سایر قسمت ها
اخلاق علوی سیره مهدوی

قسمت سی و دوم برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی
موضوع: لزوم توجه به خاصیت ویژه قرآن کریم در از بین بردن آثار گناهان!


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

15/10/1401

موضوع: لزوم توجه به خاصیت ویژه قرآن کریم در از بین بردن آثار گناهان!

برنامه اخلاق علوی سیره مهدوی

فهرست مطالب این برنامه:

هر روز صبح، از خواندن این دعا غفلت نکنید!

این است نتیجه شورانگیز تربیت حضرت ام البنین (سلام الله علیها)

ذکر مصیبت جانسوز حضرت اباالفضل (سلام الله علیه)

مروری بر مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

لزوم توجه به خاصیت ویژه قرآن کریم در از بین بردن آثار گناهان!

چرایی لزوم توجه همزمان به آیات تبشیر و آیات انذار!

خواندن دعا و مناجات با زبان عربی یا زبان مادری!؟

تماس بینندگان برنامه

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

همچنین شب وفات شهادت گونه حضرت ام البنین والده ماجده حضرت آقا اباالفضل العباس (علیه السلام) را خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند تسلیت عرض می کنم.

الحمدلله این توفیق را داریم به رسم سید اللیالی شب های جمعه در خدمت شما باشیم. و برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی را خدمت شما گرامیان تقدیم کنیم.

ان شاء الله امشب هم بتوانیم نهایت بهره و استفاده را از محضر استاد ارجمند حضرت آیت الله حسینی قزوینی ببریم و آماده هستیم برنامه را شروع بکنیم با حُسن مطلع همیشگی استاد با ذکر و نام حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها)، سلام عرض می کنم در خدمتتان هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت همه عزیزان را از خدای منان خواهانم.

ایام شهادت صدیقه طاهره سپری شده است و به استقبال میلاد با سعادت آن بانو می رویم، خدا را قسم می دهیم به آبروی سیدة نساء العالمین، سیدة نساء اهل الجنة، پاره وجود رسول الله «أم الأئمة النجباء» پاداش و عیدی ما را فرج موفور السرور مولای مان بقیة الله الأعظم قرار بدهد ان شاء الله.

این روزها در خانه امیرالمؤمنین اوضاع خیلی به هم ریخته است. به بچه های خردسال فاطمه،‌ گریه امان نمی دهد جای خالی مادر را می بینند، وقت نماز همگی با هم نماز می خواندند الان جایش در سجاده خالی است. در کنار سفره جای مادر خالی است. به هنگام استراحت جای مادر خالی است. بچه ها گریه می کنند.

بعضی از بزرگان دارند امیرالمؤمنین تلاش می کرد این بچه ها را آرام کند می گفت حسن جان آرام، حسینم آرام، زیبنم آرام، ام کلثومم آرام. مگر می شود مادری مثل حضرت زهرا را از دست بدهند و بتوانند آرام باشند؟ اینها آرام نمی شدند.

دارد امیرالمؤمنین هم سرش را روی دیوار می گذاشت شروع به گریه می کرد زهرا جان نمی توانم بچه هایت را آرام کنم

گل نو رسته ما را چیدند * سفره زندگیم بر چیدند

شب که تاریک شود خانه من * عوض شمع بسوزد دل من

زهرا جان!

دل آشفته ام را رفتی و آشفته تر کردی * سرا پای وجودم را ز داغت شعله ور کردی

من و تو هر دو تنها و غریب شهر غم بودیم * تو راحت گشتی اما غربتم را بیشتر کردی

زهرا جان به سوی مسجدم با دست بسته چون که می بردند * خودت را از حمایت از منِ تنها سپر کردی

فقط فهمید دستم پهلویت زخمی شده * اما نمی دانم چسان شبهای محنت را سپر کردی

امیر عشق شد با رفتنت خانه نشین زهرا * چرا ای لاله پر پر مرا خون جگر کردی؟

وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُون

ان شاء الله روزی برسد حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) بیاید انتقام خون مظلومان و انتقام زهرای مرضیه را بگیرد قلب زهرای مرضیه، رسول اکرم و امیرالمؤمنین خشنود شود.

هر روز صبح، از خواندن این دعا غفلت نکنید!

روایت خیلی مفصلی مرحوم ابن قولویه در کامل الزیارة دارد. وقتی حضرت ولی عصر (ارواحنا فداه) می‌ آید؛

«لَا يَبْقَى أَهْلُ بَلَدٍ إِلَّا وَ هُمْ يَرَوْنَ أَنَّهُ مَعَهُمْ فِي بِلَادِهِم‏»

همه مردم تصور می کنند حضرت مهدی در شهر و خانه آنها است.

شاید این روایت اشاره به این باشد که حضرت از رسانه های بین المللی استفاده می کند. هر کس در داخل خانه اش سیمای نورانی حضرت مهدی را می بیند و کلام ملکوتی و رحمانی حضرت را مشاهده می کند و می شنود و انسان تصور می کند که در گوشه خانه حضرت دارد با اینها صحبت می کند.

تا آن جایی که می گوید:

«لَا يَبْقَى مُؤْمِنٌ إِلَّا دَخَلَتْ عَلَيْهِ تِلْكَ الْفَرْحَةُ فِي قَبْرِه‏»

نه تنها مردم دنیا، مظلومان، مؤمنین و آنهایی که در انتظارش بودند خوشحال می شوند بلکه مؤمنین در قبرهای شان اظهار شادمانی می کنند.

«وَ ذَلِكَ حِينَ يَتَزَاوَرُونَ فِي قُبُورِهِمْ وَ يَتَبَاشَرُونَ بِقِيَامِ الْقَائِم‏»

مؤمنین در قبر همدیگر را زیارت می کنند به زیارت و دیدار همدیگر می روند و بشارت آمدن حضرت مهدی را به یکدیگر می دهند.

كامل الزيارات؛ نویسنده: ابن قولويه، جعفر بن محمد، ناشر: دار المرتضوية، محقق/ مصحح: امینی، عبدالحسین، ص120

از عزیزان انتظار داریم که دعای عهد را صبحها بعد از نماز فراموش نکنند، دارد هر کس چهل روز بخواند اگر از دنیا هم برود به هنگام ظهور، خدای عالم او را زنده می کند و در رکاب حضرت در خدمتگزاری و جزء لشکریان و سپاه حضرت قرار می گیرد. فرمود:

«اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي مُؤْتَزِراً كَفَنِي شَاهِراً سَيْفِي مُجَرِّداً قَنَاتِي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي‏»

خدایا آن مرگی که برای مؤمنین مسلم کردی اگر قبل از قیامش مرگم را رساندی مرا زنده کن و توفیقم بدهم سلاح به دست گرفته و در رکاب حضرت بجنگم و از حضرت دفاع کنم و جزء شهدای رکاب آن حضرت باشم.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص96

ان شاء الله امیدواریم خداوند توفیقمان بدهد بتوانیم رضایت آن بزرگوار را جلب کنیم. آن نازنین وجودی که:

«بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»

به خاطر وجود او موجودات روزی می خورند. به وجود او، آسمان و زمین بر افراشته مانده است.

زاد المعاد- مفتاح الجنان‏؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق‏)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين‏، ناشر: موسسة الأعلمي للمطبوعات‏، بيروت‏ 1423 ق، ص423

حضرت، روح عالم وجود است همانطوری که ما بدون روح، جسد غیر متحرک هستیم به تعبیر آلوسی و فخر رازی از علمای اهل سنت؛ انسان کامل روح عالم وجود است اگر یک لحظه آن روح از عالَم جدا شود دیگر عالَم و جهانی نیست، ولذا تلاش کنیم شبانه روز به یاد حضرت باشیم و تلاش کنیم تمام کارهایمان بر طبق مرضی حضرت باشد. در دعای عهد هم می خوانیم:

«وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ»

خدایا مرا توفیق بده آن راه، روش و سیره حضرت مهدی را در زندگی پیاده کنم

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج53، ص96

مجری:

ان شاء‌ الله بتوانیم به این مراتب برسیم و قطعاً رسیدن به این مراحل و مراتب امکان پذیر نخواهد بود مگر این که بدانیم اخلاق علوی و سیره مهدوی چه بود. از جمله آن اخلاق، توحید خاصی بود که راجع به آن داشتیم صحبت می کردیم.

حضرت استاد! اگر امکانش هست یک مختصری از آن مطالبی که مطرح شده برای عزیزان بفرمایید ان شاء الله بعد از آن سوالات جدید را مطرح کنیم.

این است نتیجه شورانگیز تربیت حضرت ام البنین (سلام الله علیها)

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه يا أبا صالح المهديّ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ أدركنی

اجازه بدهید اشاره ای داشته باشیم که امشب، شب رحلت شهادت گونه حضرت ام البنین مادر بزرگوار حضرت قمر بنی هاشم (سلام الله علیه) است، ایشان توانست فرزندی را تربیت کند که در کربلا از همه شهداء سر باشد، 72 شهید هیچ کدام بارگاه مستقلی ندارند ولی حضرت ابوالفضل (سلام الله علیه) باب الحسین است بارگاه مستقلی دارد.

مرحوم قاضی (رضوان الله تعالی علیه) می گوید حضرت ابو الفضل باب الحسین است من به هر مقام معنوی رسیدم به برکت توسل به حضرت قمر بنی هاشم بوده است.

شاید یکی دو سال بعد شهادت حضرت زهرا حضرت امیر به برادرش عقیل که نسبت به قبائل عرب آشنایی بیشتری داشت و نسَب شناس بود، فرمود میخواهم همسری انتخاب کنم از قبیله ای شجاع که خداوند فرزند شجاعی از او به من عنایت کند.

البته خدای عالم می تواند از هر زنی برای حضرت فرزند شجاعی عنایت کند ولی دنیا، دنیای سبب و مسببات است.

عقیل گفت اگر می خواهی همسر خوب از قبیله ای شجاع انتخاب کنی فاطمه را از قبیله کلابیه را انتخاب کن، این قبیله دارای مردان و زنان شجاعی هست. حتی دارد ام البنین یکی از شمشیر زنهای ماهر بود خودش زنهای دیگر را آموزش نظامی می داد؛ یعنی نه تنها یک زن خانه دار بود، زن شجاع و جنگجو هم بود!

عزیزان می دانند رسول اکرم در غالب جنگها زنها را برای مداوای مجروحین به جنگ می بردند ولی در بعضی از جنگها همین خانمها شمشیر به دست گرفتند و با دشمن جنگیدند. در جنگ احد آقایانی که فرار کردند مثل بز کوهی از کوه احد بالا می رفتند یکی از کسانی که در کنار امیرالمؤمنین از رسول اکرم دفاع کرد یک خانم شجاعی بود که مشرکین را به درک واصل کرد و نبی مکرم را نجات داد.

«شمر بن ذی الجوشن» در کربلا روز تاسوعا نزدیک خیام امام حسین (سلام الله علیه) می آید می گوید:

«أَيْنَ بَنُو أُخْتِي»

خواهر زاده های من کجا هستند؟

همه متوجه شدند خطاب به حضرت ابوالفضل و دو برادرش است. حضرت سرش را پایین انداخت و جواب نداد. آقا امام حسین فرمود جواب بده گرچه فاسق است. حضرت ابو الفضل گفت چه می گویی؟ شمر گفت:

«يَا بَنِي أُخْتِي أَنْتُمْ آمِنُونَ فَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ مَعَ أَخِيكُمُ»

شما امروز در امان هستید. خودتان را با برادرتان به کشتن ندهید!

اینجا بود که ابوالفضل العباس غرش کرد که:

«تَبَّتْ يَدَاكَ وَ لُعِنَ مَا جِئْتَ بِهِ مِنْ أَمَانِكَ يَا عَدُوَّ اللَّهِ أَ تَأْمُرُنَا أَنْ نَتْرُكَ أَخَانَا وَ سَيِّدَنَا الْحُسَيْنَ بْنَ فَاطِمَةَ وَ نَدْخُل فِي طَاعَةِ اللُّعَنَاءِ وَ أَوْلَادِ اللُّعَنَاء‏»

اللهوف على قتلى الطفوف؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى- ترجمه: فهرى زنجانى، احمد، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: جهان‏، تهران: 1348 ش، ص 88

در منبع دیگر دارد که:

«فسبّوه فقال قبحت وقبح ما جئت به»

حضرت به او بد گفت و گفت خدا تو را و آن امان نامه ات را هم قبیح کند.

«فَسَبَّوْهُ» یعنی حضرت حرف خیلی تندی به او زد. شاید گفت شماها از نسل پدرتان نیستید اگر کسی از نسل پدرش باشد برای قتل امام حسین نمی آید. این برداشت ماست.

به تعبیر خیلی خودمانی حضرت گفت مرده شور خودت و امان نامه ات را ببرد. خاک بر سر خودت و بر سر آن امان نامه ات. بعد فرمود:

«أنترك سيّدنا وأخانا ونخرج الى أمانك؟»

تو می خواهی ما آقا و برادرمان را رها کنیم و سراغ شما بیاییم؟

عمدة الطّالب في أنساب آل أبي طالب؛ تألیف السيد جمال الدين أحمد بن علي الحسني [ ابن عنبة ]؛ الناشر: منشورات الشريف الرضي، ج1،‌ص257

اینها نتیجه تربیت خانم ام البنین بوده است. بعد از شهادت امام حسین و قمر بنی هاشم این خانم هر روز به قبرستان بقیع می آمد چهار تا شبیه قبر درست می کرد و گریه می کرد می گفت دیگر من را ام البنین نخوانید من روزی ام البنین بودم که دارای 4 فرزند پسر بودم.

می دانم اگر فرزندم دست در بدن داشت کسی جرأت نمی کرد او را به شهادت برساند. شنیدم کمین کردند اول دست او را از بدن جدا کردند و بعد با عمود آهنین بر سرش زدند و او را به شهادت رساندند.

ذکر مصیبت جانسوز حضرت اباالفضل (سلام الله علیه)

حال که اینجا رسیدیم این جمله را عرض کنم حضرت سید الشهداء بالا سر همه شهداء آمد حتی بالا سر فرزندش علی اکبر، قاسم و دیگران. وقتی بالا سر قمر بنی هاشم آمد یک جمله جانسوزی دارد فرمود:

«الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي‏‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج45، ص42

گفت برادر به اسارت رفتن اهل بیتم قطعی شد. قمر بنی هاشم به امام حسین عرض کرد برادر! - تا به حال سیدی و مولایی می گفت. چرا اینجا یا أخا می گوید نمی دانیم - با آن دست نازنینت خون چشمانم را کنار بزن یک لحظه جمالت را ببینم بعد جان بسپارم. گفت برادر خواهشی دارم، جنازه من را به خیمه ها نبر چون از فرزندانت شرمنده هستم وعده آب دادم.

یکی از اولیاء خدا می گفت آقا قمر بنی هاشم! تو که در دفاع اهلبیت کوتاهی نکردی تو که قصوری نکردی چرا می گویی من از اهلبیت شرمنده هستم. حضرت شروع به گریه کرد، امام حسین فرمود برادر از چه گریه می کنی؟ خیلی بی تابی می کرد. عرض کرد برادر:

«کیف لا أبکي»

چطور گریه نکنم. می بینم بالای سرم آمدی سرم را بر زانویت قرار دادی با دست مبارکت خون از جلوی چشمانم کنار زدی؛ به این فکر هستم، لحظات دیگر در همین صحرا به زمین می افتی ولی کسی نیست، عباست نیست. اکبرت نیست. قاسمت نیست. انصارت نیستند بیایند سر تو را بر زانو قرار بدهند و خون از چهره ات پاکت کنند.

عرض می کنیم یا قمر بنی هاشم! مولا و سرور ما نه تنها کسی نبود بیاید سر امام حسین را به زانو بگیرد، خون از صورت و چشمان او پاک کند بلکه در آن آخرین لحظه عده ای با شمشیر،‌ عده ای با نیزه،‌ عده ای با سنگ،‌ عده ای با چوب و عصا حمله کردند.

قمر بنی هاشم فرزند غیور علی! امشب عنایتی کن گوشه چشمی به ما کن باب الحسین نمی دانیم آن لحظه ای که عده ای با شمشیر، عده ای با نیزه، عده ای با چوب، عده ای با سنگ بدن نازنین امام حسین را مورد حمله قرار دادند آیا این ضربه های شمشیر، نیزه، سنگ بیشتر قلب حسین را سوزاند یا زمانی که صدای یا محمدای اهل بیتش را در گودال قتلگاه می شنید بیشتر قلب حسین سوخت!

(أَلَا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ؛ وَسَيعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَي مُنْقَلَبٍ ينْقَلِبُونَ)

مجری:

احسنتم طیب الله انفاسکم خیلی ممنون و متشکر. حضرت استاد اگر لطف بفرمایید یک مختصری از آن مطالب گذشته مطرح بفرمایید تا ان شاء الله وارد مبحث جدید بشویم.

مروری بر مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

در جلسات گذشته گفتیم برای رسیدن به اخلاق علوی و سیره مهدوی باید تلاش کنیم به بالاترین مرتبه توحید و معرفت الله برسیم. چرا که یاران حضرت مهدی:

«فهم الذين وحّدوا اللّه تعالى حقّ توحيده‏»

إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف؛ ‏نويسنده: يزدى حايرى، على‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1323 ق‏)، محقق / مصحح: عاشور، على‏، ناشر: مؤسسة الأعلمى‏، لبنان بیروت: 1422ق، ج2، ص 165

یاران حضرت مهدی به بالاترین مرتبه توحید که شایسته خدا است به آن می رسند. همچنین از «الفتوح» ابن اعثم از علمای اهل سنت، نقل کردیم که دارد:

«رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه‏»‏

یاران حضرت مهدی مردان مؤمنی هستند که خدا را آن گونه ای که شایسته است شناخته اند.

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج2، ص320

گفتیم برای رسیدن به این مرحله توحید، باید دوازده منزل را طی کنیم و دوازده عمل شایسته را انجام بدهیم تا به مرحله «معرفت الله حق معرفته» برسیم.

عرض کردیم یکی از موانعی که در رسیدن به توحید و معرفت الله که نتیجه اش رسیدن به اخلاق علوی و سیره مهدوی و پیوستن به سپاهیان حضرت مهدی است،  وجود دارد، گناهانی است که ما در طول عمر مرتکب شده ایم و این گناهان مانع اجابت دعا است و مانع رسیدن ما به کمالات است.

با توبه کردن گناه بخشیده می شود ولی اثر گناه از بین نمی رود، کسی که در یک لیوانی تصور می کند شربت است و آن را می خورد و بعد متوجه می شود که شراب بوده است استغفار می کند، با استغفار گناه و این خطای او بخشیده شد، ولی اثر این شراب که مستی است در وجود این هست.

عرض کردیم آن چه که از اولیاء الله به ما رسیده است، هفت تا عمل صالح است که این ها اثر گناهان را از بین می برد، یعنی اثراتی که از گناه در پرونده ما هست و در روح ما است اینها را محو می کند مثل روزی که از مادر به دنیا آمدیم.

یکی از آنها توسل به حضرت سید الشهدا بود، و گریه برای امام حسین، دیگری احترام به والدین بود. بعدی مریضی هایی که برای ما پیش می آید، خود مریضی باعث نابودی اثرات گناه است، و به یاد مرگ بودن هم یکی دیگر از راهها بود. اینکه احساس کنیم که ما به دنیا نیامده ایم برای ماندن، برای رفتن آمده ایم.

«إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ وَ الْآخِرَةُ دَارُ مَقَرٍّ فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّكُمْ لِمَقَرِّكُم‏‏»

الأمالي( للصدوق)؛ نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏، تاريخ وفات مؤلف: 381 ق‏، محقق / مصحح: ندارد؛ ناشر: كتابچى‏، تهران‏، 1376 ش‏، ص 220

به تعبیر حضرت امیر دنیا عبور گاه است، یک پل است، از این طرف به آن طرف، این دنیا شصت سال، هفتاد سال یا صد سال. عاقبت رفتنی هستیم ولی آن طرف صد سال، صد هزار سال، صد میلیون سال، صد میلیارد سال، اصلا شما یک عدد یک بگذار تمام ذرات عالم را، نه کره زمین، ذرات تمام عالم هستی را که جلویش بگذارید باز نمی تواند بیانگر طول مدت آن طرف دنیا باشد.

حالا چه در مسیر بهشت قرار بگیریم یا خدای ناکرده در مسیر جهنم قرار بگیریم. خالدین فیها، همیشه آنجا مخلد هستیم. لذا خود یاد مرگ بودن باعث می شود که انسان علقه اش به دنیا کم تر بشود و از گناهان اجتناب کند و رابطه اش با خدا و اهل بیت بیشتر باشد. پنجمین مورد هم قرائت قرآن بود. اگر سوال دیگری هست بفرمایید تا توضیح بدهیم.

مجری:

بسیار عالی! یکی از نکاتی که حتما همه بینندگان و هر کسی که یک برنامه مذهبی را بخواهد ببیند، و بخواهد اسمی از اسلام بیاورد یکی از مستنداتی که حتما باید به آن اشاره بشود همین قرآن است. حالا این که این قرآن خواندن به چه وجه است که می تواند آن گناهان را از بین ببرد مشتاق هستیم بشنویم از این نوع خاصیتی که قرآن خواندن برای ما دارد.

لزوم توجه به خاصیت ویژه قرآن کریم در از بین بردن آثار گناهان!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

همه اولیاء خدا از جمله مرحوم قاضی، ملا حسینعلی همدانی، علامه طباطبایی، محمد جواد همدانی (رضوان الله تعالی علیهم) و آنهایی که در این مسیر رفتند و جزء کُمّلین هستند و به یک مراحل خیلی بالایی رسیدند؛ یکی از توصیه های این بزرگان این است که شما تلاش کنید در هر فرصت مناسب قرآن بخوانید.

در ماشین خود یک قرآن کوچکی داشته باشید، یا این که یک نوار قرآنی داشته باشید بگذارید همین طور که دارید رانندگی می کنید به جای اینکه صحبت بکنید، غیبت بشود و دروغی گفته بشود و چیزهای دیگر، به شنیدن آیات قرآن انس بگیرید.

مخصوصا بعد از نماز صبح که می خوانید تلاش بکنید چند آیه را قرائت کنید. در روایت ما داریم حداقل پنجاه آیه، حالا پنجاه آیه نشد بیست آیه، ده آیه، با تدبر قرآن بخوانیم، موقع خوابیدن، ملتزم باشیم بدون خواندن قرآن نخوابیم.

مصاحبه ای که با خانم شهید مطهری داشتند، گفت مرحوم مطهری ملتزم بود قبل از خواب یک ربع، بیست دقیقه، نیم ساعتی قرآن می خواند و می خوابید، اگر قرآن نمی خواند هرگز داخل رختخواب نمی شد. لذا ما تلاش بکنیم انس مان با قرآن بیشتر باشد.

یکی از اولیا خدا می گوید وقتی من خودم بخواهم با خدا حرف بزنم نماز می خوانم، می خواهم خدا با من حرف بزند قرآن می خوانم. ما قرآن بخوانیم به طوری که احساس بکنیم الان جبرئیل امین از طرف خدای عالم آورده است، و ما را خطاب قرار داده است. در خطبه 176 امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می فرماید:

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لَا يَغُش‏»

این قرآن پند دهنده ای است، هدایتگری است، نصیحت کننده ای است که هرگز کسی را فریب نمی دهد، غل و غشی در آن نیست.

«وَ الْهَادِي الَّذِي لَا يُضِلُّ»

هدایتگری است که هرگز کسی را گمراه نمی کند.

«وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِي لَا يَكْذِبُ»

سخنگویی است که هرگز دروغ نمی گوید

«وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ»

می گوید هر کس با قرآن مجالست کند قرآن را قرائت کند با بستن قرآن چیزی بر او اضافه شده است یا چیزی از او کم شده است.

«زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى»

هدایت او اضافه شده و گمراهی او کم می شود.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص252

چه چیزی از او کم شده است؟ از گمراهی و نابینایی یا مسائلی را توجه نداشته است که یک باره می آید با خواندن این قرآن توجه پیدا می کند. با خواندن آیات علاقه اش به رفتن به بهشت بیشتر می شود، با خواندن آیات عذاب ترسش از عذاب بیشتر می شود. این یک خطبه خیلی مفصلی است.

در روایت دیگر هم از امام صادق (سلام الله علیه) است که می فرماید

«مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْحَقَّ مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ يَتَنَكَّبِ الْفِتَن‏»

اگر کسی قرآن را به آن گونه ای که شایسته است نشناسد از فتنه ها در امان نمی ماند.

المحاسن؛ نویسنده: برقى، احمد بن محمد بن خالد، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، ناشر: دار الكتب الإسلامية، ج1، ص216

یعنی این قرآن است که می آید به ما بصیرت می دهد، اگر با قرآن انس نگرفتیم بصیرت ما از دست می رود، و مصیبت ما هم در طول تاریخ به خاطر این بی بصیریتی ها بوده است.

خواصی که یک عمری با پیامبر بودند، شمشیر زدند، ولی از قرآن فاصله گرفتند، عاقبت چه شد؟ در برابر امیرالمؤمنین شمشیر زدند، خانه صدیقه طاهره را مورد هجوم قرار دادند، جنازه امام مجتبی را تیر باران کردند. همین ها در کربلا یاران و عزیزان سید الشهدا را قطعه قطعه کردند، همه این ها به خاطر دوری از قرآن است که دچار فتنه شدند. مخصوصا خواص که اگر دچار فتنه شدند عده زیادی را هم دنبال خود می برند، این خیلی درد است.

آقا امیرالمؤمنین بعد از آن که در شب نوزدهم ضربت خورد به امام حسن و امام حسین وصیتی دارد، وصیت نامه اش خیلی مفصل است، نامه 47 نهج البلاغه است که می فرماید:

«أُوصِيكُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ»

حسن جان، حسین جان به شما وصیت می کنم به تقوای الهی.

امام حسن و امام حسین چه وصیت بکند و چه وصیت نکند، این ها در مسیر تقوا هستند. دارند به ما یاد می دهند که در آخرین لحظه که داریم وصیت می کنیم نیاییم بگوییم شب سوم ما، شب هفتم ما چنین کنید و چنان بکنید، از این کارها نکنیم.

در وصیت ها تلاش بکنیم تقوای الهی را برای فرزندانمان برای یادگارانمان در وصیت نامه بنویسیم. بله اگر بدهکاری و طلبکاری داریم آنها حتما باید نوشته بشود، اگر نماز قضا شد و نتوانستیم به جا بیاوریم، توصیه بکنیم که قضای آن را به جا بیاورند. و اگر روزه قضا شده بود وصیت کنیم.

می گویند علامه حلی (رضوان الله تعالی علیه) با پدرشان داشتند می رفتند، هوا بارانی و تاریک بود، یک چراغ فانوسی دست علامه بوده است، پدر جلوتر می رفت، این هم پشت سرش مراقب بود که راه جلوی پای پدر را روشن بکند.

یک دفعه علامه چراغ را گرفت پشت سرش تاریک شد، پدرش راه را گم کرد، برگشت گفت پسرم چراغ چه شد؟ گفت پدر چراغی که پشت سر بیاید از این بیشتر نیست، چراغی می تواند راه را روشن کند که جلو تر برود.

یعنی می خواست با این کار نشان بدهد آن چیزی که ما خودمان جلوتر بفرستیم برای عالم برزخ مان مفید است، اینها که بعدا می آید در حقیقت وصله است، لباسی که پاره است و وصله می زنید، این وصله در حقیقت نمی گوییم فایده ای ندارد ولی هر چه هست وصله است، ولی اگر ما جلوتر فرستادیم لباس تر و تمیز و تازه است.

لذا حضرت می فرماید:

«وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي جِيرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِيَّةُ نَبِيِّكُمْ مَا زَالَ يُوصِي بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَيُوَرِّثُهُمْ»

خدا را در نظر بگیرید در مورد همسایه خود، وصیت پیامبر این بود، به قدری وصیت کرد تصور می کردیم همسایه از همسایه ارث می برد.

«وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ»

شما را به خدا بچسبید به قرآن، غیر از شما بیگانگان بیایند قرآن عمل بکنند و شما عمل نکنید.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص252

ما در این زمینه روایات زیادی داریم که من دیگر خیلی زیاد نمی خواهم در رابطه با این صحبت کنم، ولی حضرت امیر در خطبه متقین یک جمله ای دارد، که در حقیقت خطبه متقین از اول تا آخر سیره علوی است، و سیره مهدوی است.

یا اگر ما بخواهیم اخلاق علوی را بخواهیم خیلی زیبا و پوست کنده برای خودمان و برای مردم روشن بکنیم و سیره مهدوی را بتوانیم مجسم کنیم، خطبه متقین است.

آنهایی که اخلاق علوی و سیره مهدوی دارند، سیره قرآنی شان این است:

«أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ»

شبها قدم های شان صاف یعنی ایستاده در برابر خداوند عالم است.

«تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلا»

جزء های قرآن را با ترتیل با تأنی و با توجه به معانی قرائت می کنند.

«يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ»

با خواندن قرآن خودشان را محزون می کنند.

«وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ»

اگر بیماری دارند با خواندن قرآن بیماری های خودشان را دوا می کنند.

(وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا)

و ما آنچه را براي مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مي‏کنيم و[لي] ستمگران را جز زيان نمي‏افزايد.

سوره اسراء (17): آیه 82

با خواندن قرآن، هم می شود بیماری ها را برطرف کرد و هم می شود بیماری های معنوی مانند: حسد، بخل، حب دنیا، حب ریاست و اینها را دوا کرد. بعد جالب اینجا است آن چیزی که مورد بحث ما است:

«فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ»

وقتی به آیات بشارت و تشویق می رسند با تمام وجود به این بشارتهای قرآن طمع می کنند و به خودشان بشارت می دهند که این بشارتها برای تو است.

این بهشت و حور و طیور و قصور و عسل و امثال این نعمت ها که:

(كَأَنَّهُنَّ بَيضٌ مَكْنُونٌ)

گويي از (لطافت و سفيدي) همچون تخم‌مرغهايي هستند که (در زير بال و پر مرغ) پنهان مانده (و دست انساني هرگز آن را لمس نکرده است)!

سوره صافات (37): آیه 49

و حوریهای زیبا رو و عاشق همسرانشان که در شب ظلمانی همه جا را نورانی می کنند، آب می خورند به قدری ظریف هستند که آب در گلویشان دیده می شود، اینها را وقتی می بینند می گویند الحمدالله اینها برای ما است، خدا برای ما آفریده است.

از آن طرف:

«وَ إِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَخْوِيفٌ أَصْغَوْا إِلَيْهَا مَسَامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أَنَّ زَفِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِيقَهَا فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ»

زمانیکه به آیات عذاب و ترس می رسند این گوش قلبشان را باز می کند و با تمام وجود این آیات عذاب و آیات جهنم را با جان و دل فرا می گیرند و یقین می کنند این صدای گر و گر آتش جهنم در زیر گوششان دارد صدا می کند.

دوستان چند مرتبه ما این طوری قرآن خواندیم!؟ این همه ادعا داریم و می گوییم چرا حضرت مهدی نمی آید، این همه عاشق دارد، این همه خواهان دارد. شما به ما نشان بدهید الان چند نفر را سراغ دارید، که وقتی قرآن می خوانند اینچنین قرآن بخوانند که حضرت امیر (سلام الله علیه) اشاره فرمودند.

یعنی نسبت به آیات بهشت اینچنین علاقه و طمع ورزی دارند و نسبت به آیات جهنم وحشت دارند، و صدای گر و گر آتش جهنم و لهیب جهنم را با گوششان می شنوند، «فِي أُصُولِ آذَانِهِمْ»؛ یعنی در درون گوش شان صدای لهیب آتش جهنم وز وز می کند، و صدا می کند.

اگر ما این چنین بودیم جزء متقین هستیم، ولی ما تا به اینجا نرسیدیم باید از خدای عالم بخواهیم که به ما توفیق بدهد که ما هم عامل به این خطبه متقین باشیم. این خطبه آنچنان جذاب بود و آنچنان تأثیر گذار بود که این «همام» صحابه امیرالمؤمنین، وقتی خطبه تمام شد:

«فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً كَانَتْ نَفْسُهُ فِيهَا»

همام یک شیهه ای زد و جان داد. امیرالمؤمنین فرمود اینچنین است وقتی سخن از دل برخیزد و بر دل نشیند! ما در خدمت شما هستیم.

مجری:

بسیار عالی. طبق فرمایش حضرتعالی قرآن هم تشویق دارد و هم تخویف دارد، یعنی هم ترساندن دارد و هم شادمان سازی افراد را به همراه دارد؛ این دو تا کنار هم ذکر شده است. چه سری در این است که هم باید آیات انذار خوانده بشود، که آن خوف همراهش باشد، هم باید آیات تبشیر خوانده بشود؟

چرایی لزوم توجه همزمان به آیات تبشیر و آیات انذار!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

نکته خوبی است، یکی از مشکلات ما این است، حالا ما خود روحانیون را بگوییم، یا مداح ها، یک عده مان بالای منبر می رویم از رحمت خدا به قدری می گوییم که مردم را آنچنان خاطر جمع می کنیم که فردا رفت یک گناهی هم کرد می گوید خدا کریم است و می بخشد. یا می رویم از عذاب خدا آنچنان حرف می زنیم طرف دیگر نا امید می شود می گوید من که این همه گناه کردم، دیگر برای چه بلند شوم و نماز بخوانم، دیگر نا امید می شود.

روایتی مرحوم شیخ کلینی در کافی دارد، خیلی جمله جالبی است، من این روایت را از خود کافی برای بینندگان عزیز بیاورم بخوانم، خیلی جمله عجیبی است. روایت از امام صادق (سلام الله علیه) است، می فرماید: وصیت های عجیبی در وصیتهای لقمان است، و عجیب ترینش این است که به فرزندش گفت:

«خَفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خِيفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَيْنِ لَعَذَّبَكَ»

پسرم از خدا بترس، ترسی که اگر به اندازه تمام اعمال جن و انس نیکی داشته باشی، باز از اینکه خدا تو را عذاب کند بترسی!

«وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ»

به رحمت خدا امیدوار باش بطوری که اگر گناه تمام جن و انس در پرونده ات داشته باشی خدا مورد رحمت قرار می دهد.

الكافي( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب، تاريخ وفات مؤلف: 329 ق‏، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏، 1407 ق‏؛ ج2، ص 67، ح1

خدا اگر بخواهد سخت گیری کند و عذاب کند در برابر یکی از نعمت هایی که به ما داده است بخواهد محاسبه کند تمام اعمال جنس و انس کفایت نمی کند. از طرفی هم اگر گناه تمام جن و انس هم در پرونده ات باشد، نا امید نشو، امیدوار شو.

دوستان عزیز! یکی از گناهان کبیره یأس از رحمت خدا است، یأس از رحمت خدا از بدترین گناهان است. روایتی هست از آقا اما کاظم (سلام الله علیه) که من شاید این روایت را چهل سال قبل دیدم، الان یک شبهی از این روایت در ذهنم است، جایش را هم نمی دانم کجا است ولی این را همان زمانی که منبر می رفتیم در سال 49-50 بالای منبر خیلی گفتیم، الان هم یک شبهی در ذهنم مانده است.

کسی می آید خدمت امام کاظم (سلام الله علیه) می گوید من کنار کعبه بودم دیدم یکی از دوستانم پرده کعبه را گرفته است و دارد گریه می کند ضجه می زند، می گوید خدایا من را ببخش، گرچه یقین دارم که من را نمی بخشی!

وقتی که به حال طبیعی آمد جلو رفتم، گفتم این چه وضع دعا کردنی است که می گویی خدا من را ببخش گرچه می دانم من را نمی بخشی. چه کردی که این قدر ناامید هستی؟ گفت سوال نکن، اصرار کردم، گفت من از مقربان منصور دوانیقی بودم، یک شب منصور دوانیقی من را خواست، گفت فلانی من را چه قدر دوست داری، گفتم به قدری دوستت دارم که حاضرم خودم را فدای شما کنم، صدقه سرت باشم، گفت بلند شو برو.

رفتم و بعد از یک ساعت دیدم باز هم یک نفر آمد و گفت که منصور تو را می خواهد، آمدم گفت فلانی چه قدر من را دوست داری، گفتم به قدری دوستت دارم که خودم و زن و بچه ام و اموالم را همه به تو هدیه کنم، گفت بلند شو برو. رفتم.

باز استراحت نکرده دیدم در را زدند، دیدم باز از طرف منصور آمدند که منصور تو را می خواهد، آمدم دیدم که خوابش نمی برد همین طور نگران است به من گفت چه قدر من را دوست داری؟ گفتم آقای منصور دوانیقی به قدری دوستت دارم که حاضرم دینم را فدای تو بکنم، گفت حالا شد. من هم همین را می خواستم، این شمشیر را بردار و با این غلام هر چه این غلام گفت انجام بده.

گفت رفتیم در زندان را باز کرد، بیست تا از فرزندان حضرت زهرا را آورد، حدود بین 15 تا 20 ساله بودند گفت اینها را سر ببر، دیگر قول داده بودیم که دینمان را فدای منصور کنیم، اینها را سر بردیم و همه را در داخل چاه انداختم، خواستم بروم، غلام گفت باییست، کجا می روی، رفت بیست تا سید دیگر آورد حدود 40 تا 50 سال، گفت این ها را هم سر ببر، اینها را هم سر بریدم جنازه اینها را هم داخل چاه انداختم خواستم برم گفت باییست، رفت دیدم بیست تا سید فرزند زهرا همه پیر، 70-80 سال محاسن سفید شده گفت اینها را هم سر ببر، اینها را هم سر بریدم، گفت حالا برو.

آمدم دیگر عذاب وجدان من را رها نکرد، همه زندگی ام را رها کردم زن و بچه را رها کردم، آمدم کنار خانه خدا، آیا خدا من را با این گناه و این معصیت می بخشد؟ آقا امام کاظم (سلام الله علیه) فرمود: کشتن شصت تا سید و فرزند زهرا گناهش در برابر این که از رحمت نا امید شده است خیلی ناچیز است.

این که از رحمت خدا مأیوس شده است، گناه یأس از رحمت خدا حالا تعبیر از من است، میلیون ها برابر گناه کشتن شصت فرزند حضرت زهرا است که مظلومانه در دل شب به قتل رسیده است. لذا در این جا امام صادق (سلام الله علیه) می فرماید: «وَ ارْجُ اللَّهَ رَجَاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَيْنِ لَرَحِمَكَ»؛ حضرت لقمان به فرزندش گفت آنچنان به رحمت خدا امیدوار شو اگر گناهان تمام جن و انس را در پرونده ات داشتی از رحمت خدا نا امید نشو.

بعد امام صادق فرمود پدرم امام باقر می فرمود:

«لَيْسَ مِنْ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ إِلَّا [وَ] فِي قَلْبِهِ نُورَانِ»

عزیزان دقت کنند اگر امشب هیچ بهره ای ما از نورانیت اهل بیت نداشته باشیم، هم برای خودم دارم می گویم، هم برای عزیزانی که در استدیو و اتاق فرمان هستند و هم برای همه بینندگان و هم بینندگانی که تکرار برنامه را می بینند، این بیت القصیر سخن امام صادق است. این در حقیقت ملاک ایمان و کفر است، فرمود هیچ مؤمنی نیست مگر این که باید در قلبش دو تا نور باشد،

«نُورُ خِيفَةٍ وَ نُورُ رَجَاءٍ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا وَ لَوْ وُزِنَ هَذَا لَمْ يَزِدْ عَلَى هَذَا »

یک نور ترس از خدا، یک نور امید بر خدا. اگر این نور ترس از خدا با نور امیدواری به خدا مقایسه بشود، نه نور ترس یک مثقال سنگین تر از نور رحمت است نه نور امیدواری به رحمت خدا یک مثقال از نور ترس از خدا سنگین تر است.

الكافي ( ط- الإسلامية)؛ نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏؛ محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الكتب الإسلامية، تهران‏: 1407 ق‏، ج2، ص 67، بَابُ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاء، ح1

یعنی این دو تا نور در قلب باشد، نور ترس از خدا و نور امیدواری به خدا، در حقیقت همه پنجاه پنجاه باشد، پنجاه درصد از خدا باید بترسیم، که اگر تمام اعمال انبیاء در پرونده مان باشد خدا اگر خواست عذاب کند عذاب بکند، خداوند مغلولة الید نیست.

(وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يغْفِرُ لِمَنْ يشَاءُ وَيعَذِّبُ مَنْ يشَاءُ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا)

و فرمانروايي آسمانها و زمين از آن خداست هر که را بخواهد مي‏بخشايد و هر که را بخواهد عذاب مي‏کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

سوره فتح (48): آیه 14

از آن طرف به رحمت خدا آنچنان امیدوار باشیم، پنجاه درصد تمام، نه چهل و نه درصد و نود و نه صدم درصد، اگر تمام گناهان خلائق در پرونده مان بود هر چه باشد رحمت خدا بالاتر از اینها است.

لذا یکی از تعقیبات مشترکه نماز این است، این را عزیزان هیچ وقت فراموش نکنند، دارد که اگر کسی این را بعد از نماز بگوید خدای عالم او را از رحمتش ناامید نمی کند و تمام گناهانش ولو به اندازه کف دریاها باشد می بخشد.

من متن را از مفاتیح بیاورم که عربیش کامل است، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود هر که خواهد خدا او را در قیامت بر اعمال بد او مطلع نگرداند، دیوان گناهان او نگشاید، یعنی پرونده گناهانش باز نشود، باید از بعد از هر نماز این دعا را بخواند:

«اللَّهُمَّ إِنَّ مَغْفِرَتَكَ أَرْجَى مِنْ‏ عَمَلِي وَ إِنَّ رَحْمَتَكَ أَوْسَعُ مِنْ ذَنْبِي»

خدایا مغفرت تو از عمل من امیدوار کننده است و رحمت تو از گناهان من وسیع تر است.

«اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ ذَنْبِي عِنْدَكَ عَظِيماً فَعَفْوُكَ أَعْظَمُ مِنْ ذَنْبِي»

خدا یا هرچه گناهان من در نزد تو بزرگ باشد عفو تو از گناهان من بزرگ تر است.

این جایش خیلی جالب است یعنی بیت القصیر این دعا اینجا است:

«اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ أَكُنْ أَهْلًا أَنْ تَرْحَمَنِي فَرَحْمَتُكَ أَهْلٌ أَنْ تَبْلُغَنِي وَ تَسَعَنِي لِأَنَّهَا وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ»

خدایا اگر من شایسته این نیستم که به رحمتت تو برسم رحمت تو اهلیت دارد به من برسد و من را فراگیرد.

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج83، ص 38

خیلی دعای عجیبی است، این دعا در کتاب مفاتیح در همان اول مفاتیح در قسمت تعقیبات مشترکه است. عزیزان این را فراموش نکنند، شاید به اندازه بیست سی ثانیه بیشتر طول نمی کشد، و این همه هم پاداش دارد که خدای عالم فردای قیامت پرونده گناه ما را که: «لا یقادر صغیرة ولا کبیرة» باز نمی کند. این هم عزیزان داشته باشند، البته اگر تلفن نباشد من ادامه می دهم.

مجری:

بله، ما فعلا یک تماس داریم، ظاهرا این عزیز دلمان چند بار هم تماس گرفته بودند و سوالشان را به اتاق فرمان گفتند و اتاق فرمان هم منتقل کردند، نسبت به همین بحث خواندن این ادعیه که آیا ما می توانیم حالا خاصتا نسبت به این مطلب گفتند دعای استغفار امیرالمؤمنین را می توانیم به فارسی هم بخوانیم، و نسبت به مابقی ادعیه هم این مطلب هست که بعضی وقت ها انسان دوست دارد آن مناجاتش را به خاطر این که خودش هم بهتر درک بکند به فارسی این مناجات را انجام بدهد، آیا امکانش هست؟

خواندن دعا و مناجات با زبان عربی یا زبان مادری!؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

البته خود آقایان فقها و بزرگان ما و روایات هم این است، که اینها را به زبان عربی بخوانیم، چون زبان عربی، زبان قرآن است و زبان وحی است. در زبان یک وحی یک شیرینی و حلاوتی است که در غیر از آن نیست.

شما این را به زبان عربی بخوانید بعد در هر فرازی حالی پیدا کردید، در آنجا به زبان فارسی، به زبان ترکی، به زبان لری، به زبان کردی، به هر زبانی با خدای عالم راز و نیاز کنید، خدای عالم دیگر راز و نیاز شما را نگفته است حتما به عربی بخوانید، مثلا شما در همین دعای استغفار:

«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ نِعْمَةٍ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ تَقَوَّيْتُ بِهَا عَلَى مَعْصِيَتِك‏»

خدایا استغفار می کنم از هر نعمتی که به من دادی، ولی از این نعمت ها به معصیت تو استفاده کردم!

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج94، ص234

اینجا دیگر این دعا را ببند به زبان خودت بگو خدایا چشم به من دادی نگاه بکنم ولی با این چشم به نامحرم نگاه کردم. زبان دادی حمد تو را بگویم با این زبانم دروغ گفتم، با این زبانم غیبت کردم، با این زبانم بد و بیراه گفتم. خدا که دیگر راه را برای ما نبسته است، صفای دعا به این است، یا مثلا ما دعای کمیل می خوانیم:

«فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ أُقْسِمُ صَادِقاً»

من بعضی وقتها که حال پیدا می کنم این را می خوانم اصلا تمام سلولهای بدنم می لرزد. فرمود:

«فَبِعِزَّتِكَ يَا سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ أُقْسِمُ صَادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنِي نَاطِقاً لَأَضِجَّنَّ إِلَيْكَ بَيْنَ أَهْلِهَا ضَجِيجَ الْآمِلِينَ وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَيْكَ صُرَاخَ الْمُسْتَصْرِخِينَ وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكَاءَ الْفَاقِدِينَ وَ لَأُنَادِيَنَّكَ أَيْنَ كُنْتُ يَا وَلِيَّ الْمُؤْمِنِينَ‏»

امیرالمؤمنین می گوید خدایا به عزت و جلالت قسم می خورم اگر من را ببری جهنم این زبانم را لال نکنی، همانجا در دل آتش جهنم داد می زنم می گویم یا رب، همانجا می گویم خدا، همانجا می گویم الهی.

شما این را از امیرالمؤمنین بگیرید، بعد به زبان خودت، بگو خدایا اگر من را به جهنم ببری، همان جا زبانم را لال نکنی فریاد می زنم خدا من یک عمری یا علی گفتم، یک عمری گفتم یا زهرا، یک عمری گفتم یا حسین، خدایا دشمنان امام حسین را آوردی این جا من را هم آوردی اینجا.

«رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ وَ هَبْنِي صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النَّارِ وَ رَجَائِي عَفْوُك‏»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏، ناشر: مؤسسة فقه الشيعة، ج‏2، ص 848

حالا گیرم که خدایا عذابت را تحمل کردم و صبر کردم، شماتت اینها را چه کنم؟ اینها در گوشه و کنار به من می گویند فلانی ما که دشمن حسین بودیم آمدیم اینجا، تو که دوست امام حسین بودی چرا اینجا آمدی، خدایا شماتت اینها بیش از آتش جهنم من را می سوزاند.

بگو خدایا رسولت گفته اگر یک قطره از اشکی که برای امام حسین ریخته شود آتش جهنم را خاموش می کند، قسم به عزت جلالت اگر من را به جهنم ببری، به قدری آنجا برای حسین گریه می کنم آتش جهنم تو را برای همه جهنمیان خاموش می کنم.

دیگر آنجا انسان باید خودش را به دیوانگی بزند، آن جا دیگر بحث عقل به کار نمی آید.

گر شدی عاشق دیگر عاقل نمی باید شدن * آب عقل و عشق در یک جوی نریزد

اینجا در دل شب وقتی داریم مناجات می کنیم بیاییم راه حرف زدن با خدا را از دعای کمیل یاد بگیریم از دعای ندبه یاد بگیریم از دعای ابو حمزه ثمالی یاد بگیریم بعد بیاییم با زبان خودمان، خودمانی با خدا حرف بزنیم.

مجری:

ان شاء الله این حال دست بدهد و دیگر هر چه شد، شد. بریم سراغ تماس های شما بینندگان عزیز و ارجمند، همچنان هم فرصت هست، تماس اول جناب آقای احمد از خوزستان پشت خط هستند، آقا احمد در خدمتتان هستیم بفرمایید

تماس بینندگان برنامه:

بیننده (آقای احمد از خوزستان – شیعه):

سلام علیکم ورحمة الله، خدا قوت عرض می کنم خدمت شما و همچنین جناب استاد حسینی قزوینی، و خدا قوت به عزیزانی که پشت صحنه هستند. من راجع به بحث اخلاق علوی که ما در این برنامه داریم استفاده می کنیم و آن روایات زیبا و مطالب زیبایی که از اهل بیت و پیامبر به ما رسیده است ان شاء الله اینها را سر لوحه زندگی خودمان قرار بدهیم.

اما به نظر من برای شناخت بهتر این اخلاق علوی اگر آدم بیاید آن اخلاقی که مخالفین و معاندین دارند، همان طوری که در قرآن آن اخلاق مخالفین را بیان می کند تا آن اخلاق محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) و آن اخلاق اهل بیت را مسلمان ها بهتر درک بکنند، به نظر من از آنجا حائز اهمیت است.

حالا نکته ای که می خواهم خدمت عزیزان عرض بکنم این است که برای من سوال است می خواهم بدانم چرا علمای اهل سنت نه این مولوی هایی که الان هستند، منظورم بزرگان و حفاظ حدیث اهل سنت است، علمای متقدم اهل سنت، که اینها به عصر اول نزدیک تر هستند و خیلی جایگاه شان نزد اهل سنت بالا است، خواستم ببینیم چرا اینها این همه فحاشی می کنند و توهین به هم دیگر می کردند.

جناب استاد قزوینی عزیز، به هم دیگر فحش می دادند و به هم دیگر توهین می کردند، اینهایی که به خودشان رحم نمی کردند چه طور می خواستند اخلاق اسلامی را به دیگران معرفی بکنند. مثلا آقای یحیی بن معین که دیگر معرف حضور همه بینندگان هست ایشان دارد که علمای اهل سنت می گوید:

«كان يحيى بن معين يلقب أصحابه فلقب محمد بن إبراهيم بمربع ولقب عبيد بن حاتم وبالعجل ولقب صالح بن محمد بجزرة ولقب الحسين بن إبراهيم بشمخصة ولقب محمد بن صالح بكيلجة ولقب علي بن عبد الصمد بعلان ما غمه وهؤلاء كلهم من كبار أصحابه وحفاظ الحديث»

معرفة علوم الحديث؛ اسم المؤلف: أبو عبد الله محمد بن عبد الله الحاكم النيسابوري الوفاة: 405، دار النشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1397هـ - 1977م، الطبعة: الثانية، تحقيق: السيد معظم حسين، ج1، ص212

این می آمد به حفاظ حدیث به هر کدام یک فحشی و لقبی داده بود. مثلا به محمد ابن ابراهیم می گفت مربع من نمی دانم چرا؟ شاید بنده خدا به شکل مربع بوده است. یا به «عبيد بن حاتم» لقب گوساله داده بود، اینها را علمای اهل سنت در ترجمه و شرح حال یحیی ابن معین گفتند.

یا مثلا به صالح ابن محمد لقب جزره داده بود که من در لغت گشتم، و این را به عنوان گوسفند فربه پیدا کردم.

بعد می گوید این علمایی که ما اسم بردیم که یحیی ابن معین به آنها فحش می داد اینها در حقیقت کبار اصحابش بودند و حفاظ حدیث بودند.

یا آقای ابو زید که آقای ذهبی لقب امام به ایشان داده بود، می گوید برای هر کسی لقبی داده بود. به آقای جرمی لقب سگ داده بود، به خاطر آن قرمزی چشمش. مثلا این امام اهل سنت است. به آقای جرمی لقب سگ داده بود، آقای مازنی را که خود ذهبی می گوید این امام است، به این لقب تُدرج داده بود، تدرج را من گشتم یک پرنده سیاه رنگی است که منقار کوچکی دارد که می گوید راه رفتنش شبیه این حیوان بوده است.

آقای ابو حاتم را که یکی از بزرگان اهل سنت است لقب رأس البغل؛ به خاطر این که سرش بزرگ بود، حالا گیریم که آقا ابو حاتم سرش بزرگ بود، آقای ابو زید، تو که امام اهل سنت هستی تو باید به این آقا فحش بدهی؟ خدا سر این را این طور آفریده است، تو چرا به این فحش می دهی؟ من فقط از حاج آقا می خواهم این را بپرسم که چرا علمای اهل سنت این قدر به هم دیگر فحش می دادند؟

مجری:

تشکر می کنیم از شما تماس های دیگری هم است. مطلب بسیار مهم و جالبی هم است، این مطلبی را که اشاره کردید. تشکر می کنم از تماس شما

بیننده:

مجری:

تشکر می کنیم از تماس آقای احمد عزیز که از خوزستان همراه ما بودند. تماس بعدی جناب آقای بهادری هست،در خدمت شما هستیم آقای بهادری عزیز بفرمایید.

بیننده (آقای بهادری از کرج – شیعه):

بسم الله الرحمن الرحیم، سلام عرض می کنم خدمت حضرت آیت الله حسینی قزوینی و جناب آقای مرعشی دو سید بزرگوار. عرض کنم که تمام اینهایی که این احمد آقا فرمودند از مکتب و دانشکده سقیفه است، یعنی خروجی دانشکده سقیفه می شود این چیزها، من متأسف هستم هر روز من ناراحت هستم و غبطه می خورم که چرا اینها به سخنان پیامبر گوش نکردند و رفتند دنبال فرهنگ یهود، سوال من این است که آقایان وهابی آیا رسول خدا فرموده بود «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي یا کتاب الله و کعب الاحبار یهودی!؟

آیا در قرآن حب آل اهل البیت به عنوان پاداش رسول خدا آمده است یا حب کعب الاحبار یهودی نفوذی؟ این مقتضای سنت رسول خدا بود، که شما مسلمانان دو هزار برابر امام حسین از یهودیان نفوذی استفاده کردید با این که دین شما دین یهود است آقایان وهابی، اگر این مذهب شما دو هزار برابر حضور یهود بیشتر از امام حسین باشد، این مذهب بهتر است به یهود منتسب بشود تا به رسول خدا.

آیا رسول خدا فرموده بود: «حسين مني، وأنا من حسين» یا: «کعب الاحبار منی وانا من کعب الاحبار» آیا اهل بیت سفینه نجات هستند یا کعب الاحبار یهودی؟

حالا سوال من این است که، آقایان بهتر نیست شما که در خدمت یهود هستید، دین یهود را روی خودتان بگذارید؟ والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

مجری:

خیلی ممنون و متشکر، احسنتم جناب آقای بهادری عزیز تشکر می کنیم از تماس شما، حضرت استاد ما دو دقیقه وقت داریم، در خدمت شما هستیم اگر نکته ای هست.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

من در رابطه با این عزیزمان که از خوزستان تماس گرفته بودند می خواهم عرض بکنم، برادر بزرگوارم علمای بزرگوار اهل سنت که به هم دیگر فحاشی می کردند، حالا مطالب خیلی عمیق تر از اینها است که ایشان دارد می آورد.

اینها می گویند ما تابع صحابه هستیم و شما ببینید من فقط یک جمله می گویم، طبقات کبری برای ابن سعد متوفی 230 است، عزیزان دقت بکنند، جلد 8، صفحه 80 روایتی می آورد که البانی هم می گوید روایت صحیح است. از قول عایشه همسر پیامبر آورده است که می گوید:

«كنت أستب أنا وصفية»

صفیه و عایشه این دو تا ام المؤمنین هستند، اینها هم که حجت هستند، هم صحابه هستند، هم ام المؤمنین هستند.

«فسببت أباها فسبت أبي»

من به پدر سفیه فحش دادم آن هم به پدر من فحش داد.

«وسمعه رسول الله فقال يا صفية تسبين أبا بكر يا صفية تسبين أبا بكر»

پیامبر شنید، گفت داری ابابکر را فحش می دهی!؟

الطبقات الكبرى؛ اسم المؤلف: محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري الزهري الوفاة: 230، دار النشر: دار صادر – بيروت، ج8، ص80

وقتی این ها امهات المؤمنین هستند دارند به هم دیگر فحش می دهند دیگر این را آقایان خودشان آوردند، در کتاب سلسلة الاحادیث صحیحه آقای البانی هم همین تعبیر آمده است.

یا در صحیح بخاری دارد که خود آقای ابوبکر نسبت به افراد یک تعبیری دارد که من عذر می خواهم این تعبیر را نمی توانم معنا بکنم، خیلی زشت هست، که ابوبکر برگشت گفت:

«امْصُصْ بَظْرِ اللَّاتِ»

الجامع الصحيح المختصر؛ اسم المؤلف: محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن كثير , اليمامة - بيروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقيق: د. مصطفى ديب البغا، ج2، ص975

امیدواریم که جوانهای اهل سنت یک مقداری دقت بکنند. اینها مایه انتباه و بیداری است. شما ببینید این طور تعابیر از ائمه (علهیم السلام) از اهلبیت که عدل قرآن هستند، یک مورد داریم؟ یک مورد این طور واژه ها از اهلبیت (علیهم السلام) داریم؟

دیگر از قول ابوبکر است و این را صحیح بخاری هم نقل کرده است آقایان هم آمدند در شرحها یک حرف هایی زدند، و نتوانستند توجیه هم کنند. به این خاطر که بینندگان خانم هم هستند قطعا پای گیرنده ها من دیگر خجالت می کشم معنا کنم. حالا دوستان بروند همین را در اینترنت بزنند معنایش را ببینند چیست.

یا ناسزاهایی که صحابه به یکدیگر می گفتند، به قدری در کتابهای معتبر عزیزان اهل سنت هست که اینها را علمای آنها که نمی گویند، ما مجبور هستیم گاها حالا یک عزیزی می آید بهانه ای دست ما می دهد و راه را باز می کند، ناگزیر هستیم بگوییم.

اگر علما این طور فرمایشاتی دارند به خاطر این است که از صحابه و امهات المؤمنین تبعیت کردند. این هم که عایشه می گوید پیامبر اکرم به صفیه گفت که چرا پدر من را داری فحش می دهی، اگر من به پدر او فحش می دادم پیامبر به من چیزی نگفت، گویا پدر صفیه مستحق فحش بوده است، و پدر من نه!

این ها به این شکل هست و ما خدا را شاکر هستیم که خدا یک نعمت بزرگی به ما داد که من بارها گفتم که اگر خدا به ما عمری بدهد از اول خلقت تا آخر خلقت میلیون ها سال قبل از خلقت آدم تا قیام قیامت به ما عمر بدهد تمام این عمرمان را در یک سجده شکری سپری کنیم آن هم برای نعمت ولایت، دوستان عزیز قسم به والله تالله، بالله العلی العظیم ادای این شکر نعمت را نمی توانیم به جا بیاوریم.

امیدواریم که ان شاء الله خدای عالم ما را شاکر قرار بدهد و در دنیا و آخرت ما را با اهل بیت محشور بکند.

مجری:

ان شاء الله، الهی آمین، خیلی ممنون و متشکر از محضرتان بسیار بهره بردیم حضرت استاد و تشکر هم می کنم از همه شما بینندگان عزیز و ارجمند که تا انتهای برنامه همراه برنامه امشب بودید التماس دعا، خدانگهدار!


اخلاق علوی سیره مهدوی>

حضرت ام البنین س حضرت عباس ع شجاعت تربیت حکومت مهدوی مراحل رسیدن به توحید گناه مانع اجابت خواص بی بصیرت ترس از خدا امید به رحمت خدا آیت الله قزوینی