آفتاب یلدا - نقد و بررسی منجی گرایی در زرتشت

قسمت سی و هشتم برنامه آفتاب یلدا به کارشناسی حجت الاسلام نوادری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:18/10/1401

برنامه: آفتاب یلدا

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم، صلوات می فرستیم بر محمد و آل محمد و برنامه خود مان را آغاز می کنیم، سلام و عرض ادب دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عج)، خیلی خوشحالیم که باز هم در خدمت شما هستیم با برنامه آفتاب یلدا، برنامه ای که در آن سعی می کنیم اعتقادات ادیان دیگر را به جز شیعه و اسلام را درباره مبحث منجی بررسی کنیم و بعد هم انطباق بدهیم این اعتقادات و نظرات را با اعتقادات و نظرات بزرگان اسلام و شیعه؛ طبق روال هر هفته این برنامه کارشناس عزیز و بزرگوار برنامه مان حجت الإسلام و المسلمین نوادری بزرگوار اینجا حضور دارند با ایشان سلام علیک می کنیم و بحث خود مان را آغاز می کنیم، سلام علیکم استاد خیلی خوش آمدید

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

سلام علیکم و رحمة الله عرض ادب و احترام خدمت شما همکاران و همه بینندگان عزیز و امیدوارم که امشب از این مباحثی که مطرح می شود عزیزان بهره وافی و کافی را ببرند ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله که این اتفاق بیفتد و بتوانیم که از این مباحث استفاده لازم را ببریم بیننده های عزیز ما خاطر شان هست که در برنامه های گذشته ما بعد از بررسی  نظرات مسیحیت رسیدیم به بحث زرتشت و اعتقادات زرتشتیان در باب منجی و ظهور، اگر لطف بکنید به صورت خیلی خلاصه برای این دوستانی که یا تازه به ما اضافه شدند و یا برنامه های قبلی را دیدند اما خب خیلی مثل من خاطر شان نیست که چه گذشت، چند جمله ای مختصراً توضیح بدهید که مباحث جلسات گذشته مان به چه ترتیب بود تا ان شاءالله برسیم به مبحث این هفته

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

مباحث را که استاد مصلح و جمشیدیان در جلسات اول بودند بطور خلاصه این بود که فرمودند که در میان زرتشتیان این باور بود که بعد از درگذشت زرتشت یا بعد از زمان زرتشت در سر هر هزاره یک شخص و منجی ظهور می کند که منجی اول هوشیدر نام دارد، منجی دوم هوشیدرماه و منجی سوم سوشیانت، قبل از اینکه منجی ها ظهور کنند عالم دچار دگرگونی و تشویش و اضطراب می شود و با ظهور منجی ها این تشویش و نگرانی برطرف می شود، زرتشتیان این باور را داشتند که این منجی ها از نسل خود زرتشت هستند، و منجی ها از دخترانی که نسل های متمادی از زرتشت، هزار سال است دیگر، دختری از دختران زرتشت و نوادگان زرتشت که باکره بود در دریاچه ای از مناطق جنوب شرقی ایران حمام می کند بعد باردار می شود بعد این سنت همیشه هم مانده بود، یعنی مردم در اعیاد دختران خود را به منطقه سیستان آن دریاچه کیانسه می بردند در تواریخ اسلامی هم هست، یعنی این باور اینقدر ریشه دار بود که دختران خود را در جشن ها و اعیاد می بردند که آنجا حمام کنند و به امید اینکه منجی بیاید و باردار بشود؛ بعد در ادامه یک نظریه مطرح شد و آن این بود که بعضی ها می گویند که این مسئله منجی در دین اسلام از دین زرتشتی گرفته شده، چون اینها تقدم زمانی داشتند بعد اسلام آمد در نتیجه این مباحث از دین زرتشتی وارد دین یهودی سپس مسیحیت و بعد به اسلام رسید، که استاد جمشیدیان مقداری را روی این مسئله پرداختند و گفتند که اتفاقاً بسیاری از دانشمندان هستند که می گویند مسئله منجی به عکس بوده یعنی از دین یهودی وارد دین زرتشتی شده و  حتی موبدان زرتشتی امروز مانند موبد شهزادی موبد خورشیدیان می گویند که این مسئله سه منجی به شخصه اینها در نظریه جدید می گویند ما سوشیانت را قبول داریم اما نه سوشیانت به عنوان یک شخص، سوشیانت یک مفهوم نوعی است هر کسی که سودش به مردم برسد سوشیانت است، به همین خاطر موقعی که رضا شاه آمد سر کار گفتند این یکی از سوشیانت ها است بعد از آن امام خمینی آمد، گفتند این هم سوشیانت است، یعنی می خواهم بگویم که این همه تناقض دارد

مجری:

خیلی فرصت طلبانه دیگر، هر آدم خوبی بود جزو اعتقادات ما است

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

در آن زمان، در حالی که امام آمد و تشت رسوایی رضا خان را رو کرد، چطور می شود این سوشیانت بیاید آن سوشیانت را بکوبد، من می خواهم بگویم اینها بهره برداری های سیاسی است که از مسائل دینی می شود، بعد از آن گفتند که خود موبدان زرتشتی هم امروزه می گویند که این سه منجی، یعنی هوشیدر، هوشیدرماه، و سوشیانت یک باوری است که از دین یهودی به دین زرتشتی و به دین ما رسوخ کرده، می گویند نظریه ات چیست، این دلیلش چیست؟  می گوید به این دلیل که در گاتاها یا آن بخش قدیم اوستا همچین مطلبی نیست تنها چیزی که هست سوشیانت ها است، این هوشیدر و هوشیدرماه در اوستای جدید آمده، اوستای جدید هم برای بعد از زمان زرتشت هست در نتیجه باید از یک جایی گرفته شده باشد  ما که این عقیده را نداشتیم این باید از یک جایی گرفته شده باشد، آن کسی که عقیده به آمدن منجی داشت یهودیان بودند و این کتاب اوستای جدید هم از زمان دوران هخامنشیان تا زمان اشکانیان و حتی زمان ساسانیان و بعد از زمان ساسانیان هم ما اقوال داریم و در تاریخ آمده که در این زمان ها گرد آوری شد، پالایش شد، طبق روایات خود زرتشتیان می گویند اسکندر آن را نابود کرد، روایت داریم در زمان بلاش اشکانی این را جمع آوری کردند یعنی روایت خود زرتشتیان، اردشیر بابکان آمد این را جمع آوری کرد، بعداً در دوره شاپور ساسانی این را آمد جمع آوری کرد، در زمان انوشیروان و بعد از اسلام هم که ما روایت داریم، خلاصه می گویند که این در این زمان هایی که تدوین شده از زمان بعد از اسکندر خب می شود مقارن وجود یهودیان و این باور در میان یهودیان بود پس از زمان یهودیان به اینجا رسیده. نکته بعد هم که من خودم خدمت سروران بودم گفتیم که زرتشتیان در باور قدیمی و در باور امروزی در مسئله سوشیانت با همدیگر اختلاف دارند، یعنی امروزه درباره سوشیانت چیزی را می گویند که تا دیروز همچین باوری را نداشتند و در لا به لای این صحبت های هم که الآن کردیم مشخص شد و لب کلام این بود که زرتشتیان امروز می گویند ما فقط بر اساس گاتاها آمدن سوشیانت ها و سود رسانان را قبول داریم حالا هرکه می خواهد باشد، اما در قدیم این بود که سه نفر بطور خصوص و مشخص در سر هر هزار سال ظهور می کنند، باید می آمدند و گفتیم یکی از دلایل این تغییر عقیده این بود که اینها نمی آمدند، هزار می گذشت و نمی آمدند، و طبق باور زرتشتیان امروز که می گویند زرتشت 1700 سال قبل از میلاد مسیح ظهور کرده اصلاً باید آن سوشیانت منجی آخر هم حتی 300-400 سال گذشته و  اصلاً نیامده، یعنی یکی از دلایل این بود، یک دلیل دیگر این بود گفتیم که دیگر اصلاً زرتشتیان در نیمه قرن 19 کل باورهای خود را تغییر دادند که این هم یکی از آن بخش ها بود، یکی دیگر از دلایل تغییر باورها این بود که منجی های دوروغین بودند، گفتیم بعضی ها می آمدند ادعا می کردند که ما همان سوشیانت هستیم ما همان بهرام ورجاوند هستیم از جمله حسین علی بها سردمدار جریان انحرافی بهائیت که گفت و آمد گفت من همان بهرام هستم و من آمده ام که شما را از این چاه مذلت  نجات بدهم، در حالی که خودش در تبعید بود و نیاز به کمک داشت، و در یک دوره زمانی کوتاه می گویند 250نفر از زرتشتیان بهائی شدند و حتی اینقدر این بهائیت در میان زرتشتیان رخنه کرد که انجمن موبدان که مثلاً 10-15 نفر بودند وقتی بررسی کردند نزدیک 10 نفر از اینها بهائی شده بودند، یعنی در انجمن موبدان مثل انجمنی که در حوزه علمی هست اینها دین خود را تغییر دادند، یعنی خیلی داستان وحشتناکی بود برای آن دوره آن دین؛ این خلاصه ای بود از مباحث گذشته

مجری:

خیلی هم عالی، حالا هفته های قبل هم به این اشاره کردیم با همدیگر که به اعتقاد ما دولت انگلستان مخصوصاً در آن برهه خدمت بزرگی کرد به زرتشتیان و دینی که به قول شما با این تناقض ها روبرو بود و شاید همین تناقض ها باعث می شد که بزرگان شان و موبدان شان هم هر از گاهی خارج بشوند، انگلیسی ها آمدند و تمامی بخش هایی از کتاب اینها که تناقض داشت را کنار گذاشتند، فقط آن بخش تاریخی کتاب گاتاها آن بخش باقی ماند و خب این بخش هم خیلی کلی دارد اشاره می کند و در واقع چیزی نیست که بشود بررسی کرد و بخواهیم تأیید یا تناقض از درون آن خارج بکنیم، حالا شاید اینجا یک سؤالی مطرح بشود برای بیننده های عزیز ما که در خود بزرگان اسلام و تشیع و محققین ما که ادیان را بررسی می کنند آیا هستند کسانی که این بخش گاتاها را تأیید بکنند و مثلاً حتی از آن انطباقی در بیاورند به عنوان مثال بگویند که این بخش و این اسامی درست است و مثلاً ما مرتبط می کنیم با فلان افراد، با فلان شخصیت ها یا معصومین خود مان، همچین چیزی وجود دارد؟

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

ما تا قبل از این عصر جدید که مسلمان ها این باورها را قبول نداشتند و متکلمین مسلمان چه از شیعه چه از سنی وقتی باورهای زرتشتی را بررسی می کردند یک مقداری توضیح می دادند یعنی بسیاری از متکلمین که من بررسی کردم اینگونه هستند، نیم صفحه در مورد باورهای زرتشتی که توضیح می دهد، بعد می گوید کتاب من شأنش اجل و  بالاتر از این حرف ها است که من بخواهم کتابم را از این خزعبلات پر کنم، یعنی بسیاری از باورهای زرتشتی که در منابع اسلامی نیامده این بود که مسلمان ها اصلاً اینها را خیلی خرافی می دانند خیلی پیش پا افتاده می دانستند، اما در دوره جدید با توجه به تحقیقات جدید، رشته های جدید دانشگاهی مانند رشته فرهنگ و زبانهای باستانی، رشته های خود باستان شناسی، رشته ادبیات فارسی که اینها به نوعی به فرهنگ ایران باستان ارتباط دارند، تحقیقاتی شد پایان نامه هایی نوشته شد در همین زمینه ها و قبل از آن هم در میان مسلمانان اهل سنت و تشیع هم هستند کسانی که تطبیق دادند این منجی هایی که در آئین زرتشتی آمده را با پیامبران الهی، حضرت مهدی موعود پیامبر اسلام و خاتم نبیین حضرت عیسی و دیگر پیامبران، در میان اهل سنت من یک کتابی را دیده بودم که از سامی عامری بود که از منابعی که مانند عبدالحق و دیگر دانشمندان اهل سنت، این آمده بود همین مباحث سوشیانت، هوشیدرماه و هوشیدر را بررسی کرده بود و گفته بود که این سوشیانتی که در کتاب های زرتشتی ها آمده همین خاتم پیامبران (ص) هست، این بخاطر این است که اهل سنت بود و اهل بیت را آن طوری که ما قبول داریم قبول نداشت؛ در میان تشیع دو نظریه هست یکی از نظرات این است که بر اساس گاتاها این سوشیانت هایی که در گاتاها آمده منطبق می شود بر خاتم پیامبران و  ائمه اهل بیت (ع) می گویند این سوشیانت ها همین پیامبر ما و ائمه ما هستند، که سردمدار این نظریه استاد بابک عالیخانی هست که از اساتید فرهنگ و زبانهای باستانی است و اتفاقاً ایشان می گوید که من یکی از استادانم این نظریه را داشت در چاپ اول کتاب بررسی لطایف عرفانی در نصوص عتیق اوستایی می گوید این نظریه را می نویسد در چاپ دوم می گوید

که یکی از استادان گرامی راقم معتقد است سوشیانت های گاهانی همان پیامبر و ائمه اطهار هستند،

بررسی لطایف عرفانی در نصوص عتیق اوستایی، بابک عالیخانی، ص 149-150

این را در صفحه 149 و 150 می گوید و بعد در پاورقی هم می گوید که

باید اذعان کنم به مرور زمان به صدق سخن استاد پی بردم

یعنی خودم هم نظرم این است که این سوشیانت های گاهانی همان پیامبر ما و اهل بیت هستند؛ یک نظریه دیگر هم هست و این هم اتفاقاً یکی از اساتید دانشگاهی ما است که ایشان می گوید که هوشیدر که منجی نخستین است منطبق هست بر حضرت عیسی (ع) هوشیدرماه بر خاتم پیامبران (ص) و سوشیانت که منطبق هست بر مهدی موعود (عج)، و یک پایان نامه ای هم خانمی در دانشگاه ادیان با همکاری همین استاد نوشتند البته اصل پایان نامه را من ندیدم ولی در چکیده که خواندم پیگیری همین نظر است گویا

مجری:

دلیلی هم دارند برای این ادعا شان؟

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

نکته مهم است کتابی که گفته می شود امروزه 1700 سال قبل از میلاد مسیح بوده و اشاره ای به سوشیانت ها شده همین، در همین حد، آیا ما می توانیم این اشاره به این کوتاهی را حمل بر ائمه خود مان و یا پیامبران خود مان، یا پیامبران پیش از پیامبر خاتم بکنیم یا نه؟ مطمئناً هر پژوهشگر یک دلیلی دارد بر اساس یک نظریه ای این حرف را می زند، اما مهم این است که موقعی که نظر علمی ابراز می شود باید ما ببینیم که آیا این حرف خلاء هم دارد، اشکالی هم دارد، چون ما یک نظریه را که بیان می کنیم، بعد از یک مدتی اگر اشکالاتش گفته نشود این نظریه جا می افتد و بعدها مستشکلین می آیند و این را به عنوان یکی از ایراد های ما می گویند، می گویند شما این حرف ها را زدید همه هم باور دارید و این حرف های تان  اشکال دارد و خوب است ما امشب چند تا از این اشکالات را بگوییم

مجری:

بله خیلی هم عالی به هر صورت بررسی همین نظرات و ایده ها تحقیقاتی که شما فرمودید انجام شده، بررسی آن و اشاره به اشکالاتی که به آن مطرح می شود خودش می تواند یک نتایج خیلی خوبی برای ما به دنبال داشته باشد.

استاد نوادری بزرگوار به زیبایی و به شیوایی توضیح دادند بخشی از اعتقاداتی که وجود دارد و یکی موردی را اشاره کردید درباره اینکه بخشی از صاحب نظران اسلامی و مسلمان ما می آیند به نحوی تأیید می کنند و می گویند که این اعتقادات زرتشتیان و آن سوشیانتی که در کتاب گاتاها هست این منطبق می شود با ائمه اطهار در مذهب شیعه و بخشی شان معتقد هستند که سه منجی اشاره شده در آئین زرتشت اولی آن حضرت عیسی مسیح هست، دومی پیامبر خاتم و سومی هم حضرت مهدی (عج) هست، این نظرات بعضی از افرادی هست که پژوهشگر هستند، حالا تحقیق کردند بررسی کردند به بعضی از کتب شاید رسیدند و در نهایت این نظر را ارائه کردند و می گویند که این درست هست، قرار شد که در این بخش بررسی کنیم این نظرات را و این ایدئولوژی و این تئوری را که آیا اصلاً صحت دارد یا نه، اگر صحیح هست دلیل مان برای صحیح بودن این ادعا چه هست، و اگر فکر می کنیم که ایرادی به آن وارد است دلایل منطقی که می توانیم به عنوان ایراد به این فکر و این نظریه وارد کنیم به چه ترتیب هست؛ استاد حالا یکبار دیگر این سؤال و این مسئله را مطرح کنید باز کنید، صورت مسئله را مجدد ببینیم چه هست و بعد هم پاسخ این صورت مسئله را از زبان شما بشنویم.

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

نویسندگان و پژوهشگرانی که این نظر را دادند بر این باور هستند که ما در منابع زرتشتی اصلاً نداریم که مصداق مشخص شده باشد، یعنی خود این پژوهشگران هم معترف هستند، می گویند بر اساس منابع زرتشتی ما نداریم که مصداق مشخص شده باشد، اما در منابع اسلامی بله، در برخی از منابع در برخی از کتاب ها اشاراتی آمده که آن اشارات از زبان خود زرتشت و کتاب های زرتشتی هست، پس در کتاب های زرتشتی نیامده، در کتاب های مسلمان در کتاب های اسلامی به نقل از زرتشت و کتب زرتشتی آمده، می گویند در آنجا آمده که هوشیدر، از زبان زرتشت یا از کتب زرتشتی آمده که هوشیدر حضرت عیسی است، هوشیدرماه خاتم پیامبران، و سوشیانت مهدی موعود است، اما بیان مسئله به چه صورت است؟ اینها از کتاب تاریخ سیستان منع آورده اند، این خودش کلی حرف دارد، البته تاریخ دقیق ندارد، ولی می گویند میانه سالهای 400 تا 700 یا 600 این نوشته شده می گویند موقعی که مسلمان ها آمدند آن شهر را فتح کنند، سیستانی ها زرتشتی بودند، این زرتشتی ها آمدند گفتند که ما چاره مقاومت با شما را نداریم، چون می دانیم شما پیروز می شوید و در کتاب های ما خبر آمدن شما و غلبه سپاهیان محمد (ص) آمده که دولتش پاینده می شود و ما می دانیم که شما سپاه حق هستید، و ما این مسئله را قبول داریم به همین خاطر ما با شما جنگ هم نمی کنیم، به قول معروف قبول داریم که حق هستید

ما به جنگ کردن عاجز نیستیم

گفتند ما می توانیم جنگ کنیم، ما بچه های رستم دستان هستیم، که رستم یلی بود در سیستان

ما به جنگ کردن عاجز نیستیم، چه این شهر، شهر مردان و پهلوانان است اما با خدای تعالی حرب نتوان کرد

تاریخ سیستان

یعنی می گوید شما سپاه خدا هستید

و شما سپاه خدا هستید و ما را اندر کتاب ها درست است خروج شما

می گوید در کتاب های ما آمده خروج شما و این مطلب هم درست است ما قبول داریم

و آن محمد (ص) و این دولت دیر بباشد

می گوید ما قبول داریم خروج شما را و این دولت محمدی که ادامه دار هست

پس ثواب صلح باشد تا کشتن از هر دو گروه برخیزد

گفت بهتر است که ما صلح بکنیم به جای اینکه با همدیگر جنگ بکنیم و ما قبول داریم بر حق بودن شما و اینکه شما سپاه خدا هستید؛ این خیلی جالب است که مثلاً اینها قبول داشتند سپاه خدا هستند قبول داشتند اینها بر حق هستند اما گفتند ما ذمی باقی می مانیم و زرتشتی باقی می مانیم.

مجری:

خیلی جالب است استاد یک بنده خدایی را گفتند که گزارشگر آمد مصاحبه کرد و گفت شما چه شد که سوار اتوبوس شدید با حمل و نقل شهری جا به جا می شوید، فرد گفت این بخاطر وظیفه شهروندی ما هست، ما خودرو تک سرنشین سوار نشویم همه سوار اتوبوس بشویم، هوای پاکی داشته باشیم، البته خب اینکه من خودرو هم ندارم بی دلیل نیست، حالا داستان این بنده های خدا است که می گویند که ما می دانیم شما بر حق هستید و در کتاب ما آمده اما اینکه زور ما هم به شما نمی رسد یکی از علت ها است که ما قبول می کنیم و با شما نمی جنگیم.

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

نکته بعدی که این نظریه پرداز ها می گویند، می گویند که ابن عبری در تاریخ مختصر الدول آورده که زرتشت به آمدن منجی که حضرت عیسی باشد بشارت داده، و آنجا یک متنی را از کتاب می آورند به این عنوان که

«و هو عرف الفرس بظهور سید المسیح»

تاریخ مختصر الدول، ابن عبری

البته نویسند ابن عبری است نام عربی است منتهی خودش مسیحی است، درست است مطلب عربی هست کسی خیال نکند اسلامی است، ظاهراً اسلامی است و مسلمان است نه مسیحی هستند ایشان

«و هو عرف الفرس بظهور سید المسیح و امرهم بحمل القرابین إلیه و اخبرهم أن فی آخر الزمان بکراً تهبل بجنین من غیر عن یمسها رجل و عند ولادته اظهر کوکب»

دقیقاً همان متنی است که در انجیل آمده که می گویند موقعی که حضرت مسیح به دنیا می آید چند نفر از این مغان و ستاره پرستان می آیند پیش حضرت مسیح و هدایایی تقدیم می کنند، یعنی خود نویسند هم بعد از این مطلب ابن عبری پایین می آورد می گوید در انجیل هم اتفاقاً این آمده، خب پس معلوم است که این را از کجا گرفته؟ از خود انجیل گرفته، در حالی که نویسنده می گوید، پس معلوم می شود اینها یک خبرهایی از خود کتاب زرتشت داشتند که در منطقه ارمنستان این پیشبینی ها شایع بود و ابن عبری از آن پیشبینی ها گرفته، شما چرا این راه دور را می روید، این را از خود انجیل گرفته، در حالی که ابن عبری می گوید که این

«و هو عرف الفرس بظهور سید المسیح»

یعنی زرتشت این خبر را داده، کجا؟ در هیچ کتاب زرتشتی ما همچین چیزی نداریم و بد تر از آن ما در تمام کتاب های زرتشتی یعنی روایات اسلامی را وقتی بررسی می کنیم مثلاً الإحتجاج مرحوم طبرسی یک روایتی آمده خیلی جالب است

«أن المجوس كفرت بكل الأنبياء»

مجوس تمام انبیاء را کافر شدند

الاحتجاج، ج2، ص340

اصلاً مجوس هیچ کدام از انبیاء را قبول ندارند، خود شان می گویند که حضرت مسیح، حضرت ابراهیم، حضرت موسی اینها پیامبران دروغین بودند، یعنی به صراحت می گویند و تأیید هم می شود این روایت، حالا بحث های سندی و اینها بماند که البته خود مرحوم طبرسی در ابتدای کتاب می گوید من روایاتی را که در این کتاب جمع می کنم به آنها اعتقاد دارم، به هر صورت ما مباحث سندی را هم کنار بگذاریم نویسند دین کرد که یک کتاب زرتشتی است، متن پهلوی است در قرن 2و 3 هجری نوشته شده، مثلاً در مورد مانی، در مورد حضرت مسیح می گوید

و آورندگان باورهای دروغین مانند مسیح

دین کرد 3

یعنی آن روایت مرحوم طبرسی را تأیید می کند که حضرت مسیح را آورنده های باورهای دروغین می دانستند چطور بعد شما می گویید که اینها می گفتند پیشگویی کرده بودند که هوشیدر همین حضرت عیسی است اصلاً همچین چیزی مورد پذیرش نیست، یا مثلاً در جای دیگری از کتاب دین کرد خیلی جالب است، متأسفانه اینقدر مطلب ناجور است که مصحح کتاب و ناشر کتاب در پاورقی کتاب گفتند ما معذرت می خواهیم و این نظریات نویسنده، یعنی مصحح کتاب زرتشتی است ناشر کتاب در پاورقی این مطلب معذرت خواهی کرده از مسلمانان و مسیحیان که این مطلب از ما زرتشتی ها نیست، بله پدران ما همچین باور هایی داشتند؛ می گوید:

تورات نوشته ضحاک است و اورشلیم هم ساخته ضحاک است او حضرت ابراهیم و حضرت موسی را بدکار و پیروان ضحاک و پیامبران دروغین می داند

آن وقت چطور ما می گوییم که این پیشگویی شده بود که هوشیدر حضرت عیسی باشد، جالب این است که این نویسند دین کرد در دین کرد سوم هست می گوید که این باورهای دروغین اول از ضحاک بود، این ضحاک بود که آمد این کتاب تورات را پروراند بعد از او به حضرت ابراهیم رسید و حضرت ابراهیم این دروغ ها را به حضرت موسی رساند و بعد از حضرت موسی به یوشع، یعنی به همین صراحت تمام سلسله انبیاء را زیر سؤال می برد و آنها را دروغ و از نسل ضحاک می داند، یا مثلاً در شاپور ذوالاکتاف در شاهنامه در باره حضرت مسیح می گوید که

همی گفت پیغامبری کش جهود      کشد دین او را نشاید ستود

شاهنامه

 شاپور پادشاه ساسانی است در قرن سوم، می گوید که این پیغمبری (حضرت عیسی) که اصلاً شایسته ستودن نیست، زرتشتیان این باورها را در مورد پیامبران و سلسله انبیاء داشتند؛ و سخنی شبیه این در نامه خسرو پرویز به هراکلیوس است که می گوید که : مسیح همان کسی است که نتوانست خویش تن را از دست یهود در امان بدارد و آنها او را به صلیب کشیدند و کشتند، حال چطور خواهد توانست او را چنگ من نجات بدهد؛ یا سردار انوشیروان در جنگ با نوشزاد که پسر انوشیروان بود و مسیحی شده بود، حضرت مسیح را اینطور بیان می کند

مسیح فریبنده خود کشته شد                  چو از دین یزدان سرش گشته شد

یعنی می گوید حضرت مسیح به این دلیل کشته شد که از دین خدا دست برداشت، یعنی ما در زمان ساسانیان و در بعد از ساسانیان که در قرن دوم و سوم هجری باشد زرتشتیان در مورد سلسله انبیاء این باورها را داشتند بعد ما چطور می توانیم بگوییم که زرتشتیان باور داشتند که هوشیدر حضرت عیسی است و ابن عبری این پیشگویی ها را از زرتشتیان ارمنستان گرفته بود؛ و حتی این باور که زرتشتیان سلسله انبیاء را قبول ندارند حتی در امروزه هم هست، مثلاً به عنوان نمونه یکی از موبدان زرتشتی می گوید: اشو زرتشت نخستین پیامبری است که در دنیا ندای یکتا پرستی در داد، یعنی اولین پیامبر چه کسی بود؟ زرتشت بود، می گوییم جناب موبد زرتشت زاده چه زمانی است؟ زمان زرتشت چه زمانی است؟ می گوید پدران ما می گفتند 600 یا 700 قبل از میلاد است، امروز شما چه می گویید؟ ما امروز می گوییم 1700 قبل از میلاد است، یعنی خداوند از اول خلقت آدم تا 1700 سال قبل از میلاد مسیح هیچ پیامبری نفرستاد و مردم در جهل و گمراهی بودند تا اینکه حضرت اشو زرتشت به پیامبری برگزیده شد و آمد اولین پیام آور یکتا پرستی شد، خب این 1700 قبل از میلاد که شما امروز می گوید خب قبل از این 1700 قبل از میلاد حضرت ابراهیم است، قبل از آن حضرت نوح است، این سلسله انبیاء که از حضرت آدم شروع می شود، می خواهیم بگوییم که حتی امروزه هم سلسله انبیاء را زرتشتیان قبول ندارند و آن روایت که خیلی جالب بود

«إن المجوس کفرت بکل النبیاء و جهدت کتبهم»

و هیچ کدام از کتب شان را هم قبول نداشتند

الاحتجاج، ج2، ص340

«و أنكرت براهينهم و لم تأخذ بشي‏ء من سننهم و آثارهم»

و هیچ کدام از سنن و آثار آنها را هم قبول نداشتند

این یکی از مواردی است که نشان می دهد که ما نمی توانیم هر چیزی را که دیدیم به صرف یک شباهت بگوییم که این شبیه منجی ما است، زرتشتیان هم گفتند که منجی می آید با این خصوصیات، این هوشیدر همان حضرت عیسی است، یا هوشیدرماه همان پیامبر ما است، در حالی که ما اگر یک کم مته به خشخاش بگذاریم و به طور علمی مسائل را بررسی بکنیم همچین چیزی را نمی توانیم در بیاوریم، مثلاً نکته خیلی جالبی دارد ابوریحان بیرونی، ابوریحان بیرونی می گوید که: هر پیغمبری با رمز ظهوری کسی را که پس از او است اعلام کرده است، در قرآن هم همین مطلب آمده، بشارت آمدن پیامبر آخر الزمان در انجیل تورات یا در آیاتی است که می گوید «یعروفنه کما یعرفون ابنائهم»

مجری:

اصلاً فراتر از این امر استاد طوری معرفی کردند که یهودی ها آمدند بررسی کردند و  پیدا کردند پیامبر خاتم را

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

بله می خواهم بگویم که اصلاً اسم، برای تأیید سخن شما اسم بوده، آمدند دیدند خود شان؛ نکته مهم این است که ابوریحان بیرون می گوید: آنان که دعوی پیغمبری را بر خود بسته اند از راه تشبه به انبیاء صادق رموزی گفته، یعنی اینها دیدند که انبیاء صادق می گویند بعد از من پیامبری هست خب این طرف هم که آمده بود ادعای پیغمبری کرده بود، همین حسین علی بهاء که در چند جلسه قبل گفتیم، این هم می گوید بعد از من هم یک کسی قرار است بیاید، اینها می دیدند که انبیاء بعد از خود شان یک جانشینی می گذارند یک ولی و خلیفه ای قرار می دهند این هم یاد گرفته بود، و برخی دیگر به آمدن کسی که دعاوی آنان را تقویت کند و  دین شان را نصرت دهد بشارت می دهد، یعنی می گفتند که کسی هم که قرار است بیاید، قرار است دین ما را نصرت بدهد، یعنی مثل همین باور زرتشتی، باور زرتشتی می گوید آن کسی که می آید از نسل زرتشت است مادرش باکره است، حالا این مادر باکره را این نویسندگان گفتند مادر حضرت عیسی باکره بوده، خب بله مادر حضرت عیسی باکره بوده کسی منکر نیست، اما مادران حضرت پیامبر و مادر مهدی موعود خب اینها که باکره نبودند، اینها را چطور درست می کنید، زرتشتیان که می گویند اینها هم باکره هستند، و اینها هم از نسل زرتشت هستند در حالی که پیامبر ما و نوه بزرگوار او از عرب هستند و از نسل ابراهیم هستند و هیچ ربطی به زرتشت و زرتشتیان و عجم نداشتند، البته این را هم بگویم که بعضی ها از همان اوایل و حتی قبل هم می گفتند این حضرت ابراهیم همان زرتشت هست یعنی ما اینها را هم داریم، بعد ایشان می گوید که : کمتر قومی می توان یافت که دارای رموز نباشد و خود را با برگشت سلطنت و حکومت دلخوش نسازد، خب وقتی که با این مطلبی که از ابوریحان بیرونی است، شما وقتی نگاه می کنید مانی همین است، مانی آمد گفت که آن فارقلیطی که در عیسی مسیح، می گفت جانشین من پس از من آن منجی می آید و مسلمانان می گفتند این همان پیامبر ما است، این مانی که در زمان ساسانیان هست می گوید که آن کسی که حضرت عیسی بشارت می داد من هستم، و این هم یاد گرفته بود، این مانی که هیچ کس در گمراه بودن او شک ندارد، یعنی باورهای مانی را کسی بخواند، جهان چطور خلقت شد، از مرحله توهمات هم رد شده این حرف ها، بعد این مانی می گوید بعد از من هم یک کسی می آید، بعد ما بگوییم که ما می خواهیم بگردیم دنبال منجی در ادیان سابق مانی هم گفته بعد از من یک کسی می آید این همان امام زمان ما است، این شخص خودش گمراه بوده، اصلاً هیچ ارتباطی با عالم بالا نداشته که بخواهد همچین پیشگویی بکند، می بینیم که انبیاء صادق یک حرفی می زنند، یک پیشگویی می کنند گفتم ما هم که در این کسوت نبوت داخل شدیم ما هم یک پیشگویی بکنیم کسی بعد از ما ایراد نگیرد، پس هر سخنی به صرف شباهت نمی توان این سخن را گفت، چنانچه مستشرقین هم همین حرف ها را گفتند، مستشرقین هم چند تا روایت یا چند تا مطلب می بینند که نشانه های ظهور یا آمدن منجی ها با نشانه های آمدن حضرت مهدی موعود (عج) مطابقت می کند از آن طرف افتادند، گفتند مسلمان ها اینها را از این روایات زرتشتی گرفتند، از کجا معلوم؟ می گوید در بعضی از روایات شباهت دارد، در این همه روایت که تفاوت دارد شما چرا آن تفاوت ها را نمی بینید. نکته بعد که در مورد آن روایتی که الکامل ابن اثیر آورده بود، چونکه اینها اشاره می کردند که در کتاب الکامل ابن اثیر هم مطلبی آمده که زرتشت خبر دارد و بعد از خودش گفته که پیامبر خاتم می آید، مطلب آن جالب است می گوید که البته این نکته را هم قبل از آن بگوییم که خود ابن اثیر اعتقادی به پیامبری زرتشت ندارد، قاطبه مسلمانان، الّا یک عده کمی زرتشت را پیامبر دروغین می دانند، و معتقد هستند که از فقها از متکلمین گرفته تا باقی دانشمندان، معتقد هستند که زرتشت پیامبر مجوس معلوم نیست باشد، بله مجوس پیامبری داشتند و کتابی داشتند، اما آن پیامبر را کشتند و آن کتاب را هم سوزاندند تمام شد و رفت، در روایات هم هست حالا بررسی سندی نیاز دارد که مثلاً در توحید صدوق یا در کتاب های دیگر آمده که از امام پرسیدند که این زرتشت آیا پیامبر است، امام فرمودند که نه زرتشت پیامبر نیست، ادعای نبوت کرد، «ادعی النبوة» یعنی مدعی نبوت بود بعد هم او را از شهر بیرون کردند و طعمه درندگان شد، یعنی در روایات ما اینها هم هست، به همین خاطر گفتیم قاطبه مسلمان ها چه شیعه چه سنی اعتقاد دارند که زرتشت پیامبر نیست البته در هر نظریه ای مخالف هم وجود دارد که عده ای می گویند زرتشت هم پیامبر است، این ابن اثیر خودش می گوید که زرتشت

«کان ظهور زرادشت بعد مضیئه ثلاثین سنة من ملک بشتاسب و عطاه بکتاب زعم أنه من وحی الله»

یعنی گمان می کرد که این وحی است،

یعنی ابن اثیر هم خودش با این عبارات آورده یعنی من پیامبری ایشان را هم قبول ندارم، حالا یک مطلبی را آورده که این محققین به این استناد کردند و گفتند زرتشت آمدن پیامبر ما را بشارت داده بود پس آن هوشیدرماه همان پیامبر ما است، این مطلب را می آورد، «وشرح زرادشت کتابه و سماه زند و معناه التفسیر ثم شرح الزند بکتاب سماه بازند» که ما قبلاً گفتیم که اصلاً زند و پازند نه شرح است نه شرح شرح است بلکه عبارت نویسی یا برگردان پهلوی عبارت اوستایی را زند می گویند و برگردان اوستایی آن عبارت پهلوی را پازند می گویند، چونکه آمدند شرح بدهند دیدند که با عبارات پهلوی بدتر خراب شد با همان عبارت اوستایی آن ترجمه پهلوی را شرح دادند، یا به زبان اوستایی نوشتند تا مشخص شود، خود نویسند هم با این عباراتی که می گوید اصلاً مشخص است که هیچ اطلاعی در مورد دین زرتشتی و پازند و زند هم ندارد، یک چیزهایی شنیده نقل می کند از چه کسی شنیدی، چه کسی آورده، اصلاً هیچ چیز را و سلسله سند هیچ چیز را بیان نمی کند «و فیه علوم مختلفه کالریاضیات و احکام النجوم و الطب» اصلاً در اوستا این چیزها نیست، نه طب است نه علوم ریاضی است نه احکام نجوم است، یک چیزهایی هست ولی شبهه عتلم هم نمی شود بگوییم، یعنی یک چیزهایی خرافاتی است بعضی می گویند که این اخبار نجومی است، نه همچین چیزی نیست؛ «و غیر ذلک من اخبار القرون الماضیه و کتب الأنبیاء» در این کتاب زند و پازند از اخبار قرون گذشته و کتب انبیاء هست، یعنی تابلو است که خیلی ابن اثیر ضایع کرده مطلب را، یعنی خودش را رسوا کرده که من همچین چیزی را اصلاً ندیدم، کتب انبیاء گذشته را اصلاً قبول نداشتند، «و فی کتابه» یعنی در کتاب زرتشت این مطلب آمده، اصلاً این مطلب هم در کتاب زرتشت نیست، یعنی می خواهم بگویم که نویسند بدجور به جاده خاکی زده «تمسكوا بما جئتكم به، إلى أن يجيئكم صاحب الجمل الأحمر» گفت در این چیزهایی که من برای شما آوردم، این آموزه هایی که برای تان آوردم به اینها تمسک بجویید تا زمانی که صاحب شتر سرخ مو ظهور کند، حالا محقق کتاب خودش نوشته یعنی محمد (ص)، خب این صاحب جمل احمر چه زمانی می آید؟ «و ذلک علی الف سنة و ستة مع سنة» 1600 سال بعد از من این صاحب شتر سرخ مو می آید، خب محقق کتاب می گوید که این 1600 که گفته وقتی ما 1600 سال قبل از پیامبر خود من به عقب بر میگردیم این می شود ظهور زرتشت، چونکه زرتشت گفته 1600 بعد از من آن صاحب شتر سرخ مو ظهور می کند، پس زرتشت می شود 1000 قبل از میلاد، که گفتیم اولین اختلاف در میان خود زرتشتیان این است که تاریخ پیامبر ما چه زمانی است، تا نیمه قرن 19 می گفتند 700 یا 600 قبل از میلاد پیامبر ما ظهور کرده امروز می گویند 1700 قبل از میلاد یعنی این حرفی که می زنند نه با حرف امروز زرتشتیان مطابقت دارد نه با حرف دیروز زرتشتیان، حتی بعضی از زرتشتیان امروزه در هند هستند از دانشمندان شان که لقب دانشمندی را یدک می کشند می گویند زرتشت 8000 سال قبل از میلاد مسیح بوده، حتی بعضی از تئوسوفیست ها که شعبه از زرتشتیان هستند یعنی زرتشتیانی بودند که به مکبت تئوسوفیستی پیوستند، اینها می گویند که زرتشت  20 هزار سال قبل از میلاد بوده، یعنی به قول معروف جاده باز است و هر کس یک تاریخی می تواند بگوید، گفتیم اولین اختلاف در میان دانشمندان هم این هست که این زرتشت چه زمانی ظهور کرده.

مجری:

خیلی هم عالی استاد، خیلی خوب توضیح دادید، متشکرم به هر صورت بیننده های عزیز خیلی خوب است که ما یک مقدار اشراف پیدا کنیم نسبت به اعتقاداتی که وجود دارد و در آن تناقضات بسیار فاحشی هم می شود پیدا کرد، خوبی این مطلب این است که وقتی که اینطور مطالب را ما می بینیم تحقیق می کنیم مطالعه می کنیم از تحقیقات دیگران استفاده می کنیم بعد متوجه می شویم که چه اعتقادات ارزشمند با اصالت و بسیار زیبایی به ما منتقل شده و می توانیم افتخار کنیم به داشتن همچین مذهب و اعتقاداتی، خیلی متشکرم استاد لطف کردید و امروز تشریف آوردید و این مبحث بررسی آئین زرتشت و  منجی های زرتشت را امروز باهم داشتیم، فکر می کنید بازهم ادامه دارد این بحث ما یا همینجا تمام می شود توضیحات مان.

حجت الإسلام و المسلمین نوادری:

بحث برای این مطلب که تمام است

مجری:

خیلی خب پس یک بررسی بکنیم حالا اگر نیاز بود که این بحث ادامه دار باشد و بحث منجی در آئین زرتشت را ما مجدد بخواهیم برسی کنیم ان شاءالله اطلاع رسانی می شود خدمت دوستان و در جلسه های بعدی مجدداً این بحث را خواهیم داشت.

خیلی متشکرم که تا این لحظه برنامه خودتان را دنبال کردید دوستان عزیز تا هفته آینده که باز هم در خدمت شما باشیم همه شما را به خداوند بزرگ و منان می سپارم خدا یار و نگهدار تان.


آفتاب یلدا - نقد و بررسی منجی گرایی در زرتشت>

منجی زرتشت ظهور اهل بیت ع هوشیدر حضرت عیسی ع حضرت مهدی عج