مهدی یار

قسمت نود و سوم برنامه مهدی یار با کارشناسی استاد شریفی و حجت الاسلام پور آذر


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ: 17/08/1401

برنامه: مهدی یار

استاد شریفی:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام و شب بخیر دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولیعصر (عج) شما خوبانی که افتخار دادید، ما میهمان منازل گرم شما باشیم با این برنامه، همینطور که پی گیر برنامه هستید چند هفته ای هست در خدمت استاد ارجمند جناب آقای پور آذر هستیم با نقد یکی از مدعیان دروغین امروز، مدعی امامت و مهدویت جریان آقای احمد بصری، در جلسات گذشته چند موضوع را مطرح کردیم تا رسیدیم به این نکته که احمد مدعی بود از یک وصیت یا یک روایت جعلی بنام وصیت که من امام سیزدهم هستم ادعای امامت و مهدویت را مطرح کرده بود و این مطلب را گفته بود که  چون من اولین کسی هستم که به این حدیث وصیت احتجاج کردم، یک مبنای درست می کنم، مبنایی که ما ثابت کردیم از کلام اهل بیت، و سخن اهل بیت و لسان اهل بیت خبری در این مبنا نیست و احمد این را به مانند عده ای در مذاهب دیگر از جیب مبارک در آوردند، اینکه هر کسی به حدیث وصیت احتجاج کند قطعاً او امام است، به چه دلیلی؟ به این دلیل که مدعی دروغین و مدعی کذّاب نمی تواند به وصیت احتجاج کند و قبل از این که بخواهد احتجاج کند خدا رگ گردن او را قطع می کند و او از دنیا خواهد رفت، ما دو سه جلسه هست داریم حول این موضوع گفت و گو می کنیم ثابت کردیم اصلاً این مبنا یک مبنای دروغی است و در گام بعدی ثابت کردیم که این ادعا از اهل بیت صادر نشده، مرحله بعدی گزاره های تاریخی را آوردیم از انبیاء گذشته و در امت خود مان که عده ای آمده اند و به حدیث وصیت، چون احمد می گوید فقط یک حدیث وصیت وجود دارد، این هم همین وصیت جعلی در کتاب شیخ طوسی  است، آمده اند به حدیث وصیت احتجاج کردند پس مبنای احمد کلاً باطل است و اینها قبل از اینکه ادعا کنند هم از دنیا نرفتند، ادعاها یشان را مطرح کردند که مباحثی در جلسات قبلی مطرح شد در این جلسه می خواهیم بحث را در خدمت آقای پور آذر ادامه بدهیم ان شاءالله سلام علیک با ایشان داشته باشیم بر می گردیم با ادامه بحث، سلام علیکم جناب آقای پور آذر عزیز خیلی خوش آمدید به برنامه مهدی یار برنامه خود تان

حجت الإسلام پور آذر:

علیکم السلام برادر عزیز استاد شریفی و عرض سلام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز امیدوارم که دعای امام زمان در این دوران، دوران فتنه ها شامل حال ما و شما باشد و از این فتنه ها در امان باشیم ان شاءالله.

استاد شریفی:

خب جناب آقای پور آذر ما هفته پیش آوردیم بعضی مطالب را ولی فکر می کنم به بحث شیخیه چون دیگر آخر برنامه بود خیلی عجله وار ما یک مطالبی را نشان دادیم، فکر می کنم دوباره اگر از بحث شیخیه شروع بکنیم این مسئله را بد نباشد یک توضیح برای بیننده های ما بدهید شیخیه چیست، چه فرقه و چه جریانی است و در این رابطه و در این موضوعی که در خدمت شما هستیم چه مطلبی را اینها مدعی شدند که ثابت شود حرف احمد بصری باطل است.

حجت الإسلام پور آذر:

بله یکی از فرقی که در دوران غیبت ایجاد شد و گروهی را به گمراهی کشاند فرقه شیخیه است و از بین فرقه هایی که مربوط به مهدویت هست، فرقه مدعی یمانی با فرقه شیخیه شباهت های بسیاری دارد و گویا بیشترین مباحث آن را از کتب شیخیه برداشت کرده

استاد شریفی:

احمد که می گوید من یکی از دلایل حقانیت هستم این است که علمی آورده ام که کسی قبل از من نگفته.

حجت الإسلام پور آذر:

همین مسئله که قبلاً هم بارها عرض کردیم سرقت های علمی احمد الحسن فراوان است از تفاسیر شیعه، مثل تفسیر المیزان برای علامه طباطبایی، تفاسیر دیگر مطالب علمی را به اسم خود شان بیان می کنند بعد دوستان ما که اطلاع  ندارند گمان می کنند این تفسیر بدیع و زیبایی است که جز از طرف امام معصوم صادر نمی شود، بعد که ما برای شان بیان می کنیم این تفسیر را علامه طباطبایی بیان کرده، خب می گویند چه اشکالی دارد، می گوییم خب سرقت علمی است وقتی نقل می کنی باید آدرس بدهی، بر فرض سرقت علمی نباشد پس دلیل بر امامت این شخص نمی شود

استاد شریفی:

احسنت، یعنی امامی که خودش نیازمند علما است، امامی که باید خودش در علم رجوع کند به علما کتب علما را بخواند بعد از آنها یاد بگیرد بیاید برای هدایت مردم بگوید، خود علما را بخواهد هدایت کند، یک دور خیلی قشنگی می شود، می رود از یک عالم دینی علمی را می گیرد که بعد بخواهد بیاید با همان حرف باز همین عالم دینی را هدایت کند، این چه امامی است، آن عالم فکر می کنم اولی است برای  امامت نسبت به احمد

حجت الإسلام پور آذر:

به هر حال مدعیان باطل حق و باطل را باهم ممزوج می کنند تا امور بر مستضعفین از شیعیان مشتبه شود، و بتوانند عده ای را دور خودشان جمع کنند، لذا خیلی از این مباحث روایات مهدیین، روایات وصیت که در کتاب شیخ طوسی نقل شده از کتب شیخیه برداشت کرده و حتی نوع استدلال ها به حدیث وصیت، همانطور که شیخیه استدلال کردند

«لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ»

حاقه/44

اینجا ادعای امامت و  اگر کسی بیاید ادعایی بکند رگ گردن او زده می شود همین نوع استدلال را احمد الحسن به این آیه دارد، یا در مورد  مطالب دیگر که در آینده به آن می پردازیم همان تحریفاتی که شیخیه مطرح کردند عین همان تحریفات را احمد الحسن دوباره بیان می کند، حالا شیخیه در مورد حدیث وصیت گفتند که ذکر نام احمد در وصیت احتمالاً اشاره باشد به شیخ احمد احسایی، این را میرزا محمد باقر شریف طباطبایی بیان کرده، محمد خان کرمانی هم بیان کردند، میرزا محمد باقر شریف طباطبایی صریح تر این را ذکر کرده و بیان کرده که اینجا احمد دلالت بر شیخ احمد احسایی دارد و بعد ادله ای را برای اثبات مسئله و برداشت شان اقامه می کنند از رؤیاها و علمی که شیخ احمد احسایی اظهار کرده

استاد شریفی:

ببینید سایت جریان شیخیه است که ما از روی سایت اینها این مطلب را خدمت بینندگان نشان خواهیم داد، ان شاءالله اگر مشکل فنی رفع شد اسکن را خدمت بیننده ها نشان خواهیم داد، تصریح شان این است که در ذیل این حدیثی که شما فرمودید که بعد از 12 امام، 12 مهدی خواهند آمد که آنها سه اسم دارند، که از آن جمله اسم احمد است، در ادامه اش تصریح می کند سؤال می پرسند مرداد از این 12 مهدی کیست و آیا اینها بعد از امام دوازدهم پشت سر هم می آیند، جواب می دهد و اینکه اول ایشان سه اسم دارد یکی از آنها احمد است شاهد این مطلب است که به تدریج بروز خواهند کرد و اولی و دومی دارند، عین همین که احمد می گوید 13 و 14 پیشت سر هم خواهند آمد و دور نیست که اول ایشان مرحوم شیخ باشد، همان آقای شیخ احمد احسایی و باقی بعد از آن جناب به تدریج بیایند، دلیل چیست؟ باز همان کپی پیست هست، همان سرقت علمی است، دلیل از حکایات مکاشفات، یعنی خواب، ببینید بینند ها احمد هم می گفت خواب صریح ترین و نزدیک ترین راه رسیدن به اثبات حقانیت احمد بصری است، آقای شیخ احمد احسایی و در جریان شیخیه هم، ما از کجا بفهمیم این جریان، جریان صحیح است و احمد امام 13 هست یا بگوییم مهدی 13 هست طبق مبنای شیخیه که مطرح کردند که واسطه فیض است بین امام زمان و مردم، می گوید اول مکاشفات و خواب دوم بروز علومی که از ایشان رسیده است، همان نکاتی که احمد به آن اشاره کرده برای ادعای حقانیت  خودش.

حجت الإسلام پور آذر:

پس ببینید طبق این مطالبی که شیخیه بیان کردند متوجه می شویم که این نوع استدلال به روایات مهدیین و روایت وصیت، یک سری نبوده که در  اختصاص مدعی صادق باشد، پس سر نبوده، بلکه مدعیان کاذب هم توانایی درک این مطلب را داشتند که مهدیینی وجود دارد و روایت وصیت استناد به وصیت، این نکته اول، نکته دوم این است که پیروان احمد الحسن در پاسخ به این نکته که می گوییم شیخیه هم به وصیت استناد کرده به ما جواب می دهند، می گویند که آیا خود احمد احسایی چنین ادعایی داشته؟ می گویند چنین ادعایی نداشته، ما گفتیم خود مدعی اگر ادعا بکند رگ گردنش زده می شود، ما گفتیم فقط مدعی صادق می تواند استناد کند گمراه نمی کند، یعنی آن ادعایی که کردند، خود احمد الحسن گفت، گفت این وصیت پیامبر «عاصمة من لضلالة» هست بازدارنده از گمراهی هست، گفتیم یک گارانتی ایشان برای این حدیث اینجا برداشت کرده، خب می گوییم این گارانتی که شما بیان می کنید چه مواردی را شامل می شود؟ این را هیچ کس نمی تواند ادعا بکند، هر کس به این وصیت مراجعه بکند گمراه نمی شود، می گوییم گروهی از شیخیه به این وصیت مراجعه کردند گمراه شدند، می گوید نه گارانتی اینجا را شامل نمی شود، دایره را یک کم تنگ تر می کند

استاد شریفی:

مثل گارانتی های بعضی محصولات است وقتی میخریم بعدش دیگر خبری از گارانتی نیست

حجت الإسلام پور آذر:

مسئله همین است، باید کلام پیامبر را درست فهمید وقتی پیامبر می فرماید که من مطلبی بنویسم که گمراه نشوید به چه معنا است؟ شما آمدی تحریف کردی مثلاً کلام پیامبر را بعد گمراه شدی گردن پیامبر می اندازی؟ در قرآن آمده قرآن هدی للناس است شفاعت للمؤمنین است، «و لا یزید الظالمین الا خسارا» ظالمین چه کسانی هستند؟ «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» می آیند کلمات قرآن را از جایگاه اصلی آن خارج می کنند تحریف می کنند، معنای دیگر برداشت می کنند، خود شان و عده ای را گمراه می کنند، به ضلالت می کشند بعد ما بیاییم قرآن را متهم می کنیم به اینکه قرآن اینها را گمراه کرد؟ نه آن هوای نفس شما اینکه آمده قرآن را تحریف کرده او باعث گمراهی شده، لذا باید کلام پیامبر را درست بفهمیم، پیامبر فرموده کسی به حدیث من که چیزی بنویسم گمراه نشوید به آن واقعاً عمل کنید گمراه نمی شوید، آیا به این معنا است که دیگر به ثقلین احتیاج نداریم فقط همین یک حدیث است؟ همین یک نوشته است؟ نخیر «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ» نباید باشیم، یک کلام پیامبر در کنار نظام فکری و فرهنگ نامه کامل از رسول خدا معنا پیدا می کند .

استاد شریفی:

باز یک مطلب دیگر روی سایت جریان شیخیه هست، ببینید اینجا را چون یکی از مباحثی که این آقایان مدعی هستند این است که آقا اساساً بحث مهدویت را مهدیین را احمد آمده رو کرده و یک سری بوده کسی دیگر قبل از آن نمی دانسته اصلاً موضوع اینها این است مهدیین  وصیت رسول خدا، من فایل پی دی اف را دانلود کردم از روی فایل پی دی اف اینها  مطلب را می خوانم

مهدیین و وصیت رسول خدا (ص)

http://m-kermani.ir/

از این جهت، آن حضرت در شب وفات خود وصیت را به امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده و متن آن نیز از امام صادق علیه السلام در کتب معتبر شیعه از جمله غیبت طوسی

دقیقاً حتی من می گویم احمد کلمات را هم آمده از اینجا کپی کرده، می گوید در کتب معتبر شیعه می خواهد به روایت یک اعتباری ببخشد همان کاری که  احمد می کند در معتبر ترین کتاب شیعه کتاب الغیبة شیخ طوسی حالا خود شیخ طوسی این روایت را رد می کند می گوید باطل بودن این روایت از بدیهیات است، شیخ طوسی اصلاً این روایت را آورده برای موضوع دیگر، در ادامه اش می آید متن روایت را می آورد و در آخر می گوید، یک سری در این روایت نهفته است، باز هم حرف احمد که یک سری است، آخر آن این است که پس از ائمه ذکر 12 مهدی شده که امر به ایشان واگذار شده و اولین ایشان نیزد فرزند امام زمان می باشد، همان حرف احمد است، پس تا اینجای بحث شیخیه به حدیث وصیت احتجاج کرده، طبق مبنای احمد اینها منحرف هستند، گمراه هستند به حدیث وصیت چنگ هم زدند، اما نجات پیدا نکردند، این کمترین حالتش هست که دیگر هیچ راهی برای فرار احمد و اتباع احمد در این مورد نیست، ممنون از مطالبی که فرمودید استاد،  حالا برویم سراغ نفر بعد دیگر چه کسی است؟ که به حدیث وصیت خودش احتجاج کرده باشد، داریم؟

حجت الإسلام پور آذر:

حالا باشد گارانتی شامل این می شود که خود مدعی امامت استناد به وصیت کرده باشد، یک مورد دیگر بیان می کنیم که خودش به حدیث وصیت استناد کرده و آن شخصی بنام علیرضا پیغان هست که این شخص مدعی است که این سه اسمی ک در وصیت آمده دلالت بر سه فرد دارد، بعد استناد می کند به همان روایت «له اِسمان اسم یخفی و اِسم یعلن»، مدعی است که اینجا سه فرد هستند، احمد عبدالله مهدی، بعد می گوید احمد استاد من احمد زمان است و مهدی من هستم، یعنی می آید استناد می کند به نام مهدی در وصیت و ادعای مهدویت می کند، این شخص خودش مدعی امامت است و برای اینکه خودش را اثبات بکند به نام مهدی در وصیت پیامبر خاتم استناد می کند، پس این یک دلیل دیگر، خب قبل از احمد الحسن بوده مدتی هم زنده بوده، من فیلم این شخص را دیدم مکتوبات و دست نوشته هایش را هم دیدم، استاد شهباز جان چقدر تلاش کردند این را در کتاب شان نوشتند بیان کردند همه جا ولی ما چرا گوش مان نمی شنوند

استاد شریفی:

این آن کتاب و مقاله آقای علیرضا پیغان است، صفحه 41، تصریح می کند به همان حدیث وصیت که مهدی که نخستین مؤمن می باشد یعنی من اولین کسی که به سید حسین و فوت و قبر امام دوازدهم ایمان آورده است، کیفیت این اسکن یک مقدار پایین است ولی از باب اینکه حجت را تمام کنیم بر اتباع احمد، این آقای علیرضا پیغان کتابش، متن و مطلب آن، قبل از آقای احمد هم آمد و ادعا کرد و حرفش را زد، این هم یک دلیل دیگر بر بطلان ادعای آقای احمد؛ من یک نکته ای را خدمت بینندگان می خواهم بگویم یک نفر دیگر هم هست، حالا من این یک نفر را بگویم دیگر بحث اینجا را جمع کنیم فکر کنم به اندازه کافی کفایت می کرد

حجت الإسلام پور آذر:

یک نکته ای هم هست که ما اشاره می خواستیم بکنیم در مورد این مدعی تلگرامی، ما وقتی که در جریان احمد الحسن بودیم و او باور داشتیم یک کانال تلگرامی باز شد مثل صفحه فیس بوک، و مدعی شد من احمد الحسن هستم،

استاد شریفی:

یعنی همان احمد الحسنی که در فیس بوک هست؟ یا نه یک کس دیگر

حجت الإسلام پور آذر:

نه آن باطل است من احمد الحسن هستم دلیل من وصیت است

استاد شریفی:

یعنی در فضای مجازی دو تا احمد الحسن پیدا شد، یکی صفحه فیس بوک بود که می گفت من احمد هستم که صفحه دست من است، یکی هم صاحب یک کانال یا گروهی در تلگرام، داستان جالب شد ، ایتا و سروش و روبیکا که احمد نیامده؟

حجت الاسلام پور آذر:

 آن زمان این برای همه دوستان و رفقا سؤال شد که ما گفتیم راه شناخت وصیت است، هیچ کس نمی تواند به وصیت استناد دروغ بکند، الآن یک کسی به وصیت استناد دروغ کرده و می گوید من احمد الحسن هستم، هر کس یک جوابی می داد می گفت نه بار اول کسی که به وصیت استناد کرد کارایی آن تمام شد، الآن برای شناخت شخص ما باید ببینیم شیوخ مکتب چه می گویند، دیگر وصیت کارایی ندارد، یا حتی بعضی دوستان رفتند از او سؤال پرسیدند، سؤال علمی دیدند توانایی علمی ندارد، چه شد؟ پس وصیت کارآمدی ندارد

استاد شریفی:

و آن حرف احمد هم باطل بود، که مدعی دورغین نمی تواند به وصیت احتجاج کند قبل احتجاج خدا رگ گردن او را می زند

حجت الاسلام پور آذر:

بله، این اختصاصی به اولین نفر ندارد، طق ادعای احمد را هیچ کس نمی تواند به این وصیت استناد بکند، الآن خود پیروان احمد الحسن سردرگم هستند  که اگر احمد الحسن ظهور بکند یک کسی بیاید بگوید من احمد الحسن هستم، یادم هست یک شرکتی بود ما می رفتیم کار می کردیم، من و آقای فتحی و آقای رزقی و دوستان دیگر می گفتیم شرکت پرهام، آنجا با پر شتر مرغ گردگیر درست می کردیم، آقای فتحی اسم این شرکت را گذاشته بود شرکت پرهام، آنجا می نشستیم بحث می کردیم در مورد همین مسائل، در مورد همین مسئله هم با 7-8 نفر از دوستان ما که چند تا از آنها زندان هستند، بیشتر شان آزاد هستند با اینکه مسئولیت و فعالیت دارند بحث می کردیم الآن کسی بیاید بگوید من احمد الحسن هستم، چطور می پذیریم؟ یک کسی می گفت همین که بگوید من احمد الحسن در وصیت هستم به وصیت استناد کند کافی است، آن یکی می گفت اینکه نمی شود که آن برای شناخت شخصیت او بود برای شناخت شخص دیگر وصیت کارآمدی ندارد، این سردرگمی هست، الآن هم من با بعضی از دوستانم صحبت کردم آنها می گویند نه،  همین وصیت است الآن کسی بیاید ظهور بکند بگوید من احمد الحسن هستم و استناد به وصیت بکند ما از او می پذیریم، ولی غالباً مسئولین و خادمین می گویند نه ما تابع مکتب هستیم، مکتب نماینده های احمد الحسن هر کس را بگویند این شخص احمد الحسن هست  ما می پذیریم، دیگر وصیت کارآمد ندارد

استاد شریفی:

پس در وصیت پیغمبر اینطور که شما می فرمایید اگر آن قسمت اول باشد که عده ای می گویند هر کس بگوید من همین احمد در وصیت هستم و امام هست، حالا شاید یک مقدار بد آموزی هم داشته باشد، از فردا هر کس احمد نام باشد می رود ادعا می کند که من هم امام 13 هستم اینها هم باید ایمان بیاورند؛ نکته دوم من فکر می کنم با آن مطلبی که شما گفتید، پیغمبر یک اشتباهی کرده در این حدیث وصیت که اینها مدعی هستند که اسم مکتب را نیاورده، که این وصیت هنگامی قبول است عاصم من الضلال است که یک مکتب نامی در نجف خواهد آمد، 4-5 نفر هم مثل حسن حمامی و ناظم العقیلی و علا سالم، که اینها باید این امام را تأیید کنند تا شما بتوانید امام واقعی را تشخیص بدهید.

حجت الإسلام پور آذر:

یک نکته هم در مورد بحث علیرضا پیغان که ما با دوستان که صحبت می کنیم می گویند که، غالباً از ما که سؤال می پرسند، آیا کسی مدعی این وصیت هست، فقط می گویند نه مدعی اسم احمد باشد، انگار وصیت فقط یک اسم آمده احمد پس عبدالله چه؟ مهدی چه؟ سه اسم است، علیرضا پیغان گفته من مهدی هسم، می گویند خب اسم ایشان که علیرضا است، می گوید مهدی وصف من است، این اسمی است که امام زمان بر من گذاشته، جالب است به خود پیروان احمد الحسن می گوییم که احمد الحسن ادعای وصیت را کرده اسمش احمد است، اسمش عبدالله نیست، مهدی نیست، اینها را با تأویل بر احمد الحسن تطبیق می کنند، مهدی می گویند، می گویند این نام را پیامبر بر او گذاشته، اینها نام هستند باید با این نام شناخته بشوند، این سه نام، نام یک شخصی است که با آن می خواهیم بشناسیم، طبق ادعای شما ولی فقط احمد را می آیند بیان می کنند، ولی تطبیق نام مهدی بر این شخص مدعی با تفسیر و تأویل، تفسیر به رأی و تأویل های باطل انجام می شود

استاد شریفی:

حالا من یک جایی بودم با یکی از آقایان بحث شد، همین اشکال را گرفتم، گفت اینها صفت است، عبدالله بنده خدا، بعد یک آقایی کنار ما نشسته بود گوش می کرد گفت خب ببخشید اگر اینطور باشد که ما همه عبدالله هستیم، همه بنده خدا هستیم، خب من هم می توانم فردا ادعا کنم، بعد یک اشکال قشنگی گرفت، گفت آن پیغمبری که اینقدر نفهمد که وصیتی نوشته که در وصیت او همه می توانند ادعا کنند صاحب وصیت ما هستیم، چون یک کلمه ای را برای کسی به کار برده طبق حرف شما، که همه می توانند بگویند ما هستیم،  همه ما بنده خدا هستیم، خب من به آن پیغمبر کافر هستم، قرار است من وصیت بنویسم امت خود را گمراه کنم، بیندازم در گمراهی در شک و  در متشابهات یا قرار است اینها نجات بدهم، این برداشت شما از این مقطع از روایت یعنی دوباره همان شک و شبهه و متشابهات که خدایا چه کسی هست این شخص، این دقیقاً نکته مهمی است امیدوارم که اتباع احمد یک مقدار با وجدان و انصاف روی این مطالب تأمل کنند، یکی دیگر از آن موارد و افرادی که امروز مدعی است شخصی است بنام علیرضا بابایی، و به اسم مستعار منصور هاشمی، ایشان مدعی است که خراسانی در روایات است، و حرف هایی که احمد زده به یک نحو دیگر هم ایشان زده، و یک اشتراکی که این آقا هم دارد همین است که، ایشان هم مدعی است و با علم آمده است، کتاب مناهج الرسول یکی از کتاب های جریان آقای منصور هاشمی در این کتاب در صفحه 138 می گوید

محمد بن عبدالرحمن هروی ما را خبر داد گفت نزد منصور کتاب خدا را تلاوت می کردم تا به این سخن رسیدم که آیا می دانی چه کسی خدا را بر لبه ای می پرستد، عرض کردم خدا و ولی او داناتر هستند، فرمود کسی که چیزی غیر از مهدی را منصوب می کند، او خدا را بر لبه ای می پرستد، عرض کردم آیا تو یک مهدی هستی فدایت شوم؟ فرمود من مهدی به سوی خدا و خلیفه اش هستم ولی مهدی، مهدی آل البیت است

مناهج الرسول، ص138

یعنی یک امام زمان است و یک من که مهدی هستم که مردم را به سمت خدا و خلیفه خدا راهنمایی می کنم، این داستانش مفصل است، تصریح می کند که دلیل بر اینکه من مهدی هستم، چون بحث مان منصور نیست نمی خواهیم خیلی ورود پیدا کنیم، فقط من همینطور تیتر وار بگویم، دلیل اثبات حقانیت من برای اینکه من مهدی هستم خواب است دوباره کتاب منهاج الرسول، صفحه202 و در صفحه 148، می گوید

مهدیین خلیفه خدا و امام هستند،

مناهج الرسول، ص202

ادعای مهدیین را کرد که من مهدی هستم، حالا بعدش می آید ادعا می کند من خلیفه خدا و امام هستم، حالا آقای منصور هاشمی، آقای علیرضا بابایی علت این حرفت چیست؟ سؤال از او می پرسند که بعد از اینکه امام زمان حکومتش به پایان می رسد آیا خلیفه دیگری قرار است بیاید،  خلیفه ای تعیین می کند می آید می گوید روایاتی داریم که از تداوم خلافت و انتقال او خلافت از امام زمان به 12 مهدی سخن گفته است، کدام روایت؟ روایت کتاب الغیبة شیخ طوسی، این چیدمان را بیاییم، من مهدی هستم، برای اثبات من خواب ببینید، خواب دیدند، خلیفه خدا هستم خلافتم الهی است به عنوان مهدی امام هم هستم از جانب خدا آمد امد حالا دلیل روایی ام حدیث وصیت است، خب این آقا هم الآن تا جایی که اطلاع داریم و اتباعش گفتند زند هست، دارد زندگی می کند، این ادعا ها را هم دارد، خب این هم نفر بعدی اتباع احمد پاسخ شان چیست؟ حالا از شما آقای پور آذر من یک سؤال دارم، آیا در مورد منصور هاشمی آن زمانی که جزو جریان احمد بودید و این ادعای مهدیین ایشان چیزی شنیده بودید یا نه؟

حجت الإسلام پور آذر:

من در مورد ایشان مطالعاتی داشتم کتاب بازگشت به اسلام ایشان را مطالعه کردم ولی نسبت به ادعای مهدویت و ادعای وصیت نشنیده بودم، اولین باز است از شما می شنوم

استاد شریفی:

خیلی خب حالا ما قسمت نشد اسکن ها را نشان بدهیم، مشکل فنی داریم، ان شاءالله اسکن اینها را خدمت شما بدهم یک مطالعه داشته باشید؛ این قسمت از بحث را می بندیم و فکر می کنم اگر کسی زره ای انصاف و وجدان داشته باشد بحث برایش تمام است.

می رویم سراغ قسمت دیگر از نقد و تحلیل سخن احمد بصری حول حدیث وصیت، در این حدیث در کتاب الغیبة شیخ طوسی نکته ای آمده، نکته این است که  در وصیت و در این روایت تصریح شده که امیرالمؤمنین وفات می کند وصیت می دهد به امام حسن، امام حسن وفات می کند وصیت را می دهد به امام حسین، امام ها یک به یک اینگونه، یک نکته ای که در این روایت وارد شده و خیلی دوست داریم که اتباع احمد پاسخ ما را در این قضیه بدهند این است که در روایت آمده که امام زمان این وصیت را بعد از وفاتش می دهد به فرزندش به عنوان امام سیزدهم، امام زمان الآن زنده است یا از دنیا رفته، این را باید بحث کرد چون اگر امام زمان الآن زنده باشد و وصیت بعد از وفات امام زمان منتقل می شود به امام سیزدهم، خب احمد زود آمده، یا امام زمان از دنیا رفته که اتباع احمد این را می پذیرند قبول می کنند، در این موضوع تناقضات و تعارضات زیادی آقایان دارند و این نشان می دهد که مبانی اینها و استدلالات اینها و مهمترین استدلال اینها مهمترین دلیل اینها یک مسئله روشن واضح و بینی نیست، یک دلیل قطعی و صریح نیست، هزار و یک اشکال به آن وارد است چون در روایات ما آمده که باید ادله بین و روشن باشد، با این مقدمه در خدمت جناب آقای پور آذر خواهیم بود که ان شاءالله بحث را آغاز کنیم.

حجت الإسلام پور آذر:

امر به این مهمی بحث امامت، خلافت الهی روی زمین مسلماً باید ادله روشن و آشکاری داشته باشد، لذا به روایات که مراجعه می کنیم می بینیم که اهل بیت (ع) فرمودند امر ما بیّن هست، این امر، امر امامت ممکن نیست مگر با امر بین و ما نباید پیرو کسی بشویم مگر اینکه ادعای او به صورت بیّن و آشکار اثبات بشود، یک روایت در تفسیر عیاشی، یک روایت در کمال الدین شیخ صدوق که آنجا تصریح می کنند که «أمرنا أبین من هذا الشمس» امر ما اهل بیت از خورشید در وسط آسمان روشنتر است، در روایت عیاشی آمده این امر ممکن نیست مگر از امر بیِّنی، باید با امر بیّن ثابت شود؛ کسی می آید پیش امام صادق (ع) بیان می کند که اگر امام در را به روی خودش بسته امکان تشرف و حضور نزد او نیست، ما چطور بفهمیم که این شخص امام هست؟ در پاسخ امام می فرمایند که این امر باید با امر بیّن ثابت بشود و با امر مبهم قابل اثبات نیست، یکی از موارد بیّن و آشکار بودن را به این صورت بیان می کند امام که وقتی وارد شهر می شوید، بپرسید امام به چه کسی وصیت کرد، بدون هیچ ابهامی بیان کنند که امام به فلان شخص وصیتی کرده، یکی از مصادیق بیّن بودن است، یعنی استدلال باید روشن و آشکار باشد، بدون تفسیر به رأی، بدون تحریف و تأویل کلام امام بر آن شخص صدق بکند.

استاد شریفی:

حالا این هم جالب است آقای پور آذر، چون ما کار و تخصص اصلی مان اهل سنت است در کتب اهل سنت به وفور آمده، مثلاً در مورد ائمه، امام کاظم را می خواهد معرفی کند، یک عالم سنی حتی بعضی از علمایی که ما قائل به این هستیم آنها ناصبی هستند نگاه شان به اهل بیت بسیار نگاه تندی است، وقتی می خواهد این امام را معرفی کند آن اهل سنت یا آن ناصبی می گوید امام الرافضه، یعنی او هم می داند که این شخص، این فردی که الآن می خواهد صحبت کند امام صادق و امام کاظم است،  امام جواد است، به لفظ امام شیعیان و امام روافض از آنها اسم می آورد، این نکته ای که فرمودید شما همه برایشان این قضیه مشخص بوده که این شخص کسی است که شیعه قائل به امامت این فرد است و حتی آن ناصبی و دشمن اهل بیت هم از این خبر دارد خب این همان صفتی است که در جریان احمد و برای احمد نیست نمی بینیم این را

حجت الإسلام پور آذر:

لذا پیامبر وقتی وصیت کردند عهد گرفتند از هر امامی که بعد از خودش امام را معرفی کند، چطور آن اسم کلی در وصیت مصداقش مشخص می شود با وظیفه ای که پیامبر بر دوش هر امامی گذاشته، لذا در روایات آمده امام باید از ناحیه پدرش در مورد او بیانی باشد وصیتی باشد، یعنی غیر از وصیت پیامبر امام قبلی هم در مورد او وصیت بکند، لذا وصیت می شود صامت، در کنار این وصیت صامت، یک امام ناطقی باید باشد که مصداق این وصیت را مشخص بکند، پس اگر کسی الآن از غیبت امام عصر سوء استفاده بکند و خودش مدعی بشود من مصداق وصیت هستم، این ممکن نیست، باید از ناحیه خود امام عصر در مورد او دلیلی صادر بشود

استاد شریفی:

ممنون متشکر، حالا کیلیپی داریم، کلیپ اول را با شما بینندگان عزیز ببینیم در رابطه با این نکته ای که صحبت شد آقا آمدند پاسخ دادند، چون یکی از اشکالاتی که به این روایت استاد ما آقای دکتر حسینی قزوینی گرفتند همین مسئله بود که اینجا می گوید امام زمان از دنیا می رود و وصیت منتقل می شود به امام سیزدهم، امام زمان زنده است، کیلیپ شماره یک را باهم ببینیم، جناب آقای هاشمی یک از لیدر های جریان یک پاسخی دارد بر می گردیم در خدمت شما خواهیم بود

کلیپ1:

آقای هاشمی:

اما اینکه این بحث «فإذا حضرته الوفاة فليسلمها إلى إبنه»، اوالاً وفات همیشه به معنای مرگ نیست، خداوند به حضرت عیسی (ع) چه می فرماید؟

«إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ

من تو را توفی می کنم

آل عمران/55

حداقل این را می دانید چون توضیح آن برای آقای قزوینی درکش سخت باشد، توفی همیشه به معنای مرگ نیست، ممکن است به معنی رفع هم باشد، «و رفعناه مکانا علیا»، پس مفهوم رفع اولاً داریم، هم در مورد حضرت الیاس (ع)، هم در مورد حضرت عیسی (ع)، حالا توضیح آن چیست  این یک بحث فلسفی است، اما سر بسته و فی الجمله باید این را بدانیم که اولاً توفی و وفات همیشه به معنای مرگ نیست.

استاد شریفی:

این پاسخ بسیار علمی و کوبنده را دیدید، به قول ایشان ما که نم فهمیم استاد ما استاد قزوینی در آن حد نیست که متوجه این مطلب باشد. من قبل از اینکه آقای پور آذر بخواهد صحبتی بکند، این را نشان بدهم، این روایت و همان حدیث وصیت است، در روایت چه می گوید؟ زمانی که وفات تو رسید ای علی وصایت و جانشنی را به فرزندم حسن بسپار، زمانی که مگر او فرا رسید آن را به فرزندم حسین، زمانی که وفات او فرا رسید به فرزندش آقا امام سجاد، دقیقاً در این روایت آمده واضح و صریح، من یک سؤال دارم، آقای هاشمی، پیش یک بچه بروید این بچه یک جمله ای را می گوید می گوید که شیری در جنگ یک گاومیش را خورد بعد شما بگویید ببین پسرم، شیر همیشه به معنای حیوان درنده نیست، شیر به شیر دوشیده شده از گاو و گوسفند هم می گویند، این شیر آب هم شیر می گویند، فکر نمی کنید آن پسر خردسال به شما یک نگاهی بکند بگوید این بنده خدا عقلش را از دست داده، حالش خوب نیست، خب این جمله ای که من دارم می گویم، سیاق جمله من مشخص است، که من منظورم از این شیری که گاو میش را در جنگ خورد، در دشت خورد مراد این حیوان وحشی است و هر عاقلی این را می فهمد، فکر نمی کنید با این حرف تان باعث تمسخر خودتان و جریان تا توسط مردم می شوید؟ روایت را خودتان اسمش را گذاشتید حدیث وصیت، انسان چه زمانی وصیت می نویسد، موقعی که از دنیا دارد می رود، موقعی که دارد قبض روح می شود، بعد اگر این باشد که در روایت مگر امام زمان را به معنی وفات او نیست به معانی دیگر است، پس باید بگوییم کل روایت، ائمه ما از دنیا نرفتند، اینجا وفات همه اش به معنی فراموشی و غیره است، پس ائمه دوازده تای دیگر هم الآن زنده هستند، واقعاً خنده تان نمی گیرد از این حرف؟ آقای پور آذر در خدمت شما هستیم.

حجت الإسلام پور آذر:

بله دقیقاً این نکته ای که ما همان سال اول هم که در یک جمعی از بین طلبه ها این حدیث وصیت را مطرح کردیم، همین را بیان کردند، اگر کمی ما تعصب را کنار می گذاشتیم چشم های مان را باز می کردیم واضح است که این کسی که مدعی شده، احمد الحسن که مدعی وصیت شده، وصیت را تحریف کرده، من قبلاً هم بیان کردم که احمد الحسن اولین نفری نبود که این وصیت را تحریف کرده، قبل از او وصیت را تحریف کردند، نباید بگوییم اولین نفری که به وصیت استناد کرده، باید بیاییم بگویم قبل از احمد الحسن هم کسی استناد کرده، نه اصلاً اینطور نباید بیان بشود، باید بگوییم احمد الحسن اولین نفری نبود که  وصیت را تحریف کرده، این روایت را تحریف کرده، قبل از احمد الحسن کسانی بودند ین  وصیت را تحریف کردند، چرا تحریف؟ تحریف یعنی چه؟ یکی از مصادیق تحریف، تحریف معنوی است، تحریف معنوی یعنی چه؟ یعنی کلمه ای را از موضع و معنای خودش منحرف کنی به یک معنایی که اراده نشده «یحرفون الکلم من بعد مواضعه» کلمات و جمله را از معنای خودش منحرف کنی، این می شود تحریف، اولین نفر احمد الحسن نبوده این را تحریف کرده، اینجا «فإذا حضرته الوفاة»12 بار تکرار شده، در 11 باز قطعاً شما می گویید وفات به معنی مرگ است، در مورد دوازدهم می گویید وفات به معنی مرگ نیست، به چه دلیل و به چه قرینه ای؟ مگر می شود بدون قرینه یک کلمه را از جای خودش برداریم یک جای دیگر بگذاریم؟ این می شود تحریف، این کار را شیخیه انجام داده، و شما به تبع او مرتکب این تحریف شدید، لذا اینکه گفته می شود مدعی کاذب نمی تواند به وصیت استناد بکند یک قیدی را خود دوستان احمد الحسن می زنند، می گویند منظور ما استناد درست است، من از شما می پرسم کسی که بیاید وصیت را تحریف بکند بعد ادعای وصیت بکند آیا استناد درستی به وصیت کرده؟ چنین استنادی درست است؟ خب چرا ما شیخیه را نپذیریم آن هم آمدند با چند تا تحریف، حالا آنها تحریف های شان بیشتر بود  احمد الحسن دو سه تا تحریف کرده، آنها پنج تا تحریف کردند، پس وقتی که تحریف صورت گرفت یک روایت از جایگاه اصلی خودش خارج شد دیگر آن روایت، روایت پیامبر نیست، دیگر احمد الحسن مدعی وصیت پیامبر نشده، بلکه یک وصیت را خودش جعل کرده و مدعی آن وصیت شده؛ وفات به معنای مرگ است، مگر قرینه ای داشته باشیم بر خلاف آن در آیه قرآن که گفته

«إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ»

آل عمران/55

بر فرض اینجا رافع قرینه ای هست برای اینکه منظور از توفی رفع است، آنجا قرینه داریم، اینجا قرینه نداریم، آنجا که آقای استاد شریفی مثال زدند که پسر بچه می گوید من شیری را در جنگل دیدم که گاو نری را خورد، این در جنگ قرینه ای است برای اینکه این شیر منظور شیر حیوان درنده است

استاد شریفی:

شکار کرده منظور حیوان درنده است، گاو را خورده منظور آن شیر درنده است

حجت الإسلام پور آذر:

اینها همه قرینه است، این همه قرینه در این وصیت که وفات به معنای اصلی آن هست حالا شما بگو نه این شیر منظورش رجل شجاع است، بدون قرینه می شود تحریف کلمات از جایگاه خودش، و کسی که چنین تحریفی انجام بدهد مدعی صادق نیست.

استاد شریفی:

این نکته ای که شما گفتید من را یاد چند مورد از این تحریف های احمد انداخت، مثلاً من آن اوایل که کتب احمد را شروع کردم به خواندن، ما یک سری روایات داریم که می شود گفت تواتر معنوی دارد، بحث رجعت، خب در روایات آمده که مثلاً فلان شخص رجعت می کند، یادم هست یک روایتی دیده بودم خود احمد آورده بود که مالک اشتر رجعت خواهد کرد، بعد آنجا همین کار را کرده بود، گفته بود اینجا منظور از مالک اشتر، یا حتی در مورد حضرت عیسی، مراد از حضرت عیسی و مراد از مالک اشتر خود این افراد نیستند، یک کسی هست می آید اینقدر شجاع است تشبیه شده به مالک اشتر، حضرت عیسی که در روایات آمده که رجعت می کند از آسمان نزول پیدا می کند می آید در زمان ظهور، او خود من احمد بصری هستم،  من همینطور به خودم گفتم خدایا اگر اینطور باشد که هر کسی می تواند، درب ادعا باز است دیگر، دروغ هم که کنتور نمی اندازد، به چه دلیلی؟ کدام روایت آمده که این اسامی که در روایات آمده که اینها رجعت می کنند، همه اینها تشبیه است از باب شهامت به مالک اشتر، یعنی الی ماشاءالله در این روایات و این تحریف هایی که شما گفتید در جریان احمد به وفور به چشم می خورد؛ اما یک نکته فرمودید جناب آقای پور آذر که باز هم این حرف اینکه این وفات به معنی مرگ نیست، حرف احمد نیست، گفتید از کجا کپی پیست شده؟ از کتب شیخیه یعنی دوباره همان حرف های گذشته؛ ببینید دوستان عزیز دوباره سایت جریان شیخیه، چون دقیقاً همین اشکال به شیخیه هم بر می گشت در رابطه با حدیث مهدیین بخواهند همین استدلال را بکنند می گوید

در این نظریه وفات امام عصر عجل الله فرجه همانطور که مرحوم حاج محمد خان اعلی الله مقامه توضیح داده اند مانند فوتی است که در قران به عیسی علیه السلام نسبت داده شده

http://m-kermani.ir

عین همان حرفی که آقای هاشمی زد

و یا فوتی که برای خواب بیان شده؛ از این قبیل موارد که فوت در معانی دیگر بکار رفته و  برای امام عصر عجل الله فرجه هم میتواند به معنای بودن ایشان در هورقلیا باشد

که خلاصه امام زمان در یک عالم دیگر بنام هورقلیا و این مباحثی که شیخیه مطرح کردند وجود دارد، بیننده های عزیز، اتباع احمد برادر من والله بالله احمد ما هرچه کار کردیم دیدیم حرف جدیدی نزده، این چه امامی است که تمام مطالب او سرقت های علمی از بقیه فرقه ها است و ادعا می کن که من با علمی آمده ام که هیچ کسی نیامده، خب این هم که حرف شیخیه از کار در آمد، حرف جدید و سری نبود؛ اما یک نکته ای را من بگویم چون وقت نمی کنیم برسیم به مطالب دیگر من فکر می کنم با این نکته باید بحث را جمع کنیم چون مطالب دیگر و یک کیلیپ دیگر هم ماند، ادامه جواب این مطلب برای جلسه بعد را خدمت شما بینندگان بگویم، و جناب آقای پور آذر این را نشان بدهم ، اول این جواب حلی را بدهیم، می گویید روایاتی داریم که در روایات به حضرت اشاره شده به مرگ حضرت، پس حضرت که از دنیا نرفته، پس اینجا وفات به معنی مرگ نیست به معنی فراموشی است، هیچ قرینه ای برایش وجود ندارد، اما آن روایات چیست و جواب آن کتاب الغیبه شیخ طوسی، روایت می گوید که

امام صادق (ع) فرمودند زمانی که قائم قیام کند مردم می گویند از کجا قیام کرد در حالی که مدت بسیار طولانی که استخوان هایش هم پوسیده شده توجیه این خبر و نظایر آن این است که می گوییم مقصود از موت در این اخبار از بین رفتن ذکر و یاد او است

الغیبة، شیخ طوسی

اتباع احمد از این هم استفاده می کنند

نه مردن و فوت ایشان چون بیشتر مردم معتقد می شوند که او از دنیا رفته و استخوان هایش هم پوسیده شده است

بیننده های عزیز این روایت می گوید مردم برداشت شان از غیبت طولانی امام زمان وفات امام زمان است، یعنی خود این روایت دارد می گوید امام زمان وفات کرده، و برداشت مردم و فهم عده زیادی از مردم این است که امام زمان از دنیا رفته

اما بعداً خداوند او را ظاهر می کند درست مثل ظاهر کردن صاحب حمار که خداوند پس از اینکه او حقیقتاً از دنیا رفته بود زنده اش فرمود. این توجیه در تأویل اخبار دور نیست بلکه نزدیک است علاوه بر اینکه همگی خبر واحد هستند و موجب علم هم نمی شوند

تازه خود شیخ طوسی همین روایت را می گوید اینها خبر واحد هستند موجب علم نمی شود

پس به سبب آنها از اعتقادی که عقل ها به آن دلالت کرده و اعتبار صحیح ما را به سوی آن کشیده و به اخبار متواتره که قبلاً ذکر کردیم قوت گرفته نمی توان عدول کرد

ادامه بحث روایت دیگری را می آورد که می گوید

امام صادق فرمود بر صاحب این امر دو غیبت است که در غیبت دوم ظاهر می شوند اگر کسی آمد و به تو گفت من دست در خاک قبر او داشتم کنایه از اینکه او از دنیا رفته او را تصدیق نکن

باز در روایت بعدی می گوید

سنتی از چهار نبی خدا برای امام زمان است

خب سنتی از حضرت یوسف و حضرت عیسی و از پیامبر هست و از حضرت موسی؛ اما آن سنت چیست؟

سنت و ویژگی عیسی این است که  گفته می شود او مرده است در حالتی که نمرده و زنده است

ادامه روایت در روایت بعدی هم همین را می گوید، خب این رویت تصریح آن این است، تصریح بر این می کند که مردم از غیبت امام زمان به این می رسند که حضرت وفات کرده و از دنیا رفته، پس همین روایتی هم که شما می خواهید به آن احتجاج کنید همین ها هم بحث وفات امام زمان را مطرح می کند؛ باز در صفحه بعد

رد سایر فرقه هایی که قائل به امامت غیر ولی عصر هستند

خب این فرقه ها به چه دلیلی ایجاد شدند؟

فرقه ای می گویند آن حضرت از دنیا رفته و بعداً زنده خواهد شد

شیخ مفصل اینجا در این کتاب و در حول این بحث تصریح می کند می گوید روایاتی که اشاره به این نکته دارد به این دلیل است که مردم به این عقیده رسیده اند که امام زمان از دنیا رفته است، به چه علت؟ چون حضرت را فراموش کردند به این اعتقاد رسیدند، خب الآن شما معتقد هستید امام زمان از دنیا رفته است، این را اول پاسخ بدهید، یا زنده است و نکته بعدی که در جلسات بعد اینها را خدمت آقای سید پور آذر خواهیم بود، امام زمان الآن کجا است و آیا به احمد امامت منتقل شده یا منتقل نشده، اینها را خوب فکر کنید هفته بعد مفصل حول این موضوع بحث خواهیم کرد.

خب جناب آقای پور آذر 2-3 دقیقه وقت داریم اگر حرف پایانی است در خدمت تان هستیم و بتوانیم در برنامه بعد هم از شما استفاده کنیم

حجت الإسلام پور آذر:

خواهش می کنم ممنون از شما، یک جمع بندی عرض کنم، ما بیان کردیم که امر امامت با امر بین باید اثبات بشود، قبلاً هم اشاره کردیم مدعی کاذب به متشابهات تمسک می کند و ملاک قرآنی برای تشخیص مدعی کاذب از صادق همین است، مدعی صادق ادله اش بین است نیاز به تفسیر به رأی و تأویل و تحریف ندارد، دلالت آن واضح است، چون اصلاً به محکمات استناد می کند، محکمات دیگر نیاز به تأویل ندارد ولی مدعی کاذب به متشابهات استناد می کند و طبق قرآن

«فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ»

آل عمران/7

کسانی که در قلب شان زنگار هست، گمراه هستند آنها به متشابهات تمسک می کنند تا بتوانند تأویل بکنند، تفسیر به رأی بکنند باعث فتنه بشوند، لذا خود این ملاک روایی و قرآنی است مدعی صادق امرش بین است، یعنی ادله ای که می آورد واضح است بدون اینکه شما بخواهی توضیح بدهی می فهمند دلیل را ولی مدعی کاذب به متشابهات تمسک می کند و متأسفانه باز هم مطلبی که اتباع احمد الحسن با برخی روایات می آیند مردم را فریب بدهند این روایت است که می گوید «يظهر في شبهة ليستبين» می گویند نه حضرت قضیه اش فرق دارد با شبهه ظاهر می شود، در ترجمه هم اینطور می گویند حضرت با شبهه ظاهر می شود آرام آرام روشن می شود امر او و حال اینکه روایت این است که حضرت در شبهه ظاهر می شود

استاد شریفی:

در اوج فتنه ظاهر می شود نه اینکه حضرت نعوذبالله خودش فتنه است

حجت الإسلام پور آذر:

باعث روشن شدن می شود در آن روایت هست که راوی گریه می کند می گوید 12 پرچم متشابه بلند می شوند ما از کجا بشناسیم حضرت را، گفت «أمرنا ابین من الشمس» وقتی خورشید آمد همه روشنایی هایی که سرابی بیش نبودند آنها از بین می روند لذا این یک ملاک روایی و قرآنی است، مدعی صادق امرش بیّن است مشتبه نیست ولی مدعی کاذب تماماً متشابهات هست.

استاد شریفی:

ممنوم استاد پور آذر عزیز دست شما درد نکند و همچنین شما بینندگان بزرگوار دعای اول و آخر ما

اللهم عجل لولیک الفرج

یا علی مدد.


  
  • علیرضا عارفی

    9 بهمن 1402 - ساعت 16:52

    سلام متأسفم که برای بطلان یک کسی که اصلا معلوم نیست زاییده ذهن کی است؟ بعد بیایید یکی از مکتب های فکری شیعه رو که بیشترین فضیلت ها رو برای ائمه علیهم السلام قائل هستند متهم می کنید آن هم به دروغ. چرا قبل و بعد از این سخن رو که فرمودند احتمال دارد و نوشته اند دور نیست یعنی بنا به علم و زهد و علائمی که شیخ احمد داشته اند شاید یا دور از ذهن نیست که ممکنه یکی از ۱۲نقیبی که در خدمت امام زمان هستند یکی از آن خدمت گذاران به امام زمان شیخ احمد باشد. و شما اگر کتاب را خوانده باشید خوب میدانید که من چه میگویم و این یک دروغ هست نسبت به شیخیه و شما متاسفانه با این دروغ حجت بین مردم و شیطان شدید درحالی که اگر تعصبات جاهلانه رو کنار می گذاشتید حجت بین مردم و خدا می بودید. حیف که خودتان را هلاک کردید با این دروغ
    پاسخ نظر:

     با سلام
    مگر می شود هر کسی که زاهد بود را نقیب امام زمان صلوات الله علیه معرفی کرد؟
    همین حرف های غیر یقینی باعث انحراف می شود.
    در مسئله انحرافی لازم نیست که شما حتما بگویید فلان چیز حتما چنین و چنان است، همین که نسبت به حق شک ایجاد کنید و یا احتمالی غیر یقینی و بدون دلیل مطرح کنید برای انحراف کافی است؛ چون اگر این باب باز شود که هر کسی بنا بر سلیقه خودش دیگری را زاهد و نقیب بداند، آن وقت دنیا پر می شود از نقیب هایی که هر کدام برای خود ادعایی دارند.
    موفق و موید باشید

    0 0
  • رضایی

    20 فروردين 1402 - ساعت 20:04

    لعنت خدا بر احمد بصری ناصبی کذاب لعنت الله علیه

    0 0

مهدی یار>

مدعی دروغین احمد بصری حدیث وصیت روایات مهدیین تحریفات شیخیه خواب گمراهی وصیت پیامبر ص وفات مالک اشتر حضرت عیسی ع فرقه ها امام عصر عج