سایر قسمت ها
کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام

قسمت بیستم و هشتم برنامه کاوش با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر روستایی


دیگر قسمت ها

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

 

عنوان برنامه: کاوش

عنوان بحث: (پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام)

 

تاريخ: 13/ 08/ 1402

استاد: حجت الاسلام و المسلمین روستایی

مجری: حجت الاسلام و المسلمین مرعشی

مجری:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب االعالمین و صل الله علی محمد و اله طاهرین عرض سلام ادب و احترام دارم خدمت همه ی شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه ی جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خب الحمدالله این توفیق نصیبه بنده شده امشب در خدمتتون باشم در شنبه شب با برنامه کاوش برنامه ای که همه ی شما بندگان عزیز ارجمندی که پیگیری می کنید این برنامه رو مطلع هستید که در صدد پاسخگویی به شبهات باستان گرایان و مخصوصا حالا این چند وقتی که بالاخره پاسخ به شبهات این آقای سلیمانی امیری و اون صحبت هایی که به قول خودش می خواد به اصل اسلام ایراد بگیره اما خب صحبت هاش رنگ و بویی پیدا می کنه که ناشی شده از یک جبهه خاص هست ان شاالله امشب هم بیشتر استفاده خواهیم کرد از محضر استاد عزیزم حضرت حجت الاسلام و المسلمین دکتر روستایی ان شاالله بتونیم استفاده بکنیم از محضرشون سلام عرض میکنم در خدمتتون هستیم

استاد روستایی:

علیکم السلام ورحمة الله،

بنده هم خدمت حضرتعالی و بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولیعصر اروحناه له الفدا عرض سلام و ادب و احترام دارم و امیدوارم که تا به این لحظه طاعات و عباداتشون مورد قبول درگاه حضرت حق واقع شده باشه و امیدوارم که خداوند توفیق بهمون بده و مسیر اهل بیت صلوات الله و سلام علیهم محکم و راسخ قدم برداریم و ان شالله مورد رضایت حضرت ولیعصر باشیم

مجری:

ان شالله سلامت باشید بزرگوارید بسیار خب خب ما برنامه رو آغاز بکنیم و اگر مقدمه ای هست برای شروع برنامه و شروع این کلیپ هایی که طبق معمول باید پخش بشه بفرمایید تا حالا ان شالله بپردازیم به خود اصل کلیپ ها

استاد روستایی:

خواهش می کنم عرض کنم محضر مبارکتون همونطوری که فرمودین بعضی از شبهات رو افرادی تحت عنوان مثلا باستان گرا سعی می کنن مطرح بکنن و البته وقتی ما شبهات اینها رو پی می گیریم می بینیم اینا دغدغه ی نه ایران دارن نه دغدغه ی به قول معروف تاریخ گذشته و این وطن رو دارن اینا خیلی دغدغه خاصی ندارن اون چیزی که هست نگاه می کنیم ببینیم که اینا دائما به اسم مثلا باستان گرا میان شیعه رو نقد می کنن و یه مقداری مشکوک میشه آدم با این قضیه و وقتی با دقت بیشتری بررسی می کنیم به نظر می رسه انگار در هم راستا با اهابیت این ها در واقع ایادیه وهابیت هستن که میان در واقع در این قالب یک سری شبهات رو مطرح می کنن البته ما حالا خیلی کاری نداریم که اینا از کجا هستن چه جوری هستن اونا بالاخره این مطلب وجود داره ما مهم اینه که اون اندیشه ای که این ها در واقع دارن نمایندگی می کنن و زیر سوالال می برن چه اندیشه ای است یکی از حرفایی که میان مطرح می کنن این آقایون مسئله ی درباره ی امیرالمومنین علی علیه صلوات الله و سلام و در واقع عمر ابن خطاب میان میگن که علی بن ابی طالب که بالاخره او انتخاب نشد در واقع عمر او را قبول داشته اینجوری نبوده که او را قبول نداشته باشه و عرض کنم خدمت شما قریش او رو قبول نداشتن و علی بن ابی طالب نمی دونم فرض بکنید که محبوبیتی نداشته و از این حرف های این چنینی که بله بالاخره شما عرض کنم خدمت شما این حرفایی که دارید می زنید به هر صورت دشمنای شیعه هست و فرض بکنیم خلیفه دوم نه این نیست و خلاصه عمر برای خودش شورایی تشکیل داده علی من منطه بود در اون قرارداد عثمان هم  قرار داد نظر عمر می دونم مثبت بوده و گرچه مثلا فقط گفته علی اهل مثلا شوخیه در این حد و گرنه هر دو رو قرار داده ولی بالاخره علی بن ابی طالب اگه قبول نشد چون اهل مثلا نستجیر بالله خشونت بوده و عثمان نه مهربون بوده و قریش مثلا علی بن ابی طالب رو دوست نداشتن یکی از اون شبهاتیه که این آقا میاد مطرح می کنه و عرض کنم خدمت شما بهش می پرداز اگر اجازه بدین اینو با هم ببینیم و ان شاالله به نقدش بپردازیم

مجری:

بله خب بسیار خوب همونجور که بالاخره شما بینندگان عزیز هم عادت کردین دیگه این سخنان این شبهاتی که مطرح میشه رو از خود زبان قائل به این شبهات و نه اینکه به صورت یک گزارش باشه دیگه عادت کردین که مستند مستند مستند هم شبهه رو بینیم و هم پاسخ رو به صورت مستند مشاهده می کنید ببینیم با هم دیگه کلیپ شماره پنجاه و چهار سی و پنج رو

کلیپ اول:

بله عمر فوت می کنه در زمان فوت سعی می کنه شش نفر از بزرگان صحابه پیامبر رو در یک شورایی جمع بکنه که علی یکی از اون هاست در نقل هایی که در مورد افراد آورده اتفاقا نظرش بر علی مثبته چند طعن به او می زنه یکی شوخ طبعی و کارهایی که شاید از نظر عمر در سیاست چندان جالب نبود دیگری مسئله استبداد رای و تکبری که در علی هست و عدم توجه به نظر مردم یا اون چیزی که شورا هست و اما بعدا به اون خواهیم پرداخت که این نظرات تقریبا درسته و به نظر میرسه مورخان بعدها این ها رو ساختن براساس شخصیت این افراد و به دهان عمر گذاشتن تا یه فضیلتی هم برای عمر باشه که صحابه ی محمد رو می شناخته ولی همون عمر معتقد هستش که اگر علی حکومت بکنه بهتر از آن چهار پنج نفر دیگره اما در همان زمان یک مسئله مهمی رخ داد در درون شورا و آن اینک تقریبا همگان می دانستند نزاع اصلی یا اون دو آلترناتیو یکی علیس یکی عثمانه بنا به سوابقی که وجود داشت از جمله این که هر دو داماد پیامبر بودند نقشی رو که این دو شخص در پیشبرد اسلام داشتن بسیار برجسته بود هر دو از تیره های بزرگ قریش بودند و نظر مردم هم بر روی اون ها بود اما در این میان یک سری موارد اختلافی هم بود به عنوان مثال مردم عثمان رو اهل تساهل می دیدن اهل رواداری می دیدن و ویژگی خاص علی خشونت و عدم مداراگری او بود این رو بسیاری از خود قریش هم تشخیص داده بودند یعنی زمانی که عبد الرحمان بن عوف با دیگران مشورت می کنه عمدتا بر همین مسئله تکیه می کند و مهم ترین ویژگی این بود که عثمان در میان قرش محبوب بود او رو دوست داشتن حتی زمانی که مسئله صلح حدیبیه پیش آمد هیچ کس جرات نکرد وارد مکه بشه یعنی خود عمر اولین کسی بود که وقتی پیامبر به او گفت شما برو و با بزرگان مکه صحبت بکن ایشان گفت نه من اگه برم من رو صد درصد می کشن من من رو دوست ندارن هرچند به هر حال بعید بود که چنین کاری بکند ولی عمر حداقل این کار رو انجام نداد از آن طرف تنها کسی رو هم که پیشنهاد کردن می تونه این کار رو به خوبی انجام بده عثمان و دقیقا هم ما دیدیم عثمان وارد مکه شد یکی دو روز ازش پذیرایی هم کردند و در میان مشرکان مکه هم حتی عثمان و محبوبیت رو داشت خب بعدها که وقتی این بزرگان همه اسلام آوردن نقش عثمان بسیار برجسته بود عمده محبوبیت عثمان هم به دلیل این بود که در جنگ ها مشارکت مستقیم نداشت و کسی رو نمی کشت به اون معنایی که شما از او به عنوان جنگاور نام ببرید ولی تقریبا تمام بیوت قریش زخم خورده و خون خواه بودند از علی به خاطر جنگ های بدر اوحد و همینطور خب جنگ احزاب و دیگر جنگ ها که ایشان افراد متعددی از قریش رو کشت حتی نقل است که در یک نزاعی میان علی و عثمان عثمان علنا به او میگه که من چه بکنم که قریش تو رو دوست نداره چون تو نزدیک به چهل نفر از اون جوانان رو کشتی که صورتشان چون قرص ماه میدرخشید خب وقتی قرار هست بزرگان قریش تصمیم بگیرند در مورد شخص خلیفه عثمان دست بالا رو خواهد داشت حتی زمانی که در مسجد نزاع رخ داد بین یاران علی و دیگران بزرگان اشاره کرده بودند که ما عثمان رو می پذیریم کسانی که طرفدار علی بودند مثلا عمار یاسر بود بلندش و صحبت کرد و عبدالله سعد هم برگشت و به او گفت که به برده بنی مخزون چه ارتباطی داره که تعیین بکنه خلیفه کیست یعنی بزرگترین طرفدار علی عمار یاسر بوده که خب پدرش برده بوده جز موالی بنی مخزونه دارای قدرت نیست ولی از آن طرف عثمان این قدرت رو داشت و برای همین بعد از رایزنی های عبدالرحمن بن عوف هرچند اول پیشنهاد رو به علی میده ولی عثمان خلیفه میشه مقبولیت عثمان مورد شناخت قرار داشت حتی آقای جعفریان هم در کتاب خودش این رو ذکر می کنه بنابراین این نزاعی که میان علی و عثمان در طول خلافت هست یک پایه ای داره یک ریشه ای داره دو باجناقن از آن طرف خلق و خوی بسیار متفاوتی دارند نوع و نقش بیوت و قبایلی که از آن ها حمایت می کنن خیلی متفاوته و برای همین مواضع اون ها هم در بعضی امور بسیار خصمانه است اما در بسیاری از موارد هم در کنار هم هستن یعنی علی رغم اون اختلافات دوستی های عمیقی هم میان اون ها وجود داره

مجری:

بسیار خوب بله شنیدیم این صحبت آقای سلیمانی امیری رو که ادعاهای فراوانی رو مطرح کرد صحبت هایی کرد که هر کدوم از اون ها رو بخوایم جداگانه بررسی بکنیم شاید یک جلسه وقت بگیره البته طبیعتا هم سیاست کسی که شبهه اندازی رو یاد گرفته بالاخره راهش رو شناخته هم این هست که حرف هایی رو بزنه در هر دقیقه شاید ده ها شبهه رو بتونه القا بکنه و موفقیتش هم در همین خواهد بود چرا که انتظار نداره خیلی وقتا افراد مختلف بخوان برن دنبال پاسخ به این شبهات بگردند غافل از اینکه این صحبت ها هر کدوم از این کلماتی که داره به کار میبره بالاخره باید پاسخگو باشه در مقابل این ها در مقابل این ادعایی که مطرح کرده و ما همینجا این صحبت ها رو این سخنان رو این ادعاها رو به چالش خواهیم کشید حضرت استاد در خدمتتون هستیم برای پاسخ به این شبهات

استاد روستایی:

خواهش می کنم ببینید شبهاتی که خب ایشون مطرح کرد در واقع در چند محور میشه این ها رو در مورد بررسی قرار داد اولا ایشون اومد گفت که بله عمر بن خطاب نسبت به علی بن ابی طالب نظر مثبت داشت

مجری:

بله به همین خاطر در شورا قرار داد

استاد روستایی:

در شورا به همین خاطر قرارش داد این نکته اولی بود که ایشون مطرح کرد بعد آمد بالاخره نسبت به عثمان مطالبی رو ذکر کرد که او محبوبیت داشته علی بن ابی طالب حالا محبوبت نداشت چون افرادی رو کشته بود و این حرفا که حالا من نسبت به تک تک این ها بالاخره حرف هایی دارم اما نسبت به محور اول حرف ایشون که آیا واقعا عمر بن خطاب نظر مثبت راجع به امیر المومنین داشت یا خیر ببینید ما در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید در جلد دوازدهم یک عبارتی رو داریم در اینجا در صفحه بیست و یک خب گفتگوی بین ابن عباس و عمر خطاب این گفتگو برمی گرده به جلسه ای که در آخر عمر پیامبر بوده یعنی در آخر عمر پیامبر حضرت رسول صلی الله علیه وآله و سلم فرمودن که قلم و کاغذ که من چیزی بنویسم نوشت افزاری بیاد که من مطالبی بنویسم که بعد از من گمراه نشید خب نسبت هذیان گویی به حضرت داده شده و این ها بعد سال ها می گذره در دوره خلافت عمر آقا ین عباس با عمر صحبت می کنه عمر در بین حرفاش این جمله رو میگه میگه

و لقد أراد فی مرضه أن یصرح باسمه

 میگه پیامبر در بیماری خودشون اتفاقا اراده داشتن که تصریح بکنن

 باسمه

 یعنی به اسم امیرالمومنین اصلا ماجرا و گفتگو درباره امیرالمومنین هستش میگه واقعا عمر می خواست این کارو بکنه

 فمنعت من ذلک

من مانع شدم چرا

إشفاقا و حیطه علی الاسلام

 ببینید یک زمانی من میگم إشفاقا و بعدش لام میارن یعنی به خاطر شفقت مهربان اما ی زمانی بعدش علی میارم این به معنای ترسه خب میگه من از ترس اینکه بالاخره یه زمان این حیطه پیدا بکنه بر اسلام و مشکلاتی ایجاد بشه و اون تسلط پیدا بکنه و بعدم میگه به خدا قسم

 لا و رب هذه البنیه

 خدای این کعبه قسم

 لاتجتمع علیه قریش أبدا

 قریش نمی تونه بر نبوت و امامت با همدیگه اجتماع بکنه و اگر مثلا علی بن ابی طالب می آمد و در واقع و لو ولیها اگر مثلا قریش می آمد و اینو به عهده می گرفت عرب از گوشه کنار در واقع میومدن و حمله می کردن و پیامبر هم دیگه فهمید که نیت من چیه رها کرد خب ببینید این نکته اول این مخالفت با امیر المومنین شاید کسی بگه آقا شما بد ترجمه می کنید نه آقا این واقعا دلسوز بوده حالا ما کاری نداریم که بر اساس آموز های اسلامی یعنی اینجا شیعه و سنی هم نداره قرآن فرمود

اطیعوا الرسول

قرآن فرموده

و ما آتاکم الرسول فاخذوه

ما طبق در واقع در اون چارچوب اسلام بخوایم بریم جلو قرآن گفته قول رسول خدا حجته

 و ما آتاکم الرسول

هرچی فرمود قرآنم فرموده

ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی

پیامبر از روی هوا و هوس صحبت نمی کنه هر چه بگوید وحی است خب اینا همه نشانگر اینه که ما باید فرمایشه پیامبر رو گوش بدیم سمعنا نداره که آقا پیامبر توجه نداشته باشن یه چیزی بفرماید بعد مثلا یه آقایی توجه داشته باشد و بیاد این کارا رو بکنه اینکه معنا نداره اما ما اصلا از همه اینا صرف نظر می کنیم میگیم آقا کسی بگ آقا نه اصلا شما بدبینانه دارید نگاه می کنید اصلا شما قصد و غرض دارید اصلا شما می خواهید مثلا چون شیعه هستید می خواهید علیه یکی صحبت بکنید خب ما میگیم اشکال نداره اینو می ذاریم کنار میریم سراغ یه متن دیگری هم که هست که آیا اساسا آیا اساسا این ماجرای اینه که به قول معروف امیرالمومنین نباشد این به جهت اینه که قریش حمله می کنن آیا این به جهت اینه که واقعا امیرالمومنین شایستگیه این قضیه رو نداره یا نه ماجرا اینه که اصلا اون طرف دوست نداره این حضرت باشه ماجرا چیه درست خب طبیعتا باید به منابع مراجعه بکنیم که بالاخره این چیه قصه شما ببینید من متون زیادی رو در اینجا دارم از کتاب های مختلف من یه دونه اش رو اینجا انتخاب می کنم برای بینندگان عزیزمون کتاب الکامل فی التاریخ ابن اثیر در جلد سوم چاپ دار الکتب العلمیه در صفحه شماره دویست وشصت چهار حوادث سال چهل در حوادث سال چهل به مناسبت با اینکه سال چهل مربوط به امیرالمومنینه اما ابن اثیر به مناسبت میاد و یک گفتگویی رو از عمر بن خطاب مطرح می کنه که میگه زمانی که بالاخره ایشون ضربت خورده بود و در واقع داشت در آستانه مرگ بود

 وجعل الخلافه علی سته

 خلافت در شورای شش نفره قرار داد

 اینا اومدن پیش او نشستن و گفتگوهایی کردن صحبت هایی کردن بعد اینا رفتن بیرون عمر جمله ای گفت گفت

ان یولوها الأجلح یسلک بهم الطریق

اگر امیر المومنین رو اینا انتخاب بکنن این هدایشتون می کنه خب یعنی همون جمله ای هم که آقای سلیمانی امیری اشاره کرد که عمر اعتقادش این بود این بهتر بوده بقیه بله خب اما آیا به این اعتقآدم عمل کرد اینو دیگه اقای سلیمانی امیری نگفت بعد می گفت نه شوخ بود فلان بود بیسار بود نه نکته چیز دیگه اصلا شوخی و مسئله قریش و اینا همه بهانه ست وگرنه امیرالمومنین اگر در خانه ای از قریش نیست که امیرمومنین اونو شمشیر زده و اونا رو از بین برده آیا این به حق بوده یا به باطل بوده آیا اونا کافر بودن یا مسلمان بودن اصلا خود قریشی ها خود قریشی ها نظرشون این بود که اگه کسی رو به حق کشته باشن اشکالی نداره من بعضی از گزاره های تاریخی رو در این زمینه نمایش خواهم داد خب گفت اگر اینو انتخاب بکنن بر اون ها صیادت می کنه عبدالله بن عمر اینجا براش سوال پیش اومد گفت که

 فما یمنعک یا امیر المومنین من تولیته

 خب اگر علی بن ابی طالب صراط مستقیمه اونا رو به راه راست هدایت می کنه پس چرا انتخابش نمی کنی خودت پاسخ ببینید

اکره

من دوست ندارم

أن أتحملها حیا و میتا

من دوست ندارم به عهده بگیرم

چه چیزی رو خلافت علی را این ها به خلافت می خوره من دوست ندارم خلافت رو به عهده بگیرم خلافتی که قراره که در واقع اون رو مدیریت بکنه کی اون رو راهبری بکنه علی بن ابی طالب من دوست ندارم خلافت علی رو در واقع به عهده بگیرم  چه زنده باشم چه مرده چرا چون ما نمی تونیم به کلمه خاص خلافت به تنهایی بزنیم اگه بخواهیم به خلافت بزنیم آقا من کراهت دارم خلافت رو به عهده بگیرم چه زنده باشم چه مرده خب آقا ایشون در دوره زندگی خودشه ده سال خلافت رو به عهده گرفته است معنا نداره من کراهت دارم بله و از اون طرف الانی هم که در شورا قرار داده در واقع یه جورایی داره مسئولیت خلافت رو به عهده می گیره و اتفاقا شورا رو هم به گونه ای قرار داده که در واقع اون شخصیتی که خروجی این هست عثمان باشه نه امیرالمومنین که ما این رو به استناد منابع خواهیم گفت پس بنابراین صحبت کراهت اصل خلافت نیست کراهت دارم خلافت علی را به عهده بگیرم مسئله اینه پس بنابراین شوخه و قریش نمی دونم مشکل دارن اینا همه بهانه است این نکته بعدی اما به نکته ی دیگری که باید اینجا بهش توجه بکنیم آیا اساسا این ماجرا اینکه قریش به قول معروف او را کوچیک بشمرن این اصلا واقعیت خارجی داشت ببینید درسته ما در متونی داریم که امیرالمومنین سلام الله علیه شخصیتی بودن که بالاخره خیلیا رو از بین برده بودن مثلا در جنگ بدر سی و شش نفر از هفتاد نفر رو که کشته شد امیر المومنین کشتن چرا به جهت اینکه امیرالمومنین انسان حق گویی بودن پای حق وایمیستادن کسی که نمی پذیرفت می کشتن نه اینکه اهل کشتن بودن نه ما مکرر در همین برنامه سیره نظامی امیرالمومنین توضیح دادیم که امیرالمومنین رسول خدا اینا اول موعظه موعظه موعظه اصلا اساس دین اسلام این بود پروژه ی اهل بیت این نبود که با فتح و کشتن و این ها اسلام پیش ببرن نه

قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیره

 این راه منه بصیرت دهی بکن به جامعه

پیامبر با بصیرت دهی می رفتن جلو امیر المومنین با بصیرت دهی می رفتن جلو اما یک جایی که کسی قبول نمی کرد خب طبیعتا از اون ورم توطئه می کرد راهی جز بالاخره مقابله با او نبود نبود وقتی بالاخره عمرو بن عبدود نمی خواد بپذیره چاره ای نیست جز کشتن او وقتی ابوجهل نمی خواد بپذیره و از اون ورم داره توطئه می کنه چاره نیست جز مقابله با او این در هر نظامی که شما بخواید فکرش بکنید همه هست هیچ حکومتی هیچ حکومتی نمیاد معارض خودش رو بعد از بصیرت افزایی بدون هیچ اقدامی نگه داره آقا وقتی شما هی بصیرت افزایی کردی هی گفتی گفتی گفتی و او هی به توطئه اش ادامه داد سر آخر دیگه راهی جز این نیست که او رو از بین ببری و به خاطر اینکه نمی خواد حق حرف حق رو بپذیره

مجری:

طبیعتا همین خواهد بود و خلافه این یعنی دقیقا اون کاری که به ادعای این آقای سلیمانی امیری کسی اگر کسی رو نکشه اون الان اینجا متهم میشه و عثمان چون که کسی رو نکشته بود پس محبوب بود اما امیرالمومنین چون که کسی رو کشته بود این محبوبیت رو از دست داد

استاد روستایی:

اول این کشتن بر اساس چی بوده بر اساس طریق هدایت بوده من یه گزارش تاریخی می خوام نشون میدم نمیگم که این این ها نقش نداشتن نمیگم اینا نقش نداشت اما خلافت یه مسئله ی مردمی نیست که یه مسئله الهیه که میگه آقا این قریشیا بدشون می آمد کدوم دست قریش کفار قریش یا مومنین قریش کدومشون ما یک سری رو بله در گفتگوی حضرت زهرا سلام الله علیها هستن هست که وقتی زنان مهاجر انصار میان عیادت ایشون که میگن

کیف اصبحت یا بنت رسول الله

حضرت می فرمودن که من صبح کردم در حالی که از مردان شما ناراضی هستم و این ها و می فرمایند که

 فوالله ما نقمو عن اباالحسن

 اینا از ابالحسن کینه به دل نداشتن

 الا نکیر سیفه و شده وقعته

 اینکه به خاطر برانی شمشیرش و اینکه در مقابل دشمنان می ایستاد این ها نقش داشت اما همه ی قریش نظرشون این نبود همه ی قرش نبود در واقع این بهانه ای بود که از سمت عمر مطرح شد چرا میگم همه قریش نظرشون نبود یه عبارتی رو اینجا ببینید کتاب التبیین فی انصاب القریشین خب نویسنده آقای موفق الدین علی محمد عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه مقدسی متوفای ششصد و بیست خب آقای محمد نایف الدلیمی هم آمده این رو در واقع تحقیق کرده در این کتاب صفحه صد و شصت و چهار یه عبارتی وجود داره میگه که

 اما العاص فقتله علی

عاص رو امیرالمومنین کشته

میگه روایت شده از عمر که گروهی از جوانان قریش ببینید

 فتیه من قریش

 آمدن پیش عمر در مورد مسائل بیت المال و این ها

 فیهم سعید بن العاص

یکی از اونا سعید بن عاصه که قریشیه آمد عمر بهش گفت که

 إنک تتحدث أنی قتلت أباک

تو می شینی صحبت می کنی که من باباتو کشتم

 و وددت والله أنی فعلت

به خدا قسم من دوست داشتم من این کارو کرده بودم اما

 لقد مررت به و انه لینحب القتال کما ینحب الثور بقرنیه

میگه من کنارش عبور کردم این به شدت داشت می جنگید مثل اینکه گاو در واقع با شاخش حمله می کنه بعد من

 فصددت عنه

 من از او کناره گرفتم فرار کردم

هیبه له

 ترسیدم بد داشت حمله می کرد

فرآه علی بن ابی طالب

علی بن ابی طالب آمد

 و خلاصه به قول معروف پدرت رو کشت طولانیه که به غلام میگه اینا با هم دیگه درگیر شدن

 فلما التقیا تارت بینهما عجاجه

 میگه بین اینا درگیری رخ داد اینا

 ثم سمعت التکبیر

من دیگه تکبیر شدم

 فعرفت

 من فهمیدم که

ان علیا قتله

 بعد رفتم نگاه کردم دیدم علی روی سینه ی او نشسته خب

 و لکنی انا والله قتلت خالی بیدی العاصم بن هاشم

 من عاص بن هاشم رو کشتم سعید بن عاص قریشیه یک جمله اینجا میگه میگه

 اما إنک یا امیرالمومنین لوکنت قتلته کنت علی حق و کان علی باطل

 اگر تو هم بابای منو کشته بودی تو بر حق بودی بابای من بر باطل بود اون موقع بابای من کافر بوده

 یعنی اگه حالا که علی بن ابی طالب هم او رو  کشتتش علی بن ابی طالب  اون موقع بر حق بوده بابای من بر باطل بوده پس درسته بله قریش یه مقداری در معارضه با امیرالمومنین این روحیه در واقع مبارزه با باطلی که امیرالمومنین داشت به مذاق بعضی خوش نمی ومد اما این فراگیر نبود اینا بهانه بود که بعضی از افراد مطرح کردن و گرنه خود عمر اینجا خود عمر می داند که قریش همشون همچین نظری ندارم تازه اینجا گروهی از جوانان قریش هستن هیچ کدوم دیگه هم حرفی نمی زنن اگه می خواد یه اندیشه ی غالبی باشه در مبارزه با امیر المومنین خب پس ماجرا چیست مسئله چیه اینجا که در واقع عرض کنم خدمت شما این مطرح میشه یک بهانه ست که در طول تاریخ مطرح شده مسئله اصلی همون

 اکره

من دوست ندارم

 شما ببینید من چرا میگم بهانه است باز یک گزاره تاریخی دیگه می خوام خدمت شما نمایش بدم که ابن عساکر در دو جای کتابش آورده یک جاشو من نمایش میدم تاریخ مدینه دمشق جلد چهل و دوم خب در اینجا در صفحه سیصد و چهل و نه گزارشی است از ابن عباس ابن عباس میگه

بینا أنا مع عمر بن الخطاب فی بعض الطرق المدینه

 میگه من با عمر داشتم تو بعضی از راه های مدینه می رفتیم تو بعضی کوچه ها

یده فی یدی

 دستش تو دست من بود

 إذ قال لی

 به من گفت یا بن عباس

 ما احسب صاحبک الا مظلوما

من همیشه تصورم اینه که علی که صاحب تویه مظلوم واقع شده

 فقلت

 بهش گفتم که خب اشکالی نداره حالا که اینجوریه حقشو  بهش برگردون خلافت رو بهش بده یا امیر المومنین

 قال فانتزع یده من یدی

 دستش رو از دستم کشید بعد و یه مقداری خلاصه فاصله گرفت و این ها بعد وایستاد

ثم وقف حتی لحقته

 من بهش رسیدم گفت

 یا بن عباس ما احسب القوم الا استصغروا صاحبک

همین حرف اقای سلیمانی امیری آقا این قریشیا کوچیکش شمردن من که مشکلی نداشتم ابن عباس یک جواب خیلی قشنگی اینجا بهش میده میگه

 قال قلت

ابن عباس میگه گفتم 

والله ما استصغره رسول الله حین ارسله و امره أن یاخذ براءه من أبی بکر فیقرأها علی الناس

میگه عمر تو این حرف و میزنی میگه علت اینکه علی خلیفه نشده تو بهش خلافت نمیدی اون مردم کوچیک میشمرنش قریش قبولش ندارن

 ما استصغره رسول الله

رسول خدا علی رو کوچیک نشمرد زمانی که در واقع او رو فرستاد و دستور داد که سوره ی براءه رو از ابوبکر بگیر برای مردم تو قرائت کن اون موقع پیغمبر کوچیک نشمرد یعنی خود این عمل پیامبر هم نشانه این بود که علی بن ابی طالب لیاقت خلافت و جانشین داره چون مسئله مسئله چیه ابلاغ وحی الهی به مردم این وظیفه ی ذاتی رسول خدا بود پیامبر آمد امیر المومنین رو جای خودش گذاشت این همانی ایجاد کرد که آقا وظیفه ذاتی من حجت خدا را علی می تواند انجام بدهد یعنی علی می تواند جانشین من باشد ابن عباسم به خاطر همین این جواب رو به عمر داد چون عمر دلیل میاره مردم کوچیک شمردند لیاقت خلافت داره میگه رسول خدا بزرگ شمرد لیاقت خلافت دارند.

مجری:

تصریح هم کرد به همین مسئله

استاد روستایی:

تصریح کرد داره که

 فسکت

 عمر ساکت شد

 خب خود این نشون دهنده چیه یعنی ابن عباس صحابیه میدونه که این

 استصغر صاحبک

 بهانه است  خود عمر هم عرض کرد که بگو

 اکره

 من دوست نداشتم بله نه اینکه به قول من اونجا میگه

فمنعت

 من مانع شدم اینجا میگه

اکره

 کراهت داشتم اینجا هم که میگه مردم کوچیک شمردن ابن عباس میاد جواب میده میگه نه اقا رسول خدا این رو کوچیک نشمرد جالبه در نقل دیگر تاریخ مدینه دمشق اینجوری که خاطرم میاد اونجا داره که

 ما استصغره الله

 خداوند او رو ببینید عبارت اینجاست

 ما استصغره الله

خداوند علی رو کوچیک نشمرد

 اذ اختاره لسوره براءه

زمانی که علی رو انتخاب کرد برای سوره براءه اینجا بحث انتخاب خداست اونجا  بحث انتخاب رسول خدا حالا کاری نداریم این دو تا نقله که در تاریخ مدینه دمشق آمده و بالاخره نشون دهنده اینه که نه این بهانه بود اون گزاره رو هم ما خدمت شما نشون دادیم نسبت سعید بن عاص آقا این  علی باباتو کشته گفت تو هم کشته بودی اون موقع تو بر حق بودی او باطل بوده خود قریش هم یه عده شون نمی خوام بگم همه بله یه نگاهی هم در بین قریش ممکن بود کینه هایی

 أحقادا بدریا و خیبریا

 اونم خب باشه ممکنه بوده باش در این که شکی نداریم این بوده اما آیا این دلیلی شد که امیرالمومنین خلیفه نشه مگر اصلا خلافت مردمیه خلافت اصلش الهیه درست شد اینم نسبت به این مسئله اما نکته ی دیگری ایشون آمد گفت و گفت آقا عثمان به انتخاب قریش بود چون عثمان کسی رو نکشته بود فلان نکرد جای جلاد و شهیدش اینجوری عوض می کنن خب بله عثمان کسی رو نکشه بود مردم دوستش داشتن و او رو انتخاب کردن  اصلا  اینجوری نیست اتفاقا عثمان به انتخاب شخص  عمر ببینید من گزاره های تاریخی رو قرائت می کنم بینندگان عزیز و ارجمندمون خودشون قضاوت بکنن بالاخره ببینید تاریخ یه دانشیه که کاری به شیعه و سنی نداره رخدادهایی رو ما می آیم از تاریخ میاریم بیرون قضاوت رو می ذاریم به عهده بینندگانمون بشینن ملاحظه بکنن کتاب نهایه العرب فی فنون الادب شهاب الدین احمد احمد بن عبدالوهاب النبیری در جلد نوزده و بیست چاپ دار الکتب العلمیه ذکر قصه شورا در صفحه دویست وسی و نه ماجرای شورا رو می خواد شروع بکنه بعد نکاتی رو میگه تا می رسه به صفحه دویست و چهل میگه که عمر اینا همه بعد از ضربت خوردن عمر میگه

 قال لصهیب

 عمر به  صهیب گفت که

 صل بالناس ثلاثه أیام

 سه روز برای مردم نماز بخون

 و أدخل هولاء الرهط بیتا

 این شش نفر رو این گروه رو وارد یک خانه ای کن

 و قم علی رووسهم

بالا سرشون وایستا

فان اجتمع خمسه و أبی واحد فاشدخ راسه بالسیف

 اگر پنج نفر یک نظر دادن و یک نفر ابا کرد از نظر پنج نفر مخالف اونا بود گردنشو با شمشیر بزن چهار نفر اتفاق کردن و دو نفر مخالفت کردن یعنی چهار نفر و یک نفر اتفاق دارن دو نفر مخالفت کردن

 فاضرب راسیهما

سر اون دو نفر رو بزن

  و إن رضی اثنان رجلا واثنان رجلا

 اگه دو به دو شدن دو نفر یکی دونفر دیگه یکی

 فحکمو عبدالله بن عمر

میگه حکم قرار بدید عبدالله بن عمر رو

 فان لم ترضوا بحکمه

 شما اگر به حکم او راضی نشدن با اون افرادی باشید که

 فیهم عبدالرحمان بن عوف

عبدالرحمان بن عوف در اون ها هست

 و اقتلوا

و بکشید

 الباقین

 بقیه رو در چه صورتی در صورتی که

 ان رغبوا عما اجتمع فیه الناس

اگر از روزی که بقیه گفتن اینا در واقع روگردان بودن

 فخرجوا

 اینا عرض کنم خدمت شما اومدن بیرون و امیر المومنین به عده ای از بنی هاشم گفت که این رو بدانید که ما هرگز در واقع حاکم نخواهیم شد عموش عباس رو دید و گفت

عدلت عنا

 خلافت رو از ما گرفتن گفت به چطور این حرف شما میزنی گفت

قرن بی عثمان

عثمان رو هم قرین من قرار داد و گفت که

 کونوا مع الأکثر

 به اون جمعیت بیشتر باشید اگر دو نفر رضایت دادن به مردی و دو نفر به مرد دیگه یعنی سه به سه شدن درواقع با اون هایی باشید که عبدالرحمان بن عوف با اون هاست

 فسعد لایخالف و ابن عمه

 سعد با پسر عموش عبدالرحمن مخالفت نمی کنه

و عبدالرحمان صهر عثمان

  عبدالرحمنم شوهر خواهر عثمانه

لا یختلفان

 اینا با هم مخالفت نمی کنن

فیولیها احدهما الاخر

 یکیشون میاد دیگری رو برای خلافت بر میگزینه یعنی اگر سعد به عبد الرحمان رای بده عثمانم به عبدالرحمن رای میده به خود عبدالرحمان که به خودش اگر عبدالرحمان به عثمان رای بده سعدم به عثمان رای میده و اگر

 فلو کان الآخران معی لم ینفعانی

دو تا دیگه هم با من باشن هیچ نفعی برای من نداره

چون اون سه تاشون تکمیلن ببینید اصلا بحث انتخاب قریش نیست خب این یک کتاب کتاب دیگ من فقط سندش نمایش بدم کتاب تاریخ المدینه المنوره آقای ابو زید عمر بن شبه النمیری البصری متوفای دویست و شصت و دو قرن سه از دنیا رفته قرن دو به دنیا اومده قرن سه از دنیا رفته جلد سوم کتاب همین ماجرا رو در صفحه ی نهصد و بیست و چهار شروع می کنه و در صفحه نهصد و بیست و پنج این ماجرایی رو که خدمت شما قرائت کردم رو اینجا میاره و ذکر می کنه این از کتاب های تاریخی معتبره این کتاب دقت می فرمایید خب اینم هست اینم وجود داره خب آیا شما در اینجا نشانی از انتخاب قریش می بینید یا نه یک شورای فرمایشی است کاملا که آقا فلانی هر کیو گفت همون قبوله خب آقای عبدالرحمان بن عوف آمد پیش امیرالمومنین بله آمد پیش امیرالمومنین اما چی گفته گفت علی بن ابی طالب تو بیا بر چی عمل کن بر کتاب خدا سنت رسول خدا و نظر شیخین درسته امیر المومنین فرمودن کتاب خدا بله سنت رسول خدا بله اما نظر اون دو نفر خیر اجتهاد و رای نظر خودم ببینید حالا آقای عرض کنم خدمت شما سلیمانی امیری میگه استبداد رای ولی علمای اهل سنت اینجوری اصلا تفسیر نمی کنن آقای عرض کردم خدمت شما ماوردی یک عبارتی رو داره که به قول معروف میگه علی بن ابی طالب اگر آمدزز  و در واقع چیز کرد مخالفت کرد با نظر شیخین این علتش چی بود علتش این بود که علی بن ابی طالب خودش رو از شیخین در واقع اعلم می دانست یک عبارتی رو آقای ماوردی در کتاب خودش داره در الحاوی در اونجا در الحاوی الکبیر اینجوری که خاطرم هست که میگه به قول معروف علی بن ابی طالب حالا خودشو اعلم از عرض کنم خدمت شما عمرو ابوبکر و این ها می دونست درست شد به خاطر این بود که در واقع نظر اون ها رو قبول نکرد و با اون ها مقابله کرد این چیز میگه عالم تر از اوناست بعد رفت پیش عثمان گفت بله من نظر اون ها رو قبول دارم خب امیرالمین در بحث تقسیم بیت المال نظر آن ها رو قبول نداشت نظر رسول خدا قبول نیست خب امیرالمومنین در بسیاری از مواردی که حالا مثل مثلا نماز تراویه و خیلی از مواردی که بالاخره مثلا بعضیش عمر بنا نهاد بعضی هاش رو ابوبکر بنا نهاد امیر المومنین قبول نداشت اینا رو پس صحبت استعداد رای نیست صحبت اینه که امیرالمومنین شخصیتی است که با سنت رسول خدا موافق هست و اعتراض هایی که بالاخره برخی از افراد داشتن این ها رو قبول نداره خب مثلا شما ببینید من یه نمونه از این موارد رو خدمت شما عرض می  کنم که عرض کنم خدمت شما در کتاب نسایی آمده سنن نسائی و آقای محمد ناصرالدین البانی هم این رو در واقع میاد و تصحیح می کنه روایتی است که البانی تصریح می کنه که به قول معروف این روایت کاملا معتبر من عبارت رو کاملا حفظم اما عرض کنم خدمت شما به خاطر این که بینندگان عزیز و ارجمند ما در واقع بیان

مجری:

مستندات رو دقیقا ببینن

استاد روستایی:

مستندات رو دقیقا ببینن من این عبارات رو اینجا از کتاب خود البانی قرائت می کنم که در واقع آقای البانی میاد این عبارت رو میگه عبارت از عمر بن خطاب ایشون میگه که

فوالله انی

ببینید من حالا تا عبارت در نرم افزار پیدا میشه این رو عرض کنم

فوالله انی

 به خدا قسم من

 لأنهاکم عن المتعه

 من شما رو از عبارت آمد ببینید از متعه نهی می کنم

 و انها لفی کتاب الله ولقد فعلها رسول الله

 هم در قرآن آمده و هم در کجا هم پیغمبر عمل می کرد ببینید عبارت رو اگر دوستان اتاق فرمان نمایش بدن مانیتور بنده رو می بینید از ابن عباس

 سمعت عمر یقول والله

 از عمر شنیدم که

 می گفت به خدا قسم من از متعه نهی کردم در حالی هم در قرآنه هم پیامبر انجام می داد بعد اینجا میگه

 یعنی العمره فب الحج

حالا این توضیح ابن عباس توضیح نسائی توضیح هر کس کاری نداره اون میگه بحث متعه الحج شد چیزیه که عمر نهی می کنه در قرآن هست و سنت رسول خدا هم هست البانی هم میگه آقا صحیح الاسناد سند معتبر همین بحث متعه حج رو آقای عثمان مخالفت می کنه قبول نداره مثل عمر در واقع و امیر المومنین با عثمان درگیر میشه ببینید عرض کنم خدمت شما من اینجا نمایش بدم در واقع بفرمایید اینجا کتاب کتاب های متعددی آمده از جمله کتاب صحیح بخاری کتاب صحیح بخاری ببینید اینجا چاپ های در واقع تک جلد دار ابن کثیر اینم صفحه شماره پونصد و شصت و هفت بفرمایید آقای مروان حکم میگه میگه عثمان و علی رو دیدم که عثمان از متعه نهی می کرد که جمع بین متعه و حج عمره بکنه

 فلما رأی علی أهل بهما لبیک بعمره و حجه

آمد و گفت لبیک به عمره و حج و گفت امیر المومنین چی فرمودن فرمودن

 ما کنت لأدع سنه النبی لقول أحد

من سنت رسول خدا رو به خاطر قول کسی کنار نمی ذارم یعنی چیه همون بحث متعه حجه اینجا بحث این رو آقای عثمان در واقع قبول نداره اون جمع رو عمر قبول نداره امیرالمومنین میگه آقا این سنت پیغمبر خود عمرم میگه این سنت پیغمبر در قرآنم هست اگه امیرالمومنین آمده مخالفت کرده و گفته آقا اجتهاد و رای بحث استبداد رای نیست بحث اینه که بگی آقا این میزان کتاب خدا و سنت رسول خدا باید باشه یعنی نظر طرف مقابل رو به عنوان سنت رسول خدا قبول ندارد  و این نکته است

مجری:

به بیان دیگه اصلا این سه تا با هم قابل جمع نیستن یعنی در آن واحد نمیشه یک نفر هم به کتاب الله هم سنت پیامبر هم سیره شیخین عمل بکنه

استاد روستایی:

بله یعنی می خواد بگه اینا با هم قابل جمع نیست من قبول ندارم و آقای ماوردی هم عرض کردم ماوردی اصلا میاد میگه آقا نکته اش اینه که علی بن ابی طالب در واقع خودش رو اعلم از اون افراد می دونست لذا آمد و مخالفت کرد نکته اش این بود وگرنه این نبود که مثلا شما بگید علی بن ابی طالب مثلا استبداد در رای داره امیرالمومنین ملاک براشون سنت پیامبر بود  اما یک نکته دیگرم من عرض می کنم اینجا و اونم اینک در شورای شش نفره به امیرالمومنین کاملا ظلم شد یعنی اصلا بحث درواقع قریش نبود که قریش امیرالمومنین رو بزنه کنار خب شخص دیگری امیر المومنین رو کنار زد من عرض کردم این شعار فرمایشی بود من یه متن تاریخی رو می خوام قرائت بکنم خدمت بینندگان عزیزمون که در چندتا کتاب آمده یکی در کتاب حیاه الحیوان الحیوان الکبری آقای دمیری این متن آمد در جزء اول این کتاب در صفحه دویست و بیست و یک ماجرایی است درباره خلافت معاویه بن یزید بن معاویه پسر یزید که بهش گفتن آقا خلیفه میشوی نمی شوی و این ها یه حرفایی زده این آقا ببینید جملات طولانیه که نمی دونم جد من حقش نبود بابای من حقش نبود علی بن ابی طالب حقش بود اینا همه رو این بالا میاد ذکر می کنه بعد میگه بغض گلوش رو گرفته و خلاصه می خواست گریه بکنه و این ها گفت آقا من دنبال خلافت شما نیستم و نمی خوام به قول معروف خلافت شما رو بپذیرم و این حرف  ها بعد تا میرسه به اینجا دقت بکنید میگه که در زمان عمر

 انه ما کان من حین جعلها شوری

 میگه زمانی که به قول معروف عمر خلافت رو در شورا قرار داد

 و صرفها عمن لایشک فی عدالته ظلوما

 میگه برگرداند خلافت رو از کسی که شکی در عدالتش نبود ظلوما در حالی که اون فرد مورد ظلم واقع شد یعنی امیر المومنین این تحلیل معاویه پسر یزید اصلا قری شی در کار نیست نکته اینه و بعد جالب اینجا است که حالا بعد که این مطالب رو میگه آقایون بنی امیه میان معلم این رو که عمر المقصوص هست میان این رو زنده زنده در واقع از بین می برن و می کشنش میگن تو بهش یاد داده بودی این رو زنده زنده دفنش می کنن

 دفنه حیا

 زنده زنده میگن تو بهش یاد داده بودی خب این یه نقله تاریخ در کتاب الإشاعه لأشراط الساعه آقای برزنجی هم این مسئله آمده ببینید درواقع ایشون میاد این رو نقل می کنه نقل می کنه میگه عمر آمد این رو در شورا قرار داد

و صرفها لایشک فی عدالته ظلوما

 ظلم شد به ایشون باز این مطلب در بعضی منابع دیگه هم آمده که من حالا به خاطر اقتصار این رو ازش عبور می کنم پس بنابر این اصلا این مسئله که آقا قریش نخواستن بهانه است  نمیگم که قریش با امیرالمومنین همه خوب بودن خوش و خورم نه اونا هم به قول معروفه از این اقدامات امیر المومنین ناراحت بودن اما چرا آقای سلیمانی امیری میای اصل ماجرا رو منحرف می کنی

مجری:

اصلا تصمیم در اون شورای شش نفره به صورت مستقیم هرچه بود همین سه نفری بودن که تکلیف مشخص می کردن

استاد روستایی:

اتفاقا هیچ سهمی نداشت اینجا بله قریش مشکل داشتن با حضرت درست شد در ابتدای خلافت در ابتدای خلافت یه مشکلاتی وجود داشت اما تو ماجرای به قول برای شورای شش نفر که وقتی میای نه بابا اصلا ماجرا قریش نیست ماجرا کس دیگه هست خب اما حالا از همه اینا بگذریم من آخرین عرضمو بکنم خیلی دیگه در این زمینه صحبت کردم اصلا چرا امیرالمومنین پیش بعضی از این قریش محبوبیت نداشت یه بخش اون ماجرایی که حضرت صدیقه طاهره فرمودن که بالاخره امیر المومنین شمشیر حقی داشتن و کسانی که بالاخره با موعظه اینا حرف حق رو نمی پذیرفتن ناچار بودن بالاخره این توطئه گرها رو باهاشون مقابله کنن اما یک مسئله دیگه هم بود چرا بعضیا محبوبیت داشتن امیرالمومنین محبوبیت نداشت ببینید یه عبارت تاریخی رو من می خوام نقل بکنم از کتاب استیعاب ابن عبدالبر خب خود ابن عبدالبر آندلسی یک شخصیتیه که در یک فضای اموی زیست علمی داشته در شام این آدم خب این آدم در شام بالاخره درس های خونده و یک فضایی داشته و این ها خب این آدم ابن عبدالبر آندلسی در الاستیعاب در جلد سوم یه عبارتی رو ذکر می کنه عبارت جالبه صفحه هزار و چهارصد و بیست و دو میاد درباره معاویه صحبت می کنه یک ملاکی رو میگه که ما با شناخت افرادی که حالا یا بعضی از افرادی که قبل معاویه بودن می تونیم این ملاک رو تسری بدیم خب آقای معاویه میگه من نسبت به علی نسبت به سه مسئله در واقع با علی علیه علی کار کردم مطالب گوناگون تا میرسه به اینجا میگه

 فکنت أحب الی قریش منه

من نزد قریش دوست داشتنی تر بودم از علی چرا

لأنی کنت أعطیهم و کان یمنعهم

من بریز و بپاش می کردم به اینا پول می دادم اما علی به اینا پول نمی داد

 فکم سبب من قاطع  الی و نافر عنه

 میگه چه بسیار افرادی که بالاخره از او قطع شدن بریدن و در واقع آمدن سمت من آمدن سمت من

 و نافر عنه

 از او بریدن

مسئله مسئله چیه پول بده به یه سری افراد امیر المومنین به عقیل برادرشونم که می رسه به ناحق پول نمی دن و بالاخره اون دستشونو نزدیک آتش میبرن بالاخره میگه تو حاضری تو می خوای منو بسوزونی میگه تو می خوای با آتشه خدا بسوزونی امیرالمومنین به برادرشم پول اضافه نمیده بله فلانی صبر کن سر ماه برسه بالاخره اون موقعش برسه حقوق من که بخواد از بیت المال داده بشه شما اونو داشته باشن آقا من نمی خوام این رو من چقدر صبر کنم تو بالاخره خلیفه مسلمینی حضرت به برادرشم پول اضافه نمیده اما خب معاویه در واقع میاد این کار رو انجام میده این عطاها قبل از معاویه عثمان اگر عطاها رو انجام نمی داد خب لذا اینا پیش قریش ارزش دارن

مجری:

جالبه این آقای عثمان علی رغم اون تعهدی هم که داده بود که قرار بود به سیره شیخین اقلا عمل بکنه طبق گزاره های تاریخی هم ظاهرا همین بوده که بالاخره خلیفه ی دوم یا خود خلیفه ی اول آن چنان بریز و به پاشی نداشت که مورد اعتراض مثلا خیلی وقتا این شاخص بشه که بله این فرد داره اقوام خودش رو سر کار میاره داره چنین بریز و به پاش هایی می کنه زندگی مرفهانه ای داره در صورتی که دقیقا توی زندگی همین عثمان تمام این ها به چشم می خوره

استاد روستایی:

ببینید اینا هست البته ببینید در این میزانی که فرمودید که این ها فامیل های خودشون رو سر کار نیاوردن من با شما موافقم اما در مورد بریز و بپاش یک مقداری عرض کنم خدمت شما با شما موافق نیستم یعنی هم داستان نیستم

مجری:

در زمان خلیفه اول و دوم چنین جریانی بوده

استاد روستایی:

بله ببینید در کتاب طبقات الکبیر ابن سعد که ببینید مورخ در واقع متوفای دویست و سی تازه یکی از اقوال دویست و بیست و هشت گفتن دویست و سی و دو گفتم ولی دویست و سی حالا معمولا مثلا دویست و سی ببینید این کتاب در جلد سوم یه عبارت رو میاد نقل می کنه که البته در منابع دیگه هم هست منتها این به عنوان یک منبع متقدم من این رو عرض می کنم شخصیتی هم نیست که با امیرالمومنین رابطه خوبی داشته باشه در این کتاب در صفحه صد شصت و هفت میگه

 فلما اجتمع الناس علی ابی بکر قسم  بین الناس قسما

 آمد تقسیم به مردم داد پول داد به مردم

و بعث إلی عجوز من بنی عدی بن النجار

 رفتم پیشی پیرزنی از قبیله بنی عدی بن نجار

 بقسمها

 گفتم این پولو براش ببرید کی برد زید بن ثابت برد پیرزن گفت که

 ما هذا

 این چیه گفت

قسم قسمه ابوبکر للنساء

این بالاخر یه تقسیمی که ابوبکر برای زنا قرار داده

قالت اتراشونی عن دینی

 شما به من رشوه بدید گفت که نه گفت که

 أتخافون أن أدع ما أنا علیه

 خب حالا برا دینم نمی خواد به من رشوه بدید پس می خواهید می ترسید من بیعتم رو زمین بزنم گفتن نه گفت

 فو الله لا آخذ منه شیئا ابدا

 پس منم نمی گیرم این پول رو بردن پیش ابوبکر ابوبکر گفت

 و نحن لا نأخذ مما أعطیناها شیئا أبدا

ما هم از اون پولی که دادیم نمی گیریم ببینید قسم بین الناس بین مردم این یک بریز و بپاش یه بریز به بپاش دیگه هم ما در دوره در واقع ابابکر داریم که این هم باز تاریخ این رو ثابت کرده آقای سبط بن جوزی در کتاب مرآت الزمان فی تباریک الأعیان در جلد چهارم میاره این بریز و بپاش رو شما دقت بکنید در اینجا روایتش صفحه جلد چهار صفحه دویست و هفتاد و شش ابن اسحاق نقل می کنه آقای چیز از ابن اسحاق  نقل می کنه تا میرسه به علی بن حسین میگه که حضرت زهرا سلام الله علیها آمدن پیش ابو بکر ابوبکر روی منبر بود گفتن آیا در قرآن نوشته که از پدرت ارث ببری من ارث نبرم ابوبکر اومد گریه کنه گفت نه تو از بابات ارث می بری و این ها

فکتب له بفدک

سند فدک رو بهش داد

عمر وارد شد گفت این چیه گفت کتابی است که

 کتبته لفاطمه میراثها من أبیها

 بعد عمر یک جمله ای میگه

 فماذا تنفق علی المسلمین و قد حاربتک العرب کما تری

فماذا تنفق علی المسلمین

از کجا می خوای خرج بدی به مسلمونا پول بدی به مسلمان ها یعنی بریز و بپاش اونجا هست یکیش ماجرای فدکه البته اون ماجرایی که زید بن ثابت هست اون با این فرق می کنه اون یکی دیگه هست دو تا مسئله است و اون از درآمد فدک نیست من تحلیل های تاریخی مفصلی در اون زمینه دارم که حالا در جای خودش اون باید گفتگو بشه اما عرضم اینه ببینید این بریز و بپاش ها اونجا هم هست اما امیرالمومنین به برادرشم حاضر نیست پوله اضافه بده لذا اینا با هم دیگه متفاوت اون میشه محبوب این میشه غیر محبوب در خدمت شما هستیم

مجری:

بسیار زیبا بسیار عالی این ریشه هایی که بالاخره باعث محبوبیت میشه باعث تنفر میشه این ها رو آدم باید ریشه ای بررسی بکنه صرف اینکه بگیم بله الان چنین فردی محبوبیت نداره خب آیا این میشه دلیل ملاک آیا این میشه مورد رضایت خداوند اگر قراره به چنین به دست آوردن چنین محبوبیت هایی باشه بله افرادی که بیشتر رشوه رو میدن افرادی که بیشتر می تونن اطرافیان خودشون رو به کار بگمارن افرادی که بیشتر مخالفت بکنند با سنت پیامبر خب طبیعتا بیشتر موافقت بکنن با سنت دشمنان خب طبیعتا اون دشمنان رو هم می تونن جذب بکنن اما آیا این میشه اون اسلام اصیلی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دنبال اجرای اون بین مردم و بین جامعه مسلمانان بعد از خودشون بودن این دیگه سوالیه که قضاوتش با شما بینندگان عزیز باشه حضرت استاد اگر اجازه بدید یک فاصله ای بگیریم میان برنامه کوتاه خواهیم دید ان شالله برمی گردیم و در خدمت شما بینندگان عزیز و ارجمند خواهیم بود

میان برنامه

مجری:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد عرض سلام مجدد خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خب الحمدالله این توفیق رو داریم همچنان با برنامه کاوش در خدمت شما هستیم برنامه ای که این افتخار رو داریم در محضر استاد حضرت حجت الاسلام و المسلمین دکتر روستایی هستیم و همونجور که تا اینجای برنامه مشاهده کردید در راستای پاسخگویی به شبهاتی که این افراد با نام باستان گرایی این ها رو مطرح می کنند هستیم و البته تمام افرادی که پیگیر شبهاتی هستند که به شیعه وارد میشه می تونن از این برنامه استفاده بکنن طبیعتا شبه شبهه ای هست که نسبت به غیر افرادی که معتقده به مذهب تشیع هستن در بینشون بالاخره این شبهات رو نسبت میدن به مذهب حقه خب علی ای حال حضرت استاد ما کلیپ اول رو بحمدالله به پایان رسوندیم و اون نکات دقیق و ظریفی رو که فرمودید قابل توجه بود نسبت به کلیپ بعد اگر نکته مقدماتی هست بفرمایید که ان شاالله بعد از اون وارد کلیپ بشیم

استاد روستایی:

خواهش می کنم عرض کنم خدمت شما بحث بعدی ایشون در مورد اینه که آیا امیرالمومنین بالاخره در خلافت در سیاست ضعیف بوده یا خیر بعد ایشون میاد میگه که بله بالاخره میاد بحث رو می کشونه به سمت هجوم این که مثلا شیعه میگه عده ای به خونه امیر المومنین حمله کردن و حضرت زهرا رو کشتن و اینا در کتاب های سلیم اومده و مورخین قبو ندارن و حتی مثلا ابن ابی الحدید هم رد می کنه و و به قول معروف اینجوری نمیشه اگه این بود که بنی هاشم سکوت نمی کردن و امثال این حرفا رو میزنه و دوباره میاد میگه بله امیر المومنین استبداد در رای داشتن اما خلفا استبداد در رای نداشتن و بالاخره از حضرت مشورت می گرفتن و میگه بالاخره ایشون در زمانی هم که خلیفه شد از کسی مشورت نگرفت حتی دوستان خودشون خودش رو قبول نداشت و این حرفا این کلیپ دومش حالا ان شالله اینو با هم ببینیم و با هم صحبت کنیم

مجری:

بسیار خب پس باز هم کلام در این هست که بالاخره از یکی از مناقب امیرالمومنین که ذکاوت و سیاست مداری ایشون بود این رو زیر سوال بخواد ببره و در طرف مقابل بخواد نسبت های ناروا رو نسبت به وجود نازنین حضرت آقا امیرالمومنین نسبت بده ببینیم خود اصل کلیپ رو از زبان این کارشناس کلیپ شماره پنجاه و چهار چهل و یک رو با هم ببینیم

کلیپ دوم:

شما که میگید که علی در دوران حکومت خودش دارای سیاست حکومت داری نبوده و از اون درایت برخوردار نبوده چگونه مورد مشابه و اظهار نظر از طریق اون خلفای دیگه قرار می گرفته بله نخست اینکه بحث فاطمه و عمر رو خب ما در گذشته بهش اشاره کردیم خلاصه عرض بکنم خیلی از مورخانی که خب متمایل هستن به شیعه حتی افرادی مثل ابن ابی الحدید هم این نقلی رو که آوردند عمر به همراه عده ای آمد خانه ی فاطمه رو آتش زد ریسمانی به گردن علی انداختن او رو برای بیعت بردن اونایی که مثلا شما در کتاب سلیم بن قیس هلالی و دیگران می خوانید این ها رو کاملا غیر معقول می بینه و به نظر منم همینه اساسا بنی هاشم کسانی نبودن که در برابر چنین جریانی سکوت بکنن یا انصار کسانی نبودن که در برابرشون این رفتاری با دختر پیامبر اسلام سکوت بکنن ولی خب اختلافات وجود داشته و عمر هم با اون خشونت و تندی های خاصی که داشته سعی می کرده از انشقاق در درون جامعه اسلامی پرهیز بکنه اما به هر حال اینا مشکلاتی بود که پیش اومد ولی این داستان هایی که شیعه ی امامیه بخصوص اون رو ساخته به نظر من فاقد وجاهت در مورد مشاوره خب اولا یکی از مشکلات بزرگ علی که حالا ما بعدا به او خواهیم پرداخت استبداد رای او بود و نکته دوم کسانی که عملا مثل حالا خلفای سه گانه با صحابه بزرگ محمد مشورت می کردند رو در کنار خودش نمی پذیرفت و عمده کسانی که بر علی حاکم بودند همان شورشیانی بودند که به نوعی عثمان رو کشتند و بعد علی رو به کوفه بردند در انجا هم سعی کردند بر او امیر باشن این نقلی نیست که من گفته باشم افرادی مثل ابو مسلم خولانی هم دیدن زمانی که به کوفه آمدن و اشاره کردن که تو ظاهرا در میان مردمی هستی که اون ها امیر تون اون ها هستن که به تو فرمان میدن اما صحابه پیامبر با همه مشورت می کردن در بخشی از امور نظر علی رو می پذیرفتن در بخشی دیگر نظر دیگران رو می پذیرفتن علی در آن زمان هنوز حاکم شهری نشده بود که درایت او مشخص بشه سیاست او مشخص بشه و افراد دیگر هم همین گونه بودن طلحه زبیر هیچ کدم این ها حکومت نداشتند یا عثمان حکومت نداشت ولی دیدیم در نظرات مشورتی همه این ها رو جمع می کردن در کنار هم مشورت می کرد ولی علی در دوران خودش متاسفانه این سیاست رو نداشت که از بزرگان مشورت بگیره حتی گاهی نظر افرادی مثل مغیره و ابن عباس رو کم که به نظر درست می آمد به کار نگرفت و اون دیدگاه خاص خودش رو داشت که این بی سیاستی است شما به عنوان یک سیاست مدار باید نگاه بکنید که کسانی که ممکنه از طایفه ی شما نباشند از بنی هاشم نباشند اما انسان های اهل درایتی باشند دارای خردی باشن از اون ها بهره ببر استفاده بکنید یکی از مهم ترین کارهایی که معاویه کرد مسئله ی پیوند نزدیکیش با عمرو بن عاص بود حالا ما بعدا به این خواهیم پرداخت اما یادمون نره امر کسی بود که جزء پیشگامان معترض به عثمان بود حتما به خاطر این دو مشکلی که با عثمان داشت همسر خودش رو که خواهر عثمان بود طلاق داد یعنی ام کلثوم که دختر عقبه بود بعد به طرف فلسطین رفت و یکی از کسانی بود که مردم رو بر علیه عثمان شوراند معاویه زمانی که نیاز داشت به راحتی عمر رو در خدمت گرفت به او وعده داد یک انسان سیاسی در امر سیاسی این کارو می کند یعنی می داند که چگونه اختلافات خودش رو حل بکنه و بعد هم دیدیم به خاطر تدابیری که عمر اندیشیده بود محبوبیتی که او در مصر داشت و مسائلی از این دست هم خودش رو از آن منگنه بیرون آورد هم توانست مصر رو فتح بکنه و کارهای دیگر انجام بده ولی علی متاسفانه نه تنها کسانی رو که به نوعی شاید مخالف او بودن رو جذب نکرد که حتی دوستان خودش رو هم در کنار خودش نتوانست نگاه داره بنابراین وقتی شما در پیرامون خودتون مشاوران درستی ندارید عقول و فحول درستی ندارید تصمیمتون هم  می تونه دچار مشکل کنه شما رو سیاست مدار برجسته سعی می کنه افراد مختلفی که کارکشته هستن در کنار خودش جمع بکنه نه اینکه الزاما حتما نظر اون ها  رو بپذیره ولی حرف اون ها رو بشنوه سخن اون ها رو بشنوه به همین دلیله که من عرض می کنم علی در امر سیاست بهره چندانی نداشت و در برابر کسانی قرار گرفته بود که اون ها در سیاست چیره دست بودن و خب دیدیم بر سر حکومت او هم چه آمد که البته در آینده با شرح و بسط بیشتری به اون خواهیم پرداخت

مجری:

عجب بسیار خوب خب دیدیم با هم این سخنان آقای سلیمانی امیری رو باز با همین آخر صحبتاشون شروع بکنیم یه نکته ای داشت که در کلیپ قبل هم باز به این اشاره کرده بود نسبت به اینکه تمامی افراد مگر افراد اندکی که حالا توی کلیپ قبل می گفت و کسی که مثلا اطراف حضرت امیرالمومنین مونده بود عمار بود و توی این کلیپ هم تصریح می کرد به اینکه بالاخره به خاطر بی سیاستی که دچارش شده بود امیرالمومنین این باعث شده بود که دیگه حتی دوستان خودش هم دشمنش بشن العیاذ بالله در خدمتتون هستیم با همین صحبت شروع بفرمایید

استاد روستایی:

ببینید اولا این جمله ای که ایشون داره میگه که تنها کسی که مدافع امیر المومنین بود عمار بود این دروغ محضه ببینید این نیست طبق تاریخ ما اصلا به قول معروف اولا در بین صحابه افراد فراوانی داشتیم که امیرالمومنین رو افضل و برتر می دونستن از دیگران مثلا ببینید آقای باقلانی در مناقب الائمه الاربعه اینجا ذکر می کنه در این کتاب ملاحظه بفرمایید در صفحه ببینید شماره به قول معروف دویست و نود و یک مسئله ای رو شروع می کنه که قوم می گفتن علی افضل از عثمان بعضیا میگن عثمان افضل بعد میاد راجع به این ها می خواد نظر افراد مختلف رو بگه تا میرسه به صفحه ی بعدی که صفحه ی شماره دویست و نود و چهاره میگه

 القول بتفضیل علی مشهور عند کثیر من الصحابه

 اصلا بسیاری از صحابی مشهور بود بعد میاد میگه عبدالله بن عباس حذیفه بن یمان عمار جابر بن عبدالله ابی هیثم بن تیهان و غیره خب این بین اینا مشهوره این یک آقای عرض کنم خدمت شما ابن خلدون یک عبارتی رو میاره در مورد اینایی که در واقع کنار امیر المومنین بودن و ابن حزم آندولیسی هم یه عبارت دیگه میاره من اول عبارت ابن حزم اندرستی رو خدمت شما نمایش بدم که معلوم بشه اساسا اصلا از کی نظریه محبوبیت ابوبکر معروف مشهور شد از کی ببینید

کتاب الفصل فی الملل و الاحوال و النحل

 در جلد چهارم صفحه همون ابتدای

الکلام فی وجوه الفضل و المفاضله بین الصحابه

اینجا ایشون میاد میگه که آقا به قول معروف درباره اینکه اختلاف کردن مردم که افضل الناس بعد از انبیاء چه کسانی هستن میگه بعضی از اهل سنت و معتزله و مرجئه و همه ی شیعه گفتن افضل امت علی بن ابی طالب خب بعد میگه این رو ما روایت کردیم

نصا عن بعض صحابه

 و از جماعتی تابعین بعد میاد میگه خوارج همشون و بعضی از اهل سنت و بعضی معتزله و بعضی مرجئه گفتن اول ابوبکر بعد عمر یعنی اصلا اساسا اولین کسانی که آمدن ساز مخالف زدن و کسان رو مقابل امیرالمومنین افضل معرفی کردن اولین فرقه فرقه ی خوارج اینا بعدم میاد میگه آقا ما اتفاقا از بیست تا صحابه نقل کردیم که

 اکرم الناس علی رسو الله علی بن ابی طالب

اصلا گرامی ترین مردم علی بن ابی طالب و زبیر خب اینم نقله ایشون اما یه عبارتی آقای ابن خلدوون داره که در واقع اون رو هم شایسته است که ببینیم که آیا واقعا کسانی که دور امیرالمومنین بودن در ماجرای به قول معروف خلافت فقط عمار بود نه اینجوری نیست ما یه نمونه من می خوام نمایش بدم چون شبهاتی در این کلیپ هم بود آقای ابن خلدوون در این کتاب تاریخ ابن خلدون جلد سوم میاد میگه که ببینید اولا مبدأ دولت شیعه کیه زمانی که رسول خدا از دنیا رفت

کانو

 یعنی کی اهل بیت اهل بیت رسول خدا نظرشون چی بود

 یرون انهم أحق بالأمر و ان الخلافه لرجالهم دونهم من سواهم من قریش

 اهل بیت نظرشون این بود اهل بیت فقط امیرالمومنین نیست حتی طبق اگه طبق درواقع اندیشه های ابن خلدون بریم جلو خب آل رسول خدا شامل نمی دونم عباس و فرزندانش و اینا همه میشه اینا همه میشه که تو صحیح مسلم هم عبارت آورده خب حالا از اینا بگذریم ادامه میگه

 و فی قصه الشورا

یعنی شورای ابابکر یعنی شورای سقیفه میگه

 ان جماعه من الصحابه کانوا یتشیعون لعلی

جماعتی از صحابه شیعه علی بودن و اعتقادش این بود که علی شایسته خلافت هست نه غیر علی و زمانی که به غیر علی رفت خلافت منتهی شد به ابابکر و این ها

 تاففوا من ذلک اسفوا

 ناراحت شدن صرف وتاسف خوردن مثل کی مثل زبیر مثل عمار مثل مقداد و غیره یکیش عماره آقای سلیمانی امیری نه فقط عما این نسبت به اون نکته اول ایشون اما

مجری:

وقتی که بالاخره کلام کلام ابن تیمیه رو مثل اینکه مشاهده می کنه که سعی نکرد

 کثیر من الصحابه ینغضون

 دیگه نتیجه اش میشه همین یعنی منشاها

استاد روستایی:

بله او دنبال حرف های امثال ابن تیمیه هست وگرنه اونی که مورخی حتی مثل ابن خلدون گفته خلاف این حرف این آقاست اما نکته ی بعدی ایشون آمد گفت آقا این ماجرای هجوم ساخته شیعه است خب اولا اینجوری نیست خود ابابکر به این اعتراف کرده خب و حتی در منابع دست اول اهل سنت هم هست شما ببینید ما به قول معروف در کتاب انصاب الاشراف بلاذری عبارتی داریم انصاب جلد سوم اینجا یک نکته ای رو از معاویه نقل می کنه که معاویه به امیرالمومنین میگه علی یکی از ایراد های تو اینه که در زمان خلافت خلفا بیعت با خلفا

أبطائک عن الخلفاء

 کندی کردی نیومدی تو رو می کشیدن همونجوری که شتر مخشوش رو می کشن یعنی این کنایه از شدت و حدت

تقاد کما یقاد الجمل المغشوش

 تو را اینجوری می کشیدن این یه نقله یه نقل دیگری ما داریم در همین کتاب بلاذری که در واقع بخشنامه جناب ابابکر رو به عرض کنم عمر در واقع روایت می کنه و دستور ابابکر به عمر رو که میگه

 ائتنی بأعنف العنف

 علی بن ابی طالب و برو به سخت ترین صورت ممکن و به سخت ترین شکل ممکن بیار اینم بلاذری اینا هیچ کدوم ساخته شیعه نیست مگر شیعه انقدر مثلا آنقدر در طول تاریخ قدرت داشته بیاد توی تمام کتب تاریخی دست ببره اضافه بکنه نه اینجوری نیست تهدید به آتش سوزی ساخت شیعه نیست مصنف ابن ابی شیبه اینو نقل کرده ما قبلا این رو نقل کردیم از جلد بیستم مصنف ابن ابی شیبه و در صفحه پونصد و هفتاد و نه روایت سی و هشت هزار و دویست که تهدید شد اینی که به ق.ل معروف با شعله آتش آمدن این شیعه نگفته آقای بلاذری در انصاب الاشراف در جلد اول صفحه پونصد و هشتاد و شیش میاد این رو نقل می کنه که

 فجاء عمر و معه فتیله

 عمر آمد با شعله آتش ببینید به شعله ی آتش آمد این رو ما نگفتیم اینا همه کتب اهل سنته و عرض کردن ماجرای هجوم به بیت رو ما نیومدیم بسازیم علمای اهل سنت نقل کردن آقای طبری با سند معتبر از خود ابابکر این رو نقل می کنه که ابابکر میگه نه آقا کاش این کارو نمی کردم خب ببینید من در تاریخ طبری این رو نمایش دادم خدمت شما بفرمایید این کتاب تاریخ طبری من فقط خیلی سریع عرض کنم به خاطر اینک بارها بارها اینا رو ما نمایش دادیم ولی آقای اصرار داره حرف های باطلش رو تکرار بکنه ببینید تاریخ طبری جلد سوم صفحه چهارصد و بیست و نه شروع میشه روایت صفحه چهارصد و سی

فوددت انی لم اکشف بیت فاطمه عن شیء و إن کانوا قد غلقوه علی الحرب

 ای کاش خانه فاطمه رو من چیکار نمی کردم میومدم و در واقع حریمش رو نمی شکستم حتی اگر برای جنگ بسته شده بود خب این یعنی چی خب اینا ما اینا رو نساختیم طبری این طبری اون بلاذری و اون ابن ابی شیبه از مورد متعدد ما داریم نقل می کنیم پس بنابراین این ماجرای هجوم رو ما نساختیم اما نسبت به اینکه داره میگه که علی بن ابی طالب استبداد رای داشت و با کسی مشورت نمی کرده و این حرفا دو تا مسئله وجود داره اولا یکی اینکه ماجرای حاکم اسلامی حاکم قرار نیست بیاد به قول معروف هر چه مردم گفتن عمل بکنه ما حتی در به قول معروف در معارف اسلامی هم در قرآن داریم که شما با مردم مشورت بکن اما

فاذا عزمت فتوکل الی الله

 زمانی که خودت تصمیم گرفتی چون به هر صورت این مسئله مشورت در روایت ما بوده امیرالمومنینم بهش پایبند بودن اما قرار نیست که هرچی مردم گفتن خب مردم میرن ممکن که یکی مثل عقیل باشه باهاش مشورت می کنی  دوست داری پول بیشتر بدم اره خیلی دوست دارم اما قراره بهش داده بشه نخیر یک کسی میگه آقا من دوست دارم امروز این مدلی جامعه اداره بشه یکی میگه اون مدلی اداره بشه این که نشد که سنگ روی سنگ بند نمیشه

به ضرر خود جامعه میشه سوره حجرات

 لَوْ يُطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ

سوره حجرات آیه 7

خودتون به سختی می افتید خودتون به سختی میدید اصلا نمیشه جامعه هرج و مرج میشه چون نظرات افراد متفاوته درست شد اما غیر از اون آیا امیر المومنین اساسا حتی تو امر خلافت با کسی مشورت نمی کرد چرا می کرد ببینید من گزارش تاریخی نمایش میدم کتاب شرح الاخبار قاضی نعمان مغربی متوفای سیصد و شصت و سه یه عبارتی رو نقل می کنه میگه امیر المومنین وقتی خلیفه شد یه کسی رو فرستاد آقای صعصعه رو فرستاد داخل مسجد

ثم دخل المسجد

 صعصه وارد شد

 فصلی رکعتین

 دو رکعت نماز خوند

ثم دخل علی ازواج النبی

 به دستور امیرالمومنین رفته بودا وارد بر زنان پیامبر شد

امرأه امرأه

دونه دونه

 یقول لکل واحده منهن

 به هرکدومشون گفت

 ان هذا رجل قد بویع

یعنی علیا با او بیعت شده

 فما ترین فی بیعته

 نظر شما چیه امیر المومنین گفت برو با دونه دونه شون صحبت کن

فتقول بایعت

دونه دونه چی می گفتن می گفتن

 بایعت

بیعت کردیم

 و یقول

 آقای صعصه

 الله مشهد علینا

 خدایا شاهد باش بر ما

حتی فعل ذلک  بهن کلهن

 ببینید تو حتی اصل بیعتش

 فما ترین فی بیعته

 با اینکه مردم آمدن نگفت حضرت بیعت کرد مشورت صورت می گیره با زنان  پیامبر کسی که میگه آقا علی اهل مشورت نبود استبداد رای داشت خب اگه این بود که می گفت ببین ما نگاه مستبد می خوای آقای سلیمانی امیری من بهت نشون میدم یک جمله ای من از یک آدمی نشون میدم که به قول معروف جمله ای میگه که معلوم میشه که بالاخره مستبد کیه دقت بکنید اینجا عبارتیه در مصنف ابن ابی شیبه آقای معاویه زمانی که عمرو عاص میاد نیرنگ میزنه معاویه رو حاکم می کنه راوی میگه سعید بن سوید میگه میگه

 صلی  بنا المعاویه الجمعه بالنخیله

 آمد با ما اونجا نماز جمعه خوند داد بعد عرض کنم خدمت شما خطبه خواند گفت

 ما قاتلتکم

من با شما نجنگیدم

لتصلوا و لا لتصوموا و لا لتحجوا و لا لتزکوا

نجنگیدم که نماز بخونید روزه بگیرید حج بجا بیاورید زکات بدید

 قد أعرف  انکم تفعلون ذلک

من می دونم شما همه کارا رو انجام میدید

ولکن انما قاتلتکم لأنأمر علیکم

 جنگیدم که حاکم بشم

 و قد أعطانی الله ذلک

 خدا هم به من داد

و أنتم له کارهون

شما هم خوشتون نمیاد این مستبده  که میگه اون وقت این میاد از معاویه طرفداری می کنه

مجری:

اونوقت دقیقا همین رو بذاریم کنار اون اتفاقی که در جنگ نهروان افتاد اون زمانی که اتفاقا اگر استبداد بود حرف چند نفر مثل مالک اشتر و این ها هم بود بایستی کار دیگه ای صورت می گرفت در صورتی که بعد دقیقا بر خلافشون اومد نظر دیگران بود

استاد روستایی:

ببینید مالک اشتر حالا این یه نکته ای رو خدمتون شما عرض می کنم حالا من یه تتمه ای برای فرمایش شما مالک اشتر یک آدم ضعیفی نیست خب یه آدمیه که به لحاظ جنگی بسیار بسیار بسیار قدر قدرته خب چرا این رو عرض می کنم خب چرا این حرفو می زنم ببینید من یه بعضی از این نقل های تاریخی رو می خوام خدمت شما برادر ارجمندم نمایش بدم که اون وقت ببینیم که به قول معروف آیا مالک اشتر که این نکته خیلی خوبی رو شما اشاره کردید که عرض کنم اگه امیر المومنین می خواست مستبد باشه خب مالک و نگه می داشت اونجا برو کارتو بکن دیگه نمیاد به حرف بقیه گوش بده این کتاب رو ببینید یه نسخه خطیه کتاب نهج الایمان آقای ابن جبر یه عبارتی داره در این کتاب ببینید میگه

 ألم تر

 اینجا رو که فلش زدم دارم می خونم

 ألم تر ان المعاویه حیث ذکر کثره من معه من العدد

معاویه اومد پیش امیرالمومنین گفت که ببین من چقدر لشکر دارم

 فهدده امیرالمومنین بمالک الاشتر

 گفت منم مالک اشتر دارم تو این همه لشکر داری من مالک اشتر دارم یعنی ببینید مالک اشتر یک شخصیت خیلی قدر قدرت اگه قرار بود خود امیرالمومنین هم که در شجاعتش شکی نیست اگه امیرالمومنین فرض کن می خواست اشعث کندی زید بن حسین طاعی مسعر فدکی این سه تا بودن که دیگه اون ماجرای حکمیت رو رقم زدن اگه می خواست اینار رو از بین ببره نمی تونست چرا می تونست اگه می خواست می تونست مالک اشتر رو هم به قول معروف داشت در اون جلو می خواست این کار بکنه اما صحبت استبداد رای نیست آقا مردم الان بصیرت ندارن حالیشون نمیشه بگن آقا بزارید عیب نداره بزارید تا همونجوری که شما می گید پیش بره این استبداد رای نیست استبداد رای معاویه داره و گرنه تو حتی اصل خلافتش هم امیر المومنین میاد میگه

فما ترون

می فرسته آقا نظر شما نظر شما

امرأه امرأه

 یا مثلا روایتی از امیر المومنین داریم که آقا حتی با بانوان مشورت کنید به بانوان صاحب عقل اینا روایت متعدد وجود داره استبداد رای اصلا اینا یه حرفاییه در امور جنگی موارد متعددی داریم ما که امیر المومنین اتفاقا مشورت افراد خواستن اما اینجا صحبت اداره جامعه است در همه ی امور نمیشه شما من نظر یکایک مردم رو بخوای و بخوای طبق نظر اون ها عمل بکنی البته من مستند دیگری دارم فرصت هست می تونم ارائه بدم اگر فرصت نیست که شما و بینندگان رو به خدا می سپارم

مجری:

 

خب خیلی استفاده کردیم ولی متاسفانه دوست داریم بشنویم اما فرصت به پایان رسیده خیلی استفاده کردیم در این جلسه الحمدالله بنده این توفیق رو داشتم در خدمتتون بودم و همچنین الحمدالله این توفیق رو داشتیم در محضر شما بینندگان عزیز و ارجمند بودیم و با هم دیدیم اون مطالبی رو که به نام باستان گرایی قراره مطرح بکنن با نام اینکه ما باید به تاریخ خودمون بنازیم ما باید به وطن خودمون افتخار بکنیم این ها همه یک طرف اما اون مطالبی که دارید مطرح می کنید مطالبی هست که اصل انسانیت رو بعضا زیر سوال می بره و مطالبی که به صورت مستند حقایق رو شما بینندگان عزیز دیدید و قضاوت هم با خودتون هست قطعا ان شاالله که همیشه به نتایج درست و بر حق برسید مسیرتون هم ان شاالله مسیر حقیقت باشه که انتهای این مسیر هست که انشاالله بهشت جاودان و خرمی سرای دیگر رو به دنبال خواهد داشت ان شالله موفق و موید و منصور باشید تا دیدار آینده خدانگهدار

استاد روستایی:


کاوش - پاسخ به شبهات باستان گرایان درباره تاریخ اسلام>

شبهات تاریخی شیعه مناقب امیرالمومنین ع امیرالمومنین ع از نگاه عمر خلافت مهاجر و انصار قریش متعه هجوم به خانه وحی خانه حضرت زهرا س مشورت بیعت