سایر قسمت ها
اخلاق علوی سیره مهدوی

قسمت پنجاه و هفتم برنامه اخلاق علوی سیره مهدوی با کارشناسی آیت الله سید محمد حسینی قزوینی
موضوع: شرحی روان و شیرین بر فرازهایی از مناجات شعبانیه!

• ويژگي بارز ياران امام زمان (عج) در شناخت و معرفت به خداوند
• در مورد مناجات شعبانيه و فراز هاي زيباي آن
• چگونه است كه از طرفي بزرگان ميفرمايند آرزوهاي بزرگ از خدا داشته باشيد و از طرفي طبق خطبه 42 نهج البلاغه آمده از آرزوهاي طولاني ( طول الامل ) پرهيز كنيد
• آرزوهاي طولاني ( طول الامل ) در كلام اميرمومنان علي (ع)
• آرزوهاي طولاني در قرآن كريم
• نظر ابن جوزيه در مورد صحيفه سجاديه
• عمرمان ، چراگاه شيطان شدن كه در صحيفه سجاديه آمده يعني چه ؟
• اگر در تكبير شروع نماز ، عظمت خداوند را درك نكنيم و در نظر نگيريم چه ميشود ؟
• چگونه به لذت توحيد و بندگي و لذت عبادت برسيم ؟
• اهميت آرزو داشتن در منابع و روايات
• چه آرزوهايي بد هستند ؟
• مناجات راجين ( مناجات آرزو دارها ) در صحيفه سجاديه و مشخصات آرزو هاي خوب و بد
• در مورد كتاب ( معراج السعاده ) از مرحوم ملا احمد نراقي
• رواياتي در مورد بدي كردن ديگران نسبت به ما و نپذيرفتن عذر خواهي او
• سوال بيننده : نسبت به عدم حضور قلبي در نماز و ...
• پاسخ كارشناس برنامه نسبت به صحبت هاي بيننده
• راه حل ساده و جالب آيت الله حسيني قزويني براي توجه به اين موضوع كه خداوند شاهد ماست و ما را مي بيند


دیگر قسمت ها

 بسم الله الرحمن الرحیم

13/07/1402

موضوع: شرحی روان و شیرین بر فرازهایی از مناجات شعبانیه!

برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی

فهرست مطالب این برنامه:

مروری بر مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

شرحی روان و شیرین بر فرازهایی از مناجات شعبانیه!

آیا همه آرزوهای بزرگ، باعث فراموشی آخرت می شود!؟

تماس بینندگان برنامه

مجری:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمين‏ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ

عرض سلام، ادب و احترام دارم خدمت همه شما بینندگان عزیز و ارجمند شبکه جهانی حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف).

الحمدلله این توفیق را داریم در سید اللیالی در شب جمعه ای دیگر محضر همه شما گرامیان برنامه اخلاق علوی و سیره مهدوی را تقدیم کنیم. برنامه ای که در این شب های جمعه، در این شب های که دل ها برای تابش نور معرفت به آن ها آماده تر می شود ما هم دل های خودمان را آماده می کنیم ببینیم چه کار باید بکنیم تا معرفتی علی گونه ان شاءالله نصیب مان بشود، تا بتوانیم جزء یاران حضرت آقا ابا صالح المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار بگیریم و سیره مان هم سیره مهدوی بشود.

در همین راستا در محضر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم از محضرشان بهرمند خواهیم شد ان شاءالله و مثل همیشه آماده هستیم در ابتدای جلساتی که محضر ایشان هستیم بشنویم از وجود نازنین حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) دل هایمان را زنگار زدایی بکنیم و ان شاءالله آماده تابش پرتو معرفت.

سلام عرض می کنم در خدمتتان هستیم.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِه،‏ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ اللَّهِ الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ- السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَه‏، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ الْمَرْأَى وَ الْمَسْمَع‏ فَمَا شَيْ‏ءٌ مِنَّا إِلَّا وَ أَنْتُمْ لَهُ السَّبَبُ وَ إِلَيْهِ السَّبِيل السَّلَامُ عَلَيْكَ یَا مَنْ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء

خدمت بینندگان عزیز و گرامی خالصانه ترین سلامم را تقدیم می کنم موفقیت روز افزون برای همه عزیزان از خدای منان خواهانم.

چشمی شبیه چشم تو گریان نمی شود * زهرا حریف چشم تو باران نمی شود

برخیز باز مادریت را شروع کن * فضه حریف گریه طفلان نمی شود

بد جور جلوه کرده کبودی چشم تو * طوری که زیر دست تو پنهان نمی شود

ای استخوان شکسته حیدر چه می کنی * با کار خانه زخم تو درمان نمی شود

وسيعلم الَّذين ظلموا أَي منقلب ينقلبون

خدا را به آبروی صدیقه طاهره قسم می دهیم هر چه سریع ترین مقدمات ظهور فرزندش، منتقم خون و آه مظلومان را برساند و مایه خوشحالی ملائکه، انبیاء، اولیاء، شهداء، صدیقین، بویژه مادرش صدیقه طاهره ان شاءالله باشد.

مجری:

ان شاءالله. بینندگان عزیز و ارجمند خیلی خوشحالیم که امشب هم در خدمت شما و در محضر استاد گرانقدر حضرت آیت الله حسینی قزوینی هستیم.

حضرت استاد اگر امکانش است یک مختصری از آن چیزی که در جلسات گذشته بیان شد بفرمایید تا وارد مبحث بشویم.

مروری بر مطالب مطرح شده در جلسات گذشته!

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيم‏، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَبِهِ نَسْتَعين وَهُوَ خَيرُ نَاصِرٍ وَ مُعِينْ الْحَمْدُلِلَّه ‏وَ الصَّلَاةِ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ وَعلَیٰ آلِهِ آل الله لَا سِيَّمَا علَیٰ مَوْلانَا بَقِيَّةَ اللَّه‏ وَ الّلعنُ الدّائمُ‏ علَیٰ أَعْدائِهِمْ أعداءَ الله إلىٰ يَوم لِقَاءَ اللّه، وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ؛ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ؛ نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ

عرض کردیم برای رسیدن به اخلاق علوی و سیره مهدوی ناگزیر هستیم راه را از ره یافتگان و ره رفتگان فرا بگیریم. اولین کسانی که ره یافته این مسیر هستند اهل بیت (علیهم السلام) هستند.

بهترین راه، رهنمود خود این بزرگواران است. باید ببینیم این بزرگواران برای رسیدن به کمالات لایق انسانی، چه بیاناتی دارند. کمالاتی که خدا برای او ما را آفریده است:

(وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ)

ما آدميزادگان را گرامی داشتيم

سوره إسراء (17): آیه 70

کرامتی که خدای عالم از میان این همه خلایق به بنی آدم تفضل کرده است. باید ببینیم چطور می توانیم (كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ) را در خودمان احیاء کنیم؟

عرض کردیم یکی از نزدیک ترین راه ها عبارت از «معرفة الله» است، یاران حضرت مهدی (ارواحنا فداه):

«فهم الذين وحّدوا اللّه تعالى حقّ توحيده‏»

إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب؛ ‏نويسنده: يزدى حايرى، على‏، محقق / مصحح: عاشور، على‏، ناشر: مؤسسة الأعلمى‏، لبنان بیروت: 1422ق، ج2، ص 165

این را بارها عرض کردیم و گمانم دوستان از ما بهتر حفظ هستند. یاران حضرت مهدی به مرتبه ای رسیده اند که حق توحید را ادا کردند. و همچنین:

«رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِه‏ وَ هُمْ أَنْصَارُ الْمَهْدِيِّ آخِرَ الزَّمَان‏»‏

الفتوح؛ نويسنده: أحمد بن أعثم الكوفي (وفات: 314)، تحقيق: علي شيري، ناشر: دار الأضواء للطباعة والنشر والتوزيع، 1411ق، ج2، ص320

اینها مردانی هستند که خدا را به آن گونه ای که هست شناخته اند. چون اگر کسی بخواهد خدا را عبادت کند لازمه اش شناخت خدا است. و شناخت خدا هم جز با شناخت اسماء‌ الهی امکان پذیر نیست؛ چون در مرتبه ذات، انبیاء هم دستشان از رسیدن به آنجا عاجز است. رسیدن به اسماء‌ الله و آن اسمائی که تعبیر می کنند مقام نورانیّت که اولین جلوه حق است:

«كنتُ كنزاً مَخفيّاً، فأردتُ أن اعْرف، فخلقتُ الخَلْقَ لِكَيْ أُعْرف»

بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج84، ص344

در وجود همه انسانها این کمالات نهفته است. یعنی آن مقام نورانیّت، مقام نوریّت و تجلی تمام اسماء الهی خدا در وجود ما قرار داده است. باید تلاش کنیم این اسماء الهی که خدا در نهاد ما قرار داده است به مرتبه ظهور برسانیم. باید خودمان را تخلق به اخلاق الهی کنیم تا برسیم به آنجایی که خدای عالم می فرماید:

«كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا»

الكافي (ط - الإسلامية)؛ نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص352، بَابُ مَنْ آذَى الْمُسْلِمِينَ وَ احْتَقَرَهُم‏، ح7

گوش ما، گوش الهی شود. چشم ما، چشم الهی شود و زبان ما، زبان الهی شود. تمام حرکات، سکنات و فکر ما همه حرکات و سکنات الهی بشود. یعنی به عبارت خیلی واضح تر و عامیانه تر و همه فهم تر برسیم به آن جایی که:

(فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ)

و به هر سو رو کنيد، خدا آنجاست!

سوره بقره (2): آیه 115

هر کجا نگاه کنی به خودت نگاه کنی، به اعضای بدنت نگاه کنی، چشم، گوش،‌ دست، پا، قلب، روح، آسمان و زمین همه اینها وجه الله است. این آیه قرآن است حدیث نیست که خدشه کنیم سندش چنین و چنان است (فَأَينَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ) اگر چشم حقیقت بین مان باز بشود همه جا جلوه خدا می بینیم.

یا به عبارت اول سوره حدید:

(هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ)

اول و آخر و پيدا و پنهان اوست؛ و او به هر چيز داناست.

سوره حدید (57): آیه 3

اول و آخر اوست. ظاهر و باطن اوست. ما خیال می کنیم حرکات، سکنات و این کمالات مال ما است؛ اینها به خاطر این است که ما شدید آلوده زرق و برق دنیا شدیم و دنباله روی نفس شدیم؛

«أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّذَي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»

مجموعة ورّام‏؛ نويسنده: ورام بن أبي فراس، مسعود بن عيسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 605 ق‏)، محقق / مصحح: ندارد، ناشر: مكتبه فقيه‏، قم‏: 1410 ق‏، ج1، ص59

کار به جایی رسیده که دیگر از اسماء الله و توجه به وجه الله غافل شدیم. یکی از بهترین چیزی که می توانیم در خودمان احیاء کنیم همین است.

مرحوم «شیخ محمود شبستری» یکی از عرفای بزرگ است. مرحوم «علامه طباطبایی» (رضوان الله تعالی علیه) در جلسات خصوصی خود اشعار شیخ محمود شبستری را شرح می دادند و توضیح می دادند. ایشان به اشعار مرحوم شبستری خیلی علاقه داشتند.

اشعار مرحوم «شیخ محمود شبستری» خیلی عمیق است. یعنی اشعار حافظ و امثال او، در برابرش مثل کلاس پیش دبستانی است. ایشان می گوید:

رهی دور و دراز است این رها کن * چون موسی یک نفس ترک عصاء کن

اشاره به آیه:

(إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى)

من پروردگارتم! کفشهايت را بيرون آر، که تو در سرزمين مقدس طوي هستي

سوره طه (20): آیه 12

دارد. یعنی این نفس را کنار بگذار.

در آ در وادی ایمن که ناگه * درختی گویدت إنی انا الله

یعنی ما می توانیم در خودمان این مسئله را به جایی برسانیم همان طوری که حضرت موسی (علی نبینا وآله وعلیه السلام) از درختی (إِنِّي أَنَا اللَّهُ) شنید ما هم بشنویم.

بعد می گوید:

دلی کز معرفت نور صفا دید * ز هر چیزی که دید اول خدا دید

همان تعبیر حضرت امیر (سلام الله علیه) که می فرماید:

«ما رَأَيْتُ شَيْئاً اِلاّ وَ رَأَيْتُ اللهَ قَبْلَهُ وَ بَعْدَهُ وَ مَعَهُ»

«امام » (رضوان الله تعالی  علیه) تعبیری در «آداب الصلاة» دارد می فرماید روح مؤمن اتصالش به خدا از اتصال نور خورشید به خورشید، قوی تر است؛ البته این کلام معصوم است. همین یک روایت را ملاک قرار بدهیم که فرمود:

«وَ إِنَّ رُوحَ الْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصَالًا بِرُوحِ اللَّهِ مِنِ اتِّصَالِ شُعَاعِ الشَّمْسِ بِهَا.»

الكافي (ط - الإسلامية)، نویسنده: كلينى، محمد بن يعقوب، محقق/ مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد، ناشر: دار الكتب الاسلامیة، ج2، ص166‏، ح4

نور خورشید چقدر متصل به خورشید است یعنی با نبود خورشید تصور نور محال است. نور اصلاً نمی تواند برای خودش وجودی تصور کند همه چیز این نور از خورشید است. می گوید همان گونه که نور خورشید به خورشید متصل است و بدون او هیچ کمال و وجودی ندارد. روح مؤمن هم اینچنین متصل به خدا است اگر ما بتوانیم به این مرحله برسیم خیلی خوب است.

شرحی روان و شیرین بر فرازهایی از مناجات شعبانیه!

«مقام معظم رهبری» می گوید از «امام» روزی سوال کردم در میان ادعیه، مناجاتها و زیارتها، شما با کدام یک از اینها بیشتر حال می کنید و انس دارید؟ «امام» فرمود: «دعای کمیل» و «مناجات شعبانیه».

مناجات شعبانیه، مناجات همه ائمه است. حضرت امیر، صدیقه طاهره، امام حسن تا حضرت ولی عصر. یک جمله ای هست در مناجات شعبانیه که خیلی زیباست. دوستان این مناجات را در «مفاتیح» ببینند دو سطر و نیم بیشتر نیست. این مناجات را حفظ کنند تلاش کنند در سجده آخر نماز واجب با حال خضوع و خشوع اگر بتوانند با گریه بگویند و صدای هق هق شان را ملائکه بشنوند. دارد که:

«إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَيْكَ‏»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص 687

تمام مشکلات ما اینجاست که امیدم به پولم، زن و بچه ام، خانه ام، ماشینم، سوادم، اطلاعاتم وابسته است، تصور می کنم که اینها وسیله کمال من است. مادامی که ما از اینها جدا نشویم و همه را جلوه خدا نبینیم نمی توانیم برسیم.

لذا اینجا می گوید خدایا به من هِبه کن، آقایی کن خودت دست من را بگیر. خودت کمال انقطاع از غیر خودت را به من ببخش تا به هیچ کسی و به هیچ چیزی چشم ندوزم. از همه جا ببرم فقط چشمم به کرم و عنایت تو باشد.

«وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ»

خدایا چشمِ قلب من را نورانی کن با نورانیتی که به تو نگاه می کنم. یعنی با نگاه به تو «نَظَرِهَا إِلَيْكَ» نه «نَظَرِها إلی رحمتِک» نه «نَظَرِها إلی کرمِک».

عزیزان دقت کنند این مناجات همه معصومین است. «وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ» خدایا چشمم را منور کن با چه؟ با نورانیتی که به تو نگاه کنم یعنی نگاه به خدای عالم نورانیت ایجاد می کند. آن نورانیّت باعث چشم روشنی ما می شود.

«حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»

خدایا به جایی من را برسان چشم قلبِ من یا چشمهای قلب من حجابهای نوری را پاره کند.

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص 687

حتی به حجابهای ظلمانی نرسیدیم. یعنی خیلی در نفسمان گرفتار هستیم. من توضیح کمی می دهم شاید برای خیلی ها قابل استفاده نباشد ولی می گوییم.

بخواهیم در اثر کمالات و سیر و سلوک ملتزم شدن به شریعت هم به واجبات هم به محرمات هم به مستحبات هم به مکروهات حتی مباهات هم برای خدا انجام بدهیم.

یک دفعه این است این اعمال را به قصد ثواب انجام بدهیم، خیلی خوب است. غذا می خورم نیرو بگیرم قربة إلی الله خدا یک ثوابی به من بدهد. عبادت می کنم خدا ثوابی به من بدهد بهتر از این است که هیچ نیتی نکنم. بهتر از این است برای این که خسته نشوم و مشکلاتم بر طرف بشود. ولی یک دفعه از این بالاتر می رویم قصد ثواب نیست به قصد رضاء است.

یعنی می گویم خدایا رضایتت در این است که من نماز بخوانم. رضایتت در این است که روزه بگیرم و می گیرم. رضایتت در این است که دعا بخوانم من هم می خوانم. کاری به چیز دیگر ندارم. ثوابی به من بدهی تفضل است، ثوابی ندهی عدالت است.

مقداری از این بالاتر می رویم؛ تمام کارهای ما حباً لله می شود از رضاء بالاتر می رویم نماز می خوانیم حباً لله، روزه می گیریم حباً لله، عبادت می کنیم کار می کنیم غذا می خوریم نیرو بگیریم می خوابیم نیرو بگیریم حباً لله.

اگر این سه مرحله «به قصد ثواب»، «به قصد رضا» و «به قصد حب الله» را انجام دادیم باعث می شود از این عالم ماده بالاتر برویم. چشم برزخیه ما باز بشود و اولین حجاب ما که حجاب طبیعت است برداشته می شود. باطن افراد، باطن جهان و باطن همه چیز برای ما روشن می شود.

البته آنجا هم خیلی خطرناک است اگر یک استاد خوبی نداشته باشیم چه بسا سر از گمراهی در بیاورد بی همرهی خضر این مسیر را نمی شود پیمود.

از طبیعت ماده که بالاتر رفتیم به عالم مثال می رسیم از عالم طبیعت به برزخ می رویم چشم برزخیمان باز می شود آنجا هم به این سیر و سلوکمان ادامه می دهیم.

آنجا هم برنامه های است دوستان می توانند دستور العمل سیر و سلوکی که مرحوم «میرزا جواد آقای ملکی» برای آیت الله «شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی» استاد آیت الله «خویی» و صدها فقیه دیگر داده است را ملاحظه کنند.

مرحوم «کمپانی» به قول «شیخ آقا بزرگ تهرانی» فهمیدن کلامش «مِما یُختبَرُ بِه الرِجال» می خواهد، هر کس کلمات ایشان را در فقه و اصول به این سادگی نمی تواند بفهمد. یک دستور العملی داده است این را دوستان بتوانند گیر بیاورند شاید در اینترنت هم باشد در دستور العمل هایش انسان از عالم برزخ بالاتر می رود به عالم مثال می رسد. هنوز اینها حجاب های ظلمانی است.

یعنی ما از عالم طبیعت برویم چشم برزخیه مان باز بشود ملائکه، بهشت و جهنم، بهشتیان و جهنمیان را ببینیم نتیجه عبادتِ عبادت کنندگان را ببینیم این تازه یکی از حجاب های ظلمانی است.

حجابهایی که در برزخ هست بشکنیم و به عالم مثال برویم. آنجا هم باز حجابهای ظلمانی است از عالم مثال بالاتر رفتیم به قول آقایان به عالم عقل رسیدیم تازه به حجاب های نورانی می رسیم. بعد از عالم عقل به عالم اسماء می رسیم. از عالم اسماء به عالم جبروت، تعابیری که امام (رضوان الله تعالی علیه) در کتابهایشان دارند.

رسول اکرم هم در یک روایتی است الان فرصت نیست بخوانم می فرماید این عالم دنیا با این عظمت و با این کهکشان ها که فاصله بعضی از کهکشان با یک کهکشان دیگر میلیون ها سال نوری است، نوری که در یک دقیقه سیصد هزار کیلومتر راه می پیماد صد هزار، دویست هزار سال نوری بین یک کهکشان و یک کهکشان دیگر فاصله است. «منجمین» می گویند این کهکشان ها در حال توسعه هستند.

در قرآن داریم:

(وَالسَّمَاءَ بَنَينَاهَا بِأَيدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ)

و ما آسمان را با قدرت بنا کرديم، و همواره آن را وسعت می ‌بخشيم!

سوره ذاریات (51): آیه 47

روزی در دانشگاه بین المللی برای یک سری از دانشجوها برای یک دوره معارفی از خارج آمده بودند بین شان دکتر، مهندس و شخصیت های علمی بودند مقداری از عالم ماده کهکشان گفتم که چقدر فاصله دارند؛ چقدر کهشکان داریم؛ توضیح دادیم چند نفر گفتند حاج آقا گیج شدیم دیگر مغزمان نمی کشد. یعنی هر کاری می کنیم این دنیای ماده و این آسمان که:

(إِنَّا زَينَّا السَّمَاءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ)

ما آسمان نزديک [= پايين‌] را با ستارگان آراستيم

سوره صافات (37): آیه 6

این همه اجرام آسمانی که منجم ها و علمای افلاک کشف کردند برای آسمان دنیا است. در روایت است که رسول اکرم فرمودند عالم دنیا نسبت به عالم برزخ مثل قطره ای در برابر اقیانوس است. عالم برزخ در برابر عالم مثال قطره ای در برابر اقیانوس است. عالم مثال در برابر عالم عقل یا به قول طیف آقایان «شاه آبادی» و «امام» نسبت به عالم ملکوت قطره ای در برابر اقیانوس است. ملکوت نسبت به جبروت قطره ای است. دیگر این که آن جاها چه خبر است نمی دانیم.

ولذا در مناجات شعبانیه می گوید:

«حَتَّى تَخِرَقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ»

تا این چشم های قلب من، حجاب های نوری را پاره کند.

یعنی از حجاب های ظلمانی عالم طبیعت، عالم برزخ و عالم مثال بالا برود به حجاب های نورانی برسد که عالم عقل، ملکوت و جبروت است تا به عالم اسماء برود که بعد از او عالم مشیت و عالم حقیقت محمدیه (صلوات الله علیهم اجمعین) هست.

«فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ»

خدایا به من توفیق بده چشمان قلبم، حجاب های نورانی را پاره کند تا به معدن عظمت برسد.

یعنی در آنجا جز عظمت حق چیز دیگری نباشد. آنجا کسی برای خودش وجودی ندارد اصلاً خودش را نمی بیند همه چیز را او می بیند.

«وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ»

ارواح ما به عزت قدس تو آویزان بشود.

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج2، ص687

این تعابیر، تعابیر خیلی زیبایی است. عرض کردم دو سطر هم بیشتر نیست. دوستان این را در قنوت نماز و سجده آخر نمازشان بخوانند. خدای عالم اگر توفیق دعا داد توفیق اجابت هم خواهد داد. آنی که از دعا محروم است از عبادت هم محروم است.

(قُلْ مَا يعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ)

بگو: «پروردگارم براي شما ارجي قائل نيست اگر دعاي شما نباشد

سوره فرقان (25): آیه 77

اگر چنانچه دعاهایتان نباشد خدا اصلاً به شما توجه نمی کند

(ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ)

مرا بخوانيد تا (دعای) شما را بپذيرم!

سوره غافر (40): آیه 60

 (وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ)

و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزديکم! دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می ‌خواند، پاسخ می ‌گويم!

سوره بقره (2): آیه 186

آن کسانی که دعا می کنند از خدا مسئلت می کنند، خدا به آنها نظر می کند وگرنه ما دعا کنیم یا دعا نکنیم خدا از نیت، قلب و مشکلات ما با خبر است.

خدا می خواهد در خانه اش برویم گدایی کنیم. اظهار عجزمان را اثبات کنیم ذلت بندگی را در برابر عزت پروردگاری اثبات کنیم. خدا این را دوست دارد و از ما می خواهد. اگر بتوانیم این ذلت عبودیت را در خودمان احیاء کنیم و خودمان تجلی عزت ربوبی باشیم به آن جایی که خدای عالم ما را برای آن خلق کرده است قطعاً رسیدیم.

مقداری بحث مان طول کشید ولی بعضی وقت ها چیزهایی است به ذهنمان می آید مطرح می کنیم شاید چند نفری از بینندگان یا شنوندگان عزیز ما این مطالب را یاد بگیرند.

ما که دست مان خالی است بلندگویی هستیم از بزرگان و اعاظم این مطالب را فرا گرفتیم منتقل می کنیم. شاید یک کسی از این عبارت ها راه را پیدا کند و برسد به آن جایی که باید برسد. دوستان اگر حالی پیدا کردند به جایی رسیدند ما را هم فراموش نکنند.

«سعدی» تعبیری دارد:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت * نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش بینی * چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند * بنگر که تا چه حد است مقام (مکان) آدمیت

طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت * به در آی تا ببینی طیران آدمیت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم * هم از آدمی شنیدن بیان آدمیت

(يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَرْضِيةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * وَادْخُلِي جَنَّتِي)

تو ای روح آرام ‌يافته! به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است، پس در سلک بندگانم در آی، و در بهشتم وارد شو!

سوره فجر (89): آیات 27 تا 30

فرمود بنده من شو. بنده یعنی کسی که از خودش اراده ندارد. این مثال را چند بار زدم کسی غلامی گرفت و آورد غلام آدم خیلی با معرفتی بود به غلامش گفت اسمت چیست؟ گفت هر چه تو صدایم کنی. گفت غذا چه می خوری؟ گفت هر چه تو بدهی. گفت کجا دوست داری بخوابی؟ گفت هر جا تو بخواهی. هر چه گفت، گفت من از خودم چیزی ندارم هر چه تو بخواهی. بنده یعنی این از خودش اراده نداشته باشد.

(فَادْخُلِي فِي عِبَادِي) بنده من شو از خودت اراده نداشته باش. تمام شبانه روزت ببین خدا از تو چه می خواهد آن را انجام بده، این عبد می شود. وقتی گفت (فَادْخُلِي فِي عِبَادِي) بلافاصله (وَادْخُلِي جَنَّتِي) این بهشت، بهشت خدا است. به تعبیر عرفا بهشتِ لقاء الذات است. لقاء اسماء‌ نیست. بهشت لقاء افعال نیست.

به نظرم «امام» در کتاب «آداب الصلاة»، صفحه 210- 212 در رابطه با بهشت افعال، بهشت اسماء و بهشت ذات به زیبایی توضیح داده است. وقتی آدم می خواند کیف می کند، آدم می خواهد بال در بیاورد پرواز کند.

آنهایی که به آن جاها رسیدند می دانند این بهشت غیر از بهشتی است که «وُعد المتقون» غیر از آن بهشتی است که حور، قصور و طیور دارد. این بهشت،‌ بهشت لقاء الذات است یعنی آن جایی است که تمام وقت انسان در محضر حق است جمال و کمال او را آن جا نظر می کند. من در خدمت شما هستیم.

مجری:

شنیدن این مطالب لذت دارد چه برسد این که اگر انسان بخواهد به سرچشمه متمسک بشود. تشکر می کنیم از محضرتان که زحمت آوردن آب گوارا را از سرچشمه کشیدید و الحمدلله ما این توفیق را داریم که می نوشیم و از این زیبایی ها بهرمند می شویم.

عزیزان بیننده! حضرت استاد در جلسات گذشته فرمودند کسی که می خواهد معرفت پیدا کند و برسد به آن جایی که بتواند خودش را به سیره مهدوی نزدیک کند که جزء اصحاب حضرت قرار بگیرد، باید به یاد آخرت باشد.

در کنار این مطالب، مقایسه های بین این دنیا و سرای آخرت را شنیدیم و این که از خداوند چه بخواهیم. فرمودند از خداوند هر چه بالاتر و بیشتر بخواهیم خداوند هم بیشتر به ما می دهد.

حضرت استاد این دو را بخواهیم با هم گره بزنیم از یک طرف بنا است از خداوند چیزهایی بزرگ بخواهیم طبیعتاً آرزوهای بزرگ را باید طلب کنیم و در طرف مقابل آن چیزی که در خطبه 42 «نهج البلاغه» می خوانیم که آرزوهای بزرگ باعث فراموشی آخرت می شود. این دو مسئله چگونه قابل جمع است!؟

آیا همه آرزوهای بزرگ، باعث فراموشی آخرت می شود!؟

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

حضرت در خطبه 42 «نهج البلاغه» دارد مردم را از متابعت هوا و آرزوهای طولانی در دنیا می ترساند. فرمود آی مردم آنی که خیلی بر شما می ترسم دو چیز است «متابعت از هوای نفس» و «داشتن آرزوی طولانی».

اما متابعت از هوای نفس، انسان را از حق باز می دارد. نمونه هایی در جلسه گذشته عرض کردیم قضیه حضرت یوسف و «زلیخا» مصداق أتم متابعت هوا و مخالفت هوا بود.

«وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ‏ فَيُنْسِي الْآخِرَةَ»

اما آرزوی طولانی باعث می شود آخرت ما فراموش بشود.

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص84، خطبه 42

این عبارت حضرت امیر (سلام الله علیه) است. ان شاءالله به فرمایشات حضرت امیر (سلام الله علیه) دقت کنیم بسیار آموزنده و راهگشا است. ملاحظه کنید خداوند در سوره نساء در رابطه با شیطان فرمود:

(وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِكَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا * وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّينَّهُمْ)

خدا او را از رحمت خويش دور ساخته؛ و او گفته است: «از بندگان تو، سهم معينی خواهم گرفت! و آنها را گمراه می ‌کنم! و به آرزوها سرگرم می ‌سازم!

سوره نساء (4): آیه 118 و 119

شیطان آمد با خدا مخالفت کرد با این که شش هزار سال به تعبیر حضرت امیر عبادت کرده بود. عبادت خشک و خالی همین می شود.  عبادت بدون معرفت و عبادت بدون ولایت همین می شود.

گفت خدایا من را از رحمت و قرب خد بیرون کردی بنده هایت را گمراه می کنم و اینها را با آرزوهای طولانی گمراه شان می کنم. خیلی عجیب است! و دستورات ضد خدایی به اینها می دهم و اینها را گرفتار بدعت می کنم.

آرزوی طولانی داشتن را قرآن هم می گوید یکی از ترفندهای شیطان است. یکی از کمندها و دام های شیطان این است که آرزوهای طولانی را برای ما زینت می دهد.

در «صحیفه سجادیه» تعبیری خیلی زیبا و عجیبی است. ما این جمله را فقط در صحیفه سجادیه می بینیم. «ابن جوزی» از علمای بزرگ اهل سنت می گوید امام سجاد حقی که بر بشریت دارد احدی ندارد، با این دعاهایش هم معرفت خدا و هم کیفیت سخن گفتن با خدا را به بشر یاد داده است.

ولی متأسفانه از «صحیفه سجادیه» مقداری غافل هستیم دنبال این و آن هستیم خیلی زیاد خودمان را معطل نکنیم. در دعای بیستم «صحیفه سجادیه» عبارت خیلی زیبایی است می گوید خدایا:

«وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ»

خدایا به من عمر بده، عمر طولانی که تمام اینها در اطاعت و فرمان تو باشم.

«فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ»

خدایا اگر عمر من چراگاه شیطان شد سریع من را بمیران و قبض روحم کن.

واقعاً جرأت می کنیم از خدا بخواهیم یا نه؟

«قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ، أَوْ يَسْتَحْكِمَ غَضَبُكَ عَلَيَّ.»

قبل از آن که گرفتار خشم و غضب تو باشم من را از دنیا ببر.

الصحيفة السجادية؛ على بن الحسين عليه السلام، ناشر: دفتر نشر الهادى - قم، 1376ش. ص94

یک روزی با چند تا از دوستان صحبت شد. یکی از بزرگان گفت جرأت نمی کنم همچنین چیزی بگویم. یعنی اگر بگوییم خدایا اگر عمر ما چراگاه شیطان است مرگ مان را برسان، باید الان مرگ ما را برساند، خودمان می دانیم چند مرده حلاج هستیم!

روزی ده تا غیبت، ده تا دروغ، صد تا بهتان، اذیت، بخل، حسد به قولی اذیت، وابستگی به دنیا، عدم توکل به خدا، عدم راضی شدن به قضای الهی همینها چراگاه شیطان است.

امام سجاد فرمودند خدایا اگر عمر من چراگاه شیطان است، خدایا سریع مرگ مرا برسان و من را قبض روحم کن قبل از این که گرفتار خشم و غضب تو باشم!

جمله ای را خدمت عزیزان عرض کنم جمله خیلی عجیبی است این را اجازه بدهید با کلمه ای از «امام راحل» (رضوان الله تعالی علیه) گره بزنم تا این جمله امام سجاد برای ما به خوبی روشن بشود که عمر ما اگر چراگاه شیطان شد معنایش چیست؟

در کتاب «آداب الصلاة» امام (رضوان الله تعالی علیه) جمله خیلی عجیبی است. روایت از امام صادق (سلام الله علیه) است که فرمود:

«فَإِذَا كَبَّرْتَ فَاسْتَصْغِرْ مَا بَيْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى وَ الثَّرَى دُونَ كِبْرِيَائِهِ»

وقتی «الله اکبر» می گوید خدا بزرگ است یا بزرگ تر از آن است که من تصور کنم بزرگتر از آن است که توصیف کنم. تمام عالم هستی را از عالم خاکی گرفته تا جبروت و ملکوت همه را در برابر کبریای حق، یک چیز نا چیزی بدان «فَاسْتَصْغِرْ» یعنی اینها را خیلی کوچک بشمار!

«فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا اطَّلَعَ عَلَى قَلْبِ الْعَبْدِ وَ هُوَ يُكَبِّرُ وَ فِي قَلْبِهِ عَارِضٌ عَنْ حَقِيقَةِ تَكْبِيرِهِ»

اگر بنده ای «الله اکبر» بگوید ولی عظمت خدا برای او روشن نشود، یعنی تمام عالم هستی، تمام قدرتمندان، تمام ثروتمندان، تمام چه و چه در برابر عظمت حق به اندازه پر مگس و پشه ای هم ارزش ندارد اگر این طوری نشد خدای عالم می فرماید:

«يَا كَذَّابُ أَ تَخْدَعُنِي»

ای آدم دروغگو داری به من دروغ می گویی؟

یعنی «الله اکبر» داری می گویی هنوز عظمت بنده ها، عظمت فلان رئیس، فلان وزیر، فلان آدم در قلبت وجود دارد! این قسمت دردناک است که می فرماید:

«وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَحْرِمَنَّكَ حَلَاوَةَ ذِكْرِي»

قسم به عزت و جلالم حال که تکبیرت، تکبیر دروغ است شیرینی ذکرم را از تو می گیرم.

نماز می خوانیم از نمازمان لذت نمی بریم. مثالی بزنم غالب بینندگان دوران نامزدی را گذرانده اند. خیلی عذر می خواهم این مثال را می زنم انسان با آن دختر خانمی که مورد علاقه اش است یا همسرش را که واقعاً‌ دوست دارد با او صحبت می کند از صحبت با او لذت می برد و کیف می کند. یا به ملاقات یک بزرگی می رود و با او هم سخن می شوی لذت می برد.

آیا ما همین اندازه که با همسرمان، با نامزدمان با یک مسئولی، مدیری، بالا قدرتی حرف می زنیم لذت می بریم در نمازمان این لذت را می بریم یا نمی بریم؟ اگر لذت نمی بریم خدای عالم ما را محروم کرده است. عمر ما مرتع شیطان شده است دوستان این را دقت کنند خیلی درد آور است.

«وَ لَأَحْجُبَنَّكَ عَنْ قُرْبِي وَ الْمَسَرَّةِ بِمُنَاجَاتِي»

تو را از تقرب خودم محجوب می کنم. از این که در مناجات من با من به گفتگو بپردازی از این هم محرومت می کنم.

مصباح الشريعة؛ نویسنده: منسوب به جعفربن محمد امام ششم (عليه السلام)، ناشر: اعلمی، محقق/ مصحح: ندارد، ص 87

خیلی درد سنگینی است. این که امام سجاد (سلام الله علیه) می فرماید: «فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ» من خواست مثال ساده ای بزنم غیبت، دروغ، ظلم و جنایت نگفتم.

همین نمازمان، «امام» (رضوان الله تعالی علیه) می فرماید بعد از نمازمان استغفار کنیم که یکی از استغفار ما باید استغفار از نمازمان باشد. امام سجاد جمله زیبایی دارد می گوید:

«إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ فَكَيْفَ لَا يَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِيَ»

إقبال الأعمال (ط - القديمة)؛ ابن طاووس، على بن موسى، محقق/ مصحح: ندارد ناشر: دار الكتب الإسلاميه، ج1، ص 348

خدایا کارهای خوبت پیش تو بد است نماز تو پیش تو مایه عذاب است یعنی نمازی که توجه ندارم. نمازی که از مناجات تو محروم هستم. لذت مناجات در این نیست خدایا وقتی کارهای خوبم، بد است چطور کارهای بدم، بد نباشد؟

باز تعبیری بزرگان دارند مادامی که آن اضطرار برای ما نیاید یعنی ما برای رسیدن به الله ضجه نزنیم و گریه نکنیم. صورتمان را روی خاک نگذاریم ذلیلانه از خدا نخواهیم این در گشوده نخواهد شد. فقط یک راه دارد با توسل به اهل بیت بویژه حضرت سید الشهداء (سلام الله علیه) به آن برسیم.

مرحوم آقای «قاضی» می گوید رسیدن به توحید فقط از کانال امام حسین صورت می پذیرد. کسی بخواهد لذت عبادت، لذت مناجات با خدا را داشته باشد، خدا را همه جا شاهد و ناظر ببیند باید در خانه امام حسین برود.

باب الحسین و رئیس دفتر امام حسین هم قمر بنی هاشم است آقای «قاضی» می گوید اگر من به جایی رسیدم با توسل به قمر بنی هاشم به در خانه امام حسین رفتم که در را برای من باز کردند.

پس یک سری آرزوهای طولانی است که اینها چراگاه شیطان می شود. آرزو داریم آقا بخشدار است می خواهد فرماندار بشود. فرماندار شد می خواهد استاندار بشود. استاندار شد می خواهد وزیر بشود. وزیر شد می خواهد نخست وزیر بشود. نخست وزیر شد می خواهد رئیس جمهور بشود همین طوری آرزوهای طولانی دارد تمام فکر و هوشش این است که این مسیر را طی کند به آن جا برسد.

البته به آن جا هم برسد باز دوست دارد اگر بالاتر از رئیس جمهور، یک چیزی است به آن هم برسد توقفی ندارد. این آرزوها، آرزوهایی است که انسان را از آخرت غافل می کند.

آقایی یک خانه شصت متری دارد می خواهد بفروشد دویست متر بخرد همین طور خانه های بزرگ تر می خرد تا این که ویلایی در «شمال» یا فلان جا می گیرد. آرزوهای این چنینی انسان را از آخرت باز می دارد.

ما آرزوهای مبارک هم داریم. نمونه ای را عرض کنم. مرحوم «مجلسی» می گوید رسول اکرم فرمود:

«الْأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتِي لَوْ لَا الْأَمَلُ مَا أرْضَعَتْ أمٌ وَلدَة وَ لَا غَرَسَ غَارِسٌ شَجَراً»

داشتن آرزو، رحمت خدا بر امت من است. اگر این آرزو نباشد هیچ مادری فرزندش را شیر نمی دهد. اگر آرزو نباشد هیچ کشاورزی درختی نمی کارد تخمی روز زمین نمی پاشد.

بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج74، ص173

مادر آرزو دارد فرزندش بزرگ بشود مدرسه برود فردا زندگی تشکیل بدهد نوه دار بشود و ... خدای عالم این آرزو را اگر در دل این مادر نگذارد به هیچ وجه حاضر نیست سختی های دوران بارداری و شیر خوارگی را تحمل کند.

پس این که بگوییم همه آرزوها بد است نه، این طوری نیست. آرزوهایی که ما را از آخرت باز بدارد بد است، نه آرزوهایی که ما را در مسیر سنت الهی قرار بدهد.

این که مادر فرزندش را شیر می دهد و کشاورز دارد کشاورزی می کند و درخت می کارد، این سنت الهی است. دیگران کاشتند ما خوردیم ما بکاریم دیگران بخورند.

حضرت امام سجاد (سلام الله علیه) در «صحیفه سجادیه» در «مناجات راجین» عبارات شیرینی دارد. این مناجات در «مفاتیح» هم است. مناجات راجین یعنی مناجات آرزو دارها. اصلا اسم مناجات، مناجات آرزو دارها است. می گوید:

«يَا مَنْ إِذَا سَأَلَهُ عَبْدٌ أَعْطَاهُ وَ إِذَا أَمَّلَ مَا عِنْدَهُ بَلَّغَهُ مُنَاهُ»

ای خدایی که بنده وقتی از تو بخواهد به او می دهی. ای خدایی که بنده، آرزو دارد به آن فضایل و مقاماتی که در نزد تو است برسد او را به آرزوهایش می رسانی.

عبارت خیلی زیبایی است. آرزوی بد و خوب را اینجا حضرت به تصویر کشیده است. یک دفعه این است که مادر فرزندش را شیر می دهد تا بزرگ بشود این بچه فردا تربیت بشود سرباز حضرت ولی عصر بشود عبادت کند به خلق الله کمک کند. خدا را عبادت کند این آرزو، آرزوهای خدایی است.

یک دفعه نه، می خواهد فرزندی داشته باشد فردا برایش پول در بیاورد زندگی اش را چنین و چنان کند، عقده ای از فلانی دارد در حقش ظلم کرده است این فرزند من بزرگ بشود مشت محکمی هم به او بزند!

چند روز پیش اراذل و اوباش «تهران»‌ را گرفته بودند با یکی از اراذل و اوباش مصاحبه کردند گفتند: شما در منطقه خودت جزء اراذل و اوباش بودی؟ گفت بله. گفت چطور؟ گفت اگر کسی به منطقه ما می آمد باید آن طوری که ما می خواستیم حرکت کند. آنی که ما دوست داشتیم باشد. پرسید: اگر دوست نداشت چه؟ گفت لت و پارش می کردیم. این هم یک رفتار و آرزو است!

یک دفعه نه کسی می خواهد به مقامات بالا برسد می خواهد در نماز و عبادت هایش لذت ببرد با اهل بیت (علیهم السلام) همنشین بشود. حیات و مماتش، حیات و ممات محمدی بشود. «وَ إِذَا أَمَّلَ مَا عِنْدَهُ» خدایا فضیلت های که در نزد تو است بنده می خواهد برسد او را می رسانی.

دو سه سطر پایین می آید حضرت می فرماید:

«كَيْفَ أَرْجُو غَيْرَكَ وَ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِيَدِكَ»

خدایا چطور غیر تو را آرزو کنم در حالی که تمام خیر در دست توست.

این را می گویند «بنده»، این را می گویند «توکل». این را «انقطاع الی الله» می گویند. خدایا چطوری به غیر تو امیدوار باشم همه نعمت ها و کمالات دست تو است.

«وَ كَيْفَ أُؤَمِّلُ سِوَاكَ وَ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ لَك»

چطور غیر تو را آرزو کنم در حالی که خلقت و امر دست تو است.

زاد المعاد- مفتاح الجنان‏؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق‏)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين‏، ناشر: موسسة الأعلمي للمطبوعات‏، بيروت‏ 1423 ق، ص 408 و 409

هم بسط عالم وجود در دست تو است، هم کمال عالم در دست تو است، هم من مخلوق تو هستم و هم تمام امر دین، دنیا و آخرتم دست تو است.

تعبیری گمانم در مناجات شعبانیه است می گوید خدایا دین من، دنیای من، آخرت من، روزی های من، محرومیت از روزی همه دست تو است.

«وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيادَتِي وَ نَقْصِي، وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي.»

الإقبال بالأعمال الحسنة( ط- الحديثة)؛ نويسنده: ابن طاووس، على بن موسى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 664 ق‏)، محقق / مصحح: قيومى اصفهانى، جواد، ناشر: دفتر تبليغات اسلامى‏، قم: 1376ش، ج3، ص296

همه چیز دست تو است اگر یک عبدی این طوری باشد و همه اش به خدای عالم توجه داشته باشد آن چه که پیش خدای عالم است این آرزو اشکالی ندارد. در مناجات راجین یکی دو سطر پایین می آید امام سجاد می فرماید:

«وَ يَا مَنْ لَا يُرَدُّ سَائِلُهُ وَ لَا يُخَيَّبُ آمِلُهُ»

این خدایی که گدای در خانه ات را رد نمی کنی. ای خدایی که آرزومندان درگهت را نا امید نمی کنی.

زاد المعاد- مفتاح الجنان‏؛ نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ (تاريخ وفات مؤلف: 1110 ق‏)، محقق / مصحح: اعلمى، علاءالدين‏، ناشر: موسسة الأعلمي للمطبوعات‏، بيروت‏ 1423 ق، ص 409

باز هم آرزو است. پس اینی که حضرت امیر می فرماید:

«طُولُ الْأَمَلِ فَيُنْسِي الآْخِرَة»

نهج البلاغة (للصبحي صالح)؛ نویسنده: شريف الرضى، محمد بن حسين، ناشر: هجرت، محقق/ مصحح: فیض الاسلام، ص84، خطبه 42

آرزوهای طولانی، آخرت را فراموش می کند نه هر آرزویی، آرزویی که در مسیر هوای نفس باشد. آرزویی که در مسیر مسائل مادی باشد. آرزویی که در مسائل رسیدن به قدرت باشد نه رسیدن به الله، رسیدن به رضاء و محبت خدا،‌ رسیدن به تفضلات الهی این آرزوها، آرزوهای مبارکی است.

کلام ائمه مثل قرآن است «القرآن يفسر بعضه بعضاً» کلمات ائمه هم «یُفسر بعضُه بعضاً» هست. باید کلمات دیگر از اهلبیت را هم دید. ما وقتی آیاتی را در قرآن ملاحظه می کنیم که می فرماید:

(اللَّهُ يتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا)

خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می ‌کند

سوره زمر (39): آیه 42

خدا خلایق را قبض روح می کند می گوید پس این آقایان که بالای منبر می گویند عزرائیل قبض روح می کند ولی آیه می گوید خدا قبض روح می کند. این باعث می شود به طور کلی به همه چیز اعتقادات مان به هم بریزد. این آیه را خدا این جا دارد در آیه ای دیگر توضیح می دهد

(قُلْ يتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ)

بگو: «فرشته مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را می ‌گيرد؛ سپس شما را به سوی پروردگارتان باز می ‌گردانند.»

سوره سجده (32): آیه 11

مثال خیلی ساده بزنم رئیس جمهوری می خواهد نامه بنویسد به رئیس دفترش می گوید برای فلان آقا نامه ای آماده کن متنش را هم تهیه می کند و امضاء می کند می فرستد.  هیچ کس نمی گوید این نامه رئیس دفترِ رئیس جمهور است. می گویند نامه رئیس جمهور است، حال آن که از اول تا آخر این نامه را رئیس دفترش نوشته است.

رسول اکرم این همه نامه برای بزرگان کشورهای مختلف داشت طبق آیه قرآن بر این که رسول اکرم بنا به مصلحت خدای عالم سواد خواندن و نوشتن نداشت دیگران می نوشتند حضرت مهر می کرد. پس این که رسول اکرم به نامه ای مُهر می زند و ارسال می شود می گویند نامه پیغمبر است نمی گویند نامه فلان کاتب است.

در اینجا بحث قبض روح هم به همین شکل است. آیات همدیگر را تفسیر می کنند. ولذا اگر یک آیه را نگاه کنیم به آیات دیگر توجهی نداشته باشیم یا سر از یأس در می آورد یا سر از خودخواهی در می آورد. لذا آیات و کلمات ائمه را باید کنار هم ببینیم.

یکی از کارهای خوبی که مرحوم «نراقی» در کتاب «معراج السعادة» کرده است این است که ایشان وقتی نسبت به گناهان دقت می کند تمام روایات را کنار هم بگذارد.

ما اولین کتابی که تحقیق کردیم کتاب «معراج السعادة» بود. تمام روایات را به «فارسی» آورده بود «عربی» آن را پیدا کردیم و ‌آدرسش را دادیم.

مثالی بزنم. مثلاً در رابطه با غیبت روایات متعددی داریم. در آیه قرآن آمده است:

(وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتًا فَكَرِهْتُمُوهُ)

و هيچ يک از شما ديگری را غيبت نکند، آيا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به يقين) همه شما از اين امر کراهت داريد؛

سوره حجرات (49): آیه 12

غیبت کردن مثل این است که گوشت برادر مؤمنت را بعد از مرگش داری می خوری.

یا دارد:

«الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»

الخصال؛ ابن بابويه، محمد بن على، محقق/ مصحح: غفارى، على اكبر، ناشر: جامعه مدرسين، ج1، ص 63

یعنی غیبت کردن از زنا بالاتر است. وقتی این آیه و این روایت را نگاه می کنیم با خودمان می گوییم که من روزی صد تا غیبت می کنم پس دیگر نماز و عبادتم به چه درد می خورد؟

ولی از آن طرف مرحوم «نراقی» می گوید غیبت چند دسته است. یک دفعه غیبتی است که شما می کنی فتنه ایجاد می کند با این غیبت دو تا قبیله یا خانواده به هم می ریزند کتک کاری و کشت و کشتار پیش می آید، بله این غیبت از زنا قطعاً گناهش بیشتر است.

در عمل زنا، خودت گناه کردی فردا فرضاً اعتراف کنی شلاق بزنند حد جاری کنند گناهت بخشیده می شود ولی غیبتی کردی دو خانواده یا دو قبیله را به جان هم انداختی، ده کشته داد گناه این قطعاً بالاتر از زنا است.

ولی نه، یک دفعه غیبتی کردی بله فلان آقا را می دیدم می رفت راه رفتنش، طبیعی نبود این هم غیبت است. معیار غیبت است که انسان چیزی بگوید اگر بشنود ناراحت بشود. در این جا بگوییم «الْغِيبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» یا نه، این غیبت می گوید کفاره اش این است بروی رضایت بگیری من غیبتی از شما کردم.

بعضی افراد هستند مقداری با مسائل شرعی آشنا نیستند اگر کسی به او بگوید غیبت کردم پشت سرت حرف زدم، بدتر به لج می افتد و عبارتهایی به زبان می آورد که زیبنده اش نیست.

امام سجاد جمله ای دارد یادم نیست در کدام یک از دعاها است. قریب به این عبارت است که: خدایا توبه می کنم عذر می خواهم از این که بنده ای در حق من بدی کرد آمد از من عذرخواهی کرد ولی عذرش را نپذیرفتم. نپذیرفتن عذر، گناه است.

از معصوم سوال می کنند یابن رسول الله! بعضی وقت غیبتی می کنیم اگر برویم از او رضایت بگیریم فتنه می شود چه کار کنیم؟ می گوید شما برای آن کسی که غیبتش کردی هر وقت یادت افتاد از خدا طلب مغفرت کن همین کفاره گناه است.

همه راه ها درست است این روایت ها را باید کنار هم بگذاریم بعد نتیجه گیری کنیم اگر یک روایت بالای منبر بگوییم مردم نا امید و مأیوس می شوند دیگر نماز و عبادت را کنار می گذارند. ولی اگر روایت ها را آوردیم دسته بندی کردیم گفتیم چندین قسم غیبت داریم بعضی از غیبتها این است و بعضی از غیبت ها کفاره اش این است اگر اینها را کنار هم قرار دادیم برای مردم گفتیم آن هنر است.

مجری:

خیلی ممنون بسیار استفاده کردیم.

تماس بینندگان برنامه:

بیننده (آقای رشیدی از شیراز – شیعه):

خدمت شما و حاج آقای قزوینی سلام عرض می کنم. در ارتباط با موضوعی که مطرح کردید در رابطه با الله اکبر در شروع نماز، علت این که اکثر قریب به اتفاق مردم وقتی در شروع نماز، الله اکبر می گویند چرا لذت نمی برند چون تا انسان از نفس اماره نجات پیدا نکند همیشه درگیرش است به خاطر این که الله اکبر گفتن را درک نمی کند لذت هم نمی برد.

چون که درگیر پنج حس دنیوی است کسی می تواند لذت الله اکبر گفتن را درک کند همچون ائمه معصومین و اولیاء به معنای واقعی کلمه از این پنج حس بالاتر رفته باشد. و به حسی فراتر از این دسترسی پیدا کند وقتی در شروع نماز، الله اکبر می گوید به معنای واقعی کلمه در حد بضاعتش درکش کند و بعد از درک کردن لذتش را ببرد اگر به این مقام رسید زبان قاصر است از گفتن این لذتی که ایشان تجربه می کند.

موضوع دیگر من و اکثر هم سن و سال هایم که در پارک ها می نشینیم در مورد دین اسلام و بعضی از مسائل دینی صحبت می کنیم متأسفانه اکثر قریب به اتفاق هم سن و سال های من دچار دین گریزی می شوند و شدند. باعث بسی تأسف است خیلی رنج می برم از این بابت چرا این قدر مردم نسبت به این مسائل این قدر بی تفاوت و بی توجه شدند.

قبلاً مساجد می رفتم در دهه اول و دوم انقلاب حضور مردم پر رنگ تر بود از دهه سوم انقلاب کمرنگ تر شد تا به امروز. حاج آقا دلم می خواست شما با لباس شخصی در این گونه اجتماعات می آمدید شرکت می کردید به معنای واقعی عدم میل و رغبت عامه مردم نسبت به مسائل دینی را ببینید. دنبال دلیلش هم هستم به نظر من یکی از دلایل عمده اش اکثر قریب به اتفاق ما مسلمان ها چه سنی و چه شیعه نود درصدمان از حقیقت دین آگاهی نداریم.

من بازنشسته هستم و در پارک ها با دوستانم صحبت می کنم. مطالعات دینی می کنم نزدیک پنجاه سال از عمرم گذشته است توانستم در شناخت دین در حد بضاعتم قدم بر دارم. ولی واقعیت های تلخ جامعه را مخصوصاً اخیراً و دهه آخر می بینم باعث رنج خاطر من شده است.

چرا این قدر مردم نسبت به دین کم توجه و بی توجه شدند؟ شاکله اصلیش را از روی نادانی می دانم. یعنی اصل و اساس بی توجهی یا دین گریزی مردم عدم شناخت از حقیقت دین است.

حضرت آیت الله حسینی قزوینی:

آقای «رشیدی» خدا جزای خیرتان بدهد. ببینید برادرم بحثی که فرمودید عدم حضور در نماز، الله اکبر، نفس اماره گفتید و ما گرفتار حواس پنج گانه هستیم؛ فرمایش تان درست است. فراتر از این را می خواهم بگویم مشکل ما این است که در حوزه معرفتی مشکل داریم اگر گرفتار نفس اماره هستیم علتش ضعف معرفتی ما است.

رسول اکرم روزی نشسته بود اصحاب دورش بودند فرمود با فضیلت ترین مسلمانها چه کسی است؟ یکی گفت کسی که بیشتر نماز بخواند. مثلاً شبانه روز، هزار رکعت نماز بخواند. یکی گفت در طول سال چندین ماه روزه بگیرد، یکی گفت بیشتر جهاد کرده باشد. یکی گفت کسی که اموال زیادی در راه خدا خرج کرده باشد.

حضرت فرمود:

«أَفْضَلُكُمْ أَفْضَلُكُمْ مَعْرِفَةً»

هر کس معرفتش نسبت به خدا و اهل بیت بیشتر باشد این با فضیلت است.

بحار الأنوار (ط - بيروت)؛ نویسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ناشر: دار إحياء التراث العربي، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج3، ص 14

اگر معرفت آمد نفس اماره دُمش را روی کولش می گذارد در می رود و نمی ماند. حواس پنجگانه ما دنبال جایی هستند مخفی بشوند اگر احساس کنیم خدا ما را می بیند:

(أَلَمْ يعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يرَى)

آيا او ندانست که خداوند (همه اعمالش را) می ‌بيند؟!

سوره علق (96): آیه 14

خدای عالم دوربینی آن بالا گذاشته است تمام اعمال قلبی و قالبی ما را می بیند هر چه از نیت ما می گذرد خبر دارد. اعمالی از ما سر می زند خبر دارد.

(وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يحَاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ)

و (از اين رو) اگر آنچه را در دل داريد، آشکار سازيد يا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه می ‌کند.

سوره بقره (2): آیه 284

این از آیات خیلی خطرناک است. یعنی اعلان خطر شدیدی برای ما بنده ها است. خدا می گوید اینهایی که در دلت است نیت های نادرستی که داری چه ظاهر کنی،‌ ظاهر نکنی فردا باید پای حساب بیایی و جواب بدهی.

لذا اگر معرفت مان به خدای عالم بیشتر بشود که فکر و ریاضت لازم دارد اولاً بحث علمی است با آیات قرآن و روایات اهل بیت باید انس بگیریم همین اندازه اگر کسی دو، سه هفته عمل کند هر روز پنج دقیقه ای گوشه ای بنشیند چشمش را به جایی بدوزد غیر از آن به هیچ چیزی فکر نکند.

مثلاً لیوانی بگذارد و به آن نگاه کند چشمم به این لیوان است فقط به این فکر هستم من که به این لیوان نگاه می کنم خدای عالم دارد من را می بیند. فکری که می کنم از فکر من هم ‌آگاه است. می خواهم از این لیوان چه استفاده ای کنم از این فکر من آگاه است.

پنج دقیقه بنشینیم به هیچ چیزی فکر نکنیم فقط به این فکر باشیم که خدا ما را می بیند. قبلاً هم می دید الان هم می بیند در آینده هم می بیند بیشتر از پنج دقیقه نشود. قول شرف می دهم - تا به حال همچنین چیزی در تحدی نگفته بودم - اگر دو، سه هفته روزی پنج دقیقه بنشیند فکر کند خدا ما را می بیند، امام زمان ما را می بیند؛ این کار باعث می شود نفس اماره کنار می رود وقتی الله اکبر می گوید آن الله اکبرش، الله اکبر امام زمانی و علوی خواهد شد.

مجری:

ان شاءالله برسیم به آن معرفت و جایی که این لذت ها را ببینیم و بچشیم. حضرت استاد تشکر می کنم بسیار استفاده کردیم و بهرمند شدیم. همچنین تشکر می کنم از محضر شما بینندگان ارجمند که تا آخر برنامه امشب همراه ما بودید تا دیدار آینده، خدا نگهدار!


اخلاق علوی سیره مهدوی>

اخلاق علوی روح مومن مناجات شعبانیه دعای کمیل سیر و سلوک عالم طبیعت برزخ دعا و عبادت نهج البلاغه آرزوهای طولانی اطاعت خدا مناجات صحیفه سجادیه