سایر قسمت ها
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان

قسمت نود و سوم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
(فصل سوم)


• اهميت فتح بابل و دلايل اهميت آن
• قوم معاند و لجوج و آزار دهنده يهود در طول تاريخ
• بررسي ورود هخامنشيان به بابل
• آيا اول هخامنشيان بابل را فتح كردند و چندي بعد از آن كوروش وارد بابل شد و مورد استقبال قرار گرفت ؟
• بررسي لوح رويداد نامه اي كه در موزه بريتانيا نگهداري ميشود ( رويداد نامه بابلي نبونئيد nabonidus )
• اهميت لوح رويدادنامه بابلي نبونئيد چيست ؟
• ايرادي كه عده اي بر اين لوح رويدادنامه بابلي نبونئيد گرفته اند و پاسخ به آن با استناد به تاريخ هرودوت
• ادعاهايي كه در مورد لوح رويدادنامه بابلي نبونئيد شده است
• آيا كوروش كبير در دين زرتشت همانند دين يهود منجي بوده است ؟ و پاسخ كورش نيكنام
• آيا هخامنشيان در فتح و ورود به بابل خانه ها را آتش زدند ؟
• آتش زدن خانه ها به گزارش گزنفون با استناد به كتاب سيرت كوروش كبير ( ترجمه وحيد مازندراني )
• آتش زدن خانه ها به گزارش گزنفون با استناد به كتاب زندگي كوروش ( ترجمه ابوالحسن تهامي )
• در مورد كتاب باستان شناسي تقلب و رنج هاي بشري از غياث آبادي
• كوروش و قتل عام مردم نينوا و به آتش كشيدن شهر اپيس در كتاب غياث آبادي
• در مورد كتاب تاريخ شاهنشاهي هخامنشي ، نويسنده آلبرت تن آيك اومستد ترجمه محمد مقدم
• نبرد كوروش در اپيس ( كنار دجله ) و سوزاندن مردم اكد در كتاب اومستد
• در مورد كتاب هزاره هاي گم شده تاليف پرويز رجبي
• اپيس به تصرف كوروش در آمد و به آتش كشيده شد با استناد به كتاب هزاره هاي گمشده
• ايرادي كه عده اي ميگيرند : كوروش زرتشتي بوده و آتش برايش مقدس بوده در نتيجه امكان ندارد كوروش دشمنانش را با آتش بسوزاند
• تاريخ هرودوت ترجمه مرتضي ثاقب فر
• استفاده از آتش در حربه هاي جنگي كوروش با استناد به تاريخ هرودوت ترجمه مرتضي ثاقب فر
• نكاتي مهم كه در رويدادنامه بابلي نبونئيد امده است چه مواردي هستند ؟
• كوروش چه زماني وارد بابل شد ؟
• چرا شكست بابل ، آسانتر از جاهاي ديگر بوده است ؟
• نبونئيد با كوروش قبل از فتح بابل هم پيمان شده بود با استناد به كتاب تاريخ شاهنشاهي از آلبرت تن آيك اومستد
• هارپاگ با كوروش بر عليه آستياگ ( پادشاه ماد ) متحد شد و ... با استناد به كتاب تاريخ هرودوت ترجمه مرتضي ثاقب فر
• گوبرياس ( گوبارو ) با كوروش برعليه حاكم گوتيوم متحد شد و ... با استناد به كتاب تاريخ بابل از لئوناردو كينگ ترجمه دكتر رقيه بهزادي
• توضيح در مورد ترجمه هاي رويدادنامه بابلي نبونئيد
• تحريف و دستكاري در برخي از ترجمه هاي رويدادنامه بابلي نبونئيد
• بررسي مسير ترجمه ها و شاخه هاي آن
• آيا كوروش عادل بوده و به دنبال صلح بوده است ؟
• توصيف ميدان جنگ و ... با استناد به كتاب تاريخ بابل از لئوناردو كينگ
• اسكندر بدون جنگ وارد بابل شده است با استناد به كتاب ايران باستان از مت واترز ترجمه دكتر محمد ملكي
• بررسي ادعاي آقاي كورش نيكنام : بر اساس رويدادنامه بابلي نبونئيد كوروش با صلح وارد بابل شده است
• سخنان رضا مرادي غياث آبادي در مورد رويدادنامه بابلي نبونئيد و كوروش
• كوروش و قتل عام مردم شهر اپيس به نقل غياث آبادي
• آقاي رضا مرادي غياث آبادي كيست و در مورد رويدادنامه بابلي نبونئيد چه ادعاهايي دارد
• منظور از اكد ، شهر بابل است به نقل غياث آبادي
• ترجمه آقاي غياث آبادي از روي لوح رويدادنامه بابلي نبونئيد
• در مورد قتل عام و كشتار مردم و تصرف شهرها و چگونگي آن و فتح بابل
• با توجه به متن رويدادنامه بابلي نبونئيد ، كوروش در چه زماني و چگونه وارد بابل شد ؟
• هيئت عزاداري و عزاداري همه مردم براي مرگ همسر كوروش
• كوروش رسماً فرزندش را براي بت پرستي و پيشكش فرستادن براي بت ها فرستاد


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:19/07/1402

برنامه: تاریخ بدون روتوش

استاد حسینی:

بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

عرض سلام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند شما که بیننده قسمت نوزدهم از فصل سوم سلسله برنامه های تاریخ بدون روتوش هستید و این نود و سومین قسمت از برنامه است که تقدیم حضور شما عزیزان و بزرگواران می شود، روال برنامه را می دانید آشنا هستید، سؤالاتی که مطرح شده در برنامه و تقریباً در تمام برنامه ها یا تکرار شده در برنامه یا یادی شده از آن سؤالها را می دانید، سه سؤال اصلی در خصوص زرتشت و هفت سؤال که در فصل سوم اضافه کردیم به آن سه سؤال و در مجموع ده سؤال که در این برنامه مطرح شده و روی آن سؤالات و براساس موضوع آن سؤالات، روی روال آن سؤالات ما داریم برنامه را پیش می بریم و در کنار آن بحث تاریخ هخامنشیان را داریم پله پله جلو می رویم، یک جاهایی براساس شخصیت ها و ترتیب شخصیت ها و پادشاهان داریم بحث را پیش می بریم و یکسری جاها براساس موضوعات داریم به مسأله می پردازیم و در این فصل قرار هست که برسیم به جریان اسکندر و ادامه بحث را هم در فصل آینده که یا اینجا اگر خدمت شما بودیم یا از هر طریق دیگری خواستیم ادامه بحث جریان تاریخ بدون روتوش را داشته باشیم به محضر شما عزیزان تقدیم خواهیم کرد. در فصل سوم در 18 قسمت گذشته روال را بردیم روی کتیبه ها و آثار باقی مانده، آثاری که به صورت یک شیء مادی باقی مانده، مثل کتیبه ها مثل لوح هایی که باقی مانده است و ترجمه های آنها، و مفصل صحبت کردیم، قضیه در خصوص پادشاهان هخامنشی، در خصوص خشایار شاه بود و کتیبه ضد دیو خشایار شاه، اشاره ای داشت به دیو دان و دیو پرست، و وجود کسی که دیو را می پرستیده است، و دیوی که مورد پرستش قرار می گرفت، یا دیو هایی که مورد پرستش قرار می گرفتند، آنجا باید گریز تاریخی می زدیم بر می گشتیم، یک بررسی عقیدتی در خصوص پادشاهان گذشته هخامنشیان داشته باشیم که روی آن سیر و روال آمده یک مسائلی مثل فروهر و مثل اهورامزدا، انطباق اینها عدم انطباق شان ماهیت شان، ریشه های شان در اوستا را صحبت کردیم، و می خواهیم در این چند قسمتی که الآن پیش رو داریم یعنی این قسمت و چند قسمت آینده به یک موضوع  بسیار مهم بپردازیم و یک شیء تاریخی و یک لوح تاریخی که بسیار مسئله آن مهم است، شیء تاریخی چیست؟ ما در فصل دوم برنامه و حتی فصل اول هم اشاراتی البته داشتیم، در فصل دوم به صورت خاص حدود 11 قسمت متمرکز بودیم بر مسئله فتح بابل، توسط کوروش یا در زمان کوروش توسط هخامنشیان؛ تمدن بابل اهمیت فوق العاده زیادی دارد، یعنی می توانم ادعا بکنم که مهمترین فتحی که کوروش داشته است از فتوحات مختلف و جنگ های مختلفی که داشته همین قضیه فتح بابل بوده و سقوط تمدن بابل بوده ادله ای هم برای آن دارم، منتهی خب آن ادله جنبه های مختلفی دارد، چرا باید بگوییم که مهمترین فتحی که داشته بابل بوده؟ تمدن بابل یک تمدن مستقل، یک تمدن وسیع یک تمدن دارای ریشه بوده یک تمدن دارای فرهنگ خودش بوده، که آنها مردم شان از لباس پوشیدن شان از زبان شان از اعتقادات شان از اقتصاد شان، از خط شان و نوشتار شان توانمند بودند، دارای استقلال بودند، اما دچار حمله هخامنشیان شدند، اگر بخواهم عنوان هایی را که در خصوص اهمیت بابل هست خدمت تان بگویم، اینها مقدمه است می خواهم برسم به اصل بحث و یک کتیبه بسیار مهم، که قبلاً در فضای مجازی اعلام کردم، این به نظر من کلید باز کردن بسیاری از مسائل و رمزهای دوره هخامنشیان و به صورت خاص کوروش هست. وقتی ما فتح بابل را بررسی بکنیم، هرچند ما 11 قسمت اقوال را آوردیم، و مسائلی که در مورد آن گفته شده بود را، الآن می خواهیم براساس یک کتیبه بررسی بکنیم، اهمیت آن را باید بگویم برای شما که چرا در 93 قسمت برنامه ما باید اینقدر قسمت به بحث فتح بابل بپردازیم، فتح بابل روش فتوحات را دارد به ما نشان می دهد که به چه شکل بوده، بابل آثاری دارد که از آنجا باقی مانده است، تبلت ها و لوح هایی دارد و نشانه هایی دارد و آثاری در خود سرزمین بابل باقی مانده است و گزارشهایی در خصوص بابل وجود داشته که، از بقیه فتوحات می توانیم بگوییم که برای ما الآن روشنتر می تواند باشد، حالا یکسری افراد بخواهند حقایق را کنار بگذارند کتمان بکنند یا روتوش بکنند، آن بحث دیگری است، می تواند برای کسی که پژوهشگر باشد و به دنبال حق باشد، فتح بابل از بقیه فتوحات شفاف تر باشد برای آن، حتی از فتح ماد و جای دیگر، روش فتوحات را دارد به ما نشان می دهد که به چه شکل بوده فتح بابل، قله معرفی شخصیتی مثل کوروش قضیه فتح بابل است، آن چیزی که معرفی می شود با آن چیزی که واقعیت بوده است و اتفاق افتاده را ما وقتی بررسی بکنیم به خیلی از واقعیت ها و حقایق می توانیم برسیم، بابل یک تمدن بسیار گسترده بوده حتی از لحاظ جغرافیایی و از لحاظ اهمیت در بین النهرین، بابل و فتح بابل توسط هخامنشیان عملاً برخورد دو تمدن است، جدای از اینکه ما در کدام سمت از این تمدن ها بخواهیم بایستیم و از لحاظ جغرافیایی در کدام یک از این تمدن ها قرار می گیریم، از لحاظ فکری طرفدار کدام یک از این تمدن ها هستیم، می توانیم یک تجربه تاریخ برخورد دو تمدن در تاریخ را ببینیم و بررسی بکنیم، روش برخورد کوروش با هخامنشیان با اغیار با دیگران را می توانیم آنجا ببینیم که به چه شکل بوده، خوب بوده است یا بد بوده، هر کدام از اینها است، یا مثبت بوده یا منفی بوده، یک جایی مثبت بوده یک جایی منفی بوده، اینها را به تفکیک می توانیم با همدیگر بررسی بکنیم ببینیم به چه شکل بوده است، بابل بخاطر وجود انبیایی که در آن دوران در آن منطقه بوده اند گزارش ها و اتفاقاتی داشته که اینها منعکس شده است در عهد عتیق، این مسئله را دارای اهمیت می کند، یعنی برای یک بخشی از مردم دنیا، این میتواند عقیده ساز باشد، تاریخ کلامی باشد، اینها را باید بسنجیم و خودش بابی را باز می کند برای سنجش متونی که در عهد عتیق آمده است، و متونی که برخی از ادیان نسبت به آن اعتقاد دارند، و سنجش آن با واقعیت ها و حقیقت هایی باشد که اتفاق افتاده با آثاری که باقی مانده است، و ببینیم که واقعاً این متن ها چقدر اصالت دارد، چقدر دستخوش تحریف واقع شده، و یکی از مسائل بسیار مهم در مورد فتح بابل این است که کوروش با فتح بابل عملاً آمد راه و مسیر فتح غرب را باز کرد، تمدن هخامنشیان از جانب شر خیلی پیشروی ندارد یعنی ما در دوران کوروش هند را نگرفتیم قطعاً، اصلاً وارد نشدیم، اصلاً انگار بی خبر بودیم از آنجا، یا آنها از ما بی خبر بودند، حالا یک نکاتی در مورد مراودات گفته می شود، ولی آن چیزی که پیشروی هخامنشیان هست، ما حتی اگر سرزمین هخامنشیان را هر جایی که بخواهیم در نظر بگیریم بعد که به سرزمین ماد حمله می کنند بعد که وارد بابل می شوند، بابل راه ورود به اروپا را باز می کند برای پادشاهان بعدی، و راه ورود به مصر را دارد باز می کند قاره آفریقا را باز می کند، و راه ورود به دریای اژه را دارد باز می کند، این فتح بابل یک نکته بسیار کلیدی است، و یک مسئله را هم من خدمت شما عرض بکنم، دولت هخامنشیان و حکومت هخامنشیان بسیار تحت تأثیر قرار می گیرد بعد از فتح بابل، تحت تأثیر بابل قرار می گیرد، جنبه های مختلفی را دارد و خیلی هم طبیعی است، اگر یک مراوده یک برخوردی یک فتحی اتفاق بیفتد، دو طرف ممکن است تحت تأثیر همدیگر قرار بگیرند، هخامنشیان خیلی از مسائل و موضوعاتی که بعد از کوروش اتفاق می افتد و حتی در همان دوران کوروش آن حدود 9 سالی که بعد از فتح بابل بوده، تأثیراتی که روی کوروش می گذارد، روی فرزندانش بردیا و کمبوجیه می گذارد، حتی روی داریوش و حتی روی خشایار شاه و بقیه می گذارد، این بابل می شود یک منبع برای انتشار یکسری از مفاهیم، انتشار یکسری از اعتقادات، حتی نمادی که به عنوان فروهر از آن یاد می شود را ما بررسی کردیم، بعد از مصر یعنی سیر آن را که ما در نظر گرفتیم می رسید به تیما به عربستان می رسید، عربستان و تیما که جزئی از حکومت بابل بوده، حتی نماد فروهر و نشان بالدار که پرهای بازی را دارد و الآن یک چند سالی است به عنوان نماد زرتشتی ها استفاده می شود، آن هم ریشه ای دارد که این ریشه عملاً یک ریشه بابلی است، از بابت سیر ورود آن به داخل کشور، خیلی اثر گذار بوده بابل و حکومت داری هخامنشیان بر فرهنگ هخامنشیان، بر عقاید هخامنشیان و حتی نشان دادیم کوروش تحت تأثیر اعتقادات بابلیان قرار گرفته، نه در بابل صرفاً که ما بگوییم آنجا خواسته رفتاری داشته باشد که مردم بابل خوش شان بیاید، از بابل عقیده را گرفته و در مناطق مرکزی حال حاضر ایران، یعنی در شیراز، یا در دروازه پارسه همان را به نمایش گذاشته و یک دروازه معبد ساخته است، در این خصوص هم مفصل ما صحبت کردیم در برنامه، در بابل چند تا اتفاق خیلی مهم رخ داده در قضیه فتح بابل من یک نکته آن را بگویم بعد ورود پیدا می کنم به بقیه موارد، این بحث را ببندم، یکی از آنها قضیه یهودیانی بوده که در بابل بودند، بنی اسرائیل در تاریخ حقیقتاً موجوداتی بودند که عموماً اذیت کننده بودند، عموماً هر جایی که بودند میزبان که نبودند مهمان بودند، چه مهمان ناخوانده بودند، چه مهمان غصبی بودند، میزبان را خیلی اذیت کردند، و این سیر و روال انگار استمرار داشته در تاریخ، دوره هخامنشیان هم همین مسئله بوده در بابل درست است که خیلی از این بنی اسرائیل می آیند می گویند که ما در آنجا در سختی بودیم و چه بودیم، اما واقعیت ها را ما بررسی کردیم در برنامه تاریخ بدون روتوش، و گفتیم دو تا عنصر بوده که اینها را یک مقدار ممکن است اذیت کرده باشد، و الّا از لحاظ رفاهی که آنجا داشتند، از لحاظ توجهی که به آنها می شده و لازم بوده توجه شود از جانب بابلی ها بخاطر اینکه عملاً دارند نبض اقتصاد را در بابل به دست می گیرند، وضعیت خوبی داشتند و یک تحلیلی را ما خدمت شما ارائه کردیم و ادله آن را هم آوردیم، که کوروش وقتی وارد بابل می شود یهودی ها را از بند آزاد نمی کند، یهودی ها را عملاً دارد اخراج می کند دستور می دهد یهودی ها باید از بابل بروند بیرون، و سیاست هایی را می گذارد آنجا کوروش که برخی از آنها سیاست هایی بوده که مجبور می کرده اینها را از آنجا خارج شوند، مفصل چون توضیح دادیم دیگر حتی عناوین را نمی خواهم بگویم، و برخی از این سیاست ها بهانه هایی بوده که این بنی اسرائیل بهانه های بنی اسرائیلی می آورند و کوروش رفع می کرده، که چطور برگردیم به سرزمین بیت المقدس، اینها را قبلاً صحبت کردیم و یکسری اسناد را برای شما نشان دادیم، واقعاً موجودات اذیت کننده ای بودند اینها و هستند، همین الآن هم دارید می بینید، این قضیه کودک کشی که اینها راه انداختند، سالها است که دارند این رفتارها را انجام می دهند، حقیقتاً این گروه گروهی هستند که قرآن دارد علیه آنها صحبت می کند واضح و مشخص است، تاریخ دارد علیه اینها صحبت می کند واضح و مشخص است، تورات و عهد قدیم هم دارد درباره اینها صحبت می کند و علیه اینها صحبت می کند و این هم واضح و مشخص است، آنچه که در کتب عهد عتیق آمده است که خود اینها راویان آن بودند، یا تحریف کنندگان شان بودند همان ها هم مملو از گفتارهایی است که علیه همین قوم لجوج است، و قوم عنود است، این معاندین این افرادی که واقعاً با بشریت انگار مشکل دارند، اینها در دوره هخامنشیان هم بودند آنجا هم اذیت کننده بودند، و کوروش چون انسان باهوشی بوده فارق از اینکه چه رفتاری داشته، و این هوش را  در چه زمینه ای به کار گرفته، چون کوروش انسان باهوشی بوده می دانسته این بنی اسرائیل در بابل مشکل ساز می شوند برای او، حداقل این بوده که نبض اقتصاد آنجا را به دست می گرفتند، و کوروش می شناخته این قوم را که از بابل اینها را اخراج می کند و بیرون می ریزد. می دانید ما در برنامه تاریخ بدون روتوش تاریخ را با رویکرد نقادانه داریم بررسی می کنیم و در مورد شخصیت کوروش انتقاداتی را که داشتیم آمدیم گفتیم مطرح کردیم، دفاع کردیم این انتقادات خودمان، منتهی همین کوروش در همان منشور بابل که منشوری است که برخی تحت عنوان منشور حقوق بشر از آن یاد می کنند که به آن هم مفصل پرداختیم، در همان منشور بابل هیچ اسمی از این بنی اسرائیل نمی آورد، و خدا را شکر که این کار را نکرده، حالا برخی آمدند گفتند این بند احتمالاً مرتبط با یهودی ها است، اصلاً خود یهودی ها بعضی وقت ها این ادعا را داشتند، نه همچین چیزی نیست، کوروش در منشور خود اسم آن بت ها را می آورد، هخامنشیان اسم شخصیت ها را می آورند و اتفاقی که در بابل افتاده در مورد یهودی ها اتفاق مهمی است، حتی اگر با دید یهودی ها نگاه کنیم به قضیه که کوروش اینها را از بابل آزاد کرد و رهایی بخشید، کوروش حتی همین را یاد نمی کند در منشور خودش و این خیلی رفتار خوبی بوده، واقعاً قوم اذیت کننده هستند، واقعاً وحشی هستند، واقعاً بی رحم هستند، آن چیزی که حداقل الآن داریم از بخشی از آنها می بینیم و در تاریخ هم همیشه سیر آن همین بوده، دیگر عصاره آن رفتارهای پست و پلید و کثیف تاریخ الآن شده یک گروه اینطور دارند انسان کشی می کنند، اینطور دارند کودک کشی می کنند، و رفتارهای زشت شان به گونه ای جمع شده که متناقض است ولی در عین حال در آنها هست، مثلاً در عین حال که این قوم کودک کش بسیار بی رحم هستند در عین حال بسیار ترسو هستند، و این صفات عجیب منفی در آنها جمع شده است، حالا ان شاءالله خداوند یاری کند مظلومین را و خار و ذلیل بکند ظالمین را و این کودک کش ها را که سالها است که دارند جنایت می کنند، این سیر و روال در تاریخ همیشه بوده کم و زیاد شده ولی خب همیشه به صورت ثابت این قوم اذیت کننده ای بودند، طبیعی است من این را می گویم به شما، من وقتی دارم این حرف را می زنم با آن گروه کودک کش دارم می گویم، خطاب من نسبت به آنها است، توصیفم در مورد آنها است، نمی توانیم بگویم حتی منتقدین آنها حتی دشمنان آنها که در بین خود یهودی ها کسانی هستند که در مقابل آنها می ایستند، آنها هم همین صفت ها را حتماً دارند، نه منظور بنده مشخص و واضح  و شفاف هست. اصلاً آدم یاد می کند از این قوم کودک کش واقعاً کام انسان تلخ می شود، عجیب است، واقعاً قوم عجیبی هستند اینها در طول تاریخ چقدر اینها پیامبر کشتند، چقدر جنایت کردند، همین ثانیه هایی که من اینجا نشستم اینها هنوز دارند جنایت می کنند، یعنی واقعاً کام انسان را تلخ می کند اصلاً یاد کردن از این قوم.

یک اتفاق جالبی افتاده و امشب که ما این برنامه را داریم، من چندین ماه هست که جلسه گذاشتم و گفتم می خواهم به قضیه این لوح بسیار مهم بپردازم، امشب مصادف شده با یکی از این اتفاقات مهمی که در این لوح از آن یاد شده، یعنی فردا سالروز آن هست براساس همان رویداد نامه بابلی که وجود داشته و آن هم ورود هخامنشیان به بابل است؛ یک نکته را همینجا اول کار خدمت تان عرض بکنم، می دانید که برخی چند سالی است که می آیند می گویند 7 آبان و قضیه 7 آبان را مطرح می کنند و به سمت آن بنای منتسب به قبر کوروش می روند که عرض کردیم آنجا قبر کوروش نیست، و ادله ای برای آن وجود ندارد که آنجا قبر کوروش باشد، در برنامه اما امشب سالگرد اتفاق ورود هخامنشیان به بابل است، 7 آبان را معمولاً می گیرند ولی فردا 7 آبان نیست، 20 مهر است، چرا این تفاوت وجود دارد؟ 7 آبان در خصوص سالروز ورود کوروش به بابل است، اما 20 مهر سالروز ورود هخامنشیان به بابل است، حالا احتمالاً به فرماندهی گوبارو است، یعنی هخامنشیان وارد بابل می شوند، بابل عملاً فتح می شود و کوروش چند روز بعد از فتح بابل وارد بابل می شود، این مسئله بسیار باید مورد توجه قرار بگیرد، دیدید در توصیفات می گویند کوروش وقتی وارد بابل شد به استقبال او آمدند و چه کردند، گزارش های تاریخی هم در این خصوص داریم، آیا بابل آن موقع همزمان با ورود کوروش سقوط کرد یا قبل از آن اصلاً سقوط کرده بود؟ اگر ما آن گزارش همراهی 50 هزار سرباز برای فتح بابل را در نظر بگیریم، بگوییم 50 هزار نفر اغراق و غلو بوده، 40 هزار نفر، نه 30 هزار نفر، نه 20 هزار نفر، نه 10 هزار نفر، و تعداد بسیار قابل توجهی از اینها به عنوان مرکز حکومتی تمدن بابل که فتح شده تازه، در خود بابل مستقر هستند، موقعی که فاصله 20 مهر و 7 آبان یا 8 آبان سربازان هخامنشی مستقر در بابل هستند، خب خیلی طبیعی است وقتی یک جایی سقوط کرده، یک شهری سقوط کرده و سربازان در آنجا مستقر هستند، وقتی که فرمانده و پادشاه شان بخواهد بیاید اینها می روند به استقبال او، حالا ممکن است بیایند بگویند مردم بودند، و ممکن است از مردم هم وجود داشته باشد در بین اینهایی که استقبال کردند، بله قبلاً گفتیم یک حرف هایی زده شد در مورد اینکه کوروش منجی هست و چه هست، در مورد بابل یک زمینه سازی شده بود، منتهی به گونه ای می آیند این واقعیت تاریخی را با خطا مواجه می کنند، چه در نقل و چه در فهم طرف مقابل، یعنی می خواهند ایجاد خطا بکنند در فهم که انگار کوروش با لشکریان خود وارد بابل شد همه آمدند استقبال او، لشکریان 20 مهر وارد بابل شدند، کوروش 7 آبان دارد می رود وارد بابلی می شود که دیگر در تسلط خودش هست، دیگر جزو سرزمین های خودش هست، و این واقعاً مغالطه است که بگوییم کوروش وارد بابل شد بدون جنگ وارد شد، حالا به آن مرحله هم می رسیم که ببینیم واقعاً با جنگ بوده است یا با جنگ نبوده. این رویداد نامه چیست که ما می خواهیم در مورد آن صحبت بکنیم؟ در موزه بریتانیا دارد نگهداری می شود از آن، من از سایت موزه بریتانیا به شما نشان بدهم این رویداد نامه را، این سایت موزه بریتانیا است یک لوحی است به شماره 35382 در موزه بریتانیا دارد نگهداری می شود، رویداد نامه و سالنامه نبونعید است، تصویر این را باهم ببینیم، این لوحه البته دو رویه است و در منطقه بابل بوده، یک نکته جالب در مورد این خدمت تان عرض کنم و آن هم این است که این لوح به عنوان یک منشوری که در زمان خود کوروش نوشته شده به خط میخی و بابلی، این لوح قبل از منشور نوشته شده، و در زمان خود کوروش نوشته شده است، پس بسیار حائز اهمیت است این مسئله، تصاویر دیگر هم از این لوح ملاحظه می فرمایید، این رمزگشایی شده جز بخش هایی که افتادگی دارد و از بین رفته، رمزگشایی در این خصوص صورت گرفته و این به چند زبان ترجمه شده است، به زبان فارسی هم برگردان و ترجمه دارد، که به ترجمه های آن می رسیم به صورت مفصل، این هم نمای نزدیک از بخشهایی از این لوح است که احتمالاً پخته شده، اینجا هم که در سایت سمت چپ  توضیحات را می بینید، این سایت موزه بریتانیا توضیحاتی که در مورد لوح آمده است، مثل منطقه ای که پیدا شده در خاور میانه در عراق در جنوب عراق پیدا شده، جنس و متریال آن خاک رس هست از آن ساخته شده، اندازه و ابعاد آن حدود 14 سانت در 14 سانت و نیم آن چیزی که از آن باقی مانده است و ویژگی های دیگر که مثل بقیه جاها لوکیشن هم اینجا مشخص است و اسم هم مشخص است که دیگر رویداد نامه نبونعید بوده، در زمان نبونعید بوده که آخرین پادشاه بابل هست و عملاً بابل بعد از اینکه نبونعید سقوط می کند توسط هخامنشیان تمدن بابل هم حل و هضم می شود اگر نگوییم از هم می پاشد، در مورد این لوح می خواهیم صحبت بکنیم، اعتبار آن را من در موردش صحبت بکنم، ما یک زمان یک گزارش تاریخی داریم مثلاً یک مورخی آمده یک چیزی را گفته در کتاب خودش یک مسئله ای را آمده مطرح کرده، اما یک زمان هست در مورد یک شیئی که از دل تاریخ به دست ما رسیده داریم صحبت می کنیم، اگر اعتبار آن شیء و اصالت تاریخی آن اثبات شود و ترجمه درست و صحیحی باشد در مورد وقوع آن نوشته ها در آن زمان برای ما یقین حاصل می شود، چرا دارم می گویم وقوع آن نوشته ها؟ بخاطر اینکه ممکن بود آن زمان هم یک نفر یک مطلبی را بنویسد، مثلاً به نفع پادشاه بنویسد و دروغ بنویسد، یعنی واقعاً در زمان کوروش یک مسئله که نوشته شده باشد اما در آن زمان دروغ گفته شده باشد، این مسئله و محتوای کذب و عدم صداقت جدا ولی این که در آن زمان نوشته شده باشد اگر اثبات بشود به عنوان یک سند تاریخی است، خودش به عنوان سند تاریخی است محتوا باید دوباره بررسی شود، یک ایرادی را برخی ها گرفتند نسبت به این لوح، البته تقریباً مورد پذیرش باستان گرایان حال حاضر حداقل در ایران قرار گرفته و خیلی از مستشرقین و خیلی از تاریخ نگاران در اروپا هم محل استناد شان قرار گرفته این لوح، تقریباً می توانیم بگوییم مقبول هست و شک و شبهه ای در اصالت آن وارد نکردند، من نمی توانم در مورد اصالت آن مستقلاً اظهار نظر بکنم، تخصص من کاملاً جدا است و اصلاً دسترسی به این ندارم و ابزار آن را ندارم فقط اقوالی که از متخصصین از باستان گرایانی که شاید خیلی مطلبی که در آن آمده به نفع شان نباشد وقتی می بینند می توانند براساس این قرائن به یک جمع بندی برسند، یک ایرادی را آمدند بعضی از آنها مطرح کردند که آنهایی که مطرح کردند این را خیلی نمی توانیم بگوییم جایگاه و وزنه ای هستند در مباحث تاریخی که توجه بخواهیم بکنیم به این مسئله شان، اما آمدند گفتند که مثلاً در کتاب هرودوت چرا اشاره ای نسبت به این مسئله نشده است، نسبت به این رویداد نامه، یا اشاره ای به اتفاقات داخل این رویداد نامه نشده است، پاسخ بسیار ساده است در عین حال که می شود به آن خیلی خوب پرداخت و ادله هایی را مطرح کرد برای آن، اگر مبنا این باشد که به این رویداد نامه پرداخته نشده مثلاً توسط هرودوت، خب در تاریخ هرودوت مگر منشور کوروش و متن منشور کوروش مگر آمده است؟ ادعاهایی که در منشور کوروش آمده مگر هرودوت آنها را دارد الآن؟ یا بقیه، من یک اعتراف جالب را بیاورم در این زمینه، از پاورقی که در ذیل ترجمه تاریخ هرودوت خورده، آین تصویر را باهم ببینیم، تاریخ هرودوت هست، ترجمه آقای مرتضی ثاقب فر، یک باستان گرایی است که حل و هضم در نمادهای باستانی است و این آقای ثاقب فر حجم باستان گرایی اش کم نیست، آنهایی که کار کردند می شناسند، شخصیت ایشان را، و ترجمه ای که برای تاریخ هرودوت کرده به دل خوش انجام نداده، البته آثار دیگری هم بوده ایشان می گوید نمی خواستم اینها را ترجمه کنم و چه، و ادله ای برای کار خودشان می آورند، خیلی با دل خوش نبوده تاریخ هرودوت را ترجمه کرده، یعنی اصلاً انگار دوستدار هرودوت نیست، و چه بسا بخشی را من می توانم بگویم به شما، بخاطر گفتن برخی از واقعیت هایی که هرودوت انجام داده آقای ثاقب فر خیلی راه توجهی برای آن نداشته، همین ایشان در ترجمه تاریخ هرودوت که دارند صفحه 138، ایشان اینجا مطلبی را نقل می کنند، همین قسمت اگر لازم شد می خوانم مطلب را، یک جمله ای را ایشان در پاورقی آورده است، شبهه این بود که متن عباراتی که در این رویداد نامه آمده چرا مثلاً هرودوت این را نقل نکرده است، من دیگر پاسخ نقضی می خواهم بدهم، می خواهد بگوید هرودوت آدم متعصبی بوده است یا واقعیت ها را نمی گفته،

در مورد فتح بابل کمترین اشاره ای به منشور کوروش و آزادی مذهبی و آزادی یهودیان و غیره نمی کند

تاریخ هرودوت، ترجمه ثاقب فر، ص 138

خب اگر ملاک ما حرف هرودوت و امثال هرودوت باشد برای اعتبار سنجی این الواح، آین منشور ها که آنجا وجود داشته پس باید منشور کوروش را بگذاریم کنار، خب می دانیم کشف خیلی از اینها به نسبت این وسعت تاریخ حدود 2500 ساله و اخیراً اتفاق افتاده، 100 و خورده ای سال گذشته، 200 سال گذشته اتفاق افتاده، و احتمالاً هرودوت از خیلی از اینها بی خبر بوده باشد اصلاً و این واقعیتی است.

ادعایی در مورد این متن شده، من می خواهم مبنای خود را با این مسئله بنیانگذاری کنم در این برنامه چند قسمتی، ادعایی را جناب آقای کوروش نیکنام در مورد این لوح کردند، و خیلی ها هم در فضای مجازی که می خواهند یکسری ادعاهایی را مطرح بکنند، می آیند برخی استناد می کنند به رویداد نامه نبونعید، سالنامه نبونعید، این تعابیر را استفاده می کنند، خب ما می خواهیم ببینیم رویداد نامه واقعاً چه گفته، واقعیت آن چه بوده، ادعا را باهم ببینیم، کتاب زرتشت و مزدیسنان، کتابی که چاپ شده در کشور، پرسش و پاسخ هایی در شناخت دین زرتشت، جناب آقای موبد کوروش نیکنام، که ان شاءالله خداوند بالاترین نعمت ها را نصیب ایشان و ما بکند و سلامتی شان اگر به حالت عادی برگردد براساس سفری که دارند ما می توانیم باز در این برنامه اگر خواستند خدمت ایشان باشیم، قبلاً که تشریف نیاوردند ولی ما می توانیم و دوست داریم که خدمت شان باشیم، چه گفته است ایشان در این کتاب؟ صفحه 583، یکسری سؤالات را جواب دادند، سؤال این بوده

آیا کوروش کبیر در دین زرتشت همانند دین یهود منجی بوده است

زرتشت و مزدیسنان پرسش و پاسخ هایی در شناخت دین زرتشت، کوروش نیکنام، ص 583

حالا ایشان توضیحاتی می دهد در مورد مصداق سوشیانت، تعبیری را ایشان آورده در آخر این پاسخ

به گواهی یک نوشته تاریخی که رویداد نامه بابلی نبونعید نام دارد کوروش بزرگ پس از آزاد سازی بابل به آن شهر وارد شد و مردم با آغوش باز او را پذیرفتند، در این نوشته چنین آمده است

ببینید چه بخشی از نوشته را می آورد

کوروش به بابل اندر آمد او با مردمان شهر پیمان دوستی و آشتی بست شاخه های سبز زیر پای او گسترده شد

می خواهیم ببینیم رویداد نامه بابلی نبونعید واقعاً چه چیزی گفت است، و این جمله اش بعد از چه اتفاقاتی در آن رویداد نامه آمده است، پس یک ادعای این چنینی هم مطرح شده و ما می خواهیم خیلی شفاف به این مسئله بپردازیم، همین ابتدا یک نکته ای را خدمت تان عرض بکنم، وقتی که شما بعضی وقت ها در مقابل باستان گرایان می آیید مطلبی را مطرح می کنید در مورد فتح بابل، ایرادی که می گیرند، از جمله این سایت انجمن خبر که من دیدم این ایراد را وارد کردند می گویند گفته اند وقتی که هخامنشیان با بابلیان درگیر شدند در منطقه اُپیس، که حالا توضیح می دهم که این مسئله چه هست، آنجا شروع کردند آتش زدند خانه های مردم را که مردم فرار کنند، این دروغ است در رویداد نامه نبونعید نیامده است، خب اگر کسی بیاید بگوید که در رویداد نامه نبونعید منظور همین رویداد نامه ای که ما الآن نشان دادیم و بخش هایی از آن که از بین رفته، آن بخش هایی که الآن وجود دارد و رمزگشایی شده و آمده است هخامنشیان در بابل وقتی خواستند وارد شوند خانه های مردم را آتش زدند، بله این حرف دقیق نیست درست نیست و چه بسا دروغ است، اما مسئله این است که، من این را به صورت مقدمه می گویم برای خود متن، چون مرتبط هست با خود همان یک قضیه است این، قضیه آتش زدن را مستقلاً جاهای دیگر آمدند و مطرح کردند، جدای از اینکه ما اعتقاد داشته باشیم واقعاً درست بوده و درست نبوده، اعتبار سنجی که ما می توانیم در مورد آن نتیجه اش چه خواهد شد، بله در رویداد نامه نبونعید نیامده، اما هخامنشیان وقتی که به آن منطقه رفتند، منطقه تحت فرمان تمدن بابل و ورود بعد از لیدیه و قبل از آن مادها که شکست خورده بودند، اتفاقی که افتاده و نقل شده در برخی از جاها، آتش زدن را دارد در آن، این را من نشان بدهم، ببینید ما گزنفون، یکی از کسانی است که برخی ها برای متن هخامنشیان به آن استناد می کنند، اما هرآنچه که در آنجا آمده را مطرح نمی کنند، و از طرفی اعتبار گزنفون البته به حدی نیست که بتواند مثلاً یک سند مثل رویداد نامه نبونعید را بخواهد کنار بزند، اما گزنفون به مسئله ای اشاره می کند براساس حداقل برخی از ترجمه هایش، بعضی ها آمدند گفتند نه این ترجمه اش اشتباه بوده، که آن را هم اشاره می کنم که درست بوده یا نبوده، هخامنشیان وقتی می خواهند وارد بابل بشوند براساس گزارش گزنفون، کوروش سخنرانی کرد برای هخامنشیان که می خواستند حمله بکنند، خود کوروش در فتح نیست ظاهراً در فتح بابل نیست، نه فتح تمدن بابل احتمالاً اینها را دارد مدیریت می کند قطعاً دارد اینها را مدیریت می کند، سخنرانی می کند و می گوید که الآن وقت آتش زدن خانه های اینها است، و خانه های اینها چون از جنس چوب است مجبور می شوند فرار کنند و شکست می خورند، خب این چند تا ترجمه دارد، یکی تحت عنوان سیرت کوروش کبیر چاپ شده، داستانهای تاریخی سیاسی، ترجمه وحید مازندرانی، اینجا مطلب را به این شکل آورده است، صفحه 255 براساس این چاپ می گوید

کوروش آمد گفت ای دوستان آب رودخانه بخاطر ما خود را کنار کشیده است و برای ورود ما به بابل شاهراهی در اختیار ما نهاده است

سیرت کوروش کبیر، ترجمه وحید مازندرانی، ص 255

آن داستان که در برخی از کتاب ها تکرار می کنند که آب رودخانه ها را مدیریت کرد کوروش، توانست وارد بابل شود، یکی از مبانی اصلی اش همین گزارش گزنفون است، ایشان می آید اینجا مطرح می کند بحث آتش زدن را

طاق و ایوان های آنها آسان قابل حریق است چون از چوب درخت خرما است و با قیری اندوده است که آتش زا است ما با مشعل های خود آتش بر زندگی ایشان خواهیم انداخت و فیتیله و قطران نیز فراهم داریم که مجبور خواهند شد از خانه های خود فرار کنند یا پاک بسوزند

براساس این گزارش می گوید ما حمله می کنیم خانه های اینها را آتش می زنیم یا می مانند آتش می گیرند میسوزند یا فرار می کنند، این براساس یکی از ترجمه های گزنفون، و ادامه هم دارد، خواستید بروید ملاحظه بفرمایید و خواستید بروید ملاحظه بفرمایید براساس این 3-4 صفحه، پاسخی که گبریاس می آید می دهد، در مورد گبریاس هم خاطرم باشد، در همین قسمت یک نکته ای را خدمت تان عرض می کنم که این چه کسی بوده است، و صفحه شماره 257 هم ادامه همان داستان را دارد، بحث ورود را، یک ترجمه دیگر هم برایتان بیاورم نشان بدهم از کتاب گزنفون چون بعضی ها گفتند این ترجمه اش اشتباه بوده و به اشتباه نقل شده، زندگی کوروش تربیت کوروش، گزنفون، این بحث تربیت کوروش را چرا نوشتند؟ چون برخی ها معتقد هستند این کتاب گزنفون را گزنفون نوشت برای اینکه اشراف یونانی فرزندان شان را براساس این تربیت کنند، البته یکسری چیزهای آن خیلی مناسبت تربیت فرزند حداقل در عصر حاضر ما نیست، ترجمه آقای تهامی، ترجمه آقای تهامی یک مقدار ثقیل تر است، اما ایشان هم آمده در صفحه 291، در دفتر هفتم شروع می کند توضیح می دهد در مورد آن داستان و ماجرا، صفحه شماره 292 مسئله آتش را مطرح می کند، که کوروش آمد گفت ما هم ایزدی داریم آتش ایزد است،

ایوان های ایشان را به آسانی به آتش کشیدن توان زیرا که درها شان همه از چوب نخل کرده اند و بهر درخشندگی آن را به قیر اندوده اند که هر دو نیکوترین خوراک آتش اند، ما آمده ایم با مشعل های فروزان تا بر آنها آتش درافکنیم و با روغن و پنبه ها فروزانش داریم، ناچار اند آنان که بگریزند از خانه ها شان و اگر چنین نکنند در آتش ها بسوزند، بیایید با شمشیر های آخته تان به یاری آفریدگار من راهبر شمایان ام

زندگی کوروش تربیت کوروش، ترجمه تهامی، ص 292

این حرفی که کوروش براساس گزارش گزنفون و براساس این ترجمه ها موقع ورود به بابل دارد می زند، می گوید آتش می زنیم اینها خانه شان را از چوب ساخته اند روی چوب را هم قیر اندود کردند برای اینکه جلا پیدا بکند، اگر فیتیله آتش به اینها بخورد آتش می گیرد، یا مجبور هستند بمانند بسوزند یا مجبور هستند فرار کنند، واقعاً این فتح بود؟ حالا می رسم، من قدم به قدم حقایقی را می خواهم بگویم این فقط براساس گزنفون است، این بود این ورود به بابل بدون جنگ اینطور بود، این مسئله ای که در این دو ترجمه گزنفون ما خدمت شما نشان دادیم، برخی آمدند گفتند این ترجمه های فارسی اش اشتباه شده، گزنفون اصلاً همچین چیزی را نگفته است، البته بیشتر می آیند به آقای غیاث آبادی ایراد می گیرند که آقای غیاث آبادی به این ترجمه قلابی آمده استناد کرده، من حرف آقای غیاث آّبادی را نمی گویم، آقای غیاث آبادی یک باستان گرا است و  خدمات خیلی زیادی را داشته نسبت به باستان گراها، کتابی دارد ایشان باستان شناسی تقلب و رنج های بشری، معروف به کتاب رنج های بشری است، آقای غیاث آبادی اینجا نکته ای را دارند، شکنجه قتل عام و به آتش کشیدن، و تیتر آن این است کوروش و قتل عام مردم نینوا، نینوا بخشی از تمدن بابل است، ورود هخامنشیان از طریق نینوان است به بابل، و به آتش کشیدن شهر اُپیس، ایشان می گوید که

یکی از منابعی که برای وصف سجایای کوروش به فراوانی بدان استناد می شود کوروش نامه است، اما در این استنادها معمولاً به بازگویی بخش های دلپسند آن اکتفا می شود و بقیه متن را نادیده می انگارند

ایشان می آید می گوید وقتی که گزنفون توضیح می دهد در مورد فتح بابل، می گوید کوروش برای حمله و تسخیر به شهر نینوا یک روز عید را انتخاب کرد، مردم سرگرم جشن بودند، برخی مست بودند، به سپاهیان خود گفت، الآن نعمت ها در اختیار ما است، این مردم آماده درهای خانه های شان و خانه های شان از چوب خرما است خانه های شان را به سرعت آتش بزنید، یا سربازان ما خانه های آنان را به سرعت آتش خواهند زد، و آنان یا باید بگریزند و یا در میان شعله های آتش بسوزند، خب جشن بوده عید شان بوده، جشن گرفتند، در کنار اینکه در جشن های شان بابلی ها کارهای خلاف بسیار زیادی و چیزهایی که بازگو کردن آن جالب نیست، اما وسط جشن شان حمله می کند، آتش بزنید خانه های شان را، اینها مجبور هستند فرار کنند. تصور کنید فکرش را بکنید ما تا اینجا هم کوتاه بیاییم، می گوییم آقای غیاث آبادی رفته سراغ ترجمه ای از گزینفون که ما دو تا ترجمه اینجا نشان تان دادیم حرف آقای غیاث آبادی را تأیید می کرد، ایشان ترجمه اشتباه و غلط را آورده است، این کتاب را چکار می کنید، تاریخ شاهنشاهی هخامنشیان، اومستد، اومستد آمریکایی، مترجم محمد مقدم، ایشان در تاریخ شاهنشاهی هخامنشی در کتاب شان در ترجمه جناب آقای محمد مقدم، صفحه 68 می گوید

نزدیک به آغاز اکتبر کوروش نبرد دیگری در اپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند

تاریخ شاهنشاهی هخامنشیان، اومستد، ترجمه محمد مقدم، ص 68

آقای اومستد آمریکایی، مورخ آمریکایی آمده ترجمه های فارسی گزنفون را دیده؟ و تحت تأثیر ترجمه های غلط قرار گرفته، آمده این حرف را زده؟ خیلی جالب است در تحقیق هم ببینیم پاورقی هم 96، یکی از آدرس هایی که داده کجا است؟ گزنفون است، پرورش کوروش دفتر 7، کتاب دانیال هم آدرس می دهد، کلیات را می خواهد بگوید، این ورود را هم منظورش از این آدرس دادن ها است نزدیک به آغاز اکتبر، این مسئله آتش زدن برای ورود به بابل یک مسئله ای است که نمی توانید شما به یک توجیهی اصالت این را زیر سؤال ببرید، ترجمه اش اشتباه شده به راحتی زیر سؤال می رود. یک نکته دیگر را هم من به شما نشان می دهم، اصلاً شما تصور بکنید توهین می کنید و تهمت می زنید به ایشان می گویید عمداً آمدند اصلاً جعل کردند همچین مسئله ای را، یا آمدند یک مسئله جعلی را گرفتند، آقای پرویز رجبی چه؟ کتاب هزاره های گمشده، جلد2، هخامنشیان به روایتی دیگر، تألیف پرویز رجبی، شاگرد پرفسور هاید ماری کخ، زندگی اش را گذاشت برای بحث تاریخ ایران، و بسیار شخصیتی که علاقمند به تاریخ ایران بوده است، صفحه 136 می گوید

کوروش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله نیز گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید که شهرهای اُپیس و سفار را در دو سوی خود داشت، اُپیس به تصرف درآمد و به آتش کشیده شد

هزاره های گمشده، پرویز رجبی، ج2، ص 136

و یک اشاره هم دارد به سالنامه نبونعید لازم شد من بر می گردم عبارت آن را هم می خوانم، پس مسئله آتش زدن ریشه اش به این شکل است که ورود به بابل است، می خواهیم ببینیم این ورود با صلح که آقای موبد نیکنام ادعا کرده بود و برخی در فضای مجازی ادعا می کنند چقدر این مسئله دقیق و درست است؟ یک تاریخچه ای دارد این قضیه آتش زدن و به این سادگی نیست که بگوییم نه اصلاً کوروش را برخی می گویند اصلاً کوروش زرتشتی بوده آتش برای او مقدس بوده، اینطور ادعا می کند، امکان ندارد کوروش بخواهد دشمنان خود را با آتش بسوزاند، قرائن دیگری هم وجود دارد که یکی از سازوکار های جنگی کوروش بحث آتش زدن بوده قرائن آن چیست؟ یکی دیگر را من برای شما از تاریخ هرودوت می آورم، ترجمه خود آقای مرتضی ثاقب فر، مرتضی ثاقب فر منتقد هرودوت، جلد 1، انتشارات اساطیر، صفحه 138، من پاورقی را نشان دادم که آقای ثاقب فر می گوید نه این دروغ است هرودوت این داستان ساختگی را می گوید تا عمداً از اجر کوروش بکاهد، جدای از اینکه ما بخواهیم به حرف آقای ثاقب فر اعتماد بکنیم یا حرف آقای هرودوت، یا مطلبی که در کتاب هرودوت آمده، جمله اش این است کوروش فرمان داد تلی از هیزم برپا کنند و کرزوس، این درگیری قبل از ورود به بابل است، و کرزوس را با غل و زنجیر همراه با دو هفت جوان لودیایی بر آن قرار دهند، بله در ادامه گزارش متوقف می شود دلایل دیگری دارد، اما به عنوان یک ابزار جنگی به آن اشاره شده، قسمت اول عرض کردم برخی از آقایان می آیند می گویند  که این اتفاقاتی که در رویداد نامه نبونعید آمده درست نیست، چرا؟ بخاطر اینکه بقیه مورخین چرا نگفتند، خب هرودوت این قضیه استفاده از آتش در جنگ با کرزوس را آورده بود، زیربار می روید؟ قبول می کنید؟ آنجا گیر تان این بود هرودوت چرا نیاورده، اینجا هرودوت استفاده از آتش در حربه های جنگ کوروش را آورده، قبول می کنید؟ یا یک بهانه دیگر کنار آن می خواهید بیاورید، حرف وقتی که مبنا نداشته باشد اینطور با چالش مواجه می شود استدلال طرف مقابل.

چند نکته مهم در مورد رویداد نامه، این رویداد نامه و این لوحی که ما نشان شما دادیم چه نکاتی در آن آمده، نکات مهم را من دسته بندی کردم می خواهم خدمت شما عرض بکنم، رویداد نامه براساس سال است، یعنی سال فلان که الآن مطابق سازی شده به عنوان قبل از میلاد دارد در کتاب های تاریخی از آن یاد می شود، در چه سالی چه اتفاقاتی افتاده و اتفاقات مهم را سعی می کند که در رویداد نامه ذکر بکند، در زمان کوروش دارد اتفاقات زمان کوروش را می نویسد، و قبل از منشور، قبل از اینکه کوروش بخواهد منشور را بنویسد، آقای غیاث آبادی تصریح می کند که این رویداد نامه قبل از منشور کوروش نوشته شده، چه مباحثی در رویداد نامه نبونعید آمده است؟ حمله به هگمتانه ماد، و غارت هگمتانه، که اشیای قیمتی طلا و اینها را کوروش غارت می کند و می برد به انشان در رویداد نامه آمده، این دیگر هرودوت نیست که بگویید هرودوت گفته، گزنفون این را گفته درست نبوده، این متن رویداد نامه بابلی است، سال 550 و  549 قبل از میلاد است، سال 547 و 546 حمله به لیدی است، پادشاه لیدی را می کشد، اموال پادشاه لیدی را هم غارت می کند، چه کسی؟ کوروش، حمله به اُپیس کشتار و غارت اُپیس و عقب نشینی مردم اُپیس، ذیل سال 539 و 538، اینجا در مورد ترجمه اش بحث داریم، مفصل می خواهم با شما صحبت بکنم، که این هفته احتمالاً نمی رسم هفته بعد و قسمت بعد باید با شما صحبت بکنم در این خصوص، بخش بعدی همان 539 و 538، تصرف سیپار، بابل وقتی که وارد می شوند هخامنشیان می آیند، اُپیس هست و سیپار و بعد خود بابل یعنی مرکز بابل، تمدن بابل را اینجا دیگر نمی گویم، منطقه بابل، مرکز حکومت را، مرکز فرماندهی را که البته فرمانده شان نبونعید آنجا نبوده آن موقع، به داستان آن هم اشاره می کنیم که به چه شکل است، از اپیس وارد می شوند، اپیس را غارت می کنند براساس رویداد نامه، مفصل در مورد ترجمه اش و نکات آن و تمام سؤالات و شبهاتی که علیه این مسئله مطرح کردند را جواب خواهم داد، اپیس غارت می شود، وارد سیپار می شوند، سیپار عقب نشینی می کنند و فرار می کنند با این وضعیت، نمونه اش همین گزارش آتش زدن بود که البته در متن لوح نیامده فقط وارد بابل می شوند، اینها چه کسانی هستند؟ اینها سپاه هخامنشیان هستند، تصرف سیپار، فرار نبونعید، فرمانده بابل فرار کرده بوده در این بخش آمده است، ورود سپاه همراه گبریاس به بابل، اینجا اصلاً کوروش در کار نیست 20 مهر هم هست، یعنی فردا سالروز آن هست اگر فردا برنامه ما را می بینید، 20 مهر اینها وارد بابل می شوند منتهی کوروش همراه شان نیست، نبونعید در بابل خودش را تسلیم می کند، یک نکته بسیار مهمی دارد، یک احتمال بسیار جدی در خصوص تسلیم شدن نبونعید است و الّا چرا فرار کرد دوباره برگشت بابل که تسلیم بشود و بازداشت بکنند او را، آئین های گذشته و آن بت پرست هایی که آنجا وجود داشته، معابدی که آنجا وجود داشته احیاء می شود، هنوز آنجا وارد نشده، گبریاس فرماندار بابل می شود، تازه کوروش در 7 آبان وارد بابل می شود، خب معلوم است آنجا کلاً در تسلط هخامنشیان بوده و کوروش وقتی وارد می شود قطعاً به استقبال او می آیند، خود سربازان هم بخواهند بروند هزاران نفر هستند، کوروش در 7 آبان وارد بابل می شود بعد گبریاس می میرد، گبریاس احتمالاً همان خائن هست، که در مورد او توضیح می دهم، یکی از مسئولان بابلی است که هم پیمان می شود با کوروش، و می آید کمک می کند به کوروش و کمک میکند به فرماندار بابل و مرکز تمدن بابل و بعد در فاصله کوتاهی می میرد، کاساندان همسر کوروش می میرد در این سال و یک عزای عمومی را اعلام می کنند در سرتاسر قلمرو عزاداری می کنند برای همسر کوروش، و بعد کمبوجیه، اینها هنوز براساس همان قطعه ای است که عرض کردم، رویدادهای نبونعید، کمبوجیه وارد معابد می شود بت پرستی می کند و قربانی می کند برای بتهایی که آنجا بودند، که داستان کمبوجیه را هم به شما گفتم، شکست بابل ساده تر از جاهای دیگر بوده به نسبت، چرا این اتفاق افتاده؟ یک نکته ای در تاریخ یا حداقل در کلام برخی ها که بررسی تاریخی را انجام می دهند ذکر شده، این نکته چیست؟ آقای اومستد این مسئله را می آورد، نبونعید پادشاه فرمانده هرچه که می خواهید اسم او را بگذارید برای تمدن بابل است، و کوروش حمله می کند این حکومت را کاملاً از دست نبونعید بیرون می آورد، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، اومستد، ترجمه محمد مقدم، نکته خیلی مهمی در اینجا آمده، صفحه 49، یک بخشی دارد پیروزی بر مادها، شکست مادها قبل از فتح بابل است، آقای اومستد اینجا مطلبی که آورده این است

به این امید نبونعید با کوروش هم پیمان شد

تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، اوسمتد، ترجمه محمد مقدم، ص 49

نبونعید فرمانده بابل هم پیمان کوروش بوده، بنا نبوده کوروش حمله بکند به بابل، به ماد حمله کرده بوده، این هم پیمان او بوده، یعنی نبونعید واقعاً اشتباه کرد

به این امید نبونعید با کوروش هم پیمان شد و کوروش آشکارا بر ضد ماد شورید برای انجام دادن سهم خود در این پیمان نبونعید بی درنگ بر ضد شورشیانی که در سرزمین هایی زندگی می کردند که روزگاری در دست نبوکدنصر بود سپاهی گرد آورد، پیش از رفتنش نبونعید پادشاهی بابل را به پسر بزرگش بل شراوسو، (چنانکه در کتاب دانیال خوانده می شود) سپرد و به سوی حران به راه افتاد

این نبونعید هم پیمان کوروش بوده، حمله کرده کوروش به ماد، نبونعید قبل از اینکه از دست بدهد حکومت خودش را در راستای کمک کردن به کوروش دارد یکسری را سرکوب می کند، اما کوروش به او حمله می کند، ذات قدرت طلبی و پادشاهی همین است، بقیه هم همین بودند، فکر کردید پادشاهان دیگر مثلاً خیلی بهتر بودند؟ باز من یک نکته ای را خدمت تان عرض کنم، همانطور که در خصوص آتش زدن ما قرینه ای را آوردیم جاهای دیگر از ابزار آتش استفاده کرده بودن برای اینکه بخواهند بیایند و به عنوان یک ابزار جنگی از آن استفاده بکنند، ما در این خصوص که کوروش می آمده با برخی ها هم پیمان می شده است از دل آن حکومت یا تمدنی که می خواست آنها را شکست بدهد باز قرینه دیگری داریم قبلاً به آن اشاره کردم الآن صرفاً یادآوری می خواهم بکنم؛ تاریخ هرودوت جلد اول، ترجمه خود جناب آقای مرتضی ثاقب فر، در صفحه 158 براساس این ترجمه پارت یا بخش 123 شورش کوروش، می گوید شخصی به نام هارپاگ است می آید ارتباط برقرار می کند با کوروش، صفحه 159-160-161-162 این داستان را دارد می گوید، هارپاگ می آید هم پیمان می شود با کوروش علیه آستیاگ پادشاه ماد و باعث می شود آستیاگ شکست بخورد، اتفاقاً در رویداد نامه هم آمده که مردم ماد آمدند خودشان آستیاگ را تحویل دادند، یکی از دلایل آن همین بود، یکی از دلایل مهم این بود که هارپاگ آنجا به عنوان یک شخصیت بسیار تأثیر گذار در تمدن ماد اینجا شده بوده هم پیمان کوروش، اما کوروش ماد را شکست داد از همین افراد هم استفاده کرد و ماد را کست داد و اینجا با نبونعید هم پیمان شده قبل آن اما سپاه او حمله می کند و تمدن را، آن حیطه حکومتی را، آن بخش را از دست هم پیمان گذشته خودش می گیرد، پس تا اینجا کوروش با نبونعید هم پیمان است ولی در عین حال حمله می کند و او را شکست می دهد بعد از اینکه جای پای او در بابل محکم می شود و هگمتانه را می تواند غارت بکند و گفتیم هارپاگ هم از دل تمدن ماد در زمان آستیاگ هم پیمان با کوروش است اما خیانت می کند هارپاگ به آستیاگ، یک مکالمه ای را از او نقل شده در تاریخ هرودوت، مکالمه جالبی است، آستیاگ به هارپاگ می گوید که تو که می خواستی سر من را اینطور شیره بمالی و من را دور بزنی و به من خیانت بکنی، حداقل خودت حکومت را به دست می گرفتی، چرا باعث شدی من آستیاگ که پادشاه ماد بودم برکنار شوم شکست بخورم اما حکومت برسد به یک انشانی مثل کوروش، منظورش این است که یک کسی غیر از خودت، چون خود کوروش هم وقتی می خواهد خودش را معرفی بکند شاه انشان معرفی می کند خودش را، این شاه هخامنشی یک داستان دیگری دارد، پس اینجا نبونعید هم پیمان کوروش است ولی کوروش شکست می دهد او را و از پشت به او حمله می کند خنجر می زند به او عملاً، هارپاگ هم خیانت می کند به آستیاگ و اینجا هم هارپاگ که هم پیمان کوروش هست خیانت می کند به یک پادشاه و گوبریاس هم همچین وضعیتی را دارد، کینگ این را گفته بود که احتمالاً اگر این گوبریاس و گوبارو یکی باشند، یعنی کوروش به راحتی داشته از این مدل خیانت کردن هات به نفع خودش استفاده می کرده، تاریخ بابل از تأسیس سلطنت تا غلبه ایرانیان لئوناردو کینگ، ترجمه دکتر رقیه بهزادی، صفحه 272، ایشان براساس این ترجمه  می گوید

اگر حق داشته باشیم گوبریاس یا گوبارو

تاریخ بابل از تأسیس سلطنت تا غلبه ایرانیان، لئوناردو کینگ، ترجمه رقیه بهزادی، ص 272

همان که قبل از کوروش وارد شده در بابل

حاکم گوتیوم را با سردار بابلی با همان نام که در زمان نبوکدنصر مقامی ارجمند داشت یکسان بدانیم می توانیم سرعت و سهولت غلبه ایرانیان را بر بابل مستقیماً ناشی از طرفداری و او از مهاجمان بشمار آریم

 من می گویم خیانت او

وی چون پیش بینی می کرد که تنها راه نجات کشورش در تسلیم شدن فوری است شاید تصور می کرد که نفع بابل در این است که با انضمام آن به شاهنشاهی هخامنشی مخالفت نکند و بنابر این اقدام مزبور را به طور مسالمت آمیز انجام داد

تاریخ پر است از این دست خیانت ها و اینجا هم بوده و می بینید این را، این تا اینجای کار، من یک گزارش کلی را در خصوص آنچه که در این رویداد نامه آمده را خدمت شما مخاطبین عزیز و ارجمند عرض کردم.

یک توضیحی بدهم راجع به ترجمه ها بعد دو تا نکته دیگر است اگر رسیدیم خدمت شما می گویم. رویداد نامه بابلی چند تا ترجمه دارد، ما فارسی داریم صحبت می کنیم می خواهیم ببینیم که آنجا چه آمده فارسی صحبت بکنیم و رویداد ها را به زبان فارسی ببینیم چه آمده است و مجبوریم که بیاییم این رویداد ها را ترجمه بکنیم که به چه شکل است، تمام کسانی که به زبان فارسی ترجمه کردند رویداد نامه را، چه بگوییم مستقیم از خود رویداد نامه ترجمه کردند چه بگوییم ترجمه با واسطه انجام داده اند، یعنی مثلاً ترجمه انگلیسی یا فرانسوی که از رویداد نامه شده را به زبان فارسی ترجمه کردند، هیچ کدام از اینها از لحاظ فکری با ما کاملاً هم جهت نیستند، یعنی این اطمینان را داشته باشیم که کسی در ترجمه اینها وجود ندارد از بین مترجمین که با بخواهد مثلاً  هم جهت باشد، یعنی چه؟ یعنی نگاه و دید انتقادی داشته باشد نسبت به فتح بابل، هیچ کدام این مدلی نبودند، بله در بین این افراد اسامی هستند که ما به کلام شان استناد می کنیم از باب اعتراف ولی جهت کلی هیچ کدام منتقد نیستند، من یک دسته بندی کردم ترجمه ها را و براساس این دسته بندی می خواهم به شما تحریف نشان بدهم، یعنی در جلسه آینده ان شاءالله می خواهم به شما نشان بدهم صراحتاً چطور این متن را آمدند دستکاری کردند در ترجمه های فارسی، ما یک ترجمه ای داریم به نام گریسون که، آن ترجمه تقریباً قدیمی است، جزو ترجمه های اول است، چند نفر تحت ترجمه این آدم قرار گرفتند، یکی آملی کورت است، یکی والتر هینس است، یکی اومستد است، البته اومستد می آید می گوید که آتش زد در قضیه فتح بابل کوروش، اینها می آیند می گویند که در رویداد نامه نیامده که ما عرض کردیم که گزنفون احتمالاً بوده، و مانوئل کوک، یعنی تحت تأثیر این ترجمه آملی کورت است، والتر هینس است، آلبرت اومستد است و مانوئل کوک است، تا آنجایی که من توانستم نگاه بکنم و بررسی بکنم، یک ترجمه پس این می شود، اول ترجمه است، بعد از این ترجمه، این ترجمه که آمد خیلی محل استناد قرار گرفت، خب ادعا می شد که ورود به بابل بدون جنگ بوده بدون خونریزی بوده، دیدند این خیلی مخالفت دارد با این ادعایی که مطرح می شده، نفر بعدی که آمد ترجمه کرد آقای ویلفرد لمبرت است، آقای لمبرت ترجمه ای که آقای حسین بادامچی و شاهرخ رزمجو دارند همراه بوده ایشان با ویلفرد لمبرت، اینها ترجمه شان متفاوت می شود از ترجمه قبلی، این یک خط و شاخه ترجمه از این کتیبه هست؛ یک خط و شاخه ترجمه اپنهایم است که اپنهایم ترجمه اش آقای ارفعی و آقای شاپور شهبازی ظاهراً تحت تأثیر این ترجمه هستند، می توانیم اینها را در یک شاخه قرار بدهیم، پس ما سه شاخه ترجمه برای این رویداد نامه داریم، در مورد ترجمه من باید بیایم این ترجمه ای که انجام شده را به شما نشان بدهم و برخی از کلمات که ترجمه هایش متعدد بوده و آن ترجمه ها می تواند مفهوم را تغییر بدهد را برای شما شفاف بکنم مثل واژه نیشو، آن ضمیری که در آنجا آمده او این کارها را کرد ببینیم به چه کسی بر می گردد، تمام ایراداتی که تا الآن به ترجمه درست این مسئله وارد شده برای روتوش کردن تاریخ را من به شما قول میدهم جواب بدهم ان شاءالله، جلسه بعد تمام ایرادات را تک تک جواب میدهم، یعنی اگر کسی تصور می کند رویداد نامه را می خواهی بگویی ما می گوییم اینجا ترجمه اش اشتباه است، حتماً منتظر باشد ببیند ما بهتر ایرادات را مطرح می کنیم یا آن منتقد ما می توانسته این ایرادات را مطرح کند، و البته اگر پاسخی نسبت به اینها هم وجود داشته باشد، قطعاً می بینیم و استفاده هم می کنیم ، پس سه دسته شد، یک ترجمه گریسون شد که آملی کورت و والتر هینس و اومستد و کوک تحت تأثیر آن بودند، یک ترجمه ویلفرد لمبرت بود یک ترجمه که آقای حسین بادامچی و شاهرخ رزمجو هم جهت بودند با این ترجمه، و اپنهایم که آقای ارفعی و آقای شاپور شهبازی هم جهت هستند با همدیگر می توانیم این سه تا ترجمه، سه تا شاخه مختلف از ترجمه این رویداد نامه بدانیم، خیلی مهم است، اصلاً خیلی از مسائل را شفاف می کند، خیلی از موضوعات را می تواند برای ما اثبات بکند، منتهی من دو تا نکته را بگویم بعد هفته بعد می رسیم به ترجمه دقیق آن و همه ایرادات را هم جواب می دهیم. اولاً اینکه آیا اینکه گفته شده است، حداقل ادعا شده در منشور کوروش که کوروش با صلح وارد بابل شد که البته حرف دقیقی نیست براساس متن منشور، آیا این نشان دهنده این است که کوروش لزوماً انسانی بوده است که دنبال صلح و دوستی بوده است یا خیر، جدای این که ما بخواهیم بگوییم اینطور بوده یا اینطوری نبوده من می خواهم یک مطلبی را برای شما به نمایش بگذارم، ببینید اصلاً این ادعا اولین بار، اولین پادشاهی نبوده کوروش که اگر بگوییم دقیقاً همین ادعا را داشته، اولین پادشاهی نبوده که همچین ادعایی را کرده، این کتاب را با همدیگر ببینیم، استناد به یک سندی کرده، تاریخ بابل از تأسیس سلطنت تا غلبه ایرانیان، لئوناردو کینگ، ترجمه دکتر رقیه بهزادی، صفحه 242، این کتاب الواح را آورده یکسری جاها قبلاً هم به این کتاب استناد کردم، تصاویر را گاهی آورده در کتابش، و به ترجمه هایش استناد کرده، و تحلیل کرده ترجمه ها را، ببینیم چه می گوید، می گوید

سند مزبور نبرد بعدی را با عبارات پر شور بدین گونه توصیف می کند

تاریخ بابل، از تأسیس سلطنت تا غلبه ایرانیان، ائوناردو کینگ، ترجمه رقیه بهزادی، ص 242

یک نبردی توصیف شده در یک منشور، این توصیف چطور است؟

پادشاهان در پیرامون ایستاده و آماده نبرد بودند، آتش در میان شعله ور بود از گرد و غبار آنان چهره خورشید تار شد تند باد به حرکت در آمد و طوفان شدت گرفت در کشاکش نبرد مبارزی که در گردونه است هم قطار خود را در کنار خویش نمی بیند

این توصیف راجع به یک جنگ است، ببینید چقدر شدت داشته، توصیف آن انگار می خورد به صحنه هایی از فیلم مدمکس، در اینجا نیز فلانی آمد چه کار کرد؟ حاصل این جنگ چه شده است؟

پادشاه نبوکدنصر پیروز شد، سرزمین ایلام را به دست آورد و ثروت آن را به باد غارت داد

نبوکدنصر در اینجا پیروز می شود و بعد از آن چه اتفاقی رخ می دهد؟ چه می نویسد؟ چه ادعا می کند؟

یادبود دوم نیز مربوط به این جنگ می شود زیرا نبوکدنصر را به عنوان حامی پناهندگان ایلامی نشان می دهد و قباله اعطای زمین و امتیازاتی است که به شاموا و پسرش شامائیا کاهنان خدایی به نام ریا در عیلام داده شده است

می گوید این جنگ بود همچین وضعیتی داشت، کشت و کشتار و غارت اتفاق افتاده و چطور توصیف می کند، می گوید یادبودی که دارد این است حامی پناهندگان ایلامی بوده قباله اعطای زمین و امتیازاتی می آمده می داده به که و که و کاهنانی که این اسم را داشتند، این افراد از ترس پادشاه ایلام از کشور خود گریختند تحت حمایت نبوکدنصر در آمدند

در این متن چنین نوشته شده است که هنگامی که پادشاه در صدد برآمد به سود آنها لشکر کشی کند آنها او را همراهی کردند مجسمه خدا «ریا» را با خود آوردند، نبوکدنصر پس از معرفی خدای بیگانگان به بابلیان در جشن سال نو مراسم پرستش آن را در شهر بابلی متداول کرد

یعنی یک رفتاری داشته این پادشاه، یک پروپاگاندی داشته، پروپاگاندای او و تبلیغاتش و ادعایش مخالف آن چیزی بوده که اتفاق افتاده، ما اینکه بگوییم صرفاً در منشور آمده است کوروش اینگونه رفتار کرده است آن گونه رفتار نکرد، واقعیتی را دارد به ما می گوید که زمان کوروش اینطور ادعا شده و گفته شده، اما نمی تواند لزوماً، اول برنامه عرض کردم صداقت را بخواهد بیاید اثبات بکند، این نبوکدنصر اول بود، نبوکدنصر اولی که همچین اتفاقاتی برایش افتاد، پس طرف رفته جنگیده زده کشته غارت کرده، می گوید غبار به گونه ای بود که این دو نفری که کنار هم روی ارابه بودند همدیگر را نمی دیدند، غبار جنگ اینقدر در آسمان بوده  و غبار بلند شده بوده آتش بوده دود بوده می گوید که نه توصیفات طور دیگر است در مورد او، بعد از جنگ شکست خوردند تسلیم هم شدند حالا می گوید نه من رفتارم طور دیگری است، یا رفتارم اصلاً از اول طور دیگری بوده. نکته بعد این است که بابلی ها جدای از اینکه من بحث جنگ را مطرح خواهم کرد، یعنی کسانی که استناد می کنند می گویند لزوماً کوروش انسان بسیار عادلی بوده، کوروش ویژگی های ممتازش بماند، آنها به کنار، ما هم قبول داریم اصلاً نمی شود رد کرد، اما می خواهیم بگوییم بدون جنگ وارد بابل شده، بخاطر این که مردم بابل کوروش را و عدالت او را می خواستند، یک نکته ای که هست این است که اگر ما بخواهیم اینطور بگوییم براساس گزارش ها اسکندر هم بدون جنگ وارد بابل می شود، و اتفاقاً مردم بابل می روند استقبال او، آن کسانی که استناد می کنند به عدالت کوروش به صلح دوستی کوروش بخاطر اینکه در بابل بدون جنگ وارد شده که اصل این ادعا هم اصلاً خلاف است، برای آن افراد اگر ما بیاییم بگوییم در مرد اسکندر چرا بد می گویید، اسکندر هم اینطور وارد شد، جواب شان چیست؟ این سند را با هم ببینیم، ایران باستان، واترز، تاریخ فشرده شاهنشاهی هخامنشی 550 تا 330 پیش از میلاد، دکتر محمد ملکی هم این را آمده ترجمه کرده، در دانشگاه کمبریج، مت واترز، ایشان چه می گوید اینجا؟، اصلاً در مورد بحث کوروش و اینها نیست، این مسئله اصلاً ربطی به کوروش ندارد در مورد اسکندر است، صفحه 328،

تسلیم شدن این شهر تنها پس از مذاکرات اسکندر و بابلیان صورت گرفته است که یک انتقال صلح آمیز و با تمدید یک پذیرش سنتی برای اسکندر را تضمین کرده است این استقبال در اسکندر با احترام به خدای بابلی مردوک (بل) و معبد وی که بخش ضروری این تمرین است به پایان رسید

ایران باستان تاریخ فشرده شاهنشاهی هخامنشی 550 -330، مت واترز، ترجمه محمد ملکی، ص 328

اسکندر هم که می خواهد وارد شود بدون جنگ می گوید وارد شده، حالا توصیفات آن بیشتر است این صفحه 328 و 327 توضیحاتش ذیل اینها هست، خب اینجا آیا می شود بیاییم بگوییم که نبوکدنصر آدم خوبی بوده چون اینطور ادعا شده، جنگ نشده، ببینید ادعای او چه بوده است، من حامی این مردم بودم، می شود بیاییم بگوییم که اسکندر لزوماً انسان خوبی بوده است، صلح طلب بوده است عادل بوده، چرا؟ چون در بابل وقتی وارد شده، با یک مذاکره وارد بابل شده، اتفاقاً می گوید به خدایان شان هم احترام می گذاشته، به بت های شان هم احترام می گذاشته، به مردوک یا بل احترام می گذاشته، خب همین ویژگی که شما دارید برای کوروش می گویید در مورد بقیه پادشاهان هم در تاریخ ذکر شده، پس نمی تواند این ادعا محل استناد و بررسی باشد که به ما بخواهد یقین بدهد اینها با صلح وارد بابل شدند.

مسئله دیگری که من می خواهم خدمت تان عرض کنم این است که ادعای جناب آقای کوروش نیکنام چیست و چه پاسخی دارد؟ من این را همینجا عرض بکنم با تأکید هم دارم عرض می کنم خدمت شما که من می خواهم دقیق به این بپردازم، حتی اگر بزرگواری خواست بیاید نقد بکند صحبت ما را، اجازه بدهد این بحث ترجمه را بنده در قسمت بعد مطرح بکنم ادله خودم را بیان بکنم، بعد آنجا اگر ایرادی داشت بیاید و ما می شنویم ایراد را. آقای کوروش نیکنام آمده بود گفته بود براساس رویداد نامه بابلی، رویداد نامه نبونعید کوروش با صلح وارد شده در بابل، این سایت را ملاحظه بفرمایید، پژوهش های ایرانی، سایت آقای مرادی غیاث آبادی، رویداد نامه نبونعید و کوروش، گفته این گفتار نگارنده در کتاب هخامنشی سیزده گفتار در بررسی های هخامنشی سال 86 صفحه 11 تا 20 منتشر شده، می آید در مورد رویداد نامه نبونعید صحبت می کند، ویژگی های رویداد نامه نبونعید چیست؟ می گوید

کهنترین سند مکتوب از زمان پادشاهی هخامنشی، کهنترین بازگویی غلبه کوروش بر سرزمینهای دیگر از جمله تصرف بابل است

http://ghiasabadi.com/ruydadnameh.html

چون می گوید سرزمینهای دیگر بخاطر این است که هگمتانه هم دارد

– کهنترین راوی حمله ‌های متقابل آستیاگ و کورش؛

– بازگویی رویدادهای سالهای پادشاهی آخرین شاه بابل و پایان همیشگی استقلال آن.

– بازگویی فرار مردم شهر اپیس از دست کورش و قتل‌ عام آنها به دست همو

این آقای غیاث آبادی چه کسی است؟ آقای غیاث آبادی کسی است که متن رویداد نامه را آمده و برای بار نخستین یا اولین، بار این عبارت،

رویداد نامه نبونید- کورش (که نخستین ترجمه فارسی متن کامل آن در اینجا منتشر می ‌شود)

می گوید من اولین نفری هستم که به صورت کامل این رویداد نامه را دارم ترجمه می کنم که البته از ترجمه انگلیسی کمک گرفته، بله و برای پی بردن به ضبط دقیق برخی از اسامی آمده به بحث بابلی و اشاره آن به اسناد بابلی بوده است، خودش هم می گوید این ترجمه فارسی براساس چند ترجمه انگلیسی است، و رجوع به متن اصلی بابلی برای تلفظ دقیق نام های خاص انجام شده است، ما خودمان بررسی می کنیم، یکی از ویژگی های این را می گوید که مردم اپیس از دست کوروش فرار کردند، البته طبیعتاً سپاه کوروش، و قتل عام شدند به دست سپاهیان کوروش، بعد شما می گویید در این متن، خب حالا این متن را هم نگاه کنیم، این تصویر همان تصویر رویداد نامه نبونعید است، چکیده ای از رویداد نامه نبونعید که من خلاصه آن را خدمت تان عرض کردم، حالا ایشان طور دیگری آمده این چکیده را آورده من تیتر ها را خدمت تان گفتم، متن را اینجا آورده سطر به سطر را اینجا آورده مطرح کرده و این سه نقطه هایی که می بینید افتادگی است، این عباراتی که در داخل پرانتز آمده، اینها عباراتی است که ایشان برای توضیحات بیشتر یا معادلاتی که در کلمه قبلی آمده استفاده کرده، سالهای اینجا را می بینید چند سال افتادگی دارد، این سالهایی که نوشته شده براساس همان سالهای رویداد نامه است و اتفاقاتی که ذیل هر سال آمده است، و این متن است، ما می خواهیم واقعاً وقتی که متنی وجود دارد و ترجمه اش هست چطور می توانید اینقدر صریح بیایید دروغ ببندید به این متن در کتاب خودتان و بازنگری هم حاضر نباشید انجام بدهید

شاه در تِـمـا اقامت گزیده بود.

نبونعید را دارد می گوید، پادشاه بابل

اما ولیعهد، بلندپایگان و سپاهیان در اَکَـد  بودند

در سرزمین بابل بودند، البته ایشان می آید می گوید که در این متن هر جا تعابیر را که آورده، ایشان یک توضیحی دارد، این جمله را ببینید در تمام متن منظور از اکد شهر بابل است، چون بعضی ها آمدند مغالطه کردند گفتند اینجا اکد چرا آمده، نگفته میوشی اپیس، در متن رویداد نامه هر جایی که واژه اکد آمده منظور شهر بابل گفته شده است، دیدگاه ایشان به عنوان مترجم این است، من سؤال من این است این متن را می خواهد چکار بکند جناب آقای نیکنام، می گوید با صلح وارد شد، نبونعید می آید بازداشت می شود در بابل در ذیل همین اتفاقات، من فقط می خواهم ترجمه را بخوانم اینجا و اینقدر دارم تکرار می کنم بخاطر اینکه نیایند بگویند دیدی رفتی سراغ ترجمه آقای غیاث آبادی ما اینجا را ایراد داریم، من مجبورم تکرار بکنم بگویم که یک قسمت را گذاشتم کنار برای این ترجمه، فقط برای ترجمه این دو سه خط، یک قسمت هفته بعد، قسمت بعد برنامه ان شـاءالله فقط به همین می خواهم بپردازم، این عبارت را ببینیم با همدیگر

در ماه تَـشـریـتـو (= آرامی: تـیـشـری/ فارسی باستان: بـاگَـیـادَئـیـش/ مهر)، هنگامی که کورش به سپاه اکد در شهر اُپـیـس (شاید در جای بغداد امروزی) بر کرانه رود دجله حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بگریختند (عقب نشستند). اما او (کورش) همه مردمان شهر را از دم بکشت.

ترجمه آقای غیاث آبادی از متن لوح، این لوح قبل از متن کوروش نوشته شده، همه مردم را سپاهیان کوروش کشته یا دستور داده بکشید، البته اگر بگوییم اینجا هم کوروش بوده در جنگ در درگیری اپیس خیلی غیر معقول نیست متناسب با متون تاریخی، چرا؟ چون اگر ما گزارش رویداد نامه گزنفون را در نظر بگیریم و این گزارش ها را در نظر بگیریم ممکن است که کوروش در فتح بابل ورودی بابل اپیس است بعد سیپار است و بعد خود بابل است مرکزیت بابل است، در اپیس بوده باشد چه بسا، در فتح اپیس حضور داشته باشد بعد از آن وارد بابل نشده که احتمال هم دارد باز این برگردد به همان رویکردی که بابلی ها برخی می آمدند می گفتند این منجی است، قرار است منجی بیاید وارد ین منطقه بشود، اما برای کنترل و هدایت این جنگ، احتمالاً خودش بوده، در ادامه اش می گوید

در روز پانزدهم، سیپار بدون جنگ تصرف شد. نَـبـونـیعد بگریخت

بدون جنگ تصرف شد یعنی چه؟ اپیس و سیپار چسب هم هستند، براساس این متن می گوید همه را زد در سیپار کشت، همه را زد در اپیس کشت لشکر کوروش، خب مردم سیپار تسلیم شدند فرار کردند، این بود بدون جنگ؟ یعنی شما وارد بشود، دو تا شهر کنار هم باشد، شهر اول را بزنید آتش بزنی غارت کنی و درگیر شوی، بعد به احدالناسی آنجا رحم نکنی به هر کس که رسیدی او را بکشی، شهر دوم خالی شود کلاً تسلیم شوند، بعد بگویید ببینید من با صلح وارد این شهر شدم، واقعاً همچین ادعایی خنده دار نیست؟ در روز پانزدهم سیپار می آید بدون جنگ تصرف می شود

در روز شانزدهم، گَـئـوبَـروَه/ گـوبـریـاس (در متن بابلی: اوگْـبَـرو)، فرماندار گوتیوم (سرزمین گوتیان)، همراه با سپاه کورش بدون نیاز به جنگ (به دلیل تسلیم اهالی) به بابل اندر آمد.

 مردم اصلاً فرار کردند یک تعداد کشته شدند، اینها شکست خوردند، زدیم اینها را شکست دادیم بعد وارد شدیم در آن منطقه گفتیم ببینید در مقابل ما نایستادند پس ما با صلح وارد اینجا شدیم، این حرف ها هیچ مبنای علمی ندارد، این استدلال واقعاً خنده دار است

سپس نـبـونـیعد به بابل بازگشت و آنگاه او در آنجا بازداشت شد.

که احتمال دارد اصلاً بازداشت نبونعید به بابل بخاطر این بوده که بگوید من هم پیمان کوروش بودم، یا احتمالاً یک روزنه ای برای نجات خودش در نظر گرفته بوده، اگر نگوییم بی خبر بوده که در آنجا چه اتفاقی قرار بوده برایش بیفتد، حالا این اتفاقات افتاده هنوز کوروش وارد بابل نشده، روز پانزدهم سیپار را هم گرفتند روز شانزدهم گوبریاس می رود وارد بابل می شود بعد نبونعید وارد بابل می شود، بعد بازداشت می شود بعد نیایشگاه اسگیله و جاهای دیگر را می آیند اینها احیا می کنند، آن سنت ها که برخی ها ترک شده بود را دوباره می آیند احیا می کنند، بعد تازه

در آبان کوروش به بابل اندر آمد

اصلاً کوروش زمانی دارد وارد بابل می شود که بابل دیگر سرزمین خودش هست باید بروند استقبال او، سربازان هخامنشی در بابل مستقر شدند، خب معلوم است به استقبال او می روند، چرا مغالطه می کنید به گونه ای می گویید انگار کوروش با سربازان خود وقتی وارد بابل شد دروازه ها را باز کردند گفتند خیلی خوش آمدید، حالا شاید درود گفتند به آنها، گفتند کار خوبی کردید اصلاً اینجا آمدید، این اصلاً جور در نمی آید با این متن رویداد نامه، این متن را هم بخوانیم از رویداد نامه چون ممکن است هفته بعد به این نرسیم، اینجا می گوید که

بانوی شاه (کاساندان) بمرد. از روز بیست و هفتم ماه آدارو تا روز سوم از ماه نیسانو، یک بلندپایه، مراسم اشک‌ریزان را در اَکَد برگزار کرد.

هیئت برای عزاداری زن کوروش گرفتند، یک بلند پایه آمده آنجا مراسم اشک ریزان برگذار کرده برای او

همگی مردمان با گیسوان پریشان در آن انباز گشتند.

همه هم عزاداری می کردند، مجبور بودند، و الّا چه دلخوشی از همسر کوروش داشتند که بخواهند عزاداری بکنند، حکومت دست شان افتاده و اینها هم مجبور بودند تا بروند این کار را انجام بدهند، اصلاً بگوییم دوست داشتند بیایند این هم باز بپذیریم، اعلام عزای عمومی کرده کوروش برای همسرش، این بند بعدی هم خیلی مهم و جالب است

در روز چهارم، کمبوجیه پسر کورش، برفت به نیایشگاه [. . .؟

حالا معلوم نیست افتادگی دارد احتمالاً

 (اِزیدَه؟)] نَـبـو که . . . گـاو نـر . . . او بدان جایگه برفت و پیشکشی ‌هایی را با دست خویش بر پیکر نَبو فراز برد . . .

کمبوجیه فرزند کوروش در زمان کوروش رفته بتکده دارد بت را می پرستد

نیزه‌ها و تیردان‌های چرمی از . . . (سپس از نزد) نَبو بسوی اِسَگیلَه فرا رفت. او در برابر بِـل و خدا مـاربـیـتـی (؟)، گوسفندی را پیشکش بکرد.

رسماً کوروش کمبوجیه پسرش را فرستاده بت ها را بپرستند، حالا بیایید بگویید این موحد بوده، هخامنشیان موحد بودند، واقعیت های تاریخی را بگویید، این شعار دادن ها چه بالای منبر باشد چه روی صندلی باشد چه در فضاهای دیگر باشد در فضای مجازی باشد، این شعار دادن ها واقعیت ها را نمی تواند تکان بدهد، کوروش خودش خدایان متعدد را تجلیل کرده و یا پرستیده کمبوجیه رسماً رفته در بتکده این یک واقعیتی است، آیا لزوماً این دلالت بر این که مثلاً کوروش در فلان جا هم آمده است جنایت کرده؟ نه اصلاً منطق ما اینها را باهم اینطور متصل نمی کند واقعیت این است که عموم مردم آن موقع در منطقه بت پرست بودند خورشید پرست بودند ادیان محلی داشتند، آداب و رسوم محلی خودشان را داشتند که خیلی از اینها با اعتقادات مردم نهادینه شده بوده در آن، تبدیل به تابو ها شده بوده، واقعیت آن موقع است، حالا مثلاً بگوییم که اینها یکتا پرست بودند فکر می کنید واقعاً جواب داده می شود، اینها را همه با اسناد این چنینی می خواهید چکار بکنید، گاهی حرف هایی مطرح می شود از افرادی که بعضی وقت ها اصلاً اینها را حقیقتاً یکبار هم شاید ندیدند و ادعاهایی مطرح می شود که این ادعاها واقعاً خلاف بدیهیات تاریخی است، من ندیدم احد الناسی از مورخین از پژوهشگران، کسانی که پژوهشگر هستند، مثلاً آمده باشد که کمبوجیه نرفته است به معبد که این کار را کرده باشد، نهایت می گوید کمبوجیه رفته آداب را هم انجام داده، من مفصل فصل قبل در این خصوص توضیح دادم، نظرات را آوردم، رفته نزد این بت ها این کار را کرده آن کار را هم انجام داده است اما برای این بوده که جای پایش صفت شود در بابل بتواند بعد از کوروش قدرت را به دست بگیرد، کوروش هم خودش این کارها را کرده است، این توجیه را می آورند بعضی از افراد، اما منکر آن که دیگر نمی توانند بشوند، خود کوروش دارد می گوید من این را می پرستم اعتقادم بوده، آثاری که باقی مانده این را دارد می گوید دیگران دارند می گویند اعتقاداتش این بوده از مورخین گذشته، تحلیل ها دارد این را می رساند، منطق دارد می پذیرد این مسئله را، حالا یک کس دیگر بیاید یک چیز دیگر بگوید و یک ادعای دیگری را مطرح بکند، خب این اسنادی که باقی مانده است از آن دوران طبیعتاً میشکند این استدلال ها را و خورد می کند و هیچ جایی برای نفس کشیدن برخی از ادعاها باقی نمی گذارد.

ممنونم از اینکه با ما همراه بودید، این هم ما گفتیم تازه می خواهیم برسیم به آن دو خط مهم که در مورد اپیس و سیپار است و در بابل و ترجمه ها و ایراداتی که مطرح شده، یک مقدار هدفم این است می دانم وقتی که اینطور بخواهد با جزئیات مطرح شود ممکن است که برای همه بیننده های ما از لحاظ حوصله در چند قسمت مناسب نباشد اما اجازه بدهید که ما این را انجام بدهیم، نکاتی دارد که آنها را می گویم برای تان احتمالاً جذاب باشد در قسمت بعد، در عین حال که یک مقدار بحث خشکی است و در مورد ترجمه یک بخشی از این لوح است، اما نکاتی دارد احتمالاً برای شما جذاب باشد ما این کار را می خواهیم انجام بدهیم که این در حاشیه بماند و بعداً منتشر شود، ما داریم تدوین هم می کنیم یکسری از این فیش ها را جمع آوری می کنیم، تدوین می کنیم کار داریم ما، این کاری که شروع کردیم به صرف همین قسمت های برنامه نیست و داریم تلاش می کنیم، تا آنجا الحمد الله برای خود بنده از آن چیزی که فکر می کردم بسیار خروجی اش بهتر بوده این تناسبی است که در ذهن خودم بوده، چون می دانم چه اتفاقاتی دارد می افتد، می دانم چه دارد می شود، حواس مان هست.

ممنونم از همراهی تان بینندگان عزیز و ارجمند متشکرم از اینکه تا پایان برنامه با ما همراه بودید و التماس دعا دارم از همه شما خوبان، ما بحث و سیر را ادامه می دهیم، جلوتر خواهیم رفت نکاتی را در مورد هخامنشیان به شما خواهیم گفت، نکاتی که لازم است پرداخته شود باز می کنیم مسئله را، حتی مسئله استر و مورد خای را، من نظرم این است که در برنامه بیایم مطرح بکنم که قضیه از چه قرار بوده و آن اسنادی که در تاریخ گفته شده و ذکر شده این داستان درونش چه بوده، اینها را بیایم بگویم برای شما هیچ عِبایی ندارم، اینکه من اول برنامه در خصوص ظلم این کودک کش ها گفتم نیایید به من بگویید که شما فقط بیا تاریخ خود را بگو، شما فقط بیا مباحث کلامی ات را مطرح کن با اینها کار نداشته باش، من نه نابینا هستم که نبینم جنایت هایی که این کودک کش ها انجام می دهند، نه ناشنوا هستم که نشنوم جنایت های این کودک کش ها را و نه لال هستم که نیایم از جنایت های اینها در حد توانی که دارم و  این برنامه است و بتوانم مطرح بکنم بیایم بگویم این یک حداقل  مسئله است که انسانیت آدم میطلبد که بیاید این را مطرح بکند؛ خدا ان شاءالله شر ظالمین را بکند، ممنونم از همراهی تان یا علی مدد خدا نگهدار.


تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان>

زرتشت فتح بابل کتیبه هخامنشیان کورش عهد عتیق منشور کورش اسرائیل لوح هفت آبان هرودوت کمبوجیه