عصر ایمان

قسمت هشتاد و چهارم برنامه عصر ایمان با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین عباسی


 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

عنوان برنامه: عصر ایمان

 «نقد سخنان آقای حسن اقا میری در مورد قرآن و پیرامون آن»

تاريخ: 21/ 08/ 1401

استاد: حجت الاسلام والمسلمین عباسی

مجری: آقای محمد تقی غضبانی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هست کلید در گنج حکیم. الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم؛ بینندگان عزیز سلام وقت شما بخیر، خواهران و برادران گرامی که برنامه عصر ایمان را انتخاب کردید برای دیدن از شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف). برنامه عصر ایمان همانگونه که مستحضر هستید، مجری اش آقای سیرتی دوست و همکار عزیزم هست منتهی امروز نشد که در خدمت شان باشیم و من افتخار این را دارم که در این برنامه در خدمت شما باشم و از محضر کارشناس محترم برنامه جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای عباسی استفاده کنیم و در خدمت ایشان باشیم، با این برنامه که در آن بالاخره برخی از کلیپ ها و برخی از صحبت های که شاید بی اساس هم هست را پخش کنیم و به نقد بنشینیم، جناب آقای عباسی عزیز سلام وقت شما بخیر، من خیلی به نوبه خودم خوشحالم که بعد از مدت ها در خدمت شما هستم.

استاد عباسی:

سلامت باشید، خیلی ممنون باعث خوشحالی ما هست، عرض سلام و ادب دارم خدمت بینندگان عزیز و گرامی شبکه جهانی ولی عصر (ارواحنا له الفداء) و امیدوارم که هر کجای این عالم هستید اوقات خوبی را سپری کرده باشید و تحت توجهات خاصه مولامان بقیة الله الاعظم (روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء) زندگی بسیار خوب و ایمانی داشته باشیم، در خدمت شما هستم.

مجری:

خیلی متشکرم، استاد در چند هفته گذشته کلیپ هایی داشتید، به خصوص از شخصی به نام آقای آقامیری، پخش می کردید و صحبت های ایشان را نقد می کردید، اگر نکته خاصی نیست ما هم اولین کلیپ را پخش کنیم و بعد شروع کنیم در همان موضوع به گفتگو بنشینیم.

استاد عباسی:

من قبل از دیدن کلیپ یک مقدمه ای عرض بکنم.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وبه نستعین إنه خیر ناصر ومعین ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا ابا القاسم مصطفی محمد وعلی اهلبیته الطیبین الطاهرین المعصومین المنتجبین سیما بقیة الله في الارضین روحی وارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین الی قیام یوم الدین.

بحثی را در هفته های گذشته همانطور که اشاره فرمودید داشتیم نسبت به نکاتی که ایشان در جاهای مختلف در صحبت هایشان بیان کردند و متأسفانه همچنان ایشان به عنوان یک سخنران البته نه مثل گذشته ولی یک فضای برای سخنرانی دینی، اگر کسی قرار است که صحبت های اجتماعی داشته باشد در علوم اجتماعی اگر کسی قرار است که مدعی باشد متخصصین علوم اجتماعی در رابطه با آن ها نظر بدهند اگر بحث های سیاسی بکند متخصصین علوم سیاسی به صحبت هایش باید پاسخ بدهند، یا می پذیرند و یا رد می کنند، قبولش دارند یا قبول ندارند، ولی وقتی که در مسائل دینی ایشان صحبت می کند، بی تردید باید در حوزه دین بررسی بشود و به آن پرداخته بشود، و ما هم از همین جهت بحث های که ایشان در مسائل دینی داشتند و خیلی از کلیپ های که پخش کردیم مربوط به مثلا ماه محرم و سخنرانی دهه اول ماه محرم در جایی به عنوان سخنران بوده است، و هدف ما این هست که اگر کسی ایشان را به عنوان عالم دین پیروی می کند و به عنوان شخصیتی که دارد حرف دین را می زند، به او بگوییم که این بخش های حرف او درست نیست و استاندارد لازم را ندارد، صلاحیت لازم را ایشان برای بحث در مسائل دینی با این شرایط ندارد، حتی اگر عمدا این نکات انحرافی و منفی را بیان نکند سهوا باشد و اشتباه باشد باز هم آن صلاحیت را از دست داده است و ما اجازه نداریم تبعیت و پیروی بکنیم حرف او را حرف دین بدانیم و البته ایشان آزاد است در موضوعات دیگر نظر بدهد و اگر قرار است که کسی هم نقد بکند در تخصص های آن موضوع او را نقد کنند.

 ولی آنچه که مربوط به ما می شود مسائل دینی هست، و باز هم خواهش می کنیم از ایشان که کاری به مسائل دینی نداشته باشند، همان حرف های اجتماعی و نکات دیگر را می خواهند مطرح بکنند به مسائل دینی ورود پیدا کردن نیاز به آگاهی و علم کامل، مطالعه های دقیق مطالعه های طولانی است. نمی شود آدم هم برود کار های متفرقه بکند، کارهای اقتصادی بکند و وقت در جاهای دیگر بگذارد و بعد توقع داشته باشد که وقتی که می خواهد به صورت تخصصی صحبت بکند باز هم بتواند به اندازه یک متخصص دینی نظر بدهد، ما مشکلی هم نداریم به هر حال ایشان نسبت به کلمات خاصی در سخنان ایشان ما نقدهایمان را انجام می دهیم تا اگر مخاطبی از باب دین ایشان را پیروی کرده است بداند که پیروی اش اشتباه است، مسیر مسیر صحیح نیست، این را اقدام و روشنگری می کنیم، برای هر کسی که طالب فهم معارف دینی و رفتن به مسیر هدایت هست. حالا یک کسی نمی خواهد، لج می کند و دوست دارد حرف های ایشان را گوش بدهد، ما که مسئول لج حرف های افراد، ناراحتی افراد، عمد افراد که نیستیم، اگر کسی واقعا خواست ما می گوییم که این مطلب باشد در فضای رسانه که اگر کسی می خواهد به حق برسد بتواند مقایسه کند اصراری هم نداریم که بگوییم حتما حرف ما را بپذیرید، مقایسه کنید اگر ما داریم مطابق آن چه که مربوط به امر دین هست صحبت می کنیم این را انتخاب کنید. اگر هم فکر می کنید واقعا ایشان دارد این کا را انجام می دهد، آن کسی که اخذ می کند یک مسئله ای را و یک اعتقادی را آن روز قیامت خودش باید پاسخگو باشد بر اساس آن عمل بکند، وظیفه ما فقط بیان هست.

مجری:

شما این ها واقعا از سر دلسوزی دارید می گویید، قبلا هم ما مفصل در بحث اجتهاد و تقلید در همین برنامه از حضرت عالی درس های خیلی خوب و دقیقی را آموختیم که چه قدر مهم هست و چه آثاری دارد این بحث ها، اگر خدای ناکرده به خطا چیزی گفته بشود گریبان گیرمان خواهد بود در دنیا و در آخرت که جای خود دارد، و قطعا شما هم از روی دلسوزی و همه عزیزانی که در این موضوع صحبت می کنند به دنبال این هستند که حق روشن بشود، و گرنه چیزی جز این نیست که عده ای بیایند بگویند که خود نمایی بکنیم. پس با اجازه تان ما کلیپ اول را ببینیم، در این کلیپ صحبت های آقای آقامیری را می بینیم و بعد با جناب آقای عباسی همراه می شویم در نقد و پاسخ به برخی از مباحث.

کلیپ شبهه اول از آقای حسن اقا میری

قرآن 6200 خرده ای آیه هست، 500 تایش را ما می گوییم آیات الاحکام بقیه اش هم در فقه کاری نداریم، بسم الله الرحمن الرحیم پر تکرار ترین آیه قرآن است دیگر، از نظر ما بسم الله جزء سوره است، جز آیات است، یعنی تکرار شده است، یک بار نیست، فقط در سوره حمد نیست، در بقیه سوره ها هم تکرار شده است، این بچه های اهل سنت می گویند که فقط در سوره حمد آمده است، تبرکی اول سوره ها می نویسند، ولی ما جزء آیه ها می گیریم، حالا خیلی چیز عجیب و غریبی هم نیست، اختلاف خاصی نیست، حالا بسم الله است و بگوییم اصلا یک بار در قرآن آمده است، می شود بگویید این بسم الله الرحمن الرحیم کجای زندگی ما است؟ بعد ما های که در روایت داریم همه قرآن جمع شده است در فاتحة الکتاب، و همه اش جمع شده است در بسم الله، یعنی هر تفسیری از قرآن بکنیم که با تفسیر بسم الله نسازد معلوم است که درست تفسیرش نکردیم، بسم الله الرحمن الرحیم، چند بار خدا بگوید بسم الله الرحمن الرحیم؟

مجری شبکه ولی عصر:

جناب آقای عباسی عزیز، چند تا نکته است. اول این که پیش فرض ایشان این است که فقط علما با 500 آیه کار دارند که این طور نیست، این را از کجا آورده است؟ و کلا مجموع صحبت هایش یک سری سوال بود، اصلا بحثی را مطرح نکرد، این که افتخاری بر ما است که ما در مذهب اهل بیت و در نگاهی که به روایات اهل بیت هست ما بالاترین آیه قرآن را بسم الله الرحمن الرحیم می گیریم و این نقدی هم بر ما نیست، در خدمت شما هستیم.

استاد عباسی:

 نکته ای که در رابطه با این کلیپ باید عرض بکنم، خیلی روشن هست وقتی کسی آن انسجام در مباحث دینی را نداشته باشد، یعنی یک منظومه فکری در مباحث دینی نداشته باشد خیلی راحت می تواند اظهار نظر بکند و بدون این که هدف اصلی مطلب را بتواند بیان بکند، حالا این که ایشان به تعبیر شما گفتند که 500 آیه آیات الاحکام است و بقیه را کنار می گذاریم، نه بقیه را کنار نمی گذاریم، در فقه استفاده نمی شود و در عقیده استفاده می شود، در موضوعات دیگر و در اخلاق استفاده می شود، در مسائل اجتماعی می شود، در مسائل مختلف دارد استفاده می شود.

 اما نکته اصلی ایشان این که اهمیت بسم الله الرحمن الرحیم را گفتند، بله اگر ما ده جلسه درباره بسم الله الرحمن الرحیم صحبت کنیم کم صحبت کرده ایم، آیات مهم قرآن هست، اما این که ایشان می گوید همه آیات را باید با این آیه تطبیق بدهیم اگر یک حرف دیگه ای آیات گفتند خلاف این بوده، این یعنی این که این آیات مشکل دارند، بلکه این تفسیر را باید کنار بگذاریم یا آیات دیگر را نپذیریم این آیه مبنا هست، این از کجا آمده است؟ آیات قرآن همه شان من عند الله هستند، همه شان نور هستند، همه شان مهم هستند. در این آیات ما عام و خاص داریم، در این آیات مطلق و مقید داریم، در این آیات ناسخ و منسوخ داریم، اصلا قرار نیست این طور باشد، محکم و متشابه داریم، این که بگوییم همه تفسیر ها که بخواهد گوشه رحمن و رحیم را کم بکند و یا کج بکند و یا بسابد و از بین ببرد، این آیات باید کنار گذاشته بشود، اصلا قرار نیست آیات بیایند لطمه بزنند معنی آیات وقتی که کنار هم قرار می گیرد، آیات را معنا می کنند روایات اهل بیت (علیهم السلام) را معنا می کنند. مثلا اگر ایشان مقصود شان از الرحمن و الرحیم آیات غضب در مقابل این رحمن و رحیم هست که آن تفسیر باید کنار گذاشته بشود می گوییم نه، خدای متعال هم رحمانیت خودش را دارد و هم رحیمیت خودش را دارد، هم غضب خودش را دارد بر کفار و منافقین و غیره که آن غضب هم باز از رحمن و رحیمیت هست، یعنی منافات ندارد، چون با پیش فرض این داریم می گوییم که حرف هایی که در جا های دیگری زدند، رحمن و رحیمیت کجای زندگی ما است؟ این سوال ها که خیلی راحت است، غضب فلان کجای زندگی ما است؟ غیرت کجاست؟ حالا من بیایم در این برنامه فقط سوال کنم، این که من سوال می کنم به این معنا نیست که من جواب ها را می دانم و بقیه نمی دانند، من عالم هستم، آقا جواب معقول بده، چرا مدام خودت سوال می کنی؟ می گوید که ما در زندگی چه کار داریم می کنیم؟ ما رحمن و رحیمیت را داریم یا نداریم، چرا نباید رحمن و رحیمیت و سوال های این مدلی، کسی مشکلی با این ندارد، اگر فکر می کنید بسم الله الرحمن الرحیم به معنای این هست که خدا گفته است به نام خداوندی که این رحمن است و این رحیم است، پس یعنی خدا غضب ندارد و خدا جهنم ندارد، خدا کسی را به جهنم نمی برد، خلود در آتش نیست، غضب الهی نیست یک مقدار با آیه قرآن رجوع کنید، پس چرا خدا بقیه آیات را گفته است؟ اگر شما می خواهید آن ها را خراب کنید 22 بار در قرآن واژه غضب  و از مشتقات غضب استفاده شده است، آیه 93 سوره نساء:

(وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا)

و خداوند بر او غضب مي‌کند؛ و او را از رحمتش دور مي‌سازد؛ و عذاب عظيمي براي او آماده ساخته است.

سوره نساء (4): آیه 93

آیه 6 سوره فتح، آیه 13 سوره ممتحنه، آیات متعدد 22 آیه فقط از مشتقات غضب استفاده شده است، چرا خدا از غضب استفاده کرد؟ خدا مگر اول هر سوره نگفته است بسم الله الرحمن الرحیم؟ می گوییم بله خدا کسی است که است

«سُبْحَانَ الَّذِي سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه‏»

مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ طوسى، محمد بن الحسن‏ (تاريخ وفات مؤلف: 460 ق)، محقق و مصحیح: ندارد‏ ناشر: مؤسسة فقه الشيعة ، ج‏2، ص442

یا:

«يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَه‏»

المزار الكبير نویسنده: ابن مشهدى، محمد بن جعفر، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، محقق/ مصحح: قيومى اصفهانى، جواد،  ص454

خدا رحمتش بر غضبش غلبه دارد، اگر نبود، در دعای کمیل، شما بخوان دعای کمیل را، اگر نبود که کسانی تمرد می کنند، اگر نبود که خدای متعال وعده داده است که فرق باشد بین افراد، خدا اصلا جهنم را نمی آفرید، پس جهنم را آفریده است، امیرالمؤمنین که شما به دعای کمیلش می روید استناد می کنید، جهنم را خدا آفریده است و جهنم جزء حکمت های خدای متعال هست و الا اگر قرار بود که همه به بهشت راه پیدا بکنند و همه بهشتی باشند پس فلسفه احکام چه می شود؟ خوب و بد چه می شود؟ پاداش و جزا چه می شود؟ دیگر جزائی نیست. نهایتا من هیچ کدام از احکام الهی را انجام ندهم، هیچ زحمت به خودم ندهم با شمایی که دارید در ماه رمضان در تابستان پنجاه درجه قم روزه می گیرید و من روزه هایم را بخورم شما دارید با سختی نیمه شب بلند می شوید نماز می خوانی و در گرمای تابستان هشت رکعت نماز ظهر و عصر در مسجدی که کولرش کار نمی کند و گرم است در همه شرایط داری به جا می آوری حالا مثلا تهش این است که من بالا بالای بهشت نمی روم.

 من و شما با آن کسی که قاتل 200 نفر آدم است همه اهل بهشت هستیم، چرا که خدا گفته است بسم الله الرحمن الرحیم، این مبنای غلط می شود، چرا خدای متعال فقط در قرآن کریم آیاتی که آمده است 22 بار واژه غضب استفاده شده است؟ خدایا تو خودت گفتی که من رحمن و رحیم هستم، بله من رحمن و رحیم هستم اما داریم آدم گستاخی که کاری بکند که این رحمن و رحیم را هم به غضب بیاورد، تعارف که نداریم آن جایی که آن شخص می رود داخل حرم شاهچراغ این قدر پست و رذل است آن جا می رود زن و بچه بیگناه را به رگبار می بندد حتی می آید ببیند که این کودک و این زن و این پیرمرد 70 ساله اگر هنوز از دنیا نرفته است تیر خلاص بزند، چه قیمت منفی و چه جزایی می خواهی برای این در نظر بگیری، چه قیمت و ارزشگزاری منفی می خواهی بکنی، بگویی که این مثلا چه قدر پست است؟ چه قدر رذل است، این جا این خدایی که رحمن و رحیم هست به خاطر آن کودک غضبش نباید به جوشش بیاید؟ شما آدم عادی در کوچه و بازار و خیابان وقتی که با این صحنه مواجه می شوی به تو می گویند که اگر تو دستت برسد چه کار می کنی؟ می گوید که آن شخص را می کشم، چه قدر ظلم کرد؟ بچه بیگناه را کشت، شما از همه وجود ناراحت و متأثر می شوید دلت می خواهد که آن را تلافی بکنی، دلت می خواهد که آن جا بودی و مانع می شدی، یعنی این رحمن و رحیم فقط برای قاتل ها هست، این مقتول ها نباید برای شان دلسوزی بشود، این کودکی که به اصطلاح برادرش و پدرش مادرش همه این ها آن جا به شهادت رسیدند این نباید غضب خدا را به جوشش بیاورد که انتقام از این بگیرد، پس این انتقام کجا می رود؟ این غضب حق است، اگر خدای متعال انتقام این را از این جریان و از این گروه از این افراد نگیرد در رحمت باید شک بکنیم چرا که دوباره این فردا می رود و ده نفر دیگر را هم می کشد، دوباره می رود بیست نفر دیگر را می کشد، چرا نباید این جا به غضب بیاید، چون یک جایی گفته است بسم الله الرحمن الرحیم، من رحمن و رحیم هستم، خدا رحمن و رحیم است، این جا این هم حق این مظلوم است. اتفاقا رحمن و رحیمیت خدا اقتضا می کند که این جا بر این شخص غضب بکند.

 ببینید این نداشتن مبنا مخاطب فکر می کند و می گودی که راست می گوید، بسم الله الرحمن الرحیم، 114 تا سوره داریم، 114 بار گفته است بسم الله الرحمن الرحیم، یک سوره دوبار گفته است و یک سوره هم اصلا نگفته است، مجموعا همان 114 تا می شود، به تعداد سوره ها گفته است بسم الله الرحمن الرحیم، پس دیگر حرف از انتقام نزنیم، حرف از غضب نزنیم، پس دیگر مانع بودن خدای متعال دارد با این کار مانع می شود از دشمنی ها، مانع می شود از لجاجت ها، مانع می شود از رفتارهای ناشایست، بدانند که یک حساب و کتابی هست بدانند که یک چیزی هست، بعد خیلی راحت بگوید نه بابا بسم الله الرحمن الرحیم، تمام شد، این مدل حرف زدن همانی است که عرض کردیم، گفتیم:

«إِنَّ الْفَقِيهَ كُلَّ الْفَقِيهِ هُوَ الَّذِي لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا يُؤْمِنُهُمْ مِنْ عَذَابِه‏‏»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج75، ص74

این روایت را اگر هزار بار هم بخوانیم باز هم کم است، همه روایات اهل بیت این طوری هست، کلام اهل بیت یک نوری هست که امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

«فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا»

عيون أخبار الرضا (عليه السلام)؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، مصحح: لا جوردی، مهدی، ناشر: نشر جهان، ج1، ص307

این روایت به اصطلام خیلی روایت خط کشی است دارد ملاک دست ما می دهد «إِنَّ الْفَقِيهَ كُلَّ الْفَقِيهِ هُوَ الَّذِي لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ لَا يُؤْمِنُهُمْ مِنْ عَذَابِه‏‏»؛ یعنی فقیه آن کسی است که نه مردم را ناامید کند از رحمت خدا، نه این که بگوید بسم الله الرحمن الرحیم چیست؟ یک جهنمی خدا برای تان درست کرده است بیا و ببین، همه تان از دم جهنمی هستید، ادم نا امید می شود. اگر قرار است که خود مان را بکشیم و آخرش هم جهنم است پس لا اقل این دنیای مان را داشته باشیم این می شود یأس و ناامیدی از رحمت خدا و مرحله دومش «وَ لَا يُؤْمِنُهُمْ مِنْ عَذَابِه»؛ این طور هم نباشد که بگوییم آقا خدا گفته است بسم الله الرحمن الرحیم، یهودی و مسیحی باشی مسلمان باشی، آدم بکشی، آدم نکشی، خوبی کنی، بدی کنی، خوب همسایه ای باشی، بد همسایه ای باشی، خوب پدری باشی، پدر بدی باشی، در هر صورت بهشتی هستی برو خوش باش و این حرف ها را رها کن، این مدلی که ایشان دارد برخورد می کند یعنی کأنّ هیچ آیه به عنوان آیه عذاب و به عنوان انتقام و غضب نیست.

 ضمن این که ایشان اصلا یک جا علوم قرآنی را زیر سوال برد، علوم قرآنی کیلو چند است، عام و خاص و مطلق و مقید، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، با یک استدلال، ما یک بسم الله الرحمن الرحیم داریم در قرآن خیلی مهم است و همه چیز باید با این تطبیق داده بشود، تطبیق هم این مدلی که این جا گفته است رحمن و رحیم، این جا گفته است غضب کنار بگذار، این جوری باید باشد دیگر، هر تفسیری که شما دارید می کنید دارید اشتباه تفسیر می کنید چرا؟ چون بسم الله الرحمن الرحیم گفته است، این علوم قرآنی است، این سواد و این علم است؟ به همین راحتی؟ دیگر نمی خواهد که بیست سال چهل سال تفسیر زحمت بکشیم برویم خدمت آقای آقامیری خیلی راحت یک بسم الله الرحمن الرحیم می گوید و همه آیات را با این مقایسه کن، همه آیات را کنار بگذار اگر جور بود بگو جور است، اگر جور نبود بگو به سلامت!

مجری:

این صحبت خیلی عجیب است، خود قرآن کریم هم می گوید

(أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ)

آيا به بعضي از دستورات کتاب آسماني ايمان مي‌آوريد، و به بعضي کافر مي‌شويد؟!

سوره بقره (2): آیه 85

نمی شود که ما یک قسمتی را جدا کنیم و بگوییم که این را قبول نداریم و این را قبول داریم، قرآن کریم کلش قرآن کریم و معجزه پیامبر و کتاب آسمانی است.

نکته دیگری اگر در این مباحث هست خدمت تان باشیم و اگر نیست که با اجازه تان کلیپ بعدی برویم

استاد عباسی:

به نظرم همین اندازه کافی است.

مجری:

پس نکات این مبحث را در همین فرصتی که جناب آقای عباسی فرمودند ارائه شد و نکات خیلی خوب و دقیق بود که تشکر می کنیم از جناب آقای عباسی، برویم کلیپ دوم را ببینیم در این قسمت مباحث یک مقدار بیشتر است.

کلیپ شبهه دوم از آقای حسن اقا میری

پیامبر در این جامعه 40 سال به صورت یک آدم عادی زندگی کرده است مردم هم از او حیا نمی گرفتند، آدم عادی بوده است یک کسی بوده است مثل بقیه، پسر عبد الله پدرش هم که مادرش باردار بوده است پدرش رفت به یک سفری و از دنیا رفت و یتیم هم بوده است، یتیم بودن هم یک جرم است در آن جامعه، چون در آن جامعه معیار ارزش آدم ها قدرت شان است از مصادیق قدرت یک موردش پول است و یک موردش این است که شما بزرگ قبیله باشید، این یک بچه یتیم است و از پدرش هم هیچ خبری نیست، مکنت مالی آن چنانی هم ندارد تمام، مادرش هم که این چند سالش بوده است و از دنیا رفته است، حالا مورد توجه پدربزرگش است، همین، یعنی یک آدم شاخص در جامعه حساب نمی شود، و جلویش هم همه راحت هستند.

مجری شبکه ولی عصر:

این بحث عجیب و غریبی که ایشان مطرح می کند، این تعابیرش بعضی وقت ها برای ما خیلی جالب است، یتیم بودن جرم است، یعنی چه من نمی دانم، پیامبر اکرم شناخته شده نیست، عبد الله که شخص کمی نبوده است در همان دوران حالا شما بیشتر برای ما بیان می فرمایید که چه جایگاهی داشته است پدر پیامبر در آن زمان در آن عهد، بقیه مباحث را در خدمت شما باشیم.

استاد عباسی:

باز قرار می شود که ایشان یک حرفی را بگوید و ثابت کند، یک اشکال مهم کار و صحبت های ایشان این است، بعد آسمان و زمین را به هم می بافد که آن حرف  خودش را ثابت کند ایشان می خواهد بگوید مردم مقابل پیامبر حریم نگه نمی داشتند یا مثلا عادی بود و حرف شان را راحت با پیامبر می زدند چندین اشتباه را در بحث عقیده در رابطه با پیامبر مطرح می کند که مجموع آن حرف (العیاذ بالله) تحقیر پیامبر می شود.

مجری:

نوع صحبت که بسیار توهین آمیز بود حالا آن چیزی را که شما برای ما روشن می کنید، این نکته ای که بیان فرمودید، شاید برخی این را دقت نکرده باشند. ما در مباحث تحقیق و درباره اجتهاد حضرت عالی هم جلسات زیادی را مطرح فرمودید، می رویم سراغ منابع و مصادری که گفتند و از آن ها نتیجه می گیریم، شما اشاره داشتید که ایشان یک فکری را دارد و شروع می کند به دلیل تراشیدن برای آن این خودش یک عیب بزرگی است و این از نظر مبنایی کاملا مبنانی غیر صحیح است و خیلی از جا ها هم برای این که یک چیزی را ثابت کنند بقیه حرف ها را کنار می گذارند از نظر این ها.

استاد عباسی:

بله دقیقا این طور است، ایشان می خواهد بگوید که پیامبر این به ذهنش آمده است که مردم با پیامبر راحت بودند، بعد می گوید که اگر قرار باشد که راحت باشند الان در جامعه ما چه شکلی مردم با یک نفر راحت هستند. این که آدم مهمی نباشد از خانواده بالایی هم نباشد، مثلا یک بچه محلی تو سر و کله هم بزنند با هم رفیق باشند، این می شود در حد هم بودن و راحت بودن با یک نفر. بعد همین را دقیقا می آيد روی پیامبر پیاده می کند، یک خصوصیاتی از پیامبر را کنار هم می چینید و با تعابیر نادرست در آن قضیه، اساسا حرف ناصحیح و شبهه حرف اشتباه، بینندگان عزیز ما فکر نکنند که قرار است حرف اشتباه همه اش اشتباه باشد، دروغ همه اش دروغ باشد، نمی دانم باطل همه اش باطل باشد.

 چند تا مطلب ایشان گفت که مطالب راست است، پیامبر یتیم بود یا نبود؟ بله یتیم بود، پدرش در سفر از دنیا رفت یا نرفت؟ بله از دنیا رفت، مادرش در کودکی پیامبر از دنیا رفت یا نرفت؟ بله از دنیا رفت. پدربزرگش عبدالمطلب پیر بود و بعد از چند سال هم ایشان از دنیا رفت یا نرفت؟ بله درست است، دیگر تمام است دیگر. از از نظر مالی یک مقدار پایین بود یا نبود؟ پس هیچی، یعنی ببینید چند تا مسئله ظاهرا درست را کنار هم می چیند ولی با نوع بیان خاص، آقا پیامبر یتیم بود، یتیم خودش جرم بود در آن موقع، جرم خطیئه، کار زشت، کار بد، یک چیز این جوری است. بله ممکن است که شما بگویید پیامبر یتیم بود و یتیم آن جایگاه بالای اجتماعی را نداشت، این یک چیزی، که آن را هم حرف داریم و بحث می کنیم، ولی این که شما بگویی که پیامبر یتیم بود و یتیم بودن که اصلا جرم بود آن زمان شانس آوردیم که (العیاذ بالله) پیامبر را نیامدند دستگیر کنند چون یتیم بودن جرم بوده است دیگر، مثلا باید از دست مأمور و پلیس قایمش می کردند، این چه مدل حرف زدن است؟ یتیم بود.

دوباره می آید می گوید پدرش در کودکی در یک سفری از دنیا رفته بود، پدرش از دنیا رفته است. یتیمی یعنی همین، مادرش هم زود از دنیا رفت، مادرش هم زود از دنیا رفت، شما در مقابل این دو تا کلمه از عبدالمطلب نمی آیید حرف بزنید، حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) (سلام الله علیه)، (روحی له الفداء)، دو تا کلمه نمی آیی از حضرت عبدالمطلب صحبت کنی، یک جوری می گویی حضرت عبدالمطلب یک پیر مردی است که (العیاذ بالله) یک گوشه ای افتاده است و این هم نوه اش بوده است و دوستش داشته است و او را تحویل می گرفته است، شما نمی آیی از حضرت ابوطالب (علیه السلام)، (روحی له الفداء) جان عالم به قربان پدر نازنین امیرالمؤمنین که چهل و اندی سال کفیل پیامبر بود در همه سختی ها که روایت اصول کافی می فرماید بعد از این که حضرت از دنیا رفتند و حضرت خدیجه (سلام الله علیها) به اسم حضرت ابوطالب در روایت آمده است، که به این خاطر این که دو بزرگوار مقارن هم از دنیا رفتند و نزدیک به هم بود، از جانب خدا وحی شد

«عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو طَالِبٍ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه واله وسلم) فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ اخْرُجْ مِنْ مَكَّةَ فَلَيْسَ لَكَ فِيهَا نَاصِرٌ وَ ثَارَتْ قُرَيْشٌ بِالنَّبِيِّ (صلی الله علیه واله وسلم) فَخَرَجَ هَارِباً حَتَّى جَاءَ إِلَى جَبَلٍ بِمَكَّةَ يُقَالُ لَهُ الْحَجُونُ فَصَارَ إِلَيْهِ.»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج1، ص449

«يَا مُحَمَّدُ اخْرُجْ مِنْ مَكَّةَ فَلَيْسَ لَكَ فِيهَا نَاصِرٌ»؛ از مکه بیرون برو که دیگر در مکه کسی نیست که تو را کمک بکند و هوای تو را داشته باشد و مراقبت بکند تو را و ماجرای قتل آقا رسول الله، ماجرای توطئه قتل که لیلة المبیت اتفاق می افتد که حضرت همان شب به مدینه مهاجرت می کنند، همه قصه این است که می دانند دیگر حضرت ابوطالبی نیست که بیاید یقه این ها بگیرد و بیاید حامی و مانع باشد و نگذارد این اتفاق بیفتد. هر دوی این شخصیت ها هم حضرت ابوطالب (عیله اسلام) و هم حضرت عبدالمطلب این ها از شخصیت هایی هستند که از اوصیاء حضرت ابراهیم هستند، ودایع نبوت دست حضرت عبدالمطلب است، بعد به حضرت ابوطالب منتقل می شود، از حضرت ابوطاب به پیامبر عظیم الشأن منتقل می شود. بعد این ها بزرگ قریش هستند، رئیس قریش هستند، قریش بزرگ ترین قبیله مکه هست که این قریش قبل از جد چهارم پیامبر قصی این ها در دره هایی که زندگی می کردند و پراکنده بودند او آمد این ها را جمع آوری کرد، اصلا معنی قریش یعنی دورهمی است

(لِإِيلَافِ قُرَيشٍ*إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيفِ)

(کيفر لشکر فيل‌سواران) بخاطر اين بود که قريش (به اين سرزمين مقدس) الفت گيرند (و زمينه ظهور پيامبر فراهم شود)!* الفت آنها در سفرهاي زمستانه و تابستانه (و بخاطر اين الفت به آن بازگردند)!

سوره قریش (106): آیه 1-2

انسی که قریش با هم دیگر داشتند، این را جد چهارم شان ایجاد کرد، بعد شما بیایید پایین ببینید همه شخصیت های طراز اول، همه شخصیت های مهم تجاری دوران، شما بروید ببینید در آباء پیامبر ما شخصیتی داریم...

مجری:

استاد این که در تاریخ اسامی این بزرگواران ماندگار شده است یک دلیل هست، حال غیر از آن مباحثی که ما در عقاید داریم در خود تاریخ اسامی این بزرگان ماندگار و آثار شان باقیست، خیلی از سنت هایی که ما می بینیم مثل ماه های حرام، از چیز های است که از قبل از اسلام اساسش را پدران پیامبر گذاشتند،

استاد عباسی:

بله، کار های تجاری، جناب هاشمی پدر حضرت عبدالله، ایشان علاوه بر قصه های کلید داری خانه خدا و اقدامات مهمی که انجام داده بودند، حالا جالب است که جد ایشان قصی وقتی آمدند انجام دادند، یک اقداماتی انجام دادند که قبلش کسی به عقلش نرسیده بود این چنین چیزی. برای آب حجاج و تاجرانی که به مکه می آمدند ایشان آمده بود با پوست چرم حوضچه هایی درست کرده بود، با چرم گوسفند حوضچه هایی درست کرده بود که این ها آب را می آوردند برای آشامیدن، این جا نگهداری می کردند تا برای این ها مشکل آب برطرف بشود. یا جناب هاشم ایشان اقدامات عجیب و غریبی انجام می دهد، از جمله می رود با امپراطور بیزانس در روم می رود مذاکره می کند تفاهم نامه امضاء می کند برای این که کاروان تجاری از قریش به روم برود، و این ها در مسیر در محل حکومت این ها امنیت داشته باشند و آن جا اجازه داشته باشند که نمایشگاه تجاری برقرار بکنند، از نظر تجاری اش این است.

 از نظر شخصیتی، شخصیت های مهم و مورد اعتماد جناب عبد الله که ایشان می گوید: بله پدر ایشان هم حالا در یک سفری، آن سفر تجاری بود، به شام در بازگشت به مدینه بیمار شدند و همان جا هم از دنیا رفتند، جناب عبدالمطلب کسی از فرزندانش را فرستاد و در مسیر بود که ایشان از دنیا رفت و این اتفاق افتاد، این قدر این شخصیت حضرت عبد الله، شخصیت با عظمت و محبوب است که هر کسی که از حجاز شام می رفت آن جا سراغ جناب عبد الله می گرفتند، چه خبر از عبد الله، از بزرگانشان، از مکه وقتی که می رفتند شام، آن جا سراغ می گرفتند که از حضرت عبد الله چه خبر؟ آن ها از عبد الله سراغ می گرفتند، می گفتند این شخصی بود که در تجارت بسیار با برکت، در چهره آن نور عظیمی را ما می دیدیم، مشهور بود و او را دوست داشتند و علاقه داشتند، بزرگان شام چه از تجار و چه از علماء همیشه سراغ حضرت عبد الله را می گرفتند از افرادی که برای تجارت رفته بودند آن جا و چیزی بفروشند و می پرسیدند که چه خبر حالش خوب است چه زمانی می آید و می بینیمش.

 بعد همه این ها به کنار که حضرت ابوطالب سید بطحاء است یعنی آقای کل مکه هست، کلید دار خانه خدا هست، از حضرت عبد المطلب رسیده است که حضرت ابوطالب این ویژگی را دارد، همه این ها را کنار بگذارید خود شخصیت پیامبر.

مجری:

همیشه در نگاه مردم هست طبیعتا کسی هم که به او وابسته است طبیعتا مورد توجه است.

استاد عباسی:

اصلا بگوییم که ایشان همانی که شما می گویید یتیم است همه این ها درست، همه این ها منفی، خود شخصیت ایشان این قدر با عظمت است که جبران همه این ها را می کند، یک جوان 18-19 ساله در حلف الفضول شرکت کرده است، یعنی در پیمان دفاع جوانمردان شرکت کرده است، این شخصیت آن قدر با عظمت هست گاهی تصور می شود ایشان یک سفر تجاری رفته است و آن هم با حضرت ابوطالب در 12-13 سالگی. ایشان بازار های مختلف عکاظ و فلان را رفته است کارهای تجاری مفصل و قدرت در تجارت، و جالب است بدانید محمد امین نه یعنی این که ما مثلا 200 تا امین داشتیم یکی شان هم پیامبر بوده است، اگر قرار باشد که یک نفر اسم ویژه خاص برایش بشود امین، امین یعنی امانت دار یعنی کسی که خیانت نمی کند، حتی کسانی بودند که دشمن بودند آمدند تست کردند، که یک جایی یک اشکالی و یک سوتی ای و یک نکته ای از ایشان پیدا بکنند این قدر برای دوست و دشمن واضح بوده است، چرا که این طور نبوده است که راحت یک لقبی را به یک نفر بدهند، لقب حکومتی نبوده است که بگوییم آمدند دادند.

مجری:

این را باید بدانیم که در آن عصر جاهلیت که این ها اصلا هیچ ارزشی نداشته است و خیلی ها برای شان اصلا مهم نیست برای شان که من امانت فلانی را خیانت کنم ایشان بیاید لقب امین بگیرد.

استاد عباسی:

آن قدر امانت دار باشد که دیگران بگویند که ایشان لقبش امین هست، یعنی این در جاهلیت لقب پیامبر امین بوده است نه بعد از اسلام، و لقب تنها فرد در کل حجاز پیامبر بوده است که امین بوده است و این لقب هم یک لقب حکومتی نبوده است که یک عده دور هم جمع شده باشند بگویند که حکومت گفته است که اسم پیامبر باشد امین، نه. آن قدر آدم ها برخورد می کردند می دیدند که واقعا امین است می گفتند که برازنده اش است این لقب، این شخصیت عظیم، این ربطی به آن قصه ندارد که مردم راحت بودند، راحت بودند که چه بگویند؟ بله با پیامبر راحت بودند که سوال بپرسند، اما راحت بودند که حرف زشت بزنند؟ نه، راحت بودند که توهین بکنند؟ نه، این ها قرار نبود که باشد، تو می خواهی راحت بودن مردم را ثابت بکنی چرا توهین به پیامبر می کنی که آدم شاخصی نبود! آدم شاخص چه کسی پیامبر را در یک جایگاهی می بیند که وقتی می خواهند حجر الاسود را نصب بکنند جز او را نمیابند کسی که این اهمیت و شایستگی را داشته باشد که بیاید حجر الاسود را نصب بکند، بگوید که چه کار کنیم که دعوایمان برطرف بشود، باید خیلی آدم مهمی باشد که حرف او فصل الخطاب بشود. یک نفری مثلا یک جوان معمولی رد می شد، تعدادی از بزرگان سر یک مسئله ای با هم اختلاف نظر دارند این بیاید بگوید که من یک پیشنهاد بدهم، می گویند که برو پی کارت این همه آدم بزرگ این جا هستند نمی خواهد که تو حرف بزنی، پیامبر آمده است با جان و دل حرف پیامبر را گوش دادند که چه می گوید و بعد هم عمل کردند، یک مورد و دو مورد هم نبوده است، یعنی پیامبر در طول سالیان سال و همه این ها به قول شما در آن دوران جاهلیت بوده است نه دوران اسلام، الان که پیامبر هستی، نه آن زمان که پیامبر نیست، یک آدم عادی و یک شخص معمولی است به اصطلاح شما این قدر شاخص است که حرف آن فصل الخطاب در حرج الاسود می شود، امین نامیده می شود که تک لقبی بوده است که در عالم عرب، یعنی دیگر یک نفر و دو نفر و پنج نفر دیگر را نگفتند که به این ها هم در آن زمان امین می گفتند. این امین در جوانی پیامبری لقب برای آقا رسول الله گذاشته شده است، استمرار پیدا کرده است تا بعد از پیامبری و استمرار پیدا کرده است تا به امروز. یعنی شما ببینید 1400 سال بی بدیل است، یعنی 1400 سال از چشم مردم نیفتاد این که بگویند حالا پیامبر است که دیگر، پیامبر که خیلی بالاتر است دیگر، باز هم می گویند پیامبر چه کسی بود؟ می گویند که او محمد امین بود، آن جایگاه و آن ویژگی و آن لقب و آن مسائل را داشت. ما بیاییم این ها را خلاف آن چه که هست بگوییم، برای یک سخنرانی درست که موجب کمک به مردم بشود، که موجب تغییر صحیح در بینش شان بشود نیاز به ده ها ساعت مطالعه باشد، نیاز به دانستن مبانی، دانش اسلامی صحیح، نیاز به این ها باشد این طور نیست که شما بگویید حالا من به ذهنم آمد که بگویم مردم با پیامبر راحت بودند شما هم بیایید با من و علما راحت باشید، بریم ببینیم که پیامبر چه ویژگی هایی داشته است که راحت بودند؟ بگوییم که ویژگیش را پیدا کردم یتیم بود و پدرش را هم که زود از دست داده بود، این که همان یتیم بود است به قول شما ها، مادرش هم که در کودکی از دست داده بود، پس پشتوانه پدر و مادر نداشت و یتیم بود. حضرت عبد المطلب هم که خیلی دوستش داشت ولی حضرت عبد المطلب یک پیر مردی بود که در یک گوشه ای افتاده بود. حضرت عبد المطلب یک یلی بوده است برای خودش، یک قدرتی بوده است برای خودش، رئیس کل قریش بوده است، کلید دارد خانه خدا بوده است، کلید دار کعبه بوده است، میزبان حاج بوده است، این حجاج از همه کشور ها و از همه مناطق می آمدند آن جا ها و میزبان حضرت عبدالمطلب را می شناختند، و حضرت ابوطالب را می شناختند، یعنی این ها بزرگان شهر هستند.

مجری:

در این قضیه خیلی برانگیخته شدم سر این که شأن حضرت عبد الله این قدر آورد پایین، حضرت عبد الله یکی از عزیزترین فرزندان حضرت عبد المطلب هست، آنگونه که شما فرمودید در جامعه این قدر مشهور، این قدر علم، همه او را می شناسند، و در آن ماجرا که سید جعفر مرتضی آملی این را خیلی زیبا و قشنگ در کتاب "الصحیح من سیره النبی الاعظم صلی الله علیه و آله وسلم " آمده از منابع متعدد بحث می کند که حضرت پیامبر فرزند دو ذبیح است، ذبیح الله حضرت اسماعیل و ذبیح دوم حضرت عبد الله که صد شتر در آن زمان – در آن زمان صد شتر کم نیست - که بخواهد برای یک نفر فدا بشود، از تمام آن قبایلی که آن جا است، خود آن مردم می آیند شتر هدیه می دهند به حضرت عبد المطلب که این را فدای حضرت عبد الله بکن، و جریانش مفصل هست که در تاریخ می شود به آن ها مراجعه کرد، حتی اشاره دارد در آن شعری که درباره حضرت امام حسین (علیه السلام)

«خیره الله من الخلق أبی بعد جدی، فأنا ابن الخیرتین»

از همین باب است، بعد از جدم فرزند دو مختار هستم، امام حسین منظورشان حضرت پیامبر و حضرت علی (علیه السلام) است و بعد جدی یعنی پیامبر که فرزند حضرت اسماعیل و حضرت عبد الله است، به هر حال عبد الله یک شخصیتی بود که همانطور که شما فرمودید بسیار مشهور، شخصیت کمی نبود، فرزند او قطعا در نگاه مردم جایگاه خودش را دارد و جایگاه بلندی دارد، من جسارت کردم در خدمت شما هستیم.

استاد عباسی:

خواهش می کنم، این نکته ای که اصرار داریم بر آن خواهش می کنیم بینندگان عزیز مان با دقت بیشتری پیگیری بکنند و دنبال بکنند، این مبنای ناصواب و مبنای نا صحیح این مبنای اشتباه از جانب آقای آقامیری شما اگر یک مطلبش اشتباه باشد می گویید که حالا یک مطلب اشتباه شده است و یک روایت بالا پایین شده است و یک جایی را فلان خواند، شما ببینید الان شاید چهار پنج جلسه حد اقل هست که کلیپ های مان فقط مربوط به یک دهه سخنرانی ایشان است یعنی شب اول محرم تا مثلا دوازده محرم همین سال اخیر هست. شاید 6-7 جلسه هست که ما داریم نقد می کنیم، بیشتر! یعنی حداقل 7-8 جلسه هست که داریم نقد می کنیم، ببینید کسی که خودش را در معرض این:

(وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ)

آنها را نگهداريد که بايد بازپرسي شوند!

سوره صافات (37): آیه 24

روزی که سوال می شود

(إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا)

چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند

سوره اسراء (17): آیه 36

همه این ها مورد سوال قرار می گیرند، گوش، چشم، فهم، زبان، همه این ها دارند مورد سوال قرار می گیرند، می گویند که چرا گوشت را در اختیار ایشان قرار دادی؟ چرا در اختیار آن آقا قرار دادی؟ چرا حرف نامربوط شنیدی؟ علت چیست؟ اگر قرار است که هر حرفی ما بشنویم و به گوش ما نرسد و هیچی متوجه نشویم و قبول نکنیم و نپذیریم اشکال ندارد بشنویم این که نهی شده است که مراقب باشید که به هر حرفی گوش ندهید و هر صحنه ای را نبینید به خاطر این که این ها در وجود ما تأثیر دارد در قلب ما اثر گذاری می کند، شما یک اشتباه، دو اشتباه سه اشتباه، ده اشتباه از ایشان به اسم دین دارید می شنوی، این جا یک جوری حرف زد حضرت پیامبر شأن شان پایین آمد شأن شان نزد شما ضربه خورد در ذهن و در روحیه شما، شما مثلا بچه ات را هم برده بودید در آن مراسم شرکت کرده بودید و بعد آمدید بیرون گفت که بابا (العیاذ بالله) پیامبر هم آدم مهمی نبوده است، آدم خاصی هم نبوده است. دیگر این را چگونه می خواهی ذهنیتش را عوض کنید، خودت وقتی که اولین اشتباه و دومین اشتباه را شنیدی مخصوصا وقتی که نقد هم نمی شود، حالا ما داریم نقد می کنیم ممکن است که یکی از هزار نفری که صحبت های ایشان را شنیدند نقد ما را نشنوند، آن کسی که شنید می گوید اصلاح می کنم اگر بتواند بپذیرد و به خودش غلبه پیدا بکند و بپذیرد، آن های که نشنیدند چه؟ آن های که نشنیدند را چه کار شان بکنیم؟ آن هایی که نشنیدند دیگر آن حرف برای شان باور شد، پیامبر در نزد آن ها شده است یک آدم عادی، که تازه به خاطر این که یتیم بود تقریبا مجرم هم (العیاذ بالله) حساب می آمده است در آن جامعه.

مجری:

یک نکته ای ه که به ذهن می آید این است که یعنی اگر انسانی یک انسان عادی شد می شود با او راحت صحبت کرد یا آن خلق عظیم است که باعث می شود انسان با او راحت صحبت بکند. یعنی یک چیزی را این جا آورده است و دارد بحث می کند که یک آدم عادی در کف جامعه باشد با او راحت می شود صحبت کرد، این که دلیل نمی شود پیامبر در زمانی که پیامبر اکرم شد و رئیس حکومت اسلامی در مدینه شد و رهبری حکومت اسلامی را در مدینه به دست گرفت، باز هم مردم با او راحت صحبت می کردند. در آن زمان که در مدینه بود که این بحث ها نبود که بگویند این از کوچکی همین طوری در جامعه بوده است، الان یک شخص جدیدی در مدینه است و رئیس یک حکومت اسلامی است، مردم مگر راحتی شان با ایشان فرق کرده است با آن زمان؟

استاد عباسی:

بله، ببینید اگر ایشان یک مقدار به خودش زحمت می داد در رابطه با پیامبر در قرآن یک مقدار جدی تر یا در روایات یک مقدار جدی تر تأمل می کرد خیلی راحت این قضیه برایش روشن می شد، آیه قرآن در سوره آل عمران آیه 159 می فرماید:

(فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ)

به (برکت) رحمت الهي، در برابر آنان [= مردم‌] نرم (و مهربان) شدي! و اگر خشن و سنگدل بودي، از اطراف تو، پراکنده مي‌شدند. پس آنها را ببخش و براي آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامي که تصميم گرفتي، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زيرا خداوند متوکلان را دوست دارد.

سوره آل عمران (3): آیه 159

ببینید آیه قرآن می گوید چرا دور پیامبر هستند؟ (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ) به خاطر این که پیامبر سخت نمی گیرد بر این ها، پیامبر به این ها نمی گوید که جمع کنید از دور من، من یک شخصیت بسیار بزرگ و با عظمت هستم، کسی سمت من نیاید، حق ندارید با من صحبت بکنید. پیامبر اجازه می دهد این ها با پیامبر مأنوس باشند، نه راحت باشند که توهین بکنند، مأنوس باشند، پیامبر وقتی که بین این ها می رود نمی گوید من فرزند هاشم هستم فرزند عبدالمطلب هستم، فرزند عبدالله هستم، پسر برادر حضرت ابوطالب هستم، ما خاندانی بزرگ و بزرگ زاده هستیم، کلید دار قریش هستیم، پیامبر می فرماید من مثل یکی از شما هستم تواضع و نرم خویی می کند (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ)؛ اگر بر این ها سخت می گرفتی، این ها از دورت پراکنده می شدند، پس علت این که دور پیامبر جمع می شدند راحت بودند با پیامبر، یتیمی پیامبر نیست، علتش این که پولدار نبود نیست نه، پیامبر پولدار بود، پیامبر روزی که با حضرت خدیجه ازدواج کردند علاوه بر پول های که خودشان کسب کرده بودند حضرت خدیجه (سلام الله علیها) کل دارایی اش را یکجا به نام پیامبر زد، نه فقط مال را بخشید، برند تجاری خودش را، برند تجاری حضرت خدیجه می دانید چه بوده است؟ برنده تجاری حضرت خدیجه هشتاد هزار فقط وسیله نقلیه ترانزیت داشته است، یعنی شتر، آن زمان تریلی که نبوده است شتر بوده است، هشتاد هزار شتر برای حمل و نقل بار تجاری حضرت خدیجه بوده است، این هشتاد هزار تا شتر یعنی چی؟ قابل فهم است برای ما؟ خانه حضرت خدیجه در مکه خانه ای بوده است، این ها تاریخ است آقای آقا میری برو بخوان تاریخ را، در تاریخ هست که خانه حضرت خدیجه (سلام الله علیها) خانه ای بوده است که می گوید، وقتی که سفره می انداخت یک مراسمی بود می خواست سفره بندازد همه مکه یک جا می آمدند سر سفره می نشستند، نمی دانم که اصلا قابل فهم هست یا نه، مثل این است که بگوییم فلانی خانه اش این قدر بزرگ هست وقتی که در ماه رمضان افطار می دهد همه مردم قم در خانه آن جا می شوند. این هشتاد هزار که می گوییم فقط این ها در مسیر ترانزیت بودند، شام دفتر تجاری داشت، یعنی نمایندگی داشته است در شام، یمن، بحرین، مناطق مختلف ایشان دفتر نمایندگی داشته است، یعنی اگر یک نفری جنس خریده بود می خواست که پس بدهد مشکل و گرفتاری ای بود، برای وصول مطالبات و غیره، بعد حضرت خدیجه می آید کل این را در 25 سالگی پیامبر کل این مایملک، نه این که حضرت خدیجه گفت پول ها برای خودم، حضرت خدیجه کل سرمایه و ثروت خودش را به اقا رسول الله هدیه کرد. آقا رسول الله وضعش بد نبود ولی چه کسی به حضرت خدیجه می رسد. اصلا ابن سعد در طبقاتش در جا های دیگر آمده است که ثروتمندترین فرد کل حجاز بوده است، یعنی ثروتمند تر از حضرت خدیجه وجود نداشته است، افرادی را ذکر کردند مثل ابوسفیان و ابوجهل و عقبة ابن ابی معیط و دیگران هستند که این ها ثروتمندان قریش بودند، می گوید که ثروتمندان قریش که این ها بودن ثروت شان در مقابل حضرت خدیجه نا چیز بود.

بعد حضرت خدیجه که نمی توانند آن خانه و زندگی را رها کنند و بروند در خانه پیامبر در یک خانه کوچک تر حضرت رسول باید بیاید، حضرت رسول که بیاید شاید شأن پیامبر حالا آن زمان هنوز پیامبر نبودند ولی الان ها یک چیزی می گوید داماد سرخانه. حضرت فرمودند کل این را من به شما دادم و واگذار کردم حالا من می آیم خانه شما، این که می گویند آدم ها می بخشند دارایی است حضرت خدیجه وضعش خوب است مثلا به پیامبر می گفت که یا رسول الله چه قدر پول می خواهی؟ هنوز پیامبر، پیامبر نیست، جوانی است به نام محمد امین 25 ساله که حضرت خدیجه هم 25 ساله یا نهایت 28 ساله بودند و هم سن بودند.

مجری:

حالا حضرت خدیجه این همه اموال را در اختیار پیامبر می گذاشته است و به شام می رفته است و می آمده، این خودش بروز وصف امانت داری پیامبر در همین جا است.

استاد عباسی:

در این جا است و در انواع و اقسام امانت های دیگر. بعد حالا همه این اموال دست پیامبر قرار گرفته است، از 25 سالگی تا 40 سالگی که پیامبر مبعوث شدند چند سال است؟ 15 سال. 15 سال آقا رسول الله بلامنازعه ثروتمندترین فرد کل حجاز بودند، چرا که حضرت خدیجه همه را واگذار کرد، بعد حضرت رسول این را که تعطیل نکردند این ها که دارند می روند و می آیند و رفت و آمد دارند، نگفتند که از فردا کاروان تجاری تعطیل، پیامبر پانزده سال ثروتمندترین شخصیت کل حجاز بوده است. آقای آقامیری شما که داری می گویی قبل از بعثت آدم مهمی نبوده است، 15 سال مهم ترین فرد از نظر مالی، تجاری، اقتصادی با برند حضرت خدیجه (سلام الله علیها) یعنی برند تجاری داشته است، نمی خواهم مثال بزنم، الان چه برندی را بگوییم خیلی برند مهمی است در دنیا، بگوییم که یک برندی در آن زمان پیدا بکنید حداقل ده کشور نمایندگی داشته است، هشتاد هزار تریلی الان، شتر آن موقع فقط بار ترانزیتی را می بردند به کشور های مختلف و می آوردند و از آن جا خرید می کردند، خانه و زندگی و دفتر تجاری داخل مدینه ایشان که نان خور حضرت خدیجه بودند یعنی حقوق می گرفتند از حضرت خدیجه و سر سفره حضرت خدیجه بودند و ماهیانه این ها چند نفر بودند آقای غضبانی شنیدید؟ چند نفر مسئول نگهداری کار و بار و زندگی یعنی کارمند و کارگر، از کارمند حسابدار و فروشنده بگیر تا کسانی که سیستم آشپزی داخل منزل را داشتند چرا که در خانه ایشان همیشه باز بود، یعنی هر کسی که به مکه می آمد اگر جایی نداشت مستقیم می آمد خانه ایشان، یک چیزی نصب کرده بودند یک قبه ای بالای ساختمان نصب کرده بودن که با ابریشم های سبز رنگ این ها آویزان بود و در شب هم می درخشید هر کسی می آمد مکه گم کرده بود می آمد این جا به محضر ایشان، آقای غضبانی حضرت خدیجه 400 نفر  کارمند و کارگر در مکه داشت، مردم مکه ای که دو نفر سه نفر هم نمی توانستند اداره کنند خودشان را هم نمی توانستند اداره بکنند، حتی برده نگهداشتن زحمت داشت، یعنی بعضی ها نمی توانستند پول بدهند برده بخرند، و وقتی هم می خریدند نمی توانستند نانش را تأمین بکنند.

مجری:

باید می رفتند غارتگری می کردند بلکه از راه دزدی بتوانند این ها را بچرخانند

استاد عباسی:

بله، 400 نفر کارگر و کارمند و نیرو های اداری بودند برای حضرت خدیجه (سلام الله علیها) کل این واگذار شده بود به پیامبر.

مجری:

همین هایی که شما فرمودید، همین 400 نفر خدم و آن هشتاد هزار شتر این ها بالاخره جا می خواهد یا نمی خواهد، چه جای وسیعی می شود منزل ایشان.

استاد عباسی:

بله، اصلا می گویند انبار کالای حضرت خدیجه در مکه، این سمت انبار کالا کسی می ایستاد انتهای انبار کالا نمی توانست ببیند، چشم چه قدر را می بیند مثلا دو کیلومتر را می بیند هر چه قدر، چشم تا کجا کار می کند شما مثلا الان در این خیابان نزدیک حرم صفائیه باییستید مثلا اگر پایین تر پل نباشد تا کجای بلوار امین و خیابان ها را شما می توانید ببینید؟ این دیده نمی شد یعنی تا چشم کار می کرد کالا بود، بعد همه این ها افتاد دست پیامبر. همه این ها در اختیار پیامبر است، یعنی پیامبر 15 سال شخص بلا منازع کل حجاز شده است، عظمت حضرت خدیجه هم این جا مشخص می شود، شما چه زمانی را دارید می گوید که آدم مهمی نبود، تازه اگر آدم شاخص و مهمی نباشید، الان مردم با تو راحت باشند چه ارزشی دارد؟ مثلا ما بنشینیم تعریف کنیم بگوییم جناب آقای غضبانی یک آدم فروشنده مغازه خیلی کوچک در فلان خیابان همه با او راحت هستند، فلان آدم در محله ما یک جوان بیکاری داریم 24 - 25 سالش هست همه با او رفیق هستند، تو سرش می زنند و با او شوخی می کنند، این چه ارزشی دارد، اگر توانستند با پیامبر راحت باشند آن هم نه راحت بودن به معنای این که توهین بکنند، راحت باشند به معنای این که بتوانند بیایند دین را از پیامبر بگیرند، اگر با یک آدم بزرگی این طور راحت بودند این ارزشمند است. چرا مردم باید حساب می بردند که نمی بردند، چرا مردم باید راحت نبودند که راحت بودند، چه مشکلی بوده است؟ اگر ایشان با آن شخصیت و جایگاه مورد این وضعیت هست که خداوند می فرماید (فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ)؛ دور پیامبر با می گیرند، با پیامبر مأنوس هستند و راحت می توانند دین را از پیامبر بگیرند این ارزش پیدا می کند که پیامبر آن جایگاه را دارد اما خودش را از آن جایگاه پایین می آورد

(فَكَانَ قَابَ قَوْسَينِ أَوْ أَدْنَى)

تا [فاصله‏اش] به قدر [طول] دو [انتهاي] کمان يا نزديکتر شد.

سوره نجم (53): آیه 9

پیامبر (قَابَ قَوْسَينِ أَوْ أَدْنَى) است حالا آمده است که یک جایی که شخص جرأت می کند پیامبر را با نام کوچک صدا بزند و پیامبر با او ملاطفت می کند که دین بتواند منتقل بشود و دین را بتواند که به آن آموزش بدهد، بتواند آن را با خدای خودش آشتی بدهد، این خیلی ارزشمند است، اگر این طور نبود ارزشی نداشت.

مجری:

این که شما فرمودید این قدر راحت بودند که نه تنها ارزش نیست، شاید نکوهش هم هست، خدا می گوید که با اسم پیامبر را صدا نزن، صدایت را بالا نبر، این خدا دفاع می کند از شأن و مقام پیامبر، این چه شأنی است که الان آمده ای این را می خواهی بلد کنی بر ما که مردم با پیامبر چگونه رفتار کنند، استاد یک نفسی تازه کنیم و با یک میان برنامه در خدمت شما بینندگان باشیم. بعد از میان برنامه بر می گردیم، پل های ارتباطی برقرار هست، می توانید تماس بگیرید و چه موافق باشید و چه مخالف با ما صحبت تان را در میان بگذارید سوالی هم اگر هست جناب آقای حجت الاسلام والمسلمین عباسی در خدمت شما خواهند بود ان شاء الله پاسخ مناسب را خواهند داد، در خدمت شما هستیم.

(میان برنامه)

مجری:

عرض سلام مجدد خدمت شما عزیزان بیننده همچنان با برنامه عصر ایمان از شبکه جهانی حضرت ولی عصر در خدمت شما هستیم و با میزبانی جناب استاد عباسی، استاد حوزه و دانشگاه را داریم، برنامه عصر ایمان هست، پل های ارتباطی برقرار هست می توانید با برنامه خودتان تماس بگیرید و سوالات تان را مطرح کنید و قبل از این که این بخش را آغاز کنم دعای ما تعجیل فرج آقا امام عصر هست و ذکر ما: «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ».

 جناب آقای عباسی عزیز خیلی استفاده کردیم از بحث های شما منتها یک نکته ای هم سوال بنده بود و هم برخی از بینندگان این سوال را دارند، احیانا برخی از همکاران ما هم شاید این سوال برای شان مطرح شده باشد الان چند هفته است که شما دارید کلیپ های را پخش می کنید و این همه قابل نقد و این همه مباحث بسیار شاخصه انحراف در آن بارز هست، هدف از این گونه صحبت کردن ها و این مطالبی که هست چیست، ته و انتهای حرف اقای اقا میری چیست؟

استاد عباسی:

ببینید یک مبنای اشتباهی را ایشان در ذهن خودش ایجاد کرده است که این در تبعیت و شاگردی از یک نفر است که ایشان آن انحرافات را دارد بخواهیم عرض بکنیم. یا این که مثلا خودش این مبنا را دارد، که ما می دانیم که آن شخص کیست و چه کسی هست، فرد دیگری که از آن پیروی می کند، که آن بر این مبنا و این حرف که بگویند دین یک جوری آسان است که همه از این دریچه رد می شوند و بهشتی می شوند و دیگر این همه سختی شریعت و این همه فشار نیست. دین را صرفا یک دین اخلاقی آن چیزی که در مسیحیت اتفاق افتاد برای این که ما مشتری داشته باشیم، برای این که آدم ها جذب ما بشوند بیاییم بگوییم که آقا این قدر سخت نگیر بگو نماز فلان است، اگر فلان کار را نکنی جهنمی می شوی، اعمال، اعمال، اگر خاطر بینندگان عزیز باشد، از ایشان کلیپ پخش کردیم گفت که این دین مناسکی، دینی که ما به این اعتقاد داریم و افتخار می کنیم، برای دین ما یک اسم گذاشت و گفت دین مناسکی، یعنی این ها همه اش به دنبال این هستند که این اعمال را چه طور به جا بیاوریم، نه، از اعمال بیرون بیایید، آن دین ما دین معرفتی و دین اخلاقی است، بگوییم که ته ته قصه قرار است که این نماز با شما چه کار کند؟ این ها عین این حرف ها هست، این نماز قرار است که چه کار بکند؟ یک کلیپ امروز از ایشان داشتم می دیدم قبل از این که برنامه امشب را آماده کنیم آن را جزء کلیپ های الان نیاوردم می شود که هفته دیگر آن را هم بحث کنیم ایشان می گوید:

«إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة»

من لا يحضره الفقيه؛ نویسنده: ابن بابويه، محمد بن على، ناشر: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم مصحح: غفاری، علی اكبر، ج1، ص206، باب فرض الصلاة

که امام صادق (علیه السلام) این را می فرمایند، چرا می گوید به خاطر این که اصلا نماز واجب شده است که کبر از شما برداشته بشود، آن جایی که می گوید من شما را شفاعت نمی کنم«إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة»؛ چون که از شما کبر دور نشده است، حالا سوال می کنیم از ایشان، اگر یک جور دیگری کبر از ما دور شد حل است؟ یک راهش را خدا پیشنهاد داد گفت که نماز بخوانید

«فَرَضَ اللَّهُ الصَّلَاةَ تَنْزِيهاً مِنَ الْكِبْرِ.»

بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج79، ص209

مجری:

می گوید من راه جدید هم به شما می دهم

استاد عباسی:

بله، با راه دیگر هم می شود. می گوید که شما به باطن نرفتید، شما در همین ظاهر دین گیر کردید و می گویید که نماز اینجوری بخوان و روزه آن گونه بگیر و فلان کار را بکن، یعنی یک تعبیر صوفیانه ای از دین ایشان دارد که می خواهد سمت اباهی گری ببرد.

مجری:

خیلی از این فرقی که ما می بینیم در طول تاریخ بیش از 1000 سال است که گذشته است از ظهور اسلام، خیلی ها از همین جا ها شروع شده است، طرف خیلی راحت آماده است یک مطلبی را گفته است، شما در جلسه ای که در هفته قبل بود و آن را می دیدم چه نکته جالب و مهمی را اشاره داشتید، این که پیامبر فرمود حلال من تا قیامت حلال است، حرام تا قیامت حرام است، حالا تو می آیی می گویی که نه یک سری حلال ها را عوض کنیم مثلا یک تبصره ای بزنیم و فرق کند.

استاد عباسی:

بله، وقتی که فکر ایشان می رسد به یک جایی که شمر هم از جهنم بیرون خواهد آمد قاتل حضرت زهرا هم از جهنم بیرون خواهد آمد همه وارد بهشت می شوند و یک روزی قرار است که خدا فیتیله جهنم را پایین بکشد و کلا خاموش بکند و تعطیلش بکند، حالا شما الان می خواهی خودت را بکشی و چهار تا نماز هم بخوانی. بار ها دیده ایم دیگر که ایشان می گوید حجی که شما دارید می روید فلان است، حاجی ای که این جوری است بهمان است، یک جوری می گوید که آدم از هرچه حاجی باشد ناراحت می شود و بدش می آید. به نمازگزار هم که می رسید کلیپ های ایشان را پخش کردیم ایام محرم اگر یادشان باشد، کسانی که امام حسین را کشتند نماز می خواندند، کسانی که آمدند کربلا نماز اول وقت می خواندند، کسی که امیرالمؤمنین را کشت؛ پس یعنی نماز هم هیچی، یعنی ایشان دنبال آن قصه است که یک حالت اباهی گری، یک حالت کنار گذاشتن احکام و تکالیف و این ها چون می رود حکمت پیدا می کند دلیل پیدا می کند، می گوید که دلیل نمازت چیست؟ بعد می رود روایت می آورد می گوید: «تَنْزِيهاً مِنَ الْكِبْرِ.»؛ کبر را کنار بگذری، حالا من کبر را کنار گذاشتم دیگه باید نماز بخوانم؟ من کبر با این که رفتم دست رفتگر شهرداری را بوسیدم کنار گذاشتم و متکبر نیستم. روزه برای چیست؟ روزه برای این است که شما یاد فقرا بیفتید، حالا اگر یک جور دیگه یاد این فقرا افتادی و فهمیدی با همه وجود پس آن هم می شود نگرفت. بعد برای این که این این حالت اباهه گری باشد، برای این که شما خطای شما هر چه هم که زیاد شد شما آخر سر هم بهشتی هستی، وقتی شمر آخرش بهشتی می شود و از جهنم خارج می شود دیگر می خواهید که من و شما خارج نشویم؟ این برای چیست؟ برای طرفدار جمع کردن، آدم ها خوش شان می آید، چرا من زحمت بکشم بروم پای منبری که بعد ناچار باشم زحمت بکشم و توبه کنم، زحمت بکشم بلند شوم نماز های قضا هایم را بخوانم، ول کن بابا، تو در قرن 21 سال 2022 است شما هنوز دنبال این هستید که جوان بودم دو سال پیش پنج سال پیش نماز صبح نخواندم، نماز صبحم را بخوانم خدا من را جهنم نبرد، جهنم کجا بود!

مجری:

یعنی این قضیه خیلی خطرناک است، استاد الان ایشان دارد این صحبت ها را می کند تو جامعه پخش می شود، بعضی ها هم این را می شنوند یا بالاخره یک درصد خیلی پایین هم اگر بگوییم، بگویید یک نفر، دو نفر، متأثر می شوند از حرف های ایشان، به نظر شما راه چاره اش چیست؟ شما دارید این ها را تبیین می کنید، روشن می کنید این حرف ها را، آن وقت فرزندان ما، برادران و خواهران ما آن های که کوچک تر هستند، و الان هم که می بینید جامعه به چه صورت است، کوچک تر ها این حرف ها را دوست دارند، تکلیف نداشته باشند، خیلی راحت، چه کنیم که آن ها به این انحرافات کشیده نشوند یک وقتی؟

استاد عباسی:

بله، نهایت قصه باید روشن بشود که ما می خواهیم دین دار باشیم یا می خواهیم خودمان هر جوری که دلمان می خواهد زندگی کنیم؟ یعنی الان این فریب است که برای این که من عذاب وجدان نگیرم اگر دین را کنار گذاشتم، شریعت را کنار گذاشتم، نماز و روزه و حجاب و این ها را کنار گذاشتم، عذاب وجدان نگیرم که بگویم الان مثلا چه شد که این جوری شد، مثلا نکند جهنم باشد، این راحت می آید می گوید که نیست، خیالت راحت، باشد هم تمام می شود، وقتی که این مدلی بشود خیلی راحت آدم ها کنار می گذارند و این حرف را می پذیرند. فقط تنها راهش این است که بدانیم که ما دین را باید از متخصص دین بگیریم، متخصص هم باید اهل باشد، وقتی که حتی مرجع تقلید را که شما می خواهید در احکام و غیره از ایشان تبعیت بکنید، صحبت می شود درباره مرجع تقلید، چه می گوید درباره مرجع تقلید، می گویند که این باید اهل ورع باشد، با تقوا باشد.

«مَنْ كَان‏ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه‏»

تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، ناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام،  محقق/ مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، ج27، ص131

«مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ»؛ یعنی این باید مخالف هوای نفس خودش گام بردارد، این نکته مهمی است، پنج تا مرجع دارید، همه شان عالم هستند، یکی شان عالم تر هم هست، اما ورع ندارد، خدا ترسی ندارد، تقوا ندارد، نمی شود شما از او تقلید بکنید، اجازه ندارید تقلید بکنید. اگر یک نفر به همین راحتی مجوز صادر می کند و می گوید که برو شمر هم از جهنم خارج می شود جهنم اصلا تعطیل شد، امام حسین من جهنم را خاموش می کند، هیچ کسی دیگر نمی ماند، قاتل حضرت زهرا هم نمی ماند، قاتل امیرالمؤمنین هم نمی ماند، همه از جهنم بیرون می آیند، این یعنی این که خیلی راحت حرف می زند، اگر یک کسی را دیدید که خیلی راحت نظر می دهد خیلی راحت، ایشان یک قرآن گذاشته است کنار دستش خیلی راحت وسط حرفش قرآن را بر می دارد باز می کند و یک آیه را شروع می کند به خواندن، به همین راحتی؟

مجری:

خیلی جالب است شش هزار و خرده ای آیه را یک آیه حساب می کند

استاد عباسی:

بله، به قول خودش شما شش هزار و خرده ای آیه هست و بعد می گوید آیه بسم الله الرحمن الرحیم چون مهم است چون اول هر سوره آمده است چون تکرارش فلان معنی است، پس هر آیه را شما آوردید غضب، هر آیه را آوردید انتقام، هر آیه ای آوردید این ها را باید کنار بگذارید، تفسیر تو اشتباه است که این جوری شده است، واقعا آدم دلش می سوزد. یک نفر یک عمری دنبال این آقا راه می افتد بعد متوجه می شود که چه فریبی خورده است، و آن وقت شما نگاه بکنید آدم ها وقتی که می روند در این وادی، آرام آرام چیز های که دارند از دست می دهند، قرآن چرا می گوید

(خُطُوَاتِ الشَّيطَانِ)

گامهاي شيطان

سوره بقره (2): آیه 168

 برای این که پله پله است، قدم به قدم است، روز اول به فلان شخص متدین نماز شب خوان که نمی گوید که تو برو شراب بخور، شیطان مگه خل است که این طوری حرف بزند. او می گذارد پله به پله، اشتباهاتی را پله به پله، حالا مثلا آسمان به زمین نمی آید که تو یک نماز صبحت را نخوانی که، عوضش که وقتی که 7-8 صبح که بلند می شوی خیلی سرحال هستی آن زمان نماز صبحت را بخوان، حالا اصلا نه، شما اگر خواب ماندی اشکال ندارد، اگر خواب موندی قضا شد و خیل هم نمی خواهد که ناراحت باشی، ناراحت می شوی و می خواهی روزت را خراب کنی، در حالی که در وصف مؤمنین داریم وقتی که نماز صبح شان قضا می شود این قدر بی تابی می کنند که خدا اجری به آن بی تابی می دهد گاهی بیشتر از نماز صبح، که بعد ابلیس خودش می آید گاهی برای نماز صبح یک مؤمن را بیدار می کند می گوید تو الان یک نماز صبحت را خواب بمانی تا شب من را بیچاره کردی، این قدر عجز ناله می کنی، این قدر سجده می روی، این قدر نماز قضا به جا می آوری که ده تا پله بالا می روی، به جای این که یک پله پایین بیفتی بلند شو همین نماز صبح را بخوانی برای من بهتر است، این که دارم می گویم متن روایت است، از روایت دارم می گویم حرف خودم نیست.

 یعنی این که شیطان برنامه ریزی دارد برای مؤمن وقتی به مؤمن گفت که اولین قدم شکستن قبح گناه، شکستن سختی عذاب، عذاب قرار است که ببرند تو را جهنم بسوزانند، کلیپ های این ها را داریم مرور می کنیم، کلیپ هایش را پخش کردیم از ایشان و جوابش را هم دادیم، ایشان راحت گفت که قرار نیست در جهنم کسی بسوزد آن جا محل اصلاح است نه محل سوزاندن، قبح گناه ریخت، قبح جهنم و سنگینی عذاب جهنم، عذاب ألیم ریخت، خلود در آتش هم که نداریم، (خالِدينَ فيها أَبَداً) نداریم، بعد هم که خدا هم خدای رحمت است، اگر غافل هم باشی باز هم کارت را راه می اندازد.

مجری:

الان این مباحثی که شما می گویید یک کلیپی از این کیلپ های که پخش کردید به ذهن من دارد تداعی می شود

استاد عباسی:

بعد شما می بینید 12 شب آن آدم های که آن جا هستند یا دارند لایو می بینند در اینستاگرام، 12 شب دارند بمباران می شوند. یعنی ما کلیپ ها را یک ذره یک ذره، یک دقیقه دو دقیقه آمدیم پخش کردیم، بعد بیست دقیقه نیم ساعت آیه و روایت نشان دادیم، مطلب گفتیم، حرف زدیم، توضیح دادیم و نقد کردیم. حالا حساب کنید یک نفر نشسته باشد 12 جلسه این را هر شب برنامه زنده از خانه اش به هوای این که محرم است و دارم روضه سید الشهدا گوش می دهم، مطلب دینی و معارف دینی دارم از این آقای می گیریم، گوش کرده باشد، رگبار می شود، یک تیر می خورد به دست آدم، آن یک دانه را می روی در می آوری معالجه می کنی، پانسمان، مثلا یک ماه دیگر دوباره یک تیر دیگر می خورد آدم، ما کلیپ را کم کم پخش کردیم، حالا حساب بکنید رگبار ببندند، بیست تا تیر برود در بدن آدم از شدت خونریزی جراحات وارده انا لله وانا الیه الراجعون، تمام می شود، چیزی برای آدم باقی نمی ماند، 12 جلسه شما مقابل تصویر تلویزیونت، موبایلت یا حضوری رفته ای، این حرف های که می گویم را یک باره در یک جلسه همه اش را با هم گفته است.

مجری:

برایش جذاب است می گوید راحت شدیم از عذاب وجدان و راحت شدیم از آتش جهنم و همه این ها همه چیز خوب است.

استاد عباسی:

این ها را کنار هم گذاشته است بعد می گوید که نماز تو رسیدگی به فقیر، این حرف حرف قشنگی است، منافات با هم ندارد، قرار نیست که یا نماز بخوانیم یا با همسایه خوب باشیم، یا نماز بخوانیم یا با والدین خوب باشیم، یا نماز بخوانیم یا به فقیر کمک کنیم، نه، باید هم نماز بخوانیم و هم به فقیر کمک کنیم، هم باید روزه بگیریم و هم به همسایه مان آزار نرسانیم، این ها با هم منافات ندارد، انتخابی نیست، در دین کل این ها با هم هست، همه این دستورات دستورات دین است، همه این دستورات کنار هم دیگر انسان را دارد بالا می برد، مثل این می ماند که شما بگویید لاستیک خیلی در ماشین مهم است، بله لاستیک در ماشین مهم است موتور در ماشین مهم نیست، موتور خیلی مهم است؛ اصلی ترین بخش موتور است و خیلی مهم است، یک دانه پیچ لاستیک ماشینت کم دارد در جاده چپ می کند، تمام شد، بعد می گوید که گیربکس سالم است، همه این اجزاء با هم ماشین است، همه اش که با هم باشد، هر کجایش که لنگ بزند ما داریم لنگ می زنیم، قطعا یک اشکالی در کارمان هست، فرقی نمی کند که من این لنگ زدن مثلا در بِرْ والدین باشد یا در روزه، در نماز باشد یا در کمک و خدمت به همسایه. اگر یک جایی هم اشکال داشتم به این معنا نیست که پس کل را رها کنم، بگویم من که دیگر نتوانستم الان همسایه خوبی باشم پس باید همه چیز را رها کنم، یا من نتوانستم نمازم را بخوانم.

 این ها کنار هم دیگر یک منظومه است، ما دین را باید یک منظومه ببینیم، نمی شود فکر بکنیم که کسی به همین راحتی حق خدا را زیر پا می گذارد، این همسایه آمد در خانه من را زد، یک پرس غذا در ظرف چینی خانه خودش آورد خانه من به من داد، من بعدش ظرف را می شکنم؟ این خیلی کار زشتی است، حتی در فرهنگ ما ایرانی ها و مسلمان ها خیلی بالاتر از این دارد، می گوید که این ظرف را باید شما نگهدارید فردا یک غذا بریز داخلش و شما ببر در خانه اش، همانطور که در سلام می گوییم یا همان مقدار یا بیشتر، آن قیمه آورده است تو چلو مرغ بریز داخلش ببر، یا حد اقل همان قیمه مانند، حالا مرسوم است که  داخلش پر گل می ریزند، زرشک و زعفران و نبات غذا یا میوه ای می گذارند، حالا خدای متعال من از سر شب خوابیده ام این راه نفس من باز است یک مقدار باد اضافه می خورد راه نفس من بسته می شود از خواب می پرم، بعد تا نماز صبح من خوابیدم حالا نماز صبح می شود من بگویم که ولش کن می خوابم، برای چه بلند بشوم نماز بخوانم؟ حوصله داری این موقع شب در این سرما بلند بشی نماز بخوانی؟ این است که آن ظرف غذا را گرفتی غذایش را خوردی ظرف را پرت کردی توی صورت همسایه، جلوی رویش زمین زده ای شکسته ای و با پا رویش رفته ای، چه قدر همه این را بد می دانیم، می گوییم که چه قدر تو بی ادب هستی و این چه کار زشتی است، آخر آدم ظرف غذای همسایه را که این کار را نمی کند، بین ما رسم است داخلش غذایی بریزیم بریم تشکر کنیم، ظرف را برگردانیم، حتی قدیم دست بچه هم نمی دادند خودشان می بردند با احترام پس می دادند.

 حالا خدایی که سر شب تا صبح تو نفس کشیدی نعمتی که خدا به تو داد، سلامتی ای هست که خدا به تو داد، الان می توانی بلند بشوی می گویی بلند نمی شوم، این شکستن آن ظرف نیست؟ بی احترامی و توهین نیست؟ قطعا کسی که حق خدا را ادا نمی کند حق مردم را هم نمی تواند ادا کند، و کسی که حق مردم را ادا نمی کند حق خدا را هم نمی تواند ادا کند، این ها به هم دیگر ربط دارد، اگر من منصف باشم، هم در کاسبی ام منصف هستم هم در عبادتم منصف هستم هم با زن و بچه ام منصف هستم، کسی که با خدا منصف نیست که بگوید خدایا 24 ساعت به من دادی، 23 ساعت و 43 دقیقه اش برای خودم 17 دقیقه اش را می خواهم به شما برگردانم این هم نمی خواهم گردن کلفتی هم می کنم، با این که ضعیف هستم گردن کلفتی هم می کنم.

 بعد شما می خواهی که مثلا همسایه بگوید چرا ماشینت را گذاشتی روی پل خانه من بعد بگوید ببخشید غذر خواهی می کنم؟ می گوید برو بابا کار داشتم عجله داشتم گذاشتم رفتم، قلدری هم می کند، مگر این که از پلیس بترسد و گرنه کسی که آن جا نمی تواند آن انصاف را رعایت بکند نمی تواند حق خدا را ادا بکند مثلا حق همسایه را برای چه باید ادا بکند؟ بله یک جایی مجبور می شود و در چشم است و آبرویش می رود و همسایه داد و بی داد می کند، مثلا می گوید چشم، ولی اگر بتواند قلدری بکند، انجام می دهد، این خیلی روشن است. ما هر جای این ماشینی که در حال حرکت است هر جایی اش را آسیب بزنیم جلوی حرکت این ماشین را گرفتیم، می گوید که آقا باد که دیگر ارزش ندارد، مگر تو بیابان این همه باد نیست، این ماشین همه چیزش سالم من فقط یکی از این لاستیک های عقب را بادش را خالی می کنم، باد هم که در بیابان هست، این را خالی می کنم تو هم راهت را برو، نه دیگر این لاستیک اگر بادش خالی شد کل ماشین زمین گیر می شود و نمی تواند حرکت بکند.

مجری:

یک سیستم و یک منظومه و هر برنامه ای کل آن برنامه مورد توجه هست و همانطور که شما فرمودید این جوری نیست که یک قسمتی از اعمال و واجباتی که باید انجام بدهیم ما را از واجب دیگر مستغنی کند و یا ترک حرامی باعث بشود که بقیه حرام ها را مرتکب بشویم، همه این ها باید باهم باشد.

استاد عباسی:

ایشان یا تفکر این چنینی افراد را نگه می دارد می گوید که این آقا اهل نماز نیست من بیایم یک چیزی بگم که این لا اقل خدا را قبول داشته باشد، من می گویم که این مدل برخورد و مواجه اشتباه است، می گوید که شخص یا مسلمان است می خواهد عمل بکند یا مسلمان نیست، بله، حالا یک نفر اشکال دارد و من نمازم ایراد دارد، نمی گوییم که تو نمازت ایراد دارد برو تو کافر هستی، نه ولی من بیایم از دین قیچی کنم به خاطر این که آقای ایکس و ایگریگ خوشش بیاید و نگهدارمش این اشتباه است، همه ما هم داریم تلاش می کنیم که به دین عمل بکنیم، ممکن است خیلی از جا ها موفق نباشیم، ولی لااقل دین باید مشخص باشد که چیست، منظومه دین مشخص باشد، ما به اندازه وسع مان عمل بکنیم.

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای عباسی عزیز، از این وقتی که گذاشتید و این زحمتی که کشیدید تشریف آوردید با این همه مشغله ای که دارید متشکریم از این زحمات تان. ان شاء الله که برای بینندگان هم مورد استفاده قرار گرفته باشد و این دقایق و ساعاتی که گذشت جزء اعمال صالح حضرت عالی و همچنین بینندگان عزیز باشد، آخر برنامه است دعای ما و ذکر همیشگی ما همین دعای کوتاهی است که آثار برکات بسیاری دارد «اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ».خداحافظ.

 

 


  
  • رضایی

    8 ارديبهشت 1402 - ساعت 09:38

    درود خداوند بر استاد عباسی عزیز.عاااالی بود.ممنونیم

    0 1

عصر ایمان>

روشن شدن حق پاسخ به شبهات حسن آقامیری قرآن بسم الله غضب رحمت خدا جهنم انتقام فقیه یتیم جرم قریش محمد امین حضرت خدیجه امانتداری ثروت اخلاق شریعت متخصص دین ورع و تقوا برنامه شیطان