العزيز بن عبد الله بن باز ومحب الدين الخطيب، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه وذكر أطرافها: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار الفكر، ج1، ص 419، باب حرف العین

این شخص یکی از روات کتاب «صحیح بخاری» است و با این حساب باید روایات او را جمع کنند و در دریا بریزند. نفر بعد «محمد بن طلحه» است که در این کتاب نسبت به او آمده است:

«وقال ابن سعد کانت له أحادیث منکرة»

فتح الباري؛ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: عبد العزيز بن عبد الله بن باز ومحب الدين الخطيب، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه وذكر أطرافها: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار الفكر، ج1، ص 439، باب حرف المیم

اگر من بخواهم از این مباحث بیاورم، شاید پنجاه یا شصت مورد را تنها تصویر گرفتم. بازهم در مورد «محمد بن عبدالرحمن طفاوی» یکی از رجال «صحیح بخاری» و «سنن أبی داود» و «سنن ترمذی» و «سنن نسائی» آمده است:

«وقال أبو زرعة منکر الحدیث»

فتح الباري؛ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: عبد العزيز بن عبد الله بن باز ومحب الدين الخطيب، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه وذكر أطرافها: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار الفكر، ج1، ص 440، باب حرف المیم

اگر قرار باشد نکارت حدیث سبب شود که ما روایت را از درجه اعتبار ساقط کنیم و دور بیندازیم، آقایان باید بخش زیادی از احادیث «صحیح بخاری» را که راویان آن تصریح شده که منکر الحدیث هستند و از افراد مجهول روایت نقل می‌کنند را دور بیندازند.

مجری:

اگر ما یک مورد را هم پیدا کنیم، به این کلیتی که اهل سنت «صحیح بخاری» را در بالاترین درجه اعتبار قرار می‌دهند کافی است. با این حساب معظمی از روایات کتاب «صحیح بخاری» نقض می‌شود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

این مسائل زیاد است، بنده نمی‌خواهم به این مسائل بپردازم. در خصوص «یونس بن یزید» هم مطلبی آمده است که خیلی عجیب است. در کتاب «فتح الباری» صفحه 455 در خصوص «یونس بن یزید» که از دوستان آقای «زهری» هست، آمده است:

«روی أحادیث منکرة»

در ادامه می‌نویسد:

«عن أحمد کان یجئ بأشیاء یعنی منکرة»

سپس می‌نویسد:

«کان کثیر الحدیث ولیس بحجة»

او روایات زیادی دارد و اصلاً روایاتش حجت نیست.

«وربما جاء بالشئ المنکر»

فتح الباري؛ المؤلف: أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن أحمد بن حجر العسقلاني (المتوفى: 852هـ)، المحقق: عبد العزيز بن عبد الله بن باز ومحب الدين الخطيب، رقم كتبه وأبوابه وأحاديثه وذكر أطرافها: محمد فؤاد عبد الباقي، الناشر: دار الفكر، ج1، ص 455، باب حرف الیاء

حال ملاحظه کنید که این شخص از روات «صحیح بخاری» است. بنده همیشه به دوستان طلبه یا کسانی که در فضای مجازی کار می‌کنند و در بحث‌های شبکه‌های وهابی ورود پیدا می‌کنند توصیه می‌کنم که در کارهای رجالی خوب کار کنند.

فوت و فن رجالی در بحث و مناظره با وهابیت و مخالفین نقش اساسی دارد. شما بیست یا سی روایت می‌آورید، در حالی که طرف مقابل یک مرتبه می‌گوید که این روایات ضعیف هستند به این جهت که فلانی منکر الحدیث است یا احادیث منکر دارد.

آن‌ها به این واسطه بلافاصله شما را خلع سلاح می‌کند. شما به جای طرح ده روایت، یک یا دو روایت مطرح کنید به طوری که تک تک راویان را از نظر اهل سنت بررسی کنید.

وقتی مشاهده کردید سند صددرصد صحیح است آن را استدلال کنید تا دیگر کارشناسان وهابی نتواند به شما ایراد بگیرد.

یکی از ترفندهایی که آقایان دارند این است که وقتی روایتی را نقل می‌کنید، می گویند که فلان شخص گفته است فلانی ضعیف است.

به عنوان مثال وقتی روایتی از «ابن سعد» نقل می‌کنید، می گویند که «ابو زرعه» گفته روایت ضعیف است. در مقابل ما نگاه می‌کنیم و می‌بینیم اگر «ابو زرعه» او را ضعیف خطاب کرده است، «احمد بن حنبل» یا «یحیی بن معین» او را ثقه دانسته است.

آقایان مبنایی دارند و آن اینکه اگر یک راوی را عده‌ای تضعیف کردند و عده‌ای توثیق کردند، روایاتش حسن می‌شود.

«والحسن کالصحیح فی الاحتجاج»

روایت حسن با روایت صحیح از نظر احتجاج هیچ تفاوتی ندارد.

أضواء علی السنة المحمدیة، نویسنده: محمود أبو ریة، وفات: 1385، رده: مصادر حدیث سنی – عام، خطی: خیر، چاپ: الخامسة، ص 282، باب الحسن

حدود چهل فوت و فن در علم رجال هست که بنده ندیدم کسی آنها را متذکر شده باشد. ما خودمان در بحث‌هایی که با وهابیت داشتیم به این فوت و فن‌ها رسیدیم.

ما دیدیم گاهی اوقات وهابیت بحث‌هایی مطرح می‌کنند و ما هم مجبور بودیم مراجعه کنیم و برای جواب آنها این فوت و فن‌ها را استخراج کنیم.

این فوت و فن‌ها نه در کتب رجالی شیعه آمده است و نه در کتب رجالی اهل سنت. بنابراین باید قدری دقت شود تا این فوت و فن‌ها در اختیار عزیزان شیعه ما قرار بگیرد.

عزیزان باید این فوت و فن‌ها را همانند واجبات نماز حفظ باشند. این‌ها چیزی نیست که ما آنها را در دفتر بنویسیم و در مراجعه با مخالفین با مراجعه به دفتر جوابشان را بدهیم.

کسی که می‌خواهد وارد بحث و مناظره شود، می‌تواند با چهل فوت و فنی که وجود دارد کارشناسان وهابی را ضربه فنی کنند. این نکات باید ملکه ذهن عزیزان ما باشد.

به فرمایش آیت الله سبحانی باید این نکات همیشه در آستین افراد باشد تا وقتی مشاهده کرد کارشناسان وهابی حرف‌های بی اساس می‌زنند این حرف‌ها را از آستین بیرون کند و آنها را در بن بست قرار دهد. من در خدمت حضرتعالی هستم.

مجری:

سلامت باشید. دانش و علم رجالی حضرت استاد نیاز به گفتن ندارد و ما هم داریم می‌بینیم، اما بسیاری از کارشناسان همین شبکه زمانی که می‌خواهند وارد مناظرات و مباحثات شوند اولین وظیفه‌ای که بر گردنشان می‌دانند بحث رجالی اهل سنت هست.

این خود یکی از فوت و فن‌های بسیار مهم است و واقعاً بزنگاه و نقطه عطفی است که می‌تواند گاهی خباثت‌ها و به انحراف کشیدن‌هایی که مشاهده می‌کنیم را گرفت.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

البته این نکته را خدمت آقایان بگویم که اگر بشود روزی ما بحث‌های رجالی را مطرح کنیم، به این نکات و فوت و فن‌ها خواهیم پرداخت.

لازم به ذکر است موضوع رساله دکتری «دکتر ابوالقاسمی» که بنده هم استاد راهنمای ایشان بودم، عمدتاً بررسی رجال اهل سنت بود.

رجال اهل سنت به قدری بی اساس و دور از تدبیر و عقل و منطق هست که وقتی انسان وارد گود می‌شود، حتی به هیچ یک از کتب رجالی نمی‌تواند اعتماد داشته باشد.

ان شاءالله اگر روزی لازم شد، بنده چند مورد از این مباحث را مطرح می‌کنم بعد از آقایان قضاوت می‌طلبیم. با این وضعی که آقایان دارند اصلاً خود رجالیون به جان هم افتادند و همدیگر را رد و تفسیق می‌کنند.

به عنوان مثال شخصی که حنفی است، روایتی که به نفع احناف است را قبول می‌کند و روایتی که به نفع حنابله است را رد می‌کند. همچنین حنبلی برعکس این قضیه را قبول می‌کند.

به عنوان مثال آقای «بدرالدین عینی» وقتی روایتی از یک راوی می‌آورد که به نفع مذهب خودش است، او را در حد یک نبی مرسل توثیق می‌کند. ولی وقتی از همین راوی روایتی می‌آورد که برخلاف مذهب خودش است، راوی را تا قعر جهنم می‌برد!!

آیا با این رجال می‌خواهیم سنت پیغمبر اکرم را به دست بیاوریم؟! بنده فایل مخصوصی تحت عنوان «تناقضات رجال اهل سنت» دارم که حدود شصت مورد از تناقضاتی که بزرگان اهل سنت دارند را در آن جمع آوری کرده‌ام.

ما از کتب بزرگانی نظیر «ابن حجر عسقلانی»، «قسطلانی» و «بدرالدین عینی»، «یحیی بن معین»، «ابو زرعه» و «ابن ابی حاتم» به قدری تناقض و نظر قطعی درآوردیم که انسان با وجود آنها هیچ اعتمادی نمی‌تواند داشته باشد.

مجری:

اصلاً نمی‌توان اسم آن را علم گذاشت که بخواهیم بگوییم علم رجال به چه وضعیتی است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ان شاءالله در فرصتی مناسب این مسائل را خدمت عزیزان عرض می‌کنیم. الحق و الانصاف آش به قدری شور است که صدای آشپز هم درآمده است. «ابن تیمیه» در کتاب «منهاج السنة النبویة» جلد هفتم تعبیری دارد و می‌نویسد:

«قد وضع الناس أحادیث کثیرة مکذوبة علی رسول الله و سلم فی الأصول والأحکام و الزهد و الفضائل و وضعوا کثیرا من فضائل الخلفاء الأربعة و فضائل معاویة»

مردم احادیث جعلی زیادی از پیغمبر اکرم) در اصول و احکام و زهد و فضائل نقل کردند و روایات زیادی در فضائل خلفای اربعه و فضائل معاویه جعل کردند.

منهاج السنة النبویة، اسم المؤلف: أحمد بن عبد الحلیم بن تیمیة الحرانی أبو العباس، دار النشر: مؤسسة قرطبة - 1406، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج 7، ص 312، فصل قال الرافضی المنهج الثالث فی الأدلة المستندة إلی السنة المنقولة عن النبی

مجری:

این‌ها همان صحابه‌ای هستند که اصلاً راجع به آنها بحث رجالی نمی‌کنند و می گویند آنها مفروقٌ عنه هستند و وضعیتشان مسلم است که عادل هستند. حال چه رسد به کسانی که قرار است در سلسله سند باشند.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حال که تا اینجا آمدیم، اجازه بدهید دو مطلب دیگر هم بگویم و تقاضا دارم که شبکه‌های وهابی به ما جواب بدهند.

در کتاب «تاریخ بغداد» اثر «خطیب بغدادی» متوفای 463 هجری از قول «یحیی بن معین» یکی از بنیانگذاران علم رجال اهل سنت نقل می‌کند:

«وأی صاحب حدیث لا یکتب عن کذاب ألف حدیث»

کدام محدثی سراغ دارید که از یک کذاب هزار روایت نقل نکرده باشد!

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 1، ص 43، باب بقیة الأخبار التابعة لحدیث أبی عثمان عن جریر لکونها فی معناه

دیگر چه حرفی برای گفتن باقی می‌ماند!! همچنین از قول «شعبه» که از او به "امیرالمؤمنین فی الحدیث" تعبیر می‌کنند، در کتاب «سیر أعلام النبلاء» اثر «ذهبی» نقل شده است که می‌گوید:

«ما أعلم أحد فتش الحدیث کتفتیشی»

کسی مثل من روایت را زیر و رو نکرده است.

«وقفت علی أن ثلاثة أرباعه کذب»

من به این نتیجه رسیدم که سه چهارم روایات ما اهل سنت، دروغ است.

سیر أعلام النبلاء، اسم المؤلف: محمد بن أحمد بن عثمان بن قایماز الذهبی أبو عبد الله، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - 1413، الطبعة: التاسعة، تحقیق: شعیب الأرناؤوط, محمد نعیم العرقسوسی، ج 7، ص 226، باب 80 شعبة ع

این مطلب بدان معناست که هفتاد و پنج درصد روایات اهل سنت دروغ است. حال چه چیزی باقی ماند!! همچنین «محمد حسنین هیکل» یکی از نخبه‌های معاصر ما در کتاب «حیات محمد» نقل می‌کند:

«الحدیث الصحیح فی الحدیث الکذب کالشعرة البیضاء فی جلد الثور الأسود علی قول الدارقطنی»

احادیث صحیح ما در میان احادیث ضعیف همانند این است که در یک گاو سیاه به دنبال یک موی سفید بگردید.

حیات محمد، تألیف: محمد حسین هیکل، مؤسسة هنداوي للتعليم و الثقافة، جمهورية مصر العربية، ص 66

«دارقطنی» یکی از محدثین نامدار اهل سنت است. آقایان با این وضع به کتاب «کافی» ایراد می‌گیرند!! آقای «دمشقیه» با این وضع خجالت نمی‌کشید که پنج جلد نسبت به نقد کتاب «کافی» مطلب می‌نویسید!!

شما با این وضع تنها باید خودتان را نجات بدهید. کسی که خانه‌ای شیشه‌ای دارد، به خانه دیگران سنگ پرتاب نمی‌کند. اگر این شخص سنگ پرت کرد، طرف مقابل هم به خانه شیشه‌ای او سنگ پرت می‌کند و خانه فرو می‌ریزد.

بنده در این زمینه حرف زیاد دارم. شخصی که ادعا می‌کند روایتی که پیغمبر اکرم فرمود: "در فتنه‌ها ملازم علی بن أبی طالب باشید و از او جدا نشوید" نکارت الحدیث است، به این مطالب دقت کند.

اگر این مطالب ملاک باشد، شما باید تمام کتب روایی خود را ببندید و در دریا بیندازید. «محمد حسین هیکل» می‌گوید: حدیث صحیح در میان ما همانند این است که شما در یک گاو با موی سیاه به دنبال یک موی سفید بگردید.

مجری:

بله، تمثیل و تشبیه‌های خوبی هم به کار بردند. خدا را شکر «شعبة بن حجاج» را هم شناختند که «شافعی» در مورد او می‌گوید:

«لولا شعبة لما عرفت الحدیث بالعراق»

تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 9، ص 417، باب 4 شعبة بن الحجاج. ع. بن الورد أبو بسطام الأزدی العتکی مولاهم الواسطی، الحافظ الکبیر

این‌ها خوب فهمیدند که این جملات را به کار بردند. اتفاقاً این مطالب نشانگر این است که آنها بر احادیث خودشان تسلط داشتند که در چه حد تمام آنها از اصل کذب و دروغ است.

در روایاتی که حضرت استاد فرمودند، ما دو لفظ «صدیق أکبر» و «فاروق هذه الأمة» داشتیم که از القاب حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

ما مدنظر داشته باشیم شبهه‌ای که بسیار مطرح می‌شود، این است که آنها لقب‌ها و وصف‌هایی برای خلیفه اول و دوم هستند. حال چطور این روایات اشاره کردند که این القاب و صفات مخصوص امیرالمؤمنین هست؟!

این سؤال را در نظر داشته باشید. یک فاصله می‌گیریم و برمی گردیم ان شاءالله پاسخ سؤال را از حضرت استاد طلب خواهیم کرد.

یا علی مدد، یا أمیرالمؤمنین

الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب و الأئمة المعصومین (علیهم السلام)

به نظرم وقتی انسان مطالبی که مطرح شد را می‌خواند و با چیزهایی که در منابع اصیل اهل سنت مطرح شده است آشنا می‌شود، باید چندین بار این دعا را بخواند.

شما منابع هر مخالف شیعه‌ای بگردید، قطعاً این تهافت و اعتراف‌هایی مبنی بر اینکه اصول مکتبشان بر کذب قرار گرفته است را می‌توانید ببینید.

وقتی انسان این مطالب را می‌بیند، وظیفه خود را بهتر می‌شناسد و می‌داند که چقدر باید شکرگذار این نعمت الهی باشد که الحمدلله مولایش حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است.

ما این مطلب را بیان کردیم و از استاد خواستیم که توضیح بدهند که آیا در روایات آمده است وقتی فتنه‌ای سراسر جامعه اسلامی را فرا می‌گیرد، در آن زمان پیامبر گرامی اسلام چه صحبتی فرمودند.

ما در جواب شنیدیم که رسول گرامی اسلام به کرات و صراحت فرمودند: اگر می‌خواهید در این فتنه اهل نجات باشید و از این فتنه رهایی پیدا کنید، باید به سراغ امیرالمؤمنین بروید.

صفاتی که رسول گرامی اسلام به امیرالمؤمنین نسبت دادند، صفت «صدیق الأکبر» و «فاروق هذه الأمة» بود.

وقتی این دو صفت مطرح می‌شود، یک سری از شاخک‌ها تیز می‌شود و ادعا می‌کنند اینها صفاتی هستند که متعلق به خلیفه اول و دوم بودند و شیعیان آنها را به امیرالمؤمنین نسبت می‌دهند.

آیا در حقیقت همینطور است؟! آیا ما صرفاً همین دو روایت را داریم که به این مطلب اشاره کردند یا موضوع دیگری مطرح است؟!

«صدیق الأکبر» و «فاروق الأمة» القاب اختصاصی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ما اولاً مطلبی از کتب شیعه نیاوردیم و همگی را از کتب اهل سنت آوردیم. علاوه بر این در کتاب «سنن ابن ماجه» متوفای 275 هجری جلد اول صفحه 44 روایتی را از قول امیرالمؤمنین نقل می‌کند و می‌نویسد:

«أنا عبد اللَّهِ وَأَخُو رَسُولِهِ»

من بنده خدا و برادر پیغمبر هستم.

«وأنا الصِّدِّیقُ الْأَکبَرُ لَا یقُولُهَا بَعْدِی إلا کذَّابٌ»

من صدیق اکبر هستم و بعد از من هرکسی بگوید صدیق اکبر هستم کذاب است.

«صَلَّیتُ قبل الناس لسبع سِنِینَ»

من هفت سال قبل از سایر مردم نماز می‌خواندم.

سنن ابن ماجه، اسم المؤلف: محمد بن یزید أبو عبدالله القزوینی، دار النشر: دار الفکر - بیروت --، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 1، ص 44، ح 120

در ادامه آمده است که آقای «هیثمی» در کتاب «مجمع الزوائد» گفته است سند روایت صحیح است و رجال آن ثقات است. «حاکم نیشابوری» هم گفته که این روایت صحیح است و شرایط صحیح شیخین را دارد.

در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» هم عبارتی آمده است که بنده عین عبارت را می‌آورم. در روایت آمده است که امیرالمؤمنین فرمود:

«إنی عبد الله وأخو رسوله وأنا الصدیق الأکبر لا یقولها بعدی إلا کاذب»

من بنده خدا و برادر پیغمبر هستم. من صدیق اکبر هستم و بعد از من هرکسی بگوید صدیق اکبر هستم کذاب است.

«صلیت قبل الناس بسبع سنین قبل أن یعبده أحد من هذه الأمة»

من هفت سال قبل از این که احدی از این امت نماز بخوانند، نماز می‌خواندم.

مستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 120، ح 4584

ایشان در پاورقی می‌نویسد که آقای «ذهبی» می‌گوید که این روایت با شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» تطبیق می‌کند. ایشان فعلاً چیزی در متن نیاورده یا اگر هم بوده آقایان آن را حذف کردند جز روایت بعدی که «صحیح الإسناد» دارد.

آقای «ذهبی» در پاورقی عبارت «خم» را آورده است، به این معنا که روایت شرایط «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» را دارد. آقای «بوصیری» در کتاب «مصباح الزجاجة» روایت را نقل می‌کند:

«أنا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصدیق الأکبر لا یقولها بعدی إلا کذاب صلیت قبل الناس بسبع سنین»

و سپس در مورد سند روایت می‌نویسد:

«هذا إسناد صحیح رجاله ثقات»

مصباح الزجاجة فی زوائد ابن ماجه، اسم المؤلف: أحمد بن أبی بکر بن إسماعیل الکنانی، دار النشر: دار العربیة - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: محمد المنتقی الکشناوی، ج 1، ص 20، ح 49

«ابن ابی شیبه» در کتاب «المصنف» جلد ششم این عبارت را می‌آورد و می‌نویسد:

«انا عبد الله وأخو رسوله وأنا الصدیق الأکبر لا یقولها بعدی إلا کذاب مفتر ولقد صلیت قبل الناس بسبع سنین»

کتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 6، ص 368، ح 32084

در کتاب «معجم الکبیر» اثر «طبرانی» هم می‌بینیم آمده است که پیغمبر اکرم فرمود:

«وَهَذَا الصِّدِّیقُ الأَکبَرُ وَهَذَا فارُوقُ هذه الأُمَّةِ یفَرَّقُ بین الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ وَهَذَا یعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَالُ یعْسُوبُ الظَّالِمِ»

المعجم الکبیر، اسم المؤلف: سلیمان بن أحمد بن أیوب أبو القاسم الطبرانی، دار النشر: مکتبة الزهراء - الموصل - 1404 - 1983، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 6، ص 269، ح 6184

آقای «مناوی» در کتاب «فیض القدیر» جلد چهارم همین تعبیر را دارد و می‌نویسد:

«هذا أول من آمن بی وأول من یصافحنی یوم القیامة وهذا الصدیق الأکبر وهذا فاروق هذه الأمة»

فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی، دار النشر: المکتبة التجاریة الکبری - مصر - 1356 هـ، الطبعة: الأولی، ج 4، ص 358، باب 19 حرف العین

این روایات کاملاً نشانگر این است کسی که صدیق اکبر و فاروق اعظم هست امیرالمؤمنین است. ما هم نرفتیم روایاتی از کتاب «کافی» و «بحارالانوار» و دیگر کتب شیعه بیاوریم، بلکه همگی را از منابع اهل سنت آوردیم.

جالب اینجاست که آقای «ابن جوزی» در کتاب «الموضوعات» جلد اول صفحه 327 روایتی را نقل می که آقایان خیلی روی آن مانور می‌دهند. در روایت آمده است که پیغمبر اکرم می‌فرماید من در معراج بودم که دیدم نوشته شده است:

«لَا إِلَه إِلَّا الله مُحَمَّد رَسُولُ اللَّهِ أَبُو بَکرٍ الصِّدِّیقُ عمر الْفَارُوق»

ایشان در مورد سند روایت می‌نویسد:

«هَذَا حدیح [حَدِیث] لَا یصح»

این حدیث صحیح نیست.

«وَالْمُتَّهَم بِهِ عمر بن إِسْمَاعِیلَ»

عمر بن اسماعیل این روایت را جعل کرده است.

«قَالَ یحْیی: لَیسَ بشئ کذَّاب دجال سوء خَبِیث»

یحیی بن معین گفته است که این شخص دروغگو و دجال زشت و خبیث است.

الموضوعات، المؤلف: جمال الدین عبد الرحمن بن علی بن محمد الجوزی (المتوفی: 597 هـ)، ضبط وتقدیم وتحقیق: عبد الرحمن محمد عثمان، الناشر: محمد عبد المحسن صاحب المکتبة السلفیة بالمدینة المنورة، الطبعة: الأولی، ج 1، ص 327، باب کتاب الفضائل و المثالب

آقای «ابن حبان» در کتاب «المجروحین» جلد دوم صفحه 116 می‌نویسد که پیغمبر اکرم فرموده در بهشت در ورقه هر درختی نوشته شده است:

«لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بکر الصدیق عمر الفاروق عثمان ذو النورین»

ایشان در مورد سند روایت می‌نویسد:

«وهذان خبران باطلان موضعان لا شک فیه»

این دو روایت بدون شک باطل و جعلی است.

المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، اسم المؤلف: الإمام محمد بن حیان بن أحمد بن أبی حاتم التمیمی البستی، دار النشر: دار الوعی - حلب - 1396 هـ، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، ج 2، ص 116، ح 697

اگر ما تمام این روایات را ملاک قرار بدهیم مشخص است که افرادی این روایات را در زمان بنی امیه یا بنی عباس در برابر فضائل امیرالمؤمنین جعل کردند.

بنده بارها در بحث‌ها این مطلب را گفته‌ام، اما هیچ جوابی نشنیدم. چرا روایاتی که آقای «بخاری» و «مسلم» و دیگران در فضیلت خلیفه اول و خلیفه دوم و خلیفه سوم آورده‌اند در زمان خود خلفا بحث نشد؟!

در سقیفه مهاجرین و انصار به سر و کله همدیگر می‌زدند و همدیگر را تکفیر می‌کردند و می‌گفتند:

«اقتلوا سعدا قتل الله سعدا اقتلوه فإنه منافق»

سعد بن عباده را بکشید که او منافق است.

شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، نویسنده: ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، محقق / مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 21، باب إیراد کلام لأبی المعالی الجوینی فی أمر الصحابة و الرد علیه

همچنین بینی «حباب بن منذر» را می‌شکنند و او را مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند. در سقیفه اگر یکی از این روایات که در فضیلت ابوبکر است را می‌گفتند همگان ساکت می‌شدند.

زمانی که ابوبکر می‌خواست «عمر بن خطاب» را به عنوان خلیفه معین کند، صحابه اعتراض کردند و گفتند:

«تستخلف علینا فظا غلیظا ولو قد ولینا کان أفظ وأغلظ فما تقول لربک إذا لقیته وقد استخلفت علینا عمر»

الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الله بن محمد بن أبی شیبة الکوفی، دار النشر: مکتبة الرشد - الریاض - 1409، الطبعة: الأولی، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ج 7، ص 434، ح 37056

اگر ابوبکر یکی از این روایات را بیان می‌کرد و می‌گفت که پیغمبر اکرم فرموده است عمر بن خطاب فاروق این امت است، مردم ساکت می‌شدند.

همچنین زمانی که مردم آمدند تا عثمان را بکشند، باید یکی از این روایات بیان می‌شد. این در حالی بود که عثمان ادعا می‌کرد پیغمبر اکرم فرموده است بر روی تمام برگ‌های درختان بهشت نوشته شده است:

«أبو بکر الصدیق عمر الفاروق عثمان ذو النورین»

تاریخ بغداد، اسم المؤلف: أحمد بن علی أبو بکر الخطیب البغدادی، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت -، ج 5، ص 4، ح 2348

اگر یکی از این روایات نقل می‌شد، مردم از کشتن عثمان دست برمی داشتند. آن‌ها هم صحابه بودند و یهودی و نصاری نبودند. عبارت؛

«اقتلوا نعثلا قتل الله نعثلا»

النهایة فی غریب الحدیث والأثر، اسم المؤلف: أبو السعادات المبارک بن محمد الجزری، دار النشر: المکتبة العلمیة - بیروت - 1399 هـ - 1979 م، تحقیق: طاهر أحمد الزاوی - محمود محمد الطناحی، ج 5، ص 79، باب النون مع العین

را حضرت فاطمه زهرا و حضرت خدیجه و «سلمان» و «ابوذر» نگفت، بلکه خودی‌هایشان گفتند.

مجری:

احسنتم، ما بارها و بارها از جناب عایشه دیدیم که کوچکترین مطلب را نقل می‌کند و چقدر به آن مباهات می‌کند. حال سؤال اینجاست که اصلاً چرا خبری از این مطالب نیست!!

تا دیر نشده برگردید!!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

به تعبیر «ابن تیمیه» در زمان بنی امیه و بنی عباس روایات زیادی جعل شده است. ما نباید این روایات را مطرح کنیم. ملاحظه کنید بخش عظیمی از فضائل و خلافت امیرالمؤمنین از زبان حضرت در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده است.

ما در گذشته بحثی تحت عنوان امامت امیرالمؤمنین از زبان خود حضرت داشتیم که در آن تمام روایاتی که در کتب شیعه و اهل سنت از زبان حضرت بود را در آنجا مطرح کردیم.

حال شما یک روایت هم از قول ابوبکر و عمر بن خطاب و عثمان بیاورید که پیغمبر اکرم فرموده باشند خلیفه بعد از من شما هستید.

این در حالی است که ما عکس این روایت را داریم. نقل شده است ابوبکر در آخر عمر می‌گوید: ای کاش از پیغمبر اکرم سؤال می‌کردم که خلیفه بعد از شما چه کسی است. آیا انصار می‌توانند خلیفه شوند یا خیر!؟

ابوبکر سه سال و اندی خلافت کرد و در جنگ رده مسلمانان و غیر مسلمانان زیادی را کشته است و تازه زمان از دنیا رفتن افسوس می‌خورد که ‌ای کاش از پیغمبر اکرم سؤال کرده بود خلیفه بعد از شما چه کسی است!!

همچنین ملاحظه کنید خلیفه دوم در آخر عمر چه تعابیری دارد. او به «ابن عباس» می‌گوید: گریه و ناراحتی من به خاطر تو و رفیقت علی بن أبی طالب است.

آیا این روایات دلیل بر این نیست که ما قدری توجه کنیم؟! به تعبیر مقام معظم رهبری ما نمی‌گوییم که شما مذهبتان را تغییر دهید و کارخانه شیعه سازی درست نکردیم، اما از شما تقاضا داریم کتاب «المراجعات» و کتاب «الغدیر» را مطالعه کنید.

گرچه ما خودمان به دوستان توصیه می‌کنیم بسیاری از مطالبی که «علامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) آورده است را مطرح نکنید، زیرا برخی مطالب تند است.

بنده خودم در طول بیست و اندی سال نود درصد از مطاعنی که «علامه امینی» در جلد هفتم و هشتم از کتاب «الغدیر» آورده است را فاکتور گرفتم و نیاوردم، زیرا واقعاً تند است.

در مقابل مقام معظم رهبری می‌فرمایند که بروید و این مطالب را مطالعه کنید. ایشان این مطالب را کتب شیعه نیاوردند، بلکه از کتب اهل سنت آوردند. ببینید قضیه از چه قرار است.

بنده بازهم تکرار می‌کنم که دوستان و جوانان عزیز ما در این دنیا نهایت صد سال عمر می‌کنیم. بعد از صد سال به قدری پیر می‌شویم که هر روز آرزوی مرگ می‌کنیم.

آیا صد سال زندگی اینقدر ارزش دارد که ما یک زندگی دائمی و جاودانه را به خطر بیندازیم؟! در این صورت دائماً تأسف می‌خوریم که چرا دنبال تحقیق نرفتیم.

ما نمی‌گوییم این حرف‌ها را از ما بپذیرید، اما حرف‌هایی که می‌زنیم را بررسی کنید و ببینید که آیا واقعاً این حرف‌ها درست است یا قزوینی دروغ می‌گوید!!

کتاب «صحیح بخاری» همین جاست. بنده یک زمان کتاب «صحیح بخاری» را می‌آوردم و روایت آن را به مردم نشان می‌دادم. در مقابل «شبکه کلمه» ادعا کرده بود که آقای قزوینی جلد کتاب «صحیح بخاری» را نشان می‌دهد، اما ورق نوشته خود را می‌خواند.

ما مجبور شدیم که تصویر کتاب‌ها را بگیریم و جلد و شناسنامه کتاب و صفحه کتاب را نشان دهیم تا آقایان نتوانند انکار کنند.

بنده گمان می‌کنم اینها الطاف خفیه الهی در حق عزیزان شیعه و جوانان اهل سنت است. الحمدلله این مباحث بدون توهین و اهانت مطرح می‌شود.

بنده بارها تحدی کردم که اگر کسی از من یک ناسزا و سب و شتم نسبت به مقدسات اهل سنت شنیده است مطرح کند. بنده ادعای عصمت ندارم، اما گفتم که هم از اهل سنت پوزش می‌طلبم و هم به این شخص جایزه می‌دهم.

ما هرچه نقل می‌کنیم، می گوییم که کتاب‌های اهل سنت اینطور نوشته‌اند. حال اگر اشتباه است متعلق به خودتان است و اگر درست هم هست متعلق به خودتان است. هدف ما این است که این مباحث نقطه آغاز تحقیق باشد.

روزی بزرگواری از عزیزان اهل سنت تماس گرفته بودند. ایشان می‌گفت که من مهندس هستم، کارگاهی با پنجاه کارگر دارم و الحمدلله از نظر مسائل دنیوی وضعیت مساعدی دارم. همسرم همکار من بوده است، او مهندس است و با من همکاری می‌کند.

زمانی که حضرتعالی در «شبکه سلام» برنامه داشتید، ما پای صحبت‌های شما می‌نشستیم. شما دائماً می‌گفتید فلان کتاب و فلان صفحه و ما مرتب می‌خندیدیم.

ایشان می‌گفت که ما می‌گفتیم چقدر شیعیان دلخوش هستند، زیرا علمای شیعه به دروغ جلد و صفحه آدرس می‌دهند.

روزی همسرم به من گفت: زمانی که کارخانه تعطیل می‌شود بیا به کتابخانه برویم تا چند مورد از آدرس‌هایی که آقای قزوینی می‌گوید را دربیاوریم و بگوییم آدرس‌هایی که دادید دروغ بوده است و دیگر این دروغ‌ها را مطرح نکنید.

ایشان می‌گفت ما به کتابخانه بزرگی که در آنجا بود رفتیم، به آدرس‌هایی که یادداشت کرده بودیم مراجعه کردیم و دیدیم در همان جلد و صفحه روایتی که نقل کردید وجود دارد.

من و همسرم چندین هفته کارمان این بود که به کتابخانه می‌رفتیم و آدرس‌هایی که شما می‌دادید را نگاه می‌کردیم. البته بعضی از کتاب‌ها چاپ‌های مختلفی داشت و ما چاپ‌های مختلف را نگاه می‌کردیم.

ایشان می‌گفت ما به این نتیجه رسیدیم که مذهب اهلبیت مذهب درستی است. اگر شما بپذیرید خودم و همسرم می‌خواهیم به مذهب اهلبیت مشرف شویم.

اگر کسی اینطور با تحقیق و بررسی به مذهب تشیع روی بیاورد اهلا و سهلا، اما اگر از روی احساسات سنی و شیعه شود این احساسات ارزشی ندارد و ما به او نمره صفر هم نمی‌دهیم. لذا سوره مبارکه زمر آیات 17 و 18 می‌فرماید:

(فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَه)

بنا بر این بندگان مرا بشارت ده، کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند.

سوره زمر (39): آیات 17 و 18

اقوال مختلف را می‌شنوند، مذاهب مختلف را مطالعه می‌کنند و سپس مذهب و دین و قول احسن را انتخاب می‌کنند.

مجری:

بسیار خوب، احسنتم. بنابراین ما همین جا این مطلب را به آن متصل کنیم که شما بیننده عزیز اهل سنت که الآن برنامه را مشاهده می‌کنید ممکن است همین بزنگاه‌هایی که نمونه آن را حضرت استاد نقل کردند برای شما هم پیش بیاید.

ممکن است در خصوص صحبت‌هایی که در همین جلسه انجام می‌شود شما برایتان این سؤال پیش بیاید که این صحبتی است که کاملاً از نظر ما رد و باطل هست. حرکت کردن به سمت دفاع از مکتب خودتان شروع پیدا کردن مسیر هدایت هست.

شما تماس بگیرید و این ردیه و صحبت و ایرادی که دارید را مطرح کنید. ان شاءالله اگر درست بود که مطمئن باشید بیشتر بر مذهب خودتان اتکا می‌کنید، اما اگر غلط بود الحمدلله راه هدایت باز شده است.

این گوی و این میدان در اختیار شما هست. همانطور که از منش حضرت استاد هم واضح هست، حرص بر هدایت را بارها و بارها فرموده‌اند و دنبال این هستند. ان شاءالله به هر اندازه‌ای که توفیق داریم در مسیر هدایت قدم برداریم.

بالاخره شبکه‌ای هم که قرار گرفته است اصلاً قرارداد و جعل این شبکه هم به همین عنوان بوده است. ان شاءالله این معرفت افزایی ها و پیدا کردن حقیقت‌ها بیشتر و بیشتر نمایان شود.

راه‌های ارتباطی که برای شما هست و در اختیارتان قرار گرفته است را مشاهده می‌کنید و این امکان برایتان برقرار است که با برنامه تماس بگیرید.

ان شاءالله صدای شما را خواهیم شنید و صحبت‌ها و دغدغه‌های شما را نسبت به موضوعاتی که مطرح می‌شود خواهیم شنید و ان شاءالله حضرت استاد هم پاسخگو خواهند بود.

به سراغ تماس‌های شما بینندگان عزیز برویم، اما قبل از آن یک فاصله کوتاه بگیریم سپس برمی گردیم و صدای شما عزیزان را می‌شنویم.

عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند «شبکه جهانی حضرت ولی عصر».

الحمدلله امشب هم این توفیق را داشتیم و در برنامه «حبل المتین» از محضر حضرت استاد استفاده کردیم و توانستیم خودمان را بهتر و بیشتر به این حبل الله المتین متصل کنیم و ان شاءالله رسیده باشیم به مقصود و غایت اصلی خلقت.

از این لحظه به سراغ تماس‌های شما بینندگان عزیز برویم. همچنان فرصت باقیست و تلفن‌هایی که زیرنویس شده در اختیار شما هست. ان شاءالله تماس بگیرید، صدای شما را خواهیم شنید و سؤالاتتان را مطرح کنید، حضرت استاد پاسخگو خواهند بود.

همچنین اگر تمایل ندارید به صورت صوتی با ما در ارتباط باشید، می‌توانید پیام خودتان را از طریق پیام رسان‌هایی که زیرنویس شده است بفرستید. ان شاءالله ما متنی که برای ما فرستادید را می‌خوانیم و پاسخش را از حضرت استاد طلب خواهیم کرد.

تماس‌های بینندگان برنامه:

به سراغ تماس اول برویم. جناب آقای بهادری از کرج پشت خط هستند. آقای بهادری در خدمتتان هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم. عرض سلام مجدد دارم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم و رحمة الله.

مجری:

علیکم السلام و رحمة الله.

بیننده:

حضرت استاد شما کتاب آقای «محمد بن اسماعیل بخاری» که آقایان کتاب ایشان را بعد از قرآن کریم بزرگ کرده‌اند را ببینید که چه اهانت‌هایی توسط راویان حدیث که دشمن اهلبیت بودند آورده است.

ایشان عادت ماهیانه زنان را آورده است یا دعوای خرها با گاوها را آورده است، اما یک باب از عاشورای امام حسین و اسارت حضرت زینب نیاورده است!!

آقای «محمد بن اسماعیل بخاری» که در عالم برزخ تشریف دارید آیا واقعه عاشورا افسانه بود؟! آیا اسارت رفتن دختر خلیفه چهارم شما افسانه بود؟!

چرا شما فتاوی خانم عایشه را آوردید، اما چرا احادیث و روایات دختر حضرت علی بن أبی طالب قهرمان کربلا را نیاوردید؟! چرا احادیث و روایات اهلبیت را نیاوردید؟!

راویان صحاح سته که در قله قرار دارند تماماً دشمن اهلبیت هستند. «خلیک بن سلیمان مدنی» در قله قرار دارد، در حالی که مزدور «منصور دوانقی» بوده و مخالف زندان او بود. آقایان صاحب صحاح علم او را امضاء کردند.

«قاسم بن عبدالله بن عمر بن حفصه عدودی» یکی از نوادگان عمر بن خطاب بوده است. «ابن ماجه» گفته است که این شخص کذاب است.

«قاسم بن عبیدالله بن عبدالله بن عمر بن خطاب» نوه عمر بن خطاب است، در حالی که «مسلم» از او کسب حدیث کرده و «نسائی» آورده است. این در حالی است که علمای رجال گفته‌اند که ایشان از عدالت به دور بوده است.

«قتاله» در هر شش صحاح روایت دارد. ایشان روایات را تدلیس می‌کرد و مدح‌ها را جابجا می‌کرد. این شخص از طرف امام باقر (علیه السلام) ممنوع الحدیث بود.

«قیس بن ابی حازم کوفی» در شش صحاح روایت دارد و تماماً قبول کردند که دشمن علی بن أبی طالب بوده است.

«کثیر بن عبدالله بن عمرو بن عوف مدنی» شخصی است که «ابو داود»، «ترمذی» و «ابن ماجه» نقل کرده‌اند که این شخص کذاب بوده است.

«محمد بن ابراهیم عدی دمشقی» شخصی است که «ابن ماجه» از او نقل حدیث کرده است، اما گفتند که او کذاب مشهور است.

«محمد بن اسحاق بن یسال بن خیار» شخصی است که «مسلم» و چهار سن از او نقل حدیث کرده است، اما علما گفته‌اند که ایشان کذاب و مدلس و دجال است. ایشان صاحب «سیره ابن هشام» و منبع اصلی «طبری» است.

اولین مدلس هم آقای «بخاری» بوده است. «ابو زهره» همان «عثمان دارمی» شخصی است که «نسائی»، «ابو احمد حاکم» و «ابن حبان» گفته‌اند که او ضعیف و منکر حدیث است. احادیث ایشان را کسی به عنوان حدیث از پیغمبر اکرم تلقی نمی‌کرد.

«زهیر بن معاویه ابو خزیمه کوفی جعفی» کسی است که تمام صحاح سته بدبختانه همانند «بخاری» از ایشان نقل حدیث کردند. ایشان اولین کسی بود که وقتی حضرت زید بن علی (علیه السلام) را شهید کردند، ایشان چوبه دار را محکم نگه داشته بود.

لازم به ذکر است که حضرت زید بعد از امام سجاد و امام باقر (علیه السلام) بزرگ‌ترین و فاضل‌ترین و عالم‌ترین و مجاهدترین فرد بوده است.

«زهیر بن معاویه» حضرت زید را به دار زد، در حالی که بیش از هفتاد حدیث از این شخص در کتاب «بخاری» باب ایمان، وضو، غسل، صلاة، اذان، وصایا، حج و جهاد آمده است.

ابواب «بخاری» از این شخص نقل حدیث کردند. این در حالی است که پیغمبر اکرم فرمود: یکی از نوادگان و پاره تن من در «کناسه بنی اسد» به دار آویخته می‌شود و به جهت اینکه برهنه است به بدن او نگاه نکنید.

بنابراین «بخاری» از هرکسی که ضد اهلبیت است نقل حدیث کرده است. افرادی از «بخاری» پرسیدند: چرا از فلانی نقل حدیث نمی‌کنید؟ او گفت: به جهت اینکه به تشیع گرایش دارد.

سؤال بنده این است که آقایان وهابی اگر یک انسان عالم و وارسته و صادق بوی تشیع داشته باشد، از او نقل حدیث نمی‌کنید به جهت اینکه نستجیر بالله از نظر «بخاری» فاسق است؟! این شخص هم تابع صحابه و هم تابع اهلبیت پیغمبر اکرم است.

آقایان وهابی آقای «بخاری» را حجت خدا می‌دانند. حجت هم باید ایمان داشته باشد و قولش حجت باشد. این در حالی است که این افراد همگی دشمن اهلبیت هستند.

آقای «بخاری» نقل حدیث کرده است که خودشان حجت است. آقایان وهابی متخصصان اهل سنت و رجال هم همه ایمان دارند که رجال آقای «بخاری» را بررسی کرده‌اند و بیش از سیصد نفر گفته‌اند که همگی مدلس و کذاب و دجال هستند و حجت نیستند.

آقایان تکلیف خود را با کتاب «صحیح بخاری» روشن کنند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

مجری:

سلامت باشید، احسنتم. طیب الله، ماشاءالله. بسیار ممنون و متشکر هستیم که مثل همیشه محکم و باصلابت و البته مرتبط با موضوع بحث خودمان بود. البته موضوع اصلی بحث نبود، اما به همان سمت رفت. الحمدلله بحث مبارک و میمونی بود.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

ایشان می گویند که چرا «بخاری» واقعه عاشورا را نیاورده است. این در حالی است که قبل از عاشورا واقعه غدیر را صد و ده تن از صحابه نقل کرده‌اند. در کتاب «صحیح بخاری» نه اشارتا، نه کنایتا و نه صراحتاً از واقعه غدیر هیچ اثر و خبری نیست.

مجری:

انسان وقتی که می‌بیند این افراد چه اعتباری برای این کتاب قائل می‌شوند، بیشتر تأسف می‌خورد.

به سراغ تماس بعدی برویم. ما به برادران متولی قول داده بودیم. ایشان در جلسه قبل تماس گرفته بودند. دو تن از برادران فرصت صحبت پیدا کردند، اما یک نفر از این برادران عزیز باقی ماند.

ایشان در این جلسه تماس گرفتند و صدایشان را می‌شنویم. آقای متولی در خدمت شما هستیم، بفرمایید:

بیننده (آقای متولی از قزوین – شیعه):

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت حضرت استاد آیت الله حسینی قزوینی و مجری محترم حجت الاسلام آقای مرعشی.

مجری:

سلامت باشید، سلام علیکم. آقای متولی الحمدلله شما مثل برادرانتان فعال در زمینه ولایت و معرفت به اهلبیت هستید. خدا را شکر که خانواده غنچه‌های مهدوی هستید و می‌بینیم که همگی شکوفا می‌شوند. اسم کوچکتان چیست؟

بیننده:

محمد حسین متولی.

مجری:

آقا محمد حسین بفرمایید.

بیننده:

اگر اجازه بدهید مطالبی را ارائه بدهم و دو سؤال از عزیزان اهل سنت بپرسم.

مجری:

بفرمایید.

طوفان یک نوجوان قزوینی در بیان یک اعتراف دردناک!!

بیننده:

اعتراف عمر به ممانعتش از مکتوب شدن دستور پیغمبر اکرم مبنی بر خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام).

«ابن ابی الحدید معتزلی» در کتاب «شرح نهج البلاغه» جلد دوازدهم صفحه بیست و بیست و یک از کتاب «تاریخ بغداد» تألیف «احمد بن ابی طاهر بغدادی» از «عبدالله بن عباس» نقل کرده است که گفت:

در زمان خلافت عمر بن خطاب بر او وارد شدم و از من پرسید: پسر عمویت بزرگ شما اهلبیت را در چه حالی ترک کردی و پیش من آمدی؟! من گفتم: در حالی که با دست خود از چاه برای نخلستان‌های فلانی آب می‌کشید و قرآن می‌خواند.

او پرسید: ای عبدالله! آیا هنوز در دلش چیزی از امر خلافت مانده است؟! من گفتم: بله. او پرسید: آیا هنوز گمان می‌کند که رسول خدا او را نصب کرده است؟! گفتم: بله و بالاتر اینکه از پدرم درباره آنچه او ادعا می‌کند پرسیدم و پدرم پاسخ داد او راست می‌گوید.

عمر بن خطاب گفت: او نزد رسول خدا جایگاه والایی داشت، اما این چیزی نیست که حجتی را اثبات کند یا عذری را برطرف نماید.

پیغمبر اکرم در زمانی جایگاه او را بالا می‌برد و هنگام وفاتش تصمیم داشت که به اسم وی برای جانشینی خود تصریح کند، اما من به خاطر دلسوزی نسبت به اسلام و نگه داشتن دین از آن جلوگیری کردم.

در همان کتاب جلد دوازدهم صفحه 78 و 79 بازهم به نقل از «ابن عباس» آمده است که در سفر عمر بن خطاب به شام همراهش بودم که در راه به من گفت: ای پسر عباس! از پسر عمویت گلایه دارم. از او خواستم همراه من بیاید، اما نیامد. هنوز او را غمناک می‌بینم. به نظر تو اندوهش به خاطر چیست؟! گمان می‌کنم به خاطر از دست دادن خلافت هنوز دلخور است.

من گفتم: همینطور است. او گمان می‌کند که رسول خدا او را برای خلافت معین کرده است.

عمر بن خطاب گفت: ای پسر عباس! رسول خدا خلافت را برای او می‌خواست، اما چه می‌شد کرد که خدای بلند مرتبه نخواست که او خلیفه شود. رسول خدا چیز دیگری خواسته بود و خدا چیز دیگری می‌خواست.

خواست خدا محقق شد و خواست رسول خدا انجام نشد. رسول خدا در هنگام وفاتش خواست که او را برای خلافت معین کند، اما من از ترس فتنه و برای گسترش اسلام راه را برای او بستم.

من دو سؤال از برادران اهل سنت دارم. در قرآن کریم آمده است:

(وَ ما ینْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْی یوحی)

و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید. آنچه آورده چیزی جز وحی نیست که به او وحی شده است.

سوره نجم (53) آیات 3 و 4

پیامبر گرامی اسلام سخن نمی‌گوید، جز آنکه سخنش وحی خداوند یا سخن خدا می‌باشد.

سؤال اول اینکه آیا خلیفه دوم این آیه شریفه را ندیده است و یا حتی نشنیده است که اینطور حرف می زند؟! سؤال دوم اینکه آیا درباره سخن خلیفه دوم هم آیه یا دلیلی دارید که حرف او سخن خداوند باشد؟! قضاوت را به وجدان‌های بیدار واگذار می‌کنم.

مجری:

ماشاءالله، احسنتم، طیب الله. آقا محمد حسین خیلی خوب و عالی بیان کردید.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

دست شما درد نکند، خداوند به شما جزای خیر عنایت کند. خدا بر توفیقات پدران و مادرانی که چنین فرزندانی تربیت می‌کنند بیفزاید و بهترین پاداش را در دنیا و آخرت برای آنان مقدر کند.

مجری:

محمد حسین به برادرانتان سلام برسانید. جلسه پیش هم می‌خواستیم صحبت کنیم، اما متأسفانه فرصت نبود. ماشاءالله بسیار عالی و کامل مطالب را بیان کردید و سؤالی هم که پرسیدید سؤال بسیار بجایی بود.

ان شاءالله در همین مسیر و همین راه اگر ادامه بدهید و مثل برادرانتان پیش بروید، قطعاً موفقیت‌های دنیوی و اخروی در انتظارتان خواهد بود.

همانطور که می‌بینید حضرت استاد بارها و بارها تشویق کردند و جای شکر آن هم باقی است. آقا محمد حسین عزیز از شما تشکر می‌کنیم، بسیار عالی بود.

دیگر فرصت نیست که بخواهیم به تماس دیگری بپردازیم. فرصت نیست که بخواهیم به تماس دیگری بپردازیم و به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

سؤال‌های متنی را که عزیزان فرستادند را هم برای جلسه آینده می‌گذاریم که آنها را هم مطرح کنیم و در خدمتتان باشیم. حضرت استاد از محضرتان تشکر می‌کنیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته‌ای که ایشان آوردند که مصدر آن «ابن ابی الحدید» است را کاری نداریم آنها قبول دارند یا ندارند، اما امروزه در شبکه‌های وهابی هم مطرح است که پیغمبر اکرم می‌خواست علی بن أبی طالب خلیفه شود اما مقدر بود که خداوند خواست خلیفه نشود.

اگر این ملاک باشد، در رابطه با «فرعون» هم می‌شود چنین کاری کرد. حضرت موسی می‌خواست «فرعون» خلیفه نشود، اما خداوند عالم خواست که پادشاه شود.

در رابطه با «شداد» و «نمرود» هم همین قضیه مطرح است. حضرت ابراهیم نمی‌خواست ایشان خلیفه شود، اما خداوند عالم می‌خواست. این‌ها در حقیقت مغلطه‌ای هست که این افراد این مسائل را به خداوند متصل می‌کنند.

(إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکراً وَ إِمَّا کفُوراً)

ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا کفران کند.

سوره انسان (76): آیه 3

خداوند انتخاب را به من داده است که راه هدایت را بگیرم یا راه ضلالت را انتخاب کنم. وقتی رسول اکرم می‌فرماید که علی بن أبی طالب خلیفه است، از طرف خداوند عالم است.

(یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاس)

ای پیامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان و اگر نکنی، رسالت او را انجام نداده‌ای.

سوره مائده (5): آیه 67

از طرف دیگر هم قرار نیست خداوند عالم به اجبار یک مسئله‌ای را بر مردم تحمیل کند. اگر بحث جبر باشد دیگر بهشت و جهنم فایده‌ای ندارد.

خداوند عالم اختیاری به ما داده است و این اختیار هم به «شمر بن ذی الجوشن» داده شده و هم به امام حسین داده شده است.

این اختیار هم به «عمر بن سعد» داده شده است، هم به «عبیدالله بن زیاد» داده شده و هم به امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین داده شده است.

آن‌ها از اختیارشان سوء استفاده کردند، اما اهلبیت (علیهم السلام) از اختیارشان حسن استفاده را کردند. ما نباید نستجیر بالله همه را به مقدرات الهی گره بزنیم.

مجری:

بسیار خوب. نکته کاملاً دقیقی بود. حواسمان باشد که وقتی می‌خواهیم به یک حدیث احتجاج کنیم، بسیاری مواقع به همان مقدار که می‌خواهیم احتجاج کنیم پایبند هستیم نه اینکه بخواهیم به صورت کلی مفاد آن مطلب را بپذیریم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

قرآن کریم می‌فرماید:

(وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کلُّهُمْ جمیعاً)

و اگر پروردگار می‌خواست تمام آنها که در روی زمین هستند همگی (از روی اجبار) ایمان می‌آوردند.

سوره یونس (10): آیه 99

اگر خداوند اراده کند، تمام مردم روی زمین مؤمن درجه یک می‌شوند. بنا نیست که چنین باشد، بلکه راه گزینش و انتخاب را برای ما گذاشتند که راه هدایت را انتخاب کنیم یا راه ضلالت را انتخاب کنیم.

مجری:

حاج آقا از محضرتان بسیار تشکر می‌کنیم. الحمدلله در این جلسه هم بسیار استفاده کردیم و بهره بردیم و ان شاءالله در جلسات آینده هم در خدمتتان خواهیم بود.

تشکر می‌کنیم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که امشب هم همراه ما بودید و برنامه «حبل المتین» را برای مشاهده انتخاب کردید. تا دیدار آینده خدانگهدار

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


حبل المتین>

شبکه ولی عصر آیت الله حسینی قزوینی حبل المتین