سایر قسمت ها
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان

قسمت هشتاد و هشتم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
(فصل سوم)


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:24/03/1402

برنامه: تاریخ بدون روتوش

استاد حسینی:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند، شما که بیننده برنامه تاریخ بدون روتوش هستید، چهاردهمین قسمت از فصل سوم برنامه را ملاحظه می فرمایید و ان شاءالله روی همان سبک و روالی که شروع کردیم بحث را ادامه خواهیم داد و مطالبی را با شما در میان خواهیم گذاشت، از فصل سوم شروع کردیم متمرکز بر بحث کتیبه ها، قضایای تاریخی و قضایای اعتقادی را مطرح کردیم و با شما گفت و گو کردیم در مورد فروهر، در مورد فروهر در اوستا جدا در مورد فروهر در کتیبه های شاهان هخامنشی جدا صحبت کردیم، خدایان دیگری که در کنار فروهر آمده است، فروهری که در اوستا آمده است، آنچه که در آیین زرتشت برای فروهر گفته شده است و وجود داشته است، اینها را با شما در میان گذاشتیم و بنا شد که بیاییم با شما بحث را ادامه بدهیم، جلسات گذشته که صحبت کردیم با شما، ریشه اس بحث کردیم در مورد قضیه واژه فروهر و این فر را با شما صحبت کردیم و در اوستا نشان دادیم که این فر همسانی دارد توصیفاتش با چه اتفاقی که در اوستا افتاده، اینها را برای شما کاملاً بازگو کردیم؛ اما این قسمت از برنامه می خواهیم یک مقدار...، در مورد فروهر و واژه آن با شما صحبت کردیم و گفتیم که تفاوتی که در بین فروهر در کتیبه های هخامنشی وجود دارد و فروهری که در اوستا وجود دارد به چه شکل است و به چگونه است، بعد یکسری چیزها هم آوردیم که این دو باهم متفاوت هستند، اگر شما کشور ایران را، حتی ایران حال حاضر را و مرز های سیاسی الآن را در ذهن تان تصور بکنید واژه فروهر ورود هندی دارد، یعنی از سمت شرق وارد ایران شده است، اینها را مفصل توضیح دادیم، که اهوره ها و دئوه ها به چه شکل و گونه ای بودند و این سیر تکامل این واژه و  استفاده از آن و تغییراتی که بر آن حمل شد به چه شکل از شرق وارد شده است؛ اما یک نماد هست که حداقل الآن در این روزگاری که ما داریم زندگی می کنیم، معروف است به عنوان فروهر، یعنی اگر شما دنبال نمادی برای فروهر بگردید می آیند این نماد را به شما نشان می دهند می گویند که این نماد هست، همین نماد معروف که می دانید این بال هایی که باز شده و انسانی که در بین آن قرار گرفته است و دُم هایی که دارد و حلقه ای که در دست دارد، یا برخی از تصاویر ممکن است حلقه ای در دست نداشته باشد، یک مقدار فلسفه هم برایش چیده اند، مثلاً این سه بال، بال اول یعنی گفتار نیک، بال دوم یعنی کردار نیک، بال سوم یعنی پندار نیک، گفتند این بال ها سه تکه دارد هر کدام گفتار و کردار و پندار نیک است،  اینها خیلی ذوقی بوده است و اخیراً اینها مطرح شده، ریشه هایی در متون قدیم برای همچین چیزی نمی بینید؛ نکته بعد هم این است که همه جا بال هایش سه تا نبوده است، که شما تصور بکنید مثلاً این فروهر یک چیزی بوده چاپ شده بعد بقیه چاپ ها از روی آن کپی برداری کردند دقیقاً همان است، نه این تفاوت زیاد دارد، بعد گفتند این دو دُم پایین دو تکه است به این معنا است و به آن معنا است، آن هم دو تا نیست ثابت هم نیست، و کاملاً ذوقی است، بر حمل عبارات و مفاهیم فلسفی یا دینی ذوقی بر این اشیاء و نمادها بحث ما خیلی روی این ایراد گرفتن نیست، بیشتر آنجا این مسئله حاد می شود که ببینیم اصلاً در کل ارتباطش با آن اعتقاد چیست، این نماد اصلاً از کجا آمده است؛ امشب می خواهیم در مورد خود نماد و ریشه های آن صحبت کنیم با شما،  از خود کتیبه بیستون می خواهم شروع بکنم، از آن کتیبه ای که داریوش نوشته است یا به دستور او نوشته شده است و بعد این سیر تاریخی را ببرم عقب، چون معمولاً شما بخواهید یک اتفاق را یک پدیده را یک نماد را بررسی بکنید، یا می توانید بروید ریشه را پیدا بکنید از ریشه شروع کنید توضیح بدهید و سیر این تطور و تکامل را بفهمیم که به چه شکل است یا اینکه از آخر شروع کنید و  قدم به قدم عقب برویم، یک مقدار آن گزینه اول ممکن است واضح تر باشد که شما از ریشه شروع کنید بررسی کنید جلو بیایید ولی ما چون تمرکز مان در این برنامه بحث زرتشت هخامنشیان هست از همان بحث هخامنشیان می خواهیم گزار آن را یک مقدار رو به عقب برویم که این به چه شکل بوده است، تا یک جایی از تاریخ را می خواهم امشب برای شما بگویم، برنامه بعد اگر خدمت تان باشیم ادامه اش را می گویم و بحث تاریخی را می رسانیم به ریشه ها و آنچه که در دسترس هست برای اینکه ببینیم این نماد از کجا آمده است، یک مقدار اواخر برنامه احتمالاً برایتان غافلگیری وجود داشته باشد در مورد این نماد؛ اما اجازه بدهید من همان مقدماتی که لازم هست برای یک بحث گفته شود همان اسنادی که لازم هست به شما نشان بدهم، روی آن سیر پیش بروم، بعد وقتی رسیدم به آن نقطه که احتمالاً خیلی از شما غافلگیر شوید در مورد این مسیر آمدن این نماد فروهر، آنجا به شما خواهم گفت که منظورم چه هست و چرا این غافلگیری باید پیش بیاید، یک مقدار هم شاید زیاد برای افرادی که تعصب بی جا روی بعضی از موارد دارند ممکن است این ناراحت کننده باشد، باعث عصبانیت بشود؛ اما در مورد خود این نمادی که تحت عنوان فروهر از آن یاد می شود، من اینجا در مورد ارتباط فروهر و زرتشتی ها توضیح بدهم، اینجا الآن کتاب نوشته شناخت زرتشت دکتر حسین وحیدی آمده از همین نماد فروهر استفاده کرده است، قبلاً این تصویر را نشان دادم باز لازم است که در این برنامه هم گفته شود، ببینیم ارتباط این فروهر با زرتشتی ها چه هست و چه بوده در کلام موبد کوروش نیکنام، زرتشت و مزدیسنا پرسش و پاسخ هایی در شناخت دین زرتشت، موبد کوروش نیکنام، صفحه 488، یکسری سؤالات را ایشان آمده جواب داده است

پرسش: آیا نگاره فروهر مربوط به زرتشتیان است؟ گفته شده بال های آن نشان اندیشه گردار و گفتار نیک است

زرتشت و مزدیسنا، پرسش و پاسخ هایی در شناخت دین زرتشت، کوروش نیکنام، ص 488

همین که بعضی ها تصویر فروهر را هم می کشند می گویند گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک، کنار بال هایش، این را از یک موبد زرتشتی پرسیده اند، که مترجم بخش گاتاهای اوستا هم هست

سر فروهر به سمت راست است یا چپ؟

پاسخ: فرتور (تصویر) فروهر که در سنگ نگاره ها دیده می شود با فروهر اوستایی (فروشی) که در باور سنتی زرتشتیان از آن یاد می شود باهم یکی نیستند و هر کدام فلسفه جداگانه ای دارند

همان حرفی که ما زدیم، حتی این عبارت را گفتیم این فروهر که استفاده می شود در کتیبه ها متفاوت با فروهری است که در اوستا آمده است، ایشان هم دارد می آید می گوید که این تصویر و نگاره روی این کتیبه ها ارتباطی با آن گفتار و کردار و پندار نیک ندارد، این موبد نیکنام است، الآن هم در آمریکا تشریف دارند ایشان، البته رفت و آمد هم دارند ما پیگیر بودیم از دوستان شان هم پرسیدیم گفتند رفت و آمد دارند، ولی یک مدت آمریکا بودند برای مباحث درمانی فرمودند که تشریف بردند خدا ان شاءالله سلامتی بدهد به هر کسی که دنبال حق و حقیقت هم هست و آنچه که خیر و صلاح ایشان هست به ایشان داده شود، و بعد از آن هم یک مدت فرانسه تشریف داشتند، حالا الآن دیگر دقیق نمی دانم کجا هستند، به هر حال موبد نیکنام می گوید که این نماد ربطی ندارد به این گفتار نیک و کردار نیک و پندار نیک که به تصویر کشیده می شود؛ خب اگر ربطی ندارد این از کجا آمده بلأخره هم اوستا قدمت تاریخی دارد و هم کتیبه ها قدمت تاریخ دارند، کتابی هست چاپ شده و منتشر شده در انتشاراتی که همنام با موضوع برنامه ما هم هست، انتشارات فروهر آمده این کتاب را چاپ کرده، بدانیم و سربلند باشیم، برای زرتشتی ها نوشته شده، بدانند و سربلند باشند، فشرده ای از آموزش های دین زرتشت، دکتر منوچهر منوچهر پور نام آشنا برای زرتشتی ها و برای این انتشارات، آمده است یک فشرده ای از آن اعتقادات را تشریح کرده است و نسبت به این کتاب هم سعی کرده واقعاً یک کتاب جوان پسندی باشد، از لحاظ حجم و از لحاظ شیوه ارائه و اینها، صفحه 57

شکل فروهر

بدانیم و سربلند باشیم، فشرده ای از آموزش های دین زرتشت، دکتر منوچهر منوچهر پور، ص57

ایشان آمده گفته

امروزه بین زرتشتیان تصویر پیر مرد بال داری نمایان گر شکل فروهر است و دست کم به عنوان نشان واره آیین زرتشت به کار می ورد

بله معروف است و مشهور است به عنوان یک نشانی برای معرفی زرتشت و آیین زرتشت

این شکل سابقه چند هزار ساله داشته و نظایر آن در کتیبه های اقوام گوناگون و جود دارد

 می رسیم به این اقوام

ولی شکلی به صورت موجود در کتیبه های هخامنشی بالای سر پادشاهان دیده می شود

بعد بحث محققان و خاورشناسان را گفته است که از کجا آمده و چگونه بوده است، یک جمله اینجا دارد من مفصل نمی خواهم عبارت ها را بخوانم، اگر خواستید به این کتاب هم مراجعه بفرمایید، البته هر آنچه که در این کتاب آمده نمی گوییم به صورت صد در صد آن چیزی است که ما فکر می کنیم، اما می توانیم نقد بکنیم، منتهی بعضی جاها سخنانی دارد ایشان مطابق با واقعیت است از جاهای دیگر قابل اثبات است، یعنی دلیل خارجی دارد

در اینجا باید به روان دانشمند پارسی «رستم جی کاما» اولین کسی که این شکل را به عنوان سمبل فروهر دانست درود فرستاد.

رستم جی کاما اولین کسی بوده که آمده گفته این نماد با بال های باز این سمبل فروهر است؛ اگر آقای رستم جی کاما اولین نفری است که آمده گفته این فروهر است پس آن که در کتیبه ها است را چه صدا کنیم؟ پس آن که بالای سر داریوش هست در کتیبه بیستون را چه صدا کنیم؟ آنهایی که در تخت جمشید هستند چه نامگذاری بکنیم؟ یک متن را برایتان بخوانم بعد منطق آن را برایتان خواهم گفت، یک کتابی است تحت عنوان پژوهشی درباره نقش مهر داریوش بزرگ، سروان مجید مهرام نویسنده است، دانشجوی فوق لیسانس باستان شناسی، کتاب تاریخ دار است، یک نکته ای را آورده من منطق آن را هم عرض خواهم کرد در صفحه 90

نخستین بار در تخت جمشید به پیکرۀ انسان بالداری برخوردند (در شکل 2) در هیچ یک از سنگ نوشته ها و کتیبه های باقی مانده از ایران باستان چیزی راجع به نام و مشخصات این نقش ذکر نشده بود

پژوهشی درباره نقل مهر داریوش بزرگ، سروان مجید مهرام، ص90

نماد را دیدند گفتند اسم این چیست؟ وقتی یک کتیبه تصویر دارد و توضیحات دارد، چرا توضیحاتی در مورد این در آن کتیبه نیامده است؟ من اینجا می خواهم بگویم که این سؤال هم وجود داشته است، صرفاً استناد من در اینجا به  همین مسئله بود، تصویر کتیبه بیستون را باهم ببینیم تا عرض کنم خدمت تان، این شخصی که در این وسط ایستاده خود داریوش است واضح و مشخص است، شخصی که زیر پای داریوش افتاده و دستش را هم بالا آورده و کمک می خواهد ولی دیگر داریوش او را می کشد، خود داریوش می گوید که گوماته است و بردیای دروغین، اما ما در مورد اینکه این بردیا چه بسا واقعاً فرزند کوروش است که زیر پای داریوش افتاده است توضیح دادیم، برخی هم که تصریح کرده بودند یعنی واقعاً بچه کوروش است که زیر پای داریوش در این سنگ نگاره است، پشت سر او کماندارش هست، مقام رسمی محسوب می شده در دربار، و تیردان در دست شخص دیگری است، اینها افرادی هستند که پشت سر داریوش می خواهند کمک کنند به یکسری جنگ ها و یکسری سرکوب ها، در مقابل داریوش چه کسانی هستند؟ افرادی که نماد ملیت ها یا اقوام مختلف در مقابل داریوش به صف هستند پشت سرهم اسیر شده دست های شان هم از پشت بسته شده و به خط شده اند در مقابل داریوش تا میرسد به نفر آخر، اینجا هم که می بینید اضافه شده و مشخص است شاید بعداً کنده شده و این نگاره که یک سکایه است، تیزخود است، بخاطر همین کلاهی که اینجا دارد اسم آن را گذاشتند تیزخود، تحقیقاً در مورد تک تک این افرادی که در اینجا آمده اند در مقابل داریوش ایستاده اند توضیح داده شده در متون خود کتیبه، در خود متن که نوشته شده به سه زبان، و نسخه برداری که احتمالاً از روی آن برداشته شده است به زبان آرامی، حالا این چیست که اینجا آمده است؟ الآن اگر برویم بپرسیم می گوید این فروهر است، اگر این نماد فروهر است و این تصویری که دارید در این چارچوب ملاحظه می فرمایید به تصویر کشیدن متنی است که با سه زبان در کتیبه بیستون آمده مگر در کتیبه اصلاً فروهر آمده؟ نه نیامده، چه آمده؟ اهورامزدا آمده، اگر ما باشیم این تصویر باشد و متن کتیبه بیستون این همان اهورامزدا است، چرا کار را سخت می کنید که اسم بتراشیم برایش، آقای رستم جی کاما هم که آمدند گفتند تقریباً معاصر هم هستند در سال 1909، آقای رستم جی کاما را هم دکتر منوچهر منوچهرپور آمده بود گفته بود ایشان اولین نفری است که آمده این نماد را برای فروهر قرار داده است، همان موقع هم زرتشتی های دیگری بودند در مقابل او موضع گرفتند، یا حرفهایی بعداً زده شد که نقد این حرف آقای جی کاما بود، ولی در بین زرتشتی ها می شود گفت که یک بخشی از جامعه زرتشتی استقبال کرد از این، اما یک پژوهشگری مثل موبد نیکنام می آید می گوید نه، اصلاً تصویر سنگ نگاره ها متفاوت است و این ربطی به آن گفتار و کردار و پندار نیک ندارد، شما تازه آمدید این را کشف کردید که یک همچین نگاره ای که در آنجا آمده عنوان فروهر به آن گفته می شود ولی واقعاً همان اهورامزدا است، واقعاً یکی از همان خدایان است یا نه؟ نه این انحصاری در گفته ما ندارد، ممکن است ما در برنامه بیاییم یک ایده ای را مطرح بکنیم، نظریه یا فرضیه ای را که مبنای تاریخی دارد را مطرح بکنیم، و این کار را انجام می دهیم، در اینجا مطرح می کنیم در جاهای دیگر و نشست هایی که داریم مطرح می کنیم، اما ما می توانیم اقوالی را بیاوریم که مخالف هم البته دارد، اقوالی که آمدند این مسئله را نشان دادند، دکتر مهرداد بهار کتابی دارد، از اسطوره تا تاریخ، چاپ هفتم این کتاب هست که ملاحظه می کنید و اتفاقاً در این کتاب این بالا هم این نماد که مشهور است به فروهر آمده است، حالا من می گویم فروهر چون مشهور است به فروهر، در همین کتاب، صفحه 153،

8. داریوش بزرگ جهانگیر: در اوایل سال 522 پیش از میلاد در 28 سالگی  نیزه دار کمبوجیه در مصر بود که مقامی اشرافی به شمار می آمد...

از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، ص 153

تا پایان این صفحه

همراه این کتیبه های پنج گانه بیستون می توان نقش داریوش و بعضی قیام کنندگان بر او را هم بر دیواره کوه دید او را بلند بالا تر از دیگران نقش کرده اند تا موقعیت والاتر او را نشان داده باشند

لزوماً به این معنا نیست که داریوش خیلی تنومند تر از اینها بوده، چون علی الحساب سکو ها معروف بودند و می گویند و نقل می کنند که پیدا شده است از آثار بجا مانده از سکو ها که اینها خیلی درشت هیکل بودند این سکو ها، به جنگ آوری که در تاریخ معروف بودند

تا موقعیت والاتر او را نشان داده باشند و این سنتی به ویژه مصری و گاه بین النهرینی است، در بالا نقش اهورامزدا (معروف به فروهر) را می بینیم که ناظر بر همه کارها است

بله اهورامزدا است، خدا است که آنجا کشیده شده، ممکن است کسی بیاید بگوید نه اینها اصلاً خدایان را به صورت نقش و نگار نمی آوردند یعنی می شده بت، طرف صراحتاً دارد می گوید من بت می پرستم در کتیبه اش، آقای کوروش بت ها را دارد تجلیل می کنید و می پرستد، شما ممکن است برایتان یک مقدار تابو باشد، نه خیلی راحت اهورامزدا را به تصویر می کشیدند و نمونه اش هم در کتیبه بیستون آمده و واضح است، حالا من یکسری افراد را می خواهم لیست کنم بیاورم و آن افراد بسیاری شان نام آشنا هستند برای شما که دقیقاً گفتند این فروهر که می گویند دقیقاً همان اهورامزدا است، سخت است می دانم، واقعاً آن کسی که بالای سر داریوش ایستاده بت است، بله بوده جهان باستان پر بوده از این بت ها و بپ پرستی ها این خیلی ارتباطی با اینکه ما بخواهیم شخصیت داریوش را مثبت بدانیم یا منفی بدانیم، الهیاتی اگر نگاه نکنیم تاریخی نگاه کنیم بت پرست بوده، عملکرد یک مسئله است، اعتقاداتی که داشته یک مسئله است ولی عملکرد هم سر منشاء آن هم همان اعتقادات بوده، ولی بپذیریم واقعیتی است، اینکه دیگر مطلبی نیست در تاریخ آمده باشد.

ایران در شرق باستان، نویسنده معروف و مشهور هرتسفلد که در مورد آن قبلاً صحبت کردیم، در مورد اسم او هم توضیح دادیم، ایشان کسی است که خودش بلند شده آمده است آثار هخامنشیان و ایران باستان را بررسی کرده، و البته خطا هم ممکن است داشته باشد، ولی ببینید چه می گوید، بعضی از اکتشافات را که دیگر خودش جزو اولین نفرات بوده آنجا حضور داشته است، ایشان در صفحه 260 کتاب خودش، چند تا از این شکل هایی که معروف است به فروهر را می آورد و بعد می گوید

در ایران مظهر اهورامزدا، خدای آریایی ها است

ایران در شرق باستان، هرتسفلد، ص 260

خدای آریایی ها که توضیح دادیم اهورامزدا است و در مورد آن توضیح دادیم ریشه اش از کجا می تواند باشد، این خدای آریایی ها در ایران همان مصداقی که دارد می شود اهورامزدا، پس می خواهد اینجا در مورد اهورامزدا توضیح بدهد که خدای آریایی ها محسوب می شود

ایرانیان نه تنها شکل این نماد را می گیرند بلکه کاربردش را نیز دقیقاً اقتباس می کنند و آن را در بالای تصویر شاه می آورند، این نمادها در جزئیات نیز همانند اند.

چه نمادی را می آورد بالای سر شاه؟ اهورامزدا را دارد می آورد، این هم ترجمه متن آقای هرتسفلد بود؛ نفر بعد، ما آمدیم عرض کردیم که این کتاب را تا الآن دو نسخه از آن توانستیم پیدا کنیم، من خودم می رفتم کتاب فروشی ها حتی خود باستانگرا ها می گفتند خیلی دنبال چاپ شده این کتاب نگردید، از زبان داریوش، پروفسور هاید ماری کخ، ترجمه پرویز رجبی باستانگرا، خیلی از مطالبی را که شما دارید در مورد باستانگرایی به صورت پژوهشی می بینید از آقای پرویز رجبی است که واقعاً وقت گذاشته و زمان گذاشته و حدود 14 سال هم ظاهراً شاگرد هاید ماری کخ بوده است، این کتاب را ایشان آمده ترجمه کرده براساس کتیبه های هخامنشیان هم هست، آقای پرویز رجبی این تصویر را که در این چاپ کتاب آمده است، حالا این حرف برای خود پروفسور هاید ماری کخ هست یا برای خود آقای پرویز رجبی است دقیق نمی شود الآن گفت، ولی قراینی وجود دارد که احتمالاً آقای پرویز رجبی این را گفته و قطعیتی وجود دارد که اگر هم حتی آقای هاید ماری کخ این را گفته، آقای پرویز رجبی هم همین اعتقاد را داشته، این تصویر را ملاحظه بفرمایید، تصویر 24، نقش کهن به عنوان سمبل و نشانه خدا (اهورامزدا)، یعنی حتی ایشان اینجا به عنوان نماد فروهر نیست، نماد خدا است، این خود بت است، در کتیبه ها حداقل وقتی به کار برده شده بوده یک بت بوده، یک کتابی دارد دکتر پرویز رجبی، کتاب جالبی است حالا اگر دوست داشتید با تاریخ ایران باستان آشنا شوید می توانید این کتاب را مراجعه کنید، این کتاب تخت جمشید بارگاه تاریخ عنوان کتاب هست و خیلی چاپ گران قیمتی هم دارد، این کتاب، کتابی بوده که در هتل ها و مراکز توریستی و گردشگری در اختیار گردشگر ها و کسانی که توریست هستند قرار داده می شده، الآن ظاهراً نیست، ولی کتابی هست که چاپ تصاویر تخت جمشید هم به صورت جالبی است، یعنی تصاویر به صورت رنگی با کیفیت خیلی خوبی هم در این کتاب چاپ شده، یک مقدار قیمت آن هم بالا می رود، تعداد تصاویری که آورده در این کتاب بالا است، ذیل تصاویر توضیح داده است، آقای دکتر پرویز رجبی در همین کتاب که دیگر این را خودشان نوشتند، البته کتاب را تقدیم کردند به پروفسور هاید ماری کخ، چون ایشان می گویند براساس همین مطالبی که در کتاب از زبان داریوش آمده است این کتاب را در مورد تخت جمشید نوشتم؛ ایشان هم وقتی که می آید اینجا اشاره می کند به آن نماد، می گوید اهورامزدا، یا اگر می گوید فروهر داخل پرانتز می گوید اهورامزدا، چون اینجا هم دیدید در پرانتز گفته بود خدا (اهورامزدا)، پس آقای دکتر پرویز رجبی هم یک نفر دیگری است که، از افرادی است که صراحتاً آمده این نماد را گفته اهورامزدا است، فروهر همان اهورامزدا است که در کتیبه آمده است.

نفر بعدی آقای دکتر شروین وکیلی است، در کتاب داریوش دادگر، حقیقتاً پژوهشی با زحمت بوده این کتاب نوشته شده است، چه این کتاب، چه آن کتابی که در مورد کوروش نوشته، کوروش رهایی بخش شان، اما ما اعتقاداتی که داشتیم در این خصوص هم عرض کردیم؛ در کتاب داریوش دادگر، آقای دکتر شروین وکیلی، صفحه 799، ایشان کتاب های شان را به صورت رایگان در فضای مجازی فایلها و پی دی اف آن را منتشر کردند، بروید دانلود کنید این صفحه را ببینید

در نگاره داریوش خداوند همچون انسان بازنموده نشده و به نقش موجودی بالدار دگر دیسی یافته

داریوش دادگر، شروین وکیلی، ص 799

یعنی می گوید در نگاه داریوش خداوند همچون انسان بازنموده نشده به نقش موجودی بالدار دگر دیسی یافته، بالهایش باز است و این خدا است، یکی از خدایان است که در آن زمان بوده، این هم یک نفر دیگر.

برویم نفر بعد که قشنگ تصریح کرده نسبت به این مسئله آقای مهرداد بهار در همین کتاب از اسطوره تا تاریخ دکتر مهرداد بهار، چاپ هفتم، در صفحه 165، ایشان هم وقتی می آید توضیح می دهد تصریح می کند

تصویر اهورامزدا بر نقش های برجسته هخامنشی که امروزه فروهر خوانده می شود کلاهی مانند شاهان بر سر و جامه ای همچون آنان در بر دارد، در دوره ساسانی شاه و اورمزد هر دو هم لباس، پیاده یا سوار بر اسب در برابر هم ایستاده اند.

از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، ص 165

بله اگر دوره ساسانیان رسیدیم اینها را برایتان ان شاءالله نشان خواهیم داد که  چطور خود اورمزد خود اهورامزدا آنجا می آید سوار بر اسب یا پیاده راه می رود، تجسم آن خیلی عینی تر و  انسان نمایانه تر می شود، ایشان هم می گوید: تصویر اهورامزدا بر نقش های برجسته هخامنشی که امروزه فروهر خوانده می شود؛ این هم نکته بعد

نفر بعد، کتابی است فرهنگ نگاره ای نمادها در هنر شرق و غرب، جیمز هال، ترجمه خانم رقیه بهزادی، که ایشان دکتری شان در مورد همین مسئله باستان بوده است و در دانشگاه تهران هم بودند تدریس هم داشتند، یکسری آثار ترجمه ای دارد ایشان، این مطلب را هم که باهم می بینیم به این موضوع تصریح کرده است، صفحه 74، یعنی می خواهیم بگوییم این دیگر چیزی نیست که ما اولین بار باشد بخواهیم بیاییم طرح کنیم در این برنامه

پس از غلبه ایرانیان بر بابل (538 پیش از میلاد) قرص بالدار به عنوان نماد اهورامزدا خدای شاهان هخامنشی اتخاذ گردید و جایگزین تجسم پیشین او به عنوان آتش معبد شد. قرص بالدار به طور گسترده ای بر روی بناهای ایرانی نمایان است

فرهنگ نگاره ای نمادها در هنر شرق و غرب، جیمز هال، ترجمه رقیه بهزادی، ص74

ایشان هم گفت این نماد خدا است، اهورامزدا است، یکی از خدایان، چند نفر گفته بودند این را تا اینجا؟ افراد بیشتری هم هستند که ما دسته کردیم، آیا این نمادی که استفاده می شود معروف و مشهور تحت عنوان فروهر، اما در کتیبه های هخامنشی همان اهورامزدا است یکی از خدایان است و یک بت است، آیا قبل از هخامنشیان در ایران وجود داشته یا وجود نداشته؟ نگاه می کنیم چند مسئله را که مطرح شده است، یک جامی است که حالا اگر خواستید جست و جو بزنید تحت عنوان جام زرین تپه حسنلو بزنید تصویر را می بینید، همان کتاب پژوهشی درباره نقش مهر داریوش بزرگ به قلم سروان مجید مهرام، دانشجوی فوق لیسانس باستان شناسی، ایشان آمده  مطلبی را گفته، حالا چقدر این مطلب دقیق است این را توضیح می دهیم بعد از اینکه عکس را نشان دادم، صفحه 95،

نقش فروهر در ایران خود دارای سیر تکوینی جالبی است نخستین تصویری که از انسان بالدار به دست آمده جام زرینی است که در کاوش های زیر زمینی تپه حسنلو واقع در آذربایجان غربی در سال 1337 کشف شده است (شکل شماره 6). طبق تحقیقات باستان شناسان این جام مربوط به هزارۀ اول پیش از میلاد می باشد. نقش انسان بالدار که می تواند نمونه ای از تصاویر اولیه فروهر باشد که میان نقوش متعدد دیواره جام مزبور حک شده است.

پژوهشی درباره نقش مهر داریوش بزرگ، سروان مجید مهرام، ص 95

خب مثلاً اینجا گفته این انسان بالدار فروهر است، افرادی هستند متعدد که گفتند این فروهر است ما این را منکر نیستیم، منتهی یک تاریخچه شروع دارد این ادعا، این تصویر را باهم ببینی، این تصویر است جام زرین که در تپه حسنلو پیدا شده، برخی گفته اند ریشه فروهر این است، یک مقدار من این را قابل نقد می دانم، چه بسا همین انسان بالداری است که مادی است و این خیلی آن فروهری که آن نمادها در آن آمده و تکامل پیدا کرده را واقعاً نمی توانیم در آن ببینیم، صرفاً یک انسانی است که بال دارد، خیلی ها هم که تحقیق درست حسابی در تاریخ انجام نمی دهند به اشتباه می افتند، هر جا که دو تا بال دیدند می گویند این ذو القرنین بوده این فلان بوده، نه این بال ها و این شاخ ها یک اتفاقاتی بوده که در جنگ های تاریخ وجود داشته و تصویرگری و نگار گری شده، اگر خواستید ببینید که چه گفته شده است در متون در مورد این نماد فروهر قبل از هخامنشیان یکی این جام زرین تپه حسنلو است که خود من را خیلی نمی تواند قانع کند، صرفاً من عرض کردم که بحث تکمیل شود؛ اما نمونه های دیگری هم هست، یعنی در همین کتاب پژوهشی درباره نقش مهر داریوش بزرگ، سروان مجید مهرام، صفحه 95،

در سال 1335 نیز در استان گیلان مهری به دست که بنا به اظهار باستان شناسان متعلق به هزاره اول پیش از میلاد است در روی این مهر نیز تصویر فروهری نظیر فروهر تخت جمشید با اندکی اختلاف نقر شده،

پژوهشی درباره نقش مهر داریوش بزرگ، سروان مجید مهرام، ص 95

حالا ایشان استناد کرده به این تصویر و این مهر، و شکل شماره 7،

نقش مهری که در سال 1335 شمسی در حفاریهای استان گیلان بدست آمده است

و آدرس داده که این تصویر  از کجا است، ما این تصویر را سعی کردیم رویش کار کنیم که آشکار شود که منظور شان این تصویر است، که شاید بتوان گفت اگر اصالت مهر و اصالت زمانی مشخص بشود می گوییم این تصویر قبل از هخامنشیان هم در این یک مهری که تا الآن پیدا شده است در گیلان یافت شده، البته چون به اینجا رسید در مورد مهر هم این را خدمت تان عرض کنم، یکی از سؤالات ما همین بود گفتیم، می گویید هخامنشیان زرتشتی بودند، چرا در کتیبه های شان اسمی از زرتشت نیامده، یک نفر آمده گفته من جواب می دهم، مهر پیدا کردم در این خصوص، این را داشته باشید از من، من احتمالاً یک قسمت فقط برای این بروم، یعنی تنها جایی که گفتند ما یک اسم زرتشتی پیدا کردیم یک مهر است، یک قسمت من می خواهم برای تان ان شاءالله در آینده بگویم که اینها وقتی آخر فکر می کنند یک چیزی را کشف کردند بین این همه و هزاران مطلب و اثری که باقی مانده است یک چیزی را پیدا کرده اند، این یک دانه را هم ببینیم چه بلایی سرش می آید و مسئله از چه قرار است.

یک جایی که تصویر فروهر آمده، کتاب ایران در شرق باستان، هرتسفلد، ایشان هم در کتاب شان آمده است در صفحه 209 می گوید

آرامگاهی همین گونه را در 1913م در ناحیۀ صحنه،

ایران در شرق باستان، هرتسفلد، ص 209

اسم همین شهر هم هست که الآن هم هست آن منطقه به اسم صحنه

میان کرمانشاهان و همدان بررسی کردم.

خودش می گوید من رفتم بررسی کردم

این آرامگاه که دستیابی  به آن نیز دشوار است (عکس 309)

که دلیل هم دارد چرا دسترسی دشوار است، گور دخمه است به گونه ای ساختند که به راحتی قابل دسترسی نباشد

ایوانی است تقریباً همانند اولی که این نیز دو ستون دارد به جای قاب بندی، پیشانی مضاعفی سه دیوار داخلی ایوان را دور می زند، بالای در کوچک قرص بالدار خورشید حجاری شده است که از قرص های بالدار آفتاب تخت جمشید باستانی تر می نمایاند

ایشان می گوید احتمالاً این تصویر قرص بالداری که در اینجا آمده این قبل از تخت جمشید است، و این می تواند یک موضوعی باشد برای اینکه بگوییم قبل از هخامنشیان هم، هر چند واقعاً نمی شود بگوییم فراگیر، حداقل براساس یافته های الآن ولی یک نماد این چنینی بوده است، حالا اسم آن را هرچه که می خواهید بگذارید. نکته بعد این بحث گوردخمه صحنه، باز از کتاب مهردار بهار یک مطلب را نشان بدهم، مهرداد بهار از اسطوره تا تاریخ چاپ هفتم، صفحه 148،

از آثار هنر مادی یکی قبر های صخره ای است  که شباهت به خانه های مسکونی دارند، ایوانی در پیش با ستونی چند در پس آن یک یا چند اتاق، در قبر صخره ای نزدیک صحنه میان کرمانشاه و همدان عنصری دیده می شود که در آسای غربی سابقه ای بسیار دارد و بعدها در تمدن هخامنشی نیز از آن فراوان استفاده شده است، این همان نقش اهورامزدا است، با بالهای گسترده و دایره ای در میان، که امروز فروهرش می خوانند و در اصل ربطی به آیین زرتشت ندارد و وامی بین النهرینی است

از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، ص 148

این هم مطلبی که ایشان داشتند، جناب آقای دکتر مهرداد بهار، خب پس اگر قبل از هخامنشیان بگوییم چه نمادی در ایران باستان بوده که احتمالاً اهورامزدا یا فروهر بوده است یک نمونه بود؛ یک نمونه دیگر هم هست، هر چند الآن در مرز های سیاسی ایران نیست اما در تمدن باستان نگاه بکنیم حداقل در سرزمین ماد قابل تعریف است، در عین حالی که اختلاف نظر در مورد این وجود دارد، آیا این در زمان ماد بوده، در زمان هخامنشیان بوده یا فرا هخامنشی بوده است، مقاله مفصلی در این زمینه نوشته شده در مورد اینکه این نماد فرا هخامنشی است؛ اما آنچه که گفته می شود همین الآن هم معروف و مشهور است این است که این محل، این گوردخمه که معروف است به قیزقاپان، این گوردخمه یک اثر مادی است، سرزمین ماد همان مادهایی که آقای کوروش عملاً پادشاهی آن را نابود کرد، تمدن آن را نابود کرد و بخشی از هخامنشیان محسوب شد، از روی سایت هم تصاویر آن را نشان خواهم داد، اول مطلب را ببینیم، آقای هرتسفلد، ایران در شرق باستان، ایشان آمده در صفحه211 به این موضوع پرداخته

در بالای دیوار میانی سر ستون ها سه قرص یا دایره برجسته تراشیده اند یکی از آنها پیکره یی چهار بال و دیگری در پایین  هلالی همراه با اندام کوچک مردی در وسط و روی سومی ستاره ای شانزده پر حجاری شده. احتمال می رود اینها به ترتیب نمادهای اهورامزدا و میترا و آناهیتا باشد که اهورامزدا با شیوه باستانی مجسم شده است

ایران در شرق باستان، هرتسفلد، ص 211

این را که دیدید، الآن در منطقه کردستان عراق هست، این قیزقاپان، گوردخمه قیزقاپان، دو سه مطلب دیگر هم در مورد آن بگویم، بعد تصاویر دیگر را می بینیم که آیا واقعاً راست می گویند یعنی شباهت دارد اهورامزدا است یا فروهر هست یا نیست، این مقاله را ببینید، نویسنده این مقاله جناب آقای دکتر ایرج رضایی است، آقای دکتر ایرج رضایی اصلاً کارش و تخصصش و  دکترای او براساس تاریخ باستان و بررسی تاریخ باستان براساس آثار موجود و باقی مانده است، در دانشگاه تهران، همین چکیده اش را که ملاحظه بفرمایید، گفته است که

نقوش نمادین سه گانه قیزقاپان، صرف نظر از گاهنگاری بحث انگیز این اثر

یاد داشت هایی در مورد چیدمان نمادهای تزئینی مقبره صخره ای قیزقاپان، ایرج رضایی، چکیده

که دقیق بحث کردند در مورد آن که چه دوره ای بوده، آیا دوره ماد بوده یا دوره هخامنشی بوده یا فرا هخامنشی، ایشان نظرش این است که

احتمالاً دارای یک هویت مستقل کاملاً مادی است

یعنی نماد قبل از هخامنشیان در دولت ماد بوده، و تمدن ماد است؛ باز آقای مهرداد بهار هم همین را گفته در کتاب از اسطوره تا تاریخ، مطلبی که ایشان آورده در کتاب شان، صفحه 148، ایشان هم می گوید که

در قبر صخره ای قیزقاپان در درّه شهر زور نزدیک سلیمانیه عراق به نقش ایزدانی بر سنگها می رسیم که محتمل است نقش ناهید برابر ایشتر بین النهرینی و اهورامزدا (اورمزد بعدی) و مهر باشد. بالای سر در نیز تصویر برجسته ای از نیایش در برابر آتشگاه وجود دارد که خود عنصری ایرانی است و مادی بودن اثر و خدایان نقش شده را ثابت می کند

از اسطوره تا تاریخ، مهرداد بهار، ص 148

ایشان می گوید براساس تصاویر دیگری که آمده در کنار این اهورامزدا در این قیزقاپان نشان می دهد و اثبات می کند که قطعاً اینها مادی است، عرض کردم اختلاف نظر وجود دارد، یک مقاله پژوهشی شده من می خواستم به آن بپردازم دیدم وقت گرفته می شود، انتقاد هم شده نسبت به این مطلب و مطالب آقای هرتسفلد و دیگران؛ باز ایران در شرق باستان هم که بحث مادی بودن را مطرح کرده، آقای هرتسفلد، صفحه 211،

قیزقاپان باید از آرامگاه های اخیر مادی بوده باشد

ایران در شرق باستان، هرتسفلد، ص 211

اخیر که می گوید یعنی اواخر دوره تمدن ماد که از بین رفت

زیرا اکباتانه را کوروش در سال 550 تصرف کرد. احتمال اینکه آرامگاه شاهی بوده باشد ضعیف است شاید آرامگاه یکی از فرمانداران ماد است که این ناحیه به او تعلق داشته و یا شاید این ناحیه زادگاه او بوده است برای مثال می تواند سلف «گُبریاس» فرماندار «گوتی» بوده باشد

و این را تصریح می کند ایشان که مادی است، اما این کجا است؟ داریم به نقش فروهر و اهورامزدا قبل از هخامنشیان می پردازیم، این سایت آمده در مورد آن توضیح داده است که الآن در کردستان عراق هست، تصویر سایت را ببینیم، اینجا که آمده در مورد آن توضیح داده، این هست آن تصویر مد نظر ما، این تصویر، احتمالاً تصویر مادی است، باز دارم می گویم احتمالاً هنوز پژوهش ها در مورد آن تکمیل نشده، این هم آمدند اینجا یادگاری نوشتند، این تصویری که توضیح داده شده بود، این آتش دانی است که اینها ایستاده اند در دو طرف آن و در همینجا است که این پیر مرد است، و آن تصویری است که اینجا آمده و گفتند که این ریشه اهورامزدا یا فروهر می تواند باشد؛ پس این نماد فروهر همان اهورامزدا است براساس حتی متنی که در کتیبه بیستون آمده است، و اصلاً فروهری وجود ندارد آنجا که شما بگویید آن بالا منظور فروهر است، آن فَرَوَشی را هم خود آقای موبد کوروش نیکنام می گوید که این فَرَوَشی اوستا چیز دیگری است، این تصویر مسئله و موضوع دیگری است و باهم ارتباطی ندارند؛ این چند مورد که در قبل از هخامنشیان در ایران و به علاوه ماد، ریشه های این نماد معروف و مشهور فروهر دیده شده، خب این یعنی اینکه فروهر نماد ایرانی نیست؟، یک شخصیتی که مقالاتش زیاد در کانال های باستانگرا ها منتشر می شود آقای  بهمن انصاری است، شاید دیده باشید مطالب و یاداشت های شان را که در فضای مجازی زیاد منتشر می کنند، ایشان خیلی آمده و سعی کرده دفاع کند که این حرف را زدن توهین به زرتشتی ها است، در مورد این نماد فروهر و اهورامزدا یک نکته ای را گفته، ایشان که خیلی در یاداشت ها دلسوز بوده؛ گوی بالدار و ریشه آن در میان ملل باستان، بهمن انصاری، ایشان آمده در بخشی از این یاداشت و مطلب شان گفته

نگاره گوی بالدار دارای پنج هزار سال دیرینه گی است اگرچه می توان با این گمان که سومری ها را دسته از کوچندگان ایران و باستان بدانیم، قدمتی بیش از هفت هزار سال را نیز می توانیم برای این نگاره باور داشته باشیم.

همچنین پیوند دادن این نگاره به کیش زرتشتی و شناساندن آن به عنوان نمایی از اهورامزدا، بزرگترین توهین و زشتی به آیین آسمانی زرتشتی است

گوی بالدار و ریشه آن در میان ملل باستان، بهمن انصاری

اگر توهین  است این کتیبه متن بیستون دارد می گوید همان اهورامزدا است، اگر بگویید این اهورامزدا همان اهورامزدای اوستایی است ایشان هم می گوید توهین است، چکار کنیم؟ الآن مثلاً داریوش را بیاوریم بگوییم چرا این کار را کردی، داریوش که نمی گفته این اوستایی است  اما گویی کسانی که این حرف را زدند را خودتان ببینید، نکته ای آورده اینجا ایشان تصویر را هم گذاشته، می گوید

این نگاره نه پیوندی با کیش زرتشتی دارد و نه یک نگاره ایرانی است

ایشان که داشت دفاع می کرد و آن بالا حرف های آنچنان می زد که نگویید این  اهورامزدا است توهین است، می گوید اصلاً ایرانی نیست این نگاره،

بنیان آن را سومری ها ریخته و بعدها به دست مصری ها، بابلی ها، آشوری ها، و ایرانی ها دچار پیشرفت و دگرگونی شده و در پیکر کنونی بر جای مانده است،

اصلاً جمله را ببینید

این نگاره نه پیوندی با کیش زرتشتی دارد و نه یک نگاره ایرانی است

یاداشت نویس و پژوهشگر این مباحث باستانی که خیلی مطالبش را منتشر می کند، خب این را تا اینجا دیدیم که ایشان آمده بود اینقدر رک برای دفاع از زرتشتیان می گوید ایرانی نیست و اوستایی نیست. شخص دیگری است کتابی دارد مفصل، جناب آقای علیرضا شاپور شهبازی، با ایشان هم کار داریم در این برنامه مطالب شان را می آوریم و خواهیم دید که مسئله به چه صورت است، مطالبی که ایشان آورده به چه صورت است، چقدر ایشان  آمده وقت گذاشته و دفاع کرده از مباحث باستانی و کنکاش کرده، جستاری دربارۀ یک نماد هخامنشی، اینجا می گوید نماد هخامنشی، فرَوَهر، اهورامزدا یا خُوَرنه؟، صفحه 45 می نویسد

ایرانیان گونه های نماد بالدار را از مردمان تابعۀ خود وام گرفتند

جستاری دربارۀ یک نماد هخامنشی فرَوَهر، اهورامزدا یا خُوَرنه؟، علیرضا شاپور شهبازی، ص45

تابعۀ یعنی آنجایی که به آنها حمله کردند و گرفتند، منظورش هم از ایرانی ها احتمالاً پارس ها است، همانطور که در ترجمه های هرودوت هم این مطلب گاهی دیده می شود، تعمیم بدهیم پارس را به کل ایران یا نه؟، مثلاً در مورد خلیج فارس هم همین است، خلیج فارس می گوییم منظور مان خلیج پارس ها است؟ یا نه منظور کل ایران است، ایشان می گوید مردم تابعۀ خودش ایرانی ها از مردم تابعۀ خودشان وام گرفتند.

تا مفهوم باستانی خودشان را از فرّه که در اوستا خورنه در پهلوی خورّه یا در فارسی امروزی خُرّه، فرّه، فرّ تجسم بخشند.

ایشان هم تصریح می کند می گوید وام گرفته شده از مردمان تابعۀ است، مردمان تابعۀ خیلی مؤدب شده این است که مردمانی که حمله شده به آنها و اینها مجبور شدند تسلیم شوند از آنجا گرفته شده، وام گیری هم نبوده، هر اسمی می شود روی آن گذاشت وام گیری به این راحتی نمی شود روی آن گذاشت، مگر اینکه بخواهیم یک ریشه های دیگری برایش داشته باشیم.

یک کتاب دیگر برایتان نشان بدهم، آقای مهرداد بهار در کتاب پژوهشی در اساطیر ایران، پاره نخست و پاره دیوم، در صفحه 451، می نویسد

در ایران نیز تنها تصویری از اهورامزدا بر بالای حجاری ها و نقش بر سنگهای هخامنشی (معروف به فروهر در  عصر ما)

پژوهشی در اساطیر ایران، مهرداد بهار، ص 451

ایشان هم تصریح می کند، می گوید این  اهورامزدا است در عصر ما می گویند فروهر

دیده می شود که ملهم از بین النهرین است و اصالت ایرانی ندارد

آقای مهرداد بهار آورده است اصالت ایرانی ندارد

در دوره ساسانیان نیز در نقش بر سنگها تصویر هرمزد خدای را می بینیم که در برابر شاهان ساسانی ایستاده و سلطنت را بدیشان تفویض می کند و  این ما را به یاد نقش بر سنگها و نقش بر فلزهای آسیای غربی و زاگرس و اعصار کهن پیش از مسیح می افکند که غیر آریایی است

یعنی نماد ایرانی نبودن آن یک بحث است، انحصار در هخامنشیان و اینکه هخامنشیان این را نیاورده اند یک بحث است، از آن استفاده کردند، آریایی بودن یا نبودن آن هم یک بحث است، ایشان می گوید اصلاً برای منطقه آسیای غربی و زاگرس و اعصار قبلی یعنی بر می گردد به غرب، واژه اهورامزدا سیر آن به شرق بر می گشت از سمت هند، این بر می گردد به غرب و می گوید غیر آریایی است، خیلی رک و راحت می گوید نماد غیر آریایی است. باز یک کتاب دیگر نشان بدهم این هم جالب است، کتاب اسطوره شناسی ایزدان ایرانی، دکتر شروین وکیلی، مفصل دیگر اینجا به بحث اسطوره های ایران باستان پرداخته است، ایشان آمده در دو صفحه یکی 309 هست

داده های موجود در شمش  در مقام ایزدی مهم و مرکزی به دورانی به نسبت متأخر مربوط می شوند. آشور، خدای باستانی آشوریان که نماد پردازی خود را و احتمالاً اسم خود را از آیین های آریایی رایج در دولت میتانی وام گرفته بود، نوعی خدای جنگاور خورشیدی دانسته می شده است

اسطوره شناسی ایزدان ایرانی، شروین وکیلی، ص 309

ایشان البته بحث آریایی را مطرح می کند چون دیدگاهی هم دارد ایشان در مورد ورود آریایی ها که از غرب دریای مازندران به چه شکل بوده از شرق به چه شکل بوده، سمت آناتونی به چه صورت بوده، اما به هر حال می گوید از آیین های آریایی رایج در دولت میتانی گرفته شده، ریشه اش را ایشان با آقای مهرداد بهار احتمالاً یکی نمی داند

نقش او که مقدمه ای بر تصویر فروهر اهورامزدا در بیستون است، همان رخسار آشنای مردی ریش دار را نشان می دهد که در حلقه ای بالدار نشسته و کمانی کشیده را در دست دارد.

 در صفحه بعد بحث خیلی واضحتر می شود، شماره 446

بازنمایی  اهورامزدا در کتیبه های هخامنشی

فروهر نه، اهورامزدا در کتیبه های هخامنشی

بازنمایی  اهورامزدا در کتیبه های هخامنشی دقیقاً همان آشور میانرودانی است که با لباسی پارسی آراسته شده باشد. به عبارت دیگر هر دو شکل از بازنمایی فروهر اهورامزدا در دوران هخامنشی هم حلقه بالدار و هم مرد حامل حلقه بالدار با تصویر های بازمانده از آشور همسان است.

خب این هم واضح شد پس این تصویر اصلاً تصویری است که، آن آقای مهرداد بهار که می گوید اصلاً آریایی نیست، از آن طرف برخی می گویند اصلاً ایرانی نیست، ما آمدیم گفتیم، با دید خیلی منصفانه نگاه می کنیم، می گوییم اگر چند تا اثری که ما به شما نشان دادیم اینها ایرانی بودنش و اصالتش ثابت شود اینها می شود در ماد هم شبیه این تصویر استفاده می شده، اما ما به اینجا کار نداریم، می خواهیم برویم مسائل دیگری را برای آن بیاوریم، و نکات دیگری گفته شود. سؤال آقای داریوش مگر ایرانی ها را نمی برده که این را برای من بکن، مگر ایرانی ها را نمی برده بگوید اینجا را برای من بساز، تخت جمشید و بیستون و اینها را، اگر اینها ایرانی بودند اصلاً از کجا بلد بودند که چطور باید آنچه در غرب ایران آمده است را بخواهند نقر کنند و بکنند و اثر خلق کنند، من یک بخشی از کتیبه های خود آقای داریوش را می خواهم به شما نشان بدهم، کتیبه های هخامنشی، پیر لوکوک، که خانم نازیلا خلخالی ترجمه کرده زیر نظر دکتر ژاله آموزگار، من هنوز در مورد تخت جمشید توضیح ندادم، که تخت جمشید اثری کاملاً ایرانی هست یا نیست، ولی من می خواهم ببینم خود داریوش چه گفته است، ایشان می گوید که

این کاخ که من در شوش ساختم موادش از خیلی دور دست آورده شد، رو به پایین زمین کنده شد، به سنگ رسیدم

کتیبه های هخامنشی، پیرلوکوک، ترجمه نازیلا خلخالی، ص 282

بعد شروع می کند ایشان، من اگر لازم شد یکبار در مورد تخت جمشید توضیح بدهم اینها را دیگر مفصل برایتان عرض خواهم کرد، شروع می کند اینجا که ما چطور آمدیم اینها را ساختیم و زمینه اش را ایجاد کردیم و متریال و لوازم آن را آوردیم

چوب سدر از کوهی به نام لبنان آورده شد، مردم آشور آن را آوردند تا بابل، از بابل، کاریها و یونانیان آن را تا شوش آوردند

و اینجا شروع می کند

طلایی که در اینجا کار گذاشته شد از لیدی و از باختر (بلخ) آورده شده، لاجورد و عقیقی که در اینجا کار گذاشته شد از سغدیانه آورده شده، فیروزه ای که در اینجا کار گذاشته شد از خوارزم آورده شده، نقره و آبنوس از مصر آورده شده، تزییناتی که با آن دیوارها تزیین شده اند، از ایونی آورده شده، عاجی که در اینجا کار گذاشته شده از حبشه و هند و ارخوزی (رخج) آورده شده، ستون های سنگی که در اینجا کار گذاشته شده از روستایی به نام ابیرادو در عیلام آورده شده، تراشکارانی که سنگ را تراش دادند از یونانیان و از لیدیایی ها بودند، زرگرانی که زرگری کردند از مادها و از مصریان بودند، مردانی که چوب کار کردند از لیدیایی ها و از مصریان بودند، مردانی که خشت زدند از بابلیان بودند، مردانی که دیوار را تزیین کردند از مادها و مصریان بودند

تصور این نباشد که همه متریال یا ماده ساخت آن، سنگ ها و اینها ایرانی بوده، یا سازندگان ایرانی بودند، یعنی آقای داریوش صراحتاً دارد این را به عنوان یک کتیبه به مردم نشان می دهد، من برای ساخت و سازم حداقل در شوش دارد این را می گوید، کاخ شوش، حداقل من اینجا آمدم از افراد دیگر استفاده کردم، خب اینها را که آوردند از مصر و از بابل و از سرزمین ماد و از جاهای دیگر که اینها آمده است در ذیل هخامنشیان قرار گرفته، اما مردمی بودند که این هنر را، این حرفه را از هخامنشیان یاد نگرفتند، یک واقعیتی است، قبلش در تمدن خودشان اینها را یاد گرفتند، داریوش کاری که کرده، هنر اینها را باهم جمع کرده در تخت جمشید مثلاً، در آثاری که دارد، حتی در بیستون، حتی در شوش، هر جایی که داریوش آنجا آمده است و  مسئله ای برپا کرده، ساختمانی ساخته، سنگی را تراشیده است، کتیبه ای را نوشته، چرا این را عرض می کنم؟ بخاطر اینکه تصور نکنیم چون اثر، اثر هخامنشی است پس لزوماً ایرانی است، یعنی لزوماً پارسی است مثلاً، از جاهای مختلفی استفاده کرده، کار اشتباهی هم نکرده، ما ایراد نمی خواهیم بگیریم، خب طبیعی است وقتی که می داند فلان ماده از فلان جا به درد می خورد برای ساخت فلان چیز، یا فلان هنرمند این هنر را دارد در فلان منطقه است برای ساخت این می تواند کمک کند، طبیعی است برود آنها را بیاورد کمک بگیرد از آنها، البته عدالت هم باید در مورد آنها رعایت شود، پس این را به عنوان ایراد نمی گویم، ولی اگر تصور این است که آنچه که اینجا است تخت جمشید، صد در صد توسط پارس ها ساخته شده و حتی ماده اش کاملاً ایرانی بود، آقای داریوش می گوید، این ساختمان ها در کتیبه شوش است، اینها که ساخته شده داریوش از جاهای دیگر کمک گرفته، وقتی از بابل کمک گرفت، ممکن نیست آن هنرمند بیاید نقش بابلی را برایش نقر کند یا پیشنهاد بدهد؟ یا اینکه داریوشی که زمان فتح بابل همراه کمبوجیه بوده در زمان مصر بوده، که اینها را هفته بعد برایتان توضیح می دهم، داریوش بیاید این نماد را ببیند و به آن هنرمندی که آنجا می توانسته این کار را بکند بگوید که همین را من توی ایران هم می خواهم برایم بساز، پس این مسئله معقول است؛ تا اینجا ما ماد را گفتیم قبل از هخامنشیان بوده، سرزمین دیگری که در آنجا وجود داشته، آشور است از منطقه آشور، بعضی چیزها واقعاً جزو بدیهیات مراکز آکادمیک و دانشگاهی و پژوهشگاه ها هست، منتهی مجبورم اینجا را هم بگویم و سندش را نقل کنم، بعد بعضی وقت ها یک چیز بدیهی را نشان می دهیم بعضی از اینها می آیند می گویند نه این درست نیست، من که سند دارم می آورم بعضی وقت ها واقعاً مسئله یک مسئله بدیهی است در تاریخ؛ دیباچه ای بر جهان باستان، که آقای مرتضی ثاقب فر ترجمه کرده این را که با ایشان کار داریم باز در جلسات آینده، این ترجمه ای که آقای ثاقب فر آورده از این دیباچه ای بر جهان باستان از این کتاب، آمده اینجا تصویری را آورده در ترجمه که ملاحظه می فرمایید، اینجا یک نقشی است این در زمان هخامنشیان است؟ اینجا چه نوشته؟ شکل 1.7 بخشی از ستون یادبود یکی از شاهان که متعلق به کجا است؟ شما را یاد چه چیزی می اندازد؟ شاه آشور بوده، این شما را یاد چه چیزی می اندازد؟، این هم از آشور، این یک نکته؛ مسئله بعدی و سند بعدی در این زمینه، داریوش در فتح مصر قطعاً بوده و نیزه داری کرده است برای گذشتگان خودش، اینها را ما نشان دادیم برای شما، و در این سفرها بوده و خودش حاکم می شود، زمان کمبوجیه و فتح مصر خودش حاکم می شود، در مورد آشور و ریشه این فروهر معروف که همان اهورامزدا باشد این نماد آن، کتاب داریوش دادگر، دکتر شروین وکیلی، ایشان در کتاب شان صراحتاً آورده اند، صفحه 344، پس از ماد می خواهیم یک پله آنطرف تر برویم

داریوش بزرگ نقش آشور را به عنوان تجسم اهورامزدا برگزید

داریوش دادگر، شروین وکیلی، ص 344

نقش آشور را، این هم یکی دیگر؛ کتاب نشان فروهر آقای فریدون جنیدی نوشته، یک نشریه بوده نشریه فروهر، داستان دارد این نشریه من الآن اگر بخواهم توضیح بدهم زمان بر است که بعد در مورد خود این نشریه فروهر آمدند ایشان مطلبی را نوشتند که اصلاً فروهر چیست، صفحه 4، ایشان هم وقتی آمده در اینجا توضیحاتی را نوشته

در دفترهای دینی ایرانی هیچ گاه دیده نشده است که برای فروهر نشانی کشیده یا از چگونگی آن یاد شده باشد و از دوران هایت پیش از هخامنشیان نیز نشانه ای از آن در بازمانده های باستانی پیدا نشده

نشان فروهر، فریدون جنیدی، ص 4

حالا ما می گوییم احتمالاً گفتند شبیه این را پیدا کردند، اما دیدگاه ایشان چیست؟

و نخستین نشانه های آن از هنگام هخامنشیان پدیدار می شود، پس بایستی باور کردن که این نشان از آن دوران در فرهنگ ایرانی پذیرفته شده است.

چرا گفته شده است که آن را پذیرفته ایم

می گوید این نماد مورد پذیرش قرار گرفته در زمان هخامنشیان، بعد ایشان می گوید حالا چرا گفتم مورد پذیرش قرار گرفته شد، یعنی خودشان نساختند، ابداع نکردند

زیرا که پیدایی آن از ایران زمین نبوده است و کشورهای زمان باستان با برداشت از فرهنگ های یکدیگر آرام آرام آن را پدید آوردند و هخامنشیان که در ساختن تخت جمشید از هنرها و آیین های دیگران یاری جسته اند آن را از آشوریان گرفتند

پس ایشان هم می گوید ریشه اش آشوری است، صفحه بعد را هم ببینیم، صفحه 10

جای هیچ گونه گمان باز نمانده است که این نگاره زادۀ اندیشه مردم جهان باستان است و پس از دگرگونی های فراوان از راه آشور به ایران آمده است، و تنها از دوران هخامنشیان است که با گستره بیشتر و پیکره ای زیباتر به کار گرفته شده است.

نشان فروهر، فریدون جنیدی، ص 10

حالا این تصویر آشوریان باشد یا تصویر مادیان باشد، آن چیزی که در دوره هخامنشیان آمده  از لحاظ تکامل نشانی که معروف است به فروهر واقعاً زیباتر است، من گفتم این نشان، نشان زیبایی است، آدم که دیگر نمی تواند بی انصافی بکند در مورد یک مسئله که بگوید حالا نه چون این ریشه اش ایرانی نیست بگوییم پس زیبا هم نیست، ایرانی باشد یا نباشد نماد فروهر در دوره هخامنشیان خیلی زیبا به تصویر کشیده شده، نماد آن نماد چشم نوازی است حقیقتاً، ایران زمین مجموعه و یاداشت هایی که می دانید، احتمالاً آن دسته از عزیزانی که دارند پژوهش می کنند می دانند بحث این یاداشت های ایران زمین چیست، مطلب بخوانم در مورد آن فقط توضیح می دهم، چند تا سند را هم باید فاکتور بگیرم امشب

از این رو به جای نابود کردن پیکره آشور، پارس ها از طرح آن در بیان اندیشه های خود استفاده کردند و آن را به عنوان نشانه خاص خود پذیرفتند. اشکال گوناگون این نشانه که ما آن را فروهر می خوانیم

یاداشت های ایران زمین، فریبرز رهنمون

ما آن را فروهر می خوانیم دوره ما اینطور شده است،

در تخت جمشید دیده می شود

 این مطلب را که دیدید، گفته است که پیکره آشور را که نیامدند خراب بکنند از آن الهام گرفتند و آوردند؛ یک مطلب دیگر از همان فرهنگ نمادها در هنر شرق و غرب، جیمز هال، ترجمه دکتر رقیه بهزادی، اینجا در صفحه 74 می گوید

شاید در حدود اواسط هزارۀ دوم بود که قرص بالدار با تغییرات گوناگون ولی هنوز قابل تشخیصی به خاورمیانه رسید، آن را بالای خدایان دیگر آوردند

فرهنگ نمادها در هنر شرق و غرب، جیمز هال، ترجمه رقیه بهزادی، ص 74

یک نکته بگویم در مورد این قضیه این اهورامزدا که اسم تنها خدا نبود، تصویر هم تنها خدا نیست، یعنی نگارگری تصویر هم که از این مسیر آمده وقتی در کنار فلان چیز، در کنار فلان خدا، در کنار ماه و اینها به تصویر کشیده می شود، رسماً نشان می دهد که، حتی در نگاره هم یگانه نبوده اهورامزدا، خودش که نبود، در اوستا هم نبود، در کتیبه ها هم نبود، صراحتاً پادشاهان می گویند اهورامزدا و دیگر خدایان، در نگاره هم یگانه نبوده، کنار خدایان دیگر آمده، تحت عنوان قرص بالدار؛ اما نکته من این است که آن دسته از کسانی که خیلی متعصب هستند در مورد نقش مثل فروهر یا باستان گرایی و افراط دارند می کنند در این مسئله، اگر متوجه شوند که مسیر آمدن این نماد فروهر عربستان بوده  چه حسی پیدا می کنند؟، اگر برای ما همچین مسئله ای پیش بیاید با اینکه طبیعتاً همین الآن ما از عربستان با فاکتور گرفتن فرهنگ اسلامی اگر وجود داشته باشد در میان برخی از مردم آثار اسلامی آن، از حکومتش آل سعود که هیچ علاقه ای به آنها نداریم طبیعتاً، جنایت هم داشتند در طول تاریخ، مسلمان ها را هم کشتند، قبور ائمه بقیع را هم تخریب کردند، از پادشاهان شان قطعاً آنهایی که آمدند قبرستان بقیع را بهم ریختند و اینطور آشوب به پا کردند، قطعاً حال مان هم بهم می خورد، و عربستان قبل از اسلام که دیگر اوج جاهلیت است و اوج رذالت است، و اوج بدبختی است، این دیدگاه کاملاً برای ما مشخص است، اما بیاییم ببینیم که وقتی پژوهش می کنیم تحقیق می کنیم، می بینیم ریشه این نماد فروهر از عربستان آمده است بر نمی خورد به ما، البته من این را تکمیل می کنم، چرا بر نمی خورد؟ بخاطر اینکه سیر تاریخی بوده، بالأخره از یک جایی آمده، چرا باید ناراحت باشیم به ما بر بخورد، خیلی هم آن چیزی که تخت جمشید و در کتیبه بیستون کشیده شده نگاره اش خیلی تکمیل شده تر و قشنگ تر و زیباتر از آن چیزی است که در سرزمین ماد آمده بود و در آشور آمده بود و در همین منطقه عربستان هم آمده بوده؛ اما می خواهم یک مسئله ای را نشان بدهم من می آیم در سایت موزه لوور پاریس، TEIMA را جست و جو می کنم، تیماء اسم عربی آن هست، در شمال غرب عربستان است، این واژه را من جست و جو می زنم در کتاب خانه موزه لوور، در بخش کلکسیون، چند تا اثر برای من می آورد، دقت بفرمایید این عربستان است، یعنی کتیبه های پیدا شده در عربستان، یکی از این استوانه ها، اینها نگاه می کنیم خیلی به چیز خاصی نمی رسیم، مد نظر ما اینجا نیست این زاویه کناری این اثر است، ببینیم کجا است اول، کاملاً مطالب و اطلاعاتی که مثل موزه بریتانیا آورده اینجا هم مطالب را آورده درمورد آن، آمده اینجا در مورد مکان که صحبت کرده، محل این کتیبه که صحبت کرده، گفته شبهه جزیره عربستان، عربستان سعودی، تیماء، در عربستان سعودی چه می بینیم ما؟ من عکس را باز می کنم و زوم می کنم روی تصویر، این جای تصویر چیست؟، قشنگ واضح و مشخص، یک نماد فروهر در یک کتیبه در عربستان سعودی، آقا اشتباه نشده؟ تاریخ آن را چه زمانی گفته؟ گفته 500 قبل از میلاد تا359، در مورد تاریخ آن هم یک توضیح می دهم به شما، قطعاً این تصویر برای قبل از هخامنشیان و قبل از کوروش است، یک تصویر دیگر از این کتیبه ها که شما می بینید این تصویر است، این هم باز در همان منطقه تیماء پیدا شده، این چیست اینجا بالای سر اینها؟ کتیبه ای در عربستان سعودی در زمان جاهلیت و قبل از داریوش، فروهر در آن آمده است؛ نکته دیگر را به شما نشان بدهم، این تا اینجا شد دو تا کتیبه از تیماء، من دو الی سه تصویر دیگر می خواهم به شما نشان بدهم یک مقداری این کار را سخت می کند برای برخی که تعصب بی جا بخواهند داشته باشند، این روزنامه مکه است، روزنامه رسمی مکه عربستان سعودی، یک خبری را گذاشته تحت عنوان مکعب الحمراء، حمراء همین منطقه ای است که در تیماء است، یک مکعبی در آن پیدا شده، این مکعب حمراء چیست؟ این است، چه تصویری در آن آمده است؟ فروهر در عربستان سعودی قبل از هخامنشیان، عربستان سعودی که داریم می گوییم، طبیعتاً سعودی ها که آن موقع نبودند که آنجا حاکمیت داشته باشند، البته یهودی ها بودند در منطقه تیماء هم مورخین می گویند یهودی ها آنجا ساکن بودند، منظور ما از عربستان سعودی همان شبهه جزیره است، می گوییم منطقه تیماء، این نماد فروهر است، متن سایت و خبر چیست، می گوید که این نقوش دقیق بر یک مکعب حمراء و قرمز معروف نقر شده که در منطقه تیماء بوده، «خلال الألف الأول قبل المیلاد» هزاره  اول قبل از میلاد بوده، بعد در مورد منطقه تیماء هم توضیح داده، گفته اینجا یک قدمت 4500 ساله دارد؛ پس فروهر در عربستان بوده قبل از هخامنشیان، یعنی از آنجا آمده است، یک خبر دیگر هم شرق الأوسط مکعبی در قصر حمراء در منطقه تیماء این هم فروهر و اینجا هم فروهر، چه شد؟ ریشه این فروهر عربستان شد؟ یا مسیر آمدنش به ایران عربستان شد؟ خیلی بد شد، اگر کسی خیلی تعصب خاصی داشته باشد، خیلی زشت هست که، شما که دائم می گفتید دینی که برای یک پیامبر عرب است را نیایید قبول بکنید، تصویری که از عربستان آمده را می خواهی قبول بکنید به عنوان خدا، به عنوان نشان ایران باستان؟، در همین گزارش شرق الأوسط، این هم یک ستون دیگری است، اینجا هم همین نماد دیده می شود و این دو تا پایه را هم جالب است که دارد، تکامل پیدا کرده، که آقای نیکنام در سایت شان گفتند که احتمال دارد این آدم فضایی بوده روی  اینها فرود می آمده، فروهر در کتیبه عربستان است، دوره جاهلیت شبهه جزیره در آن دوره؛ نکته بعدی، یک کس دیگری آمده تصویر ستون را گذاشته، این را هم ببینیم باز، در الیوم دات کام، آمده است گزارشی را داده از این منطقه و آنچه که در اینجا پیدا شده است و این ستون را آورده به نمایش گذاشت که باز اینجا همین نماد فروهر را می شود دید، این هم نماد فروهر، کنار آن نماد های دیگر مثل ماه و خورشید هم آمده است، باز این هم هست و پایه ها را هم دارد، و توضیحی که داده، گفت «قصر الحمراء بتیماء ارث» یک بازمانده ای که دوره های شهر شاهان را دارد به تصویر می کشد و می گوید زمان تاریخ آن بر می گردد نیمه قرن 6 قبل از میلاد، خیلی سخت شد برای برخی ها، این همه بیایی بگویی که آن چیزی که از جای دیگر آمده را قبول نمی کنم بعد ببینی نمادی که زدی روی سینه ات، نمادی که زدی سر در خود، نمادی که زدی روی خودرو ات، نمادی که کردی نماد اپوزیسیون خود، نمادی که می خواهی بروی بزنی روی پرچم از عربستان سعودی آن هم دوره جاهلیت آمده است، می دانم اذیت خواهند شد خیلی ها بعد از اینکه این مطالب اینجا گفته می شود، مثل خیلی مطالب دیگر، یک خبر بدتر وجود دارد برای کسانی که تعصب بی جا دارند، من گفتم نماد فروهر را توضیح دادم، نماد زیبایی است تکامل پیدا کرده است، از آنها خیلی قشنگ تر است خیلی تکمیل تر است از لحاظ ظاهری نماد زیبایی است، حالا ریشه اش از هر جا باشد برای ما خیلی مهم نیست، از هر منطقه ای که آمده باشد، اما آن کسی که می خواهد تعصب به خرج بدهد، آن را در مقابل مسلمان بخواهد قرار بدهد در مقابل شیعه  قرار بدهد، اینجا برایش کار سخت می شود، یک خبری منتشر شده که سایت فرا دید ترجمه اش کرده، این را هم از سایت فارسی ببینیم، کشف طولانی ترین کتیبه یافت شده به خط میخی در عربستان، کمیسیون گردشگری و میراث ملی عربستان، آن تصاویر هم به جر آنکه در موزه لوور بود در موزه ملی عربستان بود، سایت را هم من خیلی بالا و پایین کردم تصویر را نتوانستم گیر بیاورم مشکلاتی داشت ساید، یا شاید بار گذاری نکرده بودند، مجبور شدم از جای دیگر بیاورم. (کمیسیون گردشگری و میراث ملی عربستان به تازگی اعلام کرد که کتیبه‌ای 2550 ساله به نام نبونید (Nabonidus)، آخرین پادشاه امپراتوری بابِل نو در شهری در شمال غرب عربستان که روی سنگ بازالت حکاکی شده بود، یافت شده است) این تصوری را ببینید خیلی مسائل را روشن و شفاف می کند، تاریخ آن را هم شفاف می کند،، هنوز نوشته هایش ترجمه نشده، به خط آرامی است، آن کعب الحمراء هم باید ترجمه شود ببینیم واقعاًت چه مطلبی آمده، یکسری ترجمه ها آمده به زبان عربی در مورد خدایان باستان دارد توضیح می دهد، این چیست این وسط؟ در کتیبه عربستان این چیست این وسط؟ فروهر نیست؟ کنار بقیه خدایان آمده، ما را هم کنارش آورده، ماه را هم کنارش آورده، نکنه این دوره بعد از هخامنشیان است، این نبونید است کنارش، کوروش که رفت زد نبونید را بیچاره کرد در بابل و تمدن بابل از بین رفت و  یکسری چیزهایش هم ادغام شد با هخامنشیان، کوروش که نمی رود بخواهد کتیبه بتراشد عکس نبونید را برای من بگذارید اینجا یک فروهر را هم بالایش بگذارید، داریوش که نمی رود بگوید که پادشاهی فقیدی اینجا داشته به نام نبونید، اینها دشمنی داشتند باهم، طرف خودش را منتسب می کرد به نبونید با او می جنگیدند در همان دوره داریوش که البته آن هم در بابل بود و به قیام های شان پرداختیم، مشخص است این تصویرها و کتیبه ها برای دوره نبونید و قبل از نبونید باید باشد، وقتی شد دوره نبونید یعنی قبل از هخامنشیان باید باشد، یعنی هخامنشیان رفتند این نماد را از عربستان گرفتند و آوردند، حالا کسی بخواهد بیاید در مورد تاریخ آن حتی این نگاره هایی که در برخی جاها توضیح داده شده در مورد آن از لحاظ زمانی کاملاً قابل نقد است با همین اِلمان ها و نمادها، ماه کنار آن هست، نبونید کنار آن هست، نبونید آن موقع پادشاه بوده، اتفاقاً موقعی که کوروش حمله می کند  قبل از آن نبونید براساس آثار تاریخی از جمله همان مسائلی که در رویداد نامه نگاری های بابلی آمده است، رفته بوده همین منطقه احتمالاً به تیماء رفته بوده، سخت است؟ سخت نباشد یک واقعیتی است، حالا تاریخ خبر چه زمانی است؟ سایت را باهم ببینیم اینجا تاریخ خبر را گذاشته 11 خرداد 1402، یعنی تقریباً چند روز گذشته، آن عزیزانی که برنامه ما را به صورت زنده می بینند، بعداً به صورت آرشیو می بینید 11 خرداد 1402 چند روز قبل بوده ما هنوز در ماه خرداد هستیم، ریشه شد عربستانی، یعنی من خدمت تان عرض کردم این نمادهای اهورامزدا مشهور به فروهر یک ریشه دارد ممکن است مادی هم باشد، اما ماد با بابل، عربستان آن زمان یک بخشی از آن تحت کنترل بابل بوده، و این کتیبه ها در عربستان پیدا شده، پس فروهر در عربستان پیدا می شود، جاهای دیگر هم هست، آشور ناصیر پال دوم در حال ملاقات با یک مقام عالیتر به هنگام سان دیدن از سربازان و اسیران جنگی، این چیست اینجا آمده است؟، بالای سر شان نماد فروهر آمده است، دیگر اینها که پادشاهان منطقه ای بابل قبل از هخامنشیان هستند،  این را که دیگر نمی شود بحثی در آن مطرح کرد، یک نکته دیگر، این مطلب را ببینید یک سایتی آمده این نقشه را کار کرده العراق فی التاریخ، عراق در تاریخ عنوان آن هست، این نقشه ای که آورده، من نگاه کردم یک جاهایی شاید بشود بگوییم که دقیق نیست ولی این تقریباً نقشه بابل است، بابل را که نگاه می کنید چطور راه پیدا کرد، این تیماء اینجا است، این چطور راه پیدا کرده آمده اینجا؟ این تیماء یک راه تمدنی بوده، اینطور متصل بوده از شمال شبهه جزیره عربستان به همین منطقه بابل، قشنگ مشخص است، اینجا مصر است، سمت چپ تصویر مصر است، این منطقه دقیقاً همان منطقه ای است که وقتی بابل را فتح کرد کوروش بعد کمبوجیه و داریوش آمدند حمله کردند رفتند مصر را گرفتند، مسیر هم دقیقاً همینجا می تواند باشد، همین شمال شبهه جزیره که با کمک یهودی ها و احتمالاً با کمک همان اعراب آنجا بوده، یعنی عربستان نشین های آن زمان بوده، از اینجا فروهر آمده منطقه آشور و بابل را سیر می کند و ماد را هم فراگیر می شود و به هخامنشیان می رسد با مقداری تقدم و تأخر زمانی ولی دارد فراگیر می شود، ما تا کجا گفتیم الآن این را؟ آن نشان و نمادی که در ایران است و در اینجا است، آمدیم تا تیماء گفتیم در عربستان، نماد فروهر اینجا است، به همینجا ختم می شود؟ نه، درست است که اصل ورود از لحاظ حوزه تمدنی متصل و نزدیک به ما، این ویژگی ها را کنار هم بگذاریم می شود بابل، ممکن است که بابل باشد و قطعاً بابل بوده و هست اما، این هم یک ریشه دارد یک تصویری هم در این سایت آوردند بازنگاری کردند، این تصویر بازنگاری شده را هم باز اینجا اهورامزدا دارد، البته زبان، زبان آرامی است که نوشته شده، کتیبه دقیقاً بازنگاری فروهر یا اهورامزدا را دارد، عربستان، یک تیکه بوده حکومت بابل، از لحاظ تاریخی قدمت تیماء بالا است ولی منطقه اش یک منطقه ای نیست از لحاظ تاریخ آن چیزی که در آثار الآن باقی مانده مثل تخت جمشید و اینها بخواهد یک نماد تمدنی برجسته و آثار برجسته ای باقی مانده باشد، حالا اهورامزدا دیگر در صحرا، یعنی ما ریشه یابی کردیم در این برنامه تا الآن تا این جای برنامه که یک قسمت بعد هم خواهد داشت ریشه این فروهر، این نماد فروهر ریشه اش رسید به صحراهای عربستان، همانجا که برخی می آیند می گویند، به همه نسبت می دهند مثلاً به مسلمان ها به شیعیان می گویند عرب در بیابان ملخ می خورد، ملخ خورده بودند این را هم ساخته بودند، و از آنها گرفته شد در بابل از بابل و آشور و آنجا به منطقه اکد وارد شده در دوره هخامنشیان، یک چیز دیگر بگویم، بعضی از دوستان من به من می گویند که شما عِرق ایرانی تان در این پژوهش ها بعضی جاها دیده می شود، دوست دارم وقتی پژوهش می کنم، وقتی تحقیق می کنم فارق از همه چیز نگاه بکنم به آن، حالا نمی دانم این که الآن من می خواهم به شما بگویم عِرق ایرانی است یا حاصل پژوهش است یا هر دو باهم است باهم منطبق هست و درست است و به جا است، چون آدم بعضی وقت ها روی یک چیزی تعصب دارد به جا تعصب دارد، مثلاً طرف روی نوامیس خود تعصب دارد، کسی نمی تواند بگوید تو آدم متعصبی هستی، تعصب بی جا بد است، تعصب به جا خوب است، اگر عزیزانی دارند نگاه می کنند نیایند از فردا بگویند که دیدی فروهر تان برای بیابان های عربستان بود، من یک جواب می دهم نسبت به این که این جواب قسمت بعد است می گویم حالا عربستان خودش از کجا آورده بود، و ریشه اش چه بود؟ شاید یک مقدار سخت باشد باز، اینجا که دیدید فروهر از صحرای عربستان آمده یک مقدار غافلگیر کننده است برای برخی، آنجا هم باز یک مقدار غافلگیر می شوید که اصل این گوی بالدار و این بال و اینها اصل آن چه بوده و از کجا آمده است، تصور نکنید یک کسی بیاید بگوید خب حالا دیدید پس عربستان مثلاً منطقه متمدن تری است، در دوره هخامنشیان اصلاً شبهه جزیره عربستان هیچ حرفی برای گفتن در مقابل تمدن هخامنشیان ندارند، در کنار آن هم انتقادات و ایراداتی که ما مطرح می کنیم واضح است، این هم واقعیتی است، دوره هخامنشیان برون داد تمدنی اش در برخی از عناصر خیلی بالاتر از آنها است، عرب جاهلی که قبل از پیامبر که هیچ، یعنی همه چیز منفی است، یعنی هر آنچه که خوبی آدم بخواهد ببیند منفی و این شکلی است؛ پس مشخص شد آنچه که می آیند می گویند فروهر و اینها، ریشه رسید به صحراهای عربستان، صحرای سوزان تیماء، یک گردشگری هم رفته بود، یک کتابی است یک مستشرق فرانسوی رفته و نوشته این کتاب را و در آنجا آمده به تیماء هم سفر کرده و نکاتی را در آن خصوص گفته، کتاب حدوداً 170-180 صفحه ای هست، من این چند روزه برای جمع بندی مباحثی که داشتیم، نرسیدم آن را مطالعه بکنم، حتی نرسیدیم بخوابیم درست چه برسد به اینکه بخواهم وقت بگذارم آثار کناری این موضوعات را که اصل آن را داشتیم و  قابل نمایش و قابل استناد بود را رها کنم بروم سراغ آنها، ولی ان شاءالله به آن هم مراجعه می کنیم ببینیم که چه در آن آمده است، یک عکس جالبی هم داشت حالا هفته بعد نشان می دهم اگر یادم ماند، کتاب چاپ کردند به چه شکل تصویر را روی کتاب گذاشتند، دو تا شتر گذاشته اند مثل زرافه اند، نمی خواهم بگویم که دوره عربستان آن موقع متمدن بوده است به نسبت هخامنشیان که این حرف اصلاً حرف علمی و درستی نیست، بله البته تاریخ عربستان در تاریخ انبیایی که داشته آنها تمدن هایی را داشتند خیلی ها با عذاب کن فیکون شده زیر و رو شده، دوره هخامنشیان عذاب الهی این چنینی ما ندیدیم که بیاید بر سر این پادشاهان هخامنشی که مثلاً کلاً زیر و رو شود حداقل من در خاطرم نیست، اگر کسی پیدا می کند فلان جا یک عذاب آسمانی آمد و کن فیکون کرد بیاید بگوید، حالا آنکه اسکندر حمله کرد یک عذاب بود یا نبود، آن بحث سر جای خودش، به هر حال ریشه این فروهر رسید به بیابان های سوزان عربستان سعودی و آن دوره ای که احتمالاً دیگر آن مردم باستان آن موقع احتمالاً دیگر ملخ هم می خوردند شاید، در بیابان زندگی می کردند، مناطق دیگر هم احتمالاً ملخ می خوردند، الآن که دیگر بعضی از سازمان های جهانی دارند تشویق می کنند به ملخ خوردن.

ممنونم از اینکه با ما همراه بودید قسمت بعد ریشه این فروهر عربستانی را به شما عرض خواهم کرد،  10 تا سؤال پرسیدم در برنامه، که بدون جواب مانده، یکی را گفتند که ما جواب دادیم می خواهم به آن مفصل بپردازم، زرتشت که بود و کجا بود و چه زمانی بود، پیامبر بود یا نبود، و 7 تا سؤالی که در فصل سوم مطرح کردیم که شد 10 تا سؤال، باز هم این را تکرار کردم که هر قسمت به آن اشاره کرده باشم تا آنجایی که یادم مانده، قسمت بعد هم سؤالات را تکرار می کنیم به برخی از سؤالات به صورت خاص دوباره می پردازیم، ممنونم از همراهی تان التماس دعا دارم از همه شما خوبان یا علی مدد خدا نگهدار.


تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان>

ایران باستان زرتشت داریوش کتیبه بیستون هخامنشیان اهورامزدا نماد فروهر مزدیسنا گفتار نیک کردار نیک پندار نیک بت پرستی