آینه تاریخ

قسمت هفتاد و دوم برنامه آینه تاریخ با کارشناسی حجت الاسلام و المسلمین دکتر جباری


 

بسم الله الرحمن الرحیم

تاریخ:09/10/1401

برنامه: آینه تاریخ

مجری:

بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم

رب صلی علی محمد و آل محمد و اهل بیته الطیبین الطاهرین و عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان

سلامی گرم خدمت شما عزیزان بیننده دارم، شما بینندگان عزیز شبکه جهانی حضرت ولی عصر و عزیزانی که همیشه در شامگاه جمعه بیننده برنامه آینه تاریخ هستید امیدوارم که توفیقات شما روز افزون باشد و  تحت عنایت آقا امام عصر در زندگی تان موفق و پیروز باشید و ان شاءالله که اعمال ما مورد رضایت آقا امام عصر قرار گرفته باشد، جمعه ها معمولاً رسم هست دیگر همه منتظر هستند، یک هفته گذشته و منتظر هستند که ان شاءالله جمعه ظهور حضرت برسد ولی خب در یک همچین لحظاتی یک غمی بر دل همه ما می نشیند که بازهم جمعه ای به پایان رسید و هفته ای دیگر شد و آقای ما نیامد، ان شاءالله که هرچه سریع تر فرج آقا برسد و ما دعای مان همیشه اللهم عجل لولیک الفرج هست.

آینه تاریخ هست و جناب آقای دکتر جباری استاد عزیز ما استاد تاریخ و پژوهشگر در مسائل سیره و تاریخ در خدمت ایشان هستیم و مهمان برنامه ما ان شاءالله که بتوانیم ساعات خوبی را در خدمت شما و ایشان باشیم و از حضرت استاد بهرمند بشویم سلام علیکم جناب آقای جباری عزیز در خدمت شما هستیم.

استاد جباری:

بسم الله الرحمن الرحیم، عرض سلام و ادب و احترام دارم حضور شما جناب آقای غضبانی و شما بینندگان عزیز این برنامه ان اشاءالله که همیشه موفق و سربلند باشید مؤید باشید به تأییدات الهی و به نصرت الهی ان شاءالله که اعمال مان همواره مرضی مولی و سرور مان امام عصر (عج) باشد ان شاءالله جزو منتظران واقعی آن حضرت محسوب بشویم ایام فاطمیه را پشت سر گذاشتیم، اما به هر حال داغ بزرگی که بر دل اهل بیت و بر دل شیعیان آنها گذاشته شد در اثر ظلم هایی که بر فاطمه (س) رفت همواره زنده است و تازه است و  کنه نمی شود در حد وسع و توان باید هر کسی یاد کند و زنده بدارد این نام را و این حوادث را و این داغ را و این مصائب را تا ان شاءالله جلوه حق همواره آشکار باشد و دین مان را ادا بکنیم نسبت به فاطمه (س) و خلف صالح او امام عصر (عج) که منتقم واقعی مظالمی است که بر فاطمه (س) رفته است.

مجری:

 در ذکر صبح های جمعه هم دعای ندبه معمولاً این بحث منتقم حضرت امام عصر و منتقم بودن شان مطرح هست و همه آرزویش این است که هرچه سریع تر بیاید و ان شاءالله انتقام حضرت زهرا و حضرت امام حسین (ع) گرفته بشود و حق به حقدار برد ان شاءالله به زودی زود. استاد ما به نوبه خود مان می خواهیم تشکر کنیم از حضرتعالی بخاطر وقتی که می گذارید و مباحث خوب و دقیقی که ارائه می فرمایید، ما در هر بحثی که در خدمت شما هستیم این مباحث را خیلی خوب برای ما واکاوی می کنید و این از محبت شما است که واقعاً جای تقدیر و تشکر دارد؛ استاد شما در ویژه برنامه ای هم که الحمد الله در هفته گذشته خدمت شما بودیم یک اشاره ای داشتید به بحث بیعت و احتمالاً همچین سؤالی هم آنجا مطرح می شود که آیا واقعاً در بحث آن بیعت که در هفته گذشته شما در همان موضوع صحبت کردید سؤال شده که برخی ادعا می کنند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) و حضرت زهرا (س) احتجاجی یا بحثی در مورد بیعت غدیر نکردند چقدر از صحت را شما می توانید به این قضیه بدهید؟

استاد جباری:

دو نکته را اشاره می کنیم در پاسخ به این شبهه ای که تازه هم نیست، دیربازی است که مطرح کرده اند و اینکه اگر واقعاً غدیری در میان بوده چرا حضرت علی (ع) احتجاج نکرده در جریان بیعت گیری بر ابی بکر یا فاطمه (س) مطرح نکرده در خطبه اش و امثال اینها؛ محققین ما به دو نکته اشاره کرده اند در پاسخ به این شبهه یک نکته که مرحوم علامه سید جعفر مرتضی عاملی هم اشاره خوبی کرده به این مسئله در همین کتاب الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، جلد 32 این کتاب که مسئله غدیر را به عنوان، یکی از آخرین حوادثی که در اواخر عمر پیامبر اکرم (ص) رخ داد در پی بحث غدیر ایشان در صفحه 70 همین جلد32 به عنوان «إحتجاجة علی» یا قبل از آن عنوان کلی تر «لماذا لم یحتج علی و الزهرا بالغدیر» به عنوان سؤال که بعضاً مطرح کردند که آیا احتجاج نشده، ایشان پاسخ می دهند که اولاً احتجاج شده طبق نصوصی که وجود دارد، ثانیاً بر فرض بگوییم نشده در جریان بیعت گیری از امیرالمؤمنین (ع) تصور بکنید که دزدانی حمله کرده اند به خانه ای که بیایند اموالی را ببرند این صاحب خانه بایستد آنجا بگوید که به پیر به پیغمبر قسم به خدا این مال، مال من است، این دزد می داند که مال برای تو است، آمده اموال را ببرد، آنجا احتجاج  هیچ فایده ای ندارد، آنجا باید از طریق دیگری وارد شد اگر توان دارد صاحب خانه بلند شود اینها را بیرون بکند، مقابله بکند و الّا خب دزد آمده به خانه ای که می داند برای تو است اموال هم برای تو است، وقتی که نیرو های مسلح می آیند به خانه علی و بعد هم در جریان بیعت مجدد گیری برای ابی بکر بعد از احتجاج آن12 نفر یاران امیرالمؤمنین در مسجد، در روایت دارد با چند هزار نیروی مسلح آمدند و مسجد را تصاحب کردند و مجدداً بیعت گرفتند برای ابی بکر وقتی فضا اینطور هست دیگر بحث احتجاج اصلاً معنا ندارد چون طرف اصلاً می داند که فاصله ای نبود بین غدیر تا این قصه، با اینها باید به گونه دیگری سخن گفت، ضمن اینکه در روایات بحث احتجاج آمده، هم توسط فاطمه (س) هم توسط امیرالمؤمنین (ع) در کتاب سلیم بن قیس به تعبیری به عنوان اسرار آل محمد (ص) ترجمه شده اسراری را حفظ کرده و منتقل کرده و اینکه بعضی ها تضعیف می کنند این کتاب را، چون یک حقایقی را با خودش دارد، چیزها ناگفتنی را گفته که خوش نمی آید برای برخی، لذا بحث هجوم به بیت را که یک اشاره ای اینجا کردیم از روایات سلیم بن قیس، تفصیل آن را عرض کردیم، در آنجا هست وقتی که حضرت را بردند به مسجد و با تحدید از حضرت خواستند که  بیعت بکند شمشیر بر سر امیرالمؤمنین مشخصاً توسط عمر و دیگرانی بودند، مغیرة بن شعبه و خالد بن ولید و اینهایی که هجوم به خانه آورده بودند، ابو عبیده و قنفذ و اینها مسلح بودند، با سلاح وارد خانه امیرالمؤمنین شدند و حضرت را بردند به مسجد و تهدید کردند که

«بایع خلیفة رسول الله»

بیعت کن با خلیفه پیامبر

الصحیح من سیرة النبی الأعظم (ص)، جلد 32، ص70

 امیر المؤمنین فرمود که

«إن لم اوبایع فماه»

اگر بیعت نکنم چه؟

گفتند

«إذاً نقتلک»

و تا آخر که فرمود

«إذاً تقتلن عبدالله و اخا رسوله»

آنجا دارد که حضرت رو کردند به کسانی که آنجا حاضر بودند فرمودند

«یَا مَعْشَرَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَار أَنْشُدُکُمُ اللَّهَ أَ سَمِعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ کَذَا وَ کَذَا»

شنیدید که پیامبر اکرم روز غدیر خم فرمود که «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، مراد این بود دیگر

«وَ فِی غَزْوَهْ تَبُوکَ کذا و کذا»

حضرت فرمود  که

«مِنِّی بِمَنْزَلَهْ هَارُونَ (علیه السلام) مِنْ مُوسَی (علیه السلام)»

این کذا و کذا در واقع تلخیص سخن حضرت هست اشاره هست و الّا حضرت فرموده «من کنت مولا» چون در دنبال آن دارد که

«فَلَمْ یَدَعْ عَلِیٌّ (علیه السلام) شَیْئاً قَالَهُ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَلَانِیَهْ لِلْعَامَّهْ إِلا ذَکَّرَهُمْ إِیَّاهُ»

به یاد شان آورد هرچه که پیامبر درباره علی علانیة به طور آشکار فرموده بود حضرت آنها را متذکر شد به یاد شان آورد

«فَقَالُوا اللَّهُمَّ نَعَمْ»

و تأیید کردند اقرار کردند

بعد در ادامه دارد که

«فلما تخوف ابوبكر ان ينصره الناس و ان يمنعوه، بادرهم»

که باز اشاره شد قبلاً وقتی ابوبکر ترسید که کار بیخ پیدا بکند، علی دارد کم کم به یاد شان می آورد آنچه که پیامبر درباره او گفته، گفت له

«كل ما قلت حق قد سمعناه بآذاننا و عرفناه»

هرچه می گویی حق است ما شنیدیم با گوش های مان و می دانیم

«وعته قلوبنا و لكن قد سمعت رسول الله»

آن روایت مجعول را به پیامبر نسبت داد، گفت من بعد از آن بعد از غدیر از پیامبر شنیدم که

«انا اهل بيت اصطفانا الله و اكرمنا»

ما اهل بیتی هستیم که خداوند ما را برگزیده و کرامت داده

«و اختار لنا الآخرة علي الدنيا»

آخرت را برای ما خواسته است

«و ان الله لم يكن ليجمع لنا اهل البيت النبوة و الخلافة»

 خداوند نبوت و خلافت را بنا نیست برای ما اهل بیت باهم جمع بکند

 و در ادامه اش هست که امیرالمؤمنین (ع) به او گفت که این که تو شنیدی شاهدی هم داری، اگر بنا باشد پیامبر فرموده باشد که قبلش باید به ما می گفت به علی نگفته به فاطمه نگفته به تو گفته؟ شاهد تو کیست؟ عمر بلند شد گفت که من هم شاهد هستم، بعد معاذ بن جبل و ابو عبیده جراح و سالم مولی ابی حذیفه و اینها بلند شدند و شهادت دروغ دادند به اینکه ما هم شنیدیم

مجری:

این عبارت چقدر نگاه دنیوی دارد به بحث نبوت پیامبر، انگار که نبوت یک جور پادشاهی است همچین نگاهی دارد دیگر خودش را دارد معرفی می کند

استاد جباری:

در واقع نبوت را می گوید امر آخرتی الهی است خلافت امر دنیوی است که خداوند نخواسته دنیا و آخرت را برای ما جمع کند، همان نبوت ما را کافی است، قبلش به پیامبر نسبت می دهد که حضرت فرموده که ما اهل بیت

«صطفانا الله و اكرمنا و اختار لنا الآخرة علي الدنيا»

ما نبوت را که داریم همان آخرت ما است، اما دنیا این خلافت است که برای ما نخواسته، در حالی که امامت استمرار نبوت هست و هر دو دنیا و آخرت هست، مقصد آخرت است اما دنیا باید سامان داده بشود تا به آخرت برسد، و بعد ادامه دارد مفصل است دیگر امیرالمؤمنین فرمود که خوب وفا کردی به آن عهدی که با هم بستید برای اینکه خلافت را از اهل بیت پیامبر دور بکنید و ابوبکر گفت از کجا می گویی این را تو از کجا می دانی؟ چون در کنار کعبه باهم یک صحیفه ای را نوشتند و عهد کردند باهم که این کار را بکنند که امیرالمؤمنین پیامبر خبر داد به ما و اینجا سلمان و ابوذر و مقداد، حذیفه و اینها هم شهادت دادند که ما هم از پیامبر شنیدیم این مسئله را و وقتی که اینها را حضرت مطرح کرد عمر مجدداً تهدید کرد گفت که این حرف ها را بگذار کنار و باید بیعت بکنید که حضرت سه بار تکرار کردند که اگر بیعت نکنم چه، گفت «إذاً نقتلک» بیعت را گرفتند، به هر حال اینجا عرصه بیعت گیری برای ابی بکر یک عرصه است که طبق نقل سلیم از سلمان اینجا امیرالمؤمنین (ع) تصریح کرده به مسئله غدیر و نه فقط غدیر، تبوک حدیث منزلة  موارد دیگر

مجری:

همان مقاماتی که حضرتعالی فرمودید که خود گزارش داشت

استاد جباری:

می گوید که

«فلم يدع عليه السلام شيئا قاله فيه رسول الله صلي الله عليه و آله علانية للعامة الا ذكرهم اياه»

 و غیر از این عرض می کنم که مورد دیگر که احتجاج کرده در شورای 6 نفره زمان عمر هست، این دیگر می رود برای اواخر عصر عمر که در شورای 6 نفره احتجاجاتی حضرت در آن شورا دارد، فضائل و امتیازات خودش را نسبت به بقیه آنجا بیان می کند از جمله مسئله غدیر را مطرح می کند که

«فانشدکم الله هل فیکم احد قال له رسول الله(ص) من کنت مولاه فعلی مولاه»

در جمع شورای 6 نفره خطاب به آن 5 نفر که آیا در میان شما کسی هست که پیامبر در شأن او فرموده باشد

«من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه، وعاد من عاداه و انصر من نصره»

«قالوا اللهم لا»

این هم یک مورد هست و در زمان عثمان باز روایتی داریم در کمال الدین مرحوم صدوق هست احتجاج مرحوم طبرسی هست، در متون اهل سنت فرائد السمطین هست کتاب سلیم باز دارد و همینطور از آثار ابن طاووس، التحصین ابن طاووس، آنجا هست که در زمان خلافت عثمان در مسجد در جمع مردم که بیش از 200 نفر در آنجا حضور داشتند حضرت فرمود

«أفتقرون أن رسول‏اللّه‏ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله دعانی یوم غدیر خم فنادی لی بالولایة»

اقرار می کنید که پیامبر مرا فرا خواند روز غدیر خم و  ندا داد به ولایت من

سلیم بن قیس هلالی، ص 195

و فرمود

«لیبلغ الشاهد منکم الغائب. قالوا: اللهم نعم»

اینجا هم اقرار می گیرد از این 200 نفر در زمان عثمان، مورد بعدی هم که نقل شده در زمان خلافت شان هست در کوفه که صحابی حاضر بودند در آنجا در رحبه کوفه، آنجا فرمود که هر کس از صحابه بوده در روز غدیر خم بلند شود که تعدادی برخاستند حدود 12 نفر که یکی دو نفر هم بلند نشدند که مشمول نفرین حضرت قرار گرفتند، انس بن مالک و زید بن ارقم که مشمول نفرین قرار گرفتند اما تعدادی از صحابه برخاستند، این در مورد خود امیرالمؤمنین (ع) در مورد فاطمه (س) روایتی هست از محمود بن لبید که در کفایة الأثر مرحوم خزاز قمی، صفحه 198، آمده، این روایت نکاتی از آن بر می آید حالا به بحث ما هم که روز جمعه است و معمولاً در این برنامه اشاره ای می کنیم در این مناسبت ها به ارتباط آن معصومی که مناسبت راجع به آن معصوم هست با حضرت حجت (ع) اتفاقاً روایتی است که فاطمه (س) در اینجا به بحث امام عصر هم اشاره می کند یکی از روایاتی است که فاطمه بیان کرده از قول پیامبر ظهور امام عصر را و اینکه از نسل فاطمه است، محمود بن لبید می گوید که

«لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَانَتْ فَاطِمَةُ تَأْتِي قُبُورَ الشُّهَدَاءِ وَ تَأْتِي قَبْرَ حَمْزَةَ وَ تَبْكِي هُنَاكَ»

مستمراً فاطمه چرا که زمان حیات پیامبر هم حضرت زهرا (س) تشریف می آورد برای زیارت قبور شهدای احد که خودش یک سنت حسنه ای است و تأکید است از دو جهت هم تکریم می شود و هم این زیارت قبور برای اینکه روح زنده باشد به یاد آخرت باشد، تأکید شده در رفتار معصوم هم فراوان دیده می شود از جمله فاطمه، آن هم فاصله زیادی که بین خانه فاطمه و  قبور شهدای احد هست شاید حداقل پنج کیلومتر باشد و متأسفانه گاهی کسانی هستند که ممکن است ماه ها سر به قبر والدین شان نزده باشند و زیارت قبور آنها را نکرده باشند الآن هم که شهدا هستند یک تکلیف دیگری است سر زدن به قبور شهدا و این نور گرفتن از آنجا، اینها چیزهایی است که در سیره باید به آن توجه کرد، نکته دیگر اینکه که در برخی از متون، چون در متون اهل سنت هم آمده زمان حیات پیامبر (ص) فاطمه تشریف می آورد برای زیارت قبور شهدا و قبر حمزه در یکی از این متون که الآن چون جدید ندیدم یادم نیست وفاء الوفاء سمهودی یا تاریخ المدینه ابن بشه است، بالأخره در اینها بود که فاطمه (س) می رفت این سنگ هایی که به عنوان نشانه و علامت برای این قبور مشخص شده بود اینها را ترمیم می کرد،

«کانت ترمه و تصلح»

ترمیم می کرد اصلاح می کرد

یعنی قبر را سامان می داد بر خلاف روش این وهابی ها است که اینها متأسفانه یک روش های من در آوردی دارند، شما فاطمه را به عنوان یک شخصیت معصوم هم نگاه نکنید و نگاهی که ما داریم به فاطمه بر فرض آن نگاه را هم نداشته باشیم به عنوان صحابیه که باید به او توجه بکنیم، فعل صحابی و صحبایه هم که برای شما باید حجت باشد تصریح دارد در آنجا که «کانت ترمه و تصلح» ترمیم می کرد قبر ها را اصلاح می کرد سنگ هایش را مرتب می کرد، و بعد از رحلت پیامبر هم از این روایت بر می آید که «کانت کذا» مستمراً حضرت می رفتند برای زیارت، این را هم باز شاهد گرفتیم در آن برنامه هایی که راجع به تاریخ و هجوم به بیت فاطمه عرض می کردیم که این نشان می دهد پس بلافاصله بعد از رحلت پیامبر هجوم صورت نگرفته، بعد ایشان می گوید که

«فَلَمَّا كَانَ فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ»

یک روزی من رفتم

گویا این می دیده فاطمه (س)  می آید این هم می رفته برای زیارت قبور می گوید که

«فِي بَعْضِ الْأَيَّامِ»

رفتم نزد قبر حمزه

«فَوَجَدْتُهَا ص تَبْكِي هُنَاكَ»

دیدم کنار قبر حمزه می گرید

«فَأَمْهَلْتُهَا حَتَّى سَكَتَتْ»

یک مقدار صبر کردم ساکت که شد رفتم خدمت شان

«وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهَا»

سلام کردم

 و عرض کردم

«يَا سَيِّدَةَ النِّسْوَانِ قَدْ وَ اللَّهِ قُطِعَتْ أَنْيَاطُ قَلْبِي مِنْ بُكَائِكِ»

دلم ریش ریش شد از گریه شما

حضرت فرمود که جا دارد من گریه کنم، من مصیبت زده شدم و از دست دادن

«بِخَيْرِ الْآبَاءِ رَسُولِ اللَّهِ ص»

پیامبر را از دست دادم

چقدر من شوق به دیدن پدرم رسول خدا (ص) را دارم، بعد می گوید به حضرت عرض کردم

«يَا سَيِّدَتِي إِنِّي سَائِلُكِ عَنْ مَسْأَلَةٍ تَلَجْلَجُ فِي صَدْرِي»

یک مسئله در ذهنم هست این را می خواهم از شما بپرسم

فرمود

«سل»

بپرس

«قلت»

گفتم

«هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ»

آیا پیامبر قبل از وفاتش درباره امامت علی سخنی فرموده یا خیر؟

حالا این تعبیر قبل وفاته باز به ذهن من گاهی یک چیزی می رسد وقتی که به این جمله می رسم که چرا محمود بن لبید این سؤال را از فاطمه (س) می پرسد، غدیر که بوده، و پیامبر آنجا دیگر چیزی باقی نگذاشت همه چیز را بیان کرد، آیا این نمی تواند به عنوان یک نشانه ای باشد از اینکه

مجری:

یک بحث یک وصیتی یک چیزی باشد

استاد جباری:

بله عرضم در اینجا است که می گوید قبل وفاته گویا همان زمزمه های روایت مجعولی که ابوبکر مطرح کرد، گویا در جامعه پیچانده اند که بله پیامبر در غدیر این را فرموده اما ما چیز دیگر از پیامبر شنیدیم، این را به عنوان یک احتمال مطرح می کند که این شبهه را انداخته اند در اذهان، لذا این می خواهد با تأکید بپرسد که پیامبر قبل از وفاتش هم چیزی گفت راجع به علی یا نه؟ تکرار می کنم جمله را می گوید

«قلت هَلْ نَصَّ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ قَبْلَ وَفَاتِهِ عَلَى عَلِيٍّ بِالْإِمَامَةِ»

 راجع به امام علی قبل از وفاتش پیامبر باز چیزی گفت؟

یعنی افزون بر غدیر، فاطمه فرمود که

«وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ»

فاطمه بر می گردد به غدیر، می گوید غدیر خم پس چه بود، عجب فراموش کردید غدیر خم را؟

«قُلْتُ قَدْ كَانَ ذَلِكِ»

محمود بن لبید می گوید گفتم بله درست است ما قبول داریم این را

«وَ لَكِنْ أَخْبِرِينِي بِمَا أَسَرَّ إِلَيْكِ»

می خواهم آنچه که سری به طور خاص پیامبر به شما چیزی فرموده به شما یا خیر؟

فاطمه فرمود

«أُشْهِدُ اللَّهَ تَعَالَى لَقَدْ سَمِعْتُهُ يَقُولُ»

خدا را شاهد می گیرم که از پدرم شنیدم فرمود

«عَلِيٌّ خَيْرُ مَنْ أُخَلِّفُهُ فِيكُمْ»

علی بهترین کسی است که من در میان شما به عنوان جانشین می گذارم

«وَ هُوَ الْإِمَامُ وَ الْخَلِيفَةُ بَعْدِي»

او امام و خلیفه بعد از من هست

هم تعبیر امام هست هم تعبیر خلیفه هست

«وَ سِبْطَايَ»

بعد از علی دو سبط من یعنی حسن و حسین

«وَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَيْنِ»

آن دو سبط حسن و حسین و 9 نفر از فرزندان حسین

«أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ»

امامان ابرار هستند

«لَئِنِ اتَّبَعْتُمُوهُمْ وَجَدْتُمُوهُمْ هَادِينَ مَهْدِيِّينَ»

اگر از اینها تبعیت بکنید اینها را هدایتگر و هدایت شده می یابید

«وَ لَئِنْ خَالَفْتُمُوهُمْ»

و اگر مخالفت بکنید

«لَيَكُونُ الِاخْتِلَافُ فِيكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»

تا روز قیامت اختلاف بین شما خواهد بود

که الآن می بینیم که اختلاف متأسفانه افتاد میان مسلمان ها، بعد محمود بن لبید وقتی این را می شنود می گوید

«قُلْتُ يَا سَيِّدَتِي فَمَا بَالُهُ قَعَدَ عَنْ حَقِّهِ»

پس چرا علی نشست حرکت نکرد حقش را بگیرد؟

حالا پاسخ فاطمه را ببینید

«قَالَتْ يَا بَا عُمَرَ»

ابا عمر کنیه محمود بن لبید بوده

«لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَى وَ لَا تَأْتِي»

مَثَل امام مثل کعبه است نزد کعبه باید مردم بروند یا کعبه برود پیش مردم

امام بر حق هم اینچنین است باید مردم می رفتند، پیامبر که حق تبیین را ادا کرده بود و معرفی کرده بود، «مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْكَعْبَةِ»، بعد فاطمه (س) فرمود که

«أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ تَرَكُوا الْحَقَّ عَلَى أَهْلِهِ وَ اتَّبَعُوا عِتْرَةَ نَبِيِّهِ لَمَا اخْتَلَفَ فِي اللَّهِ تَعَالَى اثْنَانِ»

اگر حق را به علی داده بودند و از عترت پیامبر تبعیت می کردند درباره خدا و دین خدا حتی دو نفر هم اختلاف نمی کردند

یعنی چه ثمرات مبارکی بر بشریت آشکار و ظاهر می شد اگر حق در جای خودش قرار می گرفت

«وَ لَوَرِثَهَا سَلَفٌ عَنْ سَلَفٍ وَ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ»

این امر امامت را جانشینان بر حق یکی پس از دیگری وارث می شدند به آن می رسیدند

«حَتَّى يَقُومَ قَائِمُنَا التَّاسِعُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ»

تا زمانی که قائم ما که نهمین از فرزندان حسین هست او قیام بکند و کار را به دست بگیرد

یعنی فاطمه در کنار قبر حمزه در پاسخ محمود بن لبید اشاره می کند به فرجام تاریخ و ظهور امام عصر

مجری:

مشخص است که اصلاً برنامه مشخص است از روز اول

استاد جباری:

مشخص است و پیامبر به آنها فرمود

مجری:

12 خلیفه

استاد جباری:

بله دقیق فرموده اینها را و اسامی شان و مشخصات شان

«وَ لَكِنْ قَدَّمُوا مَنْ أَخَّرَهُ»

اما متأسفانه مقدم کردند کسی که خدا او را مأخر کرده بود

«وَ أَخَّرُوا مَنْ قَدَّمَهُ اللَّهُ»

مأخر کردند کسی که خدا او را مقدم کرده بود

«حَتَّى إِذَا أَلْحَدَ الْمَبْعُوثُ وَ أَوْدَعُوهُ الْجَدَثَ الْمَجْدُوثَ وَ اخْتَارُوا بِشَهْوَتِهِمْ وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِمْ»

تا زمانی که پیامبر از دنیا رفت و دفن شد و سراغ شهوات شان آراء شان

«تَبّاً لَهُمْ»

مرگ بر اینها

نفرین بر اینها

«أَ وَ لَمْ يَسْمَعُوا اللَّهَ يَقُولُ‏»

مگر این سخن خدا را نشنیدی که

«وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ‏ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»

خداوند مردم را خلق می کند و آنچه که خیر مردم است برای شان اختیار می کند

قصص/68

علی خیر مردم بود چرا با او مخالفت کردند

«بَلْ سَمِعُوا»

فرمود شنیدند این را

«وَ لَكِنَّهُمْ كَمَا قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ»

اینها مصداق این آیه هستند

«فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ»

دلهای شان مرده است دلهای شان کور بود و این کوری دل موجب شد در رفتار بیایند و  مانع حق بشوند

حج/46

«هَيْهَاتَ بَسَطُوا فِي الدُّنْيَا آمَالَهُمْ»

در دنیا دنبال آرزو های شان رفتند

«وَ نَسُوا آجَالَهُمْ»

اجل ها و مرگ شان را فراموش کردند

«فَتَعْساً لَهُمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»

و باز حضرت فرمود که اینها رفتار های شان بی ثمر خواهد بود و نتیجه آثار شان را خواهند دید

این روایت محمود بن لبید هم روایت جالبی است که فاطمه (س) این تعبیر ست که «وَا عَجَبَاهْ أَ نَسِيتُمْ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ» و او هم اقرار می کند «بلی قَدْ كَانَ ذَلِكِ» نشان می دهد که اینها در یاد صحابه بوده و مورد احتجاج اهل بیت هم بوده

مجری:

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری عزیز، خیلی استفاده کردیم و خیلی خوب هم بحث را مطرح فرمودید متشکریم از شما.

یک بحثی هست در خصوص بیت الأحزان، پیروان محمد بن عبدالوهاب با حمایت آل سعود تمام آثار نبوت و بخصوص آثار باقی مانده از عصر پیامبر و مزاراتی که قرن ها مورد زیارت مسلمانان بود نه اینکه فقط خاص شیعیان باشد، یکی از آن مباحث همین بحث تخریب قبور ائمه بقیع بود که هنوز هم هست، ان شاءالله که آقا امام زمان زودتر ظهور کند و یک حرمی آنجا ساخته می شود ان شاءالله، با از بین رفتن آل سعود و پیروان آن؛ اما بحث در خصوص بیت الأحزان آیا آثاری از بیت الأحزان باقی مانده بود که آنها تخریب کردند که در این خصوص سؤال شده.

استاد جباری:

من یک پیشینه ای از بیت الأحزان را اشاره می کنم که به لحاظ تاریخ گذشته اش چگونه است، به ترتیب تاریخی عرض می کنم شاید از کهنترین منابعی که می شود یک نشانه هایی از وجود بیت الأحزان در آنها یافت قرن5 هست و اوایل قرن6 ،

مجری:

یعنی تا قرن 5-6  گزارش داریم

استاد جباری:

بله، و احیاء علوم دین عزالی از علمای اهل سنت متوفی 505 هجری در جلد3 احیاء العلوم، صفحه 474 مستحبات مدینه را می گاهی وقت ها می خواهد بیان بکند از جمله

«ويستحب أن يخرج كل يوم إلى البقيع بعد السلام على رسول الله صلى الله عليه وسلم»

 می گوید که هر روز بعد از سلام بر پیامبر مستحب است که زائر برود به زیارت بقیع

احیاء علوم دین، عزالی، متوفی 505، ج3، ص474

 و می گوید در بقیع قبر عثمان هست قبر حسن بن علی هست

«و فیه ایضاً قبر علی بن الحسین، محمد بن علی جعفر بن محمد»

هر چهار امام را نام می برد

«و یصلی فی مسجد فایطمة»

و در بقیع در مسجد فاطمه هم نماز بخواند

پس پیدا است که یک جایی بوده در بقیع منسوب به فاطمه (س) بعدش می گوید

«ویزور وقبر إبراهیم بن النبی صلی الله علیه وسلم»

قبر ابراهیم فرزند خرد سال پیامبر را هم زیارت کند

و همینطور

«قبر صفیه عمة رسول الله(ص)»

آن را هم زیارت کند

«فذلک کله بالبقیع»

اینها همه شان در بقیع هستند، این سخن غزالی است که نشان می دهد پس در قرن 5 طبق گزارش غزالی در بقیع یک جایی منسوب به فاطمه (س) بوده، در متون دیگر یک مقدار مشخص تر آمده کتابی است از علی بن ابی بکر هروی از علمای اهل سنت متوفای 611، حدود یک قرن بعد از غزالی در الإشارات فی معرفة الزیارات، قریب به این مضمون عنوان آن، الإشارات علی بن ابی بکر هروی، تعبیری دارد در این کتاب می گوید که

«و بیت الأحزان لفاطمة»

الإشارات فی معرفة الزیارات، علی بن ابی بکر هروی

از جمله جاهای بقیع می گوید «و بیت الأحزان لفاطمة و به قبر فاطمة»، حالا به زعم اینها چونکه به هر حال قبر مخفی بوده امیرالمؤمنین هم در بقیع همینطور که گفته شد صورت هایی از قبر درست کرد، تصور می کردند که حضرت را در بقیع مدفون کرده، به نگاه عامه قبر فاطمه در بقیع، اما تعبیر بیت الأحزان در اینجا اشاره می شود

«قیل إن فاطمة دفنت فی القبة التی فیه الآن ولده الحسن»

و گفته هم شده که یک احتمال هست که در این بیت الأحزان دفن شده، یک احتمال هم اینکه در همان قبه ای که امام حسن در آنجا مدفون است که خود این نشان می دهد که پس برای امام حسن قبه وجود داشته، قرن 7 و قرن6 قبه داشته، می آیند در همان دوره معاصر این آقای علی بن ابی بکر هروی، ابن جبیر است، رحلة ابن جبير، متوفای 614، صفحه 174 از رحلة ابن جبیر می گوید

«ویلی هذه القبّة العبّاسیّة»

رحلة ابن جبیر، متوفای 614، ص174

قبه عباسیه، قبر عباس عموی پیامبر آن هم قبه داشته، «یلی» کنار آن قبه عباسیه

«بیت یُنسَب لفاطمة بنت الرسول(صلى الله علیه وسلم)»

خانه ای است منسوب به فاطمه

«ویعرف ببیت الحُزن»

 معروف به بیت الحزن است

«یقال: إنّه الذی أوت إلیه»

گفته می شود که این همان جایی است که پناه می برد فاطمه به آنجا

«والتزمت فیه الحزن على موت أبیها المصطفى (صلى الله علیه وسلم)

ملتزم با حزن بود در آنجا برای از دست دادن پیامبر (ص)

 این هم سخن ابن جبیر هست در این ارتباط؛ و همینطور وفاء الوفا سمهودی می آید قرن10 و قرن 9، متوفای 911 هست سمهودی، همه اینها از علمای اهل سنت هستند وفاء الوفا باخبار دار المصطفى، از جمله جاهایی که در بقیع ذکر می کند

«و منها مشهد سیدنا ابراهیم بن سیدنا رسول الله (ص) و  قبره علي نعت قبر الحسن و العباس»

قبر ابراهیم فرزند پیامبر را ذکر می کند می گوید شبیه قبر امام حسن عباس عموی پیامبر هست

وفاء الوفا، ج 3، ص 918

«و هو ملصق الي جدار المشهد القبلي و في هذا الجدار شباك»

بعد می گوید

«قال المجد: وموضع تربته يعرف ببيت الحزن»

 این موضع این تربت این قبر معروف به بیت الحزن است

«يقال: إنه البيت الذي أوت إليه فاطمة رضي الله تعالى عنها، والتزمت الحزن فيه بعد وفاة أبيها سيد المرسلين صلى الله عليه وسلم»

این سخن سمهودی باز نشان می دهد که بیت الأحزان در قرن9 و اوایل قرن 10 هم موجود بوده؛ و بعد از جمله شواهد اینکه تا 100 سال قبل که آثار بقیع را از بین بردند بیت الأحزان وجود داشته، سخن مرحوم سید عبدالحسین شرف الدین در النص و الإجتهاد هست، صفحه 301، ایشان می فرماید که

«وهنا نلفت أولي الألباب إلى البحث عن السبب في تنحي الزهراء عن البلد في نياحتها على أبيها (صلى الله عليه وآله)»

اینکه فاطمه از شهر خارج می شد برای نوحه گری در فراغ پدرش

النص و الإجتهاد، سید عبدالحسین شرف الدین، ص301

«وخروجها بولديها في لمة من نسائها إلى البقيع»

با دو فرزندش حسن و حسین و گروهی از زنان تشریف می بردند به بقیع

«يندبن رسول الله، في ظل أراكة كانت هناك»

یک درخت اراکی آنجا بود

اراکی که چوب مسواک هم از آنجا می گیرند

«فلما قطعت»

قطع شد آن درخت،

قطعش کردند، نقل مرحوم شرف الدین هست، وقتی قطع کردند

«بنى لها علي (عليه السلام) بيتاً في البقيع»

علی در بقیع یک خانه ای یا سایه بانی بنا کرد

«كانت تأوي إليه للنياحة»

فاطمه پناه به آنجا برد برای گریه،

«يدعى: بيت الأحزان»

که معروف بود به بیت الأحزان

در پرانتز ناچار هستم آن توضیح که قبلاً هم عرض شد اینجا عرض بکنم اصلاً سر بیرون رفتن فاطمه، رفتن کنار قبر حمزه، رفتن در بقیع، گریه کردن، خب می توانست در خانه گریه کند فاطمه، اگر گریه عاطفی بود، گریه صرفاً عاطفی را در خانه هم می تواند انجام بدهد، به طور آشکار این گریه انجام می شود، برای چه؟ همه برای این است که کهنه نشود، مورد سؤال واقع بشود مثل محمود بن لبید بروند، سؤال بکنند که این گریه شما چیست، قصه چه بوده و همه اینها نشان می دهد که این گریه یک گریه عاطفی سیاسی است، نه صرفاً گریه عاطفی؛ عرضم در اینجا است که مرحوم شرف الدین در ادامه می فرماید که

«وكان هذا البيت يزار في كل خلف من هذه الأمة کما تزار المشاهد المقدسه»

این بیت الأحزان مورد زیارت بوده مثل مشاهد مقدسه در تمام اعصار

«حتی هدم فی هذه الأیام»

در زمان ما منهدم شد

«بأمر الملک  عبدالعزیز بن سعود الجندی»

 به امر عبدالعزیز پدر آل سعود تخریب شد

«لما استولا علی الحجاز وهدم المقدسات فی البقیع، عملًا بما یقتضیه مذهبه الوهابی»

به اقتضاء مذهب وهابی دستور هدم اینها را داد

«وذلک سنة 1344 للهجرة»

در سال 1344، تخریب شد

«وکنا سنة 1339»

در سال 1339

یعنی 5 سال قبل از تخریب

«تشرفنا بزیارة هذا البیت (بیت الأحزان)»

بیت الأحزان را زیارت کردیم

«إذ منّ اللَّه علینا فی تلک السنة بحج بیته وزیارة نبیه»

خداوند در آن سال موفق کرد ما را حج انجام بدهیم زیارت مدینه را داشته باشیم

«ومشاهد أهل بیته الطیبین الطاهرین فی البقیع علیهم السلام»

 این هم سخن شرف الدین، بعد از مرحوم سید عبدالحسین، مرآة الکتب ثقةالاسلام تبريزى نقل بکنم، صفحه 265، ایشان درباره یکی از معروف به شیخ علی نقی معروف شیخ علی ابن علامه، درباره او نقل می کند که در سال 1241، از دنیا می رود و منتقل می شود به مدینه، و در بقیع مدفون می شود

«تحت المیزاب خلف الحائط الذی فیه أئمه البقیع علیهم السلام مقابل بیت الأحزان»

مرآة الکتب، ثقة الإسلام تبریزی،265

این هم سند دیگری است در مرآة الکتب، می گوید در بقیع دفن می شود در مقابل بیت الأحزان ، و بیت الزهرا (س)، این هم سند دیگری است که نشان می دهد برخی از بزرگان و علما از دنیا می رفتند در بقیع در نزدیک بیت الأحزان مدفون می شدند؛ آخرین نکته سخنی است از مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در الذریعه الی تصانیف الشیعه، جلد7، صفحه 52، ایشان می فرماید که

«أقول إنّ»

این نکته خیلی تأسفبار و قابل توجه هست، محروم شیخ آقا بزرگ می فرماید که

«أقول: إن دار تمیم الداری معروفه بالمدینه»

الذریعه الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی، ج 7، ص 52

تمیم داری چه کسی است؟ آن عالم مسلمان شده در حالی که قبل از آن بر دین یهودیت بود که این مسلمان شد در زمان خلفاء، یکی از ناقلان اسرائیلیات همین آقای تمیم داری است، می گوید

«إن دار تمیم الداری معروفه بالمدینه»

خانه اش در مدینه هست، بالمدنیه معروف است

«و هو مشهد یزار حتی الیوم»

تا به امروز مورد زیارت قرار می گیرد

«و کذا دار ابی بکر و عثمان»

خانه ابوبکر و عثمان هم مورد زیارت قرار می گیرد

«ولکن إن هدم بیت الأحزان فی بقیع الغرقد»

اما منهدم شد بیت الأحزان در بقیع

چرا؟

«لمجاورته مراقد ائمة الشیعة»

چون در مجاور مرقد های امامان شیعه بود

آن را هم منهدم کردند

«و ذلک لأجل أنه قد یأخذ الجار بجرم الجار»

بخاطر این است که گاهی همسایه را به جرم همسایه مواخذه می کنند

چون این بیت الأحزان هم کنار قبور ائمه بقیع بود آنها را تخریب کردند، این را هم ایشان می فرماید تخریب کردند؛ نشان می دهد در دوره ای که این حضرات قبور ائمه بقیع را  تخریب کردند و دیگر نشان ها را تخریب کردند، خانه اینها حتی تمیم داری خانه اش سالم می ماند، «یزار» اینها مورد زیارت است اما اینها را تخریب کردند، پس اگر در مسلک و مرام شما اینها نشانه شرک هست و باید تخریب بشود آنها را چرا تخریب نکردید، این شهادت مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی است بر یک چنین جسارتی و یک چنین دوگانه عمل کردنی که توسط وهابی ها انجام گرفته.

مجری:

 متشکریم جناب آقای جباری چقدر خوب بود این گزارش هایی که فرمودید، برای ما خیلی جالب و قابل توجه بود. یک سؤالی هم پیش آمد حالا این را برای بیننده ها هم شاید سؤال باشد که چرا باید آن درخت اراک بریده شود، جایی که حضرت زهرا به آنجا برود و آن سایه بان از بین برود تا بیت الأحزانی ساخته شود، نمی دانم حالا این جای سؤال هست یا نه ان شاءالله بیننده ها خود شان بروند تحقیق کنند در این خصوص؛ استاد سؤالی شده در خصوص نگاه و نظر اهل سنت در مورد پیامبر اکرم و رفتار و کردار ایشان قبل از بعثت، نظر این آقایان چیست؟

استاد جباری:

یکی از جلوه های انحراف، و پدید آمدن انحراف در مسیر تفکرات برخی از مسلمانان که از اهل بیت دور شدند این است که جفایی نسبت به پیامبر اکرم کردند، نسبت به بخشی از حیات پیامبر، چنانکه حتی بعد از نبوت هم به پیامب نسبت های عجیب و غریبی دادند،

مجری:

که داریم در آخرین روزهای عمر شریف ایشان آنگونه توهین می کنند

استاد جباری:

بله آنکه توهین آشکاری در یوم الخمیس کرد

مجری:

بعد از 23 سال نبوت و زحمت و تلاش پیامبر آخرش باز همان و همان اندیشه

استاد جباری:

غیر از این رفتار های سخیفی به پیامبر نسبت داده اند که من شرم می کنم الآن تصریح بکنم بعضی از آنها را، آبرومند آن این روایت است مثلاً که در مقابل صحابه در صحرا با جناب عایشه مسابقه دو بدهد پیامبر، گاهی عایشه جلو بزند گاهی پیامبر جلو بزند و بگوید این به آن در، این یک نمونه آبرومند آن هست، بقیه اش را عرض نمی کنم، از اینگونه چیزها به پیامبر نسبت دادند منتهی اینکه بیایند در روایات شان، روایاتی که در صحیح بخاری هست، الطبقات الکبری ابن سعد هست، کتب متقدم شان نسبت داده شده به پیامبر شرک قبل از بعثت، رفتار های شرک آلود قبل از بعثت، اینها را بیایند دفاع بکنند، اینها پاسخ شان چیست، در صحیح بخاری، جلد6، صفحه 225 روایت را می خوانم، عبدالله بن عمر نقل می کند، و در الطبقات الکبری ابن سعد جلد3 صفحه 380،  عبدالله بن عمر نقل می کند

«یحدث عن رسول الله (ص)»

صحیح بخاری، ج6، ص225

عبدالله بن عمر درباره پیامبر از پیامبر نقل می کند که

«أنه لقی زید بن عمرو بن نفیل»

پس عموی پدرش یعنی عمر، عبدالله بن عمر درباره پسر عموی پدری، زید بن عمرو بن نفیل، عمر بن خطاب بن نفیل، این هم زید بن عمرو بن  نفیل، پسر عمو می شود با عمر، چون پسر عموی خلیفه است پس باید یک چنین چیزهایی برای او تراشیده بشود حالا ببینید چیست، می گوید که پیامبر در جاهلیت با این آقای زید بن عمرو بن نفیل

«لقی»

برخورد کرد

«بأسفل بلده»

در یک جایی در مکه

منطقه بلده، در پایین بلده

«و ذلک قبل أن ینزل علی رسول الله الوحی»

قبل از اینکه وحی بر پیامبر نازل بشود

«فقدم إلیه رسول الله سفرة فیها لحم»

یک غذایی را پیامبر تعارف کرد که گوشتی در آن بود

به این آقای زید بن عمرو بن نفیل

«فابی ان یأکل منها»

ابا کرد بخورد

چرا؟

«ثم قال انّی لا اکل مما تذبحون علی انصابکم»

من نمی خورم از گوشتی که شما بر بتها ذبح می کنید

انصاب گوشت های قربانی برای بت ها  است

«و لا آکل مما لم یذکر اسم الله علیه»

نمی خورم از گوشتی که اسم خدا هنگام ذبح بر آن برده نشده

این یک روایت؛ در البدایه و النهایه ابن کثیر، جلد2، صفحه352، و همینطور معجم البلدان یاقوت حموی، جلد4، صفحه116، آمده، به جابر بن عبدالله نسبت دادند، نقل کرده که

«کان النبی (ص) یشهد مع المشرکین مشاهدهم»

همراه مشرکین در مشاهد آنها یعنی مراسم آنها شرکت می کرد

البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج2، ص352

«قال فسمع ملکین خلفه»

شنید دو تا فرشته پشت سر او

«و احدهما یقول لصاحبه»

یکی به آن یکی می گوید

«اذهب بنا حتی نقوم خلفه رسول الله»

فرشته می گفت برویم پشت سر پیامبر بایستیم

«کیف نقوم خلفه انما عهده باستلام الاصنام»

آن یکی گفت چطور برویم پشت این بایستیم در حالی که تازه استلام اصنام کرده

بت ها را لمس کرده، تبرک کرده خودش را به این بت ها، می گوید پیامبر که این را شنید از این دوتا ملک

«فلم یعد بعد ذلک یشهد مع المشرکین مشاهدهم»

بعد از آن دیگر در مراسم مشرکین شرکت نکرد

روایتی هم که در معجم البلدان هست می گوید که پیامبر

«و قد بلغنا أن النبی ذکرها یوماً»

درباره بت عزا سخن می گفت

معجم البلدان، یاقوت حموی، ج4، ص 116

فرمود که

«لقد اهتدیت للعزی شاة عفراء و انا علی دین قومی»

پیامبر فرموده من یک گوسفند خوبی را هدیه کردم به بت عزا و آن روز من بر دین قوم خود بودم

دیگر چیزی ماند واقعاً بگذارند درباره پیامبر؟ نسبت دادن شرک بت پرستی، استلام اصنام، گوشت قربانی خوردن، یعنی زید بن عمرو بن نفیل، پسر عموی عمر برتر از پیامبر بوده او نمی خورده، پیامبر می خورده، این کجا و آن جمله امیرالمؤمنین در خطبه قاصعه کجا که

«وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ (صلی الله علیه وآله) مِنْ لَدُنْ أَنْ کانَ فَطِیماً أَعْظَمَ مَلَک مِنْ مَلَائِکتِهِ یسْلُک بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیلَهُ وَ نَهَارَهُ»

خداوند از زمان طفولیت زمانی که از  شیر باز ستانده شد بزرگترین فرشته اش را قرین با پیامبر کرد که به سمت مکارم اخلاق و محاسن اخلاق عالم شب و روز مراقب پیامبر باشد

خطبه قاصعه

معلم خاص پیامبر باشد از جانب خدا از این رذائل اخلاقی پیامبر را دور بکند

«یسْلُک بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَیلَهُ وَ نَهَارَهُ»

یک لحظه هم از تربیت الهی دور نبوده، بزرگترین فرشته قرین بوده، این نگاه شیعه است. این نگاه امیرالمؤمنین نگاه اهل بیت پیامبر، و آن هم نگاه حضرات است در صحیح بخاری بگیرید تا بیاید به دیگر منابع شان، پناه بر خدا از یک چنین جنایاتی که حق پیامبر و اهل بیت او روا داشتند.

مجری:

بله حالا این هم مشتی از خروار بود، همانطور که شما فرمودید تازه اینها قابل بیان بود و الّا تهمت ها و  توهین هایی که به پیامبر شده متأسفانه بیش از اینها است در برنامه های متعدد در همین شبکه و همچنین از خود حضرتعالی ما چندبار برخی از گزارش های تاریخی از خود صحیح بخاری را هم شنیدیم و فرموده بودید، من می گویم حتی چه بسا اگر اینها روی شان می شد در مورد بزرگان خود شان مستقیم می آوردند، دیگر نمی آمدند به پسر عمو های شان نسبت بدهند این چیز ها را کما اینکه این کار را هم کردند در برخی از گزارش ها.

خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری عزیز، وقت مان به پایان رسید و باز سؤالات مان باقی ماند ان شاءالله که بتوانیم در جلسات آینده از حضرتعالی سؤالات را مطرح کنیم و بهرمند بشویم، پایان برنامه دعا بفرمایید و ان شاءالله برنامه به پایان برسد

استاد جباری:

ان شاءالله که خداوند متعال همه ما را در آن مسیر راستینی که رسول خدا (ص) ترسیم کرد برای سعادت بشر قرار بدهد ان شاءالله، ما را موفق بر عمل بر اساس رضای پیامبر (ص) بدارد و تحقق همه این دعاها و آرزو ها در سایه ظهور موفور السرور خلف صالح پیامبر امام عصر (عج) ان شاءالله که هرچه زودتر ظهور آن حضرت مقدّر شود و ما درک کننده ظهور آن بزرگوار باشیم ان شاءالله.

مجری:

ان شاءالله، خیلی متشکریم جناب آقای دکتر جباری استاد حوزه و دانشگاه و متخصص در مسائل تاریخ و سیره و همچنین متشکریم از شما عزیزان بیننده که با نگاه گرم تان ما را در این برنامه همراه کردید و ما خوشحالیم که در خدمت شما بودیم ان شاءالله که این دقایق و ساعات جزو صالح اعمال ما و شما عزیزان ثبت بشود در نزد خداوند متعال و آخرین جمله ما دعا برای فرج آقا امام عصر هست

اللهم عجل لولیک الفرج.

خدا نگهدار.



آینه تاریخ>

تاریخ شیعه بیعت احتجاج غدیر مهاجر و انصار صحابه مثل امام مثل کعبه امیرالمومنین علی ع بیت الاحزان استاد جباری