عصر ایمان

قسمت پنجاه و ششم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


 بسم الله الرحمن الرحيم

عنوان برنامه: عصر ایمان (پرداخت پول از طرف مردم برای منبر و روضه خواندن مبلغین)

تاريخ: 25/ 10/ 1400

استاد: حجت الاسلام والمسلمین عباسی

مجری: آقای سیرتی

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بیننده های عزیز و سروران گرامی از این که بیننده برنامه عصر ایمان شدید از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار متشکر و سپاسگزارم در شب وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) مادر گرامی حضرت قمر بنی هاشم ابو الفضل العباس (علیه السلام) هستیم عرض تسلیت دارم ان شاء الله در چنین شبی ما را از دعاهای خودتان بی بهره نکنید.

برنامه عصر ایمان را به لطف خدای بزرگ و مهربان و با نام و یاد خدای بزرگ و مهربان آغاز کردیم مثل روال گذشته و هفته های گذشته خدمت شما بیننده های عزیز خواهیم بود. استاد گرانقدر حجت الاسلام والمسلمین عزیز ما جناب آقای عباسی مهمان برنامه ما هستند با ایشان سلام علیکم داشته باشیم و به برنامه امشب مان بپردازیم. استاد سلام می کنم خدمت شما خیلی خوش آمدید و عرض تسلیت دارم خدمت شما.

استاد عباسی:

سلام علیکم ورحمة الله بنده هم عرض سلام و ادب و احترام دارم و همین طور عرض تسلیت محضر بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی حضرت ولی عصر امیدوارم که خدای متعال به ما و شما توفیق بندگی خودش و معرفت اهل بیت (علیهم السلام) را عنایت بفرماید محضر شما هستیم.

مجری:

خیلی سپاسگزارم، استاد هفته گذشته بحث اخبارییون بود و صحبت و نظراتی که اخبارییون نسبت به کسانی که منبری هستند یا مبلغ دین اسلام هستند هدیه های که دریافت می کنند یا مبالغ و هزینه های که دریافت می کنند صحبت های در برنامه شد امشب هم اگر احیاناً باز صحبتی است خدمت شما خواهم بود ان شاء الله سوالاتی که ممکن است بیننده های عزیز با ما در ارتباط باشند خدمت شما باشم.

استاد عباسی:

بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین إنه خیر ناصر ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابا القاسم مصطفی محمد وعلی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین. اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

قبل از شروع به پاسخ به صحبت های شما تنها و تنها یک روایت در عظمت و شخصیت وجود نازنین حضرت ام البنین (علیها السلام) عرض بکنم که ما هم بی بهره از شب وفات حضرت و ایام مخصوص به حضرت نباشیم و نام ما را هم در عزاداران حضرت ام البنین مادر قمر منیر بنی هاشم حضرت ابا الفضل العباس (علیه السلام) ثبت بگردانند.

یک روایت در باب معرفت حضرت به حضرات معصومین (علیهم السلام) عرض بکنیم آن این که وقتی کاروان کربلا به مدینه باز گشتند سوالی که حضرت ام البنین از بشیر پرسیدند با این که چهار پسر خود را به کربلا فرستاده بودند و در رکاب سید الشهداء (علیه السلام) باشند اولین سوالی که پرسیدند گفتند ای بشیر از ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) برای من بگو!

بشیر شروع کرد خبر شهادت فرزندان شان را به ایشان دادند همین که متوجه شدند فرزندان شان شهید شدند، علی القاعده باید شروع به عزاداری و گریه کردن کنند، اما به بشیر گفتند:

«قطعت أنياط قلبي»

بشیر با این اخباری که به من دادی بند دلم را پاره کردی.

 حالا برای من از وجود نازنین ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) بگو:

«أخبرني عن الحسين، أولادي و من تحت الخضراء كلهم فداء لأبي عبد اللّه الحسين عليه السلام.»

نام كتاب: شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام‏؛ نويسنده: ابن حيون نعمان بن محمد (تاريخ وفات مؤلف: 363 ق.)، محقق / مصحح: حسينى جلالى، محمد حسين‏، ناشر: جامعه مدرسين‏، قم‏: 1409 ق‏، ج3،‌ ص186

فرمودند این اخبار را به من دادی فکر نکنی من با این اخبار، پیگیری این که اتفاقی برای سید الشهداء (علیه السلام) افتاد این پیگیری را رها می کنم. فرزندان من و هر آن چه زیر آسمان و زیر این گنبد کبود است همگی فدای ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) و من فقط می خواهم درباره ایشان اطلاع پیدا بکنم که چه شد؟ بعد بشیر خبر شهادت سید الشهداء (علیه السلام) را هم به حضرت ام البنین می دهد.

  اساساً نام ام البنین به این خاطر شد، خود حضرت وقتی همسر امیر المؤمنین (صلوات الله وسلامه علیه) شدند نام ایشان فاطمه بود و با این نام امیر المؤمنین صدای شان می زدند معمولاً‌ افراد نام خودشان را دوست دارند؛ اما خودشان به امیر المؤمنین مراجعه کردند که شما هر باری من را صدا می زنید حسنین، زینبین افسرده و ناراحت می شوند، نام دیگری بر روی من بگذارید که مساوی با نام زهرای مرضیه (سلام الله علیها) نباشد.

لذا امشبی را همگی متوسل به وجود نازنین ام البنین، مادر ابو الفضل العباس می‌ شویم ان شاء الله که شفای همه بیماران، و ان شاء‌ الله رفع گرفتاری ها و بر آورده شدن حاجات همه مؤمنین بویژه ظهور حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداه) باشد.

مجری:

همان طور که استاد فرمودند امشب، شب حضرت ام البنین است و بارها و بارها شنیدیم که چقدر دست توسل و دست نیاز به سمت حضرت ام البنین دراز کردند، مادران گرامی و مادران شهدائی که الان پای برنامه هستند از همه شما خواهشی دارم دعای اول ما در مورد فرج است، اگر فرج امام مهدی حاصل بشود و آقای مان را ببینیم و با چشم مان زیارتش کنیم درهای همه حوائج به روی همه بنده ها باز می شود. یک میان برنامه ای کوتاه در خدمت شما هستیم بعد بر می گردیم.

 (میان برنامه)

مجری:

بینندگان عزیز یک بار دیگر خدمت شما عرض تسلیت دارم، از این که بیننده برنامه عصر ایمان از شبکه حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) شدید بسیار متشکرم و سپاسگزاریم. ادامه برنامه را خدمت شما و خدمت استاد گرانقدر جناب آقای عباسی عزیز هستیم در خدمت تان هستیم.

استاد عباسی:

ممنونم از همراهی شما و بینندگان عزیزمان، دو سه جلسه اخیر بحث مان در رابطه با دسته بندی روایاتی پیرامون این مسئله بود کدام مسئله؟ این که اگر برای امر دینی مثل سخنرانی و منبر، بیان احادیث و این ها مبلغی به عنوان هدیه دریافت بشود آیا این مخالف با آن چیزی است که اهل بیت گفتند حرام است یا خیر؟

عرض کردیم این طوری که یک روایت را برخی در فضای مجازی می آورند و تعبیر مستأکل به اهل بیت (علیهم السلام) روی آن می گذارند و این عنوان را لقب می دهند، بله اگر کسی آمد و مبلغی گرفت این دارد از طریق اهل بیت، امرار معاش می کند و این کار قبیح است چه و چه است. ما آمدیم به صورت علمی عرض کردیم ما اجازه نداریم از پیش خودمان با میل و سلیقه خودمان اگر کسی مخالف است بر اساس میل و سلیقه خودش همین طوری مخالفت کند.

لذا دسته های روایت را عرض کردیم 5 دسته روایت بود به دسته آخر رسیدیم که دسته آخر را امشب عرض می کنیم و یک جمع بندی از مجموعه روایات و آن تحلیل های که قول دادیم خدمت بینندگان عزیز بیان کنیم تا مسئله کاملاً روشن بشود. دسته 5 از روایات آن روایاتی بود که در سیره اهل بیت به چه صورت است آیا اتفاق افتاده که اهل بیت (علیهم السلام) خودشان مبلغی را به عنوان هدیه به کسی که در این راستا قدم بر می دارد بدهند یا خیر؟

پاسخ این است که بله فراوان اتفاق افتاده که به شعراء، به مروجین فرهنگ اهل بیت، به کسانی که تلاش می کنند امر دین را تبلیغ بکنند هدایایی از سوی اهل بیت (علیهم السلام) تعلق گرفته که به مواردی از این ها ما اشاره می کنیم.

 نمونه اول روایت در عیون اخبار الرضا است. از ابو الحسن محمد ابن یحیی فارسی روایت شده که گفت روزی ابو نواس حضرت ابو الحسن علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) را دید در حالی که حضرت از نزد مأمون بیرون آمده بودند بر مرکبی سوار بودند. وقتی که حضرت نزدیک به ابو نواس رسیدند به حضرت سلام کرد و عرض کرد که ای فرزند رسول خدا من چند تا شعر در حق شناخت و معرفت به شما گفتم و دوست دارم آن اشعار را از من بشنوید، حضرت فرمودند اشعار خودت را بیاور. ابو نواس این اشعار را انشاء کرد یعنی شمایید پاک و پاکیزه و شمایید از کسانی که جام های ایشان پاک است از :

«مُطَهَّرُونَ نَقِيَّاتٌ ثِيَابُهُمْ ** تَجْرِي الصَّلَاةُ عَلَيْهِمْ أَيْنَمَا ذُكِرُوا»

مَنْ لَمْ يَكُنْ عَلَوِيّاً حِينَ تَنْسُبُهُ ** فَمَا لَهُ مِنْ قَدِيمِ الدَّهْرِ مُفْتَخَر

فَاللَّهُ لَمَّا بَرَا خَلْقاً فَأَتْقَنَهُ ** صَفَاكُمْ وَ اصْطَفَاكُمْ أَيُّهَا الْبَشَرُ

فَأَنْتُمُ الْمَلَأُ الْأَعْلَى وَ عِنْدَكُمْ ** عِلْمُ الْكِتَابِ وَ مَا جَاءَتْ بِهِ السُّوَر»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج2، ص143

حضرت اشعار او را شنید اشعار بسیار زیبایی را بیان کرد بعد از انشاء‌ این اشعار حضرت بر ابو نواس فرمودند اشعاری آوردی که احدی پیش از تو به آن اشعار در سخنش استفاده نکرده بود. بعد به غلام شان حضرت فرمودند که چیزی از نفقه ما همراهت است؟ یعنی از مبالغ و پول های ما دست شما است؟ غلام حضرت عرض کرد که 300 دینار نزد من است، حضرت به غلام شان دستور داد که آن ها را به ابو نواس بده آن ها را داد بعد حضرت فرمودند که شاید این مبلغ هم کم باشد مرکب من را هم به او بده نکند یک موقعی مبلغ در خور شأن این شاعر نباشد. مرکب خودشان را هم اضافه بر آن پرداخت کردند.

 ارزش آن چه که به عنوان بیان دین و امر دین در یک قالب خوب در یک مدل خوب است نشان می دهد حضرت ارزش و جایگاه برای این مسئله قائل بودند که این هدیه را دادند. اگر گرفتن این هدیه بر او حرام باشد چطور امام به او هدیه بدهد؟ هدیه ای که نمی تواند بگیرد یا بر او حرام است چطور بگیرد؟ این در عیون اخبار الرضا، جلد 2 صفحه 143 است.

نمونه دوم روایتی در بصائر الدرجات است جابر ابن عبدالله انصار نقل می کند می گوید من نزد امام باقر (علیه السلام) رسیدم، عرض کردم که احتیاج دارم به من کمک بکنید حضرت فرمودند جابر پول نزد ما نیست، چیزی نگذشت کمیت شاعر آمد گفت اجازه بدهید قصیده ای که سرودم برای تان بخوانم حضرت فرمودند بخوان کمیت شروع کرد اشعارش را خواندن اشعارش که تمام شد امام به غلام شان دستور دادند که بروند از اتاق دیگری پول بیاورند و به کمیت بدهند.

جابر نشسته و دارد نگاه می کند، من گفتم پول می خواهم حضرت گفتند ندارم بعد کمیت آمد شعر خواند حضرت به غلامش می گوید برود از یک اتاق دیگر پول بیاورد جابر این صحنه ها را دارد رصد می کند کمیت عرض کرد آقا اگر اجازه بفرمایید یک قصیده دیگر را برای تان بخوانم اشعار خودش را خواند باز حضرت به غلام دستور داد برو یک کیسه دیگر پول برایش بیاور باز یک کیسه دیگر آورد قصیده سوم را خواند باز حضرت دستور داد یک کیسه دیگر از اتاق پول بیاور غلام رفت پول آورد به او داد.

کمیت عرض کرد که فدای شما بشوم محبت من به واسطه مال دنیا نیست من این ها را نخواندم شما پول به من بدهید و از این اشعار نظری جز لطف و عنایت پیامبر و حقی که خدا بر من واجب کرده که حق شما اهل بیت است انتظار دیگری ندارم. حضرت برای شان دعا کردند به غلام فرمودند پول را نگرفتند کیسه ها را داخل اتاق به محل اولش بر گردان.

می گوید من در دل خودم گفتم حضرت فرمودند 1 درهم ندارم حالا 30 هزار درهم به کمیت می دهند هر کیسه ای 10 هزار درهم بوده حالا 30 هزار درهم به این شخص دادند. بعد از این که کمیت رفت من عرض کردم فدای تان شوم فرمودید 1 درهم ندارم 30 هزار درهم به او دادید حضرت فرمودند جابر بلند شو برویم به تو نشان بدهم قصه چه بود؟

جابر می گوید من با حضرت وارد اتاق شدیم دیدم که هیچ سکه ای آن جا نیست سی هزار سکه بود که به کمیت دادند و پس گرفتند، متوجه شدم که این با قدرت خدا دادی یعنی از جانب خدای متعال آمده بود که در اختیار کمیت قرار بگیرد؛ یعنی واقعاً حضرت خودشان آن لحظه پولی نداشتند چیزی بود که خدا در اختیار ایشان قرار داده بود و از جانب خدا رسیده بود، می گوید وقتی وارد اتاق شدیم امام گفت ای جابر ما آن چه از قدرت و نیروی خود از شما پنهان می کنیم بیشتر از این است که می بینید دیدم چیزی نبود.

بعد حضرت با پای مبارک شان محکم به زمین زدند شمش طلا ظاهر شد، یعنی این ها هم هست هم نیست اگر به عنوان شخص من بخواهی نیست به عنوان امام «مِنْ جانب الله» آن جای که صلاح هست این ها در اختیار ما قرار می گیرد، خزائن ارض در اختیار امام معصوم است. حضرت فرمودند جابر این ها را به کسی نگو مگر به دوستانی که به آن ها اعتماد داری خداوند به ما قدرت داده اگر زمان و زمین را در اختیار بگیریم به هر کجا که بخواهیم ببریم می توانیم، می توانیم هر جوری که بخواهیم از این ها استفاده کنیم.

چون همه این ها در راستای هدایت الهی است یعنی آن لحظه ای که امام معصوم پولی در اختیار خودشان نیست که به جابر از صحابه پیغمبر بود از زمان پیامبر خدا زنده بود، تا زمان امام باقر به ایشان مبلغی را بدهند برای آن کسی که دارد ترویج می کند می خواهند بگویند این اهمیت دارد. منِ امام معصوم پرداخت کردم او به عنوان یک شاعر با معرفت نگرفت از کجا پرداخت کردم؟ از خزائن غیب الهی!

چون مبلغی که در اختیار امام معصوم آن لحظه نبود و اشاره که کردم غلام رفت از داخل اتاق آورد از آن جهت بود این در بصائر، جلد 1، صفحه 376 از آن روایت های خاص و ویژه در تکریم این که حضرت از اول م می دانستند کمیت نمی خواهد بگیرد کمیت با یک عشق دیگری آمده و یک حرف دیگری دارد؛ ولی حضرت می خواهند این را نشان بدهند و ثابت کنند که اهمیت و ارزش دارد.

درست است که او وظیفه دارد برای خدا این کار را انجام بدهد، حرف ها را قاطی نکنیم او وظیفه دارد برای خدا این کار را انجام بدهد با عشق خودش هم این شعر را سروده و دوست دارد که محضر امام معصوم یا جاهای دیگر بخواند این به معنای این نیست که ما او را تکریم نکنیم، ما برای او حرمت قائل نشویم این دو تا خیلی با همدیگر فرق می کند در ادامه توضیحات بیشتر در این قصه خواهم داد. اول روایات را بگویم جمع بندی اش را بکنم بعد به این نکته خواهیم رسید.

 نمونه بعدی در کتاب الإرشاد شیخ مفید روایتی آمده می گوید مدائنی از اساتید خودش روایت کرده چون حضرت رضا (علیه السلام) در لباس های خاص زیبا و شکیل به عنوان ولیعهد پیش مأمون نشسته بودند، سخنوران و شاعران بلند می شدند سخن سرائی می کردند اشعار می سرودند پرچم ها به اهتزاز در می آمد یک جلسه رسمی مهم بود یکی از کسانی که در آن مجلس حاضر بود و از نزدیکان حضرت رضا بود می گوید من در آن روز در برابر حضرت نشسته بودم بعد حضرت به من نگاه کردند و دید من از این پیشامد خیلی خوشحال و خرسند هستم.

بله آقایمان امام رضا (علیه السلام) در تخت و تاج شاهی هستند و این همه مأمور ایستادند و این همه مراسم مفصل و جشن برگزار شده بلند می شوند در وصف حضرت خطبه می خوانند بعد می گوید امام به من اشاره کرد پیش من بیا رفتم آهسته طوری که دیگران نمی شنیدند درِ گوش من حضرت فرمودند که دلت را سرگرم به آن چیزی که می بینی نکن حواست باشد. خیلی خوشحال نباش که این کار، سر نخواهد گرفت این طوری نیست که این ها بگذارند حاکمیت دست ما بیافتد همان قصه ای که مأمون داشت.

مأمون برنامه و نقشه داشت دنبال این که حضرت بیایند و حکومت دست بگیرند نبود. از جمله شاعرانی که در آن جلسه آمدند و شعر گفتند دعبل ابن علی خزاعی بود وقتی بر حضرت وارد شد گفت من قصیده ای گفتم با خودم عهد کردم پیش از آن که بر شما بخوانم برای هیچ کس دیگر نخوانم. به قول معروف شعر داغ داغ است یعنی همین تازه گفتم و اولین بار است که می خواهد خوانده بشود حضرت فرمودند بنشیند تا این که مجلس خلوت شود، ماجرا دارد چون جنس شعر دعبل با شعرهای دیگر تفاوت دارد، آن ها کسانی بودند که آمده بودند در مجلس شاهانه یک شعری بخوانند مجلسی که مأمون هست و ولیعهدش امام رضا است.

اما دعبل یک شعر دلی و با معرفت برای خود حضرت گفته بود، حضرت گفتند بنشین تا خلوت بشود اگر حضرت می خواستند برنامه، برنامه تبلیغ برای خودشان باشد یا یک جوری استفاده کنند می گفتند الان تا شلوغ است شما بخوان شعرهای تو هم که شعرهای نابی است تا همه بشنوند، حضرت گفتند نه بنشین تا خلوت بشود وقتش الان نیست.

بعد وقتی که یک مقداری خلوت شد گفتند قصیده ات را بخوان قصیده اش را خواند خیلی قصیده جانانه ای بود که اتفاقاً اشاره به آن مظلومیت امام رضا (علیه السلام) هم می کرد. مثلاً مدرسه های آیات قرآنی که از تلاوت قرآن خالی ماند و خانه های وحی الهی که عرصه و ساحت آن ها از سکنه تهی شده است این اشعار در ویژگی حضرت بود. وقتی که اشعار تمام شد حضرت داخل اتاق رفتند خادمی را برای دعبل فرستادند که یک پارچه بسیار زیبا از جنس خز که جنس مرغوبی در آن دوره بود فرستادند که 600 اشرفی طلا در آن بود، به خادم گفتند به دعبل بگو به واسطه این پول، هزینه سفرت هست باید از نزد حضرت در مرو به اهواز بر می گشت گفت تو این کار را انجام بده امام فرمودند کم است ما را معذور بدار ببخشید کم است.

بعد دعبل پول را بر گرداندند گفتند من پول نمی خواهم برای پول این جا نیامدم دعبل پول را به حضرت بر گرداند، دعبل از حضرت خواست یکی از جامه هایش را به او بدهد حضرت یکی از جامه های خودشان را داد ظاهراً یکی از نزدیکان دعبل بیمار بود خواست این جامه را به صورت او برای شفا بکشاند. دعبل برگشت حضرت هم پول را برای دعبل فرستاد هم جامه را فرستاد. ماجرایش مفصل است دعبل وقتی که هدایا را گرفت از مرو به سمت خراسان آمد یک اتفاق جالبی هم در قم برای دعبل می افتد وقتی به قم آمد، مردم قم و بزرگان قم فهمیدند که ایشان یک لباسی از حضرت دارد اصرار کردند از این لباس یک تکه به ما بده گفت اگر هزار دینار طلا به من بدهید من یک تکه از این لباس را به شما نمی دهم هر چه اصرار کردند قبول نکرد.

دعبل از قم بیرون رفت بعضی از جوانان قم دلشان طاقت نیاورد دنبال ایشان رفتند لباس را به زور گرفتند آوردند، ایشان برگشت گفت اگر می شود به این جوان ها بگویید لااقل یک تکه از این لباس را با خودم ببرم من به همین یک تکه راضی هستم. قمی ها هزار دینار طلا در یک کیسه گذاشتند و به دعبل دادند تکه ای از لباس را به او بر گرداندند. دعبل با آن تکه لباس رفت و بیمار خودش را شفا داد در ذهنم نیست دخترش یا همسرش بود. بقیه لباس دست مردم قم ماند با آن ترتیب خاصی که گفتند آن جا ما التماس می کردیم قبول نکردی، وقتی لباس دست این ها افتاد گفت یک تکه لباس به من بدهید. این تجلیلی که وجود نازنین امام از دعبل می کنند این یک تجلیل عادی نیست و اگر قرار باشد که افراد اجازه نداشته مبلغی را بابت مسائل این چنینی دریافت بکنند باید این اتفاق نمی افتاد و ائمه هم این کار را نمی کردند.

مورد دیگر گفته شده عبدالرحمن سلمی، سوره مبارکه حمد را به یکی از کودکان امام حسین (علیه السلام) آموزش داد وقتی که سوره حمد را فرزند سید الشهداء (علیه السلام) برای حضرت خواند حضرت مبلغ هزار اشرفی و هزار حُله به عبدالرحمن سلمی عطا کرد و دهان او را پر از یاقوت کرد.

راجع به این بخشش به حضرت فرمود خیلی بخشیدی یک سوره حمد یاد داده یکی دو هفته یک بچه سوره حمد را یاد می گیرد سوره حمد این قدر طولانی نیست. فرمودند این عطا در مقابل آن حمدی که وی به فرزند من تعلیم داد ناچیز است. بعد شعری را خواندند یعنی هرگاه دنیا به تو جود و بخشش نمود تو نیز قبل از این که دنیا را از دست داده باشی به دیگران بخشش کن هر وقت مال دنیا به تو رو آورد بذل و بخشش آن را فانی نخواهد کرد و هرگاه دنیا از تو اعراض نماید بخل کردن آن را باقی نمی گذارد. حضرت این شعر را در مقابل آن بیان کردند.

 این مطلب هم در مناقب آل ابیطالب ابن شهر آشوب، جلد 4، صفحه 66 آمده از فضائل مربوط به امام حسین (علیه السلام). این روایت چه را می خواهد بیان بکند؟ این روایت می خواهد بیان بکند که طرف مقابل باید ارزشمندی را متوجه بشود ناچیز نداند نگوید مهم نیست.

مجری:

ارزشمندی آموزش را متوجه بشود

استاد عباسی:

بله ارزشمندی آموزش را، ارزشمندی این که کسی رفته و تلاش کرده و معارف اهل بیت را فهمیده و دارد به دیگران منتقل می کند این یک مطلب مهمی است که اگر از آن طرف به او گفته شده در مقابل آموزش واجبات شما حق نداری مبلغی دریافت کنی یا توصیه شده که شما به خاطر پول این کار را انجام ندهید یا دستور داده شده که شما شرط نکنید از این طرف هم این سیره اهل بیت است که بی ارزش ندانید. آقا مگر چه کار کرده؟ یک روایت دارد می خواند وظیفه اش بود دو تا مطلب گفته یک ربع، نیم ساعت یک صحبتی کرده 40 دقیقه سخنرانی کرده 40 دقیقه می خواست در خانه اش بنشیند چای بخورد حالا رفته بالای منبر سخنرانی کرده، این بی ارزش کردن کار خیلی بدی است یعنی خلاف سیره اهل بیت است. اهل بیت یک جوری رفتار می کردند که آدم ها از آن طرف تعجب می کردند. می گفتند این قدر با ارزش است؟ این را بی ارزش نکنیم.

همان طوری که علوم دیگر را ما بی ارزش نمی کنیم. یک پزشک چند دقیقه معاینه می کند حق ویزیتش مشخص است. در علوم دیگر همین طور است ویزیت مشاور خانواده یا مشاوره روان شناسی مبلغ هایش مشخص است نیم ساعت و یک ساعت و ... دارد در علوم مهندسی گاهی اوقات بررسی یک نقشه مهندسی ممکن است زمان زیادی هم نبرد فقط نگاه کردن هست؛ ولی تجربه او، خبرگی او، زحمتی که او برای این علم کشیده ارزش دارد همان طوری که در همه رشته ها برای خودشان با ارزش هستند برای مردم هم با ارزش هستند مردم متوجه می شوند. این هم همین طور است اهل بیت فرمودند بی ارزش نکنید.

 جمع بندی بین روایات، روایاتی که عرض کردیم دسته ای از روایات، روایاتی بود که در قبال آموزش دین نهی از شرط اجرت کرده بود. دسته ای از روایات جواز اخذ هدیه برای مبلغین دین بود دسته ای نهی از اخذ اجرت بر علوم واجب و مکروه بودن در علوم غیر واجب یعنی در بخش های غیر واجب داشت. مورد دیگر که بدتر از آن هست نهی استفاده ابزاری از علوم اهل بیت؛ یعنی پل کردن و نردبان کردن علوم اهل بیت (علیهم السلام) برای بالا رفتن، برای جلب مال، برای جلب آبرو یعنی بدانی که داری این روایت را می خوانی که برای خودت جایگاه درست کنی، داری این روایت را می خوانی که پول از مردم بگیری، پول مردم را برای خودت کسب بکنی این درست نیست.

دسته پنجم سیره اهل بیت بود با کسانی که واقعاً اهل بیان معارف و تبلیغ دین بودند که خودشان وقتی مواجه می شدند به این ها انعام و اطعام می کردند هدیه می دادند احترام می کردند.

مجری:

بابت تشویق هم بوده؟ یعنی ائمه معصومین (علیهم السلام) طرف را تشویق می کردند هدیه می دادند که تشویق بشود و دوباره این آموزش ها را مکرر تکرار کند.

استاد عباسی:

بله همان نکته ای که در موضوع قرآن یک روایت از اهل بیت خواندیم که امام معصوم فرمودند این های که می گویند پول ندهید به این های که قرآن آموزش می دهند این ها با قرآن دشمن هستند. چرا؟ به خاطر این که می خواهند قرآن ترویج نشود چون می دانند اگر ما بی ارزش دانستیم گفتیم برای همه چیز هزینه ای باید مقابلش باشد قرآن باشد می گوید این را ولش کن این مُفتی هست. انگیزه طرف را نابود می کنند دیگر این شخص قرآن آموزش ندهد تشویق نمی شود وقتی هدیه ای داده نمی شود تشویقی هم در کار نیست و برای افراد حالت بی ارزش پیدا می کند این خیلی بد است. این جا هم همین است حضرات معصومین با این کار تشویق می کردند که شما این کار را ادامه بدهید دو مرتبه، شعرهای دیگر، مطالب دیگر، تأمل روی روایات انجام بشود.

مجری:.

امشب، شب وفات حضرت ام البنین است، التماس ویژه داریم خیلی از عزیزان هستند که روی تخت بیمارستان ها هستند خواهشی که از شما بیننده های عزیز دارم بیمارانی هستند روی تخت بیمارستان ها هستند و محتاج دعا هستند امشب، شب استجابت دعا است ما را دعا بفرمایید میان برنامه ای کوتاهی را ببینیم و بر گردیم.

 (میان برنامه)

مجری:

 بینندگان گرامی و سروران عزیز با شما از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف) با برنامه ای عصر ایمان همراه هستیم. در خدمت استاد گرانقدر جناب آقای عباسی هستیم با ادامه مباحثی که آغاز کردیم استاد در خدمت تان هستیم.

استاد عباسی:

خدمت بینندگان عزیزمان عرض می کردیم نسبت به 5 دسته روایتی که در این باب آوردیم و ما متواضع محضر اهل بیت (علیهم السلام) هستیم و باید باشیم بر اساس اوامر حضرت جمع بندی این 5 دسته روایت بر اساس آن چه که در این جلسات محضر بینندگان مان عرض کردیم از یک طرف بعضی از امور حرام یا مکروه هست و آن این که در رابطه با تعلیم واجبات، نفس احکام واجب، احکام وضو و این ها گرفتن پول یعنی طلب کردن پول اشکال دارد. بعضی از مراجع تقلید به همین قصه فتوا دادند برای واجبات.

 اما برای امور مستحب یا امور مکروه بیان امور مستحب مثلاً اگر کسی برای رفتن به یک جایی نماز می خواهد بخواند پول بگیرد برای نماز خواندن که نمی شود پول گرفت، ولی برای رفت و آمد می تواند پول دریافت بکند برای امور مستحب مثل این که من می خواهم روضه ای در خانه ام برگزار بکنم هزینه ای پرداخت می کنم می شود پول بگیرد. از طرف گیرنده، گرفتن پول یک جاهای عرض کردیم حرام است یک جاهای هم مکروه است.

حرامش روشن شد مکروهش هم شرط گذاشتن برای این است یعنی شرط بگذارد که الا و لابد این سخن در مقابل این مبلغ پول هست و این هم مکروه است در امور واجب که حرام است در این امور هم مکروه است.

از طرف کسانی که پرداخت می کنند به عنوان کسی که میزبان است کسی که دارد برنامه ای را برگزار می کند کسی که تعلیم گیرنده است، دانش آموز، دانش پژوه و ... است این ها هم اگر هدیه می دهند و مبلغی را پرداخت می کنند این مانعی ندارد و سیره معصومین هم بود که اشکالی ندارد و اتفاقاً توجه به این دادند که بی ارزش یا کم ارزش هم در ذهن ما نیاید مواردی که بر خلاف جاهای دیگر بسیار بسیار برای مان دشوار می شود شیطان هم می گوید نه این که کاری نیست مهم نیست همین جا است یعنی همه کارهای عالم ارزشمند می شود به یک مسئله دینی که می رسد انواع و اقسام کارهای مربوط به مسائل دینی این ارزش و اعتباری بعضاً‌ جلوه ای افراد ندارد.

یا می گویند وظیفه شخص است که انجام بدهد یا این که کار برای شان بی ارزش و بی مرتبت است و می گویند کاری که انجام نداده، یعنی کاری که انجام داده چیز خاصی نبود نیم ساعت در حضور ما صحبت کرده این جمع بندی روایات.

 اما چند تا نکته را به عنوان نکات مهم و کلیدی در رابطه با این مسئله عرض می کنم. عده ای بر این طبل می کوبند که طلاب و روحانیان باید کار دیگری برای امرار معاش انجام بدهند. مسئله طلبگی و روحانیت، محل زندگی شان نباشد.

 بعضی از آقایان اخباری ها یا نو اخباری ها هم شروع کردند خودشان مغازه لبنیاتی و خواربار و این ها راه انداختند و ساعاتی را مغازه هستند کسب و کار دارند و ساعتی را برای مسائل دینی و مطالعه و با مردم بودن قرار می دهند. این را دارند خیلی ترویج می کنند می خواهیم این را بررسی بکنیم چنین چیزی آیا درست است یا نادرست است؟

به این هم استناد می کنند زمان اهل بیت (علیهم السلام) شاگردان اهل بیت (علیهم السلام) کسب و کار داشتند، میثم تمار خرما فروش بود، زید شحّام روغن فروش بود این ها شغل داشتند. چرا آن ها کار می کردند شاگردان اهل بیت که درس اهل بیت می آمدند شما کار نمی کنید؟ این جا یک قیاس مع الفارقی دارد اتفاق می افتد. به خاطر این که آن ها از بسیاری از علومی که بر ما لازم است کسب کنیم آن ها معاف بودند، ما یک علم مفصلی داریم که بررسی راویان حدیث است این ده نفر، پانزده نفر و بیست نفری که بین ما و امام معصوم قرار گرفتند فلانی از فلانی نقل کرده فلانی از فلانی نقل کرده تا به امام معصوم برسد این که بدانیم این ها آدم های راستگویی بودند یا نبودند کلی وقت ما را می گیرد، این علم را باید برویم آموزش ببینیم بعد راویان هر روایتی را بررسی کنیم.

ولی شاگرد امام معصوم چه کار می کرد؟ شاگرد امام معصوم روایت را از دو لب امام معصوم می شنید. یعنی از سال ها درس خواندن معاف شدی چون دیگر لازم نیست برویم تحصیل بکنیم دارید از دو لب امام معصوم کلمات را می شنوید (تمام شد). این خیلی قصه را تغییر می داد یعنی بسیاری از علوم را شاگردان اهل بیت (علیهم السلام) از دانستن اش معاف بودند و مستقیم روایت را از امام معصوم می شنیدند این یک نکته.

نکته دیگر آن ها از بعضی از علوم دیگر مانند علم اصول فقه و این ها به خاطر پیچیده نبودن مسائل یعنی از شنیدن یک روایت از امام معصوم تا آن چه که در عمل قرار است اتفاق بیافتد فاصله چند متر است در یک شهر یعنی امام معصوم دارند در رابطه با حرام بودن رباء در تخم مرغ و فلان مواد غذایی که در همان شهر الان به چشم وجود دارد دارند می گویند خیلی واضح و روشن همین الان متوجه می شوند.

اما مخاطب از عصر امام معصوم فاصله گرفته از فهم مردم آن زمان وقتی امام معصوم فلان موضوع را گفتند دقیقاً مصداقش چه بود؟ مردم آن زمان مصداق را می دیدند تخم مرغ این زمان این است این ماده غذایی این ویژگی را دارد همه چیزش روشن بود از عصر امام معصوم فاصله گرفتیم لذا فهم کلام امام معصوم در آن دوره نسبت به دوره ما، دشوار شده است.

نکته دیگر این که علوم توسعه پیدا کرده و گسترده شده در آن دوره همین نکاتی که در برنامه های قبل در رابطه با شبهات زنان گفتیم اصلاً در آن دوره مطرح نبوده فمنیستی نبوده که بیاید مطلب و شبهه ای بگوید که بخواهد به صورت گسترده این پاسخ داده بشود، علوم این قدر گسترده نبود قبلاً ما یک طبیب داشتیم این طبیب درمان تمام بدن را می توانست انجام بدهد.

اما الان چشم پزشکی یک رشته و تخصص است، گوش و شنوایی یک رشته و تخصص است، مغز و اعصاب یک رشته و تخصص است بعد خود چشم پزشکی دو مرتبه فوق تخصص قرنیه دارد بله آن پزشک فوق تخصص قرنیه ممکن است بعضی بیماری های ساده را درمان کند، ولی وقتی کسی مشکل مغز و اعصاب دارد پیش این متخصص برود نمی تواند جواب بدهد.

در گذشته علوم دیگر هم همین طور بود اگر قدیم تر این را بررسی می کردید یا در همین دوران معاصرمان، قدیم ابتدای که وسیله نقلیه و ماشین آمده بود یک مکانیک بود هر جای این ماشین خراب می شد تعمیر می کرد الان می بینید با توجه به این که قصه ماشین ها پیچیده شده و تولیدش شرائط خاصی را دارد قطعاتش، قطعات خاصی است و خیلی پیچیده تر شده، شما می بینید تعمیرکار ماشین تخصصی شده مثلاً یکی جلوبندی ساز است مکانیکی کار ندارد آن می گوید من مکانیک هستم باطری سازی کار ندارم. کامپیوتر ماشین یک ماجرای جداگانه ای است که مکانیک می گوید من اصلاً سر در نمی آورم دستگاه های خاص دارد.

به همان نسبت بحث علم دین این ظرافت ها و پیچیدگی ها را پیدا کرده که باید بررسی های جدی، بررسی های دقیق بشود شاید بگویند احکام مگر فرق کرده؟ وضو همان وضو است و نماز همان نماز است نه این احکام فرق نکرده، ولی نیازهای بشر در حوزه های دیگر به دین خیلی گسترده شده، لذا همان طوری که ما توقع داریم در علوم دیگر متخصص به اندازه کافی وجود داشته باشد که در جزئیات هم اگر ما نیاز پیدا کردیم مراجعه بکنیم در علم دین هم، همین طور است.

یعنی الان وقتی مسائلی مثل بیت کوین و ارز دیجتال و این ها مطرح می شود آدم ها نمی گویند نه در این حوزه روایت های که از امام صادق رسیده بود در رابطه با مواد غذایی و این ها بود پس دیگر ما از این ها سوال نکنیم می گوید اگر مبلغ دین اسلامی جواب من را بده یا این کار باید حرام باشد یا این کار باید حلال باشد این نیاز به بررسی دارد اگر کسی بخواهد در یک درجه ای از علم باشد این را بررسی کند باید سال ها وقت بگذارد.

سال ها وقت را توضیح بدهم ما در حوزه به صورت عادی و رسمی یک 10 سال درس خواندن داریم که این می شود از مقدمات تا سطوح بعد از آن وارد درس خارج می شود که درس تخصصی فقه و اصول به صورت ویژه است آن هم کفِ کفش حدود 10 سال زمان می برد یعنی 20 سال باید زمان بگذارد. این 20 سال اگر خوب زمان بگذارد مثل این می ماند شما بگویید یک نفر اگر دانشجوی پزشکی است این دیگر نمی تواند سر کار برود؟

بله می شود همه اتفاق ها ممکن است بیافتد ولی آیا یک نفر هفت هشت سر کار رفت یک شغلی که درآمد زندگی ات باشد 8 ساعت باید سر کار باشی با رفت و آمد 10 ساعت از شما وقت می گیرد اگر پاره وقت هم بخواهی بروی که زندگی ات تأمین نمی شود چون این ها می گویند باید زندگی ات را از کار تأمین کنی پاره وقت حدود 5 ساعت حداقل یک کار پاره وقت که بشود یک نفر انجام بدهد 5 ساعت است.

آیا می‌ تواند به آن تخصص دست پیدا بکند؟ می تواند به آن حد از علم دست پیدا بکند که در ماجرای طلبگی خودش بتواند موفق باشد؟ مثل آن پزشکی که دارد فوق تخصص می خواند بعد از این طرف هم می خواهد 8 ساعت برای خودش مغازه داشته باشد، این ممکن است ضرب دری با نمره 10 و 12 پاس بکند و مدرکش را هم بگیرد. ولی واقعاً از نظر جایگاه و تخصص و علم می تواند برسد به آن کسی که همه وقتش را گذاشت جز 7- 8 ساعتی که خوابید حتی خوابش را هم کم کرد همه را در اختیار علم گذاشت.

 یک روایتی از امام معصوم است که اگر همه وجودت را در اختیار علم قرار دادی علم یک جرعه ای، یک خرده ای از خودش را در اختیار تو قرار می دهد وای به حال این که قرار باشد ما نصفه و نیمه بگوییم نصفش را می خواهیم سر کار برویم با این همه گستردگی علوم، با این همه نیازی که نسبت به مسئله دین وجود دارد واقعاً‌ در حد یک شوخی است که بگوییم خیلی خب من صبح می روم مغازه ام را باز می کنم، کسب و کارم را انجام می دهم بعد از ظهر و غروب هم دو ساعت می روم کتاب و درسی می خوانم.

با این درس خواندن، کسی مفسر می شود؟ کسی محقق می شود؟ کسی مؤلف می شود؟ کسی می تواند به این شبهات پاسخ بدهد؟ به این همه هجمه بر علیه دین پاسخ بدهد؟

مجری:

دیگر متخصص نمی شود.

استاد عباسی:

بله ممکن است یک نفر یک روحیه ای داشته باشد که بتواند با 3- 4 ساعت کار کردن در این شرایط اقتصادی زندگی اش را کامل تأمین کند با این مقدار وقت گذاشتن به او لطمه نزند چون آدمیزاد یک محدودیت های دارد ما وقتی کار می کنیم خسته می شویم وقتی کار می کنیم نیاز به استراحت پیدا می کنیم، آدمیزاد در شبانه روز نیاز به خواب و رسیدگی به خانواده دارد. واقعاً یک نفر می تواند به هر دوی این ها برسد و موفق باشد؟ نمی گوییم هیچ کس نمی تواند ولی خیلی به ندرت اتفاق می افتد.

 قیاس عالمان امروز با اصحاب اهل بیت (علیهم السلام) این قیاس کاملاً مع الفارق است آن ها نزدیک به امام معصوم بودند. ما فقط سال ها باید زحمت بکشیم تا برسیم به این که، این کلام احتمال قوی کلام امام معصوم است یا خیر؟ چون در مقابل گزاره هایی قرار داریم که ممکن است کلام امام معصوم نباشد و ما برداشتی که می کنیم کاملاً برداشت نا صحیح باشد.

ما در عصر یک امام معصوم نیستیم ما داریم حجمی از روایات همه معصومین را می بینیم یعنی یک جا هم باید شاگرد امام صادق باشیم هم شاگرد امام رضا باشیم هم شاگرد امام جواد باشیم، هم از روایات امام هادی بهره ببریم این طور نیست که ما در عصر امام باقر (علیه السلام) هستیم فقط روایات امام باقر و نهایتاً روایات پدران ایشان را داشته باشیم نه مجموعه ای از 14معصوم روایاتش در محضر ما است.

لذا بر می گردم به آن کلامی که امام معصوم فرمودند گفتند این های که می گویند هدیه ندهید به این کسی که قرآن تعلیم داده و این حق ندارد هدیه بگیرد این ها دشمن با قرآن هستند می خواهیم بگوییم این های که می گویند برای مسائل دینی نباید پول داد و نباید پول گرفت و طلبه باید رها کند برود کاسبی کند و در کنارش درس هم بخواند دنبال این هستند که معارف اهل بیت، گسترش پیدا نکند چون نمی شود.

این طرف ما این انتقاد را داریم حتی می گوییم آن کسی که می رود یک کار اجرائی در یک سازمان و ارگان دولتی می گیرد، او دیگر نمی تواند برای مسائل دینی به صورت درست وقت بگذارد و ما قبول نداریم که یک نفر برود یک کار اجرائی انجام بدهد در حالی که می خواهد مبلغ دین باشد. مبلغ دین می خواهی باشی باید همه وقتت را برای دین خالی بکنی. همه وقتت را برای علم خالی بکنی نشدنی است بگوییم یک نفر 8 ساعت در یک اداره ای می خواهد یک کار اجرائی بکند بعد از 8 ساعت بگوید من 2 ساعت هم می خواهم بروم کار علمی بکنم. این ها با همدیگر جمع نمی شود.

  اتفاقاً مردم خودشان این را متوجه می شوند کسانی که سر کار می روند کارهای اجرائی عمومی در ادارات و ارگان ها انجام می دهند غالباً این طوری می شود به معنای کسی که می تواند تأثیر گذار باشد به او نگاه نمی کنند، به عنوان کسی که می تواند تخصصی درباره دین نظر بدهد نمی توانند بپذیرند. می گویند چقدر فرصت شده؟ چقدر فرصت گذاشتید؟ کسی که 8 صبح تا 3 بعد از ظهر در یک اداره ای دارد کار می کند، کارمند است حالا یک نفری محقق یک جایی است یک نفری رشته و کارش مرتبط است یک نفری کارش مرتبط نیست کار اجرائی دیگری دارد انجام می دهد روحانی هم است چطور می تواند بگوید من الان به عنوان طلبه دارم وقت می گذارم. شما 4 بعد از ظهر از سر کار می آیی چقدر تا شب فرصت داری، چقدر توان داری؟ بله همه جا استثنائات دارد. یک نفر در هزارم به ما نشان می دهند که این توانست ولی واقعاً نمی تواند زیاد باشد.

 لذا این مسئله را مطرح کردن پیچ و مهره تبلیغ دین، پیچ و مهره تحقیق و مسائل این چنینی را باز کردن است ضمن این که حقیقتاً مراجعاتی که به خیلی از روحانی ها وجود دارد خود مردم اگر این روحانی که واقعاً می تواند پاسخگو باشد اگر ول کند برای کارهای دیگر و کسب درآمد برود اولین کسی که توبیخ می کند خود مردم هستند. سوال های ما مانده دین روی زمین مانده شما کجا داری می روی؟

 مثل این که الان بیایند اعلام بکنند یک استادی در امور واجب هم نه یک استاد دانشگاهی مثلاً در رشته بحث شعر و ادبیات فارسی مثال دارم می زنم بر نخورد همه اساتید دانشگاه محترم هستند و همه شان دارند زحمت می کشند همه اش علم است. ولی استاد رشته ادبیات فارسی 15 سال 20 سال زحمت کشیده الان هم استاد دانشگاه است می گوییم چون شما داری شعر درس می دهی ادبیات فارسی داری درس می دهی ما به شما هیچ حقوقی نمی دهیم.

الان زندگی مردم مانده و لنگ است به شما حقوق نمی دهیم شما برو یک کاسبی راه بیانداز بعد هفته ای 5 ساعت 10 ساعت هم دانشگاه بیا به دانشجو درس بده

«طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ»

مصباح الشريعة؛ نویسنده: منسوب به جعفربن محمد امام ششم (عليه السلام)، ناشر: اعلمی، محقق/ مصحح: ندارد، ص22

شما مگر نمی گویی من عاشق ادبیات فارسی هستم؟ مگر نمی گویی من عاشق شعر فردوسی و حافظ هستم، فکر کن شب شعر رفتی دور هم نشستی داریی گپ می زنی شما برو کاسبی ات را داشته باش هم او ممکن است این را بگوید اگر من دنبال کاسبی ام بروم مطالعه های قبل و بعد از کلاسم، جواب سوال ها را دادن، دقت های در علم دیگر اتفاق نمی افتد.

اگر الان یک خبری بگذارند مبنی بر این که 100 تا استاد دانشگاه با 20 سال سابقه تدریس و تحقیق و تألیف ول کردند رفتند کاسبی زدند. مردم نمی گویند یعنی در مملکت ما همین 100 تا استاد اضافه بودند؟ یعنی حیف نیست که استاد زبردست در ادبیات فارسی در فیزیک در شیمی در علوم، جغرافی، تاریخ، علم را رها بکند آیا علم در کشور ما به نسبت جاهای دیگر تنزل پیدا نمی کند که می آیند هزینه های هنگفت می دهند می گویند شما فقط بنشین کار پژوهشی انجام بده. بنشین مطالعه کن فقط تدریس انجام بده بچه های ما رشد پیدا بکنند.

این نحوه برخورد را خود مردم هم نمی پسندند وقتی مردم در فضای مجازی می آیند ده ها پیام می گذارند سوال شان را می پرسند. خدا را شاهد می گیرم ما که در بحث های علمی و این ها کمترین هستیم ولی گاهی می بینیم یک نفر 1 نصف شب یک سوالی در دایرکت مطرح می کند دنبال پاسخ اش است این یعنی چه؟ 1 نصف شب وقت خواب است وقت سوال نیست باید استراحت کرد. چرا؟ به خاطر این که برای او یک سوالی در عقیده پیش آمده که خواب را از چشم هایش گرفته!

یک تعبیر بدش این است که من بگویم بی کار هستی 1 نصف شب سوال داری چرا صدر اسلام فلان اتفاق افتاد؟ الان موقع خواب است یک درصد ممکن است این آقا بی کار باشد دارد این سوال را می دهد؛ ولی 99 درصد این آقا گیر کرده دارد این سوال را می دهد یعنی ذهنش درگیر است تا جواب این سوال را نگیرد درست خوابش نمی برد. این طوری نیست الان اگر قرار باشد من جواب این و آن را بدهم 10 تا 100 تا سوال جواب بدهم 5 ساعت وقت بگذارم سوپر مارکت هم داشته باشم می توانم این کار را بکنم!

مجری:

واقعاً صحبت ها خیلی شیرین و دلنشین است خیلی جالب است به فرض مثال من به عنوان یک بیمار پزشک و یا یک متخصصی را می بینم به فرض مثال متخصص چشم است من چشم درد دارم می خواهم مطلب این آقای دکتر بروم آقای دکتر را می بینم در مکانیکی دارد کار می کند، چه اتفاقی برای من پیش می آید؟ آیا ایشان متخصص چشم هستند یا نیستند؟ یا متخصص میکانیک ماشین هستند؟ این ها با همدیگر جور در نمی آید هر چیزی باید در مسیر خودش قرار بگیرد. کلام استاد بسیار درست و شیرین است.

 (میان برنامه)

مجری:

 بینندگان عزیز می توانید با ما در ارتباط باشید و سوال های خودتان را نسبت به این موضوع بپرسید و پاسخش را از استاد بشنویم. استاد شما فرمودید که خیلی از اخبارییون که نظرات و پیشنهادات خودشان را دارند در جامعه مطرح می کنند نظر همه شان همین است یا بخشی از این گروه هستند؟ یعنی شما می فرمایید این ها دارند دین مقدس اسلام را تخریب می کنند کلی است و از این موضوع اذیت می شوند یا خیر؟

استاد عباسی:

بحث ما این است که نتیجه کار را ما باید در نظر بگیریم و ببینیم یعنی ما حرف مان این نیست همه کسانی که این مطالب را منتشر می کنند همه این ها دشمن دین و ضد دین هستند، می خواهند شیعه را از بین ببرند ممکن است در بین این ها افرادی دلسوز باشند. با دلسوزی به همچنین مطلبی رسیده باشند یا دارند بیان می کنند.

اما این عاقبت را نمی بینند عاقبت ماجرا را متوجه نمی شوند اگر ما آمدیم یک حکم کلی برای همه مبلغین اسلام دادیم، گفتیم هر مبلغی هر روستایی که رفت آن جا بماند کشاورزی راه بیاندازد زندگی خودش را با کشاورزی تأمین کند بعد نماز جماعتش را هم برود و تبلیغ هم انجام بدهد آن ها رایگان باشد و مخارج زندگیش از کشاورزی به دست بیاورد.

آیا این برای همه مقدور است؟ آن کسی که یک کشاورزی هم در یک روستا راه می اندازد خودش یکی از کشاورزهای آن روستا می شود، زمان زیادی را باید برای کشاورزی بگذارد اگر در این بین، از او می خواهند که کار ویژه ای انجام بدهد رفع اختلاف بین خانواده ها انجام بدهد فلان و فلان کار را انجام بدهد برایش دشوار می شود. اگر این روستا 50 خانوار باشد کشاورزی داشته باشد امام جماعت مسجد هم باشد مشکل خاصی هم نیست.

ولی وقتی که شهر نشینی و گسترش روابط می شود گسترش نیازها می شود باید برای کارهای مختلف وقت بگذارد یک آدم عادی صبح تا شب مگر چقدر فرصت دارد؟ عرض کردیم اگر واقع بینانه نگاه بکنیم الان کسانی که دارند با کارهای عادی و شغل های آزاد زندگی شان را می گذرانند چند ساعت در روز باید کار کنند که زندگی شان بگذرد؟ زیر 10 واقعاً مقدور است؟ بعضی ها 12 ساعت کار می کنند. در تهران و شهرهای بزرگ فراوان دیدم کسانی که برای این که امرار معاش داشته باشند 13- 14 ساعت دارند کار می کنند یعنی صبح اول صبح از خانه بیرون می آید سراغ شغل اول می رود بعد از آن جا سراغ شغل دوم می رود. بعدش متأسفانه ناچار می شود برای امرار معاش مسافر کشی کند.

11- 12 شب که به خانه می رود که همه خواب هستند یک غذایی برای او گذاشتند ناهارش را هم باید سر کار ببرد یا از بیرون بخرد. اصلاً‌ این مقدور است ما بگوییم یک روحانی، یک شغل آزاد داشته باشد! حرف ها را در محیط بسته و کتابخانه ای زدن خیلی حرف های شیک و قشنگ می شود بله از اصحاب معصومین زید شحّام داشتیم میثم تمار داشتیم مثل آن ها کار بکنید مردم را در عین حال ارشاد بکنید.

واقعاً مقدور است این حجم کار کردن با آن مقدار کارهای این چنینی؟ شما یک مثالی زدید گفتید شخص برود ببیند یک پزشک دارد کار مکانیکی انجام می دهد، یک بیمار می آید این پزشک می گوید من الان مکانیک هستم برای شغل پزشکی ام رایگان کار می کنم همراه بیمار می گوید بیمار ما دارد می میرد رایگان چه هست؟ آن کار را رها کن ما آن پول را به تو می دهیم تو بیا مریض ما را نگاه کن.

بعضی از پزشک های ما وضعیت شان طوری است که صبح بیمارستان و جراحی و ... هستند بعد از ظهر مطلب می آید تا آخر شب مشغول است واقعاً مقدور است به او بگوییم شما بروید یک شغلی داشته باشید مگر نجات جان انسان ها یک کار الهی نیست؟ بگوییم تو پول نگیر برو مکانیک باش 2 ساعت هم بیا این کارت را انجام بده.

آدم ها می گویند حیف نیست 30 سال تحصیل کرده برای این که به این درجات علمی رسیده بعد برود مکانیکی و تعمیر ماشین انجام بدهد 2 ساعت این جا بیاید این پزشک روزی 5 ساعت در مطلب است نوبتی که می دهند برای 3 ماه دیگر می دهند یعنی مریض باید در درد خودش بماند که 3 ماه دیگر یک پزشک خوب او را ببیند و مداوایش بکند.

اگر قرار باشد به جای 5 ساعت 6 ساعت، 2 ساعت بیاید 9 بعد نوبت این بیمار می شود ممکن است این بیمار زنده نباشد بیماری این شخص را از بین برده لذا با زدن این حرف ها در محیط بسته فکر می کنند آقای آب میوه فروشی دارد یک درس و خواندن دو تا روایت هم کنارش دارد می گوییم در همه جامعه قضیه این طوری حل می شود؟ یک شخصیت علمی روحانی شیعی داریم که مرحوم آیت الله لاری است ایشان با چند هزار استاد دانشگاه در کل دنیا از زیر زمین خانه اش فردی ارتباط گرفته و مدام نامه نوشت هر کدام یک زونکن دارند نامه اول شما استاد فلان دانشگاه کانادا هستی من استاد حوزه علمیه قم هستم می خواهم از شیعه برای شما بگویم دو تا نکته گفته بعد او احترام کرد و جواب داد دو مرتبه ایشان جواب داده، ایشان یکی را گذاشت ترجمه کرده خودش فوقش انگلیسی بلد بود برای این استاد دانشگاه یک زونکن درست کرده یک دفعه می بینیم 300 تا نامه نگاری با این استاد دانشگاه کرده یک همچنین فردی با چند هزار نفر در ارتباط است کلی از این ها، این طرف و آن طرف دنیا شیعه را فهمیدند و شناختند و ما می گوییم ما مرید اهل بیت هستیم ای کاش همه عالم امام حسین را بشناسند. ای کاش همه عالم امیر المؤمنین ما را بشناسند غیر از این است؟

می گوییم ای کاش ما امکانش را داشتیم میلیون ها نفر می فرستادیم فقط به همه عالم بگویند امیر المؤمنین چقدر با عظمت است غیر از این است؟ بعد الان این آدم اگر قرار بود برای امرار معاشش و قرار باشد برای امرار معاش اش برود یک کاسبی داشته باشد می تواند امیر المؤمنین و شیعه را به چند هزار نفر معرفی کند؟ دقیقاً ما در دورانی هستیم این که می گویم عاقبت را نگاه نمی کنند بعضی هایشان ندانسته دارند می گویند بعضی هایشان هم می دانند دارند خیانت می کنند و ضربه می زنند در دنیا و شرائط و موقعیتی که همه ادیان دارند برای گسترش و توسعه خودشان تلاش می کنند چون دنیا، دنیای جنگ جهانی اول و جنگ دوم نیست.

دنیا، دنیای برخورد تمدن ها است. دنیا، دنیای ادیان و افکار است، یک هند میلیارد و نیمی را شما بر آن حکومت کن وقتی قائل به تناسخ است بدترین شرایط را حتی وقتی تو به او می گویی در این شهر حق نداری از این خیابان بالاتر بروی، نظام طبقاتی برایش تعریف کن یک تناسخ به او بگو به عنوان اعتقاد بپذیرد که تو باید در همین مدلی که الان به دنیا آمدی خوب باشی بعد که از دنیا رفتی یک پله بالاتر می روی.

اگر الان کارگر هستی اگر الان کشاورز هستی اگر الان نداری بدبخت و هر چه هستی به خاطر این که در زندگی قبلی ات بدی کردی اگر الان هم بدی کنی یک پله پایین تر می روی خوبی کنی یک پله بالاتر می روی حتی می توانی بروی برسی به جایی که حیوان به دنیا بیایی سگ و خوک و اسب و گاو و این ها به دنیا بیایی حتی می توانی پایین بروی به جای برسی که یک بوته خاری در بیابان به دنیا بیایی!

وقتی این را شما برایش تبدیل به یک عقیده کردی خیلی راحت می شود به این ها حکومت بکنی خیلی راحت می شود ده ها میلیون هندو زیر پل به دنیا بیایند زیر پل هم از دنیا بروند و هیچ وقت شناسنامه نداشته باشند. بینندگان عزیز ما حرف من را اصلاً قبول نکنند بروند ببینند یک تحقیق کوچک فقط در رابطه با هندوستان بکنند یک میلیارد و سیصد شصت و هفتاد میلیون، 30- 40 میلیون آدم دارند زیر پل های در هندوستان زندگی می کنند همان جا به دنیا می آید همان جا بزرگ می شود همان جا ازدواج می کند همان جا هم از دنیا می رود. هرگز و هرگز حتی شناسنامه نمی گیرد.

بعد چطوری این باور پذیر می شود می تواند زندگی بکند؟ با عقیده باطل تناسخ که تو گذشته این بودی الان این هستی ممکن است آینده یک چیز دیگر بشوی. اینی که الان آن زندگی خوب را دارد چه است. این قبلاً یک چیزی بوده کار خوب کرده الان شده این الان اگر کارهای بد بکند بعداً یک پله پایین می آید تو نگران نباش هیچ کاری هم نمی خواهد بکنی.

نظام طبقاتی را در یک کشور یک میلیارد و سیصد چهارصد میلیونی راحت جا می اندازند که طرف باورش می شود با چه؟ با آن عقیده یعنی دنیا، دنیای عقیده است آن وقت در این دنیای عقیده که عقیده های دیگر تا دندان مسلح یعنی فقط یک مبشر مسیحی را یک کشور آفریقایی می فرستند که فقط برود به آن ها خدمت بکند، حتی به اسم پزشک برود به عنوان کشیش برود به عنوان راهبه مسیحی آن جا برود خدمت بکند، همه هزینه های کارهای که می خواهد انجام بدهد را برایش تأمین می کنند با مردم باشد که فکر آن ها را فکر خودش بکند.

در این دنیایی که همه این ادیان با همه قدرت و توان دارند فعالیت می کنند انواع و اقسام عرفان های انحرافی، ادیان باطل دارند فعالیت می کنند و با تسلط همه زندگی آدم ها را حتی نابود می کنند در همین برنامه و در قصه عرفان حلقه داشتیم چقدر آدم آسیب دیدند، چقدر آدم کارشان به خودکشی رسید، با یک انحراف این تأثیر گذاری عقیده است در این موقعیت ما بیاییم این طرف را خلع سلاح بکنیم بگوییم سلاح نداشته باش. یعنی چه؟ یعنی نیروی مبلغ نداشته باش!

مبلغ به جای این که شب و روز در کتابخانه بنشینند کار علمی کنند و تبلیغ کنند و پاسخ بدهند و سوال کنند و بحث علمی بکنند این ها را بگو تو برو سر کار تو برو کاسبی کن تو برو فلان کن وقتی که رفت کاسبی کرد مدل زندگیش تغییر می کنند آرام آرام ول می کند. حرفی که نو اخباری ها می زنند خروجیش این است می گویند خمس ندهید خمس حرام است به مراجع ندهید سیستم مالی مراجع را خراب بکنند خمس نداشته باشند.

خیلی خب خمس نداشته باشند بعد مدرسه علمیه، مسجد نزنند کارهای تبلیغی در شهرستان ها، روستاها نشود ترویج دین نشود ترویج تشیع نشود از این طرف به طلبه ها می گویند شما از این پول ها و هدیه های که مردم می دهند شما حق نداری بگیری حرام است برو کار کن زندگیت را بگذران این ها هم بروند کار بکنند تعداد این مبلغین کم کم بشود مراجع هم نتوانند کسی را بفرستند نتوانند کار تبلیغی بکنند. از آن طرف او مدام دارد پیشروی می کنند از طرف آن ها مدام دارند کار می کنند یک روستا که ما نمی رویم او دارد می رود.

 من با چشم خودم شاهد بودم دیدم ایرانی یک کشوری دیگری رفته آن جا دارد زندگی می کند، سالی سه چهار بار از آن جا پول های جمع آوری و تهیه می کند می آید و به روستاها می رود شروع به کار می کند به اسم کار عمرانی، به اسم کار رسیدگی به محرومین، ولی دارد کار فکری می کند آن وقت غیرت یک شیعه قبول می کند که نام امیر المؤمنین از دهان یک بچه شیعه در یک روستای دور افتاده هرمزگان، بوشهر، خوزستان، لرستان در بیاورند یک نام دیگر داخل دهانش بگذارند.

اعتقاد و محبت به ولایت امیر المؤمنین را سلب بکنند یک چیز دیگر به او تلقین بکنند می توانیم این را بپذیریم؟ این ها با هم جور در نمی آید از این طرف می گوییم همه عالم به سمت محبت و ولایت امیر المؤمنین برود دین به همه مردم عالم برسد دوست دارم همه مردم عالم این مطلب را متوجه و مطلع بشوند، می گوییم شما یک روضه خانه ات می گیری 1 نفر بیشتر در روضه ات شرکت می کند ذوق می کنی. غذا تهیه کردی این آقا اصلاً‌ در روضه ات شرکت نکرد لحظه آخر رسیده او را سر سفره می نشانی می گویی سر سفره اهل بیت بیا بنشین چرا به سفره اهل بیت برای عالم که می رسد می گوییم ولش کن به ما چه ربطی دارد.

 در قم بعضی عزیزان ما، همشهری های ما گاهی اوقات کم لطفی می کردند به بعضی از طلبه های خارج از کشور که به قم آمدند دارند درس دین می خوانند بد صحبت می کردند بد حرف می زدند، گاهی من خصوصی کنار می کشیدم می گفتم عزیز من تو مگر عشق ات این نیست که بگویی من به یک حسینی دست پیدا کردم به یک عشقی دست پیدا کردم دلم می خواهد این را جار بزنم. شما یک دانه کلیپ زیبا در رابطه با زیارت سید الشهداء پیدا می کنی سریع در صفحه اینستاگرمت می گذاری می گویی 5 نفر دیگر ببینند با این اشک بریزند و کیف بکنند پیاده روی اربعین می روی عکس می گیری می گذاری می گویی ببینید من دارم چه کیفی می کنم زیارت و عشق به سید الشهداء چقدر شیرین است آن موقع دوست نداری دیگران هم بفهمند؟ دوست نداری دیگران هم با وجود نازنین ابی عبدالله آشنا بشوند؟

این بنده خدا از آن سر عالم معارف اهل بیت را یاد بگیرد، نام سید الشهداء را در عالم جار بزند با او بد برخورد بکنم؟ نسبت به او کم لطفی بکنم؟ این ادعای که می گویند اگر قرار است ما با این دید نگاه بکنیم که دین باید گسترش پیدا بکند ما تبلیغ دین را نمی گوییم باید با زور و چه و چه باشد ما می گوییم بیان داشته باشد بیان کسی می خواهد که مسلط به دین شده باشد معارف دین را فهمیده باشد درس لازم را خوانده باشد. واقعاً کسی اگر حوزه را می شناسد درس را می شناسد کتب دینی را می شناسد و می گوید یک طلبه برود کار بکند شغل آزاد داشته باشد کنارش 2- 3 ساعت هم درس بخواند یا نمی شناسد یا اگر می شناسند دارد ضربه می زند این مدلی نمی شود یعنی بساط دین را باید جمع کرد.

 ما ده ها هزار شهر و روستا و جاهای مختلف داریم همه نیاز به دین و روحانی دارند، همان طوری که یک مقدار درصد جذب پزشک در دانشگاه ها کم و زیاد می شود، اخیراً گفتند دانشگاه ها دانشجوی پزشکی یک مقدار بیشتر جذب بکنند چرا؟ به خاطر این که می گویند این قدر تعداد پزشک کم است که مطب ها و بیمارستان ها نمی رسند پاسخگو باشند کادر پزشکی نداریم.

چرا در قصه روحانیت که می رسد چیز دیگری می گویند ممکن است بیننده های ما یک روحانی را دیده باشند که او به وظیفه اش عمل نمی کند. او به وظیفه اش عمل نمی کند مشکل اوست که به وظیفه اش عمل نمی کند، ما الان داریم از یک نظام کلی صحبت می کنیم این ها که می گویند برو کاسبی کن شما حق نداری شهریه بگیری، حق نداری مبلغی دریافت کنی این ها دارند این نظام را زیر سوال می برند وقتی نظام را زیر سوال ببرند یعنی همین مقدار تبلیغ دین که دارد اتفاق می افتد اتفاق نیافتد.

الان همه این های که دارد اتفاق می افتد خیلی کم است یعنی نیاز خیلی بیش از این است و خیلی کمبود داریم اما در عین حال اگر قرار باشد این هم تغییر بکند هیچی دیگر یعنی آن حداقل حداقلی که باید اتفاق بیافتد هم اتفاق نمی افتد.

مجری:

بسیار عالی! پس با این اوصاف بعضی ها هستند که هدف شان واقعاً همین است که دین مقدس اسلام را تخریب کنند و یا در جامعه کمرنگ بشود این را می خواهند مطرح بکنند.

استاد عباسی:

بله وقتی که مبلغین هضم بشوند سراغ کاسبی رفته باشند سراغ کاسبی که رفتند آرام آرام مشغله می آورد این طور نیست بگوییم من 8 صبح می روم مغازه را باز می کنم و 4 بعد از ظهر هم می بندم نه می گوید به زندگی ام نرسید بیشتر باید مغازه باشم چک دارم و فلان مشکل را دارم کلاً کاسب می شود اگر کاسب شد دیگر فراغ بال ندارد ذهنش آزاد نیست. بله در رشته های طلبگی ممکن است بگوید این شخص کتاب می نویسد یک انتشاراتی هم حقی را به او پرداخت می کند.

کارهای که در راستای خود همین علم است. نوشتن مقاله است، نوشتن کتاب است، ویراستاری و یا ویرایش کتاب است، کار پژوهشی است. ولی اگر قرار باشد بگویند این ها کارهای دینی است بروید یک کار غیر دینی کنید زندگی تان را بگذرانید در آمد کسب کنید بیایید آن وقت بشنید کسب علم کنید این نشدنی است.

مجری:

پس با این اوصاف بینندگان عزیز اگر این اتفاق پیش بیاید ما کم کم مبلغین دینی مان آن های که متخصص دین هستند از دست می روند. متخصص و مبلغ دین دیگر نخواهیم داشت. هرکسی درواقع می تواند حتی به فرض مثال کسی که میکانیک باشد کسی که هر شغل و کار دیگری داشته باشد می تواند دین را به همه مردم منتشر کند و مردم هیچ فرقی بین متخصص و غیر متخصص نخواهند کرد.

استاد سپاسگزاریم از شما استفاده کردیم ان شاء الله در جلسه های آینده خدمت شما باشیم. بینندگان عزیز به لحظات پایانی برنامه رسیدیم خیلی متشکرم که امشب این برنامه را نگاه کردید، ان شاء الله که به لطف پروردگار بزرگ و مهربان هفته آینده هم در قید حیات باشیم و برنامه خودمان را با موضوعات مختلف خدمت شما ارائه کنیم.

خدا را به حق امشب که شب وفات حضرت ام البنین مادر گرامی قمر بنی هاشم ابا الفضل العباس و همسر گرامی اقا امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام) است قسم می دهیم. خدایا تو را به حضرت ام البنین قسمت می دهم اللهم عجل لولیک الفرج، الهی آمین. تا جلسه آینده شما بینندگان عزیز و خودم را به خدای بزرگ و مهربان می سپارم یا علی مدد خدا نگهدار!


عصر ایمان>

عصر ایمان ام البنین وفات بشیر امام حسین علیه السلام منبر هدیه تبلیغ روایات سیره اهلبیت مبلغ دین