سایر قسمت ها
تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان

قسمت نود و دوم برنامه تاریخ بدون روتوش با کارشناسی استاد حسینی
(فصل سوم)
• خلاصه اي از برنامه هاي گذشته
• سلام يا درود و ريشه هاي آن
• واژه سلام چيست و به چه معناست ؟
• واژه درود چيست و به چه معناست ؟
• بررسي واژه درود در برگردان اوستاي آقاي جليل دوستخواه و كاربرد آن
• معناي درود در برگردان اوستا و ديگر منابع معتبر
• تفاوت سلام و درود و بررسي كاربرد آنها به نظر رضا مرادي غياث آبادي با استناد به منابع معتبر
• آيا كوروش با سلام وارد بابل شد و بررسي اين موضوع با استناد به منابع معتبر
• اسناد بابلي پس از فتح بابل به دست كوروش تنظيم شده اند با استناد به منابع معتبر
• منشور كوروش پس از فتح بابل به دست ايرانيان تنظيم شده است با استناد به منابع معتبر
• نظر ( ماريا بروسيوس ) در مورد اينكه آيا كوروش با صلح وارد بابل شد
• كاركرد سلام و درود چيست و چگونه است ؟
• آيا در زمان هخامنشيان مرخصي براي زايمان به زنان داده ميشده است ؟
• بررسي مرخصي براي زايمان كه در فضاي مجازي ادعا ميشود با استناد به كتاب از زبان داريوش نوشته هايد ماري كخ
• پژوهش دكتر سيد مرتضي عادلي در مورد ذوالقرنين و ...
• تماس تلفني با دكتر سيد مرتضي عادلي ( پژوهشگر حوزه اديان )
• سوال اول : آيا لازم است براي ما مصداق ذوالقرنين را در قرآن پيدا كنيم و بر اعتقادات ما خدشه اي وارد ميكند ؟
• سوال دوم : با توجه به پژوهش قرآني شما ، آيا مصداق ذوالقرنين كوروش بوده است و يا خير ؟
• بررسي احتمالاتي كه كوروش ميتواند ذوالقرنين قرآني باشد يا خير و نتيجه اين بررسي احتمالات
• ريشه هاي تاكيد بر مصداق قرار دادن كوروش براي ذوالقرنين چيست ؟
• سندي مهم براي اينكه پهلوي بصورت رسمي مروّج اين فكر است كه كوروش مصداق ذوالقرنين است !
• بررسي شخصي كه كوروش را مصداق ذوالقرنين ميدانسته است
• توضيح در مورد ده سوالي كه در برنامه مطرح شده است و منتظر پاسخ از سمت مخالفين است


دیگر قسمت ها

 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:12/07/1402

برنامه: تاریخ بدون روتوش

استاد حسینی:

بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند شما که بیننده هجدهمین قسمت از فصل سوم سلسله برنامه های تاریخ بدون روتوش هستید و نود و دومین قسمت به صورت سلسله وار این برنامه تقدیم شما عزیزان و بزرگواران شده، روال برنامه را می دانید و فصل اول بحث زرتشت و فصل دوم شروع بحث فتح بابل و هخامنشیان و کوروش بردیا و کمبوجیه و داریوش و در این فصل هم ادامه بحث هخامنشیان براساس کتبه ها و آثار باقی مانده پادشاهان هست و ان شاءالله تا قضیه اسکندر بحث و برنامه را در این فصل پیش خواهیم برد، در جلسه گذشته بحثی را در مورد الواح هخامنشی داشتیم که بخشی از آن به کشور بازگردانده شده خدمت کارشناسان محترمی بودیم کارشناسان مختلف که توضیح دادند خدمت شما نکاتی را در مورد این کتیبه ها قبل  از اینکه بخواهد این بخش هم برگردانده بشود به ایران خدمت تان در این برنامه ها گفته بودیم، گفتیم از کارشناسان دیگر هم استفاده کنیم مطالب آنها را هم در این برنامه مطرح بشود، و سلسله مباحث این فصل هم مشخص است سیر آن به چه شکل است ما  اگر یک نگاهی بکنیم به عناوین جلسات قبل مان بحث نماد معروف و مشهور به فروهر و اهورامزدا را با شما صحبت کردیم، چند خدایی در زمان هخامنشیان را با شما صحبت کردیم، فروهر یا تعبیر خَرَوهر یا بحث ریشه ای و لغوی و بحث اسطوره ای آن را با شما صحبت کردیم در مورد گزارش هایی که در اوستا آمده بود، در مورد یک حیوانی آنجا با شما صحبت کردیم و ریشه ها و شباهت ها را آنجا با شما گفتیم، قضایای اهورامزدا بحث ازدواج با محارم و خویدوده را، سپندارمزد و آرمیتی را مفصل با شما صحبت کردیم و با شما گفت و گو کردیم، بحث ما ادامه دارد و همان موضوع کتیبه ضد دیو را که ما آمدیم رسیدیم در فصل سوم از خشایار شاه که گفتیم می تواند ناظر به موشوخوشو یا موشخوشو باشد که در پارسی کشف شده است، این را مطرح کردیم، مسئول ایرانی اکتشافات پارسه را آوردیم، آقای دکتر عسکری چاوردی اینجا برای شما توضیح دادند، و این قسمت از برنامه می خواهم 2-3 تا موضوع را اینجا باز بکنم به آن بپردازم و بعد پرونده آن را ببندم منتهی در آخر برنامه باز منتظر تماس های عزیزانی که مخالف هستند موبد زرتشتی هستند، مبلغ زرتشتی هستند یا هر کسی که، تصور می کند مطالبی که ما داریم می گوییم اشتباه و خطا است یا تحلیل دیگری حداقل دارد می توان روی خط تشریف بیاورد مطالبش را مطرح بکند، در فصل های گذشته سه سؤال مطرح کردیم، هفت تا سؤال به آن سه سؤال اضافه کردیم در فصل سوم، ده تا سؤال را در این فصل تقدیم حضور شما کردیم و عرض کردیم که احتمالاً پاسخی برای اینها وجود نداشته باشد، اما اگر سؤالی هم پاسخ داده بشود متقن، علمی، مستند، قابل دفاع، و غیر قابل رد، ما آن سؤال را حذف می کنیم، و سؤال دیگر را جایگزین آن ده سؤال می کنیم، این قسمت من می خواهم در مورد یک مسئله ای که این روزها یک مقداری هم در بحث رسانه ای دارد تکرار می شود با شما صحبت بکنم، و یک بررسی بکنیم این مسئله را و بحث ریشه یابی و کارکرد هایش را باهم به آن بپردازیم، بحث سلام یا درود است، خب می دانید در جامعه برخی ها عمدتاً که در ایران سلام را می گویند، سالها است که تعبیر سلام را استفاده می کنند وقتی که دو نفر به همدیگر می رسند، اما برخی ها تأکید دارند که به جای سلام تعبیر درود گفته شود، من اول برنامه یک نکته ای را خدمت تان عرض بکنم، اینکه اگر کسی از عبارت یا واژه درود استفاده بکند همینطور که از هر واژه دیگری استفاده بکند مشکل شرعی ندارد، صرفاً بگوییم طرف این کار را کرده، مشکل اخلاقی هم که ندارد، مشکل قانونی هم که ندارد، همه اینها درست است، و زمانی باید روی این مسئله حساس شد که بخواهند جایگزین یک واژه اسلامی که با عرف ما خو گرفته، این را بخواهند جایگزین همچین واژه ای بکنند، بگویند سلام نگویید بگویید درود، مشکل ندارد ما در این برنامه به این مسئله می خواهیم بپردازیم و نکاتی را خدمت تان عرض بکنیم، که اینهایی که می آیند می گویند نگویید سلام بگویید درود که البته جا هم نیفتاده یعنی هنوز اگر کسی به جای سلام از واژه درود استفاده بکند طرف مقابل تعجب می کند، عرف ایران الآن این است، فرهنگ ایران الآن این هست، اما در ترجمه قرآن هم حتی برخی واژه درود را ممکن است استفاده کنند، ترجمه ادعیه را هم ممکن است استفاده کنند، صدا و سیمای ملی ایران هم مجری هایش از تعبیر درود استفاده می کنند در کنار واژه سلام، سلام و درود می گویند برخی ها مجری رسمی و غیر رسمی یا خبرنگار باشد، ای مسئله خط قرمزی نیست، نه اما ما می خواهیم یک مقدار امشب بحث ریشه ای این موضوع را مطرح بکنیم، احتمالاً مطالبی می خواهیم بگوییم که عموم کسانی که از واژه درود به جای سلام می خواهند استفاده می کنند از آن مطلع نیستند؛ این بخش اول برنامه و بخش های دیگر را هم خدمت تان عرض می کنم که امشب به چه موضوعاتی می خواهیم بپردازیم، اما واژه درود به چه معنا است؟ خب واژه سلام که واضح و مشخص است، ما بیشتر امشب می خواهیم به بحث درود بپردازیم، سلام اسمی از اسامی خداوند است روایات متعددی در خصوص آن داریم و واژه ای است که در فرهنگ اسلامی مورد استفاده قرار گرفته الآن هم خیلی از ملت های فارسی زبان مثل ایران و کشورهای دیگر از واژه سلام استفاده می کنند، برخلاف تصور خیلی ها عربها عمدتاً وقتی به هم می رسند از واژه سلام استفاده نمی کنند مگر یک قشر مذهبی که یک فرهنگ خاصی را بخواهند انتخاب کنند و از واژه سلام بخواهند استفاده کنند، عموماً واژه مرحبا، اهلاً و اینها را استفاده می کنند، این تجربه چون پر تکرار است بین ایرانی ها، شما مشرف شوید به زیارت حرم های مقدسه که در عراق هستند، در کربلا و نجف و سوریه که در کشور سوریه است و در سامرا، جاهای مختلف، کشورهای عربی که به خاطر زیارت بیشتر آنجا رفت و آمد هست، می بینید که هنوز هم فرهنگ عمومی آنجا استفاده از واژه سلام بین خود عربها نیست، و حتی نسبت به خود ایرانی ها هم حتی آنچه که معروف شده و حالت نوستالژی پیدا کرده برای بسیاری از ایرانی ها همان واژه هلا بیکم است یا اهلاً بکم، خیلی از واژه سلام برای برخورد با عربها و برخورد با مهمانان شان استفاده نمی کنند، بجز فرهنگ خاصی که بیشتر متدینین هستند که از واژه سلام استفاده می کنند، سلام اینگونه استفاده کردنش یک چیز ایرانی است، این را هم مدنظر داشته باشید؛ اما واژه درود به چه معنا است؟ خب می دانید الآن در این سالهای اخیر به عنوان جایگزینی برای سلام توسط برخی از افراد استفاده می شود خیلی معدود و خیلی محدود، اما یک واژه دیگری هم هست، یک معنای دیگری بجز این معنای سلام که اگر تصور کنیم برای واژه درود معنای دیگری هم به معنای چوب هست که به معنای درودگر یا نجار بخاطر همین گفته می شود، در کتب لغت هم که شما مراجع بفرمایید، من فکر می کنم در دهخدا همین را دیدم، واژه درود را به یک معنای چوب هم آنجا استفاده کرده بود، منتهی ما برگردیم یک مسئله ریشه ای را در خصوص آن ببینیم، در کتاب برگردان اوستا، خود اوستا یک زبانی دارد، زبان اوستایی بخش گاتاها، بخش های دیگر آن زبانهای دیگری است، ترجمه شده است، برخی از آن اصلاً قابل خواندن نیست برای یک ایرانی که در حال حاضر دارد زندگی می کند مثل بخش گاتاها، باید حتماً برگردان داشته باشد، بخش های دیگری هست که می شود معنا را فهمید، خورده اوستا که اواخر کتاب اوستا است واضح تر و روشنتر است، کتابی که در طول زمان نوشته شده باشد و به آن اضافه شده باشد، هرچند برای زرتشتی ها این کتاب کلاً کتاب مقدسی است، اما زبان هم در آن دخیل می شود و تفاوت هایش فاحش می شود، در برگردان اوستای جناب آقای دوستخواه واژه درود یک جا پر تکرار است تقریباً، در بخش های دیگری هم در این برگردان آمده است، اما اینجا پر تکرار است، ببینیم درود خطاب به چه کسی گفته شده، بعد در مورد معنای واقعی درود هم می خواهیم با شما صحبت کنیم، کتاب اوستا کهن ترین سرودهای ایرانیان، جلد کتاب را ملاحظه می فرمایید، برگردان جناب آقای جلیل دوستخواه، از بهترین ترجمه های حال حاضر اوستا است که در بازار هست، چه گفته است؟ در فرگرد بیست و یکم بخش اول کتاب که ملاحظه می فرمایید این صفحه را درود را برای چه بکار برده؟

درود بر گاو پاک، درود بر تو ای گاو نیکوکار، درود بر تو که افزونی می بخشی، درود بر تو که می رویانی، درود بر تو که بهترین اشون و  اشون هنوز نازاده را بهروزی می بخشی

اوستا کهنترین سرودهای ایرانیان، برگردان جلیل دوستخواه، فرگرد 21، بخش اول

و این درودهایی که به کار برده شده در مورد یک گاو است، یعنی خطاب به گاو می گوید درود، این بخش از اوستا که پر تکرار است، 6 بار براساس این برگردان، تأکید می کنم براساس این برگردان از واژه درود استفاده شده، 6 بار خطاب به یک گاو گفته می شود درود، یعنی انسانی بخواهد صحبت بکند مثلاً با یک گاو، البته این گاو خاصی است در آئین زرتشت بله این گاو همان گاوی است که داستان هایی داشته من قبلاً به آن اشاره کردیم، کنار همان بحث شتر پرنده و بحث خَرَ و اینها به این گاو قبلاً پرداختیم، در پاورقی هم جالب است می آید می گوید که چون در مورد این باریدن از آسمان هست  احتمالاً این گاو نخستین است که اهورامزدا او را بیاورید و اهریمن با یاری جَهی او را کشت ستایش گاو پاک است سرآغازی است بر ستایش آب در این اسطوره کهن ابری را می بینیم که به گاوی همانند شده، می گوید این ابر است ک می بارد، قطعاً نه این گاو واقعاً گاو است، همان گَوش که ما در مورد لغت آن، در مورد محتوایی که در اوستا در خصوص آن آمده در مورد آن صحبت کردیم، این ابری نیست که به شکل گاو آمده باشد که بخواهد از آن باران ببارد، حالا خودتان بروید پیدا بکنید مسئله به چه شکل است، اینجا واقعاً گاو است و در مورد آن قبلاً توضیح دادیم، منتهی اینجا بحث من در مورد درود است که درود اوستای پر تکرار در بخش فرگرد 21، سخنی است که از یک انسان به گاو گفته می شود، به گاو می گوید درود، درود؛ مسئله بعدی که در مورد درود من می خواهم خدمت تان عرض بکنم و اصلاً کارکرد آن چیست در همین برگردان جناب آقای جلیل دوستخواه، مطلبی را آورده که معنای درود مشخص می شود که به معنای سلام نمی توانیم بکار ببریم به این شکل که بگوییم در مکالمه در صحبت دو طرفه یک کسی بگوید درود او هم بگوید درود، نمونه را ببینیم، در همین اوستای برگردان جناب آقای جلیل دوستخواه، صفحه 1045، که قطعاً جلد دوم هست، فکر می کنم 700-800 صفحه جلد اول است، اینجا جلد دوم هست، در مورد گشتاسپ می آید توضیح می دهد، قبلاً خدمت شما عرض کردیم، آن کسی که باعث شد زرتشت براساس متون زرتشتی، باعث شد زرتشت بتواند نام آور بشود و چیره بشود در زمان خودش یک پادشاه بود که خود باستان گرا ها گفتند توسط بنگ زرتشتی شد و چه کار کرد،

به سبب اهمیت فراوانی که در دین زرتشتی برای گشتاسپ بود و نقش او در استوار سازی دین قائل بوده اند در اوستای کهن نسکی جداگانه به نام او و در ستایش او وجود داشته که در دینکرت از آن یاد شده است

اوستا کهنترین سرودهای ایرانیان، برگردان جلیل دوستخواه، ص 1045

خب گشتاسپ با اینکه یک پادشاه بود و می دانید زرتشت بسیار درگیر شد با آریایی ها، با خَیونها و دیگران، اینجا یک کتاب جدایی در مدح آن آقای زرتشت داشته، یک کتابی زرتشتی ها داشتند در مدح این پادشاه، چه استفاده ای می خواهم بکنم از این؟ ادامه اش را ببینیم

در اوستای کنونی هم گذشته از گاهان که گفتیم بارها به نام و ستایش گشتاسپ بر می خوریم و در ویسپرد بخشی به نام

این واژه را ببینید چه نوشته این واژه را؟ به عنوان کتاب مستقل هم این بخش منتشر شده، «آفرین پیامبر زرتشت»، یعنی این آفرین گفتن هایی است که جناب آقای زرتشت به گشتاسپ می گوید، ادامه عبارت آقای جلیل دوستخواه مشخص می کند، معنای درود مترادف به چه معنایی است و با چه کلمه ای است، می گوید

و در ویسپرد بخشی به نام آفرین پیامبر زرتشت هست که درود و آفرین و آرزوی نیک است از زبان زرتشت خطاب به گشتاسپ

پس درود به چه معنا است؟ البته من صرفاً فقط به این استناد نمی کنم، که بیایید بگویید این کفایت نمی کند، این به عنوان یک قرینه است صرفاً درود به معنای تأیید است به معنای آفرین گفتن است، به معنای احسنت گفتن است، باز می خواهم به شما سند نشان بدهم در این زمینه، یک باستان گرایی است که احتمالاً دیگر شما که پژوهش می کنید، اگر پژوهشگر باشید در بحث های باستان قطعاً اسم او را شنیدید، و سایتی دارد محتوایی از ایشان منتشر می شود در فضای مجازی، مطلبی را دارد برای سال 2011، سایت پژوهش های ایرانی نوشته های رضا مرادی غیاث آبادی در زمینه مطالعات باستانی و تاریخ نگاری انسان گرا، این توضیحات سایت جناب آقای غیاث آبادی است، آقای غیاث آبادی هم فکر نمی کنم یک پژوهشگر تاریخ باشد که ایشان را نشناسد، با دیدگاه و نظرات مختلفی که دارد، و مطالعات او در زمینه باستانی و ترویج بسیاری از آنچه که فکر می کند درست است یا اسطوره است، زبان زد است، من متن ایشان را می خواهم بخوانم، ببینید ایشان در خصوص تفاوت سلام و درود چه چیزی گفته است، چند تا نکته آورده، بخش اول یاداشت او نکات درست و دقیقی است، حالا بخش دوم یک مقدار در استدلال آن شاید ضعف وجود داشته باشد از لحاظ تاریخی چیز عجیبی است که همچین استدلالی بیاوریم ولی بخش اول را باهم بخوانیم

گاه دیده می‌ شود که «سلام» و «درود» را بجای یکدیگر بکار می ‌برند و بجای سلام دادن، درود می ‌گویند. اما این دو واژه معنا و کاربردی متفاوت دارند و نمی ‌توان همواره آنها را معادل و همتراز با هم بر زبان آورد.

سلام، نخستین خطابی است که در مواجهه دو شخص با یکدیگر بر زبان رانده می ‌شود. این کلام را هر کس به هر کس می ‌تواند بگوید و محدودیتی در بکارگیری آن وجود ندارد. جواب متقابل آن نیز در عرف جامعه لازم است.

http://ghiasabadi.com/salam-dorud.html

به کسی می گوییم سلام باید بگوید علیک سلام یا دوباره بگوید سلام.

سلام به معنا و مفهوم «ابراز صلح و آشتی» در کشورهای فارسی ‌زبان تداول دارد و در کشورهای عربی ‌زبان عموماً کلمه «مرحبا» برای این منظور بکار برده می‌ شود.

بعضی ها فکر می کنند که عربها هم همدیگر را می بینند لزوماً به هم می گویند سلام

اما درود، نه به صرف مواجهه دو شخص با یکدیگر

درود اصلاً کاربردش چیست؟ درود مثل سلام نیست که بهم رسیدیم بگوییم درود

اما درود، نه به صرف مواجهه دو شخص با یکدیگر، که به هنگامی بیان می ‌شود که یکی از طرفین، کاری بزرگ یا پسندیده و شایسته انجام داده باشد و طرف دیگر در مقام بزرگداشت و قدردانی و آفرین ‌گویی به او «درود» گوید. در نتیجه، گویندهٔ درود تنها یکی از طرفین است و برخلاف سلام نیاز به جواب متقابل ندارد.

یک کسی به شما گفت، درود یکی از مباحثی که می توانید مطرح بکنید همان بحث اوستا است، خب اوستا پر تکرار به گاو گفته درود، براساس برگردان آقای جلیل دوستخواه، حالا آن را خیلی مبنا قرار ندهیم، بیاییم این را مبنا قرار بدهیم، وقتی کسی گفت درود اصلاً جواب ندارد، درود مثل آفرین است، مثلاً یک کسی به کس دیگر می گوید آفرین احسنت طرف مقابل که بر نمی گردد بگوید آفرین احسنت، یعنی اصلاً کاربرد این واژه این نیست حالا شما می خواهید واژه اسلامی سلام را کنار بگذارید واژه ای که عرف ایرانی شده الآن بکار برده می شود را کنار بگذارید حداقل یک معادل درستی برای آن بیاورید جفت و جور بکنید که حداقل معنای آن مطابقت داشته باشد، حالا درود هم واژه درود نبوده تغییر کرده من الآن در این بحث ساختار کلامی آن می خواهم وارد شوم، ادامه بحث آقای غیاث آبادی را ببینید، یک مبلغ باستان گرا و یک پژوهشگر

سلام را به هر کس می ‌توان گفت اما درود را به هر کس نمی ‌توان گفت و همیشه و همواره نیز به یک شخص نمی ‌‌توان گفت.

تا دیدیم به طرف بگوییم درود، طرف را برای اولین بار دیدید به او بگویید آفرین، خب طرف می گوید چرا آفرین باید گفته شود به من، چه اتفاق خاصی افتاده است، اگر طرف بفهمد درود و کاربرد آن چیست، اگر متوجه نباشد که  می گویند و کاری نمی شود کرد، ایشان می گوید که

در متون ادبیات فارسی و از جمله در آثار فردوسی، نظامی گنجوی، ناصرخسرو، اسدی توسی، خاقانی، سعدی، دقیقی و کسایی مروزی، واژه درود دقیقاً معادل و هم ‌معنای با سلام نیست؛ بلکه همتراز با «آفرین»، «تهنیت»، «تحیت» و «صلوات» است. چنانکه صلوات را نیز نمی ‌توان همچون درود در جای سلام و خطاب به هر کس بکار برد

نمونه های اشعار را هم می آورد، بعد در ادامه ایشان می آید در خصوص تفاوت درود و سلام ایشان می گوید

علاوه بر نکات بالا، سلام و درود از نظر بار عاطفی و جلوۀ احساس و خاطره با یکدیگر متفاوت هستند.

حالا این بحث اجتماعی هست خیلی دیگر بحث تاریخی نیست، می گوید سلام دریایی از احساسات و خاطره های زیبا و دلنشین و دوست داشتنی است و یاد مادر بزرگ ها می افتی، خیلی با این استدلال کار نداریم، این بحث احساسی است و خاطره هایی که برای یک انسان ممکن است زنده بکند، در ادامه ایشان می آید می گوید که، می خواهد شاید یک کنایه ای داشته ایشان

اما «درود» فاقد تمامی خاطرات و محبت ‌ها و عاطفه‌ های خانوادگی است و بیشتر تحت تلقین و القای مجریان تلویزیون‌ های داخلی و خارجی بکار می‌ رود. «درود» از زمان انقلاب متداول شده

اتفاقاً ما در همان درودهایی که گفته می شد در اول انقلاب را می شنویم، ما که آن دوره هم نبودیم اتفاقاً احساس مبارزه با ظلم را آنجا حس می کنیم، درود از زمان انقلاب متداول شده، آقایانی که می آیید درود می گویید، می گویید بگویید درود نگویید سلام، از زمان انقلاب متداول شده بشنوید از زبان آقای غیاث آبادی

و در بهترین حالت یادآور وقایع سیاسی انقلاب است

هر کس به شما گفت درود، می توانید بگویید بله یادمان آمد، درود بر خمینی زیاد گفته می شد نوشته می شد توسط مردم، و مرگ بر شاه و درود بر خمینی، اصلاً تصریح دارد ایشان، ایشان می گوید

محبت و صمیمیت و قدرت عظیمی که در سلام وجود دارد، در درود وجود ندارد.

از این بابت نگاه کنیم به درود چیز قشنگی است، نکته ای که ایشان دارد می گوید از بابت ریشه تاریخی در خصوص سالهای اخیر درست است، یعنی واژه درود، واژه ای است که در انقلاب استفاده شد، و نمونه هایی را هم من خدمت تان نشان بدهم، مردم وقتی که علیه طاغوت و حکومتی که چند هزار سال ریشه دوانده بود با فراز و نشیب هایی که داشت وقتی که ایستادند از این واژه استفاده کردند، آقای غیاث آبادی هم اشاره می کند، درود بر خمینی، یا درود بر خمینی بت شکن، از این واژه استفاده کردند، ایشان می گوید نگویید درود بخاطر اینکه یادآور آن بحث انقلاب می شود، خیلی خاطره خوبی برایت برخی از افراد نیست انقلاب اسلامی، این هم از بحث کاربرد واژه درود تا اینجا، این آقای غیاث آبادی ما هم که جناب آقای جلیل دوستخواه را برای شما آوردیم و مطلبی که در مورد موضوع واژه درود بود و در ذیل گشتاسپ و توضیحاتی که آقای جلیل دوستخواه آورده بود و بحث اوستای او؛ تا اینجا مسئله درود و کاربرد آن مشخص شد که به چه شکل بوده اما من می خواهم یک نکته دیگری را بگویم، شما چطور با کلمه و واژه سلام مشکل دارید؟ در حالی که کوروش براساس منشور بابل، براساس کتیبه بابل، همین کتیبه ای که پشت سر بنده هم می توانید ملاحظه بفرمایید، تمثالی که از آن گذاشته شده اینجا، چطور می توانید در مقابل واژه سلام بایستید در حالی که کوروش موقعی که وارد بابل شد براساس کتیبه بابل از واژه سلام و مشتقات آن استفاده می کند، پذیرش آن برای برخی ها سخت است، مشکلی نیست سند نشان می دهیم، ما این برگردان بخش هایی از استوانه است باهم ببینیم، استوانه ای که معروف است و مشهور شده بخصوص بعد از آن کاری که اشرف پهلوی انجام داد، این واژه هایی که من قبلاً نشان دادم، واژه هایی که ریشه های عربی دارد، چون به زبان اکدی است، زبان اکدی هم، هم خانواده زبان عربی است از زبان های سامی، نشان دادیم به شما که واژه عربی در منشور کوروش وجود دارد، در شاهنامه فردوسی هم واژه های عربی و ریشه دار عربی وجود دارد، اما در بخش 22 این بازنویسی عبارات و این ترجمه ای که به صورت انگلیسی در مقابل آن آمده را ببینید ، کوروش می گوید من به چه چیزی وارد بابل شدم، آنجا که هست می گویند با صلح وارد بابل شده، از چه واژه ای استفاده کرد؟ خب بعضی از اینها می آیند می گویند نگویید سلام، مگر ما جنگ داشتیم که بشود واژه سلام را استفاده بکنیم، یا بعضی ها می گویند سلام به معنای تسلیم شدن است وقتی می گویید سلام یعنی من تسلیم تو هستم، کوروش وقتی وارد بابل شد، کوروش می گفت من تسلیم بابلی ها هستم؟ واژه را ببینید، sa-li-mi-is  برگردن عباراتی که بر روی منشور کوروش در بابل آمده است، sa-li-mi-is هست، از همان خانواده سلام هست، ثابت می کنیم این را، آن هم کار این برنامه هست، مشکلی در این زمینه وجود ندارد، واژه سلیمیش یا سلام، آقای بادامچی کتابی دارد، آقای حسین بادامچی فرمان کوروش بزرگ ترجمه از زبان اکدی انجام داده ایشان، این کتیبه را ایشان اینجا آورده و براساس عباراتی که آمده توضیحاتی را که ایشان مطرح کردند واژه ها را گاهی ترجمه کرده و در این کتاب یک نکته ای را گفته، نکته جالبی است و البته برگردانی است آوردن همان بخش 22 منشور کوروش است، فرمان کوروش بزرگ آقای حسین بادامچی، ترجمه از زبان اکدی، خب وارد بابل که شده کوروش زبان اکدی بوده، زبان اکدی بعد از آن جزئی از زبانهای ایران و هخامنشیان محسوب می شود به اعتبار اینکه جزئی از قلمرو هخامنشیان بوده، هرچند توضیح دادیم که منشور نویسی چطور از بین رفت بعد از این که کوروش بابل را فتح کرد و ادامه اتفاقاتی که در دوره هخامنشیان افتاد، در صفحه 65 فهرست واژگان را اینجا آورده است از همین منشور، واژه ای که آورده چه هست؟ salimu به معنای peace واژه صلح اینجا ترجمه کرده است، یعنی کوروش می خواهد من وارد بابل شدم با صلح وارد شدم از واژه salimu استفاده کرده، زیر آن واژه دیگری هم آورده sa-li-mi-is که آن برگردان قبلی، یعنی واژه ای که بکار برده شده بود در خصوص آن بخش از کتیبه در برگردان قبلی و در بازنویسی قبلی sa-li-mi-is بود، اینجا هم دارد salimu، حالا ما می خواهیم چکار بکنیم؟ ما می خواهیم برویم یک فرهنگ لغت که از زبان اکدی به عربی هست را باهم ببینیم، که این واژه چه هست و چه گفته است، کتاب قاموس اللغة الأکدیة- العربیة، قاموس لغتی که زبان اکدی به عربی است، علی یاسین الجبوری، ایشان در همین واژه ای که اول آن با s  شروع می شود، واژه اکدی می آید بحث می کند، صفحه 508 و 509 بود، ملاحظه بفرمایید اینجا واژه ای که آورده اینجا گفته، salimu گفته است بروید salmu را ببینید، ما هم اینجا salmu را می بینیم، جلوی آن آورده سلام، کوروش با سلام وارد بابل شده، می گویید سلام بکار نبرید، بگویید درود؛ برای اینکه هیچ بهانه ای هم اینجا باقی نماند ادامه آن را هم ببینیم با واژه های دیگر همین هم خانواده هم که آورده کاملاً واضح و کاملاً مشخص است، عبارت دیگر، به هر صورت که می خواهند برگردانند این منشور کوروش را، salimu  با نگارش شلمو، السلام، باز در ادامه این را هم ببینید، این صفحه 508 هست، زبان اکدی به عربی salamu، شده السلام، آقای کوروش با سلام وارد بابل شده شما می گویید بیا بگو درود نگو سلام؟ واژه هم که مشخص است از لحاظ ساختاری هم مشخص است، s,l,m در یک صفحه عمومی ویکی پدیا هم نگاه کنید که البته ما هم مستند به آن صحبت نکردیم، مستند با این آثار داریم صحبت می کنیم با شما، ریشه را که دارد می گوید، اکدی را نگاه کنید، عربی را نگاه کنید، اکدی همین ریشه است عربی همان سلام است، خیلی واضح است و خیلی روشن است، اینکه یک کسی بیاید بگوید من کوروش را هم قبول ندارم که با سلام وارد بابل شد، چرا با سلام وارد بابل شد، البته قطعاً آن مسئله قبل از اسلام است، منظورش سلام اسلامی نیست ولی ما لغت را داریم می گوییم، از لحاظ ریشه یابی لغوی الآن این واژه سلام که قدمتش بیشتر از آن سمت شد، شما نهایتاً می گویید دوره پهلوی درود استفاده می شده، که البته آن درود و درست آن واژه سین وسط آن آمده باشد یا نیامده باشد آن بحث سر جای خودش بماند، خب این قدمت کتیبه ای که شما دارید که چکار می خواهید بکنید این را؟ یعنی یک مقدار اگر بخواهیم کج نگاه کنیم به مسئله واژه درود را باید افرادی استفاده بکنند که قائل به انقلابی بودند که سیستم پادشاهی در ایران را از بین برد و طرف مقابل باید بگوید که من از واژه سلام استفاده می کنم بخاطر اینکه در منشور کوروش از همین واژه سلام یا سلیمو استفاده شده، البته یک نکته را من همینجا بگویم، ما در مورد بحث فتح بابل و اینکه قضیه فتح بابل آیا با صلح بوده و با دوستی بوده با سلام و صلوات بوده یا نه صحبت کردیم با شما، و اصلاً فصل دوم روی این مسئله یک تمرکزی داشتیم، در فصل سوم هم من عرض کردم  می خواهم بروم براساس کتیبه بابلی هم همین را بررسی کنم، ببینیم آیا واقعاً وقتی که کوروش وارد بابل می شود با همین سلام و صلوات وارد می شود یا نه؟، منتهی چون در این برنامه این ادعا را ما مطرح کردیم که با سلام وارد شد کوروش و با سلامتی، و آقای بادامچی هم که به معنای صلح گرفته بودند، می خواهیم یک نظر هم ببینیم، خیلی تأکید مان این نیست که الآن بخواهیم نقد بکنیم ورود با صلح و صمیمیت و سلام را، ما به این پرداخته ایم و جدا هم می پردازیم اما در کنار اینکه مطرح کردیم یک عبارت را هم ببینیم، کتاب هخامنشیان آملی کورت ترجمه آقای مرتضی ثاقب فر، که این هم شناسنامه کتاب هست و ملاحظه می فرمایید، صفحه شماره 35، چه کسی آن اسناد را نوشته؟ چه کسی آن منشور را نوشته؟ البته ایشان می گوید این را و این ادعا را می کند، ادعای دیگری هم مطرح شده در برنامه هم گفتیم، اسناد بابلی پس از فتح بابل به دست کوروش تنظیم شده، پس این یک نگویید این بابلی بوده کسان دیگر برای کوروش نوشتند، و یک جای دیگر در صفحه شماره 36 هم این را دارد، در منشور کوروش که پس از فتح بابل به دست ایرانیان 539قبل از میلاد تنظیم شده یا کوروش یا ایرانی ها، البته کوروش قطعاً سواد بابلی نداشت حتی مشخص نیست اصلاً سواد نوشتن داشته باشد، آن زمان هم طبیعی نبوده که انتظار داشته باشیم همه سواد داشته باشند، خب طبیعتاً کسان دیگری نوشتند و کوروش آن را تأیید کرده و کوروش گفته است و آنها نوشته اند در این خصوص صحبت کردیم، پس منشور، منشور ایرانی است، هرچند در بابل به خط بابلی نوشته شده، براساس ادعای آملی کورت، اما ورود با این صلح و سلام آیا بوده است یا نبوده است، یک منبع من به این قضیه اشاره بکنم که خانم ماریا بروسیوس، کتاب ایشان هم کتابی است تحلیل های خیلی خوبی دارد، نمی گوییم همه حرف های شان درست است ولی تحلیل های تاریخی شان تحلیل های خیلی خوبی است تا آنجایی که بنده اطلاع دارم، شاهنشاهی هخامنشی از کوروش بزرگ تا اردشیر اول، ماریا بروسیوس، ایشان صراحتاً می آید یک حرفی را اینجا مطرح می کند، خیلی صریح می گوید یعنی مقداری عجیب است اینقدر صریح گفتن، صفحه 67 ایشان می گوید که

تصویری که کوروش از خود به عنوان فاتحی صلح جو ارائه می کند که از حمایت مردوک خدای بابلیان برخوردار بوده و هیچ مخالفتی با ورود وی به بابل نشده روایت دستکاری شده وقایع حقیقی است، وقایع نگاری بابلیان از قتل عام در اُپیس در تضاد کامل با تصویر صیقلی گفته های کوروش هست

شاهنشاهی هخامنشی از کوروش تا اردشیر اول، ماریا بروسیوس، ص 67

که می رسیم به آن کتیبه بابلی

اینکه کوروش مردوک خدای بابلیان را بزرگ می دارد در واقع یک ترفند سیاسی است که او را بازسازی کننده بابل نشان دهد و نه فاتح آن

در حالی که واقعیت این است که ایشان فاتح بابل هست، و حمله شد به بابل، این هم یک عبارت آوردیم از سرکار ماریا بروسیوس که در مورد فتح بابل این را گفتند با استناد به کتیبه بابلی، به کتیبه بابلی می رسیم در همین برنامه و مفصل می خواهیم در مورد آن صحبت کنیم، هرچه هم که جواب داده شده برای مخدوش کردن این استدلال به آن، به آنها هم ان شاءالله می پردازیم؛ پس در مورد سلام و درود تفاوت آن را گفتیم، سلام کارکرد دوطرفه دارد یک کسی سلام می گوید طرف مقابل سلام او را پاسخ می دهد، و در خصوص درود اصلاً یک چیز یکطرفه هست به معنای سلام به صورت دقیق و برای کارکرد به جای سلام مناسب نیست، وقتی که شخصی می گوید درود، آقای غیاث آبادی هم گفته بود یعنی آفرین، درود، احسنت، مثلاً اینطور و به این معنا است، و واژه سلام و هم خانواده سلام واژه ای است که در کتیبه کوروش در هنگام ورود به بابل از آن یاد شده است، 2500 سال حدوداً قدمت دارد، براساس آن چیزی که مکتوب باقی مانده است.

بخش اول را ملاحظه فرمودید، اما این بخش چون 2-3 تا نکته مانده بود، سه بخش دارد برنامه امشب ما اینها را باید بگوییم تا بعد ادامه و سیر فصل سوم را خدمت تان باشیم، در هفته گذشته در برنامه یکی از بزرگواران و مهمانان و باستان شناسانی که دعوت کرده بودیم، اشاره کردند به یک نکته ای و اینکه ایشان فرمودند که براساس کتیبه های هخامنشی مرخصی زایمان برای زنان در نظر گرفته شده بوده است، که به ایشان عرض کردم آنجا گفتم من خاطرم نیست که در کتیبه ها همچین چیزی باشد، و پرسیدم همین کتاب از زبان داریوش هاید ماری کخ بود و محل استناد این کتاب بود، در فضای مجازی هم که شما ملاحظه بفرمایید زیاد می بینید که از این تعبیر گاهی استفاده کردند، گفتند که در زمان هخامنشیان مرخصی زایمان به زنان داده می شده است، من امشب می خواهم این را بررسی بکنم، آیا در زمان هخامنشیان براساس کتیبه های زمان هخامنشی مرخصی زایمان داده می شده است یا خیر؟ منتهی اول این نکته را بگویم، اگر این اتفاق افتاده بود قطعاً من خوشحال می شدم به چند دلیل، یکی اینکه مردم آن زمان راحت تر زندگی می کردند و یک امتیاز برایشان در نظر گرفته شده بود، دو اینکه می توانستیم به عنوان یکی از مسائل برجسته اجتماعی و سیاسی آن دوره مطرح کنیم، حقیقتاً اگر همچین اتفاقی افتاده بود من خوشحال می شدم، اگر اتفاقاتی شبیه این باشد، مستند بتوانیم از آن دفاع بکنیم قطعاً خود بنده به رخ خیلی از افراد دیگر می کشم که آنها بخواهند بیایند مثلاً ایرادی به تاریخ تمدنی ما بخواهند مطرح بکنند که آن ایراد شان وارد نباشد، یا اینکه بزرگتر از آن ایراد را خودشان داشته باشند، یا آن طیفی که دارند از آن دفاع می کنند داشته باشد، نقاط برجسته ای ما داشتیم در طول تاریخ، نقاط ضعفی هم داشتیم، تاریخ بدون روتوش دارد آن روتوش هایی که انجام شده را کنار می زند، سعی می کند واقعیتی را ارائه بدهد، اما حقیقت این است که ما نقاط برجسته ای هم در تاریخ داشتیم که گاهی اشاره کردم، حالا بعضی از اینها را براساس شخصیت ها می توانیم تقسیم بندی کنیم، دوره ها می توانیم تقسیم بندی بکنیم، رفتار مردم خیلی مهم هست، آنها را می توانیم بیاییم مطرح بکنم، اما این مرخصی زایمان را می خواهیم بیاییم بررسی کنیم آیا واقعاً در تاریخ براساس کتیبه های هخامنشی مرخصی زایمان داده می شده یا داده نمی شده، برای اینکه تصویر کتاب را هم شما داشته باشید و متن را باهم بخوانیم و ببینیم چه گفته شده و بعد بررسی کنیم، این تصویر همین کتاب است که الآن بنده در دست داشتم، از زبان داریوش هاید ماری کخ، ترجمه دکتر پرویز رجبی باستان گرا، خیلی هم زحمت کشید برای باستان گرایی، آخرش هم بخاطر چند تا انتقاد که نسبت به کوروش بود، البته انتقاد هم نبود گزارش تاریخی را آمد آنجا بازگو کرد و تحلیلی که داشت بسیار مورد فشار و مذمت قرار گرفت و آن اتفاقی که نباید برای ایشان ظاهراً افتاده متأسفانه، کتاب از زبان داریوش، مطلبی که مورد استناد قرار می گیرد در صفحه شماره 65 هست، اگر دقت بکنید در فضای مجازی هم عموماً نمی آیند این صفحه را منتشر بکنند، می آیند اشاره می کنند می گویند بله هاید ماری کخ در کتاب از زبان داریوش گفته است در زمان هخامنشیان مرخصی زایمان داده می شده، بخوانیم باهم مطلب را ببینیم به چه شکل است، بعد از اینکه این حقوق های مختلف را تحلیل می کند خانم هاید ماری کخ و می آید اینجا نتیجه گیری می کند مقایسه می کند، نکته ای را در این صفحه آمده است گفته است براساس این ترجمه

بدین ترتیب واضح می شود که ظریف تر شدن کار مثلاً دوختن لباس ساده ظریف و یا خیلی ظریف و یا داشتن مهارت کافی یا نو آموز بودن و در مورد زنان کار نیمه وقت یا تمام وقت بر میزان حقوق ها اثر می گذارده است، بطور نمونه در لوحه ای زنی ثبت شده که ماهانه 20 لیتر جو دریافت می کند به این زن با اصطلاح TAK-DU-DU UJM اشاره شده که جای دیگری به آن بر نمی خوریم، در متن آمده که او همسر ژی- اول- پی- ره است، این اشاره مطلب را پیچیده می کند زیرا زنهای بسیار دیگری بوده اند که شوهران شان در خزانه کار می کرده اند، از آنجا که اصطلاح به کار برده شده برای زن می تواند معنی به کوچولویی زندگی بخشیده است را داشته باشد، می توانیم نتیجه بگیریم که شاید این زن در دوران مرخصی زایمان بوده و از این جهت حقوق کمتری گرفته که برای روشن شدن مطلب به نام شوهرش نیز اشاره شده است، شاید سپردن کار به او را بتوان بخشی از کمک های بعد از زایمان شمرد، بخصوص این که به این زن در بین کودکانی اشاره شده که هنوز زمان شروع کار آنها نرسیده است، پس از مدتی او را می بینیم که مجدداً مشغول به کار شده و نوزادش در حین کار مادر به وسیله للـه های مهد کودک نگهداری می شود

از زبان داریوش، هاید ماری کخ، ترجمه دکتر پرویز رجبی، ص65

چه گفته شد اینجا، همین واژه که من الآن خواندم که هاید ماری کخ گفته بود، می توانیم نتیجه بگیریم یعنی با یک شاید و باید که شاید این زن در دوران مرخصی زایمان بوده است، نکته چیست؟ متن را قشنگ خواندم هر کسی هم که برنامه را دید می تواند دوباره متن را بیاید بخواند، خانم هاید ماری کخ می گوید که ما یک میانگین حقوقی داشتیم در پرداخت ها، مثلاً نفری 40 لیتر جو داده می شده، برخی جاها را داریم که نفری 30 لیتر جو داده می شده در ماه، که البته این به نظر من ویژگی خوبی است که در هخامنشیان وجود داشته اینها برده نبودند، نه اینکه برده در دوره هخامنشیان نبوده، این سیستم حقوق دهی برای یک بخش خاص در جغرافیای خاص اینها برده نبودند، حقوق داده می شده، کم بوده یا زیاد بوده بله، اختلاف بین زن و مرد گذاشته می شده است، یا گذاشته نمی شده، اختلاف بین کسی که فرزندش دختر می شده یا پسر گذاشته می شده، آن بحث دیگری است، اصل پرداخت حقوق را بنده حقیر معتقد هستم که چیز خوبی است، در مقایسه با یک تمدنی مثل تمدن مصر که سیستم غالب برده داری بوده، البته آنجا هم حقوق داده می شده است، منتهی براساس این کتیبه ها و حجم کتیبه هایی که در خصوص این پرداخت ها وجود دارد سیستم حقوق دهی است، حداقل در بحث پارسه در تخت جمشید که وجود داشته این نکته، نکته مثبتی بوده است، اصل آن، مراحل بعدی بله، نقدها نقدهای جدی است، اما آنجایی که به یک شخصی مثلاً 40 لیتر جو دده می شده به یک شخص دیگر هم 30 لیتر، مثلاً در نقطه دیگری به شخص کارگری 30 لیتر داده می شده، ایشان می گوید تفاوت هایی براساس شیوه کارشان و آن خروجی کارشان بوده است که متفاوت می کرده پرداخت ها را، آین هم به عدالت نزدیک تر است که متفاوت باشد پرداخت ها، اصل مسئله آن، ایشان می گوید به یک خانمی 20 لیتر جو داده می شده، و واژه ای آمده است tak-du-du-um  که می تواند به معنای این باشد که این صاحب فرزند شده بوده، این نکته بعدی، البته در مورد tak-du-du-um ایشان می گوید که جای دیگری به این برنمی خوریم ولی در پاورقی آمده که در جاهای دیگر، در ارتباط با حیواناتی است که تازه متولد شده بودند در پاورقی، حالا چه تحلیل یا توجیهی وجود دارد که خانم هاید ماری کخ می گوید در جای دیگر این را نداریم اما در پاورقی آدرس داده شده که در جای دیگر از همین استفاده شده، الآن من نمی خواهم در مورد آن قضاوت کنم، پژوهشگران عزیز شاید نکته ای داشته باشند، شاید هم منظور این بود که در این بخش یا در بین این کتیبه ها، یک خانمی حقوقش تقریباً نصف می شود، 20 لیتر جو می شود، و واژه ای آمده برای او که احتمالاً به این معنا است که صاحب فرزند شده، ایشان می گوید احتمالاً این بخاطر مرخصی بعد از زایمان است، معنای مرخصی چیست؟ به کسی بخواهند مرخصی زایمان بدهند، و این تعابیر روز را هم بخواهند استفاده بکنند، یعنی به شخص می گویند شما بعد از این که وضع حمل کردید مدتی کار نکنید اما به شما حقوق داده می شود، برداشت خانم هاید ماری کخ از این متن کتیبه و تصریح کتیبه این نیست که مرخصی بوده است، می گوید احتمالاً چون بچه دار شده و حقوق کمتری به او داده شده، احتمالاً بخاطر این است که در مرخصی زایمان بوده است، سؤال، کسی که در مرخصی است آن هم مرخصی زایمان همچنان به کار خودش ادامه می دهد و حقوق می گیرد؟ یا مرخصی به این معنا است که اصلاً مرخص می شود می رود به استراحت می پردازد اما حقوق دریافت می کند، هرچند براساس این کتیبه نصف حقوق دریافت می کرده این خانم، کدام اسمش مرخصی است؟ مشخص است مرخصی به این معنا است که طرف دیگر کاری را انجام نمی دهد، حقوق را هم دریافت می کند، اما نکته ای که خود خانم هاید ماری کخ آورده نکته مهم این است، ایشان در یک بخشی از توضیحات خودشان می گویند که، احتمالاً شاید مرخصی زایمان بوده از این جهت حقوق کمتری گرفته، حقوق می گرفته، حقوق کمتری می گرفته، در ادامه اش ایشان می آید می گوید که شاید سپردن کار، یعنی اصل سپردن کار به او قطعی است، اما احتمال چیست که کار می سپردند، شاید سپردن کار به او را بتوان بخشی از کمک های بعد از زایمان شمرد، یعنی این به خانم کار سپرده می شده بعد از زایمان، حقوق به او نصف داده می شده، اسم این را می گذارید مرخصی؟ اگر خطاب ما به خانم هاید ماری کخ باشد، بالاتر گفتید، کسی که کمتر کار می کرده کمتر حقوق می گرفته و از این مسئله می خواستید دفاع بکنید، متناسب با کار حقوق می گرفته، خب یک کسی که زایمان کرده، چون به فرزند داری اش می رسد، چون احتمال دارد آن هم در آن دوران سختی های جسمی برای خودش به وجود آمده باشد یا روحی به وجود آمده باشد کمتر می رسیده کار انجام بدهد، متناسب کار کمتری که انجام داده بعد از زایمان کار را انجام می داده، نصف حقوق می گرفته، این مرخصی زایمان است؟، نیست واقعاً نیست، یعنی نمی شود همچین ادعایی را مطرح کرد که این مرخصی زایمان است، خیلی طبیعی است بازگو می کنم مختصر، این متن کتیبه ای که هاید ماری کخ احتمال داده، مرخصی زایمان است به چند تا چیز تصریح دارد و نتیجه این حرف ها این می شود که خانمی باردار شده وضع حمل کرده، در زمان بعد وضع حمل کار می کرده است چون وضع حمل شان ایشان در این دوران کمتر کار می کرده حقوق خود را نصف می گرفته، این مرخصی زایمان نیست، این واقعاً با هیچ منطقی مرخصی زایمان محسوب نمی شود، اگر بود خب یک نقطه برجسته بود، ولو در مورد یک نفر در تاریخ ثبت می شد که این اتفاق افتاده مستند، خب مسئله خیلی قابل توجهی بوده و نکات خیلی مهمی بود، و نشان دهنده خیلی از مطالب دیگر در تاریخ بود اگر همچین مسئله ای وجود داشت، منتهی متأسفانه اینطور نیست، پس از این به بعد دیگر نیایید بگویید در کتاب از زبان داریوش هاید ماری کخ آمده است، زنان در زمان هخامنشیان مرخصی زایمان می گرفتند، عین متن را آوردیم خواندیم، ترجمه دکتر پرویز رجبی را خواندیم و در مورد آن تحلیل مان را هم عرض کردیم، حالا می گویید اشتباه است دلیل شما، اشکالی ندارد خط برنامه در آخر برنامه باز هست می توانید روی خط تشریف بیاورید، همین الآن هم می توانید تماس بگیرید اشکال ما را بگویید و اولویت به شما داده می شود، این هم بخش دوم برنامه بود.

بخش سوم می خواهم خدمت یکی از کارشناسان باشم یک بزرگواری یک پژوهشی در مورد بحث ذوالقرنین در قرآن انجام داده، می دانید این روزها گاهی به بحث ذوالقرنین پرداخته می شود و این انطباق با کوروش سعی می شود که تأکید شود، خب هر چقدر که از آن سمت سعی بشود ما که قائل به این هستیم این حرف خلاف واقعیت است بیشتر تلاش می کنیم واقعیت را بگوییم، البته کارشناس عزیزی که در برنامه تشریف می آورند دیدگاه و نظر خودشان را مطرح می کنند و آنچه که خودشان به آن رسیده اند را ان شاءالله مطرح می کنند.

ما در این بخش در خدمت یک کارشناس عزیز و بزرگوار هستیم دوست عزیز و گرامی جناب آقای دکتر عادلی از پژوهشگران حوزه ادیان و مذاهب هستند و در مسائل قرآنی هم کار کردند و پژوهش کردند و آثار پژوهشی را دارند که آن بخشی که مرتبط با موضوع و با بحث ما هست را می خواستیم در خدمت شان باشیم، اولاً عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت دکتر عادلی عزیز سلام علیکم و رحمة الله.

دکتر عادلی:

سلام علیکم وقت شما بخیر جناب استاد حسینی عزیز، ان شاءالله که حال تان خوب باشد، من متأسفانه تصویر شما را ندارم فقط از طریق تلفن خدمت تان هستم، عرض سلام و ادب دارم خدمت شما و همه بینندگان عزیزتان این ایام فرخنده را هم خدمت همه شما تبریک و تهنیت عرض می کنم ان شاءالله که هم برنامه شما و هم برنامه های عزیزان ان شاءالله در مسیری که حضرت رسول (ص) برای ما درست کرده در همان مسیر باشیم ان شاءالله، در خدمت تان هستم

استاد حسینی:

ان شاءالله، ممنونم از شما از اینکه تشریف آوردید و ممنونم از دعای خیر شما، خب جناب آقای دکتر عادلی ما یک بحثی را شاهد هستیم که دارد رخ می دهد در مورد بحث ذوالقرنین مصداق یا مصادیق ذوالقرنین، حرف های مختلفی در طول تاریخ گفته شد و موضوعات مختلفی مطرح شد، برخی را شواهدی می خواستند برای آن ارائه کنند، برخی ها سعی می کردند بیشتر بحث های تبلیغاتی را ضریب بدهند، من سؤال اولم این است با توجه به اینکه شما یک پژوهش خاص و ویژه در مورد ذوالقرنین در قرآن انجام دادید، که من در برنامه تاریخ بدون روتوش به آن اشاره کردم، اتفاقاً پژوهش تان را هم که زحمت کشیدید برای بنده فرستادید را داشتم در برنامه هم چند جا به آن اشاره کردم، می خواستم سؤال اولم این باشد از شما که اصلاً آیا لازم است برای ما که مصداق خاص و واضح و مشخصی برای ذوالقرنین در قرآن پیدا بکنیم؟ یعنی این آیا واقعاً لازم است و اگر این مصداق پیدا نشود، به اعتقادات ما خدشه ای وارد می شود آیا بر گردن ما است واجب است که برویم بگردیم دنبال این مصداق یا خیر، در این خصوص لطف می کنید توضیحات تان را بفرمایید.

دکتر عادلی:

ما وقتی راجع به شخصیت های قرآن  صحبت می کنیم، باید ببینیم فضای قرآن و آنچه که قرآن از ما می خواهد چیست، آن پژوهشی که شما اشاره فرمودید مدتها قبل حداقل یک یا دو سال قبل انجام شده، و سال گذشته بود اگر اشتباه کنم یک نسخه خدمت تان دادم و حتماً ان شاءالله از نظرات شما استفاده خواهیم کرد، این مطلب خیلی واضح است، یعنی اینقدر واضح است الآن به کسانی که قرآن پژوهی می کنند با قرآن انس دارند، اصلاً دعو اصلی قرآن هدایت مردم است، دعو قرآن خیلی شخصیت های مختلف نیست، حتی اینکه داستان پیامبران را هم می آورد قرآن دعو اصلی او همان هدایت است، از حضرت ابراهیم (ع) شما می بینید داستانهای متعددی هست اما برخی بسیار کوتاه، آیات کوتاهی گاهی اوقات، یا من اخیراً راجع به، نمی دانیم اطلاع داشتید یا نه، راجع به حضرت ایوب (ع) در قرآن یک مقاله ای داشتیم، تقریباً اطلاعات خاصی از حضرت ایوب نیست، حالا نه در تاریخ خیلی اطلاعات خاصی هست و نه در قرآن، آن نکات هدایتی و نکات ویژه هدایتی اش را قرآن بیان می کند، حالا داستان حضرت یوسف باز یک استثنائی هست در قرآن ولی معمولاً دعو قرآن این است که نکات مربوط به هدایت را بیاورد، این قضیه نسبت به جناب ذوالقرنین ما می توانیم به راحتی بگوییم علیه السلام، راجع به جناب ذوالقرنین هم به نظر می رسد همینطور است، حالا ما آن موقع که این مقاله را می نوشتیم، یک دایرة المعارفی هست که به روز چاپ خواهد شد، جناب ذوالقرنین هم تقریباً همچین وضعیتی دارد، این که دقیقاً مصداق ذوالقرنین چه کسی در طول این تاریخ بوده، این را اصلاً قرآن به آن نپرداخته، یعنی اصلاً برایش مهم نبوده، مهم این بوده که آن آیاتی که ما در سوره کهف داریم، از آیه 83 که بعد که، ای پیامبر از تو درباره ذوالقرنین می پرسند، حدود یک صفحه همین قرآن های عثمان طه 10-15 تا آیه راجع به ایشان هست، هیچ جا روی خود شخصیت ذوالقرنین و اینکه مصداق حقیقی او کیست، آیا اصلاً ذوالقرنین لقب است یا اسم بوده کاری به اینها ندارد، یک سری را از زندگانی این بزرگوار مطرح میکند قرآن کریم و آیات الهی برای درس گرفتن برای هدایت، این که شخصیتی می تواند ظاهراً حالا پادشاه باشد، ظاهراً یک تمکن و قدرتی از آن واژه مکنّا یک تمکن و قدرتی داشته باشد و همراه با آن هم از اولیاء الله باشد هم گوش به فرمان خدا باشد، ارتباط با خدا داشته باشد، همچین شخصیتی هست و در نهایت هم، تمام این کارها تمام این افرادی که خدا در چند تا آیه «اتبع سببا، ثم اتبع سببا» 2-3 جا حداقل این عبارت تکرار شده این تمام آن وسایل یا آن ویژگی ها یا علم است یا بالأخره راه هایی که خدا به او یاد داده در همه اینها استفاده می کند و در نهایت هم همه اینها را نسبت می دهد به خدا، یعنی یک انسان موحد، یک انسان گوش به فرمان خدا یک انسان عادل و عدالت طلب در واقع، این ترسیم قرآن است ظاهراً آن چیزی که ما می فهمیم و حاکم یا فرمانده یا بزرگی که به کمک یکسری اقوام که نمی خواهم بگویم فرودست، اقوامی که به قول قرآن خیلی زبان را حتی نمی فهمند، به زور به جناب ذوالقرنین گفتند که کسانی ما را اذیت می کند، حالا همان یأجوج و مأجوج، ما را از خطر آنها نجات بده، کلیت ماجرا ظاهراً در قرآن این است و اینکه ما بخواهیم بگردیم دقیقاً در طول تاریخ ذوالقرنین کدام شخصیت تاریخی است بعضی ها گم کردند مسیر را ما اینطور فکر می کنیم، بخاطر همین شما الآن کتاب های زیادی هم از گذشته و برخی از مورخان اسلامی حداقل، بعضی از مفسران، بعضی از محدثان تا همین الآن که موارد متعددی، همین روزهایی که ما با شما صحبت می کنیم در همین ایام قرار داریم، بعضی ها کتاب های عجیب و غریبی می نویسند راجع به مصداق ذوالقرنین، مثلاً آن آخناتونی که خیلی از بینندگان هم شاید در آن سریال یوسف پیامبر دیده بودند، بعضی ها می گویند ایشان مصداق ذوالقرنین هست و حتی در اسطوره های یونان می گویند، جاهای مختلف و برخی هم که می دانید یک جریانی از 150 سال اخیر راه افتاد که کسان دیگری را مطرح می کنند، از صدر اسلام تقریباً می گفتند اسکندر مقدونی، و الآن حدود 150 سال اواخر قرن 19 یک آلمانی است برای اولین بار می گوید که کوروش هخامنشی ایشان مصداق ذوالقرنین هست و دیگر ماجراها شروع می شود و می رسد به سید احمد خان هندی به عنوان اولین مسلمانی که ایشان طرفدار این نظریه می شود و بعد هم ابوالکلام آزاد و علامه طباطبایی رحمة الله علیه، و بعضی های دیگر که این را نزدیک کردند به مصداق ذوالقرنین قرآنی، با این حال هنوز هم که هنوز است به هیچ نتیجه قطعی و یقینی هیچ کدام از این آقایان نرسیدند و احتمالاً هم نخواهند رسید، چرا؟ چون مسیر را گم کردند، به جای اینکه به پیام های قرآن توجه بکنند و ببینند قرآن مقصودش از بیان این داستان به این شکل و به این کیفیت چیست، معطوف کردند وقت شان را و سرمایه شان را روی اینکه مصداق ذوالقرنین چه کسی هست.

استاد حسینی:

بله اشاره ای هم وجود داشت به اینکه برخی ها گفتند آخناتون مصداق ذوالقرنین می تواند باشد، یک مقدار شاید مصداقی از این باب باشد آن اشعاری که از او به جا مانده و معروف شده است به اشعار توحیدی و رَع را خدای یگانه ادعا شده دانسته، البته در این خصوص باید بیشتر صحبت بشود که واقعاً خدای یگانه دانسته است یا نه، حال از همین باب ورود پیدا می کنم به بحث سؤال دوم خود، آقای دکتر عادلی، و آن سؤال من این است که خود شما که پژوهش قرآنی کردید در مورد ذوالقرنین و مصداق ذوالقرنین، حالا بخش پژوهشی شما هم در آن دانشنامه هست که قرار چاپ بشود

دکتر عادلی:

بله دانشنامه قرآن شناسی است بالأخره دانشنامه ها می دانید که این مسیری که طی می کنند گاهی چند سال طول می کشد تا به مرحله چاپ برسند و ان شاءالله که به درد جامعه علمی بخورد

استاد حسینی:

ان شاءالله، آقای دکتر عادلی می خواهم بدانم که شما که این پژوهش قرآنی را انجام دادید به این مسئله رسیدید که مصداق ذوالقرنین همان کوروش بوده است یا نه، در این خصوص اگر لطف کنید توضیح بدهید ما ممنون می شویم.

دکتر عادلی:

من فکر می کنم یک بخشی از آن صحبت هایی که چند دقیقه پیش داشتیم مشخص شد که از قرآن همچین چیزی بر نمی آید، قطعاً قرآن مصداق خاصی را مطرح نکرده برای ذوالقرنین، از این جهت هست که خیلی ها رفتند دنبال ذوالقرنین گشتند و الآن این جریانی که می خواهند تطبیق کنند ذوالقرنین قرآنی را بر کوروش یک مقدار بازارش داغ هست، شما هم که خیلی الحمد الله اینها را اشراف دارید، ما خیلی در این فضاها نیستیم، اینکه واقعاً بخواهیم جناب ذوالقرنین را با کوروش هخامنشی یکی بدانیم این خیلی سخت است، یعنی برای هر کدام از این مصادیق که آقایان کتاب نوشتند، قراین مختلفی برای آن آوردند، حالا شاید بعضی از بینندگان ندانند، یکی از پادشاهان معروف چین را بعضی ها به عنوان مصداق ذوالقرنین معرفی کردند، این دیوار بزرگ چین را به عنوان سد ذوالقرنین معرفی کردند، بعضی از محققان اسلامی و حتی برخی از شیعیان خودمان و محققان مختلفی، یا حتی بعضی از آقایان در خود ایران، حالا من فکر می کنم جناب آقای روحی است اگر اشتباه نکنم ایشان گیل گمش را، آن گیل گمش سوری را به عنوان مصداق معرفی کرده، هر کدام از این کسانی که به عنوان مصداق معرفی شدند بالأخره یک وجه شباهتی با این ذوالقرنین قرآنی پیدا کردند برای شان و گفتند این هست، جناب کوروش هم تقریباً همچین ماجرایی دارد، یعنی سفرهایی که داشته کشور گشایی هایی که داشته، خب بعضی از اینها را اسکندر مقدونی هم دارد که معروف ترین بوده از سدر اسلام تا الآن ولی ایشان بت پرست است، و تا اواخر عمرش هم ظاهراً همچین اتفاقی برایش بوده، یعنی بت پرست بوده، و قطعاً ذوالقرنین قرآنی موحد بوده، یک چیزهایی شبیه این برای کوروش هم هست، در آن منشور کوروش که ظاهراً وجود داشت ایشان به نام بت بزرگ مردم بابل، خدای بزرگ مردم بابل مردوک ظاهراً قسم می خورد یا ستایش می کند، اینها رگه هایی است که نشان می دهد خیلی نمی شود روی این مطلب هم حساب کرد، ضمن اینکه فقط همین یک دانه نیست، آن سدی که درست کرده کجا است، آن مردمی که در فهم زبان مشکل داشتند آنها چه کسانی بودند، آن سدی که ساخته مثلاً یکی از نمونه های قرآنی اش این است، آن سد از آهن و مس بوده، حالا این دقیقاً کجا است چند جا را به عنوان مصداق آن سد معرفی می کنند، هیچ کدام از اینها هیچ قرینه قطعی ندارد، من یک کتابی هم می خواندم از یکی از بزرگواران، فکر می کنم ایشان طلبه باشد اگر اشتباه نکنم جناب آقای غلام رضا نوادری، ایشان یک کتابی دارد ذوالقرنین همچنان ناشناخته کتاب خوبی است، نسخه دیجیتال آن هم فکر کنم قابل تهیه باشد یا قابل دانلود باشد ، این را دوستانی که یک مقدار پیگیر هستند، این را هم بخوانند بد نیست، بسیاری از این احتمالات را ایشان رفته بررسی کرده و نتیجه اش تقریباً شبیه نتیجه ما است که مصداق ذوالقرنین قرآنی فعلاً هنوز مشخص نیست، با وجود اینکه بعضی ها خیلی اصرار دارند تصدیق کنند بر جناب کوروش یا بقیه ولی واقعاً همچین تطبیقی نه تنها یقینی بلکه اطمینان آور هم خیلی نیست حالا آن چیزی که ما به دست آوردیم، آخر آن پژوهشی که ما انجام دادیم نتیجه ما این بود که تنها بحث یقینی که می شود راجع به ذوالقرنین داشت این است که ما عنوان ذوالقرنین قرآنی بر او بگذاریم، یکی از محققانی که خیلی هم راجع به ذوالقرنین کار کرده بود، از عربها هست جناب آقای یوسف اگر اشتباه نکنم، من بعداً دیدم که ایشان هم به همین نتیجه رسیده که ما فقط می توانیم بگوییم ذوالقرنین قرآنی، مصداق مشخص کردن خیلی معونه خواهد داشت برای ما، حالا گاهی بعضی پیامدها و عوارض هایی را هم متأسفانه دارد، ولی امکانش نیست که خیلی آن مسائل را باز کنیم، ولی همین قدر که اگر ما مسلمان هستیم اگر مهم هست برای ما که قرآن چه گفته، کتاب هدایت چه فرموده، فکر می کنم همین کفایت می کند که خدا منظور و مقصودش از این آیات چیست، این همکاری حکومت و مردم با همدیگر مثلاً اینکه حاکم یا آقای ذوالقرنین هر کاری که انجام داد همه را نسبت داد به خدا و گفت هرچه که من دارم از سمت خدا است

«قال هذا رحمة من ربی»

کهف/98

همین را دقیقاً می گوید، همه این چیزهایی که من دارم از خدا است، همین نکته اش را بگیریم فکر می کنم در زندگی دنیا و آخرت مان رستگار خواهیم شد ان شاءالله.

استاد حسینی:

ان شاءالله، بسیار ممنونم از شما آقای دکتر عادلی هم از مطلب تان استفاده کردیم و نکاتی که فرمودید، ان شاءالله باز یافته های جدید تان را هم اگر به سرانجام رسید و خواستید مطرح بکنید با ما مطرح بکنید در میان بگذارید برنامه تاریخ بدون روتوش یکی از آن جاهایی است که می توانید شما مطالب تان را ان شاءالله برای مخاطبین مطرح بفرمایید.

دکتر عادلی:

زنده باشید خیلی خوشحال شدم

استاد حسینی:

خواهش می کنم، متشکرم از شما خدا نگهدار شما باشد، بسیار ممنونم از شما که با ما همراه هستید همچنان. خب این هم دیدگاه دکتر عادلی بود در مورد بحث ذوالقرنین و مصداق ذوالقرنین که ایشان بخش پژوهشی در یک دانشنامه را با عنوان بحث ذوالقرنین را انجام دادند، ذوالقرنین قرآنی و آخرش هم نتیجه گرفته بودند که در فرمایش ایشان وجود داشت.

می خواهم یک سند نشان بدهم که ببینید ریشه های تأکید بر ذوالقرنین بودن کوروش یا اینکه کوروش مصداق ذوالقرنین هست از کجا دارد آب می خورد، من می روم وارد سایت مرکز بررسی اسناد تاریخی می شوم، کتاب های دیجیتال، هر کسی می تواند وارد این سایت بشود، یک بخشی دارد و جست و جو می شود، اسنادی که باقی مانده است از دوره های قبل و دوره پهلوی باقی مانده است و کارهایی که انجام شده، یک سند خیلی مهم اینجا است، شورای مرکزی جشن های شاهنشاهی ایران، زمان طاغوت پهلوی، شماره هم دارد، نامه هم دارد و تاریخ دارد و در این سایت هم ثبت شده و بازنویسی شده، اگر تصویر خیلی قابل خواندن نباشد، بازنویسی شده است اینجا، این 2-3 صفحه نامه را ملاحظه بفرمایید تا من یک تیکه از متن را که نیاز هست می گویم، مرکز بررسی اسناد تاریخی historydocuments.ir این هم صفحه دوم و این هم صفحه سوم با این مهر و امضایی که دارد، من بخش چهارم این نامه را کار دارم، ببینیم باهم این صفحه سایت را که ببینیم کجا ریشه دارد این مسئله، توضیحات سند که بالاتر برویم متن سند را آورده، این بخش چهارم برای جشنهای شاهنشاهی کسانی که برای جشنهای شاهنشاهی کار می کردند یک وظیفه ای بر گردن شان گذاشته شده بود، این وظیفه چیست؟ ریاست عالی شورای مرکزی جشنهای شاهنشاهی را اعلیحضرت همایون شاهنشاه قبول فرموده اند و به همین مناسبت در تمام کشورهایی  که چنین کمیته ای تشکیل می گردد ریاست عالیه آن با شخص اول آن کشور یعنی سلاطین و یا رؤسای جمهور باشد. این دستوری است که داده می شود برای اینکه مشروعیت و مقبولیت داده شود برای بحث جشنهای 2500 ساله زمان طاغوت، یک نسخه از مجله ایران باستان که نظریه مرحوم ابوالکلام آزاد وزیر سابق فرهنگ هندوستان راجع به کوروش کبیر و تطبیق دادن آن با ذوالقرنین که در قرآن مجید در سوره کهف بدان اشاره گردیده و در آن مندرج است، برای مزید اطلاع جناب آقای سفیر کبیر لفاً ارسال می دارد که در نظر است ترجمه عربی نظریه فقید نام برده در مجله الأخاء چاپ تهران تا یک ماه دیگر منتشر گردد که نسخه ای از آن برای کلیه سفارتخانه های اسلامی ارسال خواهد شد. پهلوی به صورت رسمی با سندی که در دست است، همین اسنادی که در دوره پهلوی باقی مانده است مروج این فکر است که کوروش مصداق ذوالقرنین است، هر کاری پهلوی کرده غلط است؟ اشتباه است؟ ممکن است قرآن هم ارسال کند برای جای دیگر، نه ما این را نگفتیم، اما وقتی که ما با این همه شواهد و  اسناد دیگر اثبات می کنیم این ادعا، ادعای درستی نیست و می بینیم آن کسی که ضریب داده برای انتشار یک همچین ادعایی خاندان پهلوی بودند، برای سفرای کشورهای اسلامی مقدمه ای بچینند، حرف ابوالکلام آزاد در تطبیق کوروش و ذوالقرنین بودن را بخواهند ارسال بکنند برای همه اینها، در فلان مجله این مقاله چاپ بشود، آن اثبات بشود، ترجمه شود عربی شود ارسال شود برای سفارتخانه ها، یعنی یک سیستمی می خواهد از این دیدگاه حمایت بکند و دفاع بکند، و آن هم حکومت پهلوی بوده، همچین دیدگاهی داشته، منتهی بدون ابزار و وسیله نمی شود که، ابزار شان چه بوده؟ حرف های ابوالکلام آزاد، ابوالکلام آزاد یا ابوالکلام هندی، حالا این که چه ویژگی هایی داشت، اصلاً چه کسی این را وزیر هند کرد و وزیر فرهنگ شده بود آنجا، و اینکه این چه رابطه ای با بحث انگلیسی ها داشته همه بماند سر جای خودش، اصلاً نوبت به این مرحله نمی رسد من آن را پیدا بکنم، متن کتاب ابوالکلام آزاد که دیگر هست، چقدر محل اعتبار است بحث علمی تاریخی برای انطباق بحث کوروش و ذوالقرنین هست، چندین سال قبل من کتاب ایشان را مطالعه کردم، مفصل نشستم کتاب را خواندم، استناد به کلام علامه طباطبایی و امثال او را هم عرض کردم، حالا می گویید علامه طباطبایی گفته است کوروش همان ذوالقرنین هست، که این را نگفته، خیلی بحث مفصل است، آخر در مصادیق مختلف که علامه طباطبایی به این دیدگاه می رسد، آنها خیلی تضاد دارند با مصداق ذوالقرنین، نظر ابوالکلام آزاد را مطرح می کند، خب ما هم می گوییم یک مرجع دیگری مثل آیت الله جوادی آملی گفته است کوروش قطعاً مصداق ذوالقرنین نیست، می پذیرید، اگر بنا است کلام یک عالم را بپذیرید و باب یک بحث را کنار بگذارید خب ما هم کلام یک عالم دیگر را می آوریم شما باب آن را کنار بگذارید، این منطق مشخص است و هر کسی بخواهد دو طرف یعنی ذوالقرنین و کوروش را بحث بکند باید هم به آیات و روایات اشراف داشته باشد یعنی اطلاع داشته باشد، توانایی استفاده از این را برای مصادیق داشته باشد، و هم به تاریخ اشراف داشته باشد، هم مصداق کوروش را در تاریخ بداند هم اطلاع کامل از آن داشته باشد، تازه وقتی که آمد به یک نظریه یا فرضیه ای رسید آنجا باید ببینیم می تواند پاسخ منتقدین علمی را بدهد یا نه؟، این مراحل همینطوری نیست یک دفعه بیاییم یک مسئله ای را مطرح بکنیم، چون سؤال مطرح می شود من دارم این را خدمت تان عرض می کنم، دیدگاه ما این هست خیلی واضح و شفاف هم عرض می کنیم، البته من نمی خواهم الآن مفصل وارد بحث ذوالقرنین و کوروش شوم، اگر لازم شود به صورت ویژه و خاص ورود پیدا می کنم، اصلاً شاید یک قسمت برنامه نه، چند قسمت، اصلاً شاید یک برنامه برایش بسازیم، متناسب با فضایی که وجود دارد و آنچه که لازم هست به آن بپردازیم، نسبت به این موضوع هم ورود پیدا خواهیم کرد ان شاءالله؛ تا همین اندازه فکر می کنم کفایت بکند برای کسی که اهل تحقیق و پژوهش باشد.

10 تا سؤال پرسیدیم ما در این برنامه منتظر پاسخ نسبت به این سؤالات هستیم، و عزیزانی که پیگیری کردند برنامه ما را می دانند، آن کسانی که آمدند روی خط تلاش کردند نسبت به سؤالات پاسخ بدهند چه اتفاقی برای شان افتاد، تا مدتی وقتی که می خواستند برنامه را ببینند در یوتیوب چهره شان را کارتنی کرده بودند و این هم از کارهای مخالفین ما هست، اگر هم خیلی نمی خواهند نسبت به ما ایراد بگیرند بحث بکنند، بیایند یک گفت و گوی دوستانه داشته باشیم، اصلاً گفت و گوی دوستانه نه، بیاید یکطرفه یک صحبتی را مطرح بکنند، یک دقیقه دو دقیقه چیزی را در یک موضوع واحد مطرح بکنند بعد ما به آن بپردازیم، تسهیلات از این بالاتر؟ یعنی واقعاً بعید می دانم هیچ برنامه ای باشد که در شبکه های ماهواره ای وجود داشته باشد که به همچین موضوعاتی بپردازد، الآن 92 قسمت از برنامه هست، این همه تسهیلات بدهد به طرف مقابل که بیاید ایراد بگیرد به خودش، کدام شبکه را دیدیم، نه شبکه های داخلی واقعاً اینطور هستند نه شبکه های خارجی تا آنجایی که ما اطلاع داریم این وضعیت را می توانند به وجود بیاورند که ما مطالبی را مطرح می کنیم، شما هم بیایید نسبت به مطالب ما اینجا ایراد بگیرید، و خیلی مؤدبانه بخواهیم برخورد بکنیم، خیلی بخواهیم حتی یک احترامی را نگه داریم نسبت به کسانی که مثل ما فکر نمی کنند، مثلاً به موبدان عزیز، بزرگوارانی بودند که به ما معترض شدند گفتند، شما چرا اینقدر احترام و حرمت موبدان را نگه می دارید که برای ما مهم نیست این اعتراض ها و کار خودمان را انجام می دهیم.

سؤالات مان را بخوانیم، چند قسمت است این 10 تا سؤال را نخواندم، در این فرصتی که باقی مانده به این سؤالات فکر بکنید، ما هم داریم برنامه مان را ادامه می دهیم کارمان را داریم ادامه می دهیم، یک دوره ای بود بعضی ها آمدند گفتند نپردازید به برنامه تاریخ بدون روتوش، حتی یکی از بزرگواران که اسم او را زیاد در برنامه آوردیم به کتابش استناد کردیم، ایشان آمده بود گفته بود نبینید این برنامه را نیایید اینقدر از ما سؤال بپرسید، نگاه نکنید برنامه های اینها را، ولی همه می دانند آن دوره دیگر تمام شد، یعنی مخالفین ما که آمدند اوایل می گفتند اسم شما را هم شطرنجی می کنیم دیگر مجبور هستند بپردازند، منتهی نه این که علمی بپردازند، گفتار و کردار و پندار نیک خودشان را به رخ بکشند، فحاشی بکنند توهین بکنند، و هرچه که برنامه های این مدلی زیاد شود، والله که به نفع ما است از بابت  اینکه همه منطق شما را می بینند. سؤالات ما

1. کوروش براساس کتیبه ها از جمله منشور بابل که به آن می خواهیم بپردازیم به صورت ویژه در فصل سوم در قسمت های آینده، کوروش براساس کتیبه ها از جمله منشور بابل بت مردوک را از خدایان بزرگ دانسته، این بخش که بت مردوک بوده را گفتیم، بحث فتح بابل را می خواهیم بگوییم، براساس کتیبه بابل می خواهیم بگوییم، خود را ستایشگر او می داند و فتح بابل را به اراده او نسبت می دهد، همچنین در زمان او بت موشوخوشو در دروازه تخت جمشید ساخته شد، آیا می توان کوروش را یکتا پرست دانست؟ البته این تماماً ناظر به همین منشور هست، آن کتیبه ای که ما می پردازیم کتیبه بابل هست، سؤال واضح است خود کوروش دارد می گوید من بت پرست هستم، اینها می گویند نه موحد بوده، خود کوروش دارد می گوید گزارش تاریخی ما نیاوردیم اینجا، که بکنیم مبنا برای اینکه کوروش این اعتقاد را داشته یا نداشته، متن منشور زمان خود کوروش را آوردیم، خودش می گوید من بت پرست هستم، بعضی ها می گویند نه کوروش بت پرست نبوده.

2. با توجه به ادعای وجود قبر کوروش در پاسارگاد کنونی و کتیبه او در نزدیکی این مکان، با تسامح می گوییم نزدیکی آن کتیبه بوده که بحث انتساب کتیبه را هم بگذاریم کنار، زبان آن را هم بگذاریم کنار، بحث زبان شناسی که آن موقع اصلاً این خط بوده که بگوییم این کتیبه را کوروش نوشته یا نه، کوروش دفن شده است، حالا خواستیم یک زره تقویت کنیم این دیدگاه را، چیز دیگری جز این نبود بیاوریم در سؤال، شما می گویید آنجا کتیبه ای هست و چه هست در پاسارگاد چه بسا همان قبر کوروش هست، برخی اینطور ادعا می کنند، در حالیکه اوستا دفن مردگان را پتیارگی از جانب اهریمن و گناه نابخشودنی می داند، بر این اساس آیا کوروش و فرزندان او و داریوش پیرو اهریمن بودند که کوروش را دفن کردند؟

3. خشایار شاه در کتیبه ضد دیو معابدی را که در آن بت پرستیده می شده را دیو دان یا دیو کده و معتقدین به آن را دیو پرست می نامد، با توجه به متن این کتیبه  منشور بابل و معبد دروازه پارسه، با توجه به این دو هم کتیبه و هم معبد دروازه پارسه، آیا کوروش که بت کوروش در آن بود، آیا کوروش دیو پرست و گشاینده دیو کده ها بوده یا نه؟ این را هم توضیح دادیم، خدا را شکر داریم اینهایی که وعده داده شده که به آن می پردازیم دارد کمتر می شود، آن مواردی که می گوییم به این هم پرداختیم دارد بیشتر می شود.

4. براساس رویداد نامه نبونعید کوروش وقتی که وارد منطقه بابل شد غارت و کشتار راه انداخته است، با توجه به این مستند تاریخی که بنا است در قسمت های آینده ما به آن بپردازیم، و همه ایراداتی که ممکن است وارد بشود را ان شاءالله پاسخ بگوییم، آیا فتح قلمرو نبونعید بدون جنگ و غارت بوده یا نه؟

5. براساس منشور کوروش ادعا می شود مردم بابل در زمان نبونعید کوروش را پذیرفتند، اما در زمان داریوش همان مردم به پیروی از فرزندان نبونعید چندبار علیه هخامنشیان قیام کردند، در این چند سال فاصله که حاکمیت آن منطقه یعنی بابل به دست هخامنشیان بوده چه اتفاق یا اتفاقاتی باعث نارضایتی مردم در بابل شد که اینطور بخواهند قیام کنند.

6. براساس کتیبه بیستون بخش بزرگی از آریایی ها یعنی سکاها و ایلامیان یا خوزیه که قبلاً توضیح دادیم هر دو به کار برده شده، اصلاً اهورامزدا را قبول ندارند، اصلاً داریوش دارد می گوید من حمله می کنم به این مناطقی که اهورامزدا را قبول ندارند، و همین باعث حمله نظامیان داریوش به آنها شد، یکی از مهمترین بهانه ها، با توجه به این اعتقاد آیا می توان آنها را زرتشتی و طرفدار هخامنشیان دانست؟ گروهی که می گویند ما اهورامزدا را اصلاً قبول نداریم جزئی از قلمرو هخامنشیان بودند، داریوش با آنها جنگیده و تصریح می کند اینها اهورامزدا را قبول ندارند، چطور می توانید بگویید اینها زرتشتی بودند؛ و اینها بخش مهمی هستند مثلاً سکایه که آریایی هستند.

7. مکتوبات فراوانی از زمان هخامنشیان به دست آمده اما تا کنون هیچ نامی از زرتشت و اوستا، منظور از اوستا همان گاتاها است، در آثار آن زمان دیده نشده است، یک مهری را آمدند گفتند آقای پیر بریان گفته این مهر اسم زرتشت رویش آمده است، پس این سند است و فلان است، یک قسمت برنامه در مورد آن رفتیم و جواب دادیم، این بی توجهی که اصلاً اسمی از زرتشت در کتیبه های هخامنشی و در الواح هخامنشی هم نیامده اصلاً نیست که زرتشت پیامبر باشد و چه باشد، منظور ما از اوستا ممکن است بیایید بگویید بعد از هخامنشیان نوشته شده، می دانیم بعداً اضافه شد به آن منتهی منظور همان گاتاها است، این بی توجهی چگونه با ادعای زرتشتی بودن هخامنشیان قابل جمع است؟

8.9.10. این سه سؤال ما، زرتشت چه کسی بود، چه زمانی بود و کجا بود، پیامبر بود یا پیامبر نبود، ایرانی بود یا ایرانی نبود، براساس اوستا نمی توانیم بگوییم زرتشت پیامبری بوده است که در ایران زندگی می کرده است یا به دنیا آمده است در ایران، و اینکه زرتشت چه زمانی زندگی می کرده، فاصله زمانی را هم که ما مفصل در مورد آن برنامه رفتیم.

خدا را شکر هرچه که پیش می رویم این بحث که ما بیشتر به این مسئله پرداختیم بیشتر می شود آن اوایل وقتی  شروع می کردم من یک موضوعی را بگویم شاید در یک برنامه چندین موضوع را می رسیدیم می گفتیم و وعده می دادم به این خواهیم پرداخت، الآن می گوییم که به آن پرداخته ایم و این خوب است خدا را شکر، لطف خداوند است، ان شاءالله برنامه ادامه دارد ممنونم، 10 تا سؤال است، سؤالات ما که چیز خاصی نبود، چیز خارق العاده و عجیبی نبود که قضاوت با شما عزیزان.

ممنونم از همراهی تان  التماس دعا دارم یا علی مدد خدا نگهدار.


تاریخ بدون روتوش - بازخوانی نو از آیین زرتشت و ایران باستان>

تاریخ باستان سلام و درود معنای درود اوستا کتیبه کورش بابل قرآن ذوالقرنین