آینه تاریخ

قسمت شصت و یکم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 18/06/1401

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم با نام و یاد خدا و با سلام و درود بر روان پاک پیامبر اکرم و خاندان مطهر ایشان خدمت شما عزیزان عرض سلام و ادب و احترام دارم، وقت شما بخیر باشد، خوش آمدید به برنامه آینه تاریخ برنامه ای که از شبکه جهانی  حضرت ولی عصر (عج) تقدیم شما عزیزان می شود و ان شاءالله چون برنامه های گذشته از استاد و عزیز دل مان استاد حوزه و دانشگاه جناب آقای دکتر جباری بهرمند خواهیم بود در این برنامه و سؤالات تاریخی شما و مناسبت هایی  که در آن هستیم را تقدیم حضور استاد می کنیم و ان شاءالله در پاسخ به آن، آن چیزی که مناسب هست و مقتضی برنامه است حضرت استاد می فرمایند و ان شاءالله بهرمند می شویم، استاد عزیز سلام وقت شما بخیر خیلی خوش آمدید ایام مصیبت هست و ایام محرم و صفر و نزدیک به اربعین هستیم، هم از خداوند متعال خواستاریم که عزاداری حضرتعالی قبول باشد و عظم الله اجورنا و  اجورکم.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه از خداوند متعال افزونی توفیقات و تأییداتش را طلب می کنم برای همه شما عزیزان و آرزوی قبولی طاعات و عبادات و عزاداری ها تا این لحظه ان شاءالله که همه جزء عزاداران راستین و مخلص ابی عبدالله ثبت و ظبط بشویم ان شاءالله و کسانی عازم زیارت اربعین شدند و پیاده روی اربعین کسانی هم موفق نشدند و مشکلی هم که پیش آمده برای ورود به عراق ان شاءالله که  این مشکلات رفع بشود اما قطعاً همه کسانی که عاشق هستند و  در آرزوی رفتن به زیارت ابی عبدالله (ع) در این ایام، زیارت اربعین بوده و هستند قطعاً بر اساس وعده ای که در روایات از طریق معصومین (ع) مأجور هستند و اینها جا مانده نیستند، حالا چون بحث در اینجا آمد در آغاز برنامه قبل از ورد به بحث سخنی را دیدم از جناب علامه استاد آیت الله جوادی آملی که قریب به این مضمون فرموده بودند که جا مانده آنهایی نیستند که با جسم شان حضور در کربلا و در این مسیر نتوانستند پیدا بکنند در حالی که آرزوی آن را دارند هرگاه می بینند کربلا را و این مسیر را آهی از دل می کشند و در درون واقعاً آرزومند و عاشق هستند که در اینجا حضور پیدا کنند موانع وجود دارد و نتوانستند، جا مانده آنهایی هستند که اصلاً در فکر این چیزها نیستند و اصلاً برای شان مطرح نیست که امام حسین و کربلا و اربعین و امثال اینها، در وادی های دیگری سیر می کنند آنها جا مانده هستند و عاشقان و موالیان و شیعیانی که حب ابی عبدالله حب اهل بیت در دل شان موج می زند و در آرزوی این سفر ها هستند قطعاً سهیم و شریک هستند در این سفرها ان شاءالله که خداوند متعال از همه بپذیرد و ما را تا آخرین لحظه حیات مان در این مسیر قرار بدهد ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله، اللهم الرزقنا زیارت الحسین فی الدنیا و شفاعته فی الآخرة؛ خب استاد مباحث زیادی را شما در این ایام مطرح فرمودید در خصوص بحث کربلا حالا چه در آن ویژه برنامه سوگواره که داشتیم و چه در ایامی که بعد از آن داشتیم یکسری مباحث را اشاره فرمودید ولی به تفصیل نفرمودید ظاهراً بعضی از بیننده ها طبیعتاً مسائلی ممکن است گذرا بیان بشود و برای آنها جذاب تر باشد و سؤال ایجاد کند، یکی از این مباحث که اشاره فرمودید بحث مدت اقامت اسرا در شام بود که یک اشاره ای کردید خاسته شده از حضرتعالی در این خصوص بپرسیم اگر می شود به صورت مفصل در این خصوص بفرمایید که چند روز در آنجا بودند و چه اتفاقاتی افتاده.

استاد جباری:

بله، اتفاقاً این بحث چون داریم به اربعین هم نزدیک می شویم و دوباره همان بحث مطرح می شود که آیا اسرای کربلا در اربعین شهادت ابی عبدالله (ع) رسیدند به کربلا یا خیر دیدگاه هایی که در این باره وجود دارد، دیدگاه مثبت و دیدگاه نافی، در واقع دو دسته دیدگاه وجود دارد و هر کدام هم ادله خود شان را دارند یکی از مباحثی که مستقیماً مربوط می شود به همین مسئله، همین مدت اقامت اسرا در شان هست در دمشق هست که اگر مدت اقامت شان کم بوده باشد طبیعتاً فرصت کافی وجود دارد برای اینکه در هنگام بازگشت از دمشق به کربلا آمده باشند و در اربعین رسیده باشند، اگر نه مدت اقامت بیشتر باشد خب طبیعتاً با توجه به بعد مسافت این امکان کمتر وجود دارد من اقوال را در ارتباط با مدت اقامت یک مقدار با توضیح بیشتری عرض می کنم که ببینیم در این میان کدام را می شود ترجیح داد که اجمال آن را هفته قبل اشاره کردم؛ در میان مورخان برخی خیلی روز مشخص نکردند گفتند که «اقاموا ایاماً» مثل مرحوم شیخ مفید در کتاب ارشاد، مرحوم طبرسی در اعلام الوراء تعبیر شان هم این است که «اقاموا ایاماً» روزهایی را در شام بودند، برخی از مورخان اشاره ای کردند به مدت اقامت یا مدت عزاداری اهل بیت در شام که با توجه به تعبیر مدت عزاداری از آن می توان استفاده کرد، حدوداً تخمین زد که چند روز بوده، قبلاً اگر عزیزان بیننده خاطر شریف شان باشد، در هفته های قبل اشاره ای کردیم به اینکه در شام آیا در خرابه مقیم شدند یا نه در خانه، که عرض کردیم تصریح نقل ها نقلی از امام سجاد استفاده می شود که دو روز یک محل مخروبه ای بودند بعد منتقل شدند به خانه ای در جنب خانه یزید که این را هم خوب است در پرانتز عرض بکنم قبلاً شاید اشاره نکردم اینکه یزید چرا آورد در جنب خانه خودش و نبرد در یکی از خانه های شام، پاسخ را برخی محققین اینطور دادند که برای اینکه کنترل بیشتری روی این اسرا داشته باشد، ارتباط مردم با اینها کمتر باشد و تأثیر روی مردم کمتر داشته باشند، لذا گفته شده خانه ای در جنب خانه خودش، حالا این خانه خودش  همان قصر کذایی بوده و قصر خضراء مثلاً که معاویه ساخته بود در آنجا بوده یا نه خانه ای جدای از آن قصر بوده که در کنار قصر بوده که در آنجا ساکن بوده، و اینها را آنجا ساکن کرده،

مجری:

جایی گذاشتند که تحت نظر باشند

استاد جباری:

تحت نظر یزید باشند، و لذا آن طفل خردسال هم که آن نازدانه وقتی که بهانه گرفت و گریست و بهانه پدر گرفت، صدا را یزید شنید به اعتبار این بود که نزدیک بوده خانه شان، آنجا تعبیر سه روز آمده که منتقل به آنجا شدند و سه روز عزاداری کردند و در این عزاداری زنان خانه یزید هم از جمله زن خودش هند بنت عبدالله بن عامر بن کریز او هم آمد و هم اعتراض به یزد کرد هم همراهی کرد با این اسرای کربلا و مصیبت دیدگان، در متون تاریخی مثل کتاب الطبقات الکبری ابن سعد، تاریخ طبری، مقتل الحسین خارزمی، البدایه و النهایه ابن کثیر، اینها سه روز عزاداری نقل کردند که هم اهل بیت و هم زنان خانه یزید؛ این سه روز را کنار آن دو روز اقامت در خانه مخروبه می شود پنج روز، آیا افزون بر این پنج روز باز اینها اقامت داشتند و عزاداری کردند، شاید از ظاهر برخی از متون بشود این را استفاده کرد، یعنی اینها سه روز خود شان عزاداری کردند و سه روز هم زنان خانه یزید آمدند و همراه شدند این ممکن است استظهار بشود اما بشود اما آنچه که قطعی است همان نکته اول است که سه روز با آن دو روز پنج روز می شود، اگر این را بگذاریم کنار نقلی از عماد الدین طبری، صاحب همان کتاب کامل بهائی که اشاره شد، جریان آن نازدانه دختر را، رقیه را در خرابه نقل می کند، یا در خانه ای که کنار خانه یزید بود نقل می کند که اشاره کردیم، او هفت روز را نقل کرده در کامل بهائی، جلد2، صفحه302، مرحوم علامه مجلسی هم این را نقل کرده، در جلد45 بحار، و باز در همین کامل بهائی بحث سه روز عزاداری زنان خاندان ابوسفیان برای شهدای کربلا را هم ایشان نقل کرده، سه روز عزاداری که شاید از این بشود استظهار کرد سه روز جدای از آن سه روز اسرا باشد، این هفت روز را می شود قدر متیقن گرفت با توجه به اینکه نقل این از قرن هفتم داریم، و نهایتاً دیگر در همین حدود بوده، هفت روز غیر از این نقل هایی که عرض شد تا اینجا متون این را می گویند، غیر از این دو نقل متفرد داریم، یک نقل  مرحوم ابن طاووس آن هم با عنوان «قیل» بنابر روایتی، این ابن طاووس در الإقبال بالأعمال الحسنة، کتاب اقبال الأعمال اصطلاحاً می گویند، عنوان کامل آن الإقبال بالأعمال الحسنة هست، جلد3، صفحه 101 با «قیل»، می گوید یک ماه در شام اقامت داشتند، این یک قول متفرد است، قول دیگر هم قول قاضی نعمان تمیمی مغربی صاحب آن کتاب شرح الأخبار فی فضائل الآئمة الأطهار، جلد3، صفحه 269 ایشان 45 روز را می گوید، با توجه به اینکه هر دو متفرد هستند، هم نقل قاضی نعمان نقل متفردی است، هیچ کس نگفته این را، و بعید هم هست، با توجه به اینکه یزید این مقدار اینها را تحمل نمی کند که بمانند و شام را از او بگیرند، چون در روایتی داریم که امام سجاد حتی در آن روزهایی که یزید یک مقدار سهل گرفت کار را رفت و در بازار دمشق هم حضرت قدم می زد و با بعضی مثل منهال بن عمرو و اینها حضرت گفت و گو دارد صحبت دارد، خب اگر بنا بود که یک ماه آنجا باشند، یا 45 روز آنجا باشند طبیعتاً زمینه خوبی را یزید برای  اهل بیت فراهم کرده که خود شان را بشناسانند به مردم، لذا این نمی خورد با طبیعت حال یزید و سیاست ها و اینها، پس این نقل هم متفرد است نقل قاضی نعمان، نقل مرحوم ابن طاووس علاوه بر متفرد بودن با «قیل» است، یک نقل ضعیفی است، از این دو نقل که بگذریم می ماند همان نکته ای که اشاره کردم که نهایتاً هفت روز تا ده روز، حالا بعضی ده روز را گفتند، ولی ممکن است به همان هفت روز بسنده بشود بعد دیگر یزید اسباب بازگشت اسرا را فراهم کرد، هنگام بازگشت هم با توجه به اینکه دیگر فضا چرخیده بود بر ضد یزید بعد از این مسائلی که پیش آمده بود و خطبه امام سجاد و اعتراضاتی که از درون خانه خود یزید صورت گرفت سفارش کرد یزید، در روایت دارد که فرد صالحی از اهل شام را مأمور کرد که با نفراتی، ظاهراً 20-30 نفر با او همراه شدند که او با احترام اسرا را برگرداند از شام، ناچار شد که یک موضع نرمی بگیرد، و اسرا از شام برگشتند به سمت کربلا که حالا آن بحث دیگری است که از کجا آمدند، و دیگر اسباب سفر را هم فراهم کرد که بعضی گفتند نعمان بن بشیر را همراه کرد، اما این قابل تأیید نیست، به نعمان بن بشیر که قبلاً والی کوفه بود، قبل از ابن زیاد  و الآن در دمشق بود گفت وسایل سفر را فراهم کن نه اینکه خودش هم با اینها همراه بشود، و فرد صالحی از اهالی دمشق را مأمور کرد که با اینها همراه بشود.

مجری:

عالی بود استاد، ممنونم واقعاً برای خودم خیلی جالب بود این نکاتی که فرمودید، جلسه قبل اشاره ای کردید و وقت نشد به تفصیل بپردازیم.

باز یکی از مسائلی که از جلسه قبل باقی مانده بحث رؤس مطهر شهدا بخصوص حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) هست که این را هم چون فرصت کم هم شد، نشد به تفصیل از حضرتعالی بشنویم، و گذرا اشاره فرمودید که چند احتمال دارد  این را هم برای ما تبیین بفرمایید ممنون می شویم می رویم به سؤالات این هفته که برای ما رسیده

استاد جباری:

این هم یکی از سؤالات پر تکرار هست چون واقعاً سؤال هست با توجه به اینکه به لحاظ تاریخ قطعاً سر مطهر شهدا را منتقل کردند از کوفه به شام، نصوص تاریخی تصریح به ای معنا دارد، این قطعی است، خب آیا این سرها در همانجا دفن شدند یا بازگردانده شدند، یک بحث مطهر ابی عبدالله(ع) است، عمده آن است که درباره آن حدود 10 قول وجود دارد، یک بحث هم سرهای مطهر دیگر شهدا است، که درباره هر دو توضیحاتی عرض می کنم درباره سر مطهر ابی عبدالله 10 قول در متون شیعه و اهل سنت دیده می شود، مهمترین و مقبولترین و قطعی ترین، قطعی ترین که عرض می کنم از جهت شواهد است، مقبولترین قول همان کربلا است که سر ملحق به بدن مطهر ابی عبدالله (ع) شده، همراه امام سجاد و اسرا آورده شده سر و در اربعین ملحق شده به بدن مطهر شواهد آن را عرض خواهم کرد، غیر از این نجف به عنوان قول دوم مطرح است که دو سه تا روایت در این باره داریم اما چون معارض است این روایت با اقوال مربوط به کربلا، لذا اینجا مرجوح هستند، این روایت بخصوص بعضی در سند آن افراد ضعیف و کذابی دیده می شوند لذا بحث نجف قابل تأیید نیست،

مجری:

خیلی بعید است این همه مسیر را بیایند تا یک جایی که نزدیک به کربلای معلی باشد بعد جای دیگر دفن کنند،

استاد جباری:

یعنی با مبانی فقهی هم سازگار نیست،

مجری:

کسی که تا اینجا بیاید امکان این هست که در همان جا دفن بشود

استاد جباری:

بله یعنی اینکه به شام که رفته هنگام بازگشت از شام که آنچه که از روایات بر می آید این است که به امام سجاد سپرده شد برگردانند، بر اساس مبانی فقهی شیعه و فقه اهل بیت (ع) اگر بدنی در جایی دفن بشود، قطعه ای از آن بدن در جای دیگری باشد مثلاً دستش قطع شده باشد جای دیگر باشد، سر و امثال اینها از جهت فقهی واجب هست که آن قطعه ملحق به بدن بشود، و لذا امام سجاد (ع) طبیعتاً بر این اساس عمل کرده و معنا ندرد که سر در نجف در نجف جدای از بدن دفن شده باشد، این نکته ای است که یکی از وجوه بسیار خوبی است که برخی از محققین مطرح می کنند برای اثبات الحاق سر به بدن، که با مبانی فقهی این سازگار است، و این هم قول به نجف بقیه دیگر اقوال خیلی ضعیف و غیر قابل دفاعی هستند در مدینه بعضی مطرح کردند دمشق را گفتند در همانجا دفن شد در رقّه قولی وجود دارد در کوفه باز قولی وجود دارد، عسقلان باز از مناطق شام قولی وجود دارد قاهره مصر یک قول هست، مرو، خیلی عجیب است مرو مثلاً چه ربطی دارد که سر مطهر آنجا دفن شده باشد و حرّان در شام اینها هر کدام طرفدارانی دارد که حالا فرصت نیست، نیازی هم نیست که مستندات و طرفدارانش را عرض بکنم.

مجری:

آن چیزی که خیلی به قطعیات نزدیک است همان کربلا است

استاد جباری:

بله کربلا است، اما درباره کربلا چند نکته را و قائلان به کربلا را بعد از آنچه که عرض کردم خوب است که اشاره کنم بزرگان ما مثل مرحوم شیخ صدوق و به تبع مرحوم صدوق ابن فتال نیشابوری از علمای شیعه در قرن 6، صاحب کتاب روضة الواعظین و مرحوم صدوق در امالی  خودش فرمودند که علی ابن الحسین (ع) همراه زنان از شام خارج شد و سر ابی عبدالله (ع) را به کربلا باز گرداند تصریح دارند، مرحوم سید مرتضی هم در رسائل خودش، رسائل الشریف المرتضی، جلد3، صفحه 130، ایشان می فرماید که روایت شده که سر امام حسین (ع) با جسد وی در کربلا دفن شد، ایشان تصریح به این معنا دارد، مرحوم طبرسی در تاج الموالید، صفحه 33، بعد از اینکه اشاره می کند به قول مرحوم سید مرتضی می نویسد که برخی از اصحاب ما گفته اند که سر از شام باز گردانده و به بدن ملحق شد، این هم باز سخن مرحوم طبرسی است، مرحوم ابن شهرآشوب در مناقب آل ابی طالب سخن مرحوم سید مرتضی را نقل می کند و بعد از قول مرحوم شیخ طوسی نقل می کند در مناقب آل ابی طالب، جلد4، صفحه 85، ایشان از قول شیخ طوسی نقل می کند که به همین سبب یعنی الحاق سر مطهر ابی عبدالله به بدن مطهر در روز اربعین، به همین سبب معصومان زیارت اربعین را توصیه کرده اند، چون یک بحث است اینکه علامت شیعه به قول امام عسکری (ع) پنج چیز شمرده شده، یکی زیارت الأربعین، زیارت الأربعین چه وجهی دارد روز 40، چه وجهی دارد که روز اربعین مردم بروند برای زیارت ابی عبدالله (ع)، وجه آن را علمای ما همین لحوق سر در آن روز به بدن دانسته اند، این هم در این کلام مرحوم ابن شهرآشوب هست هم در بعضی از متون دیگر که حالا اشاره می کنم، مثل ابوریحان بیرونی در الآثار الباقیه که

«و فی العشرین»

در بیستم صفر

الآثار الباقیه، ابوریحان بیرونی

«رد رأسه الشریف الی جثمانه»

سر مطهر به بدن مطهر باز گردانده شد

 تصریح می کند در 20 صفر این کار انجام گرفت و وجه زیارت اربعین را این دانسته مرحوم ابن شهرآشوب به نقل از مرحوم شیخ طوسی، مرحوم ابن نمای حلی هم در مثیر الأحزان، صفحه107، اینطور فرمود که آنچه در میان اقوال می توان بدان اعتماد کرد آن است که بعد از آنکه سر امام در شهرها گردانده شد به بدن بازگردانده و با جسد دفن شد، باز مرحوم ابن طاووس و سپس یکی از مؤلفان شیعه سید محمد بن ابی طالب از مورخان قرن 10، ایشان در کتاب تسلیت المجالس و زینت المجالس، جلد2، صفحه 459، اینها فرمودند که اما سر حسین (ع)  روایت کرده اند که برگردانده و در کربلا با جسد شریفش دفن شد، و عمل اصحاب هم مطابق با همین دیدگاه بوده است، همان مؤید این است که یعنی اصحاب شیعه یا بزرگان شیعه این را پذیرفته اند ای دیدگاه را بر همین اساس عمل کرده اند، شاید مراد او همان بحث زیارت اربعین و اینها بر این اساس باشد، به هر حال مرحوم علامه مجلسی هم همینطور، یکی از وجوه  استحباب زیارت امام حسین  در روز اربعین را الحاق سرهای مقدس  شهدا به اجساد شان توسط امام سجاد بیان کرده، خب این نظر مرحوم علامه مجلسی در بحار الأنوار، جلد98، صفحه 334، به نحوی سرهای دیگر شهدا را هم دارد بیان می کند که همراه امام سجاد باز گردانده شد، این سخن مرحوم علامه مجلسی جدای از سر مطهر امام حسین است، اما درباره سرهای شهدا مثل سر امام حسین دلیل به این شکل نداریم که آنها هم باز گردانده شده، حالا یک اشاره ای باز می کنم به قول دیگر در این باره، باز مرحوم علامه مجلسی جای دیگر می فرماید مشهور میان علمای امامیه این است که سر مطهر ابی عبدالله همراه بدن دفن شد، او سخن ابوریحان بیرونی در الاثار الباقية في القرون الخالية، صفحه331، این است

«فی العِشرینَ رُدَّ رَأسُ الحُسَینِ علیه السلام إلى مَجثَمِهِ حَتّى دُفِنَ مَعَ جُثَّتِهِ»

در بیست صفر بازگردانده شد سر مطهر ابی عبدالله (ع) به بدن آن حضرت و دفن شد همراه با بدن مطهر آن حضرت

الاثار الباقية في القرون الخالية، ص 331

بزرگان دیگری از سنی و شیعه، من فقط به اسمشان قناعت می کنم، مستوفی حربی که مترجم فتوح ابن اعصم هست او هم باز همین را می گوید که امام سجاد با سایر اهل بیت در روز بیستم صفر سر مبارک ابی عبدالله (ع) را به بدن او ملحق کرد، سبط ابن جوزی صاحب همان تذکرة الخواص از علمای اهل سنت همین را می گوید، مشهورترین قول سخن هشام کلبی و غیر او است که معتقد هستند سر را با اسرا به مدینه بردند و سپس آن را به کربلا باز گرداندند این قول باز یک مقدار متفرد است، که معنا ندارد به مدینه ببرند برگردانند اما در نتیجه همان نتیجه است همین سر به بدن ملحق شده؛ بعضی توجیه کردند این سخن را گفتند البته مراد آن این است که در مسیر مدینه، بعضی از محققین گفته اند نه اینکه به مدینه بردند و برگرداندند و الّا در مسیر مدینه به کربلا از آن راه آمدند؛ قرطبی باز از دیگر علمای اهل سنت به همین ترتیب این را مطرح کرده، قزوینی نویری، مستوفی، خاند میری، مناوی، شبواری، ابن صبان، و شبلنجی و همینطور اینها متعدد نقل کردند

مجری:

آن اقوال دیگر را هم که شما فرمودید که اینقدر طرفدار و اینقدر صاحب قول ندارد، حالا اینها که برای ما آوردید خیلی های از آنها از متقدمین هستند، ابن شهرآشوب و شیخ صدوق اقوال دیگر هم از متقدمین هم باز کسانی هستند که گفته باشند،

استاد جباری:

ممکن است باشد اما نه به این شکل یعنی به هر حال اقوال دیگر اقوال شاذ و متفرد و ضعیفی هست.

مجری:

بخاطر اینکه ابوریحان بیرونی هم بیننده ها خیلی ها حتماً ابوریحان بیرونی را می شناسند و همچین شخصی این را بگوید،

استاد جباری:

دقیق هم هست، او دقیق هم نقل کرده و لذا قولش قابل اعتنا است و یکی از مستندات بازگشت اسرا در اربعین هست چون تصریح به عشرین می کند و هیچ کس هم غیر از اهل بیت سر را برنگرداندند کسی چنین چیزی نگفته که سر به دیگری سپرده شد، ما سایر شهدا غیر از سر مطهر ابی عبدالله (ع) سایر شهدا هم در این ارتباط سه قول در واقع وجود دارد در میان اقوال متعدد، یک قول این هست که ابن سعد نقل کرده در الطبقالت الکبری که سر را در جبّانه کوفه، جبّانه منظور همان قبرستان است، که کوفیان از قبرستان تعبیر به جبّانه می کردند و بصریان مقبره می گفتند کوفیان جبّانه، و یک نقلی را ابن سعد نقل کرده که وقتی که اسرا در قصر ابن زیاد در کوفه زندانی شدند شخصی به نام ابو خالد ذکوان به ابن زیاد گفت که این سرها را به من واگذار تا آنها را دفن کنم، آنها را کفن کرد و در قبرستان کوفه به خاک سپرد و بعد سوار مرکب خودش شد و رفت به سمت اجساد شهدا در کربلا و آنها را تکفین کرد و دفن کرد، با توجه به اینکه این نقل متفردی است یک، دوم اینکه با آن بحث دفن اجساد توسط مردم بنی اسد معارض است، این پس قول قابل قبولی نیست، قول دوم الحاق سرها به اجساد مطهر هست این قول را از قدیمی ترین قول مستوفی هروی است و سپس خاند میر، مستوفی هروی که مترجم همان فتوح ابن اعصم است در آنجا نقل می کند، صفحه 916، و خاند میر صاحب تاریخ حبیب السیر فی اخبار الفراد البشر صفحه 60.

مجری:

اینها برای چه دوره ای می شوند؟

استاد جباری:

متأخر است برای قرن 8 و 7؛ و آنجا اینها گفتند که سرهای اسرای اهل بیت، سرهای دیگر شهدا را به همراه سر امام به کربلا باز گردانده در کنار بدن های شان دفن کردند و اما در لحظات قبل از قول علامه مجلسی نقل کردم که ایشان هم همراه سر اباعبدالله سرهای شهدا را هم می گوید امام سجاد آورد، علامه مجلسی هم متأخر هست و مستند آن متون کهن نیست در این قول و لذا این قول دوم ممکن هم هست این اتفاق افتاده باشد اما سند محکمی از قرون متقدم نداریم و بالأخره قول سوم دفن در همان شام هست، که این تنها مستند آن سخن مرحوم سید محسن امین عاملی است صاحب اعیان الشیعه در جلد1، صفحه 627، ایشان می فرماید که در سال 1321 قمری چیزی حدود 123 سال قبل ایشان می گوید در آن سال در مقبره ای معروف به مقبره باب الصغیر در دمشق بارگاهی را دیدم که جلوی در آن سنگی بود و بر روی نوشته شده بود اینجا محل دفن سرهای عباس بن علی (ع)، علی ابن الحسین اکبر، و  حبیب بن مظاهر است، پس از چند سال آنجا را خراب و تجدید بنا کردند و آن سنگ از بین رفت، آنها ضریحی داخل بارگاه ساخته و اسامی بسیار از شهدای کربلا را بر روی آن نوشته بودند، در حالی که آنجا در حقیقت منصوب به آن سه سر بود البته به گمان قوی چنین انتصابی صحیح باشد چرا که پس از حمل سرهای شریف به دمشق  و برگرداندن آنها و پایان یافتن مقصود یزید که همان اظهار پیروزی و آزار اسرا و انتقام گیری از آنان بود چاره ای جز دفن آنها در یکی از مقابر نبوده است؛ یعنی مقصود یزید حاصل شده اجازه داده ببرند و دفن بکنند، پس این سه سر در مقبره باب الصغیر دفن شد و مکان دفن آنها حفظ شد؛ این سخن مرحوم علامه سید محسن امین عاملی است و تنها مستند دفن سرهای شهدا در قبرستان باب الصغیر اما اقوال دیگر مثل علامه مجلسی قائل به الحاق سرها به شهدا هستند، در مجموع برای سرهای شهدا این سه قول وجود دارد.

مجری:

آن چیزی که خیلی نظر شما را جلب می کند کدام می شود؟ شما نظر خاصی ندارید در این خصوص؟

استاد جباری:

یعنی در اینجا یک مقدار تحیر وجود دارد درباره سرهای دیگر شهدا اینکه همه سرها باز گردانده شده باشند مستند تاریخی قوی برای ما وجود ندارد، امکان تاریخی دارد

مجری:

امکانش هست ولی از نظر سندی نمی توانیم به یکی از اینها بگویم که حتماً این است

استاد جباری:

بله، اما بالأخره نشان می دهد که در زمان مرحوم سید محسن امین در باب الصغیر دمشق جایی منصوب بوده و از این نمی شود رفع ید کرد

مجری:

خود این یک دلیلی می شود برای آن.

متشکرم استاد خسته نباشید مباحث خیلی خوب و دقیق و مفصلی که برای خود بنده هم خیلی تازگی داشت و از طرف بینندگان هم از شما تشکر می کنم ان شاءالله این مباحثی که مطرح می کنید مورد توجه بینندگان قرار گرفته باشد و  سؤالات خود شان را پاسخ گرفته باشند؛ خب استاد عزیز اشاره ای هم داشتید به بحث مسیر برگشت از شام به کربلا در پاسخ سؤالاتی که داشتیم، یکی از سؤالاتی که مطرح است و خیلی هم فکر کنم مهم است، خیلی کار گشا، حالا شما ما را از این حیرت خارج خواهید کرد، بحث این مسیر بازگشت است، چون ما در مباحث گذشته از شما این را شنیدیم و یاد گرفتیم که مسیرهای متعددی باید باشد چون فرمودید سرها از یک مسیری رفته، اسرا از مسیر دیگری رفتند پس مشخص است که مسیرها  متعدد است از کدام مسیر برگشتند در برگشت چگونه بوده این مسیر اسرا؟

استاد جباری:

محققین در ارتباط با مسیر اسرا از کربلا به کوفه از کوفه به شام بحث کردند حتی نقشه آن هم فراهم شده برخی از مراکز نقشه آن را فراهم کردند، حالا دوستان اگر خواستند این نقشه را دنبال کنند نقشه دقیقی را در این ارتباط الآن کتابی که مقابل من هست همان کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سید الشهدا (ع) جلد2 در انتهای این جلد نقشه خوبی موجود هست که در این نقشه این سه مسیری که الآن توصیف خواهم کرد کاملاً مشخص شده که اسرا از چه مسیرهایی عبور کردند سه مسیر قابل تصور هست برای عبور اسرا، این را باز خوب است اینجا عرض بکنم که درباره اسرای کربلا مسیر حرکت به سمت دمشق یا شام بحث شده، در شهر ها هم حتی ذکر شده در اقوال اما راجع به بازگشت آنها هیچ قولی متأسفانه نداریم، تاریخ ساکت است، و باید حدس بزنیم، احتمال بدهیم که از کدام مسیر بازگردانده شدند خیلی عجیب است که ساکت هستند مورخین درباره اینکه از کدام مسیر اینها برگشتند، عمده رفت بوده که می خواستند برای تبلیغات از شهر ها عبور بدهند؛ سه مسیر مرسوم بوده

مجری:

این هم نکته ای است خودش برگشت را واقعاً چرا ساکت هستند

استاد جباری:

بله، سه مسیر وجود داشته یک مسیر معروف به  مسیر سلطانی است، مسیر سلطانی از برخی از شهرها می گذشته از کوفه لحاظ بکنید به سمت دمشق بعد باید به سمت شمال عراق برود این راهی است که مرحوم محدث نوری با استشهاد به برخی از منابع مثل همان کامل بهائی، کتاب عماد الدین طبری گفته و برخی از محققین معاصر هم بررسی دقیقی کردند گفتند که از مسیر تکریت در عراق و سپس به سمت موصل

مجری:

آن را  گفتید مسیر سلطانی معروف است، علت تسمیه دارد؟

استاد جباری:

بله یک مسیر آبادی بوده که معمولاً دستگاه حکومتی و امثال اینها از اینجا می رفتند یک مسیر این بوده، و از شهرها تکریت و موصل و لباب و کحیل و تلعفر و نصیبین حرّان و معرة النعمان و شیزر و کفر طاب حمات و حمص و دشمق این مسیر را مشخص کردند، مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی در کتاب زندگانی علی ابن حسین (ع) صفحه 62 در پاورقی این شهرها را ایشان مشخص کرده، و مرحوم فرهاد میرزا هم صاحب کتاب  قمقام زخار و صمصام بتار در آنجا باز شهرها یک مقدار دقیق تر اینها را مشخص کرده که کاروان از این شهر ها عبور داده شدند؛ چرا گفته شد مسیر سلطانی چون در مسیر آن شهرهای متعددی وجود داشته و این امکانش هست چرا، چون یزید تعمد داشت که اسرا را از شهر ها عبور بدهد چنین دستوری داده بود، این مسیر سلطانی طولانی ترین مسیر هست 1500 کیلومتر فاصله است قریباً میان کوفه تا دمشق از این مسیر برده بشود یعنی در واقع شما تصور بکنید اسرا به سمت شمال عراق برده شدند از آنجا به سمت غرب عراق و  وارد شام شدند از شهرهایی عبور داده شدند به سمت غرب شام و از آنجا دوباره به سمت جنوب آورده شدند تا دمشق، رفتند به سمت شمال و باز گردانده شدند به سمت جنوب، مسیر طولانی طی شده که در واقع هدف هم این بوده که در شهرهای مختلف چرخانده بشوند ولو راه طولانی بشود؛ قول دوم مسیر مستقیمی است که از بادیة الشام می گذرد، یعنی شما اگر نقشه را تصور بکنید، این مسیری که عرض کردم به سمت شمال عراق می رود بعد می رود به سمت غرب شام و بعد می آید به سمت جنوب دمشق می رسد اما شما اگر مستقیم حرکت بکنید از کوفه به سمت غرب یک خط مستقیم را طی بکنید از بادیة الشام از بیابان عبور بکنید خیلی راه نزدیکتر می شود، تا برسد به شام، این مسیر بادیه می گویند، که قطعاً از این مسیر اسرا را نبردند، دلیل آن هم این است که آن خطبه حضرت زینب (س)

«أمِنَ العَدلِ یَابنَ الطّـُلَقاˈءِ تَخدیرُکَ حَراˈئِرَکَ وَ إماˈءَکَ وَ سَوقُکَ بَناˈتِ رَسولِ اللهِ (ص) سَباˈیاˈ؟! قَد هَتَکتَ سُتُورَهُنَّ، وَ أبدَیتَ وُجوُهَهُنَّ،تَحدوبِهِنَّ الاَعدˈاءُ مِن̉ بَلَدٍ اِلیˈ بَلَدٍ»

خطبه حضرت زینب در مجلس یزید

حضرت می فرماید که شهر به شهر این اسرا را حرائر را، خاندان پیامبر را تو بردی، نشان می دهد که پس تعمد هم بر این بوده نه اینکه از بیابان بی آب و علف  و بدون ساکن عبور بدهد، این هم پس منتفی است این قول؛ قول سوم مسیر معمول میان کوفه و شام است که  نزدیک تر از مسیر اول که اشاره کردم است، عزیزان اگر نقشه را احیاناً دقت بفرمایند نقشه عراق رود فرات از شام نشأت می گیرد قبل آن هم از ترکیه، از آنجا نشأت می گیرد می آید از شام عبور می کند از بخش های سوریه فعلی و بعد می آید وارد عراق می شود و می رسد به جنوب عراق ساحل یا حاشیه رود فرات مسیر معمول و آبادی بوده که از کنار آن معمولاً عبور می کردند تا به شام برسند، و اتفاقاً سپاه معاویه وقتی که آمد به سمت صفین از این مسیر آمد امیرالمؤمنین (ع) هم از این مسیر کنار فرات تشریف بردند برای مقابله با معاویه در منطقه صفین و رقّه و اینها که جنگ صفین در گرفت، این مسیر معمولی بوده غیر از آن مسیر سلطانی که  اشاره کردم، این مسیر متعارفی بوده که چون حاشیه رود بوده از آنجا عبور می کردند و لذا راه یک مقدار باز نزدیکتر می شود نسبت به آن مسیر سلطانی، و احتمال اینکه اسرا را از این مسیر برده باشند هم قوی است، مسیر سلطانی توجه آن فقط همین است که خواستند شهر های بیشتری عبور داده بشوند، و لذا مدت بیشتری طول کشیده یعنی اول صفر اگر اسرا رسیده باشند به دمشق حرکت شان از کوفه، حالات یک هفته بعد از عاشورا بوده یا کمتر و بیشتر بالأخره اول صفر رسیدند احتمال دارد از همین مسیر طولانی تر برده باشند، اما هنگام بازگشت.

مجری:

چیزی که آنها می خواهند طبیعی تر است چون در مسیر بردن که اینها اهداف دیگری داشتند که حضرت زینب (س) رسوا کرد آنها را که فرمودند بلداً الی بلد، در اینجا هم هدف چیز دیگری است اینجا دیگر کمتر می خواهند دیده شود، حواشی را می خواهند زودتر جمع کنند به اصطلاح لذا بعید نیست که همین باشد.

استاد جباری:

بله این برای رفت است اما برای بازگشت دیگر آن مسیر سلطانی منتفی است، طولانی بوده بین مسیر بادیه و مسیر ساحل فرات این احتمال وجود دارد که اسرا از یکی از این دو راه برگشته باشند اگر بگوییم تعجیل داشتند که سریع تر به کربلا برسند از همان مسیر بادیه ممکن است باز گشته باشند، یا اینکه برای اینکه آن مسیر آباد تر بوده مسیر ساحل فرات از آن مسیر باز گشته باشند، تاریخ ساکت است در این باره و اگر بخواهیم یک مقدار تقویت بکنیم، جانب اینکه در اربعین رسیدند به کربلا و روزهای کمتری طبیعتاً باید در نظر بگیریم برای رسیدن به کربلا  ممکن است بگوییم از مسیر بادیه آمده اند که دیگر مسیر کوتاه تری است در میان این سه مسیر و از آنجا در اربعین رسیده اند به کربلا با آن شواهدی هم که اشاره کردم که تصریح دارد که اسرا در آن روز به کربلا رسیدند.

مجری:

شما اساتید و متخصصین در بحث تاریخ، حالا من زیاد از شماها شنیدم اگر اشتباه است شما بفرمایید، یک وقتی هست اینهایی که دارند می روند احساس پیروزی کردند و ظفرمندانه است شروع می کنند مورخان به نوشتن، ما این کار را کردیم، در یک برگه اش خود همین که شما فرمودید در کتب تاریخ چیزی اشاره نکرده می شود بگوییم که این شکست آنقدر برای آنها سنگین بوده، و آن نوع عملکرد حضرت سجاد (ع) و حضرت زینب (س) که دیگر اصلاً شاید نخواستند، چون برایشان نه مزیتی دارید نه ثمره مالی، دنیوی، هیچ چیز طبیعتاً برای شان نداشت که بخواهند بنویسند

استاد جباری:

بله احتمال دارد مردم خیلی دیگر ندیدند در این مسیر بازگشت که نقل بشود که از کجا آمدند، از مسیر خلوت تری آمدند.

مجری:

خب خیلی متشکریم جناب آقای استاد جباری عزیز اشاره هم داشتید به بحث جنگ صفین، این روزها هم مصادف هست با آن ایام، در بحث صفین ما از قبل هم سؤالات زیادی داشتیم، دو تا سؤال هست اگر فرصتی داشت باشیم، لیلة الحریر چیست؟ من خودم برایم جالب بود این سؤال گفتند که در این خصوص توضیح بفرمایید.

استاد جباری:

 همانطور که اشاره فرمودید دهه اول صفر از سال 37 هجری، یعنی در واقع ماه دوم آن سال اوایل سال 37 هجری که چیز زیادی از آغاز خلافت امیرالمؤمنین (ع) نگذشته، و یک سال و خورده ای بیشتر نیست، معاویه ایشان آمد جنگ خونین صفین را تحمیل کرد بر امیرالمؤمنین (ع)، من واقعاً متحیر هستم چگونه روی شان می شود بعضی ها در عصر حاضر با وجود این همه فجایع که نقل شده توسط معاویه که از فجایع بزرگ او همین تحمیل این جنگ خونین و شوم صفین بر خلیفه مشروع مسلمانان با هر معیاری که حساب بکنید امیرالمؤمنین خلیفه مشروع بود، بیعت کرده بودند مردم با آن حضرت، معاویه تحمیل کرد این جنگ را بر آن حضرت، معمولاً حدود 70هزار و بیشتر کشته در این جنگ گفتند که بیش از 45 هزار از سپاه معاویه بود نزدیک 25 هزار اس سپاه امیرالمؤمنین (ع)

مجری:

که در سپاه امیرالمؤمنین فرمودید بسیار از اصحاب بودند

استاد جباری:

صحابه از جمله عمار یاسر که پیامبر فرموده بود «إنما تقتلك الفئة الباغية»، من اینجا به بینندگان عزیز عرض می کنم ابن عبدالبر از علمای معروف اهل سنت صاحب الإستیعاب می گوید روایاتی که گویای این هست پیامبر اکرم (ص) فرمود ای عمار تو را گروه ستمکار خواهند کشت، این روایت معروف «إنما تقتلك الفئة الباغية»، این روایت متواتری است، تواتر دارد این روایت، وقتی که بزرگان اهل سنت می گویند که گروه ستمکار  گروه معاویه است چون عمار توسط آنها کشته شد، پیامبر هم قبلاً خبر داده بود با چه رویی الآن واقعاً می آیند در موضع دفاع از شخصی مثل معاویه قرار می گیرند و همین که به یک بزرگواری تعبیر معاویه صفتان به کار می برد، می گویند چرا چنین چیزی درباره معاویه گفتی، معاویه اصلاً جای دفاع مگر دارد، این جنگ را تحمیل کرد بر امیرالمؤمنین (ع)، و حضرت ناچار شد برای دفع فتنه معاویه برود به منطقه صفین، خب جنگ طولانی بود، تا رسید به ماه محرم به اعتبار اینکه ماه محرم، یعنی حرکت در سال 36 هجری انجام گرفت اواخر 36 به سمت صفین رفتند، چون رسیدند به ماه محرم، ماه محرم هم ماه حرام بود لذا جنگ در آنجا انجام ندادند، صبر کردند تا محرم تمام شود، صفر که رسید جنگ شروع شد، و روزهایی درگیری بود اما اوایل صفر تا رسید به همین ایامی که در آن قرار داریم، یعنی 9-10-11-12 در این 3-4روزی که بود، لیلة الحریر را شب جمعه 11صفر دانسته اند، شب جمعه ای بوده که روز آن روز جمعه بوده، بعضی یوم الحریر هم حتی گفتند، روز جمعه را جدا از لیلة الحریر، شب آن لیلة الحریر روز آن یوم الحریر، 11 صفر، چرا؟ دلیل آن این بود که جنگ به اوج رسید، دیگر درگیری اینقدر شدید بود که طبق نقل ابن مسکوه یا مسکویه، در تجارب الإمم، می گوید که اینقدر با نیزه ها جنگیدند که نیزه ها شکست، تیردان ها از تیر خالی شد، سراغ شمشیر ها رفتند با شمشیر ها جنگیدند و حتی اینقدر مستمر بود جنگ که دارد در آن شب امیرالمؤمنین (ع) و  نیروهایش نماز را با اشاره خواندند، در روایتی داریم، نماز واجب را در آن شب با اشاره اقامه کردند و  طبیعتاً در پی چنین جنگ خونینی کشته های فراوان و زخمی های فراوان، و زخمی ها در آن شب صدای ناله این زخمی ها مانند زوزه، حریر زوزه سگ، سگ که زوزه می کند در هوای سرد ناله می کند تشبیه به آن کردند، رخمی ها اینقدر فراوان بودند که صدای ناله ها همینطور بلند است از دو سپاه، لذا اصطلاح لیلة الحریر دایر شده درباره آن، و روز هم به همان ترتیب، یوم الحریر یعنی 11 صفر یک چنین وضعیتی پیش آمد که بعدش این اوج جنگ صفین است لذا بعد دیگر آن فتنه اشعث بن قیس ملعون و عمرو عاص و معاویه و اینها، آن شب دیگر جنگ آن چنان بود که نزدیک بود کمی ادامه پیدا کرد پیروز با امیرالمؤمنین (ع) رقم می خورد، اما اشعث سپاه را یک مقدار سست کرد، گفت که باید یک مقدار صبر بکنیم بلکه به مصالحه بینجامد و بعد از این سخنرانی اشعث در میان قبیله کنده که جمعیت خوبی هم داشتند در آنجا عمرو عاص هم از آن طرف بحث قرآن بر سر نیزه کردن را مطرح کرد و آن فتنه شکل گرفت، که از دل آن بحث خوارج آفریده شد، و حکمیت و فضای مفصل بعد از صفین، منظور اینکه این بحث لیلة الحریر چنین شبی بود و  که یک لکه ننگ بسیار بزرگی بر پیشانی معاویه و معاویه صفتان گذشته و حال.

مجری:

استاد از طریق فضای مجازی چند تا نکته هم به ما رسید، حالا این را می خواستم عرض کنم، یکی بحث همین، گفتم با وجود این همه جنایتی که  معاویه کرده و حالا خود همین جنگ صفین که فرمودید، شما فرمودید که اینها دارند دفاع می کنند چه جای دفاع دارد شما در مورد کتاب الإستیعاب فرمودید که دیگر صراحت قول پیامبر باغی بودن معاویه است،

استاد جباری:

پیامبر این را در مدینه هنگام بنای مدینه فرمود،

مجری:

شهادت عمار خودش دلیل بر آن هست، شهادت حذیفه هم در همین صفین رخ داده؟

استاد جباری:

خزیمه، خزیمة بن ثابت معروف به ذو الشهادتین

مجری:

از اصحاب است؟

استاد جباری:

بله از اصحاب پیامبر است و بعد از شهادت جناب عمار خزیمه رفت به خیمه و  لباس رزم به تن کرد و آمد به میدان، اینکه خزیمه مردد بوده باشد بعد از شهادت عمار  با توجه به روایت پیامبر رفته باشد به خیمه این چنین نیست، خزیمه شخصیت برجسته ای است در واقع این لحظه آمد به میدان برای اینکه به مردم بگوید که اگر تا حالا شک داشتید از این به بعد جای تردید وجود ندارد، خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین.

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای استاد جباری بزرگوار، دعایی بفرمایید و برنامه را به پایان برسانیم وقت مان تمام شد،

استاد جباری:

ان شاءالله همه ما را جزو اصحاب و یاران و  موالیان صادق اهل بیت (ع) قرار بدهد ان شاءالله ما را جزو اصحاب و یاران امام عصر (ع) و یاران و شهدای در رکاب آن حضرت ان شاءالله مقرر بفرماید،

مجری:

ان شاءالله به زودی زود اللهم عجل لولیک الفرج، از شما تشکر می کنم همچنین از جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه متخصص در مباحث تاریخ و همه شما عزیزانی که با برنامه خود تان ارتباط برقرار کردید و پیگیر این برنامه هستید ان شاءالله که بتوانیم در جلسات آینده در خدمت شما عزیزان باشیم و سؤالات شما را مطرح کنیم و جناب استاد جباری پاسخگو باشند.

تا دیدار دیگر التماس دعا داریم و از همه شما می خواهیم که در زیارت هایی که موفق هستید به زیارت اربعین بخصوص ما را از دعای خیر تان فراموش نکنید، خدا حافظ شما.


آینه تاریخ>

اربعین اسرای کربلا مدت اقامت شام دمشق خرابه عزاداری شیعه بیست صفر مدینه کربلا تاریخ اسلام مقتل جامع مسیر عبور اسراء مسیر فرات کربلا صفین خلافت امیرالمومنین ع عمار یاسر صحابه