سایر قسمت ها
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت بیستم برنامه کاوش با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین روستایی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش

عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 21/ 05/ 1402

استاد: حجت الاسلام و المسلمین روستایی

مجری: سید محمد صفایی

مجری:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ أللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه محمد و عَجِل فَرَجَهُم وَاحشُرنا مَعَهم و لَعن عَن اعدائَهم . السلام علیک یا اباعبدالله عرض سلام و تسلیت و تعزیت دارم خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند و همراهان همیشگی شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در شام شهادت امام زین العابدین علیه السلام این برنامه تقدیم حضورتون میشه ان شاالله که به زودی زود زیارت آن امام همام در مدینه ی منوره نصیب و روزی همه ی دل دادگان بشود و ان شاالله مشمول شفاعت ان بزرگوار بگردیم همه مون در خدمت شما هستیم همچون روال همیشگی شنبه شب ها از شهر مقدس قم و جوار کریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و از شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه شریف با برنامه کاوش ویژه پاسخ به شبهات باستان گرایان در این برنامه هم که خب طبق انچه که هفته ی گذشته تقدیم  حضورتون شد برنامه حول محور و شبهاتی است که پیرامون حضرت سید شهدا ابا عبدالله حسین علیه السلام قیام حسینی و ایام محرم و صفر توسط باستان گرایان و در شبکه هاشون مطرح میشه و ان شاالله این جلسه استفاده می کنیم از محضر کارشناس ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر روستایی آقا سلام علیکم عرض تسلیت و تعزیت دارم بفرمایید

 

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله،

بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر اروحناه له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم  و ایام سوگواری الله و مخصوصا شهادت آقا امام سجاد علیه صلوات الله و سلام رو خدمت بینندگان عزیز ارجمندمون عرض تسلیت دارم امیدوارم که عزاداریاشون تا این لحظه مورد قبول حضرت حق واقع شده باشه و خادمان خودشون رو در شبکه حضرت ولیعصر ارواحنا له الفداء را از دعای خیرشون فراموش نکنن در خدمت شما هستیم

مجری:

خیلی ممنون مچکرم خب بینندگان عزیز مستحضر هستن و پیگیری می کنن دیگه در جلسه گذشته برخی از شبهات مطرح شد پیرامون حضرت سید الشهدا حضرت ابا عبدالله حسین علیه السلام برخی ها طرفداری کرده بودن به نوعی از یزید ملعون می خواستن به نوعی توجیه کنن اقدامات یزیز رو و یا او رو تبرئه کنن که خب به صورت مفصل جناب استاد پاسخ دادن یک موضوعی که در جلسه گذشته مطرح شد همان قضیه صلح امام حسن علیه السلام و خب که در اواخر عمرشون با معاویه انجام شد و خب حضرت سید الشهدا هم به تبع پایبند بودن به این صلحنامه ولی خب اینکه برای اینکه آشکار بشود چرا این صلح ادامه پیدا نکرد برخی از شبهات مطرح شد برخی سوالات مطرح شد قرار شد در این جلسه بیشتر به اون بپردازیم بفرمایید پیرامون کلیپ اول و این محوری که عرض کردم

استاد روستایی:

سلامت باشید همونطوری که فرمودید در شبهه جدید یک مسئله ای رو مطرح می کنن مربوطه به همون مسئله صلح امام حسن علیه صلوات الله و سلام که میگن بله امام حسین در اون زمان سن حدود سی و هفت سال داشتن و بالاخره امام حسن مجبوره به صلح شدن به خاطر خیانت یاران نزدیک و اطرافیانشون اون چیزی که ادعا میشه بعد حضرت خب تن به این صلح میدن و اما خیلی از یاران نزدیک میگن مخالفت می کنن با حضرت این چیزی که حالا ادعا شده و نام میبره سلیمان صرد نمی دونم عرض کنم حجر بن عدی و بعد عرض کنم خدمت شما میگه بعضی از منابع دارن که امام حسن با امام حسین مطرح کرد امام حسین مخالفت کرد نستجیر بالله و گفت خدا تو رو هدایت کنه شما با این کار مثلا می خوای توهین کنی به پدرمون امیر المومنین و و بالاخره پدرمون با او با معاویه یعنی می جنگیده شما میخوای صلح بکنی بعد ادعا میکنه که بله امام حسن به امام حسین گفت من تو رو نمی دونم به زنجیر می بندم و از این حرف ها و بعدم میگه آقا منابع شیعه هم نقل کردن که بالاخره اینا با هم اختلافات فراوانی داشتن این خلاصه ی کلیپیه که این آقا داره در واقع ارائه میده و البته خب باز مثل همیشه نقدهای جدی ما به این کلیپ داریم ابتدا اگر صلاح می بینید کلیپ رو  با هم دیگه ببینیم و بعد ان شاالله در خدمت بینندگان باشیم

مجری:

خواهش می کنم حتما کلیپ اول رو پس با هم دیگه ببینیم ببینیم که شبهه چیست و ان شالله مجددا برمی گردیم

کلیپ اول:

مطالبی رو خدمت شما عرض بکنم حسین در زمان صلح حسن و معاویه سی و هفت ساله است اما حسن به واسطه مشکلاتی که در راه او پیش آمد و خیانت هایی که سرداران او از جمله عبیدالله بن عباس میکنه و با یک میلیون درهم هشت هزار سرباز و تسلیم معاویه می کنه و انشقاقی در لشکر حسن پیش می آید صلح رو می پذیره اما صلحی که می توانست این رو هم نپذیرد که من در ادامه خدمت شما عرض خواهم کرد حسن هدف از صلح خود با معاویه رو اصلاح امت و حفظ خونشان عنوان می کنه که این مطلب رو بلاذری در کتاب خود آوده اما در همان زمان هم اعتراضاتی بر حسن وجود داشت از جمله افرادی مثل حجر بن عدی سلیمان بن صرد خزایی سفیان بن ابی لیلا به حسن به شدت اعتراض می کنند و حتی سفیان حسن رو مذل المؤمنین می خواند یعنی کسی که مؤمنین رو ذلیل کرده است سلیمان بن صرد خزایی همان کسی که بعدها به حسین هم نامه می نویسد و کوتاهی می کند اما در بین توابین به عنوان شخص اول برگزیده میشه و بعدها کشته می شود به حسن جمله جالبی می گوید او می گوید با اینکه چهل هزار جنگجو از اهل کوفه جز اهل بصره و حجاز با تو بودند چرا به صلح و واگذاری خلافت تن داری درواقع سلیمان به حسن می گوید تو هنوز چهل هزار نیرو فقط از کوفیان داشتی درحالی که افرادی از بصره و حجاز هم با تو بودند وقتی ما اینها را در کنار هم قرار می دهیم تا ببینی که از صلح حسن با آن همه نیرو اگر فایده ای مترتب بود پس حسین چگونه با آن نیروی اندک قصد قیام داشت حتی اگر بپذیریم هجده هزار نفر از کوفیان هم با حسین بیعت کردند بازهم به اندازه سپاهیان حسن نبوده است بنابراین سلیمان از حسن سؤال معقولی رو می پرسه و می گوید هنوز هم افراد زیادی با تو هستند اما ظاهرا روحیه ی حسن همان چیزی است که بارها علی به او اشاره کرده بود و اینکه حسن از جنگیدن روگردان هست البته احادیثی هم و حتی از پیامبر آمد که در زمان کودکی حسن اشاره کرده بود که به واسطه این پسرم دو گروه از مسلمانان با هم صلح می کنند اما به اعتقاد من این موارد بعدها ساخته شد تا توجیه گر کار حسن باشد اما نکته جالب این هست که حجر بن عدی در زمانی که حسن پیشنهاد صلح رو می پذیرد و حسن می گوید که درواقع به خدا دوست داشتند می مردی و ما نیز با تو می مردیم ولی این روز را نمی دیدیم که مجلسی در کتاب خود این مطلب را هم آورده بنابراین این اختلاف را در بین اصحاب حسن می بینیم که با صلح مخالفت داشتند اما به نوعی شاید اولین مورخی که گزارشی از نظر حسین در مورد صلح نامه داده بلاذری باشد من عینا متن کتاب رو برای دوستان می خوم دراقع بلاذری می گوید که حسین به نحو بسیار تندی با حسن مخالفت می کنه اما جمله ای که می گوید این هست می گوید وقتی حسن سپاهی به فرماندهی قیس بن سعد به سوی معاویه می فرستد در جایی با حسین خلوت می کند و از صلح سخن می گوید و از به گردن گرفتن خون مردم شام و عراق سخن می گوید اینجا زمانی هست که هنوز سپاه قیس و سپاه عبید الله بن عباس با هم نیآمده اند که بعدها عبیدالله خیانت بکنه برای همین به نظر میرسه طبق این گزارش حسن به دنبال صلح بوده قبل از اینکه خیانت یاران خود رو ببینه اما ادامه بلاذری می نویسد پاسخ حسین این است که خداوند تو را هدایت کند تو اول کسی نباشی که بر پدرت خرده گرفتی و او را سرزنش کردی و از کارش کناره گرفتی یعنی به حسن می گوید که این عمل تو به نوعی توهین به پدر ماست که با معاویه جنگید و تا اخرین لحظه مقاومت کرد اما تو به راحتی می خواهی صلح بکنی و درواقع با این کار پدر خود رو تکذیب خواهی کرد حسن گفت من به آنچه تو می گویی باور ندارم به خدا اگر با من همراه نشوی تو را در زنجیری آهنی می بندم تا زمانی که از کارم فارغ شوم از حسین با نظر پذیرش گفت هر چه صلاح می دانی انجام بده پس بنابراین کار این دو برادر دچار اختلافاتی هم شده است اما جالب این هست که نقل چنین مطلبی رو ابن عساکر هم آورده و درواقع او تقریبا به شکل فوق که من مطالب را عرض کردم گزارشی را تأیید می کنه و اتفاقا در گزارش بن عساکر نام عبدالله بن جعفر هم آمده که به نوعی با حسن سر مخالفت داره و به نحوی با حسین گرایش داره یعنی او هم معتقد هست که کار حسن موجب تکذیب علی خواهد شد اتفآقا این مطلب در گزارش های ابن کثیر ارلیب ابومخنف و ابن خلدون هم آمده و به نوعی تمام گزارش های تاریخی نشان می دهد که در واقعه صلح حسین با حسن همسو نبوده بعدها ما می بینیم که حتی ابن اعثم کوفی هم که گرایش های به نوعی شیعی داشته اشاره می کنه که چون حسن از واگذاری امر خلافت به معاویه خبر داد برادرش حسین گفت ای برادر تو را از این کار به خدا پناه می دهم اما حسن مخالفت می کند در دیگر منابع شیعی همچون مناقب ابن شهر آشوب و بقیه کتب دیگر هم این اختلاف اولیه بین حسن و حسین آمده اما بعدها حسین هم می پذیرد که تن به صلح بدهد با شروطی که حس اون رو پذیرفته

مجری:

خوش آمدید مجددا به برنامه کاوش شنیدیم این صحبت ها رو در حقیقت صحبت های پیرامون صلح امام حسن علیه السلام البته اولین چیزی که به ذهن میرسه این هست که این آقا اگر امام حسن جنگ میکرد ایشون رو متهم میکرد به خون ریزی و ایجاد تفرقه و عداوت حالا هم که صلح کرده باز مدح نمی کنه بلکه به گونه ای ذم می کند امام حسن علیه السلام رو میگه این از روحیات امام حسن بوده ولی خب محور این شبهه استاد همون اختلاف و اون ایجاد دوگانگی است میان حسنین علیهما السلام و به نوعی این می خواد نشون بده که میان این دو برادر اختلاف بوده تعارضی بوده حالا می خوایم ببینیم واقعیت چگونه بوده است بفرمایید در خدمتیم

استاد روستایی:

خواهش می کنم بله همونجوری که ملاحظه فرمودین در این کلیپ ایشون در واقع به دنبال این هست که بیاد و امام حسن و امام حسین علیهما السلام رو به عنوان دو تا فردی قرار بده که اینها در ماجرای صلح با همدیگه اختلاف دارن و عرض کنم خدمت شما امام حسین نستجر بالله مقابل امام حسن هستش و علاوه بر اون بالاخره از بعضی از اصحاب امیرالمومنین علیه صلوات الله و سلام نام میبره که اینها هم بالاخره مخالفت دارن با عرض کنم خدمت شما این ماجرای صلح و یک مواردی رو خدمت حضرت دارن ذکر می کنن حالا به تحت عنوان اعتراض تحت عنوان مذل المومنین و امثال این حرفا بله بعد خب حالا یک سری منابع رو ایشون میاد و نام میبره مثل کتاب انصاب الاشراف بلاذری و به قول معروف کتابای دیگه که بنده این ها رو روی صفحه ی مانیتورم دارم ماجرای این ها از این قراره که آقایی به نام عمر بن دینار این مسئله رو نقل می کنه حالا بلاذری این رو کرده و منابع دیگری هم این مسئله رو آمدن و ذکر کردن که میگه امام حسن گفت

 انی اکره الناس لاول هذا الامر

من بالاخره خیلی کراهت داشتم و این ها تا من سرها امت پیامبر رو دیدم و الی اخر ماجرا که حالا روایت طولانی در ادامه در صفحه بعدم آمده مسئله صلح و بعد میگه سفیان بن لیل نمی دونم چی گفت و گفت مذل المومنین حجر بن عدی آمد حرفی زد و تا همینجوری میرسه به آقا امام حسین علیه صلوات الله و سلام و عرض کنم خدمت شما مطالبی که ایشون ادعا کرد عرض کنم خدمت شما غیر از این کتاب در منابع دیگری هم این مسئله آمده کتابی هست به نام عرض کنم خدمت شما اعتقاد اهل سنت باز اونم از همین آقای عمر بن دینار نقل می کنه کتاب خیلی از منابع اهل سنت به طبقات ابن سعد آدرس دادن که اونم از عمر دینار نقل کرده موارد متعددی است که این مسئله آمده ما طبیعتا اول باید این سند رو بررسی بکنیم و بعد محتوا چون سند دادن ببینید ما در گزارش تاریخی دو تا حالت داریم یک زمانی یک مورخی میاد سند میده امثال طبری امثال عرض کنم خب بلاذری در بعضی از موارد یه زمانی نه مورخ سند نمیده از روش ترکیبی استفاده می کنه و روایت هایی که خودش خونده یک روایتی از اینا همه پیوند میده به هم و یک روایتی دراقع می چینه برای ما یک فوندانسیونی رو برای این گزارش تاریخی در نظر می گیره و میره جلو مثل ابن اثیر خب در مواردی که حالا مثل ابن اثیر باشه سند نداده باشه ما نمی تونیم بررسی سندی بکنیم به گونه ی دیگه باید اون گذاره رو مورد بررسی قرار بدیم اون موارد که مثلا مثل طبری یا بعضی از موارد بلاذری آمدن سند ذکر کردن طبیعتا ما باید این سند رو مورد واکاری و بررسی قرار بدیم از جمله همین ماجرا خب عرض کردم بلاذری من نمایش دادم از عمر بن دینار نقل میکنه و عرض کنم خدمت شما کتاب شرح اصول اعتقاد اهل سنت و الجماعه که مال لاالکایی ایشون هم باز از همین عمر بن دینار نقل میکنه ابن عساکر از همین  عمر بن دینار اینا همه برمی گرده به همین آقای عمر بن دینار خب ببینید در جلد سوم شرح و اصول اعتقاد اهل سنت و الجماعه در اینجا روایت رو در صفحه شماره  هزار و چهارصد و پنجاه و یک جلد سه صفحه هزار و چهارصد وپنجاه و یک اینجا عن عمر بن دینار از این آقا داره نقل میکنه میگه معاویه می دانست که امام حسن علیه صلوات الله و سلام بسیار از فتنه ناراحت بدشون میاد و کراهت دارن زمانی که امیرالمومنین علیه صلوات الله و سلام از دنیا رفت فرستاد و به قول معروف پنهانی با امام حسن اینا با هم صلح کردن و با هم قرار داشت گذاشتن که اگر بالاخره اتفاقی افتاد بعد از معاویه اگر امام حسن زنده بود خلافت ماله ایشان باشه یه چیزاییه که آقای عمر بن دینار داره نقل میکنه بعد میگه

 فلما ما توثق منه

زمانی که امام حسن علیه السلام دیگه مطمئن شد بر اینکه معاویه در واقع چنین کاری رو انجام میده و این حرفا عبدالله بن جعفر میگه که ما نشسته بودیم با امام حسن و عرض کنم خدمت شما یه عده ای هم بودن بعد عرض کنم زمانی که به قول معروف دور بر امام خلوت شده عده رفتن این حرفا حضرت به من گفت بشین من نشستم و بعد گفت من یه نظری دارم دوست دارم شما از من تبعیت بکنید و ماجرای صلح رو با عبدالله بن جعفر مطرح کرد و که بله من بالاخره با معاویه یک صحبت هایی داشتم این فتنه طولانی شده خون ریزی داره میشه داره بالاخره قطعه رحم ها میشه فامیل ها دارن از هم می پاشن اینها و داره حدود شرعی تعطیل میشه و و چه اتفاقاتی من دوست دارم بالاخره صلح بکنم میگه عبدالله بن جعفر گفت که خدا به شما خیر بده منم قبول دارم بعد میگه گفت برو دنبال امام حسین و بعد عرض کنم فرستادن آقای رفت دنبال امام حسین بعد اینجا میگه که امام حسین آمد و نستجیربالله گفت که خود پناه ببر به خدا من تو رو پناه میدم به خدا از اینکه بخوای پدرمون رو در قبرش تکذیب بکنی و معاویه رو تصدیق بکنی امام حسن علیه صلوات الله و سلام گفتن که من در واقع

 ما أردت أمرا قط إلا خالفتنی إلا غیری

  من هر چی می خواستم هر چی تو ذهنم بوده همیشه شما هی مخالفت کردی و چیز دیگه گفتی

 و اگر این کارو انجام بدی من تو رو در یک خانه ای زندانی می کنم تا بالاخره مسئله تمام بشه بعد میگه وقتی امام حسین علیه صلوات الله و سلام غضب معاویه غضب امام حسن رو دیدن گفتن تو بزرگترین پسر پدر ما هستی و جانشین اون هستی هر چیی شما بگی من قبول دارم این ماحصل چیزی که این آقا داره نقل می کنه

مجری:

استناد میشه

استاد روستایی:

اما عرض کردم این راوی کیه آقای عمرو بن چی دینار اینجا اسمش بزرگ مشخص به حالا ما ببینیم این ماجرا چه موقعی اتفاق افتاده و عمرو بن دینار کجا بوده اینو ببینید ببینید اصلا ماجرا خب جریان صلح امام حسن و معاویه سال چهل و یک یعنی وقتی امیر المومنین در واقع به شهادت می رسن آقا امام حسن شیش ماه حکومت می کنن دیگه فقط و بعد به صلح می انجامد خب حالا بریم ببینیم این آقای عمرو بن دینار این کتاب تهذیب الکمال مزی جلد عرض کنم خدمت شما بیست و دوم چاپ موسسه الرساله بیروت صفحه شماره ی پنج

عمر بن دینار المکی

 بله خب این شرح حال این آقا شروع میشه راوی قبلشم فقط یک لحظه من فراموش کردم دقت بکنین اینجا کی داره از عمر بن دینا نقل میکنه حاتم بن ابی صغیره بله خب خب این آقای عمرو بن دینار جز سلسله رباط آقای عمرو بن دینار مزی کیو می نویسه میگه یکی از راویش کیه حاتم بن ابی صغیره یعنی ما یه عمرو بن دینار دیگری رو معرفی نمی کنیم همین عمرو بن دینار که آقای حاتم بن ابی صغیره جز در واقع شاگردای اوست و از او داره روایت میکنه بله خب این عمرو بن دینار کی از دنیا رفته چند سالش بوده خیلی مهمه ببینید چند تا قول در صفحه دوازده همین جلد بیست و دوم که روی صفحه ی مانیتور من مشاهده می کنن بینندگان چند تا قول در مورد مرگ این آقا وجود داره آقای واقدی میگه

 مات سنه خمس و عشرین و مئه

سال صد و بیست و پنج از دنیا رفت

 و هو ابن ثمانین سنه

 چند سالش بوده هشتاد سالش بود

 طبق این قول شما هشت سال ازصد و بیست و پنج کم کن

مجری:

بله چهل و پنج میشه 

استاد روستایی:

چهل و پنج میشه ببینید این چهل و پنج اگه به قول معروف به دنیا آمده باشه هشتاد تا هم بزار روش میشه صد و بیست و پنج بله پس این سال طبق این قول چهل و پنج به دنیا اومده قول بعدی

مجری:

یعنی بعد شهادت و بعد از صلح

استاد روستایی:

چهار سال بعدش

مجری:

چهار سال بعدش تازه به دنیا آمده است

استاد روستایی:

چهار سال بعد تازه به دنیا اومده خب آقای احمد بن حنبل میگه

مات سنه خمس او ست و عشرین و مئه

صد و بیست و پنج یا صد و بیست و شیش

 چند سالشه همون هشت سالشه بله طبق این قول یا چها پنج به دنیا اومده یا چهل و شیش یحی بن بکیر میگه میگه سال صد و بیست و پنج به دنیا اومد و بعضیا میگن سال صد و بیست و نه خب طبق این قول یا سال چها و پنج یا سال چهل و نه به دنیا اومده سفیان بن عیینه قینه و عمرو بن علی میگن

 مات اول سنه ست و عشرین و مئه

اول سال صد و بیست و شش

طبق این قول هم سال چهل و شش به دنیا اومده یعنی راوی اصلی که آقای سلیمانی امیری داره دست روش می زاراره شخصیتیه که چهار یا پنج و یا هشت سال بعد از رخداد تازه به دنیا اومده به اتفاق همه این چیزی که آقای مزی من نظرات مختلف رو عرض کردم اگر آقای سلیمانی امیری نظر دیگه دارن بفرمایید

مجری:

یعنی هیچ کسی نگفته قبل از اون به دنیا اومد

استاد روستایی:

این چیزی که استفصاح کردیم ما اینه اینه این آدم اینجوری است به قول معروف چیز شده به دنیا اومده خب این از این از اون ور طبق نقل اهل سنت نوعا علمای اهل ست گفتن آقا خب یه راوی که به دنیا بیاد تا موقعی که بخواد خوب و بدو بفهمه تمیز بده به قول معروف و ما بتونیم روایتش رو قبول بکنیم سن تحمل راوی چیه چقدره بله این می خواد روایت بپذیره در بعضی از منابع اهل سنت اومده هفت ساله که گفته نوعا میگن هفت سال خب هفت سال خب شما حساب بکنید ما اصلا همون چهل و پنج رو می گیریم نمی گیم چهل و نه نمی گیم چهل و شیش کمتر این چهار سال بعد از واقعه به دنیا اومده هفت سالم باید بگذره که سن تحمل راوی داشته باشه یازده یازده سال خب یازده ساله خب این آقا یه حرفی داره نقل می کنه که متعلق به یازده سال پیش خودشم اونجا حضور نداشته ما چه جوری می تونیم قوله این آقا رو بپذیریم

مجری:

تازه یه بچه هفت ساله بوده

استاد روستایی:

تازه که ما حداقل رو بگیم حداقل چهل و پنج این به دنیا اومده چهل وشیش چهل و نه و بعد به قول معروف عرض کنم که هفت ساله هم باشه یعنی هم همون روزی که شد هفت سالش همون روز بگه بسم الله الرحمن الرحیم این داستان

مجری:

خب چنین روایتی رو نقل کنه بیاد

استاد روستایی:

نقل کنه اونم تازه روز اول جشن تولدش بیاد این رو بیان کنه

مجری:

اخبار مهم سیاسی مثلا از اخبار مهمه

استاد روستایی:

این خبر مهمه سیاسی بیاد نقل کنه یعنی یازده سال بعد طبق چهل و شیش دوازده سال بعد طبق چهل و نه پونزده سال بود یه چیزی نقل کرده و بعد فقط همین نقل کرده

مجری:

فقط هم همین  نقل دیگه پس نبود

استاد روستایی:

فقط همین آدمه با آقای سلیمانی امیری نقل دیگه داره بیاره فقط همین آدمه این خبرم به گوش هیچکی نرسیده فقط اینو گذاشتن تو آب نمک بخیسه که این بچه ی هفت ساله روز جشن تولد  بیاد بگه این داستان رو

مجری:

دیگه مشخصه دیگه یک چیزی بهش دادن که این روایت رو بگه دیگه

استاد روستایی:

خب حالا ببینید دیگه این کل سند آقا سلیمانی امیری خب من موندم آخه کی اینو کارشناس کرده من ناراحت میشم از این جهت که من اصلا آدمی نیستم که اهل توهین باشم ذاتا اخلاقی هستم اما همین اینجوری این به قول معروف بخواد مثلا بدون سند بعد بیا با یه همچین اعتماد به نفسی آخه طرف گفت که میگه به یه خلاصه دیوونه ای اومد گفت که آقا فلان جا غذا میدن بعد مردم باور کردن همه رفتن غذا بگیرن و خودش گفت نکنه غذا میدن

مجری:

خودشم باورش شد

استاد روستایی:

خب این همچین با اعتماد به نفس دروغ میگه که باور کن خودشم باورش شده خودشم باورش شده خب ببینید این وضعیت راویه که آقا داره نقل می کنه خب این یکی حالا نکته بعدی بله ایشون گفت امام حسین مخالف بود درسته اصلا این داستان خلاف عملکرد امام حسین چرا ببینید آقا ابا عبدالله علیه السلام یک ماجرایی رو ابن قتیبه عقل میکنه که ماجرا ماجرای خیلی جالبیه طبری هم نقل می کنه بگونه اد تو منابع شیعه هم اومده که اصلا از اینها به دست میاد که امام حسین علیه السلام مطیع محض امام حسن بود خب ببینید من اول منبع شیعه رو نمایش بدم کتاب اختیار معرفه الرجال که معروطف به رجال کشی است مرحوم شیخ طوسی اومدن جمع آوری کردن این رو ملاحظه بفرمایید در صفحه شماره صد و چهار خب صفحه شماره صد و چهار امام صادق علیه صلوات الله و سلام فرمود

 ان معاویه کتب علی حسن بن علی

 معاویه به امام حسن نوشت

 که تو و برادرت حسین و اصحاب امیرالمومنین بیاین بعد قیس بن سعد بن عباده انصاری هم با اونا رفت اینا رفتن شام و عرض کنم خدمت شما وارد مجلس معاویه شدن و بالاخره خطبایی که یکی یکی صحبت کردن معاویه به امام حسن گفت

یا حسن قم فبایع

شما بلند شو و بیعت کن بعد از ماجرای صلح حضرت بیعت اجباری کرد بعد به امام حسین گفتن شما بلند شو

 قم فبایع فقام فبایع

 بعد به قیس گفتن قیس شما بلند شو

فلتفت الی الحسین

 قیس بن سعد نگاه به امام حسین کرد

 ینظر ما یامرون

نگاه کرد ببینه ایشون چی میگن نظر اباعبدالله چیه امام فرمودن

 یا قیس انه امامی

 یعنی الحسن حسن امام منه

 هرکاری کرده شما باید انجام بدین معنا نداره به من نگاه بکنی امام من ایشونه شما هم باید همین کارو انجام بدی ببینید

 انه امامی

 هیچ مخالفتی نیست این یک اما در منابع اهل سنت من اول از الامامه و السیاسه نقل کنم و بعد طبری در جلد اول کتاب الامامه و السیاسه ابن قتیبه روایتی رو داره صفحه صد و هشتاد و سه

بیعه الحسن بن علی لمعاویه

 خب بعد اینجا نقل می کنه که

 و ذکروا انه لما قتل علی بن ابی طالب

میگه زمانی که امیرالمومنین صلوات الله و سلام علیه به شهادت رسیدن مردم اومدن با آقا امام حسن علیه السلام بیعت کردن و زمانی که بیعت کردن حضرت فرمودن که

تبایعون لی علی السمع و الطاعه

 شما با من بیعت می کنید باید گوش بدید اطاعت بکنید

و تحاربون من حاربت و تسالمون من سالمت

من با هرکی بجنگم باید بجنگید با هرکی صلح کنم باید صلح کنید اینا زمانی که اینو شنیدن

 ارتابوا

شک و تردید کردن میگه

و امسکوا أیدیهم

 و بالاخره دستاشون و کشیدن

 و این ها رفتن پیش امام حسین گفتن بریم پیش حسین آمدن پیش امام حسین گفتن

 ابسط یدک

دستتو آقا دراز کن که ما به قول مربوط با شما بیعت بکنیم

علی ما بایعنا علیه أباک

با همون بر همون مفادی که با پدرشون بیعت کردیم

و علی الحرب محلین الضالین أهل شام

 با بیعت بکنیم با شما برای جنگ با کسانی که بالاخره گمراه هستن و اهل شام هستن امام حسین فرمود

معاذ الله أن ابایعکم ما کان الحسن الحیا

پناه می برم به خدا بخوام با بیعت بکنم تا زمانی که امام حسن  زنده است

فانصرفوا الی الحسن فلم یجدوا بدا من بیعته علی ما شرط علیهم

 اینا رفتن و چاره ای ندیدن جز این که باید با امام حسن بیعت بکنن طبق اون شرطی که امام حسن کرده آقا با هرکی صلح کردم صلح  با هرکی جنگیدم بجنگید ببین امام حسین کاملا مرید امام حسن و مطیع امام حسنه اگر امام حسین قرار بود مثلا با امام حسن مخالفتی بکنه خب قاعده اش این بود وقتی می بینه این همه لشکر اومدن و بالاخره آقا ما هستیم ما بیعت می کنیم بریم با شامیا بجنگیم بله اگه این بود خوب باهاشون بیعت می کرد دیگه لازم نبود که به امام حسن بگه آقا من مخالفم بعد اون بگه من نمی دونم حالا به قول این آقا زنجیر به دست و پات می بندم یا مثلا تو یه اتاقی زندانی می کنم.

مجری:

یا حداقل نظرشون رو همینجا ابراز می کردن

استاد روستایی:

اره همینجا ابراز می کرد دیگه اینم اول کاره اتفاقا سفت خلافت رو می چسبید دیگه ولی ببینید اینجوری نیست امام می فرماید آقا تا زمان که امام حسن زنده مطلقا اصلا طرف من نیاید این حرفا چیه و می دونه مفاد چیه چون اونا براش تعریف کردن خب این از این نقلی طبری داره در جلد پنجم تاریخ طبری چاپ دار المعارف مصر صفحه صد و شصت و پنج حوادث سال چهل و یک میگه زمانی که عرض کنم خدمت شما صلح بین امام حسن و بین معاویه قرار گرفت میگه طبق نقلی که زیاد بکایی از عوانع نقل کرده عرض کنم میگه امام حسن بلند شد و گفت ای اهل عراق من درواقع سخاوتمندانه گذشتم از سه تا مسئله شما پدرم رو به شهادت رسوندید شما به من خنجر زدید در واقع شما آمدید مطاع من رو غارت کردید و اموال من رو بعد ادامه میده میگه حسن وحسین و عبدالله ابن جعفر

 خرجوا بحشمهم و اثقالهم حتی أتوا الکوفه

 رفتن با خدمه و حشمشون با تمام اون بار بنشون رفتن به کوفه رسیدن زمانی که امام حسن به کوفه رسید

و برأ من جراحته

رفتن و استراحت کردن خوب شدن وارد مسجد کوفه شدن گفتن اهل کوفه ما مهمان شما هستیم ما همسایه شما هستیم و اهل بیت پیامبر شما هستیم کسانی که آیه تطهیر در موردشون آمده و مردم شروع کردن گریه

 ثم تحملوا إلی المدینه

بعد هموار قلم جمع کرد رفتن از هیچ مخالفتی نیست یعنی چه قبل از صلح اون زمانی که به قول معروف امام داره طبق نقل ابن قتیبه مردم میان خدمت حضرت میگن آقا امام حسن گفته من با هرکی صلح کردم باید صلح کنید بله چه کنیم بیا با شما بیعت کنیم حضرت میگه نه من مطیعم چه زمان بیعت زمانی که اون قیس بن سعد او به امام حسین نگاه میکنه میگه بالاخره

ان الحسن امامی

 و چه بعد از صلح به قول معروف که اینجا میان میرن مدینه پس این خلاف عملکرد امام حسین این چیزی که ایشون داره ادعا می کنه

مجری:

و هیچ گزارشی باز هم نیومده توی این منابع

استاد روستایی:

نه این گزارش معتبر ببینید بله امثال این گزارش غیر معتبر این آقا شاید باشه اما گزارش معتبر ما نداریم همچین چیزی افزون بر اینها خلاف عملکرد خود امام حسنه این حرفی که این آقا داره میزنه این چی گفت گفت امام حسن علیه صلوات الله و السلام آمده بود و با معاوی بسته بود به قول معروف که با همدیگه به قول معروف چیز بکنن ما با هم صلح کرد بودیم پشت صحنه پشت پرده شبانه پشت پرده بعدم نقل روایت چی بود اینکه معاویه فرستاد و بیا صلح بکنیم نقل بعدی این بود که اینا پشت پرده صلح کردن همه چی رو بسته بودن و بعد حالا اومد جلوی مردم این رو اعلام کرد خب این دو تا مسئله درش هست که اصلا خلافه نظر خود امام حسن یکی اینکه ببینید اولا این خطبه ی عمومی حضرت کتاب انصاب الااشراف بلاذری همون کتابی که این آقا داره از روش می خونه جلد سوم صفحه شماره دویست و هشتاد و هفت بعد از اینک مفاد صلح اینجا می نویسه خب بعد از اینکه مفاد صلح رو می نویسه که چه اتفاقاتی باید بیفته این پایین ادامه میده میگه معاویه گفت یا حسن یا طبق بعضی از نقل ها یا ابا محمد کنیه حضرت رو

 قم فاعتذر فابی

 بعد شما بلند شو بالاخره مطالب مطرح کن امام ابا کردن و قسم میده امام بلند میشن و شروع می کنن صحبت کردن می فرماید

ان اکیس الکس التقی و احمق الحمق الفجور

 س بالاترین زیرکی تقواست و بیشترین حماقت چیه فسق و فجوره

مجری:

یه کنایه ای زدن همین اول

استاد روستایی:

بله بعد نکاتی رو مطرح می کنن تا می رسن به اینجا خط سوم

ان معاویه نازعنی حقا هو لی فترکه لصلاح الامه و حقن دمائها

معاویه چیزی رو از من خواست نزاع کرد سر چیزی که اون مال منه مال معاویه نیست بله من به خاطر صلاح امت رها کردم خب من می خوام اینار رو بخونم جملات امام حسن رو بعد برم برگردم به همون رواتی که آقای سلیمانی امیری آمد و قرائت کرد ببینیم اون روایت چی داره میگه نظر امام حسن اونجا در مورد خلافت معاویه چیه اینجا چیه خب این یکی روایت بعدی کتاب ب الصواعق المهرقه یعنی همین روایت رو ابن حجر هیتمی هم در  الصواعق المهرقه عرض کنم محضر مبارکتون در صفحه ی شماره سیصد و نود و هفت نقل می کنه باب دهم خب

 ان معاویه  نازعنی حقا هو لی دونه

معاویه سر چیزی نزاع کرد که مال من بود مال اون نبود اینم اینجا و بعد دوباره در صفحه سیصد و نود نه هم همین مسئله رو نقل می کنه که معاویه بالاخره از حضرت خواست حضرت منبر رفتن و این جملاتو فرمودن تا میرسه به اینکه  ان معاویه این خط یکی به آخر مونده خط زرد رنگ

ز و فنظرت لی اصلاح الامه و قطع الفتنه

 من به خاطرصلاح امت آمدم این کارو انجام دادم کتاب مطالب الصلح ببینید چند تا عالم و اهل سنت رو من دارم نقل می کنم که همه همین رو آوردن مطالب الصلح فی مناقب الرسول مال آقای عرض کنم خدمت شما محمد بن طلحه شافعی اینجا مطالب السوول فی مناقب ال رسول عذر می خوام در صفحه دویست و چهل و یک باز دوباره همین ماجرا نقل میکنن

ان معاویه نازعنی حقا هو لی دونه

خب این چند تا منبع که نظر آقا امام حسن علیه صلوات الله و سلام نسبت به خ خلافت معاویه چیه اینه حالا بریم سراغ همون روایتی که عمرو بن دینار نقل کرده بود ببینید همون روایتی که آقای عمرو بن دینار نقل می کنه که من از کتاب شرح اصول اعتقاد اهل السنه والجماعه نمایش دادم در جلد سوم تتمه روایت ادامه روایت اینجا که میگه امام حسین گفت آقا تو پدر ما رو نمی دونم تکذیب نکن در قبرش ادامه اش ببینید میگه امام حسن بلند شدن و خطبه خواندن گفتن ای مردم من از اول این امر از فتنه و اینها خوشم نمیومد اما

 و انی اصبحت لذی حق ادیت الیه حقه

میگه من گفتم باید حقی کسی که باید بهش بدم بهش بدم کسی که

احق منی

 سزاوار تر به منه یا حقی رو بدم که صلاح امت پیامبر در اونه

و ان الله قد ولاک یا معاویه

 خدا تو رو خلیفه کرده این اصلا چیه این

مجری:

دیگه وضع بالاتر از این

استاد روستایی:

اصلا ببین این روایت دیگه این آقا داره نقل میکنه عمرو بن دینا خب مثلا یه همچین روایت ضعیف و اختلاف اون روایت تاریخیه خلاف اون گزاره های تاریخیه خلاف چیزیه که امام حسن  با معاویه جنگیده خب اگه اینه چرا ببخشید لشکرکشی میکرد خب همون اول می گفت آقا بیا مال تو چرا اصلا اومد شش ماه حکومت کرد چرا

مجری:

اگر معاویه اولا بود که اصلا همون وقت تمام می کرد دیگه

استاد روستایی:

بله خب ببینید داستان اینه هم خلاف نظر خود امام حسین هم خلاف خود نظر امام حسن علیه السلام این نسبت به این اما نسبت به اون اعتراضاتی که ایشون نقل کرد که بله نمی دونم سلیمان صرد اومد اعتراض کرده و نمی دونم گفت آقا بله شما آمدی اشتباه کردی نمی دونم حجر بن عدی عر نمی دونم این حرفا زد خب عرض کردم که اولا ناقل که آقای به قول معروف چیز هستش عمرو بن دینار هست در اونجا و عرض کنم خدمت شما مورد قبول نیست غیر از اون ما این اعتراضا رو ببینیم کجا اومده غیر از این کتابه کجا اومده غیر از آقای عمرو بن دینار ببینید مثلا یکی کتاب اخبار الطوال اخبار الطوال دینوری باز در صفحه سیصد دویست و بیست اینجا میاد نقل می کنه که بله امام حسن علیه صلوات الله و سلام وقتی آمدن و بالاخره صلح رو انجام دادن اولین کسی که با امام حسن ملاقات کردن پشیمان کردن امام حسن رو  و از صلحی که انجام داده و دعوت کرده اون رو به جنگ حجر بن عدی بود گفت

یا بن رسول الله نمیدونم لوددت انی مت قبل ما رایت

 ای کاش من قبل از اینکه اینو میدیدم می مردم تو ما رو از عدالت به جور و ستم نمی دونم خارج کردی نمی دونم ما حقی رو که بر او بودیم ترک کردیم داخل در باطل شدیم من می ترسم از این تو به پستی رو برام قبول کردی همینجوری موارد رو ذکر می کنه بعد میگه امام حسن علیه صلوات الله و سلام گفت نه آقا من این کارو انجام دادم من کراهت داشتم دوست نداشتم اما به قول معروف صلح کردم چرا به خاطر اینکه شیعیانمون بمانن کشته نشن خدا اینجوری خواسته و بعد میگه رفتن پیش امام حسین امام حسین هم آمد و در واقع با امام حسن موافقت کرد اینجا حالا این تتمه اش داره امام حسن موافقت کرد اما اعتراض آقای حجر بن عدی  اینجاست کتاب اخبار الطوال دینوری خب حالا بریم ببینیم آقای دینوری اصلا از کی نقل می کنه از که چه کسانی گزارشاتشو می گیره ببینید طبق نقلی که در مقدمه ی این کتاب اومده در همین اخبار طوال صفحه طبق حروف ابجد حرف صفحه واو میشه اون مقدمه کتاب اینجا میگه آقای ابن قتیبه خیلی دلش می خواد که مستنداتشو ذکر بکنه بعد میگه

 ان ابرز مورخ روی عنه ابو حنیفه

 ابو حنیفه دینوری عرض کنم دینوری که مبرزترین مورخی رو که ازش نقل می کنه هیثم بن عدی است و میگه در به قول معروف ده موضه از اخبار طوالم اسم این  آقا رو میاره

ان ابرز مورخ روی عنه

 بارز ترین مورخی که کی ازش نقل میکنه ابوحنیفه، ابوحنیفه کیه یعنی ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری میگه این آقا از این آدم از همه بیشتر نقل می کنه  خب یعنی کتاب این بیشتر محتویات کیه این آدمه خب این آدم چیکاره است اینو ببینید آقای ابن قتیبه نقل می کنه ابن قتیبه دینوری نقل می کنه میگه آقا

 هیثم بین عدی من طیء و کان یری رای الخوارج

 این آقا اصلا خارجیه این ادم از اون قبیله است و اصلا این خوارج خب شما انتظار دارید خوارج با حجر بن عدی که جانش رو در راه دفاع از امیر المومنین داد اینا خوب باشن گزارش خوبی به نفع حجر ذکر بکنن قطعا اینجوری نیست عرض کنم خدمت شما نکته ای که به قول معروف دیگری که وجود داره در باره ی آقای سفیان بن لیله که ایشون آمد و گفت که بله سفیان بن لیل هم اعتراض کرده خب آیا نقلی که درباره ی سفیان بن لیل هست معتبره نقل عرض شود خدمت شما که معتبر نیست نقل حجر بن عدی هم معتبر نیست اما نقل سفیان بن لیل ببینید مرحوم آقای خوئی در کتاب معجم الرجال الحدیث خودشون این در جلد نهم این گزارش رو میارن ببینید جلد نهم صفحه صد و پنجاه شش راجع به سفیان بن ابی لیلا یا سفیان بن لیل مثلا بعضیا میگن راجع به سفیان بن ابی لیلا اینجا عبارت رو میارن بعد میگه بله ایشون گفت یا مذل المومنین خب بعد ادامه میده آقای خویی در صفحه صد و پنجاه هفت

 اقول هذه الروایه ضعیفه

 این روایت ضعیفه

بالارسال

 یک سند مرسل یه جا آقای سلیلمانی امیری سند معتبر بیارن باشه ما می پذیریم سند و معتبر بیارن یه جا خب اولا آقای خوئی میگه ضعیفه

و جهاله علی بن حسن طویل

 اتفاقا در سند شخصی به نام علی بن حسن طویل هم هست که اصلا این آدم مجهوله یعنی هم بعضی از افراد سند افتادن و سند مرسله هم بین اونایی هم که هست آدم مجهول وجود داره

فلا یمکن الاستدلال بها علی مدح الرجل و لا قطعه

با این روایت نه به مدح کسی میشه استناد کرد نه به مذمت کسی میشه استناد کرد بنابراین خب ببینید این عبارتی که این آقا داره ذکر میکنه نه سندش معتبره نه موافق عملکرد امام حسین نه موافق نظر امام حسنه و نه سندی به قول معروف وجود داره مبنی بر اینکه بخوایم بگیم یارانه امام حسن علیه صلوات الله و سلام  اینا مثلا آمدن و چنین توهینی به حضرت کرده باشن 

مجری:

احسنتم خیلی ممنون و مچکرم از لحاظ سندی و محتوایی بررسی شد ضمن این که اون ده سال امامت امام حسین سلام الله علیه در دوره ی معاویه هم بالاخره یک تاییدی بر فرمایشات جناب عالی است دیگه

استاد روستایی:

اگر امام حسین علیه صلوات الله و سلام می خواستن در واقع یه مخالفتی داشته باشن خب وقتی که امام حسن به شهادت رسید خب همون ادمایی که بودن دیگه خیلیشون دیگه خیلی از اونا بودن خب می گفتن آقا بیاید بریم با هم دیگه به قول معروف علیه معاویه بایستیم اما نکردن این کار حالا اونجا گفتن آقا

 انت اکبر ولد علی و خلیفته

اینجا دیگه خودشون دیگه بودن دیگه بله امام هم بله بله و حضرت خب نکردن این کارو اینا لذا معلوم میشه که این گزارش گزارش های دروغیه بله که آقا امام حسن با امام حسین مخالفت کنه

بعد حجر بن عدی اصلا حجر بن عدی ذوب در ولایت خود قیس بن سعد و دیگران اینا آدمایی نیستن که بخوان مثلا مقابل امام حسن بایستن نخیر اینجوری نیستن شما در مورد همین آقای قیس بن سعد اگه در تاریخ ببینید معاویه خب خیلی سعی کرد که لشکر بالاخره شایعاتی در لشکر پخش بکنه که بله امام حسن با معاویه صلح کرده و اینا حتی به گوش قیس بن سعد سعی کردن برسونن ولی قیس مخالفت کرد وایستاد پای امام حسن نیومد بگه اه پس امام حسن صلح کرده باشه منم میام با تو صلح می کنم اصلا اینجوری نبود وایستا لذا اینا گزارش های دروغیه و اینها هم به قول معروف میرن میان یک سری چیزای دروغی رو ذکر می کنن بعدم جالبه با اعتماد به نفس که من عین عبارت بلاذری رو نقل می کنه بعد شروع میکنه به فارسی گفتن عین عبارت بلاذری اینه اصلا بلاذری عربی نوشته اون کسی که داره حرف اینو می شنوه نمیفهمه که این داره خالی می بنده ولی بالاخره اینطوره در خدمتتون هستم

مجری:

خیلی ممنون و مچکرم جناب آقای دکتر روستایی خب در بخش اول این شبهه کاملا بررسی شد شبه تاریخی و داستان این دوگانگی و تعارض کاملا از سوی جناب استاد بررسی شد و واضح و آشکار شد یک میان برنامه رو با هم ببینیم ان شالله بعد از این میان برنامه مجددا برمی گردیم با بخش پایانی برنامه کاوش در خدمت شما خواهیم بودیم

میان برنامه

مجری:

صلی الله علیک یا ابا عبدالله در خدمت شما هستیم همچنان با برنامه کاوش از شبکه جهانی حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ویژه پاسخ به شبهات باستان گرایان پیرامون وجود نازنین حضرت سیدالشهدا ابا عبدالله حسین علیه السلام و قیام حسینی و خب در بخش قبلی جناب آقای دکتر روستایی به صورت مفصل پاسخ دادن به شبهه ای که پیرامون حالا صلح امام حسن علیه السلام و معاویه مطرح شده و اینکه آیا اختلافی بوده است میان این دو برادر میان حسنین علیهما السلام یا خیر که خب آشکار شد و جناب استاد کلیپ دیگری هم که آماده است فکر می کنم بازم تقریبا مشابه همین کلیپ اول هست یعنی یک شبهه ای است ولی به گونه دیگر یک اشاره بفرمایید تا کلیپ دوم رو ببینیم

استاد روستایی:

خواهش می کنم عرض کنم محضر مبارک شما کلیپ بعدی در مورد مسئولیت امام حسن و امام حسین در حکومت امیرالمومنین این آقا میاد میگه اینا با هم امام حسن و امیر المومنین اختلافاتی داشتن اما امام حسین با باباش اختلاف چندانی نداشته هی می خواد این چیزا رو دروغ های خودشون مطرح بکنه بعد میگه بخاطر همین امام علی علیه السلام به اینا مسئولیت نداد بعد میگه بعضی شیعیان میگن اینا جوون بودن نمی دونن بعد میگنن آقا اینا سنشون بالاخره بالا بوده بعد عرض کنم خدمت شما میگه بعضیا میگن امیرالمومنین نمی خواسته پارتی بازی کنه نه آقا امیر المومنین مثلا به فامیل های دیگه اش حکومت داد بعد دوباره عرض کنم خدمت شما میگه بعضیا میگن آقا امیرالمومنین دنبال شایسته سالاری بوده بعد میگه نه آقا بالاخره بعضی از کارگذارانش دزد و اینها بودن و بعد میگه نه آقا پس بعضی دیگه میگن آقا امیرالمومنین دنبال این بوده که اینا رهبر معنوی باشن و رهبر دنیایی نباشن و به قول معروف میگه این هم با امامتشون در تعارض دارن اما خودش یه نتیجه می گیره که بله بالاخره امیرالمومنین اینا رو چیزی نمی دونه در واقع صلاحیت براشون قائل نبوده که مسئولیتی داشته باشن و بعد یک گزارش رو مطرح میکنه که امیرالمومنین علیه صلوات الله و سلام آمدن و با امام حسن اختلافاتی داشتن و عبدالله بن جعفر رو هم به قول معروف قبول نداشتن امام حسین رو می گفتن شبیه منه می گفت عبدالله به جعفر اهل لهو موسیقی اینم شبیه من این خلاصه ای از کلیپش هست حالا می تونیم با هم دیگه ببینیم و ان شاالله نقد بکنیم

مجری:

بله خیلی خب پس کلیپ دوم رو هم با هم دیگه ببینیم ان شالله مجددا بر می گردیم

کلیپ دوم:

خب می دانیم که در مورد روابط بین علی و حسین مصادر تاریخی کمتر به اختلاف سلیقه این دو اشاره کردند اما در مورد رابطه بین علی و حسن بعضا اختلافاتی وجود داشته و بارها مصادر تاریخی اشاره کرده اند که بین حسن و علی بگو مگوهایی صورت می گرفته و بعضا با برخورد تند علی با حسن به پایان می رسیده اما در اینکه چرا علی بن ابی طالب در راستای وظیفه ی خود حکومتی رو به حسنین واگذار نکرد ممکن است سوالاتی مطرح باشه در واقع اگر دوستان اهل تشیع مدعی باشن خب حسین جوان بوده و به واسطه جوانی و بی تجربگی علی چنین مطلبی رو به او نداده این مطلب خلاف واقع هست چون او در آن زمان سی و شش سال سن داشته و به طبع از مشاورت پدر و برادرش هم در کنار خود بهره مند بوده جالب اینک همین شیعیان معتقد هستند که علی در زمان مرگ محمد که سی و سه ساله بوده می توانسته جامعه عظیم اسلامی را هدایت بکنه اما بر حسین که سی و شش سال سن داشته ولایت یک شهر یا یک منطقه ای را به حساب جوانی او می خواهند قرار بدهند ضمن این که در سنت و سیره پیامبر اسلام هم بارها ما دیدیم که افراد کم سن و سالی به عمارت و ولایت رسیدند که ما می توانیم اسامه بن زید رو هم نام ببریم اگر دوستان مدعی باشند که علی اهل در واقع بسته نوازی و بستگان نوازی نبوده یا پارتی بازی نمی کرده در واقع مثل عثمان که عموما افراد بنی امیه رو ولایتی میداده این مطلب هم اشتباه است چون علی به پسر عموهای خود مثل عبدالله بن عباس عبیدالله بن عباس قثام بن عباس و محمد بن ابی بکر که محمد بن ابی بکر فرزند ابوبکر بود اما چون بعد از مرگ ابوبکر علی با اسماء بنت عمیص ازدواج می کنه محمد در خانه علی بزرگ میشه و به نوعی او رو فرزند علی هم می دانستند خب به این ها عمارت سپرد محمد بن ابی بکر رو به ولایت مصر فرستاد عبدالله بن عباس در بصره به او مقام داد قثام رو در حجاز مقام داد عبیدالله رو به سمت یمن فرستاد خب چگونه است که اگر معتقد هستید علی بستگان خود رو مثل عثمان که پسر عموهای خود رو ولایت داد نمی داد با چنین مواردی در تاریخ مواجه هستیم که علی به پسر عموهای خود ولایت داده پس این مطلب هم نمی تواند توجیه کننده باشد اگر این دوستان ما بگویند که علی به دنبال شایسته سالاری بوده و کسانی که تجربه ی حکومتی صادقانه داشتند رو به کار می گرفت تا از عمارت و ولایت اون ها خللی وارد نشه به نوعی این مطلب هم اشتباه است علی والیانی رو می فرسته که در اموال بیت المال خیانت می کردند با خون مردم بازی می کردند که ما مواردی مثل اشعث بن قیس کندی رو داریم که ولایت آذربایجان رو داشت همان کسی که در موضوع جنگ صفین مشکلات بزرگی رو پیش آورد نعمان بن عجلان رو داشتیم که ظاهرا اموالی رو می دزده منظر بن جارود پدر زن عبیدالله رو داریم که او هم به نوعی در اموال خیانت می کرده و افرادی که دارای قدرت اجرایی نبودن حتی عبدالله بن عباس هم بعدها از بصره اموالی رو به سرقت می بره که وقتی علی از او می خواهد اموال رو پس بده یک مقداری از اون رو برمی گردونه بنابراین در دوران حکومت علی هم والیانی که فرستاده می شدن قصد خیانت هم داشتند به خون مردم هم به نوعی دستشان آلوده بود مثل زیاد بن ابیه و دیگران به این ها هم ولایت میداد بنابراین این توجیه هم نمی تواند درست باشد اگر دوستان دلیل چهارمی بیاورند یعنی بگویند که علی به دنبال در واقع رهبری معنوی حسنین بود و به اون ها امور دنیایی نمی داد این بر خلاف خود عنوان خلافت و امامت هست و از طرف دیگر ما می بینیم که علی هیچ گاه این افراد رو هم به عنوان امیر حجاج منصوب نکرده ولی در دوران خلافت خود در سال سی و شش سی و هفت و سی و هشت عبدالله بن عباس را به عنوان امیرالحاج می فرسته و در سال سی و نه شیبه بن عثمان رو امیرالحاج می کند بنابراین این نکته شگفت انگیزی است که با بسیاری از اعتقادات شیعهه ناهمخوانی دارد یعنی وقتی آن ها می گویند ائمه می توانند جامعه را به صلاح بیاورند باید توضیح بدهند که چگونه علی از حسنین که سن و سالی در حدود سی و هفت هشت سال داشتند برای امور اجرایی ولایات مختلف استفاده نکرد اما افرادی رو فرستاد که هم دست به خون مردم زدند هم اموال بیت المال رو می بردند و بعضا در امور سیاسی نابخردانه عمل می کردند این هم یکی از نکاتی است که اگر ما خوب تحلیل بکنیم خواهیم دید که احتمالا خود علی هم می دانست که فرزندان او چندان در مسائل اجرایی دارای تبحر نیستند و یا آن محبوبیتی که نیاز هست برای این امور داشت آن سیاست و درایت در آن ها وجود نداره کاری که ما بعدها دیدیم در زمان حسن انجام شد خود علی هم روزی در مورد اوصاف اطرافیان خود گفته بود که حسن اهل دست و دلبازی و مهمان نوازی است اما برای لحظات حساسی که وقوع جنگی در میان باشد حسن به اون امور اهتمام نخواهد کرد و بعد اشاره می کند که عبدالله بن جعفر اهل لهو لعب هست و حسین کسی است که کاملا شبیه من هست و درواقع خود رو با حسین بسیار نزدیک می بینه از نظر فکری اما نکته ای هست که به اون ها در هیچ ولایتی مسئولیتی نسپرد در هیچ جنگی به عنوان یک سردار از اون ها استفاده نکرد و این محل تامل

مجری:

خب با هم دیگه شنیدیم شبهاتی متعدد پیرامون ایام ولایت و امامت امیرالمومنین علیه السلام که حالا باز به گونه ی دیگر می خواد یه دوگانگی دیگر ایجاد کنه یه اختلاف دیگر ایجاد کنه حالا این سری بگه امام حسن علیه السلام در مقابل امیرالمومنین حالا محورش اینجوریه ظاهرا و خیلی موارد متعددی هم مطرح می کنه و خب متاسفانه اون نتیجه گیری که فرمودید دیگه اون نتیجه گیری که میخواد بگه که اینا اصلا نعوذ الله صلاحیت نداشتندکه امیرالمومنین از اینا استفاده نکرد بفرمایید

استاد روستایی:

بله خب ایشون دوباره با تکیه بر یک سری دروغ ها و اکاذیب در واقع می خواد حرف خودش رو مطرح بکنه اما ای کاش ایشون میگه آقا یه سری شیعیان اینو گفتن یه سری شیعیان اونو گفتن نمیدونم یه سری شیعیان هم گفتن نمی دونم اینا سنشون کم بوده بعد نمی دونم مثلا برای امیرالمومنین همیشه میگن زمان بعد پیامر می تونسته بعد میاد میگه پیامبر نمی دونم اسامه رو در واقع به ولایاتی منسوب کرده  اصلا نه راست میگه نه تاریخ بلده خب اولا کدوم شیعه اومد گفت اقا اینا سنشون کم بوده و امیرالمومنین مثلا از اونور مثلا گفته باشه امیرالمومنین می تونسته اداره بکنه بعد بگه اینا سنشون کم بوده کدوم شیعه یک همچین حرفی زده؟

مجری:

یعنی به خاطر این دلیل یعنی سن کم

استاد روستایی:

آره کدوم شیعه اینو کجا شما بیا قشنگ مستند بگو آقا این آقا گفته که ما اگه ببینیم کسی است بررسی بکنیم چرا همینجوری رو هوا بیای یه ادعاهایی بکنی این که نشد اینک میگه نمی دونم پیامبر ما به اسامه بن زید را ولایت داد به اسامه ولایت داد اسامه رو برای جنگ فرستاد به عنوان فرمانده ولایت بهش نداد آقای سلیمانی امیری خب شما اینم نمی دونی متاسفانه اما آیا امیرالمومنین به اینا هیچ مسئولیتی نداد یا نه مسئولیت داده آقای سلیمانی امیری نمی خواد قبول بکنه آخرش میاد میگه هیچ جنگی نبود هیچ فلانی نبود حالا بررسی باید بکنیم ببینیم چه جوره داستان اولا ما باید روش امیرالمومنین رو بررسی بکنیم خب آیا امیرالممنین علیه صلوات الله و السلام احدی از بنی هاشم رو منصوب کرد یا نکرد و چرا آقای مامون این مسئله رو توضیح میده کتابی هست به نام تذکره الخواص سبط ابن جوزی در اینجا یک دیداری رو نقل می کنه در صفحه سیصد و پنجاه و شش بین خانمی به نام زینب که عمه ی مامونه با مامون ماجرا از این قراره که مامون آمده پیشنهاد ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام داده بعد این عمه اش میاد می ترسه میگه که نکنه حکومت از دست بنی عباس دربیاد و به بنی هاشم برسه بعد مکالمه طولانیه تا اینکه می رسه به اینجا مامون به عمه اش میگه که

 الست تعلمین ان ابا بکر ولی الخلافه بعد رسول الله

 آیا تو نمی دانی که ابابکر در واقع خلافت بعد این قسمتی که موس من هست دارم قرائت می کنم بله خلافت بعد از رسول خدا رو به عهده گرفت و هیچکدوم از بنی هاشم رو منصوب نکرد آیا نمی دانی که عمر بعد از اون همین گونه عمل کرد

 فکان کذلک

هیچکدوم از بنی هاشم رو منصوب نکرد

بعد میگه عثمان آمد ولایت رو به عهده گرفت و بعد عثمان چه کرد بعدی که این کارو انجام داد عثمان آمد

 فاقبل علی اهله من بنی عبدالشمس

 آمد فامیلای خودش مثلا شما ببینید عثمان ولید رو انتخاب می کنه ولید بن عقبه که برادر مادریشه یا افراد دیگر رو انتخاب می کنه

 فولاهم الامصار

اینا رو فامیل های نزدیک خودش و برادر و بالاخره اینور اون ور اینا آمد در شهرهای مختلف در واقع منصوب کرد

و هیچکدم از بنی هاشم رو به قول معروف منصوب نکرد بعد میگه علی ابی طالب آمد و به بنی هاشم رو کرد اما از خانواده ی خودش نه

 فولی عبدالله بن عباس البصره و عبیدالله بن عباس الیمن  معبد مکه

 و خلاصه قثم بن عباس بحرین

 بچه های عباس رو اما بچه های خودش و به قول معروف فرض کنید برادرای خودش بچه های خودش هیچ کدوم رو یا برادرزاده خودش اینا رو بله منصوب نکرد این روش امیرالمومنین بود که منصوب نکنه خب چرا منصوب نکرد خب مگر امیرالمومنین فرض بکنید محمد حنفیه ندارد مگر امیرالمومنین عرض کنم خدمت شما امام حسن امام حسین نمی دونم مسلم بن عقیل عبدالله بن جعفر بله مگه اینا رو نداره مگه امیرالمومنین خود عقیل رو نداره در دوره ی خودشون عقیل هستن برادرشونن دیگه برادر بزرگم هست مگه نیستن اینا امیرالمومنین روششون این نبود چرا روششون این نبود این یک نکته هست ببینید روش رو باید بریم در جامعه اون روز دنبال بکنیم که چرا این نبود اصلا علت اینکه مردم با عثمان مخالف شدن چی بود یکی از عللش یکی از علل نمی خوایم بگیم همش ببینید آقای یعقوبی این رو روایت می کنه در تاریخ یعقوبی در صفحه هفتاد خب این کتاب تاریخ یعقوبی جلد دوم صفحه هفتاد میگه مردم بر عثمان ایراد گرفتن بعد از شش سال از خلافت عثمان

 و تکلم فیه من تکلم

کسانی که علیه عثمان صحبت کردن صحبت کردن چی گفتن گفتن

آثر القربا

 عثمان نزدیکان خودش رو آمده و بهشون توجه کرده و اون به قول من فامیل خودشو مثل داداشو فرض کن دیگران رو آمده و حکومت بهشون داده بعد ادامه میده که ایرادای دیگه می گیره میگه بله اموال از بین برد مال الله رو از بین برد ابوذر رو تبعید کرد اما یکی از ایراد های اساسی چیه ها

 آثر القرباء

 خب عرض کردم ادامه میده بعد یکی یکی نام میبره که چه کسانی رو آقای عرض کنم خدمت شما عثمان آمده و نزدیک خودش کردی میگه ببینید حکم بن اب العاص عبدالله بن اب سرح که این دو تا اصلا متروده پیغمبر بودن و عرض کردم خدمت شما اینا رو آمد پناه داد و ولی الولید بن عقبه الکوفه همین ولیدی که برادر مادریش بود میگه این رو حاکم کوفه قرار داد که در نماز اون کار رو انجام داد بحث مستی ولید رو می خواد اشاره بکنه یعنی ببینید اصلا در جامعه اون روز انتساب نزدیکان مثل داداش و نمی دونم بچه و فلان و بیسار و این حرفا

مجری:

اقوام درجه یک به حساب

استاد روستایی:

اینار رو میاد چیکار می کنه ایراد می گیرن جامعه اون رو مذمت میکنه جامعه توان چنین چیزی رو نداره اونوقت اصلا خود ایرادی که به امیرالمومنین جامعه اون روز گرفتن چی بود اونایی که بی بصیرت بودن اومدن گفتن همون حارث بن عرض کنم حارث فهری که ماجراش در قرآن هم به نوعی در آیات اشاره شده این آقا آقا وقتی در غدیر پیامبر آمد امیر المومنین رو معرفی کردن اومد ایراد وارد کرد که گفت اقا شما گفتی نماز بخون خوندیم روزه بگیر بجا آوردی حالا می خوای پسر عموتو بیای چیکار کنی بر ما جانشین خودت قرار بدی پسر عمویی که پیامبر اون رو عقد اخوت باش بسته بود بعنوان برادر خودش مطرح می کرد به عنوان نفس پیامبر اینا مطرح بود خب اون جامعه حتی اون میزان رو هم برنمی تابه با اینکه اصلا انتصاب انتصاب الهیه اینجوری نیست که مثلا به قول معروف پیامبر بیان پیش خودشون فقط بگن آقا علی بن ابی طالب چون فامیل منه نه خیر بحث امامته بحث ولایت و امامتیه که امیر المومنین امام هستن خلافت ظاهری هم پیامبر می خواد به اون عطا بکنه خلافت به معنای حکومت ولایت به معنای حکومت این رو هم می خواد بیان بکنه از جانب خدا اما همین رو جامعه اون روز بر نمی تابه خب

مجری:

با اون سوابقی که امیر المومنین داره

استاد روستایی:

با اون سوابق امیرالمومنین خب حالا شما ببینید امیرالمومنین اگه بیاد اینجا مثلا بچه هاشو انتخاب بکنه اینو چه خواهند گفت شما ببینید من یه نکته ای رو باید اشاره بکنم اینجا که بسیار بسیار با اهمیت و اون ایرادیه که به خاطر اون جنگ جمل راه افتاد اون ایرادیه که به خاطر اون جنگ نهروان اتفاق افتاد اصلا خواسته ی اهل جمل و نهروان چی بوده این خیلی نکته مهمیه شما ببینید من خواسته اهل جمل رو اول بگم خواسته ی اهل جمل

 قالوا لعلی بن ابی طالب اعطنا سنه العمرین

سنت عمر و ابوبکر رو برای ما انجام بده

 یعنی ابو بکر و عمر بله خواسته اهل جمل خب نقل های دیگه هم داریم من حالا به خاطر ضیق وقت دیگه بقیه نقل ها رو ننوشتم

مجری:

ویژه خواری و اون خواسته ها

استاد روستایی:

بله خواسته اهل نهروان چی بود گفتن ما از تو تبعیت نمی کنیم

او تاتونا بمثل عمر

این تاریخ طبری جلد سه صفحه صد و بیست این کتاب الکامل فی التاریخ ابن اثیر جلد سه صفحه دویست و نوزده

 فلسنا متابعیکم او تاتونا بمثل عمر

اینجوری عمل بکن

 اصلا ایرادشون چی بود سنت عمر ابوبکر عمل کن خب آیا عمر ابابکر بچه های خودشون رو حاکم قرار دادن قرار ندادم اگه امیرالمومنین این کارو می کرد که بیشتر جامعه بهش بشار می آوررد بیشتر مقابل حضرت می ایستادن می گفتم آقا تموم شد اصلا کلا این دیگه مخالف اوناست امیرالمومنین در بیعتی که عبدالرحمن بن عوف می خواست با حضرت بکنه اومد گفت اقا من با تو بیعت می کنم که شما سنت رسول خدا به قرآن و سنت اینا رو عمل بکنی عمر ابابکر حضرت فرمودن یک سنت رسول یک قران دو سنت رسول خدا و اجتهاد رای  نظر خودم قبول نداشتن اینار رو خب حضرت قبول نداشتن جنگ جمل راه انداختن صفین راه انداختن نهروان راه انداختن حالا وای به حال اینکه ببینن بچه هاشون هم منصوب کردن اصلا میگفت تموم شد فقط نگفت قبول ندارم خلافشم می خواد عمل بکنه

مجری:

ولی گفتن اینم که مثل قبلیا شد دیگه بله همون خب

استاد روستایی:

لذا اصلا روش حضرت نیست اصلا صحبت این نیست که اقا این فرد صلاحیت داره یا نداره اصلا صحبت این نیست مسئله چیز دیگری است اما نکته ی بعدی که به قول معروف عرض کنم خدمت شما ایشون داره به قول معروف ذکر میکنه اصلا این چیزی که داره عرض کنم بیان میکنه خلافه میگه اقا اینار رو در هیچ جنگی هم به کار نگرفت خب شما ببینید امام حسن علیه صلوات الله و السلام در جنگ جمل که بودن فرمانده هم بودن ببینید کتاب تاریخ خلیفه خیاط این رو نقل می کنه ملاحظه بفرمایید این در صفحه شمار صد و هشتاد و چهار

و علی المیسره

 که اینا قبیله مضر بصری و مضر کوفه بودن

 الحسن بن علی علی المیمنه

بعضی نقل ها گفتن حسن بعضی ها گفتن بر میسره امام حسین بعضی نقل ها هم داره نه به قول معروف میسره امام حسن بود این میگه در هیچ جنگی اینار رو حتی انتخاب نکرد آخر حرفش همین بود دیگه کی گفته خب اینها این خلیفه بن خیاط نقل های دیگه هم داریم شیخ مفید داره شمس الدین ذهبی داره ابن عساکر داره من فقط ببینید اگه کارگردان محترم مانیتور بنده رو نمایش دادن فقط خلیفه بن خیاط نیست کتاب های متعددی اینجا دارن به خاطر ضیق وقتمون یک به یکه اینها رو نمایش نمیدم خب اینکه پس نمی خوره این حرف ایشون خلافه در جنگ صفین با شما ببینید مناقب ابن شهرر آشوب جلد سوم اینجا نقل می کنه در جنگ صفین هم حضرت نصب کردن صفحه صد نود و هفت میگه بر میمنه امام حسن و امام حسین عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقیل رو گذاشتن بر میسره محمد حنفیه و محمد بن ابی بکر رو هاشم بن عتبه عتبه مرقال رو گذاشتن یعنی چند تا فرمانده برای اینور همون عبدالله ابی جعفر همون امام حسن و امام حسین که ایشون نام می بره اینجا اتفاقا در جنگ حضرت ازشون استفاده کرده این میگه استفاده نکردن خب اینم نکته بعدی که در واقع خلاف فرمایش ایشونه اما نکته بعدی ایشون اومد گفت اقا عبدالله بن جعفر رو امیرالمومنین اومدن گفتن این اهل لهو لعب بله مذمت کردن گفتن اقا این اهل لهو و لعبه و عرض کنم خدمت شما امام حسن نمی دونم با دست و دلباز امام حسن شبیه من خب ما ببینیم این کی گفته ببینید این کتاب معجم الکبیر طبرانی جلد سوم صفحه صد و هفت از آقای حبیب بن ابی ثابت از ابی ادریس از مصیب نقل می کنه خب میگه امیر المومنین گفت می خواید از خصیصین اهل بیتم برا شما بگم اونایی که خیلی من قبولشون دارم گفتن بله گفت امام حسن صاحب سفره است

صاحب جفنه و خوان

 دست و دل باز

و فت من الفتیان

 ایشون یکی از جوانان جوان مرد است بله حالا حالا ادامه داره میگه البته

 ولو قد التقت حلقتا البطان لم یفن عنکم فی الحرب  حباله عصفور

 میگه اما اگر حواستون باشه تو جنگ اگه تو جنگ اوضاع به شدید بشه سخت بشه به اندازه تور گنجشک گیری هم حسن هیچ کاری اصلا نمی تونه بکنه و این چیزی که این روایت رو داره نقل میکنه اما عبدالله بن جعفر اهل لهو و اهل ظل و به قول معروف اهل  باطله اهلن لهو

فصاحب الهو و ظل

و بچه های عباسم شما رو گول نزنن اما من و حسین

 فانا منکم و انتم منا

 ما از شماییم و شما هم از ما خب این گزارشی که از اقای حبیب بن ابی ثابت نقل شده خب این گزارش اصلا درسته سندش بریم ببینیم سند رو  تقریب التهذیب ابن حجر عسقلانی میاد راجع به آقای حبیب بن ثابت در صفحه دویست و هجده صحبت می کنه

 و کان کثیر الارسال و التدلیس

 خب ذاتا آدم خوبیه ها ولی کثیر الارسال و تدلیس

 نقل های دم بریده نقل می کنه مرسل او راویه بالا رو این معلوم نیست دیده باشه تدلیس میکنه تدلیس یعنی چی ما یه تدلیسی داریم تدلیس در متن داریم تدلیس در سندم داریم این میاد چه می کنه این میاد در واقع اون راوی بالایی رو اسمش رو نمی گه یکی دیگه رو جاش می زنه یا اساسا اسمشو نمی گن اون بالاتریش نقل میکنه مثلا اون بالاتریش هم عصرشه خب اما این از اون نشنیده از قبلیش شنیده چرا حذف می کنه اسمشو چون ضعیفه ضعیف فایده نداره این آدم این آدم نمیشه ازش نقل کرد یا سنش کمه یا ضعیفه مشکل داره بله و این بدترین نوع تدلیسم هست کثیر الارسال و تدلیس این آدم که می پوشونه اصطلاحا تو فقه یک بحث داره میگن

 تدلیس الماشته

 یعنی مثلا آرایشگر بیاد یه کسی و یه دختری رو یه جوری آرایش می کنه جوون نشونش بده مثلا فرض کنید سنش بالاست یا زشته زیبا جلوه بده این کارو بهش میگن تدلیس ماشته و حرامه چقدر به قول معرف در موردش اصلا بحث میشه

مجری:

اون چیزی رو که نیست هست نشون بده

استاد روستایی:

خب این آدم در مورد روایت اینجوره کثیر الارسال و التدلیس خب سند که مشکل داره نکته بعدی این روایت مخالفم داره ببینید اینجا کی بود سند ببینید ابی ادریس مسیب درسته ابی ادریس مسیب یک صفحه بعد می خوایم بریم این صفحه چند بود این صفحه صد و هفت بود می خوایم بریم صفحه بعد صفحه صد و هشت همین معجم الکبیر طبرانی جلد سه صفحه صد و هشت از کی می خوایم نقل بکنیم از همین ابی ادریس و همین اقای مسیب از همینا ولی راوی قبلی این دفعه دیگه سلمه بن کهیل آقای حبیب بن ابی ثابت کثیر الارسال و التدلیس نیست خب آیا اینجا آمدن عبدالله بن جعفر رو اهل لهو نقل کردن نخیر میاد میگه ذکر کرد امیرالمومنین اهل بیتش رو گفت حسن در جنگ به اندازه تور گنجشک گیری و پرنده گیری هم به شما کمک نمی کنه عبدالله بن جعفرم اهل سخاوت امام حسین از شما و منم از شما خب اینجا اصلا اون صاحب لهو دیگه نیامده درست شد بله اما امام حسن رو دوباره داره چیکار می کنه یه شخصی داره نقل که جرات نداره خب این قسمت متنم با اون فرمانده بودن امام حسن و اون جنگ ها اصلا در تعارض امیرالمومنین چقدر ایشون رو به قول معروف فرمانده کردن طبق بعضی نقل ها شتر جمل رو امیرالمومنین فرمود امام حسن پی کردن و فتنه رو خوابوندن این چه حرفیه خب این متن که مشکل داره سند که مشکل داره به قول معروف این خب اینجوری که نیست عبدالله بن جعفر هم حتی تو نقلی که از خود همین اقای مسیب اومده در نقل دیگر نگفتن اهل لهوه

مجری:

چگونه می شود مثلا دخترشون رو بردارن به کسی بدن اهل لهو باشه

استاد روستایی:

اونوقت یه چیزی خدمت شما عرض بکنم در بعضی از کتاب ها آمده باز اهل لهو بودن این آقا ولی جالبه جالبه که کی داره این رو اهل لهو می دونه اصلا من معتفدم اینه ریشه این مسئله امویه من یکی دو دقیقه بیشتر از اتاق فرمان وقت نمی خوام اگر به من وقت بدن یکی دو دقیقه ببینید تاریخ طبری داره جلد پنجم صفحه دویست و سی شش میگه چی میگه

لام معاوی عبدالله بن جعفر غنا

معاویه می گفت این اهل غناست خب من دیگه ادامه روایت وقتی نمی کنم بخونم میاد میگه که اون غلامان ایشون داشت و اهل غنا بودن و این حرفا که ادامه میده اقای بلاذری هم در جلد دوم انصاب الاشراف باز میاد از مدائنی نقل می کنه خب که به قول معروف معاویه عتاب می کرد عبدالله ابن جعفر رو به خاطر غنا و طرب خب اینم نقل این دو تا پس یکی نقل مدائنی اون نقل نمی دونم طبریه و امثالهم خب در آیا علمای اهل سنت رو می پذیرفتن یه سری علما نه نپذیرفتن ببینید کتاب الاستیعاب ابن عبدالبر آندولسی جلد سوم چی میگه میگه یقال گفته شده دو تا نکته رو میگه که عبدالله بن جعفر خیلی اهل سخاوت برد

و کان لایری بسماع الغنا بأسا

گفته شده وقتی میگه یقال صیغه تمریضه یعنی من قبول ندارم خب پس آقا کی ملامت کرد معاویه سند کی بود آقای مدائنی و عرض کنم در یه نقلیه یه نقلم که گفته بود خود معاوی این کار انجام میداد حالا بریم ببینیم آیا معاویه خودش اهل غنا نبود اصلا میشه بگیم که معاویه مثلا اینو ملامت می کنه ببینید ما کتاب اخلاق الملوک آقای جاحظ جاحظم پسر خاله ما نیست مخالفش هست خب اینجا ببینید صفحه سی راجع به رقاصی معاویه صحبت می کنه میگه معاویه بلند میشد می رقصید

 یمشی یحرک کتفیه یرقص

 من عذرخواهم از بینندگان عزیزمون

 یتجرد

 تمام لباسش رو می ریخت اونور

 و فقط اون کنیزای خاصش میدیدن بعد موقعی که می خواست هیشکی نفهمه دستور میداد اون پرده رو بندازن پشت پرده این کارا رو انجام می داد بعد به گونه ای صحبت می کرد می گفت

حسبک یا جاریه

 کنیز بسه چرا این کارو می کرد

یوهم الندما ان الفاعل لذلک بعض الجواری

خودش میگه مردم فکر کنن اون تازه همنشین هایی که پشت پردهن فکر کنن اینکه نمی دونم خلاصه لباسش رو درآورده و می رقصه و فلان از این کارا می کنه این جواریه این اره اینا کنیز این نیست خب آخه این میاد عبدالله بن جعفر رو نفی بکنه خب آقای مدائنی از کی نقل می کنه مدائینی شاگرد کیه این خیلی جالبه من یه نکته بگم کتاب لسان المیزان جلد ششم این اخرین عرضمه صفحه شماره دویست و چهل و هفت خب مدائنی یه استادی داره به نام ابانه بن حکم

اکثر المدائنی عنه

 ببینید مدائنی خیلی از این آدم نقل می کنه ابان بن حکم کیه

کان عثمانیا و یضع الاخبار لبنی امیه

 مورخه جعال بنی امیه است

اصلا اصل این تفکر امویه که عبدالله بن جعفر اهل لهو اینجوری نیست این کار امویان و معاویه است که ساختن ببخشید

مجری:

خیلی ممنون مچکرم تشکر می کنم جناب آقای دکتر روستای عزیز استفاده کردیم در این جلسه هم ان شالله در جلسات بعدی باز در خدمت شما باشیم و ایشالله تمام این شبهات برای بینندگان عزیز واضح و آشکار شده باشه مار رو از دعای خیرتون فراموش نکنید در راس همه ادعیه دعای برای فرج حضرت مولامون اباصالح المهدی یارب الحسین بحق الحسن اشف صدر الحسین بظهور الحجه و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 


کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

پاسخ به شبهات صلح امام حسن ع امام حسین ع ولایت اهل بیت ع حکومت امیرالمومنین ع امور اجرایی انتصاب نزدیکان تاریخ طبری حجر بن عدی خوارج