آینه تاریخ

قسمت شصت برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 11/06/1401

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الرب الشهداء و الصدیقین، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

بینندگان محترم سلام وقتش ما بخیر از برنامه آینه تاریخ و از شبکه جهانی حضرت ولی عصر خدمت شما رسیدیم و عرض سلام و ادب و احترام داریم عزیزان بیننده عظم الله اجورنا و اجورکم در شامگاه جمعه که متعلق به آقا امام عصر هست و در سالروز شهادت دختر سه ساله حضرت امام حسین (ع) بی بی رقیه (س) در خدمت شما هستیم و ان شاءالله از محضرت مهمان گرانقدر مان استاد عزیز مان جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه بهره مند خواهیم شد و ان شاءالله سؤالات تاریخ شما عزیزان بیننده و مباحثی که به این روزها مربوط می شود را از محضر ایشان خواهیم پرسید و پاسخ مناسب را خواهیم گرفت، بیش از این وقت شما را نگیریم و بیشتر از محضر استاد استفاده کنیم.

سلام علیکم جناب آقای دکتر خیلی خوش آمدید عظم الله اجورنا و اجورکم.

استاد جباری:

علیکم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم حضور حضرت عالی جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه از خداوند متعال توفیقات روز افزون را برای شما طلب می کنم و بنده هم تسلیت عرض می کنم این ایام را و بخصوص ایام اسارت اسرای کربلا خاندان مظلوم ابی عبدالله الحسین (ع) و شهادت نازدانه طفل خردسال آن حضرت را به همه شما تسلیت عرض می کنم ان شاءالله که توفیق زیارت قبر مطهرش نصیب همه شما و ما بشود ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله که همه ما این توفیق را داشته باشیم که زیارت این دردانه را ببینیم و ان شاءالله در همین زیارت اربعین هم که بسیاری همت کردند و آغاز کردند این سفر را و ان شاءالله کسانی که قرار است بروند هم زیارت شان مقبول درگاه الهی باشد و همین اینکه توفیق این را بخواهند و حضرت این افتخار را به آنها بدهند که بروند به زیارت حضرت رقیه و حضرت زینب (س) بروند.

استاد ما بخاطر همین ایام دو سه شب برنامه داشتیم در همین شبکه حضرت ولی عصر احتمال دارد که برخی از سؤالات ما در آن برنامه پاسخ داده شده باشد ولی خب چون سؤال ها به عنوان تاریخی است و خواسته شده از حضرت عالی سؤال ها پرسیده شده و شما پاسخ بدهید برخی از سؤالاها را باز مطرح می کنیم ان شاءالله که بتوانیم استفاده کنیم، یکی از مباحثی که مطرح شده در بحث اقامت اسرا و خاندان اهل بیت خب این واقعاً سنگین است، این کلمه در مورد این بزرگواران ولی خب دیگر متأسفانه واقع شده اقامت اسرا در خرابه یا در قصر بوده در شام، این یکی از سؤالات است.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم، تناسبی هم با امروز دارد که شهادت حضرت رقیه (س) معمولاً گفته می شود در خرابه شام، آیا اقامت در خرابه بوده یا بنابر آنچه که در برخی از متون هست که گفته می شود در خانه ای کنار قصر یزید اسرا سکونت داده شدند باید دید که اقتضای متون تاریخی چه هست در این ارتباط، چند تا روایت را عرض می کنم در متون مختلفی آمده از این روایات استفاده می شود که در بدو ورود اهل بیت (ع) به شهر شوم دمشق با توجه به آن فجایعی که نسبت به اهل بیت در آن زمان انجام گرفت واقعاً آن مکان را مکان شومی باید تلقی کرد، شوم که عرض می کنم باز بد نیست چون این تعبیر را به کار بردم اینطور نیست که حالا یک جایی اگر شوم شد همواره دیگر شوم باشد چون بر اساس منطق قران ملاک شومی و مبارکی این است که یک مکان یک فرد یک زمان نسبتش و رابطه اش با خداوند چگونه باشد، اگر فردی فرد الهی باشد بنده خدا باشد فرد خوش یمنی است و الّا می شود اصحاب المشأمه به تعبیر قرآن، اصحاب المیمنه و اصحاب المشأمه در سوره مبارکه واقعه، یا مثلاً قرآن کریم از قول حضرت عیسی (ع) تعبیر

«وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ»

من مبارک هستم هرجایی که باشم

مریم/31

عیسی است عبد خدا است، پیامبر الهی است، نبی الهی است

«وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ»

هر جا که باشم مبارک هستم، یا قرآن کریم درباره ایامی که عذاب نازل شد بر اقوام پیشین مثل عاد و ثمود

«في يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ»

قمر /19

یا «ایام نحسات» تعبیر می کند، ملاک نحس بودن شوم بودن، مبارک بودن چنین چیزی است پس شام آن زمان با توجه به حضور بنی امیه با توجه به دشمنی با اهل بیت (ع) فجایعی که نسبت به اسرا به عمل آمد جشنی که گرفتند در ورودی اسرا به دمشق، و حمل سرهای مطهر ابی عبدالله و شهدا، و پایکوبی مردم شام آوردن این اسرا در ورود به دشمق، آمدن از باب توما وارد کردند، همینطور که شاید هفته قبل هم اشاره کردم، که این باب توما کلمه رومی همان دروازه ساعات است، باب ساعات که در عرب گفته می شود به رومی می شد توما شاید با تایم و اینها هم یک ارتباطی داشته باشد که به معنای زمان و ساعت هست لذا چنین چیزی است، باب توما گفته می شد و عرب ها تعبیر می کنند به باب توما و بعد باب ساعت است، دروازه ساعت، یک دروازه مهمی بوده  که الآن هم موجود است و کسانی که به دمشق می روند معروف است آن قسمت و بعد از وارد کردن از اینجا که یک  جای مشهور و عامی بوده و مردم در آنجا تجمع کرده بودند، مرکز تجمع بوده بردند کنار مسجد اموی و بر روی سکویی، اینهایی را که عرض می کنم در متون مقتل کهن آمده بر روی سکویی که کنار مسجد اموی بود و محل فروش بردگان بود، بردگان را می آوردند در آنجا یک بلندی بود که روی آنجا قرار می دادند در معرض دید مردم باشند که مردم ببینند و انتخاب بکنند و بخرند، نعوذبالله اهل بیت ابی عبدالله (ع) را بردند روی آنجا قرار دادند در معرض تماشای مردم قرار دادند، تک تک اینها فاجعه است در حد بسیار بزرگ منتهی چون فجایع فراوان است در کربلا گاهی گم می شود یکی از اینها کافی بود که ما اوج مصیبت را داشته باشیم  در ارتباط با اهل بیت (ع) وجود های عظیمی مانند حضرت زینب (س) مانند امام سجاد (ع)، مانند دختران ابی عبدالله سکینه، فاطمه و اینها را در روی سکوی برده فروشان در معرض دید قرار بدهند، و بعد از آن بردند به کاخ یزید و آن مجلس شوم در کاخ یزید تشکیل شده که آن اشعار کفر آمیز در آنجا خوانده شده، جسارت به سر مطهر ابی عبدالله (ع) شده و بعد اسرا را منتقل کردند به محل سکونت، این محل سکونت از نقل ها بر می آید که دور است محل سکونت شان، جای خرابه ای بوده محلی بوده که مشخص است از اوصافی که آمده خرابه بوده و طوری که دیوارها و سقف آن در آستانه فرو ریختن بوده روایتی که در این باره عرض می کنم، از فاطمه بنت علی سلام الله علیه نقل شده این را هم مرحوم ابن طاووس در کتاب الملحوف یا اللحوف علی قتل طفوف، هم در لحوف مرحوم ابن طاووس نقل کرده صفحه 219، و هم مرحوم ابن نما در مسیر الأحزان صفحه 102، و سپس مرحوم مجلسی هم در بحار جلد45، صفحه 140، نقل کردند

«ثمّ انّ یزید (لعنه الله) أمر بنساء الحسین علیه السلام، فحبسن مع علی بن الحسین علیهما السلام فی محبس»

لحوف، مرحوم ابن طاووس، ص 219

اینها در یک محبسی بودند، پس هنوز بحث خانه یزید مطرح نیست، یا خانه ای کنار خانه یزید، محبس بوده تعبیر محبس است، زندان در زندان که

«لا یکنّهم من حرّ و لا قرّ»

نه از سرما و نه از گرما حفظ شان نمی کرد

پس یک جایی بوده که سقفی ندارد

«حتّی تقشرت وجوههم»

در حدی که این آفتاب و اینها در چشم های و پوست هایشان اثر گذار شد،

این نقلی است که مرحوم ابن طاووس در این آدرسی که عرض کردم دارد، نقل دیگری است که این را مرحوم محمد بن حسن صفار در بصائر الدرجات صفحه 337 نقل کرده، و همینطور مرحوم طبری در دلائل الإمامه صفحه 88 این را نقل کرده محمد بن علی حلبی این می گوید

«سمعت اباعبدالله (ع) یقول»

از امام صادق شنیدم که می فرمود،

دلائل الإمامة،طبری، ص 88

«لما اتي بعلي بن الحسين عليهما السلام يزيد بن معاوية جعلوه في بيت»

وقتی که امام سجاد را بردند نزد یزید ملعون آن حضرت را در یک خانه ای قرار دادند،

«فقال بعضهم: إنّما جعلنا في هذا البيت ليقع علينا فيقتلنا»

بعضی از این اسرا گفتند که ما را آوردن  اینجا که این دیوارها و این خرابه ای که گذاشتند، در حدی که اینها باهم می گفتند بلکه دیوارها بریزد و عمداً ما را اینجا آوردند که این دیوارها فرو بریزد و ما را به قتل برسانند

«فراطن الحرس فقالوا: انظروا»

این نگهبانانی که آنجا بودند باهم شنیدند این سخنان را و به رومی می گفتند که

«انظروا إلى هؤلاء يخافون أن تقع عليهم البيت و إنّما يخرجون غدا فيقتلون»

اینها را بنگرید اینها از اینکه خانه بر سر شان خراب بشود می ترسند در حالی که فردا اینها را از این مکان خارج می کنند و همه شان را خواهند کشت

تلقی آن محافظان رومی و سربازان رومی که آنجا بودند این بود، حال خود این یک بحثی است که این سربازان رومی در خدمت یزید چکار می کردند، خب مگر سربازان مسلمان نبودند، خود این نشان می دهد که چه رابطه ای بین یزید و رومیان وجود داشت و این سربازان آنجا به عنوان سرباز قرار داده شدند این هم نکاتی است، و امام سجاد (ع) اینجا می فرماید، که

«قال عليّ بن الحسين عليهما السّلام : لم يكن فينا أحد يحسن الرطانة غيري»

امام سجاد فرموده، امام صادق به نقل از امام سجاد که در میان آن جمع کسی مثل من رومی نمی دانست من متوجه شدم سخن این نگهبانان را که این چنین داشتند باهم صحبت می کردند و بعد در برخی از منابع هم از جمله در همان دلایل الإمامه و همینطور در الخرائج وا لجرائح مرحوم قطب راوندی جلد2، صفحه753 آنجا آمده که در این لحظه امام سجاد فرمود خداوند از چنین امری جلوگیری می کند یعنی در همان لحظه اینهایی که می گفتند که فردا اینها کشته خواهند شد، امام فرمود که خداوند مانع این کار خواهد شد، این پس اصلش با توجه به این روایات در این متون متقدم مثل بصائر الدرجات، دلایل الإمامه، مثل لحوف ابن طاووس، مثل الأحزان اصلش قابل قبول هست، که ورود شان را آن ملعون یزید در یک جای محقری، یک خرابه ای قرار داده بود، حالا اینجا خوب است در پرانتز عرض کنم سالهای قبل هم در همین ایام اشاره به این نکته کردم که خرابه چکار می کردند، کجا بوده، گفته می شود خانه خراب، استحضار برخی از محققین این هست که وقتی که فتوحات انجام گرفت در منطقه شام و دمشق و اینها، زمان فتوحات که از زمان ابوبکر شروع شد خب برخی از خانه هایی که مسیحیان و رومیان در آنجا ساکن بودند ترک کردند خانه های شان را و رفتند از شام، بعد از فتح آنجا توسط مسلمان ها، و لذا این خریبه بوده، منطقه خرابی بوده آنجا، منطقه ای که ساکنانش ترک اوطان کرده بودند، چه بسا استحضار کردند برخی از محققین که در یکی از همین خانه ها بوده که در مرکز شام هم قرار داشت، اینطور نبوده که اینها را ببرند خارج از شام یک جایی سکنی بدهند، بلکه در همان مرکزیت بوده با توجه به اینکه چنین پیشینه ای داشته و در چه حالی آنجا را ترک کردند، و اینکه چند روز در آنجا بودند باز در متون آمده، روایتی که این دو روز عرض کردم، روایتی است که داوود بن فرقد نقل می کند

مجری:

دو روز را گفتند که دو روز آنجا اقامت داشتند

استاد جباری:

بله این روایت را باز در بصائر الدرجات آمده صفحه 339،

« حدّثنا محمّد بن الحسين،عن صفوان،عن داود بن فرقد قال: ذكر قتل الحسين و أمر عليّ بن الحسين فقال»

بصائر الدرجات، ص 339

نزد امام سجاد بحث شهادت امام حسین(ع) و بحث اسارت اهل بیت به شما به میان آمد فرمودند که

«لمّا أن حملنا إلى الشام،فدفعناإلى السجن»

حضرت فرمودند که ما وقتی به شام رسیدیم ما را بردند به زندان

«فدفعنا إلی السجن فَتَرَاطَنَ أَهْلُ الرُّومِ بَيْنَهُمْ فَقَالُوا مَا فِي هَؤُلَاءِ صَاحِبُ دَمٍ إِنْ كَانَ إِلَّا ذَلِك‏»

آنهایی که رومی صحبت می کردند در آنجا باهم می گفتند که در میان اینها صاحب دم، یعنی کسی که بخواهد خونخواه این کشتگان باشد وارث خون حسین اگر کسی بخواهد باشد کسی جز او نیست، یعنی اشاره به امام سجاد می کردند

«مَا فِي هَؤُلَاءِ صَاحِبُ دَمٍ إِنْ كَانَ إِلَّا ذَلِك‏ يَعْنُونِي‏»

 امام سجاد می فرماید که من را قصد می کردند

 و بعد فرمود که ما را دو روز در آن مکان نگه داشتند و سپس از آنجا آزاد کردند، تصریح روایت است که امام سجاد می فرماید دو روز در آنجا بودند، حالا چطور شد که از آن خانه رها شدند خطبه امام سجاد (ع) دخیل بود، پس در مجموع می توان گفت، که حداقل دو مجلس و دو مکان برای اقامت، دو مجلس یعنی یک مجلس در کاخ شوم یزید همان مجلس اول و سپس مجلسی در مسجد اموی ترتیب داد که در آن مجلس دوم که در مسجد اموی ترتیب داد که منجر شد به خطبه امام سجاد (ع) و آن خطبه کمر یزید را و تبلیغات یزید را شکست و بعد از آن واکنش ها گویا در حدی شده که ناچار شده که اهل بیت را از آن مکان منتقل بکند یک صورت ظاهری ترتیب بدهد و محترمانه تر برخورد بکند لذا منتقل می کند به خانه ای در کنار خانه خودش، و باز بعضی این را مطرح کردند که یزید یک کاخی داشته مجلل شاید همان کاخ خضراء باشد که برای معاویه مطرح شده و یزید هم طبیعتاً وارث معاویه در همان جا ساکن بوده و گویا  غیر از آن یک خانه دیگری هم داشته که آنجا سکونت می کرده در وقت خودش هم می رفته درون کاخ، کنار آن خانه ای که سکونت می کرده خانه ای بوده که

مجری:

ویرانه ای بود

استاد جباری:

نه آن ویرانه جدا است، که از ویرانه منتقل می شوند به خانه ای کنار خانه یزید که بعد آنجا هم حداقل سه روز آنجا اقامت داشتند بعضی بیشتر گفتند، چون مدت اقامت در شام را با توجه به قرائن بیش از ده روز نبوده، حالا آیا پنج روز بوده هفت روز بوده آیا تا ده روز بیشتر نبوده

مجری:

پس نهایت چیزی که ممکن است در شام مانده باشند ده روز بوده

استاد جباری:

بله نهایتاً ده روز بوده بیشتر بعضاً گفتند اما نقل های متفرد است و اینها قابل اعتنا نیست

مجری:

آن چیزی که خیلی مورد تأیید حضرت عالی است فکر کنم حدود پنج روز را

استاد جباری:

بله پنج روز قدر متیقن است، چون سه روز در آن خانه کنار یزید و دو روز هم در آنجا بودند منتهی در بعضی نقل ها هست که چند روز عزاداری کردند در شام لذا ممکن است که بیشتر از سه روز را بتوان قائل شد، به هر حال بیش از ده روز نبوده و در خانه ای که کنار خانه یزید در آنجا بودند، اینکه حضرت رقیه (س) در آن خرابه در آن دو روز از دنیا رفته یا اینکه در آن خانه، از نقل کامل بهائی خانه یزید آمده در کامل بهائی، تعبیر خانه یزید، که اگر آن باشد یعنی مراد خانه ای است که جوار خانه یزید است در آنجا شهادت اتفاق افتاده،

مجری:

آن چیزهایی که در آن هست دیگر می گویند یزید ملعون صدا را شنید و آن کار را کرد

استاد جباری:

بله احسنت، این صدا را شنید پیدا است که در جنب خانه او بوده، و اینکه پنج صفر را معمولاً گرفتند تطبیق می کند با اینکه در آن خانه بوده و نه در آن دو روز در خرابه

مجری:

درست است پس در واقع ما اگر بخواهیم به ترتیب بگوییم، از در ساعات وارد شام شدند دو روز در آن خرابه با آن شرایط که فرمودید، بعد آمدند مجلس اول یزید بوده

استاد جباری:

مجلس اول یزید که در بدو ورود است، یعنی همان روز اول که وارد شدند، بعد روز دوم

مجری:

پس سخنرانی حضرت زینب و آن خطبه حضرت زینب در همان روز اول در مجلس یزید در مجلس اول است،

استاد جباری:

در مجلس اول است اما خطبه امام سجاد در مسجد اموی است که الآن هم یک سکویی در مسجد اموی موجود است به عنوان نشانه محل اسرا

مجری:

این مباحث را وقتی از حضرت عالی به عنوان کسی که متخصص در مسائل تاریخی هستید خیلی برای ما جالب می شود و مهم است.

چند تا نکته خیلی جالبی داشتید اینکه علم امام به زبان های دیگر در این روایت آمده و همانطور که قرآن هم مؤید این بحث هست، و بحث دیگر که حضرت امام سجاد یعنی آن قضیه قتل اینها حتمی بوده که آنها این را گفتند، امام سجاد تأیید کرده، گفته که خدا این را درست می کند

استاد جباری:

حداقل استحضار مردم این بود و این نوع رفتار یزید با اسرا طبیعتاً این را در اذهان ایجاد می کند،

مجری:

احتمال آن خطبه حضرت اما سجاد هم خیلی تأثیر گذاشته در این قضایا که اینگونه پیش نرفته.

خیلی متشکریم حضرت استاد، بحث دیگر ما در خصوص شواهد تاریخی در وجود حضرت رقیه (س) هست، چون متأسفانه می بنیم که بخصوص وهابی ها خیلی روی این تأکید می کنند، برخی هم واقعاً شاید غرض هم نداشته باشند به اشتباه برخی مباحث را به برخی نسبت می دهند در خصوص اینکه حضرت رقیه وجود ندارد، و شواهد تاریخی را پرسیدند که چقدر هست آیا اینقدر متقن هست یا نه؟

استاد جباری:

گویا در شبکه در همین یکی دو روزی هم که گذشت بحث های خوبی شده در ارتباط با این مسئله و سالهای قبل هم یادم  هست که در این ایام در این ارتباط بحث شد، من مروری می کنم باز به صورت گذرا در ارتباط با نقلیات و شواهدی که در این مورد وجود دارد و مؤیداتی که در این مورد وجود دارد، معمولاً در ارتباط با حضرت رقیه (س) استناد به همان نقل کامل بهائی می شود کهن ترین سندی که جریان را نقل کرده برای ما فاجعه را اینکه در اثر مشاهده سر مطهر پدر رنجور شد و از دنیا رفت، کتاب کامل بهائی است از منابع قرن هفتم، که این کتاب همانطور که قبلاً هم عرض کردیم برای یکی از امراء زمان به نام بهاء الدین نوشته شد لذا به کامل بهائی معروف شد، عماد الدین طبری این کتاب را تدوین کرده هدیه کرده به نحوی به بهاء الدین و لذا کامل بهائی معروف است، در آنجا بحث مفصلی درباره حادثه کربلا و مسائل مترتب بر حادثه کربلا مطرح شده و از جمله چیزهایی که در آنجا دیده می شود بحث شهادت طفل خردسال ابی عبدالله است، متن آنچه که در کامل بهائی آمده  را من اجمالاً اشاره می کنم دو سه نکته را در آن ارتباط عرض می کنم. بله آقای عماد الدین حسن بن علی طبری در کامل بهائی جلد 2صفحه 179 که این کتاب را در شرح و توصیف این کتاب آمده که 12 سال را صرف تألیف این کتاب می کند در سال 675 از تألیف کامل بهائی فارق می شود و این کتاب را به بهاء الدین محمد صاحب دیوان، یعنی وزیر اعظم در زمان حکومت هلاکو خان تألیف و تقدیم می کند لذا کامل بهائی در سقیفه نامیده این کتاب را در آن آدرسی که عرض کردم، ایشان در آنجا می گوید که در حاویه آمده، مرادش از حاویه کتاب الحاویه فی مذمات معاویه، یا مصالب بنی امیه، می گوید از این کتاب دارد نقل می کند که البته نسخه ای از آن کتاب به جا نمانده منتهی آن کتاب الحاویه نوشته قاسم بن محمد بن احمد مأمونی از اندیشمندان اهل سنت است، مقدم بر کامل بهائی، یکی دو قرن جلوتر این کتاب را تدوین کرده، از آنجا نقل کرده که در حاویه آمد که :

زنان خاندان نبوت در حالت اسیری حال مردانی را که در کربلا شهید شده بودند بر پسران و دختران ایشان پوشیده می داشتند و هر کودکی را وعده ها می دادند که پدر تو به فلان سفر رفته است باز می آید تا ایشان را به خانه یزید آوردند آن توضیحی که عرض کردم مراد همان خانه جنب خانه یزید است، دخترکی بود چهار ساله شبی از خواب بیدار شد و گفت پدر من حسین کجا است، این ساعت او را به خواب دیدم که سخت پریشان است بود زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخواست یزید خفته بود از خواب بیدار شد و در حال تفحص کردند خبر بردند که حال چنین است، آن لعین در حال گفت که بروند و سر پدر او را بیاورند و در کنار او نهند ملاعین سر بیاورند و در کنار آن دختر چهار ساله نهادند پرسید این چیست ملاعین گفتند سر پدر تو است آن دختر بترسید و فریاد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسلیم کرد،

کامل بهائی، ج2،ص179

این عبارتی است که در کامل بهائی است و به نقل از حاویه کهن ترین سند ما در ارتباط با جریان این است با این تعابیری که عرض کردم، اخیراً تشکیکاتی برخی کردند درباره این عبارت گفتند چاپ بمبئی این تعبیر پدر من حسین کجا است، این حسین در آنجا اضافه شده در حالی که در چاپ های قبلی کتاب بهائی تعبیر حسین نبوده، این ادعایی است این را از این باب عرض می کنم  که ممکن است در میان بینندگان عزیز کسی این شبهه را شنیده باشد لذا عرض کردم که در سال اخیر بعضی این ادعا را کردند اما این ادعا چه ثابت بشود چه نشود  در نتیجه تأثیر نمی گذارد چون شواهد برای بحث حضرت رقیه (س) متعدد است، منتهی این یک ادعایی است که باید این نسخ واقعاً دیده بشود و ببینیم که نسخ کهن کامل بهائی چه بوده، و نسخ بعدی چه بوده؛ اما غیر از این یک مؤیداتی یا شواهد یا دلایل وجود دارد خود تعبیر بنات، اینکه اباعبدالله (ع) در کربلا بنات برای حضرت وجود داشته نه بنتَین، خب از مقتل ها و فلان گاهی بر می آید که دو دختر داشته حضرت سکینه و فاطمه اما در تعابیر متعددی تعبیر بنات آمده در مقاتل متقدم، حداقل سه نفر، بنات جمع است، مثلاً در مقتل ابی مخنف در تاریخ طبری آمده و همینطور در ارشاد مرحوم شیخ مفید بیان این هست که

«فلما سمع أخواته کلامه هذا صحن و بکین و بکى بناته»

وقتی سخن وداع امام را شنیدند خواهرانش صیحه زدند گریه کردن و همینطور

تاریخ طبری

«بکی بناته فارتفعت أصواتهن فأرسل إلیهن أخاه العباس بن علی و علیا ابنه»

به هر حال در آن لحظه می گوید اینها صدا به گریه بلند کردند و حضرت، حضرت عباس را فرستاد برای دلداری به اینها و آرام کردن آنها

و همینطور هنگام حرکت دادن اسرا از کربلا به طرف کوفه بنابر نقل حمید بن بکیر احمدی،

«ثمّ‌ أمر حميد بن بكير الأحمري، فأذّن في الناس بالرحيل إلى الكوفة، وحمل معه بنات الحسين»

عمر سعد حمید بن بکیر الأحمری را مأمور کرده که اعلام کند در میان مردم

«الناس بالرحيل إلى الكوفة، وحمل معه بنات الحسين»

دختران حسین (ع) همراه کرد و برد

بنات باز اینجا تعبیر آمده، طبری باز اینجا می آورد که

« ثمّ‌ أمر حميد بن بكير الأحمري، فأذّن في الناس بالرحيل إلى الكوفة، وحمل معه بنات الحسين وأخواته»

دینوری باز به همین ترتیب بنات دارد، ابن اعصم کوفی ابن اثیر،

«اقام عمر بن حسین بعد قتله الحسین یومین، ثم الرتحل الی الکوفه و حمل معه بنات الحسین و اخواته»

مرحوم شیخ مفید به همین ترتیب تعبیر بنات دارد به هر حال خود این تعبیر بنات در موارد متعددی تکرار شده و بنات  بیش از دو نفر را شامل می شود و طبیعتاً دختر سومی را هم برای امام حسین (ع) باید ترسیم بکنیم، و یکی فاطمه هستی یک سکینه (س) هست و سومی تأیید می کند این بنات است، و یا در خطاب ابی عبدالله (ع) که آمدند دم خیام و ندا دادند یا زینب یا ام کلثوم یا رقیه، یا رقیه که می گوید بعضی حمل بر این کردند که مراد رقیه بنت علی همسر مسلم هست اما با تحلیلی که برخی از محققین در این باره انجام دادند به این نتیجه رسیدند، رقیه سه تا وجود داشته، یک رقیه فرزند امیرالمؤمنین که در طفولیت از دنیا می رود، رقیه دوم رقیه کبری، سوم رقیه صغری، رقیه کبری ابتدا همسر جناب مسلم بود از او فرزندانی هم صاحب شد و از دنیا رفت و بعد از او جناب مسلم بن عقیل با رقیه صغری ازدواج کرده، که کنیه ام کلثوم داشته، و لذا گفته که چونکه اینجا حضرت با آن ام کلثوم کربلا همین رقیه صغری است که همسر جناب مسلم و چون ام کلثوم را جدا ذکر کرده این را قرینه می گیرند که مراد از این رقیه دیگر آن رقیه همسر مسلم نیست، بلکه رقیه بنت الحسین (ع) هست،

مجری:

این در ذهن من  هم بود که آیا می شود به این استناد کرد که آنجا یا زینب یا رقیه که حضرت امام حسین (ع) در روز وداع می گویند اسناد کرد یا نه که حضرت عالی می فرمایید پس می شود از آن هم به این دلیلی که حضرت عالی آوردید تعبیر کرد که رقیه بنت الحسین است،

استاد جباری:

بله یکی از شواهد دیگر همین لباب الأنصاب است که عزیزان بیننده هم شاید شنیدند کتاب لباب الأنصاب ابن فندق بیهقی متوفی 565 هجری یعنی نیمه قرن ششم تقریباً از دنیا رفته صاحب کتاب لباب الأنصاب، در لباب الأنصاب می آید سراغ فرزندان ابی عبدالله

«و أما الحسینیه فهم من اولاد الحسین بن علی (ع) و لم بقی من اولاده الا زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیه»

لباب الأنصاب، بیهقی

در چهار صفحه قبل دختران ابی عبدالله (ع) را چهار نفر ذکر می کند، اینجا می فرماید که

«و لم یبقی من اولاده الا زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیه»

تعبیر رقیه را در اینجا بکار می برد، «لم بقی من اولاده» معنایش این نیست که، چون این بیهقی صاحب لباب الأنصاب چناچه خودش تصریح می کند در این کتاب به دنبال معرفی آن دسته از فرزندان اهل بیت (ع) نیست که الزاماً صاحب عقب و نسل و اینها بوده اند، حتی آنهایی که عقب النسل می گوید بر خلاف نسب نگاران دیگر من حتی آنهایی را که عقب النسلی هم نداشتند را از دنیا رفتند در کودکی و اینها، آنها را هم می آورم، و لذا می گوید دو تعبیر ست عقبه معنایش این است که صاحب نسل است، اما وقتی لم یبقی منظور این است که بازمانده، مراد صرفاً بازمانده است،  و لذا این نیست که لم یبقی الزاماً به معنای این بادش که چون سکینه و فاطمه مدتی بعد از ابی عبدالله (ع) زندگی کردند اما رقیه که خب در فاصله کوتاهی از دنیا رفته آیا این تعبیر لم بقی الا فلان معنایش این است که باید رقیه زنده باشد مدت مدیدی؟ نه چون نمی گوید اعقبه بلکه می گوید لم یبقی الا فلان، و لذا با این تعبیر «لم یبقی اولاده الا زین العابدین و فاطمه و سکینه و رقیه» این سازگار است مدت کوتاهی بعدش از دنیا رفته باشد، این هم لباب الأنصاب بیهقی، و اما مؤیدات ما دیگر از آنجا که می آییم برخی از مؤیدات را باید ذکر بکنیم آن جریان سید ابراهیم دمشقی که زیاد گفته شده و در این شبکه هم بیان شده، من یک نکته دیگری عرض می کنم رؤیاها به خودی خود حجت نیستند جز برای صاحب رؤیا اما بعضی از رؤیاها شواهد صدق بر آن وجود دارد و اینها را نمی شود تکذیب کرد، و گوینده هم فرد ثقه ای است، مرحوم میرزا علی محدث زاده، منظور از محدث زاده محدث قمی مرحوم شیخ عباس قمی است فرزند بزرگ ایشان مرحوم میرزا علی قبل از انقلاب از دنیا می رود سال 1396، قمری، صاحب مفاتیح، گرچه فرزند دیگر هم داشتند که زنده بودند، تا سالها بعد از برادر شان اما این میرزا علی محدث منبری خوبی بوده، مشهور بوده، سال 1396 تقریبا 48 سال قمری پیش در واقع از دنیا رفتند و ایشان چون منبری بوده یک مشکلی در ناحیه حنجره پیدا می کند، و خیلی حاد می شود به پزشک مراجعه می کند پزشک منع می کند مطلق سخن گفتن که مدتی باید شما اصلاً سخن نگویید تا اینکه ترمیم بشود حنجره، و ایشان هم باید حتی در منزل هم باید می نوشته مطالب را بیان می کرده، مدت مدیدی باید اینطور می بوده، لذا می گوید یک روزی بعد از نماز ظهور و عصر خیلی منقلب شدم متوسل به ابی عبدالله (ع) شدم، در آستانه ماه رمضان بودیم دعوت ها برای ماه رمضان می آمد برای من برایم سخت بود که رد کنم این دعوت ها را منقلب شدم متوسل به حضرت شدم که ما هم نوکری شما را می کنیم، خوابم برد در عالم رؤیا صحنه ای را دیدم در جایی بودم که نیمی از آن مکان روشن بود، نیمی تاریک تر بود در آن مکان روشن ابی عبدالله (ع) را دیدم حضور دارند و به حضرت عرض حال کردم همین حالت و وضعیتم را و حضرت فرمودند که به آن سید بفرمایید و بگویید که روضه دخترم را بخواند نگاه کردم داماد مان شوهر خواهر مان سید مصطفی طباطبایی داماد مان بود نشسته بود رفتم خدمت ایشان گفتم که حضرت می فرمایند که روضه دختر ابی عبدالله را بخوان، ایشان ابتدا إبا می کرد حضرت فرمود که روضه دخترم را بخوان لذا شروع کرد روضه حضرت رقه را خواندن، و در عالم رؤیا می گوید این روضه را خواند و من هم گریه می کردم و اشک می ریختم که خانواده گویا دیدند من دارم گریه می کنم بیدارم کردند، و می گوید خیلی افسوس خوردم که آن صحنه را از دست دادم اما احساس بهبودی کامل کردم در ناحیه حنجره ام و فردا رفتم پیش طبیبی که معالج من بود و معاینه کرد و صحبت من را که شنید دید که هیچ اثری از آن بیماری نیست می گوید طوری شد که قلم در دست طبیب بود از دستش افتاد و نتوانست بنویسد و نشست و شروع کرد به گریه کردن و گفت که این قطعاً عنایت ابی عبدالله (ع) هست، مؤیداتی مانند این مؤیداتی مثل همان جریان آب، که رفتند و قبر مطهر حضرت رقیه را سید ابراهیم دمشقی و امثال اینها، در مجموع مؤیدات خوبی هستند برای اثبات وجود تاریخی حضرت رقیه (س).

مجری:

خیلی متشکریم استاد خسته نباشید، مباحث تاریخی را وقتی حضرت عالی بگویید برای ما یک ارزش دو چندانی پیدا می کند به خاطر همین خیلی وقت ها همین مباحث را شاید اساتید دیگر هم گفتند دقیق و خوب و استفاده کردیم اینکه شما هم آن را تأیید می کنید برای ما بسیار ارزشمند است.

یکی از مباحثی که باز مطرح شده بحث سخنرانی و ایراد خطبه توسط حضرت زینب (س) در مجلس یزید بوده، خب وضع خیلی فجیع است، خیلی سخت است آن اوصافی که حضرت عالی هم قبلاً در برنامه های متعدد اشاره داشتید به آن شرایط و امام عصر هم خب به ما گفته اند خیلی از مباحث را، چه شرایطی و چه زمینه ای ایجاد شد که حضرت زینب (س) مجبور شد آنجا ایراد خطبه کند در آن وضعیت؟

استاد جباری:

به دو نکته اشاره می کنم در مجلس اول در کاخ یزید که آنجا هم اشعار کفر آمیز بر زبان جاری  کرد و هم جسارت به سر مطهر ابی عبدالله کرد مجلس شراب ترتیب داد، به گونه ای شد که اعتراض بعضی از حاضران را بر انگیخت که از جمله حاضران سفیر روم بود، که گاهی تعبیر عالم یهودی آمده گاهی تعبیر سفیر روم آمده منتهی چون محتوای اعتراض و سخنان شبه هم هست، چون آن عالم یهودی سؤال می کند که آن سر کیست می گویند نواده پیامبر است، سفیر روم به همین طریق سؤال می کند که این کیست، و بعد می گوید که من که نواده 70 هستم از حضرت داوود مردم خاک من را به تبرک بر می دارند و احترام می گذارند تعجب می کنم از شما که این فرزند پیامبر تان را با او این چنین عمل کردید، و غیر از این اعتراضات که هم از جانب غیر مسلمانان بود مثل سفیر روم یا عالم یهودی و چه از جانب وابستگان اموی موجود و حاضر در آن صحنه، یحی بن حکم مثلاً مروان حکم برادری داشت یحی بن حکم مروان خودش خیلی خبیث است پدرش حکم ابن ابی العاص هم خیلی خبیث است اما یحی بن حکم پیدا است که نیمچه انصافی در او هست با اینکه برادر مروان است از بنی امیه است فرزند حکم بن ابی العاص است، برادرش و پدرش هر دو ملعون است از سوی پیامبر (ص) بودند اما این یحی در آن مجلس اعتراض می کند شعری هم می خواند در قالب شعری به یزید اعتراض می کند، می گوید حداقل تو که خویشاوند هستی با حسین داری ابن زیاد مرتکب این جنایت شده خب خویشاوندی بین او و حسین نیست اما تو از قریش هستی ابن زیاد که از قریش نبود، تو از قریش  هستی و چنین داری شادی می کنی، چنین جسارت به این سر می کنی، و چنین جنایتی را تأیید می کنی که می گوید بر یزید خیلی گران آمد و مشتی زد به سینه یحی بن حکم و از مجلس بیرونش کرد، اینها منظور این اعتراضات و رسید اعتراضات است به همسر یزید، همسر یزید هند بنت عبدالله بن عامر بن کریز که او هم باز اموی بود، اما وقتی که این سخنان یزید را آن اشعارش را آن وضعیت فجیع را در آن مجلس دید می گوید جامع بر سر کشید و از اندرونی خارج شد و آمد گفت که ای امیرمؤمنان آیا این سر حسین پسر فاطمه دختر پیغمبر خدا است؟ یزید گفت آری بر پسر دختر پیغمبر و نخبه قریش فغان کن و سیاه بپوش، وقتی دید که این اعتراضات دارد زیاد می شود از طرف خودی ها و غیره، حتی زنش، اینجا یزید یک مقدار تغییر موضع می دهد می گوید که ابن زیاد شتاب کرد و او را کشت که خدا او را بکشد، می خواهم بگویم در چنین فضایی حضرت زینب (س) دید فضا مناسب هست فضای اعتراض بر ضد یزید و لذا آن خطبه غرّاء خودش را حضرت خواند و واقعاً انسان متحیر می ماند نه خطبه را می شود انکار کرد از جهت تاریخی چون اسناد خطبه در منابع کهن بلاغات النساء ابن کیفور از منابع قرن سوم است از دوره غیبت صغری ست، صفحه 21، در الحدائق الوردیه باز آمده جلد1 صفحه218، و در لحوف ابن طاووس آمده، در بحار مرحوم مجلسی، مثیرالأحزان ابن نما، مقتل الحسین خارزمی، چندین منبع این خطبه را دارند پس انکار تاریخی نمی شود کرد، آن وقت در مجلسی مثل یزید که با آن فضایی که ایجاد کرده بود فضای ارعاب فضای ایجاد تصور پیروزی در مردم، من فقط چند سطر از این آغاز خطبه را می خوانم که ببینیم که زینب (س) در واقع اسیر یزید هست یا یزید اسیر زینب (س) در این نوع کلمات که حضرت آغاز کرد این چنین که

«صدق الله و رسوله یا یزید، «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ الله وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ»»

روم /۱۰

در الحدائق الوردیه، ج 1، ص 218

«أَ ظَنَنْتَ يَا يَزِيدُ حَيْثُ أَخَذْتَ عَلَيْنَا أَقْطَارَ الْأَرْضِ وَ آفَاقَ السَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا نُسَاقُ كَمَا تُسَاقُ الْأُسَرَاءُ أَنَّ بِنَا هَوَاناً عَلَيْهِ وَ بِكَ عَلَيْهِ كَرَامَةً»

خدا و رسولش راست گفته اند که سرانجام کسانی که، چون یزید اشعار کفر آمیز خواند

مجری:

دقیقاً همین را می خواستم عرض کنم بحث این است که این بیان حضرت زینب مشخص می کند که این اشعار یعنی کافر است، آیاتی که به کار برده حضرت زینب

استاد جباری:

مضمون آیه این است که اگر کسی گناه مرتکب بشود اصرار بر گناه بکند سر از کفر در می آورد،

«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ الله»

سرانجام کسانی که آیات بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند

ای یزید آیا پنداشته ای که چون اطراف و اکناف زمین و آسمان را برای ما تنگ کردی تا ما را مانند اسیران از این سو به آن سو بکشانند این نشان آن است که خدا ما را خار و تو را گرامی داشته است و آیا گمان می کنی این از جایگاه والای تو است که چنین باد به دماغ افکنده ای و با تکبر به اطراف خود می نگری

حالا یزید تمام این مقدمات را چیده برای اینکه خودش را پیروز جلوه بدهد با این کلام حضرت چطور فرو می ریزد

چون دنیا را به کام و امور را رام خود می یابی از شادی در پوست خود نمی گنجی اما بدان که این تنها محلتی خدایی است، آیه: اینکه کافر شدن و راه طغیان در پیش گرفتند تصور نکنند اگر به آنان مهلت می دهیم این به سود شان است، ما به آنان مهلت می دهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند

«إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً»

آل عمران/178

و بر برای آنها عذاب خوار کننده ای آماده شده است، ای پسر آزاد شدگان «یابن الطلقی» آیا این عدالت است، این پیدا است از اینجا دیگر وارد مصیبت می خواهد بشود، خیلی سخت است بر زینب (س) و بر اهل بیت که آیا این عدالت است که دختران و کنیزکان خود را در پس پرده عزت بنشانی و دختران پیامبر را به اسیری بکشانی، پرده های شان را دریده و صدای شان را در گلو خفه کرده ای در حالی که اندوهگین و دلشکسته اند، شتران آنان را در بیابان ها بدوانند، دشمنان از این شهر به آن شهر شان برانند نه کسی مراقب حال شان باشد و نه کسی آنان را پناه دهد، مردم از نزدیک و دور به تماشای آنان گرد می آیند اما سرپرستی از مردان شان همراه شان نیست، اما چگونه کسی که همواره با تکبر و تنفر و بغض و کینه به ما نگریسته است در دشمنی با ما کندی کند، با چوب دستی خود بر دندانهای اباعبدالله می زنی و بی هیج شرم و حیائی می گویی کاش بزرگانم که در جنگ بدر کشته شدند اینجا بودند باری چرا چنین نکنی تو که بر آن زخم دیرین چنگ زده و با ریختن خون فرزندان پیامبر و ستارگان زمین از خاندان عبدالمطلب آن جراحت را از بیخ برکنده ای بزودی با آنان در پیشگاه خدا حاضر خواهی شد و آن وقت است که آرزو می کنی کاش کور و لال بودی، و کاش نگفته بودی این شعر را که

و از شادی برایم فریاد دست خوش بر می آوردند

اشاره به آن شعر یزید است که ای کاش اشیاخ من، بزرگان من بودند و می دیدند من چه کردم، که به من گفتند ای یزید دستت شل مباد و دست مریزاد ای یزید با این کارت، بعد حضرت فرمود خدایا حق ما را بگیر و انتقام ما را از آنکه بر ما ستم کرد بستان که مستجاب شد.

خطبه مفصل است ادامه دارد، فقط آغاز خطبه را خواستم اشاره کنم.

مجری:

استاد عزیز ما وقت مان به پایان رسید یک سؤالی هم هست شما قبلاً یک اشاره ای به آن کرده اید خیلی وقت کم است، بحث عزاداری یکبار آن را در دو سه هفته پیش اشاره داشتید که عزداری رسمی در زمان آل بویه که طقریباً نزدیک به عصر حضور و در زمان غیبت صغری بوده رخ داده و اینها، در عصر حضور هم عزاداری بوده

استاد جباری:

بله حالا من اجازه می خواهم این را بگذاریم شاید نیاز به توضیح دارد، ادوار عزاداری است چگونگی عزاداری نکات مهمی دارد، یعنی در عصر حضور اهل بیت (ع) بخصوص شعرایی که عزاداری کردند و آغاز گر عزاداری چه کسی بود اصلاً در تاریخ اسلام، و شکل عزاداری در عصر حضور اهل بیت چگونه بود،

مجری:

یکبار از شما شنیدیم که امام سجاد (ع) وقتی به مدینه آمدند رسماً آنجا یک عزاداری خود امام سجاد (ع) بر پا کردند،

استاد جباری:

بله و بعد رسمی به صورت آزاد که دسته جات به بیرون بیایند مربوط به سال 352 هجری است یعنی در واقع اوایل غیبت کبری است و دوره آل بویه و معز الدوله دیلمی که ان شاءالله توضیحاتی دارد و مستنداتش را توفیق باشد جلسه بعد عرض می کنیم.

مجری:

ان شاءالله، خیلی متشکر سؤالات زیاد هست و همه هم سؤالات خوبی است و مشتاق هستیم بپرسیم ولی وقت کم است، متشکر از زحمتی که کشیدید و فرصتی را که در اختیار مان گذاشتید جناب آقای دکتر جباری عزیز استاد حوزه و دانشگاه و متخصص در مسائل تاریخی، ان شاءالله که در هفته های آتی هم در خدمت شما باشیم بینندگان عزیز از شما تشکر می کنم بابت ارتباطی که با ما دارید و وقتی را که در اختیار ما گذاشتید ان شاءالله که بتوانیم در جلسات بعد هم سؤالات شما را مطرح کنیم و پاسخگو باشیم، تا دیداری دیگر از همه شما التماس دعا داریم و آخر کلام ما تعجیل فرج آقا را از خداوند خواستاریم

اللهم عجل لولیک الفرج

خدا حافظ.

 


آینه تاریخ>

سوالات تاریخی شهادت حضرت رقیه س اسارت خرابه قصر اهل بیت ع دروازه ساعات مسجد اموی مصیبت امام سجاد ع شواهد تاریخی کامل بهایی کربلا کوفه دختران امام خطبه حضرت زینب س سر مطهر سیدالشهدا فرزند پیامبر ص قریش یزید